2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
دلالت حديث منزلت بر جانشيني امير مؤمنان (ع)
کد مطلب: ٥٣٣٢ تاریخ انتشار: ١٩ بهمن ١٣٩١ تعداد بازدید: 5571
حبل المتین » عمومی
دلالت حديث منزلت بر جانشيني امير مؤمنان (ع)

نقش علمای شیعه در وحدت اسلامی ، دلالت حدیث منزلت بر خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین ، رد اشکال سندی ذهبی
حبل المتين 91/11/19

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 19 / 11 / 91

مجري:

آيا روايت منزلت دلالت بر جانشيني علي (ع) دارد؟

آيا در حديث منزلت قرينه يا دليل وجود دارد كه ثابت كند خلافت علي عليه السلام در مدينه در قضيه جنگ تبوك به گونه اي بوده است كه قائم مقام نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله بوده اند؟

استاد قزويني:

ما با توفيقات الهي در اين 5 ما اخير در حوزه اثباتي و تثبيت خلافت اميرالمؤمنين سلام الله عليه از كتاب و سنت، در حالي كه همه از كتب برادران عزيز اهل سنت و آن هم با سندهاي معتبر، مطالبي را تقديم كرديم.

انتظار داشتيم كه اين آقايان نسبت به اين مطالب اظهار نظر كنند و يا آن ها هم چند جلسه در اثبات خلافت موالي خودشان حداقل مطالبي بگويند.

قضيه اثبات خلافت جناب ابوبكر، پيش كش شان.

حداقل در رابطه با مسلمان بودن ابن تيميه يك بحثي بگذارند كه ثابت كنند كه ابن تيميه مسلمان بوده است. ثابت كنند كه محمد بن عبد الوهاب مسلمان بوده است.

حداقل اين را ثابت كنند كه ما يقين داريم، به قدري علماي بزرگ اهل سنت در مورد نفاق ابن تيميه سخن گفته اند، اين آقايان جرأت ورود در اين حوزه را نخواهند داشت.

اين برنامه اي كه ما در شب 17 ربيع داشتيم، به حق برنامه بياد ماندني و برنامه كم نظيري بود كه يكي از علماي بزرگوار شافعي و يكي از علماي محترم حنفي، جناب آقاي مرادزهي و جناب دكتر حسيني كه بودند، به حق برنامه بسيار زيبا و عالي بود.

من هفته گذشته برنامه جناب آقاي مرادزهي را؛ چون در غير برنامه زنده شان گذاشته بودند، نديدم.

امشب كه تكرار آن را پخش مي كردند، ديدم كه اين عزيزمان خيلي عالي و قشنگ و منطقي صحبت كردند.

همان حرفي است كه الان بزرگان ما در طول اين 300 سال اخير مي زنند.

آيت الله العظمي بروجردي و مرحوم محمد تقي قمي و مرحوم علامه شرف الدين و ديگران و مراجع بزرگوار ما الان دارند اين مطالب را مطرح مي كنند.

به حق هم مطالب خيلي زيبا و ارزشي است.

حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي اخيرا يك بيانيه اي در رابطه با قضيه وحدت و اجتناب از اهانت به مقدسات اهل سنت داده بودند كه به حق سخن خيلي زيبا و ارزشي بود.

ما در ديداري كه با جناب آقاي مراد زهي به خدمت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي داشتيم، اين بيانيه را به ايشان دادند و ايشان از اين بيانيه خوشحال بودند.

در تماسي كه جناب آقاي مراد زهي با من داشتند، يك تغييري در پاسخ به استفتاء داديم و خدمت ايشان تقديم كرديم.

3 دقيقه قبل از اين كه برنامه شروع شود، بنده با حضرت آيت الله مكارم شيرازي تلفني صحبت داشتم، ايشان گفتند: حتما اين اطلاعيه را براي مردم قرائت كنيد.

ان شاء الله ما اين را از طريق اينترنت و مجلات پخش خواهيم كرد و هم عربي و هم فارسي آن را خواهم گذاشت.

بيانيه اين مرجع بزرگوار مشت محكمي است بر دهان اين ياوه سراياني كه هر روز مي گويند: شيعه و علماي شيعه به مقدسات اهل سنت توهين مي كنند.

ما پاسخ داديم كه شيعه تقليد از ميت را حرام مي داند.

الان اگر كسي از آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي حكيم بخواهد تقليد كند، باطل است و بايد از مراجع زنده و حي تقليد كرد.

امروز شيعيان مقلد مراجع معاصر هستند.

حضرت آيت الله العظمي سيستاني كه مي گويد: نگوييد برادران اهل سنت، بگوييد: عزيزان اهل سنت.

حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آيت الله العظمي وحيد خراساني و آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، تمامي اين ها در اين مرحله بيانيه هاي خوب و عالي داده اند.

از حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي سؤال كردند كه ما در بعضي از شهرها و كشورها مي بينيم كه بعضي نسبت به همسران پيغمبر و امهات المؤمنين و بعضي از صحابه كرام، ناسزا و بدگويي مي كنند، اميدوار هستيم كه شما در اين زمينه فتواي خودتان را بيان كنيد.

جمعي از فضلاي حوزه مباركه، 22 صفر 1434

بسمه تعالي

لا شك في أن الامة الاسلامية اليوم تمر في مرحلة حساسة وهي تواجه أعداء الاسلام الذين ما فتئو يعملون اكثر من قبل علي اضعافهم لا سيما من خلال اسارة النعرات الطائفية البغيض بين المذاهب الاسلامية و في مثل هذه الظروف العصيبة بل مطلقا

ما امروز در دروان خيلي سخت و حساسي زندگي مي كنيم كه دشمنان اسلام تمام تلاش خودشان را بر تضعيف اسلام و مسلمين به كار گرفته اند در اين عصر حاضر بلكه در هر عصري واجب است بر همه مسلمانان در اقصي نقاط جهان كه كنار هم باشند و بر وحدت محافظت كنند تا بتوانند دشمنان اسلام را خوار و ذليل كنند.

كما يحرم علي الجميع الاسائة الي مقدسات بعضهم البعض فلا يجوز لأتباع المذهب الشيعي بالخصوص في أي مكان الاسائة الي مقدسات أخوانهم من أهل السنة بأي نحو كان

حرام است بر همه كه نسبت به مقدسات يكديگر بدگويي كنند براي پيروان مذهب شيعي در هر كجاي دنيا كه هستند حرام است كه به مقدسات برادران اهل سنت شان بد گويي كنند و به هر صورتي كه باشد.

من گمانم كه اگر اين سوره ياسين براي بعضي از وهابي ها نشود، حداقل براي عزيزان اهل سنت ما اين مسئله روشن است.

فلا يجوز لأتباع المذهب الشيعي بالخصوص في أي مكان الاسائة الي مقدسات أخوانهم من أهل السنة بأي نحو كان

براي شيعيان جايز نيست كه در هيچ كجاي عالم به مقدسات اهل سنت بدگويي كنند، به هر صورتي كه باشد. اعم از اين كه به صورت ناسزا گفتن باشد، يا توهين باشد.

همان طوري كه جايز نيست براي اهل سنت كه به مقدسات برادران شيعه خودشان اهانت كنند.

از خداي عالم توفيق را براي همه مسلمانان، براي عمل به اين واجب اسلامي مهم خواستار هستم.

اين فتوايي است كه اين بزرگوار صادر كرده است.

مشابه اين را ما از ديگر بزرگان داريم.

فتواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني كه 3 سال قبل دادند و در سايت شان است.

فتواي ديگر مراجع حاضر، همگي بر اين عقيده هستند كه هرگونه اهانت به مقدسات اهل سنت، امروز خلاف شرع و حرام است و موجب تضعيف اسلام و مسلمين است.

اگر چند نفري كه ما اسم اين ها را نادان مي گذاريم اين كار انجام مي دهند دليل اين نيست كه اين را همه شيعيان و علماي شيعه قبول دارند.

اگر يك ذره ما عقل مان را به كار بگيريم، اين نوع اهانت ها و جسارت ها؛ چه از ناحيه شيعه و چه از ناحيه اهل سنت، به ضرر اسلام و قرآن و به ضرر كل مسلمين است.

همان طوري كه اين برادر عزيزم در مصاحبه شان در برنامه زنده با اين شبكه وهابي گفتند، امروز به هيچ وجه نبايد شبكه هاي اهل سنت به شيعه و مراجع شيعه جسارت كنند و يك عده را جهنمي كنند.

ما ديشب خدمت آيت الله مكارم بوديم، گفتند: آقايان فعلا ما را به عنوان رديف شماره 20 آوردند؛ ولي ما يك برنامه اي داريم به عنوان همايش بر خطر وهابيت تكفيري كه اگر اين همايش انجام شود، ما را به ما قبل يك مي آورند.

اين آقايان بنده را به عنوان نفر اول جهنمي معرفي كرده اند.

اين ها همه فخر و افتخار براي ما و ننگ براي وهابيت است.

اين ها چون حرفي براي زدن ندارند و سرمايه علمي براي مناظره ندارند، مجبور هستند فحاشي و اسائة ادب كنند.

من در همين جا از برادر عزيزم جناب آقاي مراد زهي يك گلايه خيلي تندي دارم.

اين شبكه ها را شبكه هاي سني دانستن، به اهل سنت اهانت و جسارت است.

اميدوار هستيم كه اين عزيزمان در برنامه هاي بعدي اين نكته را رعايت كنند.

جناب آقاي مراد زهي اگر واقعا شما اين شبكه ها را به عنوان شبكه سني معرفي كنيد، قطعا نظر شيعه خلاف اين كه الان عرض مي كنم خواهد بود.

نظر شيعيان كه اين شبكه ها را مي بينند كه اين طور جسورانه به مقدسات شيعه اهانت مي كنند و فحاشي مي كنند و نسبت به حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء جسورانه اهانت مي كنند، اگر يك سني به اين شكل اهانت كند، ما او را سني نمي دانيم؛ بلكه او را تكفيري و ضد سني و ضد شيعه و ضد قرآن و ضد اسلام مي دانيم.

ما اين ها را مسلمان نمي دانيم؛ چون اين ها با اين كارشان، مي خواهند صفوف مسلمين را بهم بزنند و با هيچ معيارهايي كه اهل سنت دارند نمي سازد؛ همان طوري كه اين عزيزمان گفتند كه اين اهانت هايي كه به مقدسات و مراجع شيعه مي كنند، با هيچ معيار قرآن و سنت تطبيق نمي كند.

ما فقط از اين عزيزمان تقاضا داريم كه اين نكته را رعايت كنند.

اين ها شبكه هاي اهل سنت نيستند.

بگويند: شبكه هاي ضد شيعي.

نمي خواهند بگويند: وهابي.

مي ترسند كه اگر وهابي بگويند، آن آقايان هجمه كنند و فحاشي كنند يا صحبت شان را قطع كنند، بگويند: اين شبكه هاي ضد شيعي است؛ ولي كلمه اهل سنت به اين شبكه ها گفتن، يقينا اهانت و جسارت به اهل سنت و به نظر ما گناه نابخشودني است.

ما در رابطه با حديث منزلت، مطالبي را مطرح كرديم.

حديث منزلت در قضيه تبوك در صحيحين و در غير تبوك و صحت و تواتر حديث منزلت و دلالت حديث منزلت بر امامت حضرت امير سلام الله عليه را مطرح كرديم.

در اينجا هم ما 5 مورد را مطرح كرديم.

حديث منزلت فضيلت بي نظير، مقارنت حديث منزلت با حديث رايت، وقوع حديث منزلت در سياق آيه مباهله، لفظ خلافت و ولايت در حديث منزلت و اشكال آقاي الباني و بخاري بر سند اين روايت و پاسخ آن.

امروز به ضرورت قائم مقامي اميرالمؤمنين سلام الله عليه در مدينه رسيديم.

آقاي طبراني كه متوفاي 360 هجري است در معجم كبيرشان و كتب متعدد ديگر، در جلد 5 صفحه 203 اين بحث را مطرح مي كند.

هم از براء بن عاذب و هم از زيد بن ارقم مطرح مي كند كه نبي گرامي وقتي مي خواستند از مدينه به طرف منطقه تبوك حركت كنند، به اميرالمؤمنين فرمودند:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

موقعيت مدينه در يك حدي است كه يا بايد تو باشي يا اين كه من باشم.

چقدر قضيه مهم است. شما در تمام اين استخلافي كه صورت گرفته است، مثل ابن ام مكتوم و ديگران، همچين تعبيري داريد؟

در قضيه نماز جناب ابوبكر كه به نظر ما يك حديث نادرستي است و براي آن هم دليل داريم، آيا آنجا گفت:

لا بد أن تصلي أو أصلي

مي فرمايد: موقعيت مدينه در يك حدي است كه يا بايد علي يا خود من در مدينه باشم. احدي نمي تواند، غير از من و علي.

من توجيه اين را در تحليلم عرض خواهم كرد.

فقال نَاسٌ ما خَلَفَهُ إِلا لِشَيْءٍ كَرِهَهُ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

با اين كه پيغمبر فرمود: علي يا بايد تو بماني يا اين كه من بمانم، بعضي از يهودي ها و منافقين گفتند: چون پيغمبر از علي ناراحت بود و دوست نداشت، به خاطر اين علي را در مدينه گذاشت.

من نمي دانم اين جمله چيست كه مي فرمايد:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

ولي منافقين مثل وهابي هاي تكفيري معاصر هستند كه پنبه در گوش شان گذاشته و اين همه آيات و روايات هيچ اثري ندارد.

ما هرچه جواب مي دهيم، اين آقايان حرف خودشان را تكرار مي كنند.

فَبَلَغَ ذلك عَلِيًّا فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم فَأَخْبَرَهُ فَتَضَاحَكَ ثُمَّ قال يا عَلِيُّ أَمَا تَرْضَي أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَي إِلا أَنَّهُ ليس نَبِيٌّ بَعْدِي

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

اميرالمؤمنين فرمود: منافقين همچين اعتراضي دارند، وقتي اين خبر را اميرالمؤمنين به پيامبر داد، پيامبر خنديدند و فرمود: راضي نيستي كه جايگاه و رتبه تو نسبت به من همان رتبه حضرت هارون نسبت به حضرت موسي باشد، مگر اين كه نبوتي بعد از من نيست؟

يعني تو بعد از من مي ماني؛ ولي نبوتي در كار نيست.

تمام منازل هارون كه در قرآن تثبيت شده است، در اينجا پيغمبر براي اميرالمؤمنين اثبات فرمود؛ غير از مسئله نبوت.

هيثمي يك نكته اي را آورده است.

مي گويد: اينجا فردي به نام ميمون عبد الله بصري است كه ابن حبان او را توثيق كرده است و عده اي او را تضعيف كرده اند و ما بقي رجالش، رجال صحيح است.

در رابطه با ميمون عبد الله بصري سخن زياد است و من فقط يك جمله را انتخاب كردم كه سريع رد شويم.

ترمذي كه از متخصصين فن است و از خبرگان علم رجال است، در روايتي كه ميمون بصري در آن است، مي گويد:

هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وأبو عبد اللَّهِ اسْمُهُ مَيْمُونٌ هو شَيْخٌ بَصْرِيٌّ

سنن الترمذي، ج 4، ص 407

وقتي كه آقاي ترمذي مي گويد: اين روايت صحيح است، با وجود اين كه عبد الله بصري در آن است، اين گمانم كه مطلب كاملا تمام است.

تحليلي كه بنده دارم:

در آن زماني كه نبي گرامي حركت مي كنند براي تبوك، اولا 2 مسئله حاد و اساسي مطرح است:

1. امپراطوري روم با لشگر انبوهي آمده است و تصميم دارد كه وارد خاك اسلامي شود و بساط اسلام و مسلمين را براي هميشه جمع كند.

2. وضع مدينه از نظر مالي و آذوقه، به شدت بهم ريخته است و سپاه اسلام هم نيازي به يك نيروي تقويتي و ايماني قوي دارد.

نبي گرامي احساس مي كند كه اگر خودشان شخصا در اين قضيه حضور پيدا نكنند، سپاه اسلام شايد آن روحيه جنگ جويي را نداشته باشند؛ به ويژه در قضيه قبل جعفر طيار و ديگران شهيد شدند و اين براي سپاه روم يك برگ برنده اي بود.

براي همين، براي اين كه سپاه اسلام كاملا از نظر روحي تقويت شود و سپاه روم هم احساس كند كه مسئله مهم است كه شخص نبي مكرم حضور پيدا كرده است و همين حضور نبي مكرم روحيه سپاه روم را تضعيف مي كند.

حضور پيغمبر در منطقه تبوك و خروج از مدينه يك ضرورتي دارد.

منافقين در مدينه و بعضي از يهودي ها شنيده اند كه روم از آن طرف مي آيد و اين ها هم گفتند: ما هم از داخل با جنگ رواني و اين كه پيغمبر نيست و صحابه هم رفته اند، بريزيم و زن بچه آن ها را مورد تجاوز قرار دهيم و اموال شان را غارت كنيم كه وقتي كه مسلمان ها برمي گردند، چيزي نداشته باشند.

از طرفي هم نبي گرامي احساس مي كند كه وجودشان در مدينه ضرورت دارد كه بايد بماند و توطئه منافقين را بهم بزند.

تنها كسي كه مي تواند اين منطقه فراغ را پر كند و اين خلاء را پر كند و نقش نبي مكرم را در مدينه ايفا كند كه منافقين نتوانند هيچ غلطي كنند؛ غير از علي بن ابي طالب هيچ كس نيست.

اگر غير از علي كسي بود كه بتواند توطئه منافقين را در مدينه خنثي كند، قطعا پيغمبر علي را با خودش مي برد؛ چون در تمام جنگ ها و غزوات، دلاوري ها و شجاعت و عزم و شمشيرهايي كه پيروزي براي مسلمان ها آورده، اميرالمؤمنين بوده است.

به تعبير خود خليفه دوم:

لولا سيف علي لما قام عمود الإسلام

شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51

اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نمي شد.

شيعه و سني علي را فاتح جنگ ها مي دانند.

به تعبير يكي از علماي اهل سنت، علي در شجاعت در حدي است كه نام شجاعان گذشته را در تاريخ محو كرد و جايي براي شجاعان آينده هم نگذاشته است.

پيغمبر اكرم با توجه به اين دو ويژگي، يكي قضيه تبوك و تقويت روحيه سپاه اسلام و تضعيف سپاه روم كه احساس مي كند حضور خودشان ضرورت دارد و از آن طرف هم مدينه هم همچين مشكلي دارد كه بايد يا پيغمبر در مدينه بماند و اين توطئه را خنثي كند يا كسي كه اين خلع حضور پيغمبر را مي تواند پر كند.

روي اين جهت، پيغمبر اكرم مي فرمايد:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

ياعلي، يا بايد تو شخصا در مدينه بماني، اگر بنا باشد تو نماني، من خودم بايد بمانم.

همان قضيه اي را كه آقايان اهل سنت با سندهاي صحيح و نزديك به تواتر آورند كه جناب ابوبكر مأمور مي شود كه اوائل سوره برائت را براي مردم مكه قرائت كند، جبرئيل نازل مي شود:

لَنْ يُؤَدِّيَ عَنْكَ الا أنت أو رَجُلٌ مِنْكَ

مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 151

پيغمبر يا بايد خودت سوره برائت را براي مردم بخواني كه آن نقش اساسي را داشته باشد و اين سخن تو است كه مي تواند موج ايجاد كند و روحيه مشركين را براي هميشه بشكند و يا كسي كه مي تواند خلغ حضور تو را پركند.

يعني كسي بايد برود كه خلغ وجودي پيغمبر را پر كند.

براي همين جبرئيل نازل شد و پيغمبر اكرم علي را به دنبال ابوبكر فرستاد كه يا ابوبكر من بايد اين آيات را قرائت كنم.

در بعضي از جاها دارد كه ابوبكر خيلي ناراحت و گريان برگشت و عرض كرد: يا رسول الله آيا چيزي در حق من نازل شده است؟

حضرت فرمود: خير.

البته ابوبكر از اميرالمؤمنين هم سؤال كرد كه آيا چيزي در مورد من نازل شده است؟

اميرالمؤمنين فرمود: خير، جز خوبي ما چيزي نمي دانيم؛ ولي پيغمبر فرموده است كه اين را من خودم بايد قرائت كنم يا كسي از اهل بيت من كه مثل من است.

ابوبكر برگشت و اميرالمؤمنين سلام الله عليه اين آيات را براي كفار قريش قرائت فرمودند.

10 آيه از اول سوره برائت بوده است.

مصادر متعددي اين مطلب را آورده است.

ان شاء الله مفصل در رابطه با قضيه قرائت اوائل سوره برائت توسط ابوبكر اولا و به دستور پيغمبر باز گرفتن و دادن به دست اميرالمؤمنين ثانيا، از منابع معتبر اهل سنت با سندهاي صحيح براي بينندگان عزيز عرض خواهيم كرد.

همان طوري كه آنجا پيغمبر فرمود: يا علي، يا بايد من بروم، يا تو بايد بروي، در اينجا هم پيغمبر فرمود: يا بايد من بمانم يا علي بماند.

مجري:

اعتراض صحابه بر جانشين كردن امير مؤمنان (ع)

وقتي پيامبر اميرالمؤمنين را به عنوان جانشين خود معين كردند، بعضي ها اعتراض كردند و پيامبر اين اعتراض را مثل اعتراض مشركين نسبت به نبوت خودشان قرار دادند.

در اين رابطه مقداري توضيح دهيد.

استاد قزويني:

تعبير خيلي زيبايي است كه با سند صحيح نقل شده است و آقايان نمي توانند اعتراضي داشته باشند.

حاكم نيشابوري از حكيم بن جبير از حسن بن سعد كه از موالي اميرالمؤمنين است نقل مي كند وقتي پيغمبر علي را به عنوان خليفه و جانشين در مدينه معين مي كند، اميرالمؤمنين خدمت پيغمبر اكرم مي آيد و مي فرمايد: افراد نسبت به من اعتراض مي كنند و مي گويند:

ما أسرع ما تخلف عن بن عمه وخذله

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 367

در اينجا همين قريشي كه يا در مدينه بودند و يا در كنار پيغمبر بودند، مي گويند: چه طور اميرالمؤمنين از پسر عمه اش تخلف كرد و او را خوار كرد.

پيغمبر جواب داد:

أما قولك تقول قريش ما أسرع ما تخلف عن بن عمه وخذله فإن لك بي أسوة قد قالوا ساحر وكاهن وكذاب أما ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي إلا أنه لا نبي بعدي

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 367

اين كه علي بن ابي طالب از پيغمبر اكرم تخلف كرد و در جنگ همراه پيغمبر نبود و در مدينه ماند و اين در حقيقت يك نوع خذلان براي پيغمبر آورده است، پيغمبر فرمود: علي جان عيبي ندارد بگذار كه قريش بگويند، تو بايد از من اقتدا كني و من اسوه و الگو براي تو هستم، اگر قريش به تو اين طور مي گويند، به من هم مي گفتند: ساحر و كاهن و دروغگو است.

آيا راضي نيستي كه جايگاه تو نسبت به من همانند جايگاه هارون به موسي باشد.

اينجا نبي گرامي اعتراض به علي بن ابي طالب را در جانشيني حضرت در مدينه و در حادثه تبوك، همتراز و هم سنگ اعتراض قريش به نبوت پيغمبر آورده است.

براي عقلاء نكته خيلي ظريفي است.

اين تعبير، تعبير خيلي بزرگي است كه اعتراضات به علي همتراز اعتراض به پيغمبر در نبوت است. اعتراض به جانشيني، اعتراض به نبوت است.

جمله تخلف عن بن عمه وخذله، همتراز ساحر وكاهن وكذاب است.

پيغمبر اكرم مي فرمايد:

فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 367

يا علي صلاح مدينه جز توسط من يا توسط تو امكان پذير نيست.

اگر ما هر دو از مدينه بيرون برويم، شورشي هايي كه دنبال فرصت هستند، بساط مدينه را بهم مي زنند كه وقتي سپاه برگردد، چيزي در مدينه نخواهند ديد.

حاكم نيشابوري هم مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 367

با اين وضع به نظر من مسئله كاملا تمام است. پيغمبر اكرم در آن حديث قبلي مي فرمايد:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

يا بايد تو بماني يا اين كه من بمانم. آيا همچين فردي شايستگي خلافت را دارد يا ديگري؟

در روايت ديگر مي فرمايد:

لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي قال وقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم أنت وليي في كل مؤمن بعدي

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 102

اين روايات را كنار هم بگذاريد كه مي فرمايد: من نخواهم جز اين كه اثبات كنم كه تو خليفه من بعد از من در حق تمام مؤمنين هستي.

اين روايت را ما در جلسه گذشته خوانديم.

اميرالمؤمنين در حقيقت طبق همان تعبيري كه در آيه مباهله است، به منزله نفس پيغمبر است.

اينجا هم مي فرمايد:

فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 367

مدينه جز من و يا تو، قابل اصلاح نيست.

اگر ما هر دو بيرون رويم، صلاح مردم مدينه و صلاح خانواده هاي سپاهيان نيست و اين منافقين و بازمانده هاي قريش توطئه مي كنند و مشكلاتي براي مسلمان ها ايجاد مي كنند.

از آن طرف هم فوري يك جنگ رواني و شايعه ايجاد مي كنند.

سپاه در منطقه است و نياز به تقويت روحي دارند.

وقتي سپاهيان بفهمند كه اين ها ريختند و خانه شان را غارت كردند و متعرض زن و بچه شان شدند، آن وقت براي سپاه روحيه اي نمي ماند.

اگر غير از علي بن ابي طالب كسي همچين شأنيت و أهليتي داشت، قطعا پيغمبر اميرالمؤمنين را با خودش مي برد؛ چون نقش علي در جنگ ها كاملا مشخص است و بر كسي پوشيده نيست.

مجري:

جناب آقاي ذهبي نسبت به سند اين روايت اشكالاتي كرده است.

ايشان گفته است: يكي از روات اين حديث، منكر الحديث است.

اگر مي شود منكر الحديث را براي ما توضيح دهيد.

آيا اين دليل بر ضعف راوي مي شود؟

استاد قزويني:

آقاي ذهبي در رابطه با عبد الله بكيري كه در سند اين روايت است، مي گويد: منكر الحديث است.

حكيم بن جبير را هم مي گويد: ضعيف و شيعه است.

در خود مستدرك، حاكم نيشابوري مي گويد: صحيح است.

ذهبي در پاورقي مي گويد: روايت ضعيف است.

امثال آقاي ذهبي، همچين روايتي را كه در فضيلت اميرالمؤمنين آمده است، نمي تواند تحمل كند.

عرض خواهيم كرد كه منكر الحديث يعني حديث او قابل انكار است و حديث او را انكار كردند. احاديث منكر نقل مي كند.

ما ثابت مي كنيم كه اين شخص ثقه و مورد اعتماد است و حرف ذهبي بي اساس است و منكر الحديث بودن، دليل بر ضعف نيست. آقاي ذهبي دنبال اين است كه يك اشكالي وارد كند. اگر هم نتواند اشكال سندي و دلالي وارد كند، مي گويد:

يشهد القلب ببطلانه

المنتقي من منهاج الاعتدال، ج 1، ص 466 و سير أعلام النبلاء، ج 19، ص 47

مثل آن حديثي كه پيغمبر فرمود:

عدوَّك عدوّي وعدوّي عدوّ الله

يا علي دشمن تو دشمن من است و دشمن من هم دشمن خدا است.

آقاي ذهبي وقتي كه هيچ چيزي پيدا نمي كند مي گويد:

يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

قلب من ذهبي شهادت مي دهد كه اين باطل است.

من با تعدادي از دانشجويان دانشگاه ام القري در يك جلسه اي كه در كنار بيت الله الحرام داشتيم، عرض كردم: در كتاب هاي رجالي بنويسند كه يكي از الفاظ ضعف و عدم صحت روايت، بعد از اين كه راويان همه ثقه بودند، قلب آقاي ذهبي است كه بايد ديده شود چه شهادت مي دهد.

ما نه در مقام جسارت هستيم و نه اهانت، اگر يك شتر چران بيابان هاي رياض همچين حرفي بزند يا خرما فروش بازار مدينه همچين حرفي بزند، ما او را مذمت نمي كنيم؛ چون سواد و سطح فكر و معلومات و فرهنگش بيش از اين نيست؛ ولي ذهبي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است، مي گويد:

يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

شما در رابطه با حديثي كه مي فرمايد:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

بگوييد: قلب شهادت مي دهد كه اين باطل است.

چرا در اينجا نگفتيد؟

عبد الله بن بكير را آقاي ابن حبان توثيق كرده است. ايشان در ثقات خود جلد 8 صفحه 335 اين مطلب را آورده است.

در تاريخ ابن معين است كه از يحيي بن معين نقل مي كند: آقاي عبد الله بكير هيچ اشكالي ندارد.

ابن عدي با اين كه شمشير برداشته و آن كساني را كه اتهام تشيع دارند يا روايات در فضائل اميرالمؤمنين دارند، قلع و قمع كند، مي گويد:

ولم أر للمتقدمين فيه كلاما

متقدمين در رابطه با عبد الله بن بكير، كوچك ترين اشكالي نياورده اند.

ذهبي در اين روايت مي گويد: عبد الله بن بكير ضعيف و منكر الحديث است؛ ولي در ميزان الاعتدال در جاي ديگر وقتي به شرح حال عبد الله بكير مي رسد، از ساجي نقل مي كند كه عبد الله بكير:

وقال الساجي من أهل الصدق وليس بقوي

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 70

خيلي قوي نيست؛ ولي انسان صادقي است.

آقاي ذهبي شما چه طور در تعليقه ات بر مستدرك، چون روايت در فضيلت اميرالمؤمنين است، آقا منكر الحديث و ضعيف شد؛ ولي در جاي ديگر آقا انسان صادقي است.

كدام را قبول كنيم؟

آقاي الباني همين عبارت آقاي ذهبي را زير ذره بين مي گذارد و مي گويد:

وصف الذهبي له بمنكر الحديث مبالغ فيه

يك مبالغه و زياده روي كرده است آقاي ذهبي كه گفته است: منكر الحديث است؛ چون ساجي گفته است كه اهل صدق است و ابن عدي چيزي نياورده است و تمام كساني كه آورده اند، اين ها به درد تضعيف نمي خورد.

اين كه هر منكر الحديثي ضعيف است يا خير، اگر منكر الحديث، فضيلتي براي اميرالمؤمنين نقل كند، قطعا ضعيف است و هيچ شكي نيست؛ ولي اگر يك منكر الحديثي، حديث اقتدوا بعدي ابابكر و عمر يا حديث خوخه را نقل كند، آنجا منكر الحديث بودن به هيچ وجه، دليل بر ضعف راوي نيست.

خود آقاي ذهبي در ميزان الاعتدال در ترجمه احمد بن عتاب مروزي، مي گويد:

ما كل من روي المناكير يضعف

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 259

اين طور نيست كه اگر كسي منكر نقل مي كند ما بگوييم ضعيف است.

قربان برم خدا را، يك بام و دو هوا را

وقتي فضيلت علي را نقل مي كند، مي گويد: منكر الحديث است و روايت به درد نمي خورد و در جاي ديگر اين طور مي گويد.

ابن حجر مي گويد:

فلو كان كل من روي شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد

لسان الميزان، ج 2، ص 307

اگر بنا باشد كه هر كسي كه يك حديث منكري نقل مي كند، ما در ضعفا بياوريم، از محدثين يك نفر سالم نمي ماند.

آقايان تعدادي از روايان را به صرات گفته اند: ثقة ؛ ولي گفته اند منكر الحديث.

ابن حجر در رابطه با يزيد بن عبد الله كندي آورده است كه ابن معين كه از استوانه هاي رجال است مي گويد:

ثقة حجة

هم ثقه است و هم حجت است. احمد بن حنبل توثيقش كرده است. آقاي ابو حاتم و نسائي و ابن سعد توثيق كرده اند. 5 نفر آقا را توثيق كرده اند؛ ولي از احمد بن حنبل نقل كرده اند:

منكر الحديث

با اين كه آقاي احمد توثيقش كرده است، مي گويد: منكر الحديث است. شما كه نمي توانيد وارد رجال شويد، اين قدر آبروريزي نكنيد و گاف ندهيد. آبروي آن كساني كه پاي گيرنده ها نشسته اند و به شما دل خوش كرده اند، روحيه آن بد بخت هاي بي چاره را تضعيف نكنيد.

در رابطه با مفضل بن فضاله، يحيي بن معين توثيق كرده است.

ابو زرعه توثيق كرده است. نسائي و ديگران ايشان را توثيق كرده اند و ابوحاتم و ابن خراش گفته اند: صدوق است؛ ولي ابن سعد گفته است:

منكر الحديث

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 445

بعد ابن حجر مي گويد:

اتفق الأئمة علي الاحتجاج به

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 445

ائمه اهل سنت اتفاق نظر دارند كه ما به روايت ايشان استناد مي كنيم.

جناب آقاي ذهبي، يك كمي در حرف هايت دقت كن.

احساس كن كه بعد از تو كساني مي آيند و حرف هاي حضرت عالي را در رسانه ها براي ميليون ها انسان؛ چه شيعه و چه سني و چه عالم و چه دانشجو و چه مفتي و مفتكي و ماموستا و عزيزان مولوي ها بيان مي كنند، آن وقت اين ها اعتماد شان به شما نه تنها از دست مي رود؛ بلكه شما خدايي نكرده در منافقين مي آورند كه پيغمبر فرمود:

لا يحبه الا مؤمن ولا يبغضه الا منافق

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 622

من خيلي فشرده عرض مي كنم.

در رابطه با محمد بن عبد الرحمن، ابن مدينه و ابو حاتم توثيق كرده است.

ابن معين گفته است:

لا بأس به

ابو زرعه گفته است:

منكر الحديث

3 روايت هم از ايشان در بخاري آوردند.

پس اين رواياتي كه از محمد بن عبد الرحمن در بخاري است، اين ها را هم بگوييد: كنار بگذارند.

در رابطه با داود بن حسين مدني، ابن معين و ابن سعد و ابن اسحاق و عجلي و احمد بن صالح و نسائي همه توثيق كرده اند؛ ولي ساجي گفته است:

منكر الحديث

بخاري از او روايت نقل كرده است.

شما به مقدمه فتح الباري صفحه 392 مراجعه كنيد.

در رابطه با حماد بن جعفر، ذهبي مي گويد:

وثقه بن معين وغيره وقال بن عدي منكر الحديث

الكاشف، ج 1، ص 349

حرف آقاي ذهبي كه در رابطه با حديث منزلت، با اين كه آقاي حاكم نيشابوري مي گويد: صحيح الاسناد، ايشان براي اين كه از قافله عقب نماند؛ چون روايت در فضيلت اميرالمؤمنين است و مطلب مهمي است و اعتراض به استخلاف اميرالمؤمنين، اعتراض به نبوت است، آقاي ذهبي نمي تواند تحمل كند. اگر اينجا اشكال نكند خلاف انتظار است.

بيننده آقا مهدي از مرودشت:

ان شاء الله كه هميشه موفق و پيروز باشيد.

از اين كه يك رسانه اي وجود دارد كه ما مي توانيم احساسات و عقائدمان را ابراز كنيم، واقعا خيلي خوشحال هستيم. براي ما خيلي افتخار بزرگي است كه مي توانيم صحبت هاي خود را مطرح كنيم. در خواب نمي توان اين طور برنامه ها را ديد.

من اتفاقي چند شبكه از اين شبكه هاي ماهواره اي را كه ديدم، يك لحظه روي يك شبكه اي رفتم كه مال اهل سنت يا شيعه هم نيست.

در اين شبكه حرف از اسلام مي زد. خيلي حرف هاي ركيك و بي ربط مي زد كه خدا مي داند من شرمم شد و از خجالت آب شدم و نمي توانستم كه جوابش را بدهم.

عقده كرده بودم كه اين يك شماره هم زير نويس نكرده بود كه يك عالم بتواند جوابش را بدهد. هرچي از دهانش درآمد در مورد اسلام مي گفت.

نعوذ بالله يك حرف هايي در مورد حضرت علي مي زد كه خدا مي داند خجالت كشيدم.

من از حضرت علي خجالت كشيدم.

يكي از حرف هايش اين بود كه نعوذ بالله حضرت علي سياست مدار نبود تدبير نداشت و خون ريز و جنگ طلب بود و فقط به دنبال سر زدن بود. ضد زن بود و از زن ها متنفر بوده است.

معاويه خيلي ارحج تر و عاقل تر از علي بود.

يك حرف هايي مي زد كه خدا مي داند كه من خجالت كشيدم.

فقط از شما خواهش مي كنم كه يك برنامه مخصوص بگذاريد در اين زمينه صحبت كنيد. شما خيلي دين به گردن مردم داريد.

اسم اين شخص مشيري است و در شبكه هاي خارجي است.

فقط خواهش مي كنم كه يك برنامه اي بگذاريد كه بتوانيم جواب اين شخص را بدهيم.

وهابيت يا شبكه كلمه، حداقل اسما مسلمان هستند، وقتي اسم حضرت محمد صلي الله عليه وآله را مي آورند، حداقل صلوات مي فرستند.

خواهش مي كنم كه يك برنامه بگذاريد كه بتوانيد جواب اين شخص را بدهيد.

چرا از شبكه هاي ديگر آقاي طباطبايي جواب اين ها را بدهد؟

ما نمي توانيم افكار آن ها را قبول كنيم؛ چون آن ها از وهابيت هستند.

ما مي خواهيم كه شيعه جواب اين ها را بدهند. بغض گلوي من را گرفته است.

ان شاء الله كه موفق و پيروز باشيد، يا علي.

استاد قزويني:

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

اين شخص نفاق خودش را روشن مي كند. ببينيد كه شيعه و سني و مسيحي و يهودي، در رابطه با اميرالمؤمنين چه مي گويند.

ببينيد كه جرج جرداق مسيحي در رابطه با اميرالمؤمنين چه كار مي كند.

ول دورانت يهودي آمريكايي در رابطه با اميرالمؤمنين آنچنان سخنان حماسي مطرح مي كند.

قضيه اميرالمؤمنين سلام الله عليه و تدبير و عدالت و شجاعت علي كلا فرق مي كند.

اين آقايان ماهيت نفاقي دارند و معلوم نيست كه از چه نطفه اي به وجود آمدند.

خداي عالم شما را با مواليان تان محشور كند و ما را هم با اميرالمؤمنين و نوكران اميرالمؤمنين محشور كند.

بيننده آقا فرهاد از كردستان از اهل سنت:

اگر يادتان باشد، هفته گذشته من با شما تماس گرفتم كه من را قطع كرديد، امشب من را قطع نكنيد.

مجري:

آن شب مباحث خيلي طولاني شد و شما نمي خواستيد كه حرف ها را گوش كنيد.

اگر شما بخواهيد جسارت كنيد يا حرف هاي خودتان را بزنيد، نمي خواهد كه بحثي داشته باشيم و ممكن است كه باز اين اتفاق بي افتد.

بيننده:

بنده هيچ توهيني به هيچ كسي نكردم.

مجري:

يا توهين يا اين كه فقط بخواهيد خودتان حرف بزنيد.

بيننده:

من از حاج آقا پرسيدم، ايشان گفتند: ما هيچ توهيني نكرديم.

گفتم: شما به شيخ الاسلام توهين كرديد.

ايشان از اين كه من گفتم: شيخ الاسلام، ناراحت شدند.

گفتم: شما چرا اين قدر از اسم شيخ الاسلام مي ترسيد؟ از چه مي ترسيد؟

مگر شما نمي گوييد كه مذهب شيخ الاسلام بر حق نيست؟

اگر بر حق نيست، چرا مردم اين همه به سوي اين مذهب روي مي آورند؟

تلفن بنده را در اين لحظه قطع كرديد. شما گفتيد: توهين كرديد.

اين يك مسئله.

مجري:

الان كه تلفن شما قطع نشده است. الان مي توانيد صحبت كنيد.

بيننده:

شما مي گوييد: وهابيون با اهل سنت تفاوت دارند. مي شود تفاوت اصلي اين 2 را با هم بيان كنيد كه چه تفاوتي دارند؟

استاد قزويني:

شما برنامه سراب وهابيت را مي بينيد؟

بيننده:

بله. اين برنامه را مي بينم و چندين بار هم با آن ها تماس گرفته ام، جز قطع كردن تلفن بنده چيزي نديدم.

استاد قزويني:

شما آن شب وقتي صحبت كرديد، ما مي خواستيم جواب دهيم. چندين بار وسط صحبت ما پريديد. اين دور از شأن يك مسلمان و يك انسان است.

اگر ما تابع پيغمبر هستيم، از اوصاف پيغمبر اين است كه:

كان رسول الله لا يقطع كلام احد

پيغمبر اكرم سخن هيچ كسي را قطع نمي كرد؛ ولي شما حرف خود را مي زديد و ما مي خواستيم جواب دهيم و شما حرف ما را قطع مي كرديد.

دوباره ما حرف شما را گوش مي كرديم و بعد كه نوبت ما مي شد، شما دوباره حرف ما را قطع مي كرديد. ما در خدمت شما هستيم.

من يك سؤال از شما دارم.

اگر اين جمله را به من جواب دهيد، اصلا ما با شما هيچ مشكلي نخواهيم داشت.

در رابطه با ابن تيميه در كتاب منهاج السنة، ايشان يك تعبيري دارد كه مي گويد: اكثر صحابه و اكثر تابعين بغض علي را در سينه داشتند و علي را ناسزا مي گفتند.

و لم يكن كذلك علي فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه

منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 137 و 138

بسياري از اصحاب و تابعين، بغض علي را در دل داشتند.

شما هم مي دانيد كه در صحيح مسلم اميرالمؤمنين از پيغمبر نقل مي كند كه پيغمبر در مورد حضرت علي فرمود:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

علي را جز منافق كسي دشمن ندارد.

آقاي ابن تيميه كه مي گويد: اكثر صحابه و اكثر تابعين بغض علي را در سينه داشتند و به علي ناسزا مي گفتند و با علي مي جنگيدند، شما اين را اگر به بنده جواب دهيد، بنده در برابر حضرت عالي تسليم هستم.

بيننده:

ما فقط پيامبر را در ابلاغ وحي معصوم مي دانيم. ابن تيميه و امثال ابن تيميه رحمة الله عليه معصوم نبوده اند. شايد ايشان كه اين روايت را گفته است يا از كسي شنيده است، همه روايات كتب ايشان صحيح نيست.

كسي هم از صحابه بغض حضرت علي را به دل نداشته است. من اين كه شما مي گوييد را قبول ندارم. همه حضرت علي را دوست داشتند؛ چون پيامبر ايشان را دوست داشت.

استاد قزويني:

ايشان از كسي نقل قول نمي كند. خودش مي گويد:

فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه

منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 137 و 138

شما اين را مي خواهيد چه كار كنيد؟

بيننده:

ايشان معصوم نيست. ايشان هم مي تواند اشتباه كند.

استاد قزويني:

آقاي حصني دمشقي مي گويد: امام ابن تيميه شيطان بوده است.

آقاي محمد بن محمد بخاري مي گويد: هر كس به ابن تيميه بگويد: شيخ الاسلام، كافر است. بنابراين معصوم چه كسي است؟ خود شما كه اين حرف را مي زنيد معصوم هستيد؟

بيننده:

نه. هفته قبل هم اين سؤال را پرسيديد و من هم جواب دادم و لازم نبود كه اين سؤال را بپرسيد. هر كس به ابن تيميه توهيني كند و ايشان را از اسلام خارج بداند اشتباه بزرگي كرده است.

استاد قزويني:

شما در اين حد هستيد كه بگوييد: ابن حجر و ذهبي و سبكي و حصني دمشقي اشتباه كرده اند؟

من الان بالاي 100 كتاب از علماي بزرگ اهل سنت دارم كه عليه ابن تيميه حرف زده اند.

بيننده:

در آن زمان كه ابن تيميه، اكثر مسلمانان منحرف بودند. ابن تيميه رحمة الله عليه مي خواست آن اسلام ناب را به دنيا معرفي كند، خيلي از علماي اهل سنت و شيعه با ايشان مخالفت كردند.

اين علمايي كه با ايشان مخالفت كردند، در زمان ايشان بودند و اشتباهاتي از آن ها رخ داده است.

شما علمايي از اهل سنت بياوريد كه بعد از وفات ايشان يعني سال ها بعد بيايند و كتاب هاي ايشان را رد كرده باشند و كتاب هاي ايشان را قبول نداشته باشند.

استاد قزويني:

ابن حجر متوفاي چند است؟

بيننده:

نمي دانم.

استاد قزويني:

ايشان متوفاي 852 است.

ابن تيميه كي از دنيا رفته است؟

بيننده:

نمي دانم.

استاد قزويني:

ابن تيميه 728 از دنيا رفته است. ابن حجر در 852 از دنيا رفته است؛ يعني نزديك به 140 سال اختلاف دارند.

شما مي گوييد: عالمي را بياوريد كه بعد از او باشد، اين هم ابن حجر.

آقاي سبكي بعد از ابن تيميه از دنيا رفته است.

آقاي ذهبي متوفاي 748 است كه 20 سال بعد از ابن تيميه از دنيا رفته است.

بيننده:

اگر علماي اهل سنت ايشان را رد كرده است، شما دليلش را در چه چيزي مي بينيد؟

استاد قزويني:

براي اين كه اين شخص انسان منحرفي بوده است. من يك جمله اي را از محمد بن عقيل كه متوفاي 1350 است مي خوانم كه مي گويد:

ابن تيمية شيخ النصب

تقوية الإيمان، سيد محمد بن عقيل العلوي، ص 101

استاد ناصبي ها است.

عبد ربه از علماي الازهر است.

ايشان در سال 1377 قمري زنده بوده است، مي گويد:

ابن تيمية هو الذي جمع شتات أقوال الخوارج وغيرهم من الملحدين ودونها رسائل

فيض الوهاب، ج 1، صفحه 121

ابن تيميه اقوال مختلف خوارج و ملحدين را جمع كرده است و اين ها را به عنوان رساله آورده است.

شما گفتيد: علماي بعد از ابن تيميه را بياور و من هم همين كار را مي كنم.

آقاي امام حافظ ابو الفيض احمد بن محمد صديق غماري حسني كه از علماي اردن است و متوفاي 1380 است، مي گويد:

أنه رأس المنافقين في عصره

البرهان الجلي، ص 53

سر كرده منافقين عصر خودش بوده است.

آقاي سقاف كه از علماي اهل سنت است و زنده است، مي گويد:

فهو ناصبي خبيث ومجسم بغيض شاع المخالفون أم أبوا

مجموع رسائل سقاف، ج 2، ص 737

ايشان ناصبي و خبيث است، چه مخالفين بخواهند و چه نخواهند.

آقاي حسن بن فرحان مالكي از علماي معاصر عربستان سعودي است و سلفي است.

ايشان مي گويد:

حوكم ابن تيميه في عصره علي بغض علي واتهموه مخالفوه من علماء عصره بالنفاق

ابن تيميه را به خاطر بغض علي محاكمه كردند و علماي عصر ابن تيميه او را متهم كردند به نفاق و ايشان مي گويد:

ان عليا قاتل للرياسة لا للديانة وأن تواتر اسلام معاويه ويزيد بن معاويه اعظم من تواتر اسم علي وأنه كان مخذولا

علي براي رياست جنگيد نه براي ديانت و تواتر اسلام معاويه و يزيد، بالاتر از تواتر اسلام علي است و علي هميشه خار بوده است.

بعد آقاي فرهان مالكي مي گويد:

وان لم تكن هذه الاقوال نصبا، فليس في الدنيا نصب

اگر اين عبارت ها دليل بر ناصبي بودن ايشان نباشد؛ پس ما ناصبي در دنيا نداريم.

اين مطلب در كتاب قرائت في كتب العقائد صفحه 176 آمده است.

بيننده:

در زمان حضرت علي رضوان الله تعالي عليه، حضرت معاويه با ايشان مخالفت كردند.

اين اختلافات در زمان يزيد و امام حسين هم بود.

اين اختلاف ها بين مسلمان ها طبيعي است كه با يكديگر اختلاف داشته باشند.

در زمان پيامبر هم اين طور بود كه بعضي از نظراتي كه پيامبر مي دادند و صحابه نظرات بهتري به او پيشنهاد مي كردند.

در زمان ابن تيميه هم بعضي از علماء با ايشان اختلاف داشتند. اختلاف چيز خيلي طبيعي است. در زمان معاويه و حضرت علي همين طور بوده است و در زمان يزيد و امام حسين هم به همين شكل بوده است.

مجري:

شما يزيد و امام حسين را هم سطح مي دانيد؟

بيننده:

هم سطح نمي دانيم؛ ولي به هر حال او هم مسلمان بوده است.

مجري:

يزيد شارب الخمر و ميمون باز و زنا كار، اين ها مشكلي ندارد.

بيننده:

هيچ كسي نگفته است كه با شراب خوردن انسان كافر مي شود.

استاد قزويني:

كسي كه شراب را حلال بداند، كافر است يا خير؟

بيننده:

حلال ندانسته است. اين را شما مي گوييد.

استاد قزويني:

ما هيچ حرفي نداريم. ما از خدا مي خواهيم كه شما را با ابن تيميه محشور كند و ما را هم با اميرالمؤمنين و مواليانش محشور كند. اين كه اشكالي ندارد؟

بيننده:

چه اشكال داره؟

استاد قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد. شما كه مي گوييد: ابن تيميه آدم خوبي بوده است، خدا به آبروي حضرت زهرا، حضرت عالي را با ايشان و با يزيد كه دفاع مي كنيد و معاويه محشور كند.

بيننده:

من از يزيد دفاع نكردم.

بيننده سركار خانم ربيعي از تهران:

من از اين كه وقت شما را گرفتم عذر خواهي مي كنم. راضي به زحمت شما نبودم كه شما با ما تماس بگيريد، ما را حلال كنيد. اين وظيفه من بود كه تماس بگيرم. از كاركنان اين برنامه تشكر مي كنم.

چند شب پيش من برنامه شما را نگاه مي كردم، شما گفتيد: ما نبايد به مقدسات اين جماعت توهين كنيم؛ چون آن ها به مقدسات ما توهين مي كنند.

من شيعه هستم و افتخارم اين است كه شيعه هستم. اين را وظيفه شرعي خودم دانستم كه به شما اعتراض كنم.

اميدوار هستم بپذيريد و اگر اعتراض من مورد قبول نبود، من گوش مي كنم و هيچ اشكالي ندارد؛ چون من خيلي كوچك هستم كه بخواهم در مقابل شما ابراز دانش كنم.

خداوند به من توفيق داده است كه 2سال است كه من راجع به فقه شيعه و دين خودم تحقيق مي كنم.

كساني بودند كه در مقابل من قرار مي گرفتند و مناظره انجام مي شد و من نمي دانستم كه چه جواب دهم؛ ولي به لطف اميرالمؤمنين علي عليه السلام، توانستم تحقيق كنم و الان مي توانم جواب دهم و مي توانم از دين خودم دفاع كنم.

من ايراد به اين است كه حضرت صادق صلوات الله عليه در كتاب وسائل الشيعه شيخ حر عاملي جلد ثالث عشر حديث 21289 فرمودند: كساني ادعاي محبت ما را دارند؛ ولي ضرر آنان از دجال بيشتر است؛ زيرا دشمنان ما را دوست دارند و دوست داران ما را دشمن مي دانند.

در حديقة الشيعه، حضرت صادق سلام الله عليه فرمودند كه دين جز حب اميرالمؤمنين علي عليه السلام و بغض دشمنان ايشان نيست.

من اين ها را تند تند مي خوانم تا وقت شما گرفته نشود.

در اصول كافي جلد 1 صفحه 254 در روايت 1، ابو حمزه مي گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمودند: همانا خدا را كسي پرستد كه او را شناسد و اگر نشناسد و پرستش كند، اين گمراهي خواهد بود.

عرض كردم: قربانت گردم معرفت خدا چيست؟

فرمود: باور داشتن خداي عزوجل و باور داشتن پيغمبر صلوات الله عليه و دوست داشتن اميرالمؤمنين علي عليه السلام است و آخر حديث مي فرمايند:

والبراءة إلي الله عز وجل من عدوهم، هكذا يعرف الله عز وجل

و بيزاري جستن به خداي عز وجل از دشمنان ايشان.

در اصول كافي جلد 1 صفحه 255 روايت 3، زراره از امام صادق صلوات الله عليه مي پرسند، آيا معرفت شما و خاندان شما بر همه خلق واجب است؟

ايشان مي فرمايند: بله.

خداي عزوجل، پيامبر حضرت محمد صلوات الله عليه را بر تمام مردم به عنوان رسول و حجت روي زمين مبعوث فرمود؛ پس هر كس به خدا ايمان آورد و به محمد صلوات الله عليه ايمان آورد و تصديقش كند، معرفت ما و خاندان ما بر او واجب است.

زراره فرمود: من عرض كردم، كساني هستند كه خداوند را قبول دارند و رسول اعظم صلوات الله عليه را قبول دارند، اين ها خاندان شما را قبول ندارند و معرفت خاندان شما را قبول ندارند.

فرمودند: آري اين ها (داخل پرانتز نوشته شده است اهل سنت) كه به فلان و فلان (آن موقع كه مي گفتند: فلان و فلان معروف بود كه همان ابوبكر و عمر است) معرفت دارند.

حضرت صادق فرمودند: مگر عقيده داري كه خداوند معرفت اين فلان و فلان را در دل ايشان انداخته است، به خدا آن را كسي جز شيطان در دل اين ها نه انداخته است.

به خدا حق ما را كسي جز....

استاد قزويني:

الان شما چند روايت را خوانديد. شما مي دانيد كه از ديدگاه شيعه، هم روايات صحيح و هم ضعيف داريم. اگر ما بخواهيم روايتي را قاطعانه به معصوم نسبت دهيم، بايد سند روايت را بررسي كنيم و ببينيم كه اين روايت از نظر سند صحيح است يا خير.

آيا اين رواياتي كه شما خوانديد كه مي فرمايد: من شروع كردم به تحقيق كردن نسبت به سند اين روايات هم بررسي فرموديد يا خير؟

بيننده:

نه هنوز به آن مرحله نرسيده ام.

استاد قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد. بزرگواري كنيد هر وقت اين ها را يك بررسي سندي هم بفرماييد، بعد ما در خدمت سركار عالي هستيم؛ ولي داريد بررسي سندي مي كنيد، من 2 تا نكته را خدمت سركار عرض كنم:

1. اين رواياتي كه شما آورديد در هيچ كدامي از اين ها كه ائمه عليهم السلام به ما دستور دهند برويد بالاي منبر يا برويد در مسجد، شبكه به اين ها فحش دهيد و ناسزا بگوييد، هيچي نقل نفرموده است.

ما مي گوييم: نبايد به مقدسات اين ها نبايد توهين كرد ؛ همان طوري كه امام صادق براي ما عزيز است، خلفاء براي آن ها عزيز است؛ اگر چه از ديدگاه ما اشتباه است؛ ولي براي آن ها عزيز است. ما نه تنها روايت، ببينيد برائت يك بحث ديگري است. ما از تمام كساني كه دشمن محمد و آل محمد بودند، تبري مي جوييم. ما بارها گفتيم.

مجري:

مثل يزيد.

استاد قزويني:

اگر چنانچه كسي تبري نداشته باشد، تولي او معنا ندارد؛ چون لا اله نيايد، الا الله معنا پيدا نمي كند.كفار قريش هم الله مي گفتند.

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

سوره لقمان آيه 25

ولي اين ها مشرك بودند، لا اله نمي گفتند.

ما در بحث برائت از دشمنان اهل بيت، مصر هستيم و كوچك ترين شكي نداريم و از اصول خودمان هم مي دانيم؛ ولي بحث تبري از دشمنان اهل بيت يك چيزي است و اين كه ما بياييم در يك شبكه اي شروع كنيم مثلا به خلفاء فحش دهيم و به نواميس پيغمبر فحش دهيم و متهم به زنا و فحشاء كنيم، قطعا اين را خدا و پيغمبر راضي نيست.

2. شمايي كه بررسي مي كنيد، محبت كنيد كه كتاب مستدرك الوسائل جلد 12 صفحه 82 حديث 13575 از اميرالمؤمنين مي فرمايد:

لا تتكلموا بالفحش فانه لا يليق بنا ولا بشيعتنا

به ديگران فحش ندهيد، اين نه زيبنده ما هست و نه زيبنده دوستان ما هست.

در كتاب اعتقادات مرحوم شيخ صدوق، مي دانيد در اعتقادات معمولا رواياتي مي آيد كه از ديدگاه مؤلف تمام آن پل ها و قنطره هاي رجالي گذشته باشد.

در صفحه 107 اعتقادات صدوق، البته اين روايت را مرحوم علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 71 صفحه 217 هم آورده است كه مي گويد: به امام صادق گفته اند:

إنا نري في المسجد رجلا يعلن بسب أعدائكم ويسميهم فقال: (ما له لعنه الله يعرض بنا) وقال الله تعالي: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم)

يا بن رسول الله يكي از دوستان شما در مسجد مي نشيند، دشمنان شما را سب مي كند.

اعداء هم مي آورد. اعداء عمدتا مال نواصب است. كلمه اعداء به اهل سنت استعمال نمي شود. كلمه مخالف معمولا مي آيد؛ مثلا مخالفين شما يا عامه. كلمه اعداء خودش انصراف دارد به نواصب.

حضرت فرمود:

فقال: (ما له لعنه الله يعرض بنا)

الاعتقادات في دين الإمامية، الشيخ الصدوق، ص 107

اين چه مرضي دارد؟ خدا لعنتش كند، ما ائمه را در برابر فحش دشمنان ما قرار مي دهد.

بعد حضرت آيه 108 سوره انعام را خواندند كه گفت: خداي عالم مي فرمايد:

وقال الله تعالي: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم)

شما بت پرست ها را فحش ندهيد، اگر فحش داديد آن ها هم به مقدسات شما فحش مي دهند.

خطبه 206 نهج البلاغه را هم مراجعه كنيد كه تعدادي از صحابه در جنگ صفين به معاويه فحش مي دادند و ناسزا مي گفتند.

اميرالمؤمنين فرمود، از ديدگاه اميرالمؤمنين معاويه مسلمان نيست.

در خطبه 16 مي گويد: قسم به خدايي كه بشر را آفريد، معاويه و دار و دسته اش در فتح مكه مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام كردند:

وأسروا الكفر

كفر را باطني اش كرده اند.

اين رأي علي است در رابطه با معاويه؛ ولي مي گويد:

إني أكره أن تكونوا سبابين

به شيعه هايش مي گويد و به سپاهيانش مي گويد: من دوست ندارم شما فحش دهيد. به جاي فحش بياييد اعمال زشت و قبيح و وقيح معاويه را براي مردم بازگو كنيد.

ولكنكم لو وصفتم أعمالهم ، وذكرتم حالهم ، كان أصوب في القول وأبلغ في العذر

اگر به جاي فحش دادن اعمال زشت معاويه و كارهاي بد معاويه را شما براي مردم بازگو كنيد و افشاگري كنيد بدون فحش.

يك بحث فحش دادن است خواهر عزيزم يك بحث است و اين كه ما بياييم صحابه را از ديدگاه قرآن و سنت نقد علمي كنيم، اين يك چيز ديگري است.

من از شما تقاضا دارم در كتاب كافي جلد 2 صفحه 636 حديث شماره 4 و 5 را ملاحظه كنيد كه از هر جهت روايت صحيح است؛ بلكه بعضي ها صحيح اعلايي است.

اين 2 روايت را شما به آن يادداشت هايي كه داشتيد اضافه كنيد و باز در جلسه بعدي ما خدمت شما هستيم.

بيننده:

روز خوبي داشته باشيد. يا حيدر.

آقا رسول از مشهد از برادران اهل سنت:

فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا

سوره انشقاق آيه 7 و 8

وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ

سوره يس آيه 12

اگر انسان بخواهد ولايت علي عليه السلام و 12 امام را قبول كند، آيا لازم است كه حتما مثل شيعيان باشد؛ چون ما وقتي صحبت مي كنيم، مي گويند: از كارهايي كه از شيعيان مي بينند و از حرف ها و رفتارهاي اين ها دل سرد مي شوند و مي گويند: اصلا نمي شوند.

آيا مي شود انسان همان طور سني باشد؛ ولي 12 امام را قبول داشته باشد يا وهابي باشد؛ ولي محبت و ولايت اين ها را قبول داشته باشد؟

ما الان مي بينيم كه در قرآن 12 بار اسم امام آمده است و از يك طرف ما بايد از ظالمين كه امام ما باشند حمايت كنيم.

به ما بگويند: شما از يزيد و معاويه حمايت مي كنيد.

شما حديث قرطاس را خوانديد كه عمر نگذاشته پيامبر وصيت نامه بنويسد و ظلم هايي كه گفته مي شود، اين ها دل ما را سياه مي كند.

ظلم هايي كه به فاطمه شده است از فدك و اين كه گفته است: من را شبانه دفن كنيد، اين ها باعث مي شود كه دل ما سياه شود.

امروز هم اتفاقا آقاي سجودي برنامه داشت كه يك بيننده زنگ زد و از مستدرك حاكم حديثي آورد كه عائشه رضي الله عنها مي گفته است: بعد از رسول خدا حدثي از من سر زده است كه خجالت مي كشم كه من را كنار قبر او دفن كنيد، من را در قبرستان بقيع دفن كنيد.

ما بايد اين كارها و اين اشتباه ها را توجيه كنيم و بگوييم: نه اين ها خوب بوده اند.

ما هم دل سرد و دل سياه مي شويم.

مي شود ما به اهل سنت باقي باشيم؛ ولي ولايت اين ها را قبول كنيم؟

آيا خدا اين را قبول دارد يا بايد حتما انسان مثل شيعيان دنبال مراجع باشد و تغيير روش دهد؟

استاد قزويني:

ما از ادبيات و ادب شما متشكر هستيم. مي شود كه انسان سني باشد و محبت و ولايت اميرالمؤمنين و ائمه را قبول داشته باشد. مي شود كسي شيعه باشد؛ ولي نستجير بالله نسبت به ائمه ارادت نداشته باشد.

همين آقايي كه نقل كردند كه در يكي از شبكه ها حرف مي زند، شيعه است. ايشان يك سري خزعبلات مطرح مي كند.

آقاي دكتر سروش مگر شيعه نيست؟

ايشان حرف هايي مي زند كه مراجع كفر و ارتداد ايشان را ثابت كردند.

همين آقاي كديور كه در اين شبكه هاي انحرافي به عنوان شيعه صحبت مي كند كه ما اعتقادات اين را كاملا اعتقادات انحرافي و گمراه و گمراه گر مي دانيم، مگر شيعه نيست.

جناب آقاي حسون مفتي اعظم سوريه يك سني است.

آن روز من صحبت ايشان را در كنفرانس وحدت گوش مي كردم، خدا مي داند كه من از صحبت ايشان لذت بردم. مي گويد: شما سني پيدا نمي كنيد كه ولائي العقيده نباشد و شيعه اي را هم پيدا نمي كنيد كه اقتداء العلي عقيده نباشد.

يك مفتي اعظم كه يك انسان عادي هم نيست، با اين نگاه، به مسائل توجه مي كند. دوستان ما رفتند و يك مصاحبه اختصاصي با ايشان داشتند و ديشب هم يك تبليغي بود از اين مصاحبه.

اين بحث هايي كه اين برادر عزيزمان جناب آقاي حسون داشتند، ما اين ها را به تدريج پخش مي كنيم. ما مي خواهيم كه نگاه اهل سنت به شيعه اين چنين باشد.

آقاي عثمان الخميس، به فرض علامه مجلسي و علامه حلي و آقاي شيخ مفيد گفته است:

من أنكر واحدا من الائمه فهو كافر مخلد في النار

اين آقا اجتهاد كرده است و اجتهادش به اينجا رسيده است.

به فرض شما بگوييد: ايشان در اجتهادش اشتباه كرده است كه در اين صورت پاداش هم دارد.

چرا اين طور فحاشي مي كنيد.

بيش از 30 نفر از بزرگان شما هم در برابر شيخ مفيد، مي گويند:

من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر

فتاوي السبكي، ج 2، ص 576 و الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139 و الفتاوي الهندية، ج 2، ص 264

من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه

فتاوي السبكي، ج 2، ص 587 و الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 138

اين آقا هم مي گويد: اجتهاد كرده است.

شما كه مي گوييد: در جنگ جمل و در جنگ صفين اجتهاد كرده اند.

30 هزار نفر و 110 هزار نفر انسان كشتند. اين ها اجتهاد كردند و يك ثواب هم دارند.

آدم كشي ها را شما به حساب اجتهاد مي گذاريد، شيخ مفيد يك فتوايي داده است، بايد تمام هفت آسمان بر سر شيخ مفيد و بحراني و علامه مجلسي و ديگران ويران شود؟

اين دور از انصاف و وجدان است. اين درست نيست.

اين راهي كه شما مي رويد، آخر اين راه حق و حقيقت نيست، آخر اين راه ضلالت و گرفتاري در آتش جهنم است. اين كار باعث مي شود كه شيعه و سني را به جان هم بيندازند.

اگر از دماغ يك شيعه خون بيايد يا يك سني به خاطر اين بحث ها بيايد، تمامي اين كارشناسان و اين كاركنان شبكه ها، والله مسؤل هستند؛ چه شبكه هاي شيعي باشند و چه شبكه هاي سني باشند.

ما مي گوييم: برائت و هفته برائت و در پاكستان 200 شيعه به خاك و خون كشيده مي شود يا آن آقايي كه در سنتياگو نشسته است و فحاشي مي كند و در روز عاشورا در افغانستان ده ها شيعه به خاك و خون كشيده مي شود يا شيعيان را به رگبار مي بندند و مي گويند: اين هم نتيجه صحبت هاي آن آقا بر عليه خلفاء و عائشه، آيا اين آقايان مسؤل هستند يا خير؟

اگر اين آقايان بر اين عقيده هستند كه كارشان مرضي خدا و امام زمان هستند، كارشان را ادامه دهند و گسترش دهند و دست شان درد نكند؛ ولي اگر احساس مي كنند كه اين كارها خلاف شرع است؛ همان طوري كه حضرت آيت الله مكارم شيرازي در اين بيانيه شان مي گويند: كه پيش خدا مسؤليت عظيمه دارد، ما نهايت چيزي كه مي توانيم بگوييم، اين است كه اين آقايان بد سليقه هستند و برداشت شان يك برداشت نادرستي است؛ اما الان در يك موقعيت خيلي خطيري قرار گرفتيم.

ما بارها گفتيم، شيعه، سني، وهابي، افراطي، تند رو، تفريطي الان سربازان مسيحي و يهودي مسلمان ها را نمي كشند.

در سوريه همين سربازان اسلامي هستند كه يكديگر را مي كشند؛ ولي يهودي ها و مسيحي ها و دشمنان اسلام در پشت قضيه حضور دارند و اسلحه مي دهند و تحريك مي كنند.

يك مقدار وجدان مان را قاضي قرار دهيم.

بيننده:

منظور من اين بود كه:

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ

سوره اسراء آيه 71

ما نمي خواهيم كه فرداي قيامت به ما بگويند: امام شما خليفه دوم بوده است كه نگذاشته است پيامبر وصيت نامه بنويسد.

استاد قزويني:

اين منظور شما است.

بيننده:

من الان برايم ثابت شده است. الان منظور من اين است كه اگر ما ولايت علي و اولادش را قبول كنيم؛ اما نماز و عبادات ما به همان روش خود ما باشد، آيا خدا از ما مي پذيرد؟

استاد قزويني:

اگر به اين نتيجه رسيدي كه با اين عقيده و با اين نماز مرضي خدا است، بله و اگر به اين عقيده نرسيدي، خير.

ملاك براي شما آني است كه براي شما اثبات شده است.

ملاك تحقيقات جناب عالي و نتيجه تحقيقات شما است.

بنده به اين نتيجه مي رسم كه از نظر تحقيق و علم، اميرالمؤمنين خليفه بلا فصل پيغمبر بوده است و بعد از او امام حسن و امام حسين تا حضرت مهدي بوده است.

پيغمبر هم فرموده است كه فقه را از اين ها بگيريد.

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي

وسائل الشيعة (الإسلامية)، الحر العاملي، ج 1، ص تقريظ 2

اگر به كتاب و اهل بيت تمسك كرديد گمراه نمي شويد.

اگر به كتاب تمسك كرديد و به اهل بيت تمسك نكرديد يا به اهل بيت تمسك كرديد و به كتاب تمسك نكرديد، اهل ضلالت هستيد.

اگر نتيجه علم اين شد، من بايد طبق فقه اهل بيت عمل كنم. اگر هنوز تحقيقات من به اينجا نرسيده است، لازم نيست.

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

سوره زمر آيه 17 و 18

شما اگر تشخص مي دهيد كه هر قولي احسن است، اگر نتيجه علم و تحقيق شما اين است كه مذهب شيعه احسن است، غير عمل شيعه را انتخاب كني عملت باطل است و فرداي قيامت نجات پيدا نمي كني و اگر به اين نتيجه رسيدي كه مذهب اهل سنت مذهب احسن است، به غير او عمل كني، فرداي قيامت مشكل داري.

بيننده:

اگر براي ما ثابت شده باشد، زحمت و مشقت براي ايجاد مي شود كه بخواهيم طبق فقه شيعه عمل كنيم.

استاد قزويني:

من لا تقية له لا دين له

فقه الرضا، علي ابن بابويه القمي، ص 338

هر كس تقيه ندارد، دين ندارد.

اين را هم شيعه نقل كرده است و هم سني نقل كرده است.

ائمه عليهم السلام هم براي آن طور موارد راه هايي را انتخاب كردند و راه هايي را براي ما پيشنهاد كردند.

بيننده آقاي باقري از يزد:

حضرت آيت الله چند شب پيش چيزي به يزدي ها گفتند.

استاد قزويني:

بله. ما آن پيامك شما را هم خوانديم، ما شوخي كرديم.

ما براي همه بينندگان عزيزمان مخصوصا مردم يزد سلامتي مي خواهيم.

ما چند سفر به يزد داشتيم كه يك سفر را با جناب آقاي محسني داشتيم كه يك همايشي بود كه 800 نفر از طلاب و دانشجويان غير ايراني هم بودند.

واقعا آن 3 روز در يزد براي من يكي از بهترين روزهاي عمرم بوده است.

مردم يزد آن تدين و ديانت شان و عشق شان به ديانت و ولايت زبان زد است.

آقاي باقري هم گل سر سبد گل هاي يزد است.

بيننده:

اللهي به حق جدت فاطمه زهرا بتوانيم خدمت تان باشيم.

مجري:

اگر قطاب يزدي هم همراهش باشد كه خيلي عالي است.

بيننده:

جناب آقاي سجودي كارشناس شبكه كلمه، امروز به شدت توهين هاي بسيار عظيمي به سركار خانم دكتر فقيهي انجام دادند.

استاد قزويني:

مثل اين كه ايشان امروز يك چيزي مصرف كرده بودند. ما در جريان قرار گرفتيم.

ليس علي المجنون من حرج

مجري:

گويا تسمه پاره كرده اند.

بيننده:

اجازه دهيد كه من 2 دقيقه با جناب آقاي سجودي با كمال احترام صحبت داشته باشم. آقاي سجودي اگر صادق هستند، جواب ما را بدهند.

به قول خودشان سياست شبكه و اربابان سعودي شان اين است كه اجازه نمي دهند كه مناظره كنند؛ پس لطف كنند كه اگر با استادان ما مناظره نمي كنند، حداقل جواب شيعيان عادي را بدهند.

اشخاصي مثل بنده و آقا مسعود و محمد آقا و آقاي اسكندري و آقاي شريفي و خانم صفايي. اگر دعواي شان هم كردند، بگويند: اين ها بيننده بودند. فقط تلفن ما را وصل كنند.

ما با هزار زحمت امروز اين قدر تماس گرفتيم؛ ولي تلفن ما را جواب ندادند.

يك آقايي زنگ زد كه معلوم بود سني بود، گفت: من به اين دليل سني شدم؛ چون وقتي كه شيعه بوديم، ما هر چه به علماي مان مي گوييم: با سني ها مناظره كنيد، مناظره نمي كنند. آقاي سجودي هم تأييد كردند.

گفتيم: شبكه ولايت خودش را كشت از بس به شما التماس كرد.

هر شرطي كه شما گذاشتيد، گفتند: ما حاضر هستيم.

استاد قزويني:

ما آن دفعه اعلام كرديم. گفتيم: هر كس واسطه شود كه اين آقايان مناظره كنند، ما حق الوصاية 10 ميليون تومان به او مي دهيم.

اگر واقعا همچين قضيه اي باشد، همان دقيقه اول 7 ميليون تومان به حسابش واريز مي كنيم.

بيننده:

در يك صورت حاضرند با شما مناظره كنند. آن ميلياردها دلار پول نفت عربستان را به آن ها بدهيد، شايد شبكه شان را جمع كنند. آن پول را هم كه شما نداريد.

استاد قزويني:

ما اين را هم كه گفتيم، يكي از دوستان باني شده بود. ما خودمان همچين پول هايي نداريم. دوستان ما گفتند: اگر همچين قضيه اي باشد و كسي واسطه شد و اين ها براي مناظره حاضر شدند، ما پول اين ها را مي دهيم.

همين آقاي سجودي با اين آقاي دكتر مهدي خزعلي با اين كه اين آقا حوزه ديده و طلبه نيست و خيلي زياد در گود نيست، آبروي اهل سنت و وهابيت را برد.

اين ها مي گفتند: از نظر سياسي با ايشان مناظره مي كنيم، شايد نگويد: ولايت اميرالمؤمنين؛ ولي ديدند نه و ديگر با آن شخص هم مناظره نكردند.

جناب آقاي سجودي من از شما چند سؤال دارم.

آقاي سجودي در 2 برنامه قبل شان يك كليپي از يك خواننده لس آنجلسي پخش كردند و بعد امروز كه ديدند يك سري حرف هايي شده است، گفتند: دشمنان ما كه شيعيان هستند، جا نماز آب مي كشند.

گفتيم: اگر در شبكه اي به اصطلاح مذهبي شما، چنين منكري پخش كنيد و شيعيان جا نماز آب مي كشند، خوب آقاي سجودي ببخشيد.

يك صحبت جالب ديگري كردند و گفتند: دوستان ما (يعني شبكه كلمه و وهابي) گفتند: آقاي سجودي خوب ياد جواني هاي تان افتاديد.

معلوم شد كه ايشان در جواني چه كاره بودند.

اين حرف خودشان است و ما هيچ توهيني هم نمي كنيم.

ايشان يك حرف ديگري زدند و گفتند: سركار خانم دكتر فقيهي كه يك روايت از كتب اين ها خواند و ايشان هم مقداري از كليپش را پخش كرد، بعد با ناراحتي گفت: اي مسلمانان و اي مردم، به نظر شما خانم هايده در جهنم است يا خانم دكتر فقيهي؟

بعد خودشان جواب دادند.

جوابش اين بود: به الله قسم كه هايده در بهشت است و خانم فقيهي در جهنم است.

استاد قزويني:

خدا ان شاء الله آقاي سجودي را با هايده محشور كند و ما و خانم فقيهي را با حضرت زهرا و حضرت زينب و فضه خادمه حضرت زهرا محشور كند.

بيننده :

الهي آمين. ما فقط مي گوييم: بينندگان قضاوت كنند.

يك چيزهايي در ذهن ما مي آيد، كه روي آنتن مصلحت نيست كه مطرح كنيم.

دفاع اين آقايان از يك خواننده، (ما كاري به آن خواننده هم نداريم) كه اين طور بيايند دفاع كنند، ما خيلي سؤالات در ذهن مان مي آيد.

استاد قزويني:

يك پيامي چند روز قبل آمده بود كه يكي از آقاياني كه خيلي حرف مفت مي زند، يك روزي اين را برده بودن يك جايي كه هايده هم آنجا بود، گفت: خدايا من چه كار خوبي كرده بودم كه همچين پاداشي به من دادي؟

ندا آمد: خفه شو ما مي خواستيم هايده را عذاب كنيم كه به آنجا آورديم.

اگر ما دعا كرديم كه سجودي را با هايده محشور كند، من گمانم كه اگر خواسته باشند عذاب هايده را چند برابر كنند، سجودي را پيش ايشان مي برند.

بيننده:

ان شاء الله آقاي سجودي متوجه شده باشند.

2 هفته پيش گفتند: شيعياني كه طبل و سنج در خيابان ها مي زنند، اي بينندگان اي مسلمانان، اين طبل و سنج را شما نگاه كنيد كه از اول تا آخر برنامه هايي كه داخل كاواره است، با همين طبل و سنج است.

شما از كجا خبر داري كه از اول تا آخر در كاواره ها چه مي نوازند.

ان شاء الله آقاي هاشمي بعدا به نگويد و كليپ من را پخش نكند و بگويد: باقري توهين كرده است.

ببينيد اين عين جمله آقاي سجودي بود.

گفت: در كاواره ها مي رقصند و اين آلات موسيقي از اول تا آخر مي نوازند.

من كه از اول تا آخر در جايي نرفته باشم و نديده باشم، نبايد بگويم: از اول تا آخر چه كار مي كنند.

جواني شان را هم كه دوستان شان گفتند.

راجع به عائشه و صحابه كه ايشان گفتند، يك جمله در توهين هايي كه به سركار خانم فقيهي كردند، من بحثم در فقط در مورد خانم فقيهي نيست.

شيعه اي كه يك حديث را با نهايت احترام مي خواند و از شما مي خواهد كه جواب دهيد، بايد اين طور به او توهين كرد.

شما وقتي كه خودتان گفتيد اين حديث را و گفتيد: ضعيف است و مي توانستيد ثابت كنيد كه ضعيف است، البته گفتيد: فقط آقاي عسقلاني گفته است.

وقتي از آقاي هاشمي از بيننده سؤال كرد و قبلا هم من سؤال كردم و شما هم گفتيد:

من أنكر خلافة ابوبكر فهو كافر

آقا گفت: بي خود كرده است. رأي خودش بوده است و اجتهاد كرده است.

چه طور شما اجتهاد ما را مي خوانيد كه كسي گفته است: هر كس ولايت علي را قبول نكند كافر است و آن هم به نص صريح گفته پيامبر و آن هم فرض مي كنيم كه آن شخص هم اجتهاد كرده است، چه طور او را مي كوبيد؟

وقتي كه عين كلمه مي گويد:

زوجت

آنجايي كه امام صادق در يك حديثي كه نمي دانم صحيح است يا غير صحيح، نوشته است: ازواج، ايشان مي گويد: صيغه. آنجا نوشته است ازدواج، حالا ازدواج موقت هم همان است. به هر حال اين آقايان اين طوري هستند.

حاضر نيستند كه ما شيعيان به عنوان يك بيننده زنگ بزنيم، نه به عنوان كارشناس و نه به عنوان حوزه ديده، بنده به عنوان يك بيننده يك دقيقه اي كه به ما وقت مي دهيد، تا من مي خواهم يك كلمه از آقاي عثمان الخميس بپرسم، مي گويد: سخنراني نكن.

گفتم: من سؤال دارم. شما اگر شبكه زديد كه وهابيون راضي باشند، آن حرفي نيست. اين همه شعار مي دهيد.

شما يك شماره مثل شبكه ولايت بگذاريد تا معلوم شود كه چند شيعه و چند تا سني را وصل مي كنيد. اگر راست مي گوييد، اين كار را كنيد.

وقتي كه عائشه به حضرت نبي مي گويد: شما گمان مي كنيد.

زعم يعني گمان. شما گمان مي كنيد كه پيامبر هستيد.

آيا اين توهين نيست؟

مجري:

ما يك دقيقه به پايان برنامه مان مانده است.

بيننده:

آقاي مولوي محسني من نصف آقا فرهاد صحبت نكردم.

در صحيح بخاري در كتاب تفسير آنجايي كه حضرت رسول يك خطبه خواند و سپس گفت: اي مردم شما محشور مي شويد به سوي خداوند؛ همان طوري كه قبلا بوديد و در نهايت مي فرمايد:

إِنَّ هَؤُلَاءِ لم يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ علي أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ

صحيح البخاري، ج 4، ص 1691

در اينجا صريحا حضرت رسول بعد از خطبه شان آيه 134 سوره انبياء را مي خواند و مي فرمايد: عده اي از صحابه از جانب پروردگار مرتد بودند بر دين پدران شان از همان زماني كه شما وفات كرديد.

آقاي سجودي اين صحيح بخاري است. حضرت رسول آيه هم خوانده است.

ان شاء الله جواب دهند.

استاد قزويني:

آقاي سجودي كه در اين حد نيست. يك بنده خدايي كه زنگ زده بود و سؤال كرد، ايشان گفت: من خودم را باختم و متوجه نشدم كه ما پخش هم كرديم.

اگر همين آقاي سجودي آقاي عثمان الخميس كه آورده بودند را بياورد تا با خانم دكتر فقيهي مناظره كنند روي 2 موضوع:

1- عائشه و اهانت هايي كه در كتب اهل سنت است.

2- صحابه

اگر واقعا ايشان آماده شد، ما تقاضا مي كنيم كه اين آقاي هاشمي يك مقداري عقل سرشان بيايد و يك مقداري بعضي از موادي كه ايشان نياز دارند، دو برابر كنند.

پایان.


Share
1 | شهلا | France - Roubaix | ١٨:٥٠ - ١٢ تير ١٣٩٢ |
شما در حدي نيستيد که در مورد استاد سجودي حرف بزنيد...
2 | بهاره مهدوي | Iran - Nā’īn | ٢٠:٤٥ - ١٣ تير ١٣٩٢ |
مادرباره هرکسي که دلمون بخواد حرف ميزنيم.با منطق و عقل.وهابي ها که اين دو ويژگي رو ندارن فقط با فحش دادن ومزخرف گفتن نطق ميکنن.حالا شما جزو همين گروهي؟/؟؟؟
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها