2024 October 16 - چهار شنبه 25 مهر 1403
چگونه ثابت مي شود كه ابراهيم عليه السلام هنگام نزول آيه «اني جاعلك للناسِ اماما» رسول بوده و امامت ذكر شده در آيه، منصبي بالاتر و غير از رسالت است؟
کد مطلب: ٥١٤٩ تاریخ انتشار: ٢٣ آذر ١٣٨٧ تعداد بازدید: 23667
پرسش و پاسخ » امامت و خلافت
چگونه ثابت مي شود كه ابراهيم عليه السلام هنگام نزول آيه «اني جاعلك للناسِ اماما» رسول بوده و امامت ذكر شده در آيه، منصبي بالاتر و غير از رسالت است؟

سؤال: عليرضا سمائي

پاسخ :

خداوند در قرآن از جعل و تشريع الهي امامت براي حضرت ابراهيم خبر مي دهد ، و اين جعل را به به خود نسبت مي دهد ؛ به گونه اي كه در هيج جاي قرآن ديده نشده است كه امامت از مجراي انتخاب گزينش شود و اين جاي دقت و تأمل است كه قرآن امامت را بعد انجام آزمايش و امتحان مهم الهي براي ابراهيم جعل و قرارداده است در صورت كه در قرآن از مسائل كلي طرح مي گردد ؛ اما اين نشان مي دهد كه امامت از چه جايگاه و اهميتي برخوردار بوده به موارد و مصداق تشريع و جعل هم تصريح كرده و مي فرمايد :

وَ إِذِ ابْتَليَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنيّ ِ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتيِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . بقره/124.

و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بيازمود ، و وي آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواي مردم قرار دادم.» [ابراهيم ] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمي رسد.»

در مكتب تشيع ، امامت يكي از مناصب مهم الهي بوده كه خداوند بعد از اين كه حضرت ابراهيم به مقام نبوت رسيده بود او را به مقام نبوت برگزيده است ؛ لذا امامت يكي از اصول و اركان دين تلقي شده و مشروعيت آن به جعل و تشريع الهي است به گونه اي كه خداوند در اين آيه شريفه با اسم فاعل استناد آن را به خودش تصريح مي كند نظير آنچه كه خداوند در قرآن از جعل و نصب ، خلافت كليه انسان و نبوت خبر داده و تصريح مي كند كهمقام خلافت و نبوت مربوط به نظام تشريع و جعل الهي است .

در باره جعل وتشريع الهي نبوت مي فرمايد :

وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا . مريم / 49 .

ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و هر يك را پيامبري (بزرگ) قرار داديم .

خداوند در باره جعل و قراردادن خلافت الهي در ذيل براي نوع انسان مي فرمايد :

إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنيّ ِ جَاعِلٌ فيِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنيّ ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ . بقره/ 30 .

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشيني خواهم گماشت»، [فرشتگان ] گفتند: «آيا در آن كسي را مي گماري كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مي كنيم و به تقديست مي پردازيم.» فرمود: «من چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد .

تلقي دوم ملائكه از اين كه خداوند فرمود : « من در زمين خليفه و جانيشين قرار مي دهم» . اين بوده كه خليفه خداوند بايد از عصمت و عدم هرگونه لغزش بر خوردار باشد و لذا گفتند : « أتجَعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ» .

آيا در آن كسي را مي گماري كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد.

و نيز در باره افرادي از بني اسرائيل كه از امتحانات سخت الهي سربلند بيرون آمده بودند ، تصريح مي كند كه من آن ها را به امامت منصوب كردم :

وَجَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّةً يهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ وَكَانُواْ بَِايَاتِنَا يُوقِنُون . السجده / 24 .

و چون شكيبايي كردند و به آيات ما يقين داشتند ، برخي از آنان (بني اسرائيل) را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مي كردند.

لذا از نظر قرآن خلافت ، نبوت و امامت در اين كه تابع نظام جعل و تشريع الهي است هيج تفاوتي نداشته جز اين كه امامت عالي ترين مقام و منصب الهي بوده كه داراي شئون و مراتبي همچون رهبري سياسي و مرجعيت ديني و ولائي مي باشد كه اين شئونات در پيامبران الهي جز تعدادي محدودي از آن ها وجود ندارد ؛ لذا پيامبراني كه داراي مقام امامت نيز هستند با تشريع و جعل جداگانه اي به اين مقام الهي منصوب شده اند . همانند حضرت ابراهيم كه با حفظ مقام نبوت و بعد از آزمايش و امتحان سخت الهي با تشريع الهي به مقام امامت رسيد و فرمود :

َإِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين . البقره / 124 .

(به خاطر آوريد) هنگامي كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود و او به خوبي از عهده اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمي رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)»

البته اين كه نصب و جعل امام به دست خداوند است يا به انتخاب مردم ، بحث و بررسي مفصلي مي طلبيد كه در مجال ديگر بايد به آن پرداخته شود .

حال ، پرسشي كه براي بعضي از اهل سنت مطرح گرديده اين است كه : از كجاي آيه استفاده مي شود كه مجعول امامت است ؟ مجعول در اين آيه نبوت نيست ؛ بلكه مجعول امامت است .

براي پاسخ اين پرسش و تحليل آن ، لازم است كه محورهاي كليدي كه در اين آيه مطرح است مورد دقت و امعان نظر قرار گرفته و ديدگاه ها و مباني فريقين را در اين جا متذكر شويم تا با بررسي آن ديده شود كه مجعول در اين آيه امامت است يا رسالت .

عهد الهي :

در اين كه منظور از «عهد» در آيه مورد بحث چيست ؟

تفاسير و تعابير متفاوتي در بين مفسرين اهل سنت وجود دارد ؛ اما در عين حال آن ها به يك نتيجه گيري و جمع بندي نهائي نسبت به اين مسأله نرسيده اند ؛ مثلاً ماوردي شافعي در مقام بيان ديدگاهاي موجود در اين باره مي گويد :

وفي هذا العهد ، سبعة تأويلات : أحدها : أنه النبوة ، وهو قول السدي . والثاني : أنه الإمامة ، وهو قول مجاهد . والثالث : أنه الإيمان ، وهو قول قتادة . والرابع : أنه الرحمة ، وهو قول عطاء . والخامس : أنه دين الله وهو قول الضحاك . والسادس : أنه الجزاء والثواب . والسابع : أنه لا عهد عليك لظالم أنه تطيعه في ظلمة ، وهو قول ابن عباس .

در اين كه منظور از «عهد» در آيه چيست ، هفت تأويل وجود دارد از نظر بعضي ، مراد نبوت است كه اين نظر سدي است . برخي مراد از آن را امامت دانسته اند كه اين نظر مجاهد است . و برخي گفته اند كه منظور از آن ايمان مي باشد كه اين نظر قتادة است . وبرخي آن را رحمـت الهي مي دانند كه نظر عطا است . و بعضي دين خدا ميدانند و برخي ثواب و برخي ديگر مثل ابن عباس مي گويد : منظور اين است كه بر شما از ناحيه ظالم عهدي نيست تا براي او چيزي داده شود .

الماوردي البصري ، أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ) ، النكت والعيون ، ج 1 ، ص 64 ، تحقيق : السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ـ لبنان .

و الزحيلي، وهبة ، تفسير المنير ، ، ج 1 ، ص 33 ، ناشر : دار الفكر ، ط . 8، 1426 ق .

فخررازي در باره اين كه منظور از عهد الهي چيست مي نويسد :

والمراد بهذا العهد إما عهد النبوة أو عهد الإمامة ، فإن كان المراد عهد النبوة وجب أن لا تثبت النبوة للظالمين ، وإن كان المراد عهد الإمامة وجب أن لا نثبت الإمامة للظالمين وإذا لم تثبت الإمامة للظالمين وجب أن لا تثبت النبوة للظالمين ، لأن كل نبي لا بد وأن يكون إماماً يؤتم به ويقتدي به . والآية علي جميع التقديرات تدل علي أن النبي لا يكون مذنباً .

منظور از عهد در اين آيه ممكن است كه عهد نبوت باشد در اين صورت معنايش اين است كه نبوت به ظالمين نمي رسد . ممكن است كه مراد عهد امامت باشد كه در اين صورت امامت براي ظالمين ثابت نمي گردد ، وقتي امامت براي ظالمين ثابت نگردد نبوت نيز ثابت نمي گردد ؛ زيرا هر نبي امام نيز هست . در نتيجه آيه در هر دو تقدير نفي گناه و معصيت از پيامبر مي كند .

فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 3 ، ص 279 ، ناشر : دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1421هـ ، 2000م ، الطبعة الأولي .

نقد وبررسي :

تفسيري اهل سنت از «عهد الهي» از چند جهت قابل بررسي و نقد مي باشد :

الف : براي تفسيري كه از «عهد الهي» كرده اند هيج دليل و مستند معقول ارائه نداده اند . گذشته از اين هج ارتباطي بين آن چه حضرت ابراهيم براي ذرّيه اش مي خواست و با آنچه خداوند از آن تعبير به عهد خود نموده است ندارد .

مثلاً چه ارتباطي بين امامت و بين ثواب وجود دارد و نيز چه تناسبي بين امامت و ايمان ذرّيه ابراهيم است ؟

ب : تفسيري ديگري كه اهل سنت از عهد نموده اند ، نبوت است . اگر اين تفسير را بپذيريم با چند سؤال اساسي مواجه مي شويم كه اهل سنت بايد پاسخگوي آن باشند :

1. اين مطلب را خود حضرت ابراهيم هم مي دانست كه نبوت به ظالمين نمي رسد ؛ چرا خداوند حكيم مطلبي را كه هيج ابهامي ندارد در جواب ابراهيم مي فرمايد ؛ در حالي كه خداوند مي داند كه اين مطلب براي ابراهيم پوشيده و مخفي نيست .

2 . اگرمراد از «عهد» در اين آيه نيوت بوده ، طبعاً مجعول در آيه « إِنِّي جاعِلُكَ» نبوت است ، حال سوال اين است كه جعل مجدد نبوت براي حضرت ابراهيم چه حكمت و فلسفه اي دارد؟

عدم سازگاري با قواعد عربي :

از نظر قواعد عربي ، اسم فاعل هيچ گاه به معناي گذشته عمل نمي كند ؛ بلكه به معناي حال يا آينده عمل مي كند .

رشيد شرتوني در باره شرائط عمل اسم فاعل مي نويسد :

اما اذا كان متعدّياً وهو بمعني الحال او الاستقبال ، فانّه ينصب مفعوله ، نحو : «ان المجتهد محبُّ كتابة .

معلم رشيد الشرتوني، مبادي العربيّة ، مؤسسه انتشارات دار العلم، قم ، ط. 11/1428 هـ .

در حالي كه «اماماً» مفعول دوم عامل خودش در آيه «اني جاعلك...» مي باشد ؛ لذا «جاعل» در اين آيه به معناي حال مي باشد .

اين مطلب از طريق وحي به اطلاع ابراهيم رسيده است :

نكته ديگر اين كه جمله «انّي جاعلك...» به ابراهيم وعده مي دهد كه او را به مقام امامت برمي گزيند ; و خود اين وعده از طريق وحي به ابراهيم ابلاغ شده است . پس قبل از اين كه وعده امامت به ابراهيم برسد ، آن حضرت داراي عنوان پيامبري بوده و به او وحي مي شده است .

علامه طباطبائي رضوان الله تعالي عليه در اين باره مي نويسد :

قوله تعالي: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، أي مقتدي يقتدي بك الناس، و يتبعونك في أقوالك و أفعالك، فالإمام هو الذي يقتدي و يأتم به الناس، و لذلك ذكر عدة من المفسرين أن المراد به النبوة، لأن النبي يقتدي به أمته في دينهم، قال تعالي: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ، إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»: النساء- 63، لكنه في غاية السقوط.

أما أولا: فلأن قوله: إِماماً، مفعول ثان لعامله الذي هو قوله:

جاعِلُكَ و اسم الفاعل لا يعمل إذا كان بمعني الماضي، و إنما يعمل إذا كان بمعني الحال أو الاستقبال فقوله، إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، وعد له ع بالإمامة في ما سيأتي، مع أنه وحي لا يكون إلا مع نبوة، فقد كان (ع) نبيا قبل تقلده الإمامة، فليست الإمامة في الآية بمعني النبوة (ذكره بعض المفسرين.)

و أما ثانيا: فلأنا بينا في صدر الكلام: أن قصة الإمامة، إنما كانت في أواخر عهد إبراهيم ع بعد مجي ء البشارة له بإسحق و إسماعيل، و إنما جاءت الملائكة بالبشارة في مسيرهم إلي قوم لوط و إهلاكهم، و قد كان إبراهيم حينئذ نبيا مرسلا، فقد كان نبيا قبل أن يكون إماما فإمامته غير نبوته.

الميزان في تفسير القرآن ، ج 1 ، ص 271 .

(إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) امام يعني مقتدا و پيشوايي كه مردم به او اقتداء كرده و در گفتار و كردارش از او پيروي مي كنند ، و به همين جهت عده اي از مفسرين گفته اند : مراد از امامت همان نبوت است ؛ چون نبي نيز كسي است كه امتش در دين خود به وي اقتداء مي كنند ، هم چنان كه خداي تعالي فرموده:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ؛ ما هيچ پيامبري نفرستاديم مگر براي اين كه باذن او پيروي شود)

لذا تفسيري كه از جعل در «اني جاعلك للناس اماماً» به نبوت شده ، به چند دليل معقول نيست :

1 . كلمه « اماما» مفعول دوم عامل خودش است و عاملش كلمه (جاعلك) است و اسم فاعل هيچ گاه به معناي گذشته باشد عمل نمي كند و مفعول نمي گيرد، وقتي عمل مي كند كه يا به معناي حال باشد و يا آينده .

بنا بر اين قاعده ، جمله «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» وعده اي است به ابراهيم عليه السلام كه در آينده او را به مقام امامت مي رساند و خود اين جمله و وعده از طريق وحي به ابراهيم عليه السلام ابلاغ شده است ؛ پس معلوم مي شود قبل از آن كه اين وعده به او برسد ، پيغمبر بوده كه اين وحي باو شده ؛ از اين رو ، به طور قطع امامتي كه بعدها به او ميدهند، غير نبوتي است كه در آن حال داشته، (اين جواب را بعضي ديگر از مفسرين نيز گفته اند).

2 . جريان امامت ابراهيم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعيل بوده ، ملائكه وقتي اين بشارت را آوردند كه آمده بودند قوم لوط را هلاك كنند ، در سر راه خود سري به ابراهيم عليه السلام زده اند و ابراهيم در آن موقع پيغمبري بود مرسل ؛ پس معلوم مي شود قبل از امامت داراي نبوت بوده.

نتيجه :

بنا بر آن چه بيان شد ، مجعول در اين آيه امامت بوده نه نبوت . و حضرت ابراهيم عليه السلام در همان هنگام پيامبر بوده است ؛ زيرا اگر مراد از جعل در آيه اي « اني جاعلك للناس اماماً» نبوت بوده باشد، اين پرسش مطرح مي شود كه فلسفه جعل مجدد نبوت براي حضرت ابراهيم چيست ؟ آيا وجوب اطاعت مجدد ابراهيم عليه السلام را به مردم اعلان مي كند ؟ در حالي كه اين وجوب اطاعت با جعل نبوت ابراهيم در مرحله اوّل ثابت شده بود ، وقتي نبوت براي ابراهيم جعل گرديد از لازمه آن وجوب اطاعت و انقياد كامل از او است كه با جعل نبوت ثابت شده بود ، حال جعل دوم نبوت اگر باز هم به منظور اعلام وجوب اطاعت و پيروي باشد ، اين جعل نه بدون حكمت و فلسفه است و اين باحكمت خداوند متعال نمي سازد ؛ لذا مفسرين اهل سنت در اين جا با يك پرسش جدي مواجه هستند كه خداوند به ابراهيم بگويد : من تو را بعد از اين كه سال ها واجب الاطاعه بودي ، مطاع مردم خواهم كرد حكمت جعل مجدد نبوت هيج توجيه ندارد و دانشوران اهل سنت پاسخ اين سوال را تا كنون نداده اند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمد امين | United States - Cheyenne | ١٢:٠٠ - ٠١ دي ١٣٨٧ |
اصلا فرض مي كنيم خداوند اينجا ابراهيم را امام كرده اين موضوع چه ربطي به امامت علي و 11 امام ديگر دارد؟ چرا خداوند مستقيم از علي و 11 امام ديگردر قران هيچ سخني به ميان نياورده است؟ وقتي ميخواهيد در مورد موضوع مهمي مانند امامت دليل بياوريد بهتر است دلايل محکمي براي حرفهايمان داشته باشيد نه اينکه موضوع ابراهيم را به علي و 11 امام ديگر ربط بدهيد.اگر امامت منصبي فراتر از نبوت است پس چرا خداوند به جز همين يک جا و در چند آيه ديگر در هيج جاي قران به آن اشاره نميکند؟ و چرا هميشه مردم را به سمت ايمان آوردن به نبوت و نه امامت تشويق ميکند؟

قال الله تعالي:و لا تلبسو الحق بالباطل

پاسخ:
با سلام

بهتر بود به جاي مطرح کردن احساسي ، سوال خويش را به صورتي منطقي مطرح مي کرديد ؛ با اين حال مي توانيد پاسخ سوال خود را در آدرس ذيل به دست آوريد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=500

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
2 | محمد | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٠٨ دي ١٣٨٧ |
لازم است اين را بدانيد كه منظور اين آيه چه نبوت باشد و چه امامت ، هيچ ربطي به ائمه شيعه ندارد. زيرا اسم آنها را شيعيان ، امام گذاشته اند واين امامت با آن امامت ، از زمين تا آسمان فرق دارد . كجا در آيه اي از قرآن براي ائمه شيعه ، از لفظ امام استفاده شده است. البته مطمئنم كه اين نظر را درج نمي كنيد.

پاسخ:
با سلام
بهتر بود به جاي آنکه اينگونه اشکال تراشي هاي بيمورد نماييد ، در ابتدا نگاهي به پاسخ مي انداختيد تا مشخص مي شد شيعيان براي اثبات امامت امامان خويش به اين آيه استناد نمي کند ؛ بلکه اين پاسخ تحقيقي در بيان اهل سنت در مورد اين آيه است ؛ شيعيان امامت و خلافت ائمه خويش را در کتب اهل سنت با روايت دوازده خليفه که در صحاح اهل سنت نيز آمده است ، و نيز ادله ديگر اثبات مي نمايند . سپس بعد از اثبات حقانيت خويش رواياتي را که در آنها رسول گرامي اسلام (ص) ايشان را به عنوان امام معرفي کرده و مقام ايشان را با مقام امامت ابراهيم عليه السلام قياس نموده است استدلال مي کنند ؛ و بهتر است بدانيد (همانطور که قبلا در بسياري از موارد گفته ايم) لازم نيست که شيعه براي اثبات تمامي عقائد خويش از اهل سنت دليل ارائه کند ، و وقتي در مسائل اصلي حقانيت شيعه ثابت شد ، براي تکميل معارف خويش به روايات حقه شيعه استدلال مي نمايند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | مرغ حق | Syria - Damascus | ١٢:٠٠ - ٠٨ بهمن ١٣٨٧ |
با سلام واقعا جاي بسي تاسف... در جايي که خداوند مي فرمايد "ليس للانسان الا ما سعي" آنوقت چگونه مي آيد و منصب امامت را که بقول شما از نبوت هم بالاتر است به اين اقايان ائمه اهدا مي نمايد و اين در حالي است که ابراهيم خليل ا... ان همه زحمت کشيد و خون دل خورد تا به چنين مقامي نائل شد. در ثاني اين امامي که شما مي گوييد با آن امامي که در قران آمده زمين تا آسمان فرق دارد. مثلا ما به خميني هم مي گوييم امام. آيا او امام است؟ اين به اصطلاح ائمه انسانهايي هستند که چون از قدرت کنار زده شدند و کسي تحويلشان نگرفت انگ تقدس به خود زدند و روسياهان تاريخ شدند.

پاسخ:
با سلام
قبل از سوال کردن بهتر بود کمي فکر مي کرديد ؛ اگر ليس للانسان الا ما سعي ، مانع اهداي مقام امامت به ائمه مي شود ، پس مانع اهداي مقام نبوت به انبيا نيز خواهد شد !!!
اما در مورد بحث لغوي ، اگر کسي بگويد خداوند در قرآن به فرشتگان گفته است رسول ، آيا اين رسالت همان رسالت انبيا است ؟
طبيعتا اين اشکالات ناشي از عدم علم و آگاهي نسبت به مسائل علمي و فرق نگذاشتن بين لغات مترادف و بين معني لغوي و اصطلاحي است .
معني لغوي امام به معني جلودار است ، و به همين سبب به کسي که در نماز جماعت جلو مي ايستد عنوان امام پيدا مي کند .
اما معني اصطلاحي آن کسي است که مقام حفظ دين را به دست گيرد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

4 | مرغ حق | Syria - Damascus | ١٢:٠٠ - ٠٩ بهمن ١٣٨٧ |
با سلام از پاسخ شما ممنونم. اما برادر من خوب بود اين نکته را در نظر مي گرفتيد که اگر انبيا، انبيا شدند بخاطر فطرت پاکشان و خون دلهايي بود که خوردند. خداوند آنان را به اين دليل در ميان قوم خود منصوب کرد که از همه آنان يک سر و گردن از نظر روحي و معنوي بالاتر بودند. مثلا پيامبر عظيم الشان خودمان يا حضرت ابراهيم و... . حضرت رسول در 40 سالگي به مقام رسالت مبعوث شدند آن هم به اين دليل که خداوند ايشان را بهترين قوم خود ديده بودند. انوقت شما چگونه توجيه مي کنيد که يک کودک (امام زمان-که تازه اگر وجود خارجي داشته باشد)همين پا از شکم مادر بيرون نهد به مقام امامت برسد و سجده کند و حمد خدا بگويد (و از اين قبيل افسانه هاي مسخره که شيعيان با آب و تاب تعريف مي کنند ) لابد در پاسخ مي خواهيد حضرت عيسي را مثال بزنيد که در گهواره سخن مي گفت. شما اگر يکي از کتابهاي تاريخ تمدن بشر را مطالعه بفرماييد ملاحظه خواهيد کرد اين هم يکي از دروغ هاي مسيحيان براي بيشتر مقدس کردن عيسي مي باشد. خداوکيلي کلاهتان را قاضي کنيد اگر عيسي در گهواره با مردم سخن مي گفت انوقت يک انسان هر قدر هم لجباز و نادان باشد باز مي تواند به چنين کسي ايمان نياورد؟ در حالي که همه مي دانيم با عيسي چه کردند.

پاسخ:
با سلام
بهتر بود قبل از زير سوال بردن سخن گفتن حضرت عيسي عليه السلام در گهواره ، و نسبت دادن آن به مسيحيان نظري نيز به قرآن مي انداختيد ؛در قرآن هم در مورد حضرت عيسي و هم در مورد حضرت يحيي آمده است که در زمان کودکي به نبوت رسيدند :

يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآَتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا
سوره مريم آيه 12
اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوّت بگير! و ما فرمان نبوّت را در كودكى به او داديم!
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا
سوره مريم آيات29 و 30
(مريم) به او اشاره كرد گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!»
(عيسي) گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است!
بنا بر اين مشخص مي شود که حتي با ديدن معجزه اي به اين بزرگي گروهي هستند که لجبازي کنند و ايمان نياورند ؛ همانطور که شق القمر را ديدند و اسلام نياوردند .
پس خداوند همانطور که نبوت را به اختيار خويش به کودکي مي دهد امامت را نيز مي تواند به کودکي بدهد و به او قدرت هدايت مردمان را عطا نمايد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | شهرام عبدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
در بالا کسي از خوانندگان شيعي جواب سوال اهل تسنن را نداده تا بفهمند با چه مذهبي دارند بحث مي کنند در بطلان مذهب عامه همين بس که بر خلاف عقل و نقل هستند امروزه بزرگان اهل سنت جبري هستند ايا هيچ انسان عاقلي باور مي کند که با وجود بهشت وجهنم انسان در کارهايش مجبور باشد علماي عامه وقتي به بحث امامت مي رسند عامي محض ميشوند راستي تا يادم نرفته دفعه ديگه خواستي اسم نايب امام زمان عج را بياوري ميگي حضرت ايت الله العظمي اقاي حاج سيد روح الله موسوي الخميني رحمت الله عليه و سه بار صلوات مي فرستي و ملک عبداله شراب خوار رقاص را لعن ميکني اللهم عجل في فرج مولانا صاحب زمان
6 | محمد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٢ مرداد ١٣٨٨ |
الحمدالله رب العالمين سايت هاي نظير سايت ولي عصر عج الله تعالي فرجه هستن تا با جوابها قانع کننده و منطقي که اکثراً (قريب 95 درصد) از کتب خود اهل سنت و يا از کتاب شريف قران بر گرفته شده دهانشون رو چفت بزنن . واقعا تبريک ميگم. سرو کله زدن با اهل سنتي که فقط دهانشون رو باز ميکنن و هيچ مطالعه اي در کتب خودشون ندارن و حتي موارد اعتقادي خودشون رو هم زير سوال ميبرن واقعا سخته و حوصله و توان بالايي ميخواد. اجرتون با اول مظلوم عالم اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام ؛ خليفه بلافصل و قطعي حضرت رسول گرامي اسلام صل الله عليه وآله يا علي مدد
7 | سيد مصطفي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ آذر ١٣٨٨ |
با عرض سلام و ادب مي خواستم بپرسم به غير از حضرت ابراهيم كدام نبي به مقام امامت رسيد؟

پاسخ:
با سلام
برخي از پيامبران علاوه بر مقام رسالت ، به مقام امامت نيز رسيده‌اند ؛ از جمله حضرت داوود ، حضرت طالوت ، حضرت موسي ، حضرت سليمان عليهم السلام و ... .

در اين باره كتاب‌هاي مستقلي نيز نگاشته شده است ؛ از جمله كتاب «سياست و حكومت در قرآن» نوشته استاد قاضي زاده .

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | حجت بيرانوند | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جنگ هفتادودوملت همه راعذربنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

"إِن‌َّ هَـَذَا الْقُرْءَان‌َ يَهْدِي لِلَّتِي هِي‌َ أَقْوَم‌; (اسرأ،9)

اگرهفتادوملت درمقابل کلام خداوندمتعال تسليم شوندنه گفته هاي ننه جونشون البته به راحتي طريق هدايت رامي يابندالبته اگرخرمذهبي راکناربگذارند

الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه

خداوندنحوه گفتمان رابا اهل کتاب بيان کرده:
قل يا اهل الکتاب تعالوا الي’ کلمة سواء بيننا وبينکم الا نعبد الا الله ولانشرک به شيئا ولايتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون.

بگو اي اهل کتاب بياييد بر سر سخني که بين ما و شما يکسان است بايستيم که جز خداوند را نپرستيم و براي او هيچ شريکي نياوريم و هيچيک از ما ديگران را در برابر خداوند به خدايي نگيرد. و اگر رويگردان شدند بگوييد شاهد باشيد که ما فرمانبرداريم

حالا ديگه خودتان قضاوت کنيدشماهاکه علاوه برخداي مشترک ،کتاب مشترک،پيغمبرمشترک،قبله ودشمن مشترک داريد


اين همه عکس مي و رنگ مخالف که نمود
يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد

درآخرفقط مي خواستم بگم خداوندخارمي کنه کسي راکه باوجودنعمت قرآن بازگمراه است،همانطورکه الان مسلمانان خارشدهآمريکا،روسيه ،چين و...هستند



9 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب اسعد
خداوند کريم مي‌فرمايد:
«تلك الرسل فضلنا بعضهم علي بعض منهم من كلم الله ورفع بعضهم درجات»
پس بعضي رسولان الهي بر بعضي ديگر درجات بالاتري داشتند. ولي معيار خداوند علي و اعلي براي رفع درجه چيست؟؟
«يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات»
ايمان و علم و عمل صالح است.
حال آيا حضرت امام علي (عليه السلام) وارث علم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نبود؟؟؟
آيا آيه «والذين اوتوا العلم درجات» در مورد ايشان صدق نمي‌کند؟؟ آيا علم ايشان بيش از انبياء پيشين نبود؟؟؟
جناب اسعد
خداوند مي‌فرمايد: «نرفع درجات من نشاء وفوق كل ذي علم عليم»
حال چرا شما بخل مي‌ورزيد؟؟؟
جناب اسعد
آيا انبياء الهي به کلاس درس لقمان نمي‌رفتند؟؟ وارث حکمت لقمان حکيم (رحمة الله عليه) که بود؟؟
براستي بنده در شگفتم از عقيده شما مبني بر آنکه بخش اعظم علم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) با وفات ايشان از زمين نابود شد!!!!

يا علي
10 | اسعد | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
خلاصه اينکه امامامان شيعه از انبيائي که قبل از حضرت ابراهيم بودند افضلتنرند. ودر رديف حضرت ابراهيم و ذريه ابراهيم قراردارند.
11 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
اسعد آره ديگه.چرا دير ميگيري مطلبو؟لابد با عقلت جور درنمياد.
12 | عبد الله آثم | Iran - Qom | ١٣:٥٦ - ٢٦ خرداد ١٣٨٩ |
امامتي كه در اين آيه مطرح شده است فرقش با مقام نبوت چيست؟يعني حضرت ابراهيم(ع) بعد از نزول اين آيه دراي چه ويژگي اي شد كه قبل از آن نبود؟آيا تنها در ولايت تكويني است كه امام آن را داراست و نبي آن را دارا نيست؟لطفا اگرممكن است فرق امام با نبي را با دلايل مستند ذكر بفرماييد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ آيت الله مكارم شيرازي در ذيل اين آيه مي فرمايند:
امامت معانى مختلفى دارد:
1- «امامت» به معنى رياست و زعامت در امور دنياى مردم (آن چنان كه اهل تسنن مى ‏گويند).
2- «امامت» به معنى رياست در امور دين و دنيا (آن چنان كه بعضى ديگر از آنها تفسير كرده ‏اند).
3- «امامت» به معنى تحقق بخشيدن به برنامه‏ هاى دينى اعم از حكومت به معنى وسيع كلمه، اجراى حدود و احكام خدا، اجراى عدالت اجتماعى و همچنين تربيت و پرورش نفوس در «ظاهر» و «باطن» و اين مقام، از مقام «رسالت» و «نبوت» بالاتر است؛ زيرا «نبوت» و «رسالت» تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد «امامت» همه اينها وجود دارد به اضافه «اجراى احكام» و «تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن» (روشن است بسيارى از پيامبران داراى مقام امامت نيز بوده ‏اند).
در حقيقت مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى «ايصال به مطلوب» است، نه فقط «ارائه طريق».
علاوه بر اين، «هدايت تكوينى» را نيز شامل مى ‏شود، يعنى تأثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسان‏هاى آماده و هدايت معنوى آنها (دقت كنيد).
امام از اين نظر درست به خورشيد مى ‏ماند كه با اشعه زندگى ‏بخش خود گياهان را پرورش مى‏ دهد، و به موجودات زنده جان و حيات مى ‏بخشد، نقش‏ امام در حيات معنوى نيز همين نقش است.
در قرآن مجيد مى ‏خوانيم: هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً: «خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مى‏فرستند تا شما را از تاريكى‏ها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است». ( احزاب، آيه 43.)
از اين آيه به خوبى استفاده مى ‏شود كه رحمت‏ هاى خاص خداوند و امدادهاى غيبى فرشتگان مى ‏تواند مؤمنان را از ظلمت‏ها به نور رهبرى كند.
اين موضوع، درباره امام نيز صادق است، و نيروى باطنى امام و پيامبران بزرگ كه مقام امامت را نيز داشته ‏اند و جانشينان آنها براى تربيت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهى، به سوى نور هدايت، تأثير عميق داشته است.
شك نيست مراد از امامت در آيه مورد بحث معنى سوم است؛ زيرا از آيات متعدد قرآن استفاده مى ‏شود كه مفهوم «هدايت» در مفهوم «امامت» افتاده، چنان كه در آيه 24 سوره «سجده» مى ‏خوانيم: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ: «و از آنها امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آيات ما ايمان داشتند».
اين هدايت، به معنى ارائه طريق نيست؛ زيرا ابراهيم عليه السلام پيش از اين، مقام نبوت، رسالت و هدايت به معنى ارائه طريق را داشته است.
حاصل اين كه: قرائن روشن گواهى مى ‏دهد مقام امامت كه پس از امتحانات مشكل و پيمودن مراحل يقين، شجاعت و استقامت به ابراهيم عليه السلام بخشيده شد، غير از مقام هدايت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است.
پس هدايتى كه در مفهوم امامت افتاده، چيزى جز «ايصال به مطلوب»، «تحقق بخشيدن روح مذهب» و پياده كردن برنامه ‏هاى تربيتى در نفوس آماده، نيست.
اين حقيقت اجمالًا در حديث پر معنى و جالبى از امام صادق عليه السلام نقل شده، مى ‏فرمايد: إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى‏ إِتَّخَذَ إِبْراهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً، وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا، وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا، وَ انَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِماماً، فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الأَشْياءَ قالَ:
«إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» قَالَ: فَمِنْ عِظَمِها فِي عَيْنِ إِبْراهِيمَ قالَ: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» قالَ: لايَكُونُ السَّفِيهُ إِمامَ التَّقِيِّ:
«خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد، پيش از آن كه پيامبرش قرار دهد.
و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرد، پيش از آن كه او را رسول خود سازد.
و او را رسول خود انتخاب كرد، پيش از آن كه او را به عنوان خليل خود برگزيند.
و او را خليل خود قرار داد، پيش از آن كه او را امام قرار دهد.
هنگامى كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم».
اين مقام به قدرى در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا! از دودمان من نيز امامانى انتخاب كن.
فرمود: پيمان من به ستمكارانِ آنها نمى ‏رسد ... يعنى شخص سفيه هرگز امام‏ افراد با تقوا نخواهد شد». ((« اصول كافى»، جلد اول، باب طبقات الانبياء و الرسل و الائمه، صفحه 133، چاپ قديم( جلد 1، صفحه 175، احاديث 2 و 4، با اندكى تفاوت( دار الكتب الاسلامية)-« الإختصاص»، صفحات 22 و 23( كنگره شيخ مفيد)-« بحار الانوار»، جلد 12، صفحه 12.))
اما فرق «نبوت» و «امامت» و «رسالت»
به طورى كه از اشارات موجود در آيات و تعبيرات مختلفى كه در احاديث وارد شده، بر مى ‏آيد كسانى كه از طرف خدا مأموريت داشتند، داراى مقامات مختلفى بودند:
1- مقام نبوت- يعنى دريافت وحى از خداوند، بنابراين «نبى» كسى است كه وحى بر او نازل مى ‏شود و آنچه را به وسيله وحى دريافت مى ‏دارد چنان كه مردم از او بخواهند در اختيار آنها مى ‏گذارد.
2- مقام رسالت- يعنى مقام ابلاغ وحى و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بخشيدن، بنابراين «رسول» كسى است كه موظف است در حوزه مأموريت خود به تلاش و كوشش بر خيزد و از هر وسيله‏ اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده كند، و براى يك انقلاب فرهنگى و فكرى و عقيدتى تلاش نمايد.
3- مقام امامت- يعنى رهبرى و پيشوائى خلق، در واقع امام كسى است كه با تشكيل يك حكومت الهى و به دست آوردن قدرت‏هاى لازم، سعى مى ‏كند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد و اگر هم نتواند رسماً تشكيل حكومت‏ دهد تا آنجا كه در توان دارد در اجراى احكام مى ‏كوشد.
به عبارت ديگر: وظيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات مى ‏باشد.
و باز به تعبير ديگر: رسول «ارائه طريق» مى‏ كند ولى امام «ايصال به مطلوب» مى ‏نمايد (علاوه بر وظائف سنگين ديگرى كه قبلًا اشاره شد).
ناگفته پيدا است: بسيارى از پيامبران مانند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تمام مقامات را داشتند، هم دريافت وحى مى ‏كردند، هم تبليغ فرمانهاى الهى، هم در تشكيل حكومت و اجراى احكام تلاش مى‏ كردند و هم از طريق باطنى به تربيت نفوس مى ‏پرداختند.
كوتاه سخن اين كه: امامت، همان مقام رهبرى همه جانبه مادّى و معنوى جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است.
امام رئيس حكومت، پيشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.
امام از يك سو با نيروى مرموز معنوى خود افراد شايسته را در مسير تكامل باطنى رهبرى مى ‏كند.
از سوى ديگر، با قدرت علمى خود افراد نادان را تعليم مى‏ دهد.
و با نيروى حكومت خويش يا قدرت‏هاى اجرائى ديگر، اصول عدالت را اجرا مى ‏نمايد.
موفق باشيد
گرونه پاسخ به شبهات
(1)
13 | دعوت به مناظره | Iran - Semnan | ١٧:٤٨ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٩٠ |
سلام اين مقاله خيلي عالي هست. لطفا به صورت دائمي در صفحه اصلي وب قرار بديد. http://www.iranmazhabi7.blogfa.com/ اللهم عجل لوليك الفرج ياحق
14 | دعوت به مناظره | Iran - Semnan | ١٧:٥٢ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٩٠ |
آيا امامان شيعه نسبت به جامعه بي تفاوت بودند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وهابيت مي گويند که : (( اکثريت امامان خانه نشين بودند و براي حفظ دين کار موثري نکردند!!!!!! آنها مي گويند که فقط امام علي (ع) و امام حسين (ع ) قيام کردند و بقيه خانه نشين بودند. آنها به اين سبب به ساير امامان ايراد وارد مي کنند.)) اولا: وهابي ها به اين نکته توجه ندارند که آن بزرگواران " روش تبليغ "خود را با توجه به " شرايط زمانه " خودشان انتخاب مي کردند. همچنان که نبي مکرم اسلام ( ص ) اين چنين عمل مي کردند و در " شرايط متفاوت ، راهکارهاي مختلفي " را در پيش مي گرفتند. زماني هجرت کردند. در زماني ديگر به جنگ پرداختند ،در زماني با مشرکان پيمان صلح امضاء کردند و .................... ثانيا: ما از وهابي ها مي پرسيم: اگر امامان (ع) خانه نشين بودند و تاثير چنداني بر جامعه نداشتند، و خطري براي حاکميت حاکمان ظالم اموي و عباسي ايجاد نمي کردند ، چرا اين حاکمان ظالم در پي حبس و شهادت آنها بر آمدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و آن بزرگواران را يکي پس از ديگري به شهادت رساندند. در اينجا توجه به دو نکته ضروري مي باشد: اولا: امامان بزرگواري که علماي اهل سنت آنان را خانه نشين مي خوانند، حکومتي تشکيل نداده بودند که خلفا به اين سبب ( مقام حکومتي ) بخواهند آنان را از سر راه بردارند. ثانيا: دستور قتل اين بزرگواران مستقيما از سوي خليفه هم عصر ايشان صادر شده است نه از سوي والي منطقه ايي که امامان معصوم در آن بودند. اين نشان مي دهد که اين حکام ظالم حساسيت خاصي نسبت به اعمال اين بزرگان داشتند و آنان را تهديد کننده حکومت نامشروع خود مي دانستند. http://www.iranmazhabi7.blogfa.com/ اللهم عجل لوليک الفرج ياحق
15 | اميد وحيدي | Canada - Vernon | ٢٤:٠١ - ٠٧ اسفند ١٣٩٠ |
با سلام و عرض خسته نباشيد، بسيار ممنون از مطالب ارائه شده. من فقط يک سوال داشتم و آن اينکه از کجا ما بدانيم که اين آيه براي بعد از نبوت حضرت ابراهيم عليه السلام است؟ شايد اين وحي از جانب خداوند به حضرت ابراهيم (ع) اولين گفتگو و وحي بوده و آن ابتلائات قبل از به نبوت رسيدن ايشان باشد. به عبارت ديگر اين شايد اين آيه ناظر به، به نبوت رسيدن حضرت ابراهيم (ع) باشد که در اين صورت اولين وحي اي هست که به ايشان شده. در اين حالت امامت را ميتوان به نبوت تفسير کرد. من شيعه معتقدي هستم اما برايم اين شبهه بوجود آمده. خواهشا پاسخ بفرماييد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين مساله اجماعي ميان تمام مسلمين است. و بر آن روايات دلالت دارند همچنين از آنجا كه ايشان در آخر عمر فرزند داشته اند جمله «و من ذريتي» هم در اين صورت معني پيدا خواهد كرد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
16 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٧:٠٢ - ٢٩ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات ، آيا سوالي را که در اين بخش چندين بار فرستادم ، مشکل خاصي دارد که جواب نمي دهيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
چنين نظري در بانك نظرها نه درقسمت حذف شده ها و نه در قسمت بايگاني موجود نيست لطفاً دوباره بفرستيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
17 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٨:١٥ - ٢٩ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، گروه مخالف در مقابل اين ايه 124سوره بقره اکثراً دو سوال را مطرح مي کنند که لطفاً ، آنها را جواب بدهيد: 1) اگر کسي در مدتي از عمر خود مرتکب گناهي شده باشد و سپس از ان توبه نمايد، آيا مشمول عنوان ظالم مي گردد؟ اگر پاسخ منفي است، چگونه شيعيان عصمت امام قبل از احراز مقام امامت را تيز لازم مي دانند؟ 2) و نهايت چيزي که از آيه استفاده مي شود، اين است که رسيدن به درجه امامت که مقامي است فراتر از نبوت مشروط به عصمت است، بنابر اين ، امامتي که در آيه ذکر گرديده، مقامي است مربوط به برخي از انبيا، که پس از طي مراحلي از کمال به ان نايل مي شوند. از اين رو ربطي به گونه اي از امامت که مورد نزاع بين شيعه و سني است، ندارد. 3)همچنين ايه 74سوره فرقان که مي گويند، اگر امامت از طرف خداوند است، پس چرا در اين ايه ازخداوند خواسته شده است که : ما را پيشواي پرهيزکاران قرار ده. با تشکر از شما

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
جواب اول مثبت است و شيعيان چنين فردي را ظالم دانسته و مستحق امامت نمي داند.
اما جواب دوم اينكه امامت در اين آيه بدون شك همان امامت مورد نظر ماست و مختص به برخي انبيا نيست و عصمت امام و درجه بالايي كه امام دارد از اين آيه استفاده مي شود اما اينكه براي ما هم بايد پس از رسول الله صلي الله و عليه و آله امامي باشد از آيه ديگر قرآن مثل آيه 24 سوره «سجده» استفاده مي شود كه مي فرمايد: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ: «و از آنها(بني اسرائيل) امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آيات ما ايمان داشتند». اين آيه در مورد بني اسرائيل است اگر بني اسرائيل براي هدايت، به امام نياز داشتند ما هم نياز داريم و همه انسانها در طول زمان نياز داشته اند و خداوند براي آنها فرستاده است. همچنين اين آيه مي فرمايد كه اين امام را ما مي گذاريم يعني انتصابي است و آنچه اين آيات بر آنها دلالت دارند كاملاً منطبق بر عقايد شيعه است (امامي كه معصوم است و توسط خداوند بايد نصب شود و هميشه زمانها نياز است و مقامي است بالاتر از رسالت البته برخي از انبيا هم چنين مقامي داشته اند.)
سؤال سوم شما به نظر مي شود از روي بي دقتي صورت گرفته چون خود اين آيه دلالت دارد كه امامت انتصابي است و مي فرمايد: خدايا تو ما را امام قرار بده يعني اين مقام را تو بايد بدهي و هيچ دلالتي بر عدم آن ندارد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
18 | جمال ا ا | Iran - Tabriz | ١١:٢٥ - ٠٥ اسفند ١٣٩١ |
با سلام ، احتراماً در پاسخ به سئوالات برادر ارجمند جناب آقاي «عليرضا ن » به استحضار مي رساند:
1- در يک انحصار عقلي انسانها از دو حال خارج نيستند ، يا عاقبت بخيرند و بهشتي و يا عاقبت به شرّند و جهنّمي در اين حال مقام حضرت ابراهيم والاتر از آن است که براي فرزندان جهنمي خود امامت بخواهد پس درخواست ايشان فقط شامل بهشتي هاست واين هم از دوحال خارج نيست يا انسان بهشتي گناههائي کرده و توبه نموده و بخشيده شده و يا معصوم است و هيچ گناهي ندارد. اينجاست که پاسخ خداوند مومنين بهشتي غير معصوم را براي امامت نفي و تنها امامت معصومين از ذريه ابراهيم عليه السّلام را مي پذيرد.
امّا اينکه شيعيان چگونه عصمت امامان را قبل از احراز امامت نيز لازم ميدانند، خداوند در قرآن کريمش انبيائي را معرفي مي فرمايد که از هنگام ولادت نبيّ هستند و معصوم همچنانکه حضرت عيسي عليه السّلام در گاهواره مي فرمايد : « مريم : 30 قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا »عيسى گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پيغمبر كرده است.
2- برادر عزيز، انحصار مقام امامت ، آنهم تنها به برخي از انبياء دليل مي خواهد در حاليکه قرآن کريم ميان امامان هدايت فرقي قائل نشده و براي تمام امتها در طول تاريخ امامي را واجب قرار داده و فرموده است : «الإسراء : 71 يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ » ( ياد كن روزى را كه هر جمعيت را با امامشان مى‏خوانيم،) حال اگر اين امت بدنبال اماماني که به هدايت الهي هدايت نمي کنند رفته باشند مورد باز خواست قرار گرفته و آتش در انتظار آنهاست :
«القصص :41 -وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ » (آنها را امامانى گردانديم كه به آتش مى‏خواندند و در روز قيامت يارى نمى‏شوند) ياران آتش بدنبال امامان غير هدايتگر بوده اند لذا در قيامت هم امام آنها اماماني هستند که آنها را بسوي آتش خواهند برد .
3- امامت و پيشوائي مردم در آيه مورد اشاره جنابعالي بدست خداست ، و پيامبر خدا هم آنرا از خدا درخواست مي کند . و نيز مي فرمايد : «الليل : 12-إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏ » ( هدايت انسانها بر عهده ما است) لذا انتخاب هادي هم بدست اوست :« القصص : 68 وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ » ( پروردگار تو بخواهد مى‏آفريند و آنچه بخواهد اختيار مى‏كند، مردمان را اختيارى نيست، خدا از آنچه شريك قرار مى‏دهند پاك و بالاست.) آري اختيار مردم در چهار چوب تکليف و اختيار خودشان است و خدا بهتر ميداند که سرپرستي مردم را بدست چه کساني و در صلب چه کساني قرار دهد : «الأنعام :124-...اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ ...» (خدا مى‏داند كه رسالت خود را در كدام محل قرار مى‏دهد) موفق باشيد.
19 | رضا | Iran - Langarūd | ٢٤:٣٧ - ١٢ خرداد ١٣٩٢ |
سلام دوستان عزيز ولي عصر عج سوالي كردم كه هنوز جواب ما رو نداديد ما بر اين باوريم كه امامت بالاتر از نبوت هست و از جهتي مي گويم خداوند امام انتخاب مي كند كه كه مردم را به سمت نور هدايت كند و نه نار اما چرا خداوند در سوره قصص ايه 41 مي فرمايد ما امامي را انتخاب مي كنيم كه مردم را به سمت نار هدايت مي كند؟ پيشتر از پاسخ شما ممنونم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
طبرسي در مجمع البيان در ذيل آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار» مي گويد: مقصود از امام قرار دادن آنها اين است كه خداوند از حالشان خبر داده و حكم كرده است كه آنها چنين هستند.ممكن است منظور اين باشد كه چون خداوند حال ايشان را به زبان پيامبران خود آشكار كرده است، گويا خودش آنها را امامان دعوت كننده به دوزخ ساخته است.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏18، ص: 202
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
20 | ميثم حيدري | Iran - Ahvaz | ٠٦:٤١ - ١٠ تير ١٣٩٢ |
خب در اين آيه حضرت ابراهيم ميگه " و من ذريتي" خدا در اين ايه منظورش غير پيامبران هست ولي اين ايه مرادش پيامبران الهي هست بعد ابراهيم ميگه " و من ذريتي" نکته قابل توجه تمام پيامبران بعد از ابراهيم از دودمان ابراهيم بودن!!!! نکته ي اصلي که فيصله ميده ايه 26 حديد وَلَقَدْ أَرْ‌سَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَ‌اهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّ‌يَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ ۖ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ ۖ وَكَثِيرٌ‌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿٢٦﴾ و در حقيقت، نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو، نبوت و كتاب را قرار داديم آنها [برخى‌] راه‌ياب [شد]ند، و[لى‌] بسيارى از آنان بدكار بودند. اين ايه توضيح ايه 124 بقرست بهترين تفسير هم تفسير قران به قران است شما حالا بيا سفسطه کن

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
شكي نيست كه مقصود حضرت ابراهيم عليه السلام از اينكه گفت: من ذريتي در آيه 124 ، امامت است؛ زيرا بعد از اينكه خداوند امامت را به حضرت ابراهيم داد، حضرت تقاضاي اين منصب براي ذريه خويش كردند لذا خداوند دعاي او را مستجاب كرد . پس وقتي نص صريح آيه، امامت را مي گويد شما با چه ملاكي دست از نص صريح آيه برداشته و براي توجيه حرف خود به آيات ديگر كه هيچ ربطي به اين آيه ندارد و يا هيچ منافاتي با اين آيه ندارد، تمسك مي كنيد؟! مگر اشكالي دارد كه خداوند در ذريه حضرت ابراهيم هم نبوت و هم امامت را قرار بدهد؟ مگر نبوت و امامت در پيامبر خدا صلي الله عليه و آله جمع نشده است؟!
بنابراين در آيه 26 حديد كه خداوند در ذريه ابراهيم نبوت را قرار داده است، اين منافاتي با آيه 124 سوره بقره كه خداوند امامت را در ذريه حضرت قرار دادند نيست. اين كار شما را نمي شود تفسير قرآن به قرآن ناميد؛ زيرا كسي مي تواند از اين روش استفاده كند كه خود مفسر خوبي باشد و لازم است كه مفسّر قرآن اين روش را به خوبى بشناسد و با تمرين و ممارست در آن مهارت يابد تا بتواند قرآن را با قرآن تفسير كند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
21 | شمس الدين جليليان | Iran - Tehran | ١٢:٥٦ - ١١ تير ١٣٩٢ |
جناب ميثم حيدري نبوت ابراهيم مقدم بر امامتش بوده يعني اول نبي بوده و بعد از آزمايش هاي متعدد از جمله قرباني فرزند و به آتش افتادن و ... در اواخر عمر به امامت مفتخر گرديد و اين مقام را براي ذريه اش نيز درخواست نمود اين امامت هرچه هست از نبوت بالاتر بوده و منافاتي هم با هيچ کدام از آيات قرآن ندارد و هيچ گاه هم شيعه ادعا نکرده که ائمه ي معصومين به سبب امام بودنشان از رسول اکرم بالاتر هستند بلکه شيعه اعتقاد دارد که پيغمبر اسلام بالاترين و اشرف مخلوقات است حتي از فرشتگان مقرب هم مقامش بالاتر است و اما شيعه معتقد است که بعد از رسول اکرم برترين خلق خدا علي عليه السلام و بعد از علي خداوند برتر از حضرت فاطمه خلق نکرده است و بقيه ي امامان شيعه بعد از حضرت فاطمه قرار دارند اما هيچ مخلوقي از آنها بالاتر نيست حتي پيامبران پيشين از آدم ابوالبشر تا تمام پيغمبراني که قبل از حضرت رسول اکرم بوده اند حتي انبيا اولوالعزم . در آخرالزمان حضرت عيسي پشت سر امام عصر (عج) نماز مي خواند . اگر نفهميدي تا باز توضيح بدهم .
22 | علي كريم زاده | Iran - Dezful | ١٦:٠٠ - ١٣ مهر ١٣٩٢ |
با سلام وخسته نباشيد
با توجه به اينکه ايه انذار ((وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)) در مورد حضرت علي (ع) نازل شده و با توجه به اينکه
((انما)) دلالت بر حصر ميکند دو اشکال پيش مي ايد
1- پيامبر (ص) فقط وفقط بيم دهنده است و مقام امامت ندارد
2 - با توجه به اينکه مقام هدايت بالاتر از انذار است پس مقام علي (ع) از مقام پيامبر بالاتر است

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

همچنان در علم معاني و بيان گفته شده است، ما دو نوع حصر داريم: حصر حقيقي وحصر اضافي؛ حصر حقيقي : عبارت است از نفى حكم كردن از جميع ما سوى. به عبارت ديگر اختصاص دادن چيزى به يك شى‏ء و سلب آن از همه اشياى ديگر ‏ مانند: ما واجب الوجود لذاته الا اللّه تبارك و تعالى. و يا ما خاتم الانبياء الا محمد صلّى اللّه عليه و آله.مانند: «لا اله الا الله؛ هيچ خدايي جز الله نيست».

حصر اضافي عبارت است از نفى الحكم از بعض ما سو ي به عبارت ديگر اختصاص دادن چيزى به يك شى‏ء و سلب آن از برخى اشياى ديگر است مانند: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ. و يا مانند «انما حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهلّ لغير اللّه به». اگر حصر به کار رفته در اين آيه حقيقي بود، معنايش اين بود که هيچ چيز ديگري جز اين چهار مورد حرام نيست، در حالي که در خود قرآن موارد حرام ديگري بيان شده است؛

با اين توضيح «انّما» هميشه بر حصر حقيقي دلالت نمي‏ کند، بلکه در غير حصر حقيقي نيز به کار رفته است چنانکه در قرآن آمده است:«اِنّما الحياة الدُّنْيا لَعِب وَلَهْو» در حالي که لهو و لعب در غير زندگي دنيا نيز قابل تصوّر است و يا مانند آيه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ»

با دقت در اين آيات متوجه مي‌شويم که حصر به کار رفته در اين آيات، حصر اضافي است؛ يعني مطلق نيست؛ بلکه با لحاظ موارد خاص و در اوضاع و شرايط خاصي يا براي مخاطب خاصي بيان شده است.

در اين آيه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ نيز حصر اضافي است و اين حصر دلالت ندارد که كار پيامبر صلي الله عليه و اله منحصر به بيم دادن باشد؛ زيرا پيامبران بيم دهندگان و نويد دهندگان اند؛ اگر چه تأكيد آيات بر انذار بيش از تأكيد آنها بر تبشير است.و شايد علت آن اين است كه تأثير انذار در انسانهاي معمولي بيش از تأثير بشارت است. و اين حصر انذار، در حقيقت نشان از اهميت انذار دارد و نفي ديگر مسئوليتهاي پيامبر صلي الله عليه و آله نمي کند به عنوان مثال: پدر به فرزندش مي گويد: فرزندم! تنها وظيفه تو، درس خواندن است. از اين جمله پدر به دست نمي‌آيد که فرزند وظيفه و تکاليف ديگر مثل تربيت و اخلاق ندارد بلکه اهميت درس خواندن را در اين جمله متذکر شده است. حصر در آيه انذار نيز نشان دهنده اهميت مسئله است و ساير مسئوليت‌هاي پيامبر را نفي نمي‌کند؛ چراکه مسئوليت‌هاي ديگر پيامبر طبق صريح آيات قرآن غير قابل ترديد است لذا اين حصر نفي هدايت پيامبر صلي الله عليه و آله ندارد

با اين بيان، اين استدلال شما که هدايت بالاتر از انذار است و از آن نتيجه مي گيريد که مقام حضرت علي عليه السلام بالاتر از مقام پيامبر است، منتفي است درثاني در خود انذار، هدايت نيز نهفته است لذا انذار تاثير بيشتر در هدايت مردم دارد ثالثا: خود پيامبر نير داراي مقام امامت است چگونه حضرت علي (ع) را بر ايشان برتري مي دانيد؟! رابعا با ادله فراوان که ثابت مي کند که هيچ کس از پيامبر (ص) افضل نيست چکار مي کنيد؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
23 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٠٩:٣٨ - ٢٣ دي ١٣٩٢ |
سلام
با توجه به اينکه اول آيه124بقره مربوط به اعطاي مقام امامت به حضرت ابراهيم مي باشد، آنچه از کلمه عهد در ايه به ذهن مي آيد ، مقام امامت است.
با توجه به اين موضوع برخي آورده اند که در اين آيه عهد اعم از امامت است، يعني هر چند در شمول آيه نسبت به امامت ترديدي نيست، ولي منحصر به آن نيست. و عهد اعم از رسالت و امامت و ... مي باشد. و گفتند که اشکالي ندارد که جواب پرسشي که درباره مورد خاصي است، پاسخي عام و کلي ذکر شود که هم حکم مورد سوال را مشخص نمايد و هم حکم موارد مشابه را.
گروه پاسخ به شبهات، آيا اين برداشت چگونه ممکن است؟
با تشکر

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ اما اينكه مي تواند منظور عهد در اين آيه هم امامت و هم نبوت باشد و باز بتوان از آن در امامت استفاده كرد واضح است چون براي استدلال به اين آيه لازم است منظور از عهد امامت هم باشد حال فرقي نمي كند به همراه امامت، نبوت هم باشد يا نباشد.

اما در مورد اينكه جواب از مورد خاص طوري داده شود كه عام باشد و در جاهاي ديگر بتوان از آن استفاده كرد يك استعمال شايع است مثلاً اگر شما را فردي به خانه خود دعوت كند و شما بگوييد فرزندان من هم اجازه است تشريف بياورند؟ او در جواب بگويد بچه ها در اين مهماني جا داده نمي شوند يك جواب كلي به درخواست خاص شما داده كه شما مي توانيد به فرد ديگري آن جواب را بدهيد.

در قرآن از اين موارد فراوان وجود دارد مانند:

1. وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي‏ مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (بقره/247)

2. قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتي‏ عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (آل عمران/40)

3. قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (آل عمران/47)

4. وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ (مائده/27)

و... .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
24 | فرناز | Iran - Zanjan | ١٦:٠٣ - ١١ اسفند ١٣٩٢ |
به قول استاد رائفي پور ديوار حاشاي(برخي) بلنده...
بلند که چه عرض کنم سر به فلک ميذاره....
خداوند در قران فرموده که ولي شما تنها خدا و رسول او و مومناني هستند که نماز را برپاميدارند و به هنگام رکوع زکاتي ميدهند....
خوب! اخوي!
شما يه سر به کتاب خودت بزن که توش ميگه علي_ع_ بود که هنگام رکوع زکات داد تا بدوني که ولايت علي در قران اومده...
اگه اون دنيا ازت پرسيدن ولي تو کيه و تو اون وقت جوابي نداشتي بدي به خداي عزوجل ...اون وقت ميخواي چه کني؟
25 | فرناز | Iran - Zanjan | ١٦:١٣ - ١١ اسفند ١٣٩٢ |
ايا کسي هست که مطلب رو دقيق بخواند؟ و بعد سخن بگويد؟....اول فکر و بعد سخن!
بحث ما در اينجا اثبات امامت ائمه معصوم شيعه_سلام الله عليهم_ نبود.....بلکه بحث بر سر مقام امامت بود...
بلکه شيعه بارها و بارها با استفاده قران عزيز و احاديث موجود در کتب عزيزان اهل سنت امامت ائمه رو اثبات کرده....
بهتره عزيزان مسلمان سني ما در چند مطلب تامل و تفکر کنن.....=
1-در کجاي قران امده که جانشين پيامبر رو مردم بايد انتخاب کنن...
2-در کجاي قران امده که جناب ابابکر و عمر و عثمان خليفه بر حقن؟
ما سرگردانيم.....يه عزيز سني بياد و جواب بده....
که=
الف)اگر جانشين انتخاب نکردن سنت است...پس چرا جناب ابابکر براي خود جانشين انتخاب کرد...
و جناب عمر راهي غير او در پيش گرفت و جناب عثمان با شورا انتخاب شد؟
ب) بر فرض هم که انتخاب نکردن جانشين سنت است.....اما از کجا معلوم که انتخاب خليفه اول درست بود؟
26 | فرناز | Iran - Zanjan | ١٦:٢٩ - ١١ اسفند ١٣٩٢ |
_ يوم ندعو کلّ اناس بامامهم_(اسراء/71)
_ و کلّ شيء احصيناه في امام مبين_(يس/12)
_ يا ايّها الّذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرّسول و اولي الامر منکم_(نساء/59)
_انّما وليّکم الله و رسوله والّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلاه و يوتون الزّكاه و هم راکعون_(مائده/55)
_و.....
خوب.....
عزيزان ما بگن که=
اولي الامري که اطاعت از اونها هم رديف با اطاعت از اقايمان رسول الله_ص_ هست چه کساني هستن؟
کساني که در رکوع زکات ميدهند و ولي ما هستن کيستند؟
خداوند به رسول ميفرمايد=انّما انت منذر و لکلّ قوم هاد.(رعد/7):تو تنها انذار کننده اي و هرقومي هدايت گري دارد...
هادي اين امت کيست؟
ايا با وجود اين ايات ميشه امامت رو انکار کرد؟
در کتب عزيزان عامه(سني) اومده که هادي اين امت و اولي الامر و ولي ما علي است....
ايا با وجود ان ايات کسي روش ميشه ادعا کنه که رسول پاکي ها امت رو بي سرپرست رها کرد؟
اگر اينجوريه پس غدير خم چه بود.؟
27 | فرناز | Iran - Zanjan | ١٦:٥٧ - ١١ اسفند ١٣٩٢ |
و مطلب اخر بنده=
اصلا" فرض ميکنيم که نام مولا علي در قران نيومده....
اما درقران امده که=
<< و ما کتاب را بر تو نازل نکرديم.مگر براي اينکه انچه را در آن اختلاف کردند برايشان توضيح دهي.(نحل/64)
رسول الله براي ما توضيح داد که ولي مومنان که در سوره مائده امده چه کسي است...
براي ما توضيح داد که اولي الامر چه کساني هستن...
توضيح داد که هدايت کننده اين امت کيست...
طبق کتب خود اهل سنت رسول الله در غديرخم دست علي را بالابرد و فرمود هرکس که من مولاي اويم اين علي هم مولاي اوست....
ايا نبايد تفکر کنيم؟
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته.
28 | محمد عرفان | Iran - Markaz | ١٤:٤١ - ١٠ شهریور ١٣٩٦ |
خیلی دوستتون دارم
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها