2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شيعيان ، در رد اتهام شراب خواري به امير مؤمنان (ع) كه توسط اهل سنت مطرح شده است ، چه پاسخي دارند ؟
کد مطلب: ٥١٣٢ تاریخ انتشار: ١١ ارديبهشت ١٣٩٤ تعداد بازدید: 62976
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
شيعيان ، در رد اتهام شراب خواري به امير مؤمنان (ع) كه توسط اهل سنت مطرح شده است ، چه پاسخي دارند ؟

سؤال كننده : دكتر ضرغام حيدر از پاكستان

آيات شراب در باره امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است ، يا در باره عمر بن الخطاب ؟

اهل تسنن امير المؤمنين عليه السلام را متهم مي كنند ، جواب شما چيست ؟

----------

متأسفانه در چند روز اخير در يكي از كشورهاي همسايه ، تبليغاتي را بر ضد امير المؤمنين عليه السلام به راه انداخته اند كه قلب هاي همه شيعيان را جريحه دار كرده است . برخي از دشمنان اهل بيت عليهم السلام پيروي از دودمان نحس بني اميه تهمتي به امير المؤمنين زده اند كه نه عقل آن را مي پذيرد و نه شرع و نه تاريخ .

همان طور كه در قسمت تازه هاي خبري خوانده ايد يكي از عالم نماهاي پاكستاني ، به امير المؤمنين عليه السلام تهمت شراب خواري زده است .

وي در يك برنامه تلويزيوني پيرامون آيه «ولا تقربوا الصلاة وانتم سكاري» گفته :

روزي علي (عليه السلام) [نعوذ بالله] در حالت مستي در مسجد بر رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد شد . حضرت از اين وضع ناراحت شد و آن گاه آيه مذكور نازل گرديد كه مسلمانان نبايد در حالت مستي نماز بخوانند .

پاسخ :

اين مطلب تازگي ندارد ؛ بلكه در طول تاريخ دشمنان اهل بيت عليهم السلام و كساني همچون ابن تيميه حراني كه در عداوت با اهل بيت شهره عام و خاص هستند ، چنين تهمتي را زده اند . وي در كتاب منهاج السنة مي نويسد :

وقد انزل الله تعالي في علي :"يا ايها الذين ءامنوا لا تقربوا الصلاة وانتم سكاري حتي تعلموا ما تقولون" لما صلي فقرأ وخلط ".

منهاج السنة ، ج 4 ، ص65 .

و خداوند متعال در مورد علي نازل كرده است كه :"اي كسانيكه ايمان آورده ايد ، در حال مستي به نماز نزديك نشويد ، تا زماني كه بدانيد چه مي گوييد" ؛ زيرا هنگامي كه نماز خواند ، در نماز خود اشتباه كرد !!!

ما در ابتدا جواب نقضي را مطرح كرده و ثابت خواهيم نمود كه آيات حرمت شراب در باره امير المؤمنين عليه السلام نازل نشده است ؛ بلكه در باره خليفه دوم عمر بن الخطاب نازل شده است . به قول معروف علماي اهل تسنن دست پيش گرفته اند تا پس نيفتند . آن ها مي خواهند با مطرح كردن اين تهمت اولاً دامان عمر بن الخطاب ، ابو بكر و معاويه را از لكه شراب خواري پاك و بعد به پيروي از بني اميه به آبروي امير المؤمنين عليه السلام ضربه بزنند .

در مرحله بعد ، كلمات علماي اهل سنت را در رد روايت شراب خواري امير المؤمنين عليه السلام مطرح و روايات موجود را بررسي خواهيم كرد .

آيات شراب در حق چه كسي نازل شده است؟

بي ترديد ، سر منشأ اين تهمت زشت به امير المؤمنين عليه السلام ، همانطور كه حاكم نيشابوري گفته ، خوارج و به نظر ما خاندان بني اميه هستند كه براي ضربه زدن به امير المؤمنين عليه السلام و پايين آوردن مقام آن حضرت در ميان مردم ، و از طرف ديگر پاك كردن دامان عمر بن الخطاب بوده است .

چرا كه طبق روايات موجود در كتاب هاي شيعه و سني ، اين عمر بن الخطاب بوده كه شراب خورده و اين آيات در باره او نازل شده است .

از آن جايي كه طرف ما وهابي ها هستند ، ما فقط به چند روايت از كتاب خودشان بسنده مي كنيم و از نقل روايت از كتاب هاي شيعه خودداري مي كنيم .

ابوبكر و عمر به همراه نُه نفر از مسلمانان شراب نوشيدند !!!

بسياري از بزرگان اهل سنت نوشته اند كه يازده از مسلمانان در خانه ابوطلحه جمع شدند و شراب نوشيده و مست شدند . يكي از آن ها كه خيلي مست شده بود ، شعرهايي در باره كشتگان بدر از كفار سرود . خبر به نبي مكرم اسلام رسيد و آن حضرت با عصبانيت آمد و با چيزي كه در دست داشت ، به شخصي كه شعر خوانده بود (ابوبكر) زد ... .

از بين اين ده نفر كه شراب خورده بودند ، اسم 9 نفر آنان مشخص است كه ابن حجر عسقلاني در فتح الباري ، ج10 ، ص30 ، باب نزل تحريم الخمر ، تك تك آنان را نام مي برد . اسامي اين افراد از اين قرار است :

1. ابو عبيده جراح ؛ 2 . ابو طلحه ، زيد بن سهل (ميزبان مجلس) ؛ 3. سهيل بن بيضاء ؛ 4. ابي بن كعب ؛ 5 . ابو دجانه بن خرشه ؛ 6 . ابو ايوب انصاري ؛ 7 . معاذ بن جبل ؛ 8 . انس بن مالك كه در بزم ايشان پياله گرداني مي كرده ؛ 9 . عمر بن الخطاب ؛ 10. نفر آخر شخصي است به نام ابوبكر .

ابن حجر تلاش مي كند كه بگويد منظور از ابوبكر شخص ديگري به نام ابوبكر بن شغوب است ، نه خليفه اول ؛ اما در نهايت مي پذيرد كه نفر آخر به قرينه وجود عمر بن الخطاب در ليست شرابخواران ، همان ابوبكر صديق خليفه اول مسلمانان است !!! .

ابن حجر در فتح الباري مي گويد :

ثم وجدت عند البزار من وجه آخر عن أنس قال كنت ساقي القوم وكان في القوم رجل يقال له أبو بكر فلما شرب قال تحيي بالسلامة أم بكر الأبيات فدخل علينا رجل من المسلمين فقال قد نزل تحريم الخمر الحديث وأبو بكر هذا يقال له ابن شغوب فظن بعضهم أنه أبو بكر الصديق وليس كذلك لكن قرينة ذكر عمر تدل علي عدم الغلط في وصف الصديق فحصلنا تسمية عشرة .

فتح الباري - ابن حجر - ج 10 ص 31 .

سپس به گونه اي ديگر گزارشي از طريق بزار خواندم كه انس گفته است كه من در آن روز ساقي گروه شراب خوار بودم و در ميان شراب خواران مردي بود كه او را ابوبكر مي گفتند و چون شراب را سركشيد اين شعر را خواند كه :

" مادر بكر را به تندرستي درود فرست ... "

در اين هنگام مردي از مسلمانان وارد شد و گفت : مگر نمي دانيد كه فرمان حرمت شراب خواري نازل شده است .

منظور از ابوبكر در روايت ، ابوبكر بن شغوب است . البته برخي خيال كرده اند كه اين شخص همان ابوبكر صديق است ؛ ولي چنين نيست .

اما از آن جايي كه نام عمر بن الخطاب هم در ليست شراب خواران وجود دارد ، اين مطلب را مي رساند كه اين ابوبكر ، همان ابوبكر صديق است و خطائي در اين نقل روي نداده است .

از آن چه گذشت ، مي توانيم نام اين ده نفر را مشخص نماييم .

آيات شراب در حق عمر بن الخطاب نازل شده است :

زمخشري از علماي بزرگ اهل سنت كه ذهبي در سير اعلام النبلاء ، ج20 ، ص191 با تجليل فراوان از او ياد كرده و لقب علامه را به وي مي دهد ، در كتاب ربيع الأبرار مي نويسد :

أنزل الله تعالي في الخمر ثلاث آيات، أولها يسألونك عن الخمر والميسر، فكان المسلمون بين شارب وتارك ، إلي أن شرب رجل ودخل في الصلاة فهجر ، فنزلت : يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكاري ، فشربها من شرب من المسلمين ، حتي شربها عمر فأخذ لحي بعير فشج رأس عبد الرحمن بن عوف ، ثم قعد ينوح علي قتلي بدر بشعر الأسود بن عبد يغوث .

وكائن بالقليب قليب بدر ... فبلغ ذلك رسول الله صلي الله عليه وسلم ، فخرج مغضباً يجر رداءه ، فرفع شيئاً كان في يده ليضربه ، فقال : أعوذ بالله من غضب الله ورسوله . فأنزل الله تعالي : إنما يريد الشيطان ، إلي قوله : فهل أنتم منتهون . فقال عمر : انتهينا .

ربيع الأبرار ، زمخشري ، ج1 ، ص398 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبري ، الإصدار الثاني و با كمي تغيير در تاريخ المدنية ، ابن شبه ، ج3 ، ص863 طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبري ، الإْصدار الثاني .

اين دو كتاب را مي توانيد در اين سايت اينترنتي نيز پيدا كنيد :

http://www.alwarraq.com

خداوند متعال در مورد شراب سه آيه نازل كرد . اولين آن : "از تو در مورد شراب و قمار سوال مي پرسند"؛ پس عده اي از مسلمانان شراب خورده و عده اي آن را ترك كردند ؛ تا زماني كه شخصي از ايشان شراب خورد و به نماز ايستاد و هذيان گفت ؛ پس آيه نازل شد كه :" اي كسانيكه ايمان آورده ايد ، در حال مستي به نماز نزديك نشويد" ؛ باز عده اي از مسلمانان از آن خوردند ؛ تا اين كه عمر بن خطاب شراب خورده و سپس استخوان فك شتري را برداشته با آن استخوان سر عبد الرحمن بن عوف را شكست و نشست براي كشته گان بدر ( از كفار) با شعر اسود بن عبد يغوث مرثيه خواند كه : كسانيكه در آن چاه بودند ؛ چاه بدر...!!!

خبر به رسول خدا صلي الله عليه وسلم رسيد ؛ آن حضرت با عصبانيت در حالي كه رداي خود را بر روي زمين مي كشيدند ، بيرون آمده و چيزي را از روي زمين برداشته و در دست گرفتند تا ( با آن ) عمر را بزنند .

عمر گفت : پناه مي برم به خدا از غضب خدا و رسولش ؛ سپس خداوند آيه نازل فرمود كه :" به درستي كه شيطان مي خواهد ..." تا آنجا كه فرموده است " آيا شما دست بر مي داريد ( از شراب خوردن) ؟" پس عمر گفت :دست برداشتيم .

و أبي حامد غزالي از برترين عالمان تاريخ اهل تسنن در كتاب مكاشفة القلوب باب 91، باب عقوبة الشارب الخمر، ص459 ، مي نويسد :

فكان في المسلمين شارب و تارك ، الي ان شرب رجل فدخل في الصلاة فهجر ، فنزل قوله تعالي : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي... » الآيه (النساء / 43) فشربها من شربها من المسلمين ، و تركها من تركها، حتي شربها عمر رضي الله عنه فأخذ بلحي بعير و شج بها رأس عبدالرحمن بن عوف ثم قعد ينوح علي قتلي البدر .

فبلغ ذلك رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فخرج مغضبا يجر رداءه ، فرفع شيئا كان في يده فضربه به ، فقال : اعوذ بالله من غضبه، و غضب رسوله، فأنزل الله تعالي: ِ«انَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ» (المائده، 91) الآية، فقال عمر رضي الله عنه: انتهينا انتهينا .

عده اي از مسلمانان شراب مي خوردند و عده اي نمي خوردند ؛ تا اينكه يكي از ايشان شراب خورده و در نماز كلمات نا مناسب گفت ؛ پس آيه نازل شدكه : لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ ...

اما باز عده اي از مسلمانان از آن خورده و عده اي آن را ترك مي كردند ؛ تا اينكه عمر رضي الله عنه از آن خورده و استخوان ران شتري را گرفته و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را شكافت و سپس نشسته و بر كشتگان بدر (از كفار) گريست !!!

پس خبر به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) رسيده و ايشان با عصبانيت در حاليكه رداي خويش را مي كشيدند (حتي صبر نكردند تا آن را درست بپوشند) بيرون آمده و چيزي را كه در دست داشتند بالا برده با همان عمر را زدند ؛ پس عمر گفت : پناه مي برم به خدا از عصبانيت خدا و رسولش ؛ پس آيه نازل شد كه : انَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ ... پس عمر گفت : (از نوشيدن شراب) دست برداشتيم .

شراب خواري عمر در زمان خلافتش :

البته عمر بن الخطاب ، در آن جا گفت « انتهينا = دست برداشتيم» ؛ اما اين كه واقعاً هم دست از شراب خوردن كشيده باشد ، مشخص نيست ؛ چرا كه به اعتراف خود علماي اهل سنت حتي در زمان حكومتش نيز اين عادت را كه از زمان جاهلي داشته است ، نتوانسته ترك كند .

عمر :عجب شراب نيكويي است!!!

مالك بن أنس ، امام مالكي ها در كتاب الموطأ كه به اعتقاد بسياري از علماي اهل سنت همرديف صحاح سته به حساب مي آيد ، مي نويسد :

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْقَاسِمِ : أَنَّ أَسْلَمَ مَوْلَي عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ زَارَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَيَّاشٍ الْمَخْزُومِيَّ, فَرَأَي عِنْدَهُ نَبِيذاً وَهُوَ بِطَرِيقِ مَكَّةَ، فَقَالَ لَهُ : أَسْلَمُ إِنَّ هَذَا الشَّرَابَ يُحِبُّهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَحَمَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ قَدَحاً عَظِيماً، فَجَاءَ بِهِ إِلَي عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَوَضَعَهُ فِي يَدَيْهِ، فَقَرَّبَهُ عُمَرُ إِلَي فِيهِ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ عُمَرُ : إِنَّ هَذَا لَشَرَابٌ طَيِّبٌ، فَشَرِبَ مِنْهُ ... .

كتاب الموطأ ، الإمام مالك ، ج 2 ص 894 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 8 ص 247 .

از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است كه) اسلم غلام عمر به او خبر داد كه او عبد الله بن عياش مخزومي را ديد ؛ در حالي كه او در راه مكه بود ، در نزد وي نبيذ ديد !!! پس اسلم به او گفت : اين نوشيدني است كه عمر آن را دوست مي دارد . عبد الله بن عياش ظرف بزرگي پر كرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوي او گذاشت ؛ پس عمر آن را به دهان خود نزديك كرد ؛ سپس سرش را بلند كرد و گفت : اين شرابي نيكو است ؛ پس از آن نوشيد .

شخصي از مشك عمر شراب نوشيد و مست شد !!!

ابن ابي شيبه استاد بخاري در كتاب خويش چنين روايت مي كند كه :

حدثنا أبو بكر قال حدثنا ابن مسهر عن الشيباني عن حسان بن مخارق قال : بلغني أن عمر بن الخطاب سائر رجلا في سفر وكان صائما ، فلما أفطر أهوي إلي قربة لعمر معلقة فيها نبيذ قد خضخضها البعير ، فشرب منها فسكر ، فضربه عمر الحد ، فقال له : إنما شربت من قربتك ، فقال له عمر : إنما جلدناك لسكرك

المصنف لابن أبي شيبة ج 6 ص 502

عمر در راه سفر با مردي روزه دار همراه بود ؛ وقتي كه افطار نمود مشك عمر را كه در آن شراب بوده و عمر آن را به شترش آويزان نموده بود و شتر نيز آن را تكان داده بود ، برداشت و از آن نوشيد و مست شد ؛ عمر او را حد زد !!! آن شخص به عمر گفت : من از مشك تو نوشيدم!!!

عمر در پاسخ گفت : ما تو را به خاطر مستي حد زديم (نه به خاطر نوشيدن شراب)

ابن عبد ربه نيز مي گويد :

وقال الشعبي: شرب أعرابي من إداوة عمر، فانتشي، فحده عمر. وإنما حده للسكر لا للشراب.

العقد الفريد باب احتجاج المحللين للنبيذ

شعبي گفته است كه بيابانگردي از مشك عمر نوشيد و مست شد !!! عمر نيز او را حد زد !!! و تنها او را به خاطر مست شدن حد زد و نه به خاطر شراب خوردن !!!

شايد خود عمر از آن مي خورده و مست نمي شده است!!!

عمر شراب را با دُردي آن سر مي كشيد :

همانطور كه در اشعار فارسي و عربي مشهور است وقتي شخصي دائم الخمر باشد ، ديگر براي وي نوشيدن تفاله شراب و دُردي (عكر) آسان شده و به اصطلاح به وي دردي كش گفته مي شود ؛ در روايات اهل سنت آمده است كه عمر نيز از دردي كشان بوده است :

حدثنا بن مبشر نا أحمد بن سنان نا عبد الرحمن بن مهدي نا عبد الله بن عمر عن زيد بن أسلم عن أبيه قال كنت أنبذ النبيذ لعمر بالغداة ويشربه عشية وأنبذ له عشية ويشربه غدوة ولا يجعل فيه عكرا

سنن الدارقطني ج4/ص259 ش 70

زيد بن اسلم از پدرش (غلام عمر) روايت مي كند كه گفت : من براي عمر صبحگاه شرابي آماده مي كردم و او شب آن را مي نوشيد و شب هنگام براي او شراب آماده مي كردم و او صبح آن را مي نوشيد و حتي در آن دُردي را هم باقي نمي گذاشت!!!

عمر ، نبيذ را به خاطر هضم غذا دوست داشت :

بيهقي در سنن خود مي نويسد :

وأما الرواية فيه عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه فأخبرنا أبو عبدالله الحافظ ثنا أبوالعباس محمد يعقوب ثنا الحسن بن مكرم ثنا أبوالنضر ثنا أبوخيثمة ثنا أبوإسحاق عن عمرو بن ميمون قال قال عمر رضي الله عنه إنا لنشرب من النبيذ نبيذاً يقطع لحوم الإبل في بطوننا من أن تؤذينا .

سنن البيهقي ، ج 8 ، ص 299

عمر مي گفت : ما از اين نبيذ (شراب) مي نوشيم تا گوشت شتر را كه در شكم ما است هضم نمايد ، كه اذيت نشويم !!!

وأما الآثار فمنها ما روي عن سيدنا عمر رضي الله عنه أنه كان يشرب النبيذ الشديد ويقول إنا لننحر الجزور وإن العنق منها لآل عمر ولا يقطعه إلا النبيذ الشديد .

بدائع الصنائع ، ج5 ، ص 116

روايت شده است كه سرور ما عمر رضي الله عنه نبيذ (شراب) غليظ مي نوشيد و مي گفت : ما شتران را قرباني مي كنيم و گوشت گردن آن به خاندان عمر مي رسد و چيزي آن را جز نبيذ غليظ هضم نمي نمايد!!!

و متقي هندي مي نويسد :

13795 ـ عن عمر قال : اشربوا هذا النبيذ في هذه الأسقية فإنه يقيم الصلب ويهضم ما في البطن وإنه لم يغلبكم ما وجدتم الماء.

كنز العمال ، ج 5 ، ص 522 .

از عمر روايت شده است كه گفت : نبيذ را در اين پيمانه ها بنوشيد ؛ زيرا پشت را محكم داشته و آن چه را در شكم است هضم مي نمايد ؛ و تا زماني كه آب براي نوشيدن همراه داشته باشيد (و به همراه آن بنوشيد) شما را مست نمي كند!!!

عمر در زمان خلافت ، شراب را با آب رقيق كرده و آن را مي نوشيد :

جالب تر از همه اين كه محمد بن محمود خوارزمي از بزرگان اهل تسنن در كتاب جامع مسانيد أبو حنيفه مي گويد :

عن حماد عن إبراهيم عن عمر بن الخطاب ، أتي بأعرابي قد سكر فطلب له عذر فلما أعياه قال : احبسوه فإن صحي فاجلدوه ، ودعا عمر بفضله ودعا بماء فصبه عليه فكسره ثم شرب وسقي أصحابه ، ثم قال : هكذا فاكسروه بالماء إذا غلبكم شيطانه ، قال : وكان يحب الشراب الشديد .

جامع المسانيد أبي حنيفة ، ج2 ، ص 192

بيابانگردي را كه مست شده بود به نزد عمر آوردند ؛ عده اي براي او طلب بخشش كردند ؛ اما وقتي پذيرفته نشد ، عمر گفت : او را زنداني كنيد تا زماني كه به خود آيد و سپس او را شلاق بزنيد . سپس خود عمر آبي طلبيده بر روي همان شراب ريخته و آن را رقيق كرده و نوشيد و به ديگران نيز نوشانيد .

سپس گفت : اگر شيطان شراب بر شما غالب شد ، اين چنين آن را با آب رقيق سازيد !!! عمر شراب غليظ را دوست داشت !!!

و سرخسي فقيه مشهور حنفي مذهب در كتاب المبسوط مي گويد:

وقد بينا أن المسكر ما يتعقبه السكر وهو الكأس الأخير وعن إبراهيم رحمه الله قال أتي عمر رضي الله عنه بأعرابي سكران معه إداوة من نبيذ مثلث فأراد عمر رضي الله عنه أن يجعل له مخرجاً فما أعياه إلا ذهاب عقله فأمربه فحبس حتي صحا ثم ضربه الحد ودعا بإداوته وبها نبيذ فذاقه فقال أوه هذا فعل به هذا الفعل فصب منها في إناء ثم صب عليه الماء فشرب وسقي أصحابه وقال إذا رابكم شرابكم فاكسروه بالماء .

المبسوط ، ج 24 ، ص 11 .

و ما بيان كرديم كه مسكر آن چيزي است كه با نوشيدن آن شخص مست شود !!! يعني آخرين پيمانه (پس تا قبل از آن مسكر نيست و حرام نيست!!!) و از ابراهيم روايت شده است كه گفت : بيابانگردي مست را به نزد عمر آورده و همراه با او مشكي از نبيذ غليظ شده بود ؛ پس عمر خواست كه براي او راهكاري قرار دهد ؛ هيچ راهي به ذهن او نرسيد مگر اينكه او اكنون عقل ندارد ؛ پس دستور داد تا او را زنداني كرده تا زماني كه هوشش سر جاي خود باز گردد و سپس او را حد زد ؛ و سپس مشك او را طلبيده در حالي كه در آن نبيذ بود ؛ پس از آن چشيد و گفت : واي !! اين با او چنين كرده است !!! پس مقداري از آن را در ظرفي ريخته و بر روي آن آب ريخت و از آن نوشيد و به يارانش نيز نوشانيد و گفت : اگر مايل به اين شراب شديد ، مستي آن را با آب از بين ببريد!!!

وي همچنين مي گويد :

وعن عمر ( رض ) أنه أتي بنبيذ الزبيب فدعا بماء وصبه عليه وشرب ، وقال : أن لنبيذ زبيب الطائف غراما .

المبسوط ، ج 24 ، ص8 .

از عمر روايت شده است كه براي او نبيذي آوردند ؛ پس آبي آورده و بر روي آن ريخت و از آن نوشيد و سپس گفت : شراب كشمش طائف ارزشمند است !!! .

شراب خواري عمر در حال احتضار :

جالب است كه جناب عمر ، حتي در آخرين لحظات عمرش نيز دست از شراب خواري برنمي داشت ؛ تا جايي كه در هنگام مرگ نيز درخواست كرد كه برايش شراب بياورند . ابن سعد از علماي بزرگ اهل سنت در كتاب معتبر الطبقات الكبري مي نويسد :

عن عبد الله بن عبيد بن عمير أن عمر بن الخطاب لما طعن قال له الناس يا أمير المؤمنين لو شربت شربة فقال أسقوني نبيذا وكان من أحب الشراب إليه قال فخرج النبيذ من جرحه مع صديد الدم .

الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 354 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 44 ، ص 430 و با كمي تفاوت در : السنن الكبري ، البيهقي ، ج 3 ، ص 113 و فتح الباري ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 52 و المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 5 ، ص 488 و الاستيعاب ، ابن عبد البر ، ج 3 ، ص 1154 و ده ها مصدر ديگر از مصادر معتبر اهل سنت .

از عبد الله بن عبيد بن عمير (نقل شده است) كه هنگامي كه عمر بن خطاب ، چاقو خورد ، مردم به او گفتند : اي امير مومنان ، اگر نوشيدني بنوشي (خوب است ) ؛ پس گفت : به من نبيذ دهيد !!! و نبيذ از دوستداشتني ترين نوشيدني ها در نزد وي بود . عبد الله گفت : نبيذ از زخم وي همراه با لخته هاي خون خارج شد .

معناي نبيذ در كتب اهل سنت :

و نبيذ را اهل لغت ، اين گونه معنا كرده اند :

وإنما سمي نبيذا لأن الذي يتخذه يأخذ تمرا أو زبيبا فينبذه في وعاء أو سقاء عليه الماء ويتركه حتي يفور [ ويهدر ] فيصير مسكرا .

تاج العروس ، ج5 ، ص500 ، ماده نبذ .

به آن نبيذ گفته مي شود ، زيرا كسي كه آن را درست مي كند خرما و كشمش را گرفته و آن ها را در ظرف يا مَشكي ريخته و سپس بر روي آن آب مي ريزد . و آن را مي گذارد تا (خود به خود) جوشيده و سر برود ؛ كه در اين صورت مست كننده مي شود .

و محيي الدين نووي در كتاب المجموع مي نويسد :

واما الخمر فهي نجسة لقوله عز وجل ( إنما الخمر والميسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشيطان ) ولأنه يحرم تناوله من غير ضرر فكان نجسا كالدم واما النبيذ فهو نجس لأنه شراب فيه شدة مطربة فكان نجسا كالخمر.

المجموع ، محيي الدين النووي ، ج 2 ، ص 563 .

اما شراب نجس است ؛ زيرا خداوند عز و جل فرموده است : " شراب و قمار و بت ها وتيرهاي قرعه پليدند و از عمل شيطانند" و نيز به اين علت كه نوشيدن آن اگر ( ترك آن ) ضرر نداشته باشد ، حرام است ؛ پس مانند خون نجس است ؛ و اما نبيذ ، پس آن نيز نجس است ؛ زيرا شرابي است كه غليظ شده و به طرب مي آورد ؛ از اين رو ، مانند شراب نجس است.

شراب خواري معاويه :

همان طور كه پيش از اين گفتيم ، بي ترديد سر منشأ اين اتهام به امير مؤمنان عليه السلام ، خاندان بني اميه هستند . شراب خواري در اين خاندان از زمان جاهليت مرسوم بوده است و حتي بعد از اسلام نيز نتوانسته بودند آن را ترك نمايند ؛ از اين رو براي توجيه اين عملشان به دنبال شريك جرم مي گشتند تا از زشتي عمل در ميان مردم بكاهند و لذا پاي امير المؤمنين عليه السلام وسط كشيدند و به آن حضرت چنين تهمت ناروائي را زدند .

معاويه شراب خورده و آن را به ميهمان تعارف مي كند!!!

معاوية بن أبي سفيان از كساني است شراب مي خورده است . امام احمد بن حنبل به نقل از عبد الله بن بريده مي نويسد :

دَخَلْتُ أَنَا وَأَبِي عَلَي مُعَاوِيَةَ فَأَجْلَسَنَا عَلَي الْفُرُشِ ثُمَّ أُتِينَا بِالطَّعَامِ فَأَكَلْنَا ثُمَّ أُتِينَا بِالشَّرَابِ فَشَرِبَ مُعَاوِيَةُ ثُمَّ نَاوَلَ أَبِي ثُمَّ قَالَ مَا شَرِبْتُهُ مُنْذُ حَرَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.

مسند أحمد بن حنبل ج5 ص347 ش 22991 - سير أعلام النبلاء ج5 ص52 - تاريخ مدينة دمشق ج27 ص127

روزي با پدرم بريده بر معاويه وارد شديم از ما احترام كرده و طعام آوردند و تناول كرديم سپس مشروب آورد و خودش نوشيد و به پدرم تعارف كرد . پدرم گفت : از روزي كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و سلّم ـ آنرا حرام كرده من به آن لب نزدم .

هيثمي در مجمع الزوائد بعد از نقل اين روايت مي گويد :

رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح

مجمع الزوائد ج5 ص42

اين روايت را احمد نقل كرده و راويان آن ، همان راويان صحيح بخاري و مسلم هستند .

معاويه و تجارت شراب !!!

ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق مي نويسد :

عن محمد بن كعب القرظي قال غزا عبدالرحمن بن سهل الأنصاري في زمان عثمان ومعاوية امير علي الشام فمرت به روايا خمر تحمل فقال اليها عبدالرحمن برمحه فبقر كل راوية منها فناوشه غلمانه حتي بلغ شأنه معاوية فقال دعوه فإنه شيخ قد ذهب عقله فقال كذب والله ما ذهب عقلي ولكن رسول الله صلي الله عليه وسلمنهانا ان ندخل بطوننا وأسقيتنا واحلف بالله لئن انا بقيت حتي أري في معاوية ما سمعت من رسول الله صلي الله عليه وسلم لأبقرن بطنه أو لأموتن دونه

تاريخ مدينة دمشق ج34 ص420- فيض القدير ج5 ص463- الإصابة في تمييز الصحابة ج4 ص313

عبد الرحمن بن سهل انصاري (از صحابه جليل القدر) در زمان عثمان به جنگ رفت در حاليكه معاويه امير بر شام بود ؛ كاروان شتري از كنار او گذشت كه بار شراب حمل مي كرد ؛ پس وي با نيزه خويش بر آن هجوم برده و تمام مشك ها را دريد !!! شتربانان او را گرفتند ؛ خبر به معاويه رسيد و گفت : او را رها كنيد ؛ او پيرمردي است كه ديوانه شده است !!!

وي پاسخ داد : قسم به خدا كه معاويه دروغ گفته است !!! من ديوانه نشده ام ولي از رسول خدا شنيدم كه ما را از نوشيدن شراب و حتي ريختن آن در ظرف هايمان نهي نمود ؛ و قسم به خدا اگر زنده بمانم كه معاويه را ببينم كه كلام رسول خدا در مورد او محقق شده است ( اگر معاويه را بر منبر من در مدينه ديديد او را بكشيد) يا شكم او را خواهم دريد و يا در اين راه كشته خواهم شد !!!

بررسي اتهام اهل سنت به امير المؤمنين عليه السلام :

حال بعد از جواب نقضي و اثبات اين مطلب كه آيات شراب در حق عمر نازل شده است ، به سراغ رواياتي مي رويم كه اهل سنت با تكيه بر آن ها به امير المؤمنين عليه السلام تهمت زده اند . ما ابتدا نظر علماي اهل سنت را در رد آن مي آوريم و بعد سند اين روايات را بررسي خواهيم كرد .

نظر علماي اهل سنت در رد اين روايت :

اين روايت ، حتي از ديدگاه خود علماي اهل سنت مردود است ؛ چنانچه شوكاني ، از بزرگان اهل سنت در اين باره مي نويسد :

وفي إسناده عطاء بن السائب لا يعرف إلا من حديثه ، وقد قال يحيي بن معين لا يحتج بحديثه .

نيل الأوطار ، ج 9 ، ص 56 .

در سند اين روايت عطاء بن سائب است و اين روايت را غير او نقل نكرده است ؛ يحيي بن معين در مورد او گفته است كه : نمي توان به روايت او استناد كرد .

و حاكم نيشابوري بعد از نقل روايت ، مي گويد :

وفي هذا الحديث فائدة كثيرة وهي ان الخوارج تنسب هذا السكر وهذه القراءة إلي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب دون غيره وقد برأه الله منها فإنه راوي هذا الحديث.

المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 2 ، ص 307 .

در اين روايت نكته مهمي وجود دارد و آن اين است كه خوارج اين مستي و اين اشتباه خواندن نماز را به امير المومنين علي بن أبي طالب عليه السلام نسبت داده ان ، نه به غير او ؛ اما خداوند او را از اين تهمت مبري كرده است ؛ به درستي كه خود او راوي اين روايت است (و معقول نيست كه امير مومنان ، گناهي را كه - به گفته ايشان ، انجام داده است براي ديگران نقل كند) .

بررسي روايت اتهام به امير مؤمنان عليه السلام در صحاح اهل سنت :

در اين باره در صحاح سته اهل سنت دو روايت نقل شده است ، يكي روايت ترمذي و ديگري روايت أبي داود . ما هر دو روايت را از نظر سندي بررسي خواهيم كرد .

ترمذي در سننش مي نويسد :

3300 ، حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الرَّازِيِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا فَدَعَانَا وَسَقَانَا مِنَ الْخَمْرِ فَأَخَذَتِ الْخَمْرُ مِنَّا وَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَقَدَّمُونِي فَقَرَأْتُ (قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ) لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ. قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي حَتَّي تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ) .

سنن الترمذي ، الترمذي ، ج 4 ص 305

از علي بن ابي طالب نقل شده است كه گفت : عبد الرحمن بن عوف براي ما غذايي درست كرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد ؛ وقتي شراب نوشيديم وقت نماز شد ؛ عبد الرحمن من را مقدم كرده و من در نماز سوره كافرون را اينگونه خواندم « لا اعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون » پس خداوند اين آيه را نازل نمود كه :

"اي كساني كه ايمان آورديد ! مبادا در حال مستي به سراغ نماز رويد ، تا زماني كه بدانيد چه مي گوييد".

ابي داود نيز در سنن خود مي نويسد :

3673 ، حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَي عَنْ سُفْيَانَ حَدَّثَنَا عَطَاءُ بْنُ السَّائِبِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنْصَارِ دَعَاهُ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ فَسَقَاهُمَا قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَأَمَّهُمْ عَلِيٌّ فِي الْمَغْرِبِ فَقَرَأَ (قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ) فَخَلَطَ فِيهَا فَنَزَلَتْ (لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي حَتَّي تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ) .

سنن أبي داود ، ابن الأشعث السجستاني ، ج 2 ص 182 .

از علي روايت شده است كه شخصي از انصار ، او و عبد الرحمن بن عوف را دعوت نموده و به آن دو - قبل از نزول حرمت شراب - شراب نوشانيد ؛ علي در نماز مغرب امام ايشان شده و سوره كافرون را اشتباه خواند ؛ پس آيه نازل شد كه : لا تقربوا الصلاة ...

بررسي دلالي روايات :

در متن اين دو روايت تناقض وجود دارد ؛ زيرا در يكي ميزبان عبد الرحمن بن عوف است و در ديگري شخصي از انصار ؛ و در نظر علماي حديث اين امر با وجود يكي بودن روات اصلي دو روايت ، دلالت بر دروغگو و يا كم حافظه بودن راويان يكي و يا هر دوي اين روايات مي كند .

بررسي سند روايات:

أبي عبد الرحمن سلمي از دشمنان امير مؤمنان عليه السلام :

ناقل قصه از امير مومنان عليه السلام ، در هر دو روايت ، ابي عبد الرحمن السلمي است كه وي از دشمنان امام علي عليه السلام بوده است . وي از كساني است كه در لشكر امير مومنان بود ؛ اما به اقرار خويش در باطن با حضرت دشمني داشت :

طبري در كتاب المنتخب من ذيل المذيل از خود او نقل مي كند كه وي با امير مومنان دشمن بوده است :

وأبو عبد الرحمن السلمي واسمه عبد الله بن حبيب ... قال رجل لأبي عبد الرحمن أنشدك الله متي أبغضت عليا عليه السلام أليس حين قسم قسما بالكوفة فلم يعطك ولا أهل قال أما إذ نشدتني الله فنعم .

المنتخب من ذيل المذيل ، ص 147 .

ابو عبد الرحمن السلمي ؛ اسم او عبد الله بن حبيب است ... شخصي به ابو عبد الرحمن گفت : تو را به خدا قسم مي دهم ! چه زماني با علي دشمن شدي ؟ آيا همان زماني نبود كه در كوفه مالي را تقسيم نمود ؛ اما به تو و خانواده ات چيزي نداد ؟ پاسخ داد : آري !!!

ابراهيم ثقفي نيز در كتاب الغارات ، نام وي را در ميان عده اي از فقهاي بزرگ آورده كه با امير مومنان دشمني مي نمودند :

ومنهم (اي المنحرفين عن علي) أبو عبد الرحمن السلمي [ القاري] :

عن عطاء بن السائب قال : قال رجل لأبي عبد الرحمن السلمي أنشدك بالله تخبرني فلما أكد عليه قال : بالله هل أبغضت عليا إلا يوم قسم المال في أهل الكوفة فلم يصبك ولا أهل بيتك منه شئ ؟ ، قال : أما إذا أنشدتني بالله فلقد كان ذلك .

از ايشان (كساني كه از امير مومنان جدا شده بودند) ابو عبد الرحمن سلمي است ؛ از عطاء روايت شده است كه مي گفت : شخصي به ابو عبد الرحمن گفت : تو را به خدا قسم مي دهم كه به من راست بگويي ؛ وقتي كه به او اصرار كرد قبول نمود ؛ پس گفت : آيا جز براي اين با علي دشمن نشدي كه روزي بيت المال را تقسيم مي كرد ، اما به تو و خانواده ات چيزي نرسيد ؟ پاسخ داد : چون مرا قسم دادي به تو مي گويم ؛ آري ، همينطور است .

سپس به نقل از سعد بن عبيده ، روايتي را از أبي عبد الرحمن نقل مي كند كه خصومت و عداوت او با امير المؤمنين عليه السلام را بيش از پيش براي ما روشن مي سازد .

عن سعد بن عبيدة قال : كان بين حيان وبين أبي عبد الرحمن السلمي شئ في أمر علي عليه السلام فأقبل أبو عبد الرحمن علي حيان فقال : هل تدري ما جرأ صاحبك علي الدماء ؟ يعني عليا عليه السلام قال : وما جرأه لا أبا لغيرك ؟ ، قال : حدثنا أن النبي صلي الله عليه وآله قال لأصحاب بدر : اعملوا ما شئتم فقد غفر لكم ، أو كلاما هذا معناه.

الغارات ، ج 2 ، ص 567 .

از سعد بن عبيده نيز روايت شده است كه گفت : بين حيان و ابي عبد الرحمن سلمي در مورد امير مومنان درگيري بود ؛ پس ابو عبد الرحمن رو به حيان نموده و گفت : مي داني چرا صاحب تو (كسي كه از او طرفداري مي كني) را بر ريختن خون مردمان جري نمود ؟

گفت : چه چيزي او را جري كرده است ؟ اي ناپاك ؟

ابو عبد الرحمن پاسخ داد : علي براي ما از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) روايـت مي كند كه به اصحاب بدر فرمود : هركاري مي خواهيد بكنيد ، زيرا خدا شما را آمرزيده است (و به همين جهت جرات در ريختن خون مردمان پيدا كرده است) .

بايد از علماي اهل تسنن سؤال كرد كه آيا مي توان به روايت چنين شخصي اعتماد كرد ؟ مگر نه اين كه به اتفاق شيعه و سني ، كسي كه با امير المؤمنين عليه السلام دشمن باشد ، منافق است ؟ آيا به روايت شخص منافق مي توان اعتماد و به امير مؤمنان تهمت زد ؟

بنابراين ، هر دو روايتي كه در صحاح سته اهل سنت آمده ، به خاطر بودن اين شخص در سلسله سند ، از اعتبار ساقط است .

عطاء بن سائب ، ديوانه شده بود :

دومين راوي در سلسله سند هر دو روايت كه از أبي عبد الرحمن نقل مي كند ، عطاء بن سائب است . مزي در تهذيب الكمال در باره او مي نويسد :

و قال عن يحيي أيضا : عطاء بن السائب اختلط ، فمن سمع منه قديما فهو صحيح ... و قال أبو أحمد بن عدي : أخبرنا ابن أبي عصمة ، قال : حدثنا أحمد بن أبي يحيي ، قال : سمعت يحيي بن معين يقول : ليث بن أبي سليم ضعيف مثل عطاء بن السائب .

تهذيب الكمال ، ج 20 ص 91

از يحيي روايت شده است كه گفت : عطاء ديوانه شد و تنها اگر كسي از او در ابتدا شنيده باشد صحيح است ... از يحيي بن معين شنيدم كه مي گفت : ليث بن أبي سليم مانند عطاء بن سائب ضعيف است .

هيثمي نيز در رد روايت وي مي گويد :

رواه أحمد وفيه عطاء بن السائب وقد اختلط .

مجمع الزوائد ج 4 ص 83.

اين روايت را احمد نقل كرده است و در سند آن عطاء بن سائب است و او نيز ديوانه شد .

ابن حجر نيز در مورد روايت او مي گويد :

والاضطراب فيه من عطاء بن السائب فإنه اختلط .

الإصابة ج 4 ص 338 .

اشكال اين روايت از عطاء بن سائب است ، زيرا او ديوانه شد .

ذهبي نيز در ترجمه وي مي گويد :

وقال يحيي : لا يحتج به .

ميزان الاعتدال ج 3 ص 71

يحيي گفته است : نمي توان به او استدلال كرد .

ابوجعفر الرازي ، در نقل روايت ضعيف بود :

سومين راوي كه در طريق روايت ترمذي وجود دارد ، ابو جعفر رازي است كه بسياري از بزرگان اهل تسنن وي را تضعيف كرده اند . مزي در تهذيب الكمال در باره او مي گويد :

قال عبد الله بن أحمد بن حنبل ، عن أبيه : ليس بقوي في الحديث ... و قال عمرو بن علي : فيه ضعف ، و هو من أهل الصدق ، سييء الحفظ . و قال أبو زرعة : شيخ يهم كثيرا . و قال زكريا بن يحيي الساجي : صدوق ليس بمتقن . و قال النسائي : ليس بالقوي .

تهذيب الكمال ج 33 ص 195

عبد الله بن احمد از پدرش نقل مي كند كه وي در روايت قوي نيست ... از عمرو بن علي روايت شده است كه گفت : او ضعيف است ؛ اگر چه راستگوست اما حفظ او بد است .

ابو زرعه گفته است : او پيرمردي است كه غلط هاي بسيار دارد .

زكريا بن يحيي ساجي گفته است : راستگويي است كه حرف هاي او محكم نيست .

نسايي نيز گفته است : او قوي نيست .

ابن حجر عسقلاني نيز مي گويد :

و قال ابن حبان : كان ينفرد عن المشاهير بالمناكير ، لا يعجبني الاحتجاج بحديثه إلا فيما وافق الثقات . و قال العجلي : ليس بالقوي .

تهذيب التهذيب ، ج12 ، ص57

ابن حبان گفته است : او از مشاهير روايات غير قابل قبول نقل مي كند ؛ به نظر من استدلال به روايت او صحيح نيست مگر زماني كه با روايات ثقات موافق باشد . عجلي نيز گفته است : او قوي نيست .

سفيان ثوري ، مدلس مشهور و از ديوانه ها روايت مي كرد :

در سند روايت أبي داود ، علاوه بر عطاء بن سائب و عبد الرحمن السلمي كه پيش از اين وضعيت آن ها روشن شد ، سفيان ثوري نيز وجود دارد كه وي نيز از مدليس مشهور بوده است :

سفيان ثوري ، مدلس بوده است :

طبق آن چه بزرگان اهل سنت گفته اند : تدليس سفيان ثوري از نوع تدليس «تسويه» بوده است . در تعريف اين نوع از تدليس گفته اند :

ربّما يسقط ... أو اسقط غيره ضعيفاً أو صغيراً تحسيناً للحديث .

تدريب الراوي ، باب النوع الثاني : المدلس وهو قسمان ، ج1 ، ص186 .

گاهي چيزي از حديث كم مي كرد يا ديگري چنين مي كرد ، به اين جهت كه يا آن شخص ضعيف يا كوچك بوده است .

ابن قطان در باره اين نوع تدليس مي گويد :

وهو شرّ أقسامه .

تدريب الراوي ، ج1 ، ص187 .

اين بدترين نوع تدليس است .

سيوطي در ادامه مي نويسد :

قال الخطيب وكان الأعمش وسفيان الثوري يفعلون مثل هذا قال العلائي وبالجملة فهذا النوع أفحش أنواع التدليس مطلقا وشرها قال العراقي وهو قادح فيمن تعمد فعله وقال شيخ الإسلام لا شك أنه جرح وإن وصف به الثوري والأعمش فلا اعتذار أنهما لا يفعلانه إلا في حق من يكون ثقة عندهما ضعيفا عند غيرهما .

خطيب بغدادي مي گويد : اعمش و سفيان ثوري اين كار را انجام مي داده اند . علائي گفته : سخن آخر اين كه اين نوع از تدليس ، زشت ترين و بدترين نوع آن است . عراقي گفته است : هر كسي كه اين كار را عمداً انجام دهد ، به روايتش ضرر مي زند و روايتش مورد اعتماد نيست . شيخ الاسلام [ابن حجر عسقلاني] گفته است : شكي نيست كه تدليس تسويه موجب جرح است و اگر سفيان ثوري و يا اعمش كه مبتلا به اين نوع تدليس هستند ، اين عذر آن ها از آن ها پذيرفته نمي شود كه كسي بگويد آن دو اين نوع تدليس را در مورد كسي به كار مي برده اند كه نزد خودشان ثقه بوده اند ؛ ولي نزد غير آن ها ضعيف بوده اند .

و طبق اصول مالك بن أنس روايت مدلس مطلقاً حجت نيست . سخاوي در فتح المغيث مي نويسد :

وممن حكي هذا القول القاضي عبد الوهاب في الملخص فقال التدليس جرح فمن ثبت تدليسه لا يقبل حديثه مطلقا قال وهو الظاهر علي أصول مالك .

فتح المغيث شرح الفية الحديث ، باب التدليس ، ج1 ، ص203 .

تدليس ، اگر ثابت شود كه كسي آن را انجام داده است ، عيب است و هيچ وجه روايت وي پذيرفته نمي شود . قاضي عبد الوهاب گفته است : اين مطلب با مبناي مالك بن أنس موافق است .

حكم تدليس از ديدگاه اهل سنت :

خطيب بغدادي ، از علماي مشهور اهل سنت در باره حكم تدليس آورده است :

سمعت شعبة ، يقول : « التدليس في الحديث أشد من الزنا ولأن أسقط من السماء أحب إلي من أن أدلس »

از شعبه شنيدم كه مي گويد : تدليس در حديث بدتر از زنا است ، اگر من از آسمان سقوط كنم ، برايم بهتر است از اين كه تدليس كنم .

الكفاية في علم الرواية ، ج3 ، ص287 ، شماره 1137 تا 1141 .

با اين حال ، چگونه مي توان به روايت هاي سفيان ثوري اعتماد كرد ؟

سفيان ثوري ، از ديوانه ها روايت نقل مي كرده :

ذهبي ، رجالي مشهور اهل سنت در باره سفيان ثوري مي نويسد :

شبابة ، عن شعبة ، قال : إذا حدثكم سفيان عن رجل لا تعرفونه فلا تقبلوا منه ، فإنما يحدثكم عن مثل أبي شعيب المجنون .

ميزان الاعتدال ، ترجمه الصلت بن دينار ، ج2 ، ص371 ، ص3906 .

شبابه از شعبه نقل مي كند كه وي گفت : زماني كه سفيان از مردي براي شما حديث نقل كرد كه او را نمي شناختيد ، از او قبول نكنيد ؛ زيرا او از افرادي مثل أبي شعيب ديوانه روايت نقل مي كند .

سفيان از دشمنان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت نقل مي كند:

سفيان ثوري از كساني همچون خالد بن سلمة بن العاص ، روايت نقل كرده است كه به نقل ابن عائشه ، اين شخص شعرهايي از بني مروان را كه در هجو رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بود مي خوانده است .

رك : تهذيب التهذيب ، ج11 ، ص157 ، ترجمه سفيان الثوري ، شماره2407 .

ابن حجر عسقلاني در باره خالد بن سلمة مي گويد :

وذكر ابن عائشة انه كان ينشد بني مروان الاشعار التي هجي بها المصطفي صلي الله عليه وسلم .

تهذيب التهذيب ، ترجمه خالد بن سلمة ، ج3 ، ص83 ، شماره 181 .

ابن عائشه روايت كرده است كه وي براي بني مروان ، اشعاري را كه در آن رسول خدا را هجو (توهين و سرزنش) كرده بودند مي خواند !!!

آيا به روايت چنين شخصي مي توان اعتماد كرد ؟

در نتيجه هر دو روايت ؛ چه روايت ترمذي و چه روايت سنن أبي داود از نظر سندي مشكل دارند و غير قابل قبول هستند .

نظر علماي شيعه در رد تهمت به امير مومنان :

علامه سيد جعفر مرتضي مي گويد :

ولا نريد أن نفيض في بيان سر حياكة هذه الأكاذيب ، فإنه قد كان ثمة تعمد لإيجاد شركاء لأولئك الذين ارتكبوا هذه الشنيعة ، ممن يهتم اتباعهم بالذب عنهم ، فلما لم يمكنهم تكذيب أصل القضية عمدوا إلي إشراك أبرياء معهم ، ليخف جرم أولئك من جهة ، وسيعا في تضعيف أمر هؤلاء من جهة أخري . . ولكن الله يأبي إلا أن يتم نوره ، وينزه أولياءه ، ويطهرهم ، ويصونهم من عوادي الكذب والتجني . . وليذهب الآخرون بعارها وشنارها ، وليكن نصيب محبيهم واتباعهم ، والذابين عنهم بالكذب والبهتان ، الخزي والخذلان وسبحان الله ، وله الحمد ، فإنه ولي المؤمنين ، والمدافع عنهم .

الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص) ، السيد جعفر مرتضي ، ج 5 ص 315 .

ما نمي خواهيم در مورد علت بافتن اين دروغ ها سخن بگوييم ؛ زيرا مقصود از آن قطعا شريك تراشيدن براي كساني است كه چنين عمل زشتي را مرتكب مي شده اند ؛ همان كساني كه طرفداران آنها تلاش بسيار در طرفداري از ايشان مي كنند . وچون نتوانستند اصل قضيه را منكر شوند ، عده اي بي گناه را نيز شريك جرم آنها كردند ؛ تا از طرفي جرم ايشان سبكتر شده و از طرف ديگر اين اشخاص بي گناه را تضعيف كنند ...

اما خداوند جز كامل شدن نور خويش را نمي پذيرد و دوستان خويش را (از اين تهمت) مبرا نموده و پاك مي سازد و ايشان را از آثار اين دروغ و جنايت مصون مي دارد ... و ديگران هستند كه ننگ و عار اين رسوايي را بر دوش خواهند كشيد (نه بي گناهان) و جزاي دوستادارن ايشان و طرفدارانشان و كساني كه با دروغ و تهمت از آنها دفاع مي كنند نيز رسوايي و بيچارگي است ؛ و منزه است خداوند وحمد مخصوص است ؛ پس بدرستيكه اوست كه سرپرست مومنين است و از ايشان دفاع مي نمايد .

و سيد محمد باقر حكيم مي گويد :

ولا يشك أي مسلم يعرف القليل عن شخصية الإمام علي ( عليه السلام ) بوضع هذا الحديث علي لسانه ، حيث إن الإمام علي ( عليه السلام ) تربي في حجر الرسول منذ أن كان طفلا وتخلق باخلاقه ، فكيف يمكن ان نتصور وقوع هذا الشئ منه ، خصوصا إذا أخذنا بعين الاعتبار نزول بعض الآيات القرآنية في ذم الخمر قبل هذا الوقت ، وإذا لاحظنا وجود بعض النصوص التي تذكر نزول الآية في شخص آخر من كبار الصحابة ، ممن كان قد اعتاد شرب الخمر في الجاهلية عرفنا الهدف السياسي فيها .

علوم القرآن ، السيد محمد باقر الحكيم ، ص 303 .

هيچ مسلماني كه اندكي از شخصيت امير مومنان آگاهي داشته باشد ، شك در دروغ بودن اين روايـت از زبان آن حضرت نمي نمايد ؛ زيرا امير مومنان عليه السلام از زمان كودكي در دامان رسول خدا (ص) بزرگ شده و اخلاق ايشان را به خود گرفته است ؛ چگونه مي توان تصور نمود كه چنين كاري از وي صادر شده باشد ؛ مخصوصا اگر با ديده دقت به نزول آياتي كه قبل از اين ماجرا در مورد مذمت شراب آورده شده است بنگريم و نيز رواياتي را كه مي گويد كسي كه اين آيه در مورد وي نازل شده است ، از بزرگان صحابه است كه در جاهليت عادت به شرب خمر داشته است ، ببينيم ، هدف سياسي از اين روايت را درك مي كنيم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | سلمان علوي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ تير ١٣٨٧ |
السلام عليک يا مولاي يا صاحب الزمان
بدليل داشتن چنين گروه تحقيقاتي به سرپرستي جناب استاد قزويني بعنوان يک شيعه بر خود مي‌بالم.
2 | حسين يزداني | Australia - Sydney | ١٢:٠٠ - ٢٥ تير ١٣٨٧ |
با عرض سلام. اين دروغ و افترا در استانه تولد كسي كه خداوند تطهيرش كرده است تنها نشان دهنده بي ابروي دشمنان خدا است چرا كه اين دروغ مخالف ايه روشن خدا در قران كريم است و كسي كه حرف خدا را نمي پذيرد دشمن خدا است. خداوند همه را هدايت كند.
3 | بيژن | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٧ تير ١٣٨٧ |
اين حديثي ار علي بن ابيطالب است
فكر ميكنم اگر كسي اين حديث رو قبول داشته باشه نيازي به اثبات هاي ديگر نيست
ايشان ميفرمايند : اگر قطره شراب در آب چاهي بچكد و از آن چاه آب زميني آبياري شود و در آن زمين علفي برويد و از ان علف گوسفندي بچرد من از گوشت آن گوسفند نميخورم.
فكر ميكنم حكيمانه تر از اين سخن در باب مذمت شراب از هيچ كسي شنيده نشده است
تهمت شراب خواري به امير المومنين محلي از اعراب ندارد.
4 | احسان خاجي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ تير ١٣٨٧ |
عبادت بي ولايت حقه بازي است
اساس مسجدش بتخانه سازي است
چرا سني نمي خواهد بفمد
وضوي اين نمازش آب بازي است
درود بر آنانيكه مدافع حريم ولايت سبز علوي هستند.
درود بر آنانيكه با اسوه قرار دادن بانوي آفتاب فاطمه(سلام الله عليها) از حريم پاك و سبز علوي دفاع مي كنند.
دست مريزاد .يا علي(ع)
5 | مصطفي نزادقلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ مرداد ١٣٨٧ |
عمر در زمان خلافت ، شراب را با آب رقيق كرده و آن را مي‌نوشيد :
جالب تر از همه اين كه محمد بن محمود خوارزمي از بزرگان اهل تسنن در کتاب جامع مسانيد أبو حنيفه مي گويد :
عن حماد عن إبراهيم عن عمر بن الخطاب ، أتى بأعرابي قد سكر فطلب له عذر فلما أعياه قال : احبسوه فإن صحى فاجلدوه ، ودعا عمر بفضله ودعا بماء فصبه عليه فكسره ثم شرب وسقى أصحابه ، ثم قال : هكذا فاكسروه بالماء إذا غلبكم شيطانه ، قال : وكان يحب الشراب الشديد .
جامع المسانيد أبي حنيفة ، ج2 ، ص 192
بيابانگردي را که مست شده بود به نزد عمر آوردند ؛ عده اي براي او طلب بخشش کردند ؛ اما وقتي پذيرفته نشد ، عمر گفت : او را زنداني کنيد تا زماني که به خود آيد و سپس او را شلاق بزنيد . سپس خود عمر آبي طلبيده بر روي همان شراب ريخته و آن را رقيق کرده و نوشيد و به ديگران نيز نوشانيد .
سپس گفت : اگر شيطان شراب بر شما غالب شد ، اين چنين آن را با آب رقيق سازيد !!! عمر شراب غليظ را دوست داشت !!!
و سرخسي فقيه مشهور حنفي مذهب در كتاب المبسوط مي گويد:
وقد بينا أن المسكر ما يتعقبه السكر وهو الكأس الأخير وعن إبراهيم رحمه الله قال أتي عمر رضي الله عنه بأعرابي سكران معه إداوة من نبيذ مثلث فأراد عمر رضي الله عنه أن يجعل له مخرجاً فما أعياه إلا ذهاب عقله فأمر به فحبس حتى صحا ثم ضربه الحد ودعا بإداوته وبها نبيذ فذاقه فقال أوه هذا فعل به هذا الفعل فصب منها في إناء ثم صب عليه الماء فشرب وسقى أصحابه وقال إذا رابكم شرابكم فاكسروه بالماء .
6 | علي | United Kingdom - London | ١٢:٠٠ - ٠٥ مرداد ١٣٨٧ |
من هم مانند عزيزي كه نظر داده اند بدليل داشتن چنين گروه تحقيقاتي به سرپرستي جناب استاد قزويني بعنوان يک شيعه بر خود مي‌بالم !!!
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم
7 | منتظر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ مرداد ١٣٨٧ |
با علي در بدر بودن شرط نيست
اي برادر نهروان در پيش روست
يا علي مدد.
به مدد آقا ما پيروزيم.
نصر من الله و فتح قريب.
عيدتون مبارك.
8 | حقگو | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ مرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
با عرض تشكر وخسته نباشيد از توضيحات جامع وكاملتان
در مورد شخصيت ارزشمندي چون مولاي متقيان (ع)كه معلم انبيابوده ودرب كوبه بهشت طنين انداز نام اوست وبه احترام نهي خداوند سبحان خطاب به حضرت آدم به گندم حلال لب نزده است چنين مطلب سخيف وكم مايه اي آنچنان مضحك وشرم آور است كه انسان را هر چه بيشتر به مظلوميت مولا (ع)واقف مي سازد وانسان را به اين دعا رهنمون مي سازد:اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله والعن من نصب له من الاولين والاخرين وصل عليه افضل ما صليت علي احدمن اوصياانبيائك يارب العالمين
9 | سيد محسن علامه | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ١٧ مرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
ضمن تشكر از تمام كساني كه از حريم امامت و ولايت دفاع مي كنند علي الخصوص دست اندركاران اين سايت ارزشمند كه با پاسخ هاي مستند و مستدل خود ضمن اثبات مظلوميت مولا اميراامومنين زمينه تنوير افكار همه حق جويان منصف عالم بويژه محققان جهان اسلام را فراهم مي آورند اميد آن داريم كه ريشه دشمني معاندان و مخالفان مكتب بر حق تشيع از طريق آشنايي با معارف اهل بيت از بين برود چرا كه حضرت امير(ع) مي فرمايند:
"الناس اعداء ما جهلوا" (مردم دشمن آن چيزهايي هستند که نمي دانند)
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک
10 | سيدعلي آقا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ مرداد ١٣٨٧ |
متشکرم از دفاع جانانه شما - خداوند به دست ولي يش همه را هدايت نمايد ان شاءالله
11 | امير | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ١٨ مرداد ١٣٨٧ |
پس در كتاب شبهاي پيشاور مرحوم سيد الواعظين گفته است كه طبف روايت ابن حجر ابوبكر شراب خورد. كدام درست است ؟ مطلب شما يا شبهاي پيشاور

پاسخ:
ما نيز در اين بحث اثبات بر شراب خواري عمر و ابوبکر طبق روايات اهل سنت کرده ايم و خلاف آن نگفته ايم
12 | سيد ساسان عسگري | Iran - Rasht | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٧ |
با خواندن اين مطلب پي به شدت بي‌شرمي دشمنان اهل بيت عليهيم السلام بردم و نيز هشداري براي ما شيعيان كه تا چه اندازه بايد هوشيار باشيم ؛ زيرا اين افراد وقيح از هيچ كاري براي ضربه زدن به ما فروگذار نميكنند.
با ارزوي پيروزي براي شما و تندرستي براي دكتر قزويني
13 | اميررضا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ مرداد ١٣٨٧ |
سلام
آقاي قزويني حقا" كه شما (و كل گروه تحقيق) مدافع اهل بيت مظلوم و تشيع هستيد....
به برادران اهل سنت هم پيشنهاد ميكنم حداقل يك بار ديگر نهج افصاحه ي پيامبر اكرم را بدون تعصب بخوانند تا حقيقت ولايت و شخصيت اميرالمومنين برايشان آشكار شود.....
با اينكه مقايسه و هم تراز قرار دادن امير المومنين با خلفاي ديگر جز توهين به اهل بيت و آيات قرآن نيست ولي امروز كه شيعه در دام نا اهلان گرفتار است راهي جز انجام اينگونه بحثها نيست.....
با آرزوي موفقيت.....
خدا نگهدار
14 | خليل فاتح | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ٠٤ شهریور ١٣٨٧ |
باسلام و درود حضور استاد ارجمند جناب آقاي دكتر قزويني وساير علماي گران قدر اسلام مراتب تشكروسپاس گزاري خودرا از زحماتي كه جهت رفع شبهات متحمل مي شويد به عرض مي رسانم.اجر شما با سيدالشهدا(عليه السلام)
15 | علي خياطي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ شهریور ١٣٨٧ |
بقدري استدلات گروه پاسخ به شبهات مستدل و قوي است که از ؟برادران اهل سنت سخني در رد آن نيامده است
بخدا حق روشنتر از آن است که کتمان شود.
البته برادران ؟؟؟ ما براي اينکه دامن آلوده بزرگان خود را تطهير کنند، سعي در آلوده ساختن حريم مقدس پيامبر اکرم ص نيز مي نمايند
يريدون ليطفوا نورالله بافواههم ولله متم نوره و لو کره الکافرون...
16 | مرتضي احساني | Syria - Damascus | ١٢:٠٠ - ١٨ شهریور ١٣٨٧ |
به نام خدا
به آنها بايد بگوييم كه با اين كار ها فقط جرم خود را سنگين مي كنند و خداوند داناي حكيم است و خود او انها را به عذابي سخت دچار خواهد كرد .
17 | علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢١ شهریور ١٣٨٧ |
دست مريزاد از اين جواب قاطع ، دست مريزاد
18 | اسعد | United States - Fremont | ١٢:٠٠ - ١٠ مهر ١٣٨٧ |
چرا نظر بنده را درج نفرموديد .

پاسخ:
جناب اسعد ! شما روز عيد نظر داده&zwnjايد و نبايد انتظار داشته باشيد كه در همان روز جواب شما داده شده و نظرتان علني شود .



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
19 | اسعد | United States - Fremont | ١٢:٠٠ - ١٠ مهر ١٣٨٧ |
اولا اهل سنت محبت امير مومنان را بخش از ايمانشان مي دانند ثانيا شراب در صدر اسلام که مباح و حلال بوده است نه نجس وحرام اگر بنابر برخي از روايات ثابت هم بشود که برخي از اصحاب نوش فرموده اند چيزي نجس ويا حرامي نوش نفرمودند واينهم نوش جانشان در ضمن تذکره چنين رواياتي بالفرض صحت بهيچ وجه بمعناي طعن در مناقب وفضايل بيشمار امير مومنان وياديگر اصحاب از طرف اهل سنت نيست بلکه مزيد بر آن نشانگر قدرت وسرعت فرمانبرداري آنهاست آنگاه که خداوند حرمت قطعي شراب را نازل فرمود چگونه مهاجرين وانصار دست از عادت شرابخواري کشيدند ومبادرت به ريختن شرابها کردند تا جائيکه کوچه هاي مدينه از شراب جاري شد .حرمت شراب باتفاق مفسرين يک حرمت تدريجي وچند مرحلهاي بوده است .
لذا باذکر اين مسئله ان هم به اين شيوه اهل سنت رامتهم به دشمني با امير مومنان مي کنيد نهايت بي انصافي است من سني عاشق ديدار علي ام ودوست دارم با محبت علي وخاندان او بميرم .

پاسخ:





جناب اسعد عزيز ! از اين كه ادب و احترام را رعايت مي&zwnjكنيد ، از شما بسيار سپاسگذاريم .


لازم مي&zwnjدانم كه چند نكته را براي شما يادآوري نمايم .


1 . دوست داشتن همزمان امير مؤمنان عليه السلام و دشمنان آن حضرت ، تناقضي است آشكار و سخني است كه هيچ عاقلي نمي&zwnjپذيرد .


خداوند در قرآن كريم در اين باره مي&zwnjفرمايد :


ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في&rlm جَوْفِه&rlm . الأحزاب / 4 .


خداوند براى هيچ كس دو دل در درونش نيافريده&rlm .


امير مؤمنان عليه السلام در توضيح اين آيه مي&zwnjفرمايد :


لا يجتمع حبنا وحب عدونا في جوف إنسان ان الله لم يجعل لرجل من قلبين في جوفه فيحب هذا ويبغض هذا فاما محبنا فيخلص الحب لنا كما يخلص الذهب بالنار لا كدر فيه فمن أراد أن يعلم حبنا فليمتحن قلبه فان شاركه في حبنا حب عدونا فليس منا ولسنا منه .


تفسير القمي - علي بن إبراهيم القمي - ج 2 ص 171


هرگز دوستى ما و دوستى دشمن ما در يك دل نگنجد زيرا كه «خداوند براى يك مرد دو دل در درونش ننهاده است» تا با يكى گروهى را و با ديگرى دشمنان همان گروه را دوست بدارد . دوست ما بايد محبتش خالص گرداند ؛ همان طور كه طلا را آتش پاك و خالص ميكند .


كسي كه مي خواهد بداند از دوستان ما هست يا نه ، قلبش را امتحان نمايد ؛ اگر در محبت ما دشمنان ما را نيز شريك گرداند ، او از ما نيست و ما نيز از او نيستيم ...


بنابراين ادعاي شما كه هم امير مؤمنان عليه السلام را دوست داريد و هم طرفدار سر سخن دشمنان آن حضرت هستيد ، تناقضي است آشكار .


2 . شراب از چيزهايي است كه حتي قبل از اسلام نيز در ميان بسياري از عاقلان منفور بوده&zwnjاند و عرب جاهلي نيز زشتي آن را درك مي كردند ؛ تا جايي كه بسياري از مردم آن را براي خود حرام كرده بودند . رك : اسد الغابة 3 / 113 .


آن طور كه بزرگان اهل سنت گفته&zwnjاند : نخستين آيه&zwnjاي كه در باره حرمت شراب نازل شده است ، اين آيه است :


يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما . البقره / 219 .


در باره شراب و قمار از تو سؤال مى&rlmكنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است&rlm .


آيا جمله «فيهما اثم كبير» دلالت بر حرمت شراب نمي&zwnjكند ؟ چگونه ممكن است كه امير مؤمنان عليه السلام با چشم پوشي از اين آيه بازهم (نعوذ بالله) شراب خورده باشد و حتي در حالت مستي به نماز ايستاده باشد ؟


بلي براي آن&zwnjهايي كه در زمان جاهليت دائم الخمر بودند ، دست كشيدن از آن سخت بود و حتي بعد از اين آيه نيز به شراب خواري ادامه مي&zwnjدادند ؛ تا اين كه سه آيه نازل شده و از سؤال كرد « فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ » ؟ و جناب خليفه ، بعد از نزول اين آيه بود كه به ظاهر گفت : انتهينا انتهينا ؛ اما همان دلبستگي شديد ، باعث شد كه نتواند جلوي خود را بگيرد و حتي تا آخرين لحظات عمرش نيز شراب تناول مي&zwnjكرد .


و اگر مي&zwnjديد كه نمي&zwnjتواند به راحتي شراب بخورد ، قطره&zwnjاي آب با قاطي مي&zwnjكرد تا بتواند عملش را توجيه كند ! و يا اگر كسي از مشك شخصي او شراب مي&zwnjخورد ، او را حدّ مي&zwnjزد ، تا مبادا مشك او خالي شود ... .


لذا برخي از دشمنان امير مؤمنان عليه السلام به دنبال پيدا كردن شريك جرم براي خليفه بودند و بهترين كسي كه به فكرشان خطور كرد ، امير مؤمنان عليه السلام بود . آيا اين دشمني آشكار با آن حضرت نيست ؟ آيا بازهم مي&zwnjتوانيد ادعا كنيد كه دوستدار اهل بيت عليهم السلام هستيد ؟


والسلام علي من اتبع الهدي


 


گروه پاسخ به شبهات

20 | اسعد | United States - Fremont | ١٢:٠٠ - ١٢ مهر ١٣٨٧ |
با عرض سلام وخسته نباشيد .
مي خواستم توضيحاتي را نسبت به جوابي كه ارسال فرموديد تقديم حضورتان نمايم .منظورتان از دشمنان امير مومنان برايم واضح نيست اگر خلفاي سه گانه است كه براساس تحقيق واجتهادي كه اهل سنت دارند نه تنها هيچگونه عداوت ودشمني بينشان نبوده بلكه امير مومنان در طول خلافت سه خليفه اول پيامبر از هيچ همكاري ومشاركت با آنها در پيشرفت وگسترش فتوحات اسلامي دريغ نورزيدند بهمين خاطر سيدنا علي عليه السلام در طول اين مدت تا قبل از بخلافت رسيدن ماندن در مدينه دارالخلافه را بر ميادين جهاد بر عليه روم وايران ترجيح دادند ودر حقيقت در طول اين مدت به سمت بهترين وزير ومشاور وقاضي انجام وظيفه ومسئوليت نمودند.
محبت قلبي واحترام متقابل بين همه ياران پيامبر از آيه محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم ثابت مي گردد .
آيا شيعه معتقد به مسلمان بودن خلفاي سه گانه است يا خير ؟
اگر منظورتان از دشمنان امير مومنان اصحاب جمل وصفين است كه بنده سعي كردم در رابطه با اين گروه موقف سيدنا علي عليه السلام را داشته باشم ومن معتقدم كه طرفهاي مقابل مسلمانان خاطي اند وامير مومنان خليفه بر حق بوده است از سيرت امير مومنان که مطالعه کردم همين بر مي آيد کدام مسلمان است که خطاء نکرده باشد پيامبر عليه السلام فرمودند کل بني آدم خطاء وخير الخطائين التوابون همه فرزندان آدم عليه السلام خطاکارند( يعني خطا از آنهاسرزد مي شود)وبهترين خطا کاران توبه کنندگانند .
وهمچنان از امير مومنان بخاطر ذكاوت علم وفقه ودور انديشي اش متاثرم
باز هم سوال اين است كه آيا شيعه معتقد به كفر اصحاب جمل وصفين است يا اسلامشان؟
اگر منظورتان از دشمنان اهل سنت هستند اين نظرتان با آنچه كه در كتب عقيده ودر زندگي روز مره اهل سنت وجود دارد متناقض است .
با يقين تمام مي توانم بگويم كه هيچ سني با امير مومنان عداوت ندارد حساب اهل سنت را از خوارج و قبيله بني اميه كه با بني هاشم اختلاف سياسي داشتندبايد جدا دانست .
ديگر اينكه من گفته بودم شراب در ابتداي اسلام حلال بوده است وشما هم از آيه مذكور بر حرمت آن استدلال كرده بوديد مي خواستم بفهمم آيه قائل به مباح بودن شراب قبل از نزول آيات حرمت هستيد يا نه ؟اگر هستيد كه نياز به ملامت آن دست از اصحابي كه نوشيده اند نيست لذا بهتر است از بدگوي شخصيتي هاي که مورد احترام اكثريت مسلمانان دنيا هستند پرهيز کنيم واين گفته تان كه عمر تا آخر عمر شراب مي خوردند شايد از برخي ازروايات مثل فَقَالَ عُمَرُ : إِنَّ هَذَا لَشَرَابٌ طَيِّبٌ، فَشَرِبَ مِنْهُ استدلال کرده ايد لازم است عرض کنم در برخي از روايات لفظ شراب آمده است كه متاسفانه شما فرق شراب عربي وفارسي را رعايت نمي كنيد شراب در عربي به هر نوشيدني اطلاق مي شود وشراب فارسي را در عربي خمر مي گويند واين شراب مذکور عبارت بوده است از يك نوع آبي كه چند عدد خرما درآن مي انداخته اندواين اصلا مسكر هم نيست وآلان هم دربرخي از مناطق مردم از چنين آشاميدني هاي استفاده مي كنند كه هيچ ربطي به شراب ندارد يا همان شيره خرماست كه پس از جوشاندن آن از آن بدست ميآيد که آنرا در عربي نبيذ هم مي گويند .
استدلال شما از آيه فوق بر حرمت شراب اشكال دارد ودر حقيقت اين آيه بعنوان نخستين آيه در باره شراب با بيان فيها اثم كبير ذهنهاي معتادان به شراب را متوجه اين كرد كه شراب مضراتي دارد وذهنهاي ديگران را متوجه اين كرد كه خودشان را آلوده به آن نكنند كدام مفسر از اين آيه برحرمت شراب استدلال كرده آنچه من در تفاسير وشان نزول آيات خمر ديده ام اين است شراب از جمله محرماتي است كه حكم تحريمش بصورت تدريجي بوده است وشما مي فرماييد كه نه با همان آيه اول حرام شده واين را به مفسرين نسبت مي دهيد پس معناي حرمت تدريجي بودن چيست كه يكي از ويژگيهاي اسلام هم همين است که در نهي ازبرخي از منكرات تدريج را رعايت نموده كه شراب يكي از آنهاست و حرمت قطعي در آيه اي سوره مائده است كه بعدها نازل شد وآن آيهاين است انما الخمر والميسروالانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه ....... كه اين آيه در مدينه نازل شده است كه خود دلالت بر طولاني بودن مدت اباحت شراب در اسلام است .
شما سخن اسد الغابه را ذکر کرده ايد که شراب در دوران جاهليت هم پيش اعراب جاهلي عملي زشت ومنفور بوده است اين که نشد دليل ! آيا همه عقلاي که در دوران جاهليت يا پس از آن شراب نمي نوشيدند وآنرا عمل زشت مي دانستند مشرف به اسلام شدندآيا ننوشيدن شراب منجي آنها از عذاب الهي شد .البته که خير بلکه دستورات اسلام واحکام آن شرط نجات است در رابطه با شراب در اسلام يک مدتي اباحت ثابت است وسپس حرمت تا ابد حال انسانهاي بوده اند که هيچ وقت لب به شراب نزدند وبعد مشرف به اسلام شده اند واين فضيلت اين دسته را مي رساند واگر کساني قبل از تحريم يا در دوره جاهليت تناول کرده ا ند برايشان عيبي بشمار نمي آيد مگرغير از اين است که قبل از بعثت پيامبراهل مکه (بجز تعداد کمي که با اسلام بالغ شدند ) در شرک که بزرگترين گمراهي است وديگر مفاسد ومنکرات بسر مي بردند .وسپس بر اثر دعوت پيامبر ايمان آوردندوبا جان دل درغزوات بدر وخندق احد وحنين وغيره از اسلام وقرآن پيامبر صلي الله عليه وسلم دفاع کردند مگر غير از اين است که اسلام تمام گمراهي ها ومعصيتهاي دوران جاهليت را محو مي نمايد .
]در پايان عرض کنم بدون اينکه بنده در گفته ام موقفم را در رابطه با امير مومنان ذکر کنم وفقط تشريح معقول نظر وديدگاه برخي از نويسندگان اهل سنت را که چنين رواياتي راتذکره کردندياد آور شدم .وگر نه خودم شراب نوشي حضرت علي وجمعي ديگر از بزرگان صحابه را کاملا منکرم محبت بنده با امير مومنان را يک ادعا دانسته ايد .
واز اينکه محبت بنده با سيدنا علي را يک ادعا قلمداد نموديد .نگران نيستم زيرا معيار محبت در نزد شما همانطوريکه از نوشته تان برمي آيد اين است که بشينم لعن ونفرين سه خليفه اول را بکنم وبا آنها دشمني بکنم آيا حضرت علي عليه السلام چنين کرده است ؟آيا حضرت علي عليه السلام با ابوبکررضي الله عنه دشمن بوده است ؟ چند تا از دشمنيهايش ويا لعن ونفرينهايش را برايم ذکر نماييد ! من که به قلبم نگاه کردم ديدم علي را دوست دارم حال نمي دانم شما چطوري ادعا بودن اين محبت را تشخيص داديد .دستتان درد نکند .
در پايان نوشته تان هم جمله اي که معمولا درپايان نامه به کفار آن را مي نگارند نوشته ايدلطفا به همان والسلام اکتفابکنيد بهتر است مگر اينکه بنده را کافر بدانيد که بعيد مي دانم مثل وهابي شما هم وارد ميدان تکفير امتيان محمد صلوات الله عليه بشويد .واين درحالي است که در پايان ديگر نوشته هايتان جملات موفق باشيد وامثال آن را ذکر مي کنيد .
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته .

پاسخ:
جناب اسعد عزيز سلام ! از توضيحات كافي و وافي شما بسيار ممنونيم .

دشمني غاصبان خلافت با امير مؤمنان عليه السلام واضح تر از آن است كه بتوان انكار كرد . نمونه واضح آن روايتي است كه مسلم نيشابوري در صحيحش نقل كرده است :





صحيح مسلم ، اسم المؤلف:  مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي

فقال أبو بَكْرٍ قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ما نُورَثُ ما تركنا صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .

صحيح مسلم  ج 3   ص 1378 ، ح 1775 .

چه دليلي بهتر از اين كه امير مؤمنان آن دو نفر را دروغگو ، گناهكار ، حيله&zwnjگر و خيانت كار بداند ؟

گفته&zwnjايد كه : " امير مومنان در طول خلافت سه خليفه اول پيامبر از هيچ همكاري ومشاركت با آنها در پيشرفت وگسترش فتوحات اسلامي دريغ نورزيدند "

جناب اسعد ! اهل سنت در طول اين چهارده قرن تمام تلاش خود را كرده&zwnjاند كه نمونه&zwnjهايي از همكاري اميرمؤمنان را با خلفا را پيدا كنند كه تلاش چهارده قرن آن&zwnjها فقط چهار نتيجه داشته است كه به يقين برخي از آن&zwnjها از ساخته&zwnjهاي دودمان بني اميه است .

اين چهار مورد نيز طوري بوده است كه اگر امير مؤمنان دست به كار نمي&zwnjشد ، تدبيرهاي غلط و ناكارآمدي خليفه وقت ، زحمات 23 ساله رسول خدا و تلاش&zwnjهاي طاقت فرساي امير مؤمنان عليهما السلام به يكباره برباد مي&zwnjداد و اساس و ريشه اسلام به دست دشمنان قرآن خشكانده مي&zwnjشد . در حقيقت امير مؤمنان عليه السلام نه از خليفه وقت ؛ بلكه از زحمات رسول خدا و خودش دفاع مي&zwnjكرد .

آيا تا به حال از خودت سؤال كرده&zwnjاي كه چرا امير مؤمنان عليه السلام هيچ پست و مقامي از هيچ يك از خلفاي سه گانه قبول نكرده و در هيچ جنگي در ركاب آن&zwnjها شركت ننمود ؟

همان كسي كه در زمان رسول خدا در تمام جنگ&zwnjها پرچم اسلام را به دوش مي&zwnjكشيد و فعال ترين سرباز اسلام بود ، چه شد كه بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خانه نشيني را برگزيد و در هيچ جنگي شركت نكرد ؟ آيا نعوذ بالله امير مؤمنان شجاعت خود را از دست داده بود ، يا جنگ در ركاب خلفاي وقت را جهاد نمي&zwnjدانست ؟ آيا همين مطلب عدم مشروعيت خلافت آن&zwnjها را ثابت نمي&zwnjكند ؟

اصلاً چرا با وجود چنين فرد با تدبير و كارداني ، كساني بر مسند خلافت بنشينند كه اشتباهات هر روزه آن&zwnjها اساس اسلام را به خطر مي&zwnjانداخت ؟ چرا كسي بر منبر پيامبر بنشيند كه از پيش پا افتاده ترين احكام اسلامي آگاهي ندارد و كسي كنار گذاشته شود كه «باب علم نبي» بوده است ؟

اما استدلال به آيه «محمد رسول الله ... » : جناب اسعد ! اين آيه شامل هر كسي بشود ، شامل خلفاي سه گانه شما نمي&zwnjشود ؛ چرا كه آن&zwnjها نه اشداء علي الكفار بوده&zwnjاند و نه رحماء بينهم . خلفاي سه گانه شما در اكثر جنگ&zwnjهاي زمان رسول خدا فرار را برقرار ترجيح داده&zwnjاند ؛ از جمله در جنگ احد ، خيبر و حنين .

تاريخ به ياد ندارد كه خلفاي سه گانه شما ، حتي يك نفر مشرك را كشته و يا حتي زخمي كرده باشد !!! آيا به چنين كساني مي&zwnjتوان «اشداء علي الكفار» لقب داد ؟

از آن طرف «رحماء بينهم » نبوده&zwnjاند ؛ زيرا همان اندازه كه با مشركان مهربان بودند ، وقتي در برابر مسلمين قرار مي&zwnjگرفتند ، قدرت ،&zwnj هيبت و خشونت خود را نشان مي&zwnjدادند ؛ تا جايي كه زنان از ترس جناب خليفه دوم فرزند در شكم خود را سقط مي&zwnjكردند و...

حمله به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها ، حمله به خانه عائشه ، حمله به خانه ابوبكر ، كتك زدن خواهر ابوبكر ، كتك زدن همسرش ، كتك زدن صحابه در هنگام نماز و ... از مواردي است كه مي&zwnjتوان به آن اشاره كرد .

انشاء الله به زودي تحقيق جامع و كاملي در باره اين آيه ، روي سايت قرار داده خواهد شد كه در آن به تمامي اين موارد اشاره شده است .

سؤال كرده&zwnjايد : " آيا شيعه معتقد به مسلمان بودن خلفاي سه گانه است يا خير ؟ " شيعيان ، به پيروي از امير مؤمنان عليه السلام  خلفاي شما را «دروغ گو ، گناهكار ، خيانت&zwnjكار و حيله&zwnjگر» مي&zwnjدانند و نظري غير از اين ندارند .

جناب اسعد ! در ميان اصحاب جمل ، ام المؤمنين عائشه نيز قرار دارد كه رهبر گروه ناكثين به حساب مي&zwnjآيد ! آيا شما نيز همانند امير المؤمنين عليه السلام معتقد هستيد كه او به ناحق و بر خلاف فرمان خدا بر عليه خليفه رسول خدا خروج كرده است ؟

بلي ما نيز قبول داريم كه بني آدم معصوم نيستند و احتمال خطا در آن&zwnjها وجود دارد ؛ اما خطا داريم تا خطا . خداوند در قرآن كريم مي&zwnjفرمايد :

مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً . مائده / 32 .

حال تصور كن كه كسي بيش از بيست هزار نفر ؛ آن هم بيست هزار فرزندش را بكشد ، چه جزائي در انتظارش هست ؟ و چه خطائي بالاتر از اين كه كسي در برابر خليفه رسول خدا خروج كند ؟

سؤال كرده&zwnjايد كه : " باز هم سوال اين است كه آيا شيعه معتقد به كفر اصحاب جمل وصفين است يا اسلامشان؟ " . آيا شما معتقد به كفر مالك بن نويره هستيد يا اسلامش ؟ با اين كه وي نماينده رسول خدا در ميان قبيله&zwnjاش بود و در زمان رسول خدا عامل زكات بود و زكات جمع آوري شده از قبيله&zwnjاش را در همان جا و بين فقراء توزيع مي&zwnjكرد ، جناب خليفه فقط به اين بهانه كه او حاضر نيست زكات جمع آوري شده را به مدينه بفرستد ، او را با وضع فجيعي كشت و همان شب خالد بن وليد با همسر او زنا كرد . اگر نفرستادن زكات به مدينه كفر و ارتداد محسوب شود ، جنگ و خروج عليه خليفه رسول خدا و شكستن بيعت با او ، چه حكمي خواهد داشت ؟ اگر اصحاب جمل اجتهاد كردند كه خروج عليه امير مؤمنان بر آن&zwnjها واجب است و بايد مسلمانان را بكشند ، آيا مالك بن نويره صحابي جليل القدر رسول خدا نمي توانست اجتهاد كند كه وظيفه دارد به همان روشي كه در زمان رسول خدا در جمع آوري و مصرف زكات داشت ،&zwnj ادامه دهد ؟

اصلاً چه فرقي است بين خوارج و اصحاب جمل ؟ مگر نه اين كه هر دو بيعت خود با امير مؤمنان را شكستند و عليه او جنگيدند و هزاران نفر از مسلمان را به خاك و خون كشيدند ؟

گفته&zwnjايد كه : " با يقين تمام مي توانم بگويم كه هيچ سني با امير مومنان عداوت ندارد " . بلي ما نگفته&zwnjايم كه شما با امير مؤمنان عداوت داريد ؛ اما دوستي با دشمنان آن حضرت به چه معناست ؟ آيا دوستي با دشمان امير مؤمنان به معناي دشمني با آن حضرت نيست ؟

مثلاً در همين زمان خودمان ، همه اروپائي ها به صدام اسلحه مي&zwnjدادند و با عراق رابطه خوبي داشتند ، آيا به كشورهايي نظير آمريكا ، انگليس و ... دوست ايران مي&zwnjگويند يا دشمن ايران ؟ و يا كساني كه ادعا مي&zwnjكردند با حزب الله مشكلي ندارند ؛ ولي از آن طرف به اسرائيل كمك مي&zwnjكردند و يا حتي كمك به لبناني&zwnjها را حرام اعلام كرده بودند ، آيا به آن&zwnjها مي&zwnjتوان گفت كه دوستدار حزب الله هستند ؟

همان طور كه در دفعه قبل گفتم ، خداوند براي انسان دو قلب قرار نداده است كه با يكي امير المؤمنين عليه السالم را دوست داشته باشد و با يكي دشمنان آن حضرت را ؛ پس ادعاي دوستي هر دو سخني است متناقض و خلاف عقل و منطق .

اما بحث شراب : به نظر شما جمله «فيهما اثم كبير» به چه معنا است ؟ آيا از امير المؤمنين عليه السلام كه در تمام عمرش كوچكترين گناهي مرتك نشده است ، انتظار مي رود كه مرتكب «اثم كبير ؛ گناه و زيان بزرگ» شود ؟

ما قصد جسارت به هيچ كسي را نداريم و فقط با استناد به رواياتي كه خود اهل سنت نقل كرده&zwnjاند ، ثابت كرده&zwnjايم كه اين آيات در باره خليفه دوم نازل شده است نه در باره امير مؤمنان عليه السلام . حال اگر حرمت شراب تدريجي بوده ؛ پس حرجي نيست و نبايد شماها را دلگير نمايد و اگر تدريجي نبوده ، مطلبي است كه از كتاب&zwnjهاي خودتان نقل شده است .

ما فقط به روايتي كه شما اشاره كرده&zwnjايد&zwnj ، استدلال نكرده&zwnjايم ، شما به عنوان&zwnjهاي ديگر توجه نكرده&zwnjايد . آيا كسي كه از مشك شخصي عمر شراب خورده و مست شده بود ، را نيز مي توان توجيه كرد كه شراب به معناي لغوي بوده است ؟

آيا رقيق كردن شراب با آب را مي&zwnjتوان توجيه كرد ؟ آيا چيز نجس را مي&zwnjتوان با رقيق كردن پاك كرد ؟ ضمن اين كه شرابي كه از خرما و كشمش درست مي&zwnjشود ، همان خمري است كه خداوند حرام كرده است .

جناب اسعد ! ما هرگز نگفته&zwnjايم كه معيار دوستي و محبت امير المؤمنين عليه السلام ، لعن و سب ديگران است . ما مي&zwnjگوييم كسي كه خود را محب امير المؤمنين مي داند ، نمي تواند دشمنان آن حضرت را نيز دوست داشته باشند ؛ همان طوري كه نمي&zwnjتوان خداوند را پرستيد و در عين حال محبت لات و هبل را نيز در دل داشت ! ؛ زيرا اجتماع نقيضين است و اجتماع نقيضين از ديدگاه عقلاي عالم امري است محال .

چه دشمني بالاتر از اين كه حق او را غصب كردند ، خانه او را آتش زدند ، همسر او را كتك زدند و فرزند را سقط كردند ؟ چه دشمني بالاتر از اين كه او را با زور به مسجد بردند و به زور از او بيعت گرفتند ؟ چه دشمني بالاتر از اين كه به خالد بن وليد دستور ترور او را داده بود ؟ و موارد بسياري كه اگر لازم بود در دفعات بعد براي شما ذكر خواهيم كرد .

اما بحث جمله پاياني : اين كه گفته&zwnjايد اين جمله معمولاً خطاب به كفار نوشته مي&zwnjشود

اولاً : ما هرگز به كفار سلام نمي&zwnjفرستيم ؛ چون سلام به معناي سلامتي است و ما هرگز سلامتي آن&zwnjها را آرزو نخواهيم كرد .

ثانياً : اگر شما خود را هدايت يافته مي&zwnjدانيد ، نبايد ناراحت شويد ؛ چرا كه اين سلام شامل شما نيز خواهد شد و اگر هدايت يافته نمي&zwnjدانيد كه ...



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
21 | رضا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ مهر ١٣٨٧ |
من هم به عنوان يك شيعه از آقاي اسعد بابت ادبي كه در گفتارشان نسبت به حضرت امير المومنين علي ابن ابيطالب (عليه السلام)به خرج دادند تشكر ميكنم و براي ايشان دعا ميكنم كه انشا’الله خداوند متعال حب امير المومنين و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) را در قلب ايشان روز به روز افزونتر بفرمايد.
22 | عثمان عبدالرحمن عارف | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ١٣ آبان ١٣٨٧ |
سلام :از استدلالهاي منطقي دو طرف ممنونم البته چون بنده تازه به مذهب حقه اماميه پيوسته ام.اين را خوب درك مي كنم كه اين برادر بزرگوارمان در چه وضعيتي است.در اين زمان حتي انسان از كوچكترين بي توجهي ناراحت وگاها مشكوك مي شود .خواهش من از شما بزرگواران اين است.كه منطقيتر وملايم تر برخورد كنيد .حق با اوست كه انتهائ جوابتان از جمله مبارك السلام عليكم ورحمه الله استفاده كنيد...السلام عليكم وعليه وجميع مسلمين والمسلمات ورحمته الله وبركاته.موفق باشيد.
23 | فاطمه | United Kingdom - Loughborough | ١٢:٠٠ - ١٤ آبان ١٣٨٧ |
سلام عليکم
در کمال احترام به شما بزرگواران!وقتي شيعه منطقي قوي دارد کلامش هر چه ملايمتر باشد و احساسات طرف صحبت را در نظر بگيرد و محترم بشمارد به اميد خدا موفق تر خواهد بود.
24 | امير-الف | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ١٦ آبان ١٣٨٧ |
با عرض سلام
با تشكر از شما ياري كنندگان دين و رفع كنندگان شبهات
الحمد الله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت علي بن ابيطالب(عليه السلام)
التماس دعا
25 | هادي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٤ آبان ١٣٨٧ |
خدا شما رو با خود آقا اميرالمونين محشور کند که اينقدر خوب و با اقتدار از مظلوميت ائمه (ع) دفاع ميکنيد
26 | سيد رضا حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ آذر ١٣٨٧ |
به نام خدا
برادران اهل سنت از گناهان و اشتباهات خلفاي خويش چشم پوشي ميكنند و رواياتي در رابطه با انجام گناهان كبيره از خلفاي خويش ديده و مطالعه كرده اند اما با دليل تراشي هاي كودكانه انسانها را جايز الخطا ميدانند اما حضرت علي (ع) كه مظهر زهد پاكدامني و در دانايي و حكمت باب علم بوده اند را رها كرده به دامان ناپاكان چنگ ميزنند. من فكر ميكنم اگر برادران اهل سنت به اين همه دلايل روشن نگاه بيطرفانه و واقع بينانه داشته باشند صراط مستقيم را خواهند يافت.
اين تبعيت كوركورانه فقط از اجداد به ارث رسيده همچنان كه مشركين در دوران جاهليت از اجداد خويش بت پرستي را ارث برده بودند..
ما با ادعيه و زيارت نامه هاي امام زين العابدين احساس معنوي زيبايي پيدا ميكنيم كه متاسفانه برادران اهل سنت از اين امر محرومند.
امامان ما آموزگار امام آنها هستند حال آكه انها از استاد امام خويش غافل.
من از خداوند متعال براي همه انسانهاي زمين ارزوي هدايت و عابت بخيري درام.
27 | م - ت - | Iran - Karaj | ١٢:٠٠ - ١٢ آذر ١٣٨٧ |
شراب خواري اولي و دومي كه با معاويه و يزيد هم پياله بودند كه هيچ شكي نكنيد كه اينها در يك جبهه عليه امير المؤمنين از حسادتي و كينه اي كه در طي چندين سال از ايشان در دل و جانشان مي پروراندند داشتند از اين موضع گيريها براي رد گم كردن مي كنند ‘ بايد به استحضار همه جهانيان برسانم كه عمر و ابوبكر وقتي به اسلام گرويدند؛ كه از منافقين اسلام بشمار مي رفتند و براي اينكه به پست و موقعيت دست يابند به ناچار و از روي اينكه خود بايد امور را مثل قبل از از آمدن اسلام و حضرت ختمي مرتبت حضرت محمد مصطفي صلوات الله عليه بدست بگيرند مانند هم آيئن هاي خود مثل "ابوسفيان" و ... كه كم نيستند و از اين راه كسب معاش و زندگي مفرهانه قبلي را داشته باشند و با مكر به اسلام دروغي شهادتين گفتند ، آيه در مذمت اينان " و مكرو ومكرالله و الله خير الماكرين" و با وجود اينكه به دفعات خيلي زياد :و به دفعات مكرر به اين دو منافق عتاب و اتمام حجت نمودند . كه فرداي قيانت هيچ چيزي ميان آنان نمانده باشد كه به اين دو تذكر و اتمام ججت نكرده باشند : قابل توجه برادان اهل سنت و وهابيون حلال زاده كه عقل آنها را متآسفانه آلت دست صهيونيسم و ايادي انگليسي آنان است بر پايه نظزيه "تفرقه بنداز ححكومت كن " ونفوزي هاي آنها كه با پولهاي تجارت آدم " دختران كم و سن و سال و.. و مواد مخدر و مشروبات ، سيگار با تعيين اهداف در بين ايشان اند نفوز كرده اند و آنها در صف اول جنگ عليه جهانيان قرارداده اند كه به كمك شستشو دادن ذهنيت اين افراد ريشه همه مسلمانان را با فرض چنين مسائلي پوچ و بي اساسي از سر خود بازدارند ( نمونه آن : "دليل" هنگام هجرت رسول خدا از مكه به مدينه هنگامي كه در غار براي رهايي از كفار پنهان گشته بودند عمر به ابوبكر مي گفت برو و علامت بده و ابوبكر به (بهانة) آن كه مي خواست قضاي حاجت بكند كرارأ به ورودي غار نزديك مي شد تا با بو به كفار بفهماند كه من اينجا هستم . و سن آنان در موقع گرويدن به دين مبين اسلام حدودأ40 و 58 سال داشتند و در زمان جهالت اعراب ايشان جز كفار بودند و بت پرستي مي كردند و و اگر غير اين كار را مي كردند باعث تعجب بود. و با همين آئين(بت پرستي) مردند. و هر تلاش كرد پسر عمر نتوانست بت را از سينه او جدا سازد مانند آن بي شرفي كه قصد اهانت به بقعه نبوي را داشت كه هنوز اثر آن پا برجاست و شراب خواري و تمامي حركاتي كه عرب جاهل قبلأ انجام مي داد( انهدام مردگان با تيزاب ) اينان نيز انجام مي دادند و شراب خوردن كه ديگه كار و جز اعمال روزانه شان بعد از خلاصي از بين مسلمانان و پيانبر بود و سعي مي داشتند كه كسي نبينه غير از هم كيشانشان مثل معوية بن ابوسفيان.كه بعد نيز پسر معوية يزيدابن معاويه اين كار را رواج داد به ياد پدران خود به كرات و د ربين نماز هم مي خورد.
انشآالله با استعانت از حضرت حق و دعاء جهت ظهور حضرت صاحب الزمان ارواحناالفداه همه مسلمانان زير يك پرچم به نداي ححضرتق لبيك گوئيم و فرداي قيامت نزد خدا و حضرت رسول اكرم و اهل بيتشان سربلند و آمرزيده انشآالله باشيم .
28 | علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ آذر ١٣٨٧ |
از آقاي اسعد و گروه پاسخ به شبهات نهايت تشكر را دارم آقاي اسعد كسي كه علي عليه السلام را دوست دارد شيعيان هم او را دوست دارند به شرط اينكه به گفته ي (گروه پاسخ به شبهات ) دشمنان او را هم دشمن شمارد . آقاي اسعد به خدا خلفاي سه گانه باعث 25 سال خانه نشيني كسي شدند كه قران درباره ي او مي فرمايد : اولكم من انفسكم از خود شما بر شما جلوتر است .سوره ي نسا ـ 59 . خود اميرالمومنين مي فرمايد : كه اين سالها را صبر كردم در حالي استخوان در گلو و خار در چشم داشتم . آفاي اسعد به خدا همين خلفا بودند كه باعث اذيت همسرش شدند . مگر همين عمر نبود كه سيلي به صورت فاطمه زد تا قباله ي فدك را از او گرفت و پاره كرد . مگر همين عايشه ام المومنين نبود كه امام زمان خود را وادار بر جنگ نمود در حالي كه علي عليه السلام از جنگ با ام المومنين كراهت شديدي داشتند و او را از صبح تا ظهر از اينكار منع مي كردند و حتي اسرا را كه 40 نفر آنها زن بود كه در فالب مرد به جنگ آمده بودند و عايشه را به احترام پيامبر با احترام آزاد كردند .
آقاي اسعد به نظر شماآيه ي 55 سوره ي مائده درباره ي چه كس نازل شده ؟ انما وليكم الله و رسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون سرپرست شما تنها خدا و پيامبرش و كساني كه ايمان آوردند و نماز را به پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند است . حتما مي داني كه ايم آيه در مورد امام علي نازل شده . مگر خدا نگفته سرپرست شما تنها خدا و رسولش و كساني هستند كه در حال ركوع زكات مي دهند پس عمر و ابوبكر و عثمان و معاويه اين وسط چه كا ره اند آيا آنها هم در نماز در حال ركوع زكات مي دادند .
آقاي اسعد در كتاب تقسير زمخشري و فخر رازي از امام المفسرين خودتان در تفسير آيه ي مودت 23 سوره ي شوري خواندم كه حديثي با سند متوتر را از پيامبر نقل كرده بودند كه : الا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحه الجنه . .. الا و من مات علي بغض آل محمد مات كافرا كسي كه با بغض اهل بيت بميرد بوي بهشت را استشمام نمي كند . كسي كه بر بغض آل محمد بميرد كافر از دنيا رفته است . عجيب است پيامبر مي فرمايد هر كس بر بغض آنها بميرد كافر است ديگر چه برسد به اين كه عليه او شمشير هم بكشد .
آقاي اسعد والله همسر پيامبر بودن شرط خوب بودن نيست همانگونه كه خدا برايمان در قران از زن لوط و نوح مثل مي آورد و آنها را به عذاب بشارت مي دهد در خالي كه به زن فرعون وعده ي بهشت مي دهد خدا اين مثل را آورده كه بگويد زن پيامبر بودن شرط ايمان نيست و به قول قران هر كس در گرو عملي است كه انجام داده است .
آقاي اسعد اگر هم بگويي كه آنها اجتهاد كرده اند مي گويم نبايد دنباله ي كساني برويم كه گمراه شده اند حالا چه اين گمراه بودن به خاطر اجتهاد بوده باشد يا چيز ديگري. به قول علماي اهل سنت آنها اجتهاد كرده اند و حق را نيافته اند پس يك پاداش مي برند . آخر ما چرا دنباله رو كساني باشيم كه حق را نيافته اند .
آقاي اسعد اگر علي را دوست داري حتما حسين را هم دوست داري . به نظرت حسين را چه كساني كشتند آيا اين بود مزد رسالت رسول خدا .
وقتي كه امام حسين از قوم سوال كرد چرا بر كشتن من اجتماع كرده ايد پاسخ دادند به خاطر اينكه از پدر تو كينه به دل داريم از تو برادر عزيزم مي پرسم به نظرت آنهايي كه از علي كينه به دل داشتند سني ها بودند يا شيعه ها ؟
آقاي اسعد حرفهاي زيادي دارم ولي نمي دانم اينها را مي خوانيد يا نه ولي از نظر دهي تان فهميدم كه اهل مطالعه هستيد انشا الله بخوانيد .
دوستدار كسي هستم كه دوستدار نيي و علي باشد و دشمن كسي هستم كه دشمن پيامبر و علي باشد .
اگر خواستي از كتابهاي شيعيان هم مطالعه كني كتاب سليم بن قيس هلالي را مطالعه كن تا ببيني چه ظلم هايي بر آل محمد وارد شده است .
29 | چاكر آقا | Iran - Marvdasht | ١٢:٠٠ - ١٨ آذر ١٣٨٧ |
خدا قوت
دست علي همراهت
داداشم ميگه : آنجا که عقاب پر بريزد ×××× ازپشه لاغري چه خيزد
آنان پشه اند ومن عقابم ××× از سلسله ابوترابم
خوردين وهابيهاي ... حال کردم
30 | علي مع القران والقران مع علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ بهمن ١٣٨٧ |
خداي لا شريك له خودش ميدونه كه ما شيعه ها نه بهشت مي خايم نه حور نه قصور.همه ارزاني اهلش.!! بهشت ما موقعه اي هست كه مهدي فاطمه (س) جلوي چشم همه خلق قاتل هاي مادرش زهراي اطهر رو از سينه خاك بكشه بيرون تا مشخص بشه كه چه كسي به حبيبه خدا پاره جگر رسول الله اهانت كرد. بهشت ما اون جا و اون روزي هست كه در دادگاه عدل خدا خورشيد ولايت امير المومنين پيش چشم كس و نا كس طلوع مي كنه تا عالم ادم بدونن كه علي حق است و حق با علي هست. بهشت ما محفلي هست كه ذكر مولاي زمين و زمان داخلش هست( قال رسوالله: ذكر علي عباده) بهشت ما جمال دل اراي حسين بن علي(ع) هست. شاهن شهي كه شيشه جان ها بدست اوست گر بشكند به سنگ فقط مزد شست اوست در خانه اي كه قبله بود مشتبه به خلق ابروش قبله قبله نما چشم مست اوست ((الحمدالله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت اميرالمومنين والائمه عليه السلام ))
31 | اسماعيل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ اسفند ١٣٨٧ |
با سلام
از همه کساني که براي درک حقايق دين در اين مجمو عه زحمت مي کشند مي گويم خدا قوت و اجرتان با خدا و با ائمه محشور شويد.
قلبم از اين همه تلاش مسرور شد و گفتم که اين سوالات و پاسخ هاي حکيمانه نه تنها اصحاب منطق را روشن ميکند بلکه براي سايرين مفيد و آرامش قلبي را در پي دارد.اجرتان با خدا
32 | علي تابش | United Kingdom - Falkirk | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٨ |
به گرداننده محترم اين سايت با عرض سلام و تقدير از زحمات تان يك خواهش كوچك داشتم كه اگر ممكن باشد مشكل فنئ (حروف انگليسي) كه در بالا نمونه اش را نوشته ام را حل نموده و ممنون سازيد. با احترام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين حروف انگليسي كه عموما در بخش از نظرات ديده مي شود ، در واقع كدهاي مخفي ويرايشگرها (editor) است كه به سبب كپي پيست كردن كاربران و رابطين از word و يا سايت هاي مختلف ، به صورت خودكار در ميان متن ذخيره شده اما ديده نمي شود ، و تنها كاري كه از دست ما بر مي آيد اصلاح آنها به صورت دستي است .
پيشنهاد مي شود كه قبل از پيست كردن ، متن را در نوت پد ويندوز كپي و سپس از آن برنامه ذخيره كنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
33 | سيد عليرضا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٨ |
با سلام.ببخشيد ببخشيد باز مزاحم شدم.من تو همين چند ساعت رفتم چند مقاله از سايتتون و تفسير قران رو خوندم و ديدم جهل از بنده بوده.البته تقصير يکي از بزرگان مشهد هم بود که اشتباها تفسير ايه سوم و چهارم سوره احزاب را اينطور بيان کردند که حضرت رسول فرزند زيد را فرزند خود ناميدند(درست که نبوده؟اگر ميشود جواب دهيدو تفسير درست رادراينجا قرار دهيدو داستان آنرا کامل بيان کنيد) بله حق با شماست مگر ميشود علي (ع)خليفه الله زشتي اعمال انسان بعد از خوردن شراب را ببيند و از ان...نعوذ بالله.پناه ميبرم به خدا از شر شيطان.اصلا امکان ندارد.بلکه اين امر فقط از کساني که به قول صحيح مسلم (ج4.ص98.حديث31-33)که از پيامبر نقل ميکنه روح کفر از تو وخانواده ات (اي عايشه)بيرون نرفته بر مياد.و ترک ان براشون سخته.ولي خوب اي کاش شما به جاي اينکه بنويسيد"در ابتداي اسلام نوشيدن شراب جايز بوده است ؛و در ذيل آيات بسيار در مورد اين مطلب روايت و سخن نقل شده است ؛ مانند همين آيه «لا تقربوا الصلاة وانتم سكاري» و..."مي نوشتيد"چون اعراب آن زمان در اوج جاهليت بودند اسلام تدريجا خواست اين کار پليد را از ذهن مردم بيون بکشد" با تشکر.اميدوارم زير سايه ولي عصر براي خدمت به اسلام(تشيع)پا برجا باشيد.

پاسخ:
با سلام
آنچه در روايات امده است ، آن است كه عده اي به خاطر محبت زياد رسول خدا (ص)‌به زيد ، گفتند او فرزند رسول خدا شده است !!! آيه نازل شد كه فرزند خوانده ، فرزند واقعي نمي شود ؛ اين مطلب در ذيل آيه مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ (سوره أحزاب آيه 4 )
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
34 | سيد عليرضا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٨ |
با سلام.ببخشيد مي خواستم ببينم مگر اسلام تکميل کننده اديان ديگر نبوده پس چرا در اول اسلام شراب خوري جايز بوده؟حال اگر جايز بوده اگر به فرض محال حضرت علي (ع)نعوذ بالله ,زبانم لال شراب ميخوردند در عصمت ايشان خللي وارد ميشد؟يا قضيه شان نزول ايات 3و4 سوره احزاب نيز همچينين است؟آيا اصلا اين ايات پيامبر را از اين کار نهي ميکند يا فردي ديگر را؟چون مثلا تا زماني که آيه حج نازل نشده بود پيامبر به حج نرفت؟ ايا با اين که يکبار تمام قران به يکباره به پيامبر نازل شد چرا پيامبر بازهم در اول اسلام شراب خوري يا بعضي اعمال دريگر جايز بوده؟لطفا توضيح کامل دهيد چون فکرم در اين مساله بسيار مشغول شده. با تشکر از شما.

پاسخ:
با سلام
دين اسلام كامل تر از ساير اديان است و نه مكمل ساير اديان ؛‌ اسلام ديني بود كه در شبه جزيره عربستان كه فاقد هر گونه فرهنگ اجتماعي بود ، و شراب خوري امري رايج بود ، ظاهر شده و به تدريج آنان را به كساني تبديل كرد كه بر روي بزرگترين فرهنگ هاي جهان تاثيرات عميقي گذاشتند ؛ در واقع دين اسلام ديني است كه انسان را از صفر به نهايت اوج مي رساند ؛ نه اينكه بايد حتما در ابتدا عقايد مسيحيت را داشته باشد تا بعد كامل شود . (البته خود مستحضريد كه دين مسيحيان نيز تحريف شده و آنها شراب خوردن را جايز مي دانند) .
اما در مورد ترك شرابخواري توسط رسول خدا (ص) ، اصل شرابخواري عملي است قبيح و حتي در زمان جاهليت بوده اند كساني كه اين عمل را به خاطر زشتي آن ترك كرده بودند . كسي كه داراي عقل باشد ، اعمال قبيح را حتي دين نداشته باشد ، ترك مي كند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
35 | طوفان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٨ |
متن كلام اميرالمومنين چنين است:
اگر قطره اي شراب در چاه آب بيفتد و از آن چاه آب برگيرند و مزرعه اي را آبياري كنند و گاوي(گوسفندي)از علف آن مزرعه بخورد، بخدا قسم من از شير آن گاو(گوسفند) نخواهم خورد!
36 | سيد عليرضا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم. در اينكه حضرت علي فرمود اگر قطره اي شراب در چاهي بيفتد من از اب ان چاه اب نخواهم خورد شكي نيست اما مي خواستم ببينم در اول اسلام خوردن شراب مشكل داشته چون در كتب اديان ديگر حتي با وجود تحريف ان نيز خوردن ان منع شده؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در ابتداي اسلام نوشيدن شراب جايز بوده است ؛و در ذيل آيات بسيار در مورد اين مطلب روايت و سخن نقل شده است ؛ مانند همين آيه «لا تقربوا الصلاة وانتم سكاري» و...
موفق باشيد
37 | محمد تنها | Iran - Zanjan | ١٢:٠٠ - ٠٦ مرداد ١٣٨٨ |
سلام بر دوستداران نبوت درود بر عاشقان امامت و همه کساني که براي احقاق حق شيعه زحمت مي کشند به برادران اهل سنت بگوئيد خدا در کجاي قرآن گفته که کشتن و مثله کردن انسان جايز است حتي اگر کافر باشد؟چگونه شيعيان ما را سر مي بريد؟؟؟؟؟؟؟؟به جرم شيعه بودن. به آل سعود بگوييد به خدا حکومت بني اميه به مراتب از حکومت شما بهتر بود. کودک شيعه چه گناهي کرده بود که او را در جلو چشمان پدر سر بريديد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به کدامين جرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بخدا آبروي اهل تسنن را هم شما برديد لعنت خدا بر وهابيهاي بي شرم و حيا . به مسولين ما بگوييد چه ضرورتي دارد جوان 12 ساله به مکه رود که پول مملکت را به گلوي کساني مي ريزييد که سر بازان و هم کيشان (شيعه)راهمه جا گوش تا گوش مي برند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟که چرا شيعه ايي؟؟اخر به اين مزدوران انگليس بگوييد لعنت بر به وجود آورندتان . شما به ما مارک شرک ميزنيدو خود سر کودکان را به جرم اينکه حب علي در سر دارد را ميبريد ؟؟واي بر شما اف بر شما فقط ميتونم بگم لعنت بر شماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز عبدالوهاب تا به اکنونتان ......بخدا حيوان به حيوان نميدارد روا آنچه شما با جان انسان مي كنيد
38 | فريد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام خدمت استاد و همكارانشان خداوند به شما طول عمر عنايت فرمايد كه اينقدر تلاش مي كنيد تا حقانيت ائئمه را اثبات كنيد.اولين كسيكه اسلام اورد علي(ع)بود و همواره علي(ع) در كنار رسول خدا(ص) بود.ايا چنين تهمتهائي را مي توان قبول كرد؟بقول مرحوم سلطان الواعضين اينها(اهل سنت)با طرح چنين مسائلي مي خواهند اعمال بزرگان خودشان را توجيح كنند.خدا را شكر مي كنم كه پيرو اهل بيت رسول خدا(ص) هستيم.

اللهم عجل لوليك الفرج
39 | نصر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام و تشکر فراوان مطالب واقعا قابل استفاده است و انصافا قوي اما... تعجب ميکنم که چرا به فرمايشات رهبري توجه نمي کنيد آيا اصولا ولايت فقيه را قبول داريد؟ اين واقعا سوالي است که در ذهن من هست با اين همه که رهبري فرموده اند حفظ وحدت و اينکه کاري نکنيد که اهل سنت بگويند اين ها صحابه را لعن مي کنند و... پس وهابي ها راست مي گويند که اين شيعه ها کافرند!!!! چرا کاري کنيم که باعث شويم دروغ هاي وهابيت ملعون کارگر شود؟ شما که اين طور زحمت مي کشيد چرا باعث به هدر رفتن زحمت ها مي شويد؟ چرا حرفهاي رهبري را که اشراف به دنيا مخصوصا عالم اسلام دارند را قبول نمي کنيد آيا وق وق هاي يک ناصبي پست بايد به همين راحتي کنترل بچه شيعه ها را به هم بريزد ما با اهل سنت اختلافاتي داريم قبول معتقديم خلفاي ثلاثه بر جايي که حق علي عليه السلام بود تکيه زدند و... اين ها بايد بحث علمي شود اما فراموش نکنيد عزيزان من! دشمن ما صهيونيست جهاني و ولد نا مشروع او وهابيت خبيث است نه اهل سنت چرا وقتي مي گويد علي را دوست دارم اين طور جواب مي دهيم؟ بياييم به او بگوييم ما هر دو علي را دوست داريم پس بيا دشمنان امروز علي را بشناسيم و در يک جبهه با آنها بجنگيم پس اين که در روايات داريم که بر اهل سنت ترحم کنيم وبگوييم اللهم اغفر للمومنين والمومنات والمسلمين والمسلمات چيست؟ اگر واقعا کسي حجت بر او تمام نشود و بر حسب عقايد نياکاني مثلا نتواند به عمق منطق شيعه برسد ممکن است خداوند ازدر رحمت بر او وارد شود به هر حال ما چه شيعه چه سني بايد بتوانيم باهم در يک صف بجنگيم و اين به وجود نمي آيد مگر به تاليف قلوب نظرتان در مورد آيه قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء ... چيست آيا قرآن به ما نگفته با اهل کتاب همزيستي داشته باشيم؟ باز تاکيد مي کنم بحث هاي علمي ما با منکرين حقانيت شيعه جدي است اما با نگاه به هدف مشترک. والبته نکته مهم اينکه شيعه در بحث وحدت تلاش زيادي کرده اهل سنت خيلي بيش ازاين بايد در اين زمينه پاسخگو باشند که سرانشان بعضا با وهابيون وعربستان و... ارتباط دارند والسلام عليکم وعلي جميع اامومنين والمسلمين في مشارق الارض ومغاربها

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
رهبر معظم انقلاب ، در آخرين سخنراني خويش در بين علماي شيعه و سني ، خود فرمودند كه بحث وحدت به اين معني نيست كه از گفتن حقايق و مطالب علمي ، پرهيز شود ، بلكه بايد گروهي باشند كه به صورت علمي و با ذكر سند و با پرهيز از نقل مطالب غير علمي كه ايجاد تشنج مي‌كند ، حقايق را بازگو كنند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
40 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
جناب نصر
آيا محبين عمر اصل ولايت فقيه را قبول دارند؟
جواب اين سئوال فقط و فقط دو حالت ممکن است داشته باشد:
1) بله. در اين صورت اصل ولايت فقيه از عقايد محبين عمر است ( مگرنه چگونه ممکن است چيزي را که در عقايدشان نيست قبول داشته باشند)
2) خير.
در اين صورت چرا شما با شيعياني که آن اصل را قبول ندارند وحدت نمي‌کنيد؟
چگونه است که يک عمري حتي اگر اصل ولايت فقيه را قبول نداشته باشد بايد مورد ترحم قرار گيرد ولي يک شيعه که آن را قبول ندارد «تکفير» مي‌شود؟
*******************
راستي آقاي نصر شما خبر داشتيد که بلشوويسم يک حرکت کاملا يهودي بوده است؟
فکر نمي‌کنيد زمان آن رسيده است که حاکم بلشوويک شام کمي کمتر کاميونهاي مملو از تي-ان-تي به سمت نجف اشرف و ديگر بلاد تشيع روان کند؟

يا علي
  بعدی [1] [2] [3]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب