2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا اميرمؤمنان (ع) به دستور رسول خدا (ص) با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيده است؟
کد مطلب: ٥١١٢ تاریخ انتشار: ١١ ارديبهشت ١٣٩٤ - ٠٨:٠٠ تعداد بازدید: 19572
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آيا اميرمؤمنان (ع) به دستور رسول خدا (ص) با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيده است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

سؤال كننده: احمد

پاسخ:

برخورد دوگانه اهل سنت با مخالفان اميرمؤمنان و مخالفان خلفا:

يكي از مطالبي كه همواره اهل سنت بر آن تأكيد دارند ، اين است كه در جنگ هاي جمل، صفين و نهروان هر دو طرف مسلمان و مجتهد بودند؛ بنابراين هر دو طرف به اندازه خود ثواب مي برند؛ چه آن ها كه برضد خليفه رسول خدا صلي الله عليه وآله جنگيده و بيش از بيست هزار نفر مسلمان را كشته اند و چه آنان كه براي دفاع از مملكت مسلمانان و دفاع از جان خود و ديگر مسلمانان با شورشيان جنگيده اند.

اما وقتي به مخالفان ابوبكر، عمر و عثمان مي رسند، آن ها را محارب، مرتد، كافر و... مي دانند!

واقعاً چه فرقي است بين كساني كه با ابوبكر و عثمان جنگيده اند و بين كساني كه با اميرمؤمنان عليه السلام جنگيده اند؛ در حالي كه هر دو گروه از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده اند؟

براي روشن تر شدن مسأله، ما اين مسأله را دو بخش مجزا بررسي خواهيم كرد:

1. برخورد دوگانه اهل سنت، با مخالفان اميرمؤمنان (ع) و مخالفان ابوبكر:

در منابع متعدد از اهل سنت آمده است كه ابوبكر، با كساني كه از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله كه از دادن زكات به وي امتناع نمودند، جنگيد و خالد بن وليد را براي جنگ با مالك بن نويره فرستاد، چون مالك از دادن زكات به ابوبكر امتناع نموده بود.

از روايتي كه در صحيح بخاري آمده است فهميده مي شود كه: كساني كه به ابوبكر زكات نمي دادند، مرتد نشده بودند و شهادتين را مي گفتند و نماز و زكات و ساير تكاليف اسلامي را نيز قبول داشتند؛ اما از دادن زكات به ابو بكر اجتناب مي كردند؛ پس با اينكه فقط مخالف ابوبكر بودند و شريعت اسلامي را قبول داشتند، ابو بكر با آنها جنگيد، حتي در ابتدا عمر هم در اين مورد به ابو بكر اعتراض كرد:

حدثنا أبو الْيَمَانِ الْحَكَمُ بن نَافِعٍ أخبرنا شُعَيْبُ بن أبي حَمْزَةَ عن الزُّهْرِيِّ حدثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ بن عُتْبَةَ بن مَسْعُودٍ أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال لَمَّا تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وكان أبو بَكْرٍ رضي الله عنه وَكَفَرَ من كَفَرَ من الْعَرَبِ فقال عُمَرُ رضي الله عنه كَيْفَ تُقَاتِلُ الناس وقد قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتي يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ علي اللَّهِ فقال والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ علي مَنْعِهَا.

از ابو هريره نقل شده كه گفت: وقتي پيامبر (ص) رحلت كرد، بعد از او ابو بكر (خليفه) بود، و كافر شد از عرب هر كسي كه كافر شد، عمر بن الخطاب به ابو بكر گفت چگونه با مردم مي جنگي با اينكه پيامبر فرموده بود: دستور دارم با مردم بجنگم تا اينكه بگويند: لا إله إلا الله،پس هر كس كه آن را بگويد؛ خون و اموالش از من حفظ مي شود و حسابش با خداوند است، ابو بكر گفت: به خدا قسم با كسي كه بين نماز و زكات فرق بگذارد، مي جنگم؛ همانا زكات حق مال است؛ به خدا قسم اگر بزغاله اي را از زكات دادنش به من امتناع بكنند و آن رابه رسول الله (ص) مي دادند با آنها مي جنگم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح بخاري، ج2، ص507، ح 1335، كِتَاب الْزكاة، بَاب وُجُوبِ الزَّكَاةِ وَقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛

همچنين اين مطلب در صريح روايات اهل سنت نيز آمده است ؛ عبدالرزاق صنعاني استاد بخاري مي گويد:

أخبرنا عبد الرزاق عن بن جريج وبن عيينة عن عمرو بن دينار عن محمد بن طلحة بن يزيد بن ركانة قال قال عمر لأن أكون سألت النبي صلي الله عليه وسلم عن ثلاثة أحب إلي من حمر النعم عن الكلالة وعن الخليفة بعده وعن قوم قالوا نقر بالزكاة في أموالنا ولا نؤديها إليك أيحل قتالهم أم لا قال وكان أبو بكر يري القتال.

عمر گفت اگر در سه مورد از رسول خدا (ص) سوال كرده بودم، براي من از شتران سرخ مو بهتر بود ! در مورد كلاله، و در مورد خليفه بعد از او، و در مورد كساني كه گفتند ما زكات در اموال را قبول داريم، اما آن را به تو (ابوبكر و عمر) نمي دهيم ! آيا جنگ با آنان جايز است يا خير ! و ابوبكر جنگ با آنان را جايز مي دانست !

الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج10، ص302، ح19185، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛

الخراساني، سعيد بن منصور (متوفاي 227هـ)، سنن سعيد بن منصور، ج2، ص384، ح2932، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر:الدار السلفية - الهند، الطبعة: الأولي، 1403هـ ـ 1982م.

اين روايت، به صراحت نشان مي دهد كه كساني كه ابوبكر حكم جنگ با آنان را داد، منكر اصل زكات نبودند و ابوبكر را به عنوان شخصي كه شايسته گرفتن زكات است، قبول نداشتند !

ابن كثير دمشقي سلفي نيز روايتي در تاييد همين مضمون ذكر مي كند ! او مي گويد:

وجعلت وفود العرب تقدم المدينة يقرون بالصلاة ويمتنعون من أداء الزكاة ومنهم من امتنع من دفعها إلي الصديق وذكر أن منهم من احتج بقوله تعالي >خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم إن صلاتك سكن لهم< قالوا فلسنا ندفع زكاتنا الا إلي من صلاته سكن لنا...

وقد تكلم الصحابة مع الصديق في أن يتركهم وما هم عليه من منع الزكاة ويتألفهم حتي يتمكن الإيمان في قلوبهم ثم هم بعد ذلك يزكون فامتنع الصديق من ذلك وأباه.

وقد روي الجماعة في كتبهم سوي ابن ماجه عن أبي هريرة أن عمر بن الخطاب قال لابي بكر علام تقاتل الناس وقد قال رسول الله أمرت أن أقاتل الناس حتي يشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها فقال أبو بكر والله لو منعوني عناقا وفي رواية عقالا كانوا يؤدونه إلي رسول الله لأقاتلنهم علي منعها....

نمايندگاني از طوائف عرب؛ وارد مدينه مي شدند كه نماز را قبول داشتند ولي از اداي زكات امتناع مي نمودند و بعضي از آنها از دادن زكات به ابي بكر امتناع مي نمودند و آمده است كه بعضي از آنها به اين آيه شريفه احتجاج مي كردند:

خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم إن صلاتك سكن لهم. التوبة/103

اي پيامبر از اموالشان، زكات بگير تا پاكيزه كني آنها را و براي آنها درود بفرست ؛ همانا درود تو براي آنها تسكين ( رحمت و بركت) است.

احتجاج امتناع كنندگان به اين آيه اين بود كه: ما زكات مان را به كسي نمي دهيم كه درودش براي ما تسكين( رحمت و بركت) براي ما نباشد... صحابه رسول الله (ص) در باره اين گروه با ابو بكر صحبت كردند كه آنها را با زكات ندادنشان به حال خودشان وا گذارد تا اينكه ايمان در قلب هايشان رسوخ كند تا بعد از آن زكات بدهند ولي ابو بكر از عمل به پيشنهاد آنها امتناع نمود و علماي جماعت غير از ابو هريره روايت كرده اند كه عمر بن الخطاب به ابو بكر گفت: بنا بر چه چيزي با اين مردم مي جنگي با اينكه پيامبر فرموده بود: دستور دارم با مردم بجنگم تا وقتي كه بگويند: لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وهر وقت كه اين را گفتند خون و اموالشان ازمن حفظ مي شود مگر به ادا كردن حق اين جملات، ابو بكر گفت: به خدا قسم اگر به اندازه نخي از زكات دادن به من امتناع بكنند با آنها مي جنگم.»

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص 311، حوادث سنة إحدي عشرة فصل في تنفيذ جيش أسامة. ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

يعني اعراب، در زمان رسول خدا (ص) بعد از دادن زكات، از آن حضرت معجزه ديده بودند، و مي گفتند تنها به كسي زكات مي دهيم كه از او معجزه و كرامت ببينيم، اما چون ابوبكر چنين كرامتي نداشت، از دادن زكات به او امتناع كردند !

در اينجا اهل سنت بايد به اين سوال جواب دهند كه: چرا بين مخالفين ابوبكر كه به او زكات ندادند و بين كساني كه بر حكومت عادلانه امير المؤمنين علي عليه السلام خروج كردند تفاوت قائل مي شوند؟ مگر از نظر آنها فقط ابوبكرخليفه رسول الله صلي الله عليه و اله بود؟ آيا خروج كنندگان برحكومت امير المؤمنين عليه السلام مجتهد و مأجور بودند؛ اما مخالفين حكومت ابوبكر مستحق كشته شدن؟

چرا ابوبكر بايد مخالفين خود را آن هم با وضع فجيعي بكشد؛ چرا ابوبكر خالد بن وليد را كه قاتل مالك بن نويره بود، مجازات نكرد؟

اگر صحابه مجتهد بوده اند، چرا مالك بن نويره مجتهد نباشد؟ آيا او نيز نمي توانست اجتهاد كند و از دادن زكات به ابوبكر خودداري كند؟

آيا مالك بن نويره كسي را كشته بود كه بايد به دست خالد بن وليد كشته مي شد؟ و يا اينكه ـ همچانكه عبدالرزاق و ابن كثير نيز گفته اند ـ اصل زكات را قبول داشتند؛ اما ابوبكر را شايسته گرفتن زكات نمي دانستند!

2. برخورد دوگانه اهل سنت، با مخالفان اميرمؤمنان (ع) و مخالفان عثمان:

كساني كه با عثمان جنگيدند و او را به قتل رساندند، از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله بودند، چرا آن ها نيز همانند كساني كه با اميرمؤمنان عليه السلام جنگيدند، مجتهد به حساب نمي آيند و به خاطر كشتن عثمان، اجر و ثواب ندارند؟

چرا افرادي مثل ابن حزم، مجتهد بودن آنها را نفي مي كنند؟

آيا مي شود پذيرفت كه: قاتلين عثمان كه از صحابه نيز بوده اند، مجتهد و مأجور نباشند؛ بلكه محارب و ملعون باشند؛ اما شورشيان بر امير المؤمنين علي عليه السلام همه مجتهد و مأجور باشند؟

آيا امير المؤمنين علي عليه السلام ـ نعوذ باالله ـ كسي را كشته بود و يا حلالي را حرام و يا حرامي را حلال كرده بود؟ و يا اينكه آن حضرت فقط مي خواست عدالت را در جامعه اسلامي اجرا كند و مستكبرين و مفسدين آن زمان را از تجاوز به حقوق ديگران منع كند؛ كه به مذاق ناكثين و قاسطين و مارقين خوش نيامد؟

ابن تيميه حراني در كتابش «منهاج السنة» نظريه مجتهد بودن شورشيان مثل طلحه و زبير و معاويه و... را به عده زيادي از علماي اهل سنت نسبت مي دهد:

وقالت طائفة ثالثة بل علي هو الإمام وهو مصيب في قتاله لمن قاتله وكذلك من قاتله من الصحابة كطلحة والزبير كلهم مجتهدون مصيبون وهذا قول من يقول كل مجتهد مصيب كقول البصريين من المعتزلة أبي الهذيل وأبي علي وأبي هاشم ومن وافقهم من الأشعرية كالقاضي أبي بكر وأبي حامد وهو المشهور عن أبي الحسن الأشعري وهؤلاء ايضا يجعلون معاوية مجتهدا مصيبا في قتاله كما أن عليا مصيب وهذا قول طائفة من الفقهاء من أصحاب أحمد وغيرهم...

و طائفه اي از علما هستند كه مي گويند علي ( عليه السلام) امام بوده است و در جنگيدن با اين سه گروه بر حق بوده است و همچنين كساني كه با آن حضرت جنگيدند نيز همگي مجتهد بودند و كار درست انجام داده اند ! و اين قول و نظريه كساني است كه مي گويند كه: هر مجتهدي نظرش بر حق است مثل معتزليهاي بصره مانند ابوهذيل وابو علي وابو هاشم و كساني كه از اشعريها با نظر اينها موافق بودند مثل قاضي ابو بكر وابوحامد وهمين قول نيز مشهور است از ابو الحسن اشعري ؛ و همين افراد معاويه را نيز مجتهدي مي دانند كه در جنگ با علي بر حق بوده است؛ همچنانكه علي (عليه السلام) بر حق بوده است و اين قول طايفه اي از اصحاب احمد و غير آنها است.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية،ج 1، ص 539 ـ 537، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، 1406هـ.

ابن حزم در كتاب «الفصل في الملل والأهواء والنحل» آورده است:

قطعنا علي صواب علي رضي الله عه وصحة أمانته وانه صاحب الحق وان له اجرين اجر الاجتهاد واجر الإصابة وقطعنا أن معاوية رضي الله عنه ومن معه مخطئون مجتهدون مأجورون أجرا واحدا.

در مورد بر حق بودن علي و صحت امانتداري اش و اينكه آن حضرت، صاحب حق بوده است به يقين رسيديم ! و براي آن حضرت دو اجر بوده است؛ يكي اجر اجتهادش و اجر بر حق بودن و يقين داريم اينكه معاوية و كساني كه با او بودند خطا كننده هاي مأجور بودند كه يك اجر داشتند.

إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، الفصل في الملل ج4، ص 125،ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.

و در جاي ديگر خروج كنندگان بر عثمان را محارب و ملعون مي داند؛ با اينكه ناكثين و قاسطين را مجتهدو مأجور دانسته بود:

وليس هذا كقتلة عثمان رضي الله عنه لأنهم لا مجال للاجتهاد في قتله لأنه لم يقتل أحدا ولا حارب ولا قاتل ولا دافع ولا زني بعد إحسان ولا ارتد فيسوغ المحاربة تأويل بل هم فساق محاربون سافكون دما حراما عمدا بلا تأويل علي سبيل الظلم والعدوان فهم فساق ملعون.

كساني كه با علي جنگيدند، مثل قاتلين عثمان نبودند ؛ براي اينكه براي قاتلين عثمان هيچ مجال وحقي براي اجتهاد باقي نمانده بود؛ زيرا عثمان هرگز كسي را نكشته بود و جنگ و ستيز با كسي نكرده بود و زنا نكرده بود و مرتد نشده بود كه جنگ با او جايز شود ! بلكه كساني كه عثمان را كشتند فاسق و محارب و خونريز بودند كه بدون تأويل و از روي ظلم و عدوان بوده است، پس همه آنها فاسق و ملعون بوده اند !

إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، الفصل في الملل ج4، ص 125،ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.

سوال ما اين است كه آيا نعوذ بالله به عقيده اهل سنت، اميرمومنان كسي را كشته بود و يا با خليفه محاربه كرده بود؟ يا زنا كرده بود و يا مرتد شده بود كه براي دشمنان حضرت علي راه اجتهاد باز بود؟!

دليل اين برخوردهاي دوگانه چيست؟

جنگ با اميرمومنان، اجتهاد در برابر نص

روشن است كه هر نوع اجتهادي بايد مستند به كتاب و سنت باشد؛ زيرا هر نوع اجتهادي كه بر خلاف نص (حكم خداوند و دستور پيامبر صلي الله عليه و اله) باشد، موجب كافر شدن و ظالم بودن و فاسق بودن آن شخص مجتهد مي شود، خداوند متعال مي فرمايد:

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ. المائدة/44.

و هركس طبق آنچه كه( آيه اي كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ كافر است.

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ. المائدة/45.

و هر و هركس طبق آنچه كه( آيه اي كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ ظالم است.

مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ المائدة/47.

و هر و هركس طبق آنچه كه( آيه اي كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ فاسق است.

طبق روايات صحيح السندي كه در منابع شيعه و سني وجود دارد، ثابت مي شود كه اجتهاد ناكثين و قاسطين در مقابل دستور پيامبر صلي الله عليه واله مي باشد و اين نوع اجتهاد كه در مقابل نص است؛ باطل است؛ همانطور كه هر اجتهادي در مقابل قرآن مجيد باشد نيز باطل است.

در اينجا رواياتي را از منابع و مصادر اهل سنت مي آوريم كه ثابت مي كند كه جنگ اميرمؤمنان عليه السلام با عائشه، طلحه، زبير، معاويه و خوارج همه به دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده است و اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان خليفه مسلمانان، در اين جنگ بر حق و دشمنان او بر باطل بوده اند.

همچنين ثابت مي شود كه: اجتهاد شورشيان، در مقابل نص يعني در مقابل دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله) بوده است. و بنابراين هر نوع اجتهادي كه موجب شورش وجنگ با امام عليه السلام كه خليفه رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده اند، از اساس مردود و باطل است.

رواياتي فراواني در اين زمينه وجود دارد كه اكثر آن ها از نظر سندي نيز صحيح است؛ چنانچه ابن عبد البر در اين باره مي نويسد:

ولهذه الأخبار طرق صحاح قد ذكرناها في موضعها وروي من حديث علي ومن حديث ابن مسعود ومن حديث أبي أيوب الأنصاري أنه أمر بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

و براي اين احاديث طرق وسندهاي صحيح است كه ما در جاي خود آن را آورديم واز حديث علي (عليه السلام)و از حديث ابن مسعود واز حديث أبوأيوب الأنصاري، روايت شده است كه آن حضرت مأمور شده است به جنگ نمودن با ناكثين وقاسطين ومارقين.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

از آن جائي كه اين روايات متعدد و متنوع است، آنها را به چهار دسته تقسيم مي كنيم:

دسته اول: رواياتي كه از شخص امير المؤمنين عليه السلام نقل شده است:

1. بزار در مسند خود مي نويسد:

حدثنا عباد بن يعقوب قال نا الربيع بن سعيد قال نا سعيد بن عبيد عن علي بن ربيعة عن علي قال عهد إليّ رسول الله صلي الله عليه وسلم في قتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

علي فرمود: رسول خدا، از من براي جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين پيمان گرفت.

البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج3، ص26ـ 27، ح774، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولي، 1409 هـ.

بررسي سند اين حديث:

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه البزار والطبراني في الأوسط وأحد إسنادي البزار رجاله رجال الصحيح غير الربيع بن سعيد ووثقه ابن حبان.

اين روايت را بزار و طبراني نقل كرده اند كه رجال سند بكي از نقلهاي بزار، راويان صحيح بخاري هستند غير از ربيع بن سعيد كه ابن حبان او را نيز توثيق كرده است.

الهيثمي، أبو الحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص 238، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

2. خطيب بغدادي در تاريخ بغداد آورده است:

خليد بن عبد الله أبو سليمان العصري تابعي حضر مع علي بن أبي طالب يوم النهروان وحدث عنه وعن أبي ذر الغفاري وأبي الدرداء روي عنه قتادة بن دعامة وأبان بن أبي عياش أخبرني الأزهري حدثنا محمد بن المظفر حدثنا محمد بن أحمد بن ثابت قال وجدت في كتاب جدي محمد بن ثابت حدثنا أشعث بن الحسن السلمي عن جعفر الأحمر عن يونس بن أرقم عن أبان عن خليد العصري قال سمعت أمير المؤمنين عليا يقول يوم النهروان أمرني رسول الله صلي الله عليه وسلم بقتال الناكثين والمارقين والقاسطين.

خليد عصري گفت كه شنيدم از امير المؤمنين علي عليه السلام كه در روز نهروان مي فرمود: رسول خدا به من دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم.

البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج8، ص 340، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

3. مقدسي در البدأ والتاريخ مي نويسد:

فقال علي عليه السلام دعوهم حتي يأخذوا مالا ويسفكوا دما وكان يقول أمرني رسول الله صلي الله عليه وسلم بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين فالناكثون أصحاب الجمل والقاسطون أصحاب صفين والمارقون الخوارج.

امير المؤمنين علي عليه السلام مي فرمود: تا زماني كه مالي را ندزديده اند و خوني را نريخته اند آنان را رها كنيد ! رسول خدا به من دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم. ناكثان كساني هستند كه جنگ جمل را به راه انداختند و قاسطين كساني هستند كه در صفين جنگيدند و مارقين خوارج هستند.

المقدسي، مطهر بن طاهر (متوفاي507 هـ)، البدء والتاريخ، ج5، ص 224، ناشر: مكتبة الثقافة الدينيةـ بورسعيد.

دسته دوم: رواياتي كه از عمار بن ياسر رحمةالله عليه نقل شده است:

1. أبو يعلي در مسند خود مي نويسد:

حدثنا الصلت بن مسعود الجحدري حدثنا جعفر بن سليمان حدثنا الخليل بن مرة عن القاسم بن سليمان عن أبيه عن جده قال سمعت عمار بن ياسر يقول أمرت أن أقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين.

عمار ياسر گفته است: به من دستور داده شد تا با ناكثين، قاسطين و مارقين بجنگم.

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج3، ص 194، ح1623، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولي، 1404 هـ - 1984م.

2. دولابي در الكني والأسماء همين مطلب را از عمار ياسر نقل مي كند:

حدثنا الحسن بن علي بن عفان، قال: ثنا الحسن بن عطية، قال: ثنا أبو الأرقم، عن أبي الجارود، عن أبي الربيع الكندي، عن هند بن عمرو، قال: سمعت عمارا يقول: أمرني رسول الله [صلي الله عليه وسلم] أن أقاتل مع علي الناكثين والقاسطين والمارقين.

از عمار شنيدم كه رسول خدا به من دستور داد تا در كنار علي با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم.

الدولابي، الإمام الحافظ أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد (متوفاي310هـ)، الكني والأسماء، ج1، ص 360، ح641، تحقيق: أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي، ناشر: دار ابن حزم - بيروت/ لبنان، الطبعة: الأولي، 1421 هـ ـ 2000م.

دسته سوم: رواياتي كه از عبد الله بن مسعود نقل شده است:

1. شاشي در مسند خود مي نويسد:

حدثنا أحمد بن زهير بن حرب نا عبدالسلام بن صالح أبو الصلت نا عائذ بن حبيب نا بكر بن ربيعة وكان ثقة نا يزيد بن قيس عن إبراهيم عن علقمة عن عبدالله قال أمر رسول الله صلي الله عليه وعلي آله وسلم عليا أن يقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين.

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا به علي دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

الشاشي، أبو سعيد الهيثم بن كليب (متوفاي335هـ)، مسند الشاشي، ج1، ص 342، ح322، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولي، 1410هـ.

2. طبراني همين مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل مي كند:

حدثنا محمد بن هِشَامٍ الْمُسْتَمْلِي ثنا عبد الرحمن بن صَالِحٍ ثنا عَائِذُ بن حَبِيبٍ ثنا بُكَيْرُ بن رَبِيعَةَ ثنا يَزِيدُ بن قَيْسٍ عن إبراهيم عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ قال أَمَرَ رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ.

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا به علي دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج10، ص 91، ح10054، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

3. بلاذري هم همين روايت را آورده است:

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ص 138، تحقيق وتعليق شيخ محمد باقر محمودي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان، الطبعة الأولي، 1394 هـ.- 1974 م.

دسته چهارم: رواياتي كه از ابو ايوب انصاري نقل شده است:

حاكم نيشابوري همين مطلب را از ابو ايوب انصاري نقل مي كند:

حدثنا أبو سعيد أحمد بن يعقوب الثقفي ثنا الحسن بن علي بن شبيب المعمري ثنا محمد بن حميد ثنا سلمة بن الفضل حدثني أبو زيد الأحول عن عقاب بن ثعلبة حدثني أبو أيوب الأنصاري في خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال أمر رسول الله صلي الله عليه وسلم علي بن أبي طالب بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

ابو ايوب انصاري در دوران خلافت عمر نقل كرد كه: رسول خدا به علي دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص 150، ح4674، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

تأسف خوردن برخي از اصحاب و تابعين براي شركت نكردن در جنگ صفين:

شايد عبدالله بن عمر؛ نيز با ياد آوري اين روايات، تأسف خود را از جنگ نكردن با گروه ستمگر (الفئة الباغية) ابراز كرده است، چنانچه ابن عبد البر در كتاب « الاستيعاب في معرفة الاصحاب» اين تأسف عبدالله بن عمر براي جنگ نكردنش با « الفئة الباغية» (قاسطين) آورده است:

ويروي من وجوه عن حبيب بن ابي ثابت عن ابن عمر أنه قال ما آسي علي شيء إلا أني لم أقاتل مع علي الفئة الباغية.

از طرق مختلف از حبيب بن ابي ثابت از إبن عمر روايت شده است كه گفت: تأسف نمي خورم برچيزي مگر بر اين كه همراه علي }عليه السلام{ با گروه ستمگر( الفئة الباغية) جنگ نكردم.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

و همچنين وي آورده است:

وذكر أبو الحسن علي بن عمر الدارقطني في المؤتلف والمختلف قال حدثنا محمد بن القاسم بن زكريا حدثنا عباد بن يعقوب حدثنا عفان بن سيار حدثنا أبو حنيفة عن عطاء قال قال ابن عمر ما آسي علي شيء إلا علي ألا أكون قاتلت الفئة الباغية علي صوم الهواجر.

و ابوالحسن علي بن عمر دار قطني در كتاب «المؤتلف والمختلف» از عطا روايت كرده است كه ابن عمر گفت: تأسف نمي خورم برچيزي مگر بر اين كه با گروه ستمگر( الفئة الباغية) جنگ نكردم وبر روزه گرفتن روزهاي گرم.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

مسروق كه از تابعين و از معروف ترين شاگردان عائشه بوده است، نيز از عدم شركت در اين جنگ ها پشيمان بوده است. ابن عبر البر مي نويسد:

وقال الشعبي ما مات مسروق حتي تاب إلي الله عن تخلفه عن القتال مع علي.

شعبي گفت: از دنيا نرفت مسروق مگر اينكه از جنگ نرفتن به همراه امير المؤمنين علي عليه السلام، توبه كرد.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

به هر حال؛ علت تأسف اين افراد، دليلي روشن بر باطل بودن آن گروه سمتگر (معاويه و همراهانش) در جنگ با امير المؤمنين است؛ زيرا اگر آنها در اين جنگ و شورش خود بر حق بودند؛ چه دليلي براي تأسف خوردن فرزند خليفه براي جنگ نكردن با آنها وجود دارد.

جدايي از جماعت مسلمين موجب خروج از دين اسلام(از ديدگاه اهل سنت):

علاوه بر روايايت كه گذشت روايات ديگر نيز در منابع اهل سنت از رسول گرامي اسلام آمده است كه فرموده اند: يك وجب جدا شدن از توده مردم، موجب خروج از دين اسلام است.

اين روايات ثابت مي كند كه جنگ كنندگان با اميرمؤمنان عليه السلام موجب جدايي آنها از جماعت مسلمين گشته است و همين نيز موجب خروج آنها از دين اسلام مي شود.

بخاري و مسلم در صحيحشان مي نويسند:

من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2588، ح6646، بَاب قَوْلِ النبي(ص) سَتَرَوْنَ بَعْدِي أُمُورًا تُنْكِرُونَهَا، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1477، ح1849، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:

من فارق الجماعة شبرا فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه.

هركس به اندازه يك وجب از جماعت مسلمين جدا شود ازدين اسلام خارج شده است.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص 180، حديث 21600 و 21601، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

الترمذي السلمي، محمد بن عيسي ابوعيسي (متوفاي 279هـ)، سنن الترمذي، ج5 ص 148، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

حاكم نيشابوري در «المستدرك» همين روايت را آورده است و گفته است:

أن الشيخين لم يخرجاه وقد روي هذا المتن عن عبد الله بن عمر بإسناد صحيح علي شرطهما.

شيخين( بخاري و مسلم) اين حديث را نياورده اند و ايين متن را عبد الله بن عمر با اسناد خودش بنابر شرط( معيار) شيخين( بخاري و مسلم) روايت كرده است.»

الحاكم، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص 203، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

ودر جاي ديگر از اين كتاب آورده است:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه.

اين حديث؛ بنابر شرط بخاري و مسلم صحيح است؛ ولي آن را نياورده اند.

الحاكم، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج1 ص 582، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

احمد در جاي ديگر مي نويسد كه اگر كسي عهد خود را با امامش بشكند، در قيامت محشور مي شود؛ در حالي كه هيچ حجتي ندارد:

من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَمَنْ نَكَثَ الْعَهْدَ فَمَاتَ نَاكِثاً لِلْعَهْدِ جاء يوم الْقِيَامَةِ لاَ حُجَّةَ له.

هركس از جماعت مسلمبن جدا شود و بميرد؛ مرده است به مرگ جاهليت و كسي كه كه بيعت بشكند وبه همان حال بميرد در روز قبامت هيچ عذرو حجتي ندارد.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص 446، حديث 15731، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

طبراني آورده كه اگر كسي از جماعت جدا شوند، هيزم جهنم خواهد شد.

فمن فارق الجماعة قي قوس لم تقبل منه صلاة ولا صيام وأولئك هم وقود النار.

اگر كسي به مقدار بند كمان از جماعت جدا شود نماز و روزه او مورد قبول نيست و بدن او هيزم جهنّم خواهد بود.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص 302، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م؛

هيثمي بعد از نقل اين روايت گفته است:

رواه أحمد ورجاله ثقات رجال الصحيح خلا علي بن إسحاق السلمي وهو ثقة.

اين روايت را احمد نقل كرده است و رجال سندآن راويان صحيح بخاري هستند مگر علي بن إسحاق سلمي كه وي ثقه است.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج5، ص 217، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

نتيجه نهائي اين روايات:

با توجه به رواياتي كه گذشت، باطل بودن اصحاب جمل، صفين و نهروان ثابت و مجتهد بودن آن ها اعتقادي است باطل و مخالف صريح سخن پيامبر خدا.

بسياري از بزرگان اهل سنت نيز با توجه به همين روايات همين مطلب را استفاده كرده اند. ابن حجر عسقلاني تصريح مي كند اصحاب جمل، صفين و نهروان تجاوزكار بوده اند و همانند تيري كه از غلاف خارج مي شود، از دين خارج شده اند:

فَائِدَةٌ كانت وَقْعَةُ الْجَمَلِ في سَنَةِ سِتٍّ وَثَلَاثِينَ وَكَانَتْ وَقْعَةُ صَفِّينَ في رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِينَ وَاسْتَمَرَّتْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَكَانَتْ النَّهْرَوَانُ في سَنَةِ ثَمَانٍ وَثَلَاثِينَ.

قَوْلُهُ «ثَبَتَ أَنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ وَصِفِّينَ وَالنَّهْرَوَانِ بُغَاةٌ، هو كما قال وَيَدُلُّ عليه حَدِيثُ عَلِيٍّ أُمِرْت بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ رَوَاهُ النَّسَائِيُّ في الْخَصَائِصِ وَالْبَزَّارُ وَالطَّبَرَانِيُّ وَالنَّاكِثِينَ أَهْلُ الْجَمَلِ لِأَنَّهُمْ نَكَثُوا بَيْعَتَهُ وَالْقَاسِطِينَ أَهْلُ الشَّامِ لِأَنَّهُمْ جَارُوا عن الْحَقِّ في عَدَمِ مُبَايَعَتِهِ وَالْمَارِقِينَ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ لِثُبُوتِ الْخَبَرِ الصَّحِيحِ فِيهِمْ أَنَّهُمْ يَمْرُقُونَ من الدِّينِ كما يَمْرُقُ السَّهْمُ من الرَّمِيَّةِ وَثَبَتَ في أَهْلِ الشَّامِ حَدِيثُ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وقد تَقَدَّمَ وَغَيْرُ ذلك من الْأَحَادِيثِ.

جنگ جمل در سال سي و شش و جنگ صفين در ربيع الأول سال سي و هفت بود كه سه ماه به طول انجاميد، جنگ نهروان نيز در سال سي و هشت هجري اتفاق افتاد.

اين سخن رافعي كه: «اهل جمل و صفين و نهروان همه متجاوز و ستمگر بودند» گفته درستي است ؛ زيرا جنگ با اين سه گروه به فرمان پيامبر بوده است كه به علي فرمود: با ناكثين و قاسطين و مارقين مي جنگي، اين روايت را نَسائي در كتاب خصائص و بزّار و طبراني نقل كرده اند. اهل جمل همان ناكثان هستند كه بيعت خودشان را با علي شكستند و قاسطين اهل شام هستند ؛ چون عليه حق قيام نموده و از بيعت سرپيچي كردند و مارقين اهل نهروان هستند كه در خبر صحيح نيز آمده است كه آنان از دين همانند خارج شدن تير از كمان بيرون مي روند و در باره اهل شام حديث رسول خدا در باره عمار ثابت است كه فرمود: گروهي متجاوز و ستمگر او را مي كشند.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج4، ص44، تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة - 1384هـ - 1964م.

نتيجه:

با توجه به رواياتي كه گذشت و همچنين تصريح دانشمندان اهل سنت، قضيه اجتهاد جنگ كنندگان با اميرمؤمنان عليه السلام كه توسط بني اميه براي توجيه جنگ با اميرمؤمنان عليه السلام ساخته شده است ، امري است باطل و مخالف با نص صريح روايات رسول خدا صلي الله عليه وآله؛ زيرا طبق رواياتي كه در منابع اهل سنت آمده است؛ اميرمؤمنان علي عليه السلام به دستور پيامبر صلي الله عليه واله با ناكثين، قاسطين و مارقين جنگيده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | momen abdullah | Malaysia - Cyberjaya | ٠١:٥٤ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
الهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسيار عالي و دلچسب بود. براستي که اهل بيت (عليه السلام) کشتي نجات هستند. خداوند اجر زحمات شما را دهد و انشاالله قلب شريف امام زمان (عليه السلام) از شما راضي باشد.
**********
به نظر بنده حقير و سراپا تقصير، ريشه تمام اين کج رويها، چه کودتاي سقيفه،چه کشتار ابوبکر، چه خونريزي ها خالد، چه ارتداد اصحاب جمل و چه خيانتهاي خوارج و گردنکشي معاويه هندمادر فقط و فقط در يک چيز است:
>>> شرک در اطاعت الله متعال <<<<<
چه تفاوتي است ميان ابوسفياني که مي‌گفت:
«والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي»
و وهابي که پادشاه شکم چران عربستان را ولي خود مي‌گيرد و مي‌گويد:
>>والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا لنطيع الله طوعا!!!!<<<
شرک را مي‌توان بر سه دسته تقسيم کرد:
1))) علنا چيزي را هم ارز خداوند قرار دادن و او را «اله» بخوانند (نعوذبالله) مانند تثليث و ثنويت و ...
2))) چيزي و يا کسي را منبع و مبداء در نظام هستي دانستن بطوريکه جداي از الله متعال باشد.
مثلا «مکان» و يا «زمان» را وجودي مستقل از خداوند متعال بدانند و يا حتي «شانس»‌ و «احتمالات» را منبع و مبداء چيزي بدانند و يا قوانين فيزيک را ازلي بدانند. ويا آنکه خالقيت را از «ربوبيت» جدا بدانند.
3))) سوم آنکه شخصي و يا چيزي را بدون آنکه دليل ديني داشته باشند در سلسله نظام طولي آمدن و رفتن از خدا و به سوي خدا قرار دهند:
چون يهود بدون آنکه دليلي داشته باشد در سلسله نظام الهي قصه بافي کرده بود:
A)) «قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس»
B)) «قل ان كانت لكم الدار الآخره عند الله خالصه من دون الناس»
که خداوند هم پاسخ گفت: «فتمنوا الموت ان كنتم صادقين»
****
و يا مشرکين که مي‌گفتند: «يقولون هولاء شفعاونا عند الله»
خداوندهم پاسخشان را اينگونه داده است:
«قل اتنبيون الله بما لا يعلم في السماوات ولا في الارض سبحانه وتعالي عما يشركون»
****
بله مشرکيني که مي‌گفتند «هولاء شفعاونا عند الله» و «الا ليقربونا الي الله زلفي» اصنام خود را نه «اله» مي‌دانستند و نه «رب» و نه حتي صفات مطلق خداوند را به آنها نسبت مي‌دادند. بلکه در سلسله طولي اراده خداوند، سر خود و بي هيچ دليلي، عناصري را قرار داده بودند!!!!
****
کسي هم که در سلسله نظام حکم خداوند، سر خود و بي‌هيچ دليلي، شخصي را قرار دهد و بگويد که «حکم» فلاني در زنجيره احکام خداوند است، او نيز مشرک است(نعوذبالله).
اي مردمي که حکم عمر را حکم الله متعال مي‌دانيد: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟
اي مردمي که حکم ابوبکر را حکم الله متعال مي‌دانيد: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟
اي وهابيون که حکم آل سعود را حکم الله متعال مي‌دانيد: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟
******************************
مريدان عمر، وقتي که ديدند اوضاع خيلي خراب است و گندکاري‌هاي ولايات دروغين و خلفاي غاصب بسيار بيشتر از آني است که بتوانند آن را کتمان کنند، پديده جديدي را اختراع کردند:
******** تفسير شيطاني آيه اولي الامر = ريشه تمام مشکلات بشر امروز ********
««««يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منكم »»»»»
(تفسير جلالين:)
http://quran.al-islam.com/Tafseer/DispTafsser.asp?
nType=1&bm=&nSeg=0&l=arb&nSora=4&nAya=59&taf=GALALEEN&tashkeel=1
«وأولي" أصحاب "الأمر" أي الولاة "منكم" إذا أمروكم بطاعة الله ورسوله»
*****
(تفسير ابن کثير:)
عن أبي هريرة رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال " سيليكم ولاة بعدي فيليكم البر ببره والفاجر بفجوره فاسمعوا لهم وأطيعوا في كل ما وافق الحق وصلوا وراءهم فإن أحسنوا فلكم ولهم وإن أساءوا فلكم وعليهم "
وعن أبي هريرة أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال " كانت بنو إسرائيل تسوسهم الأنبياء كلما هلك نبي خلفه نبي وإنه لا نبي بعدي وسيكون خلفاء فيكثرون قالوا : يا رسول الله فما تأمرنا ؟ قال : " أوفوا ببيعة الأول فالأول وأعطوهم حقهم فإن الله سائلهم عما استرعاهم " أخرجاه.
وعن ابن عباس رضي الله عنهما قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " من رأى من أميره شيئا فكرهه فليصبر فإنه ليس أحد يفارق الجماعة شبرا فيموت إلا مات ميتة جاهلية "
********
(تفسير قرطبي)
«وأما طاعة السلطان فتجب فيما كان له فيه طاعة , ولا تجب فيما كان لله فيه معصية»
***********
يعني صدام و عمر و تيمور و ابوبکر و يزيد را در همه موارد اطاعت کنيد اگر:
* إذا أمروكم بطاعة الله ورسوله
* وأطيعوا في كل ما وافق الحق وصلوا وراءهم
* وأعطوهم حقهم فإن الله سائلهم عما استرعاهم
* ولا تجب فيما كان لله فيه معصية
**********************************
حال سوال بنده از مريدان عمر اين است:
>> معيار تشخيص اينکه حکم حاکم «بطاعة الله» است و يا «معصيت الله» است چيست؟؟؟ <<<

اگر يک حاکم از بنده تقاضاي دارو براي نجات جانش کند، و بنده آن را معصيت الله بدانم، آيا بر من عقابي است اگر او را بکشم؟؟؟
اگر يک حاکم به بنده امر کند که به فلان شهر غذا برسان، و بنده آن را معصيت الله بدانم، آيا بر من عقابي است اگر مردم آن شهر از گرسنگي تلف شوند؟؟؟
اگر يک حاکم به بنده امر کند که از کشور دفاع کن، و بنده آن را معصيت الله بدانم، آيا بر من عقابي است اگر کشور اشغال نظامي شود؟؟؟
*********************************
ابوبکر: اجتهاد «من» در سربريدن مخالفين خراج حکم الله است!!!
عمر: اجتهاد «من» در تعيين شوراي شش نفر حکم الله است!!!!
عثمان: اجتهاد «من» در ساختن کاخ در مدينه حکم الله است!!!
عايشه: اجتهاد «من» در سرکشي در برابر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)، حکم الله است!!
معاويه هند مادر: اجتهاد «من» در راه اندازي جنگ حکم الله است!!!
عمران بن حطان: اجتهاد «من» در سر بريدن مسلمين حکم الله است!!!
يزيد: اجتهاد «من» در سگ بازي حکم الله است!!!!
ريگي: اجتهاد «من»، صدام: اجتهاد «من»، وهابي: اجتهاد «من» .... حکم الله است!!!
**********
پاسخ ما: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟؟

يا علي
2 | علي رضا | Iran - Langarūd | ١٠:٠٤ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
موقع الإمامية - العربية www.al-imamia.blogfa.com
3 | فائز | Iran - Tehran | ١٥:٣٣ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
خداوند اجر زحمات شما را دهد و انشاالله قلب شريف امام زمان (عليه السلام) از شما راضي باشد.
www.delaram.blogsky.com
4 | محمد اميدواري ابرقويي | Iran - Tehran | ٢١:٤١ - ٠٦ خرداد ١٣٨٩ |
عجيب است كه در حاشيه تمامي مقالات نظراتي مطرح ميشود كه هيچ ربطي به اصل مقاله ندارد ! ! ! مثلا معرفي سايت و وبلاگ
5 | ali asghar | United States - New York | ١٤:١٥ - ٠٧ خرداد ١٣٨٩ |
با عرض سلام بنده مطالبي درباره امکان ملاقات با حضرت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، در يکي از سايتهاي وابسته به اهل سنت ايران ديدم. آنها انتقادات جدي به امکان ملاقات با آن امام همام وارد کردند. متن اين شبهات اين هست: "طبق داستانهايي که در کتب شيعه ثبت شده، عده اي از شيعيان و علما توانسته اند که امام زمان را ببينند. سوال: مگر اين افراد قبلاً مهدي را ديده بودند که متوجه شده اند او مهدي است؟ و اگر خود مهدي خودش را معرفي کرده، پس مگر نمي دانيد که شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نيست؟ از کجا معلوم که شخصي حقه باز نبوده که آن فرد شيعي را فريب داده و رفته؟ در ضمن اين اشخاص در زمان زنده بودن نمي توانسته اند ادعاي رويت مهدي را بکنند. مورد معجزات و کرامات مهدي نيز مردود هستند و نمي توان به آنها استناد کرد، چون بطور خلاصه: اولاً: اين داستانها پس از مرگ اين اشخاص جمع آوري شده اند و صحت و سقم آنها مشخص نيست و از کجا معلوم که دروغ نباشند؟ خود آن افراد نيز نمي توانسته اند اين داستانها را بنويسند و در جايي پنهان کنند، چون ممکن بوده به دست مردم بيفتد و او را کذاب بخوانند. اگر هم نوشته اند و در جايي گذاشته اند و بعد از اينکه مرده اند توسط شخصي ديگر انتشار داده شده، پس دوباره مي گوئيم که شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نيست. ثانياً: معجزه مخصوص انبياء بوده براي اثبات نبوت خويش و بخاطر اينکه در قرآن ذکر شده اند ما نيز به آنها ايمان داريم و شما نمي توانيد معجزات مهدي را با آيات قرآني و معجزات انبياء قياس کنيد. ثالثاً: اين داستانها و روايات، جزء اخبار واحد هستند و با خبري واحد براي کسي معجزه ثابت نمي شود. معجزات انبياء در حضور مردم بوده تا باعث ايمان آوردن آنها شود، معجزات مهدي در وسط بيابان براي شخصي شيعه بوده که او را هم قبول داشته و ما نمي دانيم فايده اين معجزات چه بوده است؟!! رابعاً: برخي از اين داستانها ادعاي داشتن علم غيب براي مهدي مي کنند که مخالف با آيات قرآن است که حتي پيامبر (صلي الله عليه وسلم) غيب نمي دانسته (اعراف/188 و انعام/50) و بنابراين مردود هستند. خامساً: متن و محتواي بسياري از اين روايات داراي خرافات است و نمي تواند مورد پذيرش قرار بگيرد (و يا در مورد خمس هستند که البته دليل آن روشن است). سادساً: از کجا معلوم که اين کارهاي خارق العاده معجزه بوده و نوعي سحر و جادو و يا شعبده نبوده است؟ شما که همراه آن شيعه نبوده ايد تا اين موضوع را بفهميد؟ آن شيعيان که دانشمند نبوده اند و يا علم جادوگري يا شعبده بازي نداشته اند تا متوجه شوند. ساحران فرعون با علم سحر آشنا بوده اند و فوري متوجه مي شوند که کار حضرت موسي سحر نيست و معجزه است، در زمان پيامبر (صلي الله عليه وسلم) نيز در ميان مردم فصاحت کلام رواج داشته است، و قرآن نيز داراي فصاحت و بلاغت است و معجزه مي باشد و به همين خاطر کافران نتوانستند مانند آنرا بياورند. پس نمي توان رويت مهدي توسط ديگران را قبول کرد (البته دليل آن روشن است، چون چنين شخصي وجود ندارد، يعني محمد بن الحسن العسکري)": لطفاً براي بنده پاسخ قانع کننده اي به اين شبهات بدهيد. خدا خيرتان بدهد انشا الله

پاسخ:

با سلام


دوست گرامي


1- آيا شناختن يك فرد ، احتياج به شناخت قبلي او دارد ؟ گاهي اوقات قرائن و شواهدي وجود دارد ، كه صحت ادعا را ثابت مي‌كند (اگر چه ما هر ادعايي در اين زمينه را صحيح نمي‌دانيم)


2- آيا تمامي اين ادعاها توسط شيعه صورت گرفته است ، يا ادعاي اهل سنت و ساير اديان و مذاهب ، در ديدن مهدي از اين باب است ؟
يعني آيا اين نويسنده سني ، علماي اهل سنت و بزرگان آنان كه ادعاي ديدن مهدي داشته‌اند را نيز همينطور تضليل مي‌كند ؟


عبدالوهاب شعراني ، كه بسياري از علماي اهل سنت ، از او تجليل بسيار مي‌كنند ! از جمله مناوي در فيض القدير ج 2 ص 61 ، شهاب الدين تلمساني در ازهار الرياض ص 254 ، حلبي در هفت جا از سيره حلبيه ، نجم الدين غزي در الكواكب السائرة ص 442 ، عبد الحي حنبلي در شذرات الذهب ج 5 ص 193 ، المحبي در خلاصة الاثر ج 2 ص 262، شمس الدين ابن غزي در ديوان الاسلام ج 1 ص 56، آلوسي در تفسير روح المعاني در ج 6 ص 190 و چند جاي ديگر ، و از بزرگان شافعي و اشعري مذهب بوده است ، در كتاب خويش «الطبقات الكبري» در ترجمه «سيدي حسن العراقي» مي‌گويد :


فدخلت جامع بني أمية، فوجدت شخصاً يتكلم على الكرسي في شأن المهدي عليه السلام، فاشتقت إلى لقائه فصرت لا أسجد سجدة إلا وسألت الله تعالى أن يجمعني عليه فبينما أنا ليلة بعد صلاة المغرب أصلي صلاة السنة، وإذا بشخص جلس خلفي، وحسس على كتفي، وقال لي: قد استجاب الله تعالى دعاءك يا ولدي مالك أنا المهدي فقلت تذهب معي إلى الدار، فقال نعم، فذهب معي، فقال: أخل لي مكاناً أنفرد فيه فأخليت له مكاناً فأقام عندي سبعة أيام بلياليها، ولقنني الذكر، وقال أعلمك ورعي تدوم عليه إن شاء الله تعالى تصوم يوماً، وتفطر يوماً، وتصلي كل ليلة خمسمائة ركعة، فقلت: نعم فكنت أصلي خلفه كل ليلة خمسمائة ركعة وكنت شاباً أمرد حسن الصورة فكان يقول: لا تجلس قط إلا ورائي فكنت أفعل، وكانت عمامته كعمامة العجم، وعليه جبة من وبر الجمال فلما انقضت السبعة أيام خرج، فودعته، وقال لي: يا حسن ما وقع لي قط مع أحد ما وقع معك فدم علي، ورعك حتى تعجز، فإنك ستعمر عمراً طويلا انتهى كلام المهدي.


قال: فعمري الآن مائة وسبعة وعشرون سنة قال: فلما فارقني المهدي عليه السلام خرجت سائحاً


آيا به نظر اين نويسنده سني ، بزرگان علماي اهل سنت نيز در ديدن مهدي دروغ مي‌گويند ؟!


3- ظاهرا اين نويسنده ، فرق بين معجزه و كرامت ، و جادوگري را نمي‌داند ! جادوگري اثري موقت دارد ،و در بعضي از امور است ، اما شفاي عليل و امراض صعب العلاج و درمان كور و كر و... و زنده كردن مردگان و... از جادوگري خارج است ، اما اينها كراماتي است كه بارها در مكاشفات مربوط به امام زمان صورت گرفته است !


4- بسياري از مكاشفات ، بعد از حصول معجزه ، پخش شده است ، يعني شخصي كه مثلا كور بود ، وقتي حضرت او را شفا دادند و همه علم به حصول چنين معجزه‌اي پيدا كردند و از او سوال كردند ، در مورد معجزه خبر داده و ملاقات با حضرت را مطرح كرده است ! آيا در اين موارد ، احتمال دروغگويي مي‌رود ؟!


موفق باشيد


گروه پاسخ به شبهات

6 | صديق فاروق البارزي | Iran - Qazvin | ١٠:٠٣ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
السلام عليكم جميعا ورحمه الله:بسيار عالي بود خداوند اجرتان دهد وبزرگترين پاداش حشر با پيامبر خاتم ص وخاندان پاك اوست انشا’الله نصيب همه شما محبان اهل بيت گردد واز كرمش هم به من روسياه درگاه الهي كه عمري در اشتباه وخطا’بودم نگاه كند, وازتقصيرات من بگذرد امين
برادران بزرگوار اين چشمه اي بود از درياي تناقضات اهل صنعت(اهل صنعت :يعني كساني كه اهل تصنع ودين سازي ومذهب تراشي اند همان اهل بدعتي كه سرور ارجمندمان ال عارف فرمودند به مخالفين اهل بيت بگوييم نه اهل سنت.اهل تصنع يعني بدعت گزاران اين با مزاج ان ها سازگارتر وبه واقعيت هم لفظاَ وهم معناَ نزديكتر است)اهل تصنع در كتب خود فراوان از اين تناقضات دارند زيرا وقتي روي نيازي حديثي را جعل كردند غافل از اين بودند كه با مجعولات قبليشان سازگار نيست.اصولا دروغگو كم حافظه است. خداوند متعال شر اينها را از سر مردم مظلوم مسلمان جهان كم كند.انشا’الله با ظهور منجي عالم بشريت طومار نجس اين علماي شيطان برچيده شود تا مردم دنيا بتوانند از بركت اهل بيت واسلام ناب محمدي بهرمند شوند انشا’الله.الهم صل علي محمد وال محمد كما صليت علي ابراهيم وال ابراهيم انك حميد مجيد ولعن علي اعدائهم اجمعين من الاولين والاخرين امين يا رب العالمين.
7 | بارك زهي | Iran - Qazvin | ١٤:٢٨ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
سلام:عين بيانات استاد گرانمايه وعظيم الشأن حضرت مولانا علامه ال عارف گرفته شده از سايت اهل سنت به دليل تقاضاي دوستان کاربر به اين سايت منتقل شد عبد الرحمن عثمان ال عارف سلام:بنده را کم وبيش مي شناسيد خصوصا ان برادراني که سروکار با سايت ولي عصر دارند .من اگر نگويم تنها بلکه يکي از افرادي بودم که از مکتب اهل سنت دفاع مي کردم وبر عليه شيعيان ادله تندي مي اوردم وگاهي انان را رافضي مي خوندم (براي اثبات گفته هايم به سايت ولي عصر -چرانام فرزندان علي نام سه خليفه هست رجوع کنيد)البته اين دفاي من طبيعي بود چون خودم وتمامي ابائ واجدادم سني بودند.حدود دو هفته پيش به مذهب حقه اهلبيت پيوستم چرا؟؟ البته سالها در حال تحقيق بودم با دليل برايم واقعيت شيعه ثابت شده بود اما تعصبم اجازه نمي داد.تا اينکه شب قبل از شهادت امام صادق ع خوابي ديدم .براي اولين بار است خوابم را تعريف مي کنم حتي بعد از اقرارم به مذهب حقه اهلبيت خوابم را براي کسي نگفتم وننوشتم(رجوع کنيد به سايت ولي عصر)اما در اين سايت چون صحبت از خواب شد برخودم لازم ديدم که دراينجا خوابم را بيان کنم.ماجرا از اين قرار بود که من مرده بودم من را بردند دريک عالم عجيبي در انجا وحشت زياد بود از همه چيز مي ترسيدم گاهي در گودالهاي عميقي زبانه هاي اتش را مي ديدم که زبانه مي کشند مثل اينکه مي خواهند مرا ببلعند ومن فرار مي کردم در همين گير وداد بودم که از دور گنبد سبز رسول خدا را ديدم خوشحال شدم به طرف گنبد دويدم افرادي مي خواستند من را برگردانند به جاي قبلي اما دستشان به من نمي رسيد ومن مي دويدم.تا اينکه از يک دروازهاي عبور کردم وبه حياط خانه (بارگاه)رسول الله رسيدم امدم وارد شوم خادمان اجازه ندادند ناراحت وگريان شدم .ناگهان فرستادهاي از درون امد وگفت :اينجا چه مي خواهيد گفتم مي خواهم با رسول خدا ديدار کنم گفت نمشود گفتم چرا؟ما از همه شنيدهايم که رسول خدا مهربان است وهر کس مي خواخواهد با ملاقات کند مي تواند .گفت درست شنيده ايد.ان در دنيا بود نه علم برزخ گفتم در عالم برزخ کسي را راه نمي دهد؟ گفت چرا مومنين را راه مي دهد اما تورا نه. گفتم من مسلمانم مگر من مومن نيستم؟ گفت نه تو با دشمنان پيامبر واهلبيتش دوستي.توهنوز پيرو غاصبان خلافتي .گفتم انها الن کجا هستند ؟گفت:خودت برو وببين گفتم کجا گفت از همان مسيري که امده ايد گفتم انجا خطرناک است من مي ترسم انجا بروم گفت نترس.چون در دلت به حقيقت رسيده اي به تو فرصت داده مي شود.تورا اسيبي تحديد نمي کند .نگاه به يکي از خدام کرد وگفت با او برو انان را نشانش بده .خادم جلوي من حرکت کرد ومن دنبال سرش ناگهان همان اقا مرا به اسم صدازد وگفت اگر به حقيقت قرار کردي واگر به مومنان پيوستي پيابر با تو ديدار مي کند.نگران نباش راهت مي دهد.من با اين راهنم بسوي جايگاه بسيار ترسناکي رفتيم شعله هاي اتش به من حمله مي کردند اما اين مرد با دودستش واسطه مي شد وبر مي گشتند رسيديم به يک گودال بسيار بزرگي که اتش بزرگ دران بود انسانهاي زشت وعريان در ميان شعله ها مي لوليدند وفرياد مي زدند بالا مي امدند ودر گدازهها فرو مي رفتند.همراهم از من پرسيد مي دانيد اينها چه کساني هستند؟ گفتم نه.گفت ان يکي قابيل است که برادرش حابيل راکشت.ان ديگري زن نوح است که اورا نپذيرفت.ان ديگري نمرود است که در مقابل ابراهيم ايستاد.ان ديگري فرعون است که به موسي ايمان نياورد ان ديگري سامري است که ولايت هارون را نپذيرفت و... وبعد رو به من کرد وگفت مي دانيد انها کييايند؟گفتم خير گفت از خودشان بپرس من گفتم شما جمعيت چه کساني هستيد؟؟؟همه با هم گفتند ما خائنان به رسول خدا وپيمان شکنان بيعت غدير خم غاصبان حقوق اهلبيت.به تک تک بالا مي امدن وخودرا معرفي مي کردند در حالي که از دهانها وگوشها وچشمهايشان اتش بيرون مي زد.اولي گفت من ابوبکرم اولين ظالم به حق اهلبيت.ورفت پايين دومي گفت من عمربن خطابم دومين ظالم به اهلبيت.ورفت پايين سومي گفت من سومين ظالم به اهلبيتم عثمان ابن عفان.چهارمي گفت من مادر تمام فتنه ها هستم دشمن اهلبيت وظالم به حقوق انها من معاويه ابن ابوسفيان .پنجمين گفت من شکننده ارکان اسمان وقلب پيامبرم کشنده حسين ابن علي سرور بهشتيان من پنجمين ظالم برحق پيامبرخدا وائمه هدايزيد ابن معاويه هستم. در بين اينها تعداد زياد ديگري مي سوختند ولي چيزي نمي گفتند .گفتم اينها کيايند؟راهنمايم گفت اينها گمراه کنندگان مردم به طرف اين نا کسان.گفتم مي شود انها را معرفي کنيد گفت همه انها را خير اما تعدادي را بله.ان يکي عمر عاص ملعون است .ان يکي ابو موسي اشعري است .ان ابو هريره است .ان مالک وان ابوحنيفه وان شافعي وان احمد ابن حنبل است.گفتم چرا شافعي ارامتر است وشعلها کمتر به او اسيب مي رسانند گفت چون يک شعر زيبايي در مورد علي (ع)سروده کمي با او مدارا مي شود.ان يکي ان يکي مسلم وان ديگري بخاريست.اينها فضائل اهلبت را پوشاندند ودروغ بسيار گفتند.انابن تيميه است يهوديست دروغ مي گفت من مسلملنم وان هم محمد ابن عبدالوهاب است او هم دروغ مي گفت من مسلمانم اين هم صدام است که خون هزاران شيعه ناب پيرو رسول خدا را بر زمين ريخته است.رو به من کرد وگفت هنوز حيا نمي کني؟ هنوز حجت برت تمام نشده است؟گفتم حجت چيست گفت حجت پيامبر خدا و۱۲ امام شيعيانند.بعد سه با فرمد در قران امده است اثني عشر نقيبا.من را تنها گذاشت ونا پديد شد من از ترس تنهايي فرياد زدم واز خواب بيدار شدم.بلا فاصله توبه کردم حمام رفتم غسل توبه کردم وبه مذهب حقه اهلبيت ايمان اوردم.از اينکه وقتتان را گرفتم عذر مي خواهم خداوند انشا الله همه را هدايت کند .والسلام سه شنبه 5 آبان ماه سال 1388 ساعت 15:30
8 | كريم اكبري زاهدان | Iran - Qazvin | ١٧:٢٦ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
درود بر جملگي خصوصا بربرادران ارجمند مصتبصر در اين سايت جناب مولوي ال عارف ومولوي البارزي واقاي بارك زهي .اميد دارم در پناه خداوند متعال سالم وسربلند باشيد.مدتي است از مهران خبري نيست ايا از مناظرات كنار كشيده است (تسليم شده است)يا اينكه توفيق تشيع يافته است .مرد! اگر شيعه شدي اعلام كن همه خوشحال مي شوند وكسي تورا به خاطر حرف هاي سا بقت سرزنش نمي دهد .زيرا پيامبر خدا حضرت محمد ابن عبدالله(ص)فرموده است نعمت تشرف به اسلام سابقه بد وگناهان گذشته را محو مي كند.وتازه مثل بچه تازه متولد شده مي شويي.واين هم افتخار است.
9 | توبه | Iran - Sanandij | ١٨:٤٧ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
بده از روش يک فيلم بسازن
داستان دروغي تخيلي خوبي بود
10 | كميل | Iran - Tabriz | ١٨:٥٤ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
عمرنات پتاسيم اگه مهران شيعه شده باشه!!!
11 | غلامرضا حيدري | Iran - Bushehr | ٢٢:٣٦ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
به خداوندي خدا قسم ، حقيقت مثل خورشيد روشن است و با دست نمي توان جلو نور خورشيد را گرفت. بدون سر سوزني تعصب مي گويم پس از سالها تحقيق به يقين رسيده ام كه ولايت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب حق است حق است حق است.علامه صاحب كتاب سترگ الغدير كه تماما از روايات اهل سنت استفاده كرده است ، اين كتاب را براي جرج جرداق مسيحي عرب ارسال كرده بود و گقته بود شما قاضي هستيد اين سند مظلوميت امام علي (ع) است . بي طرفانه بررسي كنيد و قضاوت كنيد. جرج جرداق بعدها با گريه اين قضيه را تعريف كرده بود....تا به برزخ نرسيده ايم با تحقيق و بدون تعصب راه خودمان را انتخاب كنيم. سني و شيعه نمي توانند هردو حق باشند. فقط يكي حق است و ديگري باطل. ازما گفتن بود. التماس دعا.
بوشهر- آستانه ميلاد حضرت زهرا(س)
12 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ٠٨:٥٥ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
جناب توبه
اتفاقا ما خيلي مشتاقيم فيلمش را بسازيم ولي هنوز يک زن مسلمان پيدا نکرده‌ايم که حاضر شود زره بر تن کن و روي شتر برود و جنگ را فرماندهي و نقش عايشه‌ را بازي کند.
مي‌گويند که عفت و حجب و حيا به ما اجازه چنين کاري نمي‌دهد!!!
خداي نکرده شما که نمي‌فرماييد از زنان لاابالي و يا غير مسلمان براي اين نقش عايشه استفاده کنيم؟

يا علي
13 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٣٥ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
برادر عزيز جناب كميل اينقدر پيشرفته و علمي و سطح بالا صحبت نكنيد . اين اشتباهات شما كار دست ما ميدهد . با اجازه شما كمي بهتر شرح ميدهم كه اميدوارم در صورت رضايت موافقت خود را اعلام فرمائيد .
عمرنات سديم اگه م هران مسلمان شده باشد !!!!!
يا علي
14 | حسن | Cambodia - Phnom Penh | ١٣:٣٨ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
سلام عليكم
با نهايت تشكر از شما عزيزان وزحمت كشان و سربازان امام زمان عليه السلام كه با قلمهاي خود حق را بر مردم نمايان ميكنيد و به خدا فرا مي خوانيد
در برتري امام علي بن ابيطالب عليه السلام شکي نيست
سالها دل طلب جام جم از ما مي کرد وآنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد
گوهري کز صدف کون و مکان بيرونست طلب از گمشدگان لب دريا ميکرد
مشکل خويش بر پير مغان بردم دوش کو بتائيد نظر حل معما ميکرد
به خودمان، به وجدانمان رجوع کنيم تفکري کنيم در احوالات دلمان در احوالات امام علي ، و خلفا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علي حق است
يا ابوبکر و عمر و عثمان؟؟؟
خدا ميداند که مصداق آيه ولايت( انما وليکم الله و رسوله و الذين امنو الذين...) علي بن ابيطالب است
پس چرا اطاعت نکنيم از خدا و رسولش و اولو الامرانش
تالله که علي و اولادش بر حقند و در حقند و با حقند
خودم و شما را به خدا فرا مي خوانم
يادمان نرود از کجا آمده ايم و براي چه آمده و در کجا قرار گرفته و به کجا مي رويم برادران فردا مورد سوال قرار مي گيريم
الله الله في القران...
قران كريم و اهل بيت دو اصل گرانبهايند مبادا کوتاهي کنيم ............ که فردا پشيماني به کار نيايد
و درود بر آنكس كه از هدايت پيروي كرد
15 | عبدالحسين | Iran - Tehran | ١٣:٥٥ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
سلام خسته نباشيد. آيا اگر يک سني در راه خدا کشته شود شهيد محسوب مي شود يا اينکه شهادت مخصوص شيعيان است؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

همانطور كه بارها در سايت گفته شده است ، ما شيعيان ، تنها شيعيان را اهل بهشت نمي‌دانيم ! بلكه بسياري از كساني كه ناآگاهي آنان از روي تقصير نبوده و به آنچه به آنها رسيده است عمل كرده‌اند را نيز اهل بهشت مي‌دانيم . و اگر خصوصيات شهيد ، (فدا كردن جان در راه خدا و ساير شرايطي كه اهل بيت براي شهيد گفته‌اند) در او جمع شود ، شهيد است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

16 | Silent Muslim | United States - Dallas | ١٢:٢٢ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
با عرض سلام و تشکر که به سوال بنده پاسخ داديد. شيعيان هميشه ميگويند که کليِات امامت در قرآن آمده، ولي مشکل اين هست که اصلاً هيچ کدام از آيات قرآن اشاره اي به "عصمت ائمه" و يا "غيبت امام زمان" و يا "علم لدني" امامان نکرده! ولي ميبينيم که در قرآن، آياتي که درباره توحيد و آخرت و نبوت، اشاره ميکنند، زياد هستند! اگر امامت آن قدر مسئله مهمي هست، قطعاً در قرآن بيشتر اشاره به امامت ميشد. دوماً آيا شما ميتوانيد حتي يک حديث متواتر و يا يک حديث قطعي صحيح السند از امامان اهل بيت بياوريد ، که آنها صريحاً فرموده بودند که "ما ائمه اهل بيت، معصوم هستيم از تمام خطا عمدي و سهوي"؟ اگر بتوانيد، لطفاً آنها را ذکر کنيد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- كليات امامت ، يعني اصل لزوم امامت و جعل آن به دست خداوند ، در قرآن آمده است .

2- عصمت ائمه ، با آيه تطهير به راحتي قابل اثبات است ! وقتي خداوند اراده تكويني تطهير آنان را دارد ، نه تنها عصمت از گناه ، بلكه بالاتر از آن ، از اين آيه فهميده مي‌شود !

3- غيبت امام زمان ، جزو كليات نيست ! البته در اين زمينه روايات فراواني در كتب شيعه از زبان پيامبر و ساير ائمه در كتب شيعه و سني وجود دارد !

وعن أبي جعفر محمد بن علي ، عليهما السلام ، فقال : يكون لصاحب هذا الأمر يعني المهدي عليه السلام غيبة في بعض هذه الشعاب ، وأومأ بيده إلى ناحية ذي طوى ، حتى إذا كان قبل خروجه ، انتهى المولى الذي يكون معه حتى يلقى بعض أصحابه ، فيقول : كم أنتم ههنا ؟ فيقولون : نحو من أربعين رجلاً .
فيقول : كيف أنتم لو رأيتم صاحبكم ؟ فيقولون : والله لو ناوى الجبال لنناوينها معه .
ثم يأتيهم من القابلة ، فيقول : استبرئوا من رؤساكم أو خياركم عشرة ، فيستبرئون له ، فينطلق بهم ، حتى يلقوا صاحبهم ، ويعدهم الليلة التي تليها .
وعن أبي عبد الله الحسين بن علي ، عليهما السلام ، أنه قال : لصاحب هذا الأمر يعني المهدي عليه السلام غيبتان ؛ إحداهما تطول حتى يقول بعضهم : مات . وبعضهم : قتل . وبعضهم : ذهب . ولا يطلع على موضعه أحد من ولي ولا غيره ، إلا المولى الذي يلي أمره .

عقد الدرر في أخبار المنتظر ج 1 ص 201، اسم المؤلف: الشافعي السلمي(م) الوفاة: 685

3- در مورد اهميت امامت ، آيا مساله ختم نبوت ، مساله مهمي نيست ؟ چند آيه در قرآن در اين زمينه آمده است ؟!

در مورد مقام امامت در قرآن نيز مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1368

4- در كتب اهل بيت روايات فراواني با سند صحيح در مورد عصمت ، وجود دارد .

از جمله روايت مربوط به زيارت جامعه كه چند سند معتبر دارد ! همچنين در اصول كافي ، در چند روايت معتبر ، عصمت ائمه ثابت شده است از جمله كافي ج 2 ص 450 روايت شماره 2 با دو سند صحيح و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

17 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٥:٣٤ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام خدمت دوستان

بنده ميدانم ( م هر ا ن ) کجاست!
اماکن تمريني وهابيت جهت روحيه فيزيکي دادن به کفار
يا حق
18 | ف.س - بنده خدا | Iran - Tehran | ١٠:٥٨ - ١٤ خرداد ١٣٨٩ |
از اينكه خواب جناب آقاي عبد الرحمن عثمان ال عارف را در اينجا گذاشتيد خيلي از شما ممنون و متشكريم خداوند به شما اجر بدهد كه وسيله و سبب براي هدايت ديگران مي شويد، خداوند به حضرت آيت الله قزويني طول عمر بدهد.اللهم عجل لويلک الفرج.
19 | فائز | Iran - Tehran | ١٤:٠٥ - ١٨ خرداد ١٣٨٩ |
سلام لطفا درباره افرادي مانندسجودي اميري رادمهروحسيني كه درسايتهاي وهابي ازآنان به عنوان سني شدگان يادمي شودوبدترين اهانتها به اهل بيت عليهم السلام اززبان آنان بيان مي شود.توضيحاتي ارائه فرماييد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- ما شيعيان ، سني شدن يك شيعه يا شيعه شدن هزاران سني را دليل بر حقانيت مذهب يا بطلان آن نمي‌دانيم ؛ بلكه دليل ما روايات صحيح و قرآن و اقرار صريح علماي اهل سنت است !

2- در مورد رادمهر و امثال او كه افسانه‌هايي بيش نيستند ، مي‌توانيد به دو آدرس ذيل مراجعه كنيد :

(در آدرس اول ، جواب در بخش نظرات داده شده است)

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=software&id=35

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=124

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

20 | سوال | Iran - Semnan | ٠٧:٥٦ - ٣١ خرداد ١٣٨٩ |
اگر شيعه درست است يه سوال خيلي خيلي ساده:چرا نماز را 5وقت نمي خوانيد و 3 وقت مي خوانيد مگر خداوندمتعال دستور نداده که 5 وقت بخوانيد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

به عكس ادعاي شما در قرآن براي نماز تنها سه وقت آمده است «أقم الصلاة لدلوك الشمس الي غسق الليل وقرآن الفجر»!

بهتر است در اين زمينه مقاله ذيل را نيز ببينيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=697

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

21 | مهدي | Iran - Semnan | ٢٤:٠٨ - ٠٣ تير ١٣٨٩ |
با عرض سلام خدمت شما: اهل سنت در مورد اهل البيت نظر ديگري دارند و آنان مي گويند كه زنان پيامبر(ص) هم از اهل البيت هستند. آيا مي توانيد در اين خصوص توضيح كامل دهيد؟ از نظر روايت و قرآن. اللهم عجل لوليك الفرج

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- اگر تنها از خود قرآن مي‌خواهيد ، بهتر است نگاهي به ابتداي آيه بكنيد كه مي‌فرمايد «وقرن في بيوتكن» و سپس مي‌گويد «اهل البيت»!

كلمه «بيت» را در مورد زنان پيامبر جمع مي‌آورد و سپس با اشاره به خانه‌اي خاص مي‌گويد «اهل البيت» و نه «اهل البيوت» !

2- اگر مي‌خواهيد روايات اهل سنت را نيز ملاحظه كنيد بهتر است به آدرس ذيل مراجعه نماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1300

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

22 | محب علي عليه السلام | Malawi - Lilongwe | ٢٢:٣٩ - ١٢ تير ١٣٨٩ |
به نظر من اگر اين آيه تطهر شامل زنان پيامبر صلي الله عليه و آله هم مي شد ٰ عايشه با توجه روحياتش که از هيچ فضيلتي براي خود فروگزار نمي کرد مي بايست در روز جنگ جمل آن آيه را بر روي پارچه اي مي نوشت و بر پيشاني شتر مي بست و مردم را آگاه مي کرد که ببينيد علي عليه السلام با کي مي جنگد ولي آيا برادران اهل سنت جايي ديده اند که ايشان به اين آيه استناد کند؟ لطفا کمي وجدان داشته باشيد برادران
23 | امير رضاپور | Afghanistan - Kabul | ١٧:٥٨ - ١٧ تير ١٣٨٩ |
مهم ترين عقايد باطل فاجرين و ناصبي ها (سني ها) نسبت به شيعيان چيست؟ با احترام
24 | سعيد | Iran - Mashhad | ١٨:١٢ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
چطور امکان دارددرروزغدير مسلمانان سرزمين هايي مثل طائف و يمن مسيري را که در 9 روز پيموده اند بر گردند و بعد از مکه به سمت غدير خم بروند و در روز 18 ذي الحجه در غدير خم باشند؟لطفا جواب دهيد ممنون

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

آيا همه مسلمانان در مكه و حجة الوداع حضور داشتند يا خير؟ اگر همه حضور نداشتند چگونه به آنها خبر رسيد ؟ (قطعا گروهي از حضار خبر رسانده‌اند) بنابر اين ، لازم نبود كه همه مردم حاضر باشند ،‌و تنها بايد به حدي مي‌بود كه خبر به همه مردم برسد ! يعني حتي بر فرض عدم حضور مردم برخي بلاد ، باز مشكلي ايجاد نمي‌شود !

جداي از اينكه 9 روز راهپيمايي در كار نبوده و از مكه تا جحفه و 3 تا 4 روز راه است ! و نه بيشتر ! و حضور سه يا چهار روز بيشتر در نزد رسول خدا تا جايي كه ساير كاروان‌ها با آن حضرتند ، فضيلتي است كه به سه يا چهار روز راه پيمايي بيشتر مي‌ارزد !

اما آنچه شما گفتيد يعني 9 روز راه ، يعني از روز 9 ذي الحجة و در وسط اعمال به راه افتاده و رفته‌اند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

25 | دين پژوه | Iran - Tehran | ١٢:٣٢ - ١٥ مرداد ١٣٨٩ |
1- عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرّحْمَنِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الطّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمّ قَالَ إِنّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ مَنْ يُطِعِ الرّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً اصول كافى جلد 1 صفحه: 262 رواية: 1 آيا امام رسول است اينجامثل اينکه حضرت ابوجعفر ع رسول را به امام تاويل کرده ودر اين صورت آيا در آيه وارسلنا رسلنا بالبينات و ... هم رسل به معناي ائمه است در صورتي که کتاب فقط به محمد ص نازل شده

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

مشخص نيست که استدلال حضرت به گونه اي که شما گفتيد باشد ، زيرا طبق نظر شيعه ، اطاعت از ائمه همان اطاعت از رسول خدا (ص) است و براي رسيدن به علوم رسول خدا (ص) راهي به جز ائمه عليهم السلام نيست و با اين مقدمه ، رضاي خدا ، اطاعت از امام است ، زيرا هرکس بخواهد از خدا اطاعت کند بايد از رسول ، و هر کس بخواهد از رسول اطاعت کند ، با از امام اطاعت کند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

26 | دين پژوه | Iran - Tehran | ١٨:٢٨ - ١٥ مرداد ١٣٨٩ |
آيا امام پادشاه برگزيده خداست با توجه به آيه والله يوتي ملکه من يشاء وهمچنين در عهد عتيق موجود در نزد بني اسرايل مي خوانيم خداوند پادشاهاني برگزيد که در قرآن نيز اشاره شده وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا آيا مفهوم امام همان مفهوم پادشاه بني اسراييل است دراين صورت دو پادشاه در يک زمان نمي توانست وجود داشته باشد! همچنين در آيه فيکم رسوله آيا رسول امام است!؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در ميان بني اسرائيل ، پادشاهاني بودند که پيامبر نبودند ! مانند حضرت طالوت ؛ اما حکومت را به امر الهي و به دستور پيامبران به عهده گرفتند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

27 | دين پژوه | Iran - Tehran | ٢٢:١٧ - ١٦ مرداد ١٣٨٩ |
در مورد فاصله زماني بين عيسي و محمد چه کسي متولي دين بود!

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

مقصود شما از متولي دين چيست ؟ كسي كه دين را از تحريف حفظ كند ؟ مگر بنا بود دين عيسي دين خاتم باشد كه لازمه آن حفظ از تحريف باشد ؟

مقصود حجت الهي است ؟ حضرت خضر و الياس و ... عليهم السلام همگي زنده بودند !

مقصود شما اوصياي انبيا است ؟ طبق روايات شيعه ، اجداد رسول خدا (ص) و حضرت ابوطالب عليهم السلام ، همگي جزو اوصياي انبيا بوده و وصاياي نبوت را حفظ كرده و به دست ايشان رساندند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

28 | علي علوي | United States - Cheyenne | ١١:١٥ - ٢١ مرداد ١٣٨٩ |
سلام
اقا من از شما خواهش ميکنم که براي برتري حضرت مهدي از حضرت خضر اقوال علماء اهل سنت رو حداقل 10 مورد ذکر کنيد . اقا من از شما خواهش ميکنم چون من نياز دارم. حتما چند مورد ذکر کنيد و لطفا رد نکنيد
29 | سيدحسين | Iran - Amol | ٠٤:٠٢ - ٠١ شهریور ١٣٨٩ |
حقيقت محمديه ظرايفي در حي بودن خضر وجود دارد که با استفاده از برخي روايات به امامت و ولي کل بودن يعني ولايت عامه در کمون پيش از ظهور در الست اشاره است . اين عالم را شما در قر ان مي بينيد که خداوند عهد گرفته و ارواح گفته اند . ... الست بربکم قالو بلي .... . من و علي نوري واحديم . خداوند خلق کرد من و علي ابن ابي طالب را قبل از انکه ادم را بيافريند و تمام انبيا را با او در خفا مبعوث گردانيد با من پيدا . . يا ادم در اب و گل بود که من پيامبر بودم . تمام انبيا نور هدايت و ولايت تشريعي را از عقل نبي کل گرفتند هماني که اخر است و اول هم بود . همه ي انبيا در زمان خاصه تاريخي شان تصرف بر شي و اجازهخ تصرف که به ميزان رتبه شان است را از ولايت عامه همان نفس نبي نبوت عامه گرفته اند . از طرفي ولي صاحب نفس نبي نيز هست . از اينرو در زمان ولاين خاصه و نبوت خاصه شما اعجاز عيسي و موسي و ... را دلريد . و بعد در زمان ظهور تاريخي و پايان دور نبوت ولايت و نبوت خاصه حضرت ختمي مرتبط و ظهور امام اول بعد ازپايان دور نبوت را به شکا تاريخي دارد . اين روح پاک و ان نفسي که واحد است و باز گشت همه به ان نفس است و موجب حشر مي شود و اينکه اين روح منفرد که بر ادم دميده شد و هميشه مفر د امد و به موجب انسان کامل است که در ما و کل کائنات فيض را جر يان مي دهد به واسطه حضور انسان کامل است که تا امام دواز دهم که ولايت تاريخي و خاصه ايشان که ختم ولايت خاصه هستند اين فيوضات بر عالم و همه ي عوالم از قوس صعود تا نزول جر يان دارد . اما حضرت خضر که سلام الهي بر ان باد يک ÷ير و يک راهنما نيز هست که بيعت تمام انبيا را به ولايت علي به انها تذکر مي دهد . پس مراتب علم انبيا و وقوف به اسم اعطم در چنريه ان ذات پاک و سلاله ي ايشان است که صاحب سر انبيا و اوليا هستند . و هنگامي که از حضرات در باره فضيلتش بر ادم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي سئوال مي پرسند . ايشان جواب مي دهند که حق تعالي در ان الست مارا از ميوه درخت منع نکرد ا ما ما نخورديم و ... اين علم که به واسطه نفس واحده بودن ائمه دوازده گانه ما و ظهور تاريخي شان تا حضرت عصر علمي ازلي ابديست و باب ان هم علي و حضرت ولايت عامه هست . قر ان مي فر مايد هنگام وارد شدن به خانه از در وارد شويد . باب علم چه کسي ست . حتي وجود مبارک حضرت خضر با آن کراماتشان دون شان خاتم ولايت خاصه حضرت مهدي عج است . اين يعني افضل اوليا و قطب الاقطاب هستند در حال حاضر . و شيعه به پاک کردن نفس و رسيدن به روح صاف در درون خود همواره از هدايت امامش بهره مند است ان ظهور کلي جنبه ي اجتماعي دارد . در جنبه فردي ما نمي توانيم نور را مشاهده کنيم . مخصوصا که امام هادي مي فر مايد لازمه ي رويت همساني بين شاهدو مشهود است . بهد هم شناخت کامل امام هم به ما هو امام ممکن نيست . اما تو پمانه پاک کن آن ادمي باش که روح دميده شده و به امانت خيانت نکرده باشد سپس در رفتار روزانه با توجه به سيره ي انبيا در موقيتهاي مختلف در رفتار الهي استقامت کن مي شوي ÷يرو امام و اگر اين استقامت و تصرف نور در تو ادامه داشته باشد و محبت ايشان تورا غرق کند مطمئنن بي چشم حضور را حس خواهي کرد و شايد هم ديدار ميسر شد . اين ديدار ها نشان از احاطه امام به مراتب ظهور دارد . ايشان متصرف در عوالم وجود اند . همه جا حي هستند . تو در حد سعي خودت الهي شوي مطمئنن از الطاف امام محسوس برخورداري و مراوده داري . حالا زيارتي هم اگر باشد که ما اصلا لايق نيستيم در ان جا که اوليا رسيده اند به حضورشان بنا به موقيت سلوکي اکام در حد مرتبهي ايشان هور پيدا مي کند . بنيان گذار عرفان عملي آقاي ابن عربي مي گويند ايشان سني بوده و بعضي مي گويند تقيه مي کرده کاري نداريم . در فتوحات اشاره مي کنند که خاتم ولايت مطلقه خاصه که مهدي نام داشت را در شهر فاس ديدم جواني 40 ساله که جميع اوليا و انبيا بود . و اگر جايي از عيسي به عنوان ولي مطلقه حرف مي زند منظور ولايت خاصه ايشان در زمان تاريخي خودشان بوده که ولي و نبي خدا بوده اند . اين نظام به صورت تلفيق نقل و عقل و حکمت در درون تشيع اماميه باعث جنبش علمي عظيمي در فلسفه و عرفان شذه است . چه آنان که مستقيما در تنظيم نظام حکمي ولايي و تلفيق فلسفي ،عرفاني کلامي آن نقش داشته اند مانند علامه سيد حيدر آملي (که با حاشيه ي معروف خود بر فتو حات مکيه محي الدين ابن عربي ودرشرحي بر فصوص الحکم ، تصيح و شرح مفهوم ولايي روح آفرينش و تجلي کمال حق سبحانه که بر مبنا ي نظريه هاي عرفاني ابن عربي به خود آن جناب ثابت کردند که روح آفرينش يا همان مقام ولايت عامه شخصي غير از علي ابن ابي طالب نمي تواند که باشد و حضرت مسيح و حلول مبارکه ايشان در رحم مادر بزرگوارشان از الهامات و فيوضات انوار دائم ولايت عامه است).که يکي ازبنيان هاي اصلي نظريه امامت در نظام تلفيقي حکمي ونقلي به آن حکيم مي رسد وهمچنين بعد ها توسط فيض کاشاني ، قاضي نورالله شوشتري و احمد علوي بنيان نقلي حکمي آن تکميل شد ؛ اشاره اي که متفکران کلامي و فلاسفه ، نظير آن را در مبا حث تبعين آفرينش در سازو کار فلسفي شان به طور غير مستقيم به مقام انسان کاملي و حجت الله اي به نحوي وجوب عقل کل و قطب الاقطاب در تمام زمانها شهادت داده اند ؛که از ابن سينا ، شيخ اشراق و صدرالمتالهين شيرازي به عنوان مکاتب اصلي ظهور و تطور آن مي شود نام برد. امام شناسي شيعه اماميه همانطور که در اين جا سعي درنشان دادن و ارائه اجمالي حوزه پهناور و وسيع آن دارم به هيچ عنوان مباحثي منفصل و قطعه قطعه در باب مسائل محض نقلي ، عقلي و کلامي فلسفي ويا به تنهايي صرف هر يک از مسائل معرفت شناسي حکمت پيرامون موضوع يا جستاري خاص از الاهيات نيست ؛ بل نظامي کل و فلسفه اي منسجم است که به تکوين آفرينش و غايت انسان از آغاز تا به آخر نظر افکنده است و در دستگا هاي فکري چه فلسفه و کلام و چه عرفان و حکمت نزد تمامي اولياي حقيقي اين امر که علم ائمه اطهار را بر طبق حديث من شهر علمم و علي درب آن، از مقام شامخ نبوت خاصه و عامه حضرت رحمت الللعالمين. علمي ست که نه آغازي داشته و نه پاياني براي آن متصور است و در اين بازه از ازل تا به ابد برتمامي علوم ظاهري و باطني که بشر چه به واسطه امور محسوس و چه به واسطه علوم حضوري و معقول به تعبير مشائي در بستر زمان و تکوين به آن دست يافته و يا مي يابد احاطه داشته و احدي را به سر چشمه زلال آن راه نيست مگر اجازه و اذن مقام ولايت عامه امام اول حضرت علي( ع) صاحب علم الکتاب و معرفت اوليا پيش از ظهور ومسلط بر نظام تکويني آفرينش وجميع اکمل حسنات قبل از خلقت وظهور ، و تجلي تاريخي آن امام تا امام دوازدهم حضرت بقيه الله في ارضه (عج) حجت عيني فيوضات الهي است که همواره مستمر است و به واسطه ايشان جهان آفرينش از انوار الهي به طور دائم بر خوردار مي گردد.
30 | محمد معصومي ازكابل | Afghanistan - Kabul | ١٨:٤٣ - ٠٢ شهریور ١٣٨٩ |
سلام ودرودبرآل عارف . التماس دعا
31 | حميدرضا | Iran - Javānrūd | ٢٢:٣٨ - ٠٩ شهریور ١٣٨٩ |
سلام چندتا سوال دارم: چرا رهبر کشور شيعه مي‌شود خميني کبير و آيت اله خامنه‌اي و رهبر کشور وهابي مي‌شود ملک عبدالله؟ (صحنه تاريخي مشروب خوردن ايشون با بوش را يادتون هست) چرا مجاهد شيعه مي‌شود سيد حسن نصرالله و مجاهد وهابي مي‌شود عبد المالک ريگي؟ (اين اسامي را بياد آوريد: تاسوکي و سربازان مظلوم مرزباني و مسجد اميرالمومنين... بسه يا بازم بگم؟) چرا کشور شيعه مي‌شود ايران که حتي براي وهابيان پاکستان هم که دچار بحران شدند کمک مي‌فرستد و کشور وهابي مي‌شود عربستان؟ (ماجراهاي جنگ لبنان و غزه را به ياد بياوريد که حتي به هم مذهب‌هاي خودشون تو فلسطين هم خيانت کردند) چرا سياستمدار شيعه مي‌شود دکتر احمدي نژاد و سياستمدار سني مي‌شود حسني مبارک؟ (که کم مونده بود بپره بغل وزير خارجه سابق اسراييل که فکر کنم اسمش تزيپي ليوني بود!) و هزاران چراي ديگر که سرآمدشان اين است: چرا شيعه خود را پيروي علي مي‌داند و سني خود را پيرو عمر......؟ از به اصطلاح عالمان سني که سلطان سفسطه و مغلطه ‌کردن هستند، جواب مي‌خواهيم! يعني جوابي دارند؟!!!!!!!!!
32 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ٠٨:٢٠ - ١٨ شهریور ١٣٨٩ |
سلام عليکم دست مولي پشت و پناه شما. در اين کتب هم اين اقوال ديده مي‌شود: «الأباطيل و المناكير و المشاهير للجورقاني» http://www.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?indexstartno=0& hflag=&pid=504976&bk_no=779&startno=65 «و إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرنا بقتال ثالثة مع علي : بقتال الناكثِين ، والقاسطين ، والمارِقِين ، فأما الناكثون فقد قاتلناهم : أَهل الجمل طلحة والزبير . وأَما القاسطون : فهذا منصرفنا من عندهم ، يعني معاوية وعمرا . وأَما المارِقون : فهم أَهل الطرفاوات، وأَهل السعيفات، وأَهل النخيلات ، وأَهل النهروانات» ********** «لوامع الأنوار البهية وسواطع الأسرار الأثرية» http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php? idfrom=204&idto=204&bk_no=107&ID=188 « يا أبا أيوب قاتلت المشركين بسيفك مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم جئت تقاتل المسلمين ؟ فقال إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرنا بقتال ثلاثة : الناكثين والقاسطين والمارقين ، فقد قاتلت الناكثين والقاسطين وأنا مقاتل إن شاء الله المارقين . » ********** «لسان العرب» http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php? idfrom=6646&idto=6646&bk_no=122&ID=6658 «. وفي حديث علي - رضوان الله عليه - : أمرت بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين ، الناكثون : أهل الجمل لأنهم نكثوا بيعتهم ، والقاسطون : أهل صفين لأنهم جاروا في الحكم وبغوا عليه ، والمارقون : الخوارج لأنهم مرقوا من الدين كما يمرق السهم من الرمية . وأقسط في حكمه : عدل فهو مقسط . وفي التنزيل العزيز : وأقسطوا إن الله يحب المقسطين . والقسط : الجور . والقسوط : الجور والعدول عن الحق ، وأنشد : يشفي من الضغن قسوط القاسط » ++++++++++ آري. در لسان عرب، به گفته «ابن منظور»، تعريف و definition of قسط يعني آنجه مولي کرد!!! قسط آن است که آقا امير المومنين علي ابن ابيطالب (عليه السلام) انجام دهد!! قسط شاگردي ايشان کند!!! آن‌هم در نبرد با سخت‌ترين و معاندترين و لجوج‌ترين دشمنان که حتي سخن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را وقعي ننهادند!!! يا علي
33 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ٠١:١٩ - ٢٠ شهریور ١٣٨٩ |
برادران! اين نکته را هم لطفا در نظر داشته باشيد: «...فکشف عنه وجه، و قال: واغشيناه ما اشد غشي رسول الله. ثم غطاه ‫المغير. فلما أن بلغ إلى عتبة الباب، قال: مات رسول االله صلى االله لعيه وسلم يا عمر. قال عمر: كذبت ‬‫ما مات رسول االله، ولا يموت حتى يؤمر بقتال المنافقين، بل أنت امرؤ تحوسك الفتنة.» ‬ اين خود بزرگترين دليل است که عمر هيچ دستوري براي جنگ با منافقين نگرفته بود!!! ولي اصولا هدف عمر از اين گفته چه بوده است؟ آيا واقعا عمر منتظر دستور حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) براي جنگ با منافقين بوده است؟ ******* نکته اصلي اين است: 1)) طبق نص صريح قرآن کريم بايد با منافقان نبرد شود. 2)) عقلا واضح است که با منافق نمي‌توان نبرد کرد، مگر آن‌که نفاقش را ظاهر کند و دست به عملي زند که قتال با او را واجب کند. 3)) چه کسي جز خليفه واقعي رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي‌تواند با منافقين قتال کند؟؟ >>>> پس آن‌کسي که از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) دستور نبرد با منافقين را داشت خليفه واقعي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) است. <<<< اينها چگونه ادعا مي‌کنند که حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به جانشيني ابوبکر و عمر فرمان داده بود، در صورتي‌که هيچ دستوري براي قتال با منافقين نداشتند؟؟؟ عمر: ما مات رسول االله و لا يموت حتى يؤمر بقتال المنافقين!!!!!! حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليهما السلام): عهد إلي رسول الله (ص) : أن أقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين. حال به نظر شما تاويل اين آيه مبارکه براي چه شخصي است؟ «و ممن حولكم من الاعراب منافقون و من اهل المدينه مردوا علي النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون الي عذاب عظيم» يا علي
34 | حامد پ | | ١٧:٣٣ - ٢٢ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام الحمد الله الذي جعل کمال دينه و تمام نعمته بولايه اميرالمومنين حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) ببخشين بنده سوالي در مورد جنگ جمل دارم . : چرا اميرالمومنين حضرت علي (ع) فرمودن قاتل و مقتول در جهنمند. منظورم اين است که آن چوپان که دشمن امام زمان خود را کشته گناه مرتکب شده يا از دستور امام زمان خويش سر پيچي کرده بوده ؟ با تشکر

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

حضرت فرمودند قاتل و مقتول از لشگر مخالفين ايشان در آتشند ! نه كساني كه در صف لشكريان آن حضرت بودند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

35 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ٠١:٣٤ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
اگر بخواهيم کل اين بحث رو بپذيريم! نتيجه اين مي‌شود که چرا حضرت علي در مقابل خلفاي قبل نجنگيد؟؟ چرا با شورشيان مصري و .. همکاري نکرد؟!! در حالي که در بدترين شرايط با سه گروه ديگر چنگيد!! عثمان که محاصره شده بود!! چيزي نداشت ولي چرا رهبري شورشو به عهده نگرفت؟؟ نشان مي‌دهد معتقد به خلافت عثمان بود!! و بيعت خودش. 2/ چرا از اين دستورها فرزندش امام حسن آگاهي نداشته که به حضرت علي اعتراض مي‌کند!! که به حرفم گوش نکردي!! مگر امام حسن علم غيب نداشت؟!!!! اي شيعه کساني که بعضي سخنان رو زده‌اند متاثر از شرايط زمان‌شان بوده‌اند! اما علمايي‌که بي‌طرفي اختيار کرده‌اند طرف حق را گرفته‌اند و سخن حق گفته‌اند!! مثل شيعه مرغ‌شان يک پا نداشته!! تمام اين روايت‌ها ظني هستند نه يقيني! و شما دين‌تان را بر اساس همين مسايل ظني بنا ساخته‌ايد!! و از شيشه خردهاي تاريخ براي خودتان دست‌مايه ساخته‌ايد!! خودتان مي‌گوييد و اين روايت‌هاي که متاثر از شرايطي زماني و ذهني جعل کنندگان آن است! وقتي جنگي رخ مي‌دهد بي‌طرفي وجود ندارد! اگر هم داشته باشد در ميان غوغاي طرفداران جنگ کسي صداي بي‌طرف رو نمي‌شنود. هر کس براي محق جلو دادن خودش روايتي جعل کرده! و هيچ‌کدام از اين نويسنده‌ها با رواي اصلي ديداري نداشته‌اند!! اما سخن قران در مورد جنگ ميان دو گروه از مسلمان اين است که بايد گروه سوم ميان آنان صلح بر قرار کنند. نه اين‌که به آتش جنگ نفت بريزند! علماي اهل سنت بر اساس دستور قران اجتهاد کردن که اين جنگ ميان مسلمانان بود و هر کس در اين جنگ دلايل خودش را داشت. و براي همين است که اهل سنت حضرت علي را امام و خليفه 4 مي‌دانند نه معاويه رو! اما مثل شيعه به تکفير کسي هم راي نمي‌دهند. چون خود حضرت علي چنين کاري رو نکرد. حضرت علي خليفه بر حق و منتخب بود اما معصوم نبود! در ميان لشکريانش باغيان و شورشيان بودن چيزي خود شما هم در فيلم حضرت علي نشان مي‌دهيد!!

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- به نظر شما چرا حضرت هارون ، با گوساله پرستان نجنگيد ؟
2- اميرمومنان مي‌خواست باب خليفه كشي باز نشود ؛ زيرا به صورت طبيعي مردم بعد از عثمان ، به خاطر ظلم‌هايي كه كرده بود ، دوباره به اميرمومنان علي عليه السلام باز مي‌گشتند ،و باز شدن اين باب ، به ضرر آن حضرت نيز بود (مقدمه جنگ‌هاي جمل و صفين و نهروان بود)
3- امام حسن عليه السلام هيچ‌گاه به اميرمومنان اعتراض نكرده‌اند و هيچ دليل صحيحي براي اين مطلب وجود ندارد !
4- اگر توجيه جنگ و خونريزي و كشتار به اين سادگي است ، توجيه لعن و نفرين و دشمني از آن ساده‌تر است ! چطور علماي شما جنگ و كشتار بيش از 130000 نفر در جنگ‌ها بر ضد خليفه بر حق اميرمومنان را اجتهاد مي‌دانند ، اما نفرت از دشمنان حضرت علي را حرام ؟!
5- علماي شما بر خلاف روايت صحيح از رسول خدا (ص) نتيجه‌گيري مي‌كنند ؛ لذا بهتر است خود را سني نناميد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

36 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ١٣:٠٧ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع راستين اسلام عمر! پس بنا به عقيده شما تمام رواياتي که از مرتد شدن مخالفين ابوبکر مي‌گويند «ظني هستند و نه يقيني»؟؟ مي‌شود بفرماييد چرا شما دين‌تان را بر پايه آن روايات «ظني» ساخته‌ايد؟؟ ************ «وقتي جنگي رخ مي‌دهد بي‌طرفي وجود ندارد! اگر هم داشته باشد در ميان غوغاي طرفداران جنگ کسي صداي بي‌طرف رو نمي‌شنود. هر کس براي محق جلو دادن خودش روايتي جعل کرده! » عجب!!! عجب!!! پس شما اعتراف مي‌کنيد تمام اين رواياتي که در مورد محق بودن ابوبکر در کشتار مخالفينش ساخته شده «جعلي» است!!! ************ «اما سخن قران در مورد جنگ ميان دو گروه از مسلمان اين است که بايد گروه سوم ميان آنان صلح بر قرار کنند. نه اين‌که به آتش جنگ نفت بريزند! علماي اهل سنت بر اساس دستور قران اجتهاد کردن که اين جنگ ميان مسلمانان بود و هر کس در اين جنگ دلايل خودش را داشت» خيلي خيلي عجيب است!!! چگونه است که در مورد جهاد حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليه السلام) مي‌گوييد: «وان طايفتان من المومنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما» ولي در مورد کشتار ابوبکر مي‌گوييد: «ستجدون آخرين يريدون ان يامنوكم ويامنوا قومهم كلما ردوا الي الفتنه اركسوا فيها فان لم يعتزلوكم ويلقوا اليكم السلم ويكفوا ايديهم فخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم و اوليكم جعلنا لكم عليهم سلطانا مبينا» ********** «و براي همين است که اهل سنت حضرت علي را امام و خليفه 4 مي‌دانند، نه معاويه رو!» راستي؟ تو که راست مي‌گي؟: http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=194818 کافي است در اينترنت کلمه أمير المؤمنين معاوية را سرچ کنيد تا هزاران هزارن سايت اهل عمر را بيابيد!!! ********** « اما مثل شيعه به تکفير کسي هم راي نمي‌دهند» عجب!!! مي‌شود معني مرتد را براي ما ذکر کنيد؟ چرا شما کساني را که به ابوبکر خراج نمي‌دادند را «مرتد» مي‌ناميد؟ راستي شما چرا منکر خلافت ابوبکر را کافر مي‌ناميد؟ ************ «حضرت علي خليفه بر حق و منتخب بود اما معصوم نبود! در ميان لشکريانش باغيان و شورشيان بودن» حناب مدافع راستين اسلام عمر شايد آن ياغيان و شورشيان «اجتهاد به خطا» کرده بودند!!! پس چرا آنها را ياغي و شورشي مي‌ناميد؟ ************ شيعيان عزيز! اين مقاله حکم حجت خداوند را دارد. از افسانه عبد الله بن سباء تا افسانه دوستي حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليه السلام) با خلفاء را اين مقاله پودر و خرد مي‌کند. اين مقاله را دريابيد. اهل عمر حداقل به 10 سال زمان نياز دارند تا مشتي چرت و پرت براي پاسخ‌گويي به اين مقاله سرهم کنند. اين مدافع راستين اسلام عمر اولين تلاش آنها بود. اينها به تک تک احاديث اين صفحه حمله خواهند کرد و سعي در مخدوش جلوه دادن آنها خواهند کرد و يا حتي آنها را از کتب خود حذف خواهند کرد. اين مقاله زلزله‌اي در بين بزرگان عباد العمر راه انداخته است. لطفا از آن کمال استفاده را بريد. يا علي
37 | مدافع اسلام راستين | | ١٥:٠٤ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah - تاريخ: 28 شهريور 89 جناب مدافع راستين اسلام عمر! پس بنا به عقيده شما تمام رواياتي که از مرتد شدن مخالفين ابوبکر مي‌گويند «ظني هستند و نه يقيني»؟؟ مي‌شود بفرماييد چرا شما دين‌تان را بر پايه آن روايات «ظني» ساخته‌ايد؟؟ =============== جناب مومن!! 1. ما اسلام عمر و علي نداريم! اسلامي داريم از جانب الله که پيامبرش محمد ص است و حواريون و اصحابش عمر و علي و... مطابق به آيه قرآن. 2. آنهايي که ابوبکر باهاشون جنگيد، کساني بودن که از پرداخت زکات که عين نماز فرض است سرباز زدن! يعني يک فريضه رو انکار کردن! و علي نيز با آنان جنگيد! آن روايات در 2 کتب امام بخاري و مسلم درجند! و صحيح‌تر از صحيح‌اند! و با سيره پيامبر و حکم قران مطابقت دارد. اما رواياتي که شما اينجا از کتب درچه 4/5/6 گاه نا معلوم سند آورده‌ايد! همه با اين آيه قران هم‌خواني و مطابقت ندارند! که خداي تعالي مي‌فرمايد وقتي دو گروه از مومنان بين‌شان نزاع صورت گرفت، شما يعني گروه سوم، ميان‌شان صلح ايجاد کنيد! و کاري که خود آنها نيز آن را انجام دادن! جنگ جمل با منافقت منافقاني به راه افتاد که خليفه مسلمين را به شهادت رساندن و در ميان لشکر حضرت علي قرار داشتند! بعد اگر گروه طلحه و زبير که معترض حضور قاتلين در ميان لشکر حضرت علي بودن و ناراضي از قصاص نکردن ايشان! با حضرت علي مي‌جنگيدن بايد به مرکز خلافت که مدينه بود حمله مي‌کردن به بصره که گروهي از قاتلين و باغيان حضور داشتن؟! پس اين تئوري شيعه رافضه مردود است. آنهايي که حضرت علي با ايشان جنگيد هيچ‌کدام از هيچ فريضه ديني سر باز نزده بودن! خود حضرت علي در نهج البلاغه مي‌گويد آنها برادران ديني ما هستند و اختلاف بر سر قضيه قصاص با آنها به وجود آمد!! و حتي مانع دشنام دادن لشکريانش به آنها شد!! 3- ما دين خود را از روايات ظني الدلاله نگرفته‌ايم!جناب! ما اصول دين خود را از قرآن آموخته‌ايم و فرا گرفته‌ايم. بر عکس شما که مهم‌ترين اصول دين‌تان رو از روايت طني الدلاله و متشابهات فرا گرفته‌ايد. 4- نوع توهين شما اصلا با سيره حضرت علي نه مطابقت دارد و نه هم‌خواني!! پس شما کساني نيستيد جز همان رافضه!
38 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ١٥:٢٢ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
امير مومنان مي‌خواست باب خليفه‌كشي باز نشود ؛ زيرا به صورت طبيعي مردم بعد از عثمان، به خاطر ظلم‌هايي كه كرده بود، دوباره به امير مومنان علي عليه السلام باز مي‌گشتند و باز شدن اين باب، به ضرر آن حضرت نيز بود (مقدمه جنگ‌هاي جمل و صفين و نهروان بود) 3- امام حسن عليه السلام هيچ‌گاه به امير مومنان اعتراض نكرده‌اند و هيچ دليل صحيحي براي اين مطلب وجود ندارد! ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ مردم مدينه و اصحاب همان‌هاي بودن که به دور خلفاي قبلي هم جمع شده بودن و اکثريت آن مردمي که اصحاب بودن دست‌شان به خون خليفه آلوده نشده بود. بعد اگر آن مردم به حضرت علي احترامي قايل بودن و حرف‌شو حق مي‌دانستن! چرا برخلاف خواست او خليفه رو به شهادت رساندن؟ منظورم از همون گروه باغي است! مناظره حضرت امام حسن با حضرت علي رض هم در نتب تاريخ آمده و هم در همين کتبي که شما از آنها اين روايت‌هاي ضد قرآني رو استخراج کرديد! بدون بررسي سند آنها و راويان انها از ديدگاه اهل سنت. اگر آن قول تاريخ و روايت‌ها درست نيست، پس اينهايي كه تو آوردي چگونه درست است؟؟
39 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ١٥:٤٥ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
«و براي همين است که اهل سنت حضرت علي را امام و خليفه 4 مي‌دانند، نه معاويه رو!» راستي؟ تو که راست مي‌گي؟: http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=194818 کافي است در اينترنت کلمه أمير المؤمنين معاوية را سرچ کنيد تا هزاران هزارن سايت اهل عمر را بيابيد!!! ====================================== اولا اينکه معاويه خدماتي انجام داده جاي شکي نيست!! اما اشتباهات فراواني هم داشته و آنچه معاويه انجام داد خداوند بدون شک جزاي آن را برايش خواهد داد هم در عالم قبر و هم در قيامت. پس ما با او به روش حضرت امام حسن بر خورد مي‌کنيم و حضرت علي. لعن و دشنام از اخلاق مومن نيست. اين نواصب در مورد معاويه و يزيد مثل شيعه غلو مي‌کنند, خداي تعالي هدايت‌شان کند از علم جهل نجات‌شان دهد. معاويه حساب خودش را داشت و يزيد حساب خودش را! چون در ميان خانواده ديگران هم چنين انسان‌هاي يزيد صفت وجود داشته‌اند. اين‌که معاويه امير مسلمانان بوده شکي نيست، چون امام حسن و امام حسين با او بيعت کردند! در حالي که امام حسين با يزيد حاضر به بيعت نشد! چرا؟ جواب اين است او هم يزيد رو معاويه نمي‌دانست. يزيد و يزيد مي‌دانست. مشکل شيعه اين است بر خلاف کتاب خدا اعمال پدر رو به پسر تعميم مي‌دهد و بالعکس و از زن و به شوهر و از شوهرو به زن و....
40 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ١٥:٤٨ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع راستين اسلام عمر
فرموديد
«آنهايي که ابوبکر باهاشون جنگيد، کساني بودن که از پرداخت زکات که عين نماز فرض است سرباز زدن! يعني يک فريضه رو انکار کردن!»
خوب اجتهاد کرده بودند و به خطا رفتند!!! ديگر چرا شما آنها را تکفير مي‌کنيد و مرتد مي‌ناميد؟

يا علي
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب