2024 October 13 - يکشنبه 22 مهر 1403
آيا اميرمؤمنان (ع) به دستور رسول خدا (ص) با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيده است؟
کد مطلب: ٥١١٢ تاریخ انتشار: ١١ ارديبهشت ١٣٩٤ - ٠٨:٠٠ تعداد بازدید: 20621
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آيا اميرمؤمنان (ع) به دستور رسول خدا (ص) با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيده است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

سؤال كننده: احمد

پاسخ:

برخورد دوگانه اهل سنت با مخالفان اميرمؤمنان و مخالفان خلفا:

يكي از مطالبي كه همواره اهل سنت بر آن تأكيد دارند ، اين است كه در جنگ هاي جمل، صفين و نهروان هر دو طرف مسلمان و مجتهد بودند؛ بنابراين هر دو طرف به اندازه خود ثواب مي برند؛ چه آن ها كه برضد خليفه رسول خدا صلي الله عليه وآله جنگيده و بيش از بيست هزار نفر مسلمان را كشته اند و چه آنان كه براي دفاع از مملكت مسلمانان و دفاع از جان خود و ديگر مسلمانان با شورشيان جنگيده اند.

اما وقتي به مخالفان ابوبكر، عمر و عثمان مي رسند، آن ها را محارب، مرتد، كافر و... مي دانند!

واقعاً چه فرقي است بين كساني كه با ابوبكر و عثمان جنگيده اند و بين كساني كه با اميرمؤمنان عليه السلام جنگيده اند؛ در حالي كه هر دو گروه از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده اند؟

براي روشن تر شدن مسأله، ما اين مسأله را دو بخش مجزا بررسي خواهيم كرد:

1. برخورد دوگانه اهل سنت، با مخالفان اميرمؤمنان (ع) و مخالفان ابوبكر:

در منابع متعدد از اهل سنت آمده است كه ابوبكر، با كساني كه از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله كه از دادن زكات به وي امتناع نمودند، جنگيد و خالد بن وليد را براي جنگ با مالك بن نويره فرستاد، چون مالك از دادن زكات به ابوبكر امتناع نموده بود.

از روايتي كه در صحيح بخاري آمده است فهميده مي شود كه: كساني كه به ابوبكر زكات نمي دادند، مرتد نشده بودند و شهادتين را مي گفتند و نماز و زكات و ساير تكاليف اسلامي را نيز قبول داشتند؛ اما از دادن زكات به ابو بكر اجتناب مي كردند؛ پس با اينكه فقط مخالف ابوبكر بودند و شريعت اسلامي را قبول داشتند، ابو بكر با آنها جنگيد، حتي در ابتدا عمر هم در اين مورد به ابو بكر اعتراض كرد:

حدثنا أبو الْيَمَانِ الْحَكَمُ بن نَافِعٍ أخبرنا شُعَيْبُ بن أبي حَمْزَةَ عن الزُّهْرِيِّ حدثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ بن عُتْبَةَ بن مَسْعُودٍ أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال لَمَّا تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وكان أبو بَكْرٍ رضي الله عنه وَكَفَرَ من كَفَرَ من الْعَرَبِ فقال عُمَرُ رضي الله عنه كَيْفَ تُقَاتِلُ الناس وقد قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتي يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ علي اللَّهِ فقال والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ علي مَنْعِهَا.

از ابو هريره نقل شده كه گفت: وقتي پيامبر (ص) رحلت كرد، بعد از او ابو بكر (خليفه) بود، و كافر شد از عرب هر كسي كه كافر شد، عمر بن الخطاب به ابو بكر گفت چگونه با مردم مي جنگي با اينكه پيامبر فرموده بود: دستور دارم با مردم بجنگم تا اينكه بگويند: لا إله إلا الله،پس هر كس كه آن را بگويد؛ خون و اموالش از من حفظ مي شود و حسابش با خداوند است، ابو بكر گفت: به خدا قسم با كسي كه بين نماز و زكات فرق بگذارد، مي جنگم؛ همانا زكات حق مال است؛ به خدا قسم اگر بزغاله اي را از زكات دادنش به من امتناع بكنند و آن رابه رسول الله (ص) مي دادند با آنها مي جنگم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح بخاري، ج2، ص507، ح 1335، كِتَاب الْزكاة، بَاب وُجُوبِ الزَّكَاةِ وَقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛

همچنين اين مطلب در صريح روايات اهل سنت نيز آمده است ؛ عبدالرزاق صنعاني استاد بخاري مي گويد:

أخبرنا عبد الرزاق عن بن جريج وبن عيينة عن عمرو بن دينار عن محمد بن طلحة بن يزيد بن ركانة قال قال عمر لأن أكون سألت النبي صلي الله عليه وسلم عن ثلاثة أحب إلي من حمر النعم عن الكلالة وعن الخليفة بعده وعن قوم قالوا نقر بالزكاة في أموالنا ولا نؤديها إليك أيحل قتالهم أم لا قال وكان أبو بكر يري القتال.

عمر گفت اگر در سه مورد از رسول خدا (ص) سوال كرده بودم، براي من از شتران سرخ مو بهتر بود ! در مورد كلاله، و در مورد خليفه بعد از او، و در مورد كساني كه گفتند ما زكات در اموال را قبول داريم، اما آن را به تو (ابوبكر و عمر) نمي دهيم ! آيا جنگ با آنان جايز است يا خير ! و ابوبكر جنگ با آنان را جايز مي دانست !

الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج10، ص302، ح19185، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛

الخراساني، سعيد بن منصور (متوفاي 227هـ)، سنن سعيد بن منصور، ج2، ص384، ح2932، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر:الدار السلفية - الهند، الطبعة: الأولي، 1403هـ ـ 1982م.

اين روايت، به صراحت نشان مي دهد كه كساني كه ابوبكر حكم جنگ با آنان را داد، منكر اصل زكات نبودند و ابوبكر را به عنوان شخصي كه شايسته گرفتن زكات است، قبول نداشتند !

ابن كثير دمشقي سلفي نيز روايتي در تاييد همين مضمون ذكر مي كند ! او مي گويد:

وجعلت وفود العرب تقدم المدينة يقرون بالصلاة ويمتنعون من أداء الزكاة ومنهم من امتنع من دفعها إلي الصديق وذكر أن منهم من احتج بقوله تعالي >خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم إن صلاتك سكن لهم< قالوا فلسنا ندفع زكاتنا الا إلي من صلاته سكن لنا...

وقد تكلم الصحابة مع الصديق في أن يتركهم وما هم عليه من منع الزكاة ويتألفهم حتي يتمكن الإيمان في قلوبهم ثم هم بعد ذلك يزكون فامتنع الصديق من ذلك وأباه.

وقد روي الجماعة في كتبهم سوي ابن ماجه عن أبي هريرة أن عمر بن الخطاب قال لابي بكر علام تقاتل الناس وقد قال رسول الله أمرت أن أقاتل الناس حتي يشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها فقال أبو بكر والله لو منعوني عناقا وفي رواية عقالا كانوا يؤدونه إلي رسول الله لأقاتلنهم علي منعها....

نمايندگاني از طوائف عرب؛ وارد مدينه مي شدند كه نماز را قبول داشتند ولي از اداي زكات امتناع مي نمودند و بعضي از آنها از دادن زكات به ابي بكر امتناع مي نمودند و آمده است كه بعضي از آنها به اين آيه شريفه احتجاج مي كردند:

خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم إن صلاتك سكن لهم. التوبة/103

اي پيامبر از اموالشان، زكات بگير تا پاكيزه كني آنها را و براي آنها درود بفرست ؛ همانا درود تو براي آنها تسكين ( رحمت و بركت) است.

احتجاج امتناع كنندگان به اين آيه اين بود كه: ما زكات مان را به كسي نمي دهيم كه درودش براي ما تسكين( رحمت و بركت) براي ما نباشد... صحابه رسول الله (ص) در باره اين گروه با ابو بكر صحبت كردند كه آنها را با زكات ندادنشان به حال خودشان وا گذارد تا اينكه ايمان در قلب هايشان رسوخ كند تا بعد از آن زكات بدهند ولي ابو بكر از عمل به پيشنهاد آنها امتناع نمود و علماي جماعت غير از ابو هريره روايت كرده اند كه عمر بن الخطاب به ابو بكر گفت: بنا بر چه چيزي با اين مردم مي جنگي با اينكه پيامبر فرموده بود: دستور دارم با مردم بجنگم تا وقتي كه بگويند: لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وهر وقت كه اين را گفتند خون و اموالشان ازمن حفظ مي شود مگر به ادا كردن حق اين جملات، ابو بكر گفت: به خدا قسم اگر به اندازه نخي از زكات دادن به من امتناع بكنند با آنها مي جنگم.»

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص 311، حوادث سنة إحدي عشرة فصل في تنفيذ جيش أسامة. ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

يعني اعراب، در زمان رسول خدا (ص) بعد از دادن زكات، از آن حضرت معجزه ديده بودند، و مي گفتند تنها به كسي زكات مي دهيم كه از او معجزه و كرامت ببينيم، اما چون ابوبكر چنين كرامتي نداشت، از دادن زكات به او امتناع كردند !

در اينجا اهل سنت بايد به اين سوال جواب دهند كه: چرا بين مخالفين ابوبكر كه به او زكات ندادند و بين كساني كه بر حكومت عادلانه امير المؤمنين علي عليه السلام خروج كردند تفاوت قائل مي شوند؟ مگر از نظر آنها فقط ابوبكرخليفه رسول الله صلي الله عليه و اله بود؟ آيا خروج كنندگان برحكومت امير المؤمنين عليه السلام مجتهد و مأجور بودند؛ اما مخالفين حكومت ابوبكر مستحق كشته شدن؟

چرا ابوبكر بايد مخالفين خود را آن هم با وضع فجيعي بكشد؛ چرا ابوبكر خالد بن وليد را كه قاتل مالك بن نويره بود، مجازات نكرد؟

اگر صحابه مجتهد بوده اند، چرا مالك بن نويره مجتهد نباشد؟ آيا او نيز نمي توانست اجتهاد كند و از دادن زكات به ابوبكر خودداري كند؟

آيا مالك بن نويره كسي را كشته بود كه بايد به دست خالد بن وليد كشته مي شد؟ و يا اينكه ـ همچانكه عبدالرزاق و ابن كثير نيز گفته اند ـ اصل زكات را قبول داشتند؛ اما ابوبكر را شايسته گرفتن زكات نمي دانستند!

2. برخورد دوگانه اهل سنت، با مخالفان اميرمؤمنان (ع) و مخالفان عثمان:

كساني كه با عثمان جنگيدند و او را به قتل رساندند، از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله بودند، چرا آن ها نيز همانند كساني كه با اميرمؤمنان عليه السلام جنگيدند، مجتهد به حساب نمي آيند و به خاطر كشتن عثمان، اجر و ثواب ندارند؟

چرا افرادي مثل ابن حزم، مجتهد بودن آنها را نفي مي كنند؟

آيا مي شود پذيرفت كه: قاتلين عثمان كه از صحابه نيز بوده اند، مجتهد و مأجور نباشند؛ بلكه محارب و ملعون باشند؛ اما شورشيان بر امير المؤمنين علي عليه السلام همه مجتهد و مأجور باشند؟

آيا امير المؤمنين علي عليه السلام ـ نعوذ باالله ـ كسي را كشته بود و يا حلالي را حرام و يا حرامي را حلال كرده بود؟ و يا اينكه آن حضرت فقط مي خواست عدالت را در جامعه اسلامي اجرا كند و مستكبرين و مفسدين آن زمان را از تجاوز به حقوق ديگران منع كند؛ كه به مذاق ناكثين و قاسطين و مارقين خوش نيامد؟

ابن تيميه حراني در كتابش «منهاج السنة» نظريه مجتهد بودن شورشيان مثل طلحه و زبير و معاويه و... را به عده زيادي از علماي اهل سنت نسبت مي دهد:

وقالت طائفة ثالثة بل علي هو الإمام وهو مصيب في قتاله لمن قاتله وكذلك من قاتله من الصحابة كطلحة والزبير كلهم مجتهدون مصيبون وهذا قول من يقول كل مجتهد مصيب كقول البصريين من المعتزلة أبي الهذيل وأبي علي وأبي هاشم ومن وافقهم من الأشعرية كالقاضي أبي بكر وأبي حامد وهو المشهور عن أبي الحسن الأشعري وهؤلاء ايضا يجعلون معاوية مجتهدا مصيبا في قتاله كما أن عليا مصيب وهذا قول طائفة من الفقهاء من أصحاب أحمد وغيرهم...

و طائفه اي از علما هستند كه مي گويند علي ( عليه السلام) امام بوده است و در جنگيدن با اين سه گروه بر حق بوده است و همچنين كساني كه با آن حضرت جنگيدند نيز همگي مجتهد بودند و كار درست انجام داده اند ! و اين قول و نظريه كساني است كه مي گويند كه: هر مجتهدي نظرش بر حق است مثل معتزليهاي بصره مانند ابوهذيل وابو علي وابو هاشم و كساني كه از اشعريها با نظر اينها موافق بودند مثل قاضي ابو بكر وابوحامد وهمين قول نيز مشهور است از ابو الحسن اشعري ؛ و همين افراد معاويه را نيز مجتهدي مي دانند كه در جنگ با علي بر حق بوده است؛ همچنانكه علي (عليه السلام) بر حق بوده است و اين قول طايفه اي از اصحاب احمد و غير آنها است.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية،ج 1، ص 539 ـ 537، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، 1406هـ.

ابن حزم در كتاب «الفصل في الملل والأهواء والنحل» آورده است:

قطعنا علي صواب علي رضي الله عه وصحة أمانته وانه صاحب الحق وان له اجرين اجر الاجتهاد واجر الإصابة وقطعنا أن معاوية رضي الله عنه ومن معه مخطئون مجتهدون مأجورون أجرا واحدا.

در مورد بر حق بودن علي و صحت امانتداري اش و اينكه آن حضرت، صاحب حق بوده است به يقين رسيديم ! و براي آن حضرت دو اجر بوده است؛ يكي اجر اجتهادش و اجر بر حق بودن و يقين داريم اينكه معاوية و كساني كه با او بودند خطا كننده هاي مأجور بودند كه يك اجر داشتند.

إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، الفصل في الملل ج4، ص 125،ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.

و در جاي ديگر خروج كنندگان بر عثمان را محارب و ملعون مي داند؛ با اينكه ناكثين و قاسطين را مجتهدو مأجور دانسته بود:

وليس هذا كقتلة عثمان رضي الله عنه لأنهم لا مجال للاجتهاد في قتله لأنه لم يقتل أحدا ولا حارب ولا قاتل ولا دافع ولا زني بعد إحسان ولا ارتد فيسوغ المحاربة تأويل بل هم فساق محاربون سافكون دما حراما عمدا بلا تأويل علي سبيل الظلم والعدوان فهم فساق ملعون.

كساني كه با علي جنگيدند، مثل قاتلين عثمان نبودند ؛ براي اينكه براي قاتلين عثمان هيچ مجال وحقي براي اجتهاد باقي نمانده بود؛ زيرا عثمان هرگز كسي را نكشته بود و جنگ و ستيز با كسي نكرده بود و زنا نكرده بود و مرتد نشده بود كه جنگ با او جايز شود ! بلكه كساني كه عثمان را كشتند فاسق و محارب و خونريز بودند كه بدون تأويل و از روي ظلم و عدوان بوده است، پس همه آنها فاسق و ملعون بوده اند !

إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، الفصل في الملل ج4، ص 125،ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.

سوال ما اين است كه آيا نعوذ بالله به عقيده اهل سنت، اميرمومنان كسي را كشته بود و يا با خليفه محاربه كرده بود؟ يا زنا كرده بود و يا مرتد شده بود كه براي دشمنان حضرت علي راه اجتهاد باز بود؟!

دليل اين برخوردهاي دوگانه چيست؟

جنگ با اميرمومنان، اجتهاد در برابر نص

روشن است كه هر نوع اجتهادي بايد مستند به كتاب و سنت باشد؛ زيرا هر نوع اجتهادي كه بر خلاف نص (حكم خداوند و دستور پيامبر صلي الله عليه و اله) باشد، موجب كافر شدن و ظالم بودن و فاسق بودن آن شخص مجتهد مي شود، خداوند متعال مي فرمايد:

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ. المائدة/44.

و هركس طبق آنچه كه( آيه اي كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ كافر است.

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ. المائدة/45.

و هر و هركس طبق آنچه كه( آيه اي كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ ظالم است.

مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ المائدة/47.

و هر و هركس طبق آنچه كه( آيه اي كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ فاسق است.

طبق روايات صحيح السندي كه در منابع شيعه و سني وجود دارد، ثابت مي شود كه اجتهاد ناكثين و قاسطين در مقابل دستور پيامبر صلي الله عليه واله مي باشد و اين نوع اجتهاد كه در مقابل نص است؛ باطل است؛ همانطور كه هر اجتهادي در مقابل قرآن مجيد باشد نيز باطل است.

در اينجا رواياتي را از منابع و مصادر اهل سنت مي آوريم كه ثابت مي كند كه جنگ اميرمؤمنان عليه السلام با عائشه، طلحه، زبير، معاويه و خوارج همه به دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده است و اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان خليفه مسلمانان، در اين جنگ بر حق و دشمنان او بر باطل بوده اند.

همچنين ثابت مي شود كه: اجتهاد شورشيان، در مقابل نص يعني در مقابل دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله) بوده است. و بنابراين هر نوع اجتهادي كه موجب شورش وجنگ با امام عليه السلام كه خليفه رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده اند، از اساس مردود و باطل است.

رواياتي فراواني در اين زمينه وجود دارد كه اكثر آن ها از نظر سندي نيز صحيح است؛ چنانچه ابن عبد البر در اين باره مي نويسد:

ولهذه الأخبار طرق صحاح قد ذكرناها في موضعها وروي من حديث علي ومن حديث ابن مسعود ومن حديث أبي أيوب الأنصاري أنه أمر بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

و براي اين احاديث طرق وسندهاي صحيح است كه ما در جاي خود آن را آورديم واز حديث علي (عليه السلام)و از حديث ابن مسعود واز حديث أبوأيوب الأنصاري، روايت شده است كه آن حضرت مأمور شده است به جنگ نمودن با ناكثين وقاسطين ومارقين.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

از آن جائي كه اين روايات متعدد و متنوع است، آنها را به چهار دسته تقسيم مي كنيم:

دسته اول: رواياتي كه از شخص امير المؤمنين عليه السلام نقل شده است:

1. بزار در مسند خود مي نويسد:

حدثنا عباد بن يعقوب قال نا الربيع بن سعيد قال نا سعيد بن عبيد عن علي بن ربيعة عن علي قال عهد إليّ رسول الله صلي الله عليه وسلم في قتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

علي فرمود: رسول خدا، از من براي جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين پيمان گرفت.

البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج3، ص26ـ 27، ح774، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولي، 1409 هـ.

بررسي سند اين حديث:

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه البزار والطبراني في الأوسط وأحد إسنادي البزار رجاله رجال الصحيح غير الربيع بن سعيد ووثقه ابن حبان.

اين روايت را بزار و طبراني نقل كرده اند كه رجال سند بكي از نقلهاي بزار، راويان صحيح بخاري هستند غير از ربيع بن سعيد كه ابن حبان او را نيز توثيق كرده است.

الهيثمي، أبو الحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص 238، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

2. خطيب بغدادي در تاريخ بغداد آورده است:

خليد بن عبد الله أبو سليمان العصري تابعي حضر مع علي بن أبي طالب يوم النهروان وحدث عنه وعن أبي ذر الغفاري وأبي الدرداء روي عنه قتادة بن دعامة وأبان بن أبي عياش أخبرني الأزهري حدثنا محمد بن المظفر حدثنا محمد بن أحمد بن ثابت قال وجدت في كتاب جدي محمد بن ثابت حدثنا أشعث بن الحسن السلمي عن جعفر الأحمر عن يونس بن أرقم عن أبان عن خليد العصري قال سمعت أمير المؤمنين عليا يقول يوم النهروان أمرني رسول الله صلي الله عليه وسلم بقتال الناكثين والمارقين والقاسطين.

خليد عصري گفت كه شنيدم از امير المؤمنين علي عليه السلام كه در روز نهروان مي فرمود: رسول خدا به من دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم.

البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج8، ص 340، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

3. مقدسي در البدأ والتاريخ مي نويسد:

فقال علي عليه السلام دعوهم حتي يأخذوا مالا ويسفكوا دما وكان يقول أمرني رسول الله صلي الله عليه وسلم بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين فالناكثون أصحاب الجمل والقاسطون أصحاب صفين والمارقون الخوارج.

امير المؤمنين علي عليه السلام مي فرمود: تا زماني كه مالي را ندزديده اند و خوني را نريخته اند آنان را رها كنيد ! رسول خدا به من دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم. ناكثان كساني هستند كه جنگ جمل را به راه انداختند و قاسطين كساني هستند كه در صفين جنگيدند و مارقين خوارج هستند.

المقدسي، مطهر بن طاهر (متوفاي507 هـ)، البدء والتاريخ، ج5، ص 224، ناشر: مكتبة الثقافة الدينيةـ بورسعيد.

دسته دوم: رواياتي كه از عمار بن ياسر رحمةالله عليه نقل شده است:

1. أبو يعلي در مسند خود مي نويسد:

حدثنا الصلت بن مسعود الجحدري حدثنا جعفر بن سليمان حدثنا الخليل بن مرة عن القاسم بن سليمان عن أبيه عن جده قال سمعت عمار بن ياسر يقول أمرت أن أقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين.

عمار ياسر گفته است: به من دستور داده شد تا با ناكثين، قاسطين و مارقين بجنگم.

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج3، ص 194، ح1623، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولي، 1404 هـ - 1984م.

2. دولابي در الكني والأسماء همين مطلب را از عمار ياسر نقل مي كند:

حدثنا الحسن بن علي بن عفان، قال: ثنا الحسن بن عطية، قال: ثنا أبو الأرقم، عن أبي الجارود، عن أبي الربيع الكندي، عن هند بن عمرو، قال: سمعت عمارا يقول: أمرني رسول الله [صلي الله عليه وسلم] أن أقاتل مع علي الناكثين والقاسطين والمارقين.

از عمار شنيدم كه رسول خدا به من دستور داد تا در كنار علي با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم.

الدولابي، الإمام الحافظ أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد (متوفاي310هـ)، الكني والأسماء، ج1، ص 360، ح641، تحقيق: أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي، ناشر: دار ابن حزم - بيروت/ لبنان، الطبعة: الأولي، 1421 هـ ـ 2000م.

دسته سوم: رواياتي كه از عبد الله بن مسعود نقل شده است:

1. شاشي در مسند خود مي نويسد:

حدثنا أحمد بن زهير بن حرب نا عبدالسلام بن صالح أبو الصلت نا عائذ بن حبيب نا بكر بن ربيعة وكان ثقة نا يزيد بن قيس عن إبراهيم عن علقمة عن عبدالله قال أمر رسول الله صلي الله عليه وعلي آله وسلم عليا أن يقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين.

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا به علي دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

الشاشي، أبو سعيد الهيثم بن كليب (متوفاي335هـ)، مسند الشاشي، ج1، ص 342، ح322، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولي، 1410هـ.

2. طبراني همين مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل مي كند:

حدثنا محمد بن هِشَامٍ الْمُسْتَمْلِي ثنا عبد الرحمن بن صَالِحٍ ثنا عَائِذُ بن حَبِيبٍ ثنا بُكَيْرُ بن رَبِيعَةَ ثنا يَزِيدُ بن قَيْسٍ عن إبراهيم عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ قال أَمَرَ رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ.

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا به علي دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج10، ص 91، ح10054، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

3. بلاذري هم همين روايت را آورده است:

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ص 138، تحقيق وتعليق شيخ محمد باقر محمودي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان، الطبعة الأولي، 1394 هـ.- 1974 م.

دسته چهارم: رواياتي كه از ابو ايوب انصاري نقل شده است:

حاكم نيشابوري همين مطلب را از ابو ايوب انصاري نقل مي كند:

حدثنا أبو سعيد أحمد بن يعقوب الثقفي ثنا الحسن بن علي بن شبيب المعمري ثنا محمد بن حميد ثنا سلمة بن الفضل حدثني أبو زيد الأحول عن عقاب بن ثعلبة حدثني أبو أيوب الأنصاري في خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال أمر رسول الله صلي الله عليه وسلم علي بن أبي طالب بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

ابو ايوب انصاري در دوران خلافت عمر نقل كرد كه: رسول خدا به علي دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص 150، ح4674، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

تأسف خوردن برخي از اصحاب و تابعين براي شركت نكردن در جنگ صفين:

شايد عبدالله بن عمر؛ نيز با ياد آوري اين روايات، تأسف خود را از جنگ نكردن با گروه ستمگر (الفئة الباغية) ابراز كرده است، چنانچه ابن عبد البر در كتاب « الاستيعاب في معرفة الاصحاب» اين تأسف عبدالله بن عمر براي جنگ نكردنش با « الفئة الباغية» (قاسطين) آورده است:

ويروي من وجوه عن حبيب بن ابي ثابت عن ابن عمر أنه قال ما آسي علي شيء إلا أني لم أقاتل مع علي الفئة الباغية.

از طرق مختلف از حبيب بن ابي ثابت از إبن عمر روايت شده است كه گفت: تأسف نمي خورم برچيزي مگر بر اين كه همراه علي }عليه السلام{ با گروه ستمگر( الفئة الباغية) جنگ نكردم.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

و همچنين وي آورده است:

وذكر أبو الحسن علي بن عمر الدارقطني في المؤتلف والمختلف قال حدثنا محمد بن القاسم بن زكريا حدثنا عباد بن يعقوب حدثنا عفان بن سيار حدثنا أبو حنيفة عن عطاء قال قال ابن عمر ما آسي علي شيء إلا علي ألا أكون قاتلت الفئة الباغية علي صوم الهواجر.

و ابوالحسن علي بن عمر دار قطني در كتاب «المؤتلف والمختلف» از عطا روايت كرده است كه ابن عمر گفت: تأسف نمي خورم برچيزي مگر بر اين كه با گروه ستمگر( الفئة الباغية) جنگ نكردم وبر روزه گرفتن روزهاي گرم.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

مسروق كه از تابعين و از معروف ترين شاگردان عائشه بوده است، نيز از عدم شركت در اين جنگ ها پشيمان بوده است. ابن عبر البر مي نويسد:

وقال الشعبي ما مات مسروق حتي تاب إلي الله عن تخلفه عن القتال مع علي.

شعبي گفت: از دنيا نرفت مسروق مگر اينكه از جنگ نرفتن به همراه امير المؤمنين علي عليه السلام، توبه كرد.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

به هر حال؛ علت تأسف اين افراد، دليلي روشن بر باطل بودن آن گروه سمتگر (معاويه و همراهانش) در جنگ با امير المؤمنين است؛ زيرا اگر آنها در اين جنگ و شورش خود بر حق بودند؛ چه دليلي براي تأسف خوردن فرزند خليفه براي جنگ نكردن با آنها وجود دارد.

جدايي از جماعت مسلمين موجب خروج از دين اسلام(از ديدگاه اهل سنت):

علاوه بر روايايت كه گذشت روايات ديگر نيز در منابع اهل سنت از رسول گرامي اسلام آمده است كه فرموده اند: يك وجب جدا شدن از توده مردم، موجب خروج از دين اسلام است.

اين روايات ثابت مي كند كه جنگ كنندگان با اميرمؤمنان عليه السلام موجب جدايي آنها از جماعت مسلمين گشته است و همين نيز موجب خروج آنها از دين اسلام مي شود.

بخاري و مسلم در صحيحشان مي نويسند:

من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2588، ح6646، بَاب قَوْلِ النبي(ص) سَتَرَوْنَ بَعْدِي أُمُورًا تُنْكِرُونَهَا، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1477، ح1849، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:

من فارق الجماعة شبرا فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه.

هركس به اندازه يك وجب از جماعت مسلمين جدا شود ازدين اسلام خارج شده است.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص 180، حديث 21600 و 21601، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

الترمذي السلمي، محمد بن عيسي ابوعيسي (متوفاي 279هـ)، سنن الترمذي، ج5 ص 148، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

حاكم نيشابوري در «المستدرك» همين روايت را آورده است و گفته است:

أن الشيخين لم يخرجاه وقد روي هذا المتن عن عبد الله بن عمر بإسناد صحيح علي شرطهما.

شيخين( بخاري و مسلم) اين حديث را نياورده اند و ايين متن را عبد الله بن عمر با اسناد خودش بنابر شرط( معيار) شيخين( بخاري و مسلم) روايت كرده است.»

الحاكم، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص 203، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

ودر جاي ديگر از اين كتاب آورده است:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه.

اين حديث؛ بنابر شرط بخاري و مسلم صحيح است؛ ولي آن را نياورده اند.

الحاكم، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج1 ص 582، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

احمد در جاي ديگر مي نويسد كه اگر كسي عهد خود را با امامش بشكند، در قيامت محشور مي شود؛ در حالي كه هيچ حجتي ندارد:

من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَمَنْ نَكَثَ الْعَهْدَ فَمَاتَ نَاكِثاً لِلْعَهْدِ جاء يوم الْقِيَامَةِ لاَ حُجَّةَ له.

هركس از جماعت مسلمبن جدا شود و بميرد؛ مرده است به مرگ جاهليت و كسي كه كه بيعت بشكند وبه همان حال بميرد در روز قبامت هيچ عذرو حجتي ندارد.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص 446، حديث 15731، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

طبراني آورده كه اگر كسي از جماعت جدا شوند، هيزم جهنم خواهد شد.

فمن فارق الجماعة قي قوس لم تقبل منه صلاة ولا صيام وأولئك هم وقود النار.

اگر كسي به مقدار بند كمان از جماعت جدا شود نماز و روزه او مورد قبول نيست و بدن او هيزم جهنّم خواهد بود.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص 302، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م؛

هيثمي بعد از نقل اين روايت گفته است:

رواه أحمد ورجاله ثقات رجال الصحيح خلا علي بن إسحاق السلمي وهو ثقة.

اين روايت را احمد نقل كرده است و رجال سندآن راويان صحيح بخاري هستند مگر علي بن إسحاق سلمي كه وي ثقه است.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج5، ص 217، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

نتيجه نهائي اين روايات:

با توجه به رواياتي كه گذشت، باطل بودن اصحاب جمل، صفين و نهروان ثابت و مجتهد بودن آن ها اعتقادي است باطل و مخالف صريح سخن پيامبر خدا.

بسياري از بزرگان اهل سنت نيز با توجه به همين روايات همين مطلب را استفاده كرده اند. ابن حجر عسقلاني تصريح مي كند اصحاب جمل، صفين و نهروان تجاوزكار بوده اند و همانند تيري كه از غلاف خارج مي شود، از دين خارج شده اند:

فَائِدَةٌ كانت وَقْعَةُ الْجَمَلِ في سَنَةِ سِتٍّ وَثَلَاثِينَ وَكَانَتْ وَقْعَةُ صَفِّينَ في رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِينَ وَاسْتَمَرَّتْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَكَانَتْ النَّهْرَوَانُ في سَنَةِ ثَمَانٍ وَثَلَاثِينَ.

قَوْلُهُ «ثَبَتَ أَنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ وَصِفِّينَ وَالنَّهْرَوَانِ بُغَاةٌ، هو كما قال وَيَدُلُّ عليه حَدِيثُ عَلِيٍّ أُمِرْت بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ رَوَاهُ النَّسَائِيُّ في الْخَصَائِصِ وَالْبَزَّارُ وَالطَّبَرَانِيُّ وَالنَّاكِثِينَ أَهْلُ الْجَمَلِ لِأَنَّهُمْ نَكَثُوا بَيْعَتَهُ وَالْقَاسِطِينَ أَهْلُ الشَّامِ لِأَنَّهُمْ جَارُوا عن الْحَقِّ في عَدَمِ مُبَايَعَتِهِ وَالْمَارِقِينَ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ لِثُبُوتِ الْخَبَرِ الصَّحِيحِ فِيهِمْ أَنَّهُمْ يَمْرُقُونَ من الدِّينِ كما يَمْرُقُ السَّهْمُ من الرَّمِيَّةِ وَثَبَتَ في أَهْلِ الشَّامِ حَدِيثُ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وقد تَقَدَّمَ وَغَيْرُ ذلك من الْأَحَادِيثِ.

جنگ جمل در سال سي و شش و جنگ صفين در ربيع الأول سال سي و هفت بود كه سه ماه به طول انجاميد، جنگ نهروان نيز در سال سي و هشت هجري اتفاق افتاد.

اين سخن رافعي كه: «اهل جمل و صفين و نهروان همه متجاوز و ستمگر بودند» گفته درستي است ؛ زيرا جنگ با اين سه گروه به فرمان پيامبر بوده است كه به علي فرمود: با ناكثين و قاسطين و مارقين مي جنگي، اين روايت را نَسائي در كتاب خصائص و بزّار و طبراني نقل كرده اند. اهل جمل همان ناكثان هستند كه بيعت خودشان را با علي شكستند و قاسطين اهل شام هستند ؛ چون عليه حق قيام نموده و از بيعت سرپيچي كردند و مارقين اهل نهروان هستند كه در خبر صحيح نيز آمده است كه آنان از دين همانند خارج شدن تير از كمان بيرون مي روند و در باره اهل شام حديث رسول خدا در باره عمار ثابت است كه فرمود: گروهي متجاوز و ستمگر او را مي كشند.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج4، ص44، تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة - 1384هـ - 1964م.

نتيجه:

با توجه به رواياتي كه گذشت و همچنين تصريح دانشمندان اهل سنت، قضيه اجتهاد جنگ كنندگان با اميرمؤمنان عليه السلام كه توسط بني اميه براي توجيه جنگ با اميرمؤمنان عليه السلام ساخته شده است ، امري است باطل و مخالف با نص صريح روايات رسول خدا صلي الله عليه وآله؛ زيرا طبق رواياتي كه در منابع اهل سنت آمده است؛ اميرمؤمنان علي عليه السلام به دستور پيامبر صلي الله عليه واله با ناكثين، قاسطين و مارقين جنگيده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ١٦:٢٩ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
حضرت بر کشته شدگان هر دو سپاه نماز گزارد و سه روز در بصره توقف کرد تا مردم جنازه‏هاي کشته شدگان خود را به خاک سپردند. آن گاه عايشه را به همراهي تعدادي از زنان شريف بصره روانه مکه ساخت و خود عازم کوفه شد. ´---------------------------------------------------------------------------------- اين رو يک اخوند شيعه نوشته بود!! ايا بر منافق وکافر نماز واجب است؟؟ پس چرا حضرت علي بر جنازه دشمنان خود نماز خواند؟ اقاي مومن!! اين يعني انها مسلمان بودن و به خطا رفته بودن نه اينکه از دين خارج شوند! همين نکته نشان ميدهد که حتي حضرت علي اعتقادي به امامت الهي نداشته!! چون در عقيده شيعه رافضه! منکر امامت کافر است!! وقتي کافر است يعني نماز هم بر او واجب نيست! اگر بگوييد نه اينطور نيست! پس دروغ ميگوييد چون اگر مسلماني يک اصل دين انکار کند کافر است.يا بگوييد مثل ايت الله محسني قندهاري امامت اصول مذهب است!!!!!!!! ايا بر کسي که نماز ميخواني لعنت بايد بفرستي؟توهين هم بايد يکني؟ يا بر کسي که با احترام به خانه اش مي فرستي بعد دشنام وتوهين وفحش هم ميدهي؟؟!! پس چزا شيعيان خلاف سيره حضرت علي عمل ميکنند؟؟ جواب ما اين است که شيعه کوفه شيعه امروزي شيعه علي نيست!! شيعه ابن سباء و شيعه دشنام و کينه اشت.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- هرمطلبي كه يك نفر با نام شيعه بنويسد براي ما حجت نيست ! بهتر است يك سند معتبر تاريخي ارائه كنيد !
2- نماز بر مسلمان واجب است ! (خواه در باطن منافق باشد و خواه خير)؛ ما لشكر عائشه را كافر نمي‌دانيم ، بلكه مي‌گوييم مسلمان بودند ولي مومن نبودند ! بر عكس نظر شما ما رواياتي داريم كه بر مشاركت با اهل سنت در عيادت مريض و تشييع اموات و... تحريض مي‌كند تا شايد اطرافيان آنها حقيقت را درك كرده و شيعه شوند !
المقنعة ص 230 : ( روي عن الصادقين عليهم السلام أنهم قالوا : كان رسول الله صلى الله عليه وآله يصلي على المؤمنين ويكبر خمسا ، ويصلي على أهل النفاق سوى من ورد النهي عن الصلاة عليهم فيكبر أربعا ، فرقا بينهم وبين أهل الإيمان ، وكانت الصحابة إذا رأته قد صلى على ميت فكبر أربعا ، قطعوا عليه بالنفاق ) . وفي الكافي : 3 / 181 ، عن الإمام الصادق عليه السلام : ( كان رسول الله صلى الله عليه وآله إذا صلى على ميت كبر وتشهد ، ثم كبر ، ثم صلى على الأنبياء ودعا ، ثم كبر ودعا للمؤمنين ، ثم كبر الرابعة ودعا للميت ، ثم كبر وانصرف . فلما نهاه الله عز وجل عن الصلاة على المنافقين كبر وتشهد ، ثم كبر وصلى على النبيين صلى الله عليهم ، ثم كبر ودعا للمؤمنين ، ثم كبر الرابعة وانصرف ولم يدع للميت ) .
الإستبصار : 1 / 476 : ( عن محمد بن يزيد ، عن أبي بصير قال : كنت عند أبي عبد الله عليه السلام جالسا فدخل رجل فسأله عن التكبير على الجنائز فقال : خمس تكبيرات ، ثم دخل آخر فسأله عن الصلاة على الجنائز ؟ فقال : له أربع صلوات ، فقال الأول : جعلت فداك سألتك فقلت خمسا ، وسألك هذا فقلت أربعا ، فقال : إنك سألتني عن التكبير وسألني هذا عن الصلاة ، ثم قال : إنها خمس تكبيرات بينهن أربع صلوات ، ثم بسط كفه فقال : إنهن خمس تكبيرات بينهن أربع صلوات ) .

3- در جايي كه مشخص نباشد كشته از كدام دو طرف كافر يا مسلمان است ، بايد بر همه نماز خواند !
4- ما شيعيان منكر امامت را (بر عكس نظر اهل سنت) كافر نمي‌دانيم ، بلكه مي‌گوييم مسلمان است ؛ ولي مومن نيست. ما امام را جزو اصول دين اسلام نمي‌دانيم ، بلكه جزو اصل مذهب ، و اصل ايمان مي‌دانيم ! و اين نظر را از ائمه خويش عليهم السلام آموخته‌ايم ، بنابر اين اشكال شما به ما وارد نيست !
البته شما اهل سنت ، از يك سو مي‌گوييد كه امامت جزو اصول دين نيست ، اما از طرف ديگر مي‌گوييد هركس خلافت ابوبكر و عمر را قبول نكند كافر است !
وإن أنكر خلافة الصديق أو عمر رضي الله عنهما فهو كافر
شرح فتح القدير ج 1 ص 350 ، اسم المؤلف: كمال الدين محمد بن عبد الواحد السيواسي الوفاة: 681هـ ، دار النشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة : الثانية
فمذهب أبي حنيفة أن من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه
فتاوى السبكي ج 2 ص 587 ، اسم المؤلف: الامام أبي الحسن تقي الدين علي بن عبد الكافي السبكي الوفاة: 756هـ ، دار النشر : دار المعرفة - لبنان/ بيروت
حال چگونه اين تعارض را حل مي‌كنيد ؟ الله اعلم !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

42 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Singapore - Singapore | ١٧:٠٦ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع راستين عمر شما چرا کلام خود عمر را که در صحيح مسلم نيز آمده قبول نداريد؟! از طرفي ادعا ميکنيد که هر چه در صحاح موجود است کاملا صحيح است اما به محض اينکه موضوعي از آن استخراج ميشود به ديد عموم ميرسد آنرا رد ميکنيد!!! در واقع اين يک نفاق اشکار است که بر مبناي مذهب و عقيده شماست. به عنوان مثال ::: در صحيح مسلم آمده که: فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنْ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنِّي لَصَادِقٌ ترجمه؛ پس شما دو نفر ((علي و عباس عموي پيامبرص)) آمده ايد تا ميراث پسر برادرت ((رسول خدا ص)) و ((تو اي علي ع)) ميراث زنت ((فاطمه س)) از پدرش را طلب کنيد، پس ابوبکر از پيامبر ص نقل کرده که پيامبر ص گفت ::: ما نورث ما ترکناه صدقة=ما انبياءاز خودمان ارث باقي نميگذاريم جز صدقه، پس شما دو نفر ((علي و عباس)) نظرتان اين است که ابوبکر ((کاذبا،آثما،غادرا،خائنا=دروغگو،گناهکار،پيمان شکن،وخائن)) بود و خدا مي داند که او راست گفت و تابع حق بود، پس چون ابوبکر فوت کرد من ولي رسول الله ص و ولي ابوبکر هستم، اما نظر شما درمورد من نيز اينست که من ((کاذبا،آثما،غادرا،خائنا)) هستم ولي خدا ميداند که من راست ميگويم. در اين حديث از صحيم بخاري نظر شخص حضرت علي ع را در مورد خلفا بيان کرده است با توجه به جمله اي که خود عمربن صهاک بدان اشاره ميکند جائي براي سئوال باقي نميگذارد جز آنکه بپذيريم آنان (( خلفاي راشدين )) دزدان کودتاچي سقيفه نشيني بيش نبوده اند که خلافت را ربودند و در سقيفه (( محل نقسيم اموال مسروقه توسط راهزنان )) آنرا بين خود تقسيم نمودند ، البته مراد از تقسيم تنها خلافت نبود بلکه املاک حضرت فاطمه زهرا س را نيز غصب کردند و بعد آن هم توطئه ي شهادت آن بي بي بزگوار ، دخت گرتامي پيامبر ص را طرح ريزي نمودند و اين بدعت را براي پيروانشان به ارث گذاشتند و بعد از آن تمامي اهل بيت ع توسط اهل سنت يکي پس از ديگري به شهادت رسيدند. بنابر اين حناي شما براي ما رنگي ندارد بيخود خود را خسته نکنيد، اگر شما صحاح را مستند و صحيح مي دانيد بدون شک بايد اين روايت را از آن قبول کنيد و نظر شيعه در مورد خلفا دقيقا همان نظر خليفه چهارم شما و امام اول ما حضرت علي ع است، مگر آنکه به دروغ آن حضرت را خليفه بدانيد که از پيروان مذهب و عقيده بدعت بعيد نيست. يا حق
43 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٧:٣٩ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع راستين عمر :::::::::::::::::::::::::::::: دليل حمايت شما از معاويه اي که بيش از چهار نفر ادعاي پدري وي را کرده اند چيست؟! هر چه فکر ميکنم مي بينم براي شما که مثلا مدعي توحيد هستيد معاويه بزرگترين سد راه است. لطفا ابتدا پدر معاويه را براي ما معرفي کنيد بعد خود او را!!! مگر نه اينکه مادر معاويه (( هنده )) از زنان اهل پرچم بوده است و به غلامان سياه پوست علاقه شديد داشته است. قطعا خودت بهتر ميداني که علماي خودتان با تآسف به اين مطلب اشاره کرده اند. :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: راستي اينگونه مسائل در مذهب شما براحتي و سهولت يافت ميشود و هزاران فتواي شرم آور ديگر . . . . :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: ؟؟؟ يا حق
44 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٩:١٩ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع راستين اسلام عمر! گذشت آن زمان که در بياباني مشتي بي‌سواد را دور خود جمع کنيد و مشتي دروغ عمري تحويل آنها دهيد. اکنون زمان علم است و عصر اطلاعات!! مدام دروغ پشت دروغ تحويل مي‌دهيد و گويي که جهانيان در خواب هستند!!! ******* «و علي نيز با آنان جنگيد!» چرا دروغ مي‌گويي؟ مشکلت چيست؟؟ يک نمونه حديث به بنده نشان ده که حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليهما السلام) در سرکوبي کساني که از دادن خراج به ابوبکر خودداري کرده بودند، شرکت داشته است!!! ******* «چون امام حسن و امام حسين با او بيعت کردند» آيا حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) با کفار مکه بيعت کرد؟؟ http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=820 کدام بيعت؟؟ اگر منظور شما آن پيمان صلح است آيا معاويه به عهد خود وفا کرد؟ مگر عدم تعرض به شيعيان حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) از مفاد آن پيمان نبود؟ آيا معاويه با قتل حجر بن عدي (رحمة الله عليه) آن پيمان را از درجه اعتبار ساقط نکرد؟؟ پس شما از کدام «بيعت» سخن مي‌رانيد؟؟؟ ******* جناب مدافع راستين اسلام عمر! بنده از شما مي‌خواهم که هرچه سريع‌تر با ايمان به آيه شريفه «الا لعنة الله علي الظالمين» بر معاويه لعن فرستيد. يا علي
45 | مجيد م علي | | ٢١:٥١ - ٢٨ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام جناب 39! نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين - تاريخ: 28 شهريور 89 يك خواهش ازت مي‌كنم: در اسرع وقت يك آزمايش MRI انجام بده، خداي ناكرده غده‌اي چيزي توي جمجمعه‌ات باشه خبر نداشته باشي. قبلش آدرس بيمارستان را بده تا اگر بستري شدي وقت عيادت يك گلدون شجره ملعونه كه خيلي دوست داري برايت بياورم‌. كدوم جزاي خير براي معاويه ملعون الله و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم ؟؟؟؟؟؟؟. عبد اللّه بن عمر مى‌گويد: پيامبر از مكانى در حال عبور بود، چشمش به ابو سفيان افتاد كه سوار بر شتر بود و معاويه و برادرش يكى پيشاپيش و ديگرى پشت سر در حركت بودند فرمود: «اللّهمّ العن القائد و السائق و الراكب». بار خدايا! آن‌كه سواره است و آن دو كه همراه او و پياده هستند را لعنت كن. افرادى كه اين حديث را از عبد الله بن عمر شنيدند، سؤال كردند: آيا خودت از پيامبر شنيدى يا كسى ديگر برايت تعريف كرده است؟ گفت: آرى خودم شنيدم و اگر دروغ بگويم؛ گوش‌هايم كر شوند. همان‌گونه كه دو چشمم كور شده است. تاريخ الامم و الملوك : 10 / 58 ، حوادث سال 284 ه' ، كتاب صفين : 247 ، چاپ مصر . . يا علي
46 | مدافع اسلام راستين | | ٢١:٠٧ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
43 نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) - تاريخ: 28 شهريور 89 جناب مدافع راستين عمر :::::::::::::::::::::::::::::: دليل حمايت شما از معاويه اي که بيش از چهار نفر ادعاي پدري وي را کرده اند چيست؟! هر چه فکر ميکنم مي بينم براي شما که مثلا مدعي توحيد هستيد معاويه بزرگترين سد راه است. لطفا ابتدا پدر معاويه را براي ما معرفي کنيد بعد خود او را!!! مگر نه اينکه مادر معاويه (( هنده )) از زنان اهل پرچم بوده است و به غلامان سياه پوست علاقه شديد داشته است. قطعا خودت بهتر ميداني که علماي خودتان با تآسف به اين مطلب اشاره کرده اند. ========================================================== دليل ما اين است که معاويه با اينکه در مقابل علي محق نبود اما پادشاهي مسلمان و از اهل ايمان بود. کافر به اسلام نبود و خود حضرت علي هيچگاه مخالفين مسلمان خود را کافر يا زنديق ومشرک نخواند و لعن هم نکرد! و بر جنازه انان نماز هم خواند. قصد اصلي ما اين هست كه از كتب خود شيعيان اثبات مي كنيم كه اين عقيده شان باطل است مخالفين حضرت علي کافر ومنافق بودن! در كتاب وسائل الشيعه ج15 «باب حكم قتال البغاة» (عبدالله بن جعفر الحميري از هارون بن مسلم از مسعده بن زياد از جعفر و او از پدر ش روايت مي كند كه فرمودند: علي عليه السلام هرگز كساني را كه با او جنگ كردند نه كافر دانست ونه فاسق ونه مشرك بلكه مي گفتند اينها برادران ما هستند كه بر ما ستم كردند) ما هم همينو ميگيم که حضرت علي گفت. نه بيش و نه کم. اينکه پدر معاويه در گذشته کي بوده به الله مربوط است و شريعت ظاهر انسان رو مي بينيد1 ما ديديم او ايمان اورد و مسلمان شد و مسلمان بود. ايمان اوردن اعمال گذشته انسان محو ميکند. شما شيعيان در تهمت زدن ودروغ گفتن استادين!! اينکه زن ابوسفيان در دوران کفرش چه بود چه کرد به ما مربوط نيست. به ما معلوم است که او ايمان اورد ومورد عفو پيامبر واقع شد. و پيامبر از او انتقام نگرفت و در مورد او سخني که شيعه ميگويد نگفت. اعمال بندگان به الله مربوط مي شود نه بنده اش. اما شيعه در پشت مردگان هم غيبت و دروغ ميگويد!! ما اهل توحيديم و معاويه نه مانع اين توحيد ما است و نه سد ان! معاويه نه معصو م بود و نه پيامبر او پادشاهي و اميري بود هم خدماتي انجام داده و هم اشتباهاتي داشته.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

قبل از اينكه ادعا كنيد كه اميرمومنان معاويه را لعنت نكرده است ، بهتر است به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/lib/layn/layn4.htm#_Toc244137862

http://valiasr-aj.com/lib/layn/layn4.htm#_Toc244137889

و همچنين مواردي كه به اسناد صحيح در نزد اهل سنت ، معاويه در انها به اميرمومنان علي عليه السلام آنچه را كه لايق خود او بوده است ، گفته است ، ببينيد !

و بعد دوباره در اصلاح نظر خويش ، نظري جديد بنويسيد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

47 | مدافع اسلام راستين | | ٢١:١٤ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
خداوند ميفرمايد:وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [47] هرگاه دو گروه از مومنان وارد قتال و درگيري شدند، ميان آنان صلح و آشتي برقرار كنيد. اگر يكي از آن دو گروه بر ديگري تجاوز كرد، با گروه تجاوز گر قتال شود تا اينكه از تجاوز دست برداشته و تابع فرمان حق گردد اگر آماده ي اطاعت از فرمان شد آنگاه ميان آن دو گروه با رعايت قسط و عدل، صلح برقرار كنيد. و عدالت كنيد كه خداوند اهل عدل را دوست دارد. همانا مومنان با هم برادرند. ميان برادرانتان صلح و آشتي برقرار كنيد و از خدا بترسيد تا به تقوا برسيد. در دو آيه مذكور، از دو گروه در گير، به عنوان مومن ياد شده است هر چند كه آنان مخالف يكديگر بوده و عليه يكديگر دست به قتال زده باشند، مسلماً اگر بغاوت يك گروه عليه گروهي ديگر بر اساس تاويل و به خاطر اينكه هر فريق خود را محق دانسته باشد، صورت گيرد، اين امر هرگز مانع از اجتهاد نمي باشد، خواه اجتهاد درست باشد يا خطا [48] و آيه فوق به تنهايي براي رد تمامي دلايل مخالفان کافيست چون هيچ دليلي بالاتر از کلام خدا نيست!

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- در آيه در ابتدا مقيد به مومنين شده است ، يعني اگر مومن بودند و چنين درگيري رخ داد ، اصلاح كنيد ، اما اگر يكي بغي كرد (بغي ديگر او را از ايمان خارج مي‌كند) لذا حتي حق داريد او را بكشيد ! (فقاتلوا التي تبغي) چرا شما تنها ابتداي آيه را مي‌بينيد و به انتهاي ان كاري نداريد ؟ از شما سوال مي‌كنيم كه اگر در جنگ صفين يا جمل بوديد ، آيا به انتهاي آيه عمل نمي‌كرديد ؟ يا اگر عمل مي‌كرديد آيا حاضر بوديد معاويه را بكشيد ؟

2- در ابتدا ممكن است دو گروه مومن باشند (اما هميشه اينجور نيست) و شما بايد ثابت كنيد كه لشكري كه با اميرمومنان جنگيد در ابتدا مومن بود ! البته خروج بر اميرمومنان و خليفه وقت به اقرار همه اهل سنت ، سبب خروج از ايمان است ! (يعني به مجرد شكستن بيعت ، بدون اينكه براي مقاتله بيايند ، از ايمان خارج شدند)

3- حتي اگر فرض بگيريم كه در ابتدا مومن بودند ، آيا هيچ يك از مسلمانان به حكم «فاصلحوا بينهما» عمل كرد يا خير ؟ اگر صحابه عمل نكردند كه بايد توبيخ شوند ، و اگر عمل كردند نيز حجت بر دشمنان اميرمومنان تمام شده است ، و ديگر بهانه شما (كه تاويل داشته‌اند) صحيح نيست !

4- آيا شما اجتهاد در مقابل نص مي‌كنيد ؟ !!! رسول خدا دشمنان و كساني كه بر اميرمومنان خروج كرده‌اند را ناكثين و مارقين و قاسطين ناميده‌اند و شما مي‌گوييد نه خير تاويل داشته‌اند !!!!

گروه پاسخ به شبهات

48 | مدافع اسلام راستين | | ٢٣:٠٨ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
حضرت فرمودند قاتل و مقتول از لشگر مخالفين ايشان در آتش‌اند ! نه كساني كه در صف لشكريان آن حضرت بودند ! ---------------------------------------------------------------------- در بخاري و مسلم و... چنين حديثي از پيامبر هم است که قاتل و مقتول در جهنم هستند! يعني دو مسلماني که همديگر را مي‌کشند. قاتل چون مي‌کشد و مقتول بخاطر قصد کشتن برادرش را داشته. اما آقاي پاس‌خگو لطف کنيد تمام اين روايت رو اينجا بنويسيد تا ما هم بفهميم منظور حضرت علي رض آن‌چيزي بوده است که شما مي‌گوييد! از شکم خود نگوييد. ارزش ندارد! بعد باز مي‌گويم يک امام منتخب الهي نبايد بر جنازه اهل جهنم نماز ميت بخواند!! ايا جايز است بر اهل آتش نماز ميت خواند؟؟؟؟ بعد شما مي‌گوييد منافق باطني!!! مگر امام علم به همه چيز نزد شما ندارد؟؟؟ پيامبر وقتي بر جنازه منافق نماز خواند خداي متعال از طريق وحي منعش کرد!!! چرا امام را منع نکرد؟؟ يعني علم غيبي بهش نداد؟؟!!!! اي شيعه مطمئن باشد در تار عنکبوتي که خودت درست کردي گير مانده‌ي!!

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- روايتي را كه شما نقل كرده‌ايد در صحيح بخاري از اميرمومنان نيست ! و حتي اگر از اميرمومنان بود ، براي شيعيان حجت نبود ، چون در كتب اهل سنت است و نه در كتب شيعه !
اما روايت بخاري و مسلم كه «اذا التقي المسلمان بسيف فالقاتل والمقتول كلاهما في النار» بر ضد شما است ! شما يا بايد حضرت علي و لشكر او و معاويه ولشكر او (همه را) در جهنم و كافر بدانيد ! چوم القاتل والمقتول كلاهما في النار !
يا بايد بگوييد كه روايت اصلا شامل جنگ اميرمومنان با طرف مقابل نمي‌شود ! زيرا در روايت امده است كه دو طرف بايد مسلمان باشند !‌ ولي ما يكي از دو طرف را مسلمان نمي‌دانيم (البته به اختيار شما است كه معاويه ولشكر او را كافر بدانيد ، يا اميرمومنان و لشكر ايشان را !)
2- فرموده‌ايد «ايا جايز است بر اهل آتش نماز ميت خواند؟؟؟؟ بعد شما مي‌گوييد منافق باطني!!! مگر امام علم به همه چيز نزد شما ندارد؟؟؟ پيامبر وقتي بر جنازه منافق نماز خواند خداي متعال از طريق وحي منعش کرد!!! چرا امام را منع نکرد؟؟ يعني علم غيبي بهش نداد؟؟!!!!»!
بهتر است تفسير شيعه راجع به اين آيه را ببينيد و بعد ادعا كنيد كه در تار گير افتاده‌ايم !
آيا رسول خدا (ص) نمي‌دانست كه عبد الله بن ابي منافق است ؟ «ولتعرفنهم في لحن القول» ! قطعا مي‌دانست ! آيا مي‌دانست و بر او نماز خواند ؟ آري ! پس چطور ؟ پاسخ ساده است ! صلاة در اين آيه ، همان معني لغوي است ! يعني دعا ! يعني در ركعت آخر نماز ميت ، براي مومن دعا مي‌شود ؛ اما براي منافق دعا نكن ! و به همين سبب بود كه رسول خدا (ص) بر منافقين هم نماز مي‌خواند اما در ركعت آخر بعد از تكبير براي آنها دعا نمي‌كرد !!!
به همين سادگي ! البته كسي كه از تفسير ائمه شيعه به دور باشد ، مجبور مي‌شود بگويد كه رسول خدا اشتباه كرد و عمر ايشان را نهي كرد ، و آيه به نفع عمر و بر ضد رسول خدا (ص) نازل شد !
بهتر است به جاي اينكه تصورات باطل خود را در بحث با شيعه پيگيري كنيد كمي هم به دنبال دفاع از حيثيت و آبروي رسول خدا (ص) باشيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

49 | مدافع راستين اسلام | Germany - Munich | ٢٣:٢٦ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
عبد الله بن الزبير و دخل عليّ الدار، و هو كالواله الحزين، و قال لابنيه: كيف قتل أمير المؤمنين وأنتما على الباب. ولَطَم الحسن وضرب صدر الحسين، وشتم محمد بن طلحة، ولعن عبد اللّه بن الزبير، فقال له طلحة: لا تضرب أبا الحسن، ولا تشتم، ولا تلعن مروج الذهب ج 1 ص 311 ، اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى : 346هـ) الوفاة: 346 علي وارد خانه شد و بسيار اندوهگين بود؛ به دو پسرش گفت: چگونه امير المومنين را كشتند با اينكه شما دوتن بر در خانه بوديد؟ سپس به حسن سيلي زده و به سينه حسين زد؛ و به محمد بن طلحه دشنام داده و عبد الله بن زبير را لعنت كرد ! 9- ابو موسى اشعري ---------------------------------------------------------------------- اي شيعه! اگر اين حديث را قبول داري! پس قبول کن حضرت گفته چگونه امير المومنين را کشتند؟ به خدا حضرت علي هيچ يک از خلفاي راشدين را لعن و دشنام نداده. راوي مي‌گويد بن زبير را لعن کرد!! اما نمي‌گويد چگونه لعن کرد الفاظش چه بود؟ ايا لعن ان حضرت الفاظش مثل شيعه امروزي و کوفي بود؟!! مطالب ان ادرس رو خوندم چيزي نبود که نظر منو عوض کند! الفاظ اون دشنام واقعن چي بود؟؟

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- ما اين احاديث را قبول نداريم ! چون در منابع اهل سنت آمده است ؛ ولي اهل سنت كه منكر لعن هستند بايد پاسخگو باشند !
2- مردم همان زماني گفته‌اند اميرمومنان لعنت كرد ، كه روايات حرمت لعن را نقل كرده‌اند ! هر چيزي كه به نظر شما حرام و ممنوع باشد ، همان طبق روايات اهل سنت ، بر لسان اميرمومنان بر ضد معاويه و امثال او گفته شده است !
البته شما نمي‌خواهيد نظر خود را عوض كنيد ! زيرا كسي را كه خواب است مي‌توان بيدار كرد ، ولي كسي را كه خود را به خواب زده نمي توان بيدار كرد !
اگر بگوييد كه لعن امروز ، چيزي غير از لعن در روايات است ، پس چه دليلي براي حرمت لعن وجود دارد ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

50 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٢٣:٤٦ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام مثل اينكه بعضي‌ها جداً مغز خودشان را تعطيل كرده‌اند . قبلاً گفتم كه ابن سباء در نزد ما از موجوديت داشته باشد يك فرد ملعون است . بقول علماي‌تان ابن سباء ( موهوم ) يهودي بود و بعد از روي نفاق مسلمان شد بقول علماي‌تان معاويه ( ملعون ) بت پرست بود و بعد از روي نفاق مسلمان شد . اگر ما و شما ابن سباء را ملعون مي‌دانيم چرا نبايد معاويه را ملعون بدانيم , اين ملعون ماويه با خليفه زمان خودش به جنگ پرداخت ( حال چه بيعت كرده بود، چه نه ) پس مرتد شده بود و هيچ توبه‌اي از اين ميوه شجره ملعونه در دست رس نيست . حال كمي راجع به او مي‌نويسم معاويه کيست ؟ معاويه از دو فرد كثيف و پليد بوجود آمده كه بنا به قانون توارث، خباثت ذاتى هر دو را به ارث برده بود. پدرش ابو سفيان رئيس مشركين و بت‏پرستان قريش بود و خداوند نيز به همين عنوان در قرآن درباره او فرمايد: فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم با پيشوايان كفر جنگ كنيد كه سوگندهاى آنها احترامى ندارد كه رعايت شود. ابو سفيان در اغلب غزوات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمانده لشگر بت‏‌پرستان و مشركين مكه بوده و در واقع جنگ‌هاى احد و بدر و احزاب و ساير جنگ‌ها را او به وجود آورده بود،ابوسفيان مدت 21 سال با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخالفت و دشمنى نمود و در فتح مكه از ترس شمشير به ظاهر اسلام آورد ولى در باطن به همان كفر و بت‌پرستى خود باقى ماند. و اما مادرش هند دختر عتبة بن ربيعة بن عبد شمس بود و با رسول اكرم صلى الله عليه و آله دشمنى فوق العاده داشته و در مكه آنحضرت را آزار مي‌رسانيد، در جنگ احد به اتفاق چند تن از زنان ديگر پشت سر مردان حركت كرده و آنان را با دف زدن براى جنگ با مسلمين تشجيع مي‌نمود و در خاتمه جنگ هم كه حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله به درجه شهادت رسيده بود به دستور هند وحشى قاتل حمزه جگر او را بيرون كشيد و پيش هند برد و آن ملعونه از شدت عداوت تكه‏اى از كبد را در دهان خود گذاشت ولى نتوانست آنرا بجود و ناچار از دهان بيرون انداخت و از آن تاريخ به هند جگر خوار معروف گرديد. در زمان جاهليت به ول‌گردى و بدكارى شهرت داشت و معاويه هم در چنان موقعى از وى متولد گرديده بود. زمخشرى در ربيع الابرار نقل مي‌كند كه معاويه را به چهار پدر نسبت مي‌دهند:‌ابى عمرو بن مسافر، عباس بن عبد المطلب، عمارة بن وليد، مردى سياه بنام صباح . ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه بهمين مطلب اشاره كرده است . محمد بن عقيل مؤلف كتاب النصايح الكافيه مي‌نويسد كه حسان بن ثابت هند و شوهرش را در نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هجو مي‌كرد و آن‌حضرت و اصحابش باشعار او گوش مي‌دادند،حسان در هجويات خود به هند نسبت زنا مي‌داد و حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم او را منع نمي‌كرد معاويه از چنين پدر و مادرى بوجود آمده و خبث ذات و رذائل اخلاقى هر دو را دارا بود او نيز مانند پدرش در جنگ‌هائى كه عليه مسلمين بر پا مي‌شد شركت مي‌كرد و از ترس شمشير ظاهرا باسلام گرويده بود ولى در باطن در محو اسلام كوشش مي‌كرد چنان‌كه حضرت امير عليه السلام درباره اسلام آوردن معاويه و پدرش كه از ترس شمشير و از روى اكراه و اجبار بوده ضمن نامه‏اى كه به معاويه نوشته چنين فرمايد: فانا ابو حسن قاتل جدك و خالك و اخيك شدخا يوم بدر،و ذلك السيف معى و بذلك القلب القى عدوى،ما استبدلت دينا و لا استحدثت نبيا،و انى لعلى المنهاج الذى تركتموه طائعين و دخلتم فيه مكرهين (منم ابو الحسن كشنده جد تو (عتبه پدر هند) و دائى تو (وليد بن عتبه) و برادر تو (حنظلة بن ابيسفيان) كه آنها را در جنگ بدر تباه ساختم و اكنون هم آن شمشير دست من است و من با همان دل و جرأت دشمنم را ملاقات مي‌كنم و دين ديگرى اختيار نكرده و پيغمبر تازه‏اى نگرفته‏ام و من در راهى هستم (اسلام) كه شما باختيار و رغبت آنرا ترك نموديد و از روى اكراه و اجبار هم بآن داخل شده بوديد.) محمد بن جرير طبرى نقل ميكند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اذا رأيتم معاوية على منبرى فاقتلوه. (هر گاه معاويه را بر منبر من ديديد او را بكشيد.) و هم‌چنين به نوشته طبرى ابوسفيان بر الاغى سوار بود و معاويه افسار مركب را گرفته و برادرش نيز از عقب مركب را براه مي‌انداخت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: لعن الله الراكب و القائد و السائق . (خداوند بهر سه لعنت كند) دانشمند مسيحى جرج جرداق در جزء چهارم اثر نفيس خود به نام (الامام على) مي‌نويسد: فرد شاخصى از بنى اميه كه تمام خصال و اعمال زشت اميه را دارا بود معاوية بن ابى سفيان است و اول چيزى كه از صفات معاويه به چشم مي‌خورد اينست كه او از انسانيت و اسلام خبرى نداشت و اعمال او اين مطلب را ثابت نمود كه او از اسلام دور بود يا علي
51 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ٢٣:٥٦ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
اقاي پاسخگو! مگر اينطور نشد؟ منتهي از درون خود لشکر حضرت علي رضي الله تعالي عنه شيعيان!! دو اتشه بيرون شدن! و خوارجو تشکيل دادن!! و با صلح مخالفت کردن!2= خداي تعالي انها رو مومن ميداند تو ميگويي مومن نبودن مسلمان بودن!! من فکر نکنم نظر همه علماي اهل سنت اين باشد که منکر خلافت خلفاي رشدين رو کافر بدانند!چون کسي جز قليلي از افراطيون شيعه رو کافر نمي دانند. و در هيچ روايتي شرط مسلمان شدن را قبول خلافت يا امامت قرار نداده! اما نبوت را داده, قيامت را داده ,بعثت را داده, ايمان به ملائک را داده, و... يعني به يکي از اينها اگر مومن نباشي مسلمان نيستي و اينها اصول دينند! توحيد. معاد نبوت چون در اين مورد صراحتا ايه وجود دارد. اگر امامت جز اصول دين نيست پس دعواي شما بر سر چيست؟؟؟؟؟!!!!! اصول مذهب است يعني چي؟؟؟؟؟؟؟ وقتي يک اصلي در قران با محکمات ثابت شد اصول دين است! مثل نبوت! اقاي پاسخگو!! امامت که افضلتر و بالاتر از مقام نبوت نزد شما است!!! چطور است نبوت جز اصول دين اسلام است اما امامت شما که بخاطر ان گوش فلک کر کرديد جز اصول مذهب محسوب مي شود نه دين؟!!!!!!!!!!!! من بارها با شيعيان بحث کرده ام! اما انها امامت را جز اصول دين ميدانند!! اين تناقض چرا؟

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- رسول خدا تنها خوارج را پيشگويي نكردند ! جنگ با سه گروه را پيشگويي كردند !
2- فرموده‌ايد «چون کسي جز قليلي از افراطيون شيعه رو کافر نمي دانند» فتاواي علماي اهل سنت از جمله احناف و ابوحنيفه را ديديد ؟ آيا ابوحنيفه را افراطي مي‌دانيد ؟! البته مي‌دانيم كه خود او نيز ملتزم به اين حكم نيست !‌اما سخني گفته است كه لازمه آن اين است !

در هر صورت شما براي سخن ابوحنيفه و امثال او پاسخي نداشتيد و فقط با اين جمله كه نظر همه نيست از زير آن شانه خالي كرديد !
3- اصول دين ، يعني شرايط دخول در اسلام ، اصول مذهب يعني شرايط دخول در ايمان !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

52 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Singapore - Singapore | ١٠:٤٦ - ٣٠ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع چپ شده‌ي عمر! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::: جواب سئوال مرا نداديد ::::::::::::::::::::::::::::: دليل حمايت شما از يک حرام‌زاده به نام معاويه که ثابت کردم بيش از چهار نفر مدعي بودند که پدر او هستند واقعا چيست؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: با توجه به گفتار خودتان : :::::::::::::::::::::::::::::: آيا خداوندي که شما او را عبادت مي‌کنيد پا دشاهي مسلمانان را از ميان حرام‌زادگان انتخاب مي‌کند؟! آيا خداوندي که شما او را عبادت مي‌کنيد پادشاهي مسلمانان را از ميان شجره ملعونه‌اي که ذات پاکش در قرآنش اشاره کرده است انتخاب مي‌کند؟! به راستي خداوند شما کيست؟! خاخام اعظم عمر بن صهاک؟ :::::::::::::::::::::::::::::::::: جناب مدافع چپ شده من از شما بسيار سپاس‌گذارم اين تشکر را از اعماق وجودم به تو هديه مي‌کنم. زيرا اگر امثال تو و خلفاي تو وجود نداشتند، ايمان ، حقيقت ، عدالت ، و . . . همه چيز در حصار ابهام باقي مي‌ماند و شناسائي حق از باطل دشوار مي‌شد، اما با وجود شما و بروز عقايد و گفتارتان بايد خداوند را شاکر باشيم که توسط شما حقيقت را به همه جهانيان عرضه مي‌کند و اين از معجزات حضرت حق تعالي است. در واقع بايد گفت عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: جناب مدافع عمر! ::::::::::::::::::::: چرا شما بر عليه نص صريح قرآن که خاندان اهل بيت ع پاک و معصوم معرفي مي‌کند حرام‌زادگان را جايگزين مي‌کنيد و آنان را خليفه خدا مي‌دانيد؟ يعني خدائي را که شما عبادت مي‌کنيد موجبات خليفه شدن معاويه لعنت الله عليه را فراهم کرده است؟! دليل حمايت شما از حرام‌زادگان با توجه به اينکه خود اعتراف مي‌کنيد که آنان در برابر حضرت امير المومنين فاروق اعظم و صديق اکبر علي بن ابي طالب ع محق نبودند چيست؟! مگر چه چيزي در حرام‌زادگان وجود دارد که قلب بيمار شما را راضي مي‌کند تا از آنان پيروي کنيد؟ شيطان با قلب و عقل شما چه کرده است؟! اين جمله خودتان است، از همه دوستان عزيز شيعه و سني مي‌خواهم که نظرشان را در مورد اين جمله‌ي جناب مدافع عمري بگويند ::: ______________________________________________________________________________________________ (((((اينکه پدر معاويه در گذشته کي بوده به الله مربوط است و شريعت ظاهر انسان رو مي‌بينيد، ما ديديم او ايمان آورد و مسلمان شد و مسلمان بود. ايمان اوردن اعمال گذشته انسان محو مي‌کند. شما شيعيان در تهمت زدن و دروغ گفتن استادين!! اينکه زن ابو سفيان در دوران کفرش چه بود چه کرد به ما مربوط نيست. به ما معلوم است که او ايمان اورد و مورد عفو پيامبر واقع شد. و پيامبر از او انتقام نگرفت و در مورد او سخني که شيعه مي‌گويد نگفت. اعمال بندگان به الله مربوط مي‌شود نه بنده‌اش. اما شيعه در پشت مردگان هم غيبت و دروغ مي‌گويد!!))))) ________________________________________ جناب مدافع چپ شده‌ي عمري! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: خود شما بهتر از هر کسي مي‌داني که معاويه و پسرش يزيد و در کل خاندان ابوسفيان اصلي‌ترين دشمنان دين خدا بودند و هيچ‌گاه اسلام نياوردند و آنچه که بنام ايمان از آنها عنوان مي‌کنيد تنها ظاهر قضيه است و آنان منافقاني بيش نبودند! و در واقع اين طبيعي است که شما حرام‌زاده بودن معاويه را که خليفه خود مي‌دانيد را کتمان کنيد اما من نمي‌دانم با کتاب‌ها و علماي خودتان چه مي‌کنيد؟؟ آيا آنان اين مطالب را دروغ مي‌گويند؟! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: اگر چنين باشد که همه شما را بدون استثناء بايد گمراه بدانيم زيرا مبناي دين و مذهب و عقيده شما همان کتاب‌ها و علماي خودتان هستند که حتي خودتان هم به آنها و صحت مطالب آن اعتمادي نداريد و آن مطالب را دروغ مي‌دانيد!!!! لطفا دليل پيروي از آن علما را بفرمائيد؟؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: منظورم همان علمائي هستند که کتابها و مطالب‌شان را دروغ مي‌پنداريد! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: يا اين حساب مذهب شما بر پايه دروغ و بي‌اعتمادي استوار شده است و اگر اين جمله مرا رد کنيد بايد بگويم که طبق گفتار ابن کلبي که ذهبي او را ثقه مي‌خواند خليفه شما معاويه چهار پدر داشته ( يعني زنا زاده بوده است ) و مادرش هم از زنان اهل زنا بوده که با بسياري از مردان عرب رابطه جنسي داشته است ، از جمله غلامان سياه چرده که بسيار مورد علاقه‌ي جناب هنده مادر معاويه و همسر ابو سفيان بوده‌اند. بنابراين ما از همين‌جا وجود خليفه شما معاويه را در مذهب شما و از آن جالب‌تر حمايت شما از چنين خليفه‌ي زنازاده‌اي را به شما و تمامي معاويه دوستان تبريک عرض نموده و آرزو داريم که در آخرت همنشين او شده و در اين دنيا نير زندگي معاويه‌واري براي‌تان از درگاه حضرت حق مسئلت داريم. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: مطلبي هم در مورد عصمت معصومين ع و آيات قرآن که کرارا ما را به تعقل و تفکر و پيروي از اولي الامر منکم سفارش کرده است براي‌تان دارم و اميداوارم به همين واسطه وجدان خفته شما بيدار شده و به سوي الله تعالي هدايت شويد. جناب مدافع عمري! ::::::::::::::::::::::: عقل در دين مبين اسلام به ويژه مکتب بر حق تشيع و اهل البيت ع جايگاه بسيار عالي دارد آن‌قدر مهم است که ملاک تکليف براي انسان‌ها داشتن عقل و منطق توآم با مي‌باشد! جايگاه عقل در دين را مي‌توان در دو بخش خلاصه نمود ::: 1- کليات دين مانند اصول دين (عقائد) بايد توسط عقل کشف شود و الا دين بدون تعقل و آموزه‌هاي ديني بدون تاييد عقل و درک عقلاني داراي ارزش چنداني نخواهد بود. مثلا توحيد تقليدي واقعا بي‌ارزش است و قطعا انسان را به سر منزل مقصود نمي‌رساند. _____________________________________________________________ 2- مسائل فقه و آنچه که مربوط به عمل مکلفين به دين مي‌شود. که در اين مسائل عقل توان کشف حکمت‌ها و ريزه‌کاري‌ها را به تنهايي ندارد و بايد توسط يک راهنماي معصوم ( ائمه معصومين ع) اين مسائل براي عقل منکشف و بکار بسته شود و در واقع لزوم عصمت ائمه طبق آيه تطهير هم در اين مشخص مي‌شود. و يا به عبارت بهتر آموزه‌اي ديني يا عقلي هستند و يا عقلاني. آموزه‌اي عقلي مسائلي هستند که عقل سليم به طور مستقيم بدان‌ها مي‌رسد مانند وجود خالق در اين عالم و توحيد آن يگانه هستي. آموزه‌هاي عقلاني مسائلي هستند که عقل با واسطه آنها را کشف مي‌کند. _____________________________________________________ يا حــــــــــــــــــــــــــــــــق در پايان هم
53 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ١٧:١٥ - ٣١ شهریور ١٣٨٩ |
در كتاب وسائل الشيعه ج15 «باب حكم قتال البغاة» (عبدالله بن جعفر الحميري از هارون بن مسلم از مسعده بن زياد از جعفر و او از پدر ش روايت مي‌كند كه فرمودند: علي عليه السلام هرگز كساني را كه با او جنگ كردند نه كافر دانست و نه فاسق و نه مشرك، بلكه مي‌گفتند اينها برادران ما هستند كه بر ما ستم كردند) ما هم همينو مي‌گيم که حضرت علي گفت، نه بيش و نه کم. ------------------------------------------------------------------------------- در حقيقت اين روايت از کتاب حديثي خود شما نفي کننده همه انچه است که درباره امير معاويه مي‌گوييد! غلو چشم انسان رو کور و عقل او را زائل مي‌کند. و شما اهل غلو و رفض هستين. فرق ما با شما يکيش همين است. ما مي‌گوييم علي محق بود و اطاعت از او واجب بود اما معصوم و خالي از خطا نبود! و اين دليل به جنگ با او نمي‌شود!! مخالفيني که صرف به خاطر قصاص با حضرت علي اختلاف پيدا کردن و اعتراض به حضور سپاه قاتل و باغي در لشکر او داشتن. به فرموده امير مومنان علي رض برداران ايشان بودن که در قضاوت خود خطا کردن و عوامل ديگر که سبب جنگ و فتنه بين مسلمانان شد. اما تو اي شيعه حتي از خدا ترس نداري! حتي به اخلاق پاي بند نيستي! تهمت و افترا و دروغ سازي مذهب تو است. مثال حضرت علي و معاويه و طلحه و زبير بارها در ميان مسلمين و پيروان يک راه و انديشه اتفاق افتاده! صد نمونه‌اش در همين انقلاب شما رخ داده! يکيش قضيه منتظري بود و ديگرش همين قضيه کروبي و موسوي!! ايا اينها کافر و حرام‌زاده‌اند؟ اي شيعه دروغين! ادبي که از علي اموخته باشي کجاست؟؟؟؟ والله تو بوي از سيره علي رض نبردي!
54 | مدافع اسلام راستين | | ١٧:٢٥ - ٣١ شهریور ١٣٨٩ |
2- مسائل فقه و آنچه که مربوط به عمل مکلفين به دين مي‌شود. که در اين مسائل عقل توان کشف حکمت‌ها و ريزه‌کاري‌ها را به تنهايي ندارد و بايد توسط يک راهنماي معصوم ( ائمه معصومين ع) اين مسائل براي عقل منکشف و بکار بسته شود و در واقع لزوم عصمت ائمه طبق آيه تطهير هم در اين مشخص مي‌شود. و يا به عبارت بهتر آموزه‌اي ديني يا عقلي هستند و يا عقلاني. ===================================== اصلا خودت هم مي‌داني چي داري مي‌گي؟؟؟؟!!! جناب! ايا يک از کتب فقهي شما بدست اين معصومين نوشته شده؟؟؟ اصلا مذهب شيعه کتاب فقهي از يکي اين ائمه دارد؟؟؟ غير از مذهب زيديه. عقل علماي شما که کشف اين ريزه کاري‌ها رو بدون معصوم داشته!! تازه همون 70% روايت‌ها رو هم در کتب علماي‌تان ساخته عقل خود انهاست!! ايه بقول شما تطهير اگر ذره‌اي عقل انصاف داشتيد و کينه و عداوت را نسبت به بقيه اهل بيت رسول الله کنار مي‌گذاشتيد. واضحا مي‌ديدن و درک مي‌کردين که در مورد دختران و همسران ان حضرت نيز است و با حديث کساء بقيه 5 تاي ديگه رو در بر مي‌گيرد.! اما غلو و کيينه کي چنين مجالي رو به شما مي‌دهد.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- بهتر است در ابتدا ، علت كتاب نوشتن علماي خود را بدانيد ، تا بعد ببينيد آيا ائمه ما عليهم السلام احتياجي به نوشتن كتاب داشته‌اند يا خير !
علما در ان زمان ، رواياتي را كه به نظر آنها صحيح بود يا معتبر (و يا داراي صفتي خاص) بود، در يك كتاب جمع آوري مي‌كردند تا بعد از احتياج به آنها بتوانند به سرعت از آن استفاده كنند ، همچنين مسائل فقهي را كه در مورد آنها تحقيق كرده بودند ، در يك كتاب مي‌نوشتند تا بتوانند به آنها عمل كنند و اشتباه نكنند ؛ در واقع كتاب در آن زمان ، مثل الان نبود كه براي ديگران نوشته شود ! بلكه در مرحله اول ، سودش به خود نويسنده مي‌رسيد ! اما ائمه ما اهل بيت كه به منبع غيب متصل بودند و تمامي روايات صحيح را بدون معلم ، مي‌دانستند و مانند علماي شما نيازي به بررسي و مراجعه نداشتند ؛ در احكام نيز اين‌چنين بودند ؛ و به همين سبب كتابي ننوشتند ! اما در عوض بزرگترين كلاس درس را داشتند و هزاران نفر شاگرد سر درس امام جعفر صادق عليه السلام حاضر شدند و رواياتي را كه ايشان نقل كردند ، ثبت وضبط نمودند كه در كتب فعلي شيعه موجود است !
(يعني اگر ائمه كتاب نوشته بودند اين شبهه پيش مي‌آمد كه ايشان نيز مانند علماي اهل سنت هستند!)
2- در مورد حديث كساء ، اگر كسي انصاف داشته باشد ، تفسير آن را از خود رسول خدا (ص) سوال مي‌كند (وجواب ايشان نيز واضح است و در كتب اهل سنت آمده است)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

55 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٨:٠٥ - ٣١ شهریور ١٣٨٩ |
جناب مدافع خاخام اعظم نوشته اي ::: _________ علي عليه السلام هرگز كساني را كه با او جنگ كردند نه كافر دانست و نه فاسق و نه مشرك، بلكه مي‌گفتند اينها برادران ما هستند كه بر ما ستم كردند ما هم همينو مي‌گيم که حضرت علي گفت، نه بيش و نه کم. ___________________________________________ جواب د ندان شکن ::: ::::::::::::::::::::::::::: اگر بر فرض محال حق با تو هم باشد سئوال ايجاد ميشود اگر حضرت علي ع آنان را برادران ستمگر خود هم ميدانست چرا با آنان جنگيد و دمار از روزگارشان درآورد؟! ما هم ميخواهيم همينکار حضرت را انجام دهيم نه کم نه بيش، و با کساني که شيعه را تکفير و به قتل ميرسانند ، تا حدي که فتوا ميدهند با کشتن 7شيعه بهشت بر آنان واجب ميشود انشاءالله جهاد ميکنيم و همانند خوارج نهروان که با شمشير علي ع به زانو در آمدند همه را از دم تيغ ميگذرانيم در واقع همان کاري که حضرت ابولولو و شاه اسماعيل صفوي رضي الله عنهما انجام دادند. همان برادران ستمگراتان که که خود بر ستم آنان اعتراف کرده ايد حضرت علي ع از دم تيغ گذراند. ما هم با برادران ستمگرمان همين کا را ميکنيم. و اما حقايقي را که در مورد معاويه اشاره کردم :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: چرا خودت را به نفهمي ميزني؟ همانطور که قبلا هم گفتم اين مطلب را و خودت هم در نظر شماره 46 خودت در همين صفحه اعتراف کرده اي از کتابهاي خودتان و علماي خودتان ثابت کرديم . بنابر اين اگر اين نکته تو را عصباني کرده است علت آن کتب و علماي خودتان است و ربطي به من ندارد! از طرفي اين فقط يکي از هزاران دليل زنازادگي معاويه بود دلايل ديگر را چه ميکني؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: در ضمن جناب مدافع خاخام اعظم اينهمه سئوال از تو پرسيدم چرا جواب نميدهي؟! دليل حمايت و دفاع شما از خليفه ي زنادزاده اي مثل معاويه که از شجره ملوعنه نيز هست چيست؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: در مورد عايشه و طلحه و زبير با توجه به مطالبي که نوشتيد عقل و ايمان نداشته خود را زير سئوال برده ايد! زيرا در يک جنگ يک طرف حق و طرف ديگر باطل هستند . اما نکته جالب اينجاست که شما حضرت علي حق ميدانيد (البته به ظاهر) و معاويه زنازاده را خليفه!!!!! همين موضوع در جنگ جمل (جنگ بين علي ع و عايشه و طلحه و زبير) صدق ميکند. و دروغ بزگ شما اهل سنت که علي ع خليفه چهارم ميدانيد بر ملا ميشود!! آيا کساني که در مقابل خليفه بر حق رسول خدا يعني خليفه خدا لشگر کشي کردند واقعا برادران علي ع بودند؟! آيا آنان بخدا ايمان داشتند؟! اگر آنان بخدا ايمان داشتند، چرا با خليفه خدا به جنگ و لشگر کشي پرداختند؟! اينجاست که دم خروستان بيرون ميزند و راهي براي فرار پيدا نميکنيد. جناب مدافه خاخام اعظم :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: دقيقا اينجا مرحله اي است که شما راه فرار نداريد ! من حتي ميتوانم عکس العمل شما را حدس بزنم! اول اينکه سعي ميکني بحث را منحرف کني و به علت ناتواني و نداشتن جواب از اصل موضوع فرار کني! دوم اينکه با مظلوم نمائي و تآخير درجواب سعي در فراموشي موضوع داشته باشي که تا حرارت مطلب کمتر و به تدريج به دست فراموشي سپرده شود! سوم اينکه سعي ميکني با تهديد و مسائلي شبيه به اين ماهيت واقعي خود را به نمايش گذاري! که البته در هر سه مورد کور خوانده اي. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: جواب سئوالات مرا با ذکر سند بدهيد يا حق
56 | مجيد م علي | | ١٨:٠٦ - ٣١ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام جناب تو كه زحمت كشيدي كاش كمي صداقت داشتي . 10 - عبد الله بن جعفر الحميري في (قرب الاسناد) عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زياد، عن جعفر، عن أبيه ان عليا (عليه السلام) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق، ولكنه كان يقول: هم إخواننا بغوا علينا. أقول: هذا محمول على التقية. (20033) ================================================================================= وليد فاسق ====== روزى بين حضرت على عليه السلام و وليد منازعه اى در گرفت . وليد با گستاخى و بى شرمى رو به حضرت كرد و گفت : ساكت باش كه تو كودكى بيش نيستى و من پيرى سالخورده ام . بخدا قسم كه نيزه ام از نيزه ات تيزتر است و من از تو زبان آورتر و دليرترم و در صف نبرد نيز پر دل تر هستم . على عليه السلام فرمود: ساكت شو كه تو فاسقى بيش نيستى و خداوند آيه ذيل را بدين مناسبت نازل فرمود: ساكت شو كه تو فاسقى بيش نيستى و خداوند آيه ذيل را بدين مناسبت نازل فرمود: افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون ((آيا كسى كه مؤ من است مانند كسى است كه فاسق مى باشد، نه مساوى نيستند.)) الغدير، ج 3، ص 76. ============================================================================ در ضمن ممنون كه شهامت بخرج دادي از كتب شيعه مثل اوردي اما اخوي كتابهاي خودتون ول كردي امدي توي كتاب هاي شيعيان دنبال راضي كردن خودت هستي . ايا اين حديث را نخواندي انهم در صحيح مسلم عمر در جمع تعداد زيادى از صحابه خطاب به على ( ع ) وعبّاس عموى پيامبر ( ص ) گفت : شما دونفر ، ابوبكر و مرا دروغگو و گنه‏كار ونيرنگ‏باز مى‏دانيد ؛ « فلمّا توفّي رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلّم - قال أبو بكر : أنا وليّ رسول اللّه ، فجئتما . . . فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّ‏توفّي أبوبكر فقلت : أنا وليّ رسول‏اللَّه - صلى اللّه عليه وسلّم - ووليّ أبي بكر ، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً » صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 152 ، كتاب الجهاد ، باب 15 ، حكم الفئ حديث 49 . . ============================================================================= شما با اين علماي كذابتان حرفي غير از اراجيف بافتن در مقابل ما نداريد . بخدا قسم كه ما دوست داريم شما فريب نخوريد , بهشون بگو كه سعي نكنند شما را با دروغ راضي نگه دارند حقيقت را بگويند و شما انتخاب كنيد . يا علي
57 | مدافع اسلام راستين | | ١١:٣٣ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
اما ائمه ما اهل بيت كه به منبع غيب متصل بودند و تمامي روايات صحيح را بدون معلم ، مي‌دانستند و مانند علماي شما نيازي به بررسي و مراجعه نداشتند ؛ در احكام نيز اين‌چنين بودند ؛ و به همين سبب كتابي ننوشتند ! اما در عوض بزرگترين كلاس درس را داشتند و هزاران نفر شاگرد سر درس امام جعفر صادق عليه السلام حاضر شدند و رواياتي را كه ايشان نقل كردند ، ثبت وضبط نمودند كه در كتب فعلي شيعه موجود است ! (يعني اگر ائمه كتاب نوشته بودند اين شبهه پيش مي‌آمد كه ايشان نيز مانند علماي اهل سنت هستند!) ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ در اينکه تعدتدي از اين ائمه اهل علم و دانش و فهم بودن جاي شکي نيست! اما در علم غيب داشتن انها جاي شک فراوان است! چرا؟ چون پيامبر ما به غيب متصل بود و قران برايش نازل شد, همه شاگردان يعني صحابه(منافقين چز صحابه نيستن چون در جمع اوري ان شرکت نداشتن, علايم واضح منافقين) در جمع اوري وتدوين ان شرکت جستن! و با امامنت کامل وحي خداوندي را به امتهاي بعدي اتنقال دادن و ما امروز هيچ گونه اختلافي در کامل بودن و درست بودن و حقانيت اين قران با هم نداريم! اما اقاي پاسخگو! شاگردان ائمه شما اندکي از اون علم عيب و داناي غيبي و فقهي ائمه و علماي اهل بيت رو به ايندگان انتقال دادن!! انهم خيلي ناقص! سه چهارم کتاب کافي به اعتراف محقيقن خودتان ضعيف و غير قابل استناد است!! ايا اقاي مجلسي شاگرد کدوم ائمه بوده؟؟ بعد شما 13 تا از علماي اهل بيت رو پيامبر درست کرديد!! سنت پيامبر را به اونها هم تعميم داديد!! اقاي پاسگو ما که با ائمه مذهبمون چنين نکرديم! انها رو در مقام پيامبر قرار نداديم! سخن اونها براي ما حجت نيست! مگر با قران وسنت وعقل در تضاد نباشد. ما خلفاي راشدينو جاي پيامبر ننشانديم! در مواردي که هيچ نصي صريحي وجود نداشته باشد از اهل بيت وصحابه پيروي ميکنيم. اي برادر شيعه غلو شما در مورد علماي اهل بيت سبب شده خود پيامبر در مذهب شما در حاشيه قرار بگيرد! تا جاي که حتي انديشمندان خودتان را به اعتراض واداشته! شما اعتراق کرديد که ائمه شما کتاب فقهي و تفسيري ندارند!و اين نشلن ميدهد شيعه مذهب فقهي اهل بيت نيست!! و يک حزب سياسي است که علماي شما با جمع اوري خرده شيشه هاي از ان مذهب فقهي هم ساخته اند!!! و چون صحابه قبول نداشتن مجبور شدن روايت از پيامبر رو از طفل 6 نقل قول کنند!! يا به همون 6 ساله و8 ساله مقام عصمت و علم غيب قايل شوند تا او اين خلاء رو پر کند! چون به اساني ميتونستن از زبان انان روايت جعل کنند! و اين است که سخن امام صادق نزد شما همون سخن و کردار پيامبر است!! در خالي سخن امام ابوحنيفه و... نزد ما چنين نيست! چون معصوم نيست و به غيب هم دسترسي نداشته الا انچه خدا بهش داده باشد.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
آن مقدار از سخن شما كه خطاب به ما است را پاسخ مي‌دهيم :
1- شاگردان ائمه ، اگر تمامي مردم دنيا بودند ، و تمام عمر خويش را در راه جمع آوري علوم آنان صرف مي‌كردند ، باز هم نمي‌توانستند اندكي از علم آنان را منتقل كنند !
مگر علماي شما در مورد علم اميرمومنان نگفته‌اند كه :
وقال ابن عباس أعطي علي تسعة أعشار العلم وأنه لا علمهم بالعشر الباقي
طبقات الفقهاء ج 1 ص 23، اسم المؤلف: إبراهيم بن علي بن يوسف الشيرازي أبو إسحاق الوفاة: 476 ، دار النشر : دار القلم - بيروت ، تحقيق : خليل الميس
الاستيعاب ج 3 ص 1104 ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي
2- آيا از فشار‌ها و ظلم‌هايي كه بر شاگردان ائمه عليهم السلام وارد شد، و مجبور شدند بسياري از علوم خويش را مخفي كنند خبر داريد ؟
3- چه كسي گفته‌است كه سه چهارم روايات كافي «ضعيف و غير قابل استناد» است ؟ ظاهرا شما هنوز تقسيم بندي روايات شيعه را نمي‌دانيد ! صحيح ، حسن ، موثقه و ضعيف ، و اكثر روايات اصول كافي ، جزو سه قسم اول هستند ، و بسياري از روايات ضعيف نيز ، داراي شواهدي هستند (همانطور كه در نزد اهل سنت نيز صحيح بالشواهد وجود دارد) كه سبب اعتبار آنها است ! بنابراين بيشتر روايات اصول كافي ، قابل استناد است ! غير از مواردي كه ضعيف باشد و شاهدي بر صحت نيز نداشته باشد !
4- ائمه ما ، چيزي جز آنچه از رسول خدا (ص) سينه به سينه نقل كرده و آموخته بودند ، نمي‌گفتند ! (به عكس علماي شما كه قياس و استحسان و... داشتند)
5- شما خلفا را جاي پيامبر ننشانديد ؟ ايا سخن مفتي عربستان كه «المفتي قائم مقام النبي في الأمة» را نشنيده ايد ؟ با جستجوي اين عبارت در اينترنت به راحتي مي‌توانيد روزنامه هاي عربستان كه اين سخن را از او نقل كردند ، ببينيد !
6- آري مذهب ما يك مذهب فقهي نيست ! اما نه به معنايي كه شما گمان كرديد ، چون ائمه ما عالم به تمام علوم و فنون بودند ؛ و به همين سبب ، در همه علوم ، روايات دارند ! يعني مذهب ما بر خلاف مذاهب شما ، يك مذهب جامع است !
7- آيا عيسي وقتي سخن گفت ، شش ساله شده بود؟ بهتر است كلام علماي خويش را در مورد علوم اهل بيت ، حتي در طفوليت ببينيد !(مخصوصا علم امام جواد و امام صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف)
8- در مورد مذهب ابوحنيفه ، بهتر است تحقيق كنيد كه چه كساني به نفع ابوحنيفه روايت جعل مي‌كردند ، تا قياس‌هاي بدون دليل او را مطابق روايات جلوه دهند !(اين مطلب از مسلمات تاريخي نزد اهل سنت است!)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

58 | مدافع اسلام راستين | | ١١:٥٥ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
اگر بر فرض محال حق با تو هم باشد سئوال ايجاد ميشود اگر حضرت علي ع آنان را برادران ستمگر خود هم ميدانست چرا با آنان جنگيد و دمار از روزگارشان درآورد؟
===========================
حضرت علي انها رو ستمگر به مفهومي که تو ميخواهي بگويي نگفته! ستمي که حضرت علي بدان اشاره دارد ستم در نپذيرفتن سخن حضرت علي در مورد قصاص قاتلين و و اجتهادي است انها کردن! انها در برابر دين اسلام ظغيان نکردن بلکه طغيانشان بخاطر اختلاف در قصاص و حضور قاتلين بود
يعني انها مرتکب اشتباه شدن ايا کسي اشتباه ميکند و يا گناه کافر است؟ مرتد است؟ مشرک است؟ بايد هر روز براي اشتباهش لعنش کرد؟؟ ادمي که اشتباه ميکند مي شود پيشمان هم شود توبه هم بکند. ما ميگوييم انهاي امتهاي گذشته بودن در موردي اختلاف کردن و اعمالشان از ما پرسيده نمي شود, برادران ما بودن اشتباه کردن خداي متعال بيامورزدشان و رحمتشان کند. ما معويه رو به همون اندازه قبول داريم که امام حسن و امام جسين قبولش داشتن! و يزيد رو همان اندازه قبول داريم که امام حسين قبولش داشت.ما در سندي صحيح نديديم که اندو در مورد معاويه اعمال شيعيان امروزي رو انجام بدهند يا سخن اينان رو بگويند.
59 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٦:١٥ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
مولوي کوچولو مدافع خاخام اعظم عمربن صهاک ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: چرا با کلمات بازي مي‌کني؟! من طبق جمله خودت گفتم . چرا دوباره خودت به کوچه‌ي عمر چپ ميزني؟! --------------------------------------------------------- معناي جمله ي من کاملا واضحه؟ ----------------------------------------- الحمدلله هميشه حدسيات من در مورد شما پيروان پسر صهاک صحيح از آب در آمده است، زيرا اگر نظر قبلي مرا بخواني ، خواهي ديد که من سعي در توجيه و بازي با کلمات شما و فرار از جواب را براي شما پيش بيني کرده بودم. و اما اصل قضيه از اين قرار است ::: ------------------------------------------- من نگفتم آنان اشتباه کردند يا نه. حرف من در اين است که طبق گفته‌ي شما ما با آن جماعت مانند حضرت علي ع مبارزه و جها مي‌کنيم نه يه قدم بيش و نه يک قدم کم. دليل من عنوان گناه و علت آن نيست در واقع مبناي عملکرد شيعه ، همان عملکرد علي ع است. پس سعي کن بحث را منحرف نکني و از جواب فرار نکني! ---------------------------------------------------------------------- خودت در ابتدا گفتي طبق نظر علي ع آنان برادران ستمگر بودند، اکنون مي‌گوئي ستمگر نبودند بلکه اشتباه کردند. بسيار خوب موضوع بحث من اين نيست که آنان کافر يا ستمگر و يا اشتباه کردند، موضوع بحث من عملکرد و عکس العمل علي ع است که براي ما حجت است ، شما هم که ادعا کرديد علي ع محق بوده است. بنابراين ما بر خلاف شما بر مبناي عقل و منطق و حقيقت طرف حق را مي‌گيريم. آيا شما قابليت جانب‌داري از حق و حقيقت را نداريد؟! ايا مبناي مذهب شما دقيقا نطقه‌ي مقابل حق و حقيقت است؟! -------------------------------------------------------------------------------- قبلا هم گفتم شما علي ع محق مي‌دانيد و معاويه زنازاده خليفه !! آيا اين با عقل و منطق هم‌خواني دارد؟!!! ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در مورد وهابيت که شيعه را تکفير کرده و کشتن 7 شيعه را مقارن با دخول در بهشت خداوند مي‌دانند بايد بگويم که سعي تو در اينکه خود را از آنان جدا کني بي نتيجه و بيهوده است زيرا خود تو يکي از آنان هستي!!! در واقع افتضاحات مذهب و فتاواي علماي شما را من در يکي از اين کامنت‌ها براي اطلاع عموم مطرح کردم و بقدري زشت و مفتضح و قبيح بود که عليرغم اين که از کتب صحيح خودتان نقل کرده بودم گروه محترم پاسخ به شبهات آنرا حذف نمود و اگر به دانستن آن مزالب علاقمندي ايميلت را بگذار تا برايت بفرستم، هر چند که مي‌دانم خواندن آن افتضاحات و قبائح شما را خوشحال مي‌کند نه ناراحت! زيرا يکي از شرايط مذهب و عقيده و خلفاي شما همين قبائح مي‌باشد، بعنوان مثال :: زنا زاده بودن معاويه که طبق ادعاي و اصرار شما خليفه‌ي زنازاده اهل سنت است. اما مسئله اي که تو با زيرکي و دروغ سعي در توجيه اين فرقه ضاله که بوي گند عقيده‌شان عالم را برداشته است را داري اين است ::: شما يک مورد از فتاواي صادره از علماي شيعه در مورد تکفير و کشتن 7 سني را که او را بهشتي کند را به ما معرفي کن تا حرف شما داراي پشتوانه حق باشد. جوک بي مزه اي هم در مورد اينکه اهل سنت با نصيحت و موعظه و راهنماي با شيعه بر خورد مي‌کند گفته‌اي که جوابش فقط و فقط خنده است و رسوائي شما ، زيرا نياز به توضيح ندارد و شما براي عموم دنيا شناخته شده هستيد.حمايت عبد الشلقم مرادزهي از عبد الشيطان ريگي و ديگر کشتار شيعيان در نقاط مختلف جهان حکايت از کذب ادعاي شما دارد . اگر هم شما قائل به اجتهاد هستيد و جنايات و خيانت‌ها و اشتباهات خلفا و حکام اهل سنت را اجتهاد مي‌دانيد، بايد بگويم شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه) هم اجتهاد کرد و الحق و و الانصاف چه اجتهاد خوبي کرد و ريشه ظلم را از بيخ و بن کند. يا حق
60 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٩:٣٩ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
جناب مدافع عمر! دليل تکفير خوارج و سب آنها از سوي شما چيست؟ مگر در کتب شما نيامده است که: «البداية و النهاية» http://www.al-eman.com/islamlib/viewchp.asp?BID=251&CID=118#s3 «‏وقال الهيثم بن عدي‏:‏ ثنا إسماعيل، عن خالد، عن علقمة بن عامر، قال‏:‏ سئل علي عن أهل النهروان أمشركون هم‏؟‏ فقال‏:‏ من الشرك فروا‏.‏ قيل‏:‏ أفمنافقون‏؟ قال‏:‏ إن المنافقين لا يذكرون الله إلا قليلاً‏.‏ فقيل‏:‏ فما هم يا أمير المؤمنين‏؟ قال‏:‏ إخواننا بغوا علينا فقاتلناهم ببغيهم علينا» ********** «... عن طارق بن شهاب قال : " كنت عند علي فسئل عن اهل النهر اهم مشركون ؟ قال : من الشرك فروا قيل : فمنافقون هم ؟ قال : ان المنافقين لا يذكرون الله الا قليلا قيل له : فما هم ؟ قال : قوم بغوا علينا " .» عبد الرزاق ( 10/150) وابن ابي شيبة ( 15/332) ابن نصر في" تعظيم قدر الصلاة "(591-594) البيهقي (8/174) ******** پس به کدامين دليل امام شما بن باز آنها را تکفير کرده است؟ http://www.alathary.net/vb2/showthread.php?t=6515 چرا ديگر بزرگان شما مانند الحافظ ابن الحجر، البخاري ، و القاضي أبو بكر ، و السبكي ، و القرطبي ، القاضي عياض ، و امام نووي و .... خوارج را «تکفير» کرده‌اند؟؟؟ ************************ راستي چگونه است که از يک سو به خوارج مي‌گوييد «إخواننا بغوا علينا» و از سوي ديگر آنها را «سگان دوزخ» مي‌ناميد؟؟ «سنن ترمذي - کتاب تفسير القرآن» http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=9&CID=137#s5 « حدثنا أبو كريب، حدثنا وكيع، عن الربيع بن صبيح، وحماد بن سلمة، عن أبي غالب، قال رأى أبو أمامة رءوسا منصوبة على درج مسجد دمشق فقال أبو أمامة ‏"‏ كلاب النار شر قتلى تحت أديم السماء خير قتلى من قتلوه ‏"‏ ‏...» ********************* معاوية بن زانيه ابوزاني «بغي» کرده بود؟؟ خيلي غلط زيادي کرده بود!!! بر طبق آيه صريح قرآن کريم: «انما السبيل علي الذين يظلمون الناس ويبغون في الارض بغير الحق اوليك لهم عذاب اليم» ما مجاز هستيم که بر ضد او سخن گوييم و از او ابراز انزجار کنيم. چگونه است که وجود لفظ «إخواننا بغوا علينا» درباب خوارج در کتب شما مانع از تکفير خوارج توسط شما نمي‌شود ولي ما حق بيان جنايات و سفاکي‌ها و اظلام آن خبيث معاوية بن زاينه ابوزاني را نداريم؟؟؟ براستي دليل اين غلو حيرت انگيز شما در اميرالمومنين خواندن يک طاغي و يک ياغي زنازاده به نام معاوية ابو زاني چيست؟ جز دشمني با الله متعال؟ يا علي
61 | مدافع اسلام راستين | Germany - Munich | ٢٤:٠٤ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
ما هم ميخواهيم همينکار حضرت را انجام دهيم نه کم نه بيش، و با کساني که شيعه را تکفير و به قتل ميرسانند ، تا حدي که فتوا ميدهند با کشتن 7شيعه بهشت بر آنان واجب ميشود انشاءالله جهاد ميکنيم و همانند خوارج نهروان که با شمشير علي ع به زانو در آمدند همه را از دم تيغ ميگذرانيم در واقع همان کاري که حضرت ابولولو و شاه اسماعيل صفوي رضي الله عنهما انجام دادند. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- انهايکه شيعه رو تکفير ميکنند! در اصل همون کاري رو ميکنند که شيعه با انها ميکند!! يعني ما يک خوارج جديد در شيعه داريم و يک خوارچ جديد در ميان اهل سنت! اي شيعه دروغ نگو انها گروهي اقليت اطراطي هستند. و اهل سنت راستين با نصيحت وموعظه وراهنماي با شيعه بر خورد ميکند نه تکفير.
62 | شاه عباس صفوي كبير (رضي الله عنه) | Iran - Bushehr | ٢٤:٤٤ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
بسم رب الحيدر جناب مدافع راستين اسلام اميدوارم از حرف بنده ناراحت نشوي ولي از باب مثال عرض ميکنم فرض کن بنده يک مسلمان من امروز ميام و شما وپدرومادر و خانواده و کل ايل و تبارتان را به قتل ميرسانم آيا شما حاضريد براي من طلب استغفار کنيد آخه من اشتباه کرده و از روي اجتهاد خود عمل کردم و فکر کردم اين بهترين راه حل است چون ما برادران شما هستيم و فقط يه اشتباه کوچولو کرديم ما روببخشد که چندين هزار نفر رو کشتيم لطفا براي ما طلب استغفار کنيد و از خدا بخواهيد که ما را آمرزيده و رحمت کند چون خداون حتما اين کار ما رو ناديده ميگيرد خدا وکيلي اين کار رو ميکني فکر کن اين حرف شما با چه عقل سليمي جور در مياد الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام صدق الله العلي العظيم
63 | مدافع اسلام راستين | | ١٣:٤٧ - ٠٢ مهر ١٣٨٩ |
آيا سخن مفتي عربستان كه «المفتي قائم مقام النبي في الأمة» را نشنيده‌ايد؟ ========================================= مگر اين سخن عجيبي است!!! مگر فقهاي شما قايم مقام امام زمان نيستند؟؟ مګر امام زمان قايم مقام پيامبر نزد شما نيست؟ بعد بر در و دويار شما اين حديث نوشته شده که علما وارثان انبياء‌اند. مگر وارث همون قائم مقام در دين نيست؟ مگر مردم دين‌شونو از پادشان فرا مي‌گيرند؟؟ يا سياست‌مداران؟ يا مثلا از رئيس جمهور؟ پس کجاي اين سخن نادرست است؟!!
64 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٧:٤٣ - ٠٣ مهر ١٣٨٩ |
جناب مدافع چپ شده عمري! :::::::::::::::::::::::::::::::::::: بحث دين را سياسي نکن مبناي دين اسلام و تشيع تعقل و تفکر هست که جمع آن دو مي‌شود منطق و در واقع هيچ منطقي الهي و ديني جانب‌داري و پيروي شما را از خليفه‌ي زنازاده‌اي مانند معاويه تائيد نمي‌کند! مگر اينکه خودتان نام دين بر آن گذارده باشيد! لطفا نان اصلي دين و مذهب خود ( يهود ) را ذکر کنيد. شما و خلفاي‌تان که از کسي بيشتر خلفا و دوستان يهودي او را مي‌شناسيد! پس چرا حرفي از دوستي آنان با خلفا به ميان نمي‌آوريد؟؟!! =================================================================================== آيه 51 سوره مبارکه مائده ::: ------------------------------------ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿51﴾ ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى‏نمايد (51) =================================================================================== ابوهريره‌ها و کعب الاحبارها چه کساني بودند؟! منابع حديثي عمري و سخنگوي اسلام بکري و عمري چه کساني بودند؟! چرا عمر نامه محرمانه به کعب الاحبار يهودي فرستاد و او را به مدينه دعوت کرد؟! چرا وقتي کعب الاحبار به دروازه مدينه رسيد ، عمر قبل از ورود او به مدينه در بيرون از مدينه با او جلسه گذاشت؟! چرا عمر کعب الاحبار را در نزديک‌ترين مکان به خانه خودش اسکان داد؟! چرا عمر کعب الاحبار يهودي ر سخن گوي اسلام عمري قرار داد؟! چرا . . . . . =================================================================================== اصلا بگو ببينم شما خودتان ادعا مي‌کنيد که پيامبر ص خليفه تعيين نکرد. از طرفي مي بينيم عمر و ابوبکر خليفه تعيين کردند و اهميت اين مسئله را تا آنجا مهم دانستند که حتي جنازه پيامبر ص را رها کردند و در سقيفه بني ساعده ( محل تقسيم اموال مسروقه ) اقدام به تقسيم خلافت سرقت شده نمودند. در واقع اين عقيده شما توهين به پيامبر ص است . زيرا طبق عقيده شما پيامبر ص به اندازه ابوبکر و عمر از درايت کافي برخوردار نبود و مي‌خواهيد با توجه به اين مسئله بگوئيد عمر و ابوبکر نعوذ بالله از پيامبر اعلم‌تر يوده‌اند زيرا مسئله مهم خلافت را به عقيده شما پيامبر ص پشت گوش انداخت ولي آنقدر مهم بود که عمر و ابوبکر آنرا انجام دادند. سئوال ما ::: --------------- آيا پيامبري که به عقيده شما خليفه انتخاب نکرد به اندازه آن دو ملعون عمر و ابوبکر درايت نداشت و نسبت به آن دو اعمل نبود؟؟!! آيا عمر و ابوبکري که جنازه رسول خدا ص را روي زمين قرار دادند و در سقيفه به تعيين خليفه نشستند بهتر و بيشتر از پيامبر ص اهميت خلافت را مي‌فهميدند تا حدي که جنازه رسول خدا ص بايد روي زمين بماند و آنان خليفه انتخاب کنند؟؟!! در ضمن خلفاي انتخابي آنان کساني جز خودشان يعني عمر و ابوبکر نبود!!!!! آيا سقيفه که محل تقسيم اموال مسروقه توسط راهزنان و دزدان بود مکاني بود براي اجماع مسلمانان که مورد ادعاي شماست؟؟!! اصلا شماها مي‌دانيد اجماع يعني چه؟؟!!! اگر واقعا آنان نظر اجماع مسلمين را در نظر داشتند بايد تمامي مسلمانان را اعم مهاجر و انصار آنهم نه در سقيفه بلکه در مسجد جمع مي‌کردند و راي‌گيري مي‌کردند. اصلا چه کسي به کانديداهاي خائن ، حيله‌گر و گناه‌کار شما اجازه داده بود که خود را کانديداي خلافت قرار دهند؟ صلاحيت آنان را چه کسي بايد تضخيص ميداد؟؟!! ملاک دين شما نه تنها سنت پيامبر ص نيست بلکه به گفته خود عمر ملاک تعيين خليفه شما اهل بدعت در واقع همان عبدالرحمن بن عوف مي باشد، نه پيامبر ص!!!!! ما شيعيان طبق فرمايش پيامبر ص و آيات ولايت و احاديث معتبر مانند غدير و ثقلين و . . . حضرت علي ع را خليفه بر حق مسلمين که انتخاب او را توسط ذات اقدس الهي مي‌دانيم و جز او خليفه‌ي ديگري را قبول نداريم. اما در مورد شما اهل بدعت ---------------------------------- نظر اجماع علماي شما اهل بدعت بر اين است که پيامبر ص خليفه انتخاب نکرد! بنا بر همين مطلب، اگر شما واقعا اهل سنت باشيد و خود را تابع سنت پيامبر بدانيد بايد گفت که ديگران نيز حق انتخاب خليفه نداشتند. بنابر گفته خودتان هيچ‌کدام از خلفايتان مشروعيت نداشته و در واقع کودتاچي بوده اند. ____________________________________________________________ در ضمن من هنوز منتظر جواب سئوالاتم هستم تکرار مي‌کنم دليل اصرار شما براي به اثبات رساندن خلافت خليفه‌اي زنازاده مانند معاويه چيست؟؟!! آيا يکي از شرايط خلفاي شما زنازادگي‌ست يا اينکه در درجه و مرتبت آنان از نظر تآئيد حقانيت تآثير دارد؟؟!! --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- يک هفته مهلت مي‌دهم تا جواب سئوالات مرا بدهي وگرنه بحول قوه الهي پاسخ کوبنده و دندان‌شکني بر ياوه‌هايت خواهم داد که ديگر نتواني سرت را حتي نزد هم‌کيشانت بلند کني. جهت اطلاع بهتر است به دوستانت که مي‌دانم آنان را بخوبي مي‌شناسي و آنان در ارتباطي‌، مراجعه کني و در مورد من از آنان اطلاعاتي بگيري به دردت مي‌خورد امتحانش مجاني است. -------------------------------------- ايميل من : [email protected] هديه براي تو : http://maktabshia.blogfa.com ------------------------------------------------------------ يا حق
65 | مدافع اسلام راستين | | ٢٠:٥١ - ٠٣ مهر ١٣٨٩ |
در ضمن من هنوز منتظر جواب سئوالاتم هستم تکرار مي‌کنم دليل اصرار شما براي به اثبات رساندن خلافت خليفه‌اي زنازاده مانند معاويه چيست؟؟!! آيا يکي از شرايط خلفاي شما زنازادگي‌ست يا اينکه در درجه و مرتبت آنان از نظر تآئيد حقانيت تآثير دارد؟؟!! ================================== اولا براي هر مسلمان حقيقي و با شرف ننگه ادمي مثل تو رو شيعه علي بداند! چون حتي يهود و نصاري هم مثل تو موجود کودن و غبي نيستند! 2= جواب ابلهان خاموشي است! و سئوال ابله جوابي ندارد! ما که به چنين چيزي معتقد نيستيم و سند معتبر تاريخي هم موجود نيست! آنچه تو مي‌گويي فحش و ما از انسان‌هاي فاحشه بيزاريم. 3= معاويه خليفه منتخب نزد ما نيست! بلکه امير و پادشاهي مسلمان و از اهل ايمان است. خدماتي کرده و اشتباهاتي هم داشته. باز تکرار مي‌کنم ما معاويه رو به همان اندازه قبول داريم که امام حسن و امام حسين قبولش داشتند.
66 | شاه عباس صفوي كبير (رضي الله عنه) | | ١٠:٢٩ - ٠٤ مهر ١٣٨٩ |
بسم رب الحيدر

جناب مدافع راستين اسلام

من هم هنوز منتظر جواب نظرم هستم

الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام
67 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ٢٠:١٠ - ٠٤ مهر ١٣٨٩ |
مدافع راستين يهود! ........................ مي‌بينم که جواب‌هاي کوبنده و دندان‌شکن دوستان و عزيزان پاسخ به شبهات تو دهني محکمي به تو زده است تا حدي که صداي دندان‌هاي خرد شده‌ات را از همين‌جا مي‌شنوم! تعجب نکن واقعا مي‌شنوم ، همان‌طور که صداي خليفه دوم عمر بن صهاک از مدينه به فساء رسيد ، اکنون صداي دندان‌هاي شکسته شما هم از منزل‌تان به من رسيده است. اصولا بنده خودم به لحاظ فيزيکي مهارت خاصي در شکستن دندان‌هاي ياوه‌گويان علي الخصوص يهود دارم و اين مسئله را هم‌کيشان شما چندي پيش در ماه مبارک رمضان در بيروت تجربه کردند. اگر ما حقايقي را از متب خودتان نقل قول مي‌کنيم حماقت است؟! شما مايه ننگ هستيد که خليفه‌تان معاويه زنازاده است؟! شما مايه ننگ هستيد که قاتلان اهل بيت پيامبر ص خلفاي شما هستند!!! --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در ابتدا بعد از تعارفات فوق بهتر است به اسناد مربوط به زنازاده بودن خليفه يا همان شاه اهل سنت که چهار مرد بر پدري او ادعا کرده‌اند و اين تعداد در واقع به غير تعداد کساني بود که آن زمان در مسافرت بوده و يا از ترس ابو سفيان حرف نزده‌اند بود را از کتب خودتان نقل کنم تا بر همه عيان شود که تو بعنوان يک مولوي کوچولو و حقير اهل بدعت از کدام جرثومه فساد حمايت مي‌کني!!!! --------------------------------------------------------------------------------------------------------- ابندا به اين آدرس مراجعه کن و ناسزاهاي معاويه زنازاده را در مورد حضرت امير المومنين علي ع بخوان ::: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=104 ---------------------------------------------------------------------------------------- حالا اين صفحه را بخوان و قت داشته باش که تمام اسناد از کتب معتر خودتان است ::: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=83 -------------------------------------------------------------------------------------- جناب مدافع يهود --------------------- در عهد خليفه دوم عمر بن صهاک، معاويه حاکم اردن شد و برادرش يزيد فرماندۀ شام(21هجري). بعد از مرگ يزيد بن ابي سفيان به وسيله طاعون، حکومت شام هم به او سپرده شد. معاويه در زمان خلافت عثمان حاکم کل شامات (سوريه، لبنان، فلسطين و اردن امروزي) شد و جايگاه خودش را در شام تثبيت کرد. در زمان خلافت علي ع از بيعت سرباز زد و ياغي شد و قتل عثمان را بهانه کرد و پس از مدتي ادعاي خلافت کرد. دشمني و مخالفت آشکار او با علي ع تا حدي بود که مدام بزرگان را به جعل حديث و ناسزاگوئي در منابر بر عليه آن بزرگوار ، بوسيله‌کيسه هاي زر تشويق مي‌کرد ! ------------------- جناب مدافع يهود شما معاويه را واقعا فرزند ابوسفيان مي‌دانيد؟؟!!!! ------------------------------------------------------------ زمخشرى در ربيع الابرار نقل مي‌كند كه معاويه را به چهار پدر نسبت مي‌دهند. و آن چهارتن عبارتند از ابى عمرو بن مسافر، عباس بن عبد المطلب، عمارة بن وليد، مردى سياه بنام صباح --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه بهمين مطلب اشاره كرده است. محمد بن عقيل مؤلف كتاب النصايح الكافيه مي‌نويسد كه حسان بن ثابت هند و شوهرش را در نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هجو مي‌كرد و آن حضرت و اصحابش باشعار او گوش مي‌دادند، حسان در هجويات خود به هند نسبت زنا مي‌داد و حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم او را منع نمي‌كرد . -------------------------- معاويه از دو فرد كثيف و پليد بوجود آمده كه بنا بقانون توارث خباثت ذاتى هر دو را به ارث برده بود. پدرش ابو سفيان رئيس مشركين و بت‏پرستان قريش بود و خداوند نيز بهمين عنوان در قرآن درباره او فرمايد: ------------------------------------------------------------ فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم ------------------------------------------ با پيشوايان كفر جنگ كنيد كه سوگندهاى آنها احترامى ندارد كه رعايت شود. ----------------------------------------------------------------------------------------------- ابو سفيان در اغلب غزوات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمانده لشگر بت‏پرستان و مشركين مكه بوده و در واقع جنگ‌هاى احد و بدر و احزاب و ساير جنگ‌ها را او بوجود آورده بود،ابوسفيان مدت 21 سال با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخالفت و دشمنى نمود و در فتح مكه از ترس شمشير بظاهر اسلام آورد ولى در باطن بهمان كفر و بت پرستى خود باقى ماند. ---------------------------------------------------------------------------------------- و اما مادرش هند دختر عتبة بن ربيعة بن عبد شمس بود و با رسول اكرم صلى الله عليه و آله دشمنى فوق العاده داشته و در مكه آنحضرت را آزار ميرسانيد،در جنگ احد باتفاق چند تن از زنان ديگر پشت سر مردان حركت كرده و آنان را با دف زدن براى جنگ با مسلمين تشجيع مينمود و در خاتمه جنگ هم كه حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله بدرجه شهادت رسيده بود بدستور هند وحشى قاتل حمزه جگر او را بيرون كشيد و پيش هند برد و آن ملعونه از شدت عداوت تكه‏اى از كبد را در دهان خود گذاشت ولى نتوانست آنرا بجود و ناچار از دهان بيرون انداخت و از آن تاريخ به هند جگر خوار معروف گرديد .در زمان جاهليت به ولگردى و بدكارى شهرت داشت و معاويه هم در چنان موقعى از وى متولد گرديده بود. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- معاويه از چنين پدر و مادرى بوجود آمده و خبث ذات و رذائل اخلاقى هر دو را دارا بود او نيز مانند پدرش در جنگهائى كه عليه مسلمين بر پا ميشد شركت ميكرد و از ترس شمشير ظاهرا باسلام گرويده بود ولى در باطن در محو اسلام كوشش ميكرد چنانكه حضرت امير عليه السلام درباره اسلام آوردن معاويه و پدرش كه از ترس شمشير و از روى اكراه و اجبار بوده ضمن نامه‏اى كه بمعاويه نوشته چنين فرمايد :::: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- فانا ابو حسن قاتل جدك و خالك و اخيك شدخا يوم بدر،و ذلك السيف معى و بذلك القلب القى عدوى،ما استبدلت دينا و لا استحدثت نبيا،و انى لعلى المنهاج الذى تركتموه طائعين و دخلتم فيه مكرهين (منم ابو الحسن كشنده جد تو (عتبه پدر هند) و دائى تو (وليد بن عتبه) و برادر تو (حنظلة بن ابيسفيان) كه آنها را در جنگ بدر تباه ساختم و اكنون هم آن شمشير دست من است و من با همان دل و جرأت دشمنم را ملاقات ميكنم و دين ديگرى اختيارنكرده و پيغمبر تازه‏اى نگرفته‏ام،و من در راهى هستم (اسلام) كه شما باختيار و رغبت آنرا ترك نموديد و از روى اكراه و اجبار هم بآن داخل شده بوديد.) ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- محمد بن جرير طبرى نقل ميكند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود ::: --------------------------------------------------------------------------------------- اذا رأيتم معاوية على منبرى فاقتلوه. ------------------------------------------- (هرگاه معاويه را بر منبر من ديديد او را بكشيد.) و همچنين بنوشته طبرى ابوسفيان بر الاغى سوار بود و معاويه افسار مركب را گرفته و برادرش نيز از عقب مركب را براه ميانداخت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: ---------------------------------------------------------------------------- لعن الله الراكب و القائد و السائق . (خداوند بهر سه لعنت كند) ---------------------------------------------------------------------------- دانشمند مسيحى جرج جورداق در جزء چهارم اثر نفيس خود بنام (الامام على) مينويسد ::: ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- فرد شاخصى از بنى اميه كه تمام خصال و اعمال زشت اميه را دارا بود معاوية بن ابى سفيان است و اول چيزى كه از صفات معاويه بچشم ميخورد اينست كه او از انسانيت و اسلام خبرى نداشت و اعمال او اين مطلب را ثابت نمود كه او از اسلام دور بود. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: اگر امام حسن ع و حضرت امام حسين ع او را قبول داشتند با آن جرثومه فساد نميجنگيدند. خودت را به امامان شيعه که دست شما اهل سنت بخون تک تک آن بزرگواران و حجج الهي اغشته است نچسبان. -------------------------------------------------------------------- در پايان خدا را شاهد ميگيرم که اين مقدار که عرض کردم تنها نمي از اقيانوس کثافات معاويه است و هدف من شناساندن چهره خبيث اهل سنت در جانبداري از معاويه زانيه بوده است و لاغير --------------------------------------------------- يـــا حــــــــــــــــــــــرق
68 | محمدرضا | | ١٠:٤٩ - ١٧ دي ١٣٨٩ |
استدعا دارم جانب احترام را در مباحث علمي رعايت فرماييد علي الخصوص بانيان محترم سايت.موفق وپيروز باشيد
69 | شمس | | ١٠:٢٩ - ١٨ تير ١٣٩١ |
با سلام خدمت تمامي برادران ديني از اهل سنت و شيعه - در خصوص كامنت شماره 54 از مدافع راستين اسلام . لازم به يادآوري است كه آيه ي تطهير شامل همسران پيامبر از جمله عايشه نمي شود چون آيه تذهيب از هرنوع رجس را فرموده و در متون معتبر اهل سنت از جمله صحاح نقل شده است كه در سفر حج پيامبر عايشه به سبب عذر زنانه از ورود به مكه بازماند و در محل فعلي تنعيم ساكن گرديد و وارد مكه نشد . پس فقط همان پنج نفر حديث شريف كسا مد نظر قران هستند . زن حائض نمي تواند مصداق آيه ي تطهير باشد اگرچه در صدر و ذيل آيه ي مذكور سخن از همسران پيامبر رفته باشد .خداوند همه را هدايت كند . از برادران شيعه تقاضا دارم باب اين مذاكرات را ببندند چون جز كينه و تفرقه حاصلي ندارد . دليل و برهان براي كسي كه شمر ذي الجوشن و يزيد و معاويه و فرزندان سميه و هند و نابغه را جزو اصحاب و تابعين و همتاي فرزندان پيامبر بلكه افضل از آن بزرگواران بداند فايده اي ندارد آن قدر اين اسامي مطهر را با اين اراذل و زنازاده ها در كنار هم ذكر مي شوند موجب معصيت مي شود . بس كنيد و كوتاه بياييد انشا’ الله با ظهور حضرت حجت بساط پيروان ابوسفيان برچيده خواهد شد .
70 | شمس | | ١٠:٣٦ - ١٨ تير ١٣٩١ |
جناب سعيد حسيني اجرت با فاطمه ي زهرا سلام الله عليها . شما كوتاه بيا
71 | نیما | | ٠١:٤٩ - ٢٠ ارديبهشت ١٣٩٤ |
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ
 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها