2024 October 4 - جمعه 13 مهر 1403
آيا مرحوم كاشف الغطاء (ره) و آيت الله خوئي (ره)، منكر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند؟
کد مطلب: ٥٠٩٩ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ - ١٤:٠٠ تعداد بازدید: 61257
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا مرحوم كاشف الغطاء (ره) و آيت الله خوئي (ره)، منكر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند؟

طرح شبهه:

از آيه الله خوئي پرسيده شد: كه آيا روايت شكسته شدن پهلوي زهرا (عليها السلام) صحيح است؟ در پاسخ گفت: طبق رأي مشهور ميان علماء صحيح نيست.

صراط النجاه، ج 3، ص 314.

نقد و بررسي:

با مراجعه به كتاب مورد نظر و مطالعه پرسش و پاسخ مطرح شده در آن، رسوائي مطرح كنندگان چنين شبهاتي بيش از پيش روشن خواهد شد و اصل كلام آيت الله العظمي خوئي بهترين پاسخ به چنين افترائات است؛ از اين رو، ما اصل كلام مرحوم آيت الله العظمي خويي را در اين جا نقل مي كنيم تا وجدان هاي بيدار داوري كنند كه عالمان اهل تسنن چگونه افكار مردم و عوام خود را به بازي گرفته اند تا به مقصودشان كه همان در ناداني ماندن آنان است، برسند.

متن پاسخ آيت الله خويي رضوان الله تعالي عليه:

س 980: هل الروايات التي يذكرها خطباء المنبر، وبعض الكتاب عن كسر « عمر » لضلع السيدة فاطمة ( عليها السلام ) صحيحة برأيكم؟

الخوئي: ذلك مشهور معروف.

سؤال 980: آيا روايات و سخناني كه گويندگان در منابر و بعضي از نويسندگان در كتاب هايشان نوشته و گفته اند كه عمر پهلوي فاطمه (سلام الله عليها) را شكسته، به نظر شما درست است؟

مرحوم آيت الله خوئي در پاسخ فرموده است:

اين روايات مشهور و معروف است.

***************

طرح شبهه:

سخن كاشف الغطاء، كتك خوردن فاطمه را رد مي كند:

علامه كاشف الغطاء مي گويد:

اما داستان زدن زهرا و آسيب ديدن گونه او از آن مواردي است كه نه وجدان، نه عقل و نه احساساتم توان پذيرفتن آن را ندارد. نه به خاطر اين كه آن قوم نمي توانستند آن را انجام دهند؛ بلكه به اين دليل كه خو و سرشت عرب و عادات و تقاليد نيك جاهليت پيش از اسلام كه شريعت اسلام نيز آن را مورد تأييد قرارداد، همانند غيرت و تعصب نسبت به زنان هرگز به يك مرد عرب اجازه نمي داد كه زني را آن هم در برابر شوي او مورد ضرب و شتم قرار دهد.

الشيخ جعفر، مشهور به كاشف الغطاء، جنه المأوي، ص 135.

نقد و بررسي:

اصل كلام مرحوم كاشف الغطاء:

بخش اول:

أنا لا أبرئ هؤلاء القوم، لكن ضرب المرأة كان في ذلك الزمان عيبا، فمن يضرب امرأة يصبح ذلك عارا عليه وعلي عقبه، ففي نهج البلاغة عن علي عليه السلام:.. ولا تهيجوا النساء بأذي، وإن شتمن أعراضكم، وسببن أمراءكم، فإنهن ضعيفات القوي، والأنفس، والعقول، إن كنا لنؤمر بالكف عنهن وإنهن لمشركات، وإن كان الرجل ليتناول المرأة في الجاهلية بالفهر، أو الهراوة، فيعير بها وعقبه من بعده.

من نمي خواهم اين گروه را تبرئه كنم؛ ولي كتك زدن يك زن زشت است و عيب، هر كسي زني را كتك بزند، هم براي خودش ننگ آور است و هم براي منسوبين به او.

علي عليه السلام مي فرمايد: اگر زن ها آبروي شما را زير سؤال ببرند و يا بزرگان شما را نفرين كنند، آن ها را آزار ندهيد؛ زيرا زن از نظر جسمي و روحي و فكري نقص دارد، ما را از آسيب رساندن به زنان مشرك بر حذر مي داشتند، و در دوران جاهليت حتي اگر مردي زني را اذيت و آزار مي كرد، هم خودش و هم آيندگان پس از او را سر زنش مي كردند.

بخش دوم:

ولكن قضية الزهراء، ولطم خدها مما لا يكاد يقبله وجداني، ويتقبله عقلي، ويقنع به مشاعري، لا لأن القوم يتحرجون ويتورعون من هذه الجرأة العظيمة، بل لأن السجايا العربية، والتقاليد الجاهلية التي ركزتها إلخ....

داستان زهرا سلام الله عليها و سيلي خوردنش را نه وجدان من و نه عقل و مشاعرم آن را مي پذيرد؛ البته نه به اين جهت كه گروه مخالف را از چنين جرأتي بزرگ پاك نمايم؛ بلكه خصلت هاي عربي و تقليد از سنت هاي جاهلي آن را اثبات مي كند.

كاشف الغطاء، الشيخ محمد حسين (متوفاي1373هـ)، جنة المأوي، ص 81، ناشر: دار الأضواء، بيروت.

پاسخ بخش اول:

علامه سيد جعفر مرتضي در توضيح كلام مرحوم كاشف الغطاء مي نويسد:

در پاسخ مي گوييم: سخن كاشف الغطاء كه بعضي با استفاده از آن در حوادث وارده بر حضرت زهرا سلام الله عليها تشكيك كرده اند، نكات زيادي همراه دارد كه به برخي از آن اشاره مي كنيم:

1. كاشف الغطاء، منكر حوادث وارده بر حضرت زهرا سلام الله عليها نيست، و ما علي رغم اين كه معتقد هستيم كه او حوادث وارده را انكار نمي كند مي گوييم:

كاشف الغطاء، معصوم از خطا و اشتباه نبوده است:

اولاً: كاشف الغطاء اگر چه دانشمندي برجسته و صاحب نام است؛ ولي اين ويژگي باعث نمي شود كه او از خطا و اشتباه مصون باشد؛ مخصوصاً مسأله اي اگر نيازمند تحقيق و تتبع دقيق در متون و مصادر آن باشد. و لذا مي بينيم كه او در داستان هجوم به خانه زهرا سلام الله عليها و كتك زدن و سقط جنين به دلايلي استناد كرده است كه مورد اعتماد وي بوده است؛ بنابراين ضرور است كه در ادله او نهايت دقت و بررسي را داشته باشيم؛ چون ممكن است اين دليل هاي درست نباشد و بايد سخنان و آراء وي با دقت و كنجكاوي مورد نقد قرار گيرد و به صرف شيعه بودن و عالم بودن از تير رس نقد علمي نبايد دور بماند.

هدف او تحريك نشدن احساسات اهل سنت بوده است:

ثانياً: ممكن است كاشف الغطاء كساني را مخاطب قرار داده باشد كه افراد مهاجم به خانه زهرا سلام الله عليها را انسان هاي پاك دانسته و با ديده احترام به اعمال آنان نگاه كنند و آنان را ميزان درستي و حق بدانند؛ و لذا او مي خواسته است واقعيت امر را به آنان بفهماند بدون اين كه احساسات آنان را تحريك نمايد و به همين جهت است كه اين اعمال را از آنان بعيد دانسته است تا بتواند از ميانه اين دو هدف، وجدان خفته افراد غير متعصب را كه براي مهاجمين قداستي قائل نبودند، بيدار نمايد.

در تأييد اين نكته بايد گفت: او اين سخن را در پاسخ پرسش كسي گفته است كه اگر پاسخي غير از آن مي داد، به يقين احساسات وي را تحريك مي كرد؛ خصوصاً پس از آن كه كاشف الغطاء تلاش وسيعي براي ايجاد وحدت بين مسلمانان آغاز كرده بود و به آن بسيار اهميت مي داد.

كاشف الغطاء، شهادت حضرت محسن و به آتش كشيده شدن خانه را تأييد مي كند:

ثالثاًٌ: اين دانشمند بزرگ در جايي ديگر بدون هيچ گونه ابهام و توجيهي كه در آن تحريك عواطف طرف مقابل وجود ندارد، عقيده اش را بازگو مي كند و با صداي بلند فرياد مي زند كه محسن فرزند حضرت زهرا عليهما السلام را سقط كردند و دَرِ خانه اش را آتش زدند، او در اشعارش با سوزو گداز از مصيبت هاي زهراي اطهر سخن سرايي مي كند و شهادت فرزندش محسن را به اثبات مي رساند:

من سقط محسن خلف الباب منهجه

وفي الطفوف سقوط السبط منجدلا

بباب دار ابنة الهادي تأججه.

وبالخيام ضرام النار من حطب

اگر حسين عليه السلام را در كربلا شهيد كردند، پيش از آن محسن زهرا عليهما السلام را پشت دَر، با ضربه لگد به شهادت رساندند، و اگر در كربلا خيمه ها را آتش زدند، اين حركت ادامه به آتش كشيده شدن خانه زهرا و علي عليهما السلام بود.

رك: الموسوي المقرم، سيد عبد الرزاق (متوفاي1391هـ)، مقتل الحسين، ص 389، ناشر: منشورات قسم الدراسات الإسلامية، طهران، إيران.

كاشف الغطاء، مسأله هجوم به خانه وحي و آتش زدن آن را اجماعي مي داند:

رابعاً: مرحوم كاشف الغطاء، مسأله هجوم به خانه وحي و آتش زدن دَرِ خانه را موضوعي مي داند كه همه بر آن اتفاق نظر دارند و لذا مي نويسد:

طفحت واستفاضت كتب الشيعة، من صدر الإسلام والقرن الأول، مثل كتاب سليم بن قيس، ومن بعده إلي القرن الحادي عشر وما بعده بل وإلي يومنا هذا، كل كتب الشيعة التي عنيت بأحوال الأئمة، وأبيهم الآية الكبري، وأمهم الصديقة الزهراء صلوات الله عليهم أجمعين، وكل من ترجم لهم، وألف كتابا فيهم، وأطبقت كلمتهم تقريبا أو تحقيقا في ذكر مصائب تلك البضعة الطاهرة، أنها بعد رحلة أبيها المصطفي ( ص ) ضرب الظالمون وجهها، ولطموا خدها، حتي احمرت عينها وتناثر قرطها، وعصرت بالباب حتي كسر ضلعها، وأسقطت جنينها، وماتت وفي عضدها كالدملج.

ثم أخذ شعراء أهل البيت سلام الله عليهم هذه القضايا والرزايا ونظموها في أشعارهم ومراثيهم، وأرسلوها إرسال المسلمات: من الكميت والسيد الحميري، ودعبل الخزاعي، والنميري، والسلامي، وديك الجن، ومن بعدهم، ومن قبلهم إلي هذا العصر. وتوسع أعاظم شعراء الشيعة في القرن الثالث عشر، والرابع عشر، الذي نحن فيه، كالخطي، والكعبي، والكوازين، وآل السيد مهدي الحليين، وغيرهم ممن يعسر تعدادهم، ويفوق الحصر جمعهم وآحادهم. وكل تلك الفجائع والفظائع، وإن كانت في غاية الفظاعة والشناعة، ومن موجبات الوحشة والدهشة، ولكن يمكن للعقل أن يجوزها، وللأذهان والوجدان أن تستسيغها، وللأفكار أن تقبلها، وتهضمها، ولا سيما وأن القوم قد اقترفوا في قضية الخلافة، وغصب المنصب الإلهي من أهله ما يعد أعظم وأفظع.

كتاب هاي شيعه از آغاز اسلام و از نخستن قرن آن مانند كتاب سليم بن قيس و افرادي كه پس از او تا قرن يازدهم؛ بلكه تا زمان ما آثاري را نوشته اند و بلكه همه كتاب هايي كه متعرض حوادث زندگي ائمه عليهم السلام و پدر بزرگوارشان آيت و نشانه الهي و مادرشان حضرت صديقه سلام الله عليها شده اند و يا افرادي كه شرح حال آنان را نوشته و به صورت خاص كتابش را به آنان اختصاص داده است، همه اين اشخاص سيلي خوردن زهرا را پس از فوت پيامبر صلي الله عليه وآله و كبود شدن چهره و سرخ شدن چشم ها و افتادن گوشواره بر اثر آن ضربه، و همچنين شكسته شدن پهلوي زهرا را پشت دَر، و سقط شدن جنين و ورم كردن بازو را نوشته و شرح داده اند.

پس از مؤلفان و نويسندگان شيعه، شاعران اهل بيت عليهم السلام، اين مصيبت هاي و رنج ها را در اشعارشان بيان كرده اند؛ همانند كميت، سيد حميري، دعبل خزاعي، سلامي و ديك الجن.

و شاعراني كه پس از آنان آمده اند حتي شاعران زمان ما. خصوصا شاعران شيعه در قرن سيزده و چهاردهم مانند: خطي، كعبي، كوازين، آل سيد مهدي حلّي و غير آنان كه نام بردن از همه مشكل است.

اين افراد اعم از نويسندگان و شاعران فجايع دردناك وارده بر حضرت زهرا را بازگو كرده اند؛ اگر چه اين فجايع، دردناك و ستمگرانه است؛ ولي عقل و وجدان آن را واقع شده مي پندارد و انديشه آزاد آن را مي پذيرد؛ زيرا همه اين حوادث تلخ در پي مسأله خلافت و جانشيني و غصب اين منصب از طرف نا اهلان اتفاق افتاد.

كاشف الغطاء، الشيخ محمد حسين (متوفاي1373هـ)، جنة المأوي، ص 83 ـ 84 و 78 ـ 81، ناشر: دار الأضواء، بيروت.

پاسخ بخش دوم:

آن چه كه كاشف الغطاء در بعيد دانستن كتك خوردن زن عربي و در توجيه آن گفته است، غير قابل قبول است؛ زيرا:

جباران براي رسيدن به قدرت، از هيچ عملي فروگذار نمي كنند

اولاً: فرمايش حضرت علي عليه السلام كه كتك زدن زن را عار و ننگ براي عرب دانسته است، به معناي محال بودن چنين عملي نيست كه گفته شود: اصولاً عرب زن را كتك نمي زند؛ بلكه گاهي براي رسيدن به اهدافي مانند خلافت و حكومت بدترين و زشت ترين فجايع را مرتكب مي شوند؛ مخصوصاً اگر در رسيدن به اين منصب ثروت فراوان و گسترش قدرت و نفوذ در بين مردم و شهرت وجود داشته باشد.

بنابراين در موضوع مورد بحث ما كه خلافت ديني و اسلامي است و مردم به آن نگاهي احترام آميز دارند، به يقين براي رسيدن و دست يابي به آن هر جنايتي قابل توجيه خواهد بود.

عرب، زنده بگور كردن دختران را ننگ نمي دانست:

ثانياً: آيا زنده به گور كردن دختران عار و ننگ نيست؟ و آيا برادر كشي براي رسيدن به دنيا ننگ نيست؟ آيا اين اعمال عارگونه مربوط به دوران جاهليت نبود؟ و همان گونه كه مي دانيد، خيزران بچه اش را براي به دست آوردن قدرت و رياست كشت، مأمون برادرش امين را كه مزاحم حكومتش بود از پا درآورد، و اين ضرب المثل از خود شما است كه:

الملك عقيم لا رحم له.

خلافت و سياست بي رحم است.

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 3، ص 522، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

المسعودي، أبو الحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي346هـ) مروج الذهب، ج 2، ص 34 .

أبو هلال عسكري در توضيح اين ضرب المثل مي گويد:

قولهم الملك عقيم. يراد أن الملك لو نازعه ولده ملكه لم يلبث أن يهلكه فيصير كأنه عقيم لم يولد له.

الملك عقيم؛ يعني اگر فرزند حاكم و يا پادشاه با رياست و حكومتش مخالفت كند، به دست پدر كشته مي شود و اين گونه مي انديشد كه گويا هيچگاه فرزندي نداشته است.

العسكري، الشيخ الأديب أبو هلال، جمهرة الأمثال، ج 2، ص 247، رقم: 1627، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1408هـ - 1988م.

نسبت هذيان به پيامبر (ص) زشت تر است، يا كتك زدن زنان؟

ثالثاً: اگر معاصران پيامبر صلي الله عليه وآله مواظب گفتار و كردار خود بوند تا از آنان سخن ناپسندي در حق رسول خدا و در محضر آن حضرت صادر نشود و بر اين امر تقيد داشته و احترام او را نگه مي داشتند، نبايد اين سخن بي ادبانه را در حالي كه مي شنيد بر زبان جاري مي كردند كه:

إن الرجل ليهجر.

اين مرد هذيان مي گويد.

در صورتي كه بنيانگذار ارزشهاي ديني بايد از پيروي كردن از عادات و تقليد به دور باشد، افزون بر اين، آيا چنين نسبتي به پيامبر خدا صلي الله عليه وآله شايسته تر است براي ننگ و عار ابدي يا كتك زدن زن و يا خراب كردن خانه و سخنان زشت نثارش كردن؟.

پس اگر در آن روز و در محضر رسول خدا صلي الله عليه وآله از عار و ننگ ابدي مي ترسيدند بايد به طور كلي حرمت پيامبر را رعايت مي كردند نه اين كه در موردي كتك زدن را عار و ننگ بدانند؛ ولي بي احترامي به رسول خدا را نه. و يا فاطمه را مورد تهديد قرار دادن و آتش زدن خانه را انكار كنيم ولي سيلي زدن را بپذيريم.

آيا شايسته است سيلي زدن را عار و ننگ براي عرب بدانيم؛ ولي آتش زدن را يا انكار كنيم و يا آن را عار و ننگ ندانيم؟

تناقض گويي اشكال كنندگان:

رابعاً: آن هايي كه به سخن كاشف الغطاء استناد و استدلال مي كنند، خود آنان در صحت سخنان اميرمؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه اشكال و ايراد وارد مي كنند و بارها گفته اند: معرفي زن به عنوان موجودي ضعيف؛ هم از جهت روحي و بدني و نقصان در عقل، سخني است غير علمي و ناپسند؛ پس چگونه مي شود در جايي ديگر همين سخن را پايه استدلال خويش قرار داده و بر صحت آن مهر تأييد مي زنند؟

كتك زدن دختران رسول خدا (ص) در كربلا:

خامساً: در حادثه غم انگيز كربلا دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله را افرادي كه دل هايشان آكنده از كينه شده بود، با تازيانه بدون انديشه در عاقبت اين كار زدند، آيا از عار و ننگ ابدي آن و گرفتاري در خشم و غضب پروردگار بي خبر بودند؟

البته ما از شبهه «غيرت عرب مانع از كتك زدن زنان» به صورت جداگانه پاسخ داديم و موارد بسياري از كتك زدن زنان توسط خليفه دوم را از كتاب هاي اهل سنت نقل كرديم.

در پايان اين قسمت به رسوائي ديگري از طراحان بي بضاعت در عرصه شبهه افكني اشاره مي كنيم، اميد آن كه اين گونه افراد از اين پس سنجيده تر عمل كنند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمد جواد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اي رسول خدا ! به زودي دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو چگونه در ستم به وي اجتماع كردند و بر او ظلم روا داشتند . اين سرگذشت غم آلود را از او بپرس و چگونگي اش را از او بخواه ؛ كه اين همه بيداد زماني روي داد كه از رفتنت چند صباحي نمي گذشت و يادت هنوز زنده بود ... (علي عليه السلام ، نهج البلاغه ، خطبه 193 ، پس از دفن شبانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليهما)
2 | بچه سوسول | United States - Dallas | ١٢:٠٠ - ١٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با عرض سلام عبارت مرحوم سيد خوئي در کتاب صراط النجات اين هست: سؤال ۹۸۰: هل الروايات التي يذکرها خطباء المنبر، وبعض الکتاب عن کسر (عمر) لضلع السيدة فاطمة (عليها السلام) صحيحة برأيکم؟ الخوئي: ذلک مشهور معروف، والله العالم. بنده اين متن را از متني که روي سايت مرحوم آيت الله تبريزي هست، گرفته ام. توجه کنيد به عبارت "والله العالم" اين به واضح نشان ميدهد که مرحوم خوئي، نميتوانستند بگويند که اين روايات قطعي هستند، بلکه فرموده اند که اين روايات مشهور هستند (معلوم هست، چون هميشه روي منبرها بيان ميشوند) ولي خداوند تعالي ميداند که حقيقت موضوع چه هست. چرا حضرتعالي عبارت را کامل نقل نکرده ايد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
عبارت والله العالم ، كلمه اي است كه در انتهاي بسياري از فتاوا نوشته مي شود !!!‌چه شيعه و چه سني !!!
مي توانيد نگاهي به فتواي وهابيون بر وجوب تخريب قبور ائمه بقيع نگاهي بياندازيد كه بعد از ذكر تمام ادله و فتوا به تخريب مي گويد والله العالم !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | فقط بنده خدا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام بر مومنين
به نظر من از متن گفته مرحوم كاشف الغطاء بيشتر از اينكه نفي موضوع استنباط بشه قباحت آن استنباط ميشه و اين باعث تعجب ايشان گرديده كه عاملا اين جنايت به چه حدي رذالت رسيده اند كه به خود اجازه داده اند چنين عملي را انجام دهند.
التماس دعا
4 | من | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ ارديبهشت ١٣٨٨ |
مراجع فعلي همگي البته نه هرکسي که خود را مرجع ناميد مراجع سطح اول ما مانند حضرات آيات عظام حاج آقا علي صافي گلپايگاني.حاج محمدتقي بهجت .شيخ حسين وحيد.حاج لطف الله صافي.شبيري زنجاني.سيد علي سيستاني و....همگي برشهادت را مي گويند وعلماي پيشين مانند آيت الله العظمي بروجردي هم برهمين راي بوده اند وشما اين نظر را مي توانيد در نوشته ها واشعار(البته آنهايي که شعر مي گويند) بخوانيد.
5 | بهمدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
ممنونم از راهنمايي هاتون و اطلاعاتي كه حقايق را بيان مي كنيد
6 | اتحاد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
از اينكه چنين متتبعانه و با اسناد محكم و قطعي پاسخ ميگوييد متشكريم جزاكم الله احسن الجزا
7 | امير مالكي | Iran - Andīmeshk | ١٢:٠٠ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام وحدت مسلمانان از همه چيز بالاتر است ، اهل سنت ميگويند عمر به خانه حضرت زهرا (س) حمله نکرده ، ايه 18 سوره فتح کساني که بيعت رضوان را انجام داده اند را مرضي خداوند اعلام ميکند ، عمر داماد حضرت علي است ،آيا کسي که مرضي خداست و داماد حضرت علي است و جزءمهاجرين است ما بايد به او توهين کنيم ، از اين توهين ما غير از اسرائيل وامريکا چه کسي سود ميکند ، رهبري هم که فرمود توهين به مقدسات مذهب خط قرمز اسلام است ،من توصيه ميکنم اين شعار را بدهيم لعنت بر هر کسي که قرآن لعنت کرده و درود وسپاس بر کسي که قران مدح کرده . درود خداوند بر پيامبر (ص) واهل بيت او واصحاب با وفايش
8 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠١ خرداد ١٣٨٨ |
با سلام
برادر عزيز اقاي امير مالكي , از حسن نظر شما واقعاً متشكرم وليكن متن شما اشكالات زيادي دارد كه مختصري از ان را خدمتتان عرض ميكنم :
1 ) خداوند خود در قران مجيد از اختلاف دو برادر بنامهاي هابيل و فابيل صحبت ميكند و همچنين از مسائل اختلافي بين حضرت نوح ( ع ) و حضرت لوط با زنهايشان و همچنين اعمال پيروان حضرت موسي( ع ) در مورد حضرت هارون ( ع ) صحبت ميكند . اين ايات براي سرگرمي ما نازل نشده بلكه براي هدايت ماست .
2 ) صراط المستقيم كه ما در هر نماز يوميه و حداقل ده با در روز از خداوند متعال تقاضاي هدايت خودمان را بسوي ان ميكنيم همان فرقه ناجيه است , ايا با نگفتن مسائل اختلافي و ساكت بودن ميتوانيم اين راه را پيدا كنيم اين فرقه ناجيه را چگونه ميشود پيدا كرد ؟
3 ) ايا امر به معروف و نهي از منكر براي چيست ؟ ايا شما برادر خود كه بخطا ميرود هدايت نميكنيدهر چند كه ممكن است از شما ناراحت شود و واقعا فكر كند كه راهش را صالحين است و ايا وقتي فهميديد كه عقيده او درست و عقيده شما اشتباه ميباشد سعي در اصلاح عقيده خودتان نميكنيد ؟
بله منهم با توهين مخالفم وليكن حقيقت را بايد گفت و شنيد هر جند كه تلخ باشد , اما وقتي كه حقيقت راپيدا كنيم و انرا قبول كنيم همين تلخي بسيار شيرين ميشود .
4 ) شما ميگوييد كه بخانه حضرت زهرا ( س ) حمله نشده , واقعاً اگر حمله شده باشد چه ميگوئيد ؟
5 ) شما ميگوييداحترام كساني كه بيعت رضوان را انجام دادند بايد كرد , حال اولاً مگر چند نفر بودند ؟ ثانياً اگر همين صحابه بعد از مدتي عملي كه مخالف احكام اسلامي باشد , بمانند شراب خواري , زنا , رشوه خواري و و وو كردند چي؟ يا مثلا خليفه اهل سنت جناب عثمان ابن عفان را گشتند چي ؟
و خيلي مسائل ديگر
من هم چنين ميگويم "" توصيه ميکنم اين شعار را بدهيم لعنت خدا بر هر کسي که قرآن و رسولش انها را لعنت کرده و درود وسپاس بر کسي که قران مدح انها را کرده . درود خداوند بر پيامبر (ص) واهل بيت او واصحاب با وفايش كه از بيعت خود با حضرت محمد ( ص ) خارج نشدند .

يك حديث هم كه شايد زياد شنيده يي دوباره برايت مينويسم كه مت بالا را واضحتر ميكنند :
ابن عباس، روايت مى‏كند: يك روز پيامبر(ص) به پا خاست و براى ماخطابه‏اى بدين شرح ايراد كرد: اى مردم! شما در حالى در قيامت‏به پيشگاه خداوندمحشور مى‏شويد، كه پابرهنه، عريان و ختنه نشده مى‏باشيد! سپس قرائت كرد:همانطور كه شما را در آغاز خلقت پديد آورديم، باز زنده مى‏گردانيم... (سوره انبياء، آيه 104) .
سپس فرمود: اين را بدانيد كه، اولين كسى كه روز قيامت پوشيده مى‏شود،ابراهيم خليل(ع) است.
بعد گروهى از امت مرا مى‏آورند، و به طرف شمال (اهل شقاوت و دوزخيان كه‏نامه عمل آنها به دست چپ است) (سوره واقعه، آيه 41; بحارالانوار، ج 28، ص ) مى‏برند! اما من كه از ديدن آن وضع ناراحت‏مى‏شوم، مى‏گويم:
پروردگارا! اينان امت من هستند! ولى خطاب مى‏رسد: انك لا تدرى ما احدثوابعدك... انهم لم يزالوا مرتدين على اعقابهم، منذ فارقتهم .
تو نمى‏دانى اينان پس از وفات تو، چه حوادثى پديد آوردند، اينان پيوسته راه‏ارتداد، و انحراف را پيمودند، و پس از تو، واپسگرايى به قبل از اسلام را شروع‏كردند!

صحيح مسلم، ج 5، ص 386; كتاب الجنة، ح 58; مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 384.

يا علي


9 | محب صحابه و اهل بيت | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ خرداد ١٣٨٨ |
آفرين...چقدر خوب ميتونين براي خودتون و مردمن ساده دل و ساده لوح مسايل رو تاويل کنين...آفرين...ها ها ها ها ها قال علي(رض):کسي که غيرت ندارد در او هيچ خيري نيست...پس چطور اسدالله...فاتح خيبر به ناموسش و با دخت گرامي رسول اکرم (ص) توهين شد و بچه اش سقط شد هيچي نکرد و فقط گريست...اصلا عقل اين را قبول ميکند...

پاسخ:
!!!
بهتر است به جاي نوشتن متن سخنراني هاي احساسي علماي اهل سنت ، كمي به مدارك و منابع تاريخي مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
گروه پاسخ به شبهات
10 | يادگار | Afghanistan - Kabul | ١٢:٠٠ - ٠١ تير ١٣٨٨ |
با عرض سلام خدمت تمام مسلمانان جناب اقاي قزويني جناب عالي تمام روايات را به نفع گفته هاي خود ميچرخانيد و بس از سخنان كاشف الغطا چند مورد را بايد در نظر بگيريد زيرا ايشان بدون جانب داري و منصفانه گفته اند . اولآ ايشان منكر كتك زدن و توهين به حضرت زهرا هست . ثانيآ وقتي ايشان از مشهور و معروف متذكر ميشود چنين استنباط ميگردد كه اين قصه باطله و هزيان مشهور هست كه هر كس بخاطر جلب منفعت و جلوه دادن خود و توهين و تحقير ديگران مطرح ميكنند . ثالثآ شعر كه به مرحوم كاشف الغطا ذكر كرديد اي كاش از تصانيف شان حواله ميداديد كه ديگران هم ان شعر را در انجا ميديدند . رابعآ جناب عالي دور از انصاف است كه ايشان در همان صفحه 81 انرا رد و نيز در همان صفحه انرا تائيد كند شايد عبارت رد بر كتك زدن و توهين در اخير همان صفحه 81 باشد ممكن اولآ قصه مشهوره باطله شما را ذكر كرده و بعد به رد ان پرداخته باشند واه عجبا وقتي به ان استناد كني اقاي قزويني انرا با زنگ و رخ يك شبهه ذكر كرده و به تعبير ميپردازند در حاليكه تعبير و توجهه ديگر به نظر شان نادرست است من يقين دارم كه هر عقل سالم اين افترا را نمي پذيرد به اميد هدايت ساير مسلمين محب ال و بيت نازنين رسول الله و صحابه هاي با وفايش رضوان الله تعالي اجمعين يادگار

پاسخ:
با سلام
جناب يادگار!
ايكاش كمي مقاله را با دقت بيشتر مطالعه مي‌كرديد ، ما در اين مقاله دقيقا همين ادعاهاي شما را پاسخ داده‌ايم.
اين كه گفته‌ايد: « اولآ ايشان منكر كتك زدن و توهين به حضرت زهرا هست» تازه اول بحث و ادعاي بدون دليل است . ايشان در كجا منكر كتك زدن و توهين به حضرت زهرا سلام الله عليها شده‌اند؟ آيا بهتر نبود كه مدرك اين ادعاي خود را ارائه مي‌كرديد؟!
اگر منظور شما همين سخناني است كه ما اصل آن را نقل كرده‌ايم، مدعاي شما را ثابت نمي‌كند؛ زيرا ايشان صراحتا مي‌گويد: « أنا لا أبرئ هؤلاء القوم، لكن ضرب المرأة كان في ذلك الزمان عيبا، فمن يضرب امرأة يصبح ذلك عارا عليه وعلى عقبه؛ من نمى‌خواهم اين گروه را تبرئه كنم؛‌ ولى كتك زدن يك زن زشت است و عيب، ‌هر كسى زنى را كتك بزند،‌ هم براى خودش ننگ آور است و هم براى منسوبين به او»
وقتي خود ايشان تصريح مي‌كند كه قصدش تبرئه عمر و ابوبكر نيست، شما از كجا استنباط كرده‌ايد كه وي منكر كتك زدن و توهين به حضرت زهرا سلام الله عليها شده‌اند؟!
ايشان صراحتا مي‌گويد :
طفحت واستفاضت كتب الشيعة، من صدر الإسلام والقرن الأول... بعد رحلة أبيها المصطفى ( ص ) ضرب الظالمون وجهها، ولطموا خدها، حتى احمرت عينها وتناثر قرطها، وعصرت بالباب حتى كسر ضلعها، وأسقطت جنينها، وماتت وفي عضدها كالدملج.
كتاب‌هاي شيعه از صدر اسلام و از قرن نخست اسلامي، به صورت گسترده نقل كرده‌اند كه بعد از رحلت رسول خدا (ص)، ظالمان به صورت حصرت زهرا (س) سيلي زده‌اند، صورت او را كبود كرده‌اند؛‌ به طوري كه چشمانش سرخ شد و گوشواره از گوشش افتاد، در را آن چنان فشار داد كه بازوي آن حضرت شكست، جنينش سقط شد، در حالي كه از دنيا رفت كه اثر تازيانه در بازوي او همانند بازوبند باقي مانده بود.
اما اين كه گفته‌ايد: «ثالثآ شعر كه به مرحوم كاشف الغطا ذكر كرديد اي كاش از تصانيف شان حواله ميداديد كه ديگران هم ان شعر را در انجا ميديدند»
جناب يادگار عزيز! لازم نيست هر كس شعري سرود، آن را در تمام كتاب‌هايش نقل نمايد. نقل مرحوم مقرم كه تقريبا هم عصر ايشان بوده است، براي ما كفايت مي‌كند . مقرم از بزرگان شيعه است و همه ما بر وثاقت و عدالت او اجماع داريم.
از اين گذشته، همان مطالبي كه از ايشان در اصل همان كتاب نقل شده است، براي اثبات مطلب كفايت مي‌كند و اصلا ضرورتي ندارد كه به اين شعر استناد شود ؛ بلكه مي‌توان از آن به عنوان مؤيد استفاده كرد.
اما استدلال چهارم شما:
آيا بهتر نيست كه شما اصل كتاب مرحوم كاشف الغطاء را مطالعه مي‌كرديد و بعد نظر مي‌داديد؟
مرحوم كاشف الغطاء اصلا در اول صفحه كتك زدن را رد نكرده است، تنها به اين مطلب اشاره دارد كه كتك زدن زن براي عرب ننگ بود؛ ولي با جمله‌هاي اخيرش مي‌خواهد اين مطلب را ثابت كند كه خليفه دوم حتي كاري را عرب جاهلي نيز ننگ مي‌دانستند ، رعايت نكرده است و بر خلاف آن يك زن را ضعيف و بي‌دفاع را كتك زده است.
گفته‌ايد كه : « ممكن اولآ قصه مشهوره باطله شما را ذكر كرده و بعد به رد ان پرداخته باشند»
جناب يادگار! كتاب مرحوم كاشف الغطاء هم اكنون در بسياري از كتاب‌هاي ايران و حتي جهان وجود دارد، شما مي‌توانيد با مراجعه به اين كتاب از صحت مطالب مورد استناد ما مطمئن شويد . صرف اين كه احتمال دارد بعد از طرح اين مطلب آن را دو باره رد كرده باشد، ادعاي است بدون د ليل . اين كتاب در اختيار شما و ديگران است، مي‌توانيد مراجعه نماييد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٢ تير ١٣٨٨ |
با سلام
جناب 1-13
متشكرم از شعرت"" عمر كرد اسلام را آشكار _____ بياراست گيتي چو باغ بهار ""
اين عمر نيست بلكه عمر هست يعني عمر نخوان بلكه عمر بخوان " يعني اين عمر ان عمر نيست بلكه اين عمر اين عمر است . يعني عزيز دل برادر حكيم ابوالقاسم فردوسي عمر خودش را براي شعر گفتن در باره عمر صرف نكرد متوجه شدي يا از اول بگم پس اينطور بخوان :
عمر ( حيات ) كرد اسلام را آشكار - بياراست گيتي چو باغ بهار . ( يعني طول عمرم باعث شد كه اسلام ناب محمدي را اشكار كرد ××××
بعد از اينه كه دنيا برايش مثل باغ بهار ميشه .
حالا بخاطر گل روي ماهت يك شعر از حكيم ابوالقاسم فردوسي برايت هديه ميفرستم :
اگر خلُد خواهي به ديگر سراي×××××××× به نزد نبـــــــــــي و وصــــــي گير جاي
خلد : يعني بهشت
نبي : يعني پيغمبر حضرت علي ( ع )
وصي : عبد مخلص نبي (ص ) علي ابن ابي طالب

بعد عزيز دل برادر كلام قران كريم و حضرت نبي ( ص ) را در مورد حضرت علي ول كردي دنبال جعل شعر ميگردي يا حتي اگر جعل نباشه ايا اين منطق صحيحه .

يا علي
12 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٢ تير ١٣٨٨ |
با سلام جناب (( عمو )) يادگار خوابي يا بيدار ,........ اين مقاله در همين سايت وزين نوشته شده و من قسمتي از انرا برايت كات ميكنم با ادرس مقاله , بخوانش . http://www.valiasr-aj.net/fa/page.php?bank=maghalat&id=146#_Toc202587043 رفتار عمر با زنان، پيش از مسلمان شدن: عمر، خواهرش را كتك زد: برخى از عالمان اهل تسنن؛ از جمله شمس الدين ذهبى در تاريخ الإسلام، محمد بن سعد در الطبقات الكبرى و... نقل كرده‌اند كه پس از اطلاع عمر بن خطاب از اسلام آوردن داماد و خواهرش، به خانه آن‌ها آمد و شوهر خواهرش را مورد ضرب و شتم قرار داد، خواهرش براى دفاع از شوهرش مداخله كرد، عمر چنان با مشت به صورت او كوبيد كه خون از تمام صورتش جارى شد. فمشى عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر توارى في البيت فدخل فقال: ما هذه الهينمة؟ وكانوا يقرءون طه قالا: ما عدا حديثا تحدثناه بيننا قال: فلعلكما قد صبأتما؟ فقال له ختنه: يا عمر إن كان الحق في غير دينك؟ فوثب عليه فوطئه وطئا شديدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بيده فدمي وجهها. عمر نزد آن دو (خواهر و همسر خواهرش) رفت؛ خباب نيز آنجا بود و هنگامي که احساس کرد عمر به آن جا مى‌آيد، در خانه پنهان شد؛ عمر گفت: اين سر و صداها چيست؟ ـ آنان سوره طه را تلاوت مى‌کردند ـ پاسخ دادند: چيزى جز سخنانى که به هم مى‌گفتيم نبود؛ عمر گفت: شايد شما از دين بيرون رفته‌ايد؟ شوهر خواهرش پاسخ داد: اى عمر؛ اگر حق در غير دين تو باشد چه خواهى کرد؟ عمر به او حمله كرد و او را لگد کوب نمود، خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند؛ اما عمر با دست بر صورت او کوبيد که صورتش خونين شد. النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 348، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛ البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 386؛ المقدسي الحنبلي، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 7، ص 141، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛ الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 1، ص 174، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 17، ص 259، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولى، 1419هـ . ابن كثير دمشقى نيز اين گونه نقل مى‌كند: فقامت إليه أخته فاطمة بنت الخطاب لتكفه عن زوجها فضربها فشجها. فاطمه دختر خطاب آمد تا از شوهرش دفاع كند، عمر آن چنان او را زد كه سرش شكست!!!. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3، ص 80، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت. عمر، زن مسلمان را كتك مى‌زد: و نيز بزرگان اهل سنت، از آزار و اذيت عمر نسبت به زنان و كنيزانى خبر مى‌دهند كه مسلمان شده بودند : ومر [ابوبكر] بجارية بنى مؤمل، حي من بنى عدى بن كعب، وكانت مسلمة، وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام، وهو يومئذ مشرك، وهو يضربها، حتى إذا مل قال: إني أعتذر إليك، إني لم أتركك إلا ملالة، فتقول: كذلك فعل الله بك. ابوبكر مى‌ديد كه كنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدى بن كعب،‌ عمر او را كتك مى‌زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمى‌زنم براى اين است كه خسته شده‌ام، از اين جهت مرا ببخش. كنيز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد. الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 161، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ؛ الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛ الكلاعي الأندلسي، أبو الربيع سليمان بن موسى (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ؛ الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛ الطبري، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقيق عيسى عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م؛ النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م. حالا ((عمو يادگار )) كسي كه خواهرش , زنش , ووو ووو ووو ووو ايا ميخواهي كسي را كه بالاترين خطر برايش بود نزند . ويل لمن شفعاؤه خصماؤه ************ و الصور فى نشر الخلايق ينفخ لابد أن ترد القيامة فاطم ************ و قميصها بدم الحسين ملطخ واى به حال كسى كه شفيع اش دشمن او باشد************ در هنگامه قيامت ، كه براى بيرون آمدن مردم از زمين « قبور » در صور دميده مى شود . سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مى شود ************ در حالى كه پيراهن او به خون حسين ( ع ) آغشته است . (( سبط ابن جوزي)) برداشت از البدايه و النهايه جلد 13 صفحه307 حالا ببين حال روز ديگران را در قيامت . متوجه شدي جناب (( عمو )) يادگار خوابي يا بيدار ,........مستي يا هوشيار يا علي
13 | 12 | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ تير ١٣٨٨ |
عمر كرد اسلام را آشكار - بياراست گيتي چو باغ بهار -- شاهنامه ي فردوسي. جناب آقاي قزويني از اشما ميخوام كه با روايات جعلي و بدون مدرك اين چنين خدمت به كفر نكنيد. چرا به امام حسين و امام حسن و حضرت علي توهين ميكني و ميگويي كه آنها بي غيرت بودند با اين كارهاي شما من كه شيعه بودم الان در شيعه بودنم به شك افتادم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در مورد اين ابيات ، بهتر است به آدرس ذيل كه پاسخگويي دقيق و كارشناسي به اين ابيات است مراجعه كنيد كه به خوبي نشان مي‌دهد اين ابيات ، براي فردوسي نيست و عده اي آن را در بعضي نسخ شاهنامه وارد كرده اند !!! (روش مرسوم اهل سنت در تحريف كتب)!
http://www.porsojoo.com/fa/node/2287
2- فرموده ايد روايات جعلي ! بهتر است نگاهي به روايات اهل سنت و سند آنها در اين زمينه در مورد شهادت حضرت زهرا كه در بخش پرسش و پاسخ آمده است بياندازيد !
3- ادعا كرده ايد كه ما امير مومنان را العياذ بالله بي غيرت معرفي كرده ايم ! بهتر است نگاهي به آدرس ذيل بكنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
4- بهتر است خود را شيعه معرفي نكنيد ! كه هر كسي با ديدن نظر شما به راحتي متوجه مي‌شود كه شما يك سني هستيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | حسيني | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٧ تير ١٣٨٨ |
آقا من از اين آقاي مجيد م علي خيلي خوشم آمد خيلي آدم باحاليه دمت گرم بچه شيعي واقعي به اين مي گن انشاءالله هميشه در پناه اميرالمؤمنين باشي و در بهشت جام شراب از حوض کوثر با دستان مبارک آقا بنوشي خيلي دلم مي خواد با هم در حال مکاتبه باشيم
15 | سيد حفيظ رهسپار از افغانستان | Afghanistan - Kabul | ١٢:٠٠ - ١٨ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام و خسته نباشيد. به راستي كه اين سني ها در جعل و تحريف اسناد و گفتار بزرگان دست ابليس را از پشت بسته اند و خود شان شده اند يكپا شيطان. اولا آقاي با شماره 12 كه شعري را به زنده ياد، فخر پارسي زبانان (فردوسي) منسوب ميكني، از خودت ميپرسم آيا هيچ شيعه ي امير مومنان صلوات الله عليه را ديده اي كه در اشعار يا گفتارش از خلفاي جور تعريف كند؟ مطمينا كه نه. خوب همين موضوع درد تعصب شما را چند برابر كرده كه حالا به ديوانگي رو آورده و مطالب مزخرفي را به مفاخر شيعه كه فردوسي بزرگ نيز از آنجمله است نسبت ميدهيد. من يك بيت از فردوسي در بيان حالت خلفاي تان ذكر ميكنم و شما ببين كه آيا ميشود گمان كرد كه فردوسي از عمر توصيف كرده باشد؟ فردوسي ميگويد: چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبكر و عمر شود. ثانيا عرض كنم خدمت آقاي امير مالكي كه مدعي شده اند عمر داماد امير مومنان حضرت علي صلوات الله عليه بود. مالك جان، تو يا كتابهاي دانشمندان سني را نميخواني يا اين كه به آنها اهميت نميدهي. آقا، علماي سني با آوردن دلايل متعدد و مقبول ذوق خودتان ثابت كرده اند كه ام كلثوم دختر امير مومنان (ع) نبوده بلكه دختر خليفه ي اولتان ابوبكر بود و چون بعد از مرگ ابوبكر خانمش به عقد نكاح امير مومنان (ع) درامد، اين دختر نيز مانند برادرش محمد بن ابوبكر در خانه ي آن حضرت رندگي ميكرد و دختر خوانده ي امير مومنان (ع) بود. گله ي من از دوستان گروه پاسخ به شبهات و مخصوصا حضرت آقاي دكتر قزويني است كه در جواب آقاي مالكي درين خصوص هيچ حرفي نزده اند. جناب استاد قزويني، ببخشيد كه جسارت ميكنم. اما استاد، اين گروه ناصبي تهمت ها و افترا هاي شانرا در قالب كلمات نسبتا معتدل بيان ميكنند و اگر ما و شما متوجه نشويم، اينان جري تر ميشوند. من فكر ميكنم شما چون حرفهاي آقاي مالك را نرمتر از برادران سني اش ديديد، متوجه اين مساله نشديد. حقير با عرض پوزش از محضر مبارك حضرت عالي، به اطلاعتان برسانم كه هر جمله و كلمه ي اين اشخاص را با ديد ذره بيني نگاه كنيد و پاسخ شانرا مطابق سوال شان بدهيد، وگرنه فردا از همين سكوت تان به عنوان تاييد گفته هايشان استفاده ميكنند. به اميد جهانگستر شدن حكومت عدل امير مومنان صلوات الله عليه به وسيله ي خلف صالحش مهدي موعود حضرت حجت بن الحسن صلوات الله عليهم اجمعين يا علي
16 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٠ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام
برادر عزيز جناب اقاي سيد حفيظ رهسپار از افغانستان.
با تشكر از نظرات بسيار خوبتان .
در همين سايت بارها و بارها گفته شده و تكرار شده كه اين ام كلثوم دختر ابي بكر بوده . برادران اهل سنت بارها و بارها سوالاتي كه جوابش در اين سايت امده تكرار ميكنند و عدم اشاره انها از طرف برادران پاسخگو فقط و فقط بخاطر تكرار نكردن مكررات ميباشد .
يا علي
17 | ياسر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ مهر ١٣٨٨ |
خداوند مدافعين حريم ولايت را حفظ کند و مغرضين کوردل را هلاک گرداند که خود را به جهل مرکب اسير نموده اند.ايناني که اين شبهات را با مرضي که در دل دارند وارد ميکنند کمي هم راجع به پاکدامني مادرشان تحقيق بکنند.البته گاهي حقيقت تلخ است
18 | ايراني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ مهر ١٣٨٨ |
بنام خدا . با سلام و احترام . ............اخيرا كتابي بزبان فارسي و عربي از حضرت آيت الله العظمي روحاني در رابطه با مصيبت ها و فضايل حضرت زهرا منتشر شده است كه ايشان بسيار دقيق و علمي به تمامي اين نوع سوالات بدون تقيه و ترس پاسخ داده اند . حتما انرا ببينيد
19 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٩ آبان ١٣٨٨ |
با سلام
جناب خيام وقتيكه ميخواهيد به مسئله و يا حديثي استدلال كنيد سعي كنيد تمامي انرا در نظر بگيريد .
ان جواب بنده به اقاي 11 - 12 بود كه شعري ناقص را بيان كرده بود حالا شما چند بيتي بيشتر نوشتيد كه شايد بقول خودتان انرا كامل كرديد .
حالا من انرا بطور كامل اورده ام تا مشخص شود كه مسئله از چه قرار است
فردوسي » شاهنامه » آغاز کتاب

ترا دانش و دين رهاند درست *****در رستگاري ببايدت جست
وگر دل نخواهي که باشد نژند*****نخواهي که دايم بوي مستمند
به گفتار پيغمبرت راه جوي*****دل از تيرگيها بدين آب شوي
چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي*****خداوند امر و خداوند نهي
که خورشيد بعد از رسولان مه*****نتابيد بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار*****بياراست گيتي چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزين*****خداوند شرم و خداوند دين
چهارم علي بود جفت بتول*****که او را به خوبي ستايد رسول
که من شهر علمم عليم در ست*****درست اين سخن قول پيغمبرست
گواهي دهم کاين سخنها ز اوست*****تو گويي دو گوشم پرآواز اوست
علي را چنين گفت و ديگر همين*****کزيشان قوي شد به هر گونه دين
نبي آفتاب و صحابان چو ماه*****به هم بستهٔ يکدگر راست راه
منم بندهٔ اهل بيت نبي*****ستايندهٔ خاک و پاي وصي
حکيم اين جهان را چو دريا نهاد*****برانگيخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتي برو ساخته*****همه بادبانها برافراخته
يکي پهن کشتي بسان عروس*****بياراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علي*****همان اهل بيت نبي و ولي
خردمند کز دور دريا بديد*****کرانه نه پيدا و بن ناپديد
بدانست کو موج خواهد زدن*****کس از غرق بيرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبي و وصي*****شوم غرقه دارم دو يار وفي
همانا که باشد مرا دستگير*****خداوند تاج و لوا و سرير
خداوند جوي مي و انگبين*****همان چشمهٔ شير و ماء معين
اگر چشم داري به ديگر سراي*****به نزد نبي و علي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه منست*****چنين است و اين دين و راه منست
برين زادم و هم برين بگذرم*****چنان دان که خاک پي حيدرم
دلت گر به راه خطا مايلست*****ترا دشمن اندر جهان خود دلست
نباشد جز از بي‌پدر دشمنش*****که يزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض عليست*****ازو زارتر در جهان زار کيست
نگر تا نداري به بازي جهان*****نه برگردي از نيک پي همرهان
همه نيکي ات بايد آغاز کرد*****چو با نيکنامان بوي همنورد
از اين در سخن چند رانم همي*****همانا کرانش ندانم همي

چنانچه ميبينيد جناب فردوسي بعد از تكريم حضرت محمد ( ص ) در مورد خلفاي 1و 2 و 3 به يك بيت اكتفا كرده و در ابيات بعدي ان نشان دهنده علاقه بسيار زياد ايشان به حضرت علي ( ص) ميباشد و شايد ان سه بيت را از روي تقيه و پوششي براي نشان دادن ابراز احساسات خود نسبت به صراطي كه در ان بعد از الله سبحان تعالي و حضرت محمد ( ص ) علي ( ص ) و اهل بيت ( ص ) ميباشند و لا غير .
خوب انرا بخوانيد :
منم بندهٔ اهل بيت نبي*****ستايندهٔ خاک و پاي وصي

محمد بدو اندرون با علي*****همان اهل بيت نبي و ولي

كجا هستند ان سه نفر در اين دوبيت ؟؟؟؟؟

يکي پهن کشتي بسان عروس*****بياراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علي*****همان اهل بيت نبي و ولي

كجا هستند ان سه نفر در اين دوبيت ؟؟؟؟؟

پس بهتر بود به همان تفسير اولي من از شعر كفايت ميكرديد و نميگذاشتيد انچه را در در دل داشتم بنويسم .
و در ضمن ميبينيد كه دشمنان اهل بيت چقدر ظالم ميبودند كه حتي شعرا زيادي براي اينكه حرف دل خود را نسبت به علي ( ص ) به نثر در بياورند مجبور بودند چند بيتي هم براي ديگران بگويند .
بهر حال متشكرم كه اين فرصت را بمن داديد كه حرف دلم را بزنم .

هر آنکس که در جانش بغض عليست*****ازو زارتر در جهان زار کيست

يا علي
20 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٩ آبان ١٣٨٨ |
جناب خيام
من خيلي تحت تاثير سخنان شما و شعر نوشته شما قرار گرفتم.
راستش را بخواهيد اکنون مدتها است که سوالات بسياري ذهنم را مشغول کرده است. لطفا به بنده ياري کنيد که متوجه حقيقت شوم.
محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) اول خردمند مخلوقات و برترين دانشمند خلق شده بود.
انقلاب او عظيم ترين انقلاب علمي تاريخ موجودات بود.

کسي که ادعاي جانشنيني چنين شخصيت بي‌نظيري در علم و خرد را مي‌کند حتما بايد از بزرگان علم و دانش باشد.
شما مي‌توانيد لطف کرده بيست صفحه از سخنان گهربار و پند آموز ابوبکر را به بنده نشان دهيد که ما هم با شخصيت علمي ابوبکر اين جانشين عقل کل آشنا شويم؟
راستي ابوبکري اين جانشين عقل کل چند شاگرد تربيت کرد؟ کدام شاخه از علم را او آغاز کرد؟

ابوبکر که در زندان هم نبود. حاکم بود و صاحب قدرت. پس آزادي عمل کامل هم داشت.
خداي نکرده نمي‌خواهيد بگوييد که او از لحاظ علمي حرفي براي گفتن نداشت؟ در اين صورت مرا به ياد نخستي هاي سيرک مي‌اندازيد که با در دست گرفتن روزنامه و زدن عينک اداي انسان خردورز را درمي‌آورند.

عليا ولي الله
عليا حجة‌ الله
عليا وصي رسول الله
21 | خيام | The Netherlands - Voorburg | ١٢:٠٠ - ١٩ آبان ١٣٨٨ |
اقاي مجيد م علي: عمر ( حيات ) كرد اسلام را آشكار - بياراست گيتي چو باغ بهار . ( يعني طول عمرم باعث شد كه اسلام ناب محمدي را اشكار كرد که خورشيد بعد از رسولان مه نتابيد بر کس ز بوبکر به عمر کرد اسلام را آشکار بياراست گيتي چو باغ بهار پس از هردوان بود عثمان گزين خداوند شرم و خداوند دين چهارم علي بود جفت بتول که او را به خوبي ستايد رسول اقاي مجيد م علي من كاري به صحت اين ابيات ندارم فقط مي خوام بگم كه چه طور شما عمر را حيات معني كرديد. حالا تو اين ابيات بوبكر و عثمان و علي رو به چه مي خواي معني كني؟ جالبه نه !! بوبكر(ابوبكر خليفه ي اول) عمر(حيات) عثمان(خليفه ي سوم) علي (خليفه ي چهارم) !! خودتان قضاوت كنيد پس از هردوان بود هم يعني پس از ابوبكر و عمر(حيات)!!
22 | خيام | The Netherlands - Voorburg | ١٢:٠٠ - ٢٣ آبان ١٣٨٨ |
آقاي momen abdullah من فقط خطاب به اقاي مجيد م علي گفتم كه شما چطور عمر را به حيات معني كرديد شما چرا حرف بي ربط مي زنيد كجا من درباره ي جانشيني ابوبكر صحبت كردم كه شما مي فرماييد:((شما مي‌توانيد لطف کرده بيست صفحه از سخنان گهربار و پند آموز ابوبکر را به بنده نشان دهيد که ما هم با شخصيت علمي ابوبکر اين جانشين عقل کل آشنا شويم؟
راستي ابوبکري اين جانشين عقل کل چند شاگرد تربيت کرد؟ کدام شاخه از علم را او آغاز کرد؟))
اصلا حرف من ربطي داشت به عقل كل بودن ابوبكر يا برتري ابوبكر به علي؟
هدف من فقط اين بود كه به اقاي مجيد م علي بگم كه عمر در اين بيت((عمر کرد اسلام را آشکار*****بياراست گيتي چو باغ بهار)) عمر بن خطاب است نه حيات .((پس بهتر بود به همان تفسير اولي من از شعر كفايت ميكرديد و نميگذاشتيد انچه را در در دل داشتم بنويسم .)) آقاي مجيد م علي اين تفسير شما واقعا بچه گانه بود و شما چطور از من انتظار داريد كه به تفسير شما اكتفا كنم كسي هم جلوي شما را نگرفته حرف دلت رو بزن .

((چنانچه ميبينيد جناب فردوسي بعد از تكريم حضرت محمد ( ص ) در مورد خلفاي 1و 2 و 3 به يك بيت اكتفا كرده و در ابيات بعدي ان نشان دهنده علاقه بسيار زياد ايشان به حضرت علي ( ص) ميباشد و شايد ان سه بيت را از روي تقيه و پوششي براي نشان دادن ابراز احساسات خود نسبت به صراطي كه در ان بعد از الله سبحان تعالي و حضرت محمد ( ص ) علي ( ص ) و اهل بيت ( ص ) ميباشند و لا غير .))حالا اين خليفه ي شماره ي 2 هنوز حيات است يا عمر بن خطاب؟هنوز تفسير اول خودت رو قبول داري يا قبول كردي كه عمر همان عمر بن خطاب هست؟

من دارم در باره ي معني كردن يك كلمه در شعر حرف مي زنم اما شما بحث را به دين و غصب خلافت و تقيه كردن فردوسي ربط مي دهيد
من كاري به مذهب و دين كسي ندارم و به اعتقاد همه احترام مي گذارم و اين نظري كه دادم درباره ي معني كردن شعر آقاي مجيد م علي بود و به نظرم اين معني كردن اشتباه بود. حالا خدا مي داند شايد هم من اشتباه كردم باشم
23 | خيام | The Netherlands - Voorburg | ١٢:٠٠ - ٢٤ آبان ١٣٨٨ |
قصد من فقط اين بود كه به آقاي مجيد م علي بگم كه شعر رو اشتباه معني كردند كه خدا رو شكر متوجه شدند
24 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٤ آبان ١٣٨٨ |
با سلام برادر عزيز جناب خيام بله اين عمر همان عمر ابن خطاب است , وليكن تعجب من از شما در اين است كه متن مرا خيلي خيلي جدي گرفتيد اما در مورد اقاي يا خانم شماره 12 چيزي مرقوم نفرموديد . مگر نه اينكه ايشون برداشت ظالمانه اي از صبر حضرت علي ( ع ) اسد الله غالب داشتند , جوابيه شما و ديگر مراجعين اهل سنت كجاست . ايا حضرت علي ( ص ) يكي از خلفاي شما نيست , يا حد اقل يك صحابي و مهاجر نيست . خيلي بهتر است كه بعضي ها سعي كنند كه اول خودشان را بسازند تا با اين نو سخنان به ساحت مقدس حضرت علي ( ص ) توهين نكنند . در ضمن شما چكونه برداشت ميكنيد كه ايشون همان عمر شماست , چگونه ممكن است جناب فردوسي بگويند : منم بنده اهل بيت نبي*****ستاينده خاک و پاي وصي محمد بدو اندرون با علي*****همان اهل بيت نبي و ولي به دل گفت اگر با نبي و وصي*****شوم غرقه دارم دو يار وفي هر آنکس که در جانش بغض عليست*****ازو زارتر در جهان زار کيست سوال من اينه كه وصي يعني چي سوال من اينه كه ولي يعني چي سوال من اينه كه بغض يعني چي حالا بمن بگويد چه كسي بغض وصي و ولي نبي را در دل داشت . اگر متوجه شديد در دفاع از انها بلند نميشديد . وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم نَصِيبًا. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م. فَأَرْسَلَ إلى أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م. يا علي
25 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٤ آبان ١٣٨٨ |
جناب خيام
فرموده ايد:
«من كاري به مذهب و دين كسي ندارم و به اعتقاد همه احترام مي گذارم»

اگر کسي مذهبي داشته باشد که مطابق آن مذهب در صحت ازدواج پدر و مادر شما شک باشد آيا بازهم به اعتقاد او احترام مي‌گذاريد؟
آيا اگر کسي اعتقاد به مهدور الدم بودن شما داشته باشد بازهم به عقيده او احترام مي‌گذاريد؟
آيا اگر کسي شما را نژاد پست بداند بازهم به عقيده او احترام مي‌گذاريد؟

نه جناب خيام
چنين چيزي از محالات عقلي است. گفته صحيح اين است که: «ما به آزادي شما براي انتخاب عقيده احترام مي‌گذاريم چرا که تعريف انسانيت را در داشتن اختيار انتخاب عقيده مي‌دانيم».

دوما
تمام اعمال ارادي ما بلااستثناء پيروي از يک دين و مذهب است. حتي خيلي از اعمال غير ارادي ما نيز تربيت شده اراده دين دار ما است.
ساعات زيادي از عمر شما به تعامل با اعمال ارادي ديگران مي‌گذرد. پس شما در هر حال به دين و مذهب مردم کار داريد.
مذهب يعني محل رفتن. يعني چگونگي رفتن. تمامي ابنا‌ء آدم(عليه السلام) براي خود طريقي را انتخاب کرده اند.
هدف شما همان معبود شما است و هر حرکت هدف داري عبادت است. حال يا عبادت الله است يا عبادت نفس و شيطان و پوچيت.
يا علي
26 | سعيد حسيني | Singapore - Singapore | ١٢:٠٠ - ٢٤ آبان ١٣٨٨ |
سلام عليکم جناب خيام بدون تعارف ميگويم صرف نظر از شعر و شعربازي و شعر سازي که حجت شرعي و حتي غير شرعي هم تلقي نميشود بايد عرض کنم اين سايت يک سايت کاملا علمي است که بر دلايل علمي و عقلي و منطقي تکيه کرده است و بر پايه عدالت الهي استوار است اما اگر بنا به نظر شما بر فرض محال شعر حجت شرعي هم باشد بايد آنرا در وصف و مدح کساني بکار برد که داراي حداقل يکي از شاخصه هاي ذکر شده در بالا باشند برادر عزيز ما جناب مومن عبدالله از شما سئوالي پرسيدند که در صورت جواب از طرف شما مخاطبين سايت را لااقل با يکي از صفات و يا کلمات به قول ايشان گهر بار آن شخص (ابوبکر) آشنا ميکرد. و حال آنکه دليل طفره رفتنتان چيست آن را ميدانم ولي يک چيز را خوب ميدانم وآن اين است که اگر از سئوال جناب مومن عبدالله موردي را در نظر داشتيد و موردي از (ابوبکر) سراغ داشتيد بدون مغلطه و با کمال ميل آنرا بازگو ميکرديد. مطلب بعدي اين است جناب خيام عقيده شيعه در مورد خلفاي راشدين در واقع همان مطلبي است که در صحيحين آمده است (صحيح بخاري و صحيح مسلم) حتما جنابعالي اين دو کتاب را ميشناسيد و به عقيده مولوي هاتون بعد از قرآن کريم آن را صحيح ترين کتاب مي ناميد عقيده شيعه در همان کتاب نيز آمده است و آن عقيده چيزي نيست جز عقيده مولا و مقتداي ما حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب ع بهتر بود قبل از اينکه در مدح عمر يا ابوبکر شعرسازي کنيد کمي هم کتب مربوط به خودتان که توسط علماي خودتان نگاشته شده را ميخوانديد در آن کتاب نوشته است که نظر حضرت علي ع که جانم فداي او باد در مورد خلفا اين است که مي فرمايد: آنان (دروغگو ، گناهكار، خائن و حيله گر) هستند حال بهتر است کمي هم به تعقل و تفکر روي آوريد آيا شعر شما در وصف همين خلفا بود ؟؟ يا خليفه ديگري وجود دارد که ما از وجود آنان در تاريخ بي خبر بوده ايم؟؟ صرف نظر از روايات و وجود احاديث با سند قوي در تاريخ مبني بر خيانت خلفاي راشدين و جانبداري حضرتعالي اينطور بر مي آيد که اين خلفاي معلوم الحال براي شما مهمتر از رضايت خداوندي است که آفريدگار ماست. بهتر است تقوا پيشه کنيد و حق را از باطل با استعانت از خداي عزوجل تميز دهيد که اگر دانسته ومغرضانه حق را زير پا بگذاريد به خشم و غضب حضرت حق گرفتار خواهيد آمد مگر آنکه توبه کنيد و راه رستگاران را در پيش بگيريد موفق باشيد ان الباطل کان زهوقا اللهم العن الجبت و الطاغوت يا علي مدد

پاسخ:
با سلام
دوستان عزيز براي آگاه از ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره خلفا به آدرس ذيل مراجعه فرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=7

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
27 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٦ آذر ١٣٨٨ |
جناب بابا خير خواه
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»

جناب بابا خير خواه
چند سال از زمان آمدن حضرت آدم بر روي زمين مي‌گذرد؟ حدود هفتاد هزار سال.
چند سال از عمر کيهان مي‌گذرد؟ حدود پانزده ميليارد سال.
چند سال ما در برزخ خواهيم بود؟ خدا مي‌داند.
چند سال در دنياي پس از قيامت خواهيم بود؟ ميليارد ميليارد ميليارد .... سال و الي الابد.

هيچ از خود پرسيده ايد که چگونه ممکن است که خداوند عادل و رحمان و رحيم براي اعمالي که ما در طي شصت سال انجام مي‌دهيم ما را ميليارد ها و ميليارد ها و ... سال جزا دهد؟؟

آخر اين عمل آدمي چيست که يا احقابا در دوزخ مي‌آورد يا رضوان خدا را؟
*********************
«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْءُولُونَ »
آيا شما شکي درايد که اهل مدينه تا ابد مسوول اعمال خود هستند؟ آيا شما شکي داريد که تمام جناياتي که اکنون در کره زمين صورت مي‌گيرد آنها نيز مسوول هستند؟
****************************
جناب بابا خيرخواه
لطفا از يک شيعه درخواست کنيد اين آيه را براي شما بخواند:
«أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
28 | بابا خيرخواه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ آذر ١٣٨٨ |
اينكه از اين جور كارها انجام شده باشد (با توجه به اينكه عمر خشونت در رفتارش هم بوده) بعيد نيست . اما دعواي اول اسلام را بياريم امروز براي چيست؟ لابد بعضي ورثه (كه طي 1500 سال و حوادث واقع شده اثبات ورثه بودنشون هم مشكله) طلب خودشون ميخوان از پونزده نسل بعدي(اگر باز همون ورثه بودن اينام ثابت بشه) بگيرن. شايد ميخوان بگن ما آقا باشيم اونا بنده ما باشن. دعواي امروز براي اون قصه دردناك خيلي دعواهاي ديگه رو رو ميكنه و اونوقت لابد بايد عربهاي مدينه تاوان تمام جهان اسلام را در طول تاريخ گذشته بدن چون بني اميه و بني عباس و عاملان اينها دنيا را چاپيدن.

بهتره شعله اجاقو زياد نكرد اگرنه خود آش ميسوزه.
29 | منتظر | Iran - Dezful | ١٧:١٨ - ١٦ ارديبهشت ١٣٩٠ |
با سلام و خسته نباشيد خدمت شما
يک انتقاد جدي در مورد پاسخ به شبهاتي که مي دهيد مطرح است. وقتي شبهه اي مطرح مي‌شود به خوبي در ذهن جا مي‌گيرد اما معلوم نيست کسي که سايت شمارا باز مي‌کند حوصله خواندن متنهاي فوق طولاني(!) و البته دقيق شما را داشته باشد يا نه.
اگر قبل از پاسخ کامل با شبهه، چکيده‌اي کوتاه را مطرح کنيد بعد سراغ پاسخ کامل رويد عالي مي شود
باتشکر
30 | محمد | Iran - Urmia | ٢٢:٤٤ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٩٠ |
آقاي قزويني ناراحتي ما از بعضي از علماي شيعه است که به خاطر وحدت با سني ها ترجيح مي دهند که در مورد عقايد سني ها و ظلم هاي خلفا چيزي را نگويند و سکوت کنند.من همواره به دوستانم مي گويم که وحدت شيعه و سني امکان ندارد مگر اينکه شما در ظاهر از عقايد سني ها بدگويي نکنيد . به نظر من اينگونه وحدت داشتن به اندازه پشيزي ارزش ندارد. براي اينکه هر کسي مي داند که اگر شيعيان از عقايد سني ها تبري نجويند و کاري به عقايد آنها نداشته باشند آنوقت سني ها نيز کاري به کار آنها ندارند و وحدت(که به اندازه پشيزي ارزش ندارد) تحقق خواهد يافت.ولي آيا اين وحدت ارزشي دارد؟ با اين رويه، آيا سني ها از عقايد ناب تشيع باخبر ميشوند؟ اين وسط و با اين وحدت تصنعي ، چه کسي ضرر مي کند؟سني يا شيعه؟ مسلما شيعيان ضرر مي کنند. زيرا شيعيان مجبورند که همواره تقيه کنند و عقايد خود را بازگو نکنند.شما فكر مي كنيد كه آيا امثال شيخ مفيد نمي دانستند كه با عدم انتقاد ار اعتقادات اهل سنت ، در امان خواهند بود؟مي دانستند. ولي در انتخاب ميان انتقاد از عقايد سني ها و وحدت(بخوانيد نابودي تشيع) ، انقاد و تبري جستن از آن عقايد را برگزيد. بنابراين واي به حال علماي شيعه که نداي وحدت سر مي دهند.وحدتي كه انتهايش نابودي تشيع است.
31 | عليرضا اويسي | Iran - Mashhad | ١٦:٥٥ - ٠٤ خرداد ١٣٩٠ |
سلام.برادران اهلسنت را به خواندن كتبشان دعوت ميكنم همچنين به ترس از آتش جهنم
32 | جوادي | Iran - Khorramshahr | ١١:٢٠ - ٠٨ تير ١٣٩٠ |
مرحوم کاشف درعبارت نه بخاطر اينکه آن قوم نمي توانستند آن را انجام دهند جواب فرد سوال کننده رادادند انهم عبارت از اين ميباشد که آن قوم باتوجه به پيشينه هايشان که دوستان متذکر شدند قادر به اينچنين کاري بوده اند کما اينکه از لحاظ ادبي لفظ جناب کاشف نيز اين معني راتاييد ميکند وبقيه عبارتها محض تعارف وتقيه بوده است محبوبه حق کسي بجز فاطمه نيست درهردوجهان کسي جز او عابده نيست

هر کس که کند کز دل جان ياد از او اورابه دل از روز جزا واهمه نيست

آدوا قربان يا زهرا
33 | ا-جوادي | Iran - Khorramshahr | ١٦:٠١ - ٠٨ تير ١٣٩٠ |
مرحوم کاشف با بيان اين عبارت نه به خاطر اينکه آن قوم نمي توانستند آن را انجام دهند پاسخ کامل ورساي خود راداده اند وان عبارت از اين است که انجام اين قبيل اعمال از عهده آن قوم بر مي آمده وعملي دور از ذهن نبوده است کما اينکه از لحاظ ادبي نيز معني اين عبارت قادر بودن آن قوم رابه انجام هر عملي رامي رساند

اما در آنجا که اشاره به تقاليد نيک جاهليت کرده واينکه شريعت نيز آن راتاييد کرده کنايه اي متبحرانه است به آداب ورسوم اعراب جاهلي که از آن عموما به تعصب عربي وغيره يادمي شود که تادنيا ياد دارد عکس آن موارد در مورد آن قوم صادق بوده کما اينکه اندک زماني بعد رسول خدا بهترينهاي اعراب
وخلايق خدا از امامان معصوم گرفته تااصحاب رسول خدا وصالحان وعابدان ونيکان خلق خدا همگي به دست همين قوم به اصطلاح نيک پيشينه به قتل رسيدندودر زمان حال مصداق بارز قرباني اين متعصبان هميت وتعصب عربي همين فلسطيني هاي مظلوم ميباشند چه شبهايي که هزاران کودک نه از نوع غربي يا شرقي بلکه همين نوع عربي سر گرسنه بربالين مي گذارند در حالي که شيوخ باغيرت عرب شکمهاي خود پر از بهترينهاي غذا و مشروبات ميکنند وهمبستران خود را از تر گل ترين ها انتخاب ميکنند آنهم نه يکي بلکه ... بعدسر بربالش تعصب وغيرت باد کرده مي گذارند لذامرحوم کاشف با اشراف وعنايت به سوابغ درخشان آن قوم که گوشه کوتاهي از آن رفت وفراخور زمان ومکان پاسخ را عرضه کرده اند در ظاهر ماجراي مطروحه دري بود وديواري پهلوي شکسته اي وصورتي کبود ولي جواب مرحوم کاشف نشان دادباز هم مظلوميت بود وهمدم شدن باچاه چاهي که مولايمان علي برا ي دوستداران خود به يادگار گذاشت
چون باگذشت قرنها نه قاتلي هست نه متهمي ونه جرات آن راداريم کسي رامتهم کنيم به راستي مقصر کيست شايد باز بهتر است سري بزنيم به چاه مولايمان علي گويي اوماجرا رابهتر ميداند
34 | حميدي | Brazil - Ipatinga | ١٠:١٨ - ٠٦ مرداد ١٣٩٠ |
ان کسرالضلع ليس ينجبر الا بصمصام عزيز مقتدر. رحم الله تعالي علماينا الماضين (قدس الله اسرارهم)
35 | عليرضا | Germany - Sulzbach | ٢٤:٢٣ - ٢٠ مرداد ١٣٩٠ |
همين بحث هاي متول و بي نتيجه را 1400 سال ادامه داده ايم و مشغول به آنها شده ايم که وضعمان به اين شکل در آمده است! هفت شهر علم و پيشرفت و بالندگي انسان را دنيا گشت ما هنوز اندر خم طهارت و نجاست هستيم! نه که اين امر مهم نباشد ! خير ! خيلي هم مهم است اما مسلما اصل نيست ... اصلي که خداوند بشر را براي آن آفريده و پيامبران را براي هدايتش مبعوث ساخته اين نبوده و نيست و هيچ فرد عاقلي نيست که بپذيرد که هدف بعثت انبيا پرداختن به اين فرعيات بوده... هم اينها که ما امروز آنها را به عنوان اصل گرفتيم و اصل اصل را گم کرده و رها نموده ايم شايد مشکل عرب بيابانگرد جاهليت ، صدر اسلام و حتي چند صد سال آن بوده اما مسلما نه مشکل انسان قرن 21 ... به قول شهيد مطهري شمر و يزيد زمان خودت را بشناس ! لابد پاسخ دهنده به شبهات اين صفحه مي فرمايند که قياس مع الفارق است ! قبول دارم ! چون براي طهارت و نجاست کمتر بين مذاهب و فرق اسلام اختلاف و جنگ و درگيري و خون و خونريزي و کينه توزي و دشمني و کت کاري داشته و داريم اما براي موضوع سوال صدر اين صفحه چه بلاهايي که به سر امت اسلام از زمان پيامبر تاکنون نيامده است ! بدين لحاظ حتما و حتما قياسي است مع الفارق از حيث اهميت !
اگر از اين صفحه پرينت بگيريم يک کتاب خواهد شد. من نگاه کردم به تمامي نظرات و پاسخ ها ... هر جا که نگارنده محترم که خود را پاسخ دهنده به شبهات معرفي کرده اند نظري داده اند مملو از تعصب و پيش داوري بوده است. اصلا و اساسا انتخاب کلمه شبهه يعني اينکه ايشان از قبل يقين دارند که يک موضوعي حقيقت دارد و هر اشکالي به آن را شبهه مي دانند و اتوماتيک وار سعي در رد آن مي کنند! يعني قبل از فکر کردن و پرداختن به يک موضوع و موشکافي و حقيقت يابي در خصوص آن آن را رد کرده اند !
مي گويند والله العالم نوشتن پشت نظرات علما و فقها معمول است اما نمي گويند که معمول بودن آن نشان از صحت قطعي نظرات ايشان ندارد و همين امر نشان مي دهد که حقيقت را تنها خداي تعالي مي داند و نمي خواهند از اين رهگذر بپذيرند که شايد حداقل يک در ميليون واقعيت امر که فقط خداوند متعال از آن عالم است غير آنچه باشد که من و شما و حتي علامه عسگري و آقاي خوئي مي گويند! آيا آقاي خوئي بلند نبودند بجاي کلماتي نظير معروف و مشهور است عبارت مسلم است و قطعي است را بکار ببرند؟! آيا نعوذ بالله سوادشان را نداشتند يا فهمش را ؟! مي گويند فردوسي فلان شعر را سروده مي گويند اين شعر جعلي است و در جا تهمت مي زنند که اين شعر را اهل سنت وارد شاهنامه کرده و اين رويه معمول آنهاست ! جناب پاسخ دهنده به شبهات ! آيا اينگونه مي خواهي از حريم اهل بيت دفاع کني ؟! با تهمت و افترا ؟ با تفسير به راي و جانبدارنه ؟
لابد به نوشته حقير هم اينچنين جوابي خواهند داد !
آقاجان اين مسائل دردي از امروز ما دوا نمي کند. گيريم که عده اي معتقد باشند که چهارده قرن پيش چنين اتفاقاتي افتاده است. اما مسلما نه کسي آنجا بوده که دلايلش را بگويد و نه اصل ماجرا ... اصلا قطعي بگوييم اين اتفاق افتاده ! من جاي شما باشم از خود سوال مي کنم که پس چرا در ميان فرزندان ائمه شيعه عليهم السلام اسامي عمر و ابوبکر و عثمان کم نيست ؟؟!! آيا شما حاضريد اسم بچه اتان را صدام بگذاريد ؟! مسعود رجوي بگذاريد ؟! آقاجان همه اش که نمي شود همه چيز را توجيه کرد و گفت اينها براي وحدت بوده ... آخه براي وحدت يکي دو تا ده تا صد تا ؟! وصلت پيامبر (ص) و حضرت امير (ع) با دختران صحابه هم به هکذا ...
بياييد بگذاريم اين مسائل در بستر تاريخي خود بماند ... بگذاريم اين مباحث بين امثال مرحوم کاشف الغطا و خوئي و علامه عسگري بماند ! ما اگر کارمنديم رسالت علوي ما اين است که به ارباب رجوع رسيدگي کنيم ! اگر پدر خانواده ايم رسالتمان خوش اخلاقي و کوشش براي تامين خانواده از راه سالم و حلال است ! اگر فرزنديم وظيفه ما احترام به والدين و پاکدامني است ... اگر کاسبيم ! پزشکيم ! استاد دانشگاه يا حوزه ايم ...
خدا رحمت کند اموات شما را ! مادر بزرگي داشتم خيلي فاضله ! چند بار آخوندهاي زمان خودش را از منبر کشيده بود پايين که چرا روي منبر رسول الله (ص) چرنديات و مهملات مي گويي ! چرا بجاي حرف سالم و آموزنده شطحيات مي بافي ! .. همو مي گفت اگر عظمت حضرت زهرا (س) به اين است که دستاس مي کرد و آب از چاه مي کشيد و لباس بچه هايش را مي شست و دهان آنها غذا مي گذاشت که اينها را من هم مي کنم ! او مي گفت حضرت زهرا در يک کلام انسان بود ! انساني خوب ! به همين سادگي ! و اضافه مي کرد ما چون ارزش انسانيت آن بانوي بزرگوار را نشناخته ايم براي بزرگ کردن آن عزيز دل پيامبر افسانه ها گفته ايم و مي گوييد که مثلا در شب زفاف چه شد چه نشد ! مي گفت راحتتان کنم "او آدم بود" يک آدم خوب! و اين چيزي که اصل است و عرض کرده ما آن را گم کرده ايم و نتيجه برخي مثل بنده حقير شده ايم حيواني درنده گزنده ... با ساير خصائل حيواني ديگر !
در آخر از گرداندگان محترم اين سايت مي خواهم که لختي بيانديشند و با نگاهي به کامنت ها مخاطب خود آنها را بهتر بشناسند و بدانند که امروز در فضاي مجازي هر کسي با هر نگرش ، اعتقاد ، سطح معلومات و طبقه فکري و اجتماعي مي تواند مخاطب آنها باشد. بنابراين به مسائل بهتر و مهمتر بپردازند ... يک بار ديگر به بالاي صفحه برويد و سوالي را که از دانشمندي مثل آقاي خوئي رحمه الله عليه شده است را ببينيد ! خدائي وقت آن عالم برجسته را به چه سوالاتي گرفته اند ! هميشه حسرت مي خورم که چرا زمان حضرت صادق عليه السلام ما نبوديم که چرا 4 تا سوال حسابي بپرسيم و غالب اطرافيان ايشان سوالاتي از جنس سوالهاي حليه المتقين از ايشان مي پرسيدند که مثلا آيا در هنگام نزديکي با همسر فلان کار مجاز است يا خير !! آآآآآه خداي من چه سوالي از چه شخصيتي !!! البته به شرط صحت روايت آن حضرت نيز مجبور بوده اند پاسخ بدهند اما آيا اين سوال ها سزاوار بود ؟؟!!! ... متاسفانه الان هم در قرن 21 مي بينيم که وضع رفتار و برخورد ما با دانشمندان دانشگاه آن حضرت همان است که بود ! به قول علما والله العالم !
36 | آبان | Sweden - Sundsvall | ٠٨:٤٢ - ٣٠ مرداد ١٣٩٠ |
سلام
آقاي عليرضا (شماره 35) طوري نوشته اند که انگار خودشان عقل کل هستند, و از اينکه ديگران مطيع سليقهء وي نيستند ناراحتند, و هر سئوالي که ايشان جوابش را نمي دانند معمايي است که براي تمام دنيا لاينحل است. پيشنهاد مي کنم نگاهي مختصر به همين سايت وزين ولي عصر بکنند تا پاسخ بسياري از سئوالاتشان را بيابند. به همين سادگي. بدون نياز به پيشداوري.

آقاي عليرضا شما چقدر از ادبيات فارسي و تحريفات تاريخي، و از سلطهء هزار و چهار صد سالهء امثال سلطان شيعه کش تبهکار، محمود غزنوي بر زندگي شيعيان اطلاع داريد که نظر ديگران نسبت به اين ابيات در شاهنامه و اشخاص و موضوع را تهمت و افترا مي ناميد. کار خودتان تهمت و افتراست يا نظر ناقد اين ابيات و اشخاص و تاريخ؟
چرا به مردم پرزحمت و کم بهرهء دنياي قديم توهين مي کنيد, و با عباراتي ذوق زده از زرق و برق عصر ماشينيسم که در عرض 100 سال به اندازهء تمام تاريخ بشريت آدم کشته و به محيط زيست و به حرمت انسان صدمه هاي جبران ناپذير زده و سيري و سگ پروري سوداگرانش، نتيجهء رنج و خون و استثمار مردم عادي بينوا و بهره برداري نامشروع از طبيعت است شعار "پيشرفت و بالندگي انسان قرن بيست و يکم" تحويل ديگران مي دهيد؟

لطفآ اجازه بدهيد بقيه هم نظر و سليقه و سئوال داشته باشند چرا اينقدر کم تحمل هستيد و فوري محکوم شان مي کنيد؟
چرا نمي خواهيد قبول کنيد که ديگران هم حق دارند به راهشان مومن باشند و فکر کنند که يک موضوع برايشان حقيقت دارد؟ از کجا مي دانيد که آنها قبلآ روي آن موضوع حقيقي فکر نکرده اند بعد به حقانيتش پي برده اند؟ چون با نظر شما مغاير است؟
چرا شما بايد براي ديگران موضوعات را اصلي -فرعي کنيد؟ خوشان عقل ندارند؟

چرا به شيوهء ماترياليست ها به هر کس که از نظر خودش دفاع مي کند و ايرادات شما را به آن ناوارد مي داند و براي سئوال پراکني ها پاسخ دارد تهمت تعصب مي زنيد؟
چرا شيعيان نبايد در کنار وصف ويژگي هاي چندگانهء آسماني حضرت زهرا (ص) از کار و رنج و جهاد طاقت فرسايش براي همسر و فرزندان و نيازمندان نيز هر چقدر دلشان مي خواهند بنويسند و بخوانند و بگويند و بشنوند؟
چرا....؟
با احترام
و تشکر از سايت ولي عصر
37 | عليرضا | Germany - Sulzbach | ١٩:٥٦ - ٣١ مرداد ١٣٩٠ |
برادر يا خواهر محترمم جناب آبان
از طعنه هاي شما به حرمت اين ما رحمت و بركت الهي و صاحبش حضرت امير (ع) مي گذرم. انشاالله همه ما در ماه رمضان مشمول بخشش خداوند تبارك و تعالي قرار بگيريم و خداي ناخواسته روزه و نمازمان هم در اين ايام باطل نشود!
اما از اينكه به صدر نوشته اينجانب توجه ننموده ايد و يا احتمالا نوشته ام را دقيق نخوانده ايد و بعد دست به قلم پر از تهمت و تحقير شده ايد ناراحت و متاسفم. آنچه اينجانب نقد كرده ام پرداختن محوري به اينگونه مباحث و در واقع رها كردن اصل و گرفتن فرع بجاي آن است كه بعيد مي دانم شما هم با اساس آن مخالف باشيد. البته به قول خودتان اگر به نظر شما و حتي عده اي ديگر اينها اصل است , هيچ مانعي نيست و به قول خودتان هر كسي حق دارد كه اصل و فرع را خودش آنطور كه فكر مي كند درست است انتخاب كند. منجمله شما هم بفرماييد تا عمر شريفتان كه طولاني باد اجازه مي دهد به اينها به عنوان اصل بپردازيد انشاالله موفق و ماجور باشيد...
اما از اصل و فرع كه بگذريم عرض بنده برخلاف تهمت شما عدم پرداخت به موضوع به اعتبار اينكه كدام اصل است و كدام فرع است نيست. اينجانب نه تنها خداي ناخواسته اعتراضي به پرداختن به جزئيات نحوه زندگي و يا شهادت جده ام حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها ندارم بلكه خود نيز تمام تلاشم را براي آگاهي و درس گرفتن از آن به كار مي بندم. چرا كه جاي جاي زندگي آن حضرت و فرزندان طاهرينش و حتي نشستن و برخاستن و راه رفتنشان مي بايست براي ما الگوي باشد. اما بحث اينجانب اين است كه اموري نظير آنچه محل مبحث اين صفحه است اگر قرار است از منظر علمي مورد بررسي قرار گيرد مي بايست در همان سطح علمي و حوزوي مرتبط مورد تبادل نظر و بين اهلش كه همانا افرادي نظيرر آيات اعظام و علماي اعلام نظير خويي و مرحوم كاشف الغطا هستند حلاجي شود.
بنده عرضم اين است كه براي علامه عسگري به عنوان يك محقق جايز است كه سالهاي سال بر روي اين مباحث كاري علمي موشكافانه بكنند تا حق از ناحق و سره از ناسره تشخيص داده شود. علامه اميني يك عمر روي اثبات وقوع واقعه غدير زمان صرف كنند و خروجي اين سالها هم بشود "يكصد و پنجاه صحابي ساختي" علامه عسگري و يا كتاب "الغدير" علامه اميني ...
اما همان علامه اميني هم بعد از الغدير مشهور است كه فرمودند من روز قيامت جلوي منكران واقعه غدير را خواهم گرفت كه اگر نبود انكار آنها تا بنده مجبور نبودم سالهاي عمرم را به جاي جمع آوري اسناد و مدارك براي اثبات اصل وقوع واقعه غدير و محتواي آن كه همانا ولايت علي عليه السلام است بپردازم , اين سالها را صرف تتبع و پردازش در معارف اصيل و انسان ساز علوي و اهل بيت عليهم السلام مي كردم!
در همين رابطه بازهم خواهش مي كنم متن بنده را يكبار ديگر بخوانيد. چه كسي گفته كه كار و رنج حضرت زهرا (س) نمي بايست ذكر شود؟! صحبتي كه شده اين است كه اگر تمام ارزش و يا ارزش اصلي آن حضرت سلام الله عليها را محدود , خلاصه و منحصر به اينگونه موارد بدانيم جفايي بزرگ به ساحت مقدسه اش است.
متاسفانه در راستاي همين مشكل در بين عوام شيعه وقتي بخواهند عظمت ظلمي را كه به آن حضرت روا داشته بيان كنند حدود فدك را از شرق تا غرب عالم ذكر مي كنند كه اي شيعه بدان از آن حضرت چه ارزش مادي بزرگي ضايع شد ! و يا به هنگام شهادت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام آب فرات را مهريه حضرت زهرا (س) مي خوانند! در واقع تلاشي عوام پسند و نادرست براي تبديل كردن بزرگي ظلم و جور وارده به خاندان نبوت (ع) به ارزشهاي معادل مادي ! آنهم براي خانداني كه به فرمايش حضرت امير (ع) كل حكومت براي ايشان ارزشش از آب عطسه يك بز بي ارزش تر بود مگر حقي را اقامه يا جلوي ظلمي را بگيرد! براي ما شيعيان بدترين وضعيت اين است كه اصل حقانيت دعوي پيامبر و ولايت علي عليهم السلام را رها كنيم و تمام هم و غم و توان خود را صرف كنيم كه ثابت كنيم كه فدك غصب شد ! بعدش كتابها بنويسيم كه حدودش از كجا تا كجا بود ! كسي هم پيدا بشود بگويد اصلا فدك باغچه اي بود در طائف و كسي ديگري مقاله ها بنويسد در رد اينكه اصلا ماجراي فدك وجود خارجي ندارد و ... و ما هم به عنوان شيعيان تمام توانمان و عمرمان را صرف دنبال كردن و پيگيري افت و خيزهاي اينچنين بحثي بنماييم! و بعد به قول حضرت آيت الله فاطمي نيا , شب كه به خانه مي رويم با زن و فرزند و پدر و مادر بد اخلاق باشيم ! (نقل به مضمون)
حالا فرض كنيم كه كه يك باغي را هم خليفه اول و دوم از حضرت زهرا (س) گرفته اند. باغي بزرگ ! پر ميوه و محصول ! با سهم آب زياد ! گران قيمت ! و در يكي از ارزشمند ترين اراضي حجاز ! خدا را انصاف بدهيد , آيا غصه آن حضرت از اين بوده كه باغش را گرفته اند ؟! آيا ظلمي كه ما براي آن ناراحتيم به اين دليل بوده و يا بايد به اين دليل باشد ؟! ... (در اين باب به حكم العاقل يكفيه الاشاره اطاله بيشتر نمي كنم. خواهش مي كنم خودتان بيشتر تعمق و مداقه كنيد) ...
در مور فرازي ديگر از نوشته اتان ... اتفاقا از اين جمله شما كه مردم پرزحمت و كم بهره دنياي قديم را بزرگ داشته ايد استقبال مي كند و ضمن تاكيد بر اينكه به آنها توهيني روا نداشته ام شما را به نوشته خودتان ارجاع مي دهم. آنجايي كه سلطان غزنوي را تبهكار معرفي كرده ايد! فكر كنم كه اگر بنده را به ناداني از تاريخ متهم نكنيد او هم مربوط به زمان مردم قديم بوده ! خلاصه اينكه چه امروز چه هزار سال پيش ! چه فرقي مي كند آنروز او قدرت داشت آنگونه عمل كرد. روز ديگري سلطاني سادات را كشت ! روز ديگري در عصر صفويه اهل سنت در مضيقه و تگنا بودند و روز ديگري طور ديگري شد ... و امروز شايد اگر من و شما قدرت داشته باشيم خداي ناخواسته همانطور و حتي بدتر از آنها عمل نكنيم! از طرفي دنياي امروز در كنار تمامي بدي هايش خوبي هايي هم دارد و اينگونه نگاه مطلق گرايانه شما كه دنياي فعلي را سرشار از فساد و تباهي مي دانيد و دنياي قديم را گلستان حداقل مغاير با نوشته خودتان در مورد عصر غزنويان است ! دوراني كه البته مشابهات بسيار ديگري نيز در طول تاريخ داشته و تا دنيا دنياست خواهد داشت.
دوست عزيز . هر دوره بدي ها و و خوبي هاي خودش را داشته و دارد. مهم اين است كه انسان حداقل بنابر آموزهاي قرآن كريم از اتفاقات و حتي قصص آنها عبرت بگيرد و اشتباهات گذشته را تكرار نكند. حالا من و شما هي بيافتيم به جان اهل سنت و آنها به جان ما و در اين بين هم يكديگر را آماج انواع و اقسام تهمت و افترا قرار دهيم تا دشمنان اسلام بيشترين استفاده را بكنند .
يك نكته ديگر ... چه كسي گفت اشعار فردوسي قابل نقد نيست ؟! خدا وكيلي ايا نوشته بنده و كامنت يكي از دوستان را دقيق خوانده ايد ؟ يا بلافاصله چون كليت نوشته اينجانب به مذاقتان خوش نيامد دست به قلم برده و سيل تهمت و افترا را نصيبم نموده ايد؟! صحبت اين است كه دوستي در بالا نظر داده و گفته بودند كه اين ابيات توسط اهل سنت به شاهنامه وارد شده و در پي آن تاكيد كرده اند كه اين رويه مرسوم اهل سنت است! خوشحال مي شوم اگر جنابعالي كه مدعي تحقيق و تتبع هستيد براي اينجانب نيز بازگو كنيد كه در خلال و اثر كدام تحقيق به اين نتيجه رسيده ايد . حقيقتا استفاده خواهم كرد چون بر خلاف آنچه نوشته ايد نه خود را عقل كل مي دانم و نه آنقدرها كه بيان كرده ايد متعصب! دوست عزيزم ! در ميان همه اقوام و مذاهب و ملل بدها و خوبها بسيارند ! شيعيان هم بد و خوب دارند ! سني ها هم ! مسيحيان و يهوديان هم به هكذا ! بنده به دليل مقتضيات شغلي در كشورهاي عربي نوعا سني مذهب رفت و آمد و دوستان زيادي دارم. بسياري از آنها دوستداران اهل بيت و انسانهاي معتقد مومن و شريفي هستند كه اينگونه تهمت علي الاطلاق وارد كردن به آنها حداقل از كسي كه خود را تابع مذهب حقه شيعه مي داند بعيد است.
نكته بعد ... صد درصد با شما موافقم كه انسانها حق دارند به راهشان مومن باشند ! اما آيا تصور نمي فرماييد كه ايمان به مغز رسالت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ارجح و اولي است به ظواهر دين و ديانت و بقول معروف تسبيح و سجاده و دلق ؟! اگر كسي حتي به حقانيت ظواهر هم با تحقيق رسيده باشد بارك الله ! اما صحبت بنده اين است كه اين امر نمي بايست باعث شود كه به بواطن بي توجهي باشيم وگرنه ايمان ما نيز ايماني سطحي است كه با نسيمي در هم كوبيده خواهد شد چه برسد به تندبادهاي پر از فتنه عصر غيبت امام عصر (عج).
دوست عزيزم ! در پايان توصيه مي كنم كمي از اين ادبيات شعاري بيرون بياييد ! استفاده از عبارتهاي ژورناليستي نظير عصر ماشينسم به غناي منطقي و استدلالي متن شما نمي افزايد و انسان را به ياد ادبيات رايج برخي روزنامه هاي امروز كشور مياندازد. همچنين بهره گيري از كلماتي ناپسند مثل سگ پروري نه تنها خواننده متدين و مقدس را همراه شما نمي كند بلكه در شان شيعه امام صادق (ع) نيست.
به قول خودتان شنونده عاقل است. بگذاريد همگان بخوانند و نظر بدهند. تخطئه كردن كار صحيحي نيست. اگر در يك فراز از نوشته شما مي ديدم كه بدون تهمت و تحقير و طعنه و افترا به اينجانب مطالبي را كه مطرح كرده ام نقد كرده و پاسخ داده ايد واقعا خوشحال مي شدم اما حقيقتا تصور مي كنم كه متن بنده را نخوانده ايد و احساسي دست به قلم شده ايد.
با احترام متقابل به شما بنده هم از سايت ولي عصر (عج) كه فرصت اين تبادل نظر را در اختيار ما قرار داده است و من هم مثل شما از خيلي مطالبش استفاده مي نمايم تشكر نموده و براي همگان در اين ماه عزيز از درگاه حضرت احديت عاقبت بخيري و بصيرت واقعي در دين مسئلت مي نمايم
38 | علي... | Iran - Tehran | ١٩:١٩ - ٢١ آبان ١٣٩٠ |
سلام

با تشکر از دست اندرکاران سايت بسيار وزين ولي عصر عج

تشکر از همه بزرگواران

فقط در جواب عليرضا خواستم عرض کنم

اگر دقت نکني خدايي ناکرده قاضي شريح خوبي ميشوي!!!

استعدادش را داري!!

داداش گلم صدها خط قلم فرسائي کرده اي که چه؟؟

عقائد برزويه را در کلينه ودمنه بيان کني؟؟که مي گويد من ديدم مذاهب ومکاتب هم را رد وطعن ميکنند تصميم گرفتم اين دعواهاي بي حاصل را!!! رها کنم و به مسلمات انساني وفطري چون حفظ جان ادم ها وکم ازاري وترک تهمت ومال ديگري خوري و..که همه طوائف ومکاتب قبولش دارند اکتفا کنم!!!!

که اصل اخلاق است!! اصل انسانيت است!!

در کج روي افکار مبارک تان همين بس که عرض کنم

اگر هزار سال هم از بدي بد اخلاقي/ عصبانيت/ کج دستي / نگاه به نا محرم/ دزدي/ غيبت/ تهمت و...بگويي هيچ مکتبي در عالم مخالف تو نخواهد بود وهيچ طاغوت زنده ومرده اي از گل کمتر به تو نخواهد گفت ودهانت را باطلا پر خواهند کرد.
ان زماني به تو حمله خواهند کرد که از مفاهيم ذهني به تصريح مصاديق عيني خارجي مبادرت کني ان زماني به تو حمله خواهند کرد که از مفاهيم انساني وفطري بگذري ومفاهيم اسلامي که درعين حالي که مفاهيم قبلي را محترم ميشارد مفاهيم عالي تري چون جهاد چون مبارزه با طاغوت چون لعن طواغيت چون عدم رکون الي الظالمين چون حکومت مستضعفين چون لزوم تولي وتبري که بمثابه زيارت شريف عاشورا هم بدي را لعن مي کند هم در مواردي بدکار را هم در مواردي با تصريح نام!!!

تکيه به مفاهيم فطري وعقلي زيباست ولازم!! اما اسلام عزيز اهداف عاليه اي هم دارد چون جهاد وتولي وتبري که خار چشم استکبار جهاني وبعد ان کشورهاي مدعي اسلامي است که طاغوت تونس((که 23 سال نام مقدس پيامبر را در اذان الودگي صوتي!!! معرفي وانرا منع کرده بود)) را پناه ميدهند در عين حال خود را خادم الحرمين معرفي ميکنند!! خدا را صدهزار مرتبه شکر که خود خدا فرمود خادمي وسقايت حاج هرگز اعتبار ايمان وعمل صالح ومومنان واقعي را ندارد والا امثال شماها روضه ي مفصلي در دفاع ازين جنايت کاران مي خوانديد!!


اقاي عليرضا چونان برادري کوچک تر وخير خواه شما باز تکرار ميکنم اگر هزار سال هم از تعاريف ذهني خوبي وبدي بدون تصريح طواغيت ميت وحي بگويي واگر هزار سال هم از اخلاقيات وانسانيات بگوئي هيچ طاغوتي هيچ استکباري تورا مضر به منافعش نخواهد دانست

شناسايي يزيد زمان هم لازم است شک نکنيد اما قدم اول وپله اول شناخت يزيد امروز؛ شناخت توحيد ونبوت وامامت(وبالطبع شناسائي نظري وعملي مخالفين مرده وزنده اين سه اصل ) است..اصولا تولي خالي هرگز وهرگز دردسر زيادي براي من وشما نخواهد داشت..ان زماني که به تبري از مخالفين توحيد ونبوت وامامت اقدام کردي هزار دشمن خواهي يافت.

ما امروز قائل به وحدت هستيم اما هرگز بحث علمي وعقلي وروائي از مشترکات فريقين وادله قراني در محيط هاي بحث يک موردش مثل اين سايت وزين وشريف (نه کف خيابان مثل انجا که مردم عادي ونمازگزار رو بخاطر عقيده مخالف شان در مسجد علي بن ابي طالب ع با نارنجک وغيره بخاک وخون کشيدند) خلاف وحدت نيست والا ايات جهاد را هم بخاطر امريکا بايد ترک وسکوت کنيم چون تروريسم ميشويم ايات ربايش را بخاطر اهل زر وزور بايد ترک يا سکوت کنيم چون بانکها دلخور ميشوند ايات يهوديتش که يهود را دشمن ترين به مسلمين معرفي ميکند بايد ترک يا سکوت کنيم مبادا به تريش قبايشان بربخورد.

لعن ونفرين يک سنت قراني ست تاقيام قيامت ورهبري عزيز نيز شاگرد همين مصحف شريف است..وتوهين وسب يک سنت شيطاني وتا قيام قيامت ممنوع است..

خلط مبحث نکنيم ودقت کنيم بررسي شقوق علمي خوب است واحسنت دارد جناب عليرضا من فداي نام شريف شما ودغدغه ي شما..اما اگر بررسي وطرح عمومي شقوق باعث شود ان مرز اصلي وسنگر وخط مقدم نبرد سخت ونرم با مخالفين توحيدونبوت وامامت لوث شود يا کم اثر شود حتما خلاف سنن عاليه وشعائر عاليه اسلام است..دقت کنيم حفظنا شيئا وغابت عنا الاشياء نباشيم.

باز هم تشکر از سايت عزيز وشريف ولي عصر؛ حقيقتا حقير کمترين بشما وزحمات شما غبطه ميخورم..وهمه انشالله ذيل رهبري فقيه عادل باسط اليد امروز ايت الله خامنه اي دامت معاليه پرچم اين مرزوبوم وفرقه ناجيه را به ولي عصر عج بسپاريم

عقائد ومرام نامه ما در دوران غيبت حضرت حجت ارواحنا لتراب مقدمه الفداء در مقابل مخالفين اصل امامت

عينا زيارت شريف عاشوراست نه يک قدم عقب تر نه يک قدم جلوتر!!


http://yaali.bloghaa.com

http://haafezin.blogfa.com/

ياعلي مدد

ياحي 21/8/1390







39 | ش.م. | Iran - Tehran | ١٣:٢٣ - ٠١ دي ١٣٩٠ |
در همان پاسخ راجع به حضرت فاطمه سلام الله عليها، ايشان# فرموده اند که چنين مشهور است(بنا به نوشته ي بالا) ، ولي صحه بر مطلب ننهاده اند.
يعني اظهار نظر نفرموده اند. استنباطا" عرض شد و لا غير. با احترام :ش.م.

#حضرت ايت الله اقا سيد ابوالقاسم خويي(قدس سره)
40 | س-گ | Iran - Tehran | ٠٤:٢٧ - ٢٣ دي ١٣٩٠ |
ماجراي حتک حرمت حضرت زهرا توسط عمر بن خطاب انکار ناپذيراست زيا ادله ي ما نه تنهااحاديث شيعه است بلکه کتاب هاي تاريخي معتبر نيز ان راتاييد مي کنند
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها