سؤال كننده: دلداده علي
طرح شبهه:
يكي از نويسندگان سني در پاسخ به حديث قرطاس و مخالفت عمر بن الخطاب با دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله ادعا كرده است كه اگر عمر با دستور آن حضرت مخالفت كرده، علي عليه السلام نيز در قضيه صلح حديبيه مخالفت كرده است.
در ذيل عين كلام ايشان را براي شما نقل مي كنم، اميدوارم كه پاسخ قانع كننده اي براي بنده ارسال فرماييد:
«هنگامي كه آن حضرت در صلح حديبيه صلح نامه نوشتند و در پايان آن، دستور دادند كه محمد رسول الله را بنويسد بعد از آن مشركين اعتراض كردند كه ما شما را رسول الله نمي دانيم، لذا رسول الله را حذف كنيد و تنها محمد بنويسيد، آن حضرت صلي الله عليه وسلم به حضرت علي رضي الله عنه فرمودند: امح رسول الله (لفظ رسول الله را از پايان صلح نامه پاك كنيد) اما حضرت علي رضي الله عنه در جواب ايشان فرمودند: والله لا امحوك ابداً قسم به خدا اسم شما را پاك نخواهم كرد (صحيح بخاري: 610/2).
حتي مسئله به آنجا رسيد كه آنحضرت فرمودند: به من نشان بدهيد تا آن را پاك كنم. لذا خودش آن را پاك كرد.
اگر قرار باشد كه كليه اقوال آن حضرت واجب العمل باشد در اين صورت آيا بر علي رضي الله عنه واجب بود كه لفظ رسول الله را پاك كند يا خير؟
اگر واجب بود چرا به واجب عمل نكرد؟ اگر مستحب بوده در مسئله قلم و دوات نيز مستحب بوده است.»
پاسخ:
اصل روايت:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، قَالَ: سَمِعْتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: " لَمَّا صَالَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَهْلَ الْحُدَيْبِيَةِ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَيْنَهُمْ كِتَابًا، فَكَتَبَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ الْمُشْرِكُونَ: لَا تَكْتُبْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، لَوْ كُنْتَ رَسُولًا لَمْ نُقَاتِلْكَ، فَقَالَ لِعَلِيٍّ: امْحُهُ، فَقَالَ عَلِيٌّ: مَا أَنَا بِالَّذِي أَمْحَاهُ، فَمَحَاهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِيَدِهِ، وَصَالَحَهُمْ عَلَي أَنْ يَدْخُلَ هُوَ وَأَصْحَابُهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، وَلَا يَدْخُلُوهَا إِلَّا بِجُلُبَّانِ السِّلَاحِ، فَسَأَلُوهُ مَا جُلُبَّانُ السِّلَاحِ، فَقَالَ: الْقِرَابُ بِمَا فِيهِ.
براء بن عازب گفت: زماني كه رسول خدا با اهل حديبيه صلح كرد، علي بن أبي طالب (ع) نويسنده صلح نامه بود؛ پس نوشت: «محمد رسول الله». مشركان گفتند: ننويس «محمد رسول الله» اگر تو رسول خدا بودي، ما با تو نمي جنگيديم. پس آن حضرت به علي (عليه السلام) فرمود: آن را پاك كن. علي (عليه السلام) فرمود: من كسي نيستم كه آن را پاك كنم؛ پس رسول خدا با دست خود آن را پاك كرد و با مشركان توافق كرد كه...
صحيح البخاري، ج 3، ص 167، ح2698، كتاب الصلح، ب 6، باب كَيْفَ يُكْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَفُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَإِنْ لَمْ يَنْسُبْهُ إِلَي قَبِيلَتِهِ، أَوْ نَسَبِهِ.
ترديدي نيست كه اين قضيه با قضيه مخالفت عمر بن الخطاب در رزية الخميس، قابل قياس نيست و تفاوت زيادي بين اين دو وجود دارد. براي روشن شدن حقيقت بايد به چند نكته اساسي توجه نمود:
نكته اول: درخواست كننده سهيل بن عمرو بوده نه رسول خدا (ص):
طبق روايتي كه نسائي در خصاص اميرمؤمنان و در سنن كبراي خود نقل كرده است، درخواست كننده محو جمله «رسول الله» از صلح نامه، يكي از مشركان به نام سهيل بن عمرو بوده است، نه شخص رسول خدا صلي الله عليه وآله. و اميرمؤمنان عليه السلام در پاسخ به او گفت كه هرگز آن را محو نخواهد كرد:
أَخْبَرَنِي مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ هَاشِمٍ الْجَنْبِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ الْقُرَظِيِّ، عَنْ عَلْقَمَةَ بْنَ قَيْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيٍّ: " تَجْعَلُ بَيْنَكَ وَبَيْنَ ابْنِ أُكْلَةَ الأَكْبَادَ حَكَمًا؟ قَالَ: إِنِّي كُنْتُ كَاتِبَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَوْمَ الْحُدَيْبِيَةِ، فَكَتَبَ: هَذَا مَا صَالَحَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَسُهَيْلُ بْنُ عَمْرٍو، فَقَالَ سُهَيْلٌ: لَوْ عَلِمْنَا أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ مَا قَاتَلْنَاهُ، امْحُهَا، فَقُلْتُ: هُوَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ، وَإِنْ رَغِمَ أَنْفُكَ، لا وَاللَّهِ، لا أَمْحُهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَرِنِي مَكَانَهَا، فَأَرَيْتُهُ فَمَحَاهَا.
از علقمة بن قيس نقل شده است كه به علي (عليه السلام) گفتم: آيا بين خود و بين فرزند جگر خوار، حَكَم (داور) قرار مي دهي؟ فرمود: من در روز حديبيه كاتب رسول خدا صلي الله عليه وآله بودم پس نوشت (م): اين صلح نامه اي است بين محمد رسول الله و سهيل بن عمرو. پس سهيل گفت: اگر ما مي دانستيم كه او رسول خدا است، با او نمي جنگيديم، آن را پاك كن. من گفتم: به خدا سوگند كه او رسول خدا است، اگر چه بر خلاف ميل تو باشد، به خدا سوگند آن را پاك نمي كنم. پس رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: جاي آن را به من نشان بده، پس نشان دادم و آن حضرت آن را محو كرد.
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج 1، ص201، ح191 ـ 192، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا - الكويت الطبعة: الأولي، 1406 هـ.
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، السنن الكبري، ج 5، ص167، ح8576، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411 - 1991.
ابن حجر عسقلاني نيز همين روايت را در فتح الباري نقل كرده است :
وللنسائي من طريق علقمة بن قيس عن علي قال كنت كاتب النبي صلي الله عليه وسلم يوم الحديبية فكتبت هذا ما صالح عليه محمد رسول الله فقال سهيل لو علمنا أنه رسول الله ما قاتلناه امحها فقلت هو والله رسول الله صلي الله عليه وسلم وإن رغم أنفك لا والله لا أمحوها.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 7، ص503، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
پس بر طبق اين روايت، اميرمؤمنان عليه السلام با دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله مخالفت نكرده است؛ بلكه با دستور نماينده مشركان؛ يعني سهيل بن عمرو مخالفت كرده است.
نكته دوم: دستور پيامبر (ص) در حديبيه، لازم الاجرا نبود
به طور قطع دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله در حديبيه، دستور وجوبي و لازم الإجرا نبوده است؛ زيرا ممكن نيست كه اميرمؤمنان عليه السلام با چنين دستوري مخالف نمايد؛ زيرا آن حضرت به خوبي مي دانست كه سرپيچي از فرمان آن حضرت چه عواقبي خواهد داشت. خداوند در اين باره مي فرمايد:
وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَلَهُ عَذابٌ مُهين . النساء/14.
و آن كس كه نافرماني خدا و پيامبرش را كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد مي كند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براي او مجازات خواركننده اي است.
از اين رو بزرگان اهل سنت تصريح كرده اند، كه اميرمؤمنان با قرائني متوجه شده بود كه اين دستور وجوبي و حتمي نيست و لذا از محو «رسول الله» از صلح نامه خودداري كرد.
ابن حجر عسقلاني در اين باره گفته است:
وكأن عليا فهم أن أمره له بذلك ليس متحتما فلذلك امتنع من امتثاله
برداشت علي (عليه السلام) اين بود كه اين دستور حتمي نيست؛ پس به همين خاطر از امتثال دستور آن حضرت امتناع كرد.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 7، ص503، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
بدر الدين عيين نيز در عمدة القاري نوشته است:
وقول علي، رضي الله تعالي عنه : ما أنا بالذي أمحاه، ليس بمخالفة لأمر رسول الله، صلي الله عليه وسلم لأنه علم بالقرينة أن الأمر ليس للإيجاب.
اين گفته علي (عليه السلام) كه «من كسي نيستم كه آن را محو كنم» مخالفت با دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله نيست؛ چرا كه آن حضرت با قرينه مي دانست كه اين دستور ايجابي نيست.
العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 13، ص275، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
و قسطلاني نيز در شرح اين قضيه مي نويسد:
(ما أنا بالذي امحاه) ليس بمخالفة لأمره عليه الصلاة والسلام بل علم بالقرينة أن الأمر ليس للإيجاب.
اين گفته علي (عليه السلام) «من كسي نيستم كه آن را محو كنم» مخالفت با دستور رسول خدا كه سلام و صلوات خدا بر او باد، نيست؛ بلكه با قرينه مي دانست كه اين دستور ايجابي نيست.
القسطلاني، احمد بن محمد الخطيب (متوفاي 923هـ)، ارشاد الساري، ج4، ص340، كتاب الصلح، باب كَيْفَ يُكْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن.
كرماني، يكي ديگر از شارحان صحيح بخاري مي نويسد:
فان قلت: كيف جاز لعلي مخالفة أمر رسول الله صلي الله عليه وسلم؟ قلت: بالقرينة أنه ليس للإيجاب.
اگر بگويي: چگونه جايز است كه علي (عليه السلام) با دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مخالفت كرده باشد؟ مي گويم: با قرينه فهميد كه آن دستور ايجابي نبوده است.
الكرماني، محمد بن يوسف بن علي (متوفاي 786هـ)، البخاري بشرح الكرماني (الكواكب الدراري شرح الكرماني للبخاري)، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت ـ الطبعة الثانية، 1401هـ ـ 1981م.
حتي تعدادي از بزرگان اهل سنت، اين كار اميرمؤمنان عليه السلام را جزء فضائل آن حضرت به شمار آورده و گفته اند كه اين كار به خاطر رعايت ادب بوده است.
ابن بطال قرطبي، در شرح صحيح بخاري در اين باره مي نويسد:
وإباءة عليّ من محو (رسول الله- صلي الله عليه وسلم-) أدب منه وإيمان وليس بعصيان فيما أمره به، والعصيان هاهنا أبر من الطاعة له وأجمل في التأدب والإكرام.
خودداري علي (عليه السلام) از محو جمله «رسول الله» نشانه ادب و ايمان او است، نه اين كه عصيان و سرپيچي از دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله باشد. سرپيچي در اين جا، بهتر از اطاعت، و از جهت ادب و احترام، زيباتر بوده است.
إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 8، ص88، تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.
و علامه نووي در شرح صحيح مسلم مي گويد:
وهذا الذي فعله علي رضي الله عنه من باب الأدب المستحب لأنه لم يفهم من النبي صلي الله عليه وسلم تحتيم محو علي بنفسه ولهذا لم ينكر ولو حتم محوه بنفسه لم يجز لعلي تركه ولما أقره النبي (ص) علي المخالفة.
اين كار علي (عليه السلام) از باب ادب مستحب بوده است؛ زيرا فهميده نمي شود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله لازم دانسته است كه علي (عليه السلام) خودش محو كند؛ به همين خاطر رسول خدا اشكال نگرفت. اگر محو كردن توسط خود علي حتمي بود، براي او جايز نبود كه آن را ترك كند و رسول خدا او را بر مخالفتش تأييد نمي كرد.
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج 12، ص135، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.
و صالحي شامي نيز همين سخن را تكرار كرده است:
التاسع والعشرون : امتناع علي - رضي الله عنه - من محو لفظ «رسول الله صلي الله عليه وسلم» من باب الادب المستحب، لانه لم يفهم من النبي - صلي الله عليه وسلم - تحتيم محو علي بنفسه، ولهذا لم ينكر عليه، ولو تحتم محوه بنفسه لم يجز لعلي تركه، ولما أقره النبي - صلي الله عليه وسلم - علي الخالفة.
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج 5، ص77، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1414هـ.
ملا علي هروي همين مطلب را از علما نقل كرده است:
قال العلماء : وهذا الذي فعله علي من باب الأدب المستحب لأنه [ لم ] يفهم من النبي تحتيم محو علي نفسه، ولهذا لم ينكره عليه، ولو حتم محوه بنفسه لم يجز لعلي تركه.
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 7، ص562، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.
اما در قضيه قرطاس، فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله قطعا وجوبي بوده است، براي اثبات اين قضيه، قرائن زيادي وجود دارد:
الف: تعبير ابن عباس از اين قضيه به رزيه و مصيبت جانسوز:
إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَبَيْنَ كِتَابِهِ.
صحيح البخاري، ج1، ص36، ح 114، كتاب العلم، ب 39، باب كِتَابَةِ الْعِلْمِ.
ب : بيرون كردن حضرت صحابه را از منزل:
فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ. قَالَ: «قُومُوا عَنِّي».
صحيح البخاري، ج1، ص36، ح 114، كتاب العلم، ب 39، باب كِتَابَةِ الْعِلْمِ.
ج : نامه اي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله مي خواست بنويسد، قرار بود تا ابد ضامن عدم ضلالت شود، و دستور به آوردن قلم و دوات براي نوشتن چنين نامه اي نمي تواند استحبابي باشد.
أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا».
صحيح مسلم، ج5، ص75، ح 4124، كتاب الوصية باب ترك الوصية لمن ليس عنده شيء.
د: قرار بود كه اين نامه مانع هر گونه اختلاف شود:
أكتب لكم كتابا لا تختلفوا بعدي أبدا.
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 11، ص36، ح10961، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.
اين نامه به صورتي بود كه بعد از آن حتي دو نفر نيز با يكديگر اختلاف نمي كردند:
أَكْتُبْ لَكُمْ فيه كِتَاباً لاَ يَخْتَلِفُ مِنْكُمْ رَجُلاَنِ بعدي
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص293، ح2676، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.
نكته سوم: تفاوت پاسخ اميرمؤمنان (ع) با تعبير عمر:
در صلح حديبيه وقتي رسول خدا صلي الله عليه وآله از اميرمؤمنان عليه السلام خواستند جمله «رسول الله» را از صلح نامه پاك كند، آن حضرت با كمال ادب و احترام عرض كرد:
مَا أَنَا بِالَّذِي أَمْحَاهُ.
من توانائي چنين كاري را ندارم.
و يا بر طبق نقل ابن أبي الحديد فرمودند:
يا رسول الله، لا تشجعني نفسي علي محو اسمك من النبوة، قال : فقضي عليه، فمحاه بيده.
اي پيام آور خدا ! مرا براي حذف نام خودت وادار مساز، (مرا معذور بدار)، رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز عذر علي را پذيرفت و خود به دست مباركش آن را حذف نمود.
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 2، ص161، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م.
اما در قضيه قرطاس، وقتي رسول خدا صلي الله عليه وآله درخواست قلم و دوات كرد، صحابه به نزاع با يكديگر و سر و صدا پرداختند و عمر بن خطاب فرياد زد:
ان الرجل ليهجر.
چنانچه ابوحامد غزالي مي نويسد:
ولما مات رسول الله صلي الله عليه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبيضاء لأزيل لكم إشكال الأمر واذكر لكم من المستحق لها بعدي. قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر
وقتي رسول خدا از دنيا رفت، قبل از وفاتش فرمود: دوات و كاغذي بياوريد، تا اشكال كار شما را برطرف كنم و نام فرد شايسته بعد از خودم را بنويسم. عمر گفت: رها كنيد كه اين مرد هذيان مي گويد.
الغزالي، ابوحامد محمد بن محمد (متوفاي505هـ)، سرّ العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص18، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1424هـ 2003م.
و عكبري بغدادي مي نويسد:
ومنه قول عمر بن الخطاب رضي الله عنه مرض رسول الله إن الرجل ليهجر علي عادة العرب.
از جمله آن ها اين سخن عمر است كه گفت: رسول خدا مريض شده، اين مرد هذيان مي گويد. بنابر عادتي كه عرب داشتند.
العكبري البغدادي، أبو البقاء محب الدين عبد الله بن الحسين بن عبد الله (متوفاي616هـ)، ديوان المتنبي، ج 1، ص9، تحقيق : مصطفي السقا/إبراهيم الأبياري/عبد الحفيظ شلبي، ناشر : دار المعرفة - بيروت.
و طبق نقل بخاري عمر گفت:
إِنَّ النَّبِيَّ صلي الله عليه وسلم غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا.
بيماري بر رسول خدا غلبه كرده است، كتاب خدا كه در نزد ما است كفايت مي كند.
صحيح البخاري، ج1، ص36، ح 114، كتاب العلم، ب 39، باب كِتَابَةِ الْعِلْمِ.
يعني آن قدر بيماري بر او غلبه كرده است كه نمي داند چه مي گويد.
نكته چهارم: غمناك شدن پيامبر (ص) در قضيه قرطاس
در صلح حديبيه، وقتي اميرمؤمنان عليه السلام از پاك كردن «رسول الله» از صلح نامه خودداري كرد، رسول خدا صلي الله عليه وآله نه تنها ناراحت نشد؛ بلكه فرمود: آن را به من نشان دهيد تا خودم آن را پاك كنم.
ولي در قضيه قرطاس آن چنان ناراحت شدند كه صحابه را از خانه خود بيرون كردند:
فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ. قَالَ: «قُومُوا عَنِّي».
وقتي صحابه اختلاف و سر و صدا كردند، رسول خدا (ص) فرمود: از پيش من بيرون برويد.
صحيح البخاري، ج1، ص36، ح 114، كتاب العلم، ب 39، باب كِتَابَةِ الْعِلْمِ.
و طبق نقل احمد بن حنبل، آن حضرت غمگين شدند:
فلما أكثروا اللغط والاختلاف وغمّ رسول الله صلي الله عليه وسلم.
وقتي اختلاف و سر و صدا زياد شد، رسول خدا (ص) غمگين شدند.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص324، ح2992، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.
و بلاذري نوشته است:
فغم ذلك رسول الله (صلي الله عليه وسلم) وأضجره.
سخن اصحاب، آن حضرت را غمگين و آزرده خاطر كرد
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص 562 ح 1141.، طبق برنامه الجامع الكبير.
ابن سعد نيز در طبقات الكبري اين تعبير را آورده است:
وغموا رسول الله صلي الله عليه وسلم.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج 2، ص 244.، ناشر: دار صادر - بيروت.
بنابراين، قضيه مخالفت عمر بن الخطاب، با قضيه حديبيه تفاوت اساسي دارد. طبق اعتراف بزرگان اهل سنت، عملكرد اميرمؤمنان عليه السلام، ادب و نزاكت آن حضرت را ثابت مي كند؛ اما قضيه عمر بن الخطاب اين چنين نيست؛ بلكه مخالفت صريح با دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله محسوب مي شود.
آيا عمر بن الخطاب، مشمول آيات ذيل نمي شود؟
وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَلَهُ عَذابٌ مُهين . النساء/14.
و آن كس كه نافرماني خدا و پيامبرش را كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد مي كند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براي او مجازات خواركننده اي است.
وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون . المائده/44.
وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون . المائده/45.
وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون . المائده/47.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- اين ماجرا در كتب شيعه نيز آمده است
2- بعضي از دستورها ، امتحاني است و نه وجوبي ؛ و در واقع براي امتحان كردن عقيده شخص و تصميمگيري او به كار ميرود ، و هر جا كه دستور بود دليل اين نيست كه ترك كردن آن بد باشد . و اين مورد قطعا يكي از آن موارد است
3- سوال شما كه از كجا ميدانيد ، پاسخ آن واضح است ؛ آيا رسول خدا (ص) از خلاف شرع خشنود ميشود يا ناخشنود ؟ برخورد رسول خدا (ص)بهترين ملاك براي فهميدن مقصود از امر است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات