2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
آيا عبدالله ابي، در بيعت رضوان حضور داشته و با رسول خدا(ص) بيعت كرده است؟
کد مطلب: ٥٠٦٨ تاریخ انتشار: ٢٨ ارديبهشت ١٣٩١ تعداد بازدید: 14959
پرسش و پاسخ » صحابه
آيا عبدالله ابي، در بيعت رضوان حضور داشته و با رسول خدا(ص) بيعت كرده است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

سؤال كننده: سيد شفيع

فهرست مطالب:

رضايت دائمي خداوند از بيعت كنندگان در زير درخت:

حضور عبدالله ابي درشجره

بيعت عبدالله ابي در شجره

*************

توضيح سؤال:

اهل سنت عقيده دارند : هر كسي كه در بيعت رضوان حاضر بوده و آنجا با رسول خدا صلي الله عليه وآله دست بيعت داده باشد، شامل رضايت دايمي الهي مي شود و اين امر ثابت مي كند كه همه بيعت كنندگان تحت شجره عادل هستند .

و نيز عقيده دارند : آن ها آمرزيده شده اند و گناهان گذشته و آينده آن ها محاسبه نمي شود و به همين دليل آتش جهنم حاضران در بيعت رضوان را نمي سوزاند.

آيا كسي از منافقان مشهور؛ همانند عبد الله بن أبي در اين قضيه حاضر بوده و با رسول خدا صلي الله عليه وآله بيعت كرده است؟

آيا خداوند از او نيز راضي شده و گناهان گذشته و آينده او نيز بخشيده شده است؟

پاسخ:

پيش از اين كه ثابت كنيم عبد الله بن أبي ، منافق مشهور زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله در بيعت رضوان حاضر بوده است، بايد اين نكته بررسي شود كه آيا خداوند از همه آن ها براي هميشه راضي شده است يا خير . آيا كسي از علماي اهل سنت چنين ادعاي كرده است يا خير؟

رضايت دائمي خداوند از بيعت كنندگان در زير درخت:

از ديدگاه اهل سنت، تمامي كساني كه در بيعت رضوان حاضر بوده اند، اهل بهشت هستند و هيچ يك از آن ها وارد جهنم نخواهند شد .

مسلم نيشابوري در صحيح خود مي نويسد:

حدثني هَارُونُ بن عبد اللَّهِ حدثنا حَجَّاجُ بن مُحَمَّدٍ قال قال بن جُرَيْجٍ أخبرني أبو الزُّبَيْرِ انه سمع جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يقول أَخْبَرَتْنِي أُمُّ مُبَشِّرٍ انها سَمِعَتْ النبي صلي الله عليه وسلم يقول عِنْدَ حَفْصَةَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ ان شَاءَ الله من أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ أَحَدٌ الَّذِينَ بَايَعُوا تَحْتَهَا ... .

ام بشر گويد كه از پيامبر (ص) شنيدم با حفصه مي گفت: ان شاء الله هيچ يك از كساني كه در زير درخت بيعت كرده اند، وارد آتش جهنم نمي شوند.

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص 1942، ح2496، 37 ، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ ، بَاب من فَضَائِلِ أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ أَهْلِ بَيْعَةِ الرُّضْوَانِ رضي الله عَنْهُمْ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

محيي الدين نووي ، در شرح اين روايت مي نويسد كه آتش جهنم، هرگز اصحاب حديبيه را نمي سوزاند :

قوله صلي الله عليه وسلم ( لا يدخل النار إن شاء الله من أصحاب الشجرة أحد من الذين بايعوا تحتها) قال العلماء معناه لا يدخلها أحد منهم قطعا كما صرح به في الحديث الذي قبله حديث حاطب وانما قال إن شاء الله للتبرك لا للشك.

فرمايش رسول خدا (ص) است كه فرمود : «ان شاءالله هيچ كس از بيعت كننده گان در زير درخت در آتش نمي سوزند» علماء در تفسير معناي آن گفته اند : قطعا هيچ فردي آنها سوي آتش برده نمي شوند و در آتش نمي سوزند؛ چنانچه به صورت روشن در حديث مربوط به حاطب آمده بود كه گذشت ،

قيد انشاء الله كه در روايت ذكر شده است ، به اين معنا نيست كه در اين حكم شكي وجود دارد؛ بلكه اين قيد را براي تبرك فرموده است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج16، ص 58، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

البته روايات و تصريحات ديگري نيز در اين باره وجود دارد كه ما تنها به همين يك مورد بسنده مي كنيم.

حضور عبدالله ابي درشجره:

تا اين جا ثابت شد كه تمام حاضران در بيعت رضوان و بيعت كنندگان با رسول خدا صلي الله عليه وآله اهل بهشت هستند ، حال به اين پرسش پاسخ خواهيم داد كه آيا عبد الله بن أبي نيز در اين قضيه شركت داشته يا خير؟

مداركي در كتاب هاي اهل سنت يافت مي شود كه ثابت مي كند عبد الله بن أبي ، رئيس منافقان مدينه نيز در اين سفر رسول خدا صلي الله عليه واله را همراهي مي كرده است:

بد الدرين عيني در عمدة القاري، شرح صحيح بخاري مي نويسد: روايت مي كند:

ان ابن أبي قال يوم الحديبية كلمة حسنة ، وهي : أن الكفار قالوا : لو طفت أنت بالبيت ؟ فقال : لا ، لي في رسول الله إسوة حسنة ، فلم يطف .

روز حديبيه «أبي» كلام زيبايي گفت : وآن اين بود كه كفار گفتند : اگر بخواهي مي تواني طواف كني ! او در پاسخ گفت : خير ! رسول الله برايم الگويي خوبي است . بدين ترتيب «ابي»به طواف مكه نرفت .

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج8، ص 54، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

اين مدرك ثابت مي كند كه عبد الله بن أبي در حديبيه حاضر بوده و پشنهاد قريش را نپذيرفته و همانند رسول خدا صلي الله عليه وآله و ساير مسلمانان طواف نكرده است.

ابن حزم نيز تصريح مي كند كه كفار قريش به او پشنهاد طواف دادند؛ اما او نپذيرفت:

وَأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لم يَخْدَعْ إنْسَانًا قَطُّ غير أَنَّهُ قال يوم الْحُدَيْبِيَةِ كَلِمَةً حَسَنَةً قال الْحَكَمُ فَسَأَلْت عِكْرِمَةَ ما هذه الْكَلِمَةُ قال قالت قُرَيْشٌ يا أَبَا حَبَّابٍ إنَّا قد مَنَعْنَا مُحَمَّدًا طَوَافَ هذا الْبَيْتِ وَلَكِنَّا نَأْذَنُ لَك فقال لاَ لي في رسول اللَّهِ (ص) أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

رسول خدا (ص) ، هرگز فريب كسي را نخورد ؛ جز اينكه در روز حديبيه ، عبد الله بن أبي كلام نيكويي فرمود. حكم گفت از عكرمه پرسيدم: آن سخن زيبا چه بود؟ وي گفت : قريش به عبدالله خطاب كرد: يا ابا حباب! [كنيه عبدالله ابي] ما محمد را از طواف خانه ممانعت كرديم ؛ ولي براي تو اجازه مي دهيم . عبدالله در جواب گفت : خير، رسول خدا الگويي شايسته اي براي من است .

إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج11، ص 209 ، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت.

بدر الدين عيني و جلال الدين سيوطي نيز همين روايت را نقل كرده اند:

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج8، ص 54، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج8، ص 177، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993.

و علي بن برهان حلبي به استناد به همين روايت، تصريح مي كند كه عبد الله بن أبي در صلح حديبيه و حتي در جنگ بدر حضور داشته است:

وقال له المشركون يوم الحديبية انا لانأذن لمحمد ولكن نأذن لك فقال لا ان لي في رسول الله أسوة حسنة فشكر رسول الله صلي الله عليه وسلم له ذلك واكراما لابنه وفي هذا تصريح بأن ابن أبي كان مع المسلمين في بدر وفي الحديبية فلما بلغ وفي لفظ قال إن لي في رسول الله أسوة حسنة رسول صلي الله عليه وسلم امتناعه رضي الله عنه أثني عليه بذلك.

روز حديبيه مشركان به رسول خدا (ص) گفتند : ما براي محمد [ص] اجازه نمي دهيم به زيارت برود ولي براي شما [= عبدالله ابي و دوستان تان] اجازه داده مي شود ! عبدالله گفت : خير! رسول خدا [ص] ، برايم الگويي خو بي است ! رسول خدا [ص] از سخنان عبدالله ونيز براي دلجويي پسرش تشكر كرد . مولف مي گويد : وقوع اين گفتگو ها بطور آشكارا نشان مي دهد كه عبدالله ابي همراه مسلمان ها در غزواتي چون بدر و بيعت رضوان حضور داشته است.

در خبر ديگري آمده است : هنگامي كه به پيامبر صل الله عليه و آله وسلم ، خبر رسيد: عبدالله ابن ابي (رضي الله عنه) از پذيرش پيشنهاد قريش خود داري ورزيد حضرت با شادماني او را ستايش كرد!

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج2، ص 23، ناشر: دار المعرفة - بيروت - 1400.

بيعت عبدالله ابي در شجره:

تا اين جا ثابت شد كه عبد الله بن أبي در حديبيه حاضر بوده است ؛ اما آيا با رسول خدا صلي الله عليه وآله، بيعت نيز كرده است يا خير؟ چون اگر بيعت نكرده باشد، رضايت خداوند شامل حال او نمي شود؛ اما اگر ثابت شود كه او نيز بيعت كرده است، تمام استدلال اهل سنت باطل مي شود.

طبق روايتي كه مسلم نيشابوري در صحيح خود نقل كرده است، تمام كساني كه در بيعت رضوان حاضر بوده اند، با رسول خدا صلي الله عليه وآله بيعت نيز كرده اند؛ از اين ميان تنها يك نفر استثناء شده است و او جد بن قيس است كه زير شكم شتر خود مخفي شده بود تا مجبور به بيعت كردن نباشد:

وحدثنا محمد بن حَاتِمٍ حدثنا حَجَّاجٌ عن بن جُرَيْجٍ أخبرني أبو الزُّبَيْرِ سمع جَابِرًا يَسْأَلُ كَمْ كَانُوا يوم الْحُدَيْبِيَةِ قال كنا أَرْبَعَ عَشْرَةَ مِائَةً فَبَايَعْنَاهُ وَعُمَرُ آخِذٌ بيده تَحْتَ الشَّجَرَةِ وَهِيَ سَمُرَةٌ فَبَايَعْنَاهُ غير جَدِّ بن قَيْسٍ الْأَنْصَارِيِّ اخْتَبَأَ تَحْتَ بَطْنِ بَعِيرِهِ.

مردم از جابر مي پرسيدند : در حديبيه چند صحابي حضور داشت ؟ جابر گفت : ما زير آن درخت كه درخت موز بود، هزار و چهار صد نفر بوديم ؛ آن روز همه ي ما با پيامبر (ص) بيعت كرديم . عمر بن خطاب با دست هايش زير درخت را گرفته بود؛ پس همه ما با پيامبر (ص) بيعت كرديم؛ غير از جد بن قيس انصاري كه در زير شكم شترش پنهان شده بود.

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص 1483 ، ح1856، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

پيش از اين ثابت كرديم كه عبد الله در حديبيه حاضر بوده و اين روايت هم ثابت مي كند كه تمام حاضران در حديبيه با رسول خدا بيعت كرده اند ؛ غير از يك نفر كه او هم نامش مشخص است . و عبد الله بن أبي نيز از اين عموم استثناء نشده است؛ پس او نيز بيعت كرده است و گرنه همانند جد بن قيس استثناء مي شد.

حال سؤال ما اين است كه آيا خداوند از عبد الله بن أبي نيز براي هميشه راضي شده است؟

آيا او نيز از اهل بهشت است و هرگز وارد جهنم نمي شود؟

اگر او وارد بهشت نمي شود، پس آيه بيعت رضوان تخصيص مي خورد شامل همه بيعت كنندگان نمي شود؛ بلكه تنها شامل كساني مي شود كه در زمان بيعت مؤمن نيز بوده اند و بر اين ايمان تا آخر عمر استوار باقي مانده اند؛ پس شامل همه صحابه نمي شود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | عليرضافريدي | India - Mumbai | ٠٤:١٧ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلام خسته نباشيد ميشه بررسي سندي دقيق كنيد جريان ابن ابي سلول و زيراةو سايت اهل الحديث اين قضيه هارو كلي رد ميكنن

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
علماي اهل سنت اين قضيه را به عنوان مطالب مسلم نقل كرده اند و نياز به بررسي سندي ندارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | محمد امين | Iran - Īlām | ١٩:٣٤ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩١ |
با سلام و تشکر مطلب خيلي مهمي را بيان فرموديد و واقعا کشف يک واقعيت تاريخي بود که يکي از عقايه ضلاله اهل بدعت !!!!را تخريب کرد از خداوند توفيقتان را ارزو مندم
3 | محمود | Iran - Tehran | ٠٧:٥٩ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
بسيار عالي بود. بايستي منتظر پاسخ برادران اهل سنت باشيم! البته اگر جوابي داشته باشند. موفق باشيد.
4 | منتقد(مناظره آقاي ابوالقاسمي با يوسف از بندر عباس) | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلامُ عليکم و رحمة الله گروه پاسخ به شبهات اجرکم عند الله تعالي من ديروز که برنامه کلمه طيبه را دانلود کردم و نگاه کردم واقعاً به حال خبيث از بندر عباس تأسف خوردم. به قول استاد قزويني ايشون فقط آسمان را به ريسمان ميبافد و مشخص نيست چه چيزي را ميخواهد اثبات کند. اما متأسفانه شما دوباره فردا در برنامه قضاوت با شما تماس او را وصل کرديد ولي من در اين برنامه فهميدم که ايشون چقدر بيسوادند که معناي ولي الله را هنوز نميدانند. ولي خوب استاد ابوالقاسمي جوابش را دادند. ................................................................................................................................................................................................ قسمتي از مناظره: استاد ابوالقاسمي: يک بحث ديگر هم ايشون گفتند،بحث امامت. من همين جا همين الان حاضر هستم با شما بحث بکنم. اما فقط زير حرفت نزن. قبول داري؟ يوسف از بندر عباس:ببينيد آقاي ابوالقاسمي من يک معذرت ميخوام از شما،من يک حرفي با شما زدم گفتم آقا يک دليل از قرآن براي من بياوريد که امامت حضرت علي را ثابت کند.آقا شما حادثه غدير خم را داريد پيش ميکشيد. من ميگم درست،شما ميگيد پيامبر گفته: مَن کنت مولاه فهذا علي مولاه، استاد ابوالقاسمي:درسته،قبول. يوسف از بندر عباس:حالا من ازشما ميخوام بدونم معني مولا يعني چي؟اينو ميخوام بدونم. استاد ابوالقاسمي: شما چي ميگي؟ من ميخوام بدونم شما چي ميگي؟ يوسف از بندر عباس:شما ميگيد حادثه غدير خم ولايت حضرت علي را عملاً تبيين کرده. استاد ابوالقاسمي:آقا من يک بيسواد.من بايد بدونم عقيده شما چيه که با تو مناظره بکنم.عقيده من مشخصه مولا به معني اولي است. در صحيح بخاري هم همين اومده. شما بگيد به چه معناست؟ يوسف از بندر عباس:من ميگم ولي يعني دوست استاد ابوالقاسمي:خب،ميگي دوسته.يک سؤال از تو ميپرسم.خدا وکيلي راستشو بگو.پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) وقتي که گفت مولا يعني دوست،طلحه و زبير و عائشه و معاويه آنجا حاضر بودند يا نه؟ يوسف از بندر عباس:خب بودند. استاد ابوالقاسمي:پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) گفته هر کي من دوستشم علي بايد دوستش باشه يا نگفته. يوسف از بندر عباس:خب استاد ابوالقاسمي:هر کسي با اين دستور صريح پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) مخالفت کند چه حکمي دارد؟ يوسف از بندر عباس:خب کافر باشه بفرماييد. استاد ابوالقاسمي:عائشه،طلحه،زبير و معاويه با اين دستور صريح پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) مخالفت کردند يا نکردند؟ يوسف از بندر عباس:نه خير مخالفت نکردند. استاد ابوالقاسمي:با حضرت علي هم نجنگيدند لابد ديگه؟لابد هشتاد هزار نفرو برق گرفته مردند. يوسف از بندر عباس:بله(خنديدن آقاي کياني) يوسف از بندر عباس:آقاي ابوالقاسمي شما داريد دو تا بحث عوض ميکنيد.اون جنگ جمل را منافقين به راه انداختند.هيچ موقع حضرت عائشه چيز نکردند. استاد ابوالقاسمي:معاويه چي؟ معاويه هم با حضرت علي نجنگيده؟ يوسف از بندر عباس:جان استاد ابوالقاسمي:معاويه هم با حضرت علي(عليه السلام) نجنگيد؟ يوسف از بندر عباس:با کي؟ استاد ابوالقاسمي:با حضرت علي(عليه السلام) ؟ يوسف از بندر عباس:خب بفرماييد. استاد ابوالقاسمي:معاويه هم نجنگيد؟ يوسف از بندر عباس:من دارم ميگم اون بحثي که شما ميگيد...(فرار کردن از جواب دادن و مغالطه) مجري برنامه(آقاي کياني):جنگيد يا نجنگيد؟ استاد ابوالقاسمي:تو ميگي معناش(معناي حديث غدير) دوستيه ديگه،خب اگر دوستيه بگو معاويه کافر است. يوسف از بندر عباس:بحث امامت حضرت علي نه بحث جنگيدن. استاد ابوالقاسمي:دوست عزيز شما ميگيد معني غدير دوستي است همين را هم خودت قبول نداري. استاد ابوالقاسمي:من گفتم چيزي که ميگي زيرش نزن. يوسف از بندر عباس:نه آقاي ابوالقاسمي شما جواب منو بديد.شما داريد ميگيد امامت حضرت علي از طرف خدا اومده، درسته؟ استاد ابوالقاسمي:بله يوسف از بندر عباس:شما ميگيد پيامبر گفته: من کنت مولاه فهذا علي مولاه. استاد ابوالقاسمي:درست يوسف از بندر عباس:شما ميگيد هرکسي من مولاي اويم علي هم مولاي اوست.شما اينجا ولي را به معناي سرپرست داريد ميگيريد. جواب منو بديد؟ استاد ابوالقاسمي:درسته يوسف از بندر عباس:خب من مي خوام بدونم اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله يعني چي؟اين معنيش چيه؟چون وقتي مولا را داريد ميگيد يعني سرپرست پس اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله يعني چي؟ استاد ابوالقاسمي:يک سؤال از شما ميپرسم.من ميگم در جنگل شير ديدم رفتم شير آب را باز کردم. اين يعني چي؟ يوسف از بندر عباس:چي؟ استاد ابوالقاسمي:يکبار ميگم تو جنگل شير ديدم يکبار ميگم شير آب باز کردم. مجري برنامه(آقاي کياني):يعني هر دوتا شير يکيه؟ يوسف از بندر عباس:ببخشيد با کلمات بازي نکنيد. استاد ابوالقاسمي:نه شما گفتي ديگه. يوسف از بندر عباس:منظور شما از اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله اون علي پس نيست يک علي ديگر است. استاد ابوالقاسمي:نه بحث علي(عليه السلام) نيستش.من دارم ميگم -کلمه ولي- اگر به معناي ولايت باشد در اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله يعني کسي که ولايتش از جانب خدا است. مولا يعني اولي بهم. يوسف از بندر عباس: اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله يعني چي؟ استاد ابوالقاسمي:يعني شهادت ميدهم علي(عليه السلام) کسي است که ولايتش از جانب خداوند است. يوسف از بندر عباس:آخه من نميدونم... (در حال مغالطه) استاد ابوالقاسمي:صبر کن دوست عزيز، صبرکن.دوست را حل نکردي شما. يوسف از بندر عباس:نميشه تو يک کلمه دو تا موضوع مختلف اونم در دو جاي مختلف به کار برد. استاد ابوالقاسمي:نه اولاً يکي ولي است يکي مولا است.شما هنوز نفهميدي اونجا مولا است اينجا ولي. اَشهدُ اَنَّ علياً مولي الله نيست اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله است. يوسف از بندر عباس:آقا مولا از چي گرفته شده؟ استاد ابوالقاسمي:مولا از حروف اصلي وَليَ است.سلام-اسلام-تسليم-تسلم يوسف از بندر عباس:مصدر مولا چيه؟ استاد ابوالقاسمي:سلام-اسلام-تسليم-تسلم معنايش يکي است؟ يوسف از بندر عباس:شما جواب منو نميدي؟ استاد ابوالقاسمي:شما جواب منو دادي؟من گفتم شما يه چيزي بگو زيرش نزن.گفتي مولا به معني دوسته. يوسف از بندر عباس:زيرش نميزنم که من ميخوام بدونم مولا از چي گرفته شده؟ مجري برنامه(آقاي کياني):خب مولا به معني دوست هست يا نيست؟ استاد ابوالقاسمي:چرا قبول نداري که وقتي معاويه با حضرت علي (عليه السلام) جنگيد با دستور صريح پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مخالفت کرد؟ يوسف از بندر عباس:با چي مخالفت کرده؟ استاد ابوالقاسمي:با دستور صريح پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) يوسف از بندر عباس:مخالفت کرده؟ استاد ابوالقاسمي:خب خودتم گفتي مخالف دستور پيامبر کافر است؟ يوسف از بندر عباس:حالا من يه چيزي ميگم. استاد ابوالقاسمي:نه صبر کن.من ميگم نه.قبول کن قبلي را بعد يه چيزي بگو.قبلي حل بشه يا بگو مي خواهم برم فکر بکنم. يوسف از بندر عباس:(در حال مغالطه و فرار از جواب دادن) مجري برنامه(آقاي کياني):آقا يوسف ببين بزرگوار من. آقا يوسف سکوت کنيد. آقا يوسف.آقا يوسف ببينيد اگر قرار باشه که ما فرار از بحث بکنيم فايده اي نداره بحث ما شما فرموديد مولا در اين جا به معني دوستي است آقاي ابوالقاسمي سؤال کردند اين چهار نفر عائشه زبير طلحه معاويه اونجا بودند؟ گفتيد:بله. گفتند:شنيدند که حضرت فرمودند هر کي من دوستشم علي هم بايد دوستش باشه؟ گفتيد:بله. گفتيم جنگ جمل چيه؟ گفتيد: جمل را منافقين به پا کردند.يعني طلحه و زبير شمشير نکشيدند عائشه بر شتر سوار نبود و همه ي اين ها کذب و يک سري اين ها... حالا ما اينو قبول ميکنيم.بفرماييد معاويه که اونجا بوده با حضرت علي جنگيده يا نجنگيده؟اگر بر خلاف دستور صريح پيامبر(ص) بوده وخود شما هم مي گوييد بر خلاف دستور صريح پيامبر(ص) طرف کافر ميشود. معاويه کافر هست يا نيست؟يک کلام. يوسف از بندر عباس:نه الان من ميخوام بدونم... مجري برنامه(آقاي کياني):نه الان نه.اگر بخواي بحثو منحرف کني ديگه من شرمندت هستم. الان حدود بيست دقيقه هست داري صحبت مي کني.يا بله يا خير. يوسف از بندر عباس:نه نه نه من بحثو منحرف نميکنم شما منحرف ميکني. مجري برنامه(آقاي کياني):يا بله يا خير آقا يوسف. معاويه به کلام خود شما کافر هست يا نيست؟ يوسف از بندر عباس:نه اصلاً معاويه کافر نيست.اصلاً. مجري برنامه(آقاي کياني):بسيار خوب ما قضاوت را ميگذاريم به بيننده ها کفايت مي کنه. استاد ابوالقاسمي:اما معني مولا را گفتند تصويد مانيتور من را لطف کنيد.کتابي که ملاحظه مي کنيد چيه؟ صحيح بخاري ،جلد4، 1851.درسته؟ مولاکم را آقاي بخاري چي ترجمه کرده؟ اَولي بکم. يوسف از بندر عباس:خب باشه ميخوام بدونم معني اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله چيه؟ استاد ابوالقاسمي:اون ولي است مولا نيست. مجري برنامه(آقاي کياني):کلمه ولي با مولا يک کلمه نيست. يوسف از بندر عباس:آقاي کياني آقاي کياني مولا از چي گرفته شده؟(خنديدن آقي کياني) استاد ابوالقاسمي:دوست عزيز مي خواي براي شما مشخص بشه معناش چيه؟ يوسف از بندر عباس:احسنت احسنت من ميخوام بدونم آقاي ابوالقاسمي الان اَشهدُ اَنَّ علياً ولي الله يعني چي؟ استاد ابوالقاسمي:دين خدا يعني چي؟ يعني خدا دين داره؟ يا ديني که از جانب خداست. يوسف از بندر عباس:ببينيد آقاي ابوالقاسمي... استاد ابوالقاسمي:ما چند جور اضافه داريم. اضافه نسبي داريم اضافه ملکي داريم.مغالطه نيست ادبيات فارسي و عرييست ميگيد کتاب من يعني کتابي که من مالکشم. پدر من يعني چي؟ يعني پدري که من مالکشم؟ پدر من يعني چي؟ يوسف از بندر عباس:يعني باباي من ديگه. استاد ابوالقاسمي:يعني بابايي که به من نسبت داره.درسته؟دين خدا يعني چي؟ديني که از جانب خداست. يوسف از بندر عباس:خب استاد ابوالقاسمي:ولي الله يعني چي؟ يوسف از بندر عباس:يعني سرپرست خدا استاد ابوالقاسمي:يعني وليي که از جانب خداست.شما دين الله را ميگي ديني که از جانب خداست ولي الله را ميگي وليي که سرپرست خداست! ما ميگيم ولي الله سرپرستي است که از جانب خداست. مجري برنامه(آقاي کياني):من ممنونم آقا يوسف.اجازه داديم شما کلمات خودتون را کامل بفرماييد. متشکرم شما را به خداي بزرگ مي سپارم چون تضييع ميشه حق ديگر بينندگان عزيزي پشت خط هستند. اِن شاء الله شما در خلوت خودتون تکرار اين برنامه را ببينيد.تناقضاتتان را کنار هم بگذاريد. اگر شما اهل سنت هستيد و شافعي هستيد و هنوز به امام شافعي اعتقاد داريد تعصب وهابي گري خودتون را کنار بگذاريد. استاد ابوالقاسمي:ابوبکر مي خواست بگويد من جانشين پيامبر هستم ميگفت: أنا ولي رسول الله (صحيح بخاري جلد 3 صفحه 1127) در اين جا ولي نه به معناي دوست است نه به معناي چيز ديگر به معناي جانشين و خليفه رسول الله هست.حتماً به معني سرپرست رسول الله بوده؟ خيلي ساده.اي ها حتي فارس هم بلد نيستند.(خنديدن مجري و کار شناس) والسلام عليکم و رحمة الله
5 | عليرضا | India - Mumbai | ٠٣:٠٢ - ٠٤ خرداد ١٣٩١ |
نبي ص وجريان كتابت حديث اخرعمرش امري مسلم است صحيحين هم هردو اوردن نبي ص اينجاكتابت را با لفظ تا ابدگمراه نشيد ذكرميكند ايا تو اين فاصله 4روزه ايانبي ص بخاطر سخن عمر‎)‎به اعتراف خودش بزكوهے‎(‎ازنوشتن جيزي كه كتابتش برابراست بانجات از ضلالت امت صرف نظرميكند ايا اين موافقت باسخن عمرنميشهnازگروه پاسخ به شبهات بخاطر زحماتش تشكر وقدردانے دارم
6 | عليرضا | | ١٩:٤٢ - ٠٤ خرداد ١٣٩١ |
شاه مردان علے/نور يزدان علي/جان جانان علےياعلے/تاج هفت آسمان برزمين وزمان !حكم وفرمان علےياعلے/گوهرنه صدف گشته طالع تورا ازگريبان علے ياعلے/خيمه سرمدي تا ابد مست تومي پرستان علےياعلے/اي شفيع همه روسياهان علے اي پناه دل بي پناهان علے !روح قران علے‎ياعلے/مانده كشتي به گل اي توسكان علے/نيستان را رسان تابه هستان علے/تابه سامان علےياعلے/ازطلب تافنا تابه ملك بقا نور ايمان علےياعلے/ناي بشكسته را فرصت گفتگو درنيستان علےياعلے/ياور بيكسان يارگمگشدگان دربيابان علےياعلے/شد لبالب زخون چون شفق سينه ام اي تودرمان علےياعلے/
7 | ابوذر رسولي-خيلي فوري | Czechia - České Budějovice | ٠٧:٥٢ - ٠٨ خرداد ١٣٩١ |
با سلام وخسته نباشيد خدمت دوستان عزيز لطفا به سوال بنده با ذکر اسناد معتبر خيلي فوري پاسخ دهيد با تشکر فراوان آيا واقعيت دارد که عمر بن خطاب ازدوج موقت را حرام کرد؟ وفرد ديگري ازبنده اين سوال را پرسيده است که آيا خود شما راضي ميشويد که خواهر خودتان ازدواج موقت داشته باشد به نظر شما چه پاسخي به ايشان دهم ؟؟با تشکر فراوان

پاسخ:
ا سلام
دوست گرامي
در اين كه عمر ازدواج موقت را حرام كرده است، شكي در آن نيست جهت اطلاع بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93#_Toc194270550
اما در پاسخ سوال دوم چنين مي گوييم : ملاك مشروعيت داشتن يك حكم در اسلام، رضايت يا عدم رضايت افراد نيست بلكه ملاك مشروع بودن، حكم قرآن و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله است دليل اين ازدواج ، قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه وآله است و همچنين اين ازدواج جزء سيره صحابه نيز محسوب مي شده است
جهت آگاهي بيشتر در اين مورد به اين آدرس مراجعه كنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93#_Toc194270547
و جواب ديگري كه اگر سوال كنند از اهل سنت است، مي شود داد اين است ابوحنيفه كه رئيس مذهب حنفيان است ،اجاره كردن زن را براي زنا جايز دانسته است و قائل است كه اين زنا حد هم ندارد. متن اين مطلب در كتابهاي مهم فقهي اهل سنت چنين آمده است :إذا استأجر امرأة ليزني بها فوطئها لا حد عليه عند أبي حنيفة »اگر كسي زني را براي زنا اجاره كند حد بر او نيست .1-إيثار الإنصاف في آثار الخلاف ، ج 1 ص 212 نوشته سبط ابن الجوزي الوفاة: 654 ، دار النشر : دار السلام - القاهرة - 1408 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : ناصر العلي.2 -المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني ،نوشته ابن قدامه ج 9 ص 73
حال از سوال كننده مي پرسيم آيا او راضي مي شود خواهرش را به اجاره كسي در آورد كه با او عمل منافي عفت انجام دهند ؟
بنابراين عقد موقت مشروعيتش در قرآن، سنت پيامبر صلي الله عليه وآله و روايات ثابت شده است و با عقد دائمي هيچ فرقي ندارد مگر در بعضي از مسائل
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | عليرضا | | ٠٧:٣٨ - ٠٩ خرداد ١٣٩١ |
باسلام وخسته نباشيد ايا استناد به ايه كه خداميفرمايد اي نبي كم مانده خودت رابكشي ازاينكه مشركان ايمان نميارند واينكه دربهشت شادي است نه حزن ايا اين دليل ان است كه نبي ص ازكارهاي ماخبرنداره كه داشته باشه بدي هامان را بنگرد ناراحت ميشه بعدش جواب سوالات قبلي من جوابش داده نشده ممنون ميشم زود جواب رابديد باتشكر ازسايت و مقالات وجواباي كاملتان

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين آيه شدت رسول الله صلي الله عليه و آله را بر هدايت مردم مي رساند و مي دانيم كه پيامبر براي هدايت مردم آمده بود.
اگر خبر ندارد پس چگونه مي تواند شاهد بر اعمال ما در قيامت باشد و حال آنكه خداوند مي فرمايد ما تو را شاهد (بر مردم) قرار داديم(احزاب/45 و فتح/8 و مزمل/15و...) و هر امتي شاهدي دارد و ما تو را شاهد بر اين مردم قرار داديم(امام صادق عليه السلام فرمودند:آيه فَكَيْفَ‏ إِذا جِئْنا مِنْ‏ كُلِ‏ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ‏ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً(نساء/41) نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ ص شَاهِدٌ عَلَيْنَا.در مورد امه محمد نازل شده است و در هر قرني يكي از ما ائمه شاهد بر مردم هستيم و پيامبر شاهد بر ماست)
ثانيا بهشتي كه در آن غم نيست بهشت خلد است كه مردم پس از محاسبه روز قيامت در آن وارد مي شوند نه آنچه در برزخ مي باشد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
9 | عليرضا ن | | ٢١:٠٢ - ٠٩ خرداد ١٣٩١ |
با سلام از ديدگاه عجيب اهل سنت اين است که پيامبر (ص) اشتباه مي کرد، ولي‌ آنان امت را معصوم دانسته اند و نقل کرده اند که ظن امت هم خطا نمي کند، و اين بدين معني است که هر گاه پس از اختلاف، اجماعي حاصل شود، هر گونه تشکيکي در صحت امر اجماعي منتفي و بلکه بايد به صحت و صواب آن حکم شود، زيرا امت معصوم است.(مثل انتخاب ابوبکر). خب سوال از اهل سنت: اگر اجماع امت معصوم است، پس چرا اطاعت و پيروي از پيامبري که اشتباه مي کرد، بر او واجب است؟( لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنه).
10 | عليرضافريدس | India - Mumbai | ٠٨:٢١ - ١٠ خرداد ١٣٩١ |
سلام وخسته نباشيد
سوالات من چرا جواب داده نشده حتي اعلان هم نشدن توسايت ايا ايرادي هست
11 | ش?عه جنوب | Iran - Behshahr | ٢٣:٣١ - ١١ خرداد ١٣٩١ |
سلام..خسته نباش?د چند روزپ?ش شبکه کلمه با سروصدافراوان روا?ات? نشان داد که امام خم?ن? درکتاب مکاسب المحرمه خود عنوان کرد که ا?شان سن? ها و غ?ر ش?عه را حرام زاده م?داند لطف کن?د به طور کامل توض?ح ده?د متن? ازآن کتاب ب?اور?د که حضرت امام ا?ن منظور نداشته است که م? خواهم اطلاع رسان? کنم باتشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
مستند ايشان روايتي است كه در اين آدرس برسي شده و روايت ضعيف است.
موفق باشيد.
گروه پاسخ به شبهات
(1)
12 | سيد محمد سيدزاده | | ١٢:٤٣ - ١٢ خرداد ١٣٩١ |
با سلام خدمت همه راه يافتگان را حق . من خدمت آقاي عليرضا ن عرض ميكنم كه شما تهمت به اهل سنت زيدن كه نعوذ بالله رسول خدا ص اشتباه ميكند و ... ولي بايد خدمت شما دوست عزيز عرض كنم كه همه حرفهاي شما بدون دليل و استناد محكم است. حالا من ثابت ميكنم كه شما اهل تشيع قايل هستيد كه خدا نعوذ بالله اشتباه ميكند. اهل تشيع قائل هستند كه حضرت علي رض توسط الله و بواسطه پيامبر خليفه شده ولي خلافت توسط ابوبكر عمر و عثمان رضوان الله تعالي اجمعين غصب شده حالا من يك سوال دارم آيا خدايي كه علي رض را به خلافت انتخاب كرده قدرت ندارد خلافت را از ابوبكر و عمر گرفته به علي بدهد و موجب هلاكت و گمراهي امت مسلمان نشود ؟ پس از اين موضوع عدم قدرت و اشتباه الله از طرف اهل تشيع ثابت مي شود متاسفانه من از هر عالم شيعي كه اين سوال را طرح كرم شرمسار شده و جوابي نداشته حالا اگه شما مردين پاسخ صحيح و منطقي كه قابل استناد باشد را بدهيد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اگر قرار بود خداوند چنين كمك هايي ه مد نظر شماست بكند چرا رسولش را بدون جنگ پيروز نكرد تا اينهمه ياران خالصش را در جنگها از دست ندهد؟ چرا اين كار را در امتهاي قبلي نكرد تا اينهمه انحراف در كتاب و اعتقاداتشان رخ ندهد و نياز به پيامبر ديگري نباشد؟ مگر الان به گفته اهل سنت همه بر راه حق اند و انحراف بزرگي رخ نداده است؟ چقدر از مسائل است كه تمام اهل سنت بر آن اتفاق نظر داشته باشند؟ شما هر صورتي كه لحاظ كنيد باز هم افراد فراواني بر راه خلاف آن قرار مي گرفتند.
بناي كار خداوند بر بستن همه راه‏هاي شبهه و ترديد نيست. در سوره انعام مي‏فرمايد:
«ولو جعلناه ملكا لجعلنا رجلا و للبسنا عليهم ما يلبسون»
اگر ما پيامبران را از بين فرشتگان خود نيز انتخاب مي كرديم آنان را به صورت انساني قرار مي داديم و همان لباس كه مردان مي پوشند بر آنان مي پوشانديم.
يعني همواره جاي شبهه باقي است و هنر آن است كه از ميان اين همه شبهات و سنگلاخ‏ها حقيقت ديده شود و راه صحيح طي گردد.
خداوند در آيه ديگري نيز به اين مهم اشاره كرده است و يکي از حکمتهاي وجود اختلاف در بين مردم را امتحان دانسته و مي فرمايد:
«... لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ... »(مائده/ 48)
ما براى هر كدام از شما آئين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد بنابراين بكوشيد و در نيكيها به يكديگر سبقت جوئيد، بازگشت همه شما به سوى خدا است و از آنچه در آن اختلاف كرده‏ ايد به شما خبر خواهد داد!»
جهان بر اختيار مي چرخد نه بر زور؟ جهان بر نظام علت و معلولي مي چرخد نه بر امدادهاي غيبي تا اين حد!
حال شما بفرماييد:
چرا جلوي زخمي شدن رسول الله صلي الله عليه و آله را در جنگ احد نگرفت؟
چرا خداوند به داد عثمان نرسيد و او را از دست شورشيان نجات نداد؟
چرا جلوي قتل عمر را نگرفت؟
و...
موفق باشيد
منتظر جواب جنابعالي هستيم
گروه پاسخ يه شبهات
(1)
13 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٠٢:٠٩ - ١٨ خرداد ١٣٩١ |
با سلام جناب سيد محمد سيدزاده، فرموديد که: شما تهمت به اهل سنت زيدن كه نعوذ بالله رسول خدا ص اشتباه ميكند. جناب سيد زاده اگر شما و اهل سنت اعتقادتان اين است که واقعاً پيامبر (ص) اشتباه نمي کند، جاي بسي خوشحالي است. اگر پيامبر(ص) اشتباه نمي کند پس موضع شما در مقابل رواياتي که نقل کرده اند که ميان عمر و پيامبر )ص) اختلافي پيش مي آمد و خداوند آياتي از قرآن را در تاييد راي و نظر عمر نازل مي کرد، و پيامبر را مامور مي ساخت که از نظر خليفه متابعت کرده و آن را به کار بندد، چيست؟ مگر خداوند در قرآن درباره پيامبر نمي فرمايد که : اگر خدا را دوست مي داريد، از من پيروي کنيد تا خدا شما را دوست بدارد. جناب سيد زاده قرآن مومناني را ستايش مي کند که وقتي براي داوري به سوي پيامبر فرا خوانده مي شوند، سمعاً و طاعتاً را بر زبان جاري مي کنند و از جان و دل پذيراي داوري پيامبر مي شوند. و در آيه 51سوره نور مي فرمايد:(مؤمنان هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند،سخنشان تنها اين است كه مى‏گويند شنيديم و اطاعت كرديم). و در جاي ديگر به مردان و زنان مومن گوشزد مي کند که پس از داوري پيامبر (ص) حق هيچ گونه اظهار نظر و تغيير راي نداند، و در ايه 36سوره احزاب مي فرمايد:(هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى از خود ( در برابر فرمان خدا ) داشته باشد ، و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند به گمراهى آشكارى گرفتار شده است) . جناب سيد زاده قرآن در جاي ديگر پا را از اين فراتر گذاشته و نشان ايمان را آن دانسته که اولاً، مومنان، پيامبر(ص) را داور در اختلافات خود قرار دهند و ثانياً در پي داوري پيامبر(ص) نه بر زبان بلکه حتي در دل نيز احساس ناخوشايندي نداشته باشند و تسليم محض ايشان باشند و در ايه 65سوره نسا مي فرمايد:(به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود مگر اينكه تو را در اختلافات خود به داورى طلبند ، و سپس در دل خود از داورى تو احساس ناراحتى نكنند ، و كاملا تسليم باشند.). حالا اگر شما واقعاً اعتقاد داريد که پيامبر اشتباه نمي کند(انشا الله که همين طور است)، پس موافقات عمر ديگر چه صيغه اي است؟ همچنين حديث تلقيح درختان خرما و ... در ادامه فرموديد که :همه حرفهاي شما بدون دليل و استناد محكم است. دليل اين است که مکتب شما مي گويد که انتخاب ابوبکر با اجماع بوده است،يعني شاكله وجودي و ركن اساسي بر اجماع استوار است و اگر اجماع و مصونيت اجماع از آنها گرفته بشه، اساس وجودي آنها به عنوان يك مكتب از هم مي پاشه، زيرا به اعتقاد مکتب اهل سنت ، بعد از رحلت رسول اكرم (ص)، امت اسلامي يا لاقل، اهل حل و عقد آنها گرد هم آمدند و ابوبكر را به عنوان خليفه و جانشين پيامبر (ص) معرفي كردند.حالا فرض كنيد كه امت اسلامي يا اهل حل و عقد در اين انتخاب خويش اشتباه كردند و راه نادرستي رو در پيش گرفتند، خيلي طبيعيه كه نظام اعتقادي آنها از هم مي پاشه ، از اين رو با اعتقاد به عصمت اجماع ، خيال همه رو راحت كردند و خودشان را بيمه كردند. و اين سوال شما که مطرح نموديد که گروه پاسخ به شبهات جواب دادند، چه ربطي به اين سوال داشت: اگر اجماع امت معصوم است، پس چرا اطاعت و پيروي از پيامبري که اشتباه مي کرد، بر او واجب است؟( لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنه).
14 | vlugraqb | | ١٧:٥٢ - ٢٤ خرداد ١٣٩١ |
20
15 | سيد محمد سيدزاده | | ٠٤:٠٧ - ٠١ تير ١٣٩١ |
با سلام خدمت شما ...جواب بنده (به جوابيه شما) اولا جوابهاي شما اصلا منطقي نيست و ابحاث كلا متفاوت هستند من از زمين ميگم شما از آسمان شما يك مورد را بياوريد كه خدا وعده داده باشد و آن عملي نشده باشد؟ مثلا خدا بگه زيد ساعت 12 قرار بميره و نميره ؟ و ....... در حاليكه در جاهاي بسياري از قرآن آورده كه وعده خدا حق است در آن تاخيري و زيادت نيست. و درمورد خلافت علي رض كتب اهل تشيع نوشته اند كه خلافت بلا فصل توسط خدا به علي داده شده يعني به محض وفات آنحضرت خليفه بشود كه نشد حالا اين اشتباه از راجب سواالهاي بي ربطي هم كردين بايد در جواب شما عرض كنم درمورد زخمي شدن رسول در جنگ هاي مثل احد و .. اين تقديري خداوندي بوده كه زخمي بشه و اجر ثواب هم بده و يان قبلا تو تقدير پيامبر ص بوده و در مورد شهادت حضرت عثمان هم اين از انعامات خداوندي است و قبلا توسط پيامبر از جانب خدا به او وعده داده شده و وعده هم به حق رسيده و همچنين شهادت سيدنا عمر توسط ابولولو ملعون ... و هكذا ژس شما عقل خود را بكار ببريد خلافت بلا فصل سيدنا علي رض چطور توسط ابوبكر و عمر امكان پذير هست اصلا عقل اين را قبول نميكند پس نتيجه ميگيريم كه وعده خدا حق نيست و اين خلاف آيات قرآن است .

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
ممنون كه خود شما هم قبول كرديد كه برخي مواقع تقدير خدا با خواست اومتفاوت است در مورد امامت حضرت علي عليه السلام هم خواست خداوند اين بود كه ايشان امام شوند و انتخاب هم شدند ولي برخي جاه طلبان نگذاشتند كما اينكه رسول الله اين احتمال را مي دادند و خداوند در آيه تبليغ به ايشان فرمود: «و الله يعصمك من الناس» اصلاً در مورد امامت حضرت علي عيه السلام سخن از وعده نيست اين ادعاي خودشماست كه به ما چسبانده ايد و رد هم مي كنيد!!!
مقام امامتي كه ما براي ائمه قائليم با مقام خلافتي كه شما مي فرماييد فرق دارد، امام، امام است و لو بر مسند خلافت نباشد امام مرجع علمي جامعه است و شايسته ترين فرد براي اداره جامعه است و هر كس ديگري در اين مسند قرار گيرد غاصب است ولو پدر زن پيامبر باشد! يا پسر ديگري از پسران امام باشد و...
انتخاب حضرت علي عليه السلام به خلافت نياز به چنين دلايل و ردياتي ندارد كافيست سري به كتاب الغدير بزنيد تا تواتر اخبار را در اين مورد ببينيد.
اما انچه آنرا جوابهاي غير منطقي خوانديد كافيست كمي در سؤال خود و جواب دقت مي كرديد تا ربطش را مي فهميديد شما گفته بوديد: آيا خدايي كه علي ع را به خلافت انتخاب كرده قدرت ندارد خلافت را از ابوبكر و عمر گرفته به علي بدهد و موجب هلاكت و گمراهي امت مسلمان نشود ؟
شما بحث قدرت را مطرح كرديد و ما گفتيم خيلي جاها خداوند مي خواهد ولي مردم نمي گذارند و سنت خدا بر اين است كه اعمال قدرت نفرمايد مثل پيروزي رسول الله و انبياي الهي بر دشمنانشان، هدايت مردم و... كه امامت حضرت علي عليه السلم هم از اين موارد است يا طبق اعتقاد شما خدا مي خواست عمر و عثمان باشند و كسي آنها را نكشد ولي افرادي آنها را كشتند و خداوند جلوي آن را نگرفت.
شما بحث از هدايت امت كرديد يعني به ما گفتيد كه شما اكثر مردم را منحرف از راه مستقيم مي دانيد چرا خداوند جلوي اين كار را نگرفت؟ و ما جواب داديم به گفته شما هم كه شيعيان و حتي برخي از سنيان ديگر و خوارج را منحرف از راه مستقيم مي دانيد هم بايد به اين سؤال جواب بدهيد. فقط اين مطلب را در قالب سؤال بيان داشتيم كه جنابعالي يا نگرفتيد يا ...
السلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
(1)
16 | عليرضا ن | | ١٦:٠٢ - ٢٦ تير ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات يک سوال از شما درباره نفاق دارم، لطف کنيد کامل جواب دهيد: آيا انگيزه و علت نفاق فقط منحصر در ترس و پروا داشتن است؟ چون خداوند متعال در ايات10و11سوره عنکبوت مي فرمايد: ( وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِى فى اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَ لَئن جَاءَ نَصرٌ مِّن رَّبِّك لَيَقُولُنَّ إِنَّا كنَّا مَعَكُمْأَ وَ لَيْس اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فى صدُورِ الْعَلَمِينَ‏(10) وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنَفِقِينَ‏(11)=در ميان مردم كسانى هستند كه مى‏گويند به خدا ايمان آورده‏ايم اما هنگامى كه به خاطر خدا ( از سوى دشمنان ) مورد آزار قرار مى‏گيرند فتنه دشمنان را همچون عذاب الهى مى‏شمارند ( و از آن سخت وحشت مى‏كنند ) اما هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت بيايد مى‏گويند ما هم با شما بوديم ( و در اين پيروزى شريكيم ! ) آيا خداوند به آنچه در سينه‏هاى جهانيان است آگاه‏تر نيست ؟--مسلما خداوند مؤمنان را مى‏شناسد ، و يقينا منافقان را ( نيز ) مى‏شناسد). گروه پاسخ به شبهات همانطور که مي بينيد اين دو ايه در سوره عنکبوت در مکه نازل شده و صريحاً از نفاق در مکه خبر مي دهد. با توجه به اينکه در مکه مسلمانان در موضع قدرت نبودند، دليلي براي نفاق از روي ترس نيست. آيا نفاق مي تواند دلايل ديگري مثلاً حب رياست يا چيز ديگري باشد؟ و همچنين آيه و ليقول الذين في قلبوهم مرض؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در اينكه آغاز پيدايش نفاق، مدينه بوده است يا مكه دو نظريه وجود دارد 1- علماء اهل سنت و برخي ديگر معتقدند: هيچ اثري از نفاق ( فردي يا سازماني ) در مكه نبوده است بلکه آثاري همچون به «مسخره كردن مسلمانان»، «کارشکني در اهداف پيامبر اسلام صلي‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم »، «ايجاد خطوط موازي و متضادّ با پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم »، و حتي «اقدام به ترور پيامبر (ص) » از جانب منافقان، در مدينه آغاز شده و به تناسب نيز آيه‏ ها و سوره ‏هايي بر پيامبر اسلام (ص) نازل مي‏ شد و آن حضرت را از اهداف شوم منافقان آگاه و از اسرارشان مطلع مي ‏کرد. اين گروه دو دليل عمده دارند: الف -« ترس» دليل عمده طرفداران اين نظريه، اين است که زماني انسان به دورويي و نفاق روي مي ‏آورد که قدرتي قهري مانع از رسيدن انسان به اهدافش گردد؛ از اين رو، انسان سودجو، ترسو و فرصت‏ طلب که ترس، مانع از ابراز عقايد و وصول به نتيجه مورد نظرش است، به شخصيتي ساختگي روي آورده، چيزي را عنوان و بازگو مي ‏کند که در دل، هيچ اعتقادي به آن ندارد و يا عملي را انجام مي كند که چيزي جز خدعه و ريا نيست. پس، ترس از يک حکومت قوي و مزاحم بر سر راه خواسته‏ هاي چنين انساني از عوامل عمده و بلکه تنها عامل پيدايش نفاق است.و در مكه چنين عاملي وجود نداشت چرا که شرايط مکه به گونه‏ اي بود که غلبه با مشرکان بود و هيچ مانعي در مقابل تمايلات و خواسته ‏هاي مخالفان اسلام نبود، حتي خود مسلمان ها نيز در چنان ضعفي بسر مي‏ بردند که برخي در اثر عدم تحمّل آزار و اذيت مشرکان، به مهاجرت به حبشه و مدينه مجبور شدند، همچنين طمع به مال، ثروت و غنيمت هم در مکه منتفي بوده است پس نفاق در مكه جايگاهي ندارد چنانكه سيد قطب گويد :حركة النفاق التي بدأت بدخول الإسلام المدينة، و استمرت إلى قرب وفاة رسول اللّه- صلى اللّه عليه و سلم- و لم تنقطع في أي وقت تقريبا،حركت نفاق از مدينه بوده است في ظلال القرآن ج 6 ص 3572 و فخر رازي، التفسير الکبير، چاپ سوم، بيروت، ج30، ص207؛ محمد القرطبي، الجامع لاحکام القرآن، چاپ اوّل، بيروت، دار الکتب العلمية، 1420 ق. ، ج19، ص54؛ آلوسي بغدادي، روح المعاني، چاپ چهارم، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405 ق. ، ج29، ص127.همه قائلند كه نفاق ازمدينه آغاز شده مدينه بوده است
ب-دليل دوّم اين گروه ،خالي بودن آيه‏ ها و سوره‏ هاي مکّي از بحث نفاق است اين گروه معتقدند که جز سوره عنکبوت، تمام سوره ‏هايي که در خصوص منافقان سخن به ميان آمده است، مدني و محل نزول آنها مدينه است. سوره بقره، آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نور، احزاب، محمّد (ص) ، حديد، مجادله، حشر و منافقون از جمله سوره‏ هايي هستند که از منافقان ياد کرده‏ اند كه بيش از سيصد آيه است
مفسّران و محققين علوم قرآني نيز بر مدني بودن اين سوره‏ ها اجماع دارند و حتي در بحث مکّي و مدني، يکي از ويژگي هاي سوره‏ هاي مدني را «ذکر نام و اوصاف منافقان» مي ‏دانند«محمدهادي معرفت، التمهيد، ج1، ص137.» براي اطلاع بيشتر درباره مكي بودن سوره ها به الاتقان سيوطي مراجعه شود
در نزد طرفداران اين نظريه، تنها سوره مکّي‏ که از منافقان ياد کرده، سوره عنکبوت است که اين مشکل را هم با مدني شمردن يازده آيه ابتداي سوره حل کرده اند« الاتقان ج1 ص 51 » و اين گروه مي گويند نخستين جايي که قرآن از منافقان ياد مي‏کند، سوره انفال است که عبداللّه‏ بن اُبيّ و هوادارانش از رويارويي دو سپاه در جنگ بدر خوشحال بودند و منتظر يکسره شدن جنگ به نفع مشرکان بودند و چنين سخن بر زبان مي‏ راندند: «إذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض غرّ هؤلاء دينهم».انفال آيه 49 اما دست امداد الهي بيني کفار را مغلوب كرد و نتيجه جنگ به نفع مسلمانان رقم خورد. هنگامي که منافقان با چهره‏اي مايوسانه به مدينه بازگشتند، عبداللّه‏ ابن اُبيّ گفت: «هذا امرء قد توجه» و از اينجا بود که خط نفاق و پنهان‏کاري را تا مادامي که امکان بروز آن نبود، در پيش گرفتند.عبدالفتاح لاشين، لغة المنافقين في القرآن، ج1، ص10 و 11 البته عده اي از اهل سنت اين «مرض » را به شك تفسير مي كنند
2-. قول دوم :اين گروه پيدايش نفاق را مکه مي‏ دانند و معتقدند عوامل ديگري غير از عواملي كه در قول اول ذكر شد، ممکن است فرد را به پنهان کردن افکار و اعمال خود در پس پرده نفاق وادار کند.علامه طباطبايي در الميزان مي فرمايد:خير عاجل و ترس، تنها علت منحصره (در نفاق) نيست، بلکه عواملي مانند «خير مؤجّل»، «حميّت و تعصب»، «آينده‏ نگري و پيش‏بيني رخدادهاي آينده» و... هم ممکن است سبب رويکرد انسان به نفاق گردد. از طرفي، دليل محکمي بر نبود چنين انگيزه‏ هايي در مکه وجود ندارد، بلکه برخي از مسلمانهايي که در مکه ايمان آورده بودند، سپس دچار ترديد شده از دين برگشتند و دوباره در سايه تعاليم پيامبر صلي الله عليه واله و آيه ‏هاي قرآن، ايمانشان استوار گشت و به حق نايل آمدند. دليل بر اين مطلب، اين آيه قرآن است که سخن از اذيت و آزار مسلمانان را به ميان آورده است، حال آنکه در مدينه، مسلمانان داراي شوکت و قدرت بودند و از اذيت و آزار در امان بودند. «و من الناس من يقول آمنّا باللّه‏ فإذا أوذي في اللّه‏ جعل فتنة الناس کعذاب اللّه‏ و لئن جاء نصر من ربّک ليقولنّ إنّا کنّا معکم أ و ليس اللّه‏ بأعلم بما في صدور العالمين»الميزان، قم، جامعة المدرسين، ج20، ص90
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

17 | عليرضا ن | | ٢٣:٥٧ - ٢٦ تير ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات از شما متشکرم که اين دو قول را ذکر نموديد، اي کاش مشخص مي نموديد که کدام قول درست است؟ گروه پاسخ به شبهات ، به نظر مي ايد که سخن علامه طباطبايي صحيح باشد، چون ايشان مي گويند که : معلوم است که اثر نفاق در همه جا واژگون کردن امور ، و انتظار بلا براي مسلمانان و اسلام و افساد مجتمع ديني يست. آين آثار، آثار نفاقي است که از ترس و طمع منشا گرفته باشد، اما نفاقي که ما احتمالش داديم، اثرش اين است که تا بتوانند اسلام را تقويت نموده، به تنور داغي که اسلام برايشان داغ کرده نان بچسبانند و به همين منظور و براي داغ تر کردن آن ، مال خود را فداي آن کنند تا به اين وسيله امور نظم يافته و آسياي مسلمين به نفع شخصي انان به چرخش در آيد. بله اين گونه منافقين وقتي دست به کارشکني و مخالفت مي زنند که بينند دين جلوي رسيدن به ارزوها را که همان پيشرفت و تسلط بر مردم است، مي گيرد که در چنين موقعي دين خدا را به نفع اغراض شخصي فاسد خود تفسير مي کنند. گروه پاسخ به شبهات علامه در جاي ديگر مي فرمايد که بعضي از مفسرين مثل آلوسي که پذيرفته اند که سوره مورد بحث در مکه نازل شده و منافقين و بيمار دلان در مدينه پيدا شدند. و همچنين علامه مي فرمايند که : اين دو آيه در سوره عنکبوت است، که در مکه نازل شده و مي بينيد که از وجود نفاق در مکه خبر مي دهد و دليلش همان است که شما گروه پاسخ به شبهات آورديد: دليل بر اين مطلب، اين آيه قرآن است که سخن از اذيت و آزار مسلمانان را به ميان آورده است، حال آنکه در مدينه، مسلمانان داراي شوکت و قدرت بودند و از اذيت و آزار در امان بودند. «و من الناس من يقول آمنّا باللّه‏ فإذا أوذي في اللّه‏ جعل فتنة الناس کعذاب اللّه‏ و لئن جاء نصر من ربّک ليقولنّ إنّا کنّا معکم أ و ليس اللّه‏ بأعلم بما في صدور العالمين». گروه پاسخ به شبهات اگر مورد دوم را تاييد مي کنيد براي من اين شبهه به وجود مي آيد که در دروان حضور پيامبر(ص)در مکه و آزارهايي که ديدند به خصوص سه سال محاصره در شعب ابي طالب، بودند مسلماناني که آزادانه در مکه زندگي مي کردند و در شعب ابي طالب نبودند؟ و همچنين اين قسمتي که علامه در تفسيرشان فرمودند که : اين گونه منافقين وقتي دست به کارشکني و مخالفت مي زنند که بينند دين جلوي رسيدن به ارزوها را که همان پيشرفت و تسلط بر مردم است، مي گيرد که در چنين موقعي دين خدا را به نفع اغراض شخصي فاسد خود تفسير مي کنند. و همچنين در مقاله آيا حديث «خلفائى إثنا عشر»، بر وجود و حيات حضرت مهدى دلالت مى‏كند؟ در نظر 17 آقاي بي اسم کامنتي گذاشته است به مضمون: آيا تا بحال حديث" خلفايي اثني عشر" و حديث" دوات وبياض" را در کنار هم مطالعه کرده ايد.ابتدا يکبار مرور کنيم. نکات بسيار مهم وکليدي زير از اين روايات بدست مي آيد. - درهردو روايات، پيامبراکرم(ص) مي خواهند چيزي را بيان کنند که ضامن دوام دين وهدايت امت اسلام ،پس از ايشان است. حديث "خلفايي اثني عشر": لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا............ حديث" دوات وبياض": ................. لن تضلوا بعدي ابدا - در حديث اثني عشر پيامبر اکرم گمراه نشدن امت ودوام دين را در پيروي ازجانشينان خود( اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ) بيان مي کنند. لذا به قطع ويقين درحديث دوات وبياض نيز که ايشان باز مسئله گمراه نشدن امت را مطرح مي کنند،منظور ايشان خلافت بوده است نه چيز ديگري مثل نماز، احکام،..... (دلايل ديگري نيزدر اين ارتباط وجود دارد) متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب، مانع ايشان مي شوند. درروايت "خلفايي اثني عشر" مردم تكبير گفتند و ضجه زدند و در اين همهمه صداي پيامبراکرم شنيده نمي شود و جمله ايشان( وشايد مصاديق خلفاء) ،کامل ادا نمي گردد. در روايت" دوات وبياض" عمر مي گويد دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله و مانع مي شود. باتشکر
18 | عليرضا ن | | ٢١:٥١ - ٢٧ تير ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات به نظر شما کدام قول درست است؟ اگر نظر علامه طباطبايي را تاييد مي کنيد ، در اين صورت آيا سوال مطرح شده درست است يا نه؟ با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
مي توان آيه هايي از قرآن كريم را در ارتباط با جريان نفاق در مكه دانست، هر چند قائلان به نفاق در مدينه چنين آيات را به خبر غيبي نفاق در مدينه توجيه مي كنند، اما اين آيات دليل روشني هستند بر بطلان سخن كساني كه پديده نفاق را منحصر به بعد از هجرت مي‌دانند. البته بايد گفت كه، دليل نزول اكثر آيه هاي نفاق در مدينه، شرايط خاص و موفقيت هايي بود، كه در پي تشكيل حكومت اسلامي به وجود آمده بود و سازماني شدن آنها نيز در مدينه بوده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
19 | جواد | | ١٤:١٣ - ٠٢ آبان ١٣٩١ |
با سلام من شخصا در اين رابطه زياد گفتگو كردم و ادله ها رو براي شخص مقابلم چيدم و اكثرا با جبهه گيري طرف مقابلم روبرو شدم چون احساس ميكرد كه آياتي مثل بيعت رضوان و ... كه به تمجيد صحابه پرداختند خلاف حرفهاي منو بيان ميكنن. اما تا بحال به اين مسأله فكر نكرده بودم كه شخصي رو كه تمام فرق مسلمين بر نفاقش اتحاد نظر دارن ((مثل همين عبدالله بن ابي كه حتي خليفه دوم بخاطر خواندن نماز ميت توسط رسول الله بر بدن او با شخص پيغمبر اكرم مخالفت كرد)) رو بعنوان شاهد مثال بياريم و حقيقت رو به اين طريق عنوان كنيم. و صد البته اين از الطاف خداوند به شماست كه هوش شما زحمتكشان اين سايت در خدمت اسلام و تشيع بكار گرفته شده...
20 | حسين ( صفري) لندن ( انكلستان ) | | ١٢:٢٨ - ١٠ آبان ١٣٩١ |
سلام خدمت شما سروران شبكه جهاني ولايت. برنامه هاي شما خيلي جذاب واموزنده است. شما واقعاً زحمت ميكشيد . ما إز بر نامه خوب تان استفاده ميكنيم. در رابطه با برادران عمري عرض كنم كه اينها إز شما خيلى انتقاد ميكنند كه چرا به مقدسات ما اينقدر اهـانت ميكنيد . شما اگر واقعاً وجدان داريد چرا يكبار به شبكه هـاى ناصبي هـا ( كلمه) ( نور) و ( وصال) زنگ نه ميزنيد كه چرا به مقدسات شعيعان توهـين ميكنيد. شما اگر ميخواهـيد راه راست را پيدا كنيد شما را به جان ابوبكر و عمر و عثمان مادر تان عايشه قسم ميدهـم كه لطفاً كتاب هـايتان را ( صحيح مسلم) ( صحيح بخاري) و ديگر كتاب هـاى كه علمايتان ونوشته شده مطالعه كنيد و بيبنيد كه چقدر توهـين كرده اند. حتي به مادر تان عايشه كه به مردان غسل جنابت ياد ميداد. خواهـش ميكنم يكبار اين كتاب هـا را مطالعه دقيق و برسي نمايد . و بعداً قظاوت كنيد.
21 | علي فاضلي | | ١٥:٠٥ - ٠٧ شهریور ١٣٩٣ |
بسم الله الرحمان الرحيم ببخشيى
22 | تیمور بهرامی | | ١٢:٠٧ - ٠٤ مرداد ١٣٩٦ |
سلام اگر این شخص منافق در بین مومنان بوده باشه قطعا رضایت الهی شامل حال بیعت کنندگان نمیشد در ضمن چرا بیعت غدیر که اینهمه روش تاکید دارین در قران نیومده ایا این دلیل خوبی بر بطلان شیعه نیست

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
گرچه جزئیات غدیر در قرآن نیامده است واصلا نیاز نیست بیان شود، ولی آیاتی که مرتبط با این حادثه باشد در قرآن نقل شده است که می توانید در لینک های زیر مطالعه بفرمائید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4949
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5362
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=8805
ضمن آنکه عدم ذکر چیزی در قرآن دلیل بر بطلان آن نیست همچنین آمدن و يا نيامدن بيعت غدير دردي را دوا نمي کرد؛ زيرا غاصبان خلافت خيلي از آيات را انکار و برخلاف آن عمل کردند از کجا معلوم که آنها اگر بيعت غدير در قرآن مي آمد قبول مي کردند! در تاييد اين حرف چند مورد را مي آوريم که چگونه خلفاء بر خلاف قرآن عمل کردند
1. خليفه اول با آوردن حديثي که تنها خود شاهد صدور آن از پيامبر اکرم (ص) بود ، بر خلاف آيات ‏شريفه " وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ " (نمل/16) و " فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ، يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا " (مريم/5 - 6) ارث بردن از پيامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) ‏پس گرفت.‏
2. آيه ي "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ"فَريضة (نساء ، 24) صريحاً در مورد متعة النساء است و اما خليفه ‏دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد.‏
3.خليفه دوم آيه ي " فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ ... "(بقره ،196) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمايند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها