2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
آيا امير مؤمنان عليه السلام از انبياء افضل است ؟
کد مطلب: ٥٠٥٦ تاریخ انتشار: ٢٦ بهمن ١٤٠٠ - ٠٦:٠٠ تعداد بازدید: 39095
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آيا امير مؤمنان عليه السلام از انبياء افضل است ؟

شايد شما خواننده محترم با ديدن اين عنوان كه علي عليه السلام از تمام پيامبران عليهم السلام غير از خاتم انبياء صلوات اللّه عليه برتر است تعجب كنيد و قبل از هر گونه تحقيق و مطالعه ما را متهم به غلوّ و خروج از محدوده شرع و عقل بدانيد، ولي توصيه مي كنيم كه قبل از هر نوع داوري با ما همراه شويد تا با استدلال و برهان پرده از راز قضيه كنار بزنيم ، آنگاه خود قضاوت خواهيد نمود كه دريافت و رسيدن به حقيقت چندان هم دشوار نيست بلكه با عبور از ديوارهاي ضخيم شك و بدبيني آسان نيز مي شود.

چرا كه برتري علي بن ابوطالب عليه السلام در بين افراد بشر حقيقتي است غير قابل انكار، زيرا كتاب و سنت اين اعتقاد را تاييد و آن را اثبات مي كند، اگر چه دستهاي ناپاك از آغاز تا كنون همواره سعي در انكار فضائل و ويژگيهاي برتر اين مرد الهي را داشته و باتلاش در تحريف واقعيتهاي تاريخي ذهن بسياري از مسلمانان را به گمراهي كشانده اند، از اين روي بحث در اثبات برتري علي عليه السلام را در سه محور يعني كتاب و سنت و عقل دنبال مي كنيم:

سيماي برتر علي عليه السلام در قرآن

الف. آيه تطهير

اولين آيه از بين دهها آيه قرآن كه به اعتراف محدثان و مفسران در بيان و توصيف و شرح برتري مقامات معنوي امير المؤمنين عليه السلام مي باشد اين آيه است :

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا»

(جز اين نيست كه خداوند مي خواهد هرگونه پليدي را از شما خاندان ببرد وشما را به تمام معنا پاكيزه سازد ) .

سوره احزاب: 33.

در اين آيه كه معروف به آيه تطهير است علي و اولاد معصوم او عليهم السلام از همه پيامبران جز خاتم انبيا صلي الله عليه و آله و سلم برتر معرفي شده اند زيرا خداوند متعال با صراحت تمام پاكي و عصمت خاندان رسولش را اعلام فرموده است.

واژه ها سخن مي گويند

واژه ها و كلمات مهم در اين آيه از قبيل: انّما، يريد، ليذهب، الرجس, اهل البيت, رموز و كليد فهم اين آيه هستند كه بدون شناخت آن امكان راهيابي به محتواي عميق آن ميسور نخواهد بود و لذا قبل از هر سخني تفسير و توضيح اين لغات را جويا مي شويم:

1. دلالت واژه "انّما" بر حصر.

كلمه انّما در ابتداي آيه بيانگر عنايت ويژه به موضوع و محتواي آن است زيرا اين كلمه با ايجاد محدوديت و انحصار در مفهوم ومحتواي آيه عظمت مطلب را بيشتر مي فهماند.

ابن منظور مي گويد:

ومعني إنما إثبات لما يذكر بعدها ونفي لما سواه كقوله : وإنما يدافع عن أحسابهم أنا أو مثلي المعني : ما يدافع عن أحسابهم إلا أنا أو من هو مثلي ، و

كلمه انّما مفهومي را براي آنچه كه بعد از او آمده است اثبات مي كند مانند: اين سخن كه كسي به گويد: من و مانند من از شرف و حيثيّتم دفاع مي كنم يعني در واقع مي گويد: فقط من و مثل من چنين هستيم نه فردي ديگر.

لسان العرب ، ج 13 ص 31، اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711 ، دار النشر : دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولي.

توجه به اين نكته لازم است كه حصر در اين آيه از نوع حصر حكم در موضوع است مانند آيه ولايت: «انّما وليّكم اللّه و رسوله والذين آمنوا...» كه در اين آيه ولايت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعريف شده با ويژگيهاي خاص كه پرداخت زكات در حال نماز است مي باشد.

بطور قطع تطهيردر آيه مورد بحث از نوع اوّل يعني حصر حكمي است نه حصر موضوعي؛ يعني پاكي و طهارت و دوري از پليدي اختصاص به افرادي دارد كه تحت عنوان اهل البيت عليهم السلام قرار گرفته اند و اين ويژگي مخصوص آنان است و هيچ فردي غر از آنان را شامل نخواهد شد.

2. تاكيد ضمير بر انحصار

علاوه بر استفاده حصر از كلمه انّما، كلمه «عنكم» هم تاكيد بر انحصار بيشتر است، زيرا مفعول فعل «ليُذهب» كه الرجس است بايد در پي فعل و پس از آن قرار گيرد ولي اين چنين نشده و جمله«عنكم» بين آن دو فاصله شده است كه بدون حكمت و علت نيست چون به قول اهل فن: «تقديم ما هو حقه التاخير يفيد الحصر» يعني كلمه اي كه جايگاه آن در آخر يك جمله است وقتي كه جلوتر مي آيد و مقدم مي شود بيانگر انحصار مفهوم وحكم در آن جمله است.

ابن حجر در فصل آيات نازل شده در فضائل اهل بيت مي نويسد:

الآية الأولي: قال الله تعالي: إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا.

الأحزاب 33

أكثر المفسرين علي أنها نزلت في علي وفاطمة والحسن والحسين لتذكير ضمير عنكم وما بعده

بيشتر مفسران به دليل ضمير مذكّر«عنكم» آيه را در شان علي و فاطمه و حسن و حسين دانسته اند.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 421، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط.

الصواعق المحرقة - (ج 2 / ص 421)

سپس احتمالاتي را با لفظ (قيل) مي آورد كه انتساب آن مشخص نيست و همچنين پس از نقل رواياتي مي گويد: درباره خاندان نسبي و سببي يعني همسران و همه بني هاشم نازل شده است.

جا دارد كه از او و ديگر هم فكرانش كه سعي در شريك كردن افراد عادي و غير لايق در فضائلي اين چنين بزرگ و مهم را دارند سؤال شود كه: چرا با وجود اعتراف اكثر مفسران در نزول آيه در شأن افرادي خاص از خاندان نسبي رسول خدا صلي اللّه عليه و آله به سخن اقليت و افرادي غير موجّه استناد و در تقويت آن مي كوشيد؟ آيا اين روش جز عناد با علي و فاطمه و فرزندان آن دو چيز ديگري مي تواند باشد؟

جناب ابن حجر در نهايت آيه را منبع همه فضائل اهل بيت عليهم السلام معرفي مي كند و حصر آن را كه با كلمه «انّما» آغاز شده است در شأن اهل بيت با صراحت اعلام مي دارد.

ثم هذه الآية منبع فضائل أهل البيت النبوي لاشتمالها علي غرر من مآثرهم والاعتناء بشأنهم حيث ابتدئت بإنما المفيدة لحصر إرادته تعالي في أمرهم علي إذهاب الرجس الذي هو الإثم أو الشك فيما يجب الإيمان به عنه وتطهيرهم من سائر الأخلاق والأحوال المذمومة.

اين آيه منبع همه فضائل و برتريهاي خاندان نبوت است و توجهي خاص به اهل بيت دارد زيرا با كلمه «انما» هر گونه پليدي و گناه و شكي را در باره آنان نفي كرده و پاكي آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبيت كرده است.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 425 - 426 ، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط

3. اراده خداوند.

اراده خداوند در جمله ( يريد الله ) اراده تكويني است نه تشريعي زيرا در اراده تشريعي همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار مي گيرند و احدي استثنا نمي شود، اما در اراده تكويني لازم نيست كه شمول و عموميت داشته باشد و خداوند قادر است افرادي خاص را مخصوص به حكم يا فضيلت و ويژگي اي قرار دهد كه ديگران از آن محروم باشند.

بنا بر اين در آيه مورد بحث اراده فقط تكويني است چون از بين بردن پليدي و پاك شدن به صورت عام و كلي نيست تا همه انسانها و يا پيروان يك مكتب را شامل شود چون رجس به معناي هر گونه پليدي و آلودگي اي است كه سبب تنفر ديگران و دور شدن از بندگي خالصانه خداوند است و اين حقيقت ميسر نمي شود مگر با اراده تكويني حضرت حق، و اراده تكويني هم هيچ گاه تخلف پذير نيست .

4. اِذهاب رجس

واژه «اِذهاب» در اينجا به معناي از بين بردن و زدودن و دور كردن قبل از پيدايش است، زيرا در استعمالات و گفتگو ها نيز با همين هدف كار برد دارد، مثلا كسي كه مي گويد: «أذهب اللّه عنكم الداء والسوء» خداوند بيماري و ناراحتي را از شما دور نمايد، معنايش اين نيست كه هم اكنون در شخص وجود دارد و او دعا مي كند تا از وي دور شود، بلكه اين آرزو قبل از گرفتاري هم مي تواند مورد داشته باشد.

پس اذهاب به معناي دفع است كه قبل از پيدايش، موانعي از وجود و حضور آن جلوگيري مي كند، نه به معناي رفع كه بر داشتن و زدودن بعد از پيدايش است، به همين جهت در آيه شريفه تعبير «ليذهب» آمده است نه «ليزيل» .

5. رجس و پليدي.

يكي از واژه هاي كليدي اين آيه، كلمه «رِجس» است.

لغت شناس معروف، فيومي مي نويسد:

« الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابيّ: كلّ شي ء يستقذر فهو رجس».

رِجس يعني هر چيز بدبو، فاريابي گفته است: هرچيزي كه طبع انسان از آن بدش آيد رجس و پليدي است.

احمد بن محمد الفيومي، المصباح المنير، ج 1، ص 219، مؤسسة دار الهجرة، قم، چاپ اول، 405 هـ..

مؤلف كتاب العين نيز چنين مي نويسد:

« رجس: كل شي ء يستقذر فهو رجس كالخنزير، و قد رجس الرجل رجاسة من القذر، و إنه لرجس مرجوس. و الرجس في القرآن العذاب كالرجز، و كل قذر رجس. و رجس الشيطان وسوسته و همزه...».

رجس هر چيزي است كه پليد است مانند« خوك، و در قرآن رِجس به معناي عذاب است مانند رِجز، و هر پليدي رِجس است.

كتاب العين 8 مجلدات ، ج 6 ص 52، اسم المؤلف: الخليل بن أحمد الفراهيدي الوفاة: 175هـ ، دار النشر : دار ومكتبة الهلال ، تحقيق : د مهدي المخزومي / د إبراهيم السامرائي.

راغب اصفهاني نيز رِجس را به سه دسته طبيعي و عقلي و شرعي تقسيم كرده ودر تعريف آن مي نويسد:

« الرجس الشيء القذر».

رِجس هر چيز ناپاك و آلوده است.

المفردات في غريب القرآن ، ج 1 ص 188، اسم المؤلف: أبو القاسم الحسين بن محمد الوفاة: 502هـ ، دار النشر : دار المعرفة - لبنان ، تحقيق : محمد سيد كيلاني

بنابر آنچه در اظهارات اهل لغت آمده است كه به برخي اشاره نموديم، رِجس هر چيزي است كه وجود آن در آدمي زمينه نقص را فراهم كند و روح آدمي را بيازارد و موجب نفرت و دوري مردم شود، و اعم است از هر گونه گناه و معصيت و آلودگي و يا گرفتار شدن در دام و وسوسه هاي شيطان.

اگر چه برخي سعي كرده اند تا دايره مفهوم و مصداق آيه را تنگ كرده و رجس را منحصر در شرك بدانند و هدف از آيه را فقط تطهير اهل بيت از شرك به خداوند تفسير كنند و بگويند: شامل گناهان نمي گردد تا شايد بتوانند بعضي از وابستگان سببي را نيز در اين آيه داخل نمايند، ولي با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از كلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام « ال » در كنار كلمه «رجس» بي ترديد مفاد آن بايد نفي و اِذهاب انواع پليديهاي مادّي و معنوي، نقصها وعيبهاي ظاهري و باطني ويا هر گونه انحراف در همه زمانها باشدكه نتيجه آن اثبات مقام عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود.

سخن بزرگان تفسير

خوشبختانه دانشمندان اهل سنت همانند بزرگان و انديشمندان شيعه به اين نكته اشاره كرده اند كه مصداق رِجس نه تنها محدود در شرك نيست بلكه مراد مطلق پليديها و زشتيها وگناهان است كه در ذيل به سخن تني چند اشاره مي كنيم:

فخر رازي در تفسير آيه مي گويد:

فقوله تعالي : { لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرجس } أي يزيل عنكم الذنوب ويطهركم أي يلبسكم خلع الكرامة...

خداوند گناهان را از شما دور كرده و لباس كرامت را بر شما پوشيده است.

الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج22 ص201، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولي ، 1421هـ - 2000م

جصّاص مفسر ديگر اهل سنت در أحكام القرآن مي گويد:

قال تعالي ( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا) يحتمل التطهير من الذنوب.

احتمال دارد كه مقصود طهارت از رجس و پاكي از گناهان باشد.

أحكام القرآن ، ج 4 ص 33، اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر، الوفاة: 370 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405 ، تحقيق : محمد الصادق قمحاوي.

شوكاني در فتح القدير آورده است:

« والمراد بالرجس الإثم والذنب المدنسان للأعراض الحاصلان بسبب ترك ما أمر الله به وفعل ما نهي عنه فيدخل تحت ذلك كل ما ليس فيه لله رضا ».

مقصود از رجس گناهاني است كه با نافرماني خدا و انجام آنچه كه دوست ندارد حاصل مي شود.

فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير ، فتح القدير ج 4 ص 278، اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت.

مفسران ديگري مانند: ابن عطيه اندلسي و ثعالبي در تعبيري كاملا مشابه گفته اند:

« و الرِّجْسَ اسم يقع علي الإثم و علي العذاب و علي النجاسات و النقائص، فأذهب اللّه جميع ذلك عن أَهْلَ الْبَيْتِ ».

رِجس اسمي است كه شامل عذاب و نجاسات و هرگونه نقصي مي شود، خداوند تمام آن را از اهل بيت دور كرده است.

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية الأندلسي الوفاة: 546هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - لبنان - 1413هـ- 1993م ، الطبعة : الاولي ، تحقيق : عبد السلام عبد الشافي محمد.

عبدالرحمن بن محمد ثعالبي، جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 4، ص 346.

آلوسي نيز در تفسيرش با تعبير مشابه به اين نكته اشاره كرده و مي نويسد:

والرجس في الأصل الشيء القذر...، وقيل : إن الرجس يقع علي الإثم وعلي العذاب وعلي النجاسة وعلي النقائص ، والمراد به هنا ما يعم كل ذلك ... وأل فيه للجنس أو للاستغراق ، والمراد بالتطهير قيل: التحلية بالتقوي ، والمعني علي ما قيل: إنما يريد الله ليذهب عنكم الذنوب والمعاصي فيما نهاكم ويحليكم بالتقوي تحلية بليغة فيما أمركم ، وجوّز أن يراد به الصون ، والمعني إنما يريد سبحانه ليذهب عنكم الرجس ويصونكم من المعاصي صوناً بليغاً فيما أمر ونهي جل شأنه .

رِجس در اصل پليدي است...و گفته شده است كه شامل گناه و عذاب و نجاست و هرگونه نقصي مي شود، و مقصود از رِجس در آيه تطهير اعم از همه اين معاني است...و الف و لام التطهير براي جنس و استغراق است، يعني خداوند اراده كرده است از شما اهل بيت گناهان را دور و به تقوا آراسته و از پليدي حفظ نمايد .

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 22 ص 12، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت.

طنطاوي ديگر صاحب نظر اهل سنت در تفسير قرآن مي نويسد:

« و الرجس في الأصل : يطلق علي كل شئ مستقذر. وأريد به هنا : الذنوب والآثام وما يشبه ذلك من النقائص والأدناس».

رِجس در اصل بر هر چيزي كه پليد است اطلاق مي شود، اما در اين آيه (تطهير) مقصود پاكي از گناه و هر گونه نقص است.

طنطاوي، سيد محمد، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج 11، ص 20

6. اهل البيت

لفظ "اهل" در لغت، در مورد كساني به كار مي رود كه نسبت به آنان نوعي وابستگي جسمي، روحي و فكري، ديني و اعتقادي و خانوادگي داشته باشد. بنا براين اعضاي خانواده اعم از همسر، فرزند، نوه و . . . چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد "اهل" او به حساب مي آيند، و لذا مي توان گفت: نكته ي اساسي در معناي " اهل " همان وابستگي وانس و تعلق خاطر داشتن است، اگر چه گاهي افرادي غير از خويشان و نزديكان نيز مي توانند جزو "اهل" انسان محسوب شوند، مانندسلمان فارسي كه عنوان " منّا اهل البيت " را مي گيرد. اما در نقطه ي مقابل، افرادي نيز ممكن است با وجود داشتن رابطه ي خويشاوندي ولي به علّت حركت بر خلاف فرمان خداوند و سرپيچي از خواسته هاي پدر جزو " اهل" انسان به شمار نيايند، مانند فرزند نوح كه خداوند مي فرمايد: « انّه ليس من أهلك ».

اين لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فاميلي و خانوادگي در برخي از استعمالات معاني ديگري نيز همراه دارد كه با كلمه بعدي آن يعني مضاف اليه مشخص مي شود.

مثلا: پيروان هر كتاب ديني و يا آئيني را به نام اهل همان كتاب و آئين مي خوانند، و گفته مي شود: اهل اسلام، اهل كتاب، اهل انجيل، اهل القري، اهل مدينه، اهل جنّت، اهل نار، ... كه در قرآن كريم نيز استعمال شده است.

در آغاز نگاهي به آراء مفسران لغت در توضيح كلمه اهل داريم سپس سري به آثار نويسندگان قرآن پژوه و مورخان و محدثان خواهيم زد.

لغت شناساني مانند: ابن منظور و ديگران مي نويسند:

أَهْل الرجل عَشِيرتُه وذَوُو قُرْباه.

اهل الرجل خاندان و نزديكان او هستند.

لسان العرب ، ج 11 ص 28، اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711 ، دار النشر : دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولي.

تاج العروس من جواهر القاموس ، ج 28 ص 40، اسم المؤلف: محمد مرتضي الحسيني الزبيدي الوفاة: 1205 ، دار النشر : دار الهداية ، تحقيق : مجموعة من المحققين.

القاموس المحيط ، ج 1 ص 1245، اسم المؤلف: محمد بن يعقوب الفيروزآبادي الوفاة: 817 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت

صاحب فروق اللغه در فرق بين اهل و آل مي نويسد:

أن الاهل يكون من جهة النسب والاختصاص.

الفروق اللغويه: ج 1 ص 309، اسم المؤلف: العسكري ، دار النشر.:

اهل از جهت نسب، بين افراد و خويشاوندان و يا اختصاص است.

مرحوم طريحي مي نويسد:

(أهل) أهل الرجل: آله. و هم أشياعه و أتباعه و أهل ملته...و قد مر في (امر): أنهم أهل بيته خاصة.

اهل رجل همان آل و خاندان وپيروان او هستند.

مجمع البحرين - الطريحي - (ج 5 / ص 203)

پس از بر رسي واژگان آيه و نگاهي به سخنان و آراء اربابان لغت، اشاره اي مختصر به شأن نزول خواهيم داشت تا ببينيم آيا نام علي هم دركنار نام رسول خدا و فاطمه و فرزندان او ديده مي شود تا از اين فضيلت بزرگ بهره مند شود يا خير؟

علامه جلال الدين سيوطي در تفسير الدر المنثور بيست روايت از طرق گوناگون نقل كرده است كه مراد از اهل بيت عليهم السلام رسول خدا، علي، فاطمه و حسنين هستند، كه به يك مورد اشاره مي كنيم:

أخرج ابن جرير وابن أبي حاتم والطبراني وابن مردويه عن أم سلمة رضي الله عنها زوج النبي صلي الله عليه وسلم : « أن رسول الله صلي الله عليه وسلم كان ببيتها علي منامة له عليه كساء خيبري ، فجاءت فاطمة رضي الله عنها ببرمة فيها خزيرة فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم » ادعي زوجك ، وابنيك ، حسناً ، وحسيناً ، فدعتهم فبينما هم يأكلون إذ نزلت علي رسول الله صلي الله عليه وسلم { إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيراً } فأخذ النبي صلي الله عليه وسلم بفضلة ازاره ، فغشاهم إياها ، ثم أخرج يده من الكساء وأومأ بها إلي السماء ، ثم قال : اللهم هؤلاء أهل بيتي وخاصتي ، فاذهب عنهم الرجس ، وطهرهم تطهيراً ، قالها ثلاث مرات . قالت أم سلمة رضي الله عنها : فادخلت رأسي في الستر فقلت : يا رسول الله وأنا معكم فقال : إنك إلي خير مرتين « » .

از ام سلمه نقل شده است كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله در خانه من بود وعبايي خيبري پوشيده بود، فاطمه وارد شد رسول خدا فرمود: همسرت علي و دو فرزندت حسن و حسين را فراخوان، فاطمه آنان را فراخواند و مشغول تناول غذا شدند، ناگهان اين آيه نازل شد: (خداوند اراده فرموده است تا رجس و پليدي را از شما خاندان دور نمايد و شما را پاكيزه كند) رسول خدا عبا را روي سر آنان كشيد و همه را زير عبا قرار داد سپس دست به آسمان بلند كرد و عرضه داشت: ( خداوندا ! اينان اهل بيت منند ، خداوندا ! هرگونه پليدي را از آنان ببر و به تمام معنا پاكشان ساز ) .اين سخن را سه بار تكرار كرد، ام سلمه گفت : آيا من از ايشان نيستم ؟ فرمود : تو به راه خير هستي، و دو بار آن را تكرار نمود.

الدر المنثور ، ج 6 ص 603، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

حسكاني ديگر ناقل روايات نازل شده پيرامون آيات قرآن نيز چندين روايت در ارتباط با اين آيه آورده است از جمله:

روايت جابر بن عبدالله انصاري كه مي گويد:

نزلت هذه الآية علي النبي ص و ليس في البيت إلا فاطمة و الحسن و الحسين و عليّ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فقال النبي ص: اللهم هؤلاء أهلي ».

وقتي كه اين آيه نازل شد در خانه كسي نبود جز فاطمه، حسن، حسين وعلي، رسول خدا عرض كرد: خدايا اينان اهل منند.

حسكاني، حاكم، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 2، ص 29، ح 64

نتيجه اين بخش از بر رسي پيرامون آيه تطهير حضور امير مؤمنان علي عليه السلام را در كنار رسول خدا و همسر و دو فرزندش را نشان مي دهد كه به بزرگترين منقبت و فضيلت از طرف خداوند بشارت داده مي شوند و آن پاكي و طهارت و دور بودن از هر گونه آلودگي و پليدي است، كه خود برتري آن حضرت بر بسياري از پيامبران را نشان مي دهد، (اگر چه او پيامبر نيست وفقط منصب خلافت و جانشيني را دارد).

ب. آيه مباهله

آيه مباهله يكي از آياتي است كه برتري امير مؤمنان علي عليه السلام را بر همه پيامبران غير از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم اثبات مي كند:

فمن حاجك فيه من بعد ماجاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم و نساءنا ونساءكم وانفسنا وانفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين .

آل عمران: 61.

( پس هر كه درباره آن ( قرآن يا عيسي ) با تو به بحث و مجادله پرداخت پس از آن كه علم آن به تو رسيد ، پس بگو : بياييد ما وشما فرزندان و زنان و جانهاي خويش را بخوانيم آن گاه به درگاه خدا زاري كنيم و در حق يكديگر نفرين كنيم و لعنت خدا را بر هر كدام از ما دو گروه كه دروغگوست قرار دهيم ) .

شأن نزول

بدون شك آيه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزيده خدا نازل شده است ، چون اين مطلب را بسياري از محدثان و مفسران و مورخان و متكلمان در كتابهاي خود آورده و جزء مسائل مسلم و غير قابل ترديد دانسته اند، و از سويي مدارك زنده در لابلاي آثار تفسيري و تاريخي شهادت مي دهد كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در داستان مباهله با نصاراي نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه عليها السلام ، و از فرزندان جز دو نوه اش حسن و حسين و علي عليهم السلام كه نفس وي به شمار مي رود همراه نياورد.

مسلم در كتاب صحيحش مي نويسد:

ولمّا نزلت هذه الآية : (فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائكم) دعا رسول اللّه ص عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً فقال : اللهمّ هؤلاء أهلي.

پس از نزول اين آيه رسول خدا علي، فاطمه، حسن و حسين را صدا زد، آنگاه چنين دعا كرد: خداوندا اينان خاندان من هستند.

صحيح مسلم: 7/120 ح 6373، (5/23 ح32) كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علي رضي اللّه عنه، مسند أحمد: 1/185، صحيح الترمذي: 5/596، المستدرك علي الصحيحين: 3/150، فتح الباري: 7/60، تفسير الطبري: 3/212، الدر المنثور: 2/38، الكامل في التاريخ: 2/293.

أخرج الحاكم وصححه وابن مردويه وأبو نعيم في الدلائل عن جابر قال » قدم علي النبي صلي الله عليه وسلم العاقب ، والسيد ، فدعاهما إلي الإِسلام فقالا : أسلمنا يا محمد قال : كذبتما إن شئتما أخبرتكما بما يمنعكما من الإِسلام . قالا : فهات . قال : حب الصليب ، وشرب الخمر ، وأكل لحم الخنزير ، قال جابر : فدعاهما إلي الملاعنة ، فوعداه إلي الغد ، فغدا رسول الله صلي الله عليه وسلم ، وأخذ بيد علي ، وفاطمة ، والحسن ، والحسين ، ثم أرسل إليهما فأبيا أن يجيباه ، وأقرا له ، فقال : والذي بعثني بالحق لو فعلا لأمطر الوادي عليهما ناراً . قال جابر : فيهم نزلت { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم . . . } الآية . قال جابر : أنفسنا وأنفسكم رسول الله صلي الله عليه وسلم وعلي ، وأبناءنا الحسن والحسين ، ونساءنا فاطمة.

دو نفر از چهره هاي سرشناس مسيحي به نام عاقب و سيّد محضر رسول خدا صلي اللّه عليه و آله رسيدند، به آن دو فرمود: مسلمان شويد، گفتند: ما مسلمانيم ، فرمود: دروغ مي گوئيد، اگر به خواهيد ثابت مي كنم كه شما مسلمان نيستيد. گفتند: ثابت كن، فرمود: علاقه شما به صليب و شراب نوشيدن و خوردن گوشت خوك، سپس آنان را به مباهله فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا در حالي كه دست علي را گرفته بود و فاطمه و حسنين با وي بودند از مدينه بيرون رفت و سيد و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولي نپذيرفتند و تسليم شدند، رسول خدا فرمود: قسم به آنكه مرا به حق مبعوث كرده است اگر دعوت به مباهله را مي پذيرفتند از آسمان آتش بر آنان مي باريد، جابر مي گويد: اين آيه در شأن خاندان پيامبر نازل شد: { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم . . . } سپس گفت: مراد از انفسنا رسول خدا و علي است و مراد از ابناءنا حسن و حسين و از نساءنا فاطمه است.

الدر المنثور ، ج 2 ص 230، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

أخرج الحاكم وصححه عن جابر » أن وفد نجران أتوا النبي فقالوا : ما تقول في عيسي؟ فقال : هو روح الله ، وكلمته ، وعبد الله ، ورسوله ، قالوا له : هل لك أن نلاعنك أنه ليس كذلك؟ قال : وذاك أحب إليكم؟ قالوا : نعم . قال : فإذا شئتم . فجاء وجمع ولده الحسن والحسين ، فقال رئيسهم : لا تلاعنوا هذا الرجل فوالله لئن لاعنتموه ليخسفن بأحد الفريقين فجاؤوا فقالوا : يا أبا القاسم إنما أراد أن يلاعنك سفهاؤنا ، وإنا نحب أن تعفينا . قال قد أعفيتكم ثم قال : إن العذاب قد أظل نجران.

گروهي از مردم نجران محضر پيامبر رسيده و گفتند: در باره عيسي چه مي گوئي؟ فرمود: او روح خدا وكلمه او و عبد الله و فرستاده او است، گفتند: ما حاضريم با تو مباهله كنيم كه او اين چنين نيست، فرمود: هر گونه كه مي خواهيد من حاضرم، سپس دو فرزندش حسن و حسين را آماده كرد تا مباهله نمايد، ولي آنان نپذيرفته و تسليم شدند.

الدر المنثور ، ج 2 ص 231، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

علامه حسكاني علاوه بر روايات فوق روايات ديگري هم با همان مضمون و با اندك تفاوتي نقل كرده است كه به تعدادي اشاره مي شود و چون محتوا يكي است از ترجمه آن صرف نظر مي كنيم:

وأخرج أبو النعيم في الدلائل من طريق الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس أن وفد نجران من النصاري قدموا علي رسول الله صلي الله عليه وسلم وهم أربعة عشر رجلا من أشرافهم منهم السيد وهو الكبير والعاقب وهو الذي يكون بعده وصاحب رأيهم فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم لهما : أسلما قالا : أسلمنا قال : ما أسلمتما قالا : بلي قد أسلمنا قبلك قال : كذبتما يمنعكم من الإسلام ثلاث فيكما : عبادتكما الصليب وأكلكما الخنزير وزعمكما أن لله ولدا ونزل ) إن مثل عيسي عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ( الآية) فلما قرأها عليهم قالوا : ما نعرف ما تقول ونزل ) فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم ( يقول : من جادلك في أمر عيسي من بعد ما جاءك من العلم من القرآن ) فقل تعالوا ( إلي قوله ) ثم نبتهل ( يقول : نجتهد في الدعاء أن الذي جاء به محمد هو الحق وأن الذي يقولون هو الباطل فقال لهم : إن الله قد أمرني إن لم تقبلواهذا أن أباهلكم فقالوا : يا أبا القاسم بل نرجع فننظر في أمرنا ثم نأتيك فخلا بعضهم ببعض وتصادقوا فيما بينهم قال السيد للعاقب : قد والله علمتم أن الرجل نبي مرسل ولئن لاعنتموه إنه ليستأصلكم وما لاعن قوم قط نبيا فبقي كبيرهم ولا نبت صغيرهم فإن أنتم لم تتبعوه وأبيتم إلا إلف دينكم فوادعوه وارجعوا إلي بلادكم وقد كان رسول الله صلي الله عليه وسلم خرج ومعه علي والحسن والحسين وفاطمة فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم : إن أنا دعوت فأمنوا أنتم فأبوا أن يلاعنوه وصالحوه علي الجزية

الدر المنثور ، ج 2 ص231 - 232، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

وأخرج أبو نعيم في الدلائل من طريق عطاء والضحاك عن ابن عباس أن ثمانية من أساقف العرب من أهل نجران قدموا علي رسول الله صلي الله عليه وسلم منهم العاقب والسيد فأنزل الله ) فقل تعالوا ندع أبناءنا ( إلي قوله ) ثم نبتهل ( يريد ندع الله باللعنة علي الكاذب فقالوا : أخرنا ثلاثة أيام فذهبوا إلي بني قريظة والنضير وبني قينقاع فاستشاروهم فأشاروا عليهم أن يصالحوه ولا يلاعنوه وهو النبي الذي نجده في التوراة فصالحوا النبي صلي الله عليه وسلم علي ألف حلة في صفر وألف في رجب ودراهم.

الدر المنثور ، ج 2 ص 232، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

أخرج مسلم والترمذي وابن المنذر والحاكم والبيهقي في سننه عن سعد بن أبي وقاص قال : « لما نزلت هذه الآية { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم } دعا رسول الله صلي الله عليه وسلم علياً ، وفاطمة ، وحسناً ، وحسيناً ، فقال » اللهم هؤلاء أهلي « » .

الدر المنثور ، ج 2 ص 232، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

وأخرج ابن جرير عن غلباء بن أحمر اليشكري قال « لما نزلت هذه الآية { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم . . . } الآية . أرسل رسول الله صلي الله عليه وسلم إلي علي ، وفاطمة ، وابنيهما الحسن ، والحسين ، ودعا اليهود ليلاعنهم فقال شاب من اليهود : ويحكم أليس عهدكم بالأمس إخوانكم الذين مسخوا قردة وخنازير؟ لا تلاعنوا . فانتهوا »

الدر المنثور ، ج 2 ص 233، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

علي عليه السلام نَفسِ رسول خدا

يكي از آياتي كه از آن استفاده برتري علي عليه السلام از همه افراد بشر حتي از انبيا عليهم السلام غير از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي شود آيه مباهله است ، زيرا خداوند او را نفس پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خوانده است ، و از روايات و گفتار مورخان و محدثان نيز استفاده مي شود كه مراد از انفسنا علي عليه السلام است .

ابن كثير مي نويسد:

قال جابر: (أنفسنا وأنفسكم) رسول اللّه وعلي بن أبي طالب (وأبنائنا) الحسن والحسين (ونسائنا) فاطمة. وهكذا رواه الحاكم في مستدركه... ثمّ قال: صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه.

جابر گفته است مراد از (أنفسنا و أنفسكم) رسول خدا و علي است. و مراد از (أبنائنا) حسن و حسين و مراد از (نسائنا) فاطمه است.

اين روايت را حاكم در مستدركش نقل كرده و مي نويسد: طبق شرائط مسلم در صحيحش اين روايت صحيح است اگر چه او و بخاري آن را نقل نكرده اند.

تفسير ابن كثير:1/379 ط. دار المعرفة ـ بيروت و1/370 ط مصطفي محمد بمصر، ورواه السيوطي قائلا: وصحّحه الحاكم. الدر المنثور: 2/39. هكذا الشوكاني في فتح القدير: 1/348.

زمخشري مي گويد:

وفيه دليل لا شئ أقوي منه علي فضل أصحاب الكساء عليهم السلام.

اين آيه قوي ترين و محكم ترين دليل بر برتري اصحاب كساء است.

الكشاف: 1/370.

محمد بن طلحه شافعي ضمن بياني در فضيلت زهرا عليها السلام در اين آيه ، مي گويد : اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فاطمه را ميان خود و ميان علي عليه السلام كه به منزله جان او بوده است قرار داد دليل بر آن است كه مي خواست فاطمه از هر سو حراست گردد و بدين سبب اهميت شأن او روشن شود ، زيرا حراست با احاطه انفس بيش از حراست با احاطه ابناء است .

مطالب السئول: 7.

ابن حجر هيتمي مي گويد :

وأخرج الدارقطني أن عليا قال للستة الذين جعل عمر الأمر شوري بينهم كلاما طويلا من جملته أنشدكم بالله هل فيكم أحد قال له رسول الله صلي الله عليه وسلم ( يا علي أنت قسيم الجنة والنار يوم القيامة غيري قالوا اللهم لا ) .

دارقطني روايت كرده است كه : علي عليه السلام در روز شورا با حاضران احتجاج كرد و گفت : شما را به خدا سوگند كه آيا در ميان شما كسي هست كه خويشاوندي اش از من به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نزديكتر باشد ؟ و غير از من كسي هست كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را نفس خود قرار داده و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را به منزله بلكه برتر از همسر خويش خوانده باشد؟ گفتند: نه، خدايا.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 369، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط.

سخن فخر رازي

فخر رازي در نقل ذيل، حقيقت مطلب را گويا پذيرفته و بر خلاف روش هميشگي اش كه اگر نقل مطلبي به نفع شيعه و عقائد وي بود آن را نقد و با تلاش فراوان آن را رد مي كرد ولي در اين مورد سخني قابل قبول در برابر ديدگاه و موضع حق شيعه نداشته و با استناد به اجماع به برتري رسول خدا قبل از پيدايش علي، مي گذرد و پاسخي مناسب از وي ديده نمي شود، او مي نويسد:

المسألة الخامسة : كان في الري رجل يقال له : محمود بن الحسن الحمصي ، وكان معلم الاثني عشرية ، وكان يزعم أن علياً رضي الله عنه أفضل من جميع الأنبياء سوي محمد عليه السلام ، قال : والذي يدل عليه قوله تعالي : { وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ } وليس المراد بقوله { وَأَنفُسَنَا } نفس محمد صلي الله عليه وسلم لأن الإنسان لا يدعو نفسه بل المراد به غيره ، وأجمعوا علي أن ذلك الغير كان علي بن أبي طالب رضي الله عنه ، فدلت الآية علي أن نفس علي هي نفس محمد ، ولا يمكن أن يكون المراد منه ، أن هذه النفس هي عين تلك النفس ، فالمراد أن هذه النفس مثل تلك النفس ، وذلك يقتضي الاستواء في جميع الوجوه ، ترك العمل بهذا العموم في حق النبوة ، وفي حق الفضل لقيام الدلائل علي أن محمداً عليه السلام كان نبياً وما كان علي كذلك ، ولانعقاد الإجماع علي أن محمداً عليه السلام كان أفضل من علي رضي الله عنه ، فيبقي فيما وراءه معمولاً به ، ثم الإجماع دل علي أن محمداً عليه السلام كان أفضل من سائر الأنبياء عليهم السلام فيلزم أن يكون علي أفضل من سائر الأنبياء.

در ري مردي بود به نام محمود بن حسن حمصي كه معلم شيعيان دوازده امامي بود . وي مي پنداشت كه علي رضي الله عنه از همه پيامبران غير از حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم افضل است و دليل او آيه انفسنا بود . مي گفت : مراد از انفسنا نمي تواند خود محمد صلي الله عليه و آله و سلم باشد ، زيرا انسان هيچ گاه خودش را دعوت نمي كند ، پس مراد از آن كس ديگري است ، و همه اجماع دارند بر آن كه مراد علي بن ابي طالب رضي الله عنه است . بنابر اين آيه دلالت دارد بر آن كه نفس علي همان نفس محمد صلي الله عليه و آله و سلم است . و نيز نمي تواند نفس او عين نفس آن حضرت باشد پس مراد آن است كه نفس او مانند نفس آن حضرت است ، و اين مقتضي مساوات از همه جهت است ، ولي مسأله نبوت و فضيلت به دلايلي از اين عموم بيرون است ، زيرا محمد صلي الله عليه و آله و سلم پيامبر بود وعلي نبود و نيز اجماع منعقد است بر آن كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم از علي رضي الله عنه افضل است ، مي ماند بقيه فضايل كه در آنها با يكديگر برابرند ، و چون اجماع قائم است كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم از ساير پيامبران عليهم السلام افضل است پس علي عليه السلام نيز از همه پيامبران برتر است.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب: ج 4 ص 241، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولي

سپس در پاسخ مي گويد :

والجواب : أنه كما انعقد الإجماع بين المسلمين علي أن محمداً عليه السلام أفضل من علي ، فكذلك انعقد الإجماع بينهم قبل ظهور هذا الإنسان ، علي أن النبي أفضل ممن ليس بنبي ، وأجمعوا علي أن علياً رضي الله عنه ما كان نبياً ، فلزم القطع بأن ظاهر الآية كما أنه مخصوص في حق محمد صلي الله عليه وسلم ، فكذلك مخصوص في حق سائر الأنبياء عليهم السلام .

جواب اين استدلال آن است كه : همان گونه كه اجماع ميان مسلمانان منعقد است كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم افضل از علي است، همچنين پيش از ظهور اين شخص ( حمصي ) اجماع منعقد است كه هر پيامبري از كسي كه پيامبر نيست افضل است ، و همه اجماع دارند كه علي رضي الله عنه پيامبر نبوده است ، پس قطعا ظاهر آيه مي رساند كه همان گونه كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم افضل از علي است ساير انبيا نيز از علي افضل مي باشند .

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب: ج 4 / ص 242 ، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولي

نقد سخن رازي

علامه مجاهد شيخ محمد حسن مظفر رحمه الله پيرامون سخن رازي مي گويد : از سخنان رازي در تفسير آيه استفاده مي شود كه وي دلالت آيه بر افضليت علي عليه السلام از ساير صحابه را پذيرفته است ، زيرا استدلال شيخ محمود حمصي را نقل كرد كه چون علي عليه السلام نفس پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است و پيامبر از ساير انبيا برتر است پس علي عليه السلام نيز از آنها برتر است ، و نيز از شيعيان نقل كرد كه آنان به اين آيه استدلال كرده اند بر افضليت آن حضرت از ساير صحابه ، و فخر رازي تنها مطلب اول (برتري علي عليه السلام از ساير انبيا عليهم السلام ) را رد كرد و درباره مطلب دوم چيزي نگفت، اما اين كه مدعي شده است كه پيش از ظهور حمصي اجماع منعقد شده بر افضليت پيامبران بر ديگران ، سخن درستي نيست . زيرا اجماع بر آن است كه صنف پيامبران از اصناف ديگر بشر برترند و هر پيامبري از افراد امت خويش برتر است ، اما چنين نيست كه هر پيامبري از هر غير پيغمبري برتر باشد گرچه آن غير، از امتهاي ديگر باشد . . . و نيز قول به برتري اميرمؤمنان عليه السلام از پيامبران جز حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم اختصاص به شيخ محمود حمصي ندارد تا با اجماعي كه فخر رازي ادعا نموده منافات داشته باشد ، بلكه شيعيان پيش از وجود اين شيخ و پس از او قائل به آن بوده اند و در اين باره به آيه مباهله و آيات ديگر استدلال نموده اند .

دلائل الصدق: 2/86.

علامه سيد شرف الدين نيز پس از نقل سخن رازي مي گويد : دقت كن ببين او به روشني دلالت آيه را بر برتري علي عليه السلام بيان نموده و ناخود آگاه به درستي آن اعتراف كرده است . وي با آنچه از شيعيان چه در گذشته و حال نقل كرده است معارضه اي ننموده و كلمه اي در رد آنان بر قلم نياورده است ، گويي اعتقاد آنان را پذيرفته و به دلالت آيه بر عقيده آنان اعتراف نموده است ، و تنها بر محمود بن حسن خرده گرفته است ، در صورتي كه اجماعي كه رازي آن را بهانه قرار داده و بر حمصي حمله كرده است چيزي است كه مورد قبول محمود حمصي و هم عقيده هاي او نيست .

الكلمه الغراء: 5.

ج. آيه خير البرية

يكي ديگر از آياتي كه دليل بر برتري علي عليه السلام از همه افراد بشر از گذشته و آينده حتي پيامبران اولوا العزم عليهم السلام به جز خاتم انبيا صلي الله عليه و آله و سلم است اين آيه است : «ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات اولئك هم خير البرية »

سوره البينه: 7.

( آنان كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته كردند ، آنان بهترين آفريدگانند ) .

شأن نزول

شأن نزول آيات قرآن در بسياري از موارد كمك به فهم مراد و مقصود از آيه را دارد و در واقع پلي است براي عبور و ورود به گذشته تاريخ و زمان نزول، اما حكم و يا هر نكته ي ديگري كه به عنوان پيام در آيات وحي وجود دارد، در محدوده زمان و يا هر چيز ديگري محبوس و مدفون نمي شود، آيه مورد بحث نيز از جمله آياتي است كه مصداق خير البريه را به روشني بيان مي كند.

وأخرج ابن مردويه عن عائشة قالت : قلت يا رسول الله : من أكرم الخلق علي الله قال : يا عائشة أما تقرئين ) إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية (

وأخرج ابن عساكر عن جابر بن عبد الله قال كنا عند النبي صلي الله عليه وسلم فأقبل علي فقال النبي صلي الله عليه وسلم : والذي نفسي بيده إن هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة ونزلت ) إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ( فكان أصحاب النبي صلي الله عليه وسلم إذا أقبل علي قالوا : جاء خير البرية

وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعا : علي خير البرية

وأخرج ابن عدي عن ابن عباس قال : لما نزلت ) إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ( قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لعلي : هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين

وأخرج ابن مردويه عن علي قال : قال لي رسول الله صلي الله عليه وسلم : ألم تسمع قول الله : ) إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ( أنت وشيعتك وموعدي وموعدكم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرا محجلين

أخرج ابن مردويه عن عائشة قالت : « قلت يا رسول الله : من أكرم الخلق علي الله؟ قال : » يا عائشة أما تقرئين { إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية } .

وأخرج ابن عساكر عن جابر بن عبد الله قال : « كنا عند النبي صلي الله عليه وسلم فأقبل عليّ فقال النبي صلي الله عليه وسلم : » والذي نفسي بيده إن هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة ، ونزلت { إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية } فكان أصحاب النبي صلي الله عليه وسلم إذا أقبل عليّ قالوا : جاء خير البرية .

عائشه مي گويد: از رسول خدا پرسيدم: گرامي ترين آفريده نزد خدا چه كسي است؟ فرمود: مگر اين آيه قرآن را نخوانده اي؟ { إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية }.

ابن عساكر از جابربن عبد الله روايت كرده است كه گفت : ما نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوديم كه علي از راه رسيد ، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : سوگند به آن كه جانم به دست او است ، اين و شيعيان اويند كه در روز قيامت رستگارند . و اين آيه نازل شد : ان الذين آمنوا . . . و ياران رسول خدا هر گاه علي از راه مي رسيد مي گفتند : بهترين آفريدگان آمد ،

الدر المنثور ، ج 8، ص 589، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعاً : عليّ خير البرية .

وأخرج ابن عدي عن ابن عباس قال : « لما نزلت { إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية } قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لعلي : » هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين « » .

وأخرج ابن مردويه عن عليّ قال : قال لي رسول الله صلي الله عليه وسلم : « ألم تسمع قول الله : { إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية } أنت وشيعتك وموعدي وموعدكم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرّاً محجلين » .

و نيز ابن عدي و ابن عساكر از ابو سعيد به سند مرفوع روايت كرده اند كه : علي بهترين آفريدگان است.

ابن عدي از ابن عباس روايت كرده كه گفت : چون آيه خير البريه نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي فرمود : اينان تو هستي و شيعيان تو كه در روز قيامت خشنود و پسنديده اند.

ابن مردويه از علي عليه السلام آورده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : آيا اين آيه را نشنيده اي : ان الذين آمنوا . . . آنان تو و شيعيان تو هستند، قرارگاه من وتو وشيعيانت حوض كوثر است .

الدر المنثور ، ج 8، ص 589، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993.

طبري در تفسير آيه مي گويد:

قوله:( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ )

يقول تعالي ذكره: إن الذين آمنوا بالله ورسوله محمد، وعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء، وأقاموا الصلاة، وآتوا الزكاة، وأطاعوا الله فيما أمر ونهي( أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ) يقول: من فعل ذلك من الناس فهم خير البرية. وقد: حدثنا ابن حميد، قال: ثنا عيسي بن فرقد، عن أبي الجارود، عن محمد بن عليّ( أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ) فقال النبي صلي الله عليه وسلم: "أنْتَ يا عَلي وَشِيعَتُكَ".

خداي متعال مي فرمايد : آنان كه به خدا و رسولش محمد صلي الله عليه و آله و سلم ايمان آوردند و خدا را خالصانه و يگانه و بدون شريك پرستيدند ، و نماز را به پاداشتند و زكات دادند ، و خدا را در همه اوامر و نواهي او اطاعت نمودند ، آنانند كه بهترين آفريدگانند . مي گويد : از مردم آنان كه چنين كنند بهترين آفريدگانند .

ابن حميد از عيسي بن فرقد از ابوالجارود از محمدبن علي ( امام باقر عليه السلام ) مرا حديث كرد كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : اي علي ، خيرالبريه تو و شيعيان تو هستند .

جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج 30 ص264، اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1405.

علامة گنجي نقل مي كند:

أخبرنا إبراهيم بن بركات القرشي ، أخبرنا الحافظ علي بن الحسن الشافعي ، أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي ، أخبرنا عاصم بن الحسن ، أخبرنا الحافظ أبو العباس ، حدثنا محمد بن أحمد القطواني ، حدثنا إبراهيم بن الأنصاري ، حدثنا إبراهيم بن جعفر بن عبد الله بن محمد بن مسلمة عن أبي الزبير عن جابر بن عبد الله قال : كنا عند النبي صلي الله عليه وآله فأقبل علي بن أبي طالب فقال صلوات الله عليه : قد أتاكم أخي ثم التفت إلي الكعبة فضربها بيده ثم قال : والذي نفسي بيده ان هذا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة ثم إنه أولكم ايمانا وأوفاكم بعهد الله وأقومكم بأمر الله وأعدلكم في الرعية وأقسمكم بالسوية وأعظمكم عند الله مزية قال : ونزلت : ( ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ).

جابربن عبد الله مي گويد: ما نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوديم كه علي بن ابي طالب عليه السلام از راه رسيد ، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : برادرم نزد شما آمد . آن گاه رو به كعبه نمود و دست به آن زد و فرمود : سوگند به آن كه جانم به دست او است ، اين و شيعيان اويند كه در روز قيامت رستگارند ، او نخستين ايمان آورنده شما ، و وفادارترين شما به عهد خدا ، و قيام كننده ترين شما به امر خدا ، و عادل ترين شما در ميان رعيت ، و مساوي تقسيم كننده ترين شما ، و ارجمندترين شما در نزد خداست . آن گاه اين آيه نازل شد :ان الذين آمنوا ...

كفايه الطالب، طبع الغري: 118.

خير البرية كيست و چيست؟

ازميان دهها روايت پيرامون آيه خير البريه شماري از آن را ملاحظه نموديد كه با صراحت مصداق و فرد مورد نظر خداوند را معرفي مي كرد كه براي اهل فكر و تحقيق بايد كافي باشد و در نوع خود مشت تحريف گران و بد خواهان علي و فرزندان او را باز و رسوا مي كند و از سوئي بر تري آن امام همام را بر پيامبران، غير از رسول خاتم و منصب نبوت اثبات مي كند، چرا كه جمله «خير البريه» به معناي برترين آفريده است و صفتي است كه بدون شك از آغاز خلقت تا پايان نظام هستي را شامل مي شود واين افتخاري است كه نصيب علي بن ابوطالب عليه السلام شده است.

سيماي برتر علي عليه السلام در حديث

تصوير چهره ملكوتي امير مؤمنان علي عليه السلام و بازخواني سيماي معنوي و ومجسم ساختن زيبائيهاي رفتاري و عملي و گفتاري او از ميان هزاران سخن رسول گرامي اسلام نيازمند خلق و آفرينش كتابها است، اگر چه بزرگاني در گذشته و حال به اين مهم دست يازيده اند، احاديث و سخنان پيامبر اعظم، مربي و معلم امير مؤمنان علي عليه السلام در بيان شخصيت و فضائل آن حضرت از حد و اندازه خارج است، كه از بين اين روايات حديث ذيل را كه موافق و مخالف نقل كرده اند و سند گويائي است بر مدعاي ما و در حقيقت مكمل آيات پيشين و در وصف برتري امام علي عليه السلام بر تمام پيامبران غير از خاتم انبيا است، به تفسير و توضيح آن مي پردازيم.

«من أراد أن يري آدم في علمه ، ونوحاً في طاعته ، وإبراهيم في خلته ، وموسي في هيبته ، وعيسي في صفوته ، فلينظر إلي علي بن أبي طالب رضي الله عنه »

( هر كس به خواهد علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبيت ابراهيم ، هيبت موسي و برگزيدگي عيسي را ببيند بايد به علي بن ابي طالب بنگرد ) .

قوله صلي الله عليه وآله وسلم : ( من أراد أن ينظر إلي نوح في عزمه ، والي آدم في علمه ، والي إبراهيم في حلمه ، والي موسي في فطنته ، والي عيسي في زهده ، فلينظر إلي علي بن أبي طالب ) . أخرجه البيهقي في صحيحه ، والإمام أحمد بن حنبل في مسنده ).

اين حديث را همانگونه كه در پايان حديث قبل مشاهده مي كنيد از دو تن محدث و نويسنده مشهور و صاحب آثار و تاليفات معتبر يعني احمد حنبل و بيهقي نقل كرده اند كه متاسفانه در چاپهاي فعلي ديده نمي شود و گويا دست تحريف اين حديث را نيز به سرنوشتي همانند تحريف و اسقاط ديگر احاديث و منقولات تاريخي در فضائل اهل بيت و علي عليهم السلام دچار كرده است.

ابن ابي الحديد معتزلي با اعتراف به ويژگيهاي برتر امير المؤمنين عليه السلام و بدون هيچ گونه شبهه اي اين حديث را با استناد به همان دو شخصيت نقل كرده است.

الخبر الرابع : من أراد أن ينظر إلي نوح في عزمه ، وإلي آدم في علمه ، وإلي إبراهيم في حلمه ، وإلي موسي في فطنته ، وإلي عيسي في زهده ، فلينظر إلي علي بن أبي طالب ' .

رواه أحمد بن حنبل في المسند ، ورواه أحمد البيهقي في صحيحه .

شرح نهج البلاغة ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولي ، ج 9 ص 100، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري.

فخر رازي در ادامه داستان محمود حمصي كه در استدلال به آيه مباهله سخن وي را نقل كرديم مي گويد:

ويؤيد الاستدلال بهذه الآية ، الحديث المقبول عند الموافق والمخالف ، وهو قوله عليه السلام : ( من أراد أن يري آدم في علمه ، ونوحاً في طاعته ، وإبراهيم في خلته ، وموسي في هيبته ، وعيسي في صفوته ، فلينظر إلي علي بن أبي طالب رضي الله عنه ) فالحديث دل علي أنه اجتمع فيه ما كان متفرقاً فيهم ، وذلك يدل علي أن علياً رضي الله عنه أفضل من جميع الأنبياء سوي محمد صلي الله عليه وسلم...

در تأييد اين استدلال به آيه شريفه حديثي است كه مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است كه فرمود : ( هر كه مي خواهد به علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبيت ابراهيم ، هيبت موسي و برگزيدگي عيسي بنگرد بايد به علي بن ابي طالب بنگرد ) . زيرا اين حديث دلالت دارد كه همه اين صفاتي كه در اين پيامبران به طور پراكنده موجود است يك جا در علي عليه السلام گرد آمده است ، و همين دليل است كه علي عليه السلام از همه پيامبران جز پيامبر ما صلي الله عليه و آله و سلم افضل است .

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 8 ص 72. اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولي

ابو حيان آندلسي صاحب تفسير البحر المحيط چاره اي نديده است جز اينكه اصل حديث را انكار و آن را از احاديث موضوعه معرفي كند، كه البته ديدگاه افرادي از اين قبيل كاملا روشن است، چون موضوع حديث بيان مناقب علي عليه السلام از زبان فرستاده خدا و پيامبر بزرگ الهي رسول خاتم است و آثاري از اين قبيل بايد محكوم به جعل و وضع گردد. وي مي گويد:

وأما الحديث الذي استدل به فموضوع لا أصل له . وهذه النزغة التي ذهب إليها هذا الحمصي من كون علي أفضل من الأنبياء عليهم السلام سوي محمد صلي الله عليه وسلم ) ، وتلقفها بعض من ينتحل كلام الصوفية ، ووسع المجال فيها ، فزعم أن الولي أفضل من النبي...هذه المقالة مخالفة لمقالات أهل الإسلام . نعوذ بالله من ذلك...

حديث برتري علي بر پيامبران جعلي و ساخته صوفي مسلكان است...فكر برتري وليّ برنبي با عقائد اسلامي سازگاري ندارد.

تفسير البحر المحيط: ج 2 ص 504 ، اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي الوفاة: 745هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل

نويسنده و شارح كتاب «شرح احقاق الحق» مرحوم مرعشي، با تحقيقي عميق و مفصل به استخراج اين حديث با الفاظ متنوع آن از منابع روائي اهل سنت پرداخته است كه به دو حديث اكتفا نموده و به منابع ذكر شده از سوي ايشان اشاره مي كنيم:

الحديث الرابع والعشرون ( من أراد أن ينظر إلي آدم ، إلي نوح ، إلي إبراهيم ، إلي موسي ، إلي عيسي ، فلينظر إلي علي بن أبي طالب عليه السلام ) رواه جماعة من أعلام العامة في كتبهم : منهم العلامة المولوي ولي الله اللكنهوئي في ( مرآة المؤمنين في مناقب أهل بيت سيد المرسلين ) ( ص 35 ) قال : ( في حديث ) قال صلي الله عليه وسلم : من أراد أن ينظر إلي آدم في علمه وإلي نوح في تقواه وإلي إبراهيم في حلمه وإلي موسي في هيبته وإلي عيسي في عبادته فلينظر إلي علي بن أبي طالب .

(هر كس به خواهد علم آدم ، تقواي نوح ، بردباري ابراهيم ، هيبت موسي و عبادت عيسي را ببيند بايد به علي بن ابي طالب بنگرد ) .

سپس مرحوم مرعشي منابع متنوع و فراواني از بزرگان اهل سنت كه اين حديث را با مضامين متعدد نقل كرده اند نام مي برد كه در ذيل مشاهده مي فرمائيد:

علامة شهاب الدين أحمد حسيني شافعي شيرازي في ( توضيح الدلائل ) ( ص 232 نسخة مكتبة الملي بفارس )و علامة أبو حفص عمر بن محمد بن خضر ملا موصلي في ( الوسيلة) ( ص 168 ط حيدر آباد الدكن )، علامة شريف سيد حسين علي شاه بن سيد روشن علي شاه حسيني نقوي بخاري حنفي هندي، متوفي سنة 1322 في ( تحقيق الحقايق ، كلزار مرتضوي ، محبوب القلوب ) ( ص 9 ط لاهور )، علامة سيد أحمد بن محمد بن أحمد حسيني شافعي در ( التبر المذاب ) ( ص 33 نسخة مكتبتنا العامة بقم ). علامة جمال الدين محمد بن مكرم أنصاري جزرجي في ( مختصر تاريخ دمشق ) ( ج 17 ص 148 نسخة طوب قبوسراي بإسلامبول )، علامة يحيي بن موفق بالله شجري متوفي سنة 499 في ( الأمالي ) ( ج 1 ص 133 ) علامة شيخ حسام الدين مردي حنفي في ( آل محمد ) ( ص 424 نسخة مكتبة السيد الأشكوري ) علامة شريف أبو المعالي مرتضي محمد بن علي حسيني بغدادي في ( عيون الأخبار في مناقب الأخيار ) ( ص 26 نسخة مكتبة الفاتيكان ).

شرح احقاق الحق للمرعشي: 22/ 296 - 300.

علامه اميني نويسنده اثر گران سنگ و ماندگار «الغدير» نيز با نقل اين حديث از منابع گوناگون اهل سنت همچون مسند احمد و فضائل الصحابه بيهقي و مناقب خوارزمي و... گوشه اي از امتيازات و برتريهاي امر مؤمنان را اثبات و بر صحت حديث مُهر تاييد مي زند.

1 - أخرج إمام الحنابلة أحمد عن عبد الرزاق بإسناده المذكور بلفظ : من أراد أن ينظر إلي آدم في علمه ، وإلي نوح في فهمه ، وإلي إبراهيم في خلقه ، وإلي موسي في مناجاته ، وإلي عيسي في سنته ، وإلي محمد في تمامه وكماله ، فلينظر إلي هذا الرجل المقبل . فتطاول الناس فإذا هم بعلي بن أبي طالب كأنما ينقلع من صبب ، و ينحط من جبل.

و نيز برخي از مشاهير اهل سنت در آثار خويش با الفاظ مشابه و گاه با تغيير آن را نقل كرده اند كه از جمله آنان افراد ذيل است:

أبو بكر أحمد بن حسين بيهقي متوفاي 458 در ( فضايل الصحابة ).

حافظ أحمد بن محمد عاصمي در كتاب [ زين الفتي في شرح سورة هل أتي ].

خوارزمي مالكي متوفاي 568 در ( المناقب ) ص 49 (83ح 70). و ص 39 (88 ح 79).

أبو سالم كمال الدين محمد بن طلحة شافعي متوفاي 652 در ( مطالب السئول ) به نقل از كتاب ( فضايل الصحابة ) بيهقي.

عز الدين ابن أبي الحديد متوفاي 655 در ( شرح نهج البلاغة ) ج 2 ص 236 ودر ج 2 ص 449 به نقل از أحمد و بيهقي .

حافظ أبو عبد الله گنجي شافعي متوفاي 658 ، در ( كفاية الطالب ) ص 45 .

حافظ أبو عباس محب الدين طبري متوفاي 694 در ( الرياض النضرة ) 2 ص 218 .

شيخ الاسلام حموئي متوفاي 722 ، در ( فرايد السمطين )

قاضي عضد أيجي شافعي متوفاي 756 ، در ( المواقف ) ج 3 ص 276

تفتازاني شافعي متوفاي 792 في ( شرح المقاصد ) 2 ص 299.

ابن صباغ مالكي متوفاي 855 در ( الفصول المهمة ) ص 21 به نقل از [ فضايل الصحابة ] بيهقي.

سيد محمود آلوسي متوفاي 1270 در شرح عينية عبد الباقي عمري ص 27.

صفوري در ( نزهة المجالس ) 2 ص 240.»

سيد أحمد قادين خاني در ( هداية المرتاب ) ص 146 .

العلامه الاميني، الغدير: ج 30، ص 355- 360.

نتيجه و خلاصه

شهادت خداوند به پاكي و طهارت خاندان پيامبر اعظم و شخص امير مؤمنان علي بن ابوطالب عليه السلام و ملقب شدن به نفس رسول خدا كه برترين مقام معنوي براي آن حضرت است و حديث معروف (أشباه) كه در آن از ويژگيهاي بارز و ممتاز پيامبران بزرگي همچون آدم، نوح، موسي، عيسي، ابراهيم و...عليهم السلام، ياد شده و در آن فرد شايسته اي كه نمادي از اين امتيازات و ويژگيهاي بي مانند است معرفي مي شود، تمامي اين اوصاف و امتيازات گوياي برتري او بر همه آنان غير از رسول اعظم است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر



Share
1 | مجيد حقي | Iran - Ardabil | ١٢:٠٠ - ٠٦ مرداد ١٣٨٨ |
از اشعار منسوب به امام زين العابدين (ع ):

دنيا رانكوهش كردم و گفتم : تا كى بايد اندوه را تحمل كنم ؟ و گشايش ‍ نيابم ؟
آيا هر بزرگوارى كه پيوند با على دارد، زندگى بر او حرام است ؟
دنيا گفت : آرى ! اى فرزند حسين ! از آنگاه كه على مرا طلاق گفت ، شما هدف تير دشمنى منيد.
2 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٦ مرداد ١٣٨٨ |
به راستي وقتي ابوبکر ادعاي جانشيني رسول الله (صلي الله عليه و آله‌) را مي‌کرد متوجه بود که
چه مي‌کند؟
به راستي جز از افضل بر انبيا امير المومنين علي عليه السلام و امامان بعد از او کسي را توان جانشيني پيامبر (صلي الله عليه و آله‌) است؟

آخر افرادي که حتي از وجود مخلوقات کوچک و بزرگ خداوند مانند باکتري و کهکشان باخبر نيستند
افرادي که حتي از همين علوم ظاهري دنيا مانند شيمي ... چيز سر در نمي‌آورند
افرادي که حتي در تفسير قرآن محتاج ديگران هستند
توان جانشيني پيامبر (صلي الله عليه و آله‌) را دارند؟

بسان کودکي که با زدن عينک خود را پروفسور مي‌نامد.

انسان بايد در چه مرحله اي از جهالت به سر برد که در دين و دنياي خود پيرو اين مدعيان دروغ جانشيني پيامبر (صلي الله عليه و آله‌) شود.
3 | فهيمه | Malaysia - Cyberjaya | ١٢:٠٠ - ٠٦ مرداد ١٣٨٨ |
سلام
مطلب بسيارجالب و پرباري بود.
متشكرم
4 | رضانور | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ مرداد ١٣٨٨ |
اين همه آيات در شان انبياي الهي عليهم السلام نازل شده اونوقت از كي تاحالا با يك آيه امام علي ع از ديگر انبيا برتر است؟در ضمن هنوز اثبات اراده تكويني و عصمت از آيه تطهير نشده.اگر حصر در آيه هم اراده كنيد پس عصمت ديگر امامان چطور ثابت ميشود؟اگر هم اراده خداوندرا اراده تكويني بگيريم بخاطر يريدالله پس بايد نتيجه گرفت همه كسانيكه وضو ميگيرند بخاطر يريدالله در آيه (يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ المائدة : 6 ) همه داراي عصمت و معصوم هستنددرمورد رجس هم كه خاطر نشان كرديد اگر قبول داريد پس نبي ص و خاندانش ع داراي رجس و پليدي بودند كه خدا با در هنگام نزول اين آيه اراده كرده اين پليدي و رجس را از اونها بزدايد و اين با عقيده شيعه كه ميگويد نبي ص و امامان از ابتدا معصوم و پاك هستند مخالفت دارد.. درضمن جواب سوال قبلي ام هم را نگرفته ام (چرا شيعه نماز مغرب را به تاخير مياندازد تا ستاره ها درآسمان پيدا شوند در حاليكه از مولايمان امام زمان عج حديث است (در كتاب احتجاج طبرسي) كه ملعون است ملعون كسيكه نماز مغرب را بتاخير بياندازد تا ستاره ها آشكار شوند.؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- آيا در مورد ساير انبيا آيه تطهير آمده‌است ؟!! ظاهرا شما همه فضائل را با يكديگر يكسان مي‌دانيد ؟!
بسياري از صحابه در روايات اهل سنت ، فضائل بسيار دارند ؛ آيا مجرد فضيلت داشتن ، دليل بر افضليت بر ابوبكر و عمر است ؟!
2- عصمت ساير ائمه ، با سخن اين پنج تن در مورد عصمت آنان ثابت مي‌شود ؛ چون وقتي يك معصوم ، شخص ديگري را به عنوان معصوم معرفي كند ، قطعا او نيز معصوم است .
3- آيا در آيه اي كه شما آورده‌ايد «رجس» به صورت مطلق نفي شده و براي فعل ليطهركم ، مفعول مطلق تاكيدي «تطهيرا» آمده است ؟!
يعني به نظر شما خداوند متعال ، اين آيه را كه با اين كلمات و تاكيد فراوان و اطلاق در نفي رجس آورده است ، با ساير آيات مربوط به تطهير جزيي يكي است ؟!
البته جالب است كه عده‌اي از علماي اهل سنت كه اين آيه را مربوط به همسران رسول خدا مي‌دانند ، خود بين اين آيه و ساير آيات فرق گذاشته اند ! اما چون ما شيعيان اين آيه را مربوط به اهل بيت مي‌دانيم ! بايد در دلالت آن اشكال بگيرند !
4- تطهير مطلق ، مقامي بالاتر از عصمت است !!! كه اهل بيت بعد از عصمت اختياري و امتحانات سخت الهي به آن مقام نائل شدند !
5- اشكال شما در مورد نماز مغرب و عشاء زماني وارد است كه روايت مطرح شده طبق مباني شيعه ، مورد قبول باشد ! اما طبق مباني شيعه اين روايت مقبول نيست ، همانطور كه اهل سنت هر روايتي را كه در كتب آنها آمده باشد قبول ندارند .
6- نظرات قبلي شما به خوبي سني بودن شما را نشان مي‌دهد ، بهتر نيست خود را زحمت نداده و مانند يك سني نظر براي ما بفرستيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | سيد حفيظ رهسپار از افغانستان | Afghanistan - Kabul | ١٢:٠٠ - ٠٧ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام و خسته نباشيد. جهاني سپاس از آقايان گروه پاسخ به شبهات كه براي اثبات حق و ولايت و امامت خالصانه و به گونه ي خسته گي ناپذير زحمت ميكشيد. مقاله ي فوق ميتواند بهترين دليل و حجتي باشد براي راهنمايي آن عده از مردم كه هنوز نتوانسته اند راه حق را بيابند. گرچه فضايل امير مومنان علي (ع) فراتر از محدوده ي فكر قاصر ماست و به قول شاعر "كتاب فضل ترا آب بحر كافي نيست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم" ولي براي اطمينان هرچه بيشتر آنان كه هنوز هم راجع به مقام و منزلت آن حضرت مطمين نيستند سخني از شافعي (امام فرقه شافعيه) را در مورد مولي الكونين ياداور ميشوم كه گفته است: تعجب ميكنم از حالات علي بن ابي طالب (ع) كه دشمنان آن حضرت به خاطر كينه اي كه از او دارند و دوستان و شيعيانش جهت تقيه فضايل او را بازگو نميكنند معذا لك همه كتابها پر اند از مناقب آن حضرت. چراغي را كه ايزد بر فروزد گر ابله پف كند ريشش (بلكه ريشه اش) بسوزد خداوندا! از تو سپاسگزارم كه با قراردادن حب علي و اولاد معصومش، نهايت لطف را در حقم روا داشته اي. يا علي
6 | علي .عارفي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ مرداد ١٣٨٨ |
قال رسول الله (ص ):علمائ امتي افضل من انبيائ بني اسرائيل.جاي تعجب نيست كه علي (ع)از انبيائ الهي به غير از خاتم انبيائ بالاتر باشد.
7 | صبح اميد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٨ مرداد ١٣٨٨ |
بسيار سپاسگذارم از اين مطالب مفيد و ارزشمند. من باخواندن اين مطالب عشق علي(ع)واهل بيتش در وجودم بيشتر وبيشتر شده است.واين را مديون زحمات شما بزرگوار(مسئول سايت)ومديون کسي هستم که من را با اين سايت خوب آشنا کرد.با اميد موفقيتهاي روز افزون براي شما.
8 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٩ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام

قالَتْ فاطِمَهُ الزَّهْراء ( سلام الله عليها): أبَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىٌّ، يُقْيمانِ أَودَّهُمْ، وَ يُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أطاعُوهُما، وَ يُبيحانِهِمُ النَّعيمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) و علىّ (عليه السلام)، والِدَين اين امّت هستند، چنانچه از آن دو پيروى کنند آن ها را از انحرافات دنيوى و عذاب هميشگى آخرت نجات مى دهند; و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.
تفسير الإمام العسکرى (عليه السلام): ص ۳۳۰، ح ۱۹۱، بحارالأنوار: ج ۲۳، ص ۲۵۹، ح ۸/

ياعلي
9 | حسين علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام.
دين خدا نگهبان معصوم مي خواهد. در غير اينصورت اگر بدست نا اهلان بيافتد ابزار فتنه مي شود. دين اسلام کاملترين دين است و نگهبان آن بايد از هر لحاظ شرايط انسان کامل و معصوم را دارا باشد.
موفق باشيد
10 | رضانور | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ مرداد ١٣٨٨ |
بخوبي معلوم است تا كسي بر شماايرادي ميگيرد يا شبهه اي در ذهنش پديد ميايد تهمت سني بودن و وهابي بودن ميزنيد. من سني نيستم و ترسي هم از كسي ندارم كه بگويم سني هستم.اينها همه شبهاتي هستند كه شما بخوبي جواب نداديد و در ميان دوستان سني مذهب ما مطرح ميشود اما شما برچسب تهمت ميزنيد.درمورد آيه تطهير بودن انبيا هم بايد بگويم خيلي از آيات دلالت دارد و شما ناديده گرفتيد مثل:انه من عبادناالمخلصين و ........ ولي تا كسي به شما ميگويد اين همه آيات درباره انبيا نازل شده و صريحا حكم ميكند را ناديده گرفته و به برتري امام علي ع حكم ميكنيد زود تهمت وهابي بودن يا سني بودن ميزنيد.بعدش كدام امام در احاديث صحيح امام بعدي خودرا معرفي كرد درحاليكه امامان از امام بعدي خودشان خبر نداشتند مثلا امام صادق ع امام بعد خودرا پسرش معرفي كرد كه ايشان وفات كردند بعد گفتند بدا حاصل شده.و درباره امام دهم هم. يا اختلاف بين روايات حديث لوح.پس چطوري شما مدعي شديد امام اگر امام بعدي خودرا معرفي كرد او هم معصوم است.؟امامان كي امتحان سخت شدند كه به اين مقام رسيدند؟درحاليكه قران حضرت ابراهيم را از امتحانات موفق بيرون آمده را معرفي كرد ولي نامي از امامان و امتحاناتشان نيست.؟از نظر شما تطهير نماز كه صدها آيه درباره نماز آمده يك تطهير جزيي است اما در آيه مورد نظر سوره احزاب تطهير خيلي مهم و كلي است؟درباره وقت نماز معرب تنها همين حديث نيست كه شما ميگوييد شيعه اين حديث را قبول ندارد. احاديث معتبري ديگري هم هست مثل احاديث وقت نماز معرب در كتاب من لا يحضره الفقيه اونها هم شيعه قبول ندارد و هرچي كه دلبخواهش هست را قبول دارد؟اين است جواب دادن و فقط با تهمت؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- هر كس كه يكبار اسم شما را در بخش نظرات ، جستجو كند ، به راحتي مي‌تواند در يابد كه شما سني هستيد !
2- تطهير مطلق، مقامي بسيار بالاتر از خالص شدن است ! اخلاص مرحله مقدماتي براي رسيدن به مقام تطهير مطلق است ! چون رسول خدا (ص) خود در ميان اين جمع بوده و براي همه پنج تن طلب تطهير مطلق كرد ! آيا ادعا مي‌كنيد كه رسول خدا به مقام خلوص نرسيده بود ؟!
3- در مورد اينكه چرا نام ائمه در قران نيامده است به صورت مفصل در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=500
البته اگر منظور شما اين است كه ائمه امتحان نشدند ! لازم نيست كه امتحان در مقابل روي شما صورت بگيرد ! عيسي پيامبر كه مقام او از ابراهيم نيز برتر است در چه سني به اين مقام رسيد ؟ و امتحان او چه زماني انجام شد ؟ آيا در قرآن در مورد امتحان عيسي چيزي آمده است ؟!
4- در مورد آنچه شما ادعا كرده‌ايد كه امام صادق ، اسماعيل را به عنوان امام معرفي كردند ! بهتر است يك روايت از كتب شيعه و يا سني براي ما نقل كنيد !
البته چنين روايتي موجود نيست و توهم شما نيز در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=811
5- بهتر است به جاي اينكه اينگونه بحث لفظي كنيد ، با دليل بگوييد آيا تطهير مطرح شده در آيه تطهير (با تاكيدات فراوان در اين آيه) ضعيف تر و يا مساوي با آيه تطهير مربوط به وضو است ؟! تا ما سخنان شما را بپذيريم !
6- در مورد روايت مربوط به نماز مغرب نيز پاسخ شما قبلا داده شده است .
7- شايد جلب توجه خوانندگان به اين نكته مهم باشد كه شما وقتي پاسخ يك سوال خود را گرفتيد ،‌ به جاي بررسي منطقي آن ، چندين شبهه ديگر مطرح كرديد ! كه اين دقيقا همان روشي است كه مخالفان روشن شدن حقيقت به كار مي‌برند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | محمد ميرعرب رضي | Iran - Markaz | ١٢:٠٠ - ١٤ مرداد ١٣٨٨ |
سلام عليكم در يك سايتي ديدم كه در مناظره اي علامه سيد محمد حسين فضل الله هفتاد مورد از اصول و فروع شيعه را زير سوال برده است مثلا گفته است كه ولايت از اصول دين نيست يا ازدواج به صورت معاطات صورت مي گيرد(بدون عقد).لطفا در مورد اين مناظره و گفته هاي علامه توضيحي دهيد... والسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- بسياري از مطالبي كه به ايشان منتسب مي‌شود دروغ است ، از جمله ازدواج معاطاتي و...
2- هيچ كدام از علماي شيعيان ، ولايت را از اصول دين نمي‌دانند ؛ بلكه همه مي‌گويند از اصول مذهب است ..
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | محب اهل البيت | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٤ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام زين سبب پيغامبر با اجتهاد ======نام خود وان علي مولا نهاد گفت هر كو را منم مولا و دوست ======ابن عم من علي مولاي اوست كيست مولا آنك آزادت كند====== بند رقيت ز پايت بر كند چون به آزادي نبوت هاديست ======مؤمنان را ز انبيا آزاديست اي گروه مؤمنان شادي كنيد====== هم‌چو سرو و سوسن آزادي كنيد ليك مي‌گوييد هر دم شكر آب ====== بي‌زبان چون گلستان خوش‌خضاب بي‌زبان گويند سرو و سبزه‌زار ====== شكر آب و شكر عدل نوبهار حله‌ها پوشيده و دامن‌كشان ======مست و رقاص و خوش و عنبرفشان جزو جزو آبستن از شاه بهار ====== جسمشان چون درج پر در ثمار مريمان بي شوي آبست از مسيح ======خامشان بي لاف و گفتاري فصيح ماه ما بي‌نطق خوش بر تافتست ====== هر زبان نطق از فر ما يافتست نطق عيسي از فر مريم بود====== نطق آدم پرتو آن دم بود تا زيادت گردد از شكر اي ثقات ====== پس نبات ديگرست اندر نبات عكس آن اينجاست ذل من قنع ====== اندرين طورست عز من طمع در جوال نفس خود چندين مرو ======از خريداران خود غافل مشو يا علي
13 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٦ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام جناب اقابي محمد ميرعرب رضي , بايد خدمت شما عرض كنم كه تحريفات صوتي و تصويري و نوشتاري زيادي بوسيله فرقه ضاله وهابيت صورت ميگيرد. اين هم فقط بدليل ضعف استدلالي و اثبات اصل از طرف انها ميباشند . البته در مقايسه مذاهب نيز شما به اينجور تحريفها برخورد ميكنيد كه متاسفانه بسيار شايع ميباشد و بازهم اين نه بخاطر علمشان باشد نه بلكه بخاطر ضعف استدلالي ميباشد . بهترين راه حل در صورت امكان مراجعه به اصل ميباشد خصوصا اگر شبهات ايراد شده غير عقلاني باشد . شما اگر به اصل مناظره ايشان مراجعه كنيد حتما متوجه خواهيد شد . يا علي
14 | محمد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ مرداد ١٣٨٨ |
سلام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم : حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند و پدر آنها افضل از آنها مي باشد . در اين حديث هم فکر نمي کنم در اهل سنت مشکلي وجود داشته باشد و اين حديث را حديثي جعل شده اي تقويت مي کند : ابوبکر و عمر دو سيد پيران اهل بهشتند در کتاب امامت و سياست اينگونه است چه گذشتگان و چه آيندگان مگر انبيا و رسولان ( راوي امام علي عليه السلام !!!!!!!!) البته بر ما ثابت شده هر روايتي بخواهند جعل کنند از اهل بيت عليهم السلام استفاده مي کنند !!!!!!!! آيا منظور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از حديث حسن و حسين ... انبيا هم بوده است ؟ شيعه امامان ديگر را هم برتر از انبيا ( به غير از خاتم الانبيا صلي الله عليه و آله و سلم ) مي داند آيا براي اين هم دليلي وجود دارد ؟ شايد اقتدا کردن در نماز حضرت عيسي عليه السلام به امام مهدي عليه السلام (پدر مادرم به فدايش) دليل برتر امام زمان عليه السلام باشد والله علم برتري حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها به تمام زنان جهان را هم که کسي منکر نيست.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در مورد روايت «سيدا كهول» در آدرس ذيل به صورت مفصل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=109
2- به نظر شيعه ، امير مومنان و ساير ائمه و فاطمه زهرا (عليهم السلام) ا بعد از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) از همه مردمان (پيامبران و ...) برتر هستند و در اين زمينه در كتب شيعه روايات فراواني نيز وجود دارد . (البته در كتب اهل سنت نيز رواياتي از قبيل همين روايت ، دال بر برتري ائمه بر انبيا است)
3- اقتداي عيسي به امام زمان اگر دلالت بر برتري حضرت نكند (يعني امامت شخصي بر شخصي اگر دلالت بر برتري او نداشته باشد) يكي از مهمترين ادله اهل سنت براي خلافت ابوبكر از آنها گرفته مي‌شود ! زيرا آنها ادعا مي‌كنند كه رسول خدا ابوبكر را براي امامت جماعت بر صحابه فرستاد ؛ اگر اين مطلب دلالت بر برتري نداشته باشد ، در مورد ابوبكر نيز چنين خواهد بود ! البته به اصل ادعاي آنان در ادرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3608
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

15 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٨ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام
قياس عجيبي كردي جناب اقاي رضانور : حالا ببين
سوره كوثر = 3 ايه
سوره مريم = 98 ايه
بسياري از علماي اهل سنت سوره كوثر را از براي حضرت فاطمه الزهرا ( سلام الله عليه ) ميدانند .
**قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: فاطمه سيده نساء اهل الجنه:«حضرت زهرا سلام الله عليها سرور زنان اهل بهشت است.»

( المستدرك حاكم نيشابوري ج3 ص153) (مسند احمد حنبل حديث شماره 18153-18154) و (صحيح مسلم با روايت المسور حديث شماره 4482 الي 4485)
يعني لا قياس بال محمد ( ص )
حال 3 ايه باشه يا يك ايه .
البته ايه هاي زيادتري در شان حضرات علي و حضرت فاطمه و اهل بيت صلوات الله عليهما در قران موجود است

يا علي

16 | عليرضا رسولي | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ١٨ مرداد ١٣٨٨ |
با عرض سلام خدمت استاد قزويني و با تشکر از تلاشهاي خالصانه شما سوالات: 1- ايا اين قضيه صحت دارد که در زمان حضرت امير (ع) قرآن توسط ايشان به خلفا عرضه شد و انها از پذيرش آن قرآن سز باز زدند و حضرت وعده داد که امت روي آن قرآن را تا زمان ظهور مهدي(ع) نخواهند ديد؟فرق آن قرآن با نسخهاي مرسوم امروزي چه بود؟ 2-چگونه بايد به اين شبهه سني ها پاسخ داد که اسلام به وسيله خليفه دوم وارد ايران شد؟ 3-جگونه بايد تناقض ظاهري بين دادن انگشتر به مسکين توسط علي(ع) در نماز و در آوردن تير از پاي آن حضرت در نماز توجيه کرد؟ 4- آيا فرشتگان نيز ما نند انسان از قدرت تفکر و اختيار برخوردارند؟ و اگر نه چگونه در آغاز خلقت از انتخاب انسان به عنوان خليفه الله تعجب کردند؟ و شيطان چگونه از پذيرش امر خدا تمرد کرد؟ والسلام علي من اتبع الهدي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- آنچه امير مومنان به خلفا عرضه كردند ، اولين تدوين قرآني بود و نه قرآن امير مومنان ! و اين مطلب را علماي اهل سنت نيز نقل كرده‌اند كه حضرت چنين كتابي را نگاشته و در آن تفسير و تاويل آيات و احكام را آورده‌اند و آيات را به ترتيب نزول جمع آوري كرده‌اند :
وقال محمد بن سيرين : لما توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم أبطأ علي عن ربيعة أبي بكر ، فلقيه أبو بكر فقال : أكرهت إمارتي فقال : لا ، ولكن آليت لا أرتدي بردائي إلا إلى الصلاة ، حتى أجمع القرآن ، فزعموا أنه كتبه على تنزيله فقال محمد : لو أصبت ذلك الكتاب كان فيه العلم .
تاريخ الإسلام ج 3 ص 637 ، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى
2- كسي كه چنين ادعايي كند ، يا معتقد است كه اسلام بدون خونريزي‌هاي زمان عمر نيز وارد ايران مي‌شد ! پس عمر دخالتي در اسلام ما نداشته است ، و يا اعتقاد دارد كه بدون خونريزي‌ها و جنگ‌هاي زمان خلفا ، ايران اسلام نمي‌آورد ! كه در واقع اسلام را ديني خشن و بدون فرهنگ معرفي كرده است !
طبق آنچه در تاريخ آمده است ، تمامي كشته‌هاي جنگ‌هاي رسول خدا در مدت حكومت در مدينه (از كفار و مسلمانان) كمتر از 1400 نفر بود ! اما در هنگام رحلت ايشان تمام جزيرة العرب اسلام آورده بودند ! اما خلفا تنها در يكي از جنگ ها بيش از 4000 نفر را كشتند !
در مورد خشونت‌ها و اهداف جنگ‌ها به صورت مفصل در ادرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122
3- در مورد شبهه سوم شما به صورت مفصل كار شده و ان شاء‌الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت .
اكنون به صورت اجمالي به چند پاسخ اشاره مي‌كنيم :
ا. ماجراي تير در اوردن مدرك قطعي ندارد و ماجراي دادن انگشتر طبق روايات شيعه و سني ثابت شده است ، بنا بر اين نمي‌توان با آن ماجرا ، اين ماجراي قطعي را زير سوال برد .
ب. توجه از خدا به غير خدا نبوده است ! پرداخت زكات به فقير ، عين توجه به خدا است (مخصوصا كه طبق روايات شيعه ، سائل جبريل و اعطاي به او به دستور خدا بوده است)!
خود علماي اهل سنت در پاسخ به اين سوال گفته‌اند :
يسقي ويشرب لا تلهيه سكرته * عن النديم ولا يلهو عن الكأس
أطاعه سكره حتى تمكن من * فعل الصحاة فهذا أفضل الناس
ج. خداوند متعال اين عمل حضرت را ستوده است ، اما عده اي با اين بهانه‌هاي واهي مي‌خواهند اين عمل را منكر شوند ! يعني حتي اگر اين مطلب با توجه كافي منافات داشته باشد ، اما خدا آن را ستوده است !
4- فرشتگان داري قدرت تفكر هستند ، اما تفكر در محدوده اطلاعات داده شده ، آنان از تمام حقيقت خلقت انسان اطلاع نداشتند !
شيطان طبق آيه قرآن از جن بود و نه از فرشتگان ، و در اطاعت و عصيان مختار بود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | فريد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣١ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام شهريار در شعر هماي رحمت خوب گفته است:
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحيرم چه نامم شه ملك لا فتي را
علي با حق است و حق با علي
18 | هادي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام به گروه پاسخ به شبهات : چرا اصرار داريد به كسانيكه نقدي دارند و احيانا سني هستند و لي خود را شيعه معرفي ميكنند ثابت كنيد كه سني اند؟شما روشنگري خود را بفرمائيد
19 | محسن | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ شهریور ١٣٨٨ |
دلايل بر افضليت علي بن ابي طالب عليه السلام بسيار زياد است. حاكم نيشابوري به سلسله سند خود نقل ميكند كه پيامبر (ص) فرمودند الحسن و الحسين سيد شباب اهل الجنه و ابوهما خير منهما. يعني حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند و پدرشان از آن دو بهتر است. آنگاه هم حاكم و هم ذهبي اين حديث بنا بر شرايط بخاري و مسلم صحيح ميدانند. انكه در بهشت بر اهل بهشت سروري ميكند آيا در زمين حق سروري و افضليت ندارد؟ و ديگر خديثي است که بخاري و مسلم و نسائي و ترمذي و ابن ماجه و ابي داوود و احمد بن حنبل و حاکم نيشابوري و ديگران از بزرگان اهل سنت همگي نقل کرده اند ،آن هم در بابي به نام(صلوات بعد از تشهد) که پيامبر فرمود اين گونه صلوات بفرستيد (اللهم صلي علي محمد و علي آل محمد) از اين مطلب مشخص مي شود که بعد از پيامبر (ص) اهل بيت افضل از ديگرانند چرا که اگر ديگران افضل بودند نام انها بعد از پيامبر ميآمد و بر اهل بيت مقدم ميبودند اما بعد از صلوات بر پيامبر(ص) اهل بيت بر ديگران مقدم شدند. و ديگر کسرت و زيادي احاديث و نزول آيات قرآن در شان علي بن ابي طالب عليه السلام است. که احمد بن حنبل خود اعتراف کرده که آنقدر حديث صحيح که در فضيلت علي بن ابي طالب آمده در باره هيچ يک از صحابه وارد نشده است. و باز اين اهل سنت هستند که از ابن عباس رضي الله عنه نقل ميکنند که گفت در باره علي سيصد آيه نازل شده است. و .............................. .
20 | علي كريمي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليکم ، در اثبات برتري حضرت علي از تمام انبيا به احاديث متوسل شده ايد که احتمال دارد صحيح نباشند و قرار است كه صحت و سقم آنها با معيار قران سنجيده شود ولي به قران هم متوسل شده ايد که معجزه جاويد الله است و مصون از خطا و اشتباه است چرا كه الله اينگونه وعده داده است و انه لايخلف الميعاد.منتها قران را از نظر معنايي تحريف کرده ايد يا حداقل به نظر اينجانب اينطور مي رسد که اميد است اينجانب را بدون مارك زني ارشاد فرماييد چون من معتقدم كه خطوط فكري شيعه و سني قبل از پيامبر وجود داشته اند و پس از رحلت آن حضرت وارد دين مبين اسلام شده اند و لزوما شيعه و سني مبين اسلام محمدي نيستند: 1. آيه تطهير : براي فهم هر جمله يا برگزيده اي از نوشته اي توصيه مي شود که آن را در محدوده متني آن مورد بررسي و كنكاش قرار داد. اگر به آيات قبلي و بعدي اين آيه ( 28 تا 34 ) دقت فرماييد پي مي بريد كه اين آيه فقط در خصوص زنان پيامبر نازل شده است و نه حتي در خصوص دختر گرامي آن حضرت چه رسد به اولاد حضرت فاطمه زهرا. تنها نكته اي كه دستاويز سو’ استفاده كنندگان از قران گرديده است افعال و ضماير مذكر در بخشي از اين آيه ( آيه 33 ) است كه آن هم به علت لفظ مستتر پيامبر در واژه اهل البيت است يعني اهل بيت پيامبر و طبق گرامر زبان عربي اگر خطاب به هر دوي مونثها و مذكرها باشد و لو آنكه يكي از آنها مذكر باشد افعال و ضماير به صورت مذكر آورده مي شوند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ سوال شما در آدرس ذيل به صورت مفصل از كتب اهل سنت داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=149
بهتر است قبل از نقل هرگونه مطلبي ، كمي در مورد ان تحقيق كنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
21 | علي كريمي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ مهر ١٣٨٨ |
مقاله مورد اشاره را مطالعه کردم و اطمينان حاصل کردم که سخن ناصوابي نگفته ام. اين همان قاعده تغليب است که برادر گرامي جناب آقاي ميثم به آن اشاره کرده اند و شما متاسفانه به جاي پذيرش آن به آيه غار متوسل شده ايد. فرض کنيم که در اين آيه همه ضماير به حضرت پيامبر ارجاع داده شده است ولي شما چگونه از کنار عبارت " ان الله معنا " در اين آيه به سادگي مي گذريد و دوباره فرض کنيد که اين آيه در حق حضرت علي نازل شده بود که در اينصورت شما مطمئنا داد سخن مي داديد که الله فقط با پيامبر و علي است و نه ديگران و چه توجيهاتي که نمي کرديد. برادران و خواهران گرامي شما يک اشکال اساسي داريد و آن عبارت از توسل به آقايان مسلم نيشابوري و بخاري بخارايي و ديگر روات حديث مي باشد. مي دانيد که کتابهاي حديث پس از رفع ممنوعيت و پس از سپري شدن ساليان زياد پس از رحلت حضرت پيامبر و در زماني نگارش شده اند که اختلاف بين فرقه هاي مختلف و مخصوصا شيعه و سني به اوج خود رسيده بود و هر يک براي پيشبرد اهداف فرقه اي خود گفته هاي نادرست زيادي را به حضرت پيامبر نسبت داده اند و گرد آورندگان اين احاديث هر سخني را که شنيده اند و به نظر آنها صحيح بوده وارد اين کتابها که به غلط نام آنها را صحيح گذاشته اند کرده اند. اين کتابها باعث بي آبرو شدن ما مسلمين در انظار جهانيان گشته بطوريکه شخص حضرت پيامبر را به قتل عام يهوديان متهم کرده اند. جاي بسي شگفتي است که در حوزه علميه زاهدان مراسم ختم بخاري برگزار مي شود. ما اگر بر اين عقيده نباشيم که مسلم و بخاري از شعوبيه ( ناسيوناليستها و يا ملي گرايان ايراني ) بوده اند که مي خواستند با اين کار خود آتش نفاق و تفرقه را در بين مسلمين شعله ور و مستدام نگهدارند بايد بپذيريم که از روي اخلاص اما نادانسته و از روي جهالت چنان ضربه اي به اسلام زده اند که اکنون پس از گذشت بيش از هزار سال مسلمانان نتوانسته اند کمر خود را راست کنند. البته شايان گفتن است که همه احاديث ناصحيح نمي باشد ولي بهتر بود همانند علامه مجلسي صاحب بحارالانوار در مقدمه کتابهاي خود اعلام مي کردند که من اين احاديث را گرد آوردم و نام آن را بحار يعني درياها گذاشتم و در دريا همه چيز از خوب و بد يافت مي شود و بر علما فرض است که در خصوص آنها بررسيهاي لازم را انجام دهند ( نقل به مضمون ). دو آيه ديگري را که براي اثبات برتري حضرت علي بر تمام انبيا آورده ايد اگر از اين احاديث دست بکشيد متوجه مي شويد که فهم آنها با توجه به گرامر زبان عرب خيلي ساده است و اصلا قران را الله ساده و روان و قابل فهم نازل کرده است.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- قاعده تغليب و... زماني جاري مي‌شود كه در فهم معني مقصود شك داشته باشيد ! اما وقتي علماي اهل سنت صريحا اقرار كرده‌اند كه مقصود از اهل بيت چيست ، و در صحيح مسلم و... نيز با روايات صحيح آمده است ديگر شكي باقي نمي‌ماند ! مانند اين است كه بگوييد رسول خدا (ص) را ديدم كه چنين فرمودند ، اما هنوز شك دارم !
2- آيا شما تا كنون يك دور قرآن كامل خوانده‌ايد ؟ آيا تا كنون سوره مجادله آيه هفتم را خوانده‌ايد ؟
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»
بهتر است كمي در استدلال‌هاي خود ، توجه به قران نيز داشته باشيد ، تا اينگونه مطلبي را كه به خوبي معني آن از قران واضح مي‌شود ، به عنوان فضيلت مطرح نكنيد !
3- فرموده‌ايد « برادران و خواهران گرامي شما يک اشکال اساسي داريد و آن عبارت از توسل به آقايان مسلم نيشابوري و بخاري بخارايي و ديگر روات حديث مي باشد. مي دانيد که کتابهاي حديث پس از رفع ممنوعيت و پس از سپري شدن ساليان زياد پس از رحلت حضرت پيامبر و در زماني نگارش شده اند که اختلاف بين فرقه هاي مختلف و مخصوصا شيعه و سني به اوج خود رسيده بود و هر يک براي پيشبرد اهداف فرقه اي خود گفته هاي نادرست زيادي را به حضرت پيامبر نسبت داده اند و گرد آورندگان اين احاديث هر سخني را که شنيده اند و به نظر آنها صحيح بوده وارد اين کتابها که به غلط نام آنها را صحيح گذاشته اند کرده اند»!!!
پس شما نه سني هستيد و نه شيعه ! شيعه كه واضح است نيستيد ! و اگر اين سخنان را با سخنان علماي اهل سنت كه مي‌گويند «اجماع امت بر صحيح بودن همه روايات بخاري و مسلم است » مقايسه شود ، شما جزو امتي كه اهل سنت ادعا مي‌كنند نيستيد ! و اهل سنت شما را كافر مي‌دانند ! همانطور كه شيعه را كافر مي‌دانند !
البته مي توانيد فرقه و مذهبي جديد براي خود اختراع نماييد !
3- همچنين فرموده‌ايد «ولي بهتر بود همانند علامه مجلسي صاحب بحارالانوار در مقدمه کتابهاي خود اعلام مي کردند که من اين احاديث را گرد آوردم و نام آن را بحار يعني درياها گذاشتم و در دريا همه چيز از خوب و بد يافت مي شود و بر علما فرض است که در خصوص آنها بررسيهاي لازم را انجام دهند ( نقل به مضمون )»
اين مطلب در بحار نيامده است ! بلكه در مقدمه يكي از كتب معاصر آمده است ؛ البته ما اصل اين مطلب را كه تمامي روايات بايد مورد نقد و بررسي قرار گيرند را قبول داريم .
4- فرموده‌ايد «دو آيه ديگري را که براي اثبات برتري حضرت علي بر تمام انبيا آورده ايد اگر از اين احاديث دست بکشيد متوجه مي شويد که فهم آنها با توجه به گرامر زبان عرب خيلي ساده است و اصلا قران را الله ساده و روان و قابل فهم نازل کرده است.»
اگر بخواهيم فقط به قرآن عمل كنيم ، فهميدن معني اهل بيت بسيار راحت‌تر از آن است كه به روايات مراجعه كنيم ؛ آياتي مانند «قال يا نوح انه ليس من اهلك» به خوبي بيانگر آن است كه اهل بيت پيامبران ، اصطلاحي است خاص كه با ساير اصطلاحات فرق مي‌كند ، و هركدام از بستگان انبيا كه از طريق انبيا خارج شود ، از گردونه اهل او خارج مي‌گردد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
22 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ مهر ١٣٨٨ |
آهايي..........علي كريمي يا همان(( عمري )). يكم اول حرفتو تو دهنت مز مزه كن بعد به زبانت بيار !! خب ؟! نه بس عايشه و حصفه اهل بيتن.؟ بهتره بگي اهل بدعت و فرزندان بنيانگذاران بدعتند.!!!!!!!!!!!! برادراني كه سرتونو مثل .... زير برف كردين. ديدين چه بالي گرفتن اين وهابيا.!!!!!!!! همش از كوتاهي شماست. حالا اهل بيت رو هم ........................!!! انشا الله خدا شرتونو به سرتون بزنه. م چطور عثمان ابن عفان و خالد ابن وليد رو هم اهل بيت كنين.؟ ها؟ اگه كور نبودين كه وضعتون اين نبود.! حالا قرآنم تفسير به راي ميكنين.؟ هي بگين برادر برادر. ميخوام 100 سال .... نباشه برادري كه مارو مشرك و نجس ميدونن و با كشتن 7 شيعه موحد به بهشت ميرن. آيا وحدت بايد يكطرفه باشه؟ تا حالا ديدن تو همين نظرات يكي از اينا مارو برادر خطاب كنه؟ همش ما ميگيم برادر. بله . تر بيت شيعه ادب و احترام. اما اينا حيارو خوردن و .... رو قي كردن.! كدوم برادري؟ برادري كه حتي نخوان تو مملكت ما عاشورا برگذار بشه ؟!!! برادزاني كه ميگن ذبح اگه به دست ما باشه گوشتش حرامه؟!! ديگه چقدر توهين و ........ يا الله.
23 | حسين سرابندي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ مهر ١٣٨٨ |
بسيار عالي بود .
24 | علي كريمي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ مهر ١٣٨٨ |
متن زير ترجمه است : ( آقاي محمد زبير صديقي در خصوص احاديث گردآوري شده در بحار سته پژوهشهايي را انجام داده است. وي در خصوص راويان حديث از خود شخص حضرت پيامبر مي نويسد که از مجموع 8799 حديث گردآوري شده ، سهم راويان به ترتيب اولويت تعداد روايت به شرح زير است : ابوهريره : 5374 حديث ، عايشه بنت ابوبکر : 2210 حديث ، خليفه دوم : 537 حديث ، علي بن ابي طالب : 536 حديث ، خليفه اول : 142 حديث. شايان ذکر است که ابوهريره کمتر از دو سال حيات مبارک حضرت پيامبر را درک کرده است. اغلب احاديث روايت شده از طرف ابوهريره به احاديث آحاد موسوم هستند يعني احاديثي که تنها يک شاهد دارند که آن هم خود ابوهريره است و اما شرح مختصري از زندگي ابوهريره : ابوهريره در سال هفتم هجرت از يمن به مدينه آمد و مسلمان شد و کمتر از دو سال در معيت پيامبر بود. برخي از اصحاب پيامبر وي را متهم به دروغگويي کرده اند. خليفه دوم وي را تهديد کرد که اگر از روايت حديث دست برندارد وي را تبعيد خواهد کرد و ابوهريره بالاجبار تا زمان مرگ خليفه دوم از اين کار دست کشيد و سپس تا پايان عمر دوباره شروع به حديث سازي کرد تا موجبات رضايت خلفاي وقت و مخصوصا معاويه را در قصر سلطنتي معروف فراهم آورد. ابو جعفر الاسکافي نقل مي کند که معاويه افرادي از جمله ابوهريره را برگزيد تا داستانها و احاديثي را براي کم ارزش کردن علي بن ابي طالب جعل کنند. ابوهريره در آن زمان در قصر سلطنتي معاويه زند گي مي کرد و به او و مخصوصا ديدگاههاي سياسي وي خدمت مي کرد. در اين زمان وي احاديثي را جعل کرد تا به علي بن ابي طالب توهين شود و يا حداقل وي در مقايسه با سه خليفه پيش از خود در رتبه و درجه پاييني قرار گيرد. در طول حکمراني معاويه با کمک ابوهريره احاديثي جعل شد تا اين ديدگاه را پشتيباني کنند که خليفه يا امام بايد همانند خدا و يا پيامبر اطاعت شوند. بسياري از احاديثي را که ابوهريره روايت کرده در تضاد با قران ، عقل سليم و احاديث ديگران و مخصوصا احاديثي که وي قبلا روايت کرده مي باشند. ابوهريره احاديثي را از کعب الاحبار روايت کرده است.کعب الاحبار يهودي تازه مسلماني بود که تلاش مي کرد قران را با استفاده از کتابهاي تحريف شده يهوديان تفسير و تبيين نمايد.) حال آيا کتابهاي حديث ما شيعيان از اين آفات به دور مانده است؟ دانشمندي گرامي در اين زمينه تحقيق کرده و آنها را نيز همانند بحار سته يافته است. اکنون شايد بتوانيم معني و مفهوم کلام الله را در کتاب هميشه جاويدش به خوبي درک کنيم که : تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ : اينها همه آيات خدا است كه به حق بر تو تلاوت مى‏كنيم با اين حال بعد از سخن خدا و آيات او ديگر به چه حديثي ايمان مى‏آورند.(6 : 45)

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است بگوييد «آيا كتابهاي حديث شما شيعيان» نه «ما شيعيان» زيرا ، اصطلاحاتي كه شما به كار مي‌بريد ، دقيقا مخالف اصطلاحات شيعيان است «بحار ستة» و...
اين مطلب درست است كه در كتب شيعه و سني ، مطالب جعليات و روايات ضعيفه موجود است ؛ اما فرق بين شيعه و سني اين است كه شيعه تمام روايات را مورد بررسي سندي و دلالي قرار مي‌دهد و سپس به آنها عمل مي‌كند ، اما اهل سنت مي‌گويند تمام روايات صحيحين صحيح است و بدون هيچگونه بررسي ، به آنها عمل مي‌كند !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | علي كريمي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليکم ، برادر گرامي من کي از واژه بحار اربعه سخن گفتم ؟ چرا سرود ياد مستان مي دهيد؟ من فقط از واژه بحار سته به جاي صحاح سته استفاده کردم بدلايلي که مطرح کردم که همه اين احاديث و بلکه اکثر آنها صحيح نمي باشد. پس ملاحظه مي فرماييد که اصطلاح به کار رفته دقيقا موافق اصطلاحات شيعيان است. کتب حديث اربعه شيعه نيز دست کمي از کتابهاي حديث سني ندارند منتها عنوان آنها "صحيح" نيست بلکه عناوين ديگري همانند " من لا يحضره الفقيه " دارند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
حال بحار اربعه نفرموده‌ باشيد ! آيا بحار سته نگفته‌ايد ؟ سخني كه براي شيعيان خنده آور است ! تا چه رسد به آنكه آن را به كار ببرند ! در هر صورت بهتر بود خود را شيعه معرفي نمي‌كرديد .
البته به خاطر تذكر شما ، متن جوابيه قبلي ما اصلاح خواهد شد .
در مورد شباهت كتب شيعه و سني نيز در جوابيه قبلي به شما پاسخ داده شد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
26 | ميثم | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٨ مهر ١٣٨٨ |
با سلام خدمت زحمت کشان موسسه
اقاي کريمي :
قاعده تغليب زير سوال برنده حرفهاي بزرگانتان بود ، و قصد من هم فقط قصد داشتم بگويم که تعصب تا کجاها پيش ميرود.
اسنادهاي مربوط به ايه تطهير :

اخبار متکاثره از طرق اهل سنت در تاييد اين مطلب است که اين آيه تطهير در شأن پنج تن آل عبا نازل گرديده است چنانچه امام ثعلبي در تفسير کشف البيان و امام فخر رازي در ص 783 جلد ششم تفسير کبير و جلال الدين سيوطي در ص 199 ج 5 در المنثور و ص 264 ج 2 خصائص الکبري و نيشابوري در جلد سيم تفسير و امام عبد الرزاق الرسعني در تفسير رموز الکنوز و ابن حجر عسقلاني در ص 207 ج 4 اصابة و ابن عساکر در ص 204 و 206 ج 4 تاريخش و امام احمد حنبل در ص 331 جلد اول مسند و مخب الدين طبري در ص 188 جلد دوم رياض النضره و مسلم ابن حجاج در ص 331 جلد دوم و در ص 130 جلد هفتم صحيح و نبهاني در صفحه ده شرف المؤبد (چاپ بيروت) و محمد بن يوسف گنجي شافعي در باب 100 کفايت الطالب با نقل شش خبر مسندا و شيخ سليمان بلخي حنفي در باب 33 ينابيع الموده از صحيح مسلم و شواهد حاکم از عايشه ام المؤمنين و ده خبر از ترمذي و حاکم علاء الدوله سمناني و بيهقي و طبراني و محمد بن جرير و احمد بن حنبل و ابن ابي شيبه و ابن منذر و ابن سعد و حافظ زرندي و حافظ ابن مردويه از ام المؤمنين ام سلمه و عمر بن ابي سلمه و انس ابن مالک و سعد بن ابي وقاص و واثلة بن اسقع و ابو سعيد خدري نقل مينمايند که آيه تطهير در شأن پنج تن آل عبا نازل گرديده.
وحتي ابن حجر مکي با کمال تعصبي که دارد در ص 85 و 86 صوائق از هفت طريق با اعتراف به صحت اين واقعه مهمّه را نقل نموده که اين آيه در شأن محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين نازل گرديده و فقط اين پنچ تن مقدس بودند که مشمول طهارت اين آيه شريفه واقع گرديدند.
و سيد ابي بکر بن شهاب الدين علوي در ص 14 تا ص 19 کتاب رشفة الصّادي من بحر فضائل بني النبي الهادي ( چاپ مطبعه اعلاميه مصر در سال 1303 ) ضمن باب 1 از ترمذي و ابن جرير و ابن منذر و حاکم و ابن مردويه و بيهقي و ابن ابي حاتم و طبراني و احمد بن حنبل و ابن کثير و مسلم بن حجّاج و ابن ابي شيبه و سمهودي با تحقيقات عميقه از اکابر علماء سنت روايت نموده که اين آيه شريفه در شأن پنج تن مقدس آل عبا نازل گرديده.
بعلاوه استدلالا ثابت مي کند که تمام ذراري و اهل بيت رسول اکرم(ص) که صدقه بر آنها حرام است تا قيام قيامت مشمول اين آيه شريفه مي باشند.و در جمع بين الصحاح السته عن موطأ مالک بن انس الاصبحي و صحاح بخاري و مسلم و سنن ابي داود و سجستاني و ترمذي و جامع الاصول بالاخره عموم علماء و محدثين و مورخين فقهاء اهل سنت اقرار دارند که اين آيه شريفه در شأن اين پنج تن آل عبا نازل گرديده و در نزد آنها قريب به تواتر آمده است و اگر چند نفري عناد ورزيده حق کشي کرده و خبر را ضعيف دانسته اند لطمه باين همه اخبار متکاثره معتبره در کتب اکابر علماء اهل سنت نميزند.
و باز در تاييد مطالب فوق براي آنکه به احدي پوشيده نماند که زوجات رسول اکرم(ص) جزو اهل بيت نيستند توجه شما را به آيه مباهله جلب مينمايم در اين آيه خداوند متعال صريحا مي فرمايد: پس هر کس با تو در مقام مجادله برآيد (درباره عيسي) بعد از آگاهي، تو به او بگو بياييد بخوانيم ما، فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و نفس هاي ما و نفس هاي شما ( نزديکاني که از نهايت بزرگواري به منزله نفس و جان ما هستند ) و در دعا و التجاء بدرگاه خدا اصرار ورزيم تا دروغگو و کافران را بلعن و عذاب خدا گرفتار سازيم ( آيه 61سوره آل عمران ) همانطور که ميدانيد شأن نزول اين آيه در يوم المباهله ميباشد داستان مباهله طولاني است از ذکر آن صرف نظر کرده و فقط به قسمتي از آن اشاره مي کنم در روز وعده گاه ناگهان در قلعه مدينه باز شد و خاتم الانبياء بيرون آمد در حاليکه علي(ع) در طرف راست حضرت فاطمه زهرا(س) در طرف چپ و حسنين (ع) در مقابل روي حضرت آمدند و ديگر احدي با آنها نبود.
و چون باتفاق موثقين مفسرين و محدثين فريقين ( شيعه و سني ) غير از علي و حسن و حسين و فاطمه احدي با آن حضرت در مباهله حاضر نبودند پس با جمله ابنائنا و ابنائکم حسنين(ع) و با نسائنا و نسائکم حضرت زهرا(س) خارج مي شوند و انفسنا نيز شامل اميرالمؤمنين(ع) مي باشد. و مي بينيم که زنان پيغمبر(ص) جزو نسائنا و نسائکم نميباشند.
رجوع کنيد به صحيح مسلم کتاب الفضائل باب فضائل علي بن ابيطالب ج 15 ص 176 ط مصر با شرح نووي، صحيح ترمذي ج 4 ص 293 ح 3085 و ج 5 ص 301 ح 3808 ، شواهد التنزيل حاکم عسکاني حنفي ج 1 ص 120 129 ح 168 ، 170 ، 171 ، 172 ، 173 ، 175 ، المستدرک حاکم ج 3 ص 150 با سند صحيح تلخيص المستدرک ذهبي در ذيل مستدرک حاکم ج 3 ص 150 ، مناقب ابن مغازلي شافعي ص 263 ح 310 ، مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 185 ط الميمنيه،کفاية الطالب گنجي شافعي ص 54 ،85 ، 142 ط الحيدريه و ده ها کتب معتبر ديکر از علماي اهل سنت.
وانگهي همسران پيامبر مقصود از اين آيه کريمه را فهميده بودند لذا هيچ يک از آنها ادعا نکردند که جزء اهل بيت هستند و پيشاپيش آنها ام سلمه و عايشه قرار دارند که هر يک به نوبه خود روايت کرده اند که اين آيه، ويژه رسول الله(ص) و علي و فاطمه و حسن و حسين است. و اين اعتراف را هر يک از مسلم، ترمذي، حاکم، طبري، سيوطي، ذهبي، ابن اثير و ديگران نيز کرده اند.
از آن گذشته رسول خدا(ص) خود اين اشکال را رفع کرده است زيرا که ميدانسته که ممکن است مسلمانان قرآن را بخوانند و اهل بيت را طبق آيات ماقبل و مابعد اين آيه حمل کنند، همان آياتي که پر است از هشدار به بانوان پيامبر و لذا براي آموزش مردم، تا شش ماه پس از نزول آيه همواره از در خانه علي و فاطمه و حسنين رد مي شد و پيش از اقامه نماز خطاب به آنان مي فرمود: همانا خدا مي خواهد که رجس و پليدي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاک و طاهر قرار دهد، برخيزيد به نماز، خدا شما را بيامرزد. و اين را بسياري از علماي اهل سنت نقل کرده اند از جمله: ترمذي در صحيحش ج 5 ص 352 و حاکم در مستدرکش ج 3 ص 158 و ذهبي در تلخيص مستدرک و احمد بن حنبل در مسندش ج 3 259 و ابن اثير در اسد الغابه اش ج 5 ص 521 و حسکاني در شواهد التنزيلش ج 2 ص 11 و سيوطي در درّالمنثورش و طبري در تفسيرش ج 22 ص 6 و بلاذري در انساب الاشرافش ج 2 ص 104 و ابن کثير در تفسيرش ج 3 ص 492 و هيثمي در مجمع الزوائدش ج 9 ص 168 و ديگران
در پناه حق
www.shiaanswering.blogfa.com
27 | محب الدين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ مهر ١٣٨٨ |
سلام عزيزان تبريک عرض مي کنم اين روزهاي شادي و سرور را به شما عزيزان و تمام محبين اهل البيت يک سوالي داشتم آن حديثي که پيامبر در مورد امير المومنين فرمودند که "يا على، اگر بيم آن را نداشتم که مسلمانان درباره‏ى تو آن کنند که مسيحى‏ها درباره‏ حضرت عيسى (ع)نمودند، درباه‏ى تو چيزى مى‏گفتم که به هر کجا گذر کنى از خاک کف پايت تبرک جويند" در کدام کتب نقل شده مخصوصا کتب عامه با تشکر از لطف و مرحمت شما عزيزان. (اگه زحمتي نيست براي من ايميل بفرستيد موفق باشيد يا علي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت به صورت كامل ، در بسياري از كتب اهل سنت موجود در دسترس ما نقل شده است :
1- كتاب الأمالي (الأمالي الخميسية) ج 1 ص 175 ، اسم المؤلف: المرشد بالله يحيى بن الحسين بن إسماعيل الحسني الشجري الجرجاني الوفاة: 499 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1422 هـ - 2001م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد حسن اسماعيل
2- سيوطي اين روايت را در مقام بيان روايتي ديگر نقل كرده و آن را رد نمي‌كند :
وقيل : أراد مناظرة عبد الله بن الزبعري مع النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) عند نزول قوله : ) إنكم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم ( الآية قال ابن الزبعري : المسيح يكون في النار ) إذا قومك منه يصدّون ( يعرضون ، وقيل : صدوا سروراً لهم عبدوا الأوثان عبدت النصارى عيسى ، والذي ذكره الهادي ( عليه السلام ) في تفسيره أنه قال : روي عن النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) أنه قال لعلي ( عليه السلام ) ذات يوم : « يا علي لولا أن تقول فيك طوائف من أمتي ما قالت النصارى في المسيح لقلت فيك مقالاً لا تمر بملأ من الناس إلا أخذوا من تراب نعليك غير أنه يكفيك أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي »
أسماء المدلسين ج 2 ص 132، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبو بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى : 911هـ) الوفاة: 911
3- شرح نهج البلاغة ج 5 ص 4، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري
4- 951 وَبِإِسْنَادِهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم قال لِعَلِيٍّ وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَوْلا أَنْ يَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ من أُمَّتِي ما قَالَتِ النصاري في عِيسَى بن مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالا لا تَمُرُّ بِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلا أَخَذَ التُّرَابَ من أَثَرِ قَدَمَيْكَ يَطْلُبُونَ بِهِ الْبَرَكَةَ
المعجم الكبير ج 1 ص 320، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي
5- مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9 ص 131، اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت - 1407
6- جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ج 11 ص 287 ، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ
و...
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

28 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٨ آبان ١٣٨٨ |
با سلام
اجرتان با مولي حضرت امير المومنين علي (عليه السلام)
اگر صلاح مي‌دانيد نيز به جايگاه لقمان (عليه السلام) در نزد اهل سنت اشاره مي‌کرديد که ايشان نبي نبودند ولي تا شانزده نبي از کلاس حکمت ايشان برخوردار مي‌شدند.
يا علي
29 | احسان | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١٨ آبان ١٣٨٨ |
من متن ايات 28تا35 سوره مباركه احزاب را براي شما قرارمي دهم چون كلام خدا گمراهان را غافلگير ميكند: اي پيغمبر بگو با زنان خود كه اگر شما زندگي وزيب و زيور دنيا راطالبيد بياييد تامن مهر شما راپرداخته و همه را باخرسندي طلاق دهم28 واگر طالب خدا ورسول و مشتاق اخرت هستيد همانا خدا به نيكوكاران از زنان شما اجر عظيم عطا خواهد كرد.29 اي زنان پيغمبر از شما هر كه به كار ناروايي دانسته اقدام كند او را دو برابر ديگران عذاب كنند واين بر خدا سهل واسان است.30 وهر كه از شما مطيع فرمان خدا و رسول باشد ونيكوكار شود پاداشش را دو بار عطا كنيم وبراي او روزي بسيار نيكو مهيا سازيم.31 اي زنان پيغمبر شما مانند ديگر زنان نيستيد اگر خدا ترس وپرهيز كار باشيد پس زنهار نازك ونرم با مردان سخن مگوييد مبادا انكه دلش بيمار است به طمع افتد بلكه متين سخن گوييد.32 و در خانه هايتان بنشينيد وارام گيريد و مانند دوره ي جاهليت ارايش وخود ارايي نكنيد ونماز بپا داريد و زكوه مال به فقيران بدهيد و از امر خدا ورسول اطاعت كنيد خدا چنين مي خواهد كه رجس هر الايش رااز شما اهل خانه ببرد وشما را از هر عيب پاك و منزه گرداند.33 و از انچه در خانه هاي شما تلاوت مي شود متذ كر شويد وپند گيريد همانا خدا را به خلق مهرباني است وبه حال همه اگاه است.34 اولا كجاي نص صريح قراني اسمي از امير المومنين برده وثانيا دراين ايات كجا از افضل بودن امام علي از ساير پيامبران سخن گفته شده وثالثا مگر اين ايه كسي را از نظر ترازوي اعمال سنجيده اند.اين عمل شما كه اسمان را به زمين مي دوزيد و ايات را ناقص نقل مي كنيد بسيار شنيع است.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر متن مقاله را مي‌خوانديد، نه اولا مي‌آورديد و نه ثانيا را . بارديگر مقاله را بخوان ، اگر پاسخ نگرفتيد ما در خدمت شما هستيم .
آيا عمل شما كه مقاله را ناخوانده، نقد مي‌كنيد ، يه خورده شنيع نيست؟

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
30 | عبدالحسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٦ آبان ١٣٨٨ |
سلام عليکم، تقبل الله اعمالکم و زاد الله امثالکم ابن ابي الحديد در مقدمه کتاب مشهورش که شرحي است بر نهج البلاغه مي گويد «الحمدلله الذي قدّم المفضول علي الفاضل»(سپاس خدايي را که مفضول(ابوبکر) را بر فاضل(علي بن ابيطالب ــ عليه السلام) مقدم داشت) او چنين گفته و تقدم مفضول بر فاضل را به خدا نسبت مي دهد در حاليکه قرآن و سنت رسول الله ما را به تقدم فاضل(حضرت علي) هدايت مي کند از جمله اينکه رسول الله مي فرمايد «من تقدم علي المسلمين و هو يري انّ فيهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المومنين»(کسي که بر مسلمانان مقدم شود با اينکه در ميان آنها کسي را که برتر از اوست مي بيند قطعا به خدا و رسولش و به انسانهاي مومن خيانت کرده است) به اميد بيداري اهل سنت از خواب غفلت
31 | علي كريمي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ آبان ١٣٨٨ |
سلام عليکم ، برادران و خواهران گرامي بياييد از شرک ورزي دوري کنيم که بدترين معصيتها در منظر الله است. شرک انواعي دارد که من دو نمونه از آن را بيان مي کنم : 1. ياري خواستن از غير الله که سميع است و از رگ گردن به انسان نزديکتر است. پس نگوييم اجرتان با محمد يا علي بلکه بگوييم اجرتان با الله. 2. از گذاردن نامهاي الله بر کودکان خود دوري کنيم. رحيم ، رحمان ، مجيد ، عظيم ، صمد و غيره از نامها و صفات الله هستند و اگر بر آنيم که اين نامها را براي نامگذاري کودکان خود انتخاب کنيم حتما بايد از پيشوند عبد استفاده کنيم. مثلا بگوييم عبدالرحيم ، عبدالرحمان ، عبدالمجيد ، عبدالعظيم ، عبدالصمد و غيره. شيوه نامگذاري امامان و فرزندان و نوادگان آنها بهترين دليل است. هيچ امام يا امامزاده اي را پيدا نمي کنيد که نام آنها از نامهاي الله باشد ، مثلا شاه عبدالعظيم. متاسفانه اين شيوه نامگذاري از صفويه رايج شده است و بدترين حالت ممکن اين است که نامهاي الله را بدون پيشوند عبد براي نامگذاري استفاده مي کنيم ولي نامهاي امامان را با پيشوندهاي عبد و غلام براي نامگذاري استفاده مي کنيم ، مثلا عبدالعلي ، عبدالحسين ، عبدالرضا ، غلامعلي ، غلامحسن ، غلامحسين ، غلامرضا و غيره. ضمنا در زبان ترکي مثلي داريم که فارسي آن را نمي دانم بدين مضمون که به شرابخوار گفتند برو شاهد بيار ، رفت و کسي را آورد که مشروب درست مي کرد. منظورم نوشته آقاي ميثم است که من قبلا گفتم که اين احاديث اعتباري ندارند و ايشان زحمت کشيده اند و انبوهي از اين احاديث را نوشته اند.

پاسخ:
با سلام
جناب علي كريمي
اگر توسل شرك باشد؛ پس صحابه كه خود همواره به رسول خدا صلي الله عليه وآله و قبر مطهر آن حضرت متوسل مي‌شدند و يا عموي آن حضرت را واسطه قرار مي‌دادند ، نخستين مشركان هستند . براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به آدرس‌هاي ذيل مراجعه فرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=8

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=16

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=17

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=18

گفتن كلماتي همچون «يا محمد» و ... از قديم الأيام در ميان مسلمانان رايج بود و حتي در ضريح مبارك رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز اين مطلب توسط مسلمانان حك شده بود كه متأسفانه وهابي‌ها آن را تغيير دادند . براي ديدن تصوير به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=76

نامگذاري به نام خداوند هيچ ايرادي ندارد . «علي» يكي از نام‌هاي خداوند است؛ اما مي بينيم كه همين نام براي اميرمؤمنان عليه السلام كه نخستين مسلمان است ، انتخاب شده است .
هچنين عبد الرسول ، عبد النبي ،‌ عبد العلي ، عبد الحسين و ... زيرا «عبد» در اين نام‌ها به معناي «غلام» است . اهل سنت تا زماني كه وهابي‌ها بر سر كار نيامده بودند ، اين مطالب را درك و از اين نام‌ها استفاده مي‌كردند ؛‌ اما متأسفانه در اين اواخر گذاشتن اين نام ها شرك تلقي مي‌شود . اگر كلمه «عبد النبي» يا «عبد الرسول» را در برنامه‌هاي نرم افزاري سني جستجو كنيد ، به صدها مورد برمي‌خوريد ؛ حتي يكي از علماي بزرگ سني نام «عبد النبي بن عبد الرسول » بوده است .
عبد الرسول سياف يكي از بزرگان اهل سنت افغانستان و يكي از رهبران جهادي در زمان شوروي بود ، اما بعد از وهابي شدن و پذيرفتن عضويت طالبان ، نام خود را به «عبد الرب الرسول» تغيير داد .
بنابراين ، هر دو نوع شركي كه شما برشمرديد زايده افكار وهابي‌ها است و در ميان مسلمانان جايگاهي ندارد و بر خلاف قرآن ، سيره عملي صحابه و مسلمانان است .

والسلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
32 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٣٠ آبان ١٣٨٨ |
جناب علي کريمي
از حقانيت تشيع و ولايت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) همين بس که دوري از آن موجب خروج چنين چرندياتي از ذهن فرد مي‌شود:
>>>>>> «از گذاردن نامهاي الله بر کودکان خود دوري کنيم»!!!!!!!!!!!!<<<<<<

جناب کريمي
مثل اينکه نمي‌داني نام پيامبر اسلام (ص) چيست؟؟؟؟؟؟؟؟
احمد(صلي الله عليه و آله).
آيا نمي‌داني که محمد و احمد هردو نامهاي خداوند هستند؟؟؟
آيا آنقدر از قرآن فاصله گرفته ايد که حتي از وجود کلمه «احمد» و «علي» در قرآن بي اطلاع هستيد؟

خدايا
بر شهداي جنبش صفويه که با خون و رشادت خود چنين حماقتهايي را از ما دور کردند درود و سلام بيکران فرست.
يا علي

33 | علي كريمي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٨ |

درود بر جناب آقاي سعيد حسيني
در شگفتم که جنابعالي بايد وبسايتي را معرفي مي کرديد که در تقابل با گفته هاي من باشد. در وبسايت www.pajoohe.com
معرقي شده از طرف شما دو جمله زير به چشم مي خورد:
شاه اسماعيل براي صوفيان قزلباش كه اكثراً جزء غلات شيعه بودند، خداي زنده و مظهر كمال و قدرت بود كه هميشه پيروز مي‌گردد.
به دستور وي، قزلباشان هر كسي را كه نسبت به مذهب شيعه كمترين بي‌علاقگي نشان مي‌داد، بي‌پروا مي كشتند.
برادر گرامي آيا شما انتظار داريد که مثلا در کتابهاي طرفداران و مدافعان جمهوري اسلامي مطالبي بر عليه آن نوشته شده باشد. حتما که چنين انتظاري نداريد. ولي شما به کتابهاي مورخان طرفدار صفويه از جمله لب التواريخ ، احسن التواريخ ، تکمله الاخبار ، جواهر الاخبار ، جهانگشاي خاقان و غيره مراجعه کنيد و خودتان به قضاوت بنشينيد. جنايات و کثافتکاريهاي شاهان صفوي و به ويژه شاه اسماعيل در همين کتابها آمده است.
از مردم تبريز سخن به ميان آورده ايد. بد نيست بدانيد که مردم تبريز با شنيدن خبر شکست قزلباشان در چالديران و سر به نيست شدن شاه اسماعيل جشن و شادي برپا کردند و شهر را چراغاني کرده از احمد پاشا استقبال و شهر را به او تسليم نمودند.
مردم ايران قبل از صفويه اکثرا سني بودند. فقط شهرهاي قم و کاشان به مذهب شيعه اثني عشري و مردم طبرستان به مذهب زيدي بودند. بد نيست بدانيد که شاه اسماعيل شيعيان ايراني را قبول نداشت و اکثر علما و فقهاي مورد نياز از لبنان وارد شدند. وي حتي مساجد شيعيان را با دليل واهي انحراف از قبله تخريب کرد. در تاريخ گزارش قابل توجهي از درگيري بين شيعيان و سنيان پيش از صفويه گزارش نشده است و همه برادروار در کنار هم زندگي مي کردند و اگر درگيري هم بود ميان مذاهب اهل سنت با خودشان بود.
مغولها ايراني نبودند و جنايات آنها نيز بيشتر به علت عملکرد نادرست جلال الدين خوارزمشاه در کشتار بازرگانان مغول بود ولي شاه اسماعيل که ايراني بود. بعلاوه مغولها با قتل و غارت که نمي خواستند همه را به دين خود در آورند بلکه خودشان بعدها مسلمان شدند.
آيا اينکه برخي از حاکمان سنيها جنايت کرده اند مجوزي مي شود که ما نيز جنايت بکنيم؟ آيا ماجراي مسلم بن عقيل را نشنيده ايد؟
34 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٨ |
جناب آقاي علي کريمي
با سلام
بنده از شما در خواست مي‌کنم که مطالب خود را دوباره خوانده و باهم مقايسه کنيد:
«از گذاردن نامهاي الله بر کودکان خود دوري کنيم. رحيم ، رحمان ، مجيد ، عظيم ، صمد و غيره از نامها و صفات الله هستند»
«علي چهار بار در قران آمده است. در دو مورد به معناي بلند مرتبه و والا که از صفات الله است»

بي شک جنابعالي متوجه تناقض فرمايشات خود شده ايد وگرنه چرا از اسامي «علي» و «کريم» براي ناميدن خود استفاده مي‌کنيد.
اعتراف به اشتباه از نشانه هاي ايمان است.

احتمالا شما معناي «احمد» و «محمد» را نمي‌دانيد.
احمد به معناي ستوده ترين و بغايت ستوده است.
محمَد نيز به معناي ستايش شده و بغايت ستوده است.
هر دو از اسامي خداوند بالامرتبه هستند.

برادر. چه زيبا حديثي را نقل کرديد.
«اِنَّ اللهَ اَعلي وَ اَجَلَّ وَ اَعظَمَ مِن أن يُبلَغَ کُنهُ صِفَتِهِ فَصفُوهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ وَ کفُّو ا عمَّا يَسوي ذلک»
اين حديث چون عصاي موسي(عليه السلام) نابود کننده سحر وهابيان تکفيري است.
چگونه؟
اگر به آيات قرآن توجه بفرماييد،‌خداوند در بسياري از آيات مي‌فرمايد:
«... سُبْحانَهُ وَ تَعالي عَنْ ما يَصِفُونَ»
«سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَنْ ما يَصِفُونَ»

دقيقا مانند ولايت و علم غيب و علم و ... خداوند ابتدا همه را از صفت ساختن براي او باز مي‌دارد و آنگاه مي‌فرمايد:
«سُبْحانَ اللّهِ عَنْ ما يَصِفُونَ. إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»

اين آيه بزرگترين دليل آن است که ما بايد به امامان هدي (عليهم السلام)توجه و رجوع کنيم.
چرا که از وصف صفات خداوند امري بالاتر ممکن نيست.

شما نگاهي به خارج شده گان از دايره ولايت بياندازيد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=486
http://ibn-jebreen.com/book.php?cat=7&book=82&toc=5657&page=5059&subid=29423
http://ibn-jebreen.com/book.php?cat=1&book=57&toc=3315&page=2996&subid=29262
http://ibn-jebreen.com/book.php?cat=7&book=81&toc=5525&page=4951&subid=29262
«فتتشقق السماوات وينزل منها الملائكة، ثم أخبر أيضًا بأنه ينزل الرب تعالى كما يشاء على عرشه، وقد أنكر ذلك أيضًا النفاة والمعطلة الذين ينكرون صفة العلو وصفة النزول وصفة الاستواء الحقيقي فردوا هذه النصوص التي سمعنا وتأولوها بتأويلات بعيدة،»

دقت کنيد که پيروي از ابوهريره ها وکعب الحبار ها و عبد الله ابن سلام ها و ابن تيميه ها چه صنم پوچ و بي فايده اي را براي معاندين چهارده معصوم به ثمر آورده است.
خوارج از ولايت امامان هدي(عليهم السلام) جز وهمي خنده دار را معبود خود نساخته اند.

اين خود بزرگترين دليل است که شناخت خداوند جز از طريق امامان هدي(عليه السلام) به سمت تکامل نمي‌رود.
>>>>>>>> حال از لحاظ عقلي چرا من نبايد از شخصي کمک بخواهم که شناخت و معرف او به خداوند بالاترين معرفت ممکن براي مخلوق است؟
مگر هدف از دعا جز صدا زدن خداوند است؟ آيا ما در دعا الف لام لام هاء را صدا مي‌زنم يا آن وجود اقدس مسمي به الله را؟
آن وجود قدسي را چه کسي از همه بهتر مي‌شناسد؟ مگر هدف ما از دعا جز اتصال به منبع است؟
منبع را چه کسي از همه بهتر مي‌داند؟
<<<<<<<<<<
*****************************
و اما در مورد مطالبي که در مورد صفويه مرقوم کرديد.
اکثرا اين مطالب نوشته شده بوسيله ريچارد تپر يهودي از دانشگاه لندن دپارتمان شرق و آفريقا شناسي است.
در واقع او چيزهايي را به صفويه نسبت داده است که چيزي نبوده اند جز پروپاگانداي دولت خونخوار عثماني براي تهييج قواي خود براي جنگ با ايران.

بزرگترين دليلي هم که بر دروغ بودن بسياري از ادعاهاي ريجارد تپر صحه مي‌گذارد کشتار عثماني در شرق ترکيه و آذربايجان بعد از حمله به شاه اسماعيل صفوي است.
>>>>>>> اگر مردم تبريز واقعا عاشق عمر بوده اند پس چرا وقتي قواي عثماني آمدند به استقبال آنها نرفتند؟ چرا عثماني ها تمام اطراف درياچه وان را از خون شيعيان پر کردند؟؟؟
<<<<<<<<<

عجيب است که از شيعه کشي ها دهشناک عثماني شما يادي نمي‌کنيد. چه کشتار شيعيان شام چه کشتار شيعيان کردستان و وان.
راستي شما هيچ نام شهيد ثالث را شنيده ايد؟
********************
حال براي آنکه کمي حافظه تاريخي شما روشن شود چند سوال از شما مي‌کنم:
يک) حسنک وزير ، وزير مقتدر سلطان محمود غزنوي را به چه جرمي بر دار کردند؟
دو) دو پيک ارجمندي که به خدمت تيمور لنگ رسيدند و او را تحريک به کشتار مردم ايران کردند از کجا آمده بودند؟
سه) شيعيان طبرستان را چه کسي قتل عام کرد؟
چهار) برامکه را براي چه قتل عام کردند؟
پنج) ري و حوزه عليمه آن را چه کسي به خون نشاند؟
شش) قاليشويان اردهال براي قتل عام چه کسي هر سال مراسم مي‌گيرند؟
هفت) اموي ها و عباسي ها در طول حکومت خود در ايران چند مسجد و پل و کاروانسرا و ... ساختند؟؟؟
******************
شيعه کشي از زمان شهادت محسن بي بي دو عالم (سلام الله عليهما) آغاز شد و تا امروز در افغانستان و عراق و يمن و پاکستان و ... ادامه دارد.

راستي جناب آقاي علي کريمي.
روز يازدهم عاشورا خليفه خدا بر زمين چه کسي بود؟

عليا ولي الله
عليا حجة‌ الله
عليا وصي رسول الله
35 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٨ |
سلام مجدد جناب کريمي اين سايت را هم بخوانيد http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31532 لطفا قبل از گفتن هر مطلبي کمي در مورد آن تحقيق کنيد تا اينگونه آبرو ريزي نشود درود بر شاه اسماعيل صفوي که شيعه را احياء کرد و لعنت بر دشمنان اسلام واقعي (شيعه) نکته : شيعه هيچگونه مشکلي با اهل سنت ندارد چرا که اهل سنت واقعي شيعيان هستند الباقي دشمن هر دو هستند يعني هم شيعه و هم سني لعنت بر وهابيت يا علي مدد
36 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٨ |
با سلام جناب کريمي بنده قصد مداخله در بحث دو نفره شما و برادر عزيزم جناب مومن عبدالله را ندارم اما از آنجا که از متن کامنت شما متوجه شدم حضرتعالي از برادران اهل سنت و بخاطر اينکه پسوند اسم حقير در اين سايت به شاه اسماعيل صفوي مي باشد لازم دانستم چند نکته را خدمتتان عرض کنم، زيرا قضاوت شما هيچگونه مبناي تاريخي ندارد دوستان به اين سايت مراجعه کنند http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84_%DB%8C%DA%A9%D9%85#.DA.A9.D8.B4.D9.88.D8.B1.D8.AF.D8.A7.D8.B1.DB.8C جناب کريمي حرکت شيعه هميشه در جهت اصلاح بوده است و اينکه مردم ايران که به زور شمشير و ضرب و شتم اجباري به اسلام اهل سنت گرويده بودند هميشه ناراضي و در حکومت ظلم و ستم مي برده اند. از طرفي بهتر است به حمله مغولهاي که غالبا عثماني مذهب بودند هم توجه داشته باشيد که تمام ايران را بخاک و خون کشيدند و بديهي است که اعمال آنان (مغولها) ريشه در عقيده آنان داشت. ظلم و ستم هيچگاه ماندگار نخواهد بود چرا که خداوند ظلم را پشتيباني نميکند. شاه اسماعيل صوفي با دفاع از مظلوم و پشتوانه حضرت حق داد مظلوم را از ظالمان گرفت و مکتب بر حق اسلام را رواج داد بهتر است کتب تاريخ را بخواهيد تا بدانيد اهل سنت در جنگها چه جنايتها که نکردند البته اکنون نيز مشابه اين جنايتها بر عليه شيعه در يمن عربستان پاکستان و زاهدان ايران و . . . دوستان اين سايت را هم ببينند http://www.farhangsara.com/fhistory_shah_esmaeil.htm جناب کريمي شما بعنوان يک فرد از اهل سنت بايد کتابهاي تاريخي اهل سنت را خوانده باشيد مثل تاريخ طبري تاريخ يعقوبي به رفتار خلفاي خود و قتل عام مسلمانان در اوايل حکومت ابوبکر توسط خالد که به دليل عدم بيعت و عدم پرداخت ماليات ، تمامي مردان آن قبيله را جمع کردند و همه را گردن زدند يا عملکرد عمر در جنگها و قتل عام کودکان و زنان بيگناه و ايجاد اسلام عمري اجباري دقت کنيد ايا معيار اسلام ايجاد اسلام اجباري بود ايه صريح قرآن لا اکراه في الدين قد تبين الرشد فمن يکفر باالطاغوت . . . جناب کريمي لطفا از دروغ بپرهيزيد لااقل طوق دشمن خدا بر گردنتان نصب نگردند در مورد لواط اشاره کرده اي صرف نظر از صحت و سقم گفتارت که البته بدون سند هم بود بايد بگويم کتاب مثالب العرب در رابطه با بعضي اعمال قبيح از طرف خلفاي شما مطالب جالبي دارد که بهتر است بخوانيد هر چند مطئنم اين چيزها را خود بهتراز ما ميدانيد بهتر است به علم و عقل و منطق روي بياوريد اصولا آدمي با ظلم مخالف است و در صدد مقابله با ظلم مي آيد و در اين مقابله گاهي پيرزوي حاصل ميشود و گاهي شهادت حال اگر افراد يک جامعه مردمي باشند که به زور شمشير توسط خلفائي که در حقيقت خليفه بر حق خدا نبودند و آنرا غصب کردند مسلمان شده باشند ، طبيعي است که از آن رضايت نداشته باشند و عليه آن به مقابله بر خيزند جناب شاه اسماعيل صفوي در مقابل ظلم ايستاد و حق ((شيعه)) را احياء کرد
37 | علي كريمي | | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٨ |
برادر گرامي جناب آقاي مومن عبدالله
امام هفتم فرموده اند : "خداوند بالاتر و برتر و بزرگتر از آن است که به کنه صفتش برسند ، پس او را تنها به صفاتي توصيف کنيد که خودش خويشتن را توصيف کرده و از غير آن خودداري کنيد." احمد يک بار و محمد چهار بار در قران آمده است و در هر پنج مورد منظور الله شخص پيامبر است. علي چهار بار در قران آمده است. در دو مورد به معناي بلند مرتبه و والا که از صفات الله است و در دو مورد ديگر از صفات مکان و لسان است و از صفات الله نيست.
جنابعالي يا تاريخ را حداقل از منابع طرفداران صفويه همانند عالم آراي عباسي مطالعه نفرموده ايد و يا در عين آگاهي از باطل طرفداري مي کنيد. شاه اسماعيل صفوي ملقب به نرون ايران مرشد تاتارهايي بود که آوردند بر سر ايران آنچه مغول نياورد. قتل عام نمازگزاران در روز جمعه در مسجد جامع تبريز و سپس قتل عام حدود بيست هزار نفر از اهالي تبريز براي ترساندن ديگر شهرها که ديگر همه بدون مقاومت شيعه شوند و بدانند که مقاومت سودي ندارد. دريدن شکم زنهاي حامله و کشتن جنين آنها ، مجامعت دادن خران و دختران جوان در ملا عام ، به سيخ کشيدن و کباب کردن مقاومت کنندگان و خوردن گوشت کباب شده آنها توسط تاتارها براي ثواب بردن ، لواط با نوجوانان از جمله روشهاي دعوت اهل تسنن به مذهب شيعه بود. يکي از روشها نيز اين بود که به مردم شراب مي دادند و اگر آنها امتناع مي کردند پي مي بردند که به مذهب شيعه نگرويده اند و آنها را مي کشتند. شراب در مذهب آنها حلال بود. آنها به هنگام حمله تا صبح شراب مي خوردند و سپس در حال مستي به دشمنان خود حمله مي بردند. اينها آبروي مذهب ما را برده اند و جنابعالي کشتگان آنها را شهيد مي دانيد؟
38 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ٠٣ آذر ١٣٨٨ |
با سلام بر دوستان

شهادت پنجمين امام معصوم حضرت امام محمد باقر ع را بر همه مسلمانان واقعي تسليت عر ض ميكنم

جناب علي کريمي

از مرقومات ضد و نقيض حضرتعالي متحير شدم

از کي تا حالا سايت

http://wikipedia.org/ متعلق به جمهوري اسلامي شده است؟؟؟
بنده گزيده اي از سايتها را برايتان فرستادم
بديهي است که اينگونه سايتها آنهم در عصر کنوني بسيار هستند
ملاک بنده استناد به سايتها نيست بلکه عملکرد و تاريخ حقيقت خود گوياست اگر انسانها داراي صداقت باشند.
کاشکي به ديگر سايتها هم اشاره ميکرديد. عدم اشاره شما به سايتهاي موافق به چه معنا ميتواند باشد؟؟؟!!!!!
البته اينکارشما حس بي اعتمادي به گفتارتان را نيز فراهم ميسازد. آيا به سايتهاي ديگري که اشاره کرده بودم هم سر زديد؟؟
حتما سر زديد
اما چرا آنها را مثل نزديد؟؟!!!!!!!!!
شما بايد به دلايلي که باعث شد شاه اسماعيل با سلاطين عثماني به مبارزه بپردازد اشاره ميکرديد و اقدامات آنان را پيش از صوفيه بررسي ميکرديد تا بر همه روشن ميشد که علت پيکار شاه اسماعيل با آنان چه بوده است.
حتما نميخواهيد بگويئد که شاه اسماعيل بيخود و بي جهت و بدون دليل با آنان جنگيد.!!!!!

در کامنت قبلي خدمتتان عرض کرده بودم
ظلم مذاهب قبلي مثل مسيحيت و بعد از آن اسلام اهل سنت که بر ايران حاکميت داشتندمردم را به تنگ آورد و باعث گرديد مردم به دنبال مفري براي رهائي ازآن سيستم باشند و دليل حمايت عامه مردم با شاه اسماعيل هم همان بود.

مذهب مغولان وحشي چه بود؟؟؟؟؟
سلاطين عثماني داراي چه مذهبي بودند؟؟؟؟
آيا مذاهب سلاطين به آنان اجازه ظلم نداده بود؟؟؟؟
ايا رهبران آن مذاهب ظالم نبودند؟؟؟

قتل عام و گردن زدن تمام مردان يک قبيله توسط خالدبن وليد به دستور ابوبکر
و يا قتل عام مسيحيان و زرتشتيان در ايران توسط قواي مسلمانان عمري در آن زمان مربوط يه کدام عقيده ميشود؟؟؟
ايا اينهمه قتل عام و کشت و کشتار زنان و کودکان و مردان بيگناه حکايت از علاقه شديد رهبران آن مذاهب به ظلم و ستم ندارد؟؟؟؟

شاه اسماعيل صفوي با روحيه ظلم ستيزي که داشتند با اينگونه عقايد مبارزه کردند و مردم به تنگ آمده از ظلم و جور هم با او همراه شدند تا به پيروزي رسيدند.
البته بنده منکر اين نيستم که شاه اسماعيل ممکن بوده دچار اشتباه شده باشد
اما اين اشتباه در جزئيات بود نه در کليات و يا همان اصل مبارزه.
روحيه ظلم ستيزي و تميز دادن حق از باطل توسط آن شاه صفوي واقعا ستودني است و دليل علاقه بنده به او به همين علت است و لاغير.
همانگونه که به مختار ثقفي (همان کسي که انتقام خون امام حسين ع و شهداي کربلا را گرفت) با توجه به اينکه سني و عثماني مذهب هم بود علاقه دارم دقيقا به همان علت يعني ( روحيه ظلم ستيزي مختار )
اما تعجب من از اين است شما که بقول خودتان از ظلم و ستم اظهار بيزاري ميکنيد چرا سعي در مخفي کردن خدمات شاه اسماعيل صفوي همراه با عقيده ي خود مي نمائيد؟؟؟؟!!!!!
اين سئوال من و بسياري از خوانندگان است.

جناب کريمي

منظور من از معرفي سايت ها اين نبود که شاه اسماعيل را معصوم جلوه دهم و همراه او را پيرو امامان معصوم ع ميدانم
قصد بنده اين بود که وي را همانگونه که بود معرفي کنمتعصبي هم نسبت به وي ندارم چرا که ملاک بنده قرآن کريم پسامبر اکرم و اهل بيت ع است و لاغير وگرنه بقول خودتان آن سايتها که در جهت خلاف عقيده شما بود را به شما معرفي ميکردم نه در جهت موافق شما.
البته تعدادي سايت ديگر هم هست که برايتان در اينجا قرار ميدهم اگر خواستيد مطالعه کنيد.

در مورد صوفيه مطلب بسيار است و ظاهرا شما اطلاعات چنداني از صوفيه نداريد

جنابعالي که مدعي مطالعه تاريخ هستيد بفرمائيد پيشوايان تصوف چه کساني بودند؟؟؟؟
خواجه عبدالله انصاري کيست؟؟؟؟
مذهب او چه بود؟؟؟؟
ايا تا کنون نام ابوهاشم کوفي سني معروف به شيخ شام را شنيده ايد؟؟؟؟
ايا مداينيد همين ابوهاشم بنيانگذار تصوف بوده است؟؟؟؟
هيچ ميدانيد غلات همين صوفي هاس ني بودند که اکنون در جامعه اسلامي وجود دارند.
هيچ ميدانيد هدف آنان بر غلو در شآن و مقام حضرت علي ع در واقع شکستن شآن والاي آنحضرت مي باشد؟؟؟؟
بهتر است بدانيد شيعه اهل غلو نيست و اين فتنه را غلات صوفي سني که غالبا از اهب سنت هستند ( اهل بدعت ) ايجاد کرده اند و حتي همزمان با ايجاد تصوف و نسبت دادن آن به شيعه به بهانه علاقه و محبت شديد به امير مومنان حضرت علي ع سعي در افراطي جلوه دادن شيعه کردند.
هيچ ميدانيد جملاتي مانند نعوذ بالله ( کوچه علي چپ ) يا ( حسن کچل ) و . . . . را همين قشر از افراد باب کردند که
شآن حضرات معصومين را شکسته و شعيان را از طايفه غلات معرفي کنند
چنانچه ائمه معصومين ع از جمله امام صادق ع نيز طايفه غلات را به کررات نفي کرده اند.
پس واضح و مبرهن است که اين اقدامات صرفا در جهت ضربه زدن به شيعه و کافر جلوه دادن آنان بوده است.
کاشکي لطف ميکرديد و جملات حقير را مبني بر مطالعه تاريخ طبري و يعقوبي مي پديرفتيد و به مطالعه بي طرفانه مي پرداختيد که باعث ميشد الان اينگونه بي مهابا با دروغ پردازي سعي در پنهان کردن فضيلت و مظلوميت شيعه و تراشيدن فضيلت و فرهنگ براي اهل بدعت نميکرديد.
خودتان ميگوئيد اهل سنت با خودشان ميجنگيدند
چطور ممکن است ملتي با خود بجنگد اما در کنار مخالف عقيده ي خود شيعه سکوت کند و با برادري در کنارشان زندگي کند؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
شما به احسن التواريخ اشراه کرده ايد
ايا منابع سايتهائي که معرفي کرده بودم و اکنون نيز به تعدادي ديگر اشاره خواهم کرد از احسن التواريخ نبود؟؟!!!!!!!

خودتان بخوانيد:

http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=650&RT=List

http://persiangulfstudies.com/fa/index.asp?p=pages&ID=500&Sub=435

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%b4%d8%a7%d9%87+%d8%a7%d8%b3%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d9%84+%d8%b5%d9%81%d9%88%db%8c&SSOReturnPage=Check&Rand=0

http://www.tebyan.net/Weblog/pakanian/post.aspx?PostID=89997

http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31532

http://www.chalderan-ag.ir/v1.asp

لطفا قبل از نوشتن هر مطلبي در مورد آن تحقيق کنيد و حد اقل به کرامت انساني خود احترام بگذاريد و وجود خود را که امانتي از سوي پروردگار است را به سخره نگيريد.
زادگاه بنده در تبريز بوده و در اکنون در تهران زندگي ميکنم
البته بر خلاف گفته ي شما سخني از تبريز در متن قبلي ننوشته بودم و نميدانم شما از کجا اين مطلب را عنوان کرده ايد!!!!!
يه لطف کوچکي فرمده و بگوئيد مردم آن زمان در تبريز در استقبال از قزلباش چگونه کوچه ها را چراغاني کردند؟؟؟؟
لابد اديسون در آن زمان در تبريز ظاهر شد و براي اهالي آنجا برق اضطراري اختراع کرد تا بتوانند چراغاني کنند!!!!
حتي اگر اين امر صرف نظر از صحت و سقم آن امکان پذير هم باشد چيزي را ثابت نميکند
وقتي مغولها به ايران حمله کردند خيلي ها از ترس براي آنان به اصطلاح فرش قرمز پهن کردند آيا اين دليل بر اين ميشود که مغولها وحشي نبودند؟؟؟؟
جالب است که شما حمله و جنايتهاي مغولهاي عثماني مذهب و سلاطين عثماني را سرپوش نهاده و با دروغ و يا عدم اطلاعات کافي ميگوئيد پيش از شاه اسماعيل هيچگونه جنگي بين شيعه و سني نبوده در حالي که گفته ايد اگر هم جنگي بوده بين خود سني ها بوده که اين مضوع خود خط بطلان بر مطالب بي اساس شماست
چرا که همانطور که در ابتداي صحبتهايم عرض کردم چگونه ميشود اهل سنت با خود بجنگند اما با مخالفان شيعه خود مثل برادر زندگي کنند ؟؟؟؟؟!!!!!
ايا هم اکنون در زمان حال شيعه کشي توسط وهابي ها و اهل سنت در يمن و پاکستان و افغانستان و . . . . نمي بينيد يا قصد ديدن آن را نداريد ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

نميدانم
احتما منظورتان از برادر وار زندگي کردن شيعه و سني در عصر پيش از صفويان حملات و جنايات مکرر مغلوها و سلاطين عثماني سلطان سليم اول عثماني و يا اگر بخواهم ريشه اي تر بگويمخليفه دوم عمر که هزاران زن و بچه بيگناه را در فتح ايران بخاک و خون کشيدند مي باشد. !!!!!!
لازم است بدانيد قبل از عمر اسکندر مقدوني مسيحي هم به ايران حمله کرد و اکنون طبق قاعده بايد اکثريت مردم ايران رمسيحيان تشکيل ميداند.
اما چرا اکنون اکثريت در ايران با شيعه هاست
هر چند که ما قائل به اين نيستيم که اکثريت ملاک حق است

جناب کريمي

بنده قائل به اين نيستم که ظلم سني ها مجوزي براي ظلم شيعه است و روشن است که شما بجهت مغلطه در بحث به اين موضوع اشاره کرده ايد
اما دفاع از شيعه را در زماني که مورد ظلم قرار بگيرد واجب ميدانيم
اگر شما در دين مخفي خود ( چون تا بحال مشخص نکرديد که داراي چگونه مذهبي هستيد ) عقيده بر دفاع نداريد بايد بگويم که فرد دروغگوي بزرگي هستيد چرا که هم اکنون در دفاع از عقيده خود ( صرف نظر از صحيح يا غلط بودن آن ) با بنده به مقابله پرداخته ايد و جالب آنکه با توسل به دروغ اينکار را انجام ميدهيد که در نوع خود بي نظير است.!!!!!

و مکروا و مکرالله ان الله خير الماکرين

[email protected]

اين آدرس ايميل بنده است اگر خواستيد ايميل بزنيد و در صورت تمايل با شما در مسنجر يا حتي تلفني حاضر به بحث دوستانه هستم
يا علي مدد

39 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
جناب آقاي سعيد حسيني
با تشکر از مطالب نکته سنج شما. اشتباهي در متن شما وجود دارد. با اجازه بنده تصحيح مي‌کنم تا بهانه از پيروان «مذهب انتقاد» گرفته شود:
اسکندر مقدوني مسيحي نبود و پيرو دين ارسطو بود.

جناب علي کريمي
برادر عزيز جناب آقاي سعيد حسيني (ملقب به شاه اسماعيل صفوي زمان) عامل و پيرو آيه شريفه
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كونُوا قَوّامينَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ و لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَانُ قَوْمٍ عَلي أَلّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوي وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ »
هستند.
چرا که ايشان اين آيه را باور دارند:
«وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرامًا »

جناب علي کريمي
آيا بر ايشان ايراد مي‌گيريد که چرا در تحقيق تاريخي خود بي طرفي را حفظ کرده است؟
آيا گوش کردن و خواندن سخنان و مکتوبات هر دو طرف عيب است؟؟
آيا ايشان نيز بايد حقايق تاريخي را يک طرفه نشان دهد؟
مشي شيعه تحقيق جامع و بي تعصب در تاريخ و دين است.
******************************************************
جناب علي کريمي
اگر داستان شاه اسماعيل را شما مطالعه کنيد به دو نوع نگرش بر خواهيد خورد:
>>> سفرنامه هاي ونيزيان در ايران:
«سپس روي به سوي تبريز نهاد (شاه اسماعيل) و در آنجا با هيچ مقاومتي روبرو نشد. با اينهمه بسياري از مردم شهر را قتل عام کرد. حتي کسانش زنان آبستن را با جنينهايي که در شکم داشتند کشتند...»
>>> احسن التورايخ:
«و مرکز دايره خلافت پادشاهان عاليشان است استقرار فرموده و به لعمات آفتاب عدل و کرم متوطنان آن ولايت از ظلمات ظلم باز رهانيد، حامي رعايتش رعاياي بيچاره را از آسيب خدنگ حوادث که روزگار در کمان ترکمان بي سر و سامان نهاده بود نجات داد... هم در اوايل جلوس امر کرد که خطباي ممالک خطبه ائمه اثني عشر عليهم صلواة الله الملک الاکبر خوانند. اشهدان عليا" ولي الله و حي علي خيرالعمل که از آمدن طغرل بيک بن ميکائيل بن سلجوق و فرار نمودن بساسيري که تاريخ تا سنه مذکور 456 سال است از بلاد اسلام برطرف شده بود با اذان ضم کرده بگويند»

ولي چرا تا اين حد تفاوت در نقل اخبار است؟
براي روشن شدن مطلب به اين صفحه رجوع کنيد:
http://www.jstor.org/pss/4310889
اين وب سايت آرشيو رسمي يهود است.
ببينيد که چگونه يهوديان دل نگران اهل تسنن در ايران شده اند و از اظلام صفويه برضد عمري سخن مي‌رانند؟
براستي براي چه؟
يهوديان و ديگر دشمنان تشيع به شدت علاقمند به القاي اين امر هستند که تشيع در ايران به زور شمشير صفويه جان گرفته است. واضخ است که مذاهب يهود ساخته و يهود زده کاتوليسم و عثماني نيز پادر رکاب آنها دارند و مطالب آنها را نشخوار مي‌کنند.

شما مثال مسلم عقيل ( رحمة الله عليه) را زديد.
برادر آيا فکر نمي‌کنيد بهتر بود مثال مختار (رحمة الله عليه) را مي‌زديد؟

با همه اين اوصاف ما شيعيان از هيچ کدام از زياده روي هاي شاهان صفوي طرفداري نمي‌کنيم و آن را محکوم مي‌کنيم.
«الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»

در هر صورت اين را بدانيد که هنوز خون شجاعان و دلير مردان و شهداي صفوي در رگهاي ما جريان دارد و براي
مقابله با خونخواران خالدي و اموي و عباسي و عثماني و تيموري و غزنوي و اسرائيلي و بهايي و وهابي و ليبرال آماده حمله به کانون اصلي فساد و فتنه هستيم.
اميد که پيروان کعب الحبار سکوت ما را در مقابله شيعه کشي هاي عراق و پاکستان را حمل بر بي‌غيرتي و خواب ما نکنند.

يا علي
40 | علي كريمي | | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
درود بر جناب آقاي سعيد حسيني
جناب آقاي شاه اسماعيل صفوي از بخت بد شما هر وبسايتي را که معرفي مي کنيد حاوي نکاتي در خصوص لامذهب بودن و درنده خويي شاه اسماعيل مي باشد. در ذيل باز به يک مورد اشاره مي کنم:
رفتار شاه اسماعيل با پيکر بى روح محمد شيبانى هم از گفتنيهاى تاريخ است. امير حسن روملو مى‏نويسد: «بعضى از ملازمان موکب همايون در ميان کشتگان شيبک خان را يافتند که از غلبه مردم خفه شده جان تسليم کرده بود. خاقان اسکندر شان همان لحظه فرمود که سر پُر شَرّ او را از بدن جدا ساخته پوست کندند و پر کاه کرده به سلطان بايزيد پادشاه روم فرستادند و استخوان کله‏اش را در طلا گرفته قدحى ساختند و در آن جام شراب ريخته در مجلس بهشت آيين به گردش در آوردند .... / احسن التواريخ، ص 122».
آيا کسي را که خود و پيروانش به صورت علني همانند شاهان باستاني شراب مي خوردند صرفا به اين علت که تشيع ، آن هم چه تشيعي که از اساس با تشيع اصيل متفاوت است ، را با زور شمشير در ايران رايج کرده بايد مقدس شمرد؟ آيا او را مي توان پيرو اسلام دانست؟ آيا او صلاحيت اين کار را داشت؟ اگر نقل قولي هم از عمل شنيع لواط وي و پيروانش بشود به اصطلاح حج کامل مي شود : " شاه اسماعيل دستور داد تا دوازده تن از زيباترين جوانان شهر را به کاخ هشت بهشت بردند. او با آنها عمل شنيع لواط انجام داد و سپس آنها را به همين منظور به امراي سپاه سپرد." " اگر پسر يا دختري حاضر به خودفروشي نمي شد او را بر ديوار يا کنده درختي ميخکوب مي کردند و زنده زنده پوستش را مي کندند و يا سرش را در ديگ جوشاب قرار مي دادند و آهسته آهسته مي کشتند." البته به علت مذهبي بودن وبسايت نمي توان برخي مطالب را گفت. آيا مي دانيد که قزلباشها اصلا ايراني نبودند و تاتار بودند؟
جناب آقاي حسيني بهتر است کتابهايي که خدمتتان عرض کردم را مطالعه فرماييد. اين کتابها توسط هواداران صفويه نوشته شده است و در بازار موجود است. امروز من کتاب رستم التواريخ را با جستجو در اينترنت به صورت رايگان دانلود کردم. البته اين کتاب تاريخ ايران از زمان آخرين شاه صفوي تا اوايل قاجار است. در اين کتاب آمده است که شاه سلطان حسين مقرر کرده بود که سالي يک بار زنان به جاي مردان به مغازه ها ، محل کار شوهرانشان ، بيايند و شاه ضمن گشت زني هر زن زيبايي را که اراده مي کرد پس از طلاق دادن شوهرش مطابق شرع انور به زني مي گرفت و پس از مدت کوتاهي دوباره طلاق مي داد تا به خانه شوهر اولش برود و اين از افتخارات شوهر قبلي بود. البته حساب شاه عباس کبير را که خدمات شاياني به کشور کرده بايد از بقيه شاهان اين سلسله منحوس جدا کرد. وي دست علما را از امور کوتاه کرده بود.
آقاي حسيني اين بحث و گفتگو انحراف از بحثي بود که من در خصوص نامگذاري مطرح کردم و تازه آن نيز خود انحراف از بحث اصلي مقاله است.پس ديگر بحث را دنبال نکنيد و به عوض آن مطالعه کنيد.
از مذهب من پرسيده ايد. من به صورت ارثي شيعه اثني عشري هستم ولي به صورت تحقيقي فقط در مورد قران مطالعه و تحقيق مي کنم.
از قتل عامها پس از رحلت پيامبر گفته ايد. اخيرا مقاله اي خواندم که قتل عام بني قريظه که به پيامبر نسبت داده شده ساخته و پرداخته يهوديان است همانند آيات شيطاني که آن را هم يهوديان ساخته اند.
از همزيستي شيعيان و سنيها گفته ايد. در زمان شاه اسماعيل دو سوم مردم تبريز سني و يک سوم شيعه بودند و اصلا در تاريخ شما فقط يک مورد نمي توانيد پيدا کنيد که با هم درگير شده باشند.
  بعدی [1] [2] [3]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب