2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
چرا با وجود حضرت علي(علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت در رفت؟
کد مطلب: ٥٠٠٧ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ - ١١:٠٠ تعداد بازدید: 120728
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
چرا با وجود حضرت علي(علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت در رفت؟

طرح شبهه:

چگونه مي توان باور داشت كه با وجود علي (علیه السلام) در درون منزل، همسر او براي باز كردن در خانه برود! چرا خود علي (علیه السلام) براي بازكردن در نرفت؟

نقد و بررسي:

أوّلاً: آن چه كه از برخي از روايات استفاده مي شود: حضرت فاطمه سلام الله عليها نزديك در ورودي منزل نشسته بود و با ديدن عمر و همراهان وي، در را به روي آنان بست.

مرحوم عياشي در تفسير، شيخ مفيد در الإختصاص و... نوشته اند:

قال: قال عمر قوموا بنا إليه فقام أبو بكر وعمر وعثمان وخالد بن الوليد و المغيرة بن شعبة وأبو عبيدة بن الجراح وسالم مولي أبي حذيفة وقنفذ وقمت معهم فلما انتهينا إلي الباب فرأتهم فاطمة صلوات الله عليها أغلقت الباب في وجوههم وهي لا تشك أن لا يدخل عليها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فكسره، وكان من سعف، ثم دخلوا فأخرجوا عليا ( عليه السلام ) ملببا....

عمر گفت: برخيزيد تا پيش او (علي) برويم، پس ابوبكر، عمر، عثمان، خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة، ابوعبيد جراح، سالم مولي ابوحذيفة، قنفذ و من به همراه او راه افتاديم، چون نزديك خانه رسيديم، فاطمه آنان را ديد و لذا در را بست و شك نداشت كه بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را كه از شاخه هاي خرما ساخته شده بود، با لگد شكست، سپس وارد خانه شدند و علي را بيرون آوردند در حالي كه كمرهاي خود را بسته بودند.

السمرقندي المعروف بالعياشي، أبي النضر محمد بن مسعود بن عياش السلمي (متوفاي320هـ)، تفسير العياشي، ج2، ص67، تحقيق: تحقيق وتصحيح وتعليق: السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر: المكتبة العلمية الإسلامية - طهران.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي413هـ) الاختصاص ص 186، تحقيق: علي أكبر الغفاري، السيد محمود الزرندي، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 28، ص 227، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.

و در روايت سليم نيز آمده:

ثُمَّ أَقْبَلَ حَتَّي انْتَهَي إِلَي بَابِ عَلِيٍّ وَفَاطِمَةُ عليهما السلام قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَابِ قَدْ عَصَبَتْ رَأْسَهَا وَنَحَلَ جِسْمُهَا فِي وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّي ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَي يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ [افْتَحِ الْبَابَ ] فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَلَكَ لَا تَدَعُنَا وَمَا نَحْنُ فِيهِ قَالَ افْتَحِي الْبَابَ وَإِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ فَقَالَتْ يَا عُمَرُ أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَي بَيْتِي وَتَهْجُمُ عَلَي دَارِي فَأَبَي أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ.

عمر آمد تا به خانه رسيد، فاطمه پشت در نشسته بود، سرش را بسته بود و بدنش از غم از دست دادن پدر نحيف و لاغر شده بود، عمر در را كوبيد و گفت: اي پسر ابوطالب! در را باز كن، فاطمه فرمود: اي عمر به ما چه كار داري؟ ما را با مصيبتي كه گرفتارش شده ايم تنها بگذار. عمر گفت: در را باز كن وگرنه آن را به آتش مي كشم. فاطمه فرمود: آيا از خداوند نمي ترسي كه وارد خانه ما مي شوي، عمر بازنگشت و آتش خواست و آتش را بر در خانه افكند و آن را سوزاند.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ) كتاب سليم بن قيس، ص 864، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ناشر: انتشارات هادي ـ قم ، الطبعة الأولي، 1405هـ.

ثانياً: حضرت صديقه شكي نداشت كه جمعيت بدون اذن داخل منزل نخواهند شد؛ چون نص قرآن است كه بدون اجازه وارد خانه كسي نشويد:

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْ بُيُوتِكُمْ حَتيَ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَليَ أَهْلِهَا ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتيَ يُؤْذَنَ لَكمُ ْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكيَ لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم . النور / 27 و 28.

اي افرادي كه ايمان آورده ايد! در خانه هايي غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براي شما بهتر است شايد متذكّر شويد!

و اگر كسي را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد اين براي شما پاكيزه تر است و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است!.

خانه فاطمه، برتر از خانه پيامبران:

و از طرفي خانه انبياء احترام ويژه اي دارد كه كسي حق ورود بدون اجازه ندارد:

يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاتَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِيِ ّ إِلا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ. الأحزاب /53.

اي افرادي كه ايمان آورده ايد! در خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر به شما داده شود.

و شكي نيست كه خانه حضرت صديقه طاهره خانه پيغمبر محسوب مي شود همانطوري كه در تفاسير متعدد اهل سنت ذيل آيه شريفه:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبِّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ. النور/36.

در خانه هايي كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت ] آن ها رفعت يابد و نامش در آن ها ياد شود. در آن [خانه ] ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مي كنند.

سيوطي و ديگران از قول ابوبكر از نبي مكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كرده اند كه خانه علي و زهرا عليهما السلام از با فضيلت ترين خانه هاي انبياء محسوب مي شود:

وأخرج ابن مردويه عن أنس بن مالك وبريدة قال: قرأ رسول الله صلي الله عليه وسلم هذه الآية ) في بيوت أذن الله أن ترفع ( فقام اليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله قال: بيوت الأنبياء. فقام اليه أبو بكر فقال: يا رسول الله هذا البيت منها ـ البيت علي وفاطمة ـ قال: نعم من أفاضلها.

رسول خدا (ص) اين آيه را تلاوت فرمود، شخصي پرسيد: اين كدام خانه ها است؟ فرمود: خانه هاي پيامبران. ابوبكر پرسيد: آيا خانه علي و فاطمه هم از همان خانه ها است؟ فرمود: بلي، از بر ترين آن است.

السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 6، ص 203، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993 م؛

الثعلبي النيسابوري أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي427هـ) الكشف والبيان، (متوفاي 427 هـ - 1035م)، ج 7، ص 107، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ-2002م؛

الثعالبي، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاي875هـ)، الجواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 7، ص 107، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت.

الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 18، ص 174، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

افزون بر اين تصور اين بود كه با توجه به موقعيت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و احترام رسول اكرم صلي الله عليه وآله مردم با ديدن حضرت صديقه خجالت بكشند و متعرض نشوند همچنان كه عدّه اي با شنيدن صداي حضرت صديقه برگشتند.

قام عمر فمشي ومعه جماعة حتي أتوا باب فاطمة فدقوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلي صوتها باكية: يا رسول الله ما ذا لقينا بعد أبي من ابن الخطاب وابن أبي قحافة! فلما سمع القوم صوتها وبكاءها انصرفوا باكين، فكادت قلوبهم تتصدع وأكبادهم تنفطر، وبقي عمر معه قوم.

عمر همراه عده اي به طرف خانه فاطمه آمد و در را كوبيد، فاطمه با شنيدن سر وصداي جمعيت با صداي بلند و همراه گريه فرياد زد: اي رسول خدا چه مصيبت هايي پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه مي بينيم. گروهي با شنيدن گريه فاطمه دلشان به درد آمد و با گريه آنجا را ترك كردند؛ اما عمر با گروهي ديگر باقي ماندند.

الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 16، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، با تحقيق شيري، ج1، ص37، و با تحقيق، زيني، ج1، ص24.

بنابراين حضرت صديقه طاهره، هنگام هجوم، با ديدن عمر و همراهانش در را بست و نزديك دَر ايستاده بود و احتمال نمي داد كه با وجود آن حضرت متعرض خانه شوند و اين بي شرمي مهاجمان بود كه حرمت خانه و اهل آن را رعايت نكردند و به قول سلمان فارسي رضوان الله تعال عليه، كرديد و نكرديد و ندانستيد كه چه كرديد.

همسران رسول خدا (ص) و باز كردن دَر براي نامحرم:

نگاهي به روش پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در موضوع مورد بحث، بهترين دليل بر محكوميت شبهه انگيزان است؛ چرا كه موارد گوناگوني در كتاب هاي شيعه و اهل سنت وجود دارد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله به همسرانش اجازه مي داد تا درب خانه را به روي ديگران ( نا محرمان ) باز كنند.

الف: امّ سلمه و باز كردن دَرِ خانه براي علي (عليه السلام):

عن علقمة عن عبد الله قال خرج رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) من بيت زينب بنت جحش وأتي بيت أم سلمة فكان يومها من رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) فلم يلبث أن جاء علي فدق الباب دقا خفيفا فانتبه النبي ( صلي الله عليه وسلم ) للدق وأنكرته أم سلمة فقال رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) قومي فافتحي له

رسول خدا (ص) از خانه زينب دختر جحش بيرون آمد و وارد خانه امّ سلمه شد؛ چون آن روز نوبت آمدن آن حضرت به خانه وي بود، مدتي نگذشته بود كه علي آهسته دقّ الباب كرد، رسول خدا (ص) بيدار شد، امّ سلمه پاسخ نداد، پيامبر فرمود: بلند شو و در را باز كن....

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص 470، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995

الرافعي القزويني، عبد الكريم بن محمد (متوفاي623 هـ)، التدوين في أخبار قزوين، ج 1، ص 89، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت تحقيق: عزيز الله العطاري، 1987م.

ب: عائشه به دستور رسول خدا (ص) دَر را براي علي (ع) باز كرد:

وعن جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن أبيه عن آبائه عن علي عليه السلام قال: كنت أنا ورسول الله صلي الله عليه وآله في المسجد بعد أن صلي الفجر، ثم نهض ونهضت معه، وكان رسول الله صلي الله عليه وآله إذا أراد أن يتجه إلي موضع أعلمني بذلك، وكان إذا أبطأ في ذلك الموضع صرت إليه لأعرف خبره، لأنه لا يتصابر قلبي علي فراقه ساعة واحدة فقال لي: أنا متجه إلي بيت عائشة، فمضي صلي الله عليه وآله ومضيت إلي بيت فاطمة الزهراء عليها السلام فلم أزل مع الحسن والحسين فأنا وهي مسروران بهما، ثم إني نهضت وسرت إلي باب عائشة، فطرقت الباب فقالت: من هذا؟ فقلت لها: أنا علي فقالت: إن النبي راقد، فانصرفت، ثم قلت: النبي راقد وعائشة في الدار، فرجعت وطرقت الباب فقالت لي عائشة: من هذا؟ فقلت لها: أنا علي فقالت: إن النبي صلي الله عليه وآله علي حاجة فانثنيتمستحييا من دق الباب، ووجدت في صدري ما لا أستطيع عليه صبرا، فرجعت مسرعا فدققت الباب دقا عنيفا، فقالت لي عائشة: من هذا؟ فقلت: أنا علي فسمعت رسول الله صلي الله عليه وآله يقول: يا عائشة افتحي له الباب، ففتحت ودخلت....

نماز صبح را با رسول خدا (ص) خواندم، با آن حضرت از مسجد بيرون آمدم، اگر جايي مي رفت به من خبر مي داد و هنگامي كه دير بر مي گشت سراغ وي مي رفتم تا مطلع شوم؛ چون دوري او را نمي توانستم تحمل نمايم، فرمود: به خانه عائشه مي روم، من نيز نزد فاطمه رفتم و در كنار حسن و حسين همه خوشحال بوديم، سپس به طرف خانه عائشه رفتم و دَر زدم، گفت: كي هستي؟ گفتم: علي، گفت: پيامبر استراحت مي كند، برگشتم و دو مرتبه رفتم و دَر را كوبيدم، گفت: كيستي؟ گفتم: علي، گفت: پيامبر را كاري است، دلم تاقت نياورد، براي دفعه سوّم دقّ الباب كردم، عائشه گفت: كيستي؟ گفتم: علي، صداي رسول خدا را شنيدم، فرمود: اي عائشه دَر را باز كن، عائشه دَر را باز كرد و من وارد شدم....

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاي 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص 292 و 293، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 38 ص 348، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.

آنچه گذشت يك روايت از كتاب هاي شيعه و يك روايت از كتاب هاي اهل سنت بود كه به عنوان نمونه ذكر شد كه در آن ها رسول خدا صلي الله عليه وآله با توجه به اين كه خود حضرتش در خانه حضور داشت اجازه مي داد تا همسرانش دَر را براي افراد نا محرم باز كنند، و اين نشان مي دهد كه اين عمل با رعايت وظايف شرعي منعي نخواهد داشت.

عايشه و عمر، سر يك سفره نشستند:

طبق روايت صحيح السندي كه اهل سنت در اكثر كتاب هاي خودشان نقل كرده اند، رسول خدا به عمر اجازه داد كه با او و عائشه سر يك سفره بنشينند و حتي نقل كرده اند هنگامي كه از يك كاسه غذا مي خوردند، دست عائشه با دست عمر برخورد كرد. ابن أبي شيبه در المصنف، بخاري در ادب المفرد، ابن أبي حاتم، ابن كثير در تفسير و... نقل كرده اند:

عن مجاهد قال مر عمر برسول الله صلي الله عليه وسلم وهو وعائشة وهما يأكلان حيسا فدعاه فوضع يده مع أيديهما فأصابت يده يد عائشة فقال أوه لو أطاع في هذه ووصواحبها ما رأتهن أعين.

رسول خدا با عائشه مشغول خوردن غذا بود، عمر وارد شد، حضرت او را دعوت كرد تا با آنان غذا بخورد. عمر جلو رفت و دست در ميان ظرف غذا برد، دست با دست عائشه تماس مي گرفت، گفت: اوه! اگر در باره حجاب همسرانت از من پيروي مي كرد، هيچ چشمي آنان را نمي ديد.

إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 358، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1409هـ؛

إبي أبي حاتم الرازي، عبد الرحمن بن محمد بن إدريس، تفسير ابن أبي حاتم، ج 10، ص 3148، تحقيق: أسعد محمد الطيب، ناشر: المكتبة العصرية - صيدا؛

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، الأدب المفرد، ج 1، ص 362، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، ناشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ - 1989م؛

المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 29، ص 138، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1400هـ - 1980م؛

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 506، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 8، ص 531، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

هيثمي پس از نقل اين روايت مي گويد:

رواه الطبراني في الأوسط ورجاله رجال الصحيح غير موسي بن أبي كثير وهو ثقة.

اين روايت را طبراني در اوسط نقل كرده است، تمام راويان آن، راويان صحيح بخاري هستند؛ غير از موسي بن كثير كه او نيز مورد اعتماد است.

الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7، ص 93، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

و سيوطي مي گويد:

وأخرج الطبراني بسند صحيح عن عائشة قالت كنت آكل مع النبي صلي الله عليه وسلم في قعب فمر عمر فدعاه فأكل فأصابت أصبعه أصبعي فقال أوه لو أطاع فيكن ما رأتكن عين.

طبراني با سند صحيح از عائشه نقل كرده است كه گفت: من با رسول خدا در يك ظرف غذا مي خورديم كه عمر از آن جا گذشت، رسول خدا او را دعوت كرد، در حال غذا خوردن انگشتش به انگشت من خورد، عمر گفت: اوه! اگر او در باره شما از من اطاعت مي كرد، هيچ چشمي شما را نمي ديد.

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، لباب النقول في أسباب النزول، ج 1، ص 178، ناشر: دار إحياء العلوم - بيروت.

هنگامي كه نشستن با نامحرم سر يك سفره و خوردن غذا از يك كاسه؛ آن هم براي همسر رسول خدا اشكالي نداشته باشد، رفتن پشت در براي دختر آن حضرت نيز اشكالي نخواهد داشت.

نتيجه:

اولاً: صديقه شهيده، پشت در نرفت؛ بلكه جلوي در ايستاده بود كه با ديدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلا حضرت زهرا سلام الله عليها پشت در نرفته بودد تا اين اشكال پيش بيايد؛

ثانياً: حتي اگر اين مطلب صحت نيز داشته باشد و حضرت پشت در رفته باشد، به دليل اين كه عين همين قضيه براي رسول خدا صلي الله عليه وآله پيش آمده و آن حضرت به همسران خود دستور داده اند كه در را باز نمايند، اين اشكال دفع مي شود.


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)




Share
81 | علي | | ١٠:١٦ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩٢ |
13
 
22
پاسخ نظر
بسيار عالي ممنونم
82 | مهدي عسكري | | ٢٠:٠٨ - ٣٠ خرداد ١٣٩٢ |
15
 
17
پاسخ نظر
مثل هميشه کامل و بي نقص پاسخ داديد سپاسگزارم
83 | فهيمه | | ٢٢:١١ - ١٦ مرداد ١٣٩٢ |
9
 
20
پاسخ نظر
هيچ چيزي رو بيشتر از اسمم دوست ندارم فاطمه زهرا لقبت روي من است خودت کمکم کن تا ازش خوب استفاده کنم تازه دوستان فتنه نيندازيم من خودم روي شيعه بودم خيلي تعصبيم هر نظر سني رو ميخونم خودمو به زور اروم ميکنم که يه وقت بي احترامي نکنم چون در ايين مذهب شيعه توهين کردن گناه است وبايد با همه دوست بود حتي دشمن خدا...!!!!!!!!!
84 | محمدي | | ١٨:٤٩ - ١٠ شهریور ١٣٩٢ |
9
 
26
پاسخ نظر
عرض سلام دارم خدمت شما.
اول اينکه رسول خدا معصوم و دور از خطا و اشتباه هستن و پيرو فرمان الهي هستن.
و در قرآن هم اومده که خداوند ميفرمايد=و هر گاه از زنان رسول متاعي ميطلبيد از پس پرده بطلبيد.....سوره احزاب/آيه 53
آيا اين ماجرا(يعني هم سفره شدن عائشه و عمربن خطاب)با اين آيه مغايرت نداره؟
لکن بنده فکر ميکنم که اين داستان براي اينه كه تا مثلا بگويند که عمربن خطاب بيشتر از رسول الله_صلي الله عليه و آله و سلم_غيرتي و به فکر حجاب بوده!!!_البته پناه ميبريم برخدا از اين جور فکر ها_
همون طور که نظير اين داستان در صحيح بخاري و صحيح مسلم به چشم ميخوره.و قلب شخص من رو به درد آورده چون که عده اي براي اينکه براي خليفشون فضيلت اثبات کنن به رسول خدا چنين جسارتي کردن.
مگر رسول خدا نفرمودن که=پدرم ابراهيم بسيار غيرتي بود ولي من از او غيرتمندترم......
به هرحال منتظر جواب هستم.
85 | داود عرفان | | ١١:٣٥ - ١٨ آبان ١٣٩٢ |
11
 
31
پاسخ نظر
سلام من نميدونم اخه چرا اين سني ها به سندهاي معتبر خودشون هم اعتقادي ندارند چون تموم سوالات خودشون رو ميتونن تو همون كتابها پيدا كنن.
86 | ghasem | | ٢٠:٣٥ - ١٦ بهمن ١٣٩٢ |
11
 
9
پاسخ نظر
درپاسخ به کامنت 33
بدنيست ببينيد دوستان وهم فرقه هايه شما عوضي هاچگونه در سوريه سر ميبرن وبا سرهايه بريده شده عکس يادگاري ميگيرن بدنيست ببيني که چطور زنها وبچه هايي رو که به دست شما آشغالهايه نجس کشته شدن از زير خاک وخون بيرون ميارن،مگه همين ريگي سني مذهبتون نبود که سر اين همه جوون روبريد وداغشون رو به دل خونواده هاشون گذاشت کجايه قراني که شما نجسها ميخونيد يه همچين آيه هايي اومده ،اصلا گيريم ابوبکروعمروعثمان خليفه ،خوب خلافت اونها به شماچه ؟اگر شيعه ميگه علي (علي رو امام ومقتدايه خودش ميدونه نه خليفه خودش)چرا چشماتون رو به رويه واقعيتها بستيد يه سئوال ،ازاولي و دومي وسومي چه نسلي باقي موند؟همين رو بريد يکم بهش فکرکنيد؟بعدش ببينيد از اميرالمومنين چه نسلي باقي موند،؟؟؟؟ به ابوبکروعمروعثمان ومغيره وقونفوذوتمامي قاتلان مادرمان زهرا،،،،،،،،،----آقا بيا تا زندگي معنا بگيرد تاکه دعايه مادرت زهرا بگيرد----آقا خلاصه يک نفربايد بيايد تاانتقام سيلي زهرابگيرد--*--ما بيخيال سيلي مادر نميشويم مابا قونفوذو مغيره برادر نميشويم
87 | فرهاد عالي | | ٢٢:٢٢ - ٢٦ اسفند ١٣٩٢ |
سلام
جوابتان خيلي خوب هست ولي در بعضي جاها خود احتمال شبهه اي ديگر را درست مي كند ونيز به جواب نقضي بسنده ننماييد بلكه از جوابهاي حلي نيز بهره ببريد
از شبهات مثل اينكه، اينكه علي (ع) خيلي اسرار مي كرد در حاليكه شايد پيامبر كار شخصي داشته اند
يا پيامبر كارش را به ديگري واگذار مي كرد
ممنون از زحمات شما

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ سوال شما گويا نيست دوباره بيان بفرمايد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
88 | محقق | | ٢٤:٣٣ - ٢٧ اسفند ١٣٩٢ |
سلام
شستن پا در وضوي سيدنا حضرت علي رضي الله عنه
از نامه ها و رواياتي که منسوب به حضرت علي - رضي الله عنه - است بدست مي آيد که ايشان در وضو به پيروي از قرآن پاهايشان را مي شسته اند.
در کتاب «الغارات» که از کتب شيعي است در نامه اي که منسوب به حضرت علي به محمدبن ابي بکر است د ر مبحث «في الصلاة و الوضوء» آمده است:
« ... ثم اغسل رجلك اليمني ثلاث مرات ثم اغسل رجلك اليسري ثلاث مرات فإني رأيت النبي - صلى الله عليه وآله وسلم - هکذا يتوضأ ... ».
يعني: « ... سپس پاي راستت را سه بار بشوي سپس پاي چپت را سه بار بشوي زيرا رسول خدا را ديدم اينچنين وضو مي گرفت ... ».
ديگر اينکه در وسائل الشيعه کتاب الطهاره «ابواب الوضوء» آمده است:
«وباسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن عبد الله بن المنبه عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي (رضي الله عنه) قال: جلست أتوضأ فأقبل رسولُ الله حين ابتدأت في الوضوء فقال لي: تمضمض واستنشق واستن ثم غسلت وجهي ثلاثا فقال: قد يجزيک من ذلک المرتان قال: فغسلت ذراعي ومسحت برأسي مرتين فقال: قد يجزيک من ذلک المرة وغسلت قدمي قال: فقال لي: يا علي، خلل بين الأصابع لا تخلل بالنار».
يعني: « ... از علي - رضي الله عنه - روايت است که گفت: نشستم و ضو بگيرم پس رسول الله هنگاميکه شروع به وضو نمودم آمد و گفت: آب را در دهان بگردان و آب را در بيني خود کن و دندان هايت را بشوي سپس صورتم را سه بار شستم پس پيغمبر فرمود دوبار کافي است علي گفت: پس دستم را تا آرنج شستم و سرم را دوبار مسح نمودم پس پيامبر فرمود يکبار کفايت مي کند. و پايم را شستم پس پيامبر فرمود: اي علي، بين انگشتانت را خلال کن که آتش در آن ها نفوذ نمي کند».
از اين روايت نيز بدست مي آيد که حضرت علي در وضو پاهايش را مي شسته است.
و روايات بيشتري در اين مورد وجود دارد که براي رعايت اختصار از ذکر آن ها خودداري مي نمائيم.
خداوند تبارک و تعالي در آيه 6 سوره مائده فرموده است:
{(((((((((((الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ... }.
يعني: «اي کسانيکه ايمان آورده ايد، هنگاميکه براي نماز بپا خاستيد (و وضو نداشتيد) صورت ها و دست هاي خود را تا آرنج ها بشوئيد و سرهاي خود را مسح نمائيد و پاهاي خود را همراه با قوزک بشوئيد ... ».
«حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الصُّدَائِيُّ, قَالَ: ثنا أَبِي, عَنْ حَفْصٍ الْغَاضِرِيِّ, عَنْ عَامِرِ بْنِ كُلَيْبٍ, عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ, قَالَ: قَرَّأَ عَلَيَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا, فَقَرَأَا: {وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ} [المائدة: 6] فَسَمِعَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ذَلِكَ, وَكَانَ يَقْضِي بَيْنَ النَّاسِ, فَقَالَ: {وَأَرْجُلَكُمْ} [المائدة: 6] هَذَا مِنَ الْمُقَدَّمِ وَالْمُؤَخَّرِ مِنَ الْكَلَامِ».
يعني: « ... حسن و حسين رضوان الله عليهما قرائت نمودند «وَأَرْجُلِكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ» پس علي - رضي الله عنه - اين گفته را شنيد و در حالي که بين مردم قضاوت مي نمود. پس گفت: اين از جلو افتادن و عقب افتادن از کلام است».
و اين گفته علي - رضي الله عنه - بدين معني است که کلمه «أرجلَکم» عقب افتاده است يعني جايش بعد از ايديکم بوده و به معني اين است که بايد پا را شست.
همچنين در صفحه 81 و 82 آمده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ, قَالَ: ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّلٍ, قَالَ: ثنا أَسْبَاطٌ, عَنِ السُّدِّيِّ, قَوْلُهُ: {فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ} فَيَقُولُ: اغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ, وَاغْسِلُوا أَرْجُلَكُمْ, وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ؛ فَهَذَا مِنَ التَّقْدِيمِ وَالتَّأْخِيرِ».
يعني: « ... (از سدي روايت شده) درباره: {فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ} و اما {وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ} بدين معني است که بشوئيد صورتهايتان را و بشوئيد پاهايتان را و سرهايتان را مسح کنيد پس اين {وَأَرْجُلَكُمْ} از تقديم و تاخير از کلام است».
در اين روايت نيز مشاهده مي نمائيم که گفته است {وَأَرْجُلَكُمْ} به غسل (شستن) باز مي گردد و بايد پاها در وضوء شسته شود.
در صفحه 82 تفسير جامع البيان جلد 6 آمده است:
حَدَّثَنَا ابْنُ وَكِيعٍ, قَالَ: ثنا أَبِي, عَنْ سُفْيَانَ, عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ, عَنِ الْحَرْثِ, عَنْ عَلِيٍّ, قَالَ: «اغْسِلِ الْقَدَمَيْنِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ».
يعني: « ... از حضرت علي نقل شده که گفت دو پا را تا دو کعب بشوي».
در وسائل الشيعه کتاب «الطهاره» باب وجوب المسح علي الرجلين. آمده است:
«وبإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيي عن أحمد بن الحسن بن علي بن فضال عن عمرو بن سعيد عن مصدق بن صدقة عن عمار بن موسي عن أبي عبدالله في الرجل يتوضأ الوضوء کله إلا رجليه ثم يخوض بهما الماء خوضا قال: أجزأه ذلك».
يعني: « ... از حضرت صادق روايت مي کنند درباره مردي که به جز دو پايش بقيه را وضو گرفته بود سپس دو پايش را در آب فرو برد و حضرت صادق فرمود: اين کار او را کفايت مي کند».
ديگر اينکه از نظر عقلي نيز معلوم است که در وضو بايد پاها شسته شود زيرا يکي از اهداف اين که وضو واجب شده براي پاکيزگي است. و معقول نيست که مؤمن در وضو بعد از مسح نمودن سر، دستش را به پايش که احياناً در جوراب و کفش بوده بکشد و هم دست خود را کثيف کند و هم پاي خود را کثيف تر نمايد. بلکه در وضو بايد پاها شسته شود تا تميز گردد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ کتاب الغارات سند مشخصي ندارد محقق اين کتاب در مقدمه کتاب مي گويد: «نظر به آنكه نسخه مخطوط كتاب «الغارات» كه متعلّق به نگارنده و أساس طبع كتاب حاضر است مشوّش و مندمج و درهم و برهم و غير مصحّح بود از اين روى در صدد بر آمدم كه نسخه ديگرى را از آن بدست آورم تا در تصحيح كتاب از آن نيز كمك گرفته و از هر دو استفاده كنم متأسّفانه تير اين آرزو بهدف مقصود نرسيد.» وي در ادامه تلاشهاي خود را براي يافتن آن توضيح داده و در پايان مي گويد: «كتاب «الغارات ثقفي» از بين رفته است و نسخه مخطوطى از آن در هيچ يك از كتابخانه‏ هاى جهان طبق فهارسى كه در دست است وجود ندارد و نصوصى كه از آن كتاب نقل شده است همانا قسمتهايى است كه عالم متبحّر و ثقه ناقد ابن أبى الحديد در شرح معروف خود بكتاب نهج البلاغة نقل نموده است و بس». نسخه اي که ايشان از آن استفاده کرده هم به تصريح خودش «كاتب آن تصريح كرده كه نسخه أصل كه مأخذ استنساخ وى بوده است مشوّش و درهم و برهم بوده از اين روى نتوانسته مطالب كتاب را درست مرتّب كند در يكجا گفته: «در اينجا سقطى هست» و در جاى ديگر گفته: «محتمل است كه در اينجا سقطى باشد».»

اما در مورد اين روايتي که آورده ايد اولاً شيخ طوسي همين روايت را از صاحب کتاب الغارات به اين صورت نقل کرده است: « ثم امسح رأسك ورجليك . . فإني رأيت رسول الله يصنع ذلك» (الأمالي ( مصنفات الشيخ المفيد 13 ) : 267 .) لذا اين از تصحيفات عامه است و الا بر فرض که شيعه باشد بايد متعرض نقدي يا اظهار نظري در مورد اين روايت مي شد که نشده است. مضاف به اينکه وي در نظر عامه جزو روات ضعيف و غالي مي باشد.

اما در مورد روايت وسائل اين روايت هم ضعيف و راويان آن چنانکه خود صاحب وسائل اشاره نموده عامي و زيدي اند مضاف به اينکه روايات مسح متواتر اند و اين روايت توانايي مقابله با آنها را ندارد.

اما در مورد آيه متاسفانه در ترجمه آن تحريف کرده ايد تا نظر خود را از آن در بياوريد در اين آيه خداوند مي فرمايد: ...سر و پاهاي خود را مسح بکشيد.

اما در مورد روايت حضرت امير عليه السلام و سخن سدي ما چنين روايتي نديديم مضاف به اينکه چه با جر خوانده شود و يا با نصب به هر صورت ارجل بر رووس عطف شده حال يا اعراب ظاهر آن را گرفته و يا اعراب محل آن را که علماي شما در کتب خود به اين حقيقت اشاره کرده اند. در اين مورد به بخش «فقه مقارن » مقاله «وضو از منظر فريقين » مراجعه نماييد.

اما در مورد دليل عقليتان گويا به کتب خود مراجعه نکرده ايد و الا اگر صحيح بخاري و ديگر صحاح سته را مطالعه مي کرديد مي ديديد که چه رواياتي در اين کتابها بر جواز مسح بر کفش در وضو آمده است مثلاً در کتاب بخاري و مسلم بابي تحت عنوان «بَاب الْمَسْحِ على الْخُفَّيْنِ » وجود دارد که جمعا پانزده روايت در آن بر جواز مسح بر کفش وارد شده است و همچنين در ديگر کتب. که اين روايات در حد تواتر است حال آيا مسح بر کفش با دليل عقلي شما سازگاري دارد؟ لطفا به کتب حديثي و فقهي خود مراجعه نماييد يقين بدانيد اين دليل عقلي را کنار خواهيد گذاشت.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
1 |B.U.L||١٢:٠٢ - ٢٩ دي ١٣٩٧ |
3
 
5
عمری.چجوری ایه قران رو معنی کردی؟وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ رو چجوری میگی پاهایتان رو بشویید؟وامسحوا یعنی شستن یا مسح کردن؟
اخه تو روز روشن ترجمه ی غلط میکنی؟
اخر کار هم نوشتی ارجلکم به فَاغْسِلُوا بر میگرده خخخخخ . میشه بگی چجوری برمیگرده در صورتی که قبلش اومده وامسحو برؤسکم و ارجلکم؟
89 | محمدحسين | | ٢٤:٠٧ - ٢٨ اسفند ١٣٩٢ |
7
 
13
پاسخ نظر
سلام
اميدوارم شما خادمان اهل بيت هميشه موفق باشيد
90 | احمد | | ١٣:٠٨ - ٠٣ فروردين ١٣٩٣ |
در جواب فرهاد عالي
آقاي فرهاد اين مطلب شبهات جديدي به وجود نياورد
اينکه احاديثي مبني بر اينکه عمر با بعضي همسران پيامبر هم سفره شد و دستش به دست آنان خورد در کتب اهل سنت آمده و دروغي بيش نيست
و اين يک فن استدلال است که از کتب مخالفين حديث بياوريم
به زبان ساده تر ميگوييم ما اين احاديث را قبول نداريم ولي شما که قبول داريد!
91 | احسان | | ١٣:٠٠ - ٠٤ فروردين ١٣٩٣ |
10
 
3
پاسخ نظر
فقط مي خوام بدونم اگر عمر آدم بدي بوده چرا پيغمبر ما که از همه چيز آگاهي داشته اولاً 17 سال عمر را يار خود مي دانست دوما چرا حفظ ايه هاي قرآن را به يه آدم سست بنياد سپرد چون ممکن است همچين ادمي ايه ها را دستکاري کند پس به يه نتيجه ميرسيم اينکه عمر بد بوده و پيامبر ما در انتخاب همچين ادمي اشتباه کرده و اين از پيامبران بعيد است يا عمر آدم خوبي بوده ، فقط بخاطر حضرت علي (ع) اورا بد کردند ؟ ؟ ؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ نه پيامبر او را يار خود دانسته اند و نه حفظ قرآن را به او سپرده اند. (ثبت العرش ثم انقش) تمام صحابه قرآن را حفظ مي کرده اند و رسول الله کاتبان مخصوصي براي وحي مانند حضرت علي عليه السلام داشته اند با اين وجود چه جايي براي امکان دستکاري مي ماند؟.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
1 |مسعود||٢٢:٢٥ - ١٢ فروردين ١٤٠٢ |
1
 
1
البته که خدا و رسولش مسلمانان را در سوره منافقون هشیار کرده‌اند اما در هر جامعه‌ای افرادی را دور خود جمع می کنند و اهدافی دارند که بر دیگران پوشیده است اما بر خدا و رسولش و امامش پنهان نیست، با آنان نمی شود شورید چون منافق مترصد نفاق هست همانها پس از رسول الله ص بین مسلمانان با بدعت نفاق افکندند و با گرفتن قدرت بنی امیه را استحکام دادند که تا به امروز رهایی از منافقین نیست تا ظهور مهدی موعود و از گور بیرون کشیدن آنها
92 | اميررضا كاركر | | ٢٠:٠٣ - ١٣ فروردين ١٣٩٣ |
F
93 | م.م.م.م.م | | ٢٤:١١ - ٢٨ فروردين ١٣٩٣ |
سلام .پاسختون خوب بود اما کامل نبود .چرا که قرآن مي فرمايد:
"النبي اولي بالمومنين من انفسهم" يعني جان نبي نسبت به مومنين برتر است .
يعني زماني که جان نبي در خطر است مومنين بر طبق اين ايه شريفه(6 احزاب) موظفند جان خود را نثار جان نبي کنند.
طبق ايه شريفه 55 مائده،هر حقي که ولي اول داره ،همون حق رو ولي هاي بعدي هم دارن .پس در نتيجه:
حضرت زهرا(سلام الله عليها) بر طبق ايه 6 احزاب،بايد جان خود را فداي ولي زمانه اش ميکرد.اگه اين کارو نميکرد جاي تعجب داشت!!! چرا که علم اونها از علم خدا سرچشمه ميگيره و آن حضرات منبع تفسير قران هستند و بهتر از هر فرد ديگه اي قران را مي فهمند.والسلام
94 | خادمه زهرا سلام الله عليها | | ١٧:٢٤ - ٠٧ خرداد ١٣٩٣ |
سلام عليكم,و اما بعد...
تو چه ميداني چه قدر برايش سنگين بود كه زهرايش روي زمين بود و...

شيعيان!به گوش باشيد كه از راه خواهد رسيد مرهم زخم علي مرتضي در كوچه ها...
95 | علي | | ٢١:١١ - ١٦ دي ١٣٩٣ |
10
 
8
پاسخ نظر
سلام ...ايا از نظر عقلي درسته که ريسمان به گردن حضرت علي انداخت ... ايا حضرت علي اون پهلوان عرب که هيج کس مقابلش توي جنگ نبود با ريسمان ميبرنش ... ايا متذکر نميشويد ...جه اندک ميانديشيد ....




پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: شما در حقيقت با ذکر اين مطالب در صدد هستيد تا اصل جريان هجوم به خانه حضرت علي عليه السلام را که چيزي ثابت شده و غير قابل انکار هست را انکار کنيد و خلفاي خود را تطهير کنيد.اگر شما به تاريخ زندگي حضرت علي عليه السلام مراجعه مي کرديد چنين حرفي را نمي زديد؛ چون حضرت بر خلاف دستور پيامبر صلي الله عليه و آله کاري را انجام نمي داد ايشان مامور به صبر بودند لذا از قدرت خود استفاده نکردند
احمد بن حنبل روايتي را در اين خصوص چنين نقل مي کند: حدثنا عبد اللَّهِ حدثني محمد بن أبي بَكْرٍ المقدمي ثنا فُضَيْلُ بن سُلَيْمَانَ يَعْنِى النميري ثنا محمد بن أبي يحيى عن إِيَاسِ بن عَمْرٍو الأسلمي عن علي بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إنه سَيَكُونُ بعدي اخْتِلاَفٌ أو أَمْرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ السِّلْمَ فَافْعَلْ .
علي بن ابيطالب عليه السلام فرمودند:رسول خدا صلي الله عليه و آله به من فرمودند:به زودي بعد از من اختلاف و درگيري و اتفاقات بدي خواهد افتاد؛در اين زمان؛اگر توانستي که صلح کني؛پس همين کار را بکن{وظيفه تو اين است که اختلاف و جنگ نکني}
مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 90

هيثمي در خصوص سند اين روايت گويد: رواه عبدالله ورجاله ثقات . مجمع الزوائد ج 7 ص 234
آيا اگر حضرت برخلاف دستور پيامبر (ص) با مهاجمين بر خانه اش جنگ مي کرد شما اعتراض نمي کرديد که او چرا از فرمان پيامبر سرپيچي کرده است؟!!
همان طور که مي بينيد در روايت از سين استفاده شده يعني به زودي سيکون رسول خداص وظيفه اميرمومنان ع را مشخص کرده و بايد در موقعي که حقش را گرفتند ،بايد صبر کند و اختلاف و جنگ نکند.و اميرالمومنين عليه السلام هم دقيقا همين کار را کرد

همچنانکه خود پيامبر که شجاعتش فوق شجاعت حضرت علي (ع) بود در مواردي در برابر ظلم هايي که مي ديد صبر مي کرد پيامبر (ص) در برابر چشمش سميه را با وضع فجيعي کشتند و از او هم دفاع نکرد آيا شجاعت پيامبر زير سوال رفت؟! آيا مي شود گفت حضرت شجاعت نداشت ؟ آيا شجاعت ايشان از حضرت علي (ع) کمتر بود؟! چرا پيامبر صلي الله عليه و اله هنگام هجرت به مدينه بخاطر اينکه گرفتار مشرکين نشود، حضرت علي عليه السلام را بجاي خود در بسترش خواباند آيا شجاعت حضرت علي عليه السلام از شجاعت پيامبر (ص) بيشتر بود؟ آيا پيامبر (ص) از مشرکين مي ترسيد؟ پس شما هر جوابي را از پيامبر صلي الله عليه و اله بدهيد ما نيز همان جواب را درباره حضرت علي عليه السلام مي دهيم . بنابراين با دقت در اين جور قضايا مشخص مي شود که يک مصلحتي بوده است که پيامبر و معصومين بهتر مي دانستند که با اين قضيه چه جوري برخورد کنند

ثانيا: خوب است بدانيد كه اميرمؤمنان عليه السلام در مرحله اول و زمانى كه آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمين زد، با مشت به صورت و گردن او كوبيد؛ اما از آن جايى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله صبر پيشه كرد

جهت اطلاع به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
96 | محمد | | ١٢:٣٤ - ١٤ اسفند ١٣٩٣ |
باسلام خدمت شما چرا در زمان پاسخ به سوال ها از کتب شیعه منبع ذکر نمی کنید و درکل از جواب های کاملتون تشکر می کنم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ذکرپاسخ از منابع اهل سنت بيشتر از باب احتجاج است همچنانکه ابن حزم در اين خصوص مي گويد: «لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها وإنما يجب أن يحتج الخصوم بعضهم على بعض بما يصدقه الذي تقام عليه الحجة به » معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم ؛ در حالي كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آن‌ها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند ؛ در حالي كه ما آن روايات را قبول نداريم . از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزي استناد شود كه او قبول دارد و براي او حجت است .علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548 ، الفصل في الملل والأهواء والنحل ، مكتبة الخانجي - القاهرة ج 4 ص 78
موف باشيد
گروه پاسخ به شبهات
97 | کربلایی مهدی | | ١٤:١٩ - ١٤ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام و صلوات بر پیامبر رحمت و خاندان پاکش و به ویژه صلوات بر دختر شهیدش.
خسته نباشید و اجرتان را در این ایام فاطمیه از خود حضرتش دریافت نمایید.
بر خی از سوالاتم:
الف) این روایات هم سفره شدن عمر و عایشه را ما شیعیان هم داریم؟ چون از علما شنیدم تا حد ممکن سفره زن و ورد در مهمانی جدا باشد و بنده هم تا حد توان از این دستور اطاعت می کردم،پس مسلک پیامبر ص نعوذبالله کمتر از سیر علمای ماست؟
ب) من متوجه نشدم! یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها جلوی در نشسته بودن و دیدند عمر دارد می آید؟ مگر نه اینکه ایشان تاحد امکان از منظر عمومی پنهان می شدند؟ پس جلوی درب منزل نشستنشان چه معنایی دارد؟
ج) در سایتتان گشتم مقاله ای پیرامون عصمت بی بی سلام الله علیها نیافتم، دنبال دلیل به ویژه قرانی هستم
پاسخها در سایت هم اعلام نشود مهم نیست، ایمیل شود هم مشکلی نیست
اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها
98 | عبد حسن | | ٢٠:٣٤ - ١٧ اسفند ١٣٩٣ |
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند یکتا
سلام بر رسول مهربانی و جانشین بحق ایشان جناب حب الله صاحب الاعراف اقا امیر المومنین علی علیه السلام و بی بی دو عالم صاحب سوره کوثر حضرت زهرا سلام الله علیها و دو اقای و سرور جوانان بهشت جنابان حسنین علیه السلام.
احسنت شیر مادر حلال همه افراد این مجموعه باشه فقط میخواستم تشکر کنم.

لبیک یا حیدر
99 | محمد هادي | | ١١:٣٨ - ٢٠ اسفند ١٣٩٣ |
الان ( مثلا) با بر طرف كردن اين شبهه تمام مشكلات اسلام حل شد!!!؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اتفاقا پاسخ به اين نوع شبهات در راستاي حل مشکلات اسلام است که به وجود آمده است شما اگر به هدف از طرح اين نوع شبهات دقت مي کرديد اينطور قضاوت نمي کرديد کساني اين شبهه را مطرح مي کنند مي خواهد اصل هجوم به خانه امامت را انکار کنند يعني طوري القاء کنند که اصلا قضيه درگيري و تهديد و شهادت حضرت زهرا عليها السلام واقعيت نداشته است و به دنبال اين قضيه مسئله غضب خلافت و حق حضرت علي عليه السلام را که به خيال خود ثابت کنند وقتي اين را ثابت کردند مشروعيت خلافت خلفاي خود را اثبات کنند وقتي چنين شد آيا بعد از اين و با سکوت شيعه در مقابل اين شبهات، شيعه مي تواند ادعا کند حق با علي بوده است ؟!! آيا با پاسخ دادن به اين شبهه حق خلافت حضرت علي عليه السلام و عدم مشروعيت خلفاء ثابت نمي شود ؟؟ آيا اين حل مشکلات اسلام نيست که به وجود آمده است؟ آيا مردم نبايد بدانند که از چه کسي بايد پيروي کنند ؟!! آيا مردم نبايد بدانند که ملاک حق اهل بيت هستند که در حديث ثقلين مشخص شده است؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
100 | عبدالله رحمتی | | ٠١:٥٠ - ٠٩ اسفند ١٣٩٤ |
باسلام محضر حضرت آیت الله قزوینی .

درسایت (سنی آنلاین ) مدعی هستند که جنابعالی دریک منظره ای فرموده اید که شهادت حضرت زهرا (س) وهجوم عمر وآتش زدن درخانه وسقط محسن واقعیت ندارد وشهادت حضرت افسانه است !! البته درسایت جنابعالی شهادت خانم یک واقعیتی انکارناپذیر باذکرمنابع مهم اهل سنت باثبات رسانده اید .لطفا بفرمایید ایاجنابعلی چنین حرفی زده اید ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
چنين چيزي واقعيت ندارد شما اگر تمام مناظره ايشان را نگاه کنيد خواهيد ديد که آيت الله قزويني تمام ادله هجوم و تهديد را با اسناد معتبر نقل مي کند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
101 | منتظر ظهور | | ٠١:٠٨ - ٠٢ دي ١٣٩٥ |
رضی الله عنکم یا اخواننا
102 | asra | | ٠٢:٥٨ - ١٣ دي ١٣٩٥ |
اصل حدیث:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مِسْعَرٌ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: مَرَّ عُمَرُ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ وَعَائِشَةُ وَهُمَا يَأْكُلَانِ حَيْسًا، فَدَعَاهُ فَوَضَعَ يَدَهُ مَعَ أَيْدِيهِمَا، فَأَصَابَتْ يَدُهُ يَدَ عَائِشَةَ، فَقَالَ: «أَوْهُ، لَوْ أُطَاعُ فِي هَذِهِ وَصَوَاحِبِهَا مَا رَأَتْهُنَّ أَعْيُنٌ»، قَالَ: وَذَلِكَ قَبْلَ آيَةِ الْحِجَابِ، قَالَ: «فَنَزَلَتْ آيَةُ الْحِجَابِ»
103 | علی | | ١٠:٢٥ - ١٣ دي ١٣٩٥ |
سلام خدمت برادران عزیزم
یک سوال
آیا در روز قدیر که پیامبر علی (ع) را امام معرفی کردند ، در واقع از مقام امامت کناره گرفتند و علی (ع) را به جای خود نصب کردند؟
چون پیامبر فرمودند هرکس من مولای او هستم از این پس علی مولای اوست.
با توجه به این که در یک زمان وجود دو امام پذیرفتنی نیست.
با تشکر از زحمات شما
یا علی

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
هر چند حضرت علی علیه السلام در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله امام بود همچنانکه امام حسین علیه السلام در زمان امام حسن علیه السلام امام بود اما امام بعدی تا زمانی که امام قبلی وجود دارد تابع او می باشد او تا زمان امام قبلی باید سکوت کند
معرفی جانشین توسط پیامبر (ص) این به معنی کنارگیری وی از امامت و خلافت در زمان حیات نیست بلکه مراد از ولایت و خلافت جانشین خود، اعمال امامت بعد از وفات خودش می باشد و این چیزی است که در عرف نیز معول می باشد مثلاً: انسان در حال حیات خود کسى را به عنوان «وصى» خود یا «سرپرست» فرزندان خویش تعیین مى نماید.
در قرآن نیز حضرت زکریا از خدا در خواست «ولی» کرد و مقصود او سرپرستى براى بعد از مرگ او بوده: فَهَبْ لِى مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ».سوره مریم، آیات 5 و 6.
در روایات نیز پیامبر(ص) علی(ع) راخلیفه خود معرفی کرده و مقصود وی بعد از وفات ایشان بوده؛ لذا ولایت علی(ع) نیز از همین قسم است و مانعی ندارد. مانند «علي أولي الناس بعدي»« انت ولی فی کل مومن من بعدی» و غیره که نشانگر این است که حضرت بعد از ایشان خلیفه می باشد
بسیارى از افراد، جانشین خود را در حیات خود تعیین مى کنند و از همان زمان، نام جانشین بر او مى گذارند با این که جنبه بالقوه دارد. البته در زمان حیات نیز هر وقت پیامبر (ص) در مدینه نبودند جانشین ایشان حضرت علی (ع) بود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
1 |اسماعیل||١٤:٣٩ - ٠٩ بهمن ١٣٩٨ |
1
 
0
سپاس از استدلال متقن کامل و اساسی که در مورد جانشینی امام علی ع بعد از پیامبر فرمودید
104 | علی | | ٠٩:١٦ - ١٦ دي ١٣٩٥ |
سلام و خسته نباشید
1 سوال
در آیه 7 سوره حجرات خداوند میفرمایند که اگر پیامبر در بسیاری از امور از شما پیروی کند در رنج می افتید.
آیا این به این معنیست که ممکنه کارهایی رو کسانی پیشنهاد کنند که از نظر پیامبر هم بهتر باشد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
این آیه در حقیقت دارد مسئله تحمیل عقیده و فکر را بیان می کند که برخی پافشاری می کردند تا نظر خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله تحمیل بکنند آیه 7ذ سوره حجرات ي بحث تحميل فكر را نفى مى‏كند نه مشورت دیگران را چون هدف از شورى اين است كه هر كس عقيده خود را بيان كند، ولى نظر نهايى با شخص پيامبر (ص) است، همچنان كه از آيه شورى
اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه محتواى اين آيه با مساله مشورت هرگز منافات ندارد، زيرا هدف از شورى اين است كه هر كس عقيده خود را بيان كند، ولى نظر نهايى با شخص پيامبر ص است، چنان كه از آيه" شورى" نيز همين استفاده مى‏شود
نتیجه چنین می شود که اگر قرار باشد پیامبر (ص) به نظرات دلخواه شما عمل كند، به زحمت مى‏ افتيد و هلاك مى ‏شويد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
105 | علی | | ٢٣:٥٤ - ١٨ دي ١٣٩٥ |
با عرض سلام و خسته نباشيد
3 سوال داشتم خدمتتون
1.آيا جنگي وجود داشته که پيامبر و يا امامان معصوم شروع کننده آن باشند؟
2.آيا حمله پيامبر به کاروان هاي بازرگاني قريش و نا امن کردن راه بازرگاني توجيهي دارد؟
3.در جنگ تبوک چرا پيامبر از علم غيبي استفاده نکرد تا آن همه سپاه در بيابان با گرمي هوا ، تشنگي و سختي راه که مرکب براي همه نبود براي سفري پوچ اين همه راه نروند؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
علت هجوم مسلمانان به کاروان قریش بخاطر ظلمی بود که قریش بر آنها روا داشتند قریش اموال و خانه های آنها را مصادره کرده و از مکه اخراج کردند لذا بعد از هجرت اجازه قتال داشتند قرآن کریم متذکر آن است. بو می‌فرماید: اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر (حج 39) به افرادی که مورد هجوم واقع شده‌اند، اجازه دفاع داده شده ،زیرا آنان مظلوم و ستمدیده‌اند و خداوند به کمک زیادی آنان قادر و توانا است.
قال ) وإن الله على نصرهم لقدير ( يعني قادر وكان المشركون لا يزالون يؤذونهم باللسان وباليد فشكوا إلى النبي صلى الله عليه وسلم فلما هاجروا أمروا بالقتال
تفسير السمرقندي ج 2 ص 462
در تفاسیر شیعه نیز به این مطلب اشاره شده است که بعد از مهاجرت اجازه قتال با نزول این آیه نازل شد
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» أي بسبب أنهم ظلموا و قد سبق معناه في الحجة و كان المشركون يؤذون المسلمين و لا يزال يجي‏ء مشجوج و مضروب إلى رسول الله ص و يشكون ذلك إلى رسول الله ص فيقول لهم ص اصبروا فإني لم أومر بالقتال حتى هاجر فأنزل الله عليه هذه الآية بالمدينة و هي أول آية نزلت في القتال و في الآية محذوف و تقديره أذن للمؤمنين أن يقاتلوا أو بالقتال من أجل أنهم ظلموا بأن أخرجوا من ديارهم و قصدوا بالإيذاء و الإهانة
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 13
در خصوص هجوم و مصادره اموال کاروان قریش که یک نوع قطع شریان اقتصادی قریش بود، حق مسلمانان بود زیرا آنها اموال مسلمانان را مصادره و غصب کرده بودند و تا اموال آنها را نمی گرفتند به انها اجازه ی خروج نمی دادند در این راه حتی زن و کودک برخی از مسلمین را به زور می گرفتند
قریش حتی در مدینه نیز پیامبر ص و مسلمین را رها نکردند به هر روشی متوسل می شدند که به اسلام و مسلمانان ضربه بزنند و اسلام را نابود کنند!به ویژه بسیار تلاش می کردند حضرت را ترور بکنند یا از مدینه بیرون برانند قریش در مدینه به انصار مسلمان مدینه نامه نوشته و آنها را تهدید کردند! که دست از حمایت پیامبر (ص) بر دارند و آن حضرت را به قریش تحویل دهند! و گرنه دچار نکبت می شوند!به نوعی آنها را تهدید به جنگ کردند متن نامه ی قریش که توسط سران ابوسفیان بن حرب و أبيّ بن خلف جمحىّ نوشته شده بود این است:« بى‏ گمان ما پيكار با هيچ يك از قبايل عرب را ناخوشايندتر از جنگ با شما نمى‏دانيم، اما شما به مردى از قبيله ما روى آورده و پناهش داده‏ايد كه از نظر خاندان، گران‏مايه‏ترين و از ديدگاه پايگاه اجتماعى، والاترين فرد قوم ماست. روشن است كه اين رفتار، براى شما ننگ و پستى در پى خواهد داشت-بنابراين، دست ما را بر او بازگذاريد!- اگر نيكيى در كار باشد كه ما بدان نيكبخت‏تريم؛ و اگر جز آن باشد، باز سزاوارتر است كه ما آن را بر عهده گيريم
وذلك أن رسول الله صلى الله عليه لما قدم المدينة كتب أبو سفيان بن حرب وابي بن خلف الجمحي إلى الأنصار: «أما بعد فانه لم يكن حي من أحياء العرب أبغض/ إلينا «أن يكون بيننا وبينهم نائرة منكم. وإنكم عمدتم إلى رجل منا، أشرفنا «في الموضع وأعرقنا في قومنا منصبا، فآويتموه ومنعتموه. إن هذا «عليكم لعار ومنقصة. فخلوا بيننا وبينه. فان يك خيرا فنحن «أسعد به. وإن يك سوى ذلك فنحن أحق من ولى ذلك منه.» فكتب إليهما كعب بن مالك بهذا الشعر فى يوم احد وذكر أسماء النقباء.
فأما البراء بن معرّور فمات بالمدينة قبل الهجرة وهو أول من استقبل القبلة ومات وهو موجه إليها. وقتل عبد الله بن عمرو يوم احد. وقتل أسعد بن زرارة يوم بدر. وقتل رافع يوم بدر. ومات سعد بن عبادة بحوران في خلافة أبي بكر رحمه الله. وقتل عبد الله بن رواحة يوم مؤتة. وقتل المنذر يوم بئر معونة. وقتل سعد بن الربيع
المحبر ص: 271
بنابراین در مدینه نیز آغازگر جنگ خود قریش بودند لذا مسلمانان حق داشتند که عکس العمل نشان بدهند
در خصوص جنگ تبوک نیز باید بگوییم اولا: قرار نیست که پیامبر (ص) همیشه به علم غیب خود عمل کند ایشان مامور به ظاهر هستند در خصوص این جنگ نیز چنین است باید طبق ظاهر و با اسباب و علل مادی و ظاهری جلو رفت
ثانیا: در جنگ تبوک هر چند جنگى رخ نداد ولى اين سفر را فوايد بسيار به همراه داشت از جمله اینکه شوكت اسلام و فداكارى مسلمين و آمادگى آنها در آن شرايط در برابر روم که بزرگترين دشمن اسلام بود، به نمایش در آمد و قدرت اسلام را دیدند چه پیروزی از این بالاتر که جنگی رخ نداد و کسی کشته نشد ولی دشمن پی به قدرت مسلمانان برد آیا فتحی از بالاتر هست!!!
ثالثا: این جنگ چهره منافقان را آشکار کرد از جمله قضیه نقشه ترور پیامبر (ص) و یا دسیسه در مدینه که نقاب نفاق از چهره برخى از آنها برداشته شد
رابعا : در این سفر معجزاتى كه از حضرت در آن سفر به وقوع پيوست که باعث شد بر ايمان مؤمنان بیفزاید
خامسا: جانشنی حضرت علی (ص) در مدینه و جریان بیان شدن خلافت بعد از پیامبر (ص) که نکته مهمی بود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
106 | خودم | | ٠١:٣٠ - ١٧ اسفند ١٣٩٥ |
سلام
اولا اینکه من جواب سوال بالارو نگرفتم اینکه چرا وقتی عمر حمله کرد علی بیرون نیومدن
دوم اینکه روایت هست میخ در داخل سینه فاطمه فرو میره ولی اینجا یه قسمت نوشته که در با نخل های خرما بود مگه نخل خرما میخ نگهمیداره
سوم اینکه در که قفل نبوده آتیش بزنن با یه لگد هم باز میشده چطور درو قفل کردن
و در آخر اینکه بازم هم نگفتید چرا علی بیرون نیومدن
تو کت من نمیره که حکمت داشت خدا وحی فرستاد روایت هست پیامبر وصیت کرده به دخترم آزاری رساندن کاری نکن ازین حرفا
بهترین منبع این سوالها کتاب تاریخ طبری هست بخوانید در ضمن منتظر جواب سوالات هستم موفق باشید

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
پاسخ این سوالات در سایت قبلا داده شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
1 |اسماعیل||١٩:٠٢ - ١٤ بهمن ١٣٩٨ |
2
 
0
سلام دوست عزیز
چرا دختر پیامبر شما فاطمه الزهرا (س)که بنا به کتاب طبری و حدیث ثقلین و آیه موددت و آیه مباهله و سخن خود ابوبکر در مدح حضرت که برای دلجویی به خانه ایشان آمده بود او را ستود با ابوبکر و عمر قهر کرد
107 | اسماعیل | | ١٤:٣٤ - ٠٩ بهمن ١٣٩٨ |
سلام
در پاسخ دوستانی که سوال می کنند با وجود حضرت علی چرا بی بی دو علم فاطمه الزهرا به کنار در رفت ؟
به خاطر دشمنی و عداوتی که با حضرت علی داشتند: حضرت فاطمه خود جلو در رفت چون دختر پیامبر آنها بود و خیال میکرد خجالت می کشند و دست از هجوم و آتش زدن در خانه بر می دارند اما... ولی ولی نه حرمت رسول الله ونه حرمت دختر پیامبر خودشان ونه حرمت آن مکان که پذیرای وحی الهی بود(بنا به سخن رسول الله)را نگه داشتند و عمر لگدی به در زد و بی بی چون پشت در بود بین در و دیوار قرار گرفت و در اثر این ضربه به شهادت رسیدند و با آنها صحبت نکرد و دستور داد در تشییح جنازه شرکت نکنندبه خاظر همین به علی ع سفارش نمود مرا شبانه غسل بده و دفن کن
108 | امین | | ٠١:٣٨ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٩٩ |
با سلام
شما نوشته اید که با این مدارک و مستندات باز کردن درب توسط صدیقه کبری(س) هیچ گونه اشکالی ندارد و آیا توجه کرده اید که طبق مقاله خودتان اگر پیامبر (ص) به عائشه یا همسران دیگرشان برای باز کردن درب صحبتب کردن کسی که دق الباب کرده که بوده با چه حالتی ورفتاری درب را زده یعنی اگر درب راباز کردن مولا علی ژشت درب بوده و برای جنگ وجدال نبوده که باعث وحشت بشود وگرنه در صورت تهاجم و حمله مسلما خود نبی درب را باز میکردند؛ اینها برای بیعت گرفتن و خراب کاری بهطرف خانه مولا حرکت کرده بودند پس این استدلال شما برای این مورد بجا و درست نیست.

پاسخ:
با سلام
شما هجوم وحشیانه را کنار گذاشته اید و اشکال تان این است که چرا حضرت پشت در رفتند؟
حضرت برای حمایت از شوهرشان پشت در رفتند.
حضرت پشت در رفتند تا عمر به احترام ایشان که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله است از کار خود دست بردارد؛ اما انقدر قدرت طلبی چشم او را کور کرده بود که دیگر قرابت پیامبر صلی الله علیه و اله را فراموش کرد و به زور وارد خانه شد.
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
109 | امید | | ٠٩:١٢ - ٢١ تير ١٤٠٢ |
ابوبکر که بود ؟ پدر زن رسول الله ، عمر که بود ؟ دامد علی و فاطمه ، عثمان که بود ؟ داماد رسول الله آن هم دو دختر رسول الله ،
مذهب شیعه بر پایه دروغ و ریای و تقیه بنا شده

پاسخ:
 با سلام
قابیل که بود؟ فرزند پیامبر خدا
همسران نوح و لوط هم از همسران انبیاء الهی بودند.
برادران حضرت یوسف هم پیامبر زاده بودند و هم برادر پیامبر
داشتن نسبت خویشاوندی آیا باعث می شود که شخص حتما انسان خوبی باشد؟
اگر چنین است؛ پس چرا این افراد سعادتمند نشدند؟
حال شما بگویید مذهب اهل تسنن بر چه چیزی بنا شده است؟
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
 [1] [2] [3]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها