2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام بدعت است؟
کد مطلب: ٤٩٢٧ تاریخ انتشار: ١٩ شهریور ١٣٩٧ - ٠٠:١٠ تعداد بازدید: 50877
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام بدعت است؟

پاسخ :

در طول تاريخ توسط وهابيت همواره نسبت به قيام حضرت امام حسين عليه السلام و عزاداري آن بزرگوار شبهاتي مطرح بوده و يكي از آن ها بدعت شمردن عزاداري سرور آزادگان مي باشد در اين زمينه ابن تيميه نظريه پرداز وهابيت اين چنين مي گويد:

1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنياحه علي من قد قتل من سنين عديده

از حماقت هاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سال ها پيش كشته شده.

منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج 1، ص 52.

2 ـ وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.

شيطان به واسطه كشته شدن حسين [عليه السلام] براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادي و سرور.

منهاج السنه، ابن تيميه، ج 4، ص 334 تا 553.

و نيز شبيه به آن چه كه ابن تيميه گفته است را در متن زير مي يابيد:

3 ـ الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...

و چون روافض (شيعيان) برگزاري ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر كشته شدن حسين در اين روز بدعت نهادند...

حاشيه رد المحتار ابن عابدين، ج 2، ص 599.

پاسخ:

در پاسخ به شبهات فوق كه از اساسي ترين شبهات وهابيت پيرامون عزاداري امام حسين عليه السلام است در بخش هاي زير به پاسخ مي نشينيم:

بخش اول: معاني بدعت و اركان آن.

بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبياء.

بخش سوم: جايگاه گريه و اشك در سيره نبوي.

بخش چهارم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي.

بخش پنجم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سيره معصومان.

بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري.

بخش هفتم: عزاداري در اهل سنت.

مقدّمه

شكي نيست كه بر پائي عزاداري و شادي، امري است فطري كه از ابتدا ميان تمام ملّت ها و اقوام رواج داشته و اديان الهي نيز بر اصل آن صحه گذارده اند.

حال بايد ديد آنان كه عزاداري براي سيد الشهداء عليه السلام را بدعت مي دانند بر چه اساسي اين ادّعا را مطرح مي كنند؟ و آيا اين ادّعا قابل اثبات است؟ ويا بالعكس، عزاداري خصوصاً براي اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و بالاخص براي سرور و سالار شهداي كربلا حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام از مطلوبيت ذاتي برخوردار بوده، بلكه افضل قربات عند الله محسوب مي گردد؟

بخش اول: معاني بدعت و اركان آن

1 ـ برداشت غلط از معناي «بدعت»

خوش بينانه ترين نگاه در باره اين گونه تعبيرات و قضاوت ها از سوي وهابيت پيرامون اقامه عزاداري براي امام حسين عليه السلام اين است كه بگوييم: وهّابيّت درك صحيحي از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهّم گرديده و هر آن چه مخالف تفكّرات خود باشد را بدعت شمرده و با اين برچسب ديگران را محكوم مي نمايند.

از اين رو لازم است نخست معناي بدعت را از ديدگاه لغت و اصطلاح تبيين نموده و آن گاه بدعت را از منظر كتاب و سنّت بررسي كنيم.

2 ـ معناي لغوي «بدعت»

لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چيزي مي دانند كه قبلاً وجود نداشته و از آن اثري نبوده است.

جوهري مي نويسد:

البدعه: إنشاء الشيء لا علي مثال سابق، واختراعه وابتكاره بعد أن لم يكن.

بدعت به معناي پديد آوردن چيز بي سابقه و عمل نو و جديدي است كه نمونه نداشته باشد.

صحاح اللغه، جوهري، ج3، ص113

قطعا بدعت به اين معنا مورد تحريم در آيات و روايات نيست؛ زيرا اسلام مخالف با نوآوري و نوپردازي در زندگي بشري نيست، بلكه موافق با فطرت بشري است كه همواره او را به نوآوري در زندگي فردي و اجتماعي سوق مي دهد.

از همين رو آن چه مخترعان و مبتكران در نوآوري هاي خويش به وجود مي آورند شامل اين تعريف مي شود كه نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و قابل ستايش است.

3 ـ معناي اصطلاحي «بدعت» نزد علماي شيعه و سني

امّا از نظر شرع و در اصطلاح علماء، بدعت معناي ديگري دارد كه متفاوت با معناي لغوي آن است، زيرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلي در دين است كه شارع و آورنده دين آن را ابداع و ايجاد نكرده و رضايت به آن نداشته باشد.

معناي بدعت كه در دين مورد بحث قرار مي گيرد، عبارت از هرگونه افزودن و يا كاستن در دين به نام دين مي باشد و اين غير از معنايي است كه در معناي لغوي آن گذشت.

راغب اصفهاني مي گويد:

والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.

بدعت در دين، گفتار و كرداري است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.

مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهاني، ص 39.

ابن حجر عسقلاني مي گويد:

والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمّي في عرف الشرع بدعه، وما كان له أصل يدلّ عليه الشرع فليس ببدعه.

هر چيز جديدي كه ريشه شرعي نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت ناميده مي شود و هر چه كه ريشه و دليل شرعي داشته باشد بدعت نيست.

فتح الباري، ج 13، ص 212.

همين تعريف را عيني در شرح خود بر صحيح بخاري(1) و مباركفوري در شرح خود بر صحيح ترمذي آورده(2) و عظيم آبادي در شرح خود بر سنن ابوداود(3) و ابن رجب حنبلي در جامع العلوم(4) ذكر كرده اند.

1 ) عمده القاري، ج 25، ص 27.

2) تحفه الأحوذي، ج 7، ص 366.

3 ) عون المعبود، ج 12، ص 235.

4 ) جامع العلوم والحكم، ص 160، چاپ هند.

سيّد مرتضي از متكلّمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مي گويد:

البدعه زياده في الدين أو نقصان منه، من إسناد إلي الدين.

بدعت افزودن چيزي به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين مي باشد.

رسائل شريف مرتضي، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم.

طريحي مي گويد:

البدعه: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّيَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه

بدعت، كار تازه اي در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به وجود آورده است.

مجمع البحرين، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»

بنابر اين، بدعت با توجّه به معناي لغوي آن اعمّ از معناي شرعي خواهد بود.

4 ـ اركان بدعت

با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراي دو ركن است:

1 ـ تصرّف در دين

هرگونه تصرّفي كه دين را نشانه گيرد و چيزي بر آن بيافزايد و يا بكاهد به شرطي كه عامل اين تصرف، عمل خود را به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت دهد. ولي آن نوآوري هايي كه حالت پاسخ گويي به روح تنوّع خواهي و نوآوري انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آن ها، بدعت نخواهد بود.

2 ـ ريشه نداشتن در كتاب و سنت

با توجه به تعريف اصطلاحي بدعت، مشخص شد كه امري بدعت محسوب مي شود كه دليلي براي آن ها در منابع اسلامي به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.

ولي امري كه نه تنها مشروعيّتش در كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلّي قابل استنباط است بلكه؛ همان طور كه اكنون بيان مي شود در دين اسلام و اديان آسماني ديگر نيز وجود داشته و مطابق با فطرت سليم بشري بوده است را بدعت نمي نامند.

5 ـ ريشه انحراف وهابيت در معناي «بدعت»

با توجه به آن چه از معناي لغوي و اصطلاحي بدعت و اركان آن گذشت مشخص گرديد: انتساب بدعت به شخص و يا گروهي به اين سادگي كه وهابيت به محض ديدن هر پديده نو و جديدي بر آن برچسب بدعت مي زنند نيست؛ بلكه داراي شرايط و ويژگي هاي خاصي است كه تا محقق نشود به آن بدعت نمي توان گفت.

اما آن چه كه باعث گرديده تا بعضي در اين مورد مرتكب اشتباه گرديده و به آساني ديگران را متهم به بدعت نمايند اين است كه در حديثي از رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل كرده اند:

كلّ بدعه ضلاله.

هر بدعتي گمراهي است.

صحيح مسلم، ج 3، ص11 ـ مسندأحمد، ج 3، ص310.

امّا آيا بر اساس اين روايت مي توان هر پديده اي نو كه در جامعه موقعيت و جايگاه ويژه اي پيدا كرد، را از مصاديق بدعت دانسته و معتقدان به آن را خارج از دين شمرد؟

پاسخ سؤال منفي است، زيرا همان گونه كه قبلاً متذكّر شديم وظيفه شارع، بيان حكم است نه تعيين مصداق، چه بسا از منظر شخص و يا گروه فكري خاص، يك پديده در جامعه اي خاص، از مصاديق بدعت شمرده شود، ولي از نظر پيروان مكتب فكري ديگر از شعائر دين و از سنّت هاي حسنه محسوب شود.

6 ـ وجود دليل شرعي براي خروج از عنوان بدعت

از مطالب قبل مشخص گرديد: حقيقت بدعت آن است كه كسي به قصد افتراء به خدا و دين، چيزي را به دين اضافه و يا از آن نقص نمايد و آن را به خدا و دين نسبت دهد. و زماني كه ملاك براي تشخيص بدعت معلوم شد در مواردي كه دليل شرعي براي آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج مي گردد. حال اين دليل شرعي مي تواند به دو قسم تقسيم گردد:

1 ـ دليل خاص قرآني و يا سنت نبوي در خصوص مورد و حد و حدود و تفاصيل و جزئيات آن، مانند: جشن براي عيد فطر و أضحي و اجتماع در عرفه و مني، كه در اين صورت اين گونه جشن ها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد گرديد، بلكه سنتي خواهد بود كه شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهي محسوب خواهد گرديد.

2 ـ دليل عام قرآني و يا سنت نبوي، كه با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جديد گردد، البته به شرط آن كه مورد جديد و حادث با آن چه كه در عهد رسالت وجود داشته از حيث حقيقت و ماهيت اتحاد داشته باشد، ولو اين كه از نظر شكل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولي دليل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گرديده و حجت شرعي در آن محسوب گردد.

به عنوان مثال: خداوند سبحان در قرآن كريم مي فرمايد:

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم الأنفال(8): 60

هر نيرويي در قدرت داريد، براي مقابله با آنها [دشمنان ]، آماده سازيد! و (هم چنين) اسب هاي ورزيده (براي ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد!

از امور واجب براي مسلمانان استعداد و آمادگي كامل در برابر هجوم و حمله كفار است، و ديگر اين كه از هر جايي كه احتمال خطر مي دهند آن نقطه را مسدود و آماده دفاع باشند.

در آيه فوق دو دليل فوق موجود است:

دليل خاص كه لازم است بر اساس آن حكومت اسلامي براي امتثال امر الهي خود را به تهيه نيروهاي اسب سوار كه اختصاص به زمان هاي صدر اسلام بوده مجهز كند.

و اما با دليل عام، لازم است خود را به توپ و تانك و موشك و ديگر تجهيزات هوايي و زميني و دريايي پيشرفته روز مجهز كنند تا بتوانند آن چه را كه در آيه شريفه به آن دستور داده شده است و در عصر نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم وجود نداشته است را نيز فراهم سازند.

پس اين موارد أمور شرعي غير عادي هستند كه نمي توان با اين توجيه كه دليل خاص براي آن وجود ندارد از آن چشم پوشي كرد.

به عبارت ديگر و به عنوان مثال در آيه شريفه زير خداوند مي فرمايد:

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون . الأعراف (5): 204

و چون قرآن خوانده شود بدان گوش دهيد و ساكت باشيد تا مورد رحمت قرار گيريد

اين آيه مسلمانان را به استماع قرآن به هنگام قرائت فرا مي خواند؛ ولي مصداق موجود در زمان رسالت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم استماع قرآن به صورت مباشر و مستقيم از دهان قاري قرآن كه در مسجد النبي و يا در منزل به تلاوت مشغول بود مي گرديد. ولي در زمان حاضر و عصر جديد و با پيشرفت تكنولوژي مصداق ديگري براي آن پيدا شده كه در آن زمان وجود نداشت، مانند: قرائت قرآن از طريق راديو و تلويزيون و فرستنده هاي ديگر، پس همان آيه براي هر دو مورد حجت شرعي محسوب خواهد گرديد و ما نمي توانيم استماع به قرآن و گوش فرا دادن به آن را ترك كنيم به اين بهانه كه در مورد دوم بدعت محسوب گرديده و حجيت شرعي ندارد؛ چرا كه در عصر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم وجود نداشته است.

و هزاران مثال و مصداق ديگر كه در اين بحث در صدد بيان آن نيستيم.

پس وجود دليل عام در همه زمان ها و براي همه انسان ها مي تواند حجت شرعي محسوب گردد.

بنابراين، قاعده كلّي در اين گونه موارد نگاه منصفانه و مستند به دليل معتبر شرعي است، نه نگاه آلوده به بغض و تعصّب. زيرا پديده اجتماعي جديد اگر سبب رشد و كمال جامعه و آشنايي بيشتر با خدا و دين و عاملي در جلوگيري از گسترش فساد باشد، از مصاديق سنّت حسنه اي است كه شارع بدان رضايت داده است.

7 ـ اصل در اشياء اباحه است

از مطالب ديگري كه در بحث بدعت لازم است به آن توجه ويژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ يعني: مادامي كه از سوي شارع مقدس نهي و منعي در خصوص موردي خاص وارد نشده باشد، أصل در أشياء مباح بودن آن و جواز انجام آن است.

اين قاعده شرعي بر تمام احكام شريعت حاكم است. تا آن جا كه قرآن كريم تصريح مي فرمايد كه وظيفه نبي أكرم صلي الله عليه وآله وسلم بيان محرمات است و نه ذكر حلال ها، و أصل در اشياء و افعال، حليّت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آن كه از سوي نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در حرمت آن نصي وارد شده باشد، و وظيفه علماي أمت به كار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حكم الهي از أدله خاص شرعي است و تا زماني كه دليلي بر حرمت يافت نشود حكم به جواز مي شود.

در اين جا به عنوان نمونه به يكي از آياتي كه از آن حكم به جواز و اصاله الاباحه مي شود اشاره مي گردد:

وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدين الانعام(6):119

چرا از چيزها [گوشت ها] يي كه نام خدا بر آنها برده شده نمي خوريد؟! در حالي كه (خداوند) آن چه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگر اين كه ناچار باشيد (كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است.) و بسياري از مردم، به خاطر هوي و هوس و بي دانشي، (ديگران را) گمراه مي سازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مي شناسد.

اين آيه بيان مي كند كه آن چيزي كه نياز به بيان دارد محرمات است نه مباحات و امور مجاز، و از اين رو لازم نيست كه به هنگام شك در مورد خاص تا مادامي كه در جدول محرمات اسمي از آن نيامده باشد، توقف نموده و از عمل، خودداري شود.

بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبياء

1 ـ گريه و اشك مورد تأييد قرآن

با توجه به مطالبي كه در معناي بدعت تقديم گرديد؛ به مستندات قرآني گريه و اشك اشاره مي كنيم؛ تا مشخص گردد آيا به طور كلي اشك در قرآن جايگاهي ممدوح دارد يا مذموم؟

آيات بسياري از كلام الله مجيد در مدح گريه و بكاء صادر شده و از اين موضوع مي توان به عنوان تأييد قرآن بر اشك و گريه و اندوه نام برد كه به چند نمونه از آن به عنوان شاهد اشاره مي كنيم:

آياتي كه به چشمان گريان اشاره مي كند:

فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلا وَلْيَبْكُوا كَثِيراً جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ التوبه (9): 82

پس كم بخندند و بسيار گريه كنند.

در آيه فوق خداوند به عملي امر مي فرمايد كه اگر خداوند به آن رضايت نمي داشت آن را مورد امر قرار نمي داد.

خداوند متعال در مدح أنبياء خود اين گونه مي فرمايد:

إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً مريم (19): 58

چون آيات خدا بر آنها خوانده مي شد سجده كنان و گريه كنان مي افتادند.

خداوند تعالي در صفات كساني كه موهبت علم به آن ها عنايت شده است اين گونه مي فرمايد:

وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً الإسراء (17): 109

مي افتند بر چانه ها، مي گريند و بر خشوع آنها مي افزايد.

و يا خداوند سبحان در توصيف مؤمنان به هنگام نزول آيات قرآن اين گونه مي فرمايد:

تَرَي أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنْ الدَّمْعِ المائده (5): 83

مي بيني كه چشمشان پر از اشك مي گردد.

پس آن گونه كه ملاحظه شد در قرآن كريم گريه و ريزش اشك كه نتيجه انعطاف و تأثّرات روحي است نه تنها مذموم شمرده نشده است، بلكه مورد مدح و ستايش پروردگار قرار گرفته است، زيرا از فطريّات بشر و جزئي از شخصيّت مثبت انسان محسوب مي شود.

2 ـ گريه و اشك در سيره انبياء

اقتدا و تأسّي به سيره عملي پيامبران بزرگ الهي بدون شك يكي از عناصر مهمّ در موضوع بحث ما (عزاداري و گريه بر امام حسين عليه السلام ) و مشروعيّت آن از منظر عقل و نقل است، زيرا سيره عملي پيامبران قوي ترين شاهد بر مشروعيّت ديني اعمال ما مي باشد، چرا كه خداوند متعال تأسّي به آنان و پيروي از روش آنان را بر همگان واجب فرموده است:

قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِي إِبْرَهِيمَ. الممتحنه (60): 4

قطعاً براي شما در پيروي از إبراهيم سرمشقي نيكوست.

لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ. ألاحزاب (33): 21

قطعاً براي شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقي نيكوست.

بنابراين، نقل وگزارش بخشي از زندگي پيامبران كه مربوط به تأثّرات روحي آنان هنگام روبرو شدن با حوادث تأثّر برانگيز مي شود، مي تواند ما را در رسيدن به پاسخي قانع كننده كمك كند.

حال به مواردي از اين قبيل اشاره مي كنيم:

الف ـ گريه يعقوب پيامبر در فراق فرزند

سرگذشت حضرت يوسف از ابتدا تا پايان ماجرا همانند يك تراژدي خوفناك و تأثر برانگيز نقل شده است.

آن هنگام كه آتش حسد در دل برادران يوسف زبانه مي كشد و طرح نا پديد ساختن او را مي كشند تا زماني كه در دل چاه قرار مي گيرد و با پيراهن پاره پاره و آغشته به خون برادر، پدر را از دريده شدن به وسيله گرگ با خبر مي كنند و به دنبال آن تأثّر و اندوه بي حدّ و اندازه يعقوب در غم از دست رفتن فرزند و گريه هر صبح و شام تا آنجا كه خداوند از زبان حضرت يعقوب اين چنين مي فرمايد:

وَقَالَ يَأَسَفَي عَلَي يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ يوسف(6): 84

گفت اي دريغ بر يوسف، و در حالي كه اندوه خود را فرو مي خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.

يعقوب از فراق فرزندش با اين كه مي دانست او زنده است و به آغوشش باز مي گردد، ولي با اين حال تأثرات روحي او را رها نمي كند، و براي تسكين رنج هاي روحي و رواني پناهگاهي جستجو مي كند و عرض مي كند:

قَالَ إِنَّمَآ أَشْكُواْ بَثِّي وَحُزْنِي إِلَي اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ.يوسف(6): 86.

شكايت و اندوه خود را پيش خدا مي برم، و از عنايت خدا چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد.

آيا پرداختن به داستان زندگي دو تن از پيامبران الهي با كلمات و جمله بندي هاي متأثّر كننده با هدفي جز تحريك عواطف و نشان دادن زشتي كار حسدورزان چيز ديگري مي تواند باشد؟

از اين دليل قرآني، جواز گريه و زاري بر اولياء الهي و شكوه و شكايت از اعمال سردمداران ظلم به پيش گاه خداوند استفاده مي شود و به عنوان سيره يكي از پيامبران الهي دليلي محكم و قرآني بر اصل مشروعيّت عزاداري و گريه بر مصيبت ها مورد بهره برداري قرار مي گيرد.

و از طرفي وجود احاديث فراوان در كتاب هاي تفسير كه هر كدام به گونه اي دامنه قصّه و جزئيّات اندوه حضرت يعقوب عليه السلام را تشريح كرده اند خود دليلي ديگر بر استفاده دانشمندان از سرگذشت زندگي دردناك انبياء واولياء الهي مي باشد.

به عنوان نمونه به حديثي از منابع روائي و تفسيري اهل سنت اشاره مي كنيم:

در تفسير اين آيه شريفه در كشاف زمخشري آمده:

ما جفت عيناه من وقت فراق يوسف إلي حين لقائه ثمانين عاما، وما علي وجه الأرض أكرم علي الله منه.

چشمان حضرت يعقوب از فراق يوسف تا زمان ملاقات يوسف از اشك خشك نگرديد و اين مدت هشتاد سال به طول انجاميد. و در روي زمين چيزي از اين كار براي خداوند ارزشمند تر نبود.

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

و نيز در اين تفسير از رسول الله صلي الله عليه وآله آمده:

أنه سئل جبرئيل عليه السلام: ما بلغ من وجد يعقوب علي يوسف؟ قال: وجد سبعين ثكلي. قال: فما كان له من الأجر؟ قال: أجر مائه شهيد، وما ساء ظنه بالله ساعه قط.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از جبرئيل سؤال نمود: به خاطر غياب يوسف چه بر سر يعقوب آمد؟ عرض كرد: به اندازه آن چه كه بر سر هفتاد مادر فرزند مرده مي آيد. و سؤال نمود: أجر حضرت يعقوب به خاطر اين صبر چه قدر است؟ عر ض كرد: أجر صد شهيد، و اين در حالي بود كه هرگز حضرت يعقوب به خداوند سوء ظن پيدا نكرد.

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

عبد الرحمان سيوطي به نقل از ابن جرير و او از عكرمه، مي گويد:

أتي جبرئيل عليه السلام يوسف عليه السلام وهو في السجن، فسلّم عليه، فقال له يوسف: أيّها الملك الكريم علي ربّه، الطيّب ريحه، الطاهر ثيابه، هل لك علمٌ بيعقوب؟ قال: نعم، ما أشدّ حزنه؟ قال: ما ذا له من الأجر؟ قال: أجر سبعين ثكلي، قال: أفتراني لاقيه؟ قال: نعم، فطابت نفس يوسف.

جبرئيل در زندان بر يوسف وارد شد، پرسيد: اي فرشته اي كه نزد پروردگارت گرامي، بويت خوش، لباست پاكيزه است، آيا از يعقوب خبر داري؟ گفت: آري، او سخت اندوهگين مي باشد، پرسيد: چه قدر پاداش اوست؟ گفت: پاداش هفتاد مادر فرزند مرده. پرسيد: آيا او را ديدار خواهم نمود؟ گفت: آري. يوسف پس از شنيدن اين گفتار جانش آرام گرفت.

الدرّ المنثور، جلال الدين عبد الرحمان سيوطي، ج 4، ص 31.

نويسنده تفسير الدرّ المنثور در نقلي اين چنين آورده است:

بكي يعقوب علي يوسف ثمانين عاماً، حتّي ابيضّت عينا من الحزن...

يعقوب مدّت هشتاد سال براي يوسف گريه كرد، تا اين كه دو چشمش از شدّت اندوه و گريه سفيد گشت.

الدر المنثور، ج4، ص 31، و تفسير طبري، ج 1، ص 250.

ب ـ گريه يوسف عليه السلام

نه تنها اين يعقوب پدر بود كه بر فراق فرزند اشك مي ريخت، بلكه متقابلاً يوسف نيز در رنج فراق پدر مي سوخت.

از ابن عباس نقل شده است:

عند ما دخل السجن، يبكي حتّي تبكي معه جدر البيوت وسقفها والأبواب.

يوسف عليه السلام وقتي كه به زندان افتاد با گريه او در و ديوار و حتي سقف زندان هم با او گريه مي كرد.

تفسير قرطبي، ج 9، ص 88.

و در حديثي ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است:

البكّائون خمسه، آدم، و يعقوب و... و أمّا يوسف فبكي علي يعقوب حتّي تأذّي به أهل السجن، وقالوا: إمّا أن تبكي نهاراً وتسكت الليل، وإمّا أن تبكي الليل وتسكت النهار، فصالحهم علي واحد منهما.

كساني كه زياد گريه مي كردند پنج نفر بودند، آدم عليه السلام كه در فراق بهشت و دوري از آن مدام گريه مي كرد، و يعقوب،... و يوسف بر فراق پدر و جدائي از آغوش پر مهر پدر شب و روز اشك مي ريخت تا آنجا كه بقيّه افراد زندان از گريه او به ستوه آمدند، و مجبور شدند تا به وي پيشنهاد كنند كه قسمتي از شب و روز را بدون گريه سپري كند، يوسف ناچار شد پيشنهادشان را بپذيرد.

كشف الغمه، ابن أبي الفتح الإربلي، ج 2، ص 120ـ الخصال، صدوق، ص 272 ـ الأمالي، صدوق، ص 204 ـ روضه الواعظين، نيشابوري، ص 451 ـ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 104.

ج ـ گريه و اشك در سنت رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم

آرزوي داشتن چشماني اشك بار

در كتاب تفسير قرطبي به گوشه اي از درخواست پيامبر اكرم هنگام مناجات با خداوند اشاره شده است كه آن حضرت عرض مي كند:

اللّهمّ اجعلني من الباكين إليك، والخاشعين لك.

خداوندا مرا از گريه كنندگان و از خشوع گنندگان براي خود قرار ده.

تفسير قرطبي، ج11، ص 215.

و در دعاي ديگري از آن حضرت نقل شده است كه عرض مي كرد:

اللّهمّ ارزقني عينين هطالتين.

خداوندا چشماني اشك ريز به من عنايت كن.

فيض القدير، ج 2، ص 181.

در حقيقت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در اين فقرات از دعا و مناجات آرزوي باطني خود را در كاري كه مورد رضايت الهي است طلب مي كند و اگر اين عمل مورد تأييد خداوند نبود هرگز آن را در مناجات خود با خداي خويش مطرح نمي نمود.

چشماني كه هرگز به آتش نمي سوزد

از رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل است كه در ستايش از دو گروه فرمودند:

عينان لا تمسّهما النار؛ عين بكت من خشيه اللّه، وعين باتت تحرس في سبيل اللّه.

دو چشم از آتش جهنّم محفوظ مي ماند، چشمي كه از خشيت خداوند گريه كند، و چشمي كه شب ها براي خدا بيدار بماند تا از جان و ناموس و امنيت مردم محافظت نمايد.

سنن ترمذي، ج 3، ص96.

گريه به خاطر ياد خدا

بخاري در صحيح خود از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم روايت مي كند:

سبعه يظلّهم اللّه... رجل ذكر اللّه ففاضت عيناه.

هفت گروهند كه در قيامت سايه ابر رحمت الهي آنان را در بر مي گيرد،... كسي كه با ياد خدا اشك از چشمش جاري شود.

صحيح بخاري، ج7، ص 185.

گريه از خشيت خدا

ترمذي در سنن خود اين گونه آورده است:

عن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم: لا يلج النار رجل بكي من خشيه اللّه.

كسي كه از خشيت خدا گريه كند داخل جهنّم نمي شود.

سنن ترمذي، ج 3، ص 380.

گريه در دنيا مانع از گريه در آخرت

حافظ اصفهاني در كتاب خود از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم روايت كرده است:

من بكي علي ذنبه في الدنيا حرّم اللّه ديباجه وجهه علي جهنّم.

كسي كه در دنيا برگناهانش گريه كند، خداوند صورتش را بر جهنّم حرام كند.

حافظ اصبهاني، ذكر أخبار اصبهان، ج2، ص171.

بخش سوم: جايگاه گريه و اشك درسيره نبوي

گريه در سيره نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم

1 ـ گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه

حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره هاي برجسته و قهرمان اسلام بود كه در نبرد اُحد به شهادت رسيد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در شهادت عموي خويش بسيار غمگين شد و او را سيدالشهداء ناميد و در فراقش گريست.

در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم تأثيري شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زيرا يكي از بزرگ ترين مدافعان مكتب توحيد و حاميان راستين خويش را از دست داده بود.

بنابراين، عكس العمل فرستاده حق و پيامبر بزرگ الهي در مقابل اين حادثه دردناك سرمشقي جاودانه براي پيروان او خواهد شد.

حلبي در سيره خود مي نويسد:

لما رأي النبي حمزه قتيلا، بكي فلما راي ما مثّل به شهق

پيامبر چون پيكر خونين حمزه را يافت گريست و چون از مثله كردن او آگاهي يافت با صداي بلند گريه سر داد.

السيره الحلبيه، ج 2، ص 247.

اين گريه و ناله از سوي آن حضرت براي عزاي عمويش حمزه آن قدر شديد بوده است كه ابن مسعود مي گويد:

ما رأينا رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم باكياً أشدّ من بكائه علي حمزه، وضعه في القبله، ثمّ وقف علي جنازته، وانتحب حتّي بلغ به الغشي، يقول: يا عمّ رسول اللّه! يا حمزه! يا أسد اللّه! وأسد رسوله! يا حمزه! يا فاعل الخيرات! يا حمزه! يا كاشف الكربات! يا حمزه! يا ذابّ عن وجه رسول اللّه!.

نديديم پيامبر بر كسي گريه كند، آن گونه كه با شدّت در شهادت عمويش حمزه اشك مي ريخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس كنار آن قرار گرفته و با صداي بلند گريه كرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمويش مي فرمود: اي عموي پيامبر خدا، اي حمزه! اي شير خدا و شير پيامبر خدا، اي حمزه! اي كسي كه كارهاي نيكو انجام مي دادي، اي حمزه! اي كسي كه سختي ها و مشكلات را برطرف مي كردي، اي حمزه! اي كسي كه سختي ها را از رسول خدا دور مي كردي.

ذخائر العقبي، ص 181.

اما اصل جريان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر حمزه از اين جا آغاز شد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در بازگشت از اُحد صداي گريه را از خانه هاي مردم مدينه بر شهدا شنيد:

ومر رسول الله صلي الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بني عبد الأشهل وبني ظفر فسمع البكاء والنوائح علي قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلي الله عليه وسلم فبكي ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلي دار بني عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين علي عم رسول الله صلي الله عليه وسلم

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از كنار خانه هايي از أنصار (بني عبد الأشهل وبني ظفر) عبور مي كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه هاي بني عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه خود را در سينه ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا صلي الله عليه وسلم عزاداري كنند.

تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ البدايه والنهايه، ج 4، ص 54 و 55.

از آن به بعد كساني كه سخن پيامبر را شنيده بودند قبل از گريه بر هر شهيدي اوّل براي حمزه عزاداري مي كردند:

فلم تبك امرأه من الأنصار علي ميّت بعد قول رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم لكنّ حمزه لابواكي له إلي اليوم إلّا بدأت البكاء علي حمزه.

هيچ زني از انصار بعد از شنيدن فرمايش رسول خدا كه عمويم حمزه گريه كن ندارد، بر مرده اي گريه نمي كرد، مگر اين كه اوّل براي حمزه عزاداري مي كرد.

مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.

استمرار گريه براي حمزه در تمام عزاها:

ابن كثير مي گويد: تا به امروز زنان انصار پيش از گريه بر مردگان خويش، نخست بر حمزه مي گريند.

أحمد بن حنبل عن ابن عمر أن رسول الله صلي الله عليه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الأنصار يبكين علي من قتل من أزواجهن قال فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم ولكن حمزه لا بواكي له قال ثم نام فاستنبه وهن يبكين.

ابن عمر روايت نموده رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود كه بر كشته هاي خود گريه مي كنند. رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: حمزه گريه كن ندارد. رسول خدا صلّي الله عليه وآله بعد از مقداري استراحت متوجه شدند كه زن ها براي حمزه گريه مي كنند.

قال فهن اليوم إذا يبكين يندبن بحمزه.

از آن روز تاكنون زنان ابتدا براي حمزه و سپس براي كشته هاي خود عزاداري مي كنند.

البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 4، ص 55.

ابن كثير بعد از نقل اين خبر اين گونه نظر مي دهد:

وهذا علي شرط مسلم.

اين روايت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.

البدايه والنهايه، ج 4، ص 55.

واقدي نيز مي گويد تا زمان ما اين رويه ادامه دارد كه ابتدا براي حمزه و سپس براي كشته هاي خود عزاداري مي كنند:

قال الواقدي فلم يزلن يبدأن بالندب لحمزه حتي الآن.

از آن زمان تاكنون زنان ابتدا براي حمزه گريه و عزاداري مي كنند.

أسد الغابه، ج 2، ص 48.

ابن سعد هم همين مطلب را گفته است:

فهن إلي اليوم إذا مات الميت من الأنصار بدأ النساء فبكين علي حمزه ثم بكين علي ميتهن.

از آن روز به بعد است كه انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه مي كنند.

الطبقات الكبري، ج 2، ص 44.

آيا اين عمل رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم دليل بر مشروعيّت ندبه و گريه و عزاداري نيست؟

اهل ايمان و پيروان راستين پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم سنّت عملي آن حضرت را ملاك اعمال دين مي دانند، بنابراين، سيره عملي آن حضرت در اقامه عزاداري و گريه در شهادت عمويش حمزه مي تواند ملاك مشروعيّت عزاداري در مرگ و شهادت بزرگان دين و اولياء الهي باشد.

2 ـ گريه پيامبر در شهادت جعفر بن أبي طالب

جعفر بن أبي طالب نيز از فرماندهان جنگ موته بود، كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم با شنيدن خبر شهادتش به ديدن فرزندانش رفت، وقتي كه وارد خانه شد فرزندان جعفر را صدا زد، آنان را مي بوئيد در حالي كه اشك از چشمان مباركش جاري بود.

أسماء همسر جعفر احساس كرد كه براي همسرش اتفاقي افتاده است، لذا سؤال كرد:

بأبي وأمّي ما يبكيك؟ أبلغك عن جعفر وأصحابه شي ء؟.

پدر و مادرم فدايت شوند، آيا از جعفر و يارانش خبري شنيده ا ي؟

قال: نعم، أصيبوا هذا اليوم.

فرمود: بلي، امروز به شهادت رسيده اند.

أسماء فريادش بلند شد، زن ها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء سلام الله عليها وارد منزل شد و گريه مي كرد، و مي فرمود: «وا عمّاه».(واي عمويم!).

فقال رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم: علي مثل جعفر فلتبك البواكي.

پيامبر فرمود: گريه كنندگان بايد بر همانند جعفر گريه كنند.

الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241 ـ الاصابه، ج2، ص 238 ـ الكامل في التاريخ، ج2، ص 420.

نمونه هاي ذكر شده علاوه بر سنّت و روش عملي رسول خدا، تأييد مراسم عزاداري و گريه بر مردگان، تقرير و امضاء آن حضرت نيز به حساب مي آيد؛ زيرا از ندبه و گريه صاحبان مصيبت نهي نفرمود، بلكه فراتر از آن دستور به گريه و عزاداري را هم صادر فرمود.

3 ـ گريه پيامبر در شهادت زيد بن حارثه

زيد بن حارثه نيز از فرماندهان جنگ موته بود كه به دستور رسول خدا و به همراهي جعفر بن أبي طالب، و عبد اللّه بن رواحه، رهبري جنگ را به عهده گرفت، زماني كه خبر شهادت او اعلام شد رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به منزل وي تشريف برد، دختر زيد با ديدن پيامبر اكرم بغض، گلويش را گرفت و بلند بلند گريه كرد، پيامبر هم گريه كرد، سؤال كردند، چرا گريه مي كنيد؟ فرمود:

شوق الحبيب إلي حبيبه.

علاقه و محبّت دوست است به دوست.

فيض القدير، ج3، ص 695.

4 ـ گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم

ابراهيم تنها پسري بود كه در مدينه نصيب رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم شد، اما در يك سالگي درگذشت و پدر را در غم فقدان خويش به سوگ نشاند.

ابراهيم از مادري به نام «ماريه» به دنيا آمد، بيش از 18 ماه از عمرش نگذشته بود كه دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خردسالش گريان بود كه عبد الرحمان بن عوف از گريه حضرت تعجّب كرد، عرض كرد: «وأنت يا رسول اللّه؟». (آيا شما هم در مرگ فرزند گريه مي كنيد؟) حضرت فرمود: «يا ابن عوف، إنّها رحمه». (اي پسر عوف، اشك ريختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است) سپس فرمود:

إنّ العين تدمع، والقلب يحزن، ولانقول إلّا ما يرضي ربّنا، وإنّا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون.

چشم گريه مي كند، و دل غمگين و محزون مي شود، ولي سخني نمي گوييم مگر آن چه كه خدا را راضي كند، اي ابراهيم ما در فراق تو محزون و غمگين هستيم.

صحيح بخاري، ج 2، ص 85، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، كتاب الفضائل، باب رحمته بالصبيان ـ العقد الفريد، ج 3، ص 19، كتاب التعزيه ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص506، ش 1589، باب ما جاء في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص552، ش 6672، باب الصبر والبكاء والنياحه

5 ـ گريه پيامبر بر عبدالمطلب

پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر جد عزيزش گريست؛ ام ايمن مي گويد:

انا رايت رسول اللَّه يمشي تحت سريره و هو يبكي

من پيامبر را ديدم كه در زير جنازه عبدالمطلب راه مي رفت و مي گريست.

تذكره الخواص، ص 7.

6 ـ گريه پيامبر بر ابوطالب

درگذشت ابوطالب، عموي با ايمان و حامي عزيز پيامبر، نيز بر آن حضرت بسيار گران آمد، امير المؤمنين عليه السّلام مي فرمايد:

چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پيامبر دادم، ايشان گريست و فرمود:

اذهب فاغسله و كفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه

او را غسل دهيد و كفن كنيد و به خاك بسپاريد، خداوند او را بيامرزد و مورد رحمت خويش قرار دهد.

الطبقات الكبري، ابن سعد، ج 1، ص 105.

7 ـ گريه پيامبر بر مادرش آمنه

روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم قبر مادر عزيز خود آمنه را در ابواء زيارت كرد. به گفته مورخان، آن حضرت در كنار قبر مادر گريست و همراهان خود را نيز به گريستن انداخت.

المستدرك، ج 1،ص 357 ـ تاريخ المدينه، ابن شبّه، ج 1، ص 118.

8 ـ گريه پيامبر بر فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امير المؤمنين عليه السّلام، نزد پيامبر بسيار محبوب بود، همو در سرپرستي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم بسيار اهتمام ورزيد. چون فاطمه در سال سوم هجري درگذشت، پيامبر كه او را هم چون مادر خويش مي دانست از رحلتش بسيار اندوهناك شد و گريست، مورخان مي گويند:

صلّي عليها و تمرغ في قبرها و بكي

پيامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابيد و بر او گريست.

ذخائر العقبي، ص 56.

9 ـ گريه پيامبر بر عثمان بن مظعون

حاكم در مستدرك مي گويد:

إن النبي قبّل عثمان بن مظعون وهو ميت وهو يبكي...

رسول خدا صلي الله عليه وآله بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسيد و براي او گريست.

المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 514، ش 1334ـ سنن ترمذي، ج 3، ص 314، ش 989، كتاب الجنائز باب ما جاء في تقبيل الميت ـ المعجم الكبير، ج24، ص 343، ش 855، باب عائشه بنت قدامه بن مظعون الجمحيه ـ سنن البيهقي الكبري، ج 3، ص 407، ش 6503 ـ ربيع الأبرار، ج 4، ص 187ـ جامع الأصول، ج 11، ص 105.

11 ـ گريه پيامبر بر سعد بن ربيع شهيد اُحد

حاكم در مستدرك به نقل از جابر بن عبد الله انصاري مي نويسد:

لما قتل سعد بن ربيع بأحد، رجع رسول الله صلي الله عليه وآله إلي المدينه... فدخل رسول الله صلي الله عليه وآله ودخلنا معه، قال جابر: والله ما ثمّ وساده ولا بساط. فجلسنا ورسول الله يحدثنا عن سعد بن ربيع، يترحم عليه... فلما سمع ذلك النسوه، بكين فدمعت عينا رسول الله وما نهاهن عن شيء.

هنگامي كه سعد بن ربيع در جنگ اُحد به شهادت رسيد، رسول الله صلي الله عليه وآله به مدينه مراجعت نمود... آن حضرت به خانه او وارد شد ما هم به همراه او وارد خانه شديم. جابر مي گويد: به خدا سوگند در آن جا نه زير اندازي و اثاثيه اي وحود داشت. ما در كنار حضرت نشستيم و آن حضرت در باره شخصيت سعد بن ربيع سخن مي گفت و براي او طلب رحمت مي كرد،... هنگامي كه زنان اين جملات را از حضرت شنيدند، شروع كردند به گريه نمودن و در اين حال چشمان حضرت نيز پر از اشك شد. و حضرت از گريه نمودن زنان نيز ممانعت ننمودند.

امتاع الاسماع، مقريزي، ج 13، ص 269.

10 ـ پيامبر، عمر را به خاطر جلوگيري از گريه زنان نهي مي فرمايد

در متن زير شاهديم كه عمر در محضر رسول خدا صلي الله عليه وآله از گريه جمعي از زنان كه در تشيع جنازه اي شركت نموده اند جلوگيري مي كند اما رسول خدا صلي الله عليه وآله عمر را از اين كار نهي مي فرمايد.

خرج النبي علي جنازه ومعه عمر بن الخطاب، فسمع نساء يبكين، فزبرهن عمر فقال رسول الله (ص) يا عمر، دعهن، فإن العين دامعه والنفس مصابه والعهد قريب.

رسول خدا صلي الله عليه وآله براي تشيع جنازه اي خارج شدند و به همراه او عمر هم حاضر بود. در اين حال صداي زنان به گوش رسيد كه گريه مي كردند عمر با شدت با آن ها برخورد نمود. رسول خدا صلي الله عليه وآله به عمر فرمود: آن ها را رها كن كه چشم اشك بار است و جان ها مصيبت زده و تازه از دست داده اند.

المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 381،ش 1406،كتاب الجنائز ـ سنن النسائي (المجتبي)، ج4، ص19، ش 1850، كتاب الجنائز باب الرخصه في البكاء علي الميت ـ مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص444، ش 9729، باب مسند أبي هريره ـ سنن ابن ماجه، ج1،ص505، ش 1587، كتاب الجنائز باب ما جاء في البكاء علي الميت.

از عبارت فوق استفاده مي شود كه قول به حرمت بكاء بر ميت كه از سوي بعضي مطرح مي شود چه بسا برگرفته از اين عمل عمر باشد، اما با وجود نهي رسول خدا از اين عمل عمر، هم چنان ديده مي شود كه بعضي با استناد به فعل او از گريه براي ميت ممانعت مي ورزند.

11 ـ پيامبر اشك را رحمت الهي مي داند

عن أسامه بن زيد قال:أرسلت بنت النبي (ص) أن ابنا لي قبض، فأتنا، فأرسل يقرأ السلام ويقول: إن الله له ما أخذه وله ما أعطي وكل شيء عنده بأجل مسمي، فلتصبر ولتحتسب. فأرسلت إليه تقسم عليه ليأتينها، فقام ومعه سعد بن عباده ومعاذ بن جبل وأبي بن كعب وزيد بن ثابت ورجال، فرفع رسول الله (ص) الصبي ونفسه تقعقع، ففاضت عيناه، فقال سعد: يا رسول الله، ما هذا؟ قال: رحمه يجعلها في قلوب عباده، إنما يرحم الله من عباده الرحماء

دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله پيغام براي آن حضرت فرستاد كه فرزندم در شرف مردن است، [يا از دنيا رفته است] نزد ما بيا. رسول خدا صلي الله عليه وآله در پاسخ، كسي را فرستاد تا به او سلام برساند و به او بگويد: همه چيز از خداست هر چه را بخواهد مي گيرد و هر چه را بخواهد عطا مي كند و براي هر چيزي وقت و زمان مشخصي است، پس بهتر است كه صبر پيشه كني.

دوباره دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله به دنبال آن حضرت فرستاد و او را قسم داد كه بيايد، از اين رو حضرت برخاست و در حالي كه سعد بن عباده و معاذ بن جبل و أبي بن كعب و زيد بن ثابت و چند شخص ديگر به همراه او بودند به سوي خانه او رفتند، رسول الله صلي الله عليه وآله آن كودك را به مادرش برگرداند و اين در حالي بود كه حضرت نفس نفس مي زد و اشك نيز از چشمانش جاري گرديد، سعد عرض كرد: يا رسول الله! اين اشك و گريه براي چيست؟ حضرت فرمود: اين رحمتي است كه خداوند در قلوب بندگانش قرار مي دهد، و خداوند به آن بندگاني رحم مي كند كه آنها به ديگران رحم كنند.

صحيح بخاري، ج 1، ص 431، ش 1224، كتاب الجنائز باب قول النبي يعذب الميت ببعض بكاء أهله و ج 5، ص 2141، ش 5331، كتاب المرضي باب عياده الصبيان و ج 6، ص 2452، ش 6279، كتاب الأيمان والنذور باب قول الله تعالي «وأقسموا بالله» ـ صحيح مسلم، ج 2، ص635، ش 923، كتاب الجنائز باب البكاء علي الميت ـ سنن النسائي (المجتبي)، ج 4، ص 22، ش 1868، كتاب الجنائز باب الأمر بالاحتساب والصبر عند نزول المصيبه ـ سنن النسائي الكبري، ج 1، ص 612، ش 1995، كتاب الجنائز باب الأمر بالاحتساب والصبر عند نزول المصيبه ـ سنن أبي داود، ج 3، ص193، ش 3125، كتاب الجنائز باب في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص551، ش6670، باب الصبر والبكاء والنياحه.

بخش چهارم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي

گريه پيامبر صلّي الله عليه وآله براي امام حسين عليه السلام

احترام فوق العادّه و محبّت بيش از حدّ پيامبر به امام حسين عليه السلام سبب تعجّب و حيرت افراد زيادي بوده و هست، و اين سؤال را دائماً از خود مي پرسند كه: چرا پيامبر خدا در برابر نگاه ديگران فرزند دخترش را بيش از حدّ انتظار مي بوسيد، او را در آغوش مي كشيد و يا نوازش مي كرد؟ آيا اين حركات صرفاً جنبه عاطفي داشت، و مثلاً به عنوان پدربزرگ احساساتش را اظهار مي كرد؟ و يا راز يگري در پس اين قضايا قرار دارد؟

جواب اين پرسش را مي توان از اعمال و رفتار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه همان سنت نبي اكرم را تشكيل مي دهد جويا گرديد.

1 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در روز هاي اول تولد تولد فرزندش حسين

در مستدرك الصحيحين و تأريخ ابن عساكر و مقتل الخوارزمي و غير آن از أم الفضل بنت الحارث اين گونه نقل شده است:

انها دخلت علي رسول الله(ص) فقالت: يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليله، قال: وما هو؟ قالت: انه شديد قال: وما هو؟ قالت: رأيت كأن قطعه من جسدك قطعت ووضعت في حجري، فقال رسول الله (ص): رأيت خيرا، تلد فاطمه - إن شاء الله - غلاما فيكون في حجرك، فولدت فاطمه الحسين فكان في حجري - كما قال رسول الله (ص) - فدخلت يوما إلي رسول الله (ص) فوضعته في حجره، ثم حانت مني التفاته فإذا عينا رسول الله (ص) تهريقان من الدموع قالت: فقلت: يا نبي الله بأبي أنت وأمي مالك؟ قال: أتاني جبرئيل عليه الصلاه والسلام فأخبرني ان امتي ستقتل ابني هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتاني بتربه من تربته حمراء.

ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم. حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود. مانند اين كه قطعه اي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: خير است. فاطمه - إن شاء الله - فرزندي به دنيا مي آورد و او را در آغوش تو قرار مي دهد. بعد از مدتي فاطمه حسين را به دنيا آورد و همان گونه كه پيامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را مي كشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است.

حاكم بعد از نقل اين روايت مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه.

اين حديث شرايط صحت را نزد شيخين [بخاري و مسلم] دارا هستند ولي آن دو اين روايت را نياورده اند.

مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176 و با اختصار در ص 179 ـ تاريخ شام در شرح حال امام حسين عليه السلام: ص 183 رقم 232 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179 ـ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 159 و در ص 162 با لفظ ديگر ـ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 230 و با اشاره در ج 8، ص 199 ـ أمالي السجري، ص 188. و مراجعه شود به: الفصول المهمه ابن صباغ مالكي، ص 154 و الروض النضير، ج 1، ص 89، و الصواعق، ص 115، و كنز العمال چاپ قديم، ج 6، ص 223، و الخصائص الكبري، ج 2، ص 125.

2 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در يك سالگي فرزندش حسين

خوارزمي در مقتل خود مي نويسد:

لما أتي علي الحسين عليه السلام سنه كامله هبط علي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم اثنا عشر ملكا، محمره وجوههم قد نشروا أجنحتهم، وهم يخبرون النبي بما سينزل علي الحسين عليه السلام.

چون حسين عليه السلام به يك سالگي رسيد، دوازده ملك با صورتي خون آلود و پر و بالي آشفته بر رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم نازل شدند، و آن حضرت را به حوادثي كه به زودي بر حسين عليه السلام خواهد گذشت خبر دادند.

مقتل الحسين، ج 1، ص 163.

البته در روايت فوق اگرچه به گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تصريح نشده ولي گريه آن حضرت با استفاده از ساير روايات يقيني است.

3 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در دو سالگي فرزندش حسين عليه السلام

عن ابن عباس قال: فلما أتت علي الحسين من مولده سنتان كاملتان خرج النبي صلي الله عليه وآله وسلم في سفر له، فلما كان في بعض الطريق وقف فاسترجع ودمعت عيناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبريل يخبرني عن أرض بشاطي ء الفرات يقال لها كربلا، يقتل بها ولدي الحسين ابن فاطمه، فقيل: من يقتله يا رسول الله؟ فقال: رجل يقال له يزيد، لا بارك الله له في نفسه! وكأني أنظر إلي مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدي برأسه، واللّه ما ينظر أحد إلي رأس ولدي الحسين فيفرح إلّا خالف اللّه بين قلبه ولسانه.

قال: ثم رجع النبي صلي الله عليه وآله وسلم من سفره ذلك مغموما ثم صعد المنبر فخطب ووعظ والحسين بن علي بين يديه مع الحسن، قال: فلما فرغ من خطبته وضع يده اليمني علي رأس الحسن واليسري علي رأس الحسين ثم رفع رأسه إلي السماء فقال: اللهم! إني محمد عبدك ونبيك وهذان أطايب عترتي وخيار ذريتي وأرومتي ومن أخلفهم في أمتي، اللهم! وقد أخبرني جبريل بأن ولدي هذا مقتول مخذول، اللهم! فبارك له في قتله واجعله من سادات الشهداء، إنك علي كل شي ء قدير، اللهم! ولا تبارك في قاتله وخاذله. قال: وضجّ الناس في المسجد بالبكاء. فقال النبي صلي الله عليه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه! اللهم! فكن أنت له وليا وناصرا.

قال ابن عباس: ثم رجع وهو متغير اللون محمر الوجه فخطب خطبه بليغه موجزه وعيناه يهملان دموعا ثم قال: أيها الناس! إني قد خلفت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وأرومتي ومراح مماتي وثمرتي، ولن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض، ألا! وإني أسألكم في ذلك إلا ما أمرني ربي أن أسألكم الموده في القربي، فانظروا أن لا تلقوني غدا علي الحوض وقد أبغضتم عترتي وظلمتموهم،... ألا! وإن جبريل عليه السلام قد أخبرني بأن أمتي تقتل ولدي الحسين بأرض كرب وبلاء. ألا! فلعنه الله علي قاتله وخاذله آخر الدهر. قال: ثم نزل علي المنبر، ولم يبق أحد من المهاجرين والأنصار إلا واستيقن أن الحسين مقتول.

از ابن عباس روايت شده: هنگامي كه حسين دو ساله شد نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در مسافرت بود در ميانه راه توقف نمود و استرجاع نمود [انا لله وانا اليه راجعون گفت] و اشك از چشمان حضرتش جاري شد، از علت اين اقدام حضرت سؤال كردند، حضرت فرمود: جبريل هم اكنون به من خبر داد از سرزميني در ساحل فرات كه به آن كربلا گفته مي شود، و در آن جا فرزندم حسين بن فاطمه به شهادت مي رسد. گفته شد: يا رسول الله چه كسي او را مي كشد؟ فرمود: شخصي كه به او يزيد گفته مي شود، لا بارك الله له في نفسه! و گويي كه او را در قتله گاهش مي بينم، در حالي كه سر او را به هديه مي برند، واللّه! كسي نيست كه به سر بريده فرزندم حسين نظر افكند و خشنود گردد إلّا اين كه خداوند بين قلب و زبانش جدايي بياندازد.

هنگامي كه نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم از سفر بازگشت مغموم و حزين به منبر رفت و براي مردم خطبه خواند و موعظه خواند و اين در حالي بود كه حسين بن علي به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاضر بودند، وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدايا! من محمد بنده تو و پيامبرت هستم و اين دو از بهترين عترت و ذريه و جانشينان من در روي زمين هستند، خدايا! جبريل به من خبر داده كه اين فرزندم مقتول و مخذول خواهد گرديد، خدايا! قتلش را برايش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاري توانا و قادري، خدايا! قاتل او را مبارك نگردان. در اين حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گريه افتادند. نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: آيا گريه مي كنيد و او را ياري نمي كنيد؟! خدايا! تو او را ولي و ناصر باش.

ابن عباس مي گويد: سپس رسول خدا صلّي الله عليه وآله مجددا بازگشت و با رنگ پريده و صورتي گلگون خطبه بليغ و موجزي خواند و اين در حالي بود كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود. سپس فرمود: أيها الناس! من در ميان شما ثقلين يعني: كتاب خدا و عترتم و مايه راحت جانم در مرگم و ميوه دلم را در بين شما به جاي گذاردم و اين دو هرگز از يك ديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض به من ملحق شوند، بدانيد كه من از شما در مورد آنان همان را مي خواهم كه خداوند مرا به آن امر ساخته و آن مودت در باره نزديكان من است، مراقب باشيد كه مرا در كنار حوض ملاقات نكنيد و حال آن كه در حق عترت و ذريه ام ظلم نموده باشيد،... آگاه باشيد! كه جبريل عليه السلام مرا با خبر ساخت كه أمت من فرزندم حسين را در سرزمين كرب وبلاء به شهادت مي رسانند. بدانيد! كه لعنت خدا تا روز قيامت بر قاتل اوست.

ابن عباس مي گويد: سپس پيامبر از منبر پايين آمد و ديگر كسي از مهاجر و أنصار باقي نماند إلا اين كه يقين نموده بود كه حسين به قتل خواهد رسيد.

الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325.

4 ـ گريه رسول خدا صلّي الله عليه وآله به خاطر اظهار كينه هاي امتش در حق خاندانش

روي يونس بن حباب، عن أنس بن مالك قال: كنا مع رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم وعلي بن أبي طالب عليه السلام معنا، فمررنا بحديقه، فقال علي عليه السلام: يا رسول الله! ألا تري ما أحسن هذه الحديقه؟ فقال: إن حديقتك في الجنه أحسن منها. حتي مررنا بسبع حدائق، يقول علي عليه السلام ما قال ويجيبه رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بما أجابه، ثم إن رسول الله وقف فوقفنا، فوضع رأسه علي رأس علي وبكي، فقال علي عليه السلام: ما يبكيك يا رسول الله؟! قال: ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك حتي يفقدوني.

يونس بن حباب، از أنس بن مالك روايت كرده است: با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و علي بن أبي طالب عليه السلام بوديم كه از باغي در اطراف مدينه گذر مي كرديم، علي عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله! چه باغ زيبايي؟ فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيبا تر است. تا اين كه از هفت باغ ديگر عبور كرديم و همين گفتار بين آن دو بزرگوار تكرار مي شد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نموديم، رسول خدا صلّي الله عليه وآله سرش را بر شانه علي گذارد و گريست، علي عليه السلام عرض كرد: چه چيز شما را به گريه انداخته است يا رسول الله؟!حضرت فرمود: كينه ها و بغض هايي كه در سينه هاي اين قوم است و آشكار نمي سازند مگر بعد از آن كه من از دنيا بروم.

مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176ـ شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107ـ المناقب خوارزمي، ص 65 ـ ينابيع الموده،ج 1، ص 134.

5 ـ حديث أمّ سلمه:

امّ سلمه يكي از همسران پاك طينت و با شخصيتي است كه بخش مهمّي از زندگي و سيره رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم را نقل كرده است، او داستان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي حسين را اين گونه روايت مي كند:

كان رسول الله صلي الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل علي أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلي الله عليه وسلم يبكي فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلي الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلي الله عليه وسلم...

روزي همسرم رسول خدا در اتاق من بود فرمود: هيچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همين حال امام حسين عليه السلام محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ تحقيق و جستجو وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشاني اش مي كشد و اشك مي ريزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلو گيري كنم. حضرت فرمود: اكنون جبريل عليه السلام با ما بود و از من سؤال كرد: يا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم آيا حسينت را دوست مي داري؟ گفتم: آري! جبرئيل گفت: به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلاء گفته مي شود به قتل مي رسانند. و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.

مجمع الزوائد، ج 9، ص189.

ناقل اين حديث هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه الطبراني بأسانيد ورجال أحدها ثقات.

اين روايت را طبراني نقل كرده است و رجال يكي از سندها تماماً ثقه هستند.

مجمع الزوائد، ج 9، ص189.

و نيز در حديث ديگري مي گويد:

قال لي رسول الله صلي الله عليه وسلم اجلسي بالباب ولا يلجن علي أحد فقمت بالباب إذ جاء الحسين رضي الله عنه فذهبت أتناوله فسبقني الغلام فدخل علي جده فقلت يا نبي الله جعلني الله فداك أمرتني أن لا يلج عليك أحد وإن ابنك جاء فذهبت أتناوله فسبقني طال ذلك تطلعت من الباب فوجدتك تقلب بكفيك شيئا ودموعك تسيل والصبي علي بطنك قال نعم أتاني جبريل فأخبرني أن أمتي يقتلونه وأتاني بالتربه التي يقتل عليها فهي التي أقلب بكفي

رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمود: درب اتاق بنشين و اجازه نده كسي داخل شود. من درب اتاق نشسته بودم كه حسين وارد خانه شد و همين كه خواستم مانع ورود او به اتاق رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شوم او از من سبقت گرفت و داخل اتاق شده. من داخل شدم و عرض كردم: يا نبي الله! فدايتان شوم مرا مأمور ساختيد تا از داخل شدن ديگران ممانعت ورزم اما فرزندتان آمد و نتوانستم از او ممانعت كنم.

بعد از مدتي طولاني مجددا وارد اتاق شدم و مشاهده كردم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به روي دو كف دست خود چيزي دارد و اشك از چشمان حضرت جاري است. از علت سؤال نمودم؛ حضرت فرمود: جبرئيل هم اكنون نازل گرديد و مرا خبر ساخت كه أمت من او را به قتل مي رسانند و مقداري از خاك و تربت آن سرزمين را برايم آورد كه الان به روي كف دستان خود دارم.

المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص109 ـ مسند ابن راهويه، ج 4، ص 131.

6 ـ حديث عايشه:

عايشه همسر ديگر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم مي گويد:

دخل الحسين بن علي رضي الله عنهما علي رسول الله صلي الله عليه وسلم وهو يوحي إليه فنزا علي رسول الله صلي الله عليه وسلم وهو منكب وهو علي ظهره فقال جبريل لرسول الله صلي الله عليه وسلم أتحبه يا محمد قال يا جبريل ومالي لا أحب ابني قال فان أمتك ستقتله من بعدك فمد جبريل عليه السلام يده فأتاه بتربه بيضاء فقال في هذه الأرض يقتل ابنك هذا واسمها الطف فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلي الله عليه وسلم خرج رسول الله صلي الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلي أصحابه فيهم علي وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بأرض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه. فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلي الله عليه وسلم خرج رسول الله صلي الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلي أصحابه فيهم علي وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بارض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه.

حسين بن علي عليه السلام بر رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم وارد شد و پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در حال شنيدن وحي از جبرئيل امين بود جبرئيل پرسيد: يا محمد! آيا حسين را دوست داري؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئيل گفت: امت تو او را بعد از تو مي كشند. سپس جبرئيل دستش را دراز كرد و خاكي سفيد آورد و گفت: فرزندت را در سرزميني كه «طفّ» نام دارد مي كشند. رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به جمع اصحابش كه علي و أبو بكر و عمر و حذيفه و عمّار و أبوذر بودند با چشماني پر از اشك پيوست.

ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با ديدن آن حضرت پرسيدند: چه چيزي شما را به گريه آورده است؟

فرمود: جبرئيل مرا از شهادت فرزندم حسين در سرزمين طفّ آگاه كرد، و اين خاك را هم از همان سرزمين برايم آورده است جايي كه محل دفنش خواهد بود.

المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187 ـ ابن عساكر، ترجمه الإمام الحسين عليه السلام، ج7، ص 260.

7 ـ عزاداري رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از شهادت امام حسين عليه السلام

3704 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَي قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَي أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَي رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا

سلمي مي گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحالي كه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.

سنن ترمذي، ج 12، ص 195، كتاب فضائل الصحابه باب مناقب الحسن و الحسين.

همان طوري كه در اين روايات مي بينيد رسول خدا نيز براي امام حسين عليه السلام به گريه و عزاداري پرداخته اند آن هم ساليان سال قبل از واقعه عاشورا و شهادت ايشان كه اين خود حكايت از اهميت و بزرگي اين مطلب (عزاداري) دارد.

آيا سيره و سنّت پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در اتفاقات فوق نمي تواند بهترين دليل و حجت شرعي بر اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام باشد؟

بخش پنجم: عزاداري براي امام حسين عليه السلام در سيره معصومان

الف: گريه امير المؤمنين عليه السّلام سال ها قبل از واقعه كربلاء

در منابع حديثي شيعه به نقل از امير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام روايات متعدّدي وجود دارد كه آن حضرت نيز همانند پيامبر گرامي اسلام با شنيدن خبر كشته شدن فرزندش إمام حسين عليه السلام گريه كرد. ما در اين قسمت به ذكر دو نمونه از منابع حديثي اهل سنّت اكتفا مي كنيم.

نُجَيّ حضرمي مي گويد:

انه سار مع علي رضي الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذي نينوي وهو منطلق إلي صفين فنادي علي اصبر أبا عبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت علي النبي صلي الله عليه وسلم ذات يوم وإذا عيناه تذرفان قلت يا نبي الله أغضبك أحد ما شأن عينيك تفيضان قال بل قام من عندي جبريل عليه السلام قيل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد يده فقبض قبضه من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني ان فاضتا.

هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي عليه السلام، ناگهان در نقطه اي به نام «نينوا» با صداي بلند فرمود: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟

فرمود: روزي بر پيامبر خدا وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسي شما را ناراحت كرده است كه گريه مي كنيد؟

فرمود: لحظاتي جبرئيل نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داري مقداري از تربتش را ببوئي و ببيني؟ گفتم: بلي. دستش را دراز كرد، و مشتي از خاك سرزميني كه حسين در آن به شهادت مي رسد را به من داد، نتوانستم تحمّل كنم و جلوي اشكم را بگيرم.

مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.

هيثمي بعد از نقل خبر، نظر خود را اين گونه مطرح مي كند:

رواه أحمد وأبو يعلي والبزار والطبراني ورجاله ثقات ولم ينفرد نجي بهذا.

اين روايت را احمد و ابويعلي و بزاز و طبراني روايت نموده اند و تمام رجال آن ثقه هستند. و اين روايت را ديگران نيز روايت نموده اند.

مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.

نقلي ديگر از گريه امير المؤمنين عليه السّلام در صفين سال ها قبل از عاشوراء

ابن حجر صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبي نقل مي كند كه:

مر علي رضي الله عنه بكربلاء عند مسيره إلي صفين وحاذي نينوي قريه علي الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقيل كربلاء فبكي حتي بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت علي رسول الله e وهو يبكي فقلت ما يبكيك قال: كان عندي جبريل آنفا وأخبرني أن ولدي الحسين يقتل بشاطيء الفرات بموضع يقال له كربلاء ثم قبض جبريل قبضه من تراب شمني إياه فلم أملك عيني أن فاضتا.

علي عليه السلام هنگام رفتن به طرف صفّين به سرزمين نينوا رسيد، از نام آن سرزمين جويا شد، گفتند: نام اين سرزمين كربلا است. با شنيدن اسم كربلا آن قدر گريه كرد تا زمين از اشك چشمش خيس شد، سپس فرمود: محضر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم رسيدم در حالي كه آن حضرت مي گريست. به حضرت عرض كردم: چه باعث گريه شما گرديده است؟! حضرت فرمودند: جبريل لحظاتي قبل آمد و مرا با خبر ساخت كه فرزندم حسين در كنار فرات، محلي كه كربلاء نام دارد كشته مي شود و سپس مقداري از خاك آن سرزمين را به من داد تا ببويم و در آن هنگام نيز چشمان من پر از اشك گرديد.

الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هيثمي، ص 193.

ب ـ عزاداري فاطمه سلام الله عليها در محشر

حركت نمادين حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در عرصه محشر دليلي محكم بر اقامه عزاداري بر شهادت امام حسين عليه السلام مي باشد. و از اين جهت تأسّي به تنها يادگار پيامبر گرامي اسلام وظيفه ارادتمندان به خاندان رسالت و پيروي از روش نيكوي آنان در تشكيل مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام خواهد بود.

عليّ بن محمّد شافعي مغازلي از أبو أحمد عامر از حضرت عليّ بن موسي الرضا عليه السلام و آن حضرت از پدران گرامي اش از امير المؤمنين عليه السلام از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم اين حديث را نقل مي كند، كه پيامبر فرمود:

تحشر ابنتي فاطمه ومعها ثياب مصبوغه بدمٍ، فتتعلّق بقائمه من قوائم العرش وتقول: ياعدل! ياجبّار! أُحكم بيني وبين قاتل ولدي قال صلّي الله عليه وآله وسلّم: فيحكم لابنتي وربّ الكعبه.

دخترم فاطمه با لباس خونين فرزندش حسين عليه السلام وارد محشر مي شود، آن گاه به يكي از پايه هاي عرش خدا چنگ مي اندازد و عرض مي كند: اي خداي عادل و جبّار بين من و قاتل فرزندم قضاوت كن! به خداي كعبه سوگند كه خداوند حكم و دستور خاصّ خودش را در باره دخترم صادر خواهد كرد.

مناقب عليّ بن أبي طالب عليهما السلام، مغازلي، ص 66 ـ ينابيع الموده لذوي القربي، قندوزي، ج 3، ص 47

بنابراين، ارادتمندان و دوست داران اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم با توجه به آن چه كه از حالات روحي و معنوي پيشوايان دين در موضوع عزاداري امام حسين عليه السلام نقل شده است بر خود لازم مي دانند كه حادثه غم انگيز كربلا و نحوه شهادت فرزند زهرا سلام الله عليها، و ياران او را از ياد نبرند، تا روزي كه در عرصه محشر شاهد تظلّم مادر مظلومه حسين عليه السلام در محضر حضرت حقّ باشند.

ج: گريه و عزاداري امامان شيعه

بنا به نقل تاريخ، روش ائمّه و پيشوايان دين پس از شهادت امام حسين عليه السلام تشكيل مجلس عزاداري و گريه بر مصائب آن حضرت بوده است، و در حقيقت پايه گذاران اصلي و مروّج اندشيه روضه خواني در بين مردم بوده اند، كه به مرور زمان به عنوان يك فرهنگ در حوزه انديشه و فكر شيعي جا گرفت.

بنابراين، آن چه كه امروز در مناطق شيعه نشين رايج است پديده اي نوظهور و يا ساخته دست افراد بيگانه، و يا تقليد از فرقه هاي ديگر نيست، بلكه ادامه همان چيزي است كه ائمّه معصومين شيعه در زمان حيات مبارك شان تأسيس، و بر آن تأكيد ورزيده اند، و در سخنان فراواني كه در باره اقامه شعاير ديني از آن جمله تشكيل مجالس عزا در مصيبت و در سالروز شهادت دارند بر تقويت اين سنّت مبارك افزوده اند، و به قطره اشكي كه در اين مجالس ريخته شود پاداشي در خور شأن وعده داده اند.

از جمله سخن شهيد پرآوازه دشت نينوا حضرت أبا عبد اللّه الحسين عليه السلام كه فرمود:

من دمعت عيناه فينا دمعه، أو قطرت عيناه فينا قطره، آتاه اللّه عزّ وجلّ الجنّه.

هر كس قطره اشكي در عزاي ما بريزد خداوند متعال بهشت را به او عنايت خواهد فرمود.

ذخائر العقبي، ص 19 ـ ينابيع المودّه، ج 2، ص117.

امام سجّاد عليّ بن الحسين عليهما السلام پس از واقعه كربلا لحظه اي اشك مباركش قطع نشد، كساني كه او را در اين حال مي ديدند از علّت آن سؤال مي كردند، حضرت در پاسخ مي فرمود:

لا تلوموني، فإنّ يعقوب فقد سبطاً من ولده، فبكي حتّي ابيضّت عيناه من الحزن، ولم يعلم أنّه مات، وقد نظرتُ إلي أربعه عشر رجلاً من أهل بيتي يذبحون في غداه واحده، فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا.

مرا سرزنش و ملامت نكنيد، يعقوب عليه السلام براي مدتي يكي از فرزندانش را از دست داد، آنقدر گريه كرد تا بينايي چشمانش را از دست داد، با اين كه نمي دانست فرزندش مرده است، ولي من 14 نفر از خاندانم را در يك روز در برابر ديدگانم سر بريدند، آيا فكر مي كنيد كه اندوه و مصيبت براي هميشه از من دور خواهد شد؟

تهذيب الكمال، مزّي، ج 20، ص 399 ـ البدايه والنهايه، ج 9، ص 125 ـ تاريخ مدينه دمشق، ج 41، ص386.

حزن و اندوه هميشگي دليل بر عمق فاجعه است، و از طرف ديگر امام سجاد عليه السلام با اين عمل، پيامي ارشادي، به همه مؤمنين ابلاغ مي كند، كه عاشورا و امام حسين عليه السلام تا روز قيامت بايد زنده بماند.

امام باقر عليه السلام با نقل حديثي از پدر بزرگوارش امام سجّاد عليه السلام بر جاودانگي حادثه عاشورا تأكيد و از سيره عملي پدرش كه احياء مراسم عزاداري است دفاع مي كند.

كان أبي عليّ بن الحسين عليه السلام يقول: أيّما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين ومن معه، حتّي تسيل علي خدّيه، بوّأه اللّه في الجنّه غرفاً، وأيّما مؤمن دمعت عيناه دمعاً حتّي يسيل علي خدّيه، لأذي مسّنا من عدوّنا بوّأه اللّه مبوّء صدق.

پدرم عليّ بن الحسين عليهما السلام مي فرمود: هر مؤمني كه براي شهادت حسين عليه السلام و ياران او اشكش جاري شود خداوند غرفه اي در بهشت به او مي بخشد، و هر مؤمني كه اشكش برگونه هايش براي رنج هايي كه ما از دشمن ديده ايم جاري شود، خداوند به او جايگاه نيكو خواهد بخشيد.

ينابيع الموده لذوي القربي، قندوزي، ج 3، ص 102 ـ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 438 ـ لسان الميزان، ج2، ص 451.

امام صادق عليه السلام نيز با تأسّي به اجداد بزرگوارش سفارش به بزرگ داشت كربلا و عاشورا دارد و مي فرمايد:

إنّ يوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء، فعلي مثل الحسين فليبك الباكون، فإنّ البكاء عليه يمحو الذنوب أيّها المؤمنون.

حادثه روز عاشورا دل هاي ما را آتش مي زند، اشك هاي ما را جاري مي سازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمين كربلا هستيم، پس گريه كنندگان، بر مثل حسين بايد گريه كنند، زيرا اي مؤمنان گريه بر او گناهان را از بين مي برد.

نور العين في مشهد الحسين، أبو إسحاق اسفراييني، ص 84.

بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري

سيره اصحاب در عزاداري براي يك ديگر

برپايي عزاداري از سوي صحابه كه اهل سنت عدالت آن ها را و نيز فعل آنان را حجت مي دانند در مطلق عزاداري ها بالخصوص در مصيبت فقدان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از سوي مردم مكه و يا مدينه مي تواند شاهدي بر وجود عزاداري در صدر اسلام بين سحابه به حساب آيد و هرگز كسي به اين گونه مراسم به ديد بدعت و... نگاه نكرده است.

1 ـ عزاداري مردم مكه بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم

به گفته سعيد بن مسيب، به هنگام فوت رسول گرامي اسلام، شهر مكه از شدت ناله و گريه مردم به لرزه درآمد.

لما قبض النبي (ص) ارتجت مكه بصوت.

بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تمام شهر مكه يك پارچه گريه و ناله شد.

اخبار مكه، فاكهي، ج 3، ص 80.

2 ـ عزاداري عايشه و ديگر زنان مدينه در سوگ رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم

عايشه مي گويد:

پس از فوت رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم برخواستم و (در سوگ پيامبر) به همراه ساير زنان بر صورت و سينه مي زديم.

و قمتُ التدم (اضرب صدري) مع النساء و اضرب وجهي.

[بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم] برخواستم و به اتفاق ساير زنان مدينه در عزاي آن حضرت به سر و صورت خود مي زديم.

السيره النبويه، ج 4، ص 305.

3 ـ گريه امير المؤمنين عليه السّلام براي محمد بن ابي بكر

صاحب كتاب تذكره الخواص مي نويسد:

بلغ عليا قتل محمد بن أبي بكر فبكي وتأسف عليه ولعن قاتله

خبر كشته شدن محمد بن أبي بكر به امير المؤمنين عليه السّلام رسيد آن حضرت با شنيدن اين خبر گريست و متأسف گرديد و قاتلينش را مورد لعن قرار داد.

تذكره الخواص، ص 102

4 ـ عزاداري عمر براي نعمان بن مقرن

چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وي دست بر سر گزارد و برايش گريه كرد.

ابن ابي شيبه در المصنف مي نويسد:

عن ابي عثمان: اتيتُ عمر بنعي النعمان بن مقرن، فجعل يده علي راسه و جعل يبكي.

ابو عثمان مي گويد خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم او با شنيدم اين خبر دست بر سرگذارد و شروع به گريستن نمود.

المصنف، ابن أبي شيبه كوفي، ج 3، ص 175 و ج 8، ص 21

5 ـ اجازه عمر براي عزاداري زنان براي خالد بن وليد و همراهي خود با آنان

حاكم در مستدرك مي گويد:

عن أبي وائل قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله عنه أن نسوه من بني المغيره قد اجتمعن في دار خالد بن الوليد يبكين وإنا نكره أن يؤذينك فلو نهيتهن فقال عمر ما عليهن أن يهرقن من دموعهن سجلا أو سجلين ما لم يكن لقع ولا لقلقه يعني باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ

به عمر بن خطاب گفته شد: زناني از بني مغيره در خانه خالد بن وليد اجتماع كرده اند و گريه مي كنند و از اين اكراه داريم كه موجب اذيت تو گردد اگر ممكن است آن ها را از اين كار نهي كن. عمر گفت: چه اشكالي دارد چند قطره اشك بريزند البته مادامي كه به ضربه به خود و فرياد نيانجامد.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص336.

صاحب أغاني در همين مورد اضافه مي كند:

عن أبي بكر الهذلي قال سمع عمر بن الخطاب نساء بني مخزوم يبكين علي خالد بن الوليد فبكي وقال ليقل نساء بني مخزوم في أبي سليمان ما شئن فإنهن لا يكذبن وعلي مثل أبي سليمان تبكي البواكي

أبو بكر هذلي مي گويد: عمر بن خطاب شنيد كه زنان بني مخزوم بر خالد بن وليد گريه مي كنند لذا او هم براي خالد گريست و گفت: بايد به زنان بني مخزوم گفت كه در باره أبي سليمان هر جه خواستند انجام دهند كه در اين صورت دروغ نگفته اند و بر مثل أبو سليمان بايد گريه كنندگان گريه كنند.

الأغاني، ج 22، ص 98.

6 ـ عزاداري ابن مسعود براي مرگ عمر

پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود كنار قبر وي ايستاد، براي او گريست.

فوقف ابن مسعود علي قبره يبكي

اين مسعود كنار قبر عمر ايستاد و گريه كرد

العقد الفريد، ج 4، ص 283.

7 ـ عزاداري عبداللَّه بن رواحه بر حمزه

عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گريست و اشعاري را در رثاي او خواند.

السيره النبويه، ج 3، ص 171.

گريه زنان و مردم مدينه با شنيدن خبر شهادت امام حسين عليه السلام

طبري در تاريخ خود نقل مي كند:

لما قتل عبيد الله بن زياد الحسين بن علي و جيء برأسه إليه دعا عبد الملك بن أبي الحارث السلمي فقال: انطلق حتي تقدم المدينه علي عمر بن سعيد فبشّره بقتل الحسين - وكان عمرو أمير المدينه -... قال عبد الملك فقدمت المدينه، فلقيني رجل من قريش فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمير؛ فقال إنا لله وإنا إليه راجعون؛ قتل الحسين بن علي.

فدخلت علي عمرو بن سعيد، فقال: ما وراءك، فقلت: ما سرّ الأمير؛ قتل الحسين بن علي؛ فقال: ناد بقتله، فناديت بقتله، فلم أسمع والله واعيه قط مثل واعيه نساء بني هاشم في دورهن علي الحسين...

چون عبيد الله بن زياد حضرت امام حسين بن علي عليهما السلام را به شهادت رساند و سر مطهر او را براي عبد الملك بن أبي الحارث سلمي بردند او گفت: آن ها را به سوي مدينه سوق دهيد و خبر شهادت حسين را به مردم مدينه بدهيد... عبد الملك مي گويد به مدينه آمدم، شخصي از قريش با من مواجه شد و از من سؤال كرد: چه خبر؟ گفتم: خبر نزد أمير است؛ او معناي سخنم را فهميد و گفت: إنا لله وإنا إليه راجعون؛ حسين بن علي كشته شد.

بر عمرو بن سعيد، حاكم مدينه وارد شدم، گفت: چه پشت سر داري؟ گفتم: آنچه كه أمير مخفي داشته است؛ حسين بن علي كشته شده است؛ او هم دستور داد تا در شهر مدينه جار بزنند و كشته شدن امام حسين را اعلام كنند.

به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود ناله اي مانند صداي ناله زنان مدينه در خانه هايشان كه براي شهادت امام حسين عليه السلام عزاداري مي كردند نشنيدم...

تاريخ طبري، ج 3، ص 342.

بخش هفتم: عزاداري در اهل سنت

گريه و اشك از منظر علماي اهل سنت

فتاواي برخي از علماي اهل سنت در گريه و نوحه

در ابتداي اين بحث به فتاواي برخي از علماي اهل سنت در زمينه گريه و نوحه توجه مي كنيم تا ببينيم آيا گريه و بكاء براي ميت گناه كبيره و نابخشودني محسوب مي شود؟!

نووي در كتاب «المجموع» آراء علما در مورد محدوده حرمت گريه و بكاء را جمع آوري كرده است:

1 ـ جمهور علماء قائلند: حرمت بكاء و نوحه اختصاص به جايي دارد كه شخص وصيت كرده باشد، برايش گريه و نوحه داشته باشند. نووي نيز همين قول را اختيار نموده است.

2 ـ طائفه اي قائل شده اند: حرمت، اختصاص به جايي دارد كه شخص به خودداري از نوحه و بكاء وصيت نكرده باشد.

3 ـ طائفه اي ديگر بر اين نظرند كه: حرمت براي جايي است كه بازماند گان، ميت را به اوصاف و محاسني توصيف كنند كه در شرع جايز نيست؛ مثل اين كه بگويد: اي يتيم كننده فرزندان و اي بيوه كننده زن ها و اي خراب كننده آبادي ها و به اين شكل به گريه افتد.

4 ـ و طائفه اي ديگر بر اين رأي و اعتقادند كه: ميت با شنيدن صداي گريه و بكاء اهل و عيال خود معذب گشته و به حال آن ها تأسف مي خورد. و اين قول و نظر محمد بن جرير و قاضي عياض است.

و در پايان اين نكته را اجماع علماء مي داند:

وأجمعوا كلهم علي اختلاف مذاهبهم ان المراد بالبكاء بصوت ونياحه لا مجرد دمع العين.

تمام علماء با وجود اختلاف در مذهب بر اين نكته اجماع دارند كه منظور از گريه و بكاء ممنوع، آن گريه و بكائي است كه با صوت و نوحه سرائي باشد نه مطلق گريه.

المجموع، نووي، ج 5، ص 308.

پس معلوم مي شود اين گونه نيست كه مطلق گريه و بكاء نزد علماي اهل سنت ممنوع و حرام باشد.

اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام در سال 352هـ

ذهبي در شرح وقايع عزاداري سال 352 هـ اين چنين مي نويسد:

قال ثابت: ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الهراسين والطباخين من الطبيخ، ونصبوا القباب في الأسواق وعلقوا عليها المسوح، وأخرجوا نساء منشرات الشعور مضجات يلطمن في الشوارع ويقمن المآتم علي الحسين عليه السلام، وهذا أول يوم نيح عليه ببغداد.

معز الدوله مردم را به بستن بازار ها امر كرد و آسيابان ها را از آرد كردن و طباخ ها را از طبخ منع كرد، و علم هاي عزا را در بازار ها برافراشتند. و زن ها در حالي كه بر سر و صورت خود مي زدند و مو پريشان كرده بودند به كوچه و خيابان ريختند و بر مصيبت حسين عليه السلام عزاداري كردند و نوحه خواني نمودند و اين اولين نوحه سرايي بود كه در بغداد برگزار مي شد.

تاريخ الإسلام، ج 26، ص11.

اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام توسط سبط ابن جوزي (از علماي اهل سنت)

از سوي ديگر در بين علماي اهل سنت بعضي را شاهد هستيم كه خود از عزاداران امام حسين عليه السلام بوده اند.

ابن كثير در تاريخ خود چنين مي نويسد:

در روز عاشورا از سبط ابن جوزي خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگي شهادت امام حسين عليه السلام براي مردم سخن گويد. سبط ابن جوزي اين خواسته را پذيرفت و بر بالاي منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولاني، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدي سرداد و آن گاه در حالي كه مي گريست اين دو بيت شعر را سرود:

ويل لمن شفعاؤه خصماؤه

و الصور في نشرالخلايق ينفخ

لابد أن ترد القيامه فاطم

و قميصها بدم الحسين ملطخ

واي به حال كسي كه شفيع اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براي بيرون آمدن مردم از زمين در صور دميده مي شود.

سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مي شود، در حالي كه پيراهن او به خون حسين عليه السلام آغشته است.

سپس سبط ابن جوزي از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت.

البدايه و النهايه، ج 13، ص 207 (حوادث 654 هجري قمري).

عزادراي براي عبدالمؤمن (م 346 هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقيهان مذهب ظاهري و پيرو مكتب محمد بن داود است. نسفي قضيه تشييع جنازه و عزاداري او را نقل كرده است.

تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272 ـ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 480.

عزادراي براي جويني (م 478 هق)

ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد مي كند:

فدفن بجنب والده، وكسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثي بقصائد، وكان له نحو من أربع مائه تلميذ، كسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما، بحيث ما اجترأ أحد علي ستر رأسه، وكانت الطلبه يطوفون في البلد نائحين عليه، مبالغين في الصياح والجزع.

او را كنار قبر پدرش به خاك سپردند، و در عزاي او منبرش را شكستند، و بازار ها را بستند، و در رثاي او قصيده ها گفتند، و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آن ها همه قلم و دوات ها را شكستند، و يك سال اقامه عزا نمودند، و نيز يك سال تمام مناديل هايشان (پارجه هايي شبيه به چفيه) را از سر بر داشتند، و در اين كار به حدي اسرار داشتند كه أحدي جرئت گذاردن پارچه به روي سر را نداشت. و در طول اين مدت طلبه هاي او در كوچه و بازار شهر مي چرخيدند و نوحه سرايي مي كردند و در صيحه و جزع افراط مي كردند.

سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

البته در مورد متن فوق قابل توجه است كه اگر چه در اصل عزاداري شاگردان عبدالمؤمن بحثي نيست ولي بعضي از حركات و افراط هايي كه در متن بالا به آن پرداخته شده است مثل شكستن منبر و دوات و قلم ها و برداشتن چفيه ها به مدت يك سال و ممانعت از هر كسي تا يك سال از گذارن پارچه بر سر، هرگز قابل توجيه نمي باشد؛ لذا شايد علت اين كه ذهبي نيز تنها در اين مورد نظر داده هميين باشد. لذا در اين مورد گفته است:

قلت: هذا كان من زي الأعاجم لا من فعل العلماء المتبعين.

اين گونه گار ها از زي اعاجم است و از علماي تابع دين قابل انتظار نيست.

سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

عزاداري براي ابن جوزي (م 597 هق)

ذهبي درباره بازتاب مرگ او مي نويسد:

وتوفي ليله الجمعه بين العشاءين الثالث عشر من رمضان...، وغلقت الأسواق، وجاء الخلق،... وكان في تموز، وأفطر خلق، ورموا نفوسهم في الماء... وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات، بالشمع والقناديل

سبط بن جوزي در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت كرد... با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادي در مراسم او حضور يافتند، فراواني مردم و فزوني گرما سبب شد كه بسياري از سوگواران روزه خويش را خوردند! بعضي خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكي ماند... مردم تا پايان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادراي را روز شنبه برپا كرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسياري شركت جستند و درباره او مرثيه ها گفته شد...

سير أعلام النبلاء، ج 21، ص 379.

1- گريه آسمان در وفات عمر بن عبد العزيز!!!

عن خالد الربعي قال: مكتوب في التوراه إن السماء والأرض لتبكي علي عمر بن عبد العزيز أربعين صباحا!!!

خالد ربعي مي گويد: در تورات آمده است كه آسمان و زمين در مرگ عمر بن عبد العزيز چهل شبانه روز خواهد گريست!!!

الروض الفائق، ص 255 ـ الغدير، ج 11، ص 120

1- گريه آسمان در وفات ابن عساكر متوفاي571 هـ!!!

قال ولده: وكان الغيث قد احتبس في هذه السنه؛ فدرّ وسحّ عند ارتفاع نعشه؛ فكأن السماء بكت عليه بدمع وابله واطشه.

فرزندش مي گويد: باران در اين سال محبوس شد؛ تا اين كه بعد از وفات ابن عساكر و برداشتن نعش و جنازه او آسمان به شكلي باريدن گرفت كه گويي اشك چشمان آسمان بود كه به شدت و وفور باريدن گرفت.

معجم الأدباء، ج 4، ص41، مطرت بناحيه بلخ دما عبيطا سنه 246، ص 17.

برخورد دوگانه علماء اهل سنّت

امّا با اين تفاصيل چه مي شود كه مورخان بزرگ اهل سنّت، وقتي عزاداري و ماتم سرايي شيفتگان امام حسين عليه السّلام را ذكر مي كنند اين امر موجّه را بر نتافته و موضع گيري تند و خشن خويش، را نمي توانند مخفي نمايند؟!!

ذهبي وقتي قضيه عزاداري مردم بغداد براي امام حسين عليه السلام را نقل مي كند، مي نويسد:

سنه اثنتين وخمسين وثلاثمئه: فيها يوم عاشوراء، ألزم معز الدوله، أهل بغداد بالنَّوح والمآتم، علي الحسين بن علي رضي الله عنه، وأمر بغلق الأسواق، وعلّقت عليها المسوح، ومنع الطباخين من عمل الأطعمه، وخرجت نساء الرافضه، منشّرات الشعور، مضخّمات الوجوه، يلطمن، ويفتنّ الناس، وهذا أول ما نيح عليه،

حوادث سال 352 هـ : در روز عاشوراي اين سال معز الدوله، أهل بغداد را به نوحه و مآتم بر حسين بن علي، ملزم نمود، و أمر كرد تا بازار ها را ببندند، علامت هاي عزا را بياويزند و طباخان را از طبخ غذا منع نمودند. و زنان شيعه با موهاي پريشان و... از خانه خارج شدند و مردم را به فتنه انداختند. و اين اولين موردي بود كه نوحه سرايي مي شد.

اللهم ثبت علينا عقولنا.

خدايا به ما عقل هاي پابر جا عنايت كن!.

العبر في خبر من غبر، ذهبي، ج 1، ص 146، عدد الأجزاء: 4، مصدر الكتاب: موقع الوراق،

http://www.alwarraq.com

و يا ذهبي در جاي ديگر در مورد عزاداري روز عاشوراء مي نويسد:

أقامت الرافضه الشعار الجاهلي يوم عاشوراء

رافضي ها (شيعيان) شعار جاهليت را در روز عاشوراء بر افراشتند...

تاريخ الإسلام، ذهبي، ج 26، ص 43

تمادت الرافضه في هذه الأعصر في غيهم بعمل عاشوراء باللطم والعويل

رافضي ها (شيعيان) در اين دوران در ضلالت و گمراهي خود با عمل كردن به اعمالي چون لطمه و گريه و ناله امتداد يافت.

العبر، ذهبي، ج 3، ص 44

ذهبي در بيان حوادث سال 388 هـ اين گونه مي گويد:

وجعلت بإزاء يوم عاشوراء يوماً بعده بثمانيه أيام نسبته إلي مقتل مصعب بن الزبير، وزارت قبره بمسكن كما يزار قبر الحسين عليه السلام...

در مقابل روز عاشوراء هشت روز بعد از اين روز را به عنوان روز قتل مصعب بن زبير قرار دادند و در اين روز همان گونه كه قبر [امام] حسين [عليه السلام ] زيارت مي شود قبر مصعب بن زبير را در منطقه «مَسكِن» زيارت مي نمايند...

تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 27، ص 25.

هم چنين ابن كثير تعبيري اين چنين دارد:

عملت الرافضه بدعتهم الشنعاء...

رافضي ها (شيعيان) بدعت زشت و شنيع خود (عزاداري در عاشوراء) را عملي ساختند...

البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 11، ص 302.

اتابكي از علماي قرن نهم اهل سنت از اقامه عزاء توسط زنان و مردان بغداد اين گونه ياد مي كند:

السنه الثالثه من ولايه علي بن الإخشيذ علي مصر وهي سنه اثنتين وخمسين وثلثمائه فيها في يوم عاشوراء ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الطباخين من الطبخ ونصبوا القباب في الأسواق و... المأتم علي الحسين بن علي رضي الله عنه... وكل منهم رافضي خبيث

سال سوم از زمام داري علي بن اخشيد بر مصر يعني سال 352 هـ ؛ در اين سال معز الدوله مردم را الزام نمود تا بازار را ببندند و نان پخت نگردد و قبه هاي عزا در سراسر بازار برافراشته و مجالس عزاي حسين بن علي برگزار شود... و تمام اين ها رافضي و خبيث هستند.

النجوم الزاهره (جمال الدين اتابكي)، ج 2، ص 334.

حال اينان كه در باره مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام تعبيراتي اين گونه تند و متعصبانه دارند، در بيان صحنه هاي سوگواري و عزاداري مردم براي عالمان سني مذهب كه در بالا گذشت و تند و افراطي ترين تعبيرات و مبالغات حتي گريه آسمان به خاطر عزاي آنان را بدون هيچ تحليل و يا نقدي ذكر كردند و به راحتي از كنار آن گذشتند.

چكيده پژوهش

از مجموع نمونه هاي ذكر شده در بخش هاي پيشين، مشروعيّت عزاداري و گريه بر ميّت مسلمان استفاده مي شود، چرا كه تمامي موارد مستند به صحنه هايي ملموس از سيره عملي پيامبران مخصوصاً خاتم آنان نبي معظّم اسلام است، و كج انديشي ها و سطحي نگري هاي گروهي اندك را كه به بهانه خرافه زدايي از دين، بي مهابا بر هر عقيده و فكر مخالفي مي تازند را رد مي كند.

از مباحث فوق نكات مهمّ و قابل توجّهي استفاده شد:

1 ـ گريه در مصيبت ها و مرگ آشنايان پسنديده و ممدوح است.

2 ـ سيره عملي پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در مرگ فرزندش امام حسين عليه السلام، سخن كساني كه عزاداري را بدعت مي دانند به چالش كشيده و مهر بطلان بر آن مي زند.

3 ـ لطافت روح انساني و تأثّر طبيعي در برابر مصائب، امري فطري و جزئي از حقيقت انسان و رحمتي از سوي خداست.

و در آخر اين كه عزاداري براي امام حسين عليه السلام نه تنها، آن گونه كه ابن تيميه و پيروان او مي گويند بدعت نمي باشد، بلكه از آن جا كه نزد شيعه، عدل و هم سنگ قرآن كريم و مفسران آن، عترت پيامبر اكرم مي باشند؛ و همينان هستند كه سنت نبوي را براي ما تبيين و تفسير مي نمايند، و قول اينان است كه به نص رسول خدا صلي الله عليه وآله در حديث صحيح و متواتر كه فرمود: «أخبرني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» براي ما حجيت شرعي دارد. پس در اين صورت هر آن چه با سند صحيح از ناحيه آنان به دست ما رسيد، همان حجت شرعي بين ما و خداوند خواهد بود، و به حجيت قرآن كريم و سنت صحيح نبوي اضافه خواهد گرديد. حال بزرگ داشت ما نسبت به مراسم عزاداري سيد و سالار شهداي كربلاء حضرت ابا عبدالله الحسين نيز، اين گونه است؛ چرا كه أحاديث صحيح السند و متواتر از ناحيه أئمه معصومين عليهم السلام وارد شده است، كه مثل آن در إقامه مجالس عزاء و بكاء براي هيچ كس غير از اين بزرگوار وارد نشده است.

پس حكم شرعي نزد ما اين است كه: برگزاري مراسم عزاداري براي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام كه در آن ذكر مناقب و فضائل نبي اكرم صلي الله عليه وآله و أهل بيت معصومين عليهم السلام و احكام دين و شريعت گفته مي شود، و در پايان نيز مصائب آن بزرگوار خوانده مي شود و بر آن گريه مي كنند، عمل مستحب مؤكدي است، كه از أفضل القربات إلي الله تعالي محسوب مي گردد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج)



Share
41 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٢٧ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم توضيح در مورد كامنت 36 گروه پاسخ به شبهات اين موارد را مرقوم فرمودند : 1- حضرت زينب سلام الله عليها و قمر بني‌هاشم و حضرت معصومه سلام الله عليها و گروهي ديگر از بزرگان ما به فرمايش حضرت آيت الله العظمي بهجت رحمه الله داراي عصمت اكتسابي (پايين‌تر از عصمت ائمه عليهم السلام) بوده‌اند . ×××× آيا حديثي در مورد وجود عصمت اكتسابي داريد ؟ لطفا نقل به قول ائمه اطهار عليهما السلام و ايات قران بفرمائيد . 2- در مورد قمه زني ، هيچ مدرك صحيحي موجود نيست ؛ در مورد طبل زدن نيز ، روش مرسوم عزاداري در قديم براي بزرگان (به صورت رسمي) ، طبل زدن بوده‌ است . ×××× فرموديد روش مرسوم آيا اين روش مرسوم سنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مي باشند . منظورتان از بزرگان كيست ؟ 3- به فرموده مراجع عظام ، هر عملي كه به صورت محلي و آداب و رسوم خاص ، عزاداري به شمار آيد و وهن دين نباشد و مخالف احكام الهي نيز نباشد ، جايز است . ××××× طبق گفته خودتان كه درست مي باشد آورديد : بدعت در دين ، به اين معني است كه عملي را جزو آداب و دستورات دين به شمار آورد ، كه در دين نباشد . آيا اين تعريف با هر عملي كه به صورت محلي و آداب و رسوم خاص ، عزاداري به شمار آيد و وهن دين نباشد و مخالف احكام الهي نيز نباشد ، جايز است در تضاد نيست ؟ آيا بعضي از اداب و رسوم ما كه حتي وهن دين هم نيست و مخالف احكام الهي هم نيست آيا در سنت رسول الله صلي الله عليه و آله جايي داشته است و سابقه انجام ان بوده است ؟ 4- روايات تاريخي ، اگر داراي منبع صحيحي باشند ، تمسك به آنها اشكال ندارد ××××× بله روايات تاريخي كه بيان كننده آن ائمه اطهار عليهماالسلام و افراد مورد قبول انها باشد قابل قبول است . موفق باشيد يا الله

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- عصمت اكتسابي امري بعيد نيست كه براي اثبات آن احتياج به آيه قرآن باشد ! اگر چه در قرآن آيات فراواني در اين زمينه وجود دارد «الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون»!
ظاهر اين آيه آن است كه خود آنان خود را از هر گونه ظلم دور كردند (و ظلم در لغت به معني وضع الشيء في غير محله است ؛ يعني هرگونه عمل اشتباه)
2- ظاهرا شما چيزي در مورد سيره متشرعه (به نظر شيعه و سني) نمي‌دانيد ! وقتي عملي در زمان گذشته در مرئي و منظر معصوم صورت گرفته و از آن نهي نشد ، دلالت بر جواز دارد ! سيره مرسوم در ان زمان نيز طبل زدن بوده است .
3- همانطور كه گفته‌ايم اگر عملي موجب وهن دين نباشد ، همچنين ادعا نشود كه دستور مستقيم دين است (نه نهي نشده در دين)‌ بدعت نمي‌باشد . اگر شما تناقضي در مطلب بيان شده مي‌بينيد به صورت واضح بيان كنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
42 | فاطمه آذركيش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ دي ١٣٨٨ |
گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم ابراهيم فرزند رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم وقتي درگذشت و پدر را در غم فقدان خويش به سوگ نشاند.ابراهيم از مادري به نام «ماريه» به دنيا آمد، که دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خويش گريان بود كه عبد الرحمان بن عوف از گريه حضرت تعجّب كرد، عرض كرد: «وأنت يا رسول اللّه؟». (آيا شما هم در مرگ فرزند گريه مي‌‏كنيد؟) حضرت فرمود: «يا ابن عوف، إنّها رحمه». (اي پسر عوف، اشك ريختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است) سپس فرمود:إنّ العين تدمع، والقلب يحزن، ولانقول إلّا ما يرضي ربّنا، وإنّا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون. چشم گريه مي‌‏كند، و دل غمگين و محزون مي‌‏شود، ولي‌ سخني نمي‌‏گوييم مگر آن‌چه كه خدا را راضي كند، اي ابراهيم ما در فراق تو محزون و غمگين هستيم. صحيح بخاري، ج 2، ص 85، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، كتاب الفضائل، باب رحمته بالصبيان ـ العقد الفريد، ج 3، ص 19، كتاب التعزيه ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص506، ش 1589، باب ما جاء في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص552، ش 6672، باب الصبر والبكاء والنياحه گريه پيامبر بر عبدالمطلب پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر جد عزيزش گريست؛ ام ايمن مى‏گويد: انا رايت رسول اللَّه يمشى تحت سريره و هو يبكى من پيامبر را ديدم كه در زير جنازه عبدالمطلب راه مى‏رفت و مى‏گريست. تذكره الخواص، ص 7. گريه پيامبر بر ابوطالب درگذشت ابوطالب، عموى با ايمان و حامى عزيز پيامبر، نيز بر آن حضرت بسيار گران آمد، امير المؤمنين عليه السّلام مى‏فرمايد: چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پيامبر دادم، ايشان گريست و فرمود: اذهب فاغسله و كفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه او را غسل دهيد و كفن كنيد و به خاك بسپاريد، خداوند او را بيامرزد و مورد رحمت خويش قرار دهد. الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 1، ص 105. قيام امام حسين ( ع ) در هر عصر و زمان و براي هر ملت و مردمي پيامي دارد، پيامي که هيچ گاه کهنه نمي شود . اما در شرايطي که همواره ستم پيشگان و استعمارگران خون آشام در تلاش بوده اند تا نقش عاشورا را کمرنگ نموده و بنيانش را براندازند ، موثرترين عاملي که مي تواند آن را براي نسلهاي آينده حفظ نمايد ، مراسم سوگواري امام حسين ( ع ) مي باشد . برپا داشتن مراسمي به ياد سيد الشهداء در ايام مختلف بويژه ، دهه محرم و روز عاشورا مي تواند روشي براي احياء خط ائمه و تبيين مظلوميت آنان باشد . يا علي مدد
43 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الله الخبير..... سلام به جناب محدث. برادران خواننده ي اين سايت نوراني بدانيد كه مجتهد بصير. عالم رباني. عالم جليل القدر. مرجع عالي قدر جهان تشيع. حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ حسين وحيد خراساني (حفظه الله ) جواب اينان(محدث ها ...) را بسيار خوب داده اند. (و با احترام به آيت الله مكارم شيرازي) جسارت نشود به محضر آيت الله. اما من اين طور دريافتم كه جناب محدث مقلد آقاي مكارم هستند... اگر هم كه مرجع ندارند كل نماز و روزه و اعمالشان به هواست.... يا وهاب.....و يا تواب......
44 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٠٦ بهمن ١٣٨٨ |
سلام عليكم
بنده در اسرع وقت جوابيه اي در پاسخ به كامنت 41 براي گروه پاسخ به شبهات خواهم فرستاد ان شا الله
اما جناب مالك اشتر اين القاب ( مجتهد بصير. عالم رباني. عالم جليل القدر. مرجع عالي قدر جهان تشيع. حضرت آيت الله العظمي ) در جهان اسلام شايسته حضرت علي عليه السلام است چرا كه ايشان نشانه بزرگ خداوند مي باشند . گفتيد اقاي خراساني جواب محدث ها را داده اند كه اگر اين طور باشد ايشان جواب اهل بيت عليه السلام را داده اند . من تنها اسمم محدث است همانطور كه شما مالك اشتر نيستيد ! يك محدث حديث از ائمه عليه السلام از كتب معتبر شيعه مي اورد و ان را آغشته به ظرف مكان و زمان و سياست نمي كند !
اما در مورد اين جمله تان ( اگر هم كه مرجع ندارند كل نماز و روزه و اعمالشان به هواست ) پاسخ شما را در روزهاي اتي مي اورم حتما پيگير جواب خود باشيد
خداوند ان شا الله من و شما را به راه مستقيم خود هدايت كند
غفر الله لنا و لكم
45 | ابو مسلم | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٨ |
اي كسي كه (محدث) كه اين طور گستاخانه ئهانت را باز ميكني و گفتي :

قاعده ي ضرر به نفس : طبق اين قاعده ي مسلم ديني انسان حق ندارد هيچگونه ضرري به بدن خود برساند. و بايد از هر عملي که احتمال خطر جاني در آن هست خودداري کند
شما فقط به تاثير منفي که قمه زني بر بينندگان مي گذارد توجه بکنيد !
و تحقير و منکوب نمودن مذهب حقه شيعه با تمسک به همين اعمال که واقعاً حجتي هم بر صحيح بودن و مقبول بودن آن در دست نيست و بلکه خلاف آن بواسطه ضرري که هم بر بدن و هم بر مذهب وارد مي شود مورد تاييد عقل سليم نمي باشد.
آيا اين خودزني ها موجب مرضي حق تعالي و رضايت ائمه اطهار (عليهم السلام اجمعين) است؟
آقايان کمي فکر کنيد اگر آن دنيا جلويتان را گرفتند که چرا باعث وهن مذهب و راندن علاقمندان از اين مذهب شديد باز هم با کله شقي جواب مي دهيد!
اصلاً آن آقاياني که فتواي به اين داده اند آيا خودشان قمه زن بودند؟

.....................................................................................................................................................

اگر به عقل سليم و عقل سليم دوستان باشد معاذ الله اصلا طرفداري از ابا عبد الله با عقل سليم جور در ني آيد.


مثل عبيد الله(لعنت الله) و شريح قاضي ها. و عمر سعد ها(لعنت الله) كه به عشق ملك ري و ..... كه با عقل به قول شما سليم جور در نيم آيند.

البته كه با حسين(ع) بودن چيزي جز به ظاهر مرگ به همراه نداشت؟

اگر به عقل سليم (هوي و هوس و دنيا برستي) باشد اصلا عزاداري مفهومي ندارد كه انسان غم و اندوه .نستجير و بالله و نعوذ بالله . انسان ديگري را بخورد و به خاطر رنج كشيدهاي ايشان بگريد و بر سينه بزند.
آره محدث.شما همون عقل سليمت رو به كار بگير و بذار ما با همين به قول شما ديوانگي و جنون براي ابا عبد الله بميريم و در آن جهان معلوم بشه كه بدبخت كافر نجس كيه.

نا عبد خدا...شما خجالت نميكشي؟ كه چنين در برابر ائمه به ابهام آفريني دست ميزني . ؟

اصلا چه كسي به شما گفته كه محدث حديثي؟ آيت اللهي؟ مجتهدي؟ مرجعي؟ صاحب نظري؟ فتوا دهنده اي؟ كي هستي تو؟

شما فقط كسي هستي كه فقط بلدي با اين اراجيف اذهان موحدان را مشوش مني ووقت برادران سايت نوراني را بگيري.

افتخار الله.

يعني ثار الله.

عشق فقط يك كلام. حسين عليه السلام.

الارباب حسين.(ع). الارباب ابا الفضل.(ع).

46 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٨ |
زمانه بر سر جنگ است يا علي مددي.... مدد ز غير تو ننگ است يا علي مددي..... سلام عليكم. برادران و مومنين واقعي.! در طول تاريخ افرادي بوده اند كه با اين طرز تفكر كه به اهل بيت خدمت ميكنند. دائما مقام اهل بيت را تنزل داده و در واقع در جبهه ي دشمن بوده اند. و آب به آسياب دشمن ريخته اند. شاهد مثالش همين جناب محدث... ايشان بدون توجه به حكم هيچكدام از مراجع و خبرگان در امر حديث . خود را با وقاحت محدث ناميده تا با اين نام به مذهب حق شيعه زيان برساند.و افكار عمومي را متشنج كند. از كجا معلوم كه شما اصلا شيعه باشي ؟ از كجا معلوم از آنها() نباشي و با اين سيل شبهات ميخواهي شبهاتي را در اذهان خوانندگان اين سايت بياندازي؟ چرا كه هر كس از محققين و محدثين واقعي دليل و برهان مستند و مستدل برايت آورد آن را بدون مطالعه رد كردي. و فرموديد جواابتان را بعدا ميدهم.!!!!!!!!!! از كجا جواب مياوري؟ از كتاب خانه ي مسجد مكي؟ يا از حوزه هاي عربستان؟ خدا شاهد است كه هر كه جاي ما بود با اين نوع طرز تفكر شما و طرز بيان و رد كردن سنن عزاداري يقين ميكرد كه شما ...... هستي. جناب محدث. ببين. اگر قصد مكر و حيلت داري. اينجا جاي خوبي براي اين طور خود نمايي ها نيست. زيرا مالك اشتران زمان. و ابو لولو هاي زمان مثل جناب آيت الله دكتر قزويني ها جوابت را كوبنده ميدهند. هرچند كه ميخ آهني به سنگ نميرود. مثال شما ها در آيات قرآن چنين اسن : مكرو و مكر الله. و الله خير الماكرين. جناب محدث. شما به جاي اينكه در جبهه ي تبري و تبري باشي و با اعدا الله بحث و مناظره كني دائما درگير با موحدان مسلمانان و شيعياني. آخه خود شما بگو آيا با اين حجمه ي جبهه گيري شما به شعائر شيعيان چطور دم خروست را مستور و گم ميكني؟ بنده هاي خدا برادران گرداننده ي سايت تمام سعيشان را براي رفع شبهاتي كه شما شخصا به اعتقادات شيعه وارد كرديد سخن گفتند اما شما علنا انكار كرديد. حيف است كه همچون شماها نامشان را شيعه بگذارند. به خدا اهل سنتي را ميشناسم كه 1000 بار نسبت به شما به اهل بيت ارادت دارند و هيچگاه مانند شما در برابر عقائد حق شيعه جبهه گيري نكرده و نميكنند. اين چه جور حمايت از اهل بيت است؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! انشا الله. الله شمارا به حرمت اهل بيت هدايت كنند كه در اين گمراهي آشكار و مبين نميريد كه از خسران ديدگان ميشويد. آيا تا به حال اين آيه ي شريف قرآن كريم را خوانده اي : (( يا حسرتا . علي ما فرطت. في جنب الله.)) از امام صادق المصدق. جعفر ابن محمد (عليهم السلام) سوال كردند منظور از جنب الله در اين آيه چيست.؟ ايشان فرمودند:(( نحن والله.)) امام صادق المصدق. كه در راستگوييش شكي براي دوست و دشمن نيست. اما وقتي مطلبي بسياااااااااااااااااااااااااار مهم باشد توام ميشود با قسم. ايشان فرمودند : در روز قيامت همگي حسرت بسيار ميخورند كه چرا نسبت به اين 14 تن (14 معصومين عليهم السلام جميعا) تفريط كردند.(همچون شماها)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا تفريط كنندگان به ائمه ي معصومين را هدايت كند. اما اگر قابل هدايت نيستند. هلاك كند تا زمين از لوس چنين افراد سست عنصري تميز شود. يا قاصم الكذابين. يا قاصم المشركين. يا جبار.....ياقهار......يامتكبر......يامهيمن ------------------يا الله تبارك و تعالي-----------------------
47 | مالك اشتر | | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الرب الحيدر.... سلام عليكم به خدمت برادر محدث.! محدث جان . در جواب اين كلامت كه گفتي : ما جناب مالك اشتر اين القاب ( مجتهد بصير. عالم رباني. عالم جليل القدر. مرجع عالي قدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي ) در جهان اسلام شايسته حضرت علي عليه السلام است چرا كه ايشان نشانه بزرگ خداوند مي باشند . اين را بدان و آگاه باش اين بنده ي حقير و ناچيز . براي جناب خراساني (حفظ الله عنه) كه هيچ حتي انبيا الوالعزم را لايق يكي از القاب مولانا و مقتدانا. امير المونين. قائد الغر المحجلين. اسد الله. عين الله. وجه الله. اذن الله. سيف الله. نور الله. سر الله. مولا الصديقين. الصديق الاكبر. الفاروق الاعظم. شيير دادار. حيدر كرار. قالع كفار. علي ابن ابي طالب.(صلوات الله. وسلامه عليه) نميدانم. و اين القاب و الفاظ فقط نشانه ي بزرگي مراجع شيعه است. همان طور كه رسول الله(ص) فرمودند. عالمان آخر الزمان(شيعه) افضل من انبيا بني اسرائيل. و اين الفاض فقط و فقط براي اكرام ايشان و اين چنين عالمان متعصب به ساحت مقدس اهل بيت(عليهم السلام) است. گفتيد : اقاي خراساني جواب محدث ها را داده اند كه اگر اين طور باشد ايشان جواب اهل بيت عليه السلام را داده اند. برادر!!!!! از كي تا حالا شما خودن رو با اهل بيت برابري ميكني. نه نه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اصلا به چه دليل براي لحظه اي خود را با ائمه در يك رديف قرار دادي. و قياس كردي.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و فرموديد : يك محدث حديث از ائمه عليه السلام از كتب معتبر شيعه مي اورد و ان را آغشته به ظرف مكان و زمان و سياست نمي كند ! جناب محدث : من كي احاديث ائمه را با سياست آغشته كردم كه براي خودت ميبري و ميدوزي؟!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و من بيگير جواب شما هستم. من نميدانم شما چرا اينقدر ميل داريد كه تافته ي جدا بافته باشيد.؟ محدث جان .! شما كه انقدر ادعاي شيعي بودن و عالم بودن و دلسوخته ي اهل بيت بودن را داريد. تو كه اينقدر از يك سينه زدن يا زنجير زدن ساده. براي مصائب بي شمار مولايمان ابا عبد الله. واهمه و ترس از درد گرفتن اندامت و جسمت داري. خواهشن نام خود را شيعه و دلسوخته ي اهل بيت نذار. و آبروي دلباختگان به ائمه را با اين تفريط هايت نبر.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و اينقدر خود را به اين در و آن در نزن كه حديث راجع به منع سينه زني و زنجير زني بياوري. خدارا شكر حقيقت مانند خورشيد با اين همه روايت كه برادران. مومن عبد الله و بنده ي خدا. سعد الله. سعيد حسيني. و برادران باسخ ب شبهات آوردند آشكار شده. و كساني مثل شما ماهيتشان براي همگان معلوم و مشخص است.(ولو اينكه يكم مشكوك ميزني)!!! شما ها مايه ي ننگ عزادارن هستيد.... كسي كه انقدر تن دوست و خود خواه باشد كه حتي براي ابا عبد الله و مصيبت هايش حاضر نشود ذره اي سختي و درد را تحمل كنه بهتر كه بره ....... لا اله الا الله. حالا شما هي بگو : يا ليتنا كنا معك. يا ليتنا كنا معك..... من اول خودم را و بعد به عنوان يك برادر ديني شما را به تقوا دعوت ميكنم. يا حسيب...... يا ودود ((............يا الله................))
48 | محب اهل بيت ع | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ بهمن ١٣٨٨ |
بنام خدا
من براي اولين بار است که وارد اين سايت ميشوم
قصد نظر دادن نداشتم
اما
نوشته هاي (محدث) باعث شد که يک جمله در خور ايشان بنويسم
آقاي محدث
تو و امثال تو هيچگونه شناختي از اسلام و مخصوصآ شيعه نداريد
لطفا در کارهائي که چيزي از آن نميدانيد و مهمتر از آن به شما مربوط نميشود،دخالت نکنيد و آبروي خود را بيش از نبريد
بهتر است شبها به مسجد رويد و يک اسلحه تحويل بگيريد و همان نگهباني خود را در بسيج انجام دهيد.
در ضمن چفيه هم همراه داشته باشيد آخه با چفيه موجه تر به نظر خواهيد رسيد
ديگر زمان حرفهاي تو و امثال تو تمام شده است
اينهمه محقق را در محيط مجازي همين سايت پر برکت نمي بيني؟!
لطيفه هايت را بهتر است در همان بسيج براي امثال خودت بيان کني و ساعات مفرحي را براي خود و دوستانت ايجاد کني
در ضمن بسيجي هاي واقعي و مخلص کساني بودند که در زمان جنگ، رشادتها و در نهايت شهادتشان را شاهد بوده ايم که ياد و خاطره ي آن بزرگواران هميشگي و جاويد است
اما حرفه غازچراني و الافي مختص تو و امثال توست
بيش از اين با حضور خود باعث سر افکندگي امام صادق ع نشو
اگر واقعا شيعه هستي باعث سر بلندي آن حضرت باش
لعنت بر منافقين
49 | عمار رهبر | | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٨ |
ابن تيميه حروم زادس و از اون انتظار همچين حرفي ميرود
خدا ان شالله روز به روز به عذابش اضافه كنه

خالدين في النار

هر كه را در دل بُود بغض اميرالمومنين
گر برادر باشدم گويم خطا از مادر است
50 | زوار | | ١٢:٠٠ - ٢٩ اسفند ١٣٨٨ |
چند پرسش که برادران اهل سنت بايد پاسخ دهند. بعد از رحلت پيامبر نخست بدعت را چه کسي راه انداخت؟ بدعت نماز تروايح ،بدعت الصلاه خير من النوم ، تعطيل حدود خدا ،سه طلاق در يک مجلس ، دست بستن در نماز ،دو اذان براي نماز جمعه ...... بايد همه بدعت گزاران لعنت کنيم
51 | نقوي | | ١٢:٠٠ - ٢٩ اسفند ١٣٨٨ |
اصلا اينها با عزداري ما مشکل ندارد بلکه مي عوامل در شهادت امام دست داشتند را پنهان مي دارد. چون هنگام که مردم عزداري را مي بيند در ذهن آنها سوال پيش مي آيد . امام حسين را کي شهيد کرد .گفته مي شود يزيد سوال يزيد کي بود و چه کس وي را به قدرت رساند با اينکه همه آگاه بودند که او قاتل ،زاني و شراب خور است. در پاسخ گفته مي شود که معاويه .سوال مي شود که معاويه با اينکه بي عمل بود در اسلام سابقه فداکاري هم نداشت کي او بعنوان استاندار معرفي .......... اشکال به عزداري در اصل براي پنهان نگهداشتن جنايات معاويه و برزگان وي است .
52 | محمد رضا | | ١٣:٢٨ - ١٩ تير ١٣٨٩ |
من سني هستم ,گريه كردن هيچ عيبي ندارد ,اظهار رنجيدن از مصيبت چه كسي ميگويد گناه است؟ولي سياه پوشيدن,بر سر و صورت زدن,قمه زدن,آزين بندي معابر با پارچه و پرچمهاي سبز و سياه,پخت غذا انقدر كه حيف وميل ميشود,اينهمه علم وكتل,واين همه ريخت وپاش نعمات الهي بنام امام حسين(رض),به نظر خودتان درست است؟اگر فقط اين هزينه ها را فقط يكبار جمع كرده و براي فقرا ومستمندان صرف كنيد ,خداوند راضي تر نميشود؟در ان دنيا امام حسين(رض)به چنين پيرواني افتخار نميكند؟متاسفانه اين ده روز محرم شده يك جشن وچشمچراني و صدها گناه نابخشودني,شما از كتب ما دليل آورديد كه گريه كردن موردي ندارد نزد سنيها,درست ,ولي كجاي اين همه دليل, نوحه و سينه زدن يا اعمال خشونت آميز امده بود؟بحث ما حاشيه عزاداريست نه گريه,اگر به كتاب" بحارالانوار""علامه مجلسي" باب عزاداري امام حسين(رض)رجوع كنيد,خرافات وبدعت را خواهيد ديدوحتي به اين عزاداريها هم شك خواهيد كرد, كتاب" خرافات وفور في زيارات قبور" تاليف" علامه سيد ابوالفضل برقعي"را هم اگر مطالعه كنيد بد نيست. در همان كتاب بحارالنوار باب اشك ريختن براي امام حسين(رض) امده است كه:زني بود زانيه در شهر بغداد,كه هر مسافري به اين شهر وارد ميشد سراغ خانه ان زن را ميگرفت,شبي دو مسافر به بغداد امدند و به خانه ان زن وارد شدند,قبل هر عملي از ان زن خواستند غذايي به انها بدهد چون گرسنه بودند,ان زن گفت از شب كمي غذا مانده ولي سرد شده است بگذاريد گرمش كنم,بلافاصله به حسينيه كه در محله بود رفت كه كمي زغال از اتشدان حسينيه بردارد,كمي فوت كرد تا خاكستر ان كنار برود كه زغال گرم بردارد,دود در چشمش رفت و چند قطره اشك از چشمش امد,زغال برداشت به خانه امد و غذا را گرم كرد تا.....نتيجه داستان:ان زن بعلت اينكه چند قطره اشك از چشمش در حسينيه ريخته شد,همه گناهان او قبل و بعد از ان واقعه بخشيده شد و شفاعت حسين بر او وارد ميشود,حال خودتان قضاوت كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اقاي قزويني هرچه را خواسته ايد در مورد اهلسنت نوشته ايد پس جانب انصاف را نگهداريد و اين را هم حذف نكنيد تا به صداقت شما شك نكنم و باز هم در اين بحثها شركت كنم,با تشكر از اقاي قزويني.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- اگرچه ما موافق بعضي کارهاي خرافي که در برخي از عزاداري ها صورت مي گيرد نيستيم ، اما سياه پوشيدن و سينه زني و اطعام و... همگي از سنت هايي است که در زمان خود رسول خدا (ص) و اهل بيت ايشان وجود داشته است ، و در واقع اينگونه ابراز نظر کردن شما ، اهانت به رسول خدا (ص) و صحابه است !

آيا روايات اهل سنت مبني بر عزاداري و سينه زني و به صورت زدن عائشه و ساير همسران رسول خدا (ص) را در رحلت آن حضرت ، نديده ايد ؟! (اگر نديده ايد بدين معني است که بدون تحقيق و تفحص لازم ، در مسائل شرعي ابراز نظر کرده ايد و اگر ديده ايد و به روي خود نمي اوريد که به شيعه اشکال بگيريد ، بدتر !)

2- راجع به داستاني که ذکر کرديد ، بهتر است يک سند و مدرک معتبر ارائه کنيد و يا حد اقل آدرس به جلد و ...بدهيد ! بحار الانوار 110 جلد است ! بهتر است يک آدرس دقيق بدهيد !

3- آقاي برقعي ، کسي بود که حتي وهابيون او را تکفير کردند !(بهتر است به کتاب لله ثم للتاريخ ج2 مراجعه کنيد!)

جداي از اينکه چندين جلد کتاب ، به نام ايشان بعد از مردن ايشان و به قلم چند نفر معلوم الحال نوشته شد ! که نويسندگان آنها نيز جايگاه علمي نداشتند ! و لذا کتابها بسيار ضعيف نوشته شده است و حتي در حد آقاي برقعي هم نيست !

جداي از اينکه وقتي ادله متقن و قطعي تاريخي موجود است ، نيازي به کتب و مقالات ديگران نيست ! آفتاب آمد دليل آفتاب !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

53 | عمرعلي حيدر | | ١٥:٢٣ - ١٩ تير ١٣٨٩ |
يه سوال :چرا شما شيعه ها ده روز قبل شهادت امام حسين(رض)عزا ميگيريد و نوحه ميخوانيد و همينكه ظهر روز دهم ايشان شهيد شدند,شكمي از عزا در مي آوريد و به خانه هايتان ميرويد؟كجاي تاريخ ديده شده يا كجاي دنيا اينگونه هست كه براي عزيزي قبل مرگش عزا بگيرند همين كه مرد همه بساط عزا را برچينند و به دنبال كار خود بروند؟سوال دوم اينكه يكي از امامان شما به مرگ طبيعي مرده است؟اكثرا را كشته اند فكر نميكنيد مشكل از انها هم بوده باشد؟كمي تفكر و تدبر لازم است.ميگوييد فلان سني شيعه شد ,خب بشه,حلوا به گ.. تبديل ميشه ولي گ.. كه حلوا نميشه,ميشه؟ جمعيت يك مليارد و سيصد ميليون سني مارا بس حالا دو مليون هم شيعه بشن به كجاي اين جمعيت بزرگ بر ميخوره؟بريد سرمايه هاي اين ملت شيعه ايران را خرج كنيد كه در جاي جاي دنيا گروهي را شيعه كنيد و غافليد از اينكه از اينطرف صدها جوان دختر و پسر در ايران يا سني ميشن يا مسيحي يا بي دين يا شيطان پرست.براتون متاسفم.روز قيامت وقتي كه به غل وزنجير كشيده شده ايد و با روي سياه از جلو رسول خدا و عمريهاي خوشبخت ميگذريد خواهيد دانست ,ولي ان روز خيلي خيلي دير است.
54 | عمر علي حيدر | United Arab Emirates - Dubai | ١٥:٤٥ - ١٩ تير ١٣٨٩ |
در جواب زوار:
يعني هر عمل نيكو وعبادتي را كه ما بجا مي اوريم و شما از ان محروميد بدعت است و هر عمل مسخره و شرك الود شما كه بحمدالله ما از ان مبرا هستيم بدعت نيست؟برو بر سر خود محكمتر بزن شايد عقل برباد رفته ات برگردد,روز عاشورا حسين(رض)روزه بود و شماها روزه اين روز را حرام كرده ايد و چون شمر تا خرخره مخوريد و ميبلعيد؟,نماز تراويح زيبا تر است يا مثل ديوانه ها قران كه كتاب زندگيست را بر سر گذاشتن؟,الصلاة خير من النوم به توحيد نزديكتراست يا بي دليل نام علي(رض) را در اذان وارد كردن؟علم نداري بحث نكن سه طلاق طبق قول قران است اما شرايطي دارد كه اقلا ما سنيها با دين بازي نميكنيم و محلل نداريم كه زن را طلاق بدهيم و بعد پولي به فردي بدهيم ان زن را عقد كند بعد طلاق دهد تا دوباره ان زن را بگيريم,وقتي جلو بزرگي ايستاده ايد دو دست خود را در هم گره ميزني يا بر شكم ميگذاري ولي جلو خدا دستها را مي اندازي؟در ضمن در مذهب مالكي دست نميبنديم و اين سنت است اگر نبندي هم نبستي به جايي بر نميخورد,,دو اذان يا ده اذان, از شما كه نماز جمعه را فرض نميدانيد بهتر است,منتظر امام موهومتان هستيد كه بيايد و نماز جمعه را فرض كند,در حالي كه خداوند صراحتا در قران كريم ميفرمايد: "اي كساني كه ايمان اورده ايد هنگامي كه در روز جمعه نداي اذان را شنيديد بسوي عبادت و ذكر خدا برويد و كار را تعطيل كنيد كه اين براي شما افضل تر است"اين امر خداست كه شما زير پا گذاشته ايد.آري بر همه بدعت گذاران لعنت ابدي
55 | كميل(براي عمر علي ساناز) | Iran - Tabriz | ٢١:٣٤ - ١٩ تير ١٣٨٩ |
جناب عمر علي ساناز !! در جواب سوال دومت كه معلومه از جاي خالي مغزت نشات گرفته بايد بگم نفهمي شما اهل سنت از همينجا مشخص ميشه كه فكر ميكنين ايراد از اولياي خدا بوده!!!!! آخه نادون اگه اين حرفتو مولوياتون بشنون بايد چاه دهنتو قيرگوني كنن كه از اين آبرو ريزي نكني. بدبخت دارم تصورت ميكنم تو جهنم داري جزغاله ميشي.اين چه حرف مسخره اي بود زدي؟‌ ------------------------ اي اهالي بدعت بخونين پيام 52 رو تا ديگه پررويي نكنين تا ديگه نگين ما دوستدار علي هستيم. شما عددي نيستين كه دم از علي ع و اولاد پاكش بزنين.خجالت نميكشه كافر بيدين نوشته(((يكي از امامان شما به مرگ طبيعي مرده است؟اكثرا را كشته اند فكر نميكنيد مشكل از انها هم بوده باشد؟))) خاك بر سرت ببين چه احمقايي تربيت كردي. --------------- توهنوز فرق حرمت روزه رو با كراهتش تشخيص ندادي. هنوز نفهميدي كه قرآن بر سر گذاشتن سنت ائمه (ع) و نماز جماعت تراويح بدعت يك زنا زادست. هرچند تو بدبختها رو خوشبخت تر از پيامبر (ص) و ائمه (ع) ميدوني. چون نوشتي عمري هاي خوشبخت!!!! خيلي خنده داره! ------------------------ ,الصلاة خير من النوم بدعته بدعت! ميدوني يعني چي؟ بدبختي نميفهمي كه! نميفهمي وقتي پيامبر فرمودند هروقت شهادت به پيامبري من دادين به ولايت علي هم شهادت بدين. متاسفانه دليل اينم نفهميدي. --------------- عمريها بخونين: خيلي جالبه نوشته شما چرا دستاتونو گره نميزنين؟ البته مالكي هاي خودمونم گره نميزنن پس اشكالي نداره!!!! واقعا كه چهره واقعي عمري ها رو داري فاش ميكني.كاري كه ما شيعيان ميكنيم اشتباهه ولي اگه همون كارو شماها بكنين عين توحيده!! ------------- درباره نماز جمعه هم بايد بدوني هر عمري كه بگه كفانا كتاب الله و نصف ثقلين رو زير پاي كثيفش له كنه به اشتباه هاي بزرگتر از اين برميخوره. ---------------- فقط اين جمله آخرتو قبول دارم .آري بر همه بدعت گذاران لعنت ابدي .. بر ارباباي كثيفشون لعنت...صد بار....
56 | عمرعلي حيدر | United Arab Emirates - Dubai | ٠٣:٠٧ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
در جواب كميل بدبخت بيسواذ:
چه مغز نحيفي داري كه يك سوالم رو با دليل جواب ندادي,فقط بلدي توهين بكني,خوب طبيعيه كه وقتي جوابي نداري شروع ميكني به زر زدن و توهين ,
بدبخت بيسواد سوال اولم چرا بي پاسخ موند؟نه علي معصوم هست نه باقي امامان يا اوليا جز انبيا كه انها هم بري از لغزش يا خطا نبوده اند ولي معصومند,,, در مورد حديث ثقلين هم "اني تارك فيكم الثقلين:كتاب الله و سنتي"اين رو تو مغز پوكت فرو كن ,بي سواد امل,......شيعه كه رهبرش امامي صغر بود .... همچو كوري, عصاكشش كوري دگر بود.
57 | كميل | | ١١:٤١ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
عمر ساناز!
ديدي گفتم قدرت تشخيص نداري؟ ميخواي گردو خاك رابندازي چرت و پرتات گم شن؟

اهالي بدعت ! هيچوقت يادتون نره كه نماينده شما از طرف همه شما گفت ((((ايراد از خود ائمه بوده كه همشونو كشتن)))!!!!
-------------------------
سوال اولتو الان جواب ميدم.اما دليل اينكه همون اول نگفتم : چون اين سوال تو ذهن خيلي از اهل بدعت شكل ميگيره و جوابش بارها گفته شده.
ولي سوال دومت خخخخخخخيلي منحصر بفرده! انقدر حواس منو به خودش جلب كرد كه اول اونو جواب دادم. آخرش يادم رفت جواب اوليشو بنويسم.
--------------------
بيا جواب اولي: (ولي بشرطها و شروطها)

اولا ما شيعيان ((((تا اربعين)))) براي امام حسين عزاداري ميكنيم نه تا عاشورا.
عزاداري تا اربعين معمولا تو خيابونهاست و شما ميبينين ولي بقيه اش در هيئتها و منازل نوراني كه توفيق حضور نداشتين و نخواهين داشت.
چون عزاداري هارو نميبينين فكر ميكنين تموم شده!!!!
((( جمع بندي:ما عزاداري ميكنيم تا چشم شما دراد )))

ثانيا دليل اينكه قبل از شهادت عزاداري ميكنيم اينه كه خود حضرت حسين بن علي (ع) از آغاز اين حركت عظيمشون يعني در اون 10 روز قبل از عاشورا هرروز عزاداري ميكردند و نوحه سراي.و ما به تبعيت از ايشون اينكارو ميكنيم تا چش شما دراد.
دليلي نميبينم كار امام حسين ع رو به تو بيمقدار توضيح بدم. ولي فكر كنم ايشونم اينكارو ميكردن تا چش شما دراد!
----------------------
و اما: جواب دادن به اين سوال (((من شروطها:)))
ما منتظريم تا اصل و نسب عمربن ابيه رو در يك سطر برامون بنويسي تا ثابت بشه امل نيستي!
58 | كميل | | ٢٤:٠٦ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
كميل در انتظار پاسخ هاي عمر علي ساناز!!!!!
59 | ... | | ١٥:١١ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
عمر عيل حيدر رفت كه رفت كه رفت.
تبريك
60 | مهدي خبيري | | ٠٥:٢٥ - ٠٨ مرداد ١٣٨٩ |
من شيعه هستم و خود در مراسمات عزاداري شرکت مي کنم. اما چند کار را در بعضي عزا داريها نمي پسندم.

1. قمه زني :
همانطور که ميدانيد اين عمل باعث سوء استفاده رسانه هاي وابسته به غرب و وهابيت و دشمنان تشيع شده و رهبر و خيلي بزرگان آنرا پسنديده نميدانند ، چون به نوعي بازار دشمنان را گرم ميکند. عقل سليم هم نمي پذيرد با اين همه روش هاي مختلف عزا داري به اين يکي گير بدهيم و بگوييم حتما بايد قمه زد. در ضمن کدام امام بعد از امام حسين (ع) براي عزا داري قمه زده اند. ( اين را ازآن بابت گفتم که ما باد سعي کنيم از رفتار ائمه الگو برداري کنيم ). در مجموع کاري که با آن سوژه اي براي ضعيف کردن وجهه شيعه در جهان ميکند انجام ندهيم و ذهنمان را فقط محدود به ايران نکنيم. فرض کنيد يک نفر ميخواهد شيعه شود . با ديدن اين صحنه هاي قمه زني از تشيع چه تصوري خواهد داشت ؟ بهتر است فرا تر از آنچه که هست را نيز ببينيم.

2. خود زني :
البته منظور از "خود زني" خودکشي نيست! من خودم در يکي از مجالس حاج حسن خلج بودم که به خاطر اينکه يکي از افراد داخل مجلس بد جوري داشت خودش را ميزد ، ( البته حاجي هم چند بار گفت برادر من اينکار را نکن، بگير بشين ، ولي يارو گوشش بدهکار نبود ) حاجي مجلس را نيمه کاره تمام کرد. فکر ميکنيد چرا ؟ جون اينجور کار ها حتي براي بعضي از کساني که توي هيئت بودند هم جالب نبود ( البته در مورد حضرت زينب (ع) و کوبيدن پيشاني مبارک به محمل بايد تحقيق کنيم که علت چه بوده ( به گفته بعضي براي نشان دادن عمق فجايع و مصائب وارده به حضرت ) و چرا ايشان چنين کاري انجام داه اند). حتي بعضي نگين انگشتر خود را به سمت کف دست ميچر خانند و با نگين به صورت خود ميکوبند وکار هايي از اين قبيل که البته من ديده ام که بعضي جوانان فقط براي آنکه خود را مطرح کنند و يا به دلايلي بسيار احمقانه تر از آن اينگونه کار ها را مي کنند. بعد از پرس و جو فهميديم خود حاج حسن خلج هم سر همين خود زني ها و ... توطئه دشمنان را ديده و ترجيح ميدهد آب در آسياب دشمن نريزد.

3.فحاشي و زدن حرفهاي رکيک هنگام لعن :
به نظر من هر جا مجلسي پر شور وحال براي امام حسين برگزار ميشود ، حتما آقا مجوز آن را از بالا صادر کرده اند و اهل بيت و ملائکه نيز در آن مجلس حضور دارند و با شيعيان به ناله و زاري و عزا داري براي سيدالشهدا مشغولند. مگر مي شود جايي ذکر ارباب باشد ومادر بزرگوارشان حضرت فاطمه زهرا (س) حضور نداشته باشند . حال در حضور معنوي اين بزرگواران آ يا درست است وقتي براي مثال اسم عمر سعد مي آيد سيلي از الفاظ رکيک روانه خواهر و مادر آن ملعون شود. آيا با وجود اين حرفها باز هم آن بزرگواران در مجلس حضور خواهند داشت ؟

اگر منطقي تر به موضوع نگاه کنيم مي توانيم بهترين مراسمات عزا داري را براي اهل بيت برگزار کنيم بدون آنکه آتويي دست دشمنان داده باشيم.
بهتر نيست به جاي ناسزا و خود زني و قمه زني ، با بالا بردن شناخت و معرفت ديني و ولايي خود ، خاري در چشم دشمنان اهل بيت باشيم ؟



61 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٠:٢٨ - ٠٩ مرداد ١٣٨٩ |
سلام عليکم برادر گرامي جناب مهدي خبيري از برادر بزرگوار سئوالي داشتم آيا اينهمه علمائي که فتوا به قمه زني داده اند به اندازه شما علم ندارند؟ يا اينکه علم و بصيرت و آگاهي حضرتعالي بيشتر از آن بزگواران است؟ بنده نميدانم شما برادر عزيز چند سال داريد! اما خدمت شما عرض ميکنم که اگر عزاداري تا بحال بر جاي مانده و من و شما اکنون شاهد شکوه عزاداري و مجالس عزاداري براي اهل بيت ع هستيم بخاطر همين عزاداريها علي الخصوص قمه زني است. هر چند که اينکار مستحب است و فتوائي دال بر واجب بودن آن نشيده ام ، اما بنده از حضرت آيت الله سيستاني و تني چند از مراجع بزرگ شيعه در ايران و نجف اشرف شنيدم که آنرا جايز دانسته اند. اين درحاليست که عزاداران و يا بهتر بگويم قمه زنها براي شخص شما يا ديگري قمه نميزنند و اينکار را فقط براي همدردي با حضرت اباعبدالله الحسين ع انجام ميدهند نه شخصي ديگر!!!! لذا بنده از همينجا اعلام ميکنم هر قمه زني که براي جناب اقاي مهدي خبيري قمه ميزند، زين پس ديگر نزند چون ايشان آن را قبول ندارند!!! در ضمن بنده فکر ميکنم حضرت علامه اميني رحمة الله عليه در خصوص قمه زني جواب مناسبي در رابطه با اين موضوع داده اند بهتر بود قبل از نوشتن اين مطلب به اجتهاد ميرسيديد و بعد از آن اظهار نظر مي فرموديد. ياحق
62 | بالينوس | | ١٣:٢٣ - ٢١ آذر ١٣٨٩ |
درود به همه ي شما ايرانيان خوب ومهربان.من يک زرتشتي هستم،البته قبلا مسلمان سني بودم ولي تغيير دين دادم،مطلبي که ميخواستم خدمتتون بگم اينه که 1-سعي کنيد به هم توهين نکنيد چون نه تنها در هيچ ديني درهيچ اجتماعي هم توصيه نشده،حتي اهريمن(شيطان)هم به کسي بي احترامي نميکندبلکه تلاش ميکند اورا از راه به در کند.2-ازکجا معلوم امامان وخلفايي که مورد تاييد شماها هستند اگر دراين زمان حضور داشتندمهربانتر از دوبرادر باهم برخوردميکردندچرا شما ها کاسه ي داغتر از آش شده ايد3-اي پيروان عمر واي پيروان علي ايا شما درکتابها نخوانده ايد که اين دو عالم بزرگ شما دربسياري از کارها باهم مشورت ميکردند4-اياشماي عضو خانواده ي بزرگ اسلام نيستيداگربرادر ،خواهر،مادر،پدرو...شما اگر اشتباهي بکند يا ادعايي داشته باشد که شما آن را غلط ميدانيدايا اورا ميبخشيدياميکشيدياتنبيه ميکنيديا مجبورميکنيدکه حرف شما رابپذيردويا اينکه به قدري بگومگو ميکنيد که ازبي حوصلگي ظاهراحرف شما را بپذيرداما درباطن فردي برخلاف اهداف وعقايد شما باشد5-آياهمه ي انسانها برابرندآياهمه ي عقايد يکي هستندآيادريک جعبه ي مدادرنگي زيباترين رنگ ازنظر شما بهترين رنگ است يا ترکيبي از چندين رنگ6-چرا اجازه ميديدکه هر بيگانه اي بيايدودرامورکشوري ما دخالت کند7-کسي که عقل داشته باشد اما عقايد شما را قبول نداشته باشدآيا شايسته ي هيچ مقام و شغل وهويتي نيست چرا اجا ميدهيد برخي آخوند نماهاي شيعه وسني که عقايدغربيهاي وحشي را برماها تحميل ميکنندويادست نشانده ي آنها هستندتمام امورات کشوري ولشکري واقتصادي ما رادراختيار ميگيرندوبين شما برادرها اختلاف ميندازند،آنها اينگونه از اب گل آلود ماهي ميگيرند
63 | momen abdullah | | ٠٥:١١ - ٢٥ آذر ١٣٨٩ |
جناب بالينوس
رنگ اعتقاد من، رنگ سياهي است که بعد از زنده زنده سوزاندن شما، اهل شما خواهند پوشيد.
اعتقاد قشنگي دارم؟ نه؟
خواهشا به اعتقاد بنده احترام بگذاريد.

يا علي
64 | نجات قاضي پور | | ٠٥:٥٧ - ١١ دي ١٣٨٩ |
سلام حصرت يوسف را كه گرگ ندريده بود تا برايش مجلس عزايي تشكيل دهند و سال ها ادامه پيدا كند ايشان زنده بودند. و اين كه آيا اين طور نيست كه حضرت يعقوب ميدانست كه زنده است و از دوري از فرزندش ناراحت بود؟ آيا ناراحتي حضرت يعقوب در اين مدت همراه با سياه پوشي و مجلس هاي بخصوص براي عزاداري بود؟ اما امام حسين شهيد شده و عزاداري هر سال برگذار ميشود. اما در اين عزاداري ها مراسمي هست كه من اصلش را نميدانم از كجا آمده، آيا بدعت بوده يا نه... زنجير زني، قمه زني ، سينه زني، طبل زني، الم ، از كجا به عزاداري آمدند؟ يعني زنجير زني و سينه زني در زمان امامان بوده؟ به اين شكل امروزي بوده؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

مهمترين نكته‌اي كه وهابيون براي منع عزاداري و گريه مطرح مي‌كنند اين است كه با شكرگذاري و قبول سلطه خداوند منافات دارد ، اما وقتي يعقوب پيامبر براي پسر دور شده از خود گريه مي‌كند (با اينكه پسر او زنده است) و خداوند نيز در مورد او مي‌گويد «صبر جميل» قطعا عزاداري و گريه منافاتي با صبر ندارد .

اما در مورد فروعات آن از مرجع تقليد خود سوال كنيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

65 | محمود | | ١٨:٣٢ - ٠٧ تير ١٣٩٠ |
سلام عليکم يه سؤالي برايم پيش اومده: مي دانيم که جعفر بن ابي طالب (عليه السلام)، پسر عموي حضرت زهرا (سلام الله عليها) بوده است، در حالي که در روايتي که نقل کرديد، حضرت زهرا پس از کشتن حضرت جعفر ، گريه مي کرد و مي فرمود : وا عَمّاه !!! واي عمويم!!! منظور چيست؟ موفق باشيد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

ممكن است همنوايي با فرزندان ايشان كه جعفر را عمو خطاب مي‌كردند باشد ؛ و ممكن است به معني بخشنده و يا سرور باشد ،‌زيرا عمم به اين دو معني نيز به كار رفته است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

66 | حيدر | | ٠٣:٠٤ - ١١ مرداد ١٣٩٠ |
باسلام
در وبلاگ شبهات اهل سنت مطالبي زيبا در مورد عايشه نوشته شده است که ميتوانيد به صفحه ي اصلي و آرشيو مراجعه نمائيد
مطالب بسيار زياد و بادليل و مدرک ميباشد توصيه ميکنم حتما مراجعه کنيد.
www.shobhe.blogfa.com
التماس دعا
67 | علي بيگلري | | ١٥:٥٨ - ٠٦ شهریور ١٣٩٠ |
مقاله‌ي از مصطفي حسيني‌ طباطبايي در سايت ايشان موجود است مبني بر تحريم سينه زني‌ و قمه زني‌ و شيون کردن حتّي در هنگام عزاداري براي امام حسين(ع). لينک مربوط رو براتون گذشتم لطفا جواب ايشون رو قبل از اينکه بيشتر رو اعصاب ما برن بدهيد ماهم ياد ميگيريم و بهره مي‌بريم.
http://www.tabatabaie.net/?p=219

68 | ساجده | | ١٥:٢٣ - ٢٣ بهمن ١٣٩٠ |
ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاة
حديثي که شايد بارها وبارها خواندم ولي معنيش را درک نکردم. اما از آنجايي که خداوند رب و مربي است و ميداند بندگان خود را چگونه تربيت کند از سر مهر براي بندگان گناهکار خود راهي براي بازگشت و نجات نهاده و آن راه براي من سر تا پا تقصير امام حسين سلام الله عليه بود. بله من آزاد شده دست حسينم. کسي که تا ديروز قسي القلب ترين فرد روي کره زمين بود با اشکي که براي حسين عليه السلام ريخت زلزله اي درقلبش ايجاد شد که تا امروز حجابش را رعايت ميکند نمازش سر وقت است و ... . اين اين است معني سفينه نجات معجزه اي بالا تر از اين سراغ داريد؟ اين معجزه ي اشک براي حسين است. اصلا خنده با تمام خواصي که برايش ذکر ميکنند خاصيت روشنگري و ايجاد سوال ندارد. ولي گريه هدفمند نه تنها حزن انگيز نيست بلکه بهجت آفرين و روح افزا هم هست. گريه خاصيت تلنگر به ذهن را دارا است. اين اثر تبليغي گريه است که قيام امام حسين عليه السلام راهنوز زنده و با طراوت نگه داشته . چرا که افراد با ديدن گريه ديگران در ذهنشان ايجاد سوال ميشود که: (چرا؟؟؟) و همين کنجکاوي اولين منزل کشف حقيقت است. کسي را که خداوند دوستش دارد محکم به در قلبش مي کوبد، کسي که خدا در قلبش را زده گريه ميکند! و کسي که براي خدا گريه کرده شادي آن را با هيچ چيز در دنيا عوض نمي کند. البته فکر نکنم وهابي ها چيزي از اين مسايل درک کنند!! اين ها بازماندگان همان افرادي هستند که با نيزه اطراف کاروان اسرا کشيک ميدادند تا مبادا کودکي يا کسي بغضي کند و فورا با نيزه بر سرش بکوبند! يعني از حتي کمترين حق يک انسان که گريه کردن است هم محروم باش!
اما بعد! من در تمام احاديثي که بر لزوم و ثواب عزاداري براي امام حسين عليه السلام تاکيد مي کند جمله اي يا حديثي که مبني بر جواز صدمه زدن به خود باشد را نديدم و جملگي بر تباکي اشاره مي کنند. در کامنت هاي قبلي دوستان اشاره به حديثي از امام صادق عليه السلام کردند ولي هيچ کدام حديث را ننوشتند يا حتي منبعش را هم ذکر نکردند. جالب اينجاست من خودم ازمقلدين آقاي خراساني هستم ولي اولين باري است که مي شنوم يک مرجع تقليد از قنبه زني طرفداري ميکند!!! با توجه به اينکه شاهد اين موضوع هستم که در ايام عاشورا نيروي انتظامي به شدت با افراد قنبه زن برخورد ميکند واين کار ممنوع است.(با اين اطمينان مي گويم که پسر دايي خود من از طرفدارا قبنه زنيست و هر سال بلا استثنا اين کار را مي کند البته کاملا مخفيانه و غير قانوني و صد البته غير بهداشتي!!!!)
بعضي از عزيزان اشاره به اين کردند که حضرت زينب سلام الله عليها با ديدن سر بريده برادر پيشاني خود را به کجاوه کوبيد تا جاييکه خون از پيشاني مبارکشان جاري شد. خب قبول ولي هر عملي رابايد در ظرف زماني خودبررسي کرد بنده هم همين الان اگر با سر بريده اباعبدالله عليه السلام مواجه شوم اينقدر خودم را ميزنم تا بميرم وبا افتخار اين نوع مرگ را مي پذيرم. هر موقعيتي عکس العمل خاص خود را مي طلبد.
و در پايان بايد عرض کنم که شيطان يک روانشناس ماهر است و ما را گاها از خودمان بهتر مي شناسد و مي داند که چه دامي را براي چه کسي پهن کند . دام هايي که شيطان براي ما پهن ميکند متناسب با عقايد و افکار ماست تا براي ما توجيح پذير و قابل قبول باشد. مثلا براي فردي با عقايد مذهبي با افراطي گري و به وسيله خود دين اغوا گري ميکند. عجب که شيطان استاد بلا منازع توجيح کردن است‍ !!!
از دوستان خواهش ميکنم مرا از نظرات و راهنمايي هاي خود محروم نگردانند زيرا که اصل بر مباحثه براي يافتن هدايت است نه کله شق بازي و من بنده دليلم.
الهم صل علي محمد و آل محمد
69 | مخنف بن سليم | | ١٠:٥٥ - ٣١ فروردين ١٣٩١ |
سلام چون ديدم بحث ها تا همين بهمن 90 هم ادامه داشته بد ندانستم قسمتي از كتاب لهوف را با هم بخوانيم (در بخش اربعين مي توانيد پيدا كنيد) :

وَ لَمّا رَجَعَ نِساءُ الْحُسَيْنِ ع وَ عِيالُهُ مِنَ الشّامِ وَ بَلَغُوا الَى الْعِراقِ، قالُوا لِلدَّليلِ: مُرُّ بِنا عَلى طَريقِ كَرْبَلاءَ.
فَوَصَلُوا الى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ، فَوَجَدُوا جابِرا بْنَ عَبْدِ اللّهِ الانْصارى رَحِمَهُ اللّهُ وَ جَماعَةُ مِنْ بَنى هاشِمٍ وَ رِجالا مِنْ آلِ الرَّسُولِ قَدْ وَرَدُوا لِزِيارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع ، فَوافُوا فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ تَلاقُوا بِالْبُكاءِ وَ الْحُزْنِ وَاللَّطْمِ وَ اءَقامُوا المآتِمَ الْمُقْرِحَةِ لِلاكْبادِ، وَاجْتَمَعَتْ الَيْهُمْ نِساءُ ذلِكَ السَّوادِ، وَ اءَقامُوا عَلى ذلِكَ اءَيّاما.

يك بار ديگر:
بِالْبُكاءِ وَ الْحُزْنِ وَاللَّطْمِ وَ اءَقامُوا المآتِمَ الْمُقْرِحَةِ لِلاكْبادِ،

اگر ميشود اين "اللَّطْمِ" را براي بنده معنا كنيد كه جلوي چشم دو امام، انجام مي شده و چيزي در رد آن از ايشان صادر نگرديده.

----
يا قسمت هايي از زيارت ناحيه مقدسه كه از جانب امام زمان روحي فداه رسيده... از جمله:
وَ لَطَمَت عَلَيكَ الحور العين

----
دوستان احتمالا از همان قماشي هستند كه به امام عسكري سلام الله عليه ايراد گرفتند كه چرا ر عاي پدر، گريبان چاك دادند.(من رأيت أو بلغک من الائمّه شقّ قميصه في مثل هذا؟)
اما جواب اينها را هم امام عليه السلام همان جا داده اند:
فکتب ابو محمد(ع) يا احمق و ما يدريک ما هذا ؟ و قد شق موسي علي هارون .
70 | سعدي | | ٢٠:٢٨ - ٠٨ خرداد ١٣٩١ |
سلام به همه مسلمانان. اهل سنت عزيز شما به شيعيان بگوييد كه به سنت رسول خدا عمل مي كنيد يا به سنت اقاي عمر وابوبكر؟ چرا به اهل بيت رسول خدا توهين ميكنيد؟ ايا اين سنت رسول الله است؟ دست بسته نماز خواندن فعل رسول الله بود؟ امامان واهل بيت چه عمل خلاف فعل رسل الله انجام داده اند؟
71 | خطاب به محدث نظر30 | | ٠٦:٣١ - ١٩ مهر ١٣٩١ |
سلام عليکم محدث معلوم هست چي داري ميگي تو حوصله ندارم جواب همه صحبتات رو بدم اين جواب قسمتي از نظر 30 شما مي باشد. در روايت صحيحه آمده است که : « کل جزع و فزع مکروه الا علي ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) » هر جزع و فزعي -مکروه- است جز براي ابا عبدالله الحسين روايت ديگر: کل الجزع و البکاء مکروه سوي الجزع و البکاء علي الحسين هر جزع و گريه اي مکروه است به جز جزع و گريه بر امام حسين. اين روايت رو مرحوم علامه مجلسي در ج44ص289 از امام صادق نقل کرده تعريف جزع(بي تابي) رو که خودتون داديد: **************اينم نوشته ي خودت********************* از امام باقر ( عليه السلام ) نقل شده است كه فردي به او گفت : « ما الجَزَعُ ؟ » . قال : أَشدُّ الجَزعِ ، الصُّراخُ بالوَيلِ والعَويل 1 . كافي ، ج2 ، ص124 ، حديث5 . ولَطمُ الوَجهِ والصَّدر وجَزُّ الشَّعرِ من النّواصي وَمَن أقام النُّواحةَ فقد تَركَ الصبرَ وأَخذَ في غيرِ طريقه » ( 1 ) . « مردي از امام باقر ( عليه السلام ) پرسيد : « جزع » ( بي تابي ) چيست ؟ امام ( عليه السلام ) بالاترين درجه بي تابي را بيان كرد و فرمود : « فرياد كشيدن ، افسوس خوردن و ناله كردن و بر سر و روي خود كوبيدن و موهاي پيشاني خود را بريدن و هر كس نوحه گري كند ، صبر را از دست داده و راه نادرستي رفته است ***(صبر را از دست داده و راه نادرستي رفته است اشتباه است،معني صحيح صبر را راها کرده و راهي غير از صبر را گرفته)*** _____________کارشناسا اگه اشتباه گفتم تصحيح کنيد______ ***************************************** کمي توضيح: سئوالي که در مورد جزع و فزع و بيتابي کردن، پيش مي آيد اين است که آيا اين عمل به طور کلي حرام است و يا اقسام مختلفي دارد؟ با بررسي تاريخ، به مواردي از بيتابي انبياء و اولياي الهي در مصيبت هاي وارد شده بر آنها برمي خوريم، از جمله: حضرت يعقوب(ع) از فراق يوسف(ع)آن قدر گريه مى كند كه بينايى چشمان خود را از دست مى دهد: «و ابيضت عيناه من الحزن»: و چشمانش از غم سپيد شد(يوسف،84) و بى تابى او به حدى است كه فرزندانش از آن مى ترسند كه پدرشان در فراق يوسف(ع) جان خود را از دست بدهد و به او مى گويند: «تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضاو تكون من الهالكين»: گفتند: به خدا آن قدر ياد يوسف مى كنى تا سخت بيمار شوى، يا بهلاك افتى (يوسف،85). امام زمان(ع) در مصيبت جدش امام حسين(ع) به جاى اشك خون مى گريد: «و لابكين لك بدل الدموع دما» (و بر تو به جاي اشک،خون گريه مي کنم) و حضرت فاطمه(سلام الله عليها) از گريه و ناله در فراق پدر، اهل شهر را به ستوه مى آورد. همچنين است گريه هاى بى دريغ حضرت زين العابدين(ع) كه تا آخر عمر بر مظلوميت پدر بزرگوار و اهل بيتش اشك مى ريزد و هر آب و غذايى كه پيش رويش مى نهند، مى گريد تا آن حد كه خادم او عرض مى كند: فدايت شوم، مى ترسم جانت را از دست بدهى. حضرت يوسف(ع) نيز در زندان از فراق يعقوب(ع) چنان ناله مى كند كه اهل زندان، به ستوه آمده و مى گويند يا شب گريه كن و يا روز. اين ها همه مصاديق روشنى از بى تابى هستند. بنابر اين نمى توان گفت كه جزع به طور كلى خلاف شرع است، بلكه مصائب به دو قسم كلى و جزع در آنها نيز به سه قسم قابل تقسيم است كه برخى از اقسام آن حرام و برخى مكروه و برخى مستحب است. لذا عزاداري که بين عموم شيعيان عرف است از مصاديق اين آيات و روايات صحيحه مي باشند.والله العالم
72 | عالم مقدس ملكوت | | ١٤:٢٥ - ٠٥ آذر ١٣٩١ |
بسم الله و الصلاه و السلام علي رسول الله السلام عليكم و رحمه الله جالب است كه فقط همين جناب ابن تيميه با عزاداري بر سبط النبي مخالف هست و ديگران به راي او متمسك شدند .... عزاداري بر حسين دليل نميخواهد بهترين دليلش كلام الله هست : لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا خدا بلند کردن صدا را به بدگويي دوست ندارد ، مگر از آن کس که به او ، ستمي شده باشد ، و خدا شنوا و داناست سوره النساء آيه : 148 الله تعالي در اين ايه به فرهنگ عزاداري اشاره ميكند كه گرچه اصل عدم تحريم ان است ولي براي كسي كه به او ظلم شده هست هيچ عيبي ندارد و براستي چه ظلمي بزرگتر بر بشريت به خصوص مسلمين از اينكه سبط النبي الخاتم را مظلوم و به ان طرز فجيع به شهادت برسانند و بشريت را از وجودش محروم كنند و چه ظلمي بالاتر از اهانت به مقدسات ما كه امام معصوم از جمله ان هاست ؟؟؟؟؟
73 | مهدي پ | | ٠٩:١٠ - ١٥ آذر ١٣٩١ |
آيت الله خامنه اي(دام ظلّه): آيا قمه زدن بطور مخفى حلال است يا اينكه فتواى شريف حضرت عالى عموميت دارد؟ قمه زنى علاوه بر اينكه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در عصر ائمه «عليهم السلام» و زمانهاى بعد از آن ندارد و تأييدى هم به شكل خاص يا عام از معصوم «عليه السلام» در مورد آن نرسيده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب مى‏شود بنابراين در هيچ حالتى جايز نيست. (رساله اجوبه، سوال 1461 آيت الله مکارم شيرازي(دام ظلّه): قمه زني قطعا حرام است و بايد از انجام اعمالي که موجب وهن مذهب و يا آسيب به بدن مي شود اجتناب کرد . آيت الله سيستاني(دام ظلّه): بايد از کارهايي که عزاداري را خدشه دار مي کند اجتناب شود . آيت الله فاضل لنکراني(ره) : توجه به گرايشي كه نسبت به اسلام و تشيع بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در اكثر نقاط جهان پيدا شده است و ايران اسلامي به عنوان ام القراي جهان اسلام، شناخته مي‌شود و اعمال و رفتار ملت ايران به عنوان الگو و بيانگر اسلام، مطرح است،‌ لازم است در رابطه با مسائل سوگواري و عزاداري سالار شهيدان، حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ به گونه‌اي عمل ‌شود، كه موجب گرايش بيشتر و علاقه‌مندي شديدتر به آن حضرت و هدف مقدس وي گردد. پيداست در اين شرايط، مسئله قمه زدن نه تنها چنين نقشي ندارد، بلكه به علت عدم قابليت پذيرش، و نداشتن هيچ گونه توجيه قابل فهم مخالفين، نتيجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است، شيعيان علاقه‌مند به مكتب امام حسين ـ عليه السلام ـ از آن خود‌داري نمايند؛ و چنان چه در اين مورد، نذري وجود داشته باشد؛ نذر واجد شرايط صحت و انعقاد نيست آية الله جوادي آملي(دام ظلّه): چيزي که مايه وهن اسلام و پايه هتک حرمت عزاداري است جايز نيست، انتظار مي رود از قمه زني و مانند آن پرهيز شود. آيت الله بهجت(ره): ازهرعملي كه باعث وهن به تشيع مي شود بايد پرهيز نمود. آيت الله نوري همداني(دام ظلّه) : قمه زدن اشکال دارد. آية الله مظاهري اصفهاني(دام ظلّه): قمه زدن و مانند آن جائز نيست. آية الله سيد كاظم حائري(دام ظلّه): خرافاتي مانند قمه‏زني، موجب بدنامي اسلام و تشيع است. آية الله نوري همداني(دام ظلّه): عزاداران محترم و متعهد به جاي اينکه قمه را بر فرق خود بکوبند در فکر آن باشند قمه را بر سر دشمنان اسلام که اراضي آنان را اشغال و در فکر تضعيف آنان مي باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزي با ترفند جديدي حيات اسلامي آنها را به مخاطره مي اندازند بکوبند . خداوند توفيق بيشتر براي پيمودن اين راه به همه ي مسلمانان عنايت بفرمايد.
74 | فيروز از شيراز | | ١٤:٢٢ - ٢٤ آذر ١٣٩١ |
سلام.من يك سوال داشتم.من از حاج آقاي محلمون شنيدم كه ما شيعه ها قياس گرفتن رو قبول نداريم.اگرفرموده ايشون صحت داشته باشه پس چرا عزاداري هايي كه براي امام حسين عليه السلام انجام ميديم رو با گريه حضرت يعقوب عليه السلام مقايسه ميكنيم و ميگوييم چون حضرت يعقوب عليه السلام در فراغ فرزندش گريه كرده ما هم بايد در فراغ اماممون عزاداري كنيمبراين

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
قياس در لغت به معناي اندازه گرفتن يا دو چيز را باهم سنجيدن است و در اصطلاح علم منطق، گفتاري است مركب از دو يا چند قضيه كه از تسليم و قبول آن‏ها قول ديگر كه به آن نتيجه مي‏ گويند، به وجود مي‏ آيد.
قياس در اصطلاح فقه، اجراي حكم اصل است در فرع، از آن جهت كه جامعي بين آن دو است و آن جامع علت ثبوت حكم است در اصل. مانند اينكه بگوييم: آب جو مانند شراب، حرام است، چون هر دو مسكرند.
قياس بر دو نوع است: 1- مستنبط العلة 2- منصوص العلة.
در مورد قياس مستنبط العلةمجتهدين شيعه و برخي از فقهاي اهل سنت عمل به آن را حرام مي‏ دانند ولي اكثر علماي سنت بدان عمل مي‏ كنند.
در مورد قياس منصوص العلة اكثر فقهاي شيعه آن را حجت مي‏ دانند و گويند: هرگاه علت حكم به نحوي مذكور باشد مي‏ تواند از آن مورد به موارد ديگر عبور كرده تعدي نمود؛ مثلاً اگر در روايتي آمد كه "الخمر حرام لانه مسكر" چون علت حرمت خمر (شراب) مسكريت (مست كنندگي) است. مي‏ توانيم بگوييم هر چيز ديگري هم كه مسكر باشد حرام است.
آن چه كه بيشتر بايد به آن توجه شود بحث در قياس مستنبط العلة است كه در متن دليل، علت حكم بيان نشده است و انسان از پيش خود حدس مي‏ زند و استنباط مي‏ كند مثلاً انسان فكر مي‏ كند وجوب زكاة يا خمس براي جلوگيري از تمركز ثروت است بنابراين هر عملي كه به تمركز بي انجامد حرام است، در حالي كه اگر اين حكم را به موارد ديگر تسري بدهد، يعني قياس كند موارد فرعي را بر اصل به ملاكي كه خودش حدس مي‏زند، اين قياس را مستنبط العلة گويند. البته تمام علماي شيعه آن را قبول ندارند و مي ‏فرمايند نمي‏ توان احكام شرعي را با قياس مستنبط العلة به دست آورد پيامبر(ص) فرمود: در دين قياس نكنيد زيرا دين را نتوان با قياس به دست آورد و نخستين كسي كه قياس كرد ابليس بود، و فرمود: هر كس به رأي خويش در دين، قياس كند به من افترا و دروغ بسته است.
آن چه به نام (قياس در دين) جايز نيست و حرام است، قياس مستنبط العلة است، كه در حقيقت دين تراشي و از پيش خود احكام ديني را حدس زدن است
بنابراين در اينجا به نكته اي كه بايد درباره مشروعيت عزاداري امام حسين عليه السلام مود توجه واقع شود، اين است كه اولا : مشروعيت اين عزاداري دليل دارد همچنانكه در مقاله ذكر شد دوما : اگر اين عزاداري را بخواهيم با كار حضرت يعقوب (ع) قياس كنيم همان قياسي منصوص العلة مي شود كه مورد تاييد اكثر علماي شيعه است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
75 | جليل احمد(محمدي) | | ١٤:٢٧ - ٣٠ دي ١٣٩١ |
عزاداري وسوگواري وزدن همه بدعت است.
76 | هادي | | ١٥:٤٩ - ٣٠ دي ١٣٩١ |
سلام بر جليل احمد(محمدي) ، کامنت 76
برادر ...
نمي دانم که شما شيعه يا سنّي هستيد . اما هر مذهبي داشته باشيد بنا بر قرآن و سنت و عترت ( و بر اساس عقائد همه ي مسلمين ) گريه و سوگواري بدعت نيست . گروه پاسخ به شبهات به بهترين شکل پاسخ دادند .
شما نيز پاسخي منطقي ارائه کنيد اگر قبول نداريد .
قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين
77 | mamadi | | ١٧:٤٩ - ١٩ بهمن ١٣٩١ |
من از اهل سنت هستم و بله هر آنچه گفتيد در باب گريه درست است و اهل سنت هم منکرش نيستند! ولي بازهم داريد مردم رو گول ميزنيد پيامبر انسان بود و حق داشت در وفات عزيزانش گريه کند چون ايشان هم دل و احساس دارند!!!! يعقوب هم همينطور ولي اي شيعيان مگر در سال هاي بعد هم برايشان عزا گرفت؟؟؟مگر دسته ايجاد کرد و سينه زد؟؟؟ خودتان گفتيد گريه براي خدا پس نعوذ بالله حسين (رض) هم خدا است!!!!! شما باز هم براي خودتان حرف زديد در کدام سند آورديد که پيامبر و مسلمانان آن زمان و مسلمانان آينده در سال هاي بعد از شهادت حسين (رض) عزا بگيرند؟؟؟ مگر قبل از صفويه هم همچين چيزي بود؟؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
آنچه از عبارت شما استفاده مي شود، اين است كه عزاداري در مرحله اول را قبول داريد ولي عزاداري بطور استمراري را رد مي كنيد، در پاسخ شما بايد عرض شود علماي اهل سنت از روايات فوق به ويژه روايتي كه عزاداري و گريه پيامبر صلي الله عليه وآله بر حمزه را نقل مي كنند، چنين استفاده مي كنند اين روايت مجوزي است براي گريه بر ميت و محزون شدن بر مرگ او «.باكية ويحتمل أن يكون المراد به على هالك من شهداء أحد فكأنه قال حسبكن ما بكيتن عليهم وقد وردت الرخصة في البكاء بعد الموت بدمع العين وحزن القلب.السنن الكبرى - أحمد بن الحسين البيهقي - ج 4 ص 70
و ضروري است بدانيد پيامبر صلي الله عليه وآله نه تنها فبل از شهادت امام حسين عليه السلام بر او گريست بلكه طبق روايتي در سنن ترمذي بعد از شهادت امام حسين عليه السلام نيز براي حضرت گريست «حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيد الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِد الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا» ام سلمه گويد رسول خدا را در خواب ديدم كه سر و صورت او خاكي است از حضرت پرسيدم چي شده يا رسول الله؟ فرمودند: شاهد قتل حسين عليه السلام بودم
سنن الترمذي ج 12 ص 195 ح 3704، كتاب فضائل الصحابة باب مناقب الحسن و الحسين
روايات فراواني از منابع شيعه و سني نقل شده است كه پيامبر صلي الله عليه واله براي امام حسين عليه السلام گريه مي كرد
در اين خصوص به اين آدرس رجوع كنيد
خوب است بدانيد عايشه از جمله افرادي بود كه بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله عزاداري به راه انداخت «ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُبِضَ وهو في حَجْري ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَةٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهي. امن به همراه بقيه زنان پيامبر سينه مي زديم و من به صورتم مي زدم
مسند أحمد بن حنبل ج 6 ص 274، نشر : مؤسسة قرطبة – مصر ، مسند أبي يعلى ج 8 ص 63 ، تاريخ الطبري ج 2 ص 441، الكامل في التاريخ لابن الأثير ج 2 ص 323،
در خصوص سؤال اخرتان كه گفتيد قبل از صفويه هم همچين چيزي بود؟؟ لازم است بدانيد عزادارى بر امام‏ حسين (عليهالسلام)از زمان شهادت او بوده است ولى تا زمان آل‏ بويه (در سال 352 ق) اين عزادارى پنهاني بود قبل از قرن چهارم، عزادارى براى امام حسين (عليهالسلام) نهانى در خانه‏ ها انجام مى‏ گرفت اما در نيمه دوم قرن چهارم، سوگوارى در روز عاشورا آشكار و در كوچه و بازار انجام مى‏ يافت. عموم مورخان اسلامى- مخصوصاً مورخانى كه وقايع را به ترتيب سنواتى نوشته‏ اند از قبيل ابن‏ الجوزى در كتاب منتظم و ابن‏ اثير در كتاب الكامل و ابن‏ كثير در كتاب البداية و النهاية و يافعى در مرآت الجنان و ذهبى و ديگران- در ضمن ذكر وقايع سال 352 و سال‏هاى بعد از آن، كيفيت عزادارى شيعه را در روز عاشورا نوشت ه‏ اند.
از جمله ابن‏ الجوزى گفته است: در سال 352 معزالدوله ديلمى، دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن كنند. در اين روز بازارها بسته شد، خريد و فروش موقوف گرديد، قصابان گوسفند ذبح نكردند، هريسه‏ پزها، هريسه (حليم) نپختند، مردم آب ننوشيدند، در بازارها خيمه به پا كردند و به رسم عزادارى بر آنها پلاس آويختند، زنان به سر و روى خود مى‏ زدند و بر حسين (عليهالسلام) ندبه مى‏ كردند.المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم، ج 7، ص 51
ابن كثير در ضمن وقايع سال 352 گفته است: كه اهل تسنن قدرت منع شيعه را از اين اعمال نداشتند زيرا شماره شيعه بسيار و نيروى حكومت نيز با ايشان بود.
در زمان فاطميان و اسماعيليان، در مصر نيز عزاداري براي امام حسين عليه السلام انجام مي شد اما در دروره صفويه به طور عام تر، عزاداريرونق پيدا كرد
بنابراين بهتر است در اين خصوص با دقت و با مطالعه در روايات و تاريخ به حقيقت پي برد نه با ادعا
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
78 | علي | | ٢٠:١٦ - ١٧ اسفند ١٣٩١ |
جواب دوستان ابله سني کدام ادم احمقي گفته عزاداري بدعت است مگر حضرت يعقوب براي يوسفش چند سال گريه نکرد مگر پيامبر براي فرزندش ابراهيم گريه نکرد وبراي ان زنا زاده اي که امام مارا صغير شمرد امامان ما پاک ترين نطفه از علي وفاطمه از محمد وابراهيم خليل الله هستند دوست دارم خودتون نطفه عمر وپدر ومادر ابوبکر ملعون رابگوييد شک نکنيد ابوبکر وعثمان وحتي عايشه تخم زنا هستند درست است عايشه زن پيامبر شد فرزندش که نبود چون زن نوح ناپاک بود اين از ام الفسادتون پستون تودهن مردان ميکرد تامحرم شوند مادرخودتون باشه خوشتون مياد اون ازخلقت عمر که پدر وننش باعمه وابجيش يکي بود اونم ازپدرش اين که ميگم زنا زنازادن چون پيامبر گفت دشمنان علي ومنکران ولايت علي زنا زادن اونم از معاويتون با4 پدر بازم بگم
79 | شهاب يگانه | | ١٩:٠٥ - ١٠ خرداد ١٣٩٢ |
واقعا که!!!! خجالت آوره اين حرفا!!! من در تعجبم از مردمي که خود زير بار تازيانه و ظلم مي زيند و بر امامي ميگريند که آزاد زيست و آزاد شهيد شد....خاک بر سرتون... زنده هارو دريابيد... شما شيعه ها خوب حرف ميزنين.خيلي خوب بلدين بد رو خوب جلوه بدين. شايد چون فارس هستين و ما زبان مادرزاديمون فارس نيست...خوب حرف زدن به درد اين دنياتون ميخوره که با گول زدن مردم مالشون و هواداريشونو داشته باشين. اما در مقابل باري تعالي به هيچ دردي نميخوره... خداحافظ براي هميشه (ببخشيد گفتم "خدا"حافظ!!!!! احتمالا دوس دارين بگم "علي" حافظ يا "حسين" حافظ يا "رضا" حافظ يا "مهدي" حافظ يا.......ولش کن خسته شدم)
80 | عاشق اميرالمومنين علي | | ١٧:١١ - ١١ خرداد ١٣٩٢ |
کامنت 80 : شهاب يگانه شماها اصولا وقتي کم مي آوريد ميگوييد خداحافظ براي هميشه! من ديگر رفتم! من ديگر کامنت نميگذارم !!! ...
  بعدی [1] [2] [3]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها