2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
شيعه در اندونزي
کد مطلب: ٤٦٤٧ تاریخ انتشار: ٢٥ تير ١٣٨٧ تعداد بازدید: 4478
اخبار » عمومي
شيعه در اندونزي

مدتي پيش، حجت‌الاسلام و المسلمين سيد جواد شهرستاني كه به تازگي مؤسسه‌اي به نام مبارك اهل البيت (ع) در شهر جاكارتا، پايتخت ‌اندونزي براي تبليغات ديني را‌ه‌اندازي كرده‌اند، دعوت كردند تا ديداري از آن مؤسسه و ديگر مراكز مذهبي شهر مزبور داشته باشيم.


قرار بود پنج نفر از دوستان براي يك هفته به‌اندونزي برويم. پس از فراهم شدن مقدمات، جناب استاد مهدوي راد به دليل شنيدن خبر بيماري پدرشان، از آمدن صرف نظر كردند؛ بنابراين ما چهار نفر (بنده همراه آقايان: معراجي، مهريزي و عابدي) ساعت پنج صبح روز پنجشنبه ششم تير ماه 1387 راهي امارات شديم تا از آنجا به جاكارتا پرواز كنيم.

پرواز ما با هواپيمايي امارات به مدت دو ساعت به دبي رسيد و پس از يك توقف دو ساعته عازم‌اندونزي شديم. فاصله دبي تا جاكارتا، تقريبا 9 ساعت بود كه براي ما بسيار طولاني بود. با اين حال، به دليل كم خوابي شب گذشته، بخش عمده راه را مثل بقيه عمر در خواب بودم. با محاسبه نزديك به سه ساعت تفاوت افق، ساعت 9 به مقصد رسيديم.
در وقت مهر كردن گذرنامه، مأمور مربوطه ما را راهنمايي كرد كه پولي به رسم هديه بدهيم! لاجرم و از ترس اين كه مشكلي پيش نيايد، به راهنمايي خود او يك ده دلاري لاي يكي از گذرنامه‌ها گذاشته به او داديم. باز هم مي‌‌خواست، اما به او حالي كرديم كه بيش از اين خبري نيست (از شگفتي‌ها آن كه در بازگشت همان مأمور باز طلب پول كرد كه با انكار ما روبه‌رو شد). 25 دلار هم براي ده روز ويزا از هر كدام ما گرفتند و برگه ويزا را در گذرنامه ما چسباندند. هرچه بود كارها به سرعت انجام شد و ما از آنجا خارج شديم. نخست دو نكته را عرض كنم؛ يكي درباره كشور ‌اندونزي و ديگري درباره مؤسسه اهل البيت (ع).

كشور‌ اندونزي متشكل از شمار زيادي جزيره كوچك و بزرگ با نام جزاير «مالايا»ست كه ميان چين و هند و استرالياست. اين كشور به عنوان چهارمين كشور پرجمعيت دنيا با 238 ميليون نفر بيشتر مسلمان را دارد.‌اندونزي قرنها تحت استعمار هلند و در جريان جنگ جهاني دوم براي چهار سال تحت سلطه ژاپن بود. پس از آن استقلال طلبان با هلند درگير شدند. اين كشور در سال 1349 مستقل شد و دكتر سوكارنو به عنوان رئيس جمهور برگزيده شد. جزاير‌اندونزي را از سه تا هفده هزار جزيره دانسته‌اند. روشن است كه در اين محاسبات برخي از جزاير كوچك شمرده يا ناشمرده باقي مانده است. براي اطلاعات بيشتر، مي‌توان به مدخل‌اندونزي در دايرة المعارف بزرگ اسلامي مراجعه كرد.

پس از خروج از فرودگاه با استقبال جناب آقاي سيد فارس حسيني روبه‌رو شديم. جناب حجت الاسلام و المسلمين سيد فارس حسيني تويسركاني از روحانيون فعال و باني مؤسسه اهل البيت (ع) در جاكارتاست كه فارسي و انگليسي و عربي و‌ اندونزيايي و سواحيلي را به راحتي صحبت مي‌كند. ايشان مدتها در تانزانيا بوده و از هفت هشت سال پيش به ‌اندونزي آمده است. مؤسسه اهل البيت (ع) در سال 2006 توسط خود اين سيد و با پشتوانه مالي حجت الاسلام و المسلمين شهرستاني در نه ماه ساخته شده و دو سالي است كه فعاليت‌هاي تبليغي و درسي خود را آغاز كرده است. ايشان پيش از ساختن مؤسسه، به صورت پراكنده در مؤسسات گوناگون مشغول به فعاليت‌هاي تبليغي بوده است.

روزهاي شنبه و يكشنبه كه روزهاي رسمي تعطيل در‌اندونزي است، نماز جماعت در مؤسسه برگزار مي‌شود. سه روز پس از آن، هر روز درس فقه و عقايد داده مي‌شود كه همراه آن نماز جماعت مغرب و عشا نيز برگزار مي‌شود. به گفته ايشان هم‌اكنون درس‌هاي فقه و عقايد متعددي از سوي طلابي كه در ايران تحصيل كرده‌اند براي شيعيان برگزار مي‌شود. ايشان در راه افزودند كه بسياري از شيعيان طالب اقامه نماز جمعه هستند، اما تاكنون براي حفظ اوضاع، به مصلحت دانسته نشده و به ويژه در رابطه با مؤسسه اين كار در حوزه وظايف آن شمرده نشده است. در واقع، يك دليل ديگر هم اين است كه اين ساختمان صورت مسجد ندارد. همين جا بيفزايم كه مساجد اينجا به جز موارد خاص كه مساجد باشكوهي است، معمولا يك ساختمان عادي است كه يك گنبد كوچك روي آن گذاشته مي‌شود.

از صحبت‌هاي مقدماتي روشن شد كه در ارتباط با فعاليت‌هاي تبليغي، ‌اندونزي اين شانس را دارد كه چندين نفر از افراد فرهيخته به كار آموزش دين و مذهب شيعه مشغول هستند. به علاوه سالهاست كه تعدادي از طلبه‌هاي ‌اندونزيايي كه در قم تحصيل كرده‌اند به اينجا بازگشته، به اداره مؤسسات پرداخته و مشغول تبليغات ديني هستند.
از فرودگاه كه خارج شديم، چهل دقيقه طول كشيد تا به مؤسسه اهل البيت (ع) رسيديم. به تازگي، يعني ساعتي پيش از ورود ما، مراسم عروسي يك دختر و پسر شيعه‌اندونزيايي در آن محل تمام شده بود. در آن مراسم حديث كسا خوانده شده بود. گفتني است كه هر شب جمعه در اينجا و چندين مؤسسه ديگر دعاي كميل برگزار مي‌شود، اما امشب به خاطر عروسي حديث كسا خوانده شده است.

شام ايراني با برخي از ميوه‌هاي خاص ‌اندونزيايي صرف شد. سر شام صحبت‌هايي درباره وضعيت تبليغات ديني و مذهبي صورت گرفت. فعاليت وهابي‌ها به تازگي در اينجا رو به ازدياد گذاشته است. بيشتر حساسيت آنان روي شيعه بوده و از اين زاويه به مسائل تبليغي مي‌نگرند. متقابلا وجود آنها به شيعيان انگيزه فعاليت بيشتر مي‌دهد. اين همان وضعي است كه در حال حاضر در بيشتر كشورهاي آفريقايي و شرق آسيا جريان دارد. هرچه هست سايه تبليغات وهابي در اينجا بر سر شيعيان سنگين است، هرچند چندان جدي نيست. طبعا به دليل آن كه تشيع در اين جا يك مذهب رسمي شناخته شده، اوضاع عادي‌تر است. وهابي‌ها مترصد هستند تا با كمك‌هاي مالي خود، ارتباط برخي از چهره‌هاي سني معتدل را با شيعيان قطع كنند. در يك مورد، با يك كمك سه ميليون دلاري يكي از چهره‌هاي مذهبي معتدل ‌اندونزي را كه دست كم دو بار هم به ايران سفر كرده و در سخنراني‌هاي خود از ايران و امام خميني ستايش مي‌كرد، وادار به تغيير موضع كردند. اين كمك پس از آني انجام شد كه امام جماعت مسجد الحرام به اندونزي آمد و با وي ديدار كرد. اين استاد، حتي به تعهدش براي آوردن يك استاد ايراني عمل نكرد، چون بنا بر قرار خودشان، بايد براي دانشگاه آنان از هر كشوري يك استاد همراه همسرش به جاكارتا مي‌آمد. تلاش براي لغو اقامت برخي از مبلغان مذهبي هم از سوي وهابي‌ها در جريان بوده و هست.

بايد عرض كنم غالب 90 درصد مسلمان اينجا ـ از 240 ميليون جمعيت آن ـ شافعي هستند و به تازگي تبليغات فرقه احمديه (مريدان غلام احمد قادياني) نيز در اينجا بالا گرفته و تعداد زيادي از مردم هوادار آنان شده‌اند. چند هفته پيش يك تظاهرات نيز داشته‌اند.
يكي از اهداف سفر من تهيه يك گزارش كوتاه، اما درست از وضعيت شيعيان است. صبح روز جمعه از آقاي سيد فارس درخواست كمك كردم. ايشان با آقاي سيد حسين الكاف تماس گرفت كه از علما و سادات‌اندونزي است و نوشته‌هايي در اين باب دارد. آدرس سايتي را داد كه در آنجا مقاله و كتابي از وي در اين زمينه بود. اين نخستين خبر خوشحال كننده براي من بود. گفتني است كه آقاي سيد حسين الكاف از تحصيل كرده‌هاي ايران و از وكلاي دفتر رهبري در اينجاست و مؤسسه‌اي به نام مؤسسة الجواد (ع) در باندونگ دارد؛ شهري كه شيعيان آن فراوان هستند.

نماينده ديگر رهبري در‌اندونزي، آقاي سيد محمد بِن علوي است. وي در ايران تحصيل نكرده، اما بر پايه گفته دوستان، آگاهي‌هاي مذهبي خوبي دارد و سخنور توانايي است.
نخستين نكته‌اي كه درباره تشيع در ‌اندونزي مي‌شنويم، درباره سادات اينجاست كه همگي از نسل امام جعفر صادق (ع) و از شاخه علي بن جعفر عريضي هستند. اينها سادات حضارمه يا حضرموتي (بخشي از يمن) هستند كه در قرن نهم با كشتي به اين مناطق آمده‌اند. اين را هم عرض كنم كه سادات عريضي در ايران هم شاخه‌هايي دارند. شماري از اين سادات از شيعيان قديم هستند كه نخستين بار در شهر «آچه» ساكن شده و از آنجا به ديگر نقاط ‌اندونزي كوچ كرده‌اند. هم‌اكنون شمار بسياري از آنان سني مذهب (شافعي) و حتي برخي از آنها وهابي هستند. در اينجا به جاي كلمه «سيد» كلمه «حبيب» را به كار مي‌برند.

سادات‌اندونزي، نسبشان به سيد علوي بن عبيدالله بن احمد المهاجر بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفر الصادق ـ عليه السلام ـ مي‌رسد. عنوان «باعلوي» به ساداتي اطلاق مي‌شود كه به اين «سيد علوي» مي‌رسند. اين شاخه از سادات در منطقه حضرموت بوده و شماري از آنان به مناطقي در شرق آسيا از قبيل‌اندونزي، مالزي، تايلند، فيليپين، سنگاپور و برخي هم به مناطقي از آفريقا رفته‌اند. مهمترين خدمت اين جماعت، انتشار اسلام در‌اندونزي در يك فرصت كوتاه است. آنان در قرن چهاردهم ميلادي وارد اين ديار شده و توانستند به سرعت به نشر اسلام بپردازند. در جاوه، جزيره‌اي از پنج جزيره بزرگ‌اندونزي كه جاكارتا هم در آن قرار دارد، از «اولياء‌تسعه» ياد مي‌شود كه نسب آنان به سيد جمال الدين بن احمد بن عبدالله بن عبدالملك بن علوي بن محمد صاحب مرباط بن علي بن علوي بن محمد بن علوي بن عبيد الله بن احمد المهاجر منتهي مي‌شود. گفته مي‌شود كه سيد احمد مهاجر در سال 317 از بصره، راهي حضرموت شده و هم‌اكنون مرقد او در فاصله‌اي نزديك با شهر «تريم» است.

جد اين سادات، يعني امام صادق (ع) و فرزندش علي بن جعفر عريضي، يكي امام مذهب جعفري و ديگري از علماي برجسته آن است. طبيعي است كه فرزندان در اين مذهب باشند، اما حضورشان در يمن اين احتمال را پديد مي‌آورد كه شماري از آنان زيدي شده باشند. با اين حال، بعدها در‌اندونزي غالب اين سادات شافعي مذهب شده‌اند. در عين حال، در يك صد سال گذشته، همواره علوياني بوده‌اند كه از مذهب تشيع امامي سخن گفته‌اند. اين امر پس از استقلال ‌اندونزي جدي مطرح شده و از روزهاي پس از انقلاب اسلامي به سرعت خود را در عرصه جامعه اسلامي ‌اندونزي نشان داده است.

صبح روز جمعه هفتم تير ماه به «پونچاك»، جايي كوهستاني در جنوب جاكارتا رفتيم كه بسيار زيبا بود. فاصله آن به تقريب كمتر از يك ساعت راه از جاكارتاست. مسير آن توريستي و نسبتا شلوغ بود و به تدريج كه به منطقه كوهستاني نزديك شديم، راه باريك و تنگ مي‌شد. گفته مي‌شود كه جاكارتا، هجده ميليون جمعيت دارد. روزهاي تعطيل آنان شنبه و يكشنبه است و بنابراين روز جمعه، مسير ياد شده چندان شلوغ نبود. نماز ظهر را در مسجدي بسيار زيبا كه بر بلندي كوهي ساخته شده بود، وانسان را بي اختيار به ياد امامزاده‌هاشم مي‌انداخت، خوانديم. از آغاز ورودي بايد كفش‌ها را در مي‌آورديم و تمامي محدوده وضوخانه و حتي دستشويي را با پاي رفت. ظاهرش البته تميز بود و براي ما هم راهي جز رعايت مقررات نبود. با اصرار براي ورود به دستشويي يك دمپايي گرفتيم. پس از اقامه نماز از مسجد بيرون آمده به سمت يك رستوران رفتيم. فروشندگان دوره‌گرد، اشياي كوچك مانند تسبيح و ديگر وسايل تزييني براي فروش اجناسشان بسيار سماجت دارند. گداها نيز چنين هستند. با اين حال ادب را رعايت مي‌كنند. وضعيت اقتصادي مردم از سر و وضع آنها آشكار و شكننده است.
رستوران بر فراز كوه و مشرف به يك دره بود، اما غذا به رغم مفصلي و گراني، چندان مطبوع نبود، دليل آن هم نوع پخت محلي آن بود. بايد گفت در اينجا پخت نان معمول نيست و غذاي عادي مردم متكي به برنج و ماهي است. دليل نامطبوعي آن براي ما هم رعايت جنبه‌هاي محلي در پخت غذا بود كه با عادات ما ناسازگار بود.

پس از ناهار همين راه را ادامه داده به سوي باغ گل‌ها رفتيم؛ باغي بسيار بزرگ كه دست كم يك تا يك ساعت و نيم بايد در آن گردش كرد تا بتوان بخشي از آن را ديد. انواع گلها و درختان بسيار زيبا كه با هواي شرجي و كوهستاني و باراني اين منطقه سازگار هستند، در آن ديده مي‌شد. ديدن اين گلها و درختان بسيار عالي و زيبا باعث فرح و شادي و الحق چشم نواز بود. از آنجا بيرون آمده و به شهر گلها رفتيم كه شهري است با ويلاهاي متعدد كه هر بخشي از آن به سبك و سياق معماري كشوري ساخته شده است. اين ويلاها متعلق به افرادي ثروتمند از ساكنان جاكارتا يا شهرهاي ديگر است كه تعطيلات آخر هفته را در آنها مي‌گذرانند. غروب بود كه همين راه را براي بازگشت گذرانده، در همان مسجد نماز خوانده و در يك رستوران شام صرف شد. ساعت حوالي ده و نيم بود كه به محل مؤسسه رسيديم.

زندگي مردم در اينجا به نظر دشوار مي‌آيد. درآمدها اندك و شمار جمعيت قابل توجه است. در اين مسير، هزاران مغازه كوچك، اما با كيفيت بسيار پايين ديده مي‌شد. راسته‌هاي ميوه فروشي، با ميوه‌هاي معمولي و محلي، پررونق‌ترين آنها از لحاظ جنس بود. مغازه‌هاي ديگر معمولا بسيار حقير و شامل برخي از اقلام عادي و ابتدايي و گاه صنايع دستي بود. اصولا در اينجا صنايع دستي جايگاه ويژه اي دارد و به ويژه از چوب كه محصول عمده‌اندونزي است، بسيار خوب استفاده مي‌شود. مي‌دانيم كه جنگل‌هاي بي‌شمار‌ اندونزي، اين كشور را به يك منبع شگفت براي كاغذ تبديل كرده و بهترين كاغذهايي كه ما و بسياري از كشورهاي منطقه ما از آن استفاده مي‌كنند، از همين‌اندونزي است. ذغال سنگ اين كشور به علاوه برنج از مهمترين اقلام اقتصادي آن است. مردمان اين خطه، همان گونه كه در مكه و مدينه هم فراوان آنان را ديده بوديم، آرام و قانع و به احتمال‌اندكي هم ترسو ـ كه شرط يك زندگي بي سروصداست ـ بودند، براي همين كه دعوا ميان افراد كمتر ديده مي‌شود. در رانندگي هم كسي عصبي نيست به علاوه، غالب مردم خنده رو و مليح هستند؛ البته خنده‌اي كه ويژه فروشندگان است و بسا آن را از اروپايي‌ها ياد گرفته باشند؛ خنده‌هايي است كه به عقيده من بيشتر محيلانه است تا از سر صداقت، درست مثل اروپا.

به هر روي،‌اندونزي كشوري پيشرفته نيست، بلكه به اصطلاح كشوري در حال توسعه است؛ بنابراين سطح دانشگاه‌هاي آن نيز چندان بالا نيست؛ به همين دليل، دانشجو از ديگر كشورها به اينجا نمي‌آيد. به عكس مالزي كه هم‌اكنون نزديك به پنج هزار دانشجوي ايراني در آن داريم در اينجا شمار دانشجويان ايراني به عدد انگشتان دست هم نمي‌رسد. اين چند نفر هم فرزندان ايرانيان مقيم هستند. يكي از آنها آقا سيد حسين فرزند ميربان مهربان ما جناب سيد فارس بود.
صبح روز شنبه هشتم تير ماه براي ديدن مركز فرهنگي ايران كه رياست آن با آقاي محسن حكيم الهي است رهسپار شديم. انتشاراتي هم با نام الهدي جزو زيرمجموعه‌هاي اين مركز است كه البته ارتباطي با نشر الهداي معروف ندارد. در راه شعبه‌اي از دانشگاه الازهر را ديديم كه ظاهرا تنها نامي از آن باقي مانده است.

مركز فرهنگي ايران كه به نام icc شناخته مي‌شود، ساختمان نسبتا بزرگي است كه در مركز شهر قرار دارد. اين مركز در سال 2003 افتتاح شده و به انواع كارهاي فرهنگي و ديني و مذهبي و همچنين برگزاري مراسم مذهبي مي‌پردازد.
آقاي حكيم الهي، نخست بنا بر نقشه‌اي كه روي ديوار بود، توضيحي درباره مجمع‌الجزائر‌اندونزي دادند. مركز اين جزاير، جزيره‌ جاوه است كه جاكارتا هم در آن قرار دارد. بزرگترين جزيره اين مجمع الجزاير كه پوشيده از درخت است، كاليمانتان نام دارد كه به دليل انبوه درختان، مانند آمازون، به عنوان يكي از شش‌هاي زمين ناميده مي‌شود. سوماترا جزيره بزرگ ديگر از مجمع‌الجزاير ‌اندونزي است.

ايشان افزودند كه اسلام حدود ششصد سال پيش از طريق آچه وارد اين جزيره شده و عامل آن تعدادي از سادات حضرموت يا اصطلاحا حضارمه هستند كه تا به امروز در اين جزيره حضور دارند. مقابر شمار زيادي از آن در اين جزاير و نقاط ديگر پيرامون آن موجود است. اين افراد كه ريشه عرب دارند، قيافه‌هايشان ‌اندكي متفاوت از ساكنان اصلي‌اندونزي است. در اينجا مذهب شافعي با رنگي از تصوف غلبه دارد. مسلمانان دويست سالي در اينجا حاكم بودند تا آن كه هلندي‌هاي استعمارگر آمدند و اين منطقه را از دست آنان خارج كردند. در دوره حكومت مسلمانان، بيشتر مردم به سرعت مسلمان شدند. برخي از اين حكام سختگير بودند و يكي از آنان بود كه تمام بودايي‌ها را به بالي فرستاد كه امروزه بودايي‌هاي متدين همه در آنجا هستند. زبان آن دوره جاوي و خط آنان عربي بوده و نمونه‌هايي از آن است. البته زبان‌هاي محلي بسيار زياد است و شمار آنها را تا سيصد زبان مي‌دانند.

در دوره تسلط هلندي‌ها، تبليغات زيادي براي رواج مسيحيت در اين جزاير شد، اما راه به جايي نبرد. البته ساكنان فليپين با تلاش اروپاييان مسيحي شدند؛ همين طور تيمور شرقي كه آنها هم مسيحي هستند و با حمايت غرب و كليساي كاتوليك چند سال پيش آنها از ‌اندونزي مستقل و يك كشور مسيحي در اين منطقه مستقل درست شد. سنگاپور هم بيشترشان مسيحي هستند. شمار زيادي هم در مالزي تغيير دين دادند، اما آنچه امروز‌اندونزي ناميده مي‌شود، مردمانش سخت برابر اين تبليغات ايستادگي كردند. دولت برونئي هم كه زماني دولت بزرگي بود و اكنون بسيار كوچك شده، تنها بازمانده دولت‌هاي اسلامي كهن است و سلسله اي از نسل همان سادات بر آن حكومت مي‌كنند. سادات در‌اندونزي تقريبا حدود سه ميليون نفرند كه نسب نامه دارند. در حال حاضر نيز تبليغات مسيحي ادامه دارد و در جزاير «مالاكو» تلاش مي‌كنند جزاير را از نظر تعدادي به پنجاه، پنجاه مسيحي و مسلمان برسانند.

آقاي حكيم الهي درباره جنبش استقلال‌اندونزي گفت: علما نقش مهمي داشتند و براي همين، برخي از خيابانها به نام آنان است، اما بعدها «سوكارنو» دولت سكولار درست كرد و علما را كنار زد. حتي خط مردم را هم از ملايو كه همان عربي بود به لاتين تغيير داد. الان تنها در برونئي خط عربي مانده است. جالب است كه بدانيم در اين كشور كه بزرگترين كشور اسلامي است، اسلام دين رسمي شناخته نمي‌شود.
اما در ارتباط با مذهب سادات؛ واقعيت آن است كه آنان به تدريج تشيع خويش را فراموش كرده و حتي هويت سيد بودن خويش را نيز براي مدت‌ها فراموش كردند. آنان از حضرموتِ يمن به سمت آچه آمده بودند و اسلام را نيز از همين راه وارد ‌اندونزي كردند. بسا به جز سادات، قبايل ديگري هم از زمره مهاجران بوده‌اند.

از زمان آيت الله حكيم به تدريج زمينه تشيع در ميان برخي از اين سادات فراهم شد. نوع تشيعي كه آن زمان وجود داشت، تشيعي شافعي مزاج بود. مرحوم اسد شهاب كه چند كتاب هم دارد در اين زمينه پيشگام شد. از وي كتابچه‌اي با نام «الشيعة في ‌اندونيسيا» به چاپ رسيده است.
آيت الله حكيم هم زماني آقاي آيت الله شيخ محمدرضا جعفري را به‌اندونزي فرستاد. البته آن زمان استبداد بسيار جدي و كار تبليغات مذهبي بسيار خطرناك بود. «اسد شهاب» پدر خانم علوي شهاب بود كه زماني وزير خارجه‌اندونزي شد. اين اسد شهاب، مروج تشيع در ‌اندونزي بود و چندين كتاب هم درباره اهل بيت (ع) نوشت.

آقاي حكيم الهي درباره حركت ترجمه آثار شيعي به زبان ‌اندونزيايي گفت: از آغاز تاكنون، حدود دو هزار عنوان كتاب از فارسي، عربي، و انگليسي درباره معارف شيعه ترجمه شده است. خود اين مركز نيز تاكنون حدود 250 عنوان كتاب ترجمه و منتشر كرده است. در سال‌هاي اخير، فارغ التحصيلان قم بيش از همه به كارهاي انتشاراتي روي آورده‌اند و مرتب آثاري را ترجمه و منتشر مي‌كنند. كتابي درباره آقاي احمدي نژاد در اينجا ترجمه و چهار بار چاپ شده است. هم‌اكنون نيز چندين ناشر در اينجا فعال هستند. يك بار هم نشر الهدي، قرآني را كه چاپ ايران بود، در تيراژ ده هزار نسخه افست و منتشر كرد تا پاسخ به اظهارات كساني باشد كه ادعا مي‌كنند قرآن شيعيان متفاوت از قرآن ديگر مسلمانان است. يكي از آثار ترجمه شده و پر چاپ، كتاب كيمياي محبت آقاي ري‌شهري است.

آقاي حكيم الهي ادامه داد: حدود يك سال پيش، كتاب تاريخ خلفاي من هم ترجمه شد كه فقط جلد نخست آن با عنوان Sejarah Khilafah انتشار يافته است.
هم‌اكنون دو جريان مهم اسلامي د ر‌اندونزي وجود دارد؛ يكي نهضت «العلما» ادعا مي‌شود چهل ميليون عضو و سه هزار مدرسه و مكتب خانه دارد و رئيس بخش حوزه اي آن دكتر عقيل سراج است. اينها نفوذ بسياري بين مردم دارند و به طور معمول، وزير دين از اينها برگزيده مي‌شود. اين عقيل سراج چند بار هم ايران آمده و روابطش با اين كشور خوب است، اما بيشتر فارغ التحصيلان آنها براي ادامه تحصيل به سعودي يا مصر مي‌روند. جمعيت ديگر انجمن «محمديه» است كه مؤسس آن شخصي به نام «احمد دحلان» بود و آنها هم رابطه شان با ايران خوب است. برخي از فارغ التحصيلان آنها به ايران آمده‌اند. اينها نيز يك صد و هفتاد دانشگاه و مدرسه عالي و ادعا مي‌شود كه 25 ميليون عضو دارند.
به نظر مي‌رسد آينده‌اندونزي در اختيار اين دو جمعيت و انجمن است و به همين دليل، قدرت‌هاي خارجي هم روي آنها حساسيت زيادي دارند. رايس در يكي از سفرهاي اخير خود از يكي از اين حوزه‌ها بازديد كرد.
در كل فضاي مذهبي اينجا برگرفته از سعودي است و به همين دليل، وهابي‌ها در اينجا بسيار فعالند.

در اين ميان، نكته‌اي كه در اينجا جالب توجه است گرايش نخبگان به تشيع است. تعدادي از اساتيد دانشگاه و حتي سياستمداران يا فرزندان آنان در شمار اين افراد هستند، اما در مقابل، وهابي‌ها براي جلوگيري از رشد تشيع تلاش زيادي دارند.
حدود پانزده سال پيش، آنان از دولت خواستند تشيع را مانند كشور مالزي مذهبي ممنوع اعلام كند، اما عبدالرحمان وحيد اين برخورد را مخالف با آزادي دانست. آنان كتابي با نام «چرا شيعه را نفي مي‌كنيم» در اين باره نوشتند.

حوادثي هم درباره برخورد وهابي‌ها با شيعيان رخ داده است. سال گذشته در جاوه شرقي در «بانگيل» يكي از شهرك‌هاي «سورابايا»، وهابي‌ها تظاهراتي ترتيب دادند و به همراه آن يك مركز شيعه را نيز آتش زدند. شهر بانگيل، يكي از مراكز مهم شيعه است كه بسياري از طلاب قم فارغ التحصيل اين شهر هستند. باني اين مؤسسه مرحوم سيد حسين حبشي بوده كه يك مجتمع آموزشي شامل مهد كودك تا پايان دبيرستان است. به تازگي نيز قصد راه‌اندازي يك حوزه علميه را دارند.

در ماجراي حمله به اين مؤسسه و سنگباران منزل رئيس اين مؤسسه، آقاي سيد محمد بن علوي، بيش از همه تحريكات وهابي‌ها مؤثر بود. پيش از آن، قرضاوي در سفري به ‌اندونزي تلاش كرده بود تا به عنوان ميهمان ويژه رئيس جمهور، اهل سنت و مسئولان دولت را ضد شيعه بسيج كند. بازتاب اين فعاليت در حمله به اين مركز در شهر بانگيل كه به عنوان شهر قم براي شيعيان به شمار مي‌آيد، ظاهر شد. عامل مستقيم اين حادثه، شخصي به نام سيد طاهر الكاف كه خود وهابي بود و از عربستان كمك مي‌گرفت.

مدرسه‌اي هم به نام الهادي در جاوه مركزي بود كه حدود هفت سال پيش حمله‌اي به آن شد و هم‌اكنون آن مدرسه تعطيل است، هرچند مدرسه قديمي آن كه حوزوي است، مشغول كار است.
به نظر مي‌رسد شيعيان در اينجا روش نسبتا عاقلانه‌اي در پيش گرفته و تحريك نمي‌كنند. در حالي اگر‌اندكي افراط شود، برخورد وهابي‌ها با شيعيان بسيار تند خواهد بود و ماجراهاي پاكستان تكرار خواهد شد.

آقاي حكيم الهي گفت كه فردا يكشنبه عازم جزيره باتام است كه يك جزيره آزاد در نزديكي سنگاپور و مالزي است. شيعيان اين مسجد را در اين منطقه آزاد درست كرده‌اند تا به راحتي به آنجا آمده و مراسم خود را داشته باشند.

پس از آن به بازديد از بخش‌هاي گوناگون مركز فرهنگي پرداختيم؛ يك كتابفروشي كه عناوين زيادي كتاب در آن بود و بيشتر محصولات خود مركز بود. كتاب فلسفه اخلاق آقاي مصباح ترجمه شده و توسط استاد رحمت در برخي از مراكز دانشگاهي تدريس مي‌شود. يك كتاب دو جلدي جالب بود، شامل توصيه‌هايي كه مركز فرهنگي هر هفته در چند صفحه براي ائمه جمعه مي‌فرستد تا در خطبه‌ها از آن استفاده كنند. در جاكارتا بيش از 2500 نماز جمعه برپاي مي‌شود.
كتابخانه مركز نيز دربردارنده پنج هزار كتاب بود. همان وقت، يك كلاس درس در جريان بود كه آقاي جلال‌الدين رحمت در آن تدريس مي‌كرد. وارد كلاس شديم. سلام و احوالپرسي كرديم. گفت كه مشغول بحث درباره حضرت فاطمه زهرا (س) بوديم. پس از تعارفات از كلاس بيرون آمديم.

آقاي جلال الدين رحمت از شيعيان قديمي است كه در شهر «باندونگ» زندگي مي‌كند و مؤسسه اي به نام شهيد مطهري دارد. وي آثار متعددي نيز نوشته يا ترجمه كرده و شيفته مسائل عرفاني است. مقالاتي از وي در چندين نشريه ديدم. اين مؤسسه، شامل يك مدرسه نيز هست كه دانش آموزاني از شيعه و سني و مسيحي در آنجا تحصيل مي‌كنند. خانم «ماريا تانگ» كه از دانشجويان دانشگاه تهران بوده و به تازگي به‌اندونزي برگشته گفت كه دوره دبيرستان را در اين مدرسه بوده و پس از آن به ايران آمده است.

آقاي جلال‌الدين به عنوان يك متفكر شهرت دارد و غالبا او را يك شيعه ليبرال مي‌شناسند. وي از سادات نيست و به همين دليل، تأثير چشمگيري بر افراد غير سيد براي جذب به تشيع دارد و شايد به همين دليل رابطه سادات با وي چندان مناسب نيست.
درباره شمار شيعيان پرسيديم. گفتند: آماري كه به تازگي سازمان سيا از اقليت‌ها داد، حكايت از آن داشت كه 1 درصد جمعيت ‌اندونزي شيعه هستند. آقاي حكيم الهي ادامه داد: به نظر ما، حدود سه ميليون شيعه در اينجا هست، اما شيعه متدين و مقيد شايد حوالي يك صد هزار باشد. ايشان گفت: ما در هر شهري وارد مي‌شويم، شيعياني را در آنجا مي‌بينيم.

يك سالن بزرگ كه زير مركز فرهنگي بود، نزديك به دو هزار نفر را در خود جاي مي‌دهد و باقي مانده جمعيت در حياط مركز مي‌نشينند. مراسم دعاي كميل در اينجا بسيار عالي برگزار مي‌شود و نه تنها شيعيان، بلكه سني‌ها نيز در آن شركت مي‌كنند. در ‌اندونزي، يكي از علايم تشيع شركت در دعاي كميل است. اين مراسم در مؤسسه فاطمه (س) و مؤسسه اهل البيت نيز برگزار مي‌شود. مؤسسه فاطمه (س) دست خاندان «سقاف» است.
سيد محمد باقر كتاب «المراجعات» را ترجمه كرده كه بارها چاپ شده است. حيدر باقر، فرزند اوست كه انتشارات ميزان را دارد كه يكي از ناشران فعال بوده و تعداد فراواني كتاب چاپ كرده است.

صبح روز يكشنبه با خانم «ماريا تانگ صاحب» قرار داشتيم. ايشان دانشجوي فلسفه در دانشكده الهيات دانشگاه تهران بوده و همان گونه كه گفتم، از شاگردان جلال الدين رحمت بوده كه پس از پايان دوره دبيرستان وابسته به مؤسسه شهيد مطهري راهي ايران شده است. اكنون يك سال است كه به‌اندونزي برگشته و در كالج اسلامي مستقر در جاكارتا ـ و گويا شعبه اي از كالج اسلامي لندن ـ در رشته تصوف تحصيل خود را آغاز كرده و همزمان كار هم مي‌كند. از ديروز خبر داشتيم كه نمايشگاه كتاب محلي جاكارتا از شنبه افتتاح شده است؛ بنابراين مستقيم به نمايشگاه رفتيم.

در‌اندونزي موتورسوار بسيار فراوان است، اما تقريبا همه آنان شامل راننده و سرنشين كلاه ايمني دارند. با اين حال، اگر ‌اندكي راه بسته شود، دسته دسته وارد پياده‌رو شده و به راه خود ادامه مي‌دهند. من تا پيش از اين گمان نمي‌كردم كشوري يافت شود كه به‌اندازه ايران، موتور سيكلت داشته باشد. اينجا را كه ديدم از آن فكر منصرف شدم. ترافيك در جاكارتا بسيار زياد و بنابراين موتور وسيله نقليه بسيار خوبي است. به ويژه كه بسياري از كوچه پس‌كوچه‌هاي جاكارتا تنگ بوده و به قول خود آنان، كوچه «موش» ناميده مي‌شود.

پديده عمومي ديگري كه در وقت گردش در مراكز شلوغ مي‌توان ديد، حجاب است. در ده سال گذشته، تعداد زنان محجبه چندين برابر شده و هم‌اكنون مي‌توان گفت كه چيزي بين سي تا چهل درصد زنان محجبه شده‌اند. هرچند خيلي به معرفت ديني آنان افزوده نشده است. از اسلام، نمازهاي يوميه به علاوه نماز جمعه نهايت اهميت را دارد، اما بيش از آن، چيزي نيست. غالب مردم در وقت رفتن به نماز جمعه، شلوار خود را درآورده و لنگ مانندي مي‌پوشند. اين به ويژه براي افراد مقدس رايج است. كساني كه به مكه مشرف شده‌اند،‌اندونزيايي‌هايي را معمولا با اين قبيل لنگ‌ها ديده‌اند.

پديده ديگر خوراك‌پزي روي چرخ‌هاي دستي است كه بسيار شايع است. روي برخي از آنها يك آشپزخانه كامل با انواع ادويه و سوس و مواد غذايي است كه روي اين چرخ‌ها انواع غذا‌ها طبخ مي‌شود كه طبعا بهداشتي نيست. مؤسسه‌اي كه ما در آن بوديم، نزديك دانشگاه «مُستپا» بود. جلوي آن ده‌ها نمونه از اين رستوران‌هاي متحرك بود كه دانشجويان از آنها استفاده مي‌كردند. از اين زاويه، وضع اينجا شباهت بسياري به هند دارد. شباهت ديگر اينجا به هند، چسبيدن اشخاص به در و ديوار اتوبوس‌هاست كه وقتي شلوغ باشد، چندين نفر به اطراف در آويزان هستند. اين مورد را به صورت نادر ديدم.

از خانم تانگ پرسيديم كه آيا در‌اندونزي رشته فلسفه اسلامي در دانشگاه‌ها وجود دارد كه ايشان پاسخ منفي داد و گفت كه البته رشته فلسفه‌هاي غربي هست. وي درباره طلبه‌هايي هم كه در ايران درس خوانده‌اند گفت: در ايران خيلي به اينها خوش مي‌گذرد و وقتي اينجا مي‌آيند، گرفتار نوعي وازدگي مي‌شوند. البته اين كه فارغ‌التحصيلان طلبه ايراني در اينجا معمولا مشغول كار مي‌شوند، نكته جالبي است. آنان تقريبا بيكار نمي‌مانند و به تازگي به كارهاي انتشاراتي روي آورده‌اند.

يك نكته آن كه در اينجا همچنين ميان طلبه‌هايي كه ريشه سيد و عرب دارند با ‌اندونزي‌ها نوعي جنگ سرد وجود دارد. بيشتر افراد تأكيد داشتند كه هماهنگي لازم وجود ندارد. گويا، يك بار آقاي جلال الدين رحمت هم، حمله‌اي به حبائب داشته كه اين اسباب ناراحتي آنها شده و اختلافي در اتحاد جماعت اهل بيت در‌اندونزي كه در بسياري از شهرها نماينده دارد ايجاد كرده است؛ متقابلا آنان نيز موضع را دارند.
بايد تأكيد كنم پديده تشيع به معناي امامي آن كاملا مربوط به پس از انقلاب است. آنچه از تشيع پيش از انقلاب وجود داشته، نوعي تشيع شافعي بوده كه البته به شدت به تشيع نزديك بوده است.

به هر روي وارد نمايشگاه كتاب شديم. اين نمايشگاه بين المللي نيست بلكه داخلي است و بيشتر ناشران محلي در آن مشاركت دارند. شايد نيمي از مواردي كه ما ديديم، ناشران كتب مذهبي بودند. چندين ناشر شيعه هم هست كه به جز الهدي، نشر ميزان، لنترا و ايمان را هم مي‌توان ياد كرد. نشر ميزان، يكي از پررونق ترين ناشران و بزرگترين آنها بود. يك سي دي درباره محمد حسين طباطبائي در غرفه خود گذاشته بود كه مشغول پخش بود. كتابي هم پيرامون وي داشت كه درباره چگونگي حفظ قرآن بود. گفته مي‌شد كه اين كتاب يكي از پرفروش‌ترين كتابهاست.

همين طور كه كتاب‌هاي شيعه به ‌اندونزيايي ترجمه مي‌شود، دهها برابر آن آثار معروف سني به اين زبان بازگردانده مي‌شود. يك ناشر به نام «گما انساني»، دوره تفسير سيد قطب را به‌اندونزيايي ترجمه و منتشر كرده بود. همان ناشر بيش از ده عنوان كتاب از «عائض القرني» منتشر كرده بود. سال گذشته عائض القرني با معاون رياست جمهوري در مراسم افتتاح همين نمايشگاه شركت داشته است. اين عائض يك وهابي مدرن در سعودي است كه اگر اشتباه نكنم، شعري هم از وي در ستايش صدام به عنوان يك شهيد در يكي از سايت‌ها ديدم. در اين شعر يك چهره متدين از او ساخته بود.

يك كتاب درباره فرقه «قاديانيه» ديدم كه در نقد آنها بود پيشتر هم اشاره كردم كه قادياني‌ها در اينجا رو به ازدياد گذاشته‌اند. عبدالرحمان وحيد رئيس‌جمهور پيشين مخالف ممنوع كردن آنهاست.
صحبت از شيعيان شد و اين كه آيا كساني كه شيعه مي‌شوند از طبقه نخبگان هستند يا افراد عادي. خانم تانگ مي‌گفت در جاكارتا، نه تنها شيعيان از افراد تحصيل كرده هستند، بلكه بسياري از آنها از افراد ثروتمندند، به ويژه چندين زن ثروتمند هستند كه شيعه شده‌اند و خانه‌هاي خود را به برگزاري مراسم شيعي اختصاص داده‌اند. در اينجا معمولا شيعه شدن يك عضو خانواده، واكنش تندي از سوي ديگر اعضا ايجاد نمي‌كند. اين نكته مهمي است.
بيشتر شيعيان در شهرهاي جاكارتا، باندونگ، بانگيل، بگور، جوك جاكارتا، (با سه روستاي كاملا شيعه در حومه جوك جاكارتا)، سمارانگ، مَاكاسار، لامپونگ، و مالانگ هستند. باندونگ محلي است كه براي نخستين بار جنبش عدم تعهد در آنجا تشكيل جلسه داد. متأسفانه فرصت ديدار آن دست نداد.

اما به هر روي، اين نكته جالبي است كه افراد شيعه شده معمولا از قشر تحصيل كرده و دانشگاهي هستند. يكي از دلايل آن، تمايلات فكري و فلسفي آنهاست كه در تسنن وجود ندارد.
از يك ناشر چندين كتاب ضد شيعه خريداري كردم. يكي از آنها كتاب سيد حسين موسوي با نام Mengapa Saya Keluar dari Syiah كه همان الشيعه و التصحيح است. ديگري كتاب Pengkhianatan Syiah از عماد علي عبدالسلام و سوم كتابي با عنوان Syiah Menguak tabir Kesesatan Dan Penghinaannya Terhakap Islam از دكتر محمد طالب.

يك نسخه هم از كتاب «چرا شيعه را نفي كرديم» كه عنوان ‌اندونزيايي آن چنين است: Mengapa Kita menolak Syiah كه مجموعه مقالاتي است كه در سال 1997 منتشر شده و من پيشتر به آن اشاره كردم. داستان آن كتاب از يك مناظره مذهبي ميان برخي شيعيان و سنيان آغاز در مسجد استقلال آغاز شده كه در پايان شيعيان غلبه كرده و نزديك بوده است كه درگيري به وجود آيد. به دنبال آن، تلاش براي غير رسمي كردن شيعه آغاز و اين كتاب نوشته و به دنبال آن، رديه‌اي براي اين كتاب توسط شخصي به نام عمر‌هاشم از سادات شيعيان ‌اندونزي نوشته شد. آقاي حكيم الهي گفت: اصلا سرآغاز راه‌اندازي «الهدي» از چاپ همين كتاب آغاز شد.
ما در نمايشگاه كتاب، سري به انتشارات الهدي زديم. عناوين منتشره توسط آن زياد است. مجله‌اي هم به زبان ‌اندونزيايي با عنوان الهدي منتشر مي‌كند كه چندين شماره آن در آنجا موجود بود.

«قريش شهاب»، يك سني ـ شيعي است كه زماني تفسيري به نام المصباح در اين كشور چاپ و توزيع كرد كه بخش زيادي از آن از الميزان گرفته شده بود. شهاب، يكي ديگر از خاندان‌هاي سادات در‌اندونزي است كه عوض كلمه سيد از آنان با نام حبيب (جمع آن حبائب) ياد مي‌كنند. افرادي از اين خاندان كه شيعه و معروفند عبارتند از: عمر شهاب، حسين شهاب و عثمان شهاب. عمر و حسين در ايران و عثمان در مصر تحصيل كرده است.

روز دوشنبه ظهر به سمت ساحل دريا در شمال جاكارتا در محلي به نام آنچول رفتيم. براي ورود به ساحل نفري 1200 تومان گرفتند. واحد پول در اينجا روپيه است و هر روپيه تقريبا يك ريال است؛ بنابراين، محاسبه خيلي آسان است. صد هزار روپيه، ده هزار تومان است. نشست ما در ساحل كه يك ساعتي را هم در اقيانوس آرام بوديم، سه چهار ساعتي به دراز كشيد. آقاي سيد فارس نهايت همراهي و همدلي را با ما داشت. سيد حسين فرزند ايشان هم همراه ما بود. وضع عمومي حجاب در سراسر‌اندونزي خوب است و اينجا هم كه ساحل است همين طور. تقريبا غالب زنان در اينجا با حجاب بودند. حتي اگر كسي بي حجاب هم بود تنها روسري نداشت اما لباس كامل داشت. بيفزايم كه به تازگي در منطقه آچه در‌اندونزي تقريبا حجاب عمومي (و اجباري) شده و گويا كسي بي حجاب در آنجا نيست. حكومت آن منطقه نيز روي اين نكته پافشاري دارد.

امروز خانم ماريا تانگ آمد. يك مجله آورد كه در مقاله‌اي به فرقه‌ها و جريان‌هاي مذهبي كه در دهه‌هاي اخير وارد ‌اندونزي شده پرداخته بود. توضيحات اين نشريه در اين نكات خلاصه شده بود:
جماعت تبليغ از پاكستان، سلفي‌گري از سعودي، تشيع از ايران، اخوان المسلمين از مصر، حزب التحرير از لندن و جهادي از افغانستان.
آخر شب دوشنبه سري به ساختمان ايتام وابسته به مؤسسه اهل البيت (ع) زديم. در اين مركز كوچك كه تنها دو اتاق داشت، هفت نفر نگهداري مي‌شوند. اين بچه‌ها كه از دبيرستان تا راهنمايي بودند، مشغول درس بوده و بزرگترها در اين ايام كه تعطيلات آغاز شده، مشغول كارند. ساعتي با آنها بوديم. برخي از آنها پرسش‌هاي مذهبي پرسيدند كه دوستان پاسخ گفتند.

صبح روز سه شنبه، ابتدا سري به بازار زديم و مثل هميشه چند تكه لباس ارزان قيمت خريداري كرديم. در راه، باز كانال‌ها يا قنات‌هاي بزرگ آب را ديديم كه عمدتا براي جمع آوري فاضلاب به ويژه براي كنترل باران‌هاي سيل آساي جاكارتا در شهر تعبيه شده است. گفتند كه در فصل باران كه از دو هفته ديگر آغاز مي‌شود، باران چنان مي‌بارد كه در بيشتر مناطق، آب خيابانها و خانه‌ها را مي‌گيرد. آب اين قناتها بسيار كثيف بود. با اين حال در يك مورد شناي بچه‌ها هم در آنها ديده شد كه تأسفبار بود. بدتر از همه خانه‌هاي مشرف بر اين قناتهاست كه وضع بسيار اسفباري دارد.

قرار بود ناهار را در مركز فرهنگي ايران باشيم. ساعت دو به محل مركز رسيديم. آقاي عمر‌هاشم كه پيرمردي است كه سابقا وصف او را گفتم، به مناسبت ما ميهمان شده بود. وي متولد سال 1935 ميلادي است. زماني پزشكي مي‌خوانده كه رها كرده و به كارهاي ديني و تاريخي روي آورده است. وي مقالات تدوين حديث و تحريف قرآن را كه سالها پيش در مجله التوحيد چاپ شده ـ و آنچنان كه بعد فهميدم، به ‌اندونزيايي هم ترجمه و چاپ شده بود ـ خوانده بود. به همين دليل خيلي احترام گذاشت. خودش مشكل ريه دارد و تنفس او دچار مشكل است. كتابي درباره سقيفه نوشته كه پنج بار چاپ شده است. همين طور رد بر كتاب «چرا شيعه را نفي مي‌كنيم» از اوست كه با عنوان: Syiah Ditolak syiah dicari ٍ چاپ شده است.

آقاي حكيم الهي گفت كه آن زمان سه نفر يعني همين عمر شهاب، سيد حسين حبشي و شقاف الجفري (جفري يكي از خاندان‌هاي سادات حضرموتي است) فعاليت‌هاي فرهنگي براي شيعه داشتند. برادر عمر‌هاشم، با نام محمد‌ هاشم مترجم نهج البلاغه است. برادر ديگرش كه مرحوم شده، فواد‌هاشم است كه كتابي درباره سيره نبوي داشته است. يك جوان 46 ساله هم به نام حسن دليل عيدروس از سادات شيعه حضرموتي بود كه در رياض در دانشكده تربيت درس خوانده بود. گفته شد كه وي از شيعيان جدي و فعال است.
وي گفت: به تازگي سفري به يمن داشته و به شهر تريم رفته است. در فاصله يك ربع ساعتي تريم، مرقد سيد احمد مهاجر، جد همين سادات باعلوي‌اندونزيايي است. او گفت كه خيلي از سادات‌اندونزي از سني و شيعه براي زيارت مراقد سادات به يمن مي‌روند.

در ميان صحبت‌ها از محمد ظفر اقبال سخن به ميان آمد كه يك پاكستاني مقيم ‌اندونزي بوده كه علاوه بر داشتن دكترا از پاريس، چند سال پيش از دانشگاه تهران هم در رشته ادبيات فارسي دكترا گرفته است. نسخه‌اي از پايان نامه او را با عنوان تأثير زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ ايراني در زبان و ادبيات و فرهنگ‌اندونزي ديديم كه بسيار عالي به نظر مي‌آمد و در سال 1384 ارايه شده بود. بخشي از آن به تأثير فرهنگ عاشورا و محرم در‌اندونزي اختصاص داشت كه خواندني بود و بخشي از اين پايان نامه را چندي پيش، الهدي به زبان‌ اندونزيايي چاپ كرده است. متأسفانه وي حدود دو ماه پيش در پاكستان درگذشت. تا آنجا كه مي‌دانم، اين اثري منحصر بفرد بوده و لازم است به طور كامل متن فارسي آن چاپ شود.

در راه بازگشت، ساختمان مؤسسه فاطمه زهرا (س) را ديديم كه از همان خيابان تصويري از تابلوي آن گرفتم. قبلا اشاره‌اي به اين مؤسسه كرده بودم.
صبح روز چهارشنبه كه روز آخر ماست، جناب سيد فارس فرمودند كه شخصي به نام مهدي آمده و چند كتاب آورده است تا شما آن را امضا كنيد. وقتي كتابها را آورد، ديدم هر سه كتاب از بنده است كه سال‌هاي گذشته به ‌اندونزيايي ترجمه شده است. يكي از آنها Sejarah Islam همان جلد دوم تاريخ سياسي اسلام است كه در 911 صفحه در 2003 ترجمه و منتشر شده است. ديگري كتاب تاريخ تدوين حديث با عنوان Henulisan Penghimpunan Hadis Kajianhistoris كه در سال 1992 منتشر شده است. سوم كتاب اكذوبه تحريف القران با عنوان Menolak isu Perubahan AL-QURAN كه در سال 1991 منتشر شده است. بنده هيچ كدام از اين ترجمه‌ها را نديده بودم.

امروز چهارشنبه دوازدهم تير ماه 1378 را كه روز آخر اقامت ما در اينجا بود، همراه دوستان به گردش سوقيه رفتيم و چندين پاساژ را گشتيم. ظهر پس از خوردن ناهار به محل مؤسسه برگشتيم تا مقدمات بازگشت را فراهم كنيم. بنا بر برنامه، پرواز ما ساعت 45/9 شب خواهد بود. توقف يك ساعته در مالزي خواهد داشت و پس از آن به سوي دبي خواهيم رفت و از آنجا عازم ايران خواهيم شد.

حقيقت آن است كه در اين سفر، آن گونه كه شايد و بايد، نتوانستيم مراكز اسلامي را با دقت بازبيني كنيم. در عين حال، به اجمال توانستيم به يك جمع بندي كلي درباره كشور‌اندونزي برسيم؛ كشوري با استعدادهاي بالا در همه جهات؛ كشوري كه مردمانش همدلي زيادي با جهان اسلام دارند؛ كشوري با مردماني فرهيخته كه رنگ مظلوميت از رخساره آنان آشكار است و امروزه در چنبره سياست‌هاي ظالمانه اروپايي‌ها و به ويژه آمريكايي‌ها گرفتار هستند؛ كشوري با امكان تغيير بسيار كه مي‌توان مردمان آن را با افكار اسلام و تشيع آشنا كرد.

بنا بر آنچه ظفر اقبال گزارش كرده، نزديك به سيصد لغت فارسي در زبان مالايي هست. به همين قياس فرهنگ ايراني ـ اسلامي هم در آنجا نفوذ خاصي دارد. همين كه پس از انقلاب و به بركت انقلاب تشيع تا اين ‌اندازه رشد كرده، نشان از علاقه وافر اين مردم به ايران و انقلاب است. ترجمه نزديك به دو هزار عنوان كتاب شيعي كه بخش اعظم آنها از فارسي به مالايي ترجمه شده، باز هم از امكان تأثيرگذاري ما در آنجا حكايت دارد. اين كار بايد به صورت بومي دنبال شده و از فرهيختگان و نخبگاني كه عاشق اسلام و تشيع و ايران هستند استفاده شود. به نظر مي‌رسد، كار ترجمه آثار شيعي بيشتر سليقه‌اي و حتي تجاري است. لازم است براي اين كار برنامه‌ريزي بهتري صورت گيرد. به ويژه در ترجمه آثار فلسفي ما و پذيرش آن توسط مسلمانان ‌اندونزياي‌ها، زمينه مساعد است، همان‌گونه كه در مالزي چنين است؛ بنابراين، براي اين بخش نيز بايد برنامه‌هاي بهتري داشت. تقويت مراكز آموزشي و كتابخانه‌اي ‌اندونزي، تقويت مركز فرهنگي ايران، گسترش ترجمه، آموزش بيشتر طلاب ‌اندونزيايي در ايران و داشتن روابط تجاري و سياسي بيشتر، همه و همه مي‌تواند بستري مناسب براي تأثير‌گذاري ما در كشوري باشد كه در يك تجربه سي ساله، خود را آماده نشان داده است.

رسول جعفريان

منبع: تابناك


Share
1 | عبدالعظیم هاشمی نیک | | ١١:٥٦ - ٢٠ مرداد ١٤٠١ |
باعرض سلام وتشکر گزارش جنابعالی را درمورد شیعه در اندونزی مطالعه واز اطلاعات جدید تر اززمان ماموریتم درآن کشور استفاده نمودم .
بعنوان اولین سفیر جمهوری اسلامی سالهای۱۳۶۰-۱۳۶۵ ترجمه آثارنویسندکان ایرانیرا بکمک استادان و مترجمین محلی از نسخ انگلیسی و عربی شروع کردیم که درپایان ماموریت ۸۲ عنوان شده بود وبعد از بنده هم ادامه داشت
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها