برنامه حبل المتین - 06 08 1400 (قسمت صد و یک)
عنوان برنامه: قتل عمار و فئه باغیه (پاسخ به شبهه ای حول قتل عمار)
کلیدواژه: خلافت؛ امامت؛ جوانان شیعه؛ حضرت علی (علیه السلام)؛ عمار؛ فئه باغیه؛ معاویه؛ عمرو عاص!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی
مجری:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)!
الحمد لله این توفیق نصیب ما شد باز هم در سید اللیالی در شب جمعه ای دیگر این افتخار را پیدا کردیم تا به نگاه مهربان تک تک شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه «حبل المتین» را تقدیم بکنیم، برنامه ای که این افتخار را داریم تا در آن از محضر حضرت استاد حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» بهرمند بشویم!
ان شاء الله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم. در ابتدا حسن مطلعی که حضرت استاد برای این برنامه قرار داد ان شاء الله حسن مطلع و حسن خاتم زندگی ما باشد ذکر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. ان شاء الله با این ذکر برنامه را آغاز می کنیم و آن را پی می گیریم و به آموزه های امامت و ولایت می رسیم.
حضرت استاد محضرتان سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم استفاده می کنیم!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم آرزوی موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم!
همان طور که عزیزمان اشاره فرمودند برنامه ثابت مان این هست جلسه مان را با نام و یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) کرده باشیم دین، دنیا، آخرت و همه چیزمان را بیمه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بکنیم.
روایتی را مرحوم «ابن قولویه» در «کامل الزیارة» بنا به نظر آيت الله العظمی «خویی (رضوان الله تعالی علیه)» تمام رواتش ثقه هستند و روایاتش هم صحیح است روایتی را از آقا امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند:
«دَخَلَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَيْنَاهُ تَدْمَعُ»
زهرای مرضیه وارد محضر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شد دید اشک از چشمان حضرت سرازیر است.
«فَسَأَلَتْهُ»
عرض کرد یا رسول الله چرا اشک از چشمانت سرازیر است؟
«مَا لَكَ»
چه است؟
«فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ (علیه السلام) أَخْبَرَنِي أَنَّ أُمَّتِي تَقْتُلُ حُسَيْناً»
جبرئیل به من خبر داد که امت من، حسینم را به شهادت می رسانند!
«فَجَزِعَتْ وَ شَقَّ عَلَيْهَا»
صدیقه طاهره ناله زد و بی تابی کرد
«فَأَخْبَرَهَا بِمَنْ يَمْلِكُ مِنْ وُلْدِهَا»
رسول اکرم بشارت داد زهرا جان گرچه امت فرزندت حسین را به قتل می رسانند ولی خدای عالم انتقام آن ها را با فرزند دیگرت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) خواهد گرفت، او خواهد آمد و جهان را به تصرف در خواهد آورد و حکومت جهانی اسلامی تأسیس خواهد کرد داد مظلومان و انتقام همه مظلومان را خواهد گرفت.
«فَطَابَتْ نَفْسُهَا وَ سَكَنَتْ.»
صدیقه طاهره آرام شد اظهار شادمانی کرد.
كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص332، الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات، ص57
اهل بیت (علیهم السلام) این چنین بودند در برابر مسائل و مشکلات تسلیم اراده و مشیت خدای عالم بودند. هر آن چه که بر آن ها از طرف خدای عالم می رسید جز «رضاً برضاک» چیز دیگری نداشتند که دختر گرامیش در عصر عاشوراء عرضه داشت:
«إلهي تقبّل منّا هذا القربان قلیل»
خدایا این قربانی کوچک را که برای احیاء دین و شریعتت هدیه کردیم از ما بپذیر!
«صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)»
مجری:
طیب الله،خیلی ممنون و متشکر از محضرتان استفاده کردیم الحمد لله برنامه منور شد با نور حضرت زهرا هم در شب زیارتی مخصوص حضرت آقا ابا عبد الله الحسین نامی و یادی شد از وجود نازنین حضرت امام حسین (علیه السلام)؛ ان شاء الله که به برکت این ذوات نورانی جلسه ما هم مورد توجه آن حضرات قرار بگیرد.
همانطور که میدانید در جلسات گذشته در باب آموزه های از امامت و ولایت صحبت کردیم، قرار شد این درس ها و آموزه ها را از زبان کسی بشنویم که عمری را در همین راه صرف کردند اگر بخواهیم عصاره این درس ها را بیاموزیم به نظرم بهترین مکان و شیواترین بیان محفل و مجلسی هست که الحمد لله شما هم توفیق حضور در آن را پیدا کردید و به برنامه توجه می کنید.
حضرت استاد اگر امکانش هست به خاطر این که وارد بحث شویم قبل از آن دوازده جلسه خیلی مفصل می شود اما حداقل از آن جایی که مرتبط با بحث خودمان هست از جلسه گذشته بیاناتی بفرمایید که ان شاء الله بحث خودمان را آغاز کنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
یکی از بحث های که تقریباً می شود گفت از اهم احادیثی است که شیعه و سنی با سندهای صحیح بلکه متواتر از رسول اکرم نقل کرده اند حدیث افتراق و اختلاف امت (دسته دسته) شدن امت بود. رسول اکرم فرمود بعد از من، امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند یک فرقه اهل نجات هستند هفتاد و دو فرقه اهل هلاکت و گرفتار آتش جهنم خواهند شد.
اگر از آثار و سنت پیغمبر جز همین یک حدیث نباشد برای شیعه و سنی کافی است در مضمون این روایت و آن چه که رسول اکرم در ویژگی های فرقه ناجیه و اهل نجات و فرقه هالکه آن های که وارد آتش جهنم می شوند در کنار این روایت بیان کرد برای بیداری و ثبات قدم ما بس است.
اگر واقعاً با توجه به معیارهای رسول اکرم برای ما ثابت شد که ویژگی های فرقه ناجیه در ما هست رسیدیم به:
(يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَرْضِيةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي)
تو ای روح آرام يافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آی، و در بهشتم وارد شو!
سوره فجر (89): آیات 27 تا 30
اگر واقعاً نتوانستیم تشخیص بدهیم گرفتار شدیم و آن چه که در روایات بود با اعتقادات ما تطبیق نکرد تأمل، تدبر و درنگ کنیم مقداری نعمت عقل و وجدانی که خدا به ما داده تشخیص حق از باطل را که خدا به ما داده تشخیص راه از چاه را خدا به ما داده بررسی بکنیم قبل از آن که روزی برسد پرونده ما برای همیشه بسته بشود.
دیگر هیچ کس برای سخنان ما ارزشی قائل نشود هر چه التماس کنیم ما را به دنیا بر گردانید راه حق را فهمیدیم می گویند دیگر فایده ای ندارد آن روزی که باید بفهمید، نفهمیدید. یکی از چیزهایی که در این زمینه از منابع شیعه و سنی نقل کردیم این که در اختلاف میان امت، رسول اکرم فرمود بر شما باد به «عمار» نگاه کنید.
«عمار» اگر در هر فرقه ای بود آن فرقه، اهل نجات و بهشت است. فرقه مقابل آن اهل آتش است چون «عمار» آن ها را به بهشت و خدا دعوت می کند و آن ها «عمار» را به آتش جهنم دعوت می کنند. خیلی واضح و روشن است اصلاً کاری با حضرت امیر نداریم:
«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَار»
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج2، ص174
شاید بیش از چهل و پنج روایت در منابع اهل سنت با سندهای معتبر نقل شد به آن ها کار نداریم.
روایات:
«يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص360
«إن هذا أخي ووصي وخليفتي فيكم فاسمعو له وأطيعوا»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص542
«إن هذا أخي ووصيتي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا»
الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج1، ص586
هم کاری نداریم
«عَلِيٌّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص ص277 تا 279، ح25
«وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي»
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص565، ح1188
کار نداریم
«عَلِیُّ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»
كشف اليقين؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات: 726)، تحقيق: حسين الدرگاهي، ناشر: وزارت ارشاد، تهران: 1411، ص11
کار نداریم
«مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَهَذَا وَلِيُّه»
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها؛ اسم المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني الوفاة: 1420 ه، دار النشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض 1415 ه – 1995 م، ج 4، ص 330
کار نداریم فقط همین برای ما باشد که حق از نا حق را بتوانیم تشخیص بدهیم.
در جلسه گذشته از «بدر الدین» و نخبه ها و استوانه های اهل سنت آوردیم می گوید سپاه علی اجتهاد می کردند و خودشان را اهل بهشت می دانستند سپاه معاویه هم اجتهاد می کردند خودشان را اهل بهشت می دانستند.
در واقع نا درست بود البته معین نکرد کدام نا درست بودند، آیا اجتهاد امیر المؤمنین و سپاه علی نا درست بود یا سپاه معاویه؟ عرض کردیم با توجه به روایاتی که با سندهای صحیح داریم که رسول اکرم به امیر المؤمنین دستور به قتال ناکثین داد یعنی اهل «جمل» به قتال قاسطین و مارقین اهل «صفین و نهروان» همین برای ما کافی است و همه چیز را برای ما روشن می کند.
«أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ».
كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، ج2 ؛ ص890
«أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم علي بن أبي طالب بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص150، ح4674
خیلی واضح و روشن است سندش هم سند صحیح است «إسنادِ بزار رجالُهُ رجال صحیح» دنبال چه می گردیم؟
یا روایتی که از رسول اکرم در رابطه با حضرت امیر (سلام الله علیه) هست که به علی، فاطمه، حسن و حسین نظر کرد فرمود من با کسی که با شما در جنگ باشد در جنگ هستم در صلح باشد در صلح هستم.
یعنی جنگ با شما، جنگ با من است صلح با شما صلح با من است. آیا این کفایت نمی کند «هذا حدیثٌ حسن» روایت حسن است. بزرگان دیگر همه این مسئله را آوردند.
ولذا در رابطه با این قضیه صحبت کردیم. آقایانی که اصرار دارند صحابه را ملاک قرار بدهند اگر مراد از صحابه، امیر المؤمنین «عمار، سلمان، ابوذر، مقداد و حذیفه» باشد کم نیستند. عده کثیری از صحابه هستند اگر «ما أنا علیه و أصحابی» مراد این ها هستند روشن است.
و اگر نه مراد از «أصحابی» امثال «قدامة ابن مضعون» از اصحاب پیغمبر و در «جنگ بدر» هم بوده است ولی وقتی شراب می خورد خلیفه دوم به او حد شراب می زند. «عبد الرحمن» پسر خلیفه دوم، «عقبة ابن حارث» صحابی پیغمبر هستند. وقتی خودشان نسبت به آیات قرآن:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * لَيسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)
ای کسانی که ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بخت آزمايی]، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دوری کنيد تا رستگار شويد! بر کسانی که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، گناهی در آنچه خورده اند نيست؛ (و نسبت به نوشيدن شراب، قبل از نزول حکم تحريم، مجازات نمی شوند؛) اگر تقوا پيشه کنند، و ايمان بياورند، و اعمال صالح انجام دهند؛ سپس تقوا پيشه کنند و ايمان آورند؛ سپس تقوا پيشه کنند و نيکی نمايند. و خداوند، نيکوکاران را دوست می دارد.
سوره مائده (5): آیات 90 و 93
قرآن از این واضح بگوید؟ این ها اجتهاد کنند؟ (لَيسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا) خلیفه دوم و صحابه همه نظر دادند باید این ها حد بخورند. نمی توانیم صحابه ای که حد خورده است صحابه ای که قرآن می گوید:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)
ای کسانی که ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد، مبادا به گروهی از روی نادانی آسيب برسانيد و از کرده خود پشيمان شويد!
سوره حجرات (49): آیه 6
این صحابی که قرآن می گوید:
(فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يوْمِ يلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يكْذِبُونَ)
اين عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دل هايشان برقرار ساخت. اين به خاطر آن است که از پيمان الهی تخلف جستند؛ و به خاطر آن است که دروغ می گفتند.
سوره توبه (9): آیه 77
این ها را نمی توانیم ملاک قرار بدهیم هیچ عقل و دیوانه ای و هیچ اهل سنتی نمی تواند بگوید گمان نمی کنم «وهابی» ها بگویند ملاک برای ما صحابه هستند. زنا کرد حد خورد، دزدی کرد دستش بریده شد. شراب خورد حد خورد. این صحابه را نمی توانیم ملاک قرار بدهیم.
اضافه بر این که روایاتی زیادی داریم وقتی حضرت می فرماید اصحاب من چنین هستند. سوال می کنند مراد شما از اصحاب چه کسانی است؟ حضرت فرمودند مراد از اصحاب، اهل بیت من هستند. ان شاء الله این روایت در ذیل بحث های آینده خواهیم آورد
مجری:
ان شاء الله، سوالی که مطرح می شود در آن سپاهی که معاویه جمع کرده بود حضرتعالی هم فرمودید از اهل سنت چقدر داریم این ها ادامه همان های بودند که در «جنگ احزاب» یا «جنگ خندق» ملحق شدند. آن ها باز ماندگان آن وقت بودند به سپاه معاویه ملحق شدند. اما هنوز در میان این ها، افرادی بودند که حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را درک کرده بودند.
افرادی بودند که نسبت به «عمار» و ویژگی هایش شنیده بودند خیلی از این توجیهاتی که اجتهاد کردند و «عمار» در «جنگ نهروان» کشته شد یا کفار «قریش» او را کشتند. این ها از این توجیهات مبرا بودند بعداً این توجیهات را ساختند. اما در آن جنگی که در زمان معاویه بود معاویه چطور توانست این ها را توجیه کند؟ چه توجیهی آورد که این افراد از اطرافش پراکنده نشوند؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در گذشته اشاره کردیم بر این که در «صحیح بخاری» و در دیگر «صحاح»شان هست «عَمَّارٌ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»، قابل انکار نیست این در کتاب «صحیح بخاری»، چاپ «عربستان سعودی – ریاض»:
«عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص172، ح436
«عمار» آن ها را به بهشت دعوت می کند آن ها «عمار» را به آتش دعوت می کنند. با توجه به این قضایا کاری نداریم سپاه معاویه بعد از شهادت «عمار» در «صفین» دچار تزلزل شدند چون همه این را شنیده بودند. چون از معجزات رسول اکرم و «مِنْ أعلام النبوة» شمردند ان شاء الله عرض خواهیم.
آقایانی که می گویند پیغمبر علم غیب ندارد این روایت را برای ما معنا کنند قضیه اش چه است؟
«مسند ابو یعلی – ابو یعلی متوفای 307»، «ابو یعلی» با «نسائی» صاحب «سنن»، «ابو داود، ترمذی» معاصر بودند. شاید در اوائل جوانی شان «بخاری» و «مسلم» را هم درک کرده باشند چون آن ها متوفای 256 و 261 هستند تقریباً پنجاه سال تفاوت دارند.
اگر «ابو یعلی» در سن هفتاد سالگی از دنیا رفته باشد در سن 20 سالگیش «بخاری» و «مسلم» را دیده است. اگر موقع از دنیا رفتن نود سال داشت در چهل سالگی آن ها را دیده است. ایشان در مسندش از «عبد الله ابن حارث ابن نوفل» نقل می کند می گوید وقتی «عمار» کشته شد «عبد الله ابن عمرو» به پدرش «عمرو عاص» گفت:
«أما سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لعمار حين يبني المسجد إنك لحريص على الأجر قال أجل قال وإنك من أهل الجنة ولتقتلك الفئة الباغية قال بلى قد سمعته»
آیا از پیغمبر نشنیدید که فرمود «عمار» را گروه ستمگر می کشد «عمار» اهل بهشت است. گفتیم بله شنیدیم
«قال فلم قتلتموه»
چرا کشتید؟
«قال فالتفت إلي معاوية فقال يا أبا عبد الرحمن ألا تسمع ما يقول هذا»
نمی بینی پسرم چه دارد می گوید؟
«قال أما سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لعمار وهو يبني المسجد ويحك إنك لحريص على الأجر ولتقتلك الفئة الباغية قال بلى قد سمعته قال فلم قتلتموه»
معاویه به «عمرو ابن العاص» صحابی گفت:
«ويحك ما تزال تدحض في بولك»
تو همیشه در نجاست خودت می لغزیدی؛ جسارت نمی کنیم اگر همچنین تعبیری در کتاب های شیعه بود آقایان هفت آسمان را بر سر شیعه ویران می کردند. «تَدْحَضُ» یعنی لغزش، غوطه ور شدن همیشه در بول و نجاست خودت غوطه ور بودی!
مجری:
الان جریان این است یک سخنی از آقا رسول الله شنیده است آمد می خواهد ببیند صحبت معاویه چه است؟ فعلاً این جواب را به او می دهد.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله.
«أو نحن قتلناه إنما قتله من جاء به»
مسند أبي يعلى؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي الوفاة: 307، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، تحقيق: حسين سليم أسد، ج 13، ص 334، 7351
مگر ما «عمار» را کشتیم؟ علی قاتلش است علی او را از خانه بیرون آورد در برابر شمشیرهای ما قرار داد کشته شد. قاتل «عمار» و «الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ» علی است. این را چه کار کنیم؟
یا «معجم کبیر طبرانی – متوفای 360»، ایشان در جلد 19، صفحه 330 همین تعبیر را که «عمرو ابن عاص» به معاویه دارد آورده است.
«حدثنا عُبَيْدُ بن غَنَّامٍ ثنا محمد بن عبد اللَّهِ بن نُمَيْرٍ ثنا أَسْبَاطُ بن مُحَمَّدٍ عَنِ الأَعْمَشِ عن عبد الرحمن بن أبي زِيَادٍ عن عبد اللَّهِ بن الْحَارِثِ أَنَّ عَمْرَو بن الْعَاصِ قال لِمُعَاوِيَةَ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم يقول حين كان يَبْنِي الْمَسْجِدَ لِعَمَّارٍ إِنَّكَ لَحَرِيصٌ على الْجِهَادِ وَإِنَّكَ لِمَنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَلَتَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ قال بَلَى قال فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُ قال وَاللَّهِ ما تَزَالُ تَدْحَضُ في بَوْلِكَ أَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ إنما قَتَلَهُ الذي جاء بِهِ»
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج19، ص330، ح758
آیا نشنیدی پیغمبر فرمود «لِعَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ» تو را گروه ستمگر می کشد. «قال بلیٰ» بله شنیدم «قَال فَلِمَ قَتَلْتُموه» اگر از پیغمبر شنیدی چرا کشتید؟ «قال وَاللَّهِ ما تَزَالُ تَدْحَضُ في بَوْلِكَ أَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ»، قسم به خدا همیشه در بول خودت غوطه ور بودی!
«إنما قَتَلَهُ الذي جاء بِهِ»؛ ما نکشتیم کسی که «عمار» را از خانه اش بیرون آورد او کشت.
«مجمع الزوائد هیثمی» با تصحیح سند، جلد 7 دارد:
«وعن محمد بن عمرو بن حزم قال لما قتل عمار بن ياسر دخل عمرو بن حزم على عمرو بن العاص فقال قتل عمار وقد قال رسول الله صلى الله عليه وسلم تقتله الفئة الباغية فقام عمرو بن العاص يرجع حتى دخل على معاوية فقال معاوية مه فقال قتل عمار فقال معاوية قد قتل عمار فماذا قال عمرو سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول تقتله الفئة الباغية فقال له معاوية دحضت في بولك أنحن قتلناه إنما قتله علي وأصحابه جاءوا به حتى ألقوه بين رماحنا أو قال بين سيوفنا رواه أحمد وهو ثقة»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج7، ص241 و 242
وقتی «عمار» کشته شد «عمرو ابن حزم» از صحابه هست می گوید به «عمرو عاص» گفتم «عمار» کشته شد پیغمبر این طور فرموده است. پیش معاویه رفتند وقتی موضوع را گفتند «فقال له معاوية دحضت في بولك أنحن قتلناه إنما قتله علي وأصحابه» مگر ما «عمار» را کشتیم، علی و اصحابش «عمار» را کشتند.
«جاءوا به حتى ألقوه بين رماحنا أو قال بين سيوفنا»؛ «عمار» را از خانه اش بیرون آوردند در برابر شمشیرهای ما قرار دادند!
مجری:
چقدر این صحبت و توجیه پخش شد این همه از آن نقل کردند
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، «وَ رواهُ أحمد وَ هُوَ ثِقة»، «احمد» نقل کرد روایتش ثقه است.
باز در کتاب «مسند احمد ابن حنبل» با تحقیق «شعیب الأرنؤط» این مسئله را نقل می کند:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ قال ثنا مَعْمَرٌ عَنِ طَاوُسٍ عن أبي بَكْرِ بن مُحَمَّدِ بن عَمْرِو بن حَزْمٍ عن أبيه قال لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بن يَاسِرٍ دخل عَمْرُو بن حَزْمٍ على عَمْرِو بن العصا فقال قُتِلَ عَمَّارٌ وقد قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَقَام عَمْرُو بن الْعَاصِ فَزِعاً يُرَجِّعُ حتى دخل على مُعَاوِيَةَ فقال له مُعَاوِيَةُ ما شانك قال قُتِلَ عَمَّارٌ فقال مُعَاوِيَةُ قد قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قال عَمْرٌو سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فقال له مُعَاوِيَةُ دُحِضْتَ في بَوْلِكَ أو نحن قَتَلْنَاهُ إنما قَتَلَهُ علي وَأَصْحَابُهُ جاؤوا بِهِ حتى القوه بين رِمَاحِنَا أو قال بين سُيُوفِنَا»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص199، ح17813
این هم آٔقای «شعیب الأرنؤط» که «وهابی» سرشناس، به قول معروف و مشهور اهل سنت معاصر است.
آقای «حاکم نیشابوری» این را در «مستدرک»، جلد 2 آورد می گوید این حدیث صحیح است و شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را هم دارد. این ها را چه کار کنیم؟
عجیب اینجا است روایتی در «البدایة و النهایة ابن کثیر» شاگرد «ابن تیمیه» با تحقیق دکتر «عبد المحسن ترکی» دیدم. وقتی این روایت را ایشان نقل می کند جواب معاویه را که:
«يا أبة قتلتم هذا الرجل في يومكم هذا وقد قال فيه رسول الله ما قال قال وما قال قال ألم يكن معنا ونحن نبني المسجد والناس ينقلون حجرا حجرا ولبنة لبنة وعمار ينقل حجرين حجرين ولبنتين لبنتين فأتاه رسول الله صلى الله عليه وسلم فجعل يمسح التراب عن وجهه ويقول ويحك يا ابن سمية الناس ينقلون حجرا حجرا ولبنة لبنة وأنت تنقل حجرين حجرين ولبنتين لبنتين رغبة منك في الأجر وكنت مع ذلك ويحك تقتلك الفئة الباغية قال فرجع عمرو وصدر فرسه ثم جذب معاوية إليه فقال يا معاوية أما تسمع ما يقول عبد الله قال وما يقول قال يقول وأخبره الخبر فقال معاوية إنك شيخ أخرق ولا تزال تحدث بالحديث وأنت تدحض في بولك أو نحن قتلنا عمارا إنما قتل عمارا من جاء به قال فخرج الناس من عند فساطيطهم وأخبيتهم وهم يقولون إنما قتل عمارا من جاء به فلا أدرى من كان أعجب هو أو هم»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج7، ص270
این مرد را امروز کشتی پیغمبر فرمود «عمار» را گروه ستمگر می کشد. «عمرو ابن عاص» پیش معاویه آمد گفت نمی بینی چه گفت؟
«فقال معاوية إنك شيخ أخرق»، «عمرو عاص» پیر شدی و عقلت را از دست دادی، «ولا تزال تحدث بالحديث وأنت تدحض في بولك»، روایت نقل می کنی ولی در ادرار خودت می لغزی، «أو نحن قتلنا عمارا إنما قتل عمارا من جاء به»
بعد جالب این جا است (بینندگان عزیز خوب دقت کنند) از عزیزان اهل سنت از آقا «سعید» بزرگوار می گفت با فلانی می خواهم ده دقیقه گلایه کنم تشریف بیاورد در خدمت شان هستیم. آن عزیز اهل سنت از «شیراز» پیام صوتی گذاشته بود بیایند به ما جواب بدهند.
می گوید: «قال فخرج الناس من عند فساطيطهم»بعد از این که معاویه گفت ما «عمار» را نکشتیم علی کشت سپاه معاویه از خیمه ها بیرون آمدند شعار می دادند «إنَّما قَتَلَ عَمار مَنْ جَاءَ بِه».
«ابن کثیر دمشقی» می گوید «فَلا أدری» ماندم معطل نمی دانم «من كان أعجب هو أو هم»؛ کدام یک از این ها مایه شگفتی است معاویه یا اصحابش؟ معاویه می گوید علی کشت اصحابش شعار می دهند «إنَّما قَتَلَ عَمار مَنْ جَاءَ بِه»!
آیا امروز از این ها دفاع کنینم این ها را ملاک حق و باطل قرار بدهیم آیا انصاف است؟ کاری با شیعه نداشته باشیم حرف شیعه را کنار بگذارید در کتاب های خودتان هست. این هم «ابن کثیر دمشقی» گل سر سبد علمای اهل سنت یک «وهابیِ ناصبی» و شاگرد «ابن تیمیه» است سراسر کتاب تفسیر و «البدایه» اش همه بر ضد شیعه است.
ایشان می گوید: «فلا أدرى من كان أعجب هو أو هم»؛ آیا معاویه واقعاً جای تعجب و شگفتی است می گوید علی، «عمار» را کشته است یا سپاهش که این چنین شعار می دهند.
مجری:
حاج آقا ممکن است برای اهل سنت هم این سوال پیش بیاید چطور ممکن است یک فرزندی مثل «یزید» بوجود بیاید اشعاری که نسبت می دهند
لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلا * خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَل
به این صراحت تمام چیزهای که مقدس بودند و تمام چیزهایی که اصل اسلام بودند را زیر سوال می برد چطور ممکن است پدرش چنین فردی باشد؟ با همین یک روایت دیدیم وقتی سخن رسول الله نقل می شود فردی مثل معاویه به کسی که دارد اعتراض می کند می گوید تو نجاست نقل می کنی و در نجاست غوطه ور می شوی؛ این تعبیر دیگر همان است با دیدن این ها خیلی قضایا برای انسان می تواند روشن شود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
واقعاً همین طور است روایت زیاد داریم فقط به همین اکتفا می کنم دوستان بخواهند «إنما قتله علي وأصحابه جاءوا به»، در نرم افزارها بزنند می بینند بیش از چهل، پنجاه مصادر اهل سنت این روایت را نقل کرده است.
مجری:
حضرتعالی هم اشاره فرمودید نسبت به این که، این ها خارج شدند «ابن کثیر» هم به صراحت چنین چیزی را مطرح کرده بود بالاخره یک هم همه ای آن جا افتاد و قطعاً به لشکر آقا امیر المؤمنین هم چنین صحبت های رسیده بود نمیدانم حضرت آقا امیر المؤمنین هم نسبت به این ماجرا نقداً پاسخی دادند به جای این که بخواهیم با خودمان این ها بسنجیم حقایقی بر ما واضح می شود. اما از زبان آقا امیر المؤمنین این پاسخ را بشنویم بسیار برای ما جذاب تر خواهد بود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در منابع اهل سنت مفصل آمده است در یکی از این شب ها اشاره ای به این قضیه داشتیم وقتی سپاهیان معاویه شعار دادند دو سپاه مقابل هم هستند جلسه ای بین معاویه و «عمرو عاص» هست شاید یک جلسه خصوصی است. وقتی شعار می دهند همه می شنوند و شعار می پیچد امیر المؤمنین هم در برابر آن ها نمی تواند ساکت باشد.
آقای «ابن ملقن – متوفای 804» صاحب کتاب «البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير»، جلد 8، صفحه 547 این روایت را نقل می کند می گوید «ابن عبد البر» گفت:
«قال ابن عبد البر في (استيعابه )، (2220 ): تواترت الأخبار ( 2221 ) عن النبي (أنه قال: (تقتل عمار الفئة الباغية ) وهو من أصح (الأحاديث)»
«تواتر الأخبار عن النبی»؛ روایت متواتر هست که پیغمبر فرمود «تَقْتُلُ العَمَّار الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»، «عمار» را گروه ستمگر می کشند «وَ هُوَ مِنْ أصَحِ الأحادِیث» از صحیح ترین احادیث این حدیث است.
بعد می گوید به قدری این حدیث محکم هست معاویه نتوانست این حدیث را انکار کند و بگوید این حدیث دروغ است و پیغمبر نفرموده است بلکه توجیه کرد گفت:
«إنما قتله من أخرجه»
«عمار» را آن کسی کشت که از خانه اش بیرون آورد یعنی قاتلش علی (سلام الله علیه) است.
«ولو كان حديثًا فيه شك لرده معاوية وأنكره»
اگر واقعاً در این حدیث شکی بود معاویه رد و انکار می کرد می گفت پیغمبر همچنین چیزی نگفته است. ولی چون روایت متواتر بود و از اصح احادیث است نتوانست توجیه کرد گفت ما «عمار» را نکشتیم علی او را کشت.
«وقد أجاب ( علي ) ( 2226 ) عن قول معاوية»
وقتی خبر به امیر المؤمنین رسید شعار سپاه معاویه را شنیدند حضرت فرمود:
«بأن قال: (رسول الله إذًا قتل حمزة حين أخرجه)»
اگر واقعاً این حرف معاویه و سپاهیانش درست و ملاک است پس قاتل حضرت «حمزه» هم پیغمبر است چون پیغمبر حضرت «حمزه» را از خانه اش بیرون آورد.
«وهو من عليّ إلزام لا جواب عنه»
البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير؛ اسم المؤلف: سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804، دار النشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م، الطبعة: الاولى، تحقيق: مصطفى أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج8،ص547
علی خواست جواب نقضی بدهد نخواست جواب حلی بدهد. جواب حلی بخواهد بگوید باید بگوید پیغمبر اکرم فرمود قاتل او، گروه ستمگر است چه کسی او را کشت؟ به دستور چه کسی کشته شد؟ قاتل چه کسی است؟ در عرف می گویند «مَنْ قَتَلَ عَمار؟» حضرت جواب حلی نداد یک جواب نقضی و الزامی داد.
در کتاب «الروض المعطار»، «محمد ابن عبد المنعم – متوفای 900» کتاب خیلی خوبی است و نکات خیلی خوبی دارد ایشان می گوید این روایت را «مسلم» و ... نقل کردند
«أخرجه مسلم ، قالوا: وهو خبر متواتر من أصح الحديث، وحين لم يقدر معاوية رضي الله عنه على إنكار هذا الحديث قال: إنما قتله أخرجه ، وقد أجاب علي رضي الله عنه عن قول معاوية رضي الله عنه بأن قال : فرسول الله صلى الله عليه وسلم إذاً قتل حمزة حين أخرجه ... قال إمام الحرمين: كان علي رضي الله عنه إماماً حقاً ومقاتلوه بغاة وحسن الظن بهم يقتضي أن يظن بهم قصد الخير وإن أخطأوه»
صفة جزيرة الأندلس منتخبة من كتاب الروض المعطار في خبر الأقطار؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم الحميري الوفاة: بعد 866 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت / لبنان - 1408 ه ـ - 1988 م، الطبعة: الثانية، تحقيق: إ . لافي بروفنصال، ج 1، ص 363
اسم معاویه را می آورد کلمه (رضی الله عنه) هم می آورد امیدواریم فردای قیامت جوابی هم داشته باشند. معاویه گفت «إنما قتله أخرجه» امیر المؤمنین هم جواب داد «فرسول الله صلى الله عليه وسلم إذاً قتل حمزة حين أخرجه»
بعد از امام الحرمین نقل می کند می گوید: «قال إمام الحرمين: كان علي رضي الله عنه إماماً حقاً»؛ در این که علی، امام حق بود شکی نیست. امام منصوب نه امام منتخب مردم که بود.
«ومقاتلوه بغاة» کسانی که با علی می جنگند گروه ستمگر هستند بعد می گوید: «وحسن الظن بهم يقتضي أن يظن بهم قصد الخير وإن أخطأوه»؛ حُسن ظن به صحابه این است که ما بگوییم این ها قصد خیر داشتند یعنی «عمار» را کشتند قصد خیر داشتند چون پیغمبر فرمود «عمار» اهل بهشت است این ها می خواستند «عمار» را زودتر بکشند تا به بهشت برود واقعاً این طور است؟
«مناوی» در «فیض القدیر - شرح جامع صغیر سیوطی»، جلد 6، صفحه 365 وقتی این روایت را می آورد می گوید:
«وهذا صريح في بغي طائفة معاوية الذين قتلوا عمارا في وقعة صفين وأن الحق مع علي وهو من الإخبار بالمغيبات يدعوهم أي عمار يدعو الفئة وهم أصحاب معاوية الذين قتلوه بوقعة صفين في الزمان المستقبل إلى الجنة أي إلى سببها وهو طاعة الإمام الحق ويدعونه إلى سبب النار وهو عصيانه ومقاتلته قالوا وقد وقع ذلك في يوم صفين دعاهم فيه إلى الإمام الحق ودعوه إلى النار وقتلوه فهو معجزة للمصطفى وعلم من أعلام نبوته»
فيض القدير شرح الجامع الصغير؛ اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي الوفاة: 1031 هـ، دار النشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ، الطبعة: الأولى، ج6، ص365
این روایت روشن هست که طائفه و سپاه معاویه، سپاه ستمگر هستند چون «عمار» را در واقعه «صفین» کشتند.
«وأن الحق مع علي»؛ حق با علی است وقتی حق با علی است در برابر حق، باطل هست نمی شود دو حق وجود داشته باشد.
«وهو من الإخبار بالمغيبات»؛ این که پیغمبر فرمود «عمار» را گروه ستمگر می کشد این إخبار پیغمبر از غیب است.
«فهو معجزة للمصطفى وعلم من أعلام نبوته» و این از معجزات رسول اکرم و نشانه ای نشانه های نبوت است که رسول اکرم آينده را می دید و می فرمود که «عمار» تو را گروه ستمگر می کشند تو آن ها را به بهشت دعوت می کنی آن ها تو را به آتش جهنم دعوت می کنند.
«یَدْعونَهُ إلَی النار» جایی برای حُسن ظن می گذارد؟ امیدواریم که آقایانی که این طوری مطلب را نقل می کنند فردای قیامت هم جواب داشته باشند.
آقای «ابن حجر عسقلانی – متوفای 852» گُل سر سبد اهل سنت است ایشان هم در «فتح الباری»، جلد 1، صفحه 452 این روایت را می آورد می گوید غالب طُرقش صحیح یا حسنه است.
«وفي هذا الحديث علم من أعلام النبوة وفضيلة ظاهرة لعلي ولعمار ورد على النواصب الزاعمين أن عليا لم يكن مصيبا في حروبه»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج1، ص543
نشانه ای از نشانه های نبوت است و فضیلتی روشن برای علی و «عمار» هست «وَ رَدٌ علی النواصب» در حقیقت ردی بر «ناصبی»ها است گمان می کنند علی در جنگ ها حق نبود. چه می خواستید آقای «ابن حجر» چه کرد؟
دوباره می آورم در این صفحه روایت را می آورد:
«تقتل عمارا الفئة الباغية جماعة من الصحابة منهم قتادة بن النعمان كما تقدم وأم سلمة عند مسلم وأبو هريرة عند الترمذي وعبد الله بن عمرو بن العاص عند النسائي وعثمان بن عفان وحذيفة وأبو أيوب وأبو رافع وخزيمة بن ثابت ومعاوية وعمرو بن العاص وأبو اليسر وعمار نفسه وكلها عند الطبراني وغيره وغالب طرقها صحيحة أو حسنة وفيه عن جماعة آخرين يطول عدهم»
جماعتی از صحابه نقل کردند «قتاده، ام سلمه» در «صحیح مسلم»، «ابو هریره، عبد الله ابن عمرو عاص، عثمان ابن عفان، حذیفه، ابو ایوب، ابو رافع، خذیمه، ابو الیُسر» و معاویه این روایت را نقل کرده است تمام این ها روایات صحیح است. این حدیث نشانه ای از نشانه نبوت است فضیلتی روشن برای علی و «عمار» است.
این روایت رد و مشت محکمی بر دهان «نواصب» هست که تصور می کنند علی در جنگ ها مُصیب (حق) نبود!
مجری:
«ناصبی»ها را باید ببینیم چه کسانی هستند؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این «علامه مجلسی» نیست بالا، پایینش کنیم «شیخ طوسی» نیست شما بگویید چنین و چنان است. این «ابن حجر» شما است آقا معتقد است بر این که اهل سنت، قِیال سفره این چند نفر هستند مثل «ابن حجر عسقلانی، ذهبی» و ... هستند. «قرطبی» در این زمینه مطلبی نیاورده است.
«مناوی» می گوید این در حقیقت برای کوباندن بر دهان سپاه معاویه بود ثابت کرد بر این که، آن کسانی که با علی جنگیدند ستمگر و هم ظالم بودند. و این حدیث، حدیث أنوار:
«متواترٌ و رواهُ الصحابه بضعةُ عشر»
ده و خرده ای نفر از صحابه این روایت را نقل کردند. خیلی واضح و روشن است.
جالب این که «ابن حزم اندلسی – متوفای 456» یعنی معاصر «شیخ طوسی، شیخ مفید، سید مرتضی (رضوان الله تعالی علیهم)» بوده است. با تحقیق «شیخ محمد شاکر» از علمای بزرگ اهل سنت است.
وقتی در کتاب «الإحکام فی أصول الأحکام» به این روایت می رسد می گوید علی ابن ابی طالب فرمود:
«فرسول الله صلى الله عليه وسلم إذن هو قتل حمزة إذ أخرجه»
امیر المؤمنین فرمود اگر بنا باشد ما «عمار» را از خانه اش بیرون آوردیم قاتل «عمار» باشیم پیغمبر هم قاتل «حمزه» است چون او «حمزه» را از خانه اش بیرون آورد. بعد می گوید:
«وأي قياس ههنا لو عقل هؤلاء القوم»
الإحكام في أصول الأحكام؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن حزم الأندلسي أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الحديث - القاهرة - 1404، الطبعة: الأولى، ج7، ص460
چه قیاسی در این جا است؟ نمی دانیم حرف «ابن حزم اندلسی» می خواهد به امیر المؤمنین اعتراض کند بر آن مبنای تصورات نصبی که دارد و جهالت و عنادی که دارد می گوید این چه قیاسی است؟ یا نه می خواهد بگوید سپاه معاویه همچنین حرفی زدند گفتند چون علی، «عمار» را از خانه اش بیرون آورد پس قاتلش علی (علیه السلام) است می خواهد به آن ها بگوید.
ایشان خیلی باز نکرده است «وأي قياس ههنا لو عقل هؤلاء القوم»
مجری:
قیاس های دیگری به جز این ها هست؛ یعنی تمام توجیه ها در همین وادی است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در این جا از نظر آقای «ابن حزم» من این طور برداشتم است با توجه به این که «ابن حزم» مخالف صد در صد هرگونه تقلید است. «ابو حنیفه، شافعی، مالک و احمد» را حسابی به این در و آن در می زند خیلی جسارت های تندی به این ها دارد به آن های که مقلد این ها هستند یعنی توهین های خیلی تندی دارد. به قولی (از ماست بر ماست) باید آقایان بگویند به ما مرتبط نیست.
«ابن تیمیه» می گوید مجتهد و مصیب بود از «ابن حزم اندلسی» خیلی تعریف کرده است. ایشان هم «ظاهری» مذهب بود ائمه اربعه و تقلید را قبول ندارد می گوید باید حتماً اجتها باشد.
من این طور برداشتم است می خواهد بگوید وقتی رسول اکرم می فرماید «عَمَّارٌ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»، «عمار» را گروه ستمگر می کشد. وقتی معاویه می شنود می گوید ما که «عمار» را نکشتیم «عمار» را آن کسی کشت که از خانه بیرونش آورد.
می خواهد بگوید کسانی که تقلید دارند می کنند و این حرف ها را می زنند شعار می دهند «إِنَّمَا قَتَلَهُ مَنْ أَخْرَجَه» می گوید این ها اگر عقلی داشته باشند «هؤلاء القوم» مراد ایشان، آن های است که مقلد هستند مقلدین ائمه اربعه را می خواهد بکوبد. چون در صفحه قبلش عمدتاً روی بحث تقلید از ائمه است دارد آن ها را می کوبد.
مجری:
از این آب گل آلود هم یک ماهیی بگیرد.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، جالب این که «عبد العزیز دهلوی» از «نواصب» سرشناس قرن 10 و 11 است صاحب کتاب «تحفه اثنی عشریة» این کتاب مشهور است. مرحوم «میر حامد حسین» در «عبقات» جواب داد خلاصه اش در 10 جلد چاپ شد جناب آٔقای «میلانی» هم در 20 جلد شرح کرده است. اخیراً هم «آستان قدس رضوی» اصل کتاب را دارند به ترتیب چاپ می کنند.
ایشان در آن جا می خواهد حدیث ثقلین را رد کند می گوید اگر پیغمبر فرمود:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي»
دو چیز گرانبهاء در میان شما می گذارم کتاب و اهل بیتم
«إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي»
می گوید از آن طرف پیغمبر فرمود:
«اهْتَدُوا بِهَدْيِ عَمَّارٍ»
شما به «عمار» اقتداء کنید ببینید «عمار» چه کار کرد؟ «عمار» ملاک حق است می خواهد ثقلین (اهل بیت) را رد کند «عمار» را پیش می کشد. می گوید در برابر حدیث ثقلین حدیث «اهْتَدُوا بِهَدْيِ عَمَّارٍ» است.
صدرش را کار نداریم «ابن حزم اندلسی» آن را کوبید مرحوم «میر حامد حسین» وقتی این روایت را نقل می کند می گوید آقای «دهلوی»، پیغمبر فرمود ببینید «عمار» به چه راهی می رود؟ راه «عمار» راه هدایت است. اگر به راه «عمار» بروید گمراه نمی شوید آیا «عمار» با ابوبکر بیعت کرد یا نکرد؟ برای ما بیاورید.
«وأنه قد تخلف عن بيعة أبي بكر هذا هدى عمار فلماذا لم يهتدوا بهداه؟»
اگر پیغمبر فرمود راه «عمار» را بروید «عمار» بیعت نکرد چرا شما مشروع می دانید؟
«ثم إن عمر بن الخطاب قد أعرض عن هدى عمار وعثمان اعتدى عليه، وعبد الرحمن بن عوف خالفه، وسعد بن أبي وقاص كان يبغضه، وطلحة والزبير ومن معهما خرجوا على علي وعمار معه، وعمرو بن العاص خرج لقتله، ومعاوية سر بمقتله»
داستانش مفصل است. عثمان نسبت به «عمار» جسارت کرد ایشان می گوید «إعتدی علیه» در حق او جنایت کرد «سعد ابن ابی وقاص» دشمن «عمار» بود. «طلحه و زبیر» در برابر «عمار» جنگیدند. «عمرو ابن عاص» و معاویه در قتل «عمار» دخیل بودند.
اگر پیغمبر فرمود «اهتدوا بهدی عمار» ببینید هدایت چه است بر مبنای هدایت «عمار» راه بروید مسیری که «عمار» انتخاب کرد او را انتخاب کنید شما می خواهید با این، حدیث ثقلین را بزنید حدیث ثقلین را زدید «عمار» را ملاک قرار بدهید ببینیم آیا واقعاً به هدایت «عمار» شما ارزش قائل هستید؟
راهی که «عمار» رفت مبنایی که «عمار» داشت اعتقاداتی که «عمار» داشت آقای «دهلوی» شما واقعاً به اعتقادات «عمار» احترام قائل هستید؟
مجری:
هر طرفش را بگیرید به ضرر شما است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
می گویند (به شتره گفتند گردنت کجه گفت کجام راسته؟) معاویه مجبور است اگر همچنین توجیهی نکند کارش دچار مشکل میشد. در روایت داریم خیلی از جنگ دست کشیدند.
با شهادت «عمار» سپاه معاویه دچار تزلزل شد یک عده کناره گیری کردند معاویه مجبور است همچنین حرفی بزند. ولی این که بعضی از علمای بزرگی مثل «ابن حجر، بدر الدین عینی، ابن بطّال، ابن حزم اندلسی» و ... می آیند توجیه می کنند می گویند معاویه اجتهاد کرده بود این واقعاً جای تعجب است.
از چه اجتهاد کرده است؟ اجتهاد از قرآن، اجتهاد از سنت یا اجتهاد بر مبنای هوای نفس؟ کدامش است؟ مبنای اجتهاد را اول برای ما روشن بفرمایید ما هم در خدمت شما هستیم.
مجری:
اجتهادی که دقیقاً مخالف نص است و صراحتاً آقا رسول الله این گونه فرموده بودند وقتی هم اعتراض می کنند آقای معاویه چه وضعش است، آن توهین ها را نثارشان را می کنند که با هم دیدیم!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
«مقام معظم رهبری» در یکی از سال های عید غدیر گفت از علمای اهل سنت تقاضا می کنم کتاب های «شرف الدین» و «علامه امینی» را بخوانند.
یکی از کتاب های که «علامه شرف الدین» نوشت و خیلی با ارزش است بعد از کتاب «المراجعات» کتاب «الإجتهاد و النص» است من به همه عزیزان اعلام می کنم این کتاب از گنجینه های تاریخ اسلام است نه تاریخ تشیع؛ این کتاب ترجمه «فارسی» شد و در اینترنت پی دی اف و شاید متن وردش هم باشد.
ایشان در کتاب «الإجتهاد و النص» مخالفت های که صحابه با حدیث رسول الله داشتند، تمام این ها را استخراج کرده است اجتهاد در برابر نص نه تنها اجتهاد از نص؛ یک دفعه نص سنت را ملاک قرار می دهیم از سنت پیغمبر اجتهاد می کنیم، یک دفعه نه با سنت پیغمبر مخالفت می کنیم آقا می خواهد در برابر سنت پیغمبر اجتهاد کند.
مجری:
نه جایی که هیچ متنی نیست آن جا هم یک توجیهی هم داشته باشد.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله به قول بعضی از آقایان منطقه فراغ است در منطقه فراغ به اطلاقات و عمومات متمسک می شویم. آقایان به قیاس و رأی متمسک می شوند. ولی در جایی که منطقه فراغ نیست سنت به صراحت آمده است نه یکی، دو مورد با تمام این ها مخالفت با سنت کنیم معنی ندارد.
یکی از رساله های دکترایی که در «دانشگاه ام القری» نوشته شد کتابی به نام «مخالفة الصحابة النص» بود.
مجری:
همه را جمع آوری کرده است!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، این رساله دکترا در «دانشگاه ریاض» نوشته شده است بعد به نام «مخالفة الصحابی للحدیث النبوی الشریف» کتاب شده این کتاب، کتاب خیلی با ارزش و خوبی است.
دوستان این کتاب را ملاحظه کنند این کتاب را استاد دکتر «عبد الکریم علی ابن محمد ابن نمله» نوشته است استاد در بخش «اصول فقه» در «دانشکده شریعت ریاض» در «دانشگاه امام محمد ابن سعود» است.
البته عذر می خواهم گفتم مال «دانشکده دانشگاه ام القری» است برای «دانشگاه ریاض» است که این دانشگاه یک سر و گردن از «ام القری» بالاتر است.
در این کتاب آن دسته روایت های که صحابه روایت از پیغمبر نقل کردند و خودشان مخالفت کردند این ها را به زیبایی آورده است
مجری:
با بررسی تطبیقی آورده است
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، در «دراسةٌ نظریةٌ تطبیقیة» به خوبی می آورد اولاً می گوید اگر یک صحابی روایتی نقل کند با سنتی که نقل کرد مخالفت کند تکلیف چیست؟ می گوید علمای «شافعی» این را گفتند علمای «حنفی» این را گفتند علمای «مالکی» این را گفتند علمای «حنبلی» این را گفتند حق هم این است. خودش هم اجتهاد می کند حسابی نظر می دهد.
حالا چه کار کنیم؟ سنت پیغمبر را قبول کنیم که این صحابی نقل کرده یا نه سنت صحابه را که مخالف سنت پیغمبر است کدامش را قبول کنیم؟ این کتابی نیست «دانشگاه تهران» یا «حوزه علمیه قم» یا «نجف» چاپ کرده باشد این کتاب چاپ «دانشگاه محمد ابن سعود ریاض» است یکی از بزرگ ترین دانشگاه های «وهابی» پرور، لیدر پرور، ایدئولگ پرور «عربستان سعودی» است.
یکی از فارغ التحصیلانش آقای «عقیل» با عقل است که ایشان ظاهراً از آن جا لیسانس گرفته است. می بینید در این شبکه ها چه جولان می دهد میگوید 22 بهمن را به تابستان می آورد!! حتماً در «دانشگاه ریاض» از این حرف ها هم می زنند که خدای «وهابی»ها می تواند 22 بهمن را یک سال در وسط تابستان قرار بدهد.
وقتی خدای عالم سنگی را خلق می کند که نمی تواند بلند کند این کار را هم باید انجام بدهد!
مجری:
در تمام صحبت های که انجام می شود یکی یکی صحبت های این افراد را نقل می کنیم می گوییم اشکالات کارشان کجا است و شما بینندگان حتماً دیدید اما یک توفیق دیگری دارد یک کتاب سیصد، چهارصد صفحه ای یک نفر که در همان دانشگاه دراساتش را طی کرد می نویسد نشان می دهد باید یک تأمل بیشتری انجام بدهند آن عزیزانی که دنبال پیدا کردن حق و حقیقت هستند.
صحبت آقای «عبد العزیز دهلوی» شده بود یا باید حدیث ثقلین را بگیریم یا منهج «عمار» را بگیریم هر کاری بکنیم نتیجتاً می رسیم به یک نفر و آن حضرت آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب هست. یا علی مدد یک میان برنامه ببینیم و بر میگردیم در خدمت تان هستیم.
(میان برنامه)
مجری:
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)!
اولاً خیلی مشتاق بودیم صدای آقای «سعید» را بشنویم و آن دغدغه های که داشتند. مخصوصاً گفتند گلایه های دارند در جلسه دوشنبه شب هم بیان کردند اسم حضرت استاد آیت الله «قزوینی» را بردند گفتند می خواهم گلایه هایم را با ایشان مطرح کنم آقا «سعید» در خدمت تان هستیم عزیزان ظاهراً تماس گرفتند فعلاً جوابی نیامده است. اگر گلایه، دغدغه و سوالی هست با روی گشاده در خدمت تان هستیم.
عزیز دیگری جلسه پیش تماس گرفتند و صحبت های را مطرح کردند در دانشگاه ها درس می خوانیم این چه اوضاعی هست شما به وجود آوردید، اهل بیت را از یک جنبه در مقابل خلفاء قرار دادید بدون هیچ استناد و صحبتی دارید این کلمات را می فرمایید؟
عزیزان به توصیه حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» دوست داشتیم صدایشان را مستقیماً بشنویم. مبهوت ماندن در هیچ جنبه ای هیچ وقت کار پسندیده ای نیست انسان باید یک نقطه اتکائی پیدا کند و تا وقتی آن را پیدا نکرد وظیفه اش این هست که دنبال حق و حقیقت برود.
برنامه برای همین قرار داد شد نقاط اتکاء را پیدا کنیم دوست داشتیم صدای این عزیزمان را هم بشنویم. اگر در ادامه تمایل داشتند صدای شان را مستقیماً بشنویم در خدمت شان هستیم.
اولین تماس آقای «بهادری» پشت خط ارتباطی هستن سلام بر شما بفرمایید.
تماس بینندگان برنامه
بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)
بسم الله الرحمن الرحیم، سلام عرض می کنم خدمت حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» و جناب اقای «مرعشی» دو سید بزرگوار!
به قول یکی از علمای بزرگ اهل سنت معاویه اجتهاد کرد الان داشتم دنبال یک حدیث می گشتم یادداشت کردم در مراسم حج آقای معاویة ابن ابو سفیان بلد نبود «اللهم لبیک» بگوید، «سعد وقاص» گفت چرا نمی گویی؟ گفت بلد نیستم گفت وای به حال آن امتی که تو امیر المؤمنین آن ها باشی! چطور می گویند این آقا اجتهاد کرده است؟
دیگر این که عدالت جمیع صحابه را می خواهم بگویم بعضی ها می گویند هر کسی صحابه را اگر لعن کند کافر، فاجر و زندیق است. همین خلفاء صحابه را زدند و توهین کردند هیچ کس به اندازه خلفائی که آقایان مدعی هستند صحابه عادل می باشند صحابه را نزده است.
طبق نقل آقای «واقدی» صاحب «المغازی»، جلد 9، صفحه 4 «الغدیر» هم آورده است متواتر است که «ابن مسعود» می گوید اگر مرا کتک زدند و دنده ام شکست و دارم می میرم قاتل من «ابن زمعة» می باشد کافر است کسی که مورد احترام حضرت پیغمبر و دیگران بود او را خانه نشین کردند. کسی که نور چشم پیغمبر و مورد احترام اهل سنت و شیعه هم است.
می گوید «ابن زمعة» به دستور عثمان مرا کشت در سال قبل از فوت عثمان «ابن مسعود» فوت کرد سوال ما این است طبق منطق آقایان «وهابی» جناب عثمان صحابه پیغمبر را کشت اشکال پیدا نکرد و اگر ما شیعیان انتقاد کنیم اشکال دارد. جناب عثمان اجازه نداد «ابن مسعود» پا از شهر «مدینه» بیرون بگذارد تا او فوت کرد آیا این شخص صحابه بود یا نبود؟ حتی خیلی از صحابه اجازه خروج از «مدینه» را نداشتند مگر با اجازه خلیفه؛ حتی جناب خلیفه دوم جلوی «طلحه» را گرفت گفت کجا می خواهی بروی؟ می خواهی بروی قرآن تفسیر کنی؟ «طلحه» گفت می خواهم به حج عمره بروم.
آیاتی درباره «ابن مسعود» نازل شده است «ابن ماجه، مسلم نیشابوری، تفسیر طبری، ابن عساکر، قرطبی، ابن کثیر، در المنثور، تفسیر شوکانی» می گویند آیه شریفه سوره انعام آیه 52 در خصوص شش نفر است، یکی از مصادیق آن آقای «ابن مسعود» است. پس جناب خلیفه مردی را زد و خانه نشین کرد که در صداقت و ایمان او آیه نازل شد.
«عمار یاسر» هم سخن گوی مخالفان عثمان شد به عثمان هم گفت من سخن گوی مخالفان شما هستم عثمان گفت ای فرزندان ... علیه من تندی می کند این قدر «عمار یاسر» را زد که بی هوش شد. او را بیرون انداختند «ام سلمه (سلام الله علیها)» همسر پیغمبر رد می شد دستور داد او را به منزل حضرت «ام سلمه» بردند حتی نماز ظهر، عصر، مغرب و عشاء را نخواند تا میانه شب بی هوش بود به هوش که آمد نمازها را خواند و گفت خدا را شکر این اولین روزی نیست که برای رضای خدا کتک می خورم!
«انساب الأشراف بلاذری»، جلد 5، صفحه 248 و 84 آقای «زهری» هم گفت عثمان این قدر «عمار» را زد تا بی هوش شد. در صفحه 42 همین کتاب نوشت هر دو دست و پاهای «یاسر» را چهار میخ کردند مثل پدر و مادرش که به این شکل کشته شد همین کار را با «عمار» کردند عثمان با چکمه ای که به پا داشت چنان ضربه ای به شکم «عمار» زد که او دچار فتق شد. با این که «عمار» در سن پیری بود در حالی که امام علی می گوید اگر تمام جهان را به من بدهید بگویید این دانه جو را از دهان مورچه بگیرید می گویم این جهان مال خودتان این کار را نمی کنم.
«الإستیعاب»، جلد 2، صفحه 422 می گوید عثمان چنان «عمار» را زد که دنده های او شکست و پارگی در شکمش به وجود آمد با این که رسول خدا گفته بود ای «عمار» تو را کسی می کشد که از منحرفین است.
حتی مردم «مدینه» و «مکه» حکایت شان این بود که ببینند «عمار» در کدام طرف جنگ است؟ هر طرفی که او هست آن طرف حق است. «ابن مسعود» در منزل بستری شد در حال مرگ وصیت کرد اگر من مردم نگذارید عثمان بر من نماز بخواند و در «قبرستان بقیع» دفن شد. والسلام علیکم ورحمة الله وب رکاته!
مجری:
احسنتم، طیب الله.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
خداوند به شما جزای خیر بدهد!
مجری:
خیلی تشکر می کنیم با فرمایشات تان کاملاً مرتبط با بحث بود باز هم مستدل و مستند صحبت فرمودید قبل از این که بخواهیم سراغ تماس های بعدی برویم پیامی را یکی از عزیزان فرستادند، آقا «سعید» نتوانست بیاید اما ظاهراً یکی از افرادی که هم عقیده ایشان است باز هم این شبهه را مطرح کردند در آیه 109 سوره مائده همان آیه ای که آقا «سعید» هم به همین آیه استناد کرده بودند.
همین آیه را فرستادند و گفتند طبق این آیه باید بگوییم افرادی که مردند به هیچ وجه نمی شنوند چه پیامبر و چه غیر پیامبر باشند و ما حق نداریم هیچ کدام از این ها را مخاطب قرار بدهیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
جلسه قبل آخر وقت بود آقا «سعید» آمدند این آیه را مطرح کردند به دوستان گفتم زنگ بزنید ایشان گفت گلایه دارم می خواهم با فلانی صحبت کنم زنگ زدند تلفن شان را بر نداشت. تأسف می خورم این آقایان چطور این آیه را ملاک قرار می دهند؟
(يوْمَ يجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيوبِ)
(از) روزی (بترسيد) که خداوند، پيامبران را جمع می کند، و به آنها می گويد: «(در برابر دعوت شما،) چه پاسخی به شما داده شد؟»، می گويند: ما چيزی نمی دانيم؛ تو خود، از همه اسرار نهان آگاهی.
سوره مائده (5): آیه 109
روزی که خدا، پیامبران را گرد آورد و بپرسد که دعوت شما را چگونه پاسخ دادند؟ گویند ما را هیچ دانشی نیست؛ این ترجمه آقای «آیتی» است.
ترجمه آقای «فولادوند»: یاد کن آن روزی را که خدا پیامبران را گرد می آورد می پرسد چه پاسخی به شما داده شد؟ می گویند ما را هیچ دانشی نیست تویی که دانای رازهای نهانی هستی.
از آقا «سعید» یک سوال دارم مردانه به ما جواب بدهد می گوید خدای عالم به پیامبران می گوید (مَاذَا أُجِبْتُمْ) در دنیا قوم شما که برای حق دعوت می کردید چه جوابی به شما دادند؟ یعنی رسول اکرم دارد «قریش» را دعوت می کند. حضرت نوح، قومش را دعوت می کند. حضرت موسی قوم «فرعون» را دعوت می کند.
می گوید چه جوابی به شما دادند؟ پیامبران می گویند نمی دانیم چه جواب دادند. یعنی چه؟ یعنی پیامبران جواب آن ها را نستجیر بالله نشنیدند؟ قوه سامعه شان را از دست داده بودند؟ آن طوری که شما معنا می کنید این می شود.
ترجمه ای که شما می کنید بدترین توهین و اهانت به پیغمبران است خدا از پیامبران سوال می کند یا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر وقتی که مردم را به طرف توحید دعوت می کردید چه جوابی به شما دادند؟ می گویند نمی دانیم چه جوابی دادند
مجری:
(لَا عِلْمَ لَنَا) نفی جنس است هیچ نوع علمی نداریم!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، بحث قیامت و بعد از مردن نیست خدا نمی گوید شما از قوم تان چه خبری دارید؟ بعد از مرگ شما برای قوم تان چه اتفاقی افتاد؟ بحث این نیست می گوید (مَاذَا أُجِبْتُمْ) وقتی شما قوم تان را دعوت کردید چه جوابی به شما دادند؟ این ها گفتند «هذا ساحرٌ کذاب، هذا مجنونٌ» و ... گفتند قرآن همه این ها را نقل کرده است.
جواب قوم را قرآن نقل کرده است جواب قوم حضرت نوح (مفصل آوردیم) وقتی قومش را دعوت می کند قوم حضرت نوح جواب های که دادند قرآن نقل کرده است. پیامبران از اینی که در قرآن نقل شد خبر نداشتند جواب بدهند؟ اگر این طور که شما دارید معنا می کنید توهین به پیغمبر است یعنی شما می گویید پیغمبر می گوید نمی دانم چه جوابی دادند؟ یادم نیست؛ یعنی چه برخوردی قومم با من کردند هیچ چیز در ذهنم نمانده است!
در تفاسیر اهل سنت آقای «طبری»، جلد 7، صفحه 169 این آیه را می آورد می گوید وقتی از پیامبران سوال می کنند قوم شما چه جوابی در برابر دعوت به شما دادند می گویند (لَا عِلْمَ لَنَا) در حقیقت پیامبران می گویند ما هیچ چیز نمی دانیم این خلاف واقع و نا درست است می گوید:
«يوم يجمع الله الرسل فيقول ماذا أجبتم قالوا لا علم لنا قال ذلك أنهم لما نزلوا منزلا ذهلت فيه العقول فلما سئلوا قالوا لا علم لنا»
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج7، ص125
در قیامت به قدری حساب، کتاب و عرصات وحشت آور است تعبیر ایشان این است عقل پیامبران از دست شان می رود. در قرآن هم دارد «کانهم سکاری» مثل آدم های مست، زن باردار حملش را سقط می کند. زنی که بچه در بغلش است بچه شیر خواره را رها می کند یعنی این قدر هولناک است می گوید پیامبران هم از حول قیامت یادشان نیست قوم شان در دنیا چه جوابی دادند.
می خواهد بگوید عرصات محشر به قدری وحشتناک و سخت است انبیاء هم از شدت حول قیامت عقل شان کار نمی کند این عبارتی که «جامع البیان تفسیر طبری»، جلد 7، صفحه 125 دارد.
«ابن کثیر» هم همین را دارد از «مجاهد، اعمش، سوری، السدی، حسن بصری» و دیگران نقل کرد می گوید این آیه در بیان این هست که قیامت به قدری وحشتناک و ترسناک است خدا وقتی از پیامبران سوال می کند قومت چطور جواب دادند می خواهیم قوم شان را محاکمه کنیم.
(فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ)
به يقين، (هم) از کسانی که پيامبران به سوی آنها فرستاده شدند سؤال خواهيم کرد؛ (و هم) از پيامبران سؤال می کنيم!
سوره اعراف (7): آیه 6
می گوید شما بیایید این جا جواب بدهید قوم تان چطور جواب دادند آن ها را می خواهیم محاکمه کنیم می گویند هیچ چیز نمی دانیم. این اصلاً ربطی به این که آیا سماع موتایی هست یا پیامبران بعد از رحلت شان از دنیا خبر دارند یا ندارند اصلاً ارتباطی ندارد.
ولذا بعضی از آقایان مثل «علامه طباطبایی» در «المیزان»، جلد 6، صفحه 202 و «تفسیر جلالین»، «سیوطی» در صفحه 159 آورده می گوید انبیاء به عنوان ادب این حرف را می زنند.
خدای عالم می گوید قوم تو چه جوابی دادند می گویند خدایا خودت شاهد بودی نیاز نیست ما بگوییم. وقتی خودت می دانی در برابر تو، علم ما هیچ چیزی نیست.
مجری:
جریان حضرت ابراهیم وقتی می خواستند ایشان را در آتش بیاندازند همین را گفت در سوره قصص آیه 37 در زمان حیات حضرت موسی است می گوید:
(وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِنْدِهِ وَمَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يفْلِحُ الظَّالِمُونَ)
موسی گفت: پروردگارم از حال کسانی که هدايت را از نزد او آورده اند، و کسانی که عاقبت نيک سرا(ی دنيا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد!
سوره قصص (28): آیه 37
در زمان حیات هست همین را می فرماید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، ولذا این ها می گویند در حقیقت به عنوان احترام، تکریم و تعظیم خدای عالم مثلاً یک دفعه بلا تشبیه بلا تشبیه با پسر شاهد یک قضیه ای هستند. پدر می گوید پسر چه می بینی؟ پسر می گوید پدر خودت بهتر از من می بینی، این یک چیز عادیی است نمی دانم چرا فکر این آقایان در این جا کار نمی کند!
مجری:
در مخالفت با بحث این که نمی شنوند عدم سماع موتیٰ چقدر آیه و روایات داریم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
از آقا «سعید» می خواهم آیه شریفه 41 سوره نساء با خوبی بخوانند
(فَكَيفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا)
حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) می آوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟
سوره نساء (4): آیه 41
خطاب به پیغمبر است پیغمبر، از هر امتی یک شاهدی می آوریم یعنی پیامبران هر امت شاهد اعمال آن ها هستند نمی گوید شاهد در دنیا؛ شاهد در دنیا باشد پیغمبر آن های را که می دید شاهد بود (وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا) پیغمبر تو را هم بر امت اسلامی شاهد می آوریم باید بیایی شهادت بدهی این امت چه کار کردند؟
کاری به بعد از رحلت پیغمبر نداریم، آقا «سعید» در زمان حیات پیغمبر، پیغمبر فقط آن دسته از امت را که ظاهر بودند در جنگ می آمدند به جنگ نمی رفتند یا در حضور پیغمبر بودند شاهد این ها است. آن های که در خانه هایشان کارهای خلاف یا خوبی کردند در شهرهای دیگر این کارها را انجام دادند پیغمبر چطور در مورد آن ها شهادت بدهد؟
آیا همین آیه کافی نیست اعتراف کنیم بر این که انبیاء به اذن الله شاهد بر اعمال امت هستند؟
اگر شما شیعه هستید بیش از پنجاه روایت از ائمه (علیهم السلام) بیاوریم که رسول اکرم و ائمه (سلام الله علیهم)
«یُعرض علیهم» اعمال امت «لیلاً و نهاراً» ائمه (علیهم السلام) اشراف کامل به اذن الله بر اعمال تمام امت که هیچ بر تمام خلائق دارند.
جالب این که آقای «قرطبی» همین عقیده شیعه را در کتابش به نام «التذکرة بأحوال الموتیٰ»، صفحه 690 می گوید این آیه در حقیقت همان روایتی است که یکی از «انصار» خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد نقل کرد
«ليس من يوم إلا تعرض على النبي صلى الله عليه وسلم أمته غدوة وعشية فيعرفهم بسيماهم وأعمالهم فلذلك يشهد عليهم»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج5، ص198
اعمال امت شبانه روز بر حضرت رسول اکرم عرضه می شود بر مبنای آن فردای قیامت شهادت می دهد. این مال ما نیست شما اگر سنی هستی این حرف آقای «قرطبی» است.
جالب این که، این را «ابن کثیر» در تفسیرش، جلد 1، صفحه 511 آورد رد هم نکرده است. چون «قرطبی» آدمی نیست که زور «ابن کثیر» برسد حرف «قرطبی» را بخواهد رد کند.
مجری:
تشکر می کنیم از حضرتعالی، مشتاقانه منتظر پاسخ های هستیم چه این دوست عزیزمان پیام متنی دادند و خود آقا «سعید» این مطلب را مطرح کردند اگر هنوز احساسی می کنید دغدغه ذهنی تان وجود دارد در خدمت تان خواهیم بود. تماس بعدی آقا «بدر الدین» از «رشت» پشت خط ارتباطی هستن سلام بر شما بفرمایید
بیننده: (آقا بدر الدین از رشت – شیعه)
سلام عرض می کنم آقا «سعید» باید همه آیات قرآن باهم دیده بشود در قرآن سوره توبه دارد:
(وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيبِ وَالشَّهَادَةِ فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
بگو: عمل کنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می بينند! و به زودی، به سوی دانای نهان و آشکار، باز گردانده می شويد؛ و شما را به آنچه عمل می کرديد، خبر می دهد!
سوره توبه (9): آیه 105
یعنی هر کاری که دوست انجام بدهید همان لحظه خدا و رسولش می بینند (وَالْمُؤْمِنُونَ) این وعده خداوند در قرآن است. ایشان لجاجت می کند با خودش.
سوال من از استاد «قزوینی» است این که در سوره نور آیه 55 آن آیه مشهور:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ)
خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده و کارهای شايسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمين خواهد کرد،
سوره نور (24): آیه 55
در آیه آخر سوره زمره (برای بنده خیلی سوال هست) همین کلمات را دقیقاً کلمه به کلمه داریم
(وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا * وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا * وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ)
و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می شوند؛ و کسانی که تقوای الهی پيشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می شوند؛ آنها می گويند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندی است که به وعده خويش درباره ما وفا کرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد که هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيکوست پاداش عمل کنندگان!»
سوره زمر (39): آیات 71 – 73 و 74
می آید در آخر همه این ها تمام می شود می گوید (وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ) یعنی کلمه به کلمه سوره نور را این جا دارد ولی این جا، این زمین را خداوند بهشت توصیف کرد که این وعده، صداقت پیدا کرد و صالحین را هم وارث کرد اما در بهشت! میخواهم استاد برایم توضیح بدهند می شود بگوییم سوره نور ارض بهشت است در زمین همچنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد؟
مجری:
تشکر می کنیم آقا «بدرالدین» عزیز! حاج آقا بفرمایید با توجه به این که وقت مان هم رو به اتمام است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
روایات متعدد در منابع شیعه و سنی داریم (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ) مربوط به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است.
شاید بیش از بیست روایت در منابع شیعه و هم چنین اهل سنت داریم در منابع شیعه اتفاقی است که این آیه مربوط به حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است فرصتی نیست اگر فرصت بود تمام این تفاسیر را نشان می دادم.
مجری:
الحمد لله با نام حضرت ولی عصر برنامه به انتها رسید باز هم این را به فال نیک می گیریم حُسن ختام برنامه با نامِ نامی حضرت صاحب الزمان بحمد لله به انتها رسید. حاج آقا از محضرتان تشکر میکنم و همچنین تشکر میکنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه امشب همراه ما بودید، تا دیدار آینده خدا نگهدار!














