2025 November 9 - يکشنبه 18 آبان 1404
شرح و توضیح حدیث «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»
کد مطلب: ١٦٢٩٣ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٤ - ١٦:٤٧ تعداد بازدید: 388
حبل المتین » عمومی
شرح و توضیح حدیث «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»

برنامه حبل المتین - 07 09 1400 (قسمت صد و دهم)

  
 
لينک دانلود  
 
 
 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

برنامه حبل المتین - 07 09 1400 (قسمت صد و دهم)

عنوان برنامه: شرح و توضیح حدیث «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»

کلیدواژه: شبکه جهانی حضرت ولی عصر؛ شیعه؛ آیت الله حسینی قزوینی؛ حدیث من مات؛ امام؛ شناخت امام!

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

الحمد لله باز این توفیق نصیب مان شد در یکشنبه شبی دیگر به محضر همه شما گرایمان برنامه «حبل المتین» را تقدیم بکنیم، برنامه ای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» باشیم ان شاء الله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

همان طور که مطلع هستید عادت کردیم در ابتدای جلسات دل هایمان را روانه بکنیم به ساحت ملکوتی حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) و به دل مان نور ببخشیم. ان شاء الله نور زندگانی ما هم تأمین بشود حضرت استاد سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده برنامه هستند خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم!

خدا را قسم می دهم به آبروی صدیقه طاهره همه ما را به آن چه که رضای خودش در آن است رهنمون کند و عاقبت همه ما را ختم بخیر بگرداند.

همان طوری که عزیزمان اشاره کردند، یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بکنیم باشد که گوشه چشمی آن بزرگوار و فرزند بزرگوارش آقا بقیة الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) به ما بکنند. دنیا، دین و آخرت ما را در سایه عنایت و الطاف خفیه شان بیمه کنند

کتاب عشق فداکاری است فاطمه من

برای امیر المؤمنین خیلی سخت بود که در هنگام دفن صدیقه طاهره خطاب به رسول الله عرضه داشت

«قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي‏»

یا رسول الله در فراق فاطمه صبرم نا تمام است!

من که یکباره در قلعه خیبر کندم * غم زهرا به خدا از کمر انداخت مرا

کتاب عشق فداکاری است فاطمه من * ولی چه سود که شیرازه این کتاب ندارد

بازویش متورم، سینه اش زخمی، پهلویش شکسته، صورت سیلی خورده، غم از دست دادن رسول الله قلبش را دارد کباب می کند.

ولی چه سود که شیرازه این کتاب ندارد

ز ناله کردن هر روز گریه کردن هر شب * خبر شدم که غم درد او حساب ندارد

اگر ز غربت من کس سوال کرد بگویید * در این دیار سلام علی جواب ندارد

لب حسین دیگر بهر خنده باز نگردد * شکفته کی شود آن گل که آفتاب ندارد

نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة * يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات‏

زهرا جان نفس من در سینه تنگ شده است ای کاش خدا مرا زودتر به تو ملحق سازد!

«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَوْمِ الظَّالِمين‏»

(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

مجری:

«اعظم الله اجورنا و اجورکم» الحمد لله باز هم توانستیم این محفل را نورانی کنیم با نور حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) همان طور که مطلع هستید عزیزانی که برنامه را پی گیری می کردند قطعاً آشنا شدند با این روالی که آغاز کردیم بیست و یک جلسه در باب آموزه هایی از امامت و ولایت صحبت کردیم و از محضر حضرت استفاده کردیم.

در جلسه بیست و دوم ان شاء الله بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم آموزه هایی که هر کسی ادعای این را دارد دنبال حق و حقیقت می گردد و می خواهد آن راه اصلی سعادت را پیدا کند قطعاً باید با این آموزه ها و درس ها آشنا باشد.

 تقریباً دو، سه جلسه است بحث جدیدی را آغاز کردیم همگی در راستای آموزه های ولایت و امامت است حضرت استاد اگر لطفی بفرمایید و در ابتدا مختصری از آن چیزی که در جلسات گذشته، گذشته است بفرمایید استفاده می کنیم و بهرمند می شویم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

در جلسات گذشته روی سه موضوع تا به حال بحث کردیم:

 یک: بحث وجوب تحقیق از دین و مذهب با الهام از آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)

پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می ‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروی می ‌کنند؛

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

نکته دوم: حدیث مهم، اساسی و سرنوشت ساز: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَة كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا فِرْقَةً وَاحِدَة»

«وتفترق هذه الأمة على ثلاث وسبعين كلها في النار إلا واحدة»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 1، ص 443

امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند جز یک فرقه، تمام فرقه ها و دسته ها در آتش جهنم گرفتار خواهند شد. مفصل اقوال و روایات بزرگان اهل سنت و شیعه را مطرح کردیم و تأویلاتی که علمای فریقین داشتند بیان کردیم.

 نکته سوم: حدیث سرنوشت ساز، مهم و اساسی است و می تواند مسیر زندگی ما را تغییر دهد حدیث: «من مات بلا إمام مات ميتة جاهليّة» است.

 «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

هر کس بدون امام از دنیا برود مرگش، مرگ جاهلی است این را از منابع اهل سنت نقل کردیم و عرض کردیم حتی در «صحیح مسلم» حدیث 4686 به صراحت آمده است

«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةُ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1478، ح1851 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

در «مسند احمد»، جلد 4، صفحه 96 به صراحت آمد بر این که: «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ و بزرگان دیگر مانند «البانی» و دیگران همه این را با سند صحیح نقل کردند.

در جلسه قبل گفتیم این روایت در منابع شیعه مفصل و با سندهای صحیح آمده است. مرحوم «کلینی» در «کافی»، جلد 1، صفحه 378 چندین روایت در این زمینه آورده است و بزرگان ما هم این روایت را تصحیح کردند که

«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»

هر کس از دنیا برود و امامی نداشته باشد مرگش، مرگ جاهلی است!

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج1، ص 378، ح2

یا عبارات دیگری که در این زمینه هست آوردیم مرحوم «علامه محمد تقی مجلسی» تصریح کردند این ها را آوردیم.

 از مرحوم «کلینی» در «کافی»، جلد 1، صفحه 376 دارد:

«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فَقُلْتُ قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ قَدْ قَالَ قُلْتُ فَكُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ.»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص376، ح1

«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ ... فَكُلُّ مَنْ مَاتَ» هر کس بدون امام از دنیا برود مرگش، مرگ جاهلی است تأویلات و توجیهاتی بزرگان اهل سنت دارند این ها را ان شاء الله نقل می کنیم و نظریات بزرگان شیعه را هم در رابطه با این روایت نقل می کنیم و پیام این روایت، امروز در عصر حاضر برای ما چیست؟ این را هم ان شاء الله برای بینندگان عزیز مفصل بیان خواهیم کرد.

مجری:

الحمد لله با یکی از این تعابیر کاملاً آشنا شدیم و آن تعبیر «من مات بلا إمام مات ميتة جاهليّة» بود این یکی از آن تعابیر بود. در لا به لای این صحبت ها اگر دقت داشتید حضرت استاد بعضاً عبارت دیگری هم به کار می بردند و آن، این روایت بود: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»؛ می خواهیم بیشتر به این نوع عبارت بپردازیم ببینیم آیا این نوع عبارت و این سنخِ از بیان هم در کتب اهل سنت به چشم می خورد یا نه؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با این که «من مات بلا إمام مات ميتة جاهليّة» یا «من مات لیلة بلا إمام مات ميتة جاهليّة» از منابع اهل سنت آوردیم هر کس یک شب بدون امام بخوابد بمیرد مرگش، مرگ جاهلی است.

 ولی آن چه که خیلی مهم است «من مات بلا إمام» اصلاً روایت هم نداشته باشیم وقتی رسول اکرم می گوید هر کس بدون امام از دنیا برود مرگش، مرگ جاهلی است.

یکی از شرایطش، عقل حکم می کند که انسان دنبال امام بگردد ببینند امامش چه کسی است و امامش را بشناسد تا کسی امام را نشناسد می تواند با او بیعت کند؟ «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةُ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» این امام را باید بشناسد یا خیر؟ تا مادامی که ما کسی را نشناختیم چگونه می توانیم به امامت او معتقد باشیم و با او بیعت کنیم؟

در این جا به قول خدا یا پیغمبر «وهابیت» آقای «ابن تیمیه» بعضی ها می گویند «ناصبی» است بنده می گویم هم «ناصبی» و هم منافق است. دلیلش هم مطالبی است که در کتاب «منهاج السنة» دارد جسارت های که به حضرت صدیقه طاهره و حضرت امیر (سلام الله علیه) دارد از طرفی دیگر مقداری تعریف و تمجید می کند در حقیقت هم نفاق هم نصب دارد.

 ایشان در کتاب «منهاج السنة»،‌ جلد 1، صفحه 110 می گوید:

«قوله فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج1، ص110

آقای «علامه حلی» که گفته است پیغمبر اکرم فرمود هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش، مرگ جاهلی است.

این آقا از «علامه» نقل کرد «علامه» (صلی الله علیه و سلم) ندارد (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، شیعه معتقد است که صلوات «بترا» یا دم بریده جایز نیست. «بخاری» و «مسلم» ده ها روایت دارند که پیغمبر اکرم فرمود هر کس به من صلوات می فرستد باید به آل من هم صلوات بفرستد.

«لَا تُصَلُّوا عَلَيَّ صَلَاةً مَبْتُورَة»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج7، ص207

صلوات بترا نفرستید گفتند صلوات بترا چه است؟ دم بریده یعنی به من درود بفرستند و به آل من درود نفرستند. این هم یکی از مصیبت ها است، حتی در حدیثی که «بخاری» و «مسلم» آوردند پیغمبر فرمود کیفیت صلوات بر محمد و ‌آل محمد در همان روایت «بخاری» و «مسلم» دارد (صلی الله علیه و سلم)

مجری:

خیلی از بینندگان تماس می گیرند می گویند اگر این روایات را نقل کردند چرا خودشان عمل نکردند؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

واضح و روشنش همین است.

مجری:

عزیزان اهل سنت قطعاً دارند برنامه ما را مشاهده می کنند ببینند در کتب معتبر اهل سنت چه نمونه صلوات فرستادن را اشاره کرده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

«صحیح بخاری»، جلد 2، صفحه 1222، حدیث 3189 نرم افزار مال اهل سنت است «ابو حامد سامری» می گوید صحابه گفتند

«أخبرني أبو حُمَيْدٍ السَّاعِدِيُّ رضي الله عنه أَنَّهُمْ قالوا يا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُولُوا اللهم صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كما صَلَّيْتَ على آلِ إبراهيم وَبَارِكْ على مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كما بَارَكْتَ على آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1232، ح3189

«یَا رَسُولَ اللَّهِ ص كَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْك‏» چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ حضرت فرمود: «قُولُوا اللهم صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كما صَلَّيْتَ على آلِ إبراهيم وَبَارِكْ على مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كما بَارَكْتَ على آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»؛ هیچ مدرکی برای این نیست آیات سوره احزاب تمام این قضایا را باطل می کند.

آیاتی که در سوره تحریم و ... آمده است ولی در روایت بعدی آقای «مسلم» نقل می کند خیلی جالب است در همین روایت کلمه (صلی الله علیه و سلم)، آوردند و (صلی الله علیه و آله) نیاوردند. «أزواجِهِ» دارد «صلی الله علیه و أزواجِه» بیاورید چرا (صلی الله علیه و سلم) می آورید؟

روایت دیگر در «صحیح بخاری» که به آل محمد تصریح دارد:

«سَمِعْتُهَا من النبي صلى الله عليه وسلم فقلت بَلَى فَأَهْدِهَا لي فقال سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقُلْنَا يا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فإن اللَّهَ قد عَلَّمَنَا كَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْكُمْ قال قُولُوا اللهم صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما صَلَّيْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللهم بَارِكْ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما بَارَكْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1233، ح3190

می گوید هر وقت خواستید به من صلوات بفرستید بگویید (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ) ولی در همین جا در دو جا: «سَمِعْتُهَا مِنَ النَّبِي‏ (صلى الله عليه وسلم)، سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّه‏ (صلی الله علیه و سلم)» دارد.

روایت بعدی در همین صفحه: «كَانَ النَّبِي‏ (صلی الله علیه و سلم)» دارد این‌که قضیه چه است، واقعاً نفهمیدیم چیزی که دارند می گویند آیا به این عمل هم می کنند. عزیزی می گفت اگر این روایت را در رابطه با امیر المؤمنین نقل کردند چرا عمل نکردند؟ این نمونه اش است از پیغمبر نقل می کند چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ فرمود بگویید (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ) در این جا، دو جا (صلی الله علیه) آورد ولی (آل)ش را نیاورده است!

مجری:

حداقل در همین جا می آوردید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حداقل در همین جا آقایان این کلیشه را (صلی الله علیه و آله و سلم) می آوردند. چه کار باید کرد این مظلومیت اهل بیت است.

 در «منهاج السنة» از «علامه حلی» نقل می کند «علامه حلی»، (صلی الله علیه و سلم) ندارد (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید این یک خیانت است. می گوید ایشان گفت «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» می گوید:

«يقال له أولا من روى هذا الحديث بهذا اللفظ وأين إسناده وكيف يجوز أن يحتج بنقل عن النبي صلى الله عليه وسلم من غير بيان الطريق الذي به يثبت أن النبي صلى الله عليه وسلم قاله وهذا لو كان مجهول الحال عند أهل العلم بالحديث فكيف وهذا الحديث بهذا اللفظ لا يعرف»

با عبارت «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ» شناخته شده نیست آن چه که مهم است روایت «صحیح مسلم» است که:

 «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةُ»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج1، ص110

آقای «البانی» در «سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة»، جلد اول می گوید:

«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة لا اصل له بهذا اللفظ. وقد قال الشیخ ابن تیمیة»

حرف «ابن تیمیه» را آورد خودش نرفت بگردد که آیا «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ»‌ یا نه؟ می گوید «ابن تیمیه» گفت همچنین عبارتی نیست.

 در کتاب «دستور العلماء جامع العلوم في اصطلاحات الفنون» آقای «قاضی عبد النبی عبد الرسول احمد نکری»، جلد 3 به صراحت می گوید همچنین روایتی جعلی است همان طور که «ابو الشکور» در تمهیداتش آورده است.

افرادی از بزرگان اهل سنت کتاب «الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیة» مال «العلامة الفهامة الشیخ الإمام المحدث محی الدین» چقدر القاب بلند بالایی! امام محدث «محی الدین – متولد 696 و متوفای 775» ایشان در کتاب «الجواهر المضیئة» می گوید:

«وقوله عليه السلام في صحيح مسلم من مات ولم يعرف إمام زمانه، مات ميتة جاهلية»

در «صحیح مسلم» آمد هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش، مرگ جاهلی است. معلوم می شود «صحیح مسلم»ی که در قرن هفت و هشت بود عبارت این بود «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ» یا حذف کردند یا نه تبدیل کردند «وَ لَم یَکُن لَهُ بِیعَتٌ فِی عُنُقِه»

«معناه لم يعرف من يجب عليه الاقتداء والاهتداء به في أوانه»

الجواهر المضية في طبقات الحنفية؛ اسم المؤلف: عبد القادر بن أبي الوفاء محمد بن أبي الوفاء القرشي أبو محمد الوفاة: 775، دار النشر: مير محمد كتب خانه – كراتشي، ج2، ص457

معنایش این است که نشناسد آن کسی که واجب است به او اقتداء کند و از هدایت او بهره ببرد. پس ایشان از «صحیح مسلم» نقل کرد.

آقای «تفتازانی» از استوانه های کلامی تقریباً از نخبه های اهل سنت است متوفای 793 ایشان هم مال قرن هشتم است ایشان در کتاب «شرح مقاصد»، جلد 5 دارد

«وقوله صلى الله عليه وسلم من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص275

به صورت مطلق نقل می کند و به صورت قطعی اشکالی نمی گیرد می گوید پیغمبر فرمود هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش، مرگ جاهلی است.

بعد توضیحاتی می دهد عقلاً به این که دفع ضرر محتمل واجب است که مسئله مفصلی دارد.

 باز ایشان در «عقائد نسفیة» چاپ قدیمش را گیر آوردیم دارد:

«من مات ولم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية»

هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش، مرگ جاهلی است!

شرح العقائد النسفية؛ سعد الدين تفتازانى، مكتبة الكليات الأزهرية، چاپ اول قاهره، 1407ه. ق، ص، 96

بعد در حاشیه نوشته است «رواه مسلم عن إبن عمر»، «مسلم» از «عبد الله عمر» این را نقل کرده است.

 عبارتی که «مسلم» از «عبد الله عمر» داشت آقایان دوباره ملاحظه بفرمایند «صحیح مسلم»، «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةُ» یعنی به جای «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ» کلمه «وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةُ» را آوردند.

مجری:

حضرتعالی یک زمانی می فرمودید وقتی به تمامی احادیث نگاه می کنیم می بینیم چه فیلتر سختی برای «صحیحین» گذاشته بودند بخواهند چهار روایت در آن بیاورند؛ پس نشان می دهد این فیلتر هنوز هم ادامه دارد. هنوز وقتی مشاهده می کنند چیزی باشد که ممکن است علیه خودشان استفاده شود آن را حذف کنند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نمی دانیم این ها فردای قیامت چه پاسخی دارند، دل مان هم به حال شان می سوزد والله راضی نیستیم یک نفر از مخلوقات الهی در آتش جهنم بسوزد حتی برای کفار هم واقعاً دل مان می سوزد از خدا می خواهیم ایمان بیاورند و با ایمان از دنیا بروند.

از خدای عالم می خواهیم به آبروی حضرت زهرا قسم می دهیم خدایا مقدمات هدایت همه خلائقت را فراهم کن!

آقایانی که این کار را کردند چه جوابی در برزخ دارند می دهند؟ چه گرفتاری های آن جا دارند؟

وقتی در کتاب «اسد الغابة» می آید:

«بات علي في فراش رسول الله»

«باتَ» یعنی در رختخواب پیغمبر بیتوته کرد، خوابید «بات» را تبدیل به «بالَ» می کند یعنی ادرار کرد. وقتی همچنین افرادی در جامعه ما پیدا می شوند این ها هم هست. یا حدیث:

«إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله تعالى وعترتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص1118

بر می دارد به جایش «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي‏» می گذارد.

«إني قد تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما كتاب الله وسنتي ولن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج1، ص172

فردای قیامت باید قضیه روشن بشود.

یا در کنار روایت:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه»

 المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص137، ح4637

اضافه می کنند: «وأبو بكر أساسها وعمر حيطانها وعثمان سقفها...»

«أنا مدينة العلم وأبو بكر أساسها وعمر حيطانها وعثمان سقفها وعلي بابها لا تقولوا في أبي بكر وعلي وعثمان إلا خيرا»

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج1، ص43

یا روایت:

«الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج3، ص3

درست می کند:

«قال النبي صلى الله عليه وسلم أبو بكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص189

علمای اهل سنت معطل ماندند، پیغمبر فرمود حسن و حسین دو سرور جوان های اهل بهشت هستند. درست کرد ابوبکر و عمر سرور پیر مردهای اهل بهشت هستند. بزرگان شان ماندند بهشت خانه سالمندان نیست پیر مردها و پیر زن ها را آن جا ببرند. بهشت جای صفا، عشق و لذت بردن است.

(وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْينُ)

و در آن (بهشت) آنچه دلها می ‌خواهد و چشم ها از آن لذت می ‌برد موجود است؛

سوره زخرف (43): آیه 71

(لَهُمْ مَا يشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَينَا مَزِيدٌ)

هر چه بخواهند در آنجا برای آنها هست، و نزد ما نعمت های بيشتری است (که به فکر هيچ کس نمی ‌رسد)!

سوره ق (50): آیه 35

پیر مردی که سن بالا دارد نود یا صد سال دارد نمی تواند تکان بخورد یک نفر هم باید بیاید تر و خشکش کند می خواهد بهشت برود چه کار کند؟

دست های نامیمون «بنی امیه» و مخصوصاً «بنی العباس» در کار بود زیرا «صحاح» در عصر «بنی العباس» نوشته شد عقیده ام بر این است اسلحه و سلاح بالای سرشان بود این را بنویس این را ننویس!

ولذا می بینیم «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» این همه مشاکل و سوال دارد عزیزانی که سن شان بالا رفت از آن ها توقع نداریم ولی جوان های اهل سنت، طلبه های جوان، دانشجوها، اساتید دانشگاه ها مقداری تجدید نظر کنند. همین طور علمای شیعه اگر بعضی روایایت که تشخیص می دهند جعلی است در منابع شان در مورد این ها تجدید نظر کنند.

تنها توپ را به زمین آن ها نمی اندازیم اگر این طرف هم بزرگان تشخیص می دهند بعضی از احادیث نا درست در کتب اربعه یا در دیگر کتاب وجود دارد باید بزرگان بنشینند ولی کسی که سند شناس و حدیث شناس باشد سنت نبوی و اهل بیت با خون، رگ، پوست و استخوانش عجین شده باشد نه این که بعضی از آقایان به قولی سواد الفباء ندارند «صحیح کافی» بنویسند یا بعضی از کتاب های بنویسند دستمایه «وهابیت» بر ضد شیعه شود.

آقایان از «صحیح مسلم» نقل کردند و در «صحیح مسلم» قضیه یک چیز دیگری است. «ابن تیمیه» شاید بالای پنجاه مورد پیدا کردیم از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نقل می کند که این ها در «صحیح بخاری»‌ و «صحیح مسلم» نیست. یا ایشان دروغ می گوید یا نه «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم»ی که در دست ایشان بود در قرن هفتم و هشتم به دست ما نرسیده است.

در طول این مدت تحریف کردند بیش از پنجاه مورد عبارت «ابن تیمیه» از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نقل می کند اگر یک روز لازم شد بخشی از این ها را برای بینندگان عزیز نشان می دهیم. «صحیح بخاری» را یک طرف می گذاریم عبارت «ابن تیمیه» را هم طرف دیگر می گذاریم قضاوت را هم به عهده بینندگان می گذاریم.

مجری:

به نظرم پژوهش بسیار مفصلی می طلبد چقدر هم آثار و مضراتی دارد برای آن های که ادعا می کنند از کتب خودشان و مسلم ترین کتب خودشان بهره برداری کنند وقتی می بینیم خود این ها دچار مشکل هستند آن هم مشکلی که در طی شش، هفت قرن این همه دست خوش تغییرات شده است چطور می خواهند از این، به عنوان سنت استفاده کنند؟ اگر ان شاء الله فرصت بشود جا دارد از محضر استاد استفاده کنیم و بهرمند بشویم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اگر حضرتعالی یادتان باشد قبل از این که وارد بحث آیات و روایات خلافت و امامت شویم یکی از مقدمات ضروری شاید یکی، دو جلسه بتوانیم تمام کنیم تحریفات، تبدیلات و موضوعات در برابر روایاتی که در رابطه با اهل بیت از نبی مکرم آمده است یک عده این ها را از بیخ حذف کردند تمامش سند دارد.

یک عده تحریف کردند چیزی به آن اضافه کردند اول و آخرش را جلو، عقب کردند. یک دسته هم شبیه سازی کردند یعنی مشابه این را برای دیگران گفتند مثلاً پیغمبر فرمود:

«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1870، بَاب من فَضَائِلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، ح2404

یا علی جایگاه تو نسبت به من مثل جایگاه حضرت هارون نسبت به حضرت موسی است فوری یک چیزی جعل کردند پیغمبر فرمود آقای ابوبکر جایگاه تو نسبت به من همانند جایگاه حضرت ابراهیم است.

 جایگاه آقای عمر نسبت به من مثل جایگاه حضرت نوح است. البته در جوابی که بر دکتر «قفاری» در «اصول مذهب شیعة إثنی عشری» دادیم ایشان با این که استاد دانشگاه است و رساله دکترایش از این خزعبلات را آورد آن جا نقل کرد. ما از خود علمای اهل سنت که این ها جعلی است اثبات کردیم به هیچ وجه نمی گوییم این روایت را شیعه تضعیف کرد شیعه می گوید جعلی است. این ها از زبان علمای اهل سنت گفتند همه این روایت ها جعلی و ساختگی است.

مجری:

خیلی لطف فرمودید از محضرتان استفاده کردیم.

 (میان برنامه)

مجری:

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) الحمدلله تا این لحظه از برنامه همراه ما بودید و مشاهده کردیم و دیدیم تعبیرهای مختلفی که نسبت به روایت «من مات بلا امام» و «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» آمده است کدام یکی شان دقیق تر و منطبق تر است بر آن چیزی که قدمای اهل سنت آن را نقل کردند و این را به وضوح مشاهده کردیم.

یکی از درخواست های که خیلی از بینندگان دارند این است که می خواهیم ببینیم آيا احادیثی که نقل می شود و قطعاً می دانیم از باب احتجاج دارد از کتب اهل سنت نقل می شود می خواهیم برکت این روایات را از کتب شیعه ببینیم ان شاء الله بتوانیم آن اطمینان نفسانی را حاصل کنیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در کتب شیعه این عبارت در ذهنم است نزدیک سی روایت در این زمینه داریم. «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» در «کافی»، جلد 1، صفحه 377 راوی «حارث ابن مغیرة» است می گوید به امام صادق عرض کردم

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ.»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص377، ح3

آقا جان، رسول اکرم فرمود هر کس بمیرد امامش را نشناسد به مرگ جاهلی مرد این درست است «قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ»؛ مراد مرگش، مرگ جاهلی یعنی با جهالت از دنیا رفته است مراد، معنای لغوی است یعنی مثل آدمی که جاهل بوده است.

 جاهل بر دو قسم است جاهل قاصر یا جاهل مقصر است. یا نه «أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ» مرگش، مرگ جاهلی است که اصلاً امامی نمی شناسد حضرت فرمود: «قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ.»، جاهلیت کفر، نفاق و گمراهی است.

 این روایت را مرحوم «علامه مجلسی» در «مرآة العقول»، جلد 4، صفحه 220 می گوید:

 «الحدیثُ‌ الثالث صحیحٌ»

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج4، ص220

روایت از نظر «علامه» صحیح است.

 از نظر ما هم بخواهیم بررسی کنیم این روایت پنج راوی دارد «علی ابن ابراهیم»، «نجاشی» در «رجالش»، صفحه 260 می گوید:

«علي بن إبراهيم بن هاشم أبو الحسن القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص260

مورد وثوق، اعتماد و صحیح المذهب است.

 آقای «خویی» در جلد 12، صفحه 212 همین را دارد.

 نفر بعدی «عبد الله ابن احمد ابن ادریس اشعری قمی» است.

«أحمد بن إدريس بن أحمد أبو علي الأشعري القمي‏ كان ثقة، فقيها، في أصحابنا، كثير الحديث، صحيح الرواية»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص92

همین مرحوم «شیخ» توثیق می کند.

 راوی سوم «محمد ابن عبد الجبار» مرحوم «شیخ طوسی» در رجالش می گوید:

 «محمد بن عبد الجبار، وهو ابن أبي الصهبان، قمي، ثقة»

نام كتاب: رجال الطوسي‏؛ نويسنده: طوسى، محمد بن حسن‏ (تاريخ وفات مؤلف: 460 ق‏)، محقق / مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه‏:1373ش، ص391

«صفوان ابن یحیی»، «نجاشی» در رجالش، رقم شماره 524 دارد:

«صفوان بن يحيى أبو محمد البجلي بياع السابري،كوفي، ثقة ثقة، عين‏»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص197

با تأکید پنجمین راوی «عمرو ابن حریث»، «نجاشی» درباره اش دارد:

«عمرو بن حريث أبو أحمد الصيرفي الأسدي،كوفي، مولى، ثقة»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص289

پس این پنج راوی در سند روایت قرار گرفت همه مورد وثوق است «علامه مجلسی» گفت صحیح است بر مبنای همین مسائل بیان کرده است. در توثیقات «علامه مجلسی» هیچ حرفی نداریم ولی بعضی جاها تضعیف می کند یا حسن می گوید بنده در بعضی از مورد نظرم کاملاً نظر «علامه مجلسی» است.

 البته بحث اجتهادی است کسی اجتهادش این مثلاً «سهل ابن زیاد» ثقه است یک نفر از مجموع ادله استفاده می کند ثقه نیست.

نمی توانیم عقیده خودمان را تحمیل کنیم بحث های رجالی، بحث تقلیدی نیست بگوییم من مقلد هستم.

بله «نجاشی» و امثال او به عنوان خُبره هستند و حیات (زندگی)شان نزدیک به زمان زندگی روات است و این مطالب را سینه به سینه شنیده اند و یک عمری «نجاشی» تلاش کرده رجال شناس و راوی شناس باشد.

وقتی «نجاشی و شیخ» ثقةٌ می گوید دیگر کسی حرفی نمی تواند بزند نه «علامه مجلسی» و نه «علامه حلی» و ... در بعضی از موارد اختلافی است مثلاً «شیخ طوسی» یک جا می گوید «سهل ابن زیاد ضعیفٌ جداً» و جای دیگر «ثقةٌ» می گوید. بعضی از آقایان اختلاف دارند مثلاً در رجال شان توثیق کرده است. مرحوم «مامقانی» می گوید یک فقیه فتوای متأخر و اخیرش حجت است.

قبلاً دلیل و قرائنی بود بر این که «سهل ابن زیاد» ثقه نیست بعد ادله جدیدی پیدا کرد چون مجتهد همواره در حال تکامل و پیشرفت است. یک فقیه، یک روز یک فتوا می دهد بعد روایات دیگری پیدا می کند فتاوای دیگری صادر می کند.

 «امام شافی» قبل از رفتن به «مصر» یک فتاوای داشت بعد از رفتن به «مصر» فتاوای دیگری صادر کرده است. مثلاً فتاوای جدید و قدیم «امام شافعی» مشهور است هیچ عیبی هم برایش نیست.

در هر صورت...

 مرحوم «شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه)» وقتی به این روایت می رسد در کتاب «الإفصاح» می گوید:

«وأما الخبر: فهو المتواتر عن النبي صلى الله عليه وآله، أنه قال: من مات وهو لا يعرف إمام زمانه، مات ميتة جاهلية" وهذا صريح بأن الجهل بالإمام يخرج صاحبه عن الإسلام»

الإفصاح في إمامة أمير المؤمنين عليه السلام؛ الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان (متوفاى413 هـ)، تحقيق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة الأولى، 1412هـ، ص29

خبر متواتر است که فرمود: «مَنْ مَاتَ وَ هوَ لا يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»

مرحوم «محمد تقی مجلسی» پدر «علامه مجلسی» همین طور می فرماید

«من الأخبار المتواترة في هذا المعنى و غيره أن الإمامة من أصول الدين كما رواه العامة و الخاصة متواترا أنه من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية»

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)؛ مجلسى، محمدتقى بن مقصود على، محقق/ مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، ج12، ص253

بعد هم بحث دیگری را مطرح می کند.

 در این زمینه روایت زیاد داریم به دو، سه مورد اکتفاء می کنم. البته در مورد بحث انکار امامت بارها عرض کردم بینندگان عزیزمان کاملاً در جریان هستند انکار امامت برای کسی که علم پیدا کرده امامت جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِي‏»، است امیر المؤمنین را پیغمبر برای امامت نصب کرده به این علم پیدا می کند. بعد از این که علم پیدا می کند انکار می کند ما معتقد هستیم این آدم کافر است شیعه یا سنی باشد هر کس می خواهد باشد.

ولذا قرآن در سوره نمل می گوید: (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ...)

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ)

و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!

سوره نمل (27): آیه 14

قوم فرعون یقین داشتند حضرت موسی حق است با این که یقین داشتند انکار کردند. همچنین اهل کتاب:

(يعْرِفُونَهُ كَمَا يعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ)

او [= پيامبر] را همچون فرزندان خود می ‌شناسند!

سوره بقره (2): آیه 146

پیغمبر را می شناختند همان طور که فرزندان شان را می شناختند ولی انکار کردند این انکار را «إنکار عن جحدٍ» قطعاً کفر آور است. ولی «إنکار عن جهلٍ» این جهل، جهل قاصر یا جهل مقصر باشد آقایان آن جا بحث مفصلی دارند که حکم جاهل و قاصر، جاهل و مقصر چه است.

 در روایت «کمال الدین» مال «شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه)» روایت از رسول اکرم سنداً هیچ مشکلی ندارد

«مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي»

هر کس یکی از ائمه را انکار کند پیغمبر فرمود منِ پیغمبر را انکار کرده است

«وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»

و کسی من را انکار کند قطعاً خدا را انکار کرده است!

 بلافاصله می گوید:

«وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي»

هر کس جحد یعنی «إنکار عن علمٍ» کند بداند که ائمه از طرف من منصوب هستند علم و یقین برایش بیاید ولی با آمدن یقین انکار کند

«وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي وَ مَنْ جَحَدَنِي فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص262

در این زمینه روایت الی ماشاء الله داریم.

حتی «وهابی» این عبارت مرحوم «شیخ مفید» را مفصل پیراهن عثمان کردند چماقی بر سر شیعه کردند در شبکه ها، در سایت ها و فضای مجازی می آورند آقای «غفاری، عثمان الخمیس، عبد الرحمان دمشقیه» و ... می گویند ایها الناس ببینید «شیخ مفید» می گوید:

«اتفقت الامامیة علی ان من انکر امامة احد الائمة و جحد ما اوجبه الله تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضال مستحق للخلود فی النار.»

هر کس یکی از ائمه را انکار کند کافر، گمراه و مستحق دائمی بودن در آتش است!

اَوائلُ المَقالات فِی المَذاهبِ وَ المُختارات؛ أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان (336 هـ - 413 هـ/947 م - 1022 م) المشهور باسم الشيخ المفيد، ناشر: دار المفید، لبنان - بیروت 1414، ص44

اما دقت نکردند «و جحد ما اوجبه الله تعالی...» مرحوم «شیخ مفید» در این جا آورده است «جَحَدَ» یعنی چه؟ اگر به کتاب های شیعه نگاه نکنند به کتاب خودشان نگاه کنند در کتاب «صحاح جوهری»، «الصحاح تاج اللغة اسماعیل حمّاد جوهری»

«فصل الجيم [جحد] الجحود: الانكار مع العلم»

کسی مسئله‌ی را با علم به آن انکار کند.

الصحاح؛ الجوهري (وفات : 393)، تحقيق: أحمد عبد الغفور العطار، ناشر: دار العلم للملايين - بيروت – لبنان 1407 - 1987 م، ج 2، ص 451

 «جحد» یعنی «إنکار عن علمٍ» آن هم اگر قبول ندارید در «لسان العرب ابن منظور»، جلد 3، صفحه 106 ایشان هم می گوید:

«الجحود الإنكار مع العلم»

لسان العرب؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711، دار النشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، ج3، ص106

از «جوهری» نقل کرده «جَحَد حَقه» و تمام این ها را مفصل می آورد بحث می کند.

حتی «امام قرطبی» تفسیرش عصاره تفسیر شش قرن اول است در جلد 13، صفحه 163 در ذیل آیه شریفه (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ) می گوید:

«أي تيقنوا أنها من عند الله وأنها ليست سحرا»

یقین داشتند که حضرت موسی از طرف خدا آمد عصا و ید بیضایش سحر نیست.

«ولكنهم كفروا بها وتكبروا أن يؤمنوا بموسى وهذا يدل على أنهم كانوا معاندين وظلما وعلوا»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج13، ص163

کافر شدند و تکبر ورزیدند از این که به حضرت موسی ایمان بیاورند عناد داشتند. تفاسیر دیگر همه همین را دارند (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ) عزیزان دقت کنند تمام روایاتی که ما داریم انکار امامت، انکاری از اصول دین و منکرش کافر است مثل انکار نبوت است بر می گردد به آن جایی که «إنکار عن علمٍ» باشد؛ یعنی دلیل برایش از قرآن، سنت و ادله عقلی محرز شود که علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) امام منصوب از طرف پیغمبر است.

امام حسن، امام حسین تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه)، ائمه منصوب از طرف پیغمبر هستند از ادله برایش روشن بشود و انکار کند قطعاً کافر است هیچ فرقی نمی کند «وهابی، مسیحی، یهودی» باشد یا قرآن بسنده ها باشند برای ما هیچ فرقی نمی کند این حکم در تمام این ها جریان دارد!

مجری:

چقدر با مناسبت بود پس فردا روز بزرگداشت مرحوم «شیخ مفید» است الحمد لله در جهت رفع این اتهامات و شبهاتی که چه بعضاً از خودی ها هم حتی نسبت به فرمایش ایشان مطرح می کنند چقدر مناسبت داشت که حضرت استاد هم این نکته را فرمایش کردند.

در این قسمت از برنامه سراغ تماس‌های بینندگان عزیز و ارجمند بیرویم، اولین تماس آقا «محمد» از «شهر کرد» پشت خط هستن سلام علیکم بفرمایید.

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقا محمد از شهر کرد – شیعه)

سلام عرض می کنم محضر شما و استاد گرامی، دو تا مسئله داشتم یک سوال و دیگری درخواستی از استاد دارم. سوال اول درباره سند زیارت جامعه کبیره، سند زیارت جامعه کبیره «علامه مجلسی» فرمودند «أصح الزیارات سنداً» علمای دیگر تصحیح کردند مثل «شیخ حر عاملی (رحمه الله)» و علمای دیگر و حتی متن زیارت جامعه کبیره شهادت می دهد بر این که از امام هادی (علیه السلام) صادر شده است. بلیغ، فصیح و واضح است از امام صادر شده است و شکی در آن نیست.

 اما ایرادی که در سندش گرفته می شود درست است علما تصحیح کردند ولی راوی که از امام هادی (علیه السلام) شنید «نخعی» است این شخص آیا توثیقی دارد علما چطور ایشان را تصحیح کردند به «نخعی» اعتماد کردند؟

درخواستی که از استاد دارم آیا ما راه مان درست است شبهات را پیدا می کنیم تحلیل می کنیم و پاسخ می دهیم و به دیگران یاد می دهیم تاریخ اسلام را تفسیر می کنیم. رجال، حدیث و این مسائل را می خوانیم و مطالعه می کنیم آیا این کار درست است؟ بعضاً خیلی ها ایراد می گیرند می گویند انجام این کار اشتباه است آن کار مجتهد است.

لذا ایراد عجیب و غریب می گیرند می خواهم از زبان حضرت استاد بشنوم ببینم آیا واقعاً خوب است ما این شبهات را در سطح جامعه پاسخ بدهیم؟ خودمان یاد بگیریم به دیگران یاد بدهیم. تحلیل، بررسی، استدلال، تفصیل و بحث کنیم آیا درست است این کاری که انجام می دهید؟ ممنون می‌شوم اگر پاسخ بفرمایید.

مجری:

خیلی ممنون موفق باشید، تماس بعدی جناب آقای ‌«بهادری» از «کرج» پشت خط هستن سلام علیکم بفرمایید

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» و جناب آقای «مرعشی» دو سید بزرگوار!

حضرت آقا، رسول گرامی اسلام (علی نبینا و آله علیه الصلاة و السلام) وقتی می فرمایند:

«مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت‏»

هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد!

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج‏2، ص537

بنا بر این است که رسول اکرم سخن به گزاف، غلو و اغراق نگویند چون دارای مقام عصمت هستند. وقتی می فرمایند «ما اوذي النبي» یعنی از نوح پیغمبری که آن قدر مورد سخره قرار گرفت از ابراهیمی که میان آتش قرار گرفت از حضرت موسی که آواره بلاد مختلف شد و آن هم ایضائی که قومش به او انجام دادند.

از حضرت عیسی ابن مریمی که متهم به (نستجیر بالله) حرام زادگی شد از زکریایی که میان نتنه درخت او را زنده زنده اراه کردند من بیشتر اذیت شدم واقعاً چه اتفاقی افتاد؟ این ها چه کسانی بودند که رسول مکرم اسلام را اذیت کردند؟ صحابه بودند، کفار بودند، منافقین یا مشرکین بودند؟

چرا 25 سال بعد از رحلت یا شهادت رسول اکرم مسیر اسلام را عوض کردند که آقا امیر المؤمنین می فرماید اگر می توانستیم نماز رسول خدا را که توسط سه خلیفه عوض شده بود به زمان پیغمبر بر می گرداندم اگر می توانستیم تمام اسیرانی که در زمان خلافت عمر اسیر کرده بود فتوح بُلدان انجام داد که خلاف نص پیامبر اسلام بود که فرمود به کشورها حمله نکنید.

اگر می توانستم تمام آن اسیرها را به شهرها و کشورهای خودشان بر گردانم این کار را می کردم.

به خدا قسم روزی اعلام کردم در نمازها، نماز واجب را در مسجد بخوانید نماز مستحبی در مسجد به صورت جماعت نداریم این سنت و دستور پیامبر نبود همین که گفتم یک عده از لشکریانم فریاد کشیدند ای مردم، علی دارد سنت پیامبر را عوض می کند.

من اگر دستور بدهم مقام ابراهیم را که این سه خلیفه جا به جا کردند به جای خودش بر گردانم، اگر فدک را به ورثه فاطمه بر گردانم اگر خانه جعفر را که بخش غصب شده خانه را از مسجد جدا کنم اگر آن خانم های که به نا حق از همسران شان طلاق گرفته بودند به همسران اصلی شان بر گردانم قرآن که خمس به ذی القربیٰ نازل کرد باید به اهل بیت می دادند سه خلیفه آن ها را به هم زد.

اگر مسجدی که پیامبر درست کرده بود به حالت قبلی بر می گرداندم اگر آن درهای که پیامبر گفته بود در مورد صحابه بسته شود و آن دری که اهل بیت داخل و خارج می شدند حتی با حالت جنب، باز باشد اگر آن های که پیامبر فرمود بر روی چکمه مسح نکشید روی پا مسح بکشید عمر گفت روی چکمه درست است.

اگر می گفتم عمر نماز میت را چهار تکبیر می گوید باید پنج تا گفته شود مردم را مجبور می کردم بسم الله را بلند بگویند چون ابوبکر، عمر و عثمان گفتند بلند گفتن بسم الله اشکال دارد اگر ازدواج ها را طوری تغییر می دادم فاصله طبقاتی بین زن و شوهر از بین برود چه بلایی سر من می آوردند؟

اولین مرجع تقلید جهان اسلام اگر به سنت رسول خدا که سنت واقعی بود می گوید اگر عمل می کردم لشکریانم علیه من کودتا می کردند یا عده ای از من جدا می شدند چون در زمان منِ علی چیزی از رسول خدا که متصدی آن باشد باقی نمانده بود همه را زده بودند، چرا؟ چون خلفا بعد از من معتقد بودند رأی ما اسلام است.

اگر قرآن و دیگری سنت پیامبر بود که ما قبول داریم جبرئیل همان طور آیه بر رسول خدا می آورد همان طور سنت را هم می آورد ما شیعیان می گوییم اسلام ما از خدا بعد رسول خدا بعد اهل بیت پیغمبر است. اما آقایان «ثقفی»ها گفتند قرآن دو هسته دارد یکی قرآن و رأی صحابه؛ پس امام علی می فرماید آن چه که من می خواستم عمل کنم علیه من کوتا کردند.

پس پایه گذار عمل به صحابه خلیفه اول، دوم و سوم بودند و آن کسی که به رأی خود قیاس و عمل کرد ابلیس بود این حرف در کتاب «سنن دارمی» آمد که رسول خدا فرمودند اولین کسی که به رأی عمل کرد شیطان بود. والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.

مجری:

احسنتم، طیب الله، تشکر می کنیم باز هم مثل همیشه الحمد لله متقن و مستدل صحبت فرمودید و مطالب زیبایتان را عزیزان بیننده شنیدند.

تماس بعدی آقا «محمد» از «قم» پشت خط ارتباطی هستن سلام علیکم برمایید

بیننده: (آقا محمد از قم – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت حضرت آیت الله دکتر «حسنی قزوینی» و مجری محترم آقای «مرعشی». یک سوال برایم پیش آمده روایت از امام علی (علیه السلام) داریم که می‌گوید من نقطه زیر باء «بسم الله» هستم می خواستم بپرسم معنیش چیست؟

مجری:

خیلی ممنون آقا «محمد» که از قم همراه ما بودند، حضرت استاد آقا «محمد» از «شهرکرد» سوال اول را پرسیدند البته صنف سوال های ایشان مقداری تخصصی و رجالی می شود اگر لطف بفرمایید مختصراً پاسخ بدهید استفاده می کنیم نسبت به سند زیارت جامعه کبیره سوال شان را مطرح کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با جامعه کبیره الان هم خیلی بحث می شود شیعیان عزیز «هندی» نامه ای خدمت حضرت آیت الله العظمی «سبحانی» نوشتند تعدادی روشنفکر مآب هستند در سند زیارت جامعه کبیره شک می کنند.

 اولاً بر این که مرحوم «علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه)» در «بحار»، جلد 102 چاپ «بیروت» و 102- 103- 104- 105 چاپ «ایران» می شود صفحه 144 می گوید

«أصح الزيارات سندا و أعمها موردا و أفصحها لفظا و أبلغها معنى و أعلاها شأنا.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص144

صحیح ترین زیارات از نظر سند است عمومی ترین و همه شمول ترین زیارات از نظر «و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنى، و أعلاها شأنا.» این یک مورد.

مرحوم «محمد تقی مجلسی» در «روضة المتقین»، جلد 5 می گوید:

«فالحاصل أنه‏ لا شك‏ لي‏ أن هذه الزيارة من أبي الحسن الهادي سلام الله عليه بتقرير الصاحب عليه السلام و أنها أكمل الزيارات و أحسنها بل بعد تلك الرؤيا أكثر الأوقات أزور الأئمة صلوات الله عليهم بهذه الزيارة و في العتبات العاليات ما زرتهم إلا بهذه الزيارة و لهذا أخرت شرح أكثرها لأن ينشرح في هذه‏»

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)؛ مجلسى، محمدتقى بن مقصود على، محقق/ مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، ج5، ص452

هیچ شکی ندارم این زیارت از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است و این از کامل ترین و بهترین زیارات است.

مرحوم «شیخ حر عاملی» در کتاب «الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة»، باب 9 ایشان وقتی به این عبارت می رسد می گوید زیارت جامعه کبیره در «من لا یحضر، عیون اخبار الرضا و تهذیب» با سندهای صحیح از «اسماعیل بَرَکی» از «موسی ابن عبد الله نخعی» نقل کرده اند. این برای ما کفایت می کند.

 اما عزیزمان گفتند «موسی ابن عمران نخعی»، «موسی ابن عمران نخعی» در اسانید «کامل الزیارات»، صفحه 27 قرار گرفته است می گوید:

«لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته ...و لا أخرجت فيه حديثا روي عن الشذاذ من الرجال يؤثر ذلك عنهم عن المذكورين غير المعروفين بالرواية المشهورين بالحديث و العلم‏‏»

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص332، الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات‏، ص4

از افراد شاذ روایت نقل نکردم بلکه کسانی که مشهور هستند نقل کردم و تمام روایاتی که در جا است

«لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته‏»؛ از تمام راویانی که ثقه هستند نقل کردم. آیت الله العظمی «خویی (رضوان الله تعالی علیه)» در «معجم الرجال»، جلد 1، صفحه 50 وقتی عبارت کامل الزیارات را نقل می کند می گوید:

«فإنك ترى أن هذه العبارة واضحة الدلالة على أنه لا يروي في كتابه رواية عن المعصوم إلا وقد وصلت إليه من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج1، ص50

«فإنَّکَ تریٰ»؛ داری می بینی «أن هذه العبارة واضحة الدلالة على أنه» عبارت «ابن قولویه» دلالت واضحی است که «لا يروي في كتابه رواية عن المعصوم إلا وقد وصلت إليه من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله»؛ هر روایتی که نقل کرده است تمام راویانش یقین کرده ثقه است.

همان‌طوری که «نجاشی (رضوان الله تعالی علیه) متوفای 450» ثقه است وقتی می‌گوید فلان راوی ثقه است قبول می‌کنیم. «شیخ طوسی – متوفای 460» است وقتی می‌گوید فلان راوی ثقه است قبول می‌کنیم.

«ابن قولویه» تقریبا یک قرن جلوتر است ایشان متوفای 367 است. ایشان وقتی می‌‌گوید تمام روات ثقه هستند دیگر شبهه ای نداریم بر این‌که بخواهیم تردیدی در این زمینه بکنیم.

علم رجال به تعبیر حضرت آیت الله العظمی «شبیری زنجانی» در حقیقت جمع کردن قرائن و شواهد برای اثبات وثاقت راوی یا برای حسن حال راوی است. اگر بخواهیم بحث ریاضی و دو، دو تا چهار تا کنیم یک راوی را نمی‌توانیم صد در صد توثیق کنیم نه ما و نه اهل سنت.

همین اندازه که اطمینان عقلایی برای ما حاصل شود که این راوی ثقه است کافی است.

فقیه کل الفقیه آن کسی است که نگذارد روایت از درجه اعتبار ساقط بشود. همان طوری که می‌گویند فقیه کل الفقیه آن است که نگذارد نماز مکلف باطل بشود. شما می‌روی از خانم مسن و پیر سوال می‌کنی خانم من بین سه و چهار شک کردم می‌گوید نمازت را دوباره از اول بخوان.

ولی نزد فقیه می‌روی شکت را می‌گویی می‌‌گوید اگر شک سه و چهارت در حال قیام بوده حکمش این است، قبل از سجده حکمش این است و بین سجدتین حکمش چیز دیگر است. بعد از سجدتین حکمش چیز دیگر است بعد از سلام نماز حکم دیگر دارد. ده تا صورت برای تان می‌آورد و سعیش این است که درست کند نمی‌گذارد نمازتان باطل بشود.

فقیه ماهر آن کسی است که نگذارد نماز مکلف باطل بشود. فقیه رجالی هم کسی است که نگذارد روایت از درجه اعتبار ساقط بشود. و اگر شما بیروی از یک فرد عادی سوال کنی روایت چطوری است می‌گوید من نمی‌دانم شاید ضعیف باشد من که سر در نمی‌آورم.

این که بیاییم شمشیر برداریم و روات را قلع و قمع کنیم آن وقت است که علی ماند و حوضش!

سوال دوم ایشان که فرمودند آیا این بحث‌ها ضروری است یانه؟ من معتقدم بحث‌های رجالی لازم و ضروری است چون شما وقتی با وهابی‌ها بحث می‌کنی این‌ها وقتی در بن بست گیر می‌کنند می‌گویند روایت ضعیف است شما بیست تا روایت می‌خوانی نیم ساعت خودت را خسته می‌کنی اون با یک جمله تمام روایتی که خواندی می‌گوید ضعیف است.

شما به جای بیست تا روایت دو تا روایت بخوان بررسی سندی کن که نتواند جرأت کند بگوید روایت ضعیف است.

ما در مناظره ای که با جناب «آل شیخ» مفتی اعظم «عربستان سعودی» داشتیم جناب اقای «نواب» که الان مسئول بعثه مقام معظم رهبری است ایشان هم تشریف داشت در بحث توسل به قبور من روایاتی آوردم گفت این روایات همه جعلی است.

گفتم روایت توسل «بلال ابن حارث» را آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» جلد 2، صفحه 412 می‌گوید صحیح است. «ابن کثیر» در جلد 7 صفحه 105 می‌گوید روایت صحیح است. ایشان گیر کرد نتوانست جواب بدهد. نوار مناظره موجود است.

مجری:

همین یک مرد جنگی به از صد هزار!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یک دانه روایت را خوب برای جواب این‌ها کار کنیم به جای این که در رابطه با مشروعیت توسل سی – چهل تا روایت بریزیم و آن هم نگاه کند ببینید در میان این سی تا روایت کدامش را می‌تواند مناقشه کند و آن را انتخاب کند و بگوید بقیه روایت‌هایش هم همین طوری است.

ما اگر یک روایت را بررسی سندی کنیم و بگوییم بفرما این روایت صحیح است و بررسی سندی کردیم همین کفایت می‌کند.

آقای «محمد از قم» سوال شان چه بود؟

مجری:

آقای «محمد از قم» به روایت آقا امیر المؤمنین که فرمودند «أنا نقطة تحت الباء» به چه معنا است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! ما روایت داریم تمام قرآن در سوره حمد جمع است. یعنی سوره حمد در حقیقت یک آئینه تمام نمایی تمام قرآن است. از بسم الله الرحمن الرحیم تا وَلَا الضَّالِّينَ. و تمام حمد هم در بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه شده است، بسم الله الرحمن الرحیم هم همان باء بسم الله که آغاز بسم الله است همه چیز در آن‌جا است.

معنای خیلی ساده اش این است امیر المؤمنین می‌خواهد بگوید اگر کسی بخواهد قرآن را بفهمد باید نزد من بیاید. من می‌دانم قرآن کجا نازل شده است، شب، روز، صحرا، شهر، در خانه پیامبر، در مسجد، در سفر یا در حضر در این مورد حداقل چندین روایت از اهل سنت داریم که می‌گویند امیر المؤمنین فرمود من اعلم از همه به آیات قرآن هستم؛ چون می‌دانم این آیات کجا نازل شده و برای چه نازل شده است.

یکی از معنایش این است و معنای دیگرش فراتر از این است آن بحث خلقت نوری اهل بیت (علیهم السلام) است.

«اول ما خلق اللّه نوري»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص17

یا:

«اول ما خلق الله نوری و نور علی»

همان تعبیری که مرحوم «امام (رضوان الله تعالی علیه)» در کتاب «مصباح الهدایه» دارد:

«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»

مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57

بنده معتقد هستم که قضیه این است. ساده اش آن بود و دقیقش این است، فقط بیروید خلقت نوری اهل بیت را از روایت‌ها در بیاورید متوجه می‌شوید چه خبر و غوغایی است!

مجری:

احسنتم، خیلی ممنون و متشکر، حضرت استاد بسیار از محضرتان استفاده کردیم و همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه «حبل المتین» همراه ما بودید تا دیدار آینده خدا نگهدار!

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها