2025 April 24 - پنج شنبه 04 ارديبهشت 1404
از خانه تا جامعه: بررسی سیره فردی و اجتماعی امام هادی (علیه السلام)
کد مطلب: ١٦١٣٢ تاریخ انتشار: ٠٩ اسفند ١٤٠٣ - ١٥:٤٧ تعداد بازدید: 1213
سخنراني ها » عمومي
از خانه تا جامعه: بررسی سیره فردی و اجتماعی امام هادی (علیه السلام)

آینه تاریخ
تاريخ: 14/ 10/ 1403

 
 
 
 
لينک دانلود
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 14/ 10/ 1403

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:146

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مجری:

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامگاه جمعه‌ شما بخیر باشد دوم رجب به روایتی ولادت حضرت امام هادی (سلام الله علیه) است و سوم رجب به روایتی هم شهادت امام هادی (سلام الله علیه) این دو مناسبت ما را به این سو هدایت می‌ کند که برنامه آینه تاریخ را تقدیم حضور شما کنیم با محوریت و به قول معروف خط مشی که می‌ خواهیم در آن سیره امام هادی (سلام الله علیه) را بررسی کنیم و تقدیم حضور شما کنیم الحمدلله جناب آقای دکتر جباری کارشناس عزیز ما در برنامه آینه تاریخ حضور دارند و ما این توفیق را داریم که ان شاء الله در دقایقی که پیش رو هستیم از محضر ایشان بهره مند شویم استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.

استاد: جباری

 علیکم السلام و رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم حضور شما جناب آقای قضبانی و علیکم السلام عزیزان بیننده در هرجایی که شرف حضور دارند و بهترین‌ ها را از خداوند متعال طلب می‌کنم بهترین توفیقات و تاییدات الهی را ان شاء الله در همه آنات و لحظات مشمول توجهات خاص مولا و سرور و ولی نعمتمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم چون که اشاره فرمودید بنابر قولی امروز سالروز میلاد امام هادی (سلام الله علیه) بود گرچه قول صحیح‌تر و قوی‌تر و به تحقیق نزدیکتر نیمه ماه ذی‌الحجه است درباره ولادت امام هادی (سلام الله علیه) اما قول صحیح درباره شهادت امام هادی (سلام الله علیه) هم فردا است و امشب در شب شهادت آن بزرگوار قرار داریم تسلیت عرض می‌کنم شهادت آن بزرگوار را ابتدا به محضر مقدس نواده بزرگوارشان مولا و سرورمون امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه شما بینندگان گرامی و موالیان آن حضرت (سلام الله علیه) ان شاء الله که از ناحیه امام هادی (سلام الله علیه) مشمول توجهات عنایات قرار بگیریم و شیعیان خوبی و راستین باشیم برای آن حضرت (سلام الله علیه) به حق شیعی گری و موالات آن حضرت (سلام الله علیه) ان شاء الله ادا کنیم در خدمتتان هستم حالا ان شاء الله محور بحثمان هم در حد فرصت برنامه در ارتباط با سبک زندگی و سیره امام هادی (سلام الله علیه) ان شاء الله.

مجری:

 ما هم خدمت شما عرض تسلیت داریم همچنان که خدمت آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تسلیت داریم این مناسبت ناگوار و دردناک را عزیزان بیننده من تذکرات همیشگی را که ابتدای برنامه می دهم یادآور شوم سه هزار پانزده پانزده پانزده سامانه پیامکی ما است که از این طریق سوالات و نظرات خودتان را برای ما ارسال کنید در مورد برنامه‌ ها و بالاخره شبکه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متعلق به شما است شما می‌توانید نظراتتان را به ما منتقل کنید از این طریق ان شاء الله همکاران پیگیری آنها را به عهده دارند و می‌گیرند تلفنی هم که مشاهده می‌کنید زیرنویس شده است این هم پل ارتباطی دیگری است که شما از این طریق می‌ توانید سوالاتتان را به صورت مستقیم مطرح کنید و کارشناس عزیزمان در همین ارتباطی که برقرار می‌کنید پاسخگوی سوال شما ان شاء الله خواهند بود.

 علاوه بر اینکه ما را از ماهواره ببینید سایت شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اپلیکیشن شبکه جهانی ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اختیار شما است اما استاد عزیز قبل از اینکه به سیره حضرت هادی (سلام الله علیه) بپردازیم ما دو درخواست داریم یک سوالی از بیننده است و یک نکته‌ای که اگر صلاح دیدید در ابتدای برنامه در خصوص حلول این ماه عظیم الشأن ماه رجب است بفرمایید بعد ان شاء الله در خدمت شما باشیم.

استاد: جباری

 خواهش می‌کنم بله حالا در خصوص ماه رجب محضر بینندگان عزیز در واقع درس پس می دهیم و همه مستحضر هستند متوجه هستند نسبت به عظمت این ماه و در واقع سفره بزرگی گسترده شده است سفره عبودیت طاعت معنویت در واقع این سه ماه رجب شعبان و رمضان این دو ماه در واقع مقدمه ورود به ماه رمضان است اگر کسی بار معنوی می ‌خواهد ببندد برای یک سفر معنوی مقدس و مبارک و طول و درازی که در پیش داریم طبعاً باید از لحظات این ماه و ماه بعد و ماه رمضان بهره کافی برده شود خوشا به حال آن هایی که می‌دانند عظمت این ماه را این لحظات و قدرشناسند آسان از دست نمی دهم روزها و شب‌هایش را پاس می‌دارم و توجه دارند در چه فضایی قرار گرفته‌اند.

 و بدا به حال و افسوس به حال آن هایی که غافل هستند همین که ندا در قیامت داده می شود این الرجبیون نشانگر این است که ماه خاصیه ماه رجب ماه خاصی است از دوره جاهلیت هم این چنین بوده است و لذا ماه رجب در میان ماه ‌های سال یکی از ماه‌های حرام است یکی از اشعار حرم است چون چهار ماه ماه رجب به آن تک اینجا است و سه ماه پشت سر هم ماه‌های ذی ‌القعده و ذی ‌الحجه و محرم و دلیلش هم بوده است که ماه رجب ماه عمره گذاردن بوده است در اذهان دوره جاهلیت از زمان حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) و حالا ان شاء الله قسمت همه بینندگان عزیز ما شود انجام عمره در ماه رجب که برابر ثواب حج وعده دادند برای عمره در ماه رجب عمره رجبیه خیلی خواهان دارد و توفیقی است برای کسانی که بتوانند این عمره را در این ماه انجام بدهند منظور ماه خاصی است توصیه‌های خوبی در روایات شده است نسبت به این ماه اذکاری که به خصوص ذکر استغفار از صبحگاه و شامگاه و در طول روز این ها که به هر حال خود مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح آوردند به همان‌ ها عمل کنیم خیلی چیزی گیرمان می آید و از روزه روزهای ماه رجب غافل نشویم آن هایی که به هر حال توانی دارند هنوز سنشان اقتضا می‌کنند که بتوانند روزهای کوتاه که در واقع ربیع الصیام است بهار روزه است همین روزهای کوتاه کوتاه دارند که حتماً باید پایبند باشند ملتزم باشند آنکه ندارند بهترین روزها است برای روزهای مستحب یا احیاناً والدین داشتند از دنیا رفتند.

 روزه قضایی گردنشان بوده است یا احتمال می دهند بالاخره روز هایی که باید توجه کرد و ق در شناخت آنات و لحظات این روزها را از شب‌هایش غافل نشد و دعاهایی که در این ماه رسیده است دعاهایی که بعد از نماز رسیده است به هر حال تذکرات را باید متوجه باشیم و تا آن وقتی که نفسمان می آید و توان داریم توجه به این مسائل داشته باشیم که اولیا الهی آن هایی که عقلشان خیلی خوب بوده است خوب کار می‌کرده است و گوهر ها را می‌شناختند:

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيم هايى مى وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد .

 كنز العمّال : 21324

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود نفحه ‌های رحمانی در روزهایی از عمر شما می‌وزد خود را در مسیر آن نفحه ها و نسیم‌ ها قرار بدهید یکی هم ماه رجب است لحظات این ماه است که ان شاء الله همه شما بینندگان عزیز و ما هم در کنار شما جزو موفققین در این ماه و اینطور نباشد ماه رجب پایان بپذیرد و به هر حال جزو کسانی باشیم که گوهر عظیمی از دست داده است و چیزی گیرش نیامده است این را خواستم تذکری به خودم و امثال خودم داشته باشم ان شاء الله به مناسبت‌های خیلی خوبی هم در این ماه است از جمله سیزده رجب را در پیش داریم بیست و هفت رجب سالروز بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داریم ولادت امیرالمومنین (سلام الله علیه) و از آن طرف هم شهداتی را در پیش داریم از جمله وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) در نیمه رجب شهادت امام کاظم (سلام الله علیه) در بیست و پنج رجب در بیست و شش رجب وفات حضرت ابوطالب (سلام الله علیه) به هر حال ماه پر مناسبتی است ان شاء الله که خداوند توفیق بدهد از لحظات آنات این ماه بتوانیم حداکثر استفاده را ان شاء الله.

مجری:

 خیلی متشکر از این نکته‌ای که فرمودید داشتم مفاتیح را ورق می‌زدم از اسفار ماه که آنجا دیدم چیز هایی که در ذهنم است خیلی هم راحت است ذکر لا اله الا الله و استغفر الله و توبه و قرائت سوره توحید خیلی توصیه شده است در ماه رجب ان شاء الله بتوانیم بهره مند شویم استاد عزیز خیلی متشکر هستیم از این نکته‌ای که فرمودید سوالی هم است ابتدا این را مطرح می‌کنیم بعد موضوع را که خدای نکرده است بیننده عزیزمان سوالش بی پاسخ نماند دوستی سوال کردند که شاید در حالا آن ایام و ایام گذشته سردخانه نبوده است و دفن اموات در شب به خاطر این بوده است که میت روی زمین ممکن است خراب شود جنازه یا مثلا متعفن شود سریع دفن می کردند حالا اگر اول غروب بود همان شب دفن کردند این احتمال را چق در در مورد همین وقایع گذشته که در جلسات قبل اشاره کردید مثل خود دفن شبانه ابوبکر تطبیق داد.

استاد: جباری

 بله طبعاً این سوال دوستمان شاید در پی همان بحث‌هایی مطرح شده است که هفته قبل کردیم در ارتباط با دفن شبانه ابوبکر و سوالی که ایجاد می‌کند همین گزارش ابن سعد در الطبقات الکبری و امثال این ها نقل کردند که ابوبکر شب دفن شد قبل ان نصبح عایشه می گوید قبل از اینکه صبح کنیم یا عمر دفنش کرد و این ها این سوال مطرح می شود و هفته قبل هم اشاره کردم چای دفن شبانه مرسوم بوده است امر طبیعی بوده است یا نه امر دلیل خاص می‌خواسته است یا امر فوق‌العاده‌ای بوده است وضعیت خاصی باید پیش می‌آمده است که میت شبانه دفن شده است در حدی که بنده اطلاع دارم و از روایات و تاریخ و سیره آن ها دستمان آمده است موضوعیت ندارد دفن شبانه بلکه روز موضوعیت دارد و خودش شرکت در تشییع جنازه توصیه‌هایی که برای شرکت در :

 یشیع الجنائز و یعود المرضی فی اقصی المدینه

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به تشییع جنازه می رفت و در دورترین نقطه شهر «مدینه» به عیادت مریض می پرداخت.

بحارالانوار، مجلسی، ج 16، ص .228

 راجع به سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید داشت در تشییع جنازه‌ها شرکت کند ائمه (سلام الله علیهم) همینطور خیلی تاکید داشتند روی این مسئله تسلیت گفتن به صاحب مصیبت شرکت در تشییع جنازه میت این ها اقتضا می‌کند که روز باشد که مردم به هر حال بتوانند بیایند حضور پیدا کنند و عرض کردم هفته قبل که اصلاً دفن شبانه دلیل می‌خواهد مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) که وصیت کرده بودند و الا خواهران حضرت زهرا (سلام الله علیها) زینب رقیه و ام کلثوم در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند و هر سه روز دفن شدند اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اصحاب مثل سعد بن معاذ عثمان بن مضعون دیگران همینطور از دنیا می‌رفتند روز تشکیل می‌شدند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در تشییع شرکت می‌کرد تا دم قبر می‌آمد گاهی خود حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) در قبر می‌گذاشت مثل سعد بن معاذ و این ها و لذا اگر کسی شب دفن شده باشد.

 دلیل خاصی وجود داشته است راجع به عثمان عرض کردم هفته قبل چون مردم مانع می‌شدند از دفن در بقیع خانواده اش ناچار شدن که شب دفن کنند در تاریخ طبری خیلی روشن این مسئله را بیان کرده است و لذا راجع به ابوبکر ما این سوال برایمان واقعا مطرح است که چه دلیلی وجود داشته است هیچ دلیلی در تاریخ ذکر نشده است که وصیتی کرده بوده است دلیل خاصی و لذا بیشتر ذهنمان رفت سراغ اینکه احتمالاً سوء قصد به جانش از ناحیه کسانی که ذینفع بودند در بحث مرگ او پدید آمده است مسمومیت امثال این ها بوده است و نخواستند لو برود مسئله و شبانه سر و ته قضیه را هم آوردند و راجع به عرض شود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم ممکن است سوال شود که چطور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شب دفن شد چون درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم این است بحث آنجا مطرح است اما یک دلیل مسئله چون وارد این بحث من نمی‌خواهم شوم اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه زمانی دفن شد آیا همان دوشنبه شب دوشنبه که ظهرش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند آن شب دفن شدند یا سه شنبه شب چهارشنبه صبحگاه چهارشنبه دفن شده ‌اند بعضی چهارشنبه را قائل هستند اما مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایشان شواهدی می آورد که نه همان دوشنبه شب دفن شدند شاید از این باب که آن دسته از اصحابی که درگیر سقیفه نبودند و خیلی نرفته بودند در آنجا و می‌آمدند چون دارد دیگر حجره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آمدند از یک در وارد می‌شدند در واقع آن آیه:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا

خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.

احزاب (33):56

را می‌خواندند به عنوان وداع با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تکریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خارج می‌شدند شاید همین مسئله مقدار طول کشیده است و الا همان عصر دوشنبه باید طبعاً دفن می‌شد و تغسیل و تکفین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که خیلی نکشید امیرالمومنین (سلام الله علیه) کار را انجام داده است و شاید همین بحث وداع اصحاب کمی طول کشیده است و امرو برده به سمت غروب دوشنبه و شب سه‌شنبه حالا در جای خودش باید وارد شویم بحث شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کی دفع شد و این ها به هر حال این مسئله خواستم عرض کنم از این باب که مسئله دفن شبانه امر غیر عادی بوده است امر طبیعی نبوده است اما اینکه بیننده عزیز سؤال فرمودند که حاضر سردخانه نه قطعاً اینطور نیست اگر جنازه شب از دنیا برود یا روز قبل از دنیا برود یک روز هم بماند اینطور نیست که متعفن شود به خصوص که حالا فصل سرما هم باشد که دیگر اصلا چنین احتمالی نیست ولی روزهایی اگر بماند ممکن است بحث در هیچ گزارشی روایتی چیزی نیامده است که شب دفن کنید جنازه را به خاطر اینکه متعفن نشود یا شب دفن کردند به خاطر اینکه تعفن ایجاد نشود بعد روزهایی اگر جنازه بماند یا جزئی از بدن میت بماند طبیعتاً حالت تعفن الانش هم همینطور است دیگر در این روستاها مگر سردخانه است میتی حالت شهر و در بیمارستانی به هر حال قبرستان‌ها و آرامستان‌ها در همان غسالخانه و روز مردم را خبر می‌کنند و می آیند دفنش می‌کنند این را به خاطر چند ساعت ماندن جنازه بو بگیرد و بحث سردخانه است هیچ نیست چنین احتمال قطعاً منتفی است و عرض شود که اونچه که است اینکه به هر حال قابل تطبیق نیست در این قضایی است.

 البته این نکته را عرض کنم که چیزی به نام تقویر وجود داشته است راجع به سرها متاسفانه خیلی وارد شوم آن سرهای بریدن که ما اصلاً به جای حمل کنند سرهای بریده را از زمان معاویه علیه من الله ما یستحقه که بیشتر از آن زمان حمل سرهای افراد و مخالفان مثل عمرو بن حمق را سرش حمل کردند بعد از بریدن گاهی آنجا بوده است خوف اینکه در این مسیر از شهری به شهری برده شود سر بریده آن فرد مثلاً مخالف و امثال این ها آنجا ها دارد که کاری می‌کردند که دچار عفونت نشود یعنی گوش های سر را جدا می‌کردن آن است که عنوان تقویر مطرح است که حالا دیگر ما حالا شاید از این جهت که بیننده عزیز فرمودند که احتمال تعفن نسبت بدهند وجود داشته است بله اگر روزهایی بنا باشد که به اصطلاح بدنی حمل شود بخشی از بدهند آنجا بله.

مجری:

 خیلی متشکر هستم استاد از پاسخ مفصلی که دادید در این سوال ان شاء الله که بیننده پاسخ سوالاتشان را گرفته باشند اما برویم به سیره آقا امام هادی (سلام الله علیه) بالاخره ایشان هم از این را هم که جد بزرگوار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جد مستقیم هستند دیگر حالا آبا و اجداد حضرت (سلام الله علیهم) که جای خود دارند اهمیت دارد در شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در خصوص این آقا بیشتر صحبت کنیم و ان شاء الله از فرصتی که داریم استفاده کنیم اولین بحثی که مهم است در خصوص امام هادی (سلام الله علیه) به خصوص چون خیلی از شبهات هم شاید در این راستا پاسخ داده شود و خیلی از مباحث مغفول روشن شود بحث جو سیاسی آن زمان است و نوع رفتار سیاسی آقا امام هادی (سلام الله علیه) است به عنوان عملکرد و کارهایی که دارند.

استاد: جباری

 بله عرض کنم یک ترسیم کلی را سعی می‌کنم کوتاه چون بحث سیره عقب نمانیم ترسیم کلی فضای کلی را ترسیم می‌کنند استفاده ادوار حیات امام (سلام الله علیه) را که چطور شد امام (سلام الله علیه) سر از سامرا درآورد و حضرات معصومین (سلام الله علیهم) که در مدینه سکنا داشتند و چطور شد که امام هادی (سلام الله علیه) و سپس امام عسکری (سلام الله علیه) این ها سر از سامرا درآوردند و قبر مطهرشان همان جا است و عسکریین معروف شدند امام هادی (سلام الله علیه) متولد سال دویست و دوازده هجری است بنابر آنچه که به هر حال مشهور و مقبول است و هشت سال در جوار پدربزرگوارشان امام جواد (سلام الله علیه) زیستند امام جواد (سلام الله علیه) در دویست و بیست به شهادت رسیده است البته احضارهای امام جواد (سلام الله علیه) به بغداد داشتند هم سن دویست و پانزده و دویست و هجده و بعدش هم در دویست و بیست که به شهادت حضرت (سلام الله علیه) انجام داد و قصد معتصم و بعد امامت به امام هادی (سلام الله علیه) رسید از دویست و بیست در هشت سالگی هادی (سلام الله علیه) دومین امامی است که در طفولیت به امامت رسیده است چنانکه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سومین امامی است که در طفولیت به امامت رسید.

 بزرگوار امام هادی (سلام الله علیه) امام جواد (سلام الله علیه) اولین امام حسن (سلام الله علیه) شیعه بعد از امامت امام جواد (سلام الله علیه) اولین تجربه را کرده است برای امام (سلام الله علیه) در سن پایین امام جواد (سلام الله علیه) هم در هشت سالگی به امامت رسیدند متولد صد و نود و پنچ هستند امام رضا (سلام الله علیه) در دویست و سه به شهادت رسیدند طبعاً امام جواد (سلام الله علیه) در هشت سالگی به امامت رسیدند یک مقدار تسهیل شده بود فضا برای پذیرش امامت امام هادی (سلام الله علیه) چون آن ها که شبهه داشتند در اینکه امام (سلام الله علیه) یک طفل می‌تواند امام (سلام الله علیه) شود در عصر امام جواد (سلام الله علیه) دیگر شبهه ‌ها را بیرون ریخته بودند و امام جواد (سلام الله علیه) هم پاسخ داده بود عملاً توان علمی و این ها را حضرت (سلام الله علیه) بروز داده بود و دیگر شیعیان یقین کرده بودند که مثل نبوت اگر خداوند اراده کند یک طفل می‌تواند مثل حضرت عیسی (سلام الله علیه) حضرت یحیی (سلام الله علیه) متصدی امر هدایت امت بشود و امام هادی (سلام الله علیه) از دویست و بیست تا حدود دویست و سی و سه یعنی سیزده سال اول دوران امامت ایشان را در مدینه بودند خوب هم کار کردند این که می گویم خوب کار کردند شاگرد پروری کردند القاء حدیث کردند.

 از آن نامه‌ای که سعایت کنندگان مزدوران متوکل در مدینه و در مکه نوشتند برای متوکل برمی آید که گویا امام هادی (سلام الله علیه) آن چنان فعالیتی داشته است که برای این ها موجب نگرانی شده است و لذا به متوکل نوشتند که اگر تو را نیازی به حرمین است علی بن محمد (سلام الله علیه) را دریاب حرمین مکه و مدینه پیدا است که حضرت (سلام الله علیه) به هر حال فعالیت‌هایی داشته است در این دو شهر و شهرهای دیگر طبیعتاً به خصوص اینجا خوب است عرض کنم که ارتباط با شیعیان توسط آن سازمان وکالت شبکه وکالت نهاد وکالت به هر حال که توسط جدشان امام صادق (سلام الله علیه) پایه ‌ریزی شده بود و رشد کرده بود تا عصر امام هادی (سلام الله علیه) وکلایی در نواحی شیعه نشین منصوب شده است بودند آن ها وجه ارتباطی کانال ارتباطی بودن بین شیعیان در آن مناطق و امام (سلام الله علیه) در مدینه یا در بغداد یا هرجایی که در مثل امام (سلام الله علیه) حضور داشت یک کار بسیار مدبرانه ای که تاسیس شد این شبکه وکالت و امام هادی (سلام الله علیه) رشدش داد منتقل شد به امام عسکری (سلام الله علیه) و بعد در عصر غیبت صغرا ملجا و پناه شیعیان همه وکلا بودند خود نایبان چهارگانه این ها در واقع رهبران این خودشان وکیل بودند دیگر رهبران این وکلا بودند در نواحی مختلف حضور داشتند که این در واقع اگر نبود شیعه واقعاً در عصر غیبت صغرا متحیر می ‌ماند.

 امام هادی (سلام الله علیه) از این هم استفاده می‌کرد در مدینه برای ارتباط با شیعیان و لذا متوکل عباسی علیه اللعنه که در سال دویست و سی و دو به خلافت رسید احساس خطر کرد که به هر حال برای حاکمیت بنی عباس علی بن محمد الهادی (سلام الله علیه) می ‌تواند خطرساز باشد در ظاهر به عنوان تکریم و احضار حضرت (سلام الله علیه) حکم مشتاق شما هستیم و این ها یحیی ابن اکثم آن به اصطلاح مامورش را فرستاد به مدینه که حضرت (سلام الله علیه) به ظاهر با احترام بیاورد به سامرا و به هر حال حضرت (سلام الله علیه) در دویست و سی و سه ناچار شد با این ماموریت که متوکل داده بود به این مامورش حرکت می‌کند و عازم سامرا شود.

 و عزیزان بیننده مستحضر سامرا در واقع تاسیس معتصم بود معتصم عباسی در همان سالی که امام جواد (سلام الله علیه) را در دویست و بیست به شهادت رساند این شهر را بنا کرد در واقع پایتخت بنی عباس را از بغداد منتقل کرد به سامرا و از آن به بعد دیگر پایتخت سامرا بود دوره معتصم بعد واثق بعد متوکل و این ها تا به هر حال سال دویست و هفتاد و نه که مجدداً منتقل به بغداد شد و لذا و لذا است که امام هادی (سلام الله علیه) منتقد به سامرا شده است چون سامرا دیگر پایتخت بنی عباس بود در امسال خوب دوره اقامت امام هادی (سلام الله علیه) در سامرا از دویست و سی و سه شروع می شود تا دویست و پنجاه و چهار که شهادت حضرت (سلام الله علیه) بیست و یک سال حدود بیست و یک سال حضرت (سلام الله علیه) اقامت در سامرا دارد و سال‌های بسیار سخت از این بیست و یک سال حدود چهارده سالش مقارن است با خلافت کسی مثل متوکل، متوکل را مثال بزنیم در میان خلفای بنی عباس یکی از صفاک‌ترین و خشن‌ترین و دشمن‌ترین نسبت به اهل بیت (سلام الله علیهم) باید به متوکل مثال بزنیم قبلی‌ها و بعدی‌هایشان به هر حال کم اذیت نکردند ائمه (سلام الله علیهم) را متوکل یک بغض عجیبی داشت نسبت به اهل بیست شما در من که ندیدم در مورد هیچ کدام از خلفای بنی عباس این را نمی ‌یابید این گزارش را که در مجلسش یک دلقکی را مامور کند که ادای امیرالمومنین (سلام الله علیه) دربیارود زیر مثلاً لباسش چیزی قرار داشته است شکمش را گنده کند و چیزهایی بگوید و فلان که مثلا مسخره کند امیرالمومنین (سلام الله علیه) را اما متوکل این کار را کرد و همین موجب شد پسرش متصل به او اعتراض کرد حتی که تو به هر حال بنی عباس و بنی هاشم که پسر عمو هستید با هم چطور مثلاً چنین کاری نسبت به علی (سلام الله علیه) انجام می دهید چنین کسی است متوکل.

 و لذا این را عرض کردم از این باب که امام هادی (سلام الله علیه) چق در سختی باید کشیده باشد گزارش‌هایی است که حالا من واردش نمی شوم که متوکل مثلاً سواره بر اسب از قشونش می‌خواهد سان ببیند امام هادی (سلام الله علیه) مجبور است پشت سرش حرکت کند این امام (سلام الله علیه) خیلی به هر حال ناراحت بود از این وضعیت در مجلسش به هر حال سوالات می‌کرد که امام (سلام الله علیه) ناچار به چگونه جواب بدهد که بهانه‌ای دست متوکل بیفتد سوالاتی راجع به خلفا می‌کرد ابوبکر و عمر و این ها امثال این ها یا مثلاً آن بحث مجلس بزم شراب که حالا اگر رسیدیم یک مقدار بیشتر درباره این عرض خواهم کرد به هر حال دوره سختی بود برای امام هادی (سلام الله علیه) این دوره و در سال و متوکل سال دویست و چهل و هفت به دست توسط فرزندش منتصر به درک واصل شد.

 یکی از عوامل تصمیم منتصربه قتل پدرش همین قصه بود که عرض کردم یعنی همین تمسخری که نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کرد و برخورد این پسر که و کارهای دیگر متوکل هم بوده است و به هر حال این پسر با ترکان که آنجا به هر حال قشون و متوکل بودند ریختند و پدر را کشتند و یک مدتی هم مدت اندک این پسر منتصر خلیفه بود بعد مستعین خلیفه شد تا رسید به معتز پسر دیگر متوکل که زبیر بن متوکل است معتز از دویست و پنجاه و دو تا دویست و پنجاه و پنج خلیفه است در دویست و پنجاه وچهار در واقع امام هادی (سلام الله علیه) توسط این معتز به شهادت رسیده است و مسموم شده است این اجمال عرض شود که کلیت این دوره است.

 اما سختی وضعیت در سامرا برای امام هادی (سلام الله علیه) و سپس امام عسکری (سلام الله علیه) دو سه گزارش سریع عرض می‌کنم که ببینید کار به گونه‌ای بوده است که که نشان می دهد خودمان استفاده از شبکه وکالت چقدر لازم بوده است که مردم دیگر ناچار نشوند ارتباط مستقیم با خود امام (سلام الله علیه) داشته باشند با وکلا مرتبط می ‌شدند و با امام (سلام الله علیه) اگر کسی ارتباط مستقیم پیدا کرد جانش در خطر بود دو سه گزارش در این باره است که یک مقدار فضا روشن می‌کند یکی اینکه امام هادی (سلام الله علیه) و سپس امام عسکری (سلام الله علیه) مثل یک حالا مثال بزن زندانی که می گویند هر هفته خودت را به پاسگاه معرفی کن هر هفته دو روز باید می ‌رفتند به دارالخلافه و موظف بودند خود را آنجا حاضر کنند شیعیانی که می‌خواستند با امام (سلام الله علیه) ارتباط برقرار کنند از این فرصت وسط راه استفاده می ‌کردند گاهی نامه می‌خواستند بدهند سؤالی کنند در مسیر می ایستادند تازه در اینجا هم جاسوسان گاهی تحت نظر داشتند یکی از گزارش‌ها روایتی است که حالا سندش هم اشاره کنم در کتاب شریف کافی آمده است.

روی ابن عبدالوهاب:عن أبی‌جعفر بن جریر الطبری، عن عبدالله بن محمد البلوی، عن هاشم بن زید قال: رأیت علی بن محمد، صاحب العسکر علیهماالسلام و قد أتی بأکمه فأبرأه، و رأیته یهیی‌ء من الطین کهیئة الطیر و ینفخ فیه، فیطیر، فقلت له: لا فرق بینک و بین عیسی علیه‌السلام، فقال علیه‌السلام: أنا منه و هو منی قال الراوندی: قال أبوهاشم الجعفری: انه ظهر برجل من أهل سر من رأی برص، فتنغص علیه عیشه، فجلس یوما الی أبی علی الفهری، فشکا الیه حاله، فقال له: لو تعرضت یوما لأبی الحسن علی بن محمد بن الرضا علیهم‌السلام فسألته أن یدعو لک، لرجوت أن یزول عنک. فجلس یوما فی الطریق، وقت منصرفه من دار المتوکل، فلما رآه قام لیدنو منه فیسأله ذلک، فقال له: تنح! عافاک الله، و أشار الیه بیده تنح! عافاک الله، و أشار الیه بیده تنح! عافاک الله ثلاث مرات. فرجع الرجل و لم یجسر أن یدنو منه، و انصرف فلقی الفهری فعرفه الحال و ما قال، فقال: قد دعا لک قبل أن تسأل، فامض فانک ستعافی.فانصرف الرجل الی بیته فبات تلک اللیلة، فلما أصبح لم یر علی بدنه شیئا من ذلک روی الطبرسی: عن حمران قال: کتبت الی أبی‌الحسن الثالث علیه‌السلام: جعلت فداک، قبیلی رجل من موالیک به حصر البول، و هو یسألک الدعاء أن یلبسه الله العافیة، و اسمه نفیس الخادم، فأجاب: کشف الله ضرک، و دفع عنک مکاره الدنیا و الآخرة، و ألح علیه بالقرآن، فانه یشفی ان شاء الله تعالی.

هاشم بن زید می‌گوید: دیدم نابینایی را نزد امام هادی علیه‌السلام آوردند، و او شفایش داد و دیدم از گل همچون پرنده می‌ساخت و در آن می‌دمید و پرواز می‌کرد، به او عرض کردم: میان تو و عیسی علیه‌السلام فرقی نیست. فرمود: من از او هستم، و او از من است.راوندی از ابوهاشم جعفری نقل می‌کند که گفت:مردی از اهل سامرا بیماری جذام گرفت، و زندگیش ناگوار شد، روزی نزد ابوعلی فهری نشسته بود، و از بیماری خود شکوه می‌کرد، فهری به او گفت: اگر روزی نزد امام هادی علیه‌السلام بروی، و بخواهی که برایت دعا کند، امیدوارم بهبود یابی. آن مرد روزی در وقت بازگشت امام علیه‌السلام از قصر متوکل، در راه او نشست، چون امام علیه‌السلام را دید، برخاست تا نزدیک شود و درخواست کند، که امام علیه‌السلام سه بار با اشاره دست، فرمود: کنار برو، خدا شفایت دهد. آن مرد برگشت، و جرات نکرد که نزدیک شود، در راه فهری را دید، و جریان و فرموده امام علیه‌السلام را برای او گفت: فهری گفت: امام علیه‌السلام، پیش از آن که تو بخواهی برایت دعا کرده است، برو که به زودی شفا میابی. مرد به خانه خود برگشت، و شب را گذراند، چون صبح شد، در بدن خود هیچ اثری از بیماری ندید طبرسی از حمران نقل می‌کند که گفت: به امام هادی علیه‌السلام نوشتم: فدایت شوم، در همسایگی من یکی از موالیان شما بیماری حبس بول گرفته است، از شما می‌خواهد که دعا بفرمایید خدا شفایش دهد، و نام او نفیس خادم است. امام علیه‌السلام پاسخ داد: خدا بیماری و اندوه تو را برطرف، و گرفتاری دنیا و آخرت را از تو دور کند، و به او سفارش اکید کن قرآن بخواند، که به خواست خدا بهبود میابد.

 عیون المعجزات: 131، بحارالأنوار 50: 185 ح 63، مدینة المعاجز 7: 458 ح 42الخرائج و الجرائح 1: 399 ح 5، الثاقب فی المناقب: 554 ح 14، بحارالأنوار 50: 145 ح 29مکارم الأخلاق: 398، بحارالأنوار 95: 106، الامام الهادی علیه‌السلام من المهد الی اللحد: 369 ح 220.

 در الساقب فی المناقب ابن حمزه صفحه پانصد و پنجاه و پنج و حمد الخراج والجرائح مرحوم قطب راوندی جلد یک صفحه سیصد و نود و نه آمده است یکی از اهالی سامرا است که گرفتار بیماری برص شده بود و کسی به نام ابوعلی فهری پیشنهاد می‌کند می گوید که برو حالا به علی بن محمد الهادی (سلام الله علیه) وضعیتت را بگو بلکه او توجه کن شفا پیدا کند و این هم عرض کنم که تصمیم می‌گیرد که در وسط مسیر که امام (سلام الله علیه) داشته است می‌رفته است دارالخلافه عرض کنم که خدمت حضرت (سلام الله علیه) بیاید عرض حال و عرض حاجت کند و می آید در مسیر و همین که امام (سلام الله علیه) نزدیک می شود در مسیر کاخ متوکل نشسته بوده است همین که امام (سلام الله علیه) نزدیک می شود امام (سلام الله علیه) سه بار می گوید: تنح! عافاک الله تنح! عافاک الله تنح! عافاک الله

دور شو خداوند تو را عافیت بدهد دور شو خداوند تو را عافیت بدهد فضا انقدر سخت بوده است هم برای امام (سلام الله علیه) هم برای اینکه امام (سلام الله علیه) خوف جان این شخص را دارد این جریان را دیگر نمی‌خواهد خدمت امام (سلام الله علیه) می آید به همان ابوعلی جریان نقل می‌کند او استفاده خوب می‌کند می گوید که قبل از اینکه تقاضا کند امام (سلام الله علیه) برایت حتماً بهبودی خواهی یافت تنح! عافاک الله و می گوید فردای آن روز به برکت دعای حضرت (سلام الله علیه) صبح کردم در حالی که هیچ اثری از برس در بدنم وجود نداشت این یک گزارش است که هم اعجاز امام (سلام الله علیه) کرام کرامت را در بهبود این شخص با دعای همین بله کلی سخن این بله روایت این نقل فضای سخت که این ها گزارش دیگر است.

 راجع به فردی که گرایش به فتحیه داشت فتحیه یک مذهب متاسفانه انشعابی از شیعه شدند پیروان عبدالله افتح فرزند امام صادق (سلام الله علیه) بعد از شهادت امام صادق (سلام الله علیه) این ها آمدند به جای امام کاظم (سلام الله علیه) رفتن سراغ عبدالله افتح گفتن در امام (سلام الله علیه) ما هستی و کم کم معروف شدن به فتحیه، فتحیه انشعاب انحرافی در شیعه بود یک فردی که گرایش به فتحی داشت فتحی مذهب بود میره به سامرا یک مدت تردید درش ایجاد شده بود که من خلاصه از جهت فکری اعتقادی وضعیت هم چطوره می‌خواهد در مسیر حرکت حضرت (سلام الله علیه) به سمت دارالخلافه درباره مذهبش سوال کند می گوید که نشسته بودم سر راه که امام (سلام الله علیه) وقتی که رسید پیش از اینکه من به اصطلاح سوال‌هایم را مطرح کنم امام (سلام الله علیه) به سمت من شد از دهانش کاغذی را انداخت بیرون تکه کاغذ کوچک از دهان مبارک امام (سلام الله علیه) حضرت (سلام الله علیه) به سوی من انداخت بعد تشریف بردند و نامه را باز آن کاغذ را باز کردم دیدم توش نوشته که الان وقتش نیست و آنگونه که تو اعتقاد داری درست نیست الان جوابش هم می دهد اعتقاد اعتقاد درستی نیست و همین موجب می شود که این از عقیده فتحیه برمی‌گرده و گرایش به تشیع اثنا عشری پیدا می‌کند.

مجری:

 حالا این یک نکته جالبی هم که دارد شخصی که خودش فتحی است بالاخره از فرمودید دیگر از به جای امام کاظم (سلام الله علیه) رفت سراغ کسی دیگری دیگر و اصلاً منحرف شده است باز می ‌بیند که این شخصیت این شخصی است که هادی است و هدایتگر است می آید پیش ایشان شنیده بوده است .

استاد: جباری

عن الحسین بن محمد، عن معلی بن محمد، عن أحمد بن محمد بن عبدالله قال: کان عبدالله بن هلیل یقول: بعبدالله  فصار الی العسکر، فرجع عن ذلک فسألته عن سبب رجوعه، فقال: انی عرضت لابی الحسن علیه‌السلام أن أسأله عن ذلک فوافقنی فی طریق ضیق، فمال نحوی حتی اذا حاذانی أقبل نحوی بشی‌ء من فیه، فوقع علی صدری فأخذته، فاذا هو رق فیه مکتوب: ما کان هنالک، و لا کذلک.

کلینی رحمه الله با سند خود از احمد بن محمد بن عبدالله نقل می‌کند که گفت:عبدالله بن هلیل، به امامت عبدالله افطح قائل بود، به سامرا رفت، و از آن عقیده برگشت، از او سبب را پرسیدم. گفت: من خود را در معرض امام هادی علیه‌السلام قرار دادم تا از او بپرسیم، پس در یک راه باریکی با من برخورد کرد، به سویم آمد تا چون با من روبرو شد، چیزی از دهان خود به سویم انداخت که بر سینه‌ام نشست، آن را برداشتم و دیدم کاغذی است که بر آن نوشته است: عبدالله مقام امامت را نداشت، و شایسته آن نبود.

 الکافی ج1: ص 355 ح 14، بحارالأنوار ج50: ص184 ح 61.

امامیه معتقد به امامت حضرت (سلام الله علیه) کرامت است قبل از اینکه سوال کند جواب را جواب بدهند حضرت (سلام الله علیه) می دهد راهش روشن می شود بله این که عرض کردم در کتاب شریف کافی جلد یک صفحه سیصد و پنجاه و پنج جمله حضرت (سلام الله علیه) ما ماکان هنالک ولا کذالک اینجا جاش نیست و مورد دیگر نمونه دیگر راجع به فردی است از اهالی اصفهان این سندش هم در الساقب فی المناقب همان صفحه پانصد و پنجاه و الخرائج و الجرائح قطب راوندی جلد یک صفحه سیصد و نود و سه فردی از اصفهان همراه تعداد دیگر از اهالی اصفهان این ها حرکت می‌کنند آدم فقیری بوده است هم فقر داشته است و برای به هر حال بعضی مسائل دیگر برای دادخواهی همراه جمعی از اهالی اصفهان می روند سامرا که متوکل را ملاقات کنند و عرض حال کنند و خلاصه کمکی بگیرند و این ها در مسیر قصر متوکل می ‌بیند که امام هادی (سلام الله علیه) عازم قصر متوکل است زمزمه هم در زبان‌ها بوده است که متوکل امام (سلام الله علیه) را احضار کرده است و خوف قتل امام (سلام الله علیه) وجود دارد این در همان حال که امام (سلام الله علیه) عازم بودی در قلبش احساس علاقه خاصی نسبت به حضرت (سلام الله علیه) می‌کند و در دل در دل دعا می‌کند که خداوند شر متوکل را از امام (سلام الله علیه) دور کند در دلش آرزو می‌کند که امام (سلام الله علیه) دور شود این مقدار معرفت درش بوده است می گوید که در همین حال امام (سلام الله علیه) را دیدم که سوار آن اسبش بودند به یال مرکب نگاه می‌کردند و امام (سلام الله علیه) توجهی به چپ و راست نداشتند و در مسیر مردم صف کشیده بودند و این ها امام (سلام الله علیه) مسیر خودش را طی می‌کرد نزدیک من که رسید رو کرد به من فرمود خداوند دعایت را مستجاب کند عمرت را طولانی سازد و مال و فرزندت را نیز افزون کند.

 سه دعا می‌کند خدا دعایت را مستجاب کند که شر متوکل از سر من کم شود و عمر طولانی شود و مال و فرزندم زیاد شود می گوید این را که از امام (سلام الله علیه) شنیدم به خودم لرزیدم از حال رفتم رفقایم علت حالم را پرسیدم به آن ها نگفتم گفتم که خیر است و چیزی بروز ندادم و می گوید وقتی که به اصفهان برگشتیم اموالم را به دعای حضرت (سلام الله علیه) را به فزونی نهاد و صاحب ده فرزند شدم به دعای حضرت (سلام الله علیه) اکنون که هفتاد و اندی سال دارم از معتقدان به امامت امام (سلام الله علیه) هستم این سه گزارش سه نمونه برای ترسیم فضای خفقان و سختی که امام هادی (سلام الله علیه) درش به سر می‌برد.

مجری:

 خیلی ممنونم جناب آقای دکتر از این مطالبی که فرمودید یک میان برنامه ببینیم و ان شاء الله بینندگان عزیز هم بعد از میان برنامه من باز هم یادآوری کنم اگر تماسی چیزی هم گرفته شده است باشد در خدمت شما ان شاء الله خواهیم بود فضا را با نوای آقا امام هادی (سلام الله علیه) کنیم و برگردیم در خدمت شما.

 صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوة و اجرک الله یا بقیه الله فی مصیبة جدک یا محمد الهادی خوب عزیزان بیننده وعده دادیم خدمت شما که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برمی‌گردیم اگر تماسی یا مطلبی چیزی است تقدیم حضور شما در خدمت شما باشیم سوالی مطرح شده است برایمان استاد جناب آقای دکتر در خصوص ازدواج عمر با ام کلثوم که حالا به قول معروف این خیلی هم در برنامه خدمت شما استفاده کردیم هم در سایت موسسه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مقالات خوبی در این خصوص نوشته شده است آنجا اگه مراجعه کنید حتما پاسخ آن را به تفصیل از برنامه متعدد ان شاء الله پیدا خواهید کرد اما تماسی است دوست عزیزم جناب آقای فتحی از کرج تماس گرفتند آقای فتحی سلام علیکم در خدمت شما هستیم.

بیننده

 سلام و شب بخیر و عرض تسلیت خدمت همه دستکاران شبکه تسلیت داریم خدمت شما جناب جباری با سلام خدمت خاص خدمت شما علیکم السلام از آنجایی که رشته خودم هم تاریخ است و شما هم تاریخ اسلام و خوب می دانید و من تقریبا همه برنامه هایتان می بینم سوالم مربوط به این برنامه نیست ولی اینجا پیدایتان کردم دیگر یعنی فرصت گیرم آمد که اینجا پیدایتان کنم دکتر جباری تعداد لشکریان ایران و خلیفه دوم در هر کتابی یک جور آمده است شما سند کامل اینکه تعداد ارتش ایران در جنگ قادسیه و ارتش خلیفه دوم در جنگ قادسیه در نهج البلاغه شیخ رضی در پاورقی صد و بیست و چهار هزار نفر ایرانی و سی و سه هزار نفر عرب را ذکر کردند شما نظرتان چیست؟ بله خیلی متشکرم یک سوال دارم.

استاد: جباری

 بله بله ببینید راجع به بحث آمار در جنگ‌ها هم عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم عصر خلفا ما یک معیار مشخصی نداشتیم متاسفانه لذا در همین به اصطلاح جنگ‌های زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چقدر غزوات سرایا آمارهای متعددی آمده است درباره کشتگان امثال مثلاً راجع به خود غزه بنی قریظه ده قول راجع به اعدامی‌های یهود در بنی قریظه است و لذا ناچار هستیم که سراغ تحلیل برویم ترجیح بدهیم و عرض شود که باز شواهد و قرائن قولی و ترجیح بدهیم الان در ارتباط با تعداد آمار سپاهیان اسلام و سپاه ایران الان خاطرم دقیقاً نیست که چند قول وجود دارد و قول مرجح کدام است شاید همین که اشاره فرمودید نزدیک به واقعیت باشد ما حالا خیلی هم مهم نیست بحث آمار است عرض کردم که شاید هیچ حادثه‌ای نباشد که ما در یک قول واحد مشخص داشته باشیم.

بیننده

 

 درباره اهمیتش از این موضوع می شود قول درست باشد صد وبیست و چهار هزار ایرانی که فیل هم دارد دندان هم مسلح بودند هنوز هیچ سندی را من زیر و رو کردم پیدا نکردم که بگوید ارتش بزرگ ایران چطوری به سی و سه هزار نفر باخته است. بله اینکه سندی وجود ندارد .

استاد: جباری

 بله اینکه تعجب ندارد به هر حال هرچند سپاه مسلمانان انگیزه‌های مادی و غیر الهی در زمان فتوحات در آن ها پدید آمد اما بالاخره در میانشان از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است که با انگیزه‌های ایمانی می رفتند به جهاد.

بیننده

 آقای دکتر این اصلاً قابل قبول نیست سی و سه هزار نفر در مقابل صد و بیست و چهار نفر چرا شما در جنگ شما اجازه بدهید از اول هخامنشیان تا آن لحظه فقط کارش جنگ بوده است هیچ کار دیگری بلد نبوده است سی و سه هزار هر چقدر هم بگویم آن ها ایمانشان قوی بوده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شمشیر زدند شمشیر زدند وسط میدان که ایرانی ها خوب بلد بودند.

استاد: جباری

 اجازه بدهید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سه هزار نفر را در جنگ موته می‌فرستند به سرزمین موته به شام اردن اردن فعلی و عرض شود که منجر به شهادت جناب جعفر و زید بن حارثه عبدالله ابن رواحه می شود اما به هر حال با خالد بن ولید برمی‌گردند این ها را اینکه:

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

و هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش می‌کند؛ آنها (که به هنگام تشنگی،) از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمی، همگی از آن آب نوشیدند. سپس هنگامی که او، و افرادی که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم به‌در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمی نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عده‌ای) گفتند: «امروز، ما توانایی مقابله با (*جالوت*) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که می‌دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروه‌های کوچکی که به فرمان خدا، بر گروه‌های عظیمی پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‌کنندگان) است.

بقره (2):249

در صورتی که در تاریخ زیاد اتفاق افتاده است که قرآن موید این قضیه است.

بیننده

آقای دکتر ببینید در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) همه چیز فرق می کند در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرق می‌کند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) یک جنگ است نفوذی و نداشته است یا دفاع بوده است جنگ طلب نبوده است ولی این حمله است با بقیه فرق می کند وقتی که سلاح ایمان در میان باشد چه حمله باشد چه دفاع باشد دو گروه مقابل هم نیستند.

استاد: جباری

 حالا بحث عدم حضور امیرالمومنین (سلام الله علیه) بحث دیگر است با هم خلط نکنید.

بیننده

 ولی قرآن ارتش عرب می خواند.

مجری:

 آقای فتحی عزیز نتیجه دارید خیلی مختصر بفرمایید و الا با شما خداحافظی کنیم و خواهش می‌کنم از نظر تاریخی و سند هم نظر شما را ما شنیدیم و هم نظر جناب آقای دکتر.

بیننده

 من می‌خواهم بدانم سندی وجود ندارد چطوری است ایران باخته است.

استاد: جباری

 خود این باختن ناشی از ناراضی بودن نسبت به عملکرد امثال خسرو پرویز و نظام ساسانی خود این یک بحثه خود ناراضی بودن سال‌ها حالا وارد بحث نمی‌خواهیم شویم من به عنوان سپاه ایران گرفتار نظر با سپاه روم و این ها بودن خود این خستگی و دلزدگی نسبت به عملکرد حاکمان ساسانی یکی از عوامل بوده است حالا دیگر هم است که در جای خودش جای بحث دارد بحث ما امشب امام هادی (سلام الله علیه) بود یک مقدار دور شدیم از بحث.

مجری:

 خیلی متشکر هستم جناب آقای دکتر فرمودید دیگر از بحث خارج نشویم خیلی متشکر هستیم از شما البته این بحث خوبی در جای تفصیل دارد امشب در فرصت مناسب خودش حالا ان شاء الله بحث خواهیم کرد متشکریم از آقای فتحی از تماسی که گرفتید و اما جناب آقای دکتر ما همچنان در سیره آقا امام هادی (سلام الله علیه) هستیم و به مناسبت امام هادی (سلام الله علیه) و امشب شب شهادت هادی (سلام الله علیه) است البته شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم ویژه برنامه‌ای دارد که بعد از این برنامه حضور بینندگان خواهد شد و آنجا هم در مورد خصایص آقا امام هادی (سلام الله علیه) بیشتر گفتگو خواهم کرد اما این سیره اخلاقی که حضرتعالی فرمودید مباحث ناب و قابل استفاده‌ای دارد برویم به سیره آقا امام هادی (سلام الله علیه) بپردازیم در خانواده و رفتارهای اجتماعی ایشان که این ها برای ما به عنوان الگو خیلی به درد می خورد و کاربردی هم است در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

بله حالا چون محورها خیلی متعدد وقت آن هم کم است می‌خواستم یک نمونه‌هایی از سیره معنوی عبادی حضرت (سلام الله علیه) نمونه ‌های سیره سیره اجتماعی شخصی است به نام یزید بن فتحی جرجانی او می گوید که من عازم مکه بودم در مسیر مراجعت از مکه خدمت امام هادی (سلام الله علیه) رفتم در عراق و با حضرت (سلام الله علیه) برخورد کردم ملاقات داشتم و این جمله را از حضرت (سلام الله علیه) شنیدم:

روی الاربلی: باسناده عن فتح بن یزید الجرجانی قال: ضمنی و أباالحسن الطریق حین منصرفی من مکة الی خراسان، و هو صائر الی العراق فسمعته و هو یقولمن اتقی الله یتقی و من أطاع الله یطاعقال: فتلطفت فی الوصول الیه، فسلمت علیه، فرد علی السلام و أمرنی بالجلوس و أول ما ابتدأنی به أن قال: یا فتحمن أطاع الخالق لم یبال بسخط المخلوق، و من أسخط الخالق فأیقن أن یحل به الخالق سخط المخلوق، و ان الخالق لا یوصف الا بما وصف به نفسه، و أنی یوصف الخالق الذی تعجز الحواس أن تدرکه، و الأوهام أن تناله، و الخطرات أن تحده، و الأبصار عن الاحاطة به، جل عما یصفه الواصفون، و تعالی عما ینعته الناعتون، نأی فی قربه، و قرب فی نأیه، فهو فی نأیه قریب، و فی قربه بعید، کیف الکیف، فلا یقال: کیف؟ و أین الأین، فلا یقال: أین؟ اذ هو منقطع الکیفیة و الأینیة. هو الواحد الأحد الصمد، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد، فجل جلاله، أم کیف یوصف بکنهه محمد صلی الله علیه و آله و قد قرنه الجلیل باسمه، و شرکه فی عطائه، و أوجب لمن أطاعه، جزاء طاعته اذ یقول: (و ما نقموا الا أن أغناهم الله و رسوله من فضله.

فتح بن یزید جرجانی می‌گوید: در وقت بازگشتم از مکه به خراسان، در راه با امام هادی علیه‌السلام - که رهسپار عراق بود - برخورد کردم، و شنیدم که می‌فرمود: هر کس از خدا حساب برد دیگران از او حساب می‌برند، و هر کس از خدا فرمان برد فرمانش می‌برند.مخفیانه خدمت آنجناب مشرف شدم و سلام کردم، حضرت علیه‌السلام پاسخ سلامم را داد، و امر فرمود بنشینم، و اولین سخنش با من این بود که فرمود:ای فتح! هر کس از خدا فرمان برد از خشم مردم نهراسد، و هر کس خدا را به خشم آورد یقین داشته باشد که خدا خشم مردم را بر او فرود آورد، و حقا که خدا جز به آنچه خود را ستوده توصیف نشود، و چگونه توصیف شود آنکه حواس از ادراک او، و عقول از رسیدن به (کنه) او، و تصورات از محدود کردن او، و دیدگان از احاطه به او ناتوانند، او از آنچه توصیف کنندگان بگویند برتر، و از آنچه ستایش کنندگان بستایند والاتر است.

کشف الغمة 2: 386، اثبات الوصیة: 227 و فیه: و أباالحسن الطریق لما قدم به المدینة فسمعته فی بعض الطریق یقول:...، بحارالأنوار 50: 177 ح 56 مع اختلاف و 78: 366 ح 2.

من اتقی الله یتقی و من أطاع الله یطاع خیلی قابل توجه است که اگر ما دنبال عظمت و عزت اجتماعی هم هستیم هیچ راهی نیست جز اینکه به سمت تقوا برویم به سمت اطاعت الهی بریم اگر دنبال این هستیم که دیگران روی ما حساب باز کنند عزت اجتماعی داشته باشیم از ما حساب ببرند از حرف ما اطاعت بشود امثال این ها فرمود من اتقی الله هر که از تقوا پیشه کند نافرمانی خدا بپرهیزد خداوند موجب می شود که مردم هیبت او را نگه دارند متوجه هیبت آن شوند و هر کس که فرمان خدا ببرد فرمانش را می ‌برند می گوید من باید خدمت حضرت (سلام الله علیه) رفتم با ملایمت و این ها رفتم خدمت حضرت (سلام الله علیه) و سلام کردم اینکه امام (سلام الله علیه) یک دفعه این را می‌فرماید حالا نکته‌ای در خود این شخص وجود داشته است و سلام کردم و حضرت (سلام الله علیه) جواب دادند و ادامه دادند فرمودند حالا ترجمه را می خوانم فرد از جرجان و استرآباد نزدیک استرآباد یا گنبد کاووس در واقع فرمود ای فتح هرکه خدا را خشنود کند باید از خشم مخلوق باک نداشته باشد ملاک همان خشنودی خدا است حالا مخلوق هر چه خشم بگیرند به هرکه خدا را به خشم آورد سزاوار است که خدا خشم مخلوق را بر او مسلط سازد اگر کسی کاری کند که مستوجب خشم سخط خدا بشود اینطور نیست که محبوب مردم شود خداوند برعکسش به مردم متوجه این خواهد کرد و خدای خالق جز با آنچه خود را ستوده است نباید توصیف شود چگونه توان توسعه نمود آن را که حواس از درکش ناتوان گشته است و اوهام از رسیدنش و خاطرها از تهدیدش و بینایی‌ها از در خود گنجانیدنش عاجزند.

 ادامه دارد که من حالا مفصل فقط خواستم آن بخش اول روایت را بخوانم این یکی بحث صبر و شکر جالب است ابوهاشم جعفری از نوادگان جعفر است جعفر طیار جعفر بن ابیطالب و از ملازمان امام هادی (سلام الله علیه) امام عسکری (سلام الله علیه) از اصحاب برجسته است اتفاقاً یکی از کسانی است که خیلی کرامت بروز دادن عسکری (سلام الله علیه) برای اصحابشان، برای اصحاب محبوبشان بوده است و دچار فقر هم بوده است یک وقتی می گوید من به خاطر فقر و دشواری‌های زندگی خدمت امام هادی (سلام الله علیه) رسیدم می‌خواستم شکوه کنم قصد داشتم که یک مقدار شکوه کنم که امروزه خیلی از مردم ما ماها ممکن است که وارد وضعیت اقتصادی همین وضعیت داشته باشیم دیگر می گوید که قبل از اینکه آغاز به سخن کنم حضرت (سلام الله علیه) فرمود که ای ابا هاشم شکر کدام نعمت خدا را می خواهی ادا کنی سوال فرمودند می گوید از این سوال حضرت (سلام الله علیه) جا خوردم و نفهمیدم چی بگویم حضرت (سلام الله علیه) فرمود که خداوند نعمت ایمان به در عطا کرد و بدان سبب جسمت بر آتش حرام شد و به تو صحت و عافیت عطا کرد و بدان سبب در را برای طاعت یاری کرد صحت جسمانی خوب زمینه طاعت بله و به تو روحیه قناعت عطا کرد و بدان سبب از ریخت و پاش و اسراف تو را حفظ کرد ای ابا هاشم من آغاز به این سخنان کردم زیرا دیدم قصد داری از سبب و عامل وضعیت دشوارت شکوه کنی ضمناً گفتم یکصد دینار به در بدهند آن را بگیر یعنی اینطور نیست که حالا من این ها را گفتم برای اینکه چیزی به تو ندهم و این ها کمکش هم می‌کنم در عین حال متذکر می شود که در فکر داشته‌هایت هم باش ایمانی که تو داری صحت جسمی که تو داری الان خداوند چشم داده است گوش داده است زبان داده است به همه ما این نعمت‌ هایی که هر کدام از این ها بخواهیم و ان تعدو نعمت الله لا تحسوها قابل شمارش نیست یک مقدار فکر داشته‌ هایمان باشیم طبیعتاً لسان شکور خواهیم داشت خود این در ایجاد روحیه عرض شود که امید در انسان خیلی موثر است این هم یک روایت که به هر حال آن بعد صبر و شکر را در سیره معنوی امام هادی (سلام الله علیه) گزارش می‌کند و دلالت دارد بحث احساس ذلت در برابر خدا روایت جالب است که امام جواد (سلام الله علیه) در بغداد به بغداد احضار شدند سال دویست و بیست هجری و آنجا به شهادت رسیدند.

 در همان بغداد مدفون شدن امام (سلام الله علیه) امام هادی (سلام الله علیه) در مدینه تشریف دارند در سن هشت سالگی شخصی ا‌ست به نام هارون بن فضل او می گوید که روزی که امام جواد (سلام الله علیه) به شهادت رسید من محضر امام هادی (سلام الله علیه) بودم یک دفعه حضرت (سلام الله علیه) شروع کردند کلمه استرجاع انا لله و انا الیه راجعون به زبان جاری کردند و خبر دادند از شهادت پدر گرامیشان در بغداد امام (سلام الله علیه) در مدینه است بغداد کجا مدینه کجا یکی از کسانی که خدمت حضرت (سلام الله علیه) بود پرسید که شما از کجا با خبر شدید که پدرتان به شهادت رسیده است از دنیا رفته است امروز که قریب به این مضمون خود عبادت یک احساس ذلتی در برابر خداوند احساس حقارت کوچکی در برابر خداوند کردم الان که پیش از این آن حالت را نداشتم که خود این یک پیامی دارد نشان می دهد که وقتی که ائمه (سلام الله علیهم) وارد عرصه امامت می‌شوند آن عبودیتشان افزون می شود بگوییم صد چندان می شود قابل به هر حال شمردن نیست بالاخره امام (سلام الله علیه) می‌فرماید که این احساس که الان من بهم دست داد این حالا حالت موهبتی گاهی تعبیر می‌کنم بالاخره چیزی که از لوازم امامت است چیزی به من داده شد که پیش از این آن را نداشتم که نشان می دهد که حالات معنوی خاصی با امامت نصیب به هر حال امام معصوم (سلام الله علیه) می شود بحث گناه گریزی و نهی از منکر هر دو در بحث مجلس شراب متوکل می‌خواستم خودم اشعار را هم اشاره کنم که حالا فرصت نیست که متوکل ملعون در اثر سعایت برخی دشمنان امام (سلام الله علیه) را که احضار به سامرا کرده است به این بسنده نمی ‌کند و شبانه مامورانش به خانه حضرت (سلام الله علیه) می ‌فرستد و آنها هجوم می آورند می‌گردند چیزی پیدا نمی‌ کنند و حضرت (سلام الله علیه) را با همان لباس منزل می آورند در بزم شراب متوکل، متوکل که امام (سلام الله علیه) را می ‌بیند می نشاند کنار خودش جام شراب تعارف می‌کند به امام (سلام الله علیه)، امام (سلام الله علیه) می‌فرماید که شراب هرگز با گوشت و خون من آمیخته نشده است متوکل می گوید پس برای ما شعری بخوان حضرت (سلام الله علیه) می‌فرماید که من خیلی اهل شعر نیستم متوکل اصرار می‌کند امام (سلام الله علیه) آن اشعار جالب را قرائت می‌کنند به گونه‌ای حضرت (سلام الله علیه) این اشعار می‌خوانند و مضامینی که حالا یکی دو بیت اولش را من ترجمه‌ اش را عرض می‌کنم بر بلندای کوه ها شب را به سحر آوردند این حاکمان و ظالمان و این ها در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان حفاظت می‌کردند پاس می‌دادند ولی آن قله کوه‌ها برایشان سودی نبخشید از پناهگاه‌هایشان پایین کشیده شدند و در زیر خاک سیاه قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحلو اقامت برگزیدند پس از آنکه در قبرهای خود قرار گرفتند فریاد زنی بر آنها بانگ زد کجا رفت آن بازوبندها کو آن تاج‌ها کجا است آن زر و زیورها تا آخر به گونه‌ای اشعار خوانده می شود که می شود اشک نحس متوکل بر صورتش جاری شد و ناچار شد که حضرت (سلام الله علیه) با تکریم به منزلشان بفرستند این بحث نهی از منکر و عرض شود که گناه گریزی در سیره امام هادی (سلام الله علیه) که حالا دیگر فکر می‌کنم فرصت تمام شد.

مجری:

 محورهای دیگر در فرصت‌های دیگر و برنامه‌های دیگر ان شاء الله به این موضوع پرداخته خواهد شد خیلی متشکر هستم جناب دکتر جباری از حضورتان در این برنامه و حوصله‌ای که به خرج دادید و از همه شما عزیزان بنده که سوالاتتان را بر ما ارسال کردید تماس گرفتید و سوال مطرح کردید هم تشکر می‌کنم اینجا برنامه آینه تاریخ جای که محل پاسخ به سوالات تاریخی شما عزیزان است و شما آنجا نظرتان را مطرح می‌کنید و ان شاء الله استاد هم تحلیل خواهند کرد تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می‌سپاریم اللهم عجل لولیک الفرج خداحافظ شما.

 
 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها