بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عنوان برنامه: آینه تاریخ
تاريخ: 07/ 10/ 1403
استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری
مجری: آقای قضبانی
قسمت:145
سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجری:
عرض ادب و احترام دارم خدمت یکایک شما عزیزان بیننده خوش آمدید به برنامه آینه تاریخ برنامهای که جمعه شبها تقدیم حضور شما می شود و ما عرض وقت بخیر داریم در هر کجا که بیننده شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستید شامگاه جمعه تقدیم حضور شما می شود و استاد عزیز و راهنمای گرانقدر ما جناب آقای دکتر جباری هستند استاد تشریف آوردند و ما در خدمتشان هستیم استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.
استاد: جباری
علیکم السلام و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای قضبانی همه بینندگان گرامی برنامه در هرجایی که شرف حضور دارند ان شاء الله در بهترین حالات به سر ببرند در بهترین توفیقات و تاییدات الهی قرار داشته باشند ان شاء الله مشمول رضایت و توجه مولا و سرور و ولی نعمتمان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید و باشیم ان شاء الله در همه آنات و لحظات و هم در همین ابتدای برنامه دعا کنیم برای نصرت جهان اسلام و مستضعفان و مظلومانی که تحت سیطره ظلم امریکا و به هر حال دوباره استکباری و به خصوص اسرائیل قرار دارند ان شاء الله با عنایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور هرچه زودتر به موفور السرور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ان شاء الله رفع ظلم از پهنه گیتی شود .
مجری:
ان شاء الله ان شاء الله به زودی زود با عنایت آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودشان دعا کنند برای فرج خودشان و ما هم همراه با ایشان دعاگو باشیم و بگوییم اللهم عجل لولیک الفرج و صلواتی بفرستیم که ان شاء الله نظر آقا هم جلب شود به برنامه ما اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم عزیزان بیننده آینه تاریخ پاسخگوی سوالات تاریخی شما عزیزان بیننده در درجه اول و گام اولش است سه هزار پانزده پانزده پانزده سامانه پیامکی است که در اختیار شما است تلفنی که هم زیرنویس می شود در تصویر شبکه هم ملاحظه فرمودید تلفنی است که پل ارتباطی ما و شما است می توانید به صورت زنده و مستقیم برای ما سوالتتان را مطرح کنید نظرتان را اعلام کنید و استاد عزیز ان شاء الله پاسخگوی سوالات تاریخی شما به صورت خاص خواهند بود علاوه بر اینکه ما را از شبکه ماهواره حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میبینید اپلیکیشن و سایت شبکه حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اختیار شما است می توانید همزمان و به صورت زنده همین برنامه را آنجا ببینید آرشیو هم در اختیار شما قرار داده می شود امکان خوبی است ان شاء الله بتوانید از این امکان هم استفاده کنید و ما بتوانیم در خدمت شما باشیم و برنامه های بهتری را تولید کنیم خوب استاد ارجمند در ابتدا خوب مناسبت ها را ما در اولویت داریم بعد سوالات بینندگان یکی از مناسبتهایی که در هفته گذشته بود بعد از میلاد با عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) که بالاخره در آن خصوصا هفته گذشته صحبت کردیم یک تاریخی است تاریخ مرگ ابوبکر خلیفه اول برای برادران اهل سنت که بیست و دو جمادی باشد در خدمت شما باشیم در این خصوص ما سوالاتی داریم یکی از سوالات و مسئلهای که مطرح شده است اینه که یک قول معروفی از ابوبکر نقل می شود که می گوید من یک شیطانی دارم که هی من را وسوسه می کند و گمراه می کند در این خصوص خواستند توضیح بدهید که این چگونه است حالا بالاخره منابع مصادر از نظر تاریخی گزارشها چگونه است؟
استاد: جباری
بله همانطور که فرمودید عرض کردم ما سال مرگ ابوبکر را پشت سر گذاشتیم سالروز مرگ ابوبکر را که بیست و دو جمادی سال سیزده هجری هستند بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دو سال و چهار ماه بیشتر حکومت نکرد دو سال و کمتر از دو سال و نیم دو سال و چهار ماه حکومت دست ابوبکر بوده است این همه برو بیا و به هر حال بیعت گیری و هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیه) و مظالمی که انجام گرفت برای دو سال و چهار ماه حکومت بود چقدر اسفناک به هر حال انسان اینطور به هر حال ظلم نسبت به خودش می کند و ارزش واقعا ندارد اگر یک عمر طولانی هم بود بر فرض حکومت می کرد قطعا ارزش نداشت چه رسد به اینکه یک مدت بسیار اندک ناچیزی در حد دو سال و چهار ماه به قیمت هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیه) که خوب آرزوهایم میکرد عدم هجوم به فاطمه (سلام الله علیه) امثال این ها این یک نکته که خوب معروف است در تاریخ که به هر حال همین مقدار حکومت کرده است در سال سیزده هجری از دنیا رفته است نکتهای را من شب گذشته در برنامهای که در شبکه ولایت داشتم مطرح کردم شاید عزیزانی که آنجا این نکته را شنیدند برایشان تکراری باشد و لازم می بینم وارد شوم.
با آن این مسئله است که خوب برادران اهل سنت در ارتباط با مرگ ابوبکر دو جور دیدگاه دارند یک دیدگاهی است که مرگش طبیعی بوده است به صورت طبیعی با یک بیماری از دنیا رفته است روایتی از عایشه نقل میکنند با این مضمون که پدرم در روز سردی غسل کرد و بعد بیمار شد و تب کرد و پانزده روز در حال تب به سر میبرد و بعدش هم از دنیا رفت که ظاهرش یک مرگ طبیعی در یک بیماری معمولی سرماخوردگی هرچی و تب و این ها در بعضی روایاتشان دارند.
که نه ابوبکر مسموم شده است توسط یهود آن هم حدود یک سال قبل از مرگش و یک غذای مسمومی برای او آوردند که برنج بود و حریره مسموم و او خورد و آن طبیب معروف زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حارث بن کلبه که طبیب معروف بود اهل طائف در دوره جاهلیت معروف بود به طبابت عصر اسلامی را درک کرد بعد از ابوبکر و از دنیا رفته است و از آن غذا هر دو خوردند و حارث تشخیص داد که این مسموم است و لذا خودش خیلی خورده بوده است و و یک سال بعد هم اثر کرده است این به هر حال سم و قول سوم این است که حالا من آن را نقل خواهم کرد و تاکید میکنم خیلی هم میخواهم بسط بدهم این بحث را اما این سخن که ابوبکر توسط یهود مسموم شده است مشکوک است.
این سخن یک مقدار میخورد به اینکه برای او هم نوع فضیلت تراشی خواستن داشته باشند که چون برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط آن گوشت مسمومی که بعد از فتح خیبر به حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) داده شد مثلاً از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) تناول کرده است و مسموم شده است و سه سال بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته است و شهید شده است به خاطر آن هوش تفضیلی که آن در جای خودش نقد شده است و بحث شده است شاید حاصل یک تشبیه ی کنند بین ابوبکر و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سن هم می گویند شصت و سه ساله بود از دنیا رفته است مثل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این قسمت خوب یک چیزهای مشکوکی وجود دارد و آن اینکه اگر ابوبکر مسموم شده است توسط یهود چرا پس مشهور نیست در متون اهل سنت به عنوان شهید و شهرتی از این جهت ندارد در حالی که راجع به عمر می گویید که شهید شد به خاطر مثلاً ضربت مولانا ابوبکر چنین چیزی مطرح نیست ثانیاً اگر یهود مسمومش کردند و بعدش هم تشخیص داده شده است حارث بن کلبه تشخیص داده است چرا پس دنبال نشدند پیگیری نشدند در زمان ابوبکر یک سال فرصت بوده است.
زهر یک سال بعد اثر میکرد خود این جای سال دارد و ثانیاً چرا توسط خلیفه بعدی دنبال نشد عمر که به خلافت رسیده بود چرا پیگیری نکرد و آنها را مجازات نکرد چه کسانی بودند یهودی به مدینه مگر یهود داشتند زمان و یهودیان مگر اخراج نشده بودند از مدینه مدینه قبیله بنی نظیر بنی قریضه و کدام یهودیان بودند در مدینه که آمدند و غذا خوراندن به ابوبکر به هر حال جای سوال دارد همه این ها و ما معتقد هستیم که سوء قصد به جان ابوبکر شده است با اشاره که خواهم کرد اما نه به واسطه یهود به واسطه کسانی که ذینفع بودند در این مسئله دلیل ما چیست؟
برخی از روایاتی است که در حالا من دیگر اسنادش را نیاوردم خواستم فقط اشاره کنم در الطبقات الکبری ابن سعد است از عایشه نقل می کند از راوی دیگر نقل می کند که ابوبکر شب از دنیا رفت همان شب هم دفنش کردیم عمر شب دفنش کرد پشت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعدش رفت مسجد برای نماز، سوال اینجا است این مسئله است که دفناها قبل نصبح کنیم ابوبکر دفنش کردیم سوال این است که چرا دفن شبانه دفن شبانه سبب می خواهد حضرت زهرا (سلام الله علیها) شبانه دفن شد چون وصیت فرموده بود عثمان شبانه دفن شد چون که مردم نمیگذاشتند دفن شود در بقیع گویا عثمان مسلمان نمیدانستند که در قبرستان مسلمانها تا سه روز این نقل طبری در تاریخش می گوید اجازه دفن نمیدادند آخر آمدند امیرالمومنین (سلام الله علیه) را واسطه کردند حضرت (سلام الله علیه) واسطه شد و اجازه دادن دفن شود در عین حال شبانه خانواده عثمان روی تخته گذاشتم بدنش را باز با این حال مردم مدینه سنگ باران میکردند جنازه او را تازه بقیع هم نگذاشتند دفن شود بردند در آن به اصطلاح باغی که حشر کوکب مال یهودی بود در آنجا پشت بقیه آنجا دفن کردند و این ها پس دفن شبانه سبب می خواهد و الا چه زن چه مرد در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روز در دفن شدند سه دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد غیر از فاطمه (سلام الله علیه) هر سه روز دفن شدند زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند رقیه سال دوم ام کلثوم سال سوم و زینب سال هشتم همه روز دفن شدند صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مثل اسعد بن زراره عثمان بن مضعون امثال این ها از دنیا رفتند روز تشییع شدند دفن شدند.
سعد بن معاذ همچنان دفن شبانه آن را برای خلیفه برای مثل ابوبکر چرا چرا نگذاشته است روز مردم بیان و تشییع کنند و نماز بخواهند و با جلال و شکوه و این ها به هر حال تجلیل کنید و بدنش را دفن کنید چرا با عجله آیا این بودار نیست که سوء قصد به جان او شده است و نمیخواهند پاک شود مردم برایشان سوال پیش می آید که اینکه طوری نبود چطور یک دفعه صورت خونی ببینند می گوید چرا خونی شده است وقتی که هیچ اثری در ظاهر نیست و جنگی نبوده است فلان نبوده است مثل عمر مثلاً سوء قصد نبوده است لذا احتمال می رود که توسط کسانی که زودتر میخواستند به خلافت برسند و ذینفع در این مسئله بودند سوء قصد انجام شده است که تو بس است دیگر تا الان دیگر آمدی دو سال و چهار ماه در مسند خلافت بوده است باید صدا را بگذار نوبت ما است و ما برای اینکه عرض میکنم با سندی نداریم یعنی این مجرم هر کس بوده است.
رد پای از خودش به جای نگذاشته است کارآگاهی بیاید آن را دنبال کند اما بالاخره با قرائن شواهد ما داریم تحلیل می کنیم یک چنین چیزی در این وسط وجود دارد و به نظر می رسد که مرگ طبیعی نبوده است سوء قصد بوده است اما نه یهود یک سال قبل داده باشند به نظرم همین بحث یهود هم رد گم کنی بوده است جعل کرده است یهود یک سال قبل این غذای مسم برای رد گم کنی بوده است که مردم متوجه آن مجرم اصلی نشوند این خلاصه نکتهای بود که می خواستم در این ارتباط.
مجری:
عرض کنم که فرمودید که گزارشی مثلاً نداریم در مورد قاتل گذاشتن یا از کیفیت قد قاتل صادق و بالشی که را صورتش زده شده است.
استاد: جباری
این ها انگار ما یک روایتی در ذهنم است شنیده بودم بالش درباره مروان است درباره مروان بن حکم آنجا است که چون زن یزید را گرفت دیگر و بعد بنا بود که خالد بن یزید را ولی عهد کند به جایش عبدالملک آمده است گرفته است طبق فرموده شما کلیات اینکه به او سوء قصد شده است وجود دارد اما یهودیها نبود باشد خلاف به هر حال آنچه که اگر بود در خدمت این یک نکته که خواستم عرض کنم اما آن که فرمودید که ابوبکر که من شیطان که برای مسلط می شود در متون متعددی از منابع اهل سنت نقل شده است از قدیم است بله ابوبکر در همان آغاز خلافتش چند جمله دارد تک تک این جملات قابل بررسی و نقد است و تامل است اولاً منابعش عرض کنم.
از کهنترین منابع المصنف عبدالرزاق صنعانی از منابع اوایل قرن سوم است جلد یازده صفحه سیصد و سی و شش الطبقات الکبری ابن سعد جلد سه صفحه دویست و دوازده تاریخ طبری جلد دو صفحه چهارصد و شصت البدایه و النهایه ابن کثیر جلد شش صفحه سیصد و سی و شش کتاب الکشاف زمخشری جلد دو صفحه صد و سی و نه و برخی منابع دیگر که حالا دیگر من میخواهم وقت گرفتنش شرح ابن ابی الحدید جلد هفده صفحه صد و پنجاه و شش و این ها بالاخره پیدا است که یک نقل پدر مادرداری است مرجعیت سند هم صحیح است سندش هم تصحیح کردند.
أما والله ما أنا بخيركم ، ولقد كنت لمقامي هذا كارها ، ولوددت لو أن فيكم من يكفيني ، فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلي الله عليه وسلم إذا لا أقوم لها ، إن رسول الله صلي الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي ، وكان معه ملك ، وإن لي شيطانا يعتريني ، فإذا غضبت فاجتنبوني ، لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، ألا فراعوني ! فإن استقمت فأعينوني ، . إن زغت فقوموني .
قسم به خدا كه من بهترين شما نيستم ، والي شما شدم و از شماها بهتر نيستم اگر درست رفتم پيرو من باشيد و اگر كج رفتم مرا راست كنيد زيرا من شيطاني دارم كه بمن در آويزد نزد خشم كردنم و چون ديديد بخشم آمدم از من كناره كنيد مبادا دست اندازم به موهاي شما و پوست شما ؛ آگاه باشيد كه بايد مراقب من باشيد ؛ و اگر راه درست را مي رفتم من را ياري كنيد ؛ و اگر به راه كج رفتم من را راست كنيد .
المصنف ، عبد الرزاق الصنعاني ، ج 11 ، ص 336 و الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 212 و تاريخ الطبري ، الطبري ، ج 2 ، ص 460 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 334 و تفسير أبي السعود ، أبي السعود ، ج 3 ، ص 308 و تفسير النسفي ، النسفي ، ج 2 ، ص 52 و تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل ، الباقلاني ، ص 492 و الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل ، الزمخشري ، ج 2 ، شرح ص 139 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص 590 و شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج 17 ، ص 156 و ... .
سندش معتبر است ابوبکر در آغاز خلافتش گفت أما والله ما أنا بخيركم ، قسم خورد قسم جلاله قسم به خدا من بهترین شما نیستم ولقد كنت لمقامي هذا كارها ، من خیلی دوست نداشتم این مقام این جایگاه دوست همه تلاش و برو بیا و این همه رقابتها چه مثل امیرالمومنین (سلام الله علیه) آوردید به مسجد و از او بیعت گرفتید من کراهت داشتم چنین مقامی را ولوددت لو أن فيكم من يكفيني ، ای کاش کسی از میان شما به جای من بود کفایت میکرد این کار را باید این واجب کفایی را عهدهدار میشد فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلي الله عليه وسلم خیال می کنید من توقع دارید من در میان شما به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل کنم این ها ببینید پیشاپیش بگوید من اگر عمل نکردم چنین عذری دارم می گوید فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلي الله عليه وسلم إذا لا أقوم لها ، من توانی ندارم که مثل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل کنم چرا چون إن رسول الله صلي الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي ، بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی نازل می شد عصمت داشت به خاطر وحی وكان معه ملك ، یک فرشته ای همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود اما من چی وإن لي شيطانا يعتريني ، من شیطانی دارم که می آید خلاصه بر من می شود فإذا غضبت فاجتنبوني ، چون من شیطانی با من است دیگر خلاصه تقصیر من نیست تقصیر آقا شیطان است هر چی از من سر زده است تقصیر آقا شیطان است من غضب کردم از من دوری کنید نزدیک من نیایید لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، من غضب کردم مواظب باشید که به اصطلاح از من کناره بگیرید که مبادا دست به موی شما و پوست شما بیندازم خلاصه از من صدمهای ببینید از ناحیه من ألا فراعوني ! مراقب من باشید فإن استقمت فأعينوني اگر راه مستقیم رفتم من را کمکم کنید ، . إن زغت فقوموني اگر هم راه کج رفته من را راستم کنید.
چند نکته اینجا قابل توجه است اولاً این تعارف نیست می گوید چون قسم دارد می خورد دیگر تواضع ایشان داشت این حرف را میزد والله قسم به خدا من بهترین شما نیستم اگر بهترین نیستی که مشمول این روایتی می شوی که خود اهل سنت نقل کردند حالا خود این نقل را که عرض کردم ابن کثیر می گوید هذا اسناده صحیح وقتی که این را نقل می کند اسناد صحیح پس این جهت تاریخی و سند قابل انکار نیست اما جناب آقای ابی بکر شما می گویید که من بهترین شما نیستم عهده دار این کار شدم اگر بهترین نیستی پس چرا متولی کاری شدی که از تو بهتر از من بهتر هم است دیگر من بهترین شما نیستم یعنی از من بهتر در میان شما است این اقراری هم این روایت را آقای حاکم نیشابوری در مستدرک صفحه صد و چهار نقل کرده است در متون ما هم است روایت معروفی است از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابن عباس نقل کرده است که:
رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَنِ استَعمَلَ رَجُلاً مِن عِصابَةٍ ، وفِي تِلكَ العِصابَةِ مَن هُوَ أرضى للّه ِ مِنهُ ؛ فَقَد خانَ اللّه َ ، وخانَ رَسولَهُ ، وخانَ المُؤمِنينَ.
يامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كس از ميان مسلمانان كارگزارى برگمارَد ، در حالى كه مى داند در ميان آنان شايسته تر از او به اين كار و داناتر به كتاب خدا و سنّت پيامبرش وجود دارد ، بى گمان به خدا و پيامبر او و همه مسلمانان، خيانت ورزيده است .
المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 104 ح 7023 ، المطالب العالية : ج 2 ص 233 ح 2103 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 6 ص 25 ح14687 .
مَنِ استَعمَلَ رَجُلاً مِن عِصابَةٍ ، اگر کسی در میان گروهی کسی را به کار بگمارد در روایتی خودش متضاد کار بشود دو روایت است وفِي تِلكَ العِصابَةِ مَن هُوَ أرضى للّه ِ مِنهُ ؛ در آن جمعیت کسی است که نزد خدا مرضیتر است یعنی عالم تر است برتر است اگر چنین کسی عهده دارد کاری شود بهتر از او است فَقَد خانَ اللّه َ ، وخانَ رَسولَهُ ، وخانَ المُؤمِنينَ
هم به خدا خیانت کرده است هم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به مومنان یعنی مبنایی که خود کتابهای اهل سنت این را گفتم و هذا صحیح الاسناد ولم یخرجاه بخاری و مسلم نیاوردند اما سندش صحیح است با چند مضمون روایت است در متون شیعه در متون اهل سنت است در شیعه هم به هر حال یک چیز عقلی هم است دیگر وقتی که یک کسی برتر است در میان گروهی پستتر چرا بیاید عهده دارد آن وقتی اعلم است وقتی که مدبرتر است چرا کار واگذار میشود به کسی که در درجه پایینتری قرار دارد این نکته که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند در قرآن هم شاهد دارد در یکی دو آیه از جمله در آیه نه سوره مبارکه زمر :
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!»
زمر (39):9
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ کسانی که اهل تهجد هستند در برابر خداوند متعال به صورت مخلصانه قیام میکنند در آخرت میترسند آیا این ها بهتر هستند یا غیر این ها أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ این سوال که این ها بهتر است کسانی که اینطور نیستند بعد دنبالش دارد قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بگو آیا اآن هایی که آگاه هستند دانا هستند عالم هستند بهتر هستند مساوی هستند با آن هایی که عالم نیستند عالمان و غیر عالمان آیا یا یک رتبه هستند این هم باز مؤیدی است و آن فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عالمان اعلمها برتر هستند و آیه دیگر در این ارتباط آیه سی و پنج سوره مبارکه یونس است:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت میکند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت میکند! آیا کسی که هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میکنید؟»
یونس (10):35
أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ کسی که هدایت شده است و هدایت می کند از درونش هدایت میجوشد از ناحیه خداوند هدایت شده است آن سزاوارتر است که به هر حال تبعیت شود رهبر شود یا کسی که یکی دیگر باید بیاید هدایتش کند تازه چقدر این ها نیازمند امیرالمومنین (سلام الله علیه) شدند در زمان خلافتشان می آمدند مردم در مدینه سوالات مختلف میکردند عاجز میماندند و ناچار بودند که بگویند ابوالحسن (سلام الله علیه) را فرا بخوانید بیاید پاسخ به سوالات را بدهد و آن روایت هم که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواندم که:
النبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم): من تقدّم على المسلمين و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمين.
آن كس كه خود را پيشواى مسلمانان قرار دهد، در صورتى كه مىداند در ميان آنان كسى برتر از او وجود دارد، به خدا و رسول خدا و به مسلمانان خيانت كرده است.
الحياة با ترجمه احمد آرام، ج۲، ص: ۵۸۶.
من تقدّم على المسلمين و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمين با این تعبیر آقای باقلانی در تمهید الاوائل فی تلخیص الدلایل جلدیک صفحه چهارصد و هفتاد و چهار می گوید این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که من تقدّم على المسلمين کسی مقدم شود بر گروهی از مسلمانها در حالی که میبیند و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، در میان مسلمانان فاضل تر از او برتر از این وجود دارد فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمين.
به خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خیانت کرده است و به همه مسلمان ها که در بعضی روایات که فقد خان الله و رسول و جماعت المومنین این نکاتی است که در ارتباط با این مسئله مطرح است به هر حال آقای ابوبکر در همان آغاز خلافتش برای اینکه احیانا اگر مردم دیدند که این خلاف سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد عمل می کند پیشاپیش عذرش را آورده باشد که من شیطان دارم و مواظب باشد شیطان است نمیگذارد انا الی شیطان است که بر من مسلط می شود.
مجری:
چیزی که مایه تعجب است و شگفتی آور است همین نکته است که شما فرمودید.
استاد: جباری
این مبنا در کتب خودشان است روایاتشان است و به این دقت کردند من بهترین شما نیستم از آن طرف روایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردند که اگر بهتر وجود داشته باشد و پستتر عهدهدار بشود خیانت کرده است به این روایت استدلال جالبی امام رضا (سلام الله علیه) کردند در آن مجالس مناظره آن ها در نزد مامون این روایت را مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) نقل کردند در جلد دو صفحه دویست و پنج مضمون این است که:
حدثنا الحاكم أبو علي الحسين بن أحمد البيهقي قال: حدثني محمد بن يحيى الصولي قال: يحكى عن الرضا عليه السلام خبر مختلف الالفاظ لم تقع لي روايته باسناد اعمل عليه وقد اختلفت الفاظ من رواه إلا أني سأتي به وبمعانيه وأن اختلفت الفاظه كان المأمون في باطنه يحب سقطات الرضا عليه السلام وأن يعلوه المحتج وأن أظهر غير ذلك فاجتمع عنده الفقهاء والمتكلمون فدس إليهم أن ناظروه في الامامة فقال لهم الرضا عليه السلام: اقتصروا على واحد منكم يلزمكم ما يلزمه فرضوا برجل يعرف بيحيى بن الضحاك السمرقندي ولم يكن بخراسان مثله فقال له الرضا عليه السلام: يا يحيى سل عما شئت فقال: نتكلم في الامامة كيف ادعيت لمن لم يؤم وتركت أم ووقع الرضا به؟ فقال له: يا يحيى أخبرني عمن صدق كاذبا على نفسه أو كذب صادقا على نفسه أيكون محقا مصيبا مبطلا مخطيا؟ فسكت يحيى فقال له المأمون: أجبه فقال: يعفيني أمير المؤمنين من جوابه فقال المأمون: يا أبا الحسن عرفنا الغرض في هذه المسألة فقال: لا بد ليحيى من أن يخبر عن ائمته أنهم كذبوا على أنفسهم أو صدقوا؟ فإن زعم أنهم كذبوا فلا أمانة لكذاب وإن زعم أنهم صدقوا فقد قال أولهم: وليتكم ولست بخيركم وقال تاليه كانت بيعته فلته فمن عاد لمثلها فاقتلوه فو الله ما رضي لمن فعل مثل فعلهم إلا بالقتل فمن لم يكن بخير الناس والخيرية لا تقع إلا بنعوت منها العلم ومنها.
نقل شده از امام رضا (علیه السلام) خبری با الفاظ مختلف که سند معتبری برای آن نیافتهام. الفاظ آن توسط راویان مختلف نقل شده است، اما من آن را با معانی مختلفش بیان میکنم، هرچند که الفاظ آن متفاوت باشد.مأمون در باطن خود دوست داشت که امام رضا (علیه السلام) دچار لغزش شود و در مناظره مغلوب شود، اگرچه خلاف آن را نشان میداد. به همین دلیل، فقها و متکلمان را نزد خود جمع کرد و به آنها اشاره کرد که با امام رضا (علیه السلام) در مورد امامت مناظره کنند.امام رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: به یک نفر از خودتان اکتفا کنید که مسئولیت آنچه بر او لازم است، بر شما نیز باشد. آنها مردی به نام یحیی بن ضحاک سمرقندی را برگزیدند که در خراسان مانند او نبود.امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: ای یحیی، هر چه میخواهی بپرس.یحیی گفت: در مورد امامت صحبت میکنیم، چگونه ادعا میکنید که امام هستید در حالی که کسی را امامت نکردهاید و مادر شما نیز عرب نبوده است و امام حسین (علیه السلام) نیز شما را به عنوان پسر خود نپذیرفته است؟امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: ای یحیی، به من بگو کسی که دروغی را به خود نسبت میدهد یا راستی را به خود نسبت میدهد، آیا درستکار و مصیب است یا باطل و خطا کار؟یحیی ساکت شد.مأمون به او گفت: جوابش را بده.یحیی گفت: امیرالمؤمنین مرا از جوابش معاف کند.مأمون گفت: ای ابوالحسن، هدف از این سؤال را برای ما روشن کنید.امام رضا (علیه السلام) فرمود: یحیی باید به من خبر دهد که امامانش (امامان یحیی) آیا به خود دروغ بستهاند یا راست گفتهاند؟ اگر بگوید دروغ گفتهاند، پس دروغگو امانت ندارد و اگر بگوید راست گفتهاند، پس اول آنها گفته است: "من بر شما ولایت دارم و بهترین شما نیستم" و دیگری گفته است: "بیعت من اشتباه بود، هر کس دوباره این کار را انجام دهد، او را بکشید." به خدا قسم، او جز کشتن کسی که مانند آنها عمل کند، راضی نشد. پس کسی که بهترین مردم نباشد (و بهترین بودن جز با صفاتی مانند علم و...)، ...
عيون أخبار الرضا ، (عليه السلام) ، ج 1 ص255 ـ 256 ح1 ، وكذلك يروي الطبرسي في الإحتجاج ،: ج۲ ص 234 ـ 235 .
كان المأمون في باطنه يحب سقطات الرضا مامون باطن در ظاهر خوب نشان میداد که دوستدار امام (سلام الله علیه) است و می گفت دلم بخواهد ولیعهد هستم فضل امام (سلام الله علیه) آشکار شود اما در باطن دوست داشت امام (سلام الله علیه) لغزشهایش آشکار شود سقطات رضا را دوست داشت امروز می گویند دوست داشت ضایع شود ضایع شود عليه السلام وأن يعلوه المحتج آن کسی که با حضرت (سلام الله علیه) احتجاج می کند مناظره می کند او برتر شود نسبت به امام (سلام الله علیه)، امام (سلام الله علیه) مغلوب شود وأن أظهر غير ذلك گرچه ظاهر را در ظاهر غیر این را بروز میداد فاجتمع عنده الفقهاء والمتكلمون عدهای از فقها متکلمان نزد مامون جمع شدند فدس إليهم أن ناظروه في الامامة به آن ها گفت که با علی ابن موسی الرضا (سلام الله علیه) در باب امامت بیایید مناظره کنید فقال لهم الرضا عليه السلام: اقتصروا على واحد منكم یکی را از بین خودتان نماینده تعیین کنید او بیاید حرف ها را بزند که يلزمكم ما يلزمه آنچه که او احتجاج می شود در واقع بر شما احتجاج شده است باشد شما سخنش را بپذیرید نماینده شما باشد فرضوا برجل يعرف بيحيى بن الضحاك السمرقندي راضی شدند که نماینده به نام یحیی بن ضحاک سمرقندی که ولم يكن بخراسان مثله مثل این در خراسان نبود گفتند تو برو با حضرت (سلام الله علیه) مناظره کن فقال له الرضا عليه السلام: يا يحيى سل عما شئت امام (سلام الله علیه) فرمود ای یحیی هرچی دلت می خواهد سوال کن فقال: نتكلم في الامامة در امامت بیاید بحث کند از قرار قبلی که با هم داشتند با مامون گفت که.
كيف ادعيت لمن لم يؤم به امام (سلام الله علیه) گفت که چطور شما ادعا میکنید امامت را برای کسی که امامت نکرد یعنی علی (سلام الله علیه) مردم سراغش نرفتند وتركت أم ووقع الرضا به؟ فقال له: رها کردید امامت کسی را که امامت کرد رهبری کرد مردم راضی به او شدند چرا شما امامت کسی که مردم سراغش رفتند ول می کند کسی که مردم ادبار این را آن شخص یحیی سوال کرد حضرت (سلام الله علیه) فرمود که يا يحيى أخبرني عمن صدق كاذبا على نفسه أو كذب صادقا على نفسه أيكون محقا مصيبا مبطلا مخطيا؟ به من خبر بده که از کسی که اگر به اصطلاح راست گفته باشد در واقع خودش را تکذیب کرده است و اگر دروغ گفته باشد در واقع آن باطن خودش بروز داده است حالا منظور مشخص می شود این شخص آیا محق مصیبه یا مبطل و مخطی است حق میداند چه کسی را که چه راست بگوید چه دروغ بگوید در هر دو حالت محکوم است محکوم است.
فسكت يحيى یحیی ساکت شد فقال له المأمون: أجبه مامون گفت جوابش را بده جواب امام رضا (سلام الله علیه) را بده فقال: يعفيني أمير المؤمنين من جوابه مرا از جواب به این سوال معفو بدارید از جواب مسئله فقال المأمون: يا أبا الحسن عرفنا الغرض في هذه المسألة ما فهمیدیم منظورت چیست؟ فقال: امام (سلام الله علیه) فرمود این یحیی باید بالاخره ناچار است که جواب بدهد حالا آمده است وارد میدان شدید و حرف از ابوبکر و حالا من دارم می گویم این ها زدید بعد این هم جواب بدهید دیگر درست است.
لا بد ليحيى من أن يخبر عن ائمته از امامانش خبر بدهد أنهم كذبوا على أنفسهم أو صدقوا؟ نسبت به خودشان راست گفتند یا دروغ گفتند فإن زعم أنهم كذبوا اگر بگوید دروغ گفتند اگر دروغ گفتند چرا دروغگو امام شود فلا أمانة لكذاب اگر دروغ گفته است چطور پس امام و خلیفه شده است امانتی برای کذاب نیست وإن زعم أنهم صدقوا اگر گمان می کند که راست گفتند فقد خودش گفته است شیطان بر من وارد شده است قال أولهم: وليتكم ولست بخيركم یعنی ابوبکر گفت من بر شما ولایت پیدا کردم در حالی که بهترین شما نیستم وقال تاليه كانت بيعته فلته دوم اینکه عمر باشد درباره خلافت ابوبکر گفت که بیعته فلته هر کس چنین کاری کرد دوباره او را بکشید فرمود که نفر بعدی که عمر باشد فمن عاد لمثلها فاقتلوه او را بکشید فو الله ما رضي لمن فعل مثل فعلهم إلا بالقتل این عمر نسبت به کسی که بخواهد چنین کاری دوباره انجام بدهد نسبت ابوبکر انجام گرفت در خلیفه کردن ابوبکر راضی نشد جز اینکه به قتل برسد چنین کسی فمن لم يكن بخير الناس کسی که حالا خودش اقرار می کند من بهترین شما نیستم آن چه جور سزاوار امامت است در حالی که والخيرية در خیر بودن لا تقع إلا بنعوت با صفات خیریت حاصل می شود منها العلم ومنها یعنی من عالمترین شما نیستم دیگر یکی از آن ها علم است.
و منه الجهاد یکی از صفات دیگر که منشا خیر است جهاد است و منها ساعر الفوائد دیگر فضائل اخلاقی و لیست فیه در حالی که این گفت من این ها نیست و من کانت بیعته فلته یجب القتل علی من فعل مثلها کیف یقبل عهده غیره الی غیره و هذه صورة و چطور توقع دارید دیگران بیایند به هر حال بیعت با چنین کسی کنند در حالی که این وضعیت بیعت گیری او است امام (سلام الله علیه) استدلال جالبی کرد در اینجا ثم یقول علی المنبر کسی که این وضعیتش است در روی منبر می گوید وإن لي شيطانا يعتريني ، فإذا غضبت فاجتنبوني ، لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، ألا فراعوني ! فإن استقمت فأعينوني ، . إن زغت فقوموني .
پس این ها امام (سلام الله علیه) نیستند به خاطر همین اعتراف خودشان هر دو حالت محکوم هستند یحیی نتوانست جوابی بدهد فعجب المأمون من کلامه مامون خیلی شگفت زده شد از این استدلال امام (سلام الله علیه) و قال یا ابوالحسن ما فی الارض من یحسن هذا سواک روی زمین کسی نیست که اینطور استدلالی بتواند نسبت به این جمله داشته باشد بهتر از این ناچار شد که اقراری را داشته باشد این هم به هر حال استدلال امام رضا (سلام الله علیه).
مجری:
روایت مستند هم است و خیلی خوب هم بیان فرمودید هم سندها شما گفتید هم که چگونگی استفاده از این اقوالی که خودشان اعتراف کردند تناقضی که در کتابهابشان است هم قول ابوبکر را آوردند با این مضمون و هم قاعده خودشان در تضاد است از امام رضا (سلام الله علیه) خیلی جالب است این بحث تشکر میکنم از شما یک میان برنامه ببینیم برگردیم ان شاء الله با بخش دیگری از برنامه در خدمت شما هستیم عزیزان بیننده بعد از میان برنامه برمیگردیم بحث دیگری را ان شاء الله با جناب آقای دکتر خواهیم داشت تلفن ها هم همچنان در اختیار شما است می توانید تماس بگیرید و سوال خودتون را مطرح کنید برویم میان برنامه ببینیم و برگردیم.
صلی الله علیک یا مولا یا صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عزیزان بیننده همچنان در خدمت شما هستیم با برنامه آینه تاریخ و از محضر جناب آقای دکتر جباری بهرهمند هستیم ان شاء الله بتوانیم در دقیقه که باقی مانده کمال استفاده را ببریم ما معمولا وقت کم می آوریم استاد اینکه بالاخره سوالاتی که مطرح می شود و این ها توفیق نداریم خیلی وقت است همه سوالها را مطرح کنیم و عرض کنیم خدمت شما که شما پاسخ بدهید دوست عزیز یک نکتهای فرستادند من عذرخواهی از شما کنم از این بینندگان عزیز که می گویند چرا نگذاشتید کلام استاد کامل شود در مورد قتل مروان داشت توضیح میداد استاد من عذرخواهی میکنم کلامتان را قطع کردم آمدم یکی این را خواستند حالا اگر نکتهای است در این خصوص بفرمایید برای بیننده ها بفرمایید و دوم هم گفتند در مورد دفن شبانه ابوبکر بله ما یک سؤالم داشتیم از قبل گفتند که مثلا بیشتر می شود توضیح بدهید که منزل ابوبکر کجا بوده است این تشییع مثلا شب چگونه بردند در ضریح همان جایی که قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است آنجا دفن کردند در این دو مورد خواستند توضیح بدهید.
استاد: جباری
اگر که کدام بحث مربوط به مروان همانطور که اشاره شد مروان بعد از اینکه یزید ملعون به درک واصل شد و معاویه صغیر مدت اندکی خلافت خودش خلع کرد و از خلافت کناره گیری کرد و مروان به خلافت به حکومت رسید در حدود سال شصت و پنج هجری تقریبا شصت و چهار شصت و پنج هجری به خلافت رسید و مدت زیادی هم طول نکشید دوره خلافت مروان دلیلش هم که وجه ش این است که همسر یزید را به هر حال به عقد خودش درآورد و وعده داده بود که پسر یزید ولیعهد خالد بن یزید را اما به وعدش عمل نکرد و پسر خودش عبدالملک را ولیعهد اعلام کرد این کینه شد در دل همسر یزید و یکی از اقوال درباره هلاکت مروان همین است که در به هر حال خلوت آن اجیر کرد همسر یزید بعضی از کنیزان را متکای گذاشتند بر در حالی که خواب بود بر روی دهان مروان و نشستند روی آنجا و به هر حال خفه اش کردند خفه شد در اثر متکا که بحث متکا راجع به مروان نقل شده است توسط همسر یزید و بعدش هم حالا عبدالملک به خلافت رسید و دوره خلافت مروان بسیار کوتاه بود که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرموده بود بیشتر این را بعد از جمل وقتی که این اسیر شد حضرت (سلام الله علیه) با بزرگواری کرامت برخورد کرد و مجدداً خواست بیاید بیعت کند حضرت (سلام الله علیه) فرمود که مگر قبلا بیعت نکرده بود این مروان را عجب آنجا جزو اسرای جمل بود بله و فرمود کفش کف یهودیه است خیلی عجیب است یعنی یهود انقدر نقض عهد میکردند که معروف هستند به نق زدن امروز هم داریم می بینیم و فرمود دستش دست یهودی است که پیمان بیعت عمل نخواهد کرد و بعد حضرت (سلام الله علیه) اشاره فرموده است به دوره حکومتش که در حد لیسیدن سگ پوزه اش را تشبیه که چقدر کوتاه خواهد بود دوره حکومت این و ابوالاکبش الاربعه بعدش آن چهار کبش چهار فرزندش به حکومت خواهند رسید که البته چهار نفر را فرزندان عبدالملک هستنند که بعدش عبدالملک است و بعد چهار فرزند عبدالملک تقریبا پشت سر هم یعنی عبدالملک بعد ولید ابن عبدالملک سلیمان بن عبدالملک آن وسط عمر بن عبدالعزیز سال نود و نه تا یکی دو سال حکومت کرد دوباره عرض شود که یزید بن عبدالملک و هشام این چهار تا فرزندان عبدالملک هم به تعبیر فرزند مروان نوه مروان هم هستند.
حضرت (سلام الله علیه) ابوالاکبش اربعه اشاره فرموده بود حالا این را توضیحات بیشتر از این شاید داشته باشد اما در مورد دفن شبانه ابوبکر آن چنان که از بعضی از شواهد بر می آید جزو همان مواردشان هجرت کرده بود به مدینه همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) طبیعتاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسجد مدینه که ساخته شد اطرافش حجرهای ساخته شدن برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم برخی از اصحاب از جمله ابوبکر هم حجرهای ساخت الان کسانی که مشرف می شوند به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) را به قبله که می ایستیم سمت چپمان هم سمت شرق قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است ضریح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خانه فاطمه (سلام الله علیه) آنجا بوده است سمت راستمان که برویم انتهای مسجد باب السلام است که آنجا حدوداً خانه ابوبکر ظاهراً آنجا بوده است و از نکات تاسفبار متاسفانه چه می کند خوب بحث سد الابواب نسبت به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (سلام الله علیه) فضیلتش است همه حجره ها در حال بسته شد جز در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین (سلام الله علیه) الان دریغ از یک نشانه علامت در سمت خانه فاطمه (سلام الله علیه) که اینجا به هر حال در خانه فاطمه (سلام الله علیه) است.
که حدیث سد الابواب درباره اینجا به وقوع پیوسته است و همه درها بسته جز در این خانه هیچ علامتی بوده است پاک کردند رنگ کردند و از بین بردند اما حدیث مجعولی درباره خانه ابوبکر درست کردند برای اینکه در این فضیلت کم نیاورداز اهل بیت (سلام الله علیهم) که می گویند حدیث خوخه که عرض کنم در همه حجرها بسته شد روزنه اجازه داد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از پنجرهای از خانه ابوبکر به سمت مسجد باز شود و لذا الان همان سمت باب السلام حاضر هی خوفه و ابی بکر آنجا هیچ کتیبهای را دیوار هم نوشتن که فضیلت مجعولی را برای جناب بوده است اما متاسفانه در فکر کنم المصنف ابن ابی شیبه است آدرسش الان یادم نیست اما منبع همان است آنجا دارد که از عایشه نقل می کند که ابوبکر وصیت کرد به عایشه که من را کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن کنید آنجا بحث وصیتش است مصنف ابن ابی شیبه است که وصیت کرده است من را کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفع کنید .
و لذا بردند در همان حجرهای که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن شده بود ابوبکر شبانه پشت سر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن کردند که نکات عجیب اینجا است که به هر حال باید نقل بشود در جای خودش نقل شده است اولاً این حجره حجره عایشه نبود این یک نکته در جای خودش مفصل باید ادلهاش بیان شد حجره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود عایشه بعد مالک شد حجره اش را چسبیده بوده حجره را ملحق کرد به این حجره حجره اختصاصی خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود یک طرفش خانه فاطمه (سلام الله علیه) بود یک طرفش خانه عایشه بین حجره عایشه و حجره و خانه فاطمه (سلام الله علیه) حجت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همانجا از دنیا رفت و همان جا هم دفن شد و اتفاقاً آن حجره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روضه داشت ورودی داشت به خانه فاطمه (سلام الله علیه) متصل بود به خانه فاطمه (سلام الله علیه) و عایشه بعداً این را ملحقی به حجره اش کرد ادعا کرد که این حجره من است این یک نکته.
نکته دوم اینکه به چه حقی جناب ابوبکر چنین وصیتی انجام داده است به چه حقی اگر آن روایتی که ادعا کرد که ان معاشر الانبیا لا نورث ما ترکنا صدقه درست باشد سلمنا چنین روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده است ما گروه پیامبران از خودمان ارث به جایی نمیگذاریم و آنچه که به جای میگذاریم صدقه است صدقه یعنی چی یعنی مال عمومی یعنی به هر حال جز اموال عمومی است که باید حاکم اسلامی همه مسلمانها در آن سهیم هستند وقتی جز بیت المال شد اگر مایملک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حجره های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صدقه بوده باشد طبق این روایت همه مسلمانها سهیم هستند جناب ابوبکر شما چه حقی دارید چه اختصاصی دارید اینجا خلیفه هستی که باش به صرف خلیفه بوده است مگر حقی ایجاد در اموال مسلمانان مثل اینکه خلیفه برود.
تصرف کند خانه از خانه های مسلمانها بگوید من خلیفه دارم کی گفته در سنی ادعا کرده است حقی را برای خلیفه و شیعه بله آن جایگاه نبوت امامت و امامت الهی آن بخش ولایت خداوند عطا می کند:
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا
پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها [= مؤمنان] محسوب میشوند؛ و خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولی هستند، مگر اینکه بخواهید نسبت به دوستانتان نیکی کنید (و سهمی از اموال خود را به آنها بدهید)؛ این حکم در کتاب (الهی) نوشته شده است.
احزاب (33):6
دیگر و الا اموال عمومی محترم هستند این یک نکته اگر این روایت را بپذیریم بر فرض روایت مجعول را طبق همین روایت هم حق نداشتیم آنجا باید میرفته است بقیه قبرستان عمومی مسلمانها آنجا دفن میشدید در حجره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چرا ثانیاً روایت اصلاً مجعول است مشخص است دیگر خلاف قرآن است هر روایت خلاف قرآن باید زد به دیوار چرا که فاطمه (سلام الله علیه) در خطبه فدکیه استدلال کردند:
وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.»
نمل (27):16
سلیمان و داوود و امثال این آیات که هم سلیمان نبی بود هم داوود نبی بود و سلیمان از داوود ارث برد اگر این باشد و روایت مجعول باشد پس آن حجره به ارث رسیده است به ارث به کی رسیده است عمدتاً به فاطمه (سلام الله علیه) یک هفتاد و دومش به عایشه رسید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نه همسر از ایشان باقی مانده بود هنگام رحلتشان که همه در از کل اموال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک هشتمش به این نه نفر میرسد یک هشتم به نه نفر یک هفتاد و دوم دوم دیگر یک هشتم ضربدر یک نهم می شود یک هفتاد و دوم دوم از حجره سه در چهار بوده است مثلاً حجره دوازده متری هفتاد و دو قسمت کنید یکی یک قسمتش میرسد به عایشه یک وجب یکی دو وجب چه حقی داشت که عایشه اجازه بدهد پدرش آنجا دفن شود و بدتر اجازه بدهد خلیفه دوم هم بیاید پشت سر ابوبکر در آنجا دفن شود و این چیزی است که و تاسف بارتر اینکه حالا پدرت را دفن کردید نمی گوییم عیب ندارد حالا که اگر عمر را اجازه داده دفع شود چرا مانع حداقل طواف و وداع امام حسن (سلام الله علیه) می شوی سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این مقدار حق ندارد که جنازه اش بیاید وداع با جدش داده شود.
چرا سوار استر شدی جناب عایشه سوار استر بغل استر شد مروان و دار و دستهاش هم آمدند کنارش و گفت پسرتان را دور کنید از خانه من من نمیگذارم اینجا دفن شود در حالی که شاید قصدشان دفن هم نبود چون وصیت امام حسن (سلام الله علیه) دو جور نقل شده است در بعضی دفن آمده است در بعضی وداع آمده است رفتم شاید مثلا مشروط اگر مشکلی پیش نیاید مانعی نشوند.
اجازه وداع هم نداد لذا ابن عباس آنجا جملاتی به عایشه گفت که بعداً در قالب آن شعر درآمده است و سوار جمل شده است ای جنگ جمل به راه انداختی شتر سواری هزاران نفر را کشتن دادی الان سوار استر قاطر شدی این بلوا را به پا کردی فکر میکنم تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی مثل اصحاب فیل به جای خدا در حالی که تو یک نهم از یک هشتم در این حجره سهم دارید و بالکل تصرفته همه را ادعا کردند متصرف در همه این حجره شدید به هر حال نکات بسیار تأسف بار تاریخی است که خوب باید حضرات اهل سنت بیشتر تحمل کنند دیگر این ها به هر حال واقعیت ما که متعصباً این ها را مطرح نمیکنیم ما عقایدی داریم بر اساس یک چنین مبانی به عقاید رسیده است به حقانیت مکتب اهل بیت (سلام الله علیهم) رسیدیم این مسائل واقعیات تاریخی است آن هم به هر حال انسان است و فطرتش را حق و عدالت و این ها باید کنار هم بگذارید ببینید که به کجا باید رسید دیگر نمی شود در این سرای دنیا در این چند صباح ما خودمان را گول بزنیم آنجا جواب خدا را چه خواهیم داد چرا چنین اعتقادی پیدا کردید چرا فلانی مقدس شمرده است .
چرا فلانی تبعیت کرد همه این چراها جواب دارد بله همه آن ها جالب است این تناقضات فاحشی که چطور قابل تناقضات ما در شیعه نداریم الحمدالله تلاش خلیفهای که شروع کارش ولیتم لست بخیرکم آن اقرارش است این هم آخر کارش است آن هم وسط کارش است که جنایاتی که در وسط خلافتش صورت گرفت که بالاترینش هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیه) و شهادت فاطمه (سلام الله علیه) ما چی بگوییم نسبت به چنین کسی.
مجری:
اعترافات اولش که شما فرمودید آن آخرشان نه بندی که گفته است این اول آن آخر واقعاً عجیب است و در آن فرصت خیلی کمی که در اختیار داشت میتوانست حداقلش توبه کند در آن قضایای متعدد و شیطان نمی گذارد.
استاد: جباری
و حتی آن وقتی هم که رفتند با عمر رفتند خانه فاطمه (سلام الله علیها) این نقل هم خودشان هم ما هم نقل ابن قتیبه است در الامامة والسیاسه است هم نقل ما در علل الشرائع امثال این ها آمده است که رفتند برای رضایت طلبی از فاطمه (سلام الله علیه) چه وقت خوبی بود آنجا میرفتید لذا فاطمه (سلام الله علیه) فهمید که اینجا صادقانه نیامدهاند چرا چرا فاطمه (سلام الله علیه) نیامدهاند آنجا هم اگر صادقانه رفته بودند فاطمه (سلام الله علیه) عفوشان می کرد صادقانه چرا چون همانجا همین حدیث مجعول را خواهند الله اکبر گفت که من چه کار کنم من که تقصیر ندارم من از پدرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که نحن معاشر الانبیا لا نورث و لا نترک صدقه این فاطمه (سلام الله علیه) که بهتر چنین روایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده بود که فاطمه (سلام الله علیه) حضرت زهرا (سلام الله علیها) نباید منکر شود چنین چیزی فهمید که این در واقع یک فیلم است فیلم است به مردم بگوید ما رفتیم فاطمه (سلام الله علیه) رضایت طلبی کنیم او مثلا رضایت نداد و این ها مشخص بود که واقعی نیست و همانجا هم اگر به درستی و صادقانه آمده بودند بزرگتر از این هستند که نه اگر صادقانه بود خلافت واگذار میکرد دیگر خلاف واگذار میکرد به اهلش و جبران میکرد گذشته و این دنبالهدار شده است تا عصر امروز متاسفانه و طبق فرمایش امام صادق (سلام الله علیه) هیچ قطره خونی در طول تاریخ بر زمین نریخته است مگر اینکه این ها سهیم هستند تا به امروز تا همین ظلمی که امروز در سوریه می شود در غزه می شود در لبنان می شود در یمن می شود در همه این ها شریک هستند چون پایهگذارش بودند پیروان این ها باید یک خورده به خودشان بیایند حداقل امت اسلامی چرا بیدار نشدند.
مجری:
خیلی متشکریم جناب آقای دکتر خاطره نکاتی که اشاره فرمودید ما داشتیم باز در خصوص سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم میشد استفاده کنیم از محضر شما که دیگر وقتمان هم به پایان رسید سوالات بینندگان اولویت داشت و این ها دیگر ما از بینندگان تشکر می کنم سوالاتی که ارسال کردند و شما صبر و حوصلهای که جهتی که انجام دادید و جهادی که کردید در پاسخ به سوالات و سوالات خیلی خوب و دقیق ارائه کردید و نکاتش را به ما فرمودید در جلسات آینده هم در خدمت شما باشیم آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مسائل تاریخ و سیره و همچنین شما عزیزان بیننده که تا این لحظه بیننده برنامه خودتان بودید از شما تشکر میکنم امیدوارم که سوالات شما پاسخ داده شده باشد و همچنان ما در خدمت شما هستیم در طول هفته با ارسال سوالات و نکاتتان به سه هزار پانزده پانزده پانزده برنامه ها مشارکت داشته باشید تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان میسپاریم اللهم عجل لولیک الفرج خداحافظ.