2025 April 22 - سه شنبه 02 ارديبهشت 1404
بررسی شبهه خمس و تحلیل مناظره حاتم قادری و حسن انصاری؛ نگاه به مبانی اعتقادی شیعه
کد مطلب: ١٦١٢٩ تاریخ انتشار: ٠٦ اسفند ١٤٠٣ - ١٨:١٢ تعداد بازدید: 1384
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
بررسی شبهه خمس و تحلیل مناظره حاتم قادری و حسن انصاری؛ نگاه به مبانی اعتقادی شیعه

عنوان برنامه: راه روشن
تاريخ: 02/ 11/ 1403

 
 
 
 

لينک دانلود
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن "بررسی شبهه خمس و تحلیل مناظره حاتم قادری و حسن انصاری؛ نگاه به مبانی اعتقادی شیعه"

تاريخ: 02/ 11/ 1403

عناوین بحث (کلید واژه ها):

خمس، سهم امام، وجوب خمس، شبهه، مناظره، حاتم قادری، حسن انصاری، کلام، شیعه، دگراندیشان

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏؛ عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، با یکی دیگر از برنامه های راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم، همچون هفته های گذشته از کارشناس عزیز برنامه جناب استاد دکتر ابو القاسمی بهره مند می شویم، استاد عزیز سلام خیلی خوش آمدید.

استاد ابوالقاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

سلام عرض می کنم خدمت شما و بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم در هر کجا هستند موفق و پیروز باشند

مجری:

خیلی ممنون از این که وقت گذاشتید تشریف آوردید، ان شاء الله ساعت و دقایق خوبی را فراهم کنیم و جزء صالح اعمال ما و بینندگان عزیز با عنایت آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثبت بشود. رسالت برنامه راه روشن این است شبهات و مباحثی که ممکن است در فضای مجازی پخش بشود و برای ما شبهه و سوالی فراهم کند جناب آقای دکتر ابوالقاسمی این مباحث را وا کاوی و بررسی می کنند تا بتوانند راهی را برای ما روشن کنند خدای نا کرده اگر نقطه تاریکی در ذهن مان از این مسائل پیش بیاید برای مان رفع بشود.

جناب استاد ابوالقاسمی دو مسئله است یک مسئله ای در مورد خمس منتشر شد این مسئله را در برنامه های متعدد ارائه کردیم خمس هم مثل نماز، روزه و زکات واجب است ولی همیشه در موردش حرف و حدیث است. مبحثی که اخیراً پخش شد برای ما توضیح بفرمایید اگر نقطه ای است برای ما روشن کنید.

استاد ابوالقاسمی:

یکی از مدعیان دروغین که لعنت خدا بر او باد شخصی است که اتهامات زیادی به اهل بیت زد و حرف های باطلی زیاد داشت. دشمنان هم به آن ها کمک می کنند هر چیزی که به نحوی موجب هدایت باشد جلویش را می گیرند ماها در مورد مسئله خمس اگر بخواهیم طبق مبنای خود این آٔقایان بخواهیم جلو برویم که هر روایتی را حجت می دانند و طبق مبنای شیعیان که سند معتبر نیاز دارند تشرف حاج علی بغدادی در مفاتیح الجنان راویش هم ثقه است. استاد شیخ عباس قمی می گوید خودم آن شخص را دیدم و او هم یک شخص واقعاً ثقه بود او هم می گوید من امام زمان را دیدم اتفاقات مفصل است. می گوید خدمت حضرت عرض کردم مقداری از خمسم را به فلان مرجع و مقدار دیگرش را به فلانی دادم فرمودند بله آن چیزی که بر تو واجب بود به وکیل ما دادی این خیلی مشخص است.

یکی از طرفداران فرد مدعی کاذب روایتی را می خواند همان روایت را هم نفهمیده است. در کتاب کمال الدین و دیگر کتب آمده است همان نامه ای که حضرت در آن راجع به «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَة» صحبت کردند یک جمله ای در آن آمده است

«وَ أَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ أُبِيحَ لِشِيعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ إِلَى وَقْتِ ظُهُورِ أَمْرِنَا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُثَ»

«الْخُمس» چه خمسی؟ بعداً‌ توضیحش را می دهیم برای شیعیان ما حلال شد «وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ» این ها را حلال کردیم تا چه زمانی؟ تا وقت ظهور امر ما، برای چه خمس را حلال کردی؟ برای این که ولادت های شان پاکیزه بشود حلالزاده باشند و خبیث نباشد.

این روایت در کمال الدین آمده است اول روایت را ببینیم حدیث در صفحه 483 شروع می شود.

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»

نائب دوم

«أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً»

یک نامه ای داشتم

«قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ»

یک سری مسائلی برای من مشکل شده بود

«فَوَرَدَتْ فِي التَّوْقِيعِ بِخَطِّ مَوْلَانَا»

خط خود حضرت بود

«صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام»‏

خوشا به حال شان خط امام را می شناختند یعنی یک سری سوالات کرد جواب ها دقیقاً مطابق با آن سوالات است. این که سوالات چه بود نیاورده اما متن جواب ها را آورده است یک عده ای منکر ما می شوند آن ها مثل پسر نوح هستند یکی یکی می گوید:

«وَ أَمَّا أَمْوَالُكُمْ فَلَا نَقْبَلُهَا إِلَّا لِتَطَهَّرُوا»

ما اموال شما را نمی پذیریم جز برای این که شما پاکیزه بشوید!

 کدام اموال؟ زکات را لازم نیست به امام داد زکات را خودتان می توانید به فقیر بدهید اموال خودم نیست بگوییم یک اموالی خاص امام بود آن اموال خاص امام یک جایی بود یک عده دزدیدند حضرت می گوید «أَمْوَالُكُمْ فَلَا نَقْبَلُهَا إِلَّا لِتَطَهَّرُوا» ما اموال تان را می گیریم تا پاکیزه بشوید. کدام اموال را دارد می گوید؟ جز خمس، مالی باقی می ماند، تنها مالی که خودمان باید به امام برسانیم چه مالی است؟ خمس است پس حضرت می گویند ما اموال شما (خمس) را می پذیریم. اول روایت حضرت دارند می گویند خمس را از شما می گیریم که شما پاکیزه بشوید.

«فَمَنْ شَاءَ فَلْيَصِلْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَقْطَعْ»

هر کس خواست برساند هر که نخواست قطع کند

«فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ»

آنی که خدا به من می دهد خیلی از این چیزی که شما می دهید بهتر است.

 پس اول روایت حضرت دارند می گویند خمس تان را به ما بدهید چرا اولش را برای مردم نمی خوانید؟ دردت چه است که اول روایت را برای مردم نمی گویید؟ ادامه روایت:

«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»

هر اتفاقی رخ داد سراغ متخصصین حدیث بروید. این مدعی کاذب یمانی چقدر حدیث بلد بود؟ هیچ همه را غلط خواند این قدر غلط در کتابش آورد که حد و اندازه ندارد.

«وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ الْأَهْوَازِيُّ فَسَيُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ قَلْبَهُ وَ يُزِيلُ عَنْهُ شَكَّهُ وَ أَمَّا مَا وَصَلْتَنَا بِهِ»

«وَ أَمَّا مَا وَصَلْتَنَا بِهِ» چیزی که آوردی به ما دادی یک پولی به ما دادی پس خودش خمس برده بود بدهد

«فَلَا قَبُولَ عِنْدَنَا إِلَّا لِمَا طَابَ وَ طَهُرَ»

ما فقط پول حلال می گیریم پول حرام نمی گیریم

«وَ ثَمَنُ الْمُغَنِّيَةِ حَرَامٌ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ شَاذَانَ بْنِ نُعَيْمٍ فَهُوَ رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا أَبُو الْخَطَّابِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي زَيْنَبَ الْأَجْدَعُ فَمَلْعُونٌ وَ أَصْحَابُهُ مَلْعُونُونَ فَلَا تُجَالِسْ أَهْلَ مَقَالَتِهِمْ فَإِنِّي مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَ آبَائِي (علیهم السلام) مِنْهُمْ بِرَاءٌ»

یکی از این های که تو آوردی پول مغنیه بود حرام است چه کسی داد؟ یک شخصی داد حرام بود محمد ابن شاذان شیعه است ابو الخطاب ملعون است متأسفانه خیلی از همین آقایان هم طرفدار ابو الخطاب هستند.

«وَ أَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِأَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَّ مِنْهَا شَيْئاً»

آن های که اموال ما دست شان است اگر کسی چیزی از این ها را دستش نگه دارد

«فَأَكَلَهُ فَإِنَّمَا يَأْكُلُ النِّيرَان‏»

دارد آتش می خورد!

 خمس حق امام هست یا نه؟ بله خط پایینش می گوید

«وَ أَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ أُبِيحَ لِشِيعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ إِلَى وَقْتِ ظُهُورِ أَمْرِنَا»

در متن بالا مدام می گوید خمس بدهید این جا می گوید خمس حلال شد نه یک تتمه ای دارد

«لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُثَ»

برای این که ولادت شان پاکیزه بشود و خبیث نشود.

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص 483 تا 485

یک مثالی بزنم روشن بشود فرض کنید شما رئیس جمهور هستید در محل کار یک بالگرد، یک نفر بر، یک ماشین ضد گلوله و یک ماشین شخصی خودتان هست فرزند شما مدرسه است به یکی از اطرافیان می گویید وسیله نقلیه را بر دار برو بچه را از مدرسه بیاور. وسیله نقلیه را بر دار طرف با آن زره پوش یا با آن تانک یا بالگرد برود شما توبیخش نمی کنید؟ می گویید وسیله نقلیه گفتم مشخص است کدام وسیله نقلیه؟ برای آوردن بچه از مدرسه با تانک یا بالگرد نمی روند با ماشین عادی می روند. چند مدل خمس داریم یک: خمس هر مَغْنَمی است

(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يوْمَ الْفُرْقَانِ يوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ)

بدانيد هرگونه غنيمتی به دست آوريد، خمس آن برای خدا، و برای پيامبر، و برای ذی ‌القربی و يتيمان و مسکينان و وا ماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايی حق از باطل، روز درگيری دو گروه (با ايمان و بی ‌ايمان) [= روز جنگ بدر] نازل کرديم، ايمان آورده ‌ايد؛ و خداوند بر هر چيزی تواناست!

سوره انفال (8): آیه 41

دوم: خمس جنگ است آن هم باز داخل مغنم به حساب می آید. سوم: مال حلال مخلوط به حرام است که مدل های مختلفی دارد. اما یک مدل خمس است کنیزی که در بازار فروش می رود اما در جنگ به اذن امام نبوده است؛ چون می دانید جنگی که با اذن امام باشد شرایط کنیز گرفتن در آن خیلی سخت است چیزی که آقایان به عنوان بحث کنیز گرفتن در اسلام مطرح می کنند این طور نیست.

تقریباً در کل جنگ های حضرت جز دو یا سه نفر تا قبل از جنگ حنین به کنیزی گرفته نشدند خیلی از جهت شرایطش سخت است. حضرت گفتند اگر شما رفتید از بازار کنیزی گرفتید جنگ به اذن ما نبوده اگر این دختر را شما نگیرید دست ظلمه می افتد با او بد تا می کنند. «أقل الضررین» برای او این است که شما او را بخرید در خانه بیاورید مثل یک انسان محترم با او رفتار بکنید. می گوید بهترین راه برای او این است رهایش کنید دیگران می خرند بردند معلوم نیست چه بلاهایی سرش بیاید. اما شما او را می خرید باید یک پنجمش را به ما بفرستید تا این کنیز حلال بشود بزرگان خوب دقت کنید چند جور خمس داریم یکی از انواعش مربوط به کنیز است.

 آخر روایت می گوید من خمس را حلال کردم تا ولادت هایتان (فرزندان تان) حلال بشود. سوال شرعی، فقهی خیلی ساده است اگر من یک آدم دزدی باشم با خانمی ازدواج کنم پول مهریه اش را از مال دزدی بدهم بچه من حرامزاده می شود؟ نه، عقد من باطل می شود؟ نه، پس چه می شود؟ من آن پول دزدی که به همسرم دادم باید به صاحبش بر گردانم به همسرم بدهکار می شوم و عقد من هم درست است. فرض کنیم خمس مَغْنَمْ را به امام نداده باشم با مال خمس نداده ازدواج کنم چه رخ می دهد؟ هیچ ازدواجم درست است فرزندم حرامزاده می شود؟ نه، چه می شود؟ پول خمس را باید به امام بدهم یک پنجمی که پول امام بوده به همسرم بدهم هیچ اتفاق دیگری هم در این جا نمی افتد مال حلال مخلوط به حرام باشد خمس مغنم باشد، خمس غنیمت باشد، خمس گنج و هر چه می خواهد باشد همه انواع خمس را اگر شما پرداخت نکنید فرزندت حرامزاده نمی شود جز یک نوعش کدام نوع است؟ آن کنیزی که باید یک پنجمش را به امام می دادی اگر ندهی یک پنجم این کنیز مِلک امام است. یعنی شما با کسی همبستر می شوید که یک پنجمش مِلک امام است خود این کنیز مِلک امام است این جا بچه، حرامزاده می شود اگر خمسش را ندهید.

دوباره به مثال بر گردیم بچه ای در مدرسه دارید شما رئیس جمهور هستید یک تانک و یک ماشین عادی دارید به کسی می گویید وسیله نقلیه را بر دار بچه را از مدرسه بیاور چه وسیله ای را باید ببرد؟ ماشین عادی.

دو جور خمس داریم یکی از خمس ها را پرداخت نکند فرزندش حرامزاده نمی شود یک جور را اگر پرداخت نکند فرزندش حرامزاده می شود. «الخمس» آن خمس را که سوال پرسیدی برایت حلال کردم برای این که فرزندان تان حلال زاده بشوند کدام خمس را دارد می گوید؟ خیلی روشن است فقط شما چون فقه بلد نیستید قبل روایت را برای مردم نمی خوانی و توضیح نمی دهد می خواهی مردم را گول بزنی و فریب بدهی می گویی بله خمس را ائمه حلال کردند. کدام خمس؟ «الخمس» خمس خاص اگر این خمس را ندهد منجر می شود فرزندان شان حرامزاده بشود. فرض بگیریم این روایت باشد بعد از این تشرف حاج علی بغدادی است در تشرف حاج علی بغدادی حضرت می گویند دستت را درد نکند خمس ما را به وکیل ما رساندی آن را چرا برای مردم نمی گویی؟ شما دلسوز مردم هستید یا می خواهید همانی بشود که حضرت فرمودند: «فَإِنَّمَا يَأْكُلُ النِّيرَان‏»، می خواهید آتش در خانه های مردم جمع بشود؟ تعارف بردار نیست حق امام و حق الله است باید پرداخت بشود.

مجری:

خیلی متشکرم از این پاسخ زیبا و شیوا اما مسئله دیگری هم داریم جناب آقای حاتم قادری و حسن انصاری با همدیگر گفتگویی در مسئله امامت داشتند این را هم برای مان تحلیل کنید صحبت های که صورت گرفت و نتایجی که می شود از این گفتگو گرفت تحلیل و نقد شما چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

مناظره ای جدیدی در اینترنت است بین آقای حاتم قادری و آقا حسن انصاری دو قسمتش هم تا حالا منتشر شد قسمت اول را تقریباً تا نیمه تمامش کردیم کلیپ هایشان را گرفتیم مطالب مهمی که در این گفتگو بود اسم قسمت اولش را حداقل مناظره نمی گذارم به این دلیل تقریباً هر دو به دنبال این بودند خواسته یا نا خواسته تفکر رایج تشیع را زیر سوال ببرند. شما اگر می خواهید مناظره واقعی بر گزار کنید دیدگاه های کلامی شیعه را در مورد امامت بدانید یک نفر متکلم دعوت کنید مناظره کنید.

 اما کسانی که با تفکر رایج تشیع مقداری بیگانه شدند آن ها را بیاورید با هم مناظره کنند حرف کدام شان درست است؟ مثلاً یک مسیحی و یهودی بیاورید در مورد اسلام مناظره کنند نه این که این ها مسیحی هستند دارم می گویم شما یک مسیحی و یهودی بیاورید در مورد این که اسلام چه است بحث کنید یک مسلمان هم بیاورید از خودش دفاع کند.

دو نفر آوردید البته چون باز خورد و بازدید زیاد داشته یک عده فکر می کنند واقعاً همین حرف ها، حرف تشیع است لذا تصمیم گرفتیم حتماً مطالبی که در مناظره مطرح شد بیاوریم. اما کلیپ اول تصور شیعه در مورد امامت را مطرح می کند ببینیم آیا واقعاً الان شیعیان این تصور را در مورد امامت دارند یا خیر؟

مجری:

در واقع در این کلیپ یک تصویری می خواهد ارائه کند ببینیم چقدر با واقعیت منطبق است؟

کلیپ شماره یک از آقای انصاری:

ادعای تشیع این است پیغمبر اکرم در دوره حیات خودش امیر المؤمنین را به عنوان جانشین خودش قرار داد و این جانشینی دست کم در آغاز به مفهوم جانشینی جایگاه اجتماعی پیغمبر تلقی می شد، یعنی تصور این بود و این تصور فقط مربوط به شیعه نبود در اهل سنت هم بود. جایگاه دینی به مفهوم جایگاه نبوتی پیامبر خاتمه پیدا کرده و این تجربه دیگر تکرار نمی شود ولی پیغمبر یک جایگاه اجتماعی هم داشت که آن قابلیت جانشینی دارد و آن در مورد امیر المؤمنین به تعابیر مختلف نص یا توصیه پیغمبر یا تصریح یا به تعبیری اشاره پیغمبر نگاه های مختلفی در تشیع بود در مورد امیر المؤمنین محقق شد.

مجری:

ایشان ادعا کرد نظر تشیع این است.

استاد ابوالقاسمی:

نظرش این است دیدگاه های نسبت به امامت این بود مربوط به جایگاه اجتماعی است. نکته ای در مورد این مناظره از اول تا آخرش خدمت تان عرض کنم. این مناظره به جای این که بگوید تشیع از نظر امام چه است؟ امامت از نظر خود ائمه چه است؟ امامت از نظر پیغمبر چه است؟ من بگویم خدا از نظر پیغمبر چه است؟ روایت ها را بخوانم. خدا از نظر قرآن چه است؟ بگویم خدا از نظر وهابی ها چه است؟ پس خدا اینی که وهابی ها می گویند است. خدا از نظر دیوبند چه است؟ آنی که آن ها می گویند پس خدا همین است این که او چه می گوید با این که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه گفت فرق می کند.

ما برای این که تصور راجع به امامت را بخواهیم بدانیم باید سراغ روایات معصومین (علیهم السلام) برویم حداقل اگر شما بخواهید اسلام و تشیع را ببینید یا باید سراغ عموم مردم برویم؟ بویژه که ما روایات متعدد داریم رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها گفتند: «كَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص23، كتاب العقل والجهل

«يا عَائِشَةُ لَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُو عَهْدٍ بِشِرْكٍ لَهَدَمْتُ الْكَعْبَةَ فَأَلْزَقْتُهَا بِالْأَرْضِ وَجَعَلْتُ لها بَابَيْنِ بَابًا شَرْقِيًّا وَبَابًا غَرْبِيًّا وَزِدْتُ فيها سِتَّةَ أَذْرُعٍ من الْحِجْرِ فإن قُرَيْشًا اقْتَصَرَتْهَا حَيْثُ بَنَتْ الْكَعْبَةَ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص969، ح1333

قوم تو تازه مسلمان هستند خیلی از مسائل را نمی فهمند و درک نمی کنند استیعاب ندارند علی، اگر ترسم از این نبود که مردم همان کاری که با عیسی کردند با تو بکنند تو را خدا بدانند یک چیزی می گفتم از زیر پایت خاک بر دارند.

«أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذَلِكَ الْبَرَكَة»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص57

پس خیلی حرف ها را به خاطر مردم نتوانستند بگویند بعد شما می گویید تصور مردم از امامت چه بود؟ مناظره کلاً دو طرف بله امامت را این مردم این طور برداشت می کردند و آن مردم آن طور بر داشت می کردند. تفکر شیعه این بوده و تفکر شیعه آن بوده شیعه آن دوران تفکرشان این طور بود. شیعه آن دوران را کار نداریم اگر شما می خواهید در مورد امامت دیدگاه تشیع را ببینید چه را باید نگاه کنید؟ حرف امام را باید ببینید. بقیه هر چقدر هم والا مقام، هر چقدر هم گرانقدر اما برای ما حرف این ها، حرف معصوم نمی شود.

اما ببینیم دیدگاه ائمه (علیهم السلام) نسبت به خلافت و امامت چه بود؟ عقد الفرید ابن عبد ربه اندلسی، جلد 2، صفحه 75 سنی ها نقل کرد شیعه هم نقلش کرد از آن احادیث بسیار مشهور است. سنی ها حداقل با چهار طریق نقلش کردند لذا طبق مبانی شان معتبر می شود. حدیث معروف کمیل ابن زیاد نخعی، امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب دست من را گرفت من را سمت قبرستان برد از آن جا وقتی به بیابان رسیدیم

«تنفس الصُّعداء»

یک نفس عمیقی کشید

«ثم قال يا كُمَيْل، إن هذه القلوب أوعية»

کمیل این دل ها ظرف است

«فخيرها أوعاها»

بهترین ظرف آنی است که جا دارتر باشد

«فاحفظ عني ما أقول لك»

آنی که می گویم یاد بگیر

 «الناس ثلاثة»

 مردم سه دسته هستند

« عالم ربّاني، ومتعلِّم على سبيل نَجاة، وهَمَج رَعاع»

حدیث «هَمَجٌ رَعَاعٌ» همین حدیث است در نهج البلاغه هم آمده است

«أتباعُ كلِّ ناعق»

دنبال هر که صدا بزند می روند

«مع كلِّ ريح يَميلون»

با هر بادی کج می شوند

«‏لم يستضيئوا بنور العلم»

نور علم آن ها را روشن نکرد به یک جای محکم تکیه نکردند. کمیل، علم از مال بهتر است حدیث

«الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ»

همین حدیث است

«الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْعِلْمُ يَزْكُو عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ يَا كُمَيْلُ مَحَبَّةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ تُكْسِبُهُ الطَّاعَةَ فِي الْحَيَاةِ وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَة بَعْدَ الْمَوْت‏»

علم تو را حفظ می کند ولی تو باید مال را حفظ کنی علم را به دیگران بدهی زیاد می شود مال را به دیگران بدهی کم می شود.

«وَ مَنْفَعَةُ الْمَالِ تَزُولُ بِزَوَالِهِ وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ يَا كُمَيْلُ مَاتَ خُزَّانُ الْمَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ»

مال اگر از دست رفت منفعتش تمام می شود اما منفعت علم از بین نمی رود کمیل، علم علم علم

«وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا»

این هم همان روایت است تکه های که مردم خیلی شنیدند کلاً برای همین روایت است بعد به سینه شریف شان اشاره کردند

«إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّا»

علم در سینه من موج می زند

« وَ أَشارَ بِیَدِهِ الشَریْف إلی صَدْرِهِ»

اشاره به سینه شان کردند

«لَو وَجَدْتُ لَهُ حَمَلَةً»

کاش یک نفر بود این علوم را از من می گرفت

«بَلَى أُجِدُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ عَلَيْه‏»

آدم های هستند که «لَقِنا» هر چه به او بگویی کامل یاد می گیرد «لَقِن» کسی که تلقینش کنی کامل می گیرد اما «غَیْرَ مَأمِونٍ عَلَیْه» نمی شود به او اعتماد کرد چرا؟

«مسْتَعْمِلاً آلَةَ الدِّينِ لِلدُنْیا»

دین را می خواهد برای دنیا استفاده کند و این جا خیلی مهم است

«وَ يَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ بِبُغْضِهِ عَلَى كِتَابِهِ»

و حجت های الهی را که یاد گرفت بر ضد اولیاء الهی استفاده خواهد کرد لذا به این نباید بدهی.

 گروه بعد:

«أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ»

خوب و مطیع است اما

«لَا بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ»

بصیرت ندارد اقیانوس یک وجبی است. اقیانوس است اما عمقش یک وجب است.

«يَنْقَدَحُ الشَّكُّ فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ»

اولین شبهه ای که بیاید در دلش شک ایجاد می شود

«لا إلا هولاء و لا إلا هولاء»

نه به این دسته می تواند برود و نه به آن دسته

«لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِی شَيْ‏ءٍ»

این ها نمی توانند دین را نگه دارند

«أَقْرَبُ شَبَها بهما الأنعام السائمة»

شبیه ترین چیز به آن ها، چهار پایان هستند یک عده گوسفند و یک عده گرگ هستند

«كذلك يموت العلم بمَوتِ حامِليه»

این طور می شود اگر حامل علم بمیرد علم از بین می رود. مثلاً در مورد برق غیر از ادیسون برق را اختراع کرد شخص دیگری است اختراعات زیادی داشت می گویند وقتی مرد همه اش با خودش رفت این ها را به کسی نداد.

«يموت العلم بموت حامليه اللهم بلى»

اما نه

«لا تخلو الأرض من قائم بحجة الله»

یک نفر همیشه در زمین است که حجت خدا را نگه می دارد

«إما ظاهرا مشهورا»

همه او را می شناسند

«أو خائفا مغمورا»

یا پنهان است چرا؟

«لئلا تبطل حجج الله و بيناته»

برای این که حجت های الهی از بین نروند این همان حجت ها بود که یک عده ای می توانستند بگیرند ضد اولیاء به کار ببرند

«و كم ذا و أين أولئك أولئك»

آن ها چند نفر هستند و در کجا هستند؟

«أولئک و الله الأقلون عددا»

عددشان خیلی کم است اما

«و الأعظمون عند الله قدرا»

جایگاه شان خیلی بالا است

«بهم يحفظ الله حججه حتى يودعها نظراءهم»

این ها حجت را حفظ می کنند مثل آن گروهی نیستند که حجت را ضد اولیاء به کار ببرند.

«و يزرعوها في قلوب أشباههم»

در افراد شبیه خودشان علم را زرع می کنند

«یا کمیل أولئك خلفاء الله في أرضه»

کمیل، آن خلافتی که منِ علی ابن ابی طالب به آن چشم دارم برایم مهم است این خلافت است

«أولئك خلفاء الله في أرضه و الدعاة إلى دينه آه آه شوقا إلى رؤيتهم أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكَ انْصَرِفْ إِذَا شِئْت‏»

...کمیل به اندازه کافی به تو گفتم برو!

العقد الفريد؛ اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة: الثالثة، ج 2، ص 75

پس بزرگواران از اساس شما وقتی می خواهید در تشیع جایگاه امام را بگویید باید دیدگاه خود امام را بگویید. دیدگاه امام هم مشخص است دیدگاه امام این است که امامت و خلافت، برای حفظ حجت های الهی است. یک مثال می زنم خیلی روشن بشود اگر مجلس شورای اسلامی قوانینی تصویب کردند روی کاغذ پرینت گرفتند دم در مجلس در خیابان گذاشتند باد آمد برد فایده ای دارد؟ نه، چرا فایده ندارد؟ قانون تصویب کردیم.

باید یک جا باشد این قوانین را حفظ کند اصلاً معنی دارد دینی از طرف خدا بیاید بعد کسی که این دین را حفظ کند نباشد اصلاً می شود؟ این که نبی از عالم غیب، حجت ها را به عالم شهود آورد تمام شد خودش هم مُرد «كذلك يموت العلم بموت حامليه» این طور که شد علم با مرگ حاملش از بین رفت. پیغمبر از دنیا رفت پیغمبر آمده بود از باء بسم الله تا سین ناس بلد بود.

هر جا را می پرسیدی می گفت دقیقاً تفسیر این است، حالا پیغمبر از دنیا رفت تمام شد؟ باد آمد کاغذها را برد واقعاً راه بسته شد؟ نه اعتقاد شیعه در باب امامت جناب آقای انصاری این نیست یک جایگاه سیاسی برای بعد از پیامبر بوده اعتقاد تشیع این است که هر پیغمبری باید یک وصیی داشته باشد آن چیزی که از عالم غیب می آورد حفظ کند کار خلفاء الله همین بود.

بله حالا آن خلیفة الله چه وظایفی غیر از این داشته آن ها یک مقوله دیگر است که بعضی از این ها برخوردها و رفتارهای سیاسی است. کلیپ اول ایشان به نظرم به اندازه کفایت راجع به آن صحبت کردیم اما یک نکته ای بگویم این که این جا در مورد جایگاه امام مطرح کردیم خیلی طول و تفصیل دارد امام را در مقابل چه باید ببینیم؟ در مقابل همان افرادی که دنبال حجت ها هستند. وظیفه امام حفظ حجت ها است همیشه یک افرادی هستند حضرت نگفت کسی نیست گفت چرا همین الان هم کسی است افرادی هستند «لَقِنا» هستند می توانند کامل بگیرند اما می گیرد این ها را ضد ائمه دین و اهل دین استفاده می کند سو استفاده خواهد کرد. این که صحیفه سجادیه جزء اسرار بود برای چه است؟ زمان امام صادق (علیه السلام) حضرت گفتند الان زمان بنی امیه تمام شد این سِر، زمان بنی امیه نباید فاش می شد، چه در آن بود؟ نمی دانیم یک سری حجت ها، یک سری اسرار، یک سری ودایع ای در اختیار این ها است و وظیفه اولیه این ها حفظ این حجت ها و ودایع این راجع به کلیپ اول.

مجری:

در کلیپ اول این آقا مفهوم امامت را محدود کرد جناب استاد زحمت کشیدند تبیین فرمودند نه این طور نیست بلکه بحث امامت در نگاه شیعه خیلی گسترده تر از این ها است.

 (میان برنامه)

مجری:

 ...استاد در بخشی از مباحث امشب مان به گفتگویی شبیه به مناظره شاید بشود گفت اشاره فرمودید بین دو نفر بود بخش اول این گفتگو را برای مان تحلیل فرمودید بخش دیگری را می خواهیم از حضرتعالی بشنویم و یاد بگیریم.

استاد ابوالقاسمی:

سراغ کلیپ دوم این بزرگوار برویم، آقا انصاری که در آن ادعا می کنند انصار تصورشان این بود حکومت و نظام اسلام فقط برای زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و پیامبر برای بعد از خودش چیزی صحبت نکرده بود لذا تا پیغمبر از دنیا رفت خودشان دنبال جانشین تعیین کردن رفتند. کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شماره دو آقای انصاری:

در سقیفه وقتی که این اتفاق سقیفه افتاد در خود سقیفه هم تصور عمومی حداقل انصار که اول مقنی بودند به رفتن به سقیفه این بود الان که پیغمبر از دنیا رفت در میان شان نیست وضع بر می گردد به دوره قبل از آن پیمانی که مَدنی ها یعنی اهل یثرب با پیغمبر بسته بودند. آن ها یک پیمان مشخصی بسته بودند که پیغمبر در یک مدت محدودی (...) و بعد از درگذشت پیغمبر مدینه به همان وضع سابق بر می گردد یا یک پیمان تازه ای را طلب می کند. انصار تصورشان این بود مدیریت جامعه یا به تعبیر امروز به خودشان بر می گردد، یعنی به اهالی یثرب در آن جا قریش بخصوص مهاجرین، بخشی از مهاجرین در قریش نماینده شان مطرح بود گفتند باید این مسئله ادامه پیدا کند. به تدریج از آن تعبیر به خلافت شد!

استاد ابوالقاسمی:

قطعی که در تصویر بود مال خودشان بود مال ما نبود در آن مناظره تصویری که ایشان فرستاده بودند بعضی جاها اشکال داشت. ادعایش ایشان این است چون پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مسئله خلافت را کامل تثبیت و قطعی نکرده بودند انصار هم این جا نمی دانستند وضعیت چطور است؟ پیغمبر از دنیا رفت گفتند ما جمع بشویم و یک نفری خودمان انتخاب کنیم.

در کل این گفتگو ایشان اصرار دارد خلافت از اول تا آخر باید دموکراسی باشد امام هم اگر خلافتی دارد باید بر اساس دموکراسی باشد بعد مجری یک جا متوجه تناقض فرمایشات ایشان با مبنای تشیع می شود یک چیزی می گوید بعداً مطرح خواهیم کرد. طرف مقابل کلاً دین را می داند دین یک حرف هایی است که پیغمبری گفت تصورات خودش برای زمان خودش بود از این طور حرف ها مطرح می کند، چقدر راحت این مطالب در مورد دین گفته می شود کسی هم متأسفانه دغدغه ندارد.

اما ببینیم از جهت تاریخی واقعاً این طور بود؟ بیعت رضوان یا بر عکس بیعتی که بیعت عقبه به آن گفته می شد. بیعت عقبه در عهد مکی شروع تشکیل حکومت بود یعنی مردم مدینه (انصار) به مکه پیش نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند گفتند پیغمبر به مدینه بیایید فرمودند باید با من بیعت بکنید. روایت به این صورت است

«رَوَى الْحَافِظُ ابْنُ مَرْدَوَيْهِ فِي كِتَابِهِ بِثَلَاثَةِ طُرُق‏»

ابن مردویه با سه طریق آورد از

«عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ثقه) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ أَشْهَدُ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام»

پدرم از پدرش از سید الشهداء (علیه السلام) روایت را مطرح کرده است

«قَالَ لَمَّا جَاءَتِ الْأَنْصَارُ تُبَايِعُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَى الْعَقَبَةِ»

وقتی که انصار آمدند با پیغمبر بیعت کنند فرمود

«قَالَ قُمْ يَا عَلِيُّ»

علی جان شما بلند شو با شما بیعت کنند

«فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَى مَا أُبَايِعُهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ»

پیغمبر این بیعت بر چه باشد؟

«قَالَ عَلَى أَنْ يُطَاعَ اللَّهُ فَلَا يُعْصَى»

اولاً وظیفه اول شان اطاعت از خدا است دوم

«وَ عَلَى أَنْ يَمْنَعُوا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا يَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَهُمْ وَ ذَرَارِيَّهُم‏»

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 588 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه‏، قم‏ 1379 ق‏، ج2، ص24

همان رفتاری که برای خود پیغمبر، حضرت گفتند برای اهل بیت و ذریه شان هم گفتند. آن تصوری که انصار برای پیامبر داشتند برای ذریه و اهل بیت هم دقیقاً دارند بیعت این است شما نسبت به من در مدینه چه کار خواهید کرد؟ من به مدینه بیایم برای من چه کار باید بکنید؟ نسبت به اهل بیت من هم باید همان رفتار را داشته باشید.

عجیب تر این که یک چیزی است به آن بیعت نساء می گویند، اهل سنت می گویند زن ها آمدند با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کنند بیعت شان به شروط بیعت نساء بود. در عقبه، انصار آمدند مثل بیعت نساء بود در سیره نبوی ابن هشام می گوید:

«سوى شرطه عليهم في العقبة الأولى كانت الأولى على بيعة النساء»

تمام بیعت ها در آن اجازه جنگ بود اما بیعت عقبه هنوز جنگی واجب نشده بود لذا در آن، مثل زن ها بیعت می کردند بیعت همان شروط بیعت نساء بود.

«وذلك أن الله تعالى لم يكن أذن لرسوله صلى الله عليه وسلم في الحرب»

السيرة النبوية لابن هشام ، اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد الوفاة: 213 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1411 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد، ج2، ص302

چندین نفر را مطرح کردند که بیعت اولیه اهل عقبه متنش مثل بیعت نساء بود. در بیعت عقبه چه گفت؟ مسند احمد ابن حنبل

«الَّذِينَ بَايَعُوا في الْعَقَبَةِ الأُولَى على بَيْعَةِ النِّسَاءِ»

در چه؟

«في السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ في عُسْرِنَا وَيُسْرِنَا وَمَنْشَطِنَا وَمَكْرَهِنَا وَلاَ نُنَازِعُ في الأَمْرَ أَهْلَهُ وإن نَقُولَ بِالْحَقِّ حَيْثُمَا كنا لاَ نَخَافُ في اللَّهِ لومه لاَئِمٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج5، 316

در مسئله خلافت هیچ کاری در مقابل خلیفه بر حق انجام ندهیم به هیچ وجه نسبت به خلیفه بر حق اعتراض نداشته باشیم نسبت به پیغمبر نگفتند از زمان بیعت عقبه این ها وقتی با نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردند حضرت گفتند آقایان انصار اولاً منِ پیغمبر دارم می آیم از من باید اطاعت کنید هر کاری برای من انجام می دهید برای اهل بیتم هم انجام دهید.

ثانیاً متن اهل سنت است بعد از من نسبت به اهل امر حق منازعه ندارید یعنی پیغمبر مشخص کرد یا مشخص نکرد؟ خیلی روشن است وقتی متن روایت گفتند «وَلاَ نُنَازِعُ في الأَمْرَ أَهْلَهُ» تازه أهلَهُ اگر به اهل بیت پیغمبر بر گردد معنا خیلی روشن می شود. حق نداریم در امر با اهل بیت پیغمبر مخالفت کنیم أهلَه اگر شایسته بگیریم یک معنا پیدا می کند اگر اهل بیت پیامبر بگیریم یک معنای دیگر پیدا می کند. اعتقاد ما این است أهلَه مقصود اهل بیت پیغمبر است بر اساس روایات شیعه؛ ما حق نداریم با اهل بیت پیغمبر در باب خلافت مخالفت کنیم. سنی ها می گویند با کسی که شایسته بود به هر صورت حضرت نظام بعد از خودشان را مشخص کردند این نبوده که برای انصار مشخص نشده باشد چرا کامل مشخص شده بود. پس چرا این ها مخالفت کردند؟ سوالی است که طرف مقابل وقتی مطرح کرد کلیپش را پخش می کنیم آن جا جوابش را خواهیم داد چه شد انصار جمع شدند؟ آیا انصار جمع شدند چون هیچ دیدگاهی نسبت به خلافت بعد از پیامبر نداشتند حضرت چیزی نگفته بود یا اجمالاً فقط می گویم آنی که بارها در این شبکه عرض کردیم در غدیر همه چیز تمام شد کاملاً مشخص شد زمان رحلت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زمان بیهوشی حضرت شایع کردند که پیغمبر، امیر مؤمنان را عزل کرد. علی بود؟ نظام آماده است. یک مرکب آماده سوار شدن حضرت علی (علیه السلام) در چند روایت، صدیقه طاهره در بعضی از روایت ها می گوید بگیرید

 «فَدُونَكَهَا مَخْطُومَة»

بلاغات النساء؛ اسم المؤلف: أبو الفضل أحمد بن أبي طاهر ابن طيفور (المتوفى: 280هـ) الناشر: الشريف الرضي‏، قم: بي تا، ص26

این مرکب آماده را بگیر ابوبکر تو داری یک مرکب آماده و زین شده سوار می شوی «فَدُونَكَهَا مَخْطُومَة» آماده است. پس نظام را پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آماده کرد همه چیزش انجام شده بود فقط این بود که یک نفری بیاید بر این مرکب سوار بشود و او بنا بود امیر مؤمنان باشد حالا این مرکب هست علی عزل شد چه کار کنیم؟ خودمان یکی را انتخاب می کنیم البته چرا خودشان؟ مفصل بعداً می آید.

 پس اگر ما این روایات متعدد را در مورد این شایعه و علت جمع شدن انصار در سقیفه نداشتیم یکی از احتمالات شاید حرف شما بود چون این همه روایت داریم این ها بیعت کردند که «وَلاَ نُنَازِعُ في الأَمْرَ أَهْلَهُ» حرف شما احتمال ضعیفی هم بود اما وقتی این همه دلیل داریم که این شایعه را مطرح کردند و مردم دچار فتنه شدند دیگر نوبت به فرمایش شما نمی رسد.

در کلیپ بعدی ایشان ادعا می کنند شیعه اعتقاد به شورا داشت و نه ولایتعهدی کلیپ را ببینیم راجع به آن صحبت می کنیم.

کلیپ شماره سه از آقای انصاری:

مجری: چون وقت این بخش هم دارد تمام می شود می خواهم آن ساختار ادعای شما را کسر بکنم اگر می شود شما به بنده بفرمایید الان با توضیحاتی که شما فرمودید شیعیان به عنوان یک ساختار منتقد در مورد آن روند جایگزینی، ایده دیگری داشتند مسیر دیگری پیشنهاد می دادند و همین ساختار اندیشه سیاسی در طول تاریخ شیعیان می شود؟

آقای انصاری: ادعا این است که شیعیان به عنوان یک واکنش به آن سامانه ای که به تدریج داشت شکل می گرفت این سامانه، سامانه قدرت بود قدرتی که نسبت مستقیمی با امر فتوحات داشت. در تقابل با این سامانه بود که شیعیان در مقام اپوزیسیون بخصوص در دوره اموی از ایده شورا یعنی این که خلافت به صورت ولایت عهدی منتقل نشود. اصل ماجرا این بود که امام حسین می گفت طبق صلح امام حسن با معاویه بعد از مرگ معاویه او حق ندارد قدرت را خودش تعیین کند به چه کسی منتقل بشود؟ بنابراین در طول دوره اموی اندیشه سیاسی تشیع بر اساس دعوت به شورا بود شورا یا به تعبیری در تعابیر مختلفش «الرضا مِن آل محمد» یا مخالفت با نظام ولایت عهدی در انتقال خلافت بود.

استاد ابوالقاسمی:

راجع به دیدگاه شیعیان در زمان بنی امیه بله بسیاری از شیعیان در زمان بنی امیه دیدگاه شان این بود که باید یک نفر از اهل بیت را خودمان انتخاب کنیم دورش جمع بشویم. اما بحث ما سر همین بود آیا یک نفری از اهل بیت هر که خواستیم دورش جمع بشویم یا امام باید یکی را تعیین کند؟ در نامه ای که معاویه توسط ابو الدرداء و ابو هریره به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرستاد و بعد امیر مؤمنان جواب دادند این نامه را بارها در شبکه مطرح کردیم

«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص367، و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية

این جملات ظاهراً جملاتی است که ابو هریره و ابو الدرداء برداشت شان از کلام امیر مؤمنان را به معاویه منتقل کردند چون متن مکتوب نبود شفاهی بود. متن شفاهی این گفتار حضرت در کتاب سلیم آمده است خیلی هم جالب مطرح کرد می گوید حضرت گفتند اولین کاری که مردم بعد از مردن حاکم شان باید انجام بدهند.

«وَ الْوَاجِبُ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ الْإِسْلَامِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ يُقْتَلُ ضَالًّا كَانَ أَوْ مُهْتَدِياً مَظْلُوماً كَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا يَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا يُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا يُقَدِّمُوا يَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا يَبْدَءُوا بِشَيْ‏ءٍ قَبْلَ أَنْ يَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِيفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ»

چه امام ضال باشد چه مهتدی باشد چه مظلوم باشد چه ظالم،‌ حلال الدم باشد یا حرام الدم اولین کار باید یک امام عفیف انتخاب کنند «یَخْتَارُوا»، «یَخْتَارُوا» مسلمان ها باید این کار را انجام بدهند ظاهر این که خودشان انجام بدهند دموکراسی است.

«يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ وَ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ حَقَّه وَ يَحْفَظُ أَطْرَافَهُمْ وَ يَجْبِي فَيْئَهُمْ وَ يُقِيمُ حِجَّتَهُمْ وَ جُمْعَتَهُمْ وَ يَجْبِي صَدَقَاتِهِمْ ثُمَّ يَحْتَكِمُونَ إِلَيْهِ فِي إِمَامِهِمُ الْمَقْتُولِ ظُلْماً [وَ يُحَاكِمُونَ قَتَلَتَهُ إِلَيْهِ‏] لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ فَإِنْ كَانَ إِمَامُهُمْ قُتِلَ مَظْلُوماً حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِدَمِهِ وَ إِنْ كَانَ قُتِلَ ظَالِماً نَظَرَ كَيْفَ الْحُكْمُ فِي ذَلِكَ‏»

همه این ها است بعد بروند ببینند این امام چطور کشته شده است تا نسبت به خون او پی گیری کنند

«هَذَا أَوَّلُ مَا يَنْبَغِي أَنْ يَفْعَلُوهُ أَنْ يَخْتَارُوا إِمَاماً يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ»

اما یک جمله ای بشرطها و شروطها چیست؟

«إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَة لَهُمْ وَ يُتَابِعُوهُ وَ يُطِيعُوهُ»

اگر حق انتخاب با خودشان بود اما

«وَ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى رَسُولِهِ»

اگر حق انتخاب با خدا و رسول بود چه؟

«فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ كَفَاهُمُ النَّظَرَ فِي ذَلِكَ وَ الِاخْتِيَارَ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم»

دیگر شما نباید بروید این کار را انجام بدهید پیغمبر این کار را کرد شما حق ندارید مخالفت کنید

«قَدْ رَضِيَ لَهُمْ إِمَاماً وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِهِ‏»

كتاب سليم بن قيس الهلالي، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 753

دستور داد باید تبعیت کنید.

 پس بزرگوار بله در آن دوران قضیه «الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم» در نظر شیعیان خیلی رایج شده بود در گفتار شیعیان زیاد بود ابو بصیر خدمت امام صادق آمد ابو بصیر یک دورانی با زیدی ها دم خور بود آن ها هم مثل احناف نبیذ را جایز می دانستند حضرت گفتند حرام است این کار را نباید انجام بدهید گفت شیعیان شما می گویند «الرضا من آل محمد» حلال می داند یعنی نظرمان این است می خواهیم با یکی بیعت کنیم.

زیدی ها دنبال عبد الله ابن حسن مثنیٰ بودند می خواستند او را به عنوان خلیفه انتخاب کنند او هم فتوا داده بود این حلال است «الرضا من آل محمد» این ها شیعیان امام صادق (علیه السلام) نبودند. بله شیعه اصطلاحی به معنای عامش هر کسی دنباله رو اهل بیت بود چه زید ابن علی، چه دیگران و چه ائمه ما اگر به آن معنا بخواهیم حساب کنیم بله اما این شیعه ای که شما در موردش دارید مناظره می کنید شیعه اثنی عشری که الان در ایران است مبنای این ها مشخص است. عرض کردیم مشکل اساسی این بود که شما به جای این که بروید مبنا را از اهل بیت (علیهم السلام) بگیرید می گویید بله مردم چنین و چنان این روش از اساس اشتباه است. پس شیعه اعتقاد به شورا دارد روایات هم متعدد داریم شورا برای شیعه تقریباّ یک امر مسلم بود اما چه زمانی؟ زمانی که امام و حاکم از طرف خدا تعیین نشده باشد.

الان در زمان غیبت وضعیت چطوری است؟ از طرف خدا حاکم فعلی نداریم امام غایب است بدون حکومت هم نمی شود لذا طبیعتاً دموکراسی دقیق ترین روش برای زمان غیبت به حساب می آید.

روایت دیگری است عمرو ابن عبید از طرف عبدالله ابن حسن مثنی و گروه زیادی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمدند. این ها گفته بودند جعفر ابن محمد طرفدار زیاد دارد اگر او با ما بیاید قطعا عبدالله ابن حسن مثنی حاکم می شود نزد حضرت آمدند حضرت به آن جماعت رو کردند و فرمودند یک نفر را انتخاب کنید من با آن یک نفر بحث کنم. با همه تان نمی خواهم بحث کنم یک نفر نماینده انتخاب کنید. گفتند عمر ابن عبید از همه ما قوی تر است. قبلا هشام ابن حکم شاگرد امام صادق بینی او را یکبار به خاک مالیده بود خود حضرت که جای خود دارد.

امام فرمود دیدگاه شما چیست؟ گفت دیدگاه ما این است فرمود این که خلاف قرآن است. هر مطلبی که گفت فرمود این ها خلاف قرآن است. این خلاف روایات است بعد گفت دیدگاه ما «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه واله وسلم) است، می خواهیم مردم انتخاب کنند. حضرت این جا نگفتند مخالف قرآن است و نگفتند مخالف روایات است گفتند مبنای شما مخالف ابوبکر در مورد انتخاب عمر است. ابوبکر عمر را انتخاب کرد به الرضا من آل محمد کار نداشت به رضای مردم کار نداشت. تو باید یا دست از ابوبکر برداری یا دست از دموکراسی برداری.

پس نگاه کنید خود همین که حضرت به جای این که به قرآن بر ضدش استناد کنند یا به روایات به ضدش استناد کنند این جا فرمودند دموکراسی مخالف رفتار ابوبکر در انتخاب عمر بوده است. می گوید من با این مشکل ندارم تو باید دست از مبنای سنی بودنت برداری. مثل این که می گویی قیام بر ضد ظالم، من می خواهم بر ضد ظالم قیام کنم اگر بخواهی قیام کنی با مبنای شما نمی سازد. نمی گوید با قرآن نمی سازد، نمی گوید با روایات نمی سازد می گوید با مبنای تو نمی سازد تو دست از مبنایت بردار بعد قیام بکن. بیا شیعه شو بعد قیام کن، بیا شیعه شو بعد بگو من دموکراسی را قبول دارم؛ بنابراین دموکراسی را ما شیعیان قبول داریم اما چه زمانی؟ زمانی که امام از طرف خدا یا حاکم از طرف خدا برای حکومت کردن مشخص نشده باشد. این راجع به کلیپ سوم.

مجری:

بسیار عالی، یاد گرفتیم و برای مان تحلیل خوبی ارائه فرمودید. این گفتگو همچنان ادامه داشت و مباحث دیگری هم است الان در این سه کلیپی که پخش کردیم درواقع سه تا مبحث را مطرح کرد که اصلا هیچ کدام اساسی در تفکر شیعه نداشت.

استاد ابو القاسمی:

تفکر امامت در نزد شیعه نبود، شیعیان ممکن است همچنین تصوری داشته باشند اما ربطی به اعتقاد کلامی شیعه نداشت.

مجری:

عزیزان بیننده در این بخش اولویت با تماس های عزیزان بیننده و سوالات شما می باشد بعد اگر فرصتی بود به موضوع خودمان ادامه خواهیم داد. اولین تماس جناب اقای احمدی بزرگوار سلام علیکم وقت شما بخیر بفرمایید در خدمت شما هستیم.

بیننده: (آقای احمدی از یاسوج – شیعه)

سلام علکیم ورحمت الله، دو تا سوال دارم یک به چه دلیل عامه موضوع خمس را قبول ندارند در حالی که حکم خمس بیان شده است. سوال دوم به چه دلیل عامه که خود را اهل سنت می دانند با این که در کتاب هایشان احادیثی از رسول خدا آورده اند پیامبر فرمودند خدایا دوستان علی را دوست بدار و دشمنان مولا را خوار کن اما با این حال هم با قرآن و هم با رسول خدا مخالفت می کنند و به دشمنان اهل بیت که در رأس آن ها مولا امیر المؤمنین است (رضی الله عنه) می گویند. اولا معاویه دستور داد که به مولا علی که نفس رسول خدا است آن بزرگوار را در منابرشان لعن کردند البته افرادی قبل از معاویه بودند که از معاویه بدتر بودند و بنیانگزار و اساس ظلم به اهل بیت را فراهم کردند. خواستم در این باره توضیح فرمایید.

مجری:

 خیلی ممنونم آقای احمدی از تماسی که گرفتید و نقطه نظرتان را ارائه فرمودید حق دارید این سوالات را مطرح کنید و آقایان بیایند جواب بدهند در مورد مطالبی که فرمودید. آقای بهادری عزیز وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم بفرمایید.

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت جنابعالی و جناب اقای دکتر ابو القاسمی. آقای دکتر این آقای عزیزی که کلیپش را پخش کردید و داشت اظهار نظر می فرمود این بر خلاف اعتقاد و نظر رسول مکرم اسلام است. چون رسول مکرم اسلام در همه مناسبت ها مخصوصا در منا مرجعیت دوازده امام برحق اثنی عشر را اعلام کردند که این در درالمنثور سیوطی در جلد 2 صفحه 336 آمده که رسول خدا در منا فرمودند:

«أنا مدینة العلم وعلي بابها»

 یا دارد:

«إني تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتي»

من شهر دانشم علی در آن شهر است. من دو سرچشمه برای شما معرفی می کنم و آن قران و اهل بیتم است. جبرئیل مجددا در حجة الوداع نازل شد منتها حضرت استاد در همین درالمنثور سیوطی آورده آقایان می دانستند قصه چه است که پیامبر دارد این همه در مورد دوازده امام بعد از خودش همراه با علی ابن ابی طالب دارد سخنرانی می کند چون قبلا یهودی ها می دانستند و این را به صحابه هم القاء کرده بودند که سخنرانی پیامبر را قطع کنید نگذارید اعلام کند. سه نفر پیدا شدند جفیر ابن نفیر، زیاد ابن نویر، و یک عبای رشوه به یک عرب بادیه نشین دادند گفتند عبا را روی سرت بینداز تا ابروهایت پایین بیاید کسی صورت تو را نبیند بگو یا رسول الله زمانی گفتی قرآن آوردی ما قبول کردیم بعد گفتی اهل بیت آن را هم قبول کردیم بعد گفتی دو نوه های من حسن و حسین دو سید شباب اهل جنه هستند بعد گفتید فاطمه دختر سید زنان اهل بهشت است حالا هم یواش یواش داری دامادت علی را به عنوان جانشین بعد از خودت معرفی می کنی! خود رسول خدا فرمود والله این حرف من نیست این حرف خدا است.

مسئله دیگر در بدو (وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) این آیه نازل شد چه فرمود؟ رسول خدا فرمود:

«فأيكم يوازرني على هذا الأمر على أن يكون أخي ووصيي وخليفتي فيكم فأحجم القوم عنها جيمعا وقلت وإني لأحدثهم سنا وأرمصهم عينا وأعظمهم بطنا وأحمشهم ساقا أنا يا نبي الله أكون وزيرك عليه فأخذ برقبتي ثم قال إن هذا أخي ووصيتي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا قال فقام القوم يضحكون فيقولون لأبي طالب قد أمرك أن تسمع لأبنك وتطيع»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج1، ص586

حضرت استاد یوازرنی از وزارت می آید، وزارت یعنی پشتیبان و کمک کار دست مبارک امام علی را رسول خدا بالا برد همین تعبیر یوازرنی در مورد حضرت هارون در سوره طه آیه 24 آمده است هارون وزیر موسی در زمان حضرت موسی بود. همین تعبیر را پیامبر در مورد امیر المؤمنین علی به کار بردند.

همان بحثی که در قضیه یمن رفتند و خالد ابن ولید در آن جا یک مقدار نا اخلاقی در آورد رسول مکرم اسلام علی ابن ابی طالب را فرستادند. اگر هر مشکلی پیش آمده هر ضرر و زیانی وارد شده علی ابن ابی طالب برود جبران کند یک سری رفتند به رسول خدا گفتند ای رسول خدا علی یک سری غنائم را برای خودش برداشته است. پیامبر ناراحت شدند آن ها گفتند

«إنّ علیا کذا و کذا»

پیامبر پاسخ نداد چند بار تکرار کردند آخر پیامبر فرمودند:

«ما تريدون من علي، علي مني وانا من علي وعلي ولي كل مؤمن بعدي»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى ، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص620

از جان علی چه می خواهید «علي مني وانا من علي وعلي ولي كل مؤمن بعدي» مؤمن بعدی حالا این بعدیت بعدیت زمانی و رتبی است اگر بگوییم این بعدی بعدیت زمان پیامبر بوده که اصلا جواب آن چهار نفر داده نمی شود پیامبر می فرماید حتی اگر من نبودم علی مولای شما است علی وصی بعد از من است. من متأسفم چطور این آقا این را انکار کرده است می خواستم حداقل این مطالب به گوش این دوست عزیزمان برسد.

آقا پیامبر می فرماید علی وقتی که من هستم با هم هستیم من محور هستم پس اگر علی را فرستادم انگار من رفتم انفسنا و انفسکم احمد حنبل در کتاب فضائل الصحابه جلد 25 و مصنف ابن ابی شیبه صفحه 572 و 623 و ترمذی صفحه 623 و بخاری هم آورده است پس باید بگوییم امیر المؤمنین در زمان رسول خدا هم ولایت داشته و ولایت او هم طولی بوده است در جای که رسول خدا نبود ولایت علی فعلیت پیدا می کرد پس ولی مطلق پیامبر بوده و علی در سایه این ولایت بوده است بعد از رسول مکرم اسلام ولایت به علی امیر المؤمنین و یازده امام بر حق او می رسد. ببخشید مصدع اوقات شدم والسلام علیکم ورحمة الله.

مجری:

متشکرم آقای بهادری عزیز از این که در برنامه مشارکت فرمودید. آقای دکتر آقای احمدی هم دو تا سوال به جا داشتند.

استاد ابو القاسمی:

سوالات ایشان را ما نباید جواب بدهیم اهل سنت باید جواب بدهند چرا خمس را قبول ندارند با این که در قرآن آمده و با این که در روایات شان آمده است؟ در کتاب صحیح بخاری آمده ماهی عنبر خمس دارد آقایانی که می گویند خمس فقط برای جنگ است مگر برای گرفتن ماهی عنبر شما با قلاب ماهی گیری به جنگ بروید. قضیه اش چیست؟

مجری:

این متن در همان اوایل صحیح بخاری است.

استاد ابو القاسمی:

وقتی بنی عامر خدمت حضرت پیامبر آمدند گفتند ما نمی توانیم برویم بجنگیم ما توانایی جنگ نداریم چه کار کنیم؟ فرمود باید خمس بدهید. کسی که می گوید من نمی توانم می گوید نر است می گوید بدوش! می گوید نمی توانم بجنگم می گوید باید خمس بدهی. اگر خمس برای جنگ باشد که این روایت معنی پیدا نمی کند.

مجری:

مثل آن گروهی که آمدند گفتند ما می خواهیم بیاییم یک گروهی در وسط است مانع می شوند نمی گذارند آن ها که در خانه خودشان نشسته اند...

استاد ابو القاسمی:

بله، در مسأله خمس روایت بسیار بسیار زیاد دارند باید خودشان جواب بدهند. اما این که پرسیده بود چرا به معاویه و دشمنان اهل بیت (رضی الله عنه) می گویند؟

مجری:

بعضی هایشان حتی در مورد یزید (رضی الله عنه) می گویند!

استاد ابو القاسمی:

می گویند سیدنا معاویه (رضی الله عنه) سیدنا ابوذر (رضی الله عنه) را به دستور سیدنا عثمان (رضی الله عنه) کتک زد بعد سیدنا ابن مسعود (رضی الله عنه) اعتراض کرد سیدنا عثمان (رضی الله عنه) این قدر او را زد تا باد فتق گرفت بعد سیدنا عمار (رضی الله عنه) و طرفدارانش ناراحت شدند زدند سیدنا عثمان (رضی الله عنه) را کشتند!

مجری:

یا می گویند سیدنا حجر قتله سیدنا معاویه لحببه سیدنا علی (رضی الله عنه)

استاد ابو القاسمی:

همه اش (رضی الله عنه) است این سوالی است که آقایان باید جواب بدهند. ما منتظر جواب هستیم.

مجری:

آقای فتحی سلام علیکم وقت شما بخیر بفرمایید در خدمت شما هستیم

بیننده: (آقای فتحی)

سلام علیکم وقت شما بخیر، آقای ابو القاسمی قرآن در آیه 54 سوره مائده می فرماید: (فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ)

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يؤْتِيهِ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زياني نمي‌رساند؛ خداوند جمعيتي را مي‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مي‌کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. اين، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مي‌دهد؛ و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.  

سوره مائده (5): آیه 54

 یعنی فکر کل آینده را کرده است. این ها سر چه دعوا می کنند؛ یعنی می دانست ارتداد کجاست و برنامه ریزی کامل را کرده است در چند جای قرآن این را می گوید فقط این یک جا نیست. اما در مورد ... اجازه دارم یک مطلبی بگویم؟

استاد ابو القاسمی:

بفرماید.

آقای فتحی:

حضرت موسی به کوه طور می رود 30 روز 40 روز می شود می گویند موسی فوت کرده گوساله طلایی را می پرستند. حضرت مسیح معراج می رود می گویند ایشان فوت کرده است پدر، پسر روح القدس مد می شود یعنی انحراف همه ادیان را از لحظه فوت و رفتن پیامبرانشان آدرس می دهد می توانیم آیه 144 سوره آل عمران را داشته باشیم. همین را می گوید:

(وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ ينْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيهِ فَلَنْ يضُرَّ اللَّهَ شَيئًا وَسَيجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ)

محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا کشته شود، شما به عقب برمي‌گرديد؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهليت و کفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرري نمي‌زند؛ و خداوند بزودي شاکران (و استقامت‌کنندگان) را پاداش خواهد داد.

سوره آل عمران (3): آیه 144

وقتی فوت کردند مردم شان جاهل شدند لحظه فوت حضرت رسول عرب هم جاهل خوهد شد. آیه 144 سوره آل عمران ... چون بعد از فوت حضرت رسول فقط سقیفه اتفاق افتاد.

استاد ابو القاسمی:

احسنتم از نکته ای که فرمودید.

مجری:

این هم نکته ای خوبی بود که جناب اقای فتحی اشاره کردند.

استاد ابو القاسمی:

خیلی زیبا بود.

مجری:

یک سوالی هم از طریق پیامک به دست ما رسیده است در مورد برنامه های گذشته تان است دوست مان می گوید مگر این علائم برای این نیست که ما بتوانیم مهدی دروغین را از مهدی موعود تشخیص بدهیم اگر بدا بشود این علائم نباشد چگونه تشخیص بدهیم؟

استاد ابوالقاسمی:

نه، اتفاقا این علامت ها برای تشخیص مهدی راستین از مهدی دروغین به نظر حقیر نبود. به چه دلیل؟ این علامت ها برای این بود اگر سفیانی آمد شما چه کار کنید؟ دارد وقتی سفیانی آمد تو فرار کن، فلانی تو سمت ما بیا. این ها برای تشخیص حضرت نبوده است خود سفیانی را می شناختند کفاکم این ها خودشان علامت بودند، خودشان مشخص بودند خودشان برای مردم و اتباع امام قابل تشخیص بودند. وقتی که سفیانی آمد شما دو ماه بمان بعد سمت ما بیا پس تو می دانی سفیانی چه کسی است بعد از دو ماه به سمت ما بیا.

این های که در روایات آمده داشته وظیفه عملی شیعیان در آن دوران را می گفته است. به چه دلیل؟ به این دلیل که اصلا امام نیاز به مبین ندارد اگر ما اعتقاد داشته باشیم امام زمان زبانم لال برای قبولش نیاز به آمدن سفیانی و یمانی و نفس الزکیه و این ها دارد، پیامبر نه سفیانی داشت و نه یمانی داشت و پیامبر را نباید قبول کنیم پیامبر را از کجا تشخیص دادیم؟ امیر مؤمنان را از کجا تشخیص دادیم؟ حضرت فرمودند شما اگر چشم تان به این ها باشد اتفاقا در آن دوران اتفاقات عجیب و غریب هم زیاد رخ می دهد مثلا یک صیحه آسمانی از طرف ما است و یک صیحه هم از طرف شیطان است. می گوید عثمان، مقصود همان سفیانی است چون طبق روایت اسم کوچکش عثمان است. عثمان بر حق است اگر بنا بود شما فقط دنبال علامت گرایی و این ها باشید آن هم یک علامت می شود بیشتر گمراه می شوید. می گوییم نه، چرا گمراه نمی شویم؟ یک: دعوت به حق می کند. بقیه دعوت به ظلم و خونریزی و این ها می کند. دو: کنار دعوت به حق مشخصاتی که برای شخص امام زمان ما از جهت چهره و هیبت گفته شده دارد. سوم: آثار نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) خاتم سلیمان، عصای حضرت موسی و تابوت بنی اسرائیل و دیگر آثار و ودایع را همراه دارد.

نکته بعد این که هر سوالی از او می شود جواب می دهد. نکته دیگر معجزات متعدد دارد.

مجری:

این همه علامت است دیگر نیاز به آن ها نیست.

استاد ابو القاسمی:

با وجود این ها دیگر نه نیاز به سفیانی است و نه به چیز دیگر. این راجع به سوالی که مطرح شد.

اما آخرین مطلبی که خدمت بزرگواران مطرح می کنم یکی از آقایانی که این چند وقت خیلی حرف های به نظر ما غیر صحیح زده است آقای عبدالرحیم سلیمانی اردستانی است که ایشان عضو مجمع مدرسین و محققین نه جامعه مدرسین، مجمع از آن تقلبی ها است این ها یک مجمعی به اسم مجمع مدرسین و محققین در مقابل جامعه مدرسین درست کردند.

در مجمع مدرسین که این ها بودند ایشان اخیرا شروع کرده خیلی حرف های ضد اعتقادات شیعه می زند. دیدم مطالبش را در کانالش هم گذاشته است متن صحبت هایش را هم برای شما بخوانم البته در تلگرام بنده هم فرستاده است. من فقط می خوانم "سلام علیکم همان طور که اساتید معظم احیانا خبر دارند این جانب با اسلام شناسی و شیعه شناسی رایج اختلافات بسیار جدی دارم (نه فقط با شیعه ها با اسلام شناسی چه شیعه و چه سنی اش) از آن جا که دین گریزی مردم را نتیجه قرائت غیر عقلانی رایج از دین می دانم وظیفه خود می دانم که اشکالات را با صراحت تمام بیان کرده و قرائت خاص خود از اسلام و تشیع را برای مردم بیان نمایم در این رابطه آمادگی خود را برای مناظره در هر موضوعی که مطرح می کنم اعلام می کنم هر موقعی که گفتند حاضرم مناظره کنم از اساتید معظم حوزه و دانشگاه درخواست می نمایم که در قالب مناظره و گفتگو مواضع این جانب را به نقد بگیرند تا حقیقت برای ما و برای مردم آشکار گردد. با سپاس فروان عبدالرحیم سلیمانی اردستانی"

ما هم خیلی راحت ایشان را به مناظره دعوت می کنیم امیدوارم که تشریف بیاورند و راجع به مطالبی که ایشان مطرح کردند سوال می پرسیم و توقع داریم طبق فرموده خودشان پاسخگو هم باشد.

مجری:

خیلی متشکرم به پایان بحث رسیدیم ایشان هم حریف می طلبید الحمد لله این جا حریف هست منتظر هستند به قولی برای مناظره سرمان درد می کند. اگر خیلی ادعا داری بیا اساتید ما در شبکه جهانی حضرت ولی عصر همه پایه این امر هستند که بالاخره در یک جایی که حق و باطل مشخص بشود بیایند از حق دفاع کنند. طبق ادعای تان، شما اگر واقعا فکر می کنید حق هستید بیایید ثابت کنید در مقابل مباحثی که این جا مطرح می شود.

جناب اقای دکتر ابو القاسمی از حضورتان و وقتی که در این برنامه گذاشتید خیلی متشکرم امیدوارم که پیروز و مؤید باشید و در جلسه آینده هم بتوانیم از محضر حضرتعالی استفاده کنیم. عزیزان بیننده از شما هم تشکر می کنم از عزیزان بیننده ای که در بحث مشارکت کردند هم تشکر می کنیم ان شاء الله در برنامه های آینده هم از تماس تان بهره مند شویم سوالات تان را مطرح کنید و پاسخ آن را دریافت خواهید کرد تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ خدا حافظ.

 
 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها