2025 March 25 - سه شنبه 05 فروردين 1404
علامات ظهور ( بداء در سفیانی)2
کد مطلب: ١٦١٢٢ تاریخ انتشار: ٢١ بهمن ١٤٠٣ - ١٥:٥٢ تعداد بازدید: 1065
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
علامات ظهور ( بداء در سفیانی)2

راه روشن
تاريخ: 18/ 10/ 1403

 
 
 

لينک دانلود
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن "علامات ظهور ( بداء در سفیانی2)"

تاريخ: 18/ 10/ 1403

عناوین بحث (کلید واژه ها):

مهدویت، بداء، سفیانی، علائم ظهور، حجت السلام پناهیان، ایمان ابوذر، ولایت فقیه، مقدسات اهل سنت، شیعه، سنی

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏؛ عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، با یکی دیگر از برنامه های راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم، امیدوارم این دقایق و ساعاتی که در خدمت شما هستیم بتوانیم بهترین برنامه ها را برای شما فراهم کنیم و بهترین مطالب را ارائه بدهیم.

برنامه راه روشن عمدتاً به مباحث روز می پردازد شبهاتی که در فضای مجازی منتشر می شود گاهی از اوقات فکر می کنیم مطالب، مطالب درستی است بدون این که دقت کنیم آن ها را نشر می دهیم این جا هستیم جناب آقای دکتر ابوالقاسمی این مسائل را برای ما روشن کند. آیا مباحثی که می شنویم واقعاً همه عین حقیقت است، درست است؟ اگر درست نیست بفهمیم و مواظب باشیم که این مطالب را به صورت اشتباه نقل نکنیم کسی خدای نا کرده با این حرف ما فکری یا نگاهی اشتباه نداشته باشد در خصوص مسائلی که رخ می دهد. استاد عزیز سلام خیلی خوش آمدید.

استاد ابوالقاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما جناب آقای غضبانی، همچنین عرض سلام خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی ولی عصر، امیدوارم هر کجا که هستند موفق و پیروز باشند.

مجری:

...در این برنامه همچون برنامه های گذشته جناب آقای دکتر و همکاران عزیزمان در شبکه جهانی حضرت ولی عصر در فضای مجازی کاووشی که کردند و مسائلی که مطرح کرده اند کلیپ های را آماده کردند در خدمت استاد باشیم توضیحات ایشان را بشنویم طبق فرمایشات استاد کلیپ ها را ارائه خواهیم کرد.

استاد ابوالقاسمی:

در هفته ای که گذشت کلیپی از سرور ارجمند حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای پناهیان پخش شد، مقداری هم در فضای مجازی بازتاب منفی داشت. کسانی که یک مقداری گرایشات بویژه ضد انقلاب دارند با سو استفاده از این کلیپ شروع کردند به مطرح کردن اشکالاتی بر ضد انقلاب و جمهوری اسلامی، مناسب دیدیم این کلیپ را پخش کنیم و انتقادهای که نسبت به آن هست را بیان کنیم و بعد نسبت به اشکالاتی که دیگران هم می گویند پاسخگو باشیم.

کلیپ شماره یک از حجة الاسلام آقای پناهیان:

آقای ابوذر چطوری ایمان آورد؟ خدمت پیغمبر آمد پیغمبر نگاه کرد پرسید تو او هستی؟ گفت بله، گفت «اشهد انک رسول الله» بحث ندارد یک کلاس ولایت گریزی در قرآن دانشگاه تهران داشتیم یک نفر گفت اگر ولی فقیه مورد تأیید امام زمان باشد که ما حرفی نداریم. راز مطلب این جا است گفتم واقعاً اگر من یک نامه ای بیاورم حضرت امضاء کند آقای سید علی مورد تأیید ما است مسئله حل است؟ گفت کاملاً حل است. نمی شود این نامه را آورد گفتم اتفاقاً حل نیست گفت چرا؟ گفتم شما باید به من بگویید از کجا بفهمم این نامه مال امام زمان است؟ مگر امضای حضرت را قبلاً‌ دیدی؟ مگر حضرت بیست و چهار ساعته دارد به شما نامه می دهد؟ درست است گفتم نمی شود گفت بله اگر مطمئن بشوم گفتم واقع بین باش چطوری مطمئن می شوی؟

من نامه آوردم شما چطوری مطمئن می شوید؟ من خدمت حضرت می رسم از کجا مطمئن می شوید من خدمت حضرت می رسم؟ گفتم باید خودت را پیش حضرت ببرم؟ گفت بله گفتم خیمه حضرت رفتیم من التماس التجا، شهداء واسطه همه اولیاء خواهش می کنم برای این یک نفر جا بیانداز در خیمه حضرت رفتیم بیرون آمدیم تو چه می گویی؟ می گویی خودش بود؟ من از کجا بگویم خودش بود؟ چه کسی باید این را تأ‌یید کند؟ می دانید بعد از ظهور یک عده هم این را می گویند عین آب خوردن از سینه زن ها، از گریه کن ها، از مدعی ها، از اهل علم از کجا معلوم؟ بررسی می کنیم خیلی ساده است در مورد بقیه اش صحبت نمی کرد گفت من باید یک نفر را بیاورم تأیید کند چه کسی را بیاورم امام زمان را تأ‌یید کند؟

باید رسول خدا را بیاورم آقا یا رسول الله از آن عالم این جا تشریف بیاورید یک سختی داشتیم از پرده غیبت حضرت را بیاوریم حالا شما از آن دنیا بیایید چاره ای است شما بیایید بگویید این مهدی من است رسول خدا را آوردم شما یک اتفاقی افتاد و دیدید از کجا بدانید او رسول خدا است؟ مگر عکسش را دیدید؟ اصلاً عکسش را دیده باشید به اصول دین معتقد نیستید؟ نبوت را به تو ثابت کردند ایشان را به تو ثابت نکردند. ایشان را چطور می خواهی بفهمیم؟ جبرئیل هم بیاید آقای جبرئیل شما فقط یک بال بزن آن بال های که داری گفتم به این جا می رسی یا نه؟ عقلانی صحبت کنیم الکی در عبا احساساتی بشوی نه داریم عقلانی صحبت می کنیم این آقا داشت نگاه می کرد گفتم جبرئیل امین را باید بیاوریم یا نه؟ بله باید بیاوریم گفتم مشرکین مکه هم همین حرف را می زدند. تازه به مقام شرک رسیدیم مبارکت باشد گفتم این جواب نقضی (جدلی)

 اما جواب حلی مردم چطور به رسول خدا ایمان می آوردند؟ بعضی ها می گویند پیامبر معجزه می آورد این سخیف ترین حرفی است که من می شنوم آن های که با معجزه ایمان آوردند آن وقتی که پیغمبر دنبال شترش می گشت کافر شدند. می گفتند راه بهشت را می خواست به ما نشان بدهد شترش را گم کرد یادت نیست کجا بستی؟ نمی دانم همین جاها بود. یک ضد معجزه های پیغمبر زد من نمی زنم من اگر آخوند یا یک روستایی باشم این ضد حال ها را نمی زنم. می دانید به پیغمبر چطوری باید ایمان آورد؟ باید نگاهش کنید بفهمید ایشان پیغمبر است. آقا را هم باید نگاه کنیم بفهمیم ولی فقیه است تمام دعوای قرآن سر این است!

مجری:

استاد در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، ایشان مثال حضرت ابوذر مطرح کردند حضرت ابوذر بدون هیچ معجزه ای تا پیامبر را دید ایمان آورد و نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کرد، آخرش هم می گوید کل دعوای قرآن سر همین است تا دیدی باید قبول کنیم؟ چه پیغمبر را چه ولی فقیه را. اولاً ببینیم جناب ابوذر چطور اسلام آورد؟ در کتاب امالی صدوق، صفحه 567، حدیث 770/ 1

«حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالُوا حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ»

شیخ جلیل ابو جعفر محمد ابن علی ابن حسین ابن موسی ابن بابویه (رضوان الله علیه) ثقه پدر ایشان و محمد ابن حسن ابن احمد ابن ولید و جعفر ابن محمد ابن مسرور هر سه ثقه.

«حدثنا حسین ابن محمد ابن عامر» ثقه صد در صد عمویش عبد الله ابن عامر ثقه صد در صد ابن ابی عمیر غیر قابل توصیف مرازم ابن حکیم ثقه صد در صد از ابو بصیر ثقه صد در صد

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكَ كَيْفَ كَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ فَقَالَ الرَّجُلُ وَا حَظَّاهْ أَمَّا إِسْلَامُ سَلْمَانَ فَقَدْ عَلِمْتُ فَأَخْبِرْنِي كَيْفَ كَانَ سَبَب‏ إِسْلَامِ أَبِي ذَر»

بگویم قضیه اسلام سلمان و ابوذر چه بود؟ آن شخص اشتباه کرد بعد گفت بله آقا بفرمایید گفت سلمان را خبر دارم ابوذر را بگویید وقتی حضرت می گویند بگویم یعنی تو خبر نداری آنی که فکر می کنی اشتباه است.

«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ أَبَا ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَانَ فِي بَطْنِ مَرٍّ يَرْعَى غَنَماً لَهُ إِذْ جَاءَ ذِئْبٌ عَنْ يَمِينِ غَنَمِهِ فَهَشَّ أَبُو ذَرٍّ بِعَصَاهُ عَلَيْهِ»

ابوذر در منطقه بطن مُر بود گوسفندانش را می چراند گرگی از سمت راست گله آمد ابوذر با عصایش هُش هُش کنان رفت گرگ را فراری داد گرگ دور زد از طرف دیگر گله آمد.

«فَجَاءَ الذِّئْبُ عَنْ يَسَارِ غَنَمِهِ فَهَشَّ أَبُو ذَرٍّ بِعَصَاهُ عَلَيْهِ»

دفعه دوم گفت گرگ این طوری ندیدم گرگ یک بار می آید هُش می کنی می رود تو چه گرگی هستی دو بار حمله کردی؟

«ثُمَّ قَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ ذِئْباً أَخْبَثَ مِنْكَ وَ لَا شَرّاً فَقَالَ الذِّئْبُ»

گرگ به زبان آمد گفت

«شَرٌّ وَ اللَّهِ مِنِّي أَهْلُ مَكَّةَ»

قسم به خدا از من بدتر اهل مکه هستند

«بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمْ نَبِيّاً فَكَذَّبُوهُ وَ شَتَمُوهُ»

خدای متعال به آن ها پیغمبری فرستاد تکذیبش کردند و دشنامش دادند

«فَوَقَعَ كَلَامُ الذِّئْبِ فِي أُذُنِ أَبِي ذَرٍّ فَقَالَ لِأُخْتِهِ»

در گوشش ماند به خواهرش گفت

«هَلُمِّي مِزْوَدِي وَ أَدَوَاتِي وَ عَصَايَ ثُمَّ حَتَّى دَخَلَ مَكَّةَ فَإِذَا هُوَ بِحَلْقَةٍ مُجْتَمِعِينَ فَجَلَسَ عَلَيْهِمْ فَإِذَا هُمْ يَشْتِمُونَ النَّبِيَّ وَ يَسُبُّونَهُ كَمَا قَالَ الذِّئْبُ»

وسایل من را آماده کن می خواهم به سفر بروم

«خَرَجَ يَرْكُضُ»

بدو آمد تا به مکه رسید دید گروهی جمع هستند دارند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دشنام می دهند همانی که گرگ گفته بود ابوذر گفت

«فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ هَذَا وَ اللَّهِ أَخْبَرَنِي بِهِ الذِّئْبُ فَمَا زَالَتْ هَذِهِ حَالَتَهُمْ حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ النَّهَارِ وَ أَقْبَلَ أَبُو طَالِب‏»

ابوذر قبل از اسلام، بت نمی پرستید موحد بود اصلاً بت پرستی را بد می دانست. آخرهای روز شد ابو طالب آمد گفتند عمویش آمد دیگر چیزی نگویید همه تعظیم کردند ابو طالب شروع به صحبت کرد ابو طالب وقتی رفت ابوذر دنبالش رفت ابو طالب پرسید چه می خواهی؟ ابوذر گفت این پیغمبر مبعوث کار دارم برای چه؟ گفت می خواهم به او ایمان بیاورم و اطاعت از او کنم.

ابو طالب گفت شهادت به لا اله الا الله می دهی؟ گفت بله گفت فردا همان ساعت بیا؛ همان ساعت شد و همان اتفاقات رخ داد موقع رفتن دوباره بلند شد ابو طالب می خواست ابوذر را امتحان کند آیا پا به کار هست و آیا علاوه بر پا به کاری مورد اعتماد هست یا نه؟ در اتاق را باز کردند گفت داخل برو داخل اتاق شد جعفر ابن ابی طالب را دید جعفر به پیغمبر خیلی شباهت داشت سلام کرد جعفر ابن ابی طالب پرسید چه می خواهی؟ گفت دنبال پیغمبر هستم. ایمان به او می آوری؟ بله هر چه بگوید اطاعت می کنی؟ بله

جعفر ابن ابی طالب گفت به اتاق کناری برویم اگر دشمن بود و قصد ترور داشت همان جا باید شمشیرش را آماده می کرد و می کشت اتاق کناری حمزه بود حمزه آمد پرسید چه می خواهی؟ گفت پیغمبر آخر الزمان. ایمان می آوری؟ بله حمزه گفت به اتاق کناری برویم نفس پیغمبر، امیر مؤمنان، ابوذر تا وارد شد حضرت علی پرسید چه می خواهی؟ پیغمبر آخر الزمان. اطاعت می کنی؟ بله اتاق کناری رفت آن جا می گوید فقط نور دیدم

«وَ هُوَ إِذَا نُورٌ عَلَى نُور»

برای چه آمدی؟ آمدم ایمان بیاورم فرمودند من رسول خدا هستم به شهرت بر گرد پسر عمویت از دنیا رفته است وارثی ندارد تمام اموالش به تو ارث می رسد.

«وَ كُنْ بِهَا حَتَّى يَظْهَرَ أَمْرِي‏»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص481

تا زمانی که دعوت مان را علنی کنیم آن جا بمان، این جا بمانی اذیت می شوی ابوذر گفت آن جا رفتم اتفاقاً همین اتفاقات رخ داده بود پسر عمویم مرده بود کل اموالش به من رسید. آمدن ابوذر نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با معجزه بود رفتنش از کنار پیامبر با معجزه بود آن های که با معجزه ایمان آوردند با گم شدن شتر رفتند؟ بزرگوار این که شما مطرح می فرمایید داستان اهل سنت برای اسلام آوردن ابوذر است نه داستان صحیح و السندی که امام صادق (علیه السلام) تعریف کردند.

 افراد متعدد داشتیم با معجزات ایمان آوردند بله ما فقط یک جا داریم که شخص با دیدن ایمان می آورد آن جا هم جایی بود که حضرت تصرف تکوینی در قلبش کردند. رجال کشی روایتی را از یزید ابن اسحاق مطرح می کند می گوید:

«وَ كَانَ مِنْ أَدْفَعِ النَّاسِ لِهَذَا الْأَمْر»

از مهم ترین مدافعان امامت بود

«قَالَ خَاصَمَنِي مَرَّةً أَخِي مُحَمَّدٌ»

برادرم محمد

«وَ كَانَ مُسْتَوِياً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَمَّا طَالَ الْكَلَامُ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ إِنْ كَانَ صَاحِبُكَ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِي تَقُولُ»

آدم کاملی بود با من بحث می کرد بحث طول کشید گفت اگر راست می گویی امامت این طور است تصرفات تکوینی دارد بگو دعا کند خدا قلب من را هدایت کند

«فَاسْأَلْهُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ لِي حَتَّى أَرْجِعَ إِلَى قَوْلِكُم‏ قَالَ قَالَ لِي مُحَمَّدٌ فَدَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي أَخاً وَ هُوَ أَسَنُّ مِنِّي وَ هُوَ يَقُولُ بِحَيَاةِ أَبِيكَ وَ أَنَا كَثِيراً مَا أُنَاظِرُهُ فَقَالَ لِي يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ سَلْ صَاحِبَكَ إِنْ كَانَ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِي ذَكَرْتَ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ لِي حَتَّى أَصِيرَ إِلَى قَوْلِكُمْ فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ لَهُ قَالَ فَالْتَفَتَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام نَحْوَ الْقِبْلَةِ فَذَكَرَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يُذْكَر»

می گوید پیش امام رضا (علیه السلام) رفتم عرض کردم آقا جان، برادر من این طور است سنش از من بیشتر است گفت اگر امام شما راست می گوید برای من همچنین دعایی کند امام رو به قبله کردند دست بلند کردند چیزی گفتند فرمودند:

«ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ خُذْ بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ مَجَامِعِ قَلْبِهِ حَتَّى تَرُدَّهُ إِلَى الْحَقِّ قَالَ كَانَ يَقُولُ هَذَا وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَه‏ الْيُمْنَى قَالَ فَلَمَّا قَدِمَ أَخْبَرَنِي بِمَا كَانَ فَوَ اللَّهِ مَا لَبِثْتُ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى قُلْتُ بِالْحَق‏»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص606

دست راست بلند کرده بودند این دعا را می گفتند خدایا چشم، گوش و قلبش همه را به سمت حق بگردان، رفتم مدتی نگذشت که برادرم با پای خودش خدمت امام رضا (علیه السلام) رفت و اسلام آورد.

 بله این طور موارد داشتیم این ها تصرفات تکوینی حضرت در قلوب بود. اتفاقاً این موارد که شخص نه بدون برهان، نه بدون معجزه تشیع آورد به امام و پیغمبر اعتقاد پیدا کرد کمترین موارد بوده است. یا با برهان و یا با اعجاز بوده است. بله موارد اعجازی کمتر بود موارد برهانی بیشتر بود یا بر عکس بعضی می گویند موارد اعجازی در آن دوران خیلی زیاد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه رخ می داد لذا برای مردم خیلی عادی شده بود پیغمبر، معجزه می خواهم. حضرت نهایت معجزه گر عالم بود لذا در روایت دارد امام زمان (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) می آیند این خصوصیت را دارند.

پس اولاً این که شما فرمودید مردم چطور ایمان می آوردند؟ آن های که با معجزه ایمان می آوردند آن زمانی که شترشان را گم کردند ابوذر جزء اولین و برترین مسلمان ها با معجزه اسلام و ایمان آورد و شترش هم گم شد از راه به در نشد. دوم: آیا ولی فقیه هم همین خصوصیت را دارد؟ قطعاً ولی فقیه خصوصیات تصرفات تکوینیه را لازم نیست داشته باشد. خیلی از اولیاء الله این تصرفات را دارند اما ولی فقیه لازم نیست همچنین خصوصیتی داشته باشد بلکه اعتقاد ما به ولایت فقیه با برهان، با دلیل، با روایات و با ادله ای است که مفصل در همین جا مطرح و ثابت کردیم. بله آن طرفش را ما قبول داریم که الحمد لله رهبر ما یکی از خوش سیماترین رهبران دنیا است در آن شک نداریم خیلی ها را جذب کرده است.

یکی از رهبران قبایل آفریقا آمده بود مسلمان و شیعه شده بود گفتیم چطور شیعه شدی؟ گفت رهبر شما را دیدم خیلی از چهره اش خوشم می آمد بله این جذابیت را دارد. اما این جذابیت دلیل قوی شدن اعتقاد در قلب نیست اگر به فرض (استدلالی که شما کردید) ولی فقیه باید امام زمان بگوید امام زمان را چه کسی باید بگوید؟ پیغمبر، پیغمبر را معجزه باید بگوید. پیغمبر معجزه دارد، امام زمان معجزه دارد. اصلاً نیاز نیست بالا برود یک دانه معجزه می آورد قضیه حل می شود این بحث ها اصلاً نیست این که حضرت می فرمایند اولین علامت زمان ظهور صیحه آسمانی است همه می بینند می فهمند معجزات در آن دوران زمانی که حضرت (روحی و ارواح العالمین له الفداء) تشریف بیاورند خیلی زیاد خواهد بود. به حدی که هیچ شکی برای هیچ کسی نسبت به حضرت باقی نماند.

اما نکته ای اضافه کنیم بله ما اعتقاد داریم ایمانی که بر اساس درایت، فهم درست ادله باشد و بدون اعجاز پاداشش از ایمانی که با اعجاز باشد بیشتر است یعنی شما به قول آقایان یک عملیه و عقلیه ای داشتید یک فرایند عقلی طی کردید زحمت های کشیدید و استدلال های داشتید و بر اساس او ایمان آوردید. لذا حضرت به صحابه شان فرمودند در آخر الزمان کسانی می آیند ثواب آن ها (به نظرم) از هزار نفر از اصحاب من بیشتر است.

عرض کردند مگر ما برادر شما نیستیم؟ فرمودند نه شما اصحاب من هستید آن ها برادرهای من هستند چطور؟ «آمنو ببیاض علی سواد»، خدا رحمت کند دوست ما شهید سید عزیز زنجانی این روایت را زیاد می خواند می گفت آخر الزمانی ها کسانی هستند که ایمان بر نوشته های سیاه روی کاغذ سفید آوردند آن هایی که بر این اساس ایمان می آورند نه این که یک نوشته تاریخی نقل شده، وگرنه از بودا هم یک چیزی نقل کردند نه یک استدلالی باید ضمیمه اش باشد درست باشد اگر این طور بیاورید بدون این که مستقیماً معجزه را ببینید ثوابت خیلی از کسی که با دیدن معجزه ایمان آورد بیشتر می شود.

مجری:

خیلی متشکرم چقدر خوب بیان شد و خیلی خوب هم تحلیل کردید آقای پناهیان از نظر خیلی از چیزها با ما همسو و در صف ما است ولی ما این جا دنبال این هستیم حقیقت را آن گونه ای که هست تبیین کنیم زحمتی که جناب استاد و همکاران عزیزمان می کشند در این راستا است که تبیین بشود. در این قضیه پارتی بازی، دوست بازی و رفیق بازی نیست.

به موضوع خودمان برویم در چند جلسه ای که در خدمت شما بودیم بحث بداء بود در بحث علائم اگر نکته خاصی نیست به همین بحث بپردازیم.

استاد ابوالقاسمی:

به نظرم قبل از این که به قضیه بداء برسیم مقداری راجع به اتفاقی که در هفته قبل رخ داد کلیپی از یکی از مداح ها جناب آقای علیرضایی پخش شد مطالبی مطرح کرده بود در طیف مکی یک عده ای اعتراض کردند سر و صداهایی بر پا کردند راجع به آن مقداری صحبت کنیم.

مجری:

شایسته است صحبت بشود، حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هم در برنامه خودشان به این بحث پرداختند.

استاد ابوالقاسمی:

بله، قطعاً دیدگاه مان در این مسئله همان دیدگاه استادمان است فقط یک سری اطلاعات بیشتر می خواهم عرض کنم و مقداری اضافه کنم به آن مطالبی که حضرت استاد فرمودند. اعتقاد ما شیعیان در مورد مخالفین چیست؟ اعتقاد ما این است کسی که غیر شیعه باشد بارها مطرح کردیم حتی افراد زیادی به خاطر مطرح کردن این اعتقاد با ما یک درگیری های لفظی و اعتراضاتی داشتند. آن چیزی که ما از روایات معتبر به دست آوردیم هیچ تعارفی در آن نداریم از قبل هم گفتیم مخالفین شیعه چند نوع هستند.

 یک: افراد مستضعف، مستضعفان فکری که اغلب مخالفین را از زمان ائمه (علیهم السلام) تا به حال همین مخالفین تشکیل می دهند. این مخالفین به خاطر کرامت و تفضل ائمه (علیهم السلام) اگر حسن فعلی داشته باشند یعنی چه؟ ولایت به معنای ایمان در قلب شان نرفته است اما اگر عمل خوب داشتند ائمه مثل یک آهن ربایی که هر چه خوبی در عالم هست را جذب می کند این ها را هم با خودشان به بهشت خواهند برد و شفاعت خواهند کرد. چون این ها قطعاً نیاز به شفاعت دارند بارها روایت های متعددی برای این قضیه خواندیم؛ پس ما نسبت به اهل سنت اعتقاد داریم تعداد بسیاری از غیر شیعیان از مسلمان ها به شفاعت ائمه (علیهم السلام) وارد بهشت خواهند شد.

روایت داریم این ها محبت فلانی و فلانی دارند هر کس محبت چه و چه داشته باشند جایش در جهنم است، نه. در کافی شریف، جلد 2، صفحه 127 روایت شماره 12 از امام باقر (علیه السلام)

«لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ»

اگر کسی شخصی را به خاطر خدا دوست داشته باشد

«لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى حُبِّهِ إِيَّاهُ»

خدا به خاطر حب آن فرد این شخص را به این ثواب می دهد

«وَ إِنْ كَانَ الْمَحْبُوبُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى بُغْضِهِ إِيَّاهُ»

اگر چه آن فرد محبوب در نزد خدا جهنمی باشد چون به خاطر دنیا این فرد را دوست نداشت مثلاً فکر می کنی فلانی صحابی خوب پیامبر است بعداً بد در می آید چون من پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را دوست داشتم به او علاقمند بودم. زمان حضرت نوح شنیدید پیغمبری به اسم نوح است به منطقه نوح رفتید یک شخصی است می پرسید این چه کسی است؟ می گویند این پسر حضرت نوح است سلام علیکم حال شما چطور است؟ شما پسر پیغمبر نوح هستید این هدیه خدمت شما به پدر تقدیم کنید.

بعد کار داشتم بر گشتم پسر نوح رفت غرق شد تمام شد الان من چون به پسر نوح احترام گذاشتم به خاطر این که فکر می کردم پدرش نوح است و آدم خیلی خوبی است جهنمی می شوم؟ نه، «وَ إِنْ كَانَ الْمَحْبُوبُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ» بر عکسش هم است اگر شخصی واقعاً به خاطر خدا نسبت به کسی بغض داشته باشد برهان برایش نیامده باشد ولی آن فرد بهشتی باشد خدا به این فرد ثواب خواهد داد.

«وَ إِنْ كَانَ الْمُبْغَضُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ.»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج2، ص 127

لذا ما این قضیه را خلط نکنیم بزرگوارها اعتقادمان این است هیئتی ها و طرفداران ائمه باید بدانند بسیاری از کسانی که شیعه نیستند خدا یک در مخصوص در بهشت برای آن ها درست کرده است البته آن در به طبقه اول بهشت می خورد آن جا ترفیع ندارد چون

(يرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)

خداوند کسانی را که ايمان آورده ‌اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظيمی می ‌بخشد؛ و خداوند به آنچه انجام می ‌دهيد آگاه است!

سوره مجادله (58): آیه 11

شرط ترفیع در بهشت ایمان است وقتی ایمان نبود فقط حسن فعلی بود این ها در کف بهشت هستند اما جهنمی نمی شوند. بله اگر کسی ولایت نداشت و گناه هم انجام می داد جهنمی می شود تعارف بردار نیست گفتیم اگر حسن فعلی داشتن

«أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.»

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج1، ص287

روایت را قبلاً از محاسن برقی و دیگران خواندیم. حتی علامه مجلسی (رضوان الله علیه) به خوبی در بحار، جلد 66، صفحه 48 می فرماید:

«كالذين يحبون أئمة الضلالة و يزعمون أن‏ ذلك لله»

کسانی که ائمه ضلالت را دوست دارند فکر می کنند برای خدا است

«فإن ذلك لمحض تقصيرهم عن تتبع الدلائل و اتكالهم على متابعة الآباء و تقليد الكبراء و استحسان الأهواء بل هو كمن أحب منافقا يظهر الإيمان و الأعمال الصالحة و في باطنه منافق فاسق فهو يحبه لإيمانه و صلاحه لله و هو مثاب بذلك و كذا الثاني»

بعد می فرمایند

«فإن أكثر المخالفين يبغضون الشيعة و يزعمون أنه لله و هم مقصرون في ذلك كما عرفت.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 66، ص48

پس ما راجع به این قضیه که اگر فرد غیر شیعه بود حتماً جهنمی است؟ نه.

 اما یک گزینه ای به اسم گزینه ناصبی داریم. گزینه ناصبی یعنی چه؟ ناصبی یعنی کسی که حق را فهمید و منکر شد آن هم در زمینه امامت، قبلاً گفتیم حق در زمینه امامت که هیچ اگر من جلوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودم فرمودند ناخن گرفتن روز جمعه مستحب است. من به خاطر مخالفت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم نه مستحب نیست رفتم یک جای دیگر گفتم الکی می گویند مستحب نیست. آن ها نمی فهمند من کافر شدم اما در دل خودم می دانم کافر شدم کافر هزار سال نماز بخواند سودی برایش دارد؟ برای ناخن گرفتن بود باشد من دارم تکذیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می کنم!

روایتی است این روایت هم نبود ما همین حرف را می زدیم روایت از سهل ابن زیاد از ابن فضال جفت شان ضعیف هستند سهل مشخص است ابن فضال هم همین طور شاید سهل را بشود کاری کرد اما بنو فضال شیعه نبودند. «لا یُبالٍ» سنی یا ناصب؟ برای سنی فرق ندارد «صلی عم زنَا» فرق نمی کند چرا؟ این ناصبی است ناصبی یعنی کسی که حق را فهمیده و در باب ولایت منکر شده است باطنش کفر است هر چه انجام بدهد حسن فاعلی ندارد بلکه بُعد و قبح فاعلی دارد.

چون قبح فاعلی دارد هر عملی در این پرونده بیاید تأثیر گذار در ثواب گرفتن نمی تواند داشته باشد البته فرمودند آیه

(عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ * تَصْلَى نَارًا حَامِيةً)

آنها که پيوسته عمل کرده و خسته شده ‌اند (و نتيجه‌ ای عايدشان نشده است)، و در آتش سوزان وارد می ‌گردند.

سوره الغاشیة (88): آیات 3 و 4

در مورد ناصبی های که گفتیم می دانند حق چیست و منکر می شوند؛ بنابراین این شعری که خواند در مورد هر کسی که آن جا نماز بخواند درست نیست.

 اما دو مطلب دیگر این جا باید اضافه کنیم. یک: اگر منِ شیعی فقط به خاطر این که او شیعه بود بگویم نه آقا کار بدی انجام نداد از او دفاع کنم صد در صد اشتباه است. مثل یهودی های که جلوی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حاضر نبودند احکام شریعت را بر بستگان و رفقای شان تطبیق بدهند. در این قضیه تعارف نداریم.

 اما مطالبی که این آقا مداح مطرح کرد دو جنبه داشت یک جنبه اش راجع به تمام کسانی که در آن جا هستند گفتیم قطعاً غلط است. اما یک جنبه اش راجع به آن فردی که در آن جا نسبت به فلسطین اشغالی از اسرائیلی ها دفاع کرده، بارها جسارت به مقام معظم رهبری، شیعه و رفتارهای تند داشت همه می دانند. نسبت به آن مسجد و آن فرد نمی توانیم بگوییم چون یک مداحی بد گفت دیگر دفاع از اسرائیل اشکالی ندارد. این مداح به این آقا بد بگوید دفاع از اسرائیل اشکال ندارد؟ او کار بد کرد این هم دارد کار بد می کند دو طرف باید مورد ذم قرار بگیرند.

مجری:

به قول حاج آقا این جاده یا اتوبان یک طرفه نباشد.

استاد ابوالقاسمی:

نکته دیگر: می خواهیم با این مداح برخورد کنیم یک بخشی از حرفش فرض کنیم یک بخشی از حرفش قطعاً غلط است. حتی اگر کسی از اهل سنت هم اعتراض نمی کرد شیعیان باید می گفتیم این حرف های که شما در مورد اهل سنت زدید اشتباه است ما وظیفه داشتیم. اما آیا ما به خاطر این که یک عده اعتراض کردند به یک روش غیر مرسوم او را بازداشت کنیم و ببریم؟ از قم به زاهدان منتقلش کنیم؟ این چه مدلی است؟ او را از قم مثل قاتل فراری مثلاً در زاهدان قتلی مرتکب شده این جا پیدایش کردند او را بگیرند و ببرند. قبلاً هم گفتم متأسفانه بعضی از افراد هستند مشورت های بسیار غلطی به بعضی افراد می دهند اگر با این برخورد نکنید چنین و چنان نکنید زاهدان به هم می ریزد.

بله باید با او برخورد بشود اما باید یک مدل خلاف قانون بشود؟ باید حتماً او را آن جا ببرند تا آن جا آرام بشود؟ بعد نمی گویید با این رفتارها افراد مذهبی طرفدار او از شما زده می شوند. زبان طیف شیرازی، زبان طیف اخباری باز خواهد شد نگاه کنید این ها از جمهوری اسلامی این طور دارند می کنند. مداح ها، بچه هیأتی ها و مذهبی ها را با این رفتارهای ورای قانون یا حداقل غیر مرسوم از نظام و حکومت زده می کنید. این طور کنید بیست مداح می آیند یک بیانیه نوشتند این برخورد را ما نمی پسندیم همین را شما می خواستید؟

استاد ما جناب آقای دکتر حسینی قزوینی فرمودند اتوبان نباید یک طرفه باشد یک هفته قبل تر از او ماموستایی در کردستان حرف های بسیار بسیار رکیک نسبت به معتقدات شیعه زده بود و آقایان مسئولین هم قطعاً خبر داشتند. چون اگر بگویند خبر نداشتیم کسی که الان طبق قانون باید زندان می بود چرا بیرون آمد نمی دانیم اگر خبر نداشتید که این آدم در سخنرانی هایش چه می گوید وا ویلا و اگر خبر داشتید این حرف ها را زد و با او برخورد نکردید «فالمصیبةُ أعظمُ» این چه وضعیتی است؟

 این آقا در فتنه زن، زندگی، آزادی دستگیر شد حکم زندان برایش آمد باز آقای بیرون آمد سخنرانی ضد اعتقادات بر علیه شیعه کرد بعد آزاد باشد! سوال: اگر ما بگوییم همان طوری که این مداح در قم بازداشت شد به زاهدان رفت آن آقا را هم در قم بیاورید. همان مشاورها می گویند سنی ها ناراحت و ضد انقلاب می شوند. شیعه ها ضد انقلاب نمی شوند؟ در هر چیزی اندازه نگه دار که اندازه نکوست.

 آقای گرگیچ آن توهین ها را کرد گفتند ایشان نماز جمعه نباید بخواند حکمش این شد تا یک مدتی خطبه را می خواند نمازش را کسی دیگر می خواند. عید هم می شد نماز عید و خطبه عید هم می خواند خودمان را داریم مسخره می کنیم؟ البته گفتند بعدش جلوی شان را گرفتند این کار را نکنید چرا حکم درست به او ندادید که او سو استفاده کند. خلاصه در این قضایا دو جور اعتراض شد اول عرض کردیم اصل رفتار قطعاً اشتباه بود ائمه (علیهم السلام) گفتند:

«مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَعْرِضُ بِنَا»

اعتقادات الإماميه( للصدوق)؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كنگره شيخ مفيد، مكان چاپ: ايران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏، ص107(39 باب الاعتقاد في التقيّة)

این گونه رفتارهای تند خلاف شرع و مبانی تشیع است اصلاً نباید باشد. ائمه هم قطعاً نظرشان مشخص است هم باید آگاه سازی و هم باید برخورد بشود. اما برخورد قانونی در همه جا باید یکسان باشد برای این آقا هر رفتار قانونی کردید برای آن ماموستا هم باید بشود و برای امثال او، اگر خلاف قانون بود یا اگر زیاده روی مطابق قانون بوده از او عذرخواهی کنید و از این مداح باید دلجویی بشود. بله نسبت به جرمش، به جرمش کاری نداریم قطعاً باید برخورد بشود اما آن چه که ورای قانون بوده کارهای ورای قانون، شیعه ها را زده می کند ضد انقلاب درست می کند رفقایش ضد انقلاب می شوند. ما نمی توانیم دفاع کنیم منی که یک سال کامل راجع به ادله انقلاب و ولایت صحبت می کنم آخرش دیدید انقلاب چه شد؟ زبان من هم بسته می شود.

مایی که مبانی را بر اساس ادله مطرح می کنیم دفاع از تشیع، حزب الله و انقلاب می کنیم به رفقایش چه جوابی بدهم؟ می گویند ماموستا و گرگیچ را دیدید چه کار کردند؟ این را هم دیدید چه کار کردند؟ الان من چه بگویم!

مجری:

امیدواریم مسئولین این ها را ببینند و بشنوند

استاد ابوالقاسمی:

هم حواس شان را جمع کنند هم بفهمند آن خاله خرس هایی که مشورت های غلط را به شما می دهند آن ها دلسوز نظام و تشیع نیستند. اگر هم باشند در حکم دوستی خاله خرسه است بیشتر از این متوجه نمی شوند.

مجری:

خیلی متشکرم جناب آقای قرائتی خدا حفظ شان کند ایشان می گفت جایی رفته بودم وضو گرفته بودم صاحبخانه پذیرای ما بود کنارم ایستاده بود حوله ای به من داد تا دستم را با آن حوله خشک کنم. صحبت آقای قرائتی را عرض می کنم گفتند پیامبر فرمود وضو می گیرید خشکش نکنید ثوابش بیشتر است آن پیر مرد گفت نگفتند یک پیر مردی با هزار امید آمد یک حوله به شما داد شما بگیر این هم یک ثواب دیگر است.

ایشان گفت بله این نکته خیلی مهمی است ما وقتی علم دین را داریم فهم دین هم داشته باشیم کارهای مان را درست انجام بدهیم نکته خیلی جالبی گفتند. همین نکته ای که شما اشاره کردید اگر می خواهید به حکم و درست عمل کنید در مورد همه یکسان عمل کنید همه چیز به جای خودش باشد.

(میان برنامه)

مجری:

السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر والزمان؛ عزیزان بیننده همچنان با برنامه راه روشن در خدمت شما هستیم و از محضر جناب اقای دکتر ابو القاسمی استفاده می کنیم. در بخش ابتدایی استاد دو مطلب بیان کردند به پایان رسید. در بخش دوم این برنامه با مبحثی دیگر ان شاء الله در خدمت شما هستیم استاد عزیز بفرمایید مباحثی که در جلسات گذشته داشتیم ان شاء الله تکمیل کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

در هفته های قبل راجع به بداء در مورد سفیانی مفصل صحبت کردیم و روایاتی را مطرح کردیم دلالت داشت در سفیانی بداء شده است دسته اول روایاتی بود که به صراحت می گفت در سفیانی بداء شد یا در محتومات می شود بداء بشود. یک روایت، روایتی بود که امام رضا (علیه السلام) با سند صد در صد صحیح فرمودند علت گمراهی واقفه یک موردش این بود نفهمیدند ممکن است در اصل سفیانی بداء رخ بدهد.

این روایت با سند صد در صد صحیح در کتاب قرب الإسناد حمیری بود روایات دیگری بود که حضرت در مورد سال های خروج خودشان و ائمه (علیهم السلام) صحبت کردند در قرب الإسناد سند معتبر مثلاً سال 198 این طور می شود 199 و 200 این طور می شود تمام شد در این سال ها رخ نداد. روایت صحیح و السندی که بنا بود امام کاظم (علیه السلام) قیام کند ولی رخ نداد.

روایات متعددی که می گفت در زمان هفتمین خلیفه عباسی می تواند بنی العباس سقوط کند و ضعف آن ها از همان زمان شروع می شود. بعد از این هم سفیانی می آید بنی العباس را از بین می برد گذشت و گذشت و گذشت آخرش هم بنی العباس به دست مغول ها از بین رفتند. مرحوم علامه مجلسی (رضوان الله علیه) وقتی راجع به بداء و معانی بداء صحبت می کنند می گویند روایت داریم بداء می شود و ما می بینیم که بنی العباس به دست سفیانی از بین نرفتند. ایشان می داند در این قضیه بداء رخ داده است، این ها را مطرح کردیم.

 اما برویم سراغ دسته دیگری از روایات که می تواند دال بر بداء باشد برخی از این روایات در کافی و برخی با سند معتبر آمده است در کافی الزاماً نیست ولی با سند معتبر آمد برخی هم ضعیف است. ولی مجموع این روایات یک چیزی را ثابت می کند که بر اساس این روایات وقتی سفیانی می آید یکی از امامان ظاهر در زمین هست و مردم باید به سمت او بروند. بعضی ها می گوید با استعجال، بعضی ها آرام آرام، بعضی ها می گوید دو ماه صبر کنید به هر صورت روایات دارد گرا می دهد می گوید سفیانی که آمد پیش ما بیایید. اگر حضرت مهدی (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) غایب باشد کجا پیش شان برویم؟ بعضیش را می خوانم در کافی شریف، جلد 8، صفحه 274، حدیث 412

«فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا»

سفیانی آمد سمت ما بیایید!

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج8، ص 274، ح412

روایت بعدی این مضمون را مفصل دارد در غیبت نعمانی

«السُّفْيَانِيُّ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا فِي رَجَبٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِذَا خَرَجَ فَمَا حَالُنَا قَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِلَيْنَا»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص302

سمت ما بیایید اصلاً امامی روی زمین نیست بنا است نُه ماه بعد سمت ما بیایید، نمی گوید بعد از ملک سفیانی ها بعد از خروج سفیانی تا خروج کرد به سمت ما بیایید. حالا شش ماه، هشت ماه و نُه ماه آن را بعداً مطرح می کنیم. می گوید تا سفیانی آمد به سمت ما بیایید اگر بنا است ظهور شش ماه بعد باشد این شش ماه کجا پیش امام زمان بروم؟

امالی طوسی:

«إِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَمَا حَالُنَا قَالَ: إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِلَيْنَا.»

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص679

«إلَیْنَا» در خیلی از روایات آمده است.

 روایت دیگر در کتاب ستة عشر که کتاب خیلی معتبری نیست صفحه 67 حدیثی مطرح کرده است از باب تعدد عرض می کنم

«فَإِذَا ظَهَرَ عَلَى كُوَرِ الشَّامِ فَأَقْبِلُوا إِلَيْنَا، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فِي السِّلَاحِ؟ قَالَ: فِي السِّلَاحِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَا إِنَّ لَهُ شِرَّةً عَلَى الْمِصْرَيْنِ، وَ حُطَمَةً عَلَى مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ»

نام كتاب: الأصول الستة عشر( ط- دار الحديث)؛ نويسنده: عده اى از علماء (تاريخ وفات مؤلف: قرن 3)، محقق / مصحح: محمودى، ضياء الدين و جليلى، نعمت الله و غلامعلى، مهدى‏، ناشر: مؤسسة دار الحديث الثقافية، قم: 1423ق/ 1381ش، ص226

شام را گرفت چون می گوید پنج تا کور خمس را می گیرد می گوید به شام مسلط شد شما به سمت ما راه بیافتید.

 روایت بعد در کافی شریف با سند معتبر است

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)‏»

 علی ابن ابراهیم ابیه صفوان ابن یحیی عیسی ابن قاسم از امام صادق (علیه السلام)

«إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

باز کافی در همان صفحه سند ضعیف است ولی از کتاب کافی است.

«فَإِذَا بَلَغَكَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَيْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِك‏»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج8، ص 264

یعنی چه؟ به تو خبر رسید سفیانی آمد پیاده هم شد راه بیافت یعنی معطل نکنی سریع راه بیافت، کجا بیایم؟ برای کسی سوال پیش نیامد امام زمان غائب است کجا برویم؟

 باز در کافی، جلد 8، حدیث 274، صفحه 412

«لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج8، ص 412

در غیبت نعمانی:

«إِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ يَبْعَثُ جَيْشاً إِلَيْنَا وَ جَيْشاً إِلَيْكُمْ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَأْتُونَا عَلَى كُلِّ صَعْبٍ وَ ذَلُولٍ.»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص306

«إِذَا خَرَجَ یَبْعَثُ» همان اول «فَأْتُونَا عَلَى كُلِّ صَعْبٍ وَ ذَلُولٍ.» سوار هر مرکبی توانستید بشوید طرف ما بیایید. هر طور شده خودتان را به ما برسانید. ما این همه روایت داریم سفیانی آمد به سوی ما بیایید من کجا بروم؟ این روایات چه را برای ما ثابت می کند؟ ثابت می کند که سفیانی یک حرکتی داشت در آن حرکتش بنا بود زمان ائمه (علیهم السلام) زمان حضور امام باشد امام بود. سفیانی که آمد به سمت ما بیایید الان امام غایب است پس برنامه ریزی کلاً تغییر کرده است، دیگر آن برنامه ریزی در کار نیست.

این هم یکی از قرائن بسیار خوب در روایات سفیانی است که دلالت دارد روایات سفیانی دچار بداء شده است. اما بدائش چیست؟ بعداً صحبت می کنیم بدائش تغییر کلی باشد، تغییر مشخصاتش باشد، تغییر فرد به گروه تبدیل بشود این ها برای ما مشخص نیست همه این ها ممکن است.

روایت خیلی عجیبی در قرب الإسناد است در سندش واقفی است عمرو ابن محمد ابن عیسی ابن اسباط

«قلتُ لَهُ»

به امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم روایتی از امام سجاد نقل کردند

«يَقُومُ قَائِمُنَا لِمُوَافَاةِ النَّاسِ سَنَةً»

یک کلمه ای است این کلمه «سُنَةً، سَنَةِ» این جا شروح گیر کردند ترجمه این یعنی چه؟ بعضی ترجمه کردند «يَقُومُ قَائِمُنَا لِمُوَافَاةِ النَّاسِ سَنَةً» چون مردم به یکی از سنت ها وفا کردند نه «لِمُوَافَاةِ النَّاسِ» چون مردم وفای به عهد می کنند اولاً این روایت از روایاتی است دلالت می کند اگر مردم وفای به عهد بکنند حضرت ظهور می فرمایند دوم: «سَنَةِ فلان» امام سجاد یک سالی گفته بودند اما راوی سالش را نگفت بنا بود قیام صورت بگیرد.

مجری:

شاید خود راوی هم مستحضر بوده است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، از قرائن دال بر بداء در سفیانی روایتی موثقه است در غیبت طوسی، صفحه 449، حدیث 452 الفضل ابن شاذان از حسن ابن علی ابن فضال از ثعلبة ابن میمون از شعیب حداد از صالح و عنهُ از ابن ابی عمیر از عمر ابن أذینه از محمد ابن مسلم. اگر حسن ابن علی ابن فضال باشد روایت موثقه می شود اگر از ثعلبه باشد باز همین طور اگر از فضل باشد روایت صحیح می شود. ولی ظاهراً حسن ابن علی فضال است روایت موثقه می شود می گوید از امام صادق شنیدم

«إِنَّ السُّفْيَانِيَّ يَمْلِكُ بَعْدَ ظُهُورِهِ عَلَى الْكُوَرِ الْخَمْسِ حَمْلَ امْرَأَة»

سفیانی وقتی که مسلط بر مناطق پنجگانه شد به اندازه حاملگی یک زن حکومت خواهد کرد ایشان فرمودند:

«ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، حَمْلَ جَمَلٍ»

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص449

به اندازه بارداری یک شتر! باردار زن کفش شش ماه است و سقفش نُه ماه است بچه کمتر از شش و بیشتر از نُه نداریم به دنیا بیاید. یک مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، حَمْلَ جَمَلٍ» گفتند مگر امام یادش رفته بود؟ این روایت را شما بخواهید طبق جهان بینی و امام شناسی شیعه جلو بروید نمی توانید بگویید امام جاهل بود به او وحی هم نمی شد پس چه است؟ حضرت نگاه شان قبلاً به لوح محو و اثبات بود فرمودند در لوح محو و اثبات چقدر است؟ به اندازه یک زن است لوح محو و اثبات است محو شد چیز جدیدی آمد به اندازه حمل یک شتر شده است. دارد بداء رخ می دهد خود همین یعنی چیزی که من الان دارم به شما می گویم یک قضیه استغفر الله یعنی بداء رخ داده است.

از روایاتی که خیلی واضح بداء را در سفیانی ثابت می کند همین روایت است البته این بداء در جزئیات را ثابت می کند. روایتش هم موثقه است ما خیلی به این استناد نمی کنیم چون ما صحیح و السند داریم نه صحیح و سندتر مدت این سیزده تا پانزده ماه بود چون شتر بین سیزده تا پانزده ماه وضع حملش است. بعضی روایات هشت ماه می گوید:

«لَا وَ لَكِنْ يَمْلِكُ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ لَا يَزِيدُ يَوْماً.»

الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ نويسنده: ابن بابويه، على بن حسين‏ (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1404ق، ص130

الإمامة و التبصرة پدر شیخ صدوق باز در کمال الدین همین روایت را مطرح می کند می گوید گفتیم نُه ماه فرمودند نه هشت ماه یک روز هم بیشتر نمی شود. بعضی روایات غیبت نعمانی می گوید

«إِذَا اسْتَوْلَى السُّفْيَانِيُّ عَلَى الْكُوَرِ الْخَمْسِ فَعُدُّوا لَهُ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ زَعَمَ هِشَامٌ أَنَّ الْكُوَرَ الْخَمْسَ دِمَشْقُ وَ فِلَسْطِينُ وَ الْأُرْدُنُّ وَ حِمْصٌ وَ حَلَب‏»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص304

نُه ماه شش، هشت، نُه، سیزده تا پانزده است همه اش ممکن است بوده باشد مگر می شود؟ بله هر کدام یکی از مقدرات بود هر کدام یک احتمالی بود تغییر کرد نُه ماه باز در غیبت نعمانی، صفحه 316 موثقه است در غیبت نعمانی، صفحه 312، حدیث 3

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ فِي صَفَرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِر»

از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود

«وَ كَفَى بِالسُّفْيَانِيِّ نَقِمَةً لَكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ»

این را قبلاً خواندیم برای این که از دشمن شما انتقام بگیرد سفیانی بس است و همین جمله هم دلالت دارد سفیانی برای بنی العباس قرار بود بیاید چون آن زمان بنی العباس خیلی اذیت می کردند. دشمن های شما که دارند شما را اذیت می کنند سفیانی می آید حال شان را می گیرد حال بنی العباس را می گیرد.

«وَ هُوَ مِنَ الْعَلَامَاتِ لَكُمْ مَعَ أَنَّ الْفَاسِقَ لَوْ قَدْ خَرَجَ لَمَكَثْتُمْ شَهْراً أَوْ شَهْرَيْنِ بَعْدَ خُرُوجِهِ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكُمْ بَأْسٌ»

یکی، دو ماه صبر کنید مشکل ندارد او می گفت تا آمد خارج بشوید این می گوید نه یکی، دو ماه هم صبر کنید اشکال ندارد آن ها معتبر بود این هم معتبر است تناقض است؟ نه بداء رخ داده

«لَمْ يَكُنْ عَلَيْكُمْ بَأْسٌ حَتَّى يَقْتُلَ خَلْقاً كَثِيراً دُونَكُمْ»

بعد یک نکته این جا است این هم باید الان عرض کنم چون بعداً باز یکی از چیزهایی که در آن احتمالاً بداء رخ داد همین است بعضی گفتند زن و بچه را چه کار کنیم؟

«فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِالْعِيَالِ إِذَا كَانَ ذَلِكَ»

فرمودند مردها بروند

«قَالَ يَتَغَيَّبُ الرِّجَال‏ مِنْكُمْ عَنْهُ فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِيَ عَلَى شِيعَتِنَا وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ بَأْسٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»

زن ها مشکلی ندارند.

 باز در بعضی از روایت ها مدینه و در بعضی دیگر مکه و مدینه می گوید بعضی «إلینا» می گوید این روایت می گوید مدینه نه به مکه بروید

«عَلَيْكُمْ بِمَكَّةَ فَإِنَّهَا مَجْمَعُكُم‏ وَ إِنَّمَا فِتْنَتُهُ حَمْلُ امْرَأَةٍ تِسْعَةُ أَشْهُرٍ وَ لَا يَجُوزُهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص300 و 301

فتنه او نُه ماه است از نُه ماه بیشتر نمی شود بعد حضرت یک کلمه ای فرمودند «إِنْ شَاءَ اللهُ» یعنی چه؟ این فرعِ مشیت الهی است قبلاً گفتیم «لله فیه مشیئة» یعنی چه؟ محتوم حضرت ترجمه کرد محتوم یعنی «مَا الْمَحْتُومُ قَالَ الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَة»؛ موقوف نشد که دیگر صد در صد تمام بشود جزء آن چیزهایی که «وَقَفَهُ» تمام شد نیست محتوم است هنوز احتمال بداء است هنوز ممکن است یک مانعی پیش بیاید. فتنه اش نُه ماه است «وَ لَا يَجُوزُهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ» روایت دیگر چه فرموده بود؟ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، حَمْلَ جَمَلٍ» گفت ان شاءالله خدا یک چیز دیگر خواست.

باز در غیبت طوسی، صفحه 462، حدیث 477 در آن جا می فرماید نُه ماه است روایتی عجیب البته این روایت در التشریف بالمنن سید ابن طاوس (رضوان الله علیه) است ایشان معمولاً از سنی ها در این کتاب نقل کردند. یک روایت است می گوید اگر سال سی و نُه بیاید این قدر طول می کشد اگر فلان سال بیاید این قدر

«إن كان خروج السفياني في سنة سبع و ثلاثين‏»

سال سی و هفت بیاید

«کان ملکه ثمانية و عشرين شهرا»

بیست و هشت ماه

«و إن خرج في تسع و ثلاثين، كان ملكه تسعة أشهر»

نام كتاب: التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة صاحب الأمر؛ اصفهان: گلبهار، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر( عجل الله تعالى فرجه الشريف)، قم: 1416ق، ص115 و 116

اگر در سال سی و نُه بیاید «کان ملکه تسعة أشهر» نُه ماه می شود. پس فرقش چقدر می شود؟ نوزده ماه فرقش است. یکی از مقدرات ممکن بود بیست و هشت ماه باشد یکی از مقدرات ممکن بود نُه ماه باشد. البته عرض کردیم این روایات را دیگر وارد بحث نمی کنیم این ها را فقط به عنوان مؤید می آوریم چرا؟ چون در کتاب التشریف فی المنن سید ابن طاوس است و این کتاب روایاتش را اغلب از اهل سنت گرفته است این کتاب برای ما حجت نیست. آن های که آوردم حداقل روایات شیعی بود یا در کافی شریف بود یا موثقه بود به هر صورت یک میزان اعتباری در نزد شیعه داشت؛ اما این ها را فقط به عنوان مؤید مطرح می کنیم.

نکته دیگری که در روایات است در بعضی از روایات با مردها کار ندارد با زن ها کار دارد در امالی طوسی، صفحه 661

«قَالَ: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ هِشَامٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ ذَكَرَ السُّفْيَانِيَّ، فَقَالَ: أَمَّا الرِّجَالُ فَتُوَارِي وُجُوهَهَا عَنْهُ، وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ بَأْسٌ.»

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة، مصحح: ندارد، ص661

با مردها درگیر است اما با زن ها کاری ندارد اما در التشریف فی المنن سید ابن طاوس می گوید

«ثم يخرج السفياني فيقاتل حتى يبقر بطون النساء و يغلي الأطفال في المراجل»

نام كتاب: التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة صاحب الأمر؛ اصفهان: گلبهار، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر( عجل الله تعالى فرجه الشريف)، قم: 1416ق، ص 116

شکم زن ها را می شکافد و اطفال را در دیک آبجوش خواهد انداخت کدامش است؟ از ابن عباس نقل کردیم گفته بود اگر فلان سال بیاید این طور و فلان سال بیاید این طور می شود. این یعنی اگر فلان سال بیاید این کار را می کند یا سال دیگری بیاید به زن ها کاری ندارد. مقدرات بر اساس هر زمانی متفاوت است. وقتی به کوفه می رسد روایت را این بار از امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب نقل کرده است.

«يكتب السفياني إلى الذي دخل الكوفة بخيله بعد ما يعركها عرك الأديم يأمره بالمسير إلى الحجاز، فيسير إلى المدينة»

بعد از این که رفت کوفه را حسابی تکاند می گوید به سمت حجاز برو یعنی در آن جا:

«فيضع السيف في قريش»

قریشی ها را با شمشیر تکه پاره می کند

«فيقتل منهم و من الأنصار أربعمائة رجل، و يبقر البطون، و يقتل الولدان، و يقتل أخوين من قريش رجل و اخته يقال لهما: محمّد و فاطمة، و يصلبهما على باب المسجد بالمدينة»

شکم ها را پاره می کند، بچه ها را می کشد و دو برادر و خواهر از قریش را که محمد و فاطمه نام شان است این ها را خواهد کشت و در کنار در مسجد النبی به دار خواهد آویخت.

در روایت دیگر از امیر مؤمنان نقل می کند:

«و يقتل من بني هاشم رجالا و نساء»

از بنی هاشم مردها و زنانی را خواهد کشت.

نام كتاب: التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة صاحب الأمر؛ اصفهان: گلبهار، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر( عجل الله تعالى فرجه الشريف)، قم: 1416ق، ص 125

پس این تغییر مقدر نسبت به زن ها اگر ما روایاتش را صریح بدانیم به خاطر تعدد روایاتی که است می تواند دال بر بدا باشد. روایات دیگری که باز دال بر بدا در خصوصیات سفیانی است قطعا روایتی است که در کمال الدین در صفحه 651 با سند صحیح آمده است

 «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ (علیه السلام) إِنَّكَ لَوْ رَأَيْتَ السُّفْيَانِيَّ لَرَأَيْتَ أَخْبَثَ النَّاسِ أَشْقَرَ أَحْمَرَ أَزْرَقَ يَقُولُ يَا رَبِّ ثَأْرِي ثَأْرِي ثُمَّ النَّارَ وَ قَدْ بَلَغَ مِنْ خُبْثِهِ أَنَّهُ يَدْفِنُ أُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَ هِيَ حَيَّةٌ مَخَافَةَ أَنْ تَدُلَّ عَلَيْهِ»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص ص651

...اگر سفیانی را ببینی پلیدترین مردم را خواهی دید، یک چهره نکره ای دارد، موهای گندمگون دارد، صورتش سرخ است ازرق یک اصطلاحی است بعضی ها می گفتند عیون الزرق به معنای چشم آبی است و این که با چشم آبی ازدواج نکنید یکی از عزیزان می گفت زرق اصطلاح خاصی است آن کسانی که با شیاطین و با جن ها ارتباط دارند در چشم شان یک حالت تاری پیدا می شود.

مجری:

در شهر خودمان آن جا که عرب هستند ضرب المثل است کسی که می آید قدمش یا نگاهش نحس است می گویند چشمش آبی است.

استاد ابو القاسمی:

احسنت کسی که چشم نحس دارد می گویند این فرد شیطانی است. کسانی که با شیطان ارتباط دارند چشم شان تاری پیدا می کند به این زرق می گویند یک اصطلاح خاصی است. اشقر گندمگون، احمر صورت سرخ، ازرق یعنی چشم شان حالت شبکه خاصی دارد که شبیه تار شده است.

«يَقُولُ يَا رَبِّ ثَأْرِي ثَأْرِي ثُمَّ النَّارَ» خدایا بگذار انتقامم را بگیرم بعد من را به جهنم ببر. «وَ قَدْ بَلَغَ مِنْ خُبْثِهِ أَنَّهُ يَدْفِنُ أُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَ هِيَ حَيَّةٌ مَخَافَةَ أَنْ تَدُلَّ عَلَيْهِ» ام ولد یعنی چه؟ کنیزی که شخص از او بچه دارد. ما الان ام ولد داریم؟

مجری:

نه.

استاد ابو القاسمی:

می گوید سفیانی ام ولد خودش را زنده زنده دفن می کند مبادا که جای سفیانی را لو بدهد. آقا الان که اصلا ام ولد نداریم نمی دانیم شاید آن موقع آدم های مثل داعش بیایند بساط برده داری راه بیندازند یک ام ولد پیدا کند. اما فعلا که ما نگاه می کنیم با وضعیت فعلی باید بگوییم در این روایت هم بدا رخ داده است برای آن دورانی بود که بنا بود سفیانی بیاید و انتقام اجداد خودش را از بنی العباس بگیرد.

اصلا ثَأْرِي ثَأْرِي از چه کسی می خواهد انتقام بگیرد؟ مگر اهل بیت زدند بنی امیه را کشتند؟ خود ثَأْرِي ثَأْرِي هم می خواسته از بنی عباس انتقام بگیرد. خدایا بگذار اول پوست بنی العباس را بکنم بعدا هر کار خواستی با من بکن و خودش هم یک مدتی فراری بوده چون بنی العباس دنبال بنی امیه می گشتند. عرض کردم ثَأْرِي ثَأْرِي صریح نیامده اما با جمعش با روایت قبلی که می گفت ایشان قاتل بنی العباس است روشن می کند این برای آن زمان بوده است بنا بود بیاید انتقام اجدادش را از بنی امیه بگیرد و بعد هم حضرت ظهور بفرمایند.

باز از روایاتی که دال بر بداء است در دلائل الامامه طبری شیعی صفحه 465 این قدر اصحاب ظهور سفیانی را نزدیک می دانستند به امام صادق گفتند علامت به بدهید.

«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِنْ خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ مَا تَأْمُرُنِي؟ قَالَ: إِذَا كَانَ ذَلِكَ كَتَبْتُ إِلَيْكَ. قُلْتُ: فَكَيْفَ أَعْلَمُ أَنَّهُ كِتَابُكَ؟»

اولا می فهمم سفیانی چه کسی است. تقریبا در تمام این روایات سفیانی یک فرد مشخصی است که همه می فهمند سفیانی است و بلا فاصله بعد از خروج می فهمند چه کسی است. چون گفت تا خروج کرد سمت ما بیا. گفتند این های که الان آمدند سفیانی باشند آقا ما یک چند سال صبر می کنیم امام زمان ظهور بفرمایند تا بعد بفهمیم سفیانی بوده بعد به سمت حضرت بیرویم. این که نمی شود اصلا یکی از پیش فرض های این روایات این بوده که سفیانی برای مردم آن دوران شناخته شده بوده است. خیلی علامت برایش زیاد داشتند.

آقا اگر سفیانی آمد چه کار کنم؟ فرمودند من خودم به شما می گویم چه کار کنید. تو لازم نیست پیش ما بیایی همان موقع به شما دستور می دهم حضرت دارد برنامه ریزی می کند تو این کار را انجام بده تو آدم عادی هستی سمت ما بیا. علامتش چیست؟ حضرت نگفتند برو سفیانی کجا بوده است ده قرن دیگر می خواهد سفیانی بیاید.

مجری:

تو الان دنبالش می گردی

استاد ابو القاسمی:

 اصلا به تو ربطی ندارد ... اصلا زمان تو نمی رسد فرمودند:

«أَكْتُبُ إِلَيْكَ بِعَلَامَةِ كَذَا وَ كَذَا. وَ قَرَأَ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ»

در نامه فلان آیه را می نویسم بفهم این علامت من است.

«قَالَ: فَقُلْتُ لِفُضَيْلٍ: مَا تِلْكَ الْآيَةُ؟»

به فضیل گفتم آیه چه بود؟

«قَالَ: مَا حَدَّثْتُ بِهَا أَحَداً غَيْرَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ»

فقط برید عجلی می داند چه است.

«قَالَ زُرَارَةُ: أَنَا أُحَدِّثُكَ بِهَا، هِيَ وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى‏ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا قَالَ: فَسَكَتَ الْفُضَيْلُ، وَ لَمْ يَقُلْ لَا، وَ لَا نَعَمْ»

دلائل الإمامة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم‏ (تاريخ وفات مؤلف: قرن 5)، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، مكان چاپ: ايران؛ قم‏: 1413ق، ص465

زراره گفت من هم می دانم چه است. حضرت علامت می گذاشتند یعنی این قدر نزدیک بوده داشتند برنامه ریزی می کردند وقتی سفیانی آمد من به شما نامه می دهم که چه کار کنی. به یکی می گوید تو مکه بیا، فلانی تو عجله نکن تو آرام آرام بیا وضعیت ها فرق می کرده است.

با توجه به این حال که این قدر تغییرات داریم یک نکته ای در بعضی از برداشت ها بوده است مثلا نعیم ابن حماد از یکی از اهل سنت نقل می کند و یکی آن از زهری است می گوید ما یک سفیانی نداریم دو تا سفیانی داریم. چرا همچنین حرفی زده است؟ دو تا هستند؟ نه، پس قضیه چیست؟ دو مدل روایت بوده است. او متوجه نشده که دو مدل روایت یا سه مدل روایت است فکر کرده دو تا هستند نتوانسته این ها را جمع کند گفته پس یک سفیانی این طور است و یک سفیانی هم آن طور است. نه آقا دو تا سفیانی نیست یکی سفیانی بوده و چند حالت داشته است. یکی است و ممکن است به حالت های مختلفی بیاید.

در التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏ سید ابن طاووس است در صفحه 107 و 114 راجع به دو تا سفیانی صحبت کرده است. باز از چیزهای که شاید بشود برای بدا در سفیانی قرینه گرفت از اتفاقاتی که می خواهد رخ بدهد در مختصر بصائر الدرجات صفحه 185 حدیثی را مطرح کرده، حدیث معروف مفضل:

«سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ (علیه السلام) هَلْ لِلْمَأْمُولِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ؟»

وقتی دارد؟ یکی یکی فرمودند بعد خوب دقت بفرمایید

«ثُمَّ تَظْهَرُ الدَّابَّةُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ»

دابة الارض که علی امیر مومنان (سلام الله علیه) هستند دابة الارض به چه معنی است؟ جاندار زمین یعنی وقتی او باشد بقیه زنده به حساب نمی آیند، او آدم زنده زمین است. دابة الارض بین رکن و مقام می آید

«فَيُكْتَبُ فِي وَجْهِ الْمُؤْمِنِ، مُؤْمِنٌ، وَ فِي وَجْهِ الْكَافِرِ: كَافِرٌ»

در چهره مؤمن، مؤمن می نویسد و در چهره کافر کافر می نویسد بعد:

«ثُمَّ يَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ»

مختصر البصائر؛ نويسنده: حلى، حسن بن سليمان بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن هشتم‏)، محقق / مصحح: مظفر، مشتاق‏، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي‏، قم: 1421ق، ص433 و 445

سفیانی بعد از آمدن دابة الارض می آید.

مجری:

یک احتمال دیگر شد.

استاد ابو القاسمی:

دابة الارض که قرار بود بعد بیاید این که دارد «ثُمَّ يَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ»

مجری:

این که همزمان شد

استاد ابو القاسمی:

بعد از دابة الارض می آید. روایت دیگر در کتاب غیبت شیخ طوسی صفحه 443 حدیث 437 حذلم ابن بشیر می گوید به امام زین العابدین عرض کردم:

«صِفْ لِي خُرُوجَ الْمَهْدِيِّ وَ عَرِّفْنِي دَلَائِلَهُ وَ عَلَامَاتِهِ»

آقا خروج مهدی چگونه است دلایل و علاماتش را بگویید.

«فَقَالَ يَكُونُ قَبْلَ خُرُوجِهِ خُرُوجُ رَجُلٍ يُقَالُ لَهُ عَوْفٌ السُّلَمِيُّ بِأَرْضِ الْجَزِيرَةِ وَ يَكُونُ مَأْوَاهُ تِكْرِيتٌ وَ قَتْلُهُ بِمَسْجِدِ دِمَشْقَ ثُمَّ يَكُونُ خُرُوجُ شُعَيْبِ بْنِ صَالِحٍ مِنْ سَمَرْقَنْدَ ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ الْمَلْعُونُ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ عُتْبَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ اخْتَفَى الْمَهْدِيُّ ثُمَّ يَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِكَ»

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص444

فرمودند قبل از خروج مهدی یک شخصی به نام عوف سلمی در منطقه جزیزه خواهد آمد در تکریت می رود در مسجد دمشق کشته می شود بعد شعیب ابن صالح از سمرقند می آید ثم یخرج السفیانی الملعون بعد سفیانی ملعون از وادی یابس خارج می شود از ذریه ابی سفیان است. این جا را بیشتر دقت کنید طرف نمی گوید صف لی حیات المهدی بلکه دارد صف لی خروج المهدی قیام مهدی کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند اول عوف سلمی داریم، بعد شعیب ابن صالح داریم و بعد خروج سفیانی داریم «فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ» چه می شود ظهر المهدی، خروج المهدی نه، «فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ اخْتَفَى الْمَهْدِيُّ ثُمَّ يَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِكَ» سفیانی که بیاید مهدی مخفی خواهد شد سپس خروج خواهد کرد.

چون بنا این بوده است آن زمانی که مقدر شده بود بنا بوده حضرت در بین جامعه باشند بعد بدا رخ داده است البته اگر این روایت معتبر باشد. مرحوم شیخ طوسی برای این روایت سند ارائه نکرده است ولی مرحوم قطب راوندی به همین روایت در الخرائج تکیه کرده و آن طوری که یادم می آید در وسط های خرائج بود فرموده بودند کتابی که من گیرد آوری کردم از روایات معتبر است. به همین روایت مرحوم قطب راوندی تکیه کرده است.

پس ما وقتی منظومه روایات سفیانی را نگاه می کنیم از این منظومه برای ما اختلاف روش های مختلف در سیره سفیانی و علاماتش به دست می آید. عده ای که این ها را دیده اند برداشت شان بوده گفتند ما دو تا سفیانی داریم یکی مربوط به سفیانی است که یک زمان خروج می کند می خواهد بنی العباس را از بین ببرد یکی هم آخر الزمان است که حضرت مهدی بیاید که سفیانی بنی العباس را هم از بین نبرد.

اما برداشت امثال مرحوم علامه مجلسی را عرض کردیم و برداشت بسیاری از بزرگان این است که در علامت های که به اسم حتمی شناخته شده علامات حتمیه ظهور شناخته شده در این ها بدا رخ داده یا رخ خواهد داد آقا پس این ها علامات حتمیه می گویند علامات حتمیه یعنی چه؟ این جا را دقت بفرمایید جلسه قبل هم عرض کردم ما چند درجه برای تثبیت داریم یک مقدرات عادی است هیچ کدام از مقدرات هم هنوز هیچ اولویت پیدا نکرده اند. یک مقدری است که اسباب تحقق آن رخ داده است مثلا من زمانی که متولد می شوم مقدر است در سی سالگی، چهل سالگی و یا پنجاه سالگی و یا شصت سالگی بمیرم خدا پنج تا راه پیش پای من گذاشته است اگر من صله رحم کنم کار نیک کنم، چنین و چنان کنم تا شصت سالگی می توانم زندگی کنم. اگر هیچ کدام را انجام ندهم سر سی سالگی می میرم این ها مقدرات است و اسبابش رخ نداده است.

حالا آمد اسبابش در سی سالگی رخ داد من قطع رحم کردم، گناه کردم و...الان این جا مرگ من محتوم و در سی سالگی می شود چون مقدماتش فراهم است به این محتوم می گوید. اما ناگهان یک مانعی این جا پیش می آید مثلا مادر یا خواهر یا یکی از بستگان توسل می کند گریه و زاری می کند مثلا مادرم حج می رود دعا می کند خدایا عمر ذریه من را زیاد کن ولو این ها آدم های بدی باشند خدا هم مادر ما را خیلی دوست دارد به دعای او می گوید مرگ در سی سال را بردارید چهل بگذارید. این محتوم بود، محتوم یعنی چه؟ یعنی اسبابش فراهم شده بود اما الان تغییر می کند پس محتوم قابل تغییر است. تا وقتی که قضا بشود، قضا دیگر ثابت شده است آیا قضا قابل تغییر است؟ بله قضا یعنی موانع تقریبا همه اش از بین رفته غیر از مشیت الهی فقط مشیت الهی مانده است.

«الدُّعَاءُ يَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِي أُبْرِمَ إِبْرَاماً‏»

الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران؛ قم: ‏1413 ق‏، ص 228

دعا این قدر تأثیر دارد که دست خود خدا است عالم همه اش دست خدا است دعا می تواند حتی قضا که مرحله موقوفه است را هم تغیر بدهد.

اما یک چیز به نام میعاد است از همه بالاتر میعاد چیزی است که خدا مشیتش بر او تعلق گرفته است و به هیچ وجه قابل تغییر نیست.

(إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ)

زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمی ‌کند.

سوره آل عمران (3): آیه 9

خدا می گوید من نسبت به میعاد خلف ندارم، میعاد صد در صد رخ خواهد داد. پس محتوم با مقدر عادی فرق می کند. محتوم چه فرقی با مقدر می کند؟ می گویم پس چرا امام گفتند محتوم است جزء اجل است ولی جزء اجل های است که با اسبابش حتمی شده است اما موانع دارد موانع بر طرف شد موقوف می شود موقوف قابل بر طرف شدن نیست؟ چرا آن هم با دعا قابل تغییر است آن که به هیچ وجه قابل تغییر نیست میعاد است (إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ)

مجری:

آقا امام عصر ظهورشان قطعی و جزء میعاد است وعده الهی است و یک وعده دیگر هم در قرآن کریم در مورد از بین رفتن حکومت باطل صهیونیست است که به زودی زود ان شاءالله این وعده الهی هم محقق خواهد شد. جناب اقای دکتر ابو القاسمی از حضور شما در این برنامه و مباحثی که ارائه فرمودید و برای بدست آوردن این مباحث زحمت زیاد کشیدید تشکر می کنم الحمدلله از طریق شبکه جهانی حضرت ولی عصر این مباحث مفید در اختیار بینندگان قرار گرفت. از عزیزان بیننده هم تشکر می کنم ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید تا دیدار دیگر همه شما را به خدای منان می سپارم اللهم عجل لولیک الفرج خدا حافظ!

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها