لينک دانلود
تاريخ: 19 03 1403 (قسمت چهل و سوم)
استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی
مجری: آقای سید محمد صفایی
مطالب مطرح شده در این برنامه:
ازدواج امیرالمومنین (علیه السلام)؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ گزارش های تاریخی؛ توصیف حضرت؛ چهره امیرالمومنین (علیه السلام)؛ علت شهادت؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ وصیت پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)؛ معنای امی بودن؛ چرا عمر مانع وصیت شد؟
مجری:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِه نَسْتَعین ُ وَصَلَّى اللَّه عَلى مُحَمَّد وَآلِه ِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِين المَعْصُومین و اللَّعن على أعدائهم أجْمَعين
سلام علیکم خدمت شما بینندگان عزیز عرض می کنم عرض تبریک و تهنیت به مناسبت حلول ماه مبارک ذی الحجه و اول ذی الحجه سالروز ازدواج نورین، ازدواج مولا امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (صلوات الله وسلامه علیه) و صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ان شاء الله که مدد بگیریم در این شب از آن دو بزرگوار و ان شاء الله نصیب و روزی همه دلدادگان بشود در چنین وقت و ایامی در مدینه منوره و مکه مکرمه جزو حج گزاران باشند.
با برنامه کاوش از شهر مقدس قم و جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از قاب شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) و طبق روال همیشگی امشب هم در خدمت کارشناس ارجمند جناب حجة الاسلام والمسلمین آقای دکتر «روستایی» هستیم، ان شاء الله کلیپ هایی را از شبهات باستان گرایان خواهیم دید و جناب استاد هم پاسخ خواهند داد. سلام علیکم عرض تبریک و تهنیت خوش آمدید
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) عرض سلام و ادب و احترام دارم. اعیاد ماه ذی حجه را بویژه این روز را که به قولی روز ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) است را خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمان تبریک و تهنیت عرض می کنم. امیدوارم که اعمال و عبادات شان مورد قبول حضرت حق واقع شده باشد و بتوانیم ان شاء الله با برنامه خوبی مهمان لحظه های خوش عزیزان مان باشیم.
مجری:
برای این که سر اصل مطلب و کلیپ ها برویم آغاز می کنیم کلیپ اول را فکر می کنم با موضوع ازدواج که مطرح شد مرتبط باشد یک اشاره ای بفرمایید تا ان شاء الله کلیپ را ببینیم.
استاد روستایی:
نکته ای که این جا وجود دارد آقای مشیری یک بحثی را درباره تعداد فرزندان امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) مطرح می کند این که چرا همسر ایشان در جوانی از دنیا رفت؟ بعد شروع می کند حمله کردن به امیر المؤمنین ایشان ازدواج های فراوانی داشت. نقل شده است ایشان در شب وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) ازدواج می کنند. حضرت زهرا (نعوذ بالله) از زندگی با امیر المؤمنین راضی نبود از چهره حضرت و از موارد این چنین عاقبت صحبت شستن لباس جنگ و شمشیر امیر المؤمنین که آغشته به خون مشرکین است صحبت به میان می آورد و می گوید ایشان خوشبخت نبوده ان شاء الله کلیپش را با هم ببینیم بعد درباره اش صحبت می کنیم.
کلیپ شبهه اول از اقای مشیری:
پرسش:
درود بر شما جناب مشیری و مخاطبین محترم تان خسته نباشید، پرسش است که فرزندان علی ابن ابی طالب چه تعداد بودند؟
آقای مشیری:
علی ابن ابی طالب زنان متعدد داشت، شبی که حضرت فاطمه فوت شد مشهور است زن گرفت. این تاریخی که جلوی من است تعداد اولاد ایشان را سی و سه تن گزارش کردند. البته شهرتی ندارد به جز کسانی که از حضرت فاطمه بودند زنان بسیار گرفت.
پرسش:
چرا حضرت فاطمه در سن جوانی فوت کردند، گویا 27 سالگی؟
آقای مشیری:
سند تاریخی در دست نیست به چه بیماری فوت شدند؛ ولی حقیقت امر این است که در سن حدود 27 سالگی در گزارش تاریخ است شیعیان 17 یا 18 ساله بود فوت شدند دچار بیماری شد اصولاً ایشان خوشحال نبود از آن ازدواجی که به امر پیغمبر شده بود و مشهور است گفته است ای پدر تو مرا به زشت ترین عرب دادی! همین داستان یهودیان خدمت تان خواندم یک بخش بزرگی از املاک را پیغمبر برای خودش گرفت تا بود می گرفت به فاطمه هم می داد. انواع و اقسام خوردنی ها و چیزهایی که از مزرعه می آمد گندم ماش و همه چیزها وقتی پیغمبر فوت شد به ابوبکر رسید ابوبکر گفت از پیغمبر ارث باقی نمی ماند. بنابراین قطع کرد و حضرت فاطمه بسیار بسیار بسیار از خلیفه رنجید این ها را قطع کرد گفت پیغمبر برای کسی ارث ندارد این هم مزید بر علت شد.
اگر به وضعیت حضرت علی درست نگاه کنیم، مردی بود که دائم برای اسلام شمشیر می زد با دست خونین و لباس خونین شب به منزل می آمد به قول آقای شریعتی که می گویند بزرگ ترین کاری که حضرت فاطمه می کرد شستن لباس خون آلود علی بود هر زنی باشد حقیقتاً بر آشفته می شود این چه داستانی است هر روز شمشیر و لباس خون آلود علی را می شست. روی هم رفته ایشان آدم خوشبختی به نظر می آید نبود گاهی هم گویا پیش پیغمبر گله می کرد در جوانی فوت شد!
مجری شبکه ولی عصر:
با همدیگر دیدیم و شنیدیم و طبق معمول انتظاری نیست آقای مشیری مدح و تعریف کند قطعاً دنبال بعضی از موارد می گردد کنار هم می گذارد و برای خودش نتیجه گیری می کند بله طبق این چیزها پس حضرت زهرا (سلام الله علیها) خوشبخت نبودند آقای دکتر روستایی بر اساس شواهد و مدارک متقن تاریخی چه می فرمایید؟
استاد روستایی:
ادعای ایشان از چند بخش تشکیل می شود نکته اول درباره امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) صحبت کرد ایشان همسران بسیاری گرفته بود نقل است مشهور است در شب وفات حضرت زهرا ازدواج کرد یک بخشش این مسئله است.
نکته دیگر بحث چهره امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) را مطرح کرد حضرت زهرا گفت من را به زشت ترین عرب دادی، آیا حضرت زهرا همچنین حرفی زدند یا خیر؟ آیا با حقیقت تاریخی این حرفی که ایشان زدند جور در می آید یا خیر؟
بعد بحث شستن لباس هایی که آغشته به خون مشرکین است بعد می خواهد بگوید این در روحیه یک زن تأثیر می گذارد این باعث می شود ایشان از دنیا برود. نکته دیگری که ایشان ذکر می کند می گوید روی هم رفته حضرت زهرا روی زن و شخصیت خوشبختی نبوده است.
طبیعتاً باید یکی یکی راجع به این ها بحث کنیم اما در مورد بخش اول یک عبارتی را نمایش بدهم که اساسا امیر المؤمنین علی (علیه الصلاة والسلام) این نبود که همسران متعددی بخواهند اختیار کنند مخصوصاً در دوران حیات حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دوره حیات حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم از نظر شیعه و هم از نظر اهل سنت داریم حرام بود حضرت بخواهد ازدواجی کند و نکرد، این مسئله منتفی است. کتابی در مورد فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها) است مناوی نوشته است
«إتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب سیدة نساء اهل الجنة» فاطمه زهرا به اسم سیدة نساء اهل الجنة این کتاب معروف است. صفحه 51 این کتاب عبارتی را می آورد
«أنه يحرم التزويج عليها والجمع بينها وبين ضرة»
همسر گرفتن در کنار حضرت زهرا حرام است و این که بین ایشان و بین یک هوویی جمع بشود!
«قال المحب الطبري»
از محب طبری نقل می کند
«قد دلت الأخبار - أي المارة - على تحريم نكاح علي على فاطمة حتى تأذن»
می گوید روایات فراوانی دلالت می کند بر این که حرام بود امیر المؤمنین در کنار حضرت زهرا همسری بگیرند مگر اذن داشته باشند.
بعد می گوید:
«ويدل عليه قوله تعالى: (وَما كانَ لَكُم أَن تُؤذوا رَسولَ اللَهِ)»
(وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ)
و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد
سوره احزاب (33): آیه 53
این بر این امر هم دلالت می کند.
«لكن تبين من كلام جمع متقدمين من أئمتنا الشافعية أن ذلك من خصائص بناته، لا من خصائص فاطمة فقط.»
سيدة نساء أهل الجنة فاطمة الزهراء أو اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب؛ اسم المؤلف: محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين المناوي الوفاة: 1031هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان - 1423هـ - 2002م، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي أحمد عبد العال الطهطاوي، ج1، ص51
بعد می گوید علمای شافعی ما گفتند این خصوصیات دختران رسول خدا بود فقط مخصوص حضرت زهرا نبود.
ما قبول نداریم که پیامبر دخترانی داشته باشد اما در دوره حضرت زهرا حرام بود ازدواجی صورت بگیرد این را هم ما قبول داریم.
نکته دوم: ایشان گفت مشهور است امیر المؤمنین در شب وفات حضرت زهرا (سلام الله علیه) ازدواج کردند. اولاً دریغ یک خط سند که این آقا ارائه بدهد جناب آقای مشیری سند معتبر یا چیزی دارید بسم الله بیا رو کن چرا ادعا می کنی؟ شما رو کن اگر سند معتبری دارید ما می پذیریم همچنین چیزی وجود ندارد که شما بگویید به استناد این سند معتبر این مسئله اتفاق افتاده است.
علاوه بر این که تصور کنید مردی که ارتباطش با همسرش یک ارتباط صمیمی است در وفات این همسر به قدری برای این همسر می سوزد خیلی عجیب و غریب است این عملاً نمی تواند همچنین کاری انجام بدهد. بله یک زمانی یک مرد و زنی رابطه شان خیلی بد است تازه خیلی بد هم باشد برای حفظ آبروی خودش بین مردم همچین کاری نمی کند. شما رابطه حضرت زهرا و امیر المؤمنین را ببینید اشعاری که گفته شده است ببینید در کتاب دیوان امیر المؤمنین یک نسخه خطی متعلق به سال 870 آقای حسین معین الدین به خط محمود ابن قاسم است محمود ابن قاسم این را در 923 نوشته است.
«نسخةٌ جیّده» این نسخه یک نسخه نیکویی است (نسخه خطی دیوان امیر المؤمنین) در صفحه بعدی مربوط به سایر مشخصات این نسخه است این که ناسخش چه کسی بوده، دقیقاً همه مشخصات آمده است. صفحه بعدی شعری شروع می شود، سراغ آن شعر خاصی که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفته است همه این شعر در مورد این دو نفر است. یک تکه را می خواهم بخوانم.
كُنَّا كَزَوْجِ حَمَامَةٍ فِي أَيْكَة * مُتَمَتِّعِينَ بِصِحَّةٍ وَ شَبَاب
می گوید ما مثل دو کبوتر در آشیانه نشسته بودیم که با صحت و غنیمت با لذت و جوانی؛ یعنی در کنار هم یک زندگی خیلی خوبی داشتیم این یکی از اشعاری است که امیر المؤمنین در وصف زندگی با حضرت زهرا (سلام الله علیها) می گوید. بعد می گوید:
دَخَلَ الزَّمَانُ بِنَا وَ فَرَّقَ بَيْنَنَا * إِنَّ الزَّمَانَ مُفَرِّقُ الْأَحْبَاب
زمان بین ما جدایی انداخت، زمانه بین دوستان جدایی می اندازد موارد دیگری بیان می کند می گوید
عِلْمِي غَزِيرٌ وَ أَخْلَاقِي مُهَذَّبَة * وَ مَنْ تَهَذَّبَ يَشْقَى فِي مُهَذَّبِه
لَوْ رُمْتُ أَلْفَ عَدُوٍّ كُنْتُ وَاجِدَهُم * وَ لَوْ طَلَبْتُ صَدِيقاً مَا ظَفِرْتُ بِه
الی آخر یکی یکی صحبت می کند بعد:
يَا رَبِّ ثَبِّتْ قَدَمِي وَ قَلْبِي * سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ حَسْبِي
نام كتاب: ديوان أمير المؤمنين عليه السلام؛ نويسنده: ميبدى، حسين بن معين الدين / زمانى، مصطفى؛ تاريخ وفات مؤلف: 911 ق؛ محقق / مصحح: زمانى، مصطفى، ناشر: دار نداء الإسلام للنشر، قم: 1411ق، ص72
خدایا من را ثابت قدم بدار به من صدق دل بده دلم را ثابت قرار بده، پاکی تو ای خدای عالم و موارد متعدد این یکی از اشعار امیر المؤمنین درباره حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
باز دیوان امیر المؤمنین که امروزه به چاپ رسید یک دیوانی را انتخاب کردم «طبعةٌ مصححة منقحة علی الروایات الصحیحة» این دیوان خیلی مرتب و منظم بر اساس روایات صحیح تصحیح شده است چه کسی این کتاب را جمع آوری کرده است؟ عبد العزیز الکرم، یکی دیگر از اشعاری که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند این است (کنار قبر حضرت زهرا) این آقا می گوید مشهور است که امیر المؤمنین همان شب رفت ازدواج کرد.
حبیب لیس بعدی حبیب * وما لسواه في قلبي نصیب
ای دوستی که بعد از او دوست دیگری برای من نیست و برای غیر از او در قلب هیچ نصیبی نیست.
حبیب غاب عن عني وجسمی * وعن قلبي حبیبی لا یغیب
دوستی که از چشم من و از مقابل من غایب شده است اما این حبیب من از قلب من غایب نمی شود و همیشه در قلب من است.
حبيبٌ باتَ يأْسِرُني الحبيبُ * وَمَا لِسِوَاهُ في قَلْبِي نَصِيْبُ
حَبِيْبٌ غَاْبَ عَنْ عَيْنِي وَجِسْمِي * وَعَنْ قَلْبِي حَبِيْبِي لا يَغِيْبُ
ديوان علي بن أبي طالب؛ اسم المؤلف: علي بن أبي طالب، دار النشر: ، ج1، ص49
این چیزی است که امیر المؤمنین کنار مرقد مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارد بیان می کند. جناب آقای مشیری شما دارید ادعا می کنید مشهور است که ایشان آن شب ازدواج کرد کجا مشهور است؟
مجری:
هیچ سندی وجود ندارد؟
استاد روستایی:
ایشان ارائه بدهد استفاده می کنیم
مجری:
یعنی هیچ نقلی هم وجود ندارد؟
استاد روستایی:
ارائه بدهد ما نقلی داریم که بعداً امیر المؤمنین با یک خانم به وصیت حضرت زهرا ازدواج کرد سندش را نشان می دهم.
مجری:
کار حرامی انجام نداد شرعی ترین و حلال ترین کار را انجام داد.
استاد روستایی:
این که ایشان می گوید نیست شما یک سند ارائه بدهید صحبت می کنیم این مشهوری که دارد می گویید کجا است؟
مجری:
بخصوص آن شبی که ایشان درگیر کفن و دفن و ... بودند شبانه هم انجام شد اصلاً معقول نیست و جور در نمی آید.
استاد روستایی:
به هیچ عنوان جور در نمی آید نه در منابع شیعه نه در منابع سنی ایشان می گوید همچنین چیزی مشهور است سندش را رو کن. می گویند دروغ هر چه بزرگ تر باشد اثرش بیشتر این بعضی از آن اشعاری که حائز اهمیت است. اما نکته دیگر می خواهم نمایش بدهم وصیت حضرت زهرا است که امیر المؤمنین با یک فردی ازدواج کند. کتاب روضة الواعظین محمد ابن فتّال نیشابوری متوفای 508، جلد1 صفحه 150:
«مجلس في ذكر وفاة فاطمة (علیها السلام)»
در مورد وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) صحبت می کند و بعد می گوید بعد از رسول خدا ایشان مصیبت دیده بود و چه حالت های داشت.
«بَاكِيَةُ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةُ الْقَلْب»
قلب سوزان و چشمی گریان داشت از این غم و اندوه از هوش می رفت در صفحه 151 می گوید:
«فَلَمَّا نُعِيَتْ إِلَيْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَيْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِي»
ایشان مدام از حال می رفت و به هوش می آمد احساس کرد لحظات آخر ایشان است ایشان أم أیمن و اسماء بنت عمیس را صدا زد «وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِي» دنبال امیر المؤمنین (سلام الله علیه) فرستاد
«وَ أَحْضَرَتْهُ»
گفت علی را حاضر کنید
«فَقَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِيَتْ إِلَيَّ نَفْسِي»
به قول خودمان گفت لحظات آخر عمرم است
«وَ إِنَّنِي لَأَرَى مَا بِي لَا أَشُكُّ إِلَّا أَنَّنِي لَاحِقَةٌ بِأَبِي سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ»
دیگر شکی ندارد ساعتی بعد از ساعت ملحق به پدرم می شوم از دنیا می روم
«وَ أَنَا أُوصِيكَ بِأَشْيَاءَ فِي قَلْبِي»
شما را می خواهم وصیت کنم به یک سری مواردی که در قلب من وجود دارد امیر المؤمنین فرمودند:
«قَالَ لَهَا عَلِيٌّ أَوْصِينِي بِمَا أَحْبَبْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا»
ای دختر پیامبر آن وصیتی که می خواهی بکن بگو گوش می دهم امیر المؤمنین کنار سر حضرت نشستند
«وَ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ»
گفتند همه بیرون بروند
«ثُمَّ قَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي»
مواردی حضرت زهرا فرمودند تا به آخر صفحه می رسد
«يَا ابْنَ عَمِّ أُوصِيكَ أَوَّلًا»
پسر عمو به شما وصیت می کنم اولین وصیتم
«أَنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدِي بِابْنَةِ أختی أُمَامَةَ»
بعد از من با دختر خواهرم، در بعضی نسخه ها صحبت می کند أمامه دختر زینب بوده طبق بعضی از منابع اهل سنت زینب دختر رسول خدا و بعضی می گویند ربیبه (دختر خوانده پیامبر) بود به عنوان خواهر قلمداد کردند. به تو وصیت می کنم با دختر او ازدواج کنی
«فَإِنَّهَا تَكُونُ لِوُلْدِي مِثْلِي»
برای فرزندانم مثل خودم است
«فَإِنَّ الرِّجَالَ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ»
مردها ناچاراً باید ازدواج کنند، نیاز به همسر دارند این وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است در ادامه نکاتی می فرمایند بعد امیر المؤمنین یک جمله می فرمایند، می فرمایند نمی توانم این چیزی که حضرت زهرا فرمودند را رها کنم چون وصیت فاطمه است
«أَوْصَتْنِي بِهَا فَاطِمَةُ»
می گوید أمامه را فاطمه به من وصیت کرده است مجبور هستم انجام بدهم یعنی امیر المؤمنین این طور نبود (نعوذ بالله) نگاه شان به همسر یک نگاه ابزاری باشد بگویند این نبود یکی دیگر حضرت فرمودند به خاطر وصیت فاطمه با او ازدواج می کنم. نکته دیگری که حضرت زهرا (سلام الله علیها) وصیت می کنند که در منابع اهل سنت هم این مطلب ذکر شده است این است که می گوید:
«أُوصِيكَ أَنْ لَا يَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِي مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ظَلَمُونِي وَ أَخَذُوا حَقِّي فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِي»
آن کسانی که به من ظلم کردند و حق من را گرفتند این ها بر جنازه من حاضر نشوند چون این ها دشمنان من هستند
«وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم»
نه فقط دشمن من، دشمن پیامبر هستند
«وَ أَنْ لَا يُصَلِّيَ عَلَيَّ أَحَدٌ مِنی»
علی جان حواست باشد نکند یکی از آن ها بر من نماز بخوانند
«وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ»
نه سران کسانی که امامت و ولایت و حق من را غصب کردند و نه پیروان شان هیچ کس نیاید
«وَ ادْفِنِّي فِي اللَّيْلِ»
شما من را شبانه دفن کن زمانی که
«إِذَا هَدَأَتِ الْعُيُون وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ»
روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة)؛ نويسنده: فتال نيشابورى، محمد بن احمد (تاريخ وفات مؤلف: 508 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: انتشارات رضى، قم: 1375ش، ج1، ص150 و 151
زمانی که چشم ها می خوابد و چشم ها در آن ساعت نمی بیند یعنی در نیمه های شب من را دفن کن این وصیت حضرت زهرا است که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) با یک خانمی ازدواج کنند این هم یک نمونه از ازدواج حضرت.
نکته دیگری که باید به آن بپردازیم این که بعضی از این زنانی که با امیر المؤمنین ازدواج کردند خودشان تمایل داشتند ازدواج کنند خودشان درخواست دادند. ایشان می گوید علی ابن ابی طالب همسران زیادی گرفت و فرزندان زیادی داشت و ... بله زنانی بعد از حضرت زهرا گرفتند اما آیا نعوذ بالله در کوچه دنبال ناموس مردم راه می افتادند؟ نخیر، این مورد امامه را گفتیم وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده بعد نمونه هایی داریم خود زن ها تقاضا می کردند می خواهیم با این آقا ازدواج کنیم بعضی از این ها را خدمت تان نمایش بدهم.
کتاب فضائل و مستدرکات مال فرید الدین شاذان ابن جبرئیل است ایشان در این کتاب صفحه 101 ماجرایی را در مورد خانم خوله حنفیه مادر محمد حنفیه ماجرایی را نقل می کند. خانم حوله حنفیه یک جمله ای می گوید
«مَعَاشِرَ النَّاسِ اشْهَدُوا»
ای گروه مردم شاهد باشید
«أَنِّي قَدْ جَعَلْتُ نَفْسِي لَهُ عَبْدَة»
مردم من می خواهم خودم را کنیز این آقا قرار بدهم حضرت می گوید نمی خواهد تو مسلمان هستی نمی شود کنیز من باشی
«بَلْ قُولِي زَوْجَةً»
می خواهی با من ازدواج کنی لااقل همسر بگو
«فَقَالَتْ اشْهَدُوا أَنْ قَدْ زَوَّجْتُ نَفْسِي كَمَا أَمَرَنِي بِعَلِيٍّ علیه السلام»
شاهد باشید خودم را به ازدواج در آوردم همان طور که به من دستور داد به علی همین که گفت بگو زوجه خودم این کار را می خواهم بکنم. بعد حضرت می فرمایند
«فَقَالَ علیه السلام قَدْ قَبِلْتُكِ زَوْجَةً»
الفضائل( لابن شاذان القمي)؛ نويسنده: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئيل، تاريخ وفات مؤلف: حدود 600 ق، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: رضى، قم: 1363 ش، ص101
این همسری را پذیرفتم خودش دارد می گوید من دوست دارم این کار را انجام بدهم خانم خوله حنفیه از قبیله بنی حنفیه که یک قبیله خیلی معروفی است این خانم دختر فرد بزرگی است داستانش مشهور است. نام یکی دیگر از همسران حضرت لیلا بنت مسعود نهشلیه کتاب الغارات ثقفی با تحقیق محدث سید جلال الدین أرموی، جلد 1، صفحه 60
«عَنْ مُغِيرَةَ الضَّبِّيِّ»
مغیره ذبی یکی از تاریخ نگارهای معتبر است مغیره ظبی می گوید:
«قَالَ: لَمَّا نَكَحَ عَلِيٌّ علیه السلام لَيْلَى بِنْتَ مَسْعُود النَّهْشَلِيَّ قَالَتْ: مَا زِلْتُ أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ سَبَبٌ مُنْذُ رَأَيْتُهُ قَامَ مَقَاماً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج1، ص60
از روزی که پیامبر، امیر المؤمنین را جای خودش گذاشت من علاقه داشتم هر جوری شده با این آقا ازدواج کنم خودم دوست داشتم ازدواج کنم. این خانم چه زمانی این را ابراز کرد؟ زمانی که عقد ازدواج جاری شد. نکته این است نمی خواهد بگوید از تیپش خوشم می آمد نمی خواهد بگوید از جنگ آوریش خوشم می آمد می گوید «مُنْذُ رَأَيْتُهُ قَامَ مَقَاماً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم» جایگاه معنوی، یعنی ببینید امیر المؤمنین همچنین جایگاهی در جامعه داشتند به این خاطر یک عده علاقمند بودند با ایشان ازدواج کنند.
این آقا می آید چنان مطرح می کند گویا حضرت (نعوذ بالله) دنبال ناموس مردم بود نخیر این طوری نیست در تاریخ این ها را داریم. یعنی امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بله بعد از حضرت زهرا ازدواج های دارند ولی یکیش طبق وصیت حضرت زهرا است بعضی از زن ها خودشان تقاضا می کنند این مسئله صورت بگیرد. ایشان می خواهد ثابت کند (نعوذ بالله) ایشان یک شخصیتی است که تنوع طلب و دنبال موارد این چنین است.
مجری:
تعدد زوجات در صدر اسلام در میان عرب خیلی عادی بود خود اسلام هم این اجازه را داده است اصلاً چیز عجیب و غریبی هم نبود الان بخواهد به صورت یک چیز عجیب و غریبی مطرحش کند، تعدد زوجات در میان صحابه و دیگران هم وجود داشت می گوید امیر المؤمنین فقط تعدادی همسران و این قدر فرزند داشت.
استاد روستایی:
این مسئله درست است اما حساب امیر المؤمنین از همه جدا است این طوری که ایشان مطرح می کند طرحش درست نیست.
مجری:
ما قائل به عصمت هستیم
استاد روستایی:
بله قائل به عصمت هستیم ولی سِوای عصمت ایشان می خواهد تنوع طلب نمایش بدهد می خواهد بگوید عشقی به همسرش نداشت همان شب می رود ازدواج می کند و بعد زنان متعدد و ... یعنی می خواهد یک آدم لا ابالی جلوه بدهد. سِوای بحث عصمت یکی از سنجی های که برای پذیرش گزارش تاریخی وجود دارد آیا این مسئله با آن شخصیت تاریخی سازگار است یا خیر؟ شما یک سند معتبر ارائه بدهید مثلاً در منابع تاریخی گفته باشند امیر المؤمنین (نعوذ بالله) شهوت ران بود همچنین چیزی نداریم. در مورد نمازها و عبادت های آن چنانی امیر المؤمنین بله در مورد نان خشک خوردن امیر المؤمنین نانی که با زانو شکسته می شد (نان جو) در مورد زهد ایشان فراوان داریم. یک آدم عابد و زاهد می تواند این طوری باشد؟ اصلاً جور در نمی آید نکته دیگر صرف نظر از عابد و زاهد بود این خانم می گوید از موقعی که ایشان جانشین پیامبر شده بود دوست داشتم با ایشان ازدواج کنم. دیگری می گوید مردم خودم این کار را کردم دیگری به وصیت حضرت زهرا است ماجرا این طوری است این نیست که امیر المؤمنین دنبال این مسائل باشد.
نکته دیگری آقای مشیری در مورد چهره امیر المؤمنین اشاره کرد ایشان گفت حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفت تو من را به زشت ترین فرد عرب دادی کجا همچنین چیزی آمده است؟ اولاً یک سند معتبری ارائه بده که حضرت زهرا (سلام الله علیها) همچنین حرفی زده باشد همچنین سندی نیست.
نکته دوم این حرفی که تو زدی با حقیقت تاریخی جور در نمی آید. موارد متعددی راجع به چهره امیر المؤمنین (سلام الله علیه) داریم که حضرت چه چهره زیبایی داشتند هم نسبت به قد و قواره حضرت هم نسبت به چشم حضرت آن وصفی که در مورد امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در منابع شیعه و سنی ذکر شده است. سعی می کنم از منابع سنی و شیعی عرض کنم مواردی که چهره حضرت مشخص بشود این حرفی که دارد می گوید با حقیقت تاریخی هم سازگار نیست.
کتاب أسد الغابة فی معرفة الصحابه یک کتابی است که در مورد صحابه دارد صحبت می کند می گوید مثلاً این صحابی چه کسی بود و چطور فردی بود؟ آقای ابو الحجاج می گوید:
«رأَيت علياً يخطب، وكان من أَحسن الناس وجهاً»
علی را دیدم که خطبه می خواند، علی ابن ابی طالب از زیبا چهره ترین آدم ها بود!
أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج4،ٌ ص133
این یکی از آن روایاتی که درباره امیر المؤمنین (سلام الله علیه) آمده است این یک منبع اهل سنت. در منابع اهل سنت باز موارد دیگری هم آمده است. در کتاب کشف الغمة فی مناقب الأئمة مرحوم إربلی یکی از کتاب های قرون گذشته درباره اهل بیت (علیهم السلام) مواردی را درباره چهره امیر المؤمنین (سلام الله علیه) دارد. یک عبارتی را إربلی به کار می برد از روی نرم افزار نمایش خواهم داد می گوید
«أَدْعَجَ الْعَيْنَيْنِ»
چشمان ایشان خیلی درشت بود
«رَبْعَةً مِنَ الرِّجَالِ»
چهار شانه بود مثل ماه شب چهارده بود اوصافی در مورد قد و قواره امیر المؤمنین و چهره مبارک ایشان و آن شمایل ظاهری حضرت ذکر می کند که فقط ایشان هم نیست. البته افراد دیگری هم این گزارش را گفتند. سال 85 روی سایت ولی عصر در این زمینه کار کردیم آن زمان بنده مقاله ای بر روی سایت ولی عصر قرار دادم درباره چهره امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بود. در مورد صفت چهره امیر المؤمنین در کتاب کشف الغمة
«كَانَ رَبْعَةً مِنَ الرِّجَالِ» چهار شانه، «أَدْعَجَ الْعَيْنَيْنِ» چشم درشت.
«حَسَنَ الْوَجْهِ»
زیبا رو
«كَأَنَّهُ الْقَمَرُ لَيْلَةَ الْبَدْرِ حُسْناً»
از نظر زیبایی چهره مثل ماه شب چهارده بود.
«ضَخْمَ الْبَطْنِ»
این «ضَخْمَ الْبَطْنِ» در لغت گفتند به معنای شکم گنده نیست.
«وقوله ضخم البطن أي لم يكن بطنه لاصقا بظهره بل كان تاما حسنا»
دلائل النبوة؛ إسماعيل بن محمد بن الفضل التيمي الأصبهاني، متوفي: 535 ناشر: دار طيبة - الرياض - 1409، چاپ اول، تحقيق: محمد محمد الحداد، ج 1 ص 95
شکم به کمر نچسبیده است یعنی (شکم حالت ماهیچه ای)
«عَرِيضَ الْمَنْكِبَيْنِ»
شانه پهن
«شتن [شَثْنَ] الْكَفَّيْنِ أَغْيَدَ كَأَنَّ عُنُقَهُ إِبْرِيقُ فِضَّةٍ أَصْلَعَ كَثَّ اللِّحْيَةِ»
دستان خیلی ورزیده و زیبا می گوید گردن ایشان نقره فام بود فرض کنید مثل یک جام نقره ای
«لِمَنْكِبَيْهِ مُشَاشٌ كَمُشَاشِ السَّبُعِ الضَّارِي»
شانه هایش این قدر ورزیده بود مثل شیری که می خواهد حمله کند چطور ماهیچه ها به هم پیچیده است
«لَا يَبِينُ عَضُدُهُ مِنْ سَاعِدِهِ»
ساعدشان از بازوی شان قابل تشیخص نبود
«وَ قَدْ أُدْمِجَتْ إِدْمَاجاً»
كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج1، ص77
یعنی ماهیچه ها به هم پیچیده بود و الی آخر.... یک بدن بلند قد، چهارشانه، ورزیده و زیبا رو این مشخصات چهره امیر المؤمنین است اینی که در منابع گفته شد جالب این جا است که آقای إربلی این مسئله را از یک حنبلی مذهب نقل می کند خودش هم نگفته است.
منابع دیگر کتاب مطالب السئول آقای طلحه شافعی است ایشان می گوید:
«عَظیمُ الْعَيْنَيْنِ»
ایشان چشم درشت بودند
«كَثِيرَ الشَّعْر»
موهای پری داشتند.
مطالب السؤول في مناقب آل الرسول (علیه السلام)؛ نويسنده: محمد بن طلحة الشافعي (وفات : 652)، تحقيق: ماجد ابن أحمد العطية، ص70
یک عبارتی درباره مدل موهای حضرت است غیر از این که محاسن پری داشتند و موهایشان بسیار بود حضرت أنزع بود. أنزع یعنی چه؟ یعنی موهای دو طرف پیشانی مقداری ریخته بود کتاب لسان العرب می گوید:
«و في صفة علي، رضي الله عنه: البَطِينُ الأَنْزَعُ. و العرب تُحبُّ النزَع»
لسان العرب؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711، دار النشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، ج8، ص352
در صفت علی گفتند بطین یعنی کسی شکم تام و تمام دارد نه شکم بزرگ و أنزع یعنی موهای دو طرف پیشانی ریخته است توضیح داده أنزع یعنی چه؟ بعد می گوید عرب أنزع را خیلی دوست داشتند یعنی این چهره یک چهره خیلی زیبایی در بین مردان عرب بود. آن موقع بعضی ها هیچ مویی نداشتند در مورد بعضی از شخصیت های تاریخی که خیلی معروف هستند نقل شده است می گویند چشم های لوچ بود و قد بلندی دراز و سر طاسی داشت بعضی این شکلی بودند. اما امیر المؤمنین ما این طوری نیست مولای ما نمونه دیگر نداشت است آقای ما این شکلی نبود آقای ما خیلی بلند قد، چهار شانه و هیکل خیلی زیبایی داشت و محبوب بین دیگران بود «و العرب تحبُّ النزَع» این مدل مو مورد پذیرش همه بود.
در کتاب لسان العرب به این بخش اشاره کرد چون هم أنزع به امیر المؤمنین می گفتند هم أجلح به او می گفتند أجْلَح به معنای أنزع است. توضیح می دهد می گوید أنزع یا أجْلَح به معنای کسی است که دو طرف موهایش ریخته باشد می گوید ابن عباس گفت:
«ما رَأَيْتُ أَحْسَنَ من شِرَصَةِ عَلي»
شِرصَة یعنی دو طرف موهای زیبایی مثل موهای حضرت علی (علیه السلام) ندیدم جَلْحَة هم می گفتند و أجلح هم به آن می گفتند این یعنی چه؟
«انْحِسارُ الشعَرِ عن جانبي مُقَدَّم الرأْس»
لسان العرب؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711، دار النشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، ج7، ص46
موهای دو طرف جلوی سر مقداری بریزد أجلح یا در بعضی نقل ها أنزع می گویند می گوید مال علی خیلی زیبا بود این چیزی بود که در مورد علی ابن ابی طالب می دیدیم توصیفات دیگری که درباره چهره امیر المؤمنین شده است. یک فایل مفصل در این زمینه همان موقع کار کردیم در سایت مرکز تحقیقاتی ولی عصر قرار دادیم.
مجری:
عنوانش را بفرمایید
استاد روستایی:
به نظرم به عنوان چهره امیر المؤمنین علی (علیه الصلاة والسلام) بود چون این مسئله مال هفده - هجده سال قبل است فکر می کنم عنوانش همین بود که عرض کردم. اگر لازم است آن قسمتی را گفتم «ضَخِم البطن» به چه معنا است سندش را نمایش بدهم در کتاب دلائل النبوة این مسئله آمده است
«وقوله ضخم البطن أي لم يكن بطنه لاصقا بظهره بل كان تاما حسنا»
دلائل النبوة؛ إسماعيل بن محمد بن الفضل التيمي الأصبهاني، متوفي: 535 ناشر: دار طيبة - الرياض - 1409، چاپ اول، تحقيق: محمد محمد الحداد، ج 1 ص 95
در عربی یعنی شکم به کمر نچسبیده بلکه تام و تمام و زیبا یعنی یک استیل زیبا در بعضی شمایل ها متأسفانه شکم بزرگ نمایش می دهند این طور نبود «ضخم البطن» بود گفتیم «ضخم البطن یعنی: «ضخم البطن أي لم يكن بطنه لاصقا بظهره»
اما یک نکته دیگری ایشان مطرح کرد زنی که هر روز لباس خونی و شمشیر خونی بشوید و ... عمرش فلان بشود اولاً نکته ای که این جا باید توجه کنیم امیر المؤمنین آدمی نبودند که اهل کشت و کشتار باشند. قبلاً راجع به رأفت امیر المؤمنین در جنگ ها صحبت کردیم که حضرت در جنگ ها چگونه بودند حتی چقدر احترام می گذاشتند و با طرف آن طوری بر خورد نمی کردند. همه هدف اصل هدایتگری بود.
مجری:
آغاز گر جنگ هم نبودند
استاد روستایی:
بله، مفصل راجع به آن صحبت کردیم نکته دیگری که این جا باید به آن بپردازیم امیر المؤمنین (سلام الله علیه) کاری به عنوان یک امر مقدس دارند انجام می دهند (جهاد) کار، کار جهاد است. شما یک زمانی نگاهت به یک فردی این است که یک آدم کودک کش، جانی های صهیونیست این رژیم غاصب است.
اما یک زمانی نه یک آدم هدایتگری که تمام هم و غمش این است که مردم را هدایت کند می رود صحبت می کند حتی از عمرو ابن عبدود هم نمی گذرد سعی می کند اول او را هدایت کند چقدر او را دعوت می کند، آدمی که در مواجهه با خوارجی که گفتند این مشرک و کافر قرار می گیرد این قدر با این ها حرف می زند که از دوازده نفر خارجی، هشت هزار نفرشان توبه می کنند. این آدم یک آدم سفاکی نیست پس آن کاری که دارد انجام می دهد یک جهاد مقدس است و همسرش هم همین دید را دارد و خود این همسر هم در این جنگ ها شرکت کرده هم به عنوان مداوا کننده این همسر شرکت کرده و هم به عنوان شخصیتی که آب و غذا برای جنگجوها می آورد.
در صحیح بخاری داریم حضرت زهرا دیدند گونه پیامبر در جنگ احد زخمی شد حضرت شروع کرد پیامبر را مداوا کردن دیدند خون بند نمی آید یک تکه حصیر را سوزاندند خاکستر کردند روی این زخم قرار دادند خون بند بیاید. یا این نکته را در نقل های دیگر داریم مثل دلائل النبوة بیهقی یا در کتاب مغازی واقدی ایشان علاوه بر این که در کنار سایر زن ها کار مداوا را انجام می داد غذا و آب برای جنگجوها می آوردند. این یک مقدس است حضرت زهرا (سلام الله علیها) نگاه شان به این مسئله یک نگاه مقدس است.
علاوه بر این اگر بخواهیم در نظر بگیریم زنان بسیاری داشتیم که اتفاقاً سال های طولانی تری هم این لباس ها و شمشیرها را شستند و سال ها بعدش عمر کردند. ربطی ندارد شما این را به این وصل می کنید مثلاً حضرت ام السلمه (سلام الله علیها) همسر پیامبر بود بعد از حضرت خدیجه بالاترین همسر پیامبر حضرت ام سلمه (سلام الله علیها) است آیا در دوره نبوی شستن این لباس ها را به عهده نداشت؟ چرا داشت و سال ها بعد از پیامبر بعضاً گفتند تا سال 62 هجری ایشان زنده بود.
این نیست شما بگویید این لباس را شست بعد از آن از دنیا رفت نخیر هیچ ربطی ندارد علت شهادت حضرت زهرا چه بود؟ آن ظلمی بود که به حضرت زهرا شد هجومی بود که به خانه حضرت زهرا صورت گرفت و ایشان را به شهادت رساندند. در روایات صحیح مان داریم هم آقا موسی ابن جعفر فرمودند ایشان شهید شدند هم آقا امام صادق که:
«وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيداً، وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا يَدْخُلُ عَلَيْهَا.»
دلائل الإمامة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم (تاريخ وفات مؤلف: قرن 5)، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، مكان چاپ: ايران؛ قم: 1413ق، ص134
حضرت فرمودند سبب شهادت ایشان همین است. جناب آقای مشیری مسئله شهادت حضرت فاطمه زهرا این است اگر اطلاع نداری اطلاع داشته باش.
مجری:
اطلاع هم داشته باشند انکار می کنند متأسفانه این روش و شیوه همیشگی شان است. خیلی ممنون و متشکر این بخش یک مقدار مفصل و مطول شد میان برنمه ای ببینیم حال و هوای این شب ها و این روزها و مجددا بر می گردیم با بخش بعدی برنامه کاوش در خدمت تان هستیم.
(میان برنامه)
مجری:
به برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) خیلی خوش آمدید و تبریک و تهنیت مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند و التماس دعا داریم از همه شما عزیزان در این ایام دهه اول ماه ذی الحجة الحرام که خیلی دهه مبارکی هم است و به عید سعید قربان ختم می شود و ان شاءالله بعدش هم عید سعید غدیر خم را در پیش خواهیم داشت.
همچنان در خدمت شما هستیم کلیپ دوم آماده است آقای دکتر روستایی بفرمایید کلیپ دوم در مورد چه است؟
استاد روستایی:
ایشان یک بحثی را درباره لحظات آخر عمر شریف رسول خدا (صلوات الله وسلامه علیه وآله) مطرح می کند. مستحضر هستید که در آن لحظات حضرت فرمودند یک قلم و نوشت افزاری برای من بیاورید یک چیزی برای شما بنویسم هرگز گمراه نشوید. ایشان می گوید عایشه می خواست قلم و کاغذ بیاورد عمر نگذاشت گفت اگر این کار را بکنی همه اسلام بر باد می رود پیامبری که گفت من سواد ندارم همه می فهمند که ایشان سواد دارد اسلام به باد می رود همه از اسلام خارج می شوند می خواهد همچنین داستانی سر هم بکند و یک نتیجه ای بگیرد.
کلیپ شبهه دوم از آقای مشیری:
نمی خواهم سخن را دراز کنم این جا عمر به دیدار رسول الله می آید پیغمبر اسلام می گوید یک قلم و کاغذ به من بدهید می خواهم یک چیزی بنویسم عایشه بلند می شود شروع به جستجو می کند عمر نهی می کند همچنین کاری نکن اگر چنین کنی اسلام از بین می رود چون آن موقع می دانند تمام سخنانی که ایشان گفته بود بی سواد است از میان بر داشته می شود مردم دیگر به این اسلام اعتمادی نخواهند داشت. عمر نمی گذارد که عایشه قلم و کاغذ را به دست پیامبر محترم برساند.
مجری شبکه ولی عصر:
در این شبهه ایشان حداقل اقرار می کند عمر این جا با امر و دستور پیامبر مخالفت کرد. حداقل از این طرف نیامد حمایت کند.
استاد روستایی:
نکته ای که این جا وجود دارد ایشان همچنین ادعایی را مطرح می کند پیامبر فرمودند می خواهم یک چیزی بنویسم عمر مانع شد گفت این پیامبری که تا الان می گفت من بی سواد هستم اگر بنویسد اسلام از بین می رود. در این زمینه چند نکته باید عرض کنیم اولاً این که پیامبر گفت می خواهم چیزی بنویسم هرگز گمراه نشوید بله به بیان های مختلف نقل شده است.
مثلاً مسند احمد، جلد 3، صفحه 197 روایت 2676 سندش هم صحیح و معتبر است ابن عباس می گوید زمانی که پیامبر در حالت احتضار بودند فرمودند برای من یک نوشت افزاری بیاورید
«عَنِ بن عَبَّاسٍ انه قال لَمَّا حُضِرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال ائتوني بِكَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ فيه كِتَاباً لاَ يَخْتَلِفُ مِنْكُمْ رَجُلاَنِ بعدي قال فَأَقْبَلَ الْقَوْمُ في لَغَطِهِمْ فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ وَيْحَكُمْ عَهْدُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص293 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)
بعد از من حتی دو نفر شما هم اختلاف نکنند. شروع به داد و بیداد کردند یک زنی گفت وای بر شما چرا نمی گذارید پیامبر بنویسد! نقل های دیگری هم داریم مثلاً در صحیح بخاری داریم حضرت فرمودند برای من نوشت افزاری بیاورید مطالبی بنویسم هرگز بعد از من گمراه نشوید این ها گفتند بر پیامبر درد غلبه کرده است
«حدثنا يحيى بن سُلَيْمَانَ قال حدثني بن وَهْبٍ قال أخبرني يُونُسُ عن بن شِهَابٍ عن عُبَيْدِ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ عن بن عَبَّاسٍ قال لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم وَجَعُهُ قال ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ قال عُمَرُ إِنَّ النبي صلى الله عليه وسلم غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ قال قُومُوا عَنِّي ولا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ فَخَرَجَ بن عَبَّاسٍ يقول إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ ما حَالَ بين رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَبَيْنَ كِتَابِهِ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 1، ص 54، کتاب العلم، باب 39، ح114
یا دارد (هجر رسول الله)
«حدثنا قَبِيصَةُ حدثنا بن عُيَيْنَةَ عن سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما أَنَّهُ قال يَوْمُ الْخَمِيسِ وما يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَجَعُهُ يوم الْخَمِيسِ فقال ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال دَعُونِي فَالَّذِي أنا فيه خَيْرٌ مِمَّا تدعونني إليه وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ من جَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَأَجِيزُوا الْوَفْدَ بِنَحْوِ ما كنت أُجِيزُهُمْ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ وقال يَعْقُوبُ بن مُحَمَّدٍ سَأَلْتُ الْمُغِيرَةَ بن عبد الرحمن عن جَزِيرَةِ الْعَرَبِ فقال مَكَّةُ وَالْمَدِينَةُ وَالْيَمَامَةُ وَالْيَمَنُ وقال يَعْقُوبُ وَالْعَرْجُ أَوَّلُ تِهَامَةَ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، باب 172، ح2888
کتاب های مختلف این را روایت کردند. این نقلی است که وجود دارد.
اما نکته مهم این جا است اولاً أمّی بودن به چه معنا است؟ این یک نکته است. نکته دوم این که آیا عایشه خواست چیزی بیاورد یا نیاورد؟ این نکته دوم است. نکته سوم عمر که مانع شد برای چه مانع شد و پیامبر چه می خواست بنویسد؟ آیا دلیل عمر واقعاً این بود که ایشان گفت یا غیر از این حرف ها است؟
مجری:
مگر عمر در آن جایگاه بود که همچنین حرفی بزند؟
استاد روستایی:
در آن جایگاه نیست، ما در قرآن داریم در مورد حضرت می گوید
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهی کرده خودداری نماييد؛
سوره حشر (59): آیه 7
یا می فرماید:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
ای کسانی که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصيای پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
در جایی پیامبر می فرمایند:
(إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَى إِلَي)
تنها از آنچه به من وحی می شود پيروی می کنم.
سوره انعام (6): آیه 50
یا قرآن می گوید:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گويد! آنچه می گويد چيزی جز وحی که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
یعنی پیامبر هر چه بیان کنند در واقع آن چیزی است که خداوند بر زبان ایشان جاری می کند. بنابراین هیچ کسی در این جایگاه نیست مگر در قرآن نداریم
(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يكُونَ لَهُمُ الْخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا)
هيچ مرد و زن با ايمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پيامبرش امری را لازم بدانند، اختياری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!
سوره احزاب (33): آیه 36
اگر خدا و رسول چیزی بگویند هیچ کس حق تغییرش را ندارد (وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا) هر کس عصیان این را کند به گمراهی آشکار از دنیا رفته است. همه این موارد ما را رهنمون می کند به این مسئله کسی حق ندارد با پیامبر مخالفتی انجام بدهد.
مجری:
بنا به هر دلیل و توجیهی
استاد روستایی:
بله به هر دلیلی کسی نمی تواند همچنی کاری انجام بدهد این یک اصل مسلم است. خدمت بینندگان مان نمایش خواهم داد که پیامبر می خواست چه کار کند و چه بنویسد؟ اول معنای أمی بودن را توضیح بدهم درباره معنای أمی نقل های متفاوتی وجود دارد مثلاً بعضی ها گفتند یعنی کسی که سر کلاس درس نرفته و درس از کسی نگرفته سواد نیاموخته است، ابن منظور این حرف را دارد.
یا بعضی گفتند فردی که نمی تواند بخواند و بنویسد نه این که نمی تواند بخواند و بنویسد به این معنا که (نعوذ بالله) مثل آدم نابینا است. یعنی از کلاس رفتن نشأت نگرفته است یعنی خواندن و نوشتن معمول
مجری:
سواد کلاسیک به معنایی
استاد روستایی:
آکادمیک آن طوری، بعضی این طور معنا کردند بعضی ها گفتند آموزش ندیده، رشید رضا در المنار می گوید این شخصیتی است که آموزش ندیده است. آقای شهید مطهری هم همین نظر را دارد می گوید بیشتر مفسران همین را پذیرفتند. بعضی های دیگر می گویند أمی به معنای ام القریٰ بودن است یعنی اهل مکه بودن است این هم یک سری روایت دارد.
به عنوان نمونه یک سند نمایش بدهم کتاب تفسیر صافی، جلد 3 عالم بزرگوار ملا محسن فیض کاشانی این کتاب را نوشتند ذیل آیه 157 سوره اعراف
(الَّذِينَ يتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِي الْأُمِّي الَّذِي يجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَينْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيحِلُّ لَهُمُ الطَّيبَاتِ وَيحَرِّمُ عَلَيهِمُ الْخَبَائِثَ وَيضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
همان ها که از فرستاده (خدا)، پيامبر «امی» پيروی می کنند؛ پيامبری که صفاتش را، در تورات و انجيلی که نزدشان است، می يابند؛ آنها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز می دارد؛ اشيار پاکيزه را برای آنها حلال می شمرد، و نا پاکی ها را تحريم می کند؛ و بارهای سنگين، و زنجيرهايی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد، پس کسانی که به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش کردند، و از نوری که با او نازل شده پيروی نمودند، آنان رستگارانند.
سوره اعراف (7): آیه 15
خدایی که پیامبری أمی را فرستاد از او تبعیت می کنند شخصیتی که در تورات و انجیل نامش را دیدند آن ها را امر به معروف و نهی از منکر می کند، طیبات را برای شان حلال می کند محرمات و خبائث را برای شان حرام می کند ذیل (الرَّسُولَ النَّبِي الْأُمِّي) بحثی را مرحوم فیض مطرح می کند می گوید:
«الْأُمِّيَّ المنسوب الى ام القرى و هي مكة كذا في المجمع.»
این یعنی اهل ام القریٰ بودن یعنی مکه، امی عبارت الأخری مکی است بعد می گوید:
«كذا في المجمع.»
مجمع البیان هم همین را گفته است
«و عن الباقر و العياشي عنه عليه السلام»
عیاشی هم از امام باقر نقل کرده است
«أنّه سئل»
از امام پرسیده شد
«لم سمي النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ»
برای چه به پیامبر أمی گفتند؟
«قال نسب إلى مكة»
یعنی پیامبر اهل مکه بودند أمی بودن منسوب به مکه است یعنی به خاطر مکی بودن است.
«و ذلك من قول اللَّه لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها»
می گوید در قرآن هم آمد بیاید انذار کند چه کسانی را؟ أم القریٰ را یعنی اهال مکه را «وَ مَنْ حَوْلَها، و امّ القرى مكة»
ام القریٰ همان مکه است بعد می گوید
«فقيل أمّي لذلك»
عیاشی گفت به همین خاطر به پیامبر أمی گفته شده است مرحوم فیض ادامه می دهد
«و في العلل»
به کتاب علل الشرایع آدرس می دهد در علل الشرایع یک بابی وجود دارد
«باب العلة التي من أجلها سمي النبي صلی الله علیه وآله وسلم الأمي»
چرا به پیامبر أمی گفتند می گوید:
«عن الجواد عليه السلام»
از امام جواد (علیه الصلاة والسلام) ایام شهادت شان را هم پشت سر گذاشتیم
«أنّه سئل عن ذلك»
از امام جواد پرسیدند أمی بودن پیامبر یعنی چه؟ حضرت فرمودند
«فقال ما يقول الناس»
مردم غیر شیعه چه می گویند؟ راوی گفت
«قيل يزعمون أنّه انّما سمي الْأُمِّيَّ لأنه لم يحسن أن يكتب»
آن ها گمان می کنند پیامبر أمی نامیده شد به خاطر این که ایشان نمی تواند خوب بنویسد حضرت فرمودند:
«فقال كذبوا»
دروغ می گویند
«عليهم لعنة اللَّه»
خدا لعنت شان کند
«انّى ذلك»
این حرف ها یعنی چه؟
«و اللَّه يقول هو الذي بعثني فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»
خدا دارد می گوید ما در بین أمی ها یعنی اهل ام القریٰ پیامبری فرستادیم که «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ» آیات خدا را بر آن ها تلاوت می کند و آن ها را به تزکیه نفس دعوت می کند و به آن ها آموزش می دهد هم کتاب را هم حکمت را
«فكيف كان يعلمهم ما لا يحسن»
کسی که خودش نمی تواند بنویسد چطور می خواهد به این ها تعلیم بدهد؟
«و اللَّه لقد كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلم يقرأ و يكتب باثنين و سبعين»
به خدا قسم رسول خدا هم می خواند هم می نوشت به هفتاد و دو زبان
«أو قال بثلاث و سبعين لساناً»
راوی این جا شک دارد که امام فرمودند هفتاد و دو یا هفتاد و سه زبان
«و انّما سمِّي الْأُمِّيَّ لأنّه كان من أهل مكة و مكة من أمّهات القرى»
به پیامبر أمی می گفتند به خاطر این که اهل مکه بود و مکه از أمهات القریٰ است أمهات شهرها است. قول خدا هم همین است
«و ذلك قول اللَّه عز و جلّ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها»
التفسير الصافي؛ الفيض الكاشاني، محمد محسن (المتوفي 1091ق)، تحقيق: صححه وقدم له وعلق عليه العلامة الشيخ حسين الأعلمي، چاپ : الثانية، ناشر : مكتبة الصدر – طهران، چاپخانه : مؤسسة الهادي - قم المقدسة، سال چاپ : رمضان 1416 - 1374 ش، ج2، ص242
امام باز به این آیه استشهاد کردند. نظرات مختلفی درباره أمی بودن داریم یک نظر این است که کلاس نرفت آموزش ندید بعضی ها می گویند نمی نویسد و نمی خواند اما به معنای مکتب نرفته است.
مجری:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت * به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
استاد روستایی:
بله به این معنا است روایات ما هم می گوید أمی یعنی اهل ام القریٰ بودن
مجری:
قابل جمع هم است می شود جمعش کرد
استاد روستایی:
قابل جمع است چرا قصه اش این طوری بود؟ خیلی واضح است اگر آثار مستشرقین را ببینید می گویند استاد ایشان نصرانی ها، یهودی ها و زرتشتی ها بودند از این حرف ها می زنند، اگر ایشان در حالت عادی کلاسِ کلاسیک رفته بود بدتر این نسبت می چسبید
مجری:
از معجزات پیامبر می شود که ایشان تحت تعلیم آموزش دیگران بخصوص مشرکین بودند یعنی قبیل از آن زمان مشرکین بودند تحت آموزش آن ها نرفت به یک غمزه با آن علم الهی رسید.
استاد روستایی:
بله و هدایت عامه را انجام داد این نسبت به معنای أمی. اما نسبت به بخش دوم حرف ایشان که می گوید عمر نگذاشت رسول خدا (صلوات الله وسلامه علیه وآله) بنویسد عایشه می خواست نوشت افزار را بیاورد. اولاً ایشان یک نقل معتبر به ما نشان بدهد که عایشه این جا می خواهد آن نوشت افزار را بیاورد این را به ما نشان بدهند و بعد راجع به آن حرف بزنیم.
مجری:
اصلاً عایشه در آن مجلس بود یا نبود؟
استاد روستایی:
این که آیا در آن مجلس بود یا نبود، نهایت چیزی که در پژوهش هایم پیدا کردم یک سری زن ها آن طرف پرده بودند یک سری آقایان این طرف پرده بودند. مگر فضای حجره پیغمبر چقدر بود؟ در بعضی نقل ها داریم
«وقد امتلأت الحجرة بأصحابه»
الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 440، الفصل الأول فی الآیات الواردة فیهم
این قدر مرد نا محرم بود زن ها نمی توانستند آن جا بروند بعضی از زن ها فریاد زدند که چرا با پیامبر این طوری برخورد می کنید؟ چون وقتی پیامبر فرمودند برای نوشت افزار بیاورید این ها گفتند نمی شود همان «غلبه الوجع و إن الرجل لا یحجر» را گفتند و حرف های این چنینی را وسط کشیدند و آن زن ها اعتراض کردند اما نگفتند عایشه همچنین اعتراضی کرد آقای مشیری سند معتبر بیاورد راجع به آن حرف بزنیم. این هم نکته دوم.
نکته سوم این که می گوید عمر گفت علتش این بود پیامبر می خواست رسوا بشود همه بفهمند این با سواد است!
مجری:
مشهور بود بی سواد بود الان همه بفهمند با سواد بود.
استاد روستایی:
این را از دو منظر بررسی می کنیم یک: از منظر علمای اهل سنت ببینیم علمای اهل سنت گفتند پیامبر می خواست چه بنویسد؟ نکته دوم: از منظر عمر این را بررسی کنیم ببینیم عمر علتش را چه گفته است؟ ببینیم آقای مشیری راست می گوید یا این که آقای مشیری در این قصه از عمر داغ تر شد. کتاب کشف المشکل من حدیث الصحیحین آقای ابن جوزی، کشف المشکل می خواهد نقاط پیچیده احادیث صحیحین را توضیح بدهد.
«اختلف العلماء»
صفحه قبلش در مورد همین ماجرا صحبت می کند که پیامبر گفت:
«لما حضر رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «هلموا أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده»
یک چیزی بیاورید من بنویسم که هرگز گمراه نشوید ایشان می خواهد این را توضیح بدهد می گوید:
«اختلف العلماء في الذي أراد أن يكتب لهم على وجهين»
این ها اختلاف کردند دو قول است.
«أحدهما: أنه أراد أن ينص على الخليفة بعده»
می خواست اسم خلیفه بعد از خودش را بنویسد.
«والثاني: أن يكتب كتابا في الأحكام يرتفع معه الخلاف»
قول دوم می خواست یک سری احکام را بنویسد که اختلافاتی نباشد. اما:
«والأول أظهر»
قول اول درست است.
كشف المشكل من حديث الصحيحين؛ اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن ابن الجوزي الوفاة: 597هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض - 1418هـ - 1997م، تحقيق: علي حسين البواب، ج2، ص314 و 315
قول اول درست است یعنی می خواست اسم خلیفه بعد از خودش را بنویسد وگرنه سر احکام اختلاف چندانی نبود آن لحظه احتضار آدم چقدر می تواند احکام بنویسد؟ یک زمانی می گوید علی ابن ابی طالب تمام می شود اما یک زمانی می خواهی بنویسی خمس این است زکات این است حج این است روزه این است نماز این است و ... پنجاه و دو باب فقهی است چه می خواهد بنویسد؟ لذا ابن جوزی می گوید «والأول أظهر» این نظر ابن جوزی
نقل های دیگری داریم آقای نووی می گوید علما اختلاف کردند پیامبر چه می خواست بگوید؟ می گوید:
«فقد اختلف العلماء في الكتاب الذي هم النبي صلى الله عليه وسلم به فقيل أراد أن ينص على الخلافة في إنسان معين لئلا يقع نزاع وفتن وقيل أراد كتابا يبين فيه مهمات الأحكام ملخصة ليرتفع النزاع فيها»
صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج11، ص90
می خواست این را بنویسد که اختلاف و نزاعی نشود و بعضی دیگر هم گفتند می خواست مهمات احکام را بنویسد. عالمان دیگر مثل ابن کثیر می گوید خلافت بعدش را می خواست بنویسد ابن حجر عسقلانی می گوید اختلاف شد بعضی ها گفتند می خواست احکام بنویسد بعضی ها گفتند می خواست اسامی خلفای بعد از خودش را بنویسد که اختلافی نشود می گوید سفیان ابن عیینه همین را گفت که اسامی خلفا را می خواست بنویسد بعد مؤیداتی هم بر این مسئله می آورد.
جالب این جا است که قسطلانی صاحب کتاب إرشاد الساری شرح صحیح بخاری او هم می گوید می خواست اسامی خلفای بعد از خودش را بنویسد یعنی مسئله تعیین خلیفه است. این دیدگاه علما.
حالا برویم دیدگاه عمر را هم ببینیم بعد ببینیم آقای مشیری چه را به چه ربط می دهد؟ ببینیم نظر عمر در این مورد چه است؟ از یکی از کتاب های اهل سنت نمایش می دهم بعد مطالب دیگری می گوییم آقای ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد 12، صفحه 21 عبارتی می آورد ماجرایی است که بین ابن عباس و عمر رخ داده می گوید ابن عباس با عمر می رفتند گفتگویی بین این ها صورت گرفت بعد عمر به ابن عباس می گوید:
«وَ لَقَدْ أَرَادَ فِي مَرَضِهِ أَنْ يُصَرِّحَ بِاسْمِه»
صحبت سر خلافت امیر المؤمنین است می گوید پیامبر در بیماری خودشان می خواستند به اسم علی تصریح کنند که بعد از من علی خلیفه است.
«فَمَنَعْتُ مِنْ ذَلِك»
من مانع شدم
«إِشْفَاقاً وَ حَفِيظَةً عَلَى الْإِسْلَامِ»
ماده إشفاق ولی لام می آید به معنای دلسوزی است وقتی با عَلی می آید به معنای ترس است می گوید نسبت به اسلام ترسیدم که علی تسلط پیدا کند بعد هم می گوید به خدای این خانه قسم که قریش
«لَا وَ رَبِّ هَذِهِ الْبَنِيَّةِ لَا تَجْتَمِعُ عَلَيْهِ قُرَيْشٌ»
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص13
قریش بر علی جمع نمی شدند و به حرف علی گوش نمی دادند من هم ترسیدم اسلام با علی از بین برود یعنی امیر المؤمنین بیاید و اسلام از بین برود. یعنی پیامبر این را نمی فهمد خدایی که وحی به زبان پیامبر جاری می کند این را نعوذ بالله نمی فهمد این آقا از اسلام می ترسد خود عمر می گوید پیامبر می خواست اسم علی را بنویسد.
آن وقت مشیری می گوید عمر به عایشه گفت نوشت افزاری نیاوری همه می فهمند او با سواد است.
مجری:
اصلا چه را به چه چسپانده است.
استاد روستایی:
از خود عمر داغ تر است عمر می گوید می خواست اسم علی را بنویسد من نگذاشتم! نکته ای را خدمت شما در این زمینه بگویم می گوید «لَا تَجْتَمِعُ عَلَيْهِ قُرَيْشٌ» یک نقل دیگر دارد درباره این که چرا عمر مانع می شود امیر المؤمنین خلیفه بشود؟ یک عبارتی را ابن عساکر دارد شبیه این که قریش بر او جمع نمی شدند می گوید قریش علی را کوچک می شمردند دو نقل از ابن عباس وجود دارد یک موردش در تاریخ مدینه دمشق، جلد 72، صفحه 349
«بينا أنا مع عمر بن الخطاب في بعض طرق المدينة يده في يدي إذ قال لي يا ابن عباس»
ابن عباس می گوید با عمر در بعضی کوچه های مدینه می رفتیم دست مان در دست همدیگر بود او گفت
«ما أحسب صاحبك إلا مظلوما فقلت»
آقای شما یعنی علی همیشه مظلوم بود گفتم
« فرد إليه ظلامته يا أمير المؤمنين»
حقش را به او بر گردان مگر نمی گویی مظلوم است.
«قال فانتزع يده من يدي ونفر مني يهمهم ثم وقف حتى لحقته فقال لي»
دستش را از دستم کشید ایستاد من پیش او رفتم گفت:
«يا ابن عباس ما أحسب القوم إلا استصغروا صاحبك قال قلت»
قَوم یعنی قریش، نمی شد قریش علی را کوچک حساب می کردند یعنی دورش جمع نمی شدند می گوید به او گفتم
«والله ما استصغره رسول الله صلى الله عليه وسلم حين أرسله وأمره أن يأخذ براءة من أبي بكر فيقرأها على الناس فسكت»
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص349
تو می گویی قریش علی را کوچک می شمرد مثلاً می خواهی بگویی سن ابوبکر بیشتر بود بزرگ می شمردند علی را کوچک می شمردند آن زمانی که پیامبر فرستاد گفت سوره برائت را از ابوبکر بگیرد پیامبر، علی را کوچک نشمرد نظر چهار تا قریشی ملاک است یا نظر پیامبر ملاک است؟ «فسکَتَ» سکوت کرد هیچ چیزی نگفت نقل تمام.
یعنی بهانه تراشی هایی بوده که امیر المؤمنین بالا نیاید آیا ایشان می گوید من از اسلام می ترسیدم امیر المؤمنین نعوذ بالله می خواست اسلام را ذلیل کند؟ خیر قطعاً این گونه نبود آن چه که در روایات تاریخی از عمر صادر شد این که اعتقاد عمر این بود امیر المؤمنین (سلام الله علیه) شخصیتی است اتفاقاً مردم را به صراط مستقیم، کتاب خدا و سنت هدایت می کند.
کتاب أخبار المدینة المنورة یا تاریخ المدینة المنورة عمر ابن شُبَّه نمیری، جلد 3
«عن إبن عباس»
می گوید وارد بر عمر شدم عمر در مورد خلافت صحبت های کرد گفت علی اهل شوخی و ... است بعد گفت:
«فقال أما إن أحراهم أن وليها أن يحملهم على كتاب الله وسنة نبيهم صاحبك يعني عليا»
تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج2، ص59
ابن عباس، این را بدان اگر علی ابن ابی طالب خلیفه بشود مردم را به قرآن و سنت پیامبر رهنمون می کند. این را عمر می دانست و جالب این جا است در لحظاتی که عمر ضربت خورده بود و آخرهای عمرش بود خودش اعتراف کرد که امیر المؤمنین صراط مستقیم است کتاب الکامل فی التاریخ ابن أثیر، جلد 3، صفحه 264 می گوید:
«لما ضرب عمر بن الخطاب وجعل الخلافة في الستة من الصحابة»
عمر ضربت خورده بود شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود
«فلما خرجوا من عنده»
زمانی که این ها از پیش عمر بیرون رفتند گفت:
«قال إن يولوها الأجلح»
أجلح را در مورد امیر المؤمنین تشریح کردیم اگر خلافت را او به عهده بگیرد
«يسلك بهم الطريق»
این ها را به راه مستقیم هدایت می کند عبد الله پسرش گفت:
«فقال له ابنه عبد الله فما يمنعك يا أمير المؤمنين من توليته»
اگر می دانی که این ها را به صراط مستقیم هدایت می کند در آن نقل هم بود «کتاب الله و سنت نبیه» اگر می دانی «فما يمنعك يا أمير المؤمنين من توليته» چرا خودت خلیفه اش نمی کنی؟ چرا گردن دیگران انداختی؟
«قال أكره أن أتحملها حيا وميتا»
من کراهت دارم خلافت علی را به عهده بگیرم چه زنده باشم چه مرده!
الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج3، ص264
اگر بخواهی بگویی این خلافت را نمی خواهد مطلقا به گردن بگیرد ده سال ایشان خلیفه بود الان هم می گوید بین این شش نفر یک نفر را انتخاب کنید فرقی نمی کند چه بگوید تو یک نفر چه بگوید یکی از شما شش نفر، پس این صحبت اصل خلافت نیست مسئله خلافت امیر المؤمنین است.خلافت علی را نمی خواهم به عهده بگیرم و کراهت دارم و زمان پیامبر هم این را نمی خواست پیامبر بنویسد. کما این که خودش گفت وگرنه این ماجرا هیچ ارتباطی به أمی بودن ندارد أمی بودن به معنای أم القریٰ بودن است.
مجری:
در حقیقت ایشان هر کاری کرد که امیر المؤمنین بعد از رسول الله خلیفه نشود چه به عنوان خلیفه اول، چه به عنوان خلیفه دوم و چه به عنوان خلیفه سوم
استاد روستایی:
و حتی به عنوان خلیفه چهارم نقل تاریخی داریم کتاب الصواعق المحرقة آقای ابن حجر هیتمی بحثی را در صفحه 391 مطرح می کند
«ومنها أن عمر حض الناس علی اتباع معاویة والهجرة إلیه إلی الشام إذا وقعت فرقة»
عمر مردم را تشویق می کرد که از معاویه تبعیت کنید و به شام هجرت کنید زمانی که «فُرقه» تفرقه پیش آمد این بحث، بحث کشته شدن عثمان است بعد برای حرفش شاهد می آورد می گوید:
«أخرج ابن أبي الدنیا بسنده أن عمر قال: إیاکم والفرقة بعدي فان فعلتم فاعلموا أن معاویة بالشام»
بعد از من حواس تان باشد تفرقه نکنید «فإن فعلتُم» اگر به تفرقه ای افتادید به معاویه در شام ملحق بشوید چون در ماجرای شورای شش نفره گفت آن سه نفری رأی شان قبول است که بین شان عبد الرحمن ابن عوف باشد، عبد الرحمن ابن عوف شوهر خواهر عثمان است در این شورای شش نفره سعد ابن ابی وقاص هم است سعد ابن ابی وقاص پسر عموی عبد الرحمن ابن عوف است یعنی قطعاً رأی پسر عمویش را کنار نمی زند.
عثمان هم صاحب معرکه است این سه نفر با هم هستند یعنی یک جوری تنظیم کرده بود که به عثمان منتهی بشود امیر المؤمنین در ماجرای شورای شش نفره فرمودند یک جوری تنظیم کرد که به من نرسد، حضرت امیر به خوبی توضیح می دهد در أخبار مدینة عمر ابن شُبه نمیری از مصادر خیلی معتبر تاریخی آمده است. مهندسی برای عثمان معلوم شده بود بعد از عثمان هم معلوم شده بود حتی خلیفه چهارم اما مردم به سمت امیر المؤمنین آمدند.
لذا یک نکته ای را خدمت آقای مشیری بگویم جناب آقای مشیری عمر شما تمام است البته معلوم نیست شاید بنده یا هر کسی دیگر زودتر عمرمان در این دنیا نباشد و از دنیا برویم اما به حسب ظاهر شما بالای هشتاد سال سنت است از هر که می خواهی دفاع کنی اگر می خواهی اشکال کنی اشکال علمی کن. می خواهی ایراد بگیری ایراد بگیر، ولی در میان امیر المؤمنین و عمر آن سمت نیا خودت می دانی امیر المؤمنین چه جایگاهی دارد و عمر چه جایگاهی دارد؟ از هر که می خواهی دفاع کنی دفاع کن ولی سراغ عمر، معاویه و یزید و ... نرو ما با مستندات تاریخی صحبت می کنیم نمی خواهیم به این فرقه و آن فرقه توهین کنیم برای مان مسئله وحدت بسیار اهمیت دارد عزیزان اهل سنت مان را دوست داریم برادران مان هستند. آیت الله سیستانی فرمودند «أنفسنا» اعتقادمان این است اما صحبت این جا است در این موارد آدم بداند چطوری نقد کند!
مجری:
در حقیقت بهانه ای می شود برای این که ما با این حقایق بیشتر آشنا بشویم خیلی ممنون و متشکرم استفاده کردیم ان شاء الله بازهم در هفته بعد در خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند باشیم التماس دعای فرج و دعای خیر داریم عرض دعای ما همین باشد که: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها، عجل لولیک الحجة ابن الحسن الفرج والعافیة والنصر. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
درود خداوند به ولی و پرچم دار ولایت علی ابن ابیطالب اسوه تقوا و عدالت و انشالا ظهور منجی بشریت حضرت مهدی فاطمه.
سپاس از شما جهت روشن سازی و حذف شبهات