لينک دانلود
عنوان برنامه: راه روشن (تحلیل مناظره و تحلیل سخنان آقای ناصر یوسفی)
تاريخ: 16/ 05/ 1403
عناوین بحث (کلید واژه ها):
اول ماه صفر؛ تحلیل مناظره؛ امامت و خلافت؛ تدلیس تسویه؛ مهدی مسائلی؛ ناصر یوسفی؛ ترور اسماعیل هنیئه؛ جهاد در اهل سنت؛ جهاد در مکتب شیعه؛ لشکر امیرالمومنین (علیه السلام)؛ امت سازی؛ ولی فقیه؛ شیعه؛ تقیه
استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی
مجری: آقای محمد تقی غضبانی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِهِ نَسْتَعين، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، سلام بر حضرت مهدی، سلام بر حضرت ولی عصر و سلام به شما بینندگان محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، مهمان منازل شما می شویم و برنامه راه روشن این هفته را تقدیم حضور شما می کنیم.
استاد عزیز ما و راهنمای گرانقدر ما در این برنامه جناب اقای دکتر ابوالقاسمی هستند، در این برنامه به برخی از شبهاتی که در این روزها در فضای مجازی پخش می شود ایشان رصد می کنند و برخی از آن ها را تقدیم حضور شما عزیزان می کنند. به رسم ادب عرض سلام داشته باشیم، استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.
استاد ابوالقاسمی:
وعلیکم السلام ورحمة الله
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان
عرض سلام دارم خدمت شما جناب اقای غضبانی و خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر و این ایام را که ایام ورود اهل بیت عصمت و طهارت به شام است خدمت همه بزرگواران و بخصوص قلب داغدار امام زمان تسلیت عرض می کنم در خدمت تان هستم.
مجری:
استاد عزیز اشاره فرمودید به این ایام، ایامی است که برخی از مصائب اهل بیت هم در این ایام رخ داده در تاریخ هم ذکر شده است. اگر مقدمه ای در این خصوص است بفرمایید بعد سراغ موضوع بعدی برویم.
استاد ابوالقاسمی:
بسم الله الرحمن الرحیم در کتاب مدینة المعاجز، جلد 4، صفحه 108 رصدهای بحث روایت طولانی است که ماجرای مشهور دیر راهب را در این همین روایت آورده است و بعد در ادامه ورود کاروان به شام را مطرح می کند که برای همین ایام است.
«ثمّ انّ خولي بن يزيد- لعنه اللّه- أنفذ إلى يزيد رسولا فمضى الرسول إلى دمشق فاستأذن على يزيد حين ورد عليه»
خولی به یزید نامه ای نوشت اجازه ورود به دمشق می خواهیم
«و قال: أقرّ اللّه عين الأمير فقال يزيد: بما ذا؟»
خدا چشم امیر را روشن کند، گفت چه شد؟ گفت سر حسین را با اهل بیتش می خواهیم برایت بیاوریم. یزید نگران شد الان در این جمعیت بروم چه می شود، مروان حکم خنده ای کرد گفت خدا هر کار می خواهد بکند غصه نخور تا این جایش آمدیم بعدش هم هر چه شد، شد. در این جا بود که یزید دستور داد لشکر برای یک مراسم رسمی آماده بشوند. صد و بیست پرچم آماده کرد و گفت به پیشواز این گروهی که می خواهند بیایند بروید.
«و أن يدخل من باب جيرون إلى باب توما.»
از باب جِیرون به باب توما بیاید.
باب توما منطقه ای است که قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) در آن جا است
«و أقبلت الرايات من تحتها التكبير و التهليل»
(لا اله الا الله) سر پسر پیغمبر را آوردند تکبیر و تهلیل می گویند خوشحالی می کنند
«و إذا من تحتها هاتف يقول:»
اما یک ندا دهنده ای ندا داد
جاءوا برأسك يا بن بنت محمد * بدمائه مترمّلا ترميلا
و يكبّرون إذا قتلت و إنّما * قتلوا بك التكبير، و التهليلا
سر پسر پیغمبر را آوردند در حالی که به خون آغشته است تکبیر می گویند که تو را کشتند ولی با کشتن تو، تکبیر را کشتند، تهلیل را کشتند.
لا يوم أعظم حسرة من يومه * إذ صار رهنا للمنون قتيلا
هیچ روزی بیشتر از آن روز غصه دار نشدیم روزی که تو قتیل، کشته تیر دشمنان و مصیبت ها شدی.
و كأنّما بك يا بن بنت محمد * قتلوا جهارا عامدين رسولا
انگار که خود پیامبر را عمداً کشتند.
قتلوك عطشانا و لم يرتقبوا * في قتلك التأويل و التنزيلا
شما را با لب تشنه شهید کردند قرآن را زیر پا گذاشتند
فابكوا لمن قتلوا هناك و هتّكوا * يا أهل بيت الجود و التفضيلا
...برای اهل بیت جود و تفضیل گریه کنید
يا من إذا عظم العزاء عليهم * كان البكاء حزنا عليه طويلا
ای کسانی که باید برای شان طولانی مدت عزاداری کرد...
این جای روایت از سهل ساعدی است (ماجرای معروف) می گوید من هم با مردم رفتم ببینم سر را از کجا می آورند؟
«قال سهل: و تبعت الناس لأنظر من أين يدخلون بالرأس فأتوا به إلى باب توما، فازدحم الناس و لم يمكنهم الدخول»
باب توما آوردند جمعیت زیاد شد نتوانستند وارد بشوند
«فعدلوا إلى باب الكراديس و إنّما سمّي بذلك لانهم تكردسوا فيه»
رفتند جایی که الان به آن باب کرادیس (منطقه کرادیس) می گویند. چرا؟ چون در آن جا جمعیت زیاد شد.
«و اجازه إلى باب الساعات و سمّي بذلك، لأنّهم وقفوا بالرأس عنده ثلاث ساعات»
از آن جا دیدند نمی شود باب ساعات بردند چرا؟ سه ساعت سر را آن جا نگه داشتند تا اسب سوارها و پرچم دارها آمدند «لا اله الا الله»
«و إذا بفارس بيده رمح طويل»
سر را روی یک نیزه بلند گذاشتند
«و عليه رأس وجهه أشبه بوجه رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- و هو يتهلهل نورا، كأنّه البدر الطالع، و من ورائه النساء على أقتاب الجمال بلا وطاء و لا غطاء، على الأوّل أمّ كلثوم، و هي تنادي»
صحابی پیامبر است می گوید سری بود شبیه سر پیامبر نور از آن به آسمان می رفت و پشت سرش زن ها سوار بر شتری بدون محمل و پوشش بر اولین آن ها ام کلثوم بود که صدا می زد
«وا أخاه، وا سيّداه، وا محمداه، وا عليّاه! و رأيت نسوة مهتكات، فجعلت انظر إليهنّ متأسفا، فأقبلت جارية على بعير، بغير وطاء و لا غطاء عليها برقع خزّ»
دیدم زن ها را که پرده پوش از چهره هایشان گرفته شده بود با غصه نگاه کردم دیدم یک زنی سوار بر شتری است که محمل و پرده ندارد ولی حجاب سرش است
«و هي تنادي: يا أخي، يا خالي، يا أبي، يا جدّي، يا جدّتي، وا محمّداه، وا عليّاه، وا حسيناه، وا عبّاساه»
دارد آن جا شکوا و ناله می کند...
سهل می گوید داشتم نگاه می کردم عفت این بانوان تا دید نگاه من به اوست گفت خجالت نمی کشی پیر مرد به چهره دختران پیامبر نگاه می کنی؟ گفتم بانوی من نگاه من به شما، نگاه حزن است خودم از دوستداران شما هستم فرمودند چه کسی هستی؟ گفتم سهل ابن سعد هستم جد شما پیامبر را دیدم شما چه کسی هستید؟ فرمودند من سکینه دختر سید الشهداء هستم.
نگاه دیگری کردم آقا زین العابدین را دیدم گریه کردم گفتم آقا من از شیعیان شما هستم گفتم آقا دوست داشتم من هم در راه شما کشته بشوم الان دستور شما چه است؟ هر دستوری بدهید انجام می دهم فرمودند:
«فقال: معك شيء من المال؟»
پولی همراهت است؟
«قلت: نعم، ألف دينار و ألف درهم فقال: ادفع منها شيئا إلى حامل الرأس»
گفتم بله آقا هزار دینار طلا، هزار سکه درهم فرمودند مقداری به آن نیزه داری که سر دستش است بده بگو این سر را جلوتر ببرند اقلاً یک مقداری نگاه مردم از خاندان پیامبر کمتر بشود
«و سله أن يبعد الرأس من بين يدي الحرم، فتشتغل الناس بالنظر إليه عن حرم رسول اللّه و أن يحملنا في طريق قليل النظّارة»
ما را از جایی ببرند که مردم کمتر نگاه مان کنند
«فقد اوذينا من أوغاد الناس.»
این نگاه ها خیلی ما را اذیت می کند.
می گوید من همین کار را کردم
«قال سهل: ففعلت ذلك بالقائد، فأمر في جواب سؤالي أن يحمل الرءوس على الرماح في أوساط المحامل»
بر عکس پول را گرفت اما سر را برد دقیقاً وسط محمل ها قرار داد
«بغيا منه و كفرا، و سلك بهم بين النظّارة»
این ها را بین مردم برد آقا امام سجاد (علیه السلام) که سوار بر یک مرکبی بودند
«و أقبل عليّ بن الحسين- عليهما السلام-، و هو مقيّد على بعير بغير وطاء و لا غطاء قد أنهكته العلّة، فلمّا نظر إلى الناس و اجتماعهم»
از آن بیماری که داشتند بدنش خیلی ضعیف شده بود وقتی نگاه شان به مردم افتاد
«بكى بكاء شديدا و جعل يقول:»
بعد یک شعری از ایشان نقل شد
فيا ليت لم أنظر دمشقا و لم أكن * يراني يزيد في البلاد أسيره
کاش که دمشق را ندیده بودم کاش که یزید من را در این بلاد اسیر نمی دید.
بعد می گوید:
«قال سهل: و نظرت إلى روشن هناك عليه خمس نسوة بينهنّ عجوز محدوبة لها من العمر ثمانون سنة»
دیدم پنجره ای آن جا باز پنج تا زن آن جا نشستند یک زن قد خمیده ای با سن بالا حدود هشتاد سال
«فلمّا صار الرأس بازاء الروشن و أخذت حجرا فضربت به رأس الحسين»
سر مقابل این پنجره رسید
«و ثبت العجوز»
این پیره زن بلند شد سنگی بلند کرد به سر سید الشهداء زد
«فقلت: اللهمّ اهلكها يا ربّ و اهلك من معها فما استتمّ كلامي حتى سقط بهنّ الروشن»
گفتم خدایا او را هلاک بکن هنوز کلامم تمام نشده بود دیدم آن پنجره ... چون در شام رسم است ایوان مانند درست می کنند جلویش هم پنجره است می گوید آن پنجره چوبی که روی ایوان بود افتاد
«فهلكت و هلك من فيه، و هلك تحته خلق كثير»
آن زن به درک رفت و همراهان او هم به درک رفتند.
نام كتاب: مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر؛ نويسنده: بحرانى، سيد هاشم بن سليمان (تاريخ وفات مؤلف: 1107 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية ايران - قم: 1413ق، ج4، ص108 - 110
این ایام، ایام مصیبت های سختی برای اهل بیت (علیهم السلام) ان شاء الله که خدای متعال عذابش را بر دشمنان اهل بیت در شام بیش از پیش قرار بدهد و با ظهور امام زمان دل اهل بیت را خوشحال بگرداند.
مجری:
ان شاء الله، حاج آقا خیلی متشکرم از این مطالبی که ارائه فرمودید، فضا فضای حسینی است در همین فضا یک میان برنامه ای ببینیم و بر گردیم بحث بعدی را آغاز کنیم.
(میان برنامه)
مجری:
«صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوة» ایام را خدمت شما تسلیت عرض می کنم و همچنان با برنامه راه روشن در خدمت شما هستیم و از محضر جناب اقای ابو القاسمی بهره مند خواهیم شد.
خیلی متشکرم به خاطر نکات خوبی که ارائه فرمودید و فضای استودیو را به نور اهل بیت و حضرت ابا عبد الله الحسین منور کردید. استاد ما در روزهای گذشته مناظره ای داشتیم احتمالاً بینندگان زیادی دنبال کردند و در مورد آن دوست دارند مطالبی را از زبان شما هم بشنوند تحلیلی از این مناظره اگر دارید ارائه بفرمایید.
استاد ابوالقاسمی:
بسم الله الرحمن الرحیم، هفته گذشته بنا بر این شد که بعد از چند سال فراری که آقای عقیل هاشمی از مناظره با آقای شریفی داشت. یکی دو تا مناظره هم قبل ترها داشتند یکیش در مورد امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) بود در یک کانال محدود وات ساپ و تلگرام مال چند سال قبل بود حسابی هم خرابکاری کرد و جرأت نشر آن را هم نداشت.
بعد از چند سال مجدد حاضر شد به خاطر فشارهای که به او آمده بود برای مناظره بیاید نقشه ای کشیده بودند. نقشه و برنامه ریزی شان ظاهراً این بود که محل اصلی ارتباط مناظره را اعلام نکنند بگذارند یک ساعت به مناظره بگویند مناظره در فلان جا و نرم افزاری بگویند توانایی انتقال تصاویر رژی، تصاویر اتاق فرمان ما، کلیپ ها و اسکن ها نباشد. در حد یک تماس تلفنی بین آقای شریفی و عقیل هاشمی بشود ما همه چیز را برای مناظرات آماده کردیم طبق مناظرات قبلی که داشتیم با ده ها نفر مناظره کردیم هیچ مشکلی نداشتیم.
دو ساعت به مناظره گفتند مناظره در اسکایپ خدا تفضل کرد دوستان عزیز ما در اتاق فرمان به شدت زحمت کشیدند و امکاناتش را فراهم کردند در همین دو ساعت ما بتوانیم خروجی آنتن مان را به اسکایپ بدهیم. آن مقداری که اول مشکلات پیش آمد به خاطر این بود که دوستان مان در اتاق فرمان خیلی مشغول بودند آن طرف هم مدام اذیت می کردند برای این که درست انجام نشود. آقای هاشمی هم وقتی دید تصویر خروجی رژی ما وصل شد خیلی عصبانی شد گفت بنا بود که با آقای شریفی مناظره باشد نه با شبکه گفتیم بنا بود با شبکه مناظره باشد چه دارید می گویید؟
فقط نقشه تو این بود که مناظره فقط و فقط آقای شریفی آن هم در تماس تلفنی عادی باشد هر کاری خواستی بکنی مخاطبت هم متوجه نشود. از این خیلی عصبانی شد یعنی عصبانیت رنگ آقای عقیل هاشمی اول با وقتی که دید چه بلایی دارد سرش می آید خیلی رنگش فرق کرد چقدر وسط مناظره آب خورد اضطراب مشخص بود عادی نمی توانست صحبت کند به شدت به هم ریخت لطف امام زمان (روحی وارواح العالمین له الفداء) واقعاً تفضل حضرت بود.
توقع نداشتیم دوستان ما در این مدت بتوانند آماده کنند الحمد لله به لطف امام زمان آماده شد هم اسکن ها و هم کلیپ ها پخش شد این که چه اتفاقاتی کلی رخ داد؟ اما آقای شریفی یک سوال خیلی ساده به جای هجم زیادی از سوال ها از او پرسید امام زمان و خلیفه شما چه کسی است با چه کسی بیعت کردید؟ آقای هاشمی می خواست بگوید بله می شود یک دورانی باشد که مردم به خاطر اضطرار امام زمان نداشته باشند. می خواست این را بگوید. امام زمان تو الان چه کسی است؟ این را جواب نداد آقای شریفی آخرش کلیپ پخش کرد آقای ابطحی گفت خلیفه ما، مقام معظم رهبری است.
اما یک چیز دیگری که آقای هاشمی ادعا کرد روایتی از صحیح بخاری آورد به خیال خودش که الان از بخاری روایت آورده دیگر تمام شد. روایتی آورد در آن روایت راوی می گوید
«فَإِنْ لم يَكُنْ لهم جَمَاعَةٌ ولا إِمَامٌ قال»
از پیغمبر سوال کردند اگر یک زمانی رسید که جماعت مسلمان ها در آن دوران امامی نداشتند چه کار کنیم؟ می گوید حضرت فرمودند:
«فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا»
همه آن فِرَق را کنار بگذار یعنی چه؟ ببینید روایت در بخاری این طوری است.
«حدثنا يحيى بن مُوسَى حدثنا الْوَلِيدُ قال حدثني بن جَابِرٍ قال حدثني بُسْرُ بن عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِيُّ قال حدثني أبو إِدْرِيسَ الْخَوْلَانِيُّ أَنَّهُ سمع حُذَيْفَةَ بن الْيَمَانِ يقول كان الناس يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عن الْخَيْرِ وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عن الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا كنا في جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ فَجَاءَنَا الله بهذا الْخَيْرِ فَهَلْ بَعْدَ هذا الْخَيْرِ من شَرٍّ قال نعم قلت وَهَلْ بَعْدَ ذلك الشَّرِّ من خَيْرٍ قال نعم وَفِيهِ دَخَنٌ قلت وما دَخَنُهُ قال قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ منهم وَتُنْكِرُ قلت فَهَلْ بَعْدَ ذلك الْخَيْرِ من شَرٍّ قال نعم دُعَاةٌ إلى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ من أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فيها قلت يا رَسُولَ اللَّهِ صِفْهُمْ لنا فقال هُمْ من جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا قلت فما تَأْمُرُنِي إن أَدْرَكَنِي ذلك قال تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قلت فَإِنْ لم يَكُنْ لهم جَمَاعَةٌ ولا إِمَامٌ قال فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حتى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ على ذلك»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1319، ح3411
...گفتم پیغمبر چه کار کنم؟ فرمود: «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» جماعت مسلمین، جماعت الان سنی ها می گویند ما اهل سنت و جماعت هستیم جماعت یعنی چه؟ آن گروهی که قدرت بیشتر دارد به آن ها جماعت می گویند نه کل مسلمان ها چون آن ها می گویند ما اهل سنت و جماعت هستیم یعنی بقیه مسلمان نیستند؟ چرا. اگر بگویند بقیه مسلمان نیستند تکفیر می شود یعنی همه شان تکفیری هستند.
جماعت مسلمین اکثریت آن گروه قدرتمند شان با گروه قدرتمند و امام شان باش گفتم اگر این ها را نداشتند چه؟ فرمودند با آن فرقه ها نروی، یعنی چه با آن فرقه ها نرو؟ یعنی امام جای دیگر است اگر این ها امام ندارند امام جای دیگر است. آقای هاشمی گفت نه در این روایت اصلاً امامی وجود ندارد روایت را بد فهمیده بود آقای شریفی گفت روایت تان را بد فهمیدی.
اما راجع به سند آقای شریفی نکته زیبایی گفت. گفت سند این روایتی که شما آوردی مشکل دارد چرا؟ در سند این روایت یک راوی از معروف ترین روات به تدلیس است کسی که علمای سنی گفته اند این آدم به خاطر تدلیسش باید روایت هایش را کنار بگذارید. «حدثنا الْوَلِيدُ» را از جوامع الکلم بیاورم «تِلْكَ الْفِرَقَ» درست است این ها پیش عوام شان ادعا می کنند هر چه روایت دارند معتبر است اما این روایتش است «حدثنا يحيى بن مُوسَى حدثنا الْوَلِيدُ»، ولید را به رنگ آبی نوشته «تدلیسٌ» در این نرم افزار خیلی ساده می شود در آورد که ولید ابن مسلم قرشی مدلس بوده است. اما نه تدلیس عادی بلکه تدلیس تسویه داشته درآمدی بر علوم حدیث ترجمه تیسیر مصطلح الحدیث، محمود طحان فیض محمد بلوچ در این جا صفحه 132 می گوید تدلیس تسویه بدترین نوع از انواع تدلیس است.
تدلیس تسویه یعنی چه؟ یعنی از یک نفری که ضعیف است روایت می کنید اما آن ضعیف را حذفش می کنید تسویه یعنی ماله کشی؛ یعنی سند خراب است ماله کشی می کنی آن هم ماله کشی که خیلی خرابکاری است یعنی در واقع دارید یک جنس خراب و بنجل را به دیگران قالب می کنی. راوی ضعیف را حذف کرده می گوید در واقع اصلاح سند به آن می گویند. مثل جعّال ها و وضاع ها هستند سند را جعل می کنند این هم همین کار را کرده است تظاهر می کند روایت شنیده شد درست بوده. تدلیس تسویه بدترین نوع از انواع تدلیس است و سند شناس نیز می گوید "پر واضح است که در چنین روایتی فریبکاری، حقه بازی شدید، نیرنگ و تقلب سخت وجود دارد، مشهورترین کسانی که به تدلیس تسویه پرداختند بقیة ابن ولید و امثالهم هستند. راجع به آن می گوید:
«أحادیث بقیة لیست نقیة، فکن منها علی تقیة»
از احادیث این آدم باید تقیه بکنید کسانی که تدلیس تسویه دارند نباید روایت هایشان را قبول کنید، آقای ولید ابن مسلم قرشی تدلیس تسویه داشته. بعد این مطلب را آقای شریفی هم اشاره کرد علاوه بر این یک قاعده ای خنده داری این آقایان برای رجال شان درست کردند می گویند بله اگر مدلس گفت «حدثنا» دیگر حدیثش قبول است. یعنی دروغگو اگر گفت من شنیدم قبول می شود! دروغگو، فاسق است حالا بگوید شنیدم نه این فاسق های ما اگر گفتند شنیدیم قبول است اما اگر نگفتند شنیدیم قبول نیست بعد این علم رجال شان می شود. آقای شریفی آن جا خوب تمسخرش کرد گفت مدلس است تدلیس برادر کذب است مثل زنا و چه و چه است کسی که زنا کرده بگوید من شنیدم «حدثنا، سمعتُ، قال فلان» این ها قبول می شود! این طور نمی شود چه علم رجالی است شما دارید؟
یک اسکن زیبایی هم آقای شریفی در برنامه نشان داد کتاب الموقظة فی علم مصطلح الحدیث آقای ذهبی، ذهبی از کسانی بود که خیلی به تدلیس گیر می داد اگر چه خودش خیلی وقت ها جاهای که مجبور بود قبول کرده. حدیث صحیح یعنی چه؟
«هو ما دار علی عدل واتّصل سَنَدُه وزاد أهل الحدیث: سلامته من الشذوذ والعلة فالمجمع علی صحته إذا»
آن روایتی که هیچ شکی در آن نیست کدام روایت است؟
«المتصلُ»
حدیث متصل
«السالم من الشذوذ والعلّة»
شاذ و معلول یا مُعلل نباشد.
«وأن یکون رواته»
و راویانش این گونه باشند راجع به روایت صحبت می کند یا راجع به راوی؟ راجع به راوی صحبت می کند. راویش:
«ذوی ضبطٍ»
ضابط باشد
«ذوی عدالة»
اعراب هم خودش گذاشته «ذَوي ضَبْطٍ و عدالةٍ» عدالت عطف به ضبطٍ شده است. صاحب عدالت باشند چه کسی؟ «رواتُهُ»
«وذوی عدمِ تدلیسٍ»
خود کتاب اعراب گذاشته است عدمِ عطف به «ذوی ضبطٍ» شده است. یعنی این ها تدلیس نداشته باشند. راویش تدلیس نداشته باشد راوی روایت مدلس نباشد از تدلیس خالی باشد. گفتند نه این دارد شروط روایت را می گوید. می گوید در روایت تدلیس نباشد خود «رواتُهُ» گفت إعراب هم گذاشته است و اگر آن باشد این طور می شود. «المُتصلُ، السالمٌ، المُعدَمُ التدلیسَ» باید باشد اما یا باید بگویید «السالمُ مِنَ الشذوذِ» عدم بخواهیم طبق عربی عطف به شذوذ بشود. «السالمُ مِنْ عدم التدلیس» از عدم تدلیس سالم باشد یعنی چه؟ یعنی تدلیس در آن باشد؟ از عدم تدلیس خالی باشد یعنی در آن تدلیس باشد. اگر این را صفت خود روایت بگیرید روایت متصلی که ... عدم که عطف به متصل نمی شود به سالم هم نمی شود باید به شذوذ ربط بشود می شود «المُتَصلُ السالمُ مِنْ عدم التدلیسِ» روایتی که از عدم تدلیس سالم باشد. یعنی در آن تدلیس باشد اصلاً نمی شود.
تنها راه درست کردن روایت این است که «إن یَکون رُواتُهُ» راویانش ضابط باشند و عادل باشند مدلس نباشند اگر مدلس باشد دیگر این روایت، حدیث صحیح به حساب نمی آید. آقای ذهبی، رُک می گوید روایتی که یک راویش مدلس باشد تازه نه مدلس تسویه، مدلس عادی صحیح نیست.
عقیل هاشمی روایتی آورده است که راویش بدترین نوع تدلیس را دارد که به قول آقای ذهبی می گوید «قَد خان الله ورسولَه» به خدا و رسول دارد خیانت می کند. دیگر بعد از این مناظره از جهت علمی مرحله بعدی نداشت این خلاصه مناظره بود آقای شریفی گفت یک نفر به عنوان خلیفه زمانت معرفی کن یا بگو به مرگ جاهلیت مُردم، عقیل هاشمی گفت نه یک زمانی طبق یک روایتی می آید که یک عده ای امام ندارند نداشته باشند آن ها هم به مرگ جاهلیت مردند چه فرقی می کند؟ الحمد لله مناظره خیلی عالی بود آقای شریفی به خوبی از پس آقای عقیل هاشمی بر آمد و حسابی حال او را گرفت، دیدیم تمام اطرافیان خودش را جمع کرد بیایند به به و چهچه کنند اما بازخوردهای مناظره مردم نگاه می کنند مشخص است.
مجری:
آن شب خیلی تماس هم داشتند
استاد ابو القاسمی:
تماس های فراوانی داشتند که متأسفانه آن شب وصل نشد. به هر صورت لطف امام زمان بود این فرد آقای هاشمی به قول ملا زاده عقیل بی عقل، بی عقل هم است کلیپ پخش کنید که استاد قزوینی گفتند آقای علی شریفی سیکل دارد شاگرد دسته سوم من به حساب می آید این به نفع ما است. ما در یک شبکه رسمی یک فردی که به قول شما لوله کش است شاگرد دسته سوم استاد قزوینی است این قدر اعتماد به بزرگواران داریم که او را برای مناظره می فرستیم مثلاً با بزرگ ترین کسی که خودشان ادعا می کنند. این مناظره خیلی خوب بود ان شاء الله خدای متعال به آقای شریفی خیر عنایت کند.
مجری:
قول مناظره دیگری هم داده اگر بیاید فکر می کنم ان شاء الله در چند روز آینده باز هم مناظره دیگری خواهیم داشت اگر توفیق داشته باشیم آن جا هم در خدمت بینندگان خواهیم بود. استاد نکته خاصی مانده است؟
استاد ابوالقاسمی:
نه تشکر می کنیم از آقای شریفی و دوستانی که هم مناظره را دیدند هم در پشت صحنه کمک کردند ان شاء الله خدا به همه خیر عنایت کند.
مجری:
ان شاء الله به همه این ها توفیق بدهد، حدود پانزده، شانزده نفر از بینندگان تماس گرفتند و تشکر کردند غیر از کسانی که می خواستند وصل بشود ولی نشد از آن ها عذرخواهی می کنیم. استاد عزیز دو مقدمه را به پایان رساندیم برویم به موضوع برنامه راه روشن که چند هفته گذشته در آن موضوعات صحبت کردیم و از حضرتعالی مطلب گرفتیم نکته ای اگر است بفرمایید.
استاد ابوالقاسمی:
در این مناظره به بزرگوارانی که مطالبی مطرح می کنند به نظر ما این مطلب مطابق با مبانی تشیع نیست و خلاف مسلمات تشیع به حساب می آید. نقدهایی مطرح می کنیم و ادله را هم ارائه می کنیم و دوست داریم که ان شاء الله بیایند و پاسخگو باشند. یک: بحث آقای مسائلی بود که یک جوابیه ای به خیال خودش به پاسخی که ما در شبکه حضرت ولی عصر (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) نسبت به اعتراضات یا نقدهای که به روایات عزای صدیقه طاهره در شهادت سید الشهداء وارد کرده ما جواب این را به آن مناسبت پاسخ دادیم.
مدارک زیادی از روایات مختلف گفتیم او به اصطلاح خواست جواب بدهد اولاً هجم بالایی از ادله ما را اصلاً نگفت و مطرح شان نکرد، چون نمی توانست جواب بدهد. روایت صحیح و السندی که حضرت می گویند کل انبیاء داغدار هستند گفت بله یک داغداری است اما این داغداری مثل غضب خدا است. خدا غضبناک می شود نه این که ذات خدا تغییر کند.
آقا خدا غضب دارد یا نه هر طور می خواهید توجیه کنید پیغمبر دغدار است هر طوری در آن عالم می خواهد باشد داغداری یک اصطلاحی که در آن عالم است نگو نیست انکار نکن. آخرش می گوید بله یک چیزی است اما ... باشد منکر نشو همین را قبول کن جواب های که ما دادیم خیلی هایش را تحریف شده مطرح کرد به اصطلاح مغالطه پهلوان پنبه به کار برد.
برای ما مثل روز روشن شد که این آدم دارد لجاجت و عناد می کند نسبت به چه؟ نسبت به روایات مسلم معصومین (علیهم السلام) کسی که لجاجت کند تو اعتقاد داری ما داریم به دروغ مردم را گمراه می کنیم ما هم اعتقاد داریم شما دارید نسبت به معصومین (علیهم السلام) لجاجت می کنید. راه حل چه است؟
(وَإِنَّا أَوْ إِياكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ)
و ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در ضلالت آشکاری هستيم!
سوره سبأ (34): آیه 24
یا ما یا حضرتعالی جناب آقای مسائلی بر هدایت یا بر گمراهی آشکار هستیم از این دو حال که خارج نیست توهین هم نمی کنیم شما اعتقاد دارید ما داریم مردم را گمراه می کنیم داریم عوامانه به مردم خرافات می دهیم. راه چه است؟
(وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ)
و با آنها به روشی که نيکوتر است، استدلال و مناظره کن!
سوره نحل (16): آیه 125
این جا تشریف بیاورید ما با شما مناظره می کنیم. چند سال قبل در یک گروهی در یکی از فضاهای مجازی دوستانی از مجموعه فعالین فِرَق بودند بنا شد من با آقای مسائلی مناظره ای داشته باشم ایشان گفت نه من هزینه راه نمی توانم بدهم گفتم هزینه راهت را هم می دهیم تشریف بیاورید مناظره کنیم. آخر هر چه اصرار کردیم موضوع چه بود؟ موضوع بحث عزاداری، دیدگاه های خاص شان در مورد عزاداری که ما مدارک داریم ایشان کلمات علمای شیعه را صد و هشتاد درجه عمداً تحریف کرده است.
شخصی سوار ماشین شده بود ماشین به چپ می پیچید این شخص خودش را روی خانمی که پهلویش نشسته بود می انداخت. به راست می پیچید دوباره آن طرف می افتاد خانم گفت ماشین به هر طرف می پیچد نباید خودت را روی من بیاندازی حالا شما هر دفعه به یک طرف غش می کنید. کلمات علمای شیعه هر سری که می آید نمی شود تحریفش کرد یک بار اتفاق دوبار اتفاق یک بند کلمات را تحریف کنید که نمی شود.
این سری هم دیدیم دقیقاً همان کار را دارد می کند این قضیه برای ما مثل روز روشن است کلیپ های آقایان وهابی اصلاً ارزش ندارد پخش کنیم بله مسائلی از خود ما است و مثل ما فکر می کند. ایشان را برای مناظره دعوت می کنیم هزینه رفت و آمدش و اقامتش را هم این جا می دهیم هر چه می خواهند این جا بگوید دهانش را نمی بندیم. روایت می خواهیم برایش بخوانیم و علم رجال مقابلش بگذاریم کلمات علماء را می خواهیم بگذاریم آیه قرآن می خواهیم برایش بخوانیم.
نوشته نه این ها هتاک هستند من حاضر به مناظره با ایشان نیستم. نمرود خیلی آدم مؤدب و خوبی بود که حضرت ابراهیم با او مناظره کرد؟ اصلاً من هتاک من دارم مردم را گمراه می کنم آقای مسائلی من گمراه گر مردم هستم وظیفه شما هدایت است این جا تشریف بیاورید من را هدایت کنید.
مجری:
بله، اگر راست می گویید تشریف بیاورید
استاد ابو القاسمی:
نمی دانم اهل بیت (علیهم السلام) چقدر مظلوم هستند گیر چه کسانی افتادند؟ فکرت اشتباه است قبل از این که نشر بدهی به چهار تا عالم و مرجع نشان بده. ایام عزاداری این ها را پخش می کنید مشخص است تعمد هم دارد ایام عزاداری پخش می کند اگر فقط بحثت، بحث علمی است یک وقت دیگر پخشش کن. مشخص است تو تعمد داری برای کمرنگ کردن عزای سید الشهداء (علیه السلام) چه خواسته چه نا خواسته.
به هر صورت هدفت این است یک جوری باید به این عزاداری ها گیر بدهم وگرنه یک وقت دیگر نشر می دادی مگر این که حالا من تحقیق های کردم دقیقاً مثلاً روز ششم محرم یک مرتبه به نتیجه رسیدم همین موقع پخشش می کنم.
یکی دیگر از بزرگواران، یکی از سخنرانان مطرح جناب حجت الاسلام آقای ناصر یوسفی ایشان در تهران سخنرانی های دارند کلیپی از ایشان هفته قبل خیلی پخش شد بعد از ترور نا جوانمردانه آقای اسماعیل هنیه که در ایران صورت گرفت و ما را هم داغدار کرد. مقام معظم رهبری آن نماز را بر ایشان خواندند ما به تبعیت از رهبر معظم رفتیم در آن نماز شرکت کردیم.
آقای یوسفی یک صحبت های کردند این صحبت ها سه فراز و سه بخش دارد البته یکی از بخش هایش را در دو قسمت مطرح کرد بخشی از آن را اول کلیپ و بخشی هم آخر کلیپ این دو تا را کنار هم گذاشتیم که مقصود مشخص بشود و دو قسمت دیگرش هم پشت سر هم است. اطاق فرمان کلیپ ها را یکی یکی پخش کنند بعد ما راجع به نقد و بررسی آن ها بپردازیم.
مجری:
خیلی متشکرم واقعا پیدا است که زحمت کشیدید و این ها را برای ما مرتب کردید قابل تقدیر است ان شاءالله برای بینندگان هم قابل استفاده باشد. پس اولین کلیپ را ببینیم و بر گردیم در خدمت شما باشیم.
کلیپ شماره یک از آقای ناصر یوسفی:
ما امروز سنی فقهی داریم که در قصه جهاد شیعه است این حرف یعنی چه؟ برادر من در هیچ فقهی از مذاهب اهل سنت شما باب جهاد پیدا نمی کنید من گشتم دارم این حرف را می زنم چرا آن موقع ها به امام حسین خارجی می گفتند؟ می گفتند شما اصلاً حق جهاد و حق قیام علیه سلطان ندارید ولو این که سلطان ظالم باشد، جائر باشد و یزید باشد. جهاد حرام است اصلاً باب جهاد ندارند این که شما امروز سنیی تربیت کردید که دارد برای مبارزه و جهاد می رود قبل از جهاد رفتنش هم دارد خطبه های نهج البلاغه می خواند این یعنی چه؟
استاد ابوالقاسمی:
ایشان گفت هیچ کدام از مذاهب اهل سنت در فقه شان باب جهاد ندارند خروج بر سلطان جائر را حرام می دانند لذا به امام حسین (علیه السلام) خارجی می گفتند! آقا خروج بر حاکم یک مقوله است جهاد یک مقوله دیگر است. اسرائیل به بلاد اسلامی حمله کرده چه ربطی به حاکم دارد؟ (خروج بر حاکم) کتاب هایشان را ببینیم موطأ مالک یک کتاب فقهی از یکی از فقهای مذاهب أربعه کتاب الترغیب في الجهاد. اصلا ابن مبارک کتاب دارد کتاب الجهاد لإبن مبارک. باز کتاب سِیر کبیر شیبانی، باب الجهاد مع الأمراء
احناف کتاب الأم شافعی، بابٌ فی الجهاد، همه مذاهب جهاد دارند سنی ها جهاد دارند این که سنی به جهاد برود یعنی شیعه شده است؟ اصلا چه ربطی دارد؟ اگر کافری به بلاد اسلامی حمله کرد یک سنی از بلاد دفاع کند یعنی شیعه شده است ولو شیعه فقهی؟ سنی اصلاً باب جهاد ندارد؟ بعدش هم می گوید من تحقیق کردم! با یک جستجوی کمتر از ده ثانیه ای (باب الجهاد، کتابٌ فی الجهاد، بابٌ فی الجهاد) چهار تا کلمه جستجو زدم عدد النتائج: 1243 در یک ثانیه، یک ثانیه شما جستجو بزنید کتاب های فقهی مشخص می شود فرمایش شما درست نیست. شاید مقصود ایشان از جهاد، خروج بر حاکم جائر است.
مجری:
احتمالاً دو تا معنا را خلط کرد باشد.
استاد ابوالقاسمی:
احتمال دارد می گوییم سبق لسان بود خروج بر سلطان جائر که سنی ندارد و شیعه دارد چه ربطی با جنگ اسرائیل و آقای اسماعیل هنیه دارد؟ موضوع صحبت آقای اسماعیل هنیه است موضوع راجع به خروج سید الشهداء (علیه السلام) بر ضد یزید نیست موضوع بر ضد قیام بر حکام جائر منطقه نیست.
مجری:
یک متجاوز آمده به بلاد اسلامی حمله کرده است.
استاد ابوالقاسمی:
کلیپ اول را یک بار دیگر با هم ببینیم بعد خلاصه جواب را دوباره عرض می کنم.
تکرار کلیپ شماره یک از آقای ناصر یوسفی:
ما امروز سنی فقهی داریم که در قصه جهاد شیعه است این حرف یعنی چه؟ برادر من در هیچ فقهی از مذاهب اهل سنت شما باب جهاد پیدا نمی کنید من گشتم دارم این حرف را می زنم چرا آن موقع ها به امام حسین خارجی می گفتند؟ می گفتند شما اصلاً حق جهاد و حق قیام علیه سلطان ندارید ولو این که سلطان ظالم باشد، جائر باشد و یزید باشد. جهاد حرام است اصلاً باب جهاد ندارند این که شما امروز سنیی تربیت کردید که دارد برای مبارزه و جهاد می رود قبل از جهاد رفتنش هم دارد خطبه های نهج البلاغه می خواند این یعنی چه؟
مجری:
ایشان لابد اشتباه متوجه شده است.
استاد ابوالقاسمی:
اما من جور دیگر عرض می کنم (خوب دقت کنید) جهادی که اهل سنت می روند با جهادی که شیعه می رود یک فرق اساسی دارد فرقش چه است؟ شیعه اعتقاد به حُسن و قبح عقلی دارد بعضی از کارها را ذاتاً قبیح می داند. ظالم بودن را قبیح می داند. لازم نیست مفتی یا فتوا دهنده و فقیه هم بگوید دشمن حمله کرده برو با او مقابل کن می فهمم این کار بد است و باید بروم با او مقابله کنم لازم نیست در جهاد دفاعی فتوایی بدهد. ظلم هر جا بود منِ شیعه اعتقاد به حُسن و قبح عقلی دارم می گویم ظلم قبیح است این برای من حکم شرعی می آورد وظیفه دارم بروم مقابل ظلم بایستم. الان قدرت ندارم چه کار می کنم؟ قدرت ندارم در فکر این می شوم که قوی بشوم تا بتوانم ظلم را بر طرف کنم.
اما یک سنی به چه عنوان به مقابله با ظالم می رود؟ حُسن و قبح را که قبول ندارد می گوید خدا دستور داد حاکم هر چه گفت باید انجام بدهی. فقیه هر چه گفت انجام بده حاکم اگر گفت الان ظلم می کنند اما صبر کن من صبر می کنم فقیه گفت ظلم است صبر کن من هم صبر می کنم هیچ بدی نمی دانم!
ما می گوییم نمی شود قدرتی باشد و مقابله ای صورت نگیرد این ها می گویند اگر حاکم ما گفت نرو نمی روم از حاکم اطاعت می کنم ولو حاکم در فکر این که مسلمان ها را قوی کند و بعد به جنگ ظلم برود نباشد. اصلاً ظلم برای ما ملاک نیست ما ظلم قبول نداریم.
مجری:
این نظر اهل سنت است؟
استاد ابو القاسمی:
این نظر عمومی آن ها است که حُسن و قبح را قبول ندارند اگر بیاییم بگوییم ما ظلم ستیز هستیم و ظلم ستیزی یعنی پذیرش مبنای شیعی این درست می شود. اما جهاد نه این ها را نباید با هم خلط کرد یک جهاد داریم یک خروج بر حاکم داریم یک ظلم ستیزی داریم. بله ظلم ستیزی را این ها ذاتاً لازم نمی دانند چون اصلاً حُسن و قبح عقلی را قبول ندارند. عوام قبول دارند ظلم بد است اما این حرف هایی است که علمای شان برای شان مطرح می کنند مبانی است که علما برای کنترل کردن مردم درست کردند. پس اگر می خواهیم مطلبی را بگوییم دقیقاً بیان کنیم این گونه بیان کنیم که بعد آقایان در کانال های سنی مسخره کنند ما که کتاب جهاد داریم. بله شما کتاب جهاد دارید اما ظلم ستیزی نمی توانید داشته باشید چرا؟ چون برای ظلم قُبح ذاتی قائل نیستید ظلم بود، بود اگر خدا دستور داد مقابله کنم خدا چه زمانی دستور می دهد؟ الان حاکم مان می گوید نه این ظلم را صبر کنیم چون حاکم گفته است حاکم ضل الله است لذا باید اطاعت از حاکم کنم لذا این ظلم دیگر مشکل پیدا نمی کند.
لذا در عربستان فتوا دادند اگر امیر و حاکم صلح نامه و آتش بس دائمی با غاصبین بلاد اسلام بر قرار کرد حاکم بسته حق دارد اصلاً صلح دائمی با ظالم طبق مبنای شیعه نشدنی است.
پس سه تا مقوله است ظلم ستیزی، جهاد و خروج بر حاکم؛ خروج بر حاکم ربطی به ماجرای آقای اسماعیل هنیه ندارد جهاد اهل سنت دارند آنی که ما داریم و دیگران ندارند ظلم ستیزی ناشی از برداشت عقلی است این ناشی از این که ما شیعیان می گوییم در فقه، عقل باید استفاده بشود مثل مذاهب دیگر نیست که عقل را کنار گذاشته باشند این راجع به کلیپ اول این بزرگوار.
مجری:
نکته خیلی مهمی بود یعنی یک راه حل برای کشف شبهات و ابهامات است دقت کنیم همین که استاد فرمودند مقوله ها ممکن است با هم اشتباه بشود یا عمداً یا از روی جهل آن دو تا مقوله با هم متناقض هستند یکی می کند و به خورد ما می دهد این یکی از چیزهایی است که در شبهات زیاد با آن برخورد می کنیم. میان برنامه ای ببینیم و بعد در خدمت شما و جناب اقای دکتر باشیم
(میان برنامه)
مجری:
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله وصلی الله علیک و علی الارواح التي حلت بفنائک» کم کم ایام اربعین در پیش رو است خیلی ها عزم خودشان را بستند تا به این سفر نورانی و بهشتی ان شاء الله بروند و ما را هم از دعای خیرشان فراموش نکنند.
در خدمت جناب آقای دکتر ابوالقاسمی هستیم ان شاء الله برخی از شبهاتی که در فضای مجازی پخش شده است پاسخ بدهند، اگر تاریکی، ظلمت و جهلی در ذهن ما است روشن بشود. استاد امروز این کلیپ را با یکی از همکاران داشتیم نگاه می کردیم این کلیپ با همین موضوع در فضای مجازی خیلی دست به دست شده بود شما هم خیلی زحمت کشیدید این مطالب را برای ما آماده کردید استفاده کردیم.
استاد ابوالقاسمی:
این یک بخش فرمایشات این بزرگوار بود اما دو بخش دیگر هم داشت در بخش دوم فرمایشات شان می فرمایند که اغلب نیروهای لشکر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) از اهل سنت بودند کلیپ را با هم ببینیم.
مجری:
این کلیپ را هم ببینیم نکته ای خوبی دارد و ان شاء الله استاد هم تحلیل می کند.
کلیپ شماره دوم از آقای ناصر یوسفی:
ما یک تعبیری در کوفه امیر المؤمنین داریم به اسم تشیع سیاسی، مرحوم کَشی در کتاب شریف رجال می فرماید در کوفه امیر المؤمنین ما پنجاه تا شیعه اعتقادی بیشتر نداشتیم. شیعه اعتقادی تعریفش همینی که شما هستید اعتقاد به عصمت اهل بیت، اعتقاد به علم غیب اهل بیت، اعتقاد به خلافت بلافصل اهل بیت بعد از پیغمبر که با نص الهی است شما قائل به این هستید. اثنی عشر خلیفه هم می خواهید اضافه کنید اضافه کنید این می شود تعریف شیعه اعتقادی ما پنجاه تا از این ها در کوفه داشتیم مثل عمار و مالک که عصمت برای امیر المؤمنین قائل بودند. مولای ما فقط در این نکته فنی است رفقاء این را بزنید به صورت آن های که می گویند حماس سنی هستند اصلاً شیعه نیستند نباید پشت شان در آمد دقت.
مولای ما فقط در جنگ صفین بیست هزار شهید دادند ما که پنجاه تا شیعه اعتقادی بیشتر نداشتیم قریب به اتفاق اگر این چهل، پنجاه را ندید بگیریم همه می شود قریب به اتفاق شهدای رکاب امیر المؤمنین محبین اولیه بودند!
مجری:
این هم نکته ای دیگری بود که ایشان گفتند
استاد ابوالقاسمی:
چند تا نکته، ما قبلاً مفصل در همین برنامه صحبت کردیم برای ظلم ستیزی طرف حتماً باید شیعه باشد؟ نه. باید سنی باشد؟ نه، باید مسلمان باشد؟ نه، مفصل آوردیم امیر المؤمنین یک زن یهودی را مسلمان کرد. این چه حرفی است مگر شیعه ای می آید می گوید از مظلوم دفاع نکن چون سنی است یک طوری می گویند انگار شیعیان می گویند اگر سنیی مظلوم بود از او دفاع نشود. امام ما گفت زن یهودیه، ماجرای زن یهودیه را خیلی از منبری ها گفتند و همه هم شنیدند این یک جنبه اش.
اما این که قریب به اتفاق لشکر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) اهل سنت بودند بله در کتاب رجال کَشی هشام از ابو خالد کابلی از امام باقر (علیه السلام)
«وَ ذَكَرَ هِشَامٌ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام عِنْدَكُمْ بِالْعِرَاقِ يُقَاتِلُ عَدُوَّهُ وَ عِنْدَهُ أَصْحَابُهُ»
اصحابش هم بودند حضرت با دشمنان می جنگید
«وَ مَا كَانَ فِيهِمْ خَمْسُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ، وَ حَقَّ مَعْرِفَةِ إِمَامَتِهِ.»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص6
پنجاه شیعه اعتقادی نداشت حتی روایتش را استاد ما استاد قزوینی فرمودند بارها هم در شبکه خواندند در زمان جنگ صفین وقتی که مالک اشتر گفت ده ضربه شمشیر مانده است پنج نفر را بکشم معاویه تمام می شود چه گفتند؟ گفتند علی فقط تو هستی، حسن، حسین، محمد حنفیه و مالک اشتر هستید، شما پنج نفر در لشکر این اعتقاد را دارید. همه ما با تو مخالف هستیم حرف بزنی و این چهار نفر را هم این جا می کشیم یا کَت بسته تحویل معاویه می دهیم.
این لشکر حضرت علی بوده حرف نتوانست بزند پس این که اغلب نیروهای حضرت شیعه اعتقادی نبودند صد در صد درست است، پس چه بودند؟ اعتقاد داشتند حضرت علی خلیفه چهارم است خلیفه اول ابوبکر، دوم عمر، سوم عثمان و چهارم حضرت علی، این شیعه یا سنی می شود؟ البته در ادامه بگوییم اهل کوفه که به آن ها آن دوران شیعه علی گفته می شود همین شیعیان این گونه ای که از جهت اعتقادی سنی بودند به امام حسین نامه نوشتند بعدش هم امام حسین را کشتند.
اما یک نکته ای محبت این ها به خلیفه اول چگونه بود؟ و آیا هر کسی به خلیفه اول محبت داشته باشد کفایت می کند؟ سوال: الان من ادعای محبت به ائمه (علیهم السلام) داشته این ادعای محبت من را نجات می دهد؟
مجری:
در هیچ عملی ادعای خالی نجات دهنده نیست.
استاد ابوالقاسمی:
ادعای محبت کفایت نمی کند این محبت باید به فرموده امام صادق (علیه السلام) یکی از سه خصوصیت را در تو نشان بدهد، چه خصوصیتی؟ این که مرگ با محبت را بر زندگی بدون محبت ترجیح بدهی. بیماری با محبت را بر سلامت بدون محبت ترجیح بدهی. فقر با محبت را بر ثروت بدون محبت ترجیح بدهی.
فرمودند هیچ کدام از شما حقیقت ایمان را درک نمی کند تا یکی از سه خصوصیت داشته باشد مرگ در نزد او از زندگی شیرین تر باشد. فقر از ثروت، بیماری از سلامت همه سرها را پایین انداختند. بعد گفتند این سه تایی که من گفتم نه این که مرگ مطلقا از زندگی شیرین تر باشد فلانی مگر تو مرگ با محبت ما را بر زندگی بدون محبت ترجیه می دهی؟ گفت چرا آقا من همین را گفتم همه سرها را بلند کردند.
آن محبتی که ملاک است چه در این طرف و چه در آن طرف محبتی است که در عمق جان نفوذ کرده باشد به این حالت رسیده باشد و دوم: از معرفت باشد یعنی چه؟ یک بار من یک شخصی را می بینم و فکر می کنم این شخص پدر من است. فرض کنیم یک شخصی در یک جایی متولد شده پدرش را هم ندید به او می گویند پدر شما یک، دو، سه، چهار این خصوصیت ها را دارد برو فلان کشور پیدایش کن رفت در آن کشور گشت و گفت بله این پدر من است.
بعد اشتباه در آمد آن محبتی که این شخص به این پدر فرضی پیدا کرده است این محبت، محبت واقعی است یا محبت توهمی؟ چه محبتی است؟ بله ما روایت داریم اگر کسی نسبت به دشمنان واقعی اهل بیت، نسبت به جِبت و طاغوت ها محبت واقعی داشته باشد (روایت محبت گفت) محبت داشته باشد حق بر خدا این است که او مِنْ... در آتش بیاندازد.
آن چه محبتی است؟ محبتی است که از معرفت باشد، حالا این آدمی که به او محبت ورزید در واقع دشمن پدرش بود (فرض کنیم) پدر این ناراحت می شود تو به دشمن من محبت کردی یا می گوید تو این قدر به من علاقه داشتی کوچک ترین علامت های دیدی فکر کردی من (پدرت) هستم به او محبت کردی اگر یک کسی به یک فردی که دشمن اهل بیت است محبتی داشت و این محبت ناشی از علم نبود فکر می کرد این ها واقعاً خلفاء و تابع پیامبر (صلی الله علیه وآله) بودند و به آن ها محبت داشت این محبت همان محبت مضر است؟ نه، آن محبت مضر، محبتی است که بعد یا ناشی از معرفت باشد.
بنابراین وقتی این طرفش را توجه می کنیم که هر محبتی موجب بهشتی شدن نمی شود هر محبتی هم موجب جهنمی شدن نمی شود. این هم تقریباً جزء مطالبی است که زیاد در منبرها گفته می شود حداقل این طرفش هر محبتی بهشتی نمی شود البته آن طرفش خیلی چیز سنگینی نیست این مقدارش را ما از ایشان قبول داریم مطلب درستی هم است مأجور باشند.
اما با این مخلفاتی که عرض کردم کسانی که این خصوصیت را داشتند بعدش به کجا رسیدند؟ تتمه اش هم گفته بشود چون که با همین روش ادامه دادند و جلو رفتند به سید الشهداء (علیه السلام) خیانت کردند آن وضعیت پیش آمد. اما سراغ کلیپ آخر برویم که اصلی ترین کلیپ است.
مجری:
ولی این نکته خیلی زیبایی بود مرگ، بیماری و فقر سه تا ایستگاه بسیار سخت در حیات هر انسانی که در آن جا یاد آن فرمایش امیر المؤمنین در لیلة المبیت می افتیم در مورد حضرت قاسم در عاشوراء می افتیم نکته خیلی جالبی بود ان شاء الله بینندگان این مطلب را پی بگیرند بیشتر از این قضیه مطلب بگیرند. به موضوع خودمان بر گردیم کلیپ سوم را ببینیم و ان شاء الله در خدمت شما و جناب استاد ابو القاسمی خواهیم بود.
کلیپ شماره سه از آقای ناصر یوسفی:
قشنگی قصه به این است که امت سازی امیر المؤمنین دنبال این نیست همان اول اثنی عشری تربیت کند. آقا به این بلوغ فکری رسیدیم معاویه ظالم است بیا با هم برویم ظالم و مستکبر را بزنیم.
استاد ابوالقاسمی:
خطرناک ترین بخش فرمایش ایشان همین بود که در امت سازی امیر المؤمنین اول دنبال این نیست که شیعه اثنی عشری تربیت کند. اول دنبالش نیست یا نمی توانست؟ با هم فرق می کند. یک بار می گوید امیر مؤمنان دنبال این است که شیعه اعتقادی درست بکند ولی نمی شود، چرا؟ چون اگر منِ علی بیایم دنبال شیعه اعتقادی درست کردن یک کار کوچک شان را منِ علی ابن ابی طالب خواستم اصلاح کنم نماز تراویحش را خواستم بر طرف کنم گفتند وا سنت عمرا روایت در کتاب شریف کافی، جلد 8، صفحه 58 امیر مؤمنان سخنرانی کردند بعد فرمودند دشمنان اگر فقط و فقط باطل را می گفتند کسی از آن ها تبعیت نمی کرد اما حق و باطل را گرفتند مخلوط شان کردند آن موقع شیطان مسلط بر اولیاء خودش شد؛ اما خدای متعال عده ای را نجات داد. بعد فرمودند فتنه های می آید از این جا شروع کردند
«أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ مَعَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ خَاصٌّ مِنْ شِيعَتِهِ»
سخنرانی بود اما همه نیامده بودند چه کسانی آمده بودند؟ اهل بیت خاصه و شیعه فرمودند:
«قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالا»
والی های قبل از من کارهای کردند
«خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»
با پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مخالفت کردند.
«مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ، مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ »
عمداً مخالفت کردند پیمان شان را شکستند و سنتش را تغییر دادند.
«أ ما وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلى مَوَاضِعِهَا وَ إِلى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»
اگر مردم را بر ترک آن بدعت ها وادار کنم و آن ها را به حالت عادی بر گردانم به آن حالاتی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود چه می شود؟
«لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي»
همین که شما می گویید حضرت گفت بیست هزار تا بودند شما فرمودید شهید هستند ان شاء الله که شهید هستند امید داریم ما جای خدا نیستیم. در زمان پیغمبر در جنگ بدر هم قتیل الحمار داریم ان شاء الله بهشتی هستند. اما در شهادت ممکن است شهید بشوند قبلاً هم مفصل برنامه رفتم روایت هایش را هم خواندم. ممکن است کسی که در رکاب امام حق جهاد می کند شهید بشود، اما همان های که شما گفتید فقط پنجاه تا شیعه اثنی عشری بودند «لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي» کل لشکر هم پراکنده می شدند.
«حَتّى أَبْقى وَحْدِي، أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عز وجل»
اگر آن ها را بر طرف کنم نه ای که منِ علی نمی خواهم برایم مهم نیست. امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (علیه الصلاة والسلام) می خواست نمی توانست پس این جمله ای که شما فرمودید در امت سازی امیر مؤمنان اول دنبال این نیست که شیعه اثنی عشری تربیت کند نخیر دنبال این است اما نمی تواند. لذا گفت تراویح نخوانید اگر دنبال این نبود اصلاً نمی گفت مگر بیکار است بگوید آقا نمی کنم امیر مؤمنان می خواهد به من و شما بگوید دغدغه هدایت داشته باش اگر فرصتش نبود نکن این را دغدغه دومت قرار نده دغدغه اولت باشد منِ علی دنبال امت سازی هستم اما قبل از آن تراویح شما را هم باید حل کنم.
یک تست می کنم شد الحمد لله نشد سراغ مرحله بعدی و مرحله بعدی می رویم کَفِش به این جا می رسد حالا که شما انجام نمی دهید اقلاً با ظلم مقابله کن این کَف کفِش است چرا شما همه را به کَف قانع می کنید؟ چرا همه در کف نگه می دارید؟ پایین ترین مرحله است این جمله اش را داشته باشید می گوید امیر مؤمنان اول دنبال این نبود که مردم رشد کنند اول دنبال این بود که مردم در همان درجه پایین تر بمانند بعد اگر درجه پایین شد یک ذره...
نه از همان اول هر کسی لیاقتش بالاترین درجه است بالاترین درجه باشد. هر کسی به هر مقداری توانایی داشت به همان مقدار بله ما این را قبول داریم که اولویت امیر مؤمنان رساندن همه مردم به بالاترین درجه مقدور خودشان بود. اما بالاترین درجه مقدور یک عده زیادی در آن دوران همان کف به حساب می آمد بالاتر از این نمی توانستند ادامه روایت.
«حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ علیه السلام فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ رَدَدْتُ فَدَكاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم كَمَا كَانَ»
چه کارهای را می گویند؟ می گویند جایگزینی مقام ابراهیم، بر گرداندن فدک، تغییر صاع پیامبر
«وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَايَا مِنَ الْجَوْرِ قُضِيَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَيْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ الْحُكْمَ فِي الْفُرُوجِ وَ الْأَحْكَامِ»
پیغمبر یک سری قطعیه قرار داده بود جاهایی را ملک افرادی کرده بود به آن ها نداده بودند من نمی توانم این ها را بدهم. ملکش است نمی توانم به او بدهم پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فلان جا به او باغ داد نمی توانم به او بدهم فقیرش می کند بکند چه کارش کنم؟ دار جعفر را به ورثه اش بر گردانم، مسجد را خراب کنم یک سری قضایای جوری که انجام شد. یک سری با زن های ازدواج کردند این زن به غیر حق همسر او شده است.
امیر مؤمنان می گوید منِ علی نمی توانم لشکرم اجازه نمی دهند من اگر این زن غصبی را بگیرم به شوهرش بر گردانم لشکرم شورش می کند. یک زن نا محرم زیر یک شوهر غصبی؟ حضرت امیر المؤمنین فرمود نمی توانم حلش کنم لشکرم شورش می کنند.
«وَ سَبَيْتُ ذَرَارِيَّ بَنِي تَغْلِبَ»
فلان گروه باید در بردگی باشند
«وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَيْبَرَ»
عمر ابن خطاب زمین خیبر را تقسیم کرد باید این ها را به بیت المال بر گردانم
«وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا»
یک عده چند هزار، چند هزار سکه می گیرند نمی توانم این را قطع کنم منِ امیر مؤمنان نمی توانم حقوق های نجومی را قطع کنم چرا؟ چون نیرو ندارم
«وَ أَلْقَيْتُ الْمِسَاحَةَ وَ سَوَّيْتُ بَيْنَ الْمَنَاكِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ الرَّسُولِ كَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِلَى مَا كَانَ عَلَيْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِيهِ مِنَ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِيذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَيْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّكْبِيرِ عَلَى الْجَنَائِزِ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ النَّاسَ الْجَهْرَ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِي مَسْجِدِهِ مِمَّنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِمَّنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى حُكْمِ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الطَّلَاقِ عَلَى السُّنَّةِ وَ أَخَذْتُ الصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ الْوُضُوءَ وَ الْغُسْلَ وَ الصَّلَاةَ إِلَى مَوَاقِيتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ »
گفتم همه باید با مثل هم ازدواج کنند نه این که ایرانی حق ازدواج با عجم نداشته باشد. خمس را اجرا کردم مسجد پیغمبر را بر گرداندم درهای که دیگران باز کردند می بستم در خودم را باز می کردم. مسح بر خفین را حرام می کردم بر نبیذ حد می زدم می گفتم دو متعه حلال است اگر می گفتم پنج تا تکبیر باید به نماز میت بگویید می گفتم بسم الله را باید بلند بگویید. آن کسانی که با پیغمبر در مسجد آوردند بیرون شان می کردم کنایه است یک عده ای را بدون اجازه پیامبر داخل مسجد آورده بودند.
مردم را بر حکم قرآن وادار می کردم بر طلاق سنت نه سه طلاق بدعی و صدقات را درست بر اصنافش تقسیم می کردم وضو و غسل درست انجام می دادم به آن ها یاد می دادم وضو درست بگیرید نماز را به وقتش بر می گرداندم یعنی وقتی که این ها می گویند وقت نماز نیست. اهل نجران را به منطقه خودشان می بردم
«وَ رَدَدْتُ سَبَايَا فَارِسَ»
اسیران ایرانی را بر می گرداندم. الان درست است ایرانی ها در مدینه، کوفه و بقیه جاها اسیر هستند یعنی چه؟ یعنی آقای ایرانی عزیز تو الان این جا به نا حق بردگی داری می کنی برده هستی منِ علی ابن ابی طالب هم وعده آزاد شدن و وعده کمک به مظلوم را دادم دنبال کمک به مظلوم هم هستم اما تو را نمی توانم آزاد کنم چون لشکریانی که من با آن ها فعلاً حکومت را دارم نیم بند می چرخانم اگر تو را از بردگی آزاد کنم شورش می کنند همین مقدار هم هدایتگری نمی توانم بکنم.
یعنی حضرت علی نمی خواست یا نمی توانست؟ ما در انتخاب کلمات مان باید مراقب باشیم اگر این کار را می کردم
«إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي»
همه پراکنده می شدند. من به مردم گفتم در ماه رمضان فقط نماز واجب حق خواندن نافله به جماعت را ندارید بدعت است. یک عده از اهل لشکرم
«یقاتِلُ»
در لشکرم به دفاع از من می جنگید گفت:
«يَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَر»
سنت عمر را عوض کردند می گوید در ماه رمضان نماز مستحبی نخوانید
«وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي»
ترسیدم شورش کنند
«مَا لَقِيتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الْفُرْقَةِ»
چقدر این ها اهل تفرقه هستند؟ همه جمع هستند نه این ها تفرقه است دورِ من است این ها امت سازی نیست خودمان را گول نزنیم این های که دورِ من هستند تفرقه ای که دور من جمع شده است. چه زمانی امت می شود؟ زمانی که منِ علی را بشناسند. قبلاً هم گفتیم اگر روی اصلاح عقیدتی این بزرگواران کار نشود چچن، بوسنی، آذربایجان و جاهای دیگری می شود که بعضاً چوبش را هم خوردیم.
وظیفه ما دفاع از آن ها بود نمی گوییم نباید دفاع کرد باید آن جا برویم خون مان را هم در دفاع از مظلوم بدهیم اما وظیفه ما هدایت است.
مقام معظم رهبری در کنگره امام رضا (علیه السلام) دو، سه ماه قبل فرمودند کلیپش را در شبکه پخش کردیم رسماً گفتند ما وظیفه داریم تقیه هم نباید بکنیم برای کل غیر شیعیان با دلیل قطعی در رسانه ها، ثابت بکنیم امامت الهی، ولایت الهی، عصمت، ارتباط با خدا، ارتباط با ملائکه ائمه را. وظیفه داریم اگر شما تابع ولی فقیه هستید برداشت ولی فقیه از رفتار امیر مؤمنان این است که اولویت اولش این است ولی نمی تواند حالا ما هم وظیفه داریم اما ما دیگر نمی توانیم چرا؟ چون فرمودند تقیه نباید کرد امیر مؤمنان تقیه می کرد ما تقیه نباید بکنیم.
امیر مؤمنان ترسید حکومتش به هم بریزد حکومت ما به هم می ریزد؟ نه
«مَا لَقِيتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الْفُرْقَةِ وَ طَاعَةِ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّار»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص58- 63
چقدر من سختی کشیدم این ها هنوز دارند از ائمه ضلالت اطاعت می کنند هنوز دارند از دعاة به سمت آتش اطاعت می کنند این که نمی تواند با من یک امت بشود. بله با من در یک هدف محدود موقتی همراه می شود همین فرصت اندکی که با من همراه است باید برای اصلاح فکرش کار کنم.
لذا امیر مؤمنان هر بار منبر می رفت می فرمود:
«فَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ لَمَّا وُلِّيَ تَيْمٌ وَ عَدِي»
الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص190
تمام منبرهایش این را می فرمود از وقتی که پیغمبر از دنیا رفت من مظلوم بود زمان تیم و عدی هم من مظلوم بودم، خدا رحمت شان کند ولی خیلی ما را اذیت کردند حق ما را خوردند به ما ظلم کردند حضرت این ها را می گفت. یک جوری هم می گفت به این ها بر نخورد ولی حضرت حرف ها را می فرمود این قدر فرمودند که اشعث ابن قیس عصبانی شد گفت علی تو که با معاویه جنگیدی، با عایشه، طلحه و زبیر جنگیدی با آن ها هم می جنگیدی مدام هر دفعه بالا منبر می روی می گویی «فَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ لَمَّا وُلِّيَ تَيْمٌ وَ عَدِي» پس آن موقع شمشیرت کجا بود؟ حضرت یک مناظره مفصلی با او کردند یعنی حضرت دارند اصلاح می کنند همزمان با این که این ها را برای جهاد آورده اند به هدف تقابل با معاویه آوردند می گوید کَفِش را قبول داری ذره ذره رویت کار می کنم اصلاح شو بر گرد شقشقیه را برای چه فرموده؟ آن نامه ای که با مدل پلیس خوب، پلیس بد با دعوای زرگری با چند از اصحاب شان کردند.
چند تا از اصحاب آمدند علی جان سقیفه چه شد؟ حضرت گفتند می خواهید شورش راه بیاندازید الان فلان جا، معاویه رفت فلان منطقه را گرفت مگر وقت این سوالات است؟ بعد گفتند فردا من نامه ای می نویسم این نامه را بروید بخوانید این یعنی چه؟ اگر وقتش نیست حالا فردا یک نامه ای می نویسم ندارد بروید تمام شد. گفتند نه فردا یک نامه ای می نویسم نامه را آوردند گفتند این نامه را به کل بلاد اسلامی ببرید هر هفته در همه نماز جمعه ها بخوانید.
مگر نمی گویید الان معاویه حمله کرده فلان جا را گرفت پس این نامه را برای چه بیاوریم بخوانیم؟ نامه را بیاورم خیلی عجیب است.
مجری:
حدیث قبلی که فرمودید منبعش کجا بود؟
استاد ابوالقاسمی:
روضه کافی، جلد 8، صفحه 158
مجری:
این را عرض کردم که بیننده ها بروند مراجعه کنند در برنامه های متعدد این احادیث مطرح شده حدیث خیلی خوب و کاربردی برای شناخت شرایط زمانه و نجات از این شبهاتی که مطرح می شود.
استاد ابوالقاسمی:
متن روایت این طور است می گوید:
«دَخَلَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ وَ حُجْرُ بْنُ عَدِيٍّ وَ حَبَّةُ الْعُرَنِيُّ وَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ»
بعد از سقوط مصر
«وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِين فَقَالُوا لَهُ: بَيِّنْ لَنَا مَا قَوْلُكَ فِي أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ»
گفتند آقا نظرت راجع به ابوبکر و عمر چه است؟ در این گروه حارث حمدانی، شیعه اثنی عشری است حبِه شیعه اثنی عشری است عمرو ابن الحمق شیعه است اما عبد الله ابن سبأ نه و حجر ابن عدی اختلافی است که آن موقع شیعه اثنی عشری بود یا خیر؟
«مَا قَوْلُكَ فِي أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ»
نظرت چه است؟ حضرت فرمودند:
«فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ علیه السلام وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا»
وقت این حرف ها است؟
«وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِيعَتِي بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟»
مصر را گرفتند شیعیانم را دارند می کشند اما من یک نامه ای می نویسم
«أَنَا مُخْرِجٌ إِلَيْكُمْ كِتَاباً أُخْبِرُكُمْ فِيهِ عَمَّا سَأَلْتُمْ وَ أَسْأَلُكُمْ»
از شما می خواهم
«أَنْ تَحْفَظُوا مِنْ حَقِّي مَا ضَيَّعْتُمْ»
شما حق من را تضییع کردید دوباره حفظش کنید
«فَاقْرَءُوهُ عَلَى شِيعَتِي»
برای شیعیان من بخوانید
«وَ كُونُوا عَلَى الْحَقِّ أَعْوَاناً»
یاور حق باشید. مفصل بعد گفتند این نامه ای که می نویسم در متن های دیگر است هر هفته در نماز جمعه خوانده بشود.
مجری:
یک جور بیانیه است؟
استاد ابوالقاسمی:
بله.
«كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ كِتَاباً بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ أَمَرَ أَنْ يُقْرَأَ عَلَى النَّاسِ، وَ ذَلِكَ أَنَّ النَّاسَ سَأَلُوهُ عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ، فَغَضِبَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ: قَدْ تَفَرَّغْتُمْ لِلسُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ انْفَتَحَتْ وَ قَتَلَ مُعَاوِيَةُ ابْنَ خَدِيجٍ وَ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ»
این ها با هم جنگیدند
«فَيَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا بِمُصِيبَتِي بِمُحَمَّدٍ»
مصیبت محمد خیلی سنگین بود مثل پسر من بود. بعد فرمودند من فردا نامه ای می نویسم
«فِيهِ تَصْرِيحُ مَا سَأَلْتُمْ فَدَعَا كَاتِبَهُ»
گفت ده نفر از ثقات من را بیاور جمع شان کرد چه کسانی بودند؟
فَقَالَ: «أَدْخِلْ أَصْبَغَ بْنَ نُبَاتَةَ، وَ أَبَا الطُّفَيْلِ عَامِرَ بْنَ وَائِلَةَ الْكِنَانِيَّ، وَ رَزِينَ بْنَ حُبَيْشٍ الْأَسَدِيَّ، وَ جُوَيْرِيَةَ بْنَ مُسْهِرٍ الْعَبْدِيَّ، وَ خِنْدَفَ بْنَ زُهَيْرٍ الْأَسَدِىَّ، وَ حَارِثَةَ بْنَ مُضَرِّبٍ الْهَمْدَانِيَّ، وَ الْحَارِثَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْوَرَ الْهَمْدَانِيَّ، وَ مِصْبَاحَ النَّخَعِيَّ، وَ عَلْقَمَةَ بْنَ قَيْسٍ، وَ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ، وَ عُمَيْرَ بْنَ زُرَارَةَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ: خُذُوا هَذَا الْكِتَابَ، وَ لْيَقْرَأْهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي رَافِعٍ»
جمع شدند گفت این کتاب را بگیرید عبید الله بن أبی رافع هم یک دور بخواند
«وَ أَنْتُمْ شُهُودٌ كُلَّ يَوْمِ جُمُعَةٍ»
هر هفته خوانده بشود
«فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ عَلَيْكُمْ فَأَنْصِفُوهُ بِكِتَابِ اللَّهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ»
هر کسی هم که اعتراض کرد کتاب خدا بین ما و شما، استدلال من، استدلال قرآنی است. ما بگوییم امیر مؤمنان دنبال شیعه کردن شان نبود که یک نامه نوشت هر هفته در نماز جمعه خوانده بشود. فقط حضرت یک بازی زر گری راه انداخت دعوایی دو، سه نفر کردند الان وقت مناسب نیست ولی حالا نامه را می نویسم هر هفته بخوانید.
مشخص است دعوا زر گری است زر گری نباشد هم حضرت از موقعیت نهایت استفاده را برای هدایت کردند چه زر گری بگیرید چه نگیرید یعنی حضرت دنبال یک فرصت کوچک برای هدایت مردم است. این که ما بگوییم در امت سازی اول دنبال این نیست که شیعه تربیت کند نخیر اول از همه چه در امت سازی چه در غیر امت سازی همه اش دنبال این است که شیعه تربیت کند. هر کجا نتواند این جا تنزل می کند کمتر «الضرورات تتقدر بقدرها» این هم راجع به کلیپ سوم
مجری:
تشکر می کنیم از شما عالی بود و مثل همیشه خیلی آموختیم. ان شاء الله که بتوانیم بیشتر از حضرتعالی استفاده کنیم و بهرمند شویم در برنامه های آینده هم حضور داشته باشید استاد دکتر ابو القاسمی متخصص در مسائل دینی و عقاید که الحمدلله شبکه حضرت ولی عصر نمونه ای شما را دارد و ان شاء الله بتوانیم از این نوع اساتید بیشتر استفاده کنیم.
عزیزان بیننده از شما هم تشکر می کنم بیشتر از یک ساعت در خدمت شما بودیم و از جناب استاد ابو القاسمی بهره مند بودیم. عزیزان بیننده ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید در ایام عزاداری ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و ایام که یاد آور مصائب سنگین برای خاندان اهل بیت عصمت و طهارت است. همه شما را به خدای منان می سپاریم «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ» خدا حافظ