2024 October 4 - جمعه 13 مهر 1403
عامل مهم «قداست سازی و قداست زدایی» در وقوع فاجعه کربلا
کد مطلب: ١٥٨٩٤ تاریخ انتشار: ٢٥ مرداد ١٤٠٣ - ١٥:٤٩ تعداد بازدید: 692
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
عامل مهم «قداست سازی و قداست زدایی» در وقوع فاجعه کربلا

ویژه برنامه مع امام منصور24-04-1403

 
 
 

 

لينک دانلود
  
 
 
 بسم الله الرحمن الرحیم

24/04/1403

موضوع: عامل مهم «قداست سازی و قداست زدایی» در وقوع فاجعه کربلا

ویژه برنامه مع امام منصور

فهرست مطالب این برنامه:

عامل مهم «قداست سازی و قداست زدایی» در شکل گیری فاجعه کربلا

وقتی امام رضا (سلام الله علیه) از نیت قلبی مهمان خود مطلع می شود!

اعتراف جالب «فخر رازی» امام المشککین اهل سنت!

ذکر خیری شنیدنی از ام المؤمنین «ام السلمه» (سلام الله علیها)

فضیلت سازی عجیب برای عمر در مقابل فضیلت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

سئوال استاد حسینی قزوینی از علمای اهل سنت، با پاداش بینهایت!!

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است * چرا که حضرت مشکل گشا اباالفضل است

دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب * اگر که معنی دست خدا اباالفضل است

به جمله جمله «یا کاشف الکروب» قسم * که استجابت صدها دعا اباالفضل است

نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین * کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است

چه ترس دارد از آتش، چه ترس از دوزخ * اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است

خود امام زمان گفته است که می‌آید * به مجلسی که در آن ذکر یا اباالفضل است

بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان * ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین السلام علیک یا اباالفضل العباس

سلام و درود و ارادت و تحیت به محضر شما دوستان عزیزم، همراهان گرانقدر، خانم‌ها و آقایان محترم، بینندگان بزرگوار «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

عرض تسلیت و تعزیت دارم به محضر همه شما. امشب شب نهم ماه محرم است. شب تاسوعای حسینی، شبی که به نام نامی قمر منیر بنی هاشم قمر العشیرة علمدار کربلا سقای طفلان کربلا حضرت ابوالفضل العباس باب الحوائج نامگذاری شده است.

الهی که همه‌تان حاجت روا باشید. خوشا به حال کسانی که امشب و فردا و این روزها در کربلا هستند و در محضر حضرت سیدالشهدا. ان شاءالله که خداوند قسمت و روزی همه عاشقان و ارادتمندان کند.

الهی که هر عزیز بیننده‌ای که الآن پای تلویزیون و پای این شبکه و این برنامه نشسته است و برنامه زنده «مع امام منصور» را همراهی می‌فرماید و اگر غم و غصه و مشکل و گرفتاری و مصیبتی در دل دارد، به حق حضرت ابوالفضل العباس حاجت روا شود.

امشب هم با افتخار در کنار شما هستیم و برنامه زنده «مع امام منصور» را تقدیم حضور شما می‌کنیم. در محضر استاد عزیز و بزرگوارمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. حضرت استاد خدمت شما عرض سلام و ارادت و تسلیت دارم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا خلیفة الله و دلیل إرادته السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ همچنین بنده هم عرض تسلیت دارم. خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.

ایام شهادت جانسوز سرور آزادگان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقه مندان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما گرامیان تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

خدا را به آبروی حضرت قمر بنی هاشم باب الحسین سوگند می‌دهیم پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان قرار بدهد، ان شاءالله.

ما طبق برنامه همیشگی ناگزیریم از مادر حرف بزنیم و برنامه را با نام مادر حضرت فاطمه زهرا آغاز کنیم.

سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌کند * مادرت صدیقه اطهر صدایت می‌کند

بازوی مجروح زهرا، چشم گریان حسن * دست‌های بسته حیدر صدایت می‌کند

زخم یاسین، قلب طه، سینه مجروح نور * آیه‌های سوره کوثر صدایت می‌کند

جد مظلومت علی سر برده در آغوش چاه * با دل خونین و چشم تر صدایت می‌کند

تیرباران پیکر مجروح عمویت حسن * از کنار قبر پیغمبر صدایت می‌کند

قامت خم گشته جدت کنار علقمه * بازوی عباس نام آور صدایت می‌کند

بر فراز دست خونین حسین بن علی * حلق خونین علی اصغر صدایت می‌کند

تو خود برای ظهورت دعا کن ای آقا * دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری

عجل الله ظهورک یا صاحب الزمان

مجری:

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه یا بقیة الله آجرک الله

کسانی که گرفتار هستند و کسانی که گره به زندگی‌شان افتاده است و گره به کارشان افتاده است، نقل شده است که امشب 133 مرتبه این ذکر را بگویند:

«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین إکشف کربنا بحق أخیک الحسین»

ای کسی که غبار غم و اندوه را از سر و صورت برادرت حسین برداشتی، غبار غم و اندوه را از صورت ما بردار.

ما همچنان در محضر استاد عزیزمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. حضرت استاد شما در برنامه گذشته نکات خیلی خوب و ارزشمندی را اشاره فرمودید.

به وجود آمدن واقعه عاشورا و کشته شدن فرزند عزیز رسول خدا در کمتر از پنجاه سال عوامل و ریشه‌هایی داشت. یکی از عواملی که به آن اشاره کردید، موضوع قداست زدایی و قداست سازی بود.

صحابه برای یک عده قداست درست کردند و قداست یک عده را هم شکستند و از بین بردند. یکی از بارزترین احادیث که می‌توانیم به آن اشاره کنیم، حدیث مشهور و معروف:

«علی مع الحق، والحق مع علی»

بود. ما در این زمینه آماده هستیم فرمایشات شما را استفاده کنیم.

عامل مهم «قداست سازی و قداست زدایی» در شکل گیری فاجعه کربلا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

همانطور که در جلسه گذشته اشاره شد، با توجه به آن همه فضائل امیرالمؤمنین و امام حسین (علیه السلام) در قرآن کریم و سنت رسول اکرم، همین امت رسول الله که نماز می‌خواندند و در نمازشان «أشهد أنّ محمدا رسول الله» می‌گفتند، جمع شدند و فرزند پیغمبر اکرم را با آن وضع دلخراش به شهادت رساندند که قلب انسان می‌سوزد.

الآن شما حساب کنید شخصی عزیزش را از دست داده است. این شخص پدر مهربان یا مادر مهربان یا فرزند یا برادر خود را از دست داده است. بعد از گذشت چند سال دیگر این شخص سرد می‌شود.

در مقابل هزار و چهارصد و اندی سال از شهادت امام حسین (علیه السلام) می‌گذرد، اما هر روز عشق و علاقه به امام حسین حتی در میان غیر مسلمانان بیشتر می‌شود. حال عده‌ای از وهابی‌ها حسابشان از خدا و پیغمبر و انسانیت جداست.

ببینید چه عواملی دست به دست هم داد و چه اتفاقاتی در این پنجاه سال افتاد. عرض کردیم که اگر کسی بخواهد قضیه شهادت امام حسین را در کربلا و دوران خلافت یزید خبیث بررسی کند اشتباه کرده است و نتیجه به جایی نمی‌برد.

درست است که اینها یکی از عوامل پایانی شهادت امام حسین بودند، اما آن علت العلل که از کجا آغاز شد در جای دیگری است. در زیارت عاشورا می‌خوانیم:

«فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیت»

فرازی از زیارت عاشورا

یکی از چیزهایی که به ذهن می‌رسد، این است که از یک طرف قداست زدایی و از طرف دیگر قداست سازی است.

ما حق‌تر و محبوب‌تر از علی بن أبی طالب نداریم. آیه مباهله امیرالمؤمنین را جان و روح پیغمبر اکرم قلمداد کرده است. حدیثی که حضرتعالی بدان اشاره داشتید دو نوع وارد شده است. یک مورد این روایت است:

«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

علی با قرآن است و قرآن با علی است. این دو از همدیگر جدا نمی‌شوند تا کنار حوض کوثر نزد من آیند.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628

وقتی «حاکم نیشابوری» این روایت را در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» نقل می‌کند، «ذهبی» می‌گوید: روایت صحیح است.

آقایان اهل سنت بر این عقیده هستند که اگر یک روایتی را «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» بگویند صحیح است، به منزله ورود روایت در کتب «صحیحین» است.

در این روایت «لن» نفی ابد آمده است، به این معنا که قرآن و اهلبیت تا ابد از همدیگر جدا شدنی نیستند. اگر امروزه قرآن کریم هست، علی بن أبی طالب هم در کنار قرآن کریم هست.

امیرالمؤمنین مفسر قرآن کریم و مبین قرآن کریم هست. به تعبیر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) رسول اکرم از نظر فضیلت فوق قرآن کریم است. رتبه خلقی رسول اکرم بسیار قبل‌تر از خلق قرآن کریم است.

مسائلی نظیر اسماء و صفات حق که عین ذات حق است بحث جدایی است، اما همانجا هم مرحوم امام خمینی و مرحوم آیت الله قاضی و «علامه طباطبایی» و دیگران می‌فرمایند رسول اکرم و ائمه اطهار خدا نیستند، اما جدا از خدا هم نیستند. جلوه ‌اتم خداوند عالم وجود مقدس رسول اکرم و امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (سلام الله علیهم اجمعین» هستند.

افرادی از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردند: یابن رسول الله! قبل از خلقت آدم و عالم کجا بودید؟! حضرت فرمودند: ما در آسمان‌ها مشغول ذکر خداوند بودیم و به ملائکه تسبیح و خداشناسی یاد می‌دادیم.

از طرف دیگر در کتب شیعه هم «شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین» صفحه 240 از امیرالمؤمنین نقل می‌کند و می‌نویسد:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ»

خداوند تبارک و تعالی ما را مطهر و معصوم کرده و شاهد بر خلق قرار داده است.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 240، ح 63

ائمه اطهار به اذن الله تبارک و تعالی شاهد کل اعمال ما هستند، نه اعمالی همانند نماز و عبادت و حرف زدن ما. ائمه اطهار بر تمام اعمال قلبی و نیت ما هم اشراف دارند.

عقیده برای اهلبیت باید این چنین باشد. یکی از چیزهایی که باید در این ایام عاشورا برای جوانانمان روشن کنیم، امام شناسی است. یکی از مراحل امام شناسی هم علم امام است.

به تعبیر حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش قوی‌تر و نافذتر است.

آیا واقعاً عقیده ما این است؟! الآن که ما اینجا ایستادیم معتقدیم که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) به تمام اعمال قلبی و قالبی و نیت ما هم اشراف دارد؟! اگر چنین عقیده‌ای داشته باشیم، اصلاً فکر گناه هم می‌کنیم؟!

ان شاءالله روح حضرت امام خمینی از ما شاد باشد و نظر خاصی به ما داشته باشد. ایشان می‌فرماید: وقتی در کنار یک کودک خردسال نشستید کاملاً حواستان جمع است. می دانید که این کودک صدای شما را می‌شنود، حرف می زند و جواب می‌دهد. وقتی از شما سؤال می‌پرسد به او پاسخ می‌دهید و با او حرف می‌زنید.

چرا برای یک کودک خردسال حضور دارید؟! اگر برای خداوند متعال یا حضرت صاحب الزمان اینقدر حضور داشته باشید، بیش از این نیاز نیست.

مجری:

جمله‌ای مشهور از ایشان هست که می‌فرماید: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.

وقتی امام رضا (سلام الله علیه) از نیت قلبی مهمان خود مطلع می شود!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. بنده بارها قضیه «بزنطی» را بارها نقل کردم. «ابن بابویه» در کتاب «عیون أخبار الرضا» نقل می‌کند که «بزنطی» خدمت امام رضا (علیه السلام) رسید و تا پاسی از شب آنجا ماند. در زمان گذشته کوچه‌ها امنیتی نداشت.

«بزنطی» ابتدا مسیحی بود، سپس مسلمان شد و از اصحاب ویژه امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) شد. در روایت آمده است که «بزنطی» نقل می‌کند من دنبال بهانه بودم؛

«فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ ینْهَضَ قَالَ لِی لَا أَرَاک تَقْدِرُ عَلَی الرُّجُوعِ إِلَی الْمَدِینَةِ»

زمانی که حضرت می‌خواستند برخیزند، به من فرمودند که گمان نمی‌کنم بتوانی به مدینه مراجعت کنی.

«قُلْتُ أَجَلْ جُعِلْتُ فِدَاک»

من عرض کردم: بله جانم فدایتان باد.

«قَالَ فَبِت عِنْدَنَا اللَّیلَةَ وَ اغْدُ عَلَی بَرَکةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

حضرت فرمود: امشب را نزد ما بخواب و با برکت خداوند به صبح برسان.

«قُلْتُ أَفْعَلُ جُعِلْتُ فِدَاک»

بنده عرض کردم: همین کار را می‌کنم فدایتان شوم.

«قَالَ یا جَارِیةُ افْرُشِی لَهُ فِرَاشِی وَ اطْرَحِی عَلَیهِ مِلْحَفَتِی الَّتِی أَنَامُ فیها وَ ضَعِی تَحْتَ رَأْسِهِ مِخَدَّتِی»

حضرت به خادمه فرمود: ای جاریه! بستر خواب مرا برای وی بگستر و ملحفه مرا که در زیر آن می‌خوابم برای او بستر بیفکن و بالش مرا هم زیر سر او بگذار.

«قَالَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی مَنْ أَصَابَ مَا أَصَبْتُ فِی لَیلَتِی هَذِهِ لَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِی مِنَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَهُ وَ أَعْطَانِی مِنَ الْفَخْرِ مَا لَمْ یعْطِهِ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِنَا»

من با خود گفتم: کیست که دارای این مقام و منزلت که امشب نصیب من شده باشد؟ خداوند در نزدش مقامی به من عطا فرمود که به احدی از اصحاب ما عطا نکرد.

«بَعَثَ إِلَی بِحِمَارِهِ فَرَکبْتُهُ وَ فَرَشَ لِی فِرَاشَهُ وَ بِتُّ فِی مِلْحَفَتِهِ وَ وُضِعَتْ لِی مِخَدَّتُهُ مَا أَصَابَ مِثْلَ هَذَا أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِنَا»

حضرت مرکب خود را فرستاد تا سوار شوم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و بالش آن بزرگوار شب را به روز رسانم. تاکنون به احدی از اصحاب ما این چنین سعادتی نصیب نشده است.

«قَالَ وَ هُوَ قَاعِدٌ مَعِی وَ أَنَا أُحَدِّثُ نَفْسِی»

احمد گفت: من نشسته بودم و این خیالات را در دل می‌گذراندم و آن بزرگوار در کنار من بود.

«فَقَالَ ع لِی یا أَحْمَدُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَتَی زَیدَ بْنَ صُوحَانَ فِی مَرَضِهِ یعُودُ فَافْتَخَرَ عَلَی النَّاسِ بِذَلِک »

حضرت ناگهان فرمود: ای احمد! زید بن صوحان مریض بود، امیرالمؤمنین به عیادت او رفت و زید این را سبب افتخار خود می‌دانست و بدان وسیله بر مردم فخر می‌کرد.

«فَلَا تَذْهَبَنَّ نَفْسُک إِلَی الْفَخْرِ وَ تَذَلَّلْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

پس تو این کار را نکن و از برای خدا تواضع و کوچکی نما.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 212، ح 19

ما باید نسبت به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) این چنین باشیم. خداوند متعال شاهد بر تمام خلایق هستند، نه تنها مؤمنین و شیعیان.

«قنبر» غلام امیرالمؤمنین بود و تمام وجودش و رگ و پوست و استخوانش مملو از عشق به امیرالمؤمنین بود. در نهایت به خاطر همین عشق او را سر بریدند، اما حاضر نشد از امیرالمؤمنین دست بردارد.

«فضه» هم خانه زاد امیرالمؤمنین بود، اما امتیازی داشت و آن هم این بود که هم از محضر امیرالمؤمنین استفاده کرد و هم از خدمت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها).

داستانی نقل شده است که می گویند روزی «قنبر» آمد. «فضه» رفت در را باز کرد و «قنبر» پرسید: علی بن أبی طالب کجاست؟! «فضه» گفت: رفته است تا روزی آسمانیان را بدهد. «قنبر» به حرف او خندید.

او بیرون آمد و به نخلستان امیرالمؤمنین آمد و دید حضرت آنجاست. «قنبر» گفت: یا امیرالمؤمنین! من رفتم و «فضه» حرفی زد که خنده‌ام گرفت. وقتی از سراغ شما را گرفتم، گفت: رفته است روزی آسمانیان را بدهد.

امیرالمؤمنین فرمود: به آسمان نگاه کن. وقتی «قنبر» به آسمان نگاه کرد، دید امیرالمؤمنین آنجاست در حالی که فرشتگان و ملائکه و خلایق اطراف حضرت هستند و حضرت برای آنها روزی عنایت می‌کند.

«وَ بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»

زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 423، باب دعاء العدیلة الکبیر

گاهی اوقات انسان معرفت‌هایی می‌بیند که خیلی عجیب است. شما حساب کنید معرفت «فضه» با معرفت «قنبر» چگونه است. معرفت «سلمان» چطور بود که هم در مکتب امیرالمؤمنین بود و هم در مکتب حضرت فاطمه زهرا بود و شاگرد هردو بزرگوار بود. حضرت فرمود: اگر «ابوذر» بداند در قلب «سلمان» چه می‌گذرد، او را تکفیر می‌کرد یا به قتل می‌رساند.

بنابراین یکی از چیزهایی که باید در این ایام عاشورا از خداوند متعال بخواهیم، معرفت نورانی اهلبیت است. اگر دلمان شکست و چشممان اشک آلود شد معرفت نورانی اهلبیت را از خداوند متعال بخواهیم که در آن همه چیز هست. امیرالمؤمنین فرمودند:

«مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیة»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 26، ص 1، ح 1

اگر معرفت نورانی اهلبیت آمد همه چیز در آنجا هست. ان شاءالله خداوند متعال معرفت نورانی اهلبیت را به همه ما قسمت کند.

داشتیم درباره روایت «علی مع الحق، والحق مع علی» صحبت می کردیم. این روایت در منابع اهل سنت به قدری زیاد است که گمان می‌کنم اگر کسی بخواهد بگوید در حد تواتر هست، حرف مبالغه‌ای نزده باشد. این روایت با عبارت‌های مختلف بیان شده است.

به عنوان مثال «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» می‌نویسد که رسول اکرم فرمودند:

«اللهم أدر الحق معه حیث دار»

خدایا حق را گرداگرد علی بچرخان هرکجا که می‌رود.

«هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4629

اعتراف جالب «فخر رازی» امام المشککین اهل سنت!

جالب این است که «فخر رازی» امام المشککین در کتاب «تفسیر» خود جلد اول پیرامون اخفات یا جهر خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌نویسد:

«وأما أن علی بن أبی طالب رضی الله عنه کان یجهر بالتسمیة»

علی بن أبی طالب بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند می‌گفت.

«فخر رازی» شخصی است که بنده گمان نمی‌کنم کسی به اندازه او در رابطه با خلافت ابوبکر و عمر سرمایه گذاری کرده باشد. دوستان آیه غار را در «التفسیر الکبیر» اثر «فخر رازی» ملاحظه کنند. ایشان حدوداً بیست و پنج صفحه در این زمینه کولاک کرده است.

ایشان می نویسد:

«فقد ثبت بالتواتر ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی»

به تواتر ثابت شده است که هرکسی در دینش به علی بن أبی طالب اقتدا کند، قطعاً هدایت یافته است.

«والدلیل علیه قوله علیه السلام: اللهم أدر الحق مع علی حیث دار»

به دلیل که پیغمبر فرمود: خدایا حق را گرداگرد علی بچرخان هرکجا که علی رفت.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 168، باب الحجة السادسة عشرة

ما در این زمینه حرف زیاد داریم، یکی دو مورد نیست.

ذکر خیری شنیدنی از ام المؤمنین «ام السلمه» (سلام الله علیها)

کتاب «تاریخ مدینة دمشق» روایت مفصلی را آورده است و می‌نویسد: وقتی معاویه به مدینه آمده بود، به «سعد بن أبی وقاص» طعنه زد که چرا شما در جنگ صفین همراه ما نبودید.

«سعد بن أبی وقاص» گفت: من می‌خواستم بیایم، اما شترم عطسه کرد و دنیا در نظرم تار شد و نیامدم. معاویه گفت: در قرآن و سنت نداریم که اگر شتر عطسه کند باید از کاری صرفنظر کرد.

«سعد بن أبی وقاص گفت: اگر این را هم قبول نداری و به دنبال سنت می‌گردی، از سنت برایت می گویم. شنیدم از لب‌های رسول الله که به علی بن أبی طالب فرمودند:

«أنت مع الحق والحق معک حیث ما دار»

تو با حق هستی و حق با توست هرکجا که باشی.

«فقال معاویة لتأتینی علی هذا ببینة»

معاویه ناراحت شد و گفت: باید برای این حرف خود شاهد بیاوری.

«فقال سعد هذه أم سلمة تشهد علی رسول الله»

سعد بن أبی وقاص گفت: أم سلمه هم این حرف را شنیده است.

«فقاموا جمیعاً فدخلوا علی أم سلمة»

همگی بلند شدند و به منزل أم سلمه رفتند.

«فقالوا یا أم المؤمنین إن الأکاذیب قد کثرت علی رسول الله وهذا سعد یذکر عن النبی ما لم نسمعه»

معاویه گفت: ای أم المؤمنین! احادیث جعلی نسبت به پیغمبر زیاد شده است و سعد بن أبی وقاص روایتی را از پیغمبر نقل کرده است که ما نشنیدیم.

«أنه قال یعنی لعلی أنت مع الحق والحق معک حیث ما دار»

او می‌گوید که پیغمبر به علی بن أبی طالب فرموده است: تو با حق هستی و حق با توست هرکجا که باشی.

«فقالت أم سلمة فی بیتی هذا قال رسول الله لعلی قال»

أم سلمه گفت: رسول الله در همین منزل این فرمایش را به علی بن أبی طالب فرمود.

«فقال معاویة لسعد یا أبا إسحاق ما کنت ألوم الآن إذ سمعت هذا مع من رسول الله وجلست عن علی»

پس معاویه به «سعد» گفت: ای ابا اسحاق! من نباید بیش از تو ملامت شوم، زیرا تو این مطلب را از رسول خدا شنیدی و به علی نپیوستی.

«لو سمعت هذا من رسول الله لکنت خادما لعلی حتی أموت»

اگر من چنین مطلبی را از خود رسول الله شنیده بودم تا زمان مرگم خادم علی بن أبی طالب می‌شدم.

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 20، ص 361، ح 2426

تو راست می گویی بر پدر دروغگو لعنت! آقای معاویه ما نمی‌خواهیم شما خادم شوید، اما تو که بالای منابر دستور می‌دهی به امیرالمؤمنین سب کنند و خودت در قنوت نماز به امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و «مالک اشتر» ناسزا می گویی.

خداوند روح «أم سلمه» را شادتر و مقامش را عالی‌تر بگرداند. «حاکم نیشابوری» روایتی از قول «أم سلمه» نقل کرده است و می‌گوید: وقتی امیرالمؤمنین می‌خواست به بصره برود، برای خداحافظی به منزل «أم سلمه» رفت.

خیلی جالب است که در میان همسران پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین برای خداحافظی تنها به منزل «أم سلمه» رفت. ادب و معرفت این خانم تماشایی است. أم سلمه گفت:

«سر فی حفظ الله وفی کنفه»

یا علی در حفظ خدا و در کنف خدا باشی.

«فوالله إنک لعلی الحق والحق معک»

به خدا سوگند حق با توست و تو با حقی.

«ولولا أنی أکره أن أعصی الله ورسوله فإنه أمرنا أن نقر فی بیوتنا لسرت معک»

به خدا سوگند اگر آیه قرآن نبود که به ما دستور دهد همسران پیغمبر در خانه‌های خود بنشینند، من همراه و در رکاب تو می‌آمدم.

«ولکن والله لأرسلن معک من هو أفضل عندی وأعز علی من نفسی ابنی عمر»

اما به خدا سوگند پسری دارم که عزیزترین افراد من و افضل از همه نزد من هست. او را در رکاب تو می‌فرستم.

«هذه الأحادیث الثلاثة کل‌ها صحیحة علی شرط الشیخین ولم یخرجاه»

تمامی این سه روایات صحیح است و شرایط صحیح بخاری و صحیح مسلم را دارد.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 129، ح 4611

حال ببینیم بنی امیه چکار کردند! من قداست زدایی با تحریف و تضعیف از کتاب «ابن کثیر» نشان می‌دهم. «ابن کثیر» متوفای 774 هجری شاگرد «ابن تیمیه» متوفای 728 هجری در کتاب «البدایة و النهایة» همین عبارتی که از معاویه خواندیم را می‌آورد، اما عبارت: «أنت مع الحق والحق معک حیث ما دار» را حذف می‌کند. او می‌نویسد:

«فوالله ما کنت مع الباغیة علی العادلة ولا مع العادلة علی الباغیة فقال سعد ما کنت لأقاتل رجلا قال له رسول الله أنت منی بنزلة هارون من موسی غیر أنه لا نبی بعدی فقال معاویة من سمع هذا معک فقال فلان وفلان وام سلمة»

سپس می‌نویسد:

«فقال معاویة أما إنی لو سمعته منه ص لما قاتلت علیا وفی روایة من وجه آخر أن هذا الکلام کان بینهما وهما بالمدینة فی حجة حج‌ها معاویة وأنهما قاما إلی أم سلمة فسألاها فحدثتهما بما حدث به سعد فقال معاویة لو سمعت هذا قبل هذا الیوم لکنت خادما لعلی حتی یموت أو أموت»

ملاحظه کنید به هیچ وجه اشاره‌ای به اینکه «سعد بن أبی وقاص» گفت از پیغمبر اکرم شنیدم که به علی بن أبی طالب فرمود: «أنت مع الحق والحق معک حیث ما دار» نمی‌کند!! در خصوص همین روایت هم می‌نویسد:

«وفی إسناد هذا ضعف»

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 8، ص 77، باب سعد بن أبی وقاص

من نمی‌خواهم روی این مسائل خیلی مانور بدهم، تضعیف «ابن کثیر» صددرصد خلاف و باطل است و برخلاف مبانی رجالی اهل سنت است.

فضیلت سازی عجیب برای عمر در مقابل فضیلت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

از طرف دیگر قداست زدایی با بدل سازی و قداست سازی صورت گرفت. «ابن حجر» در کتاب «لسان المیزان» می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

«عمر معی وانا مع عمر والحق بعدی مع عمر حیث کان»

«ابن حجر» نمی‌گوید که این روایت جعلی است، اما می‌نویسد:

«قلت أخاف ان یکون کذبا مختلقا»

من می‌ترسم این روایت دروغ و ساختگی باشد.

لسان المیزان، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج 4، ص 468، ح 1454

«ذهبی» هم همین تعبیر را در کتاب «میزان الاعتدال» دارد. ایشان می‌نویسد:

«عمر معی وأنا مع عمر والحق بعدی مع عمر حیث کان»

سپس می‌نویسد:

«قلت أخاف أن یکون کذبا مختلقا»

من می‌ترسم این روایت دروغ و ساختگی باشد.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 5، ص 464، ح 6861

«ابن کثیر دمشقی» با آن وضع خود وقتی به این روایت می‌رسد، می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

«عمر معی وأنا مع عمر والحق بعدی مع عمر»

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«وفی اسناده ومتنه غرابة شدیدة»

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 231، باب ذکر افاضته إلی البیت العتیق

کار به جایی رسیده است که صدای آشپز هم درآمده است! «ابن کثیر» که در کتاب «البدایة و النهایة» و «تفسیر» خود الی ماشاءالله از این روایات آورده است، وقتی به اینجا می‌رسد این چنین می‌نویسد.

«مقدسی» وقتی به این روایت می‌رسد، معطل می‌ماند چکار کند. اگر بگوید این روایت درست است، روایت: «علی مع الحق والحق مع علی» را چکار کند.

از طرف دیگر وقتی ابوبکر، عمر بن خطاب را خلیفه مسلمین قرار می‌دهد مسلمانان اعم از مهاجرین و انصار نظیر «طلحه» و «زبیر» اعتراض می‌کنند. آن‌ها به همراه امیرالمؤمنین نزد ابوبکر می‌آیند و می گویند:

«تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ»

فردی بداخلاق و تندخو را بر ما خلیفه قرار دادی که اگر خلافت را به دست بگیرد بدتر هم خواهد شد.

«فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر»

جواب خدا را چه خواهی داد وقتی به ملاقاتش بروی از اینکه عمر را بر ما خلیفه قرار دادی؟!

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056

اگر پیغمبر اکرم فرموده بودند: «والحق بعدی مع عمر»، دیگر این حرف‌ها معنا ندارد!! چرا اعتراض می‌کنند؟!

حال اعتراض امیرالمؤمنین به کنار، اما «طلحه» و «زبیر» و مهاجرین اعتراض کردند. ما قبلاً تمامی این روایات را با سند صحیح از منابع اهل سنت نقل کردیم.

«ابن تیمیه» می‌گوید: وقتی خلافت عمر بن خطاب مطرح شد، عموم صحابه اعتراض کردند که چرا چنین انسان بداخلاقی را بر ما مسلط کردی.

من از این آقایان که مرتب این قضایا را در شبکه‌هایشان مطرح می‌کنند سؤالی دارم. آن‌ها ادعا می‌کنند که پیغمبر اکرم فرمود: خلافت من بعد از من با خلیفه دوم است. روایتی که درباره علی بن أبی طالب است با این قضیه معارض است.

سئوال استاد حسینی قزوینی از علمای اهل سنت، با پاداش بینهایت!!

اگر این افراد بتوانند سؤال مرا جواب بدهند، هرچقدر جایزه بخواهند به آن‌ها می‌دهم. مردم را هم شاهد می‌گیرم. ما خانه‌ای در دورشهر داریم که دویست و بیست متر است. اگر سؤال مرا جواب بدهند خانه را می‌فروشم و به آقایان جایزه می‌دهم.

کتاب «صحیح مسلم» روایتی را نقل می‌کند. من فقط می‌خواهم سؤال بپرسم و قصد توهین ندارم. من بارها گفتم که توهین به مقدسات اهل سنت خلاف شرع بین و حرام است بلکه عقیده‌ام این است که ذنب لایغفر است.

گرچه بعضی از ولایی‌های بی عقل روی این جهت نسبت به من خیلی فحاشی و توهین می‌کنند، اما من روی حرفم هستم. امروزه توهین به مقدسات اهل سنت فتنه خیز و ذنب لایغفر است، زیرا قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل)

و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است!

سوره بقره (2): آیه 191

به نظر من یکی از بهترین و شاهکارترین ره آورد این نظام و رهبری حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری این است که نگذاشتند آتش اختلاف شیعه و سنی شعله ور شود. ما در این چهل و اندی سال در هیچ جای ایران جنگ شیعه و سنی نداشتیم.

این در حالی است که آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی و بسیاری از وطن فروشان به دنبال این بودند که اختلاف شیعه و سنی را در ایران رونق بدهند.

من بارها گفتم که هرکسی از بنده یا دوستان دیگرمان چه در «شبکه جهانی ولایت» و چه در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» یک جمله از ما در خصوص اهانت به مقدسات اهل سنت پیدا کند هم جایزه می‌دهم و هم عذرخواهی می‌کنم.

ما سال 1395 مکالمه‌ای تلفنی با «مولوی عبدالحمید» داشتیم. ایشان والله العلی الأعلی عین عبارتشان این بود که گفتند: آقای قزوینی! من تا به حال کوچکترین اهانتی از شما به اهل سنت نشنیدم.

من گفتم: ما در این خصوص منتی بر سر شما نداریم. ائمه اطهار فرمودند: نسبت به اهل سنت جسارت نکنید. اگر ائمه ما گفته بودند، ما روز و شب به شما فحش می‌دادیم!

بنابراین بعضی از افراد نادان در مصاحبه‌های خارجی حرف‌هایی می‌زنند. امیدوارم خداوند متعال به این افراد عقلی بدهد و توبه کنند. اگر آنها کلیپی از ما دارند، بیاورند تا جایزه خوبی به آنها بدهیم.

بنده سؤالی دارم و به مقدسات اهل سنت توهین هم نیست. «صحیح مسلم» نقل می‌کند:

«أَنَّ رَجُلًا أتی عُمَرَ فقال إنی أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً»

شخصی نزد عمر آمد و گفت: من جنب شدم، اما آبی پیدا نکردم.

«فقال لَا تُصَلِّ»

عمر گفت: نماز نخوان.

«فقال عَمَّارٌ أَمَا تَذْکرُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ أنا وَأَنْتَ فی سَرِیةٍ فَأَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أنت فلم تُصَلِّ وَأَمَّا أنا فَتَمَعَّکتُ فی التُّرَابِ وَصَلَّیتُ»

عمار که آنجا بود، گفت: یا أمیرالمؤمنین! من و شما در جنگی بودیم. من محتلم شدم و شما هم محتلم شدی. شما نماز نخواندی، اما من خودم را روی خاک غلتاندم و نماز خواندم.

«فقال النبی إنما کان یکفِیک أَنْ تَضْرِبَ بِیدَیک الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَک وَکفَّیک»

پیغمبر فرمود: اگر کسی غسل جنابت هم به گردن داشته باشد نباید نماز را ترک کند.

«فقال عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ یا عَمَّارُ قال إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ»

عمر بن خطاب گفت: ای عمار خجالت بکش، این حرف را جای دیگر مطرح نکنی.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 280، ح 368

اصلاً ما کاری به «عمار» نداریم. این روایت در کتاب «صحیح مسلم» است. خلیفه دوم می‌گوید: اگر جنب شدید، تا زمانی که غسل نکردید نماز نخوانید. این در حالی است که قرآن کریم در سوره مبارکه نساء آیه 43 می‌فرماید:

(أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکم)

و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‌اید و در این حال آب (برای وضو و غسل) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید، به این طریق که صورتها و دستها را با آن مسح کنید.

سوره نساء (4): آیه 43

این آیه قرآن کریم است. این آقا که می‌گوید: «عمر معی وأنا مع عمر والحق بعدی مع عمر» چه جوابی دارد؟!

عمر بن خطاب امر کرده است که اگر کسی غسلی به گردنش آمد نباید نماز بخواند. مردم چکار کنند؟! قرآن کریم می‌فرماید: اگر غسلی به گردنتان آمد تیمم کنید، اما خلیفه دوم می‌گوید که اگر غسلی به گردنتان آمد نماز نخوانید!!

قرآن کریم حق است یا «والحق بعدی مع عمر» درست است؟! ما باید کدام را انتخاب کنیم؟!

همچنین در رابطه با سنگسار مجنون در کتاب «صحیح سنن أبی داود» روایتی آمده است. زن دیوانه‌ای مرتکب کار خلافی شده بود. عمر بن خطاب دستور داد او را سنگسار کنید. امیرالمؤمنین از آنجا عبور می‌کرد و پرسید: چه خبر است؟! مردم گفتند: این خانم دیوانه است و خلیفه دستور داده است او را سنگسار کنید.

امیرالمؤمنین فرمودند که مگر پیغمبر اکرم نفرمود: یکی از مواردی که تکلیف از امت برداشته می‌شود جنون است؟! عمر بن خطاب همانجا گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد!! اگر این قضیه انجام می‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد؟!

خلیفه دوم شخصی را به سراغ خانمی فرستاد که کار خلاف می‌کرد تا از او بازجویی کند. این خانم از ترس عمر بن خطاب بچه خود را سقط کرد. عمر بن خطاب معطل ماند و گفت: ببینیم نظر علی بن أبی طالب چیست.

امیرالمؤمنین فرمود: دیه این طفل به عهده شماست و عمر بن خطاب هم دیه این طفل را داد. بزرگان اهل سنت نظیر «مقدسی» و دیگران فتوا دادند که اگر حاکم اسلامی کسی را احضار کرد و او از ترس طفل خود را سقط کرد، باید حاکم دیه بدهد.

این با مبنای اسلامی سازگار نیست. اگر حاکم اسلامی فردی را احضار کرد، به تکلیف خود عمل کرده است. حال اگر این خانم مشکل داشت و ترسید، چه ربطی به حاکم دارد!!

همین سؤال را از امام خمینی پرسیدند و گفتند: اگر یک قاضی در محکمه برای خانمی احضاریه بنویسد و او از ترس فرزند خود را سقط کند تکلیف چیست؟! امام خمینی فرمودند: قاضی ضامن نیست و دیه این طفل باید از بیت المال باشد.

دیه نباید از بین برود، زیرا طفل سقط شده و این حق مسلم این زن است. در مقابل قاضی هم به وظیفه خود عمل کرده است. اگر چنین باشد دیگر قاضی امنیت شغلی ندارد، زیرا هرکسی را احضار کند اتفاقی برایش بیفتد دیه بر گردن قاضی باشد.

موردی پیش آمده بود که دادگاه کسی را احضار کرده بود و در تبریز بود. در میان راه این شخص تصادف کرد و به همراه زن و فرزندش از دنیا رفتند. آیا باید ولی این شخص از دادگاه بابت احضار شکایت کند؟!

«مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «مرآة العقول» روایتی مشابه این را می‌آورد و می‌نویسد: اگر امیرالمؤمنین هم فرمودند دیه به عهده توست، نه به عهده شخص تو بلکه به عهده بیت المال است که تو در رأس آن هستی. دیه به عهده جایگاه قاضی است.

همچنین توجیه دیگری هم از بزرگانی نظیر «علامه مجلسی» و «علامه حلی» و «محقق» و «شیخ طوسی» و دیگران آمده است و آن این است که امیرالمؤمنین او را حاکم اسلامی نمی‌دانست.

به جهت اینکه حاکم اسلامی نیست و در یک محل غصبی قرار گرفته است و امیرالمؤمنین بر مشروعیت خلافت ابوبکر و عمر عقیده ندارد، این دیه را بر گردن عمر بن خطاب قرار داده است.

کتاب «نهج البلاغه» از اول تا آخر شاهد این قضایاست. امیرالمؤمنین در خطبه 53 «نهج البلاغه» می‌فرماید:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»

اسلام در دست اشرار به اسارت گرفته شده بود.

«یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»

در مسائل دینی ملاک آنها هوای نفس خودشان بود و از دین دنیاطلبی را می‌خواستند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53

حضرت در نامه‌ای به «مالک اشتر» می‌فرماید:

«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»

تا جایی که می‌فرماید:

«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»

این افراد آنچنان سرمست مقام شدند که همانند سنت آل فرعون عمل می‌کردند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 209، ص 150

امیرالمؤمنین نه با این افراد جنگید، نه به آنها فحش داد و نه جسارت کرد. «شهید مطهری» در کتاب «امامت و رهبری» می‌نویسد: امیرالمؤمنین یک لحظه هم از نقد عملکرد خلفا باز نایستاد.

حضرت در هر مناسبتی نقد خودش را مطرح کرد و اشکالات کارش را گفت. حقانیت خودش را مطرح کرد و غاصبیت آن‌ها را هم بیان فرمودند. چنین نیست که این قضیه مربوط به هزار و چهارصد سال بعد باشد و مربوط به زمان امیرالمؤمنین هم بوده است.

بنابراین ببینید کارهایی که آقایان نقل کردند و بعضاً هم فقهایشان طبق آن فتوا دادند، خلاف اسلام است. ما کاری به روایت هم نداریم.

الآن عقلا قاضی کسی را احضار می‌کند، اما در مسیر اتفاقی برای او می افتد. اگر چنین باشد قاضی باید حقوق پانزده سال خود را جمع کند و به این شخص بدهد. در این صورت هیچ قاضی حاضر به قضاوت نیست. اصلاً اگر این مسئله شرعی هم نباشد، مسئله عقلی است.

در هر صورت بنی امیه در خصوص روایت: «علی مع الحق، والحق مع علی یدور حیثما دار» به دنبال این هستند روایتی جعلی درست کنند تا هم قداست امیرالمؤمنین زیر سؤال برود و هم برای خلفا قداست سازی کنند.

آن‌ها می‌خواهند ادعا کنند پیغمبر اکرم تنها این را درباره علی بن أبی طالب نفرموده است، بلکه در رابطه با عمر هم فرموده است: «عمر معی وأنا مع عمر والحق بعدی مع عمر»

یعنی از یک طرف قداست زدایی برای امیرالمؤمنین است و هم از طرف دیگر قداست سازی برای عمر بن خطاب است.

اکثر مسلمانان مربوط به بعد از فتح مکه هستند. آن‌ها هم که با روح اسلام آشنا نبودند و از معارف دینی آگاهی نداشتند. آن‌ها سال آخر یا یک سال قبل از رحلت پیغمبر اکرم مسلمان شدند.

در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است که عایشه همسر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرضه می‌دارد: آیا حجر اسماعیل هم جزو خانه کعبه است؟!

حضرت فرمود: بله. عایشه گفت: چرا حجر اسماعیل را داخل کعبه نمی‌برید؟! حضرت فرمود: از قوم تو می‌ترسم که به دوران جاهلیت و دوران کفر برگردند. قوم عایشه چه کسانی هستند؟! حضرت فرمود:

«أَنَّ قَوْمَک حَدِیثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِیةٍ لَأَمَرْتُ بِالْبَیتِ فَهُدِمَ فَأَدْخَلْتُ فیه ما أُخْرِجَ منه»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 574، ح 1509

وقتی مردم احادیث جعلی را می‌بینند، به جهت اینکه با روح اسلام آشنایی و انس ندارند در کربلا به عنوان اینکه دارند طبق دستور پیغمبر اکرم قربة إلی الله عمل می‌کنند امام حسین را می‌کشند.

خداوند روح استاد ما «شیخ محمد شاه آبادی» را شاد کند. ما هشت سال خدمت ایشان بودیم. ایشان می‌گفتند: درد اینجاست که امام حسین در گودی قتلگاه افتاده است. یکی با شمشیر می زند، یکی با نیزه می زند، یکی با چوب و سنگ می زند.

این در حالی بود که بدن حضرت دیگر رمق ندارد. در مبارزه طرف مقابل حریف را می زند تا او را از رمق بیندازد. امام حسین افتاده بودند و یا شهید شده بودند و یا در حال شهید شدن بودند.

تمام اینها به نیت تقرب الی الله به بدن بی رمق امام حسین سنگ می‌زدند. تمامی اینها نتیجه قداست سازی ها و قداست زدایی ها بود.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنون و متشکرم. بزرگواری فرمودید، استفاده کردیم. واقعاً باید ریشه یابی کرد. باید جزئی نگری کرد و باید در مورد آنها خیلی صحبت کرد که چه شد تا این اتفاق افتاد.

هردو برای بهشت آمده بودند، اما اصحاب امام حسین معرفت داشتند و در کنار امام حسین بودند و طرف مقابل بی معرفت و منحرف بودند و کار به اینجا کشید.

حرف‌های زیادی در این زمینه باقی مانده است که ان شاءالله در برنامه بعدی هم محضر حضرت استاد هستیم و استفاده خواهیم کرد.

از محضرتان التماس دعا دارم. فردا روز تاسوعا و روز حضرت ابوالفضل است و امشب هم شب تاسوعاست. ان شاءالله حاجت روا شوید.

یا رب الحسین بحق الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجة یا رب الحجة بحق الحجة إشف صدر الحجة بظهور الحجة

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها