2024 September 19 - پنج شنبه 29 شهرويور 1403
نادانی یا تظاهر به نادانی تفتازانی به برخی روایات اهل سنت
کد مطلب: ١٥٨٧١ تاریخ انتشار: ١٧ مرداد ١٤٠٣ - ١٣:١٣ تعداد بازدید: 335
خارج فقه الحکومه » فقه
نادانی یا تظاهر به نادانی تفتازانی به برخی روایات اهل سنت

(جلسه هشتادم 16 02 1403)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هشتادم  16 02  1403)

موضوع:  نادانی یا تظاهر به نادانی تفتازانی به برخی روایات اهل سنت 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

عموم بحث ما در امسال دو بخش بود یکی آیات قرآن بود که ایشان (علی عبدالرزاق) به آن استدلال کرده بود. با استفاده از آیات می گفت که رسول اکرم حق تشکیل حکومت و وظیفه سیاسی نداشتند. تقریبا از شصت و پنج آیه حدود سی _ سی و پنج آیه را آوردیم و جواب دادیم.

بعد ایشان گفت در سنت هم هیچ اشاره ای ندارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) حق تشکیل حکومت داشته باشد و همچنین خلفا هم هیچ دلیلی برای حکومت شان ذکر نکرده اند، نه ابو بکر، نه عمر و نه دیگران.

این ها عمدتا استدلال شان به اجماع بود و اجماع را هم خود علمای کلام می گویند ما هیچ مدرکی برای آن نداریم؛ لذا می گوید بحث مسائل سیاسی مردم در جامعه اسلامی ارتباط به قرآن و سنت ندارد.

مردم اگر تشخیص دادند که حکومت تشکیل بدهند فردی را به عنوان حاکم معین می کنند، اگر نکردند که هیچ. یعنی کل بحث های آقایان روی این محور دور می زد.

ما در آخرین بحثی که داشتیم، گفتیم این آقا حداقل به کتاب های کلامی خودشان هم ظاهرا مراجعه نکرده است. تقریبا در علم کلام سه تا کتاب دارند که اساس اعتقادات شان را بیان کرده اند.

یکی «المغنی فی الامامة» تالیف قاضی عبدالجبار معتزلی متوفای 415 است. در آن جا آیاتی را آورده و استدلال می کند.

یعنی در میان شصت و پنج آیه ای که ایشان ذکر کرده و رد کرده آیات:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ)

خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‌اند وعده مي‌دهد که قطعا آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد

سوره نور (24): آیه 55

چهار – پنج تا آیه ای که این ها ذکر کرده اند هیچ کدامشان را این آقا ذکر نکرده است تا بیاید نقد بکند. این ها برای ادله امامت ابوبکر، حدود دوازده تا روایت ذکر کرده اند این ها را هم ایشان نیاورده است.

الا این روایت «من مات بلا امام...» و روایت جعلی «اقتدوا بالذین من بعدی ابابکر و عمر» را آورده مسخره کرده و از کنارش رد شده است. و حال آنکه این ها حدود ده – دوازده تا حدیث برای امامت آورده اند حدود هشت – نه تا دلیل و روایت برای افضلیت آوردند.

یعنی در مجموع این ها حدود بیست تا حدیث برای امامت و افضلیت ذکر کرده اند بخش اول این است که نشان می دهد رسول اکرم ابابکر را به عنوان امام برای بعد از خودش معین کرده است.

«يأبى الله والمسلمون إلا أبا بكر»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص630

«يأبى الله والمؤمنون الا أبا بكر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص389

«يأبى الله ورسوله إلا أبا بكر»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص623

بعضی هم مربوط به افضلیت ابوبکر است این ها را هم اشاره کردیم. این خلاصه بحث بود. اگر سوال است در خدمت دوستان هستم.

پرسش:

استاد ببخشید! بعضی از علمای اهل سنت دارند در کتب خودشان دخل و تصرف می کنند و احادیث را حذف می کنند این یک مورد که باید جواب داده بشود.

 مورد دیگر معمولا آن علمای اهل سنتی که به یک نحوی احادیث را بیان کردند دفاعی نسبت به شیعه دارند لذا آن ها را متهم به شیعه گری کرده اند مانند شارح نهج البلاغه و امثال ایشان. اگر امکانش است پاسخ داده بشود.

پاسخ:

اما نسبت به سوال اول. این ها حدود شصت یا هفتاد سال قبل یک لجنه ای در مصر تحت عنوان لجنة التحریف تشکیل دادند. روایاتی که به ضرر خودشان و به نفع شیعه است را دستکاری کنند.

در همان زمان مرحوم کاشف الغطاء (رضوان الله تعالی علیه)، سید محسن امین و علامه امینی اطلاع پیدا کردند و افشاگری کردند. شاید در کمتر از هفت – هشت سال این لجنه کلا منحل شد و دیگر کار انجام ندادند.

ولی بعضا توسط چاپخانه ها و بعضی از احادیث تحریف شد مثلا روایت:

«بات علي في فراش رسول الله»

را بعضی چاپ ها تحریف کردند: (نستجیر بالله)

«بال علي في فراش رسول الله»

از این طور تحریفات دارند. الان عمدتا کارشان این است که می آیند ادله شیعه را توجیه می کنند.

ان شاءالله ما در بخش سوم سخنان عبدالرزاق می رسیم که می آید نسبت به شیعه نقدی را بیان می کند و می گوید شیعه هیچ دلیلی برای خلافت حضرت امیرالمؤمنین ندارد. استهزاء می کند وخیلی عبارت های زشتی هم به کار می برد. در آن جا مفصل عرض می کنیم.

این ها عمدتا آمدند همه را توجیه کردند و یک سری مهمل ها و تهمت هایی زدند مثلا می گویند امیر المؤمنین اصلا در غدیر نبود و در آن وقت در یمن بود. یعنی به جای این که بیایند مسئله را حل کنند صورت مسئله را پاک می کنند.

یا می گویند اصلا چه کسی گفته مولی به معنای اولی است، در لغت هیچ احدی نگفته است که مولی به معنای اولی آمده است! حدیث منزلت نهایت مطلبی که می رساند می خواهد بگوید حضرت علی ابن ابی طالب برادر من است! همان طوری که حضرت هارون برادر حضرت موسی بود می خواهد تشبیه به برادر تنی بکند! این روایت را این طوری توجیه کردند.

این ها خیلی تأثیر گذار نیست ولی همین که در کتاب های خودشان بعضی از مطالبی آمده برای بزرگان شان قابل توجیه نیست برای علمای صد سال اخیر قابل توجیه نیست مثل حدیث قرطاس که (نستجیر بالله) به رسول اکرم نسبت هذیان می دهند این امروز برای تحصیل کرده ها قابل توجیه نیست.

یک کسی که بخواهد به رسول اکرم نسبت هذیان بدهد و انکار قرآن کند همچنین آدمی صلاحیت خلافت را ندارد.

همچنین مخالفت هایی که با رسول اکرم در جنگ احد، در سفر به مکه و... داشتند این مخالفت ها برای شان قابل توجیه نیست.

 مهم تر از همه دو مسئله در گلوی علمای اهل سنت گیر کرده است یکی قضیه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است.

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926

 از آن طرف هم رسول اکرم فرمود:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 359، ح 3510

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي ما آذَاهَا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 1902، ح 2449

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لفاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك هذا حديث صحيح الإسناد»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4730

مسئله غضب حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر را نمی توانند حل کنند؛ یعنی هیچ راه گریزی ندارند. این یک روایت است و یکی هم حدیث حوض است. حدیث حوض را مالک می گوید ای کاش علمای ما حدیث حوض را در کتاب هایشان نیاورده بودند.

«...إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ على أَدْبَارِهِمْ القهقري فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج5، ص2404، ح6215

جز تعداد اندکی از اصحاب از آتش جهنم نجات پیدا نمی کنند. این ها که خودشان را نمی توانند از آتش نجات دهند آیا می توانند ما را نجات دهند منجی ما بشوند؟ قطعا خیر.

الان این احادیث در ملأ و منظر عموم تحصیل کرده ها است. این ها نمی توانند به هیچ وجه توجیه کنند، یا توجیهاتی که علمای شان می کنند برای تحصیل کرده های امروز این قابل قبول نیست.

اما سوال دوم افرادی مانند ابن الحدید و... طبری که سنی خیلی متعصب هم هست به خاطر کتابی که در رابطه با غدیر نوشته بود ایشان را در نیشابور خانه نشین کردند و حتی وقتی از دنیا رفت مخفیانه او را دفن کردند. این کار را به خاطر اتهام به تشیع کردند.

نسائی صاحب یکی از کتب صحاح سته است به خاطر اتهام به تشیع ایشان را زدند کشتند. هرکس که چهار تا از فضائل حضرت علی را نقل می کند بلا فاصله اتهام تشیع به او می زنند این یک چیز عادی بین شان شده است.

از آن طرف هم ذهبی در همان اوائل کتاب میزان الاعتدال می گوید اگر ما بخواهیم روات شیعه (کسانی مثل ابان ابن تغلب و...) را از حدیث مان حذف کنیم یک خسارت بزرگی به ما وارد می شود دیگر سنت پیامبر را از دست خواهیم داد چون بخش اعظم روایاتی که ما در مصادر مان داریم از طریق روات شیعه به دست مان رسیده است.

می گوید عده زیادی از روات صحیح بخاری مخصوصا صحیح مسلم دسته زیادی حدود چهل – پنجاه نفر این ها را همه گفتند «شیعيٌ» این ها را بخواهند حذف کنند بخش اعظم از احادیث صحیح مسلم را باید از دست بدهند.

لذا گفتند شیعه ها همه بدعتگذار هستند! ولی دو دسته هستند. یک دسته از شیعه ها بدعتگذار هستند و دعوت به بدعت هم دارند که روایتشان را قبول نمی کنیم. ولی دسته دیگر دعوت به بدعت ندارند که روایتشان را قبول می کنیم. چنین توجیهی آقایان در آثارشان آوردند مخصوصا متجددین شان این کار را کردند.

کتاب هایی که در مصر چاپ می شود روی این خیلی تکیه دارند آیا این راوی داع الی البدعة هست یا نه ؟ داعی الی بدعت یعنی داعی الی التشیع، در میان صحبت ها و روایاتش در رابطه با تقویت تشیع هم حرف زده یا نزده است. اگر حرف زده باشند کنار می گذارند اگر حرف نزده باشند قبول می کنند. این ها در حقیقت عصاره بحث شان است.

پرسش:

این بحث راویان شیعه را همه اهل سنت دارند یا بعضی از آن ها؟

پاسخ:

ذهبی دارد، ابن حجر دارد، مزّی و بقیه بزرگان اهل سنت این را دارند. این ها در صدر اول نگاه می کنند ببینند ابن ابی حاتم صاحب الجرح والتعدیل چه گفته است. یا بعض از بنیانگذاران علم رجال شان عقیلی و غیره چه دارند.

در قرن هفتم و هشتم هم همین دو سه نفر هستند مزّی، ذهبی، ابن حجر و زین الدین عراقی هستند. سیوطی می گوید اهل سنت عیال کنار سفره این چهار نفر هستند. یعنی هرچه دارند از این چهار نفر دارند.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ ما یک گذری نسبت به کتاب مواقف عضد الدین ایجی و صاحب شرح مواقف سید جرجانی داشتیم.. اگر بخواهیم در تک تک عبارت هایشان تأمل کنیم وقت زیادی را می طلبد.

عرض کردم در قرن چهارم و پنجم آقای قاضی عبدالجبار معتزلی است. در قرن هفتم و هشتم این سه نفر شاخص هستند. عضد الدین ایجی متوفای 756 است، جرجانی متوفای 816 است و تفتازانی متوفای 792 است.

این ها در حقیقت شاخص ترین علمای کلام اهل سنت هستند و افراد دیگری هم مثل فخر الدین رازی کتاب های مفصلی در این زمینه دارد در تفسیرش هم وقتی روی ادله خلافت ابوبکر وارد می شود زمین و زمان را بهم می بافد تا بتواند یک نتیجه بگیرد.

اگر ما بخواهیم دیدگاه معتزلی ها را در مورد خلافت بدانیم باید به (بخش امامت) کتاب المغنی قاضی عبد الجبار مراجعه بکنیم و در دیدگاه اشاعره به تفتازانی مراجعه بکنیم.

تفتازانی عصاره مطالب المواقف و غیر آن را در مقاصد و شرح مقاصد آورده است. البته کتاب المقاصد در دست نیست. کتاب المقاصد و شرح المقاصد برای خودش است.

دوستان که مطالعه کنند یک کلمه «قال» دارد دو سه تا کلمه می آورد می گوید قال فلان، بعد شروع به توضیح دادن می کند. تعبیر«قال» اشاره به حرف خودش در المقاصد است شرحی هم که می دهد مربوط به شرح المقاصد است.

البته او کتاب دیگری در عقائد تحت عنوان العقائد النسفیه هم دارد ولی عمدتا، کتاب شرح المقاصد محل رجوع است.

در کتاب شرح المقاصد نکاتی است این ها را به صورت کلی عرض کنم تا دورنمایی از این کتاب تفتازانی به دست ما بیاید.

 آن روز هم اشاره داشتیم کل بحث های امامت ایشان در جلد پنجم است. جلد یک، دو، سه و بخش اول جلد چهار درمورد بحث توحید، معاد، و مسائل صفات حق و این ها است. او می گوید:

«أن ما وقع بين الصحابة من المحاربات والمشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ والمذكور على ألسنة الثقاة»

آن چه که ما از روایان ثقه داریم و در تاریخ ثبت است.

«يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق»

از راه حق منحرف شدند

«وبلغ حدّ الظلم والفسق»

و در حد ظلم و فسق رسیدند. قرآن هم می گوید:

(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)

اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از کرده خود پشيمان شويد!

سوره حجرات (49): آیه 6

«وكان الباعث له الحقد والعناد والحسد واللداد وطلب الملك والرياسة والميل إلى اللذات والشهوات»

حقد، کینه، عناد، حسد، لداد دشمنی، طلب ملک و ریاست و میل به لذات و شهوات و امثال این ها.

بعد می گوید:

«إذ ليس كل صحابي معصوما ولا كل من لقي النبي صلى الله عليه وسلم بالخير موسوما»

واقعیت این است

«إلا أن العلماء لحسن ظنهم بأصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكروا لها محامل وتأويلات بها تليق»

علمای ما حسن ظنی که در مورد صحابه پیامبر دارند برای این فسق و فجور صحابه تأویلاتی دارند که شایسته این صحابه هست!

بعد می گوید:

«وذهبوا إلى أنهم محفوظون عما يوجب التضليل والتفسيق»

این ها محفوظ هستند از این که جامعه را گمراه کنند یا جامعه را فاسق کنند.

(خیلی حرف غلطی است) خودشان فاسق هستند ولی جامعه را فاسق نمی کنند! این حرف باید توضیح داده بشود.

 بعد دارد:

«صونا لعقائد المسلمين عن الزيغ والضلالة في حق كبار الصحابة»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص306 و 307

این ها آمدند اهل بیت (حدیث ثقلین) را کنار گذاشتند، سراغ قرآن و صحابه رفتند، صحابه هم که این همه فسق و فجور، حقد، لداد و این ها دارند اگر بیایند صحابه را کنار بگذارند دیگر سنتی برای شان نمی ماند لذا می گوید ما ناچار هستیم برای فسق و فجور صحابه یک تأویلاتی درست کنیم تا بتوانیم عقائد مان را از این ها بگیریم!!

این ها در خارج یک چیزی درست کردند و بر مبنای خارج می خواهند عقائد خودشان را پایه ریزی کنند.

مثلا فخر رازی در آیه:

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ...)

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! ...

سوره نساء (4): آیه 59

می گوید هیچ شکی نیست مصادیق آیه اولی الامر باید معصوم باشند؛ چون اطاعت، اطاعت مطلق است. در اطاعت مطلق اگر اولی الامر دچار اشتباه و خطا بشوند در قول خدای عالم تناقض لازم می آید.

از طرفی می گوید از جاهل و کسی که خطا دارد تبعیت نکنید از طرفی هم می گوید این جا تبعیت کنید. و آیه صراحتا دلالت دارد اولی الامر باید معصوم باشد ولی ما چه کار کنیم اولی الامر ما ابوبکر و عمر معصوم نبودند و ما ناگزیر هستیم از دلالت آیه دست برداریم!

این (برای اهل سنت) مذهب شد!

مطلب را در تفسیرش ذیل آیه: (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ...) دارد. تفسیر فخر رازی جلد 10، صفحه 148 دار الکتب العلمیه بیروت.

در هر صورت...

تفتازانی در جای دیگر می گوید:

«اتفق اهل الحق علی وجوب تعظیم الصحابة والکف عن الطعن فیهم سیما المهاجرین ... کثیر مما حکي عنهم افترائات وما صح فله محامل و تأویلات»

مطاعن و کارهای خلافی که نسبت به صحابه گفته اند یک بخشش افتراء است و یک بخش آن هم صحیح است. ولی تأویلات و محمل هایی دارد. پیامبر امر کرده به کف اللسان عن الطعن فیهم.

در صفحه 34 می گوید:

«وللروافض سيما الغلاة منهم مبالغات في بغض البعض من الصحابة رضي الله عنهم والطعن فيهم بناء على حكايات وافتراآت لم تكن في القرن الثاني والثالث»

یک سری حرف هایی نسبت به صحابه زده اند که در قرن دوم و سوم در میان شیعه هیچ خبری از این ها نیست.

در یک جایی ایشان می گوید ادله ای که شیعه برای امامت حضرت امیر آورده اند در سه – چهار قرن اول اسلام در کتب علمای شیعه از آن ها خبری نیست. تمام این ادله بر خلافت حضرت علی در قرن هفتم – هشتم زاییده شده است! علمای چهار – پنج قرن اول شیعه هیچ اطلاع و خبری از این روایت ها ندارند!

بعد شروع می کند نسبت به مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی یک سری حرف های نامربوط زدن. این مطلب هم در شرح المقاصد است دوستان دقت کنند.

«احتجت الشيعة بوجوه لهم في إثبات إمامة علي رضي الله عنه بعد النبي صلى الله عليه وسلم وجوه من العقل والنقل والقدح فيمن عداه من أصحاب رسول الله الذين قاموا بالأمر ويدعون في كثير من الأخبار الواردة في هذا الباب التواتر»

روایاتی که این ها ادعا کرده اند و مدعی هستند این روایات متواتر است.

«بناء على شهرته فيما بينهم»

چون این روایات بین خودشان مشهور بوده است.

«وكثرة دورانه على ألسنتهم وجريانه في أنديتهم وموافقته لطباعهم ومقارعته لأسماعهم»

این حرف ها به قدری به گوش شان خورده تصور می کنند که این ها همه متواتر است.

«ولا يتأملون أنه كيف خفي على الكبار من الأنصار والمهاجرين والثقاة من الرواة والمحدثين ولم يحتج به البعض على البعض»

شیعه ها تأمل نمی کنند. این روایاتی که درست کرده اند مثل حدیث غدیر، خلافت و امامت چطور این ها بر کبار از انصار و مهاجرین مخفی مانده است هیچ کدام شان بر یکدیگر احتجاج نکرده اند.

«ولم يبنوا عليه الإبرام والنقض»

بیایند بحث کنند که این دلیلش درست است یا درست نیست.

«ولم يظهر إلا بعد انقضاء دور الإمامة وطول العهد بأمر الرسالة وظهور التعصبات الباردة والتعسفات الفاسدة وإفضاء أمر الدين إلى علماء السوء والملك إلى أمراء الجور»

روایاتی که این ها دارند بعد از این که دوران امامت کلا منقضی شد رفت و با امر رسالت فاصله شد تعصبات سرد و فاسد این ها آمد و امر دین به علمای سوء رسید، این علماء سوء شیعه روایت ها را ساخته اند!!

«ومن العجائب أن بعض المتأخرين من المتشيعين»

متأخرین که بر مبنای هوای نفس حرف می زنند

«الذين لم يروا أحدا من المحدثين»

این ها هیچ کدام محدثین را ندیدند.

«ولا رووا حديثا في أمر الدين»

بزرگانی که روایتی نکرده اند

«ملأوا كتبهم من أمثال هذه الأخبار والمطاعن في الصحابة الأخيار وإن شئت فانظر في كتاب التجريد المنسوب إلى الحكيم نصير الطوسي كيف نصر الأباطيل»

نصیر است ولی ناصر اباطیل است.

«وقرر الأكاذيب»

دروغ ها را بهم بافته است.

«والعظماء من عترة النبي وأولاد الوصي...»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص287

و همچنین بر عظماء از عترت نبی و اولاد پیامبر این ها افترا بستند بعد قضیه عهد امام رضا را با مأمون پیش می کشد و می گوید حضرت امیر با ابوبکر رابطه اش چطور بوده، امام حسن و امام حسین رابطه شان چه بوده است. به این شکلی شروع می کند نسبت به شیعه مطرح کردن.

جالب این است که ایشان در جلد پنجم صفحه 300 ابابکر، عمر، عثمان و حضرت علی علیه السلام  همه این ها را مطرح می کند می گوید:

«وأما فيمن عداهم فقد ورد النص بأن فاطمة سيدة نساء أهل الجنة»

بعد از ابوبکر، عمر و عثمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فضیلتی دارد. یعنی رتبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از همه این ها است.

بعد دارد:

«وأن الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة»

این را داشته باشید امروز من با این کار دارم.

 «وأن الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة وأن أهل بيعة الرضوان الذين بايعوه تحت الشجرة ومن شهد بدرا وأحدا والحديبية من أهل الجنة وحديث بشارة العشرة بالجنة»

عشره مبشره که هیچ سند درستی ندارد تناقض هایی دارد که حتی بزرگان اهل سنت گیج شدند که عشره مبشره ناقلش چه کسی است و این ها چه کسانی هستند؟ آیا ده نفر هستند، دوازده نفر هستند، سیزده نفر هستند؟ قضیه عشره مبشره چه است؟

بعد یک بحثی هم دارد که ان شاء الله روی این مفصل کار می کنیم

«لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر»!

اگر بنا بود بعد از رسول اکرم پیغمبری بیاید قطعا آن پیغمبر عمر ابن خطاب بود!

یا دارد:

«ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر»!

اگر رسول اکرم در میان ما مبعثو نمی شد قطعا به جای رسول اکرم عمر مبعوث می شد!

معاویه که روی کار آمد دستور داد هرکس در فضیلت ابوبکر و عمر و عثمان فضیلتی درست کند و به پیامبر نسبت دهد فلان مبلغ جایزه دارد. مردم شروع کردند به فضیلت تراشی و کارخانه حدیث سازی درست کردن.

 کار به جای رسیده که آقای بخاری وقتی می خواهد کتاب صحیحش را بنویسد تقریبا کارش را در 223 شروع کرده است یعنی تقریبا دویست سال بیشتر از رحلت پیامبر نمی گذرد می گوید من ششصد هزار روایت را زیر و رو کردم از ششصد هزار روایت دو هزار وهفتصد تا انتخاب کردم.

(از این جا پی توان بردن که در دریا چه طوفان است!)

شعبی که اهل سنت از او به امیر المؤمنین فی الحدیث تعبیر می کنند می گوید:

«ما اعلم احدا فتّش الحديث كتفتيشي وقفت على ان ثلاثة ارباعه كذب»

هیچ کس مثل من حدیث را بررسی نکرده است هفتاد و پنج درصد احادیث ما همه دروغ است.

الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن ثابت الخطيب البغدادي أبو بكر الوفاة: 463، دار النشر: مكتبة المعارف - الرياض - 1403، تحقيق: د. محمود الطحان، ج2، ص295

وقتی هفتاد و پنج درصد احادیث دروغ باشد دیگر باید روایت لو لم ابعث لبعث عمر بن خطاب هم بیاید. یا روایت دارند:

«قال النبي صلى الله عليه وسلم أبو بكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة»

سید پیرمردهای اهل جنت ابوبکر و عمر هستند!

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص189

شما ببینید این ده – دوازده تا روایت را که این ها آورده اند هیچ کدام شان در منابع اهل سنت سند و مدرک درست و حسابی ندارد. اگر یکی آمده گفته «حسن صحیح» چند نفر دیگرشان گفته اند «ضعیف، باطل»، راوی آن دجال است و امثال این ها گفته اند.

این ها احساس می کردند یک موقعیتی در اجتماع داشتند مردم برای گفتار این ها حساب باز می کردند وقتی این ها هرچه می گویند مردم قبول می کنند می گویند چرا نگوییم این ها در منابع ما هم آمده است؟

بعضی از این ها جز در کتاب موضوعات ابن جوزی اصلا سند دیگری ندارند. فقط ایشان آورده است. یا در کتاب ضعفای عقیلی آمده است. پس مشخص است که زمان بنی امیه یکی از خیانت های بزرگی که به اسلام کردند جعل این روایات است.

ما همیشه گفتیم این به عنوان یک ملاک دست دوستان باشد اگر این روایات صحیح بود و از پیامبر صادر شده بود اول کسی که باید از این ها اطلاع می داشت خود ابوبکر، عمر و عثمان بودند.

ضروری ترین وقتی که به این احادیث نیاز داشتند در سقیفه بود بعد هنگام انتخاب عمر بود و بعد هم قضیه قتل عثمان بود. ضروری تر از این دیگر برای این سه نفر نبوده است. در درگیری سقیفه بین انصار و مهاجرین جز روایت:

«إنّ الائمة في القریش»

هیچ نتوانستند پیدا کنند. اگر این روایت ها بود به آن استناد می کردند. اگر لو لم ابعث، لبعث عمر ابن خطاب درست بود هیچ کس سراغ ابوبکر نمی رفت یعنی در حقیقت شما به پیامبر خیانت کردید. پیامبر این همه فضیلت برای عمر آورده شما عمر را کنار گذاشتید سراغ ابوبکر رفتید!

این خیلی عبارت سنگینی است. اگر من مبعوث نمی شدم قطعا عمر ابن خطاب مبعوث می شد! یا در بعضی از جاها دارد پیامبر می گوید بعضی وقت ها وحی تأخیر می افتاد... - این را تفتازانی هم آورده خیلی عجیب است. حالا اگر در کتاب های دسته دوم و سوم شان می آوردند هیچ گلایه ای نبود در کتاب های اعتقادی شان این ها را آورده اند- پیامبر می گوید بعضی وقت ها وحی تأخیر می افتاد من گمان می کردم که جبرئیل وحی را به آل عمر نازل کرده است! یعنی هر آن چه که به ذهن شیطان نمی رسد به ذهن این ها رسیده و حدیث درست کردند!

پرسش:

الان اهل سنت به این احادیث چه نظری دارند؟

پاسخ:

این ها می گویند بزرگان ما نقل کرده اند، ما هم چنین کردیم.

پرسش:

استاد! با این تناقضاتی که در کلام اهل سنت است می شود گفت این ها سلامت نفس نداشتند. نمی خواهم تهمت بزنم می خواهم بدانم از جهت روان شناسی امروزه می شود گفت این ها سلامت نفس نداشتند.

پاسخ:

این ها عمدتا می گویند چون صحابه این راه را رفتند، در مورد صحابه هم خدای عالم در قرآن مدح کرده است.

(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و کساني که به نيکي از آنها پيروي کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند؛ و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، که نهرها از زير درختانش جاري است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و اين است پيروزي بزرگ!

سوره توبه (9) آیه100

می گویند صحابه درجات عالی دارند و چهار – پنج تا آیه ای که در فضیلت صحابه است برای شان مدرک می شود می گویند صحابه چنین کرده اند و ما هم ناگزیر هستیم از صحابه تبعیت کنیم.

یعنی در آن جا عقل شان کار نمی کند می گوید: عقل من کار نمی کند الان شما از یک مسیحی سوال کنید تثلیث یعنی چه؟ می گوید اب، ابن و روح القدس، می گوید همین است دیگر عقل ما نمی رسد شما باید تعبدا قبول کنید.

این ها هم به همین شکل می گویند صحابه این چنین کرده اند این که چرا کرده اند ما نمی دانیم. علتش چه بوده ما نمی فهمیم، چون آن ها قبول کردند و آن ها افضل الناس بودند و در عصر پیامبر هم بودند پس کارشان درست بوده است!

شما ببینید صراحتا الان می گویند اگر همچنین حرفی بود چرا صحابه نسبت به همدیگر همچنین حرفی نزدند؟ اگر واقعا غیر از ابوبکر امیر المؤمنین مطرح بود چرا صحابه نسبت به همدیگر اعتراض نکردند؟

خیلی جالب است این که ایشان می گوید هیچ نقض و ابرامی نبوده است اگر چنین مطالبی در میان مردم بود صحابه به همدیگر می گفتند.

این کتابی که ملاحظه می کنید صحیح بخاری است از کتاب های ما (شیعه) هم نیست

«أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا ... وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

آخر آقای تفتازانی! شما با چه دل و جرأتی می گویی که اگر غیر از این بود از پیغمبر رسیده بود این ها مطرح می کردند؟! در صحیح مسلم هم به همین شکل دارد.

در کتاب المصنف عبدالرزاق دارد:

«فقال رجل للزهري فلم يبايعه علي ستة أشهر»

علی با ابوبکر شش ماه بیعت نکرد؟

«قال لا ولا أحد من بني هاشم»

حتی یک نفر از بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکرد!

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج5، ص472

کتاب اسد الغابه ابن اثیر جزء کتاب های رده اول شان است در این کتاب دارد:

«وتخلف عن بيعته: عَلِيُّ، وبنو هاشم، والزُّبَيْر بن العَوَّام، وخالد بن سعيد بن العاص، وسَعْدُ بن عُبَادة الأنصاري»

أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج 3، ص 339

ابو الفداء به همین شکل، مقداد، سلمان، ابی ذر، براء ابن عازب، ابی ابن کعب.

«ومالوا مع علي بن أبي طالب»

المختصر في أخبار البشر؛ اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (المتوفى: 732هـ) الوفاة: 732، دار النشر:، ج1، ص107

طلحه، ابان بن سعید، تا به جایی می رسد که در سقیفه نقل کرده اند:

«فقالت الأنصار أو بعض الأنصار لا نبايع إلا عليا»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص233

این در سقیفه است. آقای تفتازانی! این از کتاب تاریخ طبری و ابن اثیر شما است. این ها سه – چهار قرن، یا پنج – شش قرن قبل از شما بودند.

این مطالب در کتاب صحیح بخاری آمده است. حتی ابن تیمیه که قبل از شما است ابن تیمیه متوفای 728 است تفتازانی متوفای 756 است یعنی 28 سال قبل از او بوده است.

ابن تیمیه نقل می کند:

«و كان اكثر بني عبد مناف من بني أمية و بني هاشم و غيرهم لهم ميل قوي إلى علي بن أبي طالب يختارون ولايته»

منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص49

 از این واضح تر و روشن تر می خواهید؟!

پرسش:

استاد ببخشید! این میل گفته اشاره به مخالفت علنی ندارد.

پاسخ:

می گوید اگر همچنین حرفی بود این ها نقل می کردند، نقض ابرامی بود بفرمایید این هم نقض ابرامش کتاب تاریخ یعقوبی دارد:

«وكان المهاجرون والأنصار لا يشكون في علي»

شکی در حقانیت علی نداشتند!

تاريخ اليعقوبي؛ اسم المؤلف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292 ، دار النشر : دار صادر – بيروت، ج 2، ص 124

این را می خواهید چه کار کنید؟! بعد موفّقیات ابن بکار می گوید:

«ندم قوم كثير من الأنصار على بيعته، ولام بعضهم بعضاً، وذكروا علي بن أبي طالب، وهتفوا باسمه»

الموفقیات لابن بکار، 583

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف:  أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج 6، ص 15

علنا اسم علی را می بردند، این ندم قوم چه است؟ آقای تفتازانی! آقای ایجی! آقای رازی! این ها از منابع شما است از کتاب های شیعه که نیست آیا شما ندیدید خبر ندارید؟ یا نه خبر دارید.

 «إن کنت تدري فتلک مصیبة و ان کنت لا تدري فالمصیبة اعظم»

خیلی عجیب است کتاب دیار بکری می گوید:

«ان رجالا من المهاجرين غضبوا في بيعة أبي بكر»

این ها نسبت به بیعت ابی بکر غضبناک شدند. نه تنها ندامت کردند بلکه غضبناک شدند. این ها در سقیفه اعتراض کردند، بعد از سقیفه اعتراض کردند. در مسجد نزد ابوبکر آمدند حالا ابیّ ابن کعب، حذیفه و... باشند یا صحابه ای مانند سلمان، ابوذر باشند که اعتراض کردند غیر از این ها هم همه آمدند اعتراض کردند.

ابوبکر هیچ جوابی هم نداشت رفت در خانه اش نشست، گفت اگر این طوری است من نیستم بروید کسی دیگر را انتخاب کنید. عمر روز بعد با خالد ابن ولید با یک لشکری در خانه ابوبکر رفت گفت تو غیرت نداری؟! تو چنین و چنان هستی... بلند شو بیا، این ها بی جا کردند اعتراض کردند! ما این همه سپاه و لشکر داریم همه را سر جای خودشان می نشانیم دوباره ابوبکر را کشاند و سر منبر نشاند!

این ها چیزی نیست که شما بگویی:

« كيف خفي على الكبار من الأنصار والمهاجرين والثقاة من الرواة والمحدثين ولم يحتج به البعض على البعض ولم يبنوا عليه الإبرام والنقض»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص287

یک وقت است یک شتر چران بیابان های ریاض یک حرفی می زند آدم از او گلایه ندارد. ولی یک دفعه بزرگان این ها مثل فخر رازی، مثل تفتازانی و مثل عضد الدین ایجی می آیند این حرف ها را می زنند آدم ناراحت می شود.

می گویند در قرون اول از این حرف ها نبود در قرن هفتم و هشتم نصیر الدین طوسی آمد این مطالب را مطرح کرد. حالا باز خوب است پاپیج علامه حلی نشده است. یا چیزی به شیخ طوسی نگفته است.

من نمی دانم مگر کتب اربعه شیعه در قرن سوم و چهارم یا پنجم نوشته نشده است ؟ آقای تفتازانی! این کتب حداقل چهار قرن قبل از شما بوده است. اگر این ها خبر نداشتند این روایت ها را از کجا آوردند؟

فقط کتاب کافی یک و نیم برابر صحاح سته شما حدیث دارد. کل صحاح سته را ابن اثیر در کتاب جامع الاصول جمع کرده است که نُه هزار و نهصد روایت شده است. همه روایت ها را هم شماره زده است. جلد دوازدهم را ببینید روایت هایشان به ده هزار نرسیده است.

فقط کتاب کافی ما شانزده هزار و یک صد و نود و نه روایت دارد. این را یا شما ندیدید یا دیدید عناد دارید می خواهید برای عوام تان برای شاگردانتان مخفی باشد.

من احساس می کنم مسئله طبیعی نیست دو توجیه می توانیم داشته باشیم یک این که حکومت ها فشار آوردند که این ها را باید بگویید در غیر این صورت شما را نابود می کنیم لذا مجبور شدند به خاطر خلاصی از قتل این حرف را زدند که این خیلی بعید است.

ما هیچ دلیلی بر این که حکومت ها بیاید علما را برای نوشتن بعض از کتاب ها وادار کنند چه در تاریخ بنی امیه و چه در تاریخ بنی العباس نداریم.

لذا وقتی بعد از سال 140 یا 150 عملا نوشتن حدیث آزاد می شود هرکس را که مادرش به خانه راه نمی دهد می رود کتاب حدیث می نویسد!

خیلی از روایاتی که الان برای حقانیت شیعه در دست ما است از کتاب های این ها است در قرن سوم و چهارم نوشته شده است. شیخ مفید متوفای 413 است مطالبی که در کتاب هایش از اهل سنت آورده مربوط به قرن دوم و سوم شان است.

یا جاحظ متوفای 255 یعنی آغاز ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) هنوز غیبت کبرا هم شروع نشده است کتابی می نویسد و در آن جا خیلی از این روایاتی که بعدا بزرگان ما به آن تمسک می کنند ایشان در کتابش آورده است.

آقای ابن سعد متوفای 230 است معاصر حضرت امام هادی و امام جواد (سلام الله علیهما) بوده است. شاید هم بخشی از  حیات مبارک امام رضا (سلام الله علیه) را درک کرده است. او در کتابش این روایت ها را آورده است.

 شیعه که نیامده منتظر باشد تا ذهبی در قرن هشتم یک حرفی بزند بعد بیاید استفاده کند.

توجیه دوم هم این است که این ها عناد دارند اغراء به جهل می کنند. یعنی در یک مسیری  افتاده اند نمی توانند برگردند یک حرفی زده نمی تواند برگردد اگر برگردد مریدهایش را از دست می دهد. پست و مقامی هم که دارد از دست می دهد.

این را عزیزان دقت کنند ما فردا با این تعبیر تفتازانی کار داریم . این مطلب را دوستان مطالعه کنند خوب است تفتازانی می گوید ابو بکر و عمر «هما سيدا كهول أهل الجنة»!!

«وأما السنة فقوله عليه السلام اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر دخل في الخطاب علي رضي الله عنه فيكون مأمورا بالاقتداء ولا يؤمر الأفضل ولا المساوي بالاقتداء سيما عند الشيعة وقوله صلى الله عليه وسلم لأبي بكر وعمر هما سيدا كهول أهل الجنة ما خلا النبيين والمرسلين وقوله عليه السلام خير أمتي أبو بكر ثم عمر وقوله عليه السلام ما ينبغي لقوم فيهم أبو بكر أن يتقدم عليه عنده وقوله صلى الله عليه وسلم لو كنت متخذا خليلا دون ربي لاتخذت أبا بكر خليلا ولكن هو شريك في ديني وصاحبي الذي أوجبت له صحبتي في الغار وخليفتي في أمتي وقوله صلى الله عليه وسلم وأين مثل أبي بكر كذبني الناس وصدقني وآمن بي وزوجني ابنته وجهز لي بماله وآساني بنفسه وجاهد معي ساعة الخوف وقوله صلى الله عليه وسلم لأبي الدرداء حين كان يمشي أمام أبي بكر أتمشي أمام من هو خير منك والله ما طلعت شمس ولا غربت بعد النبيين والمرسلين على أحد أفضل من أبي بكر ومثل هذا الكلام وإن كان ظاهره نفي أفضلية الغير لكن إنما يساق لإثبات أفضلية المذكور ولهذا أفاد أن أبا بكر أفضل من أبي الدرداء والسر في ذلك أن الغالب من حال كل اثنين هو التفاضل دون التساوي فإذا نفى أفضلية أحدهما لآخر ثبت أفضلية الآخر وبمثل هذا ينحل الإشكال المشهور على قوله صلى الله عليه وسلم...»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص298

ما روایات متعدد از شیعه و سنی داریم:

«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص57

«الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج3، ص3

«أن الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة فقلت أبوهما خير منهما»

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج4، ص343

از کتاب خود تفتازانی هم امروز خواندیم. از آن طرف ادله ای که برای خلافت و افضلیت ابوبکر می آورد یک موردش هم این است که این ها سیدا کهول اهل الجنه هستند.

نمی دانم مگر بهشت خانه سالمندان است؟!!

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

  


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها