2024 September 19 - پنج شنبه 29 شهرويور 1403
پیغام مهم قرآن و سنت: «امامت» عهد الله است، عهد الناس نیست!
کد مطلب: ١٥٨٦٦ تاریخ انتشار: ١٦ ارديبهشت ١٤٠٣ - ١٥:٤٧ تعداد بازدید: 204
حبل المتین » عمومی
پیغام مهم قرآن و سنت: «امامت» عهد الله است، عهد الناس نیست!

برنامه حبل المتین 16-02-1403

 
 
 
 
 
 بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: پیغام مهم قرآن و سنت: «امامت» عهد الله است، عهد الناس نیست!

برنامه حبل المتین 16-02-1403

فهرست مطالب این برنامه:

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

پیغام مهم قرآن و سنت: «امامت» عهد الله است، عهد الناس نیست!

چرا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عایشه را بعد جنگ جمل قصاص نکرد!؟

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام عرض می‌کنم محضر یکایک شما دوستان عزیزم، بینندگان گرانقدر، خانم‌ها و آقایان محترم که در این لحظه برنامه زنده «حبل المتین» را از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بیننده هستید. بهترین‌ها را برای شما آرزومندم.

خیلی خوشحالیم که بازهم خدا نفس داد و توفیق داد خدمت شما رسیدیم در قالب این برنامه تمام قد و با تمام وجود دفاع کنیم از ولایت مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه). ان شاءالله آقاجان و مولایمان حضرت امیرالمؤمنین از ما بپذیرند.

این نکته را یادآوری کنم که ما طبق معمول مباحثی را داریم. طبق معمول هفته‌های گذشته بحث درس‌هایی از امامت و ولایت را داریم و ان شاءالله بخشی از برنامه هم به مخاطبین و بینندگان گرانقدرمان اختصاص پیدا خواهد کرد.

بینندگان عزیز می‌توانند زنگ بزنند و به صورت زنده و مستقیم تماس بگیرند تا اگر نکته و مطلب و سؤالی دارند بپرسند. ما بارها گفتیم که این تریبون برای همه مخاطبین آزاد هست. فرقی نمی‌کند که مخاطب ما آقایان وهابی باشند، عزیزان اهل سنت اعم از مولوی و عالم و عوام باشند یا عزیزان شیعه ما باشند.

ان شاءالله دوستان ما در فرصتی مناسب راه‌های ارتباطی را برای شما زیرنویس می‌کنند و شما می‌توانید زنگ بزنید و سؤالات خودتان را هم بپرسید.

در محضر استاد عزیز و بزرگوار و گرانقدر و فرزانه‌ حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، خوش آمدید؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

ما طبق برنامه همیشگی مطلع عرایضمان را یادی از حضرت صدیقه طاهره قرار می‌دهیم؛ باشد که گوشه چشمی هم به ما بکنند، زیرا که با گوشه چشم حضرت فاطمه زهرا تمام مشکلات دینی و دنیایی و آخرتی و ظاهری و باطنی ما حل خواهد شد.

اشک از دیده خون بار بیفتد سخت است * هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است

اوج این واقعه را جان علی می‌داند * خانم خانه که از کار بیفتد سخت است

به خدا فرق ندارد که کجا یک مادر * کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است

به زمین خوردن مادر به کناری، اما * پیش چشم پسر انگار بیفتد سخت است

مرد باشد و زنش پشت در خانه او * در دل آتش اغیار بیفتد سخت است

سینه‌اش شد سپر شیر خدا اما حیف * کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم. برنامه ما متبرک و مزین شد به نام نامی حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها). ان شاءالله حضرت مادر در حق همه ما دعا کنند. ان شاءالله در دنیا و آخرت دست همه ما را بگیرند.

بحث درس‌هایی از امامت و ولایت موضوع گفتگوی ما با حضرت استاد بود. جناب استاد اگر صلاح بدانید خلاصه‌ای مختصر از مباحث گذشته بفرمایید تا ان شاءالله سؤالات جدید را خدمت شما عرض کنم.

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

ما در بحث جدیدی که دو هفته پیش شروع کردیم، روی واژه‌های معرفتی «امام» و «خلیفه» و «ولی» از دیدگاه فریقین بحث کردیم.

اولین بحث ما پیرامون کلمه «امام» بود و بیان کردیم که بزرگان شیعه و سنی چه توصیف و تعریفی دارند. ما مفصل بیان کردیم که علمای بزرگ و متکلمین و مفسرین و فقها تعریف کرده بودند که امامت، ریاست دنیوی و دینی است نیابتا عن النبی. ما عقاید بزرگان شیعه نظیر «شیخ مفید» و دیگران را هم مطرح کردیم.

ما در جلسه گذشته بحثی را در رابطه با واژه «امام» در قرآن کریم شروع کردیم و بیان کردیم که چند مورد آمده است و این واژه‌ها به چه معنایی است. ما عرض کردیم که کلمه «ائمه» در قرآن کریم پنج مورد ذکر شده است. اولین مورد آیه شریفه:

(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا)

و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند.

سوره انبیاء (21): آیه 73

است که در رابطه با فرزندان حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) است. آیه شریفه:

(وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا)

و از آنها امامان (و پیشوایانی) برگزیدیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند.

سوره سجده (32): آیه 24

در رابطه با حضرت موسی و انبیاء بعد از او است. همچنین در سوره مبارکه قصص آیه 5 آمده است:

(وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین)

اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم، و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم!

سوره قصص (28): آیه 5

که در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. ما در ادامه بحثی را تحت عنوان ائمه کفر در قرآن کریم آغاز کردیم. خداوند متعال می‌فرماید:

(فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکفْر)

با پیشوایان کفر پیکار کنید.

سوره توبه (9): آیه 12

و:

(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ لا ینْصَرُونَ)

و ما آنها را پیشوایانی که دعوت به آتش (دوزخ) می‌کنند قرار دادیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد.

سوره قصص (28): آیات 40 و 41

ما توضیح دادیم که در اینجا (جَعلْ) به چه معناست. این (جَعلْ)، (جَعلْ) ابتدایی نیست و در حقیقت (جَعَلْ) کیفر و جزا است. افرادی از دستورات الهی سرکشی می‌کنند و خداوند عالم برای اینکه عذاب آنها را بیشتر و دوچندان کند، آن‌ها را پیشوا و مقتدای گمراهان قرار می‌دهد. طبق آیات دیگر خداوند عالم عذاب آنها و عذاب پیروان آنها را دوبرابر می‌کند.

مجری:

بسیار عالی، حضرت استاد از شما ممنونم. حال به سراغ همین واژه و کلمه «امام» برویم که در قرآن کریم آمده است. بفرمایید که در چند مورد و در مواردی که آمده است به چه معنایی استعمال شده است. به عنوان مثال در یکی از موارد آمده است:

(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)

حضرت استاد در اینجا مراد از امام چیست؟!

پیغام مهم قرآن و سنت: «امامت» عهد الله است، عهد الناس نیست!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

کلمه «امام» در قرآن کریم هفت بار تکرار شده است. اولین مورد همان است که اشاره کردید در سوره بقره آیه 124 آمده است:

(وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ)

(به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.

(قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِین)

ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند).

سوره بقره (2): آیه 124

در این آیه چند نکته خوابیده است. نکته اول این عبارت (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ) است. معلوم است که برای رسیدن به مقام امامت بدون رنج و مشقت نمی‌توان رسید.

(فَأَتَمَّهُنَّ) حضرت ابراهیم از تمام امتحانات سربلند بیرون آمد. وقتی امتحانات تمام شد؛ (قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماما) فرمود که من تو را به عنوان امام قرار دادم.

مشخص است که این مقامی فراتر از نبوت و رسالت است. حضرت ابراهیم که دید خداوند عالم جایگاه بزرگ و مقام بالایی به او داده است، عرض کرد: (وَ مِنْ ذُرِّیتِی) خدایا به ذریه من هم این مقامات را عطا کن. خداوند متعال فرمودند: (لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِین)

امامت عهد الله است، عهد الناس نیست که مردم بیایند انتخاب کنند. خداوند عالم فرمود: امامت عهد الله است. افراد ظالم و ستمگر به این مرتبه و مقام نمی‌رسند. این‌ها مسائلی است که وجود دارد.

نکته مهمی که در اینجا باید روی آن تکیه کنیم، این است که جعل امامت مثل جعل نبوت است. خداوند عالم در سوره مبارکه مریم آیه 49 می‌فرماید:

(وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ کلاًّ جَعَلْنا نَبِیا)

ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک را پیامبر بزرگی قرار دادیم.

سوره مریم (19): آیه 49

خداوند متعال در سوره بقره آیه 124 می‌فرماید:

(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)

من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.

سوره بقره (2): آیه 124

وقتی این دو آیه کنار هم قرار می‌گیرد، مشخص است که این جعل دست خداوند عالم است و دست بشر نیست. بشر نمی‌تواند برای خداوند عالم خلیفه معین کند یا برای پیغمبر اکرم خلیفه معین کند.

در حقیقت اینها بیراهه رفتن و خود را گرفتار عذاب وجدان دنیوی و عذاب آتش اخروی کردن است.

مجری:

بسیار خوب، خیلی ممنون و متشکرم. نکته‌ای که بسیار مهم است، این است که حضرت استاد آیا در کتب اهل سنت احادیثی آمده است مبنی بر اینکه جعل امامت به دست خداوند متعال است؟! به عنوان مثال در منابع اهل سنت روایتی که به این مضمون آمده باشد داریم؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما روایات متعدد داریم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ابتدای نبوتشان اسلام را به قبایل مختلف عرضه می‌کردند

ما در لا به لای بحث‌هایمان اشاراتی داشتیم، اما به صورت مفصل وارد نشدیم. ان شاءالله در آینده بحثی خواهیم داشت تحت عنوان اینکه امامت انتخابی است یا انتصابی و در آنجا دیگر به صورت مفصل وارد می‌شویم.

بنده به اختصار عرض می‌کنم که رسول اکرم در ابتدای رسالتشان در مکه و اطراف مکه به قبایل مختلف دین مقدس اسلام را عرضه می‌کردند.

به طور کلی کشور عربی به ویژه عربستان سعودی عمدتاً به صورت قبیله‌ای در گردش است به این صورت که در هر محله و روستایی یک قبیله وجود داشت و به صورت قبیله قبیله بودند.

اگر قبیله بعضی از افراد مدافع خوبی نبود، از قبیله خود جدا می‌شد و با قبیله دیگری عهد و پیمان می‌بست و تحت حمایت آنها در می‌آمد. کلمه «مولی فلان» از اینجا پیدا شده است.

این افراد برای اینکه از حمایت قبیله قوی‌تر برخوردار باشند، به آنجا می‌رفتند. همچنین افرادی بودند که تحت هیچ قبیله‌ای نبودند و آزاد زندگی می‌کردند. وقتی برای آنها مشکلاتی پیش می‌آمد یا در مقابل هجوم بعضی از افراد شرور توانایی دفاع نداشتند، به افراد قوی یا قبیله قوی پناهنده می‌شدند و برگ مولایی می‌گرفتند. بنابراین به طور کلی کشور عربی به ویژه جزیرة العرب به صورت قبیله‌ای بود.

رسول اکرم، اسلام را به قبایل عرضه می‌کردند. وقتی رئیس قبیله می‌دید که برنامه‌های رسول اکرم برنامه‌های بسیار عالی و زیبا و انسان ساز است، به اسلام روی می‌آوردند.

از طرف دیگر بحث یهود در مکه نبود، اما نصاری و مسیحیان زیاد بودند. همچنین طرفداران حضرت ابراهیم در مکه بودند. نقل شده است که حضرت ابوطالب یکی از اوصیاء حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) بوده است.

رؤسای قبایل مطالبی از کتب مقدس در رابطه با پیغمبر آخرالزمان شنیده بودند. آن‌ها شنیده بودند پیغمبری خواهد آمد که دینش دین جهانی خواهد شد و حکومتی تشکیل می‌دهد که بعد از او هم اوصیا و خلفایی دارد.

رئیس قبیله‌ها می‌گفتند: یا رسول الله! اگر ما به تو ایمان بیاوریم و از تو دفاع کنیم و با دشمنان تو بجنگیم و شما به مقام خوبی برسید، قول می‌دهید که خلافت و جانشینی بعد از خودتان را به ما واگذار کنید؟!

حضرت نمی‌فرمودند که این کار را انجام می‌دهم یا انجام نمی‌دهم، بلکه می‌فرمودند: کار جانشینی من دست خداوند است، دست من نیست!!

به عنوان نمونه در کتاب «الثقات» اثر «ابن حبان» متوفای 354 جلد اول صفحه 89 آمده است که رسول اکرم به سراغ قبایل مختلفی نظیر «ابوحنیفه» رفت، اما حرف پیغمبر اکرم را قبول نکردند.

حضرت سپس به منزل «بنی عامر بن صعصعة» رفتند. رسول اکرم منزل به منزل برای دعوت به اسلام می‌رفتند. چنین نبود که مجلسی تشکیل دهند و حضرت در حضور دویست یا سیصد نفر سخنرانی کنند.

«فدعاهم إلی الله»

و آنها را به طرف خداوند دعوت کردند.

«فقال قائل منهم إن اتبعناک وصدقناک فنصرک الله ثم أظهرک الله علی من خالفک أیکون لنا الأمر من بعدک»

یکی از افراد قبیله گفت: اگر ما از تو تبعیت کنیم و تو را تصدیق کنیم و خدا تو را یاری کند و بر دشمنانت پیروز کند، آیا امر امامت و خلافت بعد از تو نصیب ما می‌شود؟!

«فقال رسول الله الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء»

رسول اکرم فرمود: امر خلافت بعد از من دست خداوند است، خداوند هرکسی را صلاح بداند به عنوان جانشین و خلیفه من قرار خواهد داد.

«فقالوا أنهدف نحورنا للعرب دونک فإذا ظهرت کان الأمر فی غیرنا»

آن‌ها گفتند: ما به جای تو با اعراب بجنگیم، اما وقتی تو پیروز شدی خلیفه و جانشین تو از قبیله‌ای دیگر باشد.

«لا حاجة لنا فی هذا من أمرک»

ما احتیاجی به دین تو نداریم!!

الثقات، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، دار النشر: دار الفکر - 1395 - 1975، الطبعة: الأولی، تحقیق: السید شرف الدین أحمد، ج 1، ص 89 - 90، باب ذکر عرض رسول الله نفسه علی القبائل

خیلی عجیب است! من نمی‌دانم این حضرات این روایات را می‌بینند یا نمی‌بینند؟! «ذهبی» در کتاب «تاریخ الإسلام» جلد اول صفحه 286 از قول «زهری» نقل می‌کند که به طرف قبیله «عامر بن صعصعه» رفتند؛

«فدعاهم إلی الله وعرض علیهم نفسه»

تا آنها را به طرف خداوند دعوت کند و دین اسلام را بر آنها عرضه کند.

«فقال رجل منهم یقال له بیحرة بن فراس: والله لو أنی أخذت هذا الفتی من قریش لأکلت به العرب»

ایشان فردی خطیب، توانمند، شاعر و سخنور بود به طوری که سخنرانی‌هایش موج ایجاد می‌کرد.

«ثم قال له: أرأیت إن تابعناک علی أمرک؟ ثم أظهرک الله علی من خالفک أیکون لنا الأمر من بعدک؟»

او سپس گفت: اگر ما از تو تبعیت کنیم و تو پیروز شوی، من می‌توانم خلیفه و جانشین تو بعد از تو باشم؟!

«قال: الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء»

رسول اکرم فرمود: امر خلافت بعد از من دست خداوند است، خداوند عالم هرکسی را صلاح بداند به عنوان جانشین و خلیفه من قرار خواهد داد.

«قال: أفتهدف نحورنا للعرب دونک فإذا أظهرک الله کان الأمر لغیرنا لا حاجة لنا بأمرک فأبوا علیه»

آن‌ها گفتند: ما به جای تو با اعراب بجنگیم، اما وقتی تو پیروز شدی خلیفه و جانشین تو از قبیله‌ای دیگر باشد. ما احتیاجی به دین تو نداریم!!

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 1، ص 286، باب عرض نفسه علی القبائل

آقای «قرطبی» متوفای 671 هجری است و کتاب «تفسیر» ایشان عصاره تفسیر شش قرن اول اسلام است. ایشان در جلد نهم صفحه 297 از قول «ابن عباس» نقل می‌کند که حضرت به طرف قبیله «عامر بن طفیل» و «اربد بن ربیعه» رفتند.

آن‌ها با رسول اکرم صحبت کردند. یکی از آنها گفت: یا رسول الله! عامر بن طفیل شخصی است که توانمند است و می‌تواند عرب‌ها را به آئین اسلام دعوت کند. «عامر بن طفیل» جلو آمد و گفت:

«یا محمد مالی إن أسلمت»

ای محمد! اگر من مسلمان شوم چه چیزی نصیب من می‌شود؟!

«فقال: لک ما للمسلمین وعلیک ما علی المسلمین»

حضرت فرمود: هرچه به نفع مسلمین است به نفع تو هم هست و هرچه به ضرر مسلمین است به ضرر تو هم هست.

مراد از فرمایش حضرت این بود که چنین نیست که تو آزاد باشی و هرکار بخواهی انجام دهی. اسلام یک سری اوامری دارد و یک سری نواهی دارد.

«قال: أتجعل لی الأمر من بعدک»

عامر بن طفیل گفت: می‌توانی مرا از دیگر مسلمانان برتری دهی و جانشینی خود را به عهده من بگذاری؟!

«قال: لیس ذاک إلی إنما ذلک إلی الله یجعله حیث یشاء»

حضرت فرمود: این که دست من نیست. جانشینی من دست خداوند است و هرکسی را صلاح بداند جانشین من قرار می‌دهد.

اگر نبود غیر از همین چند روایتی که داریم، برای ما بس بود. حال بنده خواهم آورد که «ابن حجر» و دیگران همگی به عنوان یک امر مسلم این روایات را آوردند.

«قال: أفتجعلنی علی الوبر وأنت علی المدر»

عامر بن طفیل گفت: آیا قبول است که تو در شهرها حکومت کنی و من در عشایر حکومت کنم؟!

«قال: لا؛ فما تجعل لی »

حضرت فرمود: خیر. هدف تو از این چیست؟!

«قال: أجعل لک أعنة الخیل تغزو علیها فی سبیل الله»

عامر بن طفیل گفت: اگر من نائب شما در عشایر باشم، هرچقدر بخواهی اسب و شتر برای جهاد در اختیار تو قرار خواهم داد.

الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 9، ص 297، باب الرعد: (12) هو الذی یریکم... ..

حضرت به او فرمود: هیچکدام از حرف‌هایی که شما می‌زنید به درد من نمی‌خورد. بحث خلافت و امامت و جانشینی من ارتباطی به من ندارد که شما یک سری امتیازاتی به من بدهید تا من تو را جانشین خود قرار دهم. او هم گفت: ما احتیاجی به دین شما نداریم.

«ابن سعد» در کتاب «طبقات» روایتی آورده است که این هم جالب است. ایشان در جلد اول صفحه 201 می‌نویسد که یکی از شش نفری که تازه مسلمان شده بودند، «سلیط بن عمرو العامری» بود که در ابتدا بعد از امیرالمؤمنین مسلمان شد.

آقایان ادعا می‌کنند که ابوبکر جزو اولین افرادی بود که مسلمان شد، اما درواقع برای ابوبکر فضیلت تراشی می‌کنند. ما قبلاً هم گفتیم ابوبکر پنجاه و یکمین نفری بود که مسلمان شد.

حال ما کاری به این قضایا نداریم. همین مسلمان شدن و تظاهر به اسلام هم خود نعمتی است!

رسول اکرم در ابتدای آغاز رسالت «سلیط بن عمرو عامری» را به همراه نامه‌ای نزد «هوذة بن علی حنفی» فرستاد تا او را به اسلام دعوت کند.

«فقدم علیه وأنزله وحباه وقرأ کتاب النبی ورد ردا دون رد وکتب إلی النبی ما أحسن ما تدعو إلیه وأجمله»

وقتی که او نامه را گرفت، گفت: من جواب این نامه را برای رسول اکرم می‌نویسم. او در جواب نوشت: یا رسول الله! نامه تو بسیار نامه باارزشی بود و مواردی که مردم را به آن دعوت می‌کنی، مطابق فطرت هر بشر سالمی است.

«وأنا شاعر قومی وخطیبهم والعرب تهاب مکانی»

من در قوم خود شاعر و سخنور هستم و عرب جایگاه مرا می‌داند.

«فاجعل لی بعض الأمر أتبعک»

بخشی از وصایت و خلافت را به من واگذار کن.

«وأجاز سلیط بن عمرو بجائزة وکساه أثوابا من نسج هجر»

او هدایای مفصلی از بافتنی‌ها و لباس‌های گران قیمت برای پیغمبر اکرم فرستاد.

«فقدم بذلک کله علی النبی وأخبره عنه بما قال وقرأ کتابه وقال لو سألنی سیابة من الأرض ما فعلت»

حضرت نامه او را خواندند و هدایای او را دیدند و فرمودند: اگر به اندازه تکه‌ای از زمین را هم از من بخواهد چنین کاری نخواهم کرد.

«باد وباد ما فی یدیه فلما انصرف من عام الفتح جاءه جبریل فأخبره أنه قد مات»

او از اسلام منصرف شد و مسلمان نشد تا سال فتح مکه جبرئیل به رسول اکرم خبر داد که هوذة بن علی حنفی از دنیا رفت.

الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر - بیروت -، ج 1، ص 262، باب ذکر بعثة رسول الله

روایت دیگری در کتاب «صحیح مسلم» نقل شده است. وقتی روایتی در کتاب «صحیح مسلم» می‌آید، آقایان هیچ جوابی ندارند. در این کتاب حدیث 2273 آمده است:

«قَدِمَ مُسَیلِمَةُ الْکذَّابُ علی عَهْدِ النبی الْمَدِینَةَ»

مسیلمه کذاب در زمان پیغمبر اکرم به مدینه آمد.

«فَجَعَلَ یقول إن جَعَلَ لی مُحَمَّدٌ الْأَمْرَ من بَعْدِهِ تَبِعْتُهُ»

او گفت: اگر پیغمبر مرا جانشین و خلیفه بعد از خود قرار بدهد، من از پیغمبر تبعیت می‌کنم.

«فَقَدِمَهَا فی بَشَرٍ کثِیرٍ من قَوْمِهِ»

او عده زیادی از قبیله خود را هم آورده بود که به پیغمبر اکرم نشان بدهد.

«فَأَقْبَلَ إلیه النبی وَمَعَهُ ثَابِتُ بن قَیسِ بن شَمَّاسٍ»

سپس می‌نویسد:

«وفی یدِ النبی قِطْعَةُ جَرِیدَةٍ حتی وَقَفَ علی مُسَیلِمَةَ فی أَصْحَابِهِ قال لو سَأَلْتَنِی هذه الْقِطْعَةَ ما أَعْطَیتُکهَا»

رسول اکرم در حالی که یک تکه چوبی از درخت خرما در دست داشتند، در برابر مسیلمه و اصحابش ایستادند و فرمودند: اگر در برابر اسلام این چوب را از من بخواهی، من این چوب را هم به تو نمی‌دهم.

قرآن کریم هم می‌فرماید:

(قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلامَکمْ بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیکم أَنْ هَداکمْ لِلْإِیمان)

بگو اسلام خود را بر من منت مگذارید، بلکه خداوند بر شما منت می‌گذارد که شما را به سوی ایمان هدایت کرد.

سوره حجرات (49): آیه 17

جالب اینجاست که می‌نویسد پیامبر فرمود:

«وَلَنْ أَتَعَدَّی أَمْرَ اللَّهِ فِیک»

من هرگز امر خدا را در رابطه با تو نادیده نمی‌گیرم.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1780، ح 2273

آقایان سپس بحث می‌کنند که «وَلَنْ أَتَعَدَّی أَمْرَ اللَّهِ فِیک» به چه معناست. بزرگان اهل سنت نظیر «نووی» که از او به «فقیه الأمة» تعبیر می‌کنند، در کتاب «شرح صحیح مسلم» جلد پانزدهم می‌نویسد:

«لن أعدو أنا أمر الله فیک»

من از امر خدا نسبت به تو تجاوز نمی‌کنم.

مراد این است که تو می‌خواهی اسلام بیاوری و در ازای آن چیزی از من می‌خواهی که من باید مخالفت امر خداوند کنم.

«أنی لا أجیبک إلی ما طلبته»

من هرگز مطالبه تو را جواب نمی‌دهم که تو را جانشین خودم قرار بدهم.

«مما لا ینبغی لک من الاستخلاف أو المشارکة»

تو شایسته خلافت و جانشینی من و شایسته مشارکت در نبوت من نیستی.

صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 15، ص 33، باب كتاب الرؤي

عبارت «لن أعدو أنا أمر الله فیک» به این معناست که من دستور خدا را در حق تو تجاوز نمی‌کنم. دستور خداوند این است که جانشین مرا خودش به دست خودش معین می‌کند.

همچنین در کتاب «الدیباج علی صحیح المسلم» اثر «سیوطی» متوفای 911 جلد پنجم آمده است:

«ولن أتعدی أمر الله فیک أی لا أجیبک إلی ما طلبته»

نمی‌توانم دستور خدا را در حق تو نادیده بگیرم. چیزی که از من می‌خواهی دست من نیست.

الدیباج علی مسلم، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر أبو الفضل السیوطی، دار النشر: دار ابن عفان - الخبر-السعودیة - 1416 - 1996، تحقیق: أبو إسحاق الحوینی الأثری، ج 5، ص 291، ح 2273

این گفتار به این معناست که جانشینی رسول اکرم دست آن حضرت نیست، بلکه دست خداوند است. من نمی‌توانم در اینجا دستور خداوند را نادیده بگیرم و تو را هم خلیفه خودم قرار بدهم.

همچنین «ابن حجر» در کتاب «فتح الباری» تعبیر زیبایی دارد. ایشان در جلد هشتم صفحه 90 می‌نویسد که در بعضی از روایات آمده است:

«ان جعل لی محمد الأمر من بعده أی الخلافة وسقط»

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 8، ص 90، ح 4115

این عبارت به این معناست که مراد از «الأمر» بحث خلافت است. رسول اکرم فرمودند: من هرگز با دستور خداوند مخالفت نمی‌کنم. دستور خداوند این است که تو حق تعیین جانشین را نداری. تعیین جانشین تو به عهده منِ خداوند است.

بنابراین در آیه 67 از سوره مبارکه مائده هم به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب آمده است:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

سوره مائده (5): آیه 67

در منابع اهل سنت هم آمده است:

«یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

ما همگی در زمان پیغمبر این آیه را چنین می‌خواندیم: ای پیغمبر! به مردم بگو که علی ولی امر مؤمنین است و اگر ولایت علی معرفی نشود رسالت تو ناتمام است.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: (67) یا أیها الرسول... ..

آقای «سیوطی» هم در کتاب «الدر المنثور» جلد دوم صفحه 298 این روایت را آورده است. بعضی از مفسرین دیگر هم می‌نویسند که این آیه این چنین نازل شده بود. «ابن عباس» می‌گوید که ما در زمان پیغمبر اکرم این چنین می‌خواندیم:

«یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

بنابراین ما در روایات متعدد داریم که رسول اکرم فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ لَکمْ إِمَامَکمْ »

خداوند عالم به من دستور داد امامی برای شما نصب کنم.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 31، ص 412، ح 1

بنابراین امیرالمؤمنین را به عنوان امام برای مردم نصب کردند. یعنی کلمه «نصب» در روایات شیعه به صورت قریب به متواتر آمده است. البته شاید با یک دقت متواتر هم باشد.

متواتر به این معنا نیست که دویست یا سیصد طریق باشد، بلکه متواتر چیزی است که عقلا تعاطی بر کذب امکان پذیر نباشد.

جالب این است که روایتی هم در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که تعدادی از افراد از مدینه رفته بودند تا در عقبه با رسول اکرم بیعت کنند. «عبادة بن صامت» می‌گوید که من آخرین لحظه‌ای که به عیادتش رفته بودیم، گفت:

«بَایعَنَا علی السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ فی مَنْشَطِنَا وَمَکرَهِنَا وَعُسْرِنَا وَیسْرِنَا»

ما با رسول اکرم بیعت کردیم که از او حرف شنوی و فرمانبری داشته باشیم؛ چه در حال نشاط باشیم و چه در حال ناراحتی باشیم، چه در حال سختی باشد و چه در حال راحتی باشد.

«وَأَثَرَةً عَلَینَا»

و همواره دستورات پیغمبر اکرم را بر دستوراتمان مقدم بداریم.

«وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ»

با پیغمبر اکرم بیعت کردیم که هرکسی را که از طرف پیغمبر اکرم به عنوان امر ولایت و وصایت انتخاب شد با او درگیر نشویم.

«إلا أَنْ ترو کفْرًا بَوَاحًا عِنْدَکمْ من اللَّهِ فیه بُرْهَانٌ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2588، ح 6647

ما روایتی از کتاب «صحیح مسلم» و روایتی هم از کتاب «صحیح بخاری» آوردیم. روایات دیگری هم در کتاب «صحیح بخاری» آمده است. همچنین می‌بینیم کتاب «فتح الباری» در جلد سیزدهم صفحه 8 در شرح کلام پیامبر می‌نویسد:

«وأن لا ننازع الأمر أهله أی الملک والإمارة»

هرکسی را پیغمبر اکرم بعد از خودش به عنوان امیر و حاکم قرار داد، ما حق مخالفت با او را نداریم.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 8، ح 6647

تمامی این روایات نشانگر این است که سؤال حضرتعالی پیرامون اینکه آیا بحث انتخاب امام در کتب روایی اهل سنت هم آمده است یا خیر، حداقل می‌توانیم بگوییم سی روایت در کتب اهل سنت داریم و سی روایت هم به تنهایی دال بر تواتر است.

آقایان اهل سنت در فضیلت ابوبکر چهار روایت از صحابه دارند و ادعا می‌کنند که متواتر است. اگر قرار باشد چهار روایت تواتر را ثابت کند، ما در اینجا پنج تواتر داریم که رسول اکرم فرمودند: امر انتخاب وصی، خلیفه و امام بعد من دست خداوند عالم است بلکه دست من نیست و من هرگز با دستور خدا به هیچ وجه مخالفت نمی‌کنم.

حتی بعضی از بزرگان اهل سنت تعابیر بسیار زیبایی دارند و می گویند: رسول اکرم در بدترین حال بود و نهایت احتیاج به مساعد و کمک را داشتند. در همین حالی که نهایت نیازی به کمک و مساعد داشتند به طور مصلحتی هم قول جانشینی ندادند.

وقتی افراد درخواست می‌کنند که مسلمان شوند و از حضرت حمایت کنند و با دشمنان حضرت بجنگند، اما در مقابل خلافت بعد از رسول اکرم را تصاحب کنند حضرت قبول نکردند. حضرت حتی به صورت مصلحتی نیامدند چنین قولی بدهند.

اگر قرار بود حضرت به صورت مصلحتی قول بدهند، اولاً مخالف دستور خداوند بود و ثانیاً در آینده هم وقتی خلیفه از طرف خداوند معین می‌شد نستجیر بالله صداقت و صفای رسول اکرم زیر سؤال می‌رفت.

مجری:

خیلی عالی، ممنون و متشکرم. اگر واقعاً بخواهیم از فرمایشاتی که حضرت استاد فرمودند و روایاتی که بیان کردند نتیجه‌ای بگیریم، این است که وقتی امر خداوند است و خداوند باید امر کند و معین کند ما سند و مدرک داریم که خداوند این کار را کردند.

حضرت استاد هم فرمودند و در سوره مبارکه مائده هم آمده است و خداوند متعال به پیغمبر اکرم امر فرمودند که این کار را انجام بدهند و علی بن أبی طالب را به عنوان ولی و جانشین خود معین کنند.

عزیزان اهل سنت ما اگر نمونه‌ای دارند که پیغمبر اکرم در خصوص خلفای ثلاثه مطلبی در این خصوص فرمودند، برای ما بیاورند. مدرکی بیاورند که از طرف پیغمبر اکرم ارائه شده باشد و خداوند متعال امر کرده باشد که فلان خلیفه جانشین پیغمبر اکرم باشد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ملاحظه کنید استوانه‌ها و شیرهای کلامی اهل سنت نظیر «عضدالدین إیجی» و «سید جرجانی» و «تقتازانی» به صراحت می گویند: عمده دلیل ما بر امامت ابوبکر، اجماع صحابه است و این اجماع صحابه هم هیچ دلیلی از قرآن و کتاب ندارد!!

از نظر قرآن و سنت این اجماع بلا مدرک است. آن‌ها خودشان می گویند که اجماعی صورت نگرفته است و در سقیفه با بیعت خلیفه دوم بحث خلافت ابوبکر صورت گرفته است و مردم هم آمدند. در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که عایشه می‌گوید:

«لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس وَإِنَّ فِیهِمْ لَنِفَاقًا»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1341، ح 3467

مجری:

بسیار خوب. خواستیم بگوییم در هر صورت آنچه استاد از مطالب و روایات نقل کردند همگی مستند است و اشاره به این دارد که بحث خلافت، امامت و جانشینی بعد از پیغمبر اکرم الهی است.

این اتفاق افتاده است و امیرالمؤمنین به عنوان ولی و امام و جانشین بعد از پیغمبر اکرم معرفی شده است.

از همان روز اول یعنی یوم الإنذار کار شروع شد و در بحث غدیر خم به صورت علنی و عمومی اعلام شد، والا بارها و بارها به مناسبت‌ها و شکل‌های مختلف در بیانات مختلف نبی گرامی اسلام به این موضوع اشاره کردند.

بنابراین با تمام وجود باید اقرار کنیم و شعار بدهیم و فریاد بزنیم: «أشهد أنّ علیا ولی الله».

هرکسی به راهی جز راه امیرالمؤمنین برود، اگر همه عالم بروند خطاست. اشعار پایانی این میان برنامه مضمون روایت از پیامبر گرامی اسلام است. همه راه‌ها باطل است و همه مسیرها غلط است و همه بیراهه است. تنها راه و مسیر مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) راه درست است.

روایت مشهور و معروفی است که نبی گرامی اسلام به جناب «عمار» می‌فرمایند: اگر دیدی همه خلق به یک سمت می‌روند و علی تنها به سمت دیگر می‌رود، تو آن سمتی برو که علی می‌رود. آن مسیر، مسیر حق است.

«عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی»

کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 20، باب ما جاء عن عبد الله بن العباس عن رسول الله ص فی النصوص علی الأئمة الاثنی عشر ع

ای اهل عالم، ای بینندگان عزیز ما، ای شیعیان، ای اهل سنت، ای وهابیت! بدانید که این حرف ما نیست. حرف پیغمبر اکرم است که جز راه علی اگر کسی به راه دیگری برود راه حق نیست، راه باطل و بیراهه است.

فردای قیامت و لحظه مردن و برزخ از ما سؤال می‌کنند و باید در پیشگاه خداوند متعال پاسخ بدهیم. آن زمان است که دیگر دیر شده است.

تا زمانی که فرصت هست و تا زمانی که جان به گلوگاه نرسیده و تا زمانی که حضرت عزرائیل نیامده است حداقل قدری فکر و تأمل و تحقیق کنیم.

حتی خواهش من از جوانان و بچه شیعه‌ها این است که بروند تحقیق کنند. چه اشکالی دارد اعتقاداتتان را سفت و محکم و قوی کنید تا اگر روز قیامت و عالم برزخ از شما پرسیدند دستتان پر باشد.

کافی نیست که تنها بگویید چون پدرم شیعه بود و من شیعه شدم. این کافی نیست و باید پاسخ بدهیم. همگی باید تحقیق کنیم و به آن حقانیت و واقعیت ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین برسیم و ایمان جدی و راسخ داشته باشیم.

بنده یادآوری می‌کنم که مخاطبین و بینندگان گرانقدر اعم از شیعه و اهل سنت و وهابیت و عالم و غیر عالم این فرصت را در اختیار دارند که روی خط ارتباطی برنامه زنده «حبل المتین» از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بیایند و ما هم پاسخ خواهیم داد.

در برنامه قبل یکی از بینندگان به نام آقای عارف از شوشتر سؤالی پرسیده بودند و ما گفتیم که فرصت نشد در آن برنامه بیشتر به آن پرداخته شود و پاسخ داده شود.

حضرت استاد فرمودند که سؤال ایشان را در این برنامه هم مطرح کنیم. ما منتظر هستیم تا ان شاءالله مخاطبین هم روی خط ارتباطی بیایند.

حضرت استاد آقای عارف پرسیده بودند که چرا وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عایشه را قصاص نکردند. جنگ جمل و آن همه انسانی که به واسطه این جنگ کشته شدند می‌طلبید که حضرت، عایشه را تنبیه می‌کردند. چرا این اتفاق نیفتاد؟!

چرا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عایشه را بعد جنگ جمل قصاص نکرد!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

شاید برای بسیاری از دوستان این قضیه مطرح شود. بنده در ذهن دارم جاهای دیگر هم از ما سؤال کردند و در جلساتی که در دانشگاه‌ها داشتیم این مسئله مطرح می‌شود. شاید این قضیه در ذهن هر مسلمانی هم باشد.

به تعبیر «یعقوبی» جنگ جمل سی هزار کشته بر جای گذاشت که عامل آن «عایشه» و «طلحه» و «زبیر» بود. «طلحه» و «زبیر» که توسط سپاهیان عایشه کشته شدند که کاری با این قضایا نداریم.

تنها کسی که مانده بود، عایشه بود. امیرالمؤمنین نه تنها عایشه را قصاص نکردند، بلکه او را با احترام به مدینه فرستادند.

امیرالمؤمنین تنها برخورد تندی با عایشه داشتند و فرمودند که سریع برو، زیرا می‌دیدند عده‌ای به دنبال این هستند تا عایشه را تحریک کنند و شورش و فتنه دیگری درست شود.

«ابن عباس» و «محمد بن أبی بکر» با او صحبت کردند، اما او نرفت. راوی می‌گوید من در جلسه‌ای بودم که عایشه در آنجا بود. دیدم امام حسن (علیه السلام) آمد در حالی که عایشه مشغول بافتن موهایش بود.

نفهمیدیم امام حسن زیر گوش عایشه چه گفت، اما عایشه موهایش را نیمه بافته رها کرد و گفت به مدینه حرکت کنیم.

این قضیه گذشت و برای ما سؤال ایجاد شد که چه اتفاقی افتاد. امیرالمؤمنین چند بار افرادی را فرستادند تا با او صحبت کند، اما عایشه زیر بار رفتن نمی‌رفت. در فرصتی مناسب از امام حسن مجتبی پرسیدم: یابن رسول الله! چه مطلبی به عایشه گفتید؟!

حضرت فرمود: من گفتم که پدرم می‌گوید اگر حرکت نکنی، طلاق تو را خواهم داد. می دانی که طلاق تو را پیغمبر اکرم در اختیار من قرار داده است. تو را طلاق می‌دهم و لقب «أم المؤمنین» بودن را از تو سلب می‌کنم.

زمانی که عایشه به مدینه رسید، گفت: من از علی بن أبی طالب تشکر می‌کنم که احترام کرد، اما انتظار نداشتم مرا با نامحرم‌ها بفرستد. سپاهیان لباس‌های نظامی را کنار زدند و کلاه خود را برداشتند و عایشه دید که تمامی سی نفر زن هستند.

معلوم می‌شود در زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم بانوان رزمنده بودند که غرق در سلاح بودند. طوری بود که آنها کلاه خود گذاشته بودند و تنها چشمانشان از دور معلوم بود. آن‌ها کاملاً آماده بودند تا اگر کسی حمله کند بتوانند از عایشه دفاع کنند.

علمای اهل سنت یک جواب به این پرسش دادند. «سرخسی» یکی از فقهای بزرگ احناف کتابی به نام «مبسوط» دارند. ایشان در جلد دهم صفحه 127 می‌نویسد:

«ولما قیل لعلی رضی الله عنه یوم الجمل ألا تقسم بیننا ما أفاء الله علینا»

افرادی به علی بن أبی طالب عرضه داشتند: آیا آنچه در جنگ جمل از غنائم به دست آوردیم را نمی‌خواهید بین ما تقسیم کنید؟!

«قال فمن یأخذ منکم عائشة»

حضرت فرمود: کدامیک از شما حاضرید به عنوان غنیمت عایشه را بگیرید؟!

حضرت فرمود: اگر قرار است غنایم را تقسیم کنیم، باید زنان را هم به عنوان کنیز تقسیم کنیم. کدام یک از شما حاضرید عایشه را به عنوان کنیز جنگی بگیرید و با او محرم شوید؟!

«وإنما قال ذلک استبعادا لکلامهم واظهارا لخطأهم فیما طلبوا»

ایشان سپس می‌نویسد:

«وإذا أخذت المرأة من أهل البغی»

زن اگر مرتد هم شود قتل ندارد. چطور می‌شود به عنوان کسی که باغی شود و در برابر امام زمان قیام کند بتوان او را کشت!!

این در حالی است که اگر مرد مرتد شد، همان لحظه ارتداد قتلش واجب است و همسرش بر او حرام است و تمام اموالش در حالی که زنده است میان وراث تقسیم می‌شود.

«فإن کانت تقاتل حبست حتی لا یبقی منهم أحد ولا تقتل»

اگر زن مرتد شود چنین حکمی ندارد. او را در اتاقی نگه می‌دارند و زندانی می‌کنند تا در همان جا بمیرد.

«لأن المرأة لا تقتل علی ردتها فکیف تقتل إذا کانت باغیة»

سپس می‌نویسد:

«وفی حال اشتغالها بالقتال إنما جاز قتل‌ها دفعاً»

در حالی که زن مشغول کشتن آدم است می‌توان او را کشت.

المبسوط، اسم المؤلف: شمس الدین السرخسی، دار النشر: دار المعرفة – بیروت، ج 10، ص 127، باب الخوارج

در مقابل در صورتی که مباشر به قتل نباشد و آمر به قتل باشد ما نمی‌توانیم او را بکشیم.

آنچه برای ما مهم است، حرف ایشان نیست. ما در منابع متعدد اهل سنت داریم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از قضیه خروج عایشه خبر دادند.

رسول گرامی اسلام به امیرالمؤمنین امر فرمودند: اگر روزی عایشه خروج کرد و تو بر او مسلط شدی، با او مهربانی کن.

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 129 آمده است که «أم سلمه» می‌گوید روزی همه ما نشسته بودیم که رسول اکرم فرمود: بعضی از همسران من در برابر امیرالمؤمنین قیام می‌کنند.

«فضحکت عائشة»

عایشه خندید.

«فقال انظری یا حمیراء أن لا تکونی أنت»

حضرت فرمود: ای عایشه! مراقب باش کسی که در برابر علی خروج می‌کند تو نباشی!

«ثم التفت إلی علی فقال إن ولیت من أمرها شیئا فارفق بها»

سپس به علی بن أبی طالب فرمودند: اگر روزی عایشه اسیر دست تو شد، در حق او محبت کن.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 129، ح 4610

این دستور پیغمبر اکرم است. امیرالمؤمنین چکار کنند؟!! وقتی پیغمبر اکرم می‌فرماید که در حق عایشه محبت کن، آیا می‌تواند او را قصاص کند؟!

کتاب «سنن ابن ماجه» در جلد دوم صفحه 827 هم این قضیه را نقل کرده و می‌نویسد: این روایت صحیح است و شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را هم دارد.

متأسفانه آقایان دیدند عبارتی که «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» این روایت را تصحیح کرده‌اند، از کتاب «حاکم نیشابوری» حذف شده است!! این در حالی است که کتاب «سنن ابن ماجه» آورده است:

«ذکر النبی خروج بعض أمهات المؤمنین. فضحکت عائشة. فقال " انظری یا حمیراء أن لا تکونی أنت " ثم التفت إلی علی فقال: " إن ولیت من أمرها شیئا. فارفق بها "»

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«قال الحاکم: صحیح علی شرط البخاری ومسلم»

سنن ابن ماجة، نویسنده: محمد بن یزید القزوینی، وفات: 273، رده: مصادر حدیث سنی – فقه، خطی: خیر، تحقیق: تحقیق وترقیم وتعلیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ج 2، ص 827، ح 2474

همچنین کتاب «البدایة و النهایة» اثر «ابن کثیر دمشقی» هم همین عبارت را مطرح می‌کند. افراد متعدد دیگری نظیر «مقریزی» و امثال او هم این عبارت را نقل می‌کنند و می‌نویسند:

«ذکر النبی خروج بعض نسائه أمهات المؤمنین فضحکت عائشة وقال: انظری یا حمیراء أن لا تکونی أنت ثم التفت إلی علی فقال: یا علی ولیت من أمرها شیئا فأرفق بها»

إمتاع الأسماع، نویسنده: المقریزی، وفات: 845، تحقیق: محمد عبد الحمید النمیسی، چاپ: الأولی، 1420 - 1999 م، ج 13، ص 228

آقایان آورده‌اند که این روایت چنین و چنان است، اما یک نفر نیامده بگوید که این روایت از نظر سند مشکل سندی دارد.

«طبرانی» هم در کتاب «معجم الکبیر» این روایت را آورده است. در کتاب «معجم الکبیر» عبارتی آمده است که خیلی جالب است. کاری که امیرالمؤمنین کردند، این بود که عین فرمایش رسول اکرم را در حق عایشه اعمال فرمودند. «احمد بن حنبل» می‌نویسد:

«ان رَسُولَ اللَّهِ قال لعلی بن أبی طَالِبٍ انه سَیکونُ بَینَک وَبَینَ عَائِشَةَ أَمْرٌ»

رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند: بین شما و عایشه درگیری خواهد بود.

«قال أنا یا رَسُولَ اللَّهِ»

امیرالمؤمنین فرمود: یا رسول الله! من؟!

«قال نعم»

حضرت فرمود: بله.

«قال فانا أَشْقَاهُمْ یا رَسُولَ اللَّهِ قال لاَ وَلَکنْ إذا کان ذلک فَارْدُدْهَا إلی مأمنها»

وقتی درگیری ایجاد شد او را به محل امن رهنمون کن.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر، ج 6، ص 393، ح 27242

در بصره محل امنی وجود نداشت. چه بسا ممکن بود طرفداران امیرالمؤمنین یا طرفداران معاویه عایشه را بکشند و به گردن امیرالمؤمنین بیندازند و یا فتنه‌ای درست کنند. «هیثمی» هم در کتاب «مجمع الزوائد» نقل کرده است و می‌نویسد:

«وعن أبی رافع أن رسول الله قال لعلی بن أبی طالب إنه سیکون بینک وبین عائشة أمر قال أنا یا رسول الله قال نعم قال أنا أشقاهم یا رسول الله قال لا ولکن إذا کان ذلک فارددها إلی مأمنها»

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«رواه أحمد والبزار والطبرانی ورجاله ثقات»

احمد بن حنبل و بزار و طبرانی این روایت را نقل کرده‌اند و تمام راویان آن ثقه هستند.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 7، ص 234، باب فیما کان فی الجمل وصفین وغیرهما

بنابراین اشکالی به این روایت نگرفته است. کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» جلد اول صفحه 333 و کتب متعدد دیگر این روایت را نقل کرده‌اند. این روایت از نظر سند هم هیچ مشکلی ندارد.

امیرالمؤمنین تابع پیغمبر اکرم است. همانطور که پیغمبر اکرم فرمودند اگر ناکثین و مارقین و قاسطین قیام کردند او را بکشید، نسبت به عایشه هم فرمودند: «فأرفق بها» یا: «إذا کان ذلک فَارْدُدْهَا إلی مأمنها»

در کتاب «نثر الدرر» کتابی است که وهابی‌ها خود این کتاب را نشر دادند. «عمروعاص» که در هر قضیه‌ای بر ضد امیرالمؤمنین آتش بیار معرکه بود، روزی به عایشه گفت:

«لوددت أنک قتلت یوم الجمل»

من خیلی دوست داشتم که تو در جنگ جمل کشته می‌شدی.

«فقالت: ولم؟ لا أبالک»

عایشه گفت: چرا؟!

«قال: کنت تموتین بأجلک، وتدخلین الجنة، ونجعلک أکبر تشنیع علی علی»

او گفت: من نمی‌خواستم تو با اجل طبیعی از دنیا بروی. اگر کشته می‌شدی، ما بهترین پیراهن علیه علی بن أبی طالب درست می‌کردیم.

نثر الدر فی المحاضرات، اسم المؤلف: أبو سعد منصور بن الحسین الآبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان - 1424 هـ - 2004 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ج 2، ص 60، باب عمرو بن العاص

از پیراهن عثمان لباس زیادی برای ما درست نشد و هزینه زیادی دارد، اما اگر تو به عنوان أم المؤمنین کشته می‌شدی ما تمام مسلمانان را علیه علی بن أبی طالب تحریک می‌کردیم!!

امیرالمؤمنین می‌داند عثمان که بزرگ مدافع آن امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی (علیهم السلام) بود و تنها کسی که در آن حصر برای عثمان آب برد امام حسن مجتبی بود و عایشه و طلحه از محرکین بودند، اما با تمام این احوالات جنگ صفین را راه انداختند.

هدف آنها از این جنگ انتقام از قاتلین عثمان بود. اگر عایشه کشته می‌شد یا امیرالمؤمنین عایشه را قصاص می‌کرد، آن‌ها بهترین بهانه را به دست می‌آوردند تا همه مسلمانان اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ را علیه امیرالمؤمنین تحریک کنند.

بنابراین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از هرگونه تعرض به عایشه خودداری فرمودند و طبق دستور پیغمبر اکرم «فَارْدُدْهَا إلی مأمنها» به محل امن که مدینه بود با احترام برگردانده شدند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. این پاسخ به سؤالی بود که آقای عارف از شوشتر مطرح کرده بودند.

تماس‌های بینندگان برنامه:

الآن هم آقای عارف روی خط ارتباطی برنامه هستند. آقای عارف خدمت شما سلام عرض می‌کنم. خوب هستید؟! سؤالی که هفته گذشته مطرح فرموده بودید را استاد به صورت مفصل پاسخ دادند.

بیننده (آقای عارف از شوشتر – شیعه):

سلام و خسته نباشید عرض می‌کنم آقای اسماعیلی. حضرت آیت الله دکتر قزوینی سلام علیکم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد خیلی زیبا پاسخ دادید و خیلی ممنونم، اما پاسخ آخر که گفتید عایشه را با احترام فرستادند کمی اشتباه شده است.

در کتاب «المصنف» اثر «ابن ابی شیبه» آمده است که وقتی امیرالمؤمنین می‌خواستند عایشه را به مدینه برگردانند، عایشه حاضر نبود به مدینه برگردد. امیرالمؤمنین پیغامی برای او فرستادند و فرمودند:

«وَاللهِ لترجعن أو لأبعثن إلَیک نِسْوَةً من بَکرِ بن وَائِلٍ دَمُهُنَّ شِفَارٌ حِدَادٌ یأْخُذْنَک بها فلما رَأَتْ ذلک خَرَجَتْ»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 545، ح 37830

مجری:

آقای عارف برنامه را گوش نمی‌دادید؟! استاد توضیح دادند که چند نفر از جمله «ابن عباس» و «محمد بن أبی بکر» رفت، اما عایشه راضی نمی‌شد.

بیننده:

معنای این عبارت این است که اگر برنگردی زنانی به سویت می‌فرستم که با انگورهای داغ آهنی تو را چنان داغدار می‌کنند که برگردی!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

شما در نظر داشته باشید اگر بخواهد اینطور مسائل انجام دهد، آن‌ها هم به دنبال این بودند که امیرالمؤمنین چنین کاری کنند.

آن‌ها منتظر بودند تا امیرالمؤمنین برخورد تندی با عایشه کنند و آنها این قضیه را هزار برابر بدتر از پیراهن عثمان ملاک قرار بدهند و بر ضد امیرالمؤمنین تحریک کنند و بهانه‌ای برای کوباندن بیشتر امیرالمؤمنین پیدا کنند.

بنده چند روایت آوردم که رسول اکرم فرمود: اگر به او مسلط شدی، در حق او محبت کن و او را به مکان امن ببر.

این قضایا برای ما ملاک است. بنابراین ما باید دقت کنیم بعضی از روایاتی که در حقیقت با روح اهلبیت و روح جامعه آن روز سازگار نیست را قبول نکنیم.

وقتی ما مطلبی را به استناد بعضی از روایات مطرح کنیم که با روح جامعه آن روز سازگار نیست، کار درستی نیست. وقتی شتر عایشه پی شد، امیرالمؤمنین بلافاصله به برادرش فرمود: خواهرت را دریاب!

این بدان جهت بود که طرفدارانشان بریزند و عایشه را در داخل کجاوه بکشند و فردا آن را ملاک قرار بدهند خیلی زیاد بود.

بنابراین برادرش رفت و بعد از آن «عمار» و چند نفر از بزرگان رفتند و عایشه را از کجاوه بیرون آوردند و با پاسداشت نظامی به صورت حراست شده آنها را داخل بصره آوردند. برادر بزرگوارم ما باید به این قضایا دقت کنیم.

مجری:

آقای عارف از شوشتر بسیار از شما ممنونم، خدانگهدارتان باشد. بیننده بعدی ما جناب آقای حسینی از مازندران روی خط ارتباطی هستند. آقای حسینی سلام به شما، بفرمایید:

بیننده (آقای حسینی از مازندران – شیعه):

سلام به شما بزرگواران. اولاً محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی عرض سلام و ادب و احترام دارم. همچنین خدمت مجری محترم و باهوش و با ذکاوت عرض سلام و احترام دارم. خداوند هردو نفرتان را حفظ کند.

ابتدا اجازه بدهید شخصاً از آیت الله قزوینی تشکر کنم. حضرت عباس ضامن من و شما باشد، حضرت آیت الله قزوینی واقعاً دوای ماست، دوای شیعیان علی بن أبی طالب است و داروی واقعی است.

حضرت استاد مطالبی رو می‌کنند که اگر وهابی‌ها آنها را بشنوند، باید هشتصد سال به عقب برگردند و دیگر جلو نیایند. حضرت استاد چه سندهای زیبایی رو می‌کنند و من واقعاً لذت می‌برم.

سؤال من از حضرت آیت الله قزوینی این است که می گویند قرآن کریم در آیه 30 از سوره مبارکه احزاب فرموده است:

(یا نِساءَ النَّبِی مَنْ یأْتِ مِنْکنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَینَةٍ یضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَینِ وَ کانَ ذلِک عَلَی اللَّهِ یسِیراً)

ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و این برای خدا آسان است.

سوره احزاب (33): آیه 30

من می‌خواهم بپرسم که چرا برادران اهل سنت فکر می‌کنند واژه «فاحشه» به معنای زنا است؟! اگر زنا بود چرا خداوند متعال در اینجا فرمودند:

(یضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَینِ)

می‌توانست بفرماید که در برابر زنا باید اعدام شوید! حضرت استاد اگر در این مورد توضیح بدهید دعایتان می‌کنم. به حضرت محمد رسول الله که در شیعه امثال شما نیستند که اینقدر قضیه را واضح برای ما روشن کنند. خداوند حفظتان کند.

مجری:

ممنون و متشکرم، خدانگهدارتان باشد. آقا محمد از خراسان بیننده بعدی ما روی خط هستند. سلام علیکم؛

بیننده (آقا محمد از خراسان – اهل سنت):

سلام علیکم، خسته نباشید. همچنین خدمت حضرت استاد قزوینی سلام عرض می‌کنم. سؤالی از حضور ایشان درباره حضرت عایشه داشتم.

رسول اکرم می‌دانستند که یکی از همسرانشان با امیرالمؤمنین درگیر می‌شوند و بازهم راه گریزی برای حضرت عایشه می‌گذارند.

رسول اکرم نفرمودند که اگر کسی با امیرالمؤمنین جنگیدند طلاق داده می‌شوند یا کسانی که با امیرالمؤمنین بجنگند زنانشان بر آنها حرام هستند و روبروی این افراد سد محکمی نیست.

غریبه‌ها مثل معاویه نمی‌توانند بگویند که اگر جنگ با امیرالمؤمنین اتفاق بیفتد زنانتان بر شما حرام می‌شود، اما رسول اکرم می‌توانستند بگویند که هرکسی با امیرالمؤمنین به هر طریقی جنگید و مبارزه کرد از زیر چتر حمایتی من بیرون است و طلاق داده می‌شود.

با وجود ترسی که عایشه از طلاق دادن داشتند، اگر حضرت پیغمبر چنین مطلبی می‌فرمودند از جنگ جلوگیری می‌شد. من می‌خواستم بپرسم که چرا رسول اکرم شرط محکمی جلوی زنان نگذاشتند؟!

مجری:

آقا محمد از خراسان خیلی ممنون و متشکرم، خدانگهدار تان باشد. حضرت استاد سؤال ایشان را همینجا پاسخ بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در کتاب «الفتوح» اثر «ابن اعصم کوفی» یکی از کتاب‌های معتبر اهل سنت مطلبی در این زمینه آمده است.

«ابن اعصم» متوفای 314 هجری معاصر «شیخ مفید» و «سید مرتضی» بوده است و این کتاب یکی از کتاب‌های طراز اول تاریخ اهل سنت است. «ابن اعصم» در این کتاب به صراحت می‌نویسد که رسول اکرم فرمودند:

«یا علی! إنی قد جعلت طلاقهن إلیک فمن طلقتها منهن فهی بائنة»

یا علی! طلاق زنانم را به عهده تو گذاشتم. هرکدام از آنها را طلاق دادی، طلاق او طلاق بائن است.

الفتوح، نویسنده: أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی، 1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 2، ص 484، باب ذکر دخول علی علی عائشة وما جری بینهم من الکلام حین أمرها بالانصراف إلی المدینة

طلاق بائن طلاقی است که هیچگونه رجوعی نمی‌توان به او کرد و وقتی «طلقتک» گفت، دیگر رابطه برای همیشه قطع شده است.

البته این عبارت را «ابن شهرآشوب» در کتاب «مناقب» آورده است، اما شاید این مطلب را از آن آقایان گرفته باشند. «ابن شهرآشوب» متوفای 588 هجری است.

بنابراین این مسئله در کتب عزیزان اهل سنت ما هم آمده است. «مجلسی» هم در کتاب «بحارالانوار» این مطلب را آورده است و دیگران هم آورده‌اند، اما ملاک عمدتاً فرمایش «ابن اعصم» است.

مجری:

استاد دو دقیقه فرصت داریم. در خصوص سؤال آقای حسینی نسبت به زنان پیامبر هم توضیحی بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده جمله‌ای را از یکی از علمای اهل سنت بیاورم. «آلوسی» متوفای 1270 هجری که سلفی مسلک بوده است، در کتاب «روح المعانی» جلد 18 صفحه 122 می‌نویسد:

«ونسب للشیعة قذف عائشة»

به شیعه نسبت دادند که به عایشه اتهام فحشا زدند.

«وهم ینکرون ذلک أشد الإنکار»

شیعه این اتهام را با شدت انکار می‌کند.

«ولیس فی کتبهم المعول علیها عندهم عین منه ولا أثر أصلا»

در کتاب‌های معتبر شیعه اصلاً آثاری از این افتراء نیست.

«وکذلک ینکرون ما نسب إلیهم من القول بوقوع ذلک منها بعد وفاته»

بعضی افراد نسبت می‌دهند که عایشه بعد از وفات پیغمبر اکرم بعضی کارهای خلاف عفت انجام داد، اما شیعه آن را به شدت انکار می‌کند و در کتاب‌هایشان اثری از این نیست.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 18، ص 122، باب النور: (16) ولولا إذ سمعتموه... ..

ایشان در جلد 28 صفحه 162 هم مفصل اینها را می‌آورد. بزرگان ما هم نظیر «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری در کتاب «تبیان» که مفصل‌ترین کتاب تفسیری شیعه است، در جلد دهم صفحه 52 می‌نویسد:

«وما زنت امرأة نبی قط، لما فی ذلک من التنفیر عن الرسول وإلحاق الوصمة به»

همسر هیچ پیغمبری گرفتار فحشا نشد، زیرا اگر همسر پیامبری دچار فحشا شود مردم از آن پیامبر متنفر می‌شوند و این ننگ را به پیغمبر متصل می‌کنند.

«فمن نسب أحدا من زوجات النبی إلی الزنا، فقد أخطأ خطأ عظیما»

هرکسی به همسران پیغمبر اکرم نسبت زنا بدهد، خطای بزرگ و عظیمی انجام داده است.

«ولیس ذلک قولا لمحصل»

اصلاً این حرف بدون دلیل و بدون مدرک است.

التبیان فی تفسیر القرآن، نویسنده: الشیخ الطوسی، ج 10، ص 52، باب 66 - سورة التحریم

«طبرسی» هم در کتاب «مجمع البیان» جلد پنجم صفحه 221 همین تعبیر را آورده است. همچنین کتاب «جوامع الجوامع» همین تعبیر را آورده است. «علامه مجلسی» هم در کتاب «بحارالانوار» جلد یازدهم صفحه 314 همین تعبیر را آورده است و می‌نویسد:

«و لأن الأنبیاء یجب أن ینزهوا عن مثل هذه الحال»

سپس می‌نویسد:

«ما زنت امرأة نبی قط و کانت الخیانة من امرأة نوح أنها کانت تنسبه إلی الجنون و الخیانة و من امرأة لوط أنها کانت تدله علی أضیافه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 11، ص 314، ح 6

حال اگر یک آخوند انگلیسی در لندن مسئله‌ای را مطرح می‌کند و در این زمینه کتاب می‌نویسد یا «اللهیاری» خبیث در آمریکا چنین مطالبی مطرح می‌کند، ارتباطی به شیعه ندارد.

شخص مقام معظم رهبری در رابطه با کتابی که «یاسر الحبیب» نوشته بود، رسماً بیانیه داد و گفت که این مسئله ارتباطی به شیعه ندارد بلکه این گفته شیعیان انگلیسی است.

کار به جایی رسید که رئیس دانشگاه الأزهر «شیخ احمد طیب» از مقام معظم رهبری رسماً تشکر کردند که شیعه اعتقادی به فساد اخلاقی همسران پیغمبر اکرم به ویژه عایشه ندارند.

مجری:

حضرت استاد خیلی از شما ممنونم. ان شاءالله خداوند به شما سلامتی بدهد و سایه‌تان مستدام باشد و همه عزیزان و شیعیان و بینندگان عزیز از محضرتان بهره مند شوند.

دوستان عزیز از شما هم ممنون و سپاسگذارم که امشب هم همراهی فرمودید و برنامه زنده «حبل المتین» را مشاهده کردید.

تعدادی از تلفن‌ها و مخاطبینی که پیام داده بودند و قرار بودند روی خط ارتباطی بیایند، اما فرصت نشد که در خدمتشان باشیم. ان شاءالله اگر عمری باقی باشد در برنامه‌های بعدی در خدمتشان هستیم.

در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی (سلام الله علیه) باشید. التماس دعای خیر، خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها