2024 September 12 - پنج شنبه 22 شهرويور 1403
شورای شش نفره خلافت
کد مطلب: ١٥٨٦٤ تاریخ انتشار: ١٦ مرداد ١٤٠٣ - ٢٣:٢٦ تعداد بازدید: 336
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
شورای شش نفره خلافت

آینه تاریخ 15-04-1403

 
 
 
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 15/ 04/ 1403

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:124

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مجری:

 سلام عزیزان بیننده خوش آمدید به شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برنامه آینه تاریخ ان شاء الله که توفیقات شما مستدام و سعادت شما روزافزون باشد بله برنامه آینه تاریخ برنامه ای است که شامگاه جمعه تقدیم حضور شما می شود  و ما شامگاه خیر را برای شما آرزو داریم در این روز که روزی متعلق به آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ان شاء الله هرچه سریع‌تر فرج آقا فراهم. شود و اما این برنامه متکفل پاسخگویی به سوالات تاریخی است و استاد عزیزمان کارشناس محترم متخصص در مسائل تاریخ و سیره جناب آقای دکتر جباری هستند امروز هم افتخار این را داریم که در خدمت ایشان  هستیم و در استودیو حضور دارند عرض سلام و ادبی داشته باشیم و توضیحات خدمت شما ان شاء الله بعد از آن ارائه خواهم کرد استاد عزیز سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

علیکم السلام و رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم حضور شما و عزیزان بیننده برنامه عرض سلام و ادب و احترام دارم آرزوی توفیقات و تاییدات روز افزون  الهی و ان شاء الله که همیشه مشمول عنایات توجهات خاص مولا و سرور و ولی نعمتمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید و باشیم ان شاء الله در خدمتتان هستیم.

مجری:

بزرگوار هستید برنامه آینه تاریخ دارد تقدیم حضور بیننده‌ها می شود  حادثه حماسه تاریخی که ان شاء الله توسط همین ملت معروف شکوفا شده است و اساسش را آن ها  گذاشتند ان شاء الله که بهترین نتیجه شود عزیزان شما به سه هزار پانزده پانزده پیامک می‌فرستید نظراتتان را می دهید.

گهگاهی سوالاتی برای ما ارسال می‌کنید که می‌خواهید از کارشناسان محترم برنامه آن سوال‌ها را بپرسیم و ان شاء الله کارشناسان پاسخگو باشند این سامانه همچنان در اختیار شماست تلفن‌های برنامه هم زیرنویس شده است از این طریق هم تماس بگیرید ان شاء الله کارشناسان عزیزمان و در این برنامه به خصوص جناب آقای دکتر جباری پاسخگوی سوالات شما هستند سایت شبکه اپلیکیشن شبکه که در گوشی های شما نصب می شود  هم یک پل ارتباطی است یک پلی است برای دیدن برنامه ما به صورت همزمان می ‌توانید  همین برنامه را علاوه بر اینکه از آنجا هم ببینید. دسترسی پیدا کنید امکان خیلی خوبیه مباحث گذشته را همان  جا می ‌توانید  ببینید اما استاد این روزها ایام ماه ولایت ماه ذیحجه است و دیگر  به آخرش داریم می‌رسیم طبیعتاً سوالاتی هم که به این مناسبت‌ها داریم برخیش رابیننده‌ها فرستادند برخی خواستند که از شما بپرسیم این سوالات را ایام آخر ذیحجه برائتی قتل خلیفه دوم عمر بن خطاب در همین ماه در هجده ذی‌حجه همان  روز غدیر مصادف است با قتل عثمان. سوال مشترک را انتخاب کردیم اگر صلاح بدانید حتی مربوط است به همین روزها چون خروجی شورای شش نفره عمر همین عثمان می شود  دیگر  دو خلیفه که به نظر ما شیعه اینها غاصبان حق خلافت امیرالمومنین (سلام الله علیه)  هستند خواستند این را توضیح بفرمایید ماجرای شورای شش نفره چی بوده است  اصلا چرا عمر این شورا را راه انداخت چه طوری برنامه ریزی کرده است که اصلاً عثمان خروجی این قضیه شود در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

 بله خواهش می‌کنم همان طور که فرمودید ما در اواخر ماه ذی‌الحجه به سر می‌بریم طبق تقویم دیگر  فردا بیست و نه ذی الحجه است و بر اساس گزارش‌های تاریخی همان  روز قتل خلیفه دوم است و روز قتل است در واقع یعنی روز ضربت خوردن نیست ضربت خوردن بیست و شش ذی‌الحجه است در بیست و شش ذی الحجه ابولولوء ضربت را وارد کرد یک سه روزی در بستر بیماری بود و بیست و نهم ذی‌الحجه از دنیا رفته است چند نکته قابل طرح است و قابل سوال است قابل تعمق است در ارتباط با عملکرد خلیفه و  ای کاش برادران اهل سنت ما حداقل در این مناسبت‌های تاریخی که پیش می آید یک مقدار بروند سراغ مطالعه تاریخ ما نمی گوییم از منابع ما، منابع خودشان تاریخ مطالعه کنند و با پرسش بروند در واقع سراغ منابع تاریخی ببینند که واقعاً قانع می شوند یا خیر ؟

دو سه مورد از این پرسش‌های مربوط به بحث قتل خلیفه را من حالا عرض می‌کنم ابداع سوال می‌کنم و پاسخ می‌توانند بیابند از دل تاریخ یا خیلی پاسخ قانع کننده‌ای و  آن این است که عمر وقتی که ضربت خورد توسط ابو لولو یکی از مهمترین چیزهایی که به او پیشنهاد شد و بعد خودش هم طبیعتاً از قبل به فکرش بودیم که بعد از خودش چه کسی جانشینش شود یک وقت است که می آید مثل ابوبکر صریحاً کسی را جانشین تعیین می کند    که ابوبکر عمر را نصب کرد نصب خلیفه می‌ کند عمر این مسیر را نرفت یک چیز جدیدی را ابداع کرد و آن اینکه شش نفر را مشخص کرد که این‌ها از میان خودشان بنشینند مشورت کنند و ای کاش به همین بسنده می کرد و می گفت با یک نفر را انتخاب کند و ای کاش به همین بسنده می‌کرد می‌گفت که شما شش نفر بنشینید و کسی انتخاب کنید  البته در همین هم بحث است که چرا این شش نفر مگر بهتر از این ها نبودند حالا غیر از امیرالمومنین (سلام الله علیه)  صالح‌تر نبودند مثلاً در کنار امیرالمومنین (سلام الله علیه)  عبدالرحمن بن عوف که اصلاً در مضان بحث خلافت نبود اصلا خودش تصور نمی‌کرد که یک وقتی آن کاندیدای خلافت شود  نامزد خلافت شود سعد ابی وقاص همینطور. طلحه مثلاً زبیر همطور که خود حضرت (علیه السلام)  پرونده روشنی نداشتند که بالاخره یک چنین  جایگاهی حتی لیاقتش را داشته باشند و حضرت (علیه السلام) در خطبه شقشقیه خطبه سوم نهج البلاغه وقتی که به بحث خلافت عثمان می‌رسد به بحث شورا با هم اصلاً حضرت (علیه السلام) شکوه می کند   :

حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي [سِتَّةٍ] جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ، فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى! مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ، لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا، فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ، إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.

تا زمان او هم سپرى شد، و امر حكومت را به شورايى سپرد كه به گمانش من هم (با اين منزلت خدايى) يكى از آنانم. خداوندا چه شورايى! من چه زمانى در برابر اولين آنها در برترى و شايستگى مورد شك بودم كه امروز همپايه اين اعضاى شورا قرار گيرم ولى (به خاطر احقاق حق) در نشيب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا يكى به خاطر كينه اش به من رأى نداد، و ديگرى براى بيعت به دامادش تمايل كرد، و مسايلى ديگر كه ذكرش مناسب نيست. 

تا سومى به حكومت رسيد كه برنامه اى جز انباشتن شكم و تخليه آن نداشت، و دودمان پدرى او (بنى اميه) به همراهى او بر خاستند و چون شترى كه گياه تازه بهار را با ولع مى خورد به غارت بيت المال دست زدند، در نتيجه اين اوضاع رشته اش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگى سرنگونش نمود. 

نهج البلاغه خطبه ۳

 

 این چه شورایی  است که من را قرین و همراه قرار داد عمر با یک کسانی که چه زمان شک در من بود در صلاحیت من که من بیام با این نظائر حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ، لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا با این نظائر من قرین باشم و اتفاقاً اصلاً همین کار عمر متاسفانه طبق تصریح شیعه و اهل سنت ابن ابی الحدید دیگران از شیعه مرحوم شیخ مفید تصریح کردند که یکی از عوامل فتنه‌های بعدی هم کار عمر بود یعنی چرا جنگ جمل راه می افتد عمر توقع خلافت و به هر حال مقام‌های بالا را ایجاد می ‌کند در مثل طلحه در زبیر که این‌ها میایند توقعشان بالا می رود ما عضو شورا بودیم مثلاً با حساب خاصی برای ما باز کنی و حضرت (علیه السلام) هم نکرد.

مجری:

  عقده های خفته‌ در درونشان داشت بیدار می شود.

استاد: جباری

  بیدار شد و فتنه‌های بد در واقع ناشی از همین قصه بود این یک نکته است که ما این سوال را داریم واقعاً چرا شش نفر چرا مثلاً عبدالرحمن بن عوف عثمان طلحه زبیر سعد ابی وقاص در کنار امیرالمومنین (سلام الله علیه)  چرا سلمان چرا مثلاً عمار نه چرا مقداد نه دیگر  صالحانی که در میان اصحاب بودند آنها چه کم داشتند از به هر حال این ۵ نفری که  در کنار امیرالمومنین (سلام الله علیه)  بودند این یک سوال ما است چرا این‌ها اگر برنامه حساب شده‌ای وجود ندارد که به خاطر آن برنامه در واقع این‌ها را انتخاب کرد که حالا عرض می‌کنم چرا این‌ها را  بخاطر اینکه منجر به انتخاب عثمان شود  که خود حضرت امیر (علیه السلام)  اشاره می کند در کلامش و عباس عمویش اشاره می‌کنند این یک سوال است سوال دوم این است که وقتی که می‌خواست این شش نفر را انتخاب کند یک حرف موضوع متناقضی دارد. چنانکه هم ابن قتیبه در این کتابی که مقابلم است الامامة والسیاسه ابن قتیبه دینوری از علمای اهل سنت در قرن سوم ایشان  در این کتاب صفحه چهل و یک به بعد می‌پردازد به هم بحث شورا و اینها هم ایشان  اشاره کرده است هم در تاریخ طبری مثلاً آمده  است  است و به هر حال در این متون آمده  است است این جریان که عمر گفت که من به اصطلاح شش نفر انتخاب می‌کنم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  از این‌ها راضی بوده است  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این‌ها راضی بوده است اما به دنبالش این‌ها را وقتی که صدا می کند میاید. می خواهد با آنها قوانین شورا را بگوید برنامه را بگوید برای هر کدوم یک عیبی متوجه می کند که آن عیبی که متوجه می کند با این تعبیر رضایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  سازگار نیست:

الإمامة والسياسة عن عمر بن الخطّاب ـ في قَضِيَّةِ الشّورى ـ: وَاللّه ِ ، ما يَمنَعُني أن أستَخلِفَكَ يا سَعدُ إلّا شِدَّتُكَ وغِلظَتُكَ ، مَعَ أنَّكَ رَجُلُ حَربٍ ! وما يَمنَعُني مِنكَ يا عَبدَ الرَّحمنِ إلّا أنَّكَ فِرعَونُ هذِهِ الاُمَّةِ ! وما يَمنَعُني مِنكَ يا زُبَيرُ إلّا أنَّكَ مُؤمِنُ الرِّضى ، كافِرُ الغَضَبِ ! وما يَمنَعُني مِن طَلحَةَ إلّا نَخوَتُهُ  وكِبرُهُ ، ولَو وَلِيَها وَضَعَ خاتَمَهُ في إصبَعِ امرَأَتِهِ ! وما يَمنَعُني مِنكَ يا عُثمانُ إلّا عَصَبِيَّتُكَ وحُبُّكَ قَومَك وأهلَكَ ! وما يَمنَعُني مِنكَ يا عَلِيُّ إلّا حِرصُكَ عَلَيها ! وإنَّكَ أحرَى القَومِ ، إن وُلّيتَها ، أن تُقيمَ عَلَى الحَقِّ المُبينِ ، وَالصِّراطِ المُستَقيمِ .

به نقل از عمر بن خطّاب ، درباره ماجراى شورا ـ: اى سعد! به خدا سوگند ، هيچ چيز ، جز تندى و درشتى ات مرا از اين كه تو را جانشين خود سازم ، باز نمى دارد . افزون بر اين ، تو مرد جنگى [ و نه مرد خلافت] . و اى عبد الرحمان! چيزى مانع [ جانشينى] تو نيست ، جز آن كه [ در تكبّر ، ]فرعون اين امّت هستى . و اى زبير! چيزى مانع تو نيست ، جز آن كه در حال خشنودى ، مؤمنى و در حال خشم ، كافر . و چيزى مانع طلحه نيست ، جز خودپسندى و تكبّرش و اين كه اگر حاكم شود ، مُهرش را در انگشت زنش قرار مى دهد . و اى عثمان! چيزى مرا از تو باز نمى دارد ، جز تعصّب و محبّت تو به قوم و خاندانت(بنى اميّه) . و اى على! چيزى مرا از تو باز نمى دارد ، جز آزمندى ات به خلافت ؛ امّا اگر حكومت به تو سپرده شود ، تو شايسته ترين فرد قوم براى برپا داشتن آشكار حق و راه مستقيم هستى .

الإمامة والسياسة : ج 1 ص 43 وراجع الإيضاح : ص 500 .

 مثلاً خطاب می کند    به سعد ابی وقاص می گوید  ای سعد من می‌توانستم تو را به تنهایی خلیفه ات کنم اما چیزی که مانع می شود  ما يَمنَعُني أن أستَخلِفَكَ يا سَعدُ إلّا شِدَّتُكَ وغِلظَتُكَ آدم بد اخلاقی هستی آدم تند خویی هستی این باعث می شود  که من تو را به هر حال به عنوان خلیفه تعیین نکنم. خوب این سوال ما متوجه خود آقای عمر است اگر بخواهیم کاپ به اصطلاح امروز آن مدال غلظت و شدت و تندخویی را بدهیم اول باید به عمر بدهیم یعنی معروف است دیگر  همه نقل کردند اصلاً آن زمانی که ابوبکر عمر را نصب کرد به عنوان خلیفه یکی از کسانی که اعتراض به ابوبکر کرد طلحه بود و اعتراض او این بود که آدم تندخوی را بر ما حاکم کردی:

حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى: «شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا ، وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ»؛ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا، فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ.

تا نوبت اولى سپرى شد، و خلافت را پس از خود به پسر خطاب واگذارد. [سپس امام وضع خود را به شعر اعشى مثل زد:] «چه تفاوت فاحشى است بين امروز من با اين همه مشكلات، و روز حيّان برادر جابر كه غرق خوشى است». 

شگفتا اولى با اينكه در زمان حياتش مى خواست حكومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت ديگرى بست. چه سخت هر كدام به يكى از دو پستان حكومت چسبيدند.

حكومت را به فضايى خشن كشانيده، و به كسى رسيد كه كلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهايش فراوان، و معذرت خواهيش زياد بود. بودن با حكومت او كسى را مى ماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكشد بينى اش زخم شود، و اگر رهايش كند خود و راكب را به هلاكت اندازد. 

به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و نا آرامى، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند. آن مدت طولانى را نيز صبر كردم، و بار سنگين هر بلايى را به دوش كشيدم. 

نهج البلاغه خطبه 3

همانطور که امیرالمومنین (سلام الله علیه)  در خطبه شققیه وقتی که به نصب عمر اشاره می کند توسط ابوبکر اشاره به همین می کند که ابوبکر یک فرد غلیظ و تند خویی را حاکم کرد عمر شلاقی همیشه در دستش داشت با آن شلاق به هر حال افراد می‌ترسیدند و به تعبیر شده است بود این به هر حال شلاق عمر از شمشیر حجاج بن یوسف ثقفی ترسناک‌تر بود:

«كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج»

شلاق عمر از شمشیر حجاج ترساناک تر بود.

مغني المحتاج شربيني ج 4 ص 390؛ حواشي الشرواني، عبد الحميد الشرواني  ج 10 ص 134؛ التراتيب الإدارية (نظام الحكومة النبوية)، عبد الحي الكتاني  ج2 ص 376

 زیاد گزارش زیادی درباره غلظت عمر به هر حال تندخویی این ایراد به سعد بن وقاص وارد می کند تو چون آدم تندخوی هستید لذا چطور چی می شود  با راضی بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  تندخو و غلیظ شدید و اینها چطور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  راضی می شود  از چنین کسی؟ عجیب‌تر راجع به عبدالرحمان بن عوف که در همین شورا او را ملاک به هر حال تعیین خلیفه قرار می دهد دیگر  که می گوید  که اگر سه به سه شدید آن سه نفری رایشان  غالب است که ابن عوف در او است راجع به عبدالرحمن بن عوف می گوید  وما يَمنَعُني مِنكَ يا عَبدَ الرَّحمنِ إلّا أنَّكَ فِرعَونُ هذِهِ الاُمَّةِ  عجب تو فرعون این امت هستی ببینید تعبیر فرعون چی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  راجع به ابوجهل به کار برد فرعون مکه می گوید  فرعون هذه الامه بزرگی تعبیر. تو فرعونی قبلش گفته بود که من کسانی را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  از آن ها  راضی بود و عجیبه که عجیبه که این فرعون هذه الامه در روایت عشره مبشره که حضرات اهل سنت نقل کردند یکی از اینها  عبدالرحمن بن عوف است چطور می شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  بفرماید عبدالرحمن بن عوف فی الجنه در حالی که عمر می گوید  تو فرعون این امت هستی خیلی عجیب است چطور می شود  این تناقضات را عرض کردم حضرات اهل سنت اگر می‌شنوند عرایض ما این ها را تامل کنند ببینند تناقضات ببینند دیگر  منابع خودشان است.

خطاب می کند به زبیر می گوید ! وما يَمنَعُني مِنكَ يا زُبَيرُ إلّا أنَّكَ مُؤمِنُ الرِّضى ، كافِرُ الغَضَبِ  وقتی که آدم راضی هستی مومنی اما وقتی که غضبناک می شود  کافر می شود کافر الغضب کسی که متصف  به کفرش می کند   بعد می گوید  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  از او راضی بوده است  خیلی عجیب ! وما يَمنَعُني مِن طَلحَةَ إلّا نَخوَتُهُ  وكِبرُهُ طلحه هم آدم متکبری است کبر و نخوت غرور و اینها  دارد  و بعد راجع به عثمان می گوید  که ، ولَو وَلِيَها وَضَعَ خاتَمَهُ في إصبَعِ امرَأَتِهِ ! وما يَمنَعُني مِنكَ يا عُثمانُ إلّا عَصَبِيَّتُكَ وحُبُّكَ قَومَك وأهلَكَ ! آدم دارای عصبیت و همیت هستی قومت را ترجیح می دهی که عملاً همینطور شد دیگر  در حالی که می داند عثمان چنین کسی است باز اما چینش شورا را جوری قرار می دهد که امر به عثمان بیانجامد که حالا عرض می‌کنم بعد می آید سراغ امیرالمومنین (سلام الله علیه)  طبق نقل ابن قتیبه می گوید  اینطور تعبیر کرد وما يَمنَعُني مِنكَ يا عَلِيُّ إلّا حِرصُكَ عَلَيها !

 

.تو بر خلافت حریص هستی. در حالی که حقش است قرآن راجع به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  می گوید:

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!

 توبه (9):128

همه جا که حرص بد نیست حرص بر ایمان حرص بر هدایت خلق به امیرالمومنین (سلام الله علیه)  کسی بود که اگر رهبر می‌شد جالب است خودش دنبالش می گوید  وإنَّكَ أحرَى القَومِ تو سزاوارترین این قوم هستی که مردم به سمت ، إن وُلّيتَها ، أن تُقيمَ عَلَى الحَقِّ المُبينِ ، وَالصِّراطِ المُستَقيمِ خیلی عجیب است با اینکه اقرار را می کند راجع به امیرالمومنین (سلام الله علیه) پس  چرا نصب نمی کند مثل ابوبکر نصب کن بگو بعد از من علی (علیه السلام) و طبق. نقل طبری و اینها تنها ایرادی که برای امیرالمومنین (سلام الله علیه)  مطرح کرد دعابه بود خیلی اهل شوخی هستی مگر بد است؟ چرا چون خودش بد اخلاق بود لذا اصلا معتقد بود که خلیفه باید تندخو باشد تا مردم حساب ببرند اوامرش را اطاعت کنند و به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در متون هر چه که ما گشتیم نقل شده است یا ابن قتیبه می گوید حرص بر خلافت است اینطور مطرح کرد در حالی که بعدش می آید چنین اوصافی را به کار می‌برد که بر حق و صراط مستقیم حمل می کند بحث دعابه و شوخی و. امثال اینها.

 این هم یک نکته که می آید و از طرفی می گوید  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  از این‌ها راضی بود از طرف برای هر کدوم غیر از حالا امیرالمومنین (سلام الله علیه)  که نتوانست برایش یک به هر حال وصف بدی را پیدا کند جز اینکه حرص بر خلافت برای بقیه‌ آنها در حد فرعون هذه الامه مثلاً لقب داد این تناقض این هم یک نکته.

 نکته دیگر اینکه آقای ابن قتیبه و طبری هم است می گوید  که:

تولية عمر بن الخطاب الستة الشورى وعهده إليهم قال   : ثم إن المهاجرين دخلوا على عمر رضي الله عنه وهو في البيت من جراحه تلك ، فقالوا : يا أمير المؤمنين ، استخلف علينا ، قال : والله لا أحملكم حيا وميتا ، ثم قال : إن استخلفت فقد استخلف من هو خير مني ، يعني أبا بكر ، وإن أدع فقد ودع من هو خير مني يعني النبي عليه الصلاة والسلام ، فقالوا :
جزاك الله خيرا يا أمير المؤمنين ، فقال : ما شاء الله راغبا ، وددت أن أنجو منها لا لي ولا علي .
فلما أحس بالموت قال لابنه : اذهب إلى عائشة ، واقرئها مني السلام واستأذنها أن أقبر في بيتها مع رسول الله ومع أبي بكر ، فأتاها عبد الله بن عمر ، فأعلمها ، فقالت : نعم وكرامة ثم قالت : يا بني أبلغ عمر سلامي ، وقل له : لا تدع أمة محمد بلا راع ، استخلف عليهم ، ولا تدعهم بعدك هملا ، فإني أخشى عليهم الفتنة ، فأتى عبد الله فأعلمه ، فقال : ومن تأمرني أن أستخلف ؟ لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح باقيا استخلفته ووليته ، فإذا قدمت على ربي فسألني وقال لي : من وليت على أمة محمد ؟

قلت : إي ربي ، سمعت عبدك ونبيك يقول : لكل أمة أمين وأمين هذه الأمة أبو عبيدة بن الجراح ، ولو أدركت معاذ بن جبل استخلفته ، فإذا قدمت على ربي فسألني : من وليت على أمة محمد ؟ قلت : إي ربي ، سمعت عبدك ونبيك يقول : إن معاذ بن جبل يأتي بين يدي العلماء يوم القيامة . ولو أدركت خالد بن الوليد لوليته ، فإذا قدمت على ربي فسألني : من وليت على أمة محمد ؟ قلت : إي ربي ، سمعت عبدك ونبيك يقول : خالد بن الوليد سيف من سيوف الله سله على المشركين ، ولكني سأستخلف النفر الذين توفي رسول الله وهو عنهم راض ، فأرسل إليهم فجمعهم ، وهم علي بن أبي طالب ، وعثمان بن عفان ، وطلحة بن عبيد الله ، والزبير بن العوام ، وسعد بن أبي وقاص ، و عبد الرحمن بن عوف رضوان الله عليهم وكان طلحة غائبا ، فقال : يا معشر المهاجرين الأولين ، إني نظرت في أمر الناس ، فلم أجد فيهم شقاقا ولا نفاقا ، فإن يكون بعدي شقاق ونفاق فهو فيكم ، تشاوروا ثلاثة أيام . فإن جاءكم طلحة إلى ذلك ، وإلا فأعزم عليكم بالله أن لا تتفرقوا من اليوم الثالث حتى تستخلفوا أحدكم ، فإن أشرتم بها إلى طلحة ، فهو لها أهل ، وليصل بكم صهيب   هذه الثلاثة أيام التي تشاورون فيها ، فإنه رجل من الموالي لا ينازعكم أمركم ، وأحضروا معكم من شيوخ الأنصار ، وليس لهم من أمركم شئ ، وأحضروا معكم الحسن بن علي و عبد الله بن عباس ، فإن لهما قرابة ، وأرجو لكم البركة في حضورهما ، وليس لهما من أمركم شئ ، ويحضر ابني عبد الله مستشارا ، وليس له من الأمر شئ . قالوا : يا أمير المؤمنين إن فيه للخلافة موضعا فاستخلفه ، فإنا راضون به فقال : حسب آل الخطاب تحمل رجل منهم الخلافة ، ليس له من الأمر شئ .  

الإمامة والسياسة - ت الشيري نویسنده : الدِّينَوري، ابن قتيبة    جلد : 1  صفحه : 41

الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء

نام کامل پدیدآورنده: ابن قُتَيْبه، ابومحمد عبدالله بن مسلم دينورى یا ابی‌محمد جبلی(213-276ق)

مترجم:

محقق/گردآورنده/...: شيري، علي (محقق)

موضوع: تاریخ

موضوعات فرعی: خلفا

ناشر: دار الأضواء

محل نشر: بیروت

نوبت چاپ: اول

تاریخ انتشار: 1410ق

 

ثم ان المهاجرین دخل علی عمر وقتی که عمر زخمی شد. مهاجرین وارد بر او شدند خوب دقت بفرمایید عزیزان هم به هر حال مخاطبین شیعه ما مخاطبین اهل سنت اگر می‌بینید برنامه را ببینید می گوید  که مهاجرین وارد بر عمر شدن وهو في البيت من جراحه تلك ، با جراحتش دست و پنجه نرم می‌کرد فقالوا : يا أمير المؤمنين ، استخلف علينا ، قال : والله لا أحملكم حيا وميتا ، ثم قال جانشین  تعیین کن اینکه مهاجرین طلب جانشین می‌کنند و بعدش که عایشه هم همین طلب را می کند که امت به حال خودش رها نکند آیا نشانگر این نیست که بحث انتخاب جانشین یک امر طبیعی‌ است یک امر فطری است یک امر معقول است آنوقت شما برادران اهل سنت چطور به خودتون قبولانده‌اید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازه این مهاجرین به اندازه عایشه به اندازه آقای ابوبکر به اندازه عمر نعوذ بالله متوجه نبوده است  که امت را بعد از خودش متحیر رها نکنند بدون اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این چنین نیست.

 عرض می‌کنم که بعد جالب است که عمر اینجا ادعا میکند که گفت إن استخلفت فقد استخلف من هو خير مني ، که فقط اگر من جانشین تعیین بکنم بله عمل کردن به سیره کسی که بهتر از من بود و جانشین تعیین کرد یعنی ابوبکر يعني أبا بكر ، وإن أدع فقد ودع من هو خير مني اگر رها کنم و جانشین تعیین نکنم کسی که بهتر از من بود يعني النبي عليه الصلاة والسلام ، فقالوا وهو فی البیت من جراحی  او تعیین نکرد خیلی عجیب در جمع مهاجرینی که این ها غدیر را دیدند و به هر حال و خوب طبیعی است از خوف او مثلاً دیگر  نمی  توانند چیزی بگویند که یا در اثر این تبلیغات این ده دوازده ساله دوران خلیفه اول و دوم به هر حال یک چنین چیزی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  نسبت داد با وجود جریان غدیر بعد میگوید  که

فلما أحس بالموت قال لابنه : پس یک سوال حالا در بحث عایشه هم همین مطرح می شود  به پسرش گفت که اذهب الی عایشه. عبدالله بن عمر گفت برو نزد عایشه ، واقرئها مني السلام سلام مرا به او برسان واستأذنها أن أقبر في بيتها مع رسول الله ومع أبي بكر ، اجازه بدهید من در حجره او همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  و ابوبکر دفن شوم

مجری:

تا لحظه آخر می خواهند مرتب تحریف کنند اجرا کنند فأتاها عبد الله بن عمر ، عبدالله ابن عمر آمد نزد عایشه فأعلمها ، سخن عمر منتقل کرد. فقالت : نعم بله بروی چشم وكرامة بله حتما آنجا دفن می شود اینجا هم باز یک سوال ما داریم جناب عایشه مگر حضرات نگفتند اگر  ابوبکر دعواش با فاطمه  (سلام الله علیها) سر این نبود که این روایت مجعول را ادعا کرد و کسانی هم آمدن به دروغ شهادت دادند که من از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  شنیدم که:

 نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکْناهُ صَدَقَةٌ:

 «ما پیامبران ارثى از خود به یادگار نمى گذاریم، و آنچه از ما بماند باید به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود»

 تفسیر «فخر رازى»، جلد 9، صفحه 210.

ما ارث به جای نمی‌گذاریم پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  ارث به جای نگذاشته است حجره‌ها را هم که هیچ دلیلی ندارید از جهت تاریخی که به تملیک زن‌ها درآورده باشد نداریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده باشد این حجره عایشه مال تو است ام سلمه مال تو است نه هیچ دلیل ندارد ساکن بودند اما ملکیتش در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  بود اگر این چنین است پس به اصطلاح عایشه ساکن است نه مالک اگر مالک نیست به چه حقی آنجا  اجازه داد پدرش دفن شود و به چه حقی اجازه داد عمر دفن شود . در حالی که طبق قانون ارث که فاطمه (سلام الله علیها) طلب کرد از ابوبکر ارث به فرزند برسد و به همسران هم یک هشتم یعنی هر همسر یک هفتاد و دوم از آن حجره‌ها سهم دارد چند وجب شود و اینها اما عایشه که یک هفتاد و دوم از آن حجره سهم داشت به حساب رفته به قول ابن عباس همه را تصرف کرد و پدرش را که هیچ اجازه داد عمر هم در آنجا  دفن شود  و دردناک‌تر اینکه اجازه نداد امام حسن (علیه السلام) حتی برای. جنازه امام حسن (علیه السلام) برای وداع بیاید نه برای دفن اجازه نداد حتی برای وداع بدن امام حسن (علیه السلام) را بیاورند کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم).

مجری:

 سوال اصلی این است که شما که ادعا می کنید از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارث نمی‌رسد از آن چگونه این ارث رسیده به عایشه و تا این حد آمده است در اینجا تصرف کرده است.

استاد: جباری

عمر را می بردند در بقیع دفن می کردند این ملک عمومی که نبوده است این سوالی است که ما داریم باید پاسخ بدهند و نکته دیگر اینکه همان  درخواستی که عرض کردم امر فطری عقلی طبیعی که. عایشه هم گفت که بله نعم و کرامه حتما در اینجا دفنش می‌کنیم

و یا بنی ابلغ عمر سلامی به عمر سلام من را برسان  وقل له : لا تدع أمة محمد بلا راع امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بدون سرپرست رها نکنید استخلف علیهم جانشین تعیین کن برایشان ، ولا تدعهم بعدك هملا ، فإني أخشى عليهم الفتنة ، فأتى عبد الله فأعلمه ، فقال : ومن تأمرني أن أستخلف ؟ لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح باقيا استخلفته ووليته ، فإذا قدمت على ربي فسألني وقال لي : من وليت على أمة محمد ؟

 این ها را متحیر رها نکن پس پیداست که اگر یک رهبری از دنیا برود به فکر جانشین نباشد اهمال کرده است امت در حال همل قرار داده در حال تحیر در حال بی سرپرستی مثال زده شده است حتی حفصه هم تقاضایی از پدرش عمر می کند.

مجری:

   یعنی دوازده  سال پیش همین گروه همین جماعت چه در ارث چه در بحث خلافت کاملا صد و هشتاد درجه مخالف است.

استاد: جباری

« عن ابن عمر قال : دخلت علىّ حفصة فقالت : أعلمت أنّ أباك غير مستخلف؟ قال : قلت : ما كان ليفعل قالت : إنّه فاعل قال ابن عمر : فحلفت أنّي أكلّمه في ذلك . فسكت ، حتّى غدوت ولم أكلّمه .قال : فكنت كأنّما أحمل بيميني جبلاً ، حتّى رجعت فدخلت عليه ، فقلت له : إنّي سمعت ، الناس يقولون مقالة فآليت أن أقولها لك ، زعموا أنّك غير مستخلف ، وأنّه لو كان لك راعي إبل ، أو راعي غنم ثمّ جاءك وتركها رأيت أن قد ضيّع ، فرعاية الناس أشدّ »

حفصه به عمر گوشزد مى‏كند كه كسى را به عنوان جانشينخود معيّن كند و به دنبال آن عبداللّه فرزند عمر ، به وى مى‏گويد : اگر چوپان تو ، شترانو گوسفندان را بدون سرپرست رها كند ، به وى اعتراض خواهى كرد كه چرا باعث نابودىآن‏ها گرديدى؟ پس به فكر اين امّت باش ! و كسى را به‏عنوان خليفه براى آنان تعيين كن! چون رعايت حال اين امّت از مراعات وضع شتران و گوسفندان لازم‏تر است .

صحيح مسلم ، ج 6 ص 5 ، كتاب الإمارة ، باب الاستخلاف وتركه ؛ مسند أحمد ، ج 1 ص 47 ؛ المصنّف لعبد الرزاق ، ج 5 ص 448 . . 

جالب است حفصه مثال می زند می گوید  تو اگر چوپانی داشته باشی برای گوسفندانت بعد کاری داشته باشد با آن چوپان این چوپان بیاید پیش تو برای آن کار گوسفند ها را رهایشان کند   آیا ملامتش نمی کنید   بگوید  فعلاً مواظب گوسفنده باش تا الان  دارد  میره امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)  چیکار می کند به چه کسی می‌خواهی بسپاری. حفصه استدلال می کند به پدرش عایشه باز همینطور به اصطلاح می گوید  رها نکن فانی اخشی علیهم الفتنه من از فتنه میترسم که اگر تو رهبر تعیین نکنی فتنه متوجه اینها شود  عرض کنم که این هم یک نکته که به هر حال اما در ارتباط با آن ترکیب شورا و آن قوانینی که گذاشت که ابن قتیبه اشاره می کند طبری اشاره می کند گفت که به اینها گفت که بروید بنشینید سه روز حالا آن سه روز را فتشاوروا ثلاث ایام بنشینید حالا مکان شورا بعضی گفتند حجره عایشه بود بعضی گفتند که خانه مصور بن مصدار خواهرزاده عبدالرحمن بن عوف بود یا در بیت المال سه جا طبری نقل می کند یکی از اینها بود بعضی می گویند هم خانه مصور بوده است  بروید آنجا  بنشینید تا سه روز و مشورت کنید بین خودتان اگر پنج نفر نظرشتن بر یک امر قرار گرفت یک نفر مخالف بود گردن آن یک نفر را بزنید ما سوال می‌کنیم چه حقی  دارد  جناب خلیفه بر اساس قوانین دموکراسی. آن یک نفر خوب مخالف است حق ندارد   مخالف باشد؟ حتماً  باید تابع تو باشد مخالف چرا گردنش را بزند رایش را ترتیب اثر ندهند یک وقت می آید آشوب به پا می کند شمشیر می کشد جامعه را به هم می‌ریزد از باب محارب و افساد فی الارض امثال اینها.

 اما یک نفر  اگر مخالفت کرد به صرف مخالفت گردنش را بزنید اگر دو نفر در جانبی بودند چهار نفر در جانبی گردن آن دو نفر را بزنید اگر سه نفر در جانبی بودن سه نفر در جانب دیگر. بروید عبدالله ابن عمر را حکم قرار بدهید چرا عبدالله بن عمر مگر صالح‌ترین صحابه عبدالله بن عمر بود؟ مگه ریش سفیدتر از آن به هر حال عاقل‌تر از آن در امت نبودند چرا عمار نه چرا سلمان چرا فلان نه؟ بروید به سراغ پسرم عبدالله بن عمر اگر راضی نشدند به نظر عبدالله ابن عمر آن سه نفری رایشان مقدم است که عبدالرحمان ابن عفون در بین آنان است چرا این را گفت؟ امیرالمومنین (سلام الله علیه) اشاره کرده است در همان  خطبه شقشقیه به عباس هم فرمود، فرمود که این را به جهت اینکه به اصطلاح من و عثمان هستیم در اینجا در میان این شش نفر عبدالرحمان بن عوف سعد ابی وقاص مخالفت نمی کند به هر حال با به هر حال ابن عوف نمی کند    چرا چون هر دو از قبیله بنو زهره هستند و بین ابن عوف و عثمان هم رابطه خانوادگی برقرار است یعنی ابن عوف شوهر خواهر عثمان بود مال الاخره  لسهره و این نسبت خانوادگی فرمود بر فرض هم پس این سه یک جانب خواهد بود قطعاً.

 بر فرض هم آن دو نفر دیگر با من باشند باز حق به ابن عوف می رسد یا به عثمان می‌رسد بله ضمن اینکه خود حضرت (علیه السلام) می فرماید  طلحه که میلش با امیرالمومنین (سلام الله علیه)  نبود اصلا طلحه غایب بود در مدینه نبود وقتی که عمر تعیین کرد بعداً رسید وقتی که ابن عوف عثمان را تعیین کرد طلحه رسید گفتند اینطور شد گفت که قریش راضی هستند گفتند بله گفت من هم راضی‌ هستم پس می ماند علی (علیه السلام) و زبیر به طبیعتاً ابن عوف در آنجا هستند خود حضرت (علیه السلام)  اشاره کرد عباس عموی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)  به ایشان فرمود که نرو در شورا داخل نشو. وقتی می‌بینی اینطور است برای چی داخل می شوی حضرت (علیه السلام)  فرمود که میدانم اما می‌خواهم کذب اینها آشکار شود  چرا چون همین‌ها مگر ادعا نمی‌کردند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  فرموده نبوت و خلافت در ما خاندان جمع نمی شود اگر امیرالمومنین (سلام الله علیه) شرکت نمی‌کرد صحه گذاشته بود در این روایت مجعول حضرت (علیه السلام)  شرکت می‌کرد تا کذبشان آشکار شود  یعنی دروغگویی کم حافظه خلاصه روایتی ادعا کردند آن زمان برای کنار زدن بنی هاشم.

مجری:

 بله ادعاهای زیادی می شد کرد دیگر که  علی (علیه السلام) خودش نیامد مثلاً بله ما می‌خواستیم خیلی. حرکت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خیلی فداکارانه و ایثارگران است این قضیه.

استاد: جباری

 بله خلاصه اینجا حضرت (علیه السلام)  داخل شد برای اینکه کذب این مسئله آشکار شود  و عملا همینطور شد یعنی سه روز مشورت و این‌ها کردند و حضرت (علیه السلام)  هم استدلال‌های خودشان را کرده است و بعد از سه روزی که مهلت داشت تمام می‌شد ابا طلحه انصاری با پنجاه نفر عمر گماشته بود گفت تا سه روز مراقب اینها باش اگر چنین نکردند خلاصه گردنشان بزنید مهلت داشته تمام میشد که ابن عوف آمد سراغ امیرالمومنین (سلام الله علیه) خود این یک فریب بود. گفت که حاضری با تو بیعت کنیم به کتاب خدا سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  و سیره شیخین ابوبکر و عمر عمل کنی؟ می‌دانست حضرت (علیه السلام) قبول نمی کند حضرت (علیه السلام) فرمود نه بلکه به استنباط خودم اجتهاد خودم رفت سراغ عثمان گفت نعم قبول کرد و با عثمان بیعت کرده است حضرت (علیه السلام)  بلند شد مجلس را ترک بکند ابن عوف گفت که تو مکلفی که بیعت کنی   و الا به هر حال جانت در خطر است.

مجری:

جناب دکتر یک  میان برنامه ببینیم یک نکته همینجا است بعد از اینکه عمر دفن می شود  در آن حجره می گویند عایشه بعدش کلاً با حجاب آنجا  می نشسته است گفت بله دیگر  عمر نامحرم است این این هم بحث  دارد  در گزارش تاریخی اتفاقی یا نه که میگفتند که بخاطر اینکه او نامحرم است من بی حجاب دیگر  در آن اتاق نشده است حضرتعالی تایید نکرده است.

استاد: جباری

من جایی ندیدم.

مجری:

 

خیلی متشکر هستم برویم یک میان برنامه ببینیم و برگردیم در خدمت شما بینندگان ان شاء الله خواهیم بود.

 صلی الله علیک یا مولا یا صاحب العصر والزمان اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج جمعه‌ها همه ما بالاخره بیشتر و بیشتر هم وظیفه مان  هم احساسمان این است که باید با آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رابطه بیشتر برقرار کنیم چون که روز متعلق به آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و دعاهایی که در این روز است. همه با توجه به آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است از اول صبح که دعای ندبه را می‌خوانیم تا نزدیک غروب که دعای سمات است همه متوجه آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم همچنان در خدمت شما هستیم و از محضر استاد جباری جناب دکتر جباری بهره‌مند هستیم استاد خیلی بحث خوبی را داشتیم قبل از میان برنامه و مباحث جالبی نوع ارائه این مباحث و گزارشات خیلی جالب است که توسط شما ارائه می شود  اما ما داریم که همین عمر که شورای شش نفره راه انداخته است اسم برخی ها را آورده است گفته اگر اینها بودند آنها را مثلا فرض کنید. یک بنده‌ای به نام سالم بود یا مثلاً خالد بن ولید یا ابوعبیده جراح این کسی که دیگر  حالا در منابع تاریخی زیاد است که می گوید  وقتی نزدیکش می‌شدیم بوی حیوان خاصی از او صادر می‌شد و خودش اعتراف کرده است بود که من از شیر فلان حیوان خوردم این ها در تاریخ زیاد است یک چنین  شخصیت‌هایی که بالاخره نمی دانم جایگاهشون نوع منش و سیره شان در تاریخ دیگر  همان مشخص است چه آدم هایی هستند هر کدام از این ها را که من دست بگذارم همان  خود سالم یک بنده است یک غلام است یعنی پر از تناقض برایمان بیشتر توضیح می دهید.

استاد: جباری

در همین نقلی که اشاره کردم الامامه و السیاسه ابن قتیه دینوری در همین چاپی که دارم تحقیق علی شیری دارالاضواء بیروت شماره صفحه چهل و چهار  ذکر شورا و بیعت عثمان در آنجا  وقتی که اشاره می کند    به انتخاب اینها چند نفر را عمر نام میبرد که می گوید  اگر اینها بودند من خلافت را به این‌ها می‌دادم اگر ابوعبیده جراح بود. او را تعیین می‌کردم اگر خالد بن ولید بود او را تعیین می‌کرد حیف که این‌ها نیستند اگر معاذ بن جبل بود او را تعیین می‌کردم و عجیب‌تر از همه اگر سالم مولا ابی حذیفه بود او را انتخاب می‌کردم این چهار نفر را اسم می‌برد خالد بن ولید معاذ بن جبل سالم مولا ابی حذیفه و ابوعبیده جراح و اتفاقاً این چهار نفر همه کسانی هستند که در بحث هجوم به بیت فاطمه  (سلام الله علیها) در بحث سقیفه در بحث خلافت ابوبکر همه ذی نقش بودند.

مجری:

در ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بعضی هستند.

استاد: جباری

 خوب یک سال دیگر ما از حضرات برادران اهل سنت این است که چطور آقای عمر این‌ها را مطرح می کند به عنوان که ای کاش اینها بودند و من این‌ها را تعیین می‌کردم ابوعبیده جراح که می گوید  من از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  شنیدم او امین این امت است:

ذكر قصة الشورى قال عمر بن ميمون الأودي : إن عمر بن الخطاب لما طُعن قيل له : يا أمير المؤمنين لو استخلفت . فقال : لو كان أبو عبيدة حياً لاستخلفته وقلت لربي إنّ سألني : سمعتُ نبيك يقول : إنّه أمينُ هذه الأمة ، ولو كان سالم مولى أبي حذيفة حَيّاً استخلفته وقلت لربي إنْ سَألني : سمعتُ نبيك يقول : إنّ سالماً شديد الحب للّه تعالى . فقال له رجل : أدلُّك عليه : عبد اللّه بن عمر . فقال : قاتلك اللّه . واللهّ ما أردت اللهّ بهذا ، ويحك ! كيف أستخلف رجلاً عجز عن طلاق امرأته ؟ لا إرب لنا في أموركم ، فما حمدتُها فأرغب فيها لأحد من أهل بيتي ، إنْ كان خيراً فقد أصبنا منه ، وإنْ كان شراً فقد صرف عنا .

الامامة والسياسة، ج 1، ص 28 - سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 123 - تاريخ طبري، ج 2، ص 580 - تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 194 - طبقات ابن سعد، ج 3، ص 181 و 248 - الاستيعاب، ج 2، ص 161 - اسد الغابة، ج 2، ص 246. الكامل في التاريخ: ج 3، ص 65; صفة الصفوة: ج 1، ص 367

 

 بنابراین اول کلام است که فقط تو داری  نقل می کنی مگر امین در این امت فقط ابوعبید جراح است عمار امین نبود عمار :

«وَمَا كَانَ أَحَدٌ مِنْ قُدَمَاءِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ يَشُكُّ أَنَّ عَمَّارًا قَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ وَ لا اثْنَيْنِ. فَهَنِيئًا لِعَمَّارٍ بِالْجَنَّةَ. وَ لَقَدْ قِيلَ إِنَّ عَمَّارًا مَعَ الْحَقَّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ. يَدُورُ عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ أَيْنَمَا دَارَ. وَ قَاتِلُ عَمَّارٍ فِي النَّارِ»

از اصحاب قدیمی پیامبر، کسی شک نداشت که بهشت بر عمار واجب است. نه در یک جا، و نه در دو جا، بهشت بر عمار گوارا باد. به تحقیق گفته شده است که عمار با حق است و حق با عمار است. عمار همواره گرد حق می گردد هر جا باشد. و کشنده عمار، در آتش است.

الطبقات الكبرى، ج3، ص262

 

مگر  از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  خودتان نقل نکرده اید در حق عمار صادر شد. مگر سلمان نبود مگر ابوذر نبود مگر مقداد نبود مگر دیگر صحابه نبودند اینها به هر حال کسانی که هر کدام در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  نقش مهمی در پیشبرد اسلام داشتند این یک نکته می گوید  اگر به اصطلاح معاذ بن جبل معاذ بن جبل کسی است  که به شما خدمت از انصار بود در بخش خیلی خدمت کرد در بحث سقیفه به آنها و جزو کسانی که شمشیر کشید و جزو مهاجمین به بیت فاطمه  (سلام الله علیها) از همراه جریان مهاجر عجیب‌تر خالد است می گوید  اگر  خالد بن ولید بود مگر خود شما جناب عمر مگر شما خود شما. بعد از اینکه خالد آن جنایت را در بنو یربوع نسبت به مالک ابن نویره و قبیله او انجام داد شبش با همسر او زنا کرد آمد به مدینه صحابه همه معترض بودند از ابوبکر متوقع بودند که خالد را رجم کند مجازاتش کند   و خودت هم جز کسانی بودی که جانب صحابه بودی حالا واقعاً یا به ظاهر برای اینکه به هر حال فضا این چنین بود که همه طالب مجازات خالد بودند تو هم می‌خواستی تو مگر خودت مجازات خالد را نمی‌خواستی.

 و ابوبکر گفت:

«ولما بلغ الخبر ابا بکر و عمر (رضی الله عنهما) قال عمر لابی بکر رضی الله عنه ان خالدا قد زنی فارجمه قال ما کنت لارجمه فانه تاول فاخطا»

. وقتی که خبر به گوش ابوبکر و عمر رسید، عمر به ابو بکر گفت: خالد زنا کرده باید او را سنگسار کنی! ابو بکر گفت: او را سنگسار نخواهم کرد؛ چرا که اجتهاد کرده و در اجتهادش اشتباه کرده است

ابن خلکان، ابو العباس شمس‌الدین احمد بن محمد بن ابی‌بکر (متوفای۶۸۱ه)، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۶، ص۱۵، تحقیق:احسان عباس، ناشر:دار الثقافه – بیروت.

 همان خالدی که آن جنایات را کرد نفوس و محترمه هم زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  در بنوجذیمه و هم زمان ابوبکر و بعد فتوحات یک زنا انجام داد و اینها چطور می‌خوای خلیفه کنی بر امت اسلامی عجیب‌تر از خالد سالم است سالم مولی ابی حذیفه تناقضات اینها در آن قسمت قبلی در بحث عرض شود که تصرف عایشه در آن حجره و اجازه دفن عمر یک تناقض بود در بحث امیرالمومنین (سلام الله علیه)  داخل کردنش در شورای تناقض بود چون ادعا می‌کرد نبوت خلافت در این خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  فرموده است جمع نمی شود پس چرا علی (علیه السلام) را داخل در مظان خلافت قرار می دهی اگر چنین روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  صادر شده است این دوم.

 سوم هم همین مگر شما از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  نقل نمی‌کرد الائمه من قریش انصار را در سقیفه با این سلاح خلع سلاح کردید از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) الائمه من قریش سالم مولا ابی حذیفه که اصلاً عرب نبود تا چه رسید که قریض باشد اهل فارس بود ایرانی بود به عنوان غلام آورده شد در مکه ابو حذیفه همسرش ثبیت نامی بود ظاهرا غلام او بود بعد آزاد شد آزاد کرده است ابو حذیفه  است سالم مولا ابی حذیفه  یک غلامی بود. نه قریشی بود نه عرب بود اگر واقعاً از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  چنین روایتی صادر شده است که الائمه  من قریش چرا میگی سالم طبری نقل می کند در طبری ببینید قصه الشورا را ببینید ذکر می کند که عمر گفت که اگر سالم مولا ابی حذیفه  چرا می گویی نه به خاطر اینکه یادت رفته است آن روایتی که جعل کردی سالم چون خدمت کرد به تو خیلی خدمت کرد و ملعون است یعنی در بحث هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیها) نقش کلیدی دارد جزو خدمتگزاران در بحث تثبیت خلافت ابوبکر این هم یک نکته که. به هر حال قبل از اینکه آن شش نفر را تعیین کنید آرزو می کند    ای کاش اینها بودند و من اینها را انتخاب می‌کردم سالمش یک جور عرض کنم که خالدش چه جور.

 و این نیست مگر از باب آن حب و بغضهای عرصه سیاسی که این‌ها به هر حال چرا چون تو آن بحث صحیفه ملعونه شرکت داشتند عزیزان بیننده جریان صحیفه ملعونه را مستحضر هستید داریم در متون تاریخی که اینها در حجة الوداع متوجه شدن پیامبر اکرم  (صلی الله علیه و آله و سلم) دنبال این است که به هر حال. بحث خلافت امیرالمومنین (سلام الله علیه) تثبیت می کند اعلام بکند رفتند در مکه با هم نشستند یک مکتوبی نوشتند صحیفه را نوشتند امضا کردند با هم حالا درون کعبه کنار کعبه به هر حال دفن کردند نام این‌ها همه هستند اینها با هم توافق داشتند بر بحث آمدند در مدینه بعد از حجه الوداع در دو سه ماه فاصله حجه الوداع تا رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  باز دوباره تمدید کردند تجدید کردند این عهد را با همدیگر  که نمی‌گذاریم حکومت به خلافت به علی ابن ابیطالب (علیه السلام) برسد.

 مضمون صحیفه ملعونه چنین چیزی همه این‌ها که اسم بردم داخل بودند در آن کسانی که امضا کردند طبیعتاً باید عمر قدرشناسی داشته باشد نسبت به آنها تناقض دیگری است که به هر حال اشاره شد.

مجری:

واقعا هر کدام از این ها را هر کدام آقایان برود تحقیق کند در مورد شخصیت‌هایش عجیب و غریب است در مورد اینها گفتند خیلی عجیب است.

استاد: جباری

 پایه‌های اعتقادی حضرات در بحث خلافت بر این چیزها بند است ببینید واقعاً پایه‌های محکمی است؟!

مجری:

 و این شورا خیلی از تناقضات را حل می کند فرمودید که امیرالمومنین (سلام الله علیه)  به عمویش عباس گفت که من می‌خواهم بروم آنجا  تا کذب اینها را ثابت کنم. در این بحث شورا بالاخره مناشدات این ها صورت گرفته است مناشدات و حالا بعضی ها حتی شاید از نظر لغت دوست داشتند بدانند چیست حالا ما بیشتر از آن می‌پرسیم آقا مناشرات از نظر لغت چیست؟ و مناشرات چی بوده است  آنچه در گذشته تاریخی داریم چگونه آنها را  رسوا کرد در شورا.

استاد: جباری

مناشدات به هر حال معنای قسم دادن است قسم است و چون امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)  فرموده است :

«انشدکم بالله! اتعلمون انّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) قال: الحق مع علىّ و علىّ مع الحقّ یدور الحق مع علىّ کیفما دار»

 (شما را به خداوند سوگند مى دهم! آیا شما مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: حق با على و على با حق است. حق با على دور مى زند هر جا که على دور زند). [همه گفتند: بلی. و هیچکس انکار نکرد

امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، ج 2، ص 427.

لذا به عنوان مناشدات معروف است. هم شیعه نقل کردند هم اهل سنت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید  که این جزو استفاظت یعنی انقدر نقل شده است نزدیک به تواتر است مثلاً در تاریخ  مدینه دمشق ابن عساکر این مناشدات آمده است در که در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده  است در سوائق  المحرقه آمده  است  ابن حجر  هیثمی آمده  است  در لسان المیزان آمده  است  در تاریخ ابن عساکر آمده  است  در مناقب خوارزمی آمده  است در متون اهل سنت در متون شیعه مرحوم شیخ صدوق در خصال نقل کرده است در این کتاب احتجاج مرحوم طبرسی قرن ششم نقل شده است قریب به صد فضیلت است با کم و زیادشان به هر حال یک اختلافی هم بین متون است طبیعی هم است اختلاف با توجه متون طی قرون مختلف اما آنچه که مرحوم. طبرسی یا طبرسی به هر حال در الاحتجاج نقل کرده است من شمردم نزدیک صد مورد است حدود نود و هشت تا صد تا فضیلت حضرت (علیه السلام)  یک به یک سوال می کند از اینها برای اینکه حجت تمام شود  در اتفاقاً یکی از مواردی که حضرت (علیه السلام)  غدیر را یاد کرده است و اقرار گرفته است همین جا است چون گاهی گفته می‌شود امیرالمومنین (سلام الله علیه)  کجا احتجاج به غدیر کرده است حضرت (علیه السلام)  در بحث سقیفه و یعنی بعد از ثقیفه بعد حضرت (علیه السلام)  به مسجد بردن برای اخذ بیعت آنجا  اشاره به بحث غدیر کرده است.

 علیرغم اینکه بعضی ادعا می‌کنند نکرده است داریم در متون در کتاب سلیم هم است غیر از آن یکی از جاهایی که حضرت (علیه السلام)  احتجاج به غدیر کرده است در همین فضائلی است که حضرت (علیه السلام)  در شورای شش نفره برمی‌شمارد و بعدش هم که حالا  دارد  در زمان عثمان باز احتجاج کرده است به غدیر بعد آغاز خلافتشان در کوفه در آن رهبه باز احتجاج کرده است صحابه‌ای که حاضر بودن در غدیر را حضرت (علیه السلام)  خوانده است شروع این روایت این است در صفحه صد و سی و چهار احتجاج طبق تحقیق جناب سید محمد باقر موسوی خرسان. مشخص است امیرالمومنین (سلام الله علیه)  :

احتجاج أمير المؤمنين ع على القوم لما مات عمر بن الخطاب و قد جعل الخلافة شورى بينهم‌ رَوَى عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ  عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِ‌  عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ السَّلَامُ قَالَ: إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أَجْمَعَ عَلَى الشُّورَى بَعَثَ إِلَى سِتَّةِ نَفَرٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ إِلَى الزُّبَيْرِ بْنِ الْعَوَّامِ وَ إِلَى طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوا إِلَى الْبَيْتِ وَ لَا يَخْرُجُوا مِنْهُ حَتَّى يُبَايِعُوا لِأَحَدِهِمْ- فَإِنِ اجْتَمَعَ أَرْبَعَةٌ عَلَى وَاحِدٍ وَ أَبَى وَاحِدٌ أَنْ يُبَايِعَهُمْ قُتِلَ وَ إِنِ امْتَنَعَ اثْنَانِ وَ بَايَعَ ثَلَاثَةٌ قُتِلَا فَأَجْمَعَ رَأْيُهُمْ عَلَى عُثْمَانَ فَلَمَّا رَأَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا هَمَّ الْقَوْمُ بِهِ مِنَ الْبَيْعَةِ لِعُثْمَانَ قَامَ فِيهِمْ لِيَتَّخِذَ عَلَيْهِمُ الْحُجَّةَ فَقَالَ ع لَهُمْ- اسْمَعُوا مِنِّي كَلَامِي فَإِنْ يَكُ مَا أَقُولُ حَقّاً فَاقْبَلُوا وَ إِنْ يَكُ بَاطِلًا فَأَنْكِرُوا ثُمَّ قَالَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ الَّذِي يَعْلَمُ صِدْقَكُمْ إِنْ صَدَقْتُمْ وَ يَعْلَمُ كَذِبَكُمْ إِنْ كَذَبْتُمْ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ‌[1] كِلْتَيْهِمَا غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ مَنْ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ كِلْتَيْهِمَا الْفَتْحَ وَ بَيْعَةَ الرِّضْوَانِ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَخُوهُ الْمُزَيَّنُ بِالْجَنَاحَيْنِ فِي الْجَنَّةِ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ عَمُّهُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا[2] قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ ابْنَاهُ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ غَيْرِي؟

قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ عَرَفَ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا[1] قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُ تَطْهِيراً غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ عَايَنَ جَبْرَئِيلَ فِي مِثَالِ دِحْيَةَ الْكَلْبِيِّ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا[2] قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَدَّى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ مَسَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَيْنَيْهِ وَ أَعْطَاهُ الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ فَلَمْ يَجِدْ حَرّاً وَ لَا بَرْداً غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ- هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا .

از جابر بن یزید جعفىّ نقل است که گفت: حضرت ابا جعفر، امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمودند: هنگامى که زمان مرگ عمر بن خطّاب فرا رسید، و امر خلافت را به شورى مقرّر نمود، به دنبال شش نفر از قریش که حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) ، و عثمان بن عفّان و زبیر بن عوّام و طلحة بن عبید اللَّه و عبد الرّحمن بن عوف و سعد بن ابى وقّاص بودند، فرستاد، و دستور داد که آنان در خانه اى داخل شوند و از آن جا خارج نشوند، تا اینکه با یک نفر از بین خودشان بیعت کنند.

پس اگر چهار نفر به خلافت یک نفر اتّفاق نمودند و یکى از آن جماعت مخالفت نمود او را بکشند، و اگر سه نفر بر خلافت یک نفر رأی دادند و دو نفر دیگر امتناع نمودند، آن دو نفر را بکشند، پس بر خلافت عثمان اجتماع نمودند.پس چون أمیر المؤمنین (علیه السلام) تلاش آن جمع را در بیعت با عثمان دیدند، براى اتمام حجّت و روشن شدن حقیقت برخاسته و به آنها فرمودند:سخنان مرا بشنوید، و اگر آنچه گفتم حقّ و درست بود بپذیرید، و اگر باطل و نادرست بود آن را انکار کنید، سپس فرمودند:شما را به خدا سوگند! همان خدایى که اگر راست بگوئید راستى شما را می داند، و اگر دروغ بگوئید بر کذب شما نیز مطّلع است، آیا در میان شما جز من کسى هستکه بر دو قبله نماز گزارده باشد؟ گفتند: نه.

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 1، ص134؛ بحار الأنوار، ج 31، ص331، ح2؛ غایة المرام و حجة الخصام، ج2، ص128، ح63 و ج6، ص178، ح5.

احتجاج أمير المؤمنين ع على القوم لما مات عمر بن الخطاب و قد جعل الخلافة شورى بينهم با این عنوان این احتجاج آمده  است  و روایت از امام باقر (علیه السلام)  است

 عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِ‌  عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ السَّلَامُ قَالَ:  از امام باقر (علیه السلام)  دارد که إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أَجْمَعَ عَلَى الشُّورَى وقتی شورا را عمر تعیین کرد بَعَثَ إِلَى سِتَّةِ نَفَرٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ إِلَى الزُّبَيْرِ بْنِ الْعَوَّامِ وَ إِلَى طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ امام باقر (علیه السلام)  می‌فرماید که این شش نفر را دعوت کرد وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوا إِلَى الْبَيْتِ گفت که در یک خانه‌ای بنشینید وَ لَا يَخْرُجُوا مِنْهُ حَتَّى يُبَايِعُوا لِأَحَدِهِمْ- با یک نفرشان بیعت شود  خارج نشوند از آنجا فَإِنِ اجْتَمَعَ أَرْبَعَةٌ عَلَى وَاحِدٍ وَ أَبَى وَاحِدٌ أَنْ يُبَايِعَهُمْ قُتِلَ وَ إِنِ امْتَنَعَ اثْنَانِ وَ بَايَعَ ثَلَاثَةٌ قُتِلَا فَأَجْمَعَ رَأْيُهُمْ عَلَى عُثْمَانَ بالاخره عثمان تعیین شد. فَلَمَّا رَأَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا هَمَّ الْقَوْمُ بِهِ مِنَ الْبَيْعَةِ لِعُثْمَانَ وقتی حضرت (علیه السلام)  دید که دارند با عثمان بیعت می‌کنند قَامَ فِيهِمْ بلند شدند لِيَتَّخِذَ عَلَيْهِمُ الْحُجَّةَ برای اینکه حجت را تمام بکنند فَقَالَ ع لَهُمْ  اسْمَعُوا مِنِّي كَلَامِي  فرمود کلام من را بشنوید فَإِنْ يَكُ مَا أَقُولُ حَقّاً فَاقْبَلُوا اگر حق باشد بپذیرید وَ إِنْ يَكُ بَاطِلًا فَأَنْكِرُوا اگر باطل باشد اقدام نکنید.

 ثُمَّ قَالَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ الَّذِي يَعْلَمُ صِدْقَكُمْ إِنْ صَدَقْتُمْ وَ يَعْلَمُ كَذِبَكُمْ إِنْ كَذَبْتُمْ شما را قسم می  دهم به خدا که اگر راست بگویید صدق شما را می‌داند و کذب شما را می‌داند اگر دروغ بگویید هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ‌  كِلْتَيْهِمَا غَيْرِي؟ هل فیکم احدا صلی القبلتین بایع البیعتین هاجرالهجرتین هم اینجا آمده است  هم در خطبه امام سجاد (سلام الله علیه) آمده است هم در روایت دیگری از خود امیرالمومنین (سلام الله علیه) آمده است بعد در مفهومش بحث‌هایی شده است که صلی القبلتین آیا در میان شما کسی است غیر از من به دو قبله نماز خوانده باشد. خوب اگر مراد این باشد که به قبله مکه و قبله بیت المقدس خوب در میان این‌ها بودند بالاخره این ها بعضیشان مهاجم و سعد ابی وقاص و زبیر و این ها از مهاجرین بودند دیگر  در مکه و همینطور در مدینه تا دو سال در بیت المقدس نماز خواندند بعدش هم لذا بعضی گفتن که مراد حضرت (علیه السلام)  چیز دیگر  است از صلی القبلتین مراد این است گویا در مکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت هم داریم از امام صادق (علیه السلام) است که. در مکه پیامبر اکرم  (صلی الله علیه و آله و سلم) موظف بود آنجا یی که ممکن است به دو قبله نماز بخواند یعنی چه یعنی به گونه‌ای بایستد که هم کعبه مقابلش باشد هم بیت المقدس و چون امیرالمومنین (سلام الله علیه)  همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  بوده است از قبل از بعثت نماز می‌خوانده است تا بعثت و به هر حال اولین نفر احتمال مراد حضرت (علیه السلام)  چنین چیزی است صلی القبلتین مراد این حکم خاصی است که پیامبر اکرم  (صلی الله علیه و آله و سلم) داشت امیرالمومنین (سلام الله علیه) عرض شود که از این جهت اختصاص دارد و بعد از این‌ها حضرت (علیه السلام)  می گوید  آیا.

 قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ مَنْ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ كِلْتَيْهِمَا الْفَتْحَ وَ بَيْعَةَ الرِّضْوَانِ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَخُوهُ الْمُزَيَّنُ بِالْجَنَاحَيْنِ فِي الْجَنَّةِ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ عَمُّهُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ غَيْرِي؟

آیا در میان شما کسی است که برادری مثل جعفر (سلام الله علیه)  داشته باشد برادر جعفر (سلام الله علیه)  که مزین به دو بال در آسمان است آیا در میان شما کسی است که عمویش سیدالشهدا(سلام الله علیه)حمزه سیدالشهدا (سلام الله علیه) باشد که غیر از من گفتند نه آیا قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ ابْنَاهُ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ غَيْرِي؟   همسری مثل فاطمه  (سلام الله علیها) در میان شما کسی است گفتند نه  آیا در میان شما کسی است که دو پسرش سید شباب اهل الجنه باشند قالو لا. آیا در میان شما

قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ عَرَفَ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ غَيْرِي؟ آیا در میان شما کسی است که به قرآن انقدر آشنا باشد به اندازه من چون همه سوالاتشان را از حضرت (علیه السلام) می پرسیدند قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ نکات کلیدی است که حضرت (علیه السلام) اشاره می کند أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُ تَطْهِيراً غَيْرِي؟ آیا در میان شما کسی جز اصحاب به اهل بیتی که مشمول اصحاب کسا هستند و آیه تطهیر درباره آنها نازل شده است است گفتند نه.

 قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ عَايَنَ جَبْرَئِيلَ فِي مِثَالِ دِحْيَةَ الْكَلْبِيِّ غَيْرِي؟ که جبرئیل در شکل دهی دیده باشد من حالا توضیح عرض کنم که صحابه هم دهیه را بعضاً می‌دیدند دهیه جبرئیل را در شکل دهیه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  بود اما فرقش این است عاینه یعنی ببیند و بشناسد صحابه دهیه پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است در حالی که جبرئیل آمده بود اما این امیرالمومنین (سلام الله علیه) بود که الان جبرئیل را می بیند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق علی (علیه السلام) فرمود در خطبه قاصعه خطبه صد و نود و دو:

قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ اَلشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ اَلْوَحْيُ عَلَيْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا هَذِهِ اَلرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا اَلشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلاَّ أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ وَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ .

 امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:من شيون شيطان را هنگام نزول وحى بر پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم شنيدم و گفتم يا رسول اللّٰه اين شيون چيست‌؟فرمود:اين شيطانست كه از پرستش خود نوميد شده،راستى تو ميشنوى آنچه من شنوم و مى‌بينى آنچه من بينم،جز اينكه پيغمبر نيستى ولى وزير هستى و راستى كه تو بخوبى بر پا هستى.

بحار الأنوار  ج۶۰ ص۲۶۴

 تو آنچه که من می‌شنوم می‌شنوی آنچه که می‌بینم می‌بینی. این منظور چنین چیز دهیه را ببیند و بداند که این جبرئیل است نه دهیه ابن خلیفه کلبی.

قَالُوا لَا  قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَدَّى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ غَيْرِي؟

همان  دادن انگشتری در رکوع کسی است در میان شما که آن آیه در شانش نازل شده باشد:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

 سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.

مائده (5):55

دادن زکات یعنی صدقه در حال رکوع گفتند نه قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ مَسَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَيْنَيْهِ وَ أَعْطَاهُ الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ فَلَمْ يَجِدْ حَرّاً وَ لَا بَرْداً غَيْرِي؟ چون روز خیبر ابوبکر و عمر رفتند شکست خورده. برگشتند در فتح قلعه غموس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند علی (علیه السلام) کجاست گفتند چشم درد  دارد  فرمودند بیاید علی(علیه السلام) آمد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  دست کشیدند به چشم امیرالمومنین (سلام الله علیه) به اعجاز خوب شد و حضرت (علیه السلام) رفت و پرچم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  به ایشان داد:

عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ وَ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ وَ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکوَعِ وَ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی وَ جَابِرٍ الْأَنْصَارِی‏: أَنَّ النَّبِی(ص) بَعَثَ أَبَا بِکرٍ بِرَایتِهِ مَعَ الْمُهَاجِرِینَ هِی رَایتُهُ الْبَیضَاءُ فَعَادَ یؤَنِّبُ قَوْمَهُ وَ یؤَنِّبُونَهُ‏ ثُمَّ بَعَثَ عُمَرَ مِنْ بَعْدِهِ فَرَجَعَ یجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ یجَبِّنُونَهُ حَتَّى سَاءَ ذَلِک النَّبِی(ص) فَقَالَ لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ غَداً رَجُلًا یحِبُّهُ  اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‏ کرَّاراً غَیرَ فَرَّارٍ لَا یرْجِعُ حَتَّى یفْتَحَ اللَّهُ عَلَى یدَیهِ فَأَعْطَاهَا عَلِیاً فَفُتِحَ عَلَى یدَیهِ‏.

جابر بن عبدالله انصاری: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، ابوبکر را با پرچم سفیدش به همراه جمعی از مهاجران برای فتح خیبر فرستاد، اما در حالی برگشت که یارانش را سرزنش می‌کرد و آنان هم او را سرزنش می‌کردند!سپس پیامبر، عمر را مأمور فتح خیبر کرد و او هم در حالی برگشت که همراهانش را متهم به ترسویی و بزدلی می‌کرد و آنان هم او را به ترسو بودن متهم می‌کردند.پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از کار آنها ناراحت شد و فرمود: فردا پرچم را به دست مردی می‌دهم که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او هم خدا و پیامبرش را دوست ‍‍دارد، اهل حمله است نه اهل فرار، برنمی‌گردد تا اینکه خدا پیروزی را به دست او رقم بزند. فردای آن روز، پرچم را به علی علیه‌السلام داد و خیبر به دست او فتح شد.

بحارالانوارج ۱ص۹ ح۳۹، الطرائف/۵۸/۱

در شان علی (علیه السلام) فرمود پرچم داد حضرت (علیه السلام) رفت و با پیروزی برگشت گفتند نه کسی غیر از شما است که چنین وصفی داشته باشد.

قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ- هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ غَيْرِي؟ اینجا حضرت (علیه السلام) اقرار گرفته است بر بحث غدیر و نزدیک صد مورد است که ظاهرا فرصت نکنیم بله بله این در واقع مناشدات حضرت (علیه السلام)  است در شورا و متاسفانه با وجود این همه احتجاج و این همه فضیلت اما بنا بر این بود که مسیر به.

مجری:

  بالاخره در واقع همان  که ما می گوییم دیگر  غصب خلافت صورت بگیرد و هر طور شده است خلاصه این گرفته شه استاد وقتمان متاسفانه به پایان رسید هفته آینده دیگر  ما تقریبا از دو روز دیگر  محرم است و عملاً بخوایم بگوییم فردا شب شب اول ماه محرم است و سوالات زیادی هم در این خصوص داشتیم متاسفانه به خاطر ضیق وقت نشد در خدمت شما باشیم اما خوب شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو هفته ویژه برنامه  دارد در این خصوص حتما یکی از مهمان‌های برنامه شما هستید ان شاء الله آن سوالات و نکات خاص را که در این خصوص است. ان شاء الله خواهیم شنید اگر که نشد که ان شاء الله بعد از دهه در خدمت شما با همین برنامه آیینه تاریخ خواهیم بود ان شاء الله آن سوالات آنجا  مطرح خواهیم کرد خیلی متشکرم از حضور گرم حضرتعالی و پاسخگویی با این دقت و این شیوه بیان شیرین ان شاء الله بتوانیم در هفته‌های آتی هم در خدمت حضرتعالی باشیم از محضر بینندگان هم ان شاء الله بتوانیم این توفیق داشته باشیم در خدمتشان باشیم و از همه شما التماس دعا داریم دهه محرم که در پیش رو است شبکه ویژه برنامه‌هایی  دارد. و در این خصوص مباحث خوبی را ان شاء الله ارائه خواهد کرد پیگیر برنامه‌های خودتان باشید سه هزار پانزده پانزده را فراموش نکنید سایت شبکه اپلیکیشن شبکه را حتماً می شود  به آن سر بزنید ان شاء الله که مباحث خوبی را داشته باشد این نکته را هم بگویم سیصد و سیزده را بفرستید به سامانه سه هزار پانزده پانزده عضو کانال ایتا شبکه می شوید در کانال ایتا بخش‌هایی از برخی از برنامه‌ها کلیپ‌هایی گرفته می شود همکاران ما آنجا  می گذارند که اشتراک بگذارید و نشر علم بفرمایید ان شاء الله از همه شما التماس دعا دارم و شما رو. به خدای منان می‌سپاریم اللهم عجل لولیک الفرج خداحافظ. 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها