2024 September 12 - پنج شنبه 22 شهرويور 1403
امام هادی علیه السلام و غدیر
کد مطلب: ١٥٨٦٠ تاریخ انتشار: ١٤ مرداد ١٤٠٣ - ١٨:٤٧ تعداد بازدید: 447
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
امام هادی علیه السلام و غدیر

آینه تاریخ 01/ 04/ 1403

 
 
 
 
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 01/ 04/ 1403

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:123

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مجری:

 سلام بر آقا امام زمان حجت بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سلام بر پدر بزرگوارش و جد بزرگوارش حضرت امام هادی (علیه السلام) و سلام خاص خدمت شما عزیزان بیننده در شامگاه جمعه در خدمت شما هستیم از شبکه محترم حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ان شاء الله تقدیم حضور شما عزیزان خواهیم کرد برنامه آیینه تاریخ را برنامه‌ای که متکفل مباحث تاریخی و سیره است و استاد عزیزی که ما را همراهی می‌کنند راهنمایی می‌کنند پاسخ سوالات شما و ما را خواهند داد ان شاء الله در دقایقی که در خدمت شما هستیم و از محضرشان بهره‌مندیم جناب آقای دکتر جباری هستند عرض سلام خدمت استاد داشته باشیم و برگردم خدمت شما عزیزان بیننده سلام استاد خسته نباشید وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.

استاد: جباری

 خواهش می‌کنم بسم الله الرحمن الرحیم متقابلا عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای قضبانی و همه بینندگان گرامی این برنامه هرجایی که شرف حضور دارند. از خداوند متعال توفیقات و تاییدات روزافزون طلب می‌کنم برای همه شما عزیزان ان شاء الله همه مرضی مولا و سرور و ولی نعمتمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم در همه آنات و لحظات و تبریک هم عرض می‌کنم این ایام را اعیاد را اعیادی که پشت سر گذاشتیم یعنی عید سعید قربان را و همینطور امشب را که شب نیمه ذی‌الحجه است و بنابر قول صحیح‌تر سالروز ولادت امام هادی (علیه السلام) ه است و همینطور عید بسیار بزرگ غدیر که در آستانه اش قرار داریم ان شاء الله که شاکر نعمت ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) باشیم.

مجری:

 ان شاء الله بله خیلی خوش آمدید ما هم همه این ها را تبریک عرض می‌کنم عید سعید قربان یکی از بزرگترین اعیاد الهی و در پیش روهم داریم عیدالله الاکبر عید غدیر خم و امشب که دیگر شب میلاد آقا امام هادی (علیه السلام) و تمام مناسبت‌هایی که در پیش رو است این ایام ایام ولایتی است و خلاصه معمولاً مراسم‌های دهه ولایت هم. شروع نشده باشد دیگر از امشب شروع می‌کنند ما خودمان درشبکه هم ویژه برنامه داریم تا ان شاء الله تا شب مباهله ادامه خواهد داشت عزیزان بیننده من هم خدمت شما تبریک عرض می‌کنم این مناسبت‌های شاد و پربرکت را و فرخنده باد می گویم خدمت شما عزیزان سه هزار پانزده پانزده پانزده را فراموش نکنید سامانه پیامکی ما است می توانید از طریق این پیام هایتان را به ما ارسال کنید و از این سامانه اگر سیصد وسیزده را بفرستید عضو کانال ایتای شبکه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهید شد علاوه بر شبکه‌ای که از طریق ماهواره می بینید از طریق سایت هم می‌توانید همزمان برنامه‌ها را ببینید. اپلیکیشن شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در گوشی‌هایتان اگر نصب کنید حتماً از آن طریق هم خیلی خوب می‌توانید ما را داشته باشید و آرشیو ما هم در اختیار شما خواهد بود و به آنجا هم دسترسی خواهید داشت استاد عزیز دیگر امشب دیگر شب عید میلاد امام هادی (علیه السلام) است ما یک رسم و سنتی داریم که وقتی خدمت شما هستیم درمناسبت‌ها این افتخار را داریم که یاد بگیریم در خصوص آن آقا این خیلی فرصت خوبی است که یک چنین شبی در خدمت شما هستیم برایمان بیشتر بگویید بیشتر آشنا شویم به اصطلاح می گویند حالت شناسنامه اول کار است دیگر داشته باشد.

استاد: جباری

 بله و لازم است به هر حال شناختن و شناساندن کلیات ویژگی‌های مربوط به ائمه (علیهم السلام) به هر حال کسانی هستند که ممکن است که مطالعات کمتری داشته باشند در ارتباط با ائمه (علیهم السلام) به خصوص ائمه اخیر (علیهم السلام) که مظلوم‌تر هستند همه ائمه (علیهم السلام) مظلوم هستند اما ائمه (علیهم السلام) مظلوم تر هستند اطلاعات کمی شاید عموم جامعه درباره ایشان داشته باشند در حالی که اطلاعات خوبی در متون تاریخی و روایی درباره ‌ایشان وجود دارد و چون فرصت برنامه محدود است و یک مقدار می‌خواهیم به سیره اخلاقی حضرت (علیه السلام) هم بپردازیم لذا کلی‌تر عرض می‌کنم آن چهارچوب کلی حیات حضرت (علیه السلام) زیست نامه را اصطلاحا امام هادی (علیه السلام) دومین امامی است که در طفولیت به امامت رسید ما چیزی نگذشته حدود دو هفته پیش سالروز شهادت امام جواد (علیه السلام) بود.

 و آغاز امامت امام هادی (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام) سال دویست و دوازده به ولادت آن حضرت (علیه السلام) در دویست و دوازده است در نیمه ذی‌الحجه سال دویست و دوازده هجری و البته اقوال متعدد است درباره هم سال ولادت هم ماه ولادت هم روز ولادت راجع به سال غیر دویست و دوازده دویست و سیزده و دویست و چهارده نقل شده است نقل قوی‌تر همان دویست و دوازده مشهور و قوی دویست و دوازده هجری است و درباره ماه هم روزهای مختلفی از ماه ذی‌الحجه نقل شده است و روزهای مختلف از ماه رجب. همین جا نکته را باز تاکید بکنم عرض بکنم تکرار بکنم که ما در ماه رجب آن دعای در واقع توقیعی که صادر شده است از نایب سوم درباره به هر حال مولودهای در ماه رجب.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِي رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي وَ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَيْكَ خَيْرَ الْقُرَبِ يَا مَنْ إِلَيْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِيمَا لَدَيْهِ رُغِبَ أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُيُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَايَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَايَا خُطُوبُهُ يَسْأَلُكَ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَةِ وَ مِنَ النَّارِ فَكَاكَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِي رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلايَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُهُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ الشَّرِيفَةِ وَ وَسَائِلِكَ الْمُنِيفَةِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِي فِي هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَةٍ مِنْكَ وَاسِعَةٍ وَ نِعْمَةٍ وَازِعَةٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَةٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَةِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَةِ وَ مَا هِيَ إِلَيْهِ صَائِرَةٌ

خدايا! از تو درخواست میكنم به حقّ دو مولود ماه رجب، محمّد بن على دوّم (امام جواد ع) ، و فرزندش على بن محمّد برگزيده (امام هادى ع) و به وسيله آن دو امام به جانب تو تقرّب میجويم به بهترين تقرّب، اى آن كه نيكى تنها از سوى او خواسته شده، و تنها در آنچه نزد اوست رغبت شده است، از تو میخواهم خواهش جرم پيشه معصيت كارى كه گناهانش او را هلاك نموده، و عيوبش او را به اسارت كشيده، پس عادتش بر گناه طولانى شد، و امورش با بلاهاى سخت به هم آميخت، از تو میخواهد: توبه و خوبى بازگشت، كنده شدن از گناه، رهايى جانش از آتش، گذشت از آنچه بر گردن اوست، زيرا مولاى من تو بزرگ ترين آرزو و اميد او هستى.
خدايا! از تو میخواهم به حق مسائل شريفت، و وسايل والايت، كه مرا در اين ماه به رحمت گسترده است، و نعمت تقسيم شده ات فروگيرى، و نفسى به من عنايت كنى كه به آنچه روزى اش نموده اى قناعت ورزد تا گاهى كه به گور درآيد و به آخرت رسد، و به آنچه عاقبت اوست بازگردد.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِي رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي وَ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ ظاهر این نقل این با این عبارت مفهومش این است که خدایا بحق این دو مولود در رجب. محمد بن علی ثانی که می شود امام جواد (علیه السلام) چون محمد بن علی اول امام باقر (علیه السلام) است محمد بن علی ثانی امام جواد (علیه السلام) و ابنه علی المنتجب و پسرش علی (علیه السلام) که به هر حال منتجب است و برگزیده است اشکالی که در آن توقیع مطرح می شود اینکه ما در ماه رجب ولادت امام باقر (علیه السلام) را هم داریم ولادت امیرالمومنین (سلام الله علیه) که در رأس است در سیزده رجب در این توقیع بیان نشده است بعضی از محققین نکته خوبی را فرمودند که قول صحیح‌تر درباره ولادت امام جواد (علیه السلام) و ولادت امام هادی (علیه السلام) غیر از ماه. رجب است مثلاً درباره امام جواد (علیه السلام) نیمه رمضان قول قوی‌تر است درباره امام هادی (علیه السلام) همین نیمه ذی‌الحجه قول قوی‌تر است و آن بیان تصحیف شده است در واقع این بوده است اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب محمد بن علی یعنی امام مطلق (علیه السلام) یعنی امام باقر (علیه السلام) مطلق گفته می شود امام باقر (علیه السلام) و ابیه علی المنتجب ابنه ابیه بوده است ابیه علی المنتجب یعنی امیرالمومنین (سلام الله علیه).

در واقع آن توقیع ناظر به ولادت امیرالمومنین (سلام الله علیه) و امام باقر (علیه السلام) است در ماه رجب و در ولادت امام هادی (علیه السلام) در ماه ذی‌الحجه است اما در ماه ذی‌الحجه هم روزهای مختلفی گفتند قول قوی‌تر نیمه ذی‌الحجه است و ماه دیگر ماه رجب که عرض کردم اقوال مختلف روزهای ماه رجب گفته شده است که این قول مرجوح است ماه رجب برای ولادت امام هادی (علیه السلام) نتیجه اینکه به هر حال تحقیق محققینی در این باره به همین نتیجه رسیده است که قول مشهور و قوی و صحیح‌تر درباره تاریخ ولادت امام هادی (علیه السلام) نیمه ذی‌الحجه سال دویست و دوازده هجری است نیمه ذی‌الحجه تقریباً می شود هفده سالگی امام جواد (علیه السلام) عذر می‌خواهم سال دوازده هجری دویست و دوازده هجری دویست و دوازده هجری می شود حدود هفده سالگی امام جواد (علیه السلام) که امام هادی (علیه السلام) متولد شدند و در دویست و بیست امام جواد (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 یعنی در هشت سالگی عرض شود که امام هادی (علیه السلام) و بیست و پنج سالگی امام جواد (علیه السلام) جوان‌ترین امام ما هستند که به شهادت رسیدند پس می شود دومین امامی که در هشت سالگی در طفولیت به امامت رسید منتها خیلی مشکل ایجاد نشد عمده در آغاز امامت امام جواد (علیه السلام) بود چون مسبوق به سابقه بود در واقع تسهیل شد این روند شیعه متوجه شد که ممکن است که امام (علیه السلام) در طفولیت به امامت برسد شاید در همان بحث‌های امام جواد (علیه السلام) هم عرض کردم مقدر الهی بود خداوند متعال برای اینکه به نحوی تثبیت بکند یا ثابت بکند. این مطلب را که امامت نیز مانند نبوت است امر الهی است از ناحیه خداوند عطا می شود آنچه که باید عطا شود لذا در طفولیت سه امام (علیه السلام) ما را در طفولیت به امامت رساند مثل انبیایی مثل حضرت عیسی (علیه السلام) حضرت یحیی (علیه السلام) حضرت سلیمان (علیه السلام) امثال آنها که در طفولیت به امامت رسیدند در ائمه (علیهم السلام) هم سه امام (علیه السلام) را این چنین قرار داد که ثابت کند که اینطور نیست که شما عامه تصور می‌کنید یک کسی را برداریم انتخاب بکنیم امامش بکنید امام (علیه السلام) مانند نبی باید از ناحیه خداوند معرفی بشود برگزیده شود علمش عطا شود آن عصمتش عطا شود امثال اینها عصمت موهبتی البته. خطاب شد با شرایط امامت عطا شود.

 و بنابراین در هشت سالگی امام هادی (علیه السلام) به امامت رسیدند از مادری به نام سمانه مغربیه خوب می‌دانیم که مادران ائمه (علیهم السلام) از امام کاظم (علیه السلام) تا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه کنیز هستند همچنین امام سجاد (علیه السلام) همه کنیز هستند از ملیت‌های مختلف مثلاً مادر امام سجاد (علیه السلام) از ایران است مادر امام کاظم (علیه السلام) از ناحیه حالا بگوییم آندلوس اسپانیا از همان حدود است و حمیده جناب حمید خاتون مثلاً نجمه خاتون مادر امام رضا (علیه السلام) باز کنیز از منطقه به اصطلاح شمال آفریقا است و همینطور مادر امام جواد (علیه السلام) سبیکه باز از منطقه مراکش مغرب است و مادر امام هادی (علیه السلام) سمانه است سمانه مغربیه از همین مراکش یا مغرب که آن زمان گفته می‌شد از آنجا است و خود این حکمتی دارد که خداوند مادران ائمه (علیهم السلام) را از ملیت‌های قرار داده است.

 روایتی است در کتاب الدر النظیم صفحه هفتصد و بیست و یک این روایت محمد بن فرج و علی بن مهزیار نقل می‌کنند که از اصحاب امام (علیه السلام) بوده است:

وروى محمّد بن الفرخ وعليّ بن مهزيار عن السيّد عليه‌السلام أنّه قال : امّي عارفة بحقّي ، وهي من أهل الجنّة ، لا يقربها شيطان مارد ، ولا ينالها كيد جبار عنيد ، وهي مكلوّة بعين الله التي لا تنام ولا تتخلّف عن امّهات الصدّيقين والصالحين .

مادرم عارف به حق [ولایت] من است. او از اهل بهشت و از شیطان خبیث در امان است و حیله زورگوی لجوج به او نرسد. او همواره در پناه چشمان خداوندی است که هیچ گاه به خواب نمی رود و از مادران صلحا و صدیقین تخلّف نمی کند.

دلائل الامامه، ص 41٠.الدرّ النظيم في مناقب الأئمّة اللهاميم الشيخ يوسف بن حاتم العاملي،ج 1 ، ص 721 المحقق: مؤسّسة تاريخ النشر : ١٤٢٠ هـ.ق. مدينة المعاجز ج 7 ص420.

 از امام (علیه السلام) نقل می‌کنند که أنّه قال : امّي عارفة بحقّي ، مادرم حق من را می‌شناسد وهي من أهل الجنّة ، او از اهل بهشت است لا يقربها شيطان مارد ، شیطان سرکش نزدیکش نمی‌شود ولا ينالها كيد جبار عنيد ، کید به هر حال ستمگران. متوجه او نمی‌شود وهي مكلوّة بعين الله التي لا تنام او در به هر حال معرض عنایت الهی چشم چشم الهی دید الهی است که به هر حال فروکاسته نمی شود به خواب نمیرود ولا تتخلّف عن امّهات الصدّيقين والصالحين .کم نمی آورد و صالحین از مادران صدیقین و صالحین کم ندارد و لا تتخلف عن امهات صدیقین و صالحین یعنی با اینکه کنیزی است از مغرب و اینها ما همچون مادران صدیقین و صالحین جایگاه و رتبه را دارد یک چنین روایتی را داریم از امام هادی (علیه السلام) راجع به مادر گرامیشان و محل ولادت حضرت (علیه السلام) صریا بوده است دهکده صریا یک دهکده‌ای بوده است نزدیک مدینه که این را می گویند امام کاظم (علیه السلام) بنا کرد در واقع موسس آن دهکده باغی داشتند باغچه‌ای داشتند در آنجا و ائمه (علیهم السلام) می‌رفتند آنجا گاهی خارج از مدینه به آنجا می‌رفتند از دوره امام کاظم (علیه السلام) به بعد بالاخره یک جایی بوده است که محل آسایش آرامش بالاخره خروج از مدینه داشتند جای زراعتی داشتن آنجا . باغچه زراعتی داشتند و به ارث رسیده بودند و اتفاقا دارد که امام کاظم (علیه السلام) در همه مزرعه‌شان زراعت می‌کردند و کسی از اصحابشان عرض کرد که یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شما دیگر چرا غلام ها کارگرها هستند.

 فرمود که بهتر از من بیل زدن و از این کارها کردند منظورش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آن‌ها همه اهل زمین و کشاورز بودند به هر حال محل ولادت امام هادی (علیه السلام) منطقه صریا است در آنجا حضرت (علیه السلام) متولد شدند و خوب امامتشان در دویست و بیست که دویست و بیست با شهادت امام جواد (علیه السلام) آغاز شد حدود سیزده سال حضرت (علیه السلام) در عرض کنم که مدینه هستند و دارند کار امامت انجام می دهند هدایتگریش را دارند تربیت شاگرد دارند بیان احادیث دارند به هر حال گویا در این سیزده سال حضرت (علیه السلام) به گونه‌ای در مدینه عمل کرده است که انظار این طواغیت را جلب کرده است اینها نگران شدند. و از جمله همسر متوکل خیلی عجیب است مثلاً همسر او که شقی بوده است که او نامه‌ای به متوکل ظاهرا سفری کرد و به مدینه و متوجه شده است هم همسر متوکل نامه‌ای می‌نویسد به او و تحریک می ‌کند متوکل را به هم یکی از کارگزاران متوکل در مدینه یا مدینه و مکه هر دو به هر حال اونم نامه‌ای می‌نویسد.

و هر دو تحریک می‌کنند در آن نامه آن کارگزار است که اگر در را نیازی به حرمین است علی بن محمد (علیهما السلام) را دریاب یعنی امام هادی (علیه السلام) و این دو شقی متوکل را تحریک می کنند و متوکل هم یحیی بن حرثمه را می فرستد برای آوردن امام هادی (علیه السلام) به ظاهر با احترام اما در واقع هدفشان حضرت (علیه السلام) دیگر بیاورد به سامرا تحت کنترل بگیرد و حضرت (علیه السلام) هم در سال دویست و سی و سه این حال ناچار می شود که از مدینه خارج شود منتها فرق بین حرکت امام رضا (علیه السلام) به سمت مرو و به حرکت امام هادی (علیه السلام) به سمت سامرا این است که امام رضا (علیه السلام) می دانستند چون خیلی طول نمی‌کشد. در مرو و بعد به شهادت می‌رسند اهل و عیال با خودشان نبردند.

 امام جواد (علیه السلام) در مدینه بودند امام رضا (علیه السلام) در مرو بودند اما امام هادی (علیه السلام) با خود می‌برند اهل عیال را می‌برند و امام عسکری (علیه السلام) در همین سال حدود تقریبا یک ساله بوده است چون دویست و سی و یک به ولادت نزدیک دو سال داشته است امام عسکری (علیه السلام) همراه پدر گرامی ‌شان به سامرا برده می‌شود و در همان جا بودند دیگر امام عسکری (علیه السلام) و لذا گفته می شود امام عسکری (علیه السلام) حج انجام نداده است نتوانست انجام بدهد گزارش نداریم. حالا در باطن انجام داده است آن بحث دیگر است اما بالاخره در مدینه در طفولیت همراه پدر بوده است بعدش هم همراه پدر در دویست و سی و سه تشریف بردند به سامرا در سامرا بودند تا زمانی که در دویست و پنجاه و چهار امام هادی (علیه السلام) به شهادت رسیدند و امامت به امام عسکری (علیه السلام) منتقل شد در همان جا باز شش سال دوره امامت حضرت (علیه السلام) در دویست و شصت امام عسکری (علیه السلام) به شهادت می‌رسد و در همان کنار پدر بزرگوارشان دفن می شوند.

 به هر حال این دوره رفتن امام هادی (علیه السلام) به سامرا دوره سختی است آغاز سختی های. دوره امامت امام هادی (علیه السلام) است اصلاً شروع ورود ورود امام هادی (علیه السلام) به سامرا با اهانت شروع می شود عجب یک گزارشی است که یکی از شیعیان می گوید که من در بدو ورود امام هادی (علیه السلام) به سامرا خدمتشان رفتم دیدم آن حضرت (علیه السلام) را در خان صعالیک که استاد و عین سالک خانه افراد بی خانمان و بیجا و گاهی هرزه. کاروان کاروان برای کاروانسراهایی که محل تجمع این ها بوده است حضرت (علیه السلام) را متوکل آنجا سکنی می دهد خیلی اوباش افراد بی خانمان دویست و سی و سه دویست و سی و سه امام هادی (علیه السلام) بیست و یک سالشان است.

 بیست و یک سال یعنی دویست و دوازده متولد شدند حضرت (علیه السلام) و الان دویست و سی و سه بیست و یک ساله شدند شرایط سنی یک جوانی بالاخره امام (علیه السلام) جایگاه تصور می‌کرده است قصد تحقیر داشته است اما آن شیعه هم امام (علیه السلام) را در آنجا می بیند خیلی منقلب می شود آشفته می شود شما را با این جایگاه در اینجا جای دادند حضرت (علیه السلام) برای التیام خاطر برای این شیعه شود یک صحنه از برزخ را نشانش می دهد و می بیند خیلی در هر حال با گل و بستان و امثال اینها حضرت (علیه السلام) فرمود ما بخواهیم این هم در اختیار ما است. نوع کرامت حضرت (علیه السلام) نشان می دهد می فرماید اینها تصور می‌کنند که ما را در این جهان سکنی می دهند و می‌خواهند ما را اذیت کنند به سختی بیندازند ما اگر اراده کنیم دسترسی به این صحنه‌ها هم داریم و صحنه‌های نعمت‌های الهی برای صالحان برای اولیا الهی در اختیار است اگر اراده بکنند است دیگر مثل آن جریان حاج علی بغدادی که عزیزان بیننده حتما در مفاتیح جریانش مرحوم شیخ عباس قمی. نقل می ‌کند.

 تشرف حاج علی بغدادی در ذیل بحث زیارت کاظمین خوب است ببینم در مفاتیح چون هم قسمتش را عرض کنم که همراه حضرت (علیه السلام) دارد می رود به سمت حرم کاظمین درمسیر می‌بیند که درختانی با میوه‌های مختلفی از در حالی که اصلا چنین خبری آنجا نبوده است درآن مسیر بعد از هم قرائن متوجه می شود که در محضر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هر حال بعد از اینکه متوکل حضرت (علیه السلام) را میبرد به سامرا پانزده سال سخت بر حضرت (علیه السلام) می‌گذرد و خیلی اذیت می‌کرده است احضار می‌کرده است .

 

أَقُولُ قَالَ الْمَسْعُودِیُّ فِی مُرُوجِ الذَّهَبِ، سُعِیَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ ع أَنَّ فِی مَنْزِلِهِ كُتُباً وَ سِلَاحاً مِنْ شِیعَتِهِ مِنْ أَهْلِ قُمَّ وَ أَنَّهُ عَازِمٌ عَلَى الْوُثُوبِ بِالدَّوْلَةِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَةً مِنَ الْأَتْرَاكِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ قَالُوا لَهُ لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْكَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَكِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْكَأْسَ الَّتِی كَانَتْ فِی یَدِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ فَقَالَ أَنْشِدْنِی شِعْراً فَقَالَ ع إِنِّی قَلِیلُ الرِّوَایَةِ لِلشِّعْرِ فَقَالَ لَا بُدَّ فَأَنْشَدَهُ ع وَ هُوَ جَالِسٌ عِنْدَهُ ... بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‏ وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ وَ اسْكِنُوا حُفَراً یَا بِئْسَمَا نَزَلُوا نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ أَیْنَ الْأَسَاوِرُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ‏ أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتِی كَانَتْ مُنْعِمَةً مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْكِلَلُ‏ فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَقْتَتِلُ‏ قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَ قَدْ شَرِبُوا وَ أَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أُكِلُوا .قَالَ فَبَكَى الْمُتَوَكِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَكَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ ع أَرْبَعَةَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُكَرَّماً . أَقُولُ رَوَى الْكَرَاجُكِیُّ فِی كَنْزِ الْفَوَائِدِ، وَ قَالَ فَضَرَبَ الْمُتَوَكِّلُ بِالْكَأْسِ‏الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِكَ الْیَوْمِ.

هنگامى كه بدخواهان در نزد متوكل، از امام هادى‏علیه السلام سعایت و بدگویى كرده و گفتند: در منزل او سلاح و نوشته‏ها و اشیاى دیگرى است كه از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوكل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد، آنان شبانه به خانه امام‏ علیه السلام هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند كه حضرت تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى كه جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاكى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال دستگیر كرده و نزد متوكل بردند و به او گزارش دادند كه در خانه‏اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن مى‏خواند. متوكل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امام بى‏اختیار ایشان را احترام نموده و در كنار خود نشانید و با كمال گستاخى جام شرابى را كه در دست داشت‏به امام علیه السلام تعارف نمود. امام سوگند یاد كرده و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!» متوكل حضرت را معاف نمود و گفت: شعرى بخوان! حضرت فرمود: «من شعر كم مى‏خوانم‏». متوكل گفت: «باید بخوانى!» امام هادى علیه السلام آن گاه كه اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود كه تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین كوبیدند. اشعار امام چنین بود:

 [گردنكشان] بر قله كوهساران شب را به روز آوردند در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى‏كردند، ولى قله‏ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برود انند.آنان پس از مدتها عزت از جایگاه‏هاى امن به زیر كشیده شدند و در گودال‏ها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندى!پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: كجاست آن دست‏بندها، تاجها و لباسهاى فاخر؟كجاست آن چهره‏هاى در ناز كه به احترامشان پرده‏ها مى‏آویختند؟ گور به جاى آنان پاسخ داد: اكنون كرمها بر سر خوردن آن چهره‏ها با هم مى‏ستیزند! آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند ولى بعد از خوردن طولانى، خود خورده شدند!پس از خواندن این اشعار متوکل و هر که در مجلس بود گریتند تا انجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد. کراجکی در کنز الفوائد نقل کرده که متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.

مروج الذهب مسعودی-کنز الفوائد-بحارالأنوار ج : 50 ص : 213

 جریان احضار مجلس شرابش احضار می ‌کند حضرت (علیه السلام) را با کمال وقاحت جام شراب هدیه می کند تعارف می ‌کند به امام (علیه السلام) و امام (علیه السلام) می گوید من گوشت و پوستم با چنین چیزهایی آشنا نیست و می گوید پس من را شعر بخوان حضرت (علیه السلام) شروع می ‌کند آن اشعار تکان‌دهنده بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‏ این سرکشان و طواغیت و افراد قدرتمندی که به ظاهر در به هر حال قله‌های کوه‌ها در کاخ ها در قصرها سکنی گزیده‌اند اما این‌ها آن‌ها را مستقیم نمی‌کند نگهدارنده نیز آن زمانی که مرگ به سراغشان میاید و باید بروند در گورها جای بگیرند و بدن‌ها بپوسد کرم‌ها و این‌ها مستولی می شود حضرت (علیه السلام) را به هم می‌ریزد مجلس متوکل را به اشک از دیدگان نحسش جاری می شود و حضرت (علیه السلام) رسانده را با احترام برگرداند و به همین ترتیب مثلاً از جمله اذیت‌هایش این بوده است که یک وقتی نیروهایش را عرض شود که می گوید که همه آماده شوند که سان ببیند از سپاهیانش. به رخ حضرت (علیه السلام) به هر حال بکشد و امام (علیه السلام) را هم مکلف می ‌کند پیاده خودش سواره بوده است امام (علیه السلام) هم مکلف می کند پیاده مثل بقیه این کارگزارانش در رکاب او حرکت بکند بر امام (علیه السلام) خیلی سخت و سنگین میاید.

قال السید ابن‌طاوس:
حدثنا الشریف أبوالحسن محمد بن محمد بن المحسن بن یحیی بن الرضا أدام الله تأییده، یوم الجمعة لخمس بقین من ذی الحجة، سنة أربع و أربعمائة، بمشهد مقابر قریش، علی ساکنه السلام، قال: حدثنی أبی رضی الله عنه قال: حدثنا أبوعبدالله محمد بن ابراهیم بن صدقة، یوم السبت، لثلاث بقین من سنة اثنتین و سنین [اثنین و ستین] و ثلاثمائة بمشهد مقابر قریش، علی ساکنه السلام من حفظه، قال: أخبرنا سلامة محمد الأزدی، قال: حدثنی أبوجعفر بن عبدالله العقیلی، و حدثنی أبوالحسن محمد بن تریک الرهاوی، قال: أخبرنا أبوالقاسم عبدالواحد الموصلی اجازة، قال: حدثنی أبومحمد جعفر بن عقیل بن عبدالله بن عقیل بن محمد بن عبدالله بن عقیل بن أبی‌طالب، قال: حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن الحسین بن اسحاق بن جعفر بن محمد، [قال:] حدثنی أبوروح النسابی، عن أبی‌الحسن علی بن محمد علیهماالسلام أنه دعا علی المتوکل، فقال بعد أن حمدالله و أثنی علیه:
اللهم! انی و فلانا عبدان من عبیدک الی آخر الدعاء الذی یأتی ذکره.
و وجدت هذا الدعاء مذکورا بطریق أخری [آخر] هذا لفظه: ذکر باسنادنا عن زرافة حاجب المتوکل، و کان شیعیا أنه قال: کان المتوکل یحظی [لحظوة] الفتح بن خاقان عنده و قربه منه دون الناس جمیعا، و دون ولده و أهله أراد أن یبین موضعه عندهم، فأمر جمیع مملکته من الأشراف من أهله و غیرهم و الوزراء و الأمراء و القواد، و سائر العساکر، و وجوه الناس أن یزینوا بأحسن التزیین، و یظهروا فی أفخر عددهم و ذخائرهم، و یخرجوا مشاة بین یدیه، و أن لا یرکب أحد الا هو و الفتح بن خاقان خاصة بسر من رأی، و مشی الناس بین أیدیهما علی مراتبهم رجالة، و کان یوما قائظا شدید الحر، و أخرجوا فی جملتها الأشراف أباالحسن علی بن محمد علیهماالسلام، و شق علیه ما لقیه من الحر و الزحمة.قال زرافة: فأقبلت الیه و قلت له: یا سیدی! یعز والله! علی ما تلقی من هذه الطغاة، و ما قد تکلفته من المشقة، و أخذت بیده، فتوکأ علی و قال: یا زرافة ما ناقة صالح عندالله بأکرم منی، أو قال: بأعظم قدرا منی، و لم أزل أسائله و أستفید منه و أحادثه الی أن نزل المتوکل من الرکوب، و أمر الناس بالانصراف، فقدمت الیهم دوابهم فرکبوا الی منازلهم و قدمت بغلة له، فرکبها فرکبت معه الی داره، فنزل و ودعته و انصرفت الی داری، و لولدی مؤدب یتشیع من أهل العلم و الفضل، و کانت لی عادة باحضاره عند الطعام، فحضر عند ذلک و تجارینا الحدیث و ما جری من رکوب المتوکل و الفتح و مشی الأشراف و ذوی الاقتدار بین أیدیهما، و ذکرت له ما شاهدته من أبی‌الحسن علی بن محمد علیهماالسلام، و ما سمعته عن قوله: ما ناقة صالح عندالله! بأعظم قدرا منی، و کان المؤدب یأکل معی، فرفع یده و قال: بالله! انک سمعت هذا اللفظ منه؟ فقلت له: والله! سمعته یقول، فقال لی: اعلم أن المتوکل لا یبقی فی مملکته أکثر من ثلاثة أیام و یهلک، فانظر فی أمرک، و أحرز ما ترید احرازه، و تأهب لأمرک کی لا یفجؤکم هلاک هذا الرجل، فتهلک أموالکم بحادثة تحدث أو سبب یجری، فقلت له: من أین لک؟
فقال: أما قرأت القرآن فی قصة صالح علیه‌السلام و الناقة، و قوله تعالی (تمتعوا فی دارکم ثلاثة أیام ذلک وعد غیر مکذوب)  و لا یجوز أن یبطل قول الامام.
قال زرافة: فوالله! ما جاء الیوم الثالث حتی هجم المنتصر و معه بغا و وصیف و الأتراک علی المتوکل فقتلوه و قطعوه و الفتح بن الخاقان جمیعا قطعا، حتی لم یعرف أحدهما من الآخر، و أزال الله نعمته و مملکته، فلقیت الامام أباالحسن علیه‌السلام بعد ذلک و عرفته ما جری مع المؤدب و ما قاله، فقال: صدق انه لما بلغ منی الجهد رجعت الی کنوز نتوارثها من آبائنا، هی أعز من الحصون و السلاح و الجنن، و هو دعاء المظلوم علی الظالم، فدعوت به علیه، فأهلکه الله.
فقلت له: یا سیدی! ان رأیت أن تعلمنیه، فعلمنیه

سید ابن‌طاووس با سند خود از ابوروح نسابی نقل می‌کند که گفت: امام هادی علیه‌السلام پس از حمد و ثنای الهی، با این دعا که بعدا می‌آید، متوکل را نفرین کرد. سید ابن‌طاووس می‌گوید: من این دعا را از طریق دیگری بدست آوردم، و آن این است که: زرافه دربان متوکل که شیعه بود می‌گوید: متوکل، فتح بن خاقان را گرامی می‌داشت، او بیش از همه‌ی مردم [و امراء]، و فرزندان و خاندانش به او نزدیک بود، متوکل خواست تا موقعیت فتح را به رخ دیگران بکشد، از اینرو [روزی] دستور داد تا همه‌ی وزرا، بزرگان، امراء، فرماندهان، و لشکریان، و عامه‌ی مردم، به بهترین شکل، خود را بیارانید، و در فخرآمیزترین آمادگی و امکانات خود ظاهر شوند، و کسی جز او و فتح بن خاقان سوار نباشد و همه با ترتیب درجات، و موقعیت‌های اجتماعی خود، پیاده در جلو ایشان به راه افتند، آن روز، روز بسیار گرم تابستانی بود، از جمله‌ی بزرگان که بیرون آمد امام هادی علیه‌السلام بود، امام علیه‌السلام، مشقت و رنج بسیار از پیاده بودن و گرمای آن روز دید، زرافه می‌گوید: رو به امام علیه‌السلام کردم، و عرض کردم: سرورم! سوگند به خدا بر من گرانست این مشقت‌ها و رنج‌هایی که از این طاغیان می‌بینی، و دست حضرت علیه‌السلام را گرفتم، و او [با دست خود] بر من تکیه کرد، و فرمود: زرافه! در نزد خدا، ناقه‌ی صالح، از من گرامی‌تر [، و ارجمندتر] نیست، و پیوسته از حضرت علیه‌السلام سؤال کردم، و استفاده بردم، و با او سخن گفتم، تا زمانی که متوکل فرود آمد، و دستور داد تا مردم برگردند، هر یک اسب‌های خود را آورده سوار شدند، و به خانه‌های خود برگشتند، و برای حضرت علیه‌السلام نیز استری آوردند، حضرت علیه‌السلام سوار شد، و من در خدمت ایشان به منزل برگشتم، امام پیاده شد، و من خداحافظی کردم، و به خانه‌ی خود رفتم، فرزندانم معلمی شیعه داشتند که دانشمند و فاضل بود، عادت من این بود که هنگام غذا، او را هم سر سفره می‌آوردم،
او آمد، و از هر در سخن گفتیم، و نیز از سوار بودن متوکل و فتح، و پیاده بودن دیگران سخن به میان آمد، و من از رنج امام هادی علیه‌السلام، و سخنش که: در نزد خدا، ناقه‌ی صالح، منزلتش از من بیشتر نیست، خبر دادم، معلم که مشغول خوردن غذا بود،
دست کشید، و گفت: تو را به خدا! آیا این سخن را از او شنیدی؟ گفتم: سوگند به خدا! شنیدم. گفت: بدان که متوکل بیش از سه روز، در سلطنت خود باقی نمی‌ماند، و به هلاکت می‌رسد، تو کارهای خود را جمع و جور کن، و اموال خود را در جاهای امن بگذار، و آماده باش که مرگ متوکل، اسباب غارت اموالت نشود. گفتم: از کجا می‌گویی؟ گفت: آیا داستان صالح و ناقه را در قرآن نخوانده‌ای، که خدای سبحان می‌فرماید: «پس آن ناقه را پی کردند، و صالح گفت: سه روز در خانه‌هایتان بهره‌مند گردید [، و بعد از آن، عذاب الهی فرا خواهد رسید]، این وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود». و ممکن نیست سخن امام علیه‌السلام، بیهوده باشد.
زرافه گفت: سوگند به خدا! روز سوم نرسید مگر آنکه منتصر [فرزند متوکل]، به همراه بغا و وصیف، و ترکان، بر متوکل، و فتح بن خاقان حمله کردند، و آنان را کشتند، و آنچنان آنان را تکه تکه کردند که از یکدیگر شناخته نمی‌شدند، و خدا نعمت و سلطنت متوکل را از بین برد، سپس من به دیدار امام علیه‌السلام شتافتم، و از ماجرای خود با معلم آگاهش کردم، امام علیه‌السلام فرمود: راست گفته است، چون به تنگ آمدم به دعای دفع ظالم - این گنجینه‌ی موروثی خود از پدران بزرگوارم که از هر دژ و سلاح و سپری نیرومندتر است - مراجعه کردم، و با آن، متوکل را نفرین کردم، و خدا او را به هلاکت رساند.عرض کردم: سرورم! اگر مصلحت بدانی، آن را به من بیاموز،

مهج الدعوات: ص265، بحارالأنوار ج 95 ص234 ح 30، و ج50:ص192 ح 5.

 و حضرت (علیه السلام) نفرین می ‌کند:

فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ 

(اما) آنها آن را از پاي در آوردند و او به آنها گفت (مهلت شما تمام شده) سه روز در خانه‏ هاتان متمتع گرديد (و بعد از آن عذاب الهي فرا خواهد رسيد) اين وعده‏ اي است كه دروغ نخواهد بود.

هود(11):65

آیه را می‌خواند حضرت (علیه السلام) سه روز بعدش متوکل به درک واصل می شود و توسط پسرش منتصر و خوب اآن هم جریان داشته است چرا پسر این کار را می ‌کند پسر در واقع به نحوی. تمایلی داشته است به سمت اهل بیت (علیهم السلام) به سمت بنی هاشم معترض بوده است این همه پدرش بدی می‌کرد و کینه داشته است.

وكان المتوكل شديد البغض لعلي بن أبي طالب عليه السلام ولأهل بيته وكان يقصد من يبلغه عنه أنه يتولى عليا وأهله بأخذ المال والدم وكان من جملة ندمائه عبادة المخنث وكان يشد على بطنه تحت ثيابه مخدة ويكشف رأسه وهو أصلع ويرقص بين يدي المتوكل والمغنون يغنون قد أقبل الأصلع البدين خليفة المسلمين يحكي بذلك عليا عليه السلام والمتوكل يشرب ويضحك ففعل ذلك يوما والمنتصر حاضر فأومأ إلى عبادة يتهدده فسكت خوفا منه فقال المتوكل ما حالك فقام وأخبرود فقال المنتصر يا أمير المؤمنين إن الذي يحكيه هذا الكلب ويضحك منه الناس هو ابن عمك وشيخ أهل بيتك وبه فخرك فكل أنت لحمه إذا شئت ولا تطعم هذا الكلب وأمثال منه فقال المتوكل للمغنين غنوا جميعاً :( غار الفتى لابن عمه * رأس الفتى في حر أمه ) فكان هذا من الأسباب التي استحل بها المنتصر قتل المتوكل .

الكامل في التاريخ - ط دار صادر و دار بیروت ج 7 ص 56 ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن عبدالكريم شيبانى جزرى، معروف به ابن اثیر (555-630ق) ناشر: دار صادر، دار بیروت نوبت چاپ: اول تاریخ انتشار: 1385ق

 مجلسی را متوکل خبیث ترتیب می دهد در آن مجلس عیشش دستور می دهد که دلقکی بیاید و یک زیرش لباسش را در قسمت شکم برآمده کند و به زعم خودش ادای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در بیاورد بنی امیه و اینها بنی عباس بنی امیه آمدند این اهانت را به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شکل نامناسبی در ذهن مردم ترسیم کرده بودند انزع البطین که در وصف امیرالمومنین (سلام الله علیه) ذکر شده به طور بدی معنا کردند در حالی که پرخور معاویه بود و پرخوری امیرالمومنین (سلام الله علیه) نبود یک چنین چیزی را معروف کردند و درآن مجلس آن فرد دلقک اشعاری می‌خوند و می‌چرخید و و درباره امیرالمومنین (سلام الله علیه) نکات اهانت آمیز می‌گفت و این پسر اعتراض کرد به متوکل. که بالاخره امیرالمومنین (سلام الله علیه) بنی هاشم پسر عموی تو است چرا اینطور می‌کنی و متوکل به جای اینکه قبول کند نصیحت پسر را شروع کرد به شماتت پسر یک شعر گفتن بیان خیلی سخیفی است.

 عرض می‌کنم که به پسر گفت و گفت که این غار الفتی این فتا این جوان غیرت ورزید نسبت به پسر عمویش یعنی علی (علیه السلام) و مصرع دومش معنای بدی دارد و این را گفت و پسر هم کینه و در دل گرفت. وقتی با بعضی از غلامان ترک برنامه‌ریزی کردند و ریختند در حال مستی متوکل در کاخش او را کشتند غلامان ترک هم که عرض می‌کنم توجه دارید عزیزان این اتراک از زمان معتصم به خصوص آورده شدند به دربار عباسی بنی عباس ترک هم که می گوید منظور ترکان قبچاق و آن مناطق ماورا النهر و کسانی که به هر حال از تمدن و اینها خیلی بویی نبرده بودند خیلی خوی وحشی گری و شجاعت و اینها داشتند و در بغداد معتصم چون مادرش هم از آن نواحی بود. خیلی علاقه به این‌ها داشت خیلی زیاد شدند در ناحیه بغداد و اسب می‌تاختند در بازار بغداد این طرف آن طرف مردم خلاصه خیلی شاکی بودند لذا معتصم دنبال بود که یک جای دیگری برای در نظر بگیرد در سفری که برای تنزح و تفریح رفته بود به سامرا رسید سر من راء و آنجا پسندید و سال دویست و بیست در واقع سال را من را تبدیل به یک شهری شد توسط معتصم به خاطر سکنا و اینکه به عسکر معروف است چون پادگان شد برای سکنا دادن این به اصطلاح سربازان ترک. در منطقه سامرا و امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) را سکنی داد در آن منطقه وسط این محل پادگان و این عسکری که برای آنها ترتیب داده بود که تحت نظر باشند تحت کنترل باشند .

همین ها کم کم به قدرت رسیدند این ترکان نه ویژگ‌های خلیفه را تغییر می‌دادند در دربار این‌ها مثلاً منتصر از این استفاده می ‌کند برای سرنگون کردن پدرش بله یادم نیست کدام یکی از خلفاشون این سردار ترک. میاید و غضب می ‌کند بر این خلیفه انقدر دوره ضعف است دوره خلفای بنی عباس بوده است میاید می‌گیرد خلیفه را و چیزی را می‌گذارد به رگ گردن خلیفه شروع می ‌کند به مکیدن خون آن خلیفه و این سردار ترک از شدت خون خوردن بی حال میفتد خلیفه از شدت بی‌خونی و خلیفه می‌کشند و یکی دیگر را به جای آن نصب می‌کنند ولی به هر حال در دویست و چهل و هفت متوکل این طور به درک واصل شد و خلیفه دیگری آمدند منتصر حتی زیاد عمر نکرده است احتمالاً سوء قصد به جانش کردن و بعد. مستعین و معتض را در زمان معتض امام (علیه السلام) به شهادت می‌رسد دویست و پنجاه و چهار.

مجری:

 فکر کنم این خلفای عباسی یا کلاً در همان خط خلافت در مقابل اهل بیت (علیهم السلام) که می گوییم در عصر امام هادی (علیه السلام) فکر کنم بیشترین خلفای جابجا می‌شدند یا باز نمونه داشتیم در این حد که اینقدر تغییر خلیفه درعصر ائمه (علیهم السلام) شاید نه شاید نداشته باشیم بله افراد زیادی را چقدر شرایط سختی را فراهم می کند دیگر.

استاد: جباری

 بله الان عصر اصطلاحا در عصر دوم عباسی به سر می‌بریم. یعنی از زمان متوکل به بعد عصر دوم است عصر اول از دویست و سی و دو است تا همین سال صد و سی و دو تا دویست و سی و دو صد و سی و دو برآمدن بنی عباس شروعش است دویست و سی و دو دوره متوکلی است که حاکمیت این ترکان می شود دوره اقتدار این ترکان و لذا همین اسباب تغییر قدرت می شود باز خوب است همین شعر باید عرض بکنم که دو تا از سرداران وصیف و بغا خیلی این ها دخیل بودند در کارها شاعر در وصف ضعف خلیفه. خلیفه فی قفسه بین مصیف و بغاء یقول ما قال لهم کما تقول البقا به خلیفه انگار یک طوطی در قفس است و دو طرفشم مصیف و بغا هستند طوطی تکرار می ‌کند.

مجری:

 خیلی بحث اینجا مفصل و شیرین هستیم حالا اگر شد تا همین بحث ادامه بدهیم نه که باز موضوعات دیگری است عزیزان بیننده تلفن‌های شبکه را هم که در اختیار دارید میتوانید تماس بگیرید سوالات را مطرح کنید جناب آقای دکتر جباری ان شاء الله . پاسخ سوالات شما را خواهند داد بعد از این میان برنامه برمی‌گردیم و در خدمت شما خواهیم بود.

بله صلی الله علیک یا مولای یا علی بن محمد الهادی (علیهما السلام) عرض سلام مجدد و تبریک هم خدمت شما عزیزان بیننده با بخش دوم برنامه آینه تاریخ در خدمت شما هستیم از محضر جناب آقای دکتر جباری بهره‌مند هستیم الحمدالله همچنان در خدمت استاد هستیم استاد خسته نباشید الحمد لله این مباحث زیاد است و شما الحمدالله همه را مستحضر هستید دوست داریم بیشتر در این خصوص اصلاً گفتگو کنیم و بیشتر حض ببریم در سیره امام هادی (علیه السلام) هم شما قول دادید که به بینندگان صحبت کنید دیگر ما آن بحث قبلی را ترک کنیم ادامه نمی دهیم با اجازه شما مباحث اآن‌ها را حالا به وقت خودش در جای خودش می‌تونیم بحث کنیم اوضاع سیاسی آن زمان اگه یکی بخواهد خوب نگاه کند بررسی کند آن وقت این همه معجزه و کرامت که از امام ین عسکریین (علیهما السلام) در واقع می شود گفت در آن زمان صادر شده است و چقدر اینها شیعه را تقویت کردند خودش جای بحث مفصلی دارد و خیلی مباحث دارد حالا ما به آن سیره حضرت امام هادی (علیه السلام) سیره فردی که شما اشاره فرمودید مقداری صحبت کنید بپردازیم.

استاد: جباری

 بله بله عرض کنم که خوب روایات. متعددی داریم راجع به سیره امام هادی (علیه السلام) و خود این حقیر توفیق شد مقاله‌ای نوشتم چند سال قبل به عنوان سیر اخلاقی امام هادی (علیه السلام) که در مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام هادی (علیه السلام) که چند سال قبل به همت حوزه علمیه و انجمن تاریخ پژوهان حوزه چاپ شد در آنجا آمده است در آن سه جلد یا چهار جلد است مجموعه مقالات در آنجا سیر خلاقی امام هادی (علیه السلام) آمده است با عنایت به آن. مقاله چند محور را که متعدد از محورهای مربوط به عرض شود که سیره امام هادی (علیه السلام) آن ها را نمونه‌هایی را عرض می‌کنم فرصتمان هم کم است که یکی از آن ها روایتی است که مسعودی صاحب مروج الذهب مورخ معروف قرن چهارم که البته بحثی است این مسعودی شیعه بوده است از اهل سنت منتها قول راجح را بعضی تحقیق کردند که از اهل سنت بوده است از مروج الذهب برمیاید در مروج الذهب عرض کنم که. جلد چهار صفحه هشتاد و پنج از ابودعام نامی نقل می‌کند:

وحدثني محمد بن الفرج بمدينة جرجان في المحلة المعروفة ببئر أبي عنان قال : حدثني أبو دعامة ، قال أتيت علي بن محمد بن علي بن موسى عائداً في علته التي كانت وفاته منها في هذه السنة ، فلما هممت بالانصراف قال لي : يا أبا دعامة قد وجب حقك ، أفلا أحدثك بحديث تسر به ؟ قال : فقلت له : ما أحوَجَنِي إلى ذلك يا ابن رسول الله ، قال : حدثني أبي محمد بن علي ، قال : حدثني أبي علي بن موسى ، قال : حدثني أبي موسى بن جعفر ، قال : حدثني أبي جعفر بن محمد قال : حدثني أبي محمد بن علي ، قال : حدثني أبي علي بن الحسين ، قال : حدثني أبي الحسين بن علي ، قال : حدثني أبي علي بن أبي طالب ، رضي الله عنهم ! قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم « أكتب يا علي » قال : قال : قلت : وما أكتب ؟ قال لي : « اكتب بسم الله الرحمن الرحيم ، الإيمان ما وقرته القلوب ، وصدقته الأعمال ، والإسلام ما جري به اللسان ، وحلت به المناكحة » قال أبو دعامة : فقلت :يا ابن رسول الله ، ما أدري والله أيهما أحسن : الحديث أم الإسناد ؟ فقال :انها لصحيفة بخط علي بن أبي طالب بإملاء رسول الله صلى الله عليه وسلم نتوارثها صاغراً عن كابر .

 مروج الذهب ومعادن الجوهر نویسنده : المسعودي ،ج 4 ص 85 منشورات دار الهجرة ايران - قم :الناشر

 ابودعامه می گوید که در آن بیماری که منجر به شهادت امام هادی (علیه السلام) شد به عیادت حضرت (علیه السلام) رفتم موقع خداحافظی حضرت (علیه السلام) فرمودند حق تو بر من واجب گشت دوست داری حدیثی برایت نقل کنم که عیادت کردی حقی بر من آوردی و عرض کردم بله یا ابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چقدر من محتاج این حدیث شما هستم امام (علیه السلام) شروع کردند این حدیث را نقل کردند که قابل عنایت است سند را دقت بفرمایید می گوید که. حدثنی ابی محمد بن علی پدرم محمد بن علی امام جواد (علیه السلام) قال حدثنی ابی علی بن موسی ما پدر امام جواد (علیه السلام) از امام رضا (علیه السلام) امام رضا (علیه السلام) قال حدثنی ابی موسی بن جعفر قال حدثنی ابی جعفر بن محمد قال حدثنی ابی محمد بن علی امام باقر (علیه السلام) قال حدثنی ابی علی بن الحسین امام سجاد (علیه السلام) قال حدثنی ابی الحسین بن علی امام حسین (علیه السلام) قال حدثنی ابی علی ابن ابی طالب رضی الله عنهم خود این نشان میدهد که راوی سنی است و آن که آمده است. ابودعامه که خدمت حضرت (علیه السلام) از اهل سنت است رضی الله عنهم بیان خود راوی است ظاهرا رضی الله عنه به کار می‌رود قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله که باز عجیب است این آقای مسعودی صلی الله علیه و سلم می گوید و آله نمی آورد این هم باز شواهد است که حالا خود مسعودی یا روای آوردهاست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمود

« أكتب يا علي » ای علی (علیه السلام) بنویس قال : قال : قلت : وما أكتب ؟ امیرالمومنین (سلام الله علیه) عرض میکند چی بنویسم قال لي : « اكتب بسم الله الرحمن الرحيم ، الإيمان ما وقرته القلوب ، وصدقته الأعمال ، والإسلام ما جري به اللسان ،فرمود که عرض کنم که الإيمان ما وقرته القلوب ، ایمان آنی است که در قلب‌ها استوار باشد ایمان امر قلبی است قلب است که معتقد می‌شود باور می‌کند و توحید و امثال اینها را الإيمان ما وقرته القلوب ، و اعمال باید تصدیق کننده ما باشند بالاخره ایمان یک جلوه‌ای باید داشته باشد . در مرحله عمل باید خودش را نشان بدهد ایمان بدون عمل دیگر ایمان نیست روایتی که داریم از:

امام علي عليه السلام :اَلاِْيْمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ اِقْرارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالاَْرْكانِ.

ايـمـان مـعـرفـت اسـت از روى دل ، اقـرار اسـت بـه زبـان و عمل است به اركان (اعضا و جوارح ).

نهج البلاغه ، ح 218، ص 1186.

 خود عمل لازمه ایمان است فرمود که صدقه الاعمال اعمال تصدیق کننده آن باور قلبی باشند اسلام چیست از اسلام آن است که بر زبان جاری می شود شهادتین و نکاح به آن وسیله حلال می شود

وحلت به المناكحة » یعنی همین که خانمی گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله اظهار اسلام کرد می شود با او ازدواج کرد دیگر لازم نیست که حالا در قلبش ببینیم چه خبر است و اینها این می شود اسلام اما ایمان مومن کسی که قلبش این چنین باشد این راوی می گوید که وقتی که حضرت (علیه السلام) این را فرمود قال أبو دعامة : فقلت :يا ابن رسول الله ، ما أدري والله أيهما أحسن : الحديث أم الإسناد ؟ نمی دانم از این دو که فرمودید کدامش بهتر است خود حدیث در اوج است سندش هم که در اوج سند. همه معصوم هستند تا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد نمی‌دانم حدیث خود حدیث متن بهتر است یا سند امام (علیه السلام) فرمود فقال :انها لصحيفة بخط علي بن أبي طالب یک صحیفه‌ای است به خط امیرالمومنین (سلام الله علیه) بإملاء رسول الله صلى الله عليه وسلم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) املا کرده است و علی (علیه السلام) نوشته است نتوارثها صاغراً عن كابر .

ما فرزندان از پدران به ارث می‌بریم این در واقع همان کتاب علی (علیه السلام) باید باشد دیگر کتاب علی (علیه السلام) یا جامعه علی (علیه السلام) معروف است آن مجموعه‌ای که امیرالمومنین (سلام الله علیه) کتابت کردند املاها ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود یعنی. بیان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و کتابت امیرالمومنین (سلام الله علیه) در روایتی دارد که امام باقر (علیه السلام) بیان کردند از امام صادق (علیه السلام) بیان می‌کردند توصیف می‌کردند و اینکه مثلاً راوی می گوید دیدم آوردند یک طومار مانندی بود ضخیم به اندازه ران شتر و درش خطوط ریزی نوشته شده بود و امام صادق (علیه السلام) فرمود که همه چیز در این است حتی عرش و خدشه حتی این یک خدشه کوچک هم کسی به دیگری وارد کند جریمه او هم حتی در آنجا است این را ائمه (علیهم السلام) الان در دست امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) جزو میراث‌های علمی است که به آنها می‌رسید.

 به هر حال نشان می دهد که ائمه (علیهم السلام) گاهی نقل می‌کردند از این و اینجا امام (علیه السلام) می‌فرماید که این همان صحیفه‌ای است که به خط علی (علیه السلام) نوشته شده است .

 این یک روایت است که به خصوص تاکیدش را این جهت است این بحث عمل الاعمال این را از چه باب عرض می‌کنم تاکید داریم بر آن از این باب که متاسفانه بعضی با اینکه قلبشان در قلب معتقدند به قرآن قسم می‌خورم به حضرت عباس (علیه السلام) قسم می‌خورند حتی ایام اربعین کربلا می روند. اما در وادی عمل کوتاهی می‌ورزند خانمی مثلاً ایام اربعین می رود در پیاده شرکت می ‌کند برمی‌گرده حجاب همان حجاب قبلی است آنجا حالا حال و هوای اربعین می‌گیرد حجابش را دارد بهتر می شود برمی‌گرده ممکن است در نماز کوتاهی داشته باشد اما به قرآن هم قسم بخورد تصور باطلی در اینجور افراد است که همین که عرفاً می گویند که عوامانه می گویند که قلبت پاک باشد دلت پاک باشد حالا در وادی عمل خیلی دل پاک باشد همان کافیه در حالی که پاک شدن دل در سایه عمل است بله دیگر صدقت الاعمال عمل باشد و حالا به آیاتی هم می شود تمسک کرد حالا وقتمان کم است.

 مثلاً فرض کنید که قرآن کریم در سوره مبارکه توبه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که :

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

از اموال آنها صدقه‌ای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!

توبه (9):110

صدقه یعنی زکات زکات را بگیر زکات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرستاد می‌گرفتند جبات زکات داشتند ماموران زکات بگیر تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ موجب پاکی این ها می شود اینکه واجب مالی ادا بکند موجب تطهیر باطنی می شود تطهیر باطنی پس بدون واجب ادای واجب مالی در خمسش هم همینطور است در صدقات همینطور است امثال اینها در واجبات در مضالم و این ها.

مجری:

 در جان هم مال دیگر .

استاد: جباری

 بله در راه خدا یا مثلاً امروز به خصوص دراین بحث حجاب ما داریم بحث نگاه به نامحرم سوره مبارکه نور آیه سی :

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است!

نور (24):30

بگو که مومنان دامن پاک باشند چشمانشان از نامحرم بپوشانند این برای تزکیه این‌ها بهتر است موجب تزکیه قلوب این‌ها می شود یعنی آن عمل ظاهری تذکیه باطنی به دنبال می آورد:

وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ 

(گروهي ديگر از آنها) كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان (به مسلمانان) و (تقويت) كفر و تفرقه ميان مؤ منان و كمينگاه براي كسي كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مي‏كنند كه نظري جز نيكي (و خدمت) نداشته‏ ايم اما خداوند گواهي مي‏دهد كه آنها دروغگو هستند! هرگز در آن قيام (و عبادت) مكن، آن مسجدي كه از روز نخست بر پايه تقوي بنا شده شايسته تر است كه در آن قيام (و عبادت) كني، در آن مرداني هستند كه دوست مي‏دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد. 

توبه (9): 107-108

 در سوره مبارکه توبه آیه صد و هفت و صد و هشت راجع به مسجد ضرار وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا تا آیه صد و هشت راجع به مسجد قباد. لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ در مسجد ضرار نماز نخواند در مسجد قبا که از روز اول که مسجد منافقین ساختن مسجد قبا را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد ورود به مدینه در قبال بنا کردند می‌فرماید که لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ در مسجدی که از روز اول بر اساس تقوا بنا شده است باید. نماز بخوانید چرا در آن رجالی کسانی میایند که دوست دارند پاک شوند درمسجد چه کار می‌کنند نماز بخوانند پس پیدا است که برای پاک شدن لازم است که طرف نماز بخواند سجده کند بدون نماز طهارت حاصل نمی شود.

 بحث مفصلی به هر حال خواستم فقط امام (علیه السلام) اینجا تذکر میدهد به این صحابی‌شان و این روایت را حضرت (علیه السلام) می‌خواند.

مجری:

 حالا من یادم است دراواسط دی ماه حالا اگه دوستان مراجعه کنند درآنجا یک بحث خیلی مفصل شما در مورد حجاب داشتید بله و آثار آن در انسان. من یادم می آید بحثی به این مفصلی در جایی شنیده باشم یا جایی مطرح شده است باشد شما تمام آیات را آنجا بیننده‌ها بروند ببینند.

استاد: جباری

 آیاتی که مربوط به حجاب بحث کردیم به این مناسبت که بعضی ها مطرح می‌کردند بحث حجاب اجباری و امثالهم عرض کردم در صدر اسلام یک کسی متأسفانه مطرح کرده است را که اصلاً در صدر اسلام آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمومنین (سلام الله علیه) راجع به حجاب کاری کردند آنجا عرض کردم که. در صدر اسلام حجابی که امر پذیرفته‌ای بود مسئله نبود بی‌حجابی پیدا کنند مراجعه کنند خیلی یک نکته دیگر باز از بعد دیگری از سیر اخلاقی حضرت (علیه السلام) تاکید به صبر و شکر یعنی شکر نسبت به نعمت‌هایی که داریم ببینید:

ابن إدريس ، عن أبيه ، عن محمد بن أحمد العلوي ، عن أحمد بن القاسم ، عن أبي هاشم الجعفري قال : أصابتني ضيقة شديدة فصرت إلى أبي الحسن علي بن محمد فأذن لي فلما جلست قال : يا أبا هاشم أي نعم الله عزوجل عليك تريد أن تؤدي شكرها؟ قال أبوهاشم : فوجمت فلم أدرما أقول له. فابتدا فقال : رزقك الايمان فحرم بدنك على النار ، ورزقك العافية فأعانتك على الطاعة ، ورزقك القنوع فصانك عن التبذل ، يا أباهاشم إنما ابتدأتك بهذا لاني ظننت أنك تريد أن تشكو لي من فعل بك هذا وقد أمرت لك بمائة دينار فخذه

از ابوهاشم جعفری حکایت شده که دچار تنگدستی شدیدی شدم. به سراغ امام هادی علیه السلام رفتم و با اجازه آن بزرگوار در محضرش نشستم. قبل از آن که سخنی بگویم حضرت فرمود: ابوهاشم! تو میخواهی کدام یک از نعمتهای بیشمار خدای متعال را سپاس گزاری؟
زبانم بند آمد و ندانستم در پاسخ حضرت چه بگویم. حضرت ادامه داد: خداوند ایمان را روزی تو گردانیده و بدین وسیله بدنت را بر آتش (جهنم) حرام گردانیده است، به تو نعمت عافیت داده و از این راه تو را در راه طاعت خود یاری داده، به تو نعمت قناعت (و عزّت نفس) عنایت کرده و با آن تو را از خواری و ذلّت مصون داشته است، ابوهاشم! من این سخنان را برای این گفتم، چون دانستم آمدهای از تنگدستیات شِکوه کنی، و در ضمن دستور دادم صد دینار به تو بدهند.

بحارالانوار، ج 50، ص 129 . الأمالی: 497 ح 682، من لا یحضره الفقیه 4: 401 ح 5863

 حالا روایتش را می خوانم در این روایت امام هادی (علیه السلام) به صحابی برجسته‌شان ابو هاشم جعفری ابو هاشم جعفری. یک صحابی خیلی برجسته است وکیل امام هادی (علیه السلام) است وکیل امام عسکری (علیه السلام) است و خیلی از کرامات را برای این بروز دادند و نقل کرده است کلمات متعددی را نقل کرده است ابوهاشم جعفری هم از امام هادی (علیه السلام) هم امام عسکری (علیه السلام) و جعفری چون از نسل جعفر طیار است ابو هاشم جعفری از نسل جعفر طیار صحابی برجسته این دو امام عسکریین (علیهما السلام) است و شاهد صحنه های زیادی بود از کراماتشان این یک وقت خدمت امام هادی (علیه السلام) می‌رسد. و در نظرش راجع به فقرش و سختی‌های زندگیش شکوه کند درد دل بکند تا می‌خواد شروع به صحبت کند امام هادی (علیه السلام) می‌فرماید که ای ابو هاشم شکر کدام نعمت خدا را می‌خوای ادا کنی ابو هاشم می گوید از این صحبت حضرت (علیه السلام) جا خوردم و نفهمیدم چی بگویم حضرت (علیه السلام) فرمود که خداوند نعمت ایمان به تو عطا کرد حالا ببینید ما گاهی فکر داشته‌هایمان نیستیم همه فکر نداشته باشیم امام (علیه السلام) داشته‌ها را دارد برایش می‌شمارد.

 فرمود خداوند نعمت ایمان به تو عطا کرد و بدان سبب جسمت بر آتش حرام شد. و به تو صحت و عافیت عطا کرد و بدان سبب تو را برای طاعت یاری کرد و به تو روحیه قناعت عطا کرد و بدان سبب از ریخت و پاش و اسراف تو را حفظ کرد سه نعمت را حضرت (علیه السلام) نعمت ایمان که موجب نجات از آتش می شود همین صحت و عافیت نعمت بزرگی است توجه نداریم این نعمت را دارد طاعت خدا را انجام بدهی و روحیه قناعت که موجب می شود از گناهان کبیره مثل اسراف و دوری کند بعد حضرت (علیه السلام) فرمود ای ابو هاشم من آغاز به این سخنان کردم زیرا دیدم قصد داری از سبب و عامل وضعیت دشوارت. شکوه کنی ضمناً گفتم یکصد دینار به تو بدهند آن را بگیر یعنی حضرت (علیه السلام) هم از آن طرف می گوید اینطور نیست که حالا به تو گفتم این را بیاور برای اینکه چیزی به تو ندهم هم انفاق می ‌کند هم عرض شود که متذکر می شود یعنی بحث شکر و عرض شود که صبر شکر و صبر نسبت به سختی‌ها باید صبر کرد نسبت به داشته‌ها و شکر کرد از ایمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داریم یک نقلی است به نظرم راجع به اسمعی باشد که در. بیابانی به چادری بر میخورد و زن زیبایی در آنجا بوده است بالاخره آن آبی بهش می دهد و اینها پذیرش می ‌کند بعد از لحظات یک مرد سیاه چرده بد شکلی عصبانی تند مزاجی میاد و شوهر این زن است بعد مرد که می رود بیرون به زن می گوید که این شوهرت چطور این بد اخلاق و تو چطور صبر می ‌کند می گوید الإيمان نصفان : نصفُ صبر ، ونصف شُكر.

 به خاطر این روایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، من شکر بر داشته‌های خودم می‌کنم جمال خودم آنچه که دارم از ایمان و امثال اینها و صبر بر سختی‌هایی که با این مرد دارم که ایمانم کامل شود به هر حال ما جا دارد که با توجه به همین روایات و این سیره به داشته‌هامان توجه داشته باشیم که روح شکر درمان باشد نداشته‌ها و بالاخره هر کسی هر کسی به نحوی نداشته‌هایی دارد و صبر کرد که اجر صابر انسان ببرد این هم باز یک روایت عرض شود که روایت دیگری است در این فرصت باقی مانده من اشاره کنم.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْفَضْلِ الشَّهْبَانِيِ‌ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَالَ‌ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا.

هارون بن فضل گويد: من ابو الحسن على بن محمد (ع) را در روز وفات ابو جعفر (امام محمد تقى) ديدم گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، ابو جعفر در گذشت، به او عرض شد: از چه راه فهميدى؟ فرمود: يك خضوع و ذلّتى براى خدا در دلم افتاد كه پيش از آن درك نمى‌‌‌‌‌كردم.

کافی،کلینی،ج۱،ص381،بصائر الدرجات: 467 ح 3، دلائل الامامة: 415 ح 11، مدینة المعاجز 7: 431 ح 14، بحارالأنوار 50: 14 ح 15.

 در کتاب شریف کافی آمده است جلد یک صفحه سیصد و هشتاد و یک هارون بن فضل نقل می ‌کند مرحوم کلینی از هارون بن فضل می آورد که قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع در روزی که امام جواد (علیه السلام) به شهادت رسید در مدینه خدمت امام هادی (علیه السلام) مرسیدن عرض کردم هشت سالگی فرمود یک دفعه فرمود فَقَالَ‌ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ ع سر برآورد فرمود که ابو جعفر یعنی امام جواد (علیه السلام) از دنیا رفتند و آیه استرجاع بر زبان جاری کرد. فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ شما از کجا متوجه شدید فرمود که قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا.

یک حالت ذلتی در پیشگاه الهی الان در من ایجاد شد که پیش از این سابقه نداشت که خود این در کتاب کافی مرحوم کلینی در بابی نقل می‌کند که ائمه (علیهم السلام) چگونه آغاز امامت متوجه می‌شدند که خود این نشان میدهد که امام (علیه السلام) آن حالت ذلت احساس ذلت در پیشگاه الهی. در امام (علیه السلام) بیشترین درجه را دارد نسبت به عرض شود که دیگران که امام (علیه السلام) می‌فرماید که با آغاز امامت یک چنین حالت ذلت و افتادگی در پیشگاه الهی احساس کردم فرصت است یک روایت دیگر بخوانم؟

مجری:

 فکر می‌کنم یکی دو دقیقه وقت داشته باشیم.

استاد: جباری

 عرض کنم که ببینید گاهی سوال می شود که آیا ائمه (علیهم السلام) هم کربلا می‌رفتند یا مثلاً به زیارت یا توسل داشتند یا خیر از امام هادی (علیه السلام) آدرسش را کتاب شریف کافی جلد چهار صفحه پانصد و شصت و هفت:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَبَعَثَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ ع فِي مَرَضِهِ وَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ فَسَبَقَنِي إِلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ حَمْزَةَ وَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدٌ مَا زَالَ يَقُولُ ابْعَثُوا إِلَى الْحَيْرِ ابْعَثُوا إِلَى الْحَيْرِ فَقُلْتُ لِمُحَمَّدٍ أَ لَا قُلْتَ لَهُ أَنَا أَذْهَبُ إِلَى الْحَيْرِ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَا أَذْهَبُ إِلَى الْحَيْرِ فَقَالَ انْظُرُوا فِي ذَاكَ ثُمَّ قَالَ لِي إِنَّ مُحَمَّداً لَيْسَ لَهُ سِرٌّ مِنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَنَا أَكْرَهُ أَنْ يَسْمَعَ ذَلِكَ- قَالَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ- لِعَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ فَقَالَ مَا كَانَ يَصْنَعُ بِالْحَيْرِ وَ هُوَ الْحَيْرُ فَقَدِمْتُ الْعَسْكَرَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ لِي اجْلِسْ حِينَ أَرَدْتُ الْقِيَامَ فَلَمَّا رَأَيْتُهُ أَنِسَ بِي ذَكَرْتُ لَهُ قَوْلَ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ فَقَالَ لِي أَ لَا قُلْتَ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ يُقَبِّلُ الْحَجَرَ وَ حُرْمَةُ النَّبِيِّ وَ الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْبَيْتِ وَ أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَقِفَ بِعَرَفَةَ وَ إِنَّمَا هِيَ مَوَاطِنُ يُحِبُّ اللَّهُ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ يُدْعَى اللَّهُ لِي حَيْثُ يُحِبُّ اللَّهُ أَنْ يُدْعَى فِيهَا وَ ذَكَرَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ وَ لَمْ أَحْفَظْ عَنْهُ قَالَ إِنَّمَا هَذِهِ مَوَاضِعُ يُحِبُّ اللَّهُ أَنْ يُتَعَبَّدَ لَهُ فِيهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ يُدْعَى لِي حَيْثُ يُحِبُّ اللَّهُ أَنْ يُعْبَدَ هَلَّا قُلْتَ لَهُ كَذَا [وَ كَذَا] قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ كُنْتُ أُحْسِنُ مِثْلَ هَذَا لَمْ أَرُدَّ الْأَمْرَ عَلَيْكَ هَذِهِ أَلْفَاظُ أَبِي هَاشِمٍ لَيْسَتْ أَلْفَاظَهُ‌.

کلینی با سند خود از سهل بن زیاد نقل می‌کند که:ابوهاشم جعفری گفت: امام هادی علیه‌السلام در بیماری خود، سراغ من و محمد بن حمزه فرستاد، محمد بن حمزه پیش از من خدمت امام علیه‌السلام رسید، و به من گفت که امام علیه‌السلام پیوسته می‌فرمود: کسی را برایم به حائر امام حسین علیه‌السلام بفرستید، کسی را برایم به حائر حسینی بفرستید .من به محمد گفتم: چرا نگفتی: من به حائر حسینی می‌روم؟ سپس خود خدمت امام علیه‌السلام رسیدم، و عرض کردم: فدایت شوم! من به حائر حسینی می‌روم، امام علیه‌السلام فرمود: ببینید چگونه است؟ سپس فرمود: محمد، بهره‌ای از [جد خود] زید بن علی نبرده است، و نمی‌خواهم محمد این سخن را بشنود.ابوهاشم جعفری  ادامه می‌دهد: من این ماجرا را برای علی بن بلال گفتم، او گفت: امام هادی علیه‌السلام با حائر حسینی چکار دارد، او خود [همچون]، حائر حسینی [دارای حرمت] است.
باز به سامرا رفتم، و خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم، چون خواستم برخیزم فرمود: بنشین، و چون انس حضرت علیه‌السلام را با خود دیدم، سخن علی بن بلال را برایش نقل کردم، امام علیه‌السلام فرمود: چرا به او نگفتی: رسول خدا صلی الله علیه و آله که حرمت او و هر مؤمنی بزرگتر از حرمت خانه‌ی خداست، کعبه را طواف می‌کرد، و حجرالاسود را می‌بوسید، و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه، وقوف کند، این‌ها جاهایی هستند که خدا دوست دارد در آنجاها یاد شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می‌خواهد خوانده شود. برایم دعا کنند.سهل بن زیاد می‌گوید: من این سخن را از ابوهاشم شنیدم] ولی دیگران سخنی که من به یاد ندارم از او نقل کرده‌اند، و آن اینکه امام علیه‌السلام فرمود: این‌ها جاهایی است که خدا دوست دارد در آن جاها عبادت شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می‌خواهد عبادت شود برایم دعا کنند، چرا این‌ها را به علی بن بلال نگفتی؟ابوهاشم می‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم! اگر این پاسخ‌ها را می‌دانستم، دیگر آن را از شما نمی‌خواستم.

 الکافی 4: 567 ح 3، کامل الزیارات: 273، بحارالأنوار 50: 224 ح 13، 101: 112 ح 32، و 113 ح 33 و 34 مع اختلاف، الامام الهادی علیه‌السلام من المهد الی اللحد: 245 ح 6.

 این روایت آمده دارد که امام هادی (علیه السلام) بیمار می شود وقتی و کسی و مامور می‌کند که برود کربلا و در کنار قبر اباعبدالله (علیه السلام) برایش دعا کند ایشان هم برای بیان عظمت اباعبدالله (علیه السلام) است یک هم برای بیان اینکه:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 

اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد پرهيزگاري پيشه كنيد و وسيله‏ اي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد.

مائده(5): 35

ائمه (علیهم السلام) را وسیله درخواست از خدا قرار بدهد یعنی در واقع برای سنت کردن است امام هادی (علیه السلام) ممکن است طبعاً خودش از خدا بخواهد خداوند اجابت می ‌کند می‌خواهد راه نشان بدهد مسئله و نکته سوم که زمانه زمانی است که بیشتر اقتضا می ‌کند چرا چون متوکلی در این زمان است که کمر به هدم بزند آن اتفاقاتی دست زائران را قطع می ‌کند امام (علیه السلام) می‌خواهد که این فراموش نشود و شیعیان به هر حال بروند برای زیارت و اینها لذا کسی را می‌فرستد کسی استبعاد می ‌کند آن فرد. که امام (علیه السلام) می گوید برو دعا کن برای من در روضه مقدس در حائر حسینی در حائر دعا کن او تعجب می کند امام (علیه السلام) در پاسخ چه می‌فرماید فرمود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دور خانه خدا طواف می‌کرد حجر الاسود را می‌بوسید در حالی که حرمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مومن بزرگتر از خانه خدا است و خداوند پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) را مامور کرد که در عرفات وقوف داشته باشد چرا که اینها اماکنی هستند که خداوند دوست دارد در آنجا یاد شود و من دوست دارم در جایی که خدا دوست دارد در آنجا خوانده و عبادت شود برایم دعا کنند در واقع. برای سنت کردن و سیره قرار دادن است و راه نشان دادن است به شیعیان و مسلمانان که غفلت از این اماکن مقدس نداشته باشند به خصوص قبر اباعبدالله (علیه السلام) که جایگاه خاصی در استجابت دعا دارد.

مجری:

 درست است خیلی ممنون جناب آقای دکتر جباری روایتی که شما اشاره داشتید حالا که دیگر مسلم است که دشمنان ما دشمن اهل بیت (علیهم السلام) که امروز واقعا بخواهیم آنها را ترسیم کنیم کسانی جز وهابیت نیستند. اینها مرتب میایند می گویند که شما یک نمونه بیاورید که امام های شما رفتند توسل کردند به امام (علیه السلام) دیگری که حالا ما زیارت‌نامه‌هایی که داریم همه میراث از اهل بیت (علیهم السلام) است.

استاد: جباری

در روایت است که امام سجاد (علیه السلام) از مدینه حرکت می‌کرد سوار مرکبش راه امام باقر (علیه السلام) کنار حضرت (علیه السلام) است میاید تا کربلا برای زیارت قبر پدر گرامیشان تنها سیره در ائمه (علیهم السلام) ما بوده است و است نقلی دارد جز من کسی در کنار پدرم نبود آمدیم برای زیارت هم قبر امیرالمومنین (سلام الله علیه) و هم قبر اباعدالله (علیه السلام).

مجری:

 خیلی متشکر جناب آقای. دکتر جباری از حضورتان متاسفانه این وهابیت خودشان را محروم کرده ‌اند و حسرتی بخورند در قیامت خودشان جنود شیطان هستند از خدا می‌خواهیم که خدا هدایتشان کندخیلی متشکریم جناب آقای دکتر. جباری دیگر وقتمان واقعاً به پایان رسیده است از شما تشکر می‌کنم که در جلسه آینده در خدمت شما باشیم عزیزان بیننده ضمن عرض تبریک و شادباش مجدد شما را به خدای منان می‌سپارم از امشب ویژه برنامه ما شروع می شود برنامه‌های بعدی ما ویژه برنامه است ویژه دهه ولایت تا شب مباهله آن برنامه را هم پیگیر باشید ان شاء الله که موفق و پیروز باشید خداحافظ اللهم عجل لولیک الفرج.

  


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها