2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
جهل به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا
کد مطلب: ١٥٢٣٤ تاریخ انتشار: ١٠ مهر ١٤٠١ - ١٦:٥١ تعداد بازدید: 1742
حبل المتین » عمومی
جهل به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

حبل المتین 23-05-1401

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

23/05/1401

موضوع: جهل به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

ایام سوگواری سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین را به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محضر همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

ان شاءالله که عزاداری‌هایتان و تعظیم شعائرتان مورد قبول درگاه الهی واقع شده باشد و توانسته باشیم در این ایام قلب‌های خودمان را به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین گره زده باشیم.

الحمدلله در این ایام با ویژه برنامه «مع امام منصور» که شبکه تدارک دیده بود همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بودید. این هفته روال عادی برنامه‌ها را از سر می‌گیریم.

البته فضا، فضای حسینی هست. فضا، فضای محرم و صفر هست و فضای بحث ما هم قطعاً تحت تأثیر همین مناسبت قرار خواهد گرفت با این تفاوت که نام برنامه به معنای رسمی ویژه برنامه نیست.

ما با برنامه «حبل المتین» در خدمتتان هستیم. ان شاءالله بتوانیم برنامه‌ای را تقدیمتان کنیم که مرضی درگاه الهی و وجود نازنین حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

به رسم یکشنبه شب‌ها در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم و از ایشان می‌خواهیم در ابتدای برنامه مثل همیشه دل‌های ما را روانه کنند به سمت مادر حضرت سیدالشهدا حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) و استفاده کنیم. سلام عرض می‌کنم، خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم و در محضرتان هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی تسلیت عرض می‌کنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند، خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

ما طبق برنامه همیشگی، اظهار ارادتی به ساحت مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) انجام می دهیم و خودمان و شبکه و دست اندرکاران و بینندگان عزیز و شیعیان امیرالمؤمنین را بیمه حضرت فاطمه زهرا می‌کنیم.

ز دست مردم یثرب چه آمد بر سرت مادر

که مرگ خویش را کردی طلب از داورت مادر

از این پهلو به آن پهلو مپیچ ای غم گسار من

مبادا صدمه بیند زخم‌های پیکرت مادر

تو بین دشمنان کردی حمایت از علی من هم

جدا یک دم نگردم از کنار بسترت مادر

تو کردی پاک از چشم علی اشک غم و من هم

بگیرم اشک مظلومی ز چشمان ترت مادر

نه تنها من، در و دیوار این غم خانه می‌گرید

گهی بر تو گهی بر غصه‌های رهبرت مادر

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

یا رب الزهراء بحق الزهراء إشف صدر الزهراء بظهور الحجة

حضرت استاد طبق وعده‌ای که حضرتعالی دادید بشنویم از حضرت حجت، التیام بخش غم‌ها و دردهای سینه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ویژگی‌های حکومت حضرت ولی عصر سخن بسیار زیاد است، اما من با توجه به بحث‌هایی که قبلاً هم داشتیم چند نکته‌ای را خدمت عزیزان عرض کنم.

یکی از نکاتی که بسیار مورد توجه ما در دعای عهد می‌گیرد، این است که با خداوند متعال عهد می‌بندیم.

نقل شده است اگر کسی چهل روز دعای عهد را قرائت کند، خداوند عالم یا توفیق درک ظهورش را می‌دهد یا اگر از دنیا برود او را جزو کسانی قرار می‌دهد که رجعت کنند و ظهور را درک کنند.

در دعای عهد که من آن را از کتاب «بحارالانوار» می‌آورم، جلد 53 صفحه 96 بعد از آنکه به حضرت سلام و درود می‌فرستیم می گوییم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا»

خدایا امروز صبح گاهان با حضرت مهدی تجدید بیعت می‌کنم. نه تنها امروز بلکه در تمام عمرم عهد و پیمان می‌بندم و بیعتی بر گردنم قرار می‌دهم که هرگز بیعت شکنی نکنم و از بیعت سرپیچی نکنم.

در اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول این است که در فرازی از این دعا آمده است:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ»

خدایا مرا از انصار و یاران حضرت مهدی قرار بده.

بنده بازهم جمله‌ای که همیشه از آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) شنیدم تکرار می‌کنم. ایشان بارها می‌فرمودند: هروقت برای فرج حضرت ولی عصر دعا می‌کنید، برای فرج خودتان هم دعا کنید. معلوم نیست بعد از آمدن حضرت ما چه سرنوشتی خواهیم داشت.

بسیاری از افرادی که عزیز و گرامی هستند و مقامات بالایی دارند و به خودشان می‌بالند، در زمان ظهور حضرت ولی عصر به خاطر بعضی از کارهای نادرستی که انجام دادند، ذلیل خواهند شد.

بعضی از افرادی که مردم در جامعه برای آنها ارزشی قائل نیستند و به آنها توجه ندارند و سلامشان را هم به زحمت جواب می‌دهند، در دوران حضرت ولی عصر عزت و شوکت و مقام پیدا می‌کنند.

(إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم)

ولی گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

سوره حجرات (49): آیه 13

ما از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از یاران و انصار حضرت ولی عصر قرار بدهد. در ادامه می گوییم:

«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ»

ما را از کسانی قرار بده که از حضرت دفاع کنیم.

بینندگان عزیز آیا ما امروز این چنین هستیم که از حضرت دفاع کنیم؟! به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. این همه هجمه‌ها توسط شبکه‌ها و معاندین متوجه مذهب اسلام و مکتب اهلبیت و قیام سیدالشهدا می‌شود. آیا ما چقدر توانستیم از ساحت امامت دفاع کنیم؟!

«وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ»

و در برآوردن حوائج حضرت سبقت بگیریم.

اگر حضرت ولی عصر دستوری می‌دهند و ده نفر در مجلس حضور دارند، تلاش کنیم اولین نفر باشیم نه دومین نفر یا سومین نفر!

«وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ»

جزو حمایت کنندگان حضرت باشیم و آنچه حضرت ولی عصر اراده می‌کند را برآورده کنیم.

نه تنها حضرت خواسته‌ای را به لفظ می‌آورند. باید ارتباط معنوی ما با حضرت ولی عصر طوری باشد که آنچه از خطورات حضرت می‌گذرد از او هم آگاه باشیم. به مجرد اینکه حضرت ولی عصر اراده می‌کند قبل از آنکه به زبان بیاورد، تلاش کنیم اراده حضرت را در خارج محقق کنیم.

«وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیه»

خدایا ما را جزو کسانی قرار بده که در رکاب حضرت به شهادت می‌رسند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 96، ح 111

امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم این توفیق را به ما عنایت کند و بتوانیم از یاران حضرت بقیة الله الأعظم و از سبقت گیرندگان به دستورات حضرت و از سبقت گیرندگان اراده‌های باطنی حضرت باشیم.

مجری:

الهی آمین، ان شاءالله. بسیار بحث مهمی است که انسان دعا کند در رکاب امام زمانش باشد. حتماً عزیزان بیننده هم موافق هستند که در این ایامی که در آن قرار داریم ما همین بحث را به مبحث مورد نظر خودمان گره بزنیم.

بالاخره در طول تاریخ زیاد داشتیم افرادی که ادعا می‌کردند ما می‌توانیم در رکاب امام زمان باشیم، اما نتیجتاً اتفاق دیگری افتاد. نمونه این افراد در جریان عاشورا هستند.

ما می‌خواهیم یک آسیب شناسی انجام بدهیم و ببینیم علت اساسی و بنیادی افرادی که می‌خواستند همراه حضرت باشند، اما نتوانستند چه بود. علت اساسی تمرد از فرمان حضرت سیدالشهدا چه بوده است؟!

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

مشکلات زیادی بعد از رسول اکرم یا حتی در زمان رسول اکرم پیش آمد. سرپیچی‌های زیادی از دستور نبی گرامی اسلام شد که «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتب آنها را نقل کرده‌اند.

ما به بینندگان عزیز قول داریم تفاوت میان اهلبیت و اصحاب را از منظر قرآن کریم، سنت و حقایق تاریخی مطرح کنیم.

می‌خواهیم ببینیم واقعاً کدام یک از این دو دسته شأنیت برای مرجعیت علمی دارند. ما در این زمینه مفصل بحث می‌کنیم. رسول اکرم در قضیه جنگ احد فرمودند:

«اللهم إنی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ یعْنِی أَصْحَابَهُ»

خدایا من از آنچه اصحاب من انجام دادند برائت می‌جویم.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1032، ح 2651

در جنگ احد در نتیجه یک سرپیچی و نافرمانی، بیش از هفتاد تن از عزیزان رسول گرامی اسلام به شهادت رسیدند. صحابه در قضیه فتح مکه سرپیچی کردند به طوری که «أم سلمه» گفت:

«من أغضبک أغضبه اله»

چه کسی تو را به غضب آورده است، خدا او را به غضب آورد.

منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 315

همچنین در قضیه حج تمتع از قول عایشه نقل می‌کنند که خطاب به رسول اکرم گفت:

«من أَغْضَبَک یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

یا رسول الله! چه کسی تو را به غضب آورده است. خدا او را وارد آتش جهنم کند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 879، ح 1211

این‌ها واقعیات تاریخ است. بعد از شهادت رسول اکرم هم مشخص شد. در اینجا یک مسئله مهم است و آن عدم شناخت و معرفت از جایگاه پیامبر و امام است. سرمنشأ تمامی این قضایا جهل به مقام پیغمبر اکرم و امام است. وقتی خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فیها أَبَدا)

و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن او است، جاودانه در آن می‌مانند.

سوره جن (72): آیه 23

و:

(إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا)

آن‌ها که خدا و پیامبرش را ایذاء می‌کنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور می‌سازد، و برای آنان عذاب خوار کننده‌ای آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه 57

ملاحظه کنید که خداوند متعال خدا و رسولش را در کنار هم می‌آورد. همچنین خداوند متعال در آیه شریفه:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.

سوره مائده (5): آیه 55

ولایت خدا در کنار ولایت رسول اکرم و ولایت امیرالمؤمنین قرار می‌گیرد. در حقیقت این افراد خدا را خوب نشناخته بودند. اگر صحابه خدا را خوب شناخته بودند و قرآن را خوب مطالعه کرده بودند، این مسائل اتفاق نمی‌افتاد.

عمدتاً بحث معرفت مطرح است. اگر امروز هم معرفت برای ما نباشد، زمانی که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید معلوم نیست ما جزء کسانی هستیم که به سپاه حضرت ولی عصر می‌پیوندد یا خدای ناکرده به سپاه مخالفین حضرت ولی عصر می‌پیوندد.

بنده به یکی از مسئولین رسانه گفتم: در ایام غدیر و ایام عاشورا برنامه‌های خوبی دارید. برنامه‌های شادی و عزاداری خوب است، اما آنچه أس اساس غدیر و عاشورا هست و پیام غدیر و پیام عاشورا را می‌رساند این است که معرفت مردم را بالا ببریم.

باید شناخت مردم را از خداوند متعال و ائمه اطهار و نبی گرامی اسلام بالا ببریم تا جایگاهشان معلوم شود. اگر مقام ائمه اطهار را بالا بردیم، گریه مردم گریه عاشقانه و با معرفت می‌شود.

وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) در کنار جنازه قطعه قطعه شده حضرت سیدالشهدا قرار می‌گیرند، دیدند که حضرت نه سری در بدن دارد و نه دست و پایی. تمامی اجزاء حضرت جدا شده و قطعه قطعه شده بود. حضرت زینب خطاب به رسول اکرم فرمودند:

«جدا! یا رسول الله! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسینک مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء مسلوب العمامة والرداء»

اللهوف فی قتلی الطفوف، نویسنده: السید ابن طاووس (مترجم: بخشایشی)، ص 9

واقعاً قلب انسان به درد می‌آید. نقل شده است که حضرت سید الساجدین با دیدن این منظره منقلب شدند که نزدیک بود که روح از بدنش مفارقت کند. حضرت زینب اشاره کردند و فرمودند: چه حالی است در شما می‌بینم! حضرت سجاد (علیه السلام) فرمودند: عمه جان! من دیدم که با حجت خداوند چکار کردند.

حضرت سید الساجدین نمی‌فرماید که با پدر من چکار کردند و کاری با بحث ابوت و بنوت ندارند، بلکه می‌فرمایند که ببینید با حجت الهی چکار کردند.

بارها نقل کرده‌ایم «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «علل الشرایع» جلد اول صفحه 9 روایتی صددرصد صحیح از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند:

«مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»

خداوند عالم بشر را نیافریده است مگر برای معرفت و عبادت.

علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 9، ح 1

هدف خلقت معرفت است. خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید:

«کنت کنزاً مخفیاً، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لأن اعرف»

من کنز مخفی بودم، خلائق را آفریدم تا مرا بشناسند.

الذریعة إلی حافظ الشریعة، نویسنده: جیلانی، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، محقق / مصحح: درایتی، محمد حسین، ج 1، ص 421، باب شرح الخطبة من کتاب بحار الأنوار

«فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»؛ اگر خدا را شناختند عبادت می‌کنند یک رکعت نماز بامعرفت از هزار رکعت نماز بی معرفت بالاتر است. اصلاً قابل مقایسه نیست، اهلبیت به عنوان مثال برای ما بیان می‌کنند. یکی از اصحاب از امام صادق پرسید:

«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»

یابن رسول الله! پدر و مادرم فدایتان معرفت الله چیست؟

«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1

معرفت خدا تنها منحصر به شناخت امام زمان است. اگر کسی امام عصر خود را شناخت قطعاً خداوند را شناخته است، زیرا ائمه اطهار مظهر تجلی تمام اسماء و صفات حق هستند.

خداوند عالم هرچه کمالات داشت را به لطف خود به ائمه اطهار (علیهم السلام) عنایت کرده است با این تفاوت که کمالات خداوند ذاتی است، اما کمالات ائمه اطهار اعطایی است. ما در زیارت رجبیه هم می‌خوانیم:

«لَا فَرْقَ بَینَک وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک وَ خَلْقُک فتقها وَ رَتْقُهَا بِیدِک»

إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 2، ص 646، فصل فیما نذکره من الدعوات فی أول یوم من رجب و کل یوم منه

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:

«نزّلونا عن الرّبوبیة و قولوا فینا ما شئتم»

ما را از مرتبه ربوبیت پایین بیاورید و در فضیلت ما هرچه می‌خواهید بگویید.

منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، نویسنده: شیخ بهایی، محمد بن حسین، مترجم: بسطامی، علی بن طیفور، مقدمه 2، ص 33، فصل 2

ما رویات متعدد از ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که فرمودند هرگز عقل شما به مقامی که خداوند به ما داده است نمی‌رسد.

حضرت در حدیث «سلمان» و «ابوذر» و معرفت نورانی می‌فرمایند که ما را اینطور بشناسید، یعنی احساس کنید که عقل شما از شناخت جایگاه ما عاجز است. اگر ما را چنین شناختید حق معرفت را انجام دادید.

حضرت به صراحت می‌فرمایند که شما هرچه در رابطه با جایگاه و فضائل و مقام ما بگویید، مقام ما بالاتر از آن است. چیزی که به ذهن شما می‌رسد، کمالاتی است که ذهن شما تصور می‌کند.

همانطور که در رابطه با توحید از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که می‌فرماید: مورچه‌ها تصور می‌کنند خداوند عالم نستجیر بالله دو شاخ دارد، زیرا از دیدگاه مورچه داشتن شاخ بالاترین مرتبه کمال است.

عقلای شما هم زمانی که خدا را توصیف می‌کنند، شبیه تصور مورچه است. آن‌ها چیزهایی را کمال تصور می‌کنند و می گویند که خداوند عالم این کمالات را دارد.

مرحوم آیت الله مجتهدی اصفهانی (رضوان الله تعالی علیه) کتاب تفسیری دارد. ایشان در تسبیحات اربعه تحلیل زیبایی دارد و برای کسانی که مبتدی هستند بسیار خوب است. ایشان می‌نویسد که ما می گوییم: «سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله اکبر».

«سبحان الله» به این معناست که خداوند عالم از هر عیبی که تصور می‌کنید منزه است. «الحمدلله» به این معناست که تمام کمالاتی که ما آن را تصور می‌کنیم خداوند داراست.

«لا إله إلا الله» به این معناست که تنها کسی که از همه عیب‌ها پاک است و همه کمالات را داراست تنها خداوند است. «الله اکبر» به این معناست که آنچه گفتیم با توجه به درک و عقل خود گفتیم. خدایا تو بالاتر از اینها هستی.

آنچه که گفتم تمام کمالات را داری و از تمام عیب‌ها منزه هستی و تنها تو هستی هم بالاتر هستی. خداوند عالم بالاتر از این است که به وصف بیاید. اگر ما خداوند متعال و ائمه اطهار را این چنین شناختیم، معرفت پیدا کرده‌ایم.

اگر چنین نشناختیم راه کسانی را می‌رویم که چه در زمان رسول اکرم و چه در زمان امیرالمؤمنین و چه در زمان ائمه اطهار را حضرت جنگیدند. با چه کسی می‌جنگیدند؟! آیا امیرالمؤمنین حق شما را خورده است؟! آیا ارثی از امیرالمؤمنین طلب دارید؟! آیا حضرت عدالتی را اجرا نکرده یا ظلمی در حق شما مرتکب شده است؟!

چه نقطه ضعفی می‌توانید در زندگی امیرالمؤمنین پیدا کنید که به خاطر آن بخواهید از حضرت تبعیت نکنید؟!! مشکل این است که معرفت نیست و جایگاه امام روشن نیست.

مجری:

بسیار نکته ظریفی است. ما هیچگاه از این زاویه به بحث نگاه نمی‌کنیم. بالاخره همیشه می گوییم ابتدا انسان باید نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند، بعد نسبت به پیغمبر اکرم و بعد نسبت به ائمه اطهار.

تا به حال هیچگاه اینطور نگاه نکردیم که ما اگر معرفتمان نسبت به ائمه اطهار و اولیاء الله معرفت کاملی شود، معرفتمان نسبت به رسول الله (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال کامل می‌شود.

همین مشکلی است که بسیاری از مخالفین به همین برخوردند. آن‌ها نتوانستند قدر اولیاء اصلی را بدانند و نهایتاً برای خداوند چیزهایی تصور کردند که واضح البطلان است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته ظریفی در اینجا مطرح است که عزیزان به آن دقت کنند. در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 144 حدیث 4 روایت صحیحی آمده است. روایتی از امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:

(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها)

و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید.

سوره اعراف (7): آیه 180

آمده است. در دعای جوشن کبیر هزار اسم خداوند متعال است که همگی اسماء الله است. امام صادق فرمودند:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

اولین ظهور از نور حق و ذات حق نور حضرت محمد و آل محمد است. (الْأَسْماءُ) متأخر از او هستند. به برکت وجود نوری اهلبیت (الْأَسْماءُ) آفریده شده‌اند. البته مراد از (الْأَسْماءُ) اسمائی است که عین ذات است.

ما می گوییم خداوند عالم علیم است و علم او عین ذات اوست. ما می گوییم خداوند عالم قادر است و قدرت عین خداوند است. این‌ها بحث جدایی هستند. در مقابل یک مرتبه قرآن کریم می‌فرماید:

(إِنَّ اللَّهَ لا یخْفی عَلَیهِ شَی‌ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماء)

هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی‌ماند. (بنا بر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.)

سوره آل عمران (3): آیه 5

و:

(وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِین)

و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).

سوره بقره (2): آیه 19

و:

(إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور)

خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.

سوره آل عمران (3): آیه 119

این غیر از آن علیم است. ما قدری در خداشناسی هم مشکل داریم. ان شاءالله اگر توفیقی داشته باشیم در رابطه با بحث توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید اسمائی و توحید افعالی صحبت خواهیم کرد.

ما معمولاً در توحید افعالی خیلی مشکل داریم. خداوند عالم در قرآن کریم در رابطه با توحید افعالی می‌فرماید:

(وَ اللَّهُ خَلَقَکمْ وَ ما تَعْمَلُون)

با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی را که می‌سازید!

سوره صافات (37): آیه 96

من که حرف می‌زنم یا حرکت می‌کنم خدا مرا آفریده است. «بحول الله و قوته أقوم و أقعد و أرکع و أسجد». به حول قوه الهی سجده می‌کنم، رکوع می‌روم، می‌ایستم، می‌نشینم و حرکت می‌کنم. هرچه هست مال اوست.

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.

سوره بقره (2): آیه 115

اگر خداوند عالم بخواهد که من حرف بزنم، هزار واسطه از ذات حق ربوبی هست تا من این کلمه را بیان کنم. تنها در منتهی الیه اسباب و مسببات خداوند عالم چیزی قرار داده است تا تکلیف روشن شود و بهشتی و جهنمی بودن روشن شود.

خداوند عالم اراده کرده است من با اراده خودم بگویم «الله» و با اراده خودم بگویم شیطان! خداوند اراده کرده است که من با اراده خودم به طرف الله حرکت کنم و با اراده خودم به طرف شیطان حرکت کنم.

هزاران اسباب و مسببات همگی دست اوست. تنها علت اخیره برای این است که تکلیف روشن شود. گاهی اوقات خداوند عالم اراده می‌کند و عقل‌ها از کار می افتد. شخص کاری انجام می‌دهد و بعد حیران می‌ماند که این چه کاری بود انجام دادم.

خداوند عالم همان اراده را هم سلب می‌کند. چنین نیست که خداوند عالم قادر بر تغییر اراده ما نباشد. این همان توحید افعالی است. امام صادق (علیه السلام) در این روایت می‌فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

«الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

خدا جز با معرفت ما هیچ عملی را از هیچ احدی قبول نمی‌کند.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

حضرت به صراحت می‌فرمایند اسماء حسنی خداوند ما هستیم. شما «یا الله» بگویید یا «یا علی» بگویید. شما «یا رحمن» بگویید یا «یا حسین» بگویید. همگی اینها اسماء حسنی الهی هستند.

ما به عنوان «یا حسین» می گوییم جسم ظاهری که دارای دست و پا و گوش و چشم و اینهاست نیست. مراد ما از «یا حسین» وجود نوری است که در این جسم مادی قرار گرفته است.

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فیها اسْمُه»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

وقتی که ما «یا صاحب الزمان» می گوییم اگر مرادمان جسم مادی حضرت ولی عصر باشد، حضرت با ما چه فرقی دارند؟! مراد مقام نورانی است که در این جسم مادی هست که تمام تدبیر عالم به عهده اوست.

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم»

ارادت خدا در امور عالم ابتدا به قلب شما نازل می‌شود و از آنجا صادر می‌شود.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 4، ص 576، ح 2

اگر ما «یا حسین» می گوییم، «یا حسین» گفتن ما عین توحید است. اگر نستجیر بالله کسی امام حسین را مستقل از خداوند تصور کند شرک و بت پرستی است و در او شکی نیست.

حضرت عیسی از نظر جسمی با دیگران هیچ فرقی نمی‌کند. حضرت عیسی همانند دیگران می‌خورند، همانند دیگران می‌خوابند، همانند دیگران راه می‌روند، همانند دیگران آب می‌نوشند.

تمامی کارهای حضرت عیسی همانند دیگران است، اما به اذن الله اراده نوری می‌کند و مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد شفا می‌دهد.

اگر ما می گوییم: یا حضرت عیسی پدر مرا که از دنیا رفته است زنده کن، نه به این معناست که با زبان و چشم و جسم گوشتی که دارد پدر ما را زنده کند.

مقام نورانی که خداوند عالم به حضرت عیسی داده است و نور بالای متصل به ارادة الله که حضرت عیسی دارد با اراده عیسوی که متصل به ارادة الله است مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد را شفا می‌دهد یا با گِل پرنده درست می‌کند.

ما ائمه اطهار (علیهم السلام) را به عنوان اینکه وجود نوری آن بزرگواران می‌تواند هر کار خدایی را کند می‌خوانیم. در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است که اگر بنده من با واجبات و مستحبات به من تقرب بجویند؛

«کنت سَمْعَهُ الذی یسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذی یبْصِرُ بِهِ وَیدَهُ آلتی یبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ آلتی یمْشِی بها»

من گوش او می‌شوم و با من می‌شنود. من چشم او می‌شوم و با من می‌بیند. من دست و پای او می‌شوم و با من حرکت می‌کند.

جامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2384، ح 6137

شما این مطلب را در کتاب «صحیح بخاری» آوردید و بزرگانتان همگی آن را قبول دارند. ائمه اطهار به این مرحله رسیدند و تمام اعضا و جوارح آنها مظهر ارادة الله شده است.

تمام مشکلات از نشناختن همین مرحله است. کسانی هم که به امام حسین (علیه السلام) متصل شدند و کسانی که از حضرت جدا شدند به واسطه شناختن و نشناختن همین یک مسئله است.

کسانی که شناختی از امام داشتند، گفتند: یابن رسول الله! هزار بار کشته شویم، زنده شویم، بدن ما را آتش بزنند، خاکستر ما را به باد بدهند و دوباره زنده شویم از تو دست برنمی داریم.

چنین فردی معرفت دارد و می‌داند اراده امام حسین ارادة الله است. پیوستن به امام حسین پیوستن به الله است. این شخص اگر می‌خواهد به لقاء الله برسد، تنها راه آن رسیدن به لقاء امام حسین است.

ظاهراً در شب عاشورا «حبیب بن مظاهر» شروع به شوخی کردن کرد. «مسلم بن اوسجع» گفت: امشب چه وقت شوخی است؟!

«حبیب بن مظاهر» گفت: من اهل شوخی کردن نیستم، اما می دانم فردا کجا هستیم. ما فردا نزد رسول الله و حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین هستیم و در لقاء خداوند هستیم.

خوشحالی من به این خاطر است و اگر هم شوخی می‌کنم شوخی من نشأت گرفته از نهایت سروری است که خداوند عالم این سعادت را به ما داده است.

یاران امام حسین عجله داشتند که صبح زودتر طلوع کند و فجر زودتر از راه برسد تا به مقامی که حضرت سیدالشهدا فرمودند برسند.

حضرت ابا عبدالله الحسین قدری پرده را کنار زدند و یاران حضرت جایگاه و مقامات خود را در بهشت دیدند و نعمت‌های بهشتی را درک کردند. آن‌ها عجله داشتند صبح زودتر از راه برسد تا به مقامات برسند. من در خدمت شما هستم.

مجری:

ان شاءالله که خداوند متعال قسمت کند تا بتوانیم به این معرفت برسیم. در طرف مقابل دشمنی دشمنان به خاطر این است که معرفت نداشتند. خدا نیاورد روزی را که؛

(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیم)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آن‌ها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.

سوره بقره (2): آیه 7

ان شاءالله که بتوانیم با این معرفت پله‌های ترقی را طی کنیم و برسیم به هدفی که برای آن آفریده شدیم.

عزیزان بیننده در برنامه «حبل المتین» هستیم. این فرصت در اختیارتان هست با تلفن‌ها تماس بگیرید. عزیزان اتاق فرمان تلفن‌ها را زیرنویس خواهند کرد.

ان شاءالله تماس بگیرید، صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید. اگر سؤال یا دغدغه‌ای دارید مطرح بفرمایید. ان شاءالله پاسخ خواهیم داد. فاصله‌ای بگیریم، میان برنامه‌ای ببینیم و برگردیم در خدمتتان خواهیم بود.

یا ابا عبدالله الحسین

ان شاءالله که بتوانیم همیشه ثابت قدم در این مسیر باشیم. همراه با برنامه «حبل المتین» هستیم و از حضرت استاد بیاناتی را شنیدیم که برای ما روشن می‌کرد چه عامل و عللی سبب انحراف بعضی افراد از مسیر اصلی شد.

روشن شد علت اصلی که بعضی افراد به ندای «داعی الله» و ندای حضرت ابا عبدالله الحسین لبیک نگفتند چیست. علت اصلی نداشتن معرفت بود.

ان شاءالله بتوانیم معرفت خودمان را بیش از پیش نسبت به ذوات مقدسه بالا ببریم تا بتوانیم در روزی که امام زمانمان از ما یاری طلب می‌کند، ما لبیک گویان و با اشتیاق به سمتشان برویم.

یک نکته که به نظرم جای مطرح شدن دارد این است که بینندگان عزیز حتماً تصدیق خواهید کرد که ما بسیار در منبرها و سخنرانی‌ها می‌شنویم از افرادی که حضرت را در جنگ یاری کردند و جزء اصحاب و بنی هاشم بودند که در این مصاف به شهادت رسیدند.

نکته اینجاست که اصلاً وقتی ادبیات قرآنی را هم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ما در قرآن کریم یک سوره منافقون داریم.

قرآن کریم وقتی می‌خواهد اسوه و الگو مشخص کند الگوهای خوب را مشخص می‌کند. از طرف دیگر همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را هم بیان می‌کند و؛

(یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلا)

ای وای بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!

سوره فرقان (25): آیه 28

را هم مطرح می‌کند. قرآن کریم اسوه‌های زشت را هم برای ما یادآوری می‌کند. اگر بخواهیم با جریان عاشورا، قرآنی مواجه شویم، به نظرم حتماً باید حواسمان باشد و ببینیم چه افرادی در آنجا بودند که صدای حجت خدا را شنیدند اما همراهی نکردند.

اگر بخواهیم با منطق آسیب شناسی پیش برویم یا با منطق قرآنی پیش برویم به نظرم نیاز به این نکته هست، اما متأسفانه از آن غفلت می‌شود. از محضرتان استفاده می‌کنیم.

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با کسانی که از یاری امام حسین دست کشیدند، در بعضی از مقاتل مطالبی آمده است.

ما خودمان هم اشاره‌ای داشتیم که بعضی افراد شب عاشورا مسیرشان را عوض کردند و رفتند، اما بعضی از آقایان نظیر «دکتر جباری» نظرشان این بود که در شب هشتم و نهم این مسئله رخ داده است.

درست همین هست که بعد از آنکه شهادت حضرت مسلم را شنیدند، تعداد زیادی از افراد که به قصد حکومت آمده بودند دست اهل و عیالشان را گرفتند و از سپاه امام حسین جدا شدند و رفتند.

ما کاری با این افراد نداریم، اما افرادی بودند که امام حسین از آنها کمک خواست و به آنها بر نصرتش امر کرد. در مقابل این افراد از دستور امام سرپیچی کردند. تاریخ تعدادی از این افراد را نام برده است. بنده فهرست وار به بعضی از این افراد اشاره می‌کنم، در فرصتی مناسب مفصل در این زمینه صحبت می‌کنیم.

1- «عبدالله بن عمر»

آقای «ابن اعثم کوفی» متوفای 314 هجری در کتاب «الفتوح» جلد پنجم صفحه 25 مذاکره «عبدالله بن عمر» با امام حسین را مفصل آورده است.

در جلسات گذشته یکی از دوستان در این زمینه سؤال پرسیده بودند، البته هیچ سندی هم برایش ذکر نمی‌کند. کارشناسان وهابی در شبکه‌هایشان مطالبی در این زمینه مطرح می‌کنند و به ذیل عبارت استدلال می‌کنند. «عبدالله بن عمر» گفت:

«أبا عبد الله! مهلا عما قد عزمت علیه وارجع من هنا إلی المدینة وادخل فی صلح القوم ولا تغب عن وطنک وحرم جدک رسول الله»

یا أبا عبدالله! از رفتن به کوفه صرفنظر کن و به مدینه برگرد و با یزید بن معاویه از در صلح وارد شو و در حرم جدت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بمان.

«ولا تجعل لهؤلاء الذین لا خلاق لهم علی نفسک حجة وسبیلا»

این افراد به هیچ وجه حرف تو را گوش نمی‌دهند.

«وإن أحببت أن لا تبایع فأنت متروک حتی تری برأیک فإن یزید بن معاویة  عسی أن لا یعیش إلا قلیلا فیکفیک الله أمره»

اگر با یزید بن معاویه بیعت نمی‌کنی عقیده خودت هست، اما یزید هم زیاد زنده نمی‌ماند و بعد از او هم خدا کریم است.

«فقال الحسین: أف لهذا الکلام أبدا ما دامت السماوات والأرض!»

امام حسین فرمود: اف بر این سخن مادامی که آسمان و زمین برقرار است!

«أسألک بالله یا عبد الله أنا عندک علی خطأ من أمری هذا؟»

آیا من که به طرف کوفه می‌روم کارم کار اشتباهی است؟

«فإن کنت عندک علی خطأ فردنی فإنی أخضع وأسمع وأطیع»

اگر کار من اشتباه است مرا برگردان، من حرف شنوی دارم و اطاعت می‌کنم.

«فقال ابن عمر: اللهم لا»

عبدالله بن عمر گفت: به خدا سوگند کار تو خطا نیست.

او در ادامه می‌گوید که یزید چنین و چنان است. امام حسین (علیه السلام) فرمود من در هر گوشه‌ای هم باشم اگر بیعت نکنم آنها مرا خواهند کشت.

«أن بنی إسرائیل کانوا یقتلون ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس سبعین نبیا ثم یجلسون فی أسواقهم یبیعون ویشترون کلهم کأنهم لم یصنعوا شیئا»

شما می دانید که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیغمبر را کشتند و سپس در بازارها مشغول خرید و فروش شدند، گویا هیچ گناهی مرتکب نشدند.

«اتق الله أبا عبد الرحمن ولا تدعن نصرتی»

عبدالله بن عمر از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

الفتوح؛ أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی،1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 25

ملاحظه کنید حضرت در اینجا به او امر می‌فرمایند که تقوا پیشه کن و از یاری من دست برندار. این دستور امام است. این برخلاف قول امام است که شب عاشورا فرمودند من بیعتم را از شما برداشتم!!

آقایان در ادامه آورده‌اند که حضرت به «عبدالله بن عمر» فرمودند: اگر پدرت بود مرا یاری می‌کرد، آنچنان که جدم رسول خدا را یاری کرد. این مطالب از ساخته‌های بنی امیه است که در این روایت آورده‌اند.

همچنین «مرحوم سید بن طاووس» در کتاب «لهوف» این عبارت را آورده است، اما اصلاً اشاره‌ای به اینکه حضرت به «عبدالله بن عمر» فرموده باشند مرا در نمازت دعا کن یا اگر پدرت زنده بود چنین و چنان می‌کرد ندارند. اینجا آمده است که حضرت فرمود:

«اتَّقِ اللَّهَ یا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ لَا تَدَعَنَّ نُصْرَتِی»

یا أبا عبدالرحمن! از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ص 32، باب المسلک الأول فی الأمور المتقدمة علی القتال

«عبدالله بن عمر» به دستور حضرت سیدالشهدا عمل نکرد و دست به بیعت با امام حسین نزد و حضرت را یاری نکرد. او قبل از امام حسین هم با امیرالمؤمنین بیعت نکرد.

دوستان عزیز بنده به کتاب‌های دست سوم و چهارم مراجعه نمی‌کنم تا کارشناسان شبکه‌های وهابی نگویند که شما در زباله دانی های کتاب‌های ما به دنبال روایات ضعیف هستید!

در کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد سیزدهم صفحه 70 مطلبی در این زمینه آمده است.

در اینجا آمده است زمانی که معاویه می‌خواست برای یزید بیعت بگیرد، برای «عبدالله بن عمر» صد هزار درهم فرستاد و گفت: این اطاع معاویه است و باید با او بیعت کنی! «عبدالله بن عمر» گفت:

«ان دینی عندی إذا لرخیص»

بنابراین دین من خیلی ارزان هست.

مراد او این بود که دین من از صد هزار درهم بیشتر می‌ارزد، معاویه پول کمی برایم فرستاده است!!

«فلما مات معاویة کتب بن عمر إلی یزید ببیعته»

عبدالله بن عمر بعد از مرگ معاویه به یزید نامه نوشت و با او بیعت کرد.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 70، ح 6694

این‌ها همگی از منابع اهل سنت است، یک مورد از منابع شیعیان نیست. در کتاب «شرح نهج البلاغه» اثر «ابن ابی الحدید معتزلی» جلد سیزدهم صفحه 242 آمده است:

«فإنه امتنع من بیعة علی ع»

عبدالله بن عمر از بیعت با علی بن أبی طالب خودداری کرد.

«و طرق علی الحجاج بابه لیلا لیبایع لعبد الملک»

او شبی به خانه حجاج بن یوسف ثقفی رفت تا با عبدالملک مروان بیعت کند.

«کیلا یبیت تلک اللیلة بلا إمام»

تا یک شب بدون امام نماند.

«زعم لأنه روی عن النبی ص أنه قال من مات و لا إمام له مات میتة جاهلیة »

زیرا از پیغمبر اکرم شنیده بود: هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

«و حتی بلغ من احتقار الحجاج له و استرذاله حاله أن أخرج رجله من الفراش»

حجاج بن یوسف او را تحقیر کرد و پایش را دراز کرد و گفت فعلاً به عنوان بیعت به پایم دست بکش.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 13، ص 242، باب القول فی إسلام أبی بکر و علی و خصائص کل منهما

«عبدالله بن عمر» می‌خواست با «حجاج بن یوسف» بیعت کند، زیرا او نماینده «عبدالملک مروان» بود!!

آقای «صفدی» که یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است، در کتاب «الوافی بالوفیات» مطلبی در این زمینه آورده است. آقایان اگر نسبت به «ابن ابی الحدید» حرف داشته باشند، نسبت به «صفدی» نمی‌توانند حرف داشته باشند.

ایشان در جلد هفدهم می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» به خاطر ورع زیادی که داشت، از بیعت با علی بن أبی طالب و جنگ در رکاب حضرت خودداری کرد!!

«وندم علی ذلک حین حضرته الوفاة»

زمانی که مرگش فرارسید اظهار ندامت کرد.

«وسئل عن تلک المشاهد فقال کففت یدی فلم أقدم»

و گفت: ای کاش من در رکاب علی بن أبی طالب می‌جنگیدم.

الوافی بالوفیات، اسم المؤلف: صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی، دار النشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420 هـ- 2000 م، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، ج 17، ص 198، باب 3 عبد الله بن عمر

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد 3 صفحه 143 همین تعبیر آمده است. ایشان می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» پشیمان شد از اینکه چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و در رکاب حضرت نجنگیدم.

«ابن عبدالبر» هم در کتاب «الاستیعاب» جلد 3 همین تعبیر را دارد و می‌نویسد که «عبدالله بن عمر» اظهار ندامت می‌کرد که چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و با او نجنگیدم:

«کففت یدی فلم أقدم والمقاتل علی الحق أفضل»

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 951، ح 1612

تمام مدارکی که ما آوردیم از کتب اهل سنت است. ما جسارتی هم نمی‌خواهیم کنیم بلکه عبارت‌های خودشان را نقل کردیم.

این مطالب نشانگر این است که جایگاه امام برای این افراد شناخته نشده است. این افراد تصور می‌کنند که امام رجلٌ، معاویه هم رجلٌ و یزید هم رجلٌ. این افراد یزید را هم قدری از امام حسین بالاتر می دانستند.

این شخص با امام حسین بیعت نمی‌کند و حاضر نمی‌شود در رکاب امام حسین باشد، اما برای یزید نامه می‌نویسد و با او بیعت می‌کند!

2- «عبیدالله بن حر جعفی»

نفر بعد که زندگی او خیلی دردآور است، «عبیدالله بن حر جعفی» است. واقعاً زمانی که زندگی او را می‌خوانم قلبم به درد می‌آید.

«شیخ مفید» متوفای 413 هجری در کتاب «الإرشاد» جلد دوم صفحه 81 نقل کرده است زمانی که حضرت داشتند می‌رفتند، دیدند خیمه‌ای برپاست. حضرت پرسیدند: این خیمه متعلق به کیست؟! اصحاب گفتند: خیمه «عبیدالله بن حر جعفی» است. حضرت فرمود:

«ادْعُوهُ إِلَی»

او را صدا بزنید نزد من بیاید.

فرستاده امام نزد او رفت و گفت: امام حسین تو را می‌خواند. «عبیدالله بن حر جعفی» گفت:

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»

سپس گفت:

«وَ اللَّهِ مَا خَرَجْتُ مِنَ الْکوفَةِ إِلَّا کرَاهِیةَ أَنْ یدْخُلَهَا الْحُسَینُ ع وَ أَنَا بِهَا»

به خدا زمانی که از کوفه بیرون آمدم، به دنبال این بودم تا با امام حسین ملاقات نکنم.

«وَ اللَّهِ مَا أُرِیدُ أَنْ أَرَاهُ وَ لَا یرَانِی»

به خدا نه می‌خواستم امام حسین مرا ببیند و نه من امام حسین را ببینم.

ببینید بدبختی و بیچارگی تا کجاست!

«فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهُ»

فرستاده امام حسین آمد و خبر را آورد.

«فَقَامَ الْحُسَینُ ع فَجَاءَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ»

امام حسین نزد حر آمدند، سلام کردند و نشستند.

«ثُمَّ دَعَاهُ إِلَی الْخُرُوجِ مَعَهُ»

سپس از حر دعوت کردند و به او گفتند که بیا باهم برویم.

«فَأَعَادَ عَلَیهِ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ الْحُرِّ تِلْک الْمَقَالَةَ وَ اسْتَقَالَهُ مِمَّا دَعَاهُ إِلَیهِ»

در ادامه آمده است:

«فَقَالَ لَهُ الْحُسَینُ ع فَإِنْ لَمْ تَنْصُرْنَا فَاتَّقِ اللَّهَ أَنْ تَکونَ مِمَّنْ یقَاتِلُنَا»

حضرت فرمود: اگر ما را یاری نمی‌کنی، در سپاه دشمنان ما هم نباش.

«فَوَ اللَّهِ لَا یسْمَعُ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ ثُمَّ لَا ینْصُرُنَا إِلَّا هَلَک»

به خدا سوگند هرکسی صدای ما را بشنود، اما ما را یاری نکند به هلاکت می‌رسد.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 81، باب ما جری بین الإمام الحسین ع و الحر الریاحی

امام حسین (علیه السلام) از نزد «عبیدالله بن حر» بلند شدند و به خیمه برگشتند. ملاحظه کنید چقدر بدبختی و بیچارگی است!

مجری:

حتی جریانی همانند «زهیر» پیش آمد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

درباره زهیر در روایت داریم وقتی پیام حضرت آمد لقمه‌ها در بین سفره و دهان خشکید و افتاد! «زهیر» تا این اندازه متأثر شد با وجود اینکه سابقه عثمانی دارد. «زهیر» بلافاصله با امام حسین دیدار کرد و وقتی برگشت به همسرش گفت: تو مطلقه هستی، من به امام حسین پیوستم.

در بعضی از مقاتل آمده است که همسر «زهیر» گفت: چطور تو می‌خواهی با امام حسین باشی، اما من با اهلبیت امام حسین نباشم؟! من هم با تو می‌آیم!!

بنده این مطلب را از کتاب «الإرشاد» نقل کردم. حال در کتاب «تاریخ طبری» جلد سوم صفحه 309 عیناً همین تعبیر آمده است.

«والله ما أرید أن أراه ولا یرانی»

به خدا سوگند نه می‌خواهم چشمم به امام حسین بیفتد و نه چشم امام حسین به من بیفتد.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 309، باب ذکر الخبر عما کان فی‌ها من الأحداث

این افراد الآن در برزخ چه حالی دارند؟! همین آقای «عبیدالله بن حر» پشیمان شد. او اشعاری می‌سرود و می‌گفت: چقدر من بدبخت شدم! چرا من به ندای امام حسین پاسخ ندادم؟! او بعد از آن زندگی تیره و تاری داشت که داستان آن مفصل است.

«فقد فاز الذی نصر الحسین

به سعادت رسیدند کسانی که امام حسین را یاری کردند.

وخاب الأخسرون ذوو النفاق»

و بدبخت و گرفتار نفاق شدند کسانی که از یاری حسین دست برداشتند.

الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی، 1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 75، باب قصة عبید الله بن الحر الجعفی

آیا این حسرت‌ها دیگر فایده‌ای دارد؟! حسرت‌ها هیچ فایده‌ای ندارد! ندامت ایشان در کتاب «اخبار الطوال» اثر «ابن قتیبه دینوری» صفحه 262 مفصل آمده است و می‌نویسد:

«ندم علی ترکه اجابه الحسین حین دعاه بقصر بنی مقاتل الی نصرته»

الأخبار الطوال، المؤلف: أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوری (المتوفی: 282 هـ)، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعة: الدکتور جمال الدین الشیال، الناشر: دار إحیاء الکتب العربی - عیسی البابی الحلبی وشرکاه / القاهرة، الطبعة: الأولی، 1960 م، ج 1، ص 262، باب نهایة الحسین

3- «عمرو بن قیس»

نفر بعد که شرح حال او هم خیلی دردآور است، «عمرو بن قیس» است. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «ثواب الأعمال» نقل می‌کند «عمرو بن قیس مشرقی» می‌گوید: من خدمت امام حسین (علیه السلام) رفتم و حضرت در قصر بنی مقاتل بودند.

خدمت حضرت سلام گفتم و پسر عمم هم سلام گفت. دیدیم امام حسین خضاب کرده است. حضرت در ادامه به ما فرمودند:

«جِئْتُمَا لِنُصْرَتِی»

آیا آمدید مرا یاری کنید؟

«فَقُلْتُ إِنِّی رَجُلٌ کبِیرُ السِّنِّ کثِیرُ الدَّینِ کثِیرُ الْعِیالِ وَ فِی یدِی بَضَائِعُ لِلنَّاسِ وَ لَا أَدْرِی مَا یکونُ وَ أَکرَهُ أَنْ أُضَیعَ أَمَانَتِی»

من گفتم: من پیرمردی هستم که بدهی زیاد دارم، عیالوار هستم و پول‌های مردم در دست من هست و نمی‌دانم چه خواهد شد.

«وَ قَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّی مِثْلَ ذَلِک»

پسرعموی من هم همین حرف‌ها را زد.

«قَالَ لَنَا فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِی وَاعِیةً وَ لَا تَرَیا لِی سَوَاداً»

حضرت فرمودند: بلند شوید و از نزد من بروید تا صدای کمک خواهی مرا نشنوید.

«فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیتَنَا أَوْ رَأَی سَوَادَنَا فَلَمْ یجِبْنَا وَ لَمْ یعِنَّا کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکبَّهُ عَلَی مَنْخِرَیهِ فِی النَّارِ»

زیرا هرکسی صدای کمک خواهی مرا بشنود و جواب ندهد، خداوند عالم او را با صورت وارد آتش جهنم خواهد کرد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 259، باب عقاب من سمع واعیة أهل البیت ع و رأی سوادهم فلم یجبهم

4- «هرثمة بن أبی مسلم»

نفر بعد که صدای حضرت را شنید و به یاری حضرت پاسخ نداد، «هرثمة بن أبی مسلم» هست. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «أمالی» صفحه 137 مفصل نقل کرده است که «هرثمه» می‌گوید ما در صفین در رکاب علی بن أبی طالب بودیم که حضرت مسائل مهمی که در کربلا بود را مطرح کردند.

ما در مسیر مکه به کربلا با امام حسین (علیه السلام) برخورد کردیم. من خدمت امام حسین رفتم، سلام گفتم و آنچه از امیرالمؤمنین در خصوص شهادتشان شنیده بودم را بیان کردم. حضرت فرمود:

«مَعَنَا أَنْتَ أَمْ عَلَینَا»

آمدی ما را یاری کنی یا دشمنان ما را یاری کنی؟

«فَقُلْتُ لَا مَعَک وَ لَا عَلَیک»

من گفتم: نه شما را یاری می‌کنم و نه دشمنان شما را یاری می‌کنم.

ببینید چقدر انسان بدبخت و بیچاره است!!

«خَلَّفْتُ صِبْیةً أَخَافُ عَلَیهِمْ عُبَیدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ»

من فرزندان کوچک دارم و می‌ترسم عبیدالله بن زیاد آنها را مورد اذیت و آزار قرار دهد.

«قَالَ فَامْضِ حَیثُ لَا تَرَی لَنَا مَقْتَلًا وَ لَا تَسْمَعُ لَنَا صَوْتاً فَوَ الَّذِی نَفْسُ الْحُسَینِ بِیدِهِ لَا یسْمَعُ الْیوْمَ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ فَلَا یعِینُنَا إِلَّا کبَّهُ اللَّهُ لِوَجْهِهِ فِی جَهَنَّمَ»

الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 137، ح 6

ما از اینطور افراد الی ماشاءالله در طول تاریخ داریم. افرادی متعددی بودند که بنده تنها به دلیل فوت وقت به یک نمونه دیگر از آنها اشاره می‌کنم.

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

آقای «شجری جرجانی» متوفای 499 هجری یکی از علمای بزرگ اهل سنت از فردی به نام «هفهاف راسی» نقل می‌کند که از بصره بوده است.

وقتی او شنید امام حسین به طرف کوفه رفته است، سوار اسبش شد. در آن زمان رسیدن از بصره به طرف کوفه با اسب کم راهی نبود. وقتی «هفهاف راسی» به آنجا رسید؛

«فدخل عسکر عمر بن سعد ثم انتضی سیفه وقال: یا أیها الجند المجند، أنا الهفهاف بن المهند، أبغی عیال محمد، ثم شد فیهم»

الأمالی، المؤلف: المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی، ج 1، ص 227، باب الحدیث الثامن فی فضل الحسین بن علی علیهما السلام

او گفت: من آمدم حسین را یاری کنم. سپاهیان عمر بن سعد گفتند: ما حسین را کشتیم و اهل و عیالش را هم اسیر کردیم.

در این هنگام او شمشیر کشید و تعداد زیادی از آنها را به درک واصل کرد. او آخرین کسی بود که اسمش را در لیست شهدای کربلا ثبت کردند.

ملاحظه کنید این یک انسان است که بعد از شهادت امام حسین و اسارت فرزندان آن بزرگوار رسیده است. از بصره تا کربلا مسافت زیادی است.

همین که او شنید امام حسین به کربلا آمده حرکت کرد، اما وقتی شنید امام حسین به شهادت رسیده است شمشیر کشید و عده زیادی را به درک واصل کرد.

«هفهاف» یکی از جنگجویان مشهور عرب بوده است. بعضی از آقایان نظیر «مرحوم تستری» می‌نویسد که ماجرای «هفهاف» سندی ندارد، اما این هم سند روایت است.

ظاهراً ایشان به کتاب «شجری» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است برخورد نکرده است. «شجری» تفکرات زیدی دارد و کتاب ایشان هم کتاب معتبر اهل سنت است.

کتاب‌های دیگر هم مفصل این قضیه را نقل کردند، اما ایشان متوفای 499 هجری است و متعلق به قرن هفتم و هشتم و دهم نیست.

این یک سعادتی است. ببینید چقدر زیبا و عالی است! انسان به این سعادت عشق می‌ورزد. امام حسین به افراد دیگر می‌فرمایند که مرا یاری کنید، اما آنها بدهی و اهل و عیال را بهانه می‌کنند.

حضرت سیدالشهدا فرد دیگری را به یاری دعوت کردند، اما او گفت: من مشکل دارم، اما اسب خوب و شمشیر تیزی دارم. حضرت فرمودند: من به اسب و شمشیر تو نیازی ندارم. بلند شو و از نزد ما برو!

این هم اقدام «هفهاف» که بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا به یاری حضرت آمدند. واقعاً هنیئا له، هنیئا له، هنیئا له!

مجری:

بسیار عالی و زیبا بود. شبهاتی که دارد بی شمار به سمت مکتب اهلبیت و حق می‌آید ندای «هل من ناصر» هست. ان شاءالله بتوانیم از این فرصت‌ها استفاده کنیم و به ندای اماممان لبیک بگوییم.

اگر این فرصت‌ها را از دست بدهیم، بعداً همانند افرادی که از آنها نام برده شد چیزی جز پشیمانی برای ما نخواهد داشت.

از این لحظه به بعد به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم. تماس‌های زیادی داریم. ان شاءالله فرصت داشته باشیم صدای همه عزیزان را بشنویم.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقا سعید از تهران پشت خط هستند. آقا سعید در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا سعید از تهران – اهل سنت):

سلام علیکم جناب آقای مرعشی عزیز.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد سلام عرض کردم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم آقا سعید گل.

بیننده:

شبتان بخیر. حضرت استاد وقتی شما را می‌بینیم خوشحال می‌شویم. ان شاءالله که خداوند به شما سلامتی بدهد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

شما بزرگوارید، لطف دارید.

مجری:

آقا سعید عذرخواهی می‌کنم به جهت اینکه تعداد تماس‌ها زیاد است، لطف کنید مختصراً بفرمایید.

بیننده:

حضرت استاد ما قولی از جنابعالی گرفته بودیم که با یکی از کارشناسان حول قضیه شرک و توحید مناظره‌ای داشته باشیم.

می‌خواهیم ببینیم اصلاً شرک و توحید در عقاید دین امامیه به چه معناست و درواقع انسان مسلمان شیعه امامیه چه کاری کند به او مشرک می گویند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ایرادی ندارد. ما برنامه‌ای ردیف می‌کنیم. هرکدام از آقایان آمادگی داشته باشند من در حضور مردم قول می‌دهم جلسه‌ای بگذاریم و زمانی به شما اختصاص می‌دهیم و زمانی هم کارشناسان ما صحبت کنند.

ما پیشنهاد شما را قبول داریم و از این پیشنهاد خیلی خوشحالیم. اصلاً ما عاشق اینطور پیشنهادات هستیم.

بیننده:

می‌توان گفت این روحیه به چالش طلبیدن در وجود جنابعالی منحصر به فرد است. واقعاً تا جایی که من بین آقایان می‌بینم، هیچکسی نمی‌آید اینطور دعوت به مناظره کند.

من دیشب به همکار شما گفتم: واقعاً شخصیت حاج آقا برای بنده قابل احترام است، به این دلیل که ولو اینکه من اعتقادات ایشان را قبول نداشته باشم ایشان می گویند بیایید صحبت کنید و اگر حرفی دارید بزنید. من الآن چند دقیقه می‌توانم مزاحم شوم؟

مجری:

اگر شما سؤالی دارید سؤالتان را در یکی دو دقیقه بپرسید، سپس عزیزان دیگر را هم وصل می‌کنیم و پاسخ‌ها را پشت سر هم می‌دهیم.

بیننده:

شما می دانید که سؤال ما تنها سؤال نیست. ما دوست داریم خودمان هم جوابی بدهیم.

مجری:

ظاهراً صحبت شما طول می‌کشد و الآن فرصت آن نیست.

بیننده:

من هفته بعد زنگ می‌زنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

هفته بعد زودتر زنگ بزنید. اگر قبل از ساعت 10 تماس بگیرید، من از خدمت حضرتعالی بیشتر استفاده می‌کنم.

بیننده:

حضرت استاد من منتظر یک برنامه مناظره با یکی از اساتید شما هستم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حضرتعالی و دیگر دوستانی که همفکر حضرتعالی هستند، ما خوشحال می‌شویم و از دور هم پیشانی شما را می‌بوسیم که تلاش دارید این بحث‌های گفتگو و مناظرات باشد.

این مال ما نیست، ما که خاک زیر پای پیغمبر اکرم هم نمی‌شویم. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن عظمت می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.

سوره سبأ (34): آیه 24

بنده گمان نمی‌کنم از این آیه صریح‌تر که رسول اکرم تواضع خود را بیان کرده باشند داشته باشیم. واژه تواضع نمی‌تواند این عظمت رسول اکرم را بیان کند. رسول اکرم می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

بیایید با هم بحث کنیم. یا من در گمراهی هستم و شما در هدایت هستید یا من در هدایت هستم و شما در گمراهی هستید. بیایید همدیگر را روشن کنیم.

ما از این روحیه جنابعالی تشکر می‌کنیم و از درخواست شما هم استقبال می‌کنیم. ان شاءالله ترتیب این مناظره را می‌دهیم و در جلسه بعد هم به سؤال حضرتعالی پاسخ می‌دهیم.

بیننده:

خواهش می‌کنم، زنده باشیم.

مجری:

آقا سعید عزیز از تهران در خدمت شما خواهیم بود. آقا امین از تهران پشت خط هستند. آقا امین در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا امین از تهران – شیعه):

سلام، خسته نباشید.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله، سلامت باشید.

بیننده:

حاج آقا خدمت شما هم سلام عرض می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

اتفاقی برای من افتاده است که می‌خواستم آن را در یک دقیقه تعریف کنم و بعد صحبت‌های حاج آقا را می‌شنویم. ما به شبکه شما و حاج آقا اطمینان داشتیم، اما با اتفاقی که افتاد دیگر به شما یقین حاصل کردیم.

شما همه چیز را تمام کردید. هم توضیحاتی که می‌دهید و هم تصاویر کتاب که نشان می‌دهید.

من سه شنبه به «شبکه کلمه» برنامه «تریبون آزاد» زنگ زدم که «سید عقیل هاشمی» روی خط می‌آید و برنامه دارد. اگر پانزده دقیقه آخر را ببینید صحبت‌های من موجود هست.

ایشان یک عالمه مطالب در رابطه با سبأ یهودی و شیعه گفت. من زنگ زدم و گفتم: مطالبی که می‌زنید سندش کجاست؟! او یک صفحه نشان داد و گفت: این هم سند روایت!

من گفتم: سلسله راویان روایت را نشان بده. او گفت: راویان روایت موجود نیست، چکار کنم!!

من کاملاً متوجه شدم حرف‌هایی که این شبکه می‌زنند پوچ است و هیچ پایه و اساسی هم ندارد. من از برنامه شما تشکر می‌کنم و بیننده دائمی برنامه‌های شما هم هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. آقا امین موفق باشید، دعایمان بفرمایید و از دوستان هم بخواهید اگر سؤالی دارند با ما تماس بگیرند. من از حضرتعالی به عنوان یک برادر تقاضا می‌کنم عزیزانی که قدری گرفتار شبهات شبکه‌های وهابی شدند را با شبکه ما آشنا کنید.

همانطور که مقام معظم رهبری هم گفتند: فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. تعدادی از جوانان ما شبهاتی در ذهن دارند و جایی را هم برای طرح این شبهات پیدا نمی‌کنند.

حال بنده نمی‌خواهم ادعای چندانی کنم، اما حداقل در طول این چهل سال کم و بیش تجربه‌ای پیدا کردیم. اگر این افراد را می‌شناسید از آنها بخواهید با ما در ارتباط باشند و اگر سؤال یا شبهه‌ای دارند مطرح کنند، ما در خدمتشان هستیم.

مجری:

تشکر می‌کنیم آقا امین عزیز که این تجربه‌شان را هم به اشتراک گذاشتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما از دوستان رصد هم درخواست می‌کنیم صحبت‌های آقا امین با «شبکه کلمه» را استخراج کنند. دوستان زحمت بکشند کلیپ ایشان که سه شنبه بوده است را از واحد رصد بگیرند و به من بدهند تا ببینیم صحبت ایشان در چه زمینه‌ای بوده است.

مجری:

بسیار عالی. آقای عزیزی از قزوین پشت خط هستند. آقای عزیزی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای عزیزی از قزوین – شیعه):

سلام علیکم.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حاج آقا حسینی خدمت شما سلام عرض می‌کنم. ما به شما افتخار می‌کنیم که نه تنها جلوی وهابیت بلکه جلوی تمای کفر ایستادید.

من از خدمت شما سؤالی داشتم. آنطور که شنیدم «وهب» تقریباً هم سن و سال امام حسین (علیه السلام) بوده است.

روزی که «مظاهر» امام حسین و امام حسن و رسول خدا و امیرالمؤمنین را به منزل خود دعوت کرده بود، «وهب» به خاطر خوشحالی و علاقه دیدن امام حسین از پشت بام افتاد و از دنیا رفت. خداوند به خاطر امام حسین لطف دیگری کرد و «وهب» دوباره به دنیا آمد.

مسئله دیگر اینکه اگر انسانی قابل هدایت باشد، خداوند او را هدایت می‌کند. خداوند «وهب نصرانی» را آخرین لحظه هدایت کرد، اما کسی که در رکاب امیرالمؤمنین بود آخرین لحظه خراب شد. با تشکر از تمامی برنامه‌هایتان و خسته نباشید به شما.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. دوستان برای اینکه فرمایش عزیزمان از قزوین قدری روشن شود، کتاب «مقتل خوارزمی» را ملاحظه کنند. «خوارزمی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. ایشان در جلد دوم صفحه 15 را ملاحظه کنند.

در این کتاب آمده است که «وهب» با مادرش در کربلا بود. روز عاشورا مادر گفت: پسرم! بلند شو و امام حسین را یاری کن. «وهب» گفت: قطعاً امام حسین را یاری می‌کنم. «وهب» رفت جنگید و تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد را به درک واصل کرد.

جالب اینجاست که «وهب» برگشت و گفت: مادر از من راضی شدی؟! مادر گفت: هرگز از تو راضی نشدم. تا در رکاب امام حسین به شهادت نرسی و به خونت غوطه ور نشوی از تو راضی نمی‌شوم.

همسر «وهب» گفت: اگر تو شهید شوی من بیوه می‌شوم و گرفتار می‌شوم. مادر «وهب» گفت: پسرم حرف تازه عروس خود را رها کن و برو!

«وهب» رفت و اولین کسی بود که دست راست او را قطع کردند. قضیه ایشان قبل از شهادت حضرت قمر بنی هاشم است. «وهب» با دست چپ جنگید و دست چپ او را هم قطع کردند.

مادر «وهب» بالای سرش آمد، سرش را به دامن گرفت. در بعضی از مقاتل آمده است که وقتی سر «وهب» را بریدند، به طرف مادرش پرت کردند. مادر سر «وهب» را برگرداند و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم!!

مادر «وهب» عمود خیمه را برداشت، به سوی لشکر عمر بن سعد حمله کرد و دو نفر از سپاهیان را به درک واصل کرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: مادر «وهب» را برگردانید، جهاد از زنان برداشته شده است.

واقعاً عشق بازی در کربلا چکار کرده است! دوستان ما یک مرتبه این قضایا را می گوییم و می‌شنویم، اما یک مرتبه در عمق قضایا می‌رویم.

دست «وهب» را قطع کردند، او را تکه تکه کردند و مادر بالای سرش آمده است. سر بریده فرزند را به طرف مادر می‌اندازند، اما مادر سر فرزندش را پرت می‌کند و می‌گوید: چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم! معرفت و شناختن امام این است.

مجری:

بسیار زیبا، جناب آقای عزیزی از قزوین از شما تشکر می‌کنیم که این مطلب را هم مطرح کردید. ذیل سندی که حضرت استاد نشان دادند مطلب حضرتعالی هم به چشم می‌خورد. آقای محمدی از اصفهان پشت خط هستند. آقای محمدی در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم مجری محترم جناب آقای مرعشی و حضرت آیت الله قزوینی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

شب شما بخیر و تشکر از برنامه خوب شما. من یک سؤال دارم که در ارتباط با یک سند هست. حال نمی‌دانم برنامه شما اجازه می‌دهد که سند پیدا شود یا خیر.

دیروز یا پریروز کلیپی پخش شد که بسیار زیبا بود. آیت الله بشیر نجفی در رابطه آیه‌ای از سوره مبارکه زمر که می‌فرماید:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً)

و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 71

و:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً)

و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 73

فرمودند (سِیقَ) به معنای رانده شدن است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

البته من هرچه گشتم سند این مطلب را پیدا نکردم. من هم به دنبال این بودم که سند این مطلب را پیدا کنم و به دوستان هم گفتم ایشان برای فرمایش خود سند نداده است. خیلی حرف زیبایی است!

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا) این معناست که اهل جهنم را کشان کشان به طرف جهنم می‌برند و این درست است، اما ایشان می‌گفت که بهشتیان را کشان کشان به طرف بهشت می‌برند.

آیت الله بشیر نجفی می‌گفت: من در روایتی دیدم که امام حسین آمد و مردم محو جمال امام حسین بودند.

مجری:

ظاهراً ایشان از کتاب «کامل الزیارات» نقل کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عرض کردم که من مدرک روایت را ندیدم. بنده کلیپ این مطلب را دیدم، اما مدرک آن را ندیدم.

مجری:

ظاهراً «حداث الحسین» در کتاب «کامل الزیارات» چنین تعابیری را دارند. جناب آقای محمدی هم همین مطلب را نقل می‌کردند.

بیننده:

عرضم این است که اگر مدرک این روایت پیدا شود خیلی جانبخش است. دقیق‌ترین جوابی که می‌شود داد با این سند است.

جواب روایاتی که در کتب تفسیر بود به انسان جان نمی‌داد، اما فرمایش حاج آقا خیلی عالی و دلچسب بود. این بهترین جوابی بود که این آیه از نظر علمای شیعه دارد. حال حاج آقا و شما بهتر مستحضرید. از برنامه خوبتان ممنونم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم.

مجری:

سلامت باشید، خدا حفظتان کند. آقای محمدی عزیز از اصفهان همراه ما بودند. نسبت به این مطلب هم باید بگوییم که اینها تجربه‌هایی هست.

الحمدلله امشب هم عزیزانی که همراه ما بودند این تجربه‌ها و این شنیده‌ها و این مشاهدات خودشان را بیان کردند که بسیار به جا و قابل استفاده هست و نشان دهنده اهمیت دهی شما و دغدغه شما نسبت به این مطالب هست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای محمدی این تعبیر در کتاب «کامل الزیارات» آمده است. وقتی امام حسین به آنجا می‌آید، مردم محو جمال امام حسین می‌شوند.

«یقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»

به آنها گفته می‌شود که به طرف بهشت بروید.

«بفَیأْبَوْنَ وَ یخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ»

مردم ابا می‌کنند و می گویند ما نمی‌خواهیم به طرف بهشت برویم. سخنان و نگاه به امام حسین برای ما بهشت است.

«وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِین»

حوری‌ها می‌آیند و می گویند که ما مشتاق زیارت شما هستیم.

«فَمَا یرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیهِمْ»

آن‌ها با دیدن حوری‌ها هم سرهای خود را بالا نمی‌آورند.

کامل الزیارات، نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 81، ح 6

این تعبیر در این کتاب است. شاید آیت الله بشیر نجفی نظرشان به این روایت بوده است.

مجری:

بسیار زیبا و قابل لذت بردن هستند این تعابیری که نسبت به این وجودهای نورانی مشاهده می‌کنیم.

حضرت استاد تشکر می‌کنم، بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند.

همچنین عذرخواهی کنم از همه عزیزانی که پشت خط بودند و متأسفانه فرصت کم آمد و نتوانستیم در خدمتتان باشیم. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید.

اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

بسم الله الرحمن الرحیم

23/05/1401

موضوع: جهل به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

ایام سوگواری سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین را به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محضر همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

ان شاءالله که عزاداری‌هایتان و تعظیم شعائرتان مورد قبول درگاه الهی واقع شده باشد و توانسته باشیم در این ایام قلب‌های خودمان را به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین گره زده باشیم.

الحمدلله در این ایام با ویژه برنامه «مع امام منصور» که شبکه تدارک دیده بود همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بودید. این هفته روال عادی برنامه‌ها را از سر می‌گیریم.

البته فضا، فضای حسینی هست. فضا، فضای محرم و صفر هست و فضای بحث ما هم قطعاً تحت تأثیر همین مناسبت قرار خواهد گرفت با این تفاوت که نام برنامه به معنای رسمی ویژه برنامه نیست.

ما با برنامه «حبل المتین» در خدمتتان هستیم. ان شاءالله بتوانیم برنامه‌ای را تقدیمتان کنیم که مرضی درگاه الهی و وجود نازنین حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

به رسم یکشنبه شب‌ها در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم و از ایشان می‌خواهیم در ابتدای برنامه مثل همیشه دل‌های ما را روانه کنند به سمت مادر حضرت سیدالشهدا حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) و استفاده کنیم. سلام عرض می‌کنم، خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم و در محضرتان هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی تسلیت عرض می‌کنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند، خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

ما طبق برنامه همیشگی، اظهار ارادتی به ساحت مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) انجام می دهیم و خودمان و شبکه و دست اندرکاران و بینندگان عزیز و شیعیان امیرالمؤمنین را بیمه حضرت فاطمه زهرا می‌کنیم.

ز دست مردم یثرب چه آمد بر سرت مادر

که مرگ خویش را کردی طلب از داورت مادر

از این پهلو به آن پهلو مپیچ ای غم گسار من

مبادا صدمه بیند زخم‌های پیکرت مادر

تو بین دشمنان کردی حمایت از علی من هم

جدا یک دم نگردم از کنار بسترت مادر

تو کردی پاک از چشم علی اشک غم و من هم

بگیرم اشک مظلومی ز چشمان ترت مادر

نه تنها من، در و دیوار این غم خانه می‌گرید

گهی بر تو گهی بر غصه‌های رهبرت مادر

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

یا رب الزهراء بحق الزهراء إشف صدر الزهراء بظهور الحجة

حضرت استاد طبق وعده‌ای که حضرتعالی دادید بشنویم از حضرت حجت، التیام بخش غم‌ها و دردهای سینه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ویژگی‌های حکومت حضرت ولی عصر سخن بسیار زیاد است، اما من با توجه به بحث‌هایی که قبلاً هم داشتیم چند نکته‌ای را خدمت عزیزان عرض کنم.

یکی از نکاتی که بسیار مورد توجه ما در دعای عهد می‌گیرد، این است که با خداوند متعال عهد می‌بندیم.

نقل شده است اگر کسی چهل روز دعای عهد را قرائت کند، خداوند عالم یا توفیق درک ظهورش را می‌دهد یا اگر از دنیا برود او را جزو کسانی قرار می‌دهد که رجعت کنند و ظهور را درک کنند.

در دعای عهد که من آن را از کتاب «بحارالانوار» می‌آورم، جلد 53 صفحه 96 بعد از آنکه به حضرت سلام و درود می‌فرستیم می گوییم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا»

خدایا امروز صبح گاهان با حضرت مهدی تجدید بیعت می‌کنم. نه تنها امروز بلکه در تمام عمرم عهد و پیمان می‌بندم و بیعتی بر گردنم قرار می‌دهم که هرگز بیعت شکنی نکنم و از بیعت سرپیچی نکنم.

در اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول این است که در فرازی از این دعا آمده است:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ»

خدایا مرا از انصار و یاران حضرت مهدی قرار بده.

بنده بازهم جمله‌ای که همیشه از آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) شنیدم تکرار می‌کنم. ایشان بارها می‌فرمودند: هروقت برای فرج حضرت ولی عصر دعا می‌کنید، برای فرج خودتان هم دعا کنید. معلوم نیست بعد از آمدن حضرت ما چه سرنوشتی خواهیم داشت.

بسیاری از افرادی که عزیز و گرامی هستند و مقامات بالایی دارند و به خودشان می‌بالند، در زمان ظهور حضرت ولی عصر به خاطر بعضی از کارهای نادرستی که انجام دادند، ذلیل خواهند شد.

بعضی از افرادی که مردم در جامعه برای آنها ارزشی قائل نیستند و به آنها توجه ندارند و سلامشان را هم به زحمت جواب می‌دهند، در دوران حضرت ولی عصر عزت و شوکت و مقام پیدا می‌کنند.

(إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم)

ولی گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

سوره حجرات (49): آیه 13

ما از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از یاران و انصار حضرت ولی عصر قرار بدهد. در ادامه می گوییم:

«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ»

ما را از کسانی قرار بده که از حضرت دفاع کنیم.

بینندگان عزیز آیا ما امروز این چنین هستیم که از حضرت دفاع کنیم؟! به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. این همه هجمه‌ها توسط شبکه‌ها و معاندین متوجه مذهب اسلام و مکتب اهلبیت و قیام سیدالشهدا می‌شود. آیا ما چقدر توانستیم از ساحت امامت دفاع کنیم؟!

«وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ»

و در برآوردن حوائج حضرت سبقت بگیریم.

اگر حضرت ولی عصر دستوری می‌دهند و ده نفر در مجلس حضور دارند، تلاش کنیم اولین نفر باشیم نه دومین نفر یا سومین نفر!

«وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ»

جزو حمایت کنندگان حضرت باشیم و آنچه حضرت ولی عصر اراده می‌کند را برآورده کنیم.

نه تنها حضرت خواسته‌ای را به لفظ می‌آورند. باید ارتباط معنوی ما با حضرت ولی عصر طوری باشد که آنچه از خطورات حضرت می‌گذرد از او هم آگاه باشیم. به مجرد اینکه حضرت ولی عصر اراده می‌کند قبل از آنکه به زبان بیاورد، تلاش کنیم اراده حضرت را در خارج محقق کنیم.

«وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیه»

خدایا ما را جزو کسانی قرار بده که در رکاب حضرت به شهادت می‌رسند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 96، ح 111

امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم این توفیق را به ما عنایت کند و بتوانیم از یاران حضرت بقیة الله الأعظم و از سبقت گیرندگان به دستورات حضرت و از سبقت گیرندگان اراده‌های باطنی حضرت باشیم.

مجری:

الهی آمین، ان شاءالله. بسیار بحث مهمی است که انسان دعا کند در رکاب امام زمانش باشد. حتماً عزیزان بیننده هم موافق هستند که در این ایامی که در آن قرار داریم ما همین بحث را به مبحث مورد نظر خودمان گره بزنیم.

بالاخره در طول تاریخ زیاد داشتیم افرادی که ادعا می‌کردند ما می‌توانیم در رکاب امام زمان باشیم، اما نتیجتاً اتفاق دیگری افتاد. نمونه این افراد در جریان عاشورا هستند.

ما می‌خواهیم یک آسیب شناسی انجام بدهیم و ببینیم علت اساسی و بنیادی افرادی که می‌خواستند همراه حضرت باشند، اما نتوانستند چه بود. علت اساسی تمرد از فرمان حضرت سیدالشهدا چه بوده است؟!

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

مشکلات زیادی بعد از رسول اکرم یا حتی در زمان رسول اکرم پیش آمد. سرپیچی‌های زیادی از دستور نبی گرامی اسلام شد که «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتب آنها را نقل کرده‌اند.

ما به بینندگان عزیز قول داریم تفاوت میان اهلبیت و اصحاب را از منظر قرآن کریم، سنت و حقایق تاریخی مطرح کنیم.

می‌خواهیم ببینیم واقعاً کدام یک از این دو دسته شأنیت برای مرجعیت علمی دارند. ما در این زمینه مفصل بحث می‌کنیم. رسول اکرم در قضیه جنگ احد فرمودند:

«اللهم إنی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ یعْنِی أَصْحَابَهُ»

خدایا من از آنچه اصحاب من انجام دادند برائت می‌جویم.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1032، ح 2651

در جنگ احد در نتیجه یک سرپیچی و نافرمانی، بیش از هفتاد تن از عزیزان رسول گرامی اسلام به شهادت رسیدند. صحابه در قضیه فتح مکه سرپیچی کردند به طوری که «أم سلمه» گفت:

«من أغضبک أغضبه اله»

چه کسی تو را به غضب آورده است، خدا او را به غضب آورد.

منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 315

همچنین در قضیه حج تمتع از قول عایشه نقل می‌کنند که خطاب به رسول اکرم گفت:

«من أَغْضَبَک یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

یا رسول الله! چه کسی تو را به غضب آورده است. خدا او را وارد آتش جهنم کند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 879، ح 1211

این‌ها واقعیات تاریخ است. بعد از شهادت رسول اکرم هم مشخص شد. در اینجا یک مسئله مهم است و آن عدم شناخت و معرفت از جایگاه پیامبر و امام است. سرمنشأ تمامی این قضایا جهل به مقام پیغمبر اکرم و امام است. وقتی خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فیها أَبَدا)

و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن او است، جاودانه در آن می‌مانند.

سوره جن (72): آیه 23

و:

(إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا)

آن‌ها که خدا و پیامبرش را ایذاء می‌کنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور می‌سازد، و برای آنان عذاب خوار کننده‌ای آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه 57

ملاحظه کنید که خداوند متعال خدا و رسولش را در کنار هم می‌آورد. همچنین خداوند متعال در آیه شریفه:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.

سوره مائده (5): آیه 55

ولایت خدا در کنار ولایت رسول اکرم و ولایت امیرالمؤمنین قرار می‌گیرد. در حقیقت این افراد خدا را خوب نشناخته بودند. اگر صحابه خدا را خوب شناخته بودند و قرآن را خوب مطالعه کرده بودند، این مسائل اتفاق نمی‌افتاد.

عمدتاً بحث معرفت مطرح است. اگر امروز هم معرفت برای ما نباشد، زمانی که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید معلوم نیست ما جزء کسانی هستیم که به سپاه حضرت ولی عصر می‌پیوندد یا خدای ناکرده به سپاه مخالفین حضرت ولی عصر می‌پیوندد.

بنده به یکی از مسئولین رسانه گفتم: در ایام غدیر و ایام عاشورا برنامه‌های خوبی دارید. برنامه‌های شادی و عزاداری خوب است، اما آنچه أس اساس غدیر و عاشورا هست و پیام غدیر و پیام عاشورا را می‌رساند این است که معرفت مردم را بالا ببریم.

باید شناخت مردم را از خداوند متعال و ائمه اطهار و نبی گرامی اسلام بالا ببریم تا جایگاهشان معلوم شود. اگر مقام ائمه اطهار را بالا بردیم، گریه مردم گریه عاشقانه و با معرفت می‌شود.

وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) در کنار جنازه قطعه قطعه شده حضرت سیدالشهدا قرار می‌گیرند، دیدند که حضرت نه سری در بدن دارد و نه دست و پایی. تمامی اجزاء حضرت جدا شده و قطعه قطعه شده بود. حضرت زینب خطاب به رسول اکرم فرمودند:

«جدا! یا رسول الله! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسینک مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء مسلوب العمامة والرداء»

اللهوف فی قتلی الطفوف، نویسنده: السید ابن طاووس (مترجم: بخشایشی)، ص 9

واقعاً قلب انسان به درد می‌آید. نقل شده است که حضرت سید الساجدین با دیدن این منظره منقلب شدند که نزدیک بود که روح از بدنش مفارقت کند. حضرت زینب اشاره کردند و فرمودند: چه حالی است در شما می‌بینم! حضرت سجاد (علیه السلام) فرمودند: عمه جان! من دیدم که با حجت خداوند چکار کردند.

حضرت سید الساجدین نمی‌فرماید که با پدر من چکار کردند و کاری با بحث ابوت و بنوت ندارند، بلکه می‌فرمایند که ببینید با حجت الهی چکار کردند.

بارها نقل کرده‌ایم «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «علل الشرایع» جلد اول صفحه 9 روایتی صددرصد صحیح از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند:

«مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»

خداوند عالم بشر را نیافریده است مگر برای معرفت و عبادت.

علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 9، ح 1

هدف خلقت معرفت است. خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید:

«کنت کنزاً مخفیاً، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لأن اعرف»

من کنز مخفی بودم، خلائق را آفریدم تا مرا بشناسند.

الذریعة إلی حافظ الشریعة، نویسنده: جیلانی، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، محقق / مصحح: درایتی، محمد حسین، ج 1، ص 421، باب شرح الخطبة من کتاب بحار الأنوار

«فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»؛ اگر خدا را شناختند عبادت می‌کنند یک رکعت نماز بامعرفت از هزار رکعت نماز بی معرفت بالاتر است. اصلاً قابل مقایسه نیست، اهلبیت به عنوان مثال برای ما بیان می‌کنند. یکی از اصحاب از امام صادق پرسید:

«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»

یابن رسول الله! پدر و مادرم فدایتان معرفت الله چیست؟

«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1

معرفت خدا تنها منحصر به شناخت امام زمان است. اگر کسی امام عصر خود را شناخت قطعاً خداوند را شناخته است، زیرا ائمه اطهار مظهر تجلی تمام اسماء و صفات حق هستند.

خداوند عالم هرچه کمالات داشت را به لطف خود به ائمه اطهار (علیهم السلام) عنایت کرده است با این تفاوت که کمالات خداوند ذاتی است، اما کمالات ائمه اطهار اعطایی است. ما در زیارت رجبیه هم می‌خوانیم:

«لَا فَرْقَ بَینَک وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک وَ خَلْقُک فتقها وَ رَتْقُهَا بِیدِک»

إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 2، ص 646، فصل فیما نذکره من الدعوات فی أول یوم من رجب و کل یوم منه

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:

«نزّلونا عن الرّبوبیة و قولوا فینا ما شئتم»

ما را از مرتبه ربوبیت پایین بیاورید و در فضیلت ما هرچه می‌خواهید بگویید.

منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، نویسنده: شیخ بهایی، محمد بن حسین، مترجم: بسطامی، علی بن طیفور، مقدمه 2، ص 33، فصل 2

ما رویات متعدد از ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که فرمودند هرگز عقل شما به مقامی که خداوند به ما داده است نمی‌رسد.

حضرت در حدیث «سلمان» و «ابوذر» و معرفت نورانی می‌فرمایند که ما را اینطور بشناسید، یعنی احساس کنید که عقل شما از شناخت جایگاه ما عاجز است. اگر ما را چنین شناختید حق معرفت را انجام دادید.

حضرت به صراحت می‌فرمایند که شما هرچه در رابطه با جایگاه و فضائل و مقام ما بگویید، مقام ما بالاتر از آن است. چیزی که به ذهن شما می‌رسد، کمالاتی است که ذهن شما تصور می‌کند.

همانطور که در رابطه با توحید از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که می‌فرماید: مورچه‌ها تصور می‌کنند خداوند عالم نستجیر بالله دو شاخ دارد، زیرا از دیدگاه مورچه داشتن شاخ بالاترین مرتبه کمال است.

عقلای شما هم زمانی که خدا را توصیف می‌کنند، شبیه تصور مورچه است. آن‌ها چیزهایی را کمال تصور می‌کنند و می گویند که خداوند عالم این کمالات را دارد.

مرحوم آیت الله مجتهدی اصفهانی (رضوان الله تعالی علیه) کتاب تفسیری دارد. ایشان در تسبیحات اربعه تحلیل زیبایی دارد و برای کسانی که مبتدی هستند بسیار خوب است. ایشان می‌نویسد که ما می گوییم: «سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله اکبر».

«سبحان الله» به این معناست که خداوند عالم از هر عیبی که تصور می‌کنید منزه است. «الحمدلله» به این معناست که تمام کمالاتی که ما آن را تصور می‌کنیم خداوند داراست.

«لا إله إلا الله» به این معناست که تنها کسی که از همه عیب‌ها پاک است و همه کمالات را داراست تنها خداوند است. «الله اکبر» به این معناست که آنچه گفتیم با توجه به درک و عقل خود گفتیم. خدایا تو بالاتر از اینها هستی.

آنچه که گفتم تمام کمالات را داری و از تمام عیب‌ها منزه هستی و تنها تو هستی هم بالاتر هستی. خداوند عالم بالاتر از این است که به وصف بیاید. اگر ما خداوند متعال و ائمه اطهار را این چنین شناختیم، معرفت پیدا کرده‌ایم.

اگر چنین نشناختیم راه کسانی را می‌رویم که چه در زمان رسول اکرم و چه در زمان امیرالمؤمنین و چه در زمان ائمه اطهار را حضرت جنگیدند. با چه کسی می‌جنگیدند؟! آیا امیرالمؤمنین حق شما را خورده است؟! آیا ارثی از امیرالمؤمنین طلب دارید؟! آیا حضرت عدالتی را اجرا نکرده یا ظلمی در حق شما مرتکب شده است؟!

چه نقطه ضعفی می‌توانید در زندگی امیرالمؤمنین پیدا کنید که به خاطر آن بخواهید از حضرت تبعیت نکنید؟!! مشکل این است که معرفت نیست و جایگاه امام روشن نیست.

مجری:

بسیار نکته ظریفی است. ما هیچگاه از این زاویه به بحث نگاه نمی‌کنیم. بالاخره همیشه می گوییم ابتدا انسان باید نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند، بعد نسبت به پیغمبر اکرم و بعد نسبت به ائمه اطهار.

تا به حال هیچگاه اینطور نگاه نکردیم که ما اگر معرفتمان نسبت به ائمه اطهار و اولیاء الله معرفت کاملی شود، معرفتمان نسبت به رسول الله (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال کامل می‌شود.

همین مشکلی است که بسیاری از مخالفین به همین برخوردند. آن‌ها نتوانستند قدر اولیاء اصلی را بدانند و نهایتاً برای خداوند چیزهایی تصور کردند که واضح البطلان است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته ظریفی در اینجا مطرح است که عزیزان به آن دقت کنند. در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 144 حدیث 4 روایت صحیحی آمده است. روایتی از امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:

(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها)

و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید.

سوره اعراف (7): آیه 180

آمده است. در دعای جوشن کبیر هزار اسم خداوند متعال است که همگی اسماء الله است. امام صادق فرمودند:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

اولین ظهور از نور حق و ذات حق نور حضرت محمد و آل محمد است. (الْأَسْماءُ) متأخر از او هستند. به برکت وجود نوری اهلبیت (الْأَسْماءُ) آفریده شده‌اند. البته مراد از (الْأَسْماءُ) اسمائی است که عین ذات است.

ما می گوییم خداوند عالم علیم است و علم او عین ذات اوست. ما می گوییم خداوند عالم قادر است و قدرت عین خداوند است. این‌ها بحث جدایی هستند. در مقابل یک مرتبه قرآن کریم می‌فرماید:

(إِنَّ اللَّهَ لا یخْفی عَلَیهِ شَی‌ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماء)

هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی‌ماند. (بنا بر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.)

سوره آل عمران (3): آیه 5

و:

(وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِین)

و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).

سوره بقره (2): آیه 19

و:

(إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور)

خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.

سوره آل عمران (3): آیه 119

این غیر از آن علیم است. ما قدری در خداشناسی هم مشکل داریم. ان شاءالله اگر توفیقی داشته باشیم در رابطه با بحث توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید اسمائی و توحید افعالی صحبت خواهیم کرد.

ما معمولاً در توحید افعالی خیلی مشکل داریم. خداوند عالم در قرآن کریم در رابطه با توحید افعالی می‌فرماید:

(وَ اللَّهُ خَلَقَکمْ وَ ما تَعْمَلُون)

با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی را که می‌سازید!

سوره صافات (37): آیه 96

من که حرف می‌زنم یا حرکت می‌کنم خدا مرا آفریده است. «بحول الله و قوته أقوم و أقعد و أرکع و أسجد». به حول قوه الهی سجده می‌کنم، رکوع می‌روم، می‌ایستم، می‌نشینم و حرکت می‌کنم. هرچه هست مال اوست.

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.

سوره بقره (2): آیه 115

اگر خداوند عالم بخواهد که من حرف بزنم، هزار واسطه از ذات حق ربوبی هست تا من این کلمه را بیان کنم. تنها در منتهی الیه اسباب و مسببات خداوند عالم چیزی قرار داده است تا تکلیف روشن شود و بهشتی و جهنمی بودن روشن شود.

خداوند عالم اراده کرده است من با اراده خودم بگویم «الله» و با اراده خودم بگویم شیطان! خداوند اراده کرده است که من با اراده خودم به طرف الله حرکت کنم و با اراده خودم به طرف شیطان حرکت کنم.

هزاران اسباب و مسببات همگی دست اوست. تنها علت اخیره برای این است که تکلیف روشن شود. گاهی اوقات خداوند عالم اراده می‌کند و عقل‌ها از کار می افتد. شخص کاری انجام می‌دهد و بعد حیران می‌ماند که این چه کاری بود انجام دادم.

خداوند عالم همان اراده را هم سلب می‌کند. چنین نیست که خداوند عالم قادر بر تغییر اراده ما نباشد. این همان توحید افعالی است. امام صادق (علیه السلام) در این روایت می‌فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

«الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

خدا جز با معرفت ما هیچ عملی را از هیچ احدی قبول نمی‌کند.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

حضرت به صراحت می‌فرمایند اسماء حسنی خداوند ما هستیم. شما «یا الله» بگویید یا «یا علی» بگویید. شما «یا رحمن» بگویید یا «یا حسین» بگویید. همگی اینها اسماء حسنی الهی هستند.

ما به عنوان «یا حسین» می گوییم جسم ظاهری که دارای دست و پا و گوش و چشم و اینهاست نیست. مراد ما از «یا حسین» وجود نوری است که در این جسم مادی قرار گرفته است.

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فیها اسْمُه»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

وقتی که ما «یا صاحب الزمان» می گوییم اگر مرادمان جسم مادی حضرت ولی عصر باشد، حضرت با ما چه فرقی دارند؟! مراد مقام نورانی است که در این جسم مادی هست که تمام تدبیر عالم به عهده اوست.

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم»

ارادت خدا در امور عالم ابتدا به قلب شما نازل می‌شود و از آنجا صادر می‌شود.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 4، ص 576، ح 2

اگر ما «یا حسین» می گوییم، «یا حسین» گفتن ما عین توحید است. اگر نستجیر بالله کسی امام حسین را مستقل از خداوند تصور کند شرک و بت پرستی است و در او شکی نیست.

حضرت عیسی از نظر جسمی با دیگران هیچ فرقی نمی‌کند. حضرت عیسی همانند دیگران می‌خورند، همانند دیگران می‌خوابند، همانند دیگران راه می‌روند، همانند دیگران آب می‌نوشند.

تمامی کارهای حضرت عیسی همانند دیگران است، اما به اذن الله اراده نوری می‌کند و مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد شفا می‌دهد.

اگر ما می گوییم: یا حضرت عیسی پدر مرا که از دنیا رفته است زنده کن، نه به این معناست که با زبان و چشم و جسم گوشتی که دارد پدر ما را زنده کند.

مقام نورانی که خداوند عالم به حضرت عیسی داده است و نور بالای متصل به ارادة الله که حضرت عیسی دارد با اراده عیسوی که متصل به ارادة الله است مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد را شفا می‌دهد یا با گِل پرنده درست می‌کند.

ما ائمه اطهار (علیهم السلام) را به عنوان اینکه وجود نوری آن بزرگواران می‌تواند هر کار خدایی را کند می‌خوانیم. در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است که اگر بنده من با واجبات و مستحبات به من تقرب بجویند؛

«کنت سَمْعَهُ الذی یسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذی یبْصِرُ بِهِ وَیدَهُ آلتی یبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ آلتی یمْشِی بها»

من گوش او می‌شوم و با من می‌شنود. من چشم او می‌شوم و با من می‌بیند. من دست و پای او می‌شوم و با من حرکت می‌کند.

جامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2384، ح 6137

شما این مطلب را در کتاب «صحیح بخاری» آوردید و بزرگانتان همگی آن را قبول دارند. ائمه اطهار به این مرحله رسیدند و تمام اعضا و جوارح آنها مظهر ارادة الله شده است.

تمام مشکلات از نشناختن همین مرحله است. کسانی هم که به امام حسین (علیه السلام) متصل شدند و کسانی که از حضرت جدا شدند به واسطه شناختن و نشناختن همین یک مسئله است.

کسانی که شناختی از امام داشتند، گفتند: یابن رسول الله! هزار بار کشته شویم، زنده شویم، بدن ما را آتش بزنند، خاکستر ما را به باد بدهند و دوباره زنده شویم از تو دست برنمی داریم.

چنین فردی معرفت دارد و می‌داند اراده امام حسین ارادة الله است. پیوستن به امام حسین پیوستن به الله است. این شخص اگر می‌خواهد به لقاء الله برسد، تنها راه آن رسیدن به لقاء امام حسین است.

ظاهراً در شب عاشورا «حبیب بن مظاهر» شروع به شوخی کردن کرد. «مسلم بن اوسجع» گفت: امشب چه وقت شوخی است؟!

«حبیب بن مظاهر» گفت: من اهل شوخی کردن نیستم، اما می دانم فردا کجا هستیم. ما فردا نزد رسول الله و حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین هستیم و در لقاء خداوند هستیم.

خوشحالی من به این خاطر است و اگر هم شوخی می‌کنم شوخی من نشأت گرفته از نهایت سروری است که خداوند عالم این سعادت را به ما داده است.

یاران امام حسین عجله داشتند که صبح زودتر طلوع کند و فجر زودتر از راه برسد تا به مقامی که حضرت سیدالشهدا فرمودند برسند.

حضرت ابا عبدالله الحسین قدری پرده را کنار زدند و یاران حضرت جایگاه و مقامات خود را در بهشت دیدند و نعمت‌های بهشتی را درک کردند. آن‌ها عجله داشتند صبح زودتر از راه برسد تا به مقامات برسند. من در خدمت شما هستم.

مجری:

ان شاءالله که خداوند متعال قسمت کند تا بتوانیم به این معرفت برسیم. در طرف مقابل دشمنی دشمنان به خاطر این است که معرفت نداشتند. خدا نیاورد روزی را که؛

(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیم)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آن‌ها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.

سوره بقره (2): آیه 7

ان شاءالله که بتوانیم با این معرفت پله‌های ترقی را طی کنیم و برسیم به هدفی که برای آن آفریده شدیم.

عزیزان بیننده در برنامه «حبل المتین» هستیم. این فرصت در اختیارتان هست با تلفن‌ها تماس بگیرید. عزیزان اتاق فرمان تلفن‌ها را زیرنویس خواهند کرد.

ان شاءالله تماس بگیرید، صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید. اگر سؤال یا دغدغه‌ای دارید مطرح بفرمایید. ان شاءالله پاسخ خواهیم داد. فاصله‌ای بگیریم، میان برنامه‌ای ببینیم و برگردیم در خدمتتان خواهیم بود.

یا ابا عبدالله الحسین

ان شاءالله که بتوانیم همیشه ثابت قدم در این مسیر باشیم. همراه با برنامه «حبل المتین» هستیم و از حضرت استاد بیاناتی را شنیدیم که برای ما روشن می‌کرد چه عامل و عللی سبب انحراف بعضی افراد از مسیر اصلی شد.

روشن شد علت اصلی که بعضی افراد به ندای «داعی الله» و ندای حضرت ابا عبدالله الحسین لبیک نگفتند چیست. علت اصلی نداشتن معرفت بود.

ان شاءالله بتوانیم معرفت خودمان را بیش از پیش نسبت به ذوات مقدسه بالا ببریم تا بتوانیم در روزی که امام زمانمان از ما یاری طلب می‌کند، ما لبیک گویان و با اشتیاق به سمتشان برویم.

یک نکته که به نظرم جای مطرح شدن دارد این است که بینندگان عزیز حتماً تصدیق خواهید کرد که ما بسیار در منبرها و سخنرانی‌ها می‌شنویم از افرادی که حضرت را در جنگ یاری کردند و جزء اصحاب و بنی هاشم بودند که در این مصاف به شهادت رسیدند.

نکته اینجاست که اصلاً وقتی ادبیات قرآنی را هم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ما در قرآن کریم یک سوره منافقون داریم.

قرآن کریم وقتی می‌خواهد اسوه و الگو مشخص کند الگوهای خوب را مشخص می‌کند. از طرف دیگر همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را هم بیان می‌کند و؛

(یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلا)

ای وای بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!

سوره فرقان (25): آیه 28

را هم مطرح می‌کند. قرآن کریم اسوه‌های زشت را هم برای ما یادآوری می‌کند. اگر بخواهیم با جریان عاشورا، قرآنی مواجه شویم، به نظرم حتماً باید حواسمان باشد و ببینیم چه افرادی در آنجا بودند که صدای حجت خدا را شنیدند اما همراهی نکردند.

اگر بخواهیم با منطق آسیب شناسی پیش برویم یا با منطق قرآنی پیش برویم به نظرم نیاز به این نکته هست، اما متأسفانه از آن غفلت می‌شود. از محضرتان استفاده می‌کنیم.

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با کسانی که از یاری امام حسین دست کشیدند، در بعضی از مقاتل مطالبی آمده است.

ما خودمان هم اشاره‌ای داشتیم که بعضی افراد شب عاشورا مسیرشان را عوض کردند و رفتند، اما بعضی از آقایان نظیر «دکتر جباری» نظرشان این بود که در شب هشتم و نهم این مسئله رخ داده است.

درست همین هست که بعد از آنکه شهادت حضرت مسلم را شنیدند، تعداد زیادی از افراد که به قصد حکومت آمده بودند دست اهل و عیالشان را گرفتند و از سپاه امام حسین جدا شدند و رفتند.

ما کاری با این افراد نداریم، اما افرادی بودند که امام حسین از آنها کمک خواست و به آنها بر نصرتش امر کرد. در مقابل این افراد از دستور امام سرپیچی کردند. تاریخ تعدادی از این افراد را نام برده است. بنده فهرست وار به بعضی از این افراد اشاره می‌کنم، در فرصتی مناسب مفصل در این زمینه صحبت می‌کنیم.

1- «عبدالله بن عمر»

آقای «ابن اعثم کوفی» متوفای 314 هجری در کتاب «الفتوح» جلد پنجم صفحه 25 مذاکره «عبدالله بن عمر» با امام حسین را مفصل آورده است.

در جلسات گذشته یکی از دوستان در این زمینه سؤال پرسیده بودند، البته هیچ سندی هم برایش ذکر نمی‌کند. کارشناسان وهابی در شبکه‌هایشان مطالبی در این زمینه مطرح می‌کنند و به ذیل عبارت استدلال می‌کنند. «عبدالله بن عمر» گفت:

«أبا عبد الله! مهلا عما قد عزمت علیه وارجع من هنا إلی المدینة وادخل فی صلح القوم ولا تغب عن وطنک وحرم جدک رسول الله»

یا أبا عبدالله! از رفتن به کوفه صرفنظر کن و به مدینه برگرد و با یزید بن معاویه از در صلح وارد شو و در حرم جدت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بمان.

«ولا تجعل لهؤلاء الذین لا خلاق لهم علی نفسک حجة وسبیلا»

این افراد به هیچ وجه حرف تو را گوش نمی‌دهند.

«وإن أحببت أن لا تبایع فأنت متروک حتی تری برأیک فإن یزید بن معاویة  عسی أن لا یعیش إلا قلیلا فیکفیک الله أمره»

اگر با یزید بن معاویه بیعت نمی‌کنی عقیده خودت هست، اما یزید هم زیاد زنده نمی‌ماند و بعد از او هم خدا کریم است.

«فقال الحسین: أف لهذا الکلام أبدا ما دامت السماوات والأرض!»

امام حسین فرمود: اف بر این سخن مادامی که آسمان و زمین برقرار است!

«أسألک بالله یا عبد الله أنا عندک علی خطأ من أمری هذا؟»

آیا من که به طرف کوفه می‌روم کارم کار اشتباهی است؟

«فإن کنت عندک علی خطأ فردنی فإنی أخضع وأسمع وأطیع»

اگر کار من اشتباه است مرا برگردان، من حرف شنوی دارم و اطاعت می‌کنم.

«فقال ابن عمر: اللهم لا»

عبدالله بن عمر گفت: به خدا سوگند کار تو خطا نیست.

او در ادامه می‌گوید که یزید چنین و چنان است. امام حسین (علیه السلام) فرمود من در هر گوشه‌ای هم باشم اگر بیعت نکنم آنها مرا خواهند کشت.

«أن بنی إسرائیل کانوا یقتلون ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس سبعین نبیا ثم یجلسون فی أسواقهم یبیعون ویشترون کلهم کأنهم لم یصنعوا شیئا»

شما می دانید که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیغمبر را کشتند و سپس در بازارها مشغول خرید و فروش شدند، گویا هیچ گناهی مرتکب نشدند.

«اتق الله أبا عبد الرحمن ولا تدعن نصرتی»

عبدالله بن عمر از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

الفتوح؛ أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی،1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 25

ملاحظه کنید حضرت در اینجا به او امر می‌فرمایند که تقوا پیشه کن و از یاری من دست برندار. این دستور امام است. این برخلاف قول امام است که شب عاشورا فرمودند من بیعتم را از شما برداشتم!!

آقایان در ادامه آورده‌اند که حضرت به «عبدالله بن عمر» فرمودند: اگر پدرت بود مرا یاری می‌کرد، آنچنان که جدم رسول خدا را یاری کرد. این مطالب از ساخته‌های بنی امیه است که در این روایت آورده‌اند.

همچنین «مرحوم سید بن طاووس» در کتاب «لهوف» این عبارت را آورده است، اما اصلاً اشاره‌ای به اینکه حضرت به «عبدالله بن عمر» فرموده باشند مرا در نمازت دعا کن یا اگر پدرت زنده بود چنین و چنان می‌کرد ندارند. اینجا آمده است که حضرت فرمود:

«اتَّقِ اللَّهَ یا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ لَا تَدَعَنَّ نُصْرَتِی»

یا أبا عبدالرحمن! از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ص 32، باب المسلک الأول فی الأمور المتقدمة علی القتال

«عبدالله بن عمر» به دستور حضرت سیدالشهدا عمل نکرد و دست به بیعت با امام حسین نزد و حضرت را یاری نکرد. او قبل از امام حسین هم با امیرالمؤمنین بیعت نکرد.

دوستان عزیز بنده به کتاب‌های دست سوم و چهارم مراجعه نمی‌کنم تا کارشناسان شبکه‌های وهابی نگویند که شما در زباله دانی های کتاب‌های ما به دنبال روایات ضعیف هستید!

در کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد سیزدهم صفحه 70 مطلبی در این زمینه آمده است.

در اینجا آمده است زمانی که معاویه می‌خواست برای یزید بیعت بگیرد، برای «عبدالله بن عمر» صد هزار درهم فرستاد و گفت: این اطاع معاویه است و باید با او بیعت کنی! «عبدالله بن عمر» گفت:

«ان دینی عندی إذا لرخیص»

بنابراین دین من خیلی ارزان هست.

مراد او این بود که دین من از صد هزار درهم بیشتر می‌ارزد، معاویه پول کمی برایم فرستاده است!!

«فلما مات معاویة کتب بن عمر إلی یزید ببیعته»

عبدالله بن عمر بعد از مرگ معاویه به یزید نامه نوشت و با او بیعت کرد.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 70، ح 6694

این‌ها همگی از منابع اهل سنت است، یک مورد از منابع شیعیان نیست. در کتاب «شرح نهج البلاغه» اثر «ابن ابی الحدید معتزلی» جلد سیزدهم صفحه 242 آمده است:

«فإنه امتنع من بیعة علی ع»

عبدالله بن عمر از بیعت با علی بن أبی طالب خودداری کرد.

«و طرق علی الحجاج بابه لیلا لیبایع لعبد الملک»

او شبی به خانه حجاج بن یوسف ثقفی رفت تا با عبدالملک مروان بیعت کند.

«کیلا یبیت تلک اللیلة بلا إمام»

تا یک شب بدون امام نماند.

«زعم لأنه روی عن النبی ص أنه قال من مات و لا إمام له مات میتة جاهلیة »

زیرا از پیغمبر اکرم شنیده بود: هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

«و حتی بلغ من احتقار الحجاج له و استرذاله حاله أن أخرج رجله من الفراش»

حجاج بن یوسف او را تحقیر کرد و پایش را دراز کرد و گفت فعلاً به عنوان بیعت به پایم دست بکش.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 13، ص 242، باب القول فی إسلام أبی بکر و علی و خصائص کل منهما

«عبدالله بن عمر» می‌خواست با «حجاج بن یوسف» بیعت کند، زیرا او نماینده «عبدالملک مروان» بود!!

آقای «صفدی» که یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است، در کتاب «الوافی بالوفیات» مطلبی در این زمینه آورده است. آقایان اگر نسبت به «ابن ابی الحدید» حرف داشته باشند، نسبت به «صفدی» نمی‌توانند حرف داشته باشند.

ایشان در جلد هفدهم می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» به خاطر ورع زیادی که داشت، از بیعت با علی بن أبی طالب و جنگ در رکاب حضرت خودداری کرد!!

«وندم علی ذلک حین حضرته الوفاة»

زمانی که مرگش فرارسید اظهار ندامت کرد.

«وسئل عن تلک المشاهد فقال کففت یدی فلم أقدم»

و گفت: ای کاش من در رکاب علی بن أبی طالب می‌جنگیدم.

الوافی بالوفیات، اسم المؤلف: صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی، دار النشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420 هـ- 2000 م، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، ج 17، ص 198، باب 3 عبد الله بن عمر

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد 3 صفحه 143 همین تعبیر آمده است. ایشان می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» پشیمان شد از اینکه چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و در رکاب حضرت نجنگیدم.

«ابن عبدالبر» هم در کتاب «الاستیعاب» جلد 3 همین تعبیر را دارد و می‌نویسد که «عبدالله بن عمر» اظهار ندامت می‌کرد که چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و با او نجنگیدم:

«کففت یدی فلم أقدم والمقاتل علی الحق أفضل»

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 951، ح 1612

تمام مدارکی که ما آوردیم از کتب اهل سنت است. ما جسارتی هم نمی‌خواهیم کنیم بلکه عبارت‌های خودشان را نقل کردیم.

این مطالب نشانگر این است که جایگاه امام برای این افراد شناخته نشده است. این افراد تصور می‌کنند که امام رجلٌ، معاویه هم رجلٌ و یزید هم رجلٌ. این افراد یزید را هم قدری از امام حسین بالاتر می دانستند.

این شخص با امام حسین بیعت نمی‌کند و حاضر نمی‌شود در رکاب امام حسین باشد، اما برای یزید نامه می‌نویسد و با او بیعت می‌کند!

2- «عبیدالله بن حر جعفی»

نفر بعد که زندگی او خیلی دردآور است، «عبیدالله بن حر جعفی» است. واقعاً زمانی که زندگی او را می‌خوانم قلبم به درد می‌آید.

«شیخ مفید» متوفای 413 هجری در کتاب «الإرشاد» جلد دوم صفحه 81 نقل کرده است زمانی که حضرت داشتند می‌رفتند، دیدند خیمه‌ای برپاست. حضرت پرسیدند: این خیمه متعلق به کیست؟! اصحاب گفتند: خیمه «عبیدالله بن حر جعفی» است. حضرت فرمود:

«ادْعُوهُ إِلَی»

او را صدا بزنید نزد من بیاید.

فرستاده امام نزد او رفت و گفت: امام حسین تو را می‌خواند. «عبیدالله بن حر جعفی» گفت:

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»

سپس گفت:

«وَ اللَّهِ مَا خَرَجْتُ مِنَ الْکوفَةِ إِلَّا کرَاهِیةَ أَنْ یدْخُلَهَا الْحُسَینُ ع وَ أَنَا بِهَا»

به خدا زمانی که از کوفه بیرون آمدم، به دنبال این بودم تا با امام حسین ملاقات نکنم.

«وَ اللَّهِ مَا أُرِیدُ أَنْ أَرَاهُ وَ لَا یرَانِی»

به خدا نه می‌خواستم امام حسین مرا ببیند و نه من امام حسین را ببینم.

ببینید بدبختی و بیچارگی تا کجاست!

«فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهُ»

فرستاده امام حسین آمد و خبر را آورد.

«فَقَامَ الْحُسَینُ ع فَجَاءَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ»

امام حسین نزد حر آمدند، سلام کردند و نشستند.

«ثُمَّ دَعَاهُ إِلَی الْخُرُوجِ مَعَهُ»

سپس از حر دعوت کردند و به او گفتند که بیا باهم برویم.

«فَأَعَادَ عَلَیهِ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ الْحُرِّ تِلْک الْمَقَالَةَ وَ اسْتَقَالَهُ مِمَّا دَعَاهُ إِلَیهِ»

در ادامه آمده است:

«فَقَالَ لَهُ الْحُسَینُ ع فَإِنْ لَمْ تَنْصُرْنَا فَاتَّقِ اللَّهَ أَنْ تَکونَ مِمَّنْ یقَاتِلُنَا»

حضرت فرمود: اگر ما را یاری نمی‌کنی، در سپاه دشمنان ما هم نباش.

«فَوَ اللَّهِ لَا یسْمَعُ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ ثُمَّ لَا ینْصُرُنَا إِلَّا هَلَک»

به خدا سوگند هرکسی صدای ما را بشنود، اما ما را یاری نکند به هلاکت می‌رسد.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 81، باب ما جری بین الإمام الحسین ع و الحر الریاحی

امام حسین (علیه السلام) از نزد «عبیدالله بن حر» بلند شدند و به خیمه برگشتند. ملاحظه کنید چقدر بدبختی و بیچارگی است!

مجری:

حتی جریانی همانند «زهیر» پیش آمد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

درباره زهیر در روایت داریم وقتی پیام حضرت آمد لقمه‌ها در بین سفره و دهان خشکید و افتاد! «زهیر» تا این اندازه متأثر شد با وجود اینکه سابقه عثمانی دارد. «زهیر» بلافاصله با امام حسین دیدار کرد و وقتی برگشت به همسرش گفت: تو مطلقه هستی، من به امام حسین پیوستم.

در بعضی از مقاتل آمده است که همسر «زهیر» گفت: چطور تو می‌خواهی با امام حسین باشی، اما من با اهلبیت امام حسین نباشم؟! من هم با تو می‌آیم!!

بنده این مطلب را از کتاب «الإرشاد» نقل کردم. حال در کتاب «تاریخ طبری» جلد سوم صفحه 309 عیناً همین تعبیر آمده است.

«والله ما أرید أن أراه ولا یرانی»

به خدا سوگند نه می‌خواهم چشمم به امام حسین بیفتد و نه چشم امام حسین به من بیفتد.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 309، باب ذکر الخبر عما کان فی‌ها من الأحداث

این افراد الآن در برزخ چه حالی دارند؟! همین آقای «عبیدالله بن حر» پشیمان شد. او اشعاری می‌سرود و می‌گفت: چقدر من بدبخت شدم! چرا من به ندای امام حسین پاسخ ندادم؟! او بعد از آن زندگی تیره و تاری داشت که داستان آن مفصل است.

«فقد فاز الذی نصر الحسین

به سعادت رسیدند کسانی که امام حسین را یاری کردند.

وخاب الأخسرون ذوو النفاق»

و بدبخت و گرفتار نفاق شدند کسانی که از یاری حسین دست برداشتند.

الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی، 1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 75، باب قصة عبید الله بن الحر الجعفی

آیا این حسرت‌ها دیگر فایده‌ای دارد؟! حسرت‌ها هیچ فایده‌ای ندارد! ندامت ایشان در کتاب «اخبار الطوال» اثر «ابن قتیبه دینوری» صفحه 262 مفصل آمده است و می‌نویسد:

«ندم علی ترکه اجابه الحسین حین دعاه بقصر بنی مقاتل الی نصرته»

الأخبار الطوال، المؤلف: أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوری (المتوفی: 282 هـ)، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعة: الدکتور جمال الدین الشیال، الناشر: دار إحیاء الکتب العربی - عیسی البابی الحلبی وشرکاه / القاهرة، الطبعة: الأولی، 1960 م، ج 1، ص 262، باب نهایة الحسین

3- «عمرو بن قیس»

نفر بعد که شرح حال او هم خیلی دردآور است، «عمرو بن قیس» است. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «ثواب الأعمال» نقل می‌کند «عمرو بن قیس مشرقی» می‌گوید: من خدمت امام حسین (علیه السلام) رفتم و حضرت در قصر بنی مقاتل بودند.

خدمت حضرت سلام گفتم و پسر عمم هم سلام گفت. دیدیم امام حسین خضاب کرده است. حضرت در ادامه به ما فرمودند:

«جِئْتُمَا لِنُصْرَتِی»

آیا آمدید مرا یاری کنید؟

«فَقُلْتُ إِنِّی رَجُلٌ کبِیرُ السِّنِّ کثِیرُ الدَّینِ کثِیرُ الْعِیالِ وَ فِی یدِی بَضَائِعُ لِلنَّاسِ وَ لَا أَدْرِی مَا یکونُ وَ أَکرَهُ أَنْ أُضَیعَ أَمَانَتِی»

من گفتم: من پیرمردی هستم که بدهی زیاد دارم، عیالوار هستم و پول‌های مردم در دست من هست و نمی‌دانم چه خواهد شد.

«وَ قَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّی مِثْلَ ذَلِک»

پسرعموی من هم همین حرف‌ها را زد.

«قَالَ لَنَا فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِی وَاعِیةً وَ لَا تَرَیا لِی سَوَاداً»

حضرت فرمودند: بلند شوید و از نزد من بروید تا صدای کمک خواهی مرا نشنوید.

«فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیتَنَا أَوْ رَأَی سَوَادَنَا فَلَمْ یجِبْنَا وَ لَمْ یعِنَّا کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکبَّهُ عَلَی مَنْخِرَیهِ فِی النَّارِ»

زیرا هرکسی صدای کمک خواهی مرا بشنود و جواب ندهد، خداوند عالم او را با صورت وارد آتش جهنم خواهد کرد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 259، باب عقاب من سمع واعیة أهل البیت ع و رأی سوادهم فلم یجبهم

4- «هرثمة بن أبی مسلم»

نفر بعد که صدای حضرت را شنید و به یاری حضرت پاسخ نداد، «هرثمة بن أبی مسلم» هست. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «أمالی» صفحه 137 مفصل نقل کرده است که «هرثمه» می‌گوید ما در صفین در رکاب علی بن أبی طالب بودیم که حضرت مسائل مهمی که در کربلا بود را مطرح کردند.

ما در مسیر مکه به کربلا با امام حسین (علیه السلام) برخورد کردیم. من خدمت امام حسین رفتم، سلام گفتم و آنچه از امیرالمؤمنین در خصوص شهادتشان شنیده بودم را بیان کردم. حضرت فرمود:

«مَعَنَا أَنْتَ أَمْ عَلَینَا»

آمدی ما را یاری کنی یا دشمنان ما را یاری کنی؟

«فَقُلْتُ لَا مَعَک وَ لَا عَلَیک»

من گفتم: نه شما را یاری می‌کنم و نه دشمنان شما را یاری می‌کنم.

ببینید چقدر انسان بدبخت و بیچاره است!!

«خَلَّفْتُ صِبْیةً أَخَافُ عَلَیهِمْ عُبَیدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ»

من فرزندان کوچک دارم و می‌ترسم عبیدالله بن زیاد آنها را مورد اذیت و آزار قرار دهد.

«قَالَ فَامْضِ حَیثُ لَا تَرَی لَنَا مَقْتَلًا وَ لَا تَسْمَعُ لَنَا صَوْتاً فَوَ الَّذِی نَفْسُ الْحُسَینِ بِیدِهِ لَا یسْمَعُ الْیوْمَ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ فَلَا یعِینُنَا إِلَّا کبَّهُ اللَّهُ لِوَجْهِهِ فِی جَهَنَّمَ»

الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 137، ح 6

ما از اینطور افراد الی ماشاءالله در طول تاریخ داریم. افرادی متعددی بودند که بنده تنها به دلیل فوت وقت به یک نمونه دیگر از آنها اشاره می‌کنم.

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

آقای «شجری جرجانی» متوفای 499 هجری یکی از علمای بزرگ اهل سنت از فردی به نام «هفهاف راسی» نقل می‌کند که از بصره بوده است.

وقتی او شنید امام حسین به طرف کوفه رفته است، سوار اسبش شد. در آن زمان رسیدن از بصره به طرف کوفه با اسب کم راهی نبود. وقتی «هفهاف راسی» به آنجا رسید؛

«فدخل عسکر عمر بن سعد ثم انتضی سیفه وقال: یا أیها الجند المجند، أنا الهفهاف بن المهند، أبغی عیال محمد، ثم شد فیهم»

الأمالی، المؤلف: المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی، ج 1، ص 227، باب الحدیث الثامن فی فضل الحسین بن علی علیهما السلام

او گفت: من آمدم حسین را یاری کنم. سپاهیان عمر بن سعد گفتند: ما حسین را کشتیم و اهل و عیالش را هم اسیر کردیم.

در این هنگام او شمشیر کشید و تعداد زیادی از آنها را به درک واصل کرد. او آخرین کسی بود که اسمش را در لیست شهدای کربلا ثبت کردند.

ملاحظه کنید این یک انسان است که بعد از شهادت امام حسین و اسارت فرزندان آن بزرگوار رسیده است. از بصره تا کربلا مسافت زیادی است.

همین که او شنید امام حسین به کربلا آمده حرکت کرد، اما وقتی شنید امام حسین به شهادت رسیده است شمشیر کشید و عده زیادی را به درک واصل کرد.

«هفهاف» یکی از جنگجویان مشهور عرب بوده است. بعضی از آقایان نظیر «مرحوم تستری» می‌نویسد که ماجرای «هفهاف» سندی ندارد، اما این هم سند روایت است.

ظاهراً ایشان به کتاب «شجری» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است برخورد نکرده است. «شجری» تفکرات زیدی دارد و کتاب ایشان هم کتاب معتبر اهل سنت است.

کتاب‌های دیگر هم مفصل این قضیه را نقل کردند، اما ایشان متوفای 499 هجری است و متعلق به قرن هفتم و هشتم و دهم نیست.

این یک سعادتی است. ببینید چقدر زیبا و عالی است! انسان به این سعادت عشق می‌ورزد. امام حسین به افراد دیگر می‌فرمایند که مرا یاری کنید، اما آنها بدهی و اهل و عیال را بهانه می‌کنند.

حضرت سیدالشهدا فرد دیگری را به یاری دعوت کردند، اما او گفت: من مشکل دارم، اما اسب خوب و شمشیر تیزی دارم. حضرت فرمودند: من به اسب و شمشیر تو نیازی ندارم. بلند شو و از نزد ما برو!

این هم اقدام «هفهاف» که بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا به یاری حضرت آمدند. واقعاً هنیئا له، هنیئا له، هنیئا له!

مجری:

بسیار عالی و زیبا بود. شبهاتی که دارد بی شمار به سمت مکتب اهلبیت و حق می‌آید ندای «هل من ناصر» هست. ان شاءالله بتوانیم از این فرصت‌ها استفاده کنیم و به ندای اماممان لبیک بگوییم.

اگر این فرصت‌ها را از دست بدهیم، بعداً همانند افرادی که از آنها نام برده شد چیزی جز پشیمانی برای ما نخواهد داشت.

از این لحظه به بعد به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم. تماس‌های زیادی داریم. ان شاءالله فرصت داشته باشیم صدای همه عزیزان را بشنویم.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقا سعید از تهران پشت خط هستند. آقا سعید در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا سعید از تهران – اهل سنت):

سلام علیکم جناب آقای مرعشی عزیز.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد سلام عرض کردم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم آقا سعید گل.

بیننده:

شبتان بخیر. حضرت استاد وقتی شما را می‌بینیم خوشحال می‌شویم. ان شاءالله که خداوند به شما سلامتی بدهد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

شما بزرگوارید، لطف دارید.

مجری:

آقا سعید عذرخواهی می‌کنم به جهت اینکه تعداد تماس‌ها زیاد است، لطف کنید مختصراً بفرمایید.

بیننده:

حضرت استاد ما قولی از جنابعالی گرفته بودیم که با یکی از کارشناسان حول قضیه شرک و توحید مناظره‌ای داشته باشیم.

می‌خواهیم ببینیم اصلاً شرک و توحید در عقاید دین امامیه به چه معناست و درواقع انسان مسلمان شیعه امامیه چه کاری کند به او مشرک می گویند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ایرادی ندارد. ما برنامه‌ای ردیف می‌کنیم. هرکدام از آقایان آمادگی داشته باشند من در حضور مردم قول می‌دهم جلسه‌ای بگذاریم و زمانی به شما اختصاص می‌دهیم و زمانی هم کارشناسان ما صحبت کنند.

ما پیشنهاد شما را قبول داریم و از این پیشنهاد خیلی خوشحالیم. اصلاً ما عاشق اینطور پیشنهادات هستیم.

بیننده:

می‌توان گفت این روحیه به چالش طلبیدن در وجود جنابعالی منحصر به فرد است. واقعاً تا جایی که من بین آقایان می‌بینم، هیچکسی نمی‌آید اینطور دعوت به مناظره کند.

من دیشب به همکار شما گفتم: واقعاً شخصیت حاج آقا برای بنده قابل احترام است، به این دلیل که ولو اینکه من اعتقادات ایشان را قبول نداشته باشم ایشان می گویند بیایید صحبت کنید و اگر حرفی دارید بزنید. من الآن چند دقیقه می‌توانم مزاحم شوم؟

مجری:

اگر شما سؤالی دارید سؤالتان را در یکی دو دقیقه بپرسید، سپس عزیزان دیگر را هم وصل می‌کنیم و پاسخ‌ها را پشت سر هم می‌دهیم.

بیننده:

شما می دانید که سؤال ما تنها سؤال نیست. ما دوست داریم خودمان هم جوابی بدهیم.

مجری:

ظاهراً صحبت شما طول می‌کشد و الآن فرصت آن نیست.

بیننده:

من هفته بعد زنگ می‌زنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

هفته بعد زودتر زنگ بزنید. اگر قبل از ساعت 10 تماس بگیرید، من از خدمت حضرتعالی بیشتر استفاده می‌کنم.

بیننده:

حضرت استاد من منتظر یک برنامه مناظره با یکی از اساتید شما هستم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حضرتعالی و دیگر دوستانی که همفکر حضرتعالی هستند، ما خوشحال می‌شویم و از دور هم پیشانی شما را می‌بوسیم که تلاش دارید این بحث‌های گفتگو و مناظرات باشد.

این مال ما نیست، ما که خاک زیر پای پیغمبر اکرم هم نمی‌شویم. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن عظمت می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.

سوره سبأ (34): آیه 24

بنده گمان نمی‌کنم از این آیه صریح‌تر که رسول اکرم تواضع خود را بیان کرده باشند داشته باشیم. واژه تواضع نمی‌تواند این عظمت رسول اکرم را بیان کند. رسول اکرم می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

بیایید با هم بحث کنیم. یا من در گمراهی هستم و شما در هدایت هستید یا من در هدایت هستم و شما در گمراهی هستید. بیایید همدیگر را روشن کنیم.

ما از این روحیه جنابعالی تشکر می‌کنیم و از درخواست شما هم استقبال می‌کنیم. ان شاءالله ترتیب این مناظره را می‌دهیم و در جلسه بعد هم به سؤال حضرتعالی پاسخ می‌دهیم.

بیننده:

خواهش می‌کنم، زنده باشیم.

مجری:

آقا سعید عزیز از تهران در خدمت شما خواهیم بود. آقا امین از تهران پشت خط هستند. آقا امین در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا امین از تهران – شیعه):

سلام، خسته نباشید.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله، سلامت باشید.

بیننده:

حاج آقا خدمت شما هم سلام عرض می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

اتفاقی برای من افتاده است که می‌خواستم آن را در یک دقیقه تعریف کنم و بعد صحبت‌های حاج آقا را می‌شنویم. ما به شبکه شما و حاج آقا اطمینان داشتیم، اما با اتفاقی که افتاد دیگر به شما یقین حاصل کردیم.

شما همه چیز را تمام کردید. هم توضیحاتی که می‌دهید و هم تصاویر کتاب که نشان می‌دهید.

من سه شنبه به «شبکه کلمه» برنامه «تریبون آزاد» زنگ زدم که «سید عقیل هاشمی» روی خط می‌آید و برنامه دارد. اگر پانزده دقیقه آخر را ببینید صحبت‌های من موجود هست.

ایشان یک عالمه مطالب در رابطه با سبأ یهودی و شیعه گفت. من زنگ زدم و گفتم: مطالبی که می‌زنید سندش کجاست؟! او یک صفحه نشان داد و گفت: این هم سند روایت!

من گفتم: سلسله راویان روایت را نشان بده. او گفت: راویان روایت موجود نیست، چکار کنم!!

من کاملاً متوجه شدم حرف‌هایی که این شبکه می‌زنند پوچ است و هیچ پایه و اساسی هم ندارد. من از برنامه شما تشکر می‌کنم و بیننده دائمی برنامه‌های شما هم هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. آقا امین موفق باشید، دعایمان بفرمایید و از دوستان هم بخواهید اگر سؤالی دارند با ما تماس بگیرند. من از حضرتعالی به عنوان یک برادر تقاضا می‌کنم عزیزانی که قدری گرفتار شبهات شبکه‌های وهابی شدند را با شبکه ما آشنا کنید.

همانطور که مقام معظم رهبری هم گفتند: فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. تعدادی از جوانان ما شبهاتی در ذهن دارند و جایی را هم برای طرح این شبهات پیدا نمی‌کنند.

حال بنده نمی‌خواهم ادعای چندانی کنم، اما حداقل در طول این چهل سال کم و بیش تجربه‌ای پیدا کردیم. اگر این افراد را می‌شناسید از آنها بخواهید با ما در ارتباط باشند و اگر سؤال یا شبهه‌ای دارند مطرح کنند، ما در خدمتشان هستیم.

مجری:

تشکر می‌کنیم آقا امین عزیز که این تجربه‌شان را هم به اشتراک گذاشتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما از دوستان رصد هم درخواست می‌کنیم صحبت‌های آقا امین با «شبکه کلمه» را استخراج کنند. دوستان زحمت بکشند کلیپ ایشان که سه شنبه بوده است را از واحد رصد بگیرند و به من بدهند تا ببینیم صحبت ایشان در چه زمینه‌ای بوده است.

مجری:

بسیار عالی. آقای عزیزی از قزوین پشت خط هستند. آقای عزیزی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای عزیزی از قزوین – شیعه):

سلام علیکم.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حاج آقا حسینی خدمت شما سلام عرض می‌کنم. ما به شما افتخار می‌کنیم که نه تنها جلوی وهابیت بلکه جلوی تمای کفر ایستادید.

من از خدمت شما سؤالی داشتم. آنطور که شنیدم «وهب» تقریباً هم سن و سال امام حسین (علیه السلام) بوده است.

روزی که «مظاهر» امام حسین و امام حسن و رسول خدا و امیرالمؤمنین را به منزل خود دعوت کرده بود، «وهب» به خاطر خوشحالی و علاقه دیدن امام حسین از پشت بام افتاد و از دنیا رفت. خداوند به خاطر امام حسین لطف دیگری کرد و «وهب» دوباره به دنیا آمد.

مسئله دیگر اینکه اگر انسانی قابل هدایت باشد، خداوند او را هدایت می‌کند. خداوند «وهب نصرانی» را آخرین لحظه هدایت کرد، اما کسی که در رکاب امیرالمؤمنین بود آخرین لحظه خراب شد. با تشکر از تمامی برنامه‌هایتان و خسته نباشید به شما.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. دوستان برای اینکه فرمایش عزیزمان از قزوین قدری روشن شود، کتاب «مقتل خوارزمی» را ملاحظه کنند. «خوارزمی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. ایشان در جلد دوم صفحه 15 را ملاحظه کنند.

در این کتاب آمده است که «وهب» با مادرش در کربلا بود. روز عاشورا مادر گفت: پسرم! بلند شو و امام حسین را یاری کن. «وهب» گفت: قطعاً امام حسین را یاری می‌کنم. «وهب» رفت جنگید و تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد را به درک واصل کرد.

جالب اینجاست که «وهب» برگشت و گفت: مادر از من راضی شدی؟! مادر گفت: هرگز از تو راضی نشدم. تا در رکاب امام حسین به شهادت نرسی و به خونت غوطه ور نشوی از تو راضی نمی‌شوم.

همسر «وهب» گفت: اگر تو شهید شوی من بیوه می‌شوم و گرفتار می‌شوم. مادر «وهب» گفت: پسرم حرف تازه عروس خود را رها کن و برو!

«وهب» رفت و اولین کسی بود که دست راست او را قطع کردند. قضیه ایشان قبل از شهادت حضرت قمر بنی هاشم است. «وهب» با دست چپ جنگید و دست چپ او را هم قطع کردند.

مادر «وهب» بالای سرش آمد، سرش را به دامن گرفت. در بعضی از مقاتل آمده است که وقتی سر «وهب» را بریدند، به طرف مادرش پرت کردند. مادر سر «وهب» را برگرداند و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم!!

مادر «وهب» عمود خیمه را برداشت، به سوی لشکر عمر بن سعد حمله کرد و دو نفر از سپاهیان را به درک واصل کرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: مادر «وهب» را برگردانید، جهاد از زنان برداشته شده است.

واقعاً عشق بازی در کربلا چکار کرده است! دوستان ما یک مرتبه این قضایا را می گوییم و می‌شنویم، اما یک مرتبه در عمق قضایا می‌رویم.

دست «وهب» را قطع کردند، او را تکه تکه کردند و مادر بالای سرش آمده است. سر بریده فرزند را به طرف مادر می‌اندازند، اما مادر سر فرزندش را پرت می‌کند و می‌گوید: چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم! معرفت و شناختن امام این است.

مجری:

بسیار زیبا، جناب آقای عزیزی از قزوین از شما تشکر می‌کنیم که این مطلب را هم مطرح کردید. ذیل سندی که حضرت استاد نشان دادند مطلب حضرتعالی هم به چشم می‌خورد. آقای محمدی از اصفهان پشت خط هستند. آقای محمدی در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم مجری محترم جناب آقای مرعشی و حضرت آیت الله قزوینی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

شب شما بخیر و تشکر از برنامه خوب شما. من یک سؤال دارم که در ارتباط با یک سند هست. حال نمی‌دانم برنامه شما اجازه می‌دهد که سند پیدا شود یا خیر.

دیروز یا پریروز کلیپی پخش شد که بسیار زیبا بود. آیت الله بشیر نجفی در رابطه آیه‌ای از سوره مبارکه زمر که می‌فرماید:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً)

و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 71

و:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً)

و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 73

فرمودند (سِیقَ) به معنای رانده شدن است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

البته من هرچه گشتم سند این مطلب را پیدا نکردم. من هم به دنبال این بودم که سند این مطلب را پیدا کنم و به دوستان هم گفتم ایشان برای فرمایش خود سند نداده است. خیلی حرف زیبایی است!

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا) این معناست که اهل جهنم را کشان کشان به طرف جهنم می‌برند و این درست است، اما ایشان می‌گفت که بهشتیان را کشان کشان به طرف بهشت می‌برند.

آیت الله بشیر نجفی می‌گفت: من در روایتی دیدم که امام حسین آمد و مردم محو جمال امام حسین بودند.

مجری:

ظاهراً ایشان از کتاب «کامل الزیارات» نقل کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عرض کردم که من مدرک روایت را ندیدم. بنده کلیپ این مطلب را دیدم، اما مدرک آن را ندیدم.

مجری:

ظاهراً «حداث الحسین» در کتاب «کامل الزیارات» چنین تعابیری را دارند. جناب آقای محمدی هم همین مطلب را نقل می‌کردند.

بیننده:

عرضم این است که اگر مدرک این روایت پیدا شود خیلی جانبخش است. دقیق‌ترین جوابی که می‌شود داد با این سند است.

جواب روایاتی که در کتب تفسیر بود به انسان جان نمی‌داد، اما فرمایش حاج آقا خیلی عالی و دلچسب بود. این بهترین جوابی بود که این آیه از نظر علمای شیعه دارد. حال حاج آقا و شما بهتر مستحضرید. از برنامه خوبتان ممنونم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم.

مجری:

سلامت باشید، خدا حفظتان کند. آقای محمدی عزیز از اصفهان همراه ما بودند. نسبت به این مطلب هم باید بگوییم که اینها تجربه‌هایی هست.

الحمدلله امشب هم عزیزانی که همراه ما بودند این تجربه‌ها و این شنیده‌ها و این مشاهدات خودشان را بیان کردند که بسیار به جا و قابل استفاده هست و نشان دهنده اهمیت دهی شما و دغدغه شما نسبت به این مطالب هست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای محمدی این تعبیر در کتاب «کامل الزیارات» آمده است. وقتی امام حسین به آنجا می‌آید، مردم محو جمال امام حسین می‌شوند.

«یقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»

به آنها گفته می‌شود که به طرف بهشت بروید.

«بفَیأْبَوْنَ وَ یخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ»

مردم ابا می‌کنند و می گویند ما نمی‌خواهیم به طرف بهشت برویم. سخنان و نگاه به امام حسین برای ما بهشت است.

«وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِین»

حوری‌ها می‌آیند و می گویند که ما مشتاق زیارت شما هستیم.

«فَمَا یرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیهِمْ»

آن‌ها با دیدن حوری‌ها هم سرهای خود را بالا نمی‌آورند.

کامل الزیارات، نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 81، ح 6

این تعبیر در این کتاب است. شاید آیت الله بشیر نجفی نظرشان به این روایت بوده است.

مجری:

بسیار زیبا و قابل لذت بردن هستند این تعابیری که نسبت به این وجودهای نورانی مشاهده می‌کنیم.

حضرت استاد تشکر می‌کنم، بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند.

همچنین عذرخواهی کنم از همه عزیزانی که پشت خط بودند و متأسفانه فرصت کم آمد و نتوانستیم در خدمتتان باشیم. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید.

اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

23/05/1401

موضوع: جهل به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

ایام سوگواری سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین را به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محضر همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

ان شاءالله که عزاداری‌هایتان و تعظیم شعائرتان مورد قبول درگاه الهی واقع شده باشد و توانسته باشیم در این ایام قلب‌های خودمان را به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین گره زده باشیم.

الحمدلله در این ایام با ویژه برنامه «مع امام منصور» که شبکه تدارک دیده بود همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بودید. این هفته روال عادی برنامه‌ها را از سر می‌گیریم.

البته فضا، فضای حسینی هست. فضا، فضای محرم و صفر هست و فضای بحث ما هم قطعاً تحت تأثیر همین مناسبت قرار خواهد گرفت با این تفاوت که نام برنامه به معنای رسمی ویژه برنامه نیست.

ما با برنامه «حبل المتین» در خدمتتان هستیم. ان شاءالله بتوانیم برنامه‌ای را تقدیمتان کنیم که مرضی درگاه الهی و وجود نازنین حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

به رسم یکشنبه شب‌ها در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم و از ایشان می‌خواهیم در ابتدای برنامه مثل همیشه دل‌های ما را روانه کنند به سمت مادر حضرت سیدالشهدا حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) و استفاده کنیم. سلام عرض می‌کنم، خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم و در محضرتان هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی تسلیت عرض می‌کنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند، خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

ما طبق برنامه همیشگی، اظهار ارادتی به ساحت مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) انجام می دهیم و خودمان و شبکه و دست اندرکاران و بینندگان عزیز و شیعیان امیرالمؤمنین را بیمه حضرت فاطمه زهرا می‌کنیم.

ز دست مردم یثرب چه آمد بر سرت مادر

که مرگ خویش را کردی طلب از داورت مادر

از این پهلو به آن پهلو مپیچ ای غم گسار من

مبادا صدمه بیند زخم‌های پیکرت مادر

تو بین دشمنان کردی حمایت از علی من هم

جدا یک دم نگردم از کنار بسترت مادر

تو کردی پاک از چشم علی اشک غم و من هم

بگیرم اشک مظلومی ز چشمان ترت مادر

نه تنها من، در و دیوار این غم خانه می‌گرید

گهی بر تو گهی بر غصه‌های رهبرت مادر

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

یا رب الزهراء بحق الزهراء إشف صدر الزهراء بظهور الحجة

حضرت استاد طبق وعده‌ای که حضرتعالی دادید بشنویم از حضرت حجت، التیام بخش غم‌ها و دردهای سینه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ویژگی‌های حکومت حضرت ولی عصر سخن بسیار زیاد است، اما من با توجه به بحث‌هایی که قبلاً هم داشتیم چند نکته‌ای را خدمت عزیزان عرض کنم.

یکی از نکاتی که بسیار مورد توجه ما در دعای عهد می‌گیرد، این است که با خداوند متعال عهد می‌بندیم.

نقل شده است اگر کسی چهل روز دعای عهد را قرائت کند، خداوند عالم یا توفیق درک ظهورش را می‌دهد یا اگر از دنیا برود او را جزو کسانی قرار می‌دهد که رجعت کنند و ظهور را درک کنند.

در دعای عهد که من آن را از کتاب «بحارالانوار» می‌آورم، جلد 53 صفحه 96 بعد از آنکه به حضرت سلام و درود می‌فرستیم می گوییم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا»

خدایا امروز صبح گاهان با حضرت مهدی تجدید بیعت می‌کنم. نه تنها امروز بلکه در تمام عمرم عهد و پیمان می‌بندم و بیعتی بر گردنم قرار می‌دهم که هرگز بیعت شکنی نکنم و از بیعت سرپیچی نکنم.

در اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول این است که در فرازی از این دعا آمده است:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ»

خدایا مرا از انصار و یاران حضرت مهدی قرار بده.

بنده بازهم جمله‌ای که همیشه از آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) شنیدم تکرار می‌کنم. ایشان بارها می‌فرمودند: هروقت برای فرج حضرت ولی عصر دعا می‌کنید، برای فرج خودتان هم دعا کنید. معلوم نیست بعد از آمدن حضرت ما چه سرنوشتی خواهیم داشت.

بسیاری از افرادی که عزیز و گرامی هستند و مقامات بالایی دارند و به خودشان می‌بالند، در زمان ظهور حضرت ولی عصر به خاطر بعضی از کارهای نادرستی که انجام دادند، ذلیل خواهند شد.

بعضی از افرادی که مردم در جامعه برای آنها ارزشی قائل نیستند و به آنها توجه ندارند و سلامشان را هم به زحمت جواب می‌دهند، در دوران حضرت ولی عصر عزت و شوکت و مقام پیدا می‌کنند.

(إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم)

ولی گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

سوره حجرات (49): آیه 13

ما از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از یاران و انصار حضرت ولی عصر قرار بدهد. در ادامه می گوییم:

«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ»

ما را از کسانی قرار بده که از حضرت دفاع کنیم.

بینندگان عزیز آیا ما امروز این چنین هستیم که از حضرت دفاع کنیم؟! به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. این همه هجمه‌ها توسط شبکه‌ها و معاندین متوجه مذهب اسلام و مکتب اهلبیت و قیام سیدالشهدا می‌شود. آیا ما چقدر توانستیم از ساحت امامت دفاع کنیم؟!

«وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ»

و در برآوردن حوائج حضرت سبقت بگیریم.

اگر حضرت ولی عصر دستوری می‌دهند و ده نفر در مجلس حضور دارند، تلاش کنیم اولین نفر باشیم نه دومین نفر یا سومین نفر!

«وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ»

جزو حمایت کنندگان حضرت باشیم و آنچه حضرت ولی عصر اراده می‌کند را برآورده کنیم.

نه تنها حضرت خواسته‌ای را به لفظ می‌آورند. باید ارتباط معنوی ما با حضرت ولی عصر طوری باشد که آنچه از خطورات حضرت می‌گذرد از او هم آگاه باشیم. به مجرد اینکه حضرت ولی عصر اراده می‌کند قبل از آنکه به زبان بیاورد، تلاش کنیم اراده حضرت را در خارج محقق کنیم.

«وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیه»

خدایا ما را جزو کسانی قرار بده که در رکاب حضرت به شهادت می‌رسند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 96، ح 111

امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم این توفیق را به ما عنایت کند و بتوانیم از یاران حضرت بقیة الله الأعظم و از سبقت گیرندگان به دستورات حضرت و از سبقت گیرندگان اراده‌های باطنی حضرت باشیم.

مجری:

الهی آمین، ان شاءالله. بسیار بحث مهمی است که انسان دعا کند در رکاب امام زمانش باشد. حتماً عزیزان بیننده هم موافق هستند که در این ایامی که در آن قرار داریم ما همین بحث را به مبحث مورد نظر خودمان گره بزنیم.

بالاخره در طول تاریخ زیاد داشتیم افرادی که ادعا می‌کردند ما می‌توانیم در رکاب امام زمان باشیم، اما نتیجتاً اتفاق دیگری افتاد. نمونه این افراد در جریان عاشورا هستند.

ما می‌خواهیم یک آسیب شناسی انجام بدهیم و ببینیم علت اساسی و بنیادی افرادی که می‌خواستند همراه حضرت باشند، اما نتوانستند چه بود. علت اساسی تمرد از فرمان حضرت سیدالشهدا چه بوده است؟!

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

مشکلات زیادی بعد از رسول اکرم یا حتی در زمان رسول اکرم پیش آمد. سرپیچی‌های زیادی از دستور نبی گرامی اسلام شد که «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتب آنها را نقل کرده‌اند.

ما به بینندگان عزیز قول داریم تفاوت میان اهلبیت و اصحاب را از منظر قرآن کریم، سنت و حقایق تاریخی مطرح کنیم.

می‌خواهیم ببینیم واقعاً کدام یک از این دو دسته شأنیت برای مرجعیت علمی دارند. ما در این زمینه مفصل بحث می‌کنیم. رسول اکرم در قضیه جنگ احد فرمودند:

«اللهم إنی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ یعْنِی أَصْحَابَهُ»

خدایا من از آنچه اصحاب من انجام دادند برائت می‌جویم.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1032، ح 2651

در جنگ احد در نتیجه یک سرپیچی و نافرمانی، بیش از هفتاد تن از عزیزان رسول گرامی اسلام به شهادت رسیدند. صحابه در قضیه فتح مکه سرپیچی کردند به طوری که «أم سلمه» گفت:

«من أغضبک أغضبه اله»

چه کسی تو را به غضب آورده است، خدا او را به غضب آورد.

منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 315

همچنین در قضیه حج تمتع از قول عایشه نقل می‌کنند که خطاب به رسول اکرم گفت:

«من أَغْضَبَک یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

یا رسول الله! چه کسی تو را به غضب آورده است. خدا او را وارد آتش جهنم کند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 879، ح 1211

این‌ها واقعیات تاریخ است. بعد از شهادت رسول اکرم هم مشخص شد. در اینجا یک مسئله مهم است و آن عدم شناخت و معرفت از جایگاه پیامبر و امام است. سرمنشأ تمامی این قضایا جهل به مقام پیغمبر اکرم و امام است. وقتی خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فیها أَبَدا)

و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن او است، جاودانه در آن می‌مانند.

سوره جن (72): آیه 23

و:

(إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا)

آن‌ها که خدا و پیامبرش را ایذاء می‌کنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور می‌سازد، و برای آنان عذاب خوار کننده‌ای آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه 57

ملاحظه کنید که خداوند متعال خدا و رسولش را در کنار هم می‌آورد. همچنین خداوند متعال در آیه شریفه:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.

سوره مائده (5): آیه 55

ولایت خدا در کنار ولایت رسول اکرم و ولایت امیرالمؤمنین قرار می‌گیرد. در حقیقت این افراد خدا را خوب نشناخته بودند. اگر صحابه خدا را خوب شناخته بودند و قرآن را خوب مطالعه کرده بودند، این مسائل اتفاق نمی‌افتاد.

عمدتاً بحث معرفت مطرح است. اگر امروز هم معرفت برای ما نباشد، زمانی که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید معلوم نیست ما جزء کسانی هستیم که به سپاه حضرت ولی عصر می‌پیوندد یا خدای ناکرده به سپاه مخالفین حضرت ولی عصر می‌پیوندد.

بنده به یکی از مسئولین رسانه گفتم: در ایام غدیر و ایام عاشورا برنامه‌های خوبی دارید. برنامه‌های شادی و عزاداری خوب است، اما آنچه أس اساس غدیر و عاشورا هست و پیام غدیر و پیام عاشورا را می‌رساند این است که معرفت مردم را بالا ببریم.

باید شناخت مردم را از خداوند متعال و ائمه اطهار و نبی گرامی اسلام بالا ببریم تا جایگاهشان معلوم شود. اگر مقام ائمه اطهار را بالا بردیم، گریه مردم گریه عاشقانه و با معرفت می‌شود.

وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) در کنار جنازه قطعه قطعه شده حضرت سیدالشهدا قرار می‌گیرند، دیدند که حضرت نه سری در بدن دارد و نه دست و پایی. تمامی اجزاء حضرت جدا شده و قطعه قطعه شده بود. حضرت زینب خطاب به رسول اکرم فرمودند:

«جدا! یا رسول الله! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسینک مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء مسلوب العمامة والرداء»

اللهوف فی قتلی الطفوف، نویسنده: السید ابن طاووس (مترجم: بخشایشی)، ص 9

واقعاً قلب انسان به درد می‌آید. نقل شده است که حضرت سید الساجدین با دیدن این منظره منقلب شدند که نزدیک بود که روح از بدنش مفارقت کند. حضرت زینب اشاره کردند و فرمودند: چه حالی است در شما می‌بینم! حضرت سجاد (علیه السلام) فرمودند: عمه جان! من دیدم که با حجت خداوند چکار کردند.

حضرت سید الساجدین نمی‌فرماید که با پدر من چکار کردند و کاری با بحث ابوت و بنوت ندارند، بلکه می‌فرمایند که ببینید با حجت الهی چکار کردند.

بارها نقل کرده‌ایم «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «علل الشرایع» جلد اول صفحه 9 روایتی صددرصد صحیح از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند:

«مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»

خداوند عالم بشر را نیافریده است مگر برای معرفت و عبادت.

علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 9، ح 1

هدف خلقت معرفت است. خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید:

«کنت کنزاً مخفیاً، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لأن اعرف»

من کنز مخفی بودم، خلائق را آفریدم تا مرا بشناسند.

الذریعة إلی حافظ الشریعة، نویسنده: جیلانی، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، محقق / مصحح: درایتی، محمد حسین، ج 1، ص 421، باب شرح الخطبة من کتاب بحار الأنوار

«فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»؛ اگر خدا را شناختند عبادت می‌کنند یک رکعت نماز بامعرفت از هزار رکعت نماز بی معرفت بالاتر است. اصلاً قابل مقایسه نیست، اهلبیت به عنوان مثال برای ما بیان می‌کنند. یکی از اصحاب از امام صادق پرسید:

«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»

یابن رسول الله! پدر و مادرم فدایتان معرفت الله چیست؟

«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1

معرفت خدا تنها منحصر به شناخت امام زمان است. اگر کسی امام عصر خود را شناخت قطعاً خداوند را شناخته است، زیرا ائمه اطهار مظهر تجلی تمام اسماء و صفات حق هستند.

خداوند عالم هرچه کمالات داشت را به لطف خود به ائمه اطهار (علیهم السلام) عنایت کرده است با این تفاوت که کمالات خداوند ذاتی است، اما کمالات ائمه اطهار اعطایی است. ما در زیارت رجبیه هم می‌خوانیم:

«لَا فَرْقَ بَینَک وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک وَ خَلْقُک فتقها وَ رَتْقُهَا بِیدِک»

إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 2، ص 646، فصل فیما نذکره من الدعوات فی أول یوم من رجب و کل یوم منه

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:

«نزّلونا عن الرّبوبیة و قولوا فینا ما شئتم»

ما را از مرتبه ربوبیت پایین بیاورید و در فضیلت ما هرچه می‌خواهید بگویید.

منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، نویسنده: شیخ بهایی، محمد بن حسین، مترجم: بسطامی، علی بن طیفور، مقدمه 2، ص 33، فصل 2

ما رویات متعدد از ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که فرمودند هرگز عقل شما به مقامی که خداوند به ما داده است نمی‌رسد.

حضرت در حدیث «سلمان» و «ابوذر» و معرفت نورانی می‌فرمایند که ما را اینطور بشناسید، یعنی احساس کنید که عقل شما از شناخت جایگاه ما عاجز است. اگر ما را چنین شناختید حق معرفت را انجام دادید.

حضرت به صراحت می‌فرمایند که شما هرچه در رابطه با جایگاه و فضائل و مقام ما بگویید، مقام ما بالاتر از آن است. چیزی که به ذهن شما می‌رسد، کمالاتی است که ذهن شما تصور می‌کند.

همانطور که در رابطه با توحید از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که می‌فرماید: مورچه‌ها تصور می‌کنند خداوند عالم نستجیر بالله دو شاخ دارد، زیرا از دیدگاه مورچه داشتن شاخ بالاترین مرتبه کمال است.

عقلای شما هم زمانی که خدا را توصیف می‌کنند، شبیه تصور مورچه است. آن‌ها چیزهایی را کمال تصور می‌کنند و می گویند که خداوند عالم این کمالات را دارد.

مرحوم آیت الله مجتهدی اصفهانی (رضوان الله تعالی علیه) کتاب تفسیری دارد. ایشان در تسبیحات اربعه تحلیل زیبایی دارد و برای کسانی که مبتدی هستند بسیار خوب است. ایشان می‌نویسد که ما می گوییم: «سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله اکبر».

«سبحان الله» به این معناست که خداوند عالم از هر عیبی که تصور می‌کنید منزه است. «الحمدلله» به این معناست که تمام کمالاتی که ما آن را تصور می‌کنیم خداوند داراست.

«لا إله إلا الله» به این معناست که تنها کسی که از همه عیب‌ها پاک است و همه کمالات را داراست تنها خداوند است. «الله اکبر» به این معناست که آنچه گفتیم با توجه به درک و عقل خود گفتیم. خدایا تو بالاتر از اینها هستی.

آنچه که گفتم تمام کمالات را داری و از تمام عیب‌ها منزه هستی و تنها تو هستی هم بالاتر هستی. خداوند عالم بالاتر از این است که به وصف بیاید. اگر ما خداوند متعال و ائمه اطهار را این چنین شناختیم، معرفت پیدا کرده‌ایم.

اگر چنین نشناختیم راه کسانی را می‌رویم که چه در زمان رسول اکرم و چه در زمان امیرالمؤمنین و چه در زمان ائمه اطهار را حضرت جنگیدند. با چه کسی می‌جنگیدند؟! آیا امیرالمؤمنین حق شما را خورده است؟! آیا ارثی از امیرالمؤمنین طلب دارید؟! آیا حضرت عدالتی را اجرا نکرده یا ظلمی در حق شما مرتکب شده است؟!

چه نقطه ضعفی می‌توانید در زندگی امیرالمؤمنین پیدا کنید که به خاطر آن بخواهید از حضرت تبعیت نکنید؟!! مشکل این است که معرفت نیست و جایگاه امام روشن نیست.

مجری:

بسیار نکته ظریفی است. ما هیچگاه از این زاویه به بحث نگاه نمی‌کنیم. بالاخره همیشه می گوییم ابتدا انسان باید نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند، بعد نسبت به پیغمبر اکرم و بعد نسبت به ائمه اطهار.

تا به حال هیچگاه اینطور نگاه نکردیم که ما اگر معرفتمان نسبت به ائمه اطهار و اولیاء الله معرفت کاملی شود، معرفتمان نسبت به رسول الله (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال کامل می‌شود.

همین مشکلی است که بسیاری از مخالفین به همین برخوردند. آن‌ها نتوانستند قدر اولیاء اصلی را بدانند و نهایتاً برای خداوند چیزهایی تصور کردند که واضح البطلان است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته ظریفی در اینجا مطرح است که عزیزان به آن دقت کنند. در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 144 حدیث 4 روایت صحیحی آمده است. روایتی از امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:

(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها)

و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید.

سوره اعراف (7): آیه 180

آمده است. در دعای جوشن کبیر هزار اسم خداوند متعال است که همگی اسماء الله است. امام صادق فرمودند:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

اولین ظهور از نور حق و ذات حق نور حضرت محمد و آل محمد است. (الْأَسْماءُ) متأخر از او هستند. به برکت وجود نوری اهلبیت (الْأَسْماءُ) آفریده شده‌اند. البته مراد از (الْأَسْماءُ) اسمائی است که عین ذات است.

ما می گوییم خداوند عالم علیم است و علم او عین ذات اوست. ما می گوییم خداوند عالم قادر است و قدرت عین خداوند است. این‌ها بحث جدایی هستند. در مقابل یک مرتبه قرآن کریم می‌فرماید:

(إِنَّ اللَّهَ لا یخْفی عَلَیهِ شَی‌ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماء)

هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی‌ماند. (بنا بر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.)

سوره آل عمران (3): آیه 5

و:

(وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِین)

و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).

سوره بقره (2): آیه 19

و:

(إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور)

خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.

سوره آل عمران (3): آیه 119

این غیر از آن علیم است. ما قدری در خداشناسی هم مشکل داریم. ان شاءالله اگر توفیقی داشته باشیم در رابطه با بحث توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید اسمائی و توحید افعالی صحبت خواهیم کرد.

ما معمولاً در توحید افعالی خیلی مشکل داریم. خداوند عالم در قرآن کریم در رابطه با توحید افعالی می‌فرماید:

(وَ اللَّهُ خَلَقَکمْ وَ ما تَعْمَلُون)

با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی را که می‌سازید!

سوره صافات (37): آیه 96

من که حرف می‌زنم یا حرکت می‌کنم خدا مرا آفریده است. «بحول الله و قوته أقوم و أقعد و أرکع و أسجد». به حول قوه الهی سجده می‌کنم، رکوع می‌روم، می‌ایستم، می‌نشینم و حرکت می‌کنم. هرچه هست مال اوست.

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.

سوره بقره (2): آیه 115

اگر خداوند عالم بخواهد که من حرف بزنم، هزار واسطه از ذات حق ربوبی هست تا من این کلمه را بیان کنم. تنها در منتهی الیه اسباب و مسببات خداوند عالم چیزی قرار داده است تا تکلیف روشن شود و بهشتی و جهنمی بودن روشن شود.

خداوند عالم اراده کرده است من با اراده خودم بگویم «الله» و با اراده خودم بگویم شیطان! خداوند اراده کرده است که من با اراده خودم به طرف الله حرکت کنم و با اراده خودم به طرف شیطان حرکت کنم.

هزاران اسباب و مسببات همگی دست اوست. تنها علت اخیره برای این است که تکلیف روشن شود. گاهی اوقات خداوند عالم اراده می‌کند و عقل‌ها از کار می افتد. شخص کاری انجام می‌دهد و بعد حیران می‌ماند که این چه کاری بود انجام دادم.

خداوند عالم همان اراده را هم سلب می‌کند. چنین نیست که خداوند عالم قادر بر تغییر اراده ما نباشد. این همان توحید افعالی است. امام صادق (علیه السلام) در این روایت می‌فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

«الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

خدا جز با معرفت ما هیچ عملی را از هیچ احدی قبول نمی‌کند.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

حضرت به صراحت می‌فرمایند اسماء حسنی خداوند ما هستیم. شما «یا الله» بگویید یا «یا علی» بگویید. شما «یا رحمن» بگویید یا «یا حسین» بگویید. همگی اینها اسماء حسنی الهی هستند.

ما به عنوان «یا حسین» می گوییم جسم ظاهری که دارای دست و پا و گوش و چشم و اینهاست نیست. مراد ما از «یا حسین» وجود نوری است که در این جسم مادی قرار گرفته است.

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فیها اسْمُه»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

وقتی که ما «یا صاحب الزمان» می گوییم اگر مرادمان جسم مادی حضرت ولی عصر باشد، حضرت با ما چه فرقی دارند؟! مراد مقام نورانی است که در این جسم مادی هست که تمام تدبیر عالم به عهده اوست.

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم»

ارادت خدا در امور عالم ابتدا به قلب شما نازل می‌شود و از آنجا صادر می‌شود.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 4، ص 576، ح 2

اگر ما «یا حسین» می گوییم، «یا حسین» گفتن ما عین توحید است. اگر نستجیر بالله کسی امام حسین را مستقل از خداوند تصور کند شرک و بت پرستی است و در او شکی نیست.

حضرت عیسی از نظر جسمی با دیگران هیچ فرقی نمی‌کند. حضرت عیسی همانند دیگران می‌خورند، همانند دیگران می‌خوابند، همانند دیگران راه می‌روند، همانند دیگران آب می‌نوشند.

تمامی کارهای حضرت عیسی همانند دیگران است، اما به اذن الله اراده نوری می‌کند و مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد شفا می‌دهد.

اگر ما می گوییم: یا حضرت عیسی پدر مرا که از دنیا رفته است زنده کن، نه به این معناست که با زبان و چشم و جسم گوشتی که دارد پدر ما را زنده کند.

مقام نورانی که خداوند عالم به حضرت عیسی داده است و نور بالای متصل به ارادة الله که حضرت عیسی دارد با اراده عیسوی که متصل به ارادة الله است مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد را شفا می‌دهد یا با گِل پرنده درست می‌کند.

ما ائمه اطهار (علیهم السلام) را به عنوان اینکه وجود نوری آن بزرگواران می‌تواند هر کار خدایی را کند می‌خوانیم. در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است که اگر بنده من با واجبات و مستحبات به من تقرب بجویند؛

«کنت سَمْعَهُ الذی یسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذی یبْصِرُ بِهِ وَیدَهُ آلتی یبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ آلتی یمْشِی بها»

من گوش او می‌شوم و با من می‌شنود. من چشم او می‌شوم و با من می‌بیند. من دست و پای او می‌شوم و با من حرکت می‌کند.

جامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2384، ح 6137

شما این مطلب را در کتاب «صحیح بخاری» آوردید و بزرگانتان همگی آن را قبول دارند. ائمه اطهار به این مرحله رسیدند و تمام اعضا و جوارح آنها مظهر ارادة الله شده است.

تمام مشکلات از نشناختن همین مرحله است. کسانی هم که به امام حسین (علیه السلام) متصل شدند و کسانی که از حضرت جدا شدند به واسطه شناختن و نشناختن همین یک مسئله است.

کسانی که شناختی از امام داشتند، گفتند: یابن رسول الله! هزار بار کشته شویم، زنده شویم، بدن ما را آتش بزنند، خاکستر ما را به باد بدهند و دوباره زنده شویم از تو دست برنمی داریم.

چنین فردی معرفت دارد و می‌داند اراده امام حسین ارادة الله است. پیوستن به امام حسین پیوستن به الله است. این شخص اگر می‌خواهد به لقاء الله برسد، تنها راه آن رسیدن به لقاء امام حسین است.

ظاهراً در شب عاشورا «حبیب بن مظاهر» شروع به شوخی کردن کرد. «مسلم بن اوسجع» گفت: امشب چه وقت شوخی است؟!

«حبیب بن مظاهر» گفت: من اهل شوخی کردن نیستم، اما می دانم فردا کجا هستیم. ما فردا نزد رسول الله و حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین هستیم و در لقاء خداوند هستیم.

خوشحالی من به این خاطر است و اگر هم شوخی می‌کنم شوخی من نشأت گرفته از نهایت سروری است که خداوند عالم این سعادت را به ما داده است.

یاران امام حسین عجله داشتند که صبح زودتر طلوع کند و فجر زودتر از راه برسد تا به مقامی که حضرت سیدالشهدا فرمودند برسند.

حضرت ابا عبدالله الحسین قدری پرده را کنار زدند و یاران حضرت جایگاه و مقامات خود را در بهشت دیدند و نعمت‌های بهشتی را درک کردند. آن‌ها عجله داشتند صبح زودتر از راه برسد تا به مقامات برسند. من در خدمت شما هستم.

مجری:

ان شاءالله که خداوند متعال قسمت کند تا بتوانیم به این معرفت برسیم. در طرف مقابل دشمنی دشمنان به خاطر این است که معرفت نداشتند. خدا نیاورد روزی را که؛

(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیم)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آن‌ها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.

سوره بقره (2): آیه 7

ان شاءالله که بتوانیم با این معرفت پله‌های ترقی را طی کنیم و برسیم به هدفی که برای آن آفریده شدیم.

عزیزان بیننده در برنامه «حبل المتین» هستیم. این فرصت در اختیارتان هست با تلفن‌ها تماس بگیرید. عزیزان اتاق فرمان تلفن‌ها را زیرنویس خواهند کرد.

ان شاءالله تماس بگیرید، صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید. اگر سؤال یا دغدغه‌ای دارید مطرح بفرمایید. ان شاءالله پاسخ خواهیم داد. فاصله‌ای بگیریم، میان برنامه‌ای ببینیم و برگردیم در خدمتتان خواهیم بود.

یا ابا عبدالله الحسین

ان شاءالله که بتوانیم همیشه ثابت قدم در این مسیر باشیم. همراه با برنامه «حبل المتین» هستیم و از حضرت استاد بیاناتی را شنیدیم که برای ما روشن می‌کرد چه عامل و عللی سبب انحراف بعضی افراد از مسیر اصلی شد.

روشن شد علت اصلی که بعضی افراد به ندای «داعی الله» و ندای حضرت ابا عبدالله الحسین لبیک نگفتند چیست. علت اصلی نداشتن معرفت بود.

ان شاءالله بتوانیم معرفت خودمان را بیش از پیش نسبت به ذوات مقدسه بالا ببریم تا بتوانیم در روزی که امام زمانمان از ما یاری طلب می‌کند، ما لبیک گویان و با اشتیاق به سمتشان برویم.

یک نکته که به نظرم جای مطرح شدن دارد این است که بینندگان عزیز حتماً تصدیق خواهید کرد که ما بسیار در منبرها و سخنرانی‌ها می‌شنویم از افرادی که حضرت را در جنگ یاری کردند و جزء اصحاب و بنی هاشم بودند که در این مصاف به شهادت رسیدند.

نکته اینجاست که اصلاً وقتی ادبیات قرآنی را هم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ما در قرآن کریم یک سوره منافقون داریم.

قرآن کریم وقتی می‌خواهد اسوه و الگو مشخص کند الگوهای خوب را مشخص می‌کند. از طرف دیگر همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را هم بیان می‌کند و؛

(یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلا)

ای وای بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!

سوره فرقان (25): آیه 28

را هم مطرح می‌کند. قرآن کریم اسوه‌های زشت را هم برای ما یادآوری می‌کند. اگر بخواهیم با جریان عاشورا، قرآنی مواجه شویم، به نظرم حتماً باید حواسمان باشد و ببینیم چه افرادی در آنجا بودند که صدای حجت خدا را شنیدند اما همراهی نکردند.

اگر بخواهیم با منطق آسیب شناسی پیش برویم یا با منطق قرآنی پیش برویم به نظرم نیاز به این نکته هست، اما متأسفانه از آن غفلت می‌شود. از محضرتان استفاده می‌کنیم.

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با کسانی که از یاری امام حسین دست کشیدند، در بعضی از مقاتل مطالبی آمده است.

ما خودمان هم اشاره‌ای داشتیم که بعضی افراد شب عاشورا مسیرشان را عوض کردند و رفتند، اما بعضی از آقایان نظیر «دکتر جباری» نظرشان این بود که در شب هشتم و نهم این مسئله رخ داده است.

درست همین هست که بعد از آنکه شهادت حضرت مسلم را شنیدند، تعداد زیادی از افراد که به قصد حکومت آمده بودند دست اهل و عیالشان را گرفتند و از سپاه امام حسین جدا شدند و رفتند.

ما کاری با این افراد نداریم، اما افرادی بودند که امام حسین از آنها کمک خواست و به آنها بر نصرتش امر کرد. در مقابل این افراد از دستور امام سرپیچی کردند. تاریخ تعدادی از این افراد را نام برده است. بنده فهرست وار به بعضی از این افراد اشاره می‌کنم، در فرصتی مناسب مفصل در این زمینه صحبت می‌کنیم.

1- «عبدالله بن عمر»

آقای «ابن اعثم کوفی» متوفای 314 هجری در کتاب «الفتوح» جلد پنجم صفحه 25 مذاکره «عبدالله بن عمر» با امام حسین را مفصل آورده است.

در جلسات گذشته یکی از دوستان در این زمینه سؤال پرسیده بودند، البته هیچ سندی هم برایش ذکر نمی‌کند. کارشناسان وهابی در شبکه‌هایشان مطالبی در این زمینه مطرح می‌کنند و به ذیل عبارت استدلال می‌کنند. «عبدالله بن عمر» گفت:

«أبا عبد الله! مهلا عما قد عزمت علیه وارجع من هنا إلی المدینة وادخل فی صلح القوم ولا تغب عن وطنک وحرم جدک رسول الله»

یا أبا عبدالله! از رفتن به کوفه صرفنظر کن و به مدینه برگرد و با یزید بن معاویه از در صلح وارد شو و در حرم جدت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بمان.

«ولا تجعل لهؤلاء الذین لا خلاق لهم علی نفسک حجة وسبیلا»

این افراد به هیچ وجه حرف تو را گوش نمی‌دهند.

«وإن أحببت أن لا تبایع فأنت متروک حتی تری برأیک فإن یزید بن معاویة  عسی أن لا یعیش إلا قلیلا فیکفیک الله أمره»

اگر با یزید بن معاویه بیعت نمی‌کنی عقیده خودت هست، اما یزید هم زیاد زنده نمی‌ماند و بعد از او هم خدا کریم است.

«فقال الحسین: أف لهذا الکلام أبدا ما دامت السماوات والأرض!»

امام حسین فرمود: اف بر این سخن مادامی که آسمان و زمین برقرار است!

«أسألک بالله یا عبد الله أنا عندک علی خطأ من أمری هذا؟»

آیا من که به طرف کوفه می‌روم کارم کار اشتباهی است؟

«فإن کنت عندک علی خطأ فردنی فإنی أخضع وأسمع وأطیع»

اگر کار من اشتباه است مرا برگردان، من حرف شنوی دارم و اطاعت می‌کنم.

«فقال ابن عمر: اللهم لا»

عبدالله بن عمر گفت: به خدا سوگند کار تو خطا نیست.

او در ادامه می‌گوید که یزید چنین و چنان است. امام حسین (علیه السلام) فرمود من در هر گوشه‌ای هم باشم اگر بیعت نکنم آنها مرا خواهند کشت.

«أن بنی إسرائیل کانوا یقتلون ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس سبعین نبیا ثم یجلسون فی أسواقهم یبیعون ویشترون کلهم کأنهم لم یصنعوا شیئا»

شما می دانید که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیغمبر را کشتند و سپس در بازارها مشغول خرید و فروش شدند، گویا هیچ گناهی مرتکب نشدند.

«اتق الله أبا عبد الرحمن ولا تدعن نصرتی»

عبدالله بن عمر از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

الفتوح؛ أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی،1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 25

ملاحظه کنید حضرت در اینجا به او امر می‌فرمایند که تقوا پیشه کن و از یاری من دست برندار. این دستور امام است. این برخلاف قول امام است که شب عاشورا فرمودند من بیعتم را از شما برداشتم!!

آقایان در ادامه آورده‌اند که حضرت به «عبدالله بن عمر» فرمودند: اگر پدرت بود مرا یاری می‌کرد، آنچنان که جدم رسول خدا را یاری کرد. این مطالب از ساخته‌های بنی امیه است که در این روایت آورده‌اند.

همچنین «مرحوم سید بن طاووس» در کتاب «لهوف» این عبارت را آورده است، اما اصلاً اشاره‌ای به اینکه حضرت به «عبدالله بن عمر» فرموده باشند مرا در نمازت دعا کن یا اگر پدرت زنده بود چنین و چنان می‌کرد ندارند. اینجا آمده است که حضرت فرمود:

«اتَّقِ اللَّهَ یا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ لَا تَدَعَنَّ نُصْرَتِی»

یا أبا عبدالرحمن! از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ص 32، باب المسلک الأول فی الأمور المتقدمة علی القتال

«عبدالله بن عمر» به دستور حضرت سیدالشهدا عمل نکرد و دست به بیعت با امام حسین نزد و حضرت را یاری نکرد. او قبل از امام حسین هم با امیرالمؤمنین بیعت نکرد.

دوستان عزیز بنده به کتاب‌های دست سوم و چهارم مراجعه نمی‌کنم تا کارشناسان شبکه‌های وهابی نگویند که شما در زباله دانی های کتاب‌های ما به دنبال روایات ضعیف هستید!

در کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد سیزدهم صفحه 70 مطلبی در این زمینه آمده است.

در اینجا آمده است زمانی که معاویه می‌خواست برای یزید بیعت بگیرد، برای «عبدالله بن عمر» صد هزار درهم فرستاد و گفت: این اطاع معاویه است و باید با او بیعت کنی! «عبدالله بن عمر» گفت:

«ان دینی عندی إذا لرخیص»

بنابراین دین من خیلی ارزان هست.

مراد او این بود که دین من از صد هزار درهم بیشتر می‌ارزد، معاویه پول کمی برایم فرستاده است!!

«فلما مات معاویة کتب بن عمر إلی یزید ببیعته»

عبدالله بن عمر بعد از مرگ معاویه به یزید نامه نوشت و با او بیعت کرد.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 70، ح 6694

این‌ها همگی از منابع اهل سنت است، یک مورد از منابع شیعیان نیست. در کتاب «شرح نهج البلاغه» اثر «ابن ابی الحدید معتزلی» جلد سیزدهم صفحه 242 آمده است:

«فإنه امتنع من بیعة علی ع»

عبدالله بن عمر از بیعت با علی بن أبی طالب خودداری کرد.

«و طرق علی الحجاج بابه لیلا لیبایع لعبد الملک»

او شبی به خانه حجاج بن یوسف ثقفی رفت تا با عبدالملک مروان بیعت کند.

«کیلا یبیت تلک اللیلة بلا إمام»

تا یک شب بدون امام نماند.

«زعم لأنه روی عن النبی ص أنه قال من مات و لا إمام له مات میتة جاهلیة »

زیرا از پیغمبر اکرم شنیده بود: هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

«و حتی بلغ من احتقار الحجاج له و استرذاله حاله أن أخرج رجله من الفراش»

حجاج بن یوسف او را تحقیر کرد و پایش را دراز کرد و گفت فعلاً به عنوان بیعت به پایم دست بکش.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 13، ص 242، باب القول فی إسلام أبی بکر و علی و خصائص کل منهما

«عبدالله بن عمر» می‌خواست با «حجاج بن یوسف» بیعت کند، زیرا او نماینده «عبدالملک مروان» بود!!

آقای «صفدی» که یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است، در کتاب «الوافی بالوفیات» مطلبی در این زمینه آورده است. آقایان اگر نسبت به «ابن ابی الحدید» حرف داشته باشند، نسبت به «صفدی» نمی‌توانند حرف داشته باشند.

ایشان در جلد هفدهم می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» به خاطر ورع زیادی که داشت، از بیعت با علی بن أبی طالب و جنگ در رکاب حضرت خودداری کرد!!

«وندم علی ذلک حین حضرته الوفاة»

زمانی که مرگش فرارسید اظهار ندامت کرد.

«وسئل عن تلک المشاهد فقال کففت یدی فلم أقدم»

و گفت: ای کاش من در رکاب علی بن أبی طالب می‌جنگیدم.

الوافی بالوفیات، اسم المؤلف: صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی، دار النشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420 هـ- 2000 م، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، ج 17، ص 198، باب 3 عبد الله بن عمر

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد 3 صفحه 143 همین تعبیر آمده است. ایشان می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» پشیمان شد از اینکه چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و در رکاب حضرت نجنگیدم.

«ابن عبدالبر» هم در کتاب «الاستیعاب» جلد 3 همین تعبیر را دارد و می‌نویسد که «عبدالله بن عمر» اظهار ندامت می‌کرد که چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و با او نجنگیدم:

«کففت یدی فلم أقدم والمقاتل علی الحق أفضل»

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 951، ح 1612

تمام مدارکی که ما آوردیم از کتب اهل سنت است. ما جسارتی هم نمی‌خواهیم کنیم بلکه عبارت‌های خودشان را نقل کردیم.

این مطالب نشانگر این است که جایگاه امام برای این افراد شناخته نشده است. این افراد تصور می‌کنند که امام رجلٌ، معاویه هم رجلٌ و یزید هم رجلٌ. این افراد یزید را هم قدری از امام حسین بالاتر می دانستند.

این شخص با امام حسین بیعت نمی‌کند و حاضر نمی‌شود در رکاب امام حسین باشد، اما برای یزید نامه می‌نویسد و با او بیعت می‌کند!

2- «عبیدالله بن حر جعفی»

نفر بعد که زندگی او خیلی دردآور است، «عبیدالله بن حر جعفی» است. واقعاً زمانی که زندگی او را می‌خوانم قلبم به درد می‌آید.

«شیخ مفید» متوفای 413 هجری در کتاب «الإرشاد» جلد دوم صفحه 81 نقل کرده است زمانی که حضرت داشتند می‌رفتند، دیدند خیمه‌ای برپاست. حضرت پرسیدند: این خیمه متعلق به کیست؟! اصحاب گفتند: خیمه «عبیدالله بن حر جعفی» است. حضرت فرمود:

«ادْعُوهُ إِلَی»

او را صدا بزنید نزد من بیاید.

فرستاده امام نزد او رفت و گفت: امام حسین تو را می‌خواند. «عبیدالله بن حر جعفی» گفت:

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»

سپس گفت:

«وَ اللَّهِ مَا خَرَجْتُ مِنَ الْکوفَةِ إِلَّا کرَاهِیةَ أَنْ یدْخُلَهَا الْحُسَینُ ع وَ أَنَا بِهَا»

به خدا زمانی که از کوفه بیرون آمدم، به دنبال این بودم تا با امام حسین ملاقات نکنم.

«وَ اللَّهِ مَا أُرِیدُ أَنْ أَرَاهُ وَ لَا یرَانِی»

به خدا نه می‌خواستم امام حسین مرا ببیند و نه من امام حسین را ببینم.

ببینید بدبختی و بیچارگی تا کجاست!

«فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهُ»

فرستاده امام حسین آمد و خبر را آورد.

«فَقَامَ الْحُسَینُ ع فَجَاءَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ»

امام حسین نزد حر آمدند، سلام کردند و نشستند.

«ثُمَّ دَعَاهُ إِلَی الْخُرُوجِ مَعَهُ»

سپس از حر دعوت کردند و به او گفتند که بیا باهم برویم.

«فَأَعَادَ عَلَیهِ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ الْحُرِّ تِلْک الْمَقَالَةَ وَ اسْتَقَالَهُ مِمَّا دَعَاهُ إِلَیهِ»

در ادامه آمده است:

«فَقَالَ لَهُ الْحُسَینُ ع فَإِنْ لَمْ تَنْصُرْنَا فَاتَّقِ اللَّهَ أَنْ تَکونَ مِمَّنْ یقَاتِلُنَا»

حضرت فرمود: اگر ما را یاری نمی‌کنی، در سپاه دشمنان ما هم نباش.

«فَوَ اللَّهِ لَا یسْمَعُ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ ثُمَّ لَا ینْصُرُنَا إِلَّا هَلَک»

به خدا سوگند هرکسی صدای ما را بشنود، اما ما را یاری نکند به هلاکت می‌رسد.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 81، باب ما جری بین الإمام الحسین ع و الحر الریاحی

امام حسین (علیه السلام) از نزد «عبیدالله بن حر» بلند شدند و به خیمه برگشتند. ملاحظه کنید چقدر بدبختی و بیچارگی است!

مجری:

حتی جریانی همانند «زهیر» پیش آمد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

درباره زهیر در روایت داریم وقتی پیام حضرت آمد لقمه‌ها در بین سفره و دهان خشکید و افتاد! «زهیر» تا این اندازه متأثر شد با وجود اینکه سابقه عثمانی دارد. «زهیر» بلافاصله با امام حسین دیدار کرد و وقتی برگشت به همسرش گفت: تو مطلقه هستی، من به امام حسین پیوستم.

در بعضی از مقاتل آمده است که همسر «زهیر» گفت: چطور تو می‌خواهی با امام حسین باشی، اما من با اهلبیت امام حسین نباشم؟! من هم با تو می‌آیم!!

بنده این مطلب را از کتاب «الإرشاد» نقل کردم. حال در کتاب «تاریخ طبری» جلد سوم صفحه 309 عیناً همین تعبیر آمده است.

«والله ما أرید أن أراه ولا یرانی»

به خدا سوگند نه می‌خواهم چشمم به امام حسین بیفتد و نه چشم امام حسین به من بیفتد.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 309، باب ذکر الخبر عما کان فی‌ها من الأحداث

این افراد الآن در برزخ چه حالی دارند؟! همین آقای «عبیدالله بن حر» پشیمان شد. او اشعاری می‌سرود و می‌گفت: چقدر من بدبخت شدم! چرا من به ندای امام حسین پاسخ ندادم؟! او بعد از آن زندگی تیره و تاری داشت که داستان آن مفصل است.

«فقد فاز الذی نصر الحسین

به سعادت رسیدند کسانی که امام حسین را یاری کردند.

وخاب الأخسرون ذوو النفاق»

و بدبخت و گرفتار نفاق شدند کسانی که از یاری حسین دست برداشتند.

الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی، 1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 75، باب قصة عبید الله بن الحر الجعفی

آیا این حسرت‌ها دیگر فایده‌ای دارد؟! حسرت‌ها هیچ فایده‌ای ندارد! ندامت ایشان در کتاب «اخبار الطوال» اثر «ابن قتیبه دینوری» صفحه 262 مفصل آمده است و می‌نویسد:

«ندم علی ترکه اجابه الحسین حین دعاه بقصر بنی مقاتل الی نصرته»

الأخبار الطوال، المؤلف: أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوری (المتوفی: 282 هـ)، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعة: الدکتور جمال الدین الشیال، الناشر: دار إحیاء الکتب العربی - عیسی البابی الحلبی وشرکاه / القاهرة، الطبعة: الأولی، 1960 م، ج 1، ص 262، باب نهایة الحسین

3- «عمرو بن قیس»

نفر بعد که شرح حال او هم خیلی دردآور است، «عمرو بن قیس» است. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «ثواب الأعمال» نقل می‌کند «عمرو بن قیس مشرقی» می‌گوید: من خدمت امام حسین (علیه السلام) رفتم و حضرت در قصر بنی مقاتل بودند.

خدمت حضرت سلام گفتم و پسر عمم هم سلام گفت. دیدیم امام حسین خضاب کرده است. حضرت در ادامه به ما فرمودند:

«جِئْتُمَا لِنُصْرَتِی»

آیا آمدید مرا یاری کنید؟

«فَقُلْتُ إِنِّی رَجُلٌ کبِیرُ السِّنِّ کثِیرُ الدَّینِ کثِیرُ الْعِیالِ وَ فِی یدِی بَضَائِعُ لِلنَّاسِ وَ لَا أَدْرِی مَا یکونُ وَ أَکرَهُ أَنْ أُضَیعَ أَمَانَتِی»

من گفتم: من پیرمردی هستم که بدهی زیاد دارم، عیالوار هستم و پول‌های مردم در دست من هست و نمی‌دانم چه خواهد شد.

«وَ قَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّی مِثْلَ ذَلِک»

پسرعموی من هم همین حرف‌ها را زد.

«قَالَ لَنَا فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِی وَاعِیةً وَ لَا تَرَیا لِی سَوَاداً»

حضرت فرمودند: بلند شوید و از نزد من بروید تا صدای کمک خواهی مرا نشنوید.

«فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیتَنَا أَوْ رَأَی سَوَادَنَا فَلَمْ یجِبْنَا وَ لَمْ یعِنَّا کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکبَّهُ عَلَی مَنْخِرَیهِ فِی النَّارِ»

زیرا هرکسی صدای کمک خواهی مرا بشنود و جواب ندهد، خداوند عالم او را با صورت وارد آتش جهنم خواهد کرد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 259، باب عقاب من سمع واعیة أهل البیت ع و رأی سوادهم فلم یجبهم

4- «هرثمة بن أبی مسلم»

نفر بعد که صدای حضرت را شنید و به یاری حضرت پاسخ نداد، «هرثمة بن أبی مسلم» هست. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «أمالی» صفحه 137 مفصل نقل کرده است که «هرثمه» می‌گوید ما در صفین در رکاب علی بن أبی طالب بودیم که حضرت مسائل مهمی که در کربلا بود را مطرح کردند.

ما در مسیر مکه به کربلا با امام حسین (علیه السلام) برخورد کردیم. من خدمت امام حسین رفتم، سلام گفتم و آنچه از امیرالمؤمنین در خصوص شهادتشان شنیده بودم را بیان کردم. حضرت فرمود:

«مَعَنَا أَنْتَ أَمْ عَلَینَا»

آمدی ما را یاری کنی یا دشمنان ما را یاری کنی؟

«فَقُلْتُ لَا مَعَک وَ لَا عَلَیک»

من گفتم: نه شما را یاری می‌کنم و نه دشمنان شما را یاری می‌کنم.

ببینید چقدر انسان بدبخت و بیچاره است!!

«خَلَّفْتُ صِبْیةً أَخَافُ عَلَیهِمْ عُبَیدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ»

من فرزندان کوچک دارم و می‌ترسم عبیدالله بن زیاد آنها را مورد اذیت و آزار قرار دهد.

«قَالَ فَامْضِ حَیثُ لَا تَرَی لَنَا مَقْتَلًا وَ لَا تَسْمَعُ لَنَا صَوْتاً فَوَ الَّذِی نَفْسُ الْحُسَینِ بِیدِهِ لَا یسْمَعُ الْیوْمَ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ فَلَا یعِینُنَا إِلَّا کبَّهُ اللَّهُ لِوَجْهِهِ فِی جَهَنَّمَ»

الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 137، ح 6

ما از اینطور افراد الی ماشاءالله در طول تاریخ داریم. افرادی متعددی بودند که بنده تنها به دلیل فوت وقت به یک نمونه دیگر از آنها اشاره می‌کنم.

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

آقای «شجری جرجانی» متوفای 499 هجری یکی از علمای بزرگ اهل سنت از فردی به نام «هفهاف راسی» نقل می‌کند که از بصره بوده است.

وقتی او شنید امام حسین به طرف کوفه رفته است، سوار اسبش شد. در آن زمان رسیدن از بصره به طرف کوفه با اسب کم راهی نبود. وقتی «هفهاف راسی» به آنجا رسید؛

«فدخل عسکر عمر بن سعد ثم انتضی سیفه وقال: یا أیها الجند المجند، أنا الهفهاف بن المهند، أبغی عیال محمد، ثم شد فیهم»

الأمالی، المؤلف: المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی، ج 1، ص 227، باب الحدیث الثامن فی فضل الحسین بن علی علیهما السلام

او گفت: من آمدم حسین را یاری کنم. سپاهیان عمر بن سعد گفتند: ما حسین را کشتیم و اهل و عیالش را هم اسیر کردیم.

در این هنگام او شمشیر کشید و تعداد زیادی از آنها را به درک واصل کرد. او آخرین کسی بود که اسمش را در لیست شهدای کربلا ثبت کردند.

ملاحظه کنید این یک انسان است که بعد از شهادت امام حسین و اسارت فرزندان آن بزرگوار رسیده است. از بصره تا کربلا مسافت زیادی است.

همین که او شنید امام حسین به کربلا آمده حرکت کرد، اما وقتی شنید امام حسین به شهادت رسیده است شمشیر کشید و عده زیادی را به درک واصل کرد.

«هفهاف» یکی از جنگجویان مشهور عرب بوده است. بعضی از آقایان نظیر «مرحوم تستری» می‌نویسد که ماجرای «هفهاف» سندی ندارد، اما این هم سند روایت است.

ظاهراً ایشان به کتاب «شجری» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است برخورد نکرده است. «شجری» تفکرات زیدی دارد و کتاب ایشان هم کتاب معتبر اهل سنت است.

کتاب‌های دیگر هم مفصل این قضیه را نقل کردند، اما ایشان متوفای 499 هجری است و متعلق به قرن هفتم و هشتم و دهم نیست.

این یک سعادتی است. ببینید چقدر زیبا و عالی است! انسان به این سعادت عشق می‌ورزد. امام حسین به افراد دیگر می‌فرمایند که مرا یاری کنید، اما آنها بدهی و اهل و عیال را بهانه می‌کنند.

حضرت سیدالشهدا فرد دیگری را به یاری دعوت کردند، اما او گفت: من مشکل دارم، اما اسب خوب و شمشیر تیزی دارم. حضرت فرمودند: من به اسب و شمشیر تو نیازی ندارم. بلند شو و از نزد ما برو!

این هم اقدام «هفهاف» که بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا به یاری حضرت آمدند. واقعاً هنیئا له، هنیئا له، هنیئا له!

مجری:

بسیار عالی و زیبا بود. شبهاتی که دارد بی شمار به سمت مکتب اهلبیت و حق می‌آید ندای «هل من ناصر» هست. ان شاءالله بتوانیم از این فرصت‌ها استفاده کنیم و به ندای اماممان لبیک بگوییم.

اگر این فرصت‌ها را از دست بدهیم، بعداً همانند افرادی که از آنها نام برده شد چیزی جز پشیمانی برای ما نخواهد داشت.

از این لحظه به بعد به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم. تماس‌های زیادی داریم. ان شاءالله فرصت داشته باشیم صدای همه عزیزان را بشنویم.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقا سعید از تهران پشت خط هستند. آقا سعید در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا سعید از تهران – اهل سنت):

سلام علیکم جناب آقای مرعشی عزیز.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد سلام عرض کردم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم آقا سعید گل.

بیننده:

شبتان بخیر. حضرت استاد وقتی شما را می‌بینیم خوشحال می‌شویم. ان شاءالله که خداوند به شما سلامتی بدهد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

شما بزرگوارید، لطف دارید.

مجری:

آقا سعید عذرخواهی می‌کنم به جهت اینکه تعداد تماس‌ها زیاد است، لطف کنید مختصراً بفرمایید.

بیننده:

حضرت استاد ما قولی از جنابعالی گرفته بودیم که با یکی از کارشناسان حول قضیه شرک و توحید مناظره‌ای داشته باشیم.

می‌خواهیم ببینیم اصلاً شرک و توحید در عقاید دین امامیه به چه معناست و درواقع انسان مسلمان شیعه امامیه چه کاری کند به او مشرک می گویند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ایرادی ندارد. ما برنامه‌ای ردیف می‌کنیم. هرکدام از آقایان آمادگی داشته باشند من در حضور مردم قول می‌دهم جلسه‌ای بگذاریم و زمانی به شما اختصاص می‌دهیم و زمانی هم کارشناسان ما صحبت کنند.

ما پیشنهاد شما را قبول داریم و از این پیشنهاد خیلی خوشحالیم. اصلاً ما عاشق اینطور پیشنهادات هستیم.

بیننده:

می‌توان گفت این روحیه به چالش طلبیدن در وجود جنابعالی منحصر به فرد است. واقعاً تا جایی که من بین آقایان می‌بینم، هیچکسی نمی‌آید اینطور دعوت به مناظره کند.

من دیشب به همکار شما گفتم: واقعاً شخصیت حاج آقا برای بنده قابل احترام است، به این دلیل که ولو اینکه من اعتقادات ایشان را قبول نداشته باشم ایشان می گویند بیایید صحبت کنید و اگر حرفی دارید بزنید. من الآن چند دقیقه می‌توانم مزاحم شوم؟

مجری:

اگر شما سؤالی دارید سؤالتان را در یکی دو دقیقه بپرسید، سپس عزیزان دیگر را هم وصل می‌کنیم و پاسخ‌ها را پشت سر هم می‌دهیم.

بیننده:

شما می دانید که سؤال ما تنها سؤال نیست. ما دوست داریم خودمان هم جوابی بدهیم.

مجری:

ظاهراً صحبت شما طول می‌کشد و الآن فرصت آن نیست.

بیننده:

من هفته بعد زنگ می‌زنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

هفته بعد زودتر زنگ بزنید. اگر قبل از ساعت 10 تماس بگیرید، من از خدمت حضرتعالی بیشتر استفاده می‌کنم.

بیننده:

حضرت استاد من منتظر یک برنامه مناظره با یکی از اساتید شما هستم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حضرتعالی و دیگر دوستانی که همفکر حضرتعالی هستند، ما خوشحال می‌شویم و از دور هم پیشانی شما را می‌بوسیم که تلاش دارید این بحث‌های گفتگو و مناظرات باشد.

این مال ما نیست، ما که خاک زیر پای پیغمبر اکرم هم نمی‌شویم. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن عظمت می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.

سوره سبأ (34): آیه 24

بنده گمان نمی‌کنم از این آیه صریح‌تر که رسول اکرم تواضع خود را بیان کرده باشند داشته باشیم. واژه تواضع نمی‌تواند این عظمت رسول اکرم را بیان کند. رسول اکرم می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

بیایید با هم بحث کنیم. یا من در گمراهی هستم و شما در هدایت هستید یا من در هدایت هستم و شما در گمراهی هستید. بیایید همدیگر را روشن کنیم.

ما از این روحیه جنابعالی تشکر می‌کنیم و از درخواست شما هم استقبال می‌کنیم. ان شاءالله ترتیب این مناظره را می‌دهیم و در جلسه بعد هم به سؤال حضرتعالی پاسخ می‌دهیم.

بیننده:

خواهش می‌کنم، زنده باشیم.

مجری:

آقا سعید عزیز از تهران در خدمت شما خواهیم بود. آقا امین از تهران پشت خط هستند. آقا امین در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا امین از تهران – شیعه):

سلام، خسته نباشید.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله، سلامت باشید.

بیننده:

حاج آقا خدمت شما هم سلام عرض می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

اتفاقی برای من افتاده است که می‌خواستم آن را در یک دقیقه تعریف کنم و بعد صحبت‌های حاج آقا را می‌شنویم. ما به شبکه شما و حاج آقا اطمینان داشتیم، اما با اتفاقی که افتاد دیگر به شما یقین حاصل کردیم.

شما همه چیز را تمام کردید. هم توضیحاتی که می‌دهید و هم تصاویر کتاب که نشان می‌دهید.

من سه شنبه به «شبکه کلمه» برنامه «تریبون آزاد» زنگ زدم که «سید عقیل هاشمی» روی خط می‌آید و برنامه دارد. اگر پانزده دقیقه آخر را ببینید صحبت‌های من موجود هست.

ایشان یک عالمه مطالب در رابطه با سبأ یهودی و شیعه گفت. من زنگ زدم و گفتم: مطالبی که می‌زنید سندش کجاست؟! او یک صفحه نشان داد و گفت: این هم سند روایت!

من گفتم: سلسله راویان روایت را نشان بده. او گفت: راویان روایت موجود نیست، چکار کنم!!

من کاملاً متوجه شدم حرف‌هایی که این شبکه می‌زنند پوچ است و هیچ پایه و اساسی هم ندارد. من از برنامه شما تشکر می‌کنم و بیننده دائمی برنامه‌های شما هم هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. آقا امین موفق باشید، دعایمان بفرمایید و از دوستان هم بخواهید اگر سؤالی دارند با ما تماس بگیرند. من از حضرتعالی به عنوان یک برادر تقاضا می‌کنم عزیزانی که قدری گرفتار شبهات شبکه‌های وهابی شدند را با شبکه ما آشنا کنید.

همانطور که مقام معظم رهبری هم گفتند: فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. تعدادی از جوانان ما شبهاتی در ذهن دارند و جایی را هم برای طرح این شبهات پیدا نمی‌کنند.

حال بنده نمی‌خواهم ادعای چندانی کنم، اما حداقل در طول این چهل سال کم و بیش تجربه‌ای پیدا کردیم. اگر این افراد را می‌شناسید از آنها بخواهید با ما در ارتباط باشند و اگر سؤال یا شبهه‌ای دارند مطرح کنند، ما در خدمتشان هستیم.

مجری:

تشکر می‌کنیم آقا امین عزیز که این تجربه‌شان را هم به اشتراک گذاشتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما از دوستان رصد هم درخواست می‌کنیم صحبت‌های آقا امین با «شبکه کلمه» را استخراج کنند. دوستان زحمت بکشند کلیپ ایشان که سه شنبه بوده است را از واحد رصد بگیرند و به من بدهند تا ببینیم صحبت ایشان در چه زمینه‌ای بوده است.

مجری:

بسیار عالی. آقای عزیزی از قزوین پشت خط هستند. آقای عزیزی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای عزیزی از قزوین – شیعه):

سلام علیکم.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حاج آقا حسینی خدمت شما سلام عرض می‌کنم. ما به شما افتخار می‌کنیم که نه تنها جلوی وهابیت بلکه جلوی تمای کفر ایستادید.

من از خدمت شما سؤالی داشتم. آنطور که شنیدم «وهب» تقریباً هم سن و سال امام حسین (علیه السلام) بوده است.

روزی که «مظاهر» امام حسین و امام حسن و رسول خدا و امیرالمؤمنین را به منزل خود دعوت کرده بود، «وهب» به خاطر خوشحالی و علاقه دیدن امام حسین از پشت بام افتاد و از دنیا رفت. خداوند به خاطر امام حسین لطف دیگری کرد و «وهب» دوباره به دنیا آمد.

مسئله دیگر اینکه اگر انسانی قابل هدایت باشد، خداوند او را هدایت می‌کند. خداوند «وهب نصرانی» را آخرین لحظه هدایت کرد، اما کسی که در رکاب امیرالمؤمنین بود آخرین لحظه خراب شد. با تشکر از تمامی برنامه‌هایتان و خسته نباشید به شما.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. دوستان برای اینکه فرمایش عزیزمان از قزوین قدری روشن شود، کتاب «مقتل خوارزمی» را ملاحظه کنند. «خوارزمی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. ایشان در جلد دوم صفحه 15 را ملاحظه کنند.

در این کتاب آمده است که «وهب» با مادرش در کربلا بود. روز عاشورا مادر گفت: پسرم! بلند شو و امام حسین را یاری کن. «وهب» گفت: قطعاً امام حسین را یاری می‌کنم. «وهب» رفت جنگید و تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد را به درک واصل کرد.

جالب اینجاست که «وهب» برگشت و گفت: مادر از من راضی شدی؟! مادر گفت: هرگز از تو راضی نشدم. تا در رکاب امام حسین به شهادت نرسی و به خونت غوطه ور نشوی از تو راضی نمی‌شوم.

همسر «وهب» گفت: اگر تو شهید شوی من بیوه می‌شوم و گرفتار می‌شوم. مادر «وهب» گفت: پسرم حرف تازه عروس خود را رها کن و برو!

«وهب» رفت و اولین کسی بود که دست راست او را قطع کردند. قضیه ایشان قبل از شهادت حضرت قمر بنی هاشم است. «وهب» با دست چپ جنگید و دست چپ او را هم قطع کردند.

مادر «وهب» بالای سرش آمد، سرش را به دامن گرفت. در بعضی از مقاتل آمده است که وقتی سر «وهب» را بریدند، به طرف مادرش پرت کردند. مادر سر «وهب» را برگرداند و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم!!

مادر «وهب» عمود خیمه را برداشت، به سوی لشکر عمر بن سعد حمله کرد و دو نفر از سپاهیان را به درک واصل کرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: مادر «وهب» را برگردانید، جهاد از زنان برداشته شده است.

واقعاً عشق بازی در کربلا چکار کرده است! دوستان ما یک مرتبه این قضایا را می گوییم و می‌شنویم، اما یک مرتبه در عمق قضایا می‌رویم.

دست «وهب» را قطع کردند، او را تکه تکه کردند و مادر بالای سرش آمده است. سر بریده فرزند را به طرف مادر می‌اندازند، اما مادر سر فرزندش را پرت می‌کند و می‌گوید: چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم! معرفت و شناختن امام این است.

مجری:

بسیار زیبا، جناب آقای عزیزی از قزوین از شما تشکر می‌کنیم که این مطلب را هم مطرح کردید. ذیل سندی که حضرت استاد نشان دادند مطلب حضرتعالی هم به چشم می‌خورد. آقای محمدی از اصفهان پشت خط هستند. آقای محمدی در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم مجری محترم جناب آقای مرعشی و حضرت آیت الله قزوینی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

شب شما بخیر و تشکر از برنامه خوب شما. من یک سؤال دارم که در ارتباط با یک سند هست. حال نمی‌دانم برنامه شما اجازه می‌دهد که سند پیدا شود یا خیر.

دیروز یا پریروز کلیپی پخش شد که بسیار زیبا بود. آیت الله بشیر نجفی در رابطه آیه‌ای از سوره مبارکه زمر که می‌فرماید:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً)

و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 71

و:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً)

و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 73

فرمودند (سِیقَ) به معنای رانده شدن است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

البته من هرچه گشتم سند این مطلب را پیدا نکردم. من هم به دنبال این بودم که سند این مطلب را پیدا کنم و به دوستان هم گفتم ایشان برای فرمایش خود سند نداده است. خیلی حرف زیبایی است!

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا) این معناست که اهل جهنم را کشان کشان به طرف جهنم می‌برند و این درست است، اما ایشان می‌گفت که بهشتیان را کشان کشان به طرف بهشت می‌برند.

آیت الله بشیر نجفی می‌گفت: من در روایتی دیدم که امام حسین آمد و مردم محو جمال امام حسین بودند.

مجری:

ظاهراً ایشان از کتاب «کامل الزیارات» نقل کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عرض کردم که من مدرک روایت را ندیدم. بنده کلیپ این مطلب را دیدم، اما مدرک آن را ندیدم.

مجری:

ظاهراً «حداث الحسین» در کتاب «کامل الزیارات» چنین تعابیری را دارند. جناب آقای محمدی هم همین مطلب را نقل می‌کردند.

بیننده:

عرضم این است که اگر مدرک این روایت پیدا شود خیلی جانبخش است. دقیق‌ترین جوابی که می‌شود داد با این سند است.

جواب روایاتی که در کتب تفسیر بود به انسان جان نمی‌داد، اما فرمایش حاج آقا خیلی عالی و دلچسب بود. این بهترین جوابی بود که این آیه از نظر علمای شیعه دارد. حال حاج آقا و شما بهتر مستحضرید. از برنامه خوبتان ممنونم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم.

مجری:

سلامت باشید، خدا حفظتان کند. آقای محمدی عزیز از اصفهان همراه ما بودند. نسبت به این مطلب هم باید بگوییم که اینها تجربه‌هایی هست.

الحمدلله امشب هم عزیزانی که همراه ما بودند این تجربه‌ها و این شنیده‌ها و این مشاهدات خودشان را بیان کردند که بسیار به جا و قابل استفاده هست و نشان دهنده اهمیت دهی شما و دغدغه شما نسبت به این مطالب هست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای محمدی این تعبیر در کتاب «کامل الزیارات» آمده است. وقتی امام حسین به آنجا می‌آید، مردم محو جمال امام حسین می‌شوند.

«یقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»

به آنها گفته می‌شود که به طرف بهشت بروید.

«بفَیأْبَوْنَ وَ یخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ»

مردم ابا می‌کنند و می گویند ما نمی‌خواهیم به طرف بهشت برویم. سخنان و نگاه به امام حسین برای ما بهشت است.

«وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِین»

حوری‌ها می‌آیند و می گویند که ما مشتاق زیارت شما هستیم.

«فَمَا یرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیهِمْ»

آن‌ها با دیدن حوری‌ها هم سرهای خود را بالا نمی‌آورند.

کامل الزیارات، نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 81، ح 6

این تعبیر در این کتاب است. شاید آیت الله بشیر نجفی نظرشان به این روایت بوده است.

مجری:

بسیار زیبا و قابل لذت بردن هستند این تعابیری که نسبت به این وجودهای نورانی مشاهده می‌کنیم.

حضرت استاد تشکر می‌کنم، بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند.

همچنین عذرخواهی کنم از همه عزیزانی که پشت خط بودند و متأسفانه فرصت کم آمد و نتوانستیم در خدمتتان باشیم. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید.

اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

23/05/1401

موضوع: جهل به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

ایام سوگواری سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین را به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محضر همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

ان شاءالله که عزاداری‌هایتان و تعظیم شعائرتان مورد قبول درگاه الهی واقع شده باشد و توانسته باشیم در این ایام قلب‌های خودمان را به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین گره زده باشیم.

الحمدلله در این ایام با ویژه برنامه «مع امام منصور» که شبکه تدارک دیده بود همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بودید. این هفته روال عادی برنامه‌ها را از سر می‌گیریم.

البته فضا، فضای حسینی هست. فضا، فضای محرم و صفر هست و فضای بحث ما هم قطعاً تحت تأثیر همین مناسبت قرار خواهد گرفت با این تفاوت که نام برنامه به معنای رسمی ویژه برنامه نیست.

ما با برنامه «حبل المتین» در خدمتتان هستیم. ان شاءالله بتوانیم برنامه‌ای را تقدیمتان کنیم که مرضی درگاه الهی و وجود نازنین حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

به رسم یکشنبه شب‌ها در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم و از ایشان می‌خواهیم در ابتدای برنامه مثل همیشه دل‌های ما را روانه کنند به سمت مادر حضرت سیدالشهدا حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) و استفاده کنیم. سلام عرض می‌کنم، خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم و در محضرتان هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی تسلیت عرض می‌کنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند، خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

ما طبق برنامه همیشگی، اظهار ارادتی به ساحت مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) انجام می دهیم و خودمان و شبکه و دست اندرکاران و بینندگان عزیز و شیعیان امیرالمؤمنین را بیمه حضرت فاطمه زهرا می‌کنیم.

ز دست مردم یثرب چه آمد بر سرت مادر

که مرگ خویش را کردی طلب از داورت مادر

از این پهلو به آن پهلو مپیچ ای غم گسار من

مبادا صدمه بیند زخم‌های پیکرت مادر

تو بین دشمنان کردی حمایت از علی من هم

جدا یک دم نگردم از کنار بسترت مادر

تو کردی پاک از چشم علی اشک غم و من هم

بگیرم اشک مظلومی ز چشمان ترت مادر

نه تنها من، در و دیوار این غم خانه می‌گرید

گهی بر تو گهی بر غصه‌های رهبرت مادر

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

یا رب الزهراء بحق الزهراء إشف صدر الزهراء بظهور الحجة

حضرت استاد طبق وعده‌ای که حضرتعالی دادید بشنویم از حضرت حجت، التیام بخش غم‌ها و دردهای سینه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

بازخوانی و تشریح فرازهایی از دعای عهد

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ویژگی‌های حکومت حضرت ولی عصر سخن بسیار زیاد است، اما من با توجه به بحث‌هایی که قبلاً هم داشتیم چند نکته‌ای را خدمت عزیزان عرض کنم.

یکی از نکاتی که بسیار مورد توجه ما در دعای عهد می‌گیرد، این است که با خداوند متعال عهد می‌بندیم.

نقل شده است اگر کسی چهل روز دعای عهد را قرائت کند، خداوند عالم یا توفیق درک ظهورش را می‌دهد یا اگر از دنیا برود او را جزو کسانی قرار می‌دهد که رجعت کنند و ظهور را درک کنند.

در دعای عهد که من آن را از کتاب «بحارالانوار» می‌آورم، جلد 53 صفحه 96 بعد از آنکه به حضرت سلام و درود می‌فرستیم می گوییم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا»

خدایا امروز صبح گاهان با حضرت مهدی تجدید بیعت می‌کنم. نه تنها امروز بلکه در تمام عمرم عهد و پیمان می‌بندم و بیعتی بر گردنم قرار می‌دهم که هرگز بیعت شکنی نکنم و از بیعت سرپیچی نکنم.

در اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول این است که در فرازی از این دعا آمده است:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ»

خدایا مرا از انصار و یاران حضرت مهدی قرار بده.

بنده بازهم جمله‌ای که همیشه از آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) شنیدم تکرار می‌کنم. ایشان بارها می‌فرمودند: هروقت برای فرج حضرت ولی عصر دعا می‌کنید، برای فرج خودتان هم دعا کنید. معلوم نیست بعد از آمدن حضرت ما چه سرنوشتی خواهیم داشت.

بسیاری از افرادی که عزیز و گرامی هستند و مقامات بالایی دارند و به خودشان می‌بالند، در زمان ظهور حضرت ولی عصر به خاطر بعضی از کارهای نادرستی که انجام دادند، ذلیل خواهند شد.

بعضی از افرادی که مردم در جامعه برای آنها ارزشی قائل نیستند و به آنها توجه ندارند و سلامشان را هم به زحمت جواب می‌دهند، در دوران حضرت ولی عصر عزت و شوکت و مقام پیدا می‌کنند.

(إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم)

ولی گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

سوره حجرات (49): آیه 13

ما از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از یاران و انصار حضرت ولی عصر قرار بدهد. در ادامه می گوییم:

«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ»

ما را از کسانی قرار بده که از حضرت دفاع کنیم.

بینندگان عزیز آیا ما امروز این چنین هستیم که از حضرت دفاع کنیم؟! به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. این همه هجمه‌ها توسط شبکه‌ها و معاندین متوجه مذهب اسلام و مکتب اهلبیت و قیام سیدالشهدا می‌شود. آیا ما چقدر توانستیم از ساحت امامت دفاع کنیم؟!

«وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ»

و در برآوردن حوائج حضرت سبقت بگیریم.

اگر حضرت ولی عصر دستوری می‌دهند و ده نفر در مجلس حضور دارند، تلاش کنیم اولین نفر باشیم نه دومین نفر یا سومین نفر!

«وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ»

جزو حمایت کنندگان حضرت باشیم و آنچه حضرت ولی عصر اراده می‌کند را برآورده کنیم.

نه تنها حضرت خواسته‌ای را به لفظ می‌آورند. باید ارتباط معنوی ما با حضرت ولی عصر طوری باشد که آنچه از خطورات حضرت می‌گذرد از او هم آگاه باشیم. به مجرد اینکه حضرت ولی عصر اراده می‌کند قبل از آنکه به زبان بیاورد، تلاش کنیم اراده حضرت را در خارج محقق کنیم.

«وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیه»

خدایا ما را جزو کسانی قرار بده که در رکاب حضرت به شهادت می‌رسند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 96، ح 111

امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم این توفیق را به ما عنایت کند و بتوانیم از یاران حضرت بقیة الله الأعظم و از سبقت گیرندگان به دستورات حضرت و از سبقت گیرندگان اراده‌های باطنی حضرت باشیم.

مجری:

الهی آمین، ان شاءالله. بسیار بحث مهمی است که انسان دعا کند در رکاب امام زمانش باشد. حتماً عزیزان بیننده هم موافق هستند که در این ایامی که در آن قرار داریم ما همین بحث را به مبحث مورد نظر خودمان گره بزنیم.

بالاخره در طول تاریخ زیاد داشتیم افرادی که ادعا می‌کردند ما می‌توانیم در رکاب امام زمان باشیم، اما نتیجتاً اتفاق دیگری افتاد. نمونه این افراد در جریان عاشورا هستند.

ما می‌خواهیم یک آسیب شناسی انجام بدهیم و ببینیم علت اساسی و بنیادی افرادی که می‌خواستند همراه حضرت باشند، اما نتوانستند چه بود. علت اساسی تمرد از فرمان حضرت سیدالشهدا چه بوده است؟!

جهل و عدم معرفت به مقام امام معصوم؛ سرمنشأ اصلی واقعه جانسوز کربلا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

مشکلات زیادی بعد از رسول اکرم یا حتی در زمان رسول اکرم پیش آمد. سرپیچی‌های زیادی از دستور نبی گرامی اسلام شد که «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتب آنها را نقل کرده‌اند.

ما به بینندگان عزیز قول داریم تفاوت میان اهلبیت و اصحاب را از منظر قرآن کریم، سنت و حقایق تاریخی مطرح کنیم.

می‌خواهیم ببینیم واقعاً کدام یک از این دو دسته شأنیت برای مرجعیت علمی دارند. ما در این زمینه مفصل بحث می‌کنیم. رسول اکرم در قضیه جنگ احد فرمودند:

«اللهم إنی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ یعْنِی أَصْحَابَهُ»

خدایا من از آنچه اصحاب من انجام دادند برائت می‌جویم.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1032، ح 2651

در جنگ احد در نتیجه یک سرپیچی و نافرمانی، بیش از هفتاد تن از عزیزان رسول گرامی اسلام به شهادت رسیدند. صحابه در قضیه فتح مکه سرپیچی کردند به طوری که «أم سلمه» گفت:

«من أغضبک أغضبه اله»

چه کسی تو را به غضب آورده است، خدا او را به غضب آورد.

منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 315

همچنین در قضیه حج تمتع از قول عایشه نقل می‌کنند که خطاب به رسول اکرم گفت:

«من أَغْضَبَک یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

یا رسول الله! چه کسی تو را به غضب آورده است. خدا او را وارد آتش جهنم کند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 879، ح 1211

این‌ها واقعیات تاریخ است. بعد از شهادت رسول اکرم هم مشخص شد. در اینجا یک مسئله مهم است و آن عدم شناخت و معرفت از جایگاه پیامبر و امام است. سرمنشأ تمامی این قضایا جهل به مقام پیغمبر اکرم و امام است. وقتی خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فیها أَبَدا)

و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن او است، جاودانه در آن می‌مانند.

سوره جن (72): آیه 23

و:

(إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا)

آن‌ها که خدا و پیامبرش را ایذاء می‌کنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور می‌سازد، و برای آنان عذاب خوار کننده‌ای آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه 57

ملاحظه کنید که خداوند متعال خدا و رسولش را در کنار هم می‌آورد. همچنین خداوند متعال در آیه شریفه:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.

سوره مائده (5): آیه 55

ولایت خدا در کنار ولایت رسول اکرم و ولایت امیرالمؤمنین قرار می‌گیرد. در حقیقت این افراد خدا را خوب نشناخته بودند. اگر صحابه خدا را خوب شناخته بودند و قرآن را خوب مطالعه کرده بودند، این مسائل اتفاق نمی‌افتاد.

عمدتاً بحث معرفت مطرح است. اگر امروز هم معرفت برای ما نباشد، زمانی که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید معلوم نیست ما جزء کسانی هستیم که به سپاه حضرت ولی عصر می‌پیوندد یا خدای ناکرده به سپاه مخالفین حضرت ولی عصر می‌پیوندد.

بنده به یکی از مسئولین رسانه گفتم: در ایام غدیر و ایام عاشورا برنامه‌های خوبی دارید. برنامه‌های شادی و عزاداری خوب است، اما آنچه أس اساس غدیر و عاشورا هست و پیام غدیر و پیام عاشورا را می‌رساند این است که معرفت مردم را بالا ببریم.

باید شناخت مردم را از خداوند متعال و ائمه اطهار و نبی گرامی اسلام بالا ببریم تا جایگاهشان معلوم شود. اگر مقام ائمه اطهار را بالا بردیم، گریه مردم گریه عاشقانه و با معرفت می‌شود.

وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) در کنار جنازه قطعه قطعه شده حضرت سیدالشهدا قرار می‌گیرند، دیدند که حضرت نه سری در بدن دارد و نه دست و پایی. تمامی اجزاء حضرت جدا شده و قطعه قطعه شده بود. حضرت زینب خطاب به رسول اکرم فرمودند:

«جدا! یا رسول الله! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسینک مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء مسلوب العمامة والرداء»

اللهوف فی قتلی الطفوف، نویسنده: السید ابن طاووس (مترجم: بخشایشی)، ص 9

واقعاً قلب انسان به درد می‌آید. نقل شده است که حضرت سید الساجدین با دیدن این منظره منقلب شدند که نزدیک بود که روح از بدنش مفارقت کند. حضرت زینب اشاره کردند و فرمودند: چه حالی است در شما می‌بینم! حضرت سجاد (علیه السلام) فرمودند: عمه جان! من دیدم که با حجت خداوند چکار کردند.

حضرت سید الساجدین نمی‌فرماید که با پدر من چکار کردند و کاری با بحث ابوت و بنوت ندارند، بلکه می‌فرمایند که ببینید با حجت الهی چکار کردند.

بارها نقل کرده‌ایم «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «علل الشرایع» جلد اول صفحه 9 روایتی صددرصد صحیح از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند:

«مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»

خداوند عالم بشر را نیافریده است مگر برای معرفت و عبادت.

علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 9، ح 1

هدف خلقت معرفت است. خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید:

«کنت کنزاً مخفیاً، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لأن اعرف»

من کنز مخفی بودم، خلائق را آفریدم تا مرا بشناسند.

الذریعة إلی حافظ الشریعة، نویسنده: جیلانی، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، محقق / مصحح: درایتی، محمد حسین، ج 1، ص 421، باب شرح الخطبة من کتاب بحار الأنوار

«فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»؛ اگر خدا را شناختند عبادت می‌کنند یک رکعت نماز بامعرفت از هزار رکعت نماز بی معرفت بالاتر است. اصلاً قابل مقایسه نیست، اهلبیت به عنوان مثال برای ما بیان می‌کنند. یکی از اصحاب از امام صادق پرسید:

«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»

یابن رسول الله! پدر و مادرم فدایتان معرفت الله چیست؟

«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1

معرفت خدا تنها منحصر به شناخت امام زمان است. اگر کسی امام عصر خود را شناخت قطعاً خداوند را شناخته است، زیرا ائمه اطهار مظهر تجلی تمام اسماء و صفات حق هستند.

خداوند عالم هرچه کمالات داشت را به لطف خود به ائمه اطهار (علیهم السلام) عنایت کرده است با این تفاوت که کمالات خداوند ذاتی است، اما کمالات ائمه اطهار اعطایی است. ما در زیارت رجبیه هم می‌خوانیم:

«لَا فَرْقَ بَینَک وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک وَ خَلْقُک فتقها وَ رَتْقُهَا بِیدِک»

إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 2، ص 646، فصل فیما نذکره من الدعوات فی أول یوم من رجب و کل یوم منه

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:

«نزّلونا عن الرّبوبیة و قولوا فینا ما شئتم»

ما را از مرتبه ربوبیت پایین بیاورید و در فضیلت ما هرچه می‌خواهید بگویید.

منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، نویسنده: شیخ بهایی، محمد بن حسین، مترجم: بسطامی، علی بن طیفور، مقدمه 2، ص 33، فصل 2

ما رویات متعدد از ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که فرمودند هرگز عقل شما به مقامی که خداوند به ما داده است نمی‌رسد.

حضرت در حدیث «سلمان» و «ابوذر» و معرفت نورانی می‌فرمایند که ما را اینطور بشناسید، یعنی احساس کنید که عقل شما از شناخت جایگاه ما عاجز است. اگر ما را چنین شناختید حق معرفت را انجام دادید.

حضرت به صراحت می‌فرمایند که شما هرچه در رابطه با جایگاه و فضائل و مقام ما بگویید، مقام ما بالاتر از آن است. چیزی که به ذهن شما می‌رسد، کمالاتی است که ذهن شما تصور می‌کند.

همانطور که در رابطه با توحید از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که می‌فرماید: مورچه‌ها تصور می‌کنند خداوند عالم نستجیر بالله دو شاخ دارد، زیرا از دیدگاه مورچه داشتن شاخ بالاترین مرتبه کمال است.

عقلای شما هم زمانی که خدا را توصیف می‌کنند، شبیه تصور مورچه است. آن‌ها چیزهایی را کمال تصور می‌کنند و می گویند که خداوند عالم این کمالات را دارد.

مرحوم آیت الله مجتهدی اصفهانی (رضوان الله تعالی علیه) کتاب تفسیری دارد. ایشان در تسبیحات اربعه تحلیل زیبایی دارد و برای کسانی که مبتدی هستند بسیار خوب است. ایشان می‌نویسد که ما می گوییم: «سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله اکبر».

«سبحان الله» به این معناست که خداوند عالم از هر عیبی که تصور می‌کنید منزه است. «الحمدلله» به این معناست که تمام کمالاتی که ما آن را تصور می‌کنیم خداوند داراست.

«لا إله إلا الله» به این معناست که تنها کسی که از همه عیب‌ها پاک است و همه کمالات را داراست تنها خداوند است. «الله اکبر» به این معناست که آنچه گفتیم با توجه به درک و عقل خود گفتیم. خدایا تو بالاتر از اینها هستی.

آنچه که گفتم تمام کمالات را داری و از تمام عیب‌ها منزه هستی و تنها تو هستی هم بالاتر هستی. خداوند عالم بالاتر از این است که به وصف بیاید. اگر ما خداوند متعال و ائمه اطهار را این چنین شناختیم، معرفت پیدا کرده‌ایم.

اگر چنین نشناختیم راه کسانی را می‌رویم که چه در زمان رسول اکرم و چه در زمان امیرالمؤمنین و چه در زمان ائمه اطهار را حضرت جنگیدند. با چه کسی می‌جنگیدند؟! آیا امیرالمؤمنین حق شما را خورده است؟! آیا ارثی از امیرالمؤمنین طلب دارید؟! آیا حضرت عدالتی را اجرا نکرده یا ظلمی در حق شما مرتکب شده است؟!

چه نقطه ضعفی می‌توانید در زندگی امیرالمؤمنین پیدا کنید که به خاطر آن بخواهید از حضرت تبعیت نکنید؟!! مشکل این است که معرفت نیست و جایگاه امام روشن نیست.

مجری:

بسیار نکته ظریفی است. ما هیچگاه از این زاویه به بحث نگاه نمی‌کنیم. بالاخره همیشه می گوییم ابتدا انسان باید نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند، بعد نسبت به پیغمبر اکرم و بعد نسبت به ائمه اطهار.

تا به حال هیچگاه اینطور نگاه نکردیم که ما اگر معرفتمان نسبت به ائمه اطهار و اولیاء الله معرفت کاملی شود، معرفتمان نسبت به رسول الله (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال کامل می‌شود.

همین مشکلی است که بسیاری از مخالفین به همین برخوردند. آن‌ها نتوانستند قدر اولیاء اصلی را بدانند و نهایتاً برای خداوند چیزهایی تصور کردند که واضح البطلان است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته ظریفی در اینجا مطرح است که عزیزان به آن دقت کنند. در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 144 حدیث 4 روایت صحیحی آمده است. روایتی از امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:

(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها)

و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید.

سوره اعراف (7): آیه 180

آمده است. در دعای جوشن کبیر هزار اسم خداوند متعال است که همگی اسماء الله است. امام صادق فرمودند:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

اولین ظهور از نور حق و ذات حق نور حضرت محمد و آل محمد است. (الْأَسْماءُ) متأخر از او هستند. به برکت وجود نوری اهلبیت (الْأَسْماءُ) آفریده شده‌اند. البته مراد از (الْأَسْماءُ) اسمائی است که عین ذات است.

ما می گوییم خداوند عالم علیم است و علم او عین ذات اوست. ما می گوییم خداوند عالم قادر است و قدرت عین خداوند است. این‌ها بحث جدایی هستند. در مقابل یک مرتبه قرآن کریم می‌فرماید:

(إِنَّ اللَّهَ لا یخْفی عَلَیهِ شَی‌ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماء)

هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی‌ماند. (بنا بر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.)

سوره آل عمران (3): آیه 5

و:

(وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِین)

و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).

سوره بقره (2): آیه 19

و:

(إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور)

خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.

سوره آل عمران (3): آیه 119

این غیر از آن علیم است. ما قدری در خداشناسی هم مشکل داریم. ان شاءالله اگر توفیقی داشته باشیم در رابطه با بحث توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید اسمائی و توحید افعالی صحبت خواهیم کرد.

ما معمولاً در توحید افعالی خیلی مشکل داریم. خداوند عالم در قرآن کریم در رابطه با توحید افعالی می‌فرماید:

(وَ اللَّهُ خَلَقَکمْ وَ ما تَعْمَلُون)

با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی را که می‌سازید!

سوره صافات (37): آیه 96

من که حرف می‌زنم یا حرکت می‌کنم خدا مرا آفریده است. «بحول الله و قوته أقوم و أقعد و أرکع و أسجد». به حول قوه الهی سجده می‌کنم، رکوع می‌روم، می‌ایستم، می‌نشینم و حرکت می‌کنم. هرچه هست مال اوست.

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.

سوره بقره (2): آیه 115

اگر خداوند عالم بخواهد که من حرف بزنم، هزار واسطه از ذات حق ربوبی هست تا من این کلمه را بیان کنم. تنها در منتهی الیه اسباب و مسببات خداوند عالم چیزی قرار داده است تا تکلیف روشن شود و بهشتی و جهنمی بودن روشن شود.

خداوند عالم اراده کرده است من با اراده خودم بگویم «الله» و با اراده خودم بگویم شیطان! خداوند اراده کرده است که من با اراده خودم به طرف الله حرکت کنم و با اراده خودم به طرف شیطان حرکت کنم.

هزاران اسباب و مسببات همگی دست اوست. تنها علت اخیره برای این است که تکلیف روشن شود. گاهی اوقات خداوند عالم اراده می‌کند و عقل‌ها از کار می افتد. شخص کاری انجام می‌دهد و بعد حیران می‌ماند که این چه کاری بود انجام دادم.

خداوند عالم همان اراده را هم سلب می‌کند. چنین نیست که خداوند عالم قادر بر تغییر اراده ما نباشد. این همان توحید افعالی است. امام صادق (علیه السلام) در این روایت می‌فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»

قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.

«الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

خدا جز با معرفت ما هیچ عملی را از هیچ احدی قبول نمی‌کند.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

حضرت به صراحت می‌فرمایند اسماء حسنی خداوند ما هستیم. شما «یا الله» بگویید یا «یا علی» بگویید. شما «یا رحمن» بگویید یا «یا حسین» بگویید. همگی اینها اسماء حسنی الهی هستند.

ما به عنوان «یا حسین» می گوییم جسم ظاهری که دارای دست و پا و گوش و چشم و اینهاست نیست. مراد ما از «یا حسین» وجود نوری است که در این جسم مادی قرار گرفته است.

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فیها اسْمُه»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

وقتی که ما «یا صاحب الزمان» می گوییم اگر مرادمان جسم مادی حضرت ولی عصر باشد، حضرت با ما چه فرقی دارند؟! مراد مقام نورانی است که در این جسم مادی هست که تمام تدبیر عالم به عهده اوست.

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم»

ارادت خدا در امور عالم ابتدا به قلب شما نازل می‌شود و از آنجا صادر می‌شود.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 4، ص 576، ح 2

اگر ما «یا حسین» می گوییم، «یا حسین» گفتن ما عین توحید است. اگر نستجیر بالله کسی امام حسین را مستقل از خداوند تصور کند شرک و بت پرستی است و در او شکی نیست.

حضرت عیسی از نظر جسمی با دیگران هیچ فرقی نمی‌کند. حضرت عیسی همانند دیگران می‌خورند، همانند دیگران می‌خوابند، همانند دیگران راه می‌روند، همانند دیگران آب می‌نوشند.

تمامی کارهای حضرت عیسی همانند دیگران است، اما به اذن الله اراده نوری می‌کند و مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد شفا می‌دهد.

اگر ما می گوییم: یا حضرت عیسی پدر مرا که از دنیا رفته است زنده کن، نه به این معناست که با زبان و چشم و جسم گوشتی که دارد پدر ما را زنده کند.

مقام نورانی که خداوند عالم به حضرت عیسی داده است و نور بالای متصل به ارادة الله که حضرت عیسی دارد با اراده عیسوی که متصل به ارادة الله است مرده را زنده می‌کند یا کور مادرزاد را شفا می‌دهد یا با گِل پرنده درست می‌کند.

ما ائمه اطهار (علیهم السلام) را به عنوان اینکه وجود نوری آن بزرگواران می‌تواند هر کار خدایی را کند می‌خوانیم. در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است که اگر بنده من با واجبات و مستحبات به من تقرب بجویند؛

«کنت سَمْعَهُ الذی یسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذی یبْصِرُ بِهِ وَیدَهُ آلتی یبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ آلتی یمْشِی بها»

من گوش او می‌شوم و با من می‌شنود. من چشم او می‌شوم و با من می‌بیند. من دست و پای او می‌شوم و با من حرکت می‌کند.

جامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2384، ح 6137

شما این مطلب را در کتاب «صحیح بخاری» آوردید و بزرگانتان همگی آن را قبول دارند. ائمه اطهار به این مرحله رسیدند و تمام اعضا و جوارح آنها مظهر ارادة الله شده است.

تمام مشکلات از نشناختن همین مرحله است. کسانی هم که به امام حسین (علیه السلام) متصل شدند و کسانی که از حضرت جدا شدند به واسطه شناختن و نشناختن همین یک مسئله است.

کسانی که شناختی از امام داشتند، گفتند: یابن رسول الله! هزار بار کشته شویم، زنده شویم، بدن ما را آتش بزنند، خاکستر ما را به باد بدهند و دوباره زنده شویم از تو دست برنمی داریم.

چنین فردی معرفت دارد و می‌داند اراده امام حسین ارادة الله است. پیوستن به امام حسین پیوستن به الله است. این شخص اگر می‌خواهد به لقاء الله برسد، تنها راه آن رسیدن به لقاء امام حسین است.

ظاهراً در شب عاشورا «حبیب بن مظاهر» شروع به شوخی کردن کرد. «مسلم بن اوسجع» گفت: امشب چه وقت شوخی است؟!

«حبیب بن مظاهر» گفت: من اهل شوخی کردن نیستم، اما می دانم فردا کجا هستیم. ما فردا نزد رسول الله و حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین هستیم و در لقاء خداوند هستیم.

خوشحالی من به این خاطر است و اگر هم شوخی می‌کنم شوخی من نشأت گرفته از نهایت سروری است که خداوند عالم این سعادت را به ما داده است.

یاران امام حسین عجله داشتند که صبح زودتر طلوع کند و فجر زودتر از راه برسد تا به مقامی که حضرت سیدالشهدا فرمودند برسند.

حضرت ابا عبدالله الحسین قدری پرده را کنار زدند و یاران حضرت جایگاه و مقامات خود را در بهشت دیدند و نعمت‌های بهشتی را درک کردند. آن‌ها عجله داشتند صبح زودتر از راه برسد تا به مقامات برسند. من در خدمت شما هستم.

مجری:

ان شاءالله که خداوند متعال قسمت کند تا بتوانیم به این معرفت برسیم. در طرف مقابل دشمنی دشمنان به خاطر این است که معرفت نداشتند. خدا نیاورد روزی را که؛

(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیم)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آن‌ها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.

سوره بقره (2): آیه 7

ان شاءالله که بتوانیم با این معرفت پله‌های ترقی را طی کنیم و برسیم به هدفی که برای آن آفریده شدیم.

عزیزان بیننده در برنامه «حبل المتین» هستیم. این فرصت در اختیارتان هست با تلفن‌ها تماس بگیرید. عزیزان اتاق فرمان تلفن‌ها را زیرنویس خواهند کرد.

ان شاءالله تماس بگیرید، صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید. اگر سؤال یا دغدغه‌ای دارید مطرح بفرمایید. ان شاءالله پاسخ خواهیم داد. فاصله‌ای بگیریم، میان برنامه‌ای ببینیم و برگردیم در خدمتتان خواهیم بود.

یا ابا عبدالله الحسین

ان شاءالله که بتوانیم همیشه ثابت قدم در این مسیر باشیم. همراه با برنامه «حبل المتین» هستیم و از حضرت استاد بیاناتی را شنیدیم که برای ما روشن می‌کرد چه عامل و عللی سبب انحراف بعضی افراد از مسیر اصلی شد.

روشن شد علت اصلی که بعضی افراد به ندای «داعی الله» و ندای حضرت ابا عبدالله الحسین لبیک نگفتند چیست. علت اصلی نداشتن معرفت بود.

ان شاءالله بتوانیم معرفت خودمان را بیش از پیش نسبت به ذوات مقدسه بالا ببریم تا بتوانیم در روزی که امام زمانمان از ما یاری طلب می‌کند، ما لبیک گویان و با اشتیاق به سمتشان برویم.

یک نکته که به نظرم جای مطرح شدن دارد این است که بینندگان عزیز حتماً تصدیق خواهید کرد که ما بسیار در منبرها و سخنرانی‌ها می‌شنویم از افرادی که حضرت را در جنگ یاری کردند و جزء اصحاب و بنی هاشم بودند که در این مصاف به شهادت رسیدند.

نکته اینجاست که اصلاً وقتی ادبیات قرآنی را هم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ما در قرآن کریم یک سوره منافقون داریم.

قرآن کریم وقتی می‌خواهد اسوه و الگو مشخص کند الگوهای خوب را مشخص می‌کند. از طرف دیگر همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را هم بیان می‌کند و؛

(یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلا)

ای وای بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!

سوره فرقان (25): آیه 28

را هم مطرح می‌کند. قرآن کریم اسوه‌های زشت را هم برای ما یادآوری می‌کند. اگر بخواهیم با جریان عاشورا، قرآنی مواجه شویم، به نظرم حتماً باید حواسمان باشد و ببینیم چه افرادی در آنجا بودند که صدای حجت خدا را شنیدند اما همراهی نکردند.

اگر بخواهیم با منطق آسیب شناسی پیش برویم یا با منطق قرآنی پیش برویم به نظرم نیاز به این نکته هست، اما متأسفانه از آن غفلت می‌شود. از محضرتان استفاده می‌کنیم.

افرادی که امام حسین (سلام الله علیه) از آنها کمک خواست ولی آنها سرپیچی کردند!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با کسانی که از یاری امام حسین دست کشیدند، در بعضی از مقاتل مطالبی آمده است.

ما خودمان هم اشاره‌ای داشتیم که بعضی افراد شب عاشورا مسیرشان را عوض کردند و رفتند، اما بعضی از آقایان نظیر «دکتر جباری» نظرشان این بود که در شب هشتم و نهم این مسئله رخ داده است.

درست همین هست که بعد از آنکه شهادت حضرت مسلم را شنیدند، تعداد زیادی از افراد که به قصد حکومت آمده بودند دست اهل و عیالشان را گرفتند و از سپاه امام حسین جدا شدند و رفتند.

ما کاری با این افراد نداریم، اما افرادی بودند که امام حسین از آنها کمک خواست و به آنها بر نصرتش امر کرد. در مقابل این افراد از دستور امام سرپیچی کردند. تاریخ تعدادی از این افراد را نام برده است. بنده فهرست وار به بعضی از این افراد اشاره می‌کنم، در فرصتی مناسب مفصل در این زمینه صحبت می‌کنیم.

1- «عبدالله بن عمر»

آقای «ابن اعثم کوفی» متوفای 314 هجری در کتاب «الفتوح» جلد پنجم صفحه 25 مذاکره «عبدالله بن عمر» با امام حسین را مفصل آورده است.

در جلسات گذشته یکی از دوستان در این زمینه سؤال پرسیده بودند، البته هیچ سندی هم برایش ذکر نمی‌کند. کارشناسان وهابی در شبکه‌هایشان مطالبی در این زمینه مطرح می‌کنند و به ذیل عبارت استدلال می‌کنند. «عبدالله بن عمر» گفت:

«أبا عبد الله! مهلا عما قد عزمت علیه وارجع من هنا إلی المدینة وادخل فی صلح القوم ولا تغب عن وطنک وحرم جدک رسول الله»

یا أبا عبدالله! از رفتن به کوفه صرفنظر کن و به مدینه برگرد و با یزید بن معاویه از در صلح وارد شو و در حرم جدت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بمان.

«ولا تجعل لهؤلاء الذین لا خلاق لهم علی نفسک حجة وسبیلا»

این افراد به هیچ وجه حرف تو را گوش نمی‌دهند.

«وإن أحببت أن لا تبایع فأنت متروک حتی تری برأیک فإن یزید بن معاویة  عسی أن لا یعیش إلا قلیلا فیکفیک الله أمره»

اگر با یزید بن معاویه بیعت نمی‌کنی عقیده خودت هست، اما یزید هم زیاد زنده نمی‌ماند و بعد از او هم خدا کریم است.

«فقال الحسین: أف لهذا الکلام أبدا ما دامت السماوات والأرض!»

امام حسین فرمود: اف بر این سخن مادامی که آسمان و زمین برقرار است!

«أسألک بالله یا عبد الله أنا عندک علی خطأ من أمری هذا؟»

آیا من که به طرف کوفه می‌روم کارم کار اشتباهی است؟

«فإن کنت عندک علی خطأ فردنی فإنی أخضع وأسمع وأطیع»

اگر کار من اشتباه است مرا برگردان، من حرف شنوی دارم و اطاعت می‌کنم.

«فقال ابن عمر: اللهم لا»

عبدالله بن عمر گفت: به خدا سوگند کار تو خطا نیست.

او در ادامه می‌گوید که یزید چنین و چنان است. امام حسین (علیه السلام) فرمود من در هر گوشه‌ای هم باشم اگر بیعت نکنم آنها مرا خواهند کشت.

«أن بنی إسرائیل کانوا یقتلون ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس سبعین نبیا ثم یجلسون فی أسواقهم یبیعون ویشترون کلهم کأنهم لم یصنعوا شیئا»

شما می دانید که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیغمبر را کشتند و سپس در بازارها مشغول خرید و فروش شدند، گویا هیچ گناهی مرتکب نشدند.

«اتق الله أبا عبد الرحمن ولا تدعن نصرتی»

عبدالله بن عمر از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

الفتوح؛ أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی،1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 25

ملاحظه کنید حضرت در اینجا به او امر می‌فرمایند که تقوا پیشه کن و از یاری من دست برندار. این دستور امام است. این برخلاف قول امام است که شب عاشورا فرمودند من بیعتم را از شما برداشتم!!

آقایان در ادامه آورده‌اند که حضرت به «عبدالله بن عمر» فرمودند: اگر پدرت بود مرا یاری می‌کرد، آنچنان که جدم رسول خدا را یاری کرد. این مطالب از ساخته‌های بنی امیه است که در این روایت آورده‌اند.

همچنین «مرحوم سید بن طاووس» در کتاب «لهوف» این عبارت را آورده است، اما اصلاً اشاره‌ای به اینکه حضرت به «عبدالله بن عمر» فرموده باشند مرا در نمازت دعا کن یا اگر پدرت زنده بود چنین و چنان می‌کرد ندارند. اینجا آمده است که حضرت فرمود:

«اتَّقِ اللَّهَ یا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ لَا تَدَعَنَّ نُصْرَتِی»

یا أبا عبدالرحمن! از خدا بترس و از نصرت من دست برندار.

اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ص 32، باب المسلک الأول فی الأمور المتقدمة علی القتال

«عبدالله بن عمر» به دستور حضرت سیدالشهدا عمل نکرد و دست به بیعت با امام حسین نزد و حضرت را یاری نکرد. او قبل از امام حسین هم با امیرالمؤمنین بیعت نکرد.

دوستان عزیز بنده به کتاب‌های دست سوم و چهارم مراجعه نمی‌کنم تا کارشناسان شبکه‌های وهابی نگویند که شما در زباله دانی های کتاب‌های ما به دنبال روایات ضعیف هستید!

در کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد سیزدهم صفحه 70 مطلبی در این زمینه آمده است.

در اینجا آمده است زمانی که معاویه می‌خواست برای یزید بیعت بگیرد، برای «عبدالله بن عمر» صد هزار درهم فرستاد و گفت: این اطاع معاویه است و باید با او بیعت کنی! «عبدالله بن عمر» گفت:

«ان دینی عندی إذا لرخیص»

بنابراین دین من خیلی ارزان هست.

مراد او این بود که دین من از صد هزار درهم بیشتر می‌ارزد، معاویه پول کمی برایم فرستاده است!!

«فلما مات معاویة کتب بن عمر إلی یزید ببیعته»

عبدالله بن عمر بعد از مرگ معاویه به یزید نامه نوشت و با او بیعت کرد.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 70، ح 6694

این‌ها همگی از منابع اهل سنت است، یک مورد از منابع شیعیان نیست. در کتاب «شرح نهج البلاغه» اثر «ابن ابی الحدید معتزلی» جلد سیزدهم صفحه 242 آمده است:

«فإنه امتنع من بیعة علی ع»

عبدالله بن عمر از بیعت با علی بن أبی طالب خودداری کرد.

«و طرق علی الحجاج بابه لیلا لیبایع لعبد الملک»

او شبی به خانه حجاج بن یوسف ثقفی رفت تا با عبدالملک مروان بیعت کند.

«کیلا یبیت تلک اللیلة بلا إمام»

تا یک شب بدون امام نماند.

«زعم لأنه روی عن النبی ص أنه قال من مات و لا إمام له مات میتة جاهلیة »

زیرا از پیغمبر اکرم شنیده بود: هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

«و حتی بلغ من احتقار الحجاج له و استرذاله حاله أن أخرج رجله من الفراش»

حجاج بن یوسف او را تحقیر کرد و پایش را دراز کرد و گفت فعلاً به عنوان بیعت به پایم دست بکش.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 13، ص 242، باب القول فی إسلام أبی بکر و علی و خصائص کل منهما

«عبدالله بن عمر» می‌خواست با «حجاج بن یوسف» بیعت کند، زیرا او نماینده «عبدالملک مروان» بود!!

آقای «صفدی» که یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است، در کتاب «الوافی بالوفیات» مطلبی در این زمینه آورده است. آقایان اگر نسبت به «ابن ابی الحدید» حرف داشته باشند، نسبت به «صفدی» نمی‌توانند حرف داشته باشند.

ایشان در جلد هفدهم می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» به خاطر ورع زیادی که داشت، از بیعت با علی بن أبی طالب و جنگ در رکاب حضرت خودداری کرد!!

«وندم علی ذلک حین حضرته الوفاة»

زمانی که مرگش فرارسید اظهار ندامت کرد.

«وسئل عن تلک المشاهد فقال کففت یدی فلم أقدم»

و گفت: ای کاش من در رکاب علی بن أبی طالب می‌جنگیدم.

الوافی بالوفیات، اسم المؤلف: صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی، دار النشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420 هـ- 2000 م، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، ج 17، ص 198، باب 3 عبد الله بن عمر

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد 3 صفحه 143 همین تعبیر آمده است. ایشان می‌نویسد: «عبدالله بن عمر» پشیمان شد از اینکه چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و در رکاب حضرت نجنگیدم.

«ابن عبدالبر» هم در کتاب «الاستیعاب» جلد 3 همین تعبیر را دارد و می‌نویسد که «عبدالله بن عمر» اظهار ندامت می‌کرد که چرا با علی بن أبی طالب بیعت نکردم و با او نجنگیدم:

«کففت یدی فلم أقدم والمقاتل علی الحق أفضل»

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 951، ح 1612

تمام مدارکی که ما آوردیم از کتب اهل سنت است. ما جسارتی هم نمی‌خواهیم کنیم بلکه عبارت‌های خودشان را نقل کردیم.

این مطالب نشانگر این است که جایگاه امام برای این افراد شناخته نشده است. این افراد تصور می‌کنند که امام رجلٌ، معاویه هم رجلٌ و یزید هم رجلٌ. این افراد یزید را هم قدری از امام حسین بالاتر می دانستند.

این شخص با امام حسین بیعت نمی‌کند و حاضر نمی‌شود در رکاب امام حسین باشد، اما برای یزید نامه می‌نویسد و با او بیعت می‌کند!

2- «عبیدالله بن حر جعفی»

نفر بعد که زندگی او خیلی دردآور است، «عبیدالله بن حر جعفی» است. واقعاً زمانی که زندگی او را می‌خوانم قلبم به درد می‌آید.

«شیخ مفید» متوفای 413 هجری در کتاب «الإرشاد» جلد دوم صفحه 81 نقل کرده است زمانی که حضرت داشتند می‌رفتند، دیدند خیمه‌ای برپاست. حضرت پرسیدند: این خیمه متعلق به کیست؟! اصحاب گفتند: خیمه «عبیدالله بن حر جعفی» است. حضرت فرمود:

«ادْعُوهُ إِلَی»

او را صدا بزنید نزد من بیاید.

فرستاده امام نزد او رفت و گفت: امام حسین تو را می‌خواند. «عبیدالله بن حر جعفی» گفت:

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»

سپس گفت:

«وَ اللَّهِ مَا خَرَجْتُ مِنَ الْکوفَةِ إِلَّا کرَاهِیةَ أَنْ یدْخُلَهَا الْحُسَینُ ع وَ أَنَا بِهَا»

به خدا زمانی که از کوفه بیرون آمدم، به دنبال این بودم تا با امام حسین ملاقات نکنم.

«وَ اللَّهِ مَا أُرِیدُ أَنْ أَرَاهُ وَ لَا یرَانِی»

به خدا نه می‌خواستم امام حسین مرا ببیند و نه من امام حسین را ببینم.

ببینید بدبختی و بیچارگی تا کجاست!

«فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهُ»

فرستاده امام حسین آمد و خبر را آورد.

«فَقَامَ الْحُسَینُ ع فَجَاءَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ»

امام حسین نزد حر آمدند، سلام کردند و نشستند.

«ثُمَّ دَعَاهُ إِلَی الْخُرُوجِ مَعَهُ»

سپس از حر دعوت کردند و به او گفتند که بیا باهم برویم.

«فَأَعَادَ عَلَیهِ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ الْحُرِّ تِلْک الْمَقَالَةَ وَ اسْتَقَالَهُ مِمَّا دَعَاهُ إِلَیهِ»

در ادامه آمده است:

«فَقَالَ لَهُ الْحُسَینُ ع فَإِنْ لَمْ تَنْصُرْنَا فَاتَّقِ اللَّهَ أَنْ تَکونَ مِمَّنْ یقَاتِلُنَا»

حضرت فرمود: اگر ما را یاری نمی‌کنی، در سپاه دشمنان ما هم نباش.

«فَوَ اللَّهِ لَا یسْمَعُ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ ثُمَّ لَا ینْصُرُنَا إِلَّا هَلَک»

به خدا سوگند هرکسی صدای ما را بشنود، اما ما را یاری نکند به هلاکت می‌رسد.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 81، باب ما جری بین الإمام الحسین ع و الحر الریاحی

امام حسین (علیه السلام) از نزد «عبیدالله بن حر» بلند شدند و به خیمه برگشتند. ملاحظه کنید چقدر بدبختی و بیچارگی است!

مجری:

حتی جریانی همانند «زهیر» پیش آمد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

درباره زهیر در روایت داریم وقتی پیام حضرت آمد لقمه‌ها در بین سفره و دهان خشکید و افتاد! «زهیر» تا این اندازه متأثر شد با وجود اینکه سابقه عثمانی دارد. «زهیر» بلافاصله با امام حسین دیدار کرد و وقتی برگشت به همسرش گفت: تو مطلقه هستی، من به امام حسین پیوستم.

در بعضی از مقاتل آمده است که همسر «زهیر» گفت: چطور تو می‌خواهی با امام حسین باشی، اما من با اهلبیت امام حسین نباشم؟! من هم با تو می‌آیم!!

بنده این مطلب را از کتاب «الإرشاد» نقل کردم. حال در کتاب «تاریخ طبری» جلد سوم صفحه 309 عیناً همین تعبیر آمده است.

«والله ما أرید أن أراه ولا یرانی»

به خدا سوگند نه می‌خواهم چشمم به امام حسین بیفتد و نه چشم امام حسین به من بیفتد.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 309، باب ذکر الخبر عما کان فی‌ها من الأحداث

این افراد الآن در برزخ چه حالی دارند؟! همین آقای «عبیدالله بن حر» پشیمان شد. او اشعاری می‌سرود و می‌گفت: چقدر من بدبخت شدم! چرا من به ندای امام حسین پاسخ ندادم؟! او بعد از آن زندگی تیره و تاری داشت که داستان آن مفصل است.

«فقد فاز الذی نصر الحسین

به سعادت رسیدند کسانی که امام حسین را یاری کردند.

وخاب الأخسرون ذوو النفاق»

و بدبخت و گرفتار نفاق شدند کسانی که از یاری حسین دست برداشتند.

الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، تحقیق: علی شیری، چاپ: الأولی، 1411، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 75، باب قصة عبید الله بن الحر الجعفی

آیا این حسرت‌ها دیگر فایده‌ای دارد؟! حسرت‌ها هیچ فایده‌ای ندارد! ندامت ایشان در کتاب «اخبار الطوال» اثر «ابن قتیبه دینوری» صفحه 262 مفصل آمده است و می‌نویسد:

«ندم علی ترکه اجابه الحسین حین دعاه بقصر بنی مقاتل الی نصرته»

الأخبار الطوال، المؤلف: أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوری (المتوفی: 282 هـ)، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعة: الدکتور جمال الدین الشیال، الناشر: دار إحیاء الکتب العربی - عیسی البابی الحلبی وشرکاه / القاهرة، الطبعة: الأولی، 1960 م، ج 1، ص 262، باب نهایة الحسین

3- «عمرو بن قیس»

نفر بعد که شرح حال او هم خیلی دردآور است، «عمرو بن قیس» است. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «ثواب الأعمال» نقل می‌کند «عمرو بن قیس مشرقی» می‌گوید: من خدمت امام حسین (علیه السلام) رفتم و حضرت در قصر بنی مقاتل بودند.

خدمت حضرت سلام گفتم و پسر عمم هم سلام گفت. دیدیم امام حسین خضاب کرده است. حضرت در ادامه به ما فرمودند:

«جِئْتُمَا لِنُصْرَتِی»

آیا آمدید مرا یاری کنید؟

«فَقُلْتُ إِنِّی رَجُلٌ کبِیرُ السِّنِّ کثِیرُ الدَّینِ کثِیرُ الْعِیالِ وَ فِی یدِی بَضَائِعُ لِلنَّاسِ وَ لَا أَدْرِی مَا یکونُ وَ أَکرَهُ أَنْ أُضَیعَ أَمَانَتِی»

من گفتم: من پیرمردی هستم که بدهی زیاد دارم، عیالوار هستم و پول‌های مردم در دست من هست و نمی‌دانم چه خواهد شد.

«وَ قَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّی مِثْلَ ذَلِک»

پسرعموی من هم همین حرف‌ها را زد.

«قَالَ لَنَا فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِی وَاعِیةً وَ لَا تَرَیا لِی سَوَاداً»

حضرت فرمودند: بلند شوید و از نزد من بروید تا صدای کمک خواهی مرا نشنوید.

«فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیتَنَا أَوْ رَأَی سَوَادَنَا فَلَمْ یجِبْنَا وَ لَمْ یعِنَّا کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکبَّهُ عَلَی مَنْخِرَیهِ فِی النَّارِ»

زیرا هرکسی صدای کمک خواهی مرا بشنود و جواب ندهد، خداوند عالم او را با صورت وارد آتش جهنم خواهد کرد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 259، باب عقاب من سمع واعیة أهل البیت ع و رأی سوادهم فلم یجبهم

4- «هرثمة بن أبی مسلم»

نفر بعد که صدای حضرت را شنید و به یاری حضرت پاسخ نداد، «هرثمة بن أبی مسلم» هست. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «أمالی» صفحه 137 مفصل نقل کرده است که «هرثمه» می‌گوید ما در صفین در رکاب علی بن أبی طالب بودیم که حضرت مسائل مهمی که در کربلا بود را مطرح کردند.

ما در مسیر مکه به کربلا با امام حسین (علیه السلام) برخورد کردیم. من خدمت امام حسین رفتم، سلام گفتم و آنچه از امیرالمؤمنین در خصوص شهادتشان شنیده بودم را بیان کردم. حضرت فرمود:

«مَعَنَا أَنْتَ أَمْ عَلَینَا»

آمدی ما را یاری کنی یا دشمنان ما را یاری کنی؟

«فَقُلْتُ لَا مَعَک وَ لَا عَلَیک»

من گفتم: نه شما را یاری می‌کنم و نه دشمنان شما را یاری می‌کنم.

ببینید چقدر انسان بدبخت و بیچاره است!!

«خَلَّفْتُ صِبْیةً أَخَافُ عَلَیهِمْ عُبَیدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ»

من فرزندان کوچک دارم و می‌ترسم عبیدالله بن زیاد آنها را مورد اذیت و آزار قرار دهد.

«قَالَ فَامْضِ حَیثُ لَا تَرَی لَنَا مَقْتَلًا وَ لَا تَسْمَعُ لَنَا صَوْتاً فَوَ الَّذِی نَفْسُ الْحُسَینِ بِیدِهِ لَا یسْمَعُ الْیوْمَ وَاعِیتَنَا أَحَدٌ فَلَا یعِینُنَا إِلَّا کبَّهُ اللَّهُ لِوَجْهِهِ فِی جَهَنَّمَ»

الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 137، ح 6

ما از اینطور افراد الی ماشاءالله در طول تاریخ داریم. افرادی متعددی بودند که بنده تنها به دلیل فوت وقت به یک نمونه دیگر از آنها اشاره می‌کنم.

«هفهاف راسی» آخرین شهید کربلا بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)

آقای «شجری جرجانی» متوفای 499 هجری یکی از علمای بزرگ اهل سنت از فردی به نام «هفهاف راسی» نقل می‌کند که از بصره بوده است.

وقتی او شنید امام حسین به طرف کوفه رفته است، سوار اسبش شد. در آن زمان رسیدن از بصره به طرف کوفه با اسب کم راهی نبود. وقتی «هفهاف راسی» به آنجا رسید؛

«فدخل عسکر عمر بن سعد ثم انتضی سیفه وقال: یا أیها الجند المجند، أنا الهفهاف بن المهند، أبغی عیال محمد، ثم شد فیهم»

الأمالی، المؤلف: المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی، ج 1، ص 227، باب الحدیث الثامن فی فضل الحسین بن علی علیهما السلام

او گفت: من آمدم حسین را یاری کنم. سپاهیان عمر بن سعد گفتند: ما حسین را کشتیم و اهل و عیالش را هم اسیر کردیم.

در این هنگام او شمشیر کشید و تعداد زیادی از آنها را به درک واصل کرد. او آخرین کسی بود که اسمش را در لیست شهدای کربلا ثبت کردند.

ملاحظه کنید این یک انسان است که بعد از شهادت امام حسین و اسارت فرزندان آن بزرگوار رسیده است. از بصره تا کربلا مسافت زیادی است.

همین که او شنید امام حسین به کربلا آمده حرکت کرد، اما وقتی شنید امام حسین به شهادت رسیده است شمشیر کشید و عده زیادی را به درک واصل کرد.

«هفهاف» یکی از جنگجویان مشهور عرب بوده است. بعضی از آقایان نظیر «مرحوم تستری» می‌نویسد که ماجرای «هفهاف» سندی ندارد، اما این هم سند روایت است.

ظاهراً ایشان به کتاب «شجری» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است برخورد نکرده است. «شجری» تفکرات زیدی دارد و کتاب ایشان هم کتاب معتبر اهل سنت است.

کتاب‌های دیگر هم مفصل این قضیه را نقل کردند، اما ایشان متوفای 499 هجری است و متعلق به قرن هفتم و هشتم و دهم نیست.

این یک سعادتی است. ببینید چقدر زیبا و عالی است! انسان به این سعادت عشق می‌ورزد. امام حسین به افراد دیگر می‌فرمایند که مرا یاری کنید، اما آنها بدهی و اهل و عیال را بهانه می‌کنند.

حضرت سیدالشهدا فرد دیگری را به یاری دعوت کردند، اما او گفت: من مشکل دارم، اما اسب خوب و شمشیر تیزی دارم. حضرت فرمودند: من به اسب و شمشیر تو نیازی ندارم. بلند شو و از نزد ما برو!

این هم اقدام «هفهاف» که بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا به یاری حضرت آمدند. واقعاً هنیئا له، هنیئا له، هنیئا له!

مجری:

بسیار عالی و زیبا بود. شبهاتی که دارد بی شمار به سمت مکتب اهلبیت و حق می‌آید ندای «هل من ناصر» هست. ان شاءالله بتوانیم از این فرصت‌ها استفاده کنیم و به ندای اماممان لبیک بگوییم.

اگر این فرصت‌ها را از دست بدهیم، بعداً همانند افرادی که از آنها نام برده شد چیزی جز پشیمانی برای ما نخواهد داشت.

از این لحظه به بعد به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم. تماس‌های زیادی داریم. ان شاءالله فرصت داشته باشیم صدای همه عزیزان را بشنویم.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقا سعید از تهران پشت خط هستند. آقا سعید در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا سعید از تهران – اهل سنت):

سلام علیکم جناب آقای مرعشی عزیز.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد سلام عرض کردم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم آقا سعید گل.

بیننده:

شبتان بخیر. حضرت استاد وقتی شما را می‌بینیم خوشحال می‌شویم. ان شاءالله که خداوند به شما سلامتی بدهد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

شما بزرگوارید، لطف دارید.

مجری:

آقا سعید عذرخواهی می‌کنم به جهت اینکه تعداد تماس‌ها زیاد است، لطف کنید مختصراً بفرمایید.

بیننده:

حضرت استاد ما قولی از جنابعالی گرفته بودیم که با یکی از کارشناسان حول قضیه شرک و توحید مناظره‌ای داشته باشیم.

می‌خواهیم ببینیم اصلاً شرک و توحید در عقاید دین امامیه به چه معناست و درواقع انسان مسلمان شیعه امامیه چه کاری کند به او مشرک می گویند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ایرادی ندارد. ما برنامه‌ای ردیف می‌کنیم. هرکدام از آقایان آمادگی داشته باشند من در حضور مردم قول می‌دهم جلسه‌ای بگذاریم و زمانی به شما اختصاص می‌دهیم و زمانی هم کارشناسان ما صحبت کنند.

ما پیشنهاد شما را قبول داریم و از این پیشنهاد خیلی خوشحالیم. اصلاً ما عاشق اینطور پیشنهادات هستیم.

بیننده:

می‌توان گفت این روحیه به چالش طلبیدن در وجود جنابعالی منحصر به فرد است. واقعاً تا جایی که من بین آقایان می‌بینم، هیچکسی نمی‌آید اینطور دعوت به مناظره کند.

من دیشب به همکار شما گفتم: واقعاً شخصیت حاج آقا برای بنده قابل احترام است، به این دلیل که ولو اینکه من اعتقادات ایشان را قبول نداشته باشم ایشان می گویند بیایید صحبت کنید و اگر حرفی دارید بزنید. من الآن چند دقیقه می‌توانم مزاحم شوم؟

مجری:

اگر شما سؤالی دارید سؤالتان را در یکی دو دقیقه بپرسید، سپس عزیزان دیگر را هم وصل می‌کنیم و پاسخ‌ها را پشت سر هم می‌دهیم.

بیننده:

شما می دانید که سؤال ما تنها سؤال نیست. ما دوست داریم خودمان هم جوابی بدهیم.

مجری:

ظاهراً صحبت شما طول می‌کشد و الآن فرصت آن نیست.

بیننده:

من هفته بعد زنگ می‌زنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

هفته بعد زودتر زنگ بزنید. اگر قبل از ساعت 10 تماس بگیرید، من از خدمت حضرتعالی بیشتر استفاده می‌کنم.

بیننده:

حضرت استاد من منتظر یک برنامه مناظره با یکی از اساتید شما هستم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حضرتعالی و دیگر دوستانی که همفکر حضرتعالی هستند، ما خوشحال می‌شویم و از دور هم پیشانی شما را می‌بوسیم که تلاش دارید این بحث‌های گفتگو و مناظرات باشد.

این مال ما نیست، ما که خاک زیر پای پیغمبر اکرم هم نمی‌شویم. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن عظمت می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.

سوره سبأ (34): آیه 24

بنده گمان نمی‌کنم از این آیه صریح‌تر که رسول اکرم تواضع خود را بیان کرده باشند داشته باشیم. واژه تواضع نمی‌تواند این عظمت رسول اکرم را بیان کند. رسول اکرم می‌فرماید:

(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)

بیایید با هم بحث کنیم. یا من در گمراهی هستم و شما در هدایت هستید یا من در هدایت هستم و شما در گمراهی هستید. بیایید همدیگر را روشن کنیم.

ما از این روحیه جنابعالی تشکر می‌کنیم و از درخواست شما هم استقبال می‌کنیم. ان شاءالله ترتیب این مناظره را می‌دهیم و در جلسه بعد هم به سؤال حضرتعالی پاسخ می‌دهیم.

بیننده:

خواهش می‌کنم، زنده باشیم.

مجری:

آقا سعید عزیز از تهران در خدمت شما خواهیم بود. آقا امین از تهران پشت خط هستند. آقا امین در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا امین از تهران – شیعه):

سلام، خسته نباشید.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله، سلامت باشید.

بیننده:

حاج آقا خدمت شما هم سلام عرض می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

اتفاقی برای من افتاده است که می‌خواستم آن را در یک دقیقه تعریف کنم و بعد صحبت‌های حاج آقا را می‌شنویم. ما به شبکه شما و حاج آقا اطمینان داشتیم، اما با اتفاقی که افتاد دیگر به شما یقین حاصل کردیم.

شما همه چیز را تمام کردید. هم توضیحاتی که می‌دهید و هم تصاویر کتاب که نشان می‌دهید.

من سه شنبه به «شبکه کلمه» برنامه «تریبون آزاد» زنگ زدم که «سید عقیل هاشمی» روی خط می‌آید و برنامه دارد. اگر پانزده دقیقه آخر را ببینید صحبت‌های من موجود هست.

ایشان یک عالمه مطالب در رابطه با سبأ یهودی و شیعه گفت. من زنگ زدم و گفتم: مطالبی که می‌زنید سندش کجاست؟! او یک صفحه نشان داد و گفت: این هم سند روایت!

من گفتم: سلسله راویان روایت را نشان بده. او گفت: راویان روایت موجود نیست، چکار کنم!!

من کاملاً متوجه شدم حرف‌هایی که این شبکه می‌زنند پوچ است و هیچ پایه و اساسی هم ندارد. من از برنامه شما تشکر می‌کنم و بیننده دائمی برنامه‌های شما هم هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. آقا امین موفق باشید، دعایمان بفرمایید و از دوستان هم بخواهید اگر سؤالی دارند با ما تماس بگیرند. من از حضرتعالی به عنوان یک برادر تقاضا می‌کنم عزیزانی که قدری گرفتار شبهات شبکه‌های وهابی شدند را با شبکه ما آشنا کنید.

همانطور که مقام معظم رهبری هم گفتند: فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است. تعدادی از جوانان ما شبهاتی در ذهن دارند و جایی را هم برای طرح این شبهات پیدا نمی‌کنند.

حال بنده نمی‌خواهم ادعای چندانی کنم، اما حداقل در طول این چهل سال کم و بیش تجربه‌ای پیدا کردیم. اگر این افراد را می‌شناسید از آنها بخواهید با ما در ارتباط باشند و اگر سؤال یا شبهه‌ای دارند مطرح کنند، ما در خدمتشان هستیم.

مجری:

تشکر می‌کنیم آقا امین عزیز که این تجربه‌شان را هم به اشتراک گذاشتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما از دوستان رصد هم درخواست می‌کنیم صحبت‌های آقا امین با «شبکه کلمه» را استخراج کنند. دوستان زحمت بکشند کلیپ ایشان که سه شنبه بوده است را از واحد رصد بگیرند و به من بدهند تا ببینیم صحبت ایشان در چه زمینه‌ای بوده است.

مجری:

بسیار عالی. آقای عزیزی از قزوین پشت خط هستند. آقای عزیزی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای عزیزی از قزوین – شیعه):

سلام علیکم.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حاج آقا حسینی خدمت شما سلام عرض می‌کنم. ما به شما افتخار می‌کنیم که نه تنها جلوی وهابیت بلکه جلوی تمای کفر ایستادید.

من از خدمت شما سؤالی داشتم. آنطور که شنیدم «وهب» تقریباً هم سن و سال امام حسین (علیه السلام) بوده است.

روزی که «مظاهر» امام حسین و امام حسن و رسول خدا و امیرالمؤمنین را به منزل خود دعوت کرده بود، «وهب» به خاطر خوشحالی و علاقه دیدن امام حسین از پشت بام افتاد و از دنیا رفت. خداوند به خاطر امام حسین لطف دیگری کرد و «وهب» دوباره به دنیا آمد.

مسئله دیگر اینکه اگر انسانی قابل هدایت باشد، خداوند او را هدایت می‌کند. خداوند «وهب نصرانی» را آخرین لحظه هدایت کرد، اما کسی که در رکاب امیرالمؤمنین بود آخرین لحظه خراب شد. با تشکر از تمامی برنامه‌هایتان و خسته نباشید به شما.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم. دوستان برای اینکه فرمایش عزیزمان از قزوین قدری روشن شود، کتاب «مقتل خوارزمی» را ملاحظه کنند. «خوارزمی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. ایشان در جلد دوم صفحه 15 را ملاحظه کنند.

در این کتاب آمده است که «وهب» با مادرش در کربلا بود. روز عاشورا مادر گفت: پسرم! بلند شو و امام حسین را یاری کن. «وهب» گفت: قطعاً امام حسین را یاری می‌کنم. «وهب» رفت جنگید و تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد را به درک واصل کرد.

جالب اینجاست که «وهب» برگشت و گفت: مادر از من راضی شدی؟! مادر گفت: هرگز از تو راضی نشدم. تا در رکاب امام حسین به شهادت نرسی و به خونت غوطه ور نشوی از تو راضی نمی‌شوم.

همسر «وهب» گفت: اگر تو شهید شوی من بیوه می‌شوم و گرفتار می‌شوم. مادر «وهب» گفت: پسرم حرف تازه عروس خود را رها کن و برو!

«وهب» رفت و اولین کسی بود که دست راست او را قطع کردند. قضیه ایشان قبل از شهادت حضرت قمر بنی هاشم است. «وهب» با دست چپ جنگید و دست چپ او را هم قطع کردند.

مادر «وهب» بالای سرش آمد، سرش را به دامن گرفت. در بعضی از مقاتل آمده است که وقتی سر «وهب» را بریدند، به طرف مادرش پرت کردند. مادر سر «وهب» را برگرداند و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم!!

مادر «وهب» عمود خیمه را برداشت، به سوی لشکر عمر بن سعد حمله کرد و دو نفر از سپاهیان را به درک واصل کرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: مادر «وهب» را برگردانید، جهاد از زنان برداشته شده است.

واقعاً عشق بازی در کربلا چکار کرده است! دوستان ما یک مرتبه این قضایا را می گوییم و می‌شنویم، اما یک مرتبه در عمق قضایا می‌رویم.

دست «وهب» را قطع کردند، او را تکه تکه کردند و مادر بالای سرش آمده است. سر بریده فرزند را به طرف مادر می‌اندازند، اما مادر سر فرزندش را پرت می‌کند و می‌گوید: چیزی را که در راه خدا داده باشیم پس نمی‌گیریم! معرفت و شناختن امام این است.

مجری:

بسیار زیبا، جناب آقای عزیزی از قزوین از شما تشکر می‌کنیم که این مطلب را هم مطرح کردید. ذیل سندی که حضرت استاد نشان دادند مطلب حضرتعالی هم به چشم می‌خورد. آقای محمدی از اصفهان پشت خط هستند. آقای محمدی در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم مجری محترم جناب آقای مرعشی و حضرت آیت الله قزوینی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

شب شما بخیر و تشکر از برنامه خوب شما. من یک سؤال دارم که در ارتباط با یک سند هست. حال نمی‌دانم برنامه شما اجازه می‌دهد که سند پیدا شود یا خیر.

دیروز یا پریروز کلیپی پخش شد که بسیار زیبا بود. آیت الله بشیر نجفی در رابطه آیه‌ای از سوره مبارکه زمر که می‌فرماید:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً)

و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 71

و:

(وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً)

و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می‌شوند.

سوره زمر (39): آیه 73

فرمودند (سِیقَ) به معنای رانده شدن است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

البته من هرچه گشتم سند این مطلب را پیدا نکردم. من هم به دنبال این بودم که سند این مطلب را پیدا کنم و به دوستان هم گفتم ایشان برای فرمایش خود سند نداده است. خیلی حرف زیبایی است!

(وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا) این معناست که اهل جهنم را کشان کشان به طرف جهنم می‌برند و این درست است، اما ایشان می‌گفت که بهشتیان را کشان کشان به طرف بهشت می‌برند.

آیت الله بشیر نجفی می‌گفت: من در روایتی دیدم که امام حسین آمد و مردم محو جمال امام حسین بودند.

مجری:

ظاهراً ایشان از کتاب «کامل الزیارات» نقل کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عرض کردم که من مدرک روایت را ندیدم. بنده کلیپ این مطلب را دیدم، اما مدرک آن را ندیدم.

مجری:

ظاهراً «حداث الحسین» در کتاب «کامل الزیارات» چنین تعابیری را دارند. جناب آقای محمدی هم همین مطلب را نقل می‌کردند.

بیننده:

عرضم این است که اگر مدرک این روایت پیدا شود خیلی جانبخش است. دقیق‌ترین جوابی که می‌شود داد با این سند است.

جواب روایاتی که در کتب تفسیر بود به انسان جان نمی‌داد، اما فرمایش حاج آقا خیلی عالی و دلچسب بود. این بهترین جوابی بود که این آیه از نظر علمای شیعه دارد. حال حاج آقا و شما بهتر مستحضرید. از برنامه خوبتان ممنونم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم.

مجری:

سلامت باشید، خدا حفظتان کند. آقای محمدی عزیز از اصفهان همراه ما بودند. نسبت به این مطلب هم باید بگوییم که اینها تجربه‌هایی هست.

الحمدلله امشب هم عزیزانی که همراه ما بودند این تجربه‌ها و این شنیده‌ها و این مشاهدات خودشان را بیان کردند که بسیار به جا و قابل استفاده هست و نشان دهنده اهمیت دهی شما و دغدغه شما نسبت به این مطالب هست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای محمدی این تعبیر در کتاب «کامل الزیارات» آمده است. وقتی امام حسین به آنجا می‌آید، مردم محو جمال امام حسین می‌شوند.

«یقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»

به آنها گفته می‌شود که به طرف بهشت بروید.

«بفَیأْبَوْنَ وَ یخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ»

مردم ابا می‌کنند و می گویند ما نمی‌خواهیم به طرف بهشت برویم. سخنان و نگاه به امام حسین برای ما بهشت است.

«وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِین»

حوری‌ها می‌آیند و می گویند که ما مشتاق زیارت شما هستیم.

«فَمَا یرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیهِمْ»

آن‌ها با دیدن حوری‌ها هم سرهای خود را بالا نمی‌آورند.

کامل الزیارات، نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 81، ح 6

این تعبیر در این کتاب است. شاید آیت الله بشیر نجفی نظرشان به این روایت بوده است.

مجری:

بسیار زیبا و قابل لذت بردن هستند این تعابیری که نسبت به این وجودهای نورانی مشاهده می‌کنیم.

حضرت استاد تشکر می‌کنم، بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند.

همچنین عذرخواهی کنم از همه عزیزانی که پشت خط بودند و متأسفانه فرصت کم آمد و نتوانستیم در خدمتتان باشیم. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید.

اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها