2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
تنفاضات اهل سنت در مسئله اطاعت از حاکم ظالم
کد مطلب: ١٥٠٧٧ تاریخ انتشار: ٢٨ دي ١٤٠٠ - ١٩:١٨ تعداد بازدید: 1133
خارج فقه الحکومه » فقه
تنفاضات اهل سنت در مسئله اطاعت از حاکم ظالم

جلسه چهل و هشتم 1400/10/28

 
 

 بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و هشتم  28/10/1400

موضوع: تنفاضات اهل سنت در مسئله اطاعت از حاکم ظالم  

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

در کتاب های مقاتل آمده است که بر جنازه شهداء کربلا اسب تاختند، از آن طرف متوکل عباسی وقتی خواست قبر حضرت را از بین ببرد، زمین را با گاو شخم زدند اما نتوانستند به اهداف شوم خودشان برسند. چطور شد اسب ها بر بدن حضرت ابا عبدالله علیه السلام تاختند ولی وقتی آب را روی قبر حضرت باز کردند آب دور قبر حضرت را گرفت و آن حائر حسینی علیه السلام به وجود آمد؟

پاسخ:

در قضیه ی عاشورا یک مسائلی هست که خدای عالم از روز ازل انتخاب کرده و خود این ها تسلیم امر الهی شدند. إحیاء سنت نبی مکرم و تلاش های رسول اکرم همه مربوط به روز عاشورا است.

از روز ألست همه چیز مقدّر شده بود و واقعا اگر عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام نبود از دین خبری نبود؛ یعنی بنی امیه تصمیم داشتند که کل دین را نابود کنند و الا کاری با اهل بیت علیهم السلام نداشتند.

لذا در آن جا مشیت الهی بر این تعلق گرفت تا آنها ظلم را به حداکثر برسانند تا برای مردم ثابت بشود که بنی امیه در رأس آنها معاویه _که داعیه ی اسلامی داشت _ نه تنها اسلامی نبودند بلکه ضد اسلام عمل کردند همانطوری که امیرالمومنین علیه السلام در نامه 16 نسبت به معاویه می فرماید:

فوالذی فلق الحبّة و برأ النسمة ما أسلموا ولکن استسلموا وأسرّوا الکفر

پس قسم به کسی که دانه را شکافت و پدیده ها را آفرید آنها(معاویه وبنی امیه) اسلام را نپذیرفتند بلکه تظاهر به اسلام کردند.

نامه16 نهج البلاغه

در قضیه ی بنی العباس کاملا مسئله بر عکس است.  آنها داعیه ی «یا لثارات الحسین» داشتند و دنبال این بودند تا با نام اهل بیت علیهم السلام بر جامعه اسلامی سلطنت کنند.

آن چراغ عاشورا باید برای همیشه بماند، آن تلاشی که رسول اکرم کرده و آن ایثاری که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا کرده است باید تا قیامت باقی بماند.

لذا قضیه ی متوکل با قضیه ی یزید دو قضیه ی جداگانه هست و علاوه بر آن اراده خدا است:

«مَا شَاءَ اللَّهُ‏ کَانَ‏ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُن‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2، ص572، بَابُ الْحِرْزِ وَ الْعُوذَة، ح10

 یک دفعه اراده می کند رسول اکرم، ماه را منشق بکند و ریگ های زمین شهادت به رسالتش بدهند. یک دفعه هم در جنگ احد، هفتاد تن از عزیزانش را از دست بدهد.

این ها مسائلی است که شاید ما بتوانیم توجیه و تأویل بکنیم ولی این تأویلی است که ما خودمان با عقل خودمان بیان می کنیم درحالی که مسائل خیلی فراتر از این ها است.

پرسش:

یکی از دوستانی که در کلاس مجازی شرکت می کند چند تا سوال پرسیده اند.

سوال اول: فرق بین پادشاه یا ملک و خلیفه چیست؟ بر طبق آن روایت: «الخلافة ثلاثون سنة».

سوال دوم: آیا روایت با جمهوریت سازگاری دارد یانه؟

پاسخ:

«الْخِلافَةُ بَعْدِی ثَلاثُونَ سَنَةً»

صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی الوفاة: 354، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانیة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج15، ص392

این قضیه ی «الْخِلافَةُ بَعْدِی ثَلاثُونَ سَنَةً»؛ در صحاح سته نیامده، من نتوانستم در صحاح سته پیدا کنم. در کتاب های دسته دوم و سوم آن ها است. تمام این ها هم ساخته ی بنی امیه است که خواستند خلافت ابوبکر، عمر و عثمان را تثبیت بکنند. از این جهت هیچ مشروعیت ندارد.

با توجه به این که خلفاء اثنی عشر تقریبا در پانزده جای صحیح مسلم و صحیح بخاری آمده این دیگر کاملا در تضاد با خلفاء اثنی عشر است.

در رابطه با فرق بین خلیفه و امام یک وقتی بحث کردیم، واژه ی خلیفه یعنی در حقیقت نیابة عن النبی است. همان طوری که وصی تقریبا به معنای «بما اوصی به النبی» برای خلافت بعد از خویش است.

عبارت«امام» هم مشخص است یعنی کسی که پیشوا باشد. ما مدارک متعددی از اهل سنت داریم کلمه خلیفه، امام، حاکم این ها را به یک معنا آورده اند یعنی:

«من له تدبیر الامة»

مدیر الامه به دست هرکسی است گاهی به یک معنا خلیفه می گویند و به یک معنا حاکم می گویند و به یک معنا امام می گویند اما عبارت «سلطان» را خیلی کم استعمال کرده اند سلطان یعنی:

«من له السلطنة، حاکم له السلطنة، امام له السلطنة، خلیفة له السلطنة»

این ها کاملا واضح و روشن است. اما برخی افراد مثل آقای عابدینی هم اصرار دارد که واژه ی خلیفه یک معنا دارد، حاکم یک معنا دارد و ادعا دارد من اولین کسی هستم که این ها را تفکیک کردم. اما حرف های ایشان بیهوده است.

من در مناظره ای که با او داشتم از کتاب های اهل سنت برایش آوردم نشان دادم که این ها همه به یک معنا است هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد و با توجه به بعضی از کاربردها در جامعه، این تعابیر به کار رفته است.

پرسش:

اگر امیر المؤمنین (سلام الله علیه) خلیفه می شد دنیای مردم آباد می شد چرا بعد از خلافت حضرت امیرالمومنین علیه السلام این اتفاق نیفتاد؟

پاسخ:

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بناء نبود معجزه بکند، رسول اکرم هم معجزه نکرد بلکه بناء بود قضیه به صورت طبیعی پیش برود. در همان چهار - پنج ماه اول فتنه ی جمل شروع شد، بعد فتنه ی صفین و بعد فتنه ی نهروان پیش آمد. به امیر المؤمنین علیه السلام فرصت ندادند تا بخواهد که برای دنیا یا برای دین مردم تلاش بکند.

در همان مدت کوتاه هم کارهای مهمی توسط حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) صورت گرفت مثل مخالفت حضرت با ثروت اندوزی. ما روایات متعدد در منابع شیعه و سنی داریم حضرت وقتی بیت المال را تقسیم می کند به همه یکسان می دهد.

خیلی از اشراف زاده ها اعتراض می کردند یا ابا الحسن به من سه درهم دادی، این اقا که غلام من است به این هم سه درهم دادی. این عبد است. حضرت می گوید من نگاه کردم دیدم در میان فرزندان حضرت ابراهیم علیه السلام فرقی بین فرزندان حضرت اسحاق و اسماعیل علیهما السلام نیست. یا مثلا حضرت به یک فرد و کنیزش مساوی از بیت المال می دهد اعتراض می کنند.

یا شما خطبه نهج البلاغه را بببینید:

«لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُور»

برادرم عقیل آمده بود دیدم فقر از تمام سر و صورت خودش و گرسنگی از سر و صورت بچه هایش می بارد.

از من خواست آن سهمش را زودتر بدهم نه این که اضافه بدهم، سهمی که بناء است اول ماه بدهم گفت ده روز زودتر به من بده.

«فَأَحْمَیْتُ‏ لَهُ حَدِیدَةً»

آهن را گذاشتم داغ شد.

 «ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِه‏ لِیَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا»

نزدیک جسمش آوردم دیدم شروع به ناله کردن کرد حالا پول که از بیت المال نمی دهی می خواهی شکنجه کنی!

حضرت فرمود:

«أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى‏»

این آهنی که بنده ی خدا برداشته داغ کرده و نزدیک بدنت کرده داری ضجه می زنی ولی من از عذاب خدا و شعله های آتش ضجه نزنم.

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص346

در کتاب کافی جلد 8 حدیث شماره 21 دارد حضرت می آید تمام سنت خلفای گذشته را زیر سوال می برد.

این ها بدعت هایی گذاشتند که این بدعت ها قابل تغییر نیست، حتی من خواستم نماز تراویحی را که بدعت است، پیغمبر انجام نداده در زمان ابوبکر کسی انجام نداده بود، گفتم این نماز تراویح، بدعت است دیدم از میان خود سپاهیان من فریاد می زنند:

«وا سنة عمراه»!

وقتی برای ترک بدعت نماز تراویح، مردم به حرف امیرالمومنین گوش ندادند، آن وقت امیر المؤمنین چه کار بکند؟

پرسش:

استاد یک روز فرمودید یکی اعتراض کرد یا توصیه کرد به امام که شمشیر از چوب درست کند... در جواب چیزی گفتند؟

پاسخ:

مناظره ای که حضرت امیرالمومنین در جنگ جمل با طلحه و زبیر داشت، آن جا حضرت همه چیز را بیان کرد.

عمار سخنرانی کرد و همه چیز راثابت کرد لذا جایی برای این که شما شمشیرتان را بشکنید و شمشیر چوبی داشته باشید، نمی ماند. ده ها سند معتبر است:

«أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِقِتَالِ‏ النَّاکِثِینَ‏ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ».

کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد، ناشر: الهادى، ج‏2 ؛ ص890

«أمر رسول الله صلى الله علیه وسلم علی بن أبی طالب بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص150، ح4674

در برابر این روایات صحیح ومعتبر چنین روایاتی را جعل کردند و گفتند یا علی اگر حکمیت را قبول نکنی یا تو را به عثمان ملحق می کنیم یا تو را با نزدیکانت همراه امام حسن و امام حسین علیهما السلام دست بسته تحویل معاویه می دهیم!

امیر المؤمنین چه کار کند؟ آیا این ها حرف منطقی می گفتند؟

حضرت در همین قضیه ی شورای شش نفری _تقریبا دوازده صفحه با سند صحیح است_ زیبا صحبت کرده است که مطلب در مناقب ابن مردویه آمده دو تا سند دارد سند اول ضعیف است ولی سند دوم آن از دیدگاه اهل سنت صحیح است. در آن جا حضرت امیرالمومنین علیه السلام آیات و روایاتی که مربوط به امامت هست را مطرح کرده است.

یعنی اگر برای ما نبود غیر از همین یک سخنرانی حضرت امیرالمومنین همین کفایت می کرد؛ این سخنرانی را شیعه و سنی بیان کرده اند. این ها کاملا واضح و روشن است که این ها دنبال حکومت و ریاست بودند حضرت به زبیر فرمود:

ما جاء بک؟

چه چیز باعث شد به جنگ من بیایی؟

 قال أنت ولا أراک لهذا الامر أهلا ولا أولى به منا

زبیر گفت: خود تو! و من تو را (یا علی) دارای اهلیت خلافت بر مسلمانان و شایسته تر از خودمان برای خلافت نمی ببنم!

فرمود:

«عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکَرْتَنِی بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا‏»

زبیر! چه اتفاقی افتاده، من عوض شدم یا تو عوض شدی؟ در حجاز من را قبول داشتی باهم رفیق بودیم ولی در عراق آمدی در برابر من قرار گرفتی!

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص74

 رسما اعلام کردند همان خلافتی که تو به آن رسیدی ما نیز آن را می خواهیم!

شما ببینید همین چهار پنج روزی که این ها به بصره آمدند و حکومت بصره را به دست گرفتند، چه کارهایی که نکردند.

همه ی کشت و کشتار یک طرف ولی عثمان بن حنیف که استاندار و منصوب حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود، شبانه به خانه اش حمله کردند و ایشان را دستگیر کردند و تمام موی سر و صورت او را کَندند.

کندن مو دیه دارد، یک مو اگر شما از یک کسی بکنید دیه دارد، وقتی خدمت حضرت امیرالمومنین می رسد می گوید یا علی من را آن جا فرستادی ریش داشتم و پیرمرد بودم الان جوان و امرد پیش شما آمدم!

آغاز بحث...

اهل سنت هرگونه مبارزه با ظلم و جائر و ظالم را نامشروع می دانند و می گویند حاکم هرکاری کرد شما باید اطاعت بکنید و برخورد با حاکم برعهده خدای عالم است که فردای قیامت خدا با او چه معامله ای می کند خودش داناتر است.

یا به قول همان روایتی که ما خواندیم شمیشرهایتان را بشکنید و از چوب برای خودتان شمشیر درست کنید اگر به خانه تان حمله کردند تسلیم بشوید یا در حیاط خلوت خانه تان بروید اگر آن ها آن جا هم آمدند روی زانو بنشینید گردنت تان را در برابر شمشیر حاکم ظالم قرار بدهید.

این در حقیقت یک ذلتی برای مسلمان است که برخلاف قرآن می باشد:

(وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد.

سوره هود (11): آیه 113

و روایات متعددی که ما در مبارزه با ظلم داریم هم شیعه دارد و هم سنی دارد. ان شاء الله در فصل بعدی به آن خواهیم پرداخت و خواهیم گفت که مبارزه با ظلم و ظالم یک اصلی از اصول اسلامی است؛ یعنی اگر ما بگوییم ضرورتی از ضروریات دین است مبالغه نکردیم.

روایات متعدد خود اهل سنت هم دارند که شما نباید تسلیم ظلم بشوید. در روایات شیعه هم همین طور است. در قرآن هم حدود دوازده آیه در رابطه با مبارزه ی با ظلم وجود دارد.

این ها برای این که حکومت خودشان را توجیه کنند و مردم را تسلیم بکنند فکر مبارزه و قیام علیه حکومت را از سر مردم بیرون کنند متوسل به جعل احادیث شدند.

ابن عثیمین یکی از مفتیان طراز اول عربستان بود و کسی بود که رابطه اش با ملک فهد از بن باز بیشتر بوده است. ایشان تعبیرش این است:

در کتاب «لقاء الباب المفتوح» جلد 51 صفحه 19 _کتاب خیلی مفصلی است  می گوید:

«هل یجب علینا اذا جاز لنا ان نخرج علی الحاکم؟ هل یجب علینا ان نخرج؟ ینظر للمصلحة، ان کنا قادرین علی ازالته فحینئذ نخرج، واذا کنا غیر قادرین فلا نخرج»

تا آن جایی که می گوید اگر حاکم کافر هم باشد یعنی حاکم در کشور اسلامی ، کافر باشد شما حق قیام در برابر کافر را ندارید چون قیام شما باعث می شود که شما ذلیل شوید و کافر در کفرش طغیان کرده و کفرش را توسعه بدهد. در برابر حاکم کافر حق قیام ندارید.

ما یک سوالی از شما داریم حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بر فرض صحابه و خلیفه بودنش را کنار بگذاریم آیا مسلمان بود یا نبود؟ چطور شد قیام در برابر امیر المؤمنین علیه السلام  اجتهاد هست و یک ثواب هم دارد ولی قیام در برابر حاکم کافر حرام و خلاف شرع است؟

آقای ابن عثیمین! این مطلب را می آورد برای این که حکومت آل سعود را تثبیت کند و هرگونه مخالفت مردم را با آنها را خلاف شرع معرفی کند. این داعش را که برای سقوط حکومت سوریه درست کردند نیز برخلاف گفته و عقیده آنها بود. برفرض بشار اسد کافر بود! اینکه طغیان کردند و این همه انسان کشته شد آیا برای این کارها مجوزی داشتند؟ در عراق به همین شکل این همه کشت و کشتار انجام شد، یک بام و دو هوا که نمی شود انسان حرف بزند.

اگر کسی در عربستان در برابر حاکم قیام کند خلاف شرع و حرام است، اگر حاکم آمد گردنش را زد این در برابرش باید تسلیم بشود؛ ولی اگر در عراق، در ایران، در افغانستان کسی در برابر حاکم قیام کرد این عین عدالت و عین اسلام است!؟

صالح فوزان ایشان یکی از مفتیان عربستان است. خیلی آدم تندرویی است من خودم با ایشان بحثی در کنار بیت الله الحرام داشتم وقتی از جواب من عاجز شد، چند تا فحش داد و عبایش را تکان داد و رفت.

ایشان مانند بن باز خیلی آدم بد اخلاف و تندرویی بود. هم جزء هیئت افتاء عربستان بود و هم جزء هیئت کبار علماء.

کبار علمایشان بلا تشبیه مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی ما است. بیست و دو نفر عضو دارد توسط خود سلطان معین می شود. هیئت افتاء هم معمولا پنج نفر هستند یکی مفتی اعظم است و چهار نفر دیگر مفتیان طراز اول عربستان می باشند.

قبلا بن  باز مفتی أعظم بود ولی الان آل الشیخ _ شیخ عبدالعزیز آل الشیخ_ از نواده های خود محمد ابن عبدالوهاب است.

از این ها سوال می کنند:

«هناک من یسوّغُ للشّباب الخروج علی الحکومات دون الضّوابط الشّرعیّة؛ ما هو منهجنا فی التّعامل مع الحاکم المسلم وغیر المسلم؟»

تعامل ما با حاکم اسلامی و غیر اسلامی چگونه باید باشد؟

ایشان می گوید:

 «وامّا التعامل مع الحاکم الکافر؛ فهذا یختلف باختلاف الاحوال: فان کان فی المسلمین قوَّةٌ، وفیهم استطاعة لمقاتلته وتنحیته عن الحکم وایجاد حاکم مسلم؛ فانه یجب علیهم ذلک، وهذا من الجهاد فی سبیل الله»

اگر در میان مسلمانان چنین اقتداری است که می توانند حاکم را عوض کنند یا حاکم کافر را کنار بزنند و حاکم اسلامی جایش معین کنند این از مصادیق جهاد فی سبیل الله است.

«امّا اذا کانوا لا یستطیعون ازالته، فلا یجوز لهم ان یَتَحَرَّشوا بالظَّلمة الکفرة»

اگر همچنین قدرتی ندارند حق تعرض به ظالم کافر ندارند.

 «لانَّ هذا یعود علی المسلمین بالضَّرر والابادة»

اگر ما حرفهایشان را بررسی کنیم به قضیه ی حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) در برابر حکومت یزید می رسیم که حضرت قیام کرد از دید این ها قیامش قیام مشروع نبود؛ چون قدرت تغییر بر حکومت را نداشت. همه آنها از جمله ابن تیمیه، محمد ابن عبدالوهاب و دیگران هم گفتند که (نستجیر بالله) کار سید الشهداء کار نادرست و خطا بود!!

حتی آقای آل الشیخ با این که آدم مودبی است _ما در سال 82 –که حاج آقای نواب هم با ما بودند- در طائف بحثی با آل شیخ داشتیم که آل شیخ هم خیلی به ما احترام گذاشت. اگر زمان بن باز بود همان جا دستور می داد یا ما را در سیاه چاله های زندان بیندازند و یا ما را دار بزنند.

آقای آل الشیخ یک برنامه ای در یکی از شبکه های ماهواره ای عربستان سعودی داشت، من خودم به صورت زنده نگاه می کردم و از کل جهان سوال می پرسیدند چون جهانی است هفت – هشت تا شبکه های ماهواره ای برنامه را پخش می کردند از آمریکا ،کانادا، پاکستان و همین طور از کشورهای عربی سوال می پرسیدند!

یک خانمی سوال کرد: شیخنا نظر شما در رابطه با قیام امام حسین علیه السلام و حکومت یزید چیست؟

 می گوییم:

«الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء»

ایشان گفت خواهرم من یک چیزی می گویم این را برای کسی نگویید!  _شبکه ی ماهواره ای است تمام دنیا می شنوند. ایشان می گوید خواهرم این حرفی که من می گویم را جایی مطرح نکن! _ عقیده ی ما این است که امام حسین علیه السلام (نستجیر بالله) خطا کرد؛ چون یزید بن معاویه خلیفه مسلمین و امیرالمؤمنین بود و نباید امام حسین علیه السلام در برابر ایشان قیام می کرد!

این قضیه تقریبا 16 سال پیش است. بعد به دوستان گفتم این را ضبط کنند و به صورت کلیپ در بیاورند.

اگر در اینترنت هم سرچ بکنید رأی آل الشیخ در رابطه با قیام امام حسین علیه السلام شاید در کانال ها و سایت های مختلف بیاورد.

همان روایت صحیح مسلم را هم که برای آقایان خواندیم که عبدالله بن عمر بعد از قضیه ی حرّه _ که ابن کثیر می گوید: هفتصد تن از صحابه را کشتند و به هزار نفر از زنان باکره تجاوز کردند وهزار تا فرزند نامشروع از این تجاوز متولد شد_ پیش حاکم مدینه آمد و گفت از پیغمبر شنیدم فرمود:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»

صحیح مسلم بشرح النووی؛ اسم المؤلف: أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی الوفاة: 676، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة : الطبعة الثانیة،ج3، ص1478، ح1851

ببینید ما این ها را چه کار کنیم؟ چطور این را توجیه کنیم؟ آیا توجیه عقلی دارد؟ تمام این صحابه ای که در این جا کشته شدند تکلیف خون شان چه می شود؟

شما از آن طرف می گویید:

«أَصْحَابَ النَّبِیِّ (صلى الله علیه وسلم) کُلُّهُمْ عُدُولٌ»

صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی الوفاة: 354، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانیة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 6، ص 442

«الصحابة کلهم عدول»

صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی الوفاة: 354، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانیة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 1، ص 162

«الصحابة کلهم من أهل الجنة قطعا»

الإصابة فی تمییز الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 1، ص 11

از این طرف می گویید: هفتصد نفر فقط از صحابه کشته شدند. این که از کل مسلمان ها چقدر کشته شد می گویند قابل شمارش نبود! چون در برابر حاکم اسلامی به نام یزید خلیفة المسلمین قیام کردند و پیغمبر فرموده تمام این ها اهل جهنم هستند.

ما چه کار کنیم؟ آن جایی که به نفع تان است این طور روایت می سازید، آن جایی که به ضررتان است یعنی در قضیه ی شورش عایشه، طلحه و زبیر و معاویه علیه امیر المؤمنین علی علیه السلام چیز دیگری می گویید.

این ها کلا تناقض هایی است که در رابطه با برخورد با حاکم اسلامی گفته اند. به قدری واضح و روشن است که اگر کسی انصاف داشته باشد یا ذره ای وجدان سالم داشته باشد شبهه کند.

یعنی بر مبنای آن چه که منافع این ها تضمین می کند این روایت را جعل می کنند لذا این روایت ها هیچ کدام شان منشأ دینی و اسلامی ندارند.

دلیل عدم جواز قیام برعلیه کفار چیست؟ صالح فوزان می گوید دلیل این است:

«والنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عاش فی مکة ثلاثة عشرة سنة بعد البعثة، والولایة للکفَّار»

پیغمبر سیزده سال در مکه بود و حکومت هم دست کفار بوده است.

مسلمان ها آن قدر شکنجه و آزار و اذیت شدند ولی رسول اکرم در برابر آن ها قیام نکرد.

نکته مهم

این که الان در شبکه ها مفصلا مطرح می کنند و بعضی از ائمه جمعه ی اهل سنت در نمازهای جمعه شان مطرح می کنند و می گویند: چرا حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام موقع هجوم درحالی که شجاع بود از همسرش دفاع نکرد ؟

می گوییم: به همان دلیلی که پیغمبر اکرم از مسلمان ها دفاع نکرد چون جلوی چشم های مبارکشان می دید که عمار و مادرش سمیه را به بدترین و فجیع ترین وجه شکنجه می کنند می گوید:

«صبرا یا آل یاسر فإن موعدکم الجنة»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف:  أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاة: 655 هـ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج20، ص36، عمار بن یاسر و طرف من أخباره‏‏

«أَبْشِرُوا آلَ عَمَّارٍ فَإِنَّ مَوْعِدَکُمُ الْجَنَّةُ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج18، ص 210

آیا امیرالمومنین علی علیه السلام شجاع بود یا پیغمبر ؟ امیر المؤمنین می گوید در جنگ ها وقتی تحت  فشار جنگی قرار می گرفتیم چاره ای نداشتیم جز اینکه به پیغمبر پناه می بردیم

اگر بگویید چون پیامبر در برابر مشرکین و آن همه شکنجه و اذیت اصحابش، قدرت نداشت لذا مقابله نکرد. میگوییم: امیر المؤمنین (سلام الله علیه) نیز بعد از رسول اکرم قدرتی ندارد و بناء هم نیست که با معجزه کاری بکند.

علاوه بر آن آلوسی در کتاب «روح المعانی» می گوید وقتی عمربن الخطاب وارد منزل حضرت امیر المؤمنین شد، امیر المؤمنین از کمربند عمر بن الخطاب گرفت بلند کرد وبه زمین زد وبا مشت به سر و صورت عمر زد.

بعد فرمود یابن الخطاب اگر وصیت پیغمبر نبود که به من فرمود بر مظالمی که بر تو نازل می شود صبر کن، به یقین تو جرئت ورود به خانه من را نداشتی!

این را آقایان نقل کردند اگرچه از منابع شیعه نقل می کند ولی مشخص است که حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) اگر هم تحمل و صبر کرد برای صلاح اسلام و مسلمین بوده است.

تعبیری که سلیم ابن قیس دارد این است:

(فَوَثَبَ عَلِیٌّ علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلَابِیبِهِ»

تلابیبه؛ یعنی کمربندش

 «ثُمَّ نَتَرَهُ  فَصَرَعَهُ وَ وَجَأَ أَنْفَهُ وَ رَقَبَتَهُ وَ هَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ مَا أَوْصَاهُ بِه‏»

بعد دارد:

«فَأَرْسَلَ عُمَرُ یَسْتَغِیث‏»

به داد من برسید علی من را کشت.

«فَأَقْبَلَ النَّاسُ حَتَّى دَخَلُوا الدَّار»

کتاب سلیم بن قیس؛ نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 586

همین تعبیر را آلوسی در تفسیر «روح المعانی» جلد 3، ص124 دارد و با آب و تاب هم نقل می کند.

«فأخذ على بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته»

 روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی؛ اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج3، ص124

شما در رابطه با رسول اکرم می گویید چون در برابر حکام مدینه قدرت نداشت مقابله نکرد. صالح فوزان می گوید:

«والولایة للکفَّار»

ما اصلا این را قبول نداریم؛ اصلا ولایتی برای کفار نبود، یعنی یک زندگی هرج و مرجی بود هرکس یک قبیله ای داشت رؤسای قبائل با همدیگر در جنگ و درگیری بودند. یک حاکمی قبل از اسلام در مکه نبود که والی مطلق برای مکه باشد.

 اگر هم بوده باید به جای این که بگوید «والولایة للکفَّار» باید بگوید «والقدرة للکفار» نه ولایت بر کفار چون  بین «القوة للکفار» با «الولایة للفکار» تفاوت است.

 در قضیه ی لیلة المبیت هم آمدند چهل نفر از چهل تا قبیله، از هر قبیله یک نفر انتخاب کردند که بیایند پیغمبر را بکشند که اگر بنی هاشم ادعای دیه کردند، دیه پیغمبر را دسته جمعی به بنی هاشم پرداخت کنند و اگر ادعای قصاص بکنند نمی شود به خاطر یک نفر چهل نفر را بکشند. اگر خواستند ما یک نفر از این چهل نفر را قرعه می اندازیم هرکدام را که قرعه به نام او افتاد همان را می دهیم به جای رسول الله بکشند.

در آن جا ولایتی نبود؛ ولی این ها باهم یک دست بودند. لذا صالح فوزان هم در سایت مخصوص به خودش این مطلب را اورده است.

در هر صورت...

روش وهابی ها به این شکل است هروقت باد از مشرق بوزد رو به مغرب می کنند و هروقت باد از مغرب بوزد رو به مشرق می کنند. امیدوارم که خدای عالم به همه ما توفیق، آگاهی و بصیرت بدهد.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها