02/10/1400
موضوع: ویژگی های اساسی و شاخص امام و مقام امامت!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
فرمایش قابل تأمل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به «ابن عباس» در جنگ صفین!
جستار آماری بر سیر تحول و تطور زکات در قرآن کریم
جایگاه با ارزش و با اهمیت گره گشایی از مشکلات و نیازهای مردم!
چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه هایی از امامت و ولایت
یک سؤال ساده از عزیزان تحصیل کرده اهل سنت!
ویژگی های اساسی و شاخص امام و مقام امامت!
جسارتی به اهلبیت (علیهم السلام) که بنی امیه هم چنین جسارتی نکرده بودند!
تماسهای بینندگان برنامه
اندیشمندان اهل سنت، از این منطق دینی و اجتماعی خود چه جوابی دارند!؟
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة السلام علیک ایتها المظلومة المغصوبة السلام علیک ایتها الزهراء المرضیة السلام علیک یا فاطمة یا بنت رسول الله
سلام عرض میکنم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». همچنین عرض تسلیت دارم به مناسبت ایام عزا و سوگواری حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها).
همانطور که مطلع هستید در شب جمعهای دیگر با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم. برنامهای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی باشیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
ان شاءالله در محضر مهمانی هم هستیم که در ادامه مباحث خدمتتان معرفی میکنیم و از ایشان هم نهایت بهره و استفاده را خواهیم برد.
حضرت استاد محضرتان سلام عرض میکنم. در ابتدا، حسن مطلع برنامه را از حضرتعالی میشنویم. ان شاءالله که بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرتان ببریم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی اعم از داخل یا خارج از کشور بیننده برنامه هستند یا تکرار برنامه را میبینند خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
فرمایش قابل تأمل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به «ابن عباس» در جنگ صفین!
ایام شهادت جانسوز حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم آن نازنین وجودی که؛
«بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 423، باب دعاء العدیلة الکبیر
و خدمت همه علاقه مندان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما گرامیان تسلیت عرض میکنیم. طبق روال ثابت برنامه، آغاز برنامه را با یادی از حضرت صدیقه طاهره شروع میکنیم.
ظلم اشرار کجا، فاطمه زار کجا
ضرب مسمار کجا، مخزن اسرار کجا
آتش کینه کجا، محسن شش ماهه کجا
درخور سنگ جفا، شاخه پربار کجا
بهر احقاق حقوق طلب حق علی
یک تن و این همه رنج و غم و آزار کجا
در جوانی ز جهان سیر شدن یعنی چه
این تمنا ز گل گلشن دادار کجا
عوض مزد رسالت، ز ره ظلم و ستم
پیکر فاطمه و صدمه بسیار کجا
جمله حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را فراموش نمیکنیم که به هنگام دفن حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند:
«أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّد»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 320، خ 202
بعد از این شبها برای علی خوابی نیست و غصههای دل علی در فراق حضرت فاطمه زهرا تا آخر عمر باقی است. حضرت به صراحت فرمودند که یک لحظه مصائب بی شمار تو از قلب علی بیرون نخواهد رفت.
«ابن عباس» نقل میکند در جنگ صفین یک شب حنا درست کرده بودم و به امیرالمؤمنین عرض کردم: آقاجان! محاسنتان سفید شده است. اگر صلاح بدانید مقداری حنا استفاده کنید.
شهادت حضرت فاطمه زهرا سال یازدهم هجری اتفاق افتاد، در حالی که جنگ صفین سال سی و هفت و یا سی و هشت هجری صورت گرفته است. امیرالمؤمنین فرمود: ابن عباس! مگر نمیدانی ما هنوز عزادار فاطمه هستیم.
اگر امیرالمؤمنین هزاران سال هم عمر میکرد، «حُزْنِی فَسَرْمَدٌ» و «لَیلِی فَمُسَهَّد» با امیرالمؤمنین و زندگیاش عجین بود.
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء أغیثینی
مجری:
احسنتم، طیب الله أنفاسکم. خیلی ممنون و متشکرم از محضرتان. حتماً همه شما بینندگان عزیز از این مقداری که قطعاً در ابتدای برنامههایی که در محضر حضرت استاد هستیم بهره مند میشوید.
این هم یکی از موهبتهای الهی است که در اختیار همه ما قرار گرفته است تا بیشتر یادی کنیم.
نه تنها در ایام فاطمیه که الحمدلله این توفیق را داریم که در مجالس مختلف شرکت میکنیم و نام حضرت فاطمه زهرا را میشنویم، بلکه در تمام طول سال نشد برنامهای که ذکر حضرت فاطمه زهرا فراموش شود.
الحمدلله این به برکت وجود حضرت استاد هست که توانستیم به این موهبت دست پیدا کنیم.
همانطور که خدمتتان اطلاع دادم، در این برنامه در خدمت یکی از فعالین در امور خیریه هستیم که ممکن است بسیاری از شما بینندگان هم ایشان را بشناسید. البته ایشان خودشان خواستند تحت عنوان "فعال امور خیریه" نامی از ایشان ببریم.
الحمدلله در این ایام هم که قطعاً همه ما حواسمان به اطراف خودمان هست. اگر بخواهیم یک فقر معنوی را از یک جامعه بزداییم، نیاز هست که قبل از آن زمینهها را فراهم کنیم.
یکی از مهمترین زمینهها فقر مالی و مادی هست که متأسفانه دامنگیر بسیاری از افراد شده است. ان شاءالله که بتوانیم در زمینههای مختلف این سعی و تلاش را کنیم تا این فقرزدایی را انجام بدهیم.
در خدمت جناب آقای «مسعودیان» هستیم و ان شاءالله از محضرشان بهره مند خواهیم شد. خدمتتان سلام عرض میکنم و این ایام را تسلیت می گویم؛
جستار آماری بر سیر تحول و تطور زکات در قرآن کریم
جناب دکتر مسعودیان:
بسم الله الرحمن الرحیم
(الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور)
یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و پایان همه کارها از آن خدا است.
سوره حج (22): آیه 41
بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم به محضر همه بینندگان عزیز در هر نقطهای از جهان که هستند و تقدیر و تشکر از حضرتعالی به ویژه حضرت آیت الله قزوینی.
آیت الله قزوینی اجازه فرمودند امروز در کنار مباحث کلامی و اعتقادی و ولایی به یک سلسله مباحث و دستورات عملی اسلام و من جمله مبحث زکات به عنوان نظام اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی و همچنین راهبرد فقرزدایی قرآن کریم بپردازیم و ذیل این بحث، مطالبی را خدمت بینندگان عزیز مطرح کنیم.
همانطور که اشاره فرمودید، ما امروز در حوزه فقر احتیاج به رفع فقر علمی از حوزه فقرزدایی داریم و این مباحث بسیار میتواند کمک مؤثری باشد.
خوشبختانه این مبحث یکی از موضوعاتی است که مورد وفاق همه جهان اسلام و مستضعفین میشود و موجب یک وحدت و همگرایی بیشتری خواهد شد.
این مسئله به عنوان مسئله اول جهان اسلام مطرح است و بنده واقعاً تشکر میکنم که حضرت آیت الله قزوینی به این موضوع و این درد همگانی پرداختند و اجازه فرمودند تا مباحثی را بنده به عنوان کوچکترین شاگردشان مطرح کنم.
اگر حضرت استاد اجازه بفرمایند بنده به عنوان کوچکترین شاگردشان مباحثی مطرح کنم، والا شاید شاگردِ شاگردان ایشان هم نباشم.
به هر حال امروز درسی را تحت عنوان جستار آماری بر سیر تحول و تطور زکات در قرآن کریم. درواقع این مبحث را بنده با توجه به اینکه آیات فقرزدایی قرآن کریم را در بستر زمان مرتب کردم و براساس بررسی آیات در بستر زمان و جغرافیا و تاریخ و براساس سور مکی و مدنی دسته بندی کردم.
اگر این آیات متعدد را در کنار هم براساس ترتیب نزول قرآن کریم داشته باشیم درواقع به دو نوع فقر میرسیم؛ «فقر مکی» و «فقر مدنی».
ما در این زمینه تفاوتهای زیادی را میبینیم. آیاتی که مربوط به فقر در دوران مکی یعنی دوران ابتدای رسالت و دوران دعوت هست. در اینجا ما میبینیم که فقر ویژگیهای خاصی دارد و فقر در آیات مدنی یعنی حکومت اسلامی ویژگیهای خاصی دارد.
این دو دوره با هم تفاوتهای بسیار معناداری دارند و این یکی از معجزات قرآن کریم هست که تفاوتهای بسیار معناداری در این دو دسته از آیات مربوط به فقر مکی و فقر مدنی هست.
سور مکی مربوط به زمانی است که هنوز ما شاهد تشکیل حکومت نیستیم و فقری که مطرح میشود فقر موردی و پراکنده است. در اینجا به فقر فردی اشاره میشود.
اگر شما واژههای قرآن کریم را هم ملاحظه بفرمایید، میبینید که کاملاً واژهها در این دوران الفاظ مفرد به کار رفته است. به عنوان مثال قرآن کریم میفرماید:
(أَ رَأَیتَ الَّذِی یکذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِک الَّذِی یدُعُّ الْیتِیم وَ لا یحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکین)
آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار میکند مشاهده کردی؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت میراند و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمیکند.
سوره ماعون (107): آیات 1 – 3
این درواقع یکی از این ویژگیهاست، در حالی که در مقابل آن در سور مدنی میبینیم که کاملاً عموم واژهها جمع هست.
در حقیقت نگاه حکومت اسلامی به مسئله فقر باید یک نگاه جامع، کلی و فراگیر باشد و همه آحاد جامعه را تحت نظارت و خدمات خود قرار بدهد.
زمانی که بنده این آیات را کنار هم میگذاشتم و مقایسه میکردم، تفاوتهای بسیار زیادی میدیدم.
حضرت آیت الله! ما در دوران فقر مدنی احساس میکنیم با فقر کاملاً تشکیلاتی برخورد شده است. در دوران مکی توصیه به اهمیت فقرا و ایتام و توجه به آنهاست، اما در دوران مدنی یعنی حکومت اسلامی تمام آیات ناظر بر راهبردهای فقرزدایی است.
این مبحث، زمانی طولانیتر میطلبد و به جهت اینکه بنده میخواهم بنا را بر اختصار قرار بدهم فقط نشان میدهم که چه تفاوتهایی وجود دارد.
زمانی که بنده آیات مربوط به زکات را بر همین اساس مرتب کردم، اولاً معلوم شد که آیات از یک آهنگ منظمی برخوردار هست و معنا و حکمتهای دقیقی را در ترتیب آیات ملاحظه میکنید.
اگر فقر را ملاحظه کنید، میبینید که از فقر فردی، به فقر خانوادگی و فقر جمعی و نهایتاً در آخرین سور قرآن کریم یعنی سوره مبارکه توبه، فقر جهانی یعنی شکستن مرزهای فقر اعم از مرزهای جغرافیایی و مرزهای عقیدتی را به تصویر میکشد.
در خصوص فقر ما باید همه طیفها را تحت خدمات و اقدامات محرومیت زدایی خودمان قرار بدهیم.
شاید بحثها خیلی دامنه دار باشد، اما نکته پایانی که من این است که ما بحث زکات را که در این بستر بررسی میکنیم میبینیم که آیات مکی نظیر اهمیت زکات و زکات در ادیان گذشته و فرهنگسازی زکات در این دوران شکل گرفته است.
در مقابل در دوران مدنی یا تشکیل حکومت، بیشتر به احکام زکات، اصول و قواعد زکات، تمرکز مدیریت زکات و مباحث مربوط به ولایت و ولایت پذیری پرداخته شده است.
دلیل اینکه بنده این مباحث را مطرح میکنم این است که شما تمام آیات زکات را در دوران مکی در اینجا ملاحظه میفرمایید. آیاتی که ملاحظه میفرمایید براساس ترتیب نزول در اینجا مرتب شده است.
ویژگی خاصی که این آیات دارند این است که تمام آیات زکات و نماز در کنار هم آمده است. در حقیقت معنادار بودن این آیات این است در دورانی که حکومتی وجود ندارد مسئله زکات و نماز در کنار همدیگر آمده است.
آنچه در زکات تحولی ایجاد کرد و به عنوان نقطه عطف زکات محسوب میشود، دوران مکی و دوران حکومت نبوی است.
درواقع شاید وجوب آن مطرح شده باشد، در مقابل آیات نشان میدهد که در دوران مدنی یعنی دوران حکومت نبوی ما نماز را در کنار زکات داریم و نکته مهمتر اینکه زکات در کنار ولایت هست. ملاحظه کنید که در آیه شریفه آمده است:
(وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَه)
و نماز را بر پا دارید و زکاة را ادا کنید، و خدا و رسولش را اطاعت نمائید.
سوره احزاب (33): آیه 33
و:
(وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُول)
و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید و رسول (خدا) را اطاعت کنید.
سوره نور (24): آیه 56
حضرت آیت الله قزوینی! آنچه که عامل تحول زکات در دوران مدنی میشود، گره خوردن زکات به مبحث ولایت هست.
این مدیریت در منابع زکات چه در منابع آن و چه در مصارف آن که با نظر نبی گرامی اسلام توزیع میشد و درواقع زکات در دامان ولایت هست که آثار خود اعم از آثار سازندگی، آثار انسان سازی و تزکیه در این دوران هست و به این دلیل است.
اگر فرصتی باقی باشد بنده ادامه مطالب را مطرح خواهم کرد که واقعاً نکات بسیار ارزنده و آموزندهای را در این قسمت شاهد خواهیم بود. بنده به همین مقدار بسنده میکنم.
مجری:
خدا حفظتان کند ان شاءالله، بسیار ممنون و متشکریم. مبحث بسیار مبحث زیبا و جذابی هم بود.
قطعاً همه بینندگان عزیز هم میدانند که حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هم تا جایی که ما اطلاع داریم در مسئله خیریهها و دستگیری کردن از نیازمندان، ید طولایی دارند.
حضرت استاد! تا زمانی که جناب آقای «دکتر مسعودیان» هم هستند، اگر در همین زمینه صحبتی هست از محضرتان استفاده میکنیم.
جایگاه با ارزش و با اهمیت گره گشایی از مشکلات و نیازهای مردم!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
ما از صحبتهای جناب آقای «دکتر مسعودیان» که از فعالان عرصه فقرزدایی و مرتبط به کمیته امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) هستند استفاده کردیم.
دو ارگان است که بنده قلبا به این دو ارگان علاقه خاصی دارم. بدون تعارف این دو ارگان از ابتدای انقلاب تاکنون نه تنها تغییر ماهوی ندادند، بلکه باصفاتر شدهاند.
یکی از این ارگانها، «سپاه» است که واقعاً امنیت ما بستگی به آن دارد. به تعبیر امام راحل اگر سپاه نبود، کشور نبود. دومین ارگان، «کمیته امداد امام خمینی» است که واقعاً در رابطه با فقرزدایی و رسیدگی به مستضعفین و مظلومین و ایتام تلاش دارند.
بنده از سال 1358 با «مرحوم نیری» که مسئول کمیته امداد امام خمینی بودند ارتباط تنگاتنگی داشتیم.
ایشان در همین ساختمانی که مربوط به حزب جمهوری اسلامی بود و محل شهادت «شهید بهشتی» و هفتاد و دو تن از یارانشان بودند، با همکاری بعضی از خیرین آذوقههایی تهیه میکردند.
یکی از کسانی که برای رساندن این آذوقهها به نیازمندان واقعی با ایشان همکاری داشتند، بنده بودم.
بنده همچنین پنج سال با مرکز ایتامی که زیر نظر حضرت آیت الله نوری همدانی واقع در حسینیه همدانیهای خیابان ری تهران بود همکاری داشتم و مسئول رساندن بعضی از اقلام به ایتام منطقه ورامین و روستاهای اطراف آن بودم.
آن دوران یکی از بهترین دوران زندگی من هست. توفیق دیگری هم که داشتم این بود که از زمان «مرحوم نیری» تعدادی از ایتام را رسیدگی میکردیم. تعداد این ایتام ابتدا پنج نفر بودند، سپس ده نفر شدند و در نهایت پنجاه و یک نفر شدند.
بنده روزی خدمت آقای «نیری» گفتم: وقتی بنده با ایتام مینشینم، آنها را روی زانو می نشانم و هدایایی برایشان میبرم که لبخندی بر سیمایشان مینشیند احساس میکنم در عرش خدا نشستهام.
آقای «نیری» فرمود: حق مطلب این است که وقتی خودم هم با این بچهها مینشینم چنین احساسی دارم، اما جرئت نمیکردم این مطلب را به زبان بیاورم. بعد از صحبتهای شما بنده جرئت میکنم این مطلب را هم بگویم.
قضیه فقرزدایی در جامعه با توجه به تورمی که در چند سال اخیر در جامعه پیش آمده است، یکی از اساسیترین مسائل روز ماست. رسول گرامی اسلام فرمود:
«کادَ الْفَقْرُ أَنْ یکونَ کفْرا»
چه بسا فقر سر از کفر درمی آورد.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 307، ح 4
وقتی که فردی برای خودش و اهل و عیالش امکان تهیه غذا را نمیبیند، ناگزیر هست دست به کارهای غیر اخلاقی و نادرست و غیر شرعی بزند.
بنابراین ما در این زمینه رسالت بزرگی داریم. همانطور که عزیزمان اشاره کردند، مسئله زکات و صدقات و قضاء حوائج مؤمنین و رفع گرفتاریهای مؤمن مسئله بسیار مهمی است. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید:
«وَ مَنْ قَضَی لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً قَضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ مِنْ ذَلِک أَوَّلُهَا الْجَنَّةُ »
کسی که یک مشکل برادر دینی خود را حل کند، خداوند عالم در روز قیامت صد هزار مشکل او را حل خواهد کرد که اولین حاجت، ورود او به بهشت است.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 193، ح 1
بنده بارها به دوستان و عزیزان خیر که در عرصه کمک به مظلومین و مستضعفین فعالیت دارند، می گویم که قضیه مساعدتهای اقتصادی و توفیقاتی که خداوند عالم برای حل مشکلات اقتصادی مردم به انسان میدهد، یک سکه دو روست.
ما یک روی سکه را میبینیم که خداوند به ما توفیق میدهد به مستمندان، ایتام و گرفتاران کمک کنیم؛ خواه این مطلب را از حقوق واجب همانند زکات و وجوهات شرعیه میپردازیم یا از صدقات مستحبی و تبرعی میپردازیم.
این یک طرف قضیه هست. روی دیگر سکه خیلی مهم است. همانطور که در روایت آمده است:
«اللَّهُمَّ اقْسِمْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ فَضْلِكَ وَ أَجْرِ الْخَيْرَ عَلَى يَدِي»
خداوندا! بسیار از فضل خود مرا بهرمند کن و کار خیر را به دستان من انجام بده.
إقبال الأعمال( ط- القديمة)؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1409 ق؛ ج1، ص 40
اگر خداوند به بنده یا امثال بنده توفیقی میدهد یا به شما بیننده عزیز توفیق میدهد برای مشکل برادر دینی خود به ویژه مشکل اقتصادی که الآن مهمترین و اساسیترین مسئله جامعه ماست کمک کنید، مورد لطف حضرت حق قرار گرفتهاید.
این یک طرف قضیه است، اما آنچه مهم است این است که تا عنایت و توفیق و محبت الهی نباشد ما به هیچ وجه موفق به این کارهای خیر نخواهیم شد.
بنابراین بنده از همه عزیزان تقاضا میکنم ان شاءالله در این زمینه نظرات خودشان را اعلام کنند.
ما در جلسات بعد هم تلاش میکنیم از محضر جناب آقای «دکتر مسعودیان» روشنتر و واضحتر استفاده کنیم تا ان شاءالله عزیزان کسانی که امکانات دارند در حد وسع خودشان کمک کنند.
کسانی هم که امکاناتی ندارند، بدانند که قضیه امیرالمؤمنین و سوره مبارکه هل آتی بسیار قضیه را روشن کرده است. قرآن کریم میفرماید:
(وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً)
و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند.
سوره انسان (76): آیه 8
در خانه امیرالمؤمنین چیزی نبود، جز افطاری که حضرت برای خود و فرزندانش فراهم کرده بود. امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره با همین مشکلات شدید مالی که داشتند به فکر مسکین و فقیر و اسیر بودند.
امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و فرزندان بزرگوارشان با آب افطار میکنند، اما نیاز مستمند و گرفتاری که جلوی در آمده و نیازمند هست را مقدم بر نیازهای خودش میکند.
کسی از شخصی که ثروتمند نیست و چه بسا حقوق اندکی دارد انتظار کمک میلیاردی ندارد، اما وقتی از همان حقوق اندک، مبلغی را در اختیار فقرا یا حل مشکلات اقتصادی جامعه قرار بدهد ارزش این کار از میلیاردها هزینه کردن بالاتر است.
چندی قبل حاج آقای قرائتی نقل میکردند که یکی از خیرین کارهای زیادی نظیر ساختن مساجد و حسینیه و مدرسه برای ایتام انجام داده بود.
روزی جوانی در خیابان به ایشان برخورد میکند و میگوید: شما که اینقدر در کار خیر سهیم هستید، مشکل مرا برای رضای خدا حل کنید. شخص خیر از جوان پرسید که مشکلت چیست.
او گفت: من میخواهم ازدواج کنم، اما امکانات ندارم و برای این کار به مبلغی پول نیاز دارم. شخص خیر گفت: از کجا بدانم که تو راست می گویی؟! جوان گفت: والله تالله بالله زندگی من همین است و میتوانید به آدرس من بیایید و زندگیام را بررسی کنید.
گفتار این جوان در شخص خیر اثر میگذارد و همانجا مبلغ را در اختیار او قرار میدهد. وقتی شخص خیر از دنیا میرود، فرزندشان ایشان را در خواب میبینند و از ایشان میپرسند که آن دنیا چه خبر است؟!
او میگوید: زمانی که از دنیا رفتم، ملائکه از من پرسیدند: برای این دنیا چه آوردهای؟ من گفتم: چند مسجد ساختم. ملائکه گفتند: بالای این مساجد نوشته شده که با اموال فلانی ساخته شده است.
من گفتم: چند حسینیه ساختم. ملائکه گفتند: بالای حسینیهها اسم خودت را نوشتهای. من گفتم: به فقرا و نیازمندان کمک کردم. ملائکه گفتند: روی کمکهای خود نوشتهای که این اموال اهدایی فلان شخص است.
خلاصه همه کارهای خیرم رد شد. در نهایت گفتم: روزی جوانی کنار خیابان مرا دید و از من درخواست کمک کرد. ملائکه گفتند: این کار برای خدا بود، زیرا برای این کار نه اسم خود را نوشتی و نه اعلام کردی که اهدایی فلان شخص است و این مورد قبول است.
بنابراین شخص میگوید که همین کار موجب نجات من شد. ما باید کاری کنیم که فرموده قرآن کریم (وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً) محقق شود. اگر (حُبِّهِ) در ما باشد، تأثیرگذار است.
در مقابل اگر (حُبِّهِ) نباشد و بر فرض هزار مسجد هم بسازم و سر در آن نام خود را بنویسم، پاداش من همین است و بیش از این پاداشی ندارم.
در روایت آمده است که اعمال مخفی هفتاد برابر یا صد برابر اعمال ظاهری پاداش دارد. در روایت داریم اگر کسی کار خیری به صورت مخفیانه انجام میدهد، خداوند آن را به عنوان یک عمل سرّی در پرونده اعمال او مینویسد که چندین برابر عمل آشکار است.
حال اگر شخص کار مخفی خود را نقل کرد، عمل سرّی او به عمل آشکار مبدل میشود. با این حساب اگر ثواب کار این شخص صد درجه بود به یک درجه تقلیل پیدا میکند. اگر شخص کار خود را برای مرتبه دوم نقل کرد، عمل جهری او به ریا تبدیل میشود.
«أیسر الرّیا الشّرک»
غرر الحکم و درر الکلم، نویسنده: تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، ص 187، ح 47
امیدواریم خداوند عالم به همه ما و شما توفیق بدهد تا در این عرصه مخصوصاً در این عصر که واقعاً فقر و مشکلات مالی مردم بیداد میکند، در راستای فقرزدایی تلاش کنیم.
ما خودمان هم عددی نیستیم، اما مراجعاتی در جامعه هست. بنده گاهی اوقات احساس شرمندگی میکنم که افرادی مراجعه میکنند و ما توانایی رفع مشکلات این عزیزان را نداریم.
مجری:
احسنتم، طیب الله. حضرت استاد بسیار ممنون و متشکریم. همچنین از آقای «دکتر مسعودیان» هم تشکر میکنیم که دعوت ما را پذیرفتید و بسیار از محضرتان بهره مند شدیم. اگر صحبت پایانی هست بفرمایید.
جناب دکتر مسعودیان:
از فرمایشات حضرت آیت الله قزوینی بهره بردیم. همچنین دغدغه مندی ایشان و هم روحیه بلند محرومیت زدایی و یتیم نوازی که واقعاً از قدیم الایام در وجود و سیره ایشان کاملاً ملموس بوده و برای همه ما درس بوده است و ما از حضور ایشان بهره بردیم.
امیدواریم فرمایشات ایشان فتح بابی باشد که ما بتوانیم نقطه نظرات همه دوستان را بشنویم، به ویژه راهکارها و راهبردهایی که میتواند در امر فقرزدایی و رفع مشکلات و دغدغههایی ک حضرت آیت الله فرمودند را به اشتراک بگذارند بهره خواهیم برد.
یکی از این کمکها، کمکهای فکری و هدایتی است. همانطور که قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
(قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیرٌ مِنْ صَدَقَة)
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهای آنها)، از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد، بهتر است.
سوره بقره (2): آیه 263
این قول معروف و این پیشنهادات میتواند یک اقدام بسیار ارزندهای باشد که ان شاءالله دریافت خواهیم کرد. خیلی ممنون و متشکرم، از جنابعالی هم سپاسگذارم.
مجری:
سلامت باشید، خیلی ممنون و متشکرم. بینندگان عزیز و ارجمند یک فاصله میگیریم و در این فاصله هم از محضر جناب آقای «دکتر مسعودیان» خداحافظی میکنیم. ان شاءالله برمی گردیم و ادامه برنامه «حبل المتین» را با هم خواهیم بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام مجدد دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
الحمدلله در قسمت اولیه برنامه همانطور که شاهد بودید از محضر حضرت استاد و مهمان ارجمندمان «دکتر مسعودیان» استفاده کردیم. حال بحث خودمان را شروع میکنیم. ان شاءالله بتوانیم امشب هم از محضر حضرت استاد نهایت بهره و استفاده را ببریم.
حضرت استاد در خدمتتان هستیم. اگر امکان دارد مقدمهای بفرمایید تا ان شاءالله وارد مبحث خودمان شویم.
چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه هایی از امامت و ولایت
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین
ما در جلسات گذشته در رابطه با چند موضوعی که عزیزان در ذهن مبارکشان هست ورود پیدا کردیم.
اولین موضوع این بود که اعتقادات ما حتماً باید استدلالی و منطقی باشد و با اعتقادات تقلیدی نمیتوان نجات پیدا کرد.
دومین موضوع که ما مفصلاً چندین جلسه پیرامون آن صحبت کردیم حدیث عجیب و تکان دهندهای بود که رسول اکرم فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. یک فرقه اهل نجات هستند و باقی فرقه ها گرفتار آتش جهنم میشوند.
این روایت انسان را وادار میکند نسبت به فرقههای حق و باطل از دیدگاه رسول اکرم تأمل و درنگی داشته باشد.
سومین موضوع که ما شروع کردیم و حدود بیست و چهار جلسه در این خصوص پیش رفتیم، در رابطه با حدیث شریف:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
بود. این روایت هم خیلی تکان دهنده است. کتب اهل سنت نظیر «صحیح مسلم» و کتب صحاح با سندهای صحیح و معتبر و کتب شیعه مفصل روی این حدیث مانور دادهاند.
بزرگان شیعه و اهل سنت نسبت به مفاد حدیث، پیام حدیث و شرح بعضی از الفاظ حدیث در طول تاریخ دقت خاص و تأمل ویژهای داشتند.
ما عمدتاً روی این بحثها مطالبی را بیان کردیم. آخرین بحث ما قبل از ایام فاطمیه به اینجا رسید که در روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» معرفت چه معرفتی است و مراد از معرفت چیست.
ما مفصل در این زمینه مطالبی مطرح کردیم و روایتی از امام حسین (علیه السلام) آوردیم. متأسفانه ما از امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهم السلام) روایت بسیار کم داریم.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بیست و پنج سال خانه نشین بودند و در پنج سال خلافت هم درگیر فتنههای داخل بودند. بعد از شهادت امیرالمؤمنین هم بنی امیه (لعنهم الله) شجره ملعونه در قرآن، اهلبیت را در انزوا قرار دادند.
با تمام این احوالات «موسوعه امام حسین» مفصل هست. همچنین در رابطه با امام حسن مجتبی اگر خداوند به ما توفیق بدهد ان شاءالله تصمیم داریم «موسوعه امام حسن»، «موسوعه امام سجاد» و «موسوعه امام باقر» را شروع کنیم.
ان شاءالله این موسوعه ها هم در ردیف موسوعه هایی قرار بگیرد که خداوند به ما توفیق داد و حضرت ولی عصر عنایت کرد آنها را گردآوری کردیم.
ما «موسوعه امام جواد»، «موسوعه امام رضا»، «موسوعه امام کاظم»، «موسوعه امام هادی» و «موسوعه امام حسن عسکری» را گردآوری کردیم که مجموعاً بیست و هشت جلد شدند.
ان شاءالله اگر خداوند به ما توفیق بدهد ما «موسوعه امام حسن مجتبی» و «موسوعه امام سجاد» و «موسوعه امام باقر» را گردآوری کنیم که جای آن خالی است.
ان شاءالله موسوعه های این بزرگواران هم با همان شیوههایی که موسوعه های پنج امام بزرگوار دیگر را انجام دادیم، بتوانیم در آینده انجام بدهیم. در روایت آمده است که اصحاب از امام حسین (علیه السلام) سؤال میکنند:
«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»
یابن رسول الله! پدر و مادرم فدایتان معرفت الله چیست؟
«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1
بهترین راه رسیدن به الله، شناختن حجت الله و امامی است که میتواند از منبع وحی، خداوند عالم را معرفی کند. حجت و امامی که از قرآن آنگونه که هست خدا را معرفی کند، نه آنگونه که دیگران تأویل و تفسیر نادرست میکنند.
اگر ملاحظه کنید «نهج البلاغه» و «صحیفه سجادیه» و دیگر کتب در رابطه با توحید تعابیری دارند که واقعاً میشود گفت از معجزات اهلبیت است. اگر کسی متصل به سرچشمه وحی نباشد، این چنین تعابیر در رابطه با توحید نمیتواند بیان کند.
یک سؤال ساده از عزیزان تحصیل کرده اهل سنت!
متأسفانه میبینیم وهابیت یا بعضی از فرق دیگری که از اهلبیت استفاده نکردند، در توحید با مشکلات عقلی و منطقی مواجه هستند.
امروزه بسیاری از جوانان آنها به بن بست میرسند و نمیتوانند با خدایی که هرشب از عرش سوار بر الاغ به فرش میآید یا نیمههای شب به آسمان زمین بیاید و هنگام طلوع فجر به عرش برود ارتباط برقرار کنند. این تفکرات با منطق در تضاد نیست.
سابقاً بر این عقیده بودند که کره زمین مسطح هست و آفتاب به زیر زمین میرود و ما خبر نداریم. در این صورت طلوع فجر مشخص است.
حال که ثابت شده است کره زمین کروی شکل است، در هر لحظهای از لحظات شبانه روز یک جای کره زمین طلوع فجر است. اگر نستجیر بالله خداوند عالم بخواهد روی کره زمین بیاید و قبل از طلوع فجر بخواهد به عرش برود، برای همیشه در زمین میماند.
متأسفانه میبینیم این مباحث در صحیحترین کتب عزیزان اهل سنت ما به چشم میخورد.
حال اگر «ابن تیمیه» یک سری مباحث خرافی مطرح کند، گلایهای از ایشان نیست. اگر «بن باز» یا «بن عثیمین» مطلبی بگویند قابل توجیه است، اما یک مرتبه این مطالب در کتب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» دیده میشود.
ملاحظه کنید در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 758 در خصوص آمدن خداوند به زمین آمده است:
«ینْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَک وَتَعَالَی کلَّ لَیلَةٍ إلی السَّمَاءِ الدُّنْیا حین یبْقَی ثُلُثُ اللَّیلِ الْآخِرُ»
خداوند عالم هرشب از عرش به آسمان دنیا میآید و تا دو سوم آخر شب در آسمان دنیا میماند.
«فیقول من یدْعُونِی فَأَسْتَجِیبَ له وَمَنْ یسْأَلُنِی فَأُعْطِیهُ وَمَنْ یسْتَغْفِرُنِی فَأَغْفِرَ له»
خداوند عالم میگوید: هرکسی دعا کند اجابت میکنم، هرکسی سؤالی دارد عطا میکنم و هرکسی استغفار کند او را میبخشم.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 521، ح 758
همچنین در روایت بعد آمده است:
«فلا یزَالُ کذَلِک حتی یضِیءَ الْفَجْرُ»
خداوند عالم تا طلوع فجر در آسمان دنیا هست.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 522، ح 758
بنده از عزیزان تحصیل کرده سؤالی در این زمینه میپرسم و کاری با بزرگواران قدیمی ندارم. مراد از «یضِیءَ الْفَجْرُ» چیست؟!
مراد از «یضِیءَ الْفَجْرُ» در ایران است یا عربستان سعودی یا اروپا یا آمریکا یا آفریقا یا هند یا چین است؟! این خدا، خدای کجاست؟! آیا این خدا تنها خدای خاورمیانه است یا خدای تمام زمین است؟!
اینکه در روایت آمده است خداوند قبل از طلوع فجر به عرش میرود، مراد طلوع فجر در کدام منطقه است؟! این روایت در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 1145 هم هست.
مجری:
حاج آقا حال یک سری موارد دقیقاً مثل همین مثالهایی که حضرتعالی میفرمایید مشخص است که بیان، بیان غیر توحیدی است. حال با توجه به همین مبحثی که خودمان داریم سؤال اینجاست که آیا خط قرمزی مشخص شده است یا خیر؟!
روایت فرموده است کسی که بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. ما گاهی مواقع به اینگونه روایات میرسیم که مسلماً غیر از شرک و کفر چیزی از آن به دست نمیآوریم.
حداقل چیزی که باید داشته باشد تا انسان به کفر نرسد یا بگوییم خط قرمزی که از آنجا به بعد دیگر کفر است و قبل از آن کفر نیست را تبیین کنیم و میخواهیم بدانیم که با چه افرادی باید معامله کافر باشد و با چه افرادی معامله مسلمان باشد.
ویژگی های اساسی و شاخص امام و مقام امامت!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما روایات متعددی در این زمینه داریم. من از دوستان تقاضا میکنم که در رابطه با جایگاه امام و امامت و نقشی که ائمه اطهار در مسئله توحید، نبوت، معاد، جبر، تفویض و سایر معارف دینی دارند، کتاب «بصائر الدرجات» و «کفایة الأثر» را مطالعه کنند.
این دو کتاب جامعترین کتاب در جایگاه و معرفی اهلبیت (علیهم السلام) است. کتاب «کفایة الأثر فی النصوص علی الائمة الإثنی عشر» روایتی را در صفحه 370 از قول «عبدالملک بن اعین» برادر «زراره» نقل کرده است که روایت بسیار مفصلی است.
راوی میپرسد: افضل فرائض چیست؟ حضرت در جواب میفرماید: افضل فرائض شناختن خدا و اقرار به عبودیت او است.
حد معرفت او همین است که غیر از او خدایی نیست، شبیهی یا نظیری ندارد، قدیم است، مثبت است، موجود است و اگر ما بخواهیم او را وصف کنیم نمیتوانیم به افراد تشبیه کنیم. قرآن کریم هم میفرماید:
(وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَد)
و برای او هرگز شبیه و مانندی نبوده است.
سوره إخلاص (112): آیه 4
و:
(لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ)
همانند او چیزی نیست.
سوره شوری (42): آیه 11
به تعبیر بزرگان، ذات اقدس ربوبی فوق اطلاق است و هیچ قید و حد و حدودی ندارد. ذات الهی کمال محض است، کمال مطلق است، کمال بی نهایت است.
این کمال بی نهایت در مغز محدود ما، امکان گنجایش ندارد. ما تنها میتوانیم با اسماء و صفات و افعال الهی او را بشناسیم. همچنانکه قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب)
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههای (روشنی) برای صاحبان خرد و عقل است.
سوره آل عمران (3): آیه 190
ما آیات و نشانههای خدا را میتوانیم درک کنیم. زمانی که به رکوع میرویم، سه مرتبه می گوییم: «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله». بعضی از بزرگان بر این نظر هستند که وقتی این ذکر سه مرتبه آمده است، هردفعه مفهومی دارد.
«سبحان الله» اول به این معناست که خدایا تو منزه از هر عیب و نقص در ذات خود هستی.
«سبحان الله» دوم به این معناست که خدایا تو منزه از هرچه قابل توصیف باشد در صفاتت هستی. «سبحان الله» سوم به این معناست که خدایا منزهی از هرگونه وصف در افعال.
اگر ما اینطور تسبیح گفتیم و اقرار کردیم که خداوند عالم منزه از توصیف است و فراتر از توصیف در ذات و صفات و افعال هست، تازه به اولین پله معرفت الله رسیدهایم. ما نهصد و نود و نُه پله دیگر به تعداد اسماء الهی داریم که در دعای جوشن کبیر میخوانیم.
حضرت در این روایت میفرمایند که بعد از معرفت پیغمبر اکرم هست و سپس معرفت امام هست.
«وَ أَدْنَی مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ»
پایین معرفت شناخت و اولین درجه است.
مراد درجهای است که کمتر از آن انسان در دایره اسلام وارد نیست. در اینجا «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» شده است، یعنی خط قرمزی که کمتر از او به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«وَ أَدْنَی مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِی إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ»
امام، هم سطح رسول اکرم است، مگر در درجه نبوت.
ائمه اطهار نبی نیستند، همانطور که در حدیث منزلت میخوانیم:
«وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی»
تو برای من در مقام و منزلت هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 274 - 278، ح 25
امیرالمؤمنین که در آیه مباهله نفس پیغمبر اکرم شمرده شده است، تمام فضائل رسول اکرم را داراست با این تفاوت که از پیغمبر اکرم دارد. پیغمبر اکرم هم این فضائل را از خداوند متعال دارد.
بنده در جلسه گذشته عرض کردم بهترین چیزی که امیرالمؤمنین از آن خوشش میآید، این است که به حضرت میفرمایند: "ای افضل الناس بعد رسول الله"!
امیرالمؤمنین هرچه دارد از نبی مکرم دارد. پیغمبر اکرم هم هرچه دارد امیرالمؤمنین دارد غیر از بحث نبوت!! همانطور که در رابطه با ائمه اطهار آمده است:
«نزّلونا عن الرّبوبیة و قولوا فینا ما شئتم»
ما را از مرتبه ربوبیت پایین بیاورید، سپس در فضیلت ما هرچه میخواهید بگویید.
منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، نویسنده: شیخ بهایی، محمد بن حسین، مترجم: بسطامی، علی بن طیفور، مقدمه 2، ص 33، فصل 2
همانطور که در روایت آمده است که فرمودند هرگز عقل شما به مقامی که خداوند عالم به ما داده است نمیرسد.
خداوند عالم هرچه اسماء و صفاتی در مرتبه ظهور دارد، در وجود مقدس این چهارده نور پاک قرار داده است. همانطور که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم:
«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ»
و:
«لَا أُحْصِی ثَنَاءَکمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کنْهَکم»
من توانایی ثنا و تعریف شما را ندارم و مقامی که خداوند عالم به شما داده است به فکر من نمیرسد.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613 - 615، ح 3213
فکر بشر محدود است و مقام ائمه اطهار نامحدود است. همچنین در دعای رجبیه هم میخوانیم:
«لَا فَرْقَ بَینَک وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک وَ خَلْقُک فتقها وَ رَتْقُهَا بِیدِک»
إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 2، ص 646، فصل فیما نذکره من الدعوات فی أول یوم من رجب و کل یوم منه
تعبیر بسیار سنگینی است که شاید توضیح آن در وقت جلسه ما نگنجد. بنابراین اولین پله و خط قرمزی که بعد از او معرفت الامام نیست و «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» است، این است که امام هم سطح پیغمبر اکرم است جز درجه نبوت و وارث پیغمبر اکرم است.
هرآنچه پیغمبر اکرم از فضائل دارد، ائمه اطهار تمام آن فضائل را از پیغمبر اکرم به ارث برده است. ویژگی سوم این است:
«وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ»
اطاعت امام عین اطاعت خدا و اطاعت پیغمبر اکرم است.
هیچ تفاوتی بین اطاعت امام و عصیان امام با اطاعت الله و اطاعت الرسول و عصیان الله و عصیان الرسول نیست. ویژگی چهارم این است:
«وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کلِّ أَمْرٍ»
در تمام امور دینی تسلیم امام شویم.
در روایتی نقل شده است که یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) خدمت حضرت میرسد. حضرت سیبی آورده بود تا میل کند.
راوی گفت: اگر این سیب را به دو نیمه تقسیم کنند، شما بفرمایید خوردن نصف آن حلال است و خوردن نصف دیگر حرام است، من شبههای ندارم که آن قسمتی که فرمودید حلال است را استفاده میکنم و به قسمتی که فرمودید حرام است لب نمیزنم.
صحابه خدمت امام صادق نشسته بودند که پیرزنی آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! من سؤالی دارم. من برای بیماریام به پزشک مراجعه کردم و پزشک دستور داده است برای علاج بیماری خود شراب بخور. آمدم از شما سؤال کنم که اجازه میدهید یا خیر.
امام صادق احساس کردند که این زن بسیار فهمیده است و به صحابه دستور دادند که به صحبتهایشان با این زن توجه داشته باشند. من میخواهم از این زن سؤالی بپرسم و میخواهم جواب این سؤال را مورد تأمل قرار دهید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: چه انگیزهای باعث شد که آمدی و این مسئله را از من سؤال کردی.
پیرزن عرض کرد: یابن رسول الله! من آمدم تا اگر دستور دادید که شراب بخور شراب میخورم. اگر شب اول قبر از من سؤال کردند که چرا شراب خوردی در جواب می گویم که امام زمانم فرمود.
اگر دستور دادید شراب نخور شراب نمیخورم، اما اگر با این مرض از دنیا رفتم و شب اول قبر از من پرسیدند که چرا علی رغم دستور دکتر شراب نخوردی می گویم که امام زمانم دستور داد شراب نخورم.
لازم به ذکر است اگر دارویی موجب نجات انسان باشد و نخورد نوعی خودکشی محسوب میشود.
امام صادق رو به صحابه کردند و فرمودند: حقیقت امام شناسی، حقیقت معرفت و حقیقت دین این است که شما برای تمام کارهایتان از امام زمان خود تأییدیه داشته باشید.
«وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کلِّ أَمْرٍ»
در تمام امور باید تسلیم دستورات امام بود.
«وَ الرَّدُّ إِلَیهِ »
هر مسائلی که برای ما پیش میآید را باید به خودشان واگذار کنیم.
«وَ الْأَخْذُ بِقَوْلِه»
و گفتار ائمه اطهار را ملاک عمل خود قرار دهیم.
«وَ یعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِی وَ بَعْدَ عَلِی مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِی ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِی الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَن»
کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 263، باب ما جاء عن جعفر بن محمد ع مما یوافق هذه الأخبار و نصه علی ابنه موسی ع
این روایت هم از نظر سند صددرصد صحیح است و شبههای در اعتبار روایت نیست.
مجری:
احسنتم. حاج آقا پس باید خیلی بیشتر از این پای درسهای معرفت شناسی بنشینیم. زمانی که «أَدْنَی مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ» این باشد، باید ببینیم اگر به اعلی برسیم باید چه راهی را بپیماییم.
حضرت استاد! بسیار از محضرتان استفاده کردیم. اگر اجازه بدهید یک فاصله بگیریم، ان شاءالله برمی گردیم و با تماسهای بینندگان برنامه را ادامه میدهیم. فاصلهای میگیریم، برمی گردیم و در خدمتتان خواهیم بود.
این کلیپ هم به عنوان میان برنامه پخش شد، اما کاملاً مرتبط با اوضاع و احوال و شبهاتی بود که این روزها در فضاهای مجازی پیش آمده است.
البته سرمنشأ آن هم حقیقت محض بود. صحبتی بود که انجام شده بود و مطلبی بود که بالاخره نباید بیان میشد، اما متأسفانه این چنین شد.
حال این کلیپی هم که دیدیم یک بحث فقهی مفصل بود که به نظرم مفصلتر از این نمیشد که برای فتوای اهل سنت یک کلیپ بسازیم و بخواهیم ببینیم نظر اهل سنت نسبت به این مطلب که امام جمعه را چه کسی مشخص میکند چیست.
طبیعتاً چه کسی میتواند امام جمعه را عزل کند؟! چه کسی به این فرد مشروعیت میدهد تا بخواهد نماز جمعه را بخواند؟!
تماماً شیعه و اهل سنت و عقل و عرف این را درک میکند که حاکم و سلطان و امام جامعه کسی است که میتواند چنین نصبی انجام دهد.
حضرت استاد قبل از اینکه به سراغ تماسها برویم، اگر صحبتی نسبت به این مطلب هست بفرمایید.
جسارتی به اهلبیت (علیهم السلام) که بنی امیه هم چنین جسارتی نکرده بودند!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
الحق و الانصاف کلیپی که آماده شد کلیپ بسیار جامع و زیبایی بود. در این کلیپ نظرات بزرگان و اعاظم اهل سنت نظیر «سرخسی» و «ابن عابدین» که کتابش کتاب مورد نظر حوزههای علمیه اهل سنت داخل کشور هست را مطرح کرده است.
بعضی از مصادر همانند کتاب «بدایع الصنایع» در این کلیپ نیامده بود، اما ایشان آورده بودند. در این کتاب جلد دوم صفحه 193 مطلبی در این زمینه آمده است.
کتاب «مختصر قدوری در فقه حنفی» صفحه 41 این مسائل را آورده است که شرط نماز جمعه اذن والی و حاکم اسلامی است.
کتاب «کنز الدقائق در فقه حنفی» صفحه 189 آمده است که باید سلطان یا نائب سلطان اجازه بدهد.
کتاب «البیان شرح الهدایة» اثر «بدرالدین عینی» جلد سوم همین تعبیر آمده است که سلطان از شرایط امام جمعه است.
کتابهای دیگری هم در این زمینه مطلب آوردهاند که آقایان باید ملاحظه کنند. به دلیل اینکه مشکل اساسی احناف در داخل کشور جدیداً همین بود و بعضی از آقایان اعتراض کرده بودند که چرا باید کارهای دینی ما به دست دولت باشد.
ما از این بزرگواران سؤال میکنیم در کدامیک از کشورهای اسلامی که در اطراف ما هستند یک نفر میتواند بدون اجازه دولت نماز جمعه یا نماز جماعت برگزار کند؟! آیا کسی در عربستان سعودی جرئت دارد بدون مجوز دولت نماز جمعه برگزار کند؟!
مطلبی بگویید که حداقل در دنیا مثل و مانندی داشته باشد. الحمدلله ما خدا را شاکر هستیم که در طول این چهل و دو سه سال در داخل کشور صفا و صمیمیت خوبی بین اهل سنت و شیعیان برقرار بوده است.
این مسئله یکی از نعمتهای الهی و الطاف خفیه الهی و عنایت اهلبیت (علیهم السلام) است.
کلیپی از یکی از مولویها پخش شده بود که نسبت به اهلبیت (علیهم السلام) اظهار ارادت کرده بودند. ما از این بزرگوار تشکر میکنیم، اما حرفی که این آقا در نماز جمعه زده بود توهینی بود که بنی امیه هم چنین جسارتی به اهلبیت نکرده بودند.
اگر شما میخواهید مشروعیت خلفا را اثبات کنید، از آیات و روایات استفاده کنید. ببینید «تفتازانی» و «فخرالدین رازی» که از استوانههای علمی اهل سنت هستند و «قاضی عبدالجبار معتزلی» که یکی از قهرمانان کلام است چه حرفهایی زدند، آنها را بیاورید.
در کنار این حرفها هم بزرگان شیعه همانند «سید مرتضی» در کتاب «الشافی فی الإمامة» و «شیخ مفید» و «علامه حلی» و دیگران هم حرفهای آنها را زیر سؤال بردند و چیزی باقی نگذاشتند.
شما بگویید ما کاری با آیات و روایات نداریم، بلکه پدران ما بر این روش بودند و ما هم این چنین هستیم. اگر دلیلی دارید ما استقبال میکنیم. شما از آیات و روایات استدلال کنید، زیرا به قول «شهید مطهری» بحث علمی سروکارش با عقل و منطق و خرد هست.
این مولوی بزرگوار مطلبی را بسیار تند و خارج از ادب یک روحانی بیان کرد. ایشان میگفت که در ایام فاطمیه مداحان به مقدسات ما توهین و جسارت کردند.
بنده در جواب ایشان دو جمله عرض میکنم. جمله اول این است که اگر کسی ایام فاطمیه را بهانه قرار دهد و به مقدسات اهل سنت اهانت کند، خلاف شرع و حرام است و تمام فقهای معاصر بر این عقیده فتوا دادند.
حال اگر یک فقیه گمنام مطلبی بگوید یا یک شیعه انگلیسی در انگلیس فتوایی بدهد آن فتوا فاقد ارزش است.
بزرگان ما اعم از آیات عظام سیستانی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی همگی اهانت به مقدسات اهل سنت را خلاف شرع میدانند مگر کسی که بگوید مراجع عظام تقلید را قبول ندارد.
اگر شخصی مراجع را قبول نکند، باید برود از شیطان تقلید کند. جمله دوم این است که قضیه حضرت فاطمه زهرا قضیهای نیست که ما بتوانیم آن را مخفی کنیم.
هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا توسط خلیفه دوم با سندهای صحیح در کتب معتبر اهل سنت آمده است. همچنین روایات متواتر قضیه آتش زدن در خانه حضرت فاطمه زهرا و شکستن پهلوی مبارک حضرت و شهادت حضرت محسن را بیان کردهاند.
آیا نقل مطالب از کتب اهل سنت و شیعه اهانت است؟! اگر این اهانت باشد که اولین اهانت را بزرگان شما کردند.
ملاحظه کنید در کتاب «صحیح مسلم» که صحیحترین کتاب شماست جلد پنجم صفحه 152 حدیث 4468 نظر امیرالمؤمنین نسبت به خلیفه اول و دوم آمده است. همچنین مشاهده کنید نظر حضرت صدیقه طاهره نسبت به ابوبکر و عمر چه بوده است.
همچنین در کتاب «صحیح بخاری» جلد پنجم صفحه 82 حدیث 4240 روایتی در این زمینه آمده است.
بنده یک شب خدمت حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی بودم. ایشان نقل میکرد که روزی در مدینه بودم و با یکی از مفتیهای وهابیت بحث میکردم.
او که در بحثها جوابی برای گفتن نداشت، گفت که نظرتان نسبت به خلیفه اول و دوم چیست. من گفتم که نظر من نظر حضرت فاطمه زهراست.
او قدری عصبانی شد، اما شخصی که کنار دست او نشسته بود به او گفت: چرا عصبانی میشوی!! این شخص میگوید که نظر من نسبت به ابوبکر و عمر نظر حضرت فاطمه زهراست. آیا خلاف میگوید؟! او معطل ماند و هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
برادر بزرگوارم! اگر این مسائل از منابع معتبر شیعه و اهل سنت نقل شود، چه اشکالی دارد؟! اگر این اهانت است که این اهانت را علمای شما مرتکب شدند که این مطالب را در کتابهای شما آوردند و علمای ما هم این مطالب را از کتب شما نقل میکنند.
در مقابل اگر کسی مطالب را بیاورد و در کنار آن توهین و جسارتی هم به آن بچسباند، ما این جسارت را خلاف شرع و حرام و فتنه می دانیم. این در حالی است که قرآن کریم میفرماید:
(وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل)
و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است!
سوره بقره (2): آیه 191
مطرح کردن حقایق باید خیلی واضح و روشن باشد. یکی از بزرگان ما نقل میکرد یکی از علمای اهل سنت میگفت: قضیه کربلا هزار و چهارصد سال قبل اتفاق افتاده است و با شهادت امام حسین تمام شد و رفت. چرا هرسال محرم و صفر عزاداری میکنید!!
ایشان میگفت که من در جواب گفتم: ما قضیه غدیر را آسان گرفتیم و شما منکر آن شدید. میترسیم اگر قضیه عاشورا را هم آسان بگیریم، شما بگویید که امام حسین به علت کسالت از دنیا رفت. ما میخواهیم قضیه عاشورا همانند قضیه غدیر نشود!!
مجری:
احسنتم، بسیار خوب. همین مقدار کاملاً کافی و وافی بود برای کسانی که دنبال بهانه جویی نیستند و به اسمها و بهانههای مختلف نمیخواهند مسائل را توجیه کنند.
تماسهای بینندگان برنامه:
از این لحظه به بعد به سراغ تماسهای بینندگان میرویم. جناب آقای کاظمی از اصفهان پشت خط هستند. آقای کاظمی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای کاظمی از اصفهان – شیعه):
سلام علیکم خدمت حاج آقای بزرگوار و مجری محترم و ممنون از اینکه تماس بنده را وصل کردید.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله، در خدمت شما هستیم.
بیننده:
ما بیانات حاج آقا را گوش دادیم، خیلی کامل و جامع بود. دو موضوعی که بسیار مهم است و شبکههای وهابی ناصبی خیلی روی آن مانور میدهند را مطرح میکنم.
از زمانی که توانستند مولوی هتاک ناصبی را با پیگیری شیعیان عزیز و تعدادی از مولویهای عزیز اهل سنت عزل کنند، آنها مانور میدهند که در وهله اول روز جمعه از مردم آزادشهر خواستند که به خیابانها بریزند و سروصدا کنند و امنیت ملی را به هم بریزند.
موضوع دیگر این است که بازهم مانور میدهند که نه رهبر و نه نماینده رهبری نمیتواند عزل و نصب امامان جمعه اهل سنت را انجام بدهد.
بنده توضیحات حاج آقا را شنیدم، اما اگر توضیحاتی کاملتر و جامعتر بدهند ممنونم. همچنین میخواستم استاد مردمی که به دنبال اغتشاش هستند و میخواهند به حرف وهابیها گوش بدهند را راهنمایی کنند تا برایشان نصیحتی بشود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اولاً شبکههای وهابی کارشان همین است. آنها حدود دوازده سال است که تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا میان شیعه و اهل سنت در ایران اختلاف ایجاد کنند.
الحمدلله رب العالمین هم شیعه آگاه است و هم اهل سنت آگاه است. بنده به نوبه خودم به عنوان یک بچه شیعه از اهل سنت ایران تشکر میکنم، زیرا واقعاً در طول این چهل و دو سال با آقایی برخورد کردند و فریب شبکههای شیطانی وهابی را نخوردند.
حال اگر عده محدودی از اهل سنت از وهابیت تبعیت کردند، در مقابل از میان شیعیان هم افراد محدودی هستند که فحش میدهند و توهین میکنند. این افراد را باید از دو طرف کنار بگذاریم. در مقابل عموم شیعه و اهل سنت بسیار آگاه هستند.
بنده همین امشب بیانیهای را با امضاء آقای «گرگیج» نشان میدهم. آنها گفتند که باید مراقب باشیم تا فتنهای درست نشود.
جالب اینجاست که ایشان در بخشی از این بیانیه مینویسد: "متأسفانه شاهد هستیم برخی جریانات ضد دین مانند منافقین و شبکههای ماهوارهای معاند تا مدتی قبل کمر به تخریب بنده بسته بودند و مرا با الفاظ رکیک خطاب قرار میدادند، حال به طرفداری از من پرداختند. این حقیقت بر هیچ انسان عاقل و آزادهای پوشیده نیست که هدف آنان نه دفاع از من و اسلام و اهل سنت بلکه تلاش برای ایجاد و تعمیق اختلاف بین مذاهب اسلامی و ایجاد درگیری در داخل کشور میباشد."
ایشان در نهایت از مردم خواسته است که آگاهی خود را حفظ کنند. این بیانیهای است که آقای «گرگیج» همین امروز در فضای مجازی منتشر شده است.
حال ایشان حرفی زده است و ما جوابهای علمی دادیم و گفتیم کسی حق ندارد به ایشان توهین و فحاشی کند.
بنده به عنوان فردی که مراجع عظام تقلید کمی ما را قبول دارند از کسانی که در فضای مجازی به ایشان اهانت میکنند بیزاری میجویم و عذر میخواهم و کار آنها را کار نادرست و غیر مرتبط به روحانیت و حوزه و مذهب شیعه می دانم.
ایشان حرفی زده است، در مقابل قوه قضائیهای هست. آنها صلاح میبینند و طبق قانون به قضیه برخورد میکنند.
اندیشمندان اهل سنت، از این منطق دینی و اجتماعی خود چه جوابی دارند!؟
ما در روایت داریم و فتوای همه فقها هم این است که اگر خدای ناکرده کسی ببیند که شخصی در حال تجاوز به ناموس اوست، شرعاً مجاز است که متجاوز را بکشد. اگر ترس داشته باشد که اگر او را کشت نتواند ثابت کند و خودش قصاص شود حق کشتن ندارد.
اگر حکومتی اسلامی تشکیل شد، حق کشتن متجاوز به ناموسش را ندارد. او باید ادله خود را در محکمه مطرح کند و حاکم حکم را جاری کند.
آقایان به این مسئله دقت کنند، زیرا این فتوای اجماعی علمای شیعه است. بنده نسبت به فتاوی علمای اهل سنت در این زمینه حضور ذهن ندارم، اما فتوای علمای شیعه این است.
بنده از این شبکههای معاند میخواهم حداقل «صحیح مسلم» را به مردم نشان بدهند. ما فتاوی علمای احناف را در رابطه با اینکه نصب امام جمعه باید با سلطان یعنی حاکم و نائب حاکم باشد را نشان میدهیم.
در کتاب «صحیح مسلم» جلد سوم حدیث 1847 روایتی از قول نبی گرامی اسلام نقل شده است که حضرت میفرماید: بعد از من افرادی میآیند که صلاحیت برای حکومت ندارند و قلبشان قلب شیطانی است. «حذیفه» میگوید:
«کیفَ أَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَکتُ ذلک»
یا رسول الله! اگر یک حاکم اسلامی ظالم هم باشد وظیفه ما چیست؟
«قال تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْأَمِیرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُک وَأُخِذَ مَالُک فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»
حضرت فرمود: وظیفه تو حرف شنوی و اطاعت از حاکم هست، اگر تو را شلاق بزند و اموالت را بگیرد و حقت را ضایع کند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1476، ح 1847
آقایانی که این همه مطالبات دارند یا شبکههای وهابی که ادعا میکنند مطالبات اهل سنت برآورده نشده است، به این روایت دقت کنند. این روایت از کتاب «صحیح مسلم» است.
این روایت میگوید: اگر بر فرض حاکم ظالم هم بود و حق شما را ضایع کرد، حق اعتراض ندارید. وظیفه شما حرف شنوی است.
بازهم در کتاب «صحیح مسلم» جلد سوم حدیث 1846 آمده است: وظیفه شما این است که از حاکم ولو ظالم هم باشد تبعیت کنید. اگر حاکم گناهی مرتکب میشود در قیامت جواب میدهد و اگر شما از ظلم او تبعیت میکنید قیامت جواب میدهید.
بنده از شبکههای وهابی یک سؤال دارم و اگر به من جواب بدهند از آنها تشکر میکنم. آقای «ابن ابی شیبه» استاد «بخاری» متوفای 235 هجری است.
ایشان در کتاب «مصنف» خود جلد 6 صفحه 544 حدیث 33711 روایتی از قول «سوئد بن غفله» آورده است.
بنده تقاضا دارم کسانی که ادعا میکنند "چرا دولت باید نمازهای ما را معین کند" یا "چرا دولت در امر دینی ما دخالت میکند" یا "چرا دولت در حوزههای علمیه ما دخالت میکند" در خصوص این روایت به ما جواب بدهند.
بحث علمی است؛ بحث علمی کردن گناه نیست. توهین و اهانت و جسارت هم نمیکنیم. در این روایت که صحیح است، آمده است که «سوید بن غفله» میگوید خلیفه دوم به من گفت:
«إنی لا أدری لعلی أن لا ألقاک بعد عامی هذا»
من نمیدانم که بعد از امسال دوباره زنده هستم یا خیر.
«فاسمع وأطع وإن أمر علیک عبد حبشی مجدع»
اگر یک حاکم بیگانه حکومت تشکیل داد، از او حرف شنوی داشته باش.
«مجدع» به عنوان بینی بریده است، اما برداشت من این است مراد کسی است که حد خورده است. معمولاً کسی که حد میخورد دیگر نمیتواند امام جماعت باشد.
مراد از گفتار او این است که اگر یک بنده حبشی بینی بریده یا گوش بریده یا ناقص الخلقه حاکم شد، وظیفه شما اطاعت است.
«إن ضربک فاصبر وإن حرمک فاصبر»
اگر این حاکم تو را زد صبر کن، اگر تو را از حق مسلم تو محروم کرد صبر کن.
«وإن أراد أمرا ینتقص دینک فقل سمع وطاعة دمی دون دینی»
اگر این حاکم دستور ضد دینی به تو داد بگو چشم مطیع هستم، دین من فدای جانم باد.
«فلا تفارق الجماعة»
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 544، ح 33711
آقای «ابوبکر احمد بن محمد بن خلال» متوفای 311 هجری در کتاب «السنة» که یکی از کتب مشهور است، همین روایت را میآورد و مینویسد:
«یا أبا أمیة إنی لا أدری لعلی لا ألقاک بعد عامی هذا»
ای ابا امیه! شاید من بعد از امسال دیگر تو را درک نکنم. چکار کنم؟
«فإن أمر علیک عبد حبشی مجدع فاسمع له وأطع»
اگر یک بنده حبشی کریه المنظر امیر شما شد، از او اطاعت کن و حرف شنوی داشته باش.
«وإن ضربک فاصبر وإن حرمک فاصبر»
اگر تو را مورد ضرب و شتم قرار داد صبر کن، اگر تو را از حق مسلمت محروم کرد صبر کن.
«وإن أراد أمرا ینقص دینک فقل سمعا وطاعة دمی دون دینی»
اگر امری از تو خواست که دین تو را ناقص میکند، بگو: اطاعت میکنم، جانم فدای دینم باد!
«ولا تفارق الجماعة»
«دکتر عطیه» در مورد سند روایت مینویسد:
«إسناد هذا الأثر عن عمر رضی الله عن صحیح»
السنة، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن محمد بن هارون بن یزید الخلال، دار النشر: دار الرایة - الریاض - 1410 هـ - 1989 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د.عطیة الزهرانی، ج 1، ص 111، ح 54
از این بهتر؟! کتاب «السنن الواردة» اثر «ابو عمر مقری» متوفای 444 هجری هم همین روایت را آورده است. آقای «بیهقی» متوفای 458 هجری در کتاب «السنن الکبری» همین روایت را آورده است. آقای «متقی هندی» همین روایت را آورده است.
بنده گمان میکنم نزدیک به بیست و پنج کتاب اهل سنت این روایت را آوردهاند و بعضی از آنها به صحت روایت تصریح کردهاند.
در این روایت آمده است که اگر حاکم اسلامی یک دستور خلاف دینی به تو داد و دستوری داد که دین تو را ناقص کرد وظیفه تو اطاعت است.
شما که اعتراض میکنید چرا حکومت در مسائل دینی یا حوزوی ما دخالت میکند، اعتراض شما با روایاتی که کتب شما نقل کرده است در تضاد است. چارهای نیست مگر اینکه روایات را دور بریزید.
مجری:
احسنتم، بسیار خوب. الحمدلله هم پاسخ اول و هم پاسخ دوم آقای کاظمی که از اصفهان بودند بیان شد. نه تنها سؤال این آقا بلکه شبههای که بسیار زیاد مطرح میشود کاملاً واضح شد و به نظرم حجت برای همه افراد به اتمام رسیده است.
حاج آقا از محضرتان تشکر میکنم، این جلسه هم از محضرتان بسیار استفاده کردیم و بهره مند شدیم. همچنین تشکر میکنم از محضر همه شما بینندگان عزیز و ارجمند، ان شاءالله که موفق و مؤید و منصور باشید. تا دیدار آینده خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته