بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید – حکومت نبی مکرم (صلی الله علیه واله وسلم) انتصابی یا انتخابی ؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
روایت «أن الإمامة في الولد الأكبر» درست است؟
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج50، ص241
اولاً این روایت محرز نیست. ثانیاً مذمتهایی که در روایات از «اسماعیل» شده به قدری زیاد است که می رساند ایشان اصلاً صلاحیت برای امامت نداشته.
کتاب «الإمامة والتبصره» را ملاحظه کنید. «فضالة ابن ایوب» دارد:
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الضَّرِيرِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ:كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ عِنْدَهُ إِسْمَاعِيلُ ابْنُهُ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَبَالَةِ الْأَرْضِ، فَأَجَابَنِي فِيهَا فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِيلُ: يَا أَبَتِ، إِنَّكَ لَمْ تَفْهَمْ مَا قَالَ لَكَ!»
تو نفهمیدی او چه گفت!
راوی میگوید:
«فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ، لِأَنَّا كُنَّا يَوْمَئِذٍ نَأْتَمُّ بِهِ بَعْدَ أَبِيهِ»
این حرف (اسماعیل) برایم گران آمد.ما در نظرمان این بود که ایشان بعد از پدرش امامخواهد شد.
امام صادق فرمود:
«إِنِّي كَثِيراً مَا أَقُولُ لَكَ: (الْزَمْنِي، وَ خُذْ مِنِّي) فَلَا تَفْعَلُ.»
کثیرا به تو گفته ام که از من مطالب را اخذ کن؛ ولی تو حرف من را گوش نمیکنی.
میگوید زمین به دور سرم چرخید گفتم:
«إِمَامٌ يَقُولُ لِأَبِيهِ: (إِنَّكَ لَمْ تَفْهَمْ)»
تا حضرت فرمود:
«إِنَّ إِسْمَاعِيلَ لَيْسَ مِنِّي كَأَنَا مِنْ أَبِي»
الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ ابن بابويه، على بن حسين، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام، ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، ص66
این طور مطالبی درباره «اسماعیل» داریم. در «کافی شریف» حدیثی طولانی از «فیض مختار» در امر امامت امام کاظم (سلام الله علیه) است که حضرت فرمود:
«هُوَ صَاحِبُكَ الَّذِي سَأَلْتَ عَنْهُ فَقُمْ إِلَيْهِ فَأَقِرَّ لَهُ بِحَقِّه»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص309، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام)، ح9
فرمود اگر من از دنیا رفتم سراغ امام کاظم بروید. بعد از من کسی ادعای امامت نمیکند مگر اینکه کاذب و مفتر است!
پرسش:
آیا قضیه قلم و قرطاس در شیعه قابل قبول است؟
پاسخ:
بله، ما روایاتی داریم .یک زمانی آقای «شیخ علی پناه اشتهاردی (رضوان الله تعالی علیه)» یک مطالبی مطرح کرد دال بر اینکه ما در شیعه این قضیه را نداریم و قابل قبول نیست.در «حوزه» یک فتنه ای ایجاد شد.
آقای «بوشهری» به من فرمودند که خدمت ایشان بروم و با ایشان صحبتی داشته باشم.
من خدمت ایشان رفتم دو-سه جلسه صحبت کردیم نتیجةً ایشان یک دست خطی نوشت که برای ما ثابت شد که در منابع شیعه هم حدیث قرطاس آمده و آن فتنه ای که بعضی از ایادی دشمن در صددش بودند الحمد لله رفع شد.
پرسش:
برخی در مقام دفاع از نظریه عدالت جمیع صحابه میگویند:
« فإذا صدر من أحد الصحابة ذنب, فلا يعني هذا خروجه من دائرة العدالة لأن مقومات العدالة لا تنص على عدم إتيان الذنوب, كما تنص العصمة على ذلك فكل من كان مسلماَ بالغاً عاقلاً سالماً من أسباب الفسق, سالماً من خوارم المروءة فهو جدير بتعديل المعدلين ولا يضره بعد ذلك أن تكون له هنّات وزلات, فالزلة لا تسقط بها العدالة »
الكتاب: الصحابة ومكانتهم عند المسلمين، رسالة ماجستير في العلوم الإسلامية؛ الطالب: محمود عيدان أحمد الدليمي، بإشراف الدكتور: حارث سليمان الضاري، (ج 1 / ص 12)
پاسخ:
آنها هم مثل ما معتقد هستند عدالت، عدم ارتکاب کبیره و عدم اصرار بر صغیره است. عمده فقهای اهلسنت بر این عقیده هستند. اما اضافه بر آنچه که از صحابه صادر شده، مسائلی هست که قابل توجیه نیست و قرآن هم تصریح بدان کرده.:
(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا)
اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد.
سوره حجرات (49): آیه 6
صراحت در فسق دارد (قضیه ولید).
در رابطه با عدالت صحابه مفصل بحث کردیم . «غزالی» میگوید:
«والعدالة عبارة عن استقامة السيرة و الدين ويرجع حاصلها إلى هيئة راسخة في النفس...»
المستصفى في علم الأصول؛ اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالي أبو حامد الوفاة: 505، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 ، الطبعة : الأولى، تحقيق: محمد عبد السلام عبد الشافي، ج1، ص125
«ابن عابدین» میگوید:
«العدالة ملكة تحمل على ملازمة التقوى والمروءة والشرط أدناها وهو ترك الكبائر والإصرار على الصغائر»
حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة؛ اسم المؤلف: ابن عابدين. الوفاة: 1252، دار النشر : دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000م.، ج2، ص385
«سخاوی» میگوید:
«الشروط في العدالة وضابطها إجمالا أنها ملكة تحمل على ملازمة التقوى والمروءة والمراد بالتقوى اجتناب الأعمال السيئة من شرك أو فسق أو بدعة»
فتح المغيث شرح ألفية الحديث؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن عبد الرحمن السخاوي الوفاة: 902هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان - 1403هـ، الطبعة: الأولى، ج1، ص290
«سبکی»، همین تعبیر را دارد، «ابن حجر عسقلانی» همین تعبیر را دارد .عدالت ملکه ای است که بنده را ملزم میکند به تقوا و مروت، که اعمال سیئه، شرک و یا فسق و بدعتی انجام ندهد.
اینها نشان میدهد که بحث عدالت صحابه یک بحث ضروری است که باید دقت و کار شود.
البته آنها یک بحثی دارند که صحابه هر گناهی بکنند، خدای عالم گناه آنها را میبخشد .اگر این است که آنها فوق عصمت را برای صحابه متصورند.
حتی «تفتازانی» تعبیرش این است که اینها(بعض صحابه) به یک مرحله ای رسیدند که در حد فسق و خروج از عدالت هستند:
«أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق وبلغ حد الظلم والفسق»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى، ج2، ص306
از این واضحتر و روشنتر؟
وقتی میرسند به حد فسق و ظلم ، مشخص است که معنا ندارد اینها را عادل بدانیم.
اما اگر بنا باشد معتقد شویم که خدای عالم در حق صحابه گفته است:
«اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ فَقَدْ غُفِرَ لَكُم»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج2 ؛ ص391
یا
«اطَّلَعَ على أَهْلِ بَدْرٍ فقال اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1095، ح2845
اگر این هست پس چرا پیامبر درباره «ابو الغادیه» -قاتل عمار یاسر- فرمودند:
«قاتل عمار في النار»؟
از این واضحتر ؟ اینها به قدری تناقض دارند که «ذهبی» میگوید:
«وهذا شيء عجيب فإن عمارا قتله أبو الغادية»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج1، ص236
«ابو الغادیه» جزء کسانی است که در جنگ «بدر» حضور داشت.
پرسش:
چرا به «ایرانیان» عجم میگفتند؟
پاسخ:
عجم یعنی غیر عرب و ربطی به «ایران» ندارد، کسی که «ترک» و «فارس» و «انگلیسی» و «فرانسوی» و ... باشد به او «عجم» میگویند.
پرسش:
روایت «حبُنا عرب و عدونا عجم» صحیح است؟
پاسخ:
روایت «حبنا عرب و عدونا عجم» ساختگی است که برای اختلاف بین مسلمانها جعل شده است.
پرسش:
آیا روایات تحریف که در «کافی» آمده درست است؟
پاسخ:
خیر، این تحریفی که بعضی گفته اند که فلان آیه در اصل جور دیگری بوده و.. ،درست نیست. اگر کتاب فصل الخطاب مرحوم «نوری» را ببینید، ایشان روایات متعددی از «کافی» مبنی بر تحریف میآورد.اما اینها تحریف نیست بلکه در حقیقت بیان نبی مکرم حولِ آیه است مثل همان عبارتی که «روح المعانی» دارد : از «عبدالله ابن مسعود» آمده:
«كنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله عليه و سلم ) ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج6، ص193
قطعاً این اضافه ، «ما نُزِّلَ إلی النبی» نیست بلکه این در حقیقت تفسیر و تبیین پیغمبر است که در کنار آیه فرموده اند و اصحاب اخذ کرده اند از جهت تبیین آیه.
پرسش:
لطفا درباره «عکرمه» کمی توضیح دهید.
پاسخ:
در اینکه «عکرمه» آدم فاسدی بوده، هیچ شک و شبهه ای نیست. «عکرمه» نسبت به آیه تطهیر میگفت من حاضر هستم مباهله کنم بر اینکه آیه تطهیر در رابطه با زنان پیغمبر است!
حتی «عکرمه» ضرب المثل برای دروغگویی شده بود..
« وقد اشتهرت قصة كذبه على ابن عباس بين خاصته حتى كان يضرب المثل فيه»
میگفتند:
«لا تكذب علي كما كذب عكرمة على ابن عباس»
تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى، ج 7، ص 237
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج5، ص22
از طرف دیگر دارد که «عکرمه» از «خوارج» است :
«كان عكرمة إباضيا وكان يرى رأي الخوارج»
تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى، ج 7، ص 237
«ذهبی» میگوید «عکرمه» در مسجد وارد شده بود:
وَقَفَ عِكْرِمَةُ عَلَى بَابِ المَسْجِدِ، فَقَالَ: مَا فِيْهِ إِلاَّ كَافِرٌ.
قَالَ: وَكَانَ يَرَى رَأْيَ الإِبَاضِيَّةِ.
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج5، ص22
يَحْيَى بنَ سَعِيْدٍ يَقُوْلُ:
حَدَّثُوْنِي -وَاللهِ- عَنْ أَيُّوْبَ: أَنَّهُ ذُكِرَ لَهُ: عِكْرِمَةُ لاَ يُحْسِنُ الصَّلاَةَ.
قَالَ أَيُّوْبُ: وَكَانَ يُصَلِّي؟!
الفَضْلُ بنُ مُوْسَى: عَنْ رِشْدِيْنَ بنِ كُرَيْبٍ، قَالَ:
رَأَيْتُ عِكْرِمَةَ قَدْ أُقِيْمَ قَائِماً فِي لَعِبِ النَّرْدِ.
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج5، ص27
اهل قمار بازی و عقلش کم بود .اصلاً نماز نمیخواند و امثال این قضایا در رابطه «عکرمه» داریم که کاملاً مشخص می کند که او آدم فاسدی بوده است.
پرسش:
لطفا در مورد آیاتی در قرآن که درباره گناه یا بخشش پیامبر است توضیح دهید.
پاسخ:
در مورد پیامبر میگویند خداوند گناهانش را بخشید. هم شیعه قائل است به عصمت انبیاء و هم اهل سنت. اما مسائلی که بعضا هست در باب انبیاء (بر فرض صحت):
اولاً : بر ترک اولیٰ حمل میشود.
ثانیاً : روایت داریم که مراد از غفران پیغمبر، غفران امت پیغمبر است.
این بحث را در مطالب گذشته در سایت ولیعصر علیه السلام دنبال کنید.
پرسش:
این درست است که حدود 8 نفر از صحابه در «کربلا» در قتل امام حسین علیه السلام شرکت کردند؟
پاسخ:
بله 8 نفر یا ، یا بیشتر مشارکت داشتند.
آغاز بحث...
آیا حکومت سیاسی نبی مکرم انتخابی است یا انتصابی ؟
امروز در فضای مجازی و همچنین بعض کتب، این بحث را مطرح کرده اند که: پیغمبر اکرم از طرف خدای عالم مأمور به تشکیل حکومت سیاسی نبود و مردم بیعت کردند و این حق را مردم به رسول اکرم دادند.
«علی عبدالرزاق» به عنوان اولین نفر کتابی به نام «اسلام و اصول الحکم» نوشت. ایشان آنجا این بحث را مطرح کرد که حکومت سیاسی رسول اکرم الهی نیست بلکه مردمی و انتخابی است. به خاطر این مطالب او را از «دانشگاه الأزهر» اخراج و مدرک ارشدش را هم باطل کردند.
بعد به «اروپا» رفت. ظاهرا در «فرانسه» و از اول در دانشگاه درس را شروع کرد و دکترا گرفت. بعد از او ،«محمدسعید الأشماوی» کتابی به نام «الإسلام السیاسی» نوشت در همین زمینه.
«محمد شهرور طه حسین» موجی از سکولاریسم را به عالم اسلام انتقال داد. «شیخ مهدی حائری» هم کتابی به نام «حکمت و حکومت» دارد و در آنجا هم ایشان این حرفها را زده . «مهدی بازرگان» و «حجت الله نکوئی» همین طور .«فاطمه وسمقی» در کتاب «بازخوانی شریعت». آقای «قاضیزاده» در کتاب «مؤسس فهیم کرامت» به همین شکل.
در «تبریز» «شاهدکها» و «شیشه فر»، در «اراک» «مهدی میریحیی» ، در «اصفهان» «غروی»، «نصر اصفهانی»، «عابدینی» و «محسن رضا» همه اینها جزء کسانی هستند که معتقدند حکومت سیاسی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) الهی نیست، بلکه مردمی است، مردم بیعت کردند و این حق را مردم به پیغمبر دادند.
در مناظره ای که با آقای «عابدینی» داشتیم ایشان هم خیلی تلاش میکرد وارد این بحث شود ولی ما جلویش را گرفتیم و گفتم این بحث جدا است و لازم بشود یک جلسه مستقلی در این زمینه بحث میکنیم.
به هر حال در این رابطه چند آیه در قرآن داریم که ولایت سیاسی نبی مکرم را اثبات میکند که صریح ترین این آیات ،آیه 6 سوره احزاب است:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها [= مؤمنان] محسوب ميشوند؛
سوره احزاب (33): آیه 6
مفسران از این آیه، ولایت تامه رسول اکرم را در تمام امور دینی و دنیوی استفاده کردهاند:
«طبری» متوفای 310 میگوید:
«ذكره النبي محمد أولى بالمؤمنين يقول أحق بالمؤمنين به من أنفسهم أن يحكم فيهم بما يشاء من حكم فيجوز ذلك عليهم»
هر حکمی پیغمبر در دین، در دنیا، نسبت به مومنین بکند ، برای مردم لازم الاجرا است و پیامبر احق است به این حکم کردن برای مومنین از خود مومنین .
«بن زید» میگوید:
«النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم كما أنت أولى بعبدك ما قضى فيهم من أمر جاز كما كلما قضيت على عبدك جاز»
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج21، ص122
همانطوری که یک مولا به عبدش هر امری بخواهد میکند و عبد بدون اذن مولا حق کار کردن ندارد و ... باید با اجازه مولای خودش باشد.
«ابن کثیر دمشقی» تعبیرش این است که:
«النبي أولى بالمؤمنين . . . قد علم تعالى شفقة رسوله صلى الله عليه وسلم على أمته ونصحه لهم »
خدا عالم بود که پیغمبر نسبت به امتش مهربان و ناصح بوده
«فجعله أولى بهم من أنفسهم وحكمه فيهم كان مقدما على اختيارهم لأنفسهم كما قال تعالى (فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما)»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج3، ص468
همچنین آقای «بغوی» که از علمای بزرگ اهلسنت است و تفسیرش مورد قبول «وهابی»ها هم است و مشهور است به «محیی السنه» ، میگوید:
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) يعني من بعضهم ببعض في نفوذ حكمه فيهم ووجوب طاعته عليهم»
در اینکه هر حکمی درباره مردم بکند حکمش نافذ است و مردم در هر حکمی باید از او تبعیت کنند
«ابن عباس» و «عطا» هم گفته اند:
«إذا دعاهم النبي صلى الله عليه وسلم ودعتهم أنفسهم إلى شيء كانت طاعة النبي صلى الله عليه وسلم أولى بهم من أنفسهم»
«كانت طاعة النبي صلى الله عليه وسلم أولى بهم من أنفسهم»
اطاعت پیغمبر از اطاعت نفسشان بالاتر است.
«ابن زید» هم گفته:
«النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم فيما قضى فيهم كما أنت أولى بعبدك»
تفسير البغوي؛ اسم المؤلف: البغوي الوفاة: 516 ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ج3، ص507
«قاضی عیاض» از بزرگان اهلسنت و متکلمین بنام است .ایشان هم تعبیر واضحی دارد :
«أولى بالمؤمنين من أنفسهم: أي ما أنفذه فيهم من أمر»
هر امری پیامبر برای امت صادر کند ،نافذ است.
«فهو ماض عليهم كما يمضي حكم السيد على عبده»
كتاب الشفا(م)؛ اسم المؤلف: القاضي عياض(م) الوفاة: 544، دار النشر :، ج1، ص49
«عبدالرحمن ابن جوزی » می گوید :
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) أي احق فله أن يحكم فيهم بما يشاء»
پیامبر احق است که در مورد مومنین حکم کند از خودِ مومنین.
این حکم هم مطلق است و مقید به هیچ قیدی نیست، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و ...
بعد عبارت «ابن عباس» را میآورد که:
«إذا دعاهم إلى شئ ودعتهم أنفسهم إلى شئ كانت طاعته أولى من طاعة أنفسهم وهذا صحيح فان أنفسهم تدعوهم إلى ما فيه هلاكهم والرسول يدعوهم إلى ما فيه نجاتهم»
..نفس اچون اماره و ... است ،به هلاکت دعوت میکند ولی پیغمبر اینها را به نجات دعوت میکند.
زاد المسير في علم التفسير؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي الوفاة: 597، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1404 ، الطبعة : الثالثة، ج6، ص352
«زمخشری» حرفش از همه اینها واضحتر و روشنتر است. می گوید :
«(النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) في كل شيء من أمور الدين والدنيا (مّنْ أَنفُسِهِمْ)»
در تمام امور دینی و دنیوی نبی مکرم ولایت تامه دارد.
«ولهذا أطلق ولم يقيد»
(النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) نفرمود اولی بالمؤمنین فی المسائل الشرعیة، المسائل الاخلاقیة، سیاسیة، دنیویه، اخرویه؛ چون به صورت مطلق آمده و مقید نیامده یعنی: کل شیء من امور الدین والدنیا!
«فيجب عليهم أن يكون أحبّ إليهم من أنفسهم»
بر مسلمانها واجب است که پیغمبر محبوبتر باشد به خودشان از جان خودشان!
«وحكمه أنفذ عليهم من حكمها»
حکم پیغمبر از حکم خودشان نافذتر باشد.
«وحقه آثر لديهم من حقوقها»
باید حق خودشان را فدای حق پیامبر کنند(حق پیامبر را مقدم بدانند بر حق خودشان).
«وشفقتهم عليه أقدم من شفقتهم عليها»
و مهر و شفقتشان نسبت به پیامبر، بیشتر باشد نسبت به خودشان.
«وأن يبدلوها دونه»
و اگر قرار بر تغییر و تبدیلی باشد(در اراده و نظر و ..) ،آن تغییر و تبدیل نسبت به خودشان باشد نه حکم پیغمبر.
«ويجعلوها فداءه»
جانشان را فدای پیغمبر کنند.
«إذا أعضل خطب ، ووقاءه إذا لقحت حرب»
خودشان را پیش مرگ پیغمبر قرار بدهند اگر جنگی اتفاق افتاد.
«وأن لا يتبعوا ما تدعوهم إليه نفوسهم ولا ما تصرفهم عنه»
و تبعیت نکنند آنچه را که نفسشان دعوت میکند و آنچه که آنها را از پیامبر جدا تصرف میکند.
«ويتبعوا كل ما دعاهم إليه رسول الله صلى الله عليه وسلم وصرفهم عنه، لأنّ كل ما دعا إليه فهو إرشاد لهم إلى نيل النجاة والظفر بسعادة الدارين»
باید از دامن پیغمبر بگیرند تا خدای نکرده در پرتگاه شقاوت و عذاب الهی قرار نگیرند.
الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل؛ اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي الوفاة: 538، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، ج3، ص531
کلام زیبایی است.
«ابو البرکات نسفی» همین تعبیر را دارد. ایشان از بزرگان اهلسنت است و تفسیرش مورد تأیید عموم فرق اسلامی است. میگوید:
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) أى أحق بهم فى كل شيء من أمور الدين والدنيا»
در تمام امور دینی و دنیای، پیغمبر اولویت دارد و احق است.
«وحكمه أنفذ عليهم من حكمها فعليهم ان يبذلوها دونه ويجعلوها فداءه»
باید مردم جان خودشان را فدای پیغمبر بکنند، جانشان را در برابر رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بذل بکنند.
تفسير النسفي؛ اسم المؤلف: النسفي الوفاة: 710، دار النشر: ج 3 ص 297
ما تمام آیات و روایاتی که در این زمینه است استقصا کردیم .از عزیزان تقاضا داریم خوب دقت کنند. شاید من و بعضی از دوستان بالای 1500 تا 2000 ساعت وقت گذاشتیم، تمام مقالات و کتابهایی که اینها در رابطه با ولایت انتخابی رسول اکرم نوشتند، همه را سطر به سطر مراجعه کردیم.
ندیدم این طور کار شده باشد.فقط حضرت آیتالله «مؤمن (رضوان الله تعالی علیه)» در کتاب «ولایت فقیه» بعضی از مباحث را آورده اند البته مقدمةً و رد شدند.
در پایان شبهات را مطرح میکنیم و جواب خواهیم داد، گرچه وقتی خود این قضیه تثبیت شود، عملاً شبهات رفع میشوند.
«ابو حیان اندلسی» متوفای 754 میگوید:
«(أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) : أي في كل شيء، ولم يقيد.»
مقیّد هم نشده و حرفهای گذشتگان را بیان می کند.
«فيجب أن يكون أحب إليهم من أنفسهم، وحكمه أنفذ عليهم من حكمها، وحقوقه آثر، إلى غير ذلك مما يجب عليهم في حقه.»
تفسير البحر المحيط؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ج7، ص208
«ابن قیم جوزیه» که شاگرد «ابن تیمیه حرّانی» است، تعابیر خوبی دارد . بعضی اوقات «وهابی»ها مباحثی را مطرح میکنند که جالب است. ایشان کتابی دارد به نام «الرسالة التبوکیه». میگوید:
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) وهو دليل على ان من لم يكن الرسول اولى به من نفسه فليس من المؤمنين»
اگر کسی معتقد نباشد پیغمبر به او از خودش اولی هست، اصلاً مؤمن نیست ..
(النبي أولى بالمؤمنين)، اینجا ذکر وصف مشعر به علیت است. در حقیقت میگوید یکی از مقوّمات و شرایط مؤمن شدن، اینست که معتقد باشد (النبي أولى بالمؤمنين من انفسهم)
«ومنها ان يكون احب إلى العبد من نفسه»
الرسالة التبوكية زاد المهاجر إلى ربه؛ اسم المؤلف: محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751، دار النشر: مكتبة المدني - جدة، تحقيق: د. محمد جميل غازي، ج1، 29
«السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»