2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
عدم التزام اهل سنت به پیروی از سنّت
کد مطلب: ١٣٦٦٤ تاریخ انتشار: ١٧ آذر ١٣٩٩ - ١٤:٠٣ تعداد بازدید: 2738
خارج فقه مقارن » اجتهاد و تقلید از دیدگاه فریقین
عدم التزام اهل سنت به پیروی از سنّت

جلسه بیست و یکم 99/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه بیست و یکم 99/08/25

موضوع: اجتهاد وتقلید - عدم التزام اهل سنت به پیروی از سنّت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با آیه شریفه:

(...فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)

...به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند؛ و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نکنند؛ و کاملا تسليم باشند.

سوره نساء (4): آیات 64 و 65

بود. جلسه گذشته از تفسیر «فخر رازی» عبارتی را آوردیم.

«من لم يرض بحكم الرسول لا يكون مؤمنا»

این عبارت جالبی است، ایشان به صراحت می‌گوید: «من لم يرض بحكم الرسول لا يكون مؤمنا»؛

از ایشان سوال می کنیم: «من لم يرض بحكم الرسول لا يكون مؤمنا»؛ که گفتید _آقای «فخر رازی» _ مطلق است یا مقید ؟ بعد ایشان می‌گوید(با توجه به آیه شریفه مذکوره) :

«لا سبيل إلى معرفة الله تعالى إلا بارشاد النبي المعصوم»

کسی بخواهد خدا را بشناسد، باید به ارشاد معصوم باشد.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10، ص131

حرف خیلی خوبی است.

(اعتقاد شیعه این است:)

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1 ؛ ص145

بعد (فخر رازی)ادامه می دهد:

«لا يحصل لهم الايمان إلا بأن يستعينوا بحكم النبي عليه الصلاة والسلام في كل ما اختلفوا فيه»

در تمام مواردی که مسلمان‌ها اختلاف دارند، باید تابع حکم پیغمبر باشند.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10، ص132

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا)

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.

سوره نساء (4): آیه 59

در این شک و شبهه ا‌ی نیست. ولی آقای «فخر رازی»، آیا بعد از رحلت نبی مکرم ، در اختلافی که صحابه پیدا کردند، سراغ سنت پیامبر رفتند؟ یا سنت پیامبر را آتش زدند و گفتند:

«بیننا و بینکم کتاب الله»

«لا تحدثوا عن رسول الله (صلى الله عليه وسلم)» ؟

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج59، ص167

«فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا، فمن سئلكم فقولوا : بيننا وبينكم كتاب الله»

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسين بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج‏1 ؛ ص9

آقای «فخر رازی» این را جواب بدهید!

بعد ایشان می‌گوید:

«ونرى أهل العلم مختلفين في صفات الله سبحانه وتعالى»

مردم در صفات خدا و ... اختلاف دارند.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10، ص132

آقای «فخر رازی» چگونه است که اگر در صفات خدا اختلاف پیدا کردند یا در قضا و قدر و جبر و اختیار و امثال این‌ها، باید سراغ پیامبر برویم، ولی در بحث امامت که به تعبیر شهرستانی:

«ما سل سيف ... مثل ما سل على الإمامة»

در تاریخ ،قتال و کشتاری در امری به اندازه امر امامت ،رخ نداده است..

الملل والنحل؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني الوفاة: 548، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1404، تحقيق: محمد سيد كيلاني، ج1، ص24

شما چرا در آنجا (امامت) این بحث را مطرح نمی‌کنید؟

(شما که معترفید:)

«عقول أكثر الخلق ناقصة وغير وافية بادراك هذه الحقائق »

اکثر خلایق عقل‌شان ناقص است. حقایق را نمی‌فهمند.

«وعقل النبي المعصوم كامل مشرق»

عقل پیغمبر معصوم است.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10، ص132

عقلِ پیامبرِ معصوم ، کامل است.

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!

سوره نساء (4): آیه 59

شما در اولی الامر می‌گویید شکی نیست که از اطلاق آیه می‌فهمیم، اولی الامر باید معصوم باشد. اگر اولی الامر باید معصوم باشند پس چرا بلافاصله (از حرف و استنتاجتان بر می گردید و ) می‌گویید اما چون ابوبکر و عمر معصوم نبودند ، ما باید از ظاهر آیه دست برداریم ؟ آیا جوابی هم برای فردای قیامت دارید؟

فَثَبَتَ قَطْعًا أَنَّ أُولِي الْأَمْرِ الْمَذْكُورِ فِي هَذِهِ الْآيَةِ لَا بُدَّ وَأَنْ يَكُونَ مَعْصُومًا، ثُمَّ نَقُولُ: ذَلِكَ الْمَعْصُومُ إِمَّا مَجْمُوعُ الْأُمَّةِ أَوْ بَعْضُ الْأُمَّةِ، لَا جَائِزٌ أَنْ يَكُونَ بَعْضَ الْأُمَّةِ، لِأَنَّا بَيَّنَّا أَنَّ اللَّه تَعَالَى أَوْجَبَ طَاعَةَ أُولِي الْأَمْرِ فِي هَذِهِ الْآيَةِ قَطْعًا، وَإِيجَابُ طَاعَتِهِمْ قَطْعًا مَشْرُوطٌ بِكَوْنِنَا عَارِفِينَ بِهِمْ قَادِرِينَ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِمْ وَالِاسْتِفَادَةِ مِنْهُمْ، وَنَحْنُ نَعْلَمُ بِالضَّرُورَةِ أَنَّا فِي زَمَانِنَا هَذَا عَاجِزُونَ عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ الْمَعْصُومِ، عَاجِزُونَ عَنِ الْوُصُولِ إِلَيْهِمْ، عَاجِزُونَ عَنِ اسْتِفَادَةِ الدِّينِ وَالْعِلْمِ مِنْهُمْ، وَإِذَا كَانَ الْأَمْرُ كَذَلِكَ عَلِمْنَا أَنَّ الْمَعْصُومَ الَّذِي أَمَرَ اللَّه الْمُؤْمِنِينَ بِطَاعَتِهِ لَيْسَ بَعْضًا مِنْ أَبْعَاضِ الْأُمَّةِ، وَلَا طَائِفَةً مِنْ طَوَائِفِهِمْ. وَلَمَّا بَطَلَ هَذَا وَجَبَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ الْمَعْصُومُ الَّذِي هُوَ الْمُرَادُ بِقَوْلِه «أُولِي الْأَمْرِ»، أَهْلَ الْحَلِّ وَالْعَقْدِ مِنَ الْأُمَّةِ، وَذَلِكَ يُوجِبُ الْقَطْعَ بِأَنَّ إِجْمَاعَ الْأُمَّةِ حُجَّةٌ.

الكتاب: مفاتيح الغيب = التفسير الكبير- المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)- الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت- الطبعة: الثالثة - 1420 هـ- ج 10، ص 113

در هر صورت...

« أن الذين كانوا في زمان الرسول صلى الله عليه وسلم كانوا جازمين متيقنين كاملي الايمان والمعرفة »

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10، ص132

نکته بعد، می‌گوید آنهایی که در زمان پیغمبر بودند آدم‌های قاطع و یقین دار بودند، کامل الایمان بودند، کامل المعرفه بودند.

سوال می کنیم از ایشان ،اگر آن آدمها قاطع و کامل الایمان بودند،پس آیه :

(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)

اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از کرده خود پشيمان شويد!

سوره حجرات (49): آیه 6

شامل چه کسانی است؟ یا منافقینی که در اطراف پیغمبر بودند، به طوری که حتی پیغمبر هم آنها را نمی‌شناخت:

(وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَينِ ثُمَّ يرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ)

و از (ميان) اعراب باديه‌نشين که اطراف شما هستند، جمعي منافقند؛ و از اهل مدينه (نيز)، گروهي سخت به نفاق پاي بندند. تو آنها را نمي‌شناسي، ولي ما آنها را مي شناسيم. بزودي آنها را دو بار مجازات مي‌کنيم (:مجازاتي با رسوايي در دنيا، و مجازاتي به هنگام مرگ)؛ سپس بسوي مجازات بزرگي (در قيامت)فرستاده مي‌شوند.

سوره توبه (9): آیه 101

آیه می فرماید حتی تو هم آنها را نمی‌شناسی .آنها همه صحابی بودند، آنها جازم و کامل الایمان والمعرفه بودند؟ آنهایی که در قضایای مختلف در برابر رسول اکرم ایستادند، مقاومت کردند، به پیامبر اهانت کردند،کامل الایمان بودند و قاطع بودند؟

از «فخر رازی» سوال می کنیم: در جنگ احد ، _طبق آنچه در «صحیح بخاری» آمده _ چرا سپاه اسلام شکست خورد، و هفتاد دو تن از یاران پیغمبر به شهادت رسیدند؟

پیغمبر اکرم پنجاه نفر را به سرگردگی «عبدالله ابن جبیر» برای مراقبت از تنگه گذاشت و فرمود شما بالای کوه بمانید، اگر دیدید پرندگان هم ما را خوردند از جایتان تکان نخورید.

اما آنها همین که دیدند مسلمانان در شرف پیروزی هستند، به طمع بدست آوردن غنائم، موضعشان را ترک کردند. پیغمبر اکرم در حق آنها فرمود:

«اللهم إني أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ يَعْنِي أَصْحَابَهُ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1032، ح 2651

آقای «فخر رازی» آیا اینها جازم و قاطع بودند؟ در جریان «صلح حدیبه» پیغمبر اکرم فرموند قربانی‌ خود را انجام دهید و سرتان را بتراشید.

«فلم يقم أحد»

حتی یک نفر به حرف پیغمبر گوش نکرد.

«فدخل مغضبا على أم سلمة فقالت من أغضبك أغضبه الله»

ام سلمه پرسید چه کسی شما را (تا این حد) غضبناک کرده است؟ خدا از او غضبناک باشد.

«فقال ما لي لا أغضب وأنا امر بالأمر فلا يطاع»

فرمودند،چگونه ناراحت نباشم حال آنکه من دستور می‌دهم اما (مسلمان‌ها و صحابه) اطاعت نمی کنند..

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة : الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص315

آیا اینها جازم بودند و کامل الایمان؟ «آقای فخر رازی» شما که گفتید هرکس با پیامبر مخالفت کند از اسلام، از ایمان بیرون است.

در سالی که فتح «مکه» رخ داد_ در ماه رمضان _ پیغمبر اکرم وقتی به حد ترخص رسیدند، فرموند روزه خود را افطار کنید که دیگر (در حکم) مسافر هستیم. یک نفر به حرف پیامبر گوش نکرد. بعد حضرت خطاب به آنها فرمودند:

«أولئک العصاة، أولئک العصاة»

اینها عصیانگرند، اینها عصیانگرند.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ناشر: دار الفكر – بيروت، بي‌تا، ج3، صص141-142

آقای «فخر رازی» با این موارد چه می کنید؟ در جریان «حجة الوداع» پیغمبر (در موضعی ) فرموند از احرام خارج شوید. شروع به تمسخر کردند.می گفتند:

«أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِيَ إلى نِسَائِنَا»

یعنی از محرمات احرام فقط یک مورد برایشان اولویت و اهمیت داشته، آن هم نزدیکی با همسران‌شان! می گفتند پیغمبر به ما می‌گوید بروید با زنانتان همبستر شوید (من عذر می‌خواهم):

«فَنَأْتِيَ عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ»

بعد جابر می‌گوید:

«كَأَنِّي أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بيده يُحَرِّكُهَا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص883 ،ح 1216

با این موارد چه می کنید؟ یا روزی که حضرت غضبناک (به منزل می آیند) و عایشه سوال می کند:

«وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

حضرت می‌فرماید:

«أو ما شَعَرْتِ أَنِّي أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ يَتَرَدَّدُونَ قال الْحَكَمُ كَأَنَّهُمْ يَتَرَدَّدُونَ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص879، ح1211

امثال این‌ موارد زیاد است که در عصر رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)، اینها در برابر پیغمبر ایستادند.

(بر گردیم به حرف فخر رازی):

«أن الذين كانوا في زمان الرسول صلى الله عليه وسلم كانوا جازمين متيقنين كاملي الايمان والمعرفة»

حرف بی اساسی است که اقای «فخر رازی» مطرح می‌کند. بعد ایشان می‌گوید اگر رضایت به حکم رسول، به شکل ظاهری(غیر قلبی) باشد ،فایده ای ندارد. در ادامه می گوید:

«دلت الآية على أن الأنبياء عليهم الصلاة والسلام معصومون عن الخطأ في الفتوى وفي الأحكام»

انبیاء (علیهم السلام) معصوم هستند، هم از خطا در فتوا و هم در احکام!

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10، ص132

(سوال می کنیم درباره این بخش کلامش) : آقای «فخر رازی» :

(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)

و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد! آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!

سوره نجم(53): آیه 3 و 4

آیا این فتوا است؟ آیا رسول اکرم جایی فرموده اند مثلا این را که الان می‌گویم فتوای خودم است؟! یا حضرت فرمودند من هرچه بیان می‌کنم جز حق چیزی دیگری نیست؟

«ابن حجر» و دیگران گفته اند که پیغمبر در مرض، در صحت، در غضب و یا در غیر آن،جز حق چیزی از زبانشان جاری نمی شود.

...الْهَذَيَانُ وَالْمُرَادُ بِهِ هُنَا مَا يَقَعُ مِنْ كَلَامِ الْمَرِيضِ الَّذِي لَا يَنْتَظِمُ وَلَا يُعْتَدُّ بِهِ لِعَدَمِ فَائِدَتِهِ وَوُقُوعُ ذَلِكَ مِنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُسْتَحِيلٌ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ فِي صِحَّتِهِ وَمَرَضِهِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى وَمَا ينْطق عَن الْهوى وَلِقَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنِّي لَا أَقُولُ فِي الْغَضَبِ وَالرِّضَا إِلَّا حَقًّا..

الكتاب: فتح الباري شرح صحيح البخاري- المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي- الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379- رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي - قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب- عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز . ج 8 ، ص 133

...وَقَدْ تَقَدَّمَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَضَى لِلزُّبَيْرِ بِشِرَاجِ الْحَرَّةِ بَعْدَ أَنْ أَغْضَبَهُ خَصْمُ الزُّبَيْرِ لَكِنْ لَا حُجَّةَ فِيهِ لِرَفْعِ الْكَرَاهَةِ عَنْ غَيْرِهِ لِعِصْمَتِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَا يَقُولُ فِي الْغَضَبِ إِلَّا كَمَا يَقُولُ فِي الرِّضَا قَالَ النَّوَوِيُّ فِي حَدِيثِ اللُّقَطَةِ ... لِأَنَّهُ لَا يُخَافُ عَلَيْهِ فِي الْغَضَبِ مَا يُخَافُ عَلَى غَيْرِهِ...

الكتاب: فتح الباري شرح صحيح البخاري- المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي- الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379- رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي

- قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب- عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز . ج 13 ، ص 138

بعد (فخر رازی) می‌گوید: چرا این‌ها از خطا معصوم هستند؟ (پاسخ می دهد) چون خدای عالم واجب کرده که ما در برابر حکم انبیاء تسلیم باشیم.

«وذلك ينفي صدور الخطأ عنهم»

نکته دیگری که در ادامه مطرح می کند:

«فهذا يدل على أن قوله : (عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ) ( التوبة : 43 )»

اینجا او دچار پارادکس شده، از طرفی می‌گوید: «معصومون عن الخطاء» از طرفی این آیات:

(عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يتَبَينَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ)

خداوند تو را بخشيد؛ چرا پيش از آنکه راستگويان و دروغگويان را بشناسي، به آنها اجازه دادي؟! (خوب بود صبر مي‌کردي، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)

سوره توبة (9): آیه43

«لِمَ تُحَرّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ» ( التحريم : 1 )

و یا

« عَبَسَ وَتَوَلَّى» ( عبس : 1 )

بعد می‌گوید:

«كل ذلك محمول على الوجوه التي لخصناها في هذا الكتاب»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج10،ص132

می گوید تمام این مواردی که نسبت به رسول اکرم نازل شده و به ظاهر (نستجیر بالله) خطا و اشتباه پیغمبر را نشان می‌دهد ،باید به وجوهی که در این کتاب آورده‌ایم حمل شود.

من تمام مواردی که ایشان در این زمینه گفته ، جستجو کردم. ایشان در جلد 3 صفحه 11 در رابطه با اسرای بدر می‌گوید:

«مَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الاْرْضِ »

پیغمبر نمی‌تواند اسیرها را در اختیار بگیرد، انفالش هستند.

«فلولا أنه أخطأ في هذه الحكومة وإلا لما عوتب»

اگر نه این بود که حضرت در این قضاوت‌شان دچار خطا شدند، خدای عالم او را مورد عتاب قرار نمی‌داد.

«وثالثها»

«(عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ»

بعد می‌گوید:

« والجواب عن الكل: أنا نحمله على ترك الأولى»

این‌جا پیغمبر ترک اولی کرده است.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج3، ص11

یعنی بهتر بود که نسبت به اسرای بدر چنین حکمی نداده بود. و اولی این بود که به آنها اذن نداده بود.

اما در جلد 8 تفسیر می گوید:

«قال تعالى لمحمد عليه الصلاة والسلام (عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ) ( التوبة : 43 ) فلو كان ذلك الإذن بالنص، لم يقل : لم أذنت»

اگر چنانچه پیامبر به صراحت به این‌ها اذن نداده بود، خدا نمی‌گفت لم أذنت!

«فدل على أنه كان بالاجتهاد»

(پس حتما) رسول اکرم خودش در این‌جا اجتهاد کرده است.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج8، ص122

یعنی (خلافا لما قال سابقا که ترک اولی رخ داده ، اینجا می گوید حضرت اجتهاد کرد ولی) در اجتهادش خطا کرد. در جلد 16 می‌گوید:

«لا نسلم أن قوله: (عَفَا اللَّهُ عَنكَ) يوجب الذنب»

قبول نداریم که این (عَفَا اللَّهُ عَنكَ) برساند که پیغمبر دچار گناه شده است.

« ولم لا يجوز أن يقال: إن ذلك يدل على مبالغة الله في تعظيمه وتوقيره»

چه مانعی دارد که بگوییم : این (عَفَا اللَّهُ عَنكَ) دلالت می‌کند بر مبالغه خدا در تعظیم و توقیر و تکریم پیغمبر!

«كما يقول الرجل لغيره إذا كان معظماً عنده، عفا الله عنك. ما صنعت في أمري ورضي الله عنك»

اگر یک آدم بزرگواری کار خوب در حق شما می‌کند، شما می‌گویی ان شاء الله خدا مورد رحمتت قرار بدهد، خدا از تو راضی باشد.

آیا واقعا این تعابیر «عفا الله عنك ما صنعت في أمري»؛ «ما صنعت في أمري»درباره کسی که کار خوبی کرده گفته می شود ؟ در جایی که کار بد انجام گرفته معمولا این تعابیر به عنوان تعظیم و توقیر نمی‌آید.

«وعافاك الله ما عرفت حقي فلا يكون غرضة من هذا الكلام، إلا مزيد التبجيل والتعظيم»

این‌جا می‌گوید: «فلا يكون غرضة من هذا الكلام» مراد این نیست که قائل ،طرف مقابل را مورد تعرض قرار دهد؛ غرض از این کلام مزید التبجيل والتعظيم است. خدا از تقصیرات تو بگذرد حق من را نشناختی! حالا این چه معنایی هست، ما نمی‌دانیم. بعد می‌گوید:

«وقال علي بن الجهم: فيما يخاطب به المتوكل وقد أمر بنفيه»

«علی ابن جهم» وقتی متوکل او را نفی بلد کرد به او گفت:

«عفا الله عنك ألا حرمة تعود بعفوك إن أبعدا»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج16، ص59 و 60

در همین جلد 16 دارد:

(لَقَدْ تَابَ الله عَلَى النَّبِىّ وَالْمُهَاجِرِينَ) والجواب من وجوه : الأول : أنه صدر عن النبي عليه الصلاة والسلام شيء من باب ترك الأفضل، وهو المشار إليه بقوله تعالى : (عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ) ( التوبة : 43 )»

بالاخره ترک افضل است یا مبالغه در تعظیم است؟ ما از این حرف‌های (متناقض) ایشان سر در نیاوردیم.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج16، ص170

اما در جلد 25 دارد:

«وأما الأنبياء فلأن ترك الأفضل منهم كالسيئة من غيرهم»

انبیاء در یک مرتبه ا‌ی هستند که ترک افضل از آنها مثل سیئه از دیگران است.

لذا خدای متعال فرمود:

«(عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ ) ( التوبة : 43 )»

این‌جا دیگر پیامبر ترک افضل کرده است.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج25، ص32

مرحوم علامه «طباطبایی – رضوان الله تعالی علیه» در تفسیرشان به این آیات که می‌رسند، مخصوصا:

(عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يتَبَينَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ)

خداوند تو را بخشيد؛ چرا پيش از آنکه راستگويان و دروغگويان را بشناسي، به آنها اجازه دادي؟! (خوب بود صبر مي‌کردي، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)

سوره توبه (9): آیه 43

می‌فرماید:

«الجملة الأولى دعاء للنبي صلى الله عليه وآله وسلم بالعفو»

در حقیقت خدای عالم در این جا رسول اکرم را با کلمه عفو دعا کرده (عَفَا اللَّهُ عَنْكَ) خدا از تو بگذرد!

«نظير الدعاء على الانسان بالقتل في قوله (قتل الانسان ما أكفره) : عبس – 17»

کشته باد انسان که چقدر ناسپاس است!

در اینجا در حقیقت یک نفرین است(و جمله انشائیه نه إخبار از واقعیت خارجی). و همچنین:

«وقوله (فقتل كيف قدر) المدثر – 19»

مرگ بر او باد که چگونه طراحی می‌کند.

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج9، ص284

در رابطه با این: (فقتل كيف قدر) گفته شده درباره «ولید ابن مغیره» است که می خواست سخنی علیه پیغمبر بگوید و فکر می گذراند که بگوید قرآن شعر است یا بگوید جادوگری است و یا هذیان است، یا بگوید از جنون است یا اسطوره و افسانه است.

بعد همه خطورات را که در نظر گرفت، بالاخره گفت قرآن سحری از کلام بشر است؛ چون بین زن و شوهر و پدر و فرزند جدایی می‌اندازد. زن مسلمان می‌شود، شوهر کافر از او جدا می‌شود یا پدر کافر است ولی فرزندش مسلمان می‌شود...

در این‌جا می‌گوید:

(فَقُتِلَ كَيفَ قَدَّرَ)

مرگ بر او باد! چگونه (براي مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد!

سوره مدثر (74): آیه 19

مرگ بر این باد که چگونه دارد طراحی می‌کند.

«وقوله (قاتلهم الله انى يؤفكون)

خدا بکشد آنها را، چگونه از حق منحرف‌شان می‌کنند.

می‌گوید:

«والجملة متعلقه بقوله لم أذنت لهم أي في التخلف والقعود ولما كان الاستفهام للانكار أو التوبيخ كان معناه كان ينبغي ان لا تأذن لهم في التخلف والقعود»

بهتر این بود که رسول اکرم به این‌ها اذن ندهد، که از سپاه تخلف کنند و در خانه‌هایشان بنشینند.

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج9، ص284

فرمایش اقای «طباطبایی» که در آخر می‌گوید: «كان ينبغي ان لا تأذن لهم» که بحث ترک اولی است ، کاملا مقبول است و در آن هیچ شک و شبهه‌ ای نیست.

ولی این‌که ایشان می گویند: «دعاء للنبي صلى الله عليه وآله وسلم بالعفو نظير الدعاء على الانسان» (و مثالهایی می آورند) همه مثالهای ایشان نفرین است اما در مورد بحث ما خدای عالم می‌گوید خدا از تو بگذرد. (لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ)!

ظاهرا (عَفَا اللَّهُ عَنْكَ) در برابر (قتل الانسان ما أكفره) و (قاتلهم الله انى يؤفكون) با یکدیگر نمی‌سازند.

(قتل الانسان ما أكفره) در مقام ذم است، در مقام توبیخ است. نداریم که در برابر مثلا یک ترک اولی یا ارتکاب خطایی، خدای عالم گفته باشد مثلا : (غفر الله لکم؛ یغفر الله لکم) .

لذا به ذهن ‌مان می‌رسد که این فرمایش «علامه طباطبایی رضوان خدا بر او باد» _تشبیه (عَفَا اللَّهُ عَنْكَ) با (قتل الانسان ما أكفره) _ با هم نمی‌سازد.

از طرف دیگر آیاتی در قرآن داریم، در رابطه با حضرت آدم یا در رابطه با رسول اکرم مثل:

(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا؛ لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ)

ما براي تو پيروزي آشکاري فراهم ساختيم!... تا خداوند گناهان گذشته و آينده‌اي را که به تو نسبت مي‌دادند ببخشد

سوره فتح (48): آیه 1 و 2

آنجا چه می توانیم بگوییم(طبق توجیه علامه)؟

این موارد همه ، همان چیزی است که بزرگان ما مطرح کرده اند: ترک اولی است. «حسنات الابرار سيئات المقربين‏»؛ امثال ما وقتی فرزندمان را می‌بوسیم و احترام می‌کنیم ، برای ما حسنه است(عندالله).

روایت داریم:

«مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَة»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج6، ص49، بَابُ بِرِّ الْأَوْلَاد، ح1

حسنه دارد؛ ولی امام معصوم ،فرزندش را که می‌بوسد، همین یک لحظه از خدا غافل می‌شود و آن را برای خودش گناه می‌شمارد.یعنی این(عمل مشابه) برای من حسنه است اما برای معصوم سیئه.

خدا آیت‌الله «شاه آبادی» را رحمت کند. در خدمت ‌شان که بودیم، این عبارت را از امام صادق (سلام الله علیه) نقل می‌کرند:

«الْعَارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللَّه‏»

عارف همواره جسمش با مردم است ولی قلبش با خدا است.

«لَوْ سَهَا قَلْبُهُ عَنِ اللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ لَمَاتَ شَوْقا»

اگر یک لحظه از خدای عالم غفلت کند از شوق می‌خواهد جان بدهد!

مصباح الشريعة؛ نویسنده: منسوب به جعفربن محمد امام ششم (عليه السلام)، ناشر: اعلمی، محقق/ مصحح: ندارد، ص191، الباب الواحد و التسعون في المعرفة.

یعنی چرا از خدا یک لحظه غفلت کردم. پیغمبر اکرم بعد از هر محفلی که با مردم سخن می گفتند، 70 بار استغفار می‌کردند. (چون به تعبیر ما) در این نیم ساعت، یک ساعتی که برای مردم صحبت کرده اند، توجه به مردم داشتند و آن حضور (به تعبیری صرف و عمیق) را ،در محضر الهی نداشتند(بالضروره).

ما اگر در اینطور مسائل، این (توجیه و نگاه را) ملاک قرار دهیم_ نسبت به تمام آیاتی که درباره انبیاء نازل شده از این جهت_ خیلی بهتر است.

این از بحث پیرامون کلام فخر رازی و علامه طباطبایی رحمه الله علیه.

اما «ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه» متوفای 774 هم می‌گوید:

«لا يؤمن أحد حتى يحكم الرسول صلى الله عليه وسلم في جميع الأمور»

هیچ کدام از شما ایمان نیاورده مگر اینکه «فی جمیع الأمور» حکم پیامبر را (ملاک) قرار دهد.

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص521

از ایشان هم همان سوالاتی که از «فخر رازی» داشتیم ،می پرسیم. حتی ایشان می‌گوید در جمیع امور؛ یعنی در مسائل دینی، دنیوی، اخروی، شخصی، اجتماعی، سیاسی، در همه جا اگر پیغمبر اکرم فرمایشی داشت و حکمی کرد ،باید تابع رسول اکرم باشیم.

آقای «حقی» که از معاصرین است _متوفای 1127 که تقریباً معاصر «علامه مجلسی» می‌شود _ می‌گوید این آیات دلالت می‌کند که:

«من رد شيئا من أوامر الله تعالى أو أوامر رسوله صلى الله عليه وسلم فهو خارج من الإسلام»

«سواء رده من جهة الشك فيه أو من جهة التمرد»

الكتاب:تفسير روح البيان؛ ـ موافق للمطبوع، المؤلف: إسماعيل حقي بن مصطفى الإستانبولي الحنفي الخلوتي دار النشر / دار إحياء التراث العربى، ج2، ص183

از آقای «حقی» هم سوال می‌کنیم : رسول اکرم در «غدیر» در جمع 90 یا110 یا 120 هزار مسلمان و صحابی ، در باب خلافت و امامت امیر المؤمنین با عبارت‌های مختلف آن همه تأکید داشتند ولی کسانی ،هنوز از سخن پیغمبر 70 – 75 روز نگذشته بود آنرا (عملا) رد کردند، آیا اینها‌ مصداق «خارجٌ من الإسلام» هستند یا «غیر خارجٌ من الإسلام»؟

آیا طبق حدیث حوض که می‌گوید:

«ارْتَدُّوا على أَدْبَارِهِمْ القهقري»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 5، ص 2407، ح6214

این مرتدین(که از صحابه می باشند)، مصداق «خارجٌ من الإسلام» هستند یا نیستند؟

در ادامه می گوید:

«وذلك يوجب صحة ما ذهبت الصحابة اليه من الحكم بارتداد مانعي الزكاة وقتلهم وسبي ذراريهم»

اینکه صحابه کردند که مانعین زکات مرتد هستند و دستور دادند که آنها را بکشند و فرزندان‌شان را اسیر کنند، این مصداق همین آیه است.

الكتاب:تفسير روح البيان؛ ـ موافق للمطبوع، المؤلف: إسماعيل حقي بن مصطفى الإستانبولي الحنفي الخلوتي دار النشر / دار إحياء التراث العربى، ج2، ص183

اینجا که «ذهبت الصحابه الیه» می گویید ،نسبت به آن دسته از صحابه‌ ای که با حکم و فعل آنها مخالفت کردند و یا با خلافت ابوبکر مخالفت کردند چه می گویید؟

«وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص 2505، ح6442

آیا این‌ عده «ما ذهبت الصحابة اليه» نبوده؟ آیا اعلام ارتداد مانعین زکات(در آن قضیه مالک بن نویره) که نماز می‌خواندند، «حج» می‌رفتند، دیگر واجبات را انجام می‌دادند ولی ‌گفتند ما به شخص ابوبکر(به عنوان حاکم) زکات نمی‌دهیم _یعنی نگفتند ما کلا زکات نمی‌دهیم _ (که منجر به قتل و زنا و اسارت مسلمین شد)، آیا این واقعاً:

«أ من الانصاف یابن الطلقاء»

بعد ایشان می‌گوید که متابعت پیغمبر:

« فرض عين فى الفرائض العينية وفرض كفاية فى الفروض على سبيل الكفاية وواجب فى الواجبات وسنة فى السنن»

چیزی که پیغمبر واجب کرده، واجبات عینی باشد و یا واجبات کفایی باشد، یا مستحبات و ... باشد تمام این‌ها برای ما متابعتش واجب است.

در ادامه دارد:

«فعلى المؤمن ان يتبع سنة الرسول ويجتنب عن كل ما هو بدعة وضلالة ويصلح ظاهره بالشريعة وباطنه بالطريقة حتى ينال شفاعته صلى الله عليه وسلم»

الكتاب:تفسير روح البيان؛ ـ موافق للمطبوع، المؤلف: إسماعيل حقي بن مصطفى الإستانبولي الحنفي الخلوتي دار النشر / دار إحياء التراث العربى، ج2، ص184

حتی بحث طریقت و سلوک را هم این‌جا مطرح کرده ،بنا بر مسلک صوفیه که داشته است.

«والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته»



مطالب مرتبط:
ردّ کلام فخر رازی در ذیل آیه 65 سوره نساءمشروعیت سنّت در آیه 65 سوره نساء (2)مشروعیت سنّت در آیه 65 سوره نساءمشروعیت سنّت در آیه 36 سوره احزاب
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب