بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 95/10/23
موضوع: پنج سؤال اساسی و ریشهای از محضر استاد حسینی قزوینی!
(جلسه پرسش و پاسخ حرم حضرت معصومه)
فهرست مطالب این سخنرانی:
سوال اول: تعریف و ویژگی اسلام ناب (شیعه) را بیان کنید!
جرم بسیار سنگینِ نقل فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
با این جواب ساده، وهابی ها را در چاله بیاندازید!
تحریف عجیب «صحیح مسلم» توسط عضو هیئت عالی افتای عربستان!
«حاکم نیشابوری» و معرفی اسلام ناب محمدی!
جامعه ی منهای اهلبیت، مثل الاغ کمر شکسته!!
این تعداد روایت را با هم مقایسه کنید؛ قضاوت با شما!!
حدیث ثقلین با تعبیر «خلیفتین» در منابع معتبر اهل سنت!
دستور «ابوبکر» و «عمر» برای سوزاندن روایات پیامبر!!
سؤال دوم: تعریف و ویژگیهای اسلام تکفیریِ داعشی چیست؟
مصادیقی روشن از حکم به تکفیر مسلمانان توسط وهابی ها
الف) ایجاد کنندگان مذاهب، زندیق و منافق هستند!
ب) هر کس بگوید من معتقد به فلان مذهب هستم، او مرتد است!
ج) هر کس بگوید من پیرو فلان عالم هستم، او کافر است!
د) اگر در یک شهری اذان و اقامه نگویند تمام مردم شهر کافر هستند!
ه) اگر نماز عید فطر و قربان را در یک شهر نخوانند تمام شهر باید کشته شوند!
و) اگر کسی موقع وضو گرفتن، نیت وضو را به زبان بیاورد، کافر است!
ن) صلوات بر پیامبر اکرم ممنوع است و شلاق دارد!
وظیفه خطیر علما و طلاب در روشنگری جوانان اهل سنت!
سوال سوم: چرا تکفیریها با وجود اسرائیل، به مسلمانها حمله میکنند؟
سوال چهارم: آیا الگوی داعش در حمله به کشورهای دیگر، عمل خلفاء بوده است؟
سوال پنجم: آیا «لعن خلفاء» در این زمان اشکال دارد یا نه؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.
خدا را بر تمام نعمتهایش بویژه نعمت ولایت سپاس گفته و شاکر هستیم که در جوار بارگاه ملکوتی بیبی دو عالم «فاطمه معصومه» کریمه اهلبیت، دقایقی نسبت به سوالاتی که برای ما فرستاده بودند در جمع شما بزرگواران و عزیزان هستیم.
عزیزان 10 تا سوال برای ما فرستاده بودند، در رابطه با این سوالات اگر بخواهیم پیرامون سوالات خوب بحث بشود، حداقل دو ترم دو و نیم واحدی میخواهد که به این سوالات خوب جواب داده بشود.
چون سوالات، سوالات اساسی و ریشهای است باید مفصل پاسخ داده بشود ولی اگر نه، به صورت خیلی اجمالی و مختصر بخواهیم جواب بدهیم، جواب بخشی از اینها را خدمت تان عرض میکنم. یکی دو مورد آن که نیاز به تفصیل دارد در خدمت عزیزان هستیم.
سوال اول: تعریف و ویژگی اسلام ناب (شیعه) را بیان کنید!
اسلام ناب و شیعه همان اسلامی است که نبی مکرم معرفی فرمودند:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ بَعْدِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»
الأمالي( للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: كتابچى، تهران، 1376ش؛ ص 415، ح 15
در منابع اهل سنت هم به تفصیل آمده است:
«قَامَ رَسُولُ اللَّهِ يَوْمًا فِينَا خَطِيبًا بِمَاءٍ يُدْعَى خُمًّا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَوَعَظَ وَذَكَّرَ ثُمَّ قَالَ « أَمَّا بَعْدُ أَلاَ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِىَ رَسُولُ رَبِّى فَأُجِيبَ وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ ». فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ « وَأَهْلُ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى»
روزي پيغمبر خدا براي خواندن خطبه بين ما برخاست. ما در مكاني بين مكه و مدينه بوديم كه «خم» خوانده مي شود. حمد خدا و ثناي او را به جاي آورد و به وعظ و ذكر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانيد اي مردم كه من هم بشرم و به زودي فرستاده خداي نزد من مي آيد و دعوت او را اجابت مي كنم. من بين شما دو چيز گرانبها از خود بر جاي مي گذارم، نخستين آنها كتاب خداست كه در آن هدايت و نور است. كتاب خدا را محكم در دست بگيريد و آن را رها نكنيد ـ پس درباره قرآن سفارش بسيار نمود و بدان تشويق و ترغيب فرمود ـ سپس فرمود: اهل بيت من، درباره اهل بيت من همواره خداي را به ياد داشته باشيد (اين جمله را سه بار فرمود)
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج4، ص 1873، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابیطالب، ح 2408
«حاکم نیشابوری» هم، بعد از نقل این روایت می نویسد:
هذا حديث صحيح الإسناد على شرط الشيخين ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ج 3، ص 160، ح 4711
ما اگر بخواهیم بدانیم اسلام اصیل و ناب چیست، باید به کتاب و سنت؛ ولی به سنت فقط از زبان اهلبیت (علیهم السلام) مراجعه کنیم، سنتی که از زبان اهلبیت در نیاید اینها به درد اسلام نمیخورد. به تعبیر حضرت امام خمینی، «اسلام ابو سفیانی»، یا «اسلام آمریکایی» میشود!!
روی «حدیث ثقلین» عزیزان ما مفصل بحث داشتند. در کتب اهلسنت هم مفصل بحث شده و اصلاً ما «حدیث ثقلین» را با تعبیر «خلیفتین» نیز داریم.
«قال رسول اللَّهِ انى تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بين السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أو ما بين السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتي أَهْلُ بيتي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حتى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ ج 5، ص 181، ح 21618
«حدیث ثقلین» در کتاب «صحیح مسلم» آمده؛ ولی در «صحیح بخاری» اصلاً نیامده! «حدیث غدیر» هم در «صحیح بخاری» نیامده، نه صراحتاً، نه کنایتاً، نه اشارتاً!
«مسلم» تقریباً نسبت به «بخاری» تعصباتش کم بوده است. البته این نکته را هم خدمت عزیزان عرض کنم، ما در آن عصر نبودیم چون اگر در آن عصر بودیم و موقعیت اینها را درک میکردیم شاید نگاهمان با نگاه فعلیمان تفاوت میداشت.
جرم بسیار سنگینِ نقل فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
در یک زمانی که بردن نام امیرالمؤمنین جرم است به طوری که «ذهبی» در «سیر اعلام النبلاء» میآورد:
«كانت بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه علي قتلوه»
بنی امیه اگر میشنیدند نام فرزندی را علی گذاشتند، او را میکشتند.
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 5، ص 110، شماره 35 شرح حال علی بن رباح
البته «بنی العباس» هم بدتر از آنها بودند به قول آن شاعر میگوید:
«يا ليت جور بني مروان عاد لنا *** وان عدل بني العباس في النار»
أنساب الأشراف، اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، ج 2، ص 12
میگوید ای کاش ظلمهای «بنی امیه» به ما برگردد؛ یعنی ظلم بنی امیه بهتر از عدالت بنی عباس است!
شما ببینید «ابن نصر» در عصر «بنی العباس» و در زمان خلافت «متوکل عباسی» بر بالای منبر میرود و فضیلت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را مطرح میکند، دستور میدهند هزار ضربه شلاق به او بزنند.
«عن عبد الله ابن أحمد لما حدث نصر بن علي بهذا الحديث يعني حديث علي بن أبي طالب أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أخذ بيد حسن وحسين فقال من أحبني وأحب هذين وأباهما وأمهما كان في درجتي يوم القيامة. أمر المتوكل بضربه ألف سوط»
از عبد الله بن احمد نقل کرده است که وقتی نصر بن علی این روایت را گفت که «رسول خدا دست حسن و حسین را گرفته و فرمود که هرکس من را دوست می دارد پس این دو را و پدرشان و مادرشان را نیز دوست بدارد، با من در رتبه من در روز قیامت خواهد بود»، متوکل دستور داد که به او هزار تازیانه بزنند.
تهذيب الكمال، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. بشار عواد معروف؛ ج 29، ص 360
بالاترین حد، حد زنای غیر محصنه؛ یعنی صد ضربه شلاق است. تعزیر دون الحد است، اقل حد ما هشتاد است که برای قذف و شراب است و بالاترش هم صد است. ولی این آقا به خاطر نقل یک روایت هزار شلاق باید بخورد.
و یا «ابن سقا» بالای منبر میرود حدیث طیر را نقل میکند او را از منبر پایین میآورند و کتکش میزنند و منبر را آب میکشند، میگویند منبری که در آنجا فضیلت علی گفته شود نجس میشود:
«ابن السقاء الحافظ الامام محدث ... واتفق انه أملى حديث الطير فلم تحتمله نفوسهم فوثبوا به وأقاموه وغسلوا موضعه»
روزی از روزها داشت حدیث طیر (از فضائل امیر مومنان را ) املاء می کرد ؛ اما ایشان نتوانستند که این روایت را تحمل کنند ؛ پس به او هجوم آورده و او را از جای خویش بلند کردند و جای او را آب کشیدند.
تذكرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى؛ ج 3، ص 966
آقای «نسائی» در عصر «بنی العباس» است و ربطی به «بنی امیه» هم ندارد و متوفای 303 است. آقایان درباره ایشان دارند که:
«كان أبو عبد الرحمن النَّسَائي أفقه مشايخ مصر في عصره، وأعرفهم بالصحيح والسقيم من الآثار، وأعلمهم بالرجال»
ایشان وقتی به «شام» میآید بالای منبر میرود و فضائل امیرالمؤمنین را مطرح میکند میگویند چرا فضائل «معاویه» را نمیگویی؟
«فسئل عن فضائل معاوية، فأمسك عنه، فضربوه في الجامع ... فارق مصر في آخر عُمَره، وخرج إلى دمشق ، فسئل بها عن معاوية بن أَبي سفيان وما روي من فضائله، فقال: ألا يرضى معاوية رأسا برأس حتى يفضل؟
از او درباره فضائل معاویه پرسیدند ولی چیزی نگفت. او را در مسجد جامع کتک زدند. گفت: اینکه «معاویه» را در ردیف خلفا آوردهاند این کم نیست!؟
تهذيب الكمال، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. بشار عواد معروف ج 1، ص 339
گفتند یک چیزی درباره «معاویه» بگو. میگوید مگر «معاویه» فضیلتی دارد که من بگویم؟ او را از منبر پایین میآورند به قدری کتک میزنند، عذر میخواهم مردانگیاش ترک میخورد از مسجد بیرون میبرند، میگوید من را به طرف «مکه» ببرید. وسط راه از دنیا میرود و شهید میشود.
دوستان در این جو، این کتابها نوشته شده است؛ ما بعضی وقتها میگوییم مثلاً چرا «بخاری» و «مسلم» فلان روایت را نقل نکرده اند.
«بخاری» و «مسلم» هر چه است یک آخوند حکومتی بودند و از آن طرف هم ملاحظاتی هم خودشان داشتند و خیلی از حقایق را نمیتوانستند و بعضیها را هم نمیخواستند مطرح کنند.
ولی باز در مقایسه بین «بخاری» و «مسلم» اینها پنج سال تفاوت وفات دارند، «بخاری» متوفای 256 است و «مسلم» 261 است. یعنی «بخاری» یک سال بعد از ولادت حضرت ولیعصر از دنیا رفته؛ و «مسلم» یک سال بعد از غیبت صغری از دنیا رفته. این تداعیها در ذهن آقایان باشد و فراموش نشود.
«مسلم» منصفتر از «بخاری» است. خیلی از جاها «حدیث غدیر» را به صورت ناقص مطرح میکند. یا حدیث «كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا» را خیلی با شجاعت نقل کرده است، حالا از قلمش در رفته، یا حکومتیها متوجهاش نشدند! نمی دانیم!
با این جواب ساده، وهابی ها را در چاله بیاندازید!
ایشان مینویسد وقتی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و «عباس» پیش «عمر» خلیفه دوم برای قضاوت میآیند «عمر» بلافاصله خطاب به آن دو میگوید:
«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ ... فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1378، ح 1757
تعبیر، تعبیر خیلی تندی است! خیلی وقتها که آقایان میگویند شما به مقدسات ما توهین نکنید، میگوییم نه توهین نمیکنیم ولی آنچه که «مسلم» آورده باید بگوییم تعبیر بسیار تندی نقل کرده.
خدمت «آیتالله العظمی صافی» بودم میگفت: من در «مدینه» با یکی از علمای «سعودی» بحث میکردم. ایشان وقتی در جواب من عاجز ماند گفت: رأی شما درباره شیخین چیست؟
گفتم: رأی من، رأی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد! رفیقش گفت: چرا داری فحش میدهی؟ این میگوید هر نظری که حضرت زهرا نسبت به شیخین داشت، من هم همان نظر را دارم.
در «صحیح مسلم» هم، نظر امیرالمؤمنین نسبت به شیخین آمده است، «صحیح مسلم» را که آقایان میگویند «اصح الکتب بعد القرآن» است.
البته آن وقتی که گیر بیافتند میگویند «بخاری» که معصوم نبوده! وقتی «روایت غدیرخم» را از «زید ابن ارقم» نقل میکنند می گویند که او که معصوم نبوده!
در یکی از این شبکهها مطرح کردند که «زید ابن ارقم» میگوید زنان پیغمبر، جزو اهلبیت نیستند! گفتند: «زید ابن ارقم» معصوم که نبوده برای خودش گفته! میگویند آقا این را «بخاری» آورده، جواب میدهند «بخاری» که معصوم نبوده است!
بحث روشها یکی از سوالات آقایان است که در برخورد با اینها چه کار باید کرد؟ هر روز اینها رنگ عوض میکنند در اینجا تنها جواب این است آیا شما که الان دارید این مطلب را میگویید معصوم هستید یا معصوم نیستید؟ اگر معصوم هستید؛ پس معلوم میشود یک معصومی غیر از پیغمبر است که شما باشید!
یا «ابن تیمیه» که دارد میگوید، معصوم است یا معصوم نیست؟ من کلیپ یکی از این وهابیها را دارم که میگوید «ابن تیمیه» گفته توسل شرک و حرام است. پیغمبر هم از قبر زنده بشود بگوید توسل جایز است ما قبول نمیکنیم!! یعنی ایشان دیگر فوق عصمت برای «ابن تیمیه» قائل است!!
ولی اگر یک جا گیر بکنند و شما بیایید یک مطلبی از «ابن تیمیه» بالفرض در رابطه با «عایشه» بیاورید، مثل موردی که ایشان به صراحت در «منهاج السنه» دارد:
«و في الصحيحين أنه قال لعائشة رضي الله عنها في قصة الإفك قبل أن يعلم النبي براءتها و كان قد ارتاب في أمرها»
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 80
که در رابطه با «عایشه» نقل می کند که او دچار تردید شده بود که آیا این عمل ناشایست و خلاف عفت از او سر زده یا سر نزده؛ می گویند «ابن تیمیه» که معصوم نیست، اینجا اشتباه کرده است!!
یک روز یکی از بینندههایشان سوال کرد آقا «ابن تیمیه» اینطور گفته! کارشناسشان در جواب گفت: «ابن تیمیه» که معصوم نیست اشتباه کرده، البته بعضی وقتها میگویند غلط کرده گفته!!
ما کلیپ های بسیاری از اینها داریم که تف سر بالا است. یعنی نسبت به بزرگانشان گفتند غلط کرده گفته، اشتباه کرده گفته، اگر گفته کافر است؛ اگر گفته مذهب ندارد؛ اگر گفته مشرک است؛ این تعابیر را دارند.
لذا تنها جوابشان این است: آقا! شما که میگویید «بخاری» نقل کرده، «بخاری» که معصوم نبوده این را آورده، «مسلم» معصوم نبوده این را آورده!
ما سؤال می کنیم: همینکه شما میگویید «مسلم» معصوم نبوده، این حرف تو صحیح است یا صحیح نیست؟ اگر یک نفر به تو بگوید آیا تو معصوم هستی این حرف را میزنی، معطل میماند!
چند شب پیش یک بینندهای به یکی از این شبکهها زنگ زد و به آقای سجودی که خیلی منم منم میکند، گفت: "آقا! اینکه شما میگویید شیعه درباره ائمه غلو میکند، صفات خدا را برای آنها بیان میکند، آیا صفات خدایی برای بندگان حرام و خلاف شرع است؟"
گفت: بله غلو است. گفت: آقای سجودی، من یک سوال از شما دارم. یک سوال خیلی عامیانه کرد، من خیلی خوشم آمد؛ یعنی سوالی بود که اصلاً به ذهن ما نمیآمد.
گفت: آقا خدای عالم سمیع است یا نه؟ گفت بله، گفت بصیر است یا نه؟ گفت بله، گفت شما چه؟ سمیع و بصیر هستی؟ گفت بله، گفت پس شما سمیع و بصیر بودن را که صفت خدایی است برای خودتان این را اثبات کردید؛ پس شما مشرک هستید!
شما میگویید خدا سمیع و بصیر است و از طرفی میگویید منِ سجودی هم سمیع هستم میشنوم، هم میبینم. خدا علیم است شما میگویید من هم عالم هستم. معطل ماند چه جوابی بدهد.
یعنی عذر میخواهم مثل اینکه در گل فرو رفته باشد. گفت نه، شیعهها اگر بیایند ائمه را هم سطح خدا قرار بدهند اشکالی ندارد، ولی شیعهها ائمه را از خدا بالاتر میبرند!
این اولین بار بود که سجودی گفت شما ائمه را از خدا بالاتر قرار میدهید. تا به حال میگفت شما صفت خدایی را برای ائمه دارید اثبات میکنید، وقتی گیر کرد گفت که شما ائمه را از خدا بالا میبرید. یعنی یک افتراء و یک روش جدید است.
در هر صورت...
همانگونه که اشاره کردیم «حدیث ثقلین» در «صحیح مسلم» با این تعبیر آمده:
«وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ ثُمَّ قَالَ وَأَهْلُ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج4، ص 1873، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابیطالب، ح 2408
این خیلی واضح و روشن است، این تنها چیزی است که این آقایان در صحیح «مسلم» آوردند.
تحریف عجیب «صحیح مسلم» توسط عضو هیئت عالی افتای عربستان!
شما توجه کنید کتاب «الجلسات الطلابیة لشرح العقیدة الواسطیة» اثر «عبدالله بن محمد الغنیمان» است، ایشان هم از اعضای «هیئت کبار علمای عربستان» است و هم عضو «هیئت عالی افتاء عربستان» است.
«هیئت عالی افتاء» پنج عضو بیشتر ندارد. یک رئیس است که قبلاً «بنباز» بود و الان «آل شیخ» است و چهار تا هم عضو دارد. مثل «عبد الله بن غديان» و «عبد الرزاق عفيفي» و آقای «غنیمان» و در رأسش هم «آل شیخ» است.
وهابی ها یک «هیئت کبار علماء» هم دارند مثل «شورای عالی انقلاب فرهنگی» ما که فقط در مسائل فرهنگی است. ولی آنها در تمام امور کشوری نظر میدهند؛ حدود 27 نفر عضو دارد، هر دو هم توسط «پادشاه عربستان» معین میشود؛ یعنی هم «هیئت کبار علماء» و هم «هیئت عالی افتاء» انتصابی است، و انتخابی نیست.
شما ببینید آقای «عبدالله بن محمد الغنیمان» در «الجلسات الطلّابیه لشرح العقیدة الواسطیة» چطوری حدیث مسلم را تحریف میکند! می نویسد:
«جاء فی صحیح مسلم من حدیث زید بن الأرقم»
همان حدیثی که ما آوردیم.
«وإنی تارک فیکم ثقلین کتاب الله وسنتی»
الجلسات الطلابیة لشرح العقیدة الواسطیة، عبدالله بن محمد الغنیمان، المملکة العربیة السعودیة، طبع دار ابن الجوزی، چاپ اول، 1433ق، ص453
ببینید آیا در این عبارتی که ما نقل کردیم «کتاب الله وسنتی» اصلاً موجود است؟
عبارت کامل «صحیح مسلم» این است:
«وأنا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فيه الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ على كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فيه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي»
در آخر هم سوال میکنند که اهلبیتش چه کسانی هستند؟ آیا زنان پیغمبر جزء اهلبیت هستند؟ میگوید نه، اصلاً زنان پیغمبر جزء اهلبیت نیستند؛ ولی این آقا در روز روشن میآید، به صراحت از «صحیح مسلم» نقل میکند و آن را تحریف میکند و می نویسد:
«وإنی تارک فیکم ثقلین کتاب الله وسنتی»
آدرس هم داده: «مسلم» کتاب «فضائل الصحابه» «بابٌ من فضائل علی ابن ابیطالب» مثل همان است و غیر از این یک روایت در تمام «صحیح مسلم» در رابطه با «حدیث ثقلین» ما مطلب نداریم.
«حاکم نیشابوری» تعبیر خیلی زیبایی دارد. «حاکم نیشابوری» استدارک کرده روایاتی را که شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» داشت ولی «بخاری» و «مسلم» آنها را نتوانستند بیاورند یا نیاوردند، اینها را آورده است.
خیلی وقتها شما با سنیها یا وهابیها بحث میکنید میگویند شما فقط از «صحیح بخاری» و «مسلم» برای ما بگویید. «صحیح بخاری» خودش میگوید من روایاتم را از میان 600 هزار روایت انتخاب کردم. مجموع روایاتی که «بخاری» آورده با حذف مکرارت 2700 روایت است. کل روایات «مسلم» که میگوید از میان 300 هزار روایت انتخاب کردم، 4500 روایت بیشتر ندارد!!
ما از اهل سنت می پرسیم: شما در کتب فقهی از همان اول، باب طهارت که اول فقه است یک صفحه از کتاب فقهیتان را باز کنید که به استناد روایات «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» یک حکم شرعی بتواند استنباط کند. یک صفحه به ما نشان بدهید یک کتاب فقهی را نمیگوییم!
آقای «ابن قدامه مقدسی» متوفای 620هجری هست و خیلی مورد تقدیس وهابیت است. آقایان که «مکه» مشرف شدند میدانند که در اطراف بیت الله الحرام، ده - دوازده تا «دار الافتاء» است. همانطور که در این حرم مطهر، پاسخ به سوالات شرعی دارند. در آنجا هم «دار الافتاء» است.
اینجا طلبه فاضلی باید باشد و آنجا هم کسانی باید باشند که حتماً مفتی باشند؛ یعنی درجه افتاء گرفته باشند. شما داخل هر اتاق «دار الافتاء» بشوید آنجا یک دوره کتاب «المغنی ابن قدامه» که حدود 28 جلد است و از «جواهر» ما هم خیلی مفصلتر است و شاید دو برابر «جواهر» ما باشد، موجود است. این کتاب، تنها کتاب فقهی مفصل «حنابله» است که مورد تأیید وهابیها هم است.
شما یک صفحه «المغنی ابن قدامه» را باز کنید، اینها نمیتوانند حتی نصف صفحهاش را به استناد روایات «بخاری» و «مسلم» فتوا بدهند. و اضافه خود «بخاری» میگوید من یکصد هزار روایت صحیح حفظ کردم و یکصد هزار روایات غیر صحیح حفظ کردم. حالا غیر صحیح برای چه حفظ کرده بود ما نفهمیدیم!
در هر صورت...
«حاکم نیشابوری» و معرفی اسلام ناب محمدی!
«حاکم نیشابوری» آمده روایاتی را که شرائط «بخاری» و «مسلم» را داشته، جمع کرده. چون هر دو یک شرطی دارند اگر یک روایت آن شرائط را داشت آوردند اگر نداشت نمیآورند.
ایشان در «مستدرک علی الصحیحین» در ج 3، ص 162 جمله زیبایی دارد، در اینجا «اسلام ناب محمدی» را با «اسلام ناب آمریکای» معرفی کرده است.
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ، وَأَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي مِنَ الِاخْتِلَافِ»
اهلبیت من، موجب امنیت امت از هلاکت و اختلاف است.
« فَإِذَا خَالَفَتْهَا قَبِيلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبَ إِبْلِيسَ»
اگر کسی بیاید اسلام را از غیر طریق اهلبیت بخواهد فرا بگیرد، این در حقیقت اسلامش، اسلام ابلیسی است. بعد خود حاکم می نویسد:
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ج 3، ص 162، ح 4715
«اسلام ابلیسی»، امروز در «اسلام آمریکای» متبلور است، دیروز هم در «اسلام ابو سفیانی» متبلور شده بود. خیلی واضح و روشن است.
جامعه ی منهای اهلبیت، مثل الاغ کمر شکسته!!
بعد جالب این است آقای «ابن حجر هیتمی» یا «ابن حجر مکی». اینها دو تا «ابن حجر» دارند. یک «ابن حجر عسقلانی» متوفای 852 هجری و یکی هم «ابن حجر مکی» متوفای 974 هجری. هر دو شافعی مذهب هستند ولی «ابن حجر عسقلانی» یک اعتبار ویژهای در نزد اهل سنت دارد.
اینها معتقد هستند که عموم اهلسنت عِیال سفره چهار نفر هستند: «ابن حجر عسقلانی»؛ «شمس الدین ذهبی»؛ آقای «مزی» صاحب «تهذیب الکمال»؛ و «زین الدین عراقی». میگویند ما هر چه داریم از این چهار نفر داریم، یعنی اگر این چهار نفر را از اهلسنت بگیرند دیگر هیچ ندارند.
کتاب «الصواعق المحرقه» کتابی است که در ردّ شیعه نوشته شده، در مقدمهاش هم میگوید من در مکه و حوالی مکه دیدم جوانها جذب شیعه میشوند. من این کتاب را نوشتم که جوانهای ما جذب شیعه نشوند.
ایشان در اینجا یک تعبیر عجیبی از «ابن عساکر» نقل میکند:
«وَأخرج ابْن عَسَاكِر (أول النَّاس هَلَاكًا قُرَيْش وَ أول قُرَيْش هَلَاكًا أهل بَيْتِي) وَ فِي رِوَايَة قيل لَهُ فَمَا بَقَاء النَّاس بعدهمْ؟
یعنی اگر کسی اهلبیت را ترک کند یا اهلبیت از دنیا برود از جامع برچیده شود، جامعه چطوری میشود؟
حضرت فرمود:
«بَقَاء الْحمار إِذا كسر صلبه»
عین الاغ کمر شکسته میشود که نه توان بار بردن دارد نه حال راه رفتن دارد.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج 2، ص 685
علامه «شرف الدین» - رحمةالله علیه - در «المراجعات» این را میآورد و به تعبیر ما میگوید: آقای «ابن حجر» تو که اینطور لالایی بلدی چرا خوابت نمیبرد؟ تو وقتی میگویی جامعه منهای اهلبیت مثل الاغ کمر شکسته است، بفرمائید چقدر شما در فقهتان، در تاریختان، در اعتقاداتتان و در مسائل اخلاقیتان به روایات اهلبیت استناد کردید؟
مگر نه این است که شما میگویید: «فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس»؛ یا «بقاء الناس بعد أهل البیت کالحمار إذا كسر صلبه»
این تعداد روایت را با هم مقایسه کنید؛ قضاوت با شما!!
شما ببینید در «صحیح بخاری» از مجموع 2700 روایت، سهم امیرالمؤمنین 29 روایت شده!! سهم «ابو هریره» چقدر شده؟ 440 روایت. خیلی جالب است!!
حضرت زهرا در «صحیح بخاری» چقدر سهم دارد؟ همهاش 1 روایت است! «عایشه» چقدر روایت دارد؟ حدود 270- 280 روایت!! در کل کتب اهلسنت، از حضرت زهرا 19 تا روایت بیشتر نداریم!
آقای «ابن حزم اندلسی» متوفای 456 هجری کتابی دارد به نام «اسماء الصحابة الرواة و ما لکل واحد من العدد» که در آن کتاب، ایشان مفصل تمام صحابه را که ما چقدر روایت از او داریم را نقل کرده است.
تمام صحاح اهلسنت، مسانید اهلسنت، سنن اهلسنت، کتابهای تاریخی، تفسیری همه را ایشان بررسی کرده، میگوید ما در تمام جوامع روائیمان از حضرت زهرا 19 تا روایت بیشتر نداریم! در حالی که از «عایشه» 2210 روایت داریم!
از «ابو هریره» پنج هزار و هفتصد و خردهای روایت داریم! از امیرالمؤمنین 500 روایت!! آن هم امام «مالک» میگوید از این 500 روایت، فقط 150 روایت صحیح است و مابقی ضعیف است!!
«محمود ابو ریّه» دانشمند آزاد و حرّ مصر است، در کتاب «ابو هریره شیخ المضیرة» جمله زیبای دارد و میگوید:
«و لو کان علی رضی الله عنه قد حفظ کل یوم عن النبی حدیثاً واحداً، لبلغ ما کان یجب أن یرویه، اکثر من 12 الف حدیث. هذا اذا روی حدیثاً واحداً فی کل یوم. فما بالک لو کان قد روی کل ما سمعه و لایستطیع أحد أن یماری فیه»
شیخ المضیرة ابوهریرة، دارالمعارف مصر، الطبعة الثالثه؛ ص 128
«ابو هریره» بعد از فتح خیبر مسلمان شده، یک سال و نیم هم بیشتر «مدینه» نبود، بعد از 18 ماه رفت به «بحرین» و بعد از رحلت پیغمبر برگشت. ما در این 18 ماه، پنج هزار و هفتصد و خردهای روایت از او داریم.
امیرالمؤمنینی که از اول طفولیت با نبی مکرم بوده، آخرین لحظه حیاتش سر مطهر نبی مکرم بر سینه علی بود و از دنیا رفت، در تمام سفرها غیر از تبوک با پیغمبر بوده، هر شب پیغمبر اکرم با علی خلوت میکرد و با او سخن میگفت، اگر بنا بود امیرالمؤمنین هر روز یک روایت از پیغمبر شنیده باشد باید ما از امیرالمؤمنین 12 هزار روایت میداشتیم.
ولی متأسفانه ما از امیر المؤمنین پانصد و چهل و خردهای روایت داریم و از «ابو هریره» پنج هزار و هفتصد و خردهای روایت داریم، یعنی یک دهم!!
در «صحیح بخاری» از امام حسن و امام حسین حتی 1 روایت هم ندارند، بعضیها شاید بگویند امام حسن و امام حسین کوچک بودند، شما ببینید «عبدالله ابن زبیر» هم در همان سالی که امام حسن متولد شده به دنیا آمده، توجه کنید اینها از «عبدالله ابن زبیر» چقدر روایت در «صحیح بخاری» دارند، ولی از امام حسن حتی یک روایت هم نیست!!
مگر پیغمبر اکرم نفرمود:
«أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي»
نتیجه چه شد؟ در کتب مختلف اهل سنت، چه میزان روایات اهل بیت مطرح شده است؟
حدیث ثقلین با تعبیر «خلیفتین» در منابع معتبر اهل سنت!
«حدیث ثقلین» و مهمتر از «حدیث ثقلین»، «حدیث خلیفتین» است که خیلی صریح و روشن است. تعبیر را من از دو تا مدرک خدمت آقایان ارائه میدهم:
1- کتاب «فضائل الصحابه» «احمد ابن حنبل» با سند معتبر از پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) دارد که فرمود:
«إني تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض أو ما بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي وانهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة : الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 603، ح 1032
قبلا روایت را خواندیم: «إني تارك فيكم الثقلين» داشت، حالا برای اینکه اینها فردا بهانه در نیاورند، فرمود:
«إني قد تركت فيكم خليفتين»
یعنی ثقلین که در آنجا گفتم مراد این است که دو تا خلیفه گرانبها گذاشتم:
«إني تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض أو ما بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي وانهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»
2- «مسند ابن ابی شیبه»، یک تعبیر خیلی زیبا و جالبی دارد:
«إني تركت فيكم الخليفتين كاملتين: كتاب الله، وعترتي، وإنهما لن يتفرقا حتى يرِدا عليّ الحوض»
مسند ابن أبي شيبة، اسم المؤلف: أبي بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الوفاة: 235هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي و أحمد بن فريد المزيدي، ج1، ص 108، ح 135
نبی مکرم آمده آنچه را که بعد از او بخواهند بهانه در بیاورند، یا در بروند و عذر تراشی بکنند تمام راههای عذر را مسدود کرده است! با اینکه «بنی امیه» و «بنی العباس» تمام تلاششان را به کار گرفتند تا فضائل علی گفته نشود، احادیث مربوط به ولایت علی گفته نشود!
دستور «ابوبکر» و «عمر» برای سوزاندن روایات پیامبر!!
«ابوبکر» همان روز اولی که به خلافت رسید به تعبیر «عایشه» در «تذکرة الحفاظ» آقای «ذهبی» ج 1، ص 5 میگوید:
«قالت عائشة جمع أبي الحديث عن رسول الله وكانت خمسمائة حديث فبات ليلته يتقلب كثيرا قالت فغمني فقلت أتتقلب لشكوى أو لشيء بلغك فلما أصبح قال أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها فدعا بنا فحرقها»
تذكرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى؛ ج1، ص 5
پدرم به من دستور داد تمام روایات پیغمبر را جمع کنید، روایات را جمع کردیم 500 روایت شد، فردا صبح تمام روایاتی که از پیغمبر جمع کرده بودیم را آتش زد. دستور داد هیچ کس حق ندارد از پیغمبر روایت نقل کند.
و همچنین خلیفه دوم دستور داد هر کس سنت پیغمبر دستش است بیاورد. مردم تصور کردند که خلیفه دوم میخواهد «دائرة المعارف سنن النبی» بنویسد. آتش خواست تمام این سنت را آتش زد، دستور داد هر کس از سنت چیزی پیشش است محو کند.
«إن الأحاديث كثرت على عهد عمر فناشد الناس أن يأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحريقها»
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي؛ ج 5، ص 59
خیلیها را شلاق زدند. «ابو درداء» را شلاق زدند و به زندان انداختند چرا؟ چون سنت نبی را نقل میکرد. «عبدالله ابن مسعود» را زندان انداختند. وقتی «عثمان» روی کار آمد این دو نفر را آزاد کرد، جرمشان نقل حدیث پیغمبر بوده است!!
البته در نقل حدیث پیغمبر، احادیث طهارت، نجاست، حیض و نفاس آزاد بود؛ ولی آنکه میتوانست پایههای حکومتی را متزلزل کند، احادیث مربوط به «فضائل اهلبیت» و «خلافت امیرالمؤمنین» بود.
وگرنه همان سالی که «عبدالله مسعود» را به جرم حدیث نقل کردن، زندان میفرستادند، آقای «کعب الأحبار یهودی» کرسی تدریس در «مسجد النبی» دارد، صحابه میآیند پای درسش مینشینند. «ابو هریره» و «ابن عباس» پای درسش هستند.
همان سالی که «ابو درداء» زندان میرود، «تمیمی نصارا» کرسی تدریس در «مسجد النبی» دارد، تمام این کارها را کردند؛ ولی نور اهلبیت خاموش نشد.
به قول «شعبی» که میگوید دوستان علی از ترس، فضائل او را مطرح نکردند. دشمنان علی، تمام تلاششان را به کار بردند تا فضائل علی نقل نشود؛ ولی با همه اینها فضائل علی شرق و غرب عالم را پر کرده است.
شما توجه کنید این روایات در حقیقت از لابهلای خون، جنگ و قتل برای ما بیرون آمده، ما قدر این روایات را باید بدانیم. من بارها گفتم این روایات، در کتب اهلسنت از معجزات اهلبیت است وگرنه با این هجمهای که اینها کردند، نباید اسمی از اهلبیت و شیعه در تاریخ میماند ولی این چنین روایات «ثقلین» و «خلیفتین» وجود دارد.
حالا ببینید محقق این کتاب چه کار کرده، خیلی جالب است! ایشان میگوید:
«إسنادُهُ ضعیفٌ وهو صحیحٌ»
می گوید: روایت صحیح است؛ ولی سند ضعیف است!! یعنی هیچ کاری نتوانسته بکند! مثل «ذهبی» که تلاش میکند روایاتی که در فضیلت امیرالمؤمنین یا خلافت است سنداً یا دلالتاً مخدوش کند. یک جا میبینید نه سنداً میتواند مخدوش کند و نه دلالتاً! چه کار میکند؟ میگوید:
«يشهد القلب انه باطل»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود ج 1، ص 213
من با تعدادی از دانشجوها کنار «بیت الله الحرام» بحث میکردم، بحث به اینجا کشید، گفتم شما در کتابهای رجالیتان بنویسید شرایط صحت روایت این است که راویانش همه باید ثقه باشند، روایت شاذ نباشد و قلب «ذهبی» هم بر بطلانش شهادت نداده باشد!
سخن خیلی به درازا کشید من میخواستم این قضیه یک مقداری روشن بشود، گرچه عرض کردم تک تک اینها را بخواهیم بحث کنیم نیاز به ساعتها وقت دارد.
سؤال دوم: تعریف و ویژگیهای اسلام تکفیریِ داعشی چیست؟
اسلام تکفیری یا اسلام وهابی در حقیقت همان اسلام خوارجی است؛ یعنی چیزی غیر از این نیست. امروز وهابیت آنچه را که مطرح میکند، عین همان روشی است که خوارج آن روز مطرح میکردند.
برای اینکه قضیه روشن بشود که این حرف ما نیست و حرف بزرگان اهلسنت است، ببینید «ابن عابدین» از فقهای مشهور «احناف» است، شما اگر در حوزههای علمیه اهلسنت چه در «زاهدان»، «بندرعباس»، «استان گلستان» بروید، یکی از کتابهایی که مثل «جواهر» ما است و در حقیقت کتاب کمک درسیشان است، حاشیه «ابن عابدین»، بر «رد المختار علی الدر المختار » است.
در این کتاب دارد:
«مطلب في أتباع عبد الوهاب الخوارج في زماننا؛ قوله ( ويكفرون أصحاب نبينا ) ... كما وقع في زماننا في اتباع عبد الوهاب الذين خرجوا من نجد»
«من نجد»؛ یعنی اطراف «ریاض»
«وتغلبوا على الحرمين»
به زور آمدند حرمین را تصرف کردند
«وكانوا ينتحلون مذهب الحنابلة لكنهم اعتقدوا أنهم هم المسلمون»
میگویند فقط ما مسلمان هستیم
«وأن من خالف اعتقادهم مشركون»
هرکس مخالف اعتقاد اینها باشد میگویند مشرک هستند.
«واستباحوا بذلك قتل أهل السنة وقتل علمائهم»
با این تکفیری که دارند، قتل اهلسنت و علمای اهلسنت را مباح شمردند.
حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، اسم المؤلف: ابن عابدين. الوفاة: 1252، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر- بيروت. - 1421هـ - 2000م. ج 4، ص 262، باب البغاة
این حرف آقای «ابن عابدین» است که از علمای مورد تأیید همه اینها است. از معاصرین ما آقای «دکتر طیب» شیخ «الازهر» به نقل مجله «الحياة»، در تاریخ چهارم آوریل ۲۰۱۱ مطابق ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ میگوید:
«ان السلفیین الجدد هم خوارج العصر»
سلفیهای جدیدی که روی کار آمدهاند خوارج عصر ما هستند.
و اینها میگویند شافعیها، مالکیها، حنفیها، حنبلیها هیچ کدامشان مسلمان نیستند، تا آنجایی که ایشان خیلی واضح میگوید: بعضیها میگویند وهابیها، «حنبلی» هستند؛ میگوید نه:
« لأنهم لا ینتمون إلی الإمام أحمد بن حنبل»
اینها اصلاً ارتباطی به امام «احمد ابن حنبل» ندارند.
«ولکنهم نجسوا و غیروا هذا المذهب»
وهابیها که خودشان را به «حنبلیها» میچسبانند با این کارشان مذهب «حنبلی» را نجس کردند و تغییر دادند.
دیگر از این واضحتر!
یکی از روشهای اینها، اینطوری است. یکی از علمای بزرگ «عراق» آقای «کُبیسی» که رئیس بخش «دانشکده شریعت» در «دانشگاه بغداد» است. ایشان تعبیر خیلی زیبای در رابطه با داعش دارد میگوید:
« داعش فلیسمعنی هذا الکلب ابن الکلب (ابوبکر البغدادی) »
از من بشنود این سگ و بچه سگ، «ابوبکر بغدادی»
«قاتل الحسین اشرف منه، هذا عمیل یهود و لیس أکثر»
قاتل امام حسین بر او شرف دارد. این اجیر یهود است و بیش از این نیست.
«والله داعش و ماعش و حتی محمد بن عبدالوهاب ابو الوهابیة صنیعة یهودیة مائة فی المائة »
صد در صد اینها ساخته و پرداخته یهود هستند.
«ودعهم یقتلوننی إذا أرادوا»
من این حرف را میزنم ولو «داعش» من را بکشد.
ایشان از علمای سرشناس «بغداد» است، در شبکههای مختلف هم ایشان ظاهر میشود ما کلیپش را داریم.
بعد میگوید:
«أنا مسؤول عن هذا الکلام أمام رب العالمین»
من این سخنی که میگویم که «ابوبکر بغدادی» سگ و بچه سگ است، قاتل امام حسین پیش او شرف دارد، این وهابیها و پدرشان «محمد ابن عبدالوهاب» که ساخته و پرداخته یهود هستند، در برابر این حرفم در پیشگاه خدای عالم مسئول هستم و برای او جواب دارم. دیگر بهتر از این کسی نمیتواند اینها را معرفی کند!
مصادیقی روشن از حکم به تکفیر مسلمانان توسط وهابی ها
با این توضیحی که ما دادیم قضیه روشن شد که اسلام اینها، هیچ ارتباطی به اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) ندارد.
اینها با یک روشهای غلط و نادرست و برگرفته از «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» کل مسلمانهای شیعه و سنی را خیلی راحت تکفیر میکنند.
شما چند مورد از تکفیرهای اینها را با تصویری از کتابهایشان ملاحظه کنید، اصلاً ما کاری به شیعه نداریم:
الف) ایجاد کنندگان مذاهب، زندیق و منافق هستند!
1- در کتاب «منهاج السنه»، «ابن تیمیه» دارد:
«وأصل المذهب إنما ابتدعه زنادقة منافقون»
اصل و ریشه مذهب را «زنادقه» و «منافقون» ایجاد کردهاند
«مرادهم إفساد دين الإسلام»
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 303
در اینجا هم کاری ندارد، مذهب «رافضه»، مذهب «شیعه» نمیگوید؛ چون در صفحه قبلش در رابطه با مذهب «رافضه و شیعه» بحثش را کرده و آن حرفهای چرندیاتش را نثار کرده است که میگوید در میان ملتهای اسلامی دروغگوتر از شیعه نیست!
«فإن رؤوس مذهبهم وأئمته والذين ابتدعوه وأسسوه كانوا منافقين زنادقة»
رؤس مذهب شیعه و امامانشان (نستجیر بالله، نستجیر بالله از این حرف) که این مذهب را بنیانگذاری کردند منافق و زندیق هستند.
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 302
این کفر صریح یا به قول آقایان این کفر «بوّاه» است. این آیه شریفه:
(قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)
بگو: من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نميکنم جز دوستداشتن نزديکانم
سوره شوری (42): آیه 23
قدر متیقنش اهلبیت را میگیرد، و در رأس اهلبیت، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین است. این میگوید ائمه که این مذهب را بنیانگذاری کردهاند اینها منافق و زندیق هستند!!!
بعد میگوید:
«وأصل المذهب إنما ابتدعه زنادقة منافقون»
«اصلُ المذهب»؛ یعنی شیعه را رها کن! اصل مذهب را «زندیقها» و «منافقین» به وجود آوردند.
ب) هر کس بگوید من معتقد به فلان مذهب هستم، او مرتد است!
2- «ابن تیمیه» در کتاب «مجموع الفتاوی» میگوید:
«فمن قال أنا شافعي الشرع أشعري الإعتقاد قلنا له هذا من الأضداد لا بل من الارتداد»
هر کس بگوید من در فکر «شافعی» و در کلام «اشعری» هستم میگوییم این تضاد دارد، بلکه اصلا ارتداد او را به دنبال دارد.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 4، ص 177
در این قضیه اصلاً کاری به شیعه هم ندارد، عزیزانی که «فِرق اسلامی» را خواندهاند میدانند، امروز در کره زمین تمام «شافعیها» در گرایش کلامی «اشعری» هستند؛ یعنی شما یک «شافعی» در تاریخ پیدا نمیکنید که «اشعری» نباشد. تمام «حنفیها» «ماتریدی» هستند. «مالکیها» هم به قولی قدر متیقن بین این دو تا هستند.
آن وقت ایشان میگوید این تضاد دارد و اصلا ارتدادشان را به دنبال دارد، حکم مرتد هم مشخص است که چیست!!
ج) هر کس بگوید من پیرو فلان عالم هستم، او کافر است!
3- بازهم «ابن تیمیه» در «مجموع الفتاوی» که در «عربستان سعودی» چاپ شده، میگوید هر کس نسبت به امام مذهبش تعصب داشته باشد، مثلاً طرف «حنفی» است بگوید:
«أن قول هذا المعين هو الصواب»
گفتار آقای «ابو حنیفه» صواب است.
«الذى ينبغى إتباعه»
نمیگوید «یَجب اتباعُه»؛ مثل تقلید که من میگویم مقلد فلان مرجع هستم و معتقد هستم تبعیت از آن مرجع «هو الصواب»! یک «حنفی» هم میگوید من مقلد «ابو حنیفه» هستم معتقدم آقای «ابو حنیفه هو الصواب الذى ينبغى إتباعه دون قول الإمام الآخر کمالک، شافعی و احمد ابن حنبل»
میگوید هر کس اینطور بگوید حکمش چیست؟ جواب میدهد:
« كان جاهلا ضالا بل قد يكون كافرا... يجب أن يستتاب فإن تاب وإلا قتل»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 22، ص 248 - 249
ببینید اصلاً روش اینها همانطوری که «ابن عابدین» میگوید، فقط خودشان را مسلمان میدانند و غیر خودشان همه را کافر و بیدین میدانند؛ یعنی به همین شکل است.
اینها الی ماشاء الله در این زمینه مطلب دارند، من خیلی تأسف میخورم بر اینکه اینها، مسلمانها را با امور واهی مشغول میکنند.
د) اگر در یک شهری اذان و اقامه نگویند تمام مردم شهر کافر هستند!
4- خیلی جالب است در کتاب «الدُّرَرُ السَّنِيَّةُ في الأجوبة النجدية، مجموعه رسائل و مسائل علماء نجد الأعلام من عصر الشيخ محمد بن عبد الوهاب إلى عصرنا هذا»، در مورد اذان و اقامه میگوید اگر در یک شهری اذان و اقامه نگویند تمام مردم شهر کافر هستند و حاکم اسلامی باید همه را از دم، قتل عام بکند!!
«وقال رحمه الله في باب الأذان والإقامة: فإن تركهما، أي: الأذان والإقامة، أهل بلد قوتلوا; أي: يقاتلهم الإمام أو نائبه، حتى يفعلوهما، لأنهما من أعلام الدين الظاهرة، فقوتلوا على تركهما، كصلاة العيد»
اصلاً چه کسی گفته اذان و اقامه واجب است؟ یک نفر از فقهای اهلسنت شما بیاورید بگویند اذان و اقامه واجب است.
یا در مورد نماز جماعت میگوید:
« وهي واجبة وجوب عين، فيقاتل تاركها كأذان»
نماز جماعت واجب عینی است، اگر کسی نماز جماعت را ترک کند، محدور الدم است باید کشته بشود.
الدرر السنية في الأجوبة النجدية؛ المؤلف : علماء نجد الأعلام، المحقق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الطبعة : السادسة، 1417هـ/1996م؛ ج10 ص 328
اینها اصلاً اساس ندارند. این مسلک، مسلک شیطانی است! همانطوری که نبی مکرم اسلام فرمود:
«فَإِذَا خَالَفَتْهَا قَبِيلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبَ إِبْلِيسَ»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ج 3، ص 162، ح 4715
یعنی هیچی در آنجا نیست، اینها خودشان را امروز، موحد تمام عیار معرفی میکنند و میگویند موحد واقعی ما هستیم. غیر از ما تمام مسلمانها مشرک هستند. همان کاری که ابلیس کرد. ابلیس وقتی که ملائکه در برابر حضرت آدم سجده کردند، گفت: خدایا همه مشرک شدند، موحد من هستم که در برابر آدم سجده نکردم!!
عین همان کلام ابلیس امروز از حلقوم وهابیت، تکفیریها و داعشیها دارد در میآید. میگویند موحد واقعی ما هستیم، ای خدا، تو متوجه نیستی منِ شیطان بهتر از تو متوجه هستم!
ملائکه که به سجده افتادند همه کافر و محدور الدم شدند، ابلیس قدرت نداشت اگر ابلیس قدرت میداشت بوسیله بمب و مواد منفجره تمام ملائکه را مثل داعشیها قتل عام میکرد.
شیطان آمد با خدا اینطوری گفت:
(ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين)
سپس از پيشرو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ آنها مىروم و اكثر آنها را شكرگزار نخواهى يافت.
سوره اعراف (7): آیه 17
گفت چنین و چنان میکنم و شروع کرد در برابر خدای عالم جدل سرایی کردن! شیطان فقط این را داشت اگر آنجا یک اسلحهای دستش بود قطعاً از اسلحهاش استفاده میکرد و تمام ملائکه را به رگبار میبست و قتل عام میکرد!!
امروز هم وهابیت بدون هیچ کم و کاستی عین همان روش را دارند و میگویند موحد واقعی ما هستیم، غیر از ما همه کافر، مشرک، محدور الدم و محدور المال هستند.
ه) اگر نماز عید فطر و قربان را در یک شهر نخوانند تمام شهر باید کشته شوند!
5- بازهم در همین کتاب الدُّرَرُ السَّنِيَّةُ في الأجوبة النجدية، ج10، ص 329 مطلب خیلی جالبی دارد: میگوید اگر در یک جا نماز عید فطر و نماز عید قربان را در یک شهر نخوانند تمام شهر مشرک، لا مذهب، بیدین، مرتد و محدور الدم شدند، همه باید قتل عام بشوند.
«وقال رحمه الله، في باب صلاة العيدين: وهي فرض كفاية، إن تركها أهل بلد يبلغون أربعين بلا عذر، قاتلهم الإمام كأذان، لأنها من شعائر الإسلام الظاهرة، وفي تركها تهاون بالدين»
شما ببینید این چه اسلامی است؟ همین که شیطان گفت موحد من هستم اینها میگویند ما مسلمان هستیم ولی دیگران اینچنین نیستند.
و) اگر کسی موقع وضو گرفتن، نیت وضو را به زبان بیاورد، کافر است!
6- در کتاب «فتاوا و مسائل»، «محمد عبدالرحمن عبداللطیف» نوه «محمد ابن عبدالوهاب» مطلب جالبی است ایشان میگوید: اگر کسی وضو میگیرد، نیت وضو را به زبان بیاورد بگوید وضو میگیرم نماز بخوانم «قربةً الی الله» این شخص کافر، مرتد، واجب القتل شده است.
یعنی اصلاً شریعت برای اینها بازیچه شده، اینکه یک مفتی فتوا میدهد باید مستند به کتاب باشد یا مستند به سنت باشد، اگر در کتاب و سنت نبود مستند به اجماع باشد، اجماعی در کار نبود قیاس باشد ما اصلاً حرف شما را میگیریم.
آقا این فتاوای که صادر کردید تارک اذان و اقامه، تارک جماعت، تارک عیدین یا کسی تلفظ به نیت نماز وضو کند، این واجب القتل است؛ استناد به کدام آیه؟ به کدام حدیث؟ به کدام اجماع کردید؟ قیاس با کدام حکم شرعی کردید؟!
هر قیاسی یک «مقیسٌ علیه» دارد، شما «مقیسٌ علیه» تان را به ما معرفی کنید تا ببینیم که این چیزی که به او قیاس کردهاید واقعاً شرایط قیاس دارد؟ اصلاً همچنین چیزی وجود دارد که شما این قیاس را انجام بدهید یا وجود ندارد؟
ن) صلوات بر پیامبر اکرم ممنوع است و شلاق دارد!
7- نهی از ذکر صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم): «زینی دهلان» متوفای 1306 هجری است، حدود 130 سال قبل از دنیا رفته است. ایشان مفتی «مکه مکرمه» و در مهد وهابیت هم بزرگ شده بود.
در کتاب «الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه» میگوید: «محمد بن عبدالوهاب» دستور داده بود هیچ کس حق ندارد بر پیغمبر اکرم صلوات بفرستد.
«وكان ينهى عن الصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم ويتأذى من سماعها وينهى عن الإتيان بها ليلة الجمعة وعن الجهر بها على المنائر ويؤذي من يفعل ذلك ويعاقبه أشد العقاب»
الدرر السنية في الرد علي الوهابية، زيني دحلان، أحمد بن السيّد، دار غار حراء، الدمشق، الطبعة الأولي، 1424 هـ. ق؛ ص 108
در حالیکه دستور قرآن این است:
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستد؛ اي کساني که ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.
سوره احزاب (33): آیه 56
این آیه قرآن است!
ایشان میگفت روز جمعه، کسی حق ندارد بر پیغمبر صلوات بفرستد، بر بالای منبر کسی حق ندارد صلوات بفرستد، در بالای مناره کسی حق ندارد صلوات بفرستد میگوید در «ریاض» یک پیر مردی نابینای خوش صدا بود، بالای مناره رفت اذان گفت وقتی به نام رسول اکرم رسید درود فرستاد، این را از مناره پایین آوردند و کشتند!!
« أنه قتل رجلا أعمى كان مؤذنا صالحا ذا صوت حسن نهاه عن الصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم في المنارة بعد الأذان فلم ينته وأتى بالصلاة على النبي»
بعد دارد:
«إن الريابة»
«رِبابَه»؛ یعنی فاحشه مشهور! فاحشهای که در جامعه شهرت دارد. خودش هم میگوید «الزانیّه»؛ زانیه عادی نیست. رِبابه در لغت اگر شما مراجعه کنید به معنای فاحشه خیلی مشهور است که همه او را میشناسند یا به قولی فاحشهای پرچمدار!!
«إن الريابة في بيت الخاطئة يعني الزانية أقل إثما ممن ينادي بالصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم في المنائر »
یک فاحشه، در فاحشه خانه ای که مشغول فاحشه گری هست، گناهش کمتر است از کسی که در بالای مناره ها بر پیغمبر درود می فرستد.
الدرر السنية في الرد علي الوهابية، زيني دحلان، أحمد بن السيّد، دار غار حراء، الدمشق، الطبعة الأولي، 1424 هـ. ق؛ ص 109
وظیفه خطیر علما و طلاب در روشنگری جوانان اهل سنت!
چندی قبل طلبهها و فضلایی که در «حشد الشعبی» عراق هستند، تعداد زیادی به «قم» آمده بودند در دوران جنگ که دوستان ما جبهه میرفتند، اینها بچههای جبهه و جنگ بودند، گفتم: آقا مقصر ما روحانیت و طلبهها هستیم؛ زیرا این حقایق را به گوش این جوانهای سنی نرساندیم.
فردای قیامت آنهایی که جذب داعش شدند اینها تنها کتک نمیخورند؛ خیلی بیپرده بگویم دوستان عزیز بنده و جنابعالی که این حقایق را به گوش این بچه سنیها نرساندیم در کتک خوردن سهیم هستیم.
این را در جلوی بیبی دو عالم دارم عرض میکنم و امروز هم عزیزان هیچ عذری از هیچ کسی پذیرفته نیست، اینکه بگویی من امکانات ندارم و نمیتوانم و... قبول نیست، فردای قیامت در جلوی خلایق میخوابانند، کتک و شلاق میزنند. شما میتوانستی یک وبلاگی درست کنی یا نه؟ بله! چرا نکردی؟
میتوانستی یک سایتی راه بیاندازی یا نه؟ چرا نکردی؟ میتوانستی در فضای مجازی ورود پیدا کنی و به گروههای سلفی و وهابی مطالب حق را بگویی چرا نکردی؟
دوستان عزیز الان شبکههای وهابی، هم تهدید و هم فرصت برای ما است. «عربستان سعودی» هر ماه برای هر شبکه چند میلیارد تومان هزینه میکند.
اینها روزانه چهار، پنج ساعت برنامه زنده دارند، افراد از ایران، افغانستان، اروپا و آمریکا و همه نقاط دنیا زنگ میزنند، ما میبینیم در این تلفنها جای فضلای حوزه ما خالی است! دوستان عزیز من این را شوخی نمیکنم، شبانه روز من، با این قضایا عجین است. من الان 65- 66 سال سن دارم روزی 16- 17 ساعت یا در کلاس و تدریس کار علمی یا به کار مدیریتی مشغول هستم.
الحمد لله خدا را شاکر هستیم من به برکت بیبی دو عالم همان نشاطی را که در 25 سالگی داشتم الان هم همان را دارم.
6- 7 ساعت پشت کامپیوتر مینشینم و مطالعه میکنم، احساس خستگی هم نمیکنم؛ چون کار برای امیرالمؤمنین است و کار برای امیرالمؤمنین شیرین است، میلیاردها برابر از عسل شیرینتر است. انسان هر چه عسل بخورد سیر نمیشود، برای علی هم انسان هر چه کار کند سیر نمیشود.
دو سه روز قبل در تهران ما مسجدی رفتیم نماز بخوانیم، دیدم امام جماعت آمد و خیلی اظهار محبت کرد گفت: فلانی! ما بحث فقه مقارن شما میآمدیم، در فیضیه هم روزهای پنجشنبه بحث داشتید آنجا شرکت میکردیم، یک جملهای شما گفتید کل سیستم فکری من را به هم ریخت، گفتم چه بود؟
گفت: من یک روزی به شما گفتم که حاج آقا اگر ما بخواهیم در مسیر ولایت کار کنیم چه کار باید بکنیم؟ شما گفتی یک جو عشق به علی میخواهد هیچی نمیخواهد!
میگفت این جمله شما، یک طوفانی در درون من ایجاد کرد، من 10 سال است وقت گذاشتم و یک کتاب خیلی زیبایی در دفاع از امیر المؤمنین نوشتم و شبهات وهابیت را جواب دادم، این کتاب آماده چاپ است و دارد چاپ میشود.
ببینید اگر ما یک جو فقط غیرت تشیعی داشته باشیم، غیرت «میثم تماری» داشته باشیم، نه غیرت «حسان ابن ثابت» که در جنگ باشیم ولی مثل بز کوهی بالای کوه فرار کنیم.
«میثم تمار» را کتک میزنند میگوید علی، شکنجه میکنند میگوید علی، بالای دار میبرند میگوید علی، دستش را قطع میکنند میگوید علی، پایش را قطع میکنند میگوید علی، تا به جای که میگوید بروید زبانش را قطع کنید.
ما باید از علی اینطور دفاع کنیم. اگر چنانچه به اندازه دو ثانیه از عمرمان باقی است زبانمان حرکت میکند، باید علی بگوییم.
امروز این شبکههای وهابی روزی چهار، پنج ساعت برنامه زنده دارند. نهایتش این است که شما یک ماه ده، بیست هزار تومان پول برای شارژ تلفن بدهید بیش از این که نیست!
این همه ما خرج کردیم این هم یکی از آن خرجها، پول آدامس بچههایمان را یک مقدار صرفه جویی کنیم، پول شارژ موبایلمان در میآید، آنجا برویم حرف بزنیم و این چرندیاتی که اینها میبافند، به چرندیات اینها جواب بدهیم.
شما ببینید میلیاردی خرج کردند، پنج میلیون، ده میلیون مخاطب جذب کردند؛ شما وقتی آنجا میروید یک جملهای از حقانیت علی میگویی، از امیر المؤمنین دفاع میکنی، حداقل احساس کن از این پنج میلیون، ده میلیون جمعیت، پانصد نفر یا صد نفر از حرف تو متأثر میشوند؛ همین کافی است. اگر یک نفر متأثر بشود، کافی است.
(وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا)
سوره مائده (5): آیه 32
دوستان عزیز در این عصر، هیچ عذری از ما پذیرفته نیست، ما باید همین حقایق را برای مردم بگوییم.
یک هیئتی از «مصر» آمده بودند، تعدادی از علمای سرشناسشان بودند، تعدادی از کسانی که خبرنگار هستند و در رسانههایشان بحث میکنند.
من تعدادی از این تصاویر را نشان دادم اصلاً اینها دیوانه شده بودند، گفتند فلانی ما در عمرمان تا به حال این حرفها را تا به حال نشنیده بودیم.
با اینکه همهشان سنی بودند و شیعه در آنها نبود. التماس میکردند میگفتند تصاویر این کتابها را بدهید ما در روزنامههای «مصر» منتشر کنیم، اصلاً طوفان ایجاد میکند.
شما ببینید در طول این ده، دوازده سال یک بچه شیعه جذب داعش نشده، همهاش جوانهای سنی بودند. چون زمینه دارند؛ ولی اگر این حقایق را برای یک بچه سنی بگویی متوجه میشوند هدایت میشوند و دیگر جذب اینها نمیشوند.
یک روز یک بنده خدایی از «کردستان» در برنامه زنده ما زنگ زد گفت: فلانی ما از «شبکه ولایت» و از شما تشکر میکنیم. اگر این اطلاع رسانی شما نبود، الان ما در «سوریه» یا در «عراق» کنار «داعش» میجنگیدیم. اگر این حقایق به گوش ما نرسیده بود یا آنجا کشته شده بودیم یا آدم میکشتیم.
ولذا عزیزان ما یک مقداری دقت بکنیم که فردای قیامت با مشکل مواجه نشویم.
ما جایی که دوره کارگاهی داریم، چند روز قبل هفتاد، هشتاد نفر از علمای استانهای مختلف را به «قم» آوردند، یک هفته ما در «جمکران» خدمتشان بودیم. پیش ظهر و بعد از ظهر از 8 صبح تا 8 شب برنامه داشتیم. هر برنامهای هم پیاده کردیم، فایلها و تصاویر کتاب را هم کپی کردیم و در اختیارشان قرار دادیم.
البته اینها در سایت ولیعصر هم است، آخرین جواب ما هم همین است، سوال کردند که چه منابعی را برای مطالعه معرفی میکنید؟ اگر چنانچه شما به سایت «مؤسسه تحقیقاتی ولیعصر» مراجعه کنید، 95 درصد شبهاتی که وهابیت دارند مطرح میکنند ما در اینجا داریم. تلگرام هم داریم، هم کانال «شبکه ولایت» و هم گروه «شبکه ولایت» واتساپ، تویتر و آپارات هم داریم.
دوستان خیلی راحت در گروهها میتوانند بیایند سوالشان را مطرح کنند و در کانالها جوابهای که ما به شبهات دادیم میتوانند مشاهده بکنند.
سوال سوم: چرا تکفیریها با وجود اسرائیل، به مسلمانها حمله میکنند؟
یکی از بزرگان اهلسنت هفته گذشته بود یک پیامی داد، گفت اگر میخواهید کشورهای عربی و «داعش» به «اسرائیل» حمله کنند، اعلام کنید که آقای «نتانیاهو» شیعه شده!! همین کافی است!
اینها فردا، «اسرائیل» را با خاک یکسان میکنند؛ ولی اینها به هیچ وجه با «اسرائیل» کار ندارند؛ چون «آل سعود» از نسل «یهود خیبر» است. «اسرائیل» هم از نسل «یهود خیبر» است.
«فلیپی» جاسوس «انگلیس» که مشاور «ملک عبدالعزیز» پدر «ملک سلمان» و «ملک عبدالله» بود در نامهای به «سر پرسی زکریا کاکس» مسئول کنترل غرب آسیا میگوید: «وهابیت» به هیچ وجه نباید با ما بجنگند. بلکه تمام جنگهای آنها باید با سایر مسلمانان و طرفداران پیغمبر باشد.
«ملک عبدالعزیز» هم میگوید: نه یک بار بلکه هزاران بار اعلام میکنم من مطیع و فرمانبردار بیچون و چرای شما هستم. سندش هم کاملاً مشخص است.
حتی در کتابهای تاریخی «عربستان» هم این سند آمده که اصلاً «وهابیت» و «آل سعود» ساخته و پرداخته «انگلیس» بوده و از اینها تعهد گرفتند علیه «اسرائیل» و علیه «صهیونیست» وارد عمل نشوند. علیه غرب وارد عمل نشوند و در تمام عملیاتشان از آنها اجازه بگیرند.
سوال چهارم: آیا الگوی داعش در حمله به کشورهای دیگر، عمل خلفاء بوده است؟
نه اصلاً کاری به آنها ندارند، البته کشور گشاییهایی که خلفاء داشتند مورد تأیید ائمه نبوده. به تعبیر حضرت «امام» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مکاسب محرمه» در بحث «اراضی سواد» آنجا ایشان میگوید اینکه مشهور است که حسن و حسین در فتح «ایران» در سپاه اسلام در لشکر «عمرسعد» بوده، دروغ محض است.
ما هیچگونه روایت صحیح و مستندی در این زمینه نداریم، جنایاتی که اینها در «ایران» کردند فرصت نیست من عرض کنم، واقعاً مایه شرمندگی آیین اسلام شده است.
پرسش:
حاج آقا واقعاً جنایتهایشان آتش سوزی کتابخانهها و... هم بوده؟
آیتالله دکتر حسینی قزوینی:
کارهایی کردند که آتش سوزی کتابها در مقابل آن جنایات، اصلاً عددی نیست؛ در «طالقان» در یک روز مردم را صف کردند، با تیر به چشمانشان میزدند و کور میکردند. اسم جنگ را «حرب العیون» گذاشتند، جنگ چشمها!
یا در «طبرستان» در «گرگان» سپاه «خالد» گفت اگر شما اسلحه را زمین بگذارید من یک نفر را نخواهم کشت، وقتی اسلحه را زمین گذاشتند، همه مردم «گرگان» را کشتند فقط یک نفر ماند. گفت من قسم خوردم که یک نفر را نخواهم کشت ولذا یک نفر را زنده گذاشت!!
اگر شما در سایت مراجعه کنید ما جنایات در زمان «خلفای راشدین» در «ایران» را در یک فایل مفصلی گذاشتیم، همه هم از کتب معتبر اهلسنت است.
سوال پنجم: آیا «لعن خلفاء» در این زمان اشکال دارد یا نه؟
بله هیچ شکی نیست که اشکال دارد. امروز، هم سب مانع وحدت و موجب اختلاف است، و هم لعن علنی ما، چه در منبر، چه در مسجد، چه در شبکه، موجب میشود تعدادی از جوانهای اهلسنت، جذب داعش بشوند. در آن شک و شبههای نیست.
در قضیه «عبدالمالک ریگی» این قضیه مخفی بود علنی شد و در رسانهها اعلام کردند. وقتی«عبدالمالک ریگی» را دستگیر کردند از او سوال کردند شما چه کار میکنید که یک جوان پانزده شانزده ساله آماده انتحار میشود و کمربند انفجاری میبند هم خودش را میکشد هم دهها نفر را میکشد؟
گفت: ما کاری نمیکنیم، فقط از این آخوندها و مداحها که «عایشه»، «عمر» و «ابوبکر» را فحش دادند و لعن کردند، برایش باز میکنیم می بینند. این شخص وقتی این فحش ها را می بیند، بشکه باروت میشود هر حرفی بزنیم هر دستوری بدهیم اجرا میکند.
پرسش:
استاد! لعن در زیارت عاشورا چه؟
آیتالله دکتر حسینی قزوینی:
در زیارت عاشورا اسم نیامده است، در آن روز در 1400 سال قبل که آقا امام صادق این را مطرح کرد، اسمی از خلفا نیامده است! مگر اسم «خلفاء» و اسم «عایشه» آمده است؟ نه
جالب این است که بعضیها میگویند این لعن در کتاب «شیخ طوسی» نبود؛ ولی این حرف، حرف غلط و مزخرفی است.
در «مصباح المتهجد» چاپی که چهل، پنجاه سال بعد از وفات «شیخ طوسی» بوده که ما در کتابخانه آقای «مرعشی» پیدا کردیم، این لعن به همین شکل در «مصباح المتهجد» «شیخ طوسی» است.
در «اللَّهُمَ خُصَ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي» اول ظالم را؛ «وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا» خدایا اولی را «ثُمَّ الثَّانِيَ ثُمَّ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ» شما ببینید این کلمه « وَ الرَّابِعَ» را امام اینجا آورده چقدر ارزش و قیمت دارد؟
در زمان «المعتصم» علمای اهلسنت گفتند «شیخ طوسی» در کتاب «مصباح المتهجد» خلفا را لعن کرده است. ایشان را آوردند، «شیخ طوسی» گفت کجا آوردم؟
گفتند این، «شیخ طوسی» گفت: اسمی از عمر و ابوبکر آوردم؟ گفتند نه، ولی شما میگویید مراد از «وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا» ابوبکر است. گفت آیا من اسمشان را آوردم؟ گفت نه، گفت پس مراد شما چه است؟
«شیخ طوسی» میگوید گفتم: «أَوَّلَ ظَالِمٍ»، «قابیل» قاتل حضرت «هابیل» بوده. گفت دومی چه کسی است؟ گفتم: مراد از دومی قاتل حضرت «زکریا» بوده. گفت سومی چه کسی است؟ گفتم: قاتل «ناقه صالح» بوده. گفت چهارمی چه کسی است؟ گفتم قاتل علی ابن ابیطالب بوده است!!
و اضافه و مهمتر از آن، شما توجه کنید امام صادق چهار تا آورده: «وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ الثَّانِيَ ثُمَّ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ».
میگوید مراد شما از «اولاً» خلیفه اول است. گفتم سمعاً و طاعتاً خلیفه اول! وثانی چه کسی است؟ عمر است! وثالث چه کسی است؟ عثمان است! والرابع هم خلیفه چهارم علی ابن ابیطالب است دیگر. شما اینطوری دارید تصور میکنید؟ آن وقت است معطل میمانند.
امام (علیه السلام) وقتی آن روز این متن «زیارت عاشورا» را مطرح کرده، تمام حسابها را برای ما کرده است، نه نام برده و یک کلمه والرابع اینجا گذاشته که اگر یک شیعه در یک جا گرفتار شد راه گریز و مفر داشته باشد.
بعد از پیروزی انقلاب هم حضرت امام دستور داد در رادیو و در تلویزیون کسی حق خواندن زیارت عاشورا ندارد، در این 37 سال هم یک بار زیارت عاشورا از صدا و سیما پخش نشده است.
نظر علما و مقام معظم رهبری هم این است که در مناطق اهلسنت، و در مساجد پشت بلندگو زیارت عاشورا خوانده نشود.
با وجود همه اینها در رابطه با توسل و شفاعت باید بگویم آیه 35 سوره مائده خیلی به صراحت در رابطه با توسل میگوید:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ)
ای کسانی که ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيلهای برای تقرب به او بجوئيد!
سوره مائده (5): آیه 35
ما معتقد هستیم وسیله یا توسل به اسماء الله است
(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا)
و براي خدا، نامهای نيک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد!
سوره اعراف (7): آیه 180
یا عمل صالح است
(رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيا ينَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا)
پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنيديم که به ايمان دعوت میکرد که: «به پروردگار خود، ايمان بياوريد!» و ما ايمان آورديم؛ پروردگارا!
سوره آلعمران (3): آیه 193
یا در دعا میخوانیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ التَّوْحِيدُ وَ لَمْ أَعْصِكَ فِي أَبْغَضِ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْكُفْرُ »
پس:
«فَاغْفِرْ لِي مَا بَيْنَهُمَا»
المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، دار الرضي (زاهدي) - قم، چاپ: دوم، 1405 ق.، ص291
یک دفعه هم توسل، به اولیاء الله است
(يا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا)
پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه،
سوره یوسف (12): آیه 97
(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا)
و اگر اين مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زير پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان میيافتند.
سوره نساء (4): آیه 64
بهترین دلیل هم که میگویند «صحابه»، متوسل به قبر پیغمبر نشدند، شما ببینید در کتاب «فتح الباری» «ابن حجر عسقلانی» ج 2، از قول «بلال ابن حارث» نقل میکند میگوید در زمان «عمر بن الخطاب» قحطی آمده بود، «بلال ابن حارث» کنار قبر رسول آمد و گفت:
«یا رسول الله»
وهابیها میگویند کسی «یا رسول الله» و «یا علی» بگوید کافر است. ولی او گفت:
«يا رسول الله استسق لامتك فإنهم قد هلكوا»
فتح الباري شرح صحيح البخاري، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب ج 2، ص 495
بعد در خواب پیغمبر را دید، پیغمبر گفت برو به «عمر» سلام برسان و بگو «عليك الكيس عليك الكيس»! به مردم توسعه بدهید، یارانههایشان را قطع نکنید ولو اینکه امکانات بالاتری هم داشته باشند.
وقتی به «عمر» گفتند «عمر» گریه کرد گفت: ما قابل سلام پیغمبر نبودیم. پیغمبر بنده نوازی فرموده، و این روایت را هم «ابن حجر»، در ج 2، ص 495 میآورد میگوید روایت صحیح است.
«ابن کثیر» هم در «البدایة» ج 7، ص 105 میگوید روایت صحیح است. در مورد توسل هم آیه و هم روایتش را خواندیم. میگویند توسل به زنده است، میگوییم روایت «بلال ابن حارث» توسل به پیغمبر بعد از رحلتش را هم تثبیت میکند.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته