2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
ارزش و جایگاه ویژه ائمه اهلبیت (علیهم السلام)
کد مطلب: ١٢٨٣٠ تاریخ انتشار: ٢٥ مرداد ١٣٩٨ - ١٩:٠١ تعداد بازدید: 3603
سخنراني ها » امامت ائمه
ارزش و جایگاه ویژه ائمه اهلبیت (علیهم السلام)

سخنرانی عمومی 98/05/25

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 98/05/25

موضوع: ارزش و جایگاه ویژه ائمه اهلبیت (علیهم السلام)

(سخنرانی در مسجد جامع الزهراء، بندر ماهشهر)

فهرست مطالب این سخنرانی:

اعتراف یک عالم وهابی به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

جایگاه مسئله امامت در «صحیح مسلم»

مناظره ای که مفتی اعظم عربستان را مبهوت کرد!

من از عکس آقای قزوینی هم می ترسم!

پیشینه و فرجام ولایت، از زبان یک عالم اهل سنت

مقام ائمه اطهار (علیهم السلام) بالاتر است یا جبرئیل!؟

ائمه اطهار (علیهم السلام) استاد ملائکه الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر توکلت علی الحی الذی لا یموت و استعنت بذی العزة و القدرة و الجبروت

ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و سید الأولین و الآخرین حبیبنا و حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المنتجبین لا سیما علی مولانا و سیدنا حجة بن الحسن روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

خدا را بر تمام نعمت‌هایش به ویژه نعمت ولایت سپاس می‌گوییم. دهه ولایت و فرارسیدن عید غدیر خم و میلاد امام هادی (علیه السلام) که در زیارت غدیریه یکی از بنیانگذاران نشر فرهنگ غدیری است را خدمت مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم و همه علاقه‌مندان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما گرامیان تبریک می‌گویم.

خدا را به آبروی امیرالمؤمنین سوگند می‌دهم عیدی و پاداش ما را در این عید بزرگ الهی فرج موفور السرور مولایمان حضرت ولی عصر قرار بدهد، ان شاءالله.

من فکر کردم موضوع صحبتم را در رابطه با اهمیت اصل امامت و ولایت قرار بدهم که غدیر یکی از شعاع موضوع ولایت و امامت است.

ما اگر آیات قرآن کریم، روایات اهلبیت عصمت و طهارت و حتی روایاتی که از صحابه در کتب اهل سنت با سندهای صحیح آمده است را ملاحظه کنیم، قطع پیدا می‌کنیم که موضوع ولایت از موضوعات مهم و اساسی است که هیچ یک از معارف دینی ما اهمیت ولایت و امامت را ندارد.

اعتراف یک عالم وهابی به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

من به عنوان نمونه عبارتی را از یکی از علمای سرشناس اهل سنت که خود سلفی هم هست، «آلوسی» متوفای 1270 نقل می‌کنم. «خیرالدین زرکلی» در کتاب «الأعلام» در شرح حال او می‌نویسد:

«کان سلفی الاعتقاد»

الأعلام؛ خیر الدین الزرکلی، چاپ: الخامسة، 1980، ناشر: دار العلم للملایین - بیروت – لبنان، ج 7، ص 176، باب الآلوسی الکبیر

«آلوسی» کتابی به نام «روح المعانی» دارد. علی رغم اینکه او در کتابش به علمای شیعه عبارت‌های نادرست بلکه فحش‌های رکیکی دارد، اما نسبت به حضرت امیرالمؤمنین در چند جای کتابش نکات ظریف و زیبا و اساسی دارد که خواندنی و شنیدنی است.

او در ذیل تفسیر آیه 67 از سوره مبارکه مائده که خداوند متعال خطاب به نبی گرامی اسلام می‌فرماید:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می‌دارد.

سوره مائده (5): آیه 67

آقای «آلوسی» در تفسیر این آیه از «ابن مردویه» متوفای 410 هجری و «عبدالله بن مسعود» مفسر عصر صحابه نقل می‌کند که ابن مسعود می گفت:

«کنا نقرأ علی عهد رسول الله»

کلمه «کان» دلیل بر استمرار است و صیغه مع الغیر نشانه استیعاب است. معنای آیه این است: «کل الصحابة کنا نقرأ علی عهد رسول الله هذه الآیة بهذا الشکل»؛

«یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

ما همه صحابه در زمان پیغمبر اکرم این آیه را چنین می‌خواندیم: ای پیغمبر! به مردم بگو که علی ولی امر مؤمنین است و اگر ولایت علی معرفی نشود رسالت تو ناتمام است.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: (67) یا أیها الرسول... ..

این عبارت «آلوسی» است، بدون آنکه کوچک‌ترین اشکال دلالی یا سندی نسبت به این روایت داشته باشد. حال او وقتی در جاهای دیگر مطالبی در فضائل یا امامت و خلافت امیرالمؤمنین می‌آورد، تلاش می‌کند این روایت را سندا یا دلالتا زیر سؤال ببرد و مخدوش کند.

لما ینقل هذه الروایة و لا یناقش لا فی صحة الروایة و لا فی دلالة الروایة. و هذه الروایة رواها «السیوطی» المتوفی سنة تسع مئة و إحدی عشر في تفسیره «الدر المنثور» المجلد الثانی صفحة مئتین و اثنین و تسعین من دون الإشارة إلی مناقشة في سند الروایة أو فی دلالتها.

(ترجمه: «آلوسی» این روایت را نقل می کند و در صحت روایت و همچنین در دلالت روایت مناقشه نمی کند. این روایت را «سیوطی» متوفای 911 نیز در تفسیر خود «الدرالمنثور» جلد دوم صفحه 292 نقل می کند بدون اینکه در سند و یا دلالت روایت مناقشه کند.)

و هکذا رواها هذه الروایة من کبار علماء الوهابیة السعودیة «الشوکانی» المتوفی سنة ألف مئتین و خمسین فی کتابه «فتح القدیر» المجلد الثانی صفحة ستین عن «عبدالله بن مسعود»:

(ترجمه: و همچنین این روایت را شوکانیِ وهابی سعودی متوفای 1250 در کتابش فتح القدیر جلد دوم از عبدالله بن مسعود نقل کرده است):

«عَن أبي سعيد الْخُدْرِيّ قَالَ: نزلت هَذِه الْآيَة {يَا أَيهَا الرَّسُول بلغ مَا أنزل إِلَيْك من رَبك} على رَسُول الله يَوْم غَدِير خم فِي عَليّ بن أبي طَالب. وَأخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ: كُنَّا نَقْرَأ على عهد رَسُول الله {يَا أَيهَا الرَّسُول بلغ مَا أنزل إِلَيْك من رَبك} أَن عليا مولى الْمُؤمنِينَ {وَإِن لم تفعل فَمَا بلغت رسَالَته وَالله يَعْصِمك من النَّاس}

فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، اسم المؤلف: محمد بن علی بن محمد الشوکانی، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج 2، ص 60، باب المائدة: (67)

هذه الروایة ذیل هذه الآیة أدل دلیل بأنّ قضیّة الولایة لها اهمیة خاصة بحیث الله تبارک و تعالی یخاطب رسوله یا أیها الرسول إن لم تُبَلِّغ ولایة علی بن أبی طالب ما بلغت رسالة الله. یعنی کلما تحملتَ من الأذی و غیره طیر ثلاث و عشرین سنة من دون ولایة علی بن أبی طالب لا أثر له و لا فائدة له. هذا أمر عجیب و یشیر إلی أهمیة قضیة الولایة.

(ترجمه: ذکر این روایت در ذیل این آیه، بهترین دلیل است بر اینکه مسئله ولایت، اهمیت ویژه ای داشته است. به طوری که خداوند متعال پیامبر خود را مخاطب ساخته و فرموده که اگر ولایت علی بن ابیطالب را ابلاغ نکنی، رسالت الهی خود را ابلاغ نکرده ای.

یعنی در حقیقت می خواهد بفرماید که تمام زحمات و تلاشهای بیست و سه ساله تو، بدون اعلام ولایت علی بن ابیطالب، هیچ فائده و اثری ندارد. این خیلی مسئله عجیبی است که اشاره به اهمیت مسئله ولایت دارد.)

جایگاه مسئله امامت در «صحیح مسلم»

و فی کتاب «صحیح مسلم» أصح الکتب عند أهل السنة فی قضیة الإمامة یصرح عن «عبدالله بن عمر بن الخطاب»:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1478، ح 1851

(ترجمه: در کتاب صحیح مسلم – که صحیح ترین کتابها در نزد اهل سنت است – وارد شده است که در مسئله امامت، عبدالله بن عمر بن خطاب تصریح می کند که اگر کسی بمیرد و بیعت هیچ امامی برگردنش نباشد، به مرگ جاهلی مرده است.)

هذه العبارة أنتم لا تشاهدون لا فی الصلاة و لا فی الصوم و لا فی الحج و لا فی الجهاد، أنتم إلی الآن ما سمعتم روایة یقول: «من مات بلا صیام، مات میتة جاهلیة» أو «من مات بلا جهاد، مات میتة جاهلیة» أو «من مات بلا حج، مات میتة جاهلیة».

قضیة أنکار ضروریة من ضروریات الدین مسئلة أخری، هناک لا یشیر إلی أنّه ینکر الإمام لا، بل یقول «من مات بلا امام، مات میتة جاهلیة».

(ترجمه: این عبارت را شما درباره هیچ فریضه ای مشاهده نمی کنید. نه درباره نماز، نه درباره روزه، نه حج و نه جهاد. شما تاکنون نشنیده اید که بگویند: هر کس بمیرد و نماز نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است. یا هر کس بمیرد و جهادی نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.

البته مسئله انکار یک ضروری دین، بحث جدایی است. و این روایت هم به این مسئله اشاره نمی کند و نمی گوید هر کس منکر امام باشد به مرگ جاهلی مرده است؛ بلکه می گوید: هر کس امامی نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.)

«أحمد بن حنبل» رئیس حنابلة المتوفی سنة مئتین و أحدی و اربعین فی کتابه «المسند» المجلد الرابع صفحة ستة و تسعین یقول عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

(ترجمه: احمد بن حنبل، امام حنبلی هاست که متوفای 241 هست. در کتاب مسند جلد چهارم، صفحه 96 از رسول خدا نقل می کند که فرمود: هر کس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است)

و هذه الروایة أیضا فی کتبنا بأسانید الصحیح قد وردت عن الباقر و عن الصادق عن أمیرالمؤمنین و عن سایر أئمتنا (سلام الله و صلواته علیهم) راجعوا کتاب «الکافی»، یسئلون عن أبی عبدالله (علیه السلام) عن قول رسول الله: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فیقول قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ؟ یقول الإمام (علیه السلام):

«إِي وَ اللَّهِ قَدْ قَالَ قُلْتُ فَكُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ.»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 376، ح 1

و قال ایضاً فی موضع اخری:

« مَنْ مَاتَ لَا یعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً جَاهِلِیةَ کفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 377، ح 3

(ترجمه: این روایت در کتب ما هم با سندهای صحیح از ائمه اطهار نقل شده است. شما مراجعه کنید کتاب کافی که راوی از امام صادق درباره کلام پیامبر سؤال می کند که آیا واقعاً این کلام را پیامبر فرموده است؟ امام قسم می خورد که بله پیامبر فرموده است.

حضرت در روایت دیگری فرمود: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. مرگ جاهلی کفر و نفاق و گمراهی)

أهمیة الإمامة و الولایة یعنی «من مات من دون إمام یموت میتة جاهلیة». نحن نسأل عن هؤلاء الوهابیة عن السلفیة رجاءً أجیبوا من هذه الروایة رسول الله یقول: «مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ عَلَیهِ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ». أبوک و أمک و جدک و جدتک مات من هو إمامهم؟ هل مات أجدادک و آبائک بمیتة جاهلیة أو عیِّنوا لنا امامکم.

بعضهم یقولون بأنّ رئیس کلّ بلد إمام هذا البلد یعنی فی آمریکا کان «ترامپ» إمام زمان المسلمین فی هناک؟ أو «ملک سلمان» مع هذه الجرائم الفجیعة الذی یرتکبه، کان إمام زمان للمسلمین فی السعودیة؟

(ترجمه: اهمیت امامت و ولایت به این شکل است که اگر کسی بمیرد بدون امام، به مرگ جاهلی مرده است. ما از این وهابی ها که ادعای سلفیت دارند سؤال می کنیم لطفا جواب بدهید که وقتی پیامبر می فرماید هر کس بمیرد و بیعت امامی بر گردنش نباشد به مرگ جاهلی مرده است؛ الآن که پدر و مادر و جد و جده شما از دنیا رفته اند، امامشان که بود؟ آیا اجداد شما به مرگ جاهلی مرده اند؟ اگر نه، بفرمائید برای ما مشخص کنید که امامشان چه کسی بود؟

برخی از این وهابی ها در جواب سؤال ما می گویند که رئیس هر دیار و سرزمینی، امام مردم همان سرزمین است. یعنی الآن در آمریکا امام زمان مسلمانان آمریکایی آقای ترامپ است! یا ملک سلمان که جرائم وحشتناکی را مرتکب شده است امام زمان مسلمانان عربستانی است! )

مضافاً إلی أنّ هؤلاء لیس لهم اهلیة الإمامة و الولایة و فی نفس «صحیح مسلم» یقول:

«إذا بُویعَ لِخَلِیفَتَینِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1480، ح 1853

هذه الروایة یعنی لابدّ فی کلّ عصر من إمام واحد و دلیل واحد. علی أی حال هذه القضیة تدلّ بأنّ مسئلة الإمام مسئلة مهمة.

(ترجمه: علاوه بر اینکه اینها اصلاً شایستگی امامت و ولایت را ندارند. در خود صحیح مسلم نقل شده است که اگر برای دو خلیفه بیعت گرفته شود، دیگری باید کشته شود! این روایت یعنی اینکه در هر عصر و زمانی باید یک امام باشد. باید یک راهنما و هادی باشد. در هر صورت این مسئله دلالت دارد بر اینکه مسئله امامت، مسئله مهمی است.)

و فی روایات أخری أیضا عن الباقر عن الصادق عن الکاظم عن سائر الأئمة (سلام الله علیهم أجمعین) بأنّ رسول الله قال:

«لَتَفْتَرِقَنَّ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً کلُّهَا فِی النَّارِ إِلَّا فِرْقَةٌ وَاحِدَةٌ»

بحار الأنوار؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی؛ ج 54، ص 318، باب 2

نحن نسئل عن هؤلاء الوهابیة و السلفیة: "مَن هی الفرقة الناجیة"، "من هم الفرقة الهالکة". رسول الله یصرِّح بأنّ أمتی تفترق علی ثلاث و سبعین فرقة، إثنین و سبعین فرقة فی النار، واحد فی الجنة.

هذه الروایة رواه الترمذی فی صحیحه المجلد الرابع صفحة مئة و ثلاث و اربعین بسند صحیح و «الحاکم النیشابوری» رواها فی «المستدرک» المجلد الأول صفحة تسعة و صفحة مئة و تسعة و عشرین بسند صحیح. «الألبانی» من کبار العلماء الوهابیة یُصرِّح بصحة الروایة.

أجیبوا لنا: من هی الفرقة الناجیة؟! هل الأحناف؟! الحنابلة؟! المالکیة؟! الشافعیة؟! الأشاعرة؟! المعتزلة؟! الماتریدیة؟!

(ترجمه: در روایتی از وجود مقدس ائمه اطهار نقل شده است که پیامبر فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه منشعب خواهد شد که همگی در آتشند مگر یک فرقه که اهل نجات است.

ما از این وهابی ها و سلفی ها می پرسیم: این فرقه نجات یافته کدام فرقه است؟ فرقه های هلاک شده کدام فرقه هاست؟ پیامبر تصریح دارند که امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد که فقط یک فرقه اهل نجات خواهد بود.

این روایت را ترمذی در صحیح خود، جلد چهارم، صفحه 143 و با سند صحیح نقل کرده است. حاکم نیشابوری هم روایت را در مستدرک خود نقل کرده و البانی هم که از علمای بزرگ وهابی هست به صحت روایت اذعان کرده است.

ما می خواهیم به ما جواب بدهید که فرقه نجات یافته کدام فرقه است؟ آیا فرقه حنفی؟ یا حنبلی؟ یا مالکی و شافعی و اشعری و معتزلی و ماتریدی؟ کدام فرقه اهل نجات اند.)

أو الفرقة الناجیة هم الوهابیة فقط؟! و غیر الوهابیة کل المسلمین فی النار. عقیدتهم بهذا الشکل. کما أنّ «ابن تیمیة» و «محمد بن عبدالوهاب» یصرّحان بأنّ المسلم فی العالم نحن الوهابیة و السلفیة و غیرنا کلّهم فی النار.

راجعوا کتابه «المنهاج السنة النبویة» و بتعبیر «الشیخ الأمینی» یعنی «منهاج البدعة الأمویة» فی صفحات متعدد یُصرِّح علی کفر جمیع المسلمین.

هذا «محمد بن عبدالوهاب» یصرح بأنّ المشرکین فی زماننا أشد شرکهم من شرک المشرکین فی زمن رسول الله. فی کتابه «التوحید» فی سبعة و عشرین مرة یصرح بأنّ المسلمین فی عصرنا هذا کلّهم مشرکون، شرکهم أشد من شرک عصر الرسالة.

یعنی علی هذا کلّ المسلمین من الشیعة و السنة هم من الفرقة الهالکة؟ و کلّهم فی النار؟ هل الله یجیزهم عن یتکلموا بهذه الخرافة و هذه الکلمة؟! القرآن یقول:

(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً)

و به کسی که اظهار صلح و اسلام می‌کند نگوئید مسلمان نیستی.

سوره نساء (4): آیه 94

کثیر من علماء أهل السنة یقولون مراد من «السلام» شعار المسلمین، یعنی من قال لکم «السلام علیکم» یجب لکم أن تحکموا علیه بالإسلام، بحفظ دمائه و أنفسه و عرضه و لیس لکم ان تحکم له بالکفر.

(ترجمه: یا اینکه نه، فرقه نجات یافته، فقط فرقه وهابی است و سایر مسلمین غیر وهابی در آتش خواهند بود. عقیده وهابی ها همین است. کما اینکه ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب تصریح دارند که فقط ما وهابی ها مسلمان هستیم و دیگران اهل آتش جهنم هستند.

شما مراجعه کنید به کتاب منهاج السنه النبویه، که به تعبیر علامه امینی، منهاج البدعة الأمویه است، در صفحات متعددی تصریح می کند به کفر تمام مسلمین

شما ببینید این محمد بن عبدالوهاب است که در کلامی تصریح می کند که مشرکین عصر ما از مشرکین عصر پیامبر، مشرکتر هستند!! وی در کتاب توحید حدود 27 بار تصریح می کند که تمام مسلمانان عصر ما مشرک هستند و شرک ایشان از شرک مشرکین عصر رسالت بدتر است!!

با این حساب تمام مسلمانان شیعه و سنی در آتش جهنم خواهند بود و به هلاکت می رسند. آیا به راستی خداوند به ایشان اجازه داده که اینگونه سخن بگویند؟ در حالی که خداوند می فرماید اگر کسی اظهار صلح و اسلام می‌کند نگوئید مسلمان نیستی!

بسیاری از علمای اهل سنت گفته اند که مراد از «سلام» همان شعار مسلمانان است. یعنی اگر کسی به شما گفت: سلام علیکم، واجب است در حق او حکم به مسلمان بودن کنید و خون و مال و آبروی او را محترم بشمارید و در حق او حکم به کفرش نکنید.)

روایات متعددة فی «صحیح البخاری» و «صحیح المسلم» النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: من قال «لا إله إلا الله» و «محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)» و هو مسلم بحیث یحقن دمائه و عرضه و ماله و لیس لأحد أن یتعرض لماله و نفسه و عرضه.

ولکن هؤلاء الوهابیة مع الأسف الشدید عبارة عجیبة من «محمد بن عبدالوهاب» نبی الوهابیة، إمام الوهابیة، رسول الوهابیة، إله الوهابیة حتی بعضهم یقولون بأن «ابن تیمیة» و «محمد بن عبدالوهاب» یقولان: "بأنّ التوسل شرک ولو جاء رسول الله حیا و یقول لنا بأنّ التوسل جائز لا نقبل عن رسول الله." یصرحون فی برواتهم و مواقعهم بالصراحة.

کما أنّ هذا «محمد بن عبدالوهاب» له کتابٌ بإسم «مجموعة مؤلفات محمد بن عبدالوهاب» المجلد الأول عبارة عجیبة جداً الإنسان یتعجب من هذه الکلمات. هو یقول:

«من جعل بینه و بین الله وسائط»

یعنی توسل بالنبی أو بالإمام أو بالمَلَک.

«من جعل بینه وبین الله وسائط یدعوهم، أنه کافر مرتد حلال المال والدم»

الرسائل الشخصیة (مطبوع ضمن مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء السادس)، المؤلف: محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفی: 1206 هـ)، المحقق: صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان، محمد بن صالح العیلقی، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 147، باب الرسالة الحادیة و العشرون

(ترجمه: روایات متعددی داریم در صحیح بخاری و صحیح مسلم که پیامبر فرمود: هر کس بگوید لااله الاالله، محمد رسول الله؛ او مسلمان است، خون و مال و جان و آبرویش محترم است و کسی حق ندارد متعرض جان و مال و ناموس و آبرویش شود.

لکن متأسفانه این وهابی ها از محمد بن عبدالوهاب عبارات عجیبی را نقل می کنند. کسی که پیامبر و امام و حتی پروردگار وهابی هاست. برخی نقل کرده اند که محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه گفته اند که: "توسل شرک است. حتی اگر خود پیامبر زنده شود و بگوید که توسل جایز است ما از ایشان نمی پذیریم." این عبارت را اینها تصریح دارند.

محمد بن عبدالوهاب در کتاب مجموعه مؤلفات در جلد اول، عبارت خیلی عجیبی دارد که انسان واقعاً متعجب می شود. وی می گوید: هر کس بین خود و بین خدای خود واسطه ای قرار دهد و با آن واسطه خدا را بخواند، او کافر است و مرتد، و خون و مالش حلال است. )

اخوان الأعزة الله تبارک و تعالی یقول فی سورة المائدة:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیله‌ای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.

سوره مائده (5): آیه 35

الله یطلب عن المؤمنین ثلاثة أمور: الأول التقوی، الثانی إتخاذ الوسیلة و الثالث الجهاد فی سبیل الله. ولکن هذا الرجل یقول: «من جعل بینه وبین الله وسائط یدعوهم، أنه کافر مرتد حلال المال والدم»!!!

الله تبارک و تعالی یقول فی سورة النساء:

(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً)

و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‌گذاردند) به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آن‌ها استغفار می‌کرد خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند.

سوره نساء (4): آیه 64

ولکن هذا الرجل یقول: «من جعل بینه وبین الله وسائط یدعوهم، أنه کافر مرتد حلال المال والدم»!!!

(ترجمه: برادران عزیز! دقت کنید که خداوند در سوره مائده آیه 35 از مسلمانان سه چیز را مطالبه می کند: یک تقوی، دوم گرفتن وسیله و سوم جهاد در راه خدا. ولی این فرد می گوید هر کس بین خود و بین خدای خود واسطه ای قرار دهد و با آن واسطه خدا را بخواند، او کافر است و مرتد، و خون و مالش حلال است!!

در جای دیگر خداوند در سوره نساء داستان توسل مردم به پیامبر برای استغفار ایشان در حق خود را بیان می کند و تصریح می کند که اگر پیامبر برای ایشان استغفار کند، خداوند ایشان را می بخشد؛ ولی این مرد می گوید اگر کسی بین خود و بین خدای خود واسطه ای قرار دهد و با آن واسطه خدا را بخواند، او کافر است و مرتد، و خون و مالش حلال است.)

مناظره ای که مفتی اعظم عربستان را مبهوت کرد!

تقریباً قبل عشر سنوات‌ کان بینی و بین مفتی العام فی مملکة السعودیة حوار فی الطائف و سجلته هذا الحوار و جعلته فی مواقعنا «مؤسسة ولی عصر» للدراسات الإسلامیة. حوالی الساعة کان بینی و بینه حوار.

(ترجمه: تقریبا ده سال پیش، در طائف مناظره ای داشتم با مفتی اعظم عربستان. تمام این گفتگو هم ضبط شد و الآن در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر موجود است. حدود یک ساعت ما با هم مناظره داشتیم.)

و فی أول حوار أیضا قلتُ له شیخنا هل یکون لنا ان نُسجل هذا الحوار هذا أیضا سجلناه. لایقولون السید القزوینی کان یسجل من دون اطلاع علی کبار علمائنا. مفتی العام فی مملکة السعودیة أعلی رجل سیاسیة و دینیة.

(ترجمه: در ابتدای مناظره گفتم: آیا ما می توانیم این گفتگو را ضبط کنیم؟ این را گفتم تا فردا نگویند آقای قزوینی بدون اطلاع ما این مناظره را ضبط کرد. خب شما می دانید که مفتی اعظم عربستان بزرگترین شخصیت سیاسی و دینی عربستان سعودی است)

قلت له: یا شیخ! أنت فی خطابک قبل لیلتین فی مسجد الحرام حکمتَ بکفر المتوسلین. مَن دلیل عندک علی کفر مَن توسّل غیر الله.

(ترجمه: گفتم: ای شیخ تو دو شب پیش در مسجدالحرام حکم کردی که تمام کسانی که متوسل می شوند، کافر هستند. دلیل شما از این فتوای چیست؟)

قال هذه الآیات متعددة، الله یقول:

(لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر)

و با "اللَّه" معبود دیگری قرار مده.

سوره إسراء (17): آیه 22

أو:

(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکم)

آن‌هایی را که غیر از خدا می‌خوانید (و پرستش می‌کنید) بندگانی همچون خود شما هستند.

سوره أعراف (7): آیه 194

قلت له: شیخ! الله تبارک و تعالی فی سورة یوسف:

(یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کنَّا خاطِئِینَ)

پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم.

سوره یوسف (12): آیه 97

أبناء یعقوب جاؤوا إلی أبیهم و توسلوا إلی أبیهم و طلبوا عن أبیهم ان یستغفر لهم و جعلوا أباهم وسیلة بینهم و بین الله. یعقوب ما قال: یا أبنائی أنکم أشرکتم بالله، إنکم کفرتم بالله، الله یقول:

(وَ إِذا سَأَلَک عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیؤْمِنُوا بِی)

و هنگامی که بندگان من از تو در باره من سؤال کنند (بگو) من نزدیکم! دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می‌خواند پاسخ می‌گویم، پس آن‌ها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند.

سوره بقره (2): آیه 186

أو:

(ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ)

مرا بخوانید تا (دعای) شما را اجابت کنم.

سوره غافر (40): آیه 60

ولکن أجاب: سوف أستغفر لکم.

(ترجمه: گفت: آیات زیادی در این زمیه داریم. مثل آیه 22 اسراء و 194 اعراف. گفتم: شیخ! خداوند در سوره یوسف آیه 97 داستان استغفار حضرت یعقوب در حق فرزندانش را مطرح می کند. فرزندان حضرت یعقوب به ایشان متوسل شدند و او را واسطه بین خود و خداوند قرار دادند. ولی حضرت یعقوب نگفت که شما با این توسل به من، مشرک و کافر شدید! بلکه فرمود: به زودی در حق شما استغفار خواهم کرد.)

قال الشیخ: یا فلان! کان یعقوب حیا و أبناء یعقوب توسلوا إلی أبیهم فی حالة الحی ولکن النبی مات و هو لا یسمع أصواتنا و لا یقدر حتی إجابة سلامنا أیضا. فهو عاجز عن سماع سلامنا و توسلنا و الإجابة علی توسلنا!!

(ترجمه: شیخ گفت: آقای فلانی! یعقوب زنده بود که فرزندانش به ایشان متوسل شدند ولی پیامبر مرده است و صدای ما را نمی شنود و حتی قادر نیست جواب سلام ما را بدهد. او از جواب سلام ما و از توسل ما و استجابت توسل ما عاجز است.)

قلت له: یا شیخ! بأنّ النبی کان عاجزا عن سماع أصواتنا، من یتوسل إلیه علی هذا المبنی یکون الأمر عبثیاً باطلا، کمن یطلب عن الجدار عن یشبعه. یقولون بأنّ هذا الرجل قد إرتکب أمراً عبثاً و لا یقولون بأنّه صار مشرکاً. ولکن أنتم تقولون بأنّ من توسل إلی النبی العاجز عن سماع أصواتنا و عاجزٍ عن اجابة أدعیتنا کان مشرکاً.

(ترجمه: به او گفتم: اگر پیامبر از شنیدن صدای ما عاجز باشد، نهایت این است که بگوئیم این توسل به شخصی که نمی شنود، کار لغو و بیهوده ای است. مثل کسی که برای رفع گرسنگی خود به دیوار متوسل بشود. در اینصورت می گویند که فلان شخص کار بیهوده ای انجام داده است و نمی گویند که فلانی مشرک شده است. ولی شما می گوئید هر کس به پیامبری که از شنیدن صدای ما ناتوان است و قادر بر اجابت دعاهای ما نیست، متوسل بشود، او مشرک است!!)

قال لی آخر الأمر: یا فلان! هل أنتم قبلتم و فهمتم الإسلام الصحیح أم الصحابة؟ قلت: شیخنا! ثم ماذا؟ ماذا قصدکم؟ قال: بأنّا لم نر واحد من الصحابة توسّل إلی النبی بعد وفاته.

(ترجمه: در نهایت ایشان به من گفت: فلانی! آیا شما بهتر اسلام را می فهمید یا صحابه؟ گفتم: منظورتان چیست؟ گفت: ما یک نفر از صحابه را ندیدیم که بعد از فوت پیامبر به ایشان متوسل شده باشد!)

قلت له: یا شیخ! هذا منک عجیب. روایاة متعددة بأن بلال مؤذن النبی جاء و توسل؛ «بلال بن حارث» توسل. عدة من الصحابة جاؤو إلی قبر النبی و توسلوا إلیه. و هذا «بلال بن حارث» فی زمن عمر بن الخطاب یأتی إلی قبر رسول الله فیقول:

«فقال یا رسول الله استسق لأمتک فإنهم قد هلکوا فأتی الرجل فی المنام فقیل له إئت عمر فأقرئه السلام وأخبره أنکم مسقیون وقل له علیک الکیس علیک الکیس فأتی عمر فأخبره فبکی عمر»

المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 356، ح 32002

عمر بن الخطاب ما یقول بأنّ یا «بلال بن حارث»! إنّک أشرکت بالله توسلت بالنبی!! إنک أشرکت بالله قلت یا رسول الله قد هلک الناس. لا ما قال! تعلمون ماذا قال بی؟

(ترجمه: گفتم: ای شیخ این کلام از شما عجیب است. ما در این زمینه روایات متعددی داریم. مثل توسل بلال مؤذن پیامبر و بلال بن حارث و عده ای از صحابه که به کنار قبر پیامبر آمدند و به ایشان متوسل شدند.

این بلال بن حارث است که در زمان عمر بن خطاب به کنار قبر پیامبر می آید و می گوید: یا رسول الله به داد امت خود برس که دارند از تشنگی هلاک می شوند. این شخص در خواب پیامبر را می بیند که به او می گوید خداوند شما را به زودی سیراب خواهد کرد. به نزد عمر برو، به او سلام برسان و بگو مقداری بر مردم آسان بگیرد. فرد به نزد عمر می رود و خوابش را تعریف می کند و عمر شروع به گریه می کند.

در اینجا ندارد که عمر به بلال گفته باشد که تو به خاطر توسل به پیامبر مشرک شدی! تو وقتی به پیامبر گفتی که مردم را سیراب کن، تو مشرک شدی! عمر این حرفها را نگفت. آیا می دانید چه می گوئید!؟)

قال: یا فلان! کل هذه الروایات کذباً موضوعاً، وضعه بعض الکذابین! ماکو ههنا روایة صحیحة فی توسل الصحابة بالنبی.

(ترجمه: گفت: فلانی! تمام این روایات دروغ و جعلی است. عده ای دروغگو این روایات را ساخته اند. یک روایت صحیح درباره توسل صحابه به پیامبر وجود ندارد.)

قلت له: یا شیخ! هذا منک عجیب. هذا «ابن حجر العسقلانی» من کبار علماء أهل السنة و هو خریط فی فن الرجال و فی الفقه. هو یقول فی کتابه «فتح الباری» المجلد الثانی صفحة اربعمئة و إثنی عشر بأن الروایة التی تنقل توسل «بلال بن حارث» إلی قبر النبی روایة صحیحة. هذا «ابن کثیر الدمشقی» تلمیذ «ابن تیمیة» یقول فی کتابه «البدایة و النهایة» المجلد السابع صفحة مئة و خمس روایة صحیحة.

(ترجمه: گفتم: شیخ! این حرف از شما عجیب است. این ابن حجر عسقلانی است که از علمای بزرگ اهل سنت است. در علم رجال و در فقه توانمند و متبحر است. او در کتاب فتح الباری جلد دوم صفحه 412 روایت توسل بلال بن حارث به قبر پیامبر را تصحیح می کند. همچنین ابن کثیر دمشقی که شاگرد ابن تیمیه است در البدایه و النهایه جلد هفتم صفحه 105 می گوید روایت صحیح است.)

اخوان الأعزة اشهد الله و ملائکته فبهت عن کلامی هذا. ذکرتُ خریطین من کبار علمائهم علی تصحیح روایة توسل «بلال بن حارث» علی رسول الله.

ثم بدأ بأنّ اصول الکفر هذا، اصول الشرک، اصول التوحید؛ اعترض علیه بعض معاونیه و بعض مصاحبیه و من معه. قال: یا شیخ هذا الرجل یقول «ابن کثیر الدمشقی»، «ابن حجر العسقلانی» یصححان الروایة. لو کنت صادقا لاشک فی صحة الروایة.

قال: قد جئنی هذا الکتاب حتی اثبت بأنّ هذا الرجل یکذب. جاؤو به کتاب «البدایة و النهایة»، «فتح الباری» قدموا له، رأیه بأنّ «ابن کثیر» یقول روایة صحیحة. «ابن حجر العسقلانی» یقول روایة صحیحة. ثم بدأ بینهم نزاع و کان بعض الأخوه معنا السید الذی الآن کان مسئول بعثة من قبل القائد فقلت له: یا سید! لا بدّ أن نخرج و إلا إما یکون مسیرنا إلی السجن أو إلی الإعدام.

(ترجمه: دوستان عزیز! خدا و ملائکه را شاهد می گیرم، وقتی این حرف مرا شنید مبهوت شد. چون من دو نفر از بزرگان علمای اهل سنت را نام بردم که روایت را تصحیح کرده بودند.

بعد از این شروع کرد به اینکه اصول کفر فلان است و اصول شرک و اصول توحید چی هست، عده ای که در جلسه بودند شروع کردند به اعتراض به ایشان که آقا! این فرد می گوید ابن کثیر و ابن حجر روایت را تصحیح نمودند، شکی در صحت روایت نیست.

گفت: بروید کتاب را بیاورید تا من دروغگوئی این فرد را اثبات کنم. وقتی کتاب را آوردند و دید که ابن کثیر و ابن حجر روایت را تصحیح کرده اند، بین خودشان نزاع و درگیری شروع شد. بعضی از دوستان در کنار من بودند، به سیدی که مسؤل بعثه مقام معظم رهبری بود گفتم: سید! باید الآن برویم. وگرنه عاقبت ما یا زندان است یا حکم اعدام )

أنا ما کنتُ اظنُّ بأنّ مفتی العام فی المملکة السعودیة یتکلم بشیء لا أصل له و یحکم بکذب الروایة و وضع الروایة من دون أن یقرأ الروایة أو ینظر فی سند الروایة.

یعنی الوهابیة کلهم بهذا الشکل. هؤلاء لما یتکلمون بوحدهم أو فی بیته یتکلمون بأمور فلما یأتون إلی الحوار أمام عالم مطلع علی مسائل الخلافیة و هم یعجزون عن الجواب.

(ترجمه: من گمان نمی کردم که مفتی اعظم عربستان حرفی بزند که اصل و اساسی نداشته باشد. حکم به دروغ بودن روایت بکند در حالی که حتی روایت را ندیده و نخوانده و سندش را بررسی نکرده

البته وهابی ها تمامشان اینگونه اند. وقتی تنها هستند و یا در منزل در کنار خانواده هستند یک حرفی را می زنند؛ ولی وقتی با یک عالم دینی مسلط به مسائل اختلافی فریقین گفتگو می کنند، از جواب دادن عاجز می شوند.)

من از عکس آقای قزوینی هم می ترسم!

أنا أکثر من خمس و عشرین سنة طلبت من هؤلاء الحوار فی قنوات الفضائیة إلی الآن ما أجابا عن واحد منهم. لماذا؟ تقریباً قبل خمس سنوات، واحد من کبار علماء الوهابیة فی السعودیة «شیخ عبدالله الحیدری» قال: أنا جاهز فی الحوار مع السید القزوینی. قلت ألحمدلله رب العالمین واحد صارا شجاعا و یعلن بالحوار.

(ترجمه: من 25 سال هست که از اینها دعوت به مناظره در شبکه های ماهواره ای می کنم. تا بحال یک نفر حاضر به مناظره نشده است. چرا؟ تقریباً پنج سال پیش یکی از علمای بزرگ وهابی در عربستان بنام عبدالله حیدری ادعا کرد که من حاضرم با آقای قزوینی مناظره کنم. گفتم خدا را شکر یک نفر شجاع پیدا شد که حاضر است مناظره کند.)

قال أنا احاور مع السید القزوینی فی قضیة تزویج أم کلثوم من عمر بن الخطاب. بعد اسبوع قال: لا، هذه القضیه، قضیه تاریخیة ما هی الفائدة فی الحوار فی قضیه تزویج أم کلثوم من عمر؟ أنا جاهز فی الحوار مع السید القزوینی فی امامة علی بن أبی طالب فی القرآن. أنا بعد عشر دقائق اعلنتُ فی قناة الولایة أنا جاهز من دون شرط بالحوار مع شیخ الحیدری.

(ترجمه: گفت: من حاضرم در مسئله ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب با آقای قزوینی مناظره کنم. بعد از یک هفته گفت: نه، این مسئله، یک مسئله تاریخی است و هیچ فایده ای ندارد. من حاضرم درباره مسئله امامت علی بن ابیطالب با آقای قزوینی مناظره کنم! من بلافاصله بعد از ده دقیقه در شبکه جهانی ولایت اعلام کردم که حاضرم بدون هیچ شرطی با شیخ حیدری مناظره کنم.)

قبل اسبوع سئله واحد من الذین کانوا فی «قنات الکلمة»: یا «شیخ حیدری»! کیف قضیة الحوار، حوارکم مع السید القزوینی؟ هذا کلامه موجود فی انترنت. هذا والله أنا أخاف من سید القزوینی. أنا أخاف حتی من صورة السید القزوینی.

یعنی الآن کلامه موجود فی انترنت باللغة الفارسیة. اکتبوا باللغة الفارسیة «حیدری+قزوینی+حوار، از عکس قزوینی می‌ترسم». اکثر من مئتین مواقع جعلوا هذا کلامه فی انترنت.

(ترجمه: یک هفته نگذشت، روزی در شبکه کلمه از عبدالله حیدری پرسیدند: مناظره شما با آقای قزوینی چه شد؟ این جواب او در اینترنت موجود است. گفت: به خدا من از قزوینی می ترسم. من حتی از عکس قزوینی هم می ترسم.

این جمله او در اینترنت موجود است که شما اگر به فارسی در گوگل بنویسید حیدری+ قزوینی+ حوار از عکس قزوینی می ترسم؛ شاید بیش از دویست سایت اینترنتی این سخن او را بارگذاری کردند.)

لماذا قال هذا الکلام؟ و قلت له: بأنّ هؤلاء ما یخافون من قزوینی. یخافون من کلام أئمة أهل البیت نحن نستفی من کلماتهم أمام هؤلاء. یخافون من أهل البیت، لا یخافون من علماء الشیعة. یخافون من کلمات ائمة (علیهم السلام) من امام الصادق (علیه السلام) حاج الناس بکلامنا. لو غلبتم أنا المحجوج.

(ترجمه: چرا این حرف را می زنند؟ من می گویم: اینها از قزوینی نمی ترسند! اینها از کلام ائمه اهلبیت می ترسند. ما در مناظره با اینها از کلمات اهلبیت استفاده می کنیم. لذا اینها از اهلبیت می ترسند نه از علمای شیعه. اینها از کلمات ائمه می ترسند. از امام صادق می ترسند که فرمود با کلام ما با مخالفین مناظره کنید و اگر مغلوب شدید، منِ امام صادق مغلوب شدم)

یقول الإمام الصادق لرجل الشامی الذی جاء إلی الصادق للحوار. قال الصادق لحمران بن أعین، یا حمران! قم فناظر مع هذا الرجل الذی جاء من الشام.

«یا حُمْرَانُ دُونَک الرَّجُلَ! فَقَالَ الرَّجُلُ إِنَّمَا أُرِیدُک أَنْتَ لَا حُمْرَانَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِی»

رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 276، ح 494

قال الرجل الشامی: یابن رسول الله! انا جئت لاناظرک لا لاناظر مع هؤالاء! فقال أَبو عبد اللَّه (ع) «إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِی» لماذا قال الإمام هذا الکلام «إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِی»؟ لأنّ حمران یتکلم بکلامی، یتکلم بما استفاد منی. کلام حمران کلامی.

(ترجمه: امام صادق در برابر آن مرد شامی که آمده بود تا با امام مناظره کند، به حمران بن اعین فرمود: ای حمران بلند شو و با این مرد شامی مناظره کن!

مرد شامی گفت: ای فرزند پیامبر! من آمده ام تا با شما مناظره کنم نه با اینها. حضرت فرمود: اگر تو بر حمران غلبه کردی مرا شکست دادی! چرا امام این سخن را فرمود؟ برای اینکه حمران به کلام امام صادق مناظره می کند. کلام حمران، در حقیقت کلام امام صادق است.)

در هر صورت...

ایام، ایام غدیر است. گرچه در خطبه نماز جمعه اشاره کردند و مفصل درباره غدیر صحبت کردند. حال من می‌خواهم نکته دیگری به شما بگویم. غدیر آغاز ولایت و امامت امیرالمؤمنین نیست، بلکه غدیر یکی از آخرین مراحل اعلان ولایت علی بن أبی طالب در جمع بیش از صد هزار نفر است.

«سبط ابن جوزی» می‌گوید: آمار کسانی که در واقعه غدیر خم حضور داشتند صد و بیست هزار نفر بود. «ولی الله دهلوی» می‌گوید: صد و بیست و چهار هزار نفر در منطقه غدیر خم حضور داشتند.

آغاز ولایت چه زمانی بود؟ اولین روزی که رسول گرامی اسلام ولایت امیرالمؤمنین را اعلام کرد، در حدیث دار است. پیغمبر اکرم سه سال تبلیغ سرّی و مخفیانه داشتند. بعد از نزول آیه شریفه:

(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)

خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.

سوره شعراء (26): آیه 214

تصمیم گرفت رسالت خود را علنی کند. حضرت چهل نفر از سران قریش را در خانه حضرت ابوطالب جمع کرد و در آن جلسه سه مسئله را مطرح فرمود.

مسئله اول این بود که حضرت فرمود: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» و دست از بت و بت پرستی بردارید. مسئله دوم این است که من از طرف خداوند به عنوان پیامبر آخر الزمان مبعوث شدم، به من ایمان بیاورید. مسئله سوم این بود؛

« فأیکم یؤازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی و وصیی وخلیفتی فیکم..{قال امیرالمؤمنین} فَأَخَذَ بِرَقَبَتِي، ثُمَّ قَالَ: ان هذا أخي ووصى وَخَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوا »

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه

ایشان این روایت را با سند صحیح نقل کرده است. «متقی هندی» هم در کتاب «کنز العمال» می‌نویسد:

«هذا أخی ووصیی وخلیفتی فیکم، فاسمعوا له وأطیعوا»

کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 13، ص 50، ح 36371

اولین روز اعلان رسالت، اعلان ولایت علی بن أبی طالب است، اما من می‌خواهم بگویم آن هم آغاز ولایت امیرالمؤمنین نیست. من خیلی دوست دارم دوستان عزیز ما مقداری پیشینه ولایت را در کتب اهل سنت و شیعه مطالعه کنند.

معمولاً کسی که مقاله و رساله می‌نویسد، استاد راهنما و داور او را ملزم می‌کند که پیشینه این موضوع را بررسی کند. در آخر رساله هم می‌گوید که فرجام و نتیجه را هم برای ما بگویید.

پیشینه و فرجام ولایت، از زبان یک عالم اهل سنت

من می‌خواهم در رابطه با پیشینه ولایت نکته‌ای بگویم و درباره فرجام ولایت هم نکته‌ای بگویم تا آن را از من به یادگار داشته باشید.

«ابن عساکر» یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت متوفای 571 هجری است. ایشان کتابی به نام «تاریخ مدینة دمشق» دارد که هشتاد جلد است. روایتی در رابطه با تاریخ اسلام نیست که ایشان در این کتاب نیاورده باشد. این کتاب در کتابخانه‌ها و اینترنت موجود است. ایشان در جلد 42 صفحه 241 این کتاب ذیل آیه شریفه:

(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رُسُلِنا)

از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس.

سوره زخرف (43): آیه 45

رسول اکرم در زمانی به دنیا آمده است که هیچ کدام از پیامبران گذشته در قید حیات نیستند. فاصله رسول گرامی اسلام با حضرت عیسی از دیدگاه ما شیعیان پانصد سال است، اما اهل سنت معتقدند فاصله میان رسول اکرم تا حضرت عیسی ششصد سال است.

ایشان معتقد است که این آیه مربوط به معراج است. زمانی که رسول اکرم به معراج رفتند، در کتب شیعه وارد شده است که تمام انبیاء پشت سر حضرت نماز خواندند. در این حال جبرئیل نازل شد و گفت:

(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رُسُلِنا)

از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس.

«علی ما بعثوا»

هدف بعثت شما چه بوده است؟

«قال علی ولایتک و ولایة علی بن أبی طالب»

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حل‌ها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 241، ح 9519

خیلی عجیب است. اگر این در کتب شیعه بود ادعا می‌کردند که روایت دروغ است، گرچه «کلینی» و «صفار» و دیگر علمای شیعه چهارده، پانزده روایت در این زمینه دارند. امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«وَلَایتُنَا وَلَایةُ اللَّهِ الَّتِی لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً قَطُّ إِلَّا بِهَا»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، نویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 75، ح 6

اما اینکه یک عالم سنی این روایت را نقل می‌کند و هیچ مناقشه‌ای هم سندا و دلالتا ندارد، معجزه اهلبیت است. این در حقیقت آغاز و پیشینه ولایت است.

حال بخواهیم فرجام ولایت را بگوییم. در آیه 24 سوره صافات وارد شده است:

(وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون)

آن‌ها را متوقف سازید که باید بازپرسی شوند.

سوره صافات (37): آیه 24

شما به مصادر اهل سنت و کتاب‌هایی که در این رابطه نوشته‌اند از جمله «تفسیر آلوسی»، «تفسیر در المنثور» اثر «سیوطی» مراجعه کنید و ببینید ذیل این آیه چه مطالبی آورده‌اند.

«آلوسی سلفی» در کتاب «روح المعانی» جلد 23 صفحه 80 در مورد سؤالاتی که از مردم می‌پرسند، می‌نویسد:

«أن السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلا الله ومن أجله ولایة علی کرم الله تعالی وجهه»

سؤال از عقاید و اعمال است و رأس عقاید و اعمال لا إله إلا الله است و از اجل آن ولایت علی بن أبی طالب است.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 23، ص 80، باب الصافات: (24) وقفوهم إنهم مسؤولون

آن پیشینه ولایت بود و این هم فرجام ولایت است. همانطور که مشاهده می‌کنید هردو مورد استفاده از آیه ولایت است.

مقام ائمه اطهار (علیهم السلام) بالاتر است یا جبرئیل!؟

بحث ولایت امیرالمؤمنین در غدیر، حدیث دار، حدیث منزلت و دیگر احادیثی که داریم در حقیقت شعاعی از ولایتی است که خداوند عالم در روز الست و قبل از آفرینش انبیاء به ملائکه و انبیاء عرضه داشته است.

حضرت امام خمینی کتابی به نام «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» دارند. من به دوستان توصیه می‌کنم این کتاب را مطالعه کنند. من قاطعانه عرض می‌کنم در رابطه با ولایت اهلبیت کسی چنین کتابی در این چهارده قرن ننوشته است. البته متأسفانه کتاب بسیار سنگین است و کسی که مقداری با مصطلحات فلسفه و عرفان آشنا نباشد، نمی‌تواند از این کتاب استفاده کند.

ایشان در این کتاب روایتی تحت عنوان «حدیث رضوی» می‌آورند. از امام رضا (علیه اسلام) و ایشان از آباء طاهرینشان که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از رسول خدا سؤال می‌کند:

« يَا رسُول اللَّه‏ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيل‏»

حضرت می‌فرماید:

«إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا »

عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ ابن بابويه، محمد بن على‏؛ محقق: لاجوردى، مهدى‏؛ ناشر: نشر جهان‏، مكان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1378 ق‏، نوبت چاپ: اول؛ ج1، ص 262، ح22‏

امام رضا (علیه السلام) در ادامه روایت پرده را بالا می‌زنند و می‌فرمایند: خداوند عالم ما را آفرید قبل از آنکه عرش را بیافریند، قبل از اینکه عالم هستی را بیافریند، قبل از اینکه حضرت آدم و انبیاء الهی و دیگران را بیافریند. خداوند عالم ما را آفرید و ما مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بودیم که در زیارت جامعه کبیره هم می‌خوانیم:

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فیها اسْمُه»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

امام رضا (علیه السلام) سپس می‌فرمایند: خداوند عالم به واسطه ما ملائکه مقرب را آفرید. یعنی واسطه خلقت ملائکه مقرب ما بودیم.

بازهم من توصیه می‌کنم قدر کتاب «شرح دعای سحر» اثر امام خمینی را بدانید. ایشان در این کتاب بسیار معارف زیبایی بیان کرده است، من جمله در ذیل این فراز:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَشِیتِک بِأَمْضَاهَا وَ کلُّ مَشِیتِک مَاضِیة»

إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 1، ص 34

روایتی را از امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند که حضرت فرمود:

«خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج‏1، ص 110، ح 4

و در جای دیگر دارد که فرمود:

«نحن مشية الله»

مستدرك سفينة البحار؛ المؤلف: العلامة آية الله الشيخ علي النمازي؛ ج‏6، ص 99، باب القضاء والقدر والمشيّة

«ابن ابی الحدید معتزلی» می‌گوید: اگر فلسفه خلقت معاویه نبود جز اینکه به امیرالمؤمنین نامه نوشت و حضرت به آن جوابی داد که در آن جواب، علی پرده را بالا زده و سرّی از اسرار و فضیلتی از فضائلش را بیان فرمود؛ همین کافی است. حضرت در آنجا می فرماید:

«فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 386، خ 28 و من کتاب له ع إلی معاویة جوابا

بعضی از بزرگان ما در جایگاه ائمه اطهار مقداری تشکیک کردند و ادعا کردند که ولایت تشریع یا ولایت تکوین مشکل دارد. من به این افراد می‌گویم که بروید سواد یاد بگیرید و این بی‌سواد بازی را کنار بگذارید.

«مرحوم شیخ محمد حسین کمپانی» یکی از بزرگ‌ترین فقهای شیعه هست؛ ایشان وقتی به ائمه اطهار می‌رسند، می‌نویسد:

«لهم الولایة المعنویة و السلطنة الباطنیة علی جمیع الأمور التکوینیة و التشریعیة»

ائمه اطهار ولایت معنوی و سلطنت باطنی بر تمام امور تکوین و تشریع دارند.

حاشیة کتاب المکاسب، نویسنده: اصفهانی، محمد حسین کمپانی، ج 2، ص 379، ح 337

مرحوم آیت الله خوئی وقتی به ولایت ائمه اطهار می‌رسند، می‌نویسند:

« لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق»

مصباح الفقاهة؛ السيد الخوئي، ج 3 ص 279

اهلبیت اینگونه اند. حال افرادی ادعا می‌کنند که ولایت تکوینی اشکال دارد و به معنای غلو است. من به این دوستان توصیه می‌کنم که مقداری درس بخوانند و آیات و روایات را مطالعه کنند و ببینند بزرگان ما چه عباراتی در مورد ولایت ائمه اطهار دارند.

ائمه اطهار (علیهم السلام) استاد ملائکه الهی

امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: خداوند عالم ما را آفرید و به واسطه ما ملائکه مقرب را آفرید. وقتی ملائکه نور ما را دیدند، تعجب کردند و ابتدا تصور کردند که خالق آن‌ها ما هستیم.

« هَلَّلْنَا فَهَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ»

اولین دانشگاه خداشناسی را ائمه اطهار در بالا گذاشتند، به طوری که استاد این دانشگاه ائمه اطهار و دانشجویان این دانشگاه، ملائکه مقرب از قبیل جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند.

« ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ هَلَّلْنَا فَهَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرْنَا فَكَبَّرَتِ الْمَلَائِكَة»

بحار الأنوار (ط - بيروت)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربي‏ بیروت، ج‏24، ص 89

ائمه اطهار به این صورت هستند. ما مقداری تلاش کنیم تا هم معرفت خود را نسبت به ائمه اطهار مقداری بالا ببریم و هم این معرفت را در میان مردم مخصوصاً جوانان خود منتشر کنیم.

من خدمت امام جمعه بزرگوار که عزیز و نور چشم ما هستند، عرض کردم که در مدارس، معارف اهلبیت را مسابقه بگذارید. پول خرج کنید و برای علی بن أبی طالب کار کنید.

ثواب یک درهم خرج کردن برای امیرالمؤمنین از صد هزار درهم خرج کردن در جای دیگر بالاتر است. غدیر تنها این نیست که ما در ایام غدیر جشن بگیریم و کمی شیرینی پخش کنیم.

اطعام، شیرینی پخش کردن و جلسه گرفتن خیلی خوب است و قطعاً مرضی حضرت صدیقه طاهره و امام زمان است؛ اما آنچه از ما می‌خواهند این است که فرهنگ غدیر را در میان مردم منتشر کنیم.

تعبیر مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی‌ها در سال 1387 داشتند، این بود که سفارش کردند تلاش کنید فرهنگ غدیر را در میان مردم منتشر کنید. غدیر نیاز به کار بیشتر دارد. غدیر را آنچنان کار کنید که «علامه امینی» و «مرحوم شرف الدین» کار کردند.

تعبیر مقام معظم رهبری چنین است: در رابطه با غدیر متخصص تربیت کنید تا در فضای مجازی با سلفی‌ها، وهابیت و منحرفین بحث و مناظره کنند و آن‌ها را در برهان میخکوب کنند و نگذارند آن‌ها میدان‌دار شبهات باشند.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) با بدن مجروح در مسجد حاضر می‌شوند و بر فرق مهاجرین و انصار فریاد می‌زنند. حضرت در جمع زنان مهاجرین و انصار فریاد می‌زنند.

دو جمله از حضرت فاطمه زهرا در دفاع از امیرالمؤمنین آمده است. جمله اول این است که حضرت می‌فرماید:

«أنسیتم قول رسول اللّه یوم غدیر خمّ: من کنت مولاه فعلی مولاه؟!»

عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، ج 11، ص 877، ح 67

جمله دوم حضرت چنین است:

«وَ هَلْ تَرَک أَبِی یوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْرا»

الخصال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 173، ح 228

اولین کسی که ندای غدیر سر داد و فرهنگ غدیری را منتشر کرد حضرت صدیقه طاهره اولین شهیده خاکریز ولایت، اولین مدافع ولایت، اولین شهیده ولایت است. ما هم بیاییم از این بزرگوار عبرت بگیریم.

عرایضم به پایان رسید. حال که نام حضرت صدیقه طاهره به میان آمد، اجازه بدهید قدری در مورد آن بزرگوار صحبت کنیم. حضرت صدیقه طاهره با تمام توان و همه وجودش از علی و ولایت آن بزرگوار دفاع کرد.

دوستان کتاب «الإمامة و السیاسة» اثر «ابن قتیبه دینوری» را ملاحظه کنید. وقتی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را به مسجد می‌آورند، خلیفه دوم اهل سنت می‌گوید:

«بایع»

با ابوبکر بیعت کن.

«فقال إن أنا لم أفعل فمه»

حضرت امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر بیعت نکنم چکار می‌کنی؟

«قالوا إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک»

الإمامة والسیاسة، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، سنة الولادة / سنة الوفاة 276 هـ.، تحقیق خلیل المنصور، الناشر دار الکتب العلمیة، سنة النشر 1418 هـ - 1997 م.، مکان النشر بیروت، ج 1، ص 16، باب إبایة علی کرم الله وجهه بیعة أبی بکر رضی الله عنهما

این عبارت «ابن قتیبة» یکی از خریطین فن رجال و حدیث اهل سنت است. حضرت فاطمه زهرا وقتی مشاهده کرد که می‌خواهند امیرالمؤمنین را بکشند، معجر به دست گرفت تا نفرین کند.

«سلمان» می‌گوید: دیدم ستون‌های مسجد به حرکت درآمد. امیرالمؤمنین فرمود: «سلمان»! زهرا را دریاب. اگر زهرا نفرین کند، یک جنبده در کره زمین زنده نمی‌ماند.

«سلمان» می‌گوید: خودم را به پای حضرت صدیقه طاهره انداختم و عرضه داشتم: یا بنت رسول الله! چه می‌کنید؟ حضرت زهرا فرمود: «سلمان»! مگر نمی‌بینی که دارند علی را می‌کشند و حسنینم را یتیم می‌کنند.

«سلمان» می‌گوید که من عرض کردم: یا فاطمة الزهرا! علی مرا فرستاده است. حضرت فاطمه زهرا فرمود: اگر این درخواست علی است، من دست از نفرین برمی‌دارم. حضرت فاطمه زهرا دست امیرالمؤمنین را گرفتند و به خانه آمدند.

«مرحوم میرجهانی» تعبیری دارد که تعبیر بسیار جانسوزی است. امیرالمؤمنین در خانه نشسته، حضرت صدیقه طاهره در برابر علی قدم می زند. ای شیعه زهرا اگر می‌خواهید برای امیرالمؤمنین کار کنید، این چنین کار کنید. حضرت فاطمه زهرا صدا زدند:

« رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک»

علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو. یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.

نهج الحياه، ص 147، ح 75، به نقل از الکواکب الدري، ج 1، ص 196

مشاهده کنید این برخورد حضرت صدیقه طاهره با امیرالمؤمنین است. «مرحوم میرجهانی» می‌نویسد در لحظه‌ای که حضرت امیرالمؤمنین از اتاق بیرون آمد و دید حضرت فاطمه زهرا پشت در بر زمین افتاده است، فرمودند:

« یا لیتنی ضُربتُ مَکانَک و یا لیتنی مِتُ قَبل هذا »

ای کاش من در اینجا کتک می‌خوردم. ای کاش علی مرده بود و این منظره را ندیده بود.

علی لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. نسئلک اللهم و ندعوک باسمک الأعظم الأجل الأکرم بحق فاطمة و أبیها و بعلها و بنی‌ها و سرّ المستودع فی‌ها یا الله یا الله یا الله...

الهی به آبروی حضرت فاطمه زهرا هرچه سریع‌تر فرج مولای ما حضرت بقیة الله الأعظم نزدیک بگردان. خدایا ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده. خدایا انقلاب ما را به انقلاب جهانی‌اش متصل بفرما.

خدایا خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت بالأخص مقام معظم رهبری موفق و مؤید بدار. خدایا خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار. خدایا شر دنیا و آخرت را از ما دور بگردان.

خدایا به تمام مجاهدین به ویژه در یمن نصرت نهایی کرم بفرما. خدایا رفع گرفتاری از جمیع مسلمانان به ویژه مسلمانان کشمیر و دیگر گرفتاران در سراسر جهان بنما. خدایا دعاهای ما را به اجابت برسان و حوائج ما را برآورده بفرما.

هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهدا، صدیقین، صالحین بالأخص امام راحل و دو یادگارش صلوات.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



مطالب مرتبط:
سه رکن لازم برای تبیین معارف اهلبیت (علیهم السلام)مشروعیت توسل و مشروعیت به اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین)خواص جاهلِ به معارف اهلبیتیمانی در روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها