2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (8) – بغض، سب و لعن امیرالمؤمنین توسط صحابه! (3)
کد مطلب: ١٠٩٦٣ تاریخ انتشار: ١٠ ارديبهشت ١٣٩٦ - ١٧:١٠ تعداد بازدید: 3160
خارج کلام مقارن » عمومی
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (8) – بغض، سب و لعن امیرالمؤمنین توسط صحابه! (3)

جلسه هفتاد و ششم 96/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتاد و ششم 96/01/29

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در رابطه با ادله آقایان اهل سنت بر عدالت جمیع صحابه بود. در ادامه بحث آیاتی از قبیل:

(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان)

و پیشروان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی پیرویشان کردند.

سوره توبه (9): آیه 100

را بیان کردیم. ما گفتیم این آیه به هیچ وجه نشانگر اینکه همه صحابه عادل هستند، نیست. افرادی که آمدند در مقابل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قیام کردند و این مباحث را به وجود آوردند، همه نشانگر این است که این افراد خارج از عدالت هستند!!

در ادامه، ما بحثی را مطرح کردیم که «ابن تیمیه» به صراحت می‌گوید:

«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137

ما گفتیم که در اینجا چندین مسئله باید بررسی شود؛ مسئله اول اینکه حکم بغض علی چیست؟! مسئله دوم اینکه حکم سب علی چیست؟! مسئله سوم اینکه حکم لعن علی چیست؟ همچنین طعن علی بن أبی طالب که در عبارت‌های «ابن تیمیه» آمده است که آن هم منتسب به «کثیرا من الصحابة و التابعین» است.

ما دیروز این مباحث را طبق نظر علمای اهل سنت بیان کردیم. روایت:

«ومن مات یبغضک مات میتة جاهلیة وحوسب بما عمل فی الإسلام»

هرکسی به بغض تو بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. حال اگر در اسلام کار خیری انجام داده است بدون پاداش نمی‌ماند.

إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، المؤلف: أحمد بن أبی بکر بن إسماعیل البوصیری، المُتَوَفَّی هجریة، الناشر: دار الوطن – الریاض، الطبعة: الأولی - 1420 هـ - 1999 م، ج 7، ص 202، ح 6672

را مطرح کردیم و در ادامه گفتیم که «حاکم نیشابوری» هم نقل کرد که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود:

«أنت سید فی الدنیا سید فی الآخرة حبیبک حبیبی وحبیبی حبیب الله وعدوک عدوی وعدوی عدوالله فالویل لمن أبغضک بعدی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 138، ح 4640

و گفتیم «ذهبی» در مورد این روایت می‌گوید:

«یشهد القلب أنه باطل»

قلب من شهادت می‌دهد که این روایت باطل است.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی (المتوفی: 748 هـ)، تحقیق: علی محمد البجاوی، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت – لبنان، الطبعة: الأولی، 1382 هـ - 1963 م، ج 1، ص 82، ح 294

همچنین در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 164 وارد شده است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أن أول من یدخل الجنة أنا وفاطمة والحسن والحسین قلت یا رسول الله فمحبونا قال من ورائکم صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 164، ح 4723

ولی «ذهبی» در ذیل این روایت می‌گوید:

«و الحدیث منکر»

این افراد از روش، اسلوب و منهج علمی بیرون می‌روند و می‌خواهند بحث‌ها را به مباحث احساسی تبدیل کنند و از شهادت قلب خود سخن بگویند.

همچنین زمانی که «ذهبی» در یک صفحه روایت:

«أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد الدار فلیأتها من قبل بابها»

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 407، ح 936

را مطرح می کند، در رابطه با «شریک بن عبدالله» می گوید:

«و الشریک لا یتحمل هذا»

این در حالی است که چند سطر بعد در رابطه با فضیلت ابوبکر روایتی را از همان «شریک بن عبدالله» می آورد که قطعاً دروغ است و در دروغ بودنش هیچ شکی نیست؛ اما هیچ مناقشه‌ای در آن روایت نمی‌کند!!

اگر ما روایتی را دروغ می‌خوانیم، حتماً دلیل داریم. کسانی که در سقیفه اختلاف زیادی با انصار داشتند که کار حتی به نزاع انجامید تا جایی که از دهان «حباب بن منذر» خون جاری شد و در مورد «سعد بن عباده» گفتند:

«قتل الله سعداً، اقتلوه فإنه منافق»

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418 هـ - 1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج 20، ص 13، باب بسم الله الرحمن الرحیم

اگر این روایاتی که در فضیلت ابوبکر و عمر نقل کردند واقعیت داشت، ضروری‌ترین زمان احتیاج به این روایات همان شورای سقیفه بود. اگر در آنجا یکی از این روایات مطرح می‌شد، در حقیقت دیگر مخالفین تسلیم می‌شدند.

نهایت چیزی که آقایان توانستند در آنجا وارد کنند و با استناد به آن، بر انصار غلبه پیدا کنند روایت:

«الأَئِمَّةُ من قُرَیشٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 183، ح 12923

بوده است. خلفا ادعا کردند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است ائمه از قریش هستند و ما هم از قریش هستیم!!

و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم فرمودند: چرا شما در آنجا به این افراد به همان دلیلی که خودشان احتجاج کردند، احتجاج نکردید؟! اطرافیان عرض کردند: یا علی! چگونه احتجاج کنیم؟!

حضرت فرمودند: همان‌طور که آن‌ها ادعا کردند که پیغمبر فرموده است:

«الأَئِمَّةُ من قُرَیشٍ»

بنی هاشم افضل قریش هستند و قدر متیقن از قریش، بنی هاشم هستند. دیگر قریش در طول این 23 سال جز درگیری با رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اخراج آن بزرگوار از مکه، جنگ‌های متعددی که پیش آوردند و دشمنی‌های دیگر، کاری انجام ندادند.

این در حالی است که بنی هاشم اصل و ریشه قریش هستند. بنابراین در آنجا به این روایت عام استدلال کردند، اما به روایات دیگری که آمده استدلال نکردند.

نکته دوم این است که تعداد زیادی از مسلمانان در برابر ابوبکر قیام کردند و گفتند ما به ابوبكر زكات نمي‌دهيم ؛ اگر این روایات واقعیت داشت و مردم این روایات را شنیده بودند، به نبرد با آنان نمی‌پرداختند؛ بلکه تنها، روایاتی که درباره ابوبکر و عمر وارد شده است را نقل می‌کردند. با مشاهده تاریخ می‌بینید که حتی یک مورد از این روایات در تاریخ مطرح نشده است.

نکته سوم این است که وقتی ابوبکر، عمر را به عنوان جانشین انتخاب می‌کند مهاجرین، انصار، «طلحه»، «زبیر» و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اعتراض می‌کنند؛

«تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056

اگر این روایت درست بود ابوبکر می‌گفت پیغمبر فرموده است:

«لو لم أبعث لبعث عمر بن الخطاب»!

و یا فرمود: اگر چنانچه عمر از کوچه‌ای عبور کند، شیطان جرأت عبور از آن کوچه را ندارد و از کوچه‌ای دیگر می‌رود!! شما این همه فضیلت نقل می کنید، اما شما مشاهده کنید که ابوبکر به هیچکدام از این روایات استناد نمی‌کند و تنها می‌گوید: به هیچکسی مربوط نیست، آيا شما به من درس اسلام شناسی می‌دهید؟!

ابوبکر در جواب مردم می‌گوید: زمانی که من خدا را ملاقات کردم، می‌گویم خدایا محبوب‌ترین بنده را برای مردم انتخاب کردم!!

این مسئله کاملاً در تاریخ و مصادر روایی ما ثبت شده است. حال چطور امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که آیه تطهیر و آیه مباهله در حق ایشان نازل شده است و در ماجرای خندق و خیبر فضایل زیادی برایشان صادر شده است؛ نبی مکرم در خیبر فرمودند:

«لأعطین الرایة رجلا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله»

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 8، ص 5، ح 4036

تمام این روایات نادیده گرفته شد و ادعا می‌کنند که این مطالب دلیل بر افضلیت نیست. آن‌ها نمی‌گویند که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کسی است که نبی مکرم در حق ایشان فرموده است:

«یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله»

این روایاتی که این آقایان دارند نقل می کنند، ضروری‌ترین زمان نیازی که به این احادیث بود، همان جریان سقيفه و بحث خلافت بود؛ ولی چرا در آن مواقع از این روایات خبری نیست!؟ همچنین اگر روایاتی که در فضیلت عثمان وارد شده است حقیقت داشت، زمانی که مردم چندین روز علیه او اعتراض کردند طرفداران او این روایات را مطرح می‌کردند! در حالی که مردم علیه عثمان شورش و درگیری به وجود آوردند، تا جایی که او را کشتند و جنازه او را سه شبانه روز به مزبله انداختند.

اگر این روایات حقیقت داشت یکی از طرفداران او از جمله «حسان بن ثابت» و دیگران می‌آمدند می‌گفتند که پیغمبر اکرم درباره عثمان چنین روایاتی را بیان کرده است! چرا کسی در آن زمان این روایات را مطرح نکرد؟! حتی زمانی که می‌خواستند جنازه او را در قبرستان بقیع دفن کنند شبانه و مخفیانه بردند، زیرا ترسیدند دیگر مخالفین هم بیایند و به جنازه او اهانت کنند.

در هر صورت آقای «ذهبی» زمانی که «شریک بن عبدالله» درباره ابوبکر روایتی نقل می‌کند هیچ حرفی نمی‌زند، گویا این روایت در حد وحی منزل است. ولی وقتی در رابطه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) روایتی مطرح می‌ کند، می‌گوید: شأن «شریک بن عبدالله» اجل از این است که این روایات را نقل کند!!

آقای «صنعانی» یکی دیگر از علمای عربستان سعودی است که وهابیت او را «امیر صنعانی» و «العلامة الباری الحجة المتقن» خطاب می‌کنند، زیرا بعضی از حرف‌های او برای وهابیت خوش آمده است و برای همین آثار او را در عربستان چاپ می‌کنند و رایگان منتشر می‌کنند.

او در کتاب «توضیح الأفکار» که کتاب فقهی است جلد دوم صفحه 443 به صراحت می‌گوید:

«والرفض محبة علی وتقدیمه علی الصحابة وسب الشیخین»

رفض به معنای محبت علی و مقدم کردن علی بر صحابه و سب شیخین است.

ما کاری با این مسئله نداریم، اما مشاهده کنید که او نصب را در چه می‌داند:

«والنصب بغض علی علیه السلام وتقدیم غیره علیه کما صرح بهذا الحافظ ابن حجر فی مقدمة الفتح الباری فالمنحرف عن علی علیه السلام هو الناصبی والمنحرف عن الشیخین هو الغالی فی الرفض»

توضیح الأفکار لمعانی تنقیح الأنظار، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل الأمیر الحسنی الصنعانی، دار النشر: المکتبة السلفیة - المدینة المنورة، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ج 2، ص 443، باب مسألة فی بیان التصحیف

بر فرض که هردو فرمایش ایشان صحیح است. حال ببینیم غلو در رفض چه حکمی دارد و ناصبی بودن چه حکمی دارد!؟

بر فرض انحراف از شيخين ، رفض است، اما کسانی که از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) منحرف هستند، در برابر آن حضرت ایستادند و جنگیدند، کسانی که در طول هشتاد سال بر بالای 70 هزار منبر علی عليه السلام را ناسزا گفتند چه حکمی دارند؟ کسانی که در قنوت نمازشان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را لعن کردند آیا «یصدق علیهم أنهم منحرفون عن علی»؟ یا نه، صادق نیست؟

پرسش:

«امیر صنعانی» وهابی بوده یا زیدی مذهب بوده است؟!

پاسخ:

این شخص زیدی است ولی تقریباً تفکر وهابی دارد. به طور کلی تفکرات «ابن تیمیه» را منتشر کرده است. البته خود «ابن تیمیه» هم تعبیری دارد و می‌گوید:

«قَدْ قَالُوا لَهُ إنَّ أَهْلَ دِمَشْقَ نَوَاصِبُ»

می‌گویند: اهل دمشق ناصبی بودند.

«قُلْت بِصَوْتِ عَالٍ: یکذِبُ الَّذِی قَالَ هُنَا وَمَنْ قَالَ هَذَا: فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»

من به صدای بلند می‌گویم: این حرف دروغ است و هرکسی این حرف را بزند لعنت خدا بر او باد.

«وَاَللَّهِ مَا فِی أَهْلِ دِمَشْقَ نَوَاصِبُ وَمَا عَلِمْت فِیهِمْ ناصبیا وَلَوْ تَنَقَّصَ أَحَدٌ عَلِیا بِدِمَشْقَ لَقَامَ الْمُسْلِمُونَ عَلَیهِ لَکنْ کانَ - قَدِیمًا لَمَّا کانَ بَنُو أُمَیةَ وُلَاةَ الْبِلَادِ - بَعْضُ بَنِی أُمَیةَ ینْصِبُ الْعَدَاوَةَ لِعَلِی وَیسُبُّهُ وَأَمَّا الْیوْمُ فَمَا بَقِی مِنْ أُولَئِک أَحَدٌ»

مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، ج 4، ص 488

این در حالی است که اشد نواصب، خود «ابن تیمیه» است؛ لازم نیست که ما جای دیگری برویم. بزرگان اهل سنت به صراحت اعلام کردند که یکی از مصادیق نصب، همین «ابن تیمیه» است.

حال ما کاری با این مسائل نداریم، اما در مورد نفاق «ابن تیمیه» مطالبی وارد شده است. آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الدرر الکامنة» جلد اول صفحه 181 می‌نویسد:

«ومنهم من ینسبه إلی النفاق لقوله فی علی ما تقدم»

برخی از مسلمین به ابن تیمیه نسبت نفاق می‌دهند، زیرا نسبت به علی (علیه السلام) ادعا کرده که ایشان هفده مورد خلاف قرآن فتوا داده و عمل کرده است.

«ولقوله إنه کان مخذولا»

اضافه بر آن علی (نستجير بالله) اصلاً ذلیل بوده است.

«حیث ما توجه وإنه حاول الخلافة مرارا فلم ینلها»

او بارها خواست خلافت را به دست بگیرد اما نتوانست.

«وإنما قاتل للرئاسة لا للدیانة»

تمام جنگ‌های علی برای ریاست‌طلبی بوده است، نه دیانت خواهی.

«ولقوله إنه کان یحب الرئاسة»

برای همین حرف ابن تیمیه که گفته است اصلاً او ریاست خواه بوده است.

«ولقوله أبو بکر أسلم شیخا یدری ما یقول»

ابوبکر در زمانی که اسلام آورد شیخ و پیرمرد بود و می‌فهمید اسلام به چه معناست.

«وعلی أسلم صبیا»

علی اسلام آورد درحالی‌که بچه بود.

«والصبی لا یصح إسلامه علی قول»

اسلام کودک اصلاً صحیح نیست و به درد نمی خورد.

یعنی در حقیقت پیغمبر متوجه نبود و من هم نبودم که به پیغمبر اکرم بگویم! «ابن تیمیه» ادعا می‌کند که من نبودم در آن زمان به پیغمبر اکرم گوشزد کنم که این شخص بچه است و ده سال بیشتر ندارد و اصلاً اسلام این شخص قبول نیست. درست است که علی در خانه شما زندگی می‌کند، اما به دلیل اینکه اسلام ندارد به هر چیزی دست زد باید آب بکشید!! معنای حرف ابن تیمیه این است دیگر؟!

لذا «ابن حجر» می گوید:

«فألزموه بالنفاق»

به خاطر این حرف‌ها برای ابن تیمیه منافق بودن را لازم دانستند.

«لقوله ولا یبغضک إلا منافق»

الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة، اسم المؤلف: أبی الفضل أحمد بن علی بن محمد العسقلانی، دار النشر: مجلس دائرة المعارف العثمانیة - صیدر اباد/ اله‌اند - 1392 هـ/ 1972 م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: مراقبة / محمد عبد المعید ضان، ج 1، ص 181، شماره 409

این روایت از «ابن حجر عسقلانی» است و شوخی بردار هم نیست.

بسیاری از این مطالب در کتابهای «ابن تیمیه» موجود است. او حتی می‌گوید: شیعه نمی‌تواند ایمان علی بن أبی طالب را ثابت کند!! آیه خمر درباره علی بن أبی طالب نازل شده است!! او از این چرندیات فراوان نقل کرده است.

ببینید اگر شما همین حرف را درباره ابوبکر بزنید با شما چکار می‌کنند؟! اگر همین حرف را کسی درباره عایشه یا عمر بزند چه اتفاقی می‌افتد؟! اگر کسی بگوید که اهل سنت نمی‌تواند ایمان ابوبکر را اثبات کنند، اما ما شیعیان می‌توانیم؛ آیا اهل سنت این مسئله را توهین تلقی می‌کنند یا توهین تلقی نمی‌کنند؟!

همچنین در کتاب «الحاوی فی سیرة إمام أبو جعفر طحاوی» که کتاب‌های او غالباً کتب درسی حوزه‌های علمیه است و مؤلف آن هم «محمد ظاهر کوثری» از فارغ التحصیلان دانشگاه الأزهر است.

ایشان می‌گوید: «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» در حق «طحاوی» چه مطالبی بیان کرده است. سپس در رابطه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می‌گوید:

«صحح حدیث رد الشمس لعلی کرم الله وجهه فیکون الاعتراف بصحة هذا الحدیث ینافی انحرافه عن علی رضی الله عنه و تبدوا علی کلامه آثار بغضه لعلی فی کل خطوة من خطواة تحدثه عنه»

اعتراف او (ابن تیمیه) به صحت این حدیث (حدیث رد الشمس) با انحرافش از علی (رضی الله عنه) منافات دارد و در سخنانش آثار بغض نسبت به علی علیه السلام آشکار است واین در هر گفته ای که از او نقل میشود هویداست

الحاوی فی سیرة إمام أبو جعفر طحاوی؛ مطبع الأنوار المحمدیه، ص 26

می گوید ابن تیمیه هر قدمی که برمی‌دارد و از علی سخن می‌گوید، آثار بغض علی در وجود «ابن تیمیه» سرشار است! این در حالی است که همه قبول دارند آقای «کوثری» شیعه نبوده است.

همچنین آقای «غماری» در کتاب «علی بن ابیطالب امام العارفین» ادعا می‌کند که ابن تيميه رأس منافقین بوده است.

« أن ابن تیمیه رأس المنافقین فی عصره»

ابن تیمیه سرکرده منافقین زمان خود بوده است.

علی بن ابی طالب امام العارفین؛ احمد بن محمد بن الصدیق الغماری الحسنی؛ تحقیق احمد محمد مرسی النقشبندی؛ ص 53

«ابن تیمیه» می‌گوید: در شام یک نفر منافق هم وجود ندارد. در حالی که باید به ایشان بگوئیم خود تو رأس منافقین هستي. زمانی که شما از دنیا رفتی انبوه جمعیتی که در تشییع جنازه تو آمدند و آب غسل تو را به عنوان تبرک بردند، همچنین کسانی که دستمال گردن تو را میلیون‌ها تومان (به پول امروز) خریدند تا به منزل خود به عنوان آثار متبرک ببرند، طرفدار تو نبودند؟!

«ابن تیمیه» معتقد است که در شام حتي يك نفر منافق وجود ندارد، درحالی‌که خود او و پیروان بعد از او در شام همه منافقین بودند!

پرسش:

با این بیاناتی که گفتید، بنابراین به این مطلب ابن تیمیه، که گفته اکثر صحابه مبغض علی بودند؛ نمی‌توان استناد کرد!

پاسخ:

این مسئله از باب قاعده الزام است. و ما این حرف ابن تیمیه را از باب قاعده الزام می گیریم. در حال حاضر همین وهابیتی که معتقدند «ابن تیمیه» شیخ الاسلام ما هست؛ ما می گوئیم که ایشان شیخ الاسلام شما هست و ایشان را قبول دارید؛ خوب بفرمائید ببینید که ایشان درباره امیرالمؤمنین چه می گوید. قرآن کریم هم به صراحت می‌فرماید:

(کلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلاَّ ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلی نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)

همه طعام‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود، مگر آنچه را که خود اسرائیل از پیش (قبل از نزول تورات) بر خود حرام کرده بود. بگو اگر راست می‌گوئید، و گفته مرا قبول ندارید تورات را بیاورید و بخوانید.

سوره آل عمران (3): آیه 93

آیا این مسئله دلیل بر این است که قرآن کریم تورات محرَّف را قبول دارد؟ نه!! خداوند متعال تنها بیان می‌کند شما که تورات را قبول دارید، حقانیت من در تورات بیان شده است. از طرفی دیگر هم می‌فرماید:

(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُود)

هر آینه می‌یابی یهود و مشرکین را دشمن‌ترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آوردند.

سوره مائده (5): آیه 82

خداوند متعال از یک طرف این آیه را دارد و از طرف دیگر هم می‌فرماید: از یهود سؤال کنید که آیا حقانیت و فضایل من در کتب شما آمده یا نه!!

پرسش:

برخی می گویند که این عبارات «ابن تیمیه»، که درباره امیرالمؤمنین به صحابه نسبت می دهد، خطا و اشتباه و اجتهاد «ابن تیمیه» نسبت به صحابه بوده است.

پاسخ:

آیا اگر چنانچه شیعه مرتکب چنین خطایی شود، اینها حاضرند بگویند که این از خطای شیعه بوده است و شیعه اجتهاد کرده است؟! «ابن تیمیه» به صراحت می‌گوید: کسانی که با علی بن أبی طالب جنگیدند یعنی همان بغات، اگر چنانچه اجتهاد هم کرده باشند، اجتهادشان قابل قبول نیست. این را خود ابن تیمیه می گوید!

اجتهاد و خطا در صورتی صحیح است که انسان از یک آیه قرآن اشتباه برداشت کند، نه اینکه خود او بیاید خلاف سنت و خلاف آیه قرآن حرف بزند. زمانی که ما بخواهیم آیات صریح و واضح را بدون جهت تغییر بدهیم، دور از انصاف است.

پرسش:

علت بغض و کینه «ابن تیمیه» نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چه بوده است؟! آن‌ها نسبت به «معاویه» توجیهاتی می‌کنند، اما «ابن تیمیه» چرا اینقدر بغض داشته است؟!

پاسخ:

«حریز بن عثمان» می‌گوید: من روزی 70 بار صبح و 70 بار شب، علی بن أبی طالب را سب و لعن می‌کنم؛

« وقال ابن حبان كان يلعن عليا بالغداة سبعين مرة وبالعشي سبعين مرة فقيل له في ذلك فقال هو القاطع رؤوس آبائي وأجدادي»

ابن حبان گفته است که حریز، هر صبح و شام هفتاد مرتبه علی را لعن می کرده است. وقتی علتش را پرسیدند گفت: چون علی سر پدران من را قطع کرده است.

تهذيب التهذيب، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، دار النشر دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 209

مشخص است که «ابن تیمیه» از بنی امیه است و به همین خاطر علاقمند و دلباخته بنی امیه است. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قریش و بنی امیه را ذلیل و خوار کرده است.

کمتر خانه‌ای در قریش بود که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آن‌ها را عزادار نکرده باشد. یکی از آقایان کتابی نوشته است که در این کتاب از خود خلفا شروع کرده و تمام خانواده‌ها را بررسی کرده است. به عنوان مثال دایی عمر بن خطاب به نام «ابوجهل» به دست نبی مکرم کشته شده. یا مثلاً پسر عموی فلان خلیفه را امیرالمؤمنین در فلان جا کشت.

در حقیقت این شخص کار میدانی انجام داده است. البته گاهی اوقات افرادی که کار میدانی انجام می‌دهند، دوست دارند زیاد آمار بدهند. به عنوان مثال آن‌ها در موضوعی 40 مورد آمار می‌دهند، اما شاید 10 مورد صحيح باشد ولي 20 یا 30 مورد از این آمارها مبنای صحیح رجالی ندارد.

مخالفین ما 10 مورد صحیح را کنار می‌زنند و حرف‌های نامناسب را علم می‌کنند و به دیگران نشان می‌دهند که این شخص چنین مطلبی گفته است و دلایلی برای ضعف و بی‌اساس بودن آن می‌آورند.

ما می‌خواستیم بیان کنیم که بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) علامت خبث ولادت و حب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) علامت طیب ولادت است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
1 | روح الله | Iran - Bahār | ٢٢:٤٧ - ١٠ شهریور ١٣٩٦ |
چرا این قدر راه دور می روید
شاهد حاضر مسجد قبة الصخره ک در طول ۴۰ سال بجای مسجدالاقصی به ما قالب شده
این مسجد توسط صحابه ساخته شد آن هم روی یکی از مکان های مقدس یهود که از لحاظ شرعی غصبی هست
خود بخوان از این حدیث مفصل
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها