بسم الله الرحمن الرحیم
1395/07/03
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
دو دلیل عمده بر مسئله عصمت ائمه اطهار(علیهم السلام)
این دودمانی که خداوند انتخاب کرده است، یعنی حضرات معصومین(علیهم السلام) زهد و تقوایشان از همه بیشتر است. یعنی خدای عالم اینها را انتخاب کرده است. و انتخاب خداوند هم بی حساب نیست.
اینکه می گوئیم خداوند اینها را انتخاب کرده است، به خاطر زهد و تقوای اینها بوده است. ما معتقدیم ائمه ما که معصوم هستند، همین طوری خدای عالم، فلّه ای برنداشته این اشخاص را معصوم بکند!
چون اینها از روز اول، حتی قبل از تکلیفشان، تصمیم قاطع و اراده محکم دارند که هرگز گناه نکنند. گناه که هیچ، حتی فکر گناه هم نکنند! خدای عالم هم به برکت همین اراده اینها، به این امامان، عصمت داده است.
آیه تطهیر که دال بر عصمت ائمه اطهار است، درست است که دلالتش تکوینی است، ولی دلالت تکوینی هم مقدماتی دارد. خداوند عالم تمام کارهایش بر مبنای حکمت است. چه در تشریع و چه در تکوین. همه مترتب بر حکمت است.
در تکوین هم بدون حکمت اتفاقی نمی افتد. همین ابری که از آن باران می بارد، یک امر تکوینی است. ولی این امر تکوینی مترتب بر تابش آفتاب بر سطح دریا و بخار شدن آب و... همه اینها از امور تکوینی است ولی شامل یک سری مقدماتی است.
خداوند می فرماید:
(إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)
خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
سوره احزاب(33): آیه 33
در این آیه، «یرید الله» تکوینی است. ولی همین اراده تکوینی خداوند یک سری مقدماتی دارد. آن مقدمات انجام شده، تا نتیجه اش این اراده تکوینی شده است.
ما عرض کردیم که اراده قطعی معصومین(سلام الله علیهم اجمعین) نه تنها بر ترک گناه، بلکه بر عدم فکر گناه استوار شده است.
خداوند می فرماید:
(وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)
و كسانى كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاى خود هدايت مىكنيم
سوره عنكبوت(29): آیه 69
این «جاهدوا» یک مرتبه در رتبه پائینی قرار دارد و یک مرتبه در رتبه خیلی بالاست. ولی در هر صورت، یک جاهدویی در کار هست. و لو اینکه متعلق به علم الست و عالم ذر باشد. تا اینجا هر چه گفتیم دلیل عقلی بر مسئله عصمت ائمه است.
اما دلیل دیگر بر عصمت ائمه(علیهم السلام)، اقتضای نظام احسن خلقت است. یعنی نظام احسن اقتضایش عصمت ائمه هست. نظام احسن اقتضایش این است که آفتاب در گردش باشد. ماه در گردش باشد. زمین در گردش باشد. گیاهی روئیده شود. زنی باشد و مردی باشد و تولید مثلی صورت بگیرد و... اینها همه مقتضای نظام احسن است.
همانگونه که حضرت آیةالله وحید(حفظه الله تعالی) می فرماید: "اگر ائمه(علیهم السلام) معصوم شدند، اقتضای نظام احسن است." یعنی نظام احسن مقتضایش این است که یک افرادی در جامعه باشند که دارای عصمت باشند، تا حجت برای دیگر افراد تمام باشد. و دیگر نتوانند در ابلاغ احکام الهی دچار تردید و شک بشوند.
در یک نظام احسن، که می خواهد تکالیف به خلائق برسد و حجت به آنها برسد، باید یک واسطه هایی بین این خلائق و خدای عالم باشد. و باید این واسطه ها دارای عصمت باشند. چرا که ما اگر نسبت به این واسطه ها، نسبت نسیان و یا خطا بدهیم، این ابلاغ تکلیف دچار اضطراب می شود. و نظام احسن زیر سؤال می رود!
نظر برخی از بزرگان مثل آقای وحید همین است که مقتضای نظام احسن، عصمت ائمه اطهار است. که البته فرمایش خوبی است و قابل رد نیست. هر چند نظر خود ما، همان دلیل عقلی بر عصمت است که بیان کردیم.
یعنی این اهلبیت(علیهم السلام) یک سری کارهایی را انجام داده اند و یک سری امتحاناتی خداوند عالم از اینها گرفته است؛ «والذین جاهدوا» صورت گرفته و «لنهدینهم سبلنا» که از جمله آنها مسئله عصمت است، مرتب بر آن است. اکثریت فقهاء شیعه بر این عقیده هستند.
برگردیم به بحث اصلی...
ما در سال گذشته در رابطه با تقیه خیلی مفصل بحث کردیم و حدود 80 مورد از شبهات وهابیت نسبت به تقیه را مطرح کردیم مبنی بر اینکه آنها تقیه را نوعی نفاق و خیانت در شریعت و مخل بر امامت میدانند!
عمده بحثی که وهابیت در مورد تقیه خیلی روی آن مانور میدادند این بوده است که این افراد از طرفی قائل به عصمت ائمه اطهار و معصومین (علیهم السلام) هستند و از طرف دیگر هم دیدند که از معصومین روایاتی صادر شده است که با روایات دیگر متناقض است.
وهابیت ادعا میکنند: "تقیه با عصمت و مقام امام سازگار نیست؛ بنابراین شیعیان به جهت اینکه کار امام و عصمت را توجیه کنند، گفتند: بعضی از روایاتی که با هم در تناقض است تقیتاً و به جهت حفظ مقام و موقعیت امام صادر شده است."
این افراد برای اثبات ادعای خود روایاتی از «رجال کشی» و از فرمایش مرحوم «نوبختی» و دیگران آوردند که ما به طور مفصل به آن روایات پاسخ دادیم. دوستان به بحثی که ما در سال گذشته داشتیم مراجعه کنند و مطالب را مطالعه کنند.
مشروعیت تقیه در قرآن کریم!
نکته دوم؛ که اهم مباحث ما بود این بود که گفتیم اساساً مسئله «تقیه» یک بحث قرآنی است و ارتباطی به شیعه و سنی ندارد. به قرآن کریم مراجعه کنید.
آیه اول: آیا آیه شریفه:
(وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیء إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاة)
و هر کس چنین کند دیگر نزد خدا هیچ حرمتی ندارد، مگر اینکه از در تقیه
سوره آل عمران (3): آیه 28
را شیعیان ساختهاند به جهت اینکه حرف خداوند متناقض بوده است یا این آیه قرآن کریم است؟! خداوند متعال در این آیه شریفه به صراحت میفرماید: اگر کسی خلاف شرع عمل بکند و یا سخن بگوید، تقیتاً اشکالی ندارد!!
آیا وهابیت در اینجا هم ادعا میکند که شیعه برای حفظ عصمت ائمه طاهرین تقیه را درست کرده است؟ یا می گویند که حتماً جبرئیل مشاهده کرده است که خداوند متعال نستجیر بالله حرفهایش متناقض است و به جهت اینکه حرفهای متناقض خداوند را درست کند، آیه درست کرده است و به رسول گرامی اسلام ابلاغ کرده است!!
ما در این آیه به طور مفصل نظریه تمام مفسرین شیعه و سنی را بیان کردیم. دوستان می توانند به جلسات سال گذشته ما مراجعه بکنند.
آیه دوم، آیه 106 سوره نحل بود که میفرماید:
(مَنْ کفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمان)
و هر که از پس ایمان آوردنش منکر خدا شود، نه آنکه مجبور شده و دلش به ایمان قرار دارد،
سوره نحل (16): آیه 106
این آیه شریفه در رابطه با قضیه «عمار» است. آیا وهابیت در این آیه شریفه هم ادعا میکنند که «عمار» به جهت اینکه میخواست تناقضاتش را درست کند یا به جهت اینکه میخواست تناقضات پیغمبر اکرم را درست کند این آیه را آورده است؟!
آیه سوم، آیه 28 سوره سوره مبارکه غافر است. ما با توجه به این آیه شریفه بیان کردیم که تقیه اصلاً اختصاص به اسلام ندارد؛ بلکه یکی از احکام شریعت در شرایع گذشته هم تقیه بوده است.
اصلاً تقیه ساخته و پرداخته شیعه نیست، بلکه حتی امر تأسیسی اسلام هم نیست؛ زیرا قرآن کریم میفرماید:
(وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یکتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یقُولَ رَبِّی اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکمْ بِالْبَیناتِ مِنْ رَبِّکمْ وَ إِنْ یک کاذِباً فَعَلَیهِ کذِبُهُ)
و مردی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید پروردگار من اللَّه است با اینکه از ناحیه پروردگارتان آیاتی روشن آورده؟ و اگر دروغگو باشد وزر دروغش به عهده خود اوست.
سوره غافر (40): آیه 28
طبق این آیه شریفه مؤمنی ایمان خود را مخفی کرده بود و خود را کافر جلوه میداد. آیا این عمل او غیر از تقیه است؟! بنابراین تقیه در شرایع سابقه هم وجود داشته است.
آیه چهارم؛ باز هم مربوط به شرایع گذشته از جمله قضیه اصحاب کهف است.
(فَابْعَثُوا أَحَدَکمْ بِوَرِقِکمْ هذِهِ إِلَی الْمَدِینَةِ فَلْینْظُرْ أَیها أَزْکی طَعاماً فَلْیأْتِکمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیتَلَطَّفْ وَ لا یشْعِرَنَّ بِکمْ أَحَداً إِنَّهُمْ إِنْ یظْهَرُوا عَلَیکمْ یرْجُمُوکمْ أَوْ یعِیدُوکمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَدا)
یکیتان را با این پولتان به شهر بفرستید تا بنگرد طعام کدام یکیشان پاکیزهتر است و خوردنیی از آنجا برای شما بیاورد، و باید سخت دقت کند که کسی از کار شما آگاه نشود زیرا محققا اگر بر شما آگهی و ظفر یابند شما را یا سنگسار خواهند کرد و یا به آیین خودشان بر میگردانند و هرگز روی رستگاری نخواهند دید.
سوره کهف (18) آیه 19 و 20
تقیه شاخ و دُم که ندارد! بنابراین ما دو آیه در رابطه با تقیه در شریعت اسلام و دو آیه دیگر هم در رابطه با تقیه در شرایع سابقه بیان کردیم.
آیا مشروعیت تقیه، مربوط به تقیه مسلمان از کفار است!؟
بحثی اساسی که اینجا وجود دارد که ما در سال گذشته اجمالاً بیان کردیم و امسال هم تفصیلاً آن را بیان خواهیم کرد؛ بحث تقیه مسلمان از مسلمان است. وهابیت ادعا میکنند: تمامی این چهار آیه ناظر بر تقیه از کفار است، نه تقیه مسلم از مسلم!! شیعیان از مسلمانان تقیه میکنند، نه از کفار.
این مطلب یکی از اشکالات اساسی بحث است که ما این ادعا را تحت عنوان «تقیه در سنت نبوی» به طور مفصل پاسخ دادیم. ما روایات متعددی در این زمینه بیان کردیم که پیغمبر اکرم فرمودند:
«لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیةَ لَه»
کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد.
المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 474، ح 33045
همچنین فرمود:
«لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیةَ لَه»
کسی که تقیه ندارد، دین ندارد.
کنز العمال، الکتاب: کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، المؤلف: علی بن حسام الدین المتقی الهندی، ج 3، ص 96، ح 5665
این دو روایت مطلق بیان شده است. در این دو روایت وارد نشده است که «لا دین لمن لا تقیة له من الکفار»! شارع مقدس در مقام بیان است، قرینهای بر تقیید نیست و تمام مقدمات حکمت جاری است.
تقیه پیغمبر اکرم از قوم عایشه!
همچنین روایات متعدد دیگری از نبی گرامی اسلام در این مورد آمده است که آن را کاملاً تأیید میکند. به علاوه ما از خود «بخاری» روایتی مبنی بر تقیه رسول گرامی اسلام از مسلمانان را نقل کردیم که هم «سنة الرسول» و هم «سیرة الرسول» است.
این روایت در کتاب «صحیح بخاری» به نقل از «عایشه» است که فردی نزد رسول گرامی اسلام میآید و اجازه میخواهد که آن حضرت را ببیند. حضرت میفرماید:
«بِئْسَ أَخُو الْعَشِیرَةِ وَبِئْسَ بن الْعَشِیرَةِ»
چه شخص پستی است که به منزل ما میآید.
اما زمانی که با رسول گرامی اسلام روبرو میشود، حضرت به او احترام میگذارد و از او پذیرایی میکند. عایشه از این اقدام رسول گرامی اسلام تعجب میکند و میگوید:
«قلت یا رَسُولَ اللَّهِ قُلْتَ»
رسول گرامی اسلام در جواب عایشه میفرماید:
«أَی عَائِشَةُ إِنَّ شَرَّ الناس من تَرَکهُ الناس أو وَدَعَهُ الناس اتِّقَاءَ فُحْشِهِ»
ای عایشه بدترین مردم کسی است که مردم به خاطر خلاص شدن از زبان فحش او، او را ترک کنند و یا رهایش نمایند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2250، ح 5707
پیام این عمل رسول گرامی اسلام این است که گاهی مواقع انسان به جهت اینکه از فحش دادن و بیادبی شخصی دیگر جلوگیری کند، باید با او با احترام برخورد کند. رسول گرامی اسلام اگر با این شخص به بدی برخورد میکردند، او به پیغمبر اکرم هتاکی میکرد.
پیغمبر اکرم در این روایت به جهت اینکه از خشونتهای فردی در امان باشد، تقیه کردند! این تقیه هم قول النبی است، هم سیرة النبی است!
تقیه «خوفی» یا تقیه «مداراتی»!؟
این اقدام رسول گرامی اسلام قطعاً تقیه مداراتی هم نیست، بلکه تقیه خوفی است. تقیه مداراتی به معنای این است که با رفتار مناسب شخصی را نرم کنیم و او را جذب کنیم.
رسول گرامی اسلام در این روایت، تقیه میکنند تا از هتاکیهای این شخص در امان باشد، در جای دیگر تقیه میکنند تا از قتل در امان باشند، در جایی تقیه میکنند که از غارت اموال در امان باشد، همچنین در مواقعی تقیه میکنند تا از اهانت به ناموس در امان باشد.
معنای این عمل رسول گرامی اسلام، «تقیه خوفی» است. خوف مراتبی دارد؛ یک مرتبه متعلق آن قتل است، یک مرتبه متعلق آن عرض و آبرو است، یک مرتبه متعلق آن چپاول اموال است و یک مرتبه هم متعلق آن فحاشی و آبروریزی است. خوف در تمامی این موارد، خوف تقیهای است و اصلاً ارتباطی به تقیه مداراتی ندارد!!
در روایت دیگری عایشه از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) سؤال میکند که چرا خانه خدا را از نظر ظاهری به زمان حضرت ابراهیم برنمیگردانید؟
دوستان توجه دارند که در زمان حضرت ابراهیم خانه کعبه بزرگ بوده است و حجر اسماعیل در داخل خانه بوده است. الان که مردم طواف میکنند، در اطراف کعبه و در قسمت غربی بر دور حجر اسماعیل طواف میکنند. اگر مردم از داخل حجر اسماعیل طواف کنند، طواف دور کعبه نیست بلکه طواف در درون کعبه است.
حتی بعضی از آقایان میگویند: "اگر در موقعی که طواف میکنید دستتان بالای دیوار حجر اسماعیل باشد، طواف شما باطل است؛ زیرا در حقیقت دست شما داخل بیت رفته است. بنابراین این طواف حول البیت نیست بلکه فی جوف البیت است و باطل است!
«عایشه» میگوید: یا رسول الله چرا شما خانه خدا را خراب نمیکنید تا حجر اسماعیل را درون خانه بیاورید؟! حضرت در جواب میفرمایند:
«لَوْلَا حِدْثَانُ قَوْمِک بِالْکفْرِ لَفَعَلْتُ»
من میترسم اگر این کار را کنم قوم تو کافر شوند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 573، ح 1506
این افراد در زمان جاهلیت عمری به این صورت در اطراف بیت الله الحرام چرخیدند و این کار برای این افراد به فرهنگ تبدیل شده است. اگر رسول گرامی اسلام برخلاف فرهنگ این افراد قدم بردارند، این افراد از دین برمیگردند.
اگر رسول گرامی اسلام چنین کاری کنند، افراد خیال میکنند پیغمبر اکرم تمام آثار ادیان سابق آنان را به هم زده است.
پیغمبر اکرم در روز چهارم ذی الحجه میفرماید: از احرام بیرون بیایید. در زمان جاهلیت رسم بر این بوده است که اگر کسی دو ماه قبل از ذی الحجه هم وارد مکه میشد، محرماً در آنجا میماند تا در «یوم الترویه» به عرفات برود، از آنجا به منا برود، سپس به مکه بیاید و از احرام بیرون بیاید!
زمانی که پیغمبر اکرم فرمودند: شریعت اسلام خلاف این امر است. شما هرزمانی که وارد مکه شدید، میتوانید طواف، سعی و تقصیر انجام بدهید و از احرام بیرون بیایید و همه چیز بر شما حلال شده است. حضرت فرمودند: روز هشتم دومرتبه احرام ببندید و به عرفات، مشعر و منا میروید و مراحل طواف و سعی و تقصیر را انجام میدهید.
«ابن عباس» میگوید: خروج از احرام برای عرب جاهلی قبل از «یوم الترویه»:
«کان من أفجر الفجور»
أحکام القرآن؛ الجصاص، تحقیق: عبد السلام محمد علی شاهین، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1415 - 1995 م، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان، ج 1، ص 343، باب التمتع بالعمرة إلی الحج
زمانی که پیغمبر اکرم به این افراد میفرماید: "از احرام بیرون بیایید"، با پیغمبر اکرم برخورد بدی میکنند. خود «جابر بن عبدالله انصاری» قول صحابه را نقل میکند و میگوید: پیغمبر اکرم به ما دستور داد که از احرام بیرون بیایید و با زنانتان همبستر بشوید:
«قال جَابِرٌ ولم یعْزِمْ علیهم وَلَکنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَبَلَغَهُ أَنَّا نَقُولُ لَمَّا لم یکنْ بَینَنَا وَبَینَ عَرَفَةَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ إلی نِسَائِنَا فَنَأْتِی عَرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاکیرُنَا الْمَذْی قال وَیقُولُ جَابِرٌ بیده هَکذَا وَحَرَّکهَا»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2681، ح 6933
آنها در جواب پیغمبر اکرم این تعبیر بیادبانه را به کار میبرند. من گمان نمیکنم در طول این 23 سال حتی کفار مکه هم که آن همه در برابر پیغمبر اکرم ظلم و جنایت و توطئه کردند، این واژه بیادبانه را به کار برده باشند!
الآن بنده این کلمهای از این عبارت را در نرم افزار «الجامع الکبیر» که قویترین و معتبرترین نرم افزار اهل سنت است جستجو میکنم تا عزیزانی که جلسات گذشته نبودند مشاهده کنند که این عبارت در چند کتاب یافت میشود.
«أَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ إلی نِسَائِنَا»
پیغمبر اکرم به ما دستور داده است که با زنانتان همبستر شوید.
سپس «جابر» میگوید:
«وَیقُولُ جَابِرٌ بیده هَکذَا وَحَرَّکهَا»
حال ما نمیدانیم اعراب چطور انسانهایی بودند!! این افراد به جای اینکه مؤدبانه بگویند: "پیغمبر اکرم به ما دستور داده است که با زنانتان همبستر شوید"، ولی اینها این عبارت وقیح را به کار میبرند.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها یک دستور الهی را صادر میکند که با او چنین برخورد میکنند. رسول گرامی اسلام از طرفی دیگر میفرماید:
«لَوْلَا حِدْثَانُ قَوْمِک بِالْکفْرِ لَفَعَلْتُ»
حضرت به صراحت خطاب به عایشه بیان میفرمایند: قوم تو به جهت اینکه تازه از کفر بیرون آمدهاند و آثار کفر هنوز در اذهان آنان باقی است، اگر چنین کاری را انجام بدهم دومرتبه به آن حالت کفر برمیگردند!!
حال این اقدام رسول گرامی اسلام تقیه است یا چیز دیگری است؟! آیا ایشان از کفار تقیه کردند یا از مسلمانان تقیه کردند؟! این اقدام پیغمبر اکرم، تقیه از مسلمانان بوده است و به قول آقایان اهل سنت از بهترین مسلمانان هم بوده است!!
به قول آقایان اهل سنت اولین کسانی که مسلمان شدند، قوم عایشه بوده است. بنابراین رسول گرامی اسلام از اولین مسلمانان تقیه کردهاند!
یا حضرت در جای دیگر میفرمایند:
«وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَک حَدِیثُ عَهْدٍ بِکفْرٍ مَخَافَةَ أَنْ تَنْفِرَ قُلُوبُهُمْ لَنَظَرْتُ»
قوم تو هنوز تازه از کفر بیرون آمدند، اگر نمیترسیدم این کار را انجام میدادم.
سنن ابن ماجه، اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، دار النشر: دار الفکر - بیروت --، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 985، ح 2955
این اقدام رسول گرامی اسلام، تقیه فعلی و هم تقیه قولی پیغمبر اکرم است. نبی گرامی اسلام سیرتاً و قولاً تقیه فرمودهاند؛ بنابراین چهار آیه در قرآن کریم به موضوع تقیه اشاره دارد که دو آیه مربوط به تقیه در اسلام و دو آیه دیگر مربوط به شرایع سابقه است.
همچنین روایات زیادی مبنی بر تقیه رسول گرامی اسلام از مسلمانان و صحابه داریم؛ همان صحابهای که آقایان اهل سنت در مورد آنان میگویند:
«الصحابة کلهم من أهل الجنة قطعاً»
الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 1، ص 11، الفصل الثالث فی بیان حال الصحابة من العدالة
زمانی که پیغمبر اکرم از «أهل الجنة» تقیه میکنند، آنوقت شیعیان از چند وهابی که ما یقین داریم اهل جهنم هستند، تقیه نکنند؟! وهابیت ما شیعیان را کافر میدانند و پیغمبر اکرم هم در این مورد فرمودند: "اگر کسی گوینده شهادتین را تکفیر کند، خودش کافر است!"
بنابراین طبق دستور پیغمبر اکرم اگر ما از وهابیت تقیه میکنیم، تقیه ما تقیه از کفار است. اگر یکی از شیعیان در جایی بروند که اهل سنت در آنجا وجود دارند، مهر گذاشتن شیعه در نماز باعث میشود که او را متهم به شرک کنند و زمینه قتل او را فراهم کنند. لذا از آنها نیز تقیه می کند.
اگر شیعه ای در میان اهل سنت دست بسته نماز نخواند، برای او مشکل ایجاد میکنند و اگر همانند آنها وضو نگیرد برای او مشکل ایجاد میکنند. تمام اهل سنت که انسانهای عاقل و فهمیده نیستند!!
همانطور که در میان ما شیعیان افراد نادانی وجود دارد که بیحساب و کتاب حرف میزنند، در میان اهل سنت هم افرادی وجود دارد که بدون دستور بزرگانشان، شروع میکنند کارهایی خلاف شریعت انجام میدهند. بنابراین تقیه بر شیعیان لازم و واجب است.
موارد غیرشرعی تقیه!
نکته دیگری در مورد تقیه وجود دارد و آن این است که ما یک سری اصول اولیهای داریم که در آنجا تقیه جایز نیست. حتی نسبت به مسلمانان هم میگوید: تقیه تا جایی است که به قتل برسد، اگر به قتل رسید دیگر تقیه نیست!!
اگر از شخصی سؤال کنند: "یا فلانی را بکش و یا اینکه خودت کشته میشوی!" وظیفه شما چیست؟! شما در این مورد باید چکار کنید؟! در آنجا دیگر تقیه کردن مفهومی ندارد و نباید او را بکشید.
در مسائل شرایع هم یک سری اصول شریعتی وجود دارد که حقیقت آن باید به مردم برسد، اگر نرسد نقص در شریعت است که به دنبال آیه شریفه:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
ای فرستاده ما آنچه را از ناحیه پروردگار بتو نازل شده برسان و اگر نکنی (نرسانی) اصلاً پیغام پروردگار را نرساندی و خدا تو را از (شر) مردم نگه میدارد.
سوره مائده (5): آیه 67
آیه شریفه:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)
امروز است که دین شما را تکمیل کردم، و نعمت خود بر شما تمام نمودم، و امروز است که دین اسلام را برای شما پسندیدم.
سوره مائده (5): آیه 3
میآید. یعنی اگر این شریعت نیاید، دین ناقص است! ما در آنجا برای حفظ دین تقیه که نداریم، بلکه امام حسین (علیه السلام) برای زنده نگهداشتن دین از جان و مال و همسر و فرزند خود هم گذشت. ولی یک مرتبه موردی هست که وجود یا عدم وجود آن کمال و نقص شریعت تأثیری ندارد.
بنابراین مؤمن باید از نظر آگاهی به شرایع دینی در حدی باشد تا بتواند مواردی که لازم است تقیه کند را از مواردی که لازم نیست تقیه کند را تشخیص دهد!! ما که نمیگوییم شما در همه جا باید تقیه کنید.
انشاءالله به حول قوه الهی فصلی باز میکنیم که نظر فقها در این مسئله وجود دارد را بیان می کنیم. اگر کتابی که جامعة المصطفی از ما در این مورد چاپ میکند، ما به تعداد آقایان خریداری میکنیم و به دوستان تقدیم میکنیم. ما در این کتاب اقوال فقها بر مواردی که میشود نسبت به آن تقیه کرد و مواردی که نمیشود نسبت به آن تقیه کرد را بیان کردیم.
اهل سنت هم به همین صورت هستند. صحابه و دیگران تقیه میکردند، اما نه در همه جا!! یک دفعه «عبدالله بن مسعود» است که میگوید: من به جهت اینکه دوتا شلاق نخورم تقیه میکنم و حرف حق را نمیزنم.
و یک دفعه «ابن عباس» است که در مورد بحث «تلبیه» زمانی که معاویه بدعتی در شریعت میگذارد، از خیمه خود در عرفات بیرون میآید و میگوید: "لبیک، اللهم لبیک. لعنت بر معاویه که میخواهد به جهت بغضی که با امیرالمؤمنین علی دارد شریعت اسلامی را نابود کند و در دین بدعت ایجاد کند."
خود صحابه هم همهجا تقیه نمیکردند! «ابن عباس» تا این اندازه جو را میشکند زیرا معاویه به جهت بغضی که نسبت به حضرت علی (علیه السلام) داشت، دستور داده بود کسی در عرفات و منا حق تلبیه ندارد!!
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در عرفات تلبیه میگفتند و «ابن عباس» میگوید: لعنت بر کسانی که شریعت پیغمبر اکرم را به جهت بغضی که نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارند، ترک میکنند! خود «ابن عباس» لباس احرام میپوشد و لبیکگویان بلند میشود. بنابراین تقیه صحابه هم به همین صورت است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته