نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
در حاشيه پاسخ آقاي مجتهد شبستري به آية الله سبحاني
کد مطلب: 6046 تاریخ انتشار: 31 فروردين 1388 تعداد بازدید: 8250
يادداشت » عمومي
در حاشيه پاسخ آقاي مجتهد شبستري به آية الله سبحاني

بسم الله الرحمن الرحيم

در بحث نوشتاري كه اخيراً ميان حضرت آيةالله سبحاني و جناب آقاي مجتهد شبستري واقع شد، آيةالله سبحاني به بيان مطالبي پرداختند كه در بسياري موارد، ديدگاه ايشان درباره انگيزه ها و زمينه هاي منجر به مباحث آقاي شبستري بود و درصدد ورود تفصيلي به مباحث برنيامده بودند. نوشته آيةالله سبحاني ضمناً تعابيري تند و شديداللحن دربرداشت.

پاسخ آقاي شبستري نيز بيشتر ناظر به همان خطابات تند بود، گرچه ايشان در مقام دفاع از خود به فرازهايي از مقالات خويش استناد نمود.

در اين مقال قصد بر آن است كه نشان دهيم استنادات آقاي شبستري به سخنان خودشان، تام نبوده و گزارش كاملي از مطالب ايشان نيست، و علت آن است كه مباحث ايشان در مواردي از اساس داراي دوگانگي و ناسازگاري است، به طوري كه در نهايت، استناد آقاي شبستري به يك بخش از مقالات خود در مقام دفاع از خويش، به وسيله بخش ديگري از سخنان خود ايشان باطل مي گردد.

ساخته و پرداخته پيامبر(ص) ؟

آقاي شبستري در مقام ردّ اين نسبت كه «قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر و نظرات خود ايشان مي داند.» بخشي از مقاله «قرائت نبوي از جهان» را بدين شرح آورده است:

«پس حضرت محمد(ص) چه دعوي داشته كه مخالفان، آن را نمي پذيرفته اند. دعوي او اين بوده كه او يك انسان ويژه است كه بنابه تجربه اش خداوند او را برگزيده، برانگيخته و او را از طريق «وحي» به اين سخن گفتن (تلاوت قرآن) توانا ساخته است. اين تواناسازي به سخن گفتن، در اصطلاح قرآن وحي ناميده مي شود. از مجموعه آيات قرآن بدست مي آيد كه قرآن محصول وحي است و نه خود وحي. در قرآن، وحي همان اشاره و انگيختن است كه فعل خداوند است..(1).. از نظر قرآن وحي، تكلم خدا با نبي اسلام است كه سبب بعث پيامبر و تكلم او يعني خواندن آيات قرآن مي شد..(2).. ممكن است چنين تصور كنيم كه تكلم خداوند با نبي اسلام از طريق وحي گونه اي تعليم الهي با ارتباط زباني ويژه اي بوده است... و به همين جهت نمي توانيم از حقيقت آن تكلم (وحي) تصوري داشته باشيم.»

«مي توان گفت از قرآن فهميده مي شود كه وحي سبب سخن گفتن پيامبر در مصحف بوده است يا اينكه مصحف در بردارنده كلام خدا است، يا اينكه مصحف محصول وحي است و امثال اين تعبيرات. اما نمي توان گفت مصحف عين كلام خدا است. بنابر قرآن، پيامبر(ص) تجربه مي كرد كه اين خدا است كه او را به «گونه اي ويژه» توانا مي سازد تا سراسر جهان را «آيات خدا تجربه كند و آن را موحّدانه قرائت كند.»

اكنون بينيم كه آيا عبارات فوق، مي تواند نسبت عقيده به «ساخته و پرداخته ي پيامبر بودن قرآن» را از آقاي شبستري دفع كند؟

ما حصل عبارات فوق آين است كه:

«وحي عبارت است از توانا سازي و برانگيختنِ پيامبر(ص) توسط خداوند»

«قرآن محصول وحي است.»

«تكلم خدا با نبي اسلام سبب بعث پيامبر و تكلم او يعني خواندن آيات قرآن مي شد.»

«قرآن دربردارنده كلام خدا است، نه عين كلام خدا»

تعبير «توانا سازي» بسيار كلي است؛ زيرا در واقع هر فعلي كه فاعلي در عالم وجود انجام مي دهد، بايد با «توانا سازي» خداوند همراه بوده باشد. عبارت «لا قوة الا بالله» به همين معنا است، يعني هر تواني در عالم (كه صرف انجام كاري مي شود) از جانب خدا اعطا مي گردد.

هم موجودات مختار با توان اعطايي خداوند، افعال خود را اعم از خوب و بد انجام مي دهند، و هم موجودات فاقد اختيار. بنابراين، تعبير «تواناسازي» لااقل سه حيطه متفاوت را در بر مي گيرد. مهم آن است كه آقاي شبستري، اين توانا سازي در حيطه وحي را، چگونه تبيين مي كند.

ايشان در نقل عبارات فوق از مقالات خويش، بخش هايي را حذف و با نقطه چين جايگزين نموده است. از جمله در جايي كه با (1) علامت گذاري كرده ايم، عبارات محذوف چنين است:

«اين اشاره و انگيختن تنها در مورد پيامبران به كار نرفته است، مثلاً حركت غريزي زنبور عسل هم در قرآن «وحي خدا» ناميده شده است: و اوحي ربك الي النحل ان اتخذي من الجبال بيوتا و من الشجر سوره 16 آيه 18 از طرف ديگر در آيه51 از سوره42 آمده است:«ماكان لبشر ان يكلمه الله الاوحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولاً فيوحي باذنه ما يشاء» در اين آيه، وحي مستقيم يا وحي با رسول (فرشته) گونه اي فعل تكلم به شمار آمده كه مي توان به خدا نسبت داد (چنان كه در آيات ديگري خلق همه موجودات، تكلم خداوند به شمار آمده است، سوره 36 آيه 82)»

در عبارات فوق، آقاي شبستري ميان «وحي الهي به رسول» و «وحي الهي به زنبور عسل» و نيز؛ بين «تكلم خداوند با رسول؛ در فرآيند وحي» با «تكلم خداوند؛ در جايي كه به معناي آفرينش به كار رفته است» تنــاظر و تشابه برقرار كرده است.

بايد به ايشان گفت: «وحي الهي به زنبور عسل» و «تكلم خداوند؛ به معناي آفرينش» اموري تكويني هستند كه هيچ چيز جز اراده الهي در آن ها دخيل نيست. زنبور عسل تنها و تنها چنان خانه مي سازد كه خداوند در غريزه او نهاده است. آفرينش نيز فقط و فقط آن گونه كه خداوند مي خواهد تحقق مي يابد. لذا در قرآن مي خوانيم: «فرمان او چنين است كه هر گاه چيزي را اراده كند، تنها به آن مي گويد: «موجود باش!»، آن نيز بي درنگ موجود مي شود.(يس/82)»

آيا آقاي شبستري«وحي الهي به پيامبر» را نيز همين طور «تخلف ناپذير» مي داند؟ اگر چنين باشد، در نتيجه آن چه كه در قالب اين وحي بر زبان پيامبر جاري مي شود - صرف نظر از مناقشه در اين باب كه كلام خدا است يا كلام پيامبر- دقيقاً بايد همان باشد كه خداوند متعال خواسته است.

در بخش ديگري كه با (2) مشخص كرده ايم، عبارات محذوف آقاي شبستري اين است:

«آيات قرآن محصول وحي هستند و نه خود وحي، در عين حال اين آيات هم مستند به نبي هستند كه علت طبيعي آنها است و متكلم به اين كلام است و هم كلام خدا هستند چون خدا با وحي او را قادر به اين كلام مي سازد.»

ايشان در عبارت فوق، خداي متعال را «قدرت دهنده پيامبر» در فرايند وحي مي داند و نبي را «علت طبيعي» آن. بر اساس مثالي كه آقاي شبستري در جايي از همين مقالات بيان كرده، تشكيل ابر و ساير مقدمات طبيعي؛ علت طبيعي در بارش باران است.

در اين بيان ايشان نيز، همان سؤال پيشين مطرح است. «علت طبيعي» از اراده و تقدير الهي تخلف نمي كند، ابر همان گونه مي بارد كه خدا خواسته است. آيا آقاي شبستري همين حكم را درباره نسبت «متن قرآن» با اراده الهي قبول دارد و آن را عيناً مطابق خواست خدا مي داند؟

بايد گفت كه ايشان در مقالات خود، پاسخ مثبتي به سؤال فوق نداده است. به عبارات زير از اين مقالات توجه كنيد:

«قرآن يك قرائت (خواندن) نبوي از جهان است. البته در سراسر اين قرائت، شخصيت پيامبر به گونه هاي مختلف آشكار شده است. مي توان با گونه اي تحليل روانشناختي از اين متن، آن پيامبر را كه وحي، اين خواندن را براي او نه تنها ممكن بلكه غيرقابل اجتناب ساخته بود، تحليل روانشناختي كرد. اوصاف بهشت و جهنم، لحن هاي رحمت آلود يا غضب آلود پاره اي از آيات، سختگيري هاي شديد با كافران و بسياري ديگر از مشخصات اين متن آيينه خلق و كيفيت نبي اسلام است.»

پس كاملاً روشن مي شود كه وقتي ايشان خلق و خوي پيامبر اكرم(ص)، تا اين حد در محتواي آيات مؤثر مي داند، پس متن آيات را چنان كه كاملاً مورد تأييد خداوند باشد؛ محسوب نمي كند، و وحي را منجر به صدورِ تخلف ناپذير آيات نمي داند. بنابراين منظور آقاي شبستري از اين كه «وحي، توانا سازي و برانگيختنِ پيامبر(ص) توسط خداوند است.» هرچه كه باشد، مورد تأييد دانستن محتواي قرآن از سوي خداوند، به طور كامل نيست. اين، نتيجه مهمي است كه از مطالب ايشان ناشي مي شود.

بايد پرسيد تأكيد بر «تواناسازي پيامبر از سوي خداوند در فرايند وحي» يا «كلام الله دانستن قرآن به اعتبار اين تواناسازي» مادامي كه متضمن مقبوليت كاملِ محتواي قرآن در نزد خداوند نشود، چه حاصلي دارد؟

در واقع؛ بسيار مهم تر از اين سخن آقاي شبستري كه: «نمي توان گفت مصحف عين كلام خدا است.» مطلب حاصل از خلال مقالات ايشان است كه: « نمي توان گفت متن مصحف عين خواست خدا است.»

در عنوان بعدي، نكته اخير روشن تر خواهد شد.

ديــن، زميني يا آسماني

در فراز ديگري از جوابيه يادشده، آقاي شبستري به دفاع از اين سخن خويش پرداخته كه: «دين عنصر ماورائي ندارد.»

آيةالله سبحاني از اين سخن(و تفاصيل مربوط به آن) نتيجه گرفته بودند كه ايشان مي گويد: «اصل دين ساخته بشر است و جنبه متافيزيكي ندارد.»

آقاي شبستري در مقام پاسخ، فراز زير از سخنراني خود را يادآوري نموده (البته ما چند جمله از ابتدا و ادامه مطلب را داخل كروشه؛ اضافه مي كنيم):

« [يعني چه عنصر ماورايي دارد؟] بنده هيچ وقت اين تعبير را به كار نمي برم كه دين چيزي است كه از جاي ديگر آمده است ... آن چيزي كه ما به آن دين مي گوييم يعني سلوك معنوي آدمي. راه روي معنوي آدمي. آدمي يك كار مي كند كار علمي است. يك عمل انجام مي دهد عمل فلسفي است. يك عمل انجام مي دهد عمل هنري است و عمل ديگري هم انجام مي دهد عمل ديني است. در آن عمل ديني سعي مي كند از زندگي روزانه فراتر برود و يك عمقي را درك بكند و به اصطلاح افق معنوي دروني خودش را گشوده تر بكند. كسي كه اهل اين كار است دين دارد. در قرآن كريم هم گفته شده است : ان الدين عند الله الاسلام دين در نظر خدا اسلام است ... معني اسلام تسليم شدن است، يعني انسان مقاومت نكند در برابر اراده خداوند كه اين عالم از اراده خداوند به وجود مي آيد ... در اين فعاليت علي الاطلاق خداوند در هستي دراين تجليات خداوند در هستي كه از هر گوشه خود را نشان مي دهد ما مقاومت منفي نشان نمي دهيم، با آن هماهنگ مي شويم و با آن پيش مي رويم كه معني انا لله و انا اليه راجعون هم همين است ... بنا براين دين هم از انسان شروع مي شود ... البته در طول تاريخ كساني آمده اند ارشاد كرده اند انسان را در مسير دين داري ... ارشاد كرده است خدا مردم را به دينداري. ارشاد كرده است از طريق پيامبران كه دين دار باشيد اين راه را برويد اين سلوك معنوي را بكنيد بنا براين اين تعبير را كه دين «ماورائي» است برايش معناي درستي نمي بينم. [... و اين تعبير را هيچ وقت نمي كنم كه دين يك چيزي است و فهم دين چيز ديگر. به دليل اين كه در اين مفروض گرفته شده است كه دين يك چيزي است در عالم خارج از اين عالم نمي دانم در يك جايي در يك ناكجا آبادي، بعد از آن يك فهمي حاصل مي شود و اين فهم ها متفاوت است. من هيچ وقت اين تعبير را نمي كنم چون اصلا دين و دين داري را كار خود آدمي مي دانم.]»

آقاي شبستري در عبارات فوق، عنصر ماورائي را از دين نفي كرده و در مقابل بيان نموده اند كه خدا مردم را از طريق پيامبران به دين داري ارشاد كرده است.

سؤال اين جا است كه ايشان چگونه ارشاد مردم از سوي خداوند را كه توسط پيامبران صورت مي پذيرد، «عنصر ماورايي» نمي شمارد؟ حل اين ادعاي متناقض نما به عهده ايشان است، اما نكته اي كه ما از خلال اين سخنان به دست مي آوريم، تاكيد بر نتيجه اي است كه در بخش قبل گرفتيم.

آقاي شبستري در موضوع قبل، از طرفي مي گفت: «در فرايند وحي، خداوند پيامبر را قادر به تكلم و بيان آيات مي كند.» و از طرفي متن قرآن را مورد تأييد كامل از سوي خدا نمي شمرد.

در موضوع اخير نيز، از سويي ايشان مي گويد: «در فرايند نبوت، خداوند مردم را از طريق پيامبران به دين داري ارشاد كرده است.» و از سوي ديگر «دين را فاقد عنصر ماورائي و كار خودِ آدمي مي شمارد.» و تصريح مي كند كه دين، چيزي «در عالم خارج از اين عالم، در يك جايي در يك ناكجا آبادي» نيست. در واقع بايد گفت كه مطالب آقاي شبستري حاوي نوعي تعارض دروني است.

اين كه اگر به ايشان اعتراض شود چرا قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر دانسته ايد؟ پاسخ دهد كه خير، من قرآن را نتيجه تواناسازي پيامبر(ص) به تكلم از سوي خداوند مي دانم، و وقتي سؤال شود كه چگونه دين را فاقد عنصر ماورائي مي شماريد؟ پاسخ دهد كه خير، من نبوت را ارشاد مردم به دين داري از سوي خداوند و توسط پيامبران مي دانم، كافي نيست و چيزي را حل نمي كند. آقاي شبستري بايد تعارض هاي سخنان خود را رفع كند.

ايشان گاهي در خلال سخنراني هاي خويش در حسينيه ارشاد، ايراداتي را به محتواي قرآن مطرح ساخته كه واقعاً انسان در حيرت مي ماند چگونه با وجود انتساب وحي به خداوند، جاي چنين اشكالاتي به مضامين قرآني باقي است.

يك تناقض قابل توجه

آقاي شبستري در سخنراني دانشگاه اصفهان اظهار داشتند:

«ان الدين عند الله الاسلام» نه اين كه يعني دين در نزد خدا، يعني در نظر خدا نه نزد خدا. همان طور كه در آن آيه ديگر هست «ان اكرمكم عند الله اتقيكم» يعني در نظر خدا اين است. اين جا هم همين طور است يعني اگر از منظر خدا اگر به دين نگاه بكنيد كه خدا نظرش درباره دين چيست؟»

اين البته ترجمه غلطي از آيه كريمه است، كه خطاي آن را در مقاله نقد ديگري - در كنار شرحِ برداشت هاي غلط از دو آيه ديگر- بيان نموده ام[1] ، ولي نكته اي كه در اين جا مورد نظر است، تناقض قابل توجه عبارات فوق، با مطلبي است كه آقاي شبستري در جوابيه اخير خود، ضمن ناصحيح دانستن طرح اين سؤال كه « انتظار خدا از انسان چيست» نوشته اند:

«نسبت دادن انتظار به خدا.. نادرست است. انتظار يك حالت رواني در انسان است و فقط در جهان انسان معنا و مفهوم دارد. خدا منزه از صفات انساني است و نمي توان به او انتظار نسبت داد و پرسيد انتظار خدا از بشر چيست..كسي كه از پرسش «خدا از انسان چه انتظار دارد» حركت مي كند از همان آغاز در وادي گمراه كننده انسان وارانگاري Anthropomophismus مي افتد و دچار چنان دگماتيسم غير قابل علاج مي گردد كه در همه مراحل تفسير متون ديني و يا دين ورزي شخصي، گريبان او را رها نمي كند.»

ملاحظه مي شود كه آقاي شبستري در عبارات اخير، طرح اين سؤال را كه «انتظار خدا از بشر چيست؟» را معادل درافتادن در «وادي گمراه كننده انسان وارانگاري خداوند» و دچار شدن به«دگماتيسم غير قابل علاج» مي شمارد، اما خود در فراز قبلي، معناي آيه كريمه را طوري توضيح داد كه منجر به اين سؤال شد: «خدا نظرش درباره دين چيست؟»

طبعاً تعابير «انتظار خدا» و «نظر خدا» از نقطه نظر «انسان وارانگاري خداوند» تفاوتي ندارد[2] و در نتيجه آقاي


شبستري، تعبيري را به كار برده اند كه خود آن را به شدت خطا دانسته اند.


والحمدلله رب العالمين




[1] - مقاله «نقدي بر سخنان جناب آقاي مجتهد شبستري در دانشگاه صنعتي اصفهان» را درآدرس www.dralaee.blogfa.comملاحظه فرماييد.

[2] - البته اين حكم آقاي شبستري درباره منجر شدن معناي يادشده به «انسان وارانگاري خداوند» نقد جداگانه اي مي طلبد.



Share
1 | علي لاچيني | Iran - Tehran | 12:00 - 31 فروردين 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
آقاي شبستري در خصوص آياتي از قرآن مجيد که در آنها آمده است که بشر قادر نيست حتي در صورت اجتماع همانند قرآن مجيد و يا حتي بخشي از آن را بياورد چه نظري دارند؟ آيا ايشان پيامبر را جزو انسانها تلقي نمي کنند؟ که در آن صورت الله متعال استثنا قائل مي شدند و مي فرمودند بشر به استثناي پيامبر نمي تواند حتي در صورت اجتماع همانند قرآن مجيد و يا حتي بخشي از آن را بياورد. راستي ايشان نظرشان در خصوص اين همه اعجازهاي رياضي و علمي قرآن که اخيرا کشف شده چيست؟ در دانشگاه اصفهان که در اين زمينه اظهار بي اطلاعي کردند.
2 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 12:00 - 06 ارديبهشت 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
"Anthropomophismus" بدبختي بزرگي که گريبان گير ابن تيميه و نصارا و يهود هم شد.
واقعا احسنت به شما که با نور امامان به درستي بيماري اين مرد را تشخيص داديد.
من از دکتر تقاضا مي کنم که متني در شرح خطبات توحيدي نهح البلاغه بنويسند.
توحيد شيعه همان صراط مستقيمي است که در ميان تئوري تکامل دازوين هم خدا را نشان مي دهد.
3 | علي لاچيني | Iran - Tehran | 12:00 - 15 ارديبهشت 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
چارلز داروين (ره) خداشناس و مسلماني وارسته بود. نظريه تکامل وي همان اصل علمي است که در کتاب الله ( معجزه هميشه جاويد) آمده است. به آيات 7 تا 9 سوره سجده و ديگر آيات مرتبط با خلقت بشر مراجعه کنيد.متاسفانه ما مسلمانان با وجوديکه به تصريح قرآن بر اين باوريم که کتابهاي تورات و انجيل تحريف شده اند ولي در تفسير آيات مرتبط با خلقت به آنها استناد مي کنيم. مثلا به تفسير الميزان مراجعه کنيد . علامه فقيد در جلد اول در بخش مربوط به خلقت انسان چند صفحه را عينا از تورات آورده اند.
4 | momen abdullah | Malaysia - Petaling Jaya | 12:00 - 16 ارديبهشت 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
اقاي علي لاچيني
منهم مانند شما معتقد هستم که تضادي بين نظريه evolution و دين وجود ندارد.
مشکل در يهود و نصارا است که يک خداي تقلبي و ناتوان براي خود ساخته اند.
الله ماورا زمان است. او ماده را که مي‌افريند همانطور که ابعاد طول و عرض و عمق ان را خلق مي‌کند بعد زمان ان هم نيز خلق مي‌کند. من تعجب مي‌کنم از افرادي که خلقت 9 ماه انسان از خاک را قبول مي‌کنند ولي در پذيرش evolution مشکل دارند.

دين شيعه والاترين خدا را به ما معرفي مي‌کند. تمام خدايان اديان ديگر در دنياي مدرني که صحبت از مخلوق و محدود بودن زمان و مکان مي‌کنند جائي ندارند. خداي يهود و نصارا و محبين عمر «محاط» به مکان و زمان است نه «محيط».

مشکل کنوني اکثريت شيعه علمي و جامع برخورد نکردن با مسايل است. ما بايد برخورد علمي داشته باشيم.

جال من از شما درخواست مي‌کنم که مطابق يک فرد طالب علم واقعي اسناد ادعا هاي خود را ارائه کنيد:
1) سند مسلمان شدن داروين کجاست؟
2) دقيفا کدام صفحه از تفسير الميزان کپي از کدام صفحه تورات است؟
5 | سيد مظفر دره صوفي | Afghanistan - Kabul | 24:16 - 11 تير 1390 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
به نظر مي رسد تمام مشكل حوزه هاي علميه آنست كه سخنان اقاي ???? وامثال ايشان با مذاق حوزه جور در نمي ايد. جوابي كه اقاي????به دكتور ???? داده بود نيز لب كلام ايشان آن بود كه سخنان اقاي ??? با قرائت رسمي حوزه اي ناسار گاراست پرسش آنست كه ايا واقعا حوزه علميه خودرا متولي دين مي دانند يا مفسر دين؟ اگر متولي دين مي دانند اين ولايت را چه كسي به انها داده است؛ اگر مفسر دين اند كه هستند قرائت ديگران ازدين را نيز به رسميت بشناسند وبه آنها احترم بگذارند. اگر مباني وپيش فرض هاي آن بزرگان ضعيف يا عليل اند استدلال كنند كه بر اساس اين دلايل كاستي وضعف دارند. من بايد عرض كنم كه من دين شناس نيستم وليكن موضع گيري وشانتاژ هايي تبليغاتي اي بر بزرگاني مانند دكتور ???? رواداشته مي شود سخت نا گوار ؤآزاردهنده مي ايد. شما شايد فكر كنيد كه برخورد هاي شما با ديگر انديشان بر ديگران وبر مسلمانان خارج ازايران تاثيري نخواهد گداشت اما باور كنيد كه برخورد هاي شما حوزويان محترم امروز تاثير منفي خود را بر بخش عظيم مسلمانان بر جاي گذشته است. احمد علي از كابل- افغانستان

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بهتر است يكبار ديگر ، متن جوابيه‌هايي كه به افراد مذكور داده شد مطالعه كنيد تا مشخص شود آيا كلام آنها تنها با تفكر رايج حوزه مشكل دارد ، يا با نص صريح قرآن و روايات صحيح السند !

بهترين راه حل مناظره است كه متاسفانه افرادي كه مورد دفاع شما هستند از آن سر باز زده‌اند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

6 | پيام | Iran - Yazd | 09:51 - 09 تير 1391 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
متاسفانه افراد سطحي نگر مثل شبستري يا سروش کم نيستند که در حوزه ها ي علميه هم وارد شده اند و اين وظيفه علماي واقعي را براي تربيت شاگردان بصير و دانشمند براي اينده اسلام بيشتر مي کند
7 | بصير | Iran - Tehran | 05:35 - 20 دي 1391 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسمه تعالي
ممكن است أقاي شبستري اشتباهاتي داشته باشد ولي خواهش مي كنم انقدر سطحي و احساسي و مانند دانش آموزان دبيرستان جواب ندهيد. همانطور که مي دانيد متکلمان زيادي از اشاعره و معتزله و شيعه نظرات و تفسيرات کاملا متعارض با هم داشته اند که صد و هشتاد درجه با هم فرق داشته اما چون آنها رجل دين بوده اند کسي به آنها هيچ ايرادي نمي گيرد. ولي چون آقاي شبستري 10 سال آلمان بوده اند ما فکر مي کنيم کسي که از بلاد کفر مطلب بياورد کافر و مشرک است در حالي که در آموزه هاي ديني اطلبو العلم و لو بالصين را داريم. حوزه هاي علمي متخصص در فقه و اصول هستند و گاه هم گريزهايي به تفسير و تاريخ و کلام دارند اما متخصص هرمنوتيک در حوزه نداريم يا کم داريم آقايان بروند اين علوم را بخوانند بعد نظر بدهند مانند اين مي ماند که بگوييم انيشتين چون نظريه نسبيت را داد پس کلامش ضد آموزه اي ديني است به خدا به اين سادگي نيست اين پيش فرض ها و روش متن محور حوزه و کمي هم چاشني عاطفي دادن به اين مسائل حوزويان را از مواجهه يا خيلي چيزها محروم نموده است. همه ما مسلمان هستيم ÷س کسي حق ندارد ديگران را از اسلام خارج بداند و خود را مسلمان بداند از کجا معلوم که اسلام خود او يا ريا و تظاهر و فريب نبوده باشد؟
8 | م. ح | Iran - Tehran | 24:09 - 12 خرداد 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام وآرزوي توفيق اولا خدمت برادر عزيزم پيام نظر دهنده 6 يک بيت شعر عرض ميکنم که: بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتي برد اساتيد و متفکريني چون شبستري و سروش را من و شما که پرورش يافته جامعه سياست زده هستيم نميتوانيم جرح وتعديل کنيم اين دو بزرگوار هماوردان خود را ميطلبند که در جامعه ما متاسفانه تعدادشان رياد نيست. نکته دوم اينکه آنچه که بعنوان اعتقادات شيعه در جامعه امروز ما معرفي ميشود جز عزاداري و هياتها و زيارات آغشته به انواع خرافات عملا چيز ديگري نيست که با کمال تاسف توسط همان علمايي که پرورش يافته حوزه هستند يا اثباتا تاييد ميشود و يا با سکوتشان تاييد ميکنند. حال اگر امثال آقاي شبستري که خود شيعه و مقيد و معتقد به مذهب شيعه هستند نقد نشود و ما آنچه هست را حق مطلق بدانيم و هر گونه سوال را تعبير به شبهه !!!!بکنيم آيا ميتوانيم مانند گذشته گان ادعاي پويا بودن کنيم؟!
9 | آنتي جلبك | Iran - Tehran | 01:02 - 29 خرداد 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب م. ح چطور مي شود که افرادي چون شبستري و سروش مي توانند کتاب خدا و وحي پيامبر را جرح و تعديل کنند و خود اين دو قابل جرح و تعديل نباشند. آيا بکار بردن عبارات نامفهوم و بافتن مشتي خزعبلات باعث استاد و متفکر شدن است و هيئتي بودن به معناي خرافاتي بودن. پويا بودن شيعه به اين نيست که عده اي با بکار بردن عبارات و اصطلاحات دشوار و نامفهوم در صدد انحراف شيعه از معارف اصيل خود باشند. سروشي که پناهنده به دامان استکبار جهاني و تئوريسين براندازي تنها حکومت شيعي جهان شده ديگر نيازي به جرح و تعديل ندارد.
10 | ب. ل | Iran - Sanandaj | 23:03 - 19 خرداد 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
چند سوال ؟ اگر متن فرآن ناشي از فهم پيامبر از هستي بر اساس بينش الهي نيست و عين کلام خداست :
۱- چرا اينقدر گويا و واضح و شفاف نيست تا درک همه ي علما و انسانها ي مومن و غير مومن از آن يکسان باشد ؟ يعني خدا قادر به ارائه چنين متني نبود ؟ يا از يک انسان ولو پيامبر چيزي بيشتر از اين بر نيامده است ؟ آيا خدا نمي توانست عين آن مفاهيم را با چند زبان مختلف - به همان نحوي که خود ادعا مي شود کسي نميتواند نظير آن را بياورد- براي تمام مردم جهان کتاب راهنما نازل کند ؟ يا چون پيامبر عرب بود خدا هم قادر به اين کار نبود !و يا مخاطب قرآن فقط اعراب بوده است ؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

۱. خداوند قران را براي مردم و رسول الله صلي الله عليه و آله و اهل بيت ايشان را براي تفسير آن فرستاده است.

۲. بناي خداوند بر بيان تا اين حد نبوده است چون اين دنيا دار امتحان است و هميشه انسانها در ميان خير و شر قرار دارند و اين اراده و اختيار انهاست که بايد مسير را مشخص کند ولي خداوند در اين مسير براي هدايت انسانها انبيا و اوصيا را فرستاده و آنها را به علم و عصمت و معجزه مجهز نموده و با آنها کتاب فرستاده و عقل و وجدان و فطرت و ... همه را بسيج نموده تا انسان راه حق را بيابد. اما در مقابل؛ نفس اماره و هواي و هوس و شيطان و ... را هم قرار داده تا ميدان امتحان باز باشد و عمل انسان مقيد به اراده خود آنها باشد.

۳. اگر خداوند مي خواست آنچنان که شما نوشته ايد عمل کند از همان ابتدا همه انسانها را در بهشت خود جاي مي داد تا کسي دچار سختي و... نشود.

۴. خود خداوند در قرآن تصريح نموده است که بناي ما بر امتحان بوده «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُون‏»(مائده/ 48)

۵. خود خداوند در قرآن اين کلام را الهي دانسته است و مي فرمايد: «انا انزلناه في ليله القدر» و «انا انزلناه قرآنا عربيا» و «هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتاب‏» و «ان هذا القرآن يهدي» و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :