نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آيا شفاعت خواستن از غير خداوند شرك است ؟
کد مطلب: 5253 تاریخ انتشار: 13 شهريور 1386 تعداد بازدید: 64321
پرسش و پاسخ » خداشناسي
آيا شفاعت خواستن از غير خداوند شرك است ؟

سؤال كننده : سيد احمدرضا نصيحت كن

1 . توسل به چه معنا است ؟

2 . آيا شفاعت خواستن از غير خداوند شرك است ؟

لطفا با مدارك برايم بفرستيد به ويژه قرآن وعقلي

به اميد طلوع خورشيد خدا نگهدار .

پاسخ :

جواب سؤال اول :

توسل ، يعني واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند چنانچه خداوند، در قرآن كريم مي فرمايد :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . المائدة / 35 .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله اي بجوييد .

اين آيه به تمامي مؤمنين دستور مي دهد كه به هر وسيله اي كه سبب تقرب به خداوند مي شود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه امكان ندارد حضرت زهرا سلام الله عليه مي فرمايد :

وأحمد اللّه الذي بعظمته ونوره يبتغي مَن في السموات والأرض إليه الوسيلة ونحن وسيلته في خلقه .

تمام آن چه در آسمان و زمين هستند ، براي تقرب به خداوند به دنبال وسيله هستند و ما وسيله و واسطهء خداوند در ميان خلقش هستيم .

شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص211 و السقيفة وفدك ، ص 101 و بلاغات النساء ، بغدادي ، ص 14.

و از عايشه در بارهء خوارج نقل شده است كه پيامبر فرمود :

هم شرّ الخلق والخليقة ، يقتلهم خير الخلق والخليقة ، وأقربهم عند اللّه وسيلة .

شرح نهج البلاغة ، ج2 ، ص267 از مسند احمد ؛ اما اين روايت را دستان امانت دار اهل سنت حذف كرده اند . و المناقب ، ابن المغازلي ، ص56 ، ح 79.

خوارج ، بدترين خلائق هستند ، آن ها را بهترين فرد از ميان خلائق كه نزديك ترين وسيله به خداوند هستند ، خواهد كشت .

مراد حضرت علي عليه السلام است .

و از أبي هريره در بارهء قصهء حضرت آدم نقل شده است :

يا آدم هؤلاء صفوتي... فإذا كان لك لي حاجة فبهؤلاء توسل، فقال النبي: نحن سفينة النجاة من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلك، فمن كان له إلي الله حاجة فليسألنا أهل البيت .

فرائد السمطين ، ج1 ، ص 36 ح 1 و المناقب للخوارزمي ، ص 318 ، ح 320 .

اي آدم ! اين ها ( اهل بيت ) برگزيدگان من هستند ... هر وقت حاجتي داشتي اينها را واسطه قرار بده . پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند : ما كشتي نجات هستيم ، هر كس سوار اين كشتي شد ، نجات خواهد يافت و هر كس سر پيچي كند ، هلاك مي شود ، هر كسي حاجتي به سوي خداوند دارد ، بايد ما اهل بيت را واسطه قرار دهد .

و سيوطي نقل مي كند كه حضرت آدم به درگاه خداوند چنين استغاثه مي كرد :

اللهمّ إنّي أسألك بحقّ محمد وآل محمد سبحانك لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسي فاغفر لي إنّك أنت الغفور الرحيم، فهؤلاء الكلمات التي تلقي آدم .

الدر المنثور ، ج1 ، ص 60.

بار خدايا ! از تو درخواست مي كنم به حق محمد و آل محمد كه تو پاك و منزهي و غير از تو خدايي نيست ، من كاري بدي كردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش كه تو بخشنده و مهربان هستي ... .

و همچنين آيات بسياري در قرآن كريم وجود دارد كه توسل به غير خداوند را مشروع مي داند ؛ از جمله :

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 .

گفتند: «اي پدر ! براي گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم »

در اين آيه خداوند داستان برادران حضرت يوسف عليه السلام را يادآوري مي كند كه آن ها بعد از پيشيماني از كردارشان به پيش حضرت يعقوب عليه السلام آمدند و از او كه پيامبر خدا بود درخواست كردند كه از خداوند براي آن ها طلب بخشش كند . حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نمي رويد و به من متوسل شده ايد ؛ بلكه به آن ها وعده داد كه از خداوند براي آن ها طلب بخشش خواهد كرد :

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 98 .

گفت : « به زودي از پروردگارم براي شما آمرزش مي خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » .

همچنين خداوند در آيهء 64 سورهء نساء مي فرمايد :

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .

و اگر آنان وقتي به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر [ نيز ] براي آنان طلب آمرزش مي كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مي يافتند .

اين آيه نشان مي دهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند واسطه و وسيلهء آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .

جواب سؤال دوم :

شفاعت ، واسطه شدن ، انبياء ، امامان و صالحان ببن خدا و خلق در قيامت براي بخشيده شدن گناهاني است كه از مؤمنان سر زده است .

شفاعت در قيامت ، با شرائط و خصوصياتي كه در بارهء آن ذكر شده است ، از ضروريات تمامي مذاهب اسلامي و مورد اجماع تمامي علماي مسلمان است كه آيات بسياري در قرآن كريم آن را تأييد مي كند ؛ از جمله :

وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي . الضحي / 5 .

و بزودي پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردي .

وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا . الإسراء / 79 .

و پاسي از شب را زنده بدار ، تا براي تو [ به منزله ] نافله اي باشد ، اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند .

تمامي مفسران شيعه و سني بر اين مطلب اتفاق دارند كه مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است كه خداوند آن را به پيامبرش وعده داده است .

فخر رازي از علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره مي گويد :

أجمعت الأمة علي أن لمحمد صلي الله عليه وسلم شفاعة في الآخرة وحمل علي ذلك قوله تعالي ( عسي أن يبعثك ربك مقاما محمودا ) وقوله تعالي ( ولسوف يعطيك ربك فترضي ) .

تفسير الرازي ، ج 3 ، ص 55 .

تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه « اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند » و « و بزودي پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردي » را به همين معنا حمل كرده اند .

مرحوم شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه در اين باره مي فرمايد :

اتفقت الإمامية علي أن رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) يشفع يوم القيامة لجماعة من مرتكبي الكبائر من أمته ، وأن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يشفع في أصحاب الذنوب من شيعته ، وأن أئمة آل محمد ( عليهم السلام ) كذلك ، وينجي الله بشفاعتهم كثيرا من الخاطئين .

أوائل المقالات في المذاهب والمختارات ، ص 29 تحقيق مهدي محقق .

اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در روز قيامت گروهي از كساني را كه گناهان كبيره انجام داده اند ، شفاعت مي كند . و نيز بر اين مطلب اتفاق دارند كه امير المؤمنين و بقيه ائمه گناهكاران را شفاعت مي كنند و با شفاعت آن ها خداوند بسياري از گناهكاران را نجات مي دهد .

و مرحوم علامهء مجلسي رحمت الله عليه نيز در اين باره مي فرمايد :

أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فيها بين المسلمين بأنها من ضروريات الدين وذلك بأن الرسول يشفع لأمته يوم القيامة ، بل للأمم الأخري ... .

بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 29 - 63 .

تمامي مسلمين بر اين مطلب اتفاق دارند كه شفاعت از ضروريات دين است . و شفاعت ، يعني اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله نه تنها امت خود را ؛ بلكه امت هاي ديگر را نيز شفاعت خواهد كرد .

و نووي از شارحين صحيح مسلم به نقل از قاضي عياض بن موسي مي نويسد :

قال القاضي عياض رحمه الله مذهب أهل السنة جواز الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصريح قوله تعالي (يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ) وقوله (وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَي) وأمثالهما وبخبر الصادق صلي الله عليه وسلم وقد جاءت الآثار التي بلغت بمجموعها التواتر بصحة الشفاعة في الآخرة لمذنبي المؤمنين وأجمع السلف والخلف ومن بعدهم من أهل السنة عليها .

شرح مسلم - النووي - ج 3 - ص 35 .

قاضي عياض مي گويد : " مذهب اهل سنت بر اين است كه شفاعت عقلا جايز و شرعا واجب است ؛ به دليل اين كه خداوند به صراحت در آيهء قرآن فرموده است : " در آن روز ، شفاعت [ به كسي ] سود نبخشد ، مگر كسي را كه [ خداي] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد " و نيز گفتهء خداوند كه فرموده : " و جز براي كسي كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمي كنند " و امثال اين آيات . و همچنين به خاطر روايات پيامبر راستگو صلي الله عليه وآله وسلم مبني بر صحت شفاعت در آخرت براي گناهكاراني از مؤمنين كه مجموع اين روايات به حد تواتر مي رسد . تمامي علماي اهل سنت ؛ از گذشته تا كنون بر صحت شفاعت اجماع دارند .

و تاج الإسلام أبو بكر الكلاباذي ( ت 380 ه ) در اين باره مي گويد :

إن العلماء قد أجمعوا علي أن الإقرار بجملة ما ذكر الله سبحانه وجاءت به الروايات عن النبي ( صلي الله عليه وآله ) في الشفاعة واجب ، لقوله تعالي : (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي) ولقوله : (عَسَي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا ) وقوله : (وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَي) . وقال النبي ( صلي الله عليه وآله ) : " شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي " .

علما بر اين مطلب اجماع دارند كه اقرار به تمامي آن چه كه خدا و رسول او (صلي الله عليه وآله وسلم ) در بارهء شفاعت گفته اند ، واجب است . به دليل فرمودهء خداوند : " و بزودي پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردي » و فرمودهء خداوند : " اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند " و نيز فرمودهء خداوند : " و جز براي كسي كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمي كنند " و همچنين سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) كه فرمود : " من گناهكاراني از امتم را شفاعت مي كنم " .

لتعرف لمذهب أهل التصوف ، ص 54 _ 55 ، تحقيق د . عبد الحليم محمود ، شيخ الأزهر الأسبق .

و حتي ابن تيميه نيز شفاعت در قيامت را قبول دارد و در اين باره مي گويد :

للنبي (صلي الله عليه وآله ) في يوم القيامة ثلاث شفاعات... وأما الشفاعة الثالثة فيشفع في من استحق النار وهذه الشفاعة له (صلي الله عليه وآله) ولسائر النبيين والصديقين وغيرهم في من استحق النار أن لا يدخلها ويشفع في من دخلها .

براي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در روز قيامت سه شفاعت است ... شفاعت سوم براي كساني است كه مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، ساير انبياء ، صديقين و ديگران به اين است كه كسي كه سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نيز در مورد كسي كه داخل آتش شده شفاعت مي كند .

مجموعة الرسائل الكبري ، ج1 ، ص403_ 404 .

و محمد بن عبد الوهاب نيز در اين باره مي گويد :

وثبتت الشفاعة لنبينا محمد (صلي الله عليه وآله) يوم القيامة ولسائر الأنبياء والملائكة والأولياء والأطفال حسبما ورد ، ونسألها من المالك لها والآذن فيها بأن نقول : اللهم شفع نبينا محمدا فينا يوم القيامة أو اللهم شفع فينا عبادك الصالحين ، أو ملائكتك ، أو نحو ذلك مما يطلب من الله لا منهم ... إن الشفاعة حق في الآخرة ، ووجب علي كل مسلم الإيمان بشفاعته ... .

الهدية السنية ، الرسالة الثانية ، ص42 .

شفاعت براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در روز قيامت و نيز براي ساير انبياء ، ملائكه ، اولياء و اطفال بنابر آن چه كه وارد شده است ، قطعي است . و ما درخواست مي كنيم از مالك و اجازهء دهندهء شفاعت به اين صورت كه مي گوييم :

و ما از خدواندي كه صاحب شفاعت مي باشد و اجازه شفاعت به دست اوست در خواست مي كنيم:

" بار خدايا ! پيامبر ما را در روز قيامت شفيع ما قرار بده " . يا اين كه مي گوييم : " بار خدايا ! صالحان و ملائكهء خود را شفيع ما قرار بده " و مانند اين سخنان كه از خداوند طلب مي كنيم نه از غير خدا . شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلماني كه به آن ايمان داشته باشد ... .

اين نمونه هاي كوچكي بود از نظرات علماي شيعه و سني در اين باره كه به جهت اختصار به همين تعداد بسنده مي شود .

اما آن چه كه از بين تمامي فرقه هاي اسلامي ، تنها وهابي ها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را مشرك مي دانند ، شفاعت در دنيا ؛ يعني همان توسل است ؛ كه ما اين مطلب را در پاسخ به سؤال اول بررسي و صحت آن را از ديدگاه قرآن ثابت كرديم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | يك يگانه پرست | Iran - Tehran | 19:33 - 22 تير 1390 |
4
 
 
14
پاسخ نظر
سلام از يک طرف خوشحالم که برخي از جوانان شيعه متوجه مسير هدايت شده اند و از طرف ديگر ناراحت به اين خاطر که برخي علاوه بر اينکه گمراهند تهمت مي زنند به اين جوانان که شما سني هستيد!!! آن ايه اي که در اول آورديد که وسيله بجوييد به سوي خدا چطور اين را معني مي کنيد که وسيله را بخوانيد به جاي خدا!!!. مگر وقتي شما ميرود به حرم به خدا نزديک مي شويد يا به همان وسيله نزديک مي شويد؟ پيامبر وسيله بود اما نقش اين وسيله چه بود؟ نقشش اين بود که به ما دين را بياموزد نه اين که بيايد تا از او شفاعت بخواهيم. نماز وسيله است و نقشش اين است که ما را به خدا نزديک کند اگر وسيله را در نقشي غير از نقش اصلي خود به کار ببريم اين گمراهي است. سوال من اين است که اگر واقعا پيامبران نقش شفا دادن داشتند چرا در قرآن يکبار به صراحت اين نقش بيان نشده؟ قرآن مي فرمايد تو بشري مثل بقيه هستي فقط بر تو وحي مي شود. قرآن مي فرمايد تو برانگيخته شدي تا به مردم بياموزي و آن ها را تعليم دهي کجاي قرآن آمده که پيامبر نقش شفا دادن دارد؟ جناب مجتبي سما کافيست به معبد هاي گوساله پرستي هم بروي قطعا خواهي ديد آنجا هم عده ي زيادي شفا يافته اند پس از اين نتيجه مي گيري گوساله پرستي صحيح است؟ مکر هيچ مسيحي نبوده که از عيسي شفا بگيرد ؟ پس از اين نتيجه بگيريم عيسي پسر خداست ؟ سوال ديگر به نظر شما يک روح توانايي اين را دارد که سخن تمام مردم دنيا را در هرجا که بودند در آن واحد بشنود و پاسخ دهد؟اگر بلي مي شود بگوييد پس فق اين روح با خدا چيست؟اگر مي گوييد خود خدا اين ويژگي را به روح ائمه داده مي شود سند خودتان را بياوريد از قرآن؟ هاتو براهنکم من گمان نمي کنم اين بحث بين شيعه و سني باشد چون خد سني ها هم به اين نوع از شرک گرفتارند اما فقط محمد(ص) را در اين امر قبول دارند.

پاسخ:


با سلام
دوست گرامي
ظاهرا شما از خداوند متعال ، بهتر معني شرك و ايمان را مي‌دانيد ، كه وقتي فرزندان يعقوب از پدر خود تقاضا كردند كه وسيله شود، اين مطلب را به عنوان راهكاري براي همه مسلمانان در قرآن آورد !
اري وقتي ما به حرم مي‌رويم به خدا نزديك مي‌شويم ، همانطور كه علماي شما گفته‌اند وقتي به زيارت قبر رسول خدا (ص) بروي به خدا نزديك مي‌شوي .
گفته‌ايد «سوال من اين است که اگر واقعا پيامبران نقش شفا دادن داشتند چرا در قرآن يکبار به صراحت اين نقش بيان نشده؟»!
آيا شما يكبار قرآن را خوانده‌ايد ؟! در چندجاي قرآن بحث شفاي و زنده كردن مردگان توسط عيسي آمده است ! و شما مي گوييد خير !
اما فرق بين معجزات الهي و جادوي شيطان در اين است كه صاحب كرامت و معجزه به پرستش خدا دعوت مي‌كند و نه خود و هر آنچه خود دارد ، به صورت لطف و فضل از جانب خداوند مي داند
البته شايد شما مي خواهيد ادعا كنيد كه كرامات قبر رسول خدا (ص) نيز مثل گوساله پرستي است !
اما سوال آخر شما كه گفته‌ايد «سوال ديگر به نظر شما يک روح توانايي اين را دارد که سخن تمام مردم دنيا را در هرجا که بودند در آن واحد بشنود و پاسخ دهد؟»
اهل سنت با سند معتبر از رسول خدا (ص) روايت كرده‌اند كه هر كس در هر جاي دنيا بعداز مردن من به من سلام كند ، من پاسخ او را خواهم داد ! شما اگر اين روايات اهل سنت را نيز قبول نداريد ، بهتر است مذهبي جديد براي خود اختراع كنيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

42 | عليرضا | United States - Los Angeles | 16:05 - 26 تير 1390 |
3
 
 
7
پاسخ نظر
با سلام
منظور من از اين آيات پاسخ به کساني است که تنها آيه 18سوره جن را که خدا مي فرمايد:(و اينکه مساجد از آن خداست. پس هيچ کس را با خدا نخوانيد.)را استدلال خويش قرار داده اند،مي باشد.وبا توجه به اين آيه مي گويند:مسلماني که رسول خدا را نزد خدا وسيله قرار مي دهد و بگويد: يا رسول الله ، مشرک هستند.
و منظور من از آوردن اين آيات اين بود که دادن صفت شفيع به غير خدا اگر با با اذن خدا باشد، در چنين حالي ، غير خدا در کار نخواهد بود. بنابر اين ، خواندن پيامبر اکرم و توسل به او در راه خدا نيز ، اگر با اذن خدا باشد، در اينجا هم ، خواندن غير خدا در کار نبوده و از موارد ، مورد نهي در آيه 18سوره جن ( و لا تدعوا مع الله احدا)نخواهد بود.
همانطور که گفتم بعضي آيات ، آيات ديگر را تفسير مي کنند، اگر در قرآن آمده است که:(پس هيچ کس را با خدا نخوانيد)،اين آيه هم آمده است که :(و براي تقرب به او وسيله اي بجوييد)، در نتيجه خواندن رسول خدا و توسل به او در راه خدا از مصاديق آيه 18سوره جن نمي باشد.
در پايان منظور من از اين آيات اهل سنت نيست، و اين را مي دانم که اهل سنت به شفاعت رسول الله اعتقاد دارند، بلکه منظور من پيروان محمد بن عبدالوهاب است که فقط به آيه 18سوره جن استدلال مي کنند.
اگر منظورم را اشتباه رساندم عذر مي خواهم.
به مناسبت نيمه شعبان اين يک بيت شعر تقديم مي کنم:
لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند
با تشکر
1 |محمد|Germany - Falkenstein |11:41 - 23 فروردين 1402 |
0
 
0
درود وزنده باشی بله کاملا درست است♥️حتی سوره های اسراایه ۵۶ و۵۷ و اعراف ایه ۱۹۴ و۱۹۶ و فاطر ایه ۱۳ وجن ۱۸ نیز در این باره فقط وفقط به وحدانیت الله پرداخته اند وحتی دعوت شده اند افرادمشرک به دعوت خواستن به غیر از الله که ببینند ایا جوابشان را میدهد یانه حتی سوره زمر ایه ۳ نیز بیشترین دلیل وبرهان برای مشرکین است...بله بزرگان واولیای خدا هستن همچون در سوره ی یونس ایه ۶۲ امده ویا حتی در جایی از قران هست که الله جل جلاله فرموده اند ک اولیای من نمرده اند بلکه رزقشان کنار پروردگارشان است اما نفرموده اند که اولیا استغفرالله میتونن کاری انجام بدن
پاسخ :
 با سلام
حضرت عیسی علی نبنا و آله و علیه السلام آیا از اولیاء الله بود یا نه؟
آیا حضرت عیسی مرده زنده نکرد؟
آیا حضرت عیسی کور شفا نداد؟
شما که می گویید اولیاء الله نمی توانند کاری انجام دهند، پس چرا در قرآن این کارهای حضرت عیسی ذکر شده است؟
اگر حضرت عیسی باذن الله بتواند کاری انجام دهد، آیا سایر اولیاء الله نمی توانند باذن الله کاری انجام دهند هرچند که از دنیا رفته باشند؟
شاید شما تصور می کنید که اگر کسی بمیرد حتی خدا هم نمی تواند به او چنین قدرتی بدهد که کاری انجام دهد؟
یعنی شما قدرت خدا را زیر سوال می برید؟
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
43 | در جواب به عليرضا (n16) | Iran - Kermanshah | 17:54 - 11 شهريور 1390 |
1
 
 
10
پاسخ نظر
اولا جناب در استناد به توسل نجستن به غير خدا نه يک ايه بلکه ايات مختلفيوجود دارد مانند(اسرا22-يونس18-مومنون117-فاطر13و14-زمر65-احقاف5-زخرف86) .ثانيا (وسيله) در ايه (يا ايها الذين آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ) به معناي نماز روزه وديگر مناسک وراههاي رسيدن به خداست چون در ايه مبارکه از خواندن (وسيله) چيزي به ميان نيامده بلکه گفته شده (وسيله )را بجوييد يعني اينکه (وسيله) غير زنده است اما اگر گفته شده بود (وسيله)را بخوانيد در اين صورت (وسيله) مي توانست زنده وجاندار تلقي شود همانا در ايات بالا از واژههاي مشتق دعا استفاده شده است مانند ايات 13و14 سوره فاطر :......والذين تدعون من دونه مايملکون من قطمير13-ان تدعوهم لايسمعوا دعاء کم ولو سمعوا ما استجابوالکم ويوم القيمه يکفرون بشريکم ولاينبئک مثل خبير 14- ترجمه : (به غير او معبوداني را که به خدايي ميخوانيد در جهان داراي پوست وهسته خرمايي نيستند .اگر انها را بخوانيد نشنوند واگر بشنوند جواب ندهند وروز قيامت چون انها را شريک خدا گرفتند از شما بيزاري جويند و هيچ کس مانند خداي دانا تو را به حقيقت اگاه نگرداند ) ثالثا ايا شما گمان داري که مشرکين مکه الله تعالي را قبول نداشتند وبتها را خدا ميدانستند اگر اينطور فکر مي کرديد اشتباه بوده است چون انها الله متعال را قبول داشتند تا جايي که درنامه وقراردادهايشان نام الله را در ابتدا مينوشتند انها بر اين باور بودند که بزرگانشان که مرده بودند انها را نزد خدا شفاعت مي کنند و توانايي براورده کردن ارزوهاي انها دارند پس براي انها تمثيلهايي ساختند که بت ها بودند که امروزه قبور جانشين ان بتها هستند تا جاييکه نام بتها نام بزرگان زمان ابراهيم خليل الله بود که اعتقاد داشتند که به انها توسل مي کنند چناچه که در ايه 18سوره يونس الله متعال ميفرمايد(از غير خدا معبوداني پرستش مي کنند که به انها هيچ ضرر ونفعي نمي رسانند و مي گويند که اينها شفيعان ما نزد خدا هستند بااينان بگو شما بدعوي شفاعت بتها ميخواهيد بخدا چيزي که در همه اسمانها وزمين علم بان ندارد ياد دهيد خدا از انچه که شريک قرارمي دهيد منزه وبرتر است) ودر نهايت لطفا مرا وهابي نخوانيد تا به اين وسيله عجز خود را بپوشانيد
44 | عليرضا ن | Iran - Tehran | 22:29 - 29 شهريور 1390 |
1
 
 
8
پاسخ نظر
با سلام به خدمت جناب آقاي n16
اولاً چه استدلال مضحکي از آيات قرآن داريد، اگر خداوند در موردي مثلاً علم غيب بگويد: علم غيب مخصوص خداست و در آياتي ديگر بگويد: پيامبر علم غيب ندارد و اين مشخصه ها را در چندين آيات به خود نسبت دهد(مثلاً در 6آيه بگويد علم غيب فقط مخصوص خداست)، و فقط در يک آيه از قرآن بگويد که به اذن من، پيامبران هم علم غيب دارند(مثل آيات 26و27سوره جن) ، آيا شما نتيجه مي گيريد که چون خداوند در چندين آيات علم غيب را مخصوص خود مي داند و فقط در يک آيه با اذن خود ، علم غيب را به پيامبران مي دهد، پس پيامبران علم غيب ندارند. تمام اشتباه شما از اين جا ناشي مي شود که آيات قرآن را در کنار هم قرار نداده ايد تا مفهوم واقعي آنها روشن شود ، بلکه با پيش داوري و برداشت ناقص و نادرستي از آيات قرآن داريد.
ثانياً اين آياتي که شما نام برديد، چه ربطي به کودتاي 28مرداد سال1332داشت، اين آيات مي گويند که معبودي را با خدا قرار ندهيد مثل آيه22سوره اسرا و آيه117سوره مومنون و در آيه 65سوره زمر به پيامبران مي گويد: اگر شما هم مشرک شوي ، تمام اعمالت تباه مي شود( چه ربطي به توسل داشت)، آيات 4و5سوره احقاف درباره مشرکان است ، و در آيات 13و14سوره فاطر هم مي فرمايد: کساني را که جز او مي خوانيد حتي به اندازه پوست هسته خرما مالک نيستند.
بحث ما درباره توسل است ، ما که در توسل پيامبر و امامان را معبود يا همراه با خدا نمي خوانيم، بلکه پيامبر و امامان را واسطه قرار مي دهيم.
جناب n16 توسل از ماده وسل به معني تقرب جستن و يا چيزي که باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت است.
حالا مي خواهي بداني که چرا ما پيامبر و امامان را واسطه قرار مي دهيم؟
جناب n16 خداي متعال در قرآن رسول اکرم را مظهر غني و حميد مي داند، اغنا و بي نياز نمودن را او نسبت داده و در آيه74سوره توبه مي فرمايد: آنان از اين انتقام مي گيرند که خداوند و رسولش ، انان را به فضل خود بي نياز ساختند.(اغنيهم الله و رسوله)، جنابn16 آن قدر رسول خدا فرد شاخص و برجسته اي است که مظهر مغني و جواد است، اينکه خداوند اغناي پيامبر را در رديف اغناي خود بيان فرموده نشانه آن است که پيامبر مظهر اين نام شريف است،آيا اين عنوان براي پيامبرکه توسط خدا داده شده است شما را قلقلک مي دهد؟
جناب n16 در سراسر قرآن خداوند هر صفتي را براي خود بيان مي کند ، بلافاصله براي پيامبرش نيز بيان مي کند، حالا اين صفاتي که پيامبر دارد ما معتقد هستيم که ذاتاً پيامبر قدرتي ندارد، هر کمالي که براي پيامبر هست از آن جهت است که مورد عنايت خداوند است مثل اينکه شما از آفتاب تجليل کنيد و از آينه اي که آفتاب را به شما نشان مي دهد ، نيز نور بگيريد، ولي مي دانيد که آينه ذاتاً منبع نور نيست.
جنابn16 خداوند مي فرمايد: پيغمبر، شما را بي نياز مي کند ، مظهر اغنا بودن پيامبر تنها درباره مسلمانان صدر اسلام نيست، زيرا او پيامبر همه مسلمانان و مظهر اغناي الهي براي همگان است، البته همانطور که گفتم ، پيامبر از ذات خود هيچ ندارد اما از فضل خداوند ، ديگران را بي نياز مي کند چون پيامبر ، طبق افاضه الهي ، وسيله کامروا شدن است. مثالي ديگر: برفرض شما احساس تشنگي مي کنيد، براي رفع تشنگي بايد به طرف چشمه آب ( در زندگي امروز به سمت شيرآب) برويد، و اگر کسي بنشيند و عمداً به طرف آب نرود و دعا کند که تشنگي او برطرف گردد، سيراب نمي شود زيرا تنها وسيله رفع تشنگي ، آب زلال است.

حالا با توجه به اين مثال ، شيعيان مي گويند که پيامبر و اهل بيت پيامبر نيز در رفع حوائج انسان وسيله الهي هستند، از اين جهت رجوع به آنها همانند رجوع به آب زلال براي رفع تشنگي است، لذا امام علي (ع) در حکمت 361در نهج البلاغه مي فرمايد: هرگاه از خداي سبحان در خواستي داري، ابتدا بر پيامبر اسلام درود بفرست، سپس حاجت خود را از خدا بخواه. اگر اين توسل درست تحليل شود نه با توحيد ناب مخالف است و نه مستلزم شرک مي شود. از پيامبر و اهل بيت خواستن يعني از طريق اين مسير از خدا طلب کردن ، لذا دعاهاي امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه همگي بر صلوات بر محمد و آل محمد است.
پس خداي متعال رسول اکرم را مغني مي داند، پس خود آن حضرت غني است، زيرا تا خود غني نباشد نمي تواند مغني ديگران باشد، از اين جهت غناي پيامبر بسته به غناي الهي است، از اين رو بعد از جمله (اغنيهم الله و رسوله) بلافاصله خداوند فرمود:( من فضله) يعني از فضل خداوند ، نفرمود:(من فضلهما)، سخن از تثنيه نيست بلکه فقط سخن از فضل خداست ، و اغناي پيامبر فضل خداست چون خدا در آيه 53سوره نحل مي فرمايد:(آنچه از نعمتها داريد، همه از سوي خداست ، و هنگامي که ناراحتي به شما رسد، فقط او را مي خوانيد)، پس رسول اکرم چهره برجسته فيض الهي را نشان مي دهد.
در عظمت رسول خدا همين بس که خداوند در آيه 87سوره حجر مي فرمايد:( ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم)، کتابي که خداوند در آن مي فرمايد: اگراين قرآن را برکوهي نازل مي کرديم، مي ديدي که در برابر آن خاشع مي شود و از خوف خدا مي شکافت) ولي رسول خدا آن را به خوبي تحمل کرد ، قلب نازنين پيامبر ، همانند قرآن داراي دو صفت نرمي و صلابت است(آيه159سوره آل عمران) و صلابت پيامبر را مي توان از مقايسه با کوه فهميد ، زيرا کوه با همه صلابت در برابر وحي توان مقاومت ندارد ولي قلب نازنين رسول خدا آن را تحمل کرد، حالا آقاي n16 آيا من حق ندارم اين چنين پيامبر عظيم شاني را در پيشگاه خدا واسطه قرار دهم.
n16عزيز، خداي متعال در عين اينکه خود را در آيه 35سوره نور ( نور السموات و الارض=خداوند نور آسمانها و زمين است) معرفي مي کند، رسول اکرم را هم نور افکن جهاني معرفي مي کند( نه اينکه به طورمستقل هم خدا نور باشد و هم پيامبر)، پس اگر خداوند در آيات 45و46سوره احزاب مي فرمايد:( اي پيامبر ما تو راه گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذار دهنده- و تو را دعوت کننده به سوي خدا به فرمان او قرار داديم و چراغي روشني بخش ) ، پس هنگامي که مي گوييم پيامبر نور است ، اين معنا را نمي دهد که پيامبر تو مستقلاً نوراني هستي.
نمونه ديگر، خداوند درباره حضرت عيسي(ع) در آيه 31سوره مريم مي فرمايد:( من هر جا باشم با برکتم)، يعني من هر جا باشم با برکتم. نبي اکرم نيز هر جا باشد سراج است ، چون هر جا باشد توحيد را مطرح مي کنند. از اين رو است که خداوند به افرادي مثلn16 در آيه 26سوره تکوير مي فرمايد:(پس به کجا مي رويد؟)
آيات ديگر در مورد پيامبر آيات 1تا4سوره يس:(يس- سوگند به قرآن کريم - که تو قطعاً از رسولان خدايي- بر راهي راست قرار داري)
n16 خداوند در اين آيات مي فرمايد : پيامبر بر راه راست است ، آيا نبايد اين راه راست را وسيله در پيشگاه خدا قرار دهيم؟
جنابn16، توحيد در لغت ، به معناي يکنا دانستن است و هنگامي که برخداوند اطلاق مي شود ، به معناي اعتقاد به وحدانيت و يکي بودن خداست، و شرک در لغت به معناي همتا دانستن در چيزي است، و شرک در اصطلاح به معناي شريک قرار دادن براي خدا در حاکميت و ربوبيت است و حقيقت آن ، اين است که کسي را همتاي خدا و هم تراز او در خالقيت ، مالکيت ، ربوبيت و عبادت بدانيم و اين همان شرک عظيم است.
قرآن در آيه 36سوره نحل مي فرمايد:(ما در هر امتي رسولي را برانگيختيم که خداي يکتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب کنيد)، مهمترين مطلب در اين آيه اين است که چه عملي نشانه توحيد و چه عملي نشانه شرک است ، تا هر کسي به راحتي نتواند به کسي اتهام شرک بزند و يا او را خارج از دايره توحيد کند.
عبادت در اصطلاح قرآن و حديث ، ارکان خاصي دارد که با بودن آنها ، عبادت تحقق مي يابد و بدون آنها ، تنها مطلق خضوع محقق مي شود، آن ارکان عبارتند از :1)انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلل باشد 2) عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است، مانند:الف) اعتقاد به الوهيت کسي که براي او خضوع کرده است: خداوند در آيه 96سوره حجر درباره مشرکان مي فرمايد:(همانها که معبود ديگري با خدا قرار دادند، اما به زودي مي فهمند)، و همچنين در آيه 81سوره مريم مي فرمايد:(و آنان غير از خدا ، معبوداني براي خود برگزيدند تا مايه عزتشان باشد)، از اين دو آيه استفاده مي شود که رکن عبادت غير خدا و شرک ، اعتقاد به الوهيت غير خداوند است ، در حالي که شيعيان ، پيامبر و امامان را بنده شايسته خدا مي دانند(لا حول ولا قوة الا بالله) يعني اينکه همه اراده ها مسخر اراده و توان خداوند است و همه پيامبران وامامان مستقل از اراده و خواست خداوند ، هيچند و تمام قدرت و ارزششان به واسطه اتصال به منبع لايزال خداوند است و بندگي و اطاعت آن بزرگواران نسبت به خداوند ، موجب شده است که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراواني عطا نمايد.
ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع کرده است: خداوند متعال در آيه 72سوره مائده مي فرمايد:( اي بني اسرائيل ، خدايي را که آفريننده من و شماست ، بپرستيد)
و همچنين در آيه 51سوره آل عمران مي فرمايد:(همانا پروردگار من و شما خداست ، بپرستيد او را که همين است راه راست)، از اين دسته آيات نيز استفاده مي شود که يکي از ارکان عبادت غير خدا و شرک ، اعتقاد به ربوبيت استقلالي غير خداوند است ، در حالي که شيعيان احترام و خضوعي که در برابر پيامبران و امامان دارند ، به اين عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولياي الهي هستند و براي آنها ، جدا از ربوبيت و اراده الهي ، هيچ نقش و جايگاهي را قبول ندارند. بر اين اساس ، حقيقت شرک آن است که کسي را همتاي خدا و همتراز او در خالقيت ، مالکيت ، ربوبيت و عبادت بدانيم ، ولي اگر بگوييم: حضرت عيسي (ع) ، بيماران غير علاج را به اذن خدا شفا مي داد و مردگان را به اذن خدا زنده مي کرد و با علمي که از ناحيه خدا کسب کرده بود ، از مسائل پنهاني و غيب خبر مي داد، نه به راه شرک رفته ايم و نه سخني بيهوده گفته ايم.(آيه 49سوره آل عمران وآيه 110سوره مائده)، بنابراين ، اگر از پيامبر(ص) و بعضي از بندگان صالح خدا ، همچون اهل بيت(عليهم السلام) چنين اموري را به همين صورت ، يعني به اذن خدا تقاضا کنيم، نه تنها شرک نيست، بلکه عين توحيد است، زيرا شيعيان هرگز آنان را همتراز و هم رديف و شريک و مستقل در تاثير قرار نداده ايم، بلکه آنها را بندگاني سربه فرمان خداوند و مجري اوامر او دانسته ايم.
حالا جناب n16 از شما من سوال دارم که خدايي که خود را در قرآن (ان الله علي کل شي قدير) معرفي کرده است ، آيا نمي تواند قدرت و اختيارات ويژه اي به برخي از بندگان خاصش عطا نمايد که آنها به اذن او اعمال کنند؟
مثال آخر را هم از قرآن مي زنم تا خوب درک کني ؛ از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود که انسانها براي توبه و بهره مندي از آمرزش الهي و يا حاجت خواستن ، سه وضعيت مي توانند داشته باشند: 1) توبه به درگاه الهي و حاجت خواستن به طور مستقيم توسط خود شخص گناهکار و يا نيازمند انجام گيرد ، چنانکه در آيه 67سوره قصص مي خوانيم:(اما کسي که توبه کند و ايمان بياورد و به كار شايسته پردازد، اميد است که از رستگاران باشد.)
2)علاوه بر اين که انسانها به طور مستقيم به درگاه الهي توبه کنند و حاجت بخواهند ، پيامبران يا اولياي الهي براي آنها طلب آمرزش يا طلب حاجت کنند، چنانکه در آيه 64سوره نسا مي خوانيم:(و اگر آنان وقتي به خود ستم کرده بودند ، پيش تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر براي آنان طلب آمرزش مي کرد ، قطعاً خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند)، بديهي است که در اين صورت ، بندگان خدا از آمرزش و لطف بيشتر خدا بهره مند خواهند شد و علاوه بر دعاي خودشان ، از دعاي اولياي الهي نيز کمک مي گيرند.
3)گاهي به جهت شدت تواضع و يا جهت شدت خطا، انسانهاي گناه کار و يا نيازمند، ترجيح مي دهند تنها به وسيله پيامبران و اولياي الهي از خداوند ،طلب آمرزش و يا طلب حاجت کنند ؛ چنانکه برادران حضرت يوسف(ع) به جهت شدت خطاي خود به حضرت يعقوب(ع) مراجعه کردند و گفتند:( اي پدر براي گناهان ما ، آمرزش خواه که ما خطا کار بوديم، گفت: به زودي از پروردگارم براي شما آمرزش مي خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است)(آيه 97و98سوره يوسف)
بنابراين هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت ، از سوي خداوند و آيات قرآني تاييد شده اند و واسطه قرار دادن اوليا به هيچ وجه شرک نيست و منافاتي با در خواست مستقيم از خدا ندارد، بلکه آدمي اگر از وساطت اولياي الهي بهره مند شود ، از لطف و آمرزش بيشتر خداوند نيز بهره مند خواهد شد.
خواهشمندم اين اراجيفي که مي گويند آيا مي توان به اولياي الهي پس از مرگشان توسل جست، همانگونه که در زمان حياتشان مي توان توسل جست، را مطرح نکنيد که نشان از عجز شما خواهد بود، چون از ديدگاه اسلام ، مرگ نابودي و نيستي انسان نيست ، بلکه انتقال حقيقت انسان از عالمي به عالم ديگر است، قرآن درباره مرگ در آيه 11سوره سجده، کلمه توفي را به کار مي برد که به معناي گرفتن به تمام و کمال است ، يعني از ديدگاه قرآن در هنگام مرگ ، فرشته الهي انسان را با تمام هويت و واقعيتش که همان روح اوست تحويل مي گيرد و از اين عالم به عالم ديگر منتقل مي کند، پس از ديدگاه قرآن ، تمام واقعيت انسان ، روح اوست و فرشته الهي بدن انسان را به جايي منتقل نمي کند ، بدن انسان در همين دنيا مانده و به علت ماده بودن از بين رفته و به خاک تبديل مي گردد، اما انسان با تمام هويت و واقعيتش پس از مرگ باقي مي ماند. و از طرف ديگر حيات انسان را در فاصله ميان مرگ تا روز قيامت را برزخ مي گويند، برزخ به معناي ميان دو چيز است(آيه 100سوره مومنون) و از طرف ديگر عالم برزخ مکاني گسسته از اين عالم نيست، بلکه محيط بر اين جهان است ، نسبت عالم برزخ به اين جهان شبيه نسبت اين جهان به عالم جنين است ، همانطور که جهان فراجنيني ، بر جنين احاطه دارد ، جهان برزخ نيز عالمي فرا مادي و محيط بر جهان ماده است. هويت فرامادي عالم برزخ، به گونه اي است که ادراکات در آن بسار قويتر از اين جهان است ، زيرا احاطه بر عالم ماده دارد و اين ادراکات ، بدون وساطت ابزارهاي مادي صورت مي گيرد.، و همان طور که گفتم رسول اکرم متعلق به همه مسلمانان است نه فقط مسلمانان صدر اسلام.
جناب n16شما اگر آيه89 سوره بقره را با دقت مطالعه نماييد ، خداوند در اين آيه مي گويد: يهود پيش از خلقت رسول اکرم به ايشان توسل مي شدند( به تفسيرطبري ايه89سوره بقره مراجعه کن)، مي بينيد که خداوند توسل به پيامبر پيش از خلقت رسول اکرم مجاز مي شمرد.
يکي از آيات ديگري که توسل را مجاز مي شمارد، آيه 35سوره مائده است که خداوند ما را به سه کار فرمان مي دهد: 1)پرهيز از خدا 2) وسيله اي براي تقرب به او 3) جهاد در راه او.
وسيله در آيه فوق ، معناي بسيار وسيعي دارد و هر کار و هر چيزي که باعث نزديک شدن به پيشگاه خدا مي شود، شامل مي گردد، همانطور که امام علي (ع)فرمودند: بهترين چيزي که به وسيله آن مي توان به خدا نزديک شد ، ايمان به خدا و پيامبراو و جهاد در راه او، نماز ، زکات و غيره مي باشد. همچنين از آيات ديگر قرآن نيز که در بالا اشاره شد ، مي توان وسيله قراردادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا و در خواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسيله، به هيچ وجه ممنوع نيست( مثل قضيه برادران يوسف).
حالا اين که شما مي آييد مي گوييد که در آيه مبارکه از خواندن وسيله چيزي به ميان نيامده است بلکه گفته شده وسيله را بجوييد يعني اينکه وسيله غيرزنده است ، حرف
درستي نيست، زيرا اگر گفته شود فلاني را بجوييد ، آنوقت شما نتيجه مي گيريد که چون بجوييد آمده است ، پس فلاني غيرزنده است.
دوست عزيز خواهشمندم آيات قرآن را در کنار هم قرار داده و آن وقت نتيجه گيري کنيد.
45 | مهدي | Iran - Tehran | 19:47 - 04 دي 1390 |
2
 
 
1
پاسخ نظر
البته در قرآن سوره بقره آمده است که در آخرت پارتي بازي و يا شفاعتي نيست ، پس باز هم جاي تفکر در اين مسئله است.
46 | عليرضا ن | Iran - Tehran | 14:51 - 05 دي 1390 |
0
 
 
4
پاسخ نظر
با سلام
البته در قرآن در سوره بقره نيز آمده است که : افَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَبِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ : آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد و به بعضى كافر مى‏شويد؟
البته در قرآن در سوره بقره آمده است که : کيست که در نزد او ، جز به فرمان او شفاعت کند.
البته در قرآن سوره در مريم آمده است که :مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند.
البته در قرآن در سوره طه آمده است که:در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کسي که خداي رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد.
البته اين را بدان که معني شفاعت ، پارتي بازي نيست. پس باز هم جاي تفکر در اين مسئله است.(آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد و به بعضى كافر مى‏شويد؟).
47 | rahim | Germany - Frankfurt am Main | 18:43 - 30 آبان 1391 |
0
 
 
3
پاسخ نظر
از زحمت فراواواني که براي پاسخ گويي کشيدي بسيار سپاس گذارم ولي: آيات قران از زنده بودن روح سخن ميگويند اما هيچ دلالتي بر قدرت شفاعت ندارند. از سوي ديگر در کتب پيامبران پيشين (تورات و انجيل و ...) گفته شده که روح پس از مرگ از اتفاقات دنيا بيخبر است و توانايي شفاعت ندارد. اين عجيب است که اثري از شفاعت در چند هزار سال تاريخ اديان ابراهيمي ديده نمشود ولي ناگهان در اسلام و در مذهب شيعه با چنان قدرتي مطرح ميشود که حتي امامزاده ها و سيدها را شامل ميشود. از سوي ديگر در چنين مورد عجيب و حساسي روايات و احاديث نميتوانند قابل اسناد باشند چرا که در بسياري موارد مطالب آنها با کتاب مقدس تناقض دارد. از جمله نماز خواندن روح موسي که بسيار عجيب و غير منطقيست. عبادت بعد از مرگ نه ثواب دارد نه منطق.اينکه پيامبر اسلام بالاترين پيامبران هستند بنا براين از ويژگي خاصي برخوردار هستند تنها در دين اسلام آمده و تورات و انجيل ان را تاييد نميکنند. در کتب پيامبران پيشين هيچ سخني از پيامبري حضرت محمد نيامده. چه آنکه بالاتر بودن مقام ايشان را تاييد کند. طبق روايت تورات و انجيل با امدن عيسي ميسح و شروع دوران فيض، دوران شريعت پايان يافت و ديگر نيازي به آمدن پيامبر و دين جديدي نبود.( رجوع شود به کتب عهد عتيق و اناجيل معتبر) پيشاپيش در جواب اين ادعا که تورات و انجيل تحريف شده هستند بگويم که نسخه اي از کتاب مقدس در منطقه باستاني درياي مردگان کشف شده که قدمت ان به حدود 150 ميلادي ميرسد . يعني چندصد سال قبل از تولد حضرت محمد.و اين نسخه با نسخه موجود مطابقت کامل دارد. در صورتي که پاسخي از شما دريافت کنم خوشحال ميشم.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
آيات و روايات شفاعت در متن بيان شده است ما به زنده بودن روح چه كار داريم ربط بينشان را نفهميدم. در مورد شفاعت در ادرس ذيل هم تحقيقي وجود دارد مراجعه كنيد شايد جواب سؤال خود را بيابيد:
www.valiasr-aj.com/fa/page.php
در كتب پيشين هم از پيامبر خاتم ص خبر داده شده است چنان كه خداوند بزرگ مى ‏فرمايد: «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ‏» [اعراف/ 157]».
نسخه اي از تورات كه اشاره نموديد هم دليلي بر پذيرش آن نيست غير از اينكه معلوم نكرده ايد با كداميك از نسخ موجود مطابقت دارد!.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
48 | حسين يك ؟؟؟ | Iran - Isfahan | 24:45 - 26 ارديبهشت 1392 |
0
 
 
2
پاسخ نظر
ما را چه شده است که براي اثبات حرفهايمان يکدير را به دروغ وکافر بودن هزار الفاظ رکيک ديگر نسبت ميدهيم شما آيا بدون به خداي احد واحد قسم بدون تعصب رويد ونحوه بحث کردني را که پيامبر خرمند اسلام بيان کرده است را ببينيد آيا شما داريد بحث ميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما فقط با دانش خودتان به همديگر توهين ميکنيد وحتي براي همديگر احترام قائل نمي شويد اينکه کسي در جاي ديگر توهين ميکند که درست نيست و همين دليل براي توهين ما به ديگران نمي باشد در جنگ صفين شخصي از خيمه خارج شد وشروع کرد به دشنام دادن معاويه ويارانش حضرت علي خشمگين از اين کار گفت چه ميکني؟ گفت آنها را دشنمام ميدهم حضرت علي (چه زيبا گويد) گويد پس فرق ما با آنها چيست واساساً ما براي چه چيز ميجنگيم اگر تو هم کاري که آنها مرتکب مي شوند را انجام دهي که حقيقت را پايمال کرده اي برادران من به خداي احد واحد دليل عقب افتادگي دين در اين دوره فکر نمي کند همين نگاه متعصبانه وجاهلانه نسبت به اعتقاداتمان داشتن هست زيرا اجازه تفکر به ما نمي دهد تعصب و هرگز روي حقيقت را نمي بينيم واين را بگوييم من حرفهاي شما را رد نمي کنم حرفهاي اهل سنت را هم رد نمي کنم هر دو طرف با دانش سخن گويد بهتر البته بدون تعصب
49 | مجتبي | Germany - Nuremberg | 14:14 - 28 تير 1392 |
0
 
 
6
پاسخ نظر
عده اي از وهابيون ميگن چون خدا فرموده <<غير خدا را نخوانيد>> و چون شيعه ميگه يا علي پس شيعه مشرکه...ولي امان از عقلهايي که خشکيده اند که توجه نميکنند همان خدا در جاي ديگه فرموده <<غير خدا را به خدايي نخوانيد>>وگرنه اگر تفسير شما درست باشه مردم همديگر رو بارها خطاب قرار ميدن و همديگر رو صدا ميزنند و از هم کمک ميخوان پس همه مردم از بيخ و بن مشرک بايد باشن!!! وهابيون در جواب ميگن: اين درباره زنده ها صدق نمکينه و فقط درباره مردگان صدق ميکنه!!! الله اکبر ..آقايان وهابي کجاي قرآن اومده که خواندن زنده شرک نيست ولي خواندن مرده شرک است اگر روايتي هم داشته باشيد ولو اين که ضعيف هم باشه ما قبول ميکنيم ...خودتون هم ميدونيد که نداريد . در جواب n16 هم که مشرکان مکه رو با شيعه ها يکي دونسته بايد بگم..مشرکان بتها رو ميپرسديدند اما شيعه ائمه رو هرگز نميپرسته چون معتقديم که فقط خداست که شايسته پرستشه... مشرکان بتها رو ميخريدند و وبعضي هم همچون خليفه دوم در زمان جاهليت از خرما بت درست ميکردند به سمتش سجده ميکردند و وقتي گرسنشون ميشد همون بت رو ميخوردند و بت جديدي ميساختن...آيا شيعه از جانب خودش کسي رو ساخته و مقدسش کرده ؟؟آيا غير اينه که ما به زيارت بندگان صالح خدا اهل بيت پيغمبر مي ريم که خدا اراده کرده اونها رو از هر پليدي پاکشون کنه؟؟؟ اگر تبرک جستن به قبور آنها شرک باشد پس چرا شما به سنگ حجرالاسود تبرک ميجوييد آيا شما اون سنگ مقدس رو خدا ميدونيد يا نه چون که خدا اون رو مقدس قرار داده بهش تبرک ميجوييد....آيا پيغمبر خدا که بهترين بنده خداست مقدستره يا سنگ حجرالاسود...آيا از ديدگاه شما سنگ قبر يک پيغمبر با ارزشتر از لباسش نيست؟؟؟آيا حضرت يعقوب که پيراهن حضرت يوسف رو به چشمانش کشيد و به اذن الله بينا شد نعوذبالله مشرک بود ؟؟؟ نعوذبالله لباس پرست يا يوسف پرست بود؟؟؟ خدا همه ما رو هدايت کنه و توفيق استفاده از عقل و خرد رو به هممون عنايت کنه.انشاالله
50 | naser | United States - Chicago | 15:42 - 07 مرداد 1392 |
0
 
 
4
پاسخ نظر
نماز.روزه.زکات.حجاب وديگرارکان اسلام رابه جا نمياوريدبعدتوقع داري امامها برايتان شفاعت کنند...اين يعني جهالتي بدتراز بت پرستي



51 | حميد | Iran - Tehran | 07:58 - 21 مرداد 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
سلام. يه سوال ذهنمو مشغول كرده .چرا امام رضا براي شفاي خودش كاري نكرد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: قضا و قدر خداوند اگر حتمي شده باشد، به هيچ عنوان تغيير نمي کند. حال قضاي الاهي در مورد عمر انسان ها باشد يا عمر امت ها. خداوند مي فرمايد: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون» براى هر قوم و جمعيّتى، زمان و سرآمد (معيّنى) است و هنگامى كه سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخير مى‏ كنند، و نه بر آن پيشى مى‏ گيرند. ائمۀ معصومين (ع) هم علم غيب به امور داشته اند به طوري که تا وقتي که مي دانستند قضا و حکمت خداوند به اين تعلق نگرفته است که به شهادت برسند، از هر وسيله اي براي نجات خود از مرگ استفاده مي کردند. در روايات نقل شده که امام هادي (ع) براي شفاي بيماري خود شخصي را براي دعا به کربلا فرستاد، يا امام کاظم (ع) خرماي زهر آلودي که هارون الرشيد به حضرت داد را ميل نفرمود و گفت: هنوز وقتش فرا نرسيده است .
اينها نشان از آن دارد که ائمه عليهم السلام براي حفظ جان خود از هيچ کوششي فرو گذار نکرده اند.
ثانيا: جلوگيري کردن از بهترين مرگ(شهادت) که مطابق خواست حتمي خداوند است، معنايي غير از عدم رضايت به خواست خداوند ندارد، که چنين امري از ائمه عليهم السلام نه تنها بعيد و غير عقلاني است، بلکه مرگ اين چنيني؛ يعني شهادت در راه خدا بزرگ ترين آرزوي آنها بوده و هر لحظه براي رسيدن به چنين آرزويي دعا و لحظه شماري مي کردند؛ مثلاً امام حسين (ع) با اين که از شهادت خود و يارانش اطلاع داشت، ولي در عين حال از آن استقبال کرد؛ چرا که شهادت آن حضرت آثار و برکات مثبت و تأثير گذاري بر جهان اسلام داشته و موجب احياي دين شده است. اگر از اين مرگ فرار مي کرد، در کجا به شهادت مي رسيد که آثار و برکات اين چنيني داشته باشد؟!
بنابراين در مواردي که ائمۀ اطهار عليهم السلام به قضاي حتمي خداوند علم داشتند، به خاطر مقام تسليم و رضايي که داشتند، به اين امر راضي بودند و در غير اين موارد از جان خود محافظت مي کردند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
52 | مسلم | Iran - Tehran | 18:11 - 30 مرداد 1392 |
2
 
 
1
پاسخ نظر
شفاعت مربوط به امور اخروي است پس بايد از خدا بخواهيم : خدايا شفاعت حضرت ختمي مرتبت را در آخرت نصيبمان بگردان

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
هيچ نصّى در كتاب و سنت وجود ندارد كه طلب شفاعت از پيامبر را در دنيا نهى كرده باشد بلکه موارد بسيار زيادي در روايات نقل شده است که اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله از حضرت ـ چه در زمان حياتشان و چه بعد از شهادت ايشان ـ طلب شفاعت نموده اند
جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
53 | مسلم | Iran - Tehran | 09:20 - 05 شهريور 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
اولا وفات پيامبر ، نه شهادت!!!
دوما هيچ نصي هم نيست که شفاعت در از پيامبر بعد از وفاتش باشد

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

درباره اينکه آيا پيامبر صلي الله عليه و اله رحلت کردند و يا به شهادت رسيدند؟ در اين آدرس توضيح داده شده است


اما اينکه گفتيد هيچ نصي درباره شفاعت خواستن از پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از وفاتش نيست، اين نشان مي دهد که از منابع حديثي و تاريخي بي اطلاعي هستيد. در آدرس ذيل رواياتي درخصوص شفاعت بعد از وفات حضرت نقل شده است که بهتر است به آن رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
54 | bisetareh | Iran - Qom | 18:13 - 05 شهريور 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
جناب مسلم اول شهادت نه رحلت حتي درکتب شما هممکتوب با سند آمده است حفضه وعايشه دختران خلفاي اول ودوم زنان نا اهل رسول الله به دستور پدرانشان به ايشان سم دادند وباعث شهادت ايشان شدند
55 | غضنفر احمدي بامياني | Afghanistan - Kabul | 23:15 - 13 شهريور 1392 |
2
 
 
2
پاسخ نظر
تشکر از مباحث ارزنده تان واقعا آموزنده است!
اهل تشيع هميشه استدلال منطقي داشته امامت و ولايت اهل بيت(ع) را ثابت مي کند.
ما معتقديم که براي ما هم براهين عقلي وجود داشته وهم دلايل قرآني و هم روايات از خود رسول خدا(ص) وجود دارد
و نقل شده است.
56 | آرش | Iran - Tehran | 11:16 - 27 شهريور 1392 |
2
 
 
2
پاسخ نظر
دوستان عزيز توجه داشته باشند که وضعيت شهدا از مردگان جداست همانطور که در سوره بقره آيه 154 خداوند مي فرمايد ( و به آنها که در راه خدا کشته مي شوند ، مرده نگوييد! بلکه آنان زنده اند ، ولي شما نمي فهميد ) شيعيان هم متوسل به شهدا مي شوند مانند حضرت علي و سيد الشهدا پس وهابيون بهتره بيشتر در مورد کلام خدا تحقيق بکنند.
57 | f.k | Iran - Bushehr | 14:31 - 12 آذر 1392 |
1
 
 
6
پاسخ نظر
سلام
ميخواستم جواب سوال دومتون رو بدم،خدا ميگه من از رگ گردن به شما نزديکترم،پس چه لزومي داره ما از کس ديگه اي بخوايم که واسطه بشه و کمکمون کنه؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: طبق توجيهي که شما براي آيه بيان مي کنيد و معتقديد خدا براي تقرب ما به او كافي است ، در اين صورت پس چرا براي رساندن پيامهايش به بشر از پيامبران استفاده مي كند؟! اينکه مي گويد خدا به ما نزديك است ديگر چه نيازي به وسيله داريم بايد همه اسباب شرعي از جمله نماز و روزه را نيز نفي كرد؟! چون اينها هم اسبابند توسل هم يك سبب شرعي است با اين تفاوت كه اين سبب يك موجود معنوي به نام ولي الهي است. بنابراين اين آيه نفي قانون اسباب نمي کند پس در ارتباط انسان با خدا هم اسباب زيادي مطرح مي شود كه بيان آن بر عهده شرع مقدس است لذا توسل هم يك امر مشروع است:

ثانيا: اينکه خدا از رگ گردن به انسان نزديک تر است" اني اقرب اليکم من حبل الوريد " ، اين سخن با توسل به خدا تعارضي ندارد ندارد؛ زيرا اگر چه خدا از رگ گردن نزديک تر است اما خودش ما را امر به آوردن وسيله در درگاه خود نموده است . و در صورتي وسيله آوردن به درگاه خدا داراي اشکال مي باشد که ما براي آن وسيله يک تاثير گذاري جدا از خداوند در نظر بگيريم اما ما شيعيان هيچ نوع تاثير گذاري استقلالي براي ائمه و سايرين قائل نيستيم ، لذا تاثير گذاري معصومين در طول تاثير گذاري خداست نه در عرض آن تا مشکلي به لحاظ اعتقادي پيش نيايد .آيا در قران نيامده است که فرزندان حضرت يعقوب به دعاي يعقوب متوسل شدند و از او خواستند که در درگاه خدا برايشان توسل و چاره جويي نمايد : " قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئين ، قال سوف استغفر لکم ربي انه هو الغفور الرحيم آيا اين آيه، با «اني اقرب اليکم من حبل الوريد» تعارض دارد؟!

ثالثا: اني اقرب اليکم من حبل الوريد، به معني احاطه خداوند متعال و آگاهي او بر بندگانش و نياز آنها در همه حال به خداوند را مي رساند، پس اين يک نوع تمثيل است که بكار رفته است يعني اين رگ ، رگ حيات است و اگر قطع شود ديگر زندگي و حيات مادي از بين مي رود و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

58 | مهر اسلام | Iran - Isfahan | 23:41 - 27 دي 1392 |
3
 
 
5
پاسخ نظر
سلام خدمت تمام عزيزان من يك شيعه هستم ولي هدايت را يافتم هدايت همان كتاب قرآن است
من مطلبي خواندم در نهج البلاغه (خطبه 109) از حضرت علي شير خدا كه وسيله تقرب به خدا را 10 مورد شمردند كه در تمام اين خطبه حتي يك مورد تكرار ميكنم حتي يك مورد هم راجع به توسل به مردگان اشاره نكردند اين مورد را ضميمه تمام آياتي در قرآن ميكنم كه تمامي آن آيات توسل به مردگان را رد كرده است
چرا كه مردگان طبق ايه ي (14 سوره فاطر)صداي ما را نميشنوند و اگر هم بشنوند قادر به اجابت نيستند و همين مردگان در روز قيامت به شرك ما كافر خواهند شد.و همينگونه که در اين آيات ميخوانيم
(أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ ﴿١٩١﴾ وَلَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ ﴿١٩٢﴾ وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمْ ۚ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ ﴿١٩٣﴾ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿سوره اعراف آيه 191 تا 194)
آيا کساني را به غير از خدا صدا ميزنيم (در عالم فوق اسباب)و کمک ميخواهيم که خودشان هم مثل ما بندگان و مخلوق خدا هستند؟ کساني را بخوانيم که نميتوانند ما را ياري برسانند؟
و اما راجع به توسل فرزندان حضرت يعقوب به پدرشان بايد گفت كه حضرت يعقوب در آن زمان در قيد حيات بوده اند مثل اينكه من براي حلاليت و طلب استغفار نزد مادر يا پدرم که برم كه زنده هستند چرا كه دعاي پدر و مادر در حق فرزند قبول ميشود.
من قبلا ميگفتم من كه امام رضا را نمي پرستم ميگفتم كه امام رضا يا امام علي وسيله تقرب من به خدا هستند در حالي كه فهميدم
أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (آيه 3 سوره زمر) فقط براي خدا دينتان را خالص كنيد و كساني كه ميگيرند به غير از خدا اوليايي را ميگويند ما آنها را نميپرستيم جز براي تقرب به خدا.
و آنچه را كه به دنبالش بودم در اين آيه يافتم(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿١٨٦ سوره بقره)و هنگامي كه بندنگانم از تو درباره من بپرسند همانا من نزديكم اجابت ميكنم دعايشان را پس آنها هم دعوت مرا بپذيرند و ايمان بياورند باشد كه راه يابند.
کتاب قرآن کتاب مرجع است هر سخن يا روايت يا حديثي که موافق قرآن باشد را قبول و در غير اين صورت بر ديوار خواهم کوفت.

سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿١٨٠﴾ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ ﴿١٨١﴾ وَالْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿سوره صافات ايات 180 - 182)

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

شما گفتيد من شيعه هستم ولي هدايت را فقط کتاب خدا مي دانيد، اين حرف شما دقيقا بر خلاف همان قرآني است که گفتيد هدايت فقط قرآن است؛ زيرا خود قرآن حديث پيغمبر(ص) را معتبر شمرده است و گفته است «ماآتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»« آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد»حشر 7 و همچنين طبق آيه َ «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس» «ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى»نحل 44 زيرا احاديث مفسر قرآن است لذا قرآن بدونه سنت گمراهي است

همچنانکه علماء به اين امر اشاره کرده اند وقال أيوب السختياني إذا حدث الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا حدثنا من القرآن فاعلم أنه ضال مضل . الآداب الشرعية والمنح المرعية ، اسم المؤلف: الإمام أبي عبد الله محمد بن مفلح المقدسي الوفاة: 763هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1417هـ - 1996م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط / عمر القياما لآداب الشرعية ج 2 ص 292

همچنين شما که هدايت را فقط در قرآن مي دانيد، نماز ميت، رکعات نمازها، انجام چگونگي حج، شرايط پرداخت زکات و غيره را از کجاي قرآن استفاده مي کنيد؟! اگر شما فقط قرآن را ملاک قرار بدهيد اين اعمال را که در قرآن نيست چگونه انجام مي دهيد؟! خوب است بدانيد، اين شعار که فقط قرآن کتاب هدايت است، اين شعار خوارج است لذا مقداري در اين خصوص مطالعه کنيد و دقتتان را در اين خصوص بيشتر کنيد تا به هدايت حقيقي برسيد

اما پاسخ سوالات شما را اين چنين پاسخ مي دهيم:

1- راجع به آن مطلبتان که از نهج البلاغه در خصوص توسل ذکر کرديد که حضرت علي عليه السلام فرموده است: " ان افضل ما توسل به المتوسلون الى اللَّه سبحانه و تعالى الايمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله فانه ذروة الاسلام‏ .اگر شما در متن اين روايت بويژه در لفظ «افضل » دقت مي کرديد متوجه مي شديد که اين عبارت مرادش اين است که بهترين چيزها براي تقرب، اينها هستند. از کجا عبارت استفاده مي شود که حضرت علي عليه السلام با اين عبارت نفي توسل به اشخاصي مرده را نفي کرده باشد؟! آيا أفضليت چيزي دليل بر حرمت غير أفضل مي کند ؟ اگر اين چنين باشد طبق روايت صحيح بخاري ج ۱ ص۲۵۶ حديث ۷۳۱ برمبناي جامع الکبير : أفضل الصَّلَاةِ صَلَاةُ الْمَرْءِ في بَيْتِهِ إلا الْمَكْتُوبَةَ .نماز أفضل آن نمازي است که که در منزل خود مي خواند. بنابراين نمازهاي انساني که در غير خانه مي خواند بايد باطل باشد . باز طبق صحيح بخاري ج ۲ ص ۵۵۳ حديث ۲۷۸۴ أفضل الْجِهَادِ حَجٌّ مَبْرُور. بهترين جهاد حج مبرور است

بنابراين جهاد و جنگيدن در راه خدا بايد حرام باشد!

وقتي که گفته مي شود:أفضل الصلوات الصلاة الوسطى،بهترين نماز نماز وسطي هست، به اين معني نيست که بقيه نمازها مطلوب نيست و درست نيست

وقتي که گفته مي شود شب قدر بهترين شب است آيا معني آن اين است که بقيه شبها افضل نيستند؟!

اين سخن حضرت علي عليه السلام نيز که بهترين وسيله را عمل صالح و تقوي دانستند به اين معني نيست که بقيه وسائل مانند توسل به پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام فضيلت ندارد

اصلاً کلمه أفضل دلالت نمي کند که غير او باطل باشد ، بله أفضل توسل ايمان به خدا و جهاد در راه خداست که انسان بتواند خود را به يک مرحله اي برساند که با خداي عالم به نزديکي برسد ، بله اگر بنا باشد که أفضل بودن دليل بر بطلان ديگري باشد خيلي از کارهاي باطل مي شود

از پيامبر صلي الله عليه و آله اکرم سؤال مي کنند که :يا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْعَمَلِ أفضل کدام يک از عمل ها أفضل است فرمود : الصَّلَاةُ على مِيقَاتِهَا نماز در وقتش خوب اين يعني اينکه ديگر عمل ها همه باطل ؟ سؤال کردند : قلت ثُمَّ أَيٌّ بعد از اين کدام عمل أفضل است ؟ قال ثُمَّ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بعد از او هم احترام به والدين قلت ثُمَّ أَيٌّ بعد از اون کدام أفضل است ؟ قال الْجِهَادُ في پيامبراکرم صلي الله عليه و آله مي گويد أفضل نماز اول وقت و بعد أفضل احترام به پدر و مادر و دوباره أفضل جهاد در راه خداست ، پس اين کلمه أفضل دلالت نمي کند که غير أفضل بدعت است و باطل است

اما آن ادعاي شما که گفتيد توسل به مردگان در قرآن رد شده است اگر چنين ايه اي وجود دارد يک مورد را ذکر مي کرديد تاحرفتان مستند باشد؟!

2- در خصوص سوره فاطر که وهابيان و يا شما به آن تمسک مي کنيد تا سماع موتي را منکر شويد خوب است بدانيد اين کج فهمي برخي وهابيان را مي رساند که مراد ايه را نفهميدند؛ زيرا و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور» « و تو (پيامبر) نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفته‏اند برساني » مراد از نفى سماع، نفى انتفاع است يعنى مشركان از دعوت و هدايت پيامبر صلي الله عليه و آله بهره نمي‌برند ويا به معني دل مردگي است که مفسرين به آن اشاره کرده اند و حتي خود ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب نيز معتقد به سماع موتي است اما پيروانش چرا در اين خصوص از او تبعيت نمي کنند جاي تعجب است و اينکه شما خود را شيعه مي دانيد با استدلال به اين آيه، هويت خودتان را نشان داديد که داراي تفکرات وهابيت هستيد؛ چون غير از آنها کسي به اين آيه براي عدم سماع مردگان استناد نمي کند

ما در مقاله جداگانه در اين خصوص به اين موضوع پرداخته ايم جهت اطلاع به آنجا رجوع کنيد


3- شما چند آيه را که همه مربوط به مشرکان هست را کنار هم چيده و از ان استفاده عدم مشروعيت توسل مي کند در حالي که اين آيات از موضوع بحث خارجند. در اين آياتي که شما ذکر کرديد بحث پرستش غير خدا به ميان آمده است بويژه اينکه در آيه اين کلمه آمده استً«مِنْ دُونِ اللهِ» که اينجا مشركان ديدگاه استقلالى نسبت به اولياى خود از اموات و بت‏ها در ربوبيت و خالقيت داشته اند و آنها را مى‏ پرستيدند نه خدا را. لذا خداوند متعال آنها را مذمت مى‏ كند

و اگر بگوييد اين آيه شامل توسل نيز مي شود در جواب شما مي گوييم در اين صورت چرا صحابه که نزديک به زمان نزول قرآن بودند از اين آيه منع توسل را نفهميدند؟! آيه فهم شما از آنها بهتر است؟ در حالي که خود آنها متوسل مي شدند

جهت اطلاع به اين ادرسها رجوع کنيد





َاما در خصوص « إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ»شما مي گوييد با وجود اين آيه شريفه ديگر چه نيازى به توسل و استغاثه به غير خداوند است، و هركس مى ‏تواند بدون واسطه خداوند را بخواند و دعايش مورد استجابت نيز قرار مى‏ گيرد. پاسخ شما اين است که كسى توسل و استغاثه را واجب ندانسته است تا شما اين اشکال را بکنيد توسل، امرى لازم يا ضرورى نيست و برآورده شدن حاجت نيز منوط به توسل نيست؛ بلكه اصل بر دعا كردن به درگاه خداوند به طور مطلق است

خواندن خداوند بدون واسطه ممكن است و هيچ اشكالى ندارد، ولى بحث در اين است كه اولًا استغاثه مشروع است يا خير و ثانياً آيا راه ديگرى غير از دعا كردن و خواندن بدون واسطه وجود دارد يا خير. که با ادله فراوان استفاده مي شود که توسل مشروع است هر چند دعا كردن به واسطه و بدون توسل و استغاثه به انبياء صحيح است ولى منافاتى ندارد كه راه ديگرى براى رسيدن به مطلوب و حاجت خود وجود داشته باشد كه اين راه بهتر باشد و زودتر نيز به مقصود برساند و زودتر مورد اجابت قرار گيرد، يعنى توسل پيداكردن به آنان كه خداوند آنها را وسيله نزد خود قرار داده است.همچنانکه در آيه وابتغوا اليه الوسيله، توسل مجاز شمرده شده است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات




59 | حسين مسكنه | Kazakhstan - Shymkent | 18:15 - 29 تير 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با يه شخص وهابي دارم بحث ميکنم اگه ممکن است کمک کنيد 0918....... منتظرتماس شما هستم

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ ما چنين شيوه اي براي پاسخگويي نداريم. سوالات خود را در قسمت نظرات مطالب و يا در بخش ارسال سوال بنويسيد و يا به موسسه زنگ بزنيد. در خدمت شما هستيم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
60 | حسن | Iran - Tehran | 13:12 - 01 مهر 1393 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
با سلام،
نظرات و‌جوابهاي شما هم بسيار آموزنده هستند وهم سوالات جديدي را در ذهن ايجاد مي کنند. واقعا سايت جالبي است.
سوالي که بعد از خواندن نظرات ذهن مرا مشغول کرده مربوط به بحثي است که در آن خواندن لفظي پيامبر (ص) مورد تاييد است ولي سوال اينجاست که اگر واسطه مي تواند پاسخگوي شفاعت انسان باشد، چه احتياجي به قفل و دخيل و لمس مقبره صالحان است؟ مگر ذکر صلوات بر پيامبر و آل مطهرش کافي نيست؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: هميشه لمس و تبرک به قبر بزرگان به اين معنا نيست که حتما اين کار بخاطر حاجت گرفتن است بلکه اين عمويت دارد و اين کار منافات با توسل ندارد بلکه بيشتر اوقات مردم اين کار را بخاطر احترام به صاحب قبر و تبرک يعني طلب برکت انجام مي دهند همچنانکه خود پيامبر (ص) حجر الاسود را لمس کرده و به ان تبرک مي جست و يا حضرت زهرا (ع) خاک قبر پدرش را بر چشمانش مي گذاشت و تبرک مي کردند:

جاءتْ فاطمة عليها السلام ، فأخذت قبضة من تراب القبر ، فوضعته على عينيها

وفا بأحوال المصطفى ، اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي الوفاة: 597هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1408هـ-1988م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ج 1 ص 819

لذا اينکار تعظيم شعائر است. انبياء داراى احترام و مقام هستند و اين احترام با مرگ آنها از بين نمى رود.و اگر تبرک جستن و مسح قبر و يا برخي چيزها حرام باشد؛ چرا پيامبر اكرم در زمان حيات شان به حجر الأسود تبرک مي کردند؟ پس معلوم مي‌شود كه تبرک جستن مشروع است .و اصحاب نيز به جاهاي دست پيامبر اکرم (صلي الله عليه وسلم) که بر روي منبر شريفشان بوده است تبرک جسته و دعا مي کرده اند ابن سعد در کتابش (طبقات الکبري) در بخش معرفي منبر پيامبر (صلي الله عليه وسلم) مي گويد :

أخبرنا عبد الله بن مسلمة بن قعنب الحارثي وخالد بن مخلد البجلي قالا: أخبرنا أبو مودود عبد العزيز، مولى لهذيل، عن يزيد بن عبد الله بن قسيط قال: رأيت ناساً من أصحاب النبي، صلى الله عليه وسلم، إذا خلا المسجد أخذوا برمانة المنبر الصلعاء التي تلي القبر بميامنهم ثم استقبلوا القبلة يدعون.

يزيد ابن عبدالله بن قسيط مي گويد: عده اي از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وسلم) را ديدم که ، وقتي مسجد خلوت شد ،جاي دست پيامبر(صلي الله عليه وسلم)بر روي منبر که در کنار قبر و در طرف راست آنان بود گرفته وبعد رو به قبله کرده و دعا مي کردند .

طبقات الکبري ابن سعد جلد 1 صفحه 219

ثانيا:خداوند در قبر انبياء و يا اشيائي که منسوب به انبياء و اولياء هستند نيز آثاري قرار داده است که جاي شک نيست همچنانکه در قرآن داريم چشمان حضرت يعقوب (ع) با ديدن پيراهن حضرت يوسف (ع) شفا پيدا کرد همچنين در تاريخ نقل شده است که پيامبر (ص) عباي خود را بر فاظمه بنت اسد بعد از مرگش پوشاند که نشان از اين دارد که در اين کار فايده مي باشد

ثم خلع رسول الله (ص) قميصه فألبسها إياه وكفنها ببرد . المعجم الكبير ج 24 ص 351

بنابراين مسح و تبرک قبور صاحين کاري مشروع و جايز و با صلوات فرستادن و توسل منافاتي ندارد

ثالثا:اما در خصوص برخي از کارهايي مانند قفل زدن و يا غيره در زيارتگاهها که مردم انجام مي دهند، اين ربطي به دين ندارد اين بر اساس باورهاي شخصي است در حالي که مراجع اين کار را جايز نمي دانند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

61 | جواد | Iran - Tehran | 01:04 - 13 مهر 1393 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
مرگ بر داعش
62 | شيعه | Iran - Tehran | 24:06 - 30 آبان 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام و خسته نباشي يه سوال داشتم(آيا شيهيان که به اهل بيت مراجعه ميکنند به توحيد نزديکترند يا مخالفان شيعه که خواندن و صدازدن غير خدا را حرام ميدانند؟)

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: وهابيون دائما بر شيعيان اشکال مي کنند که چرا مردگان را بعد از مرگشان صدا مي کنند . زيرا اين نوع صدا زدن، ندا کردن غير خداست که کار حرامي است پس عمل شما شرک است !!!!

سوال ما نيز از انها اين است که اگر اينکار حرام است چرا سلف اهل سنت نيز بر اين عقيده بوده اند

بخاري، احمد حنبل يکي از ائمه ي اربعه ي اهل سنت ، و نسائي صاحب يکي از کتب ششگانه ي معروف و معتبر نزد اهل سنت ، چنين نقل کرده اند : أَقْبَلَ أبو بَكْرٍ رضي الله عنه على فَرَسِهِ من مَسْكَنِهِ بِالسُّنْحِ حتى نَزَلَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فلم يُكَلِّمْ الناس حتى دخل على عَائِشَةَ رضي الله عنها فَتَيَمَّمَ النبي (ص) وهو مُسَجًّى بِبُرْدِ حِبَرَةٍ فَكَشَفَ عن وَجْهِهِ ثُمَّ أَكَبَّ عليه فَقَبَّلَهُ ثُمَّ بَكَى فقال بِأَبِي أنت يا نَبِيَّ اللَّهِ لَا يَجْمَعُ الله عَلَيْكَ مَوْتَتَيْنِ أَمَّا الْمَوْتَةُ التي كُتِبَتْ عَلَيْكَ فقدمتها

صحيح البخاري ،ج 1 ص 418، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا )

ي گويد : اي نبي الله ! پدر و مادرم به فدايت !!!!

حال چرا شيعيان وقتي يا علي مي گويند متهم به شرک مي شوند ، ولي چرا وقتي خليفه اهل سنت يعني ابي بکر به پيامبر مي گويديا نبي الله او را مشرک نمي دانند ؟!!!

همچنين صحابه پيامبر (ص) نيز در موارد گوناگون غير خدا را خوانده اند آيا مي شود گفت آنها کار حرامي انجام داده اند؟!!بلال در حضور عمر به قبر پيامبر (ص) تمسک چست و عمر نيز کار او را تاييد کرد ايا مي شود گفت عمر کار شرک آلودي را تاييد کرده است؟!!!

شرک و يا حرام بودن اين عمل درصورتي صادق است که انسان در عرض خدا موجودي را بپرستد و يا از او بصورت مستقل کمک بخواهد درحالي که شيعيان و يا برادارن اهل سنت وقتي از پيامبر (ص) و يا از بزرگان خود کمک مي خواهند معتقدند که واسطه بدون کمک خدا قادر بر کاري نيست و هر چي دارد از خداست . اگر حاجت خواستن از غير خدا شرک است که همه ي عالم و آدم مشرک هستند. آيا انبيا از مردم کمک نمي گرفتند ؟ آيا حضرت سليمان براي آوردن تخت بلقيس از مخلوق کمک نخواست ؟ آيا شما براي رفع حوائج روزمره از مردم کمک نمي گيريد وقتي ما مي گوييم يا علي ادرکني در حقيقت از ايشان درخواست کمک مي کنيم و بوسيله ي ايشان به خدا توجه مي کنيم.حاجت خواهي مستقيم از خدا نيز مورد توجه شيعيان نيز هست ولي اينکه چرا ما بدنبال وسيله هستيم مربوط مي شود به فرماني که خداوند متعال در آيه ي 35 سوره ي مائده به ما داده است و فرموده است (وابتغوا اليه الوسيله) ؛ مي بينيد که ما طبق دستور نبي مکرم اسلام (ص) خاندان آن حضرت را وسيله ي تقرب خود به سوي الله مي دانيم.

بنابراين مسئله كمك خواستن و واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند ريشه قرآني دارد چنانچه خداوند، در قرآن كريم مي‌فرمايد :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ .مائدة، آيه35 اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله‌اي بجوييد .

اين آيه به تمامي مؤمنين دستور مي‌دهد كه به هر وسيله‌اي كه سبب تقرب به خداوند مي‌شود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه‌ امكان ندارد :شيعيان در حقيقت همان کار را مي کنند که خداوند به آن امر کرده است

شيطان نيز وقتي خداوند به او دستور دارد بر آدم سجده کند اما او گفت من فقط بر خدا سجده مي کنم آيا مي شود گفت او چون بر غير خدا سجده نکرد مقربترين افراد به خداوند است؟!!!

ثالثا: در موارد فراوان در کتب شيعه درباره اينکه ائمه وسيله تقرب به خداوند هستند چنين امده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ‏ مَنْ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ كَانَ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِذَا قَامَ قَبْلَ أَنْ يَسْتَفْتِحَ الصَّلَاةَ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ- بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ صَلَاتِي وَ أَتَقَرَّبُ‏ بِهِمْ‏ إِلَيْكَ‏ فَاجْعَلْنِي بِهِمْ‏ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‏ مَنَنْتَ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ فَاخْتِمْ لِي بِطَاعَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ فَإِنَّهَا السَّعَادَةُ وَ اخْتِمْ لِي بِهَا فَ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ*

خدايا به وسيله محمّد و آل محمّد به سوى تو رو مى‌آورم و ايشان را جلو نمازم مقدّم مى‌دارم و به وسيله ايشان نزد تو تقرّب مى‌جويم، پس مرا به بركت ايشان در دنيا و آخرت آبرومند ساز، و از مقرّبان درگاهت قرار ده. معرفت ايشان را به من ارزانى داشتى پس كارم را به اطاعت و معرفت و ولايت ايشان به پايان رسان كه همانا سعادت در آنهاست، و آن را خاتمه كارم قرار ده كه تو بر هر چيز توانايى».

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ: تَقُولُ قَبْلَ دُخُولِكَ فِي الصَّلَاةِ- اللَّهُمَّ إِنِّي أُقَدِّمُ- مُحَمَّداً نَبِيَّكَ ص بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَيْكَ فِي طَلِبَتِي فَاجْعَلْنِي بِهِمْ‏ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‏ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتِي بِهِمْ مُتَقَبَّلَةً وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَ دُعَائِي بِهِمْ مُسْتَجَاباً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص544

در اين فرازها اگر دقت شود حتي امر شده است که قبل از نماز براي اينکه نمازمان مورد تقرب قرار بگيرد به ائمه که مصداق موحدان واقعي هستند، توسل کنيم تا شايد به برکت انها عبادات ما نيز مورد قبول واقع شود

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

63 | آسو از كردستان | Iran - Tabriz | 17:28 - 15 دي 1393 |
2
 
 
1
پاسخ نظر
لام و عرض ادب خدمت برادران موحد و يكتاپرست . خداوند در قرآن مي فرمايند : آيا من براي شما كافي نيستم ؟!!! در يك جاي ديگه از قرآن آمده : ... كساني كه جز من مي خوانيد همانا انها خود مخلوقند . در ضمن ما روزي پنج بار در نماز مي خوانيم : اياك نعبدوا و اياك نستعين . لازمه عرض كنم كه اصول دينمون هم بر پايه : شهادتين به وحدانيت خدا و روسولش مي باشد . ما تو شهادتين كه نمي گيم و اوليا’ يا هر چي ديگه . خداوند خودش مي فرمايند : من از رگ گردن به شما نزديك ترم ف ديگه واقعا چه لزومي داره از غير خدا استعانت بگيريم ؟!!! الان اگه ژيامبر خدا (ص) زنده بودند درست بود كه ازش درخواست بكنيم برامون دعا بكنه ولي الان كه ايشان مرده اند . اصلا فرض كنيم بعد مردنشون هم مي تونن مثل گذشته برامون دعا بكنند ف آخه يه باره چطور مي تونن حرف صدنفر رو كه با هم دعا مي كنن رو بشنون و برامون كاري بكنن . و هزاران دليل ديگه كه الان وقت ندارم . خداحافظ

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين نوع حرف زدن در حقيقت مصداق همان «نومن ببعض ونكفر ببعض» است يعني شما يک آيه را بگيري و آيه ديگر را رها کني؛ زيرا همان خدايي كه گفته است اليس الله بكاف عبد، در جاي ديگر نيز مي فرمايد :به نزد رسول خدا (ص) برويد تا براي شما استغفار كند ! و يا مي فرمايد ان تنصروا الله ينصركم و يا مي فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ.

خداوند اين آيه «اليس الله بكاف عبده» را در مقابل تخويف و تهديد مشركان به خشم بتها فرموده است و شكي نيست كه خداوند، انسان را كافيست اما استمداد جستن از انبيا و ائمه عليهم السلام در طول استمداد از خداست و دستور خود خداوند مي باشد و وسائط در مقابل خداوند نيستند بلكه آنها هم از نيرويي كه خداوند در اختيار آنها قرار داده استفاده مي كنند كه در حقيقت از يك جا سرچشمه گرفته شده و منافاتي با اين آيه ندارد

آيا شما در زندگي خود از نانوا و كشاورز و بقال و راننده و... كمك نمي‌گيريد ؟ اگر كمك مي‌گيريد آيا با «اياك نستيعن» منافات ندارد ؟ اگر ندارد ، توسلي كه شبيه كمك گرفتن از نانوا و... باشد نيز اشكال ندارد

طبق اين برداشتي که شما از اين آيه داريد اگر يک پيرمرد در خيابان از شما کمک بخواهد ، مشرک شده است ؟ چون خلاف «اياک نستعين» عمل کرده است ؟

شما َاين آيه را چگونه توجيه مي کنيد: اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ بقره وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ بقره 45 آيا اين منافات با آيه اياک نستعين ندارد؟

پس منحصر كردن استعانت به خداوند صحيح است و هرگز منافاتى با استعانت از اسباب ندارد؛ زيرا اگر اين اسباب استقلال در تأثير داشته باشند در اين صورت استعانت از آنها منافات با استعانت از خداى متعال دارد امّا اگر اين اسباب را مستقل ندانيم و بگوييم لامؤثر فى‏ الوجود الّا اللَّه در اين صورت استعانت از آنها منافاتى با توحيد در استعانت ندارد و قرآن نيز فرموده است: وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ

طبق توجيهي که شما براي اين آيات و آيه اني اقرب اليکم من حبل الوريد بيان مي کنيد و معتقديد خدا براي ما كافي است و از رگ گردن به ما نزدک است، در اين صورت پس چرا خدا براي رساندن پيامهايش به بشر از پيامبران استفاده مي كند؟! اينکه مي گويد خدا به ما نزديك است ديگر چه نيازي به وسيله داريم بايد همه اسباب شرعي از جمله نماز و روزه را نيز نفي كرد؟! چون اينها هم اسبابند توسل هم يك سبب شرعي است با اين تفاوت كه اين سبب يك موجود معنوي به نام ولي الهي است. بنابراين اين آيات نفي قانون اسباب نمي کنند پس در ارتباط انسان با خدا هم اسباب زيادي مطرح مي شود كه بيان آن بر عهده شرع مقدس است لذا توسل هم يك امر مشروع است:

اينکه خدا از رگ گردن به انسان نزديک تر است" اني اقرب اليکم من حبل الوريد " ، اين سخن با توسل به خدا تعارضي ندارد؛ زيرا اگر چه خدا از رگ گردن نزديک تر است اما خودش ما را امر به آوردن وسيله در درگاه خود نموده است . و در صورتي وسيله آوردن به درگاه خدا داراي اشکال مي باشد که ما براي آن وسيله يک تاثير گذاري جدا از خداوند در نظر بگيريم اما ما هيچ نوع تاثير گذاري استقلالي براي ائمه و سايرين قائل نيستيم ، لذا تاثير گذاري معصومين در طول تاثير گذاري خداست نه در عرض آن تا مشکلي به لحاظ اعتقادي پيش نيايد .آيا در قران نيامده است که فرزندان حضرت يعقوب به دعاي يعقوب متوسل شدند و از او خواستند که در درگاه خدا برايشان توسل و چاره جويي نمايد : " قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئين ، قال سوف استغفر لکم ربي انه هو الغفور الرحيم آيا اين آيه، با «اني اقرب اليکم من حبل الوريد» تعارض دارد؟!

در ضمن اني اقرب اليکم من حبل الوريد، به معني احاطه خداوند متعال و آگاهي او بر بندگانش و نياز آنها در همه حال به خداوند را مي رساند، پس اين يک نوع تمثيل است که بكار رفته است يعني اين رگ ، رگ حيات است و اگر قطع شود ديگر زندگي و حيات مادي از بين مي رود و...

اگر واقعا مرده طبق اعتقاد شما قادر بر چيزي نيست چرا خود پيامبر (ص) بر مرده توسل کردند آيا ايشان اين را نمي دانستند؟!! آيا حضرت مرتکب کار حرام و شرک آلودي شدند؟!!
طبراني روايتي را اين چنين نقل مي کند:حدثنا : أحمد بن حماد بن زغبة ، ثنا : روح بن صلاح ، ثنا : سفيان الثوري ، عن عاصم الأحول ، عن أنس بن مالك ، قال : لما ماتت فاطمة بنت أسد بن هاشم أم علي بن أبي طالب ، دخل عليها رسول الله (ص) : فجلس عند رأسها فقال : رحمك الله : يا أمي ، كنت أمي بعد أمي ، وتشبعيني وتعرين ، وتكسيني ، وتمنعين نفسك طيباً ، وتطعميني تريدين بذلك وجه الله والدار الآخرة ، ثم أمر أن تغسل ثلاثاً ، فلما بلغ الماء الذي فيه الكافور سكبه رسول الله (ص) بيده ، ثم خلع رسول الله (ص) قميصه فألبسها إياه وكفنها ببرد فوقه ، ثم دعا رسول الله (ص) أسامة بن زيد ، وأبا أيوب الأنصاري ، وعمر بن الخطاب ، وغلاماً أسود يحفرون فحفروا قبرها فلما بلغوا اللحد حفره رسول الله (ص) بيده ، وأخرج ترابه بيده ، فلما فرغ دخل رسول الله (ص) : فإضطجع فيه ، ثم قال : الله الذي يحيي ويميت وهو حي لا يموت ، إغفر لأمي فاطمة بنت أسد ، ولقنها حجتها ، ووسع عليها مدخلها ، بحق نبيك والأنبياء الذين من قبلي فإنك أرحم الراحمين..

زماني که فاطمه بنت اسد شد از دنيا رفتند پيامبر صلي الله عليه و اله وارد قبر شد و لحد او را با دست مبارك خود حفر كردند، و خاك لحد را با دست‏ خود بيرون ريختند، چون از كار حفر فارغ شدند، خود در درون قبر به پشت‏ خوابيدند، و فرمودند: خداست كه زنده مى‏ كند و مى ‏ميراند و اوست كه ابدا نمى‏ ميرد. بار پروردگار من، مادرم فاطمه بنت اسد را مورد مغفرت خود قرار داده، و حجت او را بزبان او القاء بفرما، و قبر را بر او وسيع گردان بحق فرستاده ‏ات و پيامبرت محمّد و پيامبرانى كه قبل از من آمده ‏اند، تو ارحم الراحمين هستى. المعجم الكبير ج 24 ص 351

اين روايت در منابع ديگر نيز آمده و هيثمي نيز نقل کرده و درباره رجالش گويد: رواه الطبراني في الكبير والأوسط وفيه روح بن صلاح وثقه ابن حبان والحاكم وفيه ضعف وبقية رجاله رجال الصحيح. مجمع الزوائد ج 9 ص 257.در سند اين روايت تنها روح بن صلاح ضعف داشته که آن را هم ابن حبان که از متشددين در توثيق است ثقه دانسته و حاکم نيز توثيقش کرده است

اين توسل به مرده هست يا نه؟ آيا قبول مي کنيد پيامبر نمي دانستند؟!!

در آخر ما نيز از شما درخواستي داريم اگر مي شود يک مورد از قرآن( نه آياتي که درباره مشرکين است) و روايت بياوريد که به مسلمانها امر شده است که توسل نکنيد؛ زيرا حرام است؟

اگر شما مقداري از منابع خود آگاهي داشتيد، چنين حرفي را نمي زديد ابوبکر بعد از اينکه پيامبر صلي الله عليه و اله از دينا رفت خودش را روى بدن حضرت انداخت و خطاب به آن حضرت گفت : اذكرنا يا محمّد! عند ربّك، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ ، 12 ص 299
آيا ابوبکر نمي دانست که مرده ها نمي شنوند؟!!!

شعار لشگريان ابوبكر در جنگ با مسيلمه كذاب يامحمداه بوده است. طبري در تاريخش كه ابن تيميه اين كتاب را از صحيحترين كتب تاريخ مي داند، مي نويسد : كان شعارهم يومئذ يا محمداه . تاريخ الطبري ج 2 ص 281 .

اي كاش به استغاثه عمر بن عبدالله نيز توجه مي كرديد وقتي كه فلج شد و بر زمين نشست، شخصى به او گفت: محبوب‌ترين فرد در نزد خود را بخوان (تا به فريادت برسد). او نيز گفت: يا محمد! به فريادم برس. سپس ايستاد و به راهش ادامه داد . اين جريان در اين آدرس بطور مفصل ذكر شده است

http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6330
آيا حاجت گرفتن ابن عمر ثابت نمي کند که ارواح انبياء واولياء از زنده ها با خبر هستند و به داد آنها مي رسند ؟؟آيا اين توسل از زنده است يا از دنيا رفته که شما مي گوييد فقط به زنده مي شود توسل کرد؟؟؟!!

حال آيا اين حرف شما اهانت به صحابه پيامبر (ص) نيست؟آيا اين کار شما مغايرت با کار بزرگان خود نيست؟!
اما اينکه چطور مردگان مي توانند صداي زنده ها را بشنوند، اين دليل قرآني و روايي دارد .آيات و روايات فراوان بر اين امر دلالت دارد که نه تنها پيامبران بلکه مومناني که در برزخ هستند نيز از اعمال ما با خبر هستند

خداوند مي فرمايد: وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (التوبه/105)

بگو: عمل كنيد ، که خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد و شما به نزد داناى نهان و آشكارا بازگردانده مى‏شويد و او از اعمالتان آگاهتان خواهد كرد. (توبه/105)

در اين آيه خداوند متعال مي‌فرمايد: پيامبر و مؤمنين اعمال ما را مي‌بينند واين نشان مي‌دهد که پيامبر بعد از رحلتش حيات دارد که مي‌تواند اعمال را ببيند. با رجوع به روايات اين مطلب روشن مي‌شود .

هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت روايت عرضه شدن اعمال امت بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بعد از وفات حضرت را آورده است و مي‌گويد که روايت صحيح است :

- باب ما يحصل لأمته صلى الله عليه وسلم من استغفاره بعد وفاته

عن عبدالله بن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن لله ملائكة سياحين يبلغون عن أمتي السلام قال وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم رواه البزار ورجاله رجال الصحيح

باب استغفار پيامبر صلى الله عليه وسلم بعد از وفاتش براي امت خود :

به نقل از عبدالله بن مسعود به نقل از نبي مکرم اسلام صلى الله عليه وسلم که فرمودند خداوند فرشته‌هائي دارد که سلام امت من را به من مي‌رسانند و نيز فرمودند : زنده بودن من براي شما سود دارد با من حرف مي‌زنيد من هم با شما حرف مي‌زنم و وفاتم نيز براي شما سود دارد کردار شما بر من عرضه مي‌شود پس هر وقت کار خيري از شما ببينم خدا را شکر مي‌کنم و هر وقت کار شر از شما ديدم براي شما استغفار مي‌کنم . بزار اين را روايت کرده و راويان روايت همه راويان صحيح بخاري هستند .(پس روايت صحيح است)

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص24ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

مؤمنين هم بعد از مرگ اعمال مردم را مي‌بينند و حيات دارند و به اين دنيا علم دارند:

امام اهل سنت احمد بن حنبل در مسندش از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت آورده که اعمال مردم بر نزديکانشان که از دنيا رفته‌اند عرضه مي‌شود :

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ ثنا سُفْيَانُ عَمَّنْ سمع أَنَسَ بن مَالِكٍ يقول قال النبي صلى الله عليه وسلم ان أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ على أَقَارِبِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ مِنَ الأَمْوَاتِ فان كان خَيْراً اسْتَبْشَرُوا بِهِ وان كان غير ذلك قالوا اللهم لاَ تُمِتْهُمْ حتى تَهْدِيَهُمْ كما هَدَيْتَنَا.

پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند: اعمال شما بر نزديکانتان که از دنيا رفتند عرضه مي‌شود ، اگر اعمال شما خير باشد خوشحال مي‌شوند، واگر اعمالتان خير نبود، مي‌گويند خدايا آنها را نميران تا اينکه هدايتشان کني همانگونه که ما را هدايت کردي.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص164، ح12706 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

ديگر بزرگان اهل سنت همين روايت را آوردند

بنابراين آگاهي پيامبران و مومنان بر اعمال ما ريشه قرآني دارد که نشان از علم آنها بر اين دنيا است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
64 | شفيع | Iran - Qom | 22:53 - 28 دي 1393 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
درخواست قوم موسي از موسي در بيابان بي آب و علف قوم موسي را مشرک نکرد.
وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِ‌ب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ‌ سوره اعراف
درخواست استغفار پسران يعقوب
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ‌ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ سوره يوسف
سخن گفتن با مردگان و شنيدن انها
الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۚ الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِ‌ينَ ﴿٩٢﴾ فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِ‌سَالَاتِ رَ‌بِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ ۖ فَكَيْفَ آسَىٰ عَلَىٰ قَوْمٍ كَافِرِ‌ينَ ﴿٩٣﴾ سوره اعراف
سخن گفتن با مردگان و شنيدن انها
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّ‌جْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِ‌هِمْ جَاثِمِينَ ﴿٧٨﴾ فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِ‌سَالَةَ رَ‌بِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿٧٩﴾ سوره اعراف
سخن گفتن با مردگان و شنيدن انها
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّ‌سُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّ‌حْمَـٰنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ سوره زخرف
و بسياري از آيات و روايات
65 | [email protected] | United Kingdom - London | 01:12 - 17 خرداد 1396 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
پس قبل امامان وپیامبر خدا چه وسیله ای بین مردم قرار داده بودنند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
قبل از اسلام نیز مسئله توسل به بزرگان حتی توسل به پیامبر اسلام و ائمه علیهم السلام که هنوز متولد نشده بودند نیز وجود داشته است در خصوص توسل حضرت آدم به رسول خدا و ائمه چنین نقل شده است:
«لما اقترف آدم الخطيئة قال : يا ربّ أسألك بحقّ محمّد لمّا غفرت لي . فقال اللّه تعالى : يا آدم وكيف عرفت محمّداً ولم أخلقه؟ قال: يا ربّ لأنّك لمّا خلقتني بيدك، ونفخت في من روحك، رفعت رأسي، فرأيت على قوائم العرش مكتوباً لا إله إلا اللّه، محمّد رسول اللّه، فعرفت أنّك لم تضف إلى اسمك إلا أحبّ الخلق إليك فقال اللّه : صدقت يا آدم إنّه لأحبّ الخلق ، إذ سألتني بحقّه فقد غفرت لك، ولولا محمّد ما خلقتك هذا حديث صحيح الإسناد
زمانى كه حضرت آدم گرفتار خطا گرديد، خداوند عالم را به آبروى رسول اكرم سوگند داد كه وى را مورد بخشش و مغفرت قرار دهد. خداوند فرمود: اى آدم! چگونه محمّد را شناختى با اينكه او هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته است؟حضرت آدم پاسخ داد: پس از آن كه خلق شدم، به بالاى سرم نظرى افكندم، نوشته اى را در ستون هاى عرش مشاهده كردم كه نوشته شده بود: «لا إله إلا اللّه محمّد رسول اللّه»، در يافتم كه حضرت محمّد گرامى ترين موجود هستى است، چون نام او در كنار نام تو جاى گرفته بود.خداوند فرمود: آرى! راست گفتى، او محبوب ترين انسان هستى است و اكنون كه مرا به حقّ او سوگند دادى از تمام خطاهاى تو صرف نظر نمودم و اگر او نبود، تو را خلق نمى كردم.سند اين حديث صحيح است
المستدرك على الصحيحين: 2/672 ح4227 و2/615
2- وأخرج ابن النجار عن ابن عباس قال سألت رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه قال : سأل بحق محمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين ألا تبت علي فتاب عليه
الدر المنثور ، ج 1 ص 147 عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993
3-أخبرنا أبو أحمد هارون بن يوسف بن زياد التاجر ، قال : حدثنا أبو مروان العثماني ، قال : حدثني أبي عثمان بن خالد ، عن عبد الرحمن بن أبي الزناد ، عن أبيه قال : ' من الكلمات التي تاب الله بها على آدم عليه السلام قال : اللهم إني أسألك بحق محمد عليك ، قال الله عز وجل : يا آدم ، ما يدريك بمحمد ؟ قال : يا رب رفعت رأسي فرأيت مكتوبا على عرشك : لا إله إلا الله . محمد رسول الله ، فعلمت أنه أكرم خلقك عليك . الشريعة ج 3 ص 1410
در کتب شيعه نيز آمده است:
َ قُلْ مَا قَالَهُ أَبُوكَ آدَمُ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَا قَالَهُ نُوحٌ فَاسْتَوَتْ بِهِ سَفِينَتُهُ عَلَى الْجُودِيِّ وَ نَجَا مِنَ الْغَرَقِ وَ مَا قَالَهُ أَبُوكَ إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ الرَّحْمَنِ حِينَ أُلْقِيَ فِي النَّارِ فَجَعَلَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ‏ بَرْداً وَ سَلاماً فَقَالَ يَعْقُوبُ وَ مَا ذَاكَ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ قُلْ يَا رَبِ‏ أَسْأَلُكَ‏ بِحَقِ‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن‏
الأمالي( للصدوق) ؛ النص ؛ ص251
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
66 | علیپور | The Netherlands - Naaldwijk | 12:44 - 21 تير 1396 |
2
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام و عرض خسته نباشید. سوالی در خصوص زیارت حرم ائمه (ع) داشتم، آیا ائمه (ع) صدای ما را هنگامی که آنها را به دعا میخوانیم می‌شنوند؟ و اگر می‌شنود آیا تمام زبان‌های جهان را میدانند، مثلا اگر کسی به زبان روسی حاجت خود را بخواهد او را اجابت میکنند یا بایستی خواسته خود را به زبان عربی ترجمه کنیم؟ (در مورد زبان فارسی چه طور؟) سوال دیگر این است که در موقع زیارت کردن حرم ائمه از چه فاصله‌ای باید حاجت خود را بخواهیم ؟ آیا از فاصله 10 متری از مرقد مطهرشان دعای ما را می شنوند یا بایستی به مرقدشان کاملا نزدیک بود؟ یا اینکه اگر آنها را در فاصله های خیلی دور (مثلا از شهری دیگر که حرمشان در آن شهر نیست) به دعا بخوانیم، دعای ما را استجابت میکنند یا خیر؟ با تشکر.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در خصوص سماع موتی به این آدرس رجوع کنید
ائمه علیهم السلام دارای تمام علوم هستند از جمله تسلط به تمام زبانها مانند فارسی و غیره
شيخ صدوق روايتي را چنين نقل مي کند:
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ‏ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: كُنْتُ أَتَغَدَّى مَعَ أَبِي الْحَسَنِ ع فَيَدْعُو بَعْضَ غِلْمَانِهِ بِالصَّقْلَبِيَّةِ وَ الْفَارِسِيَّةِ وَ رُبَّمَا بَعَثْتُ غُلَامِي هَذَا بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْفَارِسِيَّةِ فَيُعَلِّمُهُ وَ رُبَّمَا كَانَ يَنْغَلِقُ‏ «1» الْكَلَامُ عَلَى غُلَامِهِ بِالْفَارِسِيَّةِ فَيَفْتَحُ هُوَ عَلَى غُلَامِهِ.ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق.
پدرم- رضى اللَّه عنه- بسند مذكور در متن از داود بن قاسم جعفرى روايت كرد كه گفت: من با حضرت رضا عليه السّلام هم غذا ميشدم، گاهى بزبان صقلبىّ و فارسىّ بعض غلامان خود را ميخواند، و بسا ميشد كه من غلام خود را براى كارى نزد آن حضرت ميفرستادم و با زبان فارسى تكلّم ميكرد، و حضرت ميدانست، و بعض اوقات فهم كلام عجمىّ بر غلامش گران مى‏آمد و عليه السّلام خود براى غلام توضيح ميداد.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏49 ؛ ص 87
درخصوص زیارت نیز در مفاتیح موارد و نوع زیارت که از نزدیک باشد یا دور باشد، نقل شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
67 | علی | Iran - Tehran | 08:35 - 08 مرداد 1396 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام

خدمت شما عرض کنم بجای بحثهای بیخود و بیهوده در مورد توسل جستن اول از همه زحمت بکشید و کتب اربعه و بحار الانوار و کتب تاریخی معتبر در اسلام را مطالعه کنید تا به شخصیت حقیقی و پوشالی بعضی از این به اصطلاح قدیس ها پی ببرید بعد سایر بحث ها

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
شما که ادعای مطالعه دارید چرا این حرفها را می زنید؟!!! اگه واقعا اهل مطالعه بودید می دیدید که بحث توسل آنقدر اهمیت دارد که حتی قرآن راه رسیدن به خدا را توسل قرار داده است وابتغوا الیه الوسیله. در روایات نیز توسل با اهمیت جلوه داده شده است تا جایی که روایات در این خصوص در حد تواتر است به عنوان نمونه در صحیفه سجادیه چنین آمده است:
اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
خداوندا !من با توسل به مقام بلند محمدی و موقعیّت در خشان علوی به تو تقرب می جویم و به واسطه آن دو رو به سوی تو می آورم. كه مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‏ام پناه دهى، ك
.على بن الحسين عليه السلام، امام چهارم، الصحيفة السجادية، دفتر نشر الهادى - قم، چاپ: اول، 1376ش.ص246
در ضمن منظورت از شخصیت حقیقی و پوشالی بعضی را روش کنید که مرادتان چه کسانی هستند و آدرس دقیق از همان جا که شما بحار را مطالعه کردید بفرستید تا ما هم آشنا بشویم!!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
68 | عبدمحمد طیبی | Iran - Tehran | 08:36 - 14 مهر 1396 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
بیسار ممنون، با اینکه خودم تحصیلات دانشگاهی ریاضی دارم اما در مورد مورد توصل به امامان و معصومین بعنوان وسیله برای شفاعت به اذن خدا، وشرکت‌هایی نبودن آن دلایل مختلف و منطقی دارم وعلاوه بر اینکه آنها شرک نیستند برای اثبات توحید و انحراف نیافتن از خط توحید بسیار هم ضروری ولازم میدانم، آما دلایل قرآنی و حدیثی شما هم بسیار دقیق و محکم ومستند، است وبراي من بسیار جذاب و زیبا هستند،
بسیار ممنون از این صبر و حوصله و دقت در پاسخ به سوالات هم وطنانمان، انشاله که با عقل و منطق به روشنگری های شما نگاه کنند، چه شیعه باشند و چه سنی،
69 | ح س | Iran - Tehran | 22:07 - 20 دي 1396 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
توسل دو حالت دارد شخصی در زمان حضرت عیسی علیه السلام به ایشان بگوید از خدا بخواه که مادر من را که مرده زنده کن ، خوب اینکه مشخص است شرک نیست ، اما یک حالت دیگر این است که شخصی بیاید و به ایشان بگوید مادر من را زنده ( و لفظا مقید نکند که از خدا بخواه که زنده کن ) باز هم عین توحید است چون شخص درخواست کننده از این رو این را از حضرت عیسی ع می خواهد که می داند او این اذن را از جانب خداوند داراست ، پس در هر دو حالت حاجت از خدا خواسته شده ، در هر دو حالت سائل می داند که قضای حاجت منوط به خواست خداست ، ما مریض میشویم و دارو میخوریم و می دانیم که خدا خواسته تا شفا در دارو باشد آیا ما به دارو موقع خوردن می گوییم : ای دارو از خدا بخواه من را شفا دهد؟ خوب نه می دانیم این خداست که این تاثیر را در دارو نهاده ، ما در احتیاجات روزمره از مردم طلب کمک می کنیم ، همین که می دانیم مردم استقلالا و بدون اذن خدا قادر به کمک به ما نیستند این می شود توحید ، حال فقط یک شبهه ایجاد می کنند که فرق است بین حاجت خواستن از کسی که زنده است با کسی که در قید حیات نیست ، این سوال با یک تمثیل قابل پاسخ است ، همه ما چه سنی و چه شیعه سجده برای انسان را حرام می دانیم و شاید آن را برابر با کفر بدانیم ، اما یک زمانی همین سجده برای انسان عین توحید بود و عدم سجده بر انسان نشانه کفر ، آنجا که خداوند دستور داد تا ملائک بر آدم سجده کنند ، پس معیار شرک و کفر دستور‌خداست اگر خداوند دستور دهد که از مردگان مقرب طلب استمداد کنید ( همچون دستور سجده ملائک بر آدم) دیگر این استمداد نه تنها شرک بلکه عین بندگی خداوند است و حتی عدم استمداد از روی تکبر نوعی تشبیه به عمل ابلیس در ابتدای خلقت است . و چون با ادله متواتر برای ما ثابت شد که پیغمبر بعد از خود جانشینانی منصوب نموده ( حدیث غدیر ، حدیث تشبیه امیرالمومنین به هارون ، خدیث ۱۲ خلیفه از قریش که در مصادر اهل سنت آمده ، آیه ولایت «....و هم راکعون» ، آیه اطیعو الله و الرسول و اولی الامر منکم ، علی مع الحق والحق مع العلی ، .... و طبق آیه قران پیامبر از روی هوا و هوس حرف نمیزند و طبق دستور‌قرآن وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و آنچه را رسول به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد ، و ما با ادله اثبات کردیم که رسول ما را فرمان به اطاعت از وصی‌خود امیرالمومنین و او‌نیز به اوصیای بعد از خود امر فرموده و آن بززگوران بارها استمداد از خود را حتی بعد از موت و شهادت جایز بلکه از بهترین اعمال می دانند پس درخواست از مقربان از اموات ، عین توحید و اجابت به‌خواست خداوند است ، پس بنابراین اینکه ما مستقیما از آن بزرگوران استمداد کنیم و نگوییم ای امام از خدا‌ بخواه چنین و چنان شود بلکه مستقلا بگوییم ای امام برایم چنین و چنان کن بازهم عین توحید است ، و این در برخی روایات ما یافت می شود : یعنوان مثال نماز مخصوصی که دز آخر آن این جمله است ( یا فاطمه اغیثینی) یا دعای فرج (یا محمد یا علی یا علی و یا محمد اکفیانی فانکما کافیان .....)

70 | شمس الرحمن پارسا | Afghanistan - Injīl | 04:02 - 08 خرداد 1397 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
واسطه چرا ......
چه نیاز به واسطه در حالیکه ما میتوانیم بدون واسطه هم به الله نزدیک باشیم.پس چرا واسطه........
ما در سوره حمد میخوانیم که خاص تو را عبادت میکنیم و خاص از تو کمک میخواهم . در اینجا از واسطه خبری نیست بلکه واسطه را هم منع میکند. پس کوشش شود الله را بدون واسطه یاد کنیم چونگه الله میفرماید از من کمک بخواهید تا اجابت کنم. بازم واسطه منع ...
پس در اسلام به طور کل واسطه نیست.....

پاسخ:
با سلام!!
درباره واسطه قرار دادن ائمه اطهار علیهم السلام، و طلب شفاعت از این بزرگواران، مشروعیت قرآنی و روائی این عمل شریف، می توانید به سایت ما و دو لینک زیر مراجعه بفرمائید. در این دو فایل، به طور مبسوط به سؤال شما پاسخ داده شده است.
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5253
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5205
با تشکر
معاونت اطلاع رسانی
71 | احمدی | Iran - Tehran | 09:21 - 17 آبان 1397 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام.من چنتا سوال داشتم
الان هزار خورده ای امام زاده داریم از کجا میدونید اینا معصومن و میرید ازش شفاعت میخاید؟ پس چرا میگیم ۱۴ معصوم ولی باز ب نوادگانشون هم میگیم معصوم؟چرا برای یه امام زاده ظریح میسازن براشگریه میکنن ازش برای مریضشون شفا میخان خب این خودش شرک نیس؟خب ۱۴ معصوم رو میدونیم معصومن ازشون شفاعت میخایم ولی مثلا امام زاده ای ک نسل دهم یکی از اماما هست چرا باید ظریح داشته باشه و معصوم خطاب شه و ازش حاجت خاسته بشه؟چرا همه امام زاده ها رو قدیسه کردیم و از همشون حاجت میخایم ؟ این همون بت پرستی نیس؟

پاسخ:
علیکم السلام
اعتقاد شیعه امامیه بر معصوم بودن ائمه اطهار کاملاً واضح و روشن است و نیازی به توضیح ندارد که شیعیان هرگز اعتقادی بر عصمت به اصطلاح هزار و خورده ای امام زاده ندارند.
ضریح ساختن و احترام گذاشتن بر قبور صالحان و بزرگان دینی، هیچ ملازمه ای با معصوم بودن آنها ندارد. احترام به این بزرگان از بایب انتسابشان به اهلبیت علیهم السلام است نه از باب معصوم بودنشان که شما معتقد باشید شیعه معتقد به عصمت هزار و خورده ای امام زاده است.
با تشکر
معاونت اطلاع رسانی
72 | ایران | Germany - Frankfurt am Main | 15:41 - 15 بهمن 1397 |
1
 
 
3
پاسخ نظر
قدرت فقط نزد خداست. اینطوری رواج داده شده که برم حرم امام رضا شفا بگیرم! در صورتی که باید برای عرض ارادت فقط به اونجا رفت. خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر هست. نماز دعا کردن روزه محبت صدقه وسیله و کارهایی برای تقرب به خداست. چرا آقایان روحانی عزیز جلوی این رواج اشتباه رو نمیگیرن؟!

سوالی دارم.ممنون میشم جواب بدید

آیا خاک کربلا شفا میده؟

مگه خوردن خاک گناه نیست و شفاعت فقط نزد خدا؟


پاسخ:
با سلام
در رابطه با این که می گویید خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است و نباید از اهل بیت درخواست کرد و فقط باید از خدا درخواست کرد می توانید بگویید بر اساس آیات قرآن چرا فرزندان حضرت یعقوب به جای این که از خدا درخواست بخشش کنند و توبه کنند به نزد پدرشان رفتند و از او درخواست کردند که از خدا برای آن ها طلب بخشش کند؟
چرا حضرت یعقوب به آن ها نگفت بروید خودتان از خدا بخواهید خدا از رگ گردن به شما نزدیک تر است؟
برای مطالعه بیشتر در رابطه با توسل به لینک های زیر مراجعه کنید:
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4971
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6392
در رابطه با خاک کربلا در روایات متعدد شیعه آمده است که خداوند شفا را در تربت امام حسین قرار داده است.
در رابطه با حرمت خوردن خاک هم درست است که خوردن خاک حرام است؛ ولی مراجع گفته اند خوردن خاک سید الشهدا به قصد شفا به اندازه خیلی کم اشکالی ندارد.
در رابطه با این که می گویید شفا فقط نزد خداوند است، منافاتی ندارد که خدا شفا را در چیزی قرار دهد و ما از آن استفاده کنیم؛ مثلا در روایات داریم که عسل شفای تمامی دردها است، آیا خوردن عسل برای یک مریضی اشکالی دارد؟
وقتی خداوند شفا را در چیزی قرار دهد با این که شفا دهنده خدا است منافاتی ندارد؛ همان طوری که این خدا است که شفا را در داروها قرار داده است و هیچ انسان عاقلی در دنیا پیدا نمی شود که بگوید دارو نخورید چون شفا دهنده فقط خدا است.
در رابطه با تربت امام حسین علیه السلام هم همین است و خداوند شفا را در این تربت قرار داده است و منافاتی با این که شفا دهنده خدا است ندارد.
خود شما وقتی مریض می شوید آیا نزد دکتر می روید یا این که می گویید دکتر رفتن حرام است؛ چون خدا فقط شفا دهنده است؟
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :