نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
لعن در زیارت عاشوراء – بخشی از تناقضات و دروغ‌های احمد الحسن
کد مطلب: 12503 تاریخ انتشار: 21 فروردين 1398 - 19:44 تعداد بازدید: 3531
خارج کلام مقارن » عمومی
لعن در زیارت عاشوراء – بخشی از تناقضات و دروغ‌های احمد الحسن

جلسه هفتاد و دوم 97/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتاد و دوم 97/12/26

موضوع: « لعن در زیارت عاشوراء – بخشی از تناقضات و دروغ‌های احمد الحسن»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

پرسش:

استاد ببخشید! می‌گویند «زیارت عاشورا» اولش لعن نداشته بعد لعن را اضافه كردند!

پاسخ:

من یك مناظره‌‌ای با آقای «بی آزار شیرازی» داشتم، تقریبا سال 84 یا 85 بود، ایشان چند جا این را گفته بود و نوشته بود، من در آن‌جا برای ایشان ثابت كردم، عبارت لعن؛ یعنی عبارت لعن آخر:

«وَابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَ‏ الثَّانِيَ‏ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِع‏»

طوسى، محمد بن الحسن، الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: اول، 1390 ق، ج‏1، ص14

من برایشان ثابت کردم که عبارت «شیخ طوسی» عینا این است. نسخه‌هایی كه از «مهج الدعوات»، «شیخ طوسی» است، نسخه‌های خطی كه در كتابخانه‌ها است همه لعن را دارند؛ یعنی در قرن پنجم و ششم در تمام كتاب‌ها بوده است، الان نسخه‌‌‌هایی كه از «مصباح المتهجد» شیخ طوسی در «كتابخانه آیت الله مرعشی» هست -حتی یكی از این نسخه‌ها تقریبا 80 - 90 سال بعد از وفات شیخ طوسی بوده است. ما عكسش را هم گرفتیم- این عبارت را دارند:

«اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ‏ أَوَّلًا ثُمَ‏ الثَّانِيَ‏ ثُمَّ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِسا...»

طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشيعة - بيروت، چاپ: اول، 1411 ق، ج‏2 ؛ ص776

من یك فایلی هم در این موضوع دارم. در «سایت موسسه ولیعصر» هم اگر شما مراجعه كنید مطالبی در این مورد است. ببینید این عنوان‌ها در این موضوع وجود دارد:

1. لعن در «زیارت عاشورا»، چرا؟

2. استفتاء از مراجع پیرامون «زیارت عاشورا»؛

3. نظر مبارك خود را درباره «زیارت عاشورا» و عبارت: « اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ»؛ بیان كنید؟ این طوری جواب داده شده: آقای «شاهردوی»؛ آقای «مظاهری»؛ آقای «صافی گلیپایگانی»؛ آقای «شیرازی» و... همه این آقایان قائلند که این جمله جزء «زیارت عاشورا» است.

حالا بدبختی ما این است كه بعضی‌ها برای خوشایند چهار تا سنی می‌آیند یك چنین حرفی را مطرح می‌كنند.

پرسش:

استاد! بعضی‌ها می‌گویند بعضی از عبارات «زیارت عاشورا» از امام نیست، و این عبارات به امام نمی‌خورد.

پاسخ:

كلا «زیارت عاشورا»، «حدیث قدسی» است، درست است برای امام نیست، بالاتر از امام است، «صفوان» با سند صحیح از امام صادق (سلام الله علیه)، «زیارت عاشورا» را از قول خدا نقل می‌كند.

پرسش:

استاد! در زمان امیرالمؤمنین و امام صادق خوانده نمی‌شده؟

پاسخ:

ببینید در آن زمان‌ها شما حساب كنید شیعه نمی‌توانست نفس بكشد! شیعه نمی‌توانست نفس بكشد، شما ببینید چقدر از اصحاب امیرالمؤمنین را بالای دار بردند، چقدر شیعیان را بین در و دیوار گذاشتند، چقدر لای درخت گذاشتند و تكه تكه كردند! شما توجه كنید همین قضیه «یحیی ابن زید» موقعی كه از دنیا می‌رود گریه می‌كند، رفیقش می‌گوید چرا گریه می‌كنی مگر از مرگ می‌ترسی؟ گفت نه! من گریه‌ام این است كه (برخی) بچه‌های من نفهمیدند فرزندان فاطمه هستند! وضعیت آن‌قدر خفقان است كه ایشان به (برخی) فرزندانش نتوانسته بگوید شما سید و اولاد زهرا هستید!

یا در مورد «قاسم ابن موسی ابن جعفر» قبلا صحبت كردیم كه تا آخر عمر كسی نمی‌دانست این از فرزندان آقا «موسی ابن جعفر» است، شیعه در این وضعیت قرار داشت!

این قضایا را برای خواص گفته بودند، بعد از این‌كه «آل بویه» روی كار آمدند، خیلی از قضایا در حكومت «آل بویه» زمان «سید مرتضی» و «شیخ مفید» علنی شد. اصلا «سید مرتضی»، «شیخ طوسی» در كتاب «الشافی» در چندین جا استدلال بر كفر ابابكر می‌كند، یك جا دو جا نیست، به صراحت می‌گوید این دلیل بر كفر ابابكر است؛ یعنی زمینه این‌طور فراهم بوده و قضیه مفتوح شده بود.

پرسش:

استاد! ذكر سجده «زیارت عاشورا» را می‌گویند خود حضرت در قتلگاه گفته‌اند.

پاسخ:

نه، در قتلگاه كاملا ذكر حضرت مشخص است كه چه بوده، چنین چیزی نیست.

پرسش:

زبان حال را عرض كردم

پاسخ:

اولا یك مقدار ما روی قضایای مصائب سید الشهداء برویم و این را مصیبت خودمان بدانیم؛ یعنی ما وقتی عزیزمان از دنیا می‌رود چه كار می‌كنیم؟ حالا نمی‌گوییم چندین برابر عزیزمان كه «بأبی انتم وامی واهلی ومالی و أسرتی» وقتی كه عزیزی از دنیا می‌رود ما می‌گوییم خدایا «صبرا علی بلائك» راضی هستیم الحمدلله؛ وقتی انسان زیارت عاشورا را با آن مضامین می‌خواند

«يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ‏ وَ عَظُمَتِ‏ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَام‏ ِ وَ جَلَّتْ‏ وَ عَظُمَتْ‏ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَات‏»

اگر ما این را با تمام وجود بگوییم مصیبت امام حسین، مصیبت ما است؛ یعنی خودمان را داغدار می‌دانیم، خودمان را مصیبت زده می‌دانیم

«وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصَاباً بِمُصِيبَتِهِ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»

طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشيعة - بيروت، چاپ: اول، 1411 ق، ج‏2 ؛ ص774- 775

اگر ما مصیبت امام حسین را مصیبت خودمان بدانیم، همه چیز حل است. خیلی عجیب است من عرض كردم. آقا زاده مرحوم «علامه امینی» برای من نقل می‌کرد که «مرحوم علامه» در عالم رویا به ایشان گفته بود دو چیز به داد من رسید: یكی گریه برای امام حسین و دیگری زیارت امام حسین.

ببینید مسئله خیلی فراتر از این قضایا است. ما درباره حضرت سید الشهداء خوب دقت كنیم و یك مقدار رابطه‌مان را با اهل‌بیت بیشتر كنیم و بعضی از مصائب را مصائب خودمان بدانیم؛ یعنی امام حسین را عزیز خودمان بدانیم. مثل فرزند خودمان، مثل برادر خودمان، مثل پدر خودمان بدانیم. همین اندازه بیشتر از این نمی‌خواهم تصور كنید. گرچه خیلی فراتر از این است! ما می‌گوییم آقا جان پدرم، مادرم و تمام فرزندانم فدای شما نه، فدای غبار زوار شما؛ این‌ها را اگر با قلب بگوییم، همه چیز حل است. دیگر در آن‌جا نه احتیاج به روضه خوان داریم و نه احتیاجی به مصیبت خوان داریم. در همان متن زیارت عاشورا شما ببینید تعابیر، خیلی تعابیر عجیبی است وقتی كه انسان در فرازهای زیارت عاشورا دقت می‌كند، می‌بیند با هیچ یك از زیاراتی كه از معصومین آمده زیارت عاشورا سنخیت ندارد. مخصوصا این فرازش كه دیگر خیلی غوغا است:

«وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ»

ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، 1جلد، دار المرتضوية - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش، ص177

شاید ما اصلا عقل‌مان هم نرسد كه این عبارت یعنی چه؟ می‌گویم مثل بچه‌ای كه مثلا عربی بلد نیست، یك شعر عربی می‌دهند می‌گویند برو در برابر یك شاه این مقاله و شعر را بخوان فقط می‌داند متن او است از مضامین آن خبر ندارد، بعضی از فرازهای «زیارت عاشورا» این چنین است، ما خودمان نمی‌فهمیم كه چه هست!

پرسش:

شاید مقام محمود همان شفاعت پیغمبر باشد.

پاسخ:

ببینید دارد: «أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ»؛ «يُبَلِّغَنِي» دارد، این غیر از این است كه ما را به شفاعت شما برساند. ما را به آن مقام برساند، ما هم مقام محمود داشته باشیم، این فرق می‌كند با این‌كه از ائمه بخواهیم به مقام محمودی كه دارید، ما را شفاعت كنید. می‌گوید نه، ما را هم به همان مقام محمودی كه دارید ما را هم به آن مرتبه برساند هم مقام شما بكند! این دلیل بر این است كه غیر از ائمه به آن مقام می‌توانند برسند. حالا بحث امامت و حجة الله یك بحثی است، بحث این‌كه آیا به آن مقام می‌توانیم برسیم و یا نرسیم یك بحث دیگری است.

لذا همه اولیاء خدا، حتی خود «امام رضوان الله تعالی علیه» از اول دوران كودكی‌شان به خواندن «زیارت عاشورا» ملتزم بودند و من هركدام از مراجع را كه با آن‌ها معاصر بودم در طول این مدت ندیدم با «زیارت عاشورا» مأنوس نباشد؛ یعنی همه از «مرحوم آقای اراكی»‌ كه ما درك كردیم، آقای «شیخ مرتضی حائری»، آقای «مرعشی»، آقای «گلپایگانی» و مراجع معاصر، حالا یا در طول سال همیشه می‌خواندند و یا در محرم و صفر!

در مورد «شیخ عبدالكریم حائری رضوان الله تعالی علیه» مؤسس حوزه علمیه قم می‌گویند ایشان هر روز بین الطلوعین به پشت بام می‌رفت خطاب به حضرت سید الشهداء «زیارت عاشورا» را با صد لعن و سلام می‌خواند؛ یعنی هر روز كار مرحوم «شیخ عبدالكریم حائری» این بوده است!

سال 50 و 51 كه من در مدرسه فیضیه بودم، یك كتابی را در كتابخانه فیضیه دیدم و مطالعه كردم ظاهرا اسمش «الدرّ المنضود فی شرح زیارت العاشور» بود، من آن كتاب را كه خواندم اصلا به طور كلی روحم 180 درجه عوض شد؛ یعنی من احساس می‌كنم نویسنده‌اش با یك اخلاصی این كتاب را نوشته است.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با مصادر رجالی اهل‌سنت؛ «ضوابط حدیث صحیح و ضعیف» بود. دوستان حتما مطالعه كنند. من نكاتی در این‌جا آورده‌ام كه دوستان در هیچ جا به این شكل جمع شده ندارند.

ما در هر بحث علمی كه بخواهیم وارد بشویم، اگر بخواهیم فقیه بشویم احتیاج به رجال داریم، اصولی بشویم، مفسر بشویم، محدث بشویم، مبلغ بشویم، روضه خوان بشویم، به رجال احتیاج داریم. از ما سوال می‌كنند آقا «فاطمیه اول» درست است یا «فاطمیه دوم» درست است؟ ما اگر رجال بلد نباشیم نمی‌توانیم تشیخص بدهیم.

در مورد خیلی از مسائل یا مقاتل ما هم روایات مختلف آمده كه ما با علم رجال می‌توانیم درجه اعتبار آن را تشخیص بدهیم. آن‌ها كه منكر علم رجال هستند یا امر بر این‌ها مشتبه شده، یا نه بعضی‌ها مغرض هستند و نمی‌توانند با روایات صحیح به آن اغراض خودشان برسند مجبور هستند منكر علم رجال بشوند تا بتوانند از هر روایت ضعیف برای رسیدن به مقصودشان استفاده كنند مثل همین «احمد الحسن» خبیث علیه آلاف اللعنة والعذاب . او همان «حدیث وصیت» را می‌آورد اساس كارش همین است. این «حدیث» سندا مخدوش است متنا مخالف تمام روایات متواتر است.

از یك طرف می‌گوید این روایت در كتب اهل‌سنت هم هست، آن وقت در كتب اهل‌سنت «حدیث قرطاس» برای روز دوشنبه است ولی این حدیث در شب وفات است در اول متنش می‌گوید کلمه مهدی فقط در رابطه با علی است و اطلاق این کلمه بر غیر از علی برای هیچ کسی جایز نیست ولی در ذیلش می‌گوید ما دوازده تا مهدی داریم! و حضرت مهدی را هم می‌آورد. یعنی ما با این‌ها بخواهیم بحث‌ بکنیم من به دوستان توصیه می‌کنم روی بحثی که ایشان نایب و فرستاده حضرت مهدی است، این را کنار بگذارید بگویید ما می‌خواهیم در مورد کفر «احمد الحسن» با شما بحث کنیم، که اصلاً این شخص کافر یا مسلمان است؟ از آن‌جا باید شروع کرد.

در قضیه حضرت یونس به صراحت می‌گوید یونس، روحش در جهنم تا قیامت است، این ضد و خلاف قرآن است. شما از یک بچه شیعه یا یک بچه سنی سوال کنید یا از یک وهابی سوال کنید آیا اگر کسی معتقد باشد یک پیغمبری از پیامبران الهی جهنمی است، مسلمان است؟ همین کفایت می‌کند! چیز دیگری ما نمی‌خواهیم!

در رابطه با امام حسین و حضرت امیر بخواهد توجیه بکند این قضیه به هیچ وجهی توجیه‌ بردار نیست یا می‌خواهد بگوید من هم رسول و هم نبی هستم، هم مقام رسالت و هم مقام نبوت دارم می‌خواهد چه کار کند؟

پرسش:

مطلبی که در رابطه با «حضرت یونس» گفته است موجود است؟

پاسخ:

این را ما بارها نشان داده‌ایم! توهین به «حضرت یونس» شما ببینید این کتاب «متشابهات» احمد الحسن است. «متشابهات» جلد 4، صفحه 104 می‌گوید: «یونس در شکم ماهی مرد روحش به ظلمات جهنم نگریست» تا در صفحه بعد می‌گوید «من حقیقت را آشکار می‌کنم که روحش در طبقات جهنم تا روز بر انگیخته شدن باقی ماند»!

از این واضح‌تر و روشن‌تر؟! در متن عربی‌ باز به همین شکل دارد. حتی «فتحیه» که یکی از لیدرهای این‌ها است به ما جواب داده و می‌گوید: آقای‌ «قزوینی»! شما مگر نمی‌دانی؟! آیا ماهی آدم را بخورد زنده می‌ماند؟! مرد و به جهنم رفت! این مثلا از لیدرهای آن‌هاست!

وقتی قرآن در رابطه با حضرت یونس صحبت می‌کند می‌گوید:

(وَنَجَّينَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ)

و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مي‏دهيم

انبیاء (21): آیه 88

(وَنَجَّينَاهُ مِنَ الْغَمِّ)؛ یعنی چه؟ یعنی جهنم بردیم؟!

(وَكَذَلِكَ نُنْجی الْمُؤْمِنِينَ)؛ آی مردم! اگر مثل «حضرت یونس» بگویید شما را به جهنم می‌فرستیم! -مشكل که یكی دو تا نیست!

یا:

(وَإِنَّ يونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ)

و در حقيقت‏يونس از زمره فرستادگان بود

سوره صافات (39): آیه139

(فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ؛ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ)

و اگر او از زمره تسبيح‏کنندگان نبود؛ قطعا تا روزي که برانگيخته مي‏شوند در شکم آن [ماهي] مي‏ماند!

سوره صافات (39): آیه143 - 144

ببینید دارد: (لَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ)؛ بله آن‌هم (لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ)؛ یعنی فی بطن حوت! نه -نستجیر بالله- در جهنم!

بعد می‌گوید:

(فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ)

پس او را در حالي که ناخوش بود به زمين خشکي افکنديم

سوره صافات (37): آیه 145

(وَأَنْبَتْنَا عَلَيهِ شَجَرَةً مِنْ يقْطِينٍ)

و بر بالاي [سر] او درختي از [نوع] کدوبن رويانيديم

سوره صافات (37): آیه 146

بعد دارد:

(وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ)

و او را به سوي يکصدهزار [نفر از ساکنان نينوا] يا بيشتر روانه کرديم

سوره صافات (37): آیه 147

(وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ)؛ یعنی جسد بی‌روح او را برای نجات قومش فرستادیم؟ این چقدر واضح و روشن است؛ این دیگر احتیاج به چیزی ندارد!

پرسش:

استاد! این‌ها قرآن را اشتباه می‌فهمند!

پاسخ:

بحث این است که ایشان کافر یا مسلمان است؟ شما اگر این را به یک وهابی بدهید (والله العلی الاعلی) می‌گوید این کافر است و من در کفرش شکی ندارم! حالا این‌كه او نسبت به امام حسین می‌گوید (نستجیر بالله) در وجود حضرت سید الشهداء شرک بوده یا نسبت به امیر المؤمنین می‌گوید:

(وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ)

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] که واقعا انسان دستخوش زيان است

سوره عصر (103): آیات 1 و 2

_نستجیر بالله_ حضرت امیر است؛ را اصلاً کنار می‌گذاریم. اصلا بحث امام و شیعه بودن را ما نمی‌خواهیم مطرح کنیم، که آیا این فرد شیعه است یا شیعه نیست! شما اگر متن عربی را هم بخواهید این متن عربی است كه:

«ولكن ابیّن الحقیقة هی أن ینبذ جسده بالعراء و روحه تلبث فی طبقات جهنم إلی یوم یبعثون»

چه می‌فرمایید؟

پرسش:

استاد! آخرش گفته تناقضی بین آیات نیست، اتفاقاً در سوالی گیر کرده که چنین حرفی زده، شاید برای خودش سوالی بوده که چنین حرفی زده و این حرف‌ها را مطرح کرده است.

پاسخ:

آقا جان! من کاری با آن ندارم. تناقض بوده یا نبوده؟! هر چه بوده تناقض را می‌خواهد با چه حل کند؟ با جهنمی بودن حضرت یونس می‌خواهد تناقض را برای ما حل کند؟!

«فالمؤكد إن الله سبحانه وتعالى لابد أن يقضِ أمرا واحدا ، كعقوبة توعدها لنبي الله يونس ، فأما النبذ في العراء وهو مذموم ... لكان هناك تناقض في القرآن»

چه تناقضی است؟

قرآن می‌گوید:

(فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ؛ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ)

و اگر او از زمره تسبيح‏کنندگان نبود قطعا تا روزي که برانگيخته مي‏شوند در شکم آن [ماهي] مي‏ماند.

سوره صافات (37): آیات 143 و 144

اگر از مسبّحین نبود قرآن می‌گوید:

(لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ)

معبودي جز تو نيست منزهي تو راستي که من از ستمکاران بودم.

سوره انبیاء (21): آیه 87

بعد این (فرد منحرف) می‌گوید: «لكن اُبیّن الحقیقة»؛ نظر و فتوایش را دارد صادر می‌کند نظر شخصی‌اش است ما کاری با مقدمه و مؤخره‌اش نداریم، «اُبیّن الحقیقة»؛ می‌گوید: آی مسلمان‌ها! شما هیچ نفهمیدید! هیچ کس چیزی نفهمیده! فقط من حقیقت را فهمیدم !

««ولكن ابیّن الحقیقة هی أن ینبذ جسده بالعراء وروحهه تلبث فی طبقات جهنم إلی یوم یبعثون»

«یوم یبعثون» را قرآن می‌گوید همان قیامت است.

یا توهینی که نسبت به حضرت امیر دارد، همان چیزی است که «منافقین» و «خوارج» درباره حضرت علی (علیه السلام) داشتند . در «صحیح بخاری» آورده که:

(وكان الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)

... و[لي] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد

سوره كهف (18): آیه 54

الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2716

در رابطه با علی بوده! عصمت علی را با این آیه زیر سوال بردند! احمد الحسن هم آمده همان حرفی که «خوارج» در رابطه با حضرت علی زدند، را تکرار کرده است.

(وكان الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)؛ ساخته پرداخته خوارج است، کسی که آیه تطهیر درباره‌اش آمده کسی که نفس پیغمبر است نستجیر بالله (وكان الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)؛ می‌شود! این موضوع با معتقدات عموم شیعه مشكل دارد و حتی سنی‌ها هم چنین عقیده‌ی نسبت به حضرت امیر ندارند.

پرسش:

عبارت «صحیح بخاری» را رد کردند.

پاسخ:

بله، سنی‌ها عبارت «صحیح بخاری» را رد کردند می‌گویند این جزو روایات ضعیف بخاری است. مگر می‌شود امیر المؤمنین جزء (أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا) باشد و حضرت پیغمبر، حضرت علی را برای نماز بیدار کند و حضرت علی برای نماز بیدار نشود!

(باید به ناقل این روایت جعلی گفت:) خاک بر سرت! این چه هست؟ یعنی حضرت امیری که نفس پیغمبر است، در پاسخ پیغمبر که می‌گوید علی بلند شو نماز بخوان بگوید خوابم می‌آید! می‌خواهم بخوابم! این به درد امامت می‌خورد؟!! ما همین‌جا عبارت «صحیح بخاری» را هم ما آوردیم. دقت كنید این عبارت «صحیح بخاری»، این «صحیح بخاری» و ترجمه خود این مترسك!

پرسش:

حاج آقا! در ترجمه‌هایش خیلی گیر بوده؛ ولی در سر بزنگاه‌ها دست برده و عوضش کرده است!

پاسخ:

بله.

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم طَرَقَهُ وَفَاطِمَةَ بِنْتَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَيْلَةً فقال لهم ألا تُصَلُّونَ قال عَلِيٌّ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ إنما أَنْفُسُنَا بِيَدِ اللَّهِ فإذا شَاءَ أَنْ يَبْعَثَنَا بَعَثَنَا»

همان حرفی که بت‌پرست‌ها و مشرکین می‌زدند «لوشاء الله لعبدنا»؛ اگر خدا می‌خواست ما عبادت می‌کردیم، حضرت علی و حضرت زهرا گفتند یا رسول الله، نفس و اراده ما دست خدا است اگر بخواهد بلند می‌شویم و نماز می‌خوانیم و اگر نخواهد بلند نمی‌شویم نماز بخوانیم! -نستجیر بالله- آخر این چه حرفی است؟! (بخاری نقل می‌کند بعد پیغمبر عصبانی شد و رفت

«ولم يَرْجِعْ إلي شيئا ثُمَّ سَمِعْتُهُ وهو مُدْبِرٌ يَضْرِبُ فَخِذَهُ»

حضرت پیغمبر به زانویش زد و ‌گفت:

(وكان الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)

الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2716

در این روایت جعلی، غضب پیغمبر هست، نماز نخواندن حضرت علی و فاطمه هست، کفریات نسبت به امیر المؤمنین هست! چون به نقل از حضرت علی می‌گوید: نفس ما دست خدا است اگر بخواهد ما نماز می‌خوانیم اگر نخواست نماز نمی‌خوانیم! یعنی قائل به جبر است! عین همین را این آقا (احمد بصری) به صراحت می‌‌گوید!

یکی از کارهایی که خدا توفیق‌مان داده این بوده که در هر بحث از جمله این بحث وقتی ورود پیدا کردیم، من گفتم عین کتابش را باید داشته باشم و نشان بدهم، الان در سایت‌ها و فضای مجازی فحش‌هایی که این‌ها به من می‌دهند وهابی‌ها در این بیست - سی سال به من ندادند! آن هم فحش‌های رکیک! مشخص است که واقعاً سوخته‌اند همه را رها کردند؛ آقای «شهبازیان» که نزدیک ده - دوازده سال است دارد کار می‌کند یا آقای «کورانی» همه را کنار زدند.

حال ببینید احمد بصری درباره این آیه (ان الانسان لفی خسر) چه تعبیری دارد: «جدل در این آیه یعنی کلام حق و حجت آوردن با آن بر اهل باطل و انسان در این آیه یعنی علی ابن ابیطالب و انسان هرگاه گمراه شود به باطل مجادله می‌کند»!

اصلا از نظر ادبیاتی سطر اول با سطر دوم به هم نمی‌خواند! بچه کلاس دوم ابتدائی که بخواهد انشاء بنویسد بهتر از این می‌نویسد! انسان در این آیه یعنی علی ابن ابیطالب!

در هر صورت ...

الان این‌ها خیلی بدجور مخصوصاً در میان عوام در روستاها برای زن‌ها می‌روند تبلیغ می‌کنند و دنبال این هستند که آمار و تعدادشان را بیشتر بکنند. حالا ما یک سری کارهایی انجام دادیم بنا است تا عید ببندیم و بعد از عید ان شاء الله در چند عنوان این‌ها را تنظیم کنیم. یکی تناقضات ایشان است، همین آقایی که می‌گوید حضرت یونس در جهنم رفت! می‌گوید من سنگی بودم در دست علی که حضرت یونس را نجات دادم! اگر نجات دادی پس این چه است که می‌گویی «إلی یوم یبعثون» در جهنم است!

پرسش:

آیا سید بودن ایشان محرز است؟

پاسخ:

قطعاً سید نیست، برادرش جزء ارتش «عراق» است فامیل‌ها و پسر عموهایش هستند هیچ کدام از پسر عموهایش ادعا نکردند که ما سید هستیم.

پرسش:

حاج آقا! کجا است در «انگلیس» یا در «عراق» است؟

پاسخ:

پلیس «عراق» مدعی است كه ما در قضیه «جند السماء» که در سال 2007- 2008 اینها به «نجف» حمله کردند، احمد الحسن را کشتیم. خود این‌ها می‌گویند نه! بعد از آن ایشان به «امارات» پناهنده شد و از آن‌جا هم به «استرالیا» رفته است و پسرش هم در دانشگاه ثبت نام کرده و درس می‌خواند و تا به حال تصویر و یا فیلمی حتی یک ثانیه‌ای هم از او پخش نکردند.

پرسش:

استاد! واقعاً در حوزه «نجف» همچنین شخصیتی وجود داشته یا نه؟

پاسخ:

بله این‌که می‌گویند هست همه به آن معتقد هستند.

پرسش:

البته استاد! این که فرمودید سید بودن برادرش ثابت نیست، او ادعا می‌کند که پدرم حضرت مهدی است لذا سید بودنش علی الظاهر ثابت نمی‌شود. حضرت مهدی را کسی ندیده است. به صورت ناشناس ازدواج کرده این هم می‌گوید پدرم حضرت مهدی است، ما از كجا بفهمیم؟!

پاسخ:

نه! خودش می‌گوید من نفر پنجم از فرزندان حضرت مهدی هستم.

پرسش:

حضرت مهدی ازدواج کند کسی او را نمی‌شناسد.

پاسخ:

ولی ایشان می‌گوید من می‌شناسم و پدرم به من چنین دستوری داده! نسب «احمد الحسن» را ببینید! در مورد نسب «احمد الحسن» می‌گوید: «آقای ما سید احمد پسر سید اسماعیل پسر سید صالح پسر سید حسین پسر سید سلمان پسر امام مهدی»! باز شجره نامه‌ا‌ی که برایش درست کردند به همین شکل است. باز در این‌جا جواب‌ها مال خودش هست: «پدرانم ائمه از شما شکایت خواهند کرد چون آن‌ها مرا به اسم، نسب، خصوصیات و محل سکونتم ذکر کردند»؛ یعنی می‌گوید ائمه، پدران من بودند!

می‌گوید «خون امام حسین هم به خاطر من جاری شده»! در یک جای دیگر تعبیر این است که: «وی تقریباً از نسل پنجم مقطوع النسب است»! من واقعاً نفهمیدم مقطوع النسب یعنی چه؟! از نسل پنجم به حضرت مهدی برمی‌گردد؛ یعنی مهدی نستجیر بالله مقطوع النسب است؟ اگر مقطوع النسب است پس شما دیگر چه هستید؟!

پرسیده‌اند امام مهدی جد پنجم شما است؟ خیر، ما این‌ها را چه کار کنیم؟! شجره نامه را آقایان دقت بکنند از علی ابن ابیطالب می‌آید تا امام زمان «سلمان»، «حسین»، «صالح»، «اسماعیل» بالا می‌آید همه را کاملاً مشخص کردند. این هم «احمد»! «احمد» پسر «اسماعیل»، «اسماعیل» پسر «صالح»، «صالح» پسر «حسین»، «حسین» پسر «سلمان»،‌ «سلمان» پسر حضرت مهدی (ارواحناه فداه)!

ان شاء الله به دوستان قول می‌دهیم این فایل را تکمیل بکنیم و از یک مرحله‌ا‌ی شروع کنیم. ما روی تناقضاتش مفصل کار کردیم، روی شباهت اینها به «بهائی»ها مفصل کار کردیم؛ یعنی تمام عبارت «بهاء» را با «احمد» گرفتیم و کنار هم گذاشتیم خیلی از جاها «احمد» عیناً کلمات «بهاء» را نقل می‌کند!

بعضی جاها یک مقداری قریب المضمون است؛ ولی بعضی جاها عین کلماتی که «بهائی»ها از «علی محمد باب» و «حسینعلی بهاء» دارند را احمد هم دارد. «قادیانیه» چه حرف‌هایی دارند؟ احمد بصری هم همان‌ها را دارد.

ان‌شاء الله سال خوش و مبارکی داشته باشید. ان‌شاء الله سال فرج حضرت ولی عصر ارواحنا فداه باشد و ما را هم دعا بفرمایید در این ایام و تلاش کنید که از مطالعه و کارهای تبلیغی عقب نمانید.

والسلام علیكم ورحمه الله



مطالب مرتبط:
منهج الاجابه عن الشبهات – «آشنایی با قواعد رجالی و حدیثی اهل سنت (1)»اهم منابع حدیثی اهل سنت- (کتابهای سنن ترمذی و ابن ماجه، موطأ مالک، سنن دارمی و مسند احمد)اهم منابع حدیثی اهل سنت- (کتابهای صحیح مسلم، سنن نسائی، و سنن ابی داود)تحلیل یکی از مناظرات زیبای امام رضا علیه السلام با عالم سنی (2)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :