نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آشنائی با برخی مصادر مهم تاریخی (1)
کد مطلب: 12197 تاریخ انتشار: 02 آبان 1397 - 11:40 تعداد بازدید: 3221
خارج کلام مقارن » عمومی
آشنائی با برخی مصادر مهم تاریخی (1)

جلسه هفدهم 97/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفدهم 97/07/28

موضوع: ضرورت توانمند سازی علمی در مسیر پاسخگوئی به شبهات(12) – آشنائی با برخی مصادر مهم تاریخی (1)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

سؤال:

اختلاف مبناها در مبانی رجالی اهل سنت تاچه مقدار است؟ چگونه است که عالمی مثل «حاکم نیشابوری» یک روایت را با میزان «علی شرط الشیخین» تصحیح می کند ولی عالم دیگری می آید همان روایت را تضعیف می کند!؟

پاسخ:

شما چرا این را می گوئید. من ان شاءالله فردا خواهم گفت که برخی از مورخین مثل «واقدی» و دیگران، جایی که به ضررشان است، روایت را تضعیف می کنند! و اگر به نفعشان باشد روایت را توثیق می کنند.

مثلاً شما «البانی» را نگاه کنیدکه در تناقضگوئی رکورد شکسته است! تناقضات البانی را باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کرد! ما در میان علمای اهل سنت، در تناقضگوئی مثل البانی را نداریم.

آقای «سقاف» تناقضات البانی را جمع کرده است. در یک کتاب قطور حدود دو هزار مورد از تناقضات او را آورده است که مثلاً در مورد یک راوی یکجا می گوید «ثقةٌ»؛ و جای دیگر می گوید: «ضعیفٌ»! و یا یک روایت را در یکجا میگوید «صحیحٌ» و جای دیگر میگوید «ضعیفٌ»!

اینها همگی مربوط به دور افتادن از اهل بیت است.فرمود:

«ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموها، هما کتاب الله و اهل بیتی عترتی»

‏المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 109

مفهوم مخالف این حدیث این است که اگر تمسکی به اهلبیت نباشد، گمراهی خواهد بود. متأسفانه این آقایان نه در بحث امامت حرف درست و حسابی دارند و نه در بحث فقه حرف حسابی دارند. شما ببینید در فقه، یک نمازی که پیامبر اکرم بیست و سه سال در حضور مردم نماز خوانده، وضو گرفته، صحابه قطرات وضوی ییامبر را به عنوان تبرک می بردند.

ما یک سؤال داریم که پیامبر دروقت وضو گرفتن پاهای خودشان را می شستند و یا مسح می کشیدند!؟ پیامبر در وقت نماز خواندن دست به سینه بود یا دست باز می خواند!؟ پیامبر در نماز بسم الله را می گفت یا نمی گفت!؟ به جهر می گفت یا به اخفات!؟

از این واضحتر که ما نداریم!؟ پیامبر که در اتاق منزلش که نماز نمی خوانده! پیامبر وقتی که روزه می گرفت، همه می دانستند که کی افطار می کند.

آیا صحابه کوتاهی کردند!؟ البته آقایان که معتقدند صحابه حق هستند. اگر صحابه به حق هستند،حدیث حوض در منابع اهل سنت چه میکند!؟ این حدیث در صحیح بخاری و مسلم آمده است! در این حدیث می گوید تمام صحابه وارد آتش می شوند؛

«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. فَقُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. قُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»

محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1017، ح 2615، كتاب الوصايا، ب 23، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ... و ج 7، ص 209، ح 6587، كتاب الرقاق، ب 53، باب فِي الْحَوْضِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987

این حدیث می گوید که جزء اندکی از صحابه از آتش جهنم نجات پیدا نمی کنند! این روایت هم در کتب کافی و تهذیب و ... نیست! این کتاب صحیح بخاری است.

وقتی خود شما اعتراف دارید که اکثر صحابه در آتش هستند، پس حق بودنشان به چه معناست!؟ «مالک بن انس» پیشوای مالکی ها می گوید: ای کاش علمای ما این حدیث حوض را مطرح نمی کردند! این حدیث برای ما دردسر شده است!آقای «مالک بن انس» یعنی انتظار دارید که علمای شما واقعیات را نقل نمی کردند!؟

حدیث قرطاس چیست؟ لقب هذیان گفتن به پیامبر به چه معناست؟ آیا مخالف قرآن نیست که می فرماید:

«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»

النجم(53)؛ آیه 4

در مقابل این آیه قرآن، آقایان چه گفتند!؟

إنّ النبيّ - صلي اللّه عليه وسلم - قد غلب عليه الوجع ، وعندكم القرآن حسبنا كتاب اللّه

صحيح البخاري، ج 7 ص 9، كتاب المرضي باب قول المريض قوموا عنّي؛ و ج 5 ص 137 كتاب المغازي، باب مرض النبي - صلي اللّه عليه وسلم – ووفاته

این موارد یکی دو تا نیست! ما موارد متعددی داریم.

ما حاضر هستیم کنار یک میزی بنشینیم. شما عقاید خودتان با ادله بیاورید، شیعه هم عقاید خودش را با ادله یک طرف میآورد. اجازه بدهید مردم قضاوت کنند. چرا حاضر نیستید؟ چرا دارید یک جانبه حرف می زنید؟

قبلاً شرایط فرق می کرد ولی الآن به برکت نفس پاک امام(رضوان الله تعالی علیه)، و به برکت خون شهداء، یک فرصتی برای شیعه ایجاد شده. این همه رسانه در اختیار شیعه هست. مراجع شیعه فریاد می زنند که بیائید با هم مناظره کنیم. بیائید با هم گفتگوی دوستانه داشته باشیم. چرا قبول نمی کنید!؟

در هر صورت...

ما در رابطه با ضرورت توانمند سازی علمی در مسیر پاسخگوئی به شبهات، مباحث تفسيری را تمام كرديم، امروز بحث ما در رابطه با اهم مصادر تاریخی است.

البته فایل این مباحث که تکمیل شد در گروه می‌گذارم که ان شاء الله عزیزان استفاده کنند. برای تک تک این فایل‌ها شاید بالای هزار ساعت وقت گذاشته شده است. روی این فایل‌ها خیلی کار شده. ما تلاش کردیم مباحث - چه بحث مصادر تفسیری، چه مصادر تاریخی، چه مصادر حدیثی و یا منهج رجالی که در آینده مطرح خواهیم کرد و عمده‌ی حرف روی آن است - خیلی اصولی و دقیق بحث بشود.

ما در این‌جا بحث می‌کنیم که تاریخ از نظر لغت و اصطلاح چیست؟ و این‌که موضوع تاریخ چیست؟ در رابطه با اصناف تاریخ بحث‌های داریم. من فقط یک اشاره ای می‌کنم که کتب تاریخی در نزد مسلمین فقط به کتاب‌های که کلمه «تاریخ» روی آن نوشته شده نیست.

«سخاوی» شاگرد «ذهبی» تعبیری دارد می‌گوید:

«وأما التصانيف في التاريخ فكثيرة جدا ، لا تدخل تحت الحصر»

بعد می‌گوید:

«ورأيت بخط المؤرخ العمدة أبي عبد الله الذهبي ما نصه، فنون التواريخ التي تدخل في تاريخي الكبير المحيط ، ولم أنهض له»

المنتظم في تاريخ الأمم والملوك - ابن الجوزي - ج 1 ص 10

یا شما ببینید که کتاب «تاریخ اسلام ذهبی» 52 جلد است ولی می‌گوید:

« ولو عملته لجاء في ستمائة مجلد»

من اگر همه مباحث تاریخی را می‌خواستم بنویسم ششصد جلد می‌شد.

بعد می‌آید بحث می‌کند که تاریخ شامل سیره انبیاء، نبی مکرم (صلی الله علیه واله وسلم)، قصص انبیاء، تاریخ صحابه، تاریخ خلفا، تاریخ ملوک و دول، تاریخ وزراء و امراء، تاریخ فقها، تاریخ القراء، تاریخ الحفاظ، تاریخ مشیخة المحدثین، تاریخ خود مورخین، تاریخ عباد والزهاد و اولیاء وصالحین، تاریخ صوفیه، تاریخ الاشراف، تاریخ المتکلمین والجهمیه و تاریخ انواع شیعه... می‌شود.

پرسش:

آیا «تراجم» هم جزء تاریخ است، که ایشان در این کتاب تاریخی مطرح کرده است!؟

پاسخ:

دوستان اگر کتاب (المدخل الی علی علم الرجال والدرایه) را مطالعه بفرمایند فرق بین «رجال»، «تراجم»، «فهرست» و «درایه» آمده است.

«رجال» از این جهت بحث می‌شود که این راوی که در سند روایت قرار گرفته، ثقه یا غیر ثقه است، در «درایه» ما می‌گوییم این روایت صحیح است یا صحیح نیست. در «فهرست» می‌گوییم این راوی دارای تألیفات است یا نیست؟ در «تراجم»، روات را من حیث انه دارای موقعیت اجتماعی است بحث می کنیم. سواء وقع فی سند الروایة او لم یقع فی سند الروایة.

بین این‌ها عموم و خصوص من وجه است، رجال، تراجم و فهرست همه در رابطه با روات و شخصیت‌ها بحث می‌کنند ولی مشهور بر این است که تراجم وقتی می‌آید عمدتا به بعد از روات می‌پردازد.

تقریبا روات ما بعد از قرن سوم و چهارم پرونده‌شان بسته می‌شود. مابقی دیگر نقل قول است، کتاب‌های روایی چه از شیعه و چه از سنی در قرن سوم و چهارم که زمان شیخ طوسی، کشی و نجاشی است، کتاب‌های روایی پرونده‌شان بسته شد بعد از آن هرکس آمده از این کتاب‌ها نقل کرده است. یعنی این طوری نیست که یک نفر بلند شود مثلا املاء استادش و یا املاء استاد استاد استادش را بخواهد به صورت یک کتابی حدیثی مدون کند.

بعد از آن معمولا روی تراجم خاص می‌رود. دیگر در سند روایت قرار نگرفته است. اگر به عنوان یک شخصیت اجتماعی بوده از آن بحث می‌شود اگر شخصیت اجتماعی نداشته از آن بحث نمی‌شود.

در ادامه بحث در رابطه به این‌که فایده تاریخ عمومی چیست بحث می‌شود، اقل مطلب این است که ما می‌توانیم از تاریخ گذشتگان موعظه و عبرت بگیریم. کسی که تاریخ دول و ملوک را مطالعه می‌کند برای این است که از دول و ملوک آگاهی داشته باشد سیره انبیاء و صالحین را مطالعه می‌کند تا به آن‌ها تأسی بکند.

تجارب امت‌ها را مطالعه می‌کند تا ببیند که چه خطاها و اشتباهاتی این‌ها داشتند تا ازآن‌ها چشم پوشی و صرف نظر کند و آن اشتباهات را مرتکب نشود.

پرسش:

مذهب «ذهبی» از این چهار تا مذهب اهل‌سنت کدام است؟

پاسخ:

«ذهبی» شافعی است، لذا است وقتی که می‌آید بحثی از شافعی مطرح می‌کند زیاد تلاش می‌کند تا آن بحث را به کرسی بنشاند. از آن طرف وقتی به احناف می‌رسد خیلی اهمیت نمی‌دهد، این‌ها از خود «بخاری» گرفته یک عقده‌ای از «ابوحنیفه» دارند تا به بعدی‌ها برسد.

«بخاری متوفای 256» است، «ابوحنیفه متوفای 150» است؛ یعنی صد سال قبل از او بوده است. و در آن زمان هم یکی از شخصیت‌های ممتاز اهل‌سنت است. از اول تا آخر «کتاب بخاری» را اگر شما نگاه کنید اسمی از «ابوحنیفه» برده نشده و کلمه‌ای از «ابوحنیفه» نقل نکرده است، بلکه در بعضی از جاها ایشان کنایه هم در تضعیف «ابوحنیفه» زده است.

یکی از اساتید حوزه آقای «غیب غلامی» که یک بحث مفصلی نسبت به جرح «بخاری» در رابطه با «ابوحنیفه» دارد.

این‌ها طوری است که هرکسی یک مسلک خاصی برای خودش دارد و مسلک خودش را حجت، و مسلک دیگران را باطل می‌داند ولو این‌که حق هم باشد.

من امروز یک مطلبی را دیدم خیلی برایم تعجب آور بود. طرف حنفی است می‌گوید: حق با امام شافعی است ولی چه کار کنم امام ما ابوحنیفه خلاف شافعی نظر داده است. با این‌که حق با شافعی است ما ناگذریم حرف ابوحنیفه را بپذیریم، من نمی‌دانم این‌ها فردای قیامت چه پاسخی دارند بدهند؟

تمام سر منشأ این‌ها یک چیز است و آن این‌که این‌ها از قرآن و اهل‌بیت جدا شدن. خدا آیت الله العظمی «بروجردی» را بیامرزد فرمود اگر می‌خواهید شیعه را در میان اهل‌سنت رواج بدهید فقط به حدیث ثقلین بچسپید، غیر از حدیث ثقلین حدیث دیگری را مطرح نکنید، مردم بیایند در کنار مائده قرآن و عترت بنشینند تا لذت و شرینی کلمات اهل‌بیت را بچشند، وقتی چشیدند خودشان راه می‌افتند سراغ مباحث خلافت، امامت و مسائل دیگر می‌روند.

در ادامه بحث در رابطه با وقایع تاریخی بحث می کنیم. که عمدتا سیره انبیاء و سیره نبی مکرم است که یکی از موضوعاتی است که در تاریخ باید بررسی بشود، کتب «المغازی» است مغازی با «سِیَر» فرقش این است که مغازی فقط آن دسته از جنگ‌های است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آن‌جا بوده و حضور داشته و سریّه آن‌جایی است که پیغمبر حضور نداشته است.

کتب تراجُم: مثل تاریخ بغداد، طبقات الحفاظ، طبقات المفسرین، طبقات المحدثین، طبقات الحنابله برای ابو یعلاء، طبقات الشافعیة الکبری برای امام سُبکی است.

در شیعه عمده کتاب تراجم ما اعیان شیعه است که برای سید محسن عاملی رحمة الله است ایشان با این کتاب، شیعه را سربلند کرد است. ما قبل از اعیان الشیعه مرحوم سید محسن عاملی کتاب جامع این‌چنینی در رابطه با تراجم شیعه نداشتیم. ایشان دید که اهل‌سنت طعنه می‌زنند که شیعه در تراجم کتاب ندارد، لذا شبانه روزش را برای نوشتن اعیان الشیعه گذاشت. حتی نقل می‌کنند طبقه بالای منزل ایشان پله نداشت با نردبان رفت و آمد می‌کرد می‌گفت نردبان را بر دارید دیگر کسی نتواند بالا بیاید و مزاحم کار من بشود.

هر کس با ایشان کار داشت از همان بالا پنجره را باز می‌کرد و جواب می‌داد و مشغول کار می‌شد ظاهراً آخر عمر ایشان خانمش را از دست داده بود، خواهرش زندگی‌ ایشان را تأمین می‌کرد. به قدری شبانه روز مشغول نوشتن بود حتی خواهرش دید که ایشان در اثر کم خوردن نحیف شده است لذا لقمه را درست می‌کرد در دهان برادرش می‌گذاشت چون او مشغول نوشتن و مطالعه بود.

یعنی در این حد تلاش کرد. ولی متأسفانه کتاب اعیان الشیعه تمام نشد تا سین بیشتر نتوانست بنویسد، از سین به بعد را پسر ایشان نوشت ولی آن اتقانی که قسمت اول یعنی از الف تا سین دارد از شین تا آخر آن اتقان را ندارد. البته ایشان می‌گفت من یادداشت‌های پدرم را احیاء کردم.

کتاب دیگر «طبقات اعلام الشیعه» برای شیخ آقا بزرگ تهرانی، «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلامی» برای مرحوم «صدر» که ایشان هم یک افتخار برای شیعه آفرید. اهل‌سنت و مخصوصاً ابن تیمیه می‌گفتند که شیعیان نه در علوم اسلام و نه غیر اسلامی اثری ندارند. ایشان آمد و ادله محکمی از تاریخ آورد که اصلاً بنیانگذار علم نحو و صرف و تاریخ و حدیث و غیره عمدتاً شیعه بوده است.

کتاب «تأسیس الشیعه» متأسفانه اغلاط چاپی زیاد دارد. آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی تعبیری داشت می‌گفت: آقای صدر حافظه خیلی قوی داشت. معمولاً کسانی که حافظه قوی دارند به حافظه‌شان اکتفا می‌کنند و موقع تألیف به مصادر نگاه نمی‌کنند و لذا دچار اشتباه می‌شوند، به همین خاطر تأسیس الشیعه اغلاط زیاد دارد.

مثلاً مطلبی را نقل می کند از طبری، در حالی که آن مطلب برای طبری نیست، برای کامل ابن اثیر است. یا می‌گوید از «ابن خلدون» است، در حالی که برای ابن خلدون نیست، برای ابن کثیر است. از این طور اشتباهات دارد. ولی در نوع خودش کتاب بی‌نظیر تاریخ شیعه است. من از دوستان تقاضا می‌کنم از این کتاب استفاده کنند. در مکتبه اهل‌بیت هم وجود دارد.

کتب هویّات و کتاب انساب و کتاب‌های فهرست هم جزء مباحث است که عرض کردم «فهرست»، آن دسته از راویانی است که دارای تألیف هستند. و اگر تألیفاتی ندارند ولو ده هزار روایت هم داشته باشند به هیچ وجهی اسم‌شان در کتاب فهرست نمی‌آید. مثلاً شما ببینید علی ابن ابراهیم، ابراهیم ابن هاشم از علمای بزرگ ما هستند چون تألیفاتی ندارند معمولاً در کتاب‌های فهرست، اسامی‌شان نمی‌آید.

کتاب بعدی کتاب «رجال» نجاشی است، حاج آقای سبحانی خیلی حساس است که رجال نجاشی می‌گویند در حالی‌که این کتاب رجال نیست، فهرست است. ایشان آمده نزدیک به هزار تا راوی را که دارای تألیفات بودند را آورده. است. اگر یک راوی در سند روایت قرار گرفته هزار تا روایت هم دارد ولی اگر کتاب ندارد، ایشان اصلاً آن‌ها را نیاورده است. ولی این کتاب مشهور به رجال نجاشی است.

شیخ طوسی کتابی به نام «الفهرست» و کتاب دیگری به نام «رِجال» دارد. در فهرست، ایشان نزدیک هزار تا راوی آورده، ولی در رِجال‌شان بالای چهار هزار روات از نبی مکرم تا امام عسکری (سلام الله علیه) را آورده است.

کتاب «الذریعه» برای آقا بزرگ تهرانی است که به حق ایشان شیعه را احیاء کرد. در قرن چهاردهم سه، چهار تا کتاب مثل «اعیان الشیعه»، «الذریعه» آقا بزرگ تهرانی و «تأسیس الشیعه» نوشته شد که این‌ها در حقیقت در نوع خودش بی‌نظیر بودند، نه کم نظیر. بی نظیر بودند که به این شکل و گسترده نسبت به آثار شیعه این‌ها انجام دادند.

از اهل‌سنت هم در فهرست، «کشف الظنون» حاجی خلیفه است که خیلی متقن است. شیعه و سنی قبول دارند. «ایضاح المکنون» برای «اسماعیل پاشا» است که بعد از حاجی خلیفه نوشته است. «زِرِکلی» کتابی به نام «الاعلام» دارد که از علمای معاصر است.

«معجم المؤلفین» برای «عمر رضا کحاله» کتاب خیلی مفصلی است. «معجم المطبوعات» برای «الیان سِرگیس» است که از مستشرقین است. این‌ها اهمّ کتاب‌های فهرستی است که ما نیاز داریم در بحث‌های رجالی‌ و کلامی‌مان به این‌ها برای شناسائی کتاب و مؤلفین‌شان مراجعه کنیم.

بحث اصلی ما که اهمّ مصادر تاریخی است، از این‌جا شروع می‌شود. در این‌جا ما چند تا کتاب مانند: «مغازی» و «سیره ابن اسحاق»، «سیره ابن هشام»، «مغازی واقدی»، «تاریخ خلیفه بن خیاط»، «انساب الاشراف»، «تاریخ طبری»، «مروج الذهب»، «تاریخ خطیب بغدادی»، «تاریخ ابن عساکر» و «البدایة والنهایة» ابن کثیر دمشقی را آوردیم. ما این ده تا کتاب را که اعم کتاب‌های تاریخی است انتخاب کردیم.

عمدتاً از میان این ده تا، «انساب الاشراف» نزدیک به ده دوازده جلد است. بلاذری خوب کار کرده و خیلی از روایاتی که مربوط به فضائل و امامت اهل‌بیت (علیهم السلام ) است، الحق و الانصاف خوب کار کرده و حُسنش هم این است که سند روایت را آورده، ولی در خیلی از موارد طبری و دیگران سند روایت را نیاوردند، مثلا ابن کثیر با سند روایت خیلی زیاد کار ندارد.

بعد از انساب الاشراف بلاذری به کتاب تاریخ طبری می‌رسیم بعد از آن «تاریخ کامل ابن اثیر» است ایشان بعد از طبری، کتابی نوشته و به نظر خودش هر چه روایات و مطالب صحیح بوده در کتابش آورده؛ یعنی کامل ابن اثیر، تاریخ طبری است، مهذباً و تصحیحاً از دیدگاه خود ابن اثیر. در همان جلد اول، صفحه 2 و 3 از طبری خیلی تعریف و تمجید می‌کند، بعد می‌گوید من در این کتابم تلاش کردم مطالبی را که از نظر من صحیح است بر دارم.

پرسش:

سلفی‌های الان این منابع را مانند «کتاب بخاری» صد در صد قبول دارند یا باز هم ایراد دارند؟

پاسخ:

بخاری و مسلم در نزدشان تالی تلو قرآن است، مثل آیه قرآن. در آیه قرآن، شما سند نمی‌خواهید. از بخاری و مسلم که بگذرند از صحاح سته، چهار تایش را مثل کتاب کافی ما می‌دانند می‌گویند روایات صحیحش را قبول داریم روایات غیر صحیحش را قبول نداریم.

اخیراً در عربستان و اردن و غیره افرادی آمدند مثلاً روایات صحاح تاریخ طبری و ضعاف تاریخ طبری و صِحاح کامل ابن اثیر و... می‌نویسند و تفکیک می‌کنند؛ یعنی در این سی چهل سال اخیر کارهای این‌چنین دارند انجام می‌دهند.

مثلا «البانی» آمده خیلی از کتاب‌های روایی را دو قسم کرده مانند: کتاب سنن نسائی را به دو بخش «صحاح سنن نسائی» و «ضعاف سنن نسائی»، تقسیم کرده است. و یا «صحاح سنن ترمذی»، «ضعاف سنن ترمذی». این‌ها اخیراً همچنین کاری را انجام دادند

همه این‌ها مبنایی است. مثلاً الارنؤط مبنایش این است که فلان روایت صحیح است می‌گوید صحیحٌ؛ از آن طرف احمد محمد شاکر، که یک محقق توانمندی است و این‌ها در حقیقت در یک سطح هستند و جزء محققین نامی اهل‌ست هستند؛ می گوید ضعیفٌ.

مثلاً احمد محمد شاکر آمده مسند احمد را که سی هزار روایت دارد بررسی کرده هر کجا صحیح بوده گفته اسنادُهُ صحیح، ضعیف بوده گفته اسنادُهُ ضعیف. بعد الارنؤط که از وهابی‌های خیلی سرشناسی است غالب روایاتی که مربوط به فضائل اهل‌بیت و یا خلافت امیرالمؤمنین است آورده که روایات ضعیف است ولذا ما خودمان معمولاً‌ در استدلال به مسند احمد، تلاش می‌کنیم از این دو نفر حتماً هر دو نظریه را بیاوریم، هم نظریه «احمد محمد شاکر» را و هم نظریه «الارنؤط» را! این دو تا کنار هم که قرار می‌گیرد خیلی از مسائل را حل می‌کند.

مطلب بعدی که خدمت دوستان عرض کنم این است که ما چهار ویژگی در کتاب تاریخی نیاز داریم و دنبال این چهار ویژگی هستیم:

یک: تاریخی می‌خواهیم که مسائل تاریخی را به دقت نقل کرده باشد و خودش هم به وثاقت شهرت داشته باشد. این ویژگی یعنی دقت در تاریخ،‌ وثاقت در ناقل!

دو: دنبال این هستیم که در تاریخ که مطالبی می‌آورد مُسند نقل کند و سند مسئله را بحث کرده باشد و به صورت مرسل یا مقطوع و غیره نیامده باشد.

سه: ما دنبال کتاب تاریخی می‌گردیم، القدمْ فالاقدم مراد ما است. معمولاً می‌بینیم آن‌های که در قرن دوم و سوم بودند در این رابطه چه گفته‌اند، این برای ما خیلی مهم است. بر فرض واقدی و ابن هشام در این زمینه چه دارند؟ این‌ها معاصر امام باقر و امام صادق و امام هادی (سلام الله علیهم) بودند. این‌ها معاصر معصومین بودند و چه دارند! و بعد ببینیم که طبری در قرن سوم و چهارم چه چیزی از این‌ها نقل کرده است، و چه مطالبی هم افزوده است؟

چهار: بعضی از کتاب‌های که مفقود شدند، بعضی از کتاب‌های تاریخی داریم که فقط یک اسمی در کتاب‌ها آمده. ما باید ببینیم اصلاً از این کتاب‌های که امروز وجود خارجی ندارد، کدام یک از این‌ها مطالبی آورده‌اند. مثلاً طبری در خیلی از موارد مطالبی می‌آورد که این مطالب در دسترس نیست، مثلاً طبری کتاب مستقلی به نام «الولایة» دارد و در آن‌جا مفصل احادیث مربوط به ولایت امیر المؤمنین و مخصوصاً‌ حدیث غدیر را مطرح کرده، این کتاب تا قرن هفتم و هشتم بوده است.

ذهبی می‌گوید من کتاب «الولایه» طبری را دیدم؛ دیدم به قدری سند در رابطه با حدیث غدیر آورده که وحشتزده و شوکه شدم که یک روایت این همه سند داشته باشد؛ ولی الان از این کتاب هیچ خبری نیست. حالا چه شده و این کتاب را کجا مخفی کردند ما نمی‌دانیم، علامه امینی که با آن تتبعش خیلی تلاش کرد یک رد پای از این کتاب پیدا کند ولی متأسفانه رد پای پیدا نشد.

غالباً آثار علمی شیعه در حمله «صلاح الدین ایوبی» به لبنان مفقود شد، صلاح الدین ایوبی جنایتی در حق شیعه انجام داد که در چهارده قرن بی‌نظیر بود، مغول‌ها در ایران به همین شکل جنایت انجام دادند، یا سنی‌های افراطی در قرن چهارم و پنجم سال 450 که به منزل آقای شیخ طوسی حمله کردند و کتابخانه‌اش را که آن زمان بعضی‌ها می‌گویند 17 هزار تا 24 هزار کتاب بوده، یا آن‌ حداقلی را که می‌گویند 8 هزار جلد کتاب بوده، همه را به آتش کشیدند. 8 هزار جلد کتاب خطی تمام آثاری بود که ایشان از ائمه و روات شیعه و سنی جمع کرده بود که متأسفانه نابود شد و از بین رفت.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



مطالب مرتبط:
مقایسه ادلّه شیعه و ادلّه اهل سنت بر حقانیت مذهب خویش (2)مقایسه ادلّه شیعه و ادلّه اهل سنت بر حقانیت مذهب خویش (1)ارزش و اهمیت شناخت شأن نزول آیات«احمد الحسن» یک خطر کاملاً جدی!
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :