بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دوازدهم 97/07/17
موضوع: نقد ادله قرآنی اهل سنت بر مشروعیت خلافت ابوبکر – آیه استخلاف(2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با مقایسه ادله شیعه با ادله اهل سنت بود. ما دو آیه از آن طرف انتخاب کردیم که آیه ارتداد و آیه استخلاف است؛ ما این آیه را دیروز خواندیم. و عرض کردیم که «عبدالجبار معتزلی»، «قاضی عضدالدین ایجی»، «فخرالدین رازی» و «قرطبی» از این آیه بر خلافت ابوبکر استدلال میکنند. ما چند جواب دادیم از جمله اینکه عایشه میگوید:
«ما أَنْزَلَ الله فِینَا شیئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِی»
عایشه از میان حجاب گفت: در خانواده ما جز آیه افک آیه دیگری نازل نشده است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1827، ح 4550
خود «شوکانی» استبعاد میکند و می گوید که نمیشود با این آیه بر خلافت خلفا استدلال کرد. سومین دلیل اینکه حرفی که آنها میزنند مخالف با شأن نزول است.
دوستان دقت دارید که شأن نزول حرف اول را در بحث فهم قرآن میزند. بزرگان اهل سنت حتی «ابن تیمیه» به صراحت میگویند: شأن نزول یکی از بحثهایی است که ما باید در مباحث فهم آیات قرآن از آن استفاده کنیم. تعبیر «ابن تیمیه» در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد سیزدهم این است:
«وَمَعْرِفَةُ " سَبَبِ النُّزُولِ " یعِینُ عَلَی فَهْمِ الْآیةِ فَإِنَّ الْعِلْمَ بِالسَّبَبِ یورِثُ الْعِلْمَ بِالْمُسَبِّبِ»
شناخت سبب نزول آیه، ما را بر فهم قرآن کمک می کند.وقتی که شأن آیهای مشخص شد که در چه رابطهای نازل شده، انسان میتواند مراد الهی را بفهمد.
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 13، ص 339
البته «زرکشی» در کتاب «البرهان» هم همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی الکتاب العزیز»
البرهان؛ الزرکشی، تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهیم، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1376 - 1957 م، ص 22، باب النوع الأول معرفة أسباب النزول
همچنین «واحدی» در کتاب «اسباب النزول» همین تعبیر را آورده است که بحث سبب نزول بحث اساسی در فهم مراد خداوند عالم از آیات است.
بنابراین تعبیری که آقایان از آیه استخلاف داشتند با شأن نزولی که دیگران آوردهاند کاملاً در تضاد است. این افراد معتقدند که این آیه در حق ابوبکر نازل شده است. «قرطبی» که میتوان گفت کتاب تفسیر او عصاره تفسیر شش قرن صدر اسلام است، میگوید:
«فکان قوله تعالی: (لیستخلفنهم فی الأرض) فیه قولان: أحدهما یعنی أرض مکة لأن المهاجرین سألوا الله تعالی ذلک فوعدوا کما وعدت بنو إسرائیل قال معناه النقاش الثانی بلاد العرب والعجم»
الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 12، ص 299، باب النور: (55) وعد الله الذین... ..
«ابن جوزی» میگوید:
«(ولیمکنن لهم دینهم) وهو الإسلام وتمکینه إظهاره علی کل دین»
زاد المسیر فی علم التفسیر، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1404، الطبعة: الثالثة، ج 6، ص 58، باب النور: (55)
او میگوید مراد زمانی است که اسلام جهانی میشود و در تمام کره زمین استقرار پیدا میکند و جمیع ادیان از بین میرود. «شوکانی» در کتاب «فتح القدیر» جلد چهارم صفحه 64 هم همین تعبیر را دارد. آنچه آقایان آوردند این است که:
(وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)
و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.
سوره مائده (5): آیه 3
تفسیر همین آیه:
(لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُم)
وعده میدهد که آنها را قطعاً خلیفه روی زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید. و دین و آئینی را که برای آنها پسندیده پا بر جا و ریشهدار خواهد ساخت.
سوره نور (24): آیه 55
است. اگر چنین است (دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُم) و (وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا) با ولایت امیرالمؤمنین آمده است. این آیه آمده است:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)
این هم تعبیری است که «خطیب بغدادی» در کتاب «تاریخ بغداد» چاپ بیروت، جلد هشتم صفحه 289 آورده است. او مینویسد که این روایت از «ابوهریره» است. زمانی که پیغمبر اکرم دست امیرالمؤمنین را گرفت و فرمود: «ألست ولی المؤمنین» مردم گفتند: «قالوا بلی یا رسول الله» پیغمبر اکرم فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» در حال این عمر جلو آمد؛
«فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولی کل مسلم فأنز الله الیوم أکملت لکم دینکم»
تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 8، ص 289، ح 4392
نکته بعدی که اصلاً آقایان شیعه و سنی آوردند که (وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُم) مربوط به زمان ظهور حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) است.
(لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّه)
تا او را بر همه آئینها غالب گرداند.
سوره توبه (9): آیه 33
که خود «قرطبی» در کتاب «تفسیر جامع الأحکام» جلد هشتم صفحه 121 میگوید: اینکه دین جهانی شود و اسلام در تمام کره زمین مستقر شود، تنها در زمان حضرت مهدی (ارواحنا فداه) محقق خواهد شد.
«وقال السدی: ذاک عند خروج المهدی لا یبقی أحد إلا دخل فی الإسلام أو أدی الجزیة»
الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 8، ص 121، باب التوبة: ( 33 ) هو الذی أرسل... ..
همچنین «ابن جوزی» در کتاب «زاد المسیر» همین تعبیر را دارد و میگوید:
«فلا یبقی أهل دین إلا دخلوا فی الإسلام أو أدوا الجزیة قاله أبو هریرة والضحاک والثانی أنه عند خروج المهدی»
زاد المسیر فی علم التفسیر، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1404، الطبعة: الثالثة، ج 3، ص 428، باب التوبة: (33) هو الذی أرسل...
همچنین «فخر رازی» در کتاب خود جلد شانزدهم همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«ذلک عند خروج المهدی»
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 16، ص 33، باب التوبة: (33) هو الذی أرسل... ..
بنابراین بحثی که آقایان آوردند و از این آیه بر خلافت ابوبکر استدلال کردند، چنین سرنوشتی دارد. خداوند متعال میفرماید که در آینده یک اتفاقی خواهد میافتد.
(لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ)
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید که ما در آینده خلیفهای در زمین معین میکنیم و دین اسلام را دین همگانی خواهیم کرد. به طور کلی آیه میخواهد بفرماید که در آینده ما خلیفهای در زمین از میان شما مسلمانان قرار خواهیم داد که دین اسلام را دین جهانی خواهد کرد.
این مطلب که دین اسلام دین جهانی خواهد شد را شیعه و سنی با روایات متعدد - اگر نگوییم روایات متواتر است، مستفیض هست - آوردهاند که تنها در زمان ظهور حضرت مهدی (ارواحنا فداه) محقق خواهد شد که در آن هیچ شک و شبههای نیست. ما فقط یک روایت نداریم، بلکه آنچه در ذهن دارم بالای صد روایت است.
آیت الله صافی گلپایگانی در کتاب «منتخب الأثر» تمام این روایات را در یک جا جمع کردهاند که در زمان حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) است که اسلام در زمان زمین مستقر میشود.
(لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ)
این آیه نشان میدهد که اسلام در تمام زمین مستقر است، «فِی الْأَرْضِ» یعنی در تمام زمین. نه در یک منطقه. اگر در یک منطقه باشد در زمان پیغمبر اکرم هم، اسلام در یک منطقه مستقر شد.
نکته دیگر اینکه این آیه (وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی) دلالت میکند بر اینکه زمانی میآید که از ترس و خوف و ظلم و استبداد خبری نیست. اصلاً مفهوم و معدای آیه این است. حال سؤال این است که آیا در زمان ابوبکر با وجود آن همه جنگ و جدال این اتفاق افتاد؟ آیا در زمان عمر و عثمان و حضرت امیرالمؤمنین چنین اتفاقی افتاد؟ خیر!
مشاهده کنید که خود آقایان دارند که در زمان حضرت ولی عصر امنیت جهانی در کره زمین مستقر میشود و استبداد و ظلم از بین میرود به طوری که «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «النهایة فی الفتن و الملاحم» میگوید: زمانی که حضرت مهدی (ارواحنا فداه) میآید با او بیعت میشود و تمام کره زمین نعمتهای خود را بیرون میآورد؛
«هُوَ الْخَلِیفَةُ الذی یحثی المال حثیاً والله تعالی أَعْلَمُ. وَفَی زَمَانِهِ تَکونُ الثِّمَارُ کثِیرَةً وَالزُّرُوعُ غَزِیرَةً وَالْمَالُ وَافِرًا وَالسُّلْطَانُ قَاهِرًا وَالدِّینُ قَائِمًا والعدو راغماً والخیر فی أیامه دَائِمًا»
النهایة فی الفتن والملاحم، المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی (المتوفی: 774 هـ)، المحقق: محمد أحمد عبد العزیز، الناشر: دار الجیل، بیروت – لبنان، الطبعة: 1408 هـ - 1988 م، ج 1، ص 57، باب إخبار الرسول علیه السلام ببعض ما سیلاقی
این روایت در کتاب «صحیح بخاری» هم آمده است. مشاهده کنید همان معدای آیهای که میفرماید (وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی) این روایت است.
پرسش:
ظاهراً بشود گفت طبق این آیه کسانی که قبل از شما بودند همگی به نص الهی استخلاف پیدا کردند و کسی با انتخابات و شورا این مسیر را انتخاب نکرده است.
پاسخ:
بله، این هم نکتهای است. (لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ) به این معناست که ما شما را خلیفه خواهیم کرد. قرآن کریم درباره حضرت آدم میفرماید:
(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)
من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
همچنین نسبت به حضرت داود میفرماید:
(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)
من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.
سوره بقره (2): آیه 124
«جعل» و «خلیفه» هرکجا در قرآن کریم آمده است، همه نسبت به خداوند عالم است.
ما دو آیه آوردیم و میخواهیم یک روایت هم بیاوریم که آقایان زیاد روی این روایت مانور میدهند. برمبنای همین مانوری که آقایان میدهند میخواهم بحث کوچکی داشته باشم که حدیث اقتدا است. «تفتازانی»، «فخر رازی» و دیگران و در حال حاضر هم، در فضای مجازی اهل سنت روی این روایت زیاد مانور میدهند.
این روایت تقریباً از مشهورترین روایاتی است که اهل سنت اعم از کوچک و بزرگ و پیر و جوان این روایت را نقل میکنند و نقل مجلسشان است. آنها میگویند که پیغمبر اکرم فرمود:
«اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»
بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنید.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 79، ح 4451
بر طبق این حدیث، خود علی بن أبی طالب هم مأمور شده است که به این دو نفر اقتدا کند. آیا دلیل بهتر از این برای خلافت ابوبکر میخواهید!؟ آقای «ابو العز» در کتاب «شرح عقاید طحاویه» مینویسد: این روایت بر خلافت ابوبکر نص جلی است. یعنی زمانی که کلمه اقتداء آمده است مسئله تمام است. آقای «مبارکفوری» در کتاب «شرح سنن ترمذی» همین تعبیر را مطرح میکند.
حال جواب ما این است که این آقایان بسیاری از مواقع احادیث خلافت امیرالمؤمنین را مطرح میکنند و رد می کنند به این دلیل که در صحیحین نیامده است. به عنوان مثال آنها در مورد حدیث غدیر ادعا میکنند که در کتب «صحیحین» وجود ندارد. اگر حدیث غدیر صحیح بود، در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» میآمد.
به ما بفرمایید حدیثی که دارید با آب و تاب از آن نقل میکنید، آیا در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آمده است یا خیر؟ چرا «شیخین» از او اعراض کردند و این روایت را نیاوردند؟ بنابراین این دلیل بر این است که این روایت ضعیف است.
«ابن حزم أندلسی» حرف زیبایی میزند. او در کتاب «الفصل فی الملل والأهواء والنحل» جلد چهارم صفحه 88 مینویسد:
«وَلَو أننا نستجیز التَّدْلِیس وَالْأَمر الَّذِی لَو ظفر بِهِ خصومنا طاروا بِهِ فَرحا»
اگر حرف خلاف واقع گفتن جایز بود و اگر مخالفین ما با این پیروز میشدند از خوشحالی پرواز میکردند.
«أَو ابلسوا أسفا لاحتججنا «بِمَا روی افْتَدَوْا باللذین من بعدِی أبی بکر وَعمر»
اگر آنها مسئله را ملتبس میکردند ما بر او به آن احتجاج میکردیم.
سپس مینویسد:
«وَلکنه لم یصح ویعیذنا الله من الِاحْتِجَاج بِمَا لَا یصح»
اما این روایت صحیح نیست. پناه میبریم به خداوند عالم از احتجاج به چیزی که صحیح نیست.
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، المؤلف: أبو محمد علی بن أحمد بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری (المتوفی: 456 هـ)، الناشر: مکتبة الخانجی – القاهرة، ج 4، ص 88
«ابن حزم» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است به طوری که هم حنفیها او را قبول دارند، هم شافعیها او را قبول دارند، هم مالکیها او را قبول دارند، هم حنبلیها او را قبول دارند. «ابن تیمیه» هم او را از مجتهدینی میشمارد که خطا ندارد!!
ابن حزم نه حنفی است و نه مالکی است، بلکه ظاهری مذهب و تابع «ابو داود ظاهری» است. همه او را به عنوان یک عالم بزرگ اهل سنت قبول دارند. شما هرچه بنا گذاشته بودید، ایشان با یک روایت تمام آن را پایین آورد.
«ابن تیمیه» در مورد «ابن حزم» میگوید:
« الحافظ أبومحمد بن حزم من أعلم الناس لا يقلد غيره ولا يحتج إلا بما تثبت عنده صحته»
بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني، دار النشر: مطبعة الحكومة - مكة المكرمة - 1392، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم؛ ج1، ص 571
«ابن تیمیه» معتقد است که ابن حزم به روایتی که قطعی نباشد احتجاج نمیکند. و ابن حزم هم در مورد روایت مورد نظر میگوید:
«ویعیذنا الله من الِاحْتِجَاج بِمَا لَا یصح»
آیا حرفی برای گفتن دارید؟!
شما ببینید که در کتب اهل سنت عبارت «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر» شاید در بیش از صد کتاب حدیثی، کلامی و تاریخی آمده است. اگر شما به سایتها هم مراجعه کنید، سایت سنی و وهابی را نمیبینید مگر اینکه یکی از ادله محکمی که برای اثبات خلافت ابوبکر میآورند همین حدیث اقتدا است.
ما در این زمینه حرف برای گفتن زیاد داریم. آقای «هروی شافعی» میگوید: روایت «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر» باطل است. «ذهبی» میگوید: سند این روایت بینهایت ضعیف است. وی برای این حدیث از واژه «واه» استفاده می کند که به معنای شدت ضعف روایت است. و «هیثمی» نیز میگوید: این روایت ضعیف است.
این حدیثی است که حضرات به آن احتجاج کردند و حدیث غدیر، حدیث منزلت و احادیثی مانند:
«وأنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»
السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 2، ص 565، ح 1188
و:
«أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
را کنار گذاشتند و آیاتی که درباره امیرالمؤمنین نازل شده است را کنار گذاشتند و بنایی درست کردند که از تار عنکبوت هم سستتر است.
بنابراین این آقایان که ادعا میکنند ادله شیعه و سنی بر خلافت را مقایسه کنیم و «ابن تیمیه» هم میگوید: در مقایسه بین ادله شیعه بر خلافت امیرالمؤمنین با ادله اهل سنت بر خلافت ابوبکر، ادله اهل سنت اقوی است؛ حال معنای اقوی را فهمیدیم!! ما دو آیه و یک روایت در مورد ادله اهل سنت بر خلافت خلفا خواندیم. حال به سراغ ادله شیعه میرویم.
پرسش:
اهل سنت بر آیه غار به خلافت ابوبکر استناد نمی کنند؟
پاسخ:
در مورد آیه غار آقایان راه نیفتاده کارشان تمام است. به تعبیر «مرحوم شیخ طوسی» و «سید مرتضی» اصلاً آیه غار بر ذم ابوبکر بیشتر دلالت میکند تا بر مدح ابوبکر.
(إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا)
در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود میگفت غم مخور خدا با ماست!
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها)
در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید او را تقویت نمود.
سوره توبه (9): آیه 40
آیا (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ) به ابوبکر برمیگردد یا به پیغمبر اکرم برمیگردد؟ اگر این آیه به ابوبکر برگردد، با (وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ) چکار میخواهید بکنید؟ این دو در کنار هم هستند. چرا خداوند متعال نفرمود: (أنزل الله سکینته علیهما)؟
علی القاعده از نظر ادبیات عرب اگر یک بچه از ادبیات عرب خبر داشته باشد این مسئله را میگوید: (أنزل الله سکینته علیهما). همانطور که در سوره مبارکه توبه آیه 18 وارد شده است:
(أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)
خداوند" سکینه" خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل کرد.
سوره توبه (9): آیه 26
همچنین در سوره مبارکه فتح آیه 18 وارد شده است:
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)
و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود.
سوره فتح (48): آیه 26
ما سه جا در قرآن کریم کلمه (سَکینَتَهُ) داریم؛ در دو جا پیغمبر و مؤمنین هستند، اما در اینجا یک مورد آمده است. اگر واقعاً ایمانی در کار بودند، باید خداوند متعال میفرمودند: «علی رسوله و علی صاحبه» یا «و أنزل الله سکینته علیهما»!
اهل سنت هیچ جوابی در برابر ادعاهای ما ندارند، جز اینکه بگویند: (سَکینَتَهُ) به ابوبکر برمیگردد و (أَیدَهُ) به پیغمبر اکرم برمیگردد. و این ادعا خلاف حکمت است. آدمی که الفبای ادبیات عرب را خوانده باشد، نمیآید در یک جمله کوتاه دو ضمیر به کار ببرد که یک ضمیر به شرق و یک ضمیر به غرب برگردد.
حال ما در آنجا هم حرف زیاد داریم. اگر فرصت شود ما حرف «فخر رازی» را هم نقل میکنیم و بساطی علیه «فخر رازی» داریم. کسی که مفصلترین صحبت را در مورد این آیه داشته است «فخر رازی» بوده است. ان شاءالله اگر لازم شد در آن مورد توضیحاتی خواهیم داشت.
پرسش:
سختترین مورد در استدلال، استدلال معیت است. معیت خداوند همانطور که با پیغمبر اکرم هست، همانطور هم با جناب ابوبکر است. شما چه جوابی میدهید؟
پاسخ:
معیت در (إِنَّ اللَّهَ مَعَنا) معیت جسمی است یا معیت معنوی است؟ اگر معیت جسمی است «ابو سفیان» و «ابوجهل» و دیگران هم بودند. آنها هم معیت جسمانی داشتند و کفار هم با پیغمبر اکرم معیت جسمانی داشتند. اگر معیت روحانی میگویید، (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ) آن را دفع میکند.
چرا شما به جای (إِنَّ اللَّهَ مَعَنا) نمیگویید: «ان الله معنا المسلمین»؟ خداوند متعال میفرماید: (لا تَحْزَنْ). تو چرا از من میترسی؟ خدا با ماست و مرا برای مسلمین حفظ میکند.
در رابطه با (إِنَّ اللَّهَ مَعَنا) اگر به سایت «مؤسسه ولی عصر» مراجعه کنید، میبینید که ما حرف «فخر رازی» را هم آوردیم و غیر از جواب چندین اشکال وارد کردیم.
پرسش:
ظاهراً حدیث «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر» منافات با این مسئله دارد که «تفتازانی» میگوید: ما در رابطه با ابوبکر نصی نداریم.
پاسخ:
نه تنها «تفتازانی» بلکه تمام آنها میگویند: ما در رابطه با ابوبکر نصی نداریم. «و النص منتف فی حق ابوبکر». عرض کردم این مطالب از باب چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید است. این افراد به دلیل اینکه دلیلی ندارند؛ «الغرِیقُ یتشبَّثُ بکلّ حَشیش»!
من واقعاً یکی از مواردی که به دوستان توصیه میکنم، این است که بتوانند یک کار مقایسهای ولو به صورت اجمالی انجام بدهند تا در فضای مجازی منتشر شود.
بگوئید ما برای مقایسه حاضریم؛ شما ادله خودتان را در یک کفه بگذارید و ما هم ادله خودمان را در کفه دیگر میگذاریم و به تعبیر «شهید مطهری» این را در بازار فرهنگی ارائه میدهیم تا مشتریان حقیقت کالای شما را ببینند، کالای ما را هم ببینند. آنها هرکدام را انتخاب کردند؛
(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)
بندگان مرا بشارت ده؛ کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند.
سوره زمر (39): آیات 17 و 18
ما سپس میخواهیم در رابطه با آیه ولایت ورود پیدا کنیم. ما هم نظر شیعه و هم نظر اهل سنت را بیان میکنیم. به تعبیر «شیخ طوسی» قویترین دلیل ما آیه:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
بر خلافت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است. با توجه به شأن نزولی که در منابع شیعه و سنی با سندهای صحیح نقل شده است و شبهاتی که در آیه ولایت دارند، شاید یک سوم
این را در حدیث غدیر ندارند. عمدهترین شبهات وهابیت و اهل سنت سرازیر در آیه ولایت است، زیرا در اینجا احساس خطر کردند.
بحثهایی که بنده در عربستان مخصوصاً با «غامدی» داشتم، هر از گاهی که کم میآورد بدون ارتباط، به شبهات آیه ولایت میرفت و میگفت: اینجا جمع است، اینجا دو ولی در زمان پیغمبر است؛ هم پیغمبر ولی است و هم علی ولی است و اجتماع ولیین پیش میآید، اصلاً علی فقیر نبوده است، این قضیه با خضوع و خشوع در نماز منافات دارد!! آنها إلی ماشاءالله شبهات حول آیه ولایت مطرح می کرد.
بنابراین به حول قوه الهی ما این قضیه را مطرح میکنیم و تلاش میکنیم که هربخشی را خدمت دوستان عرض کردیم بلافاصله فایل آن را هم در فضای مجازی بگذاریم تا عزیزان استفاده کنند.
کلاس ما فردا تعطیل است، به دلیل اینکه همایشی داریم. ما دوستانی که در سطح کشور در رابطه با بحث ولایت مخصوصاً «احمد الحسن» کار میکنند دعوت کردیم و مهمان ما هستند. ان شاءالله گزارش این همایش را شنبه خدمت عزیزان تقدیم میکنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته