بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهل و یکم 96/10/12
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (40) – آشنایی با فرَق کلامی اهل سنت (9)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث در رابطه با فرقهی سلفیه بود که در حقیقت همان احیاء تفکرات احمد ابن حنبل و اهل حدیث بود، اینها تلاش میکنند همان تفکراتی را که احمد ابن حنبل در مواجهه با مذاهب اسلامی مثل اشاعره، معتزله و ماتریدیه و تودهی مسلمانها داشت، یک عقیدهای خاصی را تحت عنوان سلف و تبعیت از صحابه و تابعین و اتباع تابعین ارائه بدهند.
ما در چند محور بحثهای احمد ابن حنبل را که عقاید وهابیت هم بر این مبنا استوار شده عرض میکنیم و نمونههایی هم ارائه میدهیم.
محور اول: «الایمان قول و عمل»
(وَالْعَصْرِ؛ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ؛ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)
سوره عصر(103): آیات 1 تا 3)
قول بدون عمل ارزش ندارد عمل بدون قول هم ارزش ندارد
محور دوم : «کلام الله تعالی لیس بمخلوق»
بر خلاف اشاعره که بحث مخلوقیت کلام الهی را مطرح کردند اینها گفتند کلام خدا مخلوق نیست.
ابویعلی از احمد ابن حنبل نقل میکند:
«والقرآن كلام الله تكلم به ليس بمخلوق ومن زعم أن القرآن مخلوق فهو جهمي كافر»
العقيدة - أحمد بن حنبل - (ج 1 / ص 79)
یعنی انبوهی از مسلمانها که قبل از احمد ابن حنبل معتقد به خلق قرآن بودند را تکفیر کردند.
ابن تیمیه در کتاب درء تعارض العقل والنقل میگوید:
«وكل حرف منه كله كلام الله غير مخلوق ومن قال مخلوق فهو كافر عليه لعائن الله والملائكة والناس اجمعين»
درء تعارض العقل والنقل، ج 2، ص 95، اسم المؤلف: تقي الدين أحمد بن عبد السلام بن عبد الحليم بن عبد السلام بن تيمية الوفاة: 728هـ ، تحقيق : عبد اللطيف عبد الرحمن، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ - 1997م.
ابن تیمیه قائلان به خلق قرآن را هم کافر میداند و هم مستحق لعن.
در کتاب مجموع فتاوایش هم به همین شکل افاضه کرده است:
فَأَمَّا السَّلَفُ فَلَمْ يُنْقَلْ عَنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ أَنَّ حُرُوفَ الْقُرْآنِ وَأَلْفَاظَهُ وَتِلَاوَتَهُ مَخْلُوقَةٌ وَلَا مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ . بَلْ قَدْ ثَبَتَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْهُمْ الرَّدُّ عَلَى مَنْ قَالَ : إنَّ أَلْفَاظَنَا بِالْقُرْآنِ مَخْلُوقَةٌ . وَقَالُوا : هُوَ جهمي، وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَّرَهُ وَفِي لَفْظِ بَعْضِهِمْ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ وَلَفْظِ بَعْضِهِمْ الْحُرُوفُ»
مجموع الفتاوى - (ج 12 / ص 571)
ابن قيم جوزیه هم همین تعبیر را در کتاب اجتماع الجیوش دارد و از قول شافعی نقل میکند:
«من قال لفظي بالقرآن أو القرآن بلفظي مخلوق فهو جهمي»
اجتماع الجيوش الإسلامية على غزو المعطلة والجهمية ، ج 1 ، ص 104، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى.
ذهبی در کتاب سير اعلام النبلاء میگوید:
وقتی محمد بن اسماعیل بخاری به نیشابور آمد از او سوال کردند که در رابطه با قرآن نظر شما چسیت؟ جواب داد:
« أفعالنا مخلوقة وألفاظنا من أفعالنا فوقع بينهم اختلاف فقال بعض الناس قال لفظي بالقرآن مخلوق وقال بعضهم لم يقل حتى تواثبوا فاجتمع أهل الدار وأخرجوهم»
این جمله بخاری در خلق قرآن باعث درگیری و نزاع شد.
سير أعلام النبلاء ، ج12، ص458، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي
پرسش:
آیا اینها در این باره هیچ استنادی به آیات و روایات ندارند؟
پاسخ:
اینها عمدتا در عصر امام رضا سلام الله علیه است البته زمان امام کاظم و امام جواد سلام الله علیهما چون صدایشان به گوش مردم نمیرسید در این زمینه من چیزی ندیدم ولی از امام رضا سلام الله علیه است سوال میکنند:
« خبرني عن القرآن ، أخالق أو مخلوق ؟ فقال : ليس بخالق ولا مخلوق ، ولكنه كلام الله»
الأمالي - الشيخ الصدوق - ص 639
پرسش:
آیا این بحث از نظر اینها به ضروری دین بر نمیگردد؟
پاسخ:
نه! اینها اصلا کاری به آن ندارند اینها تابع حکومت بودند، حکومت بگوید قرآن مخلوق است اینها هم میگویند مخلوق است مخالفین شان را تکفیر میکنند و میکشند و اگر حکومت بگوید قدیم است اینها هم میگویند قدیم است.
یعنی آلت دست سیاستها هستند. حکومتها مخصوصا بنی العباس مأمون و هارون دیدند که در کشور پهناور اسلامی یعنی از این طرف تا هند و سند و از آن طرف تا آخر اروپا و اسپانیا در هر گوشهای انقلاب صورت میگیرد و در هرکجا میآیند نمایندگان حاکم را از شهر بیرون میکنند و کتک میزنند و میکشند، شما ببینید قیامهایی که در زمان مأمون صورت گرفته کار به جایی میرسد که خود مأمون دستور میدهد برادرش امین را بکشند.
اینها وحشت داشتند دنبال این بودند که یک بحثهایی را پیش بکشند تا جامعه را سرگرم کنند. آن اهداف خودشان را که میخواستند جلو ببرند میگفتند قرآن مخلوق است یا مخلوق نیست، فلانی عقیده دارد، عقیدهی هرکسی برای خودش محترم است، شما میگویید:
«من إجتهد وأخطأ فله أجر واحد»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 2 ص 108 اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت
ابن تيميه هم میگوید: اگر کسی اجتهاد کند و اجتهادش به انکار ضروری برسد ما نمیتوانیم کفر او را ثابت کنیم. اجتهاد کند، اجتهادش به این برسد که نماز واجب نیست. این فتوای ابن تیمیه است.
ما قبلا هم در رابطه با بحث اجتهاد گفتیم عقیده آقایان این است که اجتهاد اگر منجر به انکار ضرورتی از ضروریات دین هم شود کفر آور نیست! مأجور است! شما بفرمایید در این بحث چرا به این قائل نیستید؟!
و لذا ائمه علیهم السلام در اینجا خیلی محتاطانه پیش میروند از حضرت سوال میکنند و ایشان جواب میدهد
«ليس بخالق ولا مخلوق، ولكنه كلام الله»
قرآن کلام خدا است و خالق و مخلوق در آن معنی ندارد
الأمالي - الشيخ الصدوق - ص 639
قرآن کلام خدا است یعنی چه؟ خدای عالم
(وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا)
سوره نساء(4): آیه164
خدای عالم به جبرئیل امر میکند که این الفاظ را ببر و این معانی و این قرآن را به نبی مکرم ابلاغ بکن، اینجا بحث خالق و مخلوقی مطرح نیست.
اگر یک کسی بگوید قرآن مخلوق است خدای عالم با ارادهاش این آیات قرآن و معانی قرآن را خلق فرموده، کجای دنیا خراب میشود؟! آسمان به زمین میآید و یا زمین به آسمان میرود؟! یا اگر کسی بگوید کلام الله مثل صفات ذاتیه است عین ذات خدای عالم است آسمان به زمین میآید و یا زمین به آسمان میرود؟! چیزی از توحید انسان کم نمیشود در هیچ صورتی چیزی از توحید انسان کم نمیشود.
لذا امام رضا میفرماید:
«ولكنه كلام الله»
قرآن کلام خدا است
در رجال کشی در رابطه با یونس ابن عبدالرحمن از حضرت سوال میکنند و حضرت میفرمایند:
«أَ مَا بَلَغَكُمْ قَوْلُ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) حِينَ سُئِلَ عَنِ الْقُرْآنِ أَ خَالِقٌ هُوَ أَوْ مَخْلُوقٌ فَقَالَ لَهُمْ: لَيْسَ بِخَالِقٍ وَ لَا مَخْلُوقٍ إِنَّمَا هُوَ كَلَامُ الْخَالِقِ، فَقَوِيَتْ أَمْرُ يُونُسَ، وَ قَالُوا إِنَّ يُونُسَ يَقُولُ: إِنَّ مِنَ السُّنَّةِ أَنْ يُصَلِّيَ الْإِنْسَانُ رَكْعَتَيْنِ وَ هُوَ جَالِسٌ ...»
رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال ؛ النص ؛ ص490،كشى، محمد بن عمر، مؤسسة نشر دانشگاه مشهد - مشهد، چاپ: اول، 1409 ق.
یعنی حتی بعضی از شخصیتهای علمی عصر معصوم هم به خاطر همین قضیهی خلق قرآن در فشار بودند.
به هر حال مؤسس بحث کلام الله لیس بمخلوق احمد ابن حنبل و اتباع او بودهاند.
محور سوم: «کل ما وصف الله ذاته من اوصاف فینبغی وصفه بها فلا تعطیل ولا تأویل»
در حقیقت یکی از بنیانگذاران تجسیم احمد ابن حنبل است.
(يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ)
سوره فتح (48): آيه 10
یعنی خدای عالم دست دارد!
پرسش:
استاد خود احمد ابن حنبل که انگیزه سیاسی نداشته یک کج سلیقگی به خرج داده منتها حکومت استفاده سیاسی کرده است، چون درواقع ایشان با حکومت هم در افتاد.
پاسخ:
این که با حکومت در افتاد بحث دیگری است. احمد ابن حنبل در عصر امام رضا، امام جواد و امام هادی سلام الله علیهم بوده است. زمان امام عسکری علیه السلام را درک نکرده است ولی با سه شخصیت از معصومین معاصر بوده است.
اگر اینها راست میگفتند طبق حدیث ثقلین باید میدید امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام چه میفرمایند. اینها در برابر ائمه علیهم السلام دکانی درست کردند و قطعا یک پشتوانههایی بوده است. یا به مخالفت تظاهر میکردند یا واقعا مخالفت میکردند اینها هم یک عقیدهای را بیان میکردند اگر فردا از عقیدهشان برمیگشتند مریدهایشان را از دست میدادند به خاطر اینکه مریدها را از دست ندهند مقاومت میکردند شلاق هم میخوردند زندان هم میرفتند.
محور بحث سوم بحث تجسیم است تمام آیاتی که در رابطه با وصف جسمیت آمده است مثل:
(يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ)
سوره فتح (48): آيه 10
(وَيبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ)
سوره رحمن(55): آیه27
(يوْمَ يكْشَفُ عَنْ سَاقٍ)
سوره قلم (68): آیه42
اینها گفتند معنای واقعی است. خدا دست، پا و صورت دارد! ما نمیدانیم چطوری است! ابو یعلی میگوید خدا فقط ریش و عورت ندارد ولی غیر از این دو عضو تا همه اعضای بدن را دارد!
محور چهارم بحث: «رؤیت اهل الجنة لله تعالی» است
اینکه مردم خدا را میبینند در آیات قرآن هم هست.
(إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ)
سوره قيامة(75): آیه23
يعني مردم با این چشمهای جسمانیشان خدا را میبیند و ما نمیتوانیم در اینجا توجیه و تأویل کنیم! این هم یکی از مصیبتهای عصر ائمه علیهم السلام بوده است.
ببینید در سایت بن باز -موقع الرسمی لسماحة الامام بن باز- چنین آمده است:
«من ینکر رؤیة الله فهو ضال مضل»
هم گمراه و هم گمراه کننده است.
«ومن انکرها تبیّن له الادلة»
کسی که منکر رؤیت خدا است باید ادله برای او روشن شود
«فان اصرّ كفر»
يعني اگر کسی بعد از اینکه ما ادله را مبنی بر رؤیت خدا آوردیم باز هم اصرار بر انكا رويت خدا داشت کافر است.
«لإنه کذب لله وللرسول»
خدا و پیامبر را تکذیب کرده است.
از قرآن و سنت ما دلیل میآوریم اگر نپذیرفت حکم به کفر او میکنیم و کافر هم حکمش قتل است.
اینها از مسائلی بوده که در عصر امام رضا سلام الله علیه است. در تفسیر عیاشی است که راوی خدمت امام رضا سلام الله علیه میآید و میگوید:
«جعلت فداك أخبرني عما اختلف فيه الناس من الرؤية فقال بعضهم : لا يرى ، فقال : يا أبا العباس من وصف الله بخلاف ما وصف به نفسه فقد أعظم الفرية على الله»
اگر بر خلاف آنچه که الله خودش را توصیف کرده خدا را توصیف کند این به خدا افترا بسته است.
تفسير العياشي - محمد بن مسعود العياشي - ج 1 ص 373
قرأن ميفرماید:
(لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يدْرِكُ الْأَبْصَارَ )
سوره انعام(6): آیه 103
این میخواهد اجتهاد بکند بن باز میگوید از آیات باید برایش روشن بکنیم آیات میگوید:
(لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يدْرِكُ الْأَبْصَارَ )
بصر نميتواند او را درک کند
«هذه الابصار ليست هي الأعين، إنما هي الابصار التي في القلب لا يقع عليه الأوهام ولا يدرك كيف هو»
حتی با چشمهای قلبی هم شما نمیتوانید بگویید ما خدا را میتوانیم ببینیم تا چه رسد به چشم سر.
در کافی از امام جواد سلام الله علیه به ابوهاشم جعفری که از اصحابش است میفرماید:
«لا تدركه الابصار وهو يدرك الابصار ؟ فقال : يا أبا هاشم أوهام القلوب أدق من أبصار العيون»
الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 99
دقتهای قلبی خیلی قویتر از دقتهای چشم است. شما چشم تان را میبندید با چشم قلب میروید از اینجا به اروپا، آمریکا این طرف و آن طرف و همه جا را شما با چشم قلبی مشاهده میکنید و آنچه که در گذشته بوده یا در آینده میتوانید تصور کنید.
«انت قد تدرك بوهمك السند والهند والبلدان التي لم تدخلها ، ولا تدركها ببصرك وأوهام القلوب لا تدركه فكيف أبصار العيون؟»
توهمات و تصورات قلبی، الله تبارک و تعالی را نمیتواند درک کند چون قلب ما عادت کرده است و چون جسم است هرچیزی را که میخواهد تصور کند اول جسمیت او را تصور میکند بعد میآید او را تصور میکند.
شما میخواهید هندوستان، چین، آمریکا و اروپا را تصور کنید اول جسمیت را تصور میکنید اگر جسمیت را تصور نکنید این قلب شما و ذهن شما نمیتواند تصور کند.
خدای عالم هم
(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ )
سوره شوري (42): آیه11
وقتي كه لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ است چه چیزی را میخواهی آنجا تصور کنی؟ یا حدیث امام علیه السلام :
« كلما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم»
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 66 ص 293
هرچه ما در رابطه با عظمت الله تبارک و تعالی تصور میکنیم این مخلوق ذهن ما است.
«اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ»
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص117، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
یا:
(سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يصِفُونَ)
سوره صافات(37): آیه 159
یک جا استثنا شده خدا ان شاء الله آن مقام را به همه ما عنایت بفرماید.
(إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ)
سوره صافات(37): آیه 160
این مُخْلَصِينَ که بالاتر از مُخْلِصِينَ هستند، مُخْلِص آن است که عملش را خالص برای خدا کرده است مُخْلَصْ آن است که خالصش هم مال خدا است، من میگویم خدایا نماز میخوانم قربة الی الله میگویم خدایا! این قربة الی الله من، قربة الی الله.
بازهم این قربة الی الله من قربة الی الله، همینطوری میروم طوری که به بینهایت میرسم. همانطوری که در شکر است:
«والشکر یلزمه الشکر»
خدایا به این نعمتت شکر میکنم از اینکه به من توفیق شکر دادی از این هم شکر میکنم.
توفیق شکرِ شکر دادی، بازهم به این شکر میکنم همینطوری سلسله مراتب الی بینهایت، تا به جایی که میرسد خدایا من عاجز از شکر تو هستم.
مقام حمد است، یعنی وقتی ما در نماز میگوییم الحمدلله، کل الحمد لله، کل الحمدلله فقط این نعمتها نیست، حمدی که برای خدا میکنیم اینها هم نیاز به شکر دارد
«الشکر یلزمه الشکر»
لذا بالاترین مرتبهی توحید اظهار عجز از توحید است، در روایت داریم بالاترین مرتبه معرفت این است که انسان اعتراف کند خدایا من عاجز از معرفت هستم.
پرسش:
استاد الان کسانی که تصور میکنند خداوند در عرش با آن فاصله 4 انگشت خالی میماند پس قدرت تصور برای خود دارد که این را مطرح میکند
پاسخ:
دیگر تصور میکند یعنی یک چیزی دارد در ذهنش از خدا میسازد یعنی مخلوق خودش را
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ)
سوره حج (22): آیه11
یک چیزی در ذهن خودش از خدا تصور میکند یک عرشی هم تصور میکند این خدایی را که در ذهنش تصور کرده مخلوق ذهنش است میبرد روی عرش مینشاند.
پرسش:
براساس همین تصور میگوید خداوند قابل رؤیت نیست.
پاسخ:
ما میگوییم که مشکل اساسی آقایان همین است که اینها میآیند یک چیزی را که ساخته و پرداخته ذهنشان است به عنوان خدا تصور میکنند.
«كلما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه فهو مخلوق لكم مردود إليكم»
چون ما هرچه از عظمت الله تبارک و تعالی بخواهیم تصور کنیم خدای عالم عظمتش بالاتر از آن است.
خانم مجتهده امینی اصفهانی در تفسیر سوره حمدشان یک تعبیر خیلی زیبایی دارد میگوید در سبحان الله والحمدلله ولا اله الله و الله اکبر ما میگوییم سبحان الله خدایا از هر عیبی مبرا هستی. والحمدلله تمام صفات کمال هم در تو است ولا اله الا الله، خدایی که از هر عیبی منزه و به تمام صفات هم متصف باشد غیر از تو نیست.
بعد میگوید الله اکبر، خدایا اینهایی که گفتم با تصورات ذهنی من بود تو خیلی بالاتر از این هستی، تعبیر لطیفی است یعنی مشخص است که این از نفحات رحمانی است، چیزی نیست که انسان در لابلای کتاب بخواند.
من در سال 56 قبل از انقلاب وقتی این مطلب را دیدم بعد از آن در تمام نمازهایم تلاش میکنم که به مطلب ایشان در تسبیحات اربعه توجه داشته باشم.
البته انسان هر مرتبه تصور میکند یک دریچهای از معرفت حق برایش گشوده میشود با آن یک مقداری انسان انس میگیرد دو سه هفته و دوباره یک دریچهی دیگری گشوده میشود.
یعنی اگر ما هرکدام از این معرفتها را دقت کنیم میبینیم از هر معرفتی معرفت دیگری متولد میشود.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته