در پـايـان ايـن بـحث , لازم است گوشه اى از وصيت نامه جاويدان رهبر امت وبنيانگزار جمهورى اسـلامـى ايران ـ رضوان اللّه عليه ـرايادآور شويم تا راه را بر مدعيانى كه قائل به حرمت بحث ميان شيعه وسنى به خاطر وحدت هستند, ببنديم .
آن بزرگوار وصيتش را با حديث ثقلين آغاز كرده وپس از شرح وتفسير حديث , چنين مى فرمايد (( بـايـد گـفـت آن سـتمى كه از طاغوتيان بر اين دو وديعه رسول اكرم (ص ) گذشته , نه بر امت مـسلمان , بلكه بر بشريت گذشته است كه قلم از آن عاجزاست وذكر اين نكته لازم است كه حديث ثـقـلين متواتربين جميع مسلمين است وكتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا كتب ديگر آنان , با الـفـاظ مختلفه وموارد مكرره از پيغمبر اكرم (ص ) بطورمتواتر نقل شده است واين حديث شريف , حـجـت قـاطـع است بر جميع بشر بويژه مسلمانان مذاهب مختلف وبايد همه مسلمانان كه حجت بـرآنـان تـمام است , جوابگوى آن باشند واگر عذرى براى جاهلان بى خبرباشد, براى علما مذاهب نيست )).
وپـس از آنـكـه امام خمينى ـ قدس سره ـ ابعاد توطئه هايى كه قرآن وعترت پاك را هدف قرار داد وطـاغـوت هـا قـرآن را وسيله اى براى برپايى حكومتهاى دشمن با قرآن قرار, دادند هر چند فرياد رسول خدا ((انى تارك فيكم الثقلين )).
در گـوشـهايشان طنين انداز بود, ولى با بهانه هاى گوناگون وتوطئه هايى از پيش ترسيم شده , تـلاش كـردنـد كـه مـفسرين واقعى قرآن وآگاهان بر حقايق وبر گيرندگان كل قرآن از رسول خدا(ص )را كناربزنند, توضيح ميدهد مى فرمايد ((مـا مـفـتـخـريم وملت عزيز سر تا پا متعهد به اسلام وقرآن مفتخراست كه پيرو مذهبى است كه مى خواهد حقايق قرآنى كه سراسرآن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مى زند نجات دهد.
مـا مـفـتـخـريـم كـه پـيـرو مـذهبى هستيم كه رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالى بوده وامـيـرالـمـؤمنين على بن ابى طالب اين بنده رهاشده از تمام قيود, مامور رها كردن بشر از تمام اغلال وبردگيهااست .
مـا مـفـتـخـريـم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگى مادى ومعنوى وبـالاترين كتاب رهايى بخش بشراست ودستورات معنوى وحكومتى آن بالاترين راه نجات است از امام معصوم مااست .
مـا مفتخريم كه ائمه معصومين از على بن ابى طالب گرفته تامنجى بشر حضرت مهدى صاحب زمـان ـ عـلـيـهـم الاف الـتحيات والسلام ـ كه به قدرت خداوند قادر زنده وناظر اموراست , ائمه ماهستند)).
آنگاه در آخر وصيتش مى فرمايد ((بـا كـمـال جـد وعجز از ملت هاى مسلمان مى خواهم كه از ائمه اطهارپيروى كنند وبه وسواس خـنـاسـان مـعـانـد با حق ومذهب گوش فراندهند وبدانند قدمى انحرافى مقدمه سقوط مذهب واحـكـام اسـلامى وحكومت عدل الهى است واز آن جمله از نماز جمعه وجماعت ومراسم عزادارى ائمه اطهار وبه ويژه سيد مظلومان وسرورشهيدان حضرت ابى عبداللّه الحسين صلوات وافر الهى وانبيا وملائكة اللّه وصلحا بر روح بزرگ حماسى او باد, هيچ گاه غفلت نكنند.
وبـدانند آنچه دستور ائمه (ع ) براى بزرگداشت اين حماسه تاريخى اسلام است وآنچه لعن ونفرين بر ستمگران آل بيت است تمام فريادقهرمانه ملت هااست بر سرمداران ستم پيشه در طول تاريخ الى الابـدومـى دانيد كه لعن ونفرين وفرياد از بيداد بنى اميه ـ لعنت اللّه عليهم ـ باآن كه آنان منقرض وبه جهنم رهسپار شده اند فرياد بر سر ستمگران جهان وزنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است .
ولازم است در نوحه ها واشعار مرثيه واشعار ثناى از ائمه حق عليهم سلام اللّه به طور كوبنده فجايع وسـتـمـگـرى هـاى سـتـمـگـران هـرعصر ومصر يادآورى شود ودر اين عصر كه عصر مظلوميت جـهان اسلام به دست آمريكا وشوروى وساير وابستگان به آنان واز آن جمله آل سعود اين خائنين بر حـرم بـزرگ الـهى ـلعنت اللّه وملائكته ورسله عليهم ـاست به طور كوبنده يادآورى ولعن ونفرين شود وهمه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است اين مراسم سياسى است كه حافظ مـلـيـت مسلمين به ويژه شيعيان ائمه اثنى عشر ـ عليهم صلوات اللّه وسلم [است ]وآنچه لازم است تـذكـر دهم آن است كه وصيت سياسى الهى اين جانب اختصاص به ملت عظيم الشان ايران ندارد بلكه توصيه به جميع ملل اسلامى ومظلومان جهان از هر ملت ومذهب مى باشد)).
اى بـرادران ! ايـن وصـيت رهبر امت است كه يادآورى ظلم وستم آنهارا همراه با لعن ونفرين بر ما واجـب مـى كـند پس كسى كه ادعا دارد كه امام ((ره )) آن را حرام مى داند, ادعايش باطل است وبا هيچ دليل عقلى ونقلى توجيه نمى شود.
در پـايـان به تمام مسلمانان اعلام مى كنم كه اگر خواهان وحدت واقعى هستند بايد سوار كشتى نجات شوند.
براى همين هم نوح (ع ) كشتى كوچكى را به فرمان پروردگارش ساخت كه تنها گنجايش مؤمنان حقيقى را داشت .
پـيامبر اسلام نيز به امر پروردگارش كشتى بزرگى ساخت كه گنجايش تمام امت را دارد وتمام مؤمنين مى توانند سوار آن شونداهل بيت تنها مختص شيعه نيستند بلكه خداوند آنهارا براى هدايت تمام انسانها برگزيده است .
خـداونـد تـوفـيـق خـدمـت بـه اسـلام ومـسـلـمين را به ما بدهد ومارا ازگروندگان به ولايت اميرالمؤمنين وفرزندان معصومش قرار دهد.
وآخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمين والصلوة والسلام على اشرف المرسلين سيدنا ومولانا محمد وآله الطيبين الطاهرين .

جهاد و پايدارى بـر هـدايـت

خداى متعال در قرآن مى فرمايد ((الـبـتـه بـراى آن كـس كـه توبه كند وبه خدا ايمان آورد ونيكوكار گرددمغفرت وآمرزش من بسياراست )) ((140)).
ايـن آيه دلالت دارد بر اين كه توبه وايمان وكار نيك براى آمرزش وخشنودى خداوند كافى نيست مگر اين كه با هدايت همراه باشد.
امام صادق ـ سلام اللّه عليه ـ مى فرمايد ((خداوند كسى را نمى آمرزد مگر اين كه توبه كند وايمان آورد ونيكوكار باشد وبه ولايت ما اهل بيت هدايت شود)) ((141)).
بـنـابـر ايـن هـدايت تكوينى وهدايت تشريعى دو خط مترادف هستند كه يكى مكمل ديگرى است هـدايـت تكوينى منتى الهى است كه خدا بر تمام آفريدگانش نهاده وشامل تمام بندگان مى شود چنانكه خوددر قرآن مى فرمايد ((وقسم به نفس وآنكه اورا نيكو آفريد وبه او شر وخيرش را الهام كرد)) ((142)).
ونيز ((ما راه را به او (انسان ) نشان داديم خواه شكرگزار باشد خواه سركش شود)) ((143)).
وامـا هدايت تشريعى عبارت است از تلاش وكوششى كه انسان مى كند, تا پس از بحث وآزمايش وبا اسـتفاده از مدارك عقلى , حق را ازباطل تشخيص داده , راه راست را پس از اين كه از آن دور بوده , انتخاب نمايد خدا در قرآن مى فرمايد ((بـنـدگانى را بشارت ده كه سخنان را گوش مى دهند وبهترين آن را برمى گزينند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان نموده وهمانا آنان خردمندان جهان اند)) ((144)).
مـفـهـوم آيـه ياد شده اين است كه : بنده اى كه مى انديشد, گوش شنوا دارد واز تمام آرا ونظريه ها بـهـتـرين را بر مى گزيند واز حق پيروى مى كند به اختيار خود به اصل هدايت تكوينى باز گشته واستحقاق پيداكرده كه خداوند اورا خردمند بنامد.
بـزرگـترين نمونه براى تفسير هدايت تكوينى وهدايت تشريعى ,آن حوادثى است كه در ميان امت پيامبر اتفاق افتاده ومى افتد, امتى كه خداوند آنان را هدايت فرمود, از تاريكى به روشنايى وارد وبه سوى راه راست راهنمايى نمود تا در آن گام بر دارند وپس از اين كه دينشان راكامل ونعمتش را بر آنان تمام كرد ودين اسلام را بر ايشان پسنديد,آنان را به آيين روشن وپر فروغ هدايت كرد.
ولى امت پس از پيامبر پراكنده شدند وگروهها وفرقه هاومذاهب مختلف پديد آوردند, با اينكه آنان بهترين امت بودند.
اولـين سبب اختلاف وچند گانگى به صحابه باز مى گردد, به گروه كوچكى كه مشعل رسالت را حـمـل كـردنـد تـا آن را بـه نسلهاى آينده ابلاغ نمايند ولى افراد اين گروه , پس از پيامبر, نه تنها پراكنده ومتفرق شدند, بلكه با يكديگر جنگيدند, خون يكديگررا ريختند, همديگرراكافر دانسته واز هـم دورى جـسـتـند پس از آنها تابعين بودند كه مشكل رابيشتر كرده با داخل كردن افكار جديد ونـظـريـه هـاى عـجـيـب بـه ديـن خـدادايره اختلاف را گسترش دادند پس گروهها ومذاهب گـوناگون ونژادهاى مختلف به وجود آمدند ومسلمان به انسانى سرگردان درتاريكى تبديل شد كـه نـمى داند از كجا بايد حق را بيابد, زيرا هر فرقه اى ادعاى چنگ زدن به قرآن وسنت وپيروى از خط پيامبررادارد.
واگر از عاطفه وتقليد كور كورانه , رها شويم وتعصب را پشت سر خود بياندازيم وبا ديد بصيرت , به امـور بـنـگـريـم سـئوال خـواهـيـم كـرد:جـايـگـاه اهل بيت (ع ) در ميان اين همه فرقه ومذهب , چه جايگاهى است ؟ بويژه اگر برخورد كنيم به احاديث رسول خدا(ص )كه امت را ارجاع مى دهد به اهـل بـيـت (ع ) در تـمام مسائل دين ودنياييش تا هدايتش را تضمين كند واز گناه كردن در امان نگهدارد واين احاديث ,بسياراست ونزد تمام مذاهب صحيح است وبه حد تواتر رسيده است ,مانند اين سخن رسول خدا(ص ) كه مى فرمايد ((دو چـيـز گـرانبها در ميان شما رها كردم : كتاب خداوعترتم اهل بيتم , تا وقتى به اين دو چنگ زده ايد, هرگزپس از من گمراه نخواهيد شد شمارا به خدا اهل بيتم را ازياد نبريد)) ((145))
(وسه بار اين سخن را تكرار كرد).
پژوهشگرى كه درباره اهل بيت وجايگاهش نزد امت , امروزتحقيق مى كند جز احترام وتقدير نسبت بـه اهـل بـيـت در مـيـان تمام مسلمانان نمى يابد, ولى وصيت وسفارش رسول خدا(ص ) منحصر به احترام وتقدير اهل بيت نمى شود بلكه دستور داده است كه مردم به آنان رجوع كنند وخط آنان را پيروى كنند ودر تمام امور تقليدشان نمايند تاآنجا كه فرمود ((از آنـان پيشى نگيريد تا هلاك نشويد واز آنان عقب ترنرويد تا هلاك نشويد وبه آنان نياموزيد چرا كه از شماداناترند)) ((146)).
بـنابر اين اگر چنين باشد امروز تنها يك گروه مى يابيم كه به وصيت پيامبر عمل كرده واز زمان امـيـرالمؤمنين على بن ابى طالب تاكنون در خط اهل بيت بوده است اين گروه شيعه على ناميده شـد وبـه مـرور زمـان لـفـظ شيعه را براى تمام كسانى به كار بردند كه ولايت ورهبرى على وائمه طاهرين را پذيرفته اند.
واگـر صـفـحـات تـاريخ ‌را ورق بزنيم در مى يابيم كه اهل بيت وشيعيانشان مورد ظلم وستم قرار گـرفـتـند واز صحنه زندگى طرد شدندواز سوى حاكمان وامرائى كه در سه قرن اول اسلام , بر مـسـلـمـانان حكومت كردند, مورد تجاوز وتعدى قرار گرفتند وهمانا حاكمان توانستند امت را از رهبرى واقعى اش , دور نگه دارند واز برنامه وخطمستقيم آن , جدا سازند ولى هرگز نتوانستند, آن مـحـبت واحترامى را كه امت نسبت به اهل بيت پيامبر دارد از قلوبشان خارج سازند هر چند برفراز منبرها از هيچ لعن ونفرين ودشنامى , فروگذار نبودند وعلى رغم فشار فوق العاده بر مردم , با اين حال حاكمان نتوانستند مودت خويشاوندان پيامبررا از دلهاى مؤمنان بيرون كشند.
وبدينسان تناقضى كه امروزه در ميان بيشتر مسلمانان وجوددارد, معنى ومفهوم پيدا مى كند, زيرا مـى بـيـنـيـم اغـلـب مـسـلـمـانـان اهل بيت را دوست مى دارند واقرار به برترى آنان از نظر علم وفـضـيـلت وتكامل انسانى واخلاقى دارند, با اين حال از ديگران پيروى وتقليدمى كنند ودر احكام شرعى خود به آنان مراجعه مى كنند, يعنى كسانى كه نه پيامبررا شناختند ونه هم زمان با او بودند, بـلـكـه ايـنـهـا پـس از فـتنه بزرگى كه نشانه هاى دين را تغيير داد, ونيكوكاران را از بين برد, به دنياآمدند, واينچنين شد كه اهل بيت وپيروان وشيعيانشان , كنار زده شدند.
از ايـن روى , امـامـان اهل بيت نزد بيشتر مسلمانان ناشناخته اند,واگر از آنها بپرسى : اهل بيت چه كـسـانـى انـد؟ مـى گويند: زنان پيامبر!!طبيعى است پيامبر(ص ) كه امتش را دستور به پيروى از اهـل بـيـت داد,مقصودش زنان خود نمى باشد, بلكه مقصود امامان دوازده گانه اى است كه آنهارا صريحا مورد اشاره قرار داد وفرمود ((خلفاى پس از من دوازده نفرند كه همه آنان از قريش مى باشند)) ((147)).
پـژوهـشـگـران مى دانند كه ائمه اهل بيت (ع ) با تمام توان تلاش كردند خودشان را به مردم معرفى كـنـنـد وآنـهـارا به سوى خود سوق دهندولى متاسفانه ((مردم بندگان دنيايند ودين جز لقلقه زبـانـشـان نـيـسـت , آن رامـى چـرخـانـنـد تـا زنـدگيشان بچرخد واگر روزى با بلاها آزمايش شدند,دينداران بسيار اندك خواهند بود)) ((148)).
به همين خاطر بود كه هر وقت امام صادق (ع ) اين آيه رامى خواند ((مـن آمـرزنـده ام بـراى كـسـى كـه توبه كند وايمان آورد وعمل صالح انجام دهد سپس هدايت شود)) ((149)).
مى فرمود ((هدايت شود به ولايت ما اهل بيت )) ((150)).
واز آيـه كـريـمـه نيز چنين بر مى آيد, مسلمانانى كه عقيده درقلوبشان مستحكم گشت وبه خدا ورسـولـش ايـمـان آوردنـد وازگـنـاهـانـشـان تـوبـه كـردند وكارهاى شايسته انجام دادند واز سيئات وبدى ها دورى نمودند, تمام اينها برايشان كافى نيست وسزاوارمغفرت وآمرزش پروردگار نـمـى شـوند جز با پيروى از ائمه هدايت وجانشينان رسول اكرم (ص ) وتنها آنها هستند كه مقاصد قـرآن وسـنـت رابـه مسلمانان آموزش مى دهند تا ايمان واعمالشان , مطابقت كند باواجبات الهى , بدون هيچ تاويل وكژى .
پـس از ايـنـكه تاويل در كتاب الهى وتحريف در سنت نبوى پديدآمد وهر فرقه اى استدلال كرد به آنـگـونـه كه خود از كتاب خداى سبحان تاويل نمود واز احاديثى كه نزد خود صحيح بود, احتجاج كرد, آنگاه اختلاف پيش آمد, وسر گردانى پيدا شد وشك وترديد, فزونى يافت .
پس اگر در اين گيرودار مسلمانى بخواهد حق را بشناسد وازگمراهى دورى جويد وبه رستگارى روز رسـتـاخـيـز بـرسـد وبـه بـهشت ورضوان الهى دست يابد, چاره اى جز سوار شدن در كشتى نـجـات وبـازگشت به اهل بيت (ع ) ندارد, چرا كه آنان امان امت اند وخداونداعمال هيچ بنده اى را نـمـى پـذيرد جز از راه آنان وهيچ گرايشى جز ازطريق مستقيم آنها پذيرفته نيست واين را رسول خدا(ص ) اعلام نموده وبه امت دستور داده واز سوى خداوند آن را تبليغ ‌كرده است .
واگر به اختلاف اصحاب پس از پيامبرشان , باز گرديم , مى بينيم آنها بر سر خلافت اختلاف كردند وهـر اخـتـلافـى پـس از آن پـديـد آمـد,بى گمان به خاطر همان خلافت بود زيرا اگر كسى كه شـايـسـتـگـى ندارد,رهبرى امت را بدست گيرد وكسى كه در درجه پايينى قرار دارد,جانشينى پـيـامبررا غصب كند, قطعا امت را به سوى گمراهى مى كشاندزيرا از روى هوا وجهالت خود عمل مى كند (نه از روى علم وفهم ).
حال امروز كه ديگر از خلافت خبرى نيست , آيا مسلمانان رشدفكرى خودرا باز مى يابند وبه وصيت پيامبرشان عمل مى كنند وبه كتاب پروردگار وعترت پيامبر چنگ مى زنند تا دگر بار صلح وصفا وبـرادرى ومـودت بـاز گـردد ووحـدت امـت پايدار شود وزخمهايش درمان شود؟اين است فرياد دوستى مهربان وبرادرى دلسوز.
از آنـچـه گـذشـت فـهـميديم كه هدايت , نعمتى است بزرگ كه خدابر بندگانش ارزانى داشته , وبـازگـشـت بـه ولايت اهل بيت وپيروى ازآنان , نعمت بزرگترى است كه موجب آمرزش خداى متعال بر بندگان گنهكارش مى گردد حال چگونه بايد جهاد كرد تا بر اين خط پايدارماند؟.
در اسـلام دو جـهـاد وجـود دارد: جهاد با دشمن كه جهاداصغراست وجهاد با نفس كه جهاد اكبر مـى بـاشـد آنـچـه بـراى مـا اهـمـيـت دارد, جـهاد اكبراست كه مربوط به خويشتن انسان ونفس اماره است ودرمان آن از بيماريهاى انحرافى در عقيده .
گـاهـى انـسان با نفس خويش مجاهدت مى كند وگاهى براى ديگرى جهاد مى نمايد اما جهاد با نـفـس , از راه مـداومـت بر كارهاى خيروهمنشينى با نيكوكاران وپرداختن به عبادات ومعاملات طـبـق دسـتـوراهل بيت (ع ) وبا روايت آنان از جد بزرگوارشان از خداى متعال بدست مى آيد واما جهاد باغير, عبادت است از امر به معروف ونهى از منكروتبليغ ودعوت مردم با حكمت وپند نيكو به سـوى صـراط مـسـتـقـيم الهى , واين جهاد گاهى با سخن وگفتگواست وگاهى با قلم است كه اين جهاد نزد خداوند, از جهاد با شمشير برتراست رسول خدا(ص )مى فرمايد ((جوهر قلم عالمان ودانشمندان نزد خدا, برتراست ازخون شهيدان )) ((151)).
زيـرا نوشته علما كه عبارت است از بيان مسائل حق وتبيين آنها,بى گمان مردم را ـ با حجت كامل ودلـيـل هـاى روشـن ـ بـه سـوى صـراطمـستقيم الهى رهنمون مى سازد, وقطعا اين عمل , نزد خـداوندبرتراست از خون شهيدان , هر چند خون شهيدان از قداست والايى برخوردار مى باشد پس لازم اسـت كـه علما, ودانشمندان براى تبليغ ‌اسلام حقيقى , تلاش كنند وائمه اهل بيت را به مردم بشناسانند ودر اين راه , از انفاق پول وقت خويش دريغ نورزند اى بسا مراكز كفر والحادوتباهى كه با مـبـالـغـى سرسام آور, تغذيه مى شوند ولى ثروتمندان مسلمان , جز بسيار اندك , در راه خدا انفاق نمى كنند.
مـا خـود شـاهد بوديم كه كفار به بهانه نجات مردم از چنگال گرسنگى به سومالى مى آمدند ولى برادران مسلمانشان , از آنان غافل اند.
وخـود شاهد بوديم فعاليتهاى گروه هاى تبشيرى مسحى درشرق وغرب آفريقا ودر مصر وسودان وانـدونـزى وديـگـر كـشـورهـاى اسـلامـى , كـه بـا انفاق مقدار كمى از مواد غذائى ودارو, قلوب مـسلمانان راجذب كرده وبه مسيحيت سوق مى دادند, ولى آن گروه از مسلمانان كه داراى اموال زيـادى هـسـتـنـد وخداوند از مال خودش بر آنها تفضل نموده است براى اينكه از اين مال به ديگر بـنـدگان نيز نفعى برسانندمى بينى كه بيش از بيست بار به حج مشرف شده وهر سال چقدر پول مـصـرف مـى كـنند ولى در كنار رشدگرسنگانى هستند كه از فرط گرسنگى بر خود مى پيچند ولباسى براى پوشيدن ندارند.
مگر رسول خدا(ص ) نفرمود ((نزديكترين شما به خداوند, كسانى هستند كه بيشتر به بندگانش كمك مى كنند)) ((152)).
پـس چه شده است كه برخى , چندين بار به حج خانه خدامى روند ولى بيچارگانى از خويشاوندان خود دارند كه نيازمندند وهيچ نيازشان را بر طرف نمى سازند وبه آنان رحم نمى كنند؟!.
از آن بـدتـر, اسـرافـى اسـت كـه در اثـر سيگار كشيدن مسلمانان ,حاصل مى شود كه اين نزد خدا حـسابى است سخت ! اگر نگرشى كوتاه داشته باشيم بر مبالغى كه صرف سيگار مسلمين مى شود, آمـارهامبهوتمان مى سازد به عنوان نمونه اگر عدد مسلمانان بيش از يك ميليارد باشد وفقط يك پـنجم آنان سيگار بكشند, با يك حساب سردستى در مى يابيم كه دويست ميليون سيگارى در روز دويـسـت مـيليون دلار صرف مى كنند ودر ماه , بالغ بر شصت ميليارد دلار مى شودودر سال 720 مـيـلـيـارد دلار آرى ! حداقل آن , هفتصد وبيست ميليارددلاراست كه هر سال مسلمانان مصرف مى كنند تا بيماريهاى صعب العلاج را براى خود خريدارى كنند!!.
پس اى مسلمانان , به خود آييد واينقدر اموال خودرا بيهوده صرف نكنيد اگر اين پولهارا ظرف ده سـال جـمـع كـنـيـم , مـبـلغى حدود7200 ميليارد دلار بدست مى آيد كه بى گمان تمام فقراى مسلمان را درشرق وغرب عالم , سير وثروتمند مى كند.
آيا آن را آسان مى انگاريد در حالى كه نزد خدا بسيار بزرگ است .
در خاتمه تذكراتى را به برادران شيعه ام كه پيرو مذهب اهل بيت (ع ) هستند مى دهم 1 ـ بـايـد در گـفـتـگـو بـا برادران اهل سنتشان با بهترين روش مجادله كنند واز فحش ودشنام ونفرينى كه دلهارا مى آزارد, دورى جويند, چراكه امير مؤمنان (ع ) فرمود ((دشـنـام دهـنـده نـبـاشـيد ونفرين نكنيد ولى بگوييد: چنين وچنان رفتارى داشتند تا دليلتان روشن تر گردد)) ((153)).
2 ـ در عـبـادات ومـعـامـلات خـود از كارهايى كه در زمان رسول خدا وائمه هدى مرسوم نبوده , خـوددارى كنند مانند قمه زدن در روزعاشورا وخونريزى كردن كه مردم را از گرويدن به مذهب اهل بيت بازمى دارد وامام صادق (ع ) فرموده است ((براى ما با اعمالتان تبليغ كنيد نه با اقوالتان كارى كنيد كه مردم به ما روى آورند نه از ما دورى جويند ومتنفرشوند)) ((154)).
3 ـ تلاش كنند در سخنرانيها وگفتگوها, به امور علمى اهميت بدهند وبا استدلال از صحاح شش گـانـه , بـحـث كنند واحاديث ضعيفى كه احساسات را بر مى انگيزاند وبا عقل بر خورد دارد, كنار گذارند.
4 ـ با تمام توان , استقامت وتقوارا دنبال كنند چنانكه ائمه اهل بيت (ع ) چنان بودند وبسنده نكنند بـه ايـن سـخـن كـه مى گويد: على بن ابى طالب (ع ), دوستان وپيروانش را شفاعت مى كند, زيرا خودعلى (ع ) كسى است كه مى فرمايد ((ايمان با آرزو بدست نمى آيد, بلكه ايمان , همان است كه در دلها مستحكم مى شود واقوال وافعال آن را تصديق مى كنند)) ((155)).
(يعنى گفتار ورفتار انسان با هم مطابقت مى كند).
5 ـ از موعظه ها وپندهاى دوران ائمه اطهار(ع ) كه ميراث بزرگى را به جاى گذاشتند, بهره ببرند تـنـهـا در نـهـج الـبـلاغـه , درمان تمام داروها يافت مى شود وامروز وقت آن رسيده است كه غبار جـهـل ونادانى را بزداييم وامت را به والاترين درجات تمدن برسانيم , پس اگرامام شيعيان در شهر علم است , بايد پيروانش از ديگران , شتابان تر به سوى علوم روى آورند وبر سايرين پيشى گيرند.
6 ـ بر شيعيان وپيروان اهل بيت است كه صفوف خودرا محكم تركنند واز حزبهاى سياسى دور شوند وبـراى وحـدت مـرجـعـيـت تلاش نمايند واز او اطاعت كنند وسپس براى وحدت تمام مسلمين , تلاش كنند.
اگـر شـيـعـيـان بـه اين سفارش هائى كه من اينهارا از لابلاى كتاب خدا وسنت پيامبر گراميش ومكتب اهل بيت (ع ) بيرون آورده ام , عمل كنند بى گمان امنيت وصلح وصفا برقرار مى شود واگر مـا درون خـودرااز عـقايد باطل وجهل وكژى پاكسازى كنيم , قطعا خداوند بر ما منت مى گذارد وتـهـيـدسـتـى وخوارى مارا به بى نيازى وعزت تبديل مى نمايدوامام زمانمان را ظاهر مى سازد تا زمـيـن را پـر از عدل وداد كند پس ازآنكه پر از ظلم وستم شده باشد وآخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمين .

شيعه همان اهل سنت است ولى

پـس از آنـكه فهميديم شيعه اماميه , درحقيقت , اهل سنت پيامبرندواين حقيقتى است روشن براى هـر كـس كـه احـكـام اسـلام را در عقيده وعمل پاس مى دارد,كه هيچ ترديدى در آن نيست ولى مـخـالـفـان ازاهـل سـنت وجماعت ـ كه از بحثهاى گذشته چگونگى پديد آمدن وانگيزه هاشان را شـنـاخـتـيـم ـ در بـرخـى عـقـايد واعمال به شيعيان خرده مى گيرند وبر آنها اعتراض مى كنند وشـبـهـه هايى مطرح مى سازند تا دردينشان , تشكيك كنند وگاهى با ساختن داستانهاى خيالى تـلاش مـى كـنـنـد كـه آبرويشان را ببرند وآنهارا بد جلوه دهند تا شنونده ياخواننده نسبت به آنان بدگمان شود واز آنان متنفر شود وپس از آن , هيچ ارزشى براى آنان به حساب نياورد.
بـه عـنوان نمونه , يكى از خرافاتى كه مى شمرند اين است كه شيعيان معتقدند به اينكه جبرئيل , در امانت الهى , خيانت كردوپيامبرى را به جاى على به محمد سپرد!!.
يا آن مطلب بى ربطى كه مى گويند عبداللّه بن سباى يهودى مذهب شيعه را تاسيس كرد يا اينكه شـيعيان , قرآنى غير از قرآن موجوددارند وبه نام ((مصحف فاطمه )) معروف است يا اينكه هر شب اسـبى بردر سرداب شهر سامرا آماده مى كنند, ومنتظر مهدى مى مانند كه بيايدوبر آن اسب سوار شود! يا اينكه مى گويند, شيعيان , قبرهارا مى پرستندوامامان را مانند خدا مى دانند وبراى سنگ به خـاك مـى افـتند يا اينكه زناراروا مى دارند ودروغهاى شاخدار ديگرى كه با اندكى بحث وتحقيق , آن دروغها براى همگان روشن مى گردد.
امـا بـهـرحـال برخى از اعتراض هاى اهل سنت , در زمان حاضر,مانع از بحث علمى مى شود وچون سدى مانع از رسيدن به حقيقت مى گردد واينان چنين شبهه هايى را نه در كتاب ها خوانده اند ونه ازسـخـنـرانان وحديث گويان شنيده اند, با اين حال قسم مى خورند كه خودبا ديدگان شاهدش بوده اند.
بـنـابـرايـن , مـطـلـب بـسـيـار مهم وحساسيت زااست وشايد برپژوهشگران تاثيرى منفى بگذارد ومحققان را از رسيدن به حق باز داردواينجانب همچنان كه خواننده را وعده داده ام , از گفتن حق وتـعـهـد به بى طرفى صد درصد وحساسيت نشان ندادن به هر مذهبى به خاطرهواى نفس , دريغ نخواهم داشت وبه اين سخن رسول اكرم (ص ) عمل مى كنم كه مى فرمايد ((حق را بگو هر چند عليه خودت باشد)) ((156)).
وچـون خـداوند از حرف حق خجالت نمى كشد, بنابر اين لازم است در اين زمينه صراحت گويى را پـى بـگـيـريـم وهـمـچنانكه به نيكان از شيعه مى گوييم : درود بر شما وآنهارا تحسين مى كنيم , به شيعيانى كه راه خطارا پيموده اند, نيز خطايشان را باز گو مى نماييم وآنان را نصيحت مى نماييم ودر ايـن رابـطـه از سـرزنـش هـيـچ سـرزنـش كننده اى وحشت نداريم وجز رضايت پروردگار چيزى نخواهيم .
لازم اسـت فـرق بـگـذاريم بين آنچه از سوى دين اسلام وآنچه ازروى تقليد وعادت واجتهاد به ما رسـيـده اسـت وهمچنانكه در انتقاد به برخى اصحاب كه در دين بدعت گذاشتند, صراحت ورك گـويـى رادنبال كرديم , لازم است نسبت به برخى شيعيان نيز انتقاد كنيم وبركارهاى اشتباهشان سـكـوت روا نـداريـم , با توجه به اين نكته كه بدعت هاونوآورى هاى اصحاب جز دين قرار گرفت واحـكـام خـدا ورسـولـش راتـغـيـير داد وبر كارهاى شيعيان هيچ تاثيرى نداشته واحكام را تغيير نداده وهيچ كس قائل به وجوبش نشده , ولى با اين حال لازم است مورد انتقادقرار گيرد.
حـال ـ خـوانـنـده عـزيـزـ بـا هـم مـهـمترين اين مسائل را كه مايه خرده گيرى بر شيعيان شده پـى مـى گيريم , چرا كه شايد خود جنابعالى نيزاز آنها رنج مى برى وپاسخ كافى بر آن ندارى كه با طرف مقابل بحث كنى يا خودرا قانع سازى .
ايـن نوآورى ها نيز بدعت هايى است كه داخل در مذهب تشيع شده است , واهل بيت با تمام بدعت ها مـخـالـف انـد هـر چـنـد لـبـاس رنگين بر آن بپوشانند وآن را ((بدعت خوب ))! بنامند, وهمانا آن بـزرگواران ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ همواره تاكيد مى كردند كه هيچ سخنى نمى گويندوهيچ عملى انجام نمى دهند جز سخن وعمل پيامبر(ص ).
بـنـابراين هر چه پس از امامان در مذهب پيدا شده , بدعتى است زيان داروبى فايده , مژده وبشارتى كه نيست تنفرهم مى آورد نه تنهاكاررا آسان نمى كند كه دشوار هم مى كند چرا كه در خلال آنها, جـوانان روشنفكر, طعنى بر مذهب اماميه مى يابند وبا دشوارى براى صحه گذاشتن بر آنها يا نفى آنها, مواجه مى شوند.
برخى از اين بدعتها كه مورد انتقاد اهل سنت است را به عنوان نمونه ياد آور مى شويم زياده روى در عزاى روز عاشورا وزنجير زدن وبا قمه خون خودرا ريختن .
بى نظمى در هنگام نماز وبى احترامى نسبت به نمازگزاران .
سيگار كشيدن در مساجد وترك نماز جمعه و.

هر روز عاشورا و هر زمين كربلااست

اى كـاش مردم اين سخن را مى فهميدند ودر هر سرزمينى كه وارد مى شدند وهر روزى كه بر آنها مـى گـذشت , حق اسلامى را كه اباعبداللّه الحسين (ع ), به خاطر آن كشته شد, ادا مى كردند اگر چـنـيـن مـى كـردند, بى گمان سيماى مسلمانان در جهان تغيير مى كرد وبه جاى آنكه بردگانى بـاشـنـد, سرورانى مى شدند ولى متاسفانه بسيارى ازشهادت امام حسين وانقلاب مباركش , تنها گـريـه وزارى وفـريـاد وزدن به خويش وزنجير وقمه وشبيه در چند ساعت از چند روز مشخص ازسال , به خاطر احياى آن واقعه , مى دانند وپس از آن همه چيز به فراموشى سپرده مى شود.
بـيـشتر اهل سنت وجماعت , كارهاى شيعيان را در مورد عزادارى روز عاشورا ـ از سينه زدن وقمه وزنجير وخون خود ريختن ـ موردانتقاد قرار مى دهند ومتاسفانه رسانه هاى تبليغاتى عربى وغربى نـيز ـ دراين زمان ـ شيعيان ايران را در ايام عاشورا به گونه اى نشان مى دهند كه گويا درندگانى هستند كه جز خشونت نمى دانند وارضا نمى شوند مگربا ريختن خون از بدن مردم !.
وعـلـى رغـم اينكه شيعيان هند وپاكستان , آن كارهارا وكارهاى ديگر, با شدت وخشونت بيشترى انـجـام مـى دهـنـد ولـى رسانه هاى تبليغاتى بويژه تلويزيون , تنها شيعيان ايران را زير ذره بين قرار مى دهندوبى گمان هر پژوهشگرى وهر كس كه به اسلام ومسلمين اهميت مى دهد, از انگيزه آنها با خبراست .
چـرا ايـن رسـانـه هاى تبليغاتى , نماز جمعه تهران را كه بيش از دوميليون مسلمان , در آن شركت دارند وبه امامت رئيس جمهور, نمازرابرگزار مى كنند, پخش نمى كنند؟.
چـرا رسـانـه هاى غربى آن خشوع وخضوع ميليون ها مسلمان دردعاى كميل شبهاى جمعه ايران گـزارش نمى دهند, كه خيابانهارا پرمى كنند وراه را مسدود مى كنند ورفت وآمد ماشين ها دچار مـشـكـل مـى شـود وزنـهـا ومـردان وكـودكـان وسـالخوردگان را مى بينى كه دستهارا به سوى پروردگارشان بلند كرده در سكون وسكوت شب تار,خدايشان را مى خوانند وآمرزش گناهان را از درگاهش مسالت مى نمايند؟.
چـرا فـقـط بـه نـقل مراسم عاشورا اهميت مى دهند وانگشت مى گذارند روى قمه زدن تعدادى انگشت شمار؟ حق اين است كه بعضى از شيعيان كه آن اعمال را آنجام مى دهند, عملشان ربطى به دين ندارد, هر چند مجتهدان در آن اجتهاد كنند واجر زيادى در آن به شمارآورند اينها چيزى جز بـرخى عادت ها وطغيان عاطفه ها نيست كه افرادرا از حالت عادى خارج ساخته است وبه مرور ايام فرزندان ازپدران ـ بدون تحقيق واز راه تقليد كور كورانه ـ به ارث برده اند بلكه برخى از مردم عوام مى پندارند كه ريختن خون با قمه زدن , تقرب به خداى متعال است وبرخى فراتر رفته بر اين باورند كه هر كس چنين كارهايى را انجام ندهد, امام حسين را دوست نمى دارد!!.
مـن هـر گاه به خويشتن باز گشتم هر چند شيعه واقعى هستم , ازاين منظره هايى كه انسان هارا متنفر مى سازد وفرد سالم را منزجرمى نمايد, هرگز قانع نمى شوم .
چـه مـعـنى دارد كه انسان نيمه برهنه شود وبا دست خودشمشيرى را بر دارد ودر يك حركتهاى جنون آميز وبا فرياد حسين !حسين ! خودرا محكم بزند وبدنش را خون بياندازد.
شـگفت انگيزتر آن كه پس از بازگشت اين آقايان به حال خودشان وپس از گذشت چند لحظه از مـراسـم عـزادارى , وبـه جـاى آنـكـه كـامـلا انـدوهناك وغمگين به نظر آيند, آنان را مى بينى كه مـى خـندندوشيرينى مى خورند ومى آشامند وميوه مصرف مى كنند وخوش مى گذرانند, گويا با گـذشـتـن آن دسـتـه عـزادارى , هـمـه چيز تمام مى شود! ازآن بالاتر اينكه برخى از اينان (بلكه بـيـشـتـرشـان ) تعهدى نسبت به دين ندارند ولذا من به خود اجازه دادم كه چندين بار, مستقيما آنان را موردانتقاد قرار دهم وبه آنها بگويم كه كارشان , تقليد كوركورانه وتئاترمردمى بيش نيست !.
آرى ! ايـن كـار جـاهـلان وعـقـب افتادگان شيعه است ولى بهرحال راهى است براى اظهار عشق وعلاقه شان به امام حسين (ع ) چنانكه مى پندارند ـ تا آنجا كه يكى از آنان به يكى از علما گفته بود: غـذايـى رابـراى مراسم عزاى حضرت عباس درست كردم ودر طول مدت حتى كفشم را از پايم در نياوردم آن عالم به او گفته بود: پس چگونه وضومى گرفتى ونماز مى خواندى ؟! او اصلا به سخن آن عالم اعتنايى نكرد,چرا كه معتقد بود پاداش خودرا از حضرت عباس خواهد گرفت .
در مـقـابـل مـى بـيـنـيـم صوفيان از اهل سنت بويژه گروه قادريه يانقشبنديه , طى حلقه هايى , حـركـتـهـاى عـجيب وغريبى انجام مى دهند,فقط به خاطر نزديك شدن به رئيس فرقه از جمله كارهايشان زدن ميخ ‌در سر وچشم واستعمال خنجر وشمشيرو به هوا پراكندن دودهايى مخصوص وحـركـت تند سرها در حين پخش ترانه هايى مخصوص است برخى از آنان پنج ساعت متمادى دور خود مى چرخدوهمه مى دانند كه برخى از آنها نه نماز مى خوانند ونه از هر كفرودشنامى نسبت به خدا ورسولش پرهيز مى كنند ونه از انجام هر كارزشت وناروائى پروا دارند.
بـهـرحال تذكر مى دهم كه تمام اين امور, بدعتهايى است كه اخيراپديد آمده واستعمار آن را تغذيه مـى كـنـد وتـبـليغ مى نمايد وخوشبختانه نزد ما شيعيان در حال تمام شدن است , پس آيا برادران اهل سنت نيز ازآن كارهادست بر مى دارند يا خير؟!.
خـدا بيامرزد شهيد بزرگوار آية اللّه سيد محمد باقر صدررا كه وقتى از او سئوال گرفتم راجع به اين كارها (قبل از شيعه شدنم ) فرمود:((اين كارهايى را كه مى بينى از زدن به خود گرفته تا خون خودرا ريختن ,كارهاى عوام وجاهلان است وهيچ يك از علماى مارا نخواهى يافت كه چنان رفتارى داشته باشد, بلكه همواره آن را تحريم مى كنند ومردم را ازآن باز مى دارند)).
با توجه به اينكه من با بدعت ها مخالفم وهر جا باشد با آنها نبردمى كنم , به ناچار هم بايد به شيعيان بـفهمانيم كه از آن دست بر دارندوهم به اهل سنت وجماعت بفهمانيم كه اين اعمال هرگز نبايد مانع شوداز اينكه حقيقت را دريابند وپيروى از اهل بيت كنند نه تقليد از عوام شيعه ونادانانشان .
از آن كه بگذريم رفتار رسول خدا(ص ) براى ما الگوى نيكواست .
زيـرا عـمـوى آن حـضـرت وحـمـايـت كننده اش حضرت ابوطالب ازدنيا رفت , آن حضرت بسيار انـدوهـگـيـن ومحزون شد ونيز برترين همسرانش وفات يافت وعمويش حضرت حمزه به شهادت رسـيـدوبدن پاره پاره اش را ديد وجگرش را مشاهده فرمود كه از بدن جدا شده بود وبسيار ناراحت شد ولى در تمام حالات , تنهامى گريست .
حـضـرت رسـول (ص ) بر فرزندش ابراهيم گريست وهنگامى كه جبرئيل به او خبر داد كه نوه اش حـسين به شهادت مى رسد, گريست ,وهمچنين بر برادرش وعموزاده اش على گريست هنگامى كـه فـهـمـيـدامـت بـه او غـدر وخـيـانـت مى كند وبدبخت ترين مردم اورا به شهادت مى رساند ومحاسنش را به خون سرش رنگين مى سازد.
حضرت رسول (ص ) بسيار گريه مى كرد, بلكه به مسلمانان دستور داده بود كه اگر نتوانند گريه كـنـند, خودرا به حالت گريه در آورندوبه خدا پناه مى برد از ديده اى كه اشكش جارى نشود ولى نـهـى كـرد ازايـنكه اندوه , انسان را وادار به زدن در صورت خويش وپاره كردن پيراهنش كند, چه رسد به اينكه با آهن وشمشير بدن خودرا زخمى سازد وخون را از آن جارى نمايد.
ايـن است نخستين اماممان , پس از رسول خدا(ص ) حضرت على بن ابى طالب (ع ) كه بعد از وفات بـرادرش وعـمـو زاده اش رسـول گـرامى اسلام با اينكه محنت سنگين ومصيبت زياد بوده وپس اندك مدتى , (حد اكثر حدود شش ماه ), همسر مهربانش فاطمه زهرا به پدرش ملحق شد, وبا اينكه حضرت توانايى تحمل اين دو مصيبت بزرگ را با بدن نحيفش نداشت ولى هرگز اين كارهايى را كه امروزه عوام الناس انجام مى دهند, انجام نداد.
وهمچنين امام حسن وامام حسين (ع ), پس از وفات جد بزرگوارشان حضرت رسول (ص ) وپس از وفات مادرشان , سرور زنان جهانيان وحتى وقتى شنيدند ابن ملجم ملعون پدرشان را ـ كه بهترين وبرترين مردم پس از پيامبراست ـ در محراب نماز, ضربت زده است , چنان كارهايى را انجام ندادند.
ونـيز امام على بن الحسين زين العابدين (ع ), آن كارهارا انجام نداد هر چند با ديدگان خود فاجعه كـربـلارا شـاهـد بـود وديـد چـگـونـه پـدرش وعموهايش وبرادرانش , با فجيع ترين شكل به قتل رسيدندومصائبى بر او وارد شد كه كوه هارا به لرزه در مى اورد.
واصـلا تـاريخ ثبت نكرده است كه يكى از امامان (ع ) شبيه آن كارهارا انجام داده يا پيروانش را به آن دسـتـور داده اسـت , تـنـهـا مـطـلـبـى كـه از آنـهـا ثبت شده , اين است كه دوست داشتند شعرا, مـراثى ومصيبت هاى اهل بيت را بسرايند وخود مى گريستند ودلتنگ مى شدندومردم را دستور به گريستن وحزن بر اهل بيت مى دادند واين امرى است مستحب , اگر واجب نباشد.
مـن شـخـصـا در مـوارد گـوناگون در كشورهاى مختلفى , در مراسم عاشورا وعزادارى شركت كـرده ام وهيچ گاه نديدم يكى از علماى شيعه چنين كارهايى را انجام دهد, گواينكه انديشمندان شيعه از اين كارهابى زارند وتلاش در بر اندازيش دارند.