بسم الله الرحمن الرحيم

 هشتمين شب مناظره در شبكه المستقله

 پيرامون كيفيت شهادت حضرت‌ فاطمه زهراء سلام الله عليها

سومين و آخرين قسمت حضور جناب دكتر حسيني قزويني 

جلسه صدور حكم نهايي

ميهمانان آخرين قسمت مناظره: آقايان دكتر محمد مصطفى ابوشوارب رئيس گروه زبان عربي دانشكده تربيت دانشگاه اسكندريه مصر و صباح الخزاعي استاد رياضيات و هندسه برق در دانشكده بريستون انگلستان؛ و در اين قسمت جناب دكتر سيد محمد [حسيني] قزويني داراي درجه اجتهاد از مراجع تقليد حوزه علميه قم در جمهوري اسلامي ايران با ما مشاركت دارند.

اما آقاي حسن الحسيني كه در قسمت‌هاي قبل در اين برنامه شركت داشتند در اين قسمت به ناچار و به علت مسافرت با ما نيستند و از اين جهت عذر خواهي كردند.

امروز بايد حكم دادگاه دو تن از مشهور‌ترين شخصيت‌هاي تاريخ عرب و اسلام صادر شود. دعوايي كه اكثر علماي شيعه عليه اين دو شخصيت يعني: ابو بكر و عمر بن خطاب اقامه كرده‌ و آن دو نفر را متهم به قتل دختر رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم نموده‌اند.

شركت كنندگان شيعه در اين برنامه به استثناء برادر صباح الخزاعي [وي كه از سوي الهاشمي به عنوان شيعه معرفي مي‌گردد و از او براي دفاع از شيعه در اين برنامه دعوت به عمل آمده است اما همان‌گونه كه ملاحظه خواهد شد او را نه به عنوان دفاع بلكه به عنوان تضعيف شيعه به برنامه آورده‌اند] ادله‌اي در متهم نمودن دو شخصيت ياد شده ارائه نموده و اعتقاد داشتند كه اين دلايل براي اثبات جرم كفايت مي‌كند. و شركت كنندگان اهل سنت و نيز برادر صباح الخزاعي عرب كه شيعه عراقي است با اين ادله مقابله كرده و آنها را قانع كننده ندانسته و ادله فراواني در ردّ و ساقط نمودن و كاذب دانستن آن ارائه نمودند و نقل آنها را همراه با تدليس و از موجبات ايجاد تفرقه بين مسلمانان و باقي ماندن تفرقه و بغض و كينه ميان آنها دانستند.

در اين قسمت از مناظره كه قسمت پاياني آن است بار ديگر بعضي از سؤالات اصلي را براي شركت كنندگان تكرار كرده تا صورت مسئله از لابلاي مناقشات و مباحثات واضح گرديده و در آخر نظرات نهائي ميهمانان را بشنويم تا بينندگان برنامه بر اساس آن‌چه در اين برنامه مطرح مي‌شود از حكم نهائي مطلع گردند.

خوش آمد به جناب دكتر حسيني قزويني:

دكتر سيد محمد حسيني قزويني السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

دكتر حسيني قزويني: جناب دكتر هاشمي! السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

الهاشمي: به شما و به همه بينندگان عزيز و بار ديگر به دو ميهمان حاضر در استوديو سلام عرض مي‌كنم. جناب دكتر حسيني قزويني! ما امروز در جلسه صدور حكم هستيم. و شكر خدا كه من و شما و دكتر ابوشوارب و برادر صباح الخزاعي متهم نيستيم. چرا كه تهمت براي هر انساني زشت و خوفناك و سنگين است، از اين رو ما امروز در يك مجلس گفت‌وگوي مهم علمي هستيم كه شايد مجلسي تاريخي به حساب آيد.

اشاره به نامه يكي از بينندگان (البته طبق ادعاي الهاشمي):

الهاشمي: قبل از آن‌كه دلايل نهايي خود را ارائه كنيد مي‌خواهم از ميان صدها نامه‌ ارسال شده به برنامه يكي را براي شما و ديگر بينندگان بخوانم. نامه‌اي كه توسط فاكس به دست ما رسيده و در آن آمده:

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين والسلام على محمد وآله آل الله واللعن الدائم على أعدائهم أعداء الله إلى يوم لقاء الله

خطاب به استاد الهاشمي و ميهمانان برنامه (ابوشوارب و الحسيني و الخزاعي)

سقيفه دوم. ـ به اعتقاد او اين نشست سقيفه دوم است ـ در نامه قبل گفتم: ـ نامه‌اي كه از ميان صدها نامه كه وقت براي خواندن آن نيست ـ بعد از آن كه بعضي از متون را از منابع معتبر اهل سنت خواندم كه آنها را [جناب دكتر] سيد محمد قزويني نيز برايتان خواندند. يعني: اگر شما ادعا مي‌كنيد: اين متون مشكلي دارد ـ كه اين‌گونه هم ادعا مي‌كنيد ـ مسؤوليت آن به عهده ما نيست؛ بلكه به عهده مصادر خود شماست.

و اگر اين مدارك نزد علماي اهل سنت در قديم ثابت نشده بود آنها را در صحاحشان ذكر نمي‌كردند. و در اين نشست‌ها و گفت‌و‌گو ملاحظه كرديد كه فاطمه: صديقه و شهيده بوده است. و اين [برخورد شما با موضوع] شأن كسي است كه رضايت مخلوق را با غضب خالق عوض كرده است. و شما از زبان شيطان سخن ‌گفته و با قلم‌هاي دشمنان او و مركب نفاق مطلب مي‌نويسيد. و اين كار در اجابت از دعوت كساني صورت مي‌پذيرد كه دين و وجدان شما را خريده‌اند.

مطالب مربوط به سرور زنان عالم سلام الله عليها از زبان خود او كه بيش از 14 قرن قبل فرموده است را برايتان بيان مي‌نمايم:

«معاشر الناس!المسرعة إلى قيل الباطل، المغضية على الفعل القبيح الخاسر... ما هذه الغميزة في حقي، والسنة عن ظلامتي...»

اى جماعت مسلمان كه عجولانه مبادرت به انتخاب امرى باطل و ناصواب نموديد ... اين همه اظهار عيب و سبكى عقل در حقّ من و سنت در ظلم من براي چيست؟

بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 29، ص 227 ـ الاحتجاج، شيخ طبرسي، ج 1، ص 139.

و اما آن‌چه ميهمان برنامه شما كه خود را منسوب به مذهب شيعه نموده و شخص ديگري كه با برنامه تماس گرفت و خود را «عباس جنابي» ناميد از سخنان زشت و قبيحي بود كه از سوي بزرگان خود كه غاصبان حق حضرت زهراء سلام الله عليها بودند و از زبان شيطان سخن مي‌گفتند صادر شد. همان‌گونه كه بزرگان به گور رفته او (عدي و خانواده او) اين‌گونه بودند. و جواب ما به شما اين است كه هر‌ آن‌چه شما به آن توصل جستيد جز باطل چيز ديگري نيست. و حتي وجدان غير مسلمانان نيز بدان راضي نيست.

هم‌چنين صاحب نامه مي‌گويد: موعد شما صبح است آيا صبح نزديك نيست؟ زود است كه خداوند نور درخشان و ساطع خود را كه فرزند زهراء [امام] باقر عليه السلام به آن بشارت داده، يعني: مهدي فاطمه عليه السلام‌، ظهور نموده و داخل در مسجد گرديده و سپس از آن‌ خارج شده و سراغ ابوبكر و عمر آمده و آن‌ها را از قبر خارج ساخته تا با همان هيزمي كه مي‌خواست با آن علي و فاطمه و حسن و حسين و زينب عليهم السلام را به آتش كشد آن‌دو را به آتش مي‌كشد. و دليل اين مطلب در كتاب دلائل الامامة؛ صفحه 455 آمده است.

اگر تقوا داشته و دست از پيروي نسل‌هاي گذشته خود را بر داريد، حقيقت را درك كرده و به تاريخ صحيح پي خواهيد برد.

و در پايان آن‌‌گونه كه در اين دعاء شريف آمده از خدا مي‌خواهيم: «اللهم العنهما وابنتيهما والمائلين إليهم» (خدايا آن‌دو نفر و دو دختران آنها و همه كساني كه به آنها تمايل دارند را لعنت نما!)

تذكر!

(بر خوانندگان عزيز علت انتخاب اين نامه كه به ادعاي خود از ميان صدها نامه ارسالي به برنامه انتخاب گشته پوشيده  نيست كه هدفي جز برانگيختن آتش فتنه و اختلاف مورد نظر نيست. و اين رفتار و عملكرد تمام گفته‌هاي اين شبكه را كه ادعا مي‌نمود: تنها منظور و هدف ما از اين برنامه ايجاد فرهنگ وحدت و تسامح و تساهل و اجتناب از تعصب و طائفه گرايي و حقد و كينه و تنفر است را مردود مي‌سازد.)

بازگشت به گفت‌و‌گو با جناب دكتر حسيني قزويني

الهاشمي: آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني! ما در جلسه صدور حكم هستيم چون ادله قبلاً مطرح گرديده است. يعني: تمام توجيهات براي اثبات تهمت از سوي شما دو بار مطرح گرديد. و برادران [حاضر در استوديو] نيز اين ادله را ردّ نمودند.

ذکر مقدمات براي طرح سوال اساسي

ادعاء بر اين كه روايات مورد استناد جناب دكتر حسيني قزويني غير قابل قبول است!!!

الهاشي: من مي‌خواهم مستقيماً سؤالي از شما داشته باشم و آن اين‌كه: دكتور ابوشوارب و آقاي الحسيني و برادر الخزاعي ادله‌اي ديگري ارائه نمودند؛ پس منطقي خواهد بود تا يك بار ديگر خلاصه آن ادله مطرح گرديده و مشخص گردد كه اين تهمت باطلي است؛ و رواياتي كه از اهل سنت به آن استناد نموديد هرگز به شكسته شدن پهلو و سقط جنين اشاره ندارد.

تذكر!

(دو مطلب در اين‌جا مطرح است:

1- آيا اهل سنت دليل صحيحي براي بطلان روايت ندامت ابوبکر و آن‌چه او بر حضرت زهرا سلام الله عليها روا داشت و يا ساير رواياتي كه ادعاي بطلان آن را دارد ارائه نمودند؟!

2- آيا لازم است كه روايات اهل سنت به شكسته شدن پهلو و سقط جنين تصريح داشته باشد تا اصل جنايت ثابت گردد؟! يا اين‌كه مجرد هجوم و تهديد به آتش زدن و به رعب و وحشت انداختن حضرت زهراء و هتك حرمت خاندان رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم براي اثبات جرم مرتكب شونده اين عمل و عدم صلاحيت او براي رهبري و قيادت جامعه اسلامي كفايت مي‌كند؟! و آيا اين‌ همه براي اثبات مظلوميت آن حضرت كفايت نمي‌كند؟!)

تکرار ادعاء بر اين كه امام علي عليه السلام هرگز سخن از هجوم به ميان نياورده است!!!

الهاشمي: امام علي [عليه السلام‌] مطلقاً در سخنان خود اشاره‌اي به موضوعاتي كه شما آن را مطرح ‌كرديد ننموده است. پس مطالبي كه شما آن را آورديد امكان استناد به آنها نيست چون در آنها هيچ سخني از شكسته شدن پهلو و سقط جنين و هجوم نيست.

تذكر!

( آيا روايتي كه امير المؤمنين عليه السلام‌ فرمودند: «فستنبئک ابنتک بتضافر أمتک على هضمها» كه در ابتداي مناظره مطرح گرديد، هجوم و هتك حرمت و آزار و اذيت آن حضرت در زمان خلافت ابوبکر در مركز خلافت را ثابت نمي‌كند؟ و آيا ابوبكر كسي را كه به خانه حضرت زهراء سلام الله عليها هجوم برده و آنها را تهديد به آتش زدن منزلشان نموده بود را مؤاخذه و محاكمه نمود؟ و آيا اهل سنت هيچ گفته‌اند كه ابوبكر كسي را به خاطر ارتكاب اين جرم زنداني و يا حتي يك كلمه با صداي بلند با او سخن گفته باشد؟

يا اين كه اهل سنت مي‌خواهند ادعا ‌كنند: كساني از اهالي فارس و يا ترک بودند كه وارد پايتخت مسلمانان شده و بدون اين‌كه كسي آن‌ها را بشناسد حضرت را مورد آزار و اذيت خود قرار داده و بعد هم متواري گشته و هيچ‌يك از صحابه هم از اين ماجرا خبردار نشده است؟!!)

بياان کلام زيد بن علي بن الحسين!!!

الهاشمي: در برنامه‌هاي گذشته براي شما گفتند كه نوه خانم فاطمه زهراء يعني: زيد بن على [فرزند امام سجاد عليه السلام] كه از نوادگان علي بن ابي طالب به شمار مي‌رود از اين اتهامي كه شيعه وارد كرده و به ابوبكر و عمر حمله مي‌كند بيزاري جسته و گفته است: كسي كه از شيخين (عمر و ابوبكر) بيزاري بجويد از امام علي بيزاري جسته است.

تذكر!

(آيا اين روايت درکتاب‌هاي شيعه آمده يا کتاب‌هاي اهل سنت و آيا براي آن هيچ سند صحيحي حتى نزد اهل سنت وجود دارد؟! يا اين كه تمسك به اين روايت به منزله دست يازيدن غريق براي نجات از غرق شدن است؟! اشكالات مربوط به اين موضوع در قسمت قبلي مناظره ذكر شده كه در صورت تمايل مي‌توان به آن مراجعه نمود.)

ادعاء بر اين كه در کتاب‌هاي مورد استدلال شيعه تناقضات و اکاذيب فراوان وجود دارد:

الهاشمي: و نيز براي شما گفته شد كه: ادله و كتبي كه شما با آنها استدلال مي‌كنيد در آن تناقضات و اكاذيب فراواني وجود دارد كه از قيمت و ارزش آنها به عنوان يك كتاب مرجع و مورد وثوق و قابل اعتماد مي‌كاهد.

تذكر!

(طبعا مقصود از كتاب‌هاي مورد استناد جناب دكتر حسيني قزويني کتاب‌هاي اهل سنت است؛ چون ايشان به جز از كتاب‌هاي خودشان از كتاب‌هاي شيعه روايتي نقل نكردند. و در اين صورت اشكال و ايراد به خود آنها وارد است و نه به كتاب‌هاي شيعه. چون خود آنها گفتند: كتاب‌هاي مورد استناد مملو از تناقضات است.

از سوي ديگر رواياتي كه شيعه در مورد ادعاي خود در موضوع بحث از كتاب‌هاي اهل سنت استناد جست رواياتي با سند صحيح بود؛ حال اگر رواياتي دروغ در کتاب‌هاي اهل سنت يافت مي‌شود اين دليل نمي‌شود كه روايات مورد استناد شيعه كه با اسناد صحيح مورد استناد قرار گرفته قبول نگردد؟ مانند: روايت ندامت و پشيماني ابوبکر يا روايت ابن ابي شيبه يا...)

الهاشمي از دكتر حسيني قزويني مي خواهد تا از وارد نمودن اتهام به شيخين عقب نشيني كند

الهاشمي: برادران حاضر در برنامه با توجه به ادله‌اي كه ارائه نمودند از شما خواستند كه از اتهامي كه علماي شيعه به شيخين وارد نموده‌اند عقب نشيني كنيد. امروز در برابر ميليون‌ها مسلمان از اين تهمت زشت و باطل دست برداريد.

 بعد از اين همه، آيا شما حاضر هستيد به اين مطلب اعتراف كرده و بگوييد: هيچ دليل قاطع و قانع كننده‌اي‌ براي اثبات تهمت در حق عمر و ابوبكر وجود ندارد؟ خداوند از شما راضي باشد. لطفاً پاسخ دهيد.

کلام جناب دكتر حسيني قزويني:

مقدمه:

جناب دكتر حسيني قزويني: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وآله الطاهرين وبعد.

حاضران در برنامه! و بينندگان عزيز اين شبكه در سرتاسر جهان!

 السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

جناب دکتر الهاشمي! قبل از آن‌كه به پاسخ سؤال شما بپردازم لازم است بعضي از نكات ضروري را اشاره نمايم:

پاسخ به ادعاي الحسيني مبني بر اين كه جناب دكتر حسيني قزويني به زبان عربي تسلط ندارد

اولاً: من هرگز در اولين جلسه حضورم در اين مناظره نگفتم: به خاطر بعضي از خطا‌هاي ناشي از عدم تسلّط بر زبان عربي و اين كه چون زبان عربي، زبان مادري من نيست آن را خوب نمي‌فهمم و هرگز به اين خاطر عذر خواهي نكردم. بلكه مقصود من از مطلبي كه عنوان داشتم اين بود كه من به خاطر اين كه زبان مادري من، زبان عربي نيست در سخن گفتن به اين زبان راحت و روان نيستم، و طبعاً به اين خاطر عذر خواهي كردم. و فرق زيادي است بين قدرت نداشتن بر فهم كلام و قدرت نداشتن بر تكلم آسان، و هيچ ملازمه‌اي بين اين‌دو مطلب وجود ندارد. و اين در حالي است كه من قبلاً هم براي شما گفته‌ام كه بحمدالله تا كنون بيش از بيست كتاب به زبان عربي تأليف نموده‌ام كه بعضي از آنها حائز امتياز در سطح ايران شده است. و كساني كه مايل باشند مي‌توانند به پايگاه اينترنتي ما www.valiasr-aj.com مراجعه كرده و آنها را مشاهده كنند.

اما ديديم كه آقاي الحسيني از اين جمله سوء استفاده نمود و حمله شديدي را عليه من آغاز نمود.

هدف از شرکت جناب دكتر حسيني قزويني در اين مناظره و نقل کلام آية الله العظمي مکارم شيرازي

ثانياً: من در ابتدا هيچ قصدي براي شركت در اين مناظره نداشتم اما به جهت امتثال امر يكي از علماء، يعني: «آية الله العظمى مكارم شيرازي ـ حفظه الله تعالى ـ كه از مراجع بزرگ ايران و داراي مقلدين بسيار و تاليفات فراوان تا حدود 140 كتاب هستند و از من خواستند تا در اين مناظره شركت داشته باشم، از اين رو بنده هم امتثال امر نموده و تصميم به شركت در اين برنامه و مناظره گرفتم. و در ديداري كه ديروز من با ايشان داشتم فرمودند: من هرگز در كتاب‌هايم كه در سايت اختصاصي بنده هم موجود است هرگز به اعتقادات اهل سنت اهانتي نكرده‌ام. و در همان ديدار از من خواستند تا اين جمله را براي بينند گان عزيز نقل كنم ـ به اين عبارت كه سخن يكي از مراجع تقليد شيعه است دقت داشته باشيد ـ كه فرمودند: مسأله اعتقاد به مورد ظلم قرار گرفتن حضرت زهراء سلام الله عليها مسأله‌اي ثابت شده با سند‌هاي صحيح در كتاب‌هاي مورد اعتماد ماست، و قضيه‌اي جديد و تازه مطرح شده نمي‌باشد؛ بلكه همواره و از قديم الايام در بين عموم شيعيان و مراجع آنها مطرح بوده است. و اين‌كار با اظهار علائم حزن و اندوه و برافراشتن پرچم سياه و برپايي مجالس عزاداري صورت مي‌پذيرفته است، و براي اين كار خود، ادله مشروعيت را همراه داشته‌اند. اين سخن يكي از مرجع بزرگ ماست.

لازم است اين نكته را نيز در اين‌جا اضافه كنم و آن اين‌كه در مجالس عزاداري مراجع تقليد شيعه ـ كه الگو و اسوه‌هاي ما هستند ـ مطلقاً به قاتل خانم فاطمه زهراء‌ سلام الله عليها يا كسي كه سبب شهادت آن حضرت شد تعرضّي ندارند، بلكه حتي المقدور از اين موضوع چشم پوشي شده و حتي به خطبا اجازه نمي‌دهند تا به شخصيت‌هاي مورد احترام عده كثيري از مسلمانان جهان اهانت كنند، اين روش و منهج عمومي علما و بزرگان ماست، ولي گاهي بعضي از تندرو‌ها در اين مورد حركت‌هاي خلافي مرتكب مي‌شوند كه اين خلاف سيره مراجع ماست. و جناب دكتر هاشمي مي‌دانند كه در اين موضوع، هم بين شما و هم بين ما هستند كساني كه تندروي كرده و ديگران را تكفير مي‌كنند. اما هيچ اعتباري براي سخنان اين دو گروه نيست.

تناقض در ادعا‌هاي اهل سنت در اين گفت‌و‌گو

ثالثاً: آقاي دكتر الهاشمي! ـ با عرض معذرت ـ بعد از شركت در اين گفت‌و‌گو متحير بودم چه كار كرده و چه بگويم؟ حاضران در برنامه در ابتداي مناظرات همواره تصريح مي‌نمودند كه هيچ روايت صحيحي كه قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها را ثابت كند وجود ندارد، تا آن‌جا كه جنابعالي با تمام فضلي كه داريد اين‌گونه گفتيد: كه اگر نتوانند روايت صحيحي را بياورند من با اين جام بر سر او مي‌كوبم، و بعد از آن كه من رواياتي را از كتاب‌هاي اهل سنت ارائه نمودم و صحيح بودن آن را طبق مباني رجالي اهل سنت ثابت نمودم، جواب شركت كنندگان در قسمت قبلي برنامه اين بود كه من ـ نستجير بالله ـ با اين روايات به اهل سنت اهانت كرده‌ام و...

قطع سخنان جناب دكتر حسيني قزويني توسط الهاشمي با وجود تعهدي كه بر رعايت اين كار نموده‌اند

الهاشمي: يك لحظه! آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني ـ خدا خيرتان بدهد و از شما راضي گردد ـ چون نكته حساس و مهمي است.

آن‌چه كه من در طول اين ايام از مطالبتان فهميدم اين بود كه شما حتي يك روايت هم نياورديد كه يك عالم سني گفته باشد: عمر بن خطاب پهلوي [حضرت‌] زهراء [سلام الله عليها] را شكسته باشد و جنين او را سقط نموده باشد، ما اين سخنتان را به هيچ‌وجه قبول نمي‌كنيم، من از شما شنيدم كه روايت ابن ابي شيبه را آورديد كه بر اين مطلب دلالت داشت كه [حضرت] فاطمه را تهديد كرده بود كه اگر اهالي منزل بيعت نكنند منزل را به آتش بكشد، و به او مي‌گويد: تو مانند پدرت محبوب‌ترين مردم نزد ما هستي.

از اين‌رو من از شما اين روايت را قبول نمي‌كنم. اما اگر روايت ديگري آورده‌ايد ممكن است من آن را فراموش كرده‌ام؛ يعني: شما روايتي از يك عالم سني آورده‌ باشيد كه گفته باشد: عمر بن خطاب، پهلوي [حضرت] زهرا را شكسته و جنين او را سقط نموده است.

تذكر!

(لازم است در اين‌جا اين نكته را ياد آور شويم كه براي آقاي الهاشمي به هيچ‌وجه مورد ظلم واقع شدن حضرت زهراء اهميتي ندارد، بلكه تنها چيزي كه براي او اهميت دارد اين است كه به هر شكلي شده ثابت كند كه اين موضوع در كتاب‌هاي اهل سنت نيامده و روايات هجوم كه قطعاً ثابت شده و هيچ راهي براي انكار آن وجود ندارد هيچ اهميتي ندارد؛ از اين‌رو همواره تلاش مي‌كند تا موضوع را تحريف كرده و در موضوع شكستن پهلو و سقط جنين خدشه وارد سازد.)

جناب دكتر حسيني قزويني: روايت جويني بر شكستن پهلو و سقط جنين دلالت مي‌كند

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دكتر! من روايت جويني استاد ذهبي را براي شما خواندم كه ذهبي از او با تعبير «الإمام الفاضل الأوحد» (امام فاضل بي‌نظير) از او ياد كرده است و او قضيه شكستن پهلوي فاطمه زهراء سلام الله عليها و قضيه سقط جنين را روايت كرده است.

تصريح روايت فرائد السمطين جويني

و نص صريح روايت موجود در فرائد السمطين جويني از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را براي شما خواندم كه اين متن است:

«إني لما رأيتها ذكرت ما يصنع بها بعدي كأني بها وقد دخل الذل بيتها وانتهكت حرمتها وغصب حقها ومنع إرثها وكسر جنبها وأسقطت جنينها.»

رسول خدا صلّي الله عليه وآله فرمودند: هنگامي‌كه فاطمه را مي‌بينم به ياد اتفاقاتي كه بعد از من براي او مي‌افتد مي‌افتم، گويي او را با چشم خود مي‌بينم [يعني فاطمه را] كه ذلت به خانه‌اش وارد شده و حرمتش مورد هتك قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده است.

فرائد السمطين، جويني، ج 2، ص 34.

جواب عجيب الهاشمي از اين روايت

الهاشمي: پس شما مي‌گوييد: اين حديث قبل از وفات رسول خدا صلي الله عليه [وآله] وسلّم به آن حضرت نسبت داده شده است؟ يعني: اين‌كه آن حضرت توقع بروز چنين حادثه‌اي را داشته و گويا آن حضرت مي‌ديده‌اند كه در روز‌هاي آينده اين اتفاق رخ مي‌دهد و اتفاقاتي اين‌چنين... مي‌افتد؟ آيا منظورتان همين است؟

جناب دكتر حسيني قزويني: بله.

الهاشمي: اين براي اهل سنت سهل و آسان است كه بگويند: اين روايت از روايات جعلي و ساختگي است و هيچ اصل و سندي ندارد. و پيامبر اكرم صلى الله عليه [وآله] وسلم علم غيب نداشته است تا بخواهد از آينده چنين خبري بدهد، بلكه خود آن حضرت فرموده است: من علم غيب ندارم. ولى به هر حال اين امر ساده‌اي است.

من گمان كردم شما مي‌گوييد: جويني از شخص زنده‌اي كه در قيد حيات بوده و زنده بوده و شاهد ماجرا بوده است روايتي نقل كرده است، احاديثي از اين نوع در آن اشكال وجود دارد، يعني: كار آسان است پس از اين‌رو باز مي‌گرديم به همان سؤال اصلي.

تذكر!

(جواب:

1ـ الهاشمي فقط شخصي را قبول دارد كه شاهد حادثه بوده باشد و خبر رسول خدا را كه از غيب سخن گفته است را قبول ندارد و مي‌گويد: اين حدس و گماني از او بوده است، جسارت او بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را ببينيد، آيا رسول خدا در بسياري از موارد در باره حوادث آينده از غيب خبر نداده است؟! آيا خداوند به نص صريح قرآن او را از تعدادي از حوادث آينده با خبر نساخته است؟!

2ـ اهل سنت، علم غيب رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم را انكار مي‌كنند در حالي كه آن را براي علماي خود و حتى براي ابن تيميه ثابت مي‌دانند و ما اين موضوع را به شكل مبسوط در سايت اينترنتي خود به آدرس زير پاسخ داده‌ايم:

http: //www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=monazerat&id=13

3ـ اگر اين مخالفت با عقيده اهل سنت دليلي بر عدم قبول روايت مي‌شود بايد گفت: تمام رواياتي كه دلالت بر هجوم مي‌كند مردودند و ديگر هيچ نيازي به بحث و نقاس و گفت‌وگو نيست!!! چون تمام آنها مخالف معتقدات اهل سنت است.)

تکرار ادعاي الهاشمي بر اين كه جناب دكتر حسيني قزويني حتي يك روايت از اهل سنت كه دلالت بر شكسته شدن پهلو كند نياروده‌ و از ايشان مي‌خواهد تا روايتي دالّ بر اين موضوع بياورد

الهاشمي: پس شما در اين برنامه به بينندگان در تونس مي‌گوييد: كه در روز‌هاي گذشته ادله‌اي از اهل سنت آورده‌ايد و من مي‌گويم: بنابر آن‌چه كه بين من و شما در روز‌هاي گذشته رخ داد هرگز چنين چيزي را شما ارائه نكرديد ـ خدا شما را حفظ كند و دانش افزون عطا كند ـ با كدام دليل از كتاب‌هاي اهل سنت مي‌خواهيد شكستن پهلو و سقط جنين را ثابت كنيد؟

وقتي اهل سنت از چنين مسئله‌اي سخن نگفته‌اند شما از كجا مي‌خواهيد دليل بياوريد؟ آيا مصادر ديگرى هست كه شما را از اثبات اين تهمت مطمئن سازد؟

پاسخ جناب دكتر حسيني قزويني از اين کلام

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دكتر! اين مسأله، مسأله اتهام و يا غير اتهام نيست. شما و ديگر حاضران در برنامه از من روايتي از اهل سنت خواستيد من از جويني عبارتي را ذكر كردم.

 و گفتيد كه هيچ روايتي در موضوع هجوم به خانه فاطمه سلام الله عليها يافت نمي‌شود كه در آن به قضيه هجوم و شكستن پهلو اشاره شده باشد كه من اين روايت را براي شما نقل كردم.

تذكر!

( الهاشمي چندين بار سخنان جناب دكتر حسيني قزويني را قطع كرده و طفره مي‌رود و با مغالطه و از اين شاخه به‌ آن شاخه پريدن سعي بر اين دارد تا كلام جناب دكتر حسيني قزويني را به هر نحوي شده رد نمايد ولو با اين ادّعاء كه بين ذهبي و جويني 300 سال فاصله بوده است. او در جايي مي‌گويد: اين جويني كه برادارن از او حرف مي‌زنند بين او و ذهبي 300 سال فاصله بوده، آن‌وقت با اين وجود چگونه برادران مي‌گويند: جويني استاد ذهبي بوده است!

و اين حرف را همواره تكرار مي‌كند كه استناد به اين گفتار پيامبر اكرم در روايت جويني اين معنا را ثابت مي‌كند كه آن حضرت علم غيب مي‌دانسته است و از اين رو نمي توان به اين روايت اعتماد نمود، و نيز در روايت جويني اسم عمر بن خطاب نيامده، ولي او فراموش كرده كه اگر روايات را ـ مخصوصاً روايت ندامت و پشيماني ابوبكر از هجوم به خانه حضرت زهرا را ـ به يك‌ديگر ضميمه كنيم ثابت مي‌كند كه او از حمله به خانه حضرت ز هراء نادم و پشيمان بوده و او باعث وقوع اين جنايت بوده است.

اضافه بر اين كه دكتر الهاشمي قول داده بود تا به هيچ وجه كلام جناب دكتر حسيني قزويني را قطع نكند، اما با وجود اعتراض جناب دكتر به اين اقدام او، اما باز هم ديديم كه چندين بار اين عمل زشت تكرار شده و موجب اتلاف وقت گرديد. و اين در حالي است كه الهاشمي قول داده بود كه نيم ساعت كامل بدون قطع كلام، به جناب دكتر حسيني قزويني وقت بدهد، و اصلا نبايد استاد جناب دكتر حسيني قزويني به ايشان اجازه حرف زدن بدهد كه بگويد: اگر قتل فاطمه سلام الله عليها امر منكر و ناپسندي است پس در باره قتل عثمان بن عفان چه مي‌گوييد؟ و نيز الهاشمي قاتلان عثمان را به اوباش و متمردين توصيف كرده و به كساني كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مانند مجاهدين خلق و حزب توده در تلاش براي انقلابي مجدد بر غليه اين نظام بودند تشبيه ‌نمايد!! در حالي كه تاريخ شهادت مي‌دهد كساني كه در قتل عثمان مشاركت داشتند همان صحابه بودند و اين مطلبي است كه به تواتر در کتاب‌هاي اهل سنت ذكر شده كه هيچ جاي انکار باقي نمي‌ماند و كساني كه مي خواهند از اين موضوع اطلاع بيشتري داشته باشند مي‌توانند به اين آدرس مراجعه كنند:

http: //www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=46

پس اي اهل سنت آيا كلام الهاشمي سبّ و دشنام به صحابه محسوب نمي‌شود؟!

و در نهايت بعد از آن همه قطع نمودن‌هاي سخنان جناب دكتر حسيني قزويني و رد و بدل شدن مطالب بين ايشان و الهاشمي، يك بار ديگر از جناب دكتر روايت ابن أبي شيبه را كه تهديد به آتش زدن و هتك حرمت خانه حضرت‌ زهراء سلام الله عليها را ثابت مي‌كند را خواستار مي‌شوند.)

جناب دكتر حسيني قزويني: ابن ابي شيبه در المصنف با سند خود از زيد بن اسلم از پدرش اسلم روايت كرده:

«أنه حين بويع لأبي بكر بعد رسول الله (ص) كان علي والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها ويرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول الله (ص)!والله ما من أحد أحب إلينا من أبيك، وما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم الله ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت، قال: فلما خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني وقد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت، وأيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين، فروا رأيكم ولا ترجعوا إلي، فانصرفوا عنها فلم يرجعوا إليها حتى بايعوا لأبي بكر.»

 آن‌گاه كه بعد از رسول‏خدا صلّي الله عليه [وآله] وسلّم براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند، على [ عليه السلام‌] و زبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه [سلام الله عليها] دختر پيامبر اكرم رفت و آمد مى‏كردند. هنگامي كه عمر بن خطاب از اين موضوع با خبر گرديد نزد فاطمه [سلام الله عليها] آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! به خدا سوگند! نزد ما كسى از پدرت محبوب‌تر نيست و پس از او تو از همه براي ما محبوب‌تري! و به خدا قسم اين امر مرا مانع نمى‏شود تا اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را همراه با ساكنانش به آتش كشند. اسلم مي‌گويد: چون عمر از نزد فاطمه بيرون رفت، علي [عليه السلام] به خانه برگشتند. فاطمه [سلام الله عليها] گفت: مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد و به خدا سوگند ياد كرد كه اگر شما (بدون اين‌كه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما به آتش مى‌كشد؟ و سوگند به خدا كه او به سوگندش عمل خواهد كرد...»

المصنف ابن ابي شيبه، ج 8، ص 572.

و اين روايت هم از حيث سند صحيح مي‌باشد.

تذكر!

(توضيح پيرامون روايت ابن ابي شيبه:

اين روايت از رواياتي است كه علماء اهل سنت آن را ذكر كرده‌اند، ولي براي حفظ جايگاه خلفاء در آن دسيسه نموده‌اند؛ چون سند روايت صحيح است، و صحت سند دلالت مي‌كند كه بزرگان اهل سنت پيرامون اين روايت سخن گفته‌اند؛ و اين روايت به چند نكته دلالت دارد:

1- امتناع امير المؤمنين عليه السّلام و زبير و كساني كه همراه آن حضرت در خانه بودند از بيعت با ابوبکر.

2- اراده عمر بر هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها و سوگندش بر عملي ساختن اين تهديد، و قانع گرديدن حضرت زهراء به اين‌كه او حتماً اين كار را انجام مي‌دهد و فقط تهديد نيست و از اين‌رو آن حضرت نيز براي اين كار عمر سوگند ياد مي‌كند.

3- ترساندن و به رعب و وحشت انداختن حضرت فاطمه سلام الله عليها از سوي عمر بن خطاب.

4- وادار نمودن صحابه و به تعبيري جلب نمودن آنها براي گرفتن بيعت با ابوبکر به هر شكل.

5- ادعاي عمر بر محبت فاطمه و پدرش.

6- ادعا بر اين كه بعد از اين تهديد علي و زبير و يارانش خارج شده و بيعت نمودند.

پس اهل سنت از يك جهت ادعا مي‌‌كنند كه اين روايت به طور كلي جعلي است؛ چون در آن 4 مطلب مخالف با معتقدات آنها وجود دارد؛ [منظور 4 مورد اول است كه در بالا ذكر شد] و از جهت ديگر چون مخالف با روايات بخاري و مسلم است كه در آن آمده كه آن حضرت تا آخر عمر بيعت نكردند مگر بعد از وفات حضرت فاطمه سلام الله عليها كه از جهت سند ادعاي صحت آن را دارند.

حال راه حل چيست؟

راه حل روشن است: مشهور بين مردم اين است كه ابوبكر و عمر درب خانه حضرت فاطمه را آتش زده و آن حضرت را آذيت و آزار رساندند؛ اما علمايي از اهل سنت آمده و تلاش نموده‌اند تا براي حفظ آبروي خلفاي خود روايت را تحريف كرده و به آن دو نكته ديگر اضافه كرده‌اند و گفته‌اند: بله درست است در آن ماجرا تهديد در كار بوده ولي اصل واقعه به وقوع نپيوسته است و [حضرت] علي [عليه السلام‌] بعد از اين تهديد اقدام به بيعت نمود و ماجرا به خير و خوشي به پايان رسيد.

و حال آن‌كه در اين‌جا تعارضات با روايات بخاري و مسلم آغاز مي‌شود كه مي‌گويد: [حضرت] علي [عليه السلام ] ــ حداقل ــ  شش ماه با ابوبكر بيعت نكرد و فاطمه نيز از دنيا رفت و با او بيعت ننمود، و اين‌جاست كه اهل سنت در مخمصه شديدي قرار مي‌گيرند؛ چرا كه روايات مي‌گويند:

«من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»

حال آيا ـ نستجير بالله ـ حضرت فاطمه سلام الله عليها اين‌گونه از دنيا رفته است؟! يا اين‌كه خلافت ابوبكر و امامتش مشروعيت نداشته كه آن حضرت تا آخر عمر با او بيعت ننموده و يا امير المؤمنين عليه السّلام تا شش ماه بدون بيعت با ابوبكر باقي مانده است؟! و تنها راه حل، در اين جا اين است كه ابوبكر را امام شرعي ندانيم.)

بازگشت به سخنان جناب دكتر حسيني قزويني:

جناب دكتر حسيني قزويني: اما با توجه به ذيل روايت ابن ابي شيبه كه مي‌گويد: «فلم يرجعوا إليها حتى بايعو لأبي بكر» (كساني كه در خانه فاطمه تحصن كرده بودند بعد از اين واقعه با ابوبكر بيعت نمودند) اين قسمت از روايت با آن‌چه در صحيح بخاري و مسلم آمده مخالت دارد؛ چرا كه آن‌جا دارد كه: «وعاشت بعد النبي صلى الله عليه وآله وسلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا فلم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها وکان لعلي من الناس وجهة حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس فالتمس مصالحة أبي بكر ومبايعته ولم يكن يبايع تلك الاشهر»  ([حضرت] فاطمه [سلام الله عليها] بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه [وآله] وسلم شش ماه در قيد حيات بودند و چون فاطمه از دنيا رفت همسرش او را شبانه دفن نمود و شبانه نيز بر او نماز گذارد و ابوبكر را نيز از اين امر با خبر نساخت. و براي [حضرت] علي [عليه السلام] در زمان حيات فاطمه وجاهت خاصي نزد مردم وجود داشت اما زماني كه فاطمه وفات نمود مردم از علي رو گرداندند و از او خواستند تا با ابوبكر مصالحه نموده و با او بيعت نمايد. اما اين وضعيت تا شش ماه ادامه داشت و در طول اين شش ماه بيعتي‌ صورت نپذيرفت»

الهاشمي: پس با توجه به نكته‌اي كه شما گفتيد بخاري در روايت ابن ابي شيبه تشكيك مي‌كند؟

السيد القزويني: بله، ذيل روايت ابن ابي شيبه [كه امير المؤمنين عليه السّلام بعد از اين تهديد فوراً با ابوبكر بيعت نموده باشد] با روايت بخاري منافات و تعارض دارد.

الهاشمي: يعني در حقيقت شما صدر روايت را قبول كرده و ذيل آن را رد مي‌كنيد؟

جناب دكتر حسيني قزويني: آتش زدن خانه را از روايت ابن ابي شيبه قبول كرده اما بقيه روايت را مي‌توان گفت: زياده و اضافه راوي است.      

مغالطه الهاشمي در استدلال:

الهاشمي: نه جناب دكتر حسيني قزويني از آن‌جا كه شما در رابطه با يك جنايت قتل سخن مي گوييد نمي‌توان اين‌گونه حرف زد. شما يا بايد تمام روايت را قبول كرده و به تمام آن استناد كنيد، به اين شكل كه اگر آن را در مقام شهادت به محكمه آورده و خواستيد در برابر قاضي با آن شهادت صادقانه بدهيد آن را از شما قبول كند، يعني اگر شما در محكمه بگوييد: صدر شهادت صادق و ذيل آن كاذب است به شما گفته مي‌شود: اين شهادت از شما پذيرفته نيست.

جناب دكتر حسيني قزويني! شما بايد يكي از دو روايت را قبول كنيد يا تمام روايت ابن ابي شيبه را كه در آن سيدنا عمر دست به تهديد زده و اقرار نموده كه محبوب‌ترين مردم براي او رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم و بعد از او فاطمه دخترش بوده و كار به بيعت با علي و زبير و ديگر افرادي كه با آنها بودند كشيده است يا اين‌كه آن روايت را رد كرده و حديث بخاري را كه هيچ ارتباطي با شكستن پهلو و سقط جنين ندارد را بپذيريد و ما مي‌خواهيم بدانيم آيا اين تهمت قابل اثبات هست يا از ريشه باطل است؟

تذكر!

(سخن الهاشمي در صورتي صحيح است كه تمام ادعا به هم مربوط باشد، ولي اگر شخص اقرار كند كه مرتكب جنايت قتلي شده و ادّعا كند كه حين ارتكاب قتل شخص ديگري را نيز ديده كه مرتكب جنايت قتل بوده، در اين مورد اگر براي قاضي ثابت شود كه ادعاي او در مورد جنايت دوم صحت ندارد قسمت دوم را قبول نمي‌كند, اما اين بدان معنا نيست كه اعترافش راجع به خود او و ارتكاب قتل پذيرفته نشود. چون قاعده «اقرار العقلاء على أنفسهم جائز» در اين جا نافذ بوده و اقرار كننده نمي‌تواند بگويد: همان‌گونه كه شما ادعاي مرا نسبت به فلان مجرم نمي‌پذيريد، اقرار مرا نسبت به خودم هم نبايد بپذيريد، چون در اين‌جا قاضي حرف او را ردّ كرده و به او مي‌گويد: «اقرار العقلاء على أنفسهم نافذ و جايز.» ما اقرار تو را عليه خودت پذيرفته اما اقرارت عليه ديگران را ادعا به حساب آورده و از تو دليل و مدرك مطالبه مي‌كنيم.

 و اين رويه در تمام دادگاه‌هاي دنيا به خصوص دادگاه‌هاي اسلامي جاري است.

 در اين‌جا نيز دو اقرار وجود دارد: يك اقرار از اهل سنت كه خليفه عمر بن خطاب اراده هجوم به خانه حضرت زهراء و آتش زدن آن را داشته است، و يك ادعا هم راجع به بيعت امير المؤمنين عليه السّلام با ابوبكر، در اين جا هر قاضي منصفي بر خلاف آن‌چه كه الهاشمي گفت اين كار را مي‌كند: اقرار متهم نسبت به خود را مي‌پذيرد و نسبت به ادعاي او عليه ديگران درخواست دليل مي‌كند. در مورد هجوم و تهديد به آتش زدن هم وضعيت به همين شكل است. قسمت اقرار آن پذيرفته و قسمت ادعاي آن مردود است؛ چون در مورد قسمت دوم ادله‌ قوي در نفي و بطلان آن وجود دارد.)

سخنان جناب دكتر حسيني قزويني پيرامون تناقض صدر و ذيل روايت

جناب دكتر حسيني قزويني: در بسياري از موارد در كتاب‌هاي فقهي شيعه و سني شبيه اين مورد را مي‌توانيد بيابيد، كه روايتي صحيح وجود دارد كه فقط به صدر آن استناد شده و ازآن در صدور فتوا استفاده گرديده و در همان وقت ذيل روايت را به سبب مخالفت با روايت صحيحه ديگري و يا تعارضش با ادله قطعيه ديگر رد مي‌نمايند.

سخنان جناب دكتر حسيني قزويني در بيان تناقضات اهل سنت در روش آنها در اين مناظره

جناب دكتر حسيني قزويني: در قسمت قبلي مناظره آقاي دكتر الهاشمي و دكتر ابوشوارب روايتي را از امام صادق عليه السلام‌ خواندند كه در آن راجع به ابوبكر و عمر سؤال شده و امام صادق عليه السلام‌ در پاسخ فرموده‌اند: «إمامان عادلان قاسطان كانا على الحق وماتا عليه.»

اين روايت در سخنان دكتر ابوشوارب و دكتر الحسيني تكرار شد و اين در حالي بود كه هر دو نفر صدر روايت را اخذ كرده و ذيل آن را ترك كردند، در ذيل روايت دارد كه وقتي آن شخص و يا اشخاص، مجلس را ترك كردند شخصي از خواص و ياران حضرت عرض كرد: يا ابن رسول الله! از آن‌چه شما در باره ابوبكر و عمر فرموديد متعجب شدم! حضرت فرمودند: بله، آن‌دو نفر امامند اما آن‌گونه كه خداوند مي‌فرمايد: «جعلناهم أئمة يهدون إلى النار و أما القاسطون فكانو لجهنم حطبا... » آقاي دكتر ابوشوارب صدر روايت را گرفته و ذيل روايت را ترك نمودند.

تذكر!

(اين روايت ضعيف بوده و پرداختن مفصل به آن را لازم نمي‌دانيم. ضمن اين كه همين روايت در جلسه قبلي مناظره از سوي شركت كنندگان اهل سنت  مورد استناد قرار گرفت و ما به مناسبت در آن‌جا، هم روايت را به شكل مفصل بيان نموده و هم نكاتي را پيرامون آن بيان نموديم كه مي‌توان به قسمت قبلي مناظره مراجعه نمود.)

ابوشوارب: [امام] صادق عليه السلام‌ از بيان چنين حرف سخيف و سبكي مبرّاست. هرگز پذيرفته نيست كه او چنين حرفي زده باشد. او حتماً اين را فرموده: «إمامين عادلين قاسطين» ولي افراد متعصب كه سينه‌هاي مملو از حقد و كينه دارند از اين‌كه مثل اين روايتي نقل شود ابا داشته از اين رو آمده‌اند و اين جملات را به روايت اضافه نموده‌اند. آري اين قسمت از روايت كه شما هم تأييد مي‌كنيد كه خيلي سخيف و سبك است و [امام] صادق بارها از افرادي كه اين گونه روايات را وارد دين مي‌كنند شكايت نموده است.

تسليم شدن الهاشمي نسبت به صدور تهديد از سوي عمر بن خطاب

الهاشمي: پس روايت جعلي ابن ابي شيبه تمام شد و به اين نتيجه ‌رسيديم كه تهديد صورت گرفته است ولي اتفاقي نيافتاده است و موضوع به خير گذشته است و به فاطمه گفته است ما تو را دوست داشته و پدرت مورد اكرام ماست.

بسيار خوب! پس اول روايت صحيح و آخر آن باطل است و در آن هيچ جرمي ثابت نشده. آيا روايت ديگري هم از اهل سنت داريد كه در آن عمر و ابوبكر را متهم به قتل و شكستن پهلو و سقط جنين كرده باشد و در غير اين صورت سخن شما به پايان رسيده است و اين به آن معناست كه اهل سنت به جز روايت جويني كه شما گفتيد از رسول خدا صلي الله عليه [وآله] وسلّم است روايت ديگري در اين زمينه ذكر نكرده‌اند.

[جناب دكتر حسيني] قزويني در اين قسمت از برنامه كه آخرين قسمت از اين مناظره است توضيح دادند كه: هيچ دليلي مبني بر اتهام عمر و ابوبكر براي شكستن پهلو و سقط جنين وجود ندارد و تنها چيزي كه هست اين كه در روايت جويني از پيامبر اكرم صلى الله عليه [وآله] وسلم كه آن هم به هر دو شخص مربوط نمي‌شود به حادثه اشاره شده است و اگر اهل سنت مي‌خواهند آن را ردّ كنند بايد ثابت كنند كه آن را بر چه اساسي مي‌‌خواهند رد كنند؟

آيا اين خلاصه‌اي از موضوع مورد بحث شما بود تا بتوانيم از كتاب‌هاي شيعه نيز استفاده كنيم يا اين كه هم‌چنان دلايل ديگري از كتب اهل سنت براي ارائه در دست داريد؟

پس تا اين بخش از برنامه ثابت شد و آقاي دكتر هاشمي و حاضران در استديو نيز پذيرفتند كه عمر قصد آن داشته است كه خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها را به آتش بكشد.

روايت پشيماني ابوبكر از هجوم به خانه فاطمه زهراء سلام الله عليها

جناب دكتر حسيني قزويني: من روايت ديگري از كتاب‌هاي اهل سنت را مي‌خوانم و بعد از آن نمونه‌هاي از كتاب‌هاي شيعه ذكر مي‌كنم.

الهاشمي: بسيار خوب.

جناب دكتر حسيني قزويني: روايتي را طبري نقل كرده كه درآن سخن ابوبكر است كه اين‌گونه مي‌گويد:

«أما إني لا آسى على شيء إلا على ثلاث فعلتهن إلى أن قال: وددت أني لم أكشف بيت فاطمه و ان كانوا قد غلقوه على الحرب...»

[از ابوبكر روايت شده كه هنگام فرا رسيدن مرگش گفت:] من بر چيزي افسوس نمي‌خورم مگر براي سه كاري كه مرتكب آن شدم. تا آن‌جا كه گفت: اي كاش! خانه فاطمه را نگشوده بودم و ...

تاريخ طبري، ج 2، ص 619 ـ تاريخ اسلام، ذهبي، ج 3، ص 118 ـ المعجم الكبير، طبراني، ج 1، ص62، مجمع الزوائد، هيثمي، ج 5، ص 202.

حال، جناب دكتر الهاشمي من از شما سؤالي دارم.

الهاشمي: بله بفرماييد!

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي الهاشمي و ميهمان ارجمند برنامه آقاي دكتر ابوشوارب منظور خليفه ابوبكر از اين جمله چيست؟ آن هم در روايتي كه بر اساس منهج رجالي علماي اهل سنت صحيح است.

ادعاي أبوشوارب بر اين كه روايت طبري صحيح نيست چون طبري در رواياتش شرط صحت نمي‌كند !!! و نيز ادعا بر اين كه راوي اين روايت كلبي يا ابو مخنف است !!!

ابوشوارب: نه اين روايت صحيح نيست، چون طبري در رواياتش شرط صحت نمي‌كند، و اگر به اين روايت مراجعه كرده باشيد مي‌بينيد كه اين روايت از هشام بن سائب كلبي روايت شده كه او هم از ابو مخنف بن يحيى روايت كرده و اين دو راوي همان دو نفري هستند كه در نقل روايت درگيري بين صحابه را نقل كرده‌اند، بين ابوبكر و عمر از طرفي، و فاطمه و علي از طرف ديگر كه در كتاب طبري آمده و هر دو راوي شيعه و رافضي و متعصب و اهل غلو هستند.

تذكر!

(ابو شوارب تيري در تاريكي پرتاب كرده و از پيش خود روايت طبري را بدون اين كه حتي سند روايت را ببيند ردّ مي‌كند، و جالب اين است كه در سند اين روايت كه ما براي مشاهده عموم در سايت اينترنتي خود (مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام‌) قرار داده‌ايم، اصلاً نامي از ابو مخنف يا كلبي نيامده است، و جالب‌تر اين كه در جلسه قبلي مناظره روايتي را از زيد بن علي بن الحسين از کتاب تاريخ طبري روايت نمودند كه در سلسله سند آن ابو مخنف آمده ولي در آن مورد وجود ابو مخنف در سند براي آنها هيچ اهميتي نداشت !!! چون درآن مورد استناد به روايت برايشان مفيد بود. اما در اين‌جا چون روايت به ضرر آنهاست روايت به خاطر وجود ابومخنف مورد قبول آنها نيست!!! و اين يك بام و دو هوا بودن رويه هميشگي آنهاست.)

ادعا بر اين كه طبري مورخ است، و اهل درايت نيست پس روايت او نمي‌تواند صحيح باشد !!! (يعني حتى اگر سند آن صحيح باشد)

ابوشوارب: نكته ديگر اين كه جناب آية الله قزويني ـ كه خداوند شما را حفظ كند ـ ما كراراً گفته‌ايم كه كتاب طبري كتاب صحيحي نيست، چون اين شخص هر‌آن‌چه اتفاق افتاده است را روايت مي‌كند، بدون اين كه در آن شرط صحت كرده باشد، و شما كه استاد ما در علم رجال و داراي جايگاه و شأن و رتبه خاص خود در اين زمينه هستيد، به خوبي مي‌دانيد كه فرق زيادي بين روايت و درايت هست؛ و فرق زيادي بين روايت خبر و بين نقد و تحقيق پيرامون آن هست؛ طبري عالم روايت است و نه عالم درايت و اين مسأله واضح است. من از شما مي‌خواهم كه بييندگان عزيز را فريب ندهيم. تاريخ طبري تاريخ صحيحي نيست يعني: اين كتاب، يك كتاب تاريخي است.

درخواست مجدد ابو شوارب براي روايت صحيح بدون اين كه روايت طبري پاسخ داده شود

ابوشوارب: من از دكتر الهاشمي مي‌خواهم تا سؤالي شفاف و سريع و بدون هر گونه حاشيه‌اي از شما داشته باشم، كاري هم به كتاب‌هاي شيعه و سني ندارم. چون بحث ما در باره روايات اهل سنت تمام شد من از شما مي‌خواهم اگر لطف بفرماييد و روايتي را از هر منبع و يا كتابي اعم از شيعه و يا سني نقل كنيد كه شخصي بگويد: من خودم شاهد اين حادثه بودم، انساني خودش ايستاده باشد و از نزديك ديده و يا شنيده باشد. نه اين‌كه روايت مرسل و يا منقطع باشد و يا در قرن چهارم از قرن اول خبر دهد و يا بگويد: در روز وفات پيامبر چنين اتفاقي افتاده است... و نه اين‌كه بگويد: در قرن اول چنين اتفاقي افتاده است. بلكه روايتي باشد از قرن اول و از روز وفات رسول خدا عليه الصلاة والسلام خبر دهد. يعني: ما روايتي مي‌خواهيم كه شاهد عيني از آن خبر داده باشد.

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دكتر اجازه بدهيد تا پاسخ شما را بدهم.

ابو شوارب: بفرماييد!

پاسخ جناب دكتر حسيني قزويني: تمام كتاب‌هاي اهل سنت غير از بخاري و مسلم در آن شرط صحت نشده است

جناب دكتر حسيني قزويني: اما راجع به اين سخن شما كه كتاب طبري كتاب صحيحي نيست بايد بگويم: تمامي كتاب‌هاي شما غير از كتاب بخاري و مسلم به همين شكل است.

قطع سخنان جناب دكتر حسيني قزويني توسط الهاشمي جهت تاييد ابو شوارب بدون ردّ صحت سند طبري:

الهاشمي: نه. يك لحظه، دكتر محمد السعيدي در باره كتاب طبري در صفحه هشتم كتاب خود مي‌گويد: طبري هر آن چه اتفاق افتاده است را فقط جمع مي‌كند، يعني: فقط اخبار را ذكر مي‌كند و هيچ نظر و بحث و بررسي پيرامون آن ندارد.

تذكر!

(بار ديگر الهاشمي سخنان جناب دكتر حسيني قزويني را قطع كرده و فرصت طرح آزاد مطالب را نمي‌دهد، و هم‌چنان به تكرار ادعاي هميشگي خود در تمسّك به تصريح قضيه شكسته شدن پهلو و سقط جنين روي مي‌آورد، و حال آن‌كه با وجود به كار بردن كلمات تند و ستيزه جويانه، ديگر بنا نيست تهديد با آتش زدن و ايجاد رعب و وحشت و جمع كردن انبوه جمعيت به درب خانه حضرت زهراء سلام الله عليها صورت پذيرد، آن هم خانه‌اي كه در موارد بسياري ديده شد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بدون اجازه وارد آن نمي‌شود. ولي مشكل اين‌جاست كه الهاشمي هيچ‌كدام از اين‌ها را جرم و تعدّي به حريم حضرت زهراء نمي‌داند.)

در خواست روايتي كه از اهل سنت نباشد توسط الهاشمي

الهاشمي: آيا شما دليلي از كتاب‌هاي شيعه يا از محققان اروپايي يا هندي يا بودايي يا استراليايي هم در دست داريد؟ آيا شما دليل ديگري هم براي ارتكاب جرم ابوبكر و عمر در دست داريد؟

تذكر!

(جناب دكتر حسيني قزويني در اين بخش از برنامه نارضايتي و شكايت خود از تكرار قطع سخنان خود و ندادن فرصت براي تمام كردن جمله خود ابراز نموده و اعلام مي‌دارد كه اگر از اين رويه گيج كننده مناظره آگاه مي‌بود در آن شركت نمي‌كرد.)

سخن حسن فرحان مالكي وهابي در تصحيح روايات هجوم

جناب دكتر حسيني قزويني: از افراد با انصافي كه به اين موضوع پرداخته جناب شيخ حسن بن فرحان مالكي استاد و محقق تربيتي در اداره آموزش و پرورش كشور عربستان سعودي در شهر رياض است كه مي‌گويد:

«لكن حزب علي كان اقل عند بيعة عمر منه عند بيعة أبي بكر الصديق نظرا لتفرقهم الأول عن علي بسبب مداهمة بيت فاطمة في أول عهد أبي بكر وإكراه باقي الصحابة الذين كانوا مع علي على بيعة أبي بكر وكانت لهذه الخصومة والمداهمة وهي ثابتة بأسانيد صحيحة ذكرى مؤلمة لا يحبون تكرارها»

ياران [حضرت] علي [عليه السلام‌] در زمان بيعت با عمر كم‌تر شده بودند، و اين به خاطر تفرقه‌اي بود كه از همان اول به سبب هجوم به خانه [حضرت] زهراء [سلام الله عليها] پيش آمده بود. و اكراهي كه ساير صحابه‌ همراه با علي از بيعت با ابوبكر پيدا كرده بودند.

اين خصومت و هجوم ناگهاني به خانه فاطمه مطلبي است كه با سند‌هاي صحيح ثابت گرديده و ياد آور خاطرات دردناكي است كه تكرار آن را دوست نمي‌دارند.

قراءة فی کتب العقائد، حسن بن فرحان مالكي، ص52.

تذكر!

(حسن بن فرحان مالكي در حاشيه مطلب فوق مي‌گويد:

كنت اظن المداهمه مکذوبه لا تصح حتی وجدت لها اسانيد قويه منها ما اخرجه ابن

ابی شيبه فی المصنف

در ابتدا گمان مي‌كردم حمله ناگهاني [به خانه حضرت] كذب و دروغ است و صحيح نمي‌باشد تا آن‌كه براي آن سند‌هاي قوي يافتم كه از جمله آنها اسناد موجود در كتاب المصنف ابن ابي شيبه است.)

اشعار شاعر نيل در قضيه هجوم

جناب دكتر حسيني قزويني: و يا شاعر نيل حافظ ابراهيم كه از علماي بزرگ و مورد افتخار و مباهات مصر است را مي‌بينيم كه در شعر خود مي‌گويد:

وقولة لعلي قالها عمر أكرم بسامعها أعظم بملقيها

حرقت دارك لا أقبى عليك بها إن لم تبايع وبنت المصطفى فيها

ما كان غير أبي حفص بقائلها أمام فارس عدنان وحاميها

و گفتاري كه از سوي عمر به علي [عليه السلام] صادر شد. به، چه شنونده بزرگواري! و چه گوينده مهمي!

به او گفت: اگر بيعت نكني، خانه‌ات را به آتش مي‌كشم و كسي را در آن باقي نمي‌گذارم؛ هر چند دختر پيامبر مصطفي در آن باشد.

جز ابو حفص (عمر) كسي چنين جسارتي را به شهسوار و مدافع عرب نكرده است.

 ديوان محمد حافظ إبراهيم، ج 1، ص 82 .

كلام عبد الفتاح عبد المقصود در اثبات هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها

جناب دكتر حسيني قزويني: و يا عبدالفتاح عبد المقصود در اين رابطه مي‌گويد:

هل على ألسنة الناس عقال يمنعها أن تروي قصة حطب أمر به ابن الخطاب وأحاط بدار فاطمة ففيها علي وصحبه ليكون حجة الإقناع أو عدة الإيقاع

مگر دهان مردم بسته و بر زبان‌ها بند زده شده كه داستان هيزم را بازگو نكنند؟ قصه هيزمي که زاده خطاب دستور به جمع آوري آن به درب خانه فاطمه شده بود.

آري، زاده خطاب (عمر) گرداگرد خانه را که علي و اصحابش در آن بودند محاصره کرد تا به اين وسيله آنان را قانع سازد يا بي محابا بر آنان بتازد!

المجموعة الکاملة الامام على بن ابيطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه سيد محمود طالقانى، ج 1، ص 190.

عدم توانايي حاضران در برنامه جهت تضعيف روايات طرح شده از سوي استاد

جناب دكتر حسيني قزويني: و اما راجع به رواياتي كه در برنامه قبل از كتاب‌هاي اهل سنت خوانده و سند آن را نيز تصحيح نمودم لازم است اين‌جا اعلام كنم كه حاضران در استديو و ديگر شركت‌كنندگان تلفني برنامه هيچ دليلي بر ضعف اين روايات ارائه نكرده‌اند.

ادعاي الهاشمي مبني بر قابل قبول نبودن سخن فرحان مالكي !!!

الهاشمي: اين خلاصه سخنان شما در مورد روايات اهل سنت بود و در پايان سخنانتان از برادر حسن فرحان المالكي سخن به ميان آورديد كه زماني من در همين برنامه با ايشان گفت‌وگو داشتم و ايشان به شكل كلي روايات شيعه را تأييد مي‌نمود و به نوعي با سلفي‌هاي عربستان خصومت داشت و ميان آنها نقاش و مباحثات زيادي هم درگرفته بود كه به هر حال گفتار ايشان نمي‌تواند مورد استناد باشد!!!

شعر شاعر نيل هم فقط دلالت بر تهديد مي‌كند !!! (تهديد هم كه از نظر ايشان اهميتي ندارد !!!)

اما حافظ ابراهيم هم در شعرش از «إن» استفاده نموده كه منظورش اين است اگر بيعت نكني خانه‌ات را به‌ آتش مي‌كشم، و اين دقيقاً شبيه روايت ابن ابي شيبه است كه فقط دلالت بر تهديد مي‌كند.

رد اتهام از حضرت آية الله العظمى سيستاني حفظه الله:

جناب دكتر حسيني قزويني: و اما را جع به عبارتي كه شما هر شب از طرف مركز «الأبحاث العقائدية» نقل مي‌نموديد.

تذكر!

( آقاي الهاشمي در هر فرصتي از برنامه كه مناسب مي‌ديد با جوسازي عليه شيعيان و علماي آنها از مقاله و يا كتابي سخن مي‌گفت كه از طرف مركز الأبحاث العقائديه وابسته به دفتر حضرت آية الله العظمى سيستاني حفظه الله چاپ شده و اين گونه سم‌پاشي مي‌نمود كه كتاب‌هاي علماي شيعه مملوّ از سبّ خلفاء و پيروان آنهاست و...)

 بايد اين نكته را عرض كنم: آقاي دكتر! من همين امروز به رئيس دفتر آية الله العظمى سيستاني در ايران تماس گرفته و با ايشان مطرح نمودم كه: در سايت شما بعضي از مقالات و كتاب‌هايي به اين شكل كه شما قبلاً از آن سخن گفته بوديد يافت مي‌شود، ايشان از اين نكته بسيار متأثر و ناراحت شد و تأسف خود را از اين موضوع ابراز نمود و گفت: اين اشتباهي بوده است كه از طرف مسؤول مؤسسه رخ داده، و اين‌گونه مؤسسات و كتاب‌ها و مقالاتي كه در آن يافت مي‌شود به هيچ‌وجه نمي‌تواند گوياي افكار و عقايد شخصي آية الله العظمى سيستاني باشد.

شخص آية الله العظمى سيستاني پايگاه اينترنتي مخصوصي دارند كه در آن به هيچ‌وجه نمي‌توانيد عبارتي به اين شكل و يا به هر شكل ديگر كه از آن اهانت به اهل سنت و يا صحابه برداشت شود را بيابيد. اگر شما در آن‌جا عبارتي اين‌چنين يافتيد حق داريد كه بگوييد...

آية الله العظمى سيستاني300 مؤسسه در دنيا دارند كه حتي براي مسؤل دفتر و يا فرزند ايشان نيز امكان اشراف كامل بر تمام اين مؤسسات وجود ندارد، بله اين مؤسسات به صورت عمومي مورد حمايت و پشتيباني ايشان قرار مي‌گيرد، و نمي‌توان گفت: هر آن‌چه در اين مؤسسات مي‌گذرد كاملاً مطابق و نمايان‌گر عقيده شخصي ايشان است.

الهاشمي: بسيار خوب!

جناب دكتر حسيني قزويني: اقوال و سخنان مراجع عظام تقليد مانند آية الله العظمى سيستاني و آية الله العظمى مكارم وآية الله العظمى صافي گلپايگاني و رهبر معظم انقلاب آية الله خامنه‌اي و ديگر مراجع بارز و مشهور شيعه مي‌تواند گوياي عقايد شيعه باشد.

تكرار ادعا از سوي الهاشمي عليه آية الله العظمى سيستاني با وجود ادعاء بر دفاع از هر شخص غائب در برنامه !!!

الهاشمي: راجع به [آية الله العظمي] سيستاني شما اين اطلاعات را امروز به ما داده و از طرف مدير دفتر ايشان مطلبي را نقل مي‌كنيد كه حسن نيت ايشان را ثابت مي‌كند. مثلاً: الآن من كه سايت شبكه المستقله دارم و مدير اين شركت هم هستم مي‌توانم الآن در حالي كه با شما مواجه هستم به دست اندركاران بگويم كه مثلاً: اسم اين آقا را حذف كنيد، يا فلان مقاله را از آقاي حسيني قزويني اعلام كنيد، آنها هم فوراً اين مطلب را به طور دقيق اجرا مي‌كنند.

پس قبل از پايان برنامه و يا تا فردا اسم مركز «الأبحاث العقائدية» از ليست مراكز وابسته به آية الله سيستاني حذف مي‌شود.

در سايت آية الله سيستاني اين گونه نوشته شده كه مركز «الأبحاث العقائدية» چهارمين مركز وابسته به ايشان است شما نظرتان چيست؟ آيا به نظر شما اين توجيه منطقي و قابل قبول به نظر مي‌رسد؟ اگر مركز «الأبحاث العقائدية» وابسته به ايشان نيست اعلام كنند.

پاسخ جناب دكتر حسيني قزويني به سخن الهاشمي

جناب دكتر حسيني قزويني: مركز «الأبحاث العقائدية» وابسته به آية الله العظمى سيستاني هست ولي آن مؤسسه مديري دارد و مدير ممكن است اشتباه كند، ولي به من وعده دادند كه اين كتاب را از سايت حذف كنند.

نكته ديگر اين‌كه شيخ العقيلي از خطباء هستند و نه از علماء.

الهاشمي: بسيار خوب.

جناب دكتر حسيني قزويني: و رئيس دفتر ايشان به من وعده دادند كه اين مقالات و كتاب‌ها را از پايگاه اينترنتي خود حذف كنند، اين آن چيزي است كه ايشان امروز به من وعده دادند.

دخالت الخزاعي در موضوع تهمت

الخزاعي: [جناب آقاي ] دكتر [حسيني] قزويني به من اجازه بدهيد تا نكته‌اي را عرض كنم.

جناب دكتر حسيني قزويني: بله.

الخزاعي: سخني از يك شيعه به شيعه

الخزاعي: من صباح الخزاعي آيا مي‌توانم من به عنوان يك شيعه با شما چند كلمه صحبت كنم؟

اثبات جناب دكتر حسيني بر شيعه نبودن الخزاعي

جناب دكتر حسيني قزويني: نه آقاي عزيز! من شما را شيعه نمي‌دانم، چون شما ديشب گفتيد: من نه شيعه‌ام نه سني.

الخزاعي: شما چه‌طور؟ شما شيعه هستيد يا سني؟!

جناب دكتر حسيني قزويني: من شيعه هستم.

الخزاعي: من هم شيعه هستم.

جناب دكتر حسيني قزويني: نه شما شيعه نيستيد.

الخزاعي: آيا اين قضيه در اختيار شماست؟

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي عزيز! سخنان شما به سخن يك شيعه هيچ شباهتي ندارد.

الخزاعي: آيا شما ولي خدا هستيد تا بتوانيد بگوييد: من شيعه هستم يا سني؟

جناب دكتر حسيني قزويني: نه. ولي شما خودتان ديشب گفتيد: من نه شيعه هستم نه سني. من مسلمانم.

تذكر!

( در اين‌جا الخزاعي شروع مي‌كند به نقص وارد نمودن به دلايل علمي مطرح شده، و مي‌گويد: از امام صادق [عليه السلام‌] هيچ روايتي كه به موضوع مورد بحث مربوط شود وجود ندارد.

همان‌گونه كه الخزاعي را شناخته‌ايد شخصي است كه وارد داستان سرايي ‌شده و با طرح مطالبي بي ربط به موضوع و بدون دارا بودن تخصص لازم براي فن مناظره فقط با سخنان خود وقت برنامه را تلف مي‌كند. و در حقيقت فلسفه شركت دادن او در برنامه با پوشش شيعي از سوي الهاشمي براي پاشيدن خاكستر در چشم‌هاست، و الاّ آيا قحط الرجال بوده كه بخواهند در موضوعي با اين حجم از اهميت و حساسيت بين شيعه و سني كه در طرف مقابل آن چند تن از متخصصان توانمند و آشناي با فن مناظره به همراه الهاشمي كه به تمام معنا زيرك و دغل در مغالطه و مقاطعه كلام و سوق دادن كلام به جايي كه مصلحت خود مي‌بيند، كسي هم‌چون الخزاعي را در اين برنامه شركت دهند؟!!)

اعتراض جناب دكتر حسيني قزويني به قطع مجدد كلام خود

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دكتر! من هر بار كه خواستم حرفي بزنم شما سخن مرا قطع كرده‌ايد !!!

الهاشمي: قطع كلام شما براي من و خودتان سودمند است !!!

الهاشمي: آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني اگر شما تكرار برنامه را ببينيد متوجه مي‌شويد كه قطع سخنان شما، هم به سود شما و هم به سود من است!!! به اين دليل كه شما گفتيد: هيچ دليلي از اهل سنت مبني بر اين كه با تصريح ابوبكر و عمر متهم شده باشند وجود ندارد.

جناب دكتر حسيني قزويني و ذكر روايات امام صادق و سائر ائمه

جناب دكتر حسيني قزويني: به من اجازه بدهيد تا براي شما روايتي را از امام صادق عليه السلام بخوانم تا شيخ الخزاعي ادعا نكند از امام صادق عليه السلام هيچ روايتي در اين موضوع وجود ندارد.

الهاشمي بار ديگر ادعائش را عليه آية الله سيستاني تكرار مي‌كند

الهاشمي: بسيار خوب! يك لحظه! الآن شما مي‌خواهيد روايات شيعه را بخوانيد. من سكوت كرده و به شما گوش فرا مي‌دهم و بعد از تكميل سخنانتان از طريق اينترنت شما را دقيقاً با آن‌چه آية الله عبد الكريم العقيلي در مركز «الأبحاث العقائدية» كه وابسته به [آية الله العظمي] سيد سيستاني است و فقط يك كتاب نيست، بلكه هر روز كتاب‌هاي فراواني چاپ مي‌شود كه همه مي‌گويند: عمر و ابوبكر گناه‌ كارند و آن‌دو را لعن و نفرين مي‌كنند. و اين چيزي نيست كه تازگي داشته باشد كه مركز «الأبحاث العقائدية» بخواهد از اين كار بيزاري بجويد، بلكه اين رويكرد هميشگي اين مذهب است.

اعطاء يك ربع وقت به جناب دكتر حسيني قزويني به شرط عدم قطع سخنان

الهاشمي: پس آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني! من ساكت شده و از برادرم شيخ صباح الخزاعي و آقاي شيخ مصطفى ابوشوارب مي‌خواهم تا به همراه من صبر و سكوت نموده و در عوض يك ربع وقت اضافه، بدون اين كه سخنانتان را قطع كنيم. شما هم روايت امام صادق [عليه السلام] و تمام روايات ديگري كه اتهام عليه سيدنا عمر و سيدنا ابوبكر را ثابت مي‌كند را بيان كنيد.

بفرماييد! و من مي‌خواهم برادران هم با من صبر كنند. ما با سكوت كامل، به سخنان شما گوش فرا مي‌دهيم. وقت از شماست.

روايات شيعه راجع به قضيه هجوم

روايت اجتماع امت و ظلم و ستم بر فاطمه و اميرالمؤمنين و امام حسين عليهم السلام

جناب دكتر حسيني قزويني: در قسمت‌هاي قبلي برنامه پيرامون موضوع شهادت حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها در كتاب‌هاي شيعه روايتي را از امام امير المؤمنين سلام الله عليه در نهج البلاغه ص 202 خواندم كه حضرت‌ در آن روايت مي‌فرمودند:

 وستنبئك ابنتك بتضافر أمتك على هضمها

به زودي دخترت تو را از اجتماع امت تو براي ظلم و ستم به او با خبر خواهد ساخت.

و اما راجع به معناى «تضافر»، شيخ حبيب الله خوئي رضوان الله تعالى عليه در كتابش منهاج البراعه جلد13، ص 14 مي‌گويد:

 معنى تضافر الأمة إشارة إلى ما صدر عنهم من كسر ضلعها وإسقاط جنينها.

معناي تضافر امت اشاره به ظلم و ستم‌هايي است كه از آن گروه در شكستن پهلو و سقط جنين آن حضرت‌ به وقوع پيوست.

اين است معناي «تضافر الأمة على هضم فاطمة»

شيخ كليني نيز همين روايت را از امام حسين سلام الله عليه در كافي جلد اول، ص 458 و محمد ابن جرير طبري در دلائل الإمامه، ص 138 و شيخ مفيد در كتاب أمالي خود ص 282 نقل نموده‌اند.

تاييد اين قضيه از کتاب‌هاي اهل سنت:

همين عبارت را يكي از علماي معاصر اهل سنت، استاد عمر رضا كحاله در كتابش أعلام النساء، جلد سوّم، ص 221 و نيز دانشمند فاضل معاصر، «مأمون غريب» اهل مصر در كتاب خود آورده‌اند.

ممانعت الهاشمي از بيان منابع اهل سنت كه اين روايت را ذكر كرده‌اند

الهاشمي: برادرم! از شما خواهش مي‌كنم، خواهش مي‌كنم. آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني هر جوري راحت هستيد حرف بزنيد، ولي از شما خواهش مي كنم درباره اهل سنت حرف نزنيد چون امر مهم و حساس و تهمت خطرناكي است.

ادعاي الهاشمي در توافق با جناب دكتر حسيني قزويني بر اين كه ادله اهل سنت از سوي شما به پايان رسيده است !!!

الهاشمي: من و شما به توافق رسيديم كه موضوع ادله اهل سنت تمام شد و ديگر در باره آن سخني نگوييم !!!

شما همه حرف‌هايتان را در اين باره زده‌ايد.

تذكر!

(الهاشمي از بيان اقوال اهل سنت كه روايات شيعه را تأييد مي‌كند ممانعت مي‌ورزد با اين گمان كه بر اين اتفاق شده است كه در باره كتاب‌هاي اهل سنت ديگر سخني نگويند. چون موضوع در اين رابطه به پايان رسيده است.

تأكيد مي‌كنيم كه فرق است بين وجود نداشتن روايتي با سند صحيح در كتاب‌هاي اهل سنت در موضوع دخالت مستقيم عمر و ابوبكر در شكسته شدن پهلوي [حضرت] زهراء سلام الله عليها و سقط جنين آن بزرگوار، و وجود نداشتن روايتي در كتاب‌هاي آنها دال بر مشاركت آن‌دو نفر در هجوم و امر به اين كار همان‌گونه كه قبلاً گفته شد.

جناب دكتر حسيني قزويني قبلاً سخنان نظام را از كتاب‌هاي اهل سنت در مشاركت عمر در سقط جنين ذكر نمودند، و نيز روايت طبري را كه تصريح بر قضيه هجوم و مشاركت ابوبكر در آن داشت را با سند صحيح ذكر نمودند؛ ولي الهاشمي سعي مي‌كند تا اين دو موضوع را با مغالطه خلط نمايد.)

دومين روايت صحيح در كتاب‌هاي شيعه كه دلالت بر شكستن پهلو و... دارد

جناب دكتر حسيني قزويني: روايت ديگري را محمد بن جرير طبري شيعي در كتاب دلائل الإمامه از امام صادق سلام الله عليه روايت نموده است.

او مي‌گويد: سبب شهادت حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها اين بوده است كه:

 أن قنفذاً مولى عمر لکزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسناً ومرضت من ذلك مرضاً شديداً، ولم تدع أحداً ممن آذاها يدخل عليها.

قنفذ، غلام عمر به امر مولايش با غلاف شمشير ضربه‌اي بر فاطمه وارد ساخت كه از آن ضربه محسن سقط گرديد و به مرض شديدي مبتلا گرديد كه از آن پس به هيچ ‌يك از كساني كه او را مورد آزار و اذيت قرار دادند اجازه ملاقات نداد.

اين روايت از حيث سند صحيح مي‌باشد؛ چون رجال سند عبارتند از:

ـ محمد بن هارون تلعکبري: كه نجاشي در كتاب رجالش صفحه 79 او را توثيق نموده و از خداوند براي او طلب رحمت نموده است.

ـ هارون بن موسى بن احمد: كه داراي وجاهت خاصي ميان علماي ما بوده و ثقه و مورد اعتماد بوده و هيچ طعني بر او وارد نشده است. رجال نجاشي، ص 439.

ـ محمد بن همام بن سهيل: كه نجاشي او را توثيق نموده است.

ـ احمد بن محمد بن خالد برقي: كه از اصحاب اجماع و موثق مي‌باشد.

ـ احمد بن محمد بن عيسي: رئيس القميين و در اعلا مرتبه وثاقت بوده است.

ـ عبد الرحمن بن ابي نجران: نجاشي در باره او گفته است: او ثقه است.

ـ عبدالله بن سنان: به اجماع علماي شيعه او راوي ثقه است.

ـ عبدالله بن مسکان: از اصحاب اجماع و وثاقتش مورد اجماع علماي شيعه است.

ـ أبو بصير اسدي: نيز ثقه و از اصحاب اجماع مي‌باشد.

سومين روايت صحيح از امام کاظم عليه السلام:

روايت ديگري را محمد بن يحيي از عمرکي بن علي عن علي بن ابو جعفر از برادرش امام كاظم عليه السلام:

إن فاطمة عليها السلام صديقة شهيدة.

فاطمه عليها السلام صديقه و به شهادت رسيده است.

الكافي، ج 1، ص 458.

رجال سند اين روايت به اين شرح است:

ـ محمد بن يحيى: ثقه و از شيوخ كليني است.

ـ العمرکي بن على: نجاشي او را توثيق نموده است.

ـ علي بن جعفر: شيخ طوسي او را در كتاب الفهرست خود ص 151 توثيق نموده است.

مرحوم آية الله العظمي تبريزي به اعتبار اين روايت تصريح نموده بودند:

مرحوم آية الله العظمى شيخ جواد تبريزي قدس سره در كتاب صراط النجاة خود مي‌گويد:

بسند معتبر عن الكاظم عليه السلام قال: إن فاطمة صدّيقة شهيدة

با سند معتبر از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه آن حضرت‌ فرمودند: فاطمه سلام الله عليها صديقه و به شهادت رسيده است.

صراط النجاة، جلد 3، ص 441.

اين روايت ظهور در مظلوميت و شهادت آن حضرت‌ دارد.

و نيز اين روايت را، روايت بحار، جلد 43، باب 7، شماره 11، به نقل از دلائل الإمامه طبري با سند معتبر از امام صادق عليه السلام تأييد مي‌كند كه:

وكان سبب وفاتها أن قنفذاً مولى الرجل ركزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسناً

سبب وفات فاطمه اين بوده است كه قنفذ غلام عمر به امر مولايش با غلاف شمشير ضربه‌اي بر فاطمه وارد ساخت كه از آن ضربه محسن سقط گرديد.

سيد جعفر مرتضي عاملي سند‌هاي صحيح‌ فراواني در باره شكسته شدن پهلو و سقط جنين جمع آوري نموده است:

علامه سيد جعفر مرتضى عاملي حفظه الله تعالى در كتاب خود از امام حسن سلام الله عليه روايتي را نقل مي‌كندكه آن حضرت‌ با خطاب به مغيرة بن شعبه مي‌فرمايند:

أنت الذي ضربت فاطمة بنت رسول الله حتى أدميتها وألقت ما في بطنها.

تو آن كسي هستي كه فاطمه دختر رسول خدا را مورد ضربه قرار دادي تا اين كه او را مجروح ساختي و موجب سقط جنين او گرديدي.

الإحتجاج، طبرسي، ج 1، ص 414.

هم‌چنين روايات ديگري از امام صادق و امام جواد و امام هادي و امام عسكري عليهم السلام وارد شده است كه تمام اين روايات را علامه سيد جعفر مرتضى عاملي در كتاب مأساة الزهراء سلام الله عليها جلد دوم، از ص 40 تا150 جمع‌ آوري نموده است.

و روايات شيعه در اين رابطه فراوان و به حد استفاضه رسيده است و كثرت روايات موجب تقويت و تأييد بعضي براي بعضي ديگر ‌شده و به اين شكل مورد ظلم قرار گرفتن و به شهادت رسيدن حضرت‌ زهراء سلام الله عليها ثابت مي‌گردد. و آن‌گونه كه از آية الله العظمى مكارم شيرازي نقل نمودم ايشان نيز بر اين عقيده‌اند كه اين موضوع قضيه‌اي ثابت و قطعي است و موضوعي جديد و تازه‌اي نيست.

از زمان قديم هر ساله شيعيان به مناسبت شهادت حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها در اجتماعات خود اقامه عزاء مي‌نموده‌اند.

اين‌ها همه روايات شيعه در موضوع مورد بحث ماست.

پاسخ جناب دكتر حسيني قزويني از اين ادعا كه شيعه دو خليفه را در معرض اتهام قرار داده‌ است

جناب دكتر حسيني قزويني: اما اگر آقاي دكتر الهاشمي به من فرصت دهند نكته‌اي را در پاسخ به اين اتهام عرض كنم. شما به من گفتيد: من و ديگر شيعيان، ابوبكر و يا عمر بن خطاب را در معرض اتهام قرار داده‌ايم.

بسياري از علماء اهل سنت ابوبکر و عمر را مورد دشنام قرار داده‌اند !!!

جناب دكتر حسيني قزويني: آن‌چه ما مي‌گوييم از پيش خود و بدون دليل نبوده است، بلكه با استفاده از اخبار فراواني است كه از راويان اهل سنت برگرفته شده كه آنها ابوبكر و عمر و عثمان را مورد سبّ و دشنام قرار داده‌اند، و اين نكته در كتاب صحيح مسلم موجود است.

از جمله آنان السدي اسماعيل بن عبد الرحمن است:

و اين بسيار مهم است كه در صحيح مسلم، حديث 1525 در قضيه السدي إسماعيل بن عبد الرحمن بن ابي كريمه آمده است كه ذهبي در ميزان الاعتدال، جلد 1، ص 237 مي‌گويد:‌

هذا الرجل يشتم أبا بكر وعمر.

اين شخص ابوبكر و عمر را مورد دشنام قرار مي‌دهد.

اما با اين‌ وجود عجلي مي‌گوبد: او از بزرگان علماء رجال نزد اهل سنت محسوب مي‌گردد.

كوفي ثقة.

اين شخص اهل كوفه و مورد وثوق است.

كتاب معرفة الثقات، ج 1، ص227.

أحمد بن حنبل مي‌گويد:

السدي ثقة.

سدي مورد وثوق است.

ابن حبان نيز او را در ثقات خود توثيق نموده است.

از جمله آنان تليد بن سليمان محاربي است:

هم‌چنين تليد بن سليمان محاربي، ابوبكر و عمر را مورد سبّ و دشنام قرار مي‌داده است. در تهذيب الكمال، جلد 4، ص 322 مي‌گويد:

هذا الرجل كان يشتم عثمان ويشتم الصحابة.

اين شخص [تليد بن سليمان محاربي] عثمان و ديگر صحابه را مورد سبّ و دشنام قرار مي داده است.

تهذيب الكمال، ج 4، ص 322.

همان‌گونه كه در تهذيب التهذيب، جلد اول، ص 448 در باره تليد همين مطلب را آورده است اما با اين وجود مروزى از احمد نقل مي‌كند:

لم نر به بأساً.

من مشكلي در مورد او نمي‌بينم.

و بخاري مي‌گوبد:

تكلم فيه يحيى بن معين، وقال العجلي: لا بأس به.

يحيى بن معين در مورد او سخن گفته، و عجلي گفته است: او مشكلي ندارد.

از جمله آنان عبد الرزاق بن همام صنعاني صاحب كتاب المصنف است!!!

عزايزان بيننده! اين، عبد الرزاق بن همام از بزرگان راويان اهل سنت است كه ذهبي از يكي از علماء اهل سنت در باره او اين گونه مي‌گويد:

لو ارتدّ عبد الرزاق عن الإسلام ما تركنا حديثه !!!

حتي اگر عبد الرزاق مرتد شده و از اسلام رو گرداند ما حديثش را ترك نمي‌كنيم !!!

آن ‌وقت ذهبي در شرح حال چنين شخصي مي‌گويد:

كان يحبّ عليّاً ويبغض من قاتله.

او دوست‌دار علي [عليه السلام] بود و از قاتل او بغض داشت.

تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 364.

هم‌چنين مي‌گويد: عبد الرزاق به شخصي كه نام معاويه را بر زبان آورده مي‌گويد:

لا تقذّر مجلسنا بذکر ولد أبي سفيان!!!

مجلس ما را با اسم فرزند ابو سفيان به نجاست نكِش!!!

سير اعلام النبلاء، ج 9، ص 570.

از جمله آنان يونس بن خباب است:

و اين يونس بن خباب است كه درباره او مي‌گويند: ثقه است و ساجي در باره او مي‌گويد: او بسيار صادق بوده است. و ابن شاهين در باره او گفته است: او ثقه است. و همين شخص كسي بوده است كه عثمان را سبّ مي‌نموده است، و حاکم نيشابوري مي‌گويد:

کان هذا الرجل يشتم عثمان.

اين شخص عثمان را سبّ و دشنام مي‌داده است.

ولي با اين وجود مي‌بينيم كه علماي اهل سنت او را توثيق ‌نموده‌اند.

از جمله آنان عباد بن يعقوب رواجني است:

هم‌چنين عباد بن يعقوب رواجني، از رجال بخاري و ترمذي و ابن ماجه است، که در تهذيب التهذيب، جلد پنجم، ص95...

قطع مجدد سخنان دكتر حسيني قزويني توسط ابوشوارب با وجود وعده‌هاي قبلي !!!

ابو شوارب: آقاي دکتر [حسيني] قزويني به من اجازه بدهيد تا نكته‌اي را عرض كنم. اجازه بدهيد! آقاي دکتر [حسيني] قزويني خدا شما را حفظ كند.

ابوشوارب: سخن شما خارج از موضوع است:

تمام سخنان شما خارج از موضوع بحث ماست. شما نتوانستيد بضاعت و توانايي علمي خود در علم رجال را عرضه نماييد!!!

اگر شما از علماي علم رجال هستيد، كه ما هم فكر مي‌كنيم هستید؛ بايد به خوبي بدانيد كه اگر در مورد يك راوي، هم جرح و هم تعديلي وجود داشت، جرح مقدم بر تعديل است؛ چون چه بسا جارح از مطلبي و يا صفتي با خبر است كه معدّل [شخص تعديل كننده] از آن بي خبر بوده است، اين اوّلاً.

تذكر!

(در اين‌جا چند نكته قابل ملاحظه است:

نكته اول اين كه: از عادت‌هاي براداران اهل سنت در اين‌گونه مناظرات اين است كه القاء شبهات خارج از محلّ بحث از سوي خود را خروج از موضوع بحث نمي‌دانند، ولي پاسخ به همان شبهات را خروج از موضوع بحث مي‌نامند!!! و به زودي در پايان اين قسمت القاء شبهات متعدد از جانب همين ابوشوارب كه هيچ ربطي به موضوع ندارد را مشاهده خواهيد كرد و از سوي الهاشمي ردّي كه بر او نخواهد شد بلكه مورد تأييد نيز قرار خواهد گرفت.

نكته دوم: بسيار دوست داشتيم بدانيم مقصود و غرض ابوشوارب از اين كلامش چيست؟ چون ما هيچ ارتباطي بين تقديم جرح بر تعديل با ‌مطلبي كه جناب دكتر حسيني قزويني مطرح نمودند نمي‌بينيم. آيا مقصود ايشان اين است كه جرحي كه از اين راويان در صحاح سته نقل شد مقدم بر تعديلشان است؟ يعني: بعضي از راويان صحاح سته مخصوصاً صحيح بخاري و مسلم مورد جرح و طعن بوده و از اعتبار ساقط هستند؟

نكته سوم: با تمام قول و وعده‌هايي كه الهاشمي داده بود كه سخنان دكتر قزويني را براي 15 دقيقه نه او و نه ديگر شركت كنندكان به هيچ وجه قطع نكنند، ـ بماند كه قطع كردن سخن گوينده خلاف اصول مناظره و ادب عمومي است ـ اما با اين وجود، بار ديگر ابوشوارب کلام دکتر حسيني قزويني را قطع كرده و الهاشمي نيز هيچ ممانعتي از او نمي‌نمايد، تا به اين‌ شكل وقت جناب دكتر حسيني قزويني به پايان رسد!!! اما بعداً از جناب دکتر حسيني قزويني مي‌خواهد كه به سخنان آنها گوش فرا دهد!!!)

ابوشوارب: ثانياً: متهم نمودن بعضي از راويان حديث صحيحين به اين كه ابوبكر و عمر را مورد سبّ و شتم قرار مي‌داده‌اند سخني است كه شما ادّعا مي‌كنيد، اگر صحيح هم باشد بهانه‌اي براي اين قضيه نمي‌شود.

تذكر!

(سخنان جناب دكتر حسيني قزويني كاملاً واضح است: بعضي از راويان اهل سنت كه در سلسله رجال روايات صحاح قرار دارند خلفاء را سبّ مي‌نمود‌ه‌اند، و با اين وجود اهل سنت روايات آنها را قبول كرده و هيچ ردّي بر آنها ندارند، و در اين مناظره سخن جناب دكتر حسيني قزويني را قطع كرده و او را متهم مي‌كنند كه شما دو خليفه را درمعرض اتهام قرار داديد !!!)

ابو شوارب: ما در قضيه‌اي بحث مي‌كنيم كه هيچ ربطي به اين داستان ندارد. و داستاني كه شما در باره راويان صحاح و از کتاب‌هاي جرح و تعديل و رجال نقل مي‌كنيد هيچ ارتباطي  به بحث و نقاش مورد بحث دو هفته ما ندارد.

ادعاء بر اين كه شيعه در مناظرات خود پيرامون موضوع مي‌چرخند و در اصل موضوع وارد نمي‌شوند!!!

ابوشوارب: جناب آية الله حسيني قزويني! بايد به صراحت به شما بگويم: چيزي كه براي ما آشكار شده و من مي‌خواهم آن را با صراحت و وضوح كامل به شما عرض كنم اين است، شما دور گودال آب مي‌چرخيد و وارد آب نمي‌شويد؛ يعني: شما هم مثل عادتي كه ديگر برادران شيعه ما دارند و من در طول اين سال‌هاي طولاني كه با آنها نقاش و مباحثه داشته‌ام ديده‌ام كه فقط دور موضوع مي‌گردند و وقت تلف مي‌كنند، و هر چه ما به آراء و سخنانشان گوش مي‌دهيم هيچ حرفي به صراحت نمي‌زنند، حرفي از روي حقيقت از دهانشان خارج نمي‌شود حرفي را مستقيماً نمي‌زنند حرفي را در دايره و محدوده مشخصي نمي‌زنند؛ دائما از اين طرف و آن طرف داخل مي‌شوند و خارج مي‌شوند و هيچ دليلي ارائه نمي‌كنند.

تذكر!

(أولاً: اگر اولين شب مناظره را مورد توجه قرار دهيد مي‌بينيد كه الهاشمي كه ادعاي کشف حقيقت داستان مظلوميت حضرت‌ زهراء سلام الله عليها را داشت و مي‌خواهست بداند كه آيا آن‌چه شيعه مي‌گويد صرف يك اتهام است يا حقيقتي هم در پس آن قرار دارد؟ اما با اين وجود مي‌بينيم تنها چيزي كه دنبال آن نيستند همين است؛ و فقط تمام حرفشان اين است كه شيعه براي شكستن پهلو و سقط جنين هيچ سند صحيحي در دست ندارد و هرگز از اصل موضوع هجوم و اختلاف موجود بين حضرت‌ زهراء سلام الله عليها و خلفاء سخني به ميان نمي‌آورند!!! اما با اين حال دکتر ابوشوارب مي‌گويد: شيعه دور موضوع مي‌چرخد و به اصل موضوع نمي‌پردازد!!!

ثانياً: ابوشوارب با اين سابقه طولاني و تجربه‌اي كه در مناظرات دارد براي ما بيان نكرد آن موضوعي كه شيعه همواره دور آن مي‌چرخد و وارد آن نمي‌شود كدام است؟!!)

پاسخ ابو شوارب به روايات شيعه: امام صادق و امام کاظم شاهدان عيني نبود‌ه‌اند!!!

 ابوشوارب: شما از [امام] کاظم سلام الله عليه و [امام] صادق سلام الله عليه روايتي نقل كرديد، آيا [امام] کاظم در آن جا و روز حادثه حضور داشته‌اند؟ آيا [امام] صادق [عليه السلام] در روز حادثه حضور داشته؟

آنها كه شاهد عيني نبوده‌اند! يعني: هيچ ارتباطي بين آنها و موضوع بحث وجود ندارد، هر وقت من با شما صحبت مي‌كنم شما فوراً مي‌‌گوييد: آنها از نوادگان خانم فاطمه [سلام الله عليها] هستند و علم را به ارث برده‌اند، اين مطلب در اثبات اتهام و آن‌چه كه در اين باره مطرح است قابل استناد نيست؛ اگر من در باره جدّم با شما سخن بگويم كه عبد الناصر با او چنين و چنان كرد و او را به زندان انداخت و او را ترور كرد و...؛ آيا اين كلام از من قابل قبول است؟ من كه در زمان عبد الناصر و..و..و نبوده‌ام.

خدا خيرتون بدهد آية الله [حسيني] قزويني اگر اجازه بفرماييد...

تذكر!

(اولاً: در ابتدا كه ابوشوارب سخن جناب دكتر حسيني قزويني را قطع نمود اين نكته را بيان نمود كه دکتر قزويني از موضوع مناظره خارج شده است، الآن هم در وقتي كه متعلق به جناب دكتر حسيني قزويني است قصد پاسخ‌گويي به روايات مطرح شده از سوي ايشان را دارد!!!

ثانياً: رواياتي كه جناب دكتر حسيني قزويني طرح فرمودند در پاسخ به الخزاعي است كه ادعا نمود از امامان شيعه روايتي در شكسته شدن پهلو و سقط جنين و شرکت داشتن ابوبکر و عمر در آن وجود ندارد!!

ثالثاً: هما‌ن‌گونه كه قبلاً هم ديديم، زماني كه اهل سنت مي‌خواستند در اين مناظره وارد ادله شيعه شوند، به هر دليلي كه برايشان امكان داشته باشد خدشه مي‌نمايند و دلايل ديگر را ناديده مي‌گيرند، گويي كه اصلا از آن دلايل در مناظره يادي نشده است !!! مثلاً: آيا روايت امام حسن مجتبي عليه السلام؛ روايتي از يك شاهد عيني واقعه نيست؟! و نيز روايت جمع شدن امت درب خانه حضرت‌ كه از امام امير المؤمنين عليه السّلام‌ ذكر شد؟!)

درخواست الهاشمي از جناب دكتر حسيني قزويني جهت استماع به سخنان ديگر ميهمانان برنامه

الهاشمي: آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني آيا الآن، اجازه مي‌دهيد تا فرصت را به ديگر برادران داده تا صحبت كنند؟

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دكتر الهاشمي! آقايان اجازه ندادند من تمام سخنان خود را مطرح كنم!!!

ابوشوارب: همه راوياني كه دکتر حسيني قزويني ذكر كردند رافضي بودند!!!

ابوشوارب: شما از علماي رجال سخن مي‌‌گوييد، و به من مي‌گوييد: اين شخص نزد اهل مذهب ثقه هستند، در حالي كه تمامي آنها رافضي هستند. برادرم! همه آنها رافضي هستند؛ همه رافضي هستند.

جناب دكتر حسيني قزويني: آيا راويان صحيح مسلم هم رافضي هستند؟!!

جناب دكتر حسيني قزويني: من از دکتر ابوشوارب يك سؤال دارم: اگر همه اين رجال كه من نام بردم روافض بودند پس تكليف کتاب صحيح مسلم شما چه مي‌شود؟

الهاشمي: برادر ابوشوارب! و برادر [جناب دكتر حسيني] قزويني به من فرصت بدهيد تا به سخنان دو برادر ديگر گوش فرا دهيم.

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دکتر يك دقيقه! فقط يك دقيقه به من اجازه بدهيد!

الهاشمي: با يك دقيقه موافقم؛ فقط يك دقيقه.

جناب دكتر حسيني قزويني منظورخود را از ذکر راوياني كه به خلفاء دشنام مي دهند بيان مي‌سازند

جناب دكتر حسيني قزويني: اما راجع به آن قسمت از سخنان كه عرض كردم: بعضي از راويان اهل سنت به صحابه و خلفاء دشنام مي‌دهند در دفاع از اتهامي بود كه آقايان وارد نمودند كه: آقاي حسيني قزويني خليفه ابوبکر و عمر را در معرض اتهام قرار داده است؛ كه من گفتم: اگر نقل اين قضايا موجب قرار دادن دو خليفه در معرض اتهام مي‌شود، پس در رابطه با اشخاصي كه صحيح مسلم از آنها روايت نقل كرده در حالي كه آنها ابوبكر و عمر را مورد دشنام و سبّ ‌قرار داده‌‌اند چه مي‌گوييد؟ و ابن ماجه هم از اينها روايت نقل مي‌كند؛ اينها افرادي عادي نيستند. اين اولاً. و...

پاسخ جناب دكتر حسيني قزويني از سخن ابوشوارب كه گفت امام صادق عليه السلام در صحنه حاضر نبوده‌اند

ثانياً: دکتر ابوشوارب گفتند: امام صادق سلام الله عليه در صحنه حاضر نبوده است؛ بله، حاضر نبودند ولي امام صادق سلام الله عليه مي‌فرمايد: هر روايت و يا حديثي كه من نقل مي‌كنم از پدرم و او از پدرش و او از پدرش و او از جدش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي‌كند.

و آية الله العظمي بروجردي حدود هفتاد روايت در کتابش جامع احاديث الشيعه نقل مي‌كند مبني بر اين كه روايات امام صادق و امام باقر و حتي امام عسکري سلام الله عليهم اجمعين همه از پدرانشان با سند از علي بن ابي طالب از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي‌باشد.

الهاشمي: بسيار خوب! آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني يك دقيقه تمام شد.

جناب دكتر حسيني قزويني: من در خدمتم.

الهاشمي: اجازه بدهيد. آيا سخنان شما تمام شد؟ سخنانتان را کامل كرديد؟

جناب دكتر حسيني قزويني: بله.

 الهاشمي از جناب دكتر حسيني قزويني سؤال مي‌كند

در پايان، من از هر يك از ميهمانان سؤالي را طرح مي‌كنم.

جناب دكتر حسيني قزويني: بله.

آيا هم‌چنان ابوبكر و عمر را گناه‌كار دانسته و مي‌گوييد: آن‌دو نفر خانه را آتش زده و پهلوي فاطمه را شكسته و جنين او را سقط نموده است؟

الهاشمي: ما در محکمه‌ و دادگاهي تاريخي و علمي هستيم؛ آيا ابوبكر و عمر بر اساس ادله‌اي كه بعد از تمام گفت‌و‌گو‌ها و مباحثي كه در قسمت‌هايي كه با مشارکت جنابعالي صورت گرفت، آيا باز هم ابوبكر و عمر را در قضيه هجوم به خانم [حضرت‌] فاطمه و آتش زدن خانه و شكستن پهلو و سقط جنين گناه‌كار مي‌دانيد؟ آيا آن‌دو نفر گناه‌كار بوده‌اند يا بي‌گناه؟

نظر نهايي شما در پايان اين همه رد و بدل شدن گفت‌و‌گو‌ها چيست؟

جناب دكتر حسيني قزويني: شما از من روايت خواستيد؛ نه اثبات جرم براي ابوبکر و عمر:

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دكتر! موضوع، موضوع گناه‌كار دانستن و ندانستن نبود. شما گفتيد: هيچ روايتي وجود ندارد و از من روايت خواستيد؛ من هم رواياتي را از منابع شيعه و سني مطرح كردم.

الهاشمي: شما از روايات چه استنباطي داريد؟ آيا آن‌دو نفر پهلو شكسته و جنين سقط نموده‌اند؟

الهاشمي: در محدوده معلوماتي كه شما كسب نموده‌ايد، و در پرتو رواياتي كه از شيعه و سني نقل نموديد، آيا اگر الآن از شما سؤال كنم كه: با علمي كه خداوند در روايات و علم رجال و روايات شيعه و سني در اين موضوع به شما عنايت فرموده است آيا ابوبكر و عمر را مرتكب جرم هجوم و سقط جنين و شكستن پهلو مي‌دانيد؟ و يا اين كه به طور كلي آنها را بي‌گناه مي‌دانيد؟

جناب دكتر حسيني قزويني: روايات بر اصل وقوع حادثه دلالت دارند:

جناب دكتر حسيني قزويني: اين روايات بر اصل وقوع حادثه دلالت دارند.

الهاشمي: آيا ابوبكر و عمر در هجوم شركت داشته‌اند؟

الهاشمي: بسيار خوب! آيا ابوبکر و عمر در هجوم شركت داشته‌اند؟

جناب دكتر حسيني قزويني: ما علم غيب نداريم:

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دکتر ما علم غيب نداريم.

الهاشمي: نظر شخصي شما چبست؟ آيا آن‌دو نفر در اين قضيه نقش داشته‌اند يا نه؟

الهاشمي: نه. من از علم غيب سؤال نكردم.

آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني! من از شما در باره علم غيب از شما سؤال نكردم؛ من مي‌دانم كه غير از خداوند كس ديگري علم غيب ندارد؛ ولي من در باره اين موضوع از شما سؤال نكردم.

ولي شما تا الآن روايات شيعه و سني را در اين باره ذكر كرديد؛ حالا در پايان مي‌خواهيم نظر شخصي شما را بدانيم، آيا ابوبكر و عمر در اين عمليات مجرم بوده‌اند يا نه؟

جناب دكتر حسيني قزويني: مفاد روايات شيعه و سني دلالت بر شركت ابوبکر و عمر و عده‌اي از صحابه در اصل هجوم داشته ولي ما نمي‌دانيم آيا مباشر در جرم بوده‌اند يانه؟

جناب دكتر حسيني قزويني: مفاد روايات شيعه و سني بر اين نكته دلالت دارند كه ابوبكر و عمر و عدّه‌اي از صحابه، و نه تنها ابوبكر و عمر، بلكه عده‌اي از صحابه به سوي خانه فاطمه آمده و تهديد به احراق نموده‌اند؛ ولي اين‌كه آيا شكسته شدن پهلو به دست عمر بن خطاب يا قنفذ صورت گرفته است بحث ديگري است؛ ولي رواياتي را كه از امام صادق سلام الله عليه نقل كردم مي‌گويد: نهايتاً قنفذ، غلام عمر اين كار را كرده است؛ و اين قضايا در روايات ثابت شده است.

الهاشمي مي‌خواهد تا جناب دكتر حسيني قزويني نظرش را تغيير دهد:

الهاشمي: يك لحظه! آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني؛ با توجه به اين كه جويني اسم عمر را در حديثي كه به موضوع اشاره كرده بيان ننموده است و اين روايت هم از پيامبر اكرم و قبل از وقوع واقعه بوده و شما هم بيان كرديد: [حضرت‌ امام] جعفر صادق اسم عمر را در روايتش ذكر نكرده است؛ آيا با اين وجود باز هم شما عمر را مرتكب جرم مي‌دانيد؟

تذكر!

(چند نكته بسيار مهم در اين مناظره وجود دارد:

دکتر الهاشمي مي‌‌خواهد تا جناب دكتر حسيني قزويني را زير فشار قرار داده تا شايد بتواند به يكي از دو منظوري كه مدّ نظر دارد دست يابد:

الف) يا بايد جناب دكتر حسيني قزويني از اصل و اساس،  منکر شرکت داشتن ابوبکر و عمر در قضيه هجوم شود، كه در اين صورت الهاشمي به هدفي كه مورد نظر داشته رسيده است، ولي زيركي و هوشياري جناب دكتر حسيني قزويني حفظه الله مانع از نائل شدن الهاشمي به اين هدف گرديد.

ب) و يا اين كه جناب دكتر حسيني قزويني بايد بر اساس دلائل موجود،‌ صراحتاً مشارکت آن‌دو نفر را در شكستن پهلو و سقط جنين اعلام بدارد كه در اين صورت نيز آنها اين سخن را در معرض نقد قرار داده و چه بسا بگويند: شما دليلي از اهل سنت مبني بر شرکت مستقيم آن‌دو نفر در هجوم ذكر نكرديد؛ كه اين هدف هم از سوي الهاشمي به نتيجه نرسيد.

و در اين جا هر ناظر منصفي مي‌تواند از اين مناظره نتيجه بگيرد كه مراد و منظور از تشكيل اين مناظره تبرئه ابوبکر و عمر به هر شكل ممكن است و نه کشف حقيقت و واقعيت.

و در بسياري از موارد شاهد بوديم كه الهاشمي در سخنان خود مغالطه مي‌كند؛ به عنوان مثال سؤال مي‌كند آيا ابوبكر و عمر مرتكب هجوم شده‌اند و مستقيماً در شكستن پهلو و سقط جنين نقش داشته‌اند يا نه؟ و هر چه‌قدر جناب دكتر حسيني قزويني سعي مي‌كند تا پاسخ را با تفصيلات و شقوقي كه دارد بيان نمايد الهاشمي از اين كار جلوگيري كرده و هم‌چنان بر خواسته خود اصرار مي‌ورزد.

و جناب دكتر حسيني قزويني با بيان سنجيده‌ و حساب شده‌اي تصريح واضحي به ارتكاب جرم آن‌دو نفر ننموده و نظر شخصي خود را براي حفظ وحدت بين شيعه و سنّي بيان نمي‌نمايد؛ و به همين قدر اكتفا مي‌نمايد كه: مفاد روايات بر اين مطلب دلالت دارد ولي مي‌بينيم كه الهاشمي بعد از سه دقيقه شروع كرده و اين جمله را تكرار مي‌كند كه: عقيده آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني بر اين است كه ابوبکر و عمر و عده‌اي از صحابه مرتكب هجوم شده‌اند با اين‌ كه جناب استاد فرمودند: مفاد و مدلول روايات اين گونه مي‌گويد؛ و به نظر شخصي خود در اين مسأله هيچ اشاره‌اي نمي‌كند.

و همان‌گونه كه قبلاً در اين قسمت و قسمت‌هاي ديگر بيان داشتيم براي الهاشمي اصل موضوع هجوم و كشف حقايق پيرامون آن اهميتي نداشته، بلكه فقط در صدد تبرئه ابوبکر و عمر از مسؤوليت شكستن پهلو و سقط جنين است.

لازم است در اين جا به نكته مهم ديگري نيز اشاره كنيم و آن اين كه اگر هر مقدار از وقوع جنايت اعم از شكستن پهلو و سقط جنين براي اهل سنت ثابت شود، و دخالت مستقيم ابوبكر و عمر هم ثابت نشود با اين حال ابوبكر و عمر مجرم خواهند بود؛ چون اين ابوبکر است كه امر به هجوم داده و عمر بوده كه آن را اجرا نموده است؛ مطلبي كه در روايت ندامت و پشيماني ابوبکر از گشودن خانه حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها و روايت ابن ابي شيبه و غيره ثابت گرديد...

پس اگر قضيه شكسته شدن پهلو و سقط جنين آن حضرت‌ براي اهل سنت قابل اثبات نيست، اصل هجوم به خانه حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها با روايات صحيحه منابع اهل سنت قابل اثبات است، و ما روايات شكسته شدن پهلو و سقط جنين را از طُرُق اهل بيت عليهم السلام به آن اضافه مي‌كنيم چون از طريق اهل بيت روايات صحيحه‌ و متواتري در اين باره وجود دارد.)

جناب دكتر حسيني قزويني: من حكم به ارتكاب جرم نمي‌كنم ولي مي‌گويم روايات بر وقوع جنايت دلالت مي‌كند:

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دکتر! موضوع مربوط به ارتكاب و غير ارتكاب نمي‌شود و من هم قاضي و در صدد صدور حكم نيستم.

الهاشمي: شما الآن گفتيد.

جناب دكتر حسيني قزويني: من گفتم: روايات اين چنين دلالتي دارند.

الهاشمي: آيا ابوبكر و عمر پهلو را شكستند و جنين را سقط نمودند؟ يا نه؟ من فقط همين را مي‌خواهم بدانم !!!

الهاشمي: شيخ ما! [منظورش جناب دكتر حسيني قزويني است] خدا خيرتان دهد، خدا شما را حفظ كند.

من ديگر خسته شدم! تا امروز هشت روز است كه ما مشغول مناقشه و مباحثه هستيم؛ آيا به هر حال پهلو شكسته و جنين سقط شده است يا نه؟ و آيا ابوبکر و عمر مرتكب اين جنايت شده‌اند يا نه؟

جناب دكتر حسيني قزويني: ما مجتهد هستيم و بر اساس روايات اجتهاد مي‌كنيم و علم غيب هم نداريم

جناب دكتر حسيني قزويني: آقاي دکتر! ما مجتهديم و بر اساس روايات اجتهاد مي‌كنيم؛ و علم غيب هم نداريم؛ و مجتهد هم، گاهي حكم خطا و گاهي حكم صحيح مي‌دهد.

الهاشمي: من نظر نهائي شما را مي‌خواهم:

الهاشمي: به خدا قسم من از علم غيب سؤال نكردم؛ من فقط از اجتهاد خود شما سؤال مي‌كنم.

و مي‌دانم كه ممكن است شما در اجتهادتان گاهي به صواب و گاهي به خطاء حكم كنيد. من اجتهاد خود شما را از اين روايات مي‌خواهم؛ شما در آخر چه مي‌گوييد؟

به اعتقاد من بيان امور زشت و شنيع براي خلفاء جايز نيست:

جناب دكتر حسيني قزويني: به اجتهاد من از روايات و با توجه به آن‌چه كه من به آن رسيد‌ه‌ام اين است كه جايز نيست بالاي منبر‌ها به بيان امور زشت و شنيع و بي ادبي به ابوبکر و عمر پرداخته شود. اين نظر و عقيده من است.

تذكر!

(بيان اين سخن از سوي جناب دكتر حسيني قزويني بيان مي‌كند كه ايشان براي حفظ وحدت و جلو‌گيري از ايجاد شكاف و اختلاف بين امت نمي‌خواهند نظر شخصي خود را بي پرده بيان نمايند. ولي الهاشمي هم‌چنان بر خواسته خود اصرار مي‌ورزد. و در اين دقايق از مناظره به خوبي آشكار مي‌‌شود: چه كسي در پي فتنه انگيزي است و چه كسي به دنبال بيان حقايق است؟ بدون آن‌كه وحدت جامعه اسلامي از بين برود.

و الهاشمي را مي‌بينيم كه هم‌چنان در حال تكرار سؤال خود و جناب دكتر حسيني قزويني تكرار پاسخ خود!!!)

شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها ثابت شده است و نمي‌دانيم چه كسي به صورت مستقيم در قتل شركت داشته است؟

جناب دكتر حسيني قزويني: اما در رابطه با قضيه شهادت حضرت فاطمه سلام الله عليها ما بر اين اعتقاديم كه آن حضرت به شهادت رسيده است؛ امّا سبب شهادت چه بوده است نمي‌دانيم. روايات هم بعضي اين‌چنين و بعضي آن‌چنان مي‌گويند.

تذكر!

(هم‌چنان الهاشمي به دنبال خواسته خود، تا شايد بتواند بر جناب دكتر حسيني قزويني ظفر يافته و از او اعترافي بگيرد و از آن به بعد به آن استناد نمايند. در حالي كه ايشان قائل به تفصيل در مسأله هستند.)

نظر تفصيلي استاد: اصل هجوم و تهديد به آتش زدن خانه نزد شيعه و سني ثابت و قطعي است. و شكستن پهلو و سقط جنين نزد شيعه ثابت است، و نزد اهل سنت هم اگر روايت جويني را بپذيرد ثابت است و ما نمي‌دانيم مباشر در قتل چه كسي بوده است؟

الهاشمي: بسيار خوب؛ پس ابوبكر و عمر در اين موضوع مجرم هستند؟

تذكر!

(مي‌بينيد كه الهاشمي سخن خود را تغير داده و به جاي عبارت شكستن پهلو و سقط جنين واژه «اين موضوع» را به كار برد؛ منظور او از اين کلمه چيست؟ آيا منظورش آن‌گونه كه بعضي فكر مي‌كنند هجوم است؟ كه انکار آن مستلزم رفع تهمت به ابوبکر و عمر به طور کلي باشد؟ يا اين‌كه منظورش آن‌گونه كه از ظاهر آن بر‌مي‌آيد شكستن پهلو و سقط جنين است؟ چون سخن در باره شكستن پهلو و سقط جنين بود؟ و جناب دكتر حسيني قزويني به معناي دوم اشاره نمود و از آن پاسخ داد.)

الهاشمي: براي آخرين بار سؤال مي‌كنم: آيا ابوبکر و عمر مجرم هستند يا نه؟

الهاشمي: پس شما به طور خلاصه بر اين نظر هستيد.

من يك بار ديگر سؤال خود را تكرار مي‌كنم؛ ما از صحبت شما اين‌گونه مي‌فهميم كه ارکان اصلي جنايت را ثابت مي‌دانيد. در رواياتي كه شما از کتاب‌هاي شيعه خوانديد: ابوبكر حكم كرده و عمر را براي انجام اين كار فرستاده و عمر هم اجرا نموده است.

شما در اجتهادتان از رواياتي كه عرضه نموديد، آيا هم‌چنان بر اصل موضوع تأکيد مي‌كنيد يا نه؟ چون شما گفتيد: عمر تهديد نموده است و ابوبكر هم همان كسي بوده است كه او را براي انجام اين كار فرستاده بوده و بعد‌ها هم از اين كار خود نادم و پشيمان گرديده است.

 آيا ما از سخنانتان درست برداشت نموديم كه: شما بر اين اعتقاد هستيد كه اين‌دو نفر در جنايت شرکت داشته‌اند؟

تذكر!

(همان‌گونه كه ملاحظه مي‌كنيد و قبلاً هم گفته ‌بوديم: تمام سعي و تلاش الهاشمي بر اين است كه از جناب دكتر حسيني قزويني اين جمله را به صورت مطلق بشنود كه يا ابوبكر و عمر در هجوم شركت داشته‌اند يا نداشته‌اند؛ يعني: مطلبي كه به هر شكل، خلاف نظر جناب استاد است.)

جناب دكتر حسيني قزويني: اعتقاد ما در مورد ابوبکر و عمر همان عقيده خانم فاطمه زهراء سلام الله عليها در رابطه با آن‌دو نفر است و اين عقيده در دو كتاب صحيح بخاري و مسلم موجود است. «هي غضبت عليهما»

جناب دكتر حسيني قزويني: نظر و حکم نهايي ما كه اعتقاد اکثريت شيعه هم بر اين است ـ و يكي از مراجع عظام هم بر اين مطلب تصريح نمودند ـ همان اعتقاد حضرت فاطمه سلام الله عليها مي‌باشد كه در صحيح مسلم و بخاري هم آمده است و آن اين كه حضرت از ابوبكر غضبناك گرديد و به همين حال باقي ماند تا از دنيا رفت و اين مطلبي است كه در صحيح بخاري و مسلم هم آمده است.

الهاشمي: آقاي حسيني قزويني اين افتراء است:

الهاشمي: آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني! آقاي قزويني!... شما را به خدا قسم! مسلم و بخاري را رها كنيد! آنها نگفته‌اند كه فاطمه كشته شده است و پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده است.

هم شما و هم بينندگان و هم مراجع عظام تقليد اين را مي‌دانند. آيا شرعاً جايز است شما چنين حرفي بزنيد؟

آيا امام علي [عليه السلام] آفريده شد كه ما قسمتي از يك كلام را به قسمتي ديگر از آن پيوند بزنيم؟

تذكر!

(جناب دكتر حسيني قزويني نفرمودند كه شكستن پهلو و سقط جنين در كتاب بخاري و مسلم آمده است، بلكه فرمودند: موضع و عقيده حضرت زهراء سلام الله راجع به آن‌دو نفر كه در صحيح مسلم و بخاري نيز آمده اين‌گونه است، و ما نيز در اين موضوع به ايشان اقتدا مي‌كنيم. حال معلوم شد چه كسي بعضي از كلام را به بعض آن مي‌آميزد و به خورد مردم مي‌دهد جناب دكتر حسيني قزويني يا الهاشمي؟ و ما به متن بخاري و مسلم كه قبلاً نيز آن را ذكر كرده‌ايم اشاره مي‌كنيم:

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أبا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ.

فاطمه دختر رسول خدا صلّي الله عليه [وآله] وسلم غضب‌ناك گرديد و از ابوبكر روي گرداند و تا پايان عمر به همين شكل باقي ماند.

 صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، كتاب أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ الحديث رقم 2926 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا

فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌ لَيْلاً، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أبا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا، وَكَانَ لِعَلِي مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِى بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ، وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ.

فاطمه بر ابوبكر غضب نمود و با وى قهر كرد و تا پايان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پيامبر اكرم شش ماه بيشتر زندگي نكرد. وقتي فاطمه از دنيا رفت، شوهرش شبانه او را دفن كرد و ابوبكر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علي [عليه السلام] در ميان مردم احترام داشت؛ اما وقتي فاطمه از دنيا رفت، مردم از او روي گرداندند و اين جا بود كه خواستند علي با ابوبكر مصالحه و بيعت كند. علي [عليه السلام] در اين شش ماه كه فاطمه زنده بود، با ابوبكر بيعت نكرد.

صحيح البخاري، ج 4، ص 1549 كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، الحديث رقم 3998

فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ.

فاطمه از ابوبكر روي گرداند و تا پايان عمر با او سخن نگفت.

 صحيح البخاري، ج 6، ص 2474 ـ كتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ الحديث رقم 6346 .

فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك قال فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه و سلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها علي بن أبي طالب ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها علي وكان لعلي من الناس وجهة حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس فالتمس مصالحة أبي بكر ومبايعته ولم يكن بايع تلك الأشهر.

فاطمه بر ابوبكر غضب نمود و با وى قهر كرد و تا پايان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پيامبر اكرم شش ماه بيشتر زندگي نكرد. وقتي فاطمه از دنيا رفت، شوهرش شبانه او را دفن كرد و ابوبكر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علي [عليه السلام] در ميان مردم احترام داشت؛ اما وقتي فاطمه از دنيا رفت، مردم از علي روي گرداندند و اين جا بود كه خواستند علي با ابوبكر مصالحه و بيعت كند. علي [عليه السلام] در اين شش ماه كه فاطمه زنده بود، با ابوبكر بيعت نكرد.

صحيح مسلم , ج 5 , ص 154 طبعة دار الفكر بيروت ـ كتاب الجهاد والسير باب قول النبي (ص) لا نورث ماتركنا فهو صدقة

الهاشمي: پاسخ شما راجع به لعن ابوبکر و عمر كه هر سال صورت مي‌گيرد چيست؟ آيا شما هم همين نظر را داريد؟

الهاشمي: پاسخ شما راجع به لعن ابوبکر و عمركه هر سال صورت مي‌گيرد چيست؟ چون آن‌دو نفر خانم فاطمه را به قتل رسانده‌اند؛ آيا نظر شما هم با استفاده از روايات همين است؟

السيد القزويني: من مي‌گويم سب و ناسزا جائز نيست:

جناب دكتر حسيني قزويني: نه من چنين نظري ندارم.

الهاشمي: پس آن‌دو نفر در شكستن پهلو شرکت نداشته‌اند؟

السيد القزويني: عقيده من اين است كه دشنام و ناسزا گفتن جائز نيست.

الهاشمي: والله من چنين سؤالي از شما نكردم.

الهاشمي: آيا ابو بكر و عمر و عده‌اي از صحابه در هجوم شركت داشتند؟

من سؤالم را تكرار مي‌كنم: شما براي ما رواياتي را بيان نموديد؛ رواياتي از ابن ابي شيبه؛ و رواياتي از شيعه كه اشعارش را هم براي ماخوانديد كه عمر بن خطاب و غير او كساني بودند كه دستور هجوم را اجرا نمودند و ابوبكر هم از اين كه خانه [حضرت‌] فاطمه [سلام الله عليها] را گشوده است اظهار ندامت و پشيماني نموده است. و نيز براي ما گفتيد: كه آن‌دو نفر به تنهايي مرتكب اين جنايت نشدند بلكه جمعي از صحابه نيز با آنها همكاري داشتند؛ بنا بر اين آيا مي‌توانم از سخن شما چنين برداشتي داشته باشم كه شما گفتيد: عمر و ابوبكر و جمعي از صحابه در هجوم بر خانم فاطمه شركت داشتند حال يا با صدور دستور و يا با عملي كردن دستور؟

تذكر!

(به اصرار و پافشاري و تكرار الهاشمي در سؤال خود به شكل مشكوك توجه داشته باشيد كه در صدد است تا به هر شكلي شده از جناب دكتر حسيني قزويني يك كلمه كه دلخواه خود اوست به دست آورده و از آن در بر انگيختن فتنه عليه جامعه اسلامي استفاده نمايد!)

جناب دكتر حسيني قزويني: روايات به حد استفاضه نزد شيعه و سني بر مشارکت ابوبکر و عمر و جمعي از صحابه در اصل هجوم دلالت دارد:

جناب دكتر حسيني قزويني: بله، روايات متعددي از شيعه و سني كه به حد استفاضه رسيده است بر اين‌ نكته دلالت دارد كه ابوبكر و عمر قنفذ را براي آوردن امير المؤمنين عليه السّلام‌ با زور و خشونت به مسجد ارسال نموده‌اند. و هجوم به خانه حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها نيز در همين راستا اتفاق افتاده است...

ممانعت الهاشمي از کامل شدن سخنان جناب دكتر حسيني قزويني و آخرين سخن الهاشمي با ايشان:

الهاشمي: آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني! آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني! بسيار خوب! خداوند به شما جزاي خير دهد ما آخر توانستيم جوابي از شما بگيريم و شكر خدايي كه من و شما را خشنود ساخت، شما خود مي‌دانيد كه امر صعب و مشكل و حساسي است و شبكه‌ا‌ي در عالم يافت نمي‌شود كه به اين‌گونه بحث‌‌ها با اين آزادي و حريّت بپردازد؛ اين را هم من مي‌دانم و هم شما مي‌دانيد.

تذكر!

(ملاحظه مي‌كنيد كه سخن جناب دكتر حسيني قزويني همان سخن قبلي ايشان است، و با اين‌كه الهاشمي مي‌گويد: ما در آخر به جوابي از شما رسيديم ولي چنين چيزي حاصل نگرديد، و سخن را به آخر رسانيد چون ديد كه نمي‌تواند با تمام تكراري كه از سؤال خود داشت به نتيجه مورد نظر خود برسد. اگر چه تكرار سؤال او سبب توجه و تفهيم بيشتر مردم نسبت به اين نكته شد كه ابوبکر و عمر و عده‌اي از صحابه در هجوم به خانه حضرت‌ زهراء سلام الله عليها شركت داشتند و همين كار او در تغيير نظر مردم کفايت مي‌كند.

در اين‌جا بار ديگر به خلاصه نظر جناب دكتر حسيني قزويني اشاره مي‌كنيم:

روايات صحيحه‌اي نزد شيعه و سني وجود دارد كه بر اين نكته دلالت دارد كه ابوبكر عده‌اي از صحابه را به سوي خانه حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها اعزام نمود كه از جمله آنها عمر بود.

و روايات صحيحه‌اي نزد شيعه و سني وجود دارد كه دلالت بر اين دارد كه گروهي از صحابه، خانه حضرت‌ فاطمه سلام الله عليها را گشودند.

و اگر روايت جويني نزد اهل سنت ثابت باشد شكستن پهلو و سقط جنين نيز به دست آن گروه از صحابه كه در هجوم شركت داشته‌اند اتفاق افتاده است بدون اين كه اسم شخصي كه به صورت مباشر در اين كار شركت داشته باشد تعيين شده باشد.

و روايات صحيحه و متواتري نزد شيعه وجود دارد كه دلالت بر وقوع شكستن پهلو و سقط جنين دارد، كه در بعضي از آنها عمر را عامل شكستن پهلو، و در بعضي از آنها قنفذ يا مغيره را به دستور عمر عامل اين كار دانسته‌اند.

اين خلاصه‌اي از مطالبي بود كه جناب دكتر حسيني قزويني در اين مناظره بدون هيچ كم و زيادي مطرح نموده است.)

الهاشمي: به هيچ وجه! وقت متعلق به الخزاعي است

الهاشمي: به هيچ وجه! اكنون وقت برادر صباح الخزاعي است.

الخزاعي: هر جور شما صلاح بدانيد.

الهاشمي: بله.

ابوشوارب: ما امروز بيش از أيوب صبر نموديم!!!

ابوشوارب: ما امروز بيش از ايوب، صبر پيشه كرديم!!!

الهاشمي: نتيجه گفت‌وگو با جناب دكتر حسيني قزويني بسيار خوب بود

الهاشمي: به هر حال نتيجه بسيار خوب بود.

1- شناخت نظر شخصي جناب دكتر حسيني قزويني:

اولاً: اين كه ما به نظر شخصي آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني پي برديم.

2- کتاب‌ اشتباهي كه توسط مركز الابحاث العقائدية منتشر شده را شناختيم:

ثانياً: ما از ايشان شنيديم كه كتابي به اشتباه از مركز «الأبحاث العقائدية» منتشر شده كه بايد حذف شود.

ابو شوارب: صحيح است.

اين كار اهميت اطلاع رساني را مشخص مي‌كند:

الهاشمي: قابل توجه كساني كه به اهميت اطلاع رساني پي نبرده‌اند؛ كساني كه گمان مي‌برند اطلاع رساني در زندگي، امري جانبي است؛ الآن ما توانستيم دليل ديگري در اين زمينه ارائه كنيم، چون ما از شخصي موثق، موثق در نقل اين خبر از [دفتر حضرت آية الله العظمي] آقاي سيستاني يعني از برادر [جناب دكتر حسيني] قزويني شنيديم كه اين کتاب باطل است.

ابو شوارب: هه هه هه هه.

الهاشمي: ان شاءالله اين گفت‌و‌گو گام به گام و تدريجي است، و اين گام‌ را كوچك نشماريد، و ان شاء الله همه ما به نتايج بعد از اين مناظره اميدواريم، و به خواست خدا نتيجه بزرگي خواهد بود.

تذكر!

(همان‌گونه كه شاهد بوديد اين همه اصرار و پافشاري دكتر الهاشمي در شنيدن مطلب مورد نظر خود از زبان جناب دكتر حسيني قزويني مضحك و خنده‌آور بود، زيرا:

أولاً: موفق نشد تا به هدف و مقصود مورد نظر خود كه آن را در لابلاي سخنان جناب دكتر حسيني قزويني جست‌و‌جو مي‌نمود دست يابد؛ چون اگر او حتي يك نقطه از کلام ايشان را براي اهل سنت مفيد مي‌دانست آن را در بوق و كرنا كرده و به همين اكتفا نمي‌كرد كه: ما نظر شخصي ايشان را به دست آورديم.

ثانياً: براي اين شبكه امکان داشت تا با يك تماس تلفني با دفتر حضرت آية الله العظمي سيستاني و صحبت با مسؤول دفتر ايشان، بگويند: اين کتاب اشتباه است و باعث برانگيختن ناراحتي اهل سنت مي‌گردد، تا آنها دستور به حذف آن از سايت اينترنتي خود دهند؛ و كاري به اين سادگي نيازي به اين همه هياهو و جنجال در يك شبكه جهاني نداشت؛ تا الهاشمي آن را از نتايج بسيار مهم اين مناظره و از فوايد اطلاع رساني بشمارد !!!)

سخن الخزاعي

ابتداي سخن

الخزاعي: بسم الله الرحمن الرحيم السلام عليکم ورحمة الله وبرکاته

الهاشمي: وعليک السلام ورحمة الله وبرکاته

الخزاعي: من در حقيقت به عنوان يك شهروند عراقي شيعه معاصر به بحث  و بررسي مي‌پردازم؛ و من نه آية الله هستم و نه فقيه در دين. و آنها ترسي هم از خدا ندارند !!!

من شيعه هستم و باورم نمي‌شد روزي بيايد كه من از عمر دفاع كنم

من از روزي كه تولد يافتم شيعه بوده‌ام؛ ضريح‌ها را زيارت نموده‌ام و براي [امام] حسين سينه زده‌ام؛ و همه كاري انجام داده‌ام.

ولي هيچ‌گاه به ذهن من هم خطور نمي‌كرد كه روزي اين جا بيايم تا از عمر و عثمان دفاع كنم.

الهاشمي: عمر و ابوبكر، نه عمر و عثمان.

الخزاعي: ببخشيد! عمر و ابوبكر رضي الله تعالي عنهم.

من شيعه هستم و آية الله قزويني به من مي‌گويد: تو شيعه نيستي؛ چرا كه من گفتم: من شيعه نيستم!!!

الخزاعي: من يك شهروند شيعه معاصر هستم.

آية الله [حسيني] قزويني به من ‌گفتند: تو شيعه نيستي. چه كسي به ايشان چنين حقي داده من نمي‌دانم؟ چون من از خودم سؤال كردم: آيا من شيعه نيستم؟ و آيا اين عيب است كه من بگويم: من نه شيعه‌ام و نه سني؟!!

اگر خداوند به من واجب نموده بود تا يكي از دو مذهب شيعه و سني را انتخاب كنم حتماً يكي را انتخاب مي‌كردم.

الخزاعي: من يك مسلمانم؛ أشهد أن لا اله إلا الله وأن محمداً رسول الله. آيه‌اي از قرآن است كه مي‌فرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناکم شعوبا وقبائل» حال سني و شيعه من يكي از اينها هستم.

اين اولاً.

تذكر!

(مي‌بينيد كه از ابتداي سخن نمي‌داند چه بگويد: يك بار مي‌گويد: من شيعه هستم، و بار ديگر مي‌گويد: من شيعه نيستم. و بار ديگر مي‌گويد: اين دو فرقي نمي‌كند، به هر حال من يكي از اين‌دو هستم.

يك‌بار مي‌گويد: آية الله قزويني به من گفته است: تو شيعه نيستي؛ و يك‌بار مي‌گويد: من قبلاً هم گفتم: من شيعه نيستم.)

همه مراجع شيعه ايراني هستند !!!

الخزاعي: در خلال اين گفت‌وگوي طولاني [جناب دكتر حسيني] قزويني، مراجع از قرن چهارم تا الآن را نام برد؛ عراقي‌ها تمام شده‌اند؛ يعني: اي شيعيان عالم! اي جمعيت انبوه شيعه دنيا! اي برادران فرهيخته و فرهنگي و اي انسان‌هاي عادي و معمولي همه خوب بفهميد!

مکارم شيرازي، سيستاني، خميني، خوئي، بروجردي، طباطبائي، حائري، قزويني، مجلسي، کاشاني، يعني: آيا اين حق من به عنوان يك عراقي نيست كه سؤال كنم: آيا هيچ مرجع عربي وجود ندارد؟

مرجع عراقي اين حادثه را ذكر مي‌كند...

من يك علامت سؤال بزرگ در برابر تاريخ مي‌گذارم، يعني: آيا من بايد همه چيزم را از فارس‌ها بگيرم؟

تا صف عربي دچار انشقاق و افتراق گردد؟ عربي كه پرچم اسلام را به دوش كشيده است؟

من قبيله‌گرا و طائفه‌گرا نيستم. من شوفيني [منظور او از اين كلمه مشخص نيست] نيستم. و من قوم‌گرا نيستم، ولي حالا اين‌گونه شده است؟

آيا هيچ مرجع عربي هست؟

نه هيچ مرجع عربي نيست.

تذكر!

(در اين‌جا چند نكته مطرح است:

چرا براي الخزاعي كه بين شيعه و سني بودن فرقي قائل نمي‌شد حال اين‌گونه فارس و عرب برايش اهميت پيدا نموده است؟ فرض كنيم كه تمام مراجع از فارس هستند؛ آيا آنها مسلمان نيستند؟

آيا ميان علماي اهل سنت و أئمه مذاهب اربعه اهل سنت و صاحبان صحاح غير عرب وجود ندارد؟! آيا در پيشگاه خداوند فرقي بين عرب و غير عرب وجود دارد و بر ما واجب نموده تا يكي از اين‌دو را انتخاب كنيم؟!!

منظور او از عرب كيست؟ آيا مقصودش كسي است كه اصل او از سرزمين‌هاي عربي است؟ علماي سادات ما (كه نزد اهل سنت از آنان به اشراف تعبير مي‌شود) همه از سرزمين عرب هستند؛ چون ريشه آنها از شجره نبويه و عترت علويه است.

و يا مقصود او كسي است كه به زبان عربي سخن بگويد؟ كه در اين فرض اکثر كساني را كه او ياد كرد به زبان عربي سخن مي‌گفته‌اند، ضمن اين‌كه بعضي از كساني كه الخزاعي ازآنها نام برد اصليت عراقي داشته‌اند، هم اصليتشان عراقي و هم زبانشان عربي است؛ مانند: آية الله حائري؛ و بسياري از مراجع هم از عراق بوده‌اند؛ و از سادات هم بوده و به عربي هم سخن مي‌گفته‌اند، مانند: آية الله العظمي کاشف الغطاء.

الخزاعي مي‌خواهد چيز ديگري بگويد، او مي‌خواهد بگويد: اختلاف شيعه و سني اختلافي سياسي است و آنها مي‌خواهند تا بر ديگران سيطره و تسلط يابند، در حالي كه اين سخن هم صحيح نيست، چرا كه اختلاف مذهبي است و از روز طلوع فجر تاريخ اسلام آغاز شده است، و شاهد بر اين مدعا هم تمام مصادر تاريخي است.)

جنگ طائفه‌اي در عراق جنگ سياسي است

الخزاعي: جنگ طائفه‌اي و مذهبي؛ بينندگان عزيز! من مي‌خواهم بعد از اين مصيبتي كه در زمان حاضر در عراق اتفاق افتاده است بر اين نكته تأكيد نمايم، مصيبتي كه بر سر اهل و خانواده‌ام آمده است؛ و اگر به توافق برسيم كه اکثريت مردم عراق شيعه هستند، يعني: اکثريت غالب در عراق، اما آن ‌چيزي كه آنها را از پاي درآورده است كشتار‌هاي در بصره و ديوانيه و ناصريه و به طور كلي جنوب عراق است. در بغداد و شهر الثوره نظري بياندازيد.

اين كشت و كشتار‌ها به دست چه كسي اتفاق مي‌افتد؟

يعني: حتى در جنگ عراق و ايران، ارتش عراق را چه كساني تشكيل مي‌دادند؟ از همين شيعه بيچاره‌‌اي كه زير پرچم عراقي‌ها كشته مي شدند؛ نه كمتر و نه بيشتر.

ولي در حقيقت نزاع و درگيري طائفه‌اي است، در زمان حاضر آشكار و علني نمودن اين‌گونه اختلافات در سايت‌هاي اينترنتي و در حسينيه‌ها از اهداف مهم آمريکا در منطقه عربي عموماً و در عراق خصوصاٌ مي‌باشد.

و اين وضعيت با ماجرا جوئي‌ها و كار‌هاي سياسي ايراني‌ها در منطقه سازگار است.

اين دين نيست، اين خدمت به فاطمه سلام الله عليها نيست، و خدمت به علي بن ابي طالب کرّم الله وجهه نيست!!! و رضي الله تعالي عنه!!! وعليه السلام نيست، اين امام بزرگوار، اين قضيه سياسي است.

احزاب طائفه گرايي هستند كه ادّعاي نمايندگي از جانب شيعه را دارند و به اسم طائفه در بغداد حكومت مي‌كنند؛ منطقه الخضراء را عراقي‌ها مي‌شناسند؛ در آن‌جا به اسم مذهب و طائفه و مرجعيت حكومت مي‌كنند؛ چرا؟ مي‌دانيد چرا؟

تا همراهي و همكاري خود با اشغالگران را توجيه كنند؛ يعني: اي آقاي عالم! براي آنها عراق و ملت اهميتي ندارد؛ بلكه براي آنها فقط طائفه اهميت دارد؛ يعني: آنها نمي‌توانند بر عراق حكومت كنند مگر با طائفه‌گرايي.

و تاوان آن را هم بايد پيروان بيچاره مذهب شيعه كه كساني امثال من هستند بپردازند تا آنها حکومت كنند؛ ولي آنها نماينده مذهب نيستند؛ پس قضيه سياسي است.

تذكر!

(ابتداي سخن، كه او گفت: اکثر كساني كه در عراق كشته مي‌شوند شيعيان هستند چه در جنگ ايران و عراق و چه غير آن، صحيح است؛ ولي نتايجي را كه از اين سخن برداشت نمود خطا و غلط است، در حقيقت چه كسي جنگ را آغاز كرد؟ صدام مقبول كسي بود كه به بهانه دفاع از عرب و اهل سنت جنگ را آغاز كرد؛ و آيا آمريکا از عراق حمايت مي‌كرد يا از ايران؟

ديگر آن‌كه چه كسي شيعيان را در عراق به قتل مي‌رساند؟! آيا تروريست‌هايي كه از كشور‌هاي عربي اطراف وارد عراق شده و دست به كشتار شيعيان مي‌زنند شيعه هستند؟!

چه كسي ماشين‌هاي مملو از مواد انفجاري را در عراق منفجر كرده و بي‌گناهان از جمله شيعيان را به قتل مي‌رساند، شيعه يا...؟! آيا آنان كه با شعار دفاع از اهل سنت و جهاد، به درو كردن و به خاك و خون كشيدن شيعه مي‌پردازند و با آمريكا هيچ خصومتي ندارند از اهل سنت نيستند؟!

و ديگر آن كه سيل فتاواى ضد شيعه و وجوب جنگيدن با آنان و حمله به مقدسات آنها از كجا صادر مي‌شود؟ و مگر غير از اين بود كه منفجر ساختن مرقد امامين عسكريين از نتايج و آثار همين فتاواى برخاسته از بغض و كينه بود؟!

و در همين راستا كار را به جايي رساندند كه همراهي و تأييد حزب الله لبنان و دعاء براي پيروزي آنها را حرام اعلام نمودند. آيا اينها هم جزء سياست مذهب است؟!)

حادثه هجوم به حضرت زهراء از دروغ‌هاي آمريكايي است

الخزاعي: اين موضوع مرا به ياد اشغال عراق مي‌اندازد !!!

بهانه‌هايي كه براي اشغال عراق از سوي آمريكايي‌ها مطرح مي‌شد، عراق سلاح كشتار  جمعي دارد عراق با القاعده همكاري مي‌كند و... دروغ‌ها و افتراء‌ها؛ و همان قضايايي كه براي ضربه زدن به اسلام مطرح ‌شد...

 اما اين‌ها همه قصه‌ها و اباطيلي بيش نبود ... اين‌ مطالب هم از قرن چهارم به بعد آمده!!! و تو چه مي‌داني كه قرن چهارم هجري چه قرني است؛ اين‌ها همه از آن قرن آمده است، کليله و دمنه و کتاب الاغاني، و اين آقا مي‌گويد: چه و چه و...

ابوشوارب: و حكومت آل بويه.

الخزاعي: و حكومت آل بويه و غيره.

تذكر!

(آيا اخبار هجوم به حضرت زهراء سلام الله عليها و حوادث بعد از آن كه به جنگ‌هاي با امير المؤمنين عليه السلام‌ در جنگ جمل و صفين و نهروان انجاميد، از نتايج قرن چهارم هجري است يا اين‌كه مؤلفان‌ آنها كه در قرن سوم بود‌ه‌اند مانند: طبري متولد سال 224هـ دروغ بوده است؟! الخزاعي بيچاره در موضوعي كه در محدوده تخصص و معلومات او نيست وارد شده و از اين‌رو نمي‌فهمد چه مي‌گويد.)

مجرم دانستن ابوبکر و عمر يعني كشتن همه اهل سنت!!!

الخزاعي: ولي اين قضيه اگرچه اكنون در حال طرح است، ولي نتايج آن را بايد در آينده براي مردم معلوم نمود؛ نتيجه آن‌ چيزي است كه در آينده مشخص مي‌شود، يعني: من صباح الخزاعي، شخصي شيعه و شهروند عراقي، بايد از بازگشت به عراق ممنوع شده باشم؟ اهل و خانواده و دوستان من آواره‌ شده‌اند؛ من دوستان شيعه و سني زيادي دارم.

از اين‌رو مي‌گويم: اگر من بر اين اعتقاد باشم كه عمر و ابوبكر مجرمند لازم است كه شمشير كشيده و همه دوستان سني خود را به قتل برسانم. آنها صداي مرا مي‌شنوند؛ برادرم در بغداد است؛ و من آنها را تکفير كنم؛ در مجالس و محافلشان شركت نكنم با آنها نماز نخوانم؛ در مجالس فاتحه آنها شركت نكنم؛ چرا كه آنها مي‌گويند: خلفاء راشدين رضي الله عنهم.

 اين به آن معناست كه: نصف قلب خود را از تن جدا كنم؛ كسي كه با خواهر خانم من ازدوج نموده است و سني هم هست ديگر نبايد با او صحبت كنم؛ و بايد خانمم را از خواهرش جدا سازم. معناي اين كار يعني اين كه همه چيز تمام شود.

قبلاً ماجراي راننده تاکسي را [در جلسه قبلي مناظره] برايتان تعريف كردم؛ وقتي كه معلوم مي‌شود كه او عقيم نبوده است، چون شش فرزند داشته است، شش فرزند كوچك و خردسال، همه چيز خراب مي‌شود و فرو مي‌ريزد.

حقيقت اين است كه من در برابر خداوند شهادت مي‌دهم، من در برابرخداوند شهادت مي‌دهم، و اين نظر من به هيچ‌ وجه قابل تغيير نيست؛ كه اين دو نفر [عمر و ابوبكر] از بزرگان تاريخ عرب و اسلام بوده‌اند؛ و من هيچ فرقي بين اين‌دو قائل نمي‌شوم؛ نه به خدا سوگند.

هيچ فرقي بين ابوبكر و عمر و علي و عثمان و ساير خلفاء نيست!!!!!!!!

تذكر!

(به مطالب و سخنان بي‌ربط او دقت نماييد. به تناقضات موجود در گفتار او بنگريد و اين‌كه هيچ دليل و برهان علمي در كلام او وجود ندارد، اين آقا به هيچ ‌وجه صلاحيت سخن گفتن در اين موضوعات را ندارد.)

هر خليفه‌اي براي خود خصوصيتي دارد

الخزاعي: ولي خصوصياتي وجود دارد؛ براي علي بن ابي طالب خصوصيتي وجود دارد؛ امام شجاع و قهرمان.

تكرار مي‌كنم: خصوصيت امامت، زهد، منطق، فقه.

و براي عمر خصوصيتي وجود داشته، براي ابوبکر خصوصيتي، و براي عثمان خصوصيتي، و براي ساير رهبران خصوصيت‌هايي؛ خصوصيت‌هايي هست؛ قلب من بعضي وقت‌ها به علي بيش از عمر تمايل پيدا مي‌كند؛ و وقتي به ياد عمر مي‌افتم قلب من به عمر تمايل پيدا مي‌كند و علي را فراموش مي‌كند؛ اين به آن معني نيست كه آنها کافرند؛ نه آنها مردان خدا در روي زمينند؛ آنها امت اسلامي را يكپارچه ساخته و اسلام را رهبري كردند.

آية الله قزويني و آية الله جناحي نماينده شيعه نيستند !!! آنها نماينده سياست مذهبند !!!

الخزاعي: در انتهاي سخنانم به برادراني كه خود را نماينده شيعه مي‌دانند مي‌‌گويم، آية الله جناحي در بغداد، و [جناب دكتر حسيني] قزويني نمي‌توانند نماينده شيعه باشند، شما نماينده سياست مذهب هستيد؛ شما چه مي‌خواهيد؟ شما وضع را چگونه تصور كرده‌ايد؟ شما فقط در ميان شيعيان زندگي مي‌‌كنيد؛ يعني: شما در روستاي خود زندگي مي‌كنيد و گمان مي‌كنيد همه مردم هم شيعه‌اند؟ نه برادر من، ما شيعه‌ايم و در ميان جمعيت سني زندگي مي‌كنيم؛ ما در ميان مردم مسلمان الجزائر، مردماني از تونس، از مراكش؛ بحرين، مصر؛ عراق از استان‌ها و سرزمين‌هاي ديگر زندگي مي‌كنيم؛ من نمي‌توانم خارج از اين آب زندگي كنم.

بايد اين داستان‌هاي دروغ را فراموش كنيم

الخزاعي: شما اين را بايد بفهميد؛ اين قضيه در قرن چهارم براي رسيدن به اهداف سياسي ترويج داده شد، برادران! براي حفظ وحدت عراق لازم است اين را فراموش نكنيم.

تذكر!

(بر مبناي سخنان الخزاعي لازم است كه قتل عثمان و جنگ صحابه در جنگ جمل و صفين و جنگ امام حسن مجتبي عليه السلام‌ با معاويه بن ابو سفيان و شهادت امام حسين عليه السلام‌ به دست يزيد را فراموش كنيم و بگوييم: تمام اين‌ها دروغ‌هاي تاريخي است !!! چرا كه هنوز هم هستند گروهي كه در عراق ميل و رغبت به يزيد داشته و به او اظهار ارادت مي‌كنند؛ پس بهتر است براي حفظ وحدت عراق بگوييم: جنگ يزيد با امام حسين عليه السلام‌ از دروغ‌هاي قرن چهارم است !!!)

الخزاعي: چه كسي است كه گناهان را مي بخشد؟ خداوند سبحان. يعني: دکتر محمد الهاشمي براي او [جناب دكتر حسيني قزويني] يك ربع ساعت وقت گذارد و از او سؤال كرد و از او خواست تا به صراحت نظر خود را اعلام كند و بگويد:آيا اين‌دو نفر مجرم هستند يا نه؟ اما اين مرد همواره در ترديد بود !!!

و من صراحتاً بگويم كه به جاي او ترسيدم !!!

يعني: حقيقتاً به جاي [جناب دكتر حسيني] قزويني به سختي و حرج افتادم !!!

برادرم! نمي‌شود. اين قضيه يك مسؤوليت است !!!

به شما مي‌گويد: نمي‌داند!!!

خب شما برو وارد يك مطلب ديگري شو! گفت: صحابه، صحابه با او هستند!!!

صحابه با ابوبكر و عمر بودند، شايد هم آن‌جا كسان ديگري بوده‌اند.

سؤال الهاشمي از الخزاعي: آيا هجوم به وقوع پيوسته است يا نه؟ الخزاعي: نه به هيچ‌وجه

الهاشمي: صباح الخزاعي! آقاي مهندس! و استاد دانشكده بريستون! شما بعد از گوش فرا دادن به ادله و روايات:

اولاً: آقاي [جناب دكتر حسيني] قزويني گفتند: هجوم به خانه فاطمه زهراء [سلام الله عليها] به وقوع پيوسته و پهلو هم شكسته و جنين هم سقط گرديده است، به نظر شما آيا اين اتفاق به وقوع پيوسته است يا خير؟

الخزاعي: محال است، محال، به هيچ‌وجه امكان ندارد.

الهاشمي: دکتر قزويني و ديگران و کتاب‌هاي شيعه مي‌گويند: ابوبکر و عمر و قنفذ و ديگران مرتكب هجوم شده‌اند، آيا به نظر شما كساني به نقل اين حکايت و ماجرا پرداخته‌اند يا نه؟

الخزاعي: نه، به هيچ‌وجه. من مطمئن هستم، قلب من هم مطمئن است. و خدا هم بر سخن من شهادت مي‌دهد.

الهاشمي: وقت شما تمام شد، خدا به شما جزاي خيردهد كه با وضوح و روشني صحبت كرديد و ما را خسته نكرديد.

مقدمه‌اي از الهاشمي قبل از سخنان ابوشوارب

الهاشمي: برادر بزرگوار، دکتر محمد مصطفي ابوشوراب، دانشگاهي مصري، رئيس گروه زبان عربي در دانشكده تربيت در دانشگاه اسکندريه هستند، و ايشان نه وهابي هستند و نه سلفي و داراي تصنيفات و تأليفات جديد.

الخزاعي: و با سري تراشيده !!!

 الهاشمي: و با سري تراشيده ولي متخصص در بحث‌هاي علمي و ـ همان‌گونه كه شما بييندگان گرامي مشاهده کرديد ـ آشنا و آگاه با موضوعاتي كه در آن شركت نموده است. اكنون سراغ ايشان مي‌رويم و خلاصه نظراتشان را در موضوع مورد بحث روز‌هاي گذشته جويا مي‌‌شويم.

و اكنون خلاصه نظرات ايشان در موضوع مورد بحث روز‌هاي گذشته.

بفرماييد!