2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آن ها، از ديدگاه علماي اهل سنت
کد مطلب: ٦٣٢٨ تاریخ انتشار: ٢٧ ارديبهشت ١٣٩١ تعداد بازدید: 21646
مقالات » عمومي
اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آن ها، از ديدگاه علماي اهل سنت

بررسي شخصيت بخاري و مسلم، نظر اهل سنت درمورد صحيحين، راويان احاديث صحيحين

فهرست مطالب:

مقدمه

فصل اول؛ شخصيت بخاري و مسلم از ديدگاه علماي اهل سنت

ا. محمد بن اسماعيل البخاري

ب. مسلم بن الحجاج نيشابوري

فصل دوم؛ گفتار علماي اهل سنت در مورد صحيحين

ا. صحيح بخاري كتاب رسول خدا (ص)

ب. اجماع امت و يا اهل علم بر صحت روايات و جميع متون صحيحين

ج: صحيح ترين كتابها بعد از قرآن كريم

د. صحيح ترين كتابهاي تصنيف شده

هـ. افضل الكتب

و. تكيه گاه تمامي مسلمانان

ز: معجزات و كرامات صحيح بخاري !!!

فصل سوم: استدلال بر وثاقت و عدالت افراد به دليل وجود آنها در صحيحين

استدلال بزرگان اهل سنت بر وثاقت راويان صحيح بخاري

**************

مقدمه

از ديدگاه اهل سنت، كتاب هاي روائي از نظر اعتبار به چند دسته تقسيم مي شوند كه از اين ميان، شش كتاب كه با عنوان «صحاح سته» مشهور شده است، اعتبار بيشتري نسبت به ساير كتاب هاي روائي دارد.

از ميان صحاح سته، دو كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم اعتبار بيشتري دارد و اهل سنت معتقد هستند كه تمام روايات اين دو كتاب قطعي الصدور هستند و هيچ اشكالي در سند حتي روايت از روايات آن وجود ندارد.

عبد الحق دهلوي در باره كتب سته مي نويسد:

الكتب الستة المشهورة المقررة في الإسلام التي يقال لها الصحاح الستة هي:

1 صحيح البخاري 2 وصحيح مسلم 3 والجامع للترمذي 4 والسنن لأبي داود 5 والنسائي 6 وسنن ابن ماجه وعند البعض الموطأ بدل ابن ماجه.

كتابهايي ششگانه مشهوري كه در اسلام ثابت شده اند، كه به آنها صحاح سته مي گويند، به قرار ذيل است: 1. صحيح بخاري. 2. صحيح مسلم 3. جامع ترمذي 4. سنن ابو داود 5. سنن ابن ماجه و برخي به جاي سنن ابن ماجه موطأ مالك را گفته اند.

البخاري الدهلوي، عبد الحق بن سيف الدين بن سعد الله (متوفاي1052هـ)، مقدمة في أصول الحديث، ج1، ص96، تحقيق: سلمان الحسيني الندوي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية1406هـ - 1986م

سيد صديق حسن قنوجي نيز در كتاب «الحطة في ذكر الصحاح الستة» يادآور مي شود كه صحاح سته از منابع دست اول و داراي برترين رتبه در ميان جوامع روايي اهل سنت بوده و از شهرت و قبول تغيير ناپذيري در ميان امت اسلام (از گذشته تا كنون) برخوردار هستند:

كتب الحديث وإن كانت في نفسها كثيرة ولدي أهل العلم شهيرة لكن الطبقة العليا منها هي الصحاح الستة التي خصت بمزيد الصحة والشهرة والقبول وتلقتها الأمة المرحومة جميعا من السلف والخلف تلقيا لا يحول ولا يزول واعتني بروايتها عصابة أهل الحديث عناية تامة وأذعن لضبطها ونشرها في كل عصر خاصتهم والعامة بل عليها اقتصروا في قراءة كتب الحديث وتدريسه.

كتابهاي روايي هرچند كه بسيار و در نزد اهل علم مشهور هستند؛ اما برترين آنها «صحاح ششگانه» است كه ويژگي هاي منحصر به فرد آنها صحت، شهرت و قبول روايات آنها است و امت مرحومه (منظور امت اسلام است) همگي از گذشته تا كنون رواياتشان را قبول داشته و دارند به گونه اي قابل تغيير و برطرف شدن نيست و گروهي از محدثان به روايات اين كتابها عناويت ويژه اي دارند و اعتقاد به حفظ دارند و اين روايات آن را در تمام عصرها منتشر كرده اند؛ بلكه بر قرائت كتابهاي روايي و تدريس آنها اهتمام ورزيده اند.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص12، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

و گاهي در باره برخي از اين كتابها نيز ستايش هاي حيرت انگيزي به چشم مي خورد. به عنوان مثال، ابو عيسي ترمذي در باره مسندش گفته است: اگر كسي اين كتاب را در خانه اش داشته باشد گويا يك پيامبري با او سخن مي گويد.

متن سخن ترمذي را ابوبكر بغدادي اين گونه نقل كرده است:

أخبرنا أبو سعد البناء أنبا علي بن حمزة الموسوي إجازة أنبأ نجيب بن ميمون الواسطي الأصل الأديب الهروي عن أبي علي منصور بن عبد الله بن خالد بن أحمد بن خالد بن حماد الذهلي قال قال أبو عيسي محمد بن عيسي الترمذي رحمه الله:

صنفت هذا الكتاب يعني المسند الصحيح فعرضته علي علماء الحجاز فرضوا به وعرضته علي علماء العراق فرضوا به وعرضته علي علماء خراسان فرضوا به ومن كان في بيته هذا الكتاب فكأنما كان في بيته نبي يتكلم.

احمد بن خالد ذهلي مي گويد: ابو عسي ترمذي گفته است: من اين كتاب (يعني كتاب مسند صحيح) را تصنيف كردم و آن را بر علماي حجاز عرضه داشتم و آنان از اين كتاب راضي بودند. بار ديگر اين كتاب را بر علماي عراق عرضه داشتم و مورد رضايت آنان نيز واقع شد. بار سوم بر علماي خراسان عرضه كردم آنان مورد پسند آنان نيز واقع شد آنگاه مي گويد: هركه در خانه اش اين كتاب باشد و آن را بخواند گويا پيامبري با او سخن مي گويد.

البغدادي، محمد بن عبد الغني أبو بكر (متوفاي629هـ)، التقييد لمعرفة رواة السنن والمسانيد، ج1، ص97، تحقيق: كمال يوسف الحوت، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1408

و يا ذكريا ساجي سنن ابو داود را «عهد الاسلام» معرفي كرده است:

حدثني أبو المعمر المبارك بن أحمد بن عبدالعزيز بن المعمر نا أبو الفضل محمد بن طاهر المقدسي أنا أبو القاسم عبدالله بن طاهر التميمي الفقيه قدم علينا الري حاجا أنا علي بن محمد بن نصر الدينوري نا القاضي أبو الحسن علي بن الحسن بن محمد المالكي نا أبو القاسم الحسن بن محمد بن أحمد حدثني أبو بكر محمد بن إسحاق نا الصولي قال سمعت أبا يحيي زكريا بن يحيي الساجي يقول: كتاب الله عز وجل أصل الإسلام وكتاب السنن لأبي داود عهد الإسلام.

صولي مي گويد: از ساجي شنيدم كه مي گفت: كتاب خداوند متعال اصل اسلام و كتاب سنن ابو داود عهد اسلام است.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج22، ص197، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج13، ص215، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1، ص266، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ.

اما با توجه به سخنان محدثان و علماي برجسته اهل سنت، از ميان صحاح سته، دو كتاب صحيح بخاري و مسلم بالاترين و برترين جايگاه را در نزد آنها دارند و در طول تاريخ علماي علم حديث، فقه، تفسير و تاريخ نسبت به اين دو كتاب عنايت ويژه اي داشته و دارند و در تعبيرات متعددي اين دو كتاب را صحيح ترين كتب اهل سنت بعد از قرآن و يا كتاب رسول خدا صلي الله عليه وآله مي دانند.

هدف از تدوين اين نوشتار، جمع آوري كلمات علماي اهل سنت در باره اعتبار روايات بخاري و مسلم و همچنين اثبات وثاقت و عدالت راويان اين دو كتاب است تا از اين مسأله در مناظرات و گفتگو ها با اهل سنت استفاده شود.

در حقيقت ما مي خواهيم در اين نوشتار ثابت كنيم كه از ديدگاه اهل سنت، تمام روايات بخاري و مسلم قطعي الصدور هستند و هيچ شبهه اي در صحت اين روايات از ديدگاه آن ها وجود ندارد.

همچنين تمام كساني كه در سلسله سند روايات اين دو كتاب آمده، از ديدگاه اهل سنت موثق و عادل و روايات اين راويان معتبر هستند.

طبيعي است كه اثبات اين مطلب كمك شاياني به شيعيان در مناظره و گفتگو با اهل سنت خواهد كرد؛ چرا كه در اين دو كتاب مطالب بسيار مهمي وجود دارد كه شيعيان با استناد به آن ها مي توانند خصم خود را قانع و صحت اعتقادات خود را از صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت ثابت كنند.

همچنين رواتي كه در سلسله سند اين دو كتاب آمده، روايات مهمي را در ديگر كتاب هاي اهل سنت نقل كرده اند كه گاهي ديده مي شود برخي از علماي اهل سنت، آن روات را جرح و روايت او را رد كرده اند، ما وقتي ثابت كنيم كه تمام روات بخاري و مسلم عادل هستند، اين اشكالات به راحتي دفع مي شود .

البته با بررسي سخنان علماي اهل سنت به اين نتيجه مي رسيم كه آنان براي صحيح بخاري اعتباري بيشتري نسبت به صحيح مسلم قائل هستند كه در پايان، متن كلام آنها در اين مورد اشاره خواهد شد.

فصل اول؛ شخصيت بخاري و مسلم از ديدگاه علماي اهل سنت

از آنجايي كه كتاب صحيح بخاري و مسلم از ديدگاه علماي اهل سنت داراي اعتبار ويژه مي باشد در ابتدا لازم است به صورت مختصر با شخصيت خانواده گي و علمي اين دو محدث نام آور اهل سنت آشنا شويم.

ا. محمد بن اسماعيل البخاري

در مورد مؤلف كتاب صحيح بخاري سخن بسيار گفته شده است؛ اما بناي ما در اين مقاله بر اختصار است از اين جهت به مهمترين مطالب آن اشاره مي كنيم:

نسب خانوادگي محمد بن اسماعيل بخاري

دين مقدس اسلام در خانواده اسماعيل بخاري از زمان جد نخستش (مغيره) راه يافته است و قبل از آن، اجدادش مجوسي بوده اند و بر همين اعتقاد از دنيا رفته اند؛ اما مغيره كه جد نخست بخاري مي شود به دست شخصي به نام «يمان بخاري جعفي» كه والي خراسان بوده مسلمان شد.

نووي در كتاب «تهذيب الأسماء واللغات» نسب بخاري را اين گونه آورده است:

محمد بن اسماعيل البخاري الإمام صاحب الصحيح هو أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزبه بباء موحدة مفتوحة ثم راء ساكنة ثم دال مهملة مكسورة ثم زاي ساكنة ثم باء موحدة ثم هاء هكذا قيده الأمير أبو نصر بن ماكولا وقال هو بالبخارية ومعناه بالعربية الزراع.

محمد بن اسماعيل بخاري، امام، صاحب كتاب صحيح، ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيرة بن بَرْدِزبه است.....

وي راجع به اجداد بخاري مي نويسد:

وروينا عن الخطيب الحافظ أبي بكر أحمد بن علي بن ثابت البغدادي قال بردزبه مجوسي مات عليها قال وابنه المغيرة أسلم علي يد اليمان البخاري الجعفي والي بخاري ويمان هذا هو أبو عبد الله محمد بن جعفر بن يمان المسندي بفتح النون شيخ البخاري وإنما قيل للبخاري جعفي لأنه مولي يمان الجعفي ولاء إسلام.

احمد بن ثابت بغدادي گفته است: «بردزبه» جد دوم بخاري مجوس بوده و بر همين دين هم از دنيا رفته است. اما پسرش «مغيرة» جد نخست بخاري به دست يمان بخاري جعفي كه والي بخارا و يمان بوده مسلمان شده است. اما اين كه به بخاري جعفي گفته اند به اين جهت است كه او غلام يمان جعفي بوده است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

مستجاب الدعوه بودن مادر بخاري و عنايت حضرت ابراهيم (ع)

اهل سنت خانواده بخاري را نيز اهل علم و فضل معرفي كرده و گفته اند: پدرش شاگرد امام مالك و زيد بن حماد بوده است. و با نقل داستاني چنين وانمود كرده اند كه مادرش متسجاب الدعوه بوده است.

صفدي در كتاب «الوافي بالوفيات» مي نويسد، اسماعيل بخاري در كودكي چشمش كور شد؛ اما مادرش در عالم خواب حضرت ابراهيم خليل را ديد و به مادر وي گفت: خداوند ديد چشمان پسرت را به خاطر گريه و زاري تو و دعاي تو برگرداند وقتي صبح از خواب بيدار شد ديد چشم پسرش شفا يافته است:

وقال أحمد ابن الفضل البلخي ذهبت عينا محمد في صغره فرأت أمه إبراهيم عليه السلام في المنام فقال لها يا هذه قد رد الله علي ابنك بصره بكثرة بكائك أو دعائك فأصبح وقد رد الله ).

احمد بن فضل بلخي مي گويد: دو چشم محمد بن اسماعيل در كودكي از بين رفت، مادرش حضرت ابراهيم عليه السلام را در خواب ديد به او گفت: اي خانم خداوند متعال به خاطر زيادي دعا بنائي چشمان پسرت را.

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

اين روايت در منابع ذيل هم آمده است:

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج19، ص242، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.

السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي 771هـ)، طبقات الشافعية الكبري، ج2، ص216، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج11، ص25، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص238، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

ملا علي قاري نيز داستان را به صورت مفصل اين گونه نقل كرده است:

وكانت أمه مستجابه الدعوة، توفي أبوه وهو صغير فنشأ في حجر والدته، ثم عمي وقد عجز الأطباء عن معالجته، فرأت إبراهيم الخليل علي نبينا وعليه الصلاة والسلام قائلاً لها قد رد الله علي ابنك بصره بكثرة دعائك له، فأصبح وقد رد الله عليه بصره.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص57، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

شفاي چشم بخاري در اثر تراشيدن سرش:

داستان شفاي چشم بخاري را ذهبي در كتاب «تاريخ الاسلام» از زبان خودش اين گونه بيان كرده است.

وعن جبريل بن ميكائيل: سمعت البخاري يقول: لما بلغت خراسان أصبت ببصري، فعلمني رجل أن أحلق رأسي وأغلفه بالخطمي، ففعلت، فرد الله علي بصري. رواها غنجار في تاريخه.

جبرئيل بن ميكائيل مي گويد: از بخاري شنيدم كه مي گفت: هنگامي كه به خراسان رسيدم چشمم معيوب و كور شد. مردي به من فهماند كه سرم را بتراشم و آن با گياه خطمي بپوشانم. اين كار را كردم خداوند ديدگانم را برايم برگرداند. اين مطلب را غنجار در تاريخش روايت كرده است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج19، ص243، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.

غنجار روايت فوق را با اين سند نقل كرده كه به جبرئيل بن ميكائيل مي رسد:

وقال غنجار حدثنا أحمد بن محمد بن حسين التميمي حدثنا أبو يعلي التميمي سمعت جبريل بن ميكائيل بمصر يقول سمعت البخاري يقول لما بلغت خراسان أصبت ببعض بصري فعلمني رجل أن أحلق رأسي وأغلفه بالخطمي ففعلت فرد الله علي بصري.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص452، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

صفدي و تاج الدين سبكي داستان خواب مادر بخاري را نيز نقل كرده اند:

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي 771هـ)، طبقات الشافعية الكبري، ج2، ص216، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.

حال با اين دو روايت متناقض انسان متحير مي شود كه كدام يكي را بپذيرد آيا خداوند دعاي مادر بخاري را مستجاب نموده و چشم پسرش را شفا داده يا اين كه نتيجه كارهاي خود بخاري بوده كه در اثر راهنمايي آن مرد به وقوع پيوسته است؟

انگيزه نوشتن صحيح بخاري

معمولاً هر نويسنده اي از نگارش كتاب هدف يا اهدافي را دارد كه با توجه به آنها آن كتاب را مي نويسد و وقت گرانبهاي خودش را صرف نوشتار آن مي كند.

بخاري نيز انگيزه و هدف خود را در نوشتن اين كتاب روايي اين گونه شرح مي دهد:

قال البخاري: والحامل لي علي تأليفه أنني رأيتني واقفاً بين يدي النبي صلي الله عليه وسلم وبيدي مروحة أذب عنه، فعبر لي بأني أذب عنه الكذب.

بخاري گفته است: آن چيزي كه مرا به تأليف اين كتاب وا داشت اين بود كه من در خواب ديدم پيش روي رسول خدا صلي الله عليه وسلم ايستاده ام و در دست من باد بزني است كه از ايشان گرما را دفع مي كنم. اين خواب برايم تعبير شد كه من از ساحت آن حضرت، دروغ را بر طرف مي كنم.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص58، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

در كتاب «كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون» انگيزه بخاري به صورت روشن تري نقل شده است:

وروي عن البخاري انه قال رأيت النبي عليه الصلاة والسلام وكأنني اقف بين يديه وبيدي مروحة اذب عنه فسألت بعض المعبرين عنها فقال لي أنت تذب عنه الكذب فهو الذي حملني علي إخراج الجامع الصحيح.

از بخاري روايت شده كه من رسول خدا صلي الله عليه وسلم را در خواب ديدم و گويا پيش روي آن حضرت ايستاده بودم و در دست من باد زني بود كه از او گرما را دفع مي كردم. از برخي تعبير كنندگان خواب اين را سؤال كردم به من گفت: شما از رسول خدا دروغ را برطرف مي كنيد. اين خواب مرا وا داشت تا جامع صحيح را بنويسم.

القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص544، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 - 1992.

سيد صديق خان قنوجي علاوه بر اين كه خواب بخاري را تأييد مي كند با سند ثابت روايت شده، انگيزه اي ديگري را نيز از زبان بخاري نقل كرده است:

وروي بالإسناد الثابت عن البخاري أنه قال رأيت النبي صلي الله عليه وسلم وكأني واقف بين يديه وبيدي مروحة أذب بها عنه فسألت بعض المعبرين فقال لي أنت تذب عنه الكذب فهو الذي حملني علي إخراح الصحيح

وأيضا قال البخاري كنت عند إسحاق بن راهويه فقال لي بعض أصحابه لو جمع أحد كتابا مختصرا في السنن الصحيحة عن رسول الله صلي الله عليه وسلم التي بلغت من الصحة أقصي درجاتها كان أحسن وتيسر العمل عليه للعاملين من دون مراجعة إلي المجتهدين قال فوقع ذلك في قلبي وأخذ بمجامع خاطري فصنفت هذا الجامع الصحيح

.... و نيز بخاري گفته است: من نزد اسحاق بن راهويه بودم برخي از اصحابش به من گفت: اگر كسي كتاب مختصري را در روايات صحيح رسول خدا تأليف كند كار خوبي كرده كه با توجه به اين كتاب كساني به سنت رسول خدا عمل مي كنند كار برايشان آسان شود بدون اين كه به مجتهدين مراجعه كنند. بخاري مي گويد: از آن پس اين انگيزه برايم ايجاد شد و به جمع آوري روايت شروع كردم و اين جامع صحيح را تصنيف نمودم.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص178، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

تعداد روايات بخاري

در اين مطلب كه بخاري صحيحش را در مكه نوشته و يا در جاي ديگر، اختلاف است. ولي طبق تصريح بزرگان علماي اهل سنت اين كتاب را در مدت 16 سال نوشته و تنها روايات صحيح را در آن جمع آوري كرده است.

در باره تعداد دقيق روايات بخاري؛ چه با در نظر گرفتن مكررات و چه بدون آن، اختلاف شديدي ميان علماي اهل سنت وجود دارد.

صفدي از قول خود بخاري نقل كرده است كه او گفته من در اين كتاب نزديك به شش هزار روايت آورده ام:

وقال أخرجت في هذا الكتاب من نحو ست ماية ألف حديث وصنفته في ست عشرة سنة وجعلته حجة فيما بيني وبين الله تعالي.

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

بدرالدين عيني و همچنين محيي الدين نووي، تعداد روايات را با تكرار 7275 روايت و بدون تكرار نزديك به چهار هزار روايت مي دانند:

(الرابعة) جملة ما فيه من الأحاديث المسندة سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المكررة وبحذفها نحو أربعة آلاف حديث

وقال أبو حفص عمر بن عبد المجيد الميانشي الذي اشتمل عليه كتاب البخاري من الأحاديث سبعة آلاف وستمائة ونيف.

قال واشتمل كتابه وكتاب مسلم علي ألف حديث ومائتي حديث من الأحكام فروت عائشة رضي الله تعالي عنها من جملة الكتاب مائتين ونيفا وسبعين حديثا لم تخرج غير الأحكام منها إلا يسيرا قال الحاكم فحمل عنها ربع الشريعة ومن الغريب ما في كتاب الجهر بالبسملة لابن سعد إسماعيل ابن أبي القاسم البوشنجي نقل عن البخاري أنه صنف كتابا أورد فيه مائة ألف حديث صحيح.

تمام روايات مسند 7275 روايت و با حذف روايت تكراري نزديك به 4000 هزار روايت است.

ابو حفص گفته: كتاب بخاري 7600 و چند روايت دارد.

او گفته است: كتاب بخاري و مسلم تنها در زمينه احكام 1200 روايت دارد كه از عايشه 270 و چند روايت آورده اند و در زمينه احكام تعداد كمي روايت از عايشه نقل كرده اند. حاكم مي گويد: از عايشه يك چهارم شريعت روايت نقل شده است. و تعجب اين كه ابن سعد اسماعيل بن ابو القاسم بوشنجي از بخاري نقل كرده كه او كتابي را تصنيف كرده كه در آن صد هزار روايت صحيح نقل كرده است.

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص6، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

نووي نيز در باره تعداد روايات بخاري مي نويسد:

جملة ما في صحيح البخاري من الأحاديث المسندة سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المكررة وبحذف المكررة نحو اربعة آلاف.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص92، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

ابن حجر عسقلاني معتقد است كه تمام احاديث صحيح بخاري با حذف مكررات، 2761 روايت بيشتر نيست.

فجميع ما في صحيح البخاري من المتون الموصولة بلا تكرير علي التحرير ألفا حديث وستمائة حديث وحديثان ومن المتون المعلقة المرفوعة التي لم يوصلها في موضع آخر من الجامع المذكور مائة وتسعة وخمسون حديثا فجميع ذلك ألفا حديث وسبعمائة وأحد وستون حديثا.

تمام آن چه در صحيح بخاري با سند نقل شده، بدون در نظر گرفتن روايات تكراري 2602 است و متوني كه به صورت تعليقي و به صورت مرفوع (مستقيم از صحابه) نقل شده كه در جاي ديگر سند آن ذكر نشده: 159 روايت است كه مجموع آن ها 2761 روايت مي شود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 1، ص 477، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

وهو - أعني البخاري - أول مصنف في الحديث المجرد، وجملة ما فيه: سبعة آلاف حديث ومائتان وخمسة وسبعون بالمكرر، وبحذفه أربعة آلاف. كذا قاله النووي كابن الصلاح لكن قال المؤلف: عددتها فبلغت بالمكرر - سوي المتابعات والمعلقات - سبعة آلاف وثلاثمائة وسبعة وتسعون، وبدون المكرر ألفين وخمسمائة وثلاثة عشر.

بخاري، نخستين است كه كتاب اختصاصي در باب حديث نوشته است، تمام روايات موجود در آن، 7275 روايت با تكرار و بدون تكرار چهاز هزار روايت است. اين مطلب را نووي و ابن صلاح گفته اند؛ ولي مؤلف گويد: من آن را شمرده ام؛ پس با مكررات ـ بدون روايات تبعي و تعليقي ـ 7397 روايت و بدون مكررات 2513 روايت است.

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج 1، ص 375، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1999م.

البته چاپ هاي امروزي از صحيح بخاري نيز در شمارش روايات اختلاف شديدي دارند؛ تا جائي گاها بين نسخه هاي مختلف آن هزاران شماره اختلاف وجود دارد.

اعتراف بخاري بر نوشتن روايات صحيح

اگر هيچ كدام از علماي اهل سنت كلامي در تعريف و تمجيد صحيح بخاري نداشته باشند، سخن خود بخاري در اين زمينه كافي خواهد بود كه از كتاب خودش تعريف كرده است. او مي گويد: هر روايتي كه مي خواستم در اين كتاب بنويسم ابتدا استخاره مي كردم و دو ركعت نماز بجا مي آوردم و بعد از اين كه به صحت آن يقين پيدا مي كردم آن را مي نوشتم.

اين سخن بخاري را ابن حجر عسقلاني يكي از شارحان صحيح بخاري اين گونه نقل كرده است:

وقال أبو سعيد الإدريسي أخبرنا سليمان بن داود الهروي سمعت عبد الله بن محمد بن هاشم يقول قال عمر بن محمد بن بجير البجيري سمعت محمد بن إسماعيل يقول صنفت كتابي الجامع في المسجد الحرام وما أدخلت فيه حديثا حتي استخرت الله تعالي وصليت ركعتين وتيقنت صحته.

محمد بن بجير بجيري مي گويد: از محمد بن اسماعيل بخاري شنيدم كه مي گفت: كتاب جامع خودم را در مسجد الحرام نوشتم و در آن وارد نكردم روايتي را تا اين كه قبل از آن استخاره مي گرفتم و دو ركعت نماز مي خواند پس از آن كه يقين به صحتش پيدا مي كردم روايت را مي نوشتم.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص489، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

به نقل صفدي در كتاب «الوافي بالوفيات» خود بخاري گفته است: قبل از نوشتن هر روايت غسل كردم و دو ركعت نماز خواندم آنگاه روايت را نوشتم:

وقال ما وضعت في الصحيح حديثا إلا اغتسلت قبل ذلك وصليت ركعتين.

بخاري گفته است: در صحيح بخاري روايتي وارد نكردم مگر اين كه قبل از آن غسل مي كردم و دو ركعت نماز مي خواندم.

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

ابو سعيد خادمي نيز مي نويسد:

قَالَ الْبُخَارِيُّ مَا وَضَعْت فِي صَحِيحِي حَدِيثًا إلَّا بَعْدَ غُسْلٍ وَصَلَاةِ رَكْعَتَيْنِ وَصَنَّفْته فِي سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَجَعَلْته حُجَّةً فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ اللَّهِ تَعَالَي وَصَنَّفْته فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا أَدْخَلْت فِيهِ حَدِيثًا إلَّا بِاسْتِخَارَةٍ وَرَكْعَتَيْنِ فَيَتَيَقَّنُ صِحَّتَهُ.

بخاري گفته است: در كتاب صحيح خودم نگذاشتم روايتي را مگر بعد از غسل كردن و دو ركعت نماز گزاردن. اين كتاب را در 16 سال نوشتم و آن را حجت بين خودم و خدا قرار دادم و اين كتاب را در مسجد الحرام تصنيف كردم. در اين كتاب وارد نكردم روايتي را مگر بعد از استخاره و دو ركعت نماز تا اين كه به صحت روايت يقين پيدا كردم.

الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاي 1156هـ) بريقة محمودية، ج1، ص185، طبق برنامه الجامع الكبير.

با اين توصيف، بخاري نزديك به هفت هزار بار غسل كرده است؛ البته اگر براي نوشتن روايات تكراري نيز غسل را تكرار كرده باشد.

سلام رسول خدا (ص) به محمد بن اسماعيل بخاري

اهل سنت براي بالا بردن شخصيت بخاري و نقل فضائلش از هر راه ممكن وارد شده و چيزي در اين باره كم نگذاشته اند؛ اما فراموش كرده اند كه نبايد همه را از طريق خواب و تعبير خواب برايش اثبات كنند و شايد چاره اي هم جز اين نبوده و تنها راه ممكن همين راه بوده است.

يكي از فضائل بخاري كه از طريق خواب برايش ثابت شده اين است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله توسط شاگردش به او سلام رسانده است. نووي اين داستان را از فربري اين گونه نقل كرده است:

وروينا عن أبي عبد الله محمد بن يوسف الفربري رواية صحيح البخاري قال رأيت النبي صلي الله عليه وسلم في النوم فقال أين تريد قلت أريد محمد بن إسماعيل البخاري فقال اقرئه مني السلام.

از طريق ابو عبد الله محمد بن يوسف فربري روايت صحيح بخاري براي ما روايت شده است. فربري مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وسلم را در خواب ديدم به من فرمود: كجا مي خواهي بروي؟ گفتم: نزد محمد بن اسماعيل بخاري. آن حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

نكته تعجب آور اين است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله تنها به بخاري سلام خشك و خالي مي فرستد و كدام پيغام ديگري و تشكر و قدر داني از زحمات بي شائبه او در جمع آوري احاديث نبوي به عمل نمي آورد!!.

بخاري قدم جاي قدم رسول خدا (ص) گذاشت

طبق روايت ديگر، فربري شاگرد بخاري اين بار خود بخاري را در خواب ديده كه پشت سر رسول خدا صلي الله عليه وآله راه مي رفته است؛ اما راه رفتن او به صورت معمولي نبوده؛ بلكه بسيار دقيق، حساب شده و پايش را جاي پاي رسول خدا صلي الله عليه وآله مي گذاشته است.

نووي روايت را اين گونه نقل كرده است:

وروينا عن الفربري قال رأيت أبا عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري رحمه الله في النوم خلف النبي صلي الله عليه وسلم والنبي صلي الله عليه وسلم يمشي كلما رفع قدمه وضع البخاري قدمه في ذلك الموضع.

از فربري روايت شده است كه من محمد بن اسماعيل بخاري را در عالم خواب ديدم كه پشت سر رسول خدا صلي الله عليه وسلم راه مي رفت هر زماني كه رسول خدا قدمش را بر مي داشت بخاري پايش را جاي قدمش مي گذاشت.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

ستايش علماي اهل سنت از بخاري

از نقل داستانهاي خواب و تعبير خواب كه بگذريم علماي اهل سنت در بيداري نيز از نويسنده صحيح بخاري تعريف و تمجيدهاي فراواني كرده اند.

بدر الدين عيني كه شارح صحيح بخاري است اين گونه او را مي ستايد:

الحافظ الحفيظ الشهير المميز الناقد البصير الذي شهدت بحفظه العلماء الثقات واعترفت بضبطه المشايخ الأثبات ولم ينكر فضله علماء هذا الشأن ولا تنازع في صحة تنقيده اثنان الإمام الهمام حجة الإسلام أبو عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري أسكنه الله تعالي بحابيح جنانه بعفوه الجاري وقد دون في السنة كتابا فاق علي أمثاله وتميز علي أشكاله ووشحه بجواهر الألفاظ من درر المعاني ورشحه بالتبويبات الغريبة المباني بحيث قد أطبق علي قبوله بلا خلاف علماء الأسلاف والأخلاف.

حافظ (كسي كه يك صد هزار حديث حفظ است) داراي حافظه قوي، نامدار و... همان كسي كه علماي موثق به حافظ بودنش شهادت داده اند و به دقت او، اساتيد فن اعتراف نموده اند و هيچ يكي از علماي علم روايت منكر فضل او نشده اند و حتي دو تن از علما در صحت نقد روايت توسط او ترديد نكرده اند....

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص2، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

ابو سعيد خادمي نيز او را «امير المؤمنين در روايت» قلمداد نموده و تصريح نموده كه همانند او ديده نشده است و از قوه حافظه او به اندازه اي تعريف مي كند كه گويا با يك نگاه تمام كتاب را حفظ مي شده است. او مي نويسد:

(خ) يَعْنِي خَرَّجَ الْبُخَارِيُّ هُوَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إسْمَاعِيلَ الْبُخَارِيُّ نِسْبَةً إلَي بُخَارَي بَلْدَةٌ مِنْ بِلَادِ مَا وَرَاءَ النَّهْرِ وُلِدَ فِيهَا وَصَارَ كَالْعَلَمِ لَهُ وَلِكِتَابِهِ وَيُقَالُ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْحَدِيثِ لِأَنَّهُ لَمْ يُرَ مِثْلُهُ فِي حِفْظِ الْحَدِيثِ وَإِتْقَانِهِ وَفَهْمِ مَعَانِي كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَحِدَّةِ ذِهْنِهِ وَدِقَّةِ نَظَرِهِ وَوُفُورِ فِقْهِهِ وَكَمَالِ زُهْدِهِ وَغَايَةِ وَرَعِهِ وَكَثْرَةِ اطِّلَاعِهِ عَلَي طُرُقِ الْحَدِيثِ وَعِلَلِهِ كَانَ فِي حِفْظِهِ مِائَةُ أَلْفِ حَدِيثٍ صَحِيحٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ غَيْرُ صَحِيحٍ مِمَّا يُطْلِقُ السَّلَفُ عَلَيْهِ حَدِيثًا وَفِي صِبَاهُ كَانَ فِي حِفْظِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِيثٍ وَبِنَظَرٍ وَاحِدٍ يَحْفَظُ مَا فِي الْكِتَابِ.

(خ) اشاره به اين است كه بخاري روايت را آورده است. بخاري كنيه اش ابو عبدالله نامش محمد فرزند اسماعيل بخاري است. بخاري منسوب به بخارا است كه شهري از شهرهاي ماوراء النهر. بخاري در آن جا به دنيا آمد و بخاري براي او و كتابش علم شد. به بخاري «اميرالمؤمنين در حديث» گفته مي شود؛ چرا كه همانند او در حفظ و نگهداري روايت، فهم معناي كتاب خدا و سنت رسول خدا تيز هوشي، دقت نظر، فهم زياد، كمال زهد، نهايت ورع، اطلاعات فراوان او به طرق روايات و علل آن، ديده نشده است. او تعداد صدهزار روايت صحيح و دويست هزار روايت غير صحيح را حفظ بود. او در كودكي هفتاد هزار روايت را حفظ بود و با يك نگاه تمام كتاب را حفظ مي كرد.

الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاي 1156هـ) بريقة محمودية، ج1، ص185، طبق برنامه الجامع الكبير.

ملا علي قاري در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، از سيد جمال الدين محدث نقل مي كند:

قال السيد جمال الدين المحدث: يقال له أمير المؤمنين في الحديث وناصر الأحاديث النبوية وناشر المواريث المحمدية، قيل: لم ير في زمانه مثله من جهة حفظ الحديث واتقانه وفهم معاني كتاب الله وسنة رسوله، ومن حيثية حدة ذهنه، ودقة نظره ووفور فقهه، وكمال زهده وغاية ورعه، وكثرة اطلاعه علي طرق الحديث وعلله، وقوة اجتهاده واستنباطه.

سيد جمال الدين محدث گفته است: به بخاري امير المؤمنين در روايت، ياور روايات نبوي، نشر دهنده ميراث هاي محمدي گفته شده است. گفته در زمان بخاري همانند او در حفظ روايت، و پا برجايي روايت، و دانستن معناي كتاب خدا و سنت رسول خدا...... ديده نشده است.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص57، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

نووي در كتاب «تهذيب الأسماء واللغات» اعتراف احمد بن حنبل را در مورد بخاري نقل كرده است:

وروينا عن الإمام أحمد بن حنبل قال ما اخرجت خراسان مثل محمد بن إسماعيل.

از امام احمد بن حنبل روايت شده كه او گفته است: خراسان فردي همانند محمد بن اسماعيل بيرون نداده است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

به همين مقدار در نقل فضائل خود محمد بن اسماعيل بخاري و كتابش بسنده مي كنيم.

ب. مسلم بن الحجاج نيشابوري

مسلم نيشابوري بعد از محمد بن اسماعيل بخاري حائز دومين رتبه اعتبار در ميان محدثان اهل سنت است. از اين جهت لازم است به مهمترين مطالبي كه در باره او گفته شده نيز اشاره شود.

شخصيت علمي

مسلم بن حجاج نيشابوري از جهت نسب نيشابوري و لي در ميان عرب بزرگ شده و از محضر افرادي همچون محمد بن اسماعيل بخاري استفاده كرده است و در نهايت يكي از بزرگان و پيشوايان روايت اهل سنت شد.

نووي در باره او مي نويسد:

أبو الحسين مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيري نسبا النيسابوري وطنا عربي صليبة وهو أحد أعلام أئمة هذا الشأن وكبار المبرزين فيه وأهل الحفظ والاتقان والرحالين في طلبه إلي أئمة الاقطار والبلدان والمعترف له بالتقدم فيه بلا خلاف عند أهل الحذق والعرفان والمرجوع إلي كتابه والمعتمد عليه في كل الازمان.

ابو الحسين مسلم بن حجاج بن مسلم قشيري از جهت نسب نيشابوري و از نگاه مسكن عربي بوده است. مسلم يكي از بزرگان و پيشوايان و تلاش گران عرصه روايت، و اهل حفظ و اتقان و در جستجوي روايات به سوي پيشوايان روايت در شهرها سفر كرده است....

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

ذهبي در كتاب «سير أعلام النبلاء»، مي نويسد:

مسلم (ت)

هو الإمام الكبير الحافظ المجود الحجة الصادق أبو الحسين مسلم ابن الحجاج بن مسلم بن ورد بن كوشاذ القشيري النيسابوري صاحب الصحيح.

مسلم پيشواي بزرگ، حافظ ستوده و حجت راستگو ابو الحسن مسلم بن حجاج... صاحب كتاب صحيح است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص557، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

يكي از حافظان چهارگانه

در روايت ديگر كه از محمد بن بشار نقل شده او در اين دنيا چهار تن را به عنوان «حفاظ دنيا» معرفي كرده كه يكي از آنان مسلم نيشابوري است.

خطيب بغدادي در كتاب «تاريخ بغداد» روايت را اين گونه نقل كرده است:

وأخبرني الحسن قال أنبأنا محمد بن أبي بكر قال أنبأنا أبو شجاع الفضيل بن العباس بن الخصيب التميمي قال نبأنا أبو قريش محمد بن جمعة بن خلف قال سمعت بندارا محمد بن بشار يقول حفاظ الدنيا أربعة أبو زرعة بالري ومسلم بن الحجاج بنيسابور وعبد الله بن عبد الرحمن الدارمي بسمرقند ومحمد بن إسماعيل البخاري ببخاري.

بندار مي گويد: از محمد بن بشار شنيدم كه مي گفت: حفاظ دنيا چهار نفر هستند: ابو زرعه در ري، مسلم بن حجاج در نيشابور، عبد الله بن عبد الرحمن دارمي در سمرقند و محمد بن اسماعيل بخاري در بخارا.

ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاي 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج2، ص16، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت.

اين مطلب در بسياري از كتابهاي اهل سنت با آدرس ذيل آمده است:

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص87، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج15، ص214، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1400هـ - 1980م.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص226، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص242، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

تقدم مسلم از ديدگاه ابو زرعه و ابو حاتم

مسلم بن حجاج نيشابوري در زمان خودش در زمينه روايت و علوم حديث شهرت بسيار داشت به گونه اي كه ابو زرعه و ابو حاتم، مسلم را بر ديگران مقدم مي داشتند.

اين مطلب را نووي در شرح صحيح مسلم اين گونه نقل كرده است:

قال الحاكم أبو عبد الله حدثنا أبو الفضل محمد بن إبراهيم قال سمعت أحمد بن سلمة يقول رأيت أبا زرعة وأبا حاتم يقدمان مسلم بن الحجاج في معرفة الصحيح علي مشايخ عصرهما وفي رواية في معرفة الحديث.

محمد بن فضل مي گويد: از احمد بن سلمه شنيدم كه مي گفت: ابوزرعه و ابو حاتم مسلم بن حجاج را در شناخت روايات صحيح بر مشايخ عصرش مقدم مي دانستند.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

در اين جا مناسب كه ديدگاه نووي شارح صحيح مسلم را نيز بدانيم. او مي گويد:

قلت: ومن حقق نظره في صحيح مسلم رحمه الله واطلع علي ما أورده في أسانيده وترتيبه وحسن سياقته وبديع طريقته من نفائس التحقيق وجواهر التدقيق وأنواع الورع والاحتياط والتحري في الرواية وتلخيص الطرق واختصارها وضبط متفرقها وانتشارها وكثرة اطلاعه واتساع روايته وغير ذلك مما فيه من المحاسن والاعجوبات واللطائف الظاهرات والخفيات علم أنه امام لا يلحقه من بعد عصره وقل من يساويه بل يدانيه من أهل وقته ودهره وذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله ذو الفضل العظيم.

كسيكه در باره صحيح مسلم تحقيق كند و در سند، ترتيب سند، زيبايي سياق، نو بودن روش، جوهر و اصل تحقيق، انواع پرهيزگاري و احتياط و تسلط در روايت، خلاصه كردن طرق، ظبط متفرقات و انتشارآن، وسعت اطلاع بر روايت و بسياري از چيزهاي ديگري كه محسنات و لطائف ظاهري و پنهاني است، مي بيند كه او پيشوايي بوده كه بعد از او چنين كسي نمي آيد و در ميان اهل عصرش بسيار اندك خواهد بود كساني كه همطراز او بوده باشند، و اين از فضل خداوند است كه به هركه بخواهد عنايت مي كند و خداوند صاحب فضل بزرگ است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص11، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

در زير آسمان كتابي صحيح تر از كتاب مسلم نيست

آن چه تا كنون گفته شد راجع به شخصيت علمي مسلم نيشابوري بود؛ اما در تعريف از كتاب صحيحش نيز علماي اهل سنت سخنان بسياري گفته اند. از جمله نووي مي گويد: تدوين اين كتاب صحيح از عنايت ويژه خداوند بوده است:

وصنف مسلم رحمه الله في علم الحديث كتبا كثيرة منها هذا الكتاب الصحيح الذي من الله الكريم وله الحمد والنعمة والفضل والمنة به علي المسلمين وأبقي لمسلم به ذكرا جميلا وثناء حسنا إلي يوم الدين.

مسلم رحمه الله در علم روايت كتابهاي بسياري را تأليف كرده است از جمله آن اين كتاب صحيح است كه منتي از جانب خداوند كريم است و تمام حمد براي خداونداست....

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

به نقل خطيب بغدادي، حسين بن علي نيشابوري مي گويد: در زير آسمان كتابي صحيح تر از كتاب مسلم نيست:

خطيب بغدادي در كتاب «الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع» مي نويسد:

1563 حدثني ابوالقاسم عبد الله بن أحمد بن علي السوذرجاني قال سمعت محمد بن إسحاق بن مندة يقول سمعت أبا علي الحسين بن علي النيسابوري يقول ما تحت اديم السماء اصح من كتاب مسلم بن الحجاج في علم الحديث.

محمد بن اسحاق بن منده مي گويد: از ابو علي نيشابوري شنيدم كه مي گفت: در زير اين آسمان، كتابي صحيح تر از كتاب مسلم نيست.

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي463هـ)، الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع، ج2، ص185، تحقيق: د. محمود الطحان، ناشر: مكتبة المعارف - الرياض - 1403هـ

سخن ابو علي حسين نيشابوري را بسياري از علماي ديگر اهل سنت نقل كرده اند:

ابن أثير الجزري، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاي544هـ)، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول، ج1، ص188، طبق برنامه الجامع الكبير.

ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاي 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج13، ص101، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت.

السمعاني، أبي سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي (متوفاي562هـ)، الأنساب، ج4، ص503، تحقيق: عبد الله عمر البارودي، دار النشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي 1998م

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج14، ص275، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

الشيباني الجزري، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد (متوفاي630هـ)، اللباب في تهذيب الأنساب، ج3، ص38، دار النشر: دار صادر - بيروت - 1400هـ - 1980م

الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)، ج1، ص19، تحقيق: نور الدين عتر، ناشر: دار الفكر المعاصر - بيروت - 1397هـ - 1977م.

و....

صحيح مسلم مايه نجات ابو علي زغوري شد

خطيب بغدادي خوابي را از ابو سعيد بن يعقوب نقل مي كند كه او ابو علي زغوري را (كه يكي از ارادتمندان به صحيح مسلم بوده) در خواب ديده كه در دستش يك جلد كتاب صحيح مسلم بود در خيابان حيره راه مي رفت. از او سؤال كرد خداوند با تو چه كار كرد؟ او در جواب گفت به خاطر كتاب صحيح مسلم نجات پيدا كردم:

أخبرني بن يعقوب أخبرنا محمد بن نعيم قال سمعت عمر بن أحمد الزاهد يقول سمعت الثقة من أصحابنا وأكثر ظني انه أبو سعيد بن يعقوب يقول رأيت فيما يري النائم كأن أبا علي الزغوري يمضي في شارع الحيرة وبيده جزء من كتاب مسلم يعني بن الحجاج فقلت له ما فعل الله بك فقال نجوت بهذا وأشار إلي ذلك الجزء.

ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاي 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج13، ص101، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت.

اين قضيه را ابن عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» نيز آورده است:

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج58، ص92، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

عثمان كردي شهروزي در كتاب «صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط» آورده است كه ابو علي زعوري در خيابان حيره راه مي رفت در حالي كه گريه مي كرد و در دستش يك جلد از كتاب مسلم بود:

كأن أبا علي الزغوري يمشي في شارع الحيرة ويبكي وبيده جزء من كتاب مسلم فقلت له ما فعل الله بك؟ فقال نجوت بهذا وأشار إلي ذلك الجزء.

آنگاه ابو علي زغوري را اين گونه معرفي كرده است:

أبو علي هذا هو محمد بن عبد العزيز الزغوري بفتح الزاي وضم الغين المعجمة وبعدها واو ساكنة ثم راء مهملة وكانت له عناية بصحيح مسلم والتخريج عليه وشارع الحيرة هو بنيسابور نفعنا الله الكريم بالدأب كما نفعه آمين والله أعلم.

ابو علي همان محمد بن عبد العزيز زغوري است... او توجه ويژه نسبت به صحيح مسلم داشت. شارع حيره نيز در نيشابور است خداوند ما را با اين ادب نفع دهد همانگونه كه او را نفع بخشيد.

الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص71، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ.

همانگونه كه در ابتدا متذكر شديم از اين كه علماي اهل سنت رتبه مسلم را پس از رتبه بخاري مي دانند و طبيعتا كتابش را نيز از جهت اعتبار در رتبه دوم قرار داده اند، فضيلت زيادي براي مسلم نقل نكرده اند، همانگونه كه فضيلت عثمان بن عفان در مقايسه با فضائل ابوبكر و عمر در كتابهاي اهل سنت اندك ذكر شده است.

ما هم در اين قسمت به همين مقدار در باره اين نويسندگان مشهور بسنده مي كنيم.

تعداد روايات مسلم:

در باره تعداد روايت صحيح مسلم نيز اختلاف وجود دارد، برخي تعداد آن را دوازه هزار و برخي ديگر 7275 روايت بدون مكررات ذكر كرده اند. شمس الدين ذهبي در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام به نقل از أحمد بن سلمه مي نويسد كه تعداد روايات مسلم دوازه هزار روايت است:

قال أحمد بن سلمة كنت مع مسلم في تأليف صحيحه خمس عشرة سنة قال وهو اثنا عشر ألف حديث.

احمد بن سلمه گفت: من مسلم را در تأليف صحيحش پانزده سال همراهي كرد. اين كتاب دوازه هزار حديث داشت.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 12، ص 566، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 20، ص 186، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م؛

الأتابكي، جمال الدين أبي المحاسن يوسف بن تغري بردي (متوفاي874هـ)، النجوم الزاهرة في ملوك مصر والقاهرة، ج 3، ص 33، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومي - مصر.

اما حاجي خليفه به نقل از خود مسلم مي نويسد كه بدون تكرار چهار هزار و با مكررات هفت و دويست و هفتاد و پنج حديث در صحيح مسلم وجود دارد:

وروي عن مسلم ان كتابه أربعة آلاف حديث أصول دون المكررات وبالمكررات سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا

از مسلم نقل شده است كه كتاب حاوي چهار هزار حديث اصلي (بدون روايات تعليقي و تبعي) بدون مكرارت است و با مكررات هفت هزار و دويست هفتاد و پنج روايت مي شود.

القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج 1، ص 556، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 - 1992؛

الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج 1، ص 234، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولي، 1416هـ ـ 1995م.

كردي شهرزوري هم مي نويسد كه روايات مسلم بدون تكرار چهار هزار روايت است:

روينا عن أبي قريش الحافظ رحمه الله وإيانا قال كنت عند أبي زرعة الرازي فجاء مسلم بن الحجاج فسلم عليه وجلس ساعة فتذاكرا فلما أن قام قلت له هذا جمع أربعة آلاف حديث في الصحيح فقال أبو زرعة فلمن ترك الباقي أراد والله أعلم إن كتابه هذا أربعة آلاف حديث أصول دون المكررات.

از أبي قريش حافظ براي ما روايت شده است كه من نزد ابوزرعه رازي بودم كه مسلم بن حجاج وارد شد و سلام كرد و ساعتي نشست، آن دو با هم گفتگو كردند و هنگامي كه بلند من گفتم: اين همان شخصي است كه چهار هزار حديث را در صحيح خود جمع كرده ابوزرعه گفت: باقي روايات را براي چه كسي گذاشته است خدا مي داند. اين كتاب او چهار هزار حديث اصلي بدون مكررات دارد.

الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج 1، ص 101، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1408هـ؛

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج 1، ص 21، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ؛

فصل دوم؛ گفتار علماي اهل سنت در مورد صحيحين

براي اين كه ميزان صحت و سقم روايات اين دو كتاب و اعتبار آنها روشن شود، در فصل نخست گفتارها و اظهار نظرهاي استوانه هاي علمي اهل سنت را در مورد اين دو كتاب بر مي شماريم؛ البته علماء و بزرگان اهل سنت در تأييد و صحت اين دو كتاب، تعبيرات مختلف و متفاوتي دارند كه آن را به صورت ذيل دسته بندي كرده و تقديم خوانندگان عزيز مي نماييم:

ا. صحيح بخاري كتاب رسول خدا (ص)

مهمترين تعبيري كه در مورد صحيح بخاري در منابع اهل سنت به چشم مي خورد اين است كه صحيح بخاري «كتاب رسول خدا» صلي الله عليه وآله است.

انصاري هروي معروف به شيخ الاسلام در كتاب «ذم الكلام و اهله» روايتي را نقل كرده كه ابو زيد مزوري از فقهاي زمان خودش رسول خدا صلي الله عليه وآله را در خواب ديد و حضرت از او گلايه نمود كه چرا كتاب آن حضرت را تدريس نمي كند. وي از رسول خدا سؤال نمود كتاب شما كدام است؟ حضرت فرمود: كتاب من جامع محمد بن اسماعيل است.

متن روايت اين گونه است:

أخبرنا أحمد بن محمد بن إسماعيل المهروني سمعت خالد بن عبد الله المروزي سمعت أبا سهل محمد بن أحمد المروزي سمعت أبا زيد المروزي الفقيه يقول كنت نائما بين الركن والمقام فرأيت النبي صلي الله عليه وسلم في المنام فقال لي يا أبا زيد إلي متي تدرس كتاب الشافعي ولا تدرس كتابي فقلت يا رسول الله وما كتابك قال جامع محمد بن إسماعيل.

احمد بن محمد بن اسماعيل مهروني مي گويد: از خالد بن عبد الله مروزي شنيدم كه او از ابو سهل محمد بن احمد مروزي شينده كه ابو زيد مروزي گفته است: من در ميان ركن و مقام خواب بودم رسول خدا صلي الله عليه وآله را در خواب ديدم، حضرت به من فرمود: اي ابو زيد! تا چه زماني كتاب شافعي را تدريس مي كني و چرا كتاب مرا تدريس نمي كني؟ عرض كردم يا رسول الله كتاب شما كدام است؟ فرمود: جامع محمد بن اسماعيل بخاري.

الأنصاري الهروي، شيخ الإسلام أبو إسماعيل عبد الله بن محمد (متوفاي481هـ)، ذم الكلام وأهله، ج2، ص190، تحقيق: عبد الرحمن عبد العزيز الشبل، ناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولي 1418هـ ـ 1998م.

بسياري از علماي اهل سنت نيز اين روايت را نقل كرده اند:

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج2، ص517، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص438، و ج16، ص314، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج26، ص505، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص 489، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص64، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاي 1176هـ)، حجة الله البالغة، ج1، ص318، ناشر: دار الكتب الحديثة - مكتبة المثني - القاهرة - بغداد، تحقيق: سيد سابق.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص177، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

صحت سند روايت از ديدگاه علماي اهل سنت

همانطوري كه ملاحظه مي شود ابو زيد مروزي كه يكي از فقهاي برجسته اين خواب ديده و براي ابو سهل نقل كرده است. از ديدگاه علماي اهل سنت هم اين شخص مورد تأييد و نيز اين روايت توثيق شده است.

ابن حجر عسقلاني بعد از نقل اين روايت مي نويسد:

قلت: إسناد هذه الحكاية صحيح ورواتها ثقات أئمة وأبو زيد من كبار الشافعية له وجه في المذهب وقد سمع صحيح البخاري من الفربري وحدث به عنه وهو أجل من حدث به عن الفربري.

سند اين حكايت صحيح و راويان آن از پيشوايان موثق هستند. و ابو زيد از بزرگان شافعيه است كه در اين مذهب از جايگاه خاصي برخوردار است. ابوزيد صحيح بخاري را از فربري شنيده و از وي روايت نقل كرده و او بهترين كسي است كه از فربري روايت كرده است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تغليق التعليق، ج5، ص422، تحقيق: سعيد عبد الرحمن موسي القزقي، ناشر: المكتب الإسلامي، دار عمار - بيروت، عمان - الأردن، الطبعة: الأولي1405

حجيت اين خواب براي اهل سنت

يكي از رواياتي كه تقريبا در تمامي جوامع روايي اهل سنت آمده است، اين مضمون است كه پيامبر صلي الله عليه وآله فرموده اند: هركس من را در خواب ببيند، در واقع خود من را ديده است؛ زيرا شيطان نمي تواند خود را به شكل من در بياورد.

اين روايت از طرق متعدد ذيل نقل شده است:

1. از طريق ابو هريره:

اسماعيل بخاري، مسلم نيشابوري و ابن ماجه از معروف ترين علماي حديث اهل سنت اين روايت را نقل كرده اند:

110 حدثنا مُوسَي قال حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي حَصِينٍ عن أبي صَالِحٍ عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلي الله عليه وسلم قال تَسَمَّوْا بِاسْمِي ولا تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي وَمَنْ رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ في صُورَتِي وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ.

ابو هريره مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: به اسم من نام گذاري كنيد نه به كنيه من. و كسي كه مرا در خواب ببيند گويا مرا ديده است؛ چرا شيطان نمي توان خود را به شكل من در بياورد و كسي كه از روي عمد بر من دروغ ببندند خداوند نشيمن گاه او را از آتش پر سازد.

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص52، و ج5، ص2290، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1775، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

2. از طريق انس:

طريق دوم روايت انس بن مالك است:

6593 حدثنا مُعَلَّي بن أَسَدٍ حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن مُخْتَارٍ حدثنا ثَابِتٌ الْبُنَانِيُّ عن أَنَسٍ رضي الله عنه قال قال النبي صلي الله عليه وسلم من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَخَيَّلُ بِي وَرُؤْيَا الْمُؤْمِنِ جُزْءٌ من سِتَّةٍ وَأَرْبَعِينَ جُزْءًا من النُّبُوَّةِ

انس مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: كسي كه مرا در خواب ببيند، گويا من را ديده است؛ چرا كه شيطان به شكل من تصور هم نمي شود و خواب مؤمن يك جزأ از چهل و شش جزء نبوت است.

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2568، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

3. از طريق جابر بن عبد الله انصاري:

در طريق ديگر اين روايت جابر بن عبد الله انصاري قرار دارد:

2268 وحدثني محمد بن حَاتِمٍ حدثنا رَوْحٌ حدثنا زكريا بن إسحاق حدثني أبو الزُّبَيْرِ أَنَّهُ سمع جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يقول قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم من رَآنِي في النَّوْمِ فَقَدْ رَآنِي فإنه لَا يَنْبَغِي لِلشَّيْطَانِ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِي.

جابر مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: كسي كه مرا در خواب ببيند، به تحقيق مرا ديده است؛ چرا كه شايسته نيست كه شيطان خود را شبيه من در بياورد.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1776، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

4. از طريق عبد الله بن مسعود:

عبد الله بن مسعود يكي ديگر افرادي است كه در طريق اين رويت قرار دارد:

3900 حدثنا عَلِيُّ بن مُحَمَّدٍ ثنا وَكِيعٌ عن سُفْيَانَ عن أبي إسحاق عن أبي الْأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ عن النبي صلي الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي في الْيَقَظَةِ فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ علي صُورَتِي

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: كسي كه مرا در خواب ببيند، به تحقيق مرا در بيداري ديده است؛ چرا كه به شكل من نمي تواند خودش را در بياورد.

القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

ابن ماجه قزويني در صفحه اين كتابش بعد از اين كه روايت ابن مسعود را ذكر مي كند مي گويد: در اين باب از طريق ابو هريره، ابو قتاده، ابن عباس، ابو سعيد خدري، جابر بن عبد الله، انس بن مالك، ابو مالك اشجعي، ابو بكره و ابو جحفه روايت نقل شده و اين روايت صحيح است:

2276 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِيٍّ حدثنا سُفْيَانُ عن أبي إسحاق عن أبي الْأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ عن النبي صلي الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي قال وفي الْبَاب عن أبي هُرَيْرَةَ وَأَبِي قَتَادَةَ وبن عَبَّاسٍ وَأَبِي سَعِيدٍ وَجَابِرٍ وَأَنَسٍ وَأَبِي مَالِكٍ الْأَشْجَعِيِّ عن أبيه وَأَبِي بَكْرَةَ وَأَبِي جُحَيْفَةَ قال أبو عِيسَي هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ.

القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص535، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

5. از طريق ابو سعيد خدري:

ابو سعيد خدري نيز از رسول خدا صلي الله عليه وآله روايت كرده است:

3903 حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ وأبو كُرَيْبٍ قالا ثنا بَكْرُ بن عبد الرحمن ثنا عِيسَي بن الْمُخْتَارِ عن بن أبي لَيْلَي عن عَطِيَّةَ عن أبي سَعِيدٍ عن النبي صلي الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي.

القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

6. از طريق ابن عباس:

ابن ماجه از طريق ابن عباس نيز روايت را نقل كرده است:

3905 حدثنا محمد بن يحيي ثنا أبو الْوَلِيدِ قال أبو عَوَانَةَ ثنا عن جَابِرٍ عن عَمَّارٍ هو الدُّهْنِيُّ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ قال قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي.

القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1285، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

و الباني وهابي نيز در السلسلة الصحيحة ج 6، ص513 در ذيل شماره 2729 اين روايت را صحيح مي داند؛ بنا بر اين، يكي از علماي اهل سنت، پيامبر صلي الله عليه وآله را در خواب ديده است كه فرمودند صحيح بخاري كتاب من است ! و وي قطعاً پيامبر صلي الله عليه وآله را ديده است؛ چون خواب رسول خدا صلي الله عليه وآله براي اهل سنت حجيت دارد؛ پس به گفته خود رسول خدا صلي الله عليه وآله، اين كتاب، براي خود حضرت است و ممكن نيست اشتباه باشد !

شاهدي ديگر؛

رسول خدا (ص) صحيح بخاري ومسلم را تأييد و نقل رواياتش را براي شيخ عبد المعطي تونسي اجازه مي دهد

مرحوم ميرحامد حسين، در كتاب استقصاء الإفحام ج2، ص868 به نقل از شاه ولي الله دهلوي در كتاب «رسالة الدرّ الثمين في مبشّرات النبي الأمين، الحديث الثالث والثلاثون» اين چنين مي نويسد:

أخبرني الشيخ محمد بن عبد الرحمن الخطاب شارح مختصر الخليل قال: مشينا مع شيخنا العارف بالله تعالي الشيخ عبد المعطي التونسي لزيارة النبي صلي الله عليه وسلم فلما قربنا من الروضة الشريفة ترجّلنا، فجعل الشيخ عبد المعطي يمشي خطوات ويقف، حتي وقف تجاه القبر الشريف فتكلم بكلام لم نفهمه، فلما انصرف سألناه عن وقفاته فقال: كنت أطلب الإذن من رسول الله صلي الله عليه وسلم في القدوم عليه، فإذا قال لي أقدم قدمت ساعة ثم وقفت، وهكذا حتي وصلت إليه فقلت: يا رسول الله أكلما روي البخاري عنك صحيح؟ فقال: صحيح. فقلت له: أرويه عنك يا رسول الله؟ قال: أروه عني. وقد أجاز الشيخ عبد المعطي ـ نفعنا الله به ـ الشيخ محمد الخطّاب يرويه عنه.

شيخ محمد بن عبدالرحمن خطاب شارح مختصر الخليل مي گويد:

من با استادم شيخ عبدالمعطي تونسي به زيارت حرم مطهر حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) مشرف شدم، ديدم استادم برخلاف معمول در ميان حرم مطهر چند قدم بر مي­دارد و چند لحظه توقف مي­كند و به اين صورت به قبر شريف نزديك شد و در مقابل قبر جملاتي مي­گفت كه من مضمون آن را نفهميدم، پس از مراجعت از زيارت قبر شريف از جريان توقف و گفتگوي غير متعارف او سؤال نمودم، او در جواب من گفت: من براي وارد شدن به حرم مطهر و زيارت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله وسلم) از خود آن حضرت اجازه خواستم تا اين كه اجازه داد و وارد شدم و به آن حضرت نزديك شدم و عرض كردم: يا رسول الله! تمام احاديثي كه بخاري از شما نقل نموده است صحيح است؟ فرمود: آري صحيح است. عرض كردم: تمام حديثهاي آن را از شما نقل كنم؟ فرمود: آري از زبان من نقل كن.

سپس سند ديگري براي مدعاي خويش نقل مي كند و مي گويد:

ثم قال: ووجدت هذا الحديث بخط الشيخ عبد الحق الدهلوي بإسناد له عن الشيخ عبد المعطي بمعناه وفيه: فلمّا فرغ من الزيارة وما يتعلق بها سأله أن يروي عنه صلي الله عليه وسلم صحيح البخاري وصحيح مسلم فسمع الإجازة من النبي (صلي الله عليه وسلم فذكر صحيح مسلم أيضا

اين روايت را به خط شيخ عبد الحق دهلوي با سند وي از شيخ عبد المعطي با همين مضمون ديدم و در آن بود وقتي كه زيارت و فروعات آن تمام شد، از رسول خدا (ص) اجازه خواست كه كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم را از خود حضرت نقل كند؛ و اجازه را از خود رسول خدا (ص) شنيد.

پس در عبارت وي صحيح مسلم نيز آمده است.(يعني صحيح مسلم نيز كتاب پيامبر است)

ب. اجماع امت و يا اهل علم بر صحت روايات و جميع متون صحيحين

بسياري از بزرگان اهل سنت گفته اند كه تمام روايات موجود در كتب صحيحين مورد قبول امت اسلامي است و در اين باره ادعاي اجماع كرده اند؛ اما گاهي اجماع را به تمام امت اسلامي نسبت مي دهند و گاهي به اهل علم. (البته اين اختلاف تعبير تاثيري در حجيت ندارد، زيرا اجماع معتبر نزد اهل سنت، اجماع علما است؛ و وقتي از علما بالاتر رفت نيز تاييدي بيشتر بر حجيت است) تعبيرات متفاوت علماي بزرگ اهل سنت در اين باره به ترتيب تاريخ وفات ذكر مي شود:

1. ابو اسحاق اسفرائني (متوفاي418هـ)

اسفرائني يكي از علماء و فقهاي شافعي و از بزرگان آنها است. شمس الدين سخاوي به نقل از وي مي نويسد:

ولفظ الأستاذ أبي إسحاق الإسفرائيني أهل الصنعة مجمعون علي أن الأخبار التي اشتمل عليها الصحيحان مقطوع بصحة أصولها ومتونها ولا يحصل الخلاف فيها بحال وإن حصل فذاك اختلاف في طرقها ورواتها قال فمن خالف حكمه خبرا منها وليس له تأويل سايغ للخبر نقضنا حكمه لأن هذه الأخبار تلقتها الأمة بالقبول.

سخن استاد ابو اسحاق اسفرائيني اين است كه اهل فن اجماع دارند بر اين كه اخباري كه در صحيح بخاري و مسلم آمده، از نظر متن و اصول، صحت آنها قطعي است و هيچ گونه اختلافي در آنها نيست و اگر اختلافي هم باشد در طرق و راوايان آنها است؛ پس حكم هركسي مخالف يك خبر از اين دو كتاب باشد، و تأويلي هم نباشد كه حكم او را تجويز كند، ما حكم وي را نقض مي كنيم؛ چرا كه امت اسلامي اين روايات را قبول كرده اند.

السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن (متوفاي902هـ)، فتح المغيث شرح ألفية الحديث، ج1، ص51، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان، الطبعة: الأولي، 1403هـ.

برخي ديگر نيز همين سخن امام الحرمين را نقل كرده اند كه تنها به مدارك آن اشاره مي كنيم:

القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاي1332 هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص85، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1399هـ - 1979م.

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج1، ص311، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي 1999م.

الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص307، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولي، 1416هـ ـ 1995م

ترجمه ابو اسحاق:

براي اين كه ابو اسحاق اسفرائني را بيشتر بشناسيم ترجمه او را از زبان علماي اهل سنت نقل مي كنيم.

ذهبي او را اين گونه معرفي كرده است:

الأستاذ أبو إسحاق الإسفرائيني، الأصولي، المتلكم، الفقيه الشافعي، إمام أهل خُراسان. رُكن الدين، أحد من بلغ رتبة الإجتهاد.

استاد ابو اسحاق اسفرائيني، اصولي، متكلم، فقيه شافعي، پيشواي خراسانيان، پايه دين و از جمله كساني است كه به رتبه اجتهاد دست يافته است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج28، ص437، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.

عكري حنبلي نيز در كتاب «شذرات الذهب في أخبار من ذهب» مي نويسد:

أبو إسحاق الإسفرائيني إبراهيم بن محمد بن إبراهيم بن مهران الأصولي المتكلم الشافعي أحد الأعلام وصاحب التصانيف..

ابو اسحاق اسفرائيني، ابراهيم بن محمد بن ابراهيم بن مهران اصولي، متكلم شافعي، يكي از بزرگان و صاحب تصانيف است.

العكري الحنبلي، عبد الحي بن أحمد بن محمد (متوفاي1089هـ)، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، ج3، ص209، تحقيق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن كثير - دمشق، الطبعة: الأولي، 1406هـ.

2. ابو نصر سجزي (متوفاي444هـ)

ابراهيم ابناسي از علماي شافعي اهل سنت در قرن نهم، روايات بخاري را به چند دسته تقسيم كرده است:

دسته اول:روايات داراي سند متصل

دسته دوم: رواياتي كه در ابتداي آن يك راوي و يا چند تن حذف شده ولي بخاري آن را با عبارتي آورده است كه دليل بر صحت او است.

دسته سوم: در صورتي كه عبارت آن به صورت قطعي و جزمي نيست و حكم به صحت ندارد.

طبق گفته ابو نصر سجزي دو دسته اول صحيح و دسته سوم هم در نزد اهل سنت مقبول است؛ زيرا بخاري اين روايت را در صحيحش نقل كرده و صرف نقل او مشعر به صحت اين روايت است. متن سخن وي چنين اين است:

ومع ذلك فإيراده له في أثناء الصحيح مشعر بصحة أصله إشعارا يؤنس به ويركن إليه.

پس از اين تقسيم بندي و تذكر نكته فوق به سخن بخاري اشاره كرده و كلام ابو نصر سجزي را نيز يادآوري مي كند و مي نويسد:

وإلي الخصوص الذي بيناه يرجع مطلق قوله ما أدخلت في كتاب الجامع إلا ما صح وكذلك مطلق قول الحافظ أبي نصر الوائلي السجزي أجمع أهل العلم الفقهاء وغيرهم أن رجلا لو حلف بالطلاق أن جميع ما في كتاب البخاري مما روي عن النبي صلي الله عليه وسلم قد صح عنه ورسول الله قاله لا شك فيه أنه لا يحنث والمرأة بحالها في حبالته.

به اين ويژگي كه آن را بيان كرديم اطلاق قول بخاري كه گفته: آنچه را در كتاب جامع آوردم صحيح است، بر مي گردد. و نيز اطلاق سخن حافظ ابو نصر وائلي سجزي كه گفته: اهل علم از فقهاء و غير آنان اجماع دارند بر اين كه اگر مردي اين گونه قسم بخورد كه اگر تمام رواياتي كه در بخاري نقل شده از رسول خدا نباشد و رسول خدا آن را نگفته باشد، زنم طلاق باشد. اگر كسي اين گونه سوگند خورد، سوگندش شكسته نمي شود و زنش هم در حباله نكاح او است و اين طلاق بي فائده است؛(چرا كه اين روايات از رسول خدا است و هيچ شكي در آن نيست).

الأبناسي المصري الشافعي، أبو إسحاق برهان الدين إبراهيم بن موسي بن أيوب (متوفاي802هـ)، الشذا الفياح من علوم ابن الصلاح، ج1، ص94، تحقيق: صلاح فتحي هلل، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي1418هـ ـ 1998م.

صنعاني كتابي را به اسم «توضيح الافكار» در شرح كتاب «تنقيح الانظار» كه نويسنده آن «علامه نظار محمد بن ابراهيم وزير» مي باشد، نوشته و بعد از پايان كلام سجزي، از نظار محمد بن ابراهيم اين سخن را نقل كرده است:

فقال المصنف في العواصم بعد نقله الظاهر إجماعهم علي ذاك وإجماع غيرهم لأن المعروف في كتب الفقه أن من حلف بالطلاق علي صحة أمر وهو يظن صحته ولم ينكشف بطلانه لم يحنث لأن الأصل بقاء الزوجية ولا تطلق بمجرد الاحتمال المرجوح.

مصنف در كتاب عواصم بعد از نقل اجماع علماء و غير علما را بر اين مطلب نقل كرده است؛ چرا كه در كتاب فقه معروف است اگر كسي بر صحت امري به طلاق زنش سوگند ياد كند و گمان به صحت آن داشته باشد و بطلانش هم كشف نشود، سوگندش شكسته نمي شود؛ چرا كه اصل بقاء زوجيت است و به صرف احتمال مرجوح طلاق صورت نمي گيرد.

الحسني الصنعاني، محمد بن إسماعيل الأمير (متوفاي1182هـ)، توضيح الأفكار لمعاني تنقيح الأنظار، ج1، ص99، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، دار النشر: المكتبة السلفية - المدينة المنورة، طبق برنامه الجامع الكبير.

با توجه به سخن علامه نظار محمد بن ابراهيم، عدم صحت روايات بخاري و مسلم يك احتمال مرجوحي است كه اگر كسي به آن سوگند بخورد باعث حنث قسم نمي شود.

ترجمه ابو نصر سجزي:

ابو نصر سجزي يكي از چهره هاي سرشناس علم حديث است. ابوبكر بغدادي او را با عناوين «حافظ، امام، علم السنة» مي ستايد:

114 الحافظ الأمام علم السنة عبيد الله بن سعيد بن حاتم أبو نصر السجزي المتوفي سنة 444 ه من أحفظ أهل زمانه للحديث طوف الآفاق في طلب الحديث.

حافظ، امام، پرچم اهل سنت عبيد الله بن سعد بن حاتم ابو نصر سجزي متوفاي 444 هجري از حافظ ترين اهل زمان خودش بود و در جستجوي روايات به نقاط مختلف مسافرت كرد.

البغدادي، أحمد بن علي بن ثابت أبو بكر (متوفاي463هـ)، الرحلة في طلب الحديث، ج1، ص212، تحقيق: نور الدين عتر، دار النشر: دار الكتب اتلعلمية - بيروت، الطبعة: الأولي1395

شمس الدين ذهبي نيز در كتاب «تذكرة الحفاظ» مي نويسد:

1005 أبو نصر السجزي الحافظ الإمام علم السنة عبيد الله بن سعيد بن حاتم بن أحمد الوائلي البكري نزيل الحرم ومصر وصاحب الإبانة الكبري في مسألة القرآن وهو كتاب طويل في معناه دال علي أمامة الرجل وبصره بالرجال والطرق.

وي كتاب الابانة الكبري در مساله قرآن را دارد كه كتابي طولاني در اين زمينه است كه نشان مي دهد اين شخص امام بوده و به علم رجال و طرق آن آشنا است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1118، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

3. ابو المعالي امام الحرمين جويني (متوفاي478هـ)

جويني يكي از استوانه هاي علمي شافعي و مورد احترام اهل سنت و معروف به «امام الحرمين، فخر الاسلام، امام الائمه» است.

امام الحرمين نيز در مورد كتاب بخاري و مسلم همان مطلب سوگند خوردن به طلاق را مطرح كرده و در پايان به اجماع علماي اهل سنت بر صحت روايات بخاري و مسلم اشاره مي كند.

متن كلام وي را عثمان كردي شهرزوري اين گونه نقل كرده است:

عن الحافظ الفقيه أبي طاهر أحمد بن محمد الأصبهاني رحمه الله قال سمعت القاضي أبا حكيم الجيلي يقول سمعت أبا المعالي عبد الملك بن عبد الله بن يوسف الجويني بنيسابور يقول لو حلف إنسان بطلاق امرأته أن ما في كتابي البخاري ومسلم مما حكما بصحته من قول النبي صلي الله عليه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لإجماع علماء المسلمين علي صحتهما.

حافظ، فقيه، ابو طاهر احمد بن محمد اصفهاني مي گويد: از ابو حكيم جيلي شنيدم كه مي گفت: از ابو المعالي عبد الملك بن عبد الله بن يوسف جويني در نيشابور شنيدم كه مي گفت: اگر انسان سوگند ياد كند به اينكه اگر روايات صحيح بخاري و مسلم صحيح نباشد و گفتار رسول خدا نباشد، زنش را طلاق بدهد، با اين سوگند طلاق زنش منعقد نمي شود و سوگندش هم شكسته نمي شود؛ چرا كه علماي مسلمين بر صحيح روايات اين دو كتاب اجماع دارند.

الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص86، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ.

اين سخن امام الحرمين را بسياري از بزرگان اهل سنت نقل كرده اند:

نووي يكي از شارحان صحيح مسلم مي نويسد:

وقد قال امام الحرمين لو حلف انسان بطلاق امرأته أن ما في كتابي البخاري ومسلم مما حكما بصحته من قول النبي صلي الله عليه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لاجماع علماء المسلمين.

صحيح مسلم بشرح النووي، أبو زكريا يحيي بن شرف بن مري النووي (متوفاي676 هـ) ج 1، ص 19، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، ج1، ص131، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، ناشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض.

الحسني الصنعاني، محمد بن إسماعيل الأمير (متوفاي1182هـ)، توضيح الأفكار لمعاني تنقيح الأنظار، ج1، ص122، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، دار النشر: المكتبة السلفية - المدينة المنورة، طبق برنامه الجامع الكبير.

ترجمه ابو المعالي الجويني:

صيرفيني او را اين گونه معرفي كرده است:

أبو المعالي الجويني: عبد الملك بن عبد الله بن يوسف الجويني أبو المعالي ابن ركن الإسلام أبي محمد الجويني إمام الحرمين فخر الإسلام إمام الأئمة علي الإطلاق حبر الشريعة المجتمع علي إمامته شرقا وغربا المقر بفضله السراة والحداة عجما وعربا من لم تر العيون مثله قبل ولا تري بعده...

ابو المعالي جويني عبد الملك بن عبد الله بن يوسف جويني ابو المعالي ابن ركن الاسلام ابو محمد جويني، امام الحرمين، فخر اسلام، پيشواي علي الاطلاق پيشوايان، دانشمند شريعت، كسي است كه بر امامت او علماي شرق و غرب اجماع دارند؛ كسي كه بزرگ و كوچك عجم و عرب به فضيلت او اقرار دارند؛ او كسي است كه چشم روزگار همانند او را در گذشته نديده و در آينده نخواهد ديد.

الصيرفيني، تقي الدين أبو إسحاق إبراهيم بن محمد (متوفاي641هـ)، المنتخب من كتاب السياق لتاريخ نيسابور، ج1، ص361، تحقيق: خالد حيدر، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر التوزيع - بيروت - 1414هـ

4. ابوالفرج ابن الجوزي (متوفاي597 هـ)

ابن جوزي از علماي بلند پايه حنابله در قرن ششم، روايات را بر چند دسته تقسيم كرده و از نظر او نخستين دسته آن رواياتي است كه همه بر صحت آنها اتفاق دارند. او مي نويسد:

واعلم وفقك الله أن الأحاديث علي ستة أقسام، القسم الأول ما اتفق علي صحته وكان أبو عبد الله البخاري أول من الصحاح، ثم تبعه مسلم.

خداوند تو را موفق بدارد، بدان كه روايات بر شش دسته هستند: قسم نخست رواياتي است كه صحت آنها مورد اتفاق است و ابو عبد الله بخاري نخستين صحاح را دارد پس از آن مسلم است.

القرشي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي597 هـ)، الموضوعات، ج1، ص11، تحقيق: توفيق حمدان، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1415 هـ -1995م

5. تاج الدين سبكي (متوفاي646هـ)

سبكي شافعي بعد از اين كه سخن از كتاب هاي ابن ماجه و ابن خزيمه به ميان آورده در باره صحيح بخاري و مسلم مي نويسد:

فالصحيحان مقدمان عليه، ولو كان علي شرطهما؛ لأن لشهرتهما وقبول الأمة بالقبول ما ليس لغيرهما، وإن ساواهما في درجة الصحة، ولذلك قال الأستاذ أبو إسحاق وغيره من أئمتنا: إن كل ما فيهما مقطوع به.

صحيح بخاري و مسلم مقدم بر كتاب هاي ابن ماجه هستند؛ چرا كه شهرت اين دو كتاب، و قبول شدن اين دو كتاب توسط امت، خصوصيتي است كه كتابهاي ديگر آن را ندارند؛ اگر چه در درجه صحت مساوي صحيح بخاري و مسلم هستند. از اين روي استاد ابو اسحاق و غير او از پيشوايان ما گفته اند: همانا تمام روايات بخاري و مسلم قطعي است.

السبكي، تاج الدين أبي النصر عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي646هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج4، ص618، تحقيق: علي محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، دار النشر: عالم الكتب - لبنان / بيروت - 1999م - 1419هـ الطبعة: الأولي

6. عثمان بن عبد الرحمن الكردي مشهور به ابن صلاح (متوفاي643هـ)

كردي شهروزي مشهور به ابن صلاح در كتاب «صيانة صحيح مسلم» مي نويسد: تمام آنچه در مسلم و بخاري آمده، قطعا صحيح و امت اسلامي آن را قبول دارند:

الفصل الرابع جميع ما حكم مسلم بصحته من هذا الكتاب فهو مقطوع بصحته والعلم النظري حاصل بصحته في نفس الأمر وهكذا ما حكم البخاري بصحته في كتابه وذلك لأن الأمة تلقت ذلك بالقبول سوي من لا يعتد بخلافه ووفاقه في الإجماع.

فصل چهارم: تمام آن رواياتي را كه مسلم به صحت آن در اين كتاب حكم كرده، قطعاً صحيح است و در و اقع علم نظري بر صحت آن حاصل است. و هم چنين است آن رواياتي را كه بخاري در كتابش حكم به صحتش كرده است. دليل برصحت روايات اين دوكتاب اين است كه امت اسلام آنها را قبول دارند جز اندك افرادي كه مخالفت و موافقت آنها ارزشي ندارد و ضرري به اجماع نمي زند.

الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص86، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ.

سخن ابن صلاح را نووي شافعي در شرح صحيح مسلم اين گونه نقل كرده است:

قال الشيخ أبو عمرو بن الصلاح رحمه الله جميع ما حكم مسلم رحمه الله بصحته في هذا الكتاب فهو مقطوع بصحته والعلم النظري حاصل بصحته في نفس الأمر وهكذا ما حكم البخاري بصحته في كتابه وذلك لان الأمة تلقت ذلك بالقبول سوي من لا يعتد بخلافه ووفاقه في الاجماع قال الشيخ والذي نختاره أن تلقي الأمة للخبر المنحط عن درجة التواتر بالقبول يوجب العلم النظري بصدقه خلافا لبعض محققي الاصوليين حيث نفي ذلك بناء علي أنه لا يفيد في حق كل منهم الا الظن وانما قبله لانه يجب عليه العمل بالظن والظن قد يخطيء قال الشيخ وهذا مندفع لان ظن من هو معصوم من الخطأ لا يخطيء والامة في اجماعها معصومة من الخطأ.

شيخ ابو عمرو بن صلاح مي گويد: تمام آنچه را كه مسلم بر صحت آن در اين كتاب حكم نموده قطعاً صحيح است و در واقع علم نظري به صحت آن حاصل است. و هم چنين آن چه را بخاري بر صحت آن حكم كرده قطعاً صحيح است؛ چرا كه امت آن را تلقي به قبول كرده جز افرادي كه مخالفت و وفاق آنها مورد اعتنا نيست و به اجماع ضرري ندارد. شيخ ابن صلاح گفته است: آنچه را كه من اختيار كردم اين است كه وقتي امت خبري را كه درجه اش پايين تر از تواتر است قبول مي كنند، اين خودش باعث علم نظري به صدق آن خبر مي شود. بر خلاف نظر برخي محققان اصول كه اين مطلب را نفي كرده اند؛ چرا كه خبر پايين تر از تواتر مفيد ظن است و اما اينكه امت آن را قبول كرده اند به خاطر اين است كه عمل بر ظن واجب است اما ظن گاهي خطا مي كند. شيخ ابن صلاح مي گويد: اين سخن درست نيست؛ چرا كه ظن كساني كه معصوم از خطا است به خطا نمي رود و امت در اجماعش معصوم از خطاء است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص19، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

ابن حجر عسقلاني نيز سخن ابن صلاح را نقل كرده است:

وإنما نقل ابن الصلاح أن الأمة أجمعت علي تلقيهما بالقبول من حيث الصحة.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، النكت علي كتاب ابن الصلاح، ج1، ص371، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير

طاهر دمشقي متوفاي قرن چهارده نيز در كتاب «توجيه النظر» اختلاف نظر ابن صلاح و بقيه محققان را نقل كرده و در مورد نظر ابن صلاح در باره روايات صحيحين مي نويسد:

وأما هو فقال إن تلقي الأمة للصحيحين بالقبول يقتضي الحكم بصحة جميع ما فيهما من الأحاديث سوي ما استثني من ذلك فحكم علي ما لا يحصي من الأحاديث المختلفة المراتب بحكم واحد وهو القطع بصحتها لوجودها في كتابين تلقتهما الأمة بالقبول.

ابن صلاح گفته است: مقتضاي اين كه امت صحيحين را مورد قبول قرار داده اند صحت تمام روايات صحيحين است جز آنچه از آن استثناء شده است. ابن صلاح بر بسياري از رواياتي داراي مراتب مختلف است حكم واحدي را اجراء كرده كه همان قطع به صحت آنها است؛ چرا كه اين روايات در دو كتابي است كه امت آنها را قبول دارند.

الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص316، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولي، 1416هـ ـ 1995م

7. ابن تيمية (متوفاي728 هـ)

ابن تيميه نخستين پايه گذار وهابيت تمام متون صحيح بخاري و مسلم را مورد اتفاق علماي حديث دانسته و مي گويد:

ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبي قالها.

تمام متون صحيحين در نزد علماي علم روايت مورد اتفاق و مورد قبول است و بر صحت آنها اجماع دارند و به صورت قطعي مي دانند كه تمام اين روايات را رسول خدا صلي الله عليه وسلم بيان كرده است.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة، ج1، ص87، تحقيق: زهير الشاويش، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت -1390 - 1970

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج1، ص257، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

8. ابن كثير (متوفاي 774)

سيد صديق حسن قنوجي در كتاب «الحطة في ذكر الصحاح الستة» به نقل از ابن كثير مي نويسد:

وقال الحافظ عماد الدين بن كثير وكتاب البخاري الصحيح يستسقي بقراءته الغمام وأجمع علي قبوله وصحة ما فيه أهل الإسلام.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م

9. ابن ملقن الشافعي (متوفاي804هـ)

ابن ملقن شافعي نيز مي نويسد:

وهلم جرًّا إلي زمن الإِمامين، الحافظين، الناقدين: أبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري، وأبي الحسين مسلم بن (الحجاج) (135) القشيري، فصنفا كتابيهما الصحيحين، والتزما ألَّا يوردا فيهما إلَّا حديثًا صحيحًا، وتلقَّتهما الأمة بالقبول.

همين طور تا زمان دو امام حافظ و ناقد ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخاري و ابو الحسين مسلم بن حجاج قشيري. اين دو شخص كتاب هاي صحيحين را تصنيف كردند و ملتزم شدند كه در اين دو كتاب تنها روايات صحيح را وارد كنند و امت اسلامي اين دو كتاب را كاملا قبول دارند.

الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج1، ص274، تحقيق: مصطفي ابوالغيط وعبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولي، 1425هـ-2004م.

10. ابن خلدون (متوفاي808 هـ)

ابن خلدون يكي از كساني است كه اجماع امت را بر قبول روايات اين دو كتاب نقل كرده است. وي در مقدمه خودش در فصل پنجاو دو، از روايات حضرت مهدي عليه السلام سخن به ميان آورده و متذكر شده است كه روايات مربوط به آن حضرت را علماي حديث اهل سنت در كتاب هايشان با سندهاي متعددي نقل كرده اند و بعد مي گويد:

إلا أن المعروف عند أهل الحديث أن الجرح مقدم علي التعديل فإذا وجدنا طعنا في بعض رجال الأسانيد بغفلة أو بسوء حفظ أو ضعف أو سوء رأي تطرق ذلك إلي صحة الحديث وأوهن منها ولا تقولن مثل ذلك ربما يتطرق إلي رجال الصحيحين فإن الإجماع قد اتصل في الأمة علي تلقيهما بالقبول والعمل بما فيهما وفي الإجماع أعظم حماية وأحسن دفعا وليس غير الصحيحين بمثابتهما في ذلك.

معروف در نزد اهل حديث اين است كه جرح مقدم بر تعديل است؛ پس زماني كه در برخي رجال سند روايات طعني همانند: غفلت، سوء حفظ، يا ضعف ديگر و سؤ رأي ديده شود، اين طعن در صحت روايت هم راه پيدا مي كند ورايت را سست مي كند. اما نبايد گفت كه اين سخن در رجال صحيح هم سرايت مي كند؛ چرا كه در ميان امت اجماع از اول تا آخر وجود دارد كه روايات اين دو كتاب را مورد قبول قرار داده اند و طبق آن عمل كرده اند و در اجماع امت بزرگترين حمايت و بهترين دفاع جود دارد كه در غير صحيحين اين اجماع وجود ندارد.

إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص312، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

11. ملا علي قاري (متوفاي1014هـ)

ملا علي قاري هروي در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح» مي نويسد:

ثم اعلم أن جمعاً من المحدثين وغيرهم ذهبوا إلي أن جميع ما وقع مسنداً في الصحيحين أو أحدهما من الأحاديث يقطع بصحته لتلقي الأمة له بالقبول من حيث الصحة وكذا العمل ما لم يمنع منه نحو نسخ أو تخصيص، وإجماع هذه الأمة معصوم عن الخطأ كما قال صلي الله عليه وسلم.

بدان گروهي از محدثان و غير آنان عقيده دارند بر اين كه تمام روايات مسندي كه در صحيحين يا يكي از آنها آمده قطعا صحيح است؛ چرا كه امت آن ها را از جهت صحت مورد قبول قرار داده اند و نيز از نظر عمل تا مادامي كه مانعي همانند نسخ و يا تخصيص نباشد. و اجماع اين امت معصوم از خطاء است؛ همانگونه كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرموده است.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص104، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

وي همچنين در جاي ديگر مي گويد:

ثم اتفقت العلماء علي الصحيحين بالقبول وأنهما أصح الكتب المؤلف، ثم الجمهور علي أن صحيح البخاري أرجحهما وأصحهما.

علماء بر قبول صحيحين اتفاق نظر دارند و اين كه اين دو كتاب صحيح ترين كتابهاي تأليف شه است؛ سپس جمهور علماي بر اين هستند كه صحيح بخاري برتر و صحيح ترين آن دو است.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص62، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

12. شاه ولي الله دهلوي (متوفاي1176هـ)

دهلوي وهابي در باره صحيح بخاري در دو كتابش مي نويسد:

ولعمري أنه نال من الشهرة والقبول درجة لا يرام فوقها.

سوگند به جان من صحيح بخاري به درجه اي از شهرت و قبول رسيده است كه بالاتر از آن تصور نمي شود.

الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاي 1176هـ)، حجة الله البالغة، ج1، ص318، ناشر: دار الكتب الحديثة - مكتبة المثني - القاهرة - بغداد، تحقيق: سيد سابق.

الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاي 1176هـ)، الإنصاف في بيان أسباب الاختلاف، ج1، ص55، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، دار النشر: دار النفائس - بيروت، الطبعة: الثانية 1404

13. قنوجي بخاري (متوفاي1307هـ)

سيد صديق حسن قنوجي نيز در كتاب «الحطة في ذكر الصحاح الستة» مي نويسد:

وأما فضله فهو أصح الكتب المؤلفة في هذا الشأن والمتلقي بالقبول من العلماء في كل زمان.

اما برتري صحيح بخاري اين است كه او صحيح ترين كتاب هاي تأليف شده در زمينه روايت و مورد قبول تمام علماء در همه زمانها است.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص177، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

عصمت اجماع از خطاء از ديدگاه اهل سنت

با توجه به مطالب فوق روشن شد كه علماي اهل سنت بر صحت روايات و مطالب دو كتاب صحيح بخاري و مسلم اتفاق نظر و اجماع دارند؛ اما نكته مهم و مورد توجه اين است كه اجماع از نظر آنها معصوم از خطا است؛ يعني اگر بر صحت يك مطلب اجماع حاصل شد از نظر آنها مجمعين معصوم از خطا است و احتمال خطا در آن راه ندارد.

بنابراين از آنجايي كه صحت روايات صحيحين مورد اجماع است پس همه آن روايت بدون شك و ترديد صحيح و قطعي است.

بر اين نكته فوق (عصمت اجماع از خطا)، ابن صلاح و ملا علي قاري بعد از اين كه گفته اند امت صحيح بخاري و مسلم را مورد قبول قرار داده اند، تصريح كرده اند:

ابن صلاح مي نويسد:

والامة في اجماعها معصومة من الخطأ.

و امت در اجماعش معصوم از خطا است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص19، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

ملا علي قاري نيز مي نويسد:

وإجماع هذه الأمة معصوم عن الخطأ كما قال صلي الله عليه وسلم.

و اجماع اين امت معصوم از خطا است؛ همانگونه كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرموده است.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص104، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م

ج: صحيح ترين كتابها بعد از قرآن كريم

سومين تعبيري كه نشان دهنده اهميت كتاب بخاري و مسلم مي باشد اين است گفته اند: صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است. در اين باره نيز سخنان برخي از علماي اهل سنت را متذكر مي شويم:

1. عثمان بن عبد الرحمن شهرزوري (متوفاي643هـ)

عثمان كردي شهرزوري، در كتاب «علوم الحديث» كه به «مقدمه ابن صلاح» معروف است مي نويسد:

الثالثة:

أول من صنف الصحيح، البخاري أبو عبد الله محمد بن إسماعيل الجعفي مولاهم وتلاه أبو الحسين مسلم بن الحجاج النيسابوري القشيري من أنفسهم ومسلم مع أنه أخذ عن البخاري واستفاد منه يشاركه في كثير من شيوخه وكتاباهما أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز وأما ما روينا عن الشافعي رضي الله عنه من أنه قال ما أعلم في الأرض كتابا في العلم أكثر صوابا من كتاب مالك ومنهم من رواه بغير هذا اللفظ فإنما قال ذلك قبل وجود كتابي البخاري ومسلم ثم إن كتاب البخاري أصح الكتابين صحيحا وأكثرهما فوائد.

نخستين كسي كه «صحيح» را نوشت، بخاري، ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخاري جعفي است. و به دنبال او ابو الحسين مسلم بن حجاج نيشابوري قشيري است. با اين كه مسلم از محضر بخاري استفاده كرده در بسياري از شيوخ با وي اشتراك دارد.

كتاب اين دو، صحيح ترين كتابها بعد از قرآن كريم است. ولي آنچه را ما از شافعي روايت كرديم كه گفته: من در روي زمين كتاب علمي كه صحيح تر از كتاب مالك باشد سراغ ندارم. برخي سخن شافعي را با عبارت ديگر نقل كرده اند.

شافعي اين سخن را قبل از اين كه كتابهاي بخاري و مسلم نوشته شود گفته است. پس از آن كتاب بخاري صحيح ترين آنها و داراي بيشترين فوائد است.

الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)، ج1، ص17، تحقيق: نور الدين عتر، ناشر: دار الفكر المعاصر - بيروت - 1397هـ - 1977م.

2. محيي الدين نووي (متوفاي676هـ)

محيي الدين نووي شافعي از شارحان صحيح مسلم، در چند جاي از كتابهايش تصريح كرده است كه صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتب بعد از قرآن است.

در شرح صحيح مسلم مي نويسد:

اتفق العلماء رحمهم الله علي أن أصح الكتب بعد القرآن العزيز الصحيحان البخاري ومسلم وتلقتهما الامة بالقبول وكتاب البخاري أصحهما وأكثرهما فوائد ومعارف ظاهرة وغامضة وقد صح أن مسلما كان ممن يستفيد من البخاري ويعترف بأنه ليس له نظير في علم الحديث.

علماء اتفاق نظر دارند كه صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم، صحيح بخاري و مسلم است. و امت اسلامي اين مطلب را قبول دارند و كتاب بخاري صحيح ترين آن دو تا و داراي بيشترين فوائد و معارف ظاهر و پيچيده است.

صحيح اين است كه مسلم از محضر بخاري استفاده كرده و اعتراف نموده بر اين كه همانند او در علم حديث نيست.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص14، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

او در كتاب «التبيان في آداب حملة القرآن» در ضمن روايتي كه از عثمان بن عفان در مورد يادگيري قرآن كريم روايت كرده، به اين نكته اشاره مي كند و مي نويسد:

وروينا عن عثمان بن عفان رضي الله عنه قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم خيركم من تعلم القرآن وعلمه رواه أبو عبدالله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم البخاري في صحيحه الذي هو أصح الكتب بعد القرآن.

ما از عثمان بن عفان روايت كرديم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرموده: بهترين شما كسي است كه ياد بگيرد و آن را به ديگران تعليم دهد. اين روايت را ابو عبد الله بن محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بخاري در كتاب صحيحش كه صحيح ترين كتابها بعد از قرآن است.

النووي، أبو زكريا يحيي بن شرف الدين (متوفاي676هـ)، التبيان في آداب حملة القرآن، ج1، ص11، دار النشر: الوكالة العامة للتوزيع - دمشق، الطبعة: الأولي1403هـ - 1983م

همچنين وي در كتاب «التقريب» مي نويسد:

أول مصنف في الصحيح المجرد، صحيح البخاري، ثم مسلم، وهما أصح الكتب بعد القرآن، والبخاري أصحهما وأكثرهما فوائد.

نخستين كتابي كه تنها روايات صحيح را گردآوري كرده، صحيح بخاري و پس از آن صحيح مسلم است. و اين دو تا صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم هستند، و بخاري صحيح ترين آن دو و داري بيشترين فوائد است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، التقريب، ج1، ص14، طبق برنامه الجامع الكبير

نووي در كتاب «بستان العارفين» بعد از بحث در باره روايت «انما الاعمال بالنيات» مي نويسد:

واستحب العلماء رضي الله تعالي عنه عنهم أن تستفتح المصنفات بهذا الحديث وممن ابتدأ به في أول كتابه الإمام أبو عبد الله البخاري رحمه الله في أول حديثه في صحيحه الذي هو أصح الكتب بعد كتاب الله تعالي.

علماء مستحب دانسته اند كه كتابهاي خودشان را به اين روايت شروع كنند و از جمله كساني كه كتابش را با اين روايت آغاز كرده، امام ابو عبد الله بخاري است. اين روايت نخستين روايتي است كه بخاري آن را (كه صحيح ترين كتابها بعد از كتاب خدا است) آورده است.

النووي، أبو زكريا محيي الدين بن شرف (متوفاي676هـ)، بستان العارفين، ج1، ص32، تحقيق: بسام عبد الوهاب الجابي، دار النشر: دار ابن حزم - بيروت/ لبنان، الطبعة: الأولي 1424 هـ - 2003م

3. ابن تيميه حنبلي (متوفاي728 هـ)

ابن تيميه حراني حنبلي نيز تصريح مي كند كه صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است:

فان الذي اتفق عليه أهل العلم انه ليس بعد القرآن كتاب أصح من كتاب البخاري ومسلم.

وإنما كان هذان الكتابان كذلك لأنه جرد فيهما الحديث الصحيح المسند ولم يكن القصد بتصنيفهما ذكر آثار الصحابة والتابعين ولا سائر الحديث من الحسن والمرسل وشبه ذلك ولا ريب ان ما جرد فيه الحديث الصحيح المسند عن رسول الله فهو اصح الكتب لأنه اصح منقولا عن المعصوم من الكتب المصنفة.

آنچه اهل علم بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه بعد از قرآن كريم صحيح تر از كتاب بخاري و مسلم كتاب ديگر نيست.

دليل اين مطلب اين است كه در اين دو كتاب تنها احاديث صحيح و مسند را جمع آوري شده است؛ همچنين هدف اين دو نفر ذكر آثار صحابه و تابعين و نيز احاديث حسن و مرسل و شبيه آن نيست؛ و ترديدي نيست كه اگر كتابي كه در آن تنها حديث صحيح و مسند از پيامبر (ص) نقل شده باشد، صحيح ترين كتاب ها است؛ زيرا اين نوع نقل روايت، صحيح ترين نقل ها از يك شخص معصوم در بين كتاب ها است.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج20، ص321، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

4. ابن القيم الجوزيه (متوفاي751هـ)

ابن القيم الجوزيه، شاگرد ارشد ابن تيمه، نيز در كتاب «الكافية الشافية في الانتصار للفرقة الناجية»، در قالب شعر صحيح بخاري و مسلم را صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم معرفي كرده است. اين سخن او را احمد بن ابراهيم بن عسيي در كتاب «توضيح المقاصد وتصحيح القواعد في شرح قصيدة الإمام ابن القيم» اين گونه نقل كرده است.

ابن قيم جوزي مي گويد:

ولقد أتانا في الصحيحين اللذين هما أصح الكتب بعد قرآن

برواية الثقة الصدوق جرير البجلي عمن جاء بالقرآن

أن العباد يرونه سبحانه رؤيا العيان كما يري القمران

در دو كتاب صحيح كه صحيح ترين كتابها بعد از قرآن است، روايت موثق و راستگو؛ يعني جرير بجلي آمده است كه بر طبق آن، بندگان خداوند متعال را با چشم سر مي بينند؛ همان گونه دو قمر را مي بينند.

أحمد بن إبراهيم بن عيسي (متوفاي1329هـ)، توضيح المقاصد وتصحيح القواعد في شرح قصيدة الإمام ابن القيم، ج2، ص577، تحقيق: زهير الشاويش، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة 1406

5. جمال الدين جيشي (متوفاي782هـ)

جمال الدين جيشي با ياد آوري يك روايت تصريح مي كند كه كتاب بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است:

فصل: وقد حكم رسول الله صلي الله عليه وسلم بأن الفقهاء هم خيار الناس بقوله عليه السلام (الناس معادن كمعادن الذهب والفضة خيارهم في الجاهلية خيارهم في الإسلام إذا فقهوا) روياه إماما المحدثين البخاري ومسلم رحمهما الله في صحيحهما اللذين هما أصح الكتب بعد القرآن.

رسول خدا صلي الله عليه وآله در روايت ذيل حكم نموده به اين كه فقهاء بهترين مردم است آن جا كه فرمود: مردم همانند معدن هاي طلا و نقره هستند بهترين آنها در زمان جاهليت بهترين آنها در زمان اسلام است اگر فقيه شوند. اين روايت را دو پيشواي روايان، بخاري و مسلم در دو صحيح شان كه بعد از قرآن صحيح ترين كتابها است روايت كرده اند.

الجيشي، الامام جمال الدين محمد بن عبد الرحمن بن عمر (متوفاي782هـ)، نشر طيّ التعريف في فضل جملة العلم الشريف والرد علي ما قتلهم السخيف، ج1، ص66، دار النشر: دار المنهاج - جدة، الطبعة: الأولي 1417هـ/ 1997م

6. انصاري شافعي معروف به ابن ملقن (متوفاي804هـ)

ابن ملقن در دو كتابش تصريح نموده است كه بخاري و مسلم صحيح ترين كتاب بعد از قرآن كريم است. او در كتاب «المقنع في علوم الحديث» مي نويسد:

وكتابهما أصح الكتب بعد القرآن أعني كتاب البخاري ومسلم.

كتاب بخاري و مسلم، صحيح ترين كتاب ها پس از قرآن هستند.

الأنصاري، سراج الدين عمر بن علي بن أحمد (متوفاي804هـ)، المقنع في علوم الحديث، ج1، ص57، تحقيق: عبد الله بن يوسف الجديع، دار النشر: دار فواز للنشر - السعودية، الطبعة: الأولي1413هـ

وي در كتاب «البدر المنير» از صحيح بخاري به عنوان صحيح ترين بعد از قرآن نام برده و مي نويسد:

فصل وأما (صحيح الإِمام أبي عبد الله البخاري) فهو أصح الكتب بعد القرآن.

الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج1، ص297، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولي، 1425هـ-2004م.

7. ابن حجر عسقلاني (متوفاي852هـ)

ابن حجر عسقلاني نيز در مقدمه فتح الباري مي نويسد:

وكتاباهما أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز.

كتاب بخاري و مسلم، صحيح ترين كتابها بعد از كتاب خداوند عزيز است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص10، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

8. بدر الدين عيني (متوفاي855هـ)

عيني در كتاب «عمدة القاري شرح صحيح البخاري»، آورده است كه به اتفاق علماي شرق و غرب صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است:

اتفق علماء الشرق والغرب علي أنه ليس بعد كتاب الله تعالي أصح من صحيحي البخاري ومسلم فرجح البعض منهم المغاربة صحيح مسلم علي صحيح البخاري والجمهور علي ترجيح البخاري علي مسلم لأنه أكثر فوائد منه.

علماي شرق و غرب اتفاق دارند بر اين كه بعد از كتاب خداوند متعال صحيح تر از صحيح بخاري و مسلم كتاب ديگري نيست. برخي از اهل مغرب صحيح مسلم را بر صحيح بخاري ترجيح داده اند ولي جمهور علماء طرفدار ترجيح صحيح بخاري بر مسلم هستند؛ چرا كه فائده اين كتاب بيشتر از صحيح مسلم است.

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص5، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

9. ابن نجار حنبلي (متوفاي972هـ)

فتوحي حنبلي معروف به ابن نجار، يكي از علماي حنابله در كتاب «شرح الكواكب المنير» نيز تصريح مي كند كه صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتب بعد از قرآن است

علاء الدين علي بن سليمان مرداوي حنبلي در زمينه اصول فقه احمد بن حنبل كتاب «التحرير» را نوشته و ابن نجار تعليقه اي را بر آن زده است. او در اين كتاب مي نويسد:

(وَ) يُرَجِّحُ (الشَّيْخَانِ) أَيْ: مَا اتَّفَقَ الْبُخَارِيُّ وَمُسْلِمٌ عَلَي رِوَايَتِهِ فِي كِتَابَيْهِمَا (عَلَي) مَا فِي كُتُبِ (غَيْرِهِمَا) مِنْ الْمُحَدِّثِينَ؛ لِأَنَّهُمَا أَصَحُّ الْكُتُبِ بَعْدَ الْقُرْآنِ، لِاتِّفَاقِ الْأُمَّةِ عَلَي تَلَقِّيهِمَا بِالْقَبُولِ حَتَّي قَالَ الشَّيْخُ تَقِيُّ الدِّينِ وَابْنُ الصَّلَاحِ، وَالْأُسْتَاذُ أَبُو إِسْحَاقَ: إنَّ مَا فِيهِمَا مَقْطُوعٌ بِصِحَّتِهِ.

شيخان (بخاري و مسلم) ترجيح داده مي شوند؛ يعني آنچه را بخاري و مسلم بر روايت آنها در اين دو كتابش اتفاق دارند بر كتاب هاي غير آنان از محدثان ديگر ترجيح دارند؛ چرا كه اين دو كتاب صحيح ترين كتابها پس از قرآن هستند؛ زيرا امت قبول آنها اتفاق نظر دارند. تا جايي كه شيخ تقي الدين و ابن صلاح و استاد ابو اسحاق گفته اند: آنچه در اين دو كتاب آمده صحت شان قطعي است.

الفتوحي الحنبلي، محمد بن أحمد بن عبد العزيز بن علي المعروف بابن النجار (متوفاي972 هـ)، شرح الكوكب المنير المسمي بمختصر التحرير أو المختبر المبتكر شرح المختصر في أصول الفقه، ج4، ص651، تحقيق: د. محمد، د. نزيه حماد، ناشر: جامعة أم القري - معهد البحوث العلمية، الطبعة: الثانية1413 هـ

10. ابن حجر هيتمي (متوفاي973هـ)

ابن حجر هيتمي در كتاب «الصواعق المحرقة» نخستين باب را در كتابش با عنوان «باب الاول في بيان كيفية خلافة الصديق...» باز كرده و در فصل اول «الفصل الاول في بيان كيفيتها» به اين مطلب تصريح مي كند و مي نويسد:

روي الشيخان البخاري ومسلم في صحيحيهما اللذين هما أصح الكتب بعد القرآن بإجماع من يعتد به أن عمر رضي الله عنه خطب الناس مرجعه من الحج فقال في خطبته قد بلغني أن قائلا منكم يقول لو مات عمر بايعت فلانا.

شيخان (بخاري و مسلم) در دو كتاب صحيح خود، همان دو كتابي كه به اجماع تمام علمايي كه به سخن آن ها اعتنا مي شود، صحيح ترين كتابها پس از قرآن هستند، روايت كرده اند كه عمر هنگامي كه از حج بازگشت با مردم خطبه خواند و در خطبه خود گفت:....

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص31، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولي، 1417هـ - 1997م.

11. ملا علي قاري (متوفاي1014هـ)

ملاعلي قاري يكي ديگر از علماي اهل سنت در قرن يازدهم اتفاق علماء را در اين مورد نقل كرده است:

ثم اتفقت العلماء علي الصحيحين بالقبول وأنهما أصح الكتب المؤلف، ثم الجمهور علي أن صحيح البخاري أرجحهما وأصحهما.

علماء بر قبول صحيحين اتفاق نظر دارند و اين كه اين دو كتاب صحيح ترين كتابهاي تأليف شه است؛ سپس جمهور علماي بر اين هستند كه صحيح بخاري برتر و صحيح ترين آن دو است.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص62، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

او در جاي ديگر سخن شافعي را در مورد كتاب «مؤطأ» امام مالك كه اين كتاب را صحيح ترين كتب بعد از قرآن مي داند، نقل كرده و سپس خودش مي گويد:

لكن هذا قبل وجود الصحيحين وإلا فصحيح البخاري هو الأصح مطلقاً علي الأصح والله أعلم.

اين سخن شافعي قبل از وجود صحيحين بود و گرنه بنابر قول صحيح، كتاب صحيح بخاري مطلقا صحيح ترين كتب است.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص392، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

12. عبد الرؤوف مناوي (متوفاي1031هـ)

مناوي در كتاب «التيسير بشرح الجامع الصغير» مي نويسد:

(وهذه رموزه) أي إشاراته الدالة علي من خرّج الحديث من أهل الأثر (خ للبخاري) صاحب أصح الكتب بعد القرآن.

اين رموز او است؛ يعني اشاره هايي كه دلالت مي كند روايت را از چه كسي نقل كرده است. مثلاً: (خ) اشاره به بخاري، صاحب صحيح ترين كتاب بعد از قرآن است.

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، التيسير بشرح الجامع الصغير، ج1، ص5، ناشر: مكتبة الإمام الشافعي - الرياض، الطبعة: الثالثة، 1408هـ ـ 1988م.

13. شيخ عبد القادر عيدروسي (متوفاي1037 هـ)

وي در كتاب خود، تاريخ النور السافر، در مورد صحيح بخاري چنين سروده است:

ومتي أردت جوامع الكلم التزم بالجامع العالي الصحيح الأفضل

فأصح كتب بعد كتب الله ما جمع البخاري وهو أحسن ما تلي

هر زمان كه خواستي بهترين سخنان را به دست آوري، با كتاب عالي و برترين صحيح همراه شو

صحيح ترين كتاب بعد از كتاب خدا آن چيزي است كه بخاري آن را جمع كرد و بهترين كتابي است كه خوانده مي شود

العيدروسي، عبد القادر بن شيخ بن عبد الله (متوفاي 1037 هـ)، تاريخ النور السافر عن أخبار القرن العاشر ج1، ص359؛ ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405، الطبعة: الأولي

14. عبد الحق دهلوي (متوفاي1052هـ)

دهلوي نيز بر اين مطلب تصريح كرده است:

فاعلم أن الذي تقرر عند جمهور المحدثين أن صحيح البخاري مقدم علي سائر الكتب المصنفة حتي قالوا أصح الكتب بعد كتاب الله تعالي صحيح البخاري.

بدان، آنچه نزد جمهور محدثان ثابت است اين است كه صحيح بخاري بر سائر كتابهاي تصنيف شده مقدم است تا آنجايي كه گفته اند: صحيح ترين كتابها پس از كتاب خداوند متعال صحيح بخاري است.

البخاري الدهلوي، عبد الحق بن سيف الدين بن سعد الله (متوفاي1052هـ)، مقدمة في أصول الحديث، ج1، ص85، تحقيق: سلمان الحسيني الندوي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية1406هـ - 1986م

15. مصطفي قسطنطيني حاجي خليفة (متوفاي1067هـ)

قسطنطيني حنفي در كتاب «كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون» مي نويسد:

الجامع الصحيح للامام الحافظ أبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري الشافعي المتوفي سنة 261 إحدي وستين ومائتين وهو الثاني من كتاب الستة وأحد الصحيحن اللذين هما أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز..

جامع صحيح مال امام و حافظ ابو الحسين مسلم بن حجاج نيشابوري شافعي متوفاي.... است و اين دومين كتاب از كتب ششگانه و يكي از دو كتاب صحيح بعد از كتاب خداوند متعال (قرآن) است.

القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص555، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 - 1992.

وي در جاي ديگر مي نويسد:

والكتب المصنفة في علم الحديث أكثر من ان تحصي الا ان السلف والخلف قد اطبقوا علي ان أصح الكتب بعد كتاب الله سبحانه وتعالي صحيح البخاري ثم صحيح مسلم ثم الموطأ ثم بقية الكتب الستة وهي سنن أبي داود والترمذي والنسائي وابن ماجة والدارقطني والمسندات المشهورة ولنذكرها هنا في هذا الكتاب علي ترتيبه الالف.

كتابهايي كه در علم حديث نوشته شده بسيار و از حد شماره بيرون است؛ اما گذشتگان و آيندگان اتفاق دارند بر اين كه صحيح ترين كتابها بعد از كتاب خداوند متعال صحيح بخاري و سپس صحيح مسلم بعد از آن كتاب مؤطأ و بعد از آن ساير كتب ششگانه است.....

القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص641، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 - 1992.

16. سيد صديق حسن قنوجي (متوفاي1307هـ)

قنوجي بخاري نيز مي نويسد:

الفصل الثالث في ذكر الجامع الصحيح للإمام الحافظ أبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري الشافعي المتوفي سنة إحدي وستين ومائتين وهو أحد الصحيحين اللذين هما أصح الكتب بعد كتاب الله تعالي.

فصل سوم در بيان جامع صحيح امام و حافظ ابو الحسين مسلم بن حجاج نيشابوري شافعي متوفاي 261هـ است اين كتاب يكي از دو كتاب صحيح بعد از كتاب خداوند متعال است.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص198، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

عدم نياز به بررسي سندي صحاح همانند قرآن

نتيجه اين گفتارها در مورد صحيح بخاري و مسلم اين است كه اين دو كتاب از جهت متن رتبه دوم بعد از قرآن را دارند؛ زيرا «اصح»، از ماده «صحح» است و دلالت مي كند كه در بين كتب صحيح، در ابتدا قرآن قرار دارد و سپس كتاب صحيح و بخاري؛ و اين خود اجماع علماي اهل سنت را بر صحت متون اين دو كتاب بيان مي كند؛ و به همين جهت، ديگر روايات اين دو كتاب نيازي به بررسي سندي ندارند.

د. صحيح ترين كتابهاي تصنيف شده

تعبير ديگر در باره كتاب صحيح بخاري و مسلم تعبر «اصح الكتب المصنفة» است. در اين قسمت نيز متن كلام علماي اهل سنت در اين باره نقل مي كنيم:

1. محيي الدين نووي (متوفاي676هـ)

نووي بعد از اين كه روايت «انما الاعمال بالنيات» را نقل كرده مي نويسد:

رواه إماما المحدثين أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزبة البخاري وأبو الحسن مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيري النيسابوري في صحيحيهما اللذين هما أصح الكتب المصنفة ".

اين روايت پيشواي محدثان ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخاري و ابو الحسن مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيح شان نقل كرده اند. همان دو كتابي صححي كه صحيح ترين كتب تأليف شده هستند.

النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيي بن شرف (متوفاي676هـ)، شرح الأربعين النووية، ج1، ص5، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير.

وي همين تعبير را در كتاب ديگرش دارد:

النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيي بن شرف (متوفاي676هـ)، رياض الصالحين من كلام سيد المرسلين، ج1، ص5، دار النشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الثالثة1421هـ -2000م

نووي در كتاب ديگر در باره جايگاه صحيح بخاري اين گونه مي نويسد:

واما محله فقال العلماء هو اول مصنف صنف في الصحيح المجرد واتفق العلماء أن أصح الكتب المصنفة صحيحا البخاري ومسلم واتفق الجمهور علي ان صحيح البخاري أصحهما صحيحا وأكثرهما فوائد.

جايگاه بخاري: علماء گفته اند: بخاري نخستين كتابي است كه در باره روايت نبوي تأليف شده است. و علماء اتفاق نظر دارند بر اين كه صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابهاي تأليف شده هستند و جمهور اتفاق دارند بر اين كه صحيح بخاري صحيح تر و فوائدش بيشتر از صحيح مسلم است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص91، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م.

2. يافعي (متوفاي768هـ)

يافعي نيز بعد از اين كه تاريخ وفات بخاري را متذكر شده كتاب او را صحيح ترين كتابهاي تأليف شده در زمينه روايت مي داند و مي نويسد:

وفي ليلة عيد الفطر منها توفي البخاري الحافظ الامام قدوة الانام وعالي المقام جامع اصح الكتب المصنفة في السنن والاحكام امام المحدثين وشيخ الاسلام أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزية البخاري.

در شب عيد فطر همان سال (256) بخاري، حافظ، امام، پيشواي مردم و بلند مقام و جامع صحيح ترين كتابهاي تصنيف شده در سنت و احكام، پيشواي محدثان و شيخ الاسلام ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخاري... وفات يافت.

اليافعي، ابومحمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان (متوفاي768هـ)، مرآة الجنان وعبرة اليقظان، ج2، ص167، ناشر: دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م.

او در جاي ديگر بعد از تمجيد كتابهاي غزالي در باره صحيح بخاري و مسلم مي نويسد:

... فصحيحا البخاري ومسلم اصح الكتب المصنفات.

اليافعي، ابومحمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان (متوفاي768هـ)، مرآة الجنان وعبرة اليقظان، ج3، ص191، ناشر: دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م.

3. ابي العز حنفي (متوفاي792هـ)

صدر الدين حنفي در كتاب «الاتباع» مي نويسد:

... ولكن الصحيحان اللذان جمعهما البخاري ومسلم أصح الكتب المصنفة هذا الذي عليه أئمة الإسلام ولفظ بعضهم وليس بعد القرآن كتاب أصح من كتاب مسلم والبخاري...

اما صحيحين كه آنها را بخاري و مسلم گردآوري كرده، صحيح ترين كتابهاي تأليف شده است. اين مطلب مورد قبول پيشوايان اسلام است. و سخن برخي اين است كه بعد از قرآن، كتابي صحيح تر از مسلم و بخاري نيست....

الحنفي، صدر الدين ابن أبي العز (متوفاي792هـ)، الاتباع، ج1، ص46، تحقيق: محمد عطا الله حنيف - عاصم بن عبد الله القريوتي، دار النشر: عالم الكتب - لبنان، الطبعة: الثانية1405هـ

وي در جاي ديگر مي نويسد:

وهذا الذي قاله أهل العلم من أنه ليس بعد القرآن كتاب أصح من كتابي البخاري ومسلم إنما كان لأن هذين الكتابين جرد فيهما الحديث الصحيح المسند ولم يكن القصد بتصنيفهما ذكر آثار الصحابة والتابعين ولا تمييز الحسن والمرسل وشبه ذلك وما جرد فيه الصحيح المسند عن رسول الله صلي الله عليه وسلم فهو أصح الكتب المصنفة لأنه أصح منقول عن المعصوم.

اين كه اهل علم گفته اند: بعد از قرآن، كتابي صحيح تر از بخاري و مسلم نيست بر اساس اين است كه در اين دو كتاب تنها روايت صحيح و با سند آمده و هدف اين نبوده است كه روايات صحابه و تابعان را بياورد و همچنين هدف نويسنده اش اين نبوده است كه روايات حسن و مرسل را و مانند آن را از همديگر تمييز ندهند. آنچه در اين دو كتاب آورده شده روايات صحيح مسند از رسول خدا صلي الله عليه وسلم است؛ پس صحيح بخاري صحيح ترين كتب تأليف شده است؛ چرا كه صحيح ترين روايت نقل شده از معصوم است.

الحنفي، صدر الدين ابن أبي العز (متوفاي792هـ)، الاتباع، ج1، ص50، تحقيق: محمد عطا الله حنيف - عاصم بن عبد الله القريوتي، دار النشر: عالم الكتب - لبنان، الطبعة: الثانية1405هـ

هـ. افضل الكتب

برخي از علماي اهل سنت در مورد بخاري تعبير «اجل كتب الاسلام و افضل كتب بعد كتاب الله» دارند:

1. ذهبي (متوفاي 748هـ)

ابو الطيب سيد صديق حسن قنوجي در كتاب خود به نقل از ذهبي چنين مي نويسد:

وأما جامع البخاري الصحيح فأجل كتب الإسلام وأفضلها بعد كتاب الله تعالي وهو أعلي في وقتنا هذا إسنادا للناس ومن ثلاثين سنة يفرحون بعلو سماعه فكيف اليوم فلو رحل الشخص لسماعه من ألف فرسخ لما ضاعت رحلته انتهي وهذا قاله الذهبي في سنة ثلاث عشرة وسبعمائة

اما كتاب صحيح بخاري، گرامي ترين كتاب و برترين كتاب اسلام بعد ازكتاب خدا است؛ و از جهت سندي در زمان ما كوتاه ترين سندها را دارد (يعني سعي شده با كمترين واسطه اين كتاب نقل شود)؛ بعد از سي سال از تاليفش مردم افتخار به داشتن سند عالي به اين كتاب داشتند؛ چه رسد به امروز؛ بنا بر اين اگر كسي براي شنيدن اين كتاب هزار فرسنگ راه برود، سفر او بي حاصل نيست؛ اين سخن را ذهبي در سال 713 بيان كرده است !

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص178، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

2. سبكي شافعي (متوفاي 771)

وي نيز در كتاب خود چنين مي نويسد:

وأما كتابه الجامع الصحيح فأجل كتب الإسلام وأفضلها بعد كتاب الله.

كتاب صحيح بخاري، گرامي ترين كتاب اسلام و برترين كتاب پس از كتاب خدا است.

السبكي، تاج الدين بن علي بن عبد الكافي (متوفاي 771هـ) طبقات الشافعية الكبري، ج2، ص 215، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو

و. تكيه گاه تمامي مسلمانان

طبق برخي تعبيراتي كه در مورد صحيح بخاري آمده، اين كتاب به عنوان يك پايگاه و تكيه گاه در ميان علماي اسلام است و اين تعبير از اعتبار ويژه اين كتاب حكايت دارد.

مزي (متوفاي742هـ)

مزي در تهذيب الكمال در مورد صحيح بخاري چنين مي گويد:

أبو عبد الله بن أَبي الحسن البخاري الحافظ، صاحب "الصحيح". إمام هذا الشأن والمقتدي به فيه والمعول علي كتابه بين أهل الاسلام.

ابو عبد الله بن ابو الحسن بخاري، حافظ، صاحب كتاب «صحيح» پيشواي حديث شناسي و جلودار اين ميدان است. و كتاب او در بين همه اهل اسلام، (تكيه گاه) مورد استناد است.

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج24، ص431، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1400هـ - 1980م.

ز: معجزات و كرامات صحيح بخاري !!!

مطلب مهم ديگر، حايز اهميت و قابل توجه در مورد كتاب صحيح بخاري اين است كه به ادعاي اهل سنت، اين كتاب در طول تاريخ، حلّال بسياري از مشكلات در پيش آمدها و دافع امراض و بلايا و باعث دست يابي به مقاصد و حاجات در ميان آنان بوده است.

ابن حجر: صحيح بخاري گره گشاي مشكلات است

ابن حجر عسقلاني در مقدمه فتح الباري از عده اي سخن گفته است كه صحيح مسلم را ترجيح داده اند؛ ولي در پايان مطلبي را در مورد صحيح بخاري نقل كرده كه با توجه به آن، صحيح بخاري مي تواند برتري خود را بر صحيح مسلم نشان دهد و در حقيقت بيانگر اعجاز اين كتاب است. او سه جهت برتري براي بخاري بيان مي كند كه عبارتند از:

1. خواندن صحيح بخاري در مشكلات موجب گره گشايي است؛

2. اگر صحيح بخاري در يك كشتي باشد، آن كشتي غرق نمي شود؛

3. بخاري مستجاب الدعوة بود و براي خواننده صحيح بخاري دعا كرده است.

وإذا تقرر ذلك فليقابل هذا التفضيل بحهة أخري من وجوه التفضيل غير ما يرجع إلي نفس الصحيح؛ وهي ما ذكره الإمام القدوة أبو محمد بن أبي جمرة في اختصاره للبخاري قال قال لي من لقيته من العارفين عمن لقي من السادة المقر لهم بالفضل أن صحيح البخاري ما قرئ في شدة الا فرجت ولا ركب به في مركب فغرق.

قال وكان مجاب الدعوة وقد دعا لقارئه رحمة الله تعالي.

وقتي كه اين مطالب مشخص شد، در مقابل فضائل صحيح مسلم، جهت ديگري براي تفضيل صحيح بخاري وجود دارد، كه جداي از جهت صحت است؛ و اين جهت همان است كه امام پيشوا ابو محمد بن ابي جمرة در مختصر بخاري نقل كرده است كه گفت:

يكي از عارفين از كساني كه او را ديدم، به من خبر داد از يكي از بزرگاني كه اهل فضل است، كه صحيح بخاري در هيچ سختي خوانده نشد مگر آنكه برطرف شد و در هيچ كشتي قرار نگرفت كه آن كشتي غرق شود.

و گفت كه بخاري مستجاب الدعوة بوده است و براي خواننده اين كتاب دعا كرده است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص13، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

ابو سعيد خادمي: صحيح بخاري گره گشاست و با خواندن آن باران مي بارد !

ابو سعيد خادمي در كتاب «بريقة محمودية» علاوه بر نقل مطلب فوق از ابو جمره، سه خصوصيت ديگر بيان مي كند:

1. خواندن بخاري موجب باريدن باران است؛

2. بخاري نوش داروي مجرب است؛

3. براي مسائل بسيار مهم 120 بار خواندن صحيح بخاري موجب قضاي حاجت است !

وَعَنْ بَعْضِ الْعَارِفِينَ أَنَّهُ مَا قُرِئَ فِي شِدَّةٍ إلَّا فُرِجَتْ وَمَا رُكِبَ بِهِ فِي مَرْكَبٍ فَغَرِقَ وَأَنَّهُ كَانَ مُجَابَ الدَّعْوَةِ وَلَقَدْ دَعَا لِقَارِئِهِ وَيُسْتَسْقَي بِقِرَاءَتِهِ قِيلَ وَهُوَ التِّرْيَاقُ الْمُجَرَّبُ وَنُقِلَ عَنْ بَعْضٍ أَنَّهُ قَرَأَ الْبُخَارِيَّ لِمُهِمَّاتٍ لِنَفْسِهِ وَلِغَيْرِهِ مِائَةً وَعِشْرِينَ مَرَّةً وَقَضَي حَاجَاتِهِ.

از بعضي از عارفين نقل شده است كه گفت: بخاري در هيچ سختي خوانده نشد مگر آنكه بر طرف گشت و در هيچ كشتي قرار نگرفت كه آن كشتي غرق شود؛ و همچنين بخاري مستجاب الدعوة بوده است و براي خواننده اين كتاب دعا كرده است؛ همچنين با خواندن اين كتاب، طلب باران مي شود.

گفته شده است كه بخاري نوش داروي مجرب است؛ و همچنين از بعضي نقل شده است كه بخاري را در كارهاي مهم براي خود و ديگران 120 !!! بار خواند و حاجتش برآورده شد !!!

الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاي 1156هـ) بريقة محمودية، ج1، ص186، طبق برنامه الجامع الكبير.

اين روايت ابن ابو جمره در كتابهاي ديگر نيز نقل شده است:

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج1، ص373، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1999م.

القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص544، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 - 1992.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م.

القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاي1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص263، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1399هـ - 1979م.

ابن كثير: با خواندن صحيح بخاري، باران طلبيده مي شود

سيد صديق حسن قنوجي در كتاب «الحطة في ذكر الصحاح الستة» مي نويسد:

وقال الحافظ عماد الدين بن كثير وكتاب البخاري الصحيح يستسقي بقراءته الغمام وأجمع علي قبوله وصحة ما فيه أهل الإسلام.

حافظ عماد بن كثير گفته است «كتاب صحيح بخاري براي طلب باران خوانده مي شود؛ و اهل اسلام همگي بر قبول آن و صحيح بودن روايات آن اجماع دارند»

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م

شيخ عبد الحق دهلوي: ختم بخاري براي حصول مراد، قضاي حاجت و...

قال الشيخ عبد الحق الدهلوي في أشعة اللمعات قرأ كثير من المشايخ والعلماء والثقات صحيح البخاري لحصول المرادات وكفاية المهمات وقضاء الحاجات ودفع البليات وكشف الكربات وصحة الأمراض وشفاء المرضي عند المضايق والشدائد فحصل مرادهم وفازوا بمقاصدهم ووجدوه كالترياق مجربا وقد بلغ هذا المعني عند علماء الحديث مرتبة الشهرة والاستفاضة.

ونقل السيد جمال الدين المحدث عن أستاذه السيد أصيل الدين أنه قال قرأت صحيح البخاري نحو عشرين ومائة مرة في الوقائع والمهمات لنفسي وللناس الآخرين فبأي نية قرأته حصل المقصود وكفي المطلوب

شيخ عبد الحق دهلوي در كتاب اشعة اللمعات مي گويد:

بسياري از مشايخ و علما و ثقات، صحيح بخاري را براي حاصل شدن مقصود و انجام كارهاي مهم و قضاي حاجت و برطرف شدن بليات و مشكلات و سلامتي در مرض و شفاي مريض در سختي ها و مشكلات مي خواندند و به مراد خود رسيده و مقصود را به دست مي آوردند؛ و آن را مانند نوش داروي مجرب يافتند؛ و اين مطلب در نزد علماي حديث به مرتبه شهرت و استفاضه رسيده است.

و سيد جمال الدين محدث از استاد خود سيد اصيل الدين نقل مي كند كه گفت: صحيح بخاري را 120 بار در مسائل و وقايع مهم براي خود و ديگران خواندم و به هر نيتي خواندم، مقصود حاصل شد و مطلوب به دست آمد.

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولي 1405هـ/ 1985م

مقريزي و سيره علماي الازهر در دفع وباء با ختم بخاري

وي مي گويد:

وفي شعبان: تزايد الوباء في القاهرة وعظم في رمضان وقد دخل فصل الشتاء فرسم بالاجتماع في الجوامع للدعاء. وفي يوم الجمعة سادس رمضان نودي أن يجتمع الناس بالصناجق الخليفية والمصاحف عند قبة النصر فاجتمع الناس بعامة جوامع مصر والقاهرة وخرج المصريون إلي مصلي خولان بالقرافة واستمرت قراءة البخاري بالجامع الأزهر وغيره عدة أيام والناس يدعون الله تعالي ويقنتون في صلواتهم....

در ماه شعبان، وبا در قاهره زياد شد و در ماه رمضان گسترش پيدا كرد، و فصل زمستان نيز شروع شده بود؛ دستور داده شد كه در مساجد دعا كنند؛ در روز جمعه ششم رمضان ندا داده شد كه مردم در ديوان حكومت جمع شوند و قرآن به همراه داشته در كنار قبة النصر حاضر شوند؛ مردم در همه مساجد مصر و قاهره جمع شدند و مصري ها به مصلاي خولان در قرافه رفته و چند روز به خواندن بخاري در مساجد الازهر ادامه دادند؛ و در نمازها قنوت گرفته و از خداوند حاجت مي خواستند.

المقريزي، تقي الدين ابي العباس احمد بن علي بن عبد القادر العبيدي (متوفاقي 845 هـ) السلوك لمعرفة دول الملوك ج 4 ص 86، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1418هـ - 1997م، الطبعة: الأولي، تحقيق: محمد عبد القادر عطا

علماي الازهر: ختم بخاري براي پيروزي در جنگها

جبرتي در مورد ختم صحيح بخاري در الازهر، مطالب جالبي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

وفي يوم الاثنين حضر إلي ثغر بولاق آغا اسود وعلي يده مقرر لعابدي باشا وخلعه لشريف مكة فطلع عابدي باشا إلي القلعة وعمل ديوانا في يوم الثلاثاء واجتمع الامراء والمشايخ والقاضي وقرأوا المقرر ووصل صحبة الاغا المذكور ألف قرش رومي أرسلها حضرة السلطان تفرق علي طلبه العلم بالأزهر ويقرأون له صحيح البخاري ويدعون له بالنصر.

در روز دوشنبه در ورودي بولاق، آغا اسود آمد و در دست او دستوري براي عابدي پاشا كه شريف مكه را بركنار كند؛ عابدي پاشا به قلعه آمد و دفتر اعمال را در روز سه شنبه سامان داد و امرا و مشايخ و قاضي را گرد آورد و دستور را خواندند، و هديه اغا به دانشجويان الازهر هزار سكه رومي بود كه سلطان فرستاده بود تا صحيح بخاري را براي او بخوانند و براي پيروزي اش دعا كنند !

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص53، ناشر: دار الجيل - بيروت.

سپس در ادامه مي گويد:

وفي يوم الجمعة كتبوا قائمة أسماء المجاورين والطلبة وأخبروا الباشا ان الألف قرش لا تكفي طائفة من المجاورين فزادها ثلاثة آلاف قرش من عنده فوزعوها بحسب الحال أعلي وأوسط وآدني فخص الاعلي عشرون قرشا والأوسط عشرة والأدني أربعة وكذلك طوائف الأروقة بحسب الكثرة والقلة ثم احضروا اجزاء البخاري وقرأوا وصادف ذلك زيادة أمر الطاعون والكروب المختلفة.

در روز جمعه، فهرستي از اسم اهل شهر و طلاب را نوشتند و به پاشا خبر دادند كه هزار سكه، حتي به گروهي از اهل شهر هم نمي رسد؛ به همين جهت سه هزار سكه از نزد خود اضافه كرد و آن را به حسب رتبه اشخاص به اعلي و وسط و پايين تقسيم كردند؛ به اعلي 20 سكه و به وسط ده و به پايين 4 سكه دادند؛ و همچنين رواق ها (ي الازهر) را به حسب تعداد از جهت زياد و كم تقسيم كردند؛ سپس جلد هاي صحيح بخاري را آورده و خواندند و اين كار همزمان با زيادي طاعون و مشكلات مختلف بود.

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص53، ناشر: دار الجيل - بيروت.

بار ديگر مشكلات بر پادشاه فراوان شد و دوباره دستور به خواندن بخاري داد:

وفي يوم الخميس ثامن عشرينه ورد مرسوم من الدولة فعمل الباشا الديوان في ذلك وقرأوه وفيه الأمر بقراءة صحيح البخاري بالأزهر والدعاء بالنصر للسلطان علي الموسقو فإنهم تغلبوا واستولوا علي قلاع ومدن عظيمة من مدن المسلمين وكذلك يدعون له بعد الاذان في كل وقت وأمر الباشا بتقرير عشرة من المشايخ من المذاهب الثلاثة يقرأون البخاري في كل يوم ورتب لهم في كل يوم مائتين نصف فضة لكل مدرس عشرون نصفا من الضربخانة ووعدهم بتقريرها لهم علي الدوام بفرمان.

در روز پنجشنبه، 28 ماه، نامه اي از دولت رسيد، به همين دليل پاشا دفتر اعمالي تهيه كرد و آن را خواندند و در آن دستور داده شده بود كه در الازهر صحيح بخاري را بخوانند و دعا كنند كه مسلمانان بر موسكو پيروز شوند، زيرا آنها هجوم آورده و چند قلعه و شهر بزرگ مسلمانان را گرفته بودند؛ و همچنين بعد از اذان براي او دعا كنند؛ همچنين پاشا دستور داد كه ده نفر از بزرگان مذاهب ثلاثة هر روز براي او صحيح بخاري بخوانند و براي آنها در هر روز 200 نيم سكه نقره قرار داد؛ كه هر مدرسي 20 نيم سكه از ضرابخانه بگيرد، و به آنها وعده داد كه طبق فرمان، اين مستمري دائما براي آنها باشد !

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص79، ناشر: دار الجيل - بيروت.

بار ديگر بخاري به قصد پيروزي خوانده شد:

وفي يوم الثلاثاء ثاني عشر صفر حضر الشيخ الأمير إلي مصر من الديار الرومية ومعه مرسومات خطابا للباشا والامراء فركب المشايخ ولا قوه من بولاق وتوجه إلي بيته ولم يأت للسلام عليه أحد من الامراء وأنعمت عليه الدولة بألف قرش ومرتب بالضربخانة قرش في كل يوم وقرأ هنا البخاري عند الآثار الشريفة بقصد النصرة.

در روز سه شنبة دوازده صفر، شيخ امير از ديار روم به مصر آمد و همراه او نامه هايي خطاب به پاشا و امرا بود؛ مشايخ همگي سوار شده و از بولاق براي ديدار او به سمت خانه اش رفتند؛ اما هيچ يك از اميران براي سلام بر او نيامدند؛ دولت به او 100 سكه هديه داد و اينكه هر روز يك سكه از ضرابخانه بگيرد؛ و در نزد او بخاري به نيت پيروزي خوانده شد.

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص135، ناشر: دار الجيل - بيروت.

علماي الازهر و ختم بخاري براي رفع مشكلات

در جاي ديگر جبرتي مي گويد وقتي مشكلات براي كسي زياد مي شد بخاري مي خواندند !

فقلنا له هذا لا يكون ونحن لا نحب ثوران الفتن وانما اجتمعنا لأجل قراءة البخاري وندعو الله برفع الكرب.

به او گفتيم اينچنين نخواهد شد و ما دوست نداريم كه فتنه ايجاد شود؛ ما اينجا جمع شده ايم تا بخاري خوانده و خدا را بخوانيم تا مشكلات بر طرف شود.

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج3، ص268، ناشر: دار الجيل - بيروت.

علماي الازهر و ختم بخاري براي دفع طاعون و وبا

جبرتي در جاي ديگر مي نويسد:

وفيه ايضا زاد الارجاف بحصول الطاعون وواقع الموت منه بالإسكندرية فأمر الباشا بعمل كورنتينة... وامر أيضا بقراءة صحيح البخاري بالأزهر وكذلك يقرأون بالمساجد والزوايا سورة الملك والأحقاف في كل ليلة بنية رفع الوباء

در اين سال نيز، لرزش هايي به خاطر آمدن طاعون ايجاد شد... همچنين دستور داد در الازهر صحيح بخاري بخوانند؛ همچنين در مساجد و خان ها سوره ملك و احقاف را در هر شب به نيت برطرف شدن وبا بخوانند.

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج3، ص395، ناشر: دار الجيل - بيروت.

الازهر و ختم بخاري به قصد پيروزي ابراهيم پادشاه

بار ديگر در الازهر به قصد پيروزي پادشاه، بخاري قرائت شد:

واستهل شهر ذي القعدة سنة 1232 وفي خامسه يوم الأربعاء وليلة الخميس ارتحل ركب الحجاج المغاربة من الحصوة وفي أواخره حصل الامر للفقهاء بالأزهر بقراءة صحيح البخاري فاجتمع الكثير من الفقهاء والمجاورين وفرقوا بينهم اجزاء وكراريس من البخاري يقرؤون فيها في مقدار ساعتين من النهار بعد الشروق فاستمروا علي ذلك خمسة أيام وذلك بقصد حصول النصر لإبراهيم باشا علي الوهابية وقد طالت مدة انقطاع الاخبار عنه وحصل لأبيه قلق زائد ولما انقضت أيام قراءة البخاري نزل للفقهاء عشرون كيسا فرقت عليهم وكذلك علي أطفال المكاتب

ماه ذي القعده سال 1232 شروع شد، در روز پنجم آن، چهارشنبه و شب پنجشنبه، كاروان حجاج مراكشي از حصوه به راه افتاد؛ و در اواخر آن فقها در الازهر جمع شدند تا صحيح بخاري بخوانند؛ به همين دليل، عده زيادي از فقها و اهل شهر جمع شده و جزوه ها و برگه هاي بخاري بين آنها تقسيم گشت؛ هر روز حدود دو ساعت بعد از طلوع آفتاب بخاري مي خواندند؛ اين كار را 5 روز انجام دادند و قصد آنها پيروزي پاشا بر وهابيت بود !!! و مدتي بود كه از او خبري نبود و براي پدرش نگراني حاصل شده بود؛ وقتي كه ايام قرائت بخاري تمام شد، 20 كيسه مرحمتي براي فقها داده شد كه بين آنها و بين اطفال مكتب خانه تقسيم گشت !

الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاي1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج3، ص569، ناشر: دار الجيل - بيروت.

الازهر و ختم بخاري براي دفع وبا

جمال الدين قاسمي مي نويسد: در سالي كه در مصر وباء آمده بود علماء دانشگاه الازهر اين بليه نازل شده را با ختم بخاري دفع كردند:

بماذا دفع العلماء نازلة الوباء ؟

دفعوها يوم الأحد الماضي في الجامع الأزهر، بقراءة متن البخاري موزعاً كراريس علي العلماء وكبار المرشحين للتدريس، في نحو ساعة، جرياً علي عادتهم من إعداد هذا المتن أو السلاح الجبري، لكشف الخطوب، وتفريج الكروب، فهو يقوم عندهم في الحرب مقام المدفع والصرام والأسل، وفي الحريق مقام المضخة والماء، وفي الهيضة مقام الحيطة الصحيحة وعقاقير الأطباء، وفي البيوت مقام الخفراء والشرطة، وعلي كل حال، هو مستنزل الرحمات، ومستقر البركات...

علما مصيبت وبا را چگونه برطرف كردند ؟

اين مصيبت را در روز يكشنبه گذشته در دانشگاه الازهر، با خواندن صحيح بخاري بر طرف كردند؛ به اين صورت كه جزوات بخاري را بين علما و بزرگان منتخب براي تدريس تقسيم كردند؛ و در حدود يك ساعت بخاري را خواندند؛ مثل عادت هميشگي كه اين متن يا سلاح هميشگي را براي بر طرف شدن مشكلات و شدايد به كار مي بردند؛ ختم بخاري در زمان جنگ، مانند توپخانه و شمشير تيز است؛ و در آتش سوزي كار شلنگ آتش نشاني و آب را مي كند؛ و در هنگام شكستگي ها كار آتل و داروهاي گياهي طبيبان را مي كند؛ و در خانه ها كار پليس و نگهبان؛ و در هرحالي سبب نزول رحمت و جلب بركت مي شود.

القاسمي، محمد جمال الدين؛ (متوفاي 1332) قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث ج1، ص264 ناشر دار الكتب العلمية بيروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولي

البته نويسنده سني اين كتاب، بعد از ذكر اين مطالب تعجب خود را از اين سيره علماي اهل سنت بيان مي دارد !

نتيجه:

با توجه به كلمات و سخنان علماي اهل سنت، صحيح بخاري و مسلم برترين كتابها پس از قرآن كريم و تمام متون آنها مورد تأييد اهل سنت است.

فصل سوم: استدلال بر وثاقت و عدالت افراد به دليل وجود آنها در صحيحين

با مرور كتابهاي اهل سنت به مواردي بر مي خوريم كه راوي توثيق ندارد و يا گاهي مجهول و يا مجروح است؛ اما در عين حال مي گويند: چون اين راوي در رجال صحيحين واقع شده اند موثق و يا مبراي از جرح و عيوب است.

هدف در اين فصل اين است كه سخنان علماي بزرگ اهل سنت را در اين مورد بررسي نماييم؛ اما قبل از آن مطالبي را به عنوان مقدمه ذكر مي كنيم.

مطلب نخست؛ جواز تقليد از تعديل محدثان بزرگ

يكي از بحث هاي علم رجال حديث، وثاقت و عدالت راوي است. طبق نظر علماي اهل سنت روايت صحيح روايتي است كه سند آن متصل و راويان آن، افراد عادل و ثقه باشند.

نووي يكي از شارحان صحيح مسلم در تعريف روايت صحيح مي نويسد:

فأما الصحيح فهو ما اتصل سنده بالعدول الضابطين من غير شذوذ ولا علة فهذا متفق علي أنه صحيح.

روايت صحيح آن است كه سندش متصل و راويان آن افرادي عادل و ضابط باشند، شذود و علتي نيز در آن نباشد. اگر روايتي اين گونه باشد همه اتفاق دارند كه او صحيح است.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص27، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

اگر در كتابهاي علم رجال اهل سنت نگاه كنيم همانند اين عبارت را در تعريف روايت صحيح آورده اند.

با توجه به آنچه بيان شد مطلب فوق يك قاعده كلي است كه بايد در سلسله سند روايت مورد نظر علماء، دانشمندان و پژهشگران باشد؛ اما در كلام بسياري از بزرگان اهل سنت مشاهده مي شود كه آنها بدون اين كه اين معيار را در نظر داشته باشند، خود معياري ديگري را افزوده اند و آن اين كه اگر در مقابل روايتي قرار گرفتند كه راوايانش از روات صحيح بخاري و مسلم باشد، بدون كدام سخني حكم به وثاقت و عدالت آن مي كنند و در نتيجه روايت را صحيح مي دانند گرچند برخي از علماي رجال او را تضعيف كرده باشند و يا اين كه اساسا آن فرد مورد نظر مجهول باشند.

بدر الدين بن بهادر در كتاب «النكت علي مقدمة ابن الصلاح» پيروي از تعديل راويان بخاري و مسلم را يك مطلب ثابت و پذيرفته شده در ميان همه علماء مي داند و در اين باره مي نويسد:

واعلم أنه يجوز تقليد الأئمة في التعديل لا سيما في مثل هذه الأعصار قال ابن الأنباري في شرح البرهان في باب الاجتهاد وصار بعض الأصوليين إلي جواز الاكتفاء بتعديل الأئمة كما ثبت عند الكافة الانقياد إلي تعديل من روي عنه البخاري ومسلم في الصحيحين وإن كان الرواة عند أهل العصر مستورين وهذا اختاره الغزالي وأشار إليه إمام الحرمين أيضا.

بدان كه تقليد از پيشوايان در تعديل راويان به ويژه در اين زمان جايز است. ابن انباري در شرح برهان گفته است: برخي از اصولين اكتفا كردن به تعديل بزرگان را جايز مي دانند؛ همانگونه در نزد همه ثابت است كه به تعديل تمام راوياني كه بخاري و مسلم از آنها روايت نقل كرده اند بايد گردن نهاد گرچند راوي در نزد علماي رجال آن عصر مجهول و پوشيده باشد. اين اعتقاد مورد اختيار غزالي است كه امام الحرمين نيز به آن اشاره كرده است.

بدر الدين أبي عبد الله محمد بن جمال الدين عبد الله بن بهادر (متوفاي794هـ)، النكت علي مقدمة ابن الصلاح، ج3، ص329، تحقيق: د. زين العابدين بن محمد بلا فريج، دار النشر: أضواء السلف - الرياض، الطبعة: الأولي1419هـ - 1998م

براي روشن شدن مطلب به موردي اشاره مي كنيم كه برخي از علماي رجال، شخصي را مجهول مي داند ولي ابن حجر عسقلاني مي گويد: از اين كه اين شخص چون راوي صحيح بخاري است مجهول نيست.

«بيان بن عمرو» يكي از راويان بخاري است كه ابن مديني ابو حاتم او را مجهول مي داند؛ اما ابن حجر با بيان اين مطلب كه او در سلسه روايات بخاري است از جهالت او دفاع مي كند:

بيان بن عمرو البخاري العابد شيخ البخاري أثني عليه بن المديني ووثقه بن حبان وبن عدي وقال أبو حاتم مجهول والحديث الذي رواه عن سالم بن نوح باطل قلت ليس بمجهول من روي عنه البخاري.

بيان بن عمرو بخاري شخص عابد و استاد بخاري است كه علي بن مديني او را مدح كرده و ابن حبان و ابن عدي وي را موثق مي داند. ابو حاتم گفته است او مجهول است و روايتي را كه سالم بن نوح نقل كرده درست نيست. مي گويم: كسي كه راوي بخاري است مجهول نيست و بيان بن عمرو يكي از آنها است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص393، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

ابن حجر در جاي ديگر از كتابش يك قاعده ديگري را براي اشخاصي كه علماي رجال اهل سنت آنها را مجهول مي دانند؛ اما از قضاي روزگار در سلسله سند روايات بخاري قرار گرفته اند، وضع كرده است. و آن اين كه اگر در مورد اين افراد قائل به مجهول بودن آنها باشيم با سخن خود بخاري كه ادعاي شناخت آنها را دارد تعارض پيدا مي كند و بدون ترديد سخن مدعي شناخت مقدم است:

فأما جهالة الحال فمندفعة عن جميع من أخرج لهم في الصحيح لأن شرط الصحيح أن يكون راويه معروفا بالعدالة فمن زعم أن أحدا منهم مجهول فكأنه نازع المصنف في دعواه أنه معروف ولا شك أن المدعي لمعرفته مقدم علي من يدعي عدم معرفته لما مع المثبت من زيادة العلم.

جهالت حال راوي از تمام رواياني كه در كتاب صحيح از او روايت نقل شده برطرف است؛ چرا كه شرط صحيح اين است كه راوي او شناخته شده با عدالت است؛ پس اگر گمان كند كه يكي از راوايان صحيح مجهول است گويا با خود مصنف كتاب منازعه كرده در حالي كه او شناخته شده است. و بدون شك مدعاي شناخت راوي مقدم است بر كسي كه ادعاي شناخت او را ندارد؛ چرا كه همراه مدعي شناخت از نظر علمي غني است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص384، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

مطلب فوق در كتابهاي ذيل هم نقل شده است:

القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاي1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص191، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1399هـ - 1979م.

الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص247، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولي، 1416هـ ـ 1995م

نمونه هاي از اين قبل كه از ضعف و جهالت راوي به خاطر وجود آنها در صحيحين دفاع شده، در منابع اهل سنت فراوان است كه به آنها اشاره خواهيم كرد.

مطلب دوم؛ راويان صحيحين از پل جرح عبور كرده و عادل اند

تقي الدين ابن دقيق در كتاب «الاقتراح في بيان الاصطلاح» از استاد پدرش ابو الحسن مقدسي سخني نقل كرده است كه در باره رجال صحيح بخاري مي گويد:

راويان بخاري از پل و ايستگاه جرح عبور كرده اند؛ معناي سخن او اين است كه جرح علماي رجال در مورد رجال بخاري تأثيري ندارد و بودن شخص از راوايان صحيح از هر توثيقي بالاتر است.

ابن دقيق بعد از نقل سخن استادش اعتقاد خودش را نيز در اين مورد بيان كرده است:

وكان شيخ شيوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسي يقول في الرجل يخرج عنه في الصحيح هذا جاز القنطرة يعني بذلك أنه لا يلتفت إلي ما قيل فيه وهكذا يعتقد وبه نقول ولا نخرج عنه إلا ببيان شاف وحجة ظاهرة تزيد في غلبة الظن علي المعني الذي قدمناه من اتفاق الناس بعد الشيخين علي تسمية كتابيهما بالصحيحين ومن لوازم ذلك تعديل رواتهما

استاد استادان ما حافظ ابو الحسن مقدسي در باره كسي كه بخاري از او روايت كرده مي گفت: او از پل (جرح) عبور كرده است؛ مقصودش اين است كه به جرح او كه از زبان علماي رجال بيان شده توجهي نمي شود.

(نظر ابن دقيق اين است): ما نيز اين اعتقاد را داريم و اين سخن را مي گوييم. و تا زماني كه بيان كافي و حجت روشن بر جرح شخص راوي صحيح كه بر گمان ما غلبه نكند، نداشته باشيم از اين اعتقاد بيرون نمي رويم؛ چرا كه مردم اتفاق دارند كه اين دو كتابش را صحيح نامگذاري كرده است. و از لوازم اين نامگذاي اين است كه راويان آنها عادل باشند.

ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج1، ص55، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 - 1986

در جاي ديگر از كتابش اعتقاد مزي و ذهبي و غير آنان را نيز در اين باره نقل كرده است:

وها هنا فائدة جليلة وهو ما جرت به عادة كثير من المتأخرين في الرجل إذا روي له البخاري ومسلم وقد تكلم فيه أن يعتمدوه ويقولوا قد جاز القنطرة قال الشيخ وهكذا نعتقده وبه نقول وجري علي ذلك الحافظ أبو الحجاج المزي والذهبي وغيرهم مما يظهر من تصرفهم.

در اين جا فايده بزرگي نهفته است و آن اين كه: بسياري از متأخرين اين چنين عادت كرده اند كه اگر بخاري و مسلم از شخصي روايتي نقل كرده باشد و ديگران به آن شخص اشكال كرده اند، اعتماد مي كنند و مي گويند: كه روايان اين دو كتاب از پل گذشته اند. شيخ گفته كه ما اين اعتقاد را داريم و حافظ ابوالحجاج مزي، ذهبي و ديگران نيز همين اعتقاد را داشته اند.

ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج3، ص348، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 - 1986

ابن حجر مقدسي را به صورت روشن تر اين گونه معرفي كرده است:

وقد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل وكان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة وقرر بن دقيق العيد ذلك بأن من اتفق الشيخان علي التخريج لهم ثبتت عدالتهم بالاتفاق بطريق الاستلزام لاتفاق العلماء علي تصحيح ما أخرجاه ومن لازمه عدالة رواته إلي ان تتبين العلة القادحة.

ابن دقيق العيد از ابن مفصل كه استاد پدرش بوده، نقل كره است كه او مي گفت: هر كس كه بخاري و مسلم از او روايت نقل كرده اند، از پل گذشته اند. ابن دقيق العيد تصريح كرده است كه اگر بخاري و مسلم هر دو از يك راوي نقل كرده باشند، عدالت آن ها به اتفاق علما ثابت مي شود؛ چرا كه تمام علما بر صحت روايات بخاري و مسلم اتفاق دارند، از لازمه اين سخن اين است كه تمام راويان اين دو كتاب نيز عادل باشند؛ تا اين كه دليلي بر ضعف آن راوي ثابت شود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص457، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

اين سخن مقدسي را ابن حجر عسقلاني، جمال الدين قاسمي و طاهر دمشقي نيز نقل كرده اند.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص384، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت - 1379هـ.

القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاي1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص191، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1399هـ - 1979م.

الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص246، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولي، 1416هـ ـ 1995م

ملا علي قاري در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، علت عدم جرح روايان بخاري را اين گونه بيان كرده است:

وقد كان أبو الحسن المقدسي يقول فيمن خرج له أحدهما في الصحيح: هذا (جاز القنطرة) يعني لايلتفت لما قيل فيه لأنهما مقدمان علي أئمة عصرهما ومن بعدهما في معرفة الصحيح والعل. فهو أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز، ويؤيده ما نقل عن الحاكم أبي أحمد شيخ الحاكم أبي عبد الله النيسابوري أن البخاري إمام المحديثين، وكل من أتي بعده وصنف كتاباً في الحديث وأفرده ففي الحقيقة إنما أخذه عنه؛ فالفضل للمتقدم حتي أن مسلماً أتي بأحاديثه مفرقاً في كتابه، وتجلد غاية التجلد حيث لم يسندها إلي جنابه.

ابو الحسن مقدسي مي گفت: هر كسي كه بخاري و يا مسلم از او روايتي نقل كرده باشد، از پل گذشته است؛ يعني اگر كسي به او اشكالي گرفته باشد، توجه نمي شود؛ زيرا بخاري و مسلم بر ائمه زمان خودشان و پس از آن ها در شناخت حديث و اشكالات آن مقدم هستند....

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص63، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.

ابو الحسن مقدسي كيست؟

سخن مقدسي در مورد راويان بخاري ذكر كه پس از او بسياري از علماي اهل سنت اين اعتقاد را اظهار كرده اند و راويان صحيحين را مبراي از هرگونه جرح مي دانند.

اكنون لازم است كه مقدسي را از زبان خود علماي اهل سنت معرفي نماييم تا عمق سخن او براي خوانندگان گرامي روشن شود.

شمس الدين ذهبي او را با عناوين «شيخ، امام، مفتي، حافظ كبير، متقن» معرفي كرده است:

علي بن المفضل ابن علي بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر الشيخ الإمام المفتي الحافظ الكبير المتقن شرف الدين أبو الحسن ابن القاضي الأنجب أبي المكارم المقدسي ثم الإسكندراني المالكي.

علي بن مفضل بن علي بن مفرج بن حاتم... استاد، پيشوا، اهل فتوا، حافظ بزرك روايت، مورد اعتماد شرف دين ابو الحسن...

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج22، ص66، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

صفدي در كتاب «الوافي بالوفيات»، عناوين «علامه، امام، محدث» را بر آن اضافه كرده است:

علي بن المفضل بن علي بن أبي الغيث مفرج بن حاتم بن الحسن بن جعفر العلامة الحافظ شرف الدين أبو الحسن ابن القاضي الأنجب أبي المكارم اللخمي المقدسي الأصل الإسكندراني المالكي القاضي كان إماما محدثا له تصانيف مفيدة في الحديث وغيره وكان ورعا خيرا حسن الأخلاق كثير الإغضاء توفي سنة إحدي عشرة وست مائة

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج22، ص136، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

سيوطي در كتاب «طبقات الحفاظ»، در مورد او مي نويسد:

أبو الحسن علي بن المفضل بن علي بن مفرج بن حاتم بن حسن ابن جعفر الحافظ العلامة شرف الدين ابن القاضي أبي المكارم المقدسي ثم السكندري المالكي

ولد سنة أربع وأربعين وخمسمائة

... وكان من أئمة المذهب العارفين به ومن حفاظ الحديث مع ورع ودين وأخلاق رضية ومشاركة في الفضائل.

او الحسن بن علي....

... و از پيشوايان عارف به مذهب و از حافظان روايت، انسان با تقوا، متدين، داراي اخلاق پسنديده و فضائل بوده است.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1، ص492، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ.

همچه شخصي با اين اوصاف و تعريفات مي گويد: كه روايات صحيحين از پل جرح عبور كرده و كسي نمي تواند آن ها را تضعيف نمايد.

استدلال بزرگان اهل سنت بر وثاقت راويان صحيح بخاري

بعد از بيان دو مقدمه فوق، نوبت آن است كه سخنان علماي بزرگ اهل سنت را كه در مورد وثاقت و يا عدالت راويان بخاري (با اين كه از جانب علماي رجال تضعيف شده و جرح دارند،)، بيان كرده اند را ذكر مي كنيم.

1. ابن جوزي حنبلي (متوفاي597هـ)

ابو الفرج ابن جوزي در باره جهر و اخفات بسم الله در نماز بحث كرده و در پاسخ كساني كه گفته اند ذكر جهر در صحيح نيامده مي گويد: رجال اين روايت از راويان صحيح است بنابراين بايد به صحت اين روايت حكم كرد:

وأما المسلك الثاني وقولهم ليس ذكر الجهر في الصحيح قلنا رجاله رجال الصحيح فيلزم أن يحكم بصحته.

مسلك و ديدگاه دوم اين است كه: بلند گفتن بسم الله در روايت صحيح نيامده است. در جواب مي گوييم: راويان اين روايت، از راويان بخاري هستند؛ پس لازم است كه حكم به صحت آن شود.

ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي (متوفاي597هـ)، التحقيق في أحاديث الخلاف، ج1، ص354، تحقيق: مسعد عبد الحميد محمد السعدني، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي- 1415

2. عبد العظيم منذري (متوفاي656هـ)

منذري روايتي را ذيل را نقل كرده:

3043 وعن عبد الله بن عمرو رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم مَنَ ادَّعَي إلي غَيْرِ أبيه لم يَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وان رِيحَهَا لَيُوجَدُ من قَدْرِ سَبْعِينَ عَاماً أو مَسِيرَةِ سَبْعِينَ عَاماً.

در پايان مي نويسد اين روايت را احمد بن حنبل و ابن ماجه قزويني با عبارت «وإن ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام» نقل كرده كه در سند آن «عبد الكريم عن مجاهد عن ابن عمر» آمده است. منذري مي گويد: عبد الكريم در اين روايت ثقه است چون شيخان و غير آن دو به او احتجاج كرده اند لذا تضعيفات ديگران در مورد او قابل شنيدن نيست:

رواه أحمد وابن ماجه إلا أنه قال وإن ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام ورجالهما رجال الصحيح وعبد الكريم هو الجزري ثقة احتج به الشيخان وغيرهما ولا يلتفت إلي ما قيل فيه.

المنذري، أبو محمد عبد العظيم بن عبد القوي (متوفاي656هـ)، الترغيب والترهيب من الحديث الشريف، ج3، ص52، تحقيق: إبراهيم شمس الدين، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1417هـ

3. نووي شافعي (متوفاي676 هـ)

شريك بن عبد الله رواي صحيحين:

ابن جوزي حنبلي روايتي را كه شريك در آن قرار دارد مورد طعن قرار داده و اين شخص را تضعيف كرده است. نووي شافعي در جواب مي گويد: شريك از رجال صحيحين است همين مقدار براي ما در حجيت روايتش كافي است:

وتعرض ابن الجوزي لتضعيف بعض رواته عن أنس لم نذكرها نحن، وتعرض مما ذكرناه لرواية شريك وطعن فيه. وجواب ما قال أن شريكا من رجال الصحيحين، ويكفينا أن نحتج بمن احتج به البخاري ومسلم.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، المجموع، ج3، ص297، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.

4. استدلال ابن تيميه (متوفاي 728 هـ)

تقدم راوي صحيحين:

ابن تيميه روايتي را كه حاكي از جمع نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء توسط رسول خدا صلي الله عليه وآله است: (جمع رسول الله بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء بالمدينة من غير خوف ولا مطر ( قيل له فما أراد بذلك قال أراد أن لا يحرج أمته) از طريق حبيب بن ثابت و ابو الزبير با دو عبارت نقل كرده و بعد در مقام قضاوت خودش مي گويد:

قلت: تقديم رواية أبي الزبير علي رواية حبيب بن أبي ثابت لاوجه له فإن حبيب بن أبي ثابت من رجال الصحيحين فهو أحق بالتقديم من أبي الزبير وأبو الزبير من أفراد مسلم.

مقدم كردن روايت ابو الزبير را بر روايت حبيب بن ابي ثابت دليلي ندارد؛ چرا كه حبيب بن ابو ثابت از راويان صحيحين است؛ پس او سزاوار تقدم بر ابو الزبير است و از ابو الزبير تنها مسلم روايت كرده است.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص75، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

از اينجا به دست مي آيد همانگونه كه علماي اهل سنت صحيح بخاري را بر صحيح مسلم ترجيح مي دهند روات بخاري را نيز بر راوايان مسلم مقدم مي دانند.

5. شمس الدين محمد حنبلي (متوفاي744هـ)،

وثاقت مغيرة بن عبد الرحمن:

ابو الفرج ابن جوزي كتابي دارد به نام «التحقيق» كه در آن روايات صحيح و ضعيف را آورده و دليل ضعف را بيان كرده است. در اين كتاب مغيرة بن عبد الرحمن را جرح كرده است. محمد بن احمد حنبلي مي گويد:

وقول المؤلف في مغيرة بن عبد الرحمن: أنه ضعيف مجروح وهم، فإنه ثقة من رجال الصحيحين وهو الحزامي لا المخزومي، وإن كانا يرويان عن موسي بن عقبة فيما قيل.

سخن مؤلف در باره مغيرة بن عبد الرحمن كه گفته او ضعيف است و مجروح، توهمي بيش نيست؛ چرا كه او ثقه و از رجال صحيحين است. وي همان مغيرة بن عبد الرحمن حزامي است نه مخزومي؛ گرچند هردو بنا بر آنچه گفته شده، از موسي بن عقبه روايت كرده اند.

الحنبلي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عبد الهادي (متوفاي744هـ)، تنقيح تحقيق أحاديث التعليق، ج1، ص136، تحقيق: أيمن صالح شعبان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1998م.

6. شمس الدين ذهبي (متوفاي 748 هـ)

وثاقت ابراهيم بن طهمان:

ابراهيم بن طهمان را ابن حزم به خاطر مرجئه بودنش تضعيف كرده است؛ اما چند تن از علماي اهل سنت كه سخنان شان را ذكر خواهيم كرد او را به خاطر اين كه راوي صحيحين است توثيق كرده اند. از جمله ذهبي در باره او مي نويسد:

إبراهيم بن طهمان ثقة متقن من رجال الصحيحين وكان مرجئا فهذا رجل عالم كبير القدر بخراسان أخطأ في مسألة فكان ماذا فأبمجرد الارجاء يضعف حديث الثقة ويهدر فقد كان من هو اكبر من إبراهيم مرجئا.

ابراهيم بن طهمان موثق و مورد اعتماد و از رجال صحيحين است. او مرجئه بود؛ پس اين مرد عالم گرانقدر در خراسان در مورد مسأله اي اشتباه كرد....

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم، ج1، ص35، تحقيق: محمد إبراهيم الموصلي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولي1412هـ - 1992م

7. عبد الله حنفي زيلعي (متوفاي762هـ)

توثيق عبد الله بن جعفر به خاطر وجود در صحيحين:

زيلعي روايتي را در مورد هبه از عبد الله ابن جعفر روايت كرده و تضعيف او را از قول ابن جوزي نيز نقل كرده است و در مقابل از صاحب تنقيح آورده است كه وي ابن جوزي را در اين تضعيف تخطئه كرده و تصريح نموده است كه عبد الله بن جعفر موثق است چرا كه از رجال صحيحين است:

الحديث الرابع قال عليه السلام إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها قلت أخرجه الحاكم في المستدرك في البيوع والدارقطني ثم البيهقي في سننيهما عن عبد الله بن جعفر عن عبد الله بن المبارك عن حماد بن سلمة عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها...

وقال بن الجوزي في التحقيق وعبد الله بن جعفر هذا ضعيف وخطأه صاحب التنقيح وقال بل هو ثقة من رجال الصحيحين والضعيف هو والد علي بن المديني.

الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاي762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج4، ص126، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر - 1357هـ.

عبد الله زيلعي در جاي ديگر دو روايت را نقل كرده و در مقام داوري گفته است:

ثم ان لحديث همام ترجيحات أحدها ان رجاله رجال الصحيح.

روايت همام به خاطر مرجحاتي ترجيح دارد يكي از مرجحات او اين است كه رجال او رجال صحيح بخاري است.

الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاي762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج1، ص268، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر - 1357هـ.

8. انصاري شافعي (متوفاي 804هـ)

وجود عمرو بن ابي عمرو و خالد بن مخلد در صحيحين:

انصاري شافعي روايتي را نقل كرده كه علماء در سند آن بر عمرو بن أبي عمرو وخالد بن مخلد اشكال گرفته اند. اما وي نظرش را در باره اين دو تن مي نويسد:

وقد أسلفنا أنهما من رجال الصحيحين (فجازا القنطرة)، وقد كان الحافظ أبو الحسن علي بن المفضل (المقدسي) يقول عمن أخرج له الشيخان أو أحدهما هذه العبارة في حقه.

ما قبلاً گفتيم كه اين دو تن از رجال صحيح است و از پل جرح عبور كرده اند. ابو الحسن مقدسي عبار «جاز القنطرة» را در حق كساني مي گفت كه از آنها بخاري و مسلم روايت نقل كرده اند.

لأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفاي 804هـ)البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج4، ص660، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولي، 1425هـ-2004م.

وجود خثيم بن عراك در رجال صحيحين:

انصاري شافعي اقوال علماي رجال را در تضعيف ابراهيم بن خثيم آورده و به مناسبت از خود خثيم نيز سخن گفته است. از قول ازدي نقل كرده كه او منكر الحديث بوده است. اما خود انصاري از وي دفاع كرده و در مورد او مي نويسد:

وفي إسناده إبراهيم بن خثيم بن عراك بن مالك... وأما خثيم والده: فقال الأزدي في حقه: منكر الحديث. قلت: لكنه من رجال (الصحيحين) فجاز القنطرة.

در سند روايت ابراهيم بن خثيم است... اما خثيم پدر ابراهيم است. ازدي گفته است: او منكر الحديث است. مي گويم: او از رجال صحيحين است و از پل جرح عبور كرده است.

الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفاي 804هـ)البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج5، ص158، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولي، 1425هـ-2004م.

9. استدلال ابو الوفاء حلبي (متوفاي841هـ)

وثاقت داود بن الحصين:

ابو الوفاء دليل توثيق داود بن الحصين را روايت مؤلفان صحاح سته به ويژه بخاري و مسلم مي داند و مي نويسد:

داود بن الحصين ع أبو سليمان محدث مشهور تفرد بأشياء ذكر الذهبي في ميزانه كلام من تكلم فيه وقد صحح عليه فالعمل علي توثيقه إذا كما شرطه هو في حاشية الميزان وكيف لا يكون ثقة وقد روي له الأئمة الستة فضلا عن الشيخين ومن روي له الشيخان فقد جاز القنطرة كما قاله علي بن الفضل المقدسي.

داود بن الحصين.... محدث مشهور است..... چگونه او موثق نباشد در حالي كه مولفان صحاح سته به ويژه شيخين از او روايت كرده اند و كسي كه شيخان از او روايت كرده از پل جرح، عبور كرده است؛ همانگونه كه علي بن فضل مقدسي گفته است.

الحلبي الطرابلسي، إبراهيم بن محمد بن سبط ابن العجمي أبو الوفا (متوفاي841 هـ)، الكشف الحثيث عمن رمي بوضع الحديث، ج1، ص112، تحقيق: صبحي السامرائي، دار النشر: عالم الكتب, مكتبة النهضة العربية - بيروت، الطبعة: الأولي1407 - 1987

10. ابن حجر عسقلاني (متوفاي852هـ)

وثاقت ابراهيم بن طهمان:

توثيق ابراهيم بن طهمان را از قول ذهبي نقل كرديم. ابن حجر نيز او از اينكه رجال صحيحين است موثق مي داند و تصريح مي كند كه به تضعيفاتش توجه نمي شود:

وَالْمَرْفُوعُ رِوَايَةُ إبْرَاهِيمَ بن طَهْمَانَ عن بُدَيْلٍ وَإِبْرَاهِيمُ ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ فَلَا يُلْتَفَتُ إلَي تَضْعِيفِ أبي مُحَمَّدِ بن حَزْمٍ له.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج3، ص238، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة - 1384هـ - 1964م.

نجات دو روايت از تضعيف:

نسائي روايتي را با دو سند مرفوع و موقوف از ابو سعيد نقل كرده و گفته است كه هردو طريق ضعيف است.

ابن حجر عسقلاني در باره آن مي گويد: چون راويان آن از راويان صحيحين است اين تضعيف معنايي ندارد:

وَهَؤُلَاءِ من رُوَاةِ الصَّحِيحَيْنِ فَلَا مَعْنَي لِحُكْمِهِ عليه بِالضَّعْفِ.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج1، ص102، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة - 1384هـ - 1964م.

11. شمس الدين سخاوي(متوفاي902هـ)

وثاقت ابراهيم بن سعد بن ابي وقاص:

سخاوي در كتاب «التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة» براي اثبات وثاقت وي بر اين كه او از رجال صحيحين است استدلال كرده است:

48 إبراهيم بن سعد بن أبي وقاص الزهري المدني...

وقال العجلي مدني تابعي ثقة وهو من رجال التهذيب لكونه من رجال الصحيحين وغيرهما.

ابراهيم بن سعد... عجلي گفته: او اهل مدينه و تابعي و موثق.. است؛ چرا كه او از رجال صحيحيح و غير آن دو است.

السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن(متوفاي902هـ)، التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة، ج1، ص73، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1414هـ/ 1993م.

12. علي بن محمد كناني (متوفاي963هـ)

وجود عيسي طهمان در صحيحين:

در مورد اين شخص از قول ذهبي و ابن حجر عسقلاني وثاقتش را نقل كرديم علي بن محمد كناني نيز او را به خاطر اين كه از رجال صحيحين است روايتش را مورد تأييد قرار مي دهد و بهترين طريق مي داند:

وأجود طرق هذا الحديث طريق عيسي بن طهمان فإنه من رجال الصحيحين.

الكناني، علي بن محمد بن علي بن عراق أبو الحسن (متوفاي963 هـ)، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، ج1، ص263، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف , عبد الله محمد الصديق الغماري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي1399 هـ،

مجهول نبودن حسن بن ذكوان به دليل وجود او در صحيح بخاري:

حسن بن ذكوان در سند روايتي قرار دارد و عجلي او را مجهول مي خواند؛ اما كناي نويسنده كتاب مي گويد: چون وي از رجال بخاري است از پل جرح عبور كرده است و از اين طريق از او جهل زدايي كرده است:

( 40 ) [ حديث ] إن أهل البيت ليقل طعامهم فتستنير بطونهم (عق) من حديث أبي هريرة ولا يصح فيه الحسن بن ذكوان، روي الأثرم عن أحمد إنه قال أحاديثه أباطيل وعن عبد الله بن المطلب العجلي مجهول.

(قلت): الحسن بن ذكوان جاز القنطرة فإنه من رجال البخاري.

الكناني، علي بن محمد بن علي بن عراق أبو الحسن (متوفاي963 هـ)، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، ج2، ص242، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف , عبد الله محمد الصديق الغماري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي1399 هـ،

13. محمد بن علي شوكاني (متوفاي 1255هـ)

وثاقت ابراهيم بن طهمان:

چهارمين شخص از علماي اهل سنت شوكاني است كه در كتاب «نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار» بر وثاقت ابراهيم بن طهمان از اين كه وي در سلسله سند صحيحين واقع شده، استدلال كرده است:

وَالْمَرْفُوعُ من رِوَايَةِ إبْرَاهِيمَ بن طَهْمَانَ وهو ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ وقد ضَعَّفَهُ بن حَزْمٍ وَلا يُلْتَفَتُ إلَي ذلك فإن الدَّارَقُطْنِيّ قد جَزَمَ بِأَنَّ تَضْعِيفَ من ضَعَّفَهُ إنَّمَا هو من قِبَلِ الأرجاء

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج7، ص98، ناشر: دار الجيل، بيروت - 1973.

توثيق عبد الرزاق و معمر:

شوكاني در ذيل روايت ديگري اين دو شخص را به خاطر اين كه راوي صحيح است توثيق كرده و اين گونه مي نويسد:

وَرِجَالُ إسْنَادِ هذا الحديث ثِقَاتٌ لِأَنَّهُ رَوَاهُ أبو دَاوُد عن مَخْلَدٍ بن خَالِدٍ شَيْخِ مُسْلِمٍ وَعَبَّاسٍ الْعَنْبَرِيِّ شَيْخِ الْبُخَارِيِّ تَعْلِيقًا وَمُسْلِمٍ قَالا حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ وَهُمَا من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ.

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج7، ص375، ناشر: دار الجيل، بيروت - 1973.

14. نور الدين سندي (متوفاي1138هـ)

صحت روايت به دليل وجود راوي آن در صحيحين:

نورالدين سندي روايتي را نقل كرده كه برخي آن را جعلي دانسته است؛ اما وي اين سخن را رد كرده و مي گويد: اين روايت حسن صحيح است؛ چرا كه رجال سندش رجال صحيحين است؛ پس به سخن آناني كه اين روايت را جعلي دانسته اند توجه نمي شود:

وقيل هذا الحديث موضوع ورد بأنه حسن صحيح ورجال سنده رجال الصحيحين فلا يلتفت إلي قول من حكم عليه بالوضع.

گفته شده اين روايت ساختگي است. اين سخن رد شده به اين كه روايت صحيح و راوايان سندش رجال صحيحين است؛ پس به سخن كساني كه روايت را ساختگي مي داند توجه نمي شود.

السندي، نور الدين بن عبدالهادي أبو الحسن (متوفاي1138هـ)، حاشية السندي علي النسائي، ج6، ص68، تحقيق: عبدالفتاح أبو غدة، دار النشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثانية1406 - 1986

15. شيخ تقي الدين ابن صلاح

اثبات حسن بودن روايت به دليل وجود راوي آن در صحيحين

ابن صلاح روايت: كل كلام لا يبدأ فيه بالحمد فهو أجذم» را به دليل اين كه راويانش در صحيحين وجود دارد، حسن مي داند و بر اين سخنش احتجاج مي كند.

سخن ابن صلاح را چند تن از علماي اهل سنت نقل كرده است. سبكي شافعي مي نويسد:

وقضي ابن الصلاح بأن الحديث حسن دون الصحيح وفوق الضعيف محتجا بأن رجاله رجال الصحيحين سوي قرة قال فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاري بالتخريج له.

ابن صلاح داوري كرده است كه روايت حسن است پايين تر از صحيح و بالاتر از ضعيف. در اين داوري حجتش اين است كه رجال روايت رجال صحيحين است جز قره...

السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي 771هـ)، طبقات الشافعية الكبري، ج1، ص9، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.

انصاري شافعي نيز سخن او را نقل كرده است:

قال الشيخ تقي الدين بن الصلاح: رجال هذا الحديث رجال (الصحيحين) جميعًا سوي قرة؛ فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاري بالتخريج له، ثم حكم علي الحديث بالحُسن ولا يلتفت إلي تضعيف صاحب (الشامل) له حيث قال: رواه الوليد، عن الأوزاعي، عن قرة، عن الزهري، عن أبي سلمة، عن أبي هريرة، عن النبي (وهو ضعيف).

الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج7، ص529، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولي، 1425هـ-2004م.

16. عظيم آبادي (متوفاي1329هـ)

تصحيح روايت صالح ابي الخليل:

عظيم آبادي در كتاب «عون المعبود شرح سنن أبي داود»، روايت صالح ابي الخليل را به اين جهت تصحيح كرده كه رجالش از رجال صحيحين است و هيچگونه طعني بر وي نيست:

قال بن خلدون خرج أبو داود عن أم سلمة من رواية صالح أبي الخليل عن صاحب أبي الخليل عن صاحب له عن أم سلمة ثم رواه أبو داود من رواية أبي الخليل عن عبد الله بن الحارث عن أم سلمة فتبين بذلك المبهم في الإسناد الأول ورجاله رجال الصحيحين لا مطعن فيهم ولا مغمز.

العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاي1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج11، ص255، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م.

17. محمد انور شان كشميري:

كشميري در كتاب «العرف الشذي شرح سنن الترمذي»، روايتي از ابن عمر نقل كرده و سپس مي گويد: سند روايت صحيح است؛ چرا كه فهد، شيخ طحاوي و موثق است علي بن معبد هم از راويان صحيحين و راويان جامع الصغير است:

كما في معاني الآثار ص (198): أن ابن عمر صلي قبل الجمعة أربعاً لا يفصل بينهن بسلام، وسنده صحيح فإن فهداً شيخ الطحاوي ثقة، وعلي بن معبد تلميذ محمد بن حسن من رواة الصحيحين ورواة الجامع الصغير، وسائر الرواة ثقات.

الكشميري، محمد أنورشان ابن معظم شان (الوفاة: لا يوجد)، العرف الشذي شرح سنن الترمذي، ج1، ص411، تحقيق: الشيخ محمود شاكر، دار النشر: دار احياء التراث العربي - بيروت/لبنان، الطبعة: الأولي1425هـ-2004م

نتيجه كلي

بنابر آنچه در اين سه فصل بيان شد نتايج ذيل به دست مي آيد:

اولاً: بخاي و مسلم از شخصيت هاي مورد قبول اهل سنت و از بزرگان و پيشگامان محدثان آنها به شمار مي آيد؛

ثانياً: طبق گفتار علماي اهل سنت كتاب هاي «صحيح بخاري و مسلم» از معتبر ترين كتابهاي روايي و صحيح ترين كتابها از نظر روايت و متن پس از قرآن كريم، صحيح ترين كتابهاي تأليف شده و برترين كتاب ها است و همه علماي اهل سنت بر صحت اين دو كتاب اجماع دارند.

البته براي صحيح بخاري فضيلت بيشتر از صحيح مسلم است به گونه اي كه صحيح بخاري «كتاب رسول خدا» معرفي شده و براي اين كتاب فضائل و معجزاتي بيان شده است.

و نكته سوم اين كه راواياني كه در سلسله سند اين دوكتاب واقع شده در هر روايت ديگري اگر قرار داشته باشند از نظر علماي رجال بدون كدام سخني موثق و از پل جرح عبور كرده اند و تضعيف شخص و يا اشخاصي تأثير ندارد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | امير دلاور از بندر عباس | | ٠٩:٤٩ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩١ |
شير مادرتان حلالتان.مقاله بي نقص کامل و جامعي بود ممممممممنننننننننننننووووووووووووون.
2 | سيدعلي | | ٠١:٥٥ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلام 1-شنيدم كه اگه كسي خدشه اي براي احاديث صحيحين قائل باشه زنش بهش حروم ميشه.فكر كنم الازهر گفته اينو.درسته اين مطلب؟ 2-اون رواياتي كه حجه الاسلام يزداني در كلمه طيبه از صحيحين خوند رو از كجا ميتونم پيدا كنم؟(همون پاور پوينت هايي كه روايات عجيب و غريب صحيحين رو بيان ميكرد به عنوان مثال يكيش درباره برهنگي پيامبر موقع احيا خانه كعبه بود) خواهش ميكنم سوالمو جواب بدين.تا حالا چهارصد بار هي كامنت گذاشتم ولي شما جواب ندادين.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
درباره سوال اول ما چيزي در اين مورد نشنيده ايم
اما راجع به سوال دوم مي توانيد با اين آدرس رجوع كنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=9629
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | عمر | | ٠١:٥٨ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
امان از دست شما شيعيان!
4 | دلسوخته | | ٢١:٢٨ - ٠٨ خرداد ١٣٩١ |
سلام جواب به عمر........... امان از دست شما شيعيان!....که چقدر با دليل و برهان و ادب صحبت مي کنيد...امان امان امان...امان از ما{سني ها و وهابي ها و ...} که چيزي نداريم و نداشتيم و نخواهيم داشت
5 | غضنفري | | ٠٢:٣٢ - ٠٩ خرداد ١٣٩١ |
جناب عمر3:
پس واي به حال كسانيكه اين كتب را وحي منزل ميدانند.
6 | باران | | ٠٩:١٣ - ١٤ خرداد ١٣٩١ |
من واقعا تعجب ميکنم عزيزان اهل سنت چطوري اين کتب رو صحيح ميدونن با اينکه رواياتي توي اين کتابا در حق پيامبر اومده که واقعا خجالت اوره.
7 | كارگاه تخصصي غدير پژوهي | | ٠١:٢٨ - ٢٤ خرداد ١٣٩١ |
فراخوان جذب مدرس كارگاه تخصصي غديرپژوهي، با فعاليت گسترده درراستاي «تبيين معارف شيعه و پاسخ¬گويي به شبهات امامت و ولايت»، در سال جاري جهت تكميل كادر «اساتيد آموزشي كارگاه» ، ازبين دانشجويان مقطع كارشناسي ارشد و بالاتر در رشته الهيات و معارف اسلامي و طلاب حوزه¬هاي علميه سطح 3 و بالاتر دعوت به همكاري مي¬نمايد. متقاضيان مي¬توانند ، جهت كسب اطلاعات بيش¬تر، در ساعات اداري با شماره تلفن¬ 9 - 88106504 داخلي 131 و 110 ، بخش دايره امور اساتيد تماس حاصل نموده و يا به دفتر مركزي كارگاه تخصصي غديرپژوهي، واقع در تهران، ميدان آرژانتين، خيابان نوزدهم، پلاك4 مراجعه نمايند. مهلت پذيرش ثبت نام: 10/4/91
8 | باكي | | ١٩:١٣ - ٠١ تير ١٣٩١ |
بسم الله/بخاطر خفن بودن مقالتون ميخوام خودكشي كنم:)
9 | حسين قديري | | ٠٧:٢٠ - ١١ مرداد ١٣٩١ |
سلام خدا بر استاد عزيزمان حاج اقاي حسيني قزويني و همکاران گرامي معظم له در اين سايت بي نظير , واقعاً ممنونيم .
10 | محمد رضا خاكسار | | ٠٢:١٤ - ٢٩ مرداد ١٣٩١ |
بدر العيني در کتاب عمده القاري مينويسد: علماي شرق و غرب اتفاق نظر دارند در اينکه بعد از قرآن کريم کتابي صحيحتر از صحيح بخاري و مسلم وجود ندارد. برادران محترم اهل سنت اين کتبي هست که شما مسائل ديني و اعتقادي خود را از آن استخراج ميکنيد؟ راستي برادرم دنبال حق باش که وقتي حق شناختي اهل حقم ميشناسي.و السلام
11 | محمد اصغري | | ١٠:٥٢ - ١٨ بهمن ١٣٩١ |
سلام و دورود خدا بر همه ي حق طلبان و حق جويان و بندگان مخلص خدا و سلام خدا بر استاد عزيزمان حاج آقاي حسيني قزويني و همکاران گرامي معظم له.با وجود مطالب دقيق و زيبا يي که شما در اين سايت نوشته ايد.بنده نيز مطالبي دارم که خواندن آنها خارج از لطف نيست.البته در پايان سوالاتي را از برادران اهل سنت دارم . در ابتدا همان طور که شما عرض کرديد صحاح سته اهل سنت معتبر ترين کتابهاي اهل سنت ميباشند که به شرح زير ميباشند. 1ـ صحيح بخاري، تأليف محمد بن اسماعيل بخاري، متوفّي 256 هجري، 9 جزء در 3 مجلّد. 2ـ صحيح مسلم، تأليف مسلم بن حجاج نيشابوري، متوفّي 261 هجري، 5 جلد كه جلد پنجم آن فهرست است. 3ـ سنن ابن ماجه، تأليف حافظ ابو عبداللّه‏ محمد بن يزيد قزويني، متوفّي 275 هجري، 2 جلد. 4ـ سنن ترمذي، تأليف ابو عيسي محمد بن عيسي بن سورة، متوفّي 279 هجري، 5 جلد. 5ـ سنن ابي‏داود، تأليف حافظ ابو داود سليمان بن اشعث سجستاني ازدي، متوفّي 275 هجري، 4 جلد در دو مجلّد. 6ـ سنن نسائي، تأليف ابوعبدالرحمن احمدبن شعيب بن علي نسائي، متوفّي 303 هجري، 8 جلد در 4 مجلد. اين کتابها مخصوصا دو کتاب اول را اهل سنت چشم بسته قبول دارند و اما ماشيعيان معتقديم که با افکار زشتشان و بيان کردن احاديثي زشت نه تنها به خدا بلکه به فرستاده اش حضرت محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) را بي شرمي و تهمت و اسرائيليات را به بي نهايت رسانده اند. و جالب اينجاست که اگر کسي ميخواهد با اسلام آشنا شود برادران اهل سنت ما ميگويند برو کتابهاي بخاري و مسلم را مطالعه کن ؛ به نظر شما آن شخص بعد از خواندن اسرائيليات اين کتابها به ريش مسلمانان بااين خدايشان و پيامبرشان نميخندد؟ يا ملحد و لائيک بودن را به مسلماني ترجيح نميدهد؟ در زير چند نمونه از خزعبلات صحيح مسلم وصحيح بخاري را بررسي ميکنيم. 1- در صحيح بخاري حديثي از طريق ابو هريره به پيامبر(صلي الله عليه وآل سلم) نسبت داده شده است. که ايشان فرمودند:در روز قيامت خدا به صورت خاصي ظاهر مي شود که آدميان مي توانند او را ببينند،سپس مي فرمايد:من پروردگار شما هستم.! مومنان مي گويند پناه مي بريم به خدايمان که تو خداي ما باشي.ما گروهي نيستيم که جزخدا کسي را پرستش کرده باشيم! خدا در جواب مومنان مي گويد:آيا بين شما و خدايتان نشانه اي هست تا به وسيله ي آن خداي خود را بشناسيد. مي گويند،آري.آنگاه خدا ساق پاي خود را برهنه کرده و به آنها نشان ميدهد. و در اين هنگام مومنين سر خود را بالا مي آورند و خدا را به همان شکلي که قبلا ديده بودند مي بينند. و اقرار مي کنند که تو خداي مايي. شما را به خدا اين حرف ها مخالف نصح صريح فرآن نيست؟آيا خداوند در آيات: «انعام، 103؛ اعراف، 143؛ نساء، 153؛ فرقان،21»روئت خود را صريحا نفي نکرده! امام صادق (عليه السلام)مي فرمايند: يک عالم يهودي به اميرالمومنين علي(عليه السلام) عرض کرد:آيا تو در هنگام عبادت خدايت را مي بيني؟حضرت فرمودند: من خدايي را که نبينم عبادت نمي کنم!عرض کرد چگونه او را مي بيني؟فرمود خدا را با چشم سر نمي بينم،بلکه باچشم دل مي بينم. علاوه بر تماميه اين مطالب علماي خودتان ثابت کرده اند که ديدن خدا محال عقلي است و اين عقيده اي کفرآميز است. گذشته از آياتي كه ثابت مي‌نمايد كه رؤيت خداوند ناممكن است از نظر عقل نيز اين مطلب قابل اثبات است، زيرا لازمة رؤيت و ديده شدن خدا جسم بودن، مكان داشتن، جهت داشتن و داراي اجزا بودن مي باشد، حال اگر ما بگوييم خدا ديده مي‌شود، در اين صورت بايد بگوييم، خداوند جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن با نيازمند بودن و مركب بودن ملازم است، نتيجه اين مي‌شود كه آنچه را كه ما خدا فرض كرده‌ايم، خدا نباشد، بلكه مثل خود ما جسم و مركب و محتاج به اجزاء و نيازمند به مكان باشد. به ديگر سخن رؤيت با چشم، جنبة مادي دارد و اين امر مادي، حتما تعلق به امور مادي مي‌گيرد و ممكن نيست انسان بتواند با ابزار مادي، ماوراء ماده و خداوند را ببيند. آيا بازهم دليل مي خواهيد؟ 2 - از ابوهريره در همين کتاب به اصطلاح معتبر شما نقل شده است که:روزي حضرت موسي(عليه السلام) به کنار آبي رفت تا غسل کند.؟آن حضرت لباسهاي خود را درآورد و بالاي سنگي گذاشت.در اين هنگام سنگ به حرکت درآمد و به همراه لباسها شروع به دويدن نمود!حضرت موسي (ع) به دنبال او مي دويد و مي گفت:اي سنگ لباسهايم را کجا مي بري؟موسي(ع) بدون پوشش مناسب به دنبال سنگ مي دويد به گونه اي که مردم ..... او را ديدن و اقرار کردند که ..... داشتن موسي(ع) شايعه اي بيش نبوده.آنگاه سنگ ايستان و حضرت موسي(ع) لباسهايش را برداشت و سنگ را با تازيانه زد. بگونه اي که ازسنگ شش الي هفت ناله بلند شد.!!! نادرست بودن اين حديث به قدري روشن است که نياز به هيچگونه توضيحي ندارد. 3 - حديث ديگري که در اين کتاب معتبرتان هست نقل مي کنم. در هنگام قبض روح نمودن موسي(ع) آن حضرت سيلي محکمي به گوش عزرائل نواخت به گونه اي که دو چشم او کور شد! از آن پس ملکوت موت مخفيانه براي قبض روح نمودن افراد مي آمد تاديگر سيلي نخورد.! صحيح مسلم، ج 7، ص100، كتاب الفضائل باب فضائل موسى البته من از ابو هريره تعجب نمي کنم،بلکه از شما برادران اهل سنت تعجب مي کنم که باديدن اين همه مطالب نادرست در کتاب هاي معتبرتان بازهم اين کتاب ها را معتبرترين کتاب بعد از قرآن کريم مي دانيد. 4 در كتاب صحيح مسلم و بخاري كه مي فرمائيد أصح الكتب بعد از قرآن است، نقل مي كند از قول عايشه كه: كان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مضطجعا في بيتي كاشفا عن فخذيه أو ساقيه، فستأذن ابوبكر، فأذن له و هو علي تلك الحال؛ فتحدث ثم استأذن عمر، فأذن له و هو كذلك؛ فتحدث ثم استأذن عثمان، فجلس رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و سوي ثيابه؛ قال محمد و لا أقول ذلك في يوم واحد فتحدث؛ فلما خرج، قالت عايشة: يا رسول الله! دخل أبوبكر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عمر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عثمان، فجلست و سويت ثيابك؛ فقال الا استحيى من رجل تستحي منه الملائكة. رسول اكرم (صلي الله عليه و آل و سلم)آن روز كه نوبت من بود، در خانه خوابيده بود، بطوري كه ران حضرت كاملا نمايان بود؛ آقاي ابوبكر آمد و گفت يا رسول الله اجازه داخل شدن مي دهيد؟،رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) هم همينطور باز بود؛ با او صحبت كرد و بعد آقاي عمر اجازه ورود خواست و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم( اجازه داد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت كرد و در اين هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آل و سلم) تا عثمان را ديد، بلند شد و نشست و لباسش را درست كرد و رانهايش را پنهان كرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) پرسيدم كه وقتي ابوبكر داخل شد، عكس العمل و اهميتي نشان ندادي و رانهايت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهميتي ندادي؛ اما چرا وقتي عثمان آمد، بلند شدي و نشستي و لباس هايت را روي رانت كشيدي؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) گفت: عايشه! آيا خجالت نكشم از مردي كه ملائكه از او خجالت مي كشند؟! صحيح مسلم، ج7، ص117، ح6103 حالا چرا پيامبر از پدر عايشه ، خليفه اول خجالت نميکشد نمدانيم يا از جناب عمر هم همين طور ؛ ولي از عثمان خجالت ميکشد. 5 ام حرام، همسر عبادةبن صامت بود و رسول اكرم )صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفت منزل او و ام حرام غذا درست مي كرد و رسول اكرم )صلي الله عليه و آله و سلم) مي خورد، يك روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خود را گذاشتند روي زانوي ام حرام و او سر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تفتيش مي كرد و شپش هاي سر او را جدا مي كرد. صحيح مسلم، ج6، ص49 حال پيامبر در خانه يک نامحرم چه کار ميکند دليلش چيست ؟ سر خود را گذاشتند روي زانوي يک نامحرم آيا اشکال !!! ندارد ؟ در سرش شپش است جستجو ميکند ؟ مگر نه اينکه پيامبر فرمود نظافت نشانه ايمان است.آيا خلق عظيم يا اسوه حسنه برادران اهل سنت همچين فردي ميباشد ؟ 6 آقاي عبدالله بن عمر مي گويد: إرتقيت يوما علي ظهر بيت لنا، فرأيت رسول الله علي لبنتين مستقبلا بيت المقدس لحاجته. ما همسايه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بوديم و يك روز رفتم پشت بام و خانه هاي همسايه ها را نگاه مي كردم و خانه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ديد مي زدم، ديدم رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) دو خشت آجر گذاشته و رو به بيت المقدس دارد قضاي حاجت مي كند. صحيح مسلم، ج1، ص185 حالا چرا يک صحابه بالاي پشت بامها را ديد ميزد بماند . 7 - فرود آمدن خداوند از عرش به زمين: عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم قال: ينزِل اللّه إلى السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل; فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتى يضيء الفجر. خداوند هر شب در بخش پايانى شب، از آسمان به زمين فرود مى آيد و تا طلوع فجر ندا مى كند: چه كسى است كه مرا بخواند و از من چيزى بخواهد و طلب بخشش كند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمايم. صحيح مسلم، ج 2، ص175 صبق اين حديث بايد بگوييم که خداوند منان،(نعوذ بالله)در ديگر اوقات روي زمين نيست !! آيا بايد دستور خدا را قبول کنيم که در قرآن مي فرمايد: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري» يعني همه‌جا محضر خدا است و همه امور از نظر پروردگار متعال‌ مي‌‌گذرد. آيه شريفه ديگري مي‌فرمايد: خداوند بين انسان و قلب او حايل مى‏شود و در واقع از او به خودش نزديک‌تر است: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» يار نزديك‌تر از من به من است وين عجب بين كه من از وى دورم پس خدا بر همه‌جا و همه‌کس تسلّط دارد. بر دل انسان‌ها نيز تسلّط وجودي دارد و هرچه در دل مي‌پرورانند، مي‌داند يا دستورمسلم را؟ 8 تخفيف دادن نماز 50 رکعتي به 5 رکعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم )در شب معراج وقتي به آسمانها سير داده شد، دستور يافت كه امّت او بايد در هر شبانه روز 50 نماز بخوانند. چون ازنزد خدا برگشت (!) در راه به حضرت موسي عليه السلام برخورد (البتّه توجّه داشته باشيد كه حضرتش هنگام معراج، در سر راه خود با تني چند از انبياء الهي برخورد داشت، حال چه شد كه هنگام برگشت فقط با حضرت موسي عليه السلام برخورد مي كند، نميدانيم!) موسي عليه السلام پرسيد: چه آوردي؟ فرمود: دستور 50 نماز. گفت: من قوم خود را تجربه كردم و ميدانم امّت تو طاقت ندارند آن را به جا بياورند برگرد به سوي خدا و از او تخفيف بگير. (گويا قوم يهود نيز نمازشان مثل نماز مسلمانان بود!) حضرت برگشت و عرضه داشت كه خدايا! امّت من طاقت ندارند، تخفيف بده. (يعني او از ابتدا نميدانست كه امّتش طاقت ندارند و چون حضرت موسي عليه السلام تذكّر داد آنگاه دانست كه امّتش نميتوانند 50 نماز بخوانند و همينطور تا 5 نماز!) خداوند 5 نماز از آن كم كرد. برگشت و چون نزد حضرت موسي عليه السلام رسيد (عجيب است هيچيك از پيامبران از او نپرسيدند كه چرا دوباره ـ و چندباره ـ برگشتي ! گويا در برگشت، هر يك به جايي ديگر رفته بودند و فقط حضرت موسي عليه السلام سر جاي خود بود!) پرسيد: چه آوردي؟ حضرت جواب داد كه 5 نماز تخفيف داده شد. او همان مطلب گذشته را تكرار كرد و اين رفت و آمد آنقدر تكرار شد (يعني هر بار 5 نماز كم شد) تا به 5 نماز رسيد. موسي عليه السلام گفت: من قوم خود را آزمودم و ميدانم امّت تو طاقت ندارند. زيرا آنها ضعيفترند. برگرد و تخفيف بگير. حضرت فرمود: ديگر خجالت ميكشم از بس رفتم و آمدم (لابد خسته شد!) ـ و در بعض روايات حضرت رفت و از خدا به همان صورت درخواست كرد ولي خدا قبول نكرد. صحيح مسلم، ج 1، ص 51 ـ 145، كتاب الايمان، باب 74، ح 259 و 263 و 264. 9 خداوند آسمان و زمين را در هفت روز آفريد !!! صحيح مسلم ج 8 ص 127 اما قرآن (فصلت ، آيات 10 و 12) ميگويد در سته ايام ( شش روز ) اعراف / 54 خوب برادران اهل سنت کداميک را باور کنيم ؟ حرف قرآن يا مسلم را ؟ لازم به ذكراست، منظور از شش روز، شش دوره است نه شش روز از روزهاى دنيا. حال با تمام اين مطالب از برادران اهل سنت سوالاتي دارم. 1-آيا بعد از قرآن کريم ديگر کتابي معتبرتر ازصحيح بخاري و صحيح مسلم نيافتيد؟ 2-آيا مگر شما نمي گوييد که خليفه چهارم خود را (يعني علي ابن ابي طالب(ع)) را مانند ديگر خلفايتان دوست داريد و به ايشان احترام مي گذايد؟ پس چرا مسلم در کتابها يش بسياري حديث از قول دشمنان امام علي (ع) و خوارج امثال عمرو عاص و عبدالله بن زبير و معاويه و سمره بن جندب و از شخص گمنامي که فقط دو سه سال زمان پيغمبر را درک کرده بود، مانند ابوهريره که در برابر پولِ معاويه، آن همه حديث در مدح معاويه و خاندانش و نکوهش علي و اهل بيت جعل کرد، بيشتر احاديث خود را از آنها نقل کرده است. و همين طوراز «عمران به حطان بن ظبيان السدوسي البصري »که از ابن ملجم مرادي لعنت الله عليه تمجيد کرده و شعري را براي ملعون نوشته (که خوب است مطالب زير را هم بخوانيد) اين دوگانگي و تناقضات را چگونه توجيح مي کنيد؟. ذهبي يکي از برجسته ترين علماي اهل سنت در کتاب خود يعني سير اعلام النبلاء ، جلد چهارم، صفحه 214 آورده است: عِمْرَانُ بنُ حِطَّانَ بنِ ظَبْيَانَ السَّدُوْسِيُّ البَصْرِيُّ مِنْ أَعْيَانِ العُلَمَاءِ، لَكِنَّهُ مِنْ رُؤُوْسِ الخَوَارِجِ. عمران به حطان بن ظبيان السدوسي البصري، يکي از علماي برجسته است. اما او از پيشوايان و رئوس خوارج بود. سير اعلام النبلاء ، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد الذَهَبي ، متوفاي 748 هـ ، ج4 ، ص 214، مؤسسة الرساله بيروت، الطبعه الحادية العشر ، 1417 هـ / 1996 م . اينهم تصويري از صفحه کتاب: ذهبي در همان کتابِ ياد شده در صفحه بعدي يعني در صفحه 215، يکي از اشعار «عمران بن حطان» را نقل کرده است: وَمِنْ شِعْرِهِ فِي مَصْرَعِ عَلِيٍّ بنَ أبي طالِب: يَا ضَـرْبَةً مِـنْ تَــقِيٍّ مَا أَرَادَ بِـهَا إِلاَّ لِيَبْلُغَ مِنْ ذِي العَرْشِ رِضْوَانَا إِنِّـي لأَذْكُـرُهُ حِـــيْـناً فَأَحْـسِبُهُ أَوْفَى البَــــرِيَّةِ عِــنْدَ اللهِ مِـيْزَانَا يعني: از اشعار عمران بن حطان درباره قتل علي بن ابي طالب به صورت زير است: ترجمه بيت اول: چه ضربتي آورد (ابن ملجم مرادي بر فرق علي) که ضربتش از نهايت تقوا بود. که با اين ضربت صاحب عرش (خداوند) از دست او راضي گرديد. ترجمه بيت دوم: وقتي من (ابن ملجم مرادي) را به ياد مي آورم، (به خاطر ضربتي که بر فرق علي آورد) او را از وفادارترين خلايق نزد خداوند به حساب مي آورم. سير اعلام النبلاء ، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد الذَهَبي ، متوفاي 748 هـ ، ج4 ، ص 21۵، مؤسسة الرساله بيروت، الطبعه الحادية العشر ، 1417 هـ / 1996 م . لينک تصويري کتاب در اينترنت: http://www.archive.org/stream/siar_noblaa/04#page/n213/mode/2up و لينک متن کتاب هم در اين سايت: http://islamport.com/w/trj/Web/2129/2124.htm خوب توجه کنيد که اين آقاي «عمران بن حطان» با اين شعرش، چگونه «ابن ملجم مرادي ملعون» را به خاطر به شهادت رساندن حضرت علي (ع) مدح و ستايش مي کند. تا جاييکه او را به خاطر کاري که کرد، او را با تقواترين و وفادارترين خلايق به شمار مي آورد. **حال بحث من اين است. مگر بقول شما ، مسلم صادق ترين و درست ترين فرد در زمان خود نبوده؟ پس چرا از افرادي همچون عمران بي حطان حديث نقل مي کند (حرفهاي او را مي پزيرد وبه عنوان سند قبول دارد) و در نقطه مقابل از امامان معصوم ما کهبخاري با اين که هم عصر دو تن از امامان شيعه (امام هادي و امام عسکري (ع)) بوده، اما متأسفانه از اين دو امام بزرگوار حديثي را نقل نکرده و تنها 29 حديث از امام علي (ع) و احاديثي اندک از امام حسن مجتبي و امام باقر (ع) را نقل کرده است!؟ و لازم به ذکر است که اين فرد تنها يک نمونه از کساني است که با علي(ع) دشمني داشته اند و مسلم از قول آنان سخن گفته! و در پايان اين حديث را هم بخوانيد که: رسول خدا (ص) مي فرمايند: «هر که مي خواهد مانند من زندگي کند و مانند من از دنيا برود و در همان بهشت جاويداني که پروردگارم براي من مهيا ساخته، ساکن شود، بايد ولايت علي را پس از من برگزيند و دوستداران علي را دوست بدارد و پس از من به اهل بيتم بپيوندد و از آنها پيروي و تبعيّت کند چرا که آنان عترت من اند، از طينت من آفريده شده اند و دانش و فهم من به آنها داده شده است. پس واي بر کساني که از امّتم که فضيلت آنان را ناديده گرفته و رَحِم مرا به جاي وصل، قطع کنند؛ خداوند آنان را هرگز از شفاعتم بهره مند نخواهد ساخت». مصادر و اسناد حديث فوق در کتب اهل سنت: مستدرک حاکم ج 3، ص 128 ؛ معجم الکبري الطبراني ج 5، ص 220، ح 5067؛ کنز العمال ج 12، ص 103، ح 34198 ؛ تاريخ ابن عساکر ج 2، ص 95 ؛ حلية الأولياء ج1، ص 86 ؛ مناقب خوارزمي ص 34 با تشکر از همه ي کساني که در تهيه ي اين مقاله من را ياري کردند. «وسلام» …………………………………………… [ اللهم عجل لوليک الفرج]
12 | مجتبی | | ١٦:١٨ - ١٥ اسفند ١٣٩٤ |
ممنون
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها