بازگشت

اسلم بن عمرو غلام تركي


اسلم بن عمرو غلام امام حسين (ع) است كه پدرش ترك زبان بود اين غلام نويسنده و اهل قلم بود و نوشته اند كه وقتي قدم به ميدان كارزار نهاد اين رجز را مي خواند:



1- البحر من طعني و ضربي يصطلي

و الجو من سهمي و نبلي يمتلي



2- اذا حسامي و يميني ينجلي

ينشق قلب الحاسد المبجلي



1- «دريا از ضربات شمشير و نيزه ام متلاطم و فضا از تير و پيكانم پر مي شود.»

2- «هنگامي كه دست و شمشيرم به حركت درآيد قلب حسود از ترس مي شكافد».

به سپاه كفر حمله كرد و عده زيادي را به جهنم فرستاد كه بعضي از مورخين تعداد كشتگان او را هفتاد نفر بحساب آورده اند.

پس از آن بزمين افتاد حسين عليه السلام بر بالينش آمد در وقتي كه هنوز رمقي بر تن داشت، حضرت مشاهده كرد كه غلام نسبت به مولايش اظهار علاقه مي كند، محبت غلام امام را گريان ساخت در كنارش نشست و صورت بر جبين غلام گذاشت، اسلم كه از اين همه محبت مولايش به وجد آمده بود گويا روح تازه اي در بدنش دميد و فرياد زد: من مثلي و ابن رسول الله واضع خده علي خدي.

«كيست مثل من كه پسر پيغمبر صورت بر صورتم نهاده.» با گفتن اين جمله از شوق، جان به جان آفرين تسليم كرد. [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 53 - نفس المهموم ص 294 - بحار 30:45.