بازگشت

عاشورا،علل،عوامل ودرسها


چكيــده

درباره ي كاري كه حضرت حسين بن علي(ع) در تاريخ كرده است بسيار سخن گفته اند ونوشته اند و مي نويسند،قدما به گونه اي، ومتجددين به گونه اي ديگر. اما فهميدن حسين(ع) بدون فهميدن شهادت امكان پذير نيست.

نويسنده ي مقاله مي كوشد در طي بخش اول مقاله، علل و عوامل بروز حماسه ي عاشورا را در ابعاد مختلف (سياسي،اقتصادي،اجتماعي،...) بررسي نمايد. دربخش دوم به بررسي ويژگي هاي قيام وويژگي هاي امام (ع) واهداف قيام عاشورا پرداخته است. ودر بخش پاياني، دستاوردها وپيام هاي عاشوراي حسيني را درابعاد مختلف بيان داشته است.





مقدمه:

با نگاهي به انقلاب عاشورا ونهضت خون بار امام حسين-عليه السلام- به روشني وصراحت مي توان دريافت كه هدف واقعي امام(ع) ازاين قيام فراتر از ابعاد ترسيم شده در پيش روي ماست. چرا كه هر قدر زمان مي گذرد ابعاد اين حماسه ي بزرگ تاريخي بيشتر متجلي مي گردد وليكن شايد اصلي ترين هدف امام(ع) از اين قيام و ماندگاري آن در طول تاريخ، نفي سلطه پذيري ومبارزه با استكبار واستعمارهاي مادي ومعنوي باشد كه همين عامل سبب شده است اين انقلاب در طول تاريخ از وجاهت و شاخصيت ممتازي برخوردار باشد. ترويج ابعاد و علل و پيام ها ودستاوردهاي نهضت خونين عاشورا در هرمقطع مكاني وزماني مي تواند تضمين كننده ي استقلال و سعادت وحريت ملت ها باشد. اينك كه بار ديگر جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از دستاوردهاي انقلاب عظيم عاشورا در طول تاريخ،مورد تهديد شيطان بزرگ،آمريكاي جنايتكار قرار گرفته است تبيين علل و عوامل زمينه ساز عاشورا وشرح دستاوردهاي اين انقلاب عظيم مي تواند ضامن حفظ استقلال و مجد و عظمت جمهوري اسلامي در دنيا باشد. بي شك دشمن، اين مطلب را به خوبي دريافته است كه تا وقتي دراين زمين مقدس واين سرزمين عشق وايثار وشهادت، نداي مظلوميت و حقانيت حسين بن علي(ع) طنين افكن است تهديدها و ياوه سرايي ها در حد يك شعار تو خالي باقي خواهد بود. وينستون از مستشرقان غربي مي نويسد:«مادامي كه مسلمانان قرآني داشته باشند, كعبه اي كه مراسم آن با انسجام وهمدلي انجام گيرد وحسيني كه ياد شود، هيچ كس قدرت تسلط وسيطره را برآنان نخواهد داشت.» با ذكر اين مقدمه وبا بيان اين كه اين مقاله در پي آن است با نگاهي گذرا ودقيق به بررسي علل و ابعاد و دستاوردهاي انقلاب عاشورا بپردازد بحث خويش را شروع مي كنيم.



1) زمينه هاي عاشورا در ابعاد مختلف:



الف: ابعاد سياسي:

يكي از ابعاد سازنده در حادثه ي كربلا بعد سياسي آن است. پس از مرگ معاويه يزيد به سلطنت رسيدو با توجه به روحيات خاصي كه داشت حتي در ظاهر هم نتوانست خودرامعتقد به اسلام نشان دهد وبه عنوان جرثومه اي از فساد وبي بند وباري معروف شده بود. شراب خواري،عياشي،ميگساري و سگ بازي وي چيزي نبود كه بر كسي پوشيده باشد. برخلاف پدر كه تظاهر به اسلام و دينداري مي كرد يزيد با صراحت اظهار كفرمي نمود:

«لعبت هاشم بالمك فلا خير جاء ولا وحيٌ نزل»1

بنابراين امام حسين(ع) در برخورد با حاكميت امويان، دو نكته ي اساسي را مد نظر خود قرار داده است:

1) عدم لياقت يزيد 2) شايستگي خود امام حسين(ع).

امام(ع) اين سخن حضرت رسول(ص) را فراموش نكرده بود كه فرمود: «الخلافة مُحرمة علي آل ابي سفيان: خلافت وحكومت بر فرزندان ابوسفيان حرام است.»2 حضرت درباره ي شايستگي خود براي احراز حكومت فرمود:«نحن اهل بيت محمد(ص) اولي بولاية هذاالامر من هولاء المدّعيّن ما ليس لهم والسائرين بالجوروالعدوان»3

ما اهل بيت رسول الله(ص) ازاين مدعيان دروغين واين عاملان جوروستم به امرولايت شايسته تريم. بنابراين مسأله، خلافت و ولايت امام حسين(ع) امري الهي بود و وظيفه ي آن حضرت بود كه براي احراز اين امر الهي قيام كند. نكته ي قابل توجه اين است كه حكومت، هدف اصلي و غايي قيام عاشورا نبود بلكه به عنوان حقوق از دست رفته ي حضرت(ع) محسوب مي شد. درواقع هدف بني اميه وعلي الخصوص يزيد خشكاندن ريشه ي اسلام بود وهدف غايي واساسي امام(ع) مبارزه با چنين روش و بينشي بود كه اساساً نابودي اسلام را درنظر داشت. درواقع مصداق عيني حكومت بني اميه درقرآن به صورت شجره ي ملعونه آمده است: «وما جَعَلناهُ الّرويا الَّتي اَرَينَك الاّفِتنةً لِلناس واَلشَجَرَة المَلعوُنة في القرآن ونَخِوَّفُهُم فما يزيدهم الاّطغيانا كبيراً»4



دراينجا براي روشن شدن بحث به بررسي نمونه هايي از مفاسد حكومتي بني اميه ازديدگاه غزالي مي پردازيم:5

1- خروج خلافت از مسيرخودوتبديل آن به حكومت فردي وپادشاهي.

2- ضعيف شدن اين اساس كه جامعه وامت، مصدر قدرت وحكام واُمراء وزمامداران خادم جامعه هستند وتقويت اين احساس كه حكام فرمانرواي مطلق ومردم تابع محض هستند.

3- اشغال مقام خلافت توسط جواني كم عقل وسفيه وبي بهره از معارف اسلام وگستاخ درمعصيت وگناه.

4- صرف بيت المال درمصارف خوشگذراني خلفا وبستگان آن ها به جاي صرف درمصالح فقرا وحوايج آن ها.

5- پايمال شدن حقوق وآزادي هاي افراد توسط دستگاه حكومتي.



ب) ابعاد اجتماعي

يكي ديگر از اهداف آن حضرت از قيام،بعد اجتماعي آن است كه دراينجا نيز همانطوركه بيان شد هدف اصلي از قيام را براي اصلاح امور جدش پيامبر(ص) مي دانست. نكته ي قابل توجه اين است كه درآن زمان با توجه به القائات وتبليغات سيستم حكومتي اموي يك دگرگوني عظيمي دراجتماع صورت گرفته بود. درواقع خود معاويه بنيانگذار يكسري ازبدعت ها بود كه اين بدعت ها درجهت نابودي اسلام اصيل وناب محمدي(ص) از طرف سيستم حكومتي اموي تبليغ مي شد اين بدعت ها عبارتند از: شراب خواري،6 پوشيدن لباس ابريشم،7 استعمال ظروف طلا ونقره،8 استماع آواز،9 قضاوت برخلاف اسلام،10ترك مجازات دزد،11 به رسميت شناختن فرزند زنا،12جنگ با علي بن ابي طالب(ع) كه تلفات آن را هفتاد و پنج هزار نوشته اند،13 اعزام نيروهاي نظامي براي غارت شيعيان،14قتل مالك اشتر،15اعدام حجربن عدي و يارانش،16اعدام عمروبن الحمق،17 تجاوز به مصر و قتل محمد بن ابي بكر،18 جعل احاديث در مذمت علي(ع)،19 جعل احاديث در مدح عثمان،20امر به لعن علي(ع) درخطبه هاي نماز جمعه،21قتل امام حسن مجتبي(ع)،22تحميل وليعهدي يزيد،23خواندن نماز جمعه درروزهاي چهارشنبه،24موروثي كردن خلافت اسلامي،25و...كار تا آنجا پيش رفت كه حضرت امام حسين(ع) درذيل نامه اش به اشراف بصره مي نويسد«فإنّ السُـنَّـة قَد أمِيت وإنّ البَدعَةُ قَد أحَييَت و اِن تَسمَعوا أمري اَهدِكُم سَبيلَ الرَّشادِ، وَالسَّلامُ عليكمُ ورَحمَة اللهِ. »26

پس همانا روش پيامبران از ميان رفته است وبدعت زاده شده واگر بشنويد ومرا اطاعت كنيد شما را به راه راست رهبري كنم ،والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.27



ج) ابعاد اقتصادي

نقش دنيا پرستي مردم دربه وجود آوردن عاشورا

يكي ديگر ازجنبه هايي كه باعث شد قيام خونبار حسين(ع) شكل بگيرد وآن حضرت به مظلومانه ترين شكل كشته شود و مردم او را تنها گذارند؛ عشق و علاقه ي مردم به دنيا ودرواقع دنيا پرستي بود.

اساساً بني اميه درحكومت خويش دكترين دنيا گرايي را مطرح كردند وتوانسته بودند به بهترين نحو ممكن آن را درمردم نهادينه سازند. امام علي(ع) با درك آگاه وهوشياري كه دراين زمينه داشتند سعي داشتند كه مردم را از اين خطرعظيم يعني همان دنيا پرستي آگاه سازند وبا شهادت خويش پوچي و بي ارزشي دنياي فاني را عملاً اثبات نمايند. ازآن جمله وقتي امام حسين(ع) وارد كربلا شد خطبه اي خواند و فرمود:«مردم بردگان دنيايند، ودين تنها برزبانشان جاري است. هنگامي كه زندگيشان سرشار است، دين گرايند وبرگرد آن مي چرخند ولي هنگامي كه درتنگناي بحران ها قرار دارند دينداران واقعي اندك مي گردند.»28 ويا درخطبه اي در روز عاشورا مي فرمايند«ستايش، ويژه ي خدايي است كه دنيا را آفريد وآن را خانه ي فنا و زوال قرار داد واحوال مردم را در دنيا دگرگون گردانيد. فريفته كسي است كه دل به دنيا باخته باشد و بدبخت كسي است كه دنيا اورا مفتون سازد. پس اين دنيا شما را نفريبد، بي ترديد هركس دنيا را پشتوانه ي خويش سازد اميدش را قطع گرداند وآزمندان، ازدنيا ناكام مي مانند»29ويا درخطبه اي مي فرمايد:«اي مردم نفرين و نفرت برشما باد... شما هيچ آرماني نداريد مگردنياي ناروا وحرامي كه ارمغانتان كرده اند وزيستن پستي كه به آن، چشم دوخته ايد.»30 وآن حضرت درگفت وگويي خطاب به عمربن سعد چنين فرمود :

«تومرا مي كشي، به پندار اين كه فرومايه، پسرفرومايه تورا به حاكميت ري وگرگان بگمارد. به خدا سوگند تو به چنين حاكميتي نخواهي رسيد. اين پيمان قطعي است. پس هرچه مي خواهي بكن كه بعد ازمن نه دردنيا ونه درآخرت شاد نخواهي بود.»31

حكومت غاصب بني اميه ازهمين حس دنيا پرستي مردم استفاده كرد ومردم را به جنگ با آن حضرت تشويق نمود تا جايي كه عبيدالله بن زياد دركوفه براي مردم خطبه اي خواند وگفت:

«مردم! يزيد مرا والي شهرتان نمود وبه من فرمان داد غنايم واموالتان را عادلانه ميام شما تقسيم كنم. حق مظلومتان را ازظالم بستانم وبه فرمانبران احسان وعطايا ارزاني دارم.»32

و وقتي عبيدالله مردم را براي جنگ با امام حسين(ع) تشويق مي كرد چنين مي گفت: «واينك پسرش يزيد، پس ازمعاويه، مردم را گرامي مي دارد وبا اموال، آنان را بي نياز مي سازد وارج مي نهد وصدها وصدها برتوشه وتوان زندگيتان افزوده است وبه من فرمان داد تا هزينه ي زندگي شما را سرشار گردانم وشما را روانه ي جنگ با دشمن اوحسين سازم فرمانش را آويزه ي گوش كنيد وازاوفرمان ببريد.» وآن گاه ازمنبرفرود آمد وبه مردم، عطايا وارمغان هاي فراوان بخشيد ودستورداد به جنگ امام حسين(ع) بروند.33 روند دنيا پرستي تا آن جا پيش رفت كه بعضي عاشورا را روز بركت ناميدند چون مردم براي تقرب به يزيد پس از شهادت امام حسين(ع) به شام مي رفتند وجنايت خويش را گزارش مي كردند وجوايزمي گرفتند.34

آن قدراين دنيا پرستي اوج گرفته بود كه وقتي يكي از قاتلان حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) نزد عبيدالله بن زياد آمد وازاواجازه خواست، چنين گفت:

او فر الركابي فــضّةً و ذهباً اني قــتلـت سيداً مُحَجَّبا

قَتَلت خَيــر الناس امّا وأباً وخيرهم إذ ينـسبون نسباً35

د) عوامل فرهنگي

يكي ازعوامل اصلي وزمينه ساز درقيام عاشورا بعد فرهنگي اين قيام است. حكومت بني اميه براي ريشه كن كردن اسلام دست به يك سري كارهاي فرهنگي زدند تا فرهنگ اسلامي را درجامعه ي اسلامي دچار تحول و انقلاب نمايند اين اعمال فرهنگي به قرار زيرند:

1) ايجاد اختلاف وشبهه درمباني ومسلمات دين ازطريق ايجاد احاديث وروايات جعلي وپرداختن وپردازش شبهه ها والقائات منفي.

2) به كارگماردن افراد فاسد وفاجردررده هاي بالاي حكومتي وترويج فرهنگ فساد به دست اينان.

3) اشاعه وگسترش رقص و آواز ولهو ولعب در جامعه ي اسلامي.

4) ايجاد نظام طبقاتي براساس نژاد و نسب و اشرافيت.

5) ترويج فرهنگ تملق، چاپلوسي وناديده گرفتن حق درجامعه.

6) حمايت از ظلم و بي عدالتي در جامعه به منظور بدبين نمودن مردم به دين.

7) ايجاد تغيير و تحريف در دين وقوانين و احكام اسلامي مثل تغييردر اذان( حذف حَيَّ علي خيرالعمل و جايگزيني الصلوة خير من النوم در اذان صبح)

8) خواندن نمازجمعه درروز چهارشنبه.

9) ترويج فرهنگ مادي ودنيا پرستي توسط سيستم حكومتي بني اميه

10) كاهش عطش فهم دين ومعارف الهي به طرق مختلف

11) كمرنگ كردن ارزش هاي اسلامي مثل جهاد، تقوا، ايمان، علم و...

12) كم رنگ كردن نمازدرجامعه براي ترويج فرهنگ شهوت راني

اقدامات بالا قطره اي از درياي كارهاي ضد فرهنگي بني اميه بود كه اززمينه هاي قيام امام (ع) محسوب مي شود.



2) ويژگي هاي قيام ازديدگاه امام حسين(ع)



الف) اصلاح امت:

يكي ازمهم ترين علل قيام امام حسين(ع)، عامل«اصلاح امت» است آن حضرت مي فرمايد«اِنَّما خَرجَتُ لطَلَبِ الاِصلاح في اُمَّة جَدّي»36

بنابراين هدف اصلاح جامعه ي اسلامي دررأس قيام آن حضرت قرارداشت. آن قدر اين قيام براي تداوم اسلام اهميت داشت كه ازعلامه طباطبايي نقل مي شود كه دراين زمينه فرمود: «اگرقيام امام حسين(ع) كه درسال شصت ويك هجري اتفاق افتاده درسال هفتاد ويك هجري يعني ده سال بعد به وقوع پيوسته بود. نشان و رد پايي ازاسلام باقي نمي ماند.»

درواقع با نگاهي گذرا به حوادث آن دوران مي بينيم كه دراثر كينه ورزي هاي يزيدبا اسلام،جامعه ي اسلامي دچاربحران ودرهم ريختگي شده بود.يزيد درمدت سه سال واندي ازخلافت خود سه فاجعه به بار آورد:1) به شهادت رساندن امام حسين(ع) دركربلا، 2) ويران كردن خانه ي خدا، 3) قتل عام مردم مدينه وحلال كردن نواميس آن ها به مدت سه روز براي سربازان خود.

نگاهي به اين سه فاجعه اوج انحطاط را درجامعه ي آن روز به عينه نمايان مي سازد. پس مي بينيم كه درابتدا امام(ع) هدف خويش از قيام را به خاطر اصلاح امور امت مي داند. همچنين ظلم و بي عدالتي حكومت بني اميه اركان جامعه ي اسلامي را بيش از پيش متزلزل كرده بود. دراين رابطه مي توان به فرمان معاوية بن سفيان بن عوف «اُقتِل كُلّ مَنْ لَقَيتَة و اضرِب كُلُّ مَن مررت بِه»37 ويا در فرمان معاويه به عبدالله بن مسعود درمأموريت انبار:«ازاينجا تا مكه هركس ازقبايل بدوي كه به تو زكات نپردازند به قتل برسان»38يا دستوراتي ديگركه نشانگردرهم ريختگي جامعه ي اسلامي دردوران اموي مي باشد؛ اشاره كرد. همچنين امام حسين(ع) باطل كننده ي اين نظريه بودكه درفتاواي برخي علماي اهل سنت ديده مي شود وآن اين است كه «اَنَّ الخُرُوج عَلَي الاَئمة وقِتالِهُم حَرام بِاجماع المُسلِمين و ان كانوا ضتعة ظالِمين39خروج عليه ولي امر مسلمين حرام است ولو اين كه فاسق باشد» ويا استاد مهدي شمس الدين مي نويسد:

«وقال الباجوري في حاشية علي شرح الخزي: «فتجب طاعة الامام ولو جائراً»40 ويا درشرح مسلم آمده است «يَحرِمُ الخُروج عَلَي الاِمام الجائر اجماعاً»41 ، امام(ع) با توجه به مصلحت جامعه اسلامي اين گونه فتاوا را قبول نداشتند وصدور آن را منجربه نابودي اساس وكيان اسلامي مي دانستند درواقع امام حسين(ع) با استناد به كلام رسول خدا(ص) كه فرمود: «الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان»42 قيام كرد وازاين روست كه قيام اوبراي تمام بشريت اسوه والگواست «لِكُم فيَّ أسوة»43به اين معنا كه برهمه ي بشريت است كه درقبال ظالم، قيام كنند.»



ب) امربه معروف ونهي از منكر

يكي ديگر از جنبه هاي قيام آن حضرت فريضه ي امربه معروف است كه درنامه ي مشهورخود به محمدبن حنفيه آن را گوشزد نموده است. همچنين همان روزهاي پيشنهاد بيعت ازسوي وليد به امام حسين(ع) به كنارقبررسول(ص) آمده و دوركعت نماز خواند ودست بردعا برداشت: «بارالها من معروف را دوست دارم وازمنكر، بيزارم وازتومي خواهم اي صاحب عظمت ونيكي به حق اين قبروكسي كه درآن آرميده است دراين راهي كه انتخاب كرده ام رضاي تو باشد.»44 نكته ي قابل توجه اين است كه وظيفه ي امر به معروف ونهي ازمنكر، قبل ازپيشنهاد بيعت يزيد به امام حسين(ع) مقررشده بود واين مقرري براساس آيه اي از قرآن بود كه خداوند فرمود:«وَلتَكُن مِّنكُم اُمّة يَدعُون اِلي الخَير وَ يَأمُرُون بِالمَعروُف وَ يَنهَونَ عَنِ المُنكَر

و اُولئكَ هَم المَفلِحُون»45 وبا توجه به وضعيت جامعه ي اسلامي درزمان امام حسين(ع) اين وظيفه بيش ازپيش احساس مي شد. آن قدراين مسأله براي حضرت اهميت داشت كه درمنزل بيضه خطاب به لشكر حر چنين فرمود: «هركس سلطان ظالمي را ببيند كه حرام خدا را حلال دانسته، عهد الهي را نقض كرده، مخالف سنت پيامبر(ص) است و با بندگان خدا با جوروستم عمل مي كند وآن شخص بيننده، به وسيله ي گفتاروكردارش آن را تغيير ندهد، برخداوند حق است كه اورا به دوزخ افكند. اين ها(يزيد و...) با شيطان قرين شدند واطاعت خدا را رها كردند، فساد را رواج داده اند، حدود خدا را تعطيل كرده اند، فيء را براي خود قرار داده اند، حلال خدا را حرام وحرام خدا را حلال نموده اند، ومن سزاوارتر از همه براي اين تغيير هستم »46 ونيز درجاي ديگر فرمود«مي بينيد كه اوضاع دنيا دگرگون شده، زشتي ها آشكارونيكي ها رخت بربسته است. ازفضايل انساني جزاندكي،مانند قطرات ته ظرف آب، باقي نمانده است. مردم در زندگي ذلت باري به سرمي برند. آيا نمي بينيد كه به حق، عمل وازباطل، روي گرداني نمي شود.»47

روشن است كه امربه معروف ونهي از منكر داراي مراتبي مي باشد وامام حسين(ع) با رعايت مراتب به مرحله ي نهايي آن اقدام نمود.

موضع گيري(كلي) راجع به امربه معروف به چهارصورت است:

1) معروف ومنكررا مي شناسد، خود بدان عمل مي كند واين فريضه را درقبال ديگران انجام مي دهد.

2) معروف را معروف ومنكر را منكر مي داند: خود بدان عمل مي كند اما امر به معروف ونهي از منكر نمي كند.

3) معروف را معروف و منكر را منكر مي داند ولي بدان ملتزم نيست، يعني باور دارد ولي عمل نمي كند.

4) معروف را منكر و منكر را معروف مي داند و مورد عمل قرار مي دهد، يعني باورها تغيير كرده است.

درمورد اول، ايده آل ومطلوب است ولي درمورد دوم وسوم، مي توان با پند ونصيحت و موعظه، مسأله را حل كرد ودرمورد چهارم كه درباورها تغيير به وجود آمده جز با ايجاد تغيير ماهوي و انقلاب، نمي توان به اصلاح، دست يافت. احوال مردم هم عصر امام حسين(ع) از نوع چهارم بود وازاين رو جز با انقلاب خونين، آن هدف حاصل نمي شد.48



ج) بيعت خواهي يزيد:

يزيد بن معاويه براي تثبيت حكومت خود وموّجه جلوه دادن آن وبا توجه به جايگاه ومقام والاي امام حسين(ع) از آن حضرت تقاضاي بيعت كرد لذا او هدف از اين بيعت را درسه كارمي ديد: 1) مانعي براي ادامه ي حكومت غاصبانه ي موروثي نداشته باشد. 2) از بيعت امام حسين(ع) به عنوان ابزاري براي مشروعيت ومردمي جلوه دادن خود استفاده كند. 3) جلوي هرگونه قيام ونهضت هاي احتمالي را بگيرد.49

لذا به اين منظورنامه اي به وليد بن عتبه والي مدينه نوشت: «ازمردم مدينه براي من بيعت بگير»50 ودرضميمه ي نامه يادآورشد:«با شدت هرچه تمام ترازحسين(ع) بيعت بگير. » وليد شبانه به سراغ امام(ع) فرستاده بود تا بيعت بگيرد ولي امام حسين(ع) فرمود:«شخصيتي مثل من، پنهاني بيعت نمي كند، هروقت مردم را براي بيعت دعوت كردي ما را نيز دعوت كن»51وليد قانع شد اما مروان با توجه به دستوراكيد يزيد گفت يا بيعت بگير يا گردنش را بزن. دراينجا بود كه امام خود آشكارا آن واقعيت تاريخي را كه مي رفت از اذهان فراموش شود بيان فرمودند«ما خاندان نبوتيم و معدن رسالت ومحل آمد وشد فرشتگان ومحل نزول وحي هستيم. خداوند كارها را به واسطه ي ما آغازمي كند وختم مي نمايد.» اما درتوجيه عدم بيعت خود با يزيد چنين فرمود:«يزيد مردي شراب خواروقاتل است وآشكارا مرتكب فسق وگناه مي شود وشخصيت والايي چون من با امثال يزيد بيعت نمي كند. منتظر مي شويم تا معلوم شود كدام يك ازما به خلافت شايسته تريم.»52 نكته اي كه بايد به آن توجه ويژه داشت اين است كه اگردستگاه حكومتي بني اميه آن قدر براي گرفتن بيعت آن حضرت با يزيد اصرارنمي ورزيد چه بسا مسأله، شكل ديگري به خود مي گرفت. درسي كه دراينجا مي توان ازاين بحث گرفت، اين است كه انسان مسلمان حتي درسخت ترين شرايط نبايد حاضر به پذيرش ظلم شود. امام(ع) دراين زمينه به برادرش محمد بن حنفيه چنين فرمود: «حتي اگرهيچ پناهگاهي و مأوايي دراين دنيا نداشته باشم با يزيد بيعت نمي كنم.»53



د) دعوت كوفيان

يكي ديگرازعوامل قيام حضرت(ع) دعوت كوفيان بودكه به محض شنيدن خبررد بيعت امام حسين(ع) با يزيد، سيل نامه هاي كوفيان براي رفتن آن حضرت به كوفه و قبول امامت آنان آغازشد. بنابراقوال تاريخي درحدود 12 هزار نامه براي امام نوشته شد وحتي دريك روز ششصد نامه به امام (ع) رسيد كه درآن نامه ها چنين آمده بود:«اِنَّ النّاس يَنظرونك لا اري لَهُم غِيرُكَ فَالعجَل العجل» وقتي كه امام، مسلم را براي تحقيق به آنجا فرستاد مسلم اخبار دلگرم كننده اي براي امام فرستاد پس حجت برامام تمام شد وآن حضرت عزم رفتن كرد. امام(ع) دراين زمينه فرمودند:«نامه ي مسلم بن عقيل كه مشعربه اجتماع وهم آهنگي شما درراه ياري ما خاندان ومطالبه ي حق ما بود، را دريافت نمودم. ازخداوند مسألت دارم كه آينده ي همه ي ما را به خيركند وشما را اجرعظيم بدهد. من روز سه شنبه، هشتم ذي حجه ازمكه به سوي شما حركت نمودم با رسيدن پيك من، شما كارخويش را سروسامان بخشيد كه من نيز در اين چند روز نزد شما خواهم آمد، ان شاءالله ، والسلام عليكم ورحمةالله وبركاته»

اين حركت واخباررسيده ازكوفه نقش اساسي درحركت امام(ع) داشت تا آنجا كه حتي با رسيدن خبرشهادت مسلم نيزنمي توانست برگرددچون حجت ناتمام بود؛ ولي وقتي حجت تمام شدچنگال خونين آن ها مانع برگشتن امام(ع) شد ودرواقع امام حسين(ع) را دريك وضعيت دشواروغيرقابل پيش بيني قرارداد.



ويژگي هاي قيام

قيام اباعبدالله(ع) داراي ويژگي هاي ممتازي است كه آن را ازسايرقيام هاي مشابه ممتاز مي گرداند اين ويژگي ها عبارتند از:

1) تسليم ورضاي والاي امام حسين(ع) كه درخطبه اي درمكه مي فرمايد:«... لا مُحِيطُّنَ عَن يَوم خط بِالقَلَم، رِضا اللهُ رضانا اَهل البَيت»54

2) اخلاص ويكتاپرستي وتصميم به حركت بعد ازكلام پيامبر(ص) دررويا:«يا حُسَين اُخرِج اِلي العراق فَاَنّ اللهُ تعالي شاء اَن يُراك قتيلا»55

3) شكيبايي همه جانبه. درزيارت حضرت آمده است:«وَلَقَد عُجَبَتْ مِن صَبرِكَ مَلائِكَةُ السَّموات»56

4) جاودانه بودن درطول تاريخ. به قول معصوم(ع):« اِنَّ لقَتلُ الحُسين حَرارَة في قلوبِ المؤمنين لن تبرد أبداً»

5) برخورد بدون هراس وحق گرايانه امام(ع) با معاويه ويزيد.

6) ترك بيعت يزيد وايستادگي تا آخرين لحظه درمقابل ظلم وستم.

7) سخنراني هاي تبليغاتي حضرت درميان افراد قبايل.

8) قطع مراسم حج به منظورآغازقيام.

9) آگاه كردن انسان هاي خفته نسبت به اعمال ضد ديني حكومت يزيد.

10) همراه بردن زنان وكودكان براي ترسيم ابعاد مظلوميت خويش.

11) بيان خطبه هاي آتشين وعاطفي درروزعاشورا.

12) وداع آخرامام(ع) با اهل بيت كه فرمود:« اِستَعدوا للبلاء وأعلَمُوا أنّ الله تعالي حافِظُكم وحاميُكم وَسُيَنجيكم مِن شَرِّالاَعداءِ ويَجعَل عاقبة اَمرِكُم اِليَ خَيروَيُعَذِّبُ اعاديكم بِأَنواعِ البلاء وَيُعَوِّضُكُم الله عَن هذِهِ البَلية باَنواع النَعَم وَالكِرامَة»57

13) قرارگرفتن اراده ومشيت الهي بر جاودانگي نهضت؛ براساس آيه ي:« لَيَنصرنّ اللهُ مَن يَنصُرُهُ اِنّ اللهَ لَقَوِيُّ عَزيز»58 ويا آيه ي:« وَلَقَد سَبَقَت كَلِمتُنا لِعِبادَنا المُرسَلينَ* انّهُم لَهُم المَنصُورُونَ* وَاِنَّ جُندَنا لَهُم الغالِبون»59

14) باقي ماندن هميشگي نام وخاطره ي امام حسين(ع) واهل بيت واصحاب اودردل هاي بشريت برطبق فرموده ي حضرت زينب(س) درمجلس يزيد درشام كه چنين فرمود:«هرچه مي تواني درفريب مردم بكوش وآنچه مي خواهي تلاش كن، قسم به خدا هرگز نمي تواني نام ما را ازصفحه ي دل هاي مردم بزدايي و وحي ما را بميراني، او[امام حسين(ع)] عالم به سنت الهي وجهان هستي است»60



ويژگي هاي امام حسين(ع)

1) تكلم قبل از ولادت وبعد ازشهادت

2) مشتق بودن نام حسين(ع) ازنام خدا برطبق حديث جابربن عبدالله انصاري ازپيامبر(ص) كه فرمود:

« سُمِيّ الحَسنُ حَسَنـاً لاَنَّ بَاحسانِ اللهِ قامَتِ السَّـمّاواتُ والارضون واشَتـقَّ الحُسيـنُ مِن الاحسانِ وَعِليُّ والحسنُ اسمان مِن اَسماءِ اللهِ تعالي والحُسين تصغيرُ الحَسَـن»61

3) اطلاق 128 تا 250 آيه به طورعموم وخصوص برامام حسين(ع)62 مانند آيه هاي مباهله،تطهير، ذوالقربي، اطعام وآيات سوره ي فجر.

4) داشتن مقامي ويژه درنزد خداوند بنابرحديث قدسي: « وَجَعَلت حُسَيناً خازَنَ وَحين وَاكرمَته بالشّهادةِ وَخَتَمتُ لَهُ بِالسَّعادَةِ فَهُو أَفضَلُ مَن اِستُشهِدَ وَأَرفَعُ الشَّهداءِ دَرَجَةً وَجعلتُ كَلِمَتي التّامَةً مَعَه وَحُجَّتي البالِغَة عِندَه بِعِترتِه اُثيبُ وَاُعاقِب»63

5) اخذ لقب سيدالشهدا چون تا قبل ازعاشورا اين لقب متعلق به حمزه(ع) بود.

6) پيامبر(ص) درباره ي او فرمود«حسين(ع) روح من وثمره ي سكون وطمأنينه ي قلب من است»64

7) امام علي(ع) راجع به امام حسين(ع) فرمود:«اي كسي كه نام تو موجب جاري شدن اشك درديده ي هرمؤمن مي شود.»65

8) حضرت زهرا(س) درمورد امام حسين(ع) فرمود:«هنگام بارداري درشب تاريك به چراغ نيازنداشتم وهنگام عبادت خدا وخلوت با حق، صداي تقديس و تسبيح وي را مي شنيدم».66

9) امام هادي(ع) براي شفاي مريض خود، زيارت امام حسين(ع) را نذرمي كردند.

10)امام عسكري(ع) زيارت اربعين امام حسين(ع) را ازعلامات مؤمن مي شمارند.67

11) امام زمان(عج) مي فرمايد:«اگرزمانه(ظهورمرا) به تأخيرانداخت ومقدرات ازيادت بازم داشت ونتوانستم درركاب تو با دشمنان بجنگم ولي ازصبح تا شام درياد توسرشك غم ازديده مي بارم وبه جاي اشك، خون مي گريم.»68

12) فدا شدن ابراهيم فرزند پيامبر(ص) براي امام حسين(ع)69

13) وجود محبت امام حسين(ع) درقلوب مؤمنين ، آنجا كه حضرت فرمودند:« أنّ لـِلحُسينِ في بواطِنِ المؤمنين مَعرِفَةً مَكنوَنة»70

14) مقام شكر و رضاي حضرت درسخت ترين لحظات روز عاشورا « صبراً علي قضائك ياربّ لا اِلهَ سِواك يا غياثَ المُستَغيثِين»71

15) تمسك انبياء به نام مقدس حسين(ع) همان گونه كه درتفسيرآيه ي « فَتَلقيّ آدمُ من رَبّه كَلِماتٍ»72 آمده است.

16) اختصاص امامت به نسل امام حسين(ع) وشفاء درتربت آن حضرت واستجابت دعا درزيرقبّه ي حرم امام(ع)73

17) خبرخداوند تبارك وتعالي به شهادت حضرت به طرق مختلف.74

18) انتخاب روز27 رجب هم زمان با بعثت پيامبر(ص) براي حركت ازمدينه.

19) شهادت فرزندان، برادران، خويشان وياران درمقابل ديدگان حضرت.

20) جدا كردن سرها ازبدن، غارت وآتش زدن خيمه ها واسارت اهل بيت.

21) عظمت مصيبت حضرت درآسمان ها وزمين75 وگريستن آسمان وهمه ي موجودات براي حضرت.76

22) ويژه بودن زيارت حضرت، اختصاص زيارت اربعين وچهل روزعزا براي حضرت وتنوع زيارت حضرت(ع) نسبت به سايرائمه(ع) واختصاص يك سلام وزيارت به هرعضوي ازاعضاي امام(ع).77

23) ابن ابي الحديد معتزلي درشرح نهج البلاغه راجع به امام حسين(ع) مي نويسد:« سرورمرداني كه داراي حس امتناع ازقبول ستم بودند وآن كسي كه به مردم حميّت آموخت وبه آنان فهماند كه زير سايه ي شمشير مردن ازپستي ومذلت بهتراست حسين بن علي (ع) است».78

24) سبط ابن جوزي درپاسخ به اين سؤال كه امام حسين(ع)دركجا مدفون شده است مي گويد:«امام حسين(ع) درقلوب وفطرت هاي همه ي انسان هاي آزاده قرارگرفته است ومرقد حسين(ع) قلوب شيفتگان آن حضرت است».

25) عالم ديگرسني مي گويد: «فَكما اِنَّ الجُلوسَ في مَجلسِ القُرآن عِبادةٌ فالجلوسُ في مجلسِ الحسينِ عبادةٌ اِنَّ القرآنَ شفاء ورَحمةٌ فَتُربَةُ قَبرُالحُسين شِفاءُ جَميع الاَمراضِ»

26) نقل است كه:« امام حسين(ع)درهركجا كه قدم مي گذاشت مردم به سوي اومي آمدند وسخنانش را مي شنيدند وآنان را مي نوشتند تا روايت كنند»79

27) ازسخنان آن حضرت كه فرمودند:«هركس بخشش كند، سرورمي گردد وهركه بخل ورزد پست مي شود».80

28) دستگيري ازمحرومان ومستضعفان آن چنان كه فرمود:«ازبرترين كارها درنزد پروردگاربزرگ، خنك ساختن جگرهاي تشنه وسوزان وسيركردن گرسنگان است».

سوگند به خداوندي كه جان محمد دردست اوست هيچ بنده اي به رسالت وپيامبري من ايمان نمي آورد كه خود سيربخوابد وبرادرمسلمان اوگرسنه باشد.81

تمام اين مطالبي كه ذكرشده قطره اي ازاقيانوس ويژگي هاي آن حضرت اس



پيام عاشورا

با نگاهي به قيام عاشورا وپيام ها ودستاوردهاي ارائه شده دراين قيام، مي توان به عينه دريافت كه آموزه ي اصلي و واقعي قيام عاشورا، نفي استكبارپذيري وسلطه پذيري است در واقع تمام اهداف وراهبردهايي كه امام (ع) دراين قيام دنبال مي كرد حقيقت دراين مسأله دارند وآن نفي هرگونه سلطه واستكبارپذيري است. كه خميرمايه وشكل دهنده ي عاشورا وعامل برجستگي واهميت آن درطول تاريخ بوده است ودرواقع





شعاروالاي امام حسين(ع) كه مبتني برعزت وكرامت انسان بوده است به بهترين شكل ممكن درعاشورا تحقق پيدا كرده است. اين شعاروهدف والا، مختص به اسلام باقي نمانده و در ساير مكاتب و اديان نيز مورد استفاده قرارگرفته است. كما اينكه گاندي رهبر فقيد هند و رها كننده ي هندوستان از زير يوغ و استعمار انگلستان رمز موفقيت خود را در نبرد با استكبار و استعمار درس آموزي از واقعه ي عاشورا مي داند. امروزه هم اگرما بخواهيم در برابرتهديدات داخلي و خارجي از كيان نظام مقدس جمهوري اسلامي حمايت و دفاع نماييم؛ مي بايد دستاورد و راهبرد اصلي انقلاب عاشورا را كه همان نفي سلطه و استكبارپذيري است به بهترين نحوممكن در درون جامعه نهادينه كنيم. آن چه كه مي تواند متضمن استقلال و سربلندي ها درجهان باشد استفاده ي بهينه ازپيام ها و دستاوردهاي عاشوراست. در واقع فلسفه ي اصلي وقوع عاشورا ارائه ي يكسري پيام هاي اصولي و اساسي اسلام با شيوه ومتد ويژه است. عاشورا در يك روز اتفاق افتاده ولي بسترسازي آن، ساليان سال به طول كشيد و ابعاد واقعي آن هنوز برما متجلي نگرديده است. انوار فيض عاشورايي، ساليان سال است كه روشني بخش تمام ادوارتاريخ گرديده است. در اينجا به بررسي پيام ها و دستاوردهاي ويژه ي انقلاب عاشورا پرداخته وآن را به صورت تيتروار در72 مورد ارائه مي دهيم البته سخن از عاشورا و كربلا گفتن وتشريح وتبيين پيام ها ودستاوردهاي آن محدود به اين 72 مورد نيست ولي اين 72 مورد از اهم اين پيام هاست.



پيام هاي عاشورا

1- عدم سازش با ستمكاران وظالمان درهيچ شرايطي: امام (ع) دراين زمينه به برادرخود محمد بن حنفيه چنين مي فرمايد:« اگردردنيا پناهگاه وجايگاهي برايم نماند هرگزبا يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد» 82

2- گوش ندادن به حرف اطرافيان مصلحت گرا: امام دراين مورد به عبدالله بن عمركه يكي ازافراد عافيت طلب ومصلحت گرا بود وبه امام چنين گفته بود:«اي اباعبدالله درتصميمت عجله نكن وازاينجا به مدينه برگرد . شما هم مانند سايرمردم عمل كن وازوطنت وحرم جدت رسول الله(ص) كناره گيري مكن. بهانه ودليل به دست افرادي كه انسانيت ندارند مده واگرقصد بيعت نداري كسي به توكاري ندارد. درمنزل، تا تصميم ديگري بمان. اميد است زندگي يزيد بن معاويه كوتاه باشد وخداوند تورا ازشراوخلاص كند.»؛ فرمود:«ازاين گفته براي هميشه بيزارم وتورا به خدا سوگند من دراين روشم خطا كارم؟ اگراين چنين است خطاي مرا بگومن خاضع ومطيعم»83

3- عدم انتخاب زندگي ننگين: دراين رابطه مي فرمايد:«آيا نمي بينيد كه به حق عمل وازباطل فروگذارنمي شود؟ دراين شرايط سزاوار ا ست مؤمن لقاي خدا رابر چنين زندگي ننگين اختيار كند.»84

4- نفي زندگي درزيريوغ استكبار: ازخطبه هاي معروف آن حضرت است كه فرمود«مرگ را با بودن ستمكاران، سعادت وزندگي را با جنايتكاران ننگ مي دانم.»85

5- اهميت مرگ شرافتمندانه: دراين رابطه حضرت مي فرمايد:«مرگ براي فرزندان آدم به زيبايي گردن بندي برگردن دختران جوان است كه به گردن فرزندان آدم قرارگيرد.»

6- استقبال ازشهادت: حضرت درپاسخ فرزدق كه خبرشهادت مسلم بن عقيل را مي دهد مي فرمايد:«اگرپيكرها وانسان ها، براي مرگ آفريده شده اند پس كشته شدن درراه خدا به وسيله ي شمشيربهترين مرگ هاست.»86

7- اهميت مرگ آگاهانه: هنگامي كه امام حسين(ع) با حربن يزيد رياحي وسپاهيانش مواجه مي شود و حر به گونه اي سخن مي گويد، كه گويي امام حسين(ع) كشته خواهد شد؛ (شايد خيال مي كرد كه امام(ع) ازآنچه گفته شده وپيش مي آيد ترس در وجودش پديد مي آيد.) امام(ع) مي گويد:«نمي دانم به توچه بگويم؛ اما اشعاربرادراوس را برايت مي خوانم كه سروده است:من به زودي مي روم؛ مرگ براي جوانمرد ننگ نيست، هنگامي كه انگيزه هاي درست و نيكو دارد و در راه حق جهاد مي كند و مسلمان است. جان خود را فداي انسان هاي صالح مي كند و از انسان هاي فريب خورده و خوار دوري مي نمايد و اگر زنده ماندم پشيمان نيستم و اگركشته شدم ملامت نمي شوم و براي توهمين خواري و ذلت بس است كه در زندگي ننگين بماني.»87

8- وفاداري تا پاي جان: يكي ديگر از پيام هاي عاشورا وفاداري ياران آن حضرت در راه حق بوده است كه حضرت درباره ي آن ها فرمود:«من ياراني با وفاتر از ياران خويش سراغ ندارم88

يكي ازاين ياران شخصي به نام عابس كه ازشخصيت هاي بارز شيعه است وشخصيتي مدير، ارجمند، شجاع، سخنور، وزاهد وشب زنده داراست ويك انسان به تمام معني است.

به امام عرض مي كند«اي حسين(ع) به خدا سوگند، هيچ كسي درروي زمين نزد من عزيزترومحبوب ترازتونيست واگرممكن بود به چيزي بهترازجانم وخونم ازتودفاع كنم چنين مي كردم»89

ونكته ي قابل توجه اين است كه وي برهنه به ميدان رفت وبا همان حالت به جنگ ادامه داد تا به شهادت رسيد.90 همچنين درروزعاشورا شمربه زهيرگفت:«چيزي باقي نمانده كه تو و حسين(ع)كشته شويد.» زهير گفت:«فبالموت تَخوّفني فَوَالله الموت معه امت مِن الخُلد مَعَكُم»91 ويا يكي ديگرازجان نثاران «حنظلة بن سعد شبامي » كه با رشادت تمام، بدن خود را سپروجود امام(ع) مي كند وتيرها، نيزه ها وشمشيرهايي كه ازهرسوبه قصد جان امام پرتاب مي شود به جان مي خرد؛ آمده است؛ پيش روي امام(ع) مي ايستاد وبه وسيله ي صورت وسينه ي خود ازاصابت تيرونيزه وشمشيربه امام(ع) جلوگيري مي كرد. ويا ازديگرجان نثاران حضرت«سعيد بن عبدالله حنفي» است كه آمده است: «درپيش روي امام ايستاد وخود را هدف تيرهاي دشمن قرارداد تا اين كه به زمين افتاد وشهيد شد»92 وشخص ديگري به نام«عمروبن قرظة الانصاري» است كه نيزه هاي پرتاب شده به سوي امام را با دست مي گرفت وشمشيرها را به جان مي خريد وازهرگونه گزند سويي كه باعث زخمي شدن امام(ع) مي شد جلوگيري مي كرد ودرنهايت ازامام(ع) سؤال كرد كه آيا به عهد خود وفا كرده ام وامام(ع) فرمود:«آري توپيش ازمن دربهشت خواهي بود»93 وارجمند ترين ووالا ترين يارامام(ع) دركربلا، ابوالفضل العباس(ع) بود كه دركربلا فرمود«ازمرگ نمي هراسم به هنگامي كه آثارآن آشكارگردد وبه آن پشت نمي كنم تا آن زمان كه خود را درميان شمشيرهاي برهنه اندازم ودربين شمشيرها پوشيده گردم. جانم فداي حسين(ع) كه جان محمد(ص) است. مرا ازآن روعباس سقا مي گويند، كه باكي ازبرخورد با دشمن به هنگام رويارويي ندارم»94 اين چنين ياراني بودند كه امام حسين(ع) درباره ي آن ها فرمود: « به خدا سوگند آن ها را آزمودم ونيافتمشان مگردلاور،غرنده وبا صلابت واستوار، آنان به كشته شدن در ركاب من آن چنان مشتاق هستند كه كودك به پستان مادر»95 ويا حضرت درزيارت رجبيه خطاب به يارانش چنين فرمود:

« سلام برشما اي ربانيون، شما برگزيدگان خداييد كه شما را براي ياري ابي عبدالله(ع) برگزيده ومشمول عنايت ويژه اش ساخت».

9- يادآوري انقلاب عاشورا درقرآن: بنابرتفسيرآيه ي: «وَمَن قَتَلَ مَظلوُماً»96 منظوراز من قتل برطبق حديث امام جعفرصادق(ع) حسين بن علي است.97

10- نفي استكبارپذيري: امام دراين زمينه مي فرمايد«قَد رَكَزَبَينَ اِثنتَين: بين السلّة والذلّة و هيهات منا الذلّة»98ويا درجاي ديگري فرمود: «لا اُعطِيكُم اِعطا الذليل ولا افرّ فرارالعبيد؛هرگز مانند ذليلان به شما دست نمي دهم ومانند بردگان فرارنمي كنم»99 ويا درجاي ديگر فرمود:«اَلمُوتُ اَولي مِن رُكُوبِ العار: تن به مرگ دادن ازننگ ذلت بهتراست»100

11- احياي مكتب شهادت: يكي ديگراز دستاوردهاي عظيم انقلاب عاشورا درراستاي نفي سلطه پذيري بود آنجا كه حضرت مي فرمايد«فَاِنّي لا اَري المَوت اِلاّ السَعادة وَلا الحَياة مَعَ الظالِمين الا برماً»101ويا هنگام حركت ازمكه به سوي عراق چنين مي فرمايد:«من به سوي مرگ خواهم رفت كه مرگ براي جوانمرد ننگ نيست آن گاه كه اومعتقد به اسلام وهدفش حق باشد وبخواهد با ايثارجانش ازمردان نيك حمايت وبا جنايتكاران مخالفت نمايد وازدشمن خدا دوري گزيند »102 ويا درروزعاشورا خطاب به اصحاب خود چنين فرمود:«صبرومقاومت كنيد. اي بزرگ زادگان، چرا كه مرگ، پلي است كه شما را ازرنج وسختي دردنيا به سوي بهشت هاي گسترده ونعمت هاي ابدي عبورمي دهد و مي رساند.»103

12- احياء شعائرالله : امام درتشريح اين هدف خود به مردم فرمود«هان اي مردم، اينان(بني اميه) پيروي از شيطان را رها نكرده واطاعت ازخداي مهربان را رها كرده اند وآشكارا فساد مي كنند وحدود الهي را ترك نموده وبيت المال را ويژه ي خود قرارداده اند. وحرام خدا را حلال وحلال اورا حرام دانسته اند ومن ازهركس ديگر، بيشتروظيفه دارم كه عليه آنان به پا خيزم»104همچنين درآخرين ساعات جنگ ميان دوسپاه، امام(ع) خطبه اي ايراد فرمودند كه بيانگربينش امام(ع) نسبت به سپاه يزيد بود:«خاك برفرق شما باد، اي نوكران فرومايه، اي گروه كجروان، كه كتاب خدا را به سويي افكنديد، فريب شيطان را خورديد، درنافرماني خدا متحد شديد وكتاب خدا را تحريف كرده ايد. چراغ الهي را خاموش ساختيد. فرزندان پيامبر(ص) را كشتيد ونطفه ي زنا را به نسب خويش ملحق كرديد. به بندگان خدا آزار روا داشتيد، با استهزا كنندگان پيامبر(ص)كه كتاب آسماني را پاره پاره كردند، هم دست شديد. چه كاربدي كرديد وبه دست خود عذاب ابدي را خريديد.»105ويا درجاي ديگري وضعيت اجتماع خويش را چنين به تصويرمي كشد:

«مي بينيد كه اوضاع دگرگون شده، زشتي ها آشكار و نيكي ها رخت بربسته است. از فضايل انساني جزاندكي مانند قطره ي ته ظرف آب باقي نمانده است. مردم در زندگي ذلت باري به سرمي بردند و آيا نمي بينيد كه به حق، عمل و از باطل روي گردان نمي شود.»106

13- مبارزه با بدعت ها: يكي ديگرازاهداف امام حسين(ع) ازقيام، مبارزه با بدعت بوده است. امام(ع) دراين زمينه مي فرمايد:«من شما مردم بصره را به كتاب خدا وسنت رسول دعوت مي نمايم. فرمانم را اطاعت كنيد تا شما را به راه رشد وصلاح راهنمايي كنم؛ چه اينكه سنت ها ازميان رفته وبدعت ها جايگزين آن گرديده است.»107

14- داشتن انگيزه ي الهي: يكي ديگرازپيام هاي انقلاب عاشورا پيامِ داشتن انگيزه الهي درهركاراست امام(ع) دراين زمينه فرمود:«بارخدايا توخوب مي داني، كه آن چه ازما سر زده براي مسلط شدن وحكومت كردن نبوده وبراي جمع آوري جيفه ي دنيا نبوده است بلكه براي ارائه ي نشانه هاي دين تو واظهاراصلاح درسرزمين هاي تو وتأمين امنيت بندگان مظلوم تو وعمل به فرامين وسنت ها بوده است»108 ودر نامه اي ديگرخطاب به اشراف كوفه مي نويسد:«قسم به كسي كه جانم دردست اوست هرگزكسي نمي تواند جامه ي امامت را برتن كند مگراين كه به كتاب خدا عمل كند. عدالت خواه وعدالت گستروپايبند حق باشد وخود را درخداوند ذوب كرده باشد»109

15- روحيه ي قوي داشتن وترويج روحيه ي صبر: دربيان حوادث عاشورا در كتب گوناگون آمده است«فوالله ما رايت مكثوراً»110 كه مكثوربه معناي آن كسي كه امواج غم واندوه برسراوبريزد. بچه اش بميرد، دوستانش نابود شود، ثروتش ازبين برود وهمه امواج بلا به طرف او آيند.

16- جاودانگي درتاريخ: يكي ديگرازثمرات عاشورا تبيين جاودانگي حق درتاريخ است.

حضرت زينب(س) درقتلگاه كربلا خطاب به امام سجاد(ع) مي فرمايد:«چرا با جان خودت بازي مي كني اي يادگارجدم وپدروبرادرانم. به خدا سوگند اين پيماني بود كه ازسوي خدا با جد وپدرت منعقدگشت وهرآينه خداوند پيمان گرفته ازمردمي كه ستمكاران روي زمين، آنان را نمي شناسند ولي درنزد اهل آسمان معروفند كه آنان اين اعضاء پاره پاره وجسدهاي به خون آغشته را دفن كنند وبارگاهي روي قبرپدرت حضرت سيد الشهداء(ع) بنا كنند كه به مرورزمان ابداً كهنه نگردد و از بين نرود. گرچه ستمكاران وپيشوايان كفروگمراهي سعي بسياردرنابودي آن وخاموشي نورش داشته باشند ولي به عكس خواست آنان، روز به روزبرمقامش افزوده گردد.»111

17- مقام شكرورضاي امام حسين(ع): امام(ع) درسخت ترين لحظات عاشورا ودرهنگام افتادن ازاسب، با آن همه جرأت مي فرمايد:«صَبراً علي قَضائِك يا رَبّ لا اله سِواك يا غياث المستغيثين»112

18- الگوي مبارزات حق وباطل درطول تاريخ: عظمت انقلاب عاشورا به حدي است كه تمام مبارزات حق وباطل حول محورآن صورت مي گيرد چنان كه گاندي رهبرفقيد هند ومنجي رهايي هند اززيرسيطره ي انگلستان مي گويد:«اي ملت هند! من هيچ گونه الگو و روشي ازهيچ كس براي شكست استعمار پير برنگزيدم مگر از حسين شيعه.»113

19- نهراسيدن ازحاكم ظالم: امام درباره ي حكومت يزيد فرمود:«علي الاِسلام السَلامُ اِذ قَد بُلِيَت الاُمّة بِراعُ مَثلُ يَزيد»114ونيزدرباره ي خصوصيات فردي يزيد فرمود:«رَجُلٌ مُعلِنٌ بِالفسقِ شاربُ الخَمرراكبُ الفُجور»115

20- وجه ممتازاين قيام درطول تاريخ: اين قيام برخلاف سايرقيام هاي تاريخ با وجه الهي وعاري ازعلل وعوامل دنيوي صورت گرفت كه بعد الهي وانساني اين قيام چهره ي ممتازي به آن درطول تاريخ مي دهد.

21- وجود رهبريت ممتاز: انقلاب عاشورا را انسان بزرگي رهبري كرده كه عالي ترين مرتبه ي توحيد را دارا بوده است. حسين بن علي ازشجره ي طيبه ي نبوت وفرزند پاك ترين وخالص ترين بندگان خدا علي مرتضي(ع) وفاطمه زهرا(س) است.

22- استمراردرطول تاريخ انبياء : ازخصوصيات اين قيام مقدس اين است كه حركت تمام انبيا ازابتدا تا انتها براساس اين نهضت قرارگرفته ودرواقع انقلاب هاي انبياء راهي درجهت آمادگي براي اين قيام مقدس بوده است.

23- نهراسيدن ازقلت ياران وكثرت دشمنان: يكي ديگرازدرس ها واصول عاشورا، مقاومت وپايداري لشكرامام حسين(ع) با توجه به كمي نفرات است كه آن را بين 72 116 نفرو73 117 نفر، 82 118،97119، 113120، 114 121، 140 122، 145 123، 170 124، 1000 125، 1100 126 نفردانسته اند كه مشهورترين قول ، همان 72 نفراست وتعداد لشكريزيد را بين 6000 127،20000 128، 22000 129، 53000 130، 80000 131، 46000 132، 800000 133 نفردانسته اند كه قول معتبر30 هزاراست.

24- افشاي ماهيت باطل درهرلباس: بني اميه با تظاهربه اسلام مي خواستند سلطنت نامشروع خويش را مشروعيت بخشند ولي قيام ابي عبدالله(ع) پرده از اعمال زشت ونيات پليد بني اميه برداشت وچهره ي ضد اسلامي آنان را بيش ازپيش نمايان ساخت.

25- مجد وعظمت فريضه ي امربه معروف: تا قبل ازقيام ابي عبدالله(ع) امربه معروف ونهي ازمنكرتحت تأثيرتبليغات اغواگرايانه ي بني اميه درجامعه روزبه روزكم رنگ تر مي شد ولي قيام ابي عبدالله(ع) سبب احيا ومجد وعظمت اين فريضه ي الهي درطول تاريخ گشت.

26- وجود جبهه ي حق وباطل: ازديگردستاوردهاي انقلاب عظيم عاشورا وجود دوگروه حق وباطل به طورمطلق بود كه اگرتاريخ مبارزات حق طلبانه را برروي يك منحني ترسيم كنيم نقطه ي اوج منحني، قيام عاشورا مي باشد.

27- اعتلاي مجد وعظمت اسلام: قيام ابي عبدالله(ع) سبب شد تا بارديگرفرهنگ والاي شهادت درجامعه تحقق يابد وعظمت وتعالي جهان اسلام دراكناف واطراف جهان متجلي گردد.

28- نفي طاغوت: امام حسين(ع) با استناد به سخن پيامبر(ص) درمورد«من رأي سُلطانا جائراً» عملاً فلسفه ي مبارزه با طاغوت واستبداد را درتاريخ بشرنهادينه كردند.

29- ايثاروازخود گذشتگي بي نظير: تنها نبردي كه درطول تاريخ مي توان ازايثارهمه جانبه ي ياران درآن سخن گفت، نبرد وقيام خونين عاشوراست كه امام(ع) دراين نبرد تمام ياران وخانواده ي خويش را ازدست داد تا نهضت عظيم اسلام پا برجا بماند.

30- ايستادگي تا آخرين نفر: ازديگرجلوه هاي بارزانقلاب عاشورا ايستادگي ياران امام(ع) با وجود قلت نفرات تا آخرين لحظه دربرابر كثرت سپاه بني اميه بود.

31- عدم تسليم وسازش درحين نبرد: با وجودي كه امام به وضوح شهادت خويش ويارانش را دراين نبرد مي ديد ولي تا آخرين لحظه مقاومت كرد وبه اين وسيله درس مقاومت وايستادگي را دربرابردشمن و نهراسيدن ازكثرت ادوات ونفرات را به مسلمانان داد.

32- دفاع همه جانبه ي اهل بيت امام حسين(ع) درروزعاشورا: يكي ازجلوه هاي بي نظيرعاشورا و زد وخورد حق وباطل، نقش اهل بيت امام حسين(ع) دردفاع همه جانبه از دستاوردهاي انقلاب كربلا چه درآستانه ي جنگ وچه پس ازجنگ است.

33- گوناگوني افراد شركت كننده درقيام عاشورا: برخلاف سايرنبردها كه طيف خاصي ازملت تحت عنوان لشكريا سپاه، وظيفه ي رويارويي با دشمن را داشتند درقيام عاشورا ازآنجايي كه برمبناي حق شكل گرفته بود ازتمام اقشاروطبقات جامعه شركت داشتند ومحدود به قشروطبقه ي خاصي نبود.

34- نبردي فراترازابعاد نظامي: ازديگرچهره هاي اين قيام الهي اين بود كه نبرد ابا عبدالله(ع) منحصربه بُعد فعاليت نظامي نبود بلكه يك حركت اسلامي درجامعه براساس ابعاد فرهنگي، سياسي واجتماعي بود كه ازجلوه هاي بارزآن بعد فرهنگي اين قيام، همچون موعظه واخلاص دردعوت آن حضرت بود.

35- اثبات نظريه ي پيروزي خون برشمشير: تا قبل ازقيام كربلا يگانه عامل پيروزي درجنگ ها ونبردها، برتري نظامي ونفراتي، لحاظ مي شد. واين انقلاب عظيم، اين دستاورد را داشت كه ثابت كند آن چه درميدان نبرد پيروزواقعي است عقيده وبرداشت مبتني برحق، ازنبردها وتداركات نظامي است.

36- نهراسيدن ازمحاصره ي نظامي واقتصادي: ازديگردستاوردهاي انقلاب عاشورا كه درزمان مامي تواند بسيارمثمرثمرباشد درس ايستادگي برسرعقيده حتي با وجود شديدترين محاصره هاي اقتصادي، نظامي وفرهنگي است كه به عينه درانقلاب عاشورا متجلي شد.

37- داشتن مديريت بحران درصحنه هاي نبرد: ازديگردستاوردهاي عظيم عاشورا وازابداعات وابتكارات اين قيام عظيم وجود يك مديريت بحران قوي درشخص امام حسين(ع) است كه توانست درتمام لحظات نبرد ودراوج فشارها ومحاصره ها به بهترين وجه ممكن اين قيام عظيم الهي را رهبري كند.

38- استفاده ازنقش ويژه ي زنان درقيام: يكي ازجلوه هاي ويژه ي اين قيام كه تا حدي آن را ازسايرقيام ها ممتازمي سازد استفاده ازنقش زنان چه درجبهه ي نظامي وچه درجبهه ي فرهنگي است.

39- عمل به تكليف الهي درتمام اوقات: آن چه براي امام مهم است عمل به تكليف وانجام وظيفه است واساساً پيروزي،همان عمل به وظيفه است. سيدالشهداء(ع) نيزنسبت به سفركربلا فرمود:«ارجوا اَن يَكونَ خيراً ما اَراد اللهُ بناء قتلنا ام ظفرنا: آن چه را خدا بخواهد، چه به صورت كشته شدن يا پيروزي، اين خيراست. آنچه مهم است عمل به تكليف است وامام(ره) دراين زمينه فرمود:«ما مأموربه انجام وظيفه ايم، نه تابع نتيجه»

40- حمايت ازولي امر: صحنه هاي عاشورا جلوه هاي حمايت از رهبراست. سخنان كساني كه درشب عاشورا درحمايت آن حضرت سخن گفتند. همچون زهيروحبيب ابن مظاهرقابل توجه است. حتي دررجزهايي كه درميدان نبرد مي خواندند حمايت ازرهبرمشهود است مسلم بن عوسجه هم پس ازمجروح شدن، درآخرين لحظات وصيتي كه به حبيب ابن مظاهرداشت، اين بود كه دست ازامام(ع) برندارد ودرراه اوجان فدا كند: «اُوصِيكَ بهذا اَن تَموُتَ دونه»134

41- عدم توجه واهتمام به دنيا: يكي ازابعاد انقلاب عظيم عاشورا نفي دنيا طلبي ومال دوستي بسياري است كه به انحرافات كشيده شده اند يا دست ازوظيفه برداشته اند، ودردامن دنيا لغزيده اند. دنيا طلبي، ابن زياد وعمربن سعد را به جنگ با امام حسين(ع) واداشت. درواقع دلباختگان حكومت ري وشيفتگان جوايزاميركوفه، دست به خون حسين بن علي(ع) آغشتند. حتي آنان كه اسب بربدن امام تاختند، پيش ابن زياد رفتند وبه خاطراين جنايت، درخواست جايزه كردند. ياران حسين(ع) چون دلباخته ي دنيا نبودند به راحتي حاضرشدند درراه خدا فدا شوند. سيدالشهدا(ع) هم، مردم را فرزندان دنيا خواند واين كه دين، تنها برزبان آنان جاري است وهنگام خطر، درپي دنياي خود مي روند:« النّاسُ عُبَيدُ الدّنيا والدَينُ لَعِقٌ عَلي السَنِتَهم يَحوُطوُنَهُ مادَرَّت مَعايِشُهُم»135 ودرخطبه اي هم صبح عاشورا خطاب به دشمن فرمود كه دنيا فريبتان ندهد: « فلا تَغرِنَكُم هذه الدّنيا فَاِنّها تَقطَعُ رَجاءَ من رَكَن اِليها»136

42- گشودن باب توبه: يكي ازابعاد قيام عاشورا جلوه ي توبه پذيري حضرت حر ازجانب امام(ع) است كه عامل به محاصره افتادن امام(ع) واهل بيت اوشد وبا آنكه فرمانده ي لشكرهزارنفري كوفه بود، صبح عاشورا ازمسيرباطل به مسيرحق بازگشت وبا توجه به جهاد درركاب امام(ع) به يكي ازشهداي بزرگ كربلا تبديل شد.

43- احياي مكتب آزادگي: كربلا مكتب، آزادگي است وحسين(ع) معلم آزادگي ودعوت كننده به آن. آزادگي ارزشي است كه درهمه ي ملل طرفداردارد، حتي براي غيرمسلمان هم خصلتي ارزشمند محسوب مي شود. امام خطاب به سپاه كوفه ولشكريان عمربن سعد فرمود:« اَنْ لَم يَكُن لَكُم دينٌ وَكُنتُم لا تخافون المعاد فكُونوا احراراً في دُنيا كُم»137

گر شما را به جهان ديني وآئيني نيست

لا اقل مردم آزاده به دوران باشيد

44- عدم تأييد ظالم درهيچ شرايطي: يكي ديگرازجلوه هاي تابناك انقلاب عاشورا عدم تأييد ظالم درهيچ شرايطي است كه امام حسين(ع) به برادرش محمد بن حنفيه فرمود:«اگردردنيا پناهگاه وجايگاهي برايم نماند هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد. وفشارها وشرايط به وجود آمده به وسيله ي جنايتكاران وستمگران وترس ازدست دادن مال وجان سبب نمي شود تا با آن ها ازدرسازش درآيم.»138

45- استقبال ياران امام ازشهادت: دروصف ياران امام(ع) خصوصاً حبيب بن مظاهرآمده است كه با روي گشاده به استقبال شهادت رفت وعلت آن را لقاءالله وسيرازعالم ماده به عالم ملكوت مي دانست.

46- اقامه ي نماز در ظهرعاشورا: از ديگر درس هاي اين انقلاب عظيم اقامه ي نماز در ظهر عاشوراست كه در اين باره مي توان به سيره ي«ابوثمامه ي صائدي» رجوع كرد و پيشگام شدن وسپربلا شدن «زهيربن قين» و«سعيد بن عبدالله» را نام برد.139

47- الگوي قوميت زدايي با وجود شهداي فارس و ترك: كه دراين زمينه آمده است فردي از ديار ترك به نام«اسلم»140 يا«واضح» 141 و يا«غلام ترك»142 و يا شهيد ايراني به نام«نصر»143جزو اولين نفرات بود كه به درجه ي شهادت رسيد.

48- سبقت عقيده برعاطفه: در وصف حال محمد بن بشرحضرمي آمده است كه حين نبرد به او خبر رسيد كه فرزندش در مرز ري اسيرگرديده است، لذا امام به او گفت«بيعت را از تو برداشتم» و اين راد مرد در جواب گفت:«به خدا قسم، هرگزچنين نخواهم كرد، طعمه ي گرگان درنده شوم اگرچنين كنم»144و به اين ترتيب عقيده بر عاطفه پيروز شد.

49- داشتن عقيده ي درست و منطقي: آن قدر ياران امام حسين(ع) به روشني و وضوح راه خويش ايمان داشتند كه يكي از آن ها به نام سعيد بن عبدالله مي گويد:«آگاه باشيد به خدا قسم اگر مي دانستم كه به قتل مي رسم بعد زنده مي شوم سپس دوباره سوزانده مي شوم تا اينكه پيرشوم و اين كار تا هفتاد بار ادامه پيدا مي كند، هرگز از شما جدا نخواهم شد تا اينكه مرگ را ملاقات كنم»145

50- اهل بيت امام حسين(ع) به عنوان مبلغين عاشورا: يكي ديگرازجلوه هاي ويژه و ممتاز عاشورا، رسالت اهل بيت آن حضرت در تبيين اهداف و علل قيام حضرت(ع) و آگاه كردن مردم پس ازشهادت امام حسين(ع) ويارانش است كه توانستند به عنوان وظيفه ي اصلي خويش نتايج اين قيام را به آگاهي مردم برسانند و به وجه احسن علل و عوامل آن را تبيين و توجيه نمايند.

51- داشتن ارتباط ويژه ي ياران حسين(ع) با خداوند: آن قدرياران امام(ع) داراي رابطه ي عاشقانه وخالصانه با خدا بودند كه امام(ع) درزيارت رجبيه خطاب به ياران خويش چنين فرمود:«سلام به شما اي ربانيون! شما برگزيدگان خداييد كه شما را براي ياري ابي عبدالله برگزيده ومشمول عنايت ويژه اش ساخت.»

52- پذيرايي ازدشمن: يكي ازعللي كه حر، به امام پيوست برخورد نيكو و به دورازدشمني آن حضرت با حر بود كه دراولين برخورد متجلي شد وامام(ع) دستورداد به لشكرحر كه راه را برامام بسته بودند آب داده وحتي حيواناتشان را هم سيراب كنند گرچه دشمنان اين اولي ترين اصل را رعايت نكردند وعزيز فاطمه(س) را لب تشنه به شهادت رساندند.

53- داشتن اطلاع وآگاهي ازشهادت خويش: امام(ع) به خوبي مي دانست كه دراين راه شهيد خواهد شد ولذا هنگام خروج ازمكه گفت :«گويا مي بينم گرگان بيابان، درنزديكي كربلا بدنم را پاره پاره مي كنند.»146

ويا به ابن زبيرفرمود:«اگردرلانه ي حشرات نيزبروم، مرا بيرون خواهند آورد وآنچه مي خواهند انجام مي دهند»147 ونيزفرمود:«جدم رسول خدا(ص) به من خبرداد كه به زودي مرا به عراق مي كشانند ودر زميني كه آن را كربلا مي نامند به شهادت مي رسم.»148

54- تبعيت ازاراده خداوندي: يكي ديگرازدرس ها وپيام هاي عاشورا تبعيت بي چون وچرا ازاوامرودستورات الهي است. چنان كه آن حضرت دركنارقبرپيامبر(ص) فرمود:«خدايا، اي صاحب جلالت وكرامت، ازتومسألت مي كنم به حق اين قبروكسي كه درآن است وبه حق وجود مبارك رسول الله(ص)، آن را برايم بخواهي كه رضايت تو و رضاي رسولت درآن باشد.»149

55- نمايان ساختن انحرافات عرصه هاي فرهنگي بني اميه: تا قبل ازقيام امام(ع) تمام تلاش وكوشش هاي بني اميه درراه ارائه وگسترش اسلام منهاي روح وباطن بود وبراين اساس تمام تلاش وكوشش خود را به كارگرفتند؛ ولي انقلاب عاشورا سبب شد كه اين انحراف فرهنگي كه درجامعه به وجود آمده بود به خوبي نمايان وعريان گردد.

56- بيدار كردن وجدان انسان ها: از ديگر دستاوردهاي انقلاب خون بار عاشورا، وارد آوردن ضربه ي سنگين بر وجدان خفته ي بشريت بود كه غفلت زدگان وتربيت شدگان مكتب اموي را بيدار كرد و پس از آن، انگيزه ي خون خواهي ازشهادت حسين بن علي(ع) و ياران مظلومش قيام هاي متعددي بوجود آورد.

57- آموزش صبر و پايداري به مردم: از ديگر دروس جاودانه ي انقلاب عاشورا درس صبر و پايداري در راه هدف مقدس است و نهراسيدن از مسائل و مشكلات فرا روي آدمي در راه رسيدن به هدف مقدس و حق است.

58- پيدايش عذاب هاي دنيوي و اخروي براي قاتلان آن حضرت: از ديگر جلوه هاي بارز وتاحدي شگفت اين قيام مقدس آن بوده كه تمام قاتلين آن حضرت در مدت كوتاهي به شديدترين و عجيب ترين وضع ازدنيا رفتند و در آخر جزو ملعونين دايمي گرديدند.

59- تبيين قدروارزش آدمي : دراين زمينه مي توان توصيه ي گران قدرامام (ع) درشب عاشورا رامثال زد: امام طي خطبه اي به ياران واعوان خويش چنين فرمودند:«براي سرمايه ي وجود شما، قيمتي جزبهشت وجود ندارد بنابراين خويشتن را به چيزي غيرازبهشت نفروشيد زيرا هركسي به جاي اطاعت ورضايت خدا، به دنيا ومظاهرآن راضي شود، به چيزي پست وبي ارزش خود را راضي كرده است»150

60- پيشگام نبودن درقتال: ازديگرويژگي هاي آن حضرت كه ازپدربزرگوارشان به ارث برده بودند عدم شروع جنگ بود كه امام حسين(ع) دراين زمينه فرمود: ما كُنت بَداهُم بِالقِتال:

« هرگزشروع كننده جنگ نخواهيم بود.»151

61- اهتمام وتوجه به حق الناس: گرچه كربلا صحنه ي نبرد بود ولي آن حضرت قبل ازنبرد زمين كربلا را ازمالكين آن منطقه خريد و وقف كرد ودرروزعاشورا فرمود تا اعلام كنند كه هركس بدهكاراست همراه اونباشد.152

62- تغييردرنگرش ها وبينش ها: ازديگردستاوردهاي اين قيام مقدس اين بود كه احساس اين كه جامعه وامت مصدرقدرت وحكام وامراء وزمامداران خادم جامعه هستند تقويت گشت واين احساس كه حكام، فرمانرواي مطلق ومردم تابع محض هستند كم رنگ گشت.

63- رخ دادن قيام درزمان مناسب: علامه طباطبايي صاحب تفسيرالميزان روزي چنين فرمود:«اگرقيام امام حسين(ع) كه درسال شصت ويك هجري اتفاق افتاد درسال هفتادويك هجري يعني ده سال بعد به وقوع مي پيوست نشان وردپايي ازاسلام باقي نمي ماند.»

64- قاطعيت برسرتصميم: امام حسين(ع) در موقع خروج از مدينه در مقابل پيشنهاد انتخاب راه فرعي كوهستان براي در امان ماندن چنين فرمود:«لاوالله لا أُفارقُهُ حَتّي يقضيِ الله ما هُوقاض»153

65- صبر و شكيبايي بيش از اندازه حضرت: در زيارت حضرت آمده است «ولَقَد عُجِبَت مِن صَبرِك ملائكة السموات»154

66- رهبري بي نظيرامام(ع): برخورد امام با معاويه و يزيد، ترك بيعت يزيد، حركت به سوي مكه، سخنراني هاي تبليغاتي حضرت در ميان افراد قبايل، قطع مراسم حج، آگاه كردن انسان هاي خفته نسبت به اعمال ضد ديني و حكومتي يزيد، همراه بردن زنان و كودكان، بيان خطبه هاي آتشين و عاطفي در روز عاشورا همه و همه جلوه هايي ازهنر رهبري امام(ع) در اين نهضت بود.

67- اسيران پيروز: اسيران كربلا مخصوصاً حضرت زينب(س) با بيانات كوبنده و افشاگرانه ي خويش توانستند، مقدار زيادي حقايق و وقايع عاشورا را به گوش مردم جامعه برسانند و روز به روزبرعمق نفرت مردم ازاعمال بيدادگرانه ي بني اميه بيفزايند.

68- تعاليم عملي معصومين در بزرگداشت قيام كربلا: همه ي معصومين از امام سجاد(ع) تا امام عصر(عج) با گريه وزاري، برگزاري مجالس عزا، تشويق شعرا و نوحه سرايان و لعنت فرستادن بر قاتلين حضرت و ... نسبت به زنده نگه داشتن ياد امام(ع) و يارانش اهتمام داشتند و مظلوميت حضرت را عملاً به ديگران تعليم مي دادند.

69- تعاليم گفتاري معصومين: معصومين(ع) درموقعيت هاي مناسب با بيانات عاطفي، كوبنده، سازنده وبيداركننده، شيعيان را به اموري كه نقش احيا گرايانه وحفظ كننده ي نهضت را داشت ترغيب وتوصيه مي كردند؛ مانند: سفارش به اندوهناك بودن، گريستن وگرياندن در مصايب امام حسين(ع)، مرثيه خواني و نوحه سرايي، سرودن شعردر زمينه ي ابلاغ پيام عاشورا و جنايت بني اميه و مصايب وارده و زيارت كربلا، ارج نهادن و سجده كردن برتربت آن حضرت(ع)، ياد كردن امام (ع) هنگام نوشيدن آب و بزرگداشت اربعين حسيني.

70- خونخواهي توسط امام زمان(عج) : از آنجايي كه خون امام حسين(ع) به ناحق و در اوج مظلوميت ريخته شد و ملائكه از اين وضع به خدا شكوه كردند، خداوند نور امام عصرحجة ابن الحسن العسكري را به آن ها نشان داد وفرمود:«انتقم بهذا»155

71- خبر از شهادت خويش توسط بدترين افراد: وقتي كه امام حسين(ع) بر زمين افتاد به شمرگفت: نقاب از چهره ات بردار وخطاب به شمرگفت:«جدم رسول خدا به من خبرداد كسي ترا مي كشد كه مبروص(پيس) است و چانه ي اوشباهت به سگ و موي بدنش چون خوك است» و در اين حالت، شمر امام(ع) را با صورت روي زمين قرار داد و با دوازده ضربه ي خنجر سرمبارك حضرت را از بدن جدا كرد.156

72- كل يوم عاشورا و كلُ ارضٍ كربلا: جاودانه ترين و ارزنده ترين پيام روز عاشورا كه در تمام ادوار تاريخ متجلي بوده و خواهد بود اين شعار مقدس است كه راهنماي تمام قيام ها و مبارزات حق عليه باطل در هر برهه اي از تاريخ است.



سخن پاياني :

با توجه به آن چه مورد بحث وبررسي قرارگرفت اين نكته به خوبي مكشوف مي گردد كه اصولاً هدف ازقيام عاشورا كرامت ومنزلت انساني بوده است. امروزه جامعه ي ما بيش از هر زمان ديگر احتياج به تبيين و تشريح اهداف واقعي قيام عاشورا، دارد. فرهنگ والاي عاشورا به بهترين نحو ممكن مي تواند ضامن استقلال و حريت و سربلندي ايران اسلامي در تمام جهان باشد. خداوند به همه ي ما توفيق عنايت فرمايد، كه عاشورايي زندگي كنيم و عاشورايي بميريم و در آخرت نيز با ياران و اعوان عاشورايي امام حسين(ع) محشور شويم.



ان شاءالله


پاورقي

2- تذكرة الخواص ، ص 261

3- مقرم،مقتل الحسين، ص 133 وبحارالانوار ج 44،ص 326

4- همان، ص183 وبحارالانوار، ج44،ص377

5- قرآن مجيد، سوره اسراء، آيه 60

6- الاسلام والستبداد سياسي، 178-188

7- الغدير، ج10،ص179

8- الغدير،ج10،ص216

9- همان،ص216

10- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه ،ج 16،ص161

10) الغدير،ج10،ص196

11) همان،ص214

12) ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج16،ص187

13) مروج الذهب،ج2،ص3

14) الغدير،ج11،ص 16-18

15) مروج الذهب،ج2،ص409

16) الغدير،ج11،ص52

17) همان،ص41

18) مروج الذهب،ص218

19) الغدير،ج11،ص28

20) همان

21) همان،ج10،ص257

22) مروج الذهب،ج3،ص447

23) كامل ابن اثير،ج3،ص503-511

24) مروج الذهب،ج3،ص32

25) همان

26) تاريخ طبري،ج3،ص281

27) تاريخ طبري،ج3،ص281

28) بحارالانوار،ج44،ص383

29) همان،ج45،ص5

30) همان،ج45،ص8

31) همان،ج45،ص10

32) همان،ج44،ص340

33) همان،ج44،ص385

34) رجوع شود به روايت عبدالله بن فضل هاشمي ازامام صادق(ع)،بحارالانوار،ج44،ص37

35) قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ص207

36) مقرم،مقتل الحسين، ص139

37) عايشه دردوران معاويه،ص107

38) همان،ص107

39) ثورةالحسين(ع)،ص224

40) اللهوف،ص11

41) ثورةالحسين،224

42) تاريخ طبري،ج4،ص304

43) الكا مل في التاريخ،ج3،ص408،وتاريخ طبري،ج4،ص304

44) مقتل خوارزمي،ج1،ص186

45) سوره آل عمران،آيه 104

46) مقرم،مقتل الحسين، ص185،وبحارالانوار،ج32،ص400

47) همان،ص149، وبحارالانورا،ج44،ص381

48) حجة السلام ميبدي ،فاكر، مقاله ره توشه راهيان نور،محرم1374،ص171

49) حجةالسلام انصاري، مقاله ره توشه راهيان نور،محرم1374،ص69

50) مقرم،مقتل الحسين، ص128-129

51) همان،ص130

52) بحارالانوار،ج44،ص313

53) مقتل الحسين،مقرم،ص125

54) شيخ مفيد،ارشاد، ج2،ص71وسخنان امام حسين(ع)،ص104

55) مقرم،مقتل الحسين، ص183 وبحارالانوار،ج44،ص376

56) همان،ص183،بحارالانوار،ج44،ص376

57) همان،ص198

58) لهوف،ص53

59) همان،ص65

60) بحارالانوار،ج101،ص204

61) مقرم،مقتل الحسين، ص276

62) قرآن كريم،سوره حج،آيه 40

63) قرآن كريم،سوره صافات،آيه 171-173

64) لهوف،ص111-ومقتل الحسين،مقرم،ص464

65) بحارالانوار،ج44،ص20واصول كافي،كتاب الحجه حديث 2وحديقةالشيعه ،ص497و ارشاد مفيد،ص497

66) واحدي، سيد محمد، الحسين في القرآن،

67) اصول كافي،ج2،ص472

68) بحارالانوار،ج44،ص260

69) بحارالانوار،ج44،ص280

70) همان،ج43،ص273

71) مفاتيح الجنان،اعمال روزاربعين

72) بحارالانوار،ج98،ص320

73) حياة الحسين،ج1،ص95

74) بحارالانوار،ج43،ص272

75) موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)،ص510

76) بحارالانوار،ج44،ص245

77) بحارالانوار،ج46،ص221

78) بحارالانوار،ج44،باب اخبارالله شهادته

79) مفاتيح الجنان،زيارت عاشورا

80) بحارالانوار،ج45،ص174وص211

81) زيارت نامه مقدمه

82) ابن ابي الحديد،شرح نهج البلاغه، ج1،ص302

83) مصري،عقاد،ابوالشهدا،ص64

84) بحارالانوار،ج78،ص121 وكشف الغمه. الاريلي،ج3،ص129

85) المجالس،28

86) مقتل خوارزمي،ج1،ص188- بحارالانوار،ج44،ص329

87) همان،ص19

88) بلاغة الحسين،ص86

89) تحف العقول،ص174

90) موسوعةكلمات الحسين،ص345

91) تاريخ كامل،ج4،ص49

92) كامل ابن اثير،ج3،ص285- ارشاد مفيد

93) انصارالحسين،ص93- العبري-ص136

94) بحارالانوار،ج45،ص29

95) ترجمه نفس المهموم- كمره اي

96) تاريخ الامم والملوك،ج4،ص324

97) بحارالانوار،ج45،ص29

98) همان

99) نفس المهموم،ص203

100) مقرم،مقتل الحسين، ص262

101) قرآن كريم،سوره اسراء،آيه 33

102) تفسيربرهان،ج2،ص419

103) اللهوف،ص57

104) بحارالانوار،ج45،ص7-تاريخ طبري ج 6،ص242- جلاءالعيون ج2ص178

105) مناقب ابن شهرآشوب ج4 ص68- بحارالانوار ج44 ص192

106) بحارالانوار ج44 ص387- مناقب ابن شهرآشوب ج4 ص68

107) مقرم،مقتل الحسين، ص199

108) نفس المهموم،ص135

109) موسوعه كلمات الامام حسين(ع)،ص360 به نقل ازالكامل في التاريخ واحقاق الحق ووقعة الطف

110) بلاغة الحسين،ص18-اعيان الشيعه

111) مقتل الحسين،ص194-بحارالانوارج44،ص381

112) موسوعة الكلمات الامام الحسين(ع)،ص316 به نقل ازتاريخ طبري وبحارالانوار

113) تحف العقول،ص170

114) تاريخ طبري،ج3،ص278- ارشاد مفيد ص204- الكامل،ج2،ص543

115) ابن طاووس،لهوف، ص50

116) مقتل المقرم،ص398،بحارالانوار،ج45،ص179

117) موسوعه كلمات الامام حسين(ع)،ص510

118) احمد ناصري،يادداشتهاي طف،بخش شعرعربي،نسخه تايپي 1377

119) بحارالانوار،ج44،ص326

120) بحارالانوار،ج44،ص338

121) نقل مجلس ازعوالم وعبدالله بن محمد رضا حسيني

122) زبدة التفكر

123) با نقل ازيافعي

124) تاريخ معيني

125) ابصارالعين سماوي

126) تاريخ طبري

127) طبق نقل قول ازامام محمدباقر(ع)

128) نقل قول ازابن جوزي

129) نقل قول مسعودي

130) ابن فراس

131) نقل قول ازمهمدابن ابي طالب

132) نقل قول ازابن جوزي

133) نقل قول ازمجلسي وابن طاووس

134) نقل قول ازيافعي ومطالب السؤال

135) نقل قول ازناسخ

136) ابن مخنف نقل كرده

137) نقل قول ازصاحب ناسخ

138) اسرار الشهاده

139) اعيان الشيعه،ج1،ص597

140) مقتل الحسين،مقرم،ص337

141) موسوعه كلمات الامام حسين(ع)،ص373

142) مقتل الحسين(ع)،مقرم،ص278

143) مقتل خوارزمي،ج1،ص188- بحارالانوار،ج1،ص207

144) بحارالانوار،ج45،ص23

145) پيشواي شهيدان،ص354

146) الوثاق الرسمية لثورة الامام الحسين،ج1،ص207

147) بحارالانوار،ج45،ص30

148) پيشواي شهيدان،ص354- العيون العبري،ص112

149) مع الحسين في نهضة ص237

150) اعيان اشيعه،ج1،ص601

151) مقتل الحسين،مقرم،ص283

152) همان،ص65

153) همان،ص213

154) بحارالانوار،ج44،ص328

155) محدث قمي،الانوارالبهيه، ص45 ولمعه من بلاغه الحسين،ص128

156) شيخ مفيد،ارشاد، ج2،ص84

157) موسوعة كلمات الامام الحسين،ص417

محمد اسماعيل زاده