بازگشت

سير ادبيات عاشورا در آذربايجان



سير ادبيات عاشورا در آذربايجان

مرثيه سرايي و تعزيه خواني در تاريخ آذربايجان از قدمتي بسيار برخوردار است. تركان در قديم، ماتم را «يوغ» و سوگ سرود را «آغي» مي گفتند. آنان حتي علاوه بر مرثيه سرايي در سوگ عزيزان از دست رفته خود، گاه در رثاي برخي از حيوانات اهلي نجيب و وفادار چون اسب نيز، قطعاتي سوزناك و مرثيه گونه مي سروده اند.

اين مراثي اغلب در قالب «ماني» (باياتي و دو بيتي آذري در هفت هجا) سروده مي شد. در بين قبايل بسيار ديرينه ي ترك، نوع ديگري از مرثيه بود كه به آن «ساغور» مي گفتند و آن را در ماتم جوانمردان، پهلوانان، سخاوتمندان، پيران قبايل و... به همراه ناله ي «قوپوز» (ساز) با آهنگهاي غم انگيزي مي خواندند.

از دوره صفويه در آذربايجان و برخي مناطق شيعه نشين همچون عراق كه تركهاي شيعي مذهب در آنها ساكن بودند - مرثيه سرايي و تعزيه خواني به زبان تركي، به مراثي و مصايب اهل بيت عصمت و طهارت - عليهم السلام - منحصر شد و توجه شاعران و نوحه سرايان شيعه، بيش از هر چيزي، به حادثه خونين و جانگداز از كربلا و شهادت مظلومانه سالار شهيدان، امام حسين - عليه السلام - و يارانش معطوف گشت. از آن پس، توجه به مرثيه سرايي در تاريخ ادبيات آذربايجان به مراتب بيش از ديگر انواع شعر بوده است. حماسه حسيني قسمت اعظم ادبيات كلاسيك - نظم و نثر - آذري را به خود اختصاص داده است. شاعران دلسوخته اهل بيت پيامبر «ص» در گستره عظيم زبان آذري - ايران، عراق، آذربايجان، قفقاز، تركيه و... - در ماتم عظماي سيدالشهدا اشعاري جانسوز سروده، ديوانها پرداخته اند و حماسه ها ساخته اند!... صدها دفتر و ديوان عاشورايي كه امروز از انبوه اين شاعران آل عبا در دست داريم شاهد اين مدعاست.

ما در اين نوشتار به طريق اجمال، به بيان سير تاريخي ادبيات عاشورايي و نوحه سرايي در زبان آذري مي پردازيم و اذعان مي كنيم كه تبيين و تشريح كامل اين موضوع از زواياي گوناگون - تاريخي، اعتقادي، سياسي، اجتماعي، هنري و... - مجال بيشتري مي طلبد.

ملا محمد فضولي بغدادي، بزرگترين شاعر عارف ترك زبان (متوفي به سال 997 ه.ق و مدفون در كربلا) در تاريخ آذربايجان، نخستين شاعر شيعي است كه در مدح و رثاي چهارده معصوم «ع» مراثي و مدايح ماندگار و پرسوز و گداز بسيار سروده است. او علاوه بر اشعار زيادي كه در قالبهاي مختلف شعري در اين مورد سروده، كتاب معروف خود «حديقة السعداء» را به نظم و نثر مسجع تركي آذري در ده باب تأليف كرد كه بخش اعظم آن، به واقعه كربلا اختصاص يافته است. فضولي در مقدمه اين كتاب، در بيان سبب تأليف آن مي نويسد:

«... در ايام محرم و عزاداري، شيعيان ترك زبان در كربلا جمع مي شوند به عزاداري مي پردازند. آنان به اشعار و مراثي عربي و فارسي گوش مي كنند و مي گويند، اما معاني و مفاهيم آنها را خوب درنمي يابند. من تصميم گرفتم كه كتابي را به نظم و نثر تركي در مصايب حضرت سيدالشهدا بنويسم تا آنان نيز اين كتاب را در اين ايام و مراسم بخوانند و عزاداري نمايند.»

اين كتاب يكي از مهمترين گنجينه هاي ادبي و مذهبي شيعي به زبان تركي است كه بارها در ايران و آذربايجان به چاپ رسيده است و هنوز هيچ كتابي را در سرتاسر قلمرو زبان تركي، ياراي برابري با آن نيست.

فضولي در ديوان تركي خود نيز اشعاري در نثار و رثاي اهل بيت «ع» سروده است، بويژه تركيب بندي بسيار زيبا و آكنده از اندوه و حماسه و خيال و هنر و حسرت، در خصوص حلول ماه غم انگيز محرم و آغاز سوگواري حسيني دارد كه كم نظير است. چند بيت از آن تركيب بند را همراه با ترجمه اش مي آوريم:



تدبير قتل آل عبا قيلدين اي فلك!

فكر غلط، خيال خطا قيلدين اي فلك!



برق سحاب حادثه دن تيغلر چكيب

بير بير حواله ي شهدا قيلدين اي فلك!



بير رحم قيلما دين جگري قان اولانلارا

غربتده روزگاري پريشان اولانلارا!



- اي فلك! در قتل آل عبا، چه تدبير باطلي كردي!

چه انديشه ي غلط و خيال خطايي كردي!



از برق سحاب حادثه ها، خنجر آختي

و بر يك يك شهدا نواختي... اي فلك!



هيچ رحمي بر دلهاي خونين روا نداشتي

دلهاي كساني كه در ديار غربت، پريشان روزگار بودند!



اي درد پرور الم كربلا حسين!

وي كربلا بلالرينه مبتلا حسين!



غم پاره پاره با غريني يا ندير دي داغ ايله

اي لاله ي حديقه ي آل عبا حسين!



ياخدي و جوديني غم ظلمتسراي دهر

اي شمع بزم بارگه كبريا، حسين!



- اي حسين! اي پرورده ي درد و رنج كربلا

كه به بلاهاي «كربلا» مبتلا شدي!



تير اندوه داغدار، دلت را پاره پاره كرد

اي لاله ي خونين جگر بوستان آل عبا، حسين!



غمهاي اين خانه ي تاريك دهر، وجودت را به آتش كشيد

اي شمع بزم بارگه كبريا، حسين!



ملا محمد فضولي شاعر شوريده آل رسول «ص» در اشعار فارسي خود نيز عاشقانه از كربلا مي گويد:



چون خاك كربلاست، «فضولي» مقام من

نظمم به هر كجا كه رسد، حرمتش رواست



زر نيست، سيم نيست، گهر نيست، لعل نيست

خاك است شعر بنده، ولي خاك كربلاست!



فضولي طليعه دار ادبيات عاشورايي در تاريخ آذربايجان بود. از آن پس با ترويج مذهب شيعه در ايران آگاهي بيشتر شيعيان از مصايب اهل بيت «ع» شاعران آذربايجان با الهام از واقعه جانگداز كربلا، به سرودن اشعاري در قالبهاي گوناگون پرداختند و ياد و خاطره خونين شهداي لاله پيكر دشت نينوا را در دلها زنده كردند.

نظام الدين محمد توفار قانلي (متوفاي 1170 ه.) اشعار جانسوزي در رثاي امام حسين (ع) و يارانش دارد و فرهنگ عاشورايي شهادت و فداكاري در راه دين خدا و مبارزه با دشمنان حق را جانمايه اشعار كربلايي خود قرار داده است.

سيد فتاح مراغه اي، متخلص به «اشراق» از شاعران قرن دوازدهم هجري، به دو زبان فارسي و تركي در ماتم شهداي كربلا مرثيه اي زيبايي سروده است. كتاب «رياض الفتوح» او شامل مثنويهاي فارسي در همين موضوع است.

حاج خداوردي خويي، متخلص به «تائب» (متوفاي 1201 ه.ق.) از شاعران تواناي مرثيه است و در ماتم سالار شهيدان امام حسين (ع) و يارانش سوگ سروده هاي ارزشمندي به دو زبان تركي و فارسي دارد.

آخوند ملاحسين مراغه اي، معروف به «دخيل» يكي از مشهورترين و بزرگ ترين شاعران نوحه سراي آذربايجان در قرن سيزدهم هجري است. كليات وي در هفت مجلد به نظم و نثر تركي در مدايح و مصايب آل علي «ع» بسيار مشهور است. دخيل در قالبهاي متنوع نظم، نگاهي شاعرانه و عاطفي به واقعه ي طف بويژه در تصوير و توصيف ميدان كربلا دارد و با مهارت و ظرافتي شايسته و بااستمداد از تخيل سيال و قوي خود، به شرح جزئيات حادثه عاشورا پرداخته است.

از اشعار كربلايي آخوند، در اجراي مراسم عاشورا، شبيه خوانيها و شبيه گردانيها و سينه زنيها بسيار استفاده مي شود و هنوز هو مردم مسلمان و شيعي آذربايجان با عشق و علاقه خاصي اشعار عاشورايي دخيل را مي خوانند و گريه مي كنند و به احياي شعاير حسيني مي پردازند.

دخيل در شعري با محتواي مفاخره و حماسه و به زبان رجز، از قول حضرت علي اكبر «ع» خطاب به لشكر يزيد بد اختر چنين مي گويند:



سيزده اگر يزيد بد اختر نشاني وار

گوندن ايشيقدي بيزده پيمبر نشاني وار



اولماز حريف كيمسه منه، منده بي خلاف

عباس نامدار دلاور نشاني وار!...



- اگر در شما - اي لشكر كفر! - نشاني از پيامبر رحمت (ص) است!

كسي از شما را ياراي برابري با من نيست،

زيرا من نشاني از شجاعت عمويم عباس نامدار و دلاور دارم!

دخيل، ضمن پرداختن به جزئيات نمايشي كه اغلب زبان حال و زاييده خيال شاعرانه اوست، سعي مي كند فضايل، عظمتهاي روحي، شجاعت، جوانمردي، اخلاص، پاكي و توكل شهداي كربلا را نشان دهد و در مقابل آن رذالت ترس، ناجوانمردي زشت كرداري بدگوهري، قساوت قلب و خبث سيرت يزيديان مي پردازد. از اين جهت اشعار او بسيار پربار و حايز اهميت است و بارها در تبريز و تهران چاپ شده است.

ميرزا محمد تقي قمري دربندي (متولد 1235 ه.ق) يكي ديگر از مشاهير عرصه ادبيات عاشورايي آذبايجان است. كليات اشعارش تحت عنوان كنزالمصائب - كه تماما در مدح و منقب و مرثيه اهل بيت «ع» است - دهها بار در تبريز و ديگر بلاد شيعه نشين به چاپ رسيده است. اين سه بيت از يكي از قصايد كربلايي اوست:



ماه محرم اولدو گنه گويلر آغلادي

دوشدو جهانه غلغله عالملر آغلادي



اولاد حيدرين چكن آه و فغانينه

كرب و بلاده مؤمن و هم كافر آغلادي



شاما طرف اولاندا روان كاروان غم

يئر آغلادي، گوي آغلادي، نه كشور آغلادي!...



- ماه محرم آمد، باز هم آسمانها گريستند!

غلغله اي در جهان افتاد و جهانيان گريستند



از آه و فغان جانسوز فرزندان علي «ع»

در كربلا مؤمن و كافر گريستند



و آنگاه كه كاروان غم ]اسرا[ روانه شام شد

زمين و آسمان و نه فلك گريستند!...



ميرزا ابوالحسن راجي تبريزي (1292 - 1242 ه.ق)، هم از غزالسرايان بزرگ تاريخ ادبيات آذربايجان است و هم از معروف ترين شاعران اهل بيت (ع). بيش از صد سال است كه نوحه ها و مرثيه هاي او در شهرها و روستاهاي آذربايجان در ايام محرم خوانده مي شود. قسمت اعظم ديوانش را اشعار عاشورايي تشكيل مي دهد.

حاج رضا صراف تبريزي (1325-1271 ه.ق) يكي از بزرگ ترين شاعران غزلسراي آذربايجان است و كساني چون فضولي بغدادي را مي توان با او مقايسه كرد. نوحه ها و مراثي صراف در سوگ آل محمد «ص»، همانند غزلهايش بسيار پراحساس و مشهور خاص و عام است. بيشتر اشعارش مربوط به واقعه كربلاست. صراف غزلي دارد به مناسبت عصر تاسوعا كه همه ساله در شبهاي عاشورا توسط عزاداران حسيني در كوچه و بازار و مساجد و تكايا خوانده مي شود و از زن و مرد، بزرگ و كوچك، شهري و روستايي و باسواد در آذربايجان، كمتر كسي پيدا مي شود كه نخستين بيت آن را در خاطر نداشته باشد:



گل گلزار رسالت بو گئجه

شمردن ايسته دي مهلت بو گئجه



يا تماييب آل علي صبحه كيمي

شيعه يا تسين نئجه راحت بوگئجه



شهدالر آدينا كلك قضا

يازادي فرمان شهادت بوگئجه...



- گل گلزار رسالت [امام حسين]

امشب را از شمر مهلت گرفت.



امشب چشم آل علي (ع) تا صبح به خواب نرفت

شيعه چگونه راحت و آرام بخوابد؟!



كلك قضا، امشب فرمان شهادت را

به نام شهدا رقم زد.



اصغر دلريش، از شاعران توانا و پركار نوحه سراي آذربايجان در نيمه دوم قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري است. ديوان اشعارش به صورت سنگي در تبريز چاپ شده و بعدها چند بار به صورت افست به طبع رسيده است. برخي از ابيات عاشورايي او به قدري مشهور شده كه بيشتر مردم، آن را از برمي خوانند و در واقع به شكل شعار عاشورا و ترجيع تعزيه خوانيها در آمده است. از جمله، اين بيت:



حسينه يئرلر آغلار گؤيلر آغلار

رسول مصطفي (ص)، پيغمبر آغلار



- آسمان و زمين در غم حسين گريه مي كنند،

رسول برگزيده، محمد مصطفي، پيغمبر خدا «ص» نيز در اين ماتم مي گريد.

بسياري از شاعران بعد از «دلريش» اين بيت او را در اشعار خود به صورت ترجيع، تضمين كرده اند. از جمله مرحوم استاد شهريار كه در بيتي از شعر تضميني خود، به عظمت تأثير شعر عاشورايي دلريش در دلها، مي گويد:



حسينين نوحه سين «دلريش» يازاندا

مسلمان سهل ديركي، كافر آغلار



- اگر نوحه امام حسين «ع» را «دلريش» بنويسد

مسلمان سهل است كه كافر هم - در ماتم حسين - گريه مي كند!



ميرزا علي حكيم «لعلي»، طبيب، اديب و شاعر طنزپرداز بزرگ و نوحه سراي برجسته آذربايجان، در سال 1252 ه.ق. در «ايروان» متولد شد و سالها در تبريز به طبابت و سرودن شعر پرداخت و زندگي كرد و بالاخره در سال 1325 ه.ق در «تفليس» از دنيا رفت. لعلي با اشعار طنز خود لبخند را بر لبها مي نشاند و با نوحه هاي آتشين و جانسوزش دلها را در ماتم آل طه «ص» آتش مي زد و چشمها را اشكبار مي ساخت. شعري در رثاي حضرت علي اصغر طفل شير خوار امام حسين (ع) و بيان قساوت قلب حمله و لشكر سنگدل كوفه و شام سروده است كه بسيار معروف و چاشني مجالس عزاداري حسيني است:



آلدي اله تير و كمان حرمله

سالدي حريم حرمه ولوله



حلق علي اصغري ائتدي نشان

چكدي او دم و حديله بير هلهله



سويئرينه حرمله پيكان وئرير

گؤر نئجه بي رحم دي بو حرمله



- حرمله تير و كمان به دست گرفت،

و ولوله اي در حريم حرم [امام حسين] افكند،

گلوي علي اصغر را نشانه گرفت،

و خود از شادي سر به هلهله برداشت!

چه پست و بي رحم است حرمله،

كه به جاي آب، تير به تشنه مي دهد!



قاسم بيگ ذاكر، شاعر شيعي و مبارز قرن سيزدهم هجري است كه سالها با فئودالهاي مناطق گنجه مبارزه كرد و حتي چندين سال به باكو تبعيد شد. نوحه ها و مراثي او در سوگ شهداي كربلا مشهور است. اين دو بيت، مطلع يك شعر سينه زني از اوست كه از زبان امام حسين (ع) خطاب به پيكر خونين علي اكبر (ع) سروده است:



دور اياقه ائيله مه خواب اوغول

قورو يئرده ياتما يارا ليسان!



اورگيمده قالمادي تاب اوغول

قورو يئرده ياتما ياراليسان!



- برخيز اي فرزندم، مخواب،

بر زمين خشك و تفتيده مخواب، پيكرت زخمدار است.

قلبم بي تاب شد [اي پاره ي دل!]

بر زمين خشك و داغ مخواب، كه جراحت داري!

خورشيد بانو ناتوان، دختر مهديقلي خان از شاعره هاي بلند آوازه آذربايجان در سال 1253 ه.ق (1837 م) در شهر «شوشا» - از شهرهاي جمهوري آذربايجان - به دنيا آمد. او به دو زبان فارسي و تركي شعر مي سرود. خورشيد بانو، زندگي غم انگيز و توأم با ناكامي داشت، از اين جهت سايه ي حزني در اشعارش ديده مي شود. مرثيه ها و سوگ سرودهاي وي در ماتم امام حسين (ع) و شهداي كربلا، از مشهورترين اشعار عاشورايي تاريخ ادبيات آذربايجان است. اين بيت مطلع يكي از اشعار سينه زني اوست:



سؤيله حسينه اي صبا، كرب و بلايه گلمه سين

گلسه دوشر بو دشتيده درد و بلايه، گلمه سين!



- اي باد صبا، به حسين (ع) بگو: به كربلا نيايد،

اگر بيايد، در اثر ظلم و جور، به درد و بلا در اين دشت گرفتار مي شود.

عباسقلي باكيخانوف قدسي، شاعر، عالم، نويسنده و دانشمند شيعي قرن سيزدهم هجري، كه آثارش را به زبانهاي تركي، فارسي و عربي مي نوشت. «مرآت الجمال» ديوان اشعار فارسي اوست و كتاب «گلستان ارم» را در زمينه دستور زبان فارسي نوشته است. كتاب «رياض القدس» او به نظم و نثر مسجع و ادبي تركي، يكي از كتب مقتل است كه به واقعه كربلا اختصاص دارد.

سيد عظيم شيرواني، از ديگر شاعران بزرگ غزل و طنز آذربايجان و بنيانگذار مدرسه به سبك جديد در شهر «شاماخي» جمهوري آذربايجان است و در سال 1304 ه.ق (1888 ميلادي)، در همان شهر وفات يافت. او در خانواده اي روحاني و عالم پرور پرورش يافته و بزرگ شده بود و با علوم و معارف ديني و ادبيات فارسي و عربي به خوبي آشنايي داشت. مراثي و نوحه هاي سيد در ماتم جدش، بسيار زيبا و جانسوز است. با شعر خويش به پاسداري از حرمت خون جدشان امام حسين (ع) و يارانش برخاسته بودند: يكي سيد حيدر حلي در عراق و به زبان عربي و ديگري سيد عظيم شيرواني در آذربايجان و به زبان تركي. سيد حيدر حلي حدود يك سال بعد از وفات سيد عظيم شيرواني از دنيا رفت (1306 ه.ق)

ميرزا اكبر طاهر زاده صابر (1329 - 1278 ه.ق / 1911 - 1862 م) شاگرد سيد عظيم شيرواني و بزرگ ترين شاعر اجتماعي و طنزپرداز آذربايجان در دوره مشروطه و صاحب كتاب «هوپ هوپ نامه» و صاحب سبك در شعر اجتماعي و انقلابي. در چاپهاي نخستين هوپ هوپ نامه بود، ولي بعدها در چاپهاي باكو، اشعار عاشورايي وي از ديوانش برداشته اند.

ملامحمد نخجواني، شاعر، نويسنده و از علماي بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. او فقه و اصول و ديگر معارف را در حوزه علميه نجف اشرف در محضر فاضل شرابياني، ميرزا حبيب الله رشتي، فاضل ايرواني و... آموخت و بعد از وفات فاضل شرابياني، مرجع تقليد شيعيان نخجوان و آذربايجان شد. او در سال 1334 ه.ق در شصت و شش سالگي در كربلا وفات كرد و در نجف به خاك سپرده شد. ملاي نخجواني آثار علمي متعددي در زمينه هاي فقه و اصول و حديث و... دارد، اما معروف ترين اثرش، كتاب «سحاب الدموع» است كه در آن به رحلت پيشوايان معصوم - عليهم السلام - و واقعه كربلا پرداخته و به نظم و نثر ادبي و عالمانه تركي نوشته است. اين كتاب در سه مجلد بارها در تبريز و تهران به چاپ رسيده است.

از ديگر شاعران معروف مرثيه سرا و عاشورايي آذربايجان مي توان به اينان اشاره كرد:

مرحوم عباسقلي يحيوي تاج الشعراي اردبيلي، مرحوم حاج قدير انور، منم، مرحوم صافي، حافظي تبريزي، مرحوم ذهني زاده، مرحوم استاد سيد رضا حسيني، مرحوم شهاب، ذاكر مراغه اي، عابد تبريزي، نجمي تبريزي، ميرزا حسين كريمي و مرحوم استاد سيد محمد حسين شهريار.

به خاطر پرهيز از اطناب، از ذكر نام آثار ديگر شاعران مرثيه گوي زبان آذري خودداري مي كنيم. تذكر اين نكته را بر خود لازم مي دانم كه شاعران نوحه و تعزيه و عاشورايي، دهها برابر آن است كه در اين نوشتار اجمالا به معرفي يا ذكر نامشان پرداختيم.

در پايان، بي مناسبت نيست كه مقاله را با دو بيت از اشعاري كه مردم مسلمانان سراسر آذربايجان در روز عاشورا تا هنگام ظهر، ترجيع وار زمزمه مي كنند و به عزاداري مي پردازند، ختم كنم:



آخدين عالمده ندن كوه و بيابانه فرات

اولما دين قسمت حسينه دونه سن قانه فرات!



- اي فرات! چرا به كوه و بيابانهاي عالم جاري شدي،

اما قسمت امام حسين نشدي؟! اي كاش خون گردي اي فرات!



نئجه قان آغلاماسين داش بوگون

كسيليب يئتميش ايكي باش بوگون!



- چرا سنگ به گريه نيايد امروز؟!

در چنين روزي كه هفتاد و دو سر بريده شده است!

والسلام علي الحسين و علي اولاده و اصحابه و انصاره

و رحمة الله و بركاته.


مصطفي قليزاده علياري