2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
آيا «ليلة المبيت» براي اميرمؤمنان (علیه السلام‌) فضيلت است؟
کد مطلب: ٩٤٨٣ تاریخ انتشار: ٢٦ بهمن ١٤٠٠ - ١٣:٤٥ تعداد بازدید: 14844
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آيا «ليلة المبيت» براي اميرمؤمنان (علیه السلام‌) فضيلت است؟

لینک دانلود مقاله در قالب PDF

آيا «ليلة المبيت» براي اميرمؤمنان علیه السلام فضيلت است؟

سؤال:

پاسخ اجمالي:

پاسخ تفصيلي

مقدمه : خوابيدن حضرت علي عليه السلام در جاي پيامبر اجماعي است

پاسخ اول: اصل خوابيدن حضرت علي عليه السلام، اطاعت از خداي متعال بود

روايات شيعه : حضرت علي عليه السلام از دستور خدا اطاعت كرد

طحاوي : حضرت علي عليه السلام از دستور پيامبر (ص) اطاعت كرد!

صحابه و امتناع از دستور رسول خدا (ص) با وجود علم به عدم خطر !

پاسخ دوم: ليله المبيت مصداق شراء نفس است، خواه با علم يا بدون علم

بذل جان و كل دنيا در مقابل طلب دين

اميرالمومنين عليه السلام اولين جان نثار رسول خدا صلي الله عليه وآله

بدن متورم اميرالمومنين عليه السلام

هجوم به اميرالمومنين با سنگ و چوب

پاسخ سوم : احتمال شهادت از سوي اميرالمومنين عليه السلام

قرائن مرتبط به عدم علم فعلي حضرت علي عليه السلام به زنده ماندن :

قرينه اول :آماده شدن امير المومنين براي شهادت و ابطال نظريه علم به حفظ و مصونيت

قرينه دوم: حفظ جان پيامبر صلي الله عليه وآله با استفاده از جان خود

قرينه سوم: مسرور شدن و رضايت حضرت علي عليه السلام از فداي رسول خدا صلي الله عليه وآله شدن

قرينه چهارم: خوابيدن اميرالمومنين عليه السلام به جاي رسول خدا صلي الله عليه وآله و احتمال شهادت ايشان توسط آن حضرت

قرينه پنجم : قرارگرفتن در بستر و باور به کشته شدن

علم فعلي نداشتن به يك ماجرا، منافات با علم غيب ائمه عليهم السلام ندارد.

علم پيدا کردن امام به وقايع در صورت اراده ي دانستن

رواياتي كه علم حضرت علي عليه السلام به مصونيت را ثابت مي‌كند و نقد آنها

ثعلبي و روايت علم داشتن اميرالمومنين عليه السلام به عدم شهادت

پاسخ : کلام متناقض ثعلبي در مورد علم اميرالمومنين به مصونيت:

اثبات فضيلت در صورت پذيرش روايت ثعلبي

مقايسه خوابيدن امير المومنين در بستر پيامبر با همراهي ابابکر در غار با پيامبر

علم به عدم شهادت بزرگ ترين فضيلت

سؤال:

حضرت علي(ع) وقتي بجاي پيامبر(ص) در بستر خوابيدند، آيا ايشان مي دانست که شهيد ميشود يا خير؟ اگر مي دانستند، ديگر چه فضيلتي براي حضرت داشت؟ يا ايشان نميدانستند که شهيد ميشوند؟

لطفاً با اسنادي از کتب اهل تسنن پاسخ دهيد.

با تشکر

پاسخ اجمالي:

پاسخ هاي متقن و مستدلي براي اثبات فضيلت ليله المبيت اميرالمومنين وجود دارد که در زير به آن اشاره مي شود:

1. طبق روايت هاي شيعه و سني اين عمل اميرالمومنين عليه السلام، اطاعت محض از خدا و رسول صلي الله عليه و آله بوده است، اين در حالي است که در موارد متعدد از صحابه، عدم اطاعت از رسول خدا ثبت شده است.

2. اميرمومنان با عمق وجود و نيت خالص، جان خود را براي پيامبر صلي الله عليه و آله تقديم کرد و ملقب به اولين کسي شد در راه خدا جان خود را فدا کرده است و مفتخر به ذکر آيه اي در قرآن شد که شان نزولش ايشان بود؛ صد البته اين تاج افتخار چيزي نيست که تابع شهادت يا عدم شهادت يا علم و عدم علم باشد؛ اضافه بر اينکه دردناک ترين جراحات و شکنجه ها نيز به ايشان در اين ماجرا وارد شد.

3. به فرض هم که اثبات اين فضيلت وابسته به عدم علم به شهادت باشد، قرائن متعدد نظير آماده شدن براي شهادت در منابع متعدد و کلام ايشان مبني بر سرور از شهادت به جاي رسول خدا و...به روشني ثابت مي کند که تنها منبع ذکر عِلم به مصونيت که روايت ثعلبي است، اشتباه بوده است و البته در منابع متعدد نيز به ضعف سند و محتوي اين روايت اشاره شده است و طبق اين مبنا نيز اين فضيلت بزرگ براي علي عليه السلام ثابت است.

پاسخ تفصيلي

مقدمه : خوابيدن حضرت علي عليه السلام در جاي پيامبر اجماعي است

ابن ابي الحديد در اين زمينه مي‌نويسد:

قد ثبت بالتواتر حديث الفراش ، فلا فرق بينه وبين ما ذكر في نص الكتاب ، ولا يجحده الا مجنون أو غير مخالط لأهل الملة

ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 261 بتحقيق، محمد أبو الفضل إبراهيم دار احياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي وشركاه، الطبعة الثانية( 1967 م - 1387 ه‍ )جميع الحقوق محفوظةمنشورات مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي قم - إيران 1404 ه‍ ق

ابن ابي الحديد از ابو جعفر اسکافي نقل مي کند که خوابيدن اميرالمومنين عليه السلام در جاي پيامبر صلي الله عليه وآله به صورت متواتر ثابت شده است، فرقي بين اين واقعه و بين وقائعي که در قرآن ذکر شده است وجود ندارد، اين واقعه(قرار گرفتن علي عليه السلام در بستر) را در ميان مردم فقط ديوانه و بي عقل انکار مي کند.

اما در پاسخ به اينكه آيا خوابيدن حضرت علي در جاي پيامبر ( صلي الله عليه وآله) فضيلت است يا خير به پاسخ‌هاي ذيل مي‌پردازيم:

پاسخ اول: اصل خوابيدن حضرت علي عليه السلام، اطاعت از خداي متعال بود

روايات شيعه : حضرت علي عليه السلام از دستور خدا اطاعت كرد

مرحوم شيخ طوسي رضوان الله عليه، در کتاب شريف امالي، از ابن عباس روايت نقل مي كند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، به فرمان الهي در بستر نخوابيدند و به امر الهي، اميرالمؤمنين عليه السلام را مامور کردند در بستر ايشان بخوابد.

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ الْحُسَينُ بْنُ عُبَيدِ اللَّهِ، وَ أَحْمَدُ بْنُ عُبْدُونٍ، وَ أَبُو طَالِبِ بْنُ غرور [عَزْوَرٍ]، وَ أَبُو الْحَسَنِ الصَّقَّالُ، وَ أَبُو عَلِي الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أُشْنَاسٍ، قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيبَانِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سُفْيانَ بْنِ الْعَبَّاسِ النَّحْوِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيدِ بْنِ نَاصِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ وَاقِدٍ الْأَسْلَمِي قَاضِي الشَّرْقِيةِ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي حَبِيبَةَ، يعْنِي الْأَشْهَلِي، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَينِ، عَنْ أَبِي غَطَفَانَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ:

اجْتَمَعَ الْمُشْرِكُونَ فِي دَارِ النَّدْوَةِ لِيتَشَاوَرُوا فِي أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ)، فَأَتَى جَبْرَئِيلُ (عَلَيهِ السَّلَامُ) رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) وَ أَخْبَرَهُ الْخَبَرَ، وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا ينَامَ فِي مَضْجَعِهِ تِلْكَ اللَّيلَةَ، فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) الْمَبِيتَ أَمَرَ عَلِياً (عَلَيهِ السَّلَامُ) أَنْ يبِيتَ فِي مَضْجَعِهِ تِلْكَ اللَّيلَةَ، فَبَاتَ عَلِي (عَلَيهِ السَّلَامُ) وَ تَغَشَّى‏ بِبُرْدٍ أَخْضَرَ حَضْرَمِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) ينَامُ فِيهِ، وَ جَعَلَ السَّيفَ إِلَى جَنْبِهِ، فَلَمَّا اجْتَمَعَ أُولَئِكَ النَّفْرُ مِنْ قُرَيشٍ يطُوفُونَ وَ يرْصُدُونَهُ وَ يرِيدُونَ قَتْلَهُ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) وَ هُمْ جُلُوسٌ عَلَى‏ الْبَابِ، عَدَدُهُمْ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا، فَأَخَذَ حَفْنَةً مِنَ الْبَطْحَاءِ ثُمَّ جَعَلَ يذُرُّهَا عَلَى رُءُوسِهِمْ هُوَ يقْرَأُ «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» حَتَّى بَلَغَ‏ «فَأَغْشَيناهُمْ فَهُمْ لا يبْصِرُونَ» فَقَالَ لَهُمْ قَائِلٌ: مَا تَنْظُرُونَ قَدْ وَ اللَّهِ خِبْتُمْ وَ خَسِرْتُمْ، وَ اللَّهِ لَقَدْ مَرَّ بِكُمْ وَ مَا مِنْكُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَ عَلَى رَأْسِهِ تُرَاباً. فَقَالُوا: وَ اللَّهِ مَا أَبْصَرْنَاهُ. قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) «وَ إِذْ يمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيثْبِتُوكَ أَوْ يقْتُلُوكَ أَوْ يخْرِجُوكَ وَ يمْكُرُونَ وَ يمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْماكِرِينَ».

طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، ص 445 ، قم، چاپ: اول، 1414ق.

مشرکين در دارالندوه اجتماع کردند تا در مورد سرنوشت و وضعيت پيامبر صلي الله عليه و آله با هم رايزني کنند؛ جبرئيل بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و خبر را به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رساند و ايشان را امر کرد که در آن شب در بسترش نخوابد؛ وقتي رسول اكرم صلي الله عليه و آله تصميم گرفت براي استراحت به بستر خود رود، به اميرالمومنين (عليه السلام) امر کردند که در آن شب در بسترش بخوابد؛ اميرالمومنين(عليه السلام) در بستر پيامبر صلي الله عليه و آله خوابيد و لحاف سبزي که پيامبر (صلي الله عليه و آله) وقت خواب بر خود مي انداختند را بر خود انداخت و شمشيرش را در کنار خود قرار داد؛ در شرائطي که افراد جمع شده قريش در اطراف خانه رفت و آمد مي کردند و امور را رصد مي کردند و قصد کشتن پيامبر صلي الله عليه و آله را داشتند، پيامبر از منزل خارج شدند، در حاليكه آنها در کنار در منتظر بودند و نشسته بودند و تعداد آنها حدود 25 نفر بود، سپس پيامبر دو مشت از خاک پرکرد و بر سر آنها ريخت در حالي که مي فرمود: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ » تا اينکه به اين آيه رسيد «فَأَغْشَيناهُمْ فَهُمْ لا يبْصِرُونَ» و سپس خطاب به آنها فرمود: چيزي نمي بينيد، حقيقتا خدا شما را خسارت ديده و زيانکار قرار داد، قسم به خدا، بر شما مردي گذر کرد و هيچ کسي از شما نبود، مگر اينکه بر سرش خاک نشست؛ سپس گفتند: به خدا قسم ما او را نديديم وخدا اين آيه را نازل کرد: «وَ إِذْ يمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيثْبِتُوكَ أَوْ يقْتُلُوكَ أَوْ يخْرِجُوكَ وَ يمْكُرُونَ وَ يمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْماكِرِينَ».

طحاوي : حضرت علي عليه السلام از دستور پيامبر (ص) اطاعت كرد!

طحاوي عالم مشهور اهل سنت، خوابيدن اميرالمومنين عليه السلام در بستر رسول خدا صلي الله عليه وآله را به عنوان عمل مورد پسند و رضايت رسول خدا صلي الله عليه و آله معرفي مي کند.

فعقلنا لما في هذا الحديث أن لبوس علي رضي الله عنه قميص النبي صلى الله عليه وسلم ونومه في مكانه كانا بفعل رسول الله صلى الله عليه وسلم ذلك به

أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي الوفاة: 321هـ ، شرح مشكل الآثار ، ج 10، ص 273 دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت - 1408هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط.

وقتي که در اين احاديث نظرکرديم، پوشيدن لباس پيامبر (صلي الله عليه و آله) توسط علي(امير المومنين عليه السلام) و خوابيدن در جاي آن حضرت، به دستور پيامبر صلي الله عليه وآله بوده است.

در اين روايت ها به صراحت به مواردي مانند، فرمان الهي به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد نخوابيدن در بستر و دستور به امير المومنين عليه السلام به قرار گرفتن در بستر پيامبر صلي الله عليه و آله و خطر بزرگي که اميرالمومنين عليه السلام را تهديد مي‌کرده و اطاعت اميرالمؤمنين عليه السلام از فرمان الهي تصريح شده است و صرف نظر از علم داشتن و نداشتن ايشان، اين کار اطاعت محض از فرمان الهي بوده است که خود از بزرگ ترين فضائل مي باشد.

و خداوند در قرآن مي فرمايد:

ومن يطع الله ورسوله فقد فاز فوزا عظيما.

احزاب، آيه(71)

و هر کس که خدا و رسولش را اطاعت کند، حقيقتا رستگار شده است.

صحابه و امتناع از دستور رسول خدا (ص) با وجود علم به عدم خطر !

در مواردي مشابه رسول اکرم صلي الله عليه و آله از صحابه درخواست انجام عملي را کرده اند که در ظاهر عمل خطرناکي بوده است و از طرفي رسول اکرم صلي الله عليه و آله وعده حفظ و مصونيت داده اند ولي صحابه به وعده رسول اکرم صلي الله عليه و آله اعتماد نکرده اند و از فرمان ايشان اطاعت نکرده اند.

[در روايت صحيحي] حذيفه نقل مي کند در جريان جنگ خندق، رسول خدا صلي الله عليه و آله دو مرتبه از صحابه تقاضا فرمودند که شخصي به ميان دشمن برود و از آنها اطلاعاتي بياورد ولي کسي قبول نکرد.

فقال حُذَيْفَةُ يا بن أخي والله لقد رَأَيْتُنَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِالْخَنْدَقِ وَصَلَّى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مِنَ اللَّيْلِ هَوِيًّا ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فقال من رَجُلٌ يَقُومُ فَيَنْظُرَ لنا ما فَعَلَ الْقَوْمُ يَشْتَرِطُ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إنه يَرْجِعُ أَدْخَلَهُ الله الْجَنَّةَ فما قام رَجُلٌ ثُمَّ صلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم هَوِيًّا مِنَ اللَّيْلِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فقال من رَجُلٌ يَقُومُ فَيَنْظُرَ لنا ما فَعَلَ الْقَوْمُ ثُمَّ يَرْجِعُ يَشْرِطُ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الرَّجْعَةَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَكُونَ رفيقي في الْجَنَّةِ فما قام رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ مع شِدَّةِ الْخَوْفِ وَشِدَّةِ الْجُوعِ وَشِدَّةِ الْبَرْدِ فلما لم يَقُمْ أَحَدٌ دعاني رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فلم يَكُنْ لي بُدٌّ مِنَ الْقِيَامِ حين دعاني فقال يا حُذَيْفَةُ فَاذْهَبْ فَادْخُلْ في الْقَوْمِ فَانْظُرْ ما يَفْعَلُونَ

مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 392 مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر

حذيفه گفت اي پسر برادر، در جنگ خندق با رسول خدا صلي الله عليه و آله بوديم، رسول خدا نماز خواندند در حاليکه پاسي از شب گذشته بود، ايشان رو به ما فرمود و گفت کدام از شما حاضر است براي ما نگاه کند(يعني به ميان دشمن رفتن و خبر آوردن)که دشمن چه مي کند؟ هيچ کس حاضر نشد، پيامبر صلي الله عليه و آله براي او تضمين کرد که سالم برگردد و خدا او را وارد بهشت کند ولي هيچ کس بلند نشد؛ سپس رسول خدا به نماز ايستاد در حاليکه مقداري از شب گذشته بود سپس رو به ما فرمود آيا کسي هست که براي ما خبري بياورد و من تضمين مي کنم که برگردد و در بهشت همنشين من باشد، باز هم از شدت سردي و گرسنگي و ترس کسي حاضر نشد، در اين هنگام، رسول خدا صلي الله عليه و (آله) من را فرا خواند، ديگر چاره اي نبود جز اينکه بلند شوم، پيامبر به من فرمود برو و در بين آنها برو و ببين چه مي کنند؟

اين روايت معتبر به صراحت بيان مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله چند بار از صحابه در خواست انجام عملي را کردند و علي رغم تضمين از سوي ايشان، کسي راضي نشد اين کار را انجام دهد و از دستور ايشان اطاعت کند.

روايت فوق به خوبي بازگو مي کند صرف تضمين و اطمينان به عدم ضرر، سبب نمي شود کسي كاري را انجام دهد و از دستور اطاعت کند بلکه فرمانبرداري، ايمان و اعتقادي ويژه مي طلبد، نظير آنچه اميرالمومنين در ليلة المبيت از خود نشان دادند.

پاسخ دوم: ليله المبيت مصداق شراء نفس است، خواه با علم يا بدون علم

يكي از آياتي كه به گفته علماي شيعه و سني در مورد حضرت علي عليه السلام و در خصوص ماجراي ليلة المبيت نازل شده است ، آيه «وَمِنَ النَّاسِ مَن يشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ» است.

اين آيه ثابت مي‌كند مصداق اين آيه ، كسي است كه جان خود را در معرض فروش قرار داده است (چه به شهادت برسد چه نرسد ، چه علم به شهادت داشته باشد چه نداشته باشد) ؛ وقتي در ماجراي فروش حضرت يوسف عليه السلام ، پيرزن مصري، كلاف به دست به بازار آمد، مي‌دانست كه نمي‌تواند يوسف را بخرد ،‌ ولي با اين حال، خود را به عنوان خريدار معرفي كرد! حال چه مانعي دارد كه شخصي بداند در مساله‌اي يا ماجرايي ، كالاي جان او به فروش نخواهد رفت، ولي با نيتي صادق جان خود را در معرض فروش بگذارد؟!

بذل جان و كل دنيا در مقابل طلب دين

فخر رازي از علماي بزرگ اهل تسنن اين آيه مصداق بذل تمامي دنيا و جان در مقابل طلب دين، مي داند:

اعلم أنه تعالى لما وصف في الآية المتقدمة حال من يبذل دينه لطلب الدنيا ذكر في هذه الآية حال من يبذل دنياه ونفسه وماله لطلب الدين فقال : «وَمِنَ النَّاسِ مَن يشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ»

فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 5 ص 0173 دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى

بدان که در آيه قبل درباره افرادي که دين خود را مي دهند تا دنيا را بدست آورند، صحبت شد و اين آيه در مورد کساني است که دنياي خود را فدا مي کنند تا دين را طلب کنند و به دست آورند.

اميرالمومنين عليه السلام اولين جان نثار رسول خدا صلي الله عليه وآله

حاکم نيشابوري از ديگر علماي اهل سنت، در روايتي به نقل از امام سجاد عليه السلام، اميرالمومنين عليه السلام را اولين جان نثار براي رسول خدا صلي الله عليه وآله معرفي مي‌کند:

وقد حدثنا بكر بن محمد الصيرفي بمرو ثنا عبيد بن قنفذ البزار ثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني ثنا قيس بن الربيع ثنا حكيم بن جبير عن علي بن الحسين قال إن أول من شرى نفسه ابتغاء رضوان الله علي بن أبي طالب

، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، المستدرك على الصحيحين ج 3 ، ص 5 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا

حکيم بن جبير از امام سجاد عليه السلام روايت کرده است که اولين کسي که جان خود را در راه خدا براي تحصيل رضايت الهي فدا کرد، علي بن ابي طالب(عليه السلام) بود.

ذهبي نيز اين روايت در تلخيص خود بر کتاب حاکم آورده است، که مطلبي نيز بيان نکرده است که نشان از تاييد روايت صحيح حاکم است.

اين روايت را علاوه بر حاكم نيشابوري،‌ حاكم حسکاني با دو طريق و سيوطي با يک طريق و صالحي شامي نيز ذکر کرده اند.

حاكم الحسكاني، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 1 ص 130شواهد التنزيل تحقيق وتعليق، الشيخ محمد باقر المحمودي، مؤسسة الطبع والنشر،التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية حقوق الطبع محفوظة للناشر الطبعة الأولى1411 ه‍ - 1990 مطهران – إيران.

السيوطي،‌ جلال الدين عبد الرحمن ابي بكر،‌ الدر المنثور ج7 ص 102 ، ذيل آيه 30 سوره انفال، محقق: عبد الله بن عبد المحسن التركي، چاپ اول، ناشر: مركز هجر، قاهره،‌ 1424 هـ.ق.

محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ ، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد ، ج 3 ، ص 233، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ.ق.

در روايات مختلف از شيعه و سني بيان شده است که اميرالمومنين عليه السلام، در جريان ليله المبيت متحمل شديدترين زخم ها و شکنجه ها شده اند و شديدترين آلام و سختي ها را در آن شب به جان خريده اند.

بدن متورم اميرالمومنين عليه السلام

در كتب مختلف، از جمله کتاب شريف «خصائص» سيد رضي، ماجراي هجوم به اميرالمومنين عليه السلام و مجروح شدن شديد ايشان را بيان کرده است که مي تواند به عنوان مؤيد روايات ديگر به شمار آيد.

...‏ قَالَ ابْنُ الْكَوَّاءِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَينَ كُنْتَ حَيثُ ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى نَبِيهُ وَ أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ‏ ثانِي اثْنَينِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَيلَكَ يا ابْنَ الْكَوَّاءِ كُنْتُ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ طَرَحَ عَلَي رِيطَتَهُ‏ فَأَقْبَلَتْ قُرَيشٌ مَعَ كُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ هِرَاوَةٌ فِيهَا شَوْكُهَا فَلَمْ يبْصِرُوا رَسُولَ اللَّهِ حَيثُ خَرَجَ فَأَقْبَلُوا عَلَي يضْرِبُونَنِي بِمَا فِي أَيدِيهِمْ حَتَّى‏ تَنَفَّطَ جَسَدِي وَ صَارَ مِثْلَ الْبَيضِ ثُمَّ انْطَلَقُوا بِي يرِيدُونَ قَتْلِي فَقَالَ بَعْضُهُمْ لَا تَقْتُلُوهُ اللَّيلَةَ وَ لَكِنْ أَخِّرُوهُ وَ اطْلُبُوا

شريف الرضي، محمد بن حسين‏: 406 ق، خصائص الأئمة عليهم السلام( خصائص أمير المؤمنين عليه السلام)ص58‏، محقق:امينى، محمد هادى‏،ناشر:آستان قدس رضوى‏، مكان چاپ: مشهد،سال چاپ: 1406 ق‏

ابن الکواء به امير المومنان(عليه السلام) گفت: شما کجا بوديد وقتي اين آيه،« ثانِي اثْنَينِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» درحق پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ابابکر نازل شد؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: واي بر تو اي ابن الکواء، من در بستر رسول الله (صلي الله عليه و آله) بودم و ملحفه پيامبر(صلي الله عليه و آله) را بر روي خود انداختم؛ افراد قريش به من هجوم آوردند و با هر کدام، عصا و چماق خاردار و تيغ دار بود؛ آنها وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از منزل خارج شد، ايشان را نديدند؛ بنابراين به من روي كردند و با آنچه در دست داشتند من را زدند تا اينکه بدنم تاول زد و ورم کرد و بدن مانند تخم مرغ شد [كنايه از متورم شدن]؛ سپس خواستند که من را بکشند، بعضي از آنها گفتند امشب او را نکشيد و به دنبال او [پيامبر صلي الله عليه وآله] بگرديد.

هجوم به اميرالمومنين با سنگ و چوب

مرحوم شيخ طوسي اعلي الله مقامه در کتاب شريف امالي بيان مي کند که وقتي شب هنگام شد، همه متوجه امير المومنين(عليه السلام) شدند و با سنگ و چوب به ايشان هجوم بردند و مطمئن بودند فرد مضروب، رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشد.

... دخل رسول الله صلى الله عليه وآله ، وأبو بكر إلى الغار ، فلما خلق الليل وانقطع الأثر ، اقبل القوم على على صلوات الله عليه ، قذفا بالحجارة والحلم ، فلا يشكون انه رسول الله صلى الله عليه وآله ، حتى إذا برق الفجر ، وأشفقوا ان يفضحهم الصبح ، هجموا على على صلوات الله عليه ، وكانت دور مكة يومئذ سوائب ، لا أبواب لها ، فلما بصر بهم علي عليه السلام قد انتضوا السيوف ، واقبلوا عليه بها ، يقدمهم خالد بن الوليد بن المغيرة.

طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالي( للطوسي)، ص467، ناشر: دار الثقافة،قم‏،1414 ق‏

پيامبر صلي الله عليه و آله و ابابکر وارد غار شدند؛ وقتي شب شد و ديگر چيزي مشخص نبود، مشرکين رو به سوي اميرالمومنين عليه السلام کردند و با سنگ و چوب او را مورد هجوم قرار دادند و شک نداشتند او پيامبر(صلي الله عليه و آله)است، تا اينکه آثار طلوع خورشيد آشکار شد و ترسيدند فرارسيدن صبح، آنها را رسوا کند؛ بر علي عليه السلام هجوم بردند، خانه هاي مکه در آن زمان، در نداشتند و محافظ و مانع نداشت؛ وقتي نگاه آنها به اميرالمومنين افتاد، شمشيرها را بر کشيدند و به سوي ايشان هجوم بردند و پيشاپيش آنها خالد بن وليد بود .

همانطور که مشاهده مي شود در تمام اين روايات ذکر شده، وجود امر الهي از ناحيه خداوند به اميرالمؤمنين عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله و فرمان پذيري علي عليه السلام و رشادت و شجاعت زايد الوصف ايشان مشخص است که با عمل هيچ کدام از صحابه و ياران رسول الله صلي الله عليه وآله، قابل مقايسه نمي باشد.

در روايات عامه نيز به سنگباران کردن، مجروح شدن و شکنجه شدن اميرالمومنين توسط مشرکين اشاره شده است. در اين مجال به عنوان نمونه به برخي از روايت هاي صحيحي که توسط حاکم نيشابوري و احمد بن حنبل نقل شده، مي پردازيم:

احمد بن حنبل چنين نقل مي كند:

قال فَانْطَلَقَ أبو بَكْرٍ فَدَخَلَ معه الْغَارَ قال وَجَعَلَ علي يرمَى بِالْحِجَارَةِ كما كان يرْمَى نبي اللَّهِ وهو يتَضَوَّرُ قد لَفَّ رَأْسَهُ في الثَّوْبِ لاَ يخْرِجُهُ حتى أَصْبَحَ

أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 1 ص 330 دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر

گفت(ابن عباس): ابوبکر به سوي غار حرکت کرد و به همراه پيامبر(صلي الله عليه و آله) وارد غار شد وگفت: علي (عليه السلام)سنگباران شد، همان طور که نبي خدا(صلي الله عليه و آله) سنگباران شد و از شدت درد به خود مي پيچيد و سرش را در پارچه اي پيچيده بود و تاصبح آن را خارج نکرد

حال بر فرض كه روايت هايي نظير آنچه ثعلبي بيان کرده است را بپذيريم و قبول کنيم که اميرالمومنين عليه السلام به عدم شهادت خودشان اطمينان داشتند، ولي اين بدين معنا نمي باشد که خداوند به ايشان نسبت به حفظ از خطرات ديگر تضمين داده باشد و به تبع آن اميرالمومنين نيز به عدم تهديد خطرات ديگر غير از شهادت اطمينان داشته باشند و همان طور که بيان شد هدف شديدترين آزار، آلام و شکنجه ها واقع شده اند بنابراين ظاهر اين اتفاق همان طوري که نقل شده است به صورتي است که احتمال شديد ترين خطرات براي اميرالمومنين عليه السلام وجود داشته است و با وجود چنين خطرات عظيمي، شخصي چون اميرالمومنين عليه السلام حاضر شود وجود خود را در طبق اخلاص قرار دهد و براي حفظ جان رسول خدا صلي الله عليه و آله بدن خود را در مقابل سنگ و شمشير و...سپر کند، خود به عنوان بزرگ ترين فضيلت و بارزترين مصداق جانفشاني و شراء نفس مي باشد و عيار و اهميت اين جان نثاري وقتي كه با حالات و سابقه بعضي از صحابه که عادت به فرار از جنگ (مثل جنگ احد و ...) داشتند، مقايسه مي شود، بهتر مشخص مي شود.

حاكم نيشابوري نيز در کتاب المستدرک علي الصحيحين ، ماجراي ليله المبيت و سنگباران شدن علي عليه السلام را در آن شب، بيان مي کند.

حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ، ثنا زِيادُ بْنُ الْخَلِيلِ التُّسْتَرِي، ثنا كَثِيرُ بْنُ يحْيى، ثنا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ أَبِي بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: " شَرَى عَلِي نَفْسَهُ، وَلَبِسَ ثَوْبَ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ نَامَ مَكَانَهُ، وَكَانَ الْمُشْرِكُونَ يرْمُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَلْبَسَهُ بُرْدَةً، وَكَانَتْ قُرَيشٌ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَجَعَلُوا يرْمُونَ عَلِيا، وَيرَوْنَهُ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ لَبِسَ بُرْدَةً، وَجَعَلَ عَلِي رَضِي اللَّهُ عَنْهُ يتَضَوَّرُ، فَإِذَا هُوَ عَلِي، فَقَالُوا: إِنَّكَ لَلَئِيمٌ إِنَّكَ لَتَتَضَوَّرُ، وَكَانَ صَاحِبُكَ لا يتَضَوَّرُ، وَلَقَدِ اسْتَنْكَرْنَاهُ مِنْكَ ". هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ وَلَمْ يخَرِّجَاهُ. وَقَدْ رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ الطَّيالِسِي، وَغَيرُهُ، عَنْ أَبِي عَوَانَةَ بِزِيادَةِ أَلْفَاظٍ.

[قال الذهبي في التلخيص] صحيح.

محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 5 دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا

حاکم درکتاب مستدرک، روايتي را از ابن عباس نقل مي کند: علي (عليه السلام )، نفسش را فروخت(جانش را در طبق اخلاص گذاشت و در راه خدا فدا کرد) و لباس پيامبر صلي الله عليه و آله را پوشيد(ملحفه اي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله به هنگام خواب بر خود مي انداخت)، سپس در بستر پيامبر صلي الله عليه و آله خوابيد؛ مشرکان رسول خدا سنگباران کردند،(مشركان تصور مي كردند)، رسول خدا صلي الله عليه و آله ملحفه را بر خود انداخت و قريش که تصميم بر قتل رسول الله صلي الله عليه و آله گرفتند، علي(عليه السلام) را سنگباران کردند و تصور مي کردند ايشان، رسول خدا صلي الله عليه و آله است، در حاليکه علي(عليه السلام) ملحفه رسول خدا صلي الله عليه و آله را بر خود انداخته بود و از شدت درد فرياد مي زد، در اين هنگام متوجه شدند که او علي(عليه السلام) است، مشرکان گفتند: تو انسان پستي هستي؛ تو بودي که از شدت درد فرياد مي زدي و صاحب و همراه تو(رسول الله صلي الله عليه و آله ) نبود و ما از قرار گرفتن تو به جاي رسول خدا بي اطلاع بوديم؛ حاکم در ادامه مي گويد سند اين حديث صحيح است و آن دو(بخاري و مسلم )آن را نقل نکرده اند و اين روايت را ابي داوود طيالسي و غيره نيز نقل کرده اند و ابو عوانه، آن را با تفصيل بيشتري روايت کرده است.

شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص کتاب مستدرك، اين روايت را صحيح مي داند.

هيثمي، روايت احمد را صحيح مي داند:

رواه أحمد والطبراني في الكبير والأوسط باختصار ورجال أحمد رجال الصحيح غير أبي بلج الفزاري وهو ثقة وفيه لين

، علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807 ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9 ، ص 120، دار النشر : دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت - 1407

اين روايت را احمد [در كتاب مسند] و طبراني در كتاب معجم الکبير و معجم اوسط نقل کرده اند و راويان اين حديث در نقل احمد بن حنبل، همگي راويان صحيح بخاري هستند به غير از ابي بلج، که او نيز فردي مورد وثوق و اطمينان است و تنها داراي لين(مقداري تسامح) است.

اين عمل اميرالمومنين عليه السلام آن قدر بزرگ و ارزشمند بود که شان نزول آيه اي از قرآن به اين عمل گران بها از اميرالمومنين عليه السلام اختصاص داده شده است و به ايشان مدال معامله فروختن جان در راه خدا داده شده است و علم و عدم علم به شهادت هيچ منعي براي انتساب اين فضيلت به اميرالمومنين عليه السلام ايجاد نکرده است.

پاسخ سوم : احتمال شهادت از سوي اميرالمؤمنين عليه السلام

علاوه بر دو پاسخ بالا كه با فرض علم به عدم شهادت از سوي اميرالمومنين عليه السلام بود، پاسخ ديگر اين است که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام احتمال شهادت خود را مي دادند:

قرائن مرتبط به عدم علم فعلي حضرت علي عليه السلام به زنده ماندن :

قرينه اول :آماده شدن امير المومنين براي شهادت و ابطال نظريه علم به حفظ و مصونيت

مرحوم شيخ طوسي رحمت الله عليه در کتاب شريف امالي، روايت ديگري را از انس بن مالک با مضمون مشابه روايت قبلي، پيرامون شرح وقايع ليله المبيت و قرار گرفتن امير المومنين عليه السلام در بستر، بيان کرده است و تصريح مي کند که امير المومنين عليه السلام خود را آماده شهادت کرده بودند.

- أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيمَانَ الْبَاغَنْدِي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ الْجَرْجَرَائِي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ الْمُلَائِي، عَنْ عَوْفٍ الْأَعْرَابِي مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي الْحَسَنِ، عَن أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: لَمَّا تَوَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) إِلَى الْغَارِ وَ مَعَهُ أَبُو بَكْرٍ، أَمَرَ النَّبِي (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) عَلِياً (عَلَيهِ السَّلَامُ) أَنْ ينَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ يتَوَشَّحَ بِبُرْدَتِهِ، فَبَاتَ عَلِي (عَلَيهِ السَّلَامُ) مُوَطِّناً نَفْسَهُ عَلَى الْقَتْلِ، وَ جَاءَتْ رِجَالُ قُرَيشٍ مِنْ بُطُونِهَا يرِيدُونَ قَتْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ)، فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ يضَعُوا عَلَيهِ أَسْيافَهُمْ لَا يشُكُّونَ أَنَّهُ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ)، فَقَالُوا: أَيقِظُوهُ لِيجِدَ أَلَمَ الْقَتْلِ وَ يرَى السُّيوفَ تَأْخُذُهُ، فَلَمَّا أَيقَظُوهُ وَ رَأَوْهُ عَلِياً (عَلَيهِ السَّلَامُ) تَرَكُوهُ وَ تَفَرَّقُوا فِي طَلَبِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ)، فَأَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».

طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي) ، ص: 447، قم، چاپ: اول، 1414ق.

وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله به همراه ابابکر به سمت غار حرکت کردند، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به امير المؤمنين عليه السلام امر کردند که در بستر ايشان بخوابد و لحاف پيامبر صلي الله عليه و آله را بر خودش بپيچد؛ علي عليه السلام در بستر ايشان خوابيد در حاليکه خودش را آماده کشته شدن کرده بود؛ سپس مردان قريش وارد خانه شدند و قصد نمودند پيامبر صلي الله عليه وآله را به قتل برسانند؛ همين كه خواستنى با شمشير به ايشان ضرباتي وارد نمايند در حالي كه شک نداشتند که ايشان همان پيامبر صلي الله عليه وآله است، برخي از آنها گفتند او را بيدار کنيم که درد را احساس کند و شمشيرهايي که او را فرا گرفته، ببيند؛ وقتي او را بيدار کردند، ديدند حضرت علي عليه السلام است؛ درآن هنگام متفرق شدند وبه جستجوي پيامبرصلي الله عليه و آله پرداختند و در آن هنگام اين آيه نازل شد: «بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.».

در اين عبارت نيز بيان شده است که اميرالمومنين عليه السلام به امر رسول اکرم صلي الله عليه و آله در بستر خوابيد و نکته بسيار مهم عبارت «موطنا نفسه علي القتل» مي باشد که بيان مي کند ايشان خود را آماده کشته شدن کرده بود، و اين مساله با علم نداشتن به مصونيت سازگاري دارد نه با علم به كشته نشدن.

قرينه دوم: حفظ جان پيامبر صلي الله عليه وآله با استفاده از جان خود

در کتاب متعدد شيعه و سني بيان شده است که اميرالمومنين به توصيف حرکت بزرگ خود در آن شب اشاره مي فرمايد و در قطعه شعري زيبا، بيان مي فرمايد که با جان خود، جان رسول خدا را نجات داد؛ اين ستايش از زبان امام معصوم عليه السلام و بنابر نظر عامه به عنوان صحابه، خود به عنوان يک فضيلت بزرگ تلقي مي گردد.

وقيت بنفسي خير من وطىء الحصا

ومن طاف بالبيت العتيق وبالحجر

رسول إله خاف أن يمكروا به

فنجاه ذو الطول الإله من المكر

وبات رسول الله في الغار آمنا

موقى وفي حفظ الإله وفي ستر

طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالي( للطوسي)، ص 468، ناشر: دار الثقافة،قم‏،1414 ق‏؛ محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ .

المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 5 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.

اين مطلب در ديگر كتب اهل سنت همچون در المنثور، سبل الهدي و الرشاد و... ذكر شده است.

من بهترين شخصي را كه روي زمين قدم گذاشته، نيكوترين انساني كه خانه خدا و حجر اسماعيل را طواف كرده است، با جانم حفظ كردم.

رسول خدايي كه مي ترسيد اينكه مشركين نيرنگ بزنند در اين موقع خداوندِ صاحب نعمت، او را از مكر آن ها حفظ كرد.

رسول خدا در غار با امنيت خوابيد در حالي كه جانش در پناه و حفاظت خداوند بود.

در اين قطعه شعر که در کتابهاي عامه نيز بيان شده است، اميرالمومنين عليه السلام تصريح مي فرمايند که جان خود را در اين راه و براي حفظ جان رسول خدا فدا کردند؛ طبيعي است که پذيرفتني نباشد شخصي به حفظ جان خود يقين داشته باشد و از سويي بگويد من جان خود را براي پيامبر فدا کردم و خود را آماده مرگ کرده بودم.

قرينه سوم: مسرور شدن و رضايت حضرت علي عليه السلام از فداي رسول خدا صلي الله عليه وآله شدن

در روايتي که در خصال مرحوم صدوق ذکر شده است، اميرالمومنين عليه السلام در پاسخ به سوال يهودي که در مورد امتحان و ابتلاء اميرالمومنين عليه السلام بود فرمودند: قرارگرفتن در بستر رسول خدا صلي الله عليه و آله به امر الهي و همچنين از بزرگ ترين امتحانات الهي بوده است.

أمره بالخروج في الوقت الذي خرج فيه إلى الغار فأخبرني رسول الله ص بالخبر و أمرني أن أضطجع في مضجعه و أقيه بنفسي فأسرعت إلى ذلك مطيعا له مسرورا لنفسي‏ بأن أقتل دونه فمضى ع لوجهه و اضطجعت في مضجعه و أقبلت رجالات قريش موقنة في أنفسها أن تقتل النبي ص فلما استوى بي و بهم البيت الذي أنا فيه ناهضتهم بسيفي فدفعتهم عن نفسي بما قد علمه الله و الناس ثم أقبل ع على أصحابه فقال أ ليس كذلك قالوا بلى يا أمير المؤمنين.

الشيخ الصدوق،الخصال، ج ‏2، ص 367، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1430.

خداوند زماني كه وقت هجرتش فرا رسيد، خداوند به ايشان امر فرمود به سوي غار ثور برود؛ پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله با من در ميان گذاشت و فرمان داد كه در بستر او بخوابم و با اين فداکاري جان او راحفظ كنم، من به سرعت پذيرفتم در حالي كه مطيع ايشان بودم و شاد از اينكه در راه ايشان و به خاطر آن حضرت كشته شوم، پيامبر صلي الله عليه وآله راه افتاد و من در جاي ايشان خوابيدم و پهلوانان قريش با عقيده به اينكه پيغمبر را خواهند كشت، رسيدند و چون در خانه اي كه بودم با آنها روبرو شدم شمشير بر آنها كشيدم و از خود به گونه اي كه خدا و مردم مي دانند دفاع كردم، سپس رو به يارانش كرد و فرمود چنين نيست؟همه يك زبان گفتند: آري اي امير مؤمنان.

در اين روايت نيز چند نکته مشهود است که از جمله آنها اين بوده است که اين ماموريت را به دستور الهي و با ابلاغ رسول اکرم صلي الله عليه و آله بوده است و ثانيا اين عمل را با سرعت و با اعتقاد کامل انجام داده است و براين باور بوده اند که حفظ جان رسول خدا صلي الله عليه و آله در گروي شهادت ايشان است و با سرعت و سرور و طيب نفس به اين ماموريت پاسخ مثبت داده اند که هرکدام از اين موارد، به تنهايي اثبات مي کند که ايثار و ازخود گذشتگي ايشان بي نظير و بي سابقه بوده است.

قرينه چهارم: خوابيدن اميرالمؤمنين عليه السلام به جاي رسول خدا صلي الله عليه وآله و احتمال شهادت ايشان توسط آن حضرت

شيخ طوسي رضوان الله عليه، در کتاب شريف امالي از ام هاني روايتي نقل کرده است و در آن، ضمن اشاره به وقايع ليله المبيت، به شادي پيامبر صلي الله عليه و آله از خبر جبرئيل در مورد سلامت امير المؤمنين عليه السلام بعد از ليله المبيت اشاره ميکند.

... عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَتْ: لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ (تَعَالَى) نَبِيهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) بِالْهِجْرَةِ وَ أَنَامَ عَلِياً (عَلَيهِ السَّلَامُ) فِي فِرَاشِهِ وَ وَشَّحَهُ بِبُرْدٍ لَهُ حَضْرَمِي، ثُمَّ خَرَجَ، فَإِذَا وُجُوهُ قُرَيشٍ عَلَى بَابِهِ، فَأَخَذَ حَفْنَةً مِنْ تُرَابٍ فَذَرَّهَا عَلَى رُءُوسِهِمْ، فَلَمْ يشْعُرْ بِهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ، وَ دَخَلَ عَلَي بَيتِي، فَلَمَّا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَي وَ قَالَ: أَبْشِرِي يا أُمَّ هَانِئٍ، فَهَذَا جَبْرَئِيلُ (عَلَيهِ السَّلَامُ) يخْبِرُنِي أَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) قَدْ أَنْجَى عَلِياً مِنْ عَدُوِّهِ.

طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي) ص447، قم، چاپ: اول، 1414ق.

ام هاني دختر حضرت ابو طالب عليه السلام مي گويد: وقتي خدا، رسول اکرم صلي الله عليه و آله را امر به رفتن به غار کرد، علي عليه السلام را در جايگاه خود خواباند و با بُرد حضرمي [ملحفه اختصاصي رسول خدا صلي الله عليه وآله] او را پوشاند، خارج شد، درحاليکه چهره هاي سرشناس قريش کنار در منزل پيامبر صلي الله عليه و آله حضور داشتنند، مقداري (مشتي)خاک از زمين برداشت و بر آنها ريخت و هيچکدام متوجه ايشان نشدند. رسول اكرم صلي الله عليه وآله وارد خانه من شدند، صبح هنگام به من رو كردند و فرمودند بشارت بر تو باد اي ام هاني، اين جبرييل است كه بر من نازل شد و به من مي گويد خداوند علي (عليه السلام) را از شر دشمنان حفظ کرد.

از مواردي که به خوبي احتمال شهادت امير المومنين در واقعه ليله المبيت را مطرح مي کند، بخش آخر روايت فوق مي باشد؛ طبيعي است اگر رسول خدا صلي الله عليه و آله به اين واقعه (عدم شهادت امير المومنين)آگاهي داشتند، معنا نداشت رسول خدا صلي الله عليه و آله بفرمايند جبرئيل اكنون نازل شده و مي گويد خدا اميرالمومنين عليه السلام را نجات داد و به ام هاني بشارت دهد.

قرينه پنجم : قرارگرفتن در بستر و باور به کشته شدن

از مواردي که احتمال عدم اطلاع اميرالمومنين عليه السلام را تقويت مي کند و به عنوان مؤيد مي تواند تلقي شود، روايت شيخ طوسي، از مجاهد مي باشد که در آن ضمن اشاره به جريان همراهي ابابکر با پيامبر صلي الله عليه و آله درغار و واقعه ليله الميت، از زبان عبد الله بن شداد، بيان مي کند که اميرالمومنين عليه السلام احتمال شهادت خود در آن شب را مي‌داد و اين رشادت قابل مقايسه با حضور ادعايي ابوبکر در غار نمي باشد.

... عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: فَخَرَتْ عَائِشَةُ بِأَبِيهَا وَ مَكَانِهِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) فِي الْغَارِ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ: وَ أَينَ أَنْتِ مِنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَيثُ نَامَ فِي مَكَانِهِ وَ هُوَ يرَى‏ أَنَّهُ‏ يقْتَلُ فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُحِرْ جَوَاباً.

طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، ص447، قم، چاپ: اول، 1414ق.

مجاهد مي گويد: عايشه به پدرش مباهات مي کرد و به جايگاه پدرش که در غار همراه پيامبر (صلي الله عليه و آله ) بوده است؛ سپس عبد الله شداد گفت: اين فضيلت کجا و فضيلت علي ابن ابي طالب(عليه السلام) کجا؟ زيرا که در مکان پيامبر(صلي الله عليه و آله) خوابيد و احتمال مي داد کشته مي شود؟! عايشه سکوت کرد و ديگر جوابي نداد.

در اين عبارت به صراحت بيان شده است که امر شهادت براي اميرالمومنين يک امر مورد انتظار بود. با توجه به اين عبارت و عبارت هاي گذشته، نمي توان پذيرفت ايشان علم به مصونيت و حفظ خود داشته اند.

علم فعلي نداشتن به يك ماجرا، منافات با علم غيب ائمه عليهم السلام ندارد.

سوالي که در قسمتي از شبهه سوال کننده ذکر شده بود اين است که در صورت ندانستن شهادت يا عدم شهادت، ادعاي شيعه در مورد علم غيب دچار خلل مي شود، در حاليکه با ادله اي که از روايات ذکر مي شود روشن ميشود که عدم علم به شهادت منافاتي با علم غيب امام عليه السلام ندارد.

علم پيدا کردن امام به وقايع در صورت اراده ي دانستن

نکات متعدد پيرامون علم امام و محدوده آن در روايات مختلف بيان شده است که يکي از اين موارد اين است امام معصوم، در صورت اراده کردن و خواستن ، از مطلبي اطلاع مي يابد و اگر اراده ي علم پيدا کردن به مساله را نداشته باشند مانند افراد معمولي از مطلب آگاه نمي شوند؛ در کتاب کافي شريف از امام صادق عليه السلام نيز روايتي با همين محتوا ذکر شده است

علي بن محمد وغيره ، عن سهل بن زياد ، عن أيوب بن نوح ، عن صفوان ابن يحيى ، عن ابن مسكان ، عن بدر بن الوليد ، عن أبي الربيع الشامي ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إن الامام إذا شاء أن يعلم علم .

الشيخ الكليني، وفات : 329، ج 1، ص 258، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري ،چاپ : الخامسة، سال چاپ : 1363 ش ،ناشر : دار الكتب الإسلامية – طهران

ابي الربيع الشامي از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که امام عليه السلام فرمودند: همانا امام (عليه السلام) اگر اراده ي دانستن چيزي را بفرمايد، مي داند.

بنابراين اگر اراده ي دانستن مساله اي را نداشته باد، علم به آن پيدا نمي كند.

با توجه به اين روايت که به عنوان نمونه بيان شد اثبات مي شود که لازمه علم غيب امام اين نيست که امام علي عليه السلام به محفوظ ماندن يا عدم آن علم داشته باشد، و اين نقصي را براي امام به دنبال ندارد. بلکه در صورتي که امام معصوم اراده دانستن مطلبي داشته باشد و علم به آن پيدا نکند، در اين حالت با علم امام معصوم منافات دارد، در جريان ليله المبيت نيز امام علي عليه السلام تا اراده نداشته باشد علم به حقيقت واقعه پيدا نمي کند.

رواياتي كه علم حضرت علي عليه السلام به مصونيت را ثابت مي‌كند و نقد آنها

تنها منبعي که اين ادعا را نقل کرده است و به عنوان مصدر براي ذکر افراد ديگر قرار گرفته است قول ثعلبي مي باشد؛ طبق شأن نزولي كه برخي اهل سنت نقل كرده اند، رسول خدا صلي الله عليه وآله به حضرت علي عليه السلام دستور داد كه شب هجرت در جايگاه حضرت بخوابد و به ايشان فرمود: هيچ آسيبي به شما نمي رسد.

ثعلبي و روايت علم داشتن اميرالمؤمنين عليه السلام به عدم شهادت

متن روايت اين است:

وقال الثعلبي : ورأيت في الكتب إن رسول الله صلى الله عليه وسلم لما أراد الهجرة خلف علي بن أبي طالب بمكة لقضاء ديونه ورد الودايع التي كانت عنده فأمره ليلة خرج إلى الغار وقد أحاط المشركون بالدار أن ينام على فراشه صلى الله عليه وسلم وقال له : (إتشح ببردي الحضرمي الأخضر ، ونم على فراشي ، فإنه لا يخلص إليك منهم مكروه إنشاء الله ، ففعل ذلك علي ،

أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م ، تفسير الثعلبي ج 2 ، ص 126دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الإمام أبي محمد بن عاشور ، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي.

ثعلبي، مفسر اهل سنت مي گويد: من در کتب ديدم، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وقتي تصميم گرفت هجرت کند، علي ابن ابي طالب (عليه السلام) را جانشين خود در مکه قرار داد، تا ديونش را ادا کند و امانات را نزدش بود، برگرداند، در آن شبي که پيامبر به سمت غار حرکت فرمود و مشرکين خانه را محاصره کرده بودند، به (اميرالمومنين) دستور داد در بسترش بخوابد و پيامبر به او فرمود آن ملحفه سبز من را بر خودت بپوشان و بر بستر من بخواب، اگر خدا بخواهد آسيبي به تو نمي رسد؛ سپس علي (عليه السلام) اين كار را انجام داد.

پاسخ : کلام متناقض ثعبلی در مورد علم امیرالمؤمنین به مصونیت:

جداي از اينكه كلام ثعلبي در نقل آن روايت ، بدون ارائه هيچ سندي بوده و تاييدي براي قبول آن از هيچ منبع معتبري وجود ندارد ، خود ثعلبي نيز روايت ديگري را نقل كرده و مورد استشهاد قرار داده است كه منافات با متن اين روايت دارد :

فأوحى الله تعالى إلى جبرئيل وميكائيل إني قد آخيت بينكما وجعلت عمر أحدكما أطول من عمر الأخر فأيكما يؤثر صاحبه بالبقاء والحياة ؟ فإختار كلاهما الحياة فأوحى الله تعالى إليهما : أفلا كنتما مثل علي بن أبي طالب ج آخيت بينه وبين محمّد صلى الله عليه وسلم فبات على فراشه ( يفديه ) نفسه ويؤثره بالحياة ، إهبطا إلى الأرض فاحفظاه من عدوه

أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م ، الكشف والبيان (تفسير الثعلبي ) ج 2، ص 126، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الإمام أبي محمد بن عاشور ، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي.

در شب ليله المبيت، خداوند متعال به جبرئيل و ميكائيل فرمود: در ميان شما برادرى ايجاد کردم و عمر يكى از شما دو تن را طولانى تر از ديگرى قرار دادم، كداميك از شما حاضراست زندگي خود را فداى ديگرى كند؟ هر دو تن، زندگى را بر مرگ، ترجيح دادند؛ خداوند خطاب به آنها فرمود: چرا مانند على بن ابيطالب عليه السّلام نيستيد، كه من ميان على و محمد صلّى اللّه عليه و آله، برادرى برقرار كردم؛ او در بسترمحمد صلي الله عليه وآله وسلم خوابيده تا جان و زندگى خود را فداى او نمايد؛ به زمين برويد و او را از شر دشمنان حفاظت كنيد.

در اين روايت تصريح شده است که اميرالمومنين عليه السلام در بستر خوابيده است تا جان و زندگي خود را فداي رسول اکرم صلي الله عليه و آله کند که طبيعي به نظر مي رسد که ايشان از عدم شهادت اطمينان نداشتند و گرنه اين سخن معنا نداشت.

با توجه به قرائن موجود در دو منبع ذکر شده که نشان مي داد که ايشان خود را آماده شهادت کرده بودند و خبر نجات يافتن اميرالمومنين بعد از شب ليله المبيت توسط جبرئيل، که مشخص کرد خود رسول خدا هم از اين سرنوشت بي اطلاع بودند و همچنين ضعف نقل ثعلبي که تنها منبع ذکر مصونيت امير المومنين عليه السلام مي باشد و همچنين روايت متضاد با آن، به اين نتيجه مي رسيم که عِلم اميرالمومنين به حفظ جان، حرفي بدون دليل مي باشد.

اثبات فضيلت در صورت پذيرش روايت ثعلبي

همانطور كه در پاسخ اول و دوم ثابت كرديم ، حتي اگر ثابت شود حضرت علي عليه السلام علم به عدم شهادت خويش داشتند ولي بازهم اين منافات با مدح خوابيدن حضرت علي عليه السلام ىر جايگاه رسول خدا صلي الله عليه وآلهندارد !

مقایسه خوابیدن امیرالمؤمنین در بستر پیامبر با همراهی ابابکر در غار با پیامبر

با مراجعه به کتب مشهور اهل سنت، مشخص مي شود که ابابکر، همزمان با اين مجاهدت اميرالمؤمنين عليه السلام، درغار همراه پيامبر بوده است و علي رغم اينکه پيامبر او را بارها دعوت به صبر و سکوت کردند و با اينکه آيه بر پيامبر نازل شد «لاتحزن الله معنا»، اما باز هم ابوبكر آرامي نداشت و با اين ناراحتي خود نزديك بود جايگاه مخفي رسول خدا را به دشمنان نشان دهد؛ به راستي اگر ابوبكر همانند اميرمومنان علي عليه السلام از سخنان پيامبر (صلي الله عليه وآله) به يقين رسيده بود ، پس چرا بارها و بارها رسول خدا (صلي الله عليه وآله) او را از بي‌تابي و حزن نهي كرده‌اند ؟!

علم به عدم شهادت بزرگ ترين فضيلت

به فرض که روايت هاي بي سند و مدرک، نظير مطالب ثعلبي را که بيان کرده است که اميرالمومنين علم به عدم شهادت خود داشته اند را بپذيريم، بازهم طبق مباني تصديق شده خود اهل سنت، اين علم به عدم شهادت و قرار گرفتن در بستر ايشان، بزرگ ترين فضيلت براي اميرالمومنين به حساب مي آيد، زيرا که اين علم داشتن به عدم شهادت يا به خاطر داشتن علم غيب است و يا به خاطر ايمان کامل داشتن به وعده هاي الهي و کلام رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که با يک بار وعده خدا اطمينان و ايمان براي اميرالمومنين عليه السلام حاصل شد، در هر دو فرض، والاترين شاخص براي يک صحابه و يک مسلمان تلقي مي شود زيرا که اين علم داشتن به عدم شهادت يا به خاطر علم غيب مي باشد که خود نشان مي دهد مقام ايشان به خاطر داشتن علم غيب از همه صحابه بالاتر است، زيراکه هيچکدام از صحابه اين ويژگي را نداشته اند، بنابراين ايشان برترين صحابه بوده اند که ابوبکر نيز يکي از اين صحابه مي باشد، يا ايشان علم غيب نداشته اند و به دليل اعتماد به وعده و باور الهي اين ماموريت را انجام داده اند و با يک نداي رسول اکرم صلي الله عليه و آله که خطري او را تهديد نمي کند، قدم در اين ميدان خطرناک گذاشتند، که خود نشان دادن مقام يقين و اطاعت ايشان مي باشد، همان مقامي که ابوبکر به کمترين مقدار از آن برخوردارنبود و نه بايک بار وعده به مصونيت و حفظ بلکه با خطاب هاي مکرر رسول خدا صلي الله عليه و آله هم آرام نگرفت.

براي بررسي وقايع غار و حالات ابابكر در اين واقعه و دعوت مکرر رسول خدا صلي الله عليه و آله از او به صبر، به اين نشاني مراجعه فرماييد.

ابوبكر، همراهي هميشه محزون (نقد ديدگاه هاي اهل سنت در تفسير آيه غار)

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولی عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف



Share
1 | سیدمجید | Iran - Qom | ١٨:٤٧ - ١٢ تير ١٣٩٥ |
3
 
20
پاسخ نظر
السلام علیک یا حضرت علی بن ابی‌طالب(ع)امیرالمؤمنین
،مرتضی، ابوتراب، اسداللّه، حیدر کرار، سید عرب
، سیدالمسلمین، امام‌المتّقین...
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله
شهادت می‎دهم كه نیست خدایی جز خدای یكتا و بی‎همتا.
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله
شهادت می‎دهم كه حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست.
أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله
شهادت می‎دهم كه حضرت علی علیه‌السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است.
2 | سیدمجید | Iran - Amol | ١١:١٢ - ١٦ تير ١٣٩٥ |
0
 
19
پاسخ نظر
السلام علیک یا حضرت علی بن ابی‌طالب(ع)امیرالمؤمنین
،مرتضی، ابوتراب، اسداللّه، حیدر کرار، سید عرب
، سیدالمسلمین، امام‌المتّقین...

ابن عباس می‏گوید پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لو انّ الفیاض(1) اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حسّابٌ و الانس کتابٌ مااحصوا فضائل علیّ بن ابی طالبٍ؛(2) اگر انبوه درختان (و باغها) قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسان‏ها نویسنده باشند قادر به شمارش فضائل علی بن ابی طالب نخواهند بود»

و در جای دیگر پیامبر اعظم فرمودو من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر،(3)
اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می‏کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می‏بخشد، و اگر کسی به نوشته‏ای درباره فضائل علی(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می‏پوشاند و از آن در می‏گذرد.»

پیامبراکرم(ص) به عمّار فرمود: «یا عمّار! ان رأیت علیّاً قدسلک وادیّاً و سلک النّاس وادیاً غیره فاسلک مع علیّ ودع النّاس انّه لن بدلک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛(4) ای عمّار! اگر دیدی علی به راهی می‏رود، و مردم به راهی غیر از او، تو با علی حرکت کن، و مردم (دیگر) را رها کن، زیرا علی (فقط بر حق هدایت می‏کند و) بر بدی و پستی راهنمایی نمی‏کند و از هدایت خارج نمی‏سازد.»

1-در نقل بحارالانوار دارد، «الرّیاض = با همه درختان» ر ک بحارالانوار، ج 28، ص 197 و بحار ج 35، ص 8 - 9.
2- المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ص 32، ابن شاذان، مأة منقبه، قم مدرسةالامام المهدی(ع)، ص 177، حدیث 99، این حدیث را منابع متعدد اهل سنت مانند، عسقلانی، لسان المیزان، ج 5، ص 62، ذهبی، میزان الاعتدال، ص 467و...نقل نموده است.
3- المناقب، همان ص 32، حدیث 2؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 19، ینابیع المودة، قندوزی باب 56، مناقب السبعون، حدیث 70.
4- تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 4، ص 410، و ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج 1، ص 86.
3 | امین | Iran - Tehran | ٠٠:٥٤ - ٢٠ تير ١٣٩٥ |
با سلام ؛ حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رحمه الله
ایشون همون جعفر بن محمد بن قولويه هست ؟؟ یا اگر نیست آیا ثقه و روایاتش مقبول هست ؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين شخص همان جعفر بن محمد بن قولويه است که ثقه و از بزرگان شيعه مي باشد
و كان أبو القاسم من ثقات أصحابنا و أجلائهم في الحديث و الفقه
رجال‏ النجاشي /ص‏124
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | حق علی | Iran - Rasht | ١٠:٣٤ - ٢٠ تير ١٣٩٥ |
سلام علیکم
ایا در مورد حسن بن محمد حنفیه در کتب شیعه مطلبی امده است ؟ و اینکه ایشان قائل به ارجاء بوده است در کتب شیعه امده است؟
لطفا به کتب اهل سنت و بحوث ایت الله سبحانی ارجاع ندهید

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در کتب شیعه در خصوص حسن بن محمد حنفیه به صورت مفصل از او چیزی نقل نشده است
در رجال او به عنوان اصحاب امام سجاد علیه اسلام و به عنوان یک امامی معرفی شده است که مجهول نیز هست
الحسن بن‏ محمّد بن‏ الحنفية ابن‏ علي بن أبي طالب عليه السّلام‏
[الترجمة:] لم نقف فيه إلّا على عدّ الشيخ رحمه اللّه إيّاه في رجاله‏ من أصحاب السجاد عليه السلام. و ظاهره كونه إماميّا، إلّا أنّ حاله مجهول‏
تنقيح المقال في علم الرجال (ط الحديثة) ؛ ج‏20 ؛ ص402
اما درباره مسئله اعتقاد او به ارجاء، در کتب شیعه چیز خاصی نقل نشده است اگر مطالبی نیز نقل شده از منابع اهل سنت بوده است
به عنوان نمونه مرحوم آقا ضيا عراقي بعد از تعريف مرجئه، ابوحنيفه را به عنوان نمونه مطرح اين تفکر ياد مي کند و حسن بن محمد بن حنفيه را به عنوان شخصي که اهل سنت او را با اين عنوان نام برده اند معرفي مي کند نه قول شيعه
المرجئة طوائف منتسبة إلى أهل السنة يقولون : لا تضر مع الأيمان معصية كما لا تنفع مع الكفر طاعة . والمؤمن العاصي له رجاء الغفران والثواب تفضلا . ولا يخرج بارتكاب كبيرة عن الايمان . وان مرتكب الكبيرة لا يخلد في النار . وكان أبو حنيفة من أصحاب هذا الرأي . قيل : أول من قال بالارجاء هو الحسن بن محمد بن على بن أبى طالب ( ع ) الملل والنحل للشهرستاني ج 1 ص 139 - 146 . وراجع مقالات الاسلاميين لأبي الحسن الأشعري ج 1 ص 231 .
ضياء الدين عراقي، شرح تبصره المتعلمين، ص325
البته لازم به یادآوری است که هر چند در منابع اهل سنت او به عنوان اولین واضع ارجاء معرفی شده است اما نقل شده است که از ارجاء برگشت و توبه کرد و درخصوص ارجاء حتی پدرش با او برخورد کرد و او را زد
كنيته أبو محمد كان المقدم على إخوته وكان عالما فقيها عارفا بالإختلاف والفقه قال أيوب السختياني وغيره كان أول من تكلم في الأرجاء وكتب في ذلك رسالة ثم ندم عليها وقال غيرهم كان يتوقف في عثمان وعلي وطلحة والزبير فلا يتولاهم ولا ويذمهم فلما بلغ ذلك أباه محمد بن الحنفية ضربه فشجه وقال ويحك ألا تتولى أباك عليا وقال أبو عبيد توفي سنة خمس وتسعين وقال خليفة توفي في أيام عمر بن عبد العزيز والله أعلم حميد بن عبد الرحمن بن عوف الزهري
البداية والنهاية ج 9 ص 140
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | محمد | Iran - Tehran | ١٢:٢٢ - ٢٤ تير ١٣٩٥ |
لطفا حدیث زیر را ترجمه کنید:
قَالَ : أَخْبَرَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ ، وَعَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ الْكِلابِيُّ ، وَيَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ الْحَضْرَمِيُّ ، قَالُوا : حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ الْمُغِيرَةِ ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ هِلالٍ ، عَنْ أَبِي بُرْدَةَ ، قَالَ : قَالَ أَبُو مُوسَى : كَتَبَ إِلَيَّ مُعَاوِيَةُ : سَلامٌ عَلَيْكَ ، أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ قَدْ بَايَعَنِي عَلَى الَّذِي قَدْ بَايَعَنِي عَلَيْهِ ، وَأُقْسِمُ بِاللَّهِ : لَئِنْ بَايَعْتَنِي عَلَى مَا بَايَعَنِي عَلَيْهِ لأَبْعَثَنَّ ابْنَيْكَ أَحَدَهُمَا عَلَى الْبَصْرَةِ ، وَالآخَرُ عَلَى الْكُوفَةِ ، وَلا يُغْلَقُ دُونَكَ بَابٌ ، وَلا تُقْضَى دُونَكَ حَاجَةٌ ، وَإِنِّي كُتَبْتَ إِلَيْكَ بِخَطِّ يَدِي ، فَاكْتُبْ إِلَيَّ بِخَطِّ يَدِكَ " ، فَقَالَ : " يَا بُنَيَّ إِنَّمَا تَعَلَّمْتُ الْمُعْجَمَ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " ، قَالَ : " وَكَتَبَ إِلَيْهِ مِثْلَ الْعَقَارِبِ : أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ كَتَبْتَ إِلَيَّ فِي جَسِيمِ أَمْرِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، لا حَاجَةَ لِي فِيمَا عَرَضَّتَ عَلَيَّ " ، قَالَ : " فَلَمَّا وَلِيَ أَتَيْتُهُ ، فَلَمْ يُغْلَقْ دُونِي بَابٌ ، وَلَمْ تَكُنْ لِي حَاجَةٌ أَلا قُضِيَتْ

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
عفان بن مسلم و عمرو بن عاصم كلابى و يعقوب بن اسحاق حضرمى هر سه از سليمان بن مغيرة، از حميد بن هلال از ابى بردة نقل مى‏كنند كه مى‏ گفت ابو موسى گفت:
معاويه براى من چنين نوشت: «سلام بر تو، اما بعد عمرو بن عاص با من بيعت كرده است، به ترتيبى كه بيعت كرده است به خدا سوگند مى‏خورم كه اگر تو هم با من همان‏گونه كه او بيعت كرده است، بيعت كنى دو پسرت را يكى بر كوفه و ديگرى را بر بصره مى‏گمارم و هيچ درى بر روى تو بسته نخواهد شد و همه خواسته‏هاى تو برآورده مى‏شود. من به دست خود براى تو نامه نوشتم و تو هم به دست و خط خودت برايم نامه بنويس.»
ابو برده مى ‏گويد، پدرم گفت: اى پسركم من پس از رحلت رسول خدا (ص) خط معجم را آموخته‏ام [يعنى آداب نقطه گذارى بر روى حروف و خوشنويسى‏] ولى با خطى كج و معوج همچون عقربها براى معاويه چنين نوشت:
«اما بعد تو درباره مهمترين كار امت محمد (ص) براى من نامه نوشتى مرا به آنچه به من پيشنهاد كرده‏اى نيازى نيست.»
ابو برده مى‏گويد: پس از اينكه معاويه به حكومت رسيد پيش او رفتم. هيچ درى به روى من بسته نشد و هيچ حاجتى نداشتم مگر اينكه برآورده شد.
ترجمه الطبقات الكبرى ج‏4ص 96
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
6 | رضا | Iran - Birjand | ١٧:٥٥ - ٢٩ تير ١٣٩٥ |
سلام علیکم
چه سایتهای عرب زبانی میشناسید که عقاید ومعارف شیعی را به زبان عربی ترویج میدهند ؟
اگر برایتان مقدوره چندتا ازا ین سایتها را معرفی نمایید
باتشکر فراوان

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در این خصوص به این سایتها مراجعه کنید
البته در این خصوص سایتها فراوان دیگری هستند مانند http://www.yahosein.com/vb/که به شبهات پاسخ می دهند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
7 | امین | Iran - Qeshm | ٠٠:١٣ - ٠٢ مرداد ١٣٩٥ |
ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ ﻉ
( ﺇﻳﺎﻛﻢ ﻭﺍﻟﺘﻘﻠﻴﺪ ﻓﺈﻧﻪ ﻣﻦ ﻗﻠﺪ ﻓﻲ ﺩﻳﻨﻪﻫﻠﻚ ﺇﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻳﻘﻮﻝ ﺍﺗَّﺨَﺬُﻭﺍ ﺃَﺣْﺒﺎﺭَﻫُﻢْ ﻭَ ﺭُﻫْﺒﺎﻧَﻬُﻢْﺃَﺭْﺑﺎﺑﺎً ﻣِﻦْ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓﻼ ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺻﻠﻮﺍ ﻟﻬﻢ ﻭ ﻻ
ﺻﺎﻣﻮﺍ ﻭ ﻟﻜﻨﻬﻢ ﺃﺣﻠﻮﺍ ﻟﻬﻢ ﺣﺮﺍﻣﺎ ﻭ ﺣﺮﻣﻮﺍ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺣﻼﻻﻓﻘﻠﺪﻭﻫﻢ ﻓﻲ ﺫﻟﻚ ﻓﻌﺒﺪﻭﻫﻢ ﻭ ﻫﻢ ﻻ ﻳﺸﻌﺮﻭﻥ ))


پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اولا: اگر در خود روایت دقت کنید متوجه می شوید که از تقلیدي مانند تقليد یهود نهی شده است به عبارت دیگر از تقلید مانند یهودیان که از علمای فاسد خود که برای دنیای خود دین را تغییر می دهند، و حلال خدا را حرام و حرام را حلال مي کردند، نهی شده است نه مطلق تقليد
ثانيا: در مقابل روايت فوق روايات فراواني هستند، که امر به تقليد مي کنند که اين نشانگر اين است که مراد از تقليدي که در روايت اياکم التقليد با تقليد مشروع فرق دارد
مثلا در تهديب آمده است
عنه عن أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن أبي الجهم عن أبي خديجة قال : بعثني أبو عبد الله ( عليه السلام ) إلى أصحابنا فقال : قل لهم إياكم إذا وقعت بينكم خصومة أو تدارى بينكم في شئ من الاخذ والعطاء ان تتحاكموا إلى أحد من هؤلاء الفساق اجعلوا بينكم رجلا ممن قد عرف حلالنا وحرامنا فاني قد جعلته قاضيا ، ...
التهذيب ج 6 - ص 303
سند روايت نيز قوي است
و روى الشيخ في القوي
مجلسى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏6 ؛ ص7
و يا در توقیع امام زمان(عج) آمده است خود حضرت امر کردند که با علماء رجوع کنيم
و أما الحوادث‏ الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا «2» فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله عليهم-
كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‏2 ؛ ص484
یا حدیث ديگري آمده است از فقهايي که چنين شرايطي را دارند تلقيد کنيد
كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه مطيعا لأمر مولاه‏ فللعوام أن يقلدوه و ذلك‏
طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ؛ ج‏2 ؛ ص458.
بنابراين امام صادق عليه السلام نوع خاصي از تقليد را نهي کرده است نه مطلق تقليد را
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | حمید | Iran - Tehran | ٠٦:٠٩ - ٠٣ مرداد ١٣٩٥ |
با سلام،در تفسیر مجمع البیان آمده است که مخاطب خداوند در سوره عبس پیامبر بوده است،اگر این چنین است آیا پیامبر ترک اولی نکرده اند؟با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
بزرگان شيعه و سني صراحت دارند كه مخاطب در عبس و تولي در سوره عبس،پیامبر صلي الله عليه و آله نيست و ضمير به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر نمي‌گردد. چون عَبَسَ وَ تَوَلَّي صيغه غايب است و وَ مَا يُدْرِيكَ صيغه مخاطب است. اگر مخاطب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود، بايد به جاي عَبَسَ وَ تَوَلَّي مي‌گفت: عبست و توليت و به جاي أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَي مي‌گفت: أن جائك الأعمي. ولي مي‌بينيم كه اين‌گونه نيست.
زركشي ـ از علماي بزرگ أهل سنت و از متوليان علوم قرآني ـ در كتاب البرهان في علوم القرآن، جلد 2، صفحه 43 صراحت دارد: قيل: إنه أمية إبن خلف و هو الذي تولي دون النبي (ص)، ألا تري أنه لم يقل عبست.
كسي كه روي برگرداند، أمية بن خلف بوده، نه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). آيا نمي‌بينيد كه خداوند فرمود: عبس، نه عبست.
قاضي عياض ـ از شخصيت‌هاي پر آوازه أهل سنت ـ مي‌گويد: و قيل أراد ب (عبس) و (تولي) الكافر الذي كان مع النبي (ص)، قاله أبو تمّام. مراد از عبس، كافري است كه همراه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بوده.
الشفا بتعريف حقوق المصطفي للقاضي عياض، ج2، ص161، دار الأرقم ـ بيروت
در تفسير صافي آمده است نیز آمده است مخاطب شخص دیگری بوده است
سورة عبس
(و تسمّى سورة السّفرة مكّيّة عدد آيها اثنتان و أربعون آية حجازيّ كوفيّ و احدى و أربعون بصري و أربعون شاميّ و المدنيّ الأوّل اختلافها ثلاث) آيات وَ لِأَنْعامِكُمْ إِلى‏ طَعامِهِ و الصَّاخَّةُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى.
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ القمّي قال نزلت في عثمان و ابن مكتوم و كان ابن امّ مكتوم مؤذّناً لرسول اللَّه و كان أعمى و جاء الى رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و عنده أصحابه و عثمان عنده فقدّمه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله على عثمان فعبس عثمان وجهه و تولّى عنه فأنزل اللَّه عَبَسَ وَ تَوَلَّى يعني عثمان أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏
تفسير الصافي، ج‏5، ص: 284
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
9 | حمید | Iran - Bāft | ١٨:٢٠ - ٠٣ مرداد ١٣٩٥ |
با سلام مجدد،این موضوع یعنی ترک اولی توسط پیامبر در مورد ایات 73و74 سوره اسرا به چه گونه است،آیا در اینجا هم ترک اولی صورت نگرفته است؟
سوال دیگری هم داشتم در مورد قضا شدن نماز حضرت سلیمان در سوره ص،آیا این معصیت نیست؟
با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
آيه اول و دوم در این سوره در حقيقت اشاره به دو حالت مختلف پيامبر ص است:
حالت اول كه حالت بشرى و انسان عادى است و در آيه نخست بيان شده ايجاب مى‏ كند كه وسوسه‏ هاى دشمنان در او اثر بگذارد، بخصوص اگر مصالحى ظاهرا در اين انعطاف به چشم بخورد، مانند اميد به اسلام سران شرك بعد از اين انعطاف، و يا پيشگيرى از خونريزى و درگيريهاى بيشتر، و هر بشر عادى هر قدر قوى باشد احتمال تحت تاثير واقع شدن در برابر اين وسوسه‏ها را دارد.
ولى آيه دوم جنبه روحانى و عصمت الهى و لطف خاص پروردگار را بيان مى‏ كند كه شامل حال پيامبران مخصوصا پيامبر اسلام ص در بحرانى‏ترين لحظات زندگى بود.
نتيجه اينكه: پيامبر با طبع بشرى تا لب پرتگاه قبول وسوسه‏ هاى مشركان آمد، اما تاييد الهى او را حفظ كرد و نجات داد.
اين تعبير درست همان تعبيرى است كه در سوره يوسف مى‏خوانيم كه در بحرانى‏ترين لحظات برهان الهى به سراغ او آمد و اگر مشاهده اين برهان نبود تسليم وسوسه‏هاى فوق العاده نيرومند همسر عزيز مصر مى‏شد (وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ) (سوره يوسف آيه 24).
به عقيده ما آيات فوق، نه تنها دليل بر نفى عصمت نيست، بلكه يكى از آيات دال بر عصمت است چرا كه مسلما اين تثبيت الهى (تثبيت از نظر فكر و عواطف و تثبيت از نظر گامهاى عملى) منحصر به اين مورد نبوده است زيرا دليل آن در موارد مشابه نيز وجود دارد، و به اين ترتيب گواه زنده ‏اى بر معصوم بودن پيامبران و رهبران الهى محسوب مى‏شود.
و اما سومين آيه مورد بحث كه مى‏ گويد اگر تو تمايل به آنها پيدا كرده بودى، شديدا مجازات مى‏شدى" دليل بر همان چيزى است كه در بحثهاى مربوط به عصمت پيامبران آمده است كه معصوم بودن آنها جنبه اضطرارى ندارد، بلكه توأم با يك نوع خود آگاهى است كه با اختيار و آزادى اراده انجام مى‏شود، لذا ارتكاب گناه در چنين حالتى عقلا محال نيست، بلكه عملا به خاطر آن آگاهى و ايمان خاص، وجود خارجى هرگز نخواهد يافت و اگر فرضا وجود مى‏ يافت مشمول همان كيفرها و مجازاتهاى الهى بود.
تفسير نمونه، ج‏12، ص 213
در خصوص جریان قضا شدن نماز حضرت سلیمان باید بگوییم هر چند برخی چنین توجیه کرده اند که این اسبان نیز که در مقابل حضرت راه می رفتند و حضرت آنها را مشاهده می کرد به امر خدا و برای جهاد بود که یک نوع عبادت است و اگر نماز عصر او قضا شد ولی به امر او طبق « ردوها علی » خورشید برگشت و برخی نیز مراد از نماز را نافله دانسته اند اما باید به این نکته توجه داشت که مراد از آیه «ردوها علی » برگرداندن خورشید نیست تا این شبهه بوجود آید که نماز حضرت قضا شده بلکه مراد برگرداندن اسبان است که ایشان در آن وقت عصر رژه آنها که برای جهاد آماده می شدند را ببیند
روزی حضرت سلیمان به هنگام عصر از اسبان تیزرو که برای جهاد آماده کرده بود سان می دید، نظیر سان دیدنی که در آیه 17 سوره ی نمل می خوانیم: «و حشر لسلیمان جنوده من الجنّ و الانس» علاقه ی سلیمان به اسبان، جهت اهداف رزمی و برای خدا بود و لذا فرمود: سرچشمه ی علاقه من یاد خداست. «احببت حب الخیر عن ذکر ربّی» نگاه سلیمان هم چنان ادامه داشت تا اسب ها از دیدگان سلیمان پنهان شدند. او دستور داد بار دیگر اسبان را برگردانید و رژه را تکرار کنید. در سان دوم، سلیمان دستی بر گردن و ساق اسبان کشید و مراد از جمله «توارت بالحجاب» دور شدن اسبان از محل سان و دیدگان حضرت سلیمان است نه به معنی غروب
همچنانکه سید مرتضی به این مطلب در تنزیه الانبیاء اشاره کرده است
فقال‏ نعم العبد إنه أواب‏ و ليس يجوز أن يثني عليه بهذا الثناء ثم يتبعه من غير فضل بإضافة القبيح إليه و أن يلهى بعرض الخيل عن فعل المفروض عليه من الصلاة و الذي يقتضيه الظاهر أن حبه للخيل و شغفه بها كان عن إذن ربه و بأمره و بتذكيره إياه لأن الله تعالى قد أمرنا بارتباط الخيل و إعدادها لمحاربة الأعداء فلا ينكر أن يكون سليمان ع مأمورا بمثل ذلك‏ فقال إني أحببت حب الخير عن ذكر ربي‏ ليعلم من حضره أن اشتغاله بها و استعداده لها لم يكن لهوا و لا لعبا و إنما تبع فيه أمر الله تعالى و أثر طاعته فأما قوله‏ أحببت حب الخير ففيه وجهان أحدهما أنه أراد إني أحببت حبا ثم أضاف الحب إلى الخير و الوجه الآخر أنه أراد أحببت اتخاذ الخير فجعل بدل قوله اتخاذ الخير حب الخير فأما قوله تعالى‏ ردوها علي‏ فهو الخيل لا محالة على مذهب سائر أهل التفسير فأما قوله تعالى‏ حتى توارت بالحجاب‏ فإن أبا مسلم محمد بن بحر وحده قال إنه عائد إلى الخيل دون الشمس لأن الشمس لم يجر لها ذكر في القصة و قد جرى للخيل ذكر فرده إليها أولى إذا كانت له محتملة و هذا التأويل يبرئ النبي ع عن المعصية فأما من قال إن قوله تعالى‏ حتى توارت بالحجاب‏ كناية عن الشمس فليس في ظاهر القرآن أيضا على هذا الوجه ما يدل على أن التواري كان سببا لفوت الصلاة و لا يمتنع أن يكون ذكر ذلك على سبيل الغاية لعرض الخيل عليه ثم استعادته لها فأما أبو علي الجبائي و غيره‏
تنزيه الأنبياء عليهم السلام ص93
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
10 | علی | Iran - Kalaleh | ٢٣:١٥ - ١٨ مرداد ١٣٩٥ |
0
 
11
پاسخ نظر
صددرصدفضیلت است.کسانی که بارهافرارکرده بودندوبه کوه احدپناهنده شدند خودرامستحق جانشینی پیامبردانستند.اماکسی که جانش رادرمعرض خطرگذاشت وبارهادلاوری کردوعلمش وحلمش وشجاعتش و.....ازهمه افضل بود،باتبانی یهودومنافقین خانه نشین شد.مولاعلیمعیارحق است ومحبتش سنگ محک ایمان.شجاعتروعالمتروفاضلتروواصلتربه حق بعدپیامبروجودنداردجزشاه نجف واسدالله الغالب،علی بن ابیطالب.فدایش.
11 | دوستداراهل بیت | Iran - Tehran | ١٥:٥١ - ٢٨ اسفند ١٣٩٥ |
هدیه:
آیات ولایت ازکتاب آیت الله مکارم

فصل اول آیات خلافت و زعامت مسلمین‌

1آیه تبلیغ
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
«سوره مائده، آیه 67»


2 آیه اکمال دین
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الْاسْلامَ دیناً...
«سوره مائده، آیه 3»

3 آیه ولایت
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ راکِعُونَ
«سوره مائده، آیه 55»

4 آیه اولی الامر
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاولی الْامْرِ مِنْکُمْ فَانْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا
«سوره نساء، آیه 59»
5 آیه صادقین
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ
«سوره توبه، آیه 119»

فصل دوم آیات فضائل اهل البیت علیهم السلام‌
1 آیه تطهیر
اشاره
1 آیه تطهیر
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً
«سوره احزاب، آیه 33»
2 آیه مودّت
قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ
«سوره شوری، آیه 23»
3 آیه مباهله
فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ‌مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِسائَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ
«سوره آل عمران، آیه 61»
4 آیات سوره دهر
انَّ الْابْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً* عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً* یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً* وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُب‌ه مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ اسیراً* انَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً* انَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً
«سوره انسان، آیات 5 تا 10»

5 آیه توبه آدم
فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ انَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ
«سوره بقره، آیه 37»

فصل سوم آیات فضائل مخصوص حضرت علی علیه السلام‌
1 آیه لیلة المبیت‌
اشاره
1 آیه لیلة المبیت
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ
«سوره بقره، آیه 207»


3 آیه سقایة الحاج
اجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ* الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ اعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ* یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ* خالِدینَ فیها ابَداً انَّ اللَّهَ عِنْدَهُ اجْرٌ عَظیمٌ
«سوره توبه، آیات 19 تا 22»

3 آیه نصرت
وَ انْ یُریدوُا انْ یَخْدَعُوکَ فَانَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذی ایَّدَکَ بِنَصْرِه وَ بِالْمُؤْمِنینَ
«سوره أنفال، آیه 62»

4 آیه علم الکتاب
وَ یَقُوُلُ الَّذینَ کَفَروُا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ
«سوره رعد، آیه 43»

آیات فضائل مخصوص حضرت علی علیه السلام‌
اشاره
آیات فضائل مخصوص حضرت علی علیه السلام
5 و 6 آیه مؤذّن و آیه اذان
وَ نَادَی اصْحابُ الْجَنَّةِ اصْحابَ النَّارِ انْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قالُوا نَعَمْ فَاذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ انْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ
«سوره اعراف، آیه 44»
وَ اذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه الَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْاکْبَرِ انَّ اللَّهَ بَری‌ءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ ...
«سوره توبه، آیه 3»



8 آیه پیشگامان نخستین
وَ السَّابِقُونَ الْاوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْانْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ اعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْانْهارُ خالِدینَ فیها ابَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ
«سوره توبه، آیه 100»


9 آیه محبّت
انَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً
«سوره مریم، آیه 96»

10 آیه سابقون
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* اولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ* فی جَنَّاتِ النَّعیمِ
«سوره واقعه، آیات 10 تا 12»

11 آیه اذُن واعیه
انَّا لَمَّا طَغَا الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ* لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها اذُنٌ واعِیَةٌ
«سوره حاقّه، آیات 11 و 12»

12 آیه صالح المؤمنین
إِن تَتُوبَآ إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ
«سوره تحریم، آیه 4»
13 آیه انذار و هدایت
وَیَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْلا انْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما انْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ
«سوره رعد، آیه 7»
14 آیه خیر البریّه
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالحاتِ اولئِکَ همْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ* جَزائُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الانْهارُ خالِدینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُم وَرَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لَمِنْ خَشِیَ رَبَّهُ
«سوره بیّنه، آیات 7 و 8»
15 آیه حکمت
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اوتِیَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ الّا اولُوا الْالْبابِ
«سوره بقره، آیه 269»


12 | عمار | Romania - Bucharest | ١٣:٠٣ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩٦ |
سلام
یه شبهه ای پیش میاد این ماجرا قطعا بعدا ماجرای انذار و دعوت پیامبر از نزدیکان خود و بشارت به وصایت و خلافت بعد از خودش برای کسی که ایمان بیاره و ایشون رو کمک کنه هست یعنی میشه نتیجه گرفت که امیرالمومنین قطعا باید زنده میمونده چون خلافت فقط بعد پیامبر معنی میده پس در این صورت میشه از این مساله نتیجه گرفت که احتمال شهادت منتفیه
جوابش چی میشه

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب