2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
آيا امام حسن عليه السلام بسيار طلاق مي داد (مطلاق بود)؟
کد مطلب: ٩٤٤٨ تاریخ انتشار: ٠٩ خرداد ١٣٩٧ - ٠١:٣١ تعداد بازدید: 17851
پرسش و پاسخ » امام حسن (ع)
آيا امام حسن عليه السلام بسيار طلاق مي داد (مطلاق بود)؟

درآمد

امروزه وهابيون نسبت به وجود مبارک امام مجتبي عليه السلام خرده مي گيرند و بر اساس برخي منابع، مي گويند ايشان فردي مِطلاق بود. يعني بسيار زن مي گرفت و طلاق مي داد. واکاوي اين مسأله آنگاه ضرورت پيدا مي کند که بدانيم اين موضوع علاوه بر آنکه در منابع آنان انعکاس داشته، در برخي از منابع حديثي نامور و متقدم اماميه هم به چشم مي آيد. نوشتار حاضر در نظر دارد با استقصاء از روايات منابع اماميه، پاسخي مناسب از اين روايات ارائه دهد.

پاسخ اجمالي

تعداد محدودي از روايات منابع اماميه از کثير الطلاق بودن امام مجتبي عليه السلام حکايت مي کند. دو روايت در کافي کليني، يک روايت در محاسن برقي و يک روايت در دعائم الاسلام قاضي نعمان مغربي است. پاره­اي از اين دست گزارش­ها در ميراث حديثي اهل سنت هم بازتاب داشته است. روشن است روايات اهل سنت براي ما قابل قبول نيست به همين دليل تنها درصدد تحليل و ارزيابي روايات منابع اماميه بر مي آييم.

گفتني است انديشمندان امامي در مواجهه با اين روايات، سه دسته­اند. بسياري از آنان قائل­اند اين روايات ساختگي­اند. صاحب حدائق توقف مي کند و پاسخي براي اين روايات ارائه نمي دهد.

البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي1186هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة،‌ ج 25 ص 148، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة،‌ طبق برنامه مكتبه اهل البيت.

برخي در مقام توضيح وشرح اين روايات برآمده اند. علامه مجلسي از جمله اينهاست.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، ج‏21، ص: 96، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، الطبعة : الثانية،1404هـ ـ 1263ش.

پاسخ تفصيلي

نخست متن اين گزارش­ها را مي آوريم و پس از بررسي سند به واكاوي محتواي آنها مي پردازيم.

گزارش­ها

يکم:

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ‏ مِطْلَاقٌ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَنُزَوِّجَنَّهُ وَ هُوَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَإِنْ شَاءَ أَمْسَكَ وَ إِنْ شَاءَ طَلَّقَ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج 6 ص 56، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

امام صادق عليه السلام فرمود: امير مؤمنان عليه السلام در حالى كه بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود فرمود: به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق مي دهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن ميدهيم، در حالي که او فرزند پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و على بن ابى طالب عليه السلام است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق ميدهد.

سلسله راويان اين روايت چهار نفرند که به ترتيب عبارتند از: حميد بن زياد، حسن بن محمد بن سماعه، محمد بن زياد بن عيسي و عبد اللَّه بن سنان. راوي سوم و چهارم شيعه دوازده امامي هستند و در نگاه دانشمندان راوي شناس هم مورد اعتمادند. راويان اول و دوم اگر چه افرادي مورد وثوق­اند اما به لحاظ عقيده، واقفي­اند. نجاشي درباره حميد بن زياد مي گويد:

حميد بن زياد بن حماد ... كان ثقة واقفا وجها فيهم.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 132، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

حميد بن زياد انساني مورد وثوق بود. او واقفي مذهب است و در ميان آنها داراي جايگاه بود.

همو درباره حسن بن محمد بن سماعه مي نويسد:

الحسن بن محمد بن سماعة من شيوخ الواقفة ... ثقة وكان يعاند في الوقف ويتعصب.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 132، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

حسن بن محمد بن سماعه انساني مورد اعتماد است و در مذهب واقفي اهل دشمني و داراي تعصب بود.

شيخ طوسي هم درباره حسن بن محمد بن سماعه مي نگارد:

الحسن بن محمد بن سماعة واقفي المذهب.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 103، تحقيق: الشيخ جواد القيومي،‌ ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة،‌ چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى1417

حسن بن محمد بن سماعه واقفي مذهب است.

چنين روايتي در اصطلاح دانش حديث، موثق است. علامه مجلسي هم ذيل روايت مي گويد:

الحديث الرابع‏: موثق.

مجلسي،‌محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏21، ص: 96، محقق: رسولى محلاتى، سيد هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، 1404 هـ.ق.

نکته­­اي را که بايد توجه نمود آن است رواياتي را که در سلسله سندشان راويان مورد وثوقِ غير امامي وجود دارند، آنگاه مورد پذيرش­اند که محتوايشان معارضي نداشته باشد. شيخ طوسي در اين باره مي گويد:

وأما إذا كان الراوي من فرق الشيعة مثل الفطحية والواقفة والناووسية وغيرهم نظر فيما يرويه فان كان هناك قرنية تعضده أو خبر آخر من جهة الموثوقين بهم وجب العمل به وان كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين وجب اطراح ما اختصوا بروايته والعمل بما رواه الثقة.

الطوسي، محمد بن الحسن، الاستبصار (متوفاي460هـ)، عدة الأصول، ج 1 ص 381، تحقيق : محمد مهدي نجف، ناشر : مؤسسة آل البيت ( عليهم السلام).

اگر راوي از يکي از فرقه­هاي شيعه (غير از دوازده امامي) مانند فطحيه، واقفيه، ناووسيه و غير اينها باشد، در روايت آنها نظر مي شود اگر قرينه­اي که بتواند آن را تقويت کند باشد يا روايتي ديگر از ناحيه افراد مورد وثوق، در اين باره بوده باشد، عمل به آن واجب است و در صورتي که روايتي مخالف با آن از سوي افراد مورد وثوق وجود داشته باشد، بايد روايات آنها را رها کرد و به روايات افراد ثقه عمل نمود.

جالب آنکه علامه حلي در خصوص روايات «حميد ين زياد» مي گويد:

فالوجه عندي قبول روايته إذا خلت عن المعارض.

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص 129، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى، 1417هـ.

نظر من آن است که روايات حميد ين زياد اگر معارضي نداشته باشد قابل قبول است.

در بخش نهايي، تعارض اين روايت با ساير آموزه­هاي اماميه را به تفصيل مي آوريم. در نتيجه؛ سند روايت فوق از اين جهت مورد خدشه خواهد بود.

دوم:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع طَلَّقَ خَمْسِينَ امْرَأَةً فَقَامَ عَلِيٌّ ع بِالْكُوفَةِ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُنْكِحُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَنُنْكِحَنَّهُ فَإِنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنُ فَاطِمَةَ ع فَإِنْ أَعْجَبَتْهُ أَمْسَكَ وَ إِنْ كَرِهَ طَلَّق‏.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج 6 ص 56، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسن عليه السلام پنجاه زن طلاق داد امير مؤمنان عليه السلام در کوفه فرمود: اي مردم کوفه به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق مي دهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن ميدهيم، همانا او فرزند پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و فاطمه عليها السلام است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق ميدهد.

يکي از راويان اين روايت «يَحْيَى بْن أَبِي الْعَلَاء الرازي» است. به گفته­ي آيت الله خويي او فردي مجهول الحال است. ايشان مي نويسد:

يحيى بن أبي العلاء الرازي لم يرد فيه توثيق.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث، ج 21 ص 27، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

درباره يحيى بن ابي العلاء رازي توثيقي وارد نشده است.

علامه مجلسي هم ذيل روايت مي نويسد: الحديث الخامس‏: مجهول.

مجلسي،‌محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏21، ص: 96، محقق: رسولى محلاتى، سيد هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، 1404 هـ.ق.

بنابراين؛ روايت فوق نيز غير قابل استناد است.

سوم:

أحمد بن مُحمد بن خالِد البَرقي عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عليه السلام فَقَالَ لَهُ جِئْتُكَ مُسْتَشِيراً أَنَّ الْحَسَنَ عليه السلام وَ الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ خَطَبُوا إِلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ‏ لِلنِّسَاءِ وَ لَكِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَيْنَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لِابْنَتِكَ‏.

البرقي، أحمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2 ص 601، التحقيق : السيد جلال الدين الحسيني المشتهر بالمحدث، ناشر : دار الكتب الإسلامية - طهران

امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به حضور امير مؤمنان عليه السلام رسيد و گفت: حسن و حسين و عبد الله ابن جعفر از دختر من خواستگارى کردند‏، اكنون با تو مشورت ميكنم كه كدام از ايشان را بپذيرم؟ حضرت امير فرمود: شخصى كه مورد مشورت قرار مي گيرد امين است. اما فرزندم حسن زياد زن طلاق مي دهد. دخترت را به فرزندم حسين بده. اين کار براي دخترت خير است.

سلسله راويان اين روايت همگي مورد پذيرش­اند. بنابراين سند روايا خالي از اشکال است.

چهارم:

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ‏ عليه السلام قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِأَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُزَوِّجُوا حَسَناً فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ‏.

المغربي، القاضي النعمان (متوفاي 363هـ)، دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 258، تحقيق : آصف بن علي أصغر فيضي، ناشر : دار المعارف – القاهرة، سال چاپ : 1383 - 1963 م

امام باقر عليه السلام فرمود: علي عليه السلام به مردم کوفه اعلان نمود: به فرزندم حسن زن ندهيد همانا او زياد زن طلاق مي دهد.

همانطور که ملاحظه مي کنيد اين روايت به صورت مرسل و بدون سند در کتاب «دعائم الإسلام» ثبت گشته است به همين دليل قابل اعتناء نيست.

بر پايه آنچه گذشت دانستيم که از ميان چهار روايت در منابع اماميه، روايت نخست از اصول کافي از طريق راويان واقفي مذهب و مورد وثوق بوده و چون مبتلا به معارض است، غير قابل قبول است. در روايت دوم از کليني «يحيي بن ابي العلاء» بود كه فردي مجهول است. روايت كتاب دعائم الاسلام نيز مُرسل و فاقد اعتبار است. در اين ميان تنها روايت محاسن از نظر سند بدون اشکال است.

بررسي محتوا

قبل از بررسي متن روايات شايسته است به نگاه مرحوم کليني به اين روايات توجه شود. ايشان هر دو روايت مربوط به امام مجتبي عليه السلام را در «بَابُ تَطْلِيقِ الْمَرْأَةِ غَيْرِ الْمُوَافِقَة» (باب طلاق دادن همسران ناسازگار) از کتاب کافي مي آورد. در حالي که رواياتي را که دلالت بر مبغوضيت طلاق مي کند را ذيل «بَابُ كَرَاهِيَةِ طَلَاقِ الزَّوْجَةِ الْمُوَافِقَة» (باب کراهت طلاق دادن همسران سازگار) جاي مي دهد. با دقت در عنوان دو باب، مي توان گفت که مرحوم کليني از مطلاق بودن امام حسن عليه السلام تلقي منفي نداشته است و درخواست طلاق را از جانب زنان مي داند.

حال در ادامه روايات چهارگانه پيشين، را از نظر محتوا با محوريت بررسي واژه «مطلاق» در اين نقلها مورد بررسي قرار مي دهيم:

به طور کلي مطلاق بودن امام مجتبي عليه السلام آنگونه که در اين روايات بيان گرديد، يا نعوذ بالله نشان از زن بارگي و تنوع طلبي آن حضرت بود يا آنکه مطلب از قرار ديگر است و ريشه مسأله را بايد در چيز ديگري جُست. در صورت دوم ديگر خرده­اي بر امام عليه السلام نيست.

دلايل و قرائني كه در ذيل بيان مي گردد، ثابت مي كند به طور قطع، مقصود از «مطلاق» در اين روايات، «زن بارگي، شهوت پرستي و تنوع طلبي جنسي» نيست.

يکم: عصمت امام مجتبي عليه السلام: اولين دليلي كه از مقصود امير مؤمنان عليه السلام پرده بر مي دارد، عصمت امام حسن عليه السلام است؛ امام علي عليه السلام مي دانند كه امام حسن عليه السلام بر اساس آيه تطهير معصوم است و مرتكب عمل منكر [اعم از حرام، مكروه و منكر اخلاقي] نمي شوند و حتي ترك اولي [ترك كار بهتر] نيز از ايشان سر نمي زند پس نقص در وجود چنين شخصي به هيچ عنوان راه ندارد؛ با اين اوصاف چگونه ممكن است امير مؤمنان عليه السلام با اين واژه [مطلاق] قصد نكوهش ايشان را داشته باشد و بخواهد فرد معصوم را تنقيص نمايد. از اين رو علامه مجلسي در شرح اين روايات چنين مي فرمايد:

ولعل غرضه عليه السلام كان استعلام حالهم ومراتب إيمانهم لا الإنكار على ولده المعصوم المؤيد من الحي القيوم.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، ج‏21، ص: 96، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، الطبعة : الثانية،1404هـ ـ 1263ش.

چه بسا هدف امير مؤمنان عليه السلام امتحان مردم و به دست آوردن مراتب آنان [و پايبندي شان به امام معصوم عليه السلام] بود نه اينكه بخواهند فرزند معصوم شان را كه از جانب خداوند تائيد شده است، زير سؤال ببرند.

دوم: بر اساس دو روايت مرحوم کليني، بعد از آنکه امام علي عليه السلام اهالي کوفه را از ازدواج با فرزندش بر حذر داشت برخي از حاضران، ازدواج با حسن بن علي عليهما السلام را وسيله­اي براي انتساب به خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله و کسب شرافت خود دانستند.

در تاريخ ابن کثير نيز كه از علماي اهل سنت مي باشد، آمده است كه بعد از كلام آن حضرت مردم گفتند:

والله يا أمير المؤمنين لو خطب إلينا كل يوم لزوجناه منا من شاء ابتغاء في صهر رسول الله صلى الله عليه وسلم.

ابن كثير، البداية والنهاية، ج 8، ص 38، ناشر: مكتبة المعارف- بيروت.

گفتند به خدا سوگند اي امير مؤمنان اگر [امام] حسن [عليه السلام] هر روز از دختران ما خواستگاري كند، هر كسي را بخواهد به ازدواج او در مي آوريم زيرا مي خواهيم فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله دامادمان باشد.

مطابق اين روايات، امام علي عليه السلام سکوت کرد و مخالفت ننمود و سخن گوينده گان را به گونه­اي [= تقرير] تاييد نمود. زيرا اگر اين امر [طلاق دادن امام مجتبي عليه السلام] امري منفي و منكر بود، قطعا بايد امير مؤمنان عليه السلام موضع منفي مي گرفتند و با گفته آنان مخالفت مي كردند. بنابراين از آنجايي كه تقرير امام عليه السلام از نظر علماي شيعه حجت است، قطعا مي فهميم كار امام حسن عليه السلام كاملا صحيح بوده و مقصود امام علي عليه السلام از اين عمل تنقيص امام مجتبي عليه السلام نبوده است. جالب آنکه مطابق نقل غزالي كه از علماي اهل سنت است، امير مؤمنان عليه السلام گوينده اين سخن را تحسين نمود. وي مي نويسد:

... قام رجل من همدان فقال والله يا أمير المؤمنين لننكحنه ما شاء فإن أحب امسك وإن شاء ترك فسر ذلك عليا وقال: لو كنت بوابا على باب جنة لقلت لهمدان ادخلي بسلام.

محمد بن محمد الغزالي أبو حامد الوفاة: 505 ، إحياء علوم الدين ، ج 2، ص 56، دار النشر : دار االمعرفة – بيروت.

پس از سخنان امام علي عليه السلام) مردي از قبيله همدان برخاست و گفت: ما به حسن زن ميدهيم اگر بخواهد نگه مي دارد و اگر نخواهد طلاق رها مي کند. اين سخن، علي عليه السلام را شادمان کرد و گفت: اگر دربان بهشت بودم به قبيله همدان مي گفتم وارد بهشت شويد.

با توجه به اين مطلب؛ مي توان گفت قطعا هدف امير مؤمنان علي عليه السلام نکوهش امام مجتبي عليه السلام نبود بلکه چه بسا آن حضرت اين كار را با دو هدف انجام دادند:

1ـ‌ مي خواست بفهماند ازدواجهاي مکرر به خواست خود آنهاست.

2ـ توطئه دشمنان مبني بر تهمت تنوع طلبي جنسي به امام مجتبي عليه السلام را خنثي سازد.

از طرفي در منابع اهل سنت روايات ديگري موجود است که همين نتيجه را ثابت مي کند که درخواست ازدواج از جانب زنان و خانواده هاي آنها بوده است:

طبراني که از علماي اهل سنت است، در روايتي دقيقا به اين مطلب تصريح مي کند:

وعن محمد يعني ابن سيرين قال خطب الحسن بن علي إلى منصور بن سيار بن ريان الفزاري ابنته فقال والله اني لأنكحك وإني لاعلم أنك علق طلق ملق غير أنك أكرم العرب بيتا وأكرمه نسبا.

رواه الطبراني ورجاله ثقات.

علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807 ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 4، ص 335، ناشر : دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407.

محمد بن سيرين مي گويد: امام حسن عليه السلام از دختر منصور بن سيار خواستگاري نمود، منصور گفت: به خدا قسم؛ او را به ازدواج تو در مي آورم در حالي که مي دانم تو زود طلاق مي دهي ولي اين ازدواج به خاطر اين است که تو از گراميترين خاندان عرب و داراي با شرافترين نسب هستي.

هيثمي بعد از اين روايت مي گويد: روايت فوق را طبراني نقل نموده و همه راويان آن مورد وثوق­اند.

از طرفي، مطابق روايت ابن عساکر و ديگر علماي اهل تسنن، هر يک از زنان که امام مجتبي عليه السلام از آنها جدا مي شد، دوستدار آن حضرت بودند:

وكان لا يفارق امرأة إلا وهي تحبه

ابن عساكر،‌ أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، تاريخ مدينة دمشق، ج 13 ص 251، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر : دار الفكر - بيروت – 1995.

بنابراين آنان بودند که مي خواستند شرافت انتساب به خاندان وحي را پيدا کنند و ازدواج با فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله را وسيله­اي براي کسب اين افتخار مي دانستند، بنابراين هيچ گونه خرده­اي بر امام مجتبي عليه السلام نيست.

حال با فرض ثبوت اين روايات، شايسته است هدف امام حسن عليه السلام از اين ازدواج و طلاقها، را بررسي نماييم.

هدف امام مجتبي عليه السلام از اين ازدواج و طلاق

بر فرض ثبوت ازدواج هاي متعدد، با توجه به برخي آموزه هاي ديني مي توان ادعا نمود چه بسا از جمله اهداف امام عليه السلام از اين امر، دو هدف زير بوده است:

1ـ بر آوردن حاجات مردم نسبت به انتساب به خاندان رسالت و امامت.

2ـ بي نياز نمودن زنان از نظر اقتصادي.

هدف اول:

چنانچه گذشت، به جهت علاقه مؤمنان براي انتساب به خاندان رسالت و امامت، پيشنهاد اين ازدواجها از ناحيه خانواده ها صورت مي گرفت؛ همان گونه كه در دو روايت كتاب «كافي» شريف و نقل كتاب «إحياء علوم الدين» غزالي و روايت طبراني گذشت؛ بنابراين آنان بودند که مي خواستند به واسطه برقراري ازدواج با فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله، افتخار انتساب به خاندان رسالت و امامت را پيدا کنند. از اين رو يكي از اهداف امام عليه السلام از اين امر، بر آوردن حاجت آنها بود و قطعا هيچ غرض شهواني در بين نبود.

هدف دوم:

هدف ديگري كه مي توان براي اين مساله ذكر نمود، بي نياز نمودن زنان از نظر اقتصادي بود، چنانچه در بعضي از منابع اسلامي اين مطلب را به آن حضرت نسبت داده اند. راغب اصفهاني يكي از علماي اهل تسنن، در اين زمينه چنين مي نويسد:

فقيل له في ذلك فقال إن الله تعالى علق بهما الغنى فقال «وأنكحوا الأيامى منكم والصالحين من عبادكم وإمائكم إن يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» وقال «وإن يتفرقا يغن الله كلا من سعته» فأنا أتزوج للغنى وأطلق للغنى.

الأصفهاني، أبو القاسم الحسين بن محمد بن المفضل، الوفاة: 502، محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء ج2، ص 220، تحقيق : عمر الطباع، ناشر: دار القلم - بيروت - 1420هـ- 1999م.

به [امام] حسن [عليه السلام] گفته شد هدف شما از اين ازدواج و طلاقها چيست؟ ايشان فرمودند خداوند دو بي نيازي را مترتب بر ازدواج و طلاق نموده است، آنجا كه [در قرآن پيرامون ازدواج] مي فرمايد :‌ «مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏سازد» و در آيه اي ديگر [پيرامون طلاق] مي فرمايد: «اگر از هم جدا شوند، خداوند هر كدام از آنها را با فضل و كرم خود، بى‏نياز مى‏كند»؛ بنابراين من به خاطر بي نيازي ازدواج مي كنم و به خاطر بي نيازي طلاق مي دهم.

بنابراين مي توان ادعا نمود چه بسا از جمله انگيزه هاي امام عليه السلام از اين كار، هدفي فرهنگي [انتساب مردم به خاندان رسالت و امامت] و اقتصادي [بي نياز نمودن زنان بي سرپرست] بوده است.

اكنون در اين مجال قبل از بيان دلايلي كه به عنوان رد اين دسته از روايات مطرح است، شايسته است پيرامون متن روايت كتاب «محاسن» اندكي توضيح دهيم.

مرحوم برقي در كتاب محاسن چنين نقل مي كند:

قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عليه السلام فَقَالَ لَهُ جِئْتُكَ مُسْتَشِيراً أَنَّ الْحَسَنَ عليه السلام وَ الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ خَطَبُوا إِلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ‏ لِلنِّسَاءِ وَ لَكِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَيْنَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لِابْنَتِكَ‏.

البرقي، أحمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2 ص 601، التحقيق : السيد جلال الدين الحسيني المشتهر بالمحدث، ناشر : دار الكتب الإسلامية – طهران.

امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به حضور امير مؤمنان عليه السلام رسيد و گفت: حسن و حسين و عبد الله ابن جعفر از دختر من خواستگارى کردند‏، اكنون با تو مشورت ميكنم كه كدام از ايشان را بپذيرم؟ حضرت امير فرمود: شخصى كه مورد مشورت قرار مي گيرد امين است. اما فرزندم حسن زياد زن طلاق مي دهد. دخترت را به فرزندم حسين بده. اين کار براي دخترت خير است.

با توجه به مطالبي كه گذشت، توضيح روايت فوق از اين قرار است: امام عليه السلام از نظر شرعي نمي توانست هم زمان بيش از چهار همسر داشته باشد با اين فرض اميرالمؤمنين عليه السلام به آن فرد فرمودند دخترت را به ازدواج حسين عليه السلام دربياور؛ زيرا امام علي عليه السلام مي دانستند كه چه بسا هدف آن مرد از ازدواج دخترش اين است كه همسر پسر پيامبر صلي الله عليه وآله باقي بماند و اين مطلب با ازدواج با امام حسين عليه السلام ميسر بود و يا اينكه امير مؤمنان عليه السلام ايمان آن مرد را به اندازه مردان قبيله هَمدان نمي دانستند و خوف اين وجود داشت كه در صورت طلاق دخترش، معرفتش نسبت به امام معصوم عليه السلام كم شود و در دينش لغزش پيدا شود، از اين رو توصيه نمودند كه دخترش را به ازدواج امام حسين عليه السلام در آورد.

ادله مخالفين اين دسته از روايات

صرف نظر از بيان و توضيحي كه پيرامون محتواي اين دسته از روايات ذكر شد و در صورت عدم پذيرش توضيحات فوق، چاره­اي جُز کنار گذاردن اين روايات نيست؛ زيرا:

يک: اگر تلقي فردي از واژه «مطلاق»، تنوع طلبي جنسي و شهوت اني باشد، اين دسته روايات با عصمت ائمه عليهم السلام در تعارض­اند. در نظام اعتقادي اماميه، امامان عليهم السلام داراي عصمت­اند و هيچگونه لغزشي از آنان سر نمي زند. حال اگر روايتي با مقوله عصمت در تعارض باشد، از نظر علماي شيعه مردود است و كنار گذاشته مي شود همانگونه که عالمان ما در بسياري از مسائل کلامي، فقهي و ... همين روش را بر مي گزينند. از باب مثال شيخ طوسي روايتي را که بر سهو نمودن امام علي عليه السلام دلالت دارد، به دليل آنکه با عصمت امام عليه السلام در تعارض است، رد مي کند و مي نويسد:

فَهَذَا خَبَرٌ شَاذٌّ مُخَالِفٌ لِلْأَخْبَارِ كُلِّهَا وَ مَا هَذَا حُكْمُهُ لَا يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عَلَى أَنَّ فِيهِ مَا يُبْطِلُهُ وَ هُوَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَدَّى فَرِيضَةً عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ سَاهِياً عَنْ ذَلِكَ وَ قَدْ آمَنَنَا مِنْ ذَلِكَ دَلَالَةُ عِصْمَتِهِ عليه السلام.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذيب الأحكام، ج 3 ص 40، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش .

اين روايت شاذ است و با تمام احاديث ديگر مخالفت دارد و هر خبري که چنين باشد، نمي توان بدان عمل نمود. علاوه بر آنکه در خود روايت مطلبي است که دلالت بر بطلان آن مي کند و آن اينکه امام علي عليه السلام نمازي را سهواً بدون وضوء انجام داده است در حالي که عصمت او مانع از پذيرش اين مطلب است.

دو: اين دسته روايات با احاديث مبغوضيت تنوع طلبي جنسي در تعارض­اند. بر اساس روايتي که کليني با سند معتبر از امام صادق عليه السلام نقل نموده، افرادي که به دليل لذت طلبي جنسي، بسيار ازدواج مي کنند و طلاق مي دهند، مبغوض خدايند.

إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمِطْلَاقَ‏ الذَّوَّاقَ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج 6 ص 54، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

خداوند بر مردي که هوس باز است و مرتباً زن طلاق مي دهد، غضب مي کند.

هيچ فرد شيعي نمي پذيرد امام دوم عليه السلام مبغوض خداوند باشد.

سه: اين دسته روايات با احاديث بيانگر ويژگي­ و نشانه­هاي امامان در تعارض است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: ائمه از ابتداي خلقتشان همواره مورد عنايت ويژه خداوند بوده و هيچگاه امري ناپسند دامنگيرشان نشد. کليني با سند معتبر آورده است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي خُطْبَةٍ لَهُ يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ الْأَئِمَّةِ ع وَ صِفَاتِهِم‏ ... لَمْ‏ يَزَلْ‏ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ‏ اللَّهِ‏ يَحْفَظُهُ‏ وَ يَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ ... مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا ...

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج 1 ص 204، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

امام صادق عليه السلام در خطبه­اي را که پيرامون ويژگي­هاي امامان عليهم السلام ايراد نمود، فرمود: ... امام هميشه زير نظر خدا سرپرستى و نگهباني شده، از دامهاى شيطان و لشكرش بر كنار‏ ... از لغزشها نگهدارى شده و از تمام زشتكاريها در امان است ...

امام باقر عليه السلام يکي از نشانه­هاي امام را نزاهت از اُمور بيهوده بر مي شمارد.

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ‏ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام: مَا عَلَامَةُ الْإِمَامِ‏ الَّذِي‏ بَعْدَ الْإِمَامِ فَقَالَ طَهَارَةُ الْوِلَادَةِ وَ حُسْنُ الْمَنْشَإِ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَبُ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج 1 ص 285، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

معاوية بن وهب گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم علامت جانشين امام چيست؟ فرمود: پاكيزگى ولادت (حلال‏زادگى)، پرورش خوب و كنار بودن از لهو و لعب.

چهار: مطابق اين روايات، نکوهش امام علي عليه السلام در ملأ عام بوده است. حال مسأله از دو حال خارج نيست. نخست آنکه ابتدا و بدون آنکه فرزندش را از اين عمل نهي کرده باشد، آن را در ميان مردم کوفه اعلام داشت و امر منكر را به صورت علني افشا نمود و اين به معناي «اشاعه فحشا = انتشار منكرات» است كه خود كاري حرام مي باشد. چنين چيزي به هيچ وجه قابل پذيرش نيست زيرا هر کسي مي داند که براي نهي از منکر ابتدا بايد به طرف مقابل آن هم به طور خصوصي تذکر داد و بنابر اجماع شيعه، امام عليه السلام هرگز مرتكب گناه نمي شود. فرض دوم آن است که امام ابتدا فرزندش را از اين کار نهي کرد اما او سر برتافته است؛ مخالفت امام با دستور پدر نيز كاري حرام است و براي هيچ فرد شيعي قابل پذيرش نيست كه امام مجتبي عليه السلام نعوذ بالله مرتكب كار حرامي شده باشند.

پنج: بررسي تعداد فرزندان امام مجتبي عليه السلام مي تواند شاهدي بر نادرستي اين مسأله باشد.

بيان مطلب اين است: اگر امام حسن عليه السلام از هر يک از پنجاه همسر مطلقه كه در آن روايت ضعيف السند كتاب «كافي» ادعا شده بود، تنها يک فرزند مي داشت بايد حداقل داراي پنجاه فرزند مي بودندمخصوصاً با توجه به آنکه رسول خدا صلي الله عليه و آله به زياد کردن فرزندان ترغيب نمود و فرمود.

تَزَوَّجُوا بِكْراً وَلُوداً وَ لَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِيلَةً عَاقِراً فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج 5 ص 333، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

با دوشيزگاني که فرزند زياد مي آوردند ازدواج کنيد و با زنان زيبا روي نازا ازدواج نکنيد همانا من در روز رستاخيز به شما مباهات مي ورزم.

طبيعتاً امام مجتبي عليه السلام براي عمل به اين سفارش جدش از ديگران اولي بود. حال آنکه فرزندان آن حضرت بسيار کمتر از اين مقدارند. شيخ مفيد در کتاب ارشاد جلد 2 صفحه 20، تعداد فرزندان آن حضرت را اعم از دختر و پسر، پانزده نفر مي داند. مرحوم طبرسي در إعلام الوري بأعلام الهدي، صفحه 214، شانزده تن مي داند. ابن شهر آشوب در مناقب آل أبي طالب عليهم السلام جلد 4 صفحه 30، چهارده فرزند براي امام مجتبي عليه السلام معرفي مي کند.

شش: بررسي ابعاد زندگاني امام حسن عليه السلام چهره واقعي ايشان را معرفي مي کند. او مولود با شرافت­ترين خاندان است. پرورش­ يافته بهترين انسانهاست. در اطاعت خداوند سر آمد همگان بود به حدي كه هنگام وضو گرفتن حالت عجيبي پيدا مي کرد.

كَانَ إِذَا تَوَضَّأَ ارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ.

ابن شهرآشوب، رشيد الدين أبي عبد الله محمد بن علي السروي المازندراني (متوفاى588هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج 3 ص 180، تحقيق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية، 1376هـ ـ 1956م.

هر گاه وضو مي ساخت اعضايش مي لرزيد و رنگ صورتش زرد مي شد.

هرگاه نام خدا برده مي شد و به ياد روز رستاخيز افتاده و دگرگون مي شد. حال مي توان پذيرفت او فردي زن باره و لذت طلب بوده است!؟

نتيجه کلي:

روايات مربوط به مطلاق بودن امام مجتبي عليه السلام در منابع اهل سنت و اماميه وجود دارد. روايات اهل سنت براي ما قابل قبول نيست. در منابع اماميه چهار روايت در اين موضوع وجود دارد. در اين ميان سند سه روايت مبتلا به اشکال است و تنها يک سند قابل قبول وجود دارد. پاره­اي توجيهات پيرامون محتواي اين روايات ذکر گرديد. اگر از اين توجيهات صرفنظر كنيم و آنها را كنار بگذاريم، از آنجايي كه اين روايت با آموزه هاي اعتقادي شيعه همچون عصمت امام در تعارض است،‌‌ اين روايات قابل پذيرش نمي باشد و در نتيجه آنها را کنار مي گذاريم.



Share
1 | محمد حسین | Iran - Qom | ١٤:١٥ - ٠١ تير ١٣٩٥ |
با سلام و آرزوی قبولی طاعات برای نگارنده و اعضای دیگر مجموعه، مقاله خوبی بود
2 | امین | The Netherlands - Amsterdam | ١٢:٢٥ - ٠٢ تير ١٣٩٥ |
سلام . یک روایت صحیح از کتب شیعه در مورد روایت علي مع الحق والحق مع علي نقل کنید .. ممنون

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
روايت در اين خصوص در حد تواتر مي باشد
ملافتح الله کاشاني مي نويسد:
حديث مشهور : متواتر الحق مع على و على مع الحق يدور حيثما دار
تفسير كبير منهج الصادقين في الزام المخالفين ( فارسي ) نويسنده : الملا فتح الله الكاشاني جلد : ص 2862
همچنين آمده است
قد رووا بأسانيد جمة أن عليا مع‏ الحق‏ و الحق‏ مع علي حيث ما دار و هل يخفى على ذي حجى أن مثل هذه الإهانات و أقل منها إيذاء له عليه السلام.
مجلسى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏26 ؛ ص192
حر عاملي نيز گويد:
و منها: مخالفته‏ للحديث‏ المتواتر من قوله: علي مع الحق و الحق معه لا يفترقان حتى يردا على الحوض، و أكثر المذكورين من أعدائه و أعداء أهل البيت عليهم السلام.
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏2 ؛ ص318
علامه خويي نيز مي نويسد:
رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه وآله وسلَّم في الحديث المتفق عليه بين الفريقين : الحقّ مع عليّ وهو مع الحقّ أينما دار ومن طرق الخاصة مستفيضا بل متواترا كما قيل عن النبيّ صلَّى اللَّه عليه وآله وسلَّم والأئمة عليهم السّلام عنه صلَّى اللَّه عليه وآله وسلَّم أنه قال : الحقّ مع الأئمة الاثني عشر ، وفي زيارتهم الجامعة : الحقّ معكم وفيكم ومنكم واليكم وأنتم أهله ومعدنه .
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نويسنده : حبيب الله الهاشمي الخوئي
14 ص94
از باب نمونه به چند روايت اشاره مي کنيم
شيخ صدوق روايتي را چنين نقل کرده است:
حدثنا أبي رضي الله عنه قال حدثنا عبد الله بن الحسن المؤدب قال حدثنا أحمد بن علي الأصبهاني عن إبراهيم بن محمد الثقفي قال حدثنا جعفر بن الحسن بن عبيد الله بن موسى العبسي عن محمد بن علي السلمي عن عبد الله بن محمد بن عقيل عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال لقد سمعت رسول الله ص يقول‏ في علي ع خصالا لو كانت واحدة منها في جميع الناس لاكتفوا بها فضلا قوله ص من كنت مولاه فعلي مولاه و قوله ص علي مني كهارون من موسى و قوله ص علي مني و أنا منه و قوله ص علي مني كنفسي طاعته طاعتي و معصيته معصيتي و قوله ص حرب علي حرب الله و سلم علي سلم الله و قوله ص ولي علي ولي الله و عدو علي عدو الله و قوله ص علي حجة الله و خليفته على عباده و قوله ص حب علي إيمان و بغضه كفر و قوله ص حزب علي حزب الله و حزب أعدائه حزب الشيطان و قوله ص علي‏ مع‏ الحق‏ و الحق معه لا يفترقان حتى يردا علي الحوض و قوله ص علي قسيم الجنة و النار و قوله ص من فارق عليا فقد فارقني و من فارقني فقد فارق الله عز و جل و قوله ص شيعة علي هم الفائزون يوم القيامة
الخصال ؛ ج‏2 ؛ ص496
در کفايه الاثر نيز آمده است:
قال سمعت رسول الله ص يقول علي مع الحق و الحق‏ مع‏ علي‏ و هو الإمام
كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص20
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | امین | Iran - Tehran | ١٢:٥٤ - ٠٢ تير ١٣٩٥ |
روایت لولا علی لهلک عمر در کتب شیعه با سند صحیح نقل شده ؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
روایت «لولا علی لهلک عمر» در منابع شیعه به صورت مستفیض نقل شده است که ما را از بررسی سند بی نیاز می کند
همچنانکه آقاضيا عراقي در باره خبر مستفيض چنین می نویسد:
استفاضتها كافية في الوثوق الاجمالي بصدور بعضها،
مستفيض بودن خبر در وثوق اجمالي به صدور بعض روايت كافي است.
تعليقة علي العروة، ص 215
همچنین این روایت در بین اهل سنت و شیعه مشهور است
آیت الله خوئی در کتاب منهاج البراعه در این باره چنین می نگارد:
لو لا عليّ‏ لهلك عمر، معروف مشهور.
جمله لولا علی لهلک عمر معروف و مشهور می باشد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج‏2 ص406
صالح مازندرانی شارح اصول کافی نیز در باره مشهور بودن این جمله چنین می نویسد:
و جهل الخلفاء أمر معروف و رجوعهم عن الخطاء فى بعض الموارد الى قوله عليه السلام مشهور حتى قال عمر مرارا «لو لا على‏ لهلك عمر»
جهل خلفا امر معروف است و همچنین رجوع آن ها به قول حضرت علی علیه السلام مشهور می باشد؛ چنانکه عمر بار ها گفته است «لو لا على‏ لهلك عمر»
شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج‏11 ص 278
اما از باب نمونه به چند روایت بسنده می کنیم:
کلینی نقل می کند:
عن عاصم بن حمزة السلولي قال : سمعت غلاما بالمدينة وهو يقول : يا أحكم الحاكمين احكم بيني وبين أمي ، فقال له عمر بن الخطاب : يا غلام لم تدعو على أمك فقال ..... ونادى عمر وا عمراه لولا علي لهلك
الكافي - الشيخ الكليني - ج 7 ص 424
همچنین شیخ مفید روایتی را در ذیل جریانی که عمر مسئله را نداست و لذا حضرت امیر علیه السلام مشکل را حل کرد چنین آمده است:
. وأتي بمجنونة وقد زنت فأمر برجمها ، فقال له علي عليه السلام : أما علمت أن القلم قد رفع عنها حتى تصح ، فقال : لولا علي لهلك عمر . ..
الاختصاص - الشيخ المفيد - ص 111
شیخ طوسی نیز در کتابش در ضمن داستانی زنی تشینه که مرتکب زنا شده است این جمله را با چینین سندی نقل می کند:
عنه عن علي بن السندي عن محمد بن عمرو بن سعيد عن بعض أصحابنا قال : أتت امرأة إلى عمر فقالت : يا أمير المؤمنين اني فجرت فأقم في حد الله .... فقال عمر : لولا علي لهلك عمر .
تهذيب الأحكام - الشيخ الطوسي - ج 10 ص 50
البته لازم به ذکر است روایات مشابه روایت بالا نیز در منابع شیعه به وفور نقل شده است همچنانکه کلینی روایت معتبری را چنین نقل می کند:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شَرِبَ رَجُلٌ الْخَمْرَ عَلَى عَهْدِ أَبِي بَكْرٍ فَرُفِعَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ أَ شَرِبْتَ خَمْراً قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ وَ هِيَ مُحَرَّمَةٌ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ إِنِّي أَسْلَمْتُ وَ حَسُنَ إِسْلَامِي وَ مَنْزِلِي‏ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ قَوْمٍ يَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ يَسْتَحِلُّونَهَا وَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّهَا حَرَامٌ اجْتَنَبْتُهَا فَالْتَفَتَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى عُمَرَ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِي أَمْرِ هَذَا الرَّجُلِ فَقَالَ عُمَرُ مُعْضِلَةٌ وَ لَيْسَ لَهَا إِلَّا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ ادْعُ لَنَا عَلِيّاً فَقَالَ عُمَرُ يُؤْتَى الْحَكَمُ فِي بَيْتِهِ فَقَامَا وَ الرَّجُلُ مَعَهُمَا وَ مَنْ حَضَرَهُمَا مِنَ النَّاسِ حَتَّى أَتَوْا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَخْبَرَاهُ بِقِصَّةِ الرَّجُلِ وَ قَصَّ الرَّجُلُ قِصَّتَهُ قَالَ فَقَالَ ابْعَثُوا مَعَهُ مَنْ يَدُورُ بِهِ عَلَى مَجَالِسِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مَنْ كَانَ تَلَا عَلَيْهِ آيَةَ التَّحْرِيمِ فَلْيَشْهَدْ عَلَيْهِ فَفَعَلُوا ذَلِكَ بِهِ فَلَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهِ أَحَدٌ بِأَنَّهُ قَرَأَ عَلَيْهِ آيَةَ التَّحْرِيمِ فَخَلَّى عَنْهُ وَ قَالَ لَهُ إِنْ شَرِبْتَ بَعْدَهَا أَقَمْنَا عَلَيْكَ الْحَدَّ.
بکیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که مردی در زمان ابوبکر شراب نویشد و او را نزد ابوبکر بردند و از او سوال کرد که آیا شراب نوشیدی گفت: بله ابوبکر گفت: شراب حرام است مرد در جواب گفت من اسلام آورده ام و خوب هم اسلام آوردم و خانه من در میان ظهرانی ها است که شراب می خورد و آن را حلال می داند و اگر من می دانستم که حرام است از آن اجتناب می کردم، ابوبکر روکرد به عمر و گفت: در باره این مرد چه می گوی، عمر در جواب گفت این مشکل است که فقط در دست حضرت علی علیه السلام حل می شود، ابوبکردستور داد حضرت علی علیه السلام را بخواهند، عمر همراه متهم در نزد حضرت علی علیه السلام رفتند و حضرت از جریان مرد با خبر ساختند و حضرت دستور آن شخص را در مجالس مهاجرین وانصار که آیه تحریم به بر آن ها قرائت شده است بچر خاند و همه شهادت دادند که آیه تحریم بر او قرائت نشده است، و حضرت نیز او را رها کرد و گفت: اگر بعد از این شراب بنوشی حد بر تو جاری می کنم.
كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) ج‏7 ؛ ص216- تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
بزرگان شیعه این روایت را معتبر دانسته‌اند
علامه مجلسی می‌نویسد:
الحديث السادس عشر: حسن أو موثق.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏23 ؛ ص334
بنابراین روایت مورد نظر و روایات مشابه آن در منابع شیعه مشهور،مورد قبول و فراوان است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
4 | کریم اهل بیت | The Netherlands - Amsterdam | ١٨:٤٩ - ٠٢ تير ١٣٩٥ |
سلام
آیا میشه گفت با توجه به موافقت این اخبار که متواتر هم نیستند با ترجمه رجالیون اهل سنت و اخبار عامه در مورد امام حسن (ع) بر تقیه حمل میشه؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
ممکن است این روایات از باب تقیه باشد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | ١٩:٤٠ - ٠٧ تير ١٣٩٥ |
سلام برشما .طاعات شما و نوشتار شما مقبول. برای شروع مطالعات علم رجال و بررسیهای سندی روایات شیعی چه کتابی معرفی میفرمایید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص به کتاب کليات في علم الرجال آيت الله سبحاني و مباحث رجالي آيت الله قزويني رجوع کنيد
همچنين نرم افزار درايه را نيز تهيه کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | علی | Iran - Qom | ١١:٣١ - ٢٧ تير ١٣٩٥ |
باسلام وخسته نباشید
یکی از دلیل های که شاید می توان ذکر کرد که شما به آن اشاره نکردید ، این است که دختر خانم های که به نام امام حسن برایشان بود زودتر ازدواج می کردند یعنی اشخاص به خواسته خودشان می خواستند به همسری امام حسن علیه السلام در بیایند وبعد از آن بلافاصله امام حسن علیه السلام ایشان را طلاق می داد و بعد از طلاق این خانم باکس دیگر چون قبلا همسر امام حسن علیه السلام بود فوری ازدواج می کردند و این را برای خودشان افتخار و عزت می دانستندو روی این نظر می توان خوب کار کرد و هیچ اشکالی هم وجود ندارد ،
7 | ابوالفضل | Iran - Tehran | ١٠:٣٢ - ٢٨ تير ١٣٩٥ |
ممنون. خوب بررسی کردید.
ان شاء الله مورد عنایت آن امام همام قرار بگیرید.
8 | محمد صمدی | Iran - Tehran | ١٦:٤٨ - ٢٩ تير ١٣٩٥ |
با تشکر از شما مقاله خیلی خوبی بود
اجرکم عندالله
9 | سعید | The Netherlands - Amsterdam | ٢١:٢٠ - ٠١ مرداد ١٣٩٥ |
سلام
مخالفین به روایت زیر از قرب الاسناد استناد میکنن و میگن کلمه «اللخناء» فحشه آیا سندش صحیحه و کلمه «اللخناء» در اینجا چی معنی میشه
عن عبد الله بن ميمون، عن جعفر، عن أبيه : أن عليا كان يباشر القتال بنفسه، وأنه نادى ابنه محمد بن الحنفية يوم النهروان : «قدم يا بني اللواء» فقدم، ثم قال : «قدم يا بني اللواء». فقدم، ثم وقف، فقال له : «قدم يا بني » فتكعكع الفتى. فقال : «قدم يا ابن اللخناء».
ثم جاء علي حتى أخذ منه اللواء فمشى به ما شاء الله ثم أمسك، ثم تقدم علي بين يديه فضرب قدماً.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: لفظ الخناء در این روایت آن معنایی که مد نظر و مشهور است نیست بلکه مراد در این نقل تاثیر بیشتر وراثتی از جانب مادر محمد بن حنفیه است که در شجاعت او تاثیر گذاشته است لذا حضرت به صورت کنایه فهماند که شجاعت کم او بخاطر این است که وارث مادری او بیشتر از وارث پدریش یعنی حضرت علی علیه السلام در او تاثیر گذاشته است این تاثیر در جنگ بر شجاعت او تاثیر گذاشته است والا اگر تاثیر وراثتی پدر بر او بیشتر بود شجاعتش بیشتر بود دلیل بر این معنا کلمه«فتكعكع الفتى» می باشد والا اگر مراد غیر این باشد از امام معصوم چنین چیزی صادر نمی شود
ثانیا: این نقل در کتب اهل سنت نیز نقل شده است ومنه حدِيثُ عُمَرَ ، رضِيَ اللَّهُ تعالى عنه : ( يابنَ اللّخْناءِ )
تاج العروس ج 36 ص 107
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
10 | علی | Iran - Kalaleh | ١٣:٥٣ - ٠٢ مرداد ١٣٩٥ |
1
 
12
پاسخ نظر
خلاف شرع که نبوده،کسی راهم به زورنگرفته.دوست داشت زن بگیردوطلاق بدهد.حتماپولش راهم داشته.مثل الان که نبوده تویکیش بمانندوهی این رابخر،اون رابخر.ماشین وخانه وتالارو.........دخترهم که زیادبود.من هم اگرپول داشته باشم سنت امام حسن راادامه می دهم ولی پول،پول،پول ندارم.آره .....
11 | منتقى سايت وليعصر | Iran - Tehran | ١٢:٢٤ - ١١ مرداد ١٣٩٥ |
با سلام
در بیان نظر آیت الله خویی درباره ی یحیی بن ابی العلا دچار اشتباه شدید. آن یحیی بن ابی العلایی که علامه خویی مجهول دانسته از اصحاب امام باقر بوده است ولی یحیی بن ابی العلای موجود در حدیث طلاق که از اصحاب امام صادق است طبق نظر آیت الله خویی همان است که نجاشی او را توثیق کرده است و صاحب کتاب است.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اولا: اگر در مطالب آیت الله خویی دقت می کردید متوجه می شدید که ایشان سخن نجاشی را نیز نقل کرده و بیان کرده است که آن کسی که نجاشی او را توثیق کرده
يحيى ابن العلاء نه یحیی بن ابی العلاء که مجهول است
قي هنا شئ : وهو أن يحيى بن أبي العلاء الرازي لم يرد فيه توثيق ، ويحيى ابن العلاء وإن وثقه النجاشي في ترجمته وفي ترجمة ابنه جعفر ، إلا أنك قد عرفت مغايرته ليحيى بن أبي العلاء ، فيحيى بن أبي العلاء ، مجهول
معجم رجال الحدیث ج ۲۱ ص۲۷
ثانیا: علامه مجلسی نیز این روایت را نقل و گفته است مجهول است اگر ایشان نیز این روایت مجهول دانسته است بخاطر یحیی بن ابی العلاء می باشد والا تمام راویان قبل از یحیی در این روایت توثیق دارند و مجهول نیستند
در جای دیگر نیز آمده است یحیی بن ابی العلاء مجهول است
يحيى بن العلاء البجلي : الرازي أبو جعفر - ثقة - له كتاب على قول النجاشي ، وعلى قول الشيخ ان الكتاب ليحيى بن أبي العلاء الرازي الذي هو من أصحاب الصادق ( ع ) والصحيح ما قاله الشيخ - ثم إن المترجم مغاير ليحيى بن أبي العلاء الرازي " المجهول المتقدم 13448 " كل ذلك تقدم في ترجمة يحيى بن أبي العلاء الرازی
المفيد من معجم رجال الحديث ص ۶۶۵
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
1 |منتقد سایت ولیعصر|Iran - Tehran |١٥:١١ - ٢٤ مهر ١٣٩٥ |
0
 
0
سلام علیکم
اولا تشکر کنم که نظرم را بازتاب دادید. اصلا انتظار نداشتم نظرم پخش شود.
اما در جواب شما باید عرض کنم که اسم درست این شخص یحیی بن العلا است نه یحیی بن ابی العلا . یعنی اسم پدرش با کنیه نمی آید. اما اینکه در بعضی اسناد به صورت ابی العلا آمده یا اشتباه راوی است یا غلط استنساخی است. همانطور که نظر آیت الله خویی نیز این است که این فقط یک غلط نسخه ای است و در بعضی موارد با رجوع به نسخ قدیمی تر اسم درستش هم در سند آمده است. از همان جایی که سخن مرحوم خویی را برای من نقل فرمودید سخن ایشان ادامه دارد و هنوز تمام شده است و در ادامه ی همانجا به همین چیزی که من الان گفتم اشاره کرده اند. ملاحظه بفرمایید: وروى بعنوان‌يحيى بن أبي العلاء الرازي‌، عن‌أبي عبد الله ع‌، وروى عنه‌أبان بن عثمان‌. التهذيب‌: الجزء 4، باب الاعتكاف، الحديث 881، والإستبصار: الجزء 2، باب المواضع التي يجوز فيه الاعتكاف، الحديث 414. كذا في هذه الطبعة من‌التهذيب‌، ولكن في الطبعة القديمة والنسخة المخطوطة والوافي‌والوسائل‌: يحيى بن العلاء الرازي‌.

در همان کتاب کافی اگر ببینید روایت پسرش جعفر از او را هم به صورت یحیی بن ابی العلا ( و نه یحیی بن العلا که درستش هست)آورده است :
محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن جعفر بن يحيى الخزاعي، عن أبيه يحيى ابن أبي العلاء ( کافی ج5 ص114 حدیث چهارم)
و اما اینکه فرمودید علامه مجلسی او را مجهول دانسته است. باید بگویم که در تخصص علامه مجلسی شکی نیست ولی ایشان که معصوم نیستند ممکن است اشتباه کنند. شما این همه عالم شیعه که حرف من را زده اند رها کرده اید و فقط سراغ علامه مجلسی رفته اید؟
پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
با سلام
آقای خویی رحمة الله يحيى بن أبي العلاء در شرح حال يحيى بن أبي العلاء می گوید: والمتلخص من ذلك : أن يحيى بن أبي العلاء رجل من أصحاب الباقر عليه السلام ، وليس له كتاب ، ويحيى بن أبي العلاء رجل آخر من أصحاب الصادق عليه السلام ، وهو صاحب الكتاب على قول الشيخ ، ويحيى بن العلاء أيضا من أصحاب الصادق عليه السلام ، وهو صاحب الكتاب على قول النجاشي .
بنابراین؛ در اینجا سه نفر وجود دارند. دو نفر با نام یحیی بن ابی العلاء و یک نفر هم با نام یحیی بن العلاء. در این میان، غیر از یحیی بن ابی العلاء که اصحاب امام باقر علیه السلام است، یک نفر دیگر هم با همین اسم از اصحاب امام صادق علیه السلام می باشد. علاوه بر آنکه یحیی بن العلاء هم از اصحاب امام صادق علیه السلام است.
بنا بر این؛ می توان گفت آنکه در روایت «مطلاق» از امام صادق علیه السلام نقل کرده، یحیی بن ابی العلاء است نه یحیی بن العلاء.
شاهد بر این مطلب آنکه در روایت «مطلاق» جعفر بن بشیر از یحیی بن ابی العلاء نقل می کند و مرحوم کلینی در جای دیگر از کافی، روایتی دیگر از همین شخص یعنی جعفر بن بشیر از یحیی بن ابی العلاء می آورد. این نشان می دهد که مروی عنه یا شیخ جعفر بن بشیر، یحیی بن ابی العلاء است.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ‏ بَشِيرٍ عَنْ‏ يَحْيَى‏ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَلْقَى شُقْرَانُ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي قَبْرِهِ الْقَطِيفَةَ.
اما اینکه فرمودید: در بعضی اسناد به صورت ابی العلا آمده یا اشتباه راوی است یا غلط استنساخی ... و سپس از آقای خویی رحمة الله علیه نقل کردید که فرمود در نسخه قدیمی یحیی بن العلاء است، به نظر می رسد که نمی تواند پاسخ ما باشد زیرا بر فرض هم که ضبط نسخه قدیمی درست باشد، ثابت می کند که راوی یحیی بن العلاء است و ما در بالا گفتیم که یحیی بن العلاء هم از اصحاب امام صادق علیه السلام است و این منافاتی ندارد که راوی روایت «مطلاق» یحیی بن ابی العلاء باشد زیرا گفتیم که هم یحیی بن العلاء و هم یحیی بن ابی العلاء، هر دو از اصحاب امام صادق علیه السلام هستند.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
12 | حمید | Iran - Tehran | ١٠:٥٨ - ١٤ مرداد ١٣٩٥ |
با سلام،چرا زن در اسلام نمی تواند مرجع تقلید باشد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
زن نیز مانند مرد می تواند به درجه اجتهاد برسد اما در تصدی مقام مرجعیت فرق دارند و این نیز بر می گردد به مسئله مسئولیت و مسئله اجرایی در این قضیه، که این نیز بر می گردد به تفاوت در آفرینش که لازمه آن تفاوت در مسئولیت‏ها و وظایف است. لذا اسلام در برنامه ریزى برای زندگى ما مسؤلیت‏ها و وظایفی که هماهنگ با تفاوت‏هاى آفرینش است برنامه ریزى می کند. برخى از مسئولیت‏ها در زنان و مردان برابر بوده و برخى متفاوت و برخى نیز مانند قضاوت به یکى از این دو واگذار شده است. پس با وجود تفاوت‏ها در آفرینش بار مسؤلیت مرد و زن هماهنگ با آفریشن آن دو قرار داده است.
اگر خداوند به مردان اندامى قوی و متناسب با کارهاى سخت و سنگین داده است، کارهاى سخت را نیز به مردان سپرده است . اگر به زنان اندامى ظریف داده است، کارهاى ظریف و عاطفى به آنان سپرده است و هیچ کس نیز در این مسئولیت‏ها اعتراضى ندارد، و این عین حکمت است.
با این توضیح یکی از مسولیتها اجرای سخت، مسئولیت خطیر مرجعیت است که حتی برخی از مراجع که در حد افتا نیز بودند از قبول این مسئولیت سر باز می زدند لذا این مسئولیت سخت اجتماعی به مردان واگذار شده است که از شئون امامت و کارهاى اجرایى و نوعی زعامت و رهبری دینی است که از ویژگى‏هاى مردان است
پس این مرجعیت، تکلیف و مسئولیت است نه یک حق که بگوییم زنان از آن محروم شده‏ اند آنچه مایه ارزش انسان است،فقاهت است که زنان با مردان نیز از این جهت مساوی هستند از زنان نیز کسانی به درجه اجتهاد و مقامات بسیار بالای علمی رسیده ‏اند، مانند مرحومه خانم امین؛ لیکن مسأله مرجعیت تقلید غیر از مسأله اجتهاد صرف است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
13 | حمید | Iran - Sanandij | ٢٠:١٠ - ٢٠ مرداد ١٣٩٥ |
گفت و گو با آیت‌الله محمدآصف محسنی را که در کابل ساکن است، درباره «معجم الاحادیث المعتبره» و برخی ابهام‌ها و پرسش‌ها درباره آن را در ادامه می خوانید"
این نظر درست است اما شما در جلد دوم برای نمونه در کتاب «الامامة و الائمه» در حدیث 1237 روایتی را از «کافی» درباره مِطلاق (یعنی زیاد طلاق‌دهنده) بودن امام حسن (ع) ذکر کرده‌اید. در این روایت آمده است که امیرالمؤمنین در بالای منبر از مردم می‌خواهند که به امام حسن (ع) همسر ندهند زیرا او مردی مِطلاق است. کسی برمی‌خیزد و می‌گوید که ما به او همسر می‌دهیم زیرا او فرزند رسول خدا و فرزند شماست. این اشکال بر این روایت وارد است که اگر یک معصوم ــ مانند حضرت علی (ع) ــ بر معصوم دیگری ــ مانند امام حسن (ع) ــ اشکال بگیرد، اگر سخنش درست باشد، آن معصوم دیگر، معصوم نیست و اگر حرفش نادرست باشد، خودش معصوم نیست. چرا شما این روایت را آورده‌اید اما هیچ حاشیه و توضیحی درباره آن ننوشته‌اید؟
این روایت مشکلی ندارد زیرا طلاق دادن زن در اسلام حرام نیست که به مقام والای امام حسن مجتبی (ع) ضرر وارد کند. طلاق دادن زن کار جایزی است.
مطلاق بودن، امری ممدوح است یا مذموم؟
نهی حضرت علی (ع) در این باره که به امام حسن (ع) دیگر زن ندهید، ارشادی است.
مگر کار بدی بوده است که حضرت باید ارشاد می‌کردند؟
این موضوع ارشاد است و نهی واجب شرعی نیست. نهی بر چند قسم است؛ نهی تحریمی، نهی شرعی تنزیهی، نهی ارشادی. این نهی، ارشادی است؛ ضرری به مقام امام نمی‌رساند. این امر بر ارشاد حمل می‌شود و در امر و نهی ارشادی هیچ مشکلی وجود ندارد.
اما حضرت علی (ع) به گونه‌ای این نهی را انجام می‌دهند که گویی کاری دون شأن مردم و عملی ناصالح است. اگر کار درستی باشد نیازی به نهی ایشان نیست! از آن گذشته بحث مطلاق بودن امام حسن (ع) بعدها و از سوی امویان و مروانیان مطرح شد. دو روایت دیگر در این باره را که به دلیل ضعف سند نیاورده‌اید، دارای راوی وابسته به عبدالملک بن مروان است.
من فکر می‌کنم که زن دادن به امام حسن مجتبی (ع) افتخار هر شیعه و هر مسلمان است. حتی سنیان نیز آن حضرت را به عنوان سبط اکبر پیامبر قبول دارند. روایتی که می‌گوید «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه»، هم از طرف ما وارد شده است و هم از طرف اهل سنت.
اگر چنین کاری افتخارآمیز است، چرا حضرت علی (ع) آن را نهی کردند؟
درباره امام حسن مجتبی (ع) باید شرایط محیط را هم در نظر گرفت. در روزگار کنونی طلاق دادن در عرف، شایسته نیست اما در آن زمان امری عادی تلقی می‌شده است. امام علی (ع) به مردم می‌گوید که امام حسن (ع) زن زیاد طلاق می‌دهد؛ به او دختر ندهید. این سخن امری ارشادی است. کسانی که دخترشان را به امام حسن (ع) می‌دادند به این موضوع افتخار می‌کردند چنان که در همین حدیث آمده است که شخصی بلند شد و جواب ایشان را داد و گفت که ما افتخار می‌کنیم و به ایشان دختر می‌دهیم زیرا که ایشان فرزند پیامبر (ص) و فرزند شماست. این که می‌فرمایید این پروپاگاند بنی‌امیه بوده است، البته بنی‌امیه به چیزی پایبند نبودند و به پیامبر هم افترا می‌بستند اما این منافاتی با اعتبار این روایت ندارد. سند این روایت معتبر است و در کتاب کافی هم با سند معتبر وجود دارد و همه رجالی که در سند این روایت واقع شده‌اند، در هر روایت دیگری هم که باشند، علمای شیعه روایت‌هایشان را قبول کرده‌اند. بنابراین سند معتبر است اما متنش هم زنندگی ندارد. ممکن است امام حسن مجتبی چند طلاق داده باشد و امیرالمؤمنین هم این سخن را گفته باشد. مشکلی که مخالف عصمت یا مخالف مروت باشد نیست. طلاق دادن امر مباحی است.
(این توضیحات محقق فرزانه حضرت آیت الله محسنی درباره این موضوع مستند و صحیح میباشد. نظر اساتید چیست؟ )
سند ( چاپ نشود در اینجا لینک )
http://www.khabaronline.ir/detail/400733/culture/religion
14 | حمید | Iran - Tehran | ٠٢:٥٦ - ٢٨ مرداد ١٣٩٥ |
سلام
در رابطه با سوال قبلی و جوابتون اینکه به من گفته اند اکثر روایات این سایت به معصوم متصل نیستند و مرسل هستند و قابل اطمینان نیست. شما چه جوابی دارین؟ مثلا درباره غدیر و ثقلین و مخصوصا آیه تطهیر و... ؟ فرمودید : روایتی که تا امام معصوم متصل نباشد این روایت مرسل است مگر اینکه بگوییم تعدد طرق دارد که در این صورت قواعد خاص خود را دارد و این طور نیست که هر روایت مرسلی را رد کرد اگر در این خصوص روایت خاصی مد نظر شما هست بیان کنید تا پاسخ داده شود در بین اهل سنت نیز روایات فراوانی نقل شده است که مرسل هستند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: در این خصوص اگر کسی واقعا راست می گوید که اکثر روایات این سایت متصل نیست لطفا چند مورد را ذکر بکند صرف کلی گویی چیزی را ثابت نمی کند!!!
ثانیا: جواب قبلی ما در خصوص این سوال شما بود:چرا بعضی روایتهای شما تا معصوم متصل نیست؟ توضیح شما چیست ؟ که در پاسخ گفتیم اگر روایتی چنین بود آن روایت مرسل است اما اگر تعدد طرق داشته باشد تقوبت می شود لذا پاسخ ما در خصوص برخی روایات بود نه اکثر روایات!!!
ثالثا: روایات غدیر و یا جریان آیه تطهیر و ثقلین، احادیث معتبر و متصل و در حد تواتر هستند
به عنوان نمونه به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
15 | سکوت | United Kingdom - London | ١٢:٣٨ - ٣١ مرداد ١٣٩٥ |
واقعا از این منطق شیعه ها خوشم میاد منابع اهل سنتو که قبول ندارن تو منابع خودشونم که میاد امامان عزیزشون یه کار اشتباهی کردن میگن چون با عصمت اماما سازگار نیست پس قبول نمیکنیم واقعا ماله کشی قشنگیه

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
چیزی که شیعه به آن معتقد است، مبنای قرآنی دارد از جمله آیه تطهیر که عصمت تمام ائمه علیهم السلام را ثابت می کند و هر چیزی که برخلاف عصمت باشد، طبق این آیات قرآن رد می شود پس شیعه دلیل قرآنی دارد
اما شما! هر وقت یک صحابه مرتکب یک زنا و قتل نیز بشود، بدون دلیل می گویید او اجتهاد و خطا کرد .خالد با زن مالک بن نویره زنا کرد و مالک را هم کشت بعد عمر خواست حد بر او جاری شود، ابوبکر گفت او تاویل و خطا کرد
يرجع إليه فرجع إليه حتى قدم معه المدينة وتزوج خالد أم تميم امرأة مالك فقال عمر لأبي بكر إن سيف خالد فيه رهق وأكثر عليه في ذلك فقال هيه يا عمر تأول فأخطأ فارفع لسانك
الكامل في التاريخ ج 2 ص 217
بكر : سيفُ خَالِدِ فيه رَهَق وأكثر عليه ، فقال أبو بكر : تأوّل فأخطأ . ولا أشِيم سيفاً سَلَّه الله على المشركين . وودى مالكاً ، وقدم خالد على أبي بكر ، فقال له عمر : يا عدوّ الله ، قتلت امرأ مسلماً ، ثمّ نزوت على امرأته ، لأرجُمَنَّك
اسد الغابة ج 5 ص 54
کشتار یزید را با یک اجتهد فاخطا توجیه می کنید بعد به شیعه اشکال می گیرید؟!!
کشتار جنگ جمل و قیام بر علیه امام زمان را با یک اجتهدت فاخطات تمام می کنید بعد می گویید شیعه هر چه بر خلاف عصمت باشد را رد می کند؟!!! زنا کردن وبی ناموسی را بخاطر اینکه یک صحابه انجام داده است، نادیده می گیرید و او (خالد) را تبرئه می کنید بعد به شیعه اشکال می کنید؟!! آیا این کار مصداق تام و اتم ماله کشی این نیست؟ !!!
موفق باشید
گروه پاسخ بهد شبهات
16 | حمید | Iran - Tehran | ٠٠:٥٠ - ٠٦ شهریور ١٣٩٥ |
اگر سند یک روایت معتبر باشد اما متن آن مخالف کتاب، اجماع قطعی یا عقل باشد، آن روایت معتبر نیست بلکه بر اشتباه راوی حمل می‌شود و گفته می‌شود که راوی اشتباه کرده است. بنابراین اگر روایتی حتی اگر سندش معتبر باشد اما مخالف آیه قرآن مجید به تباین یا عام و خاص من‌وجه یا مخالف عقل یا اجماع قطعی باشد، آن روایت به تأویل برده می‌شود یا طرح می‌شود یا بنا به احتیاط، به قائلش برمی‌گردانیم. در هر حال، این روایت معتبر نیست. قطعا عشقم امام حسن مجتبی که 25 بار به حج رفته اند پیاده و ... و آنهمه فضایل زیادی دارند اهل این مسائل نبودند.
این قبیل اخبار دروغین ساخته و پرداخته از ناحیه عباسیان مخصوصاً در زمان منصور دوانیقی بوده است زیرا در سال 137 هجری قمری‌، منصور دوانیقی روی كار آمد. او در راستای سیاستهای ضداسلامی و ضدمردمی و خاموش كردن نهضتهای علویان و به خصوص سادات حسنی از هیچ تهمت و جعلی در مورد خاندان اهل بیت‌: به خصوص امام حسن‌(ع) دریغ نداشت‌. به طوری كه بعد از قیام سادات حسنی به رهبری «محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابیطالب‌» در سال 145 .'ه.ق كه تا مرز نابودی خلافت منصور دوانیقی پیش رفت‌، این خلیفة بی‌رحم فرمان داد كه عبدالله بن حسن‌، پدر محمد و بسیاری از یاران او را دستگیر نموده و در شهر «هاشمیه‌» زندانی نمایند.

آنگاه منصور خطابه‌ای در برابر عده‌ای از اهل خراسان ایراد نمود كه گواه این مطلب است‌; «... به خدا سوگند; پول‌هایی را كه به حسن‌(ع) عرضه شده بود پذیرفت و معاویه او را فریب داد و وعده كرد كه تو را جانشین خودم خواهم نمود، لیكن او را بركنار كرد و از موقعیتی كه داشت به زیر كشید. حسن بن علی‌(ع) آنگاه به شهر خود مدینه بازگشت روی به زنان آورد، امروز با یكی ازدواج می‌كرد و فردای آن روز، یكی را طلاق می‌داد و با این شیوه به سر برد تا در بستر خویش بمرد....»

چنانچه تاریخ را مطالعه كنیم و صفات ممتاز اخلاقی و شخصیت برجسته حضرت مجتبی (ع) را بشناسیم‌، برایمان قابل قبول نخواهد بود كه شخصی با چنین روح بزرگ و خدایی‌، علاقه و توجه خارج از حد متعارف به مسئلة ازدواج و زناشویی از خود نشان دهد.
17 | سیدمجید | Iran - Qom | ٠٣:٠٠ - ٠٦ شهریور ١٣٩٥ |
فدای مظلومیت اهل بیت و عترت پیامبر خدا(ص) بشم که در حق همشان ظلم کردند والان نیز بعضی نادانان ومعاندان ظلم میکنند که من فقط یک مثال میزنم (در زمان خود علی(ع) درهمان بلاد اسلامی که به برکت فداکاری های او مسلمان شده بودند و از نور اسلام بهره مند گشته بودند چند فرسخ دورتر از محل حکومت او مردم می گفتند علی کافر است و نماز نمی خواند، حتی وقتی گفتند علی را در محراب کشتند گفتند مگر علی نماز هم می خواند؟)
دل را ز شرار عشق سوزاند علی
یک عمر غریب شهر خود ماند علی
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز میخواند علی؟؟؟
18 | شمس الدین جلیلیان | Iran - Tehran | ٢٠:١٩ - ١١ شهریور ١٣٩٥ |
درود خدا بر قره العین رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم ، امام حسن مجتبی ، دوستان عزیز گذشته از این که اصل موضوع کثیرالطلاق بودن قطعی نیست ، درصورت صحت هم ، نه خلاف سنت است و نه خلاف قرآن ، این جماعت مغرضی که این گونه شبهات را مطرح می کنند ،بهتر است نقض احکام صریح قرآن و سنت از سوی خلفای جور نظیر تعطیل کردن حدود و قصاص و تعطیل نمودن سنت حصرت رسول و پدر پیدا کردن برای زیاد ، برخلاف سنت پیامبر و هزاران منکر آشکار و پنهان دیگر را مورد واکاوی و تجزیه و تحلیل قرار دهند هیچ بنی بشدی شایستگی نقد و ایراد بر وارث حلم و علم نبوی و صلابت مرتضوی را ندارد ، دریا به دهان سگانی که مدام عوعو می کنند آلوده نمی شود حسن و حسین علیهماالسلام مصداق بارز آیه ی تطهیر هستند .
19 | علی | Iran - Bushehr | ١١:٥٧ - ١٤ شهریور ١٣٩٥ |
ببینید الان اگر کسی در قوم و خویش ما بیاد دو تا سه تا زن بگیرد همه با یه چشم دیگه بهش نگاه می کنن. چرا خوب معلومه چون بحث فرهنگی هست یعنی چون همه اینکا رو نمیکنن پس وقتی یک عده ای انجام میدن تو چشم میشه و شاید هم دید بدی مردم بهش داشته باشن. اما در زمان امام حسن اینکار رواج بوده و برای زن هم هیچ مشکلی نبوده و راحت با قضیه چند هوو شدن کنا رمیومدن. و جزء فرهنگ اون موقع بوده. حالا شما در نظر بگیرید خانمی که تو اون فرهنگ بزرگ شده حالا بخواهد شوهر نوه پیامبر هم باشه چه اشکالی داره؟ نه تنها اشکالی نداره که براش ارزش مند هم بوده چون اگه زن دوم یا سوم امام حسن نمیشده احتمالا زن چندم یک فرد دیگری میشده که شرافت کمتری از امام حسن داشته.
1 |Pa|Germany - Bad Muenstereifel |١٣:٢٠ - ١٣ آبان ١٤٠١ |
0
 
0
اگه اینجوره که قدیما این چیزا روتین بوده پس مشکلی نداشته ، چرا ما باید بیاییم قرآنی رو که مربوط به 1400 سال پیشه و حتی یعدش تغییرش دادنش به قرآن عثمانی و ما نمیدونیم این قرآنی که داریم ، تحریف شدس یا نه ، قبولش کنیم .... اگه قراره قرآن رو قبول داشته باشیم ، پس باید به همه چیش عمل کنیم ، نه اون قسمتایی که میخواییم .... باید به این قسمتشم عمل کنیم که زن های متعددی داشته باشیم یا وقتی به جایی حمله میکنیم و زن ها رو به اسارت درمیاریم ، میتونیم بدون اجازه ی شوهرشون باهاشون عملیات انجام بدیم .... باید قبول کنیم اسلام ضد زنه ، چون همه ی پیامبرا و امامان مرد بود و هرچی که به سود مرد ها هست رو به عنوان قانون و آیه دراوردن .... چطور پیامبر میتونه با دختر 7 ساله ازدواج کنه ولی به ایرانیا که میرسه ، خلاف قانونه .... محض اطلاع بگم که تو کشور های عربی ، قوانین ازدواجشون مثل قرآنه ، فقط تو ایرانه که هرچی از قرآن که به صلاحشونه رو انجام میدن
پاسخ:
 با سلام
در مورد این که چرا مردها می توانند چند زن بگیرند؛ اما زن ها نمی توانند چند شوهر بگیرند در لینک زیر به آن پاسخ داده شده است:
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=13131
در مورد اسیر گرفتن، این حکم در مورد زن تنها نیست و مردها هم در جنگ اسیر می شوند و برده می شوند.
در ثانی برده داری که در سراسر جهان و حتی در غرب وجود داشت و هیچ حق و حقوقی برای برده قائل نبودند، توسط اسلام دارای حق و حقوق شد و برای خودش دارای قوانین شد و اسلام هم قوانین شرع را طوری تنظیم کرده است که برده داری به مرور زمان از بین برود و دیگر برده ای وجود نداشته باشد کما این که امروزه هیچ برده ای که طبق موازین شرعی گرفته شده باشد وجود ندارد.
این که همه پیامبران و امامان مرد بودند به خاطر این نیست که زن نمی تواند به آن مقام برسد، به خاطر این است که لازمه چنین مقامی این است که مثلا پیامبر و امام کارهایی انجام دهند که برای زن با محدودیت هایی که دارد امکان انجام آن نیست؛ اما از آن طرف زن می تواند به همان جایگاه برسد کما این که حضرت زهرا سلام الله علیها به جایگاهی رسید که امام زمان صلوات الله علیه می فرماید: مادرم زهرا سلام الله علیها اسوه و الگوی خوبی برای من است؛ یعنی یک امام که عالم از ایشان باید تبعیت کنند از مادرش که زن هست تبعیت می کند و او را الگو می داند
یا در دین مسیحیت، حضرت مریم به آن جایگاه رفیع رسید و یا در زمان حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام، همسر فرعون به مقامات بلندی رسید که خداوند از او به عنوان یک زن نمونه و الگو در قرآن یاد می کند.
قوانین اسلام را باید به صورت مجموعی نگاه کرد، این که خداوند مرد را مجبور کرده است که در خدمت زن باشد و تمامی خرج های زن به عهده مرد باشد و هنگام ازدواج باید پولی به زن پرداخت کند، آیا این قوانین به نفع مرد است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله با هیچ دختر هفت ساله ازدواج نکرده است و ما در مقاله زیر سن واقعی عایشه هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و اله را بیان کرده ایم:
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5127
این که ما در اجرای قوانین کوتاهی می کنیم و درست آن را اجرا نمی کنیم ارتباطی به اسلام و دین ندارد.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
20 | محمد سلیمانی | Iran - Tehran | ٠٧:٤٣ - ١٩ خرداد ١٣٩٦ |
روایت مطلاق بودن امام حسن علیه السلام درمناقب این شهر آشوب هم وجود دارد اگر امکان داره اون رو هم توضیح بفرمایید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
روایت ابن شهر آشوب از ابوطالب مکی (ابُو طَالِبٍ الْمَكِّيُّ فِي قُوتِ الْقُلُوبِ‏ أَنَّهُ ع تَزَوَّجَ مِائَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ امْرَأَةً) بدون سند است مخصوصا اینکه نمی تواند از ابوطالب مستقیم نقل کند چون او در سال ۳۸۶ وفات کرده است وی ابن شهر آشوب در سال ۴۸۸ ق و بنا بر قولی در سال ۴۸۹ ق متولد شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
21 | مهدی | Iran - Isfahan | ١١:٣٢ - ٢٢ تير ١٣٩٦ |
سلام

در رابطه با حضور امام مجتبی در جنگ های زمان خلفا توضیح بدید و اینکه چرا ایشون برای کسانی که غصب خلافت کرده بودن کار میکردن؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: نقلهای تاريخي که در منابع اهل سنت از حضور امام حسن و امام حسین عليهما السلام در برخي فتوحات خبر مي دهند، قابل قبول نیستند. اين روايات به نقل طبري از ابن مدايني منتهي مي شود و سند اين خبر ضعيف است چون اولاً مرسل است و ثانياً در سند آن يک نفر مجهول(حنش بن ملک تغلبي) و يک نفر کذاب متروک الحديث(علي بن مجاهد) قرار دارد ابن حجر در مورد علي بن مجاهد مي گويد: «علي بن مجاهد بن مسلم القاضي الكابلي بضم الموحدة وتخفيف اللام متروك من التاسعة وليس في شيوخ أحمد أضعف منه» تقريب التهذيب ج 1 ص 405
لذا اين روايت هيچ اعتباري ندارد.
ثاینا: طبري چهار روايت درموردت فتح طبرستان آورده که دو خبرش را از ابن مدائني با سند واحد نقل مي کند و در هر دو روايت نام چند نفر از افراد سرشناسي که در اين جنگ حضور داشته اند را نام مي برد جالب اين است که در روايت اول نام حسنين عليهما السلام را آورده است ولي در روايت دوم نام حسنين را نياورده است! که امکان تحريف را در اين روايت تقويت مي کند.تاريخ الطبري ج 2، ص 608)
ثالثا:گزارشي در مورد حضور امام حسن عليه السلام در فتوحات خ در منابع اوليه مانند سيره ابن اسحاق و سيره ابن هشام و ارشاد شيخ مفيد و... وجود ندارد
جهت اطلاع بیشتر به این آدرس رجوع کنید
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5148
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات



22 | مجتبی | Iran - Tehran | ٢١:٥٠ - ١٦ شهریور ١٣٩٦ |
با سلام

هردو روایت که راجب علی مع الحق دادید ضعف سندی داشتند و حتی یکی بدون سند بود تا وقتی چند سند درست نداشته باشه چطوری میتونه معتبر باشه؟


پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: نکته اي که بايد در خصوص اين روايت دقت کرد اين است که روايت علي مع الحق با روايات در اين مضمون طبق مبناي اهل سنت در حد تواتر است؛ با توجه به اعتراف ابن عبدالبر، و ديگر علماي اهل سنت، قاعده‌اي در کتب اهل سنت وجود دارد که اگر يک روايت را چهار تن از صحابه و يا بيشتر نقل بکنند، آن روايت متواتر مي‌شود همچنانکه ابن حزم در اين خصوص گويد: فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ رضي الله عنهم فَهُوَ نَقْلٌ تَوَاتَرَ وَلاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ
پس آنها چهار تن از صحابه هستند که نقل روايت کرده‌اند پس اين نقل متواتر است و مخالفت آن جايز نيست
إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاى456هـ)، المحلى، ج 9 ص 7، ج 2 ص 135، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت.
اين روايت را ،أبي سعيد الخدري، إبن عباس، سعد بن أبي وقاص، أم سلمة که همه صحابه هستند نقل کرده اند لذا روايت متواتر است
ثانیا: این روایت با اسناد معتبر و مختلف نقل شده شده است
جهت اطلاع به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
23 | محدث | Germany - Bad Muenstereifel | ١٠:٠٦ - ١٢ مهر ١٤٠٠ |
علل الشرائع ؛ ج‏1 ؛ ص211

الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ‏ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا



حسن و حسین ع امام هستند قیام کنند یا بنشینند .





در تمام امور امام هستند و از آنها باید تقلید کرد حتی در طلاق .

هر دو در اجرا و معرفی سنت صحیح موفق بودند .

اگر تا 50 طلاق هم انجام دادند ، می باید نظر و دید خود را برای طلاق تغییر داد به اینکه اگر مومنی و یا مومنه ای تا 50 طلاق هم داده باشد او را مذمت ندانسته و نکرد .

و این سنت صحیح است .

نه اینکه امام را مذمت کرد .



و اما روایات نهی از طلاق ف منظور طلاق از روی شهوت و عیاشی و هموس بازی است .

که از امام و مومنین به دور است .

پاسخ:
با سلام
خب شما اول باید ثابت کنید که امام حسن علیه السلام بسیار طلاق می داده است و بعد بخواهید از آن برداشت سنت کنید.
ما در این مقاله ثابت کردیم که اصل چنین انتسابی صحیح نیست.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها