2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (38) – مسئله مخالفتهای صحابه با دستورات پیغمبر اکرم!
کد مطلب: ٨٨٩٧ تاریخ انتشار: ١٧ اسفند ١٣٩٤ - ١٥:٣٩ تعداد بازدید: 2738
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات تقیه
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (38) – مسئله مخالفتهای صحابه با دستورات پیغمبر اکرم!

جلسه شصت و پنجم 94/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و پنجم 94/12/17

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاء الله.

بحث ما درباره زمینه های بروز «تقیه» در شیعه بود. به اینجا رسیدیم که بزرگان اهل سنت، برای اینکه بتوانند آنچه را که از صحابه سر زده از مخالفتها و درگیری ها و... اینها را به نوعی سرپوش گذاشته و کتمان بکنند و حقایق تاریخی را منحرف بکنند؛ آمدند دستور دادند که اینگونه موارد باید مخفی و نابود شود:

«وَهَذَا فِيْمَا بِأَيْدِيْنَا وَ بَيْنَ عُلُمَائِنَا، فَيَنْبَغِي طَيُّهُ وَ إِخْفَاؤُهُ، بَلْ إِعْدَامُهُ، لِتَصْفُوَ القُلُوْبُ، وَ تَتَوَفَّرَ عَلَى حُبِّ الصَّحَابَةِ، وَ التَّرَضِّي عَنْهُمُ، وَ كُتْمَانُ ذَلِكَ مُتَعَيِّنٌ عَنِ العَامَّةِ، وَ آحَادِ العُلَمَاءِ»

این روایات در بین ما و علمای ما موجود است. و لازم است که از کتاب ها برداشته شود و مخفی شود. بلکه از بین برده شود. برای اینکه دلها نسبت به صحابه صاف شود و علاقه مردم به صحابه و رضایتشان از صحابه روز افزون شود و کتمان مطالب مطاعن صحابه بر عموم مردم و تک تک علماء، واجب است.

سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي؛ ج10، ص 92

درگیری های صحابه با یکدیگر و مخالفتهای صحابه با نبی مکرم، چیزی نیست که بشود آن را مخفی کرد. در کتابهای معتبر اهل سنت، این مخالفتها وارد شده است و نمی شود آنها را نادیده گرفت.

مخالفت صحابه با پیغمبر اکرم، به نقل «صحیح مسلم»!!

مخالفتهای صحابه، با نبی مکرم، در صحاح آقایان اهل سنت وارد شده است. مثل مخالفت صحابه در جنگ احد، در صلح حدیبیه، در قضیه روزه و... که جای هیچگونه انکاری را باقی نگذاشته است. این آقایان نمی توانند این تعبیر «عایشه» را که «صحیح مسلم» هم نقل کرده انکار بکنند که می گوید:

«فَدَخَلَ عَلَيَّ وَ هُوَ غَضْبَانُ فَقُلْتُ: مَنْ أَغْضَبَكَ، يَا رَسُولَ اللهِ؟ أَدْخَلَهُ اللهُ النَّارَ، قَالَ: أَوَمَا شَعَرْتِ أَنِّي أَمَرْتُ النَّاسَ بِأَمْرٍ، فَإِذَا هُمْ يَتَرَدَّدُونَ؟»

پیغمبر بر من وارد شد در حالی که عصبانی بود. پرسیدم چه کسی شما را ناراحت کرده است؟ خداوند او را وارد آتش جهنم بکند! فرمود: آیا نمی دانی که من به این مردم دستور می دهم ولی مردم در شک و تردید هستند.

صحیح مسلم، ج2، ص 879، کتاب الحج، باب بیان وجوه الاحرام، ح 1211؛ المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت

این عبارت، از تعابیر تند درباره اصحاب پیامبر است. که قابل هیچگونه تأویل و توجیح نیست. خود «عایشه» در نزد اهل سنت، شاید اعتبارش از خود پیغمبر هم بالاتر باشد. یعنی اگر کسی طعنی به رسول اکرم بزند، شاید خیلی برایشان مهم نباشد، ولی اگر کسی به عایشه طعنی بزند، اینها زمین و زمان را به هم می ریزند!!

سزای مخالفت با دستورات پیامبر اکرم، به بیان قرآن کریم!

«عایشه» در اینجا می گوید خداوند آن صحابی که تو را ناراحت کرده، داخل آتش جهنم بکند و پیغمبر اکرم هم می فرماید که من به این اصحاب دستور می دهم ولی اطاعت نمی کنند! خداوند هم می فرماید:

(وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهين)

و آن كس كه نافرمانى خدا و پيامبرش كند و از مرزهاى او تجاوز نمايد او را در آتشى وارد مى‏كند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براى او مجازات توهين آميزى است‏

سوره نساء(4): آیه 14‏

عباراتی وقیح و زشت، از مخالفت صحابه با پیغمبر در مراسم حج!

همین «صحیح مسلم»، در حدیث 1216، مخالفت صحابه با نبی مکرم را با این عبارات وقیح و زشت نقل کرده است:

«قال عَطَاءٌ قال جَابِرٌ فَقَدِمَ النبي صُبْحَ رَابِعَةٍ مَضَتْ من ذِي الْحِجَّةِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ قال عَطَاءٌ قال حِلُّوا وَأَصِيبُوا النِّسَاءَ قال عَطَاءٌ ولم يَعْزِمْ عليهم وَلَكِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَقُلْنَا لَمَّا لم يَكُنْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ عَرَفَةَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِيَ إلى نِسَائِنَا فَنَأْتِيَ عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ قال يقول جَابِرٌ بيده كَأَنِّي أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بيده يُحَرِّكُهَا»

جابر بن عبد الله انصاري مي‌گويد: در صبح روز چهارم ذي الحجه، نبي مكرم در ميان صحابه حاضر شد و دستور داد از احرام خارج شويم و حتي فرمود نزديكي با زنانتان اشكالي ندارد. صحابه (با حالت تمسخر) گفتند: پنج روز بيشتر به عرفات نمانده است حال آنكه پيامبر دستور مي دهد با زنانمان نزديكي كنيم و وارد عرفه شويم در حالي كه از آلت ما مني سرازير است! مردم هم با حالت تمسخر، انگشتشان را به نشانه آلت، تكان دادند.

صحیح مسلم، ج2، ص 883، کتاب الحج، باب بیان وجوه الاحرام، ح 1216؛ المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت

این تعبیر، وقیح ترینِ تعابیر از صحابه پیغمبر است که در «صحیح مسلم» هم آمده است. بنابراین مخالفت و عصیان صحابه از دستور نبی مکرم، و نیز مسائلی که بین خود صحابه مطرح بوده که همدیگر را تکفیر می کردند، قتل یکدیگر را جایز می شماردند، و...، چیزی نیست که به قول آقای «ذهبی» بشود گفت که:

«فأكثره باطل و كذب و افتراء فدأب الروافض رواية الأباطيل»

اکثر اینها باطل، دروغ و افتراء است. روش رافضی ها این است که روایتهای باطل نقل بکنند.

سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي؛ ج10، ص 93

ما نمی دانیم که از چه موقعی «عایشه» هم جزء روافض شده است!! ما خبر نداریم که عایشه از چه موقع جزء رافضی ها شده است! چون بخشی از همین روایات، به خود عایشه برمی گردد. اگر نقل این روایات مخالفت صحابه با نبی مکرم، کار روافض است، پس باید گفت که عایشه هم جزء رافضی ها شده است!!

دفاع «ابن حجر هیثمی» از «صحابه»!

آقای «ابن حجر هیثمی» نیز در وجوب دفاع از صحابه می نویسد:

«مع تأليف صدرت من بعض المحدّثين كابن قتيبة مع جلالته القاضية بانّه كان ينبغي له أن لا يذكر تلك الظواهر، فإن أبى إلاّ ذكرها فليبيّن جريانها على قواعد أهل السنّة، حتى لا يتمسك مبتدع أو جاهل بها»

نظر به كتاب‌هایی كه بعضی از محدثان والا مقام همانند ابن قتیبه (در حوادث صدر اسلام) نوشتهاند، شایسته این بود كه وی از ذكر جزئیات حوادث، اجتناب مینمود و چنانچه ناچار از نقل آنها بود، میبایست جریان این حوادث را مطابق قواعد اهل سنت تعدیل و تبیین مینمود.

تطهير الجنان واللسان، ص 72

حالا ما نمی دانیم که منظور از «قواعد اهل سنت» چیست. ولی اهل سنت، اگر اهل سنت پیامبر هستند، این «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است که تمام این قضایا را نقل کرده است.

اتهام فحشای عایشه، که بزرگترین رسوائی است، در صحیحین آمده است. آنهم از پسرخاله ابوبکر، و برادر خانم رسول اکرم! اینها سردسته کسانی بودند که به عایشه اتهام فحشا زدند. و اتفاقاً به دست نبی مکرم تعزیر هم شدند.

یا در مسئله «روزه»، که ما روایت صریح داریم در «صحیح مسلم» که نبی مکرم به صحابه می گوید: «أُولَئِكَ الْعُصَاةُ»:

«أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إِلَى مَكَّةَ فِي رَمَضَانَ فَصَامَ حَتَّى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ، فَصَامَ النَّاسُ، ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَرَفَعَهُ، حَتَّى نَظَرَ النَّاسُ إِلَيْهِ، ثُمَّ شَرِبَ، فَقِيلَ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ: إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ قَدْ صَامَ، فَقَالَ: «أُولَئِكَ الْعُصَاةُ، أُولَئِكَ الْعُصَاةُ»

همانا پیغمبر اکرم در سال فتح مکه، در ماه رمضان به سمت مکه به راه افتاد. حضرت روزه بود تا اینکه به منطقه کراع الغمیم رسید. مردم هم روزه بودند. حضرت آبی طلبید و ظرف آب را بالا آورد تا مردم همه ببینند. سپس آن را خورد. بعد از مدتی به پیامبر گفتند که برخی از مردم هنوز روزه هستند! حضرت فرمود: آنها گناه کارند آنها گناه کارند.

صحیح مسلم، ج2، ص 785، کتاب الصیام، باب جواز الصوم و الفطر فی شهر رمضان، ح 1114؛ المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت

اینها مواردی نیست که بشود به سادگی از کنارش عبور کرد! این تخلفات صحابه را نمی شود کتمان کرد. نمی شود از بین برد.

سؤال: چرا اهل سنت، این قدر روی مسئله «صحابه» پافشاری می کنند!؟

پاسخ: نبی مکرم وقتی درباره اهلبیت، حدیث «ثقلین» را بیان فرمود، که «مسلم نیشابوری» از «زید بن ارقم» نقل کرده است که:

«قَامَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَوْمًا فِينَا خَطِيبًا بِمَاءٍ يُدْعَى خُمًّا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَوَعَظَ وَذَكَّرَ ثُمَّ قَالَ « أَمَّا بَعْدُ أَلاَ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِىَ رَسُولُ رَبِّى فَأُجِيبَ وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ ». فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ « وَأَهْلُ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى»

روزي پيغمبر خدا براي خواندن خطبه بين ما برخاست. ما در مكاني بين مكه و مدينه بوديم كه «خم» خوانده مي شود. حمد خدا و ثناي او را به جاي آورد و به وعظ و ذكر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانيد اي مردم كه من هم بشرم و به زودي فرستاده خداي نزد من مي آيد و دعوت او را اجابت مي كنم. من بين شما دو چيز گرانبها از خود بر جاي مي گذارم، نخستين آنها كتاب خداست كه در آن هدايت و نور است. كتاب خدا را محكم در دست بگيريد و آن را رها نكنيد ـ پس درباره قرآن سفارش بسيار نمود و بدان تشويق و ترغيب فرمود ـ سپس فرمود: اهل بيت من، درباره اهل بيت من همواره خداي را به ياد داشته باشيد (اين جمله را سه بار فرمود)

صحیح مسلم، ج4، ص 1873، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابیطالب، ح 2408

پیغمبر اکرم، در کنار «کتاب»، «اهلبیت» را قرار داد. آقایان اهل سنت اگر بخواهند به این روایت عمل بکنند، باید از تمامی عقایدشان دست بردارند. زیرا عقاید اهل سنت، از اول تا آخر، بر مبنا و اساس و محوریت اهلبیت نیست.

شما ببینید که در «صحیح بخاری»، از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)، که در رأس اهلبیت قرار دارد، فقط 29 روایت ذکر شده است! ولی از «ابوهریره» بیش از چهارصد روایت نقل کرده اند!!

یا شما کتابهای فقهی اهل سنت را ببینید، هر چهار مذهب اهل سنت را ببینید که از اول تا آخر، چند مسئله فقهی را مستند کرده اند به قول امیرالمؤمنین!؟ حالا قول امام مجتبی و امام حسین و امام صادق و... پیشکش آقایان!!

این آقایان اگر بخواهند فرمایشات اهلبیت را بپذیرند، یک سری از فرمایشان اهلبیت، دفع و نفی صحابه است. یک بخشی از عقاید اهلبیت، برمی گردد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) و خلافت و امامت دوازده امام (علیهم السلام).اینها اگر بخواهند به حدیث «ثقلین» عمل بکنند، باید از تمام اعتقاداتشان دست بردارند.

اینها علناً نمی توانند بگویند که اهلبیت دروغ می گویند، یا اهلبیت اشتباه کردند، بلکه می آیند در کنار اهلبیت، دکان دیگری باز می کنند به نام «صحابه»! و تلاش می کنند که صحابه را تا حد فوق عصمت بالا ببرند!

از طرفی هم این آقایان معترف هستند که صحابه معصوم نیستند. خُب غیر معصوم چگونه می تواند مطالب اسلامی و شرعی و شریعت را بیان بکند!؟ وقتی معصوم نیست، اگر یک حکم غیر شرعی را شرعی معرفی کرد، چه تضمینی وجود دارد!؟

وقتی یک صحابه، می آید به همسر نبی مکرم، تهمت فحشا می زند، آیا چنین فردی نمی تواند یک حکم غیر شرعی را شرعی معرفی بکند!؟ شما می گوئید اینها چنین کاری نمی کنند. ولی ما دلیل داریم، قرینه داریم که این صحابه، در موارد متعددی، با پیغمبر اکرم مخالفت کرده اند! جلوی چشم پیغمبر، به ایشان نسبت هزیان دادند!!

رمز اصلی و اساسی در این قضیه اینجاست که این آقایان به جای قبول حقیقت، می گویند که ما باید آن مخالفتها و نسبتها را توجیه بکنیم. ما باید آن مدارک را مخفی بکنیم، از بین ببریم و... و هر کس هم کوچکترین طعنه ای به صحابه بزند، از اسلام خارج است و قتلش هم واجب است!!!

شما ببنید که این آقایان برای کسی که به «ابوبکر» و «عمر» دشنام می دهند و سب می کنند، چه حکمی را بریده اند:

«مَن سَبّ أبا بَكر و عُمر قُتِل»

هر کس به ابوبکر و عمر دشنام دهد، باید کشته شود.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط؛ ج1، ص 144

ولی درباره سب امیرالمؤمنین، نهایتاً تعزیر می شود و قتلی در کار نیست!! اینها نشان می دهد که این قضایا حساب شده است.

ما باید جوانهای خودمان را روشن بکنیم تا هم قدر فرهنگ اهلبیت و تشیع را بدانند و هم در برابر تهاجمات اهل سنت، مقاومت بکنند. ما باید جوانهای اهل سنت را هم از خواب بیدار بکنیم و بگوئیم که در این چهارده قرن گذشته، علمای شما این حقایق را به شما نگفته اند.

انتقادی از دکتر طیب، شیخ الأزهر!

امروز عصر رسانه و عصر ارتباطات است و این مطالب منتشر می شود و جوانهای اهل سنت می شنوند و علما و بزرگان اینها سر و صدایشان بلند می شود. حتی کار به جایی می رسد که دکتر «طیب»، شیخ الأزهر می آید یک ماه تمام در ماه رمضان، علیه تشیع موضع گیری می کند!

ما که صحبتهای ایشان را در این ماه رمضان بررسی کردیم، یک حرف درست و حسابی در فرمایشات ایشان پیدا نکردیم. یعنی یک حرف که بتوانیم بگوئیم این حرف مبتنی بر شریعت اسلامی است را پیدا نکردیم!!

این بزرگوار، از اول تا آخر هم، دو پهلو حرف می زند! از یک طرف می آید می گوید که شیعه و سنی، دو بال اسلام هستند. ولی از طرف دیگر می آید می گوید که مذهب شیعه، مذهبی است که بر سب صحابه استوار گشته است. و کسی که سب صحابه بکند از اسلام خارج است!!

یعنی به اعتقاد دکتر طیب، این شیعه ای که یکی از بالهای اسلام است، از اسلام خارج است!! البته این را رک نمی گوید، بلکه می آید پل می زند. از طرفی می گوید شیعه و سنی دو بال اسلام هستند. از طرفی می گوید مذهب شیعه، مذهب سب صحابه است؛ و از آن طرف هم می گوید که هر کس سب صحابه بکند از اسلام خارج است!!

البته این حرف، فقط حرف «طیب» نیست. حرف هر اهل سنتی است. و نمی توانند غیر از این حرف بزنند. اگر غیر این باشد، باید از تمام مبانی فکری و اعتقادی خود دست بردارد. ما دامی که یک سنی، تفکر سنی دارد، منطقش این است.

عزیزان این نکته را خوب در ذهن داشته باشند. فقط بیان سخن اینها کافی نیست. باید پشت پرده این سخنان را فهمید و برای مردم تبیین کرد. ما تمام سخنان دکتر طیب را در این ماه رمضان، تایپ شده به همراه کلیپ و تصویر از سایت خودشان، در اختیار داریم. شما اگر ملاحظه بکنید می بینید که تمام صحبتهای ایشان، به مسئله «صحابه» برمی گردد!

این نکته را هم خدمت دوستان عرض بکنم که برای شکستن تابوی صحابه، همان دو آیه ای که دیروز مطرح کردیم، به همراه چند روایتی که از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» بیان کردیم، کافی است.

دفاعی دیگر از «صحابه»؛ از «ابن حجر هیثمی»!

«ابن حجر هیثمی» نیز در وجوب صیانت از شخصیت «صحابه» می نویسد:

«ومما يوجب أيضا الإمساك عما شجر أي وقع بينهم من الاختلاف و الإضراب صفحا عن أخبار المؤرخين سيما جهلة الروافض و ضلال الشيعة و المبتدعين القادحين في أحد منهم فقد قال ( إذا ذكر أصحابي فأمسكوا )»

از مواردی که باز هم پرهیز کردن از بیان اختلافات و در گیری ها بین صحابه لازم است، صرفه نظر کردن از اخبار مورخین در این زمینه است. مخصوصاً افراد جاهل رافضی ها و گمراهان شیعه و بدعت گذارانی که در مورد برخی از صحابه طعنه می زنند. چرا که پیغمبر فرمود: زمانی که از صحابه سخن به میان آید، توقف کنید و پرهیز نمائید.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط؛ ج2، ص 621

ماجرای روایت «إذا ذكر أصحابي فأمسكوا» چیست!؟

من در مورد این روایتی که «ابن حجر» نقل کرده است، (إذا ذكر أصحابي فأمسكوا)، مقداری کار کردم. دیدم که عبدالله بن سلیمان، اشعث سجستانی نقل کرده است:

«قد قال رسول الله إذا ذكر الله فأمسكوا و إذا ذكر أصحابي فأمسكوا و إذا ذكر القدر فأمسكوا»

پیغمبر فرمود: وقتی از خداوند سخن به میان می آید، سکوت کنید. وقتی از اصحاب من سخن به میان می آید، سکوت کنید. و وقتی از قضا و قدر سخن به میان می آید نیز سکوت کنید.

قصيدة عبد الله بن سليمان الأشعث، اسم المؤلف: عبد الله بن سليمان الأشعث أبو بكر، دار النشر: دار طيبة - الرياض - 1408، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمود محمد الحداد؛ ج1، ص46

فقط همین مانده بود که دیگر از خداوند هم سخنی به میان نیاید.

«طبرانی» نیز نقل کرده است:

«عن ثَوْبَانَ عَنِ النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم قال إذا ذُكِرَ أَصْحَابِي فَأَمْسِكُوا و إذا ذُكِرَتِ النُّجُومُ فَأَمْسِكُوا و إذا ذُكِرَ الْقَدَرُ فَأَمْسِكُوا»

ثوبان می گوید که پیغمبر فرمود: وقتی از اصحاب من سخن به میان می آید، سکوت کنید. وقتی از ستارگان صحبت می کنید، سکوت کنید. و وقتی از قضا و قدر سخن به میان می آید نیز سکوت کنید.

المعجم الكبير، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي؛ ج2، ص 96، ح 1427

پیغمبر در کنار دستور به سکوت درباره صحابه، موارد دیگری را نیز بیان فرموده است. آیا شما به آنها نیز متعهد و ملتزم هستید یا نه؟

«آلوسی» در «روح المعانی»، ج23، ص 108؛ در ذیل این روایت که مطرح می کند، مطالب متعددی از علمای نجوم و پیشگوئی های اینها را بیان می کند و می گوید که تمامی این پیشگوئی ها هم، به وقوع پیوسته است.

مهمتر از همه، قضیه حضرت موسی و فرعون که این همه افراد را کشتند و حضرت موسی به اراده الهی در خانه فرعون بزرگ شد، همه اینها مبتنی بر علم نجوم بوده است. و خداوند هم این کار منجّمان را مذمت نکرده است. بله کار فرعون را مذمت کرده ولی یک آیه هم نداریم که بگوید آنهائی که زمینه ساز این قضیه بودند و با علم نجوم آمدند و این پیشگوئی ها را کردند، مورد مذمت خداوند بودند.

حتی درباره نبی مکرم هم، آقای آلوسی مطالب متعددی را بیان می کند که منجمان پیش بینی کرده بودند که در همین نزدیکی ها، فردی پیدا می شود که تمام بُت و بُت پرستی را از بین می برد!

سؤال این است که شما اگر درباره صحابه می گوئید باید سکوت کرد، درباره نجوم هم حاضر هستید که این حرف را بزنید!؟ درباره «قَدَر» سکوت کنید یا بیایید این شبهات را جواب بدهید!؟ یا نه، بگوئید که اگر این آقایان بحث «جبر» را در جامعه مطرح کردند، شما ساکت باشید و بگذارید هر کاری خواستند بکنند.

«هیثمی» نیز این روایت را نقل می کند و تصحیح نیز می کند:

«رواه الطبراني وفيه مسهر بن عبدالملك وثقه ابن حبان و غيره و فيه خلاف و بقية رجاله رجال الصحيح»

این روایت را طبرانی نقل کرده و در سندش مسهر بن عبدالملک وجود دارد که ابن حبان و دیگران او را توثیق کرده اند. در مورد او اختلاف است ولی باقی رجال سند، صحیح است.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت؛ ج 7، ص 202

ادامه دفاع «ابن حجر هیثمی» از «صحابه»!

آقای «ابن حجر هیثمی» در ادامه دفاع از صحابه می نویسد:

«والواجب أيضا على كل من سمع شيئا من ذلك أن يثبت فيه ولا ينسبه إلى أحدهم بمجرد رؤيته في كتاب أو سماعه من شخص بل لا بد أن يبحث عنه حتى يصح عنده نسبته إلى أحدهم فحينئذ الواجب أن يلتمس لهم أحسن التأويلات و أصوب المخارج إذ هم أهل لذلك...

وما وقع بينهم من المنازعات والمحاربات فله محامل و تأويلات و أما سبهم و الطعن فيهم فإن خالف دليلا قطعيا كقذف عائشة رضي الله عنها أو إنكار صحبة أبيها كان كفرا و إن كان بخلاف ذلك كان بدعة و فسقاً»

بر کسی که مطاعنی از صحابه را می شنود، واجب است که در آن مطلب تأمل کند و به مجرد دیدن آن مطلب در یک کتاب، یا شنیدن آن از کسی، آن را به یکی از صحابه نسبت ندهد. بلکه لازم است تا بررسی کند و صحت انتساب آن مطلب به فلان صحابه، برایش روشن شود.

حال اگر صحت انتساب یک مطاعنی به یک صحابه صحت داشت، لازم است که آن را به بهترین روشها، و بهترین توجیهات، توجیه بکند. زیرا صحابه، سزاوار اینچنین تأویلاتی می باشند.

و آن اختلافات و منازعات و جنگ هایی که بین صحابه رخ داده است، همه اینها توجیه و تأویل دارد. اما دشنام دادن به صحابه و طعن در صحابه، اگر دلیل قطعی و یقینی نداشته باشد – مثل تهمت فحشا به عایشه و یا انکار همراهی ابوبکر با پیامبر – اینگونه نسبتها کفر است. و اگر موافق یک دلیل قطعی و یقینی باشد، این نسبت ها، بدعت بود و فسق است!

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط؛ ج2، ص 621

آقای «ابن حجر» می گوید که جنگ های صحابه با یکدیگر، و کشتن هزاران انسان در این جنگها، توجیه دارد! ما می پرسیم که آیا کشتن صحابه بالاتر است یا فحش دادن به صحابه!؟ قطعاً کشتن صحابه بالاتر است! فحش هوایی است و می رود!

یک سؤال اساسی و مهم!!

شما برای کشتن صحابه، محمل می آورید، توجیه می آورید. حالا چهار تا شیعه هم می آید به صحابه فحش می دهد، خُب برای این هم محمل بیاورید! و اینها را هم توجیه بکنید! بگوئید اینها اشتباه کردند، برایشان طلب مغفرت کنید.

چرا می آیید می گوئید که قتل اینها واجب است؛ جان و مالشان حلال است؛ زن و بچه اینها اسیر می شوند و... اگر بناست که کشت و کشتار صحابه، تأویل بشود، فحش و ناسزا به صحابه نیز باید توجیه داشته باشد. قتل صحابه نود درصد است ولی فحش به صحابه ده درصد است. شما نود درصد را توجیه می کنید ولی در ده درصد، فتوای به قتل صادر می کنید!!

آقای «ابن حجر» می گوید اگر قذف عایشه، دلیل قطعی نداشته باشد، این نسبت دادن، کفر است. حال ما می پرسیم که اگر این نسبت را یک صحابه به عایشه داده باش چه؟ چرا خود نبی مکرم، این نسبت دادن به عایشه را تأویل نکرد، توجیه نکرد. بلکه کسانی که این تهمت فحشا را به عایشه داده بودند را، حد قذف زد!

پیغمبر اکرم آقای «حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ» را که شاعر عصر نبوت بود؛ و «مِسْطَحُ بْنُ أُثَاثَةَ» که پسر خاله ابوبکر بود؛ و «حَمْنَةُ بِنْتُ جَحْشٍ» که خواهر خانم خودش بود، به خاطر همین قضیه، شلاق زد. چرا توجیه نکرد؟ چرا تأویل نکرد؟

اگر بی احترامی به صحابه توجیه دارد، در موارد فحش و ناسزای چهارتا شیعه نادان هم، باید توجیه داشته باشد.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب