2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
بررسی مسئله احراق و سوزاندن انسان (2)
کد مطلب: ٧٤٨٠ تاریخ انتشار: ١٩ بهمن ١٣٩٣ - ١٤:٠٠ تعداد بازدید: 12226
خارج کلام مقارن » احراق و سوزاندن انسان
بررسی مسئله احراق و سوزاندن انسان (2)

جلسه پنجاه و هفتم 1393/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و هفتم 1393/11/19

– بررسی روایات سوزاندن عبدالله سبأ توسط امیرالمؤمنین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداءالله الی یوم لقاء الله.

دیروز ما بحثی را شروع کردیم در رابطه با مسئله آتش زدن مخالف، و مطالبی را در این زمینه عرض کردیم. من قبل از اینکه دیدگاه شیعه را در این زمینه مطرح بکنم و آنچه را که در بعضی از روایات آمده که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بعضی افراد را آتش زدند؛ قبل از آنیکه این مسائل را روشن کنیم، یک نکته ای را از «صحیح بخاری» نقل می کنم که قابل تأمل است و دوستان باید توجه بکنند.

روایات آتش زدن مخالف در منابع اهل سنت:

«بخاری» از «ابوهریره» نقل می کند که:

«أَنَّهُ قَالَ: بَعَثَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بَعْثٍ فَقَالَ: إِنْ وَجَدْتُمْ فُلاَنًا وَ فُلاَنًا فَأَحْرِقُوهُمَا بِالنَّارِ، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حِينَ أَرَدْنَا الخُرُوجَ: إِنِّي أَمَرْتُكُمْ أَنْ تُحْرِقُوا فُلاَنًا وَ فُلاَنًا، وَ إِنَّ النَّارَ لاَ يُعَذِّبُ بِهَا إِلَّا اللَّهُ، فَإِنْ وَجَدْتُمُوهُمَا فَاقْتُلُوهُمَا»

ابوهریره می گوید: پیامبر خدا، روزی ما را به همراه سپاهی فرستاد و فرمود: اگر فلانی و فلانی را پیدا کردید، هر دو را با آتش بسوزانید! هنگامی که ما خواستیم از مدینه خارج شویم، پیغمبر گفت: من به شما دستور دادم که فلانی و فلانی را بسوزانید، در حالی که فقط خداوند است که انسانها را با آتش عذاب می کند، پس اگر شما آن دو نفر را یافتید، بکشید.

صحیح بخاری، ج3، ص 1098، ح 2853؛ دارالنشر: ابن کثیر، الیمامه، بیروت

بخاری در روایتی دیگر از عکرمه نقل می کند که:

«أَنَّ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، حَرَّقَ قَوْمًا، فَبَلَغَ ابْنَ عَبَّاسٍ فَقَالَ: لَوْ كُنْتُ أَنَا لَمْ أُحَرِّقْهُمْ لِأَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ تُعَذِّبُوا بِعَذَابِ اللَّهِ»، وَ لَقَتَلْتُهُمْ كَمَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ»

همانا علی روزی عده ای از مردم را آتش زد، وقتی خبر به ابن عباس رسید گفت: اگر من جای علی بودم، آنها را آتش نمی زدم. زیرا پیغمبر فرمود: دیگران را با عذاب خداوند، عذاب نکنید. من اگر جای علی بودم، آنها را می کشتم. همانطوری که پیغمبر فرمود: هر کس دینش را تغییر داد، او را بکشید!

صحیح بخاری، ج3، ص 1098، ح 2854؛ دارالنشر: ابن کثیر، الیمامه، بیروت

ما در اینجا، خیلی با سند این دو روایت کاری نداریم. روایت اول از «ابوهریره» است که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و دیگران، رسماً او را تکذیب کرده اند؛ و روایت دوم از عکرمه هست که در دروغ گوئی، ضرب المثل بوده است. ولی ما روایات متعددی داریم بر اینکه حضرت امیر (سلام الله علیه)، افرادی را که یا ادعای الوهیت داشتند و یا ادعای نبوت کرده بودند و یا مرتد شده بودند را سوزاند؛ که در ادامه بحث، مطرح خواهیم کرد که سوزاندن حضرت به چه صورت بوده است.

روایت سوم، روایتی است که «مسند احمد» از شخصی به نام عبدالله که ظاهراً عبدالله بن عباس باشد، نقل می کند که:

«كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَمَرَرْنَا بِقَرْيَةِ نَمْلٍ، فَأُحْرِقَتْ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " لَا يَنْبَغِي لِبَشَرٍ أَنْ يُعَذِّبَ بِعَذَابِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ»

ما روزی با پیغمبر بودیم و از کنار لانه مورچه ای گذشتیم که آتش زده شده بود، پیغمبر فرمود: سزاوار نیست انسانی، با عذاب خداوند، کسی را عذاب بکند.

مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 423، ح 4018

ملاحظه می کنید که پیغمبر حتی راضی نیست لانه مورچه ای آتش زده بشود. این سه روایت بود از منابع اهل سنت؛ اما برویم سراغ روایات شیعه.

بررسی روایات شیعه در مورد سوزاندن «عبدالله بن سبأ» توسط امیرالمؤمنین:

قبل از این که روایات مربوط به سوزاندن عبدالله سبأ توسط امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) را برسی کنیم، لازم است مقداری در مورد شخصیت این شخص، صحبت کنیم.

«عبدالله سبأ» که بود؟

برخی از بزرگان شیعه مثل «کاشف الغطاء»، «آیة الله العظمی خوئی»، و «علامه طباطبائی»، معتقد هستند که عبدالله سبأ شخصیت ساختگی است. و نیز محمد جواد مغنیه، دکتر علی الوردی، دکتر کامل مصطفی و... گفته اند که «عبدالله سبأ»، اصلاً وجود خارجی نداشته است.

مرحوم علامه عسگری، دو جلد کتاب در این باره نوشته است که اصلاً عبدالله سبأ یهودی را خدای عالم نیافریده، اسرافیل برای او روزی نیاورده، و عزرائیل هم او را قبض روح نکرده است!

البته برخی از علمای اهل سنت نیز، هم نظر با علامه عسگری هستند و معتقدند که عبدالله سبأ، وجود خارجی نداشته است.

دکتر «طاها حسین» از محققین بلندآوازه اهل سنت است که می گوید:

«دشمنان شیعه می خواهند در اصول مذهب شیعه یک عنصر یهودی را وارد کنند...درحالی که عبدالله سبأ یک موجود موهوم است و وجود خارجی ندارد.»

الفتنة الکبری، ج2، ص90

دکتر «علی نشار» هم که از متفکرین اسلامی هست، می گوید:

«شخصیت عبدالله سبأ، یک شخصیت ساختگی است. و اگر در برخی موارد اسم عبدالله سبأ ذکر شده است، منظور عمار یاسر است»

نشأة الفکر الفلسفی، ج 2، ص 39

دکتر حامد حفنی، دکتر محمد کامل حسین، دکتر عبدالعزیز صالح هلالی، دکتر سهیل ذکار، دکتر احمد عباس صالح، و... تمامی اینها معتقد هستند که عبدالله سبأ یهودی، یک موجود خیالی و وهمی است. و وجود خارجی نداشته است.

من توصیه می کنم که دوستان جلد اول کتاب «نقد غفاری» ما را خوب مطالعه کنند. چرا که در آنجا خیلی از حقایق در مورد شخصیت عبدالله سبأ مشخص شده است.

برخی از آیات و بزرگان وقتی این کتاب را خواندند به بنده گفتند که کتاب علامه عسگری در رد عبدالله سبأ را خواندیم، خیلی نچسبید؛ ولی شما برای اولین بار، حق مطلب را در این کتاب ادا کردید. این کتاب سه جلدی، در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)، هم موجود است و دوستان می توانند دریافت کنند.

دو چهره متفاوت از «عبدالله سبأ»

در جلد اول، ما حدود شصت، هفتاد صفحه درباره شخصیت عبدالله سبأ،سخن گفتیم. ما روی این مطالب که آوردیم شاید حدود هزاران ساعت کار کردیم. یعنی هر کس در مورد عبدالله سبأ حتی یک مقاله پنج صفحه ای هم نوشته بود را، ما دیدیم. ما در آنجا گفتیم که «عبدالله سبأ» در منابع تاریخی اهل سنت، دو شخصیت مستقل دارد:

شخصیت اول: کسی که بنیانگذار امامت، و مهدویت است و عامل قتل عثمان و باعث جنگ جمل می باشد. این شخصیت از «عبدالله سبأ»، قطعاً ساختگی و جعلی است. و وجود خارجی ندارد.

مصدر این شخصیت موهوم، تاریخ طبری است. قبل از تاریخ طبری، احدی این را نگفته است و بعد از تاریخ طبری هم، هر کسی که مطرح کرده، از تاریخ طبری گرفته و نقل کرده است. و تمامی اینها هم بر می گردد به شخصی به نام «سیف بن عمر» که راوی این داستان است و متهم به دروغگوئی و وضع حدیث و زندقه می باشد.

غیر از «طبری» و غیر از «سیف بن عمر»، هیچ کس این قضیه را که عبدالله سبأ مؤسس مذهب شیعه و مهدویت و وصایت و قاتل عثمان و عامل جنگ جمل و ... بوده را، نقل نکرده است. و بعد از طبری هم تا عصر حاضر، هر کس نقل کرده، از طبری گرفته است.

شخصیت دوم: کسی که در ابتداء، یهودی بوده و در زمان امیرالمؤمنین مسلمان می شود، و در ابتدا از دوستان امیرالمؤمنین بوده ولی در ادامه نسبت به حضرت، ادعای الوهیت و نبوت می کند؛ و حضرت امیر هم دستور می دهد که او را تبعید می کنند و یا به آتش می سوزانند. این شخصیت از «عبدالله سبأ»، قطعاً وجود خارجی داشته است و شبهه ای در این نیست. و انکار این قضیه، انکار دهها روایات صحیح شیعه است، و انکار نظریات بزرگان شیعه همچون شیخ طوسی، کشی، نجاشی، و علامه حلی، که این قضیه را نقل کرده اند، است.

تمام بزرگان ما از همان ابتدا و از قرن دوم و سوم، این شخصیت از «عبدالله سبأ» را به عنوان یک شخصیت مطرود، و یک شخصیت مذموم در کتابهای روائی، تاریخی و رجالی خود، نقل کرده اند. یعنی انکار این شخصیت از عبدالله سبأ، در حقیقت انکار این بزرگانی است که به وجود چنین شخصیتی، به عنوان یک امر مسلم و قطعی اذعان کرده اند. و این جرئت بزرگی می خواهد.

شخصیت غالی «عبدالله سبأ» در روایت «کشی»

غالب روایات کشی در مورد عبدالله سبأ، صحیحه است و سنداً مشکلی ندارد. مشکلی هم داشته باشد، روایات می شود مستفیض و باز هم ایرادی ندارد.

روایت اول: در روایت اول، از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمود:

«أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ كَانَ يَدَّعِي النُّبُوَّةَ وَ يَزْعُمُ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هُوَ اللَّهُ (تَعَالَى‏عَنْ ذَلِكَ) فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَدَعَاهُ وَ سَأَلَهُ فَأَقَرَّ بِذَلِكَ وَ قَالَ نَعَمْ أَنْتَ‏ هُوَ وَ قَدْ كَانَ أُلْقِيَ فِي رُوعِي أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ وَ أَنِّي نَبِيٌّ. فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَيْلَكَ قَدْ سَخِرَ مِنْكَ الشَّيْطَانُ فَارْجِعْ عَنْ هَذَا ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ تُبْ! فَأَبَى فَحَبَسَهُ وَ اسْتَتَابَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فَلَمْ يَتُبْ فَأَحْرَقَهُ بِالنَّارِ.»

عبدالله سبأ ادعای نبوت می کرد و گمان می کرد که امیرالمؤمنین همان خداست! این خبر به امیرالمؤمنین رسید و حضرت او را خواست و در مورد خبر رسیده از او پرسید و او هم اقرار کرد به ادعای نبوت و الوهیت و گفت: آری، اینچنین در ذهن من القا شده است که تو خدا هستی و من هم پیغمبر خدایم. امیرالمؤمنین به او فرمود: وای بر تو! شیطان تو را تسخیر کرده است، برگرد و توبه کن! مادرت به عزایت بنشیند! ولی عبدالله سبأ قبول نکرد، لذا حضرت او را زندانی کرد و سه بار او را توبه داد ولی او توبه نکرد. سپس حضرت او را با آتش سوزاند.

رجال کشی، اختیار معرفة الرجال،ج1،ص 323، ح 170

روایت دوم: مرحوم کشی در روایت دوم نقل می کند که هشام بن سالم می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که با اصحاب خود، در مورد عبدالله سبأ و ادعای ربوبیت او نسبت به امیرالمؤمنین صحبت می کردند و فرمودند:

«إِنَّهُ لَمَّا ادَّعَى ذَلِكَ فِيهِ اسْتَتَابَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَأَبَى أَنْ يَتُوبَ فَأَحْرَقَهُ بِالنَّارِ.»

وقتی عبدالله سبأ ادعای ربوبیت در مورد امیرالمؤمنین را مطرح کرد، حضرت امیر او را توبه داد ولی او توبه نکرد، پس حضرت امیر او را با آتش سوزاند.

رجال کشی، اختیار معرفة الرجال، ج1،ص 323، ح 171

روایت سوم: در این روایت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:‏

«لَعَنَ اللَّهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ إِنَّهُ ادَّعَى الرُّبُوبِيَّةَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَانَ وَ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَبْداً لِلَّهِ طَائِعاً، الْوَيْلُ لِمَنْ كَذَبَ عَلَيْنَا وَ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا، نَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ نَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ.»

خدا لعنت کند عبدالله سبا را؛ او کسی بود که در حق امیرالمؤمنین ادعای ربوبیت نمود، در حالی که به خدا قسم، امیرالمؤمنین بنده مطیع خداوند بود، وای بر کسی که بر ما دروغ ببندد، عده ای از مردم درباره ما چیزهائی را می گویند که ما خودمان درباره خودمان نمی گوئیم؛ ما از دست اینها به خدا پناه می بریم، ما از دست اینها به خدا پناه می بریم.

رجال کشی، اختیار معرفة الرجال، ج1،ص 324، ح 172

روایت چهارم: این روایت از امام زین العابدین(سلام الله علیه) است، حضرت می فرمایند:

«لَعَنَ اللَّهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيْنَا، إِنِّي ذَكَرْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ فَقَامَتْ كُلُّ شَعْرَةٍ فِي جَسَدِي، لَقَدِ ادَّعَى أَمْراً عَظِيماً مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ، كَانَ عَلِيٌّ وَ اللَّهِ عَبْداً لِلَّهِ صَالِحاً، أَخُو رَسُولِ اللَّهِ مَا نَالَ الْكَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَ مَا نَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْكَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ.»

خدا لعنت کند کسی را که بر ما دروغ ببندد، من یاد عبدالله بن سبا افتادم، تمام موهای بدنم سیخ شد! او ادعای بزرگی کرده بود، او را چه شده بود؟ خدا او را لعنت کند. به خدا قسم که علی بنده صالح خدا بود، برادر پیغمبر بود، به هیچ کرامتی از ناحیه خداوند نرسید، مگر با بندگی و اطاعت خداوند و اطاعت از پیامبر، و پیامبر هم به هیچ کرامتی از ناحیه خداوند نرسید، مگر از طریق بندگی و اطاعت خداوند.

رجال کشی، اختیار معرفة الرجال، ج1،ص 324، ح 173

روایت پنجم: در این روایت، امام صادق (سلام الله علیه) می فرمایند:

«كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ الَّذِي يَكْذِبُ عَلَيْهِ وَ يَعْمَلُ فِي تَكْذِيبِ صِدْقِهِ وَ يَفْتَرِي عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ.»

امیرالمؤمنین راستگوترین مخلوقات خداوند بعد از پیغمبر بود، و کسی که بر او دروغ بست و در راه تکذیب راستگوئی حضرت، اقدام کرد، و بر خداوند دروغ بست، عبدالله بن سبا بود.

رجال کشی، اختیار معرفة الرجال، ج1،ص 324، ح 174

این روایات در خصال شیخ صدوق، کافی مرحوم کلینی، و وسائل الشیعه مرحوم شیخ حر عاملی، هم مطرح شده است و فقط در رجال کشی نیست؛ تمام این روایات صراحت دارند که عبدالله سبأ وجود خارجی داشته است. عبدالله سبا که ادعای الوهیت و ربوبیت نسبت به امیرالمؤمنین داشت، قطعاً وجود خارجی داشته است و کسی نمی تواند بگوید که این روایات دروغ است. روایات در حد مستفیض است و ما نمی توانیم روایات مستفیض را رد کنیم.

شخصیت غالی «عبدالله سبأ» در کلام بزرگان شیعه

بزرگان شیعه هم به شخصیت مطرود و مذموم «عبدالله سبا» اشاره کرده اند و از او به عنوان فرد کافر، غالی، و ملعون نام برده اند:

«شیخ طوسی» می گوید:

«عبد الله بن سبإ، الذي‏ رجع‏ إلى‏ الكفر و أظهر الغلو»

عبدالله بن سبأ کسی بود که بعد از مسلمان شدن، دوباره کافر شد و کسی بود که غلو را آشکار کرد.

رجال طوسی، ص 75

«علامه حلی» هم می گوید:

«عبدالله بن سبأ غال ملعون حرقه أمير المؤمنين عليه السلام بالنار كان يزعم أن عليا عليه السلام إله و أنه نبي لعنه الله»‏

عبدالله سبأ فرد غلو کننده و ملعونی بود که امیرالمؤمنین او را با آتش سوزاند. وی گمان می کرد که علی (علیه السلام) خداست و خودش هم نبی خداست! خدا او را لعنت کند.

رجال العلامة الحلي؛ ص237

«آیة الله العظمی خوئی» از علمای معاصر هم در تأیید روایات وارده، می گوید:

«عبد الله بن سبإ، الذي‏ رجع‏ إلى‏ الكفر و أظهر الغلو، من اصحاب علی»

عبدالله بن سبأ کسی بود که بعد از مسلمان شدن، دوباره کافر شد و کسی بود که غلو را آشکار کرد. او از اصحاب امیرالمؤمنین بوده است.

معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 192

مرحوم «صاحب معالم»، مرحوم «تفرشی»، و مرحوم «محقق اردبیلی»، از دیگر علمائی هستند که معتقدند عبدالله سبأ وجود خارجی داشته است و یک شخصیت غالی، کافر و مرتدی بوده که به جهت ادعاهائی که داشته، توسط امیرالمؤمنین کشته شد.

علامه عسگری (رضوان الله تعالی علیه) هم که آمده و وجود عبدالله سبأ را رد کرده، شما از اول تا آخر کتاب را بخوانید، ببینید دو تا دلیل محکمه پسند برای خیالی بودن این شخص آورده است یا نه؟

نتیجه بحث در مورد شخصیت «عبدالله سبأ»:

از آنچه گفته شد، نتیجه این می شود که عبدالله سبائی که مبدع تشیع باشد، یا مبدع امامت و مهدویت باشد، قطعاً وجود خارجی ندارد و ساخته پرداخته شخصی به نام «سیف بن عمر» است و ناقل این داستان خیالی هم، «تاریخ طبری» است و هیچ اعتباری ندارد.

ولی عبدالله سبائی که از اصحاب امیرالمؤمنین بوده، از اسلام برگشته و مرتد شده، در حق امیرالمؤمنین غلو کرده و ادعای ربوبیت و الوهیت در حق حضرت کرده، ادعای نبوت در حق خودش کرده؛ قطعاً وجود خارجی داشته، و حضرت او را دستگیر کرده، زندانی کرده، توبه داده، ولی او توبه نکرده، و حضرت امیر او را کشته و در آتش سوزانده است.

بنابراین این که می گویند حضرت امیر (سلام الله علیه) «عبدالله سبأ» را با آتش سوزانده است و... اولاً این یک انسان عادی نبوده، بلکه ادعای الوهیت و ربوبیت داشته، غالی بوده، توبه هم داده شده ولی توبه نکرده؛ حضرت برای عبرت دیگران و تکرار نشدن این قضیه، او را سوزانده؛ در ثانی، این سوزاندن، بعد از کشتن و گردن زدن او بوده، نه زنده زنده سوزاندن. شما ببینید تعبیر آقای ابن عبدالبر را که این روایات را چگونه نقل می کند.

تعبیر جالب «ابن عبدالبر» در نحوه سوزاندن توسط حضرت امیر

آدم وقتی این روایات را می بیند که حضرت امیر هم انسانها را سوزانده، کمی دل چرکین می شود و شبهه برایش ایجاد می شود؛ ولی وقتی تعبیر «ابن عبدالبر» در مورد روایات احراق توسط امیرالمؤمنین را می بیند، همه چیز برایش حل می شود و واقعیت قضیه مشخص می شود. این تعبیر را دوستان باید حفظ کنند.

«ابن عبدالبر» بعد از نقل روایت بخاری از عکرمه که در اول درس خواندیم ، که می گفت حضرت امیر، عده ای از مردم را در آتش سوزاند، می گوید:

«رُوی مِن وُجوهٍ أنّ عَلیّاً إنَّما حَرَّقَهُم بِالنّار بَعد ضَرب أعناقِهِم»

از طرق و اسناد مختلف روایت شده است که همانا علی، بعد از این که آنها را گردن زد، جسدشان را در آتش سوزاند.

التمهید، ج 5، ص 305

در حقیقت، طبق روایات متعدد و اسناد مختلفی که نقل شده است، حضرت امیر این اشخاص را زنده زنده نسوزاند، بلکه بعد از اینکه گردنشان را زد، و حد برایشان جاری کرد، برای عبرت دیگران، جسد آنها را در آتش سوزاند. این تعبیر آقای «ابن عبدالبر» پاسخ خیلی از مسائل را می دهد.

ایشان در ادامه، روایات متعددی را در تأیید احراق بعد از قتل، نقل می کند مثل این روایت را نقل می کند که عده ای از شیعیان آمدند به حضور امیرالمؤمنین، و گفتند: تو خدا هستی! حضرت فرمودند:

«وَیلَکُم ارجِعوا فَتُوبوا فَأبوا فَضَرب أعناقَهُم ثُم قال یا قَنبر ائتِنی بِحِزم الحطَب فَحَفر لهم فی الأرض اُخدوداً فَأحرقهُم بِالنّار»

وای بر شما! از این ادعای خود برگردید و توبه کنید، ولی آنها نپذیرفتند. پس حضرت گردنشان را زد و سپس به قنبر فرمود: هیزمی از چوب بیاور. پس چاله ای از آتش در زمین کند و جسد آنها را در آتش سوزاند.

التمهید ابن عبدالبر، ج 5، ص 317

بنابراین اگر آتش زدنی هم در اینجا مطرح شده است، بعد از کشته شدن است و نه اینکه طرف را زنده زنده در آتش سوزانده باشد. در ثانی سوزاندن جسد کسانی مطرح است که ادعای الوهیت کرده اند، ادعای نبوت کرده اند، و یا تکرار ارتداد داشته اند. حتی در برخی روایات دارد که اینها ترویج عمل شنیع لواط داشتند.

ولی این خلبان اردنی، که توسط داعش ها، زنده زنده در آتش سوزانده شد، نه مرتد شده بود، نه ادعای الوهیت و نبوت کرده بود، و نه عامل و مروج لواط بود.

این داعشی های جنایتکار، می خواهند جنایات خودشان را توجیه کنند، عمل خودشان را به امیرالمؤمنین استناد می کنند، در حالی که حضرت، هرگز فرد زنده ای را در آتش نسوزانده است. بلکه به عکس، طبق مدارکی که در جلسه گذشته مطرح کردیم، این «ابوبکر» و «خالد بن ولید» بودند که عده ای بیگناه را زنده زنده در آتش سوزاندند. و گفتیم که خود ابوبکر در آخر عمر خود، به این اقدام خود، اعتراف کرده و از این عمل سوزاندن انسان زنده، ابراز پشیمانی و ندامت کرده است.

والسلام علیکم و رحمة الله





Share
1 | پشیمان | Iran - Isfahan | ٠٨:٣٨ - ١٦ آبان ١٣٩٥ |
13
 
2
پاسخ نظر
خیلی متاسفم شدم که امام اول شیعیان واقعا اینطور شخصیتی داشته اند. مگر اسلام دین مهربانی و عطوفت نیست. با این روایات تمام اعتقادات و ارزشهایم زیر سوال رفت
متاسفم برای خودم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اجرای حدود الهی چیزی است، حضرت به عنوان امام باید آن را اجرا کند مهربانیت حضرت علی علیه السلام بیشتر از خدا که نیست همان خدا با اینهمه مهربانیت ولی در قرآن به عنوان شدید العقاب و یا شدید العذاب یاد شده است
اگر اینطور فکر کنیم که حتی نسبت به متجاوزان و ظالمین باید با عطوفت برخورد کرد در این صورت استیفای حق مظلوم چی می شود !!پس آن مظوم باید چکار بکند اگر دست دزد قطع نشود و یا حدی اجرا نشود آیا فساد همه جا را نمی گیرد آیا اصلا سنگ روی سنگی بند می شود؟!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
2 | یاسین | United States - Santa Clara | ١٥:٣٤ - ٢٩ تير ١٣٩٦ |
واقعاَ به کجا میخواهیم برویم وقتی جاری کردن حد بر روی یک نفر کشتن و گردن زدن وی و دست آخر سوزاندن جسد وی را به راحتی توجیه می کنیم؟!
چه دلایل محیرالعقولی می تواند این واقعه را که شما هم اسنادش را معتبر و صحیح می دانید توجیه کند؟!
نمیخواهد به من جواب دهید بلکه در گوشه ای نشسته و به مطالبتان فکر کنید که آیا این کار درست بوده یا نه ...
بسیار بسیار متاسف شدم ...

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
حضرت استاد در این فایل روایات احراق در کتب اهل سنت رو بررسی کردند که خود اهل سنت گفتند حضرت امیر المومنین علیه السلام، بعد از گردن زدن مجرمین را سوزاندن، واین روایات اصلا از نظر شیعه حجت وصحیح نمی باشند، و حضرت استاد این استفاده رو کردند که حتی بر طبق روایات اهل سنت ثابت نشده است که حضرت امیر المومنین شخصی را زنده زنده سوزاندند.
اما روایات احراق در شیعه را در لینک زیر ایشان مورد بررسی قرار دادند
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7487
ضمنا تمامی این حدود برای کسانی است که مرتکب جرائم سنگینی شدند، و جای تاسف ندارد.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب